به نام خدای مهربان
لاغری با ذهن یک روش یادگرفتنی است و برای کسب نتیجه عالی از این روش باید به اصول یادگیری و به کارگیری آموزش ها توجه داشته باشیم.
تکرار کردن، نوشتن تمرینات، خواندن نوشته های دیگران و عمل کردن به آموزشها چهار اصل مهم در کسب نتیجه عالی از روش لاغری با ذهن می باشد.
تکرار کردن محتوایی آموزشی باعث بهبود درک و نفوذ آگاهی در ذهن ناخودآگاه می شود.
نوشتن تمرینات باعث گسترش آگاهی در ذهن و منطبق شدن با شرایط فردی استفاده کننده می شود.
خواندن نوشته های دیگران باعث به یادآوری و کشف نکاتی می شود که از توجه ما پنهان شده اند.
عمل کردن به آموزش ها باعث تغییر رفتار و واکنش های ما در زندگی روزمره و در نهایت تغییر شرایط زندگی می شود.
در مجموعه فایل های گنج پنهان، نوشته های اعضای سایت در بخش های مختلف انتخاب و بازخوانی می شود و نکات مهم و آموزشی مرتبط با آن جهت درک بهتر و گسترش نکات مهم لاغری با ذهن به اشتراک گذاشته می شود.
به این ترتیب علاوه بر تاکید بر اهمیت خواندن نوشته های اعضای سایت تناسب فکری، الگوی مناسب جهت انجام عالی تمرینات ارائه می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
اطلاعات محتوای این قسمت:
عنوان مطلب آموزشی: ترکیب احساس و رفتار (لینک مطلب)
نویسنده دیدگاه: آقا عطا عزیز (پروفایل عمومی)
محتوای دیدگاه: ۶۹۳ کلمه (لینک دیدگاه)
امتیاز 4.32 از 127 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
بنام خدا
با سلام واحترام
از این نوشته هایی که شما استاد عزیز خواندید متوجه شدم چقدر باید تلاش وتمرین کنم
و بیشتر با فرمولهای ذهنی وتعلیمات جنابعالی آشنا بشم
ممنون که هستید و خدارا شاکرم که بنده را با شما ومتدتون آشنا فرمود
و خدایی ک در این نزدیکی ست
خدایا شکرت برای آگاهی که از این فایل ب دست آوردم.
منم امروز با اینکه صبحانه نخورده بودم و همسرم برام توی محل کار صبحونه آورد،من ی لقمه بیشتر نخوردم چون میل نداشتم،با اینکه همسرم بهم اشاره کرد ک بخور من بهش گفتم،باشه ولی سریع چمعش کردم و گذاشتم کنار.خیلی خوشحالم ک نخوردم و مواد غذای اضافی وارد بدنم نکردم،دیشب هم شام زیاد نخوردم چون میل نداشتم،عصرونه چند تا گیلاس خوردم با اینکه ناهار زیاد نخورده بودم،خیلی بهتر از این میتونم رفتار کنم.من با اینکه اصلا خودمو وزن نمیکنم ولی اطرافیان بهم میگن ک پهلوها آب شده و این حس رضایت رو در من زیاد کرد و امیدورام بتونم ادامه بدم.گنج پنهان برام جملات کلیدی خوبی داشت،ممنون استاد برای فایل عالی
این نوع ترکیب رو من همیشه وقتی متناسب بودم ناخودآگاه انجام میدادم،هیچ وقت حوصله خوردن نداشتم،
کی بره سر یخچال!
کی دستاشو بعد و قبل خوردن بشورم!
کی ده بیست دقیقه بشینه سر سفره و مشغول باشه!
کی باز جمع کنه ظرفای کثیف و سفره رو !
همه اینا واقعا برای من حوصله سربر بود.
چقد خوبن این فایلهای امروز، منو یاد دوران متناسب بودنم انداختن، و چون خودم انجامش میدادم چقدر برام قابل درک هست ،هر چند که کمی هم حسرت و افسوس هم همراهش هست چون الان دیگه توی اون شرایط نیستم.
این یادآوری ها باعث میشه سعی کنم دوباره مثه همون زمان رفتار کنم
بنام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه و عطای عزیز با این دید گاه نوشتن خوبشون با اینکه واقعا ۱۶ روز زمان ومی بوده اما از درک کردن واقعا با خودم هستم دست و پای منو بست براوووو آقا عطا امیدوارم منم به اندازه شما درک کنم .
من از دیروز شروع کردم که نخورم چون سیرم نصف نصف قندو نخوردم دیشب رفته بودم دوچرخه سواری با اینکه شام نخورده بودم فقط تو مسیر نصف کیک خوردم و یه دونه دیگه بهم تعارف کردن اونم نخوردم و دادم به یکی از بچه ها
امروز یکی از دوستام گفت برو باشگاه یکم شکم داری اما من اعتنا نکردم در صورتی که اگه قبلا بود دیگه دیوانه میشدم که چرا دیگران بهم گفتن چاق شدی پس منم دارم خوب روی خودم کار میکنم .من از دیروز قهوه ام را با نصف شکلات خوردم امروز قهوه را تلخ خوردم من هر وقت سیر هستم هر چی بهم تعارف میکنن را نمی خورم .
امروز صبحانه با یکی از دوستام خوردم دوستم گفت تو رژیم هستی گفتمش نه گفت پس چرا کم میخوری منم گفتم نمیتونم بخورم و سیر هستم .
من از رفتار خودم خیلی راضی هستم
من اصلا متوجه لاغری خودم نشده بودم تا اینکه بعد از حدود یک ماه که رفتم دوچرخه سواری دیدم لباسم برام آزادتر شده و کلی خوش حال شدم .
دوستان واقعا لاغری خیلی آسان است
به همین راحتی با اصلاح فرمول های چاقی و جای گزین کردن فرمول لاغری ما لاغر میشویم .
ممنون از استاد روشن عزیز و عطای عزیز .
سلام براستاد وهم میسران این مسیر
سلام امروز داشتم تو سایت مبگشتم ابن فابا دیدم من چندبن باری که ابن فابل فقط روی صفحه گوشیم میدیم فکرم می خواهید یی کتاب معرفی کنید که موضوعش لاغری هست
ولی امروزگفتم امروز او لین فایل رو بینم برای عطااقا ارزویی لاغرشدن خیلی خورب مخوام امیدوارم عکس شگفتی سازه شدنت بینم چون شماواقعاتوامند هستید
اانسانهای توامند ادمهای موفق خواهن بوداگه توامندی خودشون قبول کنن درشما هم انکیزه وهم توان انجامشو دیدم به خودم ثابت شد که اشتباه نکردم شما خوب زمانی به این میسر هدایت شدی قدرشو هم خوب میدونی همون روزهایی که دیگاهتو میخواندم به خودمبگفتم اخسن این پسر پرتلاش چقدر درک درستی داره توزمان کم برادشتهای خوبی رو دیدم
امید دارم شما رو توقسمت شکفتی سازان تناسب فکری عکس قبل وبعد خودت ببنم تا اون زمان انشالله انگیزه داری علاقه داری توامنند هستی کارنشدنداره
خدا پست پناهت باشه اقاپسرمهربون دلسوز خدا شمارو برای پدرومادرت نگه داره انشالله متناسب بینمت
درپنناه حق حق نگه دارت
سلام استاد قسمت دوم گنج پنهان را پیدا نمیکنم ممکنه راهنمایی کنید چون میخوام دانلود کنم قبلا داناود داشتم متاسفانه پاک شده فکر کنم تو سایت هم نیست سرچ کردم پیداش نکردم
ممنون از راهنمایی وقتی میزنم رفتن به گام بعدی تو سایت نشون میده صفحه مورد نظر یافت نشد گام دوم گنج پنهان مربوط به نظریه ایی بود که من نوشته بودم و شما تحلیل کردید.
سلام و درود
لینک ها اصلاح شد مجددا بررسی بفرمایید
متشکرم اطلاع دادید
سلام استاد ممنونم 🙏🙏🙏
به نام خدا
سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیر
خیلی وقته دلم میخواد این مطالب جدید در گنج پنهان رو ببینم ، امروز خواستم برنامه ی هر روزم رو شروع کنم ، تصمیم گرفتم با گنج پنهان آغاز بشه .
بسیار لذت بردم از خوندن نوشته ی دوستان ،
خیلی خیلی عالی نوشته بودن آقای عطا ، خیلی مفید بود ،تبدیل آموزش به عمل رو قشنگ در زندگیشون دیدم و این بسیار مهمه .
امیدوارم همیشه شاد ، سلامت و در مسیر متناسب شدن باشند .
اصلا یادم رفته بود جملاتی که استاد در چالش من این رو نخوردم به کار بردند ، آخه من یه بار این دوره رو گذرونده بودم ولی چون مرور نکردم مطالبش رو فراموش کرده بودم ،
یادمه که تاثیر داشت ، من این چالش رو واسه چای عصر با شیرینی انجام دادم ، جالب اینه که بدون اینکه به دلیلش فکر کنم هر بار که شیرینی با چای میخورم دوست دارم یه تیکه ازش بکنم و بدم به دخترم یا همسرم یا بزارم تو جعبه ش 🙂
تازه فهمیدم این عادت رو فقط برای گذروندن دوره ی چالش من این رو نخوردم کسب کردم .
استاد این جملاتتون بسیار مهم بود ،
جمله ی من سیر هستم رو از امروز تو ذهنم با خودم مرور میکنم و هر وقت بهم چیزی تعارف شد ، حتما میگم من سیر هستم ، اهمیت این جمله و تاثیراتش رو حس میکنم.
همچنین
کمتر خوردن
وقتی بگیم کمتر میخورم دقیقا حس رژیم بهمون دست میده و همه خاطرات بسیار بدی از رژیم داریم ، بارهای بار مغز ما فرمان میداد و ما با فشار زیادی که تحمل میکردیم جوابش رو نمیدادیم ، نمیخوردیم .
ولی الان بجای اینکه تصور کنیم که کمتر میخوریم ، میگیم که به اندازه خوردم ،سیر شدم ، سیرم .
همیشه همسرم وقتی خودش یه چیزی میخورد حتما حداقل ۳بار میگفت میخوری ، یه ذره ازش بخور و من قبل از اینکه وارد سایت بشم هیچوقت نتونسته بودم بگم میل ندارم ، خیلی پیش اومده که اصلا دوست نداشتم چیزی بخورم و احساس سیری داشتم ولی نه نگفتم ،
اما الان چون به همسرم گفتم ، شاید یه بار بگه و من اکثر اوقات میگم میل ندارم و تموم میشه .
ولی همسرم اون عادت تحریک کردن شنیداری رو داره ، همیشه در مورد هر ماده ی غذایی که مصرف میکنه خیلی توضیح میده و تو سایتها هم دنبال تنوع غذا هست ،
اما از وقتی براش توضیح دادم که الان داری من رو از نظر شنیداری تحریک میکنی به پرخوری ، خیلی کمترش کرده یا یه لحظه که حرفش رو میزنه میگه آها الان این تحریک شنیداری بود 🙂
خوشحالم که دارم تغییر میکنم ، در طول روز خیلی پیش میاد که از نخوردن لذت میبرم ،
یه عادتی داشتم که فقط من تو خونه اینجوری بودم از اینکه ته قابله رو با یه تیکه نون بخورم یا معمولا با یه انگشت ازش بخورم لذت میبردم ولی الان این حالتم هم کمتر شده و حدودا ۲هفته ای میشه که متوجه شدم ارده و عسل رو که صبحها با هم قاطی میکنم معمولا با سنگک میخورم یعنی جالبه من از این حرکت خیلی لذت میبردم که با انگشت ارده و عسل رو بخورم ، الان تمایلم خیلی کمتر شده .
میخوام بگم با گوش دادن به فایلها و واردن زندگی کردنشون راحتتر از چیزی که فکرش رو میکردم میتونیم عادتهامون رو تغییر بدیم .
ممنونم از همه ی دوستان و هم مسیران عزیز
امیدوارم هر جا که هستید ،
شاد و متناسب و سلامت باشید .
سپاسگذارم استاد عزیز
سلام
صحبتهای شما کاملا درسته یک بار میگییم سیر هستم هم دیگه بهمون نمیگن بیا غذا بخور وهم خودمون احساس سیری میکنیم
سلام و عرض ادب
مگه میشه چیزی رونخورد ولی واقعا این کار واین چالش من نخوردم چون…
خیلی برام جالبه
همیشه ته مونده غذای مونده تو بشقاب رو میخوردم و میگفتم حیفه وگناه داره و اون دنیا باید جواب پس بدمو خلاصه الانم گاهی همین حرفو میزنم ولی دیگه نمیخورم وهمین چالش برام خیلی مهمه که توی زندگیم پیاده ش کنم
الانم آرامش دارم گاهی که یخچال رو باز میکنم همون غذا هنوزم هست و کمی اذیت میشم از اینکه دور بندازم ولی میگم مگه من حیف نیستم این همه سال بخاطر همه خودم رو نادیده گرفتم ولی الان دوست دارم به خودم بیشتر اهمیت بدم وهمین کارو هم کردم و دیگه مثل یک فرد متناسب رفتار میکنم
وبه همسرم میگم چرا همین ی ذره رو نمیخوری و اون لبخند میزنه و میگه نمیتونم دیگه جا ندارم
منم با آرامش غذا رو میذارم یخچال و اگه مصرف نشه میندازم دور
ومن وقتی فایل وتوضیحات در مورد دوست عزیز عطا رو شنیدم خیلی برام شگفت انگیز بود که خدا یه نفر رو به جمع ما هدایت کرده که در مدت خیلی کم اینطور خوب و عالی توضیح داده و از احساسش بدون در نظر داشتن اینکه بقیه ممکن چی بگن یا شاید اشتباه بنویسه اینطور کامل نوشته و طراحی و تنظیم احساسش و اعتماد به احساسش ایشون رو به این درجه ازکمال رسونده ومن هم از این به بعد ایشون رو در زندگیم الگو قرار میدم واز نظراتشون استفاده میکنم
عطا عزیز نشون میده سن کمتری داره و قلب پاکش هنوز اون میزان استرسی که ما تجربه کردیم رو هنوز بکر و دست نخورده مونده
ومن یادگرفتم از گوش دادن فایل های ارزشمند حتماً نظراتم رو ثبت کنم
و برداشت هامو بنویسم و ازنظرات ارزشمند دوستان هم استفاده کنم
ومن بی نهایت لذت بردم از اینکه شما هم استاد توجه به افرادی که به این صورت تلاش کرده بااینکه تازه وارد بوده رو مورد توجه قرار دادین و باعث ایجاد انگیزه و اشتیاق شدین ومن هم استفاده کردم بااینکه این دوره رو شروع نکرده بودم واشتیاق من برای شروع دوره بی اندازه بیشتر شد
حالا میگم اگه توی بشقاب کمی غذا موند اونو تویه ظرف کوچیک وباصفا بریزم تا تو یخچال عشق کنه واحساس بدم از غذای ناتموم رو به نوعی برای ذهنم زیبا جلوه بدم
ومانند همسرم و دخترم رفتار کنم
دیگه بهشون گیر نمیدم که چرا اینو اینجوریش میکنین یا اسراف میکنین یا چرا انقد کم میخورین دیگه اون آرامش از نخوردن رو هم به نوعی کسب کردم و سعی در بیشتر کردنش دارم
من ته مونده غذا رو نخوردم چون. غذا دلش میخواست بره تو یخچال
من شام نخوردم چون رفتم پیاده روی موثر
من امشب تنقلات نخوردم چون میخواستم احساسم از نخوردن لذتبخش باشه
نخوردم چون فایل ها رو گوش میدادم
نخوردم چون تمریناتم رو نوشتم
ومن باز هم بیشتر روی نخوردن هام توجه میکنم و بیشتر مینویسم
سلام و درود .
ممنون از ابراز لطفتون بانو .
به نظرم سن و سال خیلی مطرح نیست . من دغدغه های مربوط به سن و سال خودمو دارم . به نظرم این فقط یه توجیهه که مثلا عطا چون سنش کمه داره خوب عمل می کنه . استرس نداره و … .
من فقط انتخابهامو تغییر دادم .
تا حالا از انتخابهای چاق کننده لذت میبردم .
ولی از یه جایی به بعد دیگه خسته شدم . دلم تنوع میخواست . نمیخواستم دیگه چاقی رو تکرار کنم ولی راهشو بلد نبودم .
خدا به درخواستم پاسخ داد و منو هدایت کرد سمت اینجا که راهشو یاد بگیرم .
نه فقط منو . همه مارو . استاد بارها به ما گفتن ما هدایت شدگان الهی هستیم . خب منم هدایت شدم به اینجا و راهشو یاد گرفتم و انتخابهامو تغییر دادم .
فقط برای اینکه زندگی دیگه ای رو هم تجربه کنم .
خب عادات چاقی هنوزم دارم ولی خودم آگاهانه سعی می کنم انتخابهامو تغییر بدم .
انتخابها هم که سخت و پیچیده نیست .
مثلا میخوام به چاقیم توی آیینه نگاه کنم نگاهمو برمیگردونم میگم عطا به تغییرات کوچکت توجه کن .
میخوام به سایه ام تو خیابون توجه کنم
میگم عطا به درختها و گلها و خونه ها و ماشینا توجه کن .
میخوام دلایل خوردن برای خودم بتراشم .
میگم عطا وقتی سیری برای نخوردنت دلیل بتراش .
میخوام به حجم زیاد کاهش وزنم توجه کنم میگم جابجایی کوه از سنگریزه های کوچیک شروع میشه .
میخوام بگم زورم نمیرسه میگم تو نمیخوای کوه رو جابجا کنی . تو میخوای فقط یه سنگریزه جابجا کنی . آسونه کاری نداره که . فقط مستمر ادامه بده و رها نکن .
ببینید من فقط همین انتخابهای کوچیکمو دارم تغییر میدم کار خاصی نمیکنم که حالا به خاطر سن کمم باشه .
مثلا همین حالا از این همه جمله های مثبت شما توجهم رفت فقط به همین یه جمله که عطا چون سنش کمه استرسش کمتره .
خب یهو دیدم این چراغ قرمز در ذهنم روشن شد .
گفتم خب این برای من یه توجه چاق کننده است .
اومدم نوشتم و این توجهم رو هدایت کردم سمت لاغری .
من فقط دارم در حد توان و فرصتم آموزشها رو عمل میکنم . فقط همین و اگه استرسمم کم شده فقط و فقط به خاطر پیگیری آموزشهاست و اینکه دارم به آموزشها عمل می کنم .
و گرنه کدوم زندگیه که توی این موقعیت اجتماعی دچار مشکل نباشه ؟ ولی استاد میگن اصلا توجه نکنید و کانون توجهتون رو آگاهانه تغییر بدید .
خب من از حرف استادم تبعیت می کنم . به جای اینکه فکر کنم خب عطا تو الان ۲۵ سالته چجوری میخوای زن بگیری . کی با این اندام بهت زن میده . با این چندرغازی که تو در میاری چجوری میخوای آیندتو بسازی ؟ خونه چجوری میخوای تهیه کنی ، کی به پدر و مادرت میرسه و … به اینا فکر نمی کنم که استرس بگیرم .
میگم اول اینکه خدا هست . منم در مسیر لاغری ام . بالاخره یه دختر خوب هم برای من پیدا میشه . منم خونه میخرم . ماشین میخرم . همین که الان یه موتور خریدم خدارو شکر . همین که کار دارم خدارو شکر . همین که پدر و مادر دارم خدارو شکر . همین که بالاخره کلی دوست و آشنا و فامیل دارم خدارو شکر . بزرگترین نعمت زندگیم هدایت شدن به این سایته که بهم یاد داد از قدرت فکرم در جهت لاغر شدنم استفاده کنم .
من راهم رو یاد گرفتم و دارم ذهنیتم از زندگی رو تغییر میدم .
استاد بارها گفتن به هر میزان که عمل کنید نتیجه میگیرید .
خب منم به خودم گفتم قدمای بزرگ برنمیدارم که وسط راه خسته بشم متوقف بشم . قدمای کوچیک برمیدارم . هر روز یه قدم کوچیک و توجهم رو آگاهانه تغییر میدم روی چیزایی که میخوام و نمیزارم فکرم منفی بشه .
فقط همین . من فقط همین تغییرات کوچیک و دادم . انجام دادن اینا کاری نداره . هممون میتونیم انجامش بدیم فقط باید بخوایم همین .
سلام دوست عزیز ممنون که به نوشته من توجه کردی
منظور من از سنت قلب پاک بود
امیدوارم جسارت نکرده باشم 🙏
سلام و درود . اختیار دارید . جسارت نبود . شکست نفسی میفرمایید . متن شما پر از انرژی مثبت بود . ذهن خودم رفت سمت چاقی و با نوشتنم در حقیقت داشتم توجه به چاقی رو کمرنگ میکردم وگرنه که نوشته ی شما سرشار از صحبتهای عالی بود و البته شما دوستان عزیز برای من الگو هستید و من اینجا دارم خدمت شما و بقیه درس پس میدم . پاکی در وجود شماست بانو . بازم ممنون از ابراز لطف شما .
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان با صفا و برادر عزیزمان استاد من تازه وارد دوره جدید از سایت شدم وخیلی خوشحالم که تونستم ازاموزشهای شما استفاده ببرم عطای عزیز من خیلی خوشم آمد ازبیان شما من هم می خواهم مانند تو از هر چیز نوکته بردارم مثلان امروز صبح میل نداشتم صبهان بخورم چون میل نداشتم رفتم خرید باز دوست نداشتم رانی بخورم ولی همسرم خورد من امروز مانند روزها گذشته تمایول نداشتم تنقلات بخورم چون حسش رو نداشتم وخیلی راحت بودم تا شب شب هم منزل عروسک بودم باز میل نداشتم شام بخورم ولی کمی خوردم وخیلی معمولی دوستان عزیز از اینکه خوب بیان نمی کنم مرا ببخشید باز از استاد و دوستان ممنون میشم تا من رو یاری کنند فن بیان من خوب نیست با سپاس از استاد عزیز
نشان های دریافت شده
سلام به استاد عزیزم ک دوستان گرامیم
من خیلی خوشحال شدم از اینکه با دوست خوبم آقا عطا آشنا شدم نمیدونم چند سالشونه ولی احساس کردم سنشون باید کم باشه مثلا زیر ۲۰ سال باشن
بینهایت لذت بردم از دیدگاهی که نوشته و کلی آگاهی کسب کردم که دیگاه ایشون و چقدر خوشحال شدم که روی نقاط نخوردن تمرکز دارن خیلی عالیه چون برای ما هر موضوعی خودش دو موصوع مثلا در موضوع خوردن یک بخشش خوردن یک بخشش نخوردن و خیلی عالی ایشون روی بخش مهمتر تمرکز داره
خیلی لذت بردم از اینکه ۱۶ روز به جمع ما پیوستن و بهشون تبریک و خوش آمد میگم و این همه درک دارن آفرین به شما دوست عزیزم
من خیلی لذت بردم از نخوردنها از این درک عالی که ایشون دارن خوشحالم براشون و آرزو موفقیت بیشتری براشون دارم
منم میخوام مثل ایشون به نخوردنهام توجه کنم تا انگیزه بگیرم
وامیدوارم که هر چه زودتر عکس شما رو جز دوستان شگفتی سازم ببینم
استاد من هم رفتار اشتباه داشتم تصمیم گرفتم اصلاحش کنم
که وقتی دخترم از کار میاد ساعت ۹ شب من شامم میخورم چون خیلی گرسنه میشم اگر نخورم مجبور میشم کلی چیز بخورم تا شام و یا اگر نخورم گرسنه تر میشم بیشتر میخورم خلاصه شامم میخورم
دخترم میگه رو سفره بشین شامم نمیخوری ولی من میگم مامان من سیرم نمیخوام بشینم میرم ولی آین رفتار من اشتباهه این یه جور ترس که نمیشینم چون میترسیدم یه چیزی بخورم شاید در حد دو تا دونه زیتون باشه یا یه لقمه نون ولی هر چی باشه زیادی من اشغال تولید کردم ولی از این به بعد میشینم و از نخوردن اون چیزها لذت میبرم با خودم میگم نشستم اما نخوردم چون سیر بودم چون میل نداشتم
و ممنونم از دوست خوبم آقا عطا که یه آگاهی دیگه کسب کردم که مطمئنم که خیلی در روند لاغریم من تاثیر داره بینهایت سپاسگزارم
وممنونم از شما استاد عزیزم که این دیدگاه عالی که اسم خوبی هم براش انتخاب کردید انتخاب کردید تا به من یه چیز دیگه یاد بدید بینهایت از شما استاد عزیزم سپاسگزارم در پناه خداوند باشید و آرزوی بهترینها رو براتون دارم
سلام استاد گرامی ،
از ایده بسیار خوبی که بهتون الهام شده خیلی خوشحال شدم و جای تبریک داره …
از تحلیل و بررسی دیدگاه عالی برادر خوبمون عطا خیلی لذت بردم و استفاده کردم …من یکی از تشویق کنندگان پرو پاقرص آقا عطا هستم و فوق العاده بودن دیدگاههاشونو درک کردم .. جا داره همینجا به ایشون تبریک مجدد عرض کنم از اینکه در این مدت کم به این خوبی درک می کنن و می نویسن …واقعا عالیه …براشون آرزوی سلامتی دارم و منتظریم که تصویر شگفتی سازی ایشونو در آلبوم ببینیم و لذت ببریم …
استاد به نظرم با توجه به نامی که برای این قسمت درنظر گرفتید من بتونم پرسشهای هنرجوهاتون به همراه لینک پاسخهای آموزنده شمارو به این قسمت ارسال کنم ….
از نظر من محتوای آموزشی این ایده ای که به ذهن من رسیده هم می تونه جزء گنج پنهان باشه …
اگر اجازه بفرمایید اولین پکیج پرسشها به همراه لینک جوابیه شما رو به اینجا ارسال کنم …
با تشکر از شما
سلام و درود
از اینکه در رشد و گسترش آگاهی در سایت تناسب فکری فعال هستید خوشحالم و از شما تشکر میکنم.
لطفا صبر بفرمایید تا در زمان و شکل مناسب از این آگاهی استفاده کنیم.
متشکرم
سلام استاد گرامی وقت بخیر
هر چی شمابفرمایید به دیده منت ….
بنام الله مهربان و هدایتگر
سلام و درود بر استاد بینظیرم و همراهان عزیزم
چه ایده عالی استاد چقدر درس تو همین قسمت ۱ داشت
واقعا موفقیت ، حال خوب داشتن الکی و اتفاقی نیست.
دیروز هی نجوای منفی باف به سراغم میومد و من از خودم میپرسیدم مگه امثال ایلان ماسک و بیل گیتس ، استیو جابز و … هر روز فایل گوش کردن تا حالشون خوب شه تا بتونن به نتیجه برسن؟؟
تا اینکه دیشب پروفایل آقا عطا رو دیدم که در مدت ۲۵ روز ،، فکر کنم ۷۵ تا کامنت گذاشته بودن بمونه چقد مدال و … بعد من و خواهرم که ۳ سال یا بیشتر (خواهرم کمتر)،، که عضو سایتیم فکر کنم ۵۰ یا ۵۰ خورده ای نوشتم….
تمرکز گذاشتن تا این حد فوق العاده اس
چقد زندگینامه افراد بزرگ رو مثل آلبرت انشتین، خانوم مادام کوری و توماس ادیسون درسهای بزرگ میدن … همشون کنترلدبالای ۹۵ درصدی روی ذهن داشتن … مثلا ادیسون انقد سرگرم کارش شده بود که روز عروسیش رو یادش رفته بود و آخر شب که رسیده بود خونش از وجود مهمونا تعجب کرده بود و وقتی علت رو پرسید متوجه شد که عروسیشه!!! چقد این افراد کنترل ذهن بالایی دارن؟؟؟
ایشون(آقا عطا) قطعا تو بیشتر جنبه های خصوصی و حرفه ای هم موفق هستن…
خوندن کامنتاشون نشان از درک بالای ایشون داره… کسی که از دوره استفاده نکرده و فقط ۲۵ روز به اندازه منِ ۳ ساله میدونه و شایدم بیشتر واقعا برام شگفت انگیز..
آقا عطا سپاسگزارم بخاطر ورودتون به این سایت و تاثیر گذاریتون… چون قطعا شما الگوی خیلی خوبی برای من هستید.
مطمئنم به زودی شما رو در آلبوم شگفتی سازان خواهم دید.. موفق و پیروز باشین
چه ترکیبات فوق العاده ای…
_ نمی خورم چون سیرم
_ نمی خورم چون دوست نداشتم
_ نخوردم چون فرصت نداشتم
_ نخوردم چون حواسم نبود
_ نخوردم چون خوابم میاد
_ نخوردم چون داشتم فیلم میدیدم و حواسم به فیلم بود
_ نخوردم چون بی حوصله بودم
_ نمی خورم چون دلمو زد
_ نمی خورم چون طعمشو دوست ندارم
پس واقعا آگاهی حتما موجب تغییر خواهد شد….
چه فرمولهای بینظیری….
کسب آگاهی نیازمند تمرکز و داشتن انگیزه اس.
ایشون تمرکز گذاشتن و انقد وقت گذاشتن و آگاهی هاشون که به حد مطلوب رسید،، باعث شد که باور درشون ساخته بشه و شاهدیم که در این مدت کوتاه فوق العاده شدن… مطمئنا در ابتدا فقط ادامه دادن بدون انتظار لاغری و در مسیر همه چی بهش داده شد… آگاهی بالاشون باعث شد که تو این مدت کوتاه بتونه انقد خوب عمل کنه…
چون انتظار باعث میشه هی به عقب برگردی و هی به آینده بری و همش بِسَنجی که داره چی میشه …
چقد من درس گرفتم که ایشون انقدر خوب عمل کرده که خودشون رو در برابر اصرارها فقط به هدفشون فکر کردن یا اصن خود به خودی شده براشون،،، این همه آگاهی فکر کنم باعث عملکرد عادی افراد متناسب در ایشون شده..
کاش پروفایلشون رو کامل کنن و بشه که بگن چند سال که اضافه وزن دارن و چه مقدار…
خدا میدونه چقد من درس گرفتم چون انتظارم اومده پایین…
سپاسگزار و شکرگزار خداوند هدایتگر و استاد عزیزم سپاسگزارم از ایده بسیار عالیتون
عادله
به نام خدای مهربانم
سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی ودوستانم در این مسیر زیبا
خیلی ایده ی خوبی هست خوندن دیدگاههای دوستان که انشالله ادامه داشته باشه
گوش دادن به دیدگاه آقا عطا باعث شد که منم بیام ودیدگاه بنویسم،من خیلی اهل ناخنک زدن بودم،مثلا وقتی شوهرم تخمه میخواست وبراش میوردم اندازه یک مشت کوچیک میخورد وبقیه رو میزاشت ومیرفت منم حرصم میگرفت ومیگفتم چرا چیزی رو که میارم کامل نمیخوری؟وقتی روی میز میزاری ومیری من میام میخورم،وکلی باهاش سر همین اخلاقش کج رفتاری میکردم،اونم با خونسردی میگفت مگه مجبوری؟توبه این چکار داری ؟این مال منه حالا میخورمش،این دفعه که این حرف رو زد یه چیزی توی ذهنم گفت این ماله منه یعنی این که این مال تو نیست وتو حق نداری به چیزی که مال تو نیست دست بزنی حس کردم دارم دزدی میکنم،بدم اومد هر چیزی رو که برای دیگری آوردم رو من اضافش رو بخورم،حالا هر وقت برا شوهرم یا پسرم چیزی رو میارم همون اول به ذهنم میگم این مال اونه مال من نیست حواست باشه هر چقدر خورد به تو ربطی نداره تو حق نداری مال مردم خوری کنی وچقدر راحت شدم ذهنم اصلا کاری به اون خوراکی یا غذا نداره
مطلب دیگه این که من چون مادرم ،مادر آقا عطا رو درک میکنم،ما با عشق آشپزی میکنیم ووقتی میبینیم بچههامون بادل غذا میخورن خیلی احساس خوبی داریم در واقع ما الان که بچههامون بزرگ شدن دیگه هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم تا محبت خودمون رو نشون وبه همین خاطر با غذا درست کردن میخوایم محبت خودمون رو نشون بدیم،شما فقط کافیه به مامانت بگی مامان اگه زیاد بخورم به معدم فشار میاد اون وقت مهر مادری قبول نمیکنه بچش مریض بشه وخیلی راحت دست از سرتون برمیداره وهیچ تنشی بینتون
پیش نمیاد
من این تجربه رو با همسرم دارم که همش به همه اصرار میکنه که بخورن،چون این تصور رو داره که اگر نخوری مریض وضعیف میشی منم خیلی درگیری داشتم با شوهرم همش میگفت تو ژنتیکی چاقی ،تو پفکی هستی اگر کم بخوری ضعیف میشی،اوایل درگیری داشتم ولی الان نه دیگه کاری بهم نداره چون جلوش غذا نمیخورم وبه بهانه های مختلف خودم رو گمو گور میکنم تا اون غذاشو بخوره وبره،چون میدونم گیر میده میدونم یه روزی منم متناسب میشم وعکسم میره اون قسمت که من عاشقشم
سلام استاد .
بازم منو حیرت زده کردید .
من الان دیدم فایلتون رو .
اول اینکه بگم کلی خجالتم دادید . یعنی احساس لیاقت را تا این حد در خودم پرورش نداده بودم که به عنوان اولین قسمت مجموعه ی گنج پنهان نوشته ی منو انتخاب کنید .
پس لازمه بیشتر روی احساس لیاقتم کار کنم .
ازتون خیلی ممنونم . باعث افتخارم شد . کلی نکته یاد گرفتم ساعت نزدیک ۴ هست و من خیلی اتفاقی اومدم سراغ گوشیم . وقتی این فایل رو دیدم خیلی خوشحال شدم .
چقدر عالی نوشته ام رو بررسی کردید . اکثر جملاتم رو تایید کردید ازتون ممنونم .
فرمول (نخوردم چون میخوام لاغر بشم ) رو فرمودید درست نیست بله کاملا درست میگید چون اون وقت نشون میده خوردن رو دلیل چاقی می دونم .
خوردن یا نخوردن دلیل چاقی یا لاغری نیست .
بلکه چاقی و لاغری در ذهن ما به خوردن و نخوردن مربوط شده و من در این فایل یاد گرفتم این پیوند رو قطع کنم .
در مورد رابطه با مادرم هم چشم سعی می کنم ملایمتر باشم . البته خداییش از اون شب دیگه اصرارم نکرده . خودشم تغییر کرده مثلا امشب که برای دختر خاله ام سیب زمینی سرخ کرده و تخم مرغ درست کردم و نخوردم و همینطور سر شام دید من و بابام نصف غذامون رو گذاشتیم اونم غذاشو گذاشت بابام به شوخی بهش گفت چیه ما نمیخوریم تو هم نمیخوری گفت آره شماها نمیخورید منم روم نمیشه بخورم . گفتم نه مامان اگه گشنته بخور . گفت نه منم سیر شدم . دلم درد میگیره شب سنگین نخورم بهتره و چند فرمول دیگه به فرمول های نخوردن من اضافه کرد .
نمیخورم چون شبه .
نمیخورم چون سنگین میشم .
نمیخورم چون میخوام بخوابم نمیخوام سنگین بخوابم .
نمیخورم چون حالم بد میشه .
نمیخورم چون دلم درد میگیره .
نمیخورم چون روم نمیشه (به نظرم این در مسیر لاغری نیست . چون باعث میشه یواشکی بره بخوره)
از اون شب تا حالا دیگه بحثی نکردیم . مامانم خودشم از چاقی داره رنج می کشه . پاهاش درد میگیره . انگار اونم انگیزه پیدا کرده روش برخورد با مواد غذایی رو تغییر بده . البته به خاطر این فرمولی که امروز شما گفتید و در ذهن منم بود . (خوردن و چاق شدن) . ولی در این فایل یاد گرفتم این پیوند رو جدا کنم .
در کل منم گه گاه یه وقت صحبتش پیش میاد تشویقش می کنم میگم مامان چاقی خوب نیست حالا خیلی شرح نمیدم ولی می گم مامان تو لایق متناسب بودنی . ببین بابا لاغره چقدر سبکه . خدا مادرتون رو رحمت کنه و در بهشت خدا شادیشون رو روزافزون کنه . امروز بابام گفت عطا تو چیکار می کنی . به منم بگو . گفتم شما که خودت لاغری گفت آره ولی معده ام به هم میریزه . گفتم خب بابا شما بعضی از عادتهات اشتباهه . البته اینکه وقتی گرسنه میشی میخوری و وقتی سیر میشی نمیخوری خوبه ولی بابا شما چند نوع غذارو روی هم میخوری . چند تا غذا رو با هم میخوری این عادتت معده ات رو به هم میزنه . فقط همینو بهش گفتم . نمیدونم که درست بود یا نه ولی حداقل باعث میشه چند تا غذا رو روی هم نخوره . چون گفت آره راست میگی . من همه چی رو باهم میخورم معده ام قاطی می کنه . گفت سعی میکنم دیگه چند نوع رو با هم نخورم .
اونا الان در کل خوشحالن . چون قبلا خیلی دوست داشتن من خونه باشم و وقتایی که سرکار نیستم پیش اونا باشم ولی من همیشه پیش دوستام بودم . الان خوشحالن که من پیششون هستم . این چند وقت زمانایی که سرکار نبودم بیشتر وقتم رو خونه بودم برای همین از حرفام استقبال می کنند . مخصوصا بابام . اشتباهاش و میپذیره . مامانم یکم مقاوم تره ولی من زیاد اصرار نمی کنمش به تغییر . چون به خودش مربوطه . از این به بعد هم سعی می کنم بتونم ملایمتر با هردوشون رفتار کنم که ناراحتشون نکنم . نکته ی بعدی هم پروفایلم بود که همین امشب میرم تکمیلش می کنم . بازم ممنون که نوشته ی منو انتخاب کردید . این حیرت دیگه برام عادی و طبیعی نبود . هم حیرت زده شدم هم خجالت کشیدم . ولی این فرمولم درست می کنم و احساس لیاقت و اعتماد به نفسمو بیشتر می کنم .
چقدرم خوب یادم دادید که فرمولها رو چطور دونه دونه از تک تک جمله ها پیدا کنم . دیروزم که آزمون چالش من اینو نخوردم رو شرکت کردم دوست داشتم همچین کاری رو انجام بدم از فایلتون . امروز دیدم شما چقدر قشنگ این کارو انجام دادید و ازتون یاد گرفتم که چجوری نوشته یا فایلها رو واکاوی کنم . تحلیلش کنم و فرمولهای چاقی و لاغری رو توش پیدا کنم .
خوشحالم که در نوشته ی من کلی فرمول صحیح بود و فقط ۲ تا فرمول چاقی بود که اونم فرمول جایگزینش رو بهم فرمودید . در همین فایل خیلی یاد گرفتم ازتون که چطور بهتر عمل کنم .
ممنونم .
دوباره جهت یادآوری به خودم میگم :
۱- خوردن دلیل چاقی نیست . نخوردن دلیل لاغری نیست . پیوند این دو عامل رو از چاقی و لاغری جدا کنیم .
فرمول جایگزین : لاغرا هم خوردن دارن هم نخوردن چاقها هم خوردن دارن هم نخوردن .
منتها خوردن و نخوردنها در این دو گروه با هم فرق داره که ما الان داریم یاد میگیریم مثل یک انسان متناسب بخوریم یا نخوریم و مثل یک انسان چاق با غذاها رفتار نکنیم . البته این فقط رفتار غذاییه . ما بیشتر داریم روی فرمولهای ذهنی کار می کنیم تا باورهامون رو از مسیر چاقی به لاغری اصلاح کنیم .
۲- با کسانی که ما رو وادار به خوردن می کنند ملایمتر برخورد کنیم .
بازم ممنونم .
از همه ی دوستان هم که به بنده لطف داشتند و نظرشون رو در این بخش کامنت کردن نهایت سپاسگزاری رو دارم . متشکرم از همگی شما دوستان گرامی . من دارم درس پس میدم خدمت همه ی شما بزرگواران . ممنون که با کامنتهاتون راهنماییم کردید که بهتر بتونم عمل کنم .
استاد واقعا افراد متناسب خیلی وقتها نمیخورن چون وقت نمیکنند ولی چاق ها اگر برای هیچ کاری وقت نداشته باشند
برای خوردن در تمام وعده ها و میان وعده ها وقت دارن
و همه چیز را دوست دارن
ولی لاغرها سالاد با اون سسی که شما درست کردی ووست ندارن
سوپ دوست ندارن
حلوا ارده دوست ندارن
با نون بیات دست ندارن و صبحانه نمیخورن
کشک بادمجان فقط باید مامانشون درست کنند
نمیتونن میوه بخورن تو مهمونیا
خامه ی کیک نمیخورن(که همیشه برای من عجیب بود)
با صبحانه چایی شیرین نمیخورن
کله پاچه دوست ندارن
از جگر و سیرابی خوششون نمیاد
من یادمه وقتی میرفتم مدرسه تا دم در حیاط مامانم بهم غذا میداد
وقتی شب خواب میموندیم و شام نمیخوردیم تو خواب غذا میزاشت دهنمون فکر کنید بچه خواب بیدار میکرد و دهنش غذا میزاشت
کاش واقعا استاد حرفتون گوش میکردم و منم به هیچ کس نمیگفتم واقعا کار ادم سخت میشه
من قبلا هر رژیمی بودم نمیتوستم جلوی اصرار دیگران مقاومت کنم
ولی الان دیگه کسی اصرار نمیکنه چون من واقعا نمیتونم بخورم و بقیه این خیلی خوب متوجه میشوند
استاد من یک مشکلی دارم خوردن بقیه خیلی برام زیاده به مادرم میگم نون نخوره با غذاش
یا وقتی کسی میاد خونمون خیلی عادیپزیرایی میشه
جدیدا بهپسرم هم میگم مثلا الان ناهار خوردی چهطوری میتونی فلان ماده غذایی رو بخوری
فکر میکنم کارم بده ولی دست خودم نیست
سلام دوست عزیزم منیره خانم گل
دوست عزیزم لطفا درمورد خوردن ونخوردن ودرست وغلط بودن رفتار بقیه باهاشون صحبت نکنید
یکی از اشتباهات من دراین دوره که بشدت منو عقب نگه داشته خیلی وقتا همین تذکر از سر دلسوزی به بقیه بوده
وبقیه روتحریک به مقابله به مثل کردم البته اوایل
مثلا برمیگشتن بعد چندبار گفتن میگفتن اگه رفتارت درست بود این همه چاق نبودی
یا حالا دوگرم کم کن بعد برا ما کری بخون وخلاصه کلی دلیل وسند ومدرک میارن که رفتارشون علمیه وما اشتباه میکنیم پس اصلا بابقیه کاری نداشته باشین فقط رفتارمون اصلاح کنیم وافکارمون خودش درنتیجه کلی تاثیر میگذاره میخواد بقیه لاغر بشن میخواد نشن
میبخشید ولی تجربه خودمو نوشتم
موفق ومتناسب باشید
ممنون عزیزم واقعا درست میفرمایید باید بهش عمل کنم
سلام استاد عطار روشن عزیز و دوستان گرامی
روز دهم بهمن ۱۴۰۱ باز هم به لطف خداوند اول به تلگرام و دیدن پوستر فایل (گنج پنهان قسمت اول ) و اومدن توی سایت و فایل عالی نوشته عطای عزیز و گفته های استاد هدایت شدم و دیدنش من رو بیشتر ترغیب کرد تا بیام دیدگاهم را بنویسم همونطور که قبلا هم گفتم من فایلهای رایگان و دوره لاغری با ذهن را خیلی گوش نکردم اما کمی با نوع صحبت های استاد و روش لاغری ایشان از سال ۹۳ و ۹۴ آشنا شدم خیلی تاثیرگذار بود چقدر زمان زود گذشته و چقدر زود دیر شده
در این ده روز بهمن ماه خیلی وقتها با خودم گفتم
جمیله تو این رو نخوردی اون رو نخوردی
جمیله تو اضافه نخوردی
جمیله تو احساس سیری می کنی
جمیله تو امروز به جای عادت همیشگی که چایی با قند بخوری برای خودت قهوه دم کردی و با شکلات تلخ خوردی و خیلی هم لذت بردی
جمیله انگار لباسهات تو تنت آزادتر شدن
همین دیشب بلوز نخی که برای خواب پوشیدم طوری گشاد شده بود که گشادیش موقع این پهلو به اون پهلو شدن باعث اذیتم میشد
طوری گشاد به نظر می رسید که حس میکردم رو مخم ه ولی با خودم میگفتم فکر میکنم گشاد شده شایدتنبلیم میشد عوضش کنم هرچه به خودم می گفتم تو فکر می کنی این لباس گشاده فایده نداشت
تا اینکه بالاخره ساعت ۹ صبح بعد رفتن شوهر و پسرا سر کار و مدرسه و شروع کارهای روزمره وقتی که برای آشپزی به آشپزخونه رفتم واقعاً لباس مزاحم کارم بود واقعا احساس بدی بهم میداد هر لحظه با خودم میگفتم این لباس که اینقدر به تن من گشاد نبود چون هر موقع می پوشیدمش می گفتم آخی این لباس چقدر راحته از راحتیش خوشم میومد چقدر خنک و خوبه
اما امروز ( بعد از ده روز گوش کردن به فایل های دوره اصلاح پرخوری و یا خوندن کامنت های دوستان یا گوش کردن چند تا فایل هایی که دانلود کرده بودم و تو سایت بودن ) دیدم اصلاً از لباس نخی که تنم هست خوشم نمیاد
با خودم گفتم مجبور نیستم هرلحظه بگم چقدر این لباس گشاد شده و به خودم خوشحالی الکی بدم رفتم و لباس رو عوض کردم تیشرتی پوشیدم که به نظر خودم تنگ تر بود در کمال تعجب دیدم کمی قسمت شکمش آزاد تر هست خوشحال شدم و با سپاسگزاری به آشپزی ادامه دادم در حالیکه داشتم فایل گوش می کردم همین که نشستم واردکانال تلگرام شدم
فایل گنج پنهان رو دیدم خدا را شکر می کنم که آقا عطای عزیز این نوشته رو ثبت کرده و استاد عزیز چه به موقع خوندن کامنت ها و ایده ی جدید رو عملی کردن
چقدر خوب شد که لااقل من یکی فهمیدم که من اینو نخوردم و ترکیب احساس و رفتار و تغییر عادت از گام های مهم لاغری هستش فهمیدم که وقتی شوهرم میگه بیا با هم چایی بخوریم یا غذا بخوریم یا تو که خیلی هم چاق نیستی نمیخواد خیلی لاغر بشی ممکنه چه راحت گول بخورم و تو خوردن همراهیش کنم واین اشتباهه
فهمیدم با اصرار دیگران به خوردن خیلی هم موضع نگیرم که من می خوام لاغر بشم و اینکه چه ترفندهایی بکار ببرم و رها بشم
یا فهمیدم که به تندی به کسی نگم چرا اصرار زیادی می کنین
یا اینکه فکر نکنم مانعی سر راه لاغری م قرار داره
فهمیدم مبارزه نکنم
فهمیدم رفتار خودم رو مدیریت کنم
فهمیدم نخوام به کسی اثبات کنم که من تو مسیر لاغری هستم
فهمیدم که این یک مسئله شخصیه
فهمیدم تا نتیجه نگرفتم در مورد هدفم و راهم به کسی توضیح اضافه ندم
فهمیدم که خودم باید انتخاب کنم چی بخورم و چی نخورم چرا بخورم و چرا نخورم
و این عااااااالی و به مووووقع بود
من هم تو این ده روز خیلی چیزها به دلخواه خودم نخوردم و از این کار لذت بردم
من هم توی این ده روز خیلی نتیجه گرفتم باورم نمیشه با ۱۰ روز کار کردن روی این موضوع اینقدر نتیجه گرفته باشم
شاید منم مثل آقا عطا تو مسیر تکامل قرار گرفتم
شاید منم دارم جهشی حرکت می کنم
نمیدونم فقط دلم میخواد یک روز خیلی زود با تصویر شگفتی ساز خودم شادی و نتیجه م رو بگم
خدااااایا چقدر اول خدا و خودم خوشحال میشیم
چقدر شما استاد عزیز خوشحال میشین
و چقدر دوستان خوبم شاید بعدها انگیزه بگیرن و همه باهم دنیای شادتری بسازیم از اینکه خدا به ما قدرتی داده که هر کاری رو با آگاهی از اون میتونیم انجام بدیم
خلاصه خیلی خوشحالم که این فایل رو تهیه کردین و باعث انگیزه ی بیشتر به ادامه دادن مسیرم شده سپاسگزار همتونم
استاد جان یه خواهش کوچولو هم داشتم اگه میشه کنار تاریخ کامنت های ارسالی دوستان ساعتهای شبانه روز هم ثبت بشه بنظرم ایده ی خوبی باشه و بعضی وقتها بکار کسی بیاد.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان و جمیله عزیز از متن شما خیلی خوشم آمد و نکته برداری کردم الان ساعت ۳شب هست ۱۷ /۱۱/. مثلان این یک مسله شخصیه یابه کسی چیزی رو توضیح ندم من فهمیدم که خودم باید انتخاب کنم چی بخورم و نخورم من هم می خواهم تو این ۱۰ روز با یاد گرفتن از دوستان به نتیجه عالی برسم به امید خدا و یاریه استاد و دوستان
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان
اون قسمت که گفتند من نخوردم چون سیرم، من و یاد یک مثال انداخت.
یک روز که دانشگاه بودم و میخواستم برم سر کلاس دیدم دوستم بیرون از کلاس واستاده. بهش گفتم استادتون بهتون آنتراک داده؟ گفت نه، استاد جلسه دفاع بوده و یادش رفته نهار بخوره. الان رفته نهار بخوره برگرده.
حالا ساعت چند بود؟ ۴ ظهر.
اینم بگم که استادمون کاملا متناسبه. حتی یکی از دوستام میگفت انگار الان استاد میشکنه انقدر که ظریف و لاغره. ( البته این دیدگاه میتونه یک مانع برای لاغری باشه که افراد لاغر ضعیف هستند، که اصلا اینطور نیست )
اون زمان من دوره تکرار بودم و همونجا با خودم فکر کردم که آره چون استاد متناسبه یادش رفته نهار بخوره.
شرط میبیندم اگه یک فرد چاق بود حتی اگرهم خیلی سرش شلوغ میبود یا حتی حواسش گرم کارش بود بازم درحد یک ثانیه فکر اینکه “نهار نخوردم” تو ذهنش مرور میشد.
این نشون داد که چقدر ذهنش خالصه.
____
در این مدت که رفتار غذاییم عوض شده مامانم چند باری بهم گفت کم خوردی، یا این روزا کم میخوری.
منم چیزی نمیگفتم چون کلا کم حرفم و به حرف بقیه خیلی واکنش نمیدم، اما نمیدونم چی شد که یه روز گفت برای اینه که کم میخوری، اما من گفتم نه من به اندازه نیاز بدنم میخورم. مامانم همونجا گفت اووه صحیح، و سرش و تکون داد و تایید کرد.
یه بارم گفت مامانا دوست دارن بچههاشون زیاد غذا بخورن. اما هیچوقت هیچوقت من و مجبور به غذا خوردن نکرده. حتی وقتی بچه بودم و هیچی نمیخوردم بابام میگفته کاری بهش نداشته باش، هر وقت گشنش بشه میاد میخوره.
من با تصمیم خودم، خودم و چاق کردم، هیچوقت کسی من و مجبور به خوردن نکرده.
___
چند روز پیش که داشتیم میرفتیم خونه، مامانم گفت هوس کالباس کردم. گفتم ساندویچ صدفهای سوپریها خیلی خوب نیست و کالباساش کمه، از خود صدف بگیریم؟ گفت که بریم.
گفتم من شام چی بخورم؟ مامانم گفت آها، تو دیگه با کلاس شدی کالباس نمیخوری.
اینکه دلم کالباس نمیخواست برای این بود که یکم ذائقهام یا میلم عوض شده، و اصلا دلم نمیکشید که کالباس بخورم. ترجیح میدادم غذای خونگی بخورم.
حتی با اینکه بوش خوب بود اما از دیدن اینکه اینهمه سس داره دلم ریش شد. قبلا با لذت همین و میخوردما.
تازه فرداش مامانم گفت: کالباس خوردم حالم بد شد، نفخ کردم.
بابامم گفت: باز دیشب کالباس و سس خوردم الان سرم درد میکنه.
چند باری که در یخچال و باز کردم اون نصفه ساندویچ و دیدم اما برنداشتم.
بعدش مامانم گفت گربهها کالباس میخورن؟ همونجا فهمیدم میخواد بقیه کالباسا و رد کنه بره. گفتم اگه سسی نباشه میخورن. گفتم گربههای دانشگاهمون میخورن ( چون قبلا بهش کالباس داده بودم ).
فکر کنم از آخر ریختش سطلآشغال.
دوشنبه ۱۰بهمن ۱۴۰۱
سلام ب جناب استاد عطارروشن و جناب عطای عزیز
چ ترکیب قشنگی شد 😍
استاد و شاگردی ک ازنعمات و عطای پروردگار لذت میبرند
جناب استاد من این دیدگاه رو خونده بودم و واقعا همون موقع برام خیلی جالب بود این مدل گفتگو درمورد نخواستن و نخوردن ولی خب بدلیل توجه کافی ندادن ب ایده ای برای من ختم نشد..
ولی الان نصفه فایل بهم الهام شد ک از این ببعد من هم چیزایی ک نخوردم و نخواستم و .. برای خودممینویسم😍😊
وقتی عطای عزیز میگفت اینو نخوردم اونو نخوردم و توضیحات زیبای شما ؛ چقدرررررر ب ذهن من میومد ک آره یادته منم اینو نخورده بودم اونو نخورده بودم
چون مونده بود ..
چون دوست نداشتم..
چون شب شده بود دگ ..
چون موقع رفتن بود..
چون تازه رسیده بودم..
چون سرد بود..
چون اضافه غذای دخترم بود..
چون خورده بودم ازش دگ نخواستم
و… یک عالمه از اینها داشتم ولی اصلا فکر نمیکردم این توجه ب لاغری و یک کار عملی من هست..
و الان متوجه شدم چ خوب اینها اقدامات عملی من. بود خودم خبر نداشتم.
خداروشکر ک تصمیم گرفتم هم کامنت بنویسم بعد از دیدن هر فایل و هم در کانال لاغری خودم در تلگرام این نخوردن هامو مینویسم و ب خودم این توجه زیبا و انگیزه بخش رو میدم 🥰🙏🏻
و ممنون از شما ک انقدر عالی با ایده های الهی در جهت رشد کاربران و سایت قدم برمیدارید و فایلهای ارزشمند رایگان برای ما تدارک میبینید و به زیباترین شکل در ایجاد انگیزه و دادن باورهای عالی ب کاربران سعی دارید سپاس بی کران از شما و عالی ترین ها برای شما باد❤🧡💛💚💙💜🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
به نام خداوند بسیار بخشنده وبسیار مهربان
سلامی به سفیدی برف امروز صبح تهران وطراوت باران الانش که خداوند نعمتشو به مردم شهر من تمام کرد
صبحتون زیبا ودل انگیز
استاد جان ،امروز واقعا معجزه شده
از دیشب که تصمیم گرفتم دیگه کاری که دوست ندارم ورضایت ندارم ازشو انجام ندم معجزه شده برام والانم که این فایل فوق العاده
یعنی فقط ۲۰ ۳۰ بار گفتم آفرین به این دوستمون
یعنی کیف کردم به به چقدر عالی عمل کردن چقدر فوق العاده بودن
حض بردم
منم دقیقا خونه پدرومادرم که بودم همین وضع داشتم متنها سر غذا با پدرم
از اونجایی که مادرم کار بسیار سختی داشتن وبیشتر وقتا نبودن خونه پدرم آشپزی میکردن
ومن بیشتر وقتا دستپختشون دوست نداشتم ولی مگه جرات داشتم نخورم حالا این دوستمون مورد غضب مهربانانه ولطیف مادری قرار میگرفتن
ولی من مورد خشم وغضب ترسناک پدری قرار میگرفتم
وتا چند روز قهر بودن واونقدر باید میرفتم عذرخواهی میکردم وبعدشم از غذاهایی که دوست نداشتم تعریف میکردم وکمکشون میکردم
اونقدر به پدرم میرسیدم تا دیگه از دستم ناراحت نباشن
یعنی چای میاوردم براشون
شونشون ماساژ میدادم
بوسشون میکردم
هرچی میگفتن چشم میگفتم
پدرم موقع آشپزی عادت داشتن کل آشپزخونه رو منفجر کنن
ومن کوهی از ظرف میشستم ومراقب غذاشون بودم تا مبادا ناراحت بشن
هنوزم وقتایی که میرم خونه پدرومادرم چند مدل آش وغذا پختن وکنار گذاشتن که دخترم میاد بخوره یا ببره
ومن قبلا میخوردم اما از وقتی دراین دوره شرکت کردم گولشون میزنم
>میگم بابا جون قربونت بشم به به دستت درد نکنه چقدر هوس کرده بودم
مگه میشه بخورمش میبرمش حیفه باید دست پخت بابا جونمو کم کم خورد لذت برد
ومیارم خونه میره داخل سطل آشغال خخخ
خدا منو ببخشه
ولی دیگه میدونم راه فراری از نخوردن نیست
من همه رو میارم
خونه وهمیشه همسرم میگن چرا میاری وقتی میریزی دور
میگم ناراحت نمیخوام بشه من دورم ازش اون ناراحت بشه من اینجا خونه خودم فکرم خراب میشه
اگه با این دوره آشنا شده بودم دوران مجردیم حتما کلک های دیگه ای میزدم بهشون
و ناراحتشون نمیکردم چون وقتی آدم ازدواج میکنه تازه متوجه میشه که چقدر پدرومادر آدم تحت فشار روحی وجسمی هستن برای بچه هاشون وبا اینکه بچه ندارم کوهی از مسئولیت کمرمون خم کرده حالا بچه هم بیاد دیگه هیچی
حالا خورده ای به این دوستمون آقا عطا گرامی نیست
چون واقعا اونقدر ازشون درس گرفتم از همین یه نوشتشون که تصمیم گرفتم فالوور ثابتشون بشم واستفاده کنم از نوشته های این برادر گرامیمون
وبه زودی شاهد موفقیت هاشونم هستیم به لطف خدای مهربان
اینم بگم استاد جان
که من وقتی داشتم این فایل گوش میکردم گشنم شد وتصمیم گرفتم برم صبحونه بخورم
و وقتی دیدم چقدر ایشون ترکیب های درست وعالی به کار بردن منم تصمیم گرفتم نخورم چون داشتم ویدیو شما رو میدیدم
وحواسمو بدم به درستون
ونخوردم وبعد تموم شدن این فایل صبحانمو خوردم
وبا خودم گفتم نمیخورم چون دارم ویدیو میبینم
نمیخورم چون چاییم خیلی داغ
نمیخورم چون دوست دارم تمرکز کنم روی درسم وآگاهی که دارم یاد میگیرم
واینو مدیون دوست عزیزمون وفایل بینظیرتون هستم استاد جان
واقعا سپاسگزارم وخداوند رو سپاس میگم که اینطور محبت ومهربانی وبخشندگیشو ارزانی من وهمه انسان ها میکنه
با آرزوی بهترین ها برای همگی دوستان عزیزم وشما استاد گرامی ومهربان وعزیزترینم
سلام فرشته جان چه طوری دوست عزیز دنبال میکنید ممنون میشم به من هم یاد بدید
سلام خدمت شما دوست خوب وعزیزم منیره خانم گل
بله باکمال میل
درقسمت پایین اسم هر نوشته هر شخصی قسمت آبی رنگی وجود داره که نوشته دنبال کردن نویسنده
درصورتی که روی اون کلیک کنید فرد مورد نظر دنبال خواهید کرد واگه دوباره کلیک کنید از حالت دنبال کردن یا به اصطلاح فالو کردن درمیاد
امیدوارم مورد استفادتون قرار بگیره دوست خوبم
ممنون عزیزم
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان همراهم
خوشحالم که خداوند منو به دیدن این فایل هدایت کرد واولین قسمت از بخش جدید سایت گنج پنهان رو دیدم خیلی خیلی عالی بود فوق العاده بود
استاد با این بخش جدید شما انگیزه منو برای نوشتن در سایت هزار برابر کردین واین کار شما نشون می ده برای ما اهمیت زیادی قاعل هستین وبازم اهمیت وضرورت نوشتن رو برامون یادآور می کنه که چقدر می تونه کمککننده باشه به آقای عطا هم تبریک می گم منم از شنیدن دیدگاه شما خیلی لذت بردم وحتما با این پشت کار وانگیزه موفق می شین والبته موفق شدین همین که تا این اندازه آگاهی کسب کردین خودش موفقیت بزرگی هست
منم قبلا چالش اینو نخوردم شرکت کردم ولی متاسفانه تا آخر ادامه ندادم همون جلسات اول روی عادتی که ازش راضی نبودم کار کردم وخیلی خوب پیش رفتم اما تا آخر نرفتم وامروز تصمیم گرفتم حتما برم واز اول چالش رو شروع کنم
چیزی که استاد راجب رفتارهای افراد متناسب گفتن منو یاد گفته همسرم انداخت که اکتبر اوقات که شب میاد خونه می گه وقت نکردم سر کار غذا بخورم نه صبحانه نه نهار در حالی که رستوران داره وکلی غذا در روز سرو می کنن واین حرفش همیشه برای. من تعجب انگیزه اینکه یعنی چی وقت نمی کنم مگه می شه با اون حجم وتنوع از غذا تو ترغیب نشی چیزی بخوری تازه شبم که میاد با یه میوه خوردن تا شام آماده بشه باز کلی وقت می بره تا چیزی بخوره بیشتر وقتا کار بیرون داره وتا ده شب هم نمیاد واون هنوز چیزی نخورده اما اگه من باشم هرگز نمی تونم تحمل کنم البته الان دیگه مثل گذشته نیستم وبرام قابل درک شده ومی دونم چرا اینجوریه اون غذا رو فقط وفقط برای رفع گرسنگی می خوره نه برای رفع خستگی یا تشنگی یا آروم شدن اعصاب یا کنترل هیجان یا…… خیلی دلایل دیگه که همیشه منو ترغیب به خوردن در وقت سیری کرده
امیدوارم یه روزی تو این بخش جدید سایت استاد دیدگاه منو هم برای بقیه شما بخونن 😊