به نام خدای مهربان
لاغری با ذهن یک روش یادگرفتنی است و برای کسب نتیجه عالی از این روش باید به اصول یادگیری و به کارگیری آموزش ها توجه داشته باشیم.
تکرار کردن، نوشتن تمرینات، خواندن نوشته های دیگران و عمل کردن به آموزشها چهار اصل مهم در کسب نتیجه عالی از روش لاغری با ذهن می باشد.
تکرار کردن محتوایی آموزشی باعث بهبود درک و نفوذ آگاهی در ذهن ناخودآگاه می شود.
نوشتن تمرینات باعث گسترش آگاهی در ذهن و منطبق شدن با شرایط فردی استفاده کننده می شود.
خواندن نوشته های دیگران باعث به یادآوری و کشف نکاتی می شود که از توجه ما پنهان شده اند.
عمل کردن به آموزش ها باعث تغییر رفتار و واکنش های ما در زندگی روزمره و در نهایت تغییر شرایط زندگی می شود.
در مجموعه فایل های گنج پنهان، نوشته های اعضای سایت در بخش های مختلف انتخاب و بازخوانی می شود و نکات مهم و آموزشی مرتبط با آن جهت درک بهتر و گسترش نکات مهم لاغری با ذهن به اشتراک گذاشته می شود.
به این ترتیب علاوه بر تاکید بر اهمیت خواندن نوشته های اعضای سایت تناسب فکری، الگوی مناسب جهت انجام عالی تمرینات ارائه می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
اطلاعات محتوای این قسمت:
عنوان مطلب آموزشی: ترکیب احساس و رفتار (لینک مطلب)
نویسنده دیدگاه: آقا عطا عزیز (پروفایل عمومی)
محتوای دیدگاه: ۶۹۳ کلمه (لینک دیدگاه)
امتیاز 4.32 از 127 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای مهربانم
سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی ودوستانم در این مسیر زیبا
خیلی ایده ی خوبی هست خوندن دیدگاههای دوستان که انشالله ادامه داشته باشه
گوش دادن به دیدگاه آقا عطا باعث شد که منم بیام ودیدگاه بنویسم،من خیلی اهل ناخنک زدن بودم،مثلا وقتی شوهرم تخمه میخواست وبراش میوردم اندازه یک مشت کوچیک میخورد وبقیه رو میزاشت ومیرفت منم حرصم میگرفت ومیگفتم چرا چیزی رو که میارم کامل نمیخوری؟وقتی روی میز میزاری ومیری من میام میخورم،وکلی باهاش سر همین اخلاقش کج رفتاری میکردم،اونم با خونسردی میگفت مگه مجبوری؟توبه این چکار داری ؟این مال منه حالا میخورمش،این دفعه که این حرف رو زد یه چیزی توی ذهنم گفت این ماله منه یعنی این که این مال تو نیست وتو حق نداری به چیزی که مال تو نیست دست بزنی حس کردم دارم دزدی میکنم،بدم اومد هر چیزی رو که برای دیگری آوردم رو من اضافش رو بخورم،حالا هر وقت برا شوهرم یا پسرم چیزی رو میارم همون اول به ذهنم میگم این مال اونه مال من نیست حواست باشه هر چقدر خورد به تو ربطی نداره تو حق نداری مال مردم خوری کنی وچقدر راحت شدم ذهنم اصلا کاری به اون خوراکی یا غذا نداره
مطلب دیگه این که من چون مادرم ،مادر آقا عطا رو درک میکنم،ما با عشق آشپزی میکنیم ووقتی میبینیم بچههامون بادل غذا میخورن خیلی احساس خوبی داریم در واقع ما الان که بچههامون بزرگ شدن دیگه هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم تا محبت خودمون رو نشون وبه همین خاطر با غذا درست کردن میخوایم محبت خودمون رو نشون بدیم،شما فقط کافیه به مامانت بگی مامان اگه زیاد بخورم به معدم فشار میاد اون وقت مهر مادری قبول نمیکنه بچش مریض بشه وخیلی راحت دست از سرتون برمیداره وهیچ تنشی بینتون
پیش نمیاد
من این تجربه رو با همسرم دارم که همش به همه اصرار میکنه که بخورن،چون این تصور رو داره که اگر نخوری مریض وضعیف میشی منم خیلی درگیری داشتم با شوهرم همش میگفت تو ژنتیکی چاقی ،تو پفکی هستی اگر کم بخوری ضعیف میشی،اوایل درگیری داشتم ولی الان نه دیگه کاری بهم نداره چون جلوش غذا نمیخورم وبه بهانه های مختلف خودم رو گمو گور میکنم تا اون غذاشو بخوره وبره،چون میدونم گیر میده میدونم یه روزی منم متناسب میشم وعکسم میره اون قسمت که من عاشقشم