0

گنج پنهان (قسمت اول)

گنج پنهان لاغری
اندازه متن

به نام خدای مهربان

لاغری با ذهن یک روش یادگرفتنی است و برای کسب نتیجه عالی از این روش باید به اصول یادگیری و به کارگیری آموزش ها توجه داشته باشیم.

تکرار کردن، نوشتن تمرینات، خواندن نوشته های دیگران و عمل کردن به آموزشها چهار اصل مهم در کسب نتیجه عالی از روش لاغری با ذهن می باشد.

تکرار کردن محتوایی آموزشی باعث بهبود درک و نفوذ آگاهی در ذهن ناخودآگاه می شود.

نوشتن تمرینات باعث گسترش آگاهی در ذهن و منطبق شدن با شرایط فردی استفاده کننده می شود.

خواندن نوشته های دیگران باعث به یادآوری و کشف نکاتی می شود که از توجه ما پنهان شده اند.

عمل کردن به آموزش ها باعث تغییر رفتار و واکنش های ما در زندگی روزمره و در نهایت تغییر شرایط زندگی می شود.

در مجموعه فایل های گنج پنهان، نوشته های اعضای سایت در بخش های مختلف انتخاب و بازخوانی می شود و نکات مهم و آموزشی مرتبط با آن جهت درک بهتر و گسترش نکات مهم لاغری با ذهن به اشتراک گذاشته می شود.

به این ترتیب علاوه بر تاکید بر اهمیت خواندن نوشته های اعضای سایت تناسب فکری، الگوی مناسب جهت انجام عالی تمرینات ارائه می شود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


اطلاعات محتوای این قسمت:

عنوان مطلب آموزشی: ترکیب احساس و رفتار (لینک مطلب)

نویسنده دیدگاه: آقا عطا عزیز (پروفایل عمومی)

محتوای دیدگاه: ۶۹۳ کلمه (لینک دیدگاه)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.29 from 121 votes

https://tanasobefekri.net/?p=37693
برچسب ها:
32 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/11/11 04:16
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 990 کلمه

      سلام استاد . 

      بازم منو حیرت زده کردید . 

      من الان دیدم فایلتون رو . 

      اول اینکه بگم کلی خجالتم دادید . یعنی احساس لیاقت را تا این حد در خودم پرورش نداده بودم که به عنوان اولین  قسمت مجموعه ی گنج پنهان نوشته ی منو انتخاب کنید .

      پس لازمه بیشتر روی احساس لیاقتم کار کنم .  

      ازتون خیلی ممنونم . باعث افتخارم شد . کلی نکته یاد گرفتم ساعت نزدیک ۴ هست و من خیلی اتفاقی اومدم سراغ گوشیم . وقتی این فایل رو دیدم  خیلی خوشحال شدم . 

      چقدر عالی نوشته ام رو بررسی کردید . اکثر جملاتم رو تایید کردید ازتون ممنونم . 

      فرمول (نخوردم چون میخوام لاغر بشم ) رو فرمودید درست نیست بله کاملا درست میگید  چون اون وقت نشون میده خوردن رو دلیل چاقی می دونم . 

      خوردن یا نخوردن دلیل چاقی یا لاغری نیست . 

      بلکه چاقی و لاغری در ذهن ما به خوردن و نخوردن مربوط شده و من در این فایل یاد گرفتم این پیوند رو قطع کنم . 

      در مورد رابطه با مادرم هم چشم سعی می کنم ملایمتر باشم . البته خداییش از اون شب دیگه اصرارم نکرده . خودشم تغییر کرده مثلا امشب که برای دختر خاله ام سیب زمینی سرخ کرده و تخم مرغ درست کردم و نخوردم  و همینطور سر شام دید من و بابام نصف غذامون رو گذاشتیم اونم غذاشو گذاشت بابام به شوخی بهش گفت چیه ما نمیخوریم تو هم نمیخوری گفت آره شماها نمیخورید منم روم نمیشه بخورم . گفتم نه مامان اگه گشنته بخور .  گفت نه منم سیر شدم .  دلم درد میگیره شب سنگین نخورم بهتره و چند  فرمول دیگه به فرمول های نخوردن من اضافه کرد . 

      نمیخورم چون شبه .

      نمیخورم چون سنگین میشم . 

      نمیخورم چون میخوام بخوابم نمیخوام سنگین بخوابم . 

      نمیخورم چون حالم بد میشه . 

      نمیخورم چون دلم درد میگیره . 

      نمیخورم چون روم نمیشه (به نظرم این در مسیر لاغری نیست . چون باعث میشه یواشکی بره بخوره) 

      از اون شب تا حالا دیگه بحثی نکردیم .  مامانم خودشم از چاقی داره رنج می کشه . پاهاش درد میگیره . انگار اونم انگیزه پیدا کرده روش برخورد با مواد غذایی رو تغییر بده . البته به خاطر این فرمولی که امروز شما گفتید و در ذهن منم بود . (خوردن و چاق شدن) . ولی در این فایل یاد گرفتم این پیوند رو جدا کنم . 

       در کل منم  گه گاه  یه وقت صحبتش پیش میاد تشویقش می کنم میگم مامان چاقی خوب نیست حالا خیلی شرح نمیدم ولی می گم مامان تو لایق متناسب بودنی .  ببین بابا لاغره چقدر سبکه .  خدا مادرتون رو رحمت کنه و در بهشت خدا شادیشون رو روزافزون کنه . امروز بابام گفت عطا تو چیکار می کنی . به منم بگو .  گفتم شما که خودت لاغری گفت آره ولی معده ام  به هم میریزه .   گفتم خب  بابا شما بعضی از عادتهات اشتباهه . البته اینکه وقتی گرسنه میشی میخوری و وقتی سیر میشی نمیخوری خوبه ولی بابا شما چند نوع غذارو روی  هم میخوری . چند تا غذا رو با هم میخوری این عادتت معده ات رو به هم میزنه . فقط همینو بهش گفتم . نمیدونم که درست بود یا نه ولی حداقل باعث میشه چند تا غذا رو روی هم نخوره .  چون گفت آره راست میگی . من همه چی رو باهم میخورم معده ام قاطی می کنه . گفت سعی میکنم دیگه چند نوع رو با هم نخورم . 

      اونا الان در کل خوشحالن . چون قبلا خیلی دوست داشتن من خونه باشم و وقتایی که سرکار نیستم پیش اونا باشم ولی من همیشه پیش دوستام بودم .  الان خوشحالن که من پیششون هستم . این چند وقت زمانایی که سرکار نبودم بیشتر وقتم رو خونه بودم برای همین از حرفام استقبال می کنند . مخصوصا بابام . اشتباهاش و میپذیره .  مامانم یکم مقاوم تره ولی من زیاد اصرار نمی کنمش به تغییر . چون به خودش مربوطه  .  از این به بعد هم  سعی می کنم بتونم ملایمتر با هردوشون رفتار کنم که ناراحتشون نکنم . نکته ی بعدی هم پروفایلم بود که همین امشب میرم تکمیلش می کنم . بازم ممنون که نوشته ی منو  انتخاب کردید . این حیرت دیگه برام عادی و طبیعی نبود . هم حیرت زده شدم هم خجالت کشیدم .  ولی این فرمولم درست می کنم  و احساس  لیاقت و اعتماد به نفسمو  بیشتر می کنم . 

      چقدرم خوب یادم دادید که فرمولها رو چطور دونه دونه از تک تک جمله ها پیدا کنم . دیروزم که آزمون چالش من اینو نخوردم رو شرکت کردم دوست داشتم همچین کاری رو انجام بدم از فایلتون . امروز دیدم شما چقدر قشنگ این کارو انجام دادید و  ازتون یاد گرفتم که  چجوری نوشته یا فایلها رو واکاوی کنم . تحلیلش کنم و فرمولهای چاقی و لاغری رو توش پیدا کنم . 

      خوشحالم که در نوشته ی من کلی فرمول صحیح بود و فقط ۲ تا فرمول چاقی بود که اونم فرمول جایگزینش رو بهم فرمودید . در همین فایل خیلی یاد گرفتم ازتون  که چطور بهتر عمل کنم . 

      ممنونم . 

      دوباره جهت یادآوری به خودم میگم :

      ۱- خوردن دلیل چاقی نیست . نخوردن دلیل لاغری نیست . پیوند این دو عامل رو از چاقی و لاغری جدا کنیم . 

      فرمول جایگزین : لاغرا هم خوردن دارن هم نخوردن  چاقها  هم خوردن دارن هم نخوردن . 

      منتها  خوردن و نخوردنها در این دو گروه با هم فرق داره که ما الان داریم یاد میگیریم مثل یک انسان متناسب بخوریم یا نخوریم و مثل یک انسان چاق با غذاها رفتار نکنیم . البته این فقط رفتار غذاییه . ما بیشتر داریم روی فرمولهای ذهنی کار می کنیم  تا باورهامون رو از مسیر چاقی به لاغری اصلاح کنیم  . 

      ۲- با کسانی که ما رو وادار به خوردن می کنند ملایمتر برخورد کنیم . 

      بازم ممنونم . 

      از همه ی دوستان هم که به بنده لطف داشتند و نظرشون رو در این بخش کامنت کردن نهایت سپاسگزاری رو دارم . متشکرم از همگی شما دوستان گرامی . من دارم درس پس میدم  خدمت همه ی شما بزرگواران . ممنون که با کامنتهاتون راهنماییم کردید که بهتر بتونم عمل کنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/30 23:35
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 83 کلمه

      سلام و درود . اختیار دارید . جسارت نبود . شکست نفسی میفرمایید  . متن شما پر از انرژی مثبت بود .  ذهن خودم رفت سمت چاقی و با نوشتنم  در حقیقت داشتم توجه به چاقی رو کمرنگ میکردم وگرنه که نوشته ی شما سرشار از صحبتهای عالی بود و البته شما دوستان عزیز برای من الگو هستید و من اینجا دارم خدمت شما و بقیه درس پس میدم . پاکی در وجود شماست بانو . بازم ممنون از ابراز لطف شما . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/30 14:18
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 645 کلمه

      سلام و درود . 

      ممنون از ابراز لطفتون بانو . 

      به نظرم سن و سال خیلی مطرح نیست . من دغدغه های مربوط به سن و سال خودمو دارم . به نظرم این فقط یه توجیهه که مثلا عطا چون سنش کمه داره خوب عمل می کنه . استرس نداره و … . 

      من فقط انتخابهامو تغییر دادم . 

      تا حالا از انتخابهای چاق کننده لذت میبردم . 

      ولی از یه جایی به بعد دیگه خسته شدم . دلم تنوع میخواست .  نمیخواستم دیگه چاقی رو تکرار کنم ولی راهشو بلد نبودم . 

      خدا به درخواستم پاسخ داد و منو هدایت کرد سمت اینجا که راهشو یاد بگیرم . 

      نه فقط منو . همه مارو . استاد بارها به ما گفتن ما هدایت شدگان الهی هستیم . خب منم هدایت شدم به اینجا و راهشو یاد گرفتم و  انتخابهامو تغییر دادم . 

      فقط برای اینکه زندگی دیگه ای رو هم تجربه کنم . 

      خب عادات چاقی هنوزم دارم ولی خودم آگاهانه سعی می کنم انتخابهامو تغییر بدم . 

      انتخابها هم که سخت و پیچیده نیست . 

      مثلا میخوام به چاقیم توی آیینه نگاه کنم نگاهمو برمیگردونم میگم عطا به تغییرات کوچکت توجه کن . 

      میخوام به سایه ام تو خیابون توجه کنم 

      میگم عطا به درختها و گلها و خونه ها و ماشینا توجه کن . 

      میخوام دلایل خوردن برای خودم بتراشم . 

      میگم عطا وقتی سیری برای نخوردنت دلیل بتراش . 

      میخوام به حجم زیاد کاهش وزنم توجه کنم میگم جابجایی کوه از سنگریزه های کوچیک شروع میشه .

      میخوام بگم زورم نمیرسه میگم تو نمیخوای کوه رو جابجا کنی . تو میخوای فقط یه سنگریزه جابجا کنی . آسونه کاری نداره که . فقط مستمر ادامه بده و رها نکن . 

      ببینید من فقط همین انتخابهای کوچیکمو دارم تغییر میدم کار خاصی نمیکنم که حالا به خاطر سن کمم باشه .

      مثلا همین حالا از این همه جمله های مثبت شما توجهم رفت فقط به همین یه جمله که عطا چون سنش کمه استرسش کمتره .

      خب یهو دیدم این چراغ قرمز در ذهنم روشن شد .

      گفتم خب این برای من یه توجه چاق کننده است . 

      اومدم نوشتم و این توجهم رو هدایت کردم سمت لاغری . 

      من فقط دارم در حد توان و فرصتم آموزشها رو عمل میکنم . فقط همین  و اگه استرسمم کم شده فقط و فقط به خاطر پیگیری آموزشهاست و اینکه دارم به آموزشها عمل می کنم . 

      و گرنه کدوم زندگیه که توی این موقعیت اجتماعی دچار مشکل نباشه ؟ ولی استاد میگن اصلا توجه نکنید و کانون توجهتون رو آگاهانه تغییر بدید . 

      خب من از حرف استادم تبعیت می کنم . به جای اینکه فکر کنم خب عطا تو الان ۲۵ سالته چجوری میخوای زن بگیری . کی با این اندام بهت زن میده . با این چندرغازی که تو در میاری چجوری میخوای آیندتو بسازی ؟ خونه چجوری میخوای تهیه کنی ، کی به پدر و مادرت میرسه و … به اینا فکر نمی کنم که استرس بگیرم .  

      میگم اول اینکه خدا هست . منم در مسیر لاغری ام . بالاخره یه دختر خوب هم برای من پیدا میشه . منم  خونه میخرم . ماشین میخرم . همین که الان یه موتور خریدم خدارو شکر . همین که کار دارم خدارو شکر . همین که پدر و مادر دارم خدارو شکر . همین که بالاخره کلی دوست و آشنا و فامیل دارم خدارو شکر . بزرگترین نعمت زندگیم هدایت شدن به این سایته که بهم یاد داد از قدرت فکرم در جهت لاغر شدنم استفاده کنم . 

      من راهم رو یاد گرفتم و دارم ذهنیتم از زندگی رو تغییر میدم . 

      استاد بارها گفتن به هر میزان که عمل کنید نتیجه میگیرید . 

      خب منم به خودم گفتم قدمای بزرگ برنمیدارم که وسط راه خسته بشم متوقف بشم . قدمای کوچیک برمیدارم . هر روز یه قدم کوچیک و توجهم رو آگاهانه تغییر میدم  روی چیزایی که میخوام و نمیزارم فکرم منفی بشه . 

      فقط همین . من فقط همین تغییرات کوچیک و دادم . انجام دادن اینا کاری نداره . هممون میتونیم انجامش بدیم فقط باید بخوایم همین . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم