عادت ها رفتاری هستند که بارها تکرار می شوند.
بسیاری از افراد تصور می کنند اسیر عادت های خود هستند. این احساس به دلیل تکرار شدن بارها و بارها آن رفتار در فرد ایجاد می شود.
زمانی که شما تصور کنید نمی توانید عادت خودت را تغییر دهید، قدرت تکرار شدن عادت را به آن رفتار می دهید.
در صورتی که این شما هستید که هر بار آگاهانه آن رفتار را تکرار می کنید.
برای تغییر هر عادتی ابتدا لازم است به این درک و باور برسیم که این من هستم که دارم یک رفتار را بارها تکرار می کنم.
باید به این درک برسید که: من علاقه دارم این عادت را تکرار کنم.
آن رفتار هیچ علاقه یا اجباری برای تکرار شدن توسط من را ندارد.
نکته جالب توجه این است که حتما از انجام آن رفتار لذت می بریم اما چگونه است که از تکرار آن احساس ناراحتی و عذاب وجدان پیدا می کنیم؟
به این مثال توجه کنید:
من در یکی از روزهای زیبای زندگی برای اولین بار در منزل یکی از بستگان چای را با ترکیب (خرما + گردو + کنجد) خوردم.
بسیار طعم آن برای من لذت بخش بود.
فردای آن روز طبق معمول زندگی خودم چای را با شکر یا هر چیز دیگری مصرف کردم اما طعم لذت بخش خوردن چای با (خرما + گردو + کنجد) را نداشت و من تصمیم گرفتم از آن خرما برای خودم تهیه کنم.
خرمای مناسب +گردوی سفید + کنجد بو داده محلی تهیه کردم و ترکیب خرما گردو کنجد را برای خودم تهیه کردم.
از آن روز هربار میل به چای خوردم داشتم از خرمای تهیه شده استفاده می کردم و از ترکیب جدیدی که تهیه کرده بودم لذت می بردم.
روزهای زیادی این رفتار را تکرار کردم و به راحتی به عادت من تبدیل شد.
بعد از مدتی وقتی خانه نبودم و می خواستم چای بخورم از اینکه خرما گردو کنجد همراه چای نبود احساس خوبی نداشتم و در واقع چای خوردن برای من لذتی نداشت.
در این شرایط مشخص است که:
من از خوردن چای لذت نمی برم بلکه از خوردم آن چیزی که با چای میخورم لذت می برم.
بعد از مدتی انجام این رفتار برای من لذتبخش نبود اما احساس می کردم توانایی انجام ندادنش را نداشتم.
چون بارها شنیده بودم که ترک عادت ها کار سخت و دشواری است.
در این مستند تبدیل شدن یک رفتار به عادت روزانه که برای شما شرح دادم:
عاملی که باعث عدم رضایت من از انجام رفتاری که روزهای اول بسیار لذتبخش بود شده بود عامل “تکرار کردن” آن رفتار بود.
در واقع تکرار رفتاری که برای من لذت بخش نبود رنج آور شده است اما به دلیل فرمول اشتباه ذهنی که ” من اسیر عادت هایم هستم” قادر به تغییر آن رفتار نیستم.
با اندکی توجه برای ما واضح می شود که هر رفتاری به تکرار تبدیل شده است عامل تکرار شدن آن خودمان بوده ایم اما فراموش کرده ایم و تصور می کنیم آن عادت از ابتدا به شکل رنج آور فعلی وارد زندگی ما شده است.
قدم اول: برای اصلاح یا ترک هر عادت پذیرفتن مسئولیت تبدیل کردن آن رفتار به عادت در خودمان است.:
تا وقتی مسئولیت آن بخش از زندگی که باعث رنج و آزار ما شده است را نپذیریم قادر به اصلاح یا تغییر آن وضعیت نخواهیم بود.
قدم دوم: به صلح رسیدن با رفتاری است که تکرار آن باعث رنجش ما شده است.
باید به مزیت های آن رفتار تکرار شونده توجه کنیم.
لذت هایی که باعث علاقمندی ما به انجام آن رفتار شده است را باید مورد توجه قرار دهیم.
در این صورت احساس خشم و ناراحتی ما نسبت به آن رفتار فروکش خواهد کرد.
با آن رفتار در صلح قرار خواهیم گرفت و به آرامش بیشتری با عادت خود می رسیم.
در این صورت اقدام کردن برای اصلاح یا تغییر آن رفتار بسار ساده تر و البته لذت بخش خواهد بود.
منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.24 از 89 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام به همگی
لذت هایی که من از تکرار رفتارهای چاق کننده میبرم : از داخل ظرف غذای پسرم یه مقدار خودم میخوردم یه مقدار به پسرم میدادم که زود تموم بشه و پیش خودم هم میگفتم بلخره خوردش در حالی که خودم هم کمکش میخوردم حس خوبی داشتم که یه وعده غذایی به اون اندازه که خودم تشخیص دادم براش اندازه هست رو پسرم کامل خورده و احساس مادر لایق بودن میکردم
باقی مانده ی غذای خانواده رو از هر وعده من سر پایی یه مقدار میخوردم شاید با این کار کم خوردن رژیمی که جرات نمیکردم بشقابم رو بیشتر از حد گفته شده پر کنم اینجور تلافی در میوردم واحساس کم خوردن رو هم میکردم که
من که از داخل بشقاب خودم زیاد نخوردم و حسم بهتر میشد اینجوری بخورم
و یا اینکه هر وقت حو صله ام سر میرفت سریع با خوردن یا آشپزی کردن خودم رو مشغول میکردم یا هله هوله خوردن خودم رو مشغول میکردم و خوشحال بودم که تو این بیکاری یه لذتی دارم میبرم
و هر وقت تو سیری غذا میخوردم احساس میکردم من خوبم و دارم از زندگی لدت میبرم که هر چیزی رو بخواهم تو هر تایمی با هر مدلی خیلی راحت بدون وسواس میخورم و بقیه که رژیم هستن چقد زجر آور زندگی میکنن
و یا اینکه تند غذا میخوردم البته من همیشه اینجور نیستم بعض وقتا که غذا مورد علاقه ام باشه یا در یک رستوران یا مهمانی خاص باشه سریعتر میخورم که تا تموم نشده هر چقدر دلم خواست بخورم
پفک و چیپس و کرانچی و … خوردن هم که با خوردن اونا من به احساس آرامش میرسیدم البته قبلا دیگه حالا خیلی کمتر شده
ویا اینکه من از غذای اماده شده روی اجاق گاز تا همسرم بیاد یه مقدار میخوردم چون فکر میکنم تا داغ و تازه برنج دم کشده و ته دیگ اش خیلی خوبه لدت داره بخورم و بعد دوباره ناهار هم میخوردم که دیگه بازم خیلی کمرنگ شده شاید بعضی وقتا اتفاق بیفته
سلام به همگی من دوباره میخواهم تمام تمرینها رو انجام بدم
من از ریزه خواری در زمانهای مختلف و به عنوانین مختلف لدت های مختلفی بردم اگه بعد از جمع کرد میز غدا بوده که من از باقی مانده ی غدای بچم یا شوهرم بوده کمی خوردم این لدت رو داشته که خودم در بشقابم زیاد نکشیدم و نخوردم واینجور خودم رو راصی میکردم ولی به محص جمع کردن از غذای بقیه دست دست کردم یا پای اجاق گاز کمی خوردم و این لدت رو داشته که تا داغ هست باید غدای سرخ شده بخورم نه وقتی سرد شد پس چندتا به فرض کتلت خوردم و دوباره موقع ناهار هم چند دونه خوردم یا اینکه از غدایی که خودم برای بچه ام کشیدم ودوست داشتم همه اش رو بخور و چون خودم بهش عدا میدادم خودم هم خوردم چون این لذت رو داشت که ظرفش خالی شده و خوب خورده هیچی نموند و این خیلی خیلی امتیاز بود برای من یا اینکه بعد از خواب ظهر کمی خوردم از تو قابلمه و این لدت رو داشته که چه راحت هر چی بخوام در هر زمانی میخورم و اصلا زندگی من زجر آور و رژیمی نیست و ..
عادتهای زیادی در ما هست که همه منشا تکراری دارن و این عادتها رو ما داریم هر روز انجام میدیم و گرنه اونها برما مسلط نیستن و اما این عادت که ما رو اذیت میکنه و ما داریم هر روز انجامش میدیم باید بدونیم اصلا اینطور نیست که اون عادت به ما تحمیل بشه .
یه رفتار وقتی زیاد تکرار بشه برای ما آزاد دهنده میشه حتی یه فیلم زیبا وقتی خیلی تکرار بشه برای ما اذیت کننده میشه چون درون ما تنوع رو دوست داره .
پس این رفتار که من رو اذیت میکنه این رفتار رفتار بدی نیست ولی تکرارش هست که ما رو اذیت کرده و بد هست .
پس اول مشخص کن اون رفتار چه مزیت و لذت هایی برای ما داره و چون خیلی برای ما لذت داشته که بارها تکرارش کردیم و حالا اذیت شدیم و اما زمانی که انجامش می دادیم خیلی هم برای ما لذت بخش بوده .
از هر چی بترسی سرت میاد و از هر رفتاری تنفر داشته باشی اون میچسبه به شما و نمیشه تغییرش بدی پس اول با این رفتارت که مرتب تکرارش میکنی یک رابطه ی دوستانه داشته باش و بگو چقدر این رفتار حال شما رو خوب کرده ( این یک فن هست برای در صلح بودن با این رفتار )
پنج مورد بنویس که از تکرار این رفتار چه لذتی بردی و باید رابطه ی دوستانه برقرار کنی و نباید ازش تنفر داشته باشی
من وقتی پیغام سیری رو درک میکنم ولی چند لقمه اضافه تر میخورم و این کار چه لذتی برام داره ؟؟
فکر کنم این کار برای من هنور یه حالت آزادی در خوردن هست که ببین سیرم ولی بازم میتونم بخورم
و یا این لذت رو داره که من به حد سیری غدا میخورم ولی سیری در ذهن من هنوز غلط معنی میشه یعنی درد شکم و سنگینی
واین کار این لذت رو داره که من هنوزم در ذهنم ترس از نبودن این غدا در وعده ی بعدی هست پس زیاد تر میخورم که اگر نباشه و تموم بشه من خوب خورده باشم .
فکر کنم این کار این لدت رو داره که خوردن زیاد مساوی با شکستن یه سری محدودیتهاس و چهار چوبهای رژیم در ذهن من هست
فکر کنم این کار وقتی از غدایی در ذهنم خاطره داشته باشم بیشتر هست و میخواد بگه لدت بردن از این عدا یعنی زیاد خوردن
در کل فکر کنم این کار که چند لقمه اضافه تر از نیاز میخورم این لذت ها رودر ذهنم برام داره که بیشتر خوردن برام مساوی هست با نبودن در هیچ چهار چوب و ررژیم و محدودیت و ترس از نبودن غدا که من رو وادار میکنه بیشتر بخورم و یا خاطره داشتن از اون غدا و یا تحریک شدن که من رو وادار به خوردن چند لقمه اضافه میکنه و با این کار گفتم به خودم که بببین به هر اندازه که خواستم خوردم و لاغر هم هستم و این قشنگی لاغری با ذهن هست(اما برای همین هست فکر کنم یک ساله و نیم هست در سایتم ولی هنوز یه مقدار کم تا تتناسب کامل فاصله دارمدر حالی که کل اصافه وزنم ۱۴ کیلو بوده )
و اما زمانی که پیعام سیری رو دریافت میکنم کاملا از درون حس میکنم سیرم ولی هنوز از لحاظ ذهنی حریصم و اون ذهنم باهام راه نمیاد که غدا رو ول کنم برم هنوز ذهنم فرمولهای چاق کننده داره که من رو وادار به یکم بیشتر خوردن میکنه و اما چون به راحتی پیغام سیری رو دریافت میکنم خیلی خوشحالم که میتونم این حس قشنگ رو متوجه بشم و تازه انگار یه الارمی به من داده میشه بسه و دیگه نیاز نداری و یه نجوایی بهم میگه ببین من گفتم نخور و دیگه بسه و دیگه جسم تو نیاز نداره ولی تو ادامه میدی و حالا میخوام تمرین کنم تو همین مرحله غدا رو رها کنم و اما اون منفی باف درون وادار میکنه بخورم میگه تو که نخوردی خیلی کم خوردی با ۶ قاشق برنج ( حالا بسته به نیاز اون روزم یه مقدار کم و زیاد میشه) که نمیشه خیلی کم خوردی هنوز بخور ولی قشنگ حس میکنم سیری رو و اگر اون موقع بلند شم خیلی سبک و رها و واقعا بدون فشار شکم هست .
خیلی وقت هست که نیاز خوردن من تغییر کرده تا چند قاشق میخورم سریع سیر میشم و یه مقدار فشار شکمی رو احساس میکنم در حالی که قبلا این حالت رو در خوردنهای زیاد و پرخوریهای زیاد تجربه میکردم حالا در رفتاری که شاید یک سوم گدشته ام هست سریع این احساس رو پیدا میکنم و یکم برای ذهنم پذیرفتنش سخت هست که من کم خوراک شدم و وادار به خوردن بیشتر من رو میکنه و همراهی نمیکنه واقعا به حد سیری بخورم و بلند شم و تمام تلاشم در این چالش همین هست .
و ریزه خواری همانطور که گفتم قبلا خیلی زیاد داشتم و اما حالا که در حال تکرارم واقعا چیز خاصی در خودم نمیبینم مگر بعد از ظهرها که کمی بخوام شیرینی با چایی بخورم یا موقع جمع کردن سفره از باقی مانده ی غدا بخوام کمی بخورم که بازم فکر کنم ذهنم با این کار میخواد همون حرفهای بالا رو برام تداعی کنه و گرنه بارها شده گفتم من چایی نخورم و به جاش یک میوه بخورم ولی ذهنم همراهی نکرده در حالی که از درون خیلی میل ندارم حالا انشاا… با این چالش دهنم رو بیشتر همراه خودم در این مسیر میکنم و به موفقیتهای بزرگتر میرسم
اما بازم دم خودم و این دهنم گرم که این همه تغییرات عالی تا به اینجا داشتم و اینقدر ذهنم در مسیر لاعر شدن قرار گرفته و کلی تغییر کرده و اینقدر تغییرات من واضح بود که وقتی وارد این چالش شدم و خواستم بنویسم ریزه خواری انصافا دیدیم مثل قبل هیچ ریزه خواری که عادت همیشگی من باشه ندارم برای منی که از صح تا شب به هزار بهانه قبلا میخوردم الان فقط یه مقدار با چایی بعد از ظهرم شیرینی میخورم که میخوام در اون تغییر ایجاد کنم و واقعا جای تحسین و تشویق دارم به خودم تبرییک میگم و از استاد عزیز هم بسیار سپاسگزارم که راهشون درست و حق هست
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان پر انگیزه ام
من از وقتی که برای چندمین بار وارد این چالش شدم و کامنت دوستان رو خواندم متوجه شدم چقدر تغییر کردم چقدر عادتهای گذشته رو یا اصلا ندارم یا کمرنگ دارم مثلا من خیلی وقته علاوه بر اینکه با چایی شیرینی نمیخورم بلکه خود چایی رو هم دیگه نمیخورم وبهش علاقه ندارم و یا خیلی وقته به جای اینکه بعد از خوردن صبحانه یه تیکه شیرینی بخورم. دیگه از همون اول شیرینی دلخواهم رو به اندازه نیازم برمیدارم و با شیر در صبح میخورم و دیگه ولع به شیرینی خوردن ندارم و یا اینکه خیلی وقته به جای اینکه قبل از اومدن همسرم از سر کار و ناهار خوردن با همسرم با ته دیگ و غذاها و خورشتها ته بندی نمیکنم و به جاش هر وقت گرسنه بودم در هر زمانی خودم غذا میکشم وبه تنهایی میخورم و اینطور ریزه خواری کمتری دارم ویا اینکه خیلی وقته خواب بعد از ظهری ندارم که بعدش گرسنه بشم و بخوام برم سراغ قابلمه ها و کلی سر پایی غذا بخورم چون وقتم برنامه ریزی شده هست و فقط شبها میخوابم و یا خیلی وقته که چون به پسرم خودم غذا نمیدم و ایشون در خوردن کاملا مستقل هستن منم با هر بار غذا دادن به اون خودم کلی غذا نمیخورم و ریزه خواری نمیکنم و……خلاصه کلی تغییرات دیگه که اگر بخوام بشمرم واقعا زیاد هستن پس با قدرت میگم من تغییر کردم و فوق العاده تر شدم و کلی از عادتهای اشتباهم رو دیگه الان که در دوره هستم ندارم فقط دوست دارم در یک مورد بهتر رفتار کنم اونم این هست که وقتی غذایی از نظر من خوشمزه بود و یا از اون خوشم اومد بیشتر ازنیازم نخورم و مطمعنم این کار من و این رفتار نادرست من با بودن در این دوره بهتر میشه .
و اما من با وجود اینکه میدونم بعد از انجام این کارپرخوری اذیت میشم ولی هر بار در این شرایط قرار میگیرم ممکنه تکرارش کنم و تکرارش من رو ناراحت کرده ومیخوام تغییر کنم و اما باید من بتونم مزیتهای این کارم رو بنویسم تا بدونم اون کار در همون لحظه برای من یه لذت های داره که من انجامش میدم پس من نباید ازاین کارم متنفرم باشم چون تنفر باعث میشه این کار به من بچسبه و بر عکس باید من با اون در صلح باشم پس الان میگم من چه لذتهایی با این کار بردم و با این رفتارم دوست میشم و از اون تنفر ندارم .:
۱) من وقتی غذایی رو دوست داشته باشم مثل فست فود ها و ساندویچ ها زیادتر از نیازم میخورم چون این کار لذت محدود نبودن و رژیم نداشتن رو به من میده .
۲)من وقتی چیبس و پفک بخرم و یا جایی ببینم زیادتر از نیازم میخورم چون این کار لذت این رو به من میده که من دارم بیخیال همه چیز و تذکرها که میدن و باید و نباید ها اون طور که دلم میخواد غذا میخورم و لذت میبرم و بازم حس آزادی و رهایی از تمام چارچوبها رو دارم .
۳)من وقتی غذایی رو دوست داشته باشم و یا خوشمزه باشه بیشتر میخورم و با این کار به این لذت میرسم که من تا قبل از اینکه غذا تموم بشه و من دیگه طعمش رو نفهمم من اون جور که خواستم خوردم .
۴)من وقتی غذایی رو دوست داشته باشم و یا خوشمزه باشه بیشتر میخورم و با این کار به این لذت میرسم که انگار دارم یه کار لذت بخش انجام میدم و از زندگی بیشتر لذت میبرم و بهتر استفاده میکنم .
۵)من وقتی غذایی و یا فست فودی و یا هله هوله ای مثل پفک و چیبس رو بیشتر از نیازم میخورم با این کار به این لذت میرسم که دارم انتقام حوصله سر رفتن و بی تنوعی در زندگی و کسل بودن و یا چون پولش رو دادم و یا چون اومدم تفریح و …. رو میگیرم .
۶) اصلا در بعضی مواقع خاص مثل مهمانی و رستوران و یا جشن تولد و یا در مواجه شدن با یک سفره ی رنگین و یا مواحه شدن با یک غذای خوشمزه و … یکم بیشتر از نیازم خوردن برای من در همون لحظه ی خوردن لذت بخش بوده و شایدم الان هنوز باشه و فکر میکنم در هر شرایط خاص مثل مهمانی و جشن و … و یا در مواقع روبه رو شدن با مواد غذایی دلخواهم در هر وعده غذایی و با بیشتر خوردن. من بیشتر از زندگی خودم لذت میبرم و حس سر خوشی و شادی در من به وجود میاد ولی به محض آگاه شدن به کارم و زنگ هشدار. به صدا در آمدن با فشار شکمی و سنگینی و … سریع پیشمون میشم که چرا این کار رو کردم و اما جدیدا با بودن در دوره ها خیلی این رفتارم کمتر شده چون تمام حواسم به نیاز جسمم هست ولی بازم باید مهارتم بیشتر بشه و خطاهام کمتر و کمتر بشه.
من یه شگفتی ساز موفق هستم که به زودی رفتارهام با هدفم همسو و مطابق میشن
سلام و درود به تمام همراهانم
عادت ناراحت کننده ی من :
من دوست دارم وقتی غذا برای اعضای خانوادم میکشم ( چون ما هر چهار نفرمون در تایم متفاوت از هم غذا میخوریم و من معمولا برای اونها این کار رو میکنم )و جلوی اونها میزارم خودم دست نزنم حالا شاید یه روزی باشه که من برای اونها نکشم و خیلی راحت این عادت هم نیست اما اگر به هر دلیلی مجبور به انجام این کار بشم خودم هم به غذاها ناخنک میرنم و چقدر از انجام این عادت ناراحت هستم .و یا موقع جمع کردن ظرفهای اونها بازم شاید این کار رو بکنم و یا هنگام انتقال غذای باقیمانده ی اون روز داخل ظرفهای کوچک هستم که داخل یخچال بزارم بازم این کار رو میکنم که دپستش ندارم .
این عادتها رو من دارم انجام میدم و گرنه اونها بر ما مسلط نیستند بعنی قدم اول پذیرش مسو لیت از انجام این رفتار هست یعنی من دارم هر روز اون رو کار رو تکرار میکنم و گرنه اون غذا که به زور وارد بدن من نمیشه من خودم اون رو برمیدارم و داخل دهنم میزارم حالا مهم نیست مطمعنم به زودی این عادت در وجود من از بین میره .پس همه چیز خودم هستم حتی رفتارها و عادتهای من ،خودم هستند اگر خوب یا بد هستند باید مسولیت اونها رو قبول کنم و بگم خودم به وجودش اوردم خودم هم از بین میبرمش و تقصیر رو گردن اطرافیان نندازم که تو باعث انجام این رفتار شدی .
هر رفتاری خیلی تکرار بشه برای من ازار دهنده میشه حتی اگر اون رفتار عالی باشه مثلا اگر من از یه تفریح لذت میبرم اما اگر هر روز بیش از حد نیاز تکرار بشه من اذیت میشیم مثلا یه موسیقی رو اگر دوست دارم اما اگر زیاد تکرار بشه من اذیت میشم چون درون ما تنوع رو دوست داره پس اگر من یه رفتاری دارم که اون رو دوست ندارم خود اون رفتار بد نیست بلکه تکرار اون رفتار هست که اذیت کننده هست .
میخوام مشخص کنم از این رفتارم چه لذتهایی بردم که الان که دارم تکرارش میکنم دیگه اون تکرار من رو اذیت میکنه .
من هر وقت برای پسرم غذا میکشم یه ذره هم خودم داخل دهنم میزارم چون حس خوب ازادی میده .که هروقت بخوام میتونم غذا بخورم
حتی اگر غذا از بقیه داخل ظرفشون بمونه و من بخوام اونها رو جمع کنم یه ذره میخورم حس خوب اینکه غذا اسراف نشده و یا اینکه یه ذره که چیزی نیست بخورم دیگه تموم بشه و چیزی داخل ظرف نمونه .رو دارم
موقع کشیدن غذا برای همسرم در حالی که خودم غذام رو خوردم اما یه ذره میخورم چون با انجام این کار حس خوب همراه ایشون. بودن و تنها نزاشتن ایشون موقع غذا خوردن هست .که سالها این کار رو احترام میدونستم
موقع کشیدن غذا و یا جمع کردن غذا در حالی که ببینم بقیه کم خوردند سریع یه ذره میخورم و میخوام به این حس خوب برسم که به خودم بگم غذاهای من خیلی خوشمزه هستند و اگر بقیه نخوردند ربطی به مزه ی غذای من نداره اونها دوست نداشتن اما من از اونها دوست دارم
من موقع گذاشتن اضافه ی غذاها داخل یخچال ته قابلمه یا قاشق رو داخل دهنم میزارم که هم اینکه مزه ی غذا رو دوباره بفهمم و هم اینکه ظرف تمیز بشه و چیزی بهش نچسبه و اینم مزیتش این هست که واقعا ظروف تمیز میشن برای شستن .
من با انجام این کار به این مزیت میرسم که ببین من ادم بهانه گیزی نیستم و من هر غذایی رو حتی در چند وعده میخورم و ایراد نمیگرم .چون بقیه اینطور نیستن و هرگز دو عده غذایی رو مثل هم نمیخورن مگر خیلی زیاد به اون غذا علاقه داشته باشن
من با انجام این کار به این حس خوب ارامش میرسم که همیشه در خانه ی ما غذا هست .
من با انجام این کار به این حس خوب میرسم که
قانون اول برای تغییر کردن هر عادت این هست با اون عادت یک رابطه ی صمیمی داشته باشم من اگر از اون رفتار تنفر داشته باشم اون رفتار من به من میچسبه پس من باید لذتهای بیشتر از این رفتار. رو داشته باشم من میخوام رابطه ی دوستانه ای با این رفتارم داشته باشم و من از این رفتارم تنفر ندارم و کاملا با اون دوست هستم .
پس خود ارزشمندم هر وقت موقع کشیدن و یا جمع کردن غذا و گذاشتن اونها داخل یخچال و یا برداشتن اونها از روی گاز خواستی ناخنک بزنی ناراحت نباش این رفتارت رو دوست داشته باش عزیزم چون این کار به تو خیلی از حس های خوب رو میده مثل آزادی ،مثل دست پخت خوب داشتن مثل احترام به همسر مثل اسراف نشدن و مثل همیشه غذا دم دستت هست و زیاد هست و حس ارامش و …. پس با این رفتارم در صلحم و هر وقت خواستم انجامش بدم نظاره گر باشم خودم دارم اون غذا رو برمیدارم و داخل دهانم میزارم تا به یکی ازاین حس ها برسم .و هیچ کس کن رو مجبور نکرده .
من دیروز با شروع این چالش چند مورد بود که انجام ندادم و راضی هستم .
من از ریزه خواری چه لذت هایی بردم ؟چقدر من رو شاد کرده ؟؟
من با غذا خوردن هنگام درست کردن غذا پای ۱:گاز و خوردن ته دیگ بر نج به تنهایی قبل از آوردن اون روی میز ناهار به حس خوبی می رسیدم که الان گرسنه بودم و هر چی خواستم خوردم تا حدی که به سیری برسم و اون گرسنگی رو حس نکنم و اگر عدام سرخ شدنی بود لدت میبردم که تا داع هست من از اون بخورم و اینطور خیلی مزه میده
۲:با خوردن غذا در وعده ی بعد از طهر که از خواب پا میشم و سرپایی میخورم از داخل قابلمه بازم برام لدت بخشه که هر وقت گرسنه باشم محدود نیستم و میتونم هر چز بخواهم بخورم
۳:با خوردن غذای بچهام موقع جمع کردن میز عدا به این لدت میرسم که هیچی داخل طرفها دیگه نمونده و اسراف نمیشه و نمیریزم دور
۴:با خوردن چیپس و پفک هم که خیلی دوست دارم این کار رو انجام بدهم لدت این رو داره که در آزادی کامل هستم در خوردن چیپس و پفک و حس خوبی برام میاره که محدودیتها رو شکستم و رها از هر رزیمی میتونم هر چقدر بخواهم بخورم بر خلاف قبلا که باید رزیمی میخوردم و محدود بودم و نباید میخوردم
۵:موقع غدا دادن به پسرم از داخل طرفش اول چند قاشق بزرگ خودم میخوردم و بعد به پسرم میدادم و این لذت رو برام داشت که چقدر خوب تونستم به پسرم عدا بدهم و همش رو تموم کرد در حالی که هر چقدر میموند خودم میخوردم که طرف خالی بشه
۶:هر وقت میرفتم خونه مادرم حتی اگه سیر بودم اول میرفتم تو اشپز خونه و هر چی روی گاز بود اول از اون کمی میخوروم بعد راحت میومدم مینشستم با خیال راحت لدت این رو برام داشت که از هر عدایی در هر جایی که باشم راحت میخورم و محدودیت ندارم
۷:من اگه عصر میشد با چایی شیرینی یا شکلات یا بسکوییت میخوردم یا در وعده ی صبحانه بعد از خوردن کامل صبحانه من باید بسکوییت میخوردم حتی اگه سیر بودم و برام این لدت رو داشت که بازم ازادی در خوردن دارم بر خلاف رزیم که نباید میخوردم و بازم اون حس رهایی و ازادی در خوردن رو تجربه میکردم
سلام
من داشتم این دوره ی چالش رو تکرار میکردم و دیدگاه دوستان رو میخوندم که خیلی جالب رسیدیم به این دیدگاه دوست عزیز که اشاره کرده بود به عادتی که من هم قبلا به شدت اون رو داشتم و هنوزم دارم ولی نمیدونستم چه مزیتی برام داره اونم عادت چیپس و پفک خوردن هست که چون همیشه جز محدودیت های من در رژیم بوده و نباید میخوردم باعث شده بود که خوردن اونها در من احساس قدرت ایجاد کنه چون روح ما ازادی و رهایی رو میخواد و من هم با شکستن این قانون احساس آزادی پیدا میکردم در واقع به قول این دوست عزیز محدودیت و ممنوعیت شکنی به من حس قدرت میداد پس باعث این لذت در من میشد و من همیشه در رژیم به اجبار و با محدودیت نخوردم و حرص و ولع خوردن اینها رو زیاد داشتم و هر وقت میخوردم عذاب و جدان داشتم ولی خیلی خیلی این رفتار رو تکرار کردم در کنار ریزه خواری من این عادت رو هم دارم