0

صلح با عادت موردنظر (دوم – 2)

صلح
اندازه متن

در صلح قرار گرفتن با هر عادتی که می خواهید آن را تغییر دهید مهم ترین تاثیر در میزان موفقیت شما برای تغییر آن عادت را دارد.

 لاغری با ذهن از طریق آموزش ذهن صورت می گیرد.

آموزش ذهن شامل دیدن یا شنیدن، تفکر کردن و نوشتن است.

بنابراین اگر تصمیم گرفتید از طریق یادگیری لاغری با ذهن به رویای همیشگی ذهن خود که لاغر شدن و لاغر ماندن است برسید باید مراحل آموزشی را به خوبی انجام دهید.

 آنچه در لاغری با ذهن می آموزید قوانین ثابت جهان هستی است که با تمرکز بر موضوع لاغری ارائه می شود.

در طی این مسیر بارها به وضوح درک می کنید که موضوع مطرح شده در جنبه های مختلف زندگی شما صدق می کند و شاید باعث تعجب شما شود که چطور ممکن است این موضوع که در جنبه های دیگر زندگی به وضوح آن را قبول داشته ام و درک کرده ام در لاغری با ذهن تاثیر گذار است.

موضوع تکمیلی جلسه دوم چالش من اینو نخوردم دقیقا از همین مواردی است که در سایر جنبه های زندگی شما بارها با آن روبرو شده اید و نتایج آن را به خوبی می دانید.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در هنگام عصبانیت تصمیمی گرفته باشید یا اقدامی کرده باشید و بعد از آرام شدن از انتخاب یا عملکرد خود پشیمان شده باشید.

به عنوان مثال در حالت عصبانیت از حرکت یا رفتاری از فرزندتان به شدت با او برخورد کرده باشید یا او را تنبیه کرده باشید و بعد از چند دقیقه که از حالت عصبانیت شما کم شده است از عملکرد خود پشیمان شده باشید.

یا درمواجه شدن با فردی که باعث عصبانیت شده شده است حرکت کرده یا حرفی زده باشید و بعد از فروکش کردن عصبانیت از عملکرد خود پشیمان شده باشید.

بنابراین به خوبی می دانیم که رفتار و تصمیمات ما در حالت آرامش بهتر از حالت عصبانیت و ناراحتی است.

چرا که در حالت عصبانیت مغز ما در حالت نبرد و دفاع از خود قرار می گیرد و به همین دلیل واکنش های ما در برخی مواد غیرارادی و بدون فکر کردن به عواقب آن صورت می گیرد.

به همین دلیل اگر می خواهید عادتی که باعث احساس بد یا عذاب وجدان در شما شده است را اصلاح یا تغییر دهید باید از روش در صلح قرار گرفتن با مغز خود وارد شوید.

تا زمانی که نسبت به رفتار خود حالت ناراحتی و عصبانیت داشته باشید مغز شما در حالت نبرد خواهد بود و مطمئن باشید تلاش و استمرار شما در برابر قدرت ذهنتان راه به جایی نخواهد برد و شما قادر به اصلاح آن عادت نخواهید بود.

اگر با هر بار تکرار رفتاری که بصورت عادت شما درآمده است احساس ناراحتی و عصبانیت از خود داشته باشید،‌ از آنجایی که هر روز یا حتی روزی چند مرتبه آن رفتار را تکرار می کنید خیلی طبیعی است که نسبت به خودتان حالت عصبانی داشته باشید و از عملکرد خود ناراضی باشید.

در این حالت نبردی بین شما (خود منطقی) و مغز شما (خود ناخودآگاه) شکل می گیرد و از آنجایی که منطق ما توانایی رویارویی و تغییر اجباری ناخودآگاه را ندارد نبرد بین منطق و ناخودآگاه ما همیشه به نفع ناخودآگاه به اتمام خواهد رسید.

از این رو هربار که ما تصمیم گرفته ایم عادت خود را ترک کنیم موفق به این کار نشده ایم و یا به زحمت توانسته ایم برای چند روز آن عادت را تکرار نکنیم و دوباره به شکل قبل و عادی آن عادت تکرار شده است.

نکته جالب توجه در موضوع تکرار عادت ها و احساس بد ایجاد شده این است که هر دو طرف ماجرا را خودمان انجام می دهیم.

به این شکل که خودمان آن رفتار را تکرار می کنیم و خودمان هم از انجام آن رفتار عصبانی و ناراحت می شویم و با خودمان دعوا می کنیم اما دوباره آن رفتار را تکرار می کنیم و این چرخه سالهاست ادامه داشته است و به همین دلیل باعث تضعیف روحیه و توانایی ما در اصلاح رفتارمان شده است.

هدف از ارائه این توضیحات این است که برای شما واضح کنم نمی توان با رفتارهای خود مبارزه کرد و آنها را تغییر داد بلکه قدم دوم بعد از شناسایی رفتارهایی که باعث ایجاد احساس بد در ما می شود(قدم اول) در صلح قرار گرفتن با آن رفتار است.

این قانون در مورد لاغر شدن هم صدق می کند.

اگز می خواهید لاغر شوید نمی توانید با چاقی مبارزه کنید و انتظار لاغر شدن داشته باشید.

اتفاقی که سالهاست آن را انجام داده ایم و نتیجه ای جز چاقی بیشتر برای ما نداشته است.

هر بار که از چاقی به خشم آمده و تصمیم جدی و قاطع گرفته اید که باید لاغر شوید و از هر روشی برای لاغر شدن استفاده کرده اید شما در حال مبارزه کردن با چاقی بوده اید چون تصمیم شما برای شروع تلاش برای لاغر شدن از سر خشم و ناراحتی از چاقی بوده است و این به معنای مبارزه کردن با چاقی است.

از آنجایی که چاقی نتیجه مجموعه فرمول هایی است که در ناخودآگاه ما ذخیره شده است به هیچ عنوان نمی توانیم با منطق و تصمیم به مبارزه با چاقی فرمول های ذهن ناخودآگاه را تغییر دهیم و به همین دلیل از تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه ای کسب نکرده ایم.

این موضوع بسیار مهم در دوره ورود به سرزمین لاغرها به صورت مفصل توضیح داده شده است.

برای این قسمت از چالش من اینو نخوردم باید بیشتر به موضوع در صلح قرار گرفتن با عادتی که برای اصلاح یا تغییر دادن انتخاب کرده ایم توجه کنیم.

هرچه بیشتر بتوانید با رفتاری که مدت هاست باعث رنجش و آزار شما شده است در صلح قرار بگیرید بهتر و ساده تر می توانید آن رفتار را اصلاح کنید.

باید تمام تقصیرها و مشکلات رفتاری که باعث آزار شما شده است را از ذهن خود پاک کنید و دیگر رفتار خود را عامل هیچگونه حسارت یا مشکلی برای خود ندانید.

در این صورت شما قدرت را از رفتار تکرار شونده گرفته و به خود اضافه می کنید.

نشانه اینکه توانسته اید این کار را به خوبی انجام دهید این است که با تکرار آن رفتار احساس بد در شما ایجاد نشود.

در اینصورت شما توانسته اید تمام خاطرات و اطلاعات موجود در ذهن ناخودآگاه درباره آن رفتار را پاک کنید.

این نشانه بسیار مهم برای در صلح قرار گرفتن با هر عادت آزار دهنده است.

ضمن تاکید به تماشای با دقت توضیحات تکمیلی ارائه شده به شما پیشنهاد می کنم به آنچه گفته شده است به خوبی فکر کنید و درباره آگاهی که کسب می کنید در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

به این شکل شما به خوبی مراحل دیدن یا شنیدن،‌ تفکر کردن و نوشتن را انجام داده اید.

عواقب این طریق انجام تمرینات مسیر لاغری با ذهن در چالش من اینو نخوردم به زودی برای شما واضح خواهد شد و از اینکه به خوبی به آنچه گفته شده است عمل کرده اید از خود راضی خواهید بود.

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.29 from 52 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22346
برچسب ها:
144 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مهدیه
      1403/02/12 12:04
      مدت عضویت: 469 روز
      امتیاز کاربر: 4625 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 337 کلمه

      بسیار شاکر خدایی هستم ک تونستم توی این مسیر بردارم،درسته ک خیلی نتیجه س دلخواه رو هنوز نگرفتم و گاهی میترسم و خطا دارم ولی در کل ایمان دارم ک دیر جواب میده ولی صد درصد جواب میده.ممنونم خدایا.

      مزیت‌های چاقی برام این بوده ک تا چند سال پیش بازوهای سفت و قشنگی داشتم و این باعث می‌شد ک مادرشوهرم بهم دست بزنه و بگه ک ج بدن سفت و خوبی داری و من از شنیدن این جمله لذت میبردم،چاقی باعث شده بود ک بهم بگن توپر و دقتی میرفتم پیش خیاطم بهم میگفت ک بدنت چقدر شکل خوبی داره و کمر و باسن خیلی مناسب لباسای اندامیه و من از شنیدنش لذت نی بردم،چاقی باعث شده بود ک فک کنم بدنم سالمه،محکمه و قرص هستم.چاقی باعث شده بود ک لباس سایز چهل خیلی راحت برام پیدا بشه و مشکلی با پرو کردن لباس نداشتم هر مدلی رو ک میخواستم برام مغازه دار می‌آورد چون ب نظرم خیلی هم چاقی برام سخت و دردآور نبود.چاقی باعث شده بود ک زیاد خوردن بد نیست چون افراط ندارم و فقط دو یا سه تا قاشق اضافه میخورم و در عوضش چشمم دنباله غذا نبست.الان ک فک میکنم میبینم ک خیلی هم برام رنج آور نبوده،گاهی از چاق بودن یا توپر بودنم لذت بردم و من با شادی کم کم ب سایز ۴۲ رسیدم و این راه رو خودم انتخاب کردم.من با پذیرش چاقی م و با فکر کردن درمورد چاق شدنم ب این نتیجه میرسم ک خیلی هم بد این دوران رو نگذروندم،بهم در طول مسیر خوش گذشته،ب راحتی و ب اندازه ی دلخواهم خوراکی وارد بدنم کردم و از خوردنشون لذت بردم.ممنونم خدا جون ک روزای خوب زیاد داشتم ولی میخوام این روزا رو ب شکل عالی و در مسیر صحیح متناسب شدن طی کنم،میخوام با خودم آشتی کنم با خودم در جنگ نباشم با خودم حال کنم و ب مغزم بگم هروقت تو دستور بدی غذا توی دهنم میذارم میخوام تو تصمیم بگیری میخوام تو بگی چیو چقدر بخورم و کی بخورم.ممنونم از استاد از خدا از خودم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/08/14 09:30
      مدت عضویت: 386 روز
      امتیاز کاربر: 23940 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 533 کلمه

      سلام استاد 

      خدا را شاکرم که درتاریخ 1402/08/14 توانستم برای بار دوم این فایل را گوش بدهم و چقدر نکات کلیدی و مهم داشتند که من با دوباره گوش دادن یادم آمد 

      آموزش ذهنی از طریق 1- دیدن2- شنیدن 3- تفکرکردن  4-نوشتن نظرات درسایت ایجاد میشود که باید به این موضوع اهمیت داده شود چون با تکرار باعث میشود اشتباهات شما اصلاح شود و با تمرینات آنها را جایگزین افکار چاقی درذهن میکنید 

      همه ی انسان ها درصلح بهتر می توانند فکر کنند – تصمیم عالی بگیرند – و استعدادهای خود را شکوفا کنند و در حالت روحی احساس آرامش و امنیت بهتری داشته باشند و از استرس و ناراحتی به دور باشند. کشورهایی که همیشه درحالت صلح و دوستی هستند خیلی بیشتر از کشورهایی که درحال جنگ هستند پیشرفت داشتند . 

      خیلی مثال خوبی زدید استاد ما با فرزندانی که سرجنگ داشته باشیم همیشه به مشکل برمیخوریم و اگر از دردوستی و صلح با بچه ها صحبت کنیم میتوانیم آنها را متقاعد به انجام دادن هرکاری که دوست داریم انجام دهند .خود ما هم وقتی که رفتاری که احساس ما را بد میکند و از انجام دادن آن ناراحت هستیم انجام دهیم با آنکه فشاری از بیرون برما وارد نمیشود ولی احساس خوبی از انجام دادن آن کار نداریم ولی کاری را که دوست داریم انجام دهیم احساس امنیت و آرامش بهتری داریم پس از ابتدا باید ما با چاقی خودمان از در صلح و دوستی وارد شویم و با آن آشتی باشیم و از چاقی خود متنفر نباشیم چون کارهای لاغری را با احساس خوب انجام نمیدهیم ودرنایت نتیجه خوبی نخواهیم گرفت 

      مزیتهای چاقی برای من 

      1- احساس قدرت و بزرگی نسبت به هم سن و سالها 

      2- درمدارس همیشه جزء انتظامات یا کادراجرایی بودم و این احساس خیلی خوبی به من میداد 

      3- صورت و لپای من همیشه تپل بودند 

      4- در خانواده نسبت به خواهر و برادرها من قدرتمند تر بودم و باعث میشد کارهایی که زور بیشتری میخواست را من انجام دهم 

      5- با احترام بیشتری با من برخورد میشد 

      6- درهنگام کشیدن غذا سهم بیشتری به من داده میشد 

      7- در ماشین ابتدا من روی صندلی جای میگرفتم چون جای بیشتری لازم داشتم و همیشه جلو بودم 

      8- در موقع لباس پوشیدن تا مقطعی از چاقی خودم لذت میبردم 

      9- خیلی از چاقی خودم متفرنبودم و آن را ارثی ویک نشانه ی از ایل و تبار می دانستم 

      10- درمقایسه با دیگران همیشه ازمن تعریف و تمجید میشد 

      11- با لذت هرغذایی که دوست داشتم میخوردم 

      12- از خوردن هیچ غذایی از طرف خانواده منع نمیشدم 

      13- من عاشق خوردن ته دیک و نون با برنج بودم و واقعا لذت میبردم هنگام خوردن 

      استاد حالا که فکر میکنم میبینم من زیاد هم از چاق بودن خودم ناراحت نبودم تا جایی که بیماریها خودشان را نشان دادند و درهنگام راه رفتن درد زانو و کمر درد شدم و در واقعیت با چاقی خودم در صلح بودم و بعدها از چاقی خودم متنفر شدم و باید با منطق به خودم ثابت کنم من این بدن را چاق کردم با لذت خوردن، الان هم فقط خودم مسئول متناسب شدن آن هستم و با تنفر داشتن از چاقی من کاری را پیش نمیبرم و هرروز چاق تر می شوم پس من در هرموقعیتی از چاقی خودم هستم باید خودم را دوست داشته باشم .

      استاد ممنون از شما بابت این آگاهیها 

        

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/04/19 19:02
      مدت عضویت: 1656 روز
      امتیاز کاربر: 28201 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 664 کلمه

      سلام به همگی 

      من بعد از چند روز غیبت برگشتم چون مسافرت بودم  و باید بگم  بسیار از ،رفتار های خودم در سفر راضی بودم و واقعا خود به خودی انجام میشدن و من هیچ ادایی در نمی اوردم که  البته هم سفرای من خیلی جاها فکر میکردن من رژیم هستم که نمیخورم  اما من واقعا میل به خوردن نداشتم من هر روز  به رستوران میرفتم    و  صبح ها سفره ی صبحانه ی انچنانی روی میز ویلا ی ما چیده میشد اما من به راحتی هر جا سیر بودم نمیخوردم و رها میکردم همیشه چایی و نسکافه و تنفلات و شیرینی و کلوچه و تخمه و میوه و  ….  روی میز مبل ها و  یخچال بود اما من راحت برنمیداشتم و ریزه خواری نمیکردم و حالا ‌که دارم مینویسم واقعا یادم میاد چقدر عالی رفتار کردم  و خودم رو تحسین میکنم اما امروز و دیروز  به محض برگشتن به خانه و اشپزی کردن  همون عادت  نادرست گذشته رو دوباره در خودم دیدم پس میخوام با حال خوب این دوره  و تمریناتش رو انجام بدم تا رفتارهای نادرستم کمرنگ تر  بشن.

      من باید با همه چیز در صلح باشم تا ارامش خودم بیشتر بشه و احساسم بهتر بشه در تمام موارد همینطور هست و این قانون وجود داره  مثلا در روابط با فرزندانم باید همینطور باشم با اخلاق های نادرست اونها نجنگم و مقابله نکنم بلکه با اونها حرف بزنم تا مشکل برطرف بشه پس اگر من الان رفتاری دارم در زمینه خوردن که دوستش ندارم نباید با اون بجنگم  چون اون در مقابل من قویتر ظاهر میشه هر چقدر بخوام که دیگه تکر ار نشه اما اون قویتر تکر ار میشه چون هر بار انجامش میدم حالم بد میشه و میگم این مقصر چاقی من هست اون قویتر میشه پس با رفتارم و چاقیم باید در صلح باشم .

      من عادت دارم به غذاها هنگام کشیدن در ظرف  و یا برداشتن اونها  و  یا جمع کردن از روی میز عذا  ناخنک بزنم  و اما باید بگم اصلا این کار من رو  نباید ناراحت ‌کنه چون در قسمت قبل کلی مزیت براش نوشتم مثلا به من حس ازادی میده  و یا همراهی با همسرم در خوردن  میده و یا حس کار ثو اب و یا حس  عالی بودن  طعم غذاهام رو میده  و ….  و اما حالا باید علاو ه بر رفتار خودم با چاقی خودم هم در صلح باشم و بگم چافی برای من چه لذتهایی داشته 

      لذت زیبا تر شدن چهره ام 

      لذت تایید بقیه رو گرفتن (افراد مسن  فامیل )

      لدت داشتن پوست شفاف تر 

      لذت زیباتر شدن لباسها به تنم 

      لذت قویتر شدن جسمم 

      لذت رضایت بیشتر همسرم 

      لذت  اشنایی با سایت تناسب فکری

      لذت   باشگاه رفتن   و دوستان جدید پیدا کردن.

      لذت دریافت اگاهی های سطح  بالا 

      لدت اشنایی با این مسایل کنترل ذهن 

      لذت یاد گرفتن ورزش ایروبیک و زومبا 

      لذت یادگیری خلق رویاهام 

      لذت کار کردن بهتر با موبایل 

      لذت خود شناسی و خود باوری و …

       همین امروز ظهر بعد از ناهار   دخترم خواست شیر کاکاییو با کیک بخوره اما چون  جدیدا شیرینی خارجی به ما سوغات داده بودن اون یکی از اونها رو اورد باز کنه و چون خودش نتونست گفت تو باز کن و من این کار رو کردم   چون در هر پاکت دو عدد ویفر شکلاتی هست گفت من یکی میخوام و اون رو نمیخوام و من سریع اون یکی  رو  باز کردم و خوردم و برای یک لحظه گفتم این کارم غلط بود چرا من با دیدن تحریک شدم  و برداشتم اما یاد اموزشها افتادم و گفتم ناراحتی نداره اون به زور که وارد بدن من نشده من خودم انتخاب کردم که بخورم جتما لذت میبرم که انچامش دادم چون اگر در ذهنم جز کارهای درد اور باشه که انجامش نمیدم پس باید  باهاش در صلح باشم.   و بپذیرم که اون رفتارم به من حس خوب میده که انجام میدم و از اون متنفر نباشم من باید بارها به خودم بگم  حتی از اندامم که هنوز از خیلی ها چاق تر هست نباید متنفر باشم و باید با تمام وجودم  بهش عشق بدم و با تمام چربی های اصافه  خودم رو دوست داشته باشم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/01/29 10:23
      مدت عضویت: 388 روز
      امتیاز کاربر: 1720 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 306 کلمه

      سلام ب فرمانروای جهان و جهانیان،خداوند زمین و زمان

      سلام ب استاد عزیز و دوستان گرامی

      یک زمانی ب صلح فکر میکردم نظرم برام نجنگیدن 2 کشور بود که در صلح هستند،یا صلح یا آتش بس یک کشور ب کشور دیگر.

      حال که تمرکزم را خداوند از آنها برداشت و ب خودم نهاد(خدااااااایا شکرت)و ب من آموخت ،صلح یعنی درونم را آرام کردن ،یعنی خدا را وارد ذهن و جسم کردن،یعنی اجازه دادن ب خدا در لا ب لای تارو پودم نور افشانی کردن،صلح یعنی وحدت درون،یعنی لبیک گفتن ،یعنی ندای درون شنیدن،

      یعنی آرامش الهی،یعنی یکپارچگی ذهن و جسم،یعنی رهایی از قید و بندها،یعنی آزااادی ،آزاد شدن از باورهای قدیمی  و پوچ،صلح یعنی بینش های الهی،صلح یعنی سلام ب خداوند جدید،صلح یعنی سلامم ب خداااااوند جدید،صلح یعنی خدا شدن،صلح یعنی تسلیم شدن،صلح یعنی قدرت خدا را

      درون خود دیدن ،صلح یعنی با خووودم با تووو با اووو با جهااااان هستی یکی ،همسووو شدن.

      من اینجا تعهد صلححح میدم که 1 لیوان آب هم را نگاه کنم و توجه کنم و بعد بیاشامم،یا حتی با مشکلات جسمی ام ، از در صلح و دوستی و آشتی 

      نگاه کنم و ب آنها که خودم بوجود آوردم عششق بدهم.

      با لقمه هام حرف بزنم و شکرگزاار باشم و بعد در دهانم بگذارم و ب چیزی که خودم بر خودم تحمیل کردم (چاقی)به عششق بنگرم، و خودم را تحسین

      کنم که من اشرف مخلوقاتم ،و همه را با لذت و عششق بنگرم

      از موقعی که بدنم پر شده دیگران و همسرم می گویند قشنگتر شدم

      باعث شده ب تضادی که خوردم ،خدا مرا ب این سایت هدایت کرد و بتوانم از این نکته ها ب کل سلامتی ام توجه کنم

      باعث شده که من بیشتر متوجه شدم که افکارم تا چه حد منفی است

      باعث شده نیروی توانستن و دوباره خودم را خلق کردن در من زنده شده.

      با سپااااااس فراوان از استاد بخاطر صبر و شکیبایی در سایت و تلگرام

      ب امید تغییرات.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/27 09:54
      مدت عضویت: 468 روز
      امتیاز کاربر: 50920 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 409 کلمه

      سلام صبح بخیر۲۶ بهمن ۱۴۰۱

      با خودم به صلح رسیدم د  خوردن موا غذایی

      قبلا در هنگام خودرن اگه صبخونه بودساعت بیداری ۷ صبح ساعت خوردن بود چه گرسنه بودی چه سیر  با خوردن یی نون ببری احساس سیری داشتم  خوردن یی نون ببری نشانه سیری بو تا نون تویی سفره بود هنوز چیزی به اسم سیری وجودنداشت وخیلی خوش می گذشت 

      تا ظهر سر ساعت ۱۲ تا ۱ حتما نهار مفصلی خورده شده بود یی بشقاب پر که جای تکان خور ن نداشت برنج ویی بشقاب خورشت تا اخرین چیزیگه توبشقاب بود میل میشد هر کی می تونست بشقاب دوم بخوره مثل برنده شدن بود به خودم افتخارمیکردم که همیشه برای خوردن جادارم این مدال افتخار بود حال میداد

      باسیری کامل یی محیطی فرار میگرفتم با تعارف ربرو میشدم حتما جواب مثبت بود جیزی به عنوان میل ندا م نبود این حس که جواب مثبت دادم منو ادم با ادبی نشون میدا د خوب بود 

      دست رعد به هیچ نذری نمی زدم تا اخرین دونه برنجم بخاطری نذری بودنش مصرف میشد 

      بعدازظهره بساط عصرونه پهن میشد از میوه اگه آشی یا  چای پنیر نون تازه بوددوباره صرف میکردم 

      شب پارک رفتن بردن غذای تویی  خون درست شده همراه خانواده واقوام با صبحت کردن ومیل هر انچکه بردیم وسبد خالب برگدونندن همه با کمال لذت بود 

      حالا من با بدنم در  صلح قرار گرفتم ۶ صبح بیدارمیشم اول فایل روزم تکاه نوشته دیگاه میخونم بعد نوشتن دیگاه خودم بعضی زمان مبینم ساعت ۹ صبح ولی من نه احساس گرسنگی دارم نه میل تا وفتی احساس گرسنه ندارم صبحان نمیخورم 

      مقدارش به اگه نونببری باشه با خوردن ۶تا ۷ لقمه واقعا سیرمیشم یی تکه نونموندهباشه نگاش نمی کنم من گه سیرم 

      میزارمش کنار اگه تا ظهر احساس گرسنگی کردم اون یی تگه رو مخورم اگه نه میمونه 

      وعدهایی دیگه همین طوری  عمل میکنم بعضیو قتهای میبینم ساعتها از وقت غذا خوردن گذشته من فراموس گردم چیزی بخورم .

      با احساس ضعف متو جه میشم چیزی نخوردم میرم غذامواونم به اندازه که احساس سیری کنم میخورم نه لقمه بیشتر نه یی لقمه کمتر تویی یی بشقاب کوچک غذامومیکشم 

      هر لقمه که میخورم به قدری خوشمزه هستس که اون دوبشقاب قبل این مزه رونداشت اگه سیرنشدم دوباره میکشم در مقدارکم حال خوبی داره با خور ن ا ن غذاب بعد غذام خیلی کم شده 

      سعی دارم با این مدل رفتار با خودم درصلح وآشتی باشم

      با امید خدا تا نتیجه نهایی تا حالا که عالی بوده نه گرسنه  بودم وهم حس خوب سبکی دارم مغز روانم در ارامشه ابن حس از  هرچیزی قشنگتره احساس شادی دارم 

      به امیدخدا 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/18 15:50
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 989 کلمه

      سلام و درود . 

      من دوباره اومدم این تمرین رو انجام بدم . راستش رفتم  تمرین صدگام امروز رو انجام دادم . بدون فیلتر چاقی انقدر چیزای خوب و واقعی دیدم که لذتش هنوزم باهامه . گفتم بیام اینجا هم دوباره بدون فیلتر چاقی بنویسم و لذتشو بیشتر ببرم . 

      واقعیت زندگی و واقعیت رفتارهای من بدون فیلتر و عینک چاقی . 

      چقدر زندگی بدون فیلتر چاقی لذتبخشه . چه واقعیت زیباییه . چقدر روحم سبک میشه وقتی عینک چاقی رو از ذهنم بر میدارم . من بدون فیلتر چاقی نه تنها جسمم رو سبک می کنم بلکه روحم رو هم به پرواز در میارم . حالم عالی میشه . مست واقعیت زیبای زندگی میشم . 

      خودم رو زیبا و خوش اندام میبینم رفتارهای عالی دارم انجام میدم . حس سیر شدن رو تجربه می کنم . در فیلتر چاقی سیری وجود نداره همش گرسنگی و گرسنگی و گرسنگی پی در پی . نومیدی افسردگی . همش رنج و ولعی بی پایان همش حس سیری ناپذیری رنج آور و بعدش همش عذاب وجدان . 

      من این فیلترارو بر میدارم . چی می مونه ؟ لذت از زندگی . حال خوب . تناسب اندام . سبک بودن . خندیدن . شادی . اعصاب آروم . وای که زندگی در تناسب اندام چقدر قشنگه . این  نگاه از پشت عینک چاقیه که تناسب اندام رو برامون دور از دسترس می کنه . در حالیکه واقعیت می گه وقتی فیلترا رو برداری و بدون فیلتر چاقی به طبیعت اصلیت نگاه کنی میتونی تصویر متناسب خودت رو در ذهن ببینی . میتونی رفتار عالی و رضایت بخش خودتو در ذهنت ببینی و در واقعیت انتخابش کنی . میتونی قدرت انتخاب داشته باشی . میتونی احساس لیاقت کنی . میتونی بلند شی از جات و با شادی هر کاری خواستی انجام بدی . 

      این عینک چاقی رو از  ذهنت بردار . خیلی راحته فقط خودت خواستی که بزاری روی چشمت وقتی بر داریش واقعیت جسمتو میبینی . 

      میل و علاقه واقعیتو میبینی . 

      گرسنگی واقعیتو میبینی . 

      سیری رو میبینی . 

      تو این زندگی رو تجربه می کنی نه زندگی در ولعی سیری ناپذیر و خشمی بی پایان . 

      تو  بدون فیلتر چاقی سیر میشی . حس سیری رو تجربه می کنی . 

      اما با فیلتر چاقی تو اصلا نمیدونی سیری یعنی چی ؟ 

      پس چاره کار تنها و تنها برداشتن فیلتر چاقی از ذهنته و نگرش از نگاه متناسب به خودت . 

      تو همین حالا هم متناسبی .

      همین حالا هم خیلی عالی داری رفتار می کنی . 

      همین حالا هم گرسنگی و سیری رو تشخیص دادی و  زندگی یعنی تغییر . 

      تغییر کردن زاویه نگاه و نگرش درون . یعنی برداشتن عینک چاقی و دیدن واقعیت خودت .  

      بدون فیلتر چاقی خودتو نگاه کن . چی میبینی ؟ 

      من بدون فیلتر چاقی چقدر عالی هستم . 

      قد بلند . شکم تو رفته . شونه های استخونی و پهن . بازوهای کشیده . استوار . پاهایی محکم و پر زور و لاغر .

      کسی که به بدن خودش احترام میزاره عاشق بدن خودشه و  هیچ رفتار تحمیلی به خودش  نداره . 

      رفتارش رو انتخاب می کنه و خودش رو لایق متناسب شدن میدونه . چقدر این من زیباست . 

      چقدر این شخصیت زیباست .

      دوست دارم همیشه به خودم اینجوری نگاه کنم . 

      چقدر سبکم . چقدر فرزم . چقدر دارم عالی کارامو انجام میدم . چقدر موفقم . چقدر پولدارم . راستی دخترا رو میبینم که دارن با هم حرف میزنند و  پچ پچ میکنند و میگن . بچه ها بچه ها . این همون پسر خپله س . چقدر قشنگ شده . 

      از نگاه دخترا خندم میگیره آره من همون عطا خپلم ولی خدا همون وقت که خپل بودم و هیچ کدومتون بهم نگاه نمیکردین ، اون نگاه کرد و هدایتم کرد . همون وقتی که من توی باتلاق چاقی دست و پا میزدم و نمیدونستم چه کنم به دادم رسید . من همون خدا رو دارم و هیچ کدوم از شما رو نگاه هم نمی کنم . چون من به عشق خودم لاغر شدم . چون من تناسب اندام خودمو پیدا کردم . چون جسمم لایق لاغریه .  بعد مامانمم و میبینم که برام اسفند دود می کنه و میگه عطای خوشگل من اومد . مادری که همیشه ازم حمایت میکرد . دستای مادرمو میبوسم ولی بازم پیش خودم میگم تو با مهر مادریت فقط بدون ابنکه بدونی از چاقیم حمایت کردی البته تو تقصیری نداشتی چون تو هم لاغری واقعی رو بلد نبودی و لاغر شدن رو رنج میدونستی و منو از رنج لاغری حفظ میکردی . چون این راه لذتبخش رو سراغ نداشتی . پس مسئولیتش رو به عهده میگیرم و میگم این من بودم که چاقی رو انتخاب میکردم چون منم راه لاغری رو بلد نبودم و با لذت مسیر زیبای لاغری آشنا نبودم .  چون چشمام نمیدید . چون واقعیت رو درک نمیکردم . بعد خودمو میبینم که دارم خانه ی خدارو طواف می کنم . نه بیرونشو . داخلشو . توی کعبه . من توی خونه خدا رو طواف کردم . دو سه هفته پیش خوابشو دیدم . همه آدما بیرون خونه خدا رو طواف می کردن ولی من و چند نفر دیگه داخل خونه ی خدا بودیم و اونجاهم دور چیزی میگشتیم . از طرفی می گفتم این دیواره ها هم مقدسن . کمی دیواره ها رو میبوسیدم کمی قسمتهای اندرونی کعبه رو . یعنی داخل کعبه بودم . 

      من این خواب رو به فال نیک میگیرم . و سایت تناسب فکری رو خانه ی خدا میدونم . چون اینجا خودم و خدای وجودم رو پیدا کردم و دارم گرد خدای وجودم میگردم . 

      من اینا رو بدون فیلتر چاقی میبینم . 

      کلی دیگه تصویر متناسب میبینم و چقدرم واضح میبینم . زندگی بدون فیلتر چاقی خیلی لذتبخشه وقتی این نگرش رو تکرار کنم و بدون فیلتر چاقی این تصاویر ذهنی رو بسازم عادت می کنم به خلق خود متناسبم و جسمم آروم آروم مطابق شرایط ذهنم میشه . 

      استاد فایل فیلتر خیلی فایل هدایتگری بود . واقعا حال کردم باهاش و تونستم کلی تصویر لاغریمو باهاش ببینم . 

      خیلی خوشحالم و ازتون قدردانی میکنم . خدا مادرتون رو رحمت کنه استاد که انقدر عالی حال مارو خوب و خوبتر می کنید .  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/18 14:03
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,095 کلمه

      سلام و درود نوشته قبلم برداشتم در مورد متن بود و این نوشته  برداشتم در مورد فایل . 

      من هنوز از پرخوری ناراحت میشم . پس هنوز با این که این همه نوشتم  ولی هنوزم از انجام دادنش ناراحت میشم و وقتی حالم خوبه که انجامش نمیدم . 

      پس این ناراحتی بعد از پرخوری هم یه عادته که لازمه ترک بشه . 

      به نظرم این عادته که مارو اذیت می کنه یعنی ناراحتی بعد از پرخوری . یعنی پرخوری مارو ناراحت می کنه . بعد ناراحت شدن از پرخوری هم باز مارو ناراحت و ناآرام می کنه و مدام اعصابمون خورده . 

      پس باید اول ناراحتی از پرخوری رو ترک کنم . 

      بعد از پرخوری ناراحت نشو . این فرمول ذهنیه که انقدر تکرارش کردی عادت کردی بهش .

      ناراحت شدن از پرخوری یعنی تو انرژی و انگیزه و حال خوب و تمام قدرتتو دادی به پرخوری . اون رو بزرگ کردی و خودتو کوچیک . 

      پس اول انتخاب کن که ناراحت نشی . باز اگه بگی نمیتونم دست خودم نیست . یعنی قدرت رو دادی دست ناراحتی . در حالیکه  ناراحتی رو هم خودت انتخاب کردی . 

      مزایای پرخوری : 

      پرخوری برای من خیلی هم بد نبوده . موقع انجامش  لذت بردم . باهاش حال می کردم . 

      خوردن شیرینی خامه ای به مقدار زیاد بستنی پفک چیپس به مقدار سیری ناپدیری حتی اون حس ولع داشتن به غذاها همه برای من شیرین بود . موقع خوردن ماکارونی خام اونقدر لذت میبردم که هر بار برای رسیدن به اون لذت باز بیشترش میکردم . موقع خوردن کباب پیتزا و …  یه حس سیری ناپذیری داشتم با حالتهای مختلف میخوردم تا به این حس سیری ناپذیریه برسم . یعنی بزرگترین علت من برای خوردنهای بی رویه فقط و فقط لذت بردن و رسیدن به حس سیری ناپذیری بود . فقط خوردن بود و خوردن بود و خوردن . 

      حس سیری ناپذیری بهم یه حس مستی و فراموشی میداد . غمهامو فراموش می کردم . در حقیقت من برای رسیدن به آرامش و شادی میخوردم . 

      وقتی با دوستام میرفتیم مسافرت و کلا عشق و حال و صفا تنها موضوع لذت برای من پرخوری بود و پرخوری . 

      وقتی تو خونه بودم تنها راه راصی کردن مادرم و تشکر از زحماتش که زحمت کشیده بود غذا درست کرده بود فقط با خوردن و خوردن بود . یعنی من به اندازه یک دیس غذا میخوردم و مامانم خوشحال بود . 

      مزیت دیگه پرخوری برام  اضافه نیومدن غذاها بود و بازم رضایت مادر . 

      مزیت دیگه  برنده بودن بود . من موقع مسابقه پرخوری با دوستام همیشه برنده بودم و این برنده بودن به من حس قدرت میداد . همیشه در خوردن اول میشدم . 

      مزیت دیگه  خوش اومدن از همه غذاها بود . من همه چی میخوردم . هیچ وقت از هیچ غذایی بدم نیومد . همیشه دلم میخواست همه چی بخورم برای همین هیچ وقت آدم بد غذایی نبودم . 

      مزیت دیگه ببخشید برطرف کردن ترشی و رفلاکس معده است . وقتی معده ام از زیاده خوری رفلاکس میکرد با خوردن دوباره اون حس ترش کردن غذا از بین میرفت . 

      مزیت دیگه پرخوری راحتی و آزادی و رهایی و  بود . من هر چی دلم میخواست میخوردم . هروقت دلم میخواست میخوردم . نمیخورم و سیرم و میل ندارم و این حرفا نبود . میخوردم و حالشو میبردم . اصلا نبودن غذا برام معنایی نداشت هرچی میخواستم بود . هر چی هم نبود سفارش میدادم می آوردن . 

      نخوردن غذا یه مزیت داره پولام جمع میشه 😁

      ولی با همه این حرفا و مزیت های پرخوری من خودم شخصا از تکرار پرخوری خسته شدم . از فشار جسمی که پرخوری بهم میده خسته شدم . همش تنبلی همش رخوت . میدونید با ترک کردنش بیشتر حال می کنم تا ادامه دادنش . 

      دیگه از حس سیری ناپذیر بکدن و ولع خسته شدم . 

      خسته شدم . از پرخوری ناتوان شدم . دیگه نمیتوتم پرخوری کنم . دیگه بهم نمیسازه . تمام وجودم و رخوت و سستی و بیحالی و بیخوابی می گیره . 

      من این چند وقت که پرخوری رو ترک کردم بهتر تونستم کار کنم بهتر تونستم فعالیت کنم . سبکتر بودم . حالم بهتر بود . حتی بهتر تونستم بخوابم . توی روز حالم بهتر بود . 

      توی شب حالم بهتر بود . 

      پرخوری برام مزیت داشت ولی دیگه دوسش ندارم . دیگه دلم نمیخواد انتخابش کنم . دوست دارم ازش جدا بشم . شاید لحظاتی باهاش خوش بودم ولی من و پرخوری دیگه ابمون با هم توی یه جوب نمیره . میدونم الانم باز دارم بهش قدرت میدم . اون شخص نیست انسان نیست فقط یه رفتار بیجانه که خودم خلقش کردم  و حالا دیگه نمیخوام انتخابش کنم . دیگه باهاش حال نمی کنم . 

      من با رفتار متناسب بهتر حال می کنم . 

      رفتار متناسب به من شخصیت میده . هویت میده . هویت انسان متناسب میده . هویت انسان سالم میده . من با متناسب رفتار کردن احساس قدرت می کنم . انجام رفتار متناسب کننده هم خودم انتخابش می کنم . کار سختی نیست که نتونم انجامش بدم . اونم راحته . حالم خوبه باهاش .وقتی انتخابش می کنم ازش راضی ام . از خودم راضی ام . خلاصه باهاش بهم خوش میگذره . راحتم . آرومم . قدرت انتخاب پیدا کردم . مزیت رفتار متناسب کننده در ذهنم بیشتره . 

      من در رفتار متناسب کننده سیر میشم گرسنگی نمیکشم ولی در رفتار پرخوری دائم حس گرسنگی دارم . سیر نمیشم هرچی میخورم بازم میخوام . اصلا نمیفهمم سیری یعنی چی . 

      ولی در رفتار متناسب من نقطه سیری رو پیدا کردم . 

      نمیدونم ولی با این حال هنوزم به خاطر لذتهایی که در رفتار نامتناسب کننده داشتم بازم انتخابش می کنم و چاره اینه که از انتخابش ناراحت نشم و یاد لذتهاش بیفتم تا باهاش به صلح برسم و درونم آروم بشه و نخواد بر من غلبه کنه تا رفتار پرخوری رو بر خودم تحمیل کنم . 

      من با خودم ملایم رفتار می کنم و  بر اساس زبان بدنم تصمیم به انتخاب میگیرم و اگه پرخوری رو انجام دادم ناراحت نمیشم . 

      راستی دلم میخواست همینجا مزایای رفتار ناراحتی بعد از پرخوری رو هم بنویسم . 

      ناراحت شدن از پرخوری هم برام مزیتهای زیادی داره . 

      اول اینکه منو از حالت مستی در میاره و حالت عقلانیت به من میده . 

      ناراحتی باعث میشد حداقل در زمانهایی که ناراحت بودم دیگه نخورم . عمل پرخوری رو به تعویق مینداخت . ناراحتی از پرخوری باعث شد من بیام و این مسیر رو برای خودم انتخاب کنم . قطعا اگه از پرخوری ناراحت نبودم به لاغری با ذهن هدایت نمیشدم . 

      ناراحتی از پرخوری باعث میشد برای لحظاتی من از رفتارهایی که از حیوان بدتره استفاده نکنم . 

      ناراحتی باعث میشد به فکر جبران باشم  و حداقل  نصف روز یا یک روز من تکرار نکنم و حال خودمو بدتر نکنم . 

      اینم مزیتهای ناراحتی بعد از پرخوری بود. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/18 13:03
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,271 کلمه

      سلام و درود .

      از قسمت اول متن فهمیدم  در حالت چاقی بودن حالت موقت ذهنه که تصمیمات آنی در اون گرفته میشه ‌. 

      همه ما از پرخوری کردن  ناراحت میشیم درست مثل عملی که در هنگام عصبانیت انجام میدیم . 

      و بارها بهمون گفتن  در هنگام عصبانیت  رفتاری انجام ندید که بعدا پشیمون بشید . پس این یعنی عصبانی شدن حالت طبیعی ما نیست . 

      زمانی هم که احساس پرخوری به ما غلبه می کنه (البته یاد گرفتیم که اون انتخابه نه اشتها ) 

      این زمان هم حالت عادی ما نیست و هر نوع واکنشی باعث بدتر شدن این وضعیت میشه . بارها امتحان کردیم هر چی بیشتر بخوریم حالمون بدتر میشه . هر واکنشی که در هنگام غلبه احساس خوردن در مواقع غیر از گرسنگی به ما دست میده اولا یک نوع انتخابه و ثانیا بهترین انتخاب اینه که ما هیچ واکنشی رو انجام ندیم . چون این حالت گذراست و از گرسنگی نیست . 

      نشانه ی این حالت اینه که شک و تردید داریم ، نمیتونیم نقطه سیری و گرسنگی رو تشخیص بدیم ،  خشم داریم ، احساس ناتوانی داریم ، احساس بیزاری از خود داریم ، بعدش پشیمون میشیم ، تمام این حالات که منجر به رفتار پرخوری میشه به دلیل فرمولهای ذهنی ایجاد میشه . 

      خب کسی که میخواد شخصیت لاغرش در وجودش غالب بشه باید خودشو از این حال و هوا بیرون بیاره . چون شخصیت لاغر در آرامشه . در آرامش گرسنگی واقعی  رو تشخیص میده . وقتی سیره چیزی نمیخوره . به راحتی چیزی نمیخوره . انتخابش  در موقع سیری نخوردن هست و قدرت انتخاب داره . 

      با هوای نفس غذا نمیخوره با زبان بدن غذا می خوره . 

      خوردن در مواقع غیر گرسنگی واقعا آزار دهنده است . روح و روان رو به هم میریزه و حالت چاقی رو در ذهن تشدید می کنه . 

      اما خوردن موقع گرسنگی به انسان آرامش میده . روح و روان رو آروم می کنه و بعدش ما از رفتار خودمون راضی هستیم . عزت نفس داریم . 

      من باید سعی کنم نسبت به پرخوری به صلح برسم و بدونم اون رفتاریه که در نامتعادل بودن شرایط روحی انجامش میدم و دو راه میتونم انتخاب کنم یا خودمو به شرایط روحی آرامش و تعادل برسونم یا مطلقا سعی کنم در چنین شرایطی واکنش خوردن رو انجام ندم و خوردن رو فقط بر اساس زبان بدن انتخاب کنم . 

      وقتی من از پرخوری فاصله میگیرم باهاش به صلح میرسم . وگرنه مگه میشه انسان در آتش باشه و نسوزه . به صلح رسیدن با پرخوری زمانی انجام میشه که ما ازش فاصله میگیریم وقتی ازش فاصله میگیریم خوردن در دفعا کمتر اتفاق می افته و این خوردن مثل  آتش مارو گرم می کنه و ما از مزایاش استفاده می کنیم . 

      اما اگه بیفتیم داخلش سرنوشتی جز سوختن نداریم . چون آتش همه رو میسوزونه . فقط باید فاصله رو باهاش حفظ کرد و از مزایاش بهره برد . 

      پر خوری =  بودن در دل آتش 

      خوردن موقع گرسنگی = کنار اتش بودن و از گرمای آن استفاده کردن . 

      پس فعل خوردن مثل آتیشه . مزایا داره برای ما . باعث انرژی رسوندن به بدن میشه . باعث سلامتی میشه باعث حال خوب میشه . باعث شادی میشه ولی همه ی اینا زمانیه که رفتار ما در تناسب با خوردن باشه . اما همین مزایا وقتی به جای کنار آتش بودن و از مواهب آن برخوردار شدن در دل آتش قرار بگیره فقط سوختن و سوختن و سوختنه . 

      تنها راه نجات از آتش اینه که نریم داخلش . 

      تنها راه نجات از پرخوری و در امان ماندن از آسیب هاش اینه که مطلقا انجامش ندیدم . هیچ کسی از پرخوری حالش خوب نیست و همه در آتش پرخوری خواهند سوخت . 

      به صلح رسیدن با آتش زمانی ممکنه که من فقط از بیرون نظاره گرش باشم و از گرماش بهره ببرم . (انجام رفتار متناسب با خوردن ) 

      خب همانطور که بچه یکبار دستش به آتش بسوزه دیگه هیچ اشتیاقی برای نزدیک شدن به آتش نداره  ما هم باید دقیقا همینطور باشیم . 

      پرخوری آدمو میسوزونه .  به قول مامانا جیزّه . 

      پرخوری جیزّه 😃😃 . 

      واقعا کاش مامانا از کوچیکی همینکارو با ما میکردن تا ما به پرخوری عادت نمیکردیم . ولی حیف که اونا خودشونم نمیدونستن دارن ما رو با کله میندازن تو آتش . 

      ولی حالا خودمون فهمیدیم و من با امتحانهایی که کردم تنها راهی که به من آرامش میده راه لاغریست . و تنها مسیر لاغری که به من آرامش میده مسیر لاغری با ذهنه . 

      پس اونقدر تمرین می کنم تا شخصیت متناسب بر من غالب بشه و من زمانهایی هم که به رفتارم آگاه نیستم شخصیت متناسبم خودبه خود متناسب رفتار کنه . بازم درست مثل همون آتش . حتی اگه ما حواسمونم پرت باشه هیچ وقت سراغش نمیریم . 

      در حقیقت کاری که ما میخوایم انجام بدیم دشمنی با خودمون نیست . غذا خوردن طبیعت بدن ماست . غذایی رو دوست داشتن طبیعت ماست . اما مصرف بیش از اندازه ی اون غذا برای لذت بیشتر غیر طبیعیه . چون بیشتر بخوری طعم اون غذا از بین میره و حالت ولع و سیری ناپذیری و انتخابهای خوردنهای پشت سر هم میاد و آرامش ما رو میگیره . 

      من با رفتارم در صلح هستم . ولی مسئولیتش رو خودم پذیرفتم . خودم بهش عادت کردم و تنها راه ترک عادت انجام همین تمرینهاست تا کم کم بپذیرم من از رفتار جدید بیشتر لذت میبرم . از رفتاری که درجات پرخوری درش کمتر و کمتر میشه و راههای دیگه بهش اضافه میشه . 

      وقتی امتحان کردم و دیدم رفتار خوردن بر اساس زبان بدن چقدر دلچسب و گواراست و حال منو خوب می کنه چقدر بهم آرامش میده چقدر بعدش احساس سبکی دارم . معده ام سنگین نمیشه . بیماریهام همه خوب میشه . سبک میشم و راحتتر حرکت می کنم چرا این رفتار رو استمرار ندم . 

      چه سختی در این رفتار وجود داره که من درونم هنوز به پرخوری متمایله . به نظرم علتش  در تکرار نکردنه . رفتار جدید تازه است و من تا جاییکه میتونم باید اونقدر ازش استفاده کنم تا حال خوبم رو دائمی با وجود این رفتار حس کنم . 

      پرخوری فقط یه لذت داره که همونم لذت نیست . چون من وقتی سیر بشم دیگه خوردن بیش از حد طعم اون غذا رو از بین میبره  و  تکرار خوردن دیگه فقط رنجه . 

      چیزی که مازش لذت میبریم در حقیقت الگوی متناسب رفتار کردنه که ما طعم اصلی غذاها رو هم میچشیم و اصلا میل به زیاده روی هم دیگه در ما پدید نمیاد چون میدونه زیادتر بخوره دیگه به دهانش بی مزس و بهتره دیگه استفاده نکنه تا جسمش دوباره طلب کنه . 

      خوردن بر اساس زبان بدن خیلی مزیت داره که هیچ کدومش در پرخوری نیست . پرخوری مثل یک  کاه می مونه  . وقتی مسئولیت انجامش رو بپذیریم کوه پرخوری رو تبدیل به یه کاه می کنیم و خیلی راحت اون رو بر میداریم و کنارش میزاریم . 

      در حقیقت آتش رو خودم بر پا می کنم و فروزاننده آتش خودم هستم . خودمم خودمو میندازم داخلش و میسوزم و بعد میگم نمیتونم ترک کنم . 

      پس دیگه ناراحتی از پرخوری معنایی نداره . چون فقط کافیه دیگه انتخابش نکنی و رفتار متناسب کننده رو جایگزینش کنی . 

      ناراحتی زمانی اتفاق میفته که تو خودتو بیکاره حساب کردی و پرخوری رو همه کاره . این باور رو تغییر بده . خودتو همه کاره حساب کن و پرخوری رو هیچ کاره . حالا انتخاب کن و انجامش نده به همین راحتی . نمیونم دیگه اینجا معنایی نداره چون اگه بگی نمیتونم اولا نشان از این داره که هنوز مسئولیتشو نپذیرفتی و دوما پرخوری رو بهش قدرت دادی . بهش اختیار دادی و این باورها حتما باید تغییر پیدا کنه . 

      پرخوری فقط یک انتخابه که میتونی انجامش ندی و اگه هم  انجامش دادی ناراحت نشی چون خودت انجامش دادی و باز خودت میتونی انجامش ندی . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/24 21:40
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 611 کلمه

      سلام . در مورد این فرمول ذهنی خیلی فکر کردم . چرا وقتی ما میخوایم عادتی رو ترک کنیم باید باهاش به صلح برسیم ؟ خب وقتی به صلح برسیم یعنی میپذیریم که اون عادت بازم هست پس ترک نمیشه . مثلا فکر کنید یه زوج . وقتی با هم خوب باشن که همو ترک نمی کنند خب در صلح با هم زندگی می کنند . مگه اینکه طلاق تفاهمی بگیرن که اونم آخه وقتی از در کنار هم بودن حالشون خوبه بازم معنایی نداره که تفاهمی همو ترک کنند . 

      خب این سوال خیلی ذهن منو مشغول کرد تا اینکه یه جوابی به ذهنم رسید که تا حدودی متقاعد شدم . 

      ناراحت شدن از عادت مورد نظر یه فرمول چاق کننده است .

      عادت مورد نظر هم یه فرمول چاق کننده است . 

      ما هم که گفتیم فرمولهای چاقی رو باید پاک کنیم . 

      پس ناراحت شدن از عادت چاقی رو هم باید پاک کرد . 

      منتها سطح عملکرد این دو فرمول چاق کننده با هم فرق داره . 

      طبق آموزه های دیروز ما از دو طریق لاغری رو تمرین می کنیم یکی از طریق افکار یکی از طریق رفتار . 

      ترک کردن پرخوری در سطح رفتاره .

      ناراحت نشدن از پرخوری در سطح افکاره . 

      پس ما هم در سطح فکر و هم در سطح رفتار داریم دو فرمول چاقی رو پاک می کنیم . البته که ترک پرخوری قبل از اینکه در سطح رفتار جاری بشه در سطح فکر هم هست . 

      پس ما اینجا  در اینجا با دو فرمول سرکار داریم . یکی در سطح فکر و دیگری در سطح رفتار .  

      پس نیازه که هر دو فرمول رو تبدیل به فرمولهای لاغری کنیم . 

      ترک پرخوری فرمول لاغر کننده در سطح رفتاره که با نیاز بدن و حس گرسنگی و سیری تنظیم میشه و به وجود میاد . تلاش اولمون اینه .

       اما اگر به هر بهانه ای باز هم عادت رو تکرار کردیم قدم بعدی که برای لاغری به کمکمون میاد صلح و آرامش با پرخوریه . یعنی سرزنش نکردن خود بعد از این فعل و بخشیدن خودمون تا  دچار عصبانیت نشیم که باعث بشه کلا مسیر لاغری با دهن رو هم مثل رژیم ها رها کنیم .  در واقع یکی از علل رها کردن رژیمها هم همینه . ما در رژیم با وجود خودمون در جنگیم . برای همین همیشه شکست میخوردیم . و ما یاد گرفتیم مراقب رفتارمون باشیم که حالت رژیم پیدا نکنه که یکی از تفاوتاش دقیقا همینه . وقتی آرامش داشته باشیم قطعا ذهن ما هم با ما وارد جنجال نمیشه و در نتیجه حساسیت ما کم میشه و خودبخود ذهن  دچار لج و لجبازی نمیشه که بخواد برما غلبه کنه  و مسیر لاغری با ذهن رو رها کنه . خدا میدونه چقدر شادم . امروزم من با این فرمولا عالی عمل کردم و حالم بسیار عالیه و در صلح با خودم هستم .  من با پرخوری خودم به صلح رسیدم و کاملا دلیل این صلح رو فهمیدم که اینم یه فرمول لاغر کننده در سطح فکره و به ترک پرخوریم که در سطح رفتاره کمک می کنه  و این کار برای ما راحتتر انجام میشه . 

      خب ذهن خوبم ما با هم تصمیم گرفتیم که با مشارکت هم پرخوری رو ترک کنیم . اما هر وقتم خواستی می تونی این عادت رو تکرار کنی . از نظر من اشکالی نداره . اما یقینا وقتی بر اساس نیاز جسمی که هر دو با هم به خوبی اون رو درک کردیم عمل کنیم مطمئنا حال هردومون بهتره . اما یه وقتی اگه جایی هم دیگه از دستمون در رفت و دچار فعل پرخوری شدی من بازم باهات دوستم . خودم میبخشم و به مسیر لاغریم ادامه میدم . 

      خب من آماده ام که از این گام هم عبور کنم و به مرحله ی بعد برم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/24 13:10
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 298 کلمه

      به نام خدا .

      واقعا که من از سایت تناسب فکری دچار حیرت میشم . انگار که دقیقا احساس منو میفهمه . چه فرمول خوبی امروز گفتید . دقیقا من در اینجا با احساسم روبرو شدم  . پس ناراحتی و عصبانیت از عادت مورد نظر فقط باعث شکست ما در مسیر لاغر شدن میشه . خب پس اگه  عادتم رو تکرار کردم ناراحت نشم عصبی نشم که در طول روز هم عصبانی باشم . اما چطور با  عادت صلح کنم . واقعا راست میگید . خودم انجامش میدم خودمم ازش عصبانی و ناراحت میشم و احساس بدی بهم دست میده . الان نمیدونم چجوری باید با عادت خودم در صلح قرار بگیرم . خب من باید راجع به این تمرین فکر کنم که دیگه اگه بازم عادتم و تکرار کردم ناراحت نشم . به نطر خودم میاد همون نمره دهی برام خوب باشه . مثلا من امروز یه لقمه اضافه خوردم ناراحت شدم حالا درسته ناراحتیم خیلی زیاد نبود اها فهمیدم اینم یه فرموا ذهن چاقه . ناراحتی از عادت از ذهن چاقه . جزء پارسهای سگه است . برای همین اینم باید پاک بشه . 

      چقدر فرمول چاقی داریم ما . یادمون میره . 

      پس توی این فایل یاد گرفتم  اینکه از تکرار عادت ناراحت بشم هم جزء فرمولهای چاقیه .

      پس من سعیم و می کنم که انجامش ندم . اما اگه انجامش هم دادم ازش ناراحت نشم . یعنی بیخیالش بشم . بگم عیب نداره . دوباره شروع می کنم . هربار بهتر عمل می کنم . یا نه بگم عیب نداره . نمیدونم باید روی این تمرین فکر کنم ببینم چجوری به صلح برسم . پس تا این تمرین رو انجام ندم نمیتونم برم  سراغ تمرین بعد البته عجله ای هم ندارم اینجوری بهتره . فکر می کنم تحلیل می کنم ببینم چی به ذهنم میرسه .  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1401/02/21 18:27
      مدت عضویت: 1396 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 507 کلمه

      سلام  و درود  ▪︎

      قسمت  ۲   از   ۲  چالش  ترک عادت ▪︎

      این قسمت :    صلح با عادت ▪︎

              ■■■■

      در صلح قرار گرفتن با هر عادتی که می خواهیم   تغییرش  بدیم  مهم ترین تاثیر در میزان موفقیت ما برای تغییر اون عادت  داره ▪︎ لاغری با ذهن از طریق آموزش ذهن صورت می گیره ▪︎آموزش ذهن شامل دیدن ، شنیدن، تفکر کردن و نوشتنه  ▪︎بنابراین اگر تصمیم گرفتیم از طریق یادگیری لاغری با ذهن به رویای همیشگی ذهنمون که لاغر شدن و لاغر ماندنه  برسیم باید مراحل آموزشی را به خوبی انجام بدیم  ▪︎

      با این توضیحات وارد اصل بحث میشم یعنی صلح با عادتی که می خوام تغییرش بدم …▪︎

       از عصرونه خوردن لذت می برم اما همینکه  احساس می کنم یک عادت چاق کننده می تونه باشه  و اگر بی خیالش بشم و ترکش کنم یا نواقصشو برطرف کنم‌  می تونه در روند لاغریم کمک خوبی باشه ، به همین‌منظور   طبق توصیه و فایل آموزشی امروز  باید باهاش در صلح قرار بگیرم ▪︎

      همیشه  ما یا در حال جنگ با عادتمون هستیم یا درصلحیم ▪︎  من باید از حالت جنگ  و احساس بد و  و ناراحتی  نسبت به عصرونه خوردن بیام بیرون و باهاش در صلح و دوستی قرار بگیرم.نمیشه هم ازش دلخور و ناراحت باشم هم برای انجام دادنش تحت فشار ذهنم قرار بگیرم ..اینجوری آرامشم به هم می ریزه و کاری از پیش نمی برم  ▪︎یعنی فکر نکنم این عادت چیز بدی بوده یا چیز بدیه باید با  با بودنش  کنار بیام به محسناتی که تا حالا برام داشته  بیشتر فکر کنم و به قول معروف  نیمه پر لیوانمو  ببینم  اما آرام آرام تغییراتی در نوع مصرفش ایجاد کنم  تا بتونم ترکش کنم …..اگر بخوام یهو ، کنارش  بذارم  مثل حالت جنگ و عصبانیت می مونه  که اثرات تخریبی داره و به حل موضوع کمکی نمی کنه ▪︎

      پس از این به بعد تا مراحل  بعد ی  این‌چالش  اجازه می دم طبق روال همیشه  عصرونه امو بخورم  اما با یه حس خوبتر از قبل ،  من هیچوقت از عصرونه خوردن بدم نمی اومده همیشه با میل و رغبت انجامش دادم ولی از وقتی با آموزه های این دوره آشنا شدم متوجهم که اگر کلا مث متناسبها  بی خیالش بشم  می تونه باعث بشه انرژی کمتری  به بدنم بدم‌ و برای وعده شام در حالت گرسنگی کامل قرار بگیرم  و با میل کاذب از سر مقررات قبلی  شام نخورم، و غذایی که با حس گرسنگی واقعی خورده بشه  به شرط زیاده روی نکردن  نه تنها چاق کننده نیست بلکه لاغر کننده هم هست ▪︎ ولی برای رسیدن به این هدف  لازمه باهاش در حالت صلح قرار بگیرم و وقتی میلم به خوردن عصرونه کشید     و کاری به احساس قبل و بعدم نداشته باشم  و با حال خوب و خوش برم میل کنم‌… احساس رضایت   در پیش بگیرم  تا ببینم فردا چی پیش می آد ▪︎ به نظر خودم به عنوان اولین قدم برای ایجاد حس خوب و صلح  باید  میل به خوردن عصرونه پیدا کردم  خودمو سرکوب نکنم ..و به مقداری که حس آرامش و رضایت  بهم میده  میل کنم ….▪︎

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 17 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/12/20 22:50
      مدت عضویت: 1656 روز
      امتیاز کاربر: 28201 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 519 کلمه

      سلام بر استاد ارجمند و دوستان پر انگیزه ام 

      من واقعا ازبودن در دوره ها و کامنت نوشتن لذت میبرم و تمام سعیم این هست که به آموزشها عمل کنم تا نتیجه بگیرم .

      ما انسانها اگر  با همه چیز در صلح باشیم  خیلی بهتر رفتار وفکر میکنیم  و همانطور میبینیم که کشورهایی که با همه در صلح هستن خیلی روند  پیشرفت بهتری دارند یعنی در تمام زمینه ها همینطور هست حتی در بچه داری اگر در مقابل رفتار بچه ها بایستیم و قد علم کنیم هیچ نتیجه ی خوبی  نمی‌گیریم و … پس برای چاقی هم همینطور هست اگر من هر روز رفتار غذایی بدی دارم که حالم رو بد می‌کنه و ناراحت میشیم و   اما به زور بخوام اون روحذف کنم نمیشه و فقط ما اون رفتار  رو بیشتر تکرار میکنیم  و نتیجه ی نامطلوب تری به ما میده پس ما باید با رفتارها. و  چاقیمون در صلح باشیم تا نتیجه ی خوبی  بگیریم .پس مزایای چاقی برای من :

      @من با چاقی احساس زیبایی  بیشتری  میکردم و احساس جذابیت بیشتری میکردم  .

      @من با چاقی احساس میکردم  بدنم قویتر شده و میتونم بچه های با بنیه  ی  قوی تر به دنیا بیارم 

      @من با چاقی در جسمم احساس میکردم لباس به تنم زیبا تر شده و بیشتر از خودم و تنخور لباسهام خوشم میومد.

      @من به خاطر چاقی. تونستم با این سایت و این قوانین ثابت جهان آشنا بشم .که  واقعا هر روز بابتش سپاسگزار  خدا هستم .

      @من به خاطر چاقی تونستم به باشگاه برم و یه  مهارت جدیدی در رشته ورزشی فیتنس و ایروبیک پیدا کنم .

      @من به خاطر  چاقیم  تونستم کلی دوست جدید  درگذسته در  باشگاه. پیدا کنم .

      @من به خاطر  چاقیم  تونستم یه ورژن جدید از زندگیم و خودم رو در این دنیای مادی تجربه کنم .

      @من به خاطر چاقیم تونستم رضایت چند نفر از افراد درجه یک  در زندگیم رو از خودم ببینم که بارها بهم میگفتن  آفرین حالا خوب شدی 

       و اتفاقا جا داره  بگم دخترم دیشب تولد یکی از اقوام درجه یک  دعوت  بود و زمانی که اومد خونه میزبان  کلی از فینگر فودهای روی میز و کیک خامه ای و …. به اون داده بود که بیاره برای ما و من چون تنوع مواد غذایی رو دیدم خصوصا که اون فینگر فودها بیشتر فست فودی بودن من  از تمام اونها تا حدودی که نیاز داشتم خوردم و اما در آخر از کیک هم یکم خوردم دیدم طعمش بینظبر هست و بسیار باکیفیت من بازم دوباره با چنگال از اون خوردم تا یه برش  از اون کیک رو هم به تنهایی خوردم و  اما بعدش تا اومدم پشیمون بشم و فکر بد کنم گفتم نه خیر نباید ناراحت باشم چون این کارم  به من لذت آزادی و لذت خوشحالی و لذت در چار چوب هیچ باید و نباید و لذت….. رو میده پس نزاشتم عذاب وجدان  و فکر بد داشته باشم و گفتم حتما در همون لحظه انجام این کار رو دوست دارم که هر از گاهی دوباره تکرار میشه پس نباید از اون متنفر باشم  و  خودم رو ناراحت نکردم  و مطمعنم اگر باهاش در صلح باشم. به مراتب وقتی غذای خوشمزه. و یا غذای مورد علاقم رو دیدم دیگه بیشتر از نیازم نمی‌خورم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/12/18 15:36
      مدت عضویت: 1328 روز
      امتیاز کاربر: 12736 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,243 کلمه

      سلام

      حالا که دارم فکرشو میکنم می بینم چه قدر خوبه که من چاقم . چه قدر خوشحالم که چاقم اگه چاق نبودم هیچ وقت این سایتو پیدا نمیکردم. خیلی آدمای لاغر دیدم که خودشونو دوست ندارن و تا آخر عمرشون قربانی میمونن و قربانی هم می میرن. هیچ پیشرفتی نمیکنن توی زندگیشون و چیزی از این دنیا به دست نمیارن خب این زندگی چه فایده ای داره؟ حالا بهترین اندام رو هم داشته باشی خیلی هم زیبا و محبوب باشی ولی وقتی به خودت هیچ عشقی نداری این لاغری به چه دردی میخوره؟ چند وقت پیش فیلم جیا رو دیدم که درباره ی زندگی اولین سوپر مدل تاریخ جیا کارنگی بود که اگه فیلمو ببینید یا زندگی نامشو بخونید متوجه میشید که این دختر با وجود اندام و چهره ی جذابی که داشت و محبوبیت خیلی زیادی که کسب کرده بود ولی یه خلاء عمیق توی وجودش داشت که باعث شد به مواد رو بیاره و زندگیشو نابود کنه. خب من اگه لاغر شم ولی بازم این احساسو به خودم داشته باشم چه فایده؟ همش میگم اگه فلان موفقیتو به دست بیارم من آدم خوشحالی میشم ولی خیلی آدما همون موفقیتو دارن ولی شاد نیست پس این شادی چیه؟ چیزیه که از درونه. من با پیدا کردن این سایت به واسطه ی چاقیم تونستم به خودم عشق بورزم و بهتر خودمو بشناسم و صدای خودمو بشنوم . اگه چاق نبودم هیچ وقت از خدا یه راه برای لاغری نمیخواستم و هیچ وقتم توی یه شب نا امید کنننده این سایت پیداش نمیشد و هیچ وقت دوره ی ورود به سرزمین لاغر ها رو نمیخریدم و توش حرفایی نمیشنیدم که با اون حرفا بتونم چند قدم به عاشق خودم شدن نزدیک بشم.

      پس من ازت ممنونم چاقی اگه تو نبودی من اینقدر عاقل نمیشدم شاید همون بچه ی لوس بابایی باقی میموندم و رشد نمیکردم شاید اگه لاغر میموندم با اون دخترایی دوست میشدم که خودشونم لاغر بودن و دغدغشون این بود که اون کسی که باهاش تو رابطه هستن چه رفتاری باهاشون میکنه و دغدغه های منم همینا میشد و دیگه هیچ وقت به کتاب خوندن علاقه ای پیدا نمیکردم به خاطر اینکه تنهام و توی مهمونیا به خاطر اینکه با بچه هایی که همشون لاغر بودن بازی نکنم که مبادا یه بار مسخرم کنن کتاب با خودم نمی بردم که بشینم یه گوشه بخونم و با کسی کار نداشته باشم و کسیم با من کار نداشته باشه اما همه تو دلشون بگن چه دختر خوبی که کتاب میخونه. معلومه که من عاشق چاقیم چون این همه خوبی برام داشته تا حالا. اگه من با پام یه سنگ ریزه رو پرت کنم بره ممکنه سرنوشتم تغییر کنه ، به خاطر همین یه رفتار کوچولو ! اگه اون سنگه رو پرت نمیکردم ممکن بود یه اتفاق دیگه برام بیوفته پس چطور به خودم میگم دلم میخواست هیچ وقت چاق نمیشدم؟ چون اگه چاق نمیشدم مطمعن الان یه صبای دیگه بودم چاقی یکی از نقطه عطفای زندگی منه و ازش ممنونم که برام اتفاق افتاده. 

      من وقتی لاغر بودم پسرای فامیل اذیتم میکردن ولی از وقتی چاق شدم و چاقیم همراه شد با به سن تکلیف رسیدنم دیگه اجازه نمیدادم اذیتم کنن و اونام چون چاق شده بودم دیگه دوستم نداشتن و ازم خوششون نمیومد. و اگه لاغر میموندم مطمعنن این آزار و اذیتا ادامه پیدا میکرد

      همون زمانی که من چاق شدم به سن تکلیف هم رسیدم و دلم میخواست به بهونه ی حجاب و رسیدن به سن تکلیف خودمو پنهان کنم تا کمتر بقیه چاقیمو ببینن و این شد که من دختر با حجابی شدم و ازونجایی که خانواده ی پدریم مذهبین این رفتار من خیلی مورد پسندشون بود و همش تشویقم میکردن و از نظرشون من دختر خیلیییی خوبی بودم که با به سن تکلیف رسیدنم دیگه کامل حجابمو رعایت میکنم. پس یه خوبی دیگش این بود که من یه دوره ای از عمرم همیشه مورد تشویق دیگران بودم و دختر عاقلی خونده میشدم و همه روی من حساب میکردن.

      من بچه ی خیلی لوسی بودم و بابام منو خیلی لوس میکرد اما ازون وقتی که چاق شدم دیگه اینطوری نبودم و خیلی مستقل شدم نمیدونم دقیق چه اتفاقی افتاد ولی بعد از یه مدتی دلم نمیخواست بابام لوسم کنه فکر میکردم زیادی برای لوس شدن تپلم و فکر میکردم اگه یکی از بیرون ببینه که من هم چاقم هم لوس دیگه قطعا پیش خودش میگفت: هم لوسه هم چاق؟ اوق حالم ازش بهم میخوره .  و من با باور به اینکه دیگه اگه چاقم نباید لوس باشم ، تبدیل شدم به یه دختر چاق مستقل . و همین باعث شد که مامانم وقتی میخواست بچه ی دومشو بیاره که یعنی همون داداشم ، پیش خودش گفت که صبا میتونه از پسش بر بیاد و کمکم کنه مخصوصا اینکه من 3 سال از روی چاق شدنم میگذشت و حسابی تونسته بودم خودمو ثابت کنم که من دختر مسئولیت پذیریم و دیگه ازون صبای دست و پا چلفتی که از تنها موندن توی خونه میترسه خبری نیست . همین شد که مامانم داداشمو به دنیا اورد و من بزرگش کردم . یعنی مامانم شاغلن و بعد از 9 ماه مرخصی که برای زایمان داشت بعدش دیگه باید میرفت سر کار و سپهرو باید میزاشت پیش من البته بیشتر تابستونا چون من صبحا خودمم مدرسه بودم و این شد که من به سپهر غذا میدادم ، پوشکشو عوض میکردم ، باهاش بازی میکردم ، حمام میبردمش و خلاصه یه خانوم از توی من در اومد و به جرعت میتونم بگم اگه چاق نبودم هیچ کس روی من حساب نمیکرد . همین الانم فهمیدنش خیلی سادست: اگه یه بچه ی یه ساله رو بخواین برای چند ساعت تنها بزارید و بسپاریدش به یکی و دوتا گزینه بیشتر نداشته باشین ؛ یکی اینکه بسپاریدش به یه دختر نحیف و ظریف که موهاش ابریشمیه و تو اتاقش با عروسکاش بازی میکنه و خیلی لطیف و با ناز حرف میزنه ؟ یا یه دختری که تپله و همش توی کوچه داره با بچه ها بازی میکنه و با پسرا مچ میندازه و مچشونو میخوابونه و صداش به خاطر چاقی کلفت شده و تا میرسه خونه همه ی خوراکیا رو درو میکنه؟ من میدونم که شما ممکنه فکر کنین پیش دختر دومی امنیت جانی و مالیتون ممکنه تو خطر بیوفته ولی مطمعنن دختر قابل اعتماد تری به نظر میاد و خب من اون دختر دومیه بودم.

      و خلاصه بخوام بگم ؛ اگه چاقی نبود صبا هم نبود و من نمیخوام چیزی که انقدر برام منفعت داشته رو بندازم دور و کارایی رو بکنم که وجود چاقی توی بدن و ذهنم به خطر بندازه. من میخوام با چاقی دستی به نشانه ی دوستی بدم و با هم دیگه وقت بگذرونیم همین .

      و این در مورد عادت هایی که مربوط به چاقین هم صدق میکنه . چرا باید اون عادتایی که به من نشون میده چاقی هنوز هست ، اون دوست قدیمی هست رو کنار بزارم؟ من میخوام از انجامشون لذت ببرم . اگه بخوام عادتامو ترک کنم یا باهاشون بجنگم مثه اینه که من هر روز برام اس ام اس میاد که 1 میلیارد به حساب شما واریز شده و بعد من برم ارسال این پیامکو لغو کنم . اگه اون پیامکو لغو کنم دیگه یادم میره که هر روز یه میلیارد داره میاد به حسابم پس اگه این عادت های چاق کنندم رو هم دور بندازم و باهاشون مقابله کنم و بخوام حذفشون کنم دیگه نمی فهمم که من آدم چاقیم ولی من دیگه با چاقی دوستم چرا نخوام بدونم که چاقم؟ پس فقط میخوام با این پیامکای گاه و بی گاه به صلح برسم و دوسشون داشته باشم و ازشون لذت ببرم.

      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/07/17 10:36
      مدت عضویت: 1607 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 783 کلمه

      سلام🙂

      وقتی میخواستم این جلسه رو ببینم بی اختیار چشمم افتاد به تعداد بازدید که نزدیک به ۳۰۰۰ بازدید داشت و شما در همین فایل تصویری و حتی نوشته قبل فایل تاکید زیادی کرده بود بر نوشتن تمرین و حتی گفتین که اونایی که تمرین رو انجام نمیدن نتیجه نخواهند گرفت ولی باز هم میبینیم که تعداد کامتنهای جلسه قبلی تا الان فقط ۱۱۷ تاست و به مرور طبق حرفای شما از جلسه اول به مرور در طی جلسات ریزش میکنه و همین مشخص میکنه که چقدر ما برای خودمون و برای آموزش و برای هدفمون متعهد هستیم ..و حیف که قدر این آموزشهای به اصطلاح رایگان رو هم نمیدونیم و خیلی سرسری ازش عبور میکنیم حتی با تاکید زیادی که شخص شما بر نوشتن و فکر کردن دارین…انشالا بهتر از قبل درک کنیم که اصلا رش آموزش ذهنی  چجوریه و اهمیت تکرار رو در به ناخوداگاه سپردن آموزش درک کنیم که اونوقت خیلی عالیتر و محکمتر و مطمئنتر قدمها رو بر میداریم.

      کاملا برای هممون قابل درکه مثالهایی که زدین و بارها برای خود من پیش اومده که حرفی رو از روی عصبانیت زدم یا تصمیمی رو گرفتم که بعدها پشیمون شدم چون در اون لحظه عصبانیت و فعال شدن سیستم جنگ و گریز بدن جریان خود از قسمت قشر جلوی پیشانی که مرکز تفکر هست دزدیده میشه تا جریان خون بیشتری برای قلب و ریه ها و دستها و پاها برای جنگ یا فرار فراهم بشه و این سیستم طبیعی بدن هست در هنگام استرس و تحت اثر هورمونهای کورتیزول و بقیه هورمونهای استرس در بدن رخ میده…

      برای همین بارها حتی در تعلیمات دینی تاکید شده که خشم خودتونو فرو ببرید یا محل رو ترک کنید یا سکوت کنید یا آب بخورین یا آبی به دست و صورت بزنین….چون واقعا و علمی هم ثابت شده که تفکر فعال و آگاهانه در اون شرایط رخ نمیده چون امکان نداره همزمان هر دو سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک در بدن فعال باشن و در هر لحظه یکی از اونافقط فعالیت داره .

      مثال تون رو در مورد فرزند خیلی دوس داشتم و خیلی برام درس داشت که حتی در مورد تربیت فرزند و واکنش به رفتار یا کلام اشتباه فرزندمون هم سرزنش و جنگ و دعوا …کاملا بی اثره و اتفاقا فرزندمون رو از ما دورتر میکنه

      روانشناسای کودک و نوجوان همیشه میگن که نقش والد فقط حمایتگری هست و انتخاب راه در نهایت به عهده هر فردی هست ولی حتی اگه فرزند ما انتخاب ناصحیحی هم انجام داد در نهایت وظیفه ما فقط حمایت و محبت هست تا برگرده…

      همون کاری که خدای عزیز همواره برای تک تک ماها داره انجام میده  وهر لحظه منتظره که ما برگردیم و همیشه هم خودش رو ستارالعیوب و غفار الذنوب معرفی کرده و ما با هر مقدار بار خطا و اشتباه و به اصطلاح گناه هر لحظه ای که متوجه بشیم و توبه کنیم (برگردیم )بلافاصله میبخشه و تمام خطاهای ما رو از صفحه ذهن خودش و ذهن تمام کائنات پاک میکنه و با آغوش باز ما رو میپذیره و ما رو پاک میکنه دقیقا مثل زمانی که از مادر متولد شدیم.

      در رابطه با عادت هایی که از نظر خودما اشتباهه و تکرارشون بعد از تمام لذتهایی که داشته حالا باعث ناراحتی و عذاب وجدان ما شده هم بهترین و موثرترین راهکار جنگ نیست چون جنگ هرگز راهکار درست و موثری نیست چون تصمیمی هست که از سر عصبانیت و خشم و ناراحتی گرفته میشه و گفتیم که در ناراحتی و خشم ما اصلا تفکر درستی نداریم پس عصبانیت و ناراحتی رو کنار بذاریم و بپذیریم که اینم جزیی از رفتارهای تکراری ما شده چون مزایایی برای ما داشته از جمله تعربف و تمجید دیگران به خاطر لاغر نبودن و ضعیف نبودن مون….یا حتی زیباتر شدن صورتمون به خاطر تپل شدن…و همین حرفا باعث شده که برای اینکه از زیبا شدن و سالم بودن و مورد تایید بودن لذت بیشتری ببریم خودمون هم به چاق شدن و تپل شدن توجه کردیم واگه الان این توجه رو مانع میدونیم برای لاغری خودمون بوجودش آوردیم و راهش اینه که باهاش به صلح برسیم و ازش ناراحت نباشیم خوب به نوعی بچه مونه بچه ای که حاصل توجهات خودمون بوده باید بغلش کنیم  و برای اون هم در وجودمون جا باز کنیم .در واقع بپذیریمش که فعلنا هستش و اشکالی هم نداره که هست …

      اینطوری دیگه جنگی در کار نیست درگیری ای در کار نیست و ذهن ناخودآگاه که مرکز فرمان این عادت هست هم دیگه نمیخواد مبارزه کنه و مقاومت نشون بده و در صلح قرار میگیره با ما…

      نشونه اینکه خوب این تمرین رو انجام دادیم اینه که با تکرار دوباره و دوباره اون رفتار عادتی دیگه حسمون بد نمیشه عصبانی نمیشیم عذاب وجدان نمیگیریم …پس باز هم برگشتیم به اون اصل ثابت و همیشگی حال خوب که اصل و اساس تمام موفقیتهاست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1400/06/23 18:40
      مدت عضویت: 1396 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,183 کلمه

      با سلام و درود به خوانندگان محترم سایت تناسب فکری

      ■■■■■■■■■

      مصاحبه فرضی دیگری رو با جناب استاد عطار روشن  در این جا شاهد خواهید بود درباره متن آموزشی جلسه دوم (۲)  از دوره ی چالش من اینونخوردم  با عنوان :

      صلح با عادت مورد نظر .

      سلام استاد جان ،

      ممنون که در این مصاحبه شرکت کردید و به سوالاتم پاسخ می دید .

      استاد :   سلام من هم به شما .از اینکه در نشر آگاهی های سایت تناسب فکری همکاری دارید از شما متشکرم .آماده شنیدن سوالاتتونم .بفرمایید .

      خواهش می کنم جناب استاد روشن .باعث افتخاره بنده اس در خدمت شما و دوستان خوبم باشم .

      به عنوان اولین سوال از شما می پرسم :

      چرا در صلح قرار گرفتن با هر عادتی که‌می خوایم تغییرش بدیم‌ مهمترین تاثیر را در میزان موفقیت  برای تغییر هر عادتی که موجب ایجاد حس بد در ما شده داره ؟

      شاید برای شما هم پیش آمده  که در هنگام عصبانیت تصمیمی گرفته باشید یا اقدامی کرده باشید و بعد از آرام شدن از انتخاب یا عملکرد خود پشیمان شده باشید.به عنوان مثال در حالت عصبانیت از حرکت یا رفتاری از فرزندتان به شدت با او برخورد کرده باشید یا او را تنبیه کرده باشید و بعد از چند دقیقه که از حالت عصبانیت شما کم شده  از عملکرد خود پشیمان شده باشید.یا درمواجه شدن با فردی که باعث عصبانیتت شده  حرکتی کرده یا حرفی زده باشید و بعد از فروکش کردن عصبانیت از عملکرد خود پشیمان شده باشید.بنابراین به خوبی می دانیم که رفتار و تصمیمات ما در حالت آرامش بهتر از حالت عصبانیت و ناراحتی است.چرا که در حالت عصبانیت مغز ما در حالت نبرد و دفاع از خود قرار می گیره و به همین دلیل واکنش های ما در برخی موارد، غیرارادی و بدون فکر کردن به عواقب آن صورت می گیره.به همین دلیل اگر می خواهید عادتی که باعث احساس بد یا عذاب وجدان در شما شده است را اصلاح یا تغییر دهید باید از روش در صلح قرار گرفتن با مغز خود وارد شوید.

      سوال دوم :  استاد چرا ما هر بار که‌تصمیم گرفتیم‌ عادتی را ترک کنیم یا کلا موفق نشدیم و یا اینکه فقط تونستیم چند روز اون عادتو ترک کنیم و دوباره به شکل قبل و عادی اون عادتو  تکرار کردیم ؟

      بله به این دلیل که تا زمانی که نسبت به رفتار خود حالت ناراحتی و عصبانیت داشته باشید مغز شما در حالت نبرد خواهد بود و مطمئن باشید تلاش و استمرار شما در برابر قدرت ذهنتان راه به جایی نخواهد برد و شما قادر به اصلاح آن عادت نخواهید بود.اگر با هر بار تکرار رفتاری که بصورت عادت شما درآمده است احساس ناراحتی و عصبانیت از خود داشته باشید،‌ از آنجایی که هر روز یا حتی روزی چند مرتبه آن رفتار را تکرار می کنید خیلی طبیعی است که نسبت به خودتان حالت عصبانی داشته باشید و از عملکرد خود ناراضی باشید.

      در این حالت نبردی بین شما (خود منطقی) و مغز شما (خود ناخودآگاه) شکل می گیرد و از آنجایی که منطق ما توانایی رویارویی و تغییر اجباری ناخودآگاه را ندارد نبرد بین منطق و ناخودآگاه ما همیشه به نفع ناخودآگاه به اتمام خواهد رسید.

      سوال سوم :    استاد جان ،لطفا بفرمایید در پروسه و چرخه ترک‌عادتهای آزاردهنده چی باعث شده روحیه و توانایی ما در اصلاح رفتارمان تضعیف بشه ؟

      در پاسخ به این سوال شما می بایست به نکته جالب توجهی در موضوع تکرار عادت ها و احساس بد ایجاد شده  اشاره کنم  و اون  اینه که  هر دو طرف ماجرا را خودمون انجام می دیم.به این شکل که خودمون اون رفتار را تکرار می کنیم و خودمون هم از انجام اون رفتار عصبانی و ناراحت می شیم و با خودمون دعوا می کنیم اما دوباره آن رفتار را تکرار می کنیم و این چرخه سالهاست ادامه داشته است و به همین دلیل باعث تضعیف روحیه و توانایی ما در اصلاح رفتارمان شده است.هدف از ارائه این توضیحات این است که برای شما واضح کنم نمی توان با رفتارهای خود مبارزه کرد و آنها را تغییر داد بلکه قدم دوم بعد از شناسایی رفتارهایی که باعث ایجاد احساس بد در ما می شه (قدم اول) در صلح قرار گرفتن با آن رفتاره.

      سوال چهارم :   آیا این قانون در مورد لاغر شدن هم صدق می کنه ؟ اگر جوابتون مثبته در باره اش توضیح بفرمایید .

      بله این قانون در مورد لاغر شدن هم صدق می کنه.

      اگر می خواهید لاغر بشید  نمی تونید با چاقی مبارزه کنید و انتظار لاغر شدن داشته باشید.اتفاقی که سالهاست آن را انجام داده ایم و نتیجه ای جز چاقی بیشتر برای ما نداشته است.

      هر بار که از چاقی به خشم آمده و تصمیم جدی و قاطع گرفته اید که باید لاغر شوید و از هر روشی برای لاغر شدن استفاده کرده اید شما در حال مبارزه کردن با چاقی بوده اید چون تصمیم شما برای شروع تلاش برای لاغر شدن از سر خشم و ناراحتی از چاقی بوده است و این به معنای مبارزه کردن با چاقی است.از آنجایی که چاقی نتیجه مجموعه فرمول هایی است که در ناخودآگاه ما ذخیره شده است به هیچ عنوان نمی تونیم با منطق و تصمیم به مبارزه با چاقی فرمول های ذهن ناخودآگاه را تغییر دهیم و به همین دلیل از تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه ای کسب نکرده ایم.این موضوع بسیار مهم در دوره ورود به سرزمین لاغرها به صورت مفصل توضیح داده شده است.برای این قسمت از چالش من اینو نخوردم باید بیشتر به موضوع در صلح قرار گرفتن با عادتی که برای اصلاح یا تغییر دادن انتخاب کرده ایم توجه کنیم.

      سوال پنجم :    استاد بفرمایید چطور می تونیم قدرت را از رفتار تکرار شونده بگیریم و به خود منتقل کنیم ؟

      هرچه بیشتر بتونید با رفتاری که مدت هاست باعث رنجش و آزار شما شده  در صلح قرار بگیرید بهتر و ساده تر می تونید آن رفتار را اصلاح کنید.باید تمام تقصیرها و مشکلات رفتاری که باعث آزار شما شده  را از ذهن خود پاک کنید و دیگر رفتار خود را عامل هیچگونه خسارت یا مشکلی برای خود ندانید.در این صورت شما قدرت را از رفتار تکرار شونده گرفته و به خود اضافه می کنید.

      سوال ششم :      

      چه چیزی نشون میده  تونستیم قدرت را از رفتار تکرار شونده بگیریم ؟

      نشانه اینکه تونستید این کار را به خوبی انجام بدید اینه  که با تکرار آن رفتار احساس بد در شما ایجاد نشه .در اینصورت شما تونستید تمام خاطرات و اطلاعات موجود در ذهن ناخودآگاه درباره آن رفتار را پاک کنید.این نشانه بسیار مهم برای در صلح قرار گرفتن با هر عادت آزار دهنده است.

      ●●●●●●●●●●

      استاد ممنونم که وقتتونو به من دادید .استاد : خواهش می کنم موفق باشید .

          پایان مصاحبه .بعد از پایان مصاحبه  می پردازم‌ به  عادتی که خودم می خوام ترکش کنم و بخاطرش در این‌چالش شرکت کردم .

      این عادت ، خوردن نون با برنج و ماکارونیه .

      من امروز یاد گرفتم باید با این عادت بعد از تعیین‌مزایای اون که در جلسه قبل به اون پرداختم و نوشتم‌ از در صلح دربیام .

      یعنی چی ؟ یعنی اینکه از این به بعداز انجامش خشمگین نباشم و همواره به این فکر کنم که انجام  این عادت به دلایلی لذت بخش بوده و باعث شده من از سیری کامل احساس خوبی داشته باشم و کلی هم انرژی و ویتامین به بدنم رسونده .پس من باهاش هیچ جنگی ندارم .اما تصمیم دارم اول کمترش کنم  که بعدن  راحت تر بتونم ترکش کنم به این دلیل که لاغرها و‌متناسبهایی که باهاشون در این‌مورد صحبت کردم اکثرن گفتن همچین عادتی ندارن .و چون من هر روز در میثاق نامه با خودم عهد می بندم متناسبها رو الگوی رفتاری خودم قرار بدم اقدام به ترک این عادت کردم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1400/06/04 08:55
      مدت عضویت: 1372 روز
      امتیاز کاربر: 18502 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 703 کلمه

      فایل “صلح با عادت مورد نظر (قسمت دوم-2):”

      من در تمرین اول، تصميم گرفتم که موقع خوردن چای ، فقط یک برش از کیک و یایک عدد خرما و یا یک عدد بیسکویت و یایک برش دونات donut یا یک عدد شیرینی بخورم.

      الان ميخواهم با دنیای درونم درباره این تمرین به صلح برسم.  این صلح، درونی است. من ميخواهم پادشاه درون خودم باشم، خودم دستور دهم و خودم، رفتار مملکتم را کنترل کنم.

      تمامی رفتارها ی بیرونی من، مثل خوردن کیک ، خرما ، بیسکویت ، دونات و شیرینی همه ملتهای من هستند و چون من تنها پادشاه مملکت جسم خودم هستم، پس دوست دارم که با خودم در صلح باشم تا بتوانم مملکتم که رفتارم است را خوب اداره کنم.

      نمیدونم چرا ما این طوری فکر میکنیم، ولی همه ما دوست داریم که دوست داشته باشیم، در حالیکه خودمون، خودمون را دوست نداریم.

      مثل این میماند که من به شما یک پارچه جنس نامرغوب بدهم و به شما بگويم برو پیش خیاط و ازش بخواه برایت لباس شیکی درست کند.

      ایا نظرم درست است ؟ ایا نظرمن، جنس پارچه نامرغوب را مرغوب و شیک میکند؟

      مسلم است که نه. نظر وعقیده من، جنس بد و نامرغوب پارچه را تغییر نمیدهد. پس برگردیم به خودمون.  ما مرغوب هستیم ، لازم نیست از کسی بشنویم که ما خوب و دوست داشتنی هستیم به خاطر این که خداوند همه ما را زیبا و دوست داشتنی افریده است.

      ما همه دوست داشتنی هستیم. دیشب داشتم در استخر شنا میکردم.  یک نگاهی به اسمان و عظمت خداوند کردم ، ستاره ها ، درختان و ارامش استخر ناخوداگاه من را یاد جمله ای انداخت.

      وقتی به خودم امدم دیدم که مرتب دارم با خودم جمله ای را تکرار میکنم که حالم را خوب میکند و ان جمله این بود “لاغری با ذهن اسان ترین و راحت ترین کار دنیاست. من خودم را تایید میکنم. “

      من اگر خود الانم را دوست بدارم ، دوست داشتنی میشوم.  چون عشق درون من، ديگران را در دنیای بیرون جذب من میکند، بعد همان عشق باز به خودم برمیگردد و من لاغرتر و متناسب تر میشوم.

      ما به راحتی میتوانیم با دنیای درونمون هماهنگ شویم ، چون الان در حال اموزش هستیم و از نظر ذهنی در حال تمرین فایلها هستیم و از طرف دیگر خودمون را دوست میداریم، پس هماهنگی این دو جنبه ما را به لاغری و تناسب اندام و صلح درونی میرساند.

      چیزی که استاد بارها به ان اشاره کرده اند این است که نمایش اصلی زندگی ما و منشأ اصلی ما، در درون ماست نه در دنیای درون ما.

      ما هر چه بیشتر با خودمون در صلح باشیم ، هر چه بیشتر در صلح درون باشیم ، سریعتر به لاغری و تناسب اندام میرسیم.

      با انکه در طول یکسال گذشته از سایز Large به سایز small رسیده ام و در عکس پروفایلم مشاهده میکنید ، باز هم گاهی ذهنم بهم میگوید “خیلی هم خوب لاغر نشده ای .”

      من به حرف ذهنم لبخند میزنم و میگویم “اره درست میگویی، ولی فقط یکسال است که دارم تمرین ذهنی انجام میدهم، اگر بیشتر تكرار و تكرار و تکرار کنم ، بیشتر و بهتر نتیجه میگیرم. “

      گاهی هنوز از دیگران میشونم که در حال دفاع هستم یا دوست دارم به انها ثابت کنم که برنده هستم، ولی دوستان خوبم این رفتارها، در درجه اول خودم را اذیت میکند ، بعد ديگران را. من دارم تمرين میکنم که خودم را دوست بدارم.

      نمیدونم که چرا ما را بر علیه خودمون در جامعه ، خانواده و مدرسه تربیت کرده اند، ولی این را مطمئن هستم که کلید موفقيت همه ما الان در گرو دوست داشتن خودمون است وبس.

      بیایید در راه پیمایی صلح با عهد و پیمان تمرین خودمون در قسمت اول، قیام کنیم.  این راه پیمایی را همه با هم شرکت کنیم تا با خودمون دوست بشویم، بعد میبینیم که اطرافیان ما هم با ما دوست میشوند و چاقی ما هم با ما دوست میشود و به راحتی جای خودش را به دوست دیگرش، لاغری و تناسب اندام میدهد.

      بیاییدفایلها را با دقت ببینیم،  بشنویم ،تفكر کنیم و نظراتمان را بنویسیم. بیایید با خودمون در ارامش و صلح باشیم.

      اینها شعار نیست.اینها نتیجه یکسال تمرین مداوم من است که همچنان در حال یادگیری این مطالب ناب هستم.

      بیایید تمرینی را که برای خودمون در نظر گرفته ایم را انقدر تكرار کنیم تا عادتمان شود.

      با سپاس و قدردانی مخصوص از استاد خوبمان.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/04/06 20:03
      مدت عضویت: 1120 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 944 کلمه

      به نام خدایی که راه رو به من نشون میده

      سلام به همگی

      خب چیا یاد گرفتم: توی در صلح بودن با خودت و دنیا، آرامش و عشق و پیشرفت وجود داره…واقعا یکی از مشکلات من همین در صلح بودنه و مهمش اینه که توی سختی و چالش، در صلح باشی با بقیه و خودت والا وقتی همه چی آرومه که هنر نیست در صلح بودن

      اینکه وقتی از یه رفتار و عادتمون ناراحتیم و حالمون از انجامش بد میشه، بیشتر همون حال بد و رفتار بد رو هی تکرار می کنیم و بیشتر جذبش می کنیم و این لوپ  تا هر وقت که حالمون باهاش خوب نباشه و به پذیرش نرسیم متاسفانه ادامه پیدا می کنه..این پذیرش خیلی مهمه…مشکل من همینه که به پذیرش با خودم و بدنم نمی رسم و نمی تونم از اندام چاقم حالم خوب باشه. اونجایی که استاد می گه حتی چاقی هم با لذت بوده برامون حتما…خیلی برام عجیب و سخته چون من همش سختی و بدی های چاقی توی ذهنمه اما لابد بوده دیگه..کلی این روزها دارم بهش فکر می کنم و اینم یاد گرفتم که نشانه موفق بودنم اینه که از انجام و تکرار رفتار و عادتی که گفته بودم (ریزه خواری) حالم خوب باشه…نه که هربار انجامش بدم و بگم و اشکال نداره ها..نه! رعایت کنم و حواسم باشه که مقید به تعهدم باشم اما اگه یه بارم از دستم در رفت و مقید نبودم اشکال نداره..اونجا باید با خودم در صلح باشم و حالم رو بد نکنم…فرصت جبران هست ..من با بد نکردن حالم به تکرار نکردنش کمک می کنم.

      درباره مزایای عادت ریزه خواری هم جلسه قبل نوشتم که خلاصه ش میشه:

      • باعث میشد که شام و ناهار رو کمتر بخورم.
      • باعث میشد عصبی نشم و از نخوردن حرص نخورم و آرامش داشته باشم و شاد باشم
      • باعث میشه حس کنم هرآنچه اراده کنم رو انجام میدم و تصمیم خوردن و نخوردنم دست خودمه
      • باعث میشه نگران تموم شدن خوراکی و نرسیدنش بهم نباشم
      • باعث میشه کسی که بهم خوراکی تعارف کرده ناراحت نشه

      خب حالا ببینم خود چاقی چه مزیت هایی برام داشته؟ 

      • خب از عکسهای بچگیم اینطور برمیاد که خیلی دوست داشتنی و ملوس و تو دل برو و پر طرفدار بودم و همه عاشق لپم و بغل کردنم بودن…خواهر بزرگم طفلی منو یه وری بغل می کرد و رو پای زنداییم و خیلیا بودم…کلا انگار همه عاشقم بودن و تپلیم باعث توجه بهم بوده…اصلا نازدادنم اینجوری بود: تی او تپل جان ر بیمیرم (رشتی: واسه اون تپلیت بمیرم) پس تپلیم باعث توجه و دوست داشته شدنم بود
      • همیشه می شنیدم که آدم باید یه پره گوشت داشته باشه..یادمه مامانم یه تصادفی کرده بود و ماشین بهش زده بود و خودش و همه می گفتن اگه لاغر و استخونی بود ده جاش می شکست و کلی اذیت میشد..خدا رو شکر پر بوده و فقط کوفتگی داشته…یعنی این قشنگ تو ذهنم نقش بسته که چاق ها کمتر توی تصادف و اتفاقات آسیب می بینن.
      • چاق بودن باعث شده خوش خوراک باشم و اینو می خورم اونو نمی خورم نداشته باشم و ایرادگیر هم نباشم توی غذا خوردن
      • همیشه دنبال دستور پخت های خاص و خوشمزه بودم و دستپختم خیلی خوبه
      • باعث شد جسور باشم و برم تو دل ناشناخته ها و اعتماد کنم. چون باعث شد رژیم ها و روش های مختلف رو امتحان کنم و هربار بعد از نتیجه گرفتن، کلی به خودم افتخار کنم و هربار با هر شکست و برگشت به نقطه اول، برم سراغ روش دیگه و دوباره از اول شروع کنم…من رو جدی و سرسخت کرد و ازم انسان با اراده ای ساخت..کی می تونست از کیک و شیرینی و چیز کیک و فسنجون و پیتزا و کلی خوردنی های جذاب چشم پوشی کنه؟ کی می تونست توی هر مهمونی با خودش غذا ببره یا سالاد بخوره؟ همه اینها باعثش چاقی بود (ایول، چه چیزی به ذهنم رسید..خدایا عاشقتم که دستمو گرفتی و کلمات خودشون از ذهن و قلبم تایپ می شن .. بیخود نیست که به قلم قسم خوردی..نوشتن معجزه می کنه…وقتی شروع کنی به نوشتن حتی اگه هیچ ایده ای نداشته باشی، کلام جاری میشه)
      • چاقی باعث شد با خودم و دنیای درونم و ذهنم آشنا بشم. با فرد و دوره ای آشنا شدم که مقدمه تغییرات و تحولات بزرگی در من شد. با قوانین کائنات بیشتر آشنا شدم و فهمیدم این تضاد چاقی این بار اومده من رو با خودم آشتی بده و جنبه های مختلف زندگیم رو بهبود ببخشه…به واسطه اون دوره با افراد نابی آشنا شدم که اونها هم دنبال لاغری بودن و بعدها توی دوره دیگه ای کنار هم جمع شدیم و همه شون شدن دوستهای خیلی خوبم. من به واسطه چاقی هم با مفاهیم درست و اصول و قوانین زندگی آشنا شدم و هم دوستای خوبی پیدا کردم..یکی از اونها بعدها (همین چند وقت پیش) من رو با این سایت و استاد عطار آشنا کرد و خلاصه وقتی درخواست تغییر رو میدی و فرکانسش رو ارسال می کنی، یک سلسله اتفاقات و جریان ها دست به دست هم میدن تا تو رو هدایت کنن و  و اینم شد یکی دیگه از دلایلی که به قول دوستم بابتش بگم: خدا رو شکر چاق شدم!

      خیلی فکر کردم..خیلی واکاوی کردم توی خودم و این کامنت رو از طرفای ظهر شروع کردم به نوشتن و هر زمانی که یه چیزی به قلبم میومد می نوشتمش و الان ساعت نزدیک ۸ شبه…واقعا واقعا نوشتن عالیه.. واقعا نوشتن معجزه می کنه ها…قشنگ از صبح که دیگه بعد از دو روز گوش دادن فایل و فکر کردن بهش رسیدم به جایی که خواستم بنویسم تا الان من درحال کنکاش توی خودم بودم و این عالیه..خدایا شکرت که این فرصت رو بهم دادی و تو این مسیر کنارمی تا این گام ها رو محکم تر و با ایمان تر بردارم .. خدایا به امید خودت و به همت خودم میرم فایل بعدی رو ببینم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/03/03 20:20
      مدت عضویت: 1656 روز
      امتیاز کاربر: 28201 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,082 کلمه

      سلام دوستان خوبم 

      تمرینات رو باید انحام بدید اگر  میخوایید نتیجه بگیرید چون سیستم آموزشی ما بر این  هست که بنویسید و گوش بدید و تکرار کنید تا مهارت پیدا کنید و اون رو یاد بگیرید .

      انسان در صلح خیلی بهتر میتونه تصمیم بگیره و احساس بهتری داره و بهتر زندگی میکنه و آرامش و امنیت داره  و در جنگها همیشه مردم در ترس و نگرانی هستن و آرامش و امنیت ندارن .

      حتی کشورهایی که در صلح با همه هستن روند پیشرفت بهتری دارن  مثال : اگر با بچه ات مشکل داری یعنی  با اون سر جنگ باشی و تحت فشار باشی هیچ نتیجه ای نخواهی گرفت جون موضوع نبرد و مبارزه هست پس با صلح و دوستی با هم باشین تا نتیجه ی بهتر بگیرین .

      وقتی یک رفتار رو خودم دارم انجام میدم و ناراحت هستم و باعث ناراحتی من هست و هر روز دارم اون رو تکرار میکنم و باعث ناراحتی من هست یعنی  به اندازه ای که دوست ندارم  اون رو انجام بدم اون عادت  هم در مقابل من قد الم میکنه و خود من تصمیم میگیرم اون رو انجام بدم و هیچ زوری  و تحمیلی در ما  برای انجام اون رفتار نیست .

      پس خیلی از ما داریم با چاقی مبارزه می کنیم اما نمیشه با اون مبارزه کرد باید با اون در صلح باشیم و  حالا  فکر کن ببین  چاقی چه مزیتهایی برای تو داشته ؟؟

      مثلا برای استاد چاقی باعث شده که :

      من احساس قدرت کنم و احساس ضربه پذیری کنم و هر جا خوردم زمین خیالم راحت باشه اسیب نمیبینم 

      و یا باعث شده بود من نرم داخل کوچه و به کامپیوتر علاقه مند بشم و کل زندگیم الان با کامپیوتر در حال پیشرفت هست .

      و چاقی باعث شده بود من به سمت رابطه ی بد نرم با جنس مخالف 

      وقتی حسم در مورد چاقی خوب شد دیگه به جنگ با اون نرفتم 

      دیگه حتما خوب فکر کنید و مزایای رفتار خودتون رو پیدا کنید و هر وقت انجام  دادید باهاش در صلح باشید یعنی اگر تکرارش کردید دیگه حالتون بد نخواهد شد 

      پس با خودت و این رفتارت در صلح قرار بگیر تا بتونی ادامه بدی مزایای اون رو فکر کن تا به آرامش برسی و اگر تکرارش کردی حالت بد نخواهد شد از تکرارش .

      و اما من خوب یاد گرفتم هیچ وقت در مقابل چاقی قد علم  نکنم که بخوام با اراده ی آهنیم اون رو از بین ببرم و یا اینکه با سختی و رنج و فشار بخوام اون رو از بین ببرم چون  این کارها  نشون میده چاقی در بدن من قدرت داره چاقی بر من تسلط داره چاقی خیلی زورش زیاده و من از پسش برنمیام .

      کلا با هر رزیم سخت و با هر زجری اون رو در بدنم بیشتر گسترش دادم چون بهش توجه کردم چون بهش قدرت دادم ولی من باید با اون در صلح باشم و بگم چاقی که چیزی نیست و احتیاج به هیچ کار خاص جسمی و فشار و زجری نداره و  اصلا اراده نمیخواد  چاقی یه مهمان ناخوانده در جسم من هست که به زودی از بین میره و به جاش تمام تمرکزم رو و توجه ام رو بیارم روی لاغری دلخواهم تا  به اون لاعری قدرت بدم و در بدنم گسترش پیدا کنه(هنر ما این هست که به چیزی که نیست بتونیم توجه کنیم و ذهنمون رو کنترل کنیم )

      پس اصلا به جسم چاقمون و یا  اندام های چاق خودمون نباید نفرت بدیم باید عاشقانه خودمون و جسممون رو دوست داشته باشیم  مگر میشه به چیزی عشق بدیم اون به ما نفرت بده ؟؟نه متقابلا چاقی هم به ما عشق میده پس  باید اینقدر این کار رو کنیم که با دیدن خودمون در ایینه و با دیدن اون نافرمیها ی جسممون دیگه حالمون و احساسمون  بد نشه  دیگه ترس و نگرانی نداشته باشیم و به جاش ارامش داشته باشیم که به زودی از جسم ما  میره و خیلی راحت و در صلح باشیم با خودمون و همین طرز فکر باعث شده بود اوایل آشنایی با سایت و  شروع دوره های رایگان استاد که در باشگاه هم بودم با دیدن خودم حالم بد نشه دیگه از شکمم و رانهای چاقم در آیینه ی باشگاه  حالم بد نشه و کاری بهشون نداشته باشم  انگار آروم شده بود اطمینان داشتم که  به زودی در تناسب قرار میگیریم و حالم بهتر شده بود و این همون در صلح بوده با خودم و اندام چاق هست و حالا میتونم به مزایای چاقی فکر کنم 

      باعث شده بود من برم باشگاه و و اون اوایل کلی حال خوب و دوستان خوب و مربی خوبی پیدا کنم  

      باعث شده بود فرم صورتم  به خاطر چاقی تغییر پیدا کنه و از نطر خیلیا زیباتر شده بودم 

      باعث شده بود  از نظر خیلیا بعضی لباسها در تنم بهتر باشن 

      باعث شده با این سایت و دوره ها اشنا بشم و تولد آگاهانه ی  دوباره ای داشته باشم 

      باعث شده  با رفتن به این دوره ها تو کلم و ایمانم بهتر بشه و خدای خودم رو و خودم رو بهتر بشناسم 

      باعث شده بودکه در نظر خانواده ی همسرم سالم باشم چون خوب و زیاد  غدا میخوردم و   چون بعد از ازدواجم چاق شده بودم  و همه چیز خور شده بودم  و این یک تشویق بود برای بیشتر چاق شدنم .

      و قبلا  در نظرم  دست و پاهای چاق و صورت چاقی خیلی زیبا بود و  خیلی خوشم میومد که این  اندام های من چاق تر شده بودن و ذهنم داشت هی اونها رو چاقتر میکرد و از خیلیا هم میشنیدم که چقدر چاقی بهت میادو به خاطر چاقی خودم رو زیباتر میدیدم  .

      و بعد از دواج خوردن و رفتن به رستورانها و فست فود ها  یک تفریح عالی و  لذت بخش بود و ما بسیار این کار رو میکردیم و لد ت میبردیم و باعث شده بود من چاقتر بشمو به خاطر چاقی و اون خوردنها بیشتر تفریح میکردم  .

      و اما الان که دارم دوباره این چالش رو  انجام میدم  من خیلی از تناسب فاصله ندارم و یک مقدار چاقی در شکم و رانها دارم که میدونم به زودی زود از بین میره و من اصلا توجه شدید به اونها ندارم و کاری بهشون ندارم و میدونم لاعری به زودی در تمام اندام هام پیدا میشه پس به چاقی قدرت نمیدم 

      قدرت به چاقی =ترس و نگرانی و استرس و نفرت  از چاقی و توجه بر روی اون اندام های چاق  و محدودیت داشتن و  و رژیم ها و تحقیق در مورد روشهای لاغری و حرف زدن در مورد چاقی خودمون و دیدن تصاویر چاق خودمون و یا نخوردنهای از روی ترس و ….

      تا به زودی از بدن بره و به جاش تمام این کارها رو ولی برعکس برای لاغری میکنم تا جایگزین لاغری بشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم