بسیاری از انسانها رابطه خود با خداوند را بر اساس شنیده های خود بررسی و تحلیل می کنند و به این نتیجه می رسند که فاصله زیادی بین آنها و خداوند ایجاد شده است و به عبارتی از خدا دور شده اند.
این درحالی است که انسان بعنوان مخلوق نمی تواند آنچه خداوند مقرر کرده است را تغییر دهد.
خداوند به ما نزدیک است
در آیه ۱۸۶ سوره بقره خداوند به پیامبر می فرماید:
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. (۱۸۶ بقره)
در این آیه خاص و منحصربفرد خداوند درباره رابطه خودش با انسان از عبارت من نزدیکم استفاده کرده است که بیانگر تمام ویژگی ها و خصوصیات الهی است. و این مهم ترین باور و نگرشی است که باید درباره خداوند در خود ایجاد کنیم.
اگر خداوند خود را بخشنده معرفی می کرد تصور انسان این بود که: درست است که خداوند بخشنده است اما من از خدا دور شده ام و شامل بخشش او نمی شوم.
اگر خداوند خود را رزاق معرفی می کرد تصور انسان این بود که: درست است که خداوند رزاق است اما من از خدا دور شده ام و شامل رزق و رزی الهی نمی شوم.
بنابراین بهترین ویژگی که خداوند می توانست درباره خود بیان کند این بود که من نزدیکم. این عبارت شامل همه ویژگی های خداوند می شود و مهمترین باوری است که باید در انسان ایجاد شود.
درحالی که متاسفانه بیشتر انسانها عقیده دارند که از خداوند دور افتاده اند یا خداوند آنها را به واسطه اعمالشان رها کرده است.
خداوند تغییر نمی کند
باید همیشه به این نکته توجه داشته باشم که خداوند تغییر ناپذیر است به این عبارت که وقتی خود را نزدیک به ما معرفی کرده است هرگز از ما دور نخواهد شد چون خداوند خودش را نهی یا نفی نمی کند.
بنابراین وقتی خداوند وعده داده است که به ما نزدیک است بنابراین انسان بعنوان مخلوق قادر به غلبه بر اراده خداوند برای نزدیک بودن به ما و دور شدن از او نیست.
این تصور که ما از خدا دور شده ایم نگرشی اشتباه و شیطانی است. چون انسان نمی تواند از وعده خدای خود تخلف کرده و درحالی که خداوند به او وعده داده است به او نزدیک است او بخواهد از خدای خود دور شود.
هر تعریف یا نگرشی درباره رابطه خود با خداوند دارید این فقط نظریه شماست و هیچ تاثیری بر رابطه خداوند با شما ندارد.
اگر تصور می کنید به واسطه رفتار یا اعمال خود از خداوند دور شده اید یا خداوند شما را رها کرده است این عقیده شما یا افرادی است که به شما این نگرش را تلقین کرده اند درحالی که خداوند نگرش شما و اطرافیان شما را ندارد.
خداوند وعده داده است به شما نزدیک است و نزدیکی خداوند به شما به هیچ شکل و دلیلی تغییر نخواهد کرد.
بنابراین برای اصلاح رابطه خود با خداوند و تجربه رابطه ای متفاوت قدم اول این است که باید نسبت به فاصله خود با خداوند اصلاح نظر و عقیده در خود ایجاد کنیم. باید خود را بخشیده و فاصله ای که در ذهن مان با خداوند ایجاد کرده ایم را حذف کرده و آماده تجربه نزدیک شدن به خداوند شویم.
از توبه و بخشش خود برای رهایی استفاده کنید
در قرآن بارها از عبارت توبه استفاده شده است و انسان دعوت به توبه کردن شده است.
نکته جالب درباره توبه کردن این است که هرجا از عبارت توبه کردن استفاده شده است بلافاصله وعده بخشیده شدن و عفو شدن داده شده است بدون هیچگونه شرط و شروطی.
تنها شرطی که خداوند قرار داده است این است که فرد خطاکار نیت کند خطای خود را تکرار نکند.
این تنها شرط بخشیده شدن توسط خداوند است.
برای افکار و نگرش خود درباره دور افتادن از خداوند به واسطه هر خطا یا گناه یا عملی در درگاه خداوند توبه کنید و سپس خود را نزدیک خداوند احساس کنید.
برای تغییر شرایط زندگی خود مهمترین موضوع اینه که گذشته خود را رها کنید. گذشته ای که موجب رنج و ناراحتی و ایجاد احساس بد در شما می شود را باید رها کنید.
برای رها کردن گذشته خود بهترین روش توبه کردن است. از توبه کردن و وعده خداوند برای بخشش و باز شدن درهای نعمت به سمت خود استفاده کنید.
به این شکل نگرش و احساس شما نسبت به خداوند به شکل عالی تغییر خواهد کرد و در این صورت است که طعم و احساس واقعی ایمان داشتن و رابطه با خداوند را تجربه خواهید کرد.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
درباره انسان خوب بودن و ملاک های انسان خوب، خیلی فکر کردم و در انتها به این نتیجه رسیدم، تنها کسی که توانایی اینو داره که تعیین کنه چه انسانی خوبه فقط خود فرد هست.
در واقع هر فرد تعریفی از خوب بودن داره که کاملا هم قابل قبوله و اصلا لازم نیست با ملاک های دیگران خودش رو قضاوت یا مقایسه کنه، همین که خودش، خودش رو قبول داشته باشه و انسان درستی بدونه،کافیه.
اگر رفتار و واکنش های ما در جهتی باشه که حال دل ما خوب باشه و از خودمون راضی باشیم دیگه چه اهمیتی داره از نظر دیگری چه انسانی هستیم، در ابتدا سعی کنیم ملاک های خوب بودن رو آنگونه که خودمون رو قانع کنه، جمع آوری کنیم و کم کم خودمون رو به اون نزدیک کنیم و اینگونه با این دیدگاه که بنده خوبی هستیم حس لیاقت درون ما افزایش پیدا می کنه.
درنهایت انتظار ما از خداوند و نعمت هایی که از او درخواست میکنیم بالا میره.
من اینگونه فرض کردم که اگر خدا بودم، دوست داشتم بنده ام چه خصوصیاتی داشته باشه و با کمی دقت متوجه شدم من خیلی شبیه اون چیزی هستم که خودم، خوب میدونم، و نه تنها من، همه ما ذات خوبی داریم؛ دقت کنیم نیازی نیست روی خودمون عیب بذاریم و همش دنبال بهونه ای باشیم که خودمون رو انسان بدی نشان بدیم.
من به این دیدگاه رسیدم با انجام ندادن اصول به ظاهر واجب که تاثیر مثبتی در وجود من ندارد، هرگز مرتکب گناه نمیشم. اصلا گناه هر چیزی هست که حس مارا بد کنه، هیچ گناهی بد تر از فکر منفی، سرزنش، خود تخریبی، منفی اندیشی، توجه به بیماری و نکات غیرخوشایند نیست.
ایمان دارم اون عذاب وجدان الکی و اون حس ناراحتی و سرزنشی که از انجام کاری که خودمون گناه میدونیم به ما دست میده در خیلی موارد از خود گناه بدتره، یعنی خیلی چیز ها که ما گناه میدونیم و به خاطر اون ها ناراحت میشیم اصلا گناه حساب نمیشن و برعکس خیلی چیزهایی که به نظر ما ثواب هستند، چون حس و حال ما را خوب نمی کنند پس قطعا نتیجه ای هم ندارند.
برای مثال زمانی که به نیازمندی کمکم میکنیم یا مثلا فردی چیزی از ما درخواست میکنه که ما واقعا از ته قلبمون دوست نداریم اون کار رو انجام بدیم و انجام دادنش حس خوبی به ما نمیده اما چون نمیتونیم نه بگیم، اینجوری توجیه میکنیم که اشکال نداره من این رو انجام میدم و خدا خودش پاداش میده.
درسته خدا پاداش میده اما دقت کنیم پاداش اولیه همون حس خوبه که ما با اجبار به انجام کاری که دوستش نداریم از خودموم گرفتیم.. پس ثواب هرچیزی هست که حسمون رو خوب کنه و هر تعریف دیگری برای آن اشتباه هست.
این اواخر هرچی نگاه میکنم میبینم همه ی انسان ها خوبن و واقعا ما انسان بد نداریم، فقط هرکس در یک سری موارد کم و کسری داره که اونم کاملا طبیعیه چون این جهان دو بعدی هست و هرگز نمیشه بد وجود نداشته نباشه، در اصل خوب بودن با بد بودن معنا پیدا میکنه.
پس ما هرجور که هستیم خداوند مارو دوست داره و ما براش ارزش داریم. منفکر میکنم مهم تر از اینکه خودمون رو ببخشیم، این هست که خودمون رو همانطور که هستیم بپذیریم، یعنی با تمام اخلاق بدی که داریم خودمون رو انسان خوبی بدونیم. باید توجه داشته باشیم ما به خاطر ذهنمون که جایگاه شیطانه هرگز نمیتونیم کامل باشیم و هیچ خطایی انجام ندیم؛ مهم اینه وقتی خطایی انجام میدیم متوجه باشیم و سعی کنیم کمتر اشتباه انجام بدیم نه اینکه خودمون رو سرزنش کنیم.
متاسفانه خیلی از ما حتی جرئت درخواست کردن از خداوند را نداریم و این باعث میشه اون رو خیلی از خودمون دور ببینیم و توی این جهان حس تنهایی کنیم و وابسته چیز ها و افراد شیم در صورتی که از نظر من انسان وقتی به کمال میرسه که تمام اهدافش به هستی و بودن خودش وابسته باشه، نه به زمان، نه به مکان، نه به شخصی، نه به یک انسان و نه حتی یک شئ.
در کل دوست دارم بگم که من فکر میکنم لازم نیست این قدر همه چیز رو به خودمون سخت بگیریم، فقط دنبال بهونه باشیم تا به خودمون افتخار کنیم و بیشتر عاشق خودمون باشیم، به جای توجه روی مسائلی که در خودمون دوست نداریم، روی نکات مثبت خودمون، توجه کنیم. آخه ما چه کسی رو غیر خودمون داریم ؟؟:)
با تشکر از استاد عزیز به خاطر این فایل عالی، به شدت لذت بردم و خیلی خیلی ازتکرار دوباره دوره راضی هستم. براتون آرزوی خیر و برکت، سلامتی و خوشحالی و در آخر پیشرفت خیلی بیشتر در کارتون دارم.
(دیدگاه sudehfallah عزیز در بخش نظرات)
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.99 از 140 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام استاد فقط مزاحمتون شدم که ازتون کمال تشکر داشته باشم بخاطر فایلهای رایگانی که برا ما گذاشتین واقعا زندگیمونو تغییر داده وقتی دورها رو کامل کنیم ی تغییر اساسی داریم خیلی خوشحالم خیلی لذت میبرم از این فایلها اموزنده نمیدونم با چه زبونی چجوری از شما تشکر کنم فقط بهترینها رو براتون ارزو میکنم ممنون من فرزانه هستم 👌👌👌🙏🙏🙏
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان گرامیم
نشان های دریافت شده
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
ما انسانها خیلی فکر میکنیم البته میکردیم که از خواب ا دور افتادهایم خداوند ما را رها کرده بخاطر اینکه فلان عمل زشت انجام دادیم کارهای ناشایست انجام دادیم بقول معروف خودمونو گناهکار میشناسیم
اما خداوند به صراحت در قرآن فرموده من نزدیکم یعنی من تمام خصوصیات خودم به انسان دادم و به من نزدیک اگر یکمی فکر کنیم یادمون میاد که خداوند بارها در قرآن فرموده من از روح خودم در او دمیده یعنی چی یعنی همون من نزدیکم یعنی خداوند خودشو در وجود ما قرار داده و تمام خصوصیات ویژگیها خودش به انسان یه جورایی تزریق کرده زمانیکه از روح خودش در ما دمیده
بارها شنیدیم خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر بارها شنیدیم ما از خداییم و به سوی او باز میگریدم پس چطور میتونیم از خدا وند دور باشیم
ما چون خطا و اشتباهاتی داشتیم در طول زندگیمون حالا یکی بیشتر یکی کمتر اونیکه بیشتر خطا و اشتباه داشته اینجوری فکر میکنه که بواسطه دور افتادن اش از خدا بوده که او ن خطها رو انجام داده اما چنین نبوده در دورهای دیگه این موضوع کاملا متوجه میشید دوره خدا هرگز دیر نمیکند
و ما هم خیلی شنیدیم خداوند بخشنده است پس باید به بخشندگی خدا ند ایمان بیاریم و خودمونو ببخشیم توبه کنیم و و تمام خدا ند تمام خطها و اشتباهات ما رو میبخشه به شرط اینکه دیگه تکرارش نکنی پس با آرامش و خیال راحت توبه کن چون خدا ند توبه پذیر شنوایی خدا ند توبه پذیر داناست پس ایمان داشته باش تو رو میبخشه و از همون لحظه به بعد با آرامش زندگی کن اون زمان که نزدیک بودن خدا ند رو بارها بارها تجربه میکنی و سپاسگزار خدا ند میشی که تو رو بخشیده و با آرامش زندگی میکنی پس توبه کن دیگه خطاهای تکرار نکن تمام
من از وقتی یادم میاد خودم از خدا دور نمیدیدم البته به شکل واضح من از خدا دور هستم البته مواقعی که مشکلی برام پیش میومد کلی با خدا غر میزدم مگه منو نمیبینی اینا ولی کلا فقط موقع عصبانیت یکم اینجوری حرف میزدم
و کلا این فکر نداشتم که من از خدا دور هستم چون اون زمانها کلا در زندگی من خدایی وجود نداشت مثل الان اطرافیانم که به توسل میکنن بجز خدا در شهرستان ما سنگ بزرگی هست که میگفتن امام زاده است مردم میرم اون سنگ بوس میکنن خواسته اشونو میگن و هیچ خبری هم نمیشه چون بچگی هام این کارو کردم بگذریم
اونا هم طفلکها از این آگاهیها دور هستند این چیزها رو باور کردن اما خدای خودشونو باور نکردن مثل قبلنای خودم فقط فرق من با اونها این بود من اعتقادی با امام زاده اینها ندارم چون حاجتی ازشون نگرفتم
من خدارو شکر میکنم دوره خدا هرگز دیر نمیکند دو بار پاس کردم و دیگه این موضوع فاصله دور افتادن از خدا خدا منو رها کرده و اینها رو کلا برای ذهنم منطقی کردم و دیگه این باور ندارم که خدا از من دور چون ایمان دارم کهبه هیچ وجه من نمیتونم اگر حتی خودم بخوام هم از خدا دور باشم پس این موضوع برای من حل شده
من از بچگی یاد گرفتم که باید آدم خوبی باشم باید به انسانها کمک کنم باید حرف بزرگتر گوش کنم باید کارهای زشت انجام ندم حالا اون زمان کارهای زشت به معنی نماز نخوندن جواب بزرگتر دادن اینا بود
خلاصه یاد گرفتم برای همین هم من خودم یکی از بهترین بندهای خدا میدونم الانم میدونم ها همیشه به من میگفتن ای خدا مارو ببخش منظورشون من و خود اونها بودن من میگفتم آخه مگه چکار کردم که خدا منو نبخش اون زمان پد بود موهاشون مینداختن بیرون این میشد گناه که خداوند در آخرت به تار موهات تو رو آویزان میونه یا شلوار تنگ خیلی تنگ مد بود حالا این واقعا زشت بود ولی اون زمان درک نمیکردم این میشد گناهان من
حالا درس نخوندن حرف گوش نکردن استکان پرت کردن شکستن بهش اضافه کنیم
میدونید هر کسی یه جور بزرک میشه هر کسی یه جور زندگی میکنه بحث من خوب بودن دیگری بد بودن نیست بخدا باید دوره خدا هرگز دیر نمیکند پاس کنید تا متوجه این متن من بشید چرا میگم هر کسی یه جوری زندگی میکنه بزرگ میشه آخرش بهشتی میشه الهی که همه تون سلام و سلامت تندرست شاداب پر انرژی با نشاط خندان ثروتمند و…باشید در پناه خداو ۱۲۰ سال عمر کنید الهی آمین
برای منم همین طور بود منم بایدها و نبایدها رو داشتم از بچگی با خواهرم یا مادرم میرفتیم روزه شبهای قدر رو تا صب بیدار میموندم حالا این وسط گاهی هم یه چرت کوچولو میزدم نماز شب میخوندم برای کسی که بهشتی میشد نماز میت میخوندم قرآن هر سال میخوندم دعای کمیل و توسل ندبه اینا هم بود فقط تنها کاری که سختم بود انجام بدم قرض نمازم بود یعنی نمارهایی که نخونده بودم بخونم وگرنه روزهاشو میگرفتم خلاصه هر کاری میگفتن انجام میدادم
تا این چند سال پیش دیگه بیمار شدم انجام ندادم
استاد نمیدونم چرا من هنوز موضوع انتظار داشتن از خداوند در بعضی از جنبهای زندگیم ندارم انگار یاد نگرفتم وقتی یه کار خوبی انجام میدم باید انتطار پاداش الهی داشته باشم یه وقتها که موضوع عمل صالح پیش میاد چون بعدش گفته شد باید انتطار پاداش داشته باشیم من انتطار دارم و بقیه موارد در کو دکی بزرگسالی به من یاد ندادن و الان خوب درک نکردم باید انتطار داسته باشم خداوند به من پاداش عظیم بده
استاد من چون موضوع نماینده خدا بودن درک کردم خیالم راحت و دیگه این مشکلات ندارم و میدونم که هر کسی به یه روشی ندای میکنه و خداوند هم به من نزدیک ک هم بخشنده است موضوع تمام
من تکلیف با خدا مشخص میکنم من ایمان دارم که من یکی از بندگان خوب خدا هستم و خداوند از رگ گردن به من نزدیکتر
و اینکه اگر فکرم اینکه خداوند روزی دهنده است خداوند رزاق اما من هنوز نتونستم اون رزمی که انتطار دارم از خدا ند دریافت کنم بخاطر این نیست که از خدا دورم چون تا حالا رزق بیشتری به من نداده باورم نمیشه که میشه به منم روزی بیشتر بده ایمان دارم که میتونه روزی بیشتر بده اما چون هنوز تجربش نکردم باورم قوی نشده
شاید این بر ای من یه فرمول ریشهای که ما سالها قبل بوده و برای همین من فکر نمیکنم من از خدا دورم شایدم این فرمول جدید هنوز خیلی قدرت نگرفته که فکرم با عملم نسبت به خدا وند همسو بشن و من اینم احساس میکنم درک کردم من لایق و شایسته دریافت تمام نعمتهای الهی هستم
من میام خودم میبخشم و همه اون حرفهایی که شنیدم که گفتن نماز نخونی خدا میبره جهنم حرف پدرو مادر گوش نکنی خدا روز قیامت عذاب میده پدرو مادر ازت راًی نباشن میری جهنم موهات پیدا باشه مرد نامحرم ببینه اون دنیا عذاب سختی میشی اگر نماز سبک بشماری با فشار قبر مبتلا میشی طوری که خونها بدنت ازش بیان بیرون …..
خدایا مت خودم میبخشم برای خطاها و اشتباهاتی که در گذشته انجام دادم خدایا من خودم میبخشم و خودم بنده خوب تو میدونم و میخوام ت هم منو ببخشی تا من بتونم با تو رابطه بهتری تجربه کنم تا بتونم فکرم نسبت به تو با باورم نسبت به تو همسو بشن منم بتونم زندگی با طعم خدا ند تجربه و زندگی کنم خدایا من لایق و شایسته تجربه کردن نعمتهای بیشمار الهی تو هستم چون من بنده خدا هستم من خدا ند در وجودم دارم خدا وند من از ابتدا خلقتم برای من بهترین و بالاترین هر آنچیزی که من نیاز داشتم برای تجربه کردن یه زندگی خوب برای لذت بردن از زندگیم در بهترین و بالاترین حد خودش برای من مقرر کرده خدایا شکرت و خدایا منو ببخش
الان که فکر میکنم میبینم علتش اینکه همون باید و نبایدها همون عذابهای سخت و درد ناک وحشتناک خدا وند که به من گفتن باعث شده من الان فکرم با باورم نسبت به خدا همسو نباشه
من قبلنا خیلی قرآن میخوندم یه دورهای از زندگیم سالی سا با ر قرآن ختم میگردم بارها بارها خودم دیدم هر وقت خدا ند خداوند گفته حرف از خطا و اشتباه زده بلافاصله گفته توبه کن و بلافاصله هم گفته خدا ند توبه پذیر داناست خدا ند تو به پذیر شنواست
پس منم میخوام اینو از صمیم قلبم از اعماق وجودم نسبت به خدای مهربان بزرگ بخشنده روزی دهنده ام باور کنم چرا که این درسته در قرآن هم ا مد و الان استاد من بشدت تاکید دارن این درسته
اگر هر حرفی بزرگترهای ما معلمهای پا و ….گفتند فکر خودشون گفتن نظر خودشونو نسبت به خدا گفتن من قرآن معنی اونم خوندم خدا ند هیچ جای قرآن مطرح نکرده من اینکارو کردی میری قهر جهنم و عذاب سختی میشی موهات پیدا بوده به تار موهات ا ویزونت میکنن سرب داغ میریزن تو گلوت و ….اینها همه چیزهای بوده که به اونها هم گفتن اونها هم باور کردن به من ما گفتن خدارو شکر میکنم که ما دیکه به فرزندانمون نگفتیم اونها رو از خدا نترسوندیم
منم میخوام بخشنده بورن خداوند باور کنم منم میخوام رزاق بودن خداوند باور کنم منم میخوام مهربان بودن خداوند رو باور کنم خداوندی که من میفرستم عاشق هستم خدای مهربانم عدالتش حکم میکنه که هر کسی هر جوری دوست داره زندگی کنه خداوند من سریع الحساب خدا ند من وعده داده که تو هر خواستهای داشته باشی من اجابت میکنم بدستت میرسونم پس من چرا این خدا رو باور نکنم
من توبه میکنم برای خطاها و اشتباهاتی که خواسته و ناخواسته انجام دادم و خدایا سعی میکنم دیگه تکرارش ن نکنم خدایا مرا ببخش منم خودم میبخشم ب ای خطها و اشتباهاتی که خواسته و نا خواسته انجام دادم
و باور میکنم ایمان میارم که خدا ند من اون خدایی نیست که برای من تعریف اش کردن خدای من خدای مهربان بزرگ و بخشنده روزی دهنده شفا دهنده توبه پذیر و انسان رو خلق کرده و آزاد آفریده و به خودش احسن گفته برای چنین م جوری خلق کرده پس من این خدا رو میفرستم و ا ن خدای قبلی کلا کنار میدارم یه خدای جدیدی رو برای خودم میسازم البته همون خداست ویژگیهای متفاوت رو میپذیرم میفرستم بهش ایمان دارم که وقتی میگه روزی دهنده هستم من باور میکنم و نشانهای روزی دهنده بودنشو در زندگیم مشاهده لمس و تجربه میکنم خدایا شکرت
استاد الان یادم اومد که همیشه وقتی من خواستهای داشتم جلوی کسی به خدا میکفتم فورا میگفت هر وقت چیزی از خدا خواستی بگو خدایا حالشو جنبه شو لیاقتشو هم بده چون ممکن مصلا خدا بهت پول بده اگر لیاقتشو نده نو آدم فخر فروشی بشی زندگیتو به رخ کسی بکشی برای همین همون لحظه تو ذهنم میگفتم نمیخوام من دوست ندارم فخر فروشی کنم همون لحطه آرزوم خط میزدم
میدونید استاد هنوزم فکرم و باورم نسبت به خدا یکی نیست با ترس نمیگم چی میخوام اما انتطار اینو ندارم مطمئن نیستم که خدا به من میده یا نمیده شیطان میاد وسط چند سال فلان آرزو کردی مگه خدا بهت داده که الان میخوای فلان آرزو فلان آرزو و…رو کنی
با اینکه پن خودم بنده خوبی میدونم ایمان دارم که پن لایق تجربه کردن تمام نعمتهای خداو ند هستم اما هنوز باورم نسبت به خدا تغییر نکرده خیلی ناراحتم
میدونید استاد انسانها هم مثل قبلا ما که نمیدونستیم فابریکی به خدا نزدیک هستیم اصلا نمیتونیم ارگز خدا دور بشیم ما هم فکر میکردیم باید کلی کار انجام بدیم تا به خدا نزدیک بشیم و اینا همه درک کردنی فقط گوش کردنی نیست من تازه دارم سطح بیشتری از اونو درک میکنم
من قبلا همین جملات شنیده بودم دفعات قبل که این دوره پاس کردم همه اشون برام آشنا بودن اما الان بهتر درکشون میکنم بیشتر متوجه میشم
وقتی خدا از روح خودش در من دمیده یعنی منم مثل خدا هستم همه خصوصیات و یزگیهای خداوند دارا هستم من جزعی از کل هستم پس من میشم همون قطره که از دریا برداشتن اون قطره هم تمام خصوصیات دریا رو دارا هستش پس منم جزعی از وجود بیکران و بینهایت خداو ند هستم
با تمام خصوصیات وه خداوند دارا ست منم شامل ا نها میشم
خدایا من میخوام توبه کنم در پیشگاه تو خدای بزرگ و مهربانم
خدایا من خودم رو میبخشم بخاطر تمام اشتباهات و خطاهایی که تا این لحظه انجام دادم و خدایا از تو هم طلب بخشش میکنم و میخوام که تو هم تمام اشتباهات و خطاهای منو تا این لحظه انجام دادم ببخشی مرا عفو کنی خدایا مت امروز آگاه شدم که این رفتارهای اشتباه بوده تصمیم گرفتم که دیگه این رفتارهای اشتباه تکرار نکنم و مطمئنم و آسمان دارم و یقین دارم باور دارم که تو مرا میبخشی و پن میخوام از همین لحظه خودم با تو یکی بدونم چسبیده به تو بدونم جزعی از وجود تو بدونم و میدونم ایمان دارم که من و تو خدای یگانه ام یکی هستیم چون خودت گفتی من از روح خودم در او دمیده و خودت گفتی که همانا که ما از خدا هستیم و به سوی او هم باز میگردیم آنا الله آنا الیه راجعون پس من و تو یکی هستیم و خدایا مرا ببخش
منم خیلی شنیدم که گفتن اگر این کارو کنی خدا میبره جهنم عذاب میده زجر میده تا روز قیامت باید عذاب بکشی تازه ببینن کارنامه اعمالتو به کدوم دستت میدن
من همه این سنیدها مو رد میکنم اینها همه توهم انسانهاست که نتونستن باصدای خودشون ارتباط برقرار کنن نتونستن خدای درونشون بشناسن و هر کدوم به نوعی حرفی زدن و خدا رو او نجوری که بهشون گفتن توصیف کر ن پس همه اینها دروغ و من همشون رد میکنم
میخوام خدایی باور کنم که من از وجودش هستم چسبیده باهاش هستم اون تو وجود منه هر لحظه دداره منو هدایت میکنه پن میخوام زندگی با طعم این خدا رو از الان که سه شنبه ۱۸ اردبیهشت ساله ۱۴۰۳ هست در ساعت ۲۰/۳۴دقیقه میخوام این خدا رو باور کنم میخوام زندگی با این خدا رو تجربه کنم طعم خوب با خدا بودن حس کنم لمس کنم خدایا کمکم کن
من قبلا حسی نسبت به خدا نداشتم اصلا خدا در زندگی من نبود بجز زمانی که عصبانی بود شاکی بودم از زندگیم
من قبلنا فقط از خدا میترسیدم در حد مرگ خیلی ترسوندن بودن منو که خدا این کارو میکنه اون کارو میونه عذاب میده میبره جهنم پا سراط اینجوری اگر آدم خوبی باشی پهن میشه تو راحت رد میشی بمیری بهشت اگر آدم بدی باشی مثل مو نازو میشه پاهات میلرزه میافتی تو قهر جهنم و عذابها شروع میشن
من خدای خودم از وقتی شناختم که برای اولین بار این دوره رو شروع کردم یکم نظرم نسبت به خدا تغییر ککرد دیگه اون حس ترس وحشتناک عذاب دهنده اینا از وجودم رفت
و اینکه حس نزدیکی با خدا رو که اصلا نداشتم اصلا انگار در زندگی من خدا وجود نداشت چه برسه حس نزدیکی باهاش کنم مپن تا زمانیکه دوره خدا هرگز دیر نمیکند پاس کردم تازه اونجا یکمی خودم به خدای خودم نزدیک دونستم هزاران بار شنیده بودم خدا از رگ گردن به من نزدیکتر اما من درکش نکرده بودم
اونجا یکم آرامش گرفتم یکم خدای خودم شناختم و خدای جدیدی برای خودم ساختم البته همون خدا به شکل واقعیش شناختم اما هنوز فقط فکرم نسبت به خدا تغییر کرده بود باوری نسبت به خدا نداشتم
پن برای بار سوم دارم این دوره رو پاس میکنم تازه دارم درک میکنم نزدیکی با خدا رو اینکه فکرم و باورم نسبت به خدا یکی بشه بازم نیاز دادم این درس بارها گوشش کنم تا درکم بیشتر بشه و به شکل واقعی فکرم و باورم نسبت به خدا ند تعییر کنه
من احساس دوری از خدا رو اینجوری تجربه کردم که به من گفتن خدا عذاب میده خدا میبره جهنم خدا اگر نماز نخوندی به هفتاد نوع بلا دچار میکنه دقیقا این عدد یادم نمیاد
خدا آدمهای فلان دوست داره اگر کمک نکنی به مادرت خدا عذاب میده و….
خلاصه درباره خداوند همش به من از عذاب دادن ترسوندن بودن یک دفعه نگفتن این کاری کردی خدا تو رو خیلی دوست داره
من به خودم ایمان دارم که از بچگی کار خلافی نکردم همینه که گفتم خوب همش منو ترسوندن بودن باید اینکارو کنی نباید اون کار کنی بود دیگه
منم خودم بنده بدی نمیدونم تا اونجا که یادم کسی رو اذیت نکردم الی ناخواسته و من دوری از خدا رو بواسطه حدگرفایی که شنیدم میدونم
من وقتی خودم از خدا دور میدیدم حس ترس وحشت از خدا داشتم حسی انتطار نداشتم تازه من بادم میاد که هر وقت نذری میکردم مثلا قبول بشم واقعا قبول میشدم ولی اصلا الانم اینجوری هستم که انتظاری از خدا ندارم که برای من یه خونه بزرگتر بده هزاران بار گفتم و برای همین که نتونستم باور کنم که خدا به منم میتونه خونه بزرگتر بده
من خیلی ناراحتم که این حس نسبت به خدای درونم دارم ازش شرمنده هستم که با این همه کارها که در زندگی من انجام دا ه بازم من بهش اطمینان ندارم امید ندارم که به من پول بده ثروت بده خونه بده چون حداقل چهار ساله که این آرزوها رو دارم
امروز یکم بیشتر درک کردم که منو خدا بهم چسبیدیم من جزعی از اون هستم اینارو باور دارم اما نمیدونم چرا باور ندارم که خدا میتونه به منم کمک کنه منو به خونه رویایی برسونه همش شیطان میاد وسط میگه با کدام پول تو که سرمایهای نداری با این مبلغ ناچیز پس اندازت کوفت هم بهت نمیدن خونه رویایی
من تازه میخوام احساس نزدیکی با خدا رو تجربه کنم بازم این فایل گوش میکنم تا درکم بیشتر بشه
_____________________________________________________
خدایا من یه خطی کشیدم و میخوام بکم که خدایا من فرزانه ابوالحسنی اامروز در تاریخ ۱۸ اردبیهشت سال ۱۴۰۳ تصمیم گرفتم خودم رو از صمیم قلبم از اعماق وجودم خودم ببخشمبخاطر تمام اشتباهاتی کهاز بچگی تا الان داشتم بخاطر تمام گناهانی که از بچگی تا الان داشتم بخاطر تمام خطاهایی که از بچگی تا الان داشتم خودم ببخشم و از ت خخدای بزرگ و مهربان بخشندهام از اعماق وجودم طلب عفو و بخشش کنم و ایمان دارم و یقین دارم و باور دارم که تو خدای مهربانم بلافاصله درخواست منو تایید میکنی مرا میبخشی و پن از این لحظه خودم رو انسانی بندهای پاک و محبوب و دوست داشتنی و مورد علاقه خداوندم میدانم و میدونم ایمان دارم که تو هم عاشق منی منو میبخشی و من با خیال راحت از این لحطه زندگی جدید و پاک و با طعم خدا رو تجربه و زندگی میکنم خدایا شکرت خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
سلام خانم لیلا خوبین میخواستم بگم که خواهر شما چیزی رو به شما گفته که یا شنیده یا خودش به این نتیجه رسیده وقتی میبینی پدرت یا مادرت یا هر کسی وقتی میخواد با خدا صحبت کنه تشکر کنه حتی گله کنه سرش به سمت آسمان میبره وحرف میزنه نا خودآگاه آدم فکر میکنه خدا تو آسمانها ست ولی خدا در قلب ما انسانهاست وخواهر شما هم از این آگاهیها بهرمند نشده که بتونه شما رو قانع کنه وخوشحالم که شما در اون سن کم به اون حد از درک رسیده بودی که با خدا حرف بزنی من اصلا یادم نمیاد در بچگی با خدا حرف بزنم