بسیاری از انسانها رابطه خود با خداوند را بر اساس شنیده های خود بررسی و تحلیل می کنند و به این نتیجه می رسند که فاصله زیادی بین آنها و خداوند ایجاد شده است و به عبارتی از خدا دور شده اند.
این درحالی است که انسان بعنوان مخلوق نمی تواند آنچه خداوند مقرر کرده است را تغییر دهد.
خداوند به ما نزدیک است
در آیه ۱۸۶ سوره بقره خداوند به پیامبر می فرماید:
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. (۱۸۶ بقره)
در این آیه خاص و منحصربفرد خداوند درباره رابطه خودش با انسان از عبارت من نزدیکم استفاده کرده است که بیانگر تمام ویژگی ها و خصوصیات الهی است. و این مهم ترین باور و نگرشی است که باید درباره خداوند در خود ایجاد کنیم.
اگر خداوند خود را بخشنده معرفی می کرد تصور انسان این بود که: درست است که خداوند بخشنده است اما من از خدا دور شده ام و شامل بخشش او نمی شوم.
اگر خداوند خود را رزاق معرفی می کرد تصور انسان این بود که: درست است که خداوند رزاق است اما من از خدا دور شده ام و شامل رزق و رزی الهی نمی شوم.
بنابراین بهترین ویژگی که خداوند می توانست درباره خود بیان کند این بود که من نزدیکم. این عبارت شامل همه ویژگی های خداوند می شود و مهمترین باوری است که باید در انسان ایجاد شود.
درحالی که متاسفانه بیشتر انسانها عقیده دارند که از خداوند دور افتاده اند یا خداوند آنها را به واسطه اعمالشان رها کرده است.
خداوند تغییر نمی کند
باید همیشه به این نکته توجه داشته باشم که خداوند تغییر ناپذیر است به این عبارت که وقتی خود را نزدیک به ما معرفی کرده است هرگز از ما دور نخواهد شد چون خداوند خودش را نهی یا نفی نمی کند.
بنابراین وقتی خداوند وعده داده است که به ما نزدیک است بنابراین انسان بعنوان مخلوق قادر به غلبه بر اراده خداوند برای نزدیک بودن به ما و دور شدن از او نیست.
این تصور که ما از خدا دور شده ایم نگرشی اشتباه و شیطانی است. چون انسان نمی تواند از وعده خدای خود تخلف کرده و درحالی که خداوند به او وعده داده است به او نزدیک است او بخواهد از خدای خود دور شود.
هر تعریف یا نگرشی درباره رابطه خود با خداوند دارید این فقط نظریه شماست و هیچ تاثیری بر رابطه خداوند با شما ندارد.
اگر تصور می کنید به واسطه رفتار یا اعمال خود از خداوند دور شده اید یا خداوند شما را رها کرده است این عقیده شما یا افرادی است که به شما این نگرش را تلقین کرده اند درحالی که خداوند نگرش شما و اطرافیان شما را ندارد.
خداوند وعده داده است به شما نزدیک است و نزدیکی خداوند به شما به هیچ شکل و دلیلی تغییر نخواهد کرد.
بنابراین برای اصلاح رابطه خود با خداوند و تجربه رابطه ای متفاوت قدم اول این است که باید نسبت به فاصله خود با خداوند اصلاح نظر و عقیده در خود ایجاد کنیم. باید خود را بخشیده و فاصله ای که در ذهن مان با خداوند ایجاد کرده ایم را حذف کرده و آماده تجربه نزدیک شدن به خداوند شویم.
از توبه و بخشش خود برای رهایی استفاده کنید
در قرآن بارها از عبارت توبه استفاده شده است و انسان دعوت به توبه کردن شده است.
نکته جالب درباره توبه کردن این است که هرجا از عبارت توبه کردن استفاده شده است بلافاصله وعده بخشیده شدن و عفو شدن داده شده است بدون هیچگونه شرط و شروطی.
تنها شرطی که خداوند قرار داده است این است که فرد خطاکار نیت کند خطای خود را تکرار نکند.
این تنها شرط بخشیده شدن توسط خداوند است.
برای افکار و نگرش خود درباره دور افتادن از خداوند به واسطه هر خطا یا گناه یا عملی در درگاه خداوند توبه کنید و سپس خود را نزدیک خداوند احساس کنید.
برای تغییر شرایط زندگی خود مهمترین موضوع اینه که گذشته خود را رها کنید. گذشته ای که موجب رنج و ناراحتی و ایجاد احساس بد در شما می شود را باید رها کنید.
برای رها کردن گذشته خود بهترین روش توبه کردن است. از توبه کردن و وعده خداوند برای بخشش و باز شدن درهای نعمت به سمت خود استفاده کنید.
به این شکل نگرش و احساس شما نسبت به خداوند به شکل عالی تغییر خواهد کرد و در این صورت است که طعم و احساس واقعی ایمان داشتن و رابطه با خداوند را تجربه خواهید کرد.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
درباره انسان خوب بودن و ملاک های انسان خوب، خیلی فکر کردم و در انتها به این نتیجه رسیدم، تنها کسی که توانایی اینو داره که تعیین کنه چه انسانی خوبه فقط خود فرد هست.
در واقع هر فرد تعریفی از خوب بودن داره که کاملا هم قابل قبوله و اصلا لازم نیست با ملاک های دیگران خودش رو قضاوت یا مقایسه کنه، همین که خودش، خودش رو قبول داشته باشه و انسان درستی بدونه،کافیه.
اگر رفتار و واکنش های ما در جهتی باشه که حال دل ما خوب باشه و از خودمون راضی باشیم دیگه چه اهمیتی داره از نظر دیگری چه انسانی هستیم، در ابتدا سعی کنیم ملاک های خوب بودن رو آنگونه که خودمون رو قانع کنه، جمع آوری کنیم و کم کم خودمون رو به اون نزدیک کنیم و اینگونه با این دیدگاه که بنده خوبی هستیم حس لیاقت درون ما افزایش پیدا می کنه.
درنهایت انتظار ما از خداوند و نعمت هایی که از او درخواست میکنیم بالا میره.
من اینگونه فرض کردم که اگر خدا بودم، دوست داشتم بنده ام چه خصوصیاتی داشته باشه و با کمی دقت متوجه شدم من خیلی شبیه اون چیزی هستم که خودم، خوب میدونم، و نه تنها من، همه ما ذات خوبی داریم؛ دقت کنیم نیازی نیست روی خودمون عیب بذاریم و همش دنبال بهونه ای باشیم که خودمون رو انسان بدی نشان بدیم.
من به این دیدگاه رسیدم با انجام ندادن اصول به ظاهر واجب که تاثیر مثبتی در وجود من ندارد، هرگز مرتکب گناه نمیشم. اصلا گناه هر چیزی هست که حس مارا بد کنه، هیچ گناهی بد تر از فکر منفی، سرزنش، خود تخریبی، منفی اندیشی، توجه به بیماری و نکات غیرخوشایند نیست.
ایمان دارم اون عذاب وجدان الکی و اون حس ناراحتی و سرزنشی که از انجام کاری که خودمون گناه میدونیم به ما دست میده در خیلی موارد از خود گناه بدتره، یعنی خیلی چیز ها که ما گناه میدونیم و به خاطر اون ها ناراحت میشیم اصلا گناه حساب نمیشن و برعکس خیلی چیزهایی که به نظر ما ثواب هستند، چون حس و حال ما را خوب نمی کنند پس قطعا نتیجه ای هم ندارند.
برای مثال زمانی که به نیازمندی کمکم میکنیم یا مثلا فردی چیزی از ما درخواست میکنه که ما واقعا از ته قلبمون دوست نداریم اون کار رو انجام بدیم و انجام دادنش حس خوبی به ما نمیده اما چون نمیتونیم نه بگیم، اینجوری توجیه میکنیم که اشکال نداره من این رو انجام میدم و خدا خودش پاداش میده.
درسته خدا پاداش میده اما دقت کنیم پاداش اولیه همون حس خوبه که ما با اجبار به انجام کاری که دوستش نداریم از خودموم گرفتیم.. پس ثواب هرچیزی هست که حسمون رو خوب کنه و هر تعریف دیگری برای آن اشتباه هست.
این اواخر هرچی نگاه میکنم میبینم همه ی انسان ها خوبن و واقعا ما انسان بد نداریم، فقط هرکس در یک سری موارد کم و کسری داره که اونم کاملا طبیعیه چون این جهان دو بعدی هست و هرگز نمیشه بد وجود نداشته نباشه، در اصل خوب بودن با بد بودن معنا پیدا میکنه.
پس ما هرجور که هستیم خداوند مارو دوست داره و ما براش ارزش داریم. منفکر میکنم مهم تر از اینکه خودمون رو ببخشیم، این هست که خودمون رو همانطور که هستیم بپذیریم، یعنی با تمام اخلاق بدی که داریم خودمون رو انسان خوبی بدونیم. باید توجه داشته باشیم ما به خاطر ذهنمون که جایگاه شیطانه هرگز نمیتونیم کامل باشیم و هیچ خطایی انجام ندیم؛ مهم اینه وقتی خطایی انجام میدیم متوجه باشیم و سعی کنیم کمتر اشتباه انجام بدیم نه اینکه خودمون رو سرزنش کنیم.
متاسفانه خیلی از ما حتی جرئت درخواست کردن از خداوند را نداریم و این باعث میشه اون رو خیلی از خودمون دور ببینیم و توی این جهان حس تنهایی کنیم و وابسته چیز ها و افراد شیم در صورتی که از نظر من انسان وقتی به کمال میرسه که تمام اهدافش به هستی و بودن خودش وابسته باشه، نه به زمان، نه به مکان، نه به شخصی، نه به یک انسان و نه حتی یک شئ.
در کل دوست دارم بگم که من فکر میکنم لازم نیست این قدر همه چیز رو به خودمون سخت بگیریم، فقط دنبال بهونه باشیم تا به خودمون افتخار کنیم و بیشتر عاشق خودمون باشیم، به جای توجه روی مسائلی که در خودمون دوست نداریم، روی نکات مثبت خودمون، توجه کنیم. آخه ما چه کسی رو غیر خودمون داریم ؟؟:)
با تشکر از استاد عزیز به خاطر این فایل عالی، به شدت لذت بردم و خیلی خیلی ازتکرار دوباره دوره راضی هستم. براتون آرزوی خیر و برکت، سلامتی و خوشحالی و در آخر پیشرفت خیلی بیشتر در کارتون دارم.
(دیدگاه sudehfallah عزیز در بخش نظرات)
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.99 از 140 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام خدمت همگی
امروز برای چندمین بار این فایل گوش کردم وخیلی لذت بردم پر شدم از کلی سوال وهی اومدم از استاد بپرسم هی اومدم اینجا بنویسم نشد وپاکش کردم اصن انگار خدا امروز جواب سوالای منو میداد خیلی احساس خوبی بود با خودم درگیر بودم که مگه میشه فلان خطا رو خدا ببخشه هنوز ادامه داره ومگه میشه منکه نماز وروزه نمیخونم ونمیگیرم از این به بعدشم نمیگیرم مگه میشه آخه توبه عملی به حساب بیاد خدا جوابمو میداد میگفت بنده من اصن کی گفته باید هر روز نماز بخونی تا بنده من بشی کی گفته باید روزه بگیری تا محبوب دل من بشی کی گفته کاری که ادامش دست تو نیست وبه خودت قول دادی دیگه انجامش نمیدی دلیل برای خطا کار بودن تو اصن حجاب چه ربطی به دوست داشتنی بودن تو داره درقلب من تو وجود منی تو عشق منی اگه نبودی که پاره وجودمو در جسمت نمیگذاشتم اگه بدونی چقدر فوق العاده ای دیگه ناراحت نیستی بگو میخوای پاک باشی وپاک بمونی برام کافیه اون لحظه به خدا گفتم خدایا منو ببخش برای همه خطا های قبلم میخواد وجودم پاک بشه وپاک بمونه میخوام عزیز دلت بشم جوری که صدات که کردم خداجونم من فلان خواسته رو دارم بگی جانم این قدر محبوبت بشم بعد گفتم خدایا من کاری ندارم بقیه من رو خطا کار ببینن فقط میخوام بگم تو برام مهمی چون عاشقتم من هر روز شکر گذاری میکنم بابت همه نعمت هات ودیدن من وبهتر کردن زندگیم خدایا کاری رو که احساس خوبی بهش ندارم انجام نمیدم ومطمئنم تو درک میکنی حالا احساس سبکی میکنم خداجونم دیگه اسمت خداجونمی نه اون خدای بداخلاق وترسناک بلکه خداجونم خودمی اون خدای مهربونی که هر چی ازت بخوام بهم میدی دیشب خواب جالبی دیدم تو خواب داشتم بهت میگفتم ۱۰ ملیون پول بهمون بده تا عید برام بفرست بعد گفتم اگه ۱۰ ملیون پول بفرسته بازم بعد دادن بدهی ها پولی برامون نمیمونه لطفا ۲۰ میلیون برامون بفرست بعد به خودم گفتم چه خبره اره خدا هم فرستاد بعد یه لحظه به خودم اومدم گفتم این چه طرز حرف زدن مگه برای خدا کاری داره ایمان داری که میتونه ۱۰ میلیون برات بفرسته پس ۲۰ میلیونم میتونه برات بفرسته وام بلا عوض وکلی خوشحال شدم واز خواب بیدار شدم دیدم داره ایمانم بهت قوی تر میشه دارم باور میکنم که هر چی ازت بخوام شدنی خدایا بیست میلیون میخوام که پول دستمون بیاد ممنونم عاشقتم خیلی خوشحالم که تو خدای منی اصن چی کار دارم چطور وچه وقت به دستم میرسه این پول فقط ایمان دارم که میشه چون تو خدای منی ومیدونم که خیلی زود به دستمون میرسه چقدر خوبه چقدر فوق العادست که یک عاشق قدرتمند داشته باشی که هر چی بخوای بگه فقط اشاره کن برات فراهم میکنم عزیزم 🥰🥰🥰😍😍😍🤩🤩🤩🥰🥰🥰😍😍من از این لحظه دیگه خطایی ندارم و رهاش میکنم ودور میریزم هر چی بود حالا سفید سفید روحم ومیدرخشه من مثل الماس میدرخشم وبه همه خواسته هام میرسم😊😍
با سلام خدمت استاد گرامی وهمه دوستان عزیز خودم
اومدم اینجا دوباره ورفتم نوشته های خودم خوندم خیلی جالب بوداون زمان شناخت خیلی کمتری داشتم فکر کنم ۶ ماه پیش بود که اومدم واین دوره رو شروع کردم اونجا نوشته بودم خدایا بهم ۲۰ ملیون پول بده 🤭🤭😅خیلی بچگانه بود درخواستم ولی با این حال خدابه ما خیلی بیشتر از ۲۰ ملیون پول داد
خیلی جالب بود برام اون روز خودمو بخشیدم به خاطر همه چی حتی یادم نمیاد دقیقا برای چیا بود ولی میدونم که هر کاری که منو اذیت کنه وحسمو بد کنه خطاست دیگه باور ندارم حرف بقیه رو اگه اینجوری باشی خوبی یا اگه اونجوری باشی بدی خداروشکر واقعا من رشد کردم فکرم ذهنم وشخصیتم بزرگ شده دیگه به بقیه برچسب نمیزنم یا حدالقل خیلی کمتر شده اما هنوزم یه چیزایی رو میخوام درخودم عوض کنم وخودمو ببخشم خب اعتراف هست ولی اعترافی که باعث آرامش صد درصد من میشه من دلم میخوادپرخوریمو که باعث آزار جسمم وروحم میشه رو بگذارم کنار اتفاقا وقتی میام اینجا مینویسم یه جوری تعهدم محکم تر میشه که به خودم میگم ببین اعتراف کردی شاهدم جمع کردی درحضور همه گفتی با همه وجودم میخوام دست از آزار واذیت جسم وروحم بردارم واین بزرگترین خطای من پرخوری من بزرگترین خطای من خداجونم توکه اینهمه عشقی واینهمه منو لبریز از عشق ومهر ونعمت وبرکت خودت کردی گرفتی گوشه زندگیمو یه جوری تکوندی توی آسمون که همه گردوغبارای خطاها واشتباهات وکم وکاستیام تکونده شد ورفت اینم بتکون محکم تر تا برای همیشه بره امروز وقتی لایو دوست عزیزمون صبا خانم گل دیدم یه چیزی درذهنم جرقه زد واز صبح تا الانم داره میزنه هی بهم میگه ببین خدا این حرف ها رو خواست صبا بهت بزنه صبای عزیزم گفت لیز خوردنم یه کار خوب باید انرژی صرفش کنی غمگین شی غمگین بمونی خودت اذیت کنی والا ماشالله خب همون انرژی رو بگذار خلاف جهتش به هر حال که باید یه کاری صورت بگیره خب چرا همون انرژی رو نگذاری برای خوب کردن حالت مواظبت از خودت دوست داشتن خودت هرچی دوست نداری دروجودتو خب انرژی بگذار تغییرش بده هرچی رم دوست داری تثبیتش کن این حرفها بارها درگوشم درقلبم درحتی رگهام تکرار میشه گویی حرف های خدابودن به من که چقدر بهانه داشتم وهمه بهانه هام محو شدن🥰راست میگفت اونقدر درست میگفت تک تک کلماتش که شدن باور قلبیم همیشه وقتی جوشی میزدم سریع میکندمش امروز بعد این حرفها اومدم بکنم گفتم خب میخوای بکنیش باید دردبکشی زخم بشه عذاب بکشی پوستت آسیب ببینه خب همین انرژی رو بگذار یا روی یه چیز دیگه یا درمانش کن اون جوش وهمینکارو کردم رهاش کردم رفتم وامروز فایل پیاده روی استاد گذاشتم توی گوشم وپیاده روی کردم صابونم میخواستم برای خونه بخرم خریدم واومدم خیلی خوب بود هم سرحال شدم هم از وقتم بهتر استفاده کردم هم خسته شدم یکم با آرامش خوابیدم چیزی که چند وقتیه ازش محروم بودم خیلی خوشم اومد حالا هم پرخوریمو میخوام چون آسیب به خودمه برای همیشه بگذارم کنار استادم دراین لایو ترکوندن یکی از باورهای بزرگ من این بود که چربی میسوزه تبدیل به انرژی میشه اما امروز فهمیدم که اصلا هم همچین باوری درست نیست چاقی بیماریه وچربیهای بدنم آشغالن وهیچم تبدیل به انرژی نمیشن اتفاقا دفع میشن صد درصد حالا چیجوریشو نمیدونم مهم هم نیست بدونم وخوردن هر روز اتفاقا بهم انرژی میده که دفع کنم اون چربیا رو اما به شرطی که با اندازه نیازم باشه نه بیشتر که دوباره بخشی از مواد غذایی که میخورم تبدیل به چربی آشغال وبیمصرف بشه من فقط نباید باعث افزایش آشغال دربدنم که همون چربی بشم صبح اتفاقا آشغالای خونمون داشتم میبردم بیرون زیاد شده بود وبوی بدی میداد وبه زحمت بردمشون با خودم گفتم ببین وقتی آشغال تلمبار بشه چقدر بده وچقدر زحمت میخواد برای بیرون ریختنشون وبوی بدشونم اذیتت میکنه تلمبار زباله درهیچ جا کار درستی نیست نه درمحیط اطرافمون ونه درداخل بدنمون پس این شد که گفتم باید توبه کنم باید بپذیرم که خدایی که رزق میده اونم بیکران وبیمنت به من ودرآمد ما رو اینهمه افزایش داده سطح زندگیمون اینهمه بالا برده همون خدا که وعده شفا داده وسلامتی وتناسب اندام منم بخشی از سلامتی روح وجسمم
پس حتما باید بابت خطای خودم که پرخوری طلب بخشش کنم
من به دلیل اینکه یه عمربهم گفته بودن سلامتی روباید با رنج وسختی خودت با ورزش ورژیم های سخت بدست بیاری از خداوند احساس دورافتادگی میکردم وباورمو نسبت به اینکه خدا منو سلامتی کامل میده رو از دست داده بودم
من به این دلیل که سختی های درزندگیم تحمل کرده بودم وهربار پرخوری میکردم خدارومقصر سختیام مقصر شرایطم مقصر پرخوری کردنام میدونستم احساس میکردم منو رها کرده واونقدری که پرخوری رو مسبب آرامش زودگذر وآرامش خودم میدونستم خدارو درکسب آرامشم دخیل نمیدونستم
فکر میکردم خداوند که آرامش نمیده باید توی دنیا بگردی ویه چیزی یا حتی یه کسی رو پیدا کنی آرامش بهت بده مثلا بارها شنیده بودم سیگار آدم آروم میکنه اما خب چون دختر بودم باور اینکه خانم ها سیگار نباید بگشن منو منع میکرد چیرای دیگه مثل مواد ومشروبم همین فکرو داشتم حتی حق میدادم به آدمای این مدلی که خب دنبال آرامشن وگرفتار شدن منم به سمت خوردن پناه بردم اعتیاد به خوردن تنها اعتیادی که برای خودم میگفتم دیگه از همه کم خطر تر اما غافل بودم از اینکه از همه پرخطر تر وچه بلایی سر من میاره
دراصل من فکر میکنم که ماهممون به دنبال آرامش یافتن با خدا میگردیم واشتباها به چیزای دیگه چنگ میندازیم
حالا میخوام همه رو رها کنم
من فریبا از امروز ۱۴ تیر ۱۴۰۰ تصمیم گرفتم برای همه اشتباهاتم برای همه گناهانم برای همه خطاهام خودمو ببخشم واز خدای مهربانم طلب عف وبخشش کنم وایمان دارم خدای مهربانم بالافاصله درخواست من را تایید میکند ومن از امروز بنده ای پاک ومحبوب ومورد علاقه ودوست داشتنی خداوندم هستم
به نام خدای مهربان
سلام به همگی دوستان عزیز واستاد گرامی
من چند روزیه که دارم این فایلو گوش میدم
راستش قبلا خیلی احساس گناهم محسوس بود
اما بعد چند بار گوش دادن خودمو تا حدی بخشیده بودم اما نه کامل
وانگار نهفته بود درلایه های ذهنم این احساس گناه وعذاب
وبرام خیلی دردناک بود شنیدن این حرفها چون فکر میکردم من احساس گناه ندارم پس چرا عذاب میکشم وخودمو لایق بعضی چیزا نمیدونم
که رسیدم به این حرف شما استاد که هر جای زندگیتون مشکل دارید رابطتتون باخدا خوب نیست
و بعد کلی فکر فهمیدم من برای بعضی مسائل زندگیم حضور خداوند حتی لازمم نمیدونستم
یعنی مثلا میگفتم اگه گناه کنی از خداباید طلب بخشش کنی ولی اگه چاقی این دیگه به خدامربوط نیست
وخیلی چیزای دیگه ومتوجه شدم نمیشه نصفه ونیمه به خدا اعتقاد داشته باشم
دیروز همینو دقیقا به همسرم گفتم که نمیشه نصفه ونیمه به خدا اعتقاد داشت اگه اعتقاد داری که خدا هست ودرست میکنه همه چیو پس مشکلات مالی مارم درست میکنه هوامون تو شرایط سختم خواهد داشت آرامشم بهمون میده زندگیمونم شاد وآروم نگه میداره
رنج ودردمونم از بین میبره
وقتی داشتم بهش میگفتم تازه فهمیدم چقدر خودم بهشنیدنش احتیاج داشتم
اگه خدایی هست که هست درنتیجه چاقی منم خوب میکنه کمکم میکنه پرخوری نکنم احساسم خوب بشه واز زندگیم لذت بیشتری ببرم
خوشیمو منوط به پول وعوامل بیرونیم نبینم
وخوب زندگی کنم
امروز حتی داشتم چند ساعت به اینکه خدا واقعا چیه ویا کیه فکر میکردم
دیدم خدا کسی یا چیزیه که نامحدوده درزمان ومکان درقدرت وتمام صفات خوب
واین یعنی همه جا هست همه وقت هست بینهایت عاشقمه خیر خواهمه بینهایت میتونه ببخشه به من وهمه بینهایت توانایی حل همه چیز داره وخودش منبع آرامش وشادی وخوشبختیه فقط کافیه بهش وصل شم
وچطور میتونم وصل شم
اینکه من بهش وصلم وقتی درتارو پود وجود من هست یعنی وصل بودم وهستم وخواهد بود یعنی یکیم
پس چرا بعضی مواقع حسش نمیکنم چون حسمو بد کردم
ودرنتیجه بدی وخدا دریک جا باهم نمیگنجند
وقتی حسمو خوب میکنم دوباره خدارو درسراسر وجودم زندگیم حس میکنم
من یقین دارم خدای مهربان وبخشنده من همیشه حامی من بوده وهست وخواهد بود
جالبه که من از خودم ناامید میشم اون نمیشه
نمیتونم توصیفش کنم چطور شاید عاشقیه که منتظر معشوقش که منم نشسته با اشتیاق درحالیکه خستگی ناپذیره ودستاشو باز کرده همیشه که بیا درآغوشم بهت آرامش بدم حال خوب بدم هر چی میخوای بدم
همه چیزم برای توست همه رو به زیر پاهات میریزم واقعا وقتی درک میکنم چطور عاشقانه نگاهم میکنه از افکار منفی خودم خجالت میکشم از صدمه زدن های به خودم خجالت میکشم با پرخوری وبدرفتاری با خودم
و وقتی بهم میگه اشکال نداره بیا درآغوشم از شدت شوق چشمانم پراز اشک میشه که چطور اینهمه عشق وندیده ونفهمیده بودم
یادمه چند وقت قبل مختصری جروبحث کردم باهمسرم وبعدش پشیمون شدم که منکه اینهمه عاشقشم چرا بحث میکنم وباعث رنجشش میشم
وقتی رفت سرکار زنگ زدم بهش وازش معذرت خواهی کردم وبهش گفتم که چقدر دوستش دارم ومتاسفم بابت رنجوندنش ما توخونمون عذر خواهی نداریم
وگفت که نگو معذرت میخوام من فراموشش کردم
وقتی بندش اینهمه میتونه مهربون باشه وبه این سرعت ببخشه حالا ببینید خدا چقدر میتونه سریع تر ببخشه
بزرگترین احساس پشیمانی من از چاقیم واین که باخودم بد تا میکنم
اما وقتی اینهمه مهربانی رو میبینم از جانب خدای مهربان تصمیم میگیرم منم خودمو ببخشم وبه خدای خودم بگم که
من از امروز بنده پاک ومطهر توام وخودمو بخشیدم وتوبه کردم واز این لحظه بنده مورد علاقه وخاص پروردگارم هستم وعاشقتم منم درست همون قدر که تو دوستم داری وخودت میدونی که چقدر عاشقانه میخوامت ومیدونم که توهم معذرت خواهی اذیتت میکنه درنتیجه فراموشش میکنیم هرچی بوده امروز وازاین لحظه یه شروع قشنگ میکنیم باهم
از این لحظه عاشقانه تر از همیشه باهم لحظاتمون سپری میکنیم
خداروشکر که احساسم عالی شده این حس خوب ادامه میدم واز این لحظه خودمو لایق همه خوبی ها ونعمت ها میبینم وهمین طور خودمو صدددصد لایق متناسب شدن وزیبا شدن میبینم