0

زندگی با طعم خدا (جلسه سوم)

اندازه متن

بسیاری از انسانها رابطه خود با خداوند را بر اساس شنیده های خود بررسی و تحلیل می کنند و به این نتیجه می رسند که فاصله زیادی بین آنها و خداوند ایجاد شده است و به عبارتی از خدا دور شده اند.

این درحالی است که انسان بعنوان مخلوق نمی تواند آنچه خداوند مقرر کرده است را تغییر دهد.

خداوند به ما نزدیک است

در آیه ۱۸۶ سوره بقره خداوند به پیامبر می فرماید:

و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را اجابت مى‌كنم، پس [آنان‌] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. (۱۸۶ بقره)

در این آیه خاص و منحصربفرد خداوند درباره رابطه خودش با انسان از عبارت من نزدیکم استفاده کرده است که بیانگر تمام ویژگی ها و خصوصیات الهی است. و این مهم ترین باور و نگرشی است که باید درباره خداوند در خود ایجاد کنیم.

اگر خداوند خود را بخشنده معرفی می کرد تصور انسان این بود که: درست است که خداوند بخشنده است اما من از خدا دور شده ام و شامل بخشش او نمی شوم.

اگر خداوند خود را رزاق معرفی می کرد تصور انسان این بود که: درست است که خداوند رزاق است اما من از خدا دور شده ام و شامل رزق و رزی الهی نمی شوم.

بنابراین بهترین ویژگی که خداوند می توانست درباره خود بیان کند این بود که من نزدیکم. این عبارت شامل همه ویژگی های خداوند می شود و مهمترین باوری است که باید در انسان ایجاد شود.

درحالی که متاسفانه بیشتر انسانها عقیده دارند که از خداوند دور افتاده اند یا خداوند آنها را به واسطه اعمالشان رها کرده است.

خداوند تغییر نمی کند

باید همیشه به این نکته توجه داشته باشم که خداوند تغییر ناپذیر است به این عبارت که وقتی خود را نزدیک به ما معرفی کرده است هرگز از ما دور نخواهد شد چون خداوند خودش را نهی یا نفی نمی کند.

بنابراین وقتی خداوند وعده داده است که به ما نزدیک است بنابراین انسان بعنوان مخلوق قادر به غلبه بر اراده خداوند برای نزدیک بودن به ما و دور شدن از او نیست.

این تصور که ما از خدا دور شده ایم نگرشی اشتباه و شیطانی است. چون انسان نمی تواند از وعده خدای خود تخلف کرده و درحالی که خداوند به او وعده داده است به او نزدیک است او بخواهد از خدای خود دور شود.

هر تعریف یا نگرشی درباره رابطه خود با خداوند دارید این فقط نظریه شماست و هیچ تاثیری بر رابطه خداوند با شما ندارد.

اگر تصور می کنید به واسطه رفتار یا اعمال خود از خداوند دور شده اید یا خداوند شما را رها کرده است این عقیده شما یا افرادی است که به شما این نگرش را تلقین کرده اند درحالی که خداوند نگرش شما و اطرافیان شما را ندارد.

خداوند وعده داده است به شما نزدیک است و نزدیکی خداوند به شما به هیچ شکل و دلیلی تغییر نخواهد کرد.

بنابراین برای اصلاح رابطه خود با خداوند و تجربه رابطه ای متفاوت قدم اول این است که باید نسبت به فاصله خود با خداوند اصلاح نظر و عقیده در خود ایجاد کنیم. باید خود را بخشیده و فاصله ای که در ذهن مان با خداوند ایجاد کرده ایم را حذف کرده و آماده تجربه نزدیک شدن به خداوند شویم.

از توبه و بخشش خود برای رهایی استفاده کنید

در قرآن بارها از عبارت توبه استفاده شده است و انسان دعوت به توبه کردن شده است.

نکته جالب درباره توبه کردن این است که هرجا از عبارت توبه کردن استفاده شده است بلافاصله وعده بخشیده شدن و عفو شدن داده شده است بدون هیچگونه شرط و شروطی.

تنها شرطی که خداوند قرار داده است این است که فرد خطاکار نیت کند خطای خود را تکرار نکند.

این تنها شرط بخشیده شدن توسط خداوند است.

برای افکار و نگرش خود درباره دور افتادن از خداوند به واسطه هر خطا یا گناه یا عملی در درگاه خداوند توبه کنید و سپس خود را نزدیک خداوند احساس کنید.

برای تغییر شرایط زندگی خود مهمترین موضوع اینه که گذشته خود را رها کنید. گذشته ای که موجب رنج و ناراحتی و ایجاد احساس بد در شما می شود را باید رها کنید.

برای رها کردن گذشته خود بهترین روش توبه کردن است. از توبه کردن و وعده خداوند برای بخشش و باز شدن درهای نعمت به سمت خود استفاده کنید.

به این شکل نگرش و احساس شما نسبت به خداوند به شکل عالی تغییر خواهد کرد و در این صورت است که طعم و احساس واقعی ایمان داشتن و رابطه با خداوند را تجربه خواهید کرد.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

درباره انسان خوب بودن و ملاک های انسان خوب، خیلی فکر کردم و در انتها به این نتیجه رسیدم، تنها کسی که توانایی اینو داره که  تعیین کنه چه انسانی خوبه فقط خود فرد هست.

در واقع هر فرد تعریفی از خوب بودن داره که کاملا هم قابل قبوله و اصلا لازم نیست با ملاک های دیگران خودش رو قضاوت یا مقایسه کنه، همین که خودش، خودش رو قبول داشته باشه و انسان درستی بدونه،کافیه.

اگر رفتار و واکنش های ما در جهتی باشه که حال دل ما خوب باشه و از خودمون راضی باشیم دیگه چه اهمیتی داره از نظر دیگری چه انسانی هستیم، در ابتدا سعی کنیم ملاک های خوب بودن  رو آنگونه که خودمون رو  قانع کنه، جمع آوری کنیم و کم کم خودمون رو به اون نزدیک کنیم و اینگونه با این دیدگاه که بنده خوبی هستیم حس لیاقت درون ما افزایش پیدا می کنه.

درنهایت انتظار ما از خداوند و نعمت هایی که از او درخواست میکنیم بالا میره.

من اینگونه فرض کردم که اگر خدا بودم، دوست داشتم بنده ام چه خصوصیاتی داشته باشه و با کمی دقت متوجه شدم من خیلی شبیه اون چیزی هستم که خودم، خوب میدونم، و نه تنها من، همه ما ذات خوبی داریم؛ دقت کنیم نیازی نیست روی خودمون عیب بذاریم و همش دنبال بهونه ای باشیم که خودمون رو انسان بدی نشان بدیم.

من به این دیدگاه رسیدم با انجام ندادن اصول به ظاهر واجب که تاثیر مثبتی در وجود من ندارد، هرگز مرتکب  گناه نمیشم. اصلا گناه هر چیزی هست که حس مارا بد کنه، هیچ گناهی بد تر از فکر منفی، سرزنش، خود تخریبی، منفی اندیشی، توجه به بیماری و نکات غیرخوشایند نیست.

ایمان دارم اون  عذاب وجدان الکی و اون حس ناراحتی و سرزنشی که از انجام کاری که خودمون گناه میدونیم به ما دست میده در خیلی موارد از خود گناه بدتره، یعنی خیلی چیز ها که ما گناه میدونیم و به خاطر اون ها  ناراحت میشیم اصلا گناه حساب نمیشن و برعکس خیلی چیزهایی که به نظر ما ثواب هستند، چون حس و حال ما را خوب نمی کنند پس قطعا نتیجه ای هم ندارند.

برای مثال زمانی که  به نیازمندی کمکم میکنیم یا مثلا فردی  چیزی از ما درخواست میکنه که ما واقعا از ته قلبمون دوست نداریم اون کار رو انجام بدیم و انجام دادنش حس خوبی به ما نمیده اما چون نمیتونیم نه بگیم، اینجوری توجیه میکنیم که  اشکال نداره من این رو انجام میدم و خدا خودش پاداش میده.

درسته خدا پاداش میده اما دقت کنیم پاداش اولیه همون حس خوبه که ما با اجبار به انجام کاری که دوستش نداریم از خودموم گرفتیم.. پس ثواب هرچیزی هست که حسمون رو خوب کنه و هر تعریف دیگری برای آن اشتباه هست.

این اواخر هرچی نگاه میکنم میبینم همه ی انسان ها  خوبن و واقعا ما انسان بد نداریم، فقط هرکس در یک سری موارد کم و کسری داره که اونم کاملا طبیعیه چون این جهان دو بعدی هست و هرگز نمیشه بد وجود نداشته  نباشه، در اصل  خوب بودن با بد بودن معنا پیدا میکنه.

پس ما هرجور که هستیم خداوند مارو دوست داره و ما براش ارزش داریم. من‌فکر میکنم مهم تر از اینکه خودمون رو ببخشیم، این هست که خودمون رو  همانطور که هستیم بپذیریم، یعنی با تمام اخلاق بدی که داریم خودمون رو انسان خوبی بدونیم. باید توجه داشته باشیم ما به خاطر ذهنمون که جایگاه شیطانه هرگز  نمیتونیم  کامل باشیم و هیچ خطایی انجام ندیم؛ مهم اینه وقتی خطایی انجام میدیم متوجه باشیم و سعی کنیم کمتر اشتباه انجام بدیم نه اینکه خودمون رو سرزنش کنیم.

متاسفانه خیلی از ما حتی جرئت درخواست کردن از خداوند را نداریم و این باعث میشه اون رو خیلی از خودمون دور ببینیم و  توی این جهان حس تنهایی کنیم و وابسته چیز ها و افراد شیم در صورتی که از نظر من  انسان وقتی به کمال میرسه که تمام اهدافش به هستی و بودن خودش وابسته باشه، نه به زمان، نه به مکان، نه به شخصی، نه به یک انسان و نه حتی یک شئ.

در کل دوست دارم بگم که من فکر میکنم لازم نیست این قدر همه چیز رو به خودمون سخت بگیریم، فقط دنبال بهونه باشیم تا به خودمون افتخار کنیم و بیشتر عاشق خودمون باشیم، به جای توجه روی مسائلی که در خودمون دوست نداریم، روی نکات مثبت خودمون، توجه کنیم. آخه ما چه کسی رو غیر خودمون داریم ؟؟:)

با تشکر از استاد عزیز به خاطر این فایل عالی، به شدت لذت بردم و خیلی خیلی ازتکرار دوباره دوره راضی هستم. براتون  آرزوی خیر و برکت، سلامتی و خوشحالی و در آخر پیشرفت خیلی بیشتر در کارتون دارم.

(دیدگاه sudehfallah عزیز در بخش نظرات)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.99 از 140 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12222
269 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1400/02/21 18:11
      مدت عضویت: 1392 روز
      امتیاز کاربر: 6312 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,251 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست…

      زندگی با طعم خدا.جلسه سوم

       از وقتی که یادم میاد من همیشه از بچگی نماز خوندم، روزه گرفتم ، قرآن خوندم ، حجاب مو رعایت کردم ولی از بس که ما رو از خداوند می ترسوندن و می‌گفتن اگه کوچک ترین اشتباهی داشته باشی اون دنیا با سخت ترین عذاب ها مجازات میشی یادمه زمانی که راهنمایی بودم تو مدرسه 🏫 یک فیلم برامون گذاشته بودن به نام سیاحت قبر وتو اون فیلم فقط در مورد عذاب بنده ها بعد از مرگ و برزخ و قیامت بود مثلاً درمورد گناه غیبت، دروغ، حسادت، رعایت نکردن حجاب، بی احترامی به والدین و شراب 🍷 خواری ،قمار ، ریا کاری ، تهمت….که در همه این موارد بنده های گناه کار در غل و زنجیر بودن که در آتش 🔥 میسوختن و شعله های سرکش آتش 🔥 از وجودشان زبانه می‌کشید و اون ها فریاد می‌زدند و کمک میخواستن و صدای ضمختی وسط فریاد های اونا شنیده میشد که (این است سزای خوشی های زود گذر شما در دنیا بچشید که شما سزاوار این آتش 🔥 هستید) ومن بعد از دیدن اون فیلم جرأت نداشتم که دست ✋ از پا خطا کنم و دیگه هیچ وقت خودمو بنده خوبی نمیدونستم و همیشه فکر میکردم که گناه کارم وحتما روز قیامت خداوند منو میفرسته جهنم و همیشه از مرگ و تنهایی شب اول قبر و قیامت میترسیدم مثلاً اگه تو بچگی برادر و خواهرامو اذیت کرده بودم یا مثلاً تو انجام کارهای خونه بهشون کمک نکرده بودم ،، یا مثلاً اگه خدای نکرده یه ذره از  موهام بیرون بود، یا اگه تو عالم بچگی فراموش میکردم یا سختم میومد که نماز بخونم،  دیگه تو تنهایی خودم فکر میکردم که گناه کبیره کردم و دیگه خداوند منو نمیبخشه و این فکر و خیال ها باعث شده بود که حتی وقتی که بزرگتر هم شدم و نوجوان بودم بازم جرات نمی‌کردم که از خداوند چیزی بخوام و با توضیحاتی که از دین و اسلام و خدا و پیامبر و مرگ و قیامت به ما داده بودند ترجیح میدادم که در همون موقعیتی که هستم راضی باشم و هیچ چیزی از خداوند متعال در خواست نکنم چونکه زیاد بهمون میگفتن که زیاده خواهی آدمو از راه راست منحرف میکنه و خدا افراد قانع رو بیشتر دوست داره و قناعت داشتن ثواب داره ومنم سعی می کردم که آداب دین خدا رو رعایت کنم و از طرفی  مطمئن بودم که خداوند اون بالا ، بالا ها ست و اصلا صدای منو نمیشنوه و همه عبادات و رعایت کردانم فقط و فقط بخاطر ترس از خداوند بود. یادمه وقتی که فیلم های خارجی از تلویزیون پخش می شد و ، من میدیدم که اونا حجاب ندارن برام سوال بود که جایگاه اونا در روز قیامت کجاست و چه بلایی سر شون میاد و وقتی که از بزرگ‌تر ها میپرسیدم می گفتن که همه اونا رو خداوند در روز قیامت در آتش 🔥 جهنم میسوزونه .و باز یادمه وقتی که نه سالم بود روزه می‌گرفتم و اون زمان ماه رمضان تو تابستون بود و من به شدت گرسنه و مخصوصاً تشنم میشد وموقع افطار از فرط بی‌حالی دیگه جون نداشتم و خانواده با این که میدیدن که دارم میمیرم و روزه میگیرم می‌گفتن که تو به سن تکلیف رسیدی و باید روزه بگیری وگرنه گناه کردی و خداوند افراد روزه خوار رو  دوست نداره .در صورتیکه خداوند متعال در قرآن فرمودند که ما هیچ کس رو مجبور به انجام کاری که در توانش نیست نکرده ایم خداوند این طوری هوای بنده هاشو داره ولی یه سری از بنده هاش خودشون به جای خدا واسه دیگران دیگران تعیین تکلیف میکنن. و من در عالم بچگی ناراحت بودم از به دنیا آمدنم و از خدایی که فقط به فکر سوزوندن بنده هاشه و فکر کردن به سوالاتی که در ذهنم موج می زد که جواب همه اونا آتش 🔥 جهنم بود و خودمو از خداوند خیلی دور میدیدم و جایگاه خودمو بعد از مرگم فقط جهنم و سوختن در آتش 🔥 جهنم میدونستم بدون اینکه بدونم گناهم چیه و بخاطر کدام معصیت باید مجازات بشم الان که خوب فکر میکنم مبینم که دلیل اون همه دوری من از خداوند متعال فقط ترس از او بوده چونکه از او میترسیدم پس از او فراری بودم در حالیکه همه چیز رو با وجود بچه بودنم رعایت میکردم ولی هیچ تغییری در بهبود اوضاع زندگی مون نمی‌دیدم در عوض در همسایگی و دوست و آشنا افرادی رو می‌دیدم که نصف ما هم آداب دین رو رعایت نمی کردند ولی وضعیت و موقعیت خیلی بهتر از مارو داشتن ومن در ذهن و تنهایی خودم که به این چیزها فکر میکردم خدا رو خیلی بی انصاف میدونستم ولی اصلا جرأت نداشتم که به زبون بیارم غافل از اینکه خداوند عزیزم همیشه منو دوست داشته ومن هیچ وقت از خداوند دور نبودم و خداوند همیشه در کنار من و در قلبم بوده همیشه هوا مو داشته و دوست داشته من  صداش کنم تا فوراً جواب مو بده ، دوست داشته که من باهاش آشتی باشم این قدر ازش نترسم . ومن نمی‌دونستم که خداوند این قدر بهم نزدیکه و در کنارمه و اصلا در وجودمه و دوست داره که من با هاش عشق بازی کنم نه اینکه از روی ترس عبادت کنم و جرأت نداشته باشم که ازش چیزی بخوام  ومن همین جا اعضای خونوادم و همه افرادی که منو از خداوند ترسوندن وترس های خود شونو به من منتقل کردن و باعث دوری من از خداوند مهربانم شدن می‌بخشم چون اونا تقصیری ندارن و خودشون هم قربانی شدن ونتونستن خداوند بشناسن و همون چیزهایی رو که آموزش دیده بودند رو به منم آموزش دادن . و در این جا آرزو میکنم که اوضاع مدارس ایران بهبود پیدا کنه مدیران و معاونان و معلمین محترم به خودشون اجازه ندن که با روح 👻 و روان پاک بچه های بی گناه بازی کنن و به جای ایجاد این همه ترس و وحشت از خداوند در دل بچه ها یکمی دوستی با خداوند مهربان رو به اونا آموزش بدن شاید کمی اوضاع بچه ها در آینده بهتر بشه و از  خداوند عزیزم میخوام که اونا رو هم به این مسیر زیبا هدایت کنه تا متوجه اشتباهات شون بشن وخداوند و اون طوری که شایسته است بشناسن ومن از خداوند طلب بخشش میکنم به خاطر اینکه در عالم بچگی و نوجوانی خومو به جای  خداوند قضاوت کردم و البته میدونم که خداوند همون موقع هم منو بخشیده بود ومن خدای مهربان مو بعد از ازدواجم با تجربیاتی که در زندگی مشترک برام اتفاق افتاد و میوفته شناختم ومن کوله بار کناهانمو همون زمان گذاشتم کنار ودیگه به اونا فکر نکردم و با تغییر افکار من خدای من هم تغییر کرد و شد همون خدایی که در ذهن و افکار من نقش بسته. حالا دیگه خدای من زمین تا آسمون با خدایی که در بچگی به من معرفی کرده بودند فرق میکنه خدای من اونقدر رحمان و رحیمه، اونقدر بخشنده اس ، اونقدر در زندگیم منو سورپرایز میکنه که زبون من قاصر از شمردن نعمت هاشه ومن میدونم که خداوند هر لحظه که من صداش کنم و چیزی ازش بخوام درخواست منو می‌پذیره و من در تک تک لحظه های نفس کشیدنم شکر گذار نعمت های معبودم هستم ومن بنده خاص و دوست داشتنی  خداوندم هستم و عاشقانه خدای عزیزمو میپرستم و هر لحظه اورا عبادت میکنم از روی عشق نه از روی ترس . 

      با تشکر از استاد گرامی که باعث میشن خدای عزیزم رو بیشتر و بهتر بشناسم اون طوری که شایسته خداوند عزیزمه.و از خداوند مهربانم سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد.      و با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.هم مسیرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم