0

زندگی با اراده خداوند (قسمت پنجم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

تصمیم برای همسو شدن با اراده خداوند از اراده فردی شروع می شود.

من در یک شب از زندگی تصمیم گرفتم زندگی خودم را به شکلی که دوست دارم تغییر بدم. این تصمیم شخصی من بود و با تمام آنچه درباره زندگی به من گفته شده بود در تضاد بود.

بنابراین متصل شدن به اراده خداوند نیاز به اراده شخصی دارد و به همین دلیل است که بسیاری از انسانها در مدت زندگی خود همسو شدن با اراده خداوند را تجربه نمی کنند چون نیاز به تصمیم بر اساس اراده شخصی دارد و از آنجا که در ذهن همه انسانها فرمول های زیادی درباره خدا، زندگی، کسب و کار و … وجود دارد فراموش کرده اند که می توانند برای زندگی کردن به اراده خداوند متکی باشند و همه تصمیمات آنها بر مبنای اراده شخصی و سعی و تلاش برای زنده ماندن می شود.

من تصمیم گرفتم با متصل شدن به اراده خداوند زندگی خود را تغییر دهم.

توجه داشته باشید در زمانی که این تصمیم را اتخاذ کردن هیچ نشانه ای از اتصال به اراده خداوند در زندگی من وجود نداشت و من هیچگونه اطلاعاتی درباره اراده شخصی و اراده الهی نداشتم.

فقط یک تصمیم بود، تصمیمی که هیچ مسیر و نتیجه ای برای آن مشخص و واضح نبود.

بنابراین شما هم می توانید در همین لحظه حتی اگر هیچ نشانه ای از اتصال با اراده خداوند در زندگی خود مشاهده نمی کنید و یا باور ندارید می شود به اراده خداوند متصل شد و زندگی را به شکلی که دوست داشت تجربه کرد، شجاعت داشته باشید و این تصمیم را اتخاذ کنید.

پیشنهاد می کنم تصمیم خود را به صورت کتبی ثبت کنید.

“من رضا عطارروشن در این لحظه مقدس تصمیم می گیرم عمل کردن بر اساس اراده شخصی خود را متوقف کرده و بر مبنای اراده خداوند برای رشد و گسترش زندگی عمل کنم.”

نوشتن همین چند کلمه اطمینان بهتری در قلب ما ایجاد می کند که بر تصمیم خود مصمم و مشتاق هستیم.

به این طریق ما به طور آگاهانه تصمیم می گیریم دوباره به قدرت اراده الهی ملحق شویم و جهت اراده شخصی را تغییر می دهیم.

با ارزش قائل شدن برای تصمیم خود جهت پیوستن به اراده خداوند به عنوان انسانی ارزشمند و منحصربفرد که مورد توجه و قبول خداوند قرار گرفته است احساس خوشایندی پیدا می کنیم.

  • احساس دوستی و نزدیکی با خداوند.
  • احساس همکاری با خداوند در جهت رشد و گسترش زندگی.
  • احساس تحت حمایت و هدایت خداوند بودن.

این احساس ها در نهایت باعث ایجاد و تقویت “توکل به خداوند” به شکل واقعی می شود.

نتیجه توکل به خداوندی که بر اساس احساس خوب نزدیکی و دوستی با خداوند در ما ایجاد می شود بسیار متفاوت با توکلی است که به صورت زبانی و عادت وار (توکل به خدا) همیشه بر زبان ما جاری بوده است.

از این پس برای رهایی از اراده شخصی و دلبستگی هایی که باعث ایجاد احساس بد در ما می شوند از عبارت “من به خداوند توکل کرده ام” استفاده می کنیم.

این عبارت برای ما یادآور تصمیم است که جهت پیوستن به اراده خداوند اتخاذ کرده ایم و سبب می شود از شر افکار منفی رها شده و در مسیر صحیح و ارتباط با اراده خداوند باقی بمانیم.

“من به خداوند توکل کرده ام”

همین الان بارها این عبارت را تکرار کنید.

چه احساسی در شما شکل می گیرد؟

قطعا یکی از قوی ترین احساس ها، احساس آرامش و امنیت است.

این احساس که در ما شکل می گیرد بر اساس اراده شخصی ما نیست بلکه پاسخی از سوی اراده خداوند است که در ما احساس آرامش و امنیت ایجاد می کند.

به همین سادگی می توان از حضور اراده خداوند در وجود خود اطمینان حاصل کرد.

“من به خداوند توکل کرده ام”

“من به خداوند توکل کرده ام”

“من به خداوند توکل کرده ام”

همین لحظه پاسخ را دریافت می کنید.

به احساسی که در نتیجه پاسخ دریافتی از سوی خداوند است شک نکنید.

این خود خداست که مستقیم و بدون واسطه به ما پاسخ می دهد.

بدون اینکه قبل از پاسخ دادن، ما را مورد سنجش قرار دهد.

ما همیشه لایق دریافت پاسخ از طرف خداوند بوده ایم، هستیم و خواهیم بود.

این عبارت از کارلوس کاستاندا تکمیل کننده این موضوع است:

“بشر عادی وقتی امیدش را به بازگشت به منبع و منشاء آفرینش از دست می دهد در خودخواهی هایش به جستجوی وسیله ای برای تسلی می گردد.”

من در گذشته مصداق بشر عادی بودم که هر روز از سر خودخواهی و تفکری اشتباه که من از خدا دور افتاده ام و خدا مرا دوست ندارد یا ترد کرده است برای جبران صدمات جسمی و روحی خودم در زندگی تلاش می کردم.

سال ها به این طریق گذشت و من خسته تر و ناامیدتر شدم.

روزی که به حالت تسلیم رسیدم و در عین حالی که باور داشتم خداوند مرا رها کرده است، مانند فردی که تمام آنچه دارد و ندارد را از دست داده است تصمیم گرفتم یک بار دیگر شانس خودم را امتحان کنم. شانس اینکه آیا خداوند مرا دوباره می پذیرد؟

از همان لحظه که تصمیم گرفتم به اراده خداوند ملحق شوم و از او درخواست یاری کردم تا همین الان که در حال نوشتن این کلمات روحانی هستم، هرگز شانس خود را از دست نداده ام و با تمام زیر و بالا شدن های احساسی اما هر روز سعی کرده ام به یاد داشته باشم “من به خداوند توکل کرده ام”.

به این شکل من دیگر آن بشر عادی گذشته نبودم بلکه هر روز بدون درنظر گرفتن خودخواهی ام، منطقم و تمام فرمول های ذهنی اراده شخصی ام سعی کرده ام پیمان خود با خداوند را تمدید کنم.

چندین سال قبل تصمیم گرفتم مصرف سیگار را ترک کنم. می خواستم رهایی از بند بایدهای مصرف سیگار را تجربه کنم تا به این ترتیب همت و اراده خودم برای رها شدن از اراده شخصی و پیوستن به اراده الهی را محک بزنم.

مصرف سیگار، رفتاری بود که به صورت یک باید و عادت روزانه بر مبنای اراده شخصی در من ایجاد شده بود و گزینه مناسبی برای اثبات کردن عزم و اراده خودم برای رهایی از اراده شخصی بود.

احساس کردم توسط اراده خداوند به این کار مهم دعوت شده ام.

با اینکه در 18 سال قبل که سیگار مصرف می کردم بارها تصمیم گرفته بودم سیگار کشیدن را ترک کنم اما بیشتر از چند روز موفق به انجام این کار نشده بودم.

الان به وضوح به یاد دارم، روزی که تصمیم گرفتم مصرف سیگار را ترک کنم، بعد از ظهر یکی از روزهای اسفندماه سال 93 بود.

طبق عادت چندساله یک لیوان چای شیرین با کلوچه خوردم و با اشتیاقی وصف نشدنی درب کشوی میز کارم را باز کردم و یک نخ سیگار برداشتم و بین لبهایم گذاشتم و کبریت را با دست دیگر برداشته و آماده روشن کردن بودم که صدایی را در ذهن خود شنیدم که به من گفت:

“الان وقتشه که اولین قدم برای رهایی از اراده شخصی را برداری.”

“این سیگار را روشن نکن و دیگر هیچ وقت سیگار مصرف نکن.”

در همان لحظه دستانم بی حرکت شد و سکوت را در ذهنم احساس کردم.

افکار شروع شدند:

این چه مسخره بازیه، سیگارت رو روشن کن.

الان چای خوردی و سیگار خیلی می چسبه زود روشنش کن.

در جند ثانیه ده ها جمله در ذهنم مرور شد که مرا تشویق می کرد کار را ادامه بدم.

اما دیگر صدای اول را نمی شنیدم و هرچه بودی صدای دوم بود که تند تند در حال حرف زدن با من بود.

همان لحظه درک کردم صدای اول از طرف اراده خداوند و از درون من و روح الهی من به من گفته شد و صدای دوم که همچنان در حال حرف زدن با من است از طرف اراده شخصی من دارد با من صحبت می کند.

تصمیم خود را عملی کردم.

کبریت را در سطح زباله انداختم، سیگار را از لبم برداشتم و آن را له کردم و به درون سطح زباله انداختم و باقی مانده پاکت سیگار را نیز از بین بردم.

از همان روز تا به امروز هرگز آن عادت 18 ساله را تکرار نکردم.

این اولین تصمیم من برای عمل نکردن به اراده شخصی و همراه شدن با اراده خداوند برای تغییر زندگی در جهت رشد و گسترش آن بود.

در روزهای اول این تصمیم بزرگ بارها توسط اراده شخصی دعوت به کشیدن سیگار می شدم اما هر بار آن نیروی درونی که مرا به سوی به عمل کردن بر اساس اراده خداوند دعوت کرده بود مرا هدایت می کرد تا به تصمیم اراده شخصی خود بی اعتنا باشم و همچنان بر اساس اراده خداوند عمل کنم.

بعد از آن یکی یکی رفتارهایی خود را که بر مبنای اراده شخصی بودند را بر مبنای اراده خداوند تغییر دادم. و نتیجه این تصمیم به مرور در زندگی من مشخص شد.

امروز که 7 سال از آن روز می گذرد برای من کاملا واضح و آشکار است که اراده خداوند فرصتی در اختیارم قرار داد تا در راستای سرنوشتی که قبل از ورودم به دنیای مادی توسط خداوند برایم مقدر شده بود حرکت کنم.

تصور کنید من همچنان سیگار می کشیدم یا مانند چند سال قبل 137 کیلوگرم بودم، چگونه می توانستم در مسیری که رسالت من بود حرکت کنم و در این لحظه درباره اراده خداوند کلمات را از انرژی پاک دریافت کرده و به رشته تحریر در آورم؟!

اگر من همچنان اسیر عادت هایم بودم، صحبت کردن و توصیه کردن به دیگران که چگونه عادت های خود را تغییر دهند کار مسخره ای نبود؟

پس اراده خداوند قبل از آنکه من بدانم قرار است در آینده عاشق آموزش دادن لاغری و تغییر زندگی شوم می دانسته است که من عاشق چه خدمتی در جهان مادی هستم.

اراده او به من که تصمیم گرفته بودم زندگی ام را تغییر دهم پیشنهاد کرد برای قدم اول جهت رها شدن از اراده شخصی عادت زیانبار سیگار کشیدن را ترک کنم.

چگونه می توانستم در حالی که مشغول ضرر رساندن به جسم خود هستم، همو با اراده خداوند در جهت گسترش و رشد زندگی حرکت کنم؟

این صحنه ها از زندگی خودم را بیشتر توضیح می دهم تا با چگونگی هماهنگ شدن با اراده خداوند در زندگی بیشتر آشنا شوید.

شاید شما هم عزم تغییر کردن دارید و به دنبال سرنخ تغییر کردن هستید.

همانگونه که اراده خداوند درون ما قرار دارد سرنخ تغییر کردن نیز در درون ما قرار دارد.

باید آن را پیدا کرده و برای تغییر آن اقدام کنید.

سرنخ ها چنان واضح هستند که نیاز به جستجو برای یافتن آنها نیست، اگر از خودخواهی و عمل کردن بر اساس اراده شخصی دست بردارید و شجاعت همراهی با اراده خداوند را در خود ایجاد کنید، سرنخ ها را به سادگی پیدا می کنید.

از اینجا به بعد دیگر تصمیم با شماست که بر اساس اراده شخصی خود زندگی کردن را ادامه دهید یا به ندای اراده خدای درون خود توجه کرده و برای تغییر کردن اقدام کنید.

لازم به ذکر است که تاکید کنم برای تغییر زندگی نیاز نیست دست به تغییر دنیای بیرون خود بزنیم.

باید از درون شروع کنید، به مرور هرزمان لازم باشد اراده خداوند شما را به سمت تغییر دنیای بیرون هدایت می کند.

تغییر دنیای بیرون بر مبنای هدایت اراده خداوند کاری بسیار ساده و روان خواهد بود.

در این صورت شما نیاز به صرف انرژی زیاد یا تلاش خاصی برای ایجاد تغییر در دنیای بیرون از خود ندارد.

گویی به اشاره ای کارها حل و فصل می شوند و تغییر ایجاد می گردد.

امروز و در این مقطع از زندگی به این درک رسیده ام که اراده خداوند قدرتی است که من فقط باید خود را به آن متصل کنم.

این اتصال به معنی انجام کاری نیست که باید با اراده شخصی یا منیت انجام شود بلکه تصمیمی است کاملا درونی و ذهنی.

برای اتصال به اراده خداوند نیاز به تکرار عبارت های خاص به تعداد مشخص ندارید، نیاز به انجام اعمال خاص در ایام مشخص از شبانه روز ندارید، نیاز به وعده دادن به خداوند که اگر به ما کمک کند و مشکل ما را حل کند ما هم برای او چه خواهیم کرد ندارید.

فقط کافی است تصمیم بگیرید و در قلب خود با خداوند صحبت کنید، تصمیم خود را با او مطرح کنید و از او بخواهید شما را در اتصال دوباره به اراده خودش، حمایت و هدایت کند.

این مطرح کردن با خداوند به این دلیل نیست که خداوند از نیت و تصمیم شما آگاهی ندارد و باید به او بیان کنیم، بلکه فقط به این دلیل است که احساس اطمینان و آرامش را در خود ایجاد کنیم.

تمام محتوایی که من بعنوان فایل صوتی و تصویری آموزشی یا نوشته های آموزشی در سایت تناسب فکری منتشر می کنم همه الهامات و ایده هایی است که از طرف اراده خداوند به من گفته میشود و من فقط با اراده شخصی ام آنها را انجام می دهم.

به این شکل اراده شخصی من در همسو با اراده خداوند در جهت رشد و گسترش زندگی قرار می گیرد.

هر بار که ایده ای برای تهیه محتوای آموزشی به من داده میشد در عمل کردن به آن تعلل نمی کنم چرا که اراده شخصی من منتظر فرصتی است که مرا از همسو بودن به اراده خداوند خارج کند.

عبارت “من به خداوند توکل کرده ام” را به عنوان یادآوری یادآوری عهدم با خداوند بر زبان جاری می کنم و خود را وسیله ای در دستان خداوند برای انتقال آگاهی از دنیای غیرقابل شنود (انرژی پاک) به دنیای قابل شنود (دنیای ماده) می دانم.

کاملا احساس راحتی می کنم و بدون فکر کردن فقط آنچه در لحظه در ذهنم مرور می شود را بر زبان جاری می کنم.

سال هاست هیچ فایل آموزشی نیاز به ادیت کردن ندارد، آنچه در سایت تناسب فکری می بینید همان است که ضبط شده است بدون کم کردن حتی یک ثانیه.

در مورد این نوشته ها هم به همین شکل است، بعد از اتمام نوشتن حتی یک بار هم نوشته را مرور یا بازبینی نمی کنم، هرچه دریافت می کنم را می نویسم و در لحظه ای کار تمام میشود.

به این ترتیب به هنگام تهیه محتوای آموزشی هرگز رشته سخن را از دست نمی دهم و ارتباطی فوق العاده را با مخاطب برقرار می کنم.

در تمام مدت آماده سازی محتوای آموزشی احساس خستگی نمی کنم و به جز اکسیژن به هیچ چیز دیگری نیاز پیدا نمی کنم.

در این طریق کار کردن که همسو با اراده خداوند است، گویی همه آنچه برای انتقال پیام لازم است در دسترس من قرار دارد.

کار به سرعت و بالاترین کیفیت انجام می شود بدون هدر رفتن ذره ای از انرژی.

اینکه چرا درباره عملکرد خودم می نویستم به این دلیل است که تصور نکنید همسو شدن با اراده خداوند کار عجیب و پیچیده ای است که شاید در عهده و توان شما نباشد.

من هیچ تفاوتی با دیگران ندارم، از همان میزان نعمت هایی برخوردار هستم که همه انسانها برخوردارند، هیچ توانایی و استعداد خاصی که در من وجود داشته باشد و در دیگران نباشد را در خود نمی بینم.

یک انسان کاملا معمولی مانند همه همنوعانم با یک تفاوت کوچک، من تصمیم گرفتم زندگی با اراده خداوند را تجربه کنم.

در قسمت بعدی درباره ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند توضیح داده خواهد شد.

به اندازه ای که نیاز دارید و احساس خوب در شما ایجاد می کند این نوشته و قسمت های قبلی را مطالعه کنید.

خواندن این نوشته ها را بعنوان وظیفه ای در قبال خود بدانید تا بر بهانه های اراده شخصی خود برای غفلت کردن از این آگاهی ها غلبه کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.36 from 74 votes

https://tanasobefekri.net/?p=29683
برچسب ها:
55 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار asmagazban
      1400/11/01 11:00
      مدت عضویت: 1309 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 430 کلمه

      باسلام خدمت دوست عزیز وهم مسیرم ممنونم که از دیدگاه من خوشت اومده در رابطه با  احساس که درموردمشکل سلامتیت داری من هم همین مشکلو داشتم  خب من از بچگی درگیر مریضی  شدم وقتی بچه دار شدم خودشو نشون داد و وقتی فرزندمو ازدست دادم و لذتشو نتونستم  تجربه کنم اون زمان بود که بیشتراز هرچیزی  خودشو نشون میداد و من همیشه شده بودم زنگ تفریحی برای استراحت دادن به بقیه از حال بدشون برای من خودشونو تخلیه میکردن اعصاب و ناراحتی‌های خودشون وهربارخاطر ه های بدرو مدام به من تکرار میکردن ومن همیشه در حالت یاس ونامیدی بودم از اینکه حالم خوب بشه و بااینکه مریضم بچه داربشم ویه حس نیا زپیداکردم به خاطر همین هم بود توی لاغری باذهن مدام رها میکردم ودوباره برمیگشتم راستی دوست عزیزم همین الان یادم اومد نوشته ی لاغری باذهن مربوط به اهرم رنج و لذت هم خوبه بخونیدش که در رابطه با چاقی هست من در رابطه با مریضی تونستم تاحدودی ربطش بدم و یه جورایی درک کنم که چراتاحالا مریض  موندم . در واقع حالا که دارم نوشته های باورساز رومیخونم الان چیزی که خیلی درمن تغییر کرده تعداد دفعات حمله هایی هست که به من دست میداد اون مریضی داره کم کم خودش خودشو جمع می‌کنه درسته ترس هایی داشتم از اینکه نکنه برگرده و..‌.امابه هر حال نسبت به قبلم من الان شکرخدا خیلی بهترم و جالبه بدونید که چیزی که بیشتر بهش وابسته باشی کمترنتیجه ازش میگیری من زمانیکه لاغری باذهن رودبار ه شروع کردم و ونتایج اولیش شروع شد انگار این حس نیازه درمن بیشترشد به صورت طمع ومن تایه جایی نتیجه گرفتم و انگار لاغری من متوقف شد دلیلش هم همون احساس نیازمن بود ولی چیزی که فکرشم نمی‌کردم مریضیم بهترشدواینهم به خاطر این که تسلیم شدم و شروع کردم به خوندن این نوشته ها به نیت اینکه حالم خوب بشه نه ازسرنیاز ورهاکردم به سمت خدا حالم رو  همونطورکه گفته شده بودبا رهاکردن نتیجه میشه احساس آرامش پیداکرد دوست عزیز م تمرین کن وتکرارکن اما اصرار والتماس برای نتیجه نکن چون این نشون میده که شماچقدر دلبسته ی مریضی هستی نه سلامتی چون وقتی به ذهن خطورکنه که نیست درنتیجه شما درهمون حالت باقی میمونی مثل قضیه ی لاغری برای من که اتفاق افتاد ودارم تمرین میکنم که بااین نگاه برم جلوتابهتربشم هرچقدر بیشتر تکرار کنیم بیشتردرک میکنیم  خدا تواناست وماهم بنده های عزیز خداهستیم. پس هرچیزی در جهان دلیلی داره برای مادرک دلیل وجود این مشکلات می‌تونه به ما کمک کنه که بفهمیم هدف واقعی ما ازبودن دراین دنیاچی هست امیدوارم منظورم روخوب درک کرده باشیدباسپاس ازحس خوبی که به من درمورددیدگاهم دادی .ازشما سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/11/01 10:33
      مدت عضویت: 1309 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 58 کلمه

      باسلام خدمت استادگرامی من ازخداوند سپاسگزارم که منو دراین مسیرقرارداد مسیری   پراززیبایی و احساس خوب مسیری که نه فقط لاغری بلکه تغییری اساسی در زندگی ایجاد می‌کنه لاغری باذهن واقعا یک خانه یک مأمن امن هست که همه چیز رو تغییر میده نه فقط جسم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت باشید وسایتان برخانوادتان باشد . سپاسگزارم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/10/30 13:35
      مدت عضویت: 1309 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 241 کلمه

      سلام دوست عزیز م منم همین طور ازوقتی که شروع کردم نوشته های باورساز روخوندن  روی چیزی که احساس می کنم مشکل دارم صداهایی می‌شنوم برای درک بهتر درون خودم اینکه چطورباخودم کنار بیام ومساعل مربوط به بهترو رونترشدن  مسیرلاغری باذهن برام داره با میشه ومن فقط در لاغری بلکه حتی ازتکرار کردن  خسته نمیشم و حالم بهترشدن واز حواشی دارم کم کم فاصله میگیرم وحتی پف زیر چشمم هم داره ازبین میره یه شکلی شدم دوستدارم فقط آروم بشینم وسرم  توکار خودم  باشه فقط ودیروز برای اولین بار به یک شخص که خیلی برام عزیزه گفتم نه برای اومدن پیششون ومن اولین بار یادگرفتم بدون بهانه وترس بگم نه چون میدونستم رفتن من پیشش باعث احساس بددرمن میشه و چیزهای دیگه ومن  برای اولین بار توزندگیم گفتم نه گفت چرا گفتم خودم نمی‌خوام بیام  . وانتظاراینکه بقیه هم منودرک کنن کمتر میادسراغم  وازاینکه خودم کارخودمو انجام بدم لذت میبرم وازانجام کارهای خونه هم لذت میبرم چون خودمو دارم زندگی میکنم و این که باخداهمسو بشم واز ایده هایی که میده بتونم استفاده کنم لذت میبرم چندروزپیش با انجام تمرین افکار و رفتارودسته بندیشون من خیلی احساس اندوه بهم دست داد وقتی متوجه شدم که چیزی ندارم به عنوان اعمال سبزیارفتار سبزتوی دفترم بنویسم و افکارسبزوخیلی حس  نمیتونم بگم بدیاچی ولی این حس مثل یه شوک بود که منوبه خودم اوردوالان دوروزه دارم لذت زندگی درحال وافکارخوب واتفاقات خوب رو تجربه میکنم و اینکه احساس میکنم حالادارم کم کم رشد میکنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم