ذهن افراد چاق مملو از خاطرات دوران چاقی است و به این ذهن هرگز نمی توان لاغر شد. برای لاغر شدن باید خاطرات لاغری را در ذهن خود ایجاد کنیم و این کار فقط از روش لاغری با ذهن امکانپذیر است.
لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین نوجوانی برای لاغر شدن تلاش می کردم ولی همیشه از سسعی و تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.
با خودم فکر کردم که در تمام سال هایی که من دوست داشتم لاغر بشم ، روش های مختلفی رو امتحان می کردم و درسته که از همه روش ها نتیجه خوبی نگرفتم ولی یک نکنه در تمام انتخاب های من مشترک بود که ارتباط داشت با خاطرات من از چاق بودنم.
هر روشی که برای لاغری استفاده می کردم شباهت زیادی به روش قبلی داشت و این تکرار سبب ایجاد خاطرات چاقی در ذهن من شده بود و هر بار که از انجام روشی نتیجه نمی گرفتم تصویری از شکست در لاغر شدن در ذهن من ثبت می شد و تکرار تصاویر شکست سبب می شد که خاطرات شکست از تلاش برای لاغری در من شکل بگیرد.
شکل گیری خاطرات لاغر نشدن با استفاده از روش های لاغری سبب شده بود که هر بار تصمیم می گرفتم برای لاغر شدن اقدام کنم با انبوهی از تصاویر ناکامی و شکست برای لاغر شدن در ذهنم مواجه می شدم.
مرور خاطراتم درباره لاغر نشدن سبب می شد در استفاده از روش دیگری برای لاغر شدن اشتیاق و انگیزه خود را بعد از چند روز از دست می دادم و آن روش را رها می کردم.
این روندی است که همه افرادی که اضافه وزن دارند تجربه کرده اند و تاثیر خاطرات خود در نتیجه نگرفتن از روشهای لاغری را به خوبی درک می کنند.
هرچه بیشتر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده و نتیجه نگرفته باشید خاطرات بیشتری در رابطه با لاغر نشدن در ذهن شما ایجاد شده است و همین خاطرات به سادگی شور و اشتیاق شما برای لاغر شدن در تصمیمات و اقدامات بعدی را کاهش داده است.
به طوری که هرچه بیشتر تلاش می کردید که لاغر شوید مدت کمتری می توانستید روشی که در پیش گرفته بودید را ادامه دهید.
خاطرات ما در جنبه های مختلف زندگی تاثیرگذار است، در برخورد ما با اطرافیان، در واکنش به اتفاقات و خیلی از رفتارهای ما ، خاطرات نقش تاثیرگذاری دارند.
لازم به ذکر است که رفتارهای چاق کننده ما همیشه برگرفته از خاطرات ما از چاقی است.
هربار که پرخوری می کردیم و بعد از آن احساس عذاب وجدان داشتیم تصمیم می گرفتیم که دیگه پرخوری نکنیم اما پرخوری بعدی بیشتر و ساده تر انجام می شد و باز حال ما بد می شد و این چرخه باطل ادامه داشت.
این تاثیر خاطرات چاق شدن در ذهن است.
همچنین بارها از چاق تر شدن خود در زمان کمتر نگران شده ایم به این شکل که اگر در شش ماه 3 کیلو وزن ما اضافه می شد به شدت ناراحت و نگران می شدیم و این در حالی بود که 3 کیلو بعدی را در کمتر از شش ماه اضافه می کردیم.
هرچه از زمان شروع چاقی بیشتر سپری شود سرعت چاقی بیشتر می شود چون خاطراتی که از چاق شدن در ذهن ما ایجاد می شود در تشدید چاقی تاثیرگذار است.
انباشته شدن خاطرات چاقی در ذهن ما می تواند به سادگی مانع لاغر شدن ما شود به این شکل که همزمان با استفاده از محتوای آموزشی خاطرات چاقی در ذهن شما مرور می شود و این فرایند باعث ایجاد نگرانی و ترس از لاغر نشدن در شما می شود.
اگر مراقب ترس از لاغر نشدن باشید به سادگی اشتیاق و انگیزه شما برای لاغر شدن را کم کرده و باعث خارج شدن شما از مسیر لاغری با ذهن می شود.
لاغری با ذهن روش فوق العاده ای است که از تمام محتوای ذهنی برای لاغر شدن استفاده می کند. همانطور که در چاق شدن از تمام اطلاعات ذهنی استفاده کرده ایم، برای لاغر شدن هم باید از همین طریق اقدام کنیم.
در روش های مختلف لاغری توجه و تمرکز بر تغییر عادت های چاق کننده است.
به این شکل که ابتدا برای ما تعیین می کنند که میزان اضافه وزن شما چه مقدار است.
سپس مشخص می کنند که برای لاغر شدن نباید از هر ماده عذایی استفاده کنید و فقط حق دارید طبق برنامه ای که برای شما در نظر گرفته می شود غذا بخورید.
همچنین پیشنهاد می کنند میزان سوخت و ساز بدن را با استفاده از حرکات ورزشی بالاتر ببریم تا در مدت زمان کمتر بیشتر لاغر شویم.
این پیشنهادات و موارد مشابه فقط سبب ایجاد تمرکز بیشتر بر چاقی می شود و برخلاف اینکه انتظار داریم با اجرای این دستورالعمل ها لاغر شویم چاق تر می شویم.
البته در مدت اجرای آن دستور العمل ها در بیشتر مواقع مقداری از وزن و سایز ما کم می شود اما با رها کردن آنها به مقدار بیشتر از قبل به وزن و سایز ما اضافه می شود.
زمانی که تمرکز بر تغییر رفتارهایی که چاق کننده تشخیص داده شده اند می کنیم شاید موفق به تغییر آن یا اصلاح آن شویم اما هرگز موفق به تغییرا خاطراتی که تکرار آن رفتارها در ذهن ما ایجاد کرده اند نخواهیم شد.
به همین دلیل زمانی که دست از تلاش برای اصلاح رفتارهای چاق کننده بر میداریم خاطرات چاقی سبب می شود به مرور رفتارهایی که باعث ایجادشان شده ایم را تکرار کنیم.
چون خاطرات چاقی به واسطه افکار و رفتار در ما ایجاد شده اند.
وقتی ما با تلاش سعی کرده ایم فقط رفتار را تغییر دهیم بدون اینکه توجهی به افکار و خاطرات چاقی داشته باشیم، به محض اینکه دست از تلاش برای تغییر رفتار می کشیم، افکار و خاطرات چاقی به جستجوی رفتار بوجود آورنده خود مشغول می شوند.
جستجوی آنها سبب بروز مجدد رفتارهای گذشته ما می شود.
این توضیح مختصر و کاملی از چرایی شکست خوردن ما از روش های قبلی است که برای لاغر شدن استفاده کرده ایم.
در روش لاغری با ذهن ما سعی در تغییر افکار، رفتار و خاطرات چاقی نداریم بلکه طریق عملکرد ما به این شکل است که با استفاده از محتوای آموزشی ابتدا افکار جدید و لاغر کننده در ذهن خود ایجاد می کنیم.
افکار جدید مستلزم رفتار جدید هستند و زمانی که شما با استمرار و تمرین کردن افکار لاغر کننده را در ذهن خود ایجاد می کنید به شکل خودبخود رفتارهای جدید در شما ایجاد می شود.
به طریقی که بسیار نرم و بدون سر و صدا این پروسه انجام می شود و شما متوجه می شوید که مدتی است تمایل شما به خوردن برخی مواد تغییر پیدا کرده است. یا اشتهای قبلی را ندارید یا حرص و ولع گذشته را ندارید.
اینها رفتارهایی است که به واسطه افکار جدید در شما ایجاد می شود.
وقتی افکار ایجاد شد و رفتارها شکل گرفت به شکل خودبخود خاطرات لاغری شروع به شکل گرفتن می کند.
چون شما به مرور رفتارهای متفاوتی نسبت به قبل را انجام می دهید و واکنش های شما تغییر می کند.
رفتار جدید خاطرات جدید بودجود می آورد.
با ایجاد خاطرات جدید در ذهن شما درباره لاغر شدن فرمول لاغری با ذهن تکمیل شده و روند لاغر شدن شما آغاز می شود.
افکار لاغر کننده + رفتار لاغر کننده + خاطرات لاغر کننده = لاغر شدن
همین فرمول را به شکل متفاوت در چاق شدن مورد استفاده قرار داده ایم و همه افراد چاق آن را به خوبی تجربه کرده اند.
افکار چاق کننده + رفتار چاق کننده + خاطرات چاق شونده = چاق شدن
ذکر این توضیحات به منظور واضح شدن اتفاقی که در وجود ما برای لاغر شدن با ذهن صورت می گیرد ضروری است.
باید بدانیم در مسیر لاغری با ذهن چه اتفاقی رخ می دهد و لاغر شدن با ذهن به چه صورت انجام می شود.
آگاهی از پروسه لاغری با ذهن سبب می شود شما با اطمینان و آرامش بیشتری در این مسیر حرکت کنید و به جای تمرکز بر نتیجه نهایی که لاغر شدن است توجه و تمرکز خود را صرف استفاده از محتوای آموزشی و انجام تمرینات کنید.
چون استفاده از محتوای آموزشی و انجام تمرینات قدم اول برای ایجاد افکار لاغر کننده در ذهن ناخودآگاه است.
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر باورها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
دیدن تصاویر افرادی که از مسیر لاغری با ذهن استفاده کرده و رویای لاغری خود را به واقعیت تبدیل کرده اند سبب می شود تا خاطره لاغری آنها به شکل رویایی دست یافتنی در ذهن ما مرور شود.
اگر fبا دیدن تصاویر آلبوم شگفتی سازان به احساس خوب و اشتیاق برای ادامه دادن و لاغر شدن می رسید مطمئن باشید در تبدیل خاطرات لاغری آنها به رویای لاغری خود عالی عمل کرده اید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
تمرین این بخش:
1- محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید و به شباهت عملکرد خود با آنچه شرح داده شده است توجه کنید.
2- محتوای آموزشی را با دقت گوش کنید.
3- درباره خاطرات چاقی خود شرح دهید. چه خاطره ای از چاق شدن و چاق تر شدن دارید.
4- تجربه خود از تاثیر خاطرات چاقی را در احساس ناامیدی و ترس از چاق تر شدن بنویسید.
5- خاطرات چاقی چه احساسی در شما ایجاد می کند و فکر کردن به لاغر شدن چه حسی در شما بوجود می آورد.
امتیاز 4.07 از 76 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام . امروز روز چهارم تعهد من به لاغریست .
به این قسمت سایت هدایت شدم .
شما فرمودید :
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر باورها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
من الان ۴ روزه دارم روی باور ۶۰ کیلویی خودم کار میکنم .
یعنی نمیدونید چه نتایجی گرفتم .
من باور کردم ۶۰ کیلو هستم و در مدار ۶۰ کیلویی هستم و آنچه از محیط اطرافم جذب من خواهد شد مطابق وزن ۶۰ کیلویی من خواهد بود .
نگهداشتن خودم در این باور چه ثمراتی برام داشت ؟ امروز روز چهارم هدایت شدم به کوه رفتن . اونم با لذت . نرفتم که لاغر بشم . رفتم که لذت ببرم . من یه آدم ۶۰ کیلویی هستم که اونقدر سبکم که واقعا از کوه رفتن لذت میبرم .
با خانواده ی همسر رفتیم . خیلی خوب بود . تازه نکته ی قابل توجه از واکنش ذهنیم بازم لذتبخشتر بود .
اونها صبحانه ای فراوان از انواع خامه ها و مرباها و …. که ترتیب داده بودن . جالبش این بود برای من که من این همه رو میدیدم ولی اصلا دستور خوردن صادر نمیشد . اصلا بی نهایت لذتبخش بود .
من از نخوردن اون غذاها بیشتر لذت میبردم نه به خاطر اینکه بخوام لاغر بشم ابدا . این واکنش ذهن من بود . من اون لحظه از نخوردن اون غذاها لذت میبردم و چون مبنای زندگیم رو گذاشتم بر لذت میدیدم نخوردن اون صبحانه ی مفصل به من لذت بیشتری میده . حالا نه اینکه بگم این رفتار دقیقا باید هرروز تکرار بشه نه . ولی لذت بردنه باید دقیقا هرروز تکرار بشه .
لذت من از وزن ۶۰ کیلویی و تمام واکنشهایی که از این وزن بهم میشه روز به روز بیشتر و بیشتر میشه .
من امروز که روز چهارم تعهدم بود این دو تا جذب عااالی رو داشتم یه جذب قابل توجه دیگمم در امروز این بود که من تا ۱۱:۳۰شب هم احساس گرسنگی نداشتم اصلا یادم میرفت اونقدر که به اون لذته توجه داشتم .
روز چهارم من عالی گذشت . خیلی لذتبخش بود .
من در وزن ۶۰ کیلویی هستم و تمام چیزهایی که جذب خواهم کرد باعث لذت من خواهند شد . من شایسته ی لذت بردن در وزن ایده آلم هستم . من از بودن در وزن ۶۰ کیلویی بسیار لذت میبرم . من از وزن ۶۰ کیلو بسیار لذت میبرم . لذت من در این کزن روز به روز بیشتر و بیشتر میشود . همه چیز در این وزن عالیست .
تا ببینم نگهداشتن این باور فردا چه چیزهایی را جذب من خواهد کرد . خدایا سپاسگزارم .
نشان های دریافت شده
سلام .
تمرین ۱
شباهت عملکرد من با محتوای نوشتاری .
محتوای نوشتاری حول محور خاطرات میچرخید . خاطرات ، تصاویر ثبت شده در ذهن ما هستند که بعد از تجربه کردنِ اتفاقات در ذهن ما ایجاد میشود .
عملکرد من هم در مورد خاطرات چاقی و لاغر نشدن دقیقا مشابه بود با آنچه در متن نوشته شده بود .
در ابتدای تولدم من نمیدانستم چاقی چیست بنابراین اولین خاطرات چاقی من برمیگردد به کلاس پنجم روزی که رفتم روی ترازو و وزن من ۴۰ کیلو بود و خواهر دوقلویم زهره ۳۶ کیلو . خواهر سومم که حدودا ۷-۸ سال از ما بزرگتر بود و آن زمان که حدودا ۱۸ ساله بود و وزن ۸۰ کیلو داشت اولین جرقه های چاق شدن را در ذهن من زد و به من گفت من هم هم سن تو بودم کلاس پنجم ۴۰ کیلو بودم تو هم مثل من چاق میشی . ولی زهره لاغره . در حالیکه من فقط ۴ کیلو از زهره چاقتر بودم . اما تصاویر چاقی در ذهنم نقش بسته شد و خواهرم مدام به من میگفت تو چاقی و زهره لاغر .
باور کنید تا سن ۳۴ سالگی من همیشه از زهره چاقتر بودم و از وقتی متحول شدم و خودم را باور کردم از زهره لاغرتر شدم . برگردیم به دوران چاقی . من در سن ۱۵ سالگی ۵۸ کیلو بودم و زهره ۵۶ کیلو یعنی فقط ۲ کیلو از زهره چاقتر بودم ولی همچنان اسم چاقی روی من بود و اسم لاغری روی زهره .
خواهر سومم نزدیک ازدواج کردنش بود و تصمیم به رژیم گرفت و من هم با او شروع به رژیم گرفتن کردم . او تلاش بسیار کرد و وزن خود را از ۸۰ به ۶۳ رساند اما اکنون که یاد ان زمان می افتد میگوید نمیدانم چطور به ۶۳ رسیدم در حالیکه خیلی رنج نکشیدم و خودش میگوید چون میخواستم ازدواج کنم انگیزه ی لاغر شدن داشتم و من هم حدودا ۵۵ کیلو شده بودم ولی همچنان خودم را چاق میدانستم . من تصورات چاقی را در خودم به خوبی به یاد دارم وقتی که می گفتم وای من الان که ۱۵ سالمه و وزنم فلان هست ۳۰ سالم بشه چقدر میشم . من خیلی چاق میشم حتی بعد از ازدواجم به خوبی یادم می آید یک تصویر زن فوق العاده چاق فکر کنم ۴۰۰ -۵۰۰ کیلویی بود و داشت میرقصید و من تصویر او را برای جاریانم فرستاده بودم و میگفتم من این شکلی میشم در آینده . اون زمان ۹۰ کیلو شده بودم و اوج چاقی من بود و حتی جمله ی آخر قبل از اشنایی با تناسب فکری که به خواهر سومم گفتم این بود که ما چاق به دنیا اومدیم چاق زندگی کردیم و چاق خواهیم مرد و در اوج ناامیدی با تناسب فکری آشنا شدم و دنیایم شدیدا متحول شد . افکارم اشتیاقم احساساتم از من فاطمه ای دیگر ساخت .
فاطمه ای که دیگر به نمی توانم فکر نمیکرد . فاطمه ای که به توانایی خود ایمان آورده بود .
باز هم به قبل برمیگردم بله من چندین بار رژیم گرفتم و هربار سختی لاغر شدن به من وارد میشد و این سختی باعث شکست روشهای لاغری بود . این سختی در ظاهر نبود . در ذهن بود . چون کارهای بیرونی اصلا سخت نیستند سختی آنها فقط در ذهن است . تصور ذهنی ما کاری را سخت نشان میدهد . احساس بد ما موقع انجام دادن هرکاری و از جمله رژیم دقیقا باعث سختی مسیر میشد . من مسیر را تاریک میدیدم و دیگر ادامه نمیدادم . از طرفی من به ذهنم ایمان دارم اتفاقا تاریک شدن ذهنم و اجازه ندادن به من که از آن طریق ادامه ندهم خیلی به سود من بود چون روش غلط بود و اتفاقا ذهن من به من کمک میکرد تا من با تناسب فکری آشناشدم و توانستم کارکرد ذهن را دریابم . ذهن من همیشه هدایتگر من بوده . کاری را که روش اشتباه بود اصلا نمی گذاشت ادامه دهم . گرچه من مدتی انجام میدادم ولی از جایی به بعد دیگر ذهن اجازه ی عبور نمیداد چون روش غلط بود و ریشه ای اصلاح نشده بود .
بله من شکست میخوردم ولی تمام شوستهای من اکنون پلی برای پیروزی من شد . از نظر اکنون من لاغری دیگر شکست نیست . لاعری با دهن یعنی پیروزی به شرط استمرار .
من هر چقدر بیشتر استمرار داشته باشم راحتی و حس پیروزی در لاغری بیشتر در محتوای ذهن من جاری میشود و من خاطراتی شیرین از لاغری میسازم .
افکار متناسب کننده + رفتار متناسب کننده + خاطرات شیرین متناسب کننده = موفقیت در مسیر لاغری
وقتی انسان در این راه به استمرار حرکت میکند میفهمد تفاوت این مسیر لاعری با دیگر مسیرهای لاغری چیست ؟ مسیرهای دیگر اول راه اشتیاق فراوان است اما کم کم اشتیاق کم میشود اما در اینجا اول اشتیاق معمولیست ولی هرچه بیشتر میگذرد اشتیاق روزافزون تر میشود . کار ساده تر میشود . شناخت بیشتر میشود . انگیزه بیشتر میشود . لاغری با ذهن یک روند رو به تصاعد است . چون ما به طور اصولی و با تمام وجود شروع به لاغر شدن می کنیم همانطور که در زمان چاقی نیز با تمام وجود خود چاق میشدیم اما ان زمان به ذهن و تاثیر آن بر چاقی آگاه نبودیم و اکنون با مرور خاطرات آن از تاثیر ذهن در چاق شدن آگاه میشویم و همین مرور الگویی میشود برای لاغر شدن ما .
تمرین ۲ :
نکات برداشت شده از فایل آموزشی :
۱- به طریقی که چاق شدیم باید متناسب بشیم .
۲- چاقی ما برامون ماندگار و بدون بازگشت شده بود . پس لاغری ما هم باید از روشی باشه که ماندگار و بدون بازگشت باشه .
۳- ما میتونیم متناسب بشیم و متناسب بمونیم .
۴- از تاثیر ذهن بر چاقی برای متناسب شدن استفاده کنیم .
۵- از مسیری که راه چاقی رو طی کردیم این بار متناسب بشیم تا برای همیشه متناسب بمونیم .
۶- یکی از موضوعات تاثیرگزار بر عملکرد ما ذهن ماست .
۷- محل ذخیره ی خاطرات ذهن ماست .
۸- اتفاقاتی که در ما احساس ایجاد میکنه رو در ذهن با عنوان خاطره ذخیره میکنیم .
۹- ما درطی روز بی نهایت تصویر را میبینیم اما در نهایت تنها تصاویری در ذهن ما ذخیره و ماندگار میشه که تغییر احساسی در ما ایجاد کنه .
۱۰- توجه به تصمیماتمان تاثیر خاطرات رو بر عملکرد ما نشان میدهد .
۱۱- مغز ما از طریق شنیده ها و دیده ها تصاویر رو ایجاد می کنه .
۱۲- ما تصور میکنیم که داریم فکر می کنیم اما در واقع داریم اطلاعاتی که از طریق دیدن شنیدن گفتگو کردن و تجربه کردن به ذهن دادیم رو مرور میکنیم و در ذهن ثبت میکنیم . پس در حقیقت فکر کردن یعنی مرور اطلاعاتی که ما اسم اون رو خاطرات میزاریم .
۱۳- مثال خلاف کار برای درک بهتر
۱۴- پرسیدن سوال برای درک بهتر مطلب
نقش خاطره در چاق شدن ما چیست و چطور میتوانیم از آن برای متناسب شدن استفاده کنیم ؟
بقیه ی توضیحات در پاسخ به این سوال ارائه میشود .
۱۴-۱
هر انسانی نسبت به مواد غذایی یک سری اطلاعات در خودش ذخیره داره و همیشه در برخورد با آن مواد غذایی بر اساس اطلاعات قبلی تصمیم و رفتار می کنه .
مثال قرمه سبزی برای درک بهتر
۱۴-۲
هر انسانی با توجه به فرهنگ و آداب و رسومی که در اون منطقه زندگی می کنه نسبت به بعضی غذاها اطلاعات بیشتری رو ذخیره میکنه و ذهن به این اطلاعات واکنش نشون میده .
مثال ماکارونی و قرمه سبزی باز هم برای درک بهتر مطلب
۱۴-۳
افراد چاق در مورد خیلی از غذاها اطلاعات کاذب در ذهن خود ذخیره کردند .
اطلاعاتی که مربوط به لذت و تفریح میشه و چون این اطلاعات در ما تولید احساس می کنه دیگه ذهن در مقابل اون نمیتونه کنترل داشته باشه .
۱۵- باز هم سوال برای درک بهتر مطلب
چطور این اطلاعات رو به ذهنمون میدیم ؟
۱۵-۱
برای مواد غذایی سناریو نویسی میکنیم . مثال ته دیگ سیب زمینی و آبگوشت برای درک بهتر
۱۵-۲ اشتهایی که اغلب افراد چاق از اون یاد می کنند در حقیقت مرور اطلاعات و سناریوریها در مورد غذاهاست که این سناریو ها سبب واکنش به مواد غذاییست که خودمون ایجادش کردیم و ناشی از خاطرات ما از مواد غذاییست .
۱۵-۳
از دوطریق میشه روی این موضوع تمرکز کرد تغییر خاطرات در مورد غذاها و دیگری تغییر عادات خوردن بر اساس خاطره ها
۱۶- اگه میخوایم متناسب بشیم و متناسب بمونیم ارتباط بین خوردن و خاطرات رو از بین ببریم .
۱۷- بدون توجه به خاطرات غذا بخوریم .
۱۸- رفتارمان را در مورد مواد غذایی بررسی کنیم به وضوح مشخص میشه چه خاطره ای سبب خوردن اون میشه .
۱۹- غذای اضافه بر نیاز واقعا اضافه است .
۲۰- خیلی از غذاها رو به خاطر شرح حالت و سناریویی که در ذهن داریم بیشتر میخوریم . مثال عصبی شدن و پرخوری کردن برای درک بهتر .
۲۱- به راحتی می تونیم واکنشهارو بر اساس خاطرات شناسایی کنیم و سعی کنیم این خاطرات رو کمرنگ کنیم سعی کنیم به غذا فکر نکنیم و نقشه ی ذهنی برای چگونه خوردنش نکشیم .
۲۲- نکته ی بسیار مهم : آموزشها باید به عمل تبدیل بشه . بدن ما براساس رفتار شکل گرفته و تمام سعی ما باید این باشه آموزشها رو به شکلی در زندگی روزمره به عمل دربیاریم .
۲۳- توجه به وضعیت جسمی خود داشته باشیم .
۲۴- اشتیاق برای متناسب شدن داشته باشیم .
۲۵- به شکل جدیدی فکر کنیم و رفتار کنیم تا متناسب بشیم و متناسب بمانیم .
۲۶- خیلی عادی و طبیعی چاق شدیم پس خیلی عادی و طبیعی هم لاغر میشیم اگر از راه و روش صحیح اقدام کنیم .
تمرین ۳
درباره ی خاطرات چاقی خود شرح دهید . چه خاطره ای از چاق شدن و چاقتر شدن دارید ؟
مختصری از خاطرات رو در تمرین ۱ گفتم و الان ادامه میدم یکی از خاطرات چاقی من این بود که مامانم همیشه میگفت باید تا آخر بشقابتون غذاتون رو بخورید . با این که این مورد یکی از مواردی بود که شما هم آموزش داده بودید اما من این فرمول رو بازم دوست داشتم یعنی ترجیح میدادم واسه خودم بشقاب کوچکتر بگیرم و به اندازه ی نیازم بکشم ولی همون اندازه ی نیاز رو تا ته بخورم . اینکه واقعا غذام روتا یه حدی بخورم و بقیه اش بمونه رو اصلا نمیتونستم تجربه کنم تا فهمیدم این به خاطر همون سناریوهاست که در ذهن من هست و سبب تولید این رفتار میشه .همسرم یک فرد متناسب هست و هر چقدر که غذا براش بکشم ایشون همیشه مقداری رو در ظرف میزاره و میگفت دیگه نمیتونم بخورم باشه برای یه وقت دیگه گرسنه شدم میخورم و همیشه لجم میگرفت از این رفتار تا ازش پرسیدم آخه توی ذهن تو چیه که همیشه مقداری از غذات رو میزاری گفت وقتی یه مقدار از غذا می مونه خیالم راحته واسه عصر که غذا هست و اگه گرسنم شد غذا رو میخورم و همیشه هم دوست داره غذا توی یخچال باشه بر عکس من که دوست دارم غذاها تموم بشه ایشون دوست داره غذا باشه .
الان فهمیدم این تحلیلها همش سناریوست . حتی این فرمول در ذهن اونم به نوعی توجه به خوردن هست که خیالش راحت باشه غذا هست . در ذهن منم که این فرمول که تا ته غذا باید خورده بشه همیشه جزء سناریوهای ذهنمه که این ارتباطات رو باید قطع کرد .
ما باید وابستگی ذهنی (ارتباط ذهنی ) رو با غذاها کمرنگ و کمرنگ و بعد قطع کنیم تا بتونیم رفتارمون رو در مورد مواد غذایی تعدیل کنیم وگرنه هرچی این ارتباطات گسترده تر باشن کنترل رفتار برامون سخت و خیلی اوقات غیر ممکن میشه در حالیکه اگه این سناریوها و نقشه های ذهنی و خاطرات رو کمرنگ کنیم میبینیم غذا فقط غذاست .
یکی دیگه از خاطرات من در مورد غذا خوشرنگ و لعاب بودن جا افتاده بودن دهن آب افتادن هست . مثلا سیب رو من خیلی دوست ندارم ولی وقتی رنگشو میبینیم دوست دارم گاز بزنم بخورمش یا خیار اون ترد بودنش رو خیلی دوست دارم .حتی واسه خوردن آب هم سناریو دارم سرزنده کردنم احساس بشّاشی و شادابی که بهم دست میده رو دوست دارم . مثلا ماکارونی رو به خاطر رشته های درازش هورت بکشم یعنی این حالتهای غذاییه از طریق دیدن وارد ذهنم میکنم و سناریوها رو شکل میدم و سبب واکنش احساسی نسبت به مواد غذایی میشم .
خاطرات چاق کننده ی دیگه ی من هنگام پیاده روی و یا ورزش کار منزل یا هرگونه حرکت هست . البته اینجا خاطرات برعکسه . کلی سناریو موقع کار کردن میاد . بگیر بخواب ولش کن . حالا مهم نیست کسی نمیاد خونه ی تو ظرفارو بعدا میشوری . این بشقاب رو بعدا برمیداری . برق رو بعدا خاموش می کنی و …. .
یا موقع پیاده روی خسته شدم بسه . وای کلی راه اومدم دیگه جون ندارم و …. البته این سناریوها توی این دوسال خیلی کمرنگ شده خداییش من الان خیلی پیاده روی رو دوست دارم مثلا الان فاصله یخونه ی من تا مادرم دوبرابر فاصله ی خونه ی خواهرم تا خونه ی مادرمه . من این فاصله رو مثل بادبادک طی میکنم و واقعا لذت میبرم ولی خواهرم با این که راهش نصف منه به سختی یه قدم راه رو مسره چون کلی سناریوی عذاب اور توی ذهنش هست مثلا چادرم میکشه به زمین . اب دهان مردم روی زمینه . نمیتونم توجه نکنم . یه وقت شلوارم بکشه اونقدر این راه رفتن رو برای خودش سخت میکنه که سختشه دوقدم راه بره . یا حتی وزن زیادمون هم دلیل حرکت نکردنمون بود . زیاد اگه حرکت کنم پام درد میگیره بدتر اذیت میشم کار معمولیمم نمیتونم بکنم . اوووه بازم هست خیلی سناریو و خاطرات چاقی دارم مثلا من حتی انرژی منفی افراد همراهم رو هم یه سناریوی دیگه قرار دادم برای اینکه هرروز نمیتونستم پیاده روی کنم .
ولی واقعا من دیگه تصمیم قاطعتری نسبت به ادامه ی این مسیر گرفتم . واقعا تصمیم گرفتم سنگم از آسمون بباره این آموزشهاو ادامه بدم تا محتویات ذهنم بازم بیشتر تغییر کنه و نتایج عالیتری برام به دست بیاد . اگه من نتیجه نگیرم کی میخوام نتیجه بگیره . انتظارم از خودم لاغریه چون میتونم خوب عمل کنم اگه بقیه تونستن ۴۰ -۵۰ کیلو کم کنند منم میتونم تنها تفاوت من با اونا اینه اونا ادامه دادن من ادامه ندادم . ولی به امید خدا قدم به قدم گام به گام حرکت میکنم و اطلاعات و ورودیها و گفتگوها رو دارم تغییر میدم . تجربیاتم رو تغییر میدم تا افکار و خاطراتم تغییر کنه و سرنوشت لاغری خودم رو با جدیت بیشتری رقم بزنم . لاغر شدن شوخی بردار نیست . باید با جدیت اقدام کنیم . 💪💪💪✌✌✌
تمرین ۴-
تجربه خود از تاثیر خاطرات چاقی را در احساس ناامیدی و ترس از چاق تر شدن بنویسید.
خب این همه خاطرات چاقی را که تازه شاید فقط یک پنجم کل تصاویر ذهنی ما باشد رو گفتیم اما حالا این تصاویر چه بلایی به سرمان آورد و چه تلخیهایی رو به دست آوردیم . البته مرور تلخیها میخواهد این خاطرات را برای ذهن کمرنگ کند چون ذهن ما هرگز دوست ندارد ما رنج بکشیم . پس یاداوری رنج چنین اتصالات ذهنی میان غذاو ذهن را برای ما خودبخود کمرنگ می کند .چقدر این تمرینات عالی بودند
اما تاثیر خاطرات و احساس ناامیدی و ترس تازه چه بسا احساسات بد بیشتر .
من خاطرات را مرور کردم و ذهنم واکنشش شد پرخوری و وابسته شدن به پرخوری . کم شدن توانایی . سرکوب کردن .
نمیتونستم توی آیینه به خودم نگاه کنم . از خودم رنج می کشیدم . ناامید افسرده بدحال .
خودم فقط میدونم چه عذابهایی رو به خاطر عمین خاطرات متحمل شدم . از دست دادن زیبایی . از دست دادن سلامتی .
درسته که در ذهن الهی از دست دادن معنا نداره ولی اندام چاق دلخواه و انتخاب من نیست و رنج از چاقی همیشه با تک تک ما همراه بوده پس ذهن خوبم این ارتباطات را به خاطر خودم قطعش میکنم واقعا دیگه لذت نمیبرم از این اتصالات از این افکار .
این افکار شاید تا قبل از عمل برای من شیرین باشه اما این اتصالات همانند دام است که شاید لحظه ای فقط لذت باشد اما بقیه اش رنجه . پر شدن شکم رنجه . سنگینی رنجه . حال بد رنجه . بی مزه شدن غذاها رنجه . اسیر پرخوری بودن رنجه و ترس چاقتر شدن رنج بزرگیه که مرور این خاطرات و سناریوها برام ایجاد کرده .
کل روز من باید عذاب بکشم که تو سناریو میچینی واسه خوردن که باعث بشه زیاده روی کنی در خوردن . خب سناریو نمیچینم دیگه تا این ارتباط کم کم در ذهنم کمرنگ بشه و برعکس برای لاغر شدن سناریو میچینم . آها این ارتباط رو به سمت لاغری هدایت میکنم . وقتی میخوام غذا بخورم به اندام زیبام فکر کنم به پاهای باریک به شکم تخت به لذت سبکبالی . به لباسهای زیبا وقتی کم کم جای سناریوهارو تغییر بدم و ذهنم عادت کنه به این کار نخوردن اضافه رو به راحتی انتخاب میکنم . نخوردن رو ترجیح میدم چون میخوام به اندام ایده آلم برسم . مگه من چی کم دارم از اونایی که لاغرن . من همه چیز برای لاغر شدن دارم خدای عالی . استاد عالی الگوهای عالی . ذهن عالی سلولهای عالی انتظارات و احساسات عالی و …..
خاطرات چاقی منو واقعا اذیت کرد چون همه ی لذتهای لاغری رو از من گرفت . ترس از چاق شدن همیشه همراهم بود چون من عادت به ذهن چاق داشتم . ذهن سرکوب گر . ذهن سرزنش کننده که خودم خلقش کرده بودم . به خدا که شیطان ساخته ی دست خودمونه . خودمون ذهنمون رو میسازیمش بعد اسمشو میزاریم شیطان . به خدا که هرچه در این عالم هست به انتخاب خودمون ایجاد شده و وقتی از شکل گیریش آگاه میشیم خدا میدونه چقدر زیبا و راحت و دلخواه میتونیم تغییرش بدیم . استاد به خاطر این همه آگاهی که واقعا جان مارو تازه میکنه ازتون سپاسگزارم . فوق العاده است فوق العاده . راه لاغری ما اشتیاقش روزافزونه . به هر اندازه که آگاه میشیم و احساس توانایی میکنیم برای خلق زندگی ایده آل اشتیاقمون بیشتر میشه برای استمرار در مسیر قدم های کوچک اما پیوسته مارو به هدف میرسونه .
5- خاطرات چاقی چه احساسی در شما ایجاد می کند و فکر کردن به لاغر شدن چه حسی در شما بوجود می آورد.
چقدر جالب من در تمرین قبل کم کم داشتم به سمت این سوال سوق پیدا میکردم .
چقدر خوبه که آگاهیها اینقدر قشنگ انتقال داده میشن و دقیقا در زمان خودش شروع به ظهور می کنند .
وقتی از خاطرات چاقی صحبت میکنم چون الان احساس تسلط و توانایی میکنم خیلی رنج نمیکشم چون میگم چاقی و لاغری هردو انتخاب ماست و ما وقتی رنج میبریم که احساس توانایی نمیکنیم .
ولی وقتی خیلی غرق میشم داخلش و احساس ناتوانی میکنم دچار اندوه میشم که چرا نمیتونم لاغر شدن رو تجربه کنم ولی وقتی اینجام مطلب میخونم مینویسم گوش میدم محتوای ذهنیم تغییر میکنه و به همون میزان احساس من بهتر میشه و عملکردم تغییر می کنه و احساس رضایتمندی در من قویتر میشه انتظارات لاغری و توانایی در من شکل میگیره و من امیدوارانه به سمت هدف گام برمیدارم .
رنج چاقی به من کمک میکنه تا به ذهنم اعلام کنم من دیگه نمیخوام چاقی رو انتخاب کنم و میخوام لاغری رو انتخاب کنم . هرچقدر بیشتر با این مسیر آشنا بشم احساس توانایی من برای لاغر شدن بیشتر میشه به راه و روش چاق شدن آگاهتر میشم و از اون میتونم در جهت لاغر شدنم استفاده کنم .
از رنج چاقی برای لاغریم استفاده میکنم برای اینکه لاغری رو بیشتر بشناسم . با لاغری با ذهن بیشتر آشنا بشم و بیشتر بدونم که میتونم بهش برسم چون خیلی راحته . وقتی محتوای ذهنی تغییر میکنه رسیدن به آرزوها خیلی راحت میشه . مثل آب خوردن به هدف میرسیم . علت نرسیدنهای ما همه و همه محتوای ذهنی ماست و ما چقدر قشنگ داریم تمرین میکنیم این ارتباطات و محتواها وخاطرات رو تغییر بدیم . خدا میدونه چقدر شادم استاد . حس کسی رو دارم که میخواد پرواز کنه . من میتونم پرواز کنم . میتونم بپرم در فضای لاغری میتونم خلقش کنم .فقط تنها شرطش استمرار در مسیره .
هر روز و هروز قدم برمیدارم و رمز موفقیت من تنها و تنها استمراره .
خدایا سپاسگزارم که کاری کردی من همه چیز رو کنار بزارم و دوباره بیام به اینجا تا از نو شروع کنم و اینبار به شرط استمرار کارم رو ادامه بدم .
من به هدف رسیده هستم و از الان خودمو در وزن ایده آلم تماشا میکنم . چون مسیر رو میبینم . مسیر رو دارم پیدا میکنم . مسیری رو که خودم با دستان خودم کور کردم خدا دوباره بهم نشون داد و من اومدم تا بهترین ها رو برای خودم رقم بزنم . استاد این فایلتون هم مثل سایر فایلها بسیار عالی بود و من نهایت استفاده رو ازش بردم . کلی آگاهی بهم اضافه شد که به راحتی عملکردم رو تحت تاثیر قرار میده و من با مفهوم تاثیر خاطرات ذهنی بر عملکرد آشنا شدم و حالا از این ویژگی در جهت لاغریم استفاده میکنم . من ابتدا برای رفتارهای لاغر کننده سناریو مینویسم و بعد خودبخود رفتارم لاغر کننده میشه .
مثلا وای که آروم خوردن و جویدن غذا چقدر میتونه منو شبیه رفتار یک پرنسس کنه . چقدر زیباتره وقتی کسی منو نگاه میکنه وقتی دارم آروم و آهسته غذا میخورم البته باید بیشتر فکر کنم ببینم چه سناریوهایی میشه برای رفتارهای متناسب کننده چید .
برای پیاده روی کلی دارم چون از قبل عادت دارم وقتی راه میرم احساس سبکبالی دارم احساس میکنم خون در بدنم جاری تر میشه احساس میکنم سلولهام دارن با حرکت کردنشون بهم عشق ورزی می کنند . چقدر کار کردن خوبه وقتی حس زیبای تمیزی سراغم میاد باید بیشتر تلاش کنم و سناریوهای بیشتری بچینم و رابطم رو با سناریوهای تنبلی قطع کنم . باید به رنج تنبلی فکر کنم و اینکه تنبلی برای من هیچ چیز نداشت جز دور شدن از هدفم . درسته ما هیچ وقت چیزی رو از دست نمیدیم اما چرا باید زمانهایی رو که میشه با لذت سپری کرد در رنج باشیم . ما میخوایم از کار نکردن لذت ببریم که تنبلی میکنیم در حالیکه حس کثیفی چقدر اذیتمون میکنه .
پس تنبلی لذت نیست فقط و فقط رنجه . در حالیکه وقتی کارهارو خودمون انجام میدیم چقدر فکرمون آسوده میشه و چقدر بیشتر از زندگیمون لذت میبریم . تنبلی خیلی رنج داره چون بار کار برای ذهن خیلی زیاده در حالیکه وقتی انجامش میدیم میفهمیم چقدر راحته . تا زمانیکه انجامش ندیم نمیفهمیم چقدر راحته و ذهن هی اون کارو برامون بزرگتر میکنه و بهمون احساس ناتوانی میده در حالیکه وقتی انجامش بدیم میفهمیم به به چقدر ساده بوده چقدر راحت بوده . از قدیم گفتن کارو دست میکنه چشم میترسه و واقعا ضرب المثل خوبی بود . تا کار رو انجامش ندیم نمیفهمیم چقدر راحته . با انجام دادنش به احساس عالی میرسیم و با انجام ندادنش مرتب حس رنج رو با خودمون حمل می کنیم .
وای که چقدر این فایل آگاهی داشت برام . استاد ازتون بابت این فایل عالی بی نهایت سپاسگزارم .