0

لاغری با ذهن و تاثیر خاطرات

خاطرات لاغری
اندازه متن

ذهن افراد چاق مملو از خاطرات دوران چاقی است و به این ذهن هرگز نمی توان لاغر شد. برای لاغر شدن باید خاطرات لاغری را در ذهن خود ایجاد کنیم و این کار فقط از روش لاغری با ذهن امکانپذیر است.

لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین نوجوانی برای لاغر شدن تلاش می کردم ولی همیشه از سسعی و تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.

با خودم فکر کردم که در تمام سال هایی که من دوست داشتم لاغر بشم ، روش های مختلفی رو امتحان می کردم و درسته که از همه روش ها نتیجه خوبی نگرفتم ولی یک نکنه در تمام انتخاب های من مشترک بود که ارتباط داشت با خاطرات من از چاق بودنم.

هر روشی که برای لاغری استفاده می کردم شباهت زیادی به روش قبلی داشت و این تکرار سبب ایجاد خاطرات چاقی در ذهن من شده بود و هر بار که از انجام روشی نتیجه نمی گرفتم تصویری از شکست در لاغر شدن در ذهن من ثبت می شد و تکرار تصاویر شکست سبب می شد که خاطرات شکست از تلاش برای لاغری در من شکل بگیرد.

شکل گیری خاطرات لاغر نشدن با استفاده از روش های لاغری سبب شده بود که  هر بار تصمیم می گرفتم برای لاغر شدن اقدام کنم با انبوهی از تصاویر ناکامی و شکست برای لاغر شدن در ذهنم مواجه می شدم.

مرور خاطراتم درباره لاغر نشدن سبب می شد در استفاده از روش دیگری برای لاغر شدن اشتیاق و انگیزه خود را بعد از چند روز از دست می دادم و آن روش را رها می کردم.

این روندی است که همه افرادی که اضافه وزن دارند تجربه کرده اند و تاثیر خاطرات خود در نتیجه نگرفتن از روشهای لاغری را به خوبی درک می کنند.

هرچه بیشتر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده و نتیجه نگرفته باشید خاطرات بیشتری در رابطه با لاغر نشدن در ذهن شما ایجاد شده است و همین خاطرات به سادگی شور و اشتیاق شما برای لاغر شدن در تصمیمات و اقدامات بعدی را کاهش داده است.

به طوری که هرچه بیشتر تلاش می کردید که لاغر شوید مدت کمتری می توانستید روشی که در پیش گرفته بودید را ادامه دهید.

خاطرات ما در جنبه های مختلف زندگی تاثیرگذار است، در برخورد ما با اطرافیان، در واکنش به اتفاقات و خیلی از رفتارهای ما ، خاطرات نقش تاثیرگذاری دارند.

لازم به ذکر است که رفتارهای چاق کننده ما همیشه برگرفته از خاطرات ما از چاقی است.

هربار که پرخوری می کردیم و بعد از آن احساس عذاب وجدان داشتیم تصمیم می گرفتیم که دیگه پرخوری نکنیم اما پرخوری بعدی بیشتر و ساده تر انجام می شد و باز حال ما بد می شد و این چرخه باطل ادامه داشت.

این تاثیر خاطرات چاق شدن در ذهن است.

همچنین بارها از چاق تر شدن خود در زمان کمتر نگران شده ایم به این شکل که اگر در شش ماه 3 کیلو وزن ما اضافه می شد به شدت ناراحت و نگران می شدیم و این در حالی بود که 3 کیلو بعدی را در کمتر از شش ماه اضافه می کردیم.

هرچه از زمان شروع چاقی بیشتر سپری شود سرعت چاقی بیشتر می شود چون خاطراتی که از چاق شدن در ذهن ما ایجاد می شود در تشدید چاقی تاثیرگذار است.

انباشته شدن خاطرات چاقی در ذهن ما می تواند به سادگی مانع لاغر شدن ما شود به این شکل که همزمان با استفاده از محتوای آموزشی خاطرات چاقی در ذهن شما مرور می شود و این فرایند باعث ایجاد نگرانی و ترس از لاغر نشدن در شما می شود.

اگر مراقب ترس از لاغر نشدن باشید به سادگی اشتیاق و انگیزه شما برای لاغر شدن را کم کرده و باعث خارج شدن شما از مسیر لاغری با ذهن می شود.

لاغری با ذهن روش فوق العاده ای است که از تمام محتوای ذهنی برای لاغر شدن استفاده می کند. همانطور که در چاق شدن از تمام اطلاعات ذهنی استفاده کرده ایم، برای لاغر شدن هم باید از همین طریق اقدام کنیم.

در روش های مختلف لاغری توجه و تمرکز بر تغییر عادت های چاق کننده است.

به این شکل که ابتدا برای ما تعیین می کنند که میزان اضافه وزن شما چه مقدار است.

سپس مشخص می کنند که برای لاغر شدن نباید از هر ماده عذایی استفاده کنید و فقط حق دارید طبق برنامه ای که برای شما در نظر گرفته می شود غذا بخورید.

همچنین پیشنهاد می کنند میزان سوخت و ساز بدن را با استفاده از حرکات ورزشی بالاتر ببریم تا در مدت زمان کمتر بیشتر لاغر شویم.

این پیشنهادات و موارد مشابه فقط سبب ایجاد تمرکز بیشتر بر چاقی می شود و برخلاف اینکه انتظار داریم با اجرای این دستورالعمل ها لاغر شویم چاق تر می شویم.

البته در مدت اجرای آن دستور العمل ها در بیشتر مواقع مقداری از وزن و سایز ما کم می شود اما با رها کردن آنها به مقدار بیشتر از قبل به وزن و سایز ما اضافه می شود.

زمانی که تمرکز بر تغییر رفتارهایی که چاق کننده تشخیص داده شده اند می کنیم شاید موفق به تغییر آن یا اصلاح آن شویم اما هرگز موفق به تغییرا خاطراتی که تکرار آن رفتارها در ذهن ما ایجاد کرده اند نخواهیم شد.

به همین دلیل زمانی که دست از تلاش برای اصلاح رفتارهای چاق کننده بر میداریم خاطرات چاقی سبب می شود به مرور رفتارهایی که باعث ایجادشان شده ایم را تکرار کنیم.

چون خاطرات چاقی به واسطه افکار و رفتار در ما ایجاد شده اند.

وقتی ما با تلاش سعی کرده ایم فقط رفتار را تغییر دهیم بدون اینکه توجهی به افکار و خاطرات چاقی داشته باشیم، به محض اینکه دست از تلاش برای تغییر رفتار می کشیم، افکار و خاطرات چاقی به جستجوی رفتار بوجود آورنده خود مشغول می شوند.

جستجوی آنها سبب بروز مجدد رفتارهای گذشته ما می شود.

این توضیح مختصر و کاملی از چرایی شکست خوردن ما از روش های قبلی است که برای لاغر شدن استفاده کرده ایم.

در روش لاغری با ذهن ما سعی در تغییر افکار، رفتار و خاطرات چاقی نداریم بلکه طریق عملکرد ما به این شکل است که با استفاده از محتوای آموزشی ابتدا افکار جدید و لاغر کننده در ذهن خود ایجاد می کنیم.

افکار جدید مستلزم رفتار جدید هستند و زمانی که شما با استمرار و تمرین کردن افکار لاغر کننده را در ذهن خود ایجاد می کنید به شکل خودبخود رفتارهای جدید در شما ایجاد می شود.

به طریقی که بسیار نرم و بدون سر و صدا این پروسه انجام می شود و شما متوجه می شوید که مدتی است تمایل شما به خوردن برخی مواد تغییر پیدا کرده است. یا اشتهای قبلی را ندارید یا حرص و ولع گذشته را ندارید.

اینها رفتارهایی است که به واسطه افکار جدید در شما ایجاد می شود.

وقتی افکار ایجاد شد و رفتارها شکل گرفت به شکل خودبخود خاطرات لاغری شروع به شکل گرفتن می کند.

چون شما به مرور رفتارهای متفاوتی نسبت به قبل را انجام می دهید و واکنش های شما تغییر می کند.

رفتار جدید خاطرات جدید بودجود می آورد.

با ایجاد خاطرات جدید در ذهن شما درباره لاغر شدن فرمول لاغری با ذهن تکمیل شده و روند لاغر شدن شما آغاز می شود.

افکار لاغر کننده + رفتار لاغر کننده + خاطرات لاغر کننده = لاغر شدن

همین فرمول را به شکل متفاوت در چاق شدن مورد استفاده قرار داده ایم و همه افراد چاق آن را به خوبی تجربه کرده اند.

افکار چاق کننده + رفتار چاق کننده + خاطرات چاق شونده = چاق شدن

ذکر این توضیحات به منظور واضح شدن اتفاقی که در وجود ما برای لاغر شدن با ذهن صورت می گیرد ضروری است.

باید بدانیم در مسیر لاغری با ذهن چه اتفاقی رخ می دهد و لاغر شدن با ذهن به چه صورت انجام می شود.

آگاهی از پروسه لاغری با ذهن سبب می شود شما با اطمینان و آرامش بیشتری در این مسیر حرکت کنید و به جای تمرکز بر نتیجه نهایی که لاغر شدن است توجه و تمرکز خود را صرف استفاده از محتوای آموزشی و انجام تمرینات کنید.

چون استفاده از محتوای آموزشی و انجام تمرینات قدم اول برای ایجاد افکار لاغر کننده در ذهن ناخودآگاه است.

برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر باورها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.

دیدن تصاویر افرادی که از مسیر لاغری با ذهن استفاده کرده و رویای لاغری خود را به واقعیت تبدیل کرده اند سبب می شود تا خاطره لاغری آنها به شکل رویایی دست یافتنی در ذهن ما مرور شود.

اگر fبا دیدن تصاویر آلبوم شگفتی سازان به احساس خوب و اشتیاق برای ادامه دادن و لاغر شدن می رسید مطمئن باشید در تبدیل خاطرات لاغری آنها به رویای لاغری خود عالی عمل کرده اید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن


تمرین این بخش:

1- محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید و به شباهت عملکرد خود با آنچه شرح داده شده است توجه کنید.

2- محتوای آموزشی را با دقت گوش کنید.

3- درباره خاطرات چاقی خود شرح دهید. چه خاطره ای از چاق شدن و چاق تر شدن دارید.

4- تجربه خود از تاثیر خاطرات چاقی را در احساس ناامیدی و ترس از چاق تر شدن بنویسید.

5- خاطرات چاقی چه احساسی در شما ایجاد می کند و فکر کردن به لاغر شدن چه حسی در شما بوجود می آورد.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.09 from 66 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11589
برچسب ها:
152 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/10/18 20:18
      مدت عضویت: 1647 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,045 کلمه

      ما از هر راهی که چاق شدیم باید از همون راه هم لاغر بشیم .
      همه ی ما تجربه داشتیم که چاق شدیم و بر خلاف میل باطنی خودمون هی چاقتر هم شدیم .
      پس بهترین راه بازگشت به محلی که بودیم برگشت از همون راه هست .
      محل ذخیره ی خاطرات ذهن ما هست و هر چیزی که در ما احساس ایجاد میکنه در ذهن ما ثبت میشه یعنی ما در طول روز خیلی صحنه ها میبینیم ولی تنها اونی ماندگار و ذخیره میشه
      که در ذهن ما تعییر احساس ایجاد کنه .
      مغز ما با اطلاعاتی که در مورد اون موضوع بهش دادیم عمل میکنه و اگر اطلاعات غلط بدیم اونم غلط عمل میکنه و مغز به خودی خود هیچ کاری نمیتو نه بکنه و درواقع ذهن ما مثل دفتر سفیدی هست که با دادن هر اطلاعاتی درست یا علط ما داخل اون خطی کشیدیم و کم کم با بزرگتر شدن سن ما تبدیل شده به یه دفتر پر از خط پس مغز ما با اون همه اطلاعات یا همون خطهایی که داخلش کشیدیم و مرور کردن اونها ما رو وادار به انجام کاری میکنه و مرور کردن اونها همون فکر کردن هست .
      مثلا :
      اگر ما سالها قبل شنیده باشیم که فلانی کار خلافی کرده و دستگیرش کردن واگر بعدها اون فرد بخواد بیاد خونتون اولین چیزی که میاد در ذهن شما دستگیری فرد هست و افکاری در ذهن شما میاد که از همون اطلاعات شما در مورد اون فرد هست که مثلا باهاش در تماس نباش حالا ممکنه طرف کلی تغییر کرده باشه ولی ذهن اون خاطره رو در مورد اون فرد مرور میکنه و تصمیم میگیره .
      پس ذهن ما بر اساس اطلاعاتی که دادیم تصمیم میگیره و عمل میکنه .
      حالا در مورد خوردن هم خاطرات خیلی تاثیر داره
      هر انسان هم بر اساس اون مواد غذایی که مصرف میکنه یه سری اطلاعات ذخیره داره مثلا : اگر در ذهن ما ایرانی ها قورمه سبری خیلی غذای لذیدی جا افتاده باشه وقتی این غذا رو دیدیم کلی به به و چه چه میگیم و بعد میخوریم ولی اگر همون غذا رو نشون یکی دیگه بدی که خارحی باشه و اصلا از اون تا حالا نخورده باشه شاید اصلا دوست نداشته باشه که اون رو بخوره و یا حتی خوشش نیاد تستش کنه .
      حالا مسله ای که در افراد چاق هست و در افراد متناسب نیست چاقها کلی اطلاعات کاذب از غذاها دارن که باعث لذت و ‌ شادی و .. در اون افراد میشه طوری که فرد چاق نمیتونه روی خودش کنترلی داشته باشه یعنی برای یه سری مواد غذایی سناریو نویسی داریم مثلا برای ته دیگ وای اگه سیب باشه و .‌. چه میشود و هی بیشتر میخوریم یا مثلا آبگوشت وای نگو اگه از شب بزاریم جا بیفته تا فردا و با گوشت تازه و سیب و نون سنگک و … باشه خیلی حال میده و همین کار باعث میشه هر غذایی رو کلی بیشتر دوست داشته باشیم و باعث میشه نتونیم خودمون رو در خوردن کنترل کنیم و باعث پرخوری ما میشه و ما میگیم اشتهامون زیاده و دلیل چاقیمون میدونیمش که ما اشتها داریم و تقصیر ما نیست که چاق شدیم .
      اشتها فقط یه واکنش ذهنی به مواد غدایی هست که خودمو ن ایجادش کردیم حتی کسایی که عصبی یا هیجانی میشن و بیشتر میخورن به خاطر اطلاعاتی هست که خودشون به ذهنشون دادن که وقتی عصبانی بشم باید زیاد بخورم .
      اگر میخوای تا ابد متناسب بشی باید ارتباط بین خوردن با اطلاعات قبلی رو از بین ببری و بدون خاطره از اون غذا رفتار کنی مثل متناسبها که همه ی غداها رو به اندازه نیاز میخورن . متناسبها امکان نداره در غذایی خیلی زیاده روی کنن ممکنه چیزی رو بیشتر دوست داشته باشن ولی همون رو هم اندازه نیاز شون میخورن باید ببینی رفتار غذایت براساس چه خاطره ای هست که داری میخوری یا با چه اطللاعاتی داری میخوری .
      مثلا در ماه محرم غذای نذری رو میارن و ما سیر هستیم اما چون نذری هست و در ذهن ما کلی اطلاعات هست که ثواب داره و …میخوریم اما نیاز نداریم و یا غذایی رو زیاد میخوریم چون سنیاریو براش داریم باید این خاطرات رو کمرنگ کنی و بدون این خاطره ها مثل متناسبها غذا بخوری و برای چگونه خوردن از غذا نقشه نکشین .
      ما باید اموزشها رو به عمل در بیاریم تا تغییر رو ببینیم .
      پس در زندگی روزمره آموزشها رو به عمل تبدیل کنید.
      زندگی متناسبها با زندگی چاقها خیلی متفاوت هست.باید اقدام کنیم و خودمون رو از اسارت چاقی رها کنیم .
      پس تصمیم بگیرید همت کنید و از راه جدید لاغری با ذهن برید جلو متناسب شدن سهم شما هست و طبیعی هست .
      چونکه وقتی خواستین متناسب شدین با سختی بوده پس فکر میکنید لاغر شدن سخت هست اما ما راحت چاق شدیم پس راحت هم لاغر میشیم به شرطی که از راه درست حرکت کنید.

      منم الان به جایی رسیدم که تا گرسنه نباشم از هیچ غذایی لذت نمیبرم و تمام غداها رو برای یه مورد میدونم رفع نیاز جسمم همین مثل بنزین
      برای ماشین که بتونه ماشین کار کنه اما در مورد بعصی چیزا قبلا سناریو داشتم و حالا کمتر مثلا :
      چیپس و پفک
      پیتزا و ساندویچ و فست فود
      شیرینی های کاکایویی و یا شکلاتی
      ته دیگ
      قورمه سبزی
      کله پاچه
      فسنجون
      کلوچه های سنتی

      ولی حالا دارم مثل متناسبها رفتار میکنم و تمام غذاها رو بدون خاطرات و سناریو و دلیل و برهان میخورم حالا یه جاهایی لغزش دارم ولی به نسبت گذشته بسیار کمتر شده
      غذاها فقط و فقط و فقط و فقط برای رفع نیاز جسم ما هستن
      نه برای لذت بردن
      نه برای جلوگیری از اسراف
      نه برای ثواب بردن
      نه برای چاق شدن یا لاغر شدن
      نه برای تفریح کردن
      نه برای قوی شدن
      نه برای بزرگ شدن
      نه برای رفع هیچ بیماری
      نه برای دخیره شدن در معده اگر غدا نبود
      نه برای …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/21 02:21
      مدت عضویت: 1647 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,055 کلمه

      ما به هر طریقی که چاق شدیم باید متناسب بشیم و این طریق بدون بازگشت هست و دیدیم همه ی ما وقتی چاق شدیم نتونستیم لاغر بشیم و چاقتر هم شدیم (من که خیلی راحت و بدون دغدغه و روش خاصی و یا سختی و یا خوردن خاصی چاق شدم به همین راحتی چاق شدم پس حتما خیلی راحت و بدون هیچ کار خاصی هم لاغر میشم ) .
      بهترین راه برگشت از هر مقصدی به سمت مبدا
      برگشت از سمت مخالف همون مسیر هست (من از مسیر زیاد خوردن و پرخوری کردن چاق شدم و سمت مخالفش میشه کم خوری و زیاده روی نکردن و من بایداز این راه لاغر بشم و اما من با رژیم و ورزش خاصی پرخوری نکردم و حالا هم با رژیم و ورزش خاصی نمیخوام کم خوری کنم و تا یه سال پیش من چاقی رو یاد گرفته بودم و چاق شده بودم اما حالا مدتها هست میخوام لاغری رو یاد بگیریم و لاغر بشم من به راحتی و آهسته چاق شدم و حالا هم میخوام به راحتی آهسته لاعر بشم ولی میدونم که روند لاغر شدن خیلی سربعتر از چاق شدن هست چون جسم به سمت طبیعی بودن و اصلاح شدن و بهبود پیدا کردن حرکت میکنه و مشتاقتر هست و سرعتش بیشتر هست ).
      یکی از موضوعها که نقش خیلی زیادی در تصمیم های ما داره خاطرات ما هست و هر چیزی که در ما احساس ایجاد کنه به عنوان خاطره دخیره میکنیم یعنی چیز ی که در ما تغییر احساسی ایحاد کنه نه هر چیزی در ذهن ما ذخیره میشه مثال:من خودم چون در بارداری هام زیاد چاق میشدم و سنگین میشدم و هیچ لباسی در اون دوران بارداری به تنم نمیرفت و تا مدتها بعد از اون هم به تنم نمیرفت و حتی فعالیتهای روزانه ام رو به سختی انحام میدادم باعث شده بود که من از دوران بارداری خوشم نیاد و حالم بد بشه و تامدتها از هر زن باردار هم زیاد خوشم نمیومد و این بارداری در من تغییر احساسی ایجاد میکنهو من نسبت به بارداری خاطره دارم البته حالا بیشتر به جنبه های خوبش فکر میکنم و زیاد از سختیهاش یاد نمیکنم و یادم هم نمونده و به مرور زمان که هی دارم کمتر بهش فکر میکنم این خاطره هم برای من کمرنگتر میشه قبلا خیلی شدید بود پس باید با فکر نکردن به خاطرات اونها رو کمرنگ کنیم .
      اگر به تصمیم های خودتون توحه کنید میتونید تاثیر خاطرات رو ببینید و اگر در مورد موضوعی اطلاعات اشتباه بدیم مغز ما تصمیم اشتباه میگیره و مغز ما با شنیده ها و تجربه های ما تصمیم میگیره و خودش هیچ توانایی نداره (قبلا میگفتم فست فود خیلی خوشمزه هست پس مغز من یاد گرفته بود وقتی فست فود دیدیم زیاد بخورم ).
      فکر کردن ما مرور کردن اطلاعات قبلی ما هست .
      مثال استاد :اگر ما سالها قبل فقط شنیده باشیم فلانی رو به خاطر کار خلاف دستگیر کرده باشن و اگر حالا بگن همون فرد میخواد بیاد پیش شما اولین چیزی که میاد داخل ذهن شما خلاف کردن اون شخص هست و در تصمیم گیری شما بسیار تاثیر داره که نباید رفت و آمد کنیم و .. در صورتی که اون فرد خیلی تغییر کرده ولی ذهن شما بر اثر خاطره ای که از اون فرد داره تصمیم میگیره .

      پس ذهن ما بر اساس اطلاعاتی که بهش دادم تصمیم میگیره که اون اطلاعات رو بهش میگیم خاطره (مثال خودم :من به ذهنم گفتم من هر وقت برم سفر چاق میشم و یا در عید نوروز چاق میشم و یا در مهمانی و رستوران چاق میشم و یا در ماه رمضان چاق میشم ویا گفتم به خوردن فلان غذاها من چاق میشم و ذهنم بر اساس این اطلاعات من تصمیم میگیره من رو چاق می کنه و حتما هم چاق میشدم و همیشه از چند روز قبل از اون ماه و اون روز و و اون هفته ی خاص من این افکار رو مرور میکردم و میترسیدیم و تغییر احساسی رو در خوردم به وجود میاوردم با ترس شدید از ایام خاص و ِغداهای خاص برای ذهنم ثبت کرده بودم هر وقت در این ایام و موقعیتها بودم من رو چاق کن )
      هر فردی در اثر برخورد با مواد غذایی یه سری خاطرات در ذهنش مرور میشه مثلا با آوردن اسم قورمه سبزی ممکنه ما خیلی بیشتر بخوریم و به به و چه چه کنیم اما یه آدم خارجی اصلا ممکنه از بو و رنگش خوشش نیاد پس هر کس بر اساس افکاری که داره تصمیم میگیره(منم قبلا با اسم ساندویچ و فست و فود و اون پنیرهای کش دار و و چیپس و پفک و کرانچی با اون طعمهای مختلف چیپس و پفک های فلان مارک و کرانچی های تند و یا قورمه سبزیهایی که خوب جا افتاده باشه و تند هم باشه و فسنجون پر از مرغ و و چلو کباب و کلی از غذاهای دیگه در ذهنم یه سری خاطرات مرور میشد و همون باعث زیاد خوردن من میشد ) پس ذهنت برا اساس خاطره ای که از مواد غذایی داره تصمیم متفاوت میگیره و افراد چاق خیلی اطلاعات کاذب درموردغذا ها دارن و باعث شده فرد چاق هیچ کنترلی در خوردن خودشون نداشته باشن.حالا چطور این اطلاعات کاذب رو در ذهنمون دخیره کردیم با سناریو نویسی مثلا در مورد ته دیگ وای روغنی باشه و یا سیب زمینی هم باشه وقتی میبینمش تا ته اش رو میخورم و یا آبگوشت وای نگو اگر گوشت تازه باشه از شب بزاریم تو دیگ سفالی با نون سنگک باشه و این فرد به اندازه نیازش نمیخوره و افراد چاق برای هر غذا کلی داستان دارن و ذهن چون به اینها عمل میکنه هیچ وقت نمیتونه خودش رو کنترل کنه و همیشه گفتیم اشتهامون خیلی زیاد هست و انگار اصلا دست خودش نیست (در مورد سناریو نویسی منم خیلی داشتم ولی نمیدونستم این باعث چاقی من میشه و تازه با بقیه افراد چاق هم که در تماس بودم اوناا همیشه داشتن از سناریو های خودشون میگفتن و من همیشه بجز سناریوهای خودم در حال جمع آوری سنارییو از بقیه هم بودم و همین باعث شده بود در برخورد با مواد غدآیی من زیاد بخورم که همیشه میگفتم اشتهام زیاده و دست خودم نیست و من مقصر نیستم و نمیدونستم با حرف زدن و تعریف دادنهای در مورد غدا ها حرص،و ولع خوردن ما بیشتر میشه و در برخورد با اونها زیاده روی میکنیم )

      اشتها یه واکنش در برخورد با مورد مواد غذایی هست و به خاطر خاطرات ما از مواد غذایی هست (و من هم قبلا از خیلی مواد غذایی خاطره داشتم و پرخوری میکردم و زیاده روی میکردم و اما حالا سعی میکنم فقط به غذاها به عنوان یه ماده برای رفع نیاز جسمم نگاه کنم و نه هیچ چیز دیگه و خیلی با لذت بخورم که اون نیازم برطرف بشه و اگر گرسنه نباشم حتی اگر غذای مورد علاقه ی من باشه نمیخورم و میگم هر وقت گرسنه بودم میخورمش )
      تغییر خاطرات در مورد غذاها
      و تعییر عادت برا ساس خاطرات در خوردن
      اگر میخوای تا ابد متناسب بشی باید ارتباط بین خوردن و خاطرات رو از بین ببری و بدون خاطره با مواد غذایی برخورد کنی(من باید در خوردن چیپس و پفک روی خودم کار کنم و بدون خاطره و سناریو بخورم و در خوردن فست فود هم همین طور وقتی این غداها رو دیدیم خیلی عادی برخورد کنم و به اندازه بخورم و سیر بشم و من امروز همین کار رو کردم ساندویچ داشتم با پنیر و قارچ و من یه دونه خوردم و دیگه ادامه ندادم چون پیعام سیری رو گرفته بودم ولی خودم بگم کمتر هم میتونستم بخورم و من چند لقمه ی اخر رو اصافه خوردم و دقیقا میدونم به خاطر همین خاطره ی من از غدا بود که این کار رو کردم ولی اصلا ناراحت نبودم چون با گدشته ی خودم که دو یا بیشتر ساندویچ میخوردم حالا با یکی خییییلی سیر شدم تازه اضافه هم خوردم این خودش کلی پیشرفت هست و همینکه به تمام رفتارام آگاهم که کجا به چه دلیل زیاده روی کردم همین عالیه ولی بازم میخوام چند لقمه ی اصافه رو در آخر غدام نخورم باید هیچ خاطره ای نداشته باشم و تمام تمرکزم رو روی هدفم و نیاز جسمم بزارم )
      و متناسبها ممکنه یه غذایی رو بیشتر دوست داشته باشن ولی همون رو هم به اندازه نیازشون میخورن (بله نمونه اش خواهر خودم وقتی میگه من عاشق شیرینی هستم من تعجب میکنم یاد خودم میفتم که تعجب میکنم که من اگر عاشق چیزی باشم چه طور میخورم ولی این خواهر من بارها گفته فلان شیرینی رو میخوام و یا گرسنه هستم ولی وقتی اون شیرینی رو اوردن براش یا خریدین در حد یه نوک زدن میخوره و میگه دیگه نمیخوام و کلی دلیل میاره برای نخوردنش یا چرا خیلی شیرین بود یا اینکه چرا شیرینیهاش مونده بود یا اینکه چون خودم درستش کردم نمیتونم زیاد بخورم و خلاصه با کلی دلیل نمیخوره و برعکس ما چاقها کلی دلیل داریم که بخوریم وهمین خواهرم بارها گفته گرسنه هستم ولی در حد دو لقمه خورده گفته سیر شدم و نمیتونم بخورم واقعا در حد نیازشون میخورنو لذت میبرن و به هیچ عنوان پرخوری نمیکنن )
      .
      باید ببینی رفتارت بر اساس چه خاطر ه ای هست .
      بعصی رفتارهای ما به خاطر فرهنگ و آداب و رسوم ما هست مثلا سیر هستیم و غذای نذری رو آوردن و میگیم بخوریم چون تبرک هست و اضافه بر نیاز بدن میخوریم و خیلیها رو هم به خاطر سناریویی که از اونها داریم میخوریم باید این خاطره ها رو کمرنگ کنیم پس سعی کنید وقتی غدایی رو دیدی برای چگونه خوردن اون نقشه نکشید (بله من هم بارها شده سیر بودم اما غذای نذری بوده ویا غذایی بوده که خیلی از اون خاطره داشتم و به هزار دلیل خوردم و کلا همیشه با دلیلهای زیادی غدا خوردم ولی از وقتی که در سایت هستم تنها دلیل خودم رو برای خوردن گرسنگی میدونم نه هیچ چیز دیگه قبلا برای تفریح برای لذت بردن برای اسراف نشدن برای مفید بودن برای تقویت شدن برای رفع خستگی برای تست کردن برای اینکه پولش رو دادم برای اینکه سالی یه بار هست برای اینکه از فلان رستوران خاص هست برای اینکه در وعده ی بعدی غدا نیست برای اینکه فعالیتم زیاد بوده برای اینکه اشتهام زیاد هست و …. من همیشه زیاد خوردم بر عکس متناسبها مثلا دختر خودم وقتی نخواد بخوره اصلا تو فکر نیست چه غدایی هست ویا اینکه دیگه ممکنه گیرش نیاد و …)
      ما باید آموزشها رو به عمل تبدیل کنیم و بدن من بر اساس اطلاعاتی که من دارم شکل نمیگیره و اگر من کلمه به کلمه حرفهای استاد رو حفظ باشم بدن من تغییر نمیکنه پس باید حرفها رو به عمل تبدیل کنم چطور ؟(دو یا سه لقمه ی اضافه رو نخور چون همون اضافه مثل اشعال هست برای بدنت و جسم تو سطل زباله نیست که اشعال واردش کنی و اون رو پر از بیماری و مریضی میکنی و با هیچ کس از اطرافیانت در مورد غذاها بحث و گفت و گو نکن که حرص وولع پیدا کنی و هر وعده ای که سیر بودی نخور از روی عادت نخور چون جسمت نیاز نداره حتی اگر بقیه خوردن تو نخور و وقتی رفتی تفریح برای لدت بیشتر نباید غدا یا چیپس و پفک بخورم با آگاهی به نیاز گرسنگی جسمت به اون غدا بده من همین چند مورد رو بیشتر رعایت کنم بیشتر به حرفهای استاد عمل کردم ) .
      هر روز توجه به وضعیت جسمی داشته باشید و اشتیاق متناسب شدن رو داشته باشید و نمیدونید چقدر وقتی لاغر بشیم زندگیمون متفاوت هست(سبک و شاداب و جوان و زیبا و خوش لباس و شیک پوش و به روز و سلامت و پر از آرامش و آزادی و توانایی و اعتماد به نفس و روابط عالی و روحیه ی عالی و …. هستیم )
      .
      متناسب شدن حق ما هست اگر رفتارهای ما تغییر بکنن و ما باید طبیعی لاغر بشیم مثل چاق شدن که خیلی طبیعی چاق شدیم بدون زجر و سختی باید باشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/05/28 17:26
      مدت عضویت: 1647 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,077 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      بهترین  راه  لاغری همون راهی هست که چاق شدیم و دبگه هر کاری کردیم نتونستیم لاعر بشیم و بدون بر گشت هست بهترین راه برگشت برگشت از همون مسیری هست که رفتیم 

      .هر چیزی که در ما  تغییر احساس ایجاد کنه به عنوان خاطره در ذهن ما ثبت میسه .

      تاثیر خاطرات رو در تعیین تصمیمات میتونیم بگیم هر وقت در باره موضوعی  کلی اطلاعات در ذهن ما باشه در مورد اون موضوع بر اساس اون اطلاعات تصمیم میگیریم و در واقع ذهن ما اون اطلاعات رو مرور میکنه و بعد ما تصمیمی میگیریم و ما به اشتباه میگیم اول فکر میکنیم اما در واقع داریم اطلاعات قبلی رو مرور میکنیم فکر ما  همون مرور کردن اطلاعات قبلی هست براساس گفت وگو با دیگران  و … هست مثلا اگر من از سالها قبل در مورد فردی شنیده باشم که آدم خلاف کاری  هست وقتی دوباره اون رو میبینم تصمیم میگیریم باهاش حرف نزنم و یا  معامله نکنم و یا اصلا رفت و آمدی نکنم چون اطلاعات خوبی در مورو اون فرد در ذهنم نیست هر چند که ممکته اون فرد تغییر کرده باشه 

      چطور از خاطره در متناسب شدن استفاده کنیم ؟؟

      هر فردی از  هر مواد عذایی  ممکنه کلی اطلاعات در ذهنش  ذخیره داشته باشه که در برخورد با اون مواد غذایی در ذهنش مرور بشه .

      مثلا شخصی با دیدن قورمه سبزی در ذهنش کلی اطلاعات خوب و لذت بخش مرور میشه و لی در فرد دیگه این احساس  ممکنه به وجود نیاد تازه از رنگ و بوش هم بدش بیاد  پس  هر فرد با توجه به مکان و شرایط جغرافیایی  زندگی  در ذهنش کلی اطلاعات از عذاها ذخیره داره مثلا ما از ماکارانی خیلی کمتر از خورشت سبزی اطلاعات داریم چون در کشور ما غدایی هست که در  نسلهای قبل از ما هم پخت شده و کلی از اون تعریف داده شده و کلی اطلاعات  هست .

      مساله ی که در افراد چاق وجود داره اما در افراد لاغر وجود نداره این هست که اونها از هر مساله کلی اطلاعات کاذب در ذهنشون ذخیره کردن اطلاعاتی که مربوط به لذت و تفریح میشن و چون اینها با  احساس  ما درگیری ایجاد میکنن باعث میشه فرد چاق نتونه هیچ کنترلی در خوردن خودش داشته باشه به این شکل که فرد چاق در ذهنش،سناریو نویسی میکنه مثلا در مورد ته دیگ  و یا سیب زمینی و یا شیرینی و یا .. کلی سناریو داریم که وای اگر این طور باشه و اون طور باشه و با فلان ترشی و  فلان نون و .. باشه خیلی حال میده و اگر اینطور باشیم  و از این افکار داشته باشیم در مواجه شدن با اون غذا  هر گز به اندازه عذا نمیخوریم و تا تهش رو میخوریم و دل درد هم میگیریم چون برای هر غدا کلی داستان داشتیم و جالبه چون برای هر عدا در دهنمون کلی حرف و داستان  داریم و زباد میخوریم میگیم اشتهامون زیاده و اصلا  طوری از اشتها حرف میزنیم که انگار   دست خودمون نیست و در کنترل ما نیست 

      اشتها یک واکنش  ذهنی به مواد غذایی هست و اشتها رو خودمون به وجود آوردیم  حتی اونهایی که ادعا دارن وقتی عصبی هستیم زیاد میخورم به خاطر این هست که  اون اطلاعات رو تقویت میکنیم و بارها شنیدن در موقع عصبانیت آدمها پرخوری میکنن و تا دلت بخواد طرف عصبی میشه و دیگه ببین چی میشه پس تغییر خاطرات و تغییر عادتها بر اساس خاطرات دقت کن .

      پس تا جایی که میتونی ارتباط بین خوردن و اطلاعات و خاطرات قبلی رو از بین ببر باید به جایی برسی که مثل افراد متناسب بدون توجه به خاطرات غدا بخوریم از افراد متناسب سوال کنید اونها بدون هیچ خاطره ای عذا میخورن و ممکنه بعضی غداها رو بیشتر دوست داشته باشن و این طبیعی هست چون سلیقه ها متفاوت هست و اما اونها همون غذا رو هم  به اندازه نیاز مصرف میکنن و اما رفتار اونها رو با خودتون مقایسه کنید بین رفتار شما بر اساس چه خاطره و یا اطلاعاتی داره خورده میشه ما به خاطر فرهنگ و آداب و رسوممون بعصی عذاها رو بیشتر میخوریم مثلا خوب غدا خوردیم و غدای ندری  برای ما آوردن اونم میخوریم چون تبرک  هست ولی غدای اضافه بر نیاز بدن واقعا اضافه هست و مهم نیست چه عنوانی بهش میدی و بعضیا عداها رو بر اساس سناریویی که خودمون در ذهنمون داریم بیشتر میخوریم و اگر به خوردنت دقت کنی  در یک هفته متوجه میشی که داری بر اساس همین خاطرات خیلی وقتها پرخوری میکنی برای متناسب شدن باید همین خاطرات رو کمرنگ کنی چون خاطرات باعث پرخوری میشن پس هر وقت با عدا مواجه شدی سعی کن بهش فکر نکنی و برای چگونه خوردن نقشه ی ذهنی نکش 

      بدن شما برر اساس اعمال و رفتار ما شکل گرفته .

      پس تمام سعی ما باید این باشه که آموزشها رو به عمل تبدیل  کنیم .

      باید هر روز به دنبال تناسب باشیم تا زندگی جدیدی رو خلق کنیم و چقدر لذت بخش هست و آزادی داریم در خریدن در فعالیت کردن در خوردن و …. واقعا لذت بخش هست 

      اگر من درست رفتار کنم و به سبک جدید رفتار و فکر کنم طبیعی هست که متناسب بشم .

      من برای چاق شدن در زمان خاصی عدا نخوردم و محدود نبودم و کار خاصی نکردم و خیلی راحت و طبیعی جاق شدم پس حالا هم باید راحت لاغر بشیم  بدون زجر و سختی ما متناسب میشیم چون در راه درست هستیم .

      برداشتمن از فایل :

      دقیقا همین طور هست چاقها برای هر غذا یی کلی تعریف و خاطره و داستان و سناریو  و حرف دارن مثلا من بارها گفتم خورشت سبزی باید  کاملا جا بیفته  تا روغن بندازه و کمی تند  هم باشه  و سبزیش خوب سرخ بشه و لوبیاش   ترک بخوره داخلش  بس که بپزه و  …. ولی متناسبها  از این تعریفها ندارن و به خاطر همین اطلاعات که در ذهنمون داریم وقتی اون غدا رو میبینیم تا تهش رو باید بخوریم ولی متناسب اصلا اینطور نیست به راحتی وقتی سیر شد غذا رو ول میکنه میره چون در ذهنش اطلاعات و حرف و حدیث برای غدا نداره وولی در جنع افراد چاق بشینی بیشتر حرفشون در مورد غذا هست  که چی با چی بهتره و یا چطور خورده بشه بهتر و ….  اما لاغرها فقط یه تعریف دارن غدا ماده ای هست برای تامین انرژی جسم و برای زنده موندن و  یا برای رفع نیاز جسم و یا  برای برطرف کردن این حالت ها در بدن مثل  سر و صدای شکم و یا بیحالی و ….و از این به بعد من میخوام جایگزین تمام اون اطلاعات و سناریو های عدا کلی اطلاعات جدید  جایگزین کنم  و چاقها چقدر تعریف دارن برای لدت بیشتر از تفریح و سفر و پارک و یا …و یا  برای رفع بیخوابی و خستگی و یا سر درد و یا معده درد و یا … بایدحتما بخورن اما متناسبها هر گز اینطور نیستن من وقتی خوشحالم بیشتر میخورم اما بازم دارم روی خودم کار میکنم که خوشحالی زیاد رو میتونم طوری دیگه نشون بدم نه زیاد بخورم .  و  منهم در گدشته  تقریبا برای هر عدایی کلی حرف و حدیث داشتم ولی در مقابل پیتزا و ساندویچ و چیپس و پفک و ته دیگ و شیرینی یکم ضعیفتر بودم و باید بر عکس گدشته ی خودم  هر وقت اینها رو دیدم بگم تو من رو به یاد تناسبم میندازی اصلا اون غدا رو غدای تناسبم بزارم و با دیدن شکلش و یا بوش به خودم بگم بوی پیتزا بوی تناسب  من هست بوی ساندویچ بوی تناسب من هست و یا حتی سناریوی بیشتری درست کنم بگم رنگ اون عدا و یا شکلش و یا بوش بوی تناسب من هست و من هر وقت اون رو دیدم باید یادم باشه به اندازه نیاز بخورم و بیشتر نخورم .و بارها تمرینش کنم تا ذهنم یادش بگیره 

      من  مدتها هست دارم به خوردنم وقتی از حد نیازم یکم بیشتر میخورم خوب دقت میکنم چرا این کار رو میکنم ؟؟ اولین حرف ذهنم این هست که من این غدا رو خیلی دوست دارم و همین یک جمله باعث میشه بیشتر بخورم اما باید مثل دختر متناسبم رفتار کنم  که اصلا هیچ این حرفها رو نداره و خیلی کم بعضی وقتها یه غداهایی رو بیشتر از بقبه روزها دوست داره که به قول استاد تازه همون رو هم به اندازه نیازش میخوره و بلند میشه و بارها میگم اگر این من بودم که این غدای مورد علاقه ی من بود خدا میدونه چطور رفتار میکردم و اما نه دخترم خیلی راحت برخورد میکنه و اما من هم بارها به ذهنم میگم بابا به اندازه بخور نترس که اگه نخوری دیگه نیست نترس این روش فرق داره هیچ سختی نداره  بقیه اش رو هم بزار هر وقت خواستی برو بخور کسی که کاری نداره محدودیتی نیست و اما باید بارها این جملات رو به خودم بگم و تکرار کنم تا درست رفتار کنم و اگر کمی بی حواسی کنم ذهن چاقم با فشار شکمی من رو متوجه سیری میکنه که به شدت از این حالت متنفرم و اذیتم و بدم میاد و کار بسیار زشت و زننده ای هست .

      و من همین دیشب در جمع خانوادگی  برای شام بودم که یه فرد اون جمع  که  لاغر هم بود همش میگفت ته دیگ وای چقدر خوبه و ..و منم یکم  حواسم رو جمع نکردم و تحریک به خوردن ته دیگ شدم  و در حد یک ذره خوردم و همون یک دره  فشار شکمی برای من ایجاد کرد و ناراحت شدم چرا ؟؟؟چون در ذهنم از ته دیگ سناریو دارم و داستان دارم و هر جا اون رو دیدم انگار باید یکم بخورم ولی این غلط  هست باید تمرکزم بر نیار  بدن خودم باشهکه هر وقت سیر هستم نخورم  و تمرکزم بر فراوانی این نعمتها باشه که هر وقت بخوام هست حالا امروز نشد فردا درست میکنم و هست و اینقدر با افکار غلط خودم رو وادار به خوردن نکنم و تمرکزم  بر این باشه که همیشه اطراف من پر  از این مواد غدایی هست ولی  من باید درست رفتار کنم تا نتیجه بگیرم .

      من الان خیلی تغییر کردم قبلا با دیدن پیتزا دستور میومد بخور هر چقدر میتونی بخور من تا یک عدد پیتزا  بزرگ و نصفیه ای به همراهش  ویا حتی  دوتابزرگ  رو میخوردم تازه هر چیزی هم اضاف میومد تا اخر شب قبل خواب کم کم میخوردم و میگفتم اشتهام زیاده ولی حالا چطور شده در حد سه اسلایس کفایتم میکنه و سیر سیر هم میشم و یا قبلا دوتا ساندویچ راحت میخوردم و تازه بعدش هم کلی دیگه میخوردم  و حالا یک سوم  یک ساندویچ رو  در حد سیری کامل میخورم وکفایتم میکنه و  یا قبلا چیبس و پفک و کرانچی رو باهم یه پاکت کامل میخوردم ولی حالا نصف یه پاکت کوچیک رو میخورم احساس،سیری میکنم پس کجاس اون اشتها من که کاری نکردم خوب ثابت میکنه اشتها چیزی جز  اطلاعات غلطی نیست که خودم به ذهن خودم دادم که من زیاد میخورم من خیلی این غداها رو  دوست دارم باید بخورم و یا وقتی هیجانی هستم باید بخورم و …

      اما حالا خبری از اون  اشتها نیست پس اون پرخوریها کار  ذهن چاق من بوده که الان لاغر شده و کلی اطلاعات جدید لاغری  داره  پس بارها باید بگم  .من غدایی هر چقدر خوشمزه باشه هر چقدر عالی باشه هر چقدر متنوع باشه هر چقدر ارزان باشه هر چقدر زیاد باشه  هر چقدر جدید باشه  هر چقدر مقوی باشه هر چقدر داغ و برشته باشه هر چقدر  پنیرش کش بیاد و ..…باشه  رو بر تناسب اندامم ترجیح نمیدم و اون لذت خوردن  رو  یک لذت گذرا و سریع میدونم که با پرخوری میدونم چه بلاهایی به سر من میاره و من میخوام با به اندازه خوردن همیشه در تناسب باشم .

      و اگر حالا جایی شد مثل دیشب  که خطایی داشته باشم به خودم میگم بدنم هوشمنده و قطعا اون اضافه رو دفع میکنه و من رو متناسب میکنه و من  دیگه غصه نمیخورم و سعی میکنم بازم مثل همیشه درست و به اندازه بخورم .

      و چون من  مدتها هست در سایت هستم خدا رو شکر  دیگه تفکیک غدایی ندارم  و به غداها برچسب نمیزنم قبلا چرا اینطور رودم اما الان دیگه حتی یادم نمیاد چه حسی داشتم و حالا دیگه ترس و نگرانی ندارم و  با خیال راحت و لذت از هر غدایی میخورم اونم شاید به اندازه یک سوم گذشته ی خودم  میخورم و خوردنم خود به خود بسیار کم  شده ولی هنوزم گه گاهی  با همین مقدار کم که میخورم ولی فشار شکمی رو حس میکنم و مشخص هست که باید بازم  کمتر بخورم و دارم روی این مورد به اندازه خوردن  خوب تمرکز میکنم که انشاا… به زودی تمام رفتارهای عذایی من  بهترین رفتارها خواهند بود  و من به زودی   در بهترین جسم ایده ال و متناسب  خودم خواهم بود .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/03/11 16:58
      مدت عضویت: 1647 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,223 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      من امروز می خواهم بگم من می‌خوام به همان طریق که چاق شدم لاغر بشم پس من میتونم لاغر بشم و لاغر بمانم چون دارم ازطریق ذهنی لاغر میشم و این تنها راه درست و اصولی لاغر شدن هست .ما در گذشته ازطریق ذهنمون چاق شدیم  پس حالا هم میخواییم از طریق همون ذهنمون  لاغر بشیم .

      ما در طی روز  بینهایت تصاویر رو میبینیم .

      مغز ما هیچ توانایی برای تصمیم گیری نداره اون  ازطریق شنیدن ها و دیده ها و تجربه های ما تصمیم میگیره .

      مثلا در گذشته اگر ما شنیده باشیم فلان آدم ،ادم خوبی نیست ما دوست نداریم با اون  فرد ارتباطی قرار کنیم حتی اگر تغییر کرده باشه و انسان درستی شده باشه اما ما دلمون نمی‌خواد باهاش در ارتباط باشیم و بر اساس اون شنیده های گذشته ی خودمون با اون  شخص برخورد میکنیم و ارتباط برقرار میکنیم .

      و یا مثلا اگر در گذشته در یه جایی برای ما اتفاق بدی بیفته دیگه تا سالها از اون مکان بدمون میاد چرا ؟؟چون خاطرات اون مکان برامون مرور میشه وچون اون خاطره برامون ناراحت کننده بود تمام تصمیمات بر اساس اون خاطره شکل میگیره .

      پس ذهن ما بر اساس اطلاعاتی که بهش دادیم  تصمیم میگیره که اسم این اطلاعات ما رو میزاریم خاطره 

      حالا نقش  خاطره درباره  چاقی و لاغری چیست ؟؟

      همه ی ما در مورد غذاها یه سری تعریف ها داریم که باعث میشه ما تصمیم های متفاوتی بگیریم 

      مثلا ما ایرانی ها در مورد قورمه سبزی کلی تعریف داریم  که وای سبزیش سرخ بشه و گوشتش گوسفندی باشه و….خیلی عالی میشه    و همون باعث میشه خود به خود بیشتر بخوریم و اما  ممکنه این تعریفها در ذهن افراد در جاهای مختلف دنیا متفاوت باشه و هر کس بر  اساس تعریفای خودش عکس‌العمل متفاوت نشون میده پس همین قورمه سبزی که در ذهن ما کلی خاطره داره ممکنه در ذهن یک فرد خارجی هیچ تعریفی نداشته باشه و یا ممکنه کسی در ذهنش از ماکارانی کلی تعریف داشته باشه که کس دیگه نداشته باشه  و همین باعث میشه افراد رفتارهای مختلفی در مقابل غذاها داشته باشن.

      حالا مسأله ای که در افراد چاق وجود داره اما در افراد لاغر وجود نداره این هست که چاق ها کلی اطلاعات کاذب از انواع غذاها دارن که لاغرها ندارن 

      چون این اطلاعات با احساسات ما قاطی میشه باعث میشه  چاق ها رفتارهای نادرستی داشته باشن.

      پس چاق ها برای خیلی  از غذا ها سناریو دارن 

      مثلا من در گذشته برای :

      ته دیگ میگفتم وای  من عاشق اون ته دیگ خوردن با غذا هستم و اون برشته بودنش هستم و…

      برای فست فود بارها میگفتم من عاشق اون پنیر روی اونها هستم که خیلی  کش میاد و …

      برای  ساندویج میگفتم من عاشق اون نون باگت خوشمزه اش هستم ویا اون دستی خوردنش هستم که قاشق و چنگال نداره

      برای  انواع سوخاری ها میگفتم من عاشق اون پودر سوخاری  دورموادشون  و اون طعم بینظیرشون هستم و ….

      برای چیبس  وپفک  میگفتم من عاشق اون شوری و تردید پفک و اون طعم های خاص چیبس و  کرانچی و پفک و اون خاش خاشی بودنشون هستم .

      و همیشه در گذشته وقتی با اونها مواجه میشدم تا تهش رو می‌خوردم و بعدش هم کلی عذاب وجدان داشتم و تازه  بعدش هم از ضررات اونها میگفتم که وای خیلی برای. بدن ضرر دارن و اما می‌خوردم .همیشه تقصیر این رفتارهای پرخوری  خودم رو گردن اشتهام میزاشتم و طوری حرف میزدم که انگار یه چیزی از بیرون میاد به زور غذا وارد بدن من می‌کنه و من هیچ تقصیری ندارم در حالی که تمام رفتارها و عکس العملهای من با غذاها  به خاطر خاطرات و سناریوی هست که من از اونها در ذهنم دارم حتی افرادی که میگن من در موقعیتهای خاص بیشتر میخورم مثلا در ناراحتی و یا شادی و یا  بارداری  و یا بیماری و یا سفر و یا … همش به خاطر این هست که در ذهنشون کلی ورودی از اطرافیان  داشتن که آدم در این جور مواقع زیادتر میخوره و عوامل تحریک کننده هم تا دلتون بخواد هست .

      پس من هم باید خاطراتم رو تغییر بدم هم عادتهام رو که بر اساس خاطرات بود ه  رو تغییر بدم 

      من باید ارتباط بین خوردن و خاطرات و اطلاعات قبلی رو ازبین ببرم تا موفق بشم و من خیلی در این زمینه روی خودم کار کردم از تکنیکهای استاد در دوره هاشون  استفاده کردم که رابطه ی من با این غذاها متناسب گونه و عادی باشه و خیلی هم نتایج خوبی گرفتم چون بارها گفتم 

      این مواد غذایی هیچ فرقی با هم ندارن 

      اونها رو تفکیک نمیکنم 

      همه برای تامین انرژی جسمی من اومدن 

      اونها ترس ندارن.

       رفتار  غذایی من با اونها  ترس داره 

      تمام اونها برای لذت بردن من اومدن 

      هیچ غذایی با من دشمنی نداره که من روچاق کنه و یکی دیگه رو لاغر کنه .و …..

      من الان  خیلی راحت تر  بدون توجه به خاطرات ام غذا مصرف میکنم دقیقا مثل متناسبها رفتار میکنم ممکنه غذایی رو هم بیشتر از یکی دیگه دوست داشته باشم اما همون رو هم یاد گرفتم  به اندازه نیازم مصرف کنم مثل دخترم و یا پسرم و …

      رفتار من بر اساس خاطره های داره شکل میگیره  مثلا من بارها شده سیر هستم اما چون غذا رایگان بوده با پولش رو دادم یا خوشمزه بوده یا چون زیاد بوده و یا چون مهمان بودم و یا چون نذری بوده و … من بیشتر از نیازم خوردم و همون اضافه بر نیاز خوردن من باعث چاقی من شده .بعض  از  غذاها هم بر اساس تعریفهایی که دارم زیادتر میخورم و اما من مدتها هست در چند مورد بالا که گفتم زیاده روی در خوردن دارم خیلی بهتر عمل میکنم طوری که خودم و اطرافیانم شگفت زده میشن که چطور اینقدر خوردی  خوب بیشتر. بخور  اما من نمیتونم چون دیگه عطر و بو و شکل  اون غذاها رو گذاشتم عطر و بو و شکل و مزه ی تناسبم و هر گز با دیدن اونها  پر خوردنم زیاده روی نمیکنم و اینقدر این تمرین رو انجام دادم که  ناخود آگاه به اندازه نیازم میخورم و رفتارهای جدیدی دارم .

      همین امروز ظهر ناهار پیراشکی داشتم با کالباس  و‌پنیر اما ازبکی بیشتر دوست نداشتم و نتونستم بخورم و اما بعدش بچه هام  چیبس بزرگی خریده  بودن که بخورن و اما نخوردن و من  از جلوی اونها برش داشتم اما فقط دو دونه خوردم و انگار سیر بودم و بهم مزه نداد و الان داخل کابینت هست و گفتم برمیدارم هر وقت نیاز داشتم. میخورم و به زور وارد بدنم هیچ مواد غذایی رو نمیکنم .

      من خیلی وقت هست در مهمانی  ها و سفرها و دورهمی ها و تولدها و .. به دنبال نقشه کشیدن برای خوردن نیستم و اصلا حتی دوست دارم به جای بیشتر خوردن بیشتر لذت ببرم و کارهای دیگه بکنم که اینم از مزایای استفاده. از دوره های استاد هست که  کلی ازفرمولها رو در ذهنم جابه جا کرده .و واقعا دیگه به جایی رسیدم که خوردن رو برای رفع نیاز بدنم می‌خوام و غیر از اون در هر زمان دیگه بهم لذت نمیده حالا شاید خطاهایی هم هنوز داشته باشم اما بسیار کم و  نا چیز شدن .و من عاشق این سبک زندگی و خوردن وتفریح کردن و خرید کردن و سلامتی هستم و از خداوند شاکرم که در این مسیرم و دارم این همه تجربه های عالی رو با هم میچشم.

      خدایا شکرت کمک کن بازم متناسب تر بشم  چون من در مسیر تغییر کردنم و اصلا طبیعی که من متناسب بشم و اگر من متناسب  نشم پس کی متناسب بشه .من راحت چاق شدم پس  راحت هم لاغر میشم چون در مسیر درست هستم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم