0

انعطاف در انتخاب (سوم)

علایق
اندازه متن

همه ما در زندگی علایق ی داریم که برخی از آنها از کودکی در ما شکل گرفته اند و تا به امروز پایدار بوده اند.

برخی دیگر از علایق ما در طی زندگی روزمره در ما ایجاد می شوند که بیشتر تاثیرگرفته از محیط پیرامون ما هستند.

من عقیده دارم زمانی می توانیم در زندگی احساس خوشبختی داشته باشیم که بر اساس علایق خود زندگی کنیم.

زندگی بر اساس علایق بالاترین سطح آزادی را برای ما به ارمغان می آورد.

تصور کنید شما در انتخاب همه جنبه های زندگی خود بتوانید آزادانه رفتار کنید.

  • پوشش مورد علاقه خود را داشته باشید
  • با فرد مورد علاقه خود زندگی کنید
  • در شهر مورد علاقه خود زندگی کنید
  • شغل مورد علاقه خود را داشته باشید
  • در زمان مورد علاقه خود بخوابید و از خواب بیدار شوید
  • غذای مورد علاقه خود را بخورید
  • هر کاری که مورد علاقه تان باشد را انجام دهید.

به نظر شما این طریق زندگی کردن چه طعمی دارد؟

متاسفانه بیشتر انسان ها در طول زندگی به دلیل آموزش های اشتباه توسط خانواده و جامعه، بر اساس سلیقه و نظر جامعه مجبور به انتخاب های متفاوت با آنچه مورد علاقه شان است می شوند.

این طریق زندگی کردن نتیجه ای جز احساس یاس و ناامیدی نخواهد داشت.

به زندگی خود در جنبه های مختلف توجه کنید.

چه تصمیماتی در زندگی گرفته اید که منطبق با علایق شما نبوده است.

ممکن است شما به پوشیدن لباس رنگ شاد علاقه داشته باشید اما به دلیل تعریف هایی که درباره پوشش مناسب یا رنگ مناسب شنیده اید ترجیح می دهید رنگی را بپوشید که مورد تائید خانواده یا جامعه باشد.

شاید شما علاقه دارید در شهر دیگری زندگی کنید اما به دلیل تعریف های خانواده و جامعه ترجیح داده اید در شهر فعلی محل سکونت خود زندگی کنید تا فرزند دلسوز والدین یا والدین دلسوز فرزندتان باشید.

احساس شادی و خوشبختی در زندگی شما ارتباط مستقیم با انتخاب بر اساس علایق تان دارد.

هرچه انتخاب های شما در جنبه های مختلف زندگی بر اساس علایق تان باشد شما در زندگی احساس بهتر و شادتری خواهید داشت و از زندگی لذت بیشتری می برید.

پس کاملا واضح است که انتخاب بر اساس علایق تاثیر بسزایی در شرایط کلی زندگی ما دارد.

نکته قابل توجه در مورد علایق این است که ما درباره انتخاب های خود تا حدودی انعطاف پذیر هستیم.

به این معنی که اگر گزینه ای نزدیک به علاقه اصلی ما باشد با انتخاب یا پذیرش آن مشکلی نداریم.

اما اگر گزینه پیش رو فاصله زیادی با علاقه ما داشته باشد و به هر دلیل مجبور به انتخاب آن باشیم احساس خوبی در ما ایجاد نخواهد کرد و باعث بالاگرفتن نجوای ذهنی در ما می شود.

موارد زیادی در زندگی ما وجود دارد که انتخابمان دقیقا منطبق با علایق ما نبود ولی نزدیک به آن بوده است.

شاید شما به رنگ قهوه ای علاقمند باشید و تصمیم گرفته باشید  برای خانه خود مبلمان با رنگ قهوه ای تهیه کنید.

اما زمانی که به فروشگاه های متعدد برای مشاهده مدل های موجود مراجعه می کنید مبلمان هایی که قهوه ای هستند ولی با رنگ دیگری ترکیب شده اند نیز مورد توجه شما قرار می گیرند.

دلیل این امر غالب بودن رنگ قهوه ای که موردعلاقه شماست و در ساخت مبلمان به کار رفته است می باشد.

حتما در جستجوی خود مبلمان هایی با رنگ های مختلف می بینید اما اصلا مورد توجه شما قرار نمی گیرند چون با علاقه شما تفاوت بسیاری دارند.

این از ویژگی های ذهن ماست که در مورد انتخاب علایق خود انعطاف پذیر است و ما می توانیم از این ویژگی ذهن خود برای اصلاح یا تغییر عادت های خود استفاده کنیم.

یکی از دلایلی که افرادی همیشه متناسب هستند این است که از این قانون ذهن خود به صورت ناخودآگاه استفاده می کنند.

آنها به مجموعه ای از غذاها علاقه دارند و همواره انتخابشان برای خوردن بر اساس علایق یا تا حدی متغیر است که از انعطاف ذهنی آنها خارج نمی شود.

اما به وضوح مشخص است که افراد چاق به علایق خود در انتخاب غذا یا حد و حدود انعطاف پذیری ذهن خود توجه نمی کنند و به همین دلیل تنوع غذایی افراد چاق بسیار گسترده تر از افراد متناسب است.

علاقه و انعطاف در انتخاب علایق موضوع بسیار مهم و تاثیرگذار در برنامه ریزی مجدد ذهن برای لاغر شدن است که در جلسه سوم به طور مفصل به آن می پردازیم

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.32 from 37 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22431
برچسب ها:
140 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/08 16:10
      مدت عضویت: 134 روز
      امتیاز کاربر: 11948 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 532 کلمه

      به نام خداوند مهربان بخشنده و همیشه حاضر و خواهان پیشرفت ما،

      و درود رحمت ثروت برکت سلامتی نور آگاهی آرامش آسایش و شادی و هر آنچه که استاد میخواهید هر لحظه جاری به زندگیتان ،

      چون واقعا دارید اینگونه:

       قدم به قدم همراه ما اقداماتی عملی برای آموزش دادن و یاد دادن در مرتبه اول به ذهنمون د ر درون و بعد در هماهنگی درون و بیرون ما و ایجاد واقعی در عملکرد و دست زدن به رفتارها و عادتهای درست را زندگیمون به ارمغان میارید،

      الهی هر چی از خدا خواستید عطا شده بهتون و تمام.

      استاد انعطاف در خیلی مسائل به خرج دادیم اگر منعطف نبودیم اصلا نمیشد زندگی رو ادامه بدیم ،

       پررنگ یا کمرنگ نزدیکتر یا دورتر ،

      بیشتر یا کمتر بالاتر یا پایینتر چپ و راست عقبتر جلوتر 

      تو هر چیزی نزدیک به آنچه که میخواستم عمل کردیم یا حتی بعضی وقتها خیلی دورتر از علاقمون 

      هر چند ذهنمون قبول نمی‌کرد آخرش رها میکردیم 

      نمونه اش در رشته تحصلیم اخرش از مدیریت بازرگانی و روانشناسی رفتم رشته مورد علاقه ورزشی ام خودم 

      تازه در نهایت اوایل در رشته مورد علاقه ورزشی و نبودم اما بعد رفتم به رشته مورد علاقه ورزشیم.

      یا در انتخاب منزلمون موارد خوب و بد رو سبک سنگین کردیم آخرش مورد بهترون خرید کردیم با اینکه کامل نبود،

      یا در مورد انتخاب ماشینمون یا در مورد جاهایی که سفر خواستیم کنیم نزدیک به نطرمون انجام دادیم گاهی هم خود آنچه را که خواستیم هم انجام دادیم ولی در کل منعطف بودیم .

      حتی در مورد مسئله درست خوردن و نحوه ورزش کردنم بگم :

      در مورد ورزش کردنم میومدن میگفتن باید ۷۰ کیلو ددلیفت بزنی من اوایل نمیتونستم اومدیم آروم آروم از وزنه کم‌ و با دمبل سبک شروع کردم ولی زدم کم‌ یا زیاد تمرین کردم بعد سراغ خود هالتر و ددلیفت زدن رفتم و کم کم که الان دیگه راحت میزنم،

      یا در مورد انعطاف پذیری خود حرکتو نمیتونستم اون حرکتو اومدم تقسیم به کوچیک کوچیک مشابه ه مان حرکت کردبعدها همون حرکتو  تونستم، 

      یا در مورد غذا خوردنم اومدم گفتم ذهنم و با مغزم که نمیدونه من الان برای سیر کردنش آب خوردم یا آبمیوه اومدم مشابه بهش خوراک و نوشیدنی دادم نزدیک به اون چیزی که میخواست ازم البته الان بیشتر از این ترفند استفاده میکنم چون از شما استاد یاد گرفتم یا 

      اوایل از خوردن کربوهیدرات و نشاسته و قند کلا میترسیدم 

      اومدم آرام‌آرام از کم خوری شروع کردم  دلم خیلی ولع و  خریص بود به خوردن قند سفید با قهوه یا واین بعد آرام آرام اومدم بهش به جاش مویز دادم بعد شکلات تلخ بعد الان الحمدالله هیچی ن نمیخورم با قهوه یا چای  کاملا حذف شد این عادتم،

      یا میان وعده می‌خوردم از نوع غذاهای کالری بالا اما انرژی کم و بد اما آرام‌آرام با آب خوردن قطعشون کردم ترفند زدم و هزاران راه و موضوع دیگه.

      اما ثبات می‌خوام داشته باشم آرام آرام بخاطره همین پیش میرم و اگر یک زمانی خطا میکنم خودمو می‌بخشم و احساس بد به خودم راه نمیدم نه به نوع غذا نه به وزنم و چاقیم و اصلا خیلی وقت من اصلا رو وزنه نرفتم متر اندازه نزدم اما یک قدرت عجیب یک حس عالی قدرتمندی و تسلط درونم داره قوی تر میشه الهی شکر که مرا در سیر لاغری با ذهن با استاد گرامی راهنمایی کردی،

      استاد خیلی ممنونم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/08/16 11:11
      مدت عضویت: 378 روز
      امتیاز کاربر: 22040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 343 کلمه

      سلام استاد 

      خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/08/16 توانستم این فایل را گوش بدهم 

      استاد من هم خیلی به رنگ زرشکی -سبز- آبی آسمانی علاقه دارم وخیلی از مواقع درانتخاب رنگ لباس و مانتو سعی کردم بر خلاف علاقه خودم رنگهای تیره بپوشم ولی خدا را شکر درانتخاب بعضی از پارچه ها که این رنگها بیشتر بوده علاقه خودم را درنظر گرفتم بخصوص برای روسری و یا وسایل خانه مثل پشتی- پرده – مبلمان – فرش و….

      استاد دربعضی از مواقع اتفاق افتاده که غذایی را دوست داشتم و چون ترسیدم که برای چاقی مضر باشد به آن آبلیمو و یا چاشنی دیگه زدم و مورد پسند بود و خوردم 

      و یا درمورد خرید وسایل شخصی شاید رنگ و مدل مورد علاقه را نتوانستم گیر بیاورم ولی با انتخاب رنگ دییگه هم احساس خوبی داشتم و راضی بودم مثل کفش مشکی به جاش قهوه ای یا طوسی برداشتم 

      نکته مهم در هرکاری احساس خوب داشتن است خیلی عالی عمل میکنه چون اعتماد به نفس فرد را بالا میبرد چون انتخاب خودم است و راضی هستم و احتیاج به تایید دیگران نیست . درمورد فایل قبلی که در مورد پرخوری به صلح رسیدیم چون داریم تمرینات را انجام میدهیم انشاالله نتایج خوبی را هم دریافت میکنم در پرخوری هم باید انعطاف پذیر باشیم و فقط یک مدل غذایی را که دوست داریم را نخوریم تا مرز خفگی بلکه در سر سفره انعطاف داشته باشیم و از هر غذایی مقداری میل کنیم تا هم مزه غذاها را بچشیم و هم به اندازه بخوریم و با این تمرینات کم کم فرمولهای چاقی را درذهن کم رنگ تر میکنیم و فرمولهای لاغری را جایگزین میکنیم و ترس از خوردن عذاها در ما کم رنگ تر شود که غذاها به خودی خود برای ما مضر نیستند و چاق نمیشویم 

      غذا+فکر چاقی = چاقی بیشتر                                      غذا+ لذت از خوردن و عدم چاقی = متناسب شدن 

      استاد از شما ممنون و سپاسگزارم که با این چالشها ذهن ناخودآگاه را به فعالیت باز میداریدو راه درست فکر کردن را نشان میدهید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/04/21 19:23
      مدت عضویت: 1647 روز
      امتیاز کاربر: 27941 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 683 کلمه

      سلام و درود به همگی   

      میخوام عادت نوک زدن به غدای بقیه اعضای خانوادم( نه غریبه ها ) رو اصلاح کنم پس باید از تکرار این عادت به حس خوب برسم .مثلا من خودم بعد از شروع  تکرار این دوره هر موقع خواستم این عادتم رو تکرار کنم حواسم بود و  به خودم گفتم این  عادت که کلی برات مزیت و خوشحالی.  داره  پس اگر دوستش داری و حالت رو خوب میکنه  انجام بده  و    با این تفکر همون حجم کم رو که عادت. دارم  داخل.دهنم بزارم گاهی اوقات  بازم  کمترش کردم گاهی اوقات هم اصلا به دلخواه تکرارش نکردم   اما گاهی اوقات هم با انجامش حالم رو بد نکردم و گفتم من باید با این عادت در صلح باشم و در مقابلش قد علم نکنم هر وقت دوست داشتم تکر ارش کنم هر وقت هم دوست ندارم تکر ارش نکنم . فکر کنم  این کارم درسته تا به رویای خودم برسم .

      ا

      من بارها برام  پیش. اومده ار یه چیزی خوشم اومده  اما همون مورد  رو نخریدم مثلا نزدیک به اون مورد رو خریدم یا مثلا از رنگی خوشم اومده   اما چون با رنگ دیگه ترکیب شده مجبور شدم همون ترکیب رو بخرم . یا در روابط هم همینطور هست مثلا  من با کسی دوست هستم که خیلی خوب. بوده اما دو سه تا بدی هم داره اما چون خوبی هاش بیشتر هست من . چشم پوشی میکنم. با اون داخل رابطه  میمونم  و یا بارها شده. به شهر ی سفر کر دم که کلی خوبی داشته اماچند مشکل هم داشته  که من به خاطر اون همه خوبی از مشکلات  اون شهر چشم پوشی کردم 

      برای مثال :

      من چند. روز  پیش به دنبال قاب موبایل بودم و یه طرحی رو میخواستم که اتفاقا  فر وشنده  گفت دارم و تازه شارژش کردم  و وقتی دیدمش  بسیار  دوستش داشتم و از دیدنش. لدت بروم و اتفاقا لنز دور بین هم داشت دقیقا  همون چیزی بود که میخواستم  اما به خاطر مدل جنسش  که براق بود  زود لکه ی  انگشت رو به خودش میگیرفت وفروشنده گفت اگر حساسی نبر اما من قید این گزینه رو زد م و خریدم و دوستش. دارم درسته تند و تند جا ی انگشت میفته روش اما من خریدم و کیف  میکنم.و قتی  میبینمش پس به خاطر یه  عالمه مزیت که داشت چشمم رو به روی یک مورد عیب بستم و خریدم .

      یا چند ماه پیش دنبال کتونی اورجینال خوب بودم که خاکستری رنگ هم نباشه چون قبلی هام که پام هست  ترکیب خاکستری با صورتی هست و اما یه جایی رفتم که فروشنده اینقدر تصمین کیفیت کرد و در پام راحت بود و دقبقا همون راحتی که میخواستم رو داشت و چون به قول خودش خرید قدیمش  بود با دلار ارز ونتر خریده بود اتفاقا قیمتش هم  خیلی مناسبتر از بقیه بود   برای همین  دیگه از رنگش ایراد نگدفتم و خریدم 

      یا مثلا من چند وقت پیش یه سرویس غذا خوری میخواستم که طلایی اش بیشتر  باشه اما یکی خریدم که بیشترش گلهای برجسته ی کر م رنگ داره و  خیلی کم نوار باریک  طلایی  رنگ دور ظرف داره 

      من عادت دارم همیشه در خریدهام ترکیب کنم و سفت و سخت نیستم  یعنی اگر علاقم پر رنگ تر باشه اون خرید رو میپذیرم .

      من چند وقت پیش به دنبال یک تیپ سبز رنگ بودم اما فروشنده گفت بیا با این تونیک سبز   شلوارت رو کالباسی ببر دیدم قشنگه و دیگه هر دو رو سبز نکردم و اتفاقا خیلی هم قشنگ شد .

      من آخرین سفرم رو دوست داشتم به سمت دیگه ای از شمال کشور  برم و جای تکر اری نرم  اما به خاطر  دوستم که جا رو رزرو کرده بود   و میخواستیم فقط با هم باشیم سخت نگر فتم و  پذیرفتم  و. رفتم  و خیلی هم خوش گدشت .

      من چند مدت پیش یه چایی ساز با یک برند معروف خارجی میخواستم اما خیلی گرون بود و در لحطه اخر هم تموم کرد و من از یه مارک دیگه با همون امکانات خریدم  و به خاطر اینکه برقی بود و امکانات لازم رو داشت و فروشنده هم تاییدش میکرد من از مارکش که خیلی معروف نبو د چشم پوشی کردم و خریدم و بسیار هم راصی هستم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/02/12 11:07
      مدت عضویت: 379 روز
      امتیاز کاربر: 1720 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 318 کلمه

      سلام و درود ب فرمانروای جهان وجهانیان ،خداوندگااار زمین و زمان

      سلام ب دوستان و استاد مهرباناین سوال توجه م بیشتر ب خودم جلب کرد که چقدر انعطاف پذیر بودم جاهایی اصلا خوب نبود نشان از بی هدفی میده

      1_از اول زندگی م) چون مادرم گفت این شخص برای ازدواج خوب من پذیرفتم

      2_جایی دوست نداشتم برم و چون همسرم اصرار می کرد من با لبخند ترکیبش می کردم می رفتم

      3_یا مجبور بودم کسانی رو ب خانه دعوت کنم که اصلا دوست نداشتم پس با ژست مهمان نوازی ترکیب کرده و دعوت میکردم

      4_یا با کسانی ب مسافرت می رفتم که مجبور بودم با خوشرویی ترکیب کنم که ب همه خوش بگذره

      5_ما با داشتن دو خانه و ماشین و شکست همسرم در کارش، باز انعطاف خرج بدم و با حس مادرانه و وظیفه همسری از شهری که بعد ازدواج ب شهر همسرم بود آمده بودم و 20 سال بود که عادت کرده بودم دوباره برای کار ب شهر دیگه بریم ودر خانه ای که امکاناتش محدود زندگی کنم

      6_من کتانی مارک و خیلی دوست دارم اما انعطاف خرج میکنم و مارکش و نمی خرم

      7_من رنگ مشکی و سفید و قرمز و خیلی دوست دارم خیلی شده ترکیبش و در لباسها دیدم خریدم

      8_من غذاهای محلی (بادمجون کباب و میرزا قاسمی خیلی دوست دارم و ترکیبش و با کباب جوجه

      9_من فرشی که زمینه ی  سرمه ای داشته باش رو خیلی دوست دارم اما همسرم بخاطر اینکه فقط می تونسته از یکجا بخره من با انعطاف خرج دادم سفیدش و گرفتم

      10_من خیلی پرخاشگر و عصبی بودم اما اینقدر ترکیبش کردم با آراامش الهی و حضور حضرت عششق ،و صلح  الان خیلی رضایت دارم از این انعطاف پذیری خودم

      استاد من تازه گیها متوجه شدم در همه جا نباید اختیار بدست کسی بدهیم جاهایی حق انتخاب داریم این سوال شما مدتهاست تو ذهنم که من هم باید هدف و حق انتخاب داشته باشم.

      استاد ممنون و سپااس از سوالهای خردمندانتون.

      ب امید تغییرات(من ب دستان خدا خیره شدم ،معجزه کرد)

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/20 14:35
      مدت عضویت: 479 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 935 کلمه

      سلام و درود .

      علاقه ،  انعطاف ، ترکیب . سه موضوعی که در این قسمت مطرح شد . 

      من در زندگیم به رنگ آبی علاقه دارم . اما انعطاف هم دارم و اون رو با سفید ،  مشکی ، سورمه ای هم ترکیب می کنم .

      من به کتونی  علاقه دارم. ولی انعطاف هم دارم و اون رو با کفش مشکی هم ترکیب میکنم و بعضی روزها اون رو میپوشم . 

      من به مادرم علاقه دارم ولی انطاف به خرج میدم و علاقه به مادر رو با علاقه به پدر و دوستان و سایر بستگان ترکیب می کنم . 

      من به  غذا علاقه دارم و انطاف به خرج دادم و  اون رو با خوردن و پرخوری ترکیب کردم . 

      من به  پرخوری علاقه دارم و حالا میخوام انعطاف به خرج بدم و اون رو با فرمولهای لاغری همراه کنم . 

      من انعطاف به خرج دادم و لاغری با ذهن رو با پرخوریم ترکیب کردم  . یعنی در عین حال که به عادت پرخوری علاقه دارم ، انعطاف به خرج دادم و در کنارش فایلهای لاغری با ذهن رو هم گوش دادم  . در کنارش متنها رو هم میخونم . 

      در کنارش تمرینات تغییر عادت رو انجام میدم . در کنارش نوشته ی برخی دوستان رو هم می خونم .

      در کنارش سعی می کنم نکات عملی تمارین رو در زندگیم ازش استفاده کنم .

      در کنارش نقطه ی سیری و گرسنگی رو هم پیدا کردم . 

      در کنارش تمرینات من اینو نخوردم هم انجام دادم . 

      در کنارش بعضی روزها پیاده روی رو هم انجام میدم . 

      من این تغییرات رو انجام دادم . پس  در سری دوم چالش تغییر عادت  تصمیم دارم تغییرات کوچک دیگه ای هم به چیزی که بهش علاقه دارم اضافه کنم . 

      برداشتم از ۳ فرمول ذهنی در این فایل و متن 

      اول اینکه بدونیم چه عاملی بیش  از همه به ما حس چاقی میده . 

      من اون موضوع رو پرخوری می دونم . بیش از همه این موضوع به من حس چاقی میده . 

      پس در سرزمین چاقی به موضوعی که علاقه دارم پرخوریه . 

      من علاقه به لاغری رو هم دارم به علاقه به پرخوری اضافه می کنم . 

      چون لاغربودن برام لذتبخش تره تا پرخوری . 

      احساس لاغری بیشتر بهم آرامش میده تا پرخوری . 

      احساس آرامشی که در لاغری با ذهن دارم برام لذت بخش تره تا اینکه فقط بخورم و بخورم و از فشار ذهنی و جسمیش رنج بکشم .

      من امروز میخوام انعطاف به خرج بدم و  علاقه به احساس لاغری رو  به علاقه  به پرخوری اضافه کنم و این ترکیب جدید یعنی احساس لاغری رو در همه ی زمانها با خودم داشته باشم . شاید با خودمون بگیم مگه میشه هم عادت پرخوری رو مثل گذشته انجام داد و  هم احساس لاغری داشت . 

      خب این یه ترکیب جدیده . 

      ترکیب قبلی این بود که پرخوری رو ما با احساس رنج همراه میکردیم . در تمریم جلسه قبل دو ترکیب بهش اضافه کردیم . 

      ۱- پذیرش مسئولیت پرخوری 

      ۲- صلح و احساس خوب در هنگام پرخوری . 

      پرخوری + پذیرش مسئولیت + احساس خوب = ظهور علاقه ی جدید ،  انعطاف پذیری ، کاهش احساس چاقی  . افزایش احساس لاغری  . کم شدن دفعات پرخوری . 

      حالا قسمت اول  رو با محصولات جدید ترکیب می کنیم . 

      پرخوری + پذیرش مسئولیت + احساس خوب + + علاقه جدید  + انعطاف + کاهش احساس چاقی + افزایش احساس لاغری + کم شدن دفعات پرخوری = ؟ 

      حالا این ترکیب جدید رو تکرار می کنم تا ببینم نتیجه چی میشه .

      چیزی که به ذهنم میرسه اینه که در این ترکیب جدید  علاقه من به پرخوری کمتر میشه و بر عکس علاقه ی من به انجام رفتار متناسب با غذا بیشتر میشه . نمیدونم شایدم این اتفاق نیفته . 

      باید ترکیب جدید رو امتحان کنم تا ببینم چه نتیجه ای برام داره . 

      من به ترکیب جدید علاقه دارم و انعطاف به خرج دادم و خودم انتخابش کردم 

      مسئولیت این ترکیب جدید رو هم میپذیرم . 

      چیز دیگه ای که برام داره درک بهتر لاغری با ذهن هست . من با ترکیبات جدید مسیر لاغری جدیدی رو در ذهنم ترسیم می کنم که بدون فیلتر چاقی قابل مشاهده است . 

      نمیدونم ولی حس می کنم فرمولها مثل سیم کشی برق هستند یا مثلا یه صفحه هارد ‌که یه قسمت مکانیکی داره یه قسمت الکترونیکی . در قسمت الکترونیکی کلی قطعه های ریز هستن که اتصال به هم پیدا می کنند و در حقیقت دو قسمتن یکی برای اتصال برق یکی برای انتقال دیتا . نمیخوام خیلی صحبت کنم . اما حس میکنم لاغری با ذهن دقیقا مثل مدارهای الکترونیکی یه هارد هستن که ما با تعییر اتصالات داریم دیتاهاش رو تغییر میدیم  . به عبارت ساده تر ما با تغییر سیم کشی ذهنمون داریم مدار الکترونیکی ذهنمون رو تغییر میدیم . حالا از این تغییر چه اطلاعات و دیتاهای جدیدی به دست میاد  الله اعلم . 

      مدار الکترونیکی جدید من اینه . اتصالات آی سی هارو تغییر دادم . 

      و حالا این مدار در من شکل گرفته . 

      پرخوری + پذیرش مسئولیت + احساس خوب + + علاقه جدید  + انعطاف + کاهش احساس چاقی + افزایش احساس لاغری + کم شدن دفعات پرخوری = ؟ 

      حالا  اتصال این آی سی ها چه دیتایی به من میده رو باید در عمل انجام بدم تا ببینم چه نتیجه ای برام داره . 

      اعتماد به نفس بیشتر .

      حال خوب بیشتر .

      جاری شدن احساس لاغری بیشتر .

      باز هم کاهش بیشتر پرخوری 

      به تعادل رسیدن احساسم نسبت به غذا .

      نسبت به قبل فکر نکردن به غذا 

      کاهش محدودیت ذهنی و عملی در خودم ایجاد کردن 

      فعلا فکر می کنم اینارو نتیجه بده ولی در عمل بهتر نتیجه رو نشون میده . 

      دلم میخواست دوباره تمرین امروز رو با احساس بهتری انجام چون دیروز خیلی کتر داشتم و اصلا نرسیدم تمرینات رو اونجور که دلم میخواد انجام بدم . برای همین امروز جبران کردم و دوباره تمرین رو به حس بهتری انجام دادم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/25 18:41
      مدت عضویت: 479 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 672 کلمه

      ادامه تمرین . با دوستام رفتیم یه دور زدیم برگشتیم عجب هوایی بود . کلی هم برف بازی کردیم  جاتون خالی اونا گفتن بریم کافه یه حالی ام اونجا ببریم  . من گفتم کار دارم و برگشتم . میدونستم الان که بریم اونجا شروع می کنند به بخور بخور . البته الانم هوا سرده نمیدونم باز باشه یا نه . به هر حال برای اینکه منو از مسیرم نحرف نکنند گفتم کار دارم نمیام . تعجبم کردن گفتن بیا بریم تا آخر شب صفا می کنیم . گفتم نمیام خونه کار دارم . خلاصه من برگشتم که بیام بقیه تمرینام و انجام بدم . راستش من الان خودمو مثل دانشجو می دونم 

       تازه به خدا اینهمه مطلبی که من اینجا یاد گرفتم تو دانشگاه تو این مدت کم  یاد نگرفتم .

      راستی فکر کنم دانشگاهم مثل همون رژیمها و آموزشگاههای زبانه که فقط الکی یه سری فرمول میدن بعد توقع دارن ما کار یاد بگیریم در حالیکه کسی که واقعا میخواد الکترونیک کار بشه اید عاشق کارش باشه و خودش تجربی یاد بگیره . یکی از اقوام ما به صورت تجربی الکترونیک رو یاد گرفته یعنی یه عاشق به تمام معنا تمام خونه اش پر از مادر برد و قطعات دیگه است . وقتی مشغول به کار میشه اصلا هیچی نمیفهمه و حتی یه استادم نداشته و اونقدرم کارش عالیه که تقریبا تو محل ما همه کارهای الکترونیکی و برقیشون رو میدن به ایشون . من خودمم یه وقتایی تو دانشگاه سوالی برام پیش می اومد میرفتم پیشش از استادای دانشگامون بهتر موضوع رو درک می کرد . شما هم تجربی به این همه آگاهی رسیدید و شاید روانشناسا انقدر از روح و روان ما با اطلاع نباشن که شما هستید . برای همین خیلی بهتر از اونا راهنمایی می کنید و مطلب رو برای ما باز می کنید . 

      خب برم ادامه تمرینم . 

      انعطاف رو من همین الانم داشتم . من کار ایده آلم این بود  که خونه باشم و تمرین بنویسم و لذت ببرم ولی چون دوستام اومدن دنبالم تا جاییکه مربوط به ذهن لاغر و فرمولای لاغری بود باهاشون همراه شدم  پس انعطاف به خرج دادم کار عملی مورد علاقه مو با یکم انعطاف نسبت به چیزی که میخواستم تغییر دادم . 

      من وقتی غذا میخورم معمولا دوست دارم با قاشقی غذا بخورم که ضخامتش کم باشه ولی گه یه جایی برم که قاشق حالا یکم ضخیم باشه میخورم ولی انتخابم همون قاشق نازک هست . 

      موقع لباس خریدن من از رنگ ابی اسمانی خوشم می یاد . ولی چون معمولا چاقم نشون میده آبی پررنگ رو انتخاب می کنم همون آبیه ولی یکم فرق داره و نوع آبیش پررنگتره .

      من از شلوار جین بیرون دوز خیلی خوشم میاد ولی چون چاقم و شلوارهای حاضری برام کمرش واینمیسته از شلوار  پارچه جین استفاده  میکنم میدم خیاط بدوزه که سایزم باشه . 

      بیشتر انعطافای من به چاقی مربوط میشه . البته درستترش اینه که بگم چاقیم به خاطر انعطاف پذیریم به وجود اومد . پس الانم میتونم به وسیله نیروی انعطاف پذیری در انتخاب خودمو لاغر کنم . 

      رنگ خونه رو من سفیداستخونی دوست داشتم . ولی پدرم کرمشو یکم بیشتر کرد .  

      من دوست داشتم بیشتر در کتابخونه دانشگاه درس بخونم ولی دوستام کتابخونه محل رو بیشتر ترجیح میدادن و برای درس خوندن میرفتیم اونجا 

      من دوست داشتم نهایت  ماهی دوبار برم فوتبال ولی دوستام ماهی ۴-۵ بار . خیلی وقتها با اینکه خسته میشدم و بیشتر تماشاچی بودم ولی نعطف بودم و باهاشون همراه میشدم .‌

      من از لامپ smd پروژکتوری خیلی خوشم میاد ولی حالا اگه از لامپای دیگه هم ببینم لازمم بشه میخرم . 

      من دوست دارم همیشه با اسنپ برم بیرون ولی حالا اگه تپسی هم شد خوبه . 

      من فیلمهای ژانر وحشت خیلی دوست دارم ولی ژانر جنایی رو هم که شبیهش باشه دوست دارم و نگاه می کنم .

      فکر کنم اگه تا فردا هم ادامه بدم کلی چیز پیدا می کنم که در اونها انعطاف به خرج دادم . 😅

      جالبه اینم یه نکته حیرت انگیز دیگه من اول تمرین اصلا نمیدونستم چی بنویسم ولی الان داره کلی مورد به خاطرم میاد که من با کمی اختلاف نسبت به اون مورد انعطاف نشون دادم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/25 16:41
      مدت عضویت: 479 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,101 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم . 

      اول چیزی که از این فایل گرفتم اینه که تا آخر همراه دوره بمونیم . جزء افرادی باشیم که رویاشون رو ادامه میدن تا بهش برسن نه جزء افرادی که فقط رویا پروری می کنند . پس وقتی دوره ای رو شروع می کنیم خیلی مهمه که تا آخرش بمونیم و رویامون رو بسازیم 

       خیلی جاها من اهدافمو رها می کنم اما الان فهمیدم علت رها کردنش این بوده که وقتی واردش شدم دیدم اون رویام نبوده و نمیتونم در اون به حال خوب برسم مثلا رژیمها رو شروع کردیم اما وسط راه حالمون بد میشد و دیگه ادامه نمیدادیم . اما من به شخصه خودم لاغری با ذهن رو دوست دارم و هر چقدر می گذره اتفاقا مشتاقتر میشم که ببینم خب امروز چی میخوام یاد بگیرم یا امروز چطور کار کنم که به  رویام نزدیکتر بشم . خلاصه شوق و اشتیاق دارم هم برای درسهای تئوری هم برای درسهای عملی .فکر کنم هدف این تمرین اینه که ما عادت پرخوری رو کم کم با یه عادت دیگه ترکیب کنیم تا به وسیله ی خاصیت انعطاف پذیری ذهن بتونیم به عادت جدید هم علاقه پیدا کنیم . البته نمیدونم فعلا فقط حدس میزنم . روزهای بعد معلوم خواهد شد . 

      خب من چند مثال میزنم برای خودم که مثلا از  چیزی خوشم اومده و وقتی هم که چیز دیگری بهش اضافه کردم بازم خوشم اومده . 

      حالا فهمیدم که چرا گفتین حتما بایدمزایای عادت مورد نظر رو بنویسیم و باهاش به صلح برسیم  و با احساس خوب بیایم ادامه تمرینات . 

      شاید اگه دوستان اون زمان کمتر شدن چون داشتن  با خودشون تمرین میکردن که حسشون به عادت مورد نظر خوب بشه . وگرنه که فکر نمیکنم کسی حرفای شمارو بشنوه و آموزشهای شمارو به کار ببنده و باز دلش نخواد ادامه بده . 

      چون به نظرم خیلی آموزشهاتون اصولی و صحیحه و واقعا درک میکنید احساس چاقی و لاغری رو و ما داریم در این راه دسته جمعی حرکت می کنیم و احساس تنهایی نمی کنیم . خدا شاهده من از وقتی اومدم در این سایت حالم خیلی خوبه اصلا دلم نمیخواد دیگه برم پیش دوستام . منی که دم به ساعت بیرون بودم تا با رفقام خوش بگذرونم مادرم میگه چرا دیگه بعد از کارت بیرون نمیری . البته اون از خداشه من توی خونه باشم و یه وقتایی بهش کمک کنم البته میگه خونه هم هستی همش سرت تو گوشیه . ولی خودشم داره تعجب می کنه من چجوری هی بهش نمیگم مامان گشنمه یه چی بده بخورم . استاد من تا قبل از این ده روز مدام میگفتم گشنمه . ولی الان اصلا دیگه نمیگم چون فهمیدم اون گرسنگی فرمول ذهنی بود نه نیاز بدن . من تونستم نیاز بدنم رو بشناسم و زمانی که واقعا گرسنه میشم به مامانم میگم و تا حدی هم میخورم که هم سیر میشم هم مزه غذا رو میفهمم و از جایی که دیگه مزه اش کم کم تموم میشه شروع میکنم به نخوردن . به ذهنم آمادگی میدم میگم ببین دیگه مزه نمیفهمی و سیر شدیم و خیلی راحت و با حس خوب غذا رو ترک میکنم . 

      خب برم سراغ تمرین . باورتون میشه من اصلا نمیدونم به چی علاقه دارم که حالا باید ترکیبش کنم .  انقدر چاقی توی مغزم گسترده شده که الان که دارم این تمرینارو حل میکنم به اعماق روزهای گذشته فکر می کنم تا یادم بیاد . 

      خب اولین موردش بر میگرده به خود رشته ام . من رشته ام ریاضی فیزیک بود رشته مورد علاقم  برق گرایش  الکترونیک بود اما گرایش مخابرات قبول شدم و من بازم اون و انتخاب کردم و به دانشگاه رفتم .  دوست داشتم تهران قبول بشم اما قزوین قبول شدم ولی بعد انتقالی گرفتم اومدم تهران . خلاصه هم از نظر گرایش و هم از نظر شهر یکم با اون خواسته ی من تفاوت داشت . 

      وقتی فکر می کنم میبینم من کلا آدم منعطفی بودم که چاق شدم . 

      یعنی خود همین چاقیم به خاطر انعطاف پذیریم بود . خود عادتهای چاقیم که به وجود اومدن یهو که نبود کم کم به خاطر خاصیت انعطاف پذیریمون عادتهای چاقی در ما شکل گرفتن . مثلا سیر بودیم گفتیم حالا بعدش یه چایی هم بخوریم شاید اولین بار که چایی رو خوردیم سختمون بود ولی به خاطر فرمول انعطاف ما تونستیم بگیم خب عیب نداره که حالا چی میشه حالا یه چایی خوردی دیگه و همینطور به مرور عادات چاقی ما  جای عادت لاغری که تنظیمات اولیه بودن گرفت . چون به قول شما که از اول یهو چاق نشدیم آروم آروم چاق شدیم . 

      یکی دیگه از مثالها در مورد انعطاف پدیری در مورد خرید موتور بود . من از این موتور سوزوکی های مشکی و قرمز دوست داشتم ولی خب یه مقدار گرون بود و بابام برام مدل پایینترشو گرفت اما تقریبا طرح و رنگش همون قرمز و مشکی بود ولی خب یکم با اون چیزی که من میخواستم فرق داشت ولی با همینم من حال کردم . 

      یکی دیگه از مثالها که غذاهای مختلف بود . اوووووه ما اونقدر در غذاخوردن انعطاف داریم که همه ی غذاها رو دوست داریم  اصلا نمیدونیم کدوم غذاها رو بیشتر دوست داشتیم . الان که فکر می کنم میبینم من یه زمانی یه سری غذاها رو بیشتر دوست داشتم مثلا ماکارونی من از اول ماکارونی شکلی رو دوس داشتم .هر روزم که میخوردم بازم دوست داشتم  بعد کم کم به خاطر انعطافم ماکارونی رشته ای هم بهش اضافه شد . بعد کم کم کوکوی ماکارونی هم بهش اضافه شد . بعد کوکو سیب زمینی بعد انواع کوکوها هم دیدم دوست دارم . بعد برنج و با کوکو هم دیدم دوست دارم بعد ماهی رو هم که اصلا دوست نداشتم کم کم بهش اضافه شد و همینطور این انعطافها و تنوع غذایی زیاد و زیادتر شد دیگه جایی شد که من همه چی دوست داشتم . الان نون بیات خشک شده رو هم میتونم بزنم تو ماست و بخورم . پس  صفت انعطاف موجود در من باعث شد انقدر غذاهای مورد علاقه ام زیاد بشه وگرنه از اول من فقط یکی دوتا غذا دوست داشتم . 

      همینطور مقدار ماده ی غذایی من یهو انقدر پرخور نشدم . به خاطر خاصیت انعطافی مادرم و گولهایی که منو میزد و اینکه حالا اینم بخوره بچم این لقمه رو هم با سالاد بخوره این هواپیا میشه حالا این لقمه رو هم با ماست بخوره ماست بشینه تو هواپیما و… به خورد من داد و من کم کم پرخور شدم و البته خودم از مادرم یاد گرفتم و چیزی که یاد گرفته بودم و ادامه دادم . 

      به نظرم علت اینکه میگن معمولا چاقها خوش اخلاقن به خاطر همین انعطافشونه که با همه چی سازگارن . 

      خیلی مثال دیگه داره یادم میاد ولی فعلا کار برام پیش اومده میام بقیه اشو مینویسم فعلا خدانگهدار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1401/02/23 23:29
      مدت عضویت: 1387 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 945 کلمه

      سلام و درود ▪︎

      جلسه سوم چالش ترک عادت -▪︎

      عنوان این فایل :انعطاف در ترک عادت ▪︎

            ♤♤♤♤♤♤

      قبل از توضیح چگونگی اعمال انعطاف در ترک عادتی که انتخاب کردم  لازمه در مورد  نحوه زندگی بر اساس  علایق یه توضیحاتی  داده بشه ▪︎▪︎▪︎

      حقیقت اینه که  زمانی می تونیم در زندگی احساس خوشبختی داشته باشیم که بر اساس علایق خود زندگی کنیم.زندگی بر اساس علایق ،  بالاترین سطح آزادی رو برای ما به ارمغان می آره ▪︎

      تصور کنیم  در انتخاب  پوشیدن پوشاک مورد علاقه ،زندگی در شهر  و   با فرد مورد علاقه  ، شغل مورد علاقه  ، خوابیدن و بیدار شدن در زمان مورد علاقه ، خوردن غذای مورد علاقه   و   کلا  در انجام هر کار مورد علاقه آزاد بودیم ، در یک‌چنین شرایطی  زندگی چه طعم دلپذیری  برامون داشت ؟ و چه سطح از خوشبختی رو تجربه  می کردیم ؟ ▪︎

      متاسفانه بیشتر انسان ها در طول زندگی به دلیل آموزش های اشتباه توسط خانواده و جامعه، بر اساس سلیقه و نظر جامعه مجبور  هستن به انتخاب های متفاوت با آنچه مورد علاقه اشونه  ▪︎▪︎▪︎▪︎

      این طریق زندگی کردن نتیجه ای جز احساس یاس و ناامیدی نخواهد داشت.▪︎ لطفا به زندگی خود در جنبه های مختلف توجه کنید. و به این سوال پاسخ بدید ▪︎

      چه تصمیماتی در زندگی گرفته ایم‌ که منطبق با علایق ما نبوده ؟▪︎

      ممکنه  من  به پوشیدن لباس رنگ شاد علاقه داشته باشم اما به دلیل تعریف هایی که درباره پوشش مناسب یا رنگ مناسب شنیدم  ترجیح می دم رنگی رو بپوشم که مورد تائید خانواده یا جامعه اس ▪︎

      شاید من علاقه دارم در شهر دیگه ای زندگی کنم اما به دلیل تعریف های خانواده و جامعه ترجیح دادم  در شهر فعلی محل سکونتم زندگی کنم▪︎

       تا فرزند دلسوز والدین یا والد دلسوز فرزندم باشم ▪︎▪︎▪︎▪︎

      احساس شادی و خوشبختی در زندگی من  ارتباط مستقیم با انتخاب من بر اساس علایقم داره ▪︎

      هرچه انتخاب های من در جنبه های مختلف زندگی بر اساس علایقم باشه   در زندگی احساس بهتر و شادتری خواهم داشت و از زندگی لذت بیشتری می برم ▪︎

      پس کاملا واضحه که انتخاب بر اساس علایق، تاثیر بسزایی در شرایط کلی زندگی ما داره▪︎

       ▪︎نکته قابل توجه در مورد علایق اینه که ما درباره انتخاب های خودمون تا حدودی انعطاف پذیریم ▪︎

      به این معنی که اگر گزینه ای نزدیک به علاقه اصلی ما باشه با انتخاب یا پذیرش اون  مشکلی نداریم.▪︎

      اما اگر گزینه پیش رو فاصله زیادی با علاقه ما داشته باشه و به هر دلیل مجبور به انتخاب اون باشیم احساس خوبی در ما ایجاد نخواهد کرد و باعث بالاگرفتن نجوای ذهنی می شه ▪︎

      موارد زیادی در زندگی ما وجود داره که انتخابمون دقیقا منطبق با علایق ما نبوده ولی  بهش  نزدیک  بوده ▪︎

      به عنوان مثال شاید من  به رنگ قهوه ای سوخته  علاقمند باشم و تصمیم گرفته باشم  برای خونه خودم مبلمان با  همین رنگ  تهیه کنم .▪︎

      اما زمانی که به فروشگاه های متعدد برای مشاهده مدل های موجود مراجعه می کنم مبلمان هایی  به این رنگ  هستن ولی با رنگ دیگری  مثلا   رنگ کرم ترکیب شدن  هم مورد توجهم قرار می گیره ▪︎

      دلیل این امر غالب بودن رنگ قهوه ای سوخته  که موردعلاقه  منه  و در ساخت مبلمان به کار رفته  هست ▪︎

      حتما در جستجوی  مبلمان  ،  رنگ های مختلف می بینیم  اما اصلا مورد توجهم قرار نمی گیرن چون با علاقه من تفاوت بسیاری دارن،▪︎

       ولی بالاخره به رنگ ترکیبی  ،، که رنگ غالبش قهوه ای سوخته اس  اما قسمتهایی به رنگ  کرم  کار شده رضایت  می دم  ..چون گاهی رنگای ترکیبی ، زیبایی بیشتری نسبت به  تک رنگ دارن ▪︎

      این از ویژگی های ذهن ماست که در مورد انتخاب علایق خود انعطاف پذیریم‌  و ما می تونیم از این ویژگی ذهن خود برای اصلاح یا تغییر عادت های خود استفاده کنیم….▪︎

      عادتی که دوست دارم ترکش کنم و بخاطرش آمدم در این چالش شرکت کردم  عادت به عصرانه خوردنه  ….می دونم که این عادت  از چندین سال قبل که  آدم خوش خوراکی شدم و هر ۴ ساعت بدنم طلب  غذا و نوشیدنی  می کرد با لذت شروع شده  بوده ….▪︎

       اما به تدریج  بخاطر چاقتر شدنم تمایل به  بیشتر کردن مقدار مواد مصرفی در وقت عصر پیدا کردم ▪︎

        این عادت  تبدیل به یک عادت چاق کننده در من شد … حالا  علاقه من تغییر کرده  ..علاقه دارم که مثل متناسبها رفتار کنم اونایی که هیچ اهمیتی به خوردن عصرانه  نمی دن  و اگر هم بخوان چیزی در این ساعت میل کنن  به چیزای اندک  اکتفا می کنن مثلا خوردن فقط  یه نسکافه یا یک پیمانه  شیر  به همراه یکی دوتا  بیسگوییت ، ،،،

      خوب پس من  در حال حاضر در جهت علاقمندیم   می خوام کاری انجام بدم ….▪︎  اما چون سابق بر این در موارد متعدد  به وقت رسیدن به یک خواسته ، انعطاف بخرج دادم  پس در این مورد هم باید فکر کنم و جوانب انعطاف رو رعایت کنم تا قدمی دیگر برای ترک این عادت  بردارم …خوب حالا باید چکار کنم ،،،؟؟  من به خوردن نان تازه در وقت عصر خیلی علاقمندم  و می خوام طبق خواسته و علاقمندی جدیدم این عادت رو بشگنم …نمی تونم تصمیمات  سخت و ناگهانی  اتخاذ کنم  مثلا این اشتباهه که  با قاطعیت و یک لحن محکم  بگم از امروز دیگه  نون در وقت عصر نمی خورم  …من برای رعایت انعطاف  باید ابتدا هر مقدار نان تا حالا به عنوان عصرانه می خوردم به یک دوم  تقلیلش بدم …و کلا غیر از نان هر چیز دیگه ای در این وقت تا حالا  مصرف می کردم به یک دوم  برسونم یکی دو روز با یک دوم نون مصرفی و خوراکی های دیگه جلو برم بعدش تبدیلش کنم به یک سوم  و بعد  فقط بشه  دو لقمه و بعد یک لقمه و بعد کلا  مصرف نون عصرونه ارو متوقف کنم ….  جوری بشه  که فقط به یک‌پیمانه شیر و دوتا بیسگوییت کوچیک و یک عدد میوه  اکتفا کنم …این میشه انجام مرحله  انعطاف در ترک عادت مورد نظرم …

           پایان جلسه سوم‌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/12/19 17:56
      مدت عضویت: 1319 روز
      امتیاز کاربر: 12486 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 540 کلمه

      سلااام

      من وقتی تمرین دیروز رو انجام دادم دیگه دوستم که پرخوریه نیومد سراغم اصلا انگار تا بهش گفتم بیا با هم دوست بشیم دست از سرم برداشت حالا من نمیدونم کی دوباره قراره بیاد ولی هر وقت بیاد قدمش به چشممه چون من قرار نیست دیگه چپ چپ نگاهش کنم وقتی درک کردم چقدر برام خوبی و آرامش داشته معلومه که دلم نمیخواد باهاش سر جنگ داشته باشم.

      درباره ی تمرین امروز هم خیلی فکر کردم من خیلی آدم غد و یه دنده ایم که این خیلیم خوب نیست و مطمعنم رو مخ خانوادمه ولی من دوست دارم دقیقا اون چیزی که توی ذهنمه رو داشته باشته باشم مثلا یه بار یه تابلو میخواستم برای توی اتاقم بگیرم و این تابلو یه طرح خاصی داشت که همه پسند نبود ولی من عاشقش شده بودم اگه همون روز که توی تابلو فروشی سر خیابونمون بودیم و به مامان بابام میگفتم یه تابلو با طرح طبیعت و چمیدونم از این جور طرحا میخوام حتما برام میخریدنش ولی چون اون تابلو خیلی براشون جالب نبود به منم گفتن نخرش ولی من 6 ماه پولامو جمع کردم و همه ی عیدیامو گذاشتم بعدش رفتم دقیقا همون تابلوعه رو گرفتم . کلا توی چیزایی که میخوام بخرم انعطاف پذیریه بالایی ندارم اما الان که دارم با خودم مرور میکنم میبینم که بعضی وقتا هم اینطوری بوده ولی نه به خاطر اینکه خودم میخواستم معمولا به خاطر اینکه بقیه از دستم عصبانی نشن یا ناراحت نشن این کارو کردم ولی بعد از یه مدت به خودم گفتم اونقدرام بد نیست مثلا یه بار با مامانم رفتیم مانتو بخریم و من یه مانتوی رنگ مشکیه ساده میخواستم ولی وقتی رفتیم اونجا مامانم به من یه مانتو سیاه سفید که توی قسمتای سفیدش یه طرحایی داشت پیشنهاد کرد و بعد من توی رو در بایستی خریدمش نمیدونم چرا فکر میکردم اگه چیزی که مامانم بهم پیشنهاد داده رو نخرم ناراحت میشه چون در واقعیت این طوری نبود اون فقط یه پیشنهادی داده بود و منم میتونستم ردش کنم اما چون بچه بودم این تو ذهنم بود که به حرفش گوش بدم خوشحال میشه و خلاصه خریدمش و تا یه مدتی استفادش نمیکردم اما بعد از چند وقت با یه شال صورتی پر رنگ و شلوار لی آبی پررنگ پوشیدمش و دیدم اونقدرام بد نیست.

      یه بارم بابام برام یه تخته ام دی اف روکش شده خرید که رنگشو دوست نداشتم میخواستم به عنوان میز بزنمش به دیوار اتاقمو و مصمم بودم که رنگشو سفید کنم بعد رفتم رنگ فروشی گفت چون چوبش روکش داره رنگ روش نمیخوابه بعدش بابام گفت روش یه چسب سفید میزنیم و حتی چسبه رو هم خرید اما من چند روز که گذشت دیدم رنگش اونقدرام بد نیست و همون موقع ها بود که به خودم گفتم بهتره یکم انعطاف پذیر باشم و ازون به بعد تصمیمای بیشتری شبیه این گرفتم . 

      مثلا من خیلی برام مهم بود که آیکنای همرنگ گوشیم حتما پیش هم دیگه و و کنار هم باشن یا حتما صفحه قفل گوشیمو چند روز به چند روز عوض کنم ولی الان کل این حساسیتام از بین رفته و ممکنه فقط یه ردیف از آیکنا رو همرنگ کنار هم بزارم و حالا اگه حتما قفل صحه رو عوض نکردم هم اشکالی نداره.

      اینا تجربه های من بود . 

      چه قدر مشتاقم برای جلسه های بعد

      خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/07/18 08:55
      مدت عضویت: 1598 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 499 کلمه

      سلام🙂

      تعریف شما رو از خوشبختی در نوشته فایل خیلی دوس داشتم

      زندگی بر اساس علاقه هامون

      انتخاب بر اساس علایق شخصیمون

      آزادی در انتخاب اونم بر اساس علاقه خودمون

      واقعا که چقدر لذت بخشه و چقدر با اصل و ذات آفرینش ما هماهنگه…

      این همون معنی اختیار هست در مقابل اجبار

      اینکه گفته میشه که خداوند به انسانها اختیار داده همینه اجباری در کار نیست 

      همه ما هر لحظه در حال انتخابیم و وقتی این انتخاب براساس آزادی براساس علاقه و سلیقه خودمون باشه خیلی احساس قدرتمندی میکنیم.‌.

      و جالبه که همه ما در انتخابهامون بر اساس علاقه خودمون یه طیف داریم یعنی خودمون رو محدودبه یه مورد خاص با ویژگی های خاص نمیکنیم وطیف روهم میپذیریم مثال شما در مورد مبل خیلی عالی بود و یاد زمانی افتادم که برای انتخاب مبلمان رفته بودم تهران 

      قبل از اون من بارها توی گوگل مبلمانهای مختلف رو دیده بودم رنگها و طرحهای مختلف و در نهایت تصمیم گرفته بودم مبل اسپورت بخرم که راحت باشه و از شلوغی تاجهای مبل سلطنتی و رنگ زرد اون خوشم نمی اومد در ضمن میخواستم پایه های مبل کوتاه تر باشه که نشست و برخاست روش راحت تر باشه در ضمن میخواستم که پارچه مبل ساده باشه و شلوغ نباشه بعد از ساعتها گشتن توی بازار در نهایت مبلی رو انتخاب کردم و خرید کردم که ترکیبی از مبل سلطنتی و اسپورت هست در واقع مبل سلطنتی با پایه های کوتاه تر و پارچه ای که کل ساختار مبل رو پوشانده ساده است فقط در قسمت نشیمن پارچه طرحداره اونم کاملا با تم مبل هماهنگه و شلوغ نیست و تاج و ساختار اصلی مبل هم چوب کنده کاری شده است که چون طلایی نیست و رنگ چوبه شلوغیش به چشم نمیاد و اتفاقا شیک و ظریف ساخته شده…و در کل ترکیبی از آنچه میخواستم و مدنظرم بود رو پذیرفتم و انتخاب کردم

      یه مثال دیگه در مورد فنجان های چای خوریم هست که دنبال فنجونهای کریستال با لبه های طلایی بودم که با لیوانها و سرویس چینی پذیراییم که لبه های طلایی دارن ست باشه و بعد از بارها بازار رفتن و دیدن فنجونهای مختلف در نهایت فنجونهایی رو خریدم که لبه های طلایی دارن و روی دیواره های کناری هم طرح گل داره و باز هم خودم رو محدود نکردم و انتخابی رو کردم که در همون طیف علاقه ام بوده..

      موقع انتخاب پرده به خاطر ست بودن با کف پوشها حریری رو انتخاب کردم که زمینه شیری رنگه ولی گلهای روی اون با کفپوشها رنگش همخوانی داره…

      موقع انتخاب رنگ موها طبیعی بودن انتخاب اصلی منه و بارها شده که قهوه ای روشن یا دودی زیتونی یا زیتونی تیره رو هم پذیرفتم

      و همه اینها نشون میده که ما خودمون رو حتی در علاقه و سلیقه مون هم محدود به یه مورد خاص نمیکنیم و تنوع و ترکیب و شباهت رو هم میپذیریم و طیفی از انتخاب رو بیشتر دوس داریم تا اینکه فقط یه رنگ یا یه طرح یا یه جنس رو بپذیریم

      و این همون آزادی هست که با ذات ما هماهنگه و ما چون نامحدود هستیم محدودیت رو حتی در علاقه خودمون نمیپذیریم.👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1400/03/15 18:04
      مدت عضویت: 1226 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 703 کلمه

      سلام بر تمام هم مسیرانم 

      و تمام رفتارها و عادتهام که لذت بخش بودند و من نمی دونستم 🤷🏻‍♀️😍

      برای احساس خوبمون داریم قدم هایی کوچک بر میداریم .قدم اول شناسایی عادتهایی بود که آزار دهنده هستند و قدم دوم آشتی باهاشون و فکر کردن و نوشتن مزیتهاشون که باید به احساسی میرسیدیم که دیگه از تکرار اون رفتار حالمون بد نشه و مقصرش نکنیم و بپذیریم که خودمون داریم انجام می دیم و اون رفتار قدرتی نداره که بخواد به اجبار یا روی علاقه انجام بشه و به صلح برسیم که مغز ما حالت نبرد و دفاع نگیره چون میشه جنگ با خود و در نهایت ناخودآگاه پیروز میشه و ما از خودمون شکست می خوریم .

      هر کدوم از ما یک سری علایق شخصی  از کودکی  داریم و یک سری از علایق هم به مرور زمان از پیرامون زندگی در ما ایجاد شده اند و فردی که نسبت به علایقش زندگی می کنه یک زندگی رها و آزاد رو در اوج خوشبختی و سعادتمندی را تجربه می کنه 😍

      اگر اون پوششی که علاقه داری رو انتخاب کنی ؟!

      یا محل زندگیت مورد علاقت باشه ؟

      یا فردی که عاشقشی باهاش زندگی کنی ؟

      یا حیوان خانگی مورد علاقه ات رو داشته باشی ؟

      یا محل تفریحت جز علاقه مندیهات باشند ؟

      یا هر زمان علاقه داشتی بخوری یا بخوابی یا مطالعه کنی ؟!

      چه احساس قدرتمندانه و رهایی به وجود میاد .اما خیلی وقتها ما در چارچوب تأیید دیگران و جامعه زندگی می کنیم و کاری رو انجام می دیم که علاقه نداریم و (نجواهای ذهنی در ما شروع می شوند).

      یه وقتهایی دلمون تخمه می خواد بخوریم به ما می گند نه امروز نخور خوب نیست😳یا یک نفر فوت شده می گند مشکی بپوش احترامه به صاحب عزا 🥺 یا امروز موسیقی گوش نکن یا فلان روز خیلی شادی کن 😳به قول شاعر تا بنده ی خویشی قفس اوج کمال است ….گاهی با خود فکر می کنم مگر من عروسک خیمه شب بازی ام که به دست دیگرانی که خود هیچ لذتی از زندگی نمی برند باید تکان بخورم‼️

      اما یکی از ویژگیهای ذهن ما منعطف بودن است یعنی نسبت به علایقمون و تا حد نزدیکی به اون علاقه انعطاف پذیر هست و ما از ویژگی منعطف بودن ذهنمون نسبت به علایقمون استفاده می کنیم در جهت اصلاح یا تغییر عادتهامون.

      افرادی که متناسب هستند نسبت به غذاهای مورد علاقه و غذاهایی که نزدیک به علایقشون هست دایره محدود تری دارند و به صورت ناخودآگاه از این ویژگی ذهنشون استفاده می کنند اما افرادی که چاق هستند در مورد علایق به مواد غذایی و انعطافشون دایره گسترده تری دارند و تقریبا همه غذا رو دوست دارند و می خورند 😋😄یعنی به خواراکیها نه نمی گند !همین هم باعث ذهن چاقشون میشه .مثال/علاقه به رنگ خاصی که در پوشش لباس  یا خرید وسایل منزل قالب هست اما با ترکیب های دیگه به کار میره مثلا من یک تی شرت قرمز میخواستم  و اون رنگ قرمز خاص بود اما مدلی دیدم و خوشم اومد که با رنگ قرمز و مشکی ترکیب شده بود یا شلوار کوتاه طوسی ساده می خواستم اما طرحدار بود و به خاطر کیفیت و طرحش خریدم ….اما گاهی شده خرید می کنم و میرسم خونه پشیمانم که چرا خریدم  ‼️که الان متوجه شدم به خاطر اینه که جزو علاقه مندیهام نبوده و به اجبار البته باز خودم انتخاب کردم و دچار نجوای ذهنی شدم .یادمه برای انتخاب کاغذ دیواری هم خیلی انعطاف به خرج دادم اما الان یه چیزی تو ذهنم میگه چرا باید دایره انعطاف پذیری من انقدر گسترده باشه 🤔اینکه هر قدم دورتر از علایقم هست ‼️😳شاید یکی از دلایل مهم تناسب فکر نداشتن در تمام جنبه های زندگی همین موضوعه جنگ و نزاع هر روزه با خود بر حسب اسارتی که خود درست کرده ایم برای راضی شدن همه و ناراضی بودن خود .

      اما به لطف پروردگار من خیلی عالی دارم پیش میرم اصلا همین که با عادتهام آشتی کردم این چندروزه خیلی رفتار صحیح و حس رضایتمندی داشتم و ذوق دارم ببینم جلسات بعد چه خبره ⁉️و احساس قدرتمندی  دارم و کمی از قدرت اون رفتارها رو که خودم بهشون دادم ازشون پس گرفتم و دادم به وجود شایسته و لایق خودم .

      سپاس از استاد عزیز که انقد ساده شاه کلید هر قفل رو در اختیار ما می زارند طلب خیر و آگاهیتون روز افزون 🍃🌸🍃🌸🍃🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم