وقت همگی بخیر عزیزان
واقعا همینطوره به قول قدیمیا آدم از کدوم دنده بلند می شه صبح !
صبح ها من همیشه توی ماشین وقتی می خوام برم سر کار اهنگ های شاد می ذارم گاهی هم حتی می رقصم پشت فرمون
و از اهنگها استوری می گیرم و شر می کنم که همه هم شاد بشن سر صبحی و واقعا اون روز روز خوبی می شه به لطف خدا و اما اگه بر عکسش باشه
بعضی وقتا ولی دمی دونم چرا می ترسم از اینکه خیلی شاد باشم نمی دونم شیطونه می گه خیلی وقتا نمی زاره استوری بگیرم از اهنگام تو ماشین
می گه اونوقت همه فکر می کنن تو همیشه خوشحالی بی خودی و از این حرفها…
مثلا امروز من همین اهنگ گذاشتم و گوش دادم و سر کارم منیجرم خیلی ازم تعریف کرد چون اینجا همه کارهای ما سر کار نمره داره و مریض ها که میان داروخونه نمره می دن به سرویسی که از ما می گیرن ! و خلاصه من خوشحال شدم و خودم و تشویق کردم توی راه خونه رفتم ناهار خوردم گرفتم توی ماشین داشتم می خوردم خیلی هم گرسنم بود ولی معذرت می خوام یه خورده از غذام مونده بود که یه نفر و دیدم که تو خیابون داشت می رفت تف کرد ولی انگار همون موقع فرشته درونم اینو فرستاده بود چون من بدم اومد و دیگه نتونستم ادامه بدم با اینکه گرسنم بود هنوز!
مثلا سر کار من گوشام و امروز فیلتر کردم همش می گفتن امسال سال بدی بود ولی من توی بحث شرکت نکردم و توی دلم می گفتم اما همه توی خونه بودن دور هم همگی آدم همدیگر رو بیشتر می بینه و خیلی چیزهای دیگه حالا بخوام بگم زیاد می شه ولی اونها و همه رو مرور کردم به جای این حرفهای الکی!
برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.ثبت امتیازامتیاز: 3 از 1 رأی
وقت همگی بخیر عزیزان
واقعا همینطوره به قول قدیمیا آدم از کدوم دنده بلند می شه صبح !
صبح ها من همیشه توی ماشین وقتی می خوام برم سر کار اهنگ های شاد می ذارم گاهی هم حتی می رقصم پشت فرمون
و از اهنگها استوری می گیرم و شر می کنم که همه هم شاد بشن سر صبحی و واقعا اون روز روز خوبی می شه به لطف خدا و اما اگه بر عکسش باشه
بعضی وقتا ولی دمی دونم چرا می ترسم از اینکه خیلی شاد باشم نمی دونم شیطونه می گه خیلی وقتا نمی زاره استوری بگیرم از اهنگام تو ماشین
می گه اونوقت همه فکر می کنن تو همیشه خوشحالی بی خودی و از این حرفها…
مثلا امروز من همین اهنگ گذاشتم و گوش دادم و سر کارم منیجرم خیلی ازم تعریف کرد چون اینجا همه کارهای ما سر کار نمره داره و مریض ها که میان داروخونه نمره می دن به سرویسی که از ما می گیرن ! و خلاصه من خوشحال شدم و خودم و تشویق کردم توی راه خونه رفتم ناهار خوردم گرفتم توی ماشین داشتم می خوردم خیلی هم گرسنم بود ولی معذرت می خوام یه خورده از غذام مونده بود که یه نفر و دیدم که تو خیابون داشت می رفت تف کرد ولی انگار همون موقع فرشته درونم اینو فرستاده بود چون من بدم اومد و دیگه نتونستم ادامه بدم با اینکه گرسنم بود هنوز!
مثلا سر کار من گوشام و امروز فیلتر کردم همش می گفتن امسال سال بدی بود ولی من توی بحث شرکت نکردم و توی دلم می گفتم اما همه توی خونه بودن دور هم همگی آدم همدیگر رو بیشتر می بینه و خیلی چیزهای دیگه حالا بخوام بگم زیاد می شه ولی اونها و همه رو مرور کردم به جای این حرفهای الکی!