0

صبح را خوب شروع کنیم

اندازه متن
با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.73 از 11 رای

https://tanasobefekri.net/?p=23139
برچسب ها:
13 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار من میتوانم
      1399/07/06 12:16
      مدت عضویت: 1547 روز
      امتیاز کاربر: 9173 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 525 کلمه

      سلام. 💎صبح خود را خوب شروع کنیم.
      من چند وقته که این کارو میکنم و هروقت که بیدار میشم اول خداروشکر میکنم که یک روز دیگر فرصت زندگی کردن به من داد. بعد به خودم حرف های قشنگ و انرژی دهنده میدم و در این روزها با یک انرژی متفاوت و خیلی بیشتری روزم سپری میشه.
      💎💎تغییر کردن..
      مهم اینه زندگی ما در مسیر تغییر باشه. نه به این معنا که هرروز جهت و مقصد رو تغییر بدیم بلکه وقتی از دیروز بهتر باشیم، بهتر زندگی کنیم و یک گام بیشتر به سمت زندگی ای که دوست داریم داشته باشیم برداریم، این تغییره…
      به نظرم توبه هم نوعی تغییره. تغییر از سمت و سوی بدی به خوبی،تغییر از سرزمین رنج و ناامیدی به سرزمین امید و خوشبختی.. از احساس بد به احساس های خوب…
      همین که من امروز فهمیدم باید هرروز کاری برای تغییر دادن و بهتر کردن زندگیم انجام بدم هم نوعی تغییره.
      من آگاه تر شدم.
      💎💎💎 قلمرو 92% ها و 8% ها:
      این نکته هم خیلی مهم بود برام و همچنین آموزنده.
      من در دوره ی تکرار هستم و با خودم میگفتم پس چرا نتیجه ای که میخوام نمیگیرم..
      امروز اما، احساس میکنم که من در قلمرو 8% خودم بودم و از اون انتظار نتیجه داشتم.. اما باید کوچ کنم و تغییرات در سطح افکار، جسم و زندگیم رو در سرزمین 92% ها یا همون ناخودآگاه جستجو کنم..
      من خیلی دوست دارم که در دوره ی پاکسازی چاقی ذهن شرکت کنم و به لطف خدا امیدوارم که به زودی شرایط مهیا بشه.
      این نکته برای من خیلی جالب بود که ناخودآگاه چه قدر کار داره در هر لحظه انجام میده که اگر هرکدوم ارادی بود من نمیتونستم اصلا به هیچ کدوم رسیدگی کنم و از بین میرفتم…
      اما ناخودآگاه بی هیچ سرو صدا هرروز و هرلحظه داره تمام این کار ها رو انجام میده و تازه کلی هم توانایی، آمادگی و قدرت داره که وارد زندگی بیرون از جسم من هم بشه و شرایطم رو تغییر بده. روی احساس من تاثیر بذاره، روی افکارم، بر روی جسمم، و اتفاقات مطابق با خواسته ی من رو فراهم کنه.. و من ازش استفاده نمیکنم…. چون نمیتونم قدرتش رو که خدا در اختیارش گذاشته حتی درک کنم…
      قبلا میگفتم اصلا ذهن وجود نداره بعد از مدتی با خوندن کتاب ها و شنیدن از افراد فقط باور کردم که وجود داره اما هست دیگه کاری نمیکنه بعد با لاغری با ذهن آشنا شدم و چون خیلی خیلی خیلی دلم میخواست لاغر بشم باور کردم که هست و میتونه کار هم انجام بده و اتفاقا خیلی نتیجه ی خوبی گرفتم ایده آل نبود اما از اون شرایط خیلی فاصله گرفتم.
      دقت کردین آدم وقتی به چیزی برسه خیالش راحت میشه که خب همیشه هست دیگه و مثل روزایی که آرزوش رو داشت و برنامه ریزی میکرد، ازش استفاده نمیکنه.. منم همینطور..
      باید امروز به خودم نهیب بزنم که درسته که ذهن همیشه همینجوری قدرتمند هست اما سن من که ثابت نیست اگر در این سن لاغر بشم مطمئنا لذت ها ی خیلی زیادی برای تجربه کردن دارم تا وقتی که در مثلا35/40 سالگی بخوام اقدام کنم.
      یک روز زودتر تغییر کردن خیلی بهتر از اقدام فرداست.
      ممنونم از این که نوشته منو میخونید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم