0

من به معجزات الهی باور دارم (قدم ۱)

زندگی با کمک خداوند
اندازه متن

معجزات الهی رخدادها و اتفاقاتی هستند که به یک باره در مسیر زندگی ما قرار می گیرند و شرایط زندگی مان را دگرگون می کنند.

معجزات الهی ممکن است در طی چند ساعت، روز، هفته، ماه یا سال وارد زندگی ما شوند اما از آن جهت که فراتر از انتظار ما هستند اطمینان داریم که فقط خداوند می تواند آن شرایط را برای ما رقم زده باشد.

از طرفی مطمئن هستیم شرایطی که با آن مواجه شده ایم در شرایط عادی زندگی مان نیاز به زمان بسیار بیشتری برای تحقق دارد درحالی که با کمک خداوند در مدت زمان کمتر نتایج فراتر از انتظار را تجربه می کنیم.

اخطاریه

درک نگاه خداوند

من باور دارم نگاه خداوند به من همیشه فراتر از نگاهی است که من به خودم دارم.

این باور درباره همه انسانها صدق می کند. به این معنی که نگاه خداوند به همه انسانها بسیار فراتر از آن چیزی است که آنها درباره خودشان تصور می کنند.

اگر من خودم را لایق فلان شرایط در زندگی می دانم، خداوند مرا لایق صدها و هزاران برابر آنچه برای خودم می پسندم می داند.

اگر من عقیده دارم استعداد خاصی ندارم یا توانایی های من معمولی و پیش پا افتاده هستند، نگاه خداوند درباره من این است که سرشار از استعدادها و توانایی های خارق العاده هستم.

معجزات الهی

هر نگاه یا نگرشی درباره خودتان دارید، باور کنید نگاه خداوند هزاران برابر بزرگتر از آن چیزی است که درباره خودتان می دانید یا تصور می کنید.

اگر با نگاه خودتان زندگی کنید قطعا نمی توانید از توانایی ها و استعدادهایی که خداوند در وجود شما قرار داده است استفاده کرده و شرایط زندگی خود را تغییر دهید یا حداقل از زندگی کردن لذت ببرید.

اما اگر با نگاه خداوند به خودتان حرکت کرده و در جهت خواسته های خود تلاش کنید نتایج عالی و شرایط فراتر از انتظار را تجربه خواهید کرد.

همه ما تجربیات و مثال هایی از زندگی خود و دیگران داریم که مطمئن هستیم رخ دادن آن شرایط فقط کار خداوند بوده است. این اثبات می کند که نگاه خداوند به انسانها همواره بزرگتر از آن چیزی است که آنها درباره خودشان تصور می کنند.

من زمانی که آموزش لاغری با ذهن را شروع کردم تصورم این بود که شاید برخی از اطرافیانم که همه چاق بودند به این موضوع علاقمند باشند.

من در آن زمان هرگز تصور نمی کردم آموزش های لاغری با ذهن روزی قرار است توسط انسان های زیادی در سراسر جهان مورد توجه و استفاده قرار بگیرد.

نگاه خداوند به من هزاران برابر آن چیزی بود که من درباره خودم، توانمندی هام و نتایجم فکر می کردم و انتظار داشتم.

آموزش های لاغری با ذهن، سایت تناسب فکری و هرآنچه از طریق کلام و دستان من در این فضای مجازی به واقعیت تبدیل می شود قطعا معجزات الهی است که در مسیر زندگی من رخ داده است.

هر رؤیایی که برای خود در نظر می گیرید، خداوند هزاران برابر آن را برای شما در نظر گرفته است.

هر سرنوشت یا تقدیری را برای خود باور کرده اید، خداوند هزاران برابر آن را برای شما در نظر گرفته است.

هر شرایط و موقعیتی را در زندگی برای خود واقعیت می دانید، خداوند می تواند هزاران برابر آن را به واقعیت زندگی شما تبدیل کند.

تجربه و دریافت آنچه خداوند برای شما در نظر گرفته است فقط نیاز به باور کردن دریافت معجزات الهی دارد.

اینکه باور کنید خداوند بعنوان خالق، همواره مراقب و پشتیبان شما در زندگی است.

اینکه باور کنید خداوند اگر در زندگی با در بسته ای مواجه می شوید، حتما کلید آن نزد خداوند است و به موقع آن را به شما خواهد داد تا آن در بسته را باز کنید.

اینکه باور کنید حضور شما در این دنیا یکی از معجزات الهی است و شما اینجا هستید تا معجزات بی نهایت خداوند را تجربه کنید.

بسیار مهم است که همواره به خاطر داشته باشید با چشمان خداوند و از نگاه او به خودتان و توانایی ها و شرایطی که می توانید در زندگی کسب و تجربه کنید نگاه کنید.

نگاه خداوند به خودتان را جایگزین نگاهی که درباره خود دارید کنید تا انگیزه و اشتیاق شما برای حرکت کردن و خلق رویاهای تان چند برابر شود.

معجزات الهی

ممکن است تصور کنید اوضاع فعلی تان همیشگی است.

مدت هاست در این شرایط هستید و همه شواهد تایید می کند که این شرایط همیشگی است و تغییر آن امری محال و غیرممکن است.

من سی و چهار سال چاق بودم و هیچ امیدی برای لاغر شدن نداشتم.

من بیش از دوازده سال بود که ازدواج کرده بودم و هیچ امیدی به تغییر شرایط عاطفی با همسرم نداشتم.

من بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه سه سال مغازه خدمات کامپیوتری داشتم، پس از آن هشت سال کارمند دولت بودم، سپس سه سال شاگرد نجار بودم و ۵ سال مغازه ابزار و یراق داشتم، اما هیچ نشانه امیدی از بهبود شرایط در زندگی ام احساس نمی کردم.

به افراد مختلف بدهکار بودم و چندین وام بانکی داشتم که توان پرداخت اقساط آنها را نداشتم.

خودم را انسان گناهکاری می دانستم که از فضل و رحمت خداوند محروم شده است.

خودم را لایق بلاها و مصیبت های زندگی می دانستم چون باور کرده بودم از خداوند دور شده ام و او مرا رها کرده است.

همه شرایط حاکی از این بود که من رنگ خوشبختی را در زندگی نخواهم دید. من قادر به تغییر شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کرده بودم که به دلیل متولد شدن در خانواده ای متوسط، به دلیل ایرانی بودن، به دلیل زندگی در شهری کوچک، به دلیل نداشتن پشتوانه مالی، به دلیل نداشتن سرمایه، به دلیل نداشتن شانس، به دلیل نالایق بودن دولت، به دلیل زود ازدواج کردن، به دلیل نداشتن مدرک دانشگاهی بالا، به دلیل نداشتن مغازه ملکی و به صدها دلیل واضح دیگر همیشه در این شرایط زندگی خواهم کرد.

اما زمانی که به لطف خدای مهربان به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم و نگاه و نگرش تازه ای درباره خداوند در وجودم شکل گرفت نور امید در وجودم شکل گرفت و به بخشش و رحمت او امیدوار شدم.

به محض اینکه این نگرش در وجودم شکل گرفت که نگاه خداوند به من با نگاهی که من به خودم دارم از زمین تا آسمان متفاوت است نور امید در قلبم روشن شد.

با آنکه هنوز باور نکرده بودم که خداوند مرا دوست دارد یا مرا می بیند و همیشه آماده است تا به من کمک کند اما انتظار تجربه بزرگی و عظمت خداوند در من شکل گرفت.

من منتظر تجربه معجزات الهی در زندگی ام بودم.

من منتظر مشاهده تغییرات عظیم و باورنکردنی در زندگی ام بودم.

من هر روز را با این انتظار که خداوند زندگی مرا دگرگون خواهد کرد سپری می کردم.

و آن روز سریع تر از آنچه تصورش را می کردم فرا رسید و من شاهد رخ دادن معجزات الهی در زندگی ام یکی پس از دیگری شدم.

هرآنچه سالها درباره خودم تصور می کردم دگرگون شد.

دیگر من آن انسان افسرده، ناامید، مضطرب، پرخاشگر و عصبی مزاج نبودم بلکه نگاه خداوند درباره خودم را باور کردم و من انسانی شاد، امیدوار، آرام و پر جنب و جوش و عاشق زندگی کردن شدم.

من آن انسان چاقی که باور کرده بودم چاقی من ارثی است و خداوند مرا چاق آفریده است نبودم بلکه این نگاه خداوند که برای من سلامتی و تناسب اندام را در نظر گرفته است باور کردم و رنچ سی و چند سال چاقی در مدت کوتاهی پایان یافت و لذت و شادی تناسب اندام در زندگی من جاری شد.

دیگر من آن مرد عصبی و پرخاشگر و تندخو در زندگی با همسرم نبودم، بلکه نگاه خداوند درباره خودم که لایق تجربه عشق و مودت در زندگی و در کنار همسرم هستم را باور کردم.

نگاه من درباره اینکه تا ابد بدهکار خواهم بود را با نگاه خداوند که زندگی سرشار از نعمت و فراوانی را برای من درنظر گرفته بود تغییر دادم و همه بدهی های چند سال کسب و کار ناموفق را در کمتر از یک سال پرداخت کردم.

نگاه من درباره کسب و کارم که هرگز رشد و پیشرفت نخواهد کرد را با نگاه خداوند که گسترش و برکت را برای من در نظر گرفته است جایگزین کردم و کسب و کار من در کمتر از چند سال در سراسر جهان گسترش پیدا کرد و مورد استقبال قرار گرفت.

اینها بخشی از معجزات الهی است که فقط در طی چند سال اخیر در زندگی من رخ داده است. معجزاتی که هرگز با تلاش و کوشش قادر به رقم زدن آنها نبودم بلکه فقط با توکل و ایمان به دریافت معجزات الهی توسط خداوند در زندگی من ایجاد شدند.

معجزه زندگی خودت باش

من شما را نمی شناسم اما باور دارم اگر در به سمت این صفحه و خواندن نوشته های آن هدایت شده اید قطعا در صف انتظار دریافت معجزات الهی قرار دارید.

مهم نیست در چه شرایطی هستید یا چند سال است تلاش می کنید شرایط زندگی خود را تغییر دهید اما موفق نشده اید.

مهم نیست چقدر احساس ناامیدی می کنید یا خود را در اسارت افکار و یا حتی اشخاص می دانید و تصور می کنید تا با آنها زندگی می کنید رنگ خوشی را نخواهید دید.

مهم نیست اگر همواره در حال سرزنش کردن خودتان هستید که چرا آن اشتباه‌ را مرتکب شدید یا آن تصمیم را گرفتید و یا آن اقدام احمقانه را انجام دادید.

حتی مهم نیست اگر تا به امروز تصور می کردید به واسطه گناهان بی شماری که مرتکب شده اید یا سهل انگاری های زیادی که در عبادت های خود داشته اید از خداوند دور شده اید یا خداوند شما را رها کرده و یا حتی نفرینتان کرده است.

اکنون و برای این لحظه فقط این مهم است که باور کنید خداوند شما را فرا خوانده است تا معجزه زندگی خودت باشی.

باور کنید خداوند از طریق این نوشته شما را صدا می زند و فقط کافی است در وجود خود به او پاسخ دهید.

به ندای خداوند (بله) بگویید.

در وجود خود صدای خداوند را بشنوید که نام شما را صدا می زند. سپس به او پاسخ دهید: بله

من در وجودم صدای خداوند را می شنوم: رضا …… رضا …… رضا

و هر روز و هر لحظه به او پاسخ می دهم: بله …… بله ……. بله

برای شروع همین کافی است.

من به معجزات الهی ایمان دارم

این عبارت را با خودتان تکرار کنید.

اگر نمی توانید با صدایی بلند آن را تکرار کنید اصلا مانعی نیست. زیر لب تکرار کنید: من به معجزات الهی ایمان دارم.

حتی اگر زیر لب هم قادر به تکرار این عبارت نیستید، اشکال ندارد. در ذهن خود این عبارت را تکرار کنید.

ممکن است این فکر در ذهن شما مرور شود که: تو نمی توانی در زندگی به آرزوهایت برسی. تو قادر به پرداخت بدهکاری هایت نیستی.

هر طور حساب و کتاب کنی امکان ندارد بتوانی از این شرایط خلاص شوی و زندگی بهتری داشته باشی.

این نگاه تو به خودت و نگرش تو درباره خداوند است.

اما نگاه خداوند به تو و پیام خداوند برای تو چیز دیگری است.

تو هنوز معجزات مرا ندیده ای.

تو هنوز عظمت بی حد و حصر مرا ندیده ای.

تو هرگز خیر و برکاتی که می توانم وارد زندگی ات کنم را نمی توانی تصور کنی.

نگاه من به تو فراتر از نگاه تو به خودت است.

خودت را از نگاه من ببین.

به خودت با چشمان من نگاه کن و درباره خودت آنگونه که من درباره تو فکر می کنم فکر کن.

خداوند همیشه با روش های معمولی و به آن صورتی که تو فکر می کنی در زندگی ات عمل نمی کند.

مواقعی وجود دارد که من کم کم نعمت هایم را وارد زندگی ات می کنم.

در این شرایط تو باید ایمانت را حفظ و با توکل و امیدواری به زندگی ادامه دهی و روزها را سپری کنی.

در این صورت معجزات خودم را وارد زندگی ات می کنم.

به جای اینکه از مرحله ۷ به ۸ و سپس به ۹ وارد شوی تو را از مرحله ۷ به ۸ و سپس به ۶۳ و ۶۴ و … وارد خواهم کرد.

این نتیجه ایمان به دریافت معجزات الهی خواهد بود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

اخطار

تمرین:

۱- احساس و برداشت خود از آگاهی که کسب کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.

۲- مواردی در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کنید که نشانه ای واضح از معجزات الهی در زندگی بوده اند.

۳- در ذهن خود بر اساس این نگرش که در صف دریافت معجزات الهی هستید، مسیری فرضی و آسان برای تجربه چند تا از مهمترین خواسته هایتان را بنویسید. (بسیار مهم)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.33 از 82 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42261
برچسب ها:
95 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Maryam
      1402/11/13 02:46
      مدت عضویت: 1700 روز
      امتیاز کاربر: 1610 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,172 کلمه

      به نام خدایی که جان آفرید 

      زمین و زمان و مکان آفرید 

      بشر ، ماورای جلالش نیافت 

      بصر ، منتهای جمالش نیافت

      سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و همراهان عزیز در این مسیر شگفتی آفرین

      گام اول زندگی با کمک خداوند

      ۱. احساس و برداشت خود از آگاهی که کسب کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.

          [ من به معجزات الهی ایمان دارم ]

      احساس خیلی خوبی دارم و خوشحالم از کسب این آگاهی جدید که یاد گرفتم خودم رو از دریچه نگاه خدا ببینم 

      فهمیدم من انسان ارزشمندتری هستم فقط نگاه خودم نسبت به توانایی های خودم آنطور که باید بزرگ نیست !

      ما انسانها‌ عادت کردیم که خودمون رو بی ارزش تر از چیزی که هستیم ببینیم و توانایی هامون رو کوچک بشماریم ! 

      حس می کنم با خواندن این مطالب پرده ای از جلوی چشمام کنار رفت و یاد چیزایی افتادم که تا به امروز می دیدم اما آگاه نبودم من در اطرافیانم انسانهایی رو می شناسم که اعتماد به نفس بسیار بالایی دارند و خودشون رو بالاتر از چیزی که ما می بینیم می بینند ! 

      تا به امروز وقتی با اون افراد مواجه می شدم در دلم می گفتم عجب اعتماد به سقف کاذبی داره ! 

      گاهی هم برای خودم هم برای نزدیکانم این سوال پیش میومد که این شخص لایق چیزهایی که داره نیست ! و ما ندونسته اون شخص رو قضاوت کردیم و بارها شنیده بودم که در مورد این شخص می گفتن که ما موندیم این هیچ هنری نداره و استحقاق این جایگاه در زندگیش نیست ! پس چطور به این جایگاه رسیده ؟ 

      ولی امروز آگاه شدم که این افراد نگاه درستی به خودشون دارن و دلیل موفقیتشون هم همین مسئله ست 

      و در مقابل این افراد انسانهای زیادی رو می شناسم که بسیار خود کوچک بین هستند و توانایی ها و استعدادهای بسیار منحصر به فرد و بالایی دارند اما حتی این استعدادها رو به حساب هم نمیارن و وقتی بقیه ازشون تعریف و تمجید می کنن بسیار متواضعانه میگن من لایق اینهمه تعریف شما نیستم و … و این حرف یک تعارف ساده نیست این افراد واقعاً توانایی ها و استعدادهای خودشون رو کوچک می شمارند و به همین دلیله که توی زندگی به جایی که لیاقتش رو دارند نمی رسند چون به خودشون و توانایی هاشون نگاه انسانی بسیار حقیر دارند !

      حتی به خودم عمیقتر شدم توی هر مسئله ای که خودم رو با نگاه بالاتری می دیدم پیشرفت چشمگیرتری داشتم و چقدر برام جالب شد که من توی زندگیم و توانایی هام همه جا سطح لیاقت خودمو ارزیابی کردم و طبق همین ارزیابی به خودم نمره دادم و اجازه ندادم پامو فراتر بزارم و خودمو در محدودیتهای ذهنم حبس کردم !

      ولی امروز خوشحالم که سطح آگاهیم بالاتر رفت و دیواری که سد راه پیشرفتهای زندگیم بود دیدم 

      من از امروز به خودم قول میدم که به هیچ دیواری اجازه ندم بین من و خدای من فاصله بندازه چون من پشت دیوار محدودیتهام ایستاده بودم و خدای نامحدودم رو ندیدم که آنسوی دیوار دستش رو به سمت من دراز کرده تا از اون دیوار عبور کنم و دیوار محدودیتهام رو بشکنم 

      خدا بیشتر از من دوست داشت که من به موفقیت برسم اما من ترسیدم به خدا اعتماد کنم اما از امروز دستم رو میذارم تو دست خدا و به خدا اعتماد می کنم تا با کمکش به آرزوهام‌ برسم 

      من از امروز به تمام آرزوهام قول رسیدن دادم چون: 

        ( من به معجزات الهی ایمان دارم )

      ۲. مواردی در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کنید که نشانه ای واضح از معجزات الهی در زندگی بوده اند.

      خدای من همون خداییه که حضرت ابراهیم رو از آتش نمرود نجات داد

      خدای من همون خداییه که حضرت یونس رو از شکم ماهی نجات داد

      خدای من همون خداییه که حضرت یوسف رو از برده به عزیز مصر تبدیل کرد 

      خدای من همون خداییه که زلیخا رو بینا و جوان کرد و بهش عمر دوباره بخشید

      خدای من همون خداییه که رود نیل رو برای حضرت موسی و یارانش شکافت 

      خدای من همون خداییه که برای حضرت مریم از بهشت غذا می فرستاد و با یک سیب بهش حضرت عیسی رو هدیه داد  

      خدای من همون خداییه که به حضرت عیسی دستور داد در گهواره سخن بگه و …

      اگر بخوام از زندگی خودم و اطرافیانم مثال بزنم 

      خاله من زمانی که خیلی جوان بود و تازه عقد کرده بود متوجه میشن که سرطان داره و مدتی شیمی درمانی و … میکنه و بعد تمام دکترای قم و چند تا شهر دیگه جوابش می کنن ولی همسر خاله ام که خیلی دوستش داشته می برتش مشهد و همونجا خاله ام یک خواب می بینه که بهش میگن شفا گرفتی بعد که دوباره آزمایش میده اثری از بیماریش نبوده 

      خودم وقتی راهنمایی و اول دبیرستان بودم خیاطیم افتضاح بود جوری که مامانم همیشه بهم می گفت تو هیچ وقت تو زندگیت خیاط نمیشی چون حتی نمی تونستم یک کوک ساده به مقنعه ام بزنم

       که حتی خواهرامم بلد بودن اما من سر یکسری مسائل کلاس اول دبیرستان کل امتحانام به جز چند تا درس رو برگه سفید دادم و زمان انتخاب رشته فقط سه تا اولویت داشتم

       و من تصمیم گرفتم برم رشته ی طراحی و دوخت کارو دانش که با مخالفت شدید بابام روبرو شدم چون فکر می کرد مخارج این رشته بالاست و ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم و به من گفت باید یکبار دیگه اول دبیرستان رو بخونی و یک رشته نظری قبول بشی !

       اما من تصمیم خودم رو گرفته بودم و بابام با کمال نارضایتی و دعوا و قهر و فقط با این شرط قبول کرد که کوچکترین پولی برای من خرج نکنه و کوچکترین حمایتی از من نکنه و من قبول کردم 

      و همونجا با دل شکسته از خدا خواستم کمکم کنه و خودش همه جوره حمایتم کنه و دستمو بگیره و کمکم کنه به خودم و بابام و همه خودمو ثابت کنم و من در این دو سال معجزاتی رو با چشم دیدم که خودم هنوز باورم نمیشه انگار توی اون مدرسه همه یک جورایی دست خدا بودند برای کمک کردن به من !

       از مدیر گرفته تا سرپرست مربی های کارگاه خیاطی همه بهم کمک می کردند و پارچه و وسایل مورد نیازم رو بدون هیچ گونه منت گذاشتن در اختیارم می گذاشتند ! 

      و اتفاقاتی برام افتاد که هنوز که بهش فکر می کنم حیرت می کنم من به حدی هر روز در حال پیشرفت بودم که نه تنها شاگرد اول و شاگرد نمونه کل مدرسه بودم بلکه کاپشن دوزیم توی کل کشور اول شد!

      و من سر گروه سرگروه های کارگاه شدم و تنها دانش آموزی بودم که اجازه داشت زنگ های تفریح وارد دفتر معلمها بشه و مربی به من درس میداد و من به سرگروه ها درس می دادم و سرگروهها هر کدوم به زیر گروههای خودشون درس میدادن

       و در آخر هر کس مشکل داشت یکراست میومد پیش خودم 

      و بعد از اون بابام کاپشنی که برای خودش و برادرم دوخته بودم برد پیش کت و شلوار دوزش که بهترین خیاط شهرمون بود که براش جادکمه بزنه و کت و شلوار دوزش به حدی از کار من خوشش اومده بود 

      و کلی تشویق و تمجید کرده بود که بابا حسابی خوشحال شده بود و بهم گفت واقعاً بهت افتخار کردم و حتی از من دعوت به کار با حقوق بالا کرده بود که من در اون زمان شرایطش رو نداشتم که برم سر کار 

      معجزه ی دیگه ای که توی زندگیم رخ داد مربوط به کارم بود که بابام خیلی مخالف بود و اجازه نمیداد من برم سرکار اما من از خدا خواستم که راضی بشه و به طرز معجزه آسایی راضی شد و من چندین جای مختلف کار کردم حتی یکی از جاهایی که برای کار می رفتم خودش صبح های زود من رو می برد می رسوند سر کارم که واقعاً جز معجزه نمی شد اسم دیگه ای روش گذاشت !

      حتی من چند تا شغل داشتم و هم چند جای مختلف مربی سرود و خیاطی بودم هم توی خونه شاگرد خصوصی داشتم هم برای مشتریهام تک دوزی می کردم و حتی مشتریهامم خودشون معجزه بودن و از جاهایی میومدن که من واقعاً حیرت می کردم که اینا چطوری منو پیدا کردن ! 

      چون من تبلیغاتی برای کارم نکرده بودم فقط از خدا خواسته بودم برام مشتری بفرسته و الان که دارم اینا رو می نویسم حالم دگرگون شده چون خدای مهربون من داره یکی یکی معجزاتشو به رخم می کشه و میگه ببین من همون خداییم که این معجزات رو وارد زندگیت کردم ! 

      و اما یکی از عجیب ترین معجزات زندگی من همسر نازنینم بود که من خیلی قشنگ مشخصات همسر دلخواهم رو به خدا سفارش دادم و ازش خواستم که خودش این شخص رو برام بفرسته و خدا زیباترین معجزه ی زندگیم رو فرستاد و این در شرایطی بود که من دختر سوم خانواده بودم 

      و دو خواهر بزرگترم هنوز مجرد بودند و بابام روی این مسئله هم تعصب داشت که اول خواهران بزرگترم باید ازدواج کنند

       و همچنین اینکه همسر من تا اول راهنمایی درس خونده بود و بابای من به شدت براش تحصیلات مهم بود و همیشه به مامانم می گفت اول از خواستگار بپرس چقدر تحصیلات داره اگه دیپلم نداشت به هیچ عنوان قبول نکن بیان برای خواستگاری و تا به اون روز خواستگاران زیادی رو به همین علت رد کرده بودیم اما اینبار من از اراده ای فوق اراده ها خواسته بودم

       که خودش همه چیز رو برام درست کنه و نکته ی جالبش اینجا بود که من اصلاً از انتظار خوشم نمیومد و اینم از خدا خواسته بودم که خیلی سریع همه چیز اتفاق بیفته و در عین ناباوری همه پنجشنبه غروب مادر و خاله ی همسرم و چند نفر دیگه که واسطه این ازدواج بودند اومدن خواستگاری و با اینکه مامانم بهشون گفت که به خاطر تحصیلات پسرتون باباش قبول نمی کنه اما آقای واسطه ای که بابام خیلی بهش اعتماد داشت اومد همون شب بابام رو راضی کرد که فردا ساعت ۱۱ صبح به همراه همسرم و پدرش و چند تا از بزرگان فامیل بیان خواستگاری و بعدازظهر اومدن شناسنامه من رو گرفتن و خبر دادن فردا صبح زود میان دنبال من که بریم برای آزمایش خون و چون شب تولد پیامبر و امام صادق بود گفتن سه روز طول می کشه تا جواب آزمایش بیاد که باز هم معجزه ی بعدی که همسرم توی آزمایشگاه یه آشنا پیدا می کنه و یک ساعته جواب آزمایش رو می گیره و بعد دوباره اون واسطه که بابام خیلی بهش اعتماد داشت اومد بابام رو راضی کرد که بعدازظهر بیان برای بله برون و بابام در عین ناباوری ما قبول کرد و مراسم بله برون خیلی راحت و بی دغدغه به همراه بزرگان فامیل دو طرف انجام شد و پدر همسرم از بابام اجازه گرفت همون موقع عاقد بیارن توی خونه و عقدمون کنه و بابام قبول کرد و ما همون شب عقد کردیم !!! 

      یکی دیگه از معجزات زندگی من آشنایی با شما استاد عزیز بود که قبلاً در قسمت نظرات مربوط به این قسمت نوشتم 

       من معجزات خیلی زیادی در زندگی خودم و اطرافیانم رخ داده که چند تا از مهمترینهاشو گفتم‌ که متنم زیادم طولانی نشه 

      ۳. در ذهن خود بر اساس این نگرش که در صف دریافت معجزات الهی هستید ، مسیری فرضی و آسان برای تجربه چند تا از مهمترین خواسته هایتان را بنویسید.

      من برای پاسخ به این سوال خیلی فکر کردم و واقعاً نمی دونستم چه جوابی بدم و در اینجا باز هم از خداوند خواستم که کمکم کنه بهترین جواب رو بتونم بدم

       و راستش با خواندن و مواجه شدن با این سوال مغزم هنگ کرد و هر چی به خودم فشار آوردم مسیر فرضی برای رسیدن به ساده ترین خواسته ام رو بنویسم هیچ ایده ای به ذهنم نرسید و فقط گفتم

       ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

      در شب ظلمانیم نور نشانم بده

      و صدای زیبای نور مطلق زندگیم از درونم باهام حرف زد و گفت نگران نباش من اینجام پیشتم هواتو دارم  

      گفت مگه تو تا حالا مسیری رو انتخاب کردی ؟ و از قبل به مسیر رسیدن به خواسته هات فکر کردی ؟ 

      دیدم نه من فقط همیشه درخواست کننده بودم و فقط از خود خدا خواستم و تا حالا هیچ وقت به مسیر رسیدن به خواسته هام فکر نکردم چون من اصلاً بلد نیستم چطوری باید مسیر یابی کنم و کنار هم بچینم 

      فهمیدم این کار اصلاً کار من نیست! 

      کار من فقط درخواست کردنه و خدای قادر و توانای ما خیلی عادل و مهربونه میگه تو فقط بخواه و سفارش بده باقیش با من همچین برات ردیفش کنم کیف کنی 

      میگه تو فقط یک درصد خودتو انجام بده نود و نه درصد باقیمونده با من 

      میگه بنده ی من کار راحته با تو سختاش همه با من اینجاست که میگن 

      خدا گفته تو اگه یه قدم به سمت من برداری تا صد تا قدم برات ورندارم ولت نمی کنم 

      اینه عدالت خدای یکتای ما 

      تقسیم کار از این عادلانه تر دیده بودید؟

      حالا من یه سوال از شما دارم 

      میشه یه همچین خدایی داشته باشیم و عاشقش نشیم ؟؟؟ 

      من که میگم به والله نمیشه

      خدا جونم بی نهایت عاشقتم عاشق شکوه و عزمت و بزرگی و بخشندگیت عاشق عدالتت عاشق تمام صفات قشنگی که در تو شروع میشه و تا بی نهایت ادامه داره مثل خودت که نامحدودی تمام صفاتت و زیباییهات هم نامحدود

      استاد عزیز و گرانقدر از شما هم بی نهایت ممنونم که یادم انداختید خدای من چقدر تو زندگیم معجزه کرده و من خیلیاشو یادم رفته بود

      با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون شما استاد عزیز و دوستان خوبم خدانگهدار

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم