0

من به زمانبندی خداوند ایمان دارم (قدم۴)

زمانبندی خداوند
اندازه متن

بسیاری اوقات از انجام آنچه خداوند در قلب ما قرار می دهد طفره می رویم، خداوند در قلبمان با ما کلنجار می رود تا آن کار را انجام دهیم اما به بهانه های مختلف از انجام آن خودداری می کنیم.

یکی از پرکاربردترین توجیهات منطقی برای عمل نکردن به وعده های الهی این است که زمان آن گذشته است و دیگر دیر شدن است. ما به زمانبندی خداوند باور نداریم.

اخطاریه

کلنجار رفتن خداوند

بارها در زندگی این موضوع را تجربه کرده اید که خداوند در اعماق وجودتان با شما کلنجار می رود تا بتوانید خطای فردی را ببخشید و آرامش را به خودتان بازگردانید اما به بهانه های مختلف این کار را انجام نداده اید و دعوت خداوند را نادیده گرفته اید.

  • چند سال است رابطه ما خراب شده است و الان دیگر آشتی کردن فایده ای ندارد.
  • این همه سال گذشت و هیچ خبری از او نشد حالا چرا من باید برای رفع کدورت پا پیش بگذارم.
  • این همه وقت قهر بودیم و این چند سال باقی مانده عمر هم باهم قهر باشیم.

خداوند به یک دلیل بسیار مهم که بر زمانبندی انجام کارها اشراف دارد به شما پیشنهاد بخشیدن و رها کردن خود از فشار و تنش های ذهنی را می دهد اما افکار منطقی و نجواهای شیطانی به هزار و یک دلیل انجام این کار را بی فایده و دور از شان شما نشان می دهد.

ممکن است این نگرش یا ایده از سوی خداوند در قلب شما شکل گرفته باشد که زمان بیشتری را با خانواده خود سپری کنید اما به این دلیل که زمان کافی ندارید از انجام این کار خودداری کرده باشید.

شاید آرزو یا هدفی دارید که بارها در طی سال های زندگی به شروع کردن آن و دنبال کردن عشق و علاقه تان در اعماق قلبتان ترغیب شده باشید اما هربار به دلایل مختلف از پذیرفتن دعوت خداوند سرباز زده اید.

  • الان دیگه برای من دیر است و یادگیری این موضوع فایده ای ندارد.
  • این همه سال که باید شروع می کردم، نکردم. الان که بجه دار شدم دیگه فایده نداره.
  • اون سالها که جوان تر و مشتاق تر بودم این کار رو نکردم الان که سنی از من گذشته دیگه فایده ای نداره.
  • اگه چند سال قبل دنبال عشق و علاقه ام می رفتن الان به کجاها که رسیده بودم ولی الان دیگه فایده نداره و فرصت انجام این کارها را ندارم.

می دانیم که این هدف یا علاقه را خداوند در وجودمان قرار داده است یا بعد از سالها دوباره شعله اشتیاق ما را برای شروع کردن بالا برده است اما به دلایل مختلف از انجام این کار منصرف می شویم.

زمانبندی خداوند

بهانه های همیشگی

هر فردی بنا به اطلاعات و نگرشهایی که در ذهنش ذخیره شده است بهانه های متفاوت برای عمل نکردن به وعده های الهی جهت قدم گذاشتن در مسیر مورد علاقه اش دارد. در واقع ما به زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهای خود ایمان نداریم.

  • در این شرایط خیلی گرفتارم و فرصت دنبال کردن آرزوهایم را ندارم.
  • از بس برای موفقیت تلاش کردم و نتیجه نداده است خسته شده ام.
  • من استعداد این کار را ندارم و نمی توانم در این زمینه موفق شوم.
  • سالها دوست داشتم علاقه ام را دنبال کنم اما دیگران مانع شدند و اشتیاق مرا سرکوب کردند.

حرف زدن درباره آرزوها کار بسیار آسانی است و خیلی از انسانها بارها درباره آرزوها و عشق و علایق خود با دیگران صحبت کرده اند اما قدم در مسیر تحقق آرزوها گذاشتن کار هرکسی نیست.

چون هر فردی در ذهن ناخودآگاهش دلایل مختلفی دارد که به او تاکیید می کنند قادر به انجام این کار و موفق شدن در موضوع مورد علاقه اش نیست.

بسیاری از انسانهایی که همین الان در حال حیات و زندگی کردن هستند در حال انجام کار و فعالیتی هستند که مورد علاقه آنها نیست.

بسیاری از انسانها در رشته ای مشغول به تحصیل شده اند که مورد علاقه آنها نبوده است و تحت تاثیر اطرافیان وارد آن مسیر تحصیلی شده اند.

بسیاری از انسانها در حال انجام کاری هستند که مورد علاقه آنها نیست و تحت تاثیر عوامل بیرونی خود را مجبور به انجام آن کار می دانند.

بسیاری از انسانها هر روز زندگی خود را در احساس بد و ناامیدی سپری می کند و امیدوار هستند تا بعد از بازنشسته شدن به دنبال عشق و علاقه خود بروند.

بیشتر انسانها به دلایل مختلف از دنبال کردن آرزوها و اهداف خود دست برداشته اند و خود را سرگرم زندگی روزمره و انجام پروسه ای کرده اند که مورد رضایت و باعث ایجاد شادی و شور و اشتیاق زندگی کردن در آنها نمی شود.

اما نکته امیدوار کننده این است که شاید انسانها آرزوهای خود را نادیده بگیرند یا خود را به فراموشی بزنند اما خداوند هرگز آرزوهای انسانها را فراموش نکرده است.

خداوند برای برآورده کردن آرزوی تک تک انسانها برنامه الهی واحد و متفاوت دارد بنابراین در تمام طول عمر انسانها به شکل های مختلف به آنها یادآوری می کند که آرزوهای خود را دنبال کنند. زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهای هر انسانی هرگز باطل نمی شود.

متاسفانه عده کمی از انسانها در دنیا هستند که به ندای الهی خود گوش جان می سپارند و قدم در مسیر تحقق رویاهای خود می گذارند.

برآورده نشدن آرزوها

یکی از مهمترین دلایلی که بسیاری دیگر از انسانها در مدت حیات خود موفق به تجربه عشق و علاقه خود نمی شوند این است که آنها خود را لایق تحقق آرزوهایشان نمی دانند.

بسیاری از ما خود را لایق یادگیری، بهترین بودن، معروف شدن، ثروتمند شدن، مدیریت کردن و بسیاری موارد دیگر نمی دانیم به همین دلیل قدم در مسیر تحقق رویاهای خود نمی گذاریم و به زندگی در حد متوسط و رو به پایین قناعت می کنیم.

به نظر خیلی از انسانها زمان دنبال کردن خواسته ها و علایق آنها گذشته باشد. آنها به سن خود توجه می کنند و تصور میکنند برای این کار خیلی دیر شده است. آنها زمانبندی خداوند را نادیده می گیرند.

آنها به شرایط زندگی خود توجه می کنند و تصور می کنند فرصت کافی و شرایط دنبال کردن علایق خود را ندارند.

آنها به توانایی ها و استعدادهای خود توجه می کنند و خود را فاقد استعداد کافی برای موفقیت در مسیر مورد علاقه شان می بینند.

آنها به گفته ها و نظرات دیگران درباره خودشان توجه می کنند و امید و انگیزه شان را از دست می دهند.

اما زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهایی که توسط خداوند در قلب شما کاشته شده است فراتر از نگاه و نگرش همه انسانها و حتی خودتان است.

شاید خودتان را بی استعداد می بینید اما نگرش خداوند درباره شما کاملا متفاوت است.

شاید دیگران شما را بی اراده و تنبل می دانند و هیچ شانسی برای موفقیت شما قائل نیستند اما نگرش خداوند درباره شما کاملا‌ متفاوت است.

شاید خودتان یا دیگران تصور کنید که الان زمان مناسبی برای دنبال کردن آرزوهایتان نیست. به اندازه کافی وقت ندارید یا شرایط جامعه و … مهیای موفقیت در مسیر مورد علاقه تان نیست اما زمانبندی خداوند با آنچه شما یا دیگران تصور می کنید کاملا متفاوت است.

نیت و وظیفه خداوند

خداوند همیشه می خواهد ما را به آرزوهایمان برساند و به وفاداری خود درباره تک تک انسان ها عمل کند اما به تنهایی قادر به انجام تمام کار نیست.

خداوند به همراهی شما برای تکیمل برنامه الهی ای تحقق آرزوهایتان نیاز دارد. باید با خداوند همراه شوید و قدم در مسیر تحقق رویاهای خود بگذارید.

شاید برداشتن اولین قدم را یک هفته، یک سال یا حتی سی سال به تعویق بیندازید اما از نظر خداوند هیچ وقت برای شروع دیر نیست.

شما در هر شرایطی باشید می توانید به آنی تبدیل شوید که خداوند برای شما درنظر گرفته است و اشتیاق و انگیزه آن را در قلب شما شعله ور کرده است.

  • اینکه زن باشید یا مرد برای خداوند تفاوتی ندارد.
  • اینکه جوان باشید یا میان سال و یا حتی بزرگسال باشید برای خداوند تفاوتی ندارد.
  • اینکه سطح سواد و آگاهی شما از نظر جامعه در چه حد است برای خداوند هیچ اهمیتی ندارد.
  • اینکه در چه کشور یا شهر یا منطقه ای زندگی می کنید برای خداوند جهت به اجرا گذاشتن برنامه الهی شما اختلالی ایجاد نمی کند.
  • اینکه چه میزان سرمایه یا دارایی دارید و آیا کفاف تحقق آرزوهای شما را می کند یا خیر برای خداوند اصلا مهم نیست.

برنامه الهی طرح ریزی شده و زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهای شما بر مبنای دارایی و منابع شما نیست، بلکه بر اساس دارایی و منابع خودش است.

مانع را از میان بردارید

تنها مانعی که می تواند جلوی به جریان افتادن برنامه الهی شما را بگیرد و در این مورد هیچ کاری از خداوند هم بر نمی آید «خودتان» هستید.

اگر در باتلاق درجا زدن گرفتار شده باشید قدم اول برای خروج از آن را فقط خودتان می توانید بردارید.

اینکه خداوند بارها و بارها اشتیاق و انگیزه شروع کردن را در قلب شما شعله ور می سازد می تواند در حکم یک محرک یا انگیزه بخش عمل کند اما هرگز تا وقتی «خودتان» نخواهید و تصمیم به حرکت نگیرید نمی تواند منجر به خروج شما از رکود و درجا زدن شود.

  • اگر خودتان را برای دنبال کردن آرزوهایتان خیلی پیر یا خیلی جوان می دانید به این معنی است که خودتان را در باتلاق درجا زدن گرفتار کرده اید.
  • اگر خودتان را بی استعداد یا فاقد توانایی های لازم برای تحقق آرزوهایتان می بینید به این معنی است که خود را در باتلاق درجا زدن گرفتار کرده اید.
  • اگر شرایط فعلی زندگی تان را مناسب دنبال کردن علایق یا تحقق آرزوهایتان نمی بینید به این معنی است که خود را در باتلاق درجا زدن گرفتار کرده اید.

خداوند نمی تواند شما را به زور از باتلاق درجا زدنی که توسط افکار و نگرش هایتان برای خود ساخته اید خارج کند اما بدون توجه به اینکه چند سال است نسبت به وعده های او بی تفاوت یا بی اهمیت هستید همواره شما را به سوی خلق آرزوهایتان فرا می خواند.

خداوند فارغ از اینکه بالاخره شما پاسخ مثبت خواهید داد یا خیر تا روزی که زنده هستید به طریق مختلف به شما تلنگر می زند که: الان زمان مناسب برای دنبال کردن عشق و علاقه و تحقق آرزوهایت است.

زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهای انسانها هرگز با گذر زمان بی اثر نخواهد شد چون توانایی و قدرت خداوند فراتر از زمان عمل می کند.

خداوند فارغ از اینکه شما چقدر به توانایی و امکان موفقیت خود عقیده یا ایمان دارید همواره اشتیاق تحقق آرزوهایتان را در قلب شما زنده نگه می دارد.

حتما شما هم مثل من بارها در زندگی با افرادی مواجه شده اید که در شرایطی که به نظر غیرعادی بوده است به دنبال عشق و علاقه کودکی خود رفته اند.

افرادی که در سن بالا تازه یادگیری موسیقی را شروع کرده اند.

افرادی که در سن بالا تازه یادگیری نقاشی را شروع کرده اند.

افرادی که در سن بالا و در شرایطی که از نظر ما و دیگران غیرمنطقی بوده است قدم در مسیر تحقق آرزوهای خود گذاشته اند.

این نشان از استمرار خداوند در روشن نگه داشتن شعله اشتیاق در وجود انسانها برای دنبال کردن آرزوهایشان است.

دگرگون کردن زندگی

اگر دوست دارید زندگی خود را دگرگون کنید فقط کافی است که تصمیم بگیرید و قدم در مسیر تحقق آرزوهای خود بگذارید.

  • خداوند از قبل منتظر شماست.
  • هرگز نیاز نیست و نباید به تمام مسیری که در پیش رو دارید فکر کنید.
  • هرگز نیاز نیست و نباید به امکانات و شرایطی که تصور می کنید برای تحقق آرزوهای خود نیاز دارید فکر کنید.

خداوند هرگز نیاز به فکر و راهنمایی شما برای هموار کردن مسیر تحقق آرزوهایتان ندارد. او برنامه الهی تحقق آرزوهای شما را بر مبنای توانایی بی نهایت خود تنظیم و طرح ریزی می کند.

برای قدم اول فقط کافی است ایمان خود به زمانبندی خداوند را قوی و قوی تر کنید و به خودتان تاکید کنید:

  • «اینک بهترین زمان برای من است»
  • «من در این شرایط که هستم نمی مانم»
  • «دیگر به بهانه هایم اجازه نمی دهم مرا از تحقق آرزوهایم منصرف کنند»
  • «من از همین الان می خواهم زندگی ام را دگرگون کنم»
  • «من از همین امروز می خواهم زمانم را صرف تحقق آرزوهایم کنم»
  • « من از همین امروز می خواهم از شر افکار منفی و ناامید کننده خلاص شوم»
  • «من از امروز می خواهم سرگرمی های جدید و نشاط آور برای خودم ایجاد کنم«
  • «من از امروز می خواهم عادت های غلط و تکراری خودم را متوقف کنم»
  • «من اطمینان دارم برای تحقق آرزوهایم اصلا دیر نیست»

اگر این نگرشها را در خودتان ایجاد و تقویت کنید بقیه روزهای زندگی تان بهترین دوران زندگی شما خواهد شد.

شما باید همت کنید و اولین قدم به سمت تحقق آرزوی خود را بردارید و همواره باید از شور و اشتیاقی که در وجود شما توسط خداوند ایجاد شده است مراقبت کنید.

  • اجازه ندهید صحبت های دیگران شما را مأیوس کند.
  • اجازه ندهید گفتگوهای ذهنی تان شما را دلسرد کنند.
  • اجازه ندهید موفق نشدن ها و ندیدن نشانه های تحقق آرزوهایتان شما را از ادامه مسیر منصرف کند.

برای مواجه شدن با درهای باز رحمت الهی ممکن است بارها با درهای بسته برخورد کنید.

این به معنی فراموشکاری خداوند یا عدم کارآیی برنامه الهی یا اشتباه‌ بودن زمانبندی الهی تحقق آرزوهای شما نیست.

بلکه فرصتی است که برای شما فراهم شده است تا رشد کنید.

باید اشتباهات و نواقص کار خود را پیدا کنید و آنها را بهبود دهید. هرچه افکار و عملکرد بهتری درباره مسیری که برای تحقق آرزوهای خود طی می کنید داشته باشید دروازه بزرگتری از نعمت ها و پاداش های الهی به روی شما باز خواهد شد.

هرگز دست از تعقیب هدف خود برندارید. این تجربه من در رسیدن در تحقق خواسته هایی است که تا همین چند سال قبل به نظرم تحقق آنها محال ممکن بود.

زمانبندی خداوند برای من

در سال ۱۳۹۳ در سن سی و چهار سالگی با موضوع قدرت ذهن و قانون جذب آشنا شدم.

از همان روزهای اول تغییر نگرشی که درباره خداوند در من شکل گرفته بود مرا به خودش جذب کرد و از اینکه بعد از سالها دوری از خداوند به این درک رسیده بودم که می توانم با خداوند صحبت کنم و از او درخواست کنم ذوق زده شده بودم.

سراسیمه لیست آرزوهای خودم را نوشتم و هر روز آن را مطالعه می کردم تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد.

در قسمت های قبلی درباره برخی از آرزوهای خودم شرح داده ام اما جهت یادآوری و درک بهتر نتیجه ایمان داشتن به زمانبندی الهی آنها را بازگو می کنم.

  • من از خداوند درخواست کردم همه بدهکاری های من پرداخت شود.
  • از او خواستم تا تمام اقساط بانکی من تسویه شود و از بند قرض و قسط رهایی پیدا کنم.
  • از خداوند درخواست کردم آرزوی لاغری مرا برآورده کند.
  • از او خواستم تا رابطه متشنج با همسرم را سرشار از عشق و محبت کند.
  • از خداوند درخواست کردم تا کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا از محدود بودن به مکان آزاد شوم.
  • از او درخواست کردم تا همانگونه که انسانها را گرد پیامبر جمع کرد افراد مشتاق برای یادگیری لاغری با ذهن را دور من جمع کند.
  • از خداوند خواستم تا خانه ای مجلل با تمام امکانات و بدون استفاده از وام بانکی یا قرض کردن به صورت کاملا نقد خریداری کنم.
  • از او خواستم تا یک ماشین مدل بالا و عالی بدون اینکه نیاز باشد حتی ماشین قبلی خودم را بفروشم یا قرض و وام بگیرم به صورت نقد خریداری کنم.

به ذکر همین چند مورد بسنده می کنم چون برآورده شدن همین چند آرزو از نظر من محال ممکن بود.

موانع ذهنی من

تصور کنید ۱۳ سال مشغول کار کردن به شکل های مختلف باشید و در نهایت به چندین نفر بدهکار باشید و از خداوند درخواست کنید بدهکاری هایی که من به اشتباه‌ بوجود آورده ام را برای من تسویه کند.

به این موضوع فکر کنید که سی و چند سال از خانواده و اطرافیان شنیده بودم که آدم تا وام نگیره و بدهکار نباشه به جایی نمی رسه و از روزی که کارمند شدم بیشترین ذوق و شوق من این بود که به راحتی می توانم وام بگیرم.

چون به راحتی می توانسم نامه کسر حقوق بعنوان ضمانت به بانک بدهم و حالا بعد از ۱۳ سال فعالیت و داشتم حدود ۱۰ قسط بانکی از خداوند بخواهید که تمام اقساط بانکی من را پرداخت کند.

به این فکر کنید که من ۳۴ سال از عمرم با چاقی سپری شده بود و بارها برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف اقدام کرده بودم اما هرگز لاغر نشده بودم و حالا در سن ۳۴ سالگی از خداوند درخواست کنم که با همه باورهایی که به من تاکید می کردند من لاغر بشو نیستم مرا لاغر کند.

به این فکر کنید که سالها از زندگی مشترک من می گذشت و رابطه من و همسرم هر سال بدتر از سال قبل شده بود و حتی من بارها به خودکشی فکر کرده بودم چون با خودم فکر می کردم به چه چیزی در این زندگی باید دلخوش باشم که برای ادامه زندگی کردن دلخوش باشم.

اما بعد از این همه سال تحمل رنج و سختی در رابطه با همسرم و کلی نگرشهای محکم که امکان ندارد رابطه ما دوستانه شود از خدا درخواست کردم که رابطه ما را عاشقانه کند.

سالها کار کرده بودم و با کلی قسط و قرض توانسته بودم یک واحد آپارتمانی نقلی بعد از سالها زندگی مشترک و کار کردن خریداری کنم و هنوز چندتا قسط بانکی و مقدار زیادی از بدهکاری های خرید آن خانه باقی مانده بود و من از خداوند درخواست کردم خانه ای مجلل با تمام امکانات رفاهی بدون وام و قرض به من هدیه کند.

دقیقا به خاطر دارم از عبارت «هدیه کند» در انتهای این درخواست استفاده کرده بودم چون به نظر خودم هم محال بود همچین خواسته یا آرزویی از طرف خداوند برآورده شود.

بعد از سالها کار کردن از طریق وام خودرو توانسته بودم یک ماشین مدل پایین خریداری کنم و حالا از خداوند درخواست خرید ماشین مدل بالا به صورت نقد و حتی بدون نیاز به فروش ماشین قبلی را کرده بودم.

به نظرم اطلاع از شرایط آن روزگار من و اطلاع از درخواست ها و آرزوهایی که به خداوند عرضه کرده بودم نیاز به توضیح و شرح اینکه چقدر برآورده شدن آنها محال ممکن است داشته باشد.

روزی که من برای اولین بار در زندگی ام آرزوهایم نوشتم و به خداوند عرضه کردم هیچ دلیل و منطقی برای برآورده شدن آنها نداشتم.

اتفاقا برای نوشتن هر آرزو و عبارتی که درباره خواسته هایم بود انبوهی از افکار منفی در ذهن من مرور می شد و صدایی بلند در سرم مرا مسخره و دیوانه می دانست که همچین درخواست هایی از خداوند دارم.

بارها افکار و خاطراتم از اینکه من بنده خوبی نبوده ام. من در انجام واجبات و مستحبات سهل انگاری زیادی داشته ام. من انواع گناهان کبیره و صغیره را مرتکب شده ام و …. مرور می شد.

اما من تصمیم قاطع گرفته بودم خودم را از باتلاق مشکلات و بدبختی ها نجات دهم و با همه سر و صداهایی که در ذهنم وجود داشت قدم اول را برداشتم و درخواست های خودم را به خداوند عرضه کردم.

بعد از آن می دانستم که فقط نیاز است ایمانم به قدرت خداوند را تقویت کنم.

  • باید با تاکید کردن بر معجزات الهی ایمانم را تقویت کنم.
  • باید با تاکید کردن به وفاداری خداوند ایمانم را تقویت کنم.
  • باید با تاکید کردن بر برنامه الهی تحقق آرزوهایم ایمانم را تقویت کنم.
  • باید با تاکید کردن بر زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهایم ایمانم را تقویت کنم.

روزها و هفته ها و ماه ها از روزی که من خواسته های خودم را به خداوند عرضه کرده بودم می گذشت و هیچ اتفاق خاصی رخ نداده بود.

هیچ نشانه بهود شرایط مالی یا حتی بهبود شرایط رابطه عاطفی با همسرم مشاهده نمی کردم و مورد هجوم افکار منفی قرار گرفته بودم که مرا سرزنش و مسخره می کردند که بی خود دلم را به رحمت الهی خوش کرده ام.

شیطان به من یادآوری می کرد که خداوند تو را فراموش کرده است. تو از خداوند دور شده ای و او هرگز جواب بنده گناهکاری مثل تو را نمی دهد. تو هم در این دنیا و هم در دنیای آخرت مورد عذاب الهی خواهی بود.

من هیچ ایده و فکری برای مقابله با شیطان یا دادن پاسخی دندانشکن نداشتم. فقط به همان ندایی که از روز اول آشنایی من با خداوند در چند ماه قبل در قلبم ایجاد شده بود و به من وعده بخشش و رحمت داده بود دل خوش کرده بودم.

به خودم یادآوری می کردم من ۳۴ سال به طریق و روش خودم به دنبال راهی برای خوشبختی بودم همانطور که به دنبال راهی برای لاغری بودم اما هیچ فایده ای نداشت.

همانطور که هر سال چاق تر می شدم هر سال شرایط مالی، روابط، سلامتی و … من بدتر می شد. بنابراین باید در مسیری که در پیش گرفته ام ثابت قدم باشم. چون از تلاش خودم به تنهایی کاری از پیش نبرده ام.

اکنون می خواهم با همراهی خداوند در مسیر تحقق آرزوهایم قدم بردارم و اصلا مهم نیست که بعد از چند ماه هنوز هیچ نشانه یا تغییری در شرایط من ایجاد نشده است. من ادامه می دهم و اشتیاقی که خداوند در قلب من ایجاد کرده است را حفظ می کنم.

همواره افکار مزاحم در ذهنم مرا آزار می داد:

  • تو دیگر از درگاه خداوند دور شده ای و امکان ندارد خداوند تو را ببخشد.
  • هیچ فردی در خانواده تو تا حالا به این آرزوها نرسیده است و محال است تو هم برسی.
  • تو هیچ پشتوانه مالی نداری و نمی توانی صاحب خانه و ماشین و … شوی.
  • تو هیچ استعداد و توانایی در کسب و کار نداری و نمی توانی موفق شوی.
  • سال های زیادی از سن تو گذشته است و دیگر موفق شدن محال است.
  • در این اوضاع و شرایط اقتصادی که همه گله و شکایت دارند چطور می خواهی پیشرفت کنی؟

انواع افکار و گفتگوهای ذهنی شبانه روز مرا آزار می داد و ایمان مرا هدف قرار می گرفت. اما من همیشه به خودم یادآوری می کردم که همان خدایی که مرا به این مسیر هدایت کرده است مرا حمایت می کند و من به زمانبندی خداوند ایمان دارم.

روز من هم فرا می رسد و من شاهد تحقق آرزوهایم خواهم بود.

امروز که این کلمات الهی را بر این صفحه مجازی جاری می کنم کمتر از ده سال از آن روزها می گذرد.

خداوند به ایمان من پاسخ داد و معجزات الهی را وارد زندگی من کرد.

خداوند به ایمان من پاسخ داد و به وفاداری خود عمل کرد. وفاداری که وعده آن را در قرآن هم داده است.

خداوند به ایمان من پاسخ داد و برنامه الهی تحقق آرزوهای من را به اجرا گذاشت و مرا قدم به قدم هدایت و حمایت کرد.

خداوند به ایمان من به زمانبندی خداوند پاسخ داد و آرزوهای من را در بهترین زمان و به ساده ترین شکل ممکن وارد زندگی من کرد.

برای اینکه به تحقق آرزوهای من ایمان آورده و باور کنید خداوند بانی و مسبب آنها بوده است کافی است که به طریقه آشنایی و حضور خودتان در سایت تناسب فکری توجه کنید.

چگونه با من آشنا شدید؟

چه شد که اکنون اینجا هستید؟

من شما را ملاقات کردم و از شما دعوت کردم از محتوای‌ سایت تناسب فکری استفاده کنید؟ قطعا اینگونه نبوده است.

آیا از طریق تبلیغات در سایت های مختلف یا به روش های مختلف تبلیغی با من آشنا شدید و اکنون اینجا هستید؟ قطعا اینگونه نبوده است چون من در هیچ سایت یا به هیچ طریقی تبلیغات بیرون از سایت انجام نداده ام.

اگر به طریق آشنایی خود با من و حضور در این سایت دقت کنید متوجه می شوید که خداوند شما را به این سایت هدایت کرده است.

از طریق مختلف این کار توسط خداوند و مختص به هر فرد که اکنون عضو سایت تناسب فکری است این کار انجام شده است.

با مطالعه داستان هدایت دوستانی که عضو سایت تناسب فکری هستند می توانید به قدرت خداوند در چگونگی آشنایی افراد با سایت تناسب فکری پی ببرید.

حضور شما و همه دوستانی که با سایت تناسب فکری آشنا می شوند لطف خداوند در پاسخ به درخواست من بود که از او خواستم همانگونه که افراد را گرد پیامبرانت جمع کردی آنهایی که مشتاق و علاقمند به این مباحث هستند را گرد من جمع کن.

و اکنون سایت تناسب فکری برترین‌ سایت آموزشی لاغری با ذهن در جهان است و بی راه نیست اگر سایت تناسب فکری را تنها سایت فعال و پویا در زمینه لاغری با ذهن معرفی کنیم.

این لطف و محبت خداوند و پاسخ خداوند به آرزویی بود که سالها قبل از او درخواست کرده بودم.

اگر این نوشته را می خوانید شما مورد هدایت و لطف خداوند قرار گرفته اید همانگونه که ده سال قبل من به همین طریق در مسیر دوستی با خداوند و تغییر زندگی قرار گرفتم.

اکنون نوبت شماست که قدم در مسیر تغییر زندگی و ساختن سرنوشت دلخواه خود کنید.

خداوند از قبل منتظر شماست تا اولین قدم را بردارید و خود را از مرداب درجا زدن و بلاتکلیفی و ناامیدی خلاص کنید.

مطمئن باشید از ابتدای مسیر خداوند همراه شما خواهد بود و به بهترین شکل و ساده ترین شکل ممکن شما را در مسیر تحقق آرزوهای تان هدایت و حمایت خواهد کرد.

اخطار

تمرین:

۱- با توجه به دریافت آگاهی درباره زمانبدی خداوند در زندگی خود مثال هایی را پیدا کنید که شما دوست داشته اید در فلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود و برای آن تقلا کرده اید اما بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در زمانی خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است.

۲- به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است. نگرش خود درباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید.

۳- لیست آرزوهای خود را یک بار دیگر بازنویسی کنید و از عبارت (هدیه کند) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید.

لازم به ذکر است تغییر یک عبارت یا استفاده از برخی کلمات هیچ انرژی یا قدرت خاصی ندارد هدف از انجام این کار متمایل کردن ذهن خود از برآورده کردن آرزوها توسط خودمان به سمت برآورده کردن آرزوها توسط خداوند می باشد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.53 از 64 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42306
71 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریبا فروغی
      1403/07/09 09:08
      مدت عضویت: 711 روز
      امتیاز کاربر: 16690 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 471 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      داستن ذهنی من از این جا شروع شد که باز برگشتم به اون ادم و اون دوست قدیمی که احساس ارامشم رو مورد هدف قرار میداد و من ترکش کرده بودم چون یاد گرفتم در زندگی باید اول خودم انسان ارام و اگاهی باشم ،

      من هنوزم دلم در این رابطه نیست و رها کردن رو انتخاب میکنم و دلم میخواد برای خودم زندگی کنم ،

      این دوست شده برام مانع فکری و من دلم نمی‌خواهد مانع های ذهنی گذشته ی خودم رو با دست خودم باز برگردونم به زندگیم،

      اینجا دارم همزمانی هایی رو تعریف میکنم که شاید به نفع من تمام نشود ولی نگاهم رو تغییر میده و مسیرم رو عوض میکنه پس میتونه به نفع من عوض بشه اگر خودم بخوام و خودم باید این مانع ذهنی رو کمرنگ و رها کنم،

      داستان از اینجا شروع میشه که من از دوستم ضربه ی بزرگی خوردم ،که باعث شد خودم رو پیدا کنم، اون باعث شد بیشتر خودم رو دوست داشته باشم تا ادم های مثل اون ،باعث شد دل نبندم به انسان ها باعث شد دیدگاه و باور های خوبی بدست بیارم و من به مدت ی سال اون رو رها کردم  و بی‌نهایت در آرامش برای خودم زندگی کردم ،

      اما باز الان چرا بدست خودم بخشیدمش و باز خودم باعث شدم سرراه من قرار بگیره، ایا این همزمانی خداست؟

      تا صبر و ایمان منو امتحان کنه ؟

      یا آزمونی هست  در این مسیر که آرامش من رو امتحان کنه ؟

      باید چیکار کنم تا دوباره رها کنم و در حس خوب بدون مانع ذهنی زندگی بهتر و با کیفیت رو تجربه کنم؟

      و این بود که درک کردم و تونستم همه چیز زو بسپارم به خدا و از اون راه حل بخوام تا هدایتم کنه به بهترین مسیر و راهی که در اون حس خوبی داشته باشم،

      و تصمیم گرفتم از امروز به نجوا و حرف های شیطانی ذهنم توجه نکنم و به دنبال توجه به چیزای که دوست دارم و خواسته و آروزی من هستن متمرکز بشم تا در بهترین زمان بدستش بیارم،

      و همیشه از همه ی نعمت های خوب خودم لذت ببرم و درست پیش برم در این مسیر ،

      خدایا من هم به همزمانی های تو باور و ایمان دارم، 

      تو این دوستم رو سرراهم قرار دادی تا بار دیگر من رو امتحان کنی و قدرت ذهنم رو تا به خودم بیشتر اهمیت بدم و انقدر روی یک موضوع و یک فرد متمرکز نشم تا اسیب نبینم ،

      میخوام تنها دوستم تو باشی خدای مهربونم 

      تو که همیشه هستی و تنهام نمیزاری و به نفع خودت از من در دوستی بهره نمیگیری،  

      تو تنها دوستی هستی که واقعا دوستش دارم و از این که در کنارم هست خوشحالم و آرامش دارم، 

      ارزوی امرروز من اینه که باز قدرت ذهن بالا و ارامش پیدا کنم و از این مانع ذهنی مواجه شدن با دوستم نجات پیدا کنم و من به همزمانی های تو ایمان دارم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدیه
      1403/07/04 10:33
      مدت عضویت: 627 روز
      امتیاز کاربر: 8220 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 860 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست.

      چقدر این متن‌ها و موزیکها دل رو جلا میده،ی مدتی بود سردرگم بودم و نمی دونستم از کجا شروع کنم.از اونجایی که توی مدار بودم و میخواستم رشد کنم توی تلگرام یکی از دوستان این صفحه رو معرفی کردن و چقدر خوش به حالم شد چون در زمان و مکان مناسب قرار گرفتم من از خدا کمک خواستم و اونم هدایتم کرد.

      من زمانهایی رو به یاد دارم که از خداوند طلب داشتم ولی هیچکدوم پایدار نبود،هیچکدوم محقق شدنی نبود چون من مدام از این شاخه به اون شاخه میپریدم،مدام دعوا داشتم با خودم و خدای خودم ولی همیشه ترس از خدا رو هم داشتم چون فکر میکردم چون گناهکار هستم و لایق هدیه گرفتن نیستم به خواسته هام نمیرسم چون خدا منو دوست نداره ولی از وقتی درگیر شدم با مدار و قانون دنیا متوجه شدم من انسان خوب و نیکوکاری هستم لایق بهترینا هستم،سال‌های ساله که دلم بچه میخواد ولی از اونجایی که دلایل زیادی داشتم برای بچه دار نشدن خودمو لایق مادر شدن و بودن نمیدیدم،بذارید اینجوری شروع کنم ی زمانی که خداوند به دلم انداخت که بچه دار شم و برم دنبال کارهای بچه دار شدن،از اونجایی که هنوز رشد نکرده بودم ی دفعه دلم لرزید که نکنه الان بچه دار بشم شغلمو از دست بدم،نکنه نتونم زندگیمو اداره کنم چون اون زمان من سرکار میرفتم و درآمد خوبی داشتم و خیلی هم از موقعیت شغلی راضی بودم ولی از اونجایی که ایمان نداشتم وقتی باردار شدم با مشورت پزشک مجبور شدم بچه ای که ناخواسته و در زمانی که باب دل من نبود رو سقط کردم و بعدش خوشحال بودم که دوباره برگشتم سرکار،درسته که توی اون سالها که دوران طلایی پول درآوردن من بود ولی ته دلم همیشه از آوردن و نیاوردن بچه مردد بودم و نمیتونستم که توی مدار خواستن بمونم و این پونزده سال طول کشید،الان که فکرشو میکنم میبینم من اصلا اصرار نکردم برای خواسته م همیشه خدارو مقصر میدونستم که توی زمان نادرست بهم بچه داد و وقتی خودش خواست ازم گرفت،بله من خودم مقصر بودم که حالیم نبود چی رو بخوام و کجا بخوام،دلایل زیادی داشتم برای بچه نیاوردن ،یکی از این دلایل این بود که چون با همسرم مشکل عاطفی داشتم به خودم میگفتم بچه بیارم که چی بشه،ی بچه بیاد توی زندگی من و همسرم که مدام دعوا و کتک کاری و بی احترامی ببینه،بچه بیاد که چیکار کنه برای من،بچه رو باید توی موقعیت مالی و عاطفی خوب به دنیا اورد،گاهی میگفتم خدایا چون من خودم مادرم رو توی ده سالگی از دست دادم،بچه م ب درد من دچار نشه اگه قراره که بهم بچه بدی بعد من خودم قبل از پنجاه سالگی بمیرم و بچه ام یتیم بشه پس بهم بچه نده یا همسرم مقصر میدونستم که اون برای بچه دار شدنمون هیچ اقدامی نمیکنه،منو توی دکتر و دوا کردم همراهی نمیکنه،همسرم مرد نالایقی هست برای پدر شدن،یا اینکه بچه بیاد همسرم مدام میخواد منو بابت رفتار بچه مون سرزنش کنه،همسرم رو مقصر اصلی تمام اتفاقات زندگیم میدونستم.یا این‌که‌ توسن بالای سی و پنج سالگی ب سختی میشه باردار شد دیگه تخمک خوب و سالم تولید نمیشه توی بدنم،یا اینکه چون به تشخیص دکتر من کیست دارم نمیتونم باردار بشم.یا اینکه بدنم پیر شده و توانایی بچه دار شدن رو نداره یا اینکه چون تغذیه خوب و خواب خوب نداریم بجه دار نمیشم،یا اینکه دکترا یا اطرافیانم وقتی بفهمن من توی سن چهل سالگی باردارشدم چقدر مسخره م میکنن یا اینکه من توانایی و لایق مادر شدن رو ندارم یا اینکه خواست خداست نباید به زور از خدا بچه بخوام یا اینکه وقتی من باردار بشم چون مادروپدرم به رحمت خدا رفتن کسی نیست که به من سیسمونی بده وباید چشمم به دست برادرام باشه که این ی دونه باور غلط وقتی برادر بزرگم فوت شد کلا عوض شد،یا اینکه خدا منو دوست نداره،دعای من به گوش خدا نمیرسه،خدایا چقدر باور غلط داشتم و خدایا شکرت که بالاخره بعد از چهل و یکسال زندگی به این درک و آگاهی رسیدم که خودم مسئول تمام و کمال زندگیم هستم،این منم که دارم میگم چیو بهم بده،یاد گرفتم که توی مسیری که بهم الهام کردی بمونم و از تو بخوام که هدیه های ارزشمند بدی،یادگرفتم بهترین پزشک و دارو تو هستی،یادگرفتم که تو خالق منی و منو خلق کردی و از دلم آگاهی و خواسته هام فقط از دستان تو برمیاد،یادگرفتم که چشمم به دستان تو باشه،یادگرفتم آرامش داشته باشم و در زمان مناسب خودت بهم ی دوقلو که ی دختر و ی پسر هستن رو هدیه میکنی،خدایا شکرت که مدتیه که تدی این مدار قرار گرفتم و تقریبا هر روز به طور اتفاقی نشونه هایی از تحقق آرزوم رو میبینم،روی صفحه ی گوشیم و لبخند بزرگی رو همیشه رو ی لبام دارم،دارم با توجه به آموزه های سایت آموزش میبینم که چطور به خواسته هام برسم،خدایا ازت میخوام هرآنچه برای رسیدن به این خواسته لازم هست رو توی مسیرم بذاری،یادمه وقت با قانون آشنا شدم سعی میکردم که به راههای پزشکی فک کنم سعی میکردم به زور توی مسیر بمونم ولی از اونجایی که هنوز توی مدار بالاتر قرار نگرفته بودم نمیتونستم تمرکز کنم برای رسیدن به خواسته م ولی الان متوجه شدم باید فقط ایمان و استمرار داشته باشم.الهی شکر

      یا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار الهام خضرلو
        1403/07/05 07:43
        مدت عضویت: 1873 روز
        امتیاز کاربر: 22733 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 326 کلمه

        سلام مهدیه ی عزیزم 

        من وقتی پاسخ شما به کامنتم رو خوندم اومدم بالاتر ودیدم که شما هم برای این جلسه کامنت نوشتین خیلی لذت بردم و کلا حرفهای دل منو زدین درین کامنت منم در طی سالها این دیدگاه های شمارو داشتم در مورد بچه دار شدن 

        می‌دونید من تمام سعیم رو کردم که این باورها رو به کنار بگذارم واز منطقه ی امن خودم بیرون بیام و به باردار شدن فکر کنم دیگه هر چه پیش آید خوش اید اصلا ناراحت نباشید من مرکز بهداشت رفتم اونجا گفتن دولت تا 54سالگی اجازه باردای دادن و گفتندبه کسایی که تک فرزندن یا بچه ندارن یا بچه ی سوم ندارن زنگ بزنید چند بار هم به منو همسرم زنگ زدن وقتی رفتن بهم گفتن تو که هنوز سنی نداری وزیادم چاق نیستی که می‌ترسی یه زن ۴۹ساله تازه زایمان کرده واز تو هم چاق تر بود نگران نباش مشکلی پیش نمیاد .

        واینکه اصلا از حرف مردم نترسید در چهل سالگی بچه دار میشید من یه متنی خوندم که ازش خیلی خوشم اومد اونجا نوشته بود دوست دارم یک مادر پیر وباتجربه باشم تا یک مادر جوان و خام که خودش نمی‌داند از زندگی چه می‌خواهد او چه چیزی دارد که به فرزندش یاد بدهد وقتی بجه هایش هم بزرگ شوند می‌ گوید به خاطر شما از تمام آرزوهایم گذشتم من میخواستم به کره‌ی ماه سفر کنم .

        پس بیخیال حرف مردم بشید و الان بهترین زمان برای فرزند دار شدن شما هست الان بهتر میتونید فرزندتان رو تربیت کنید وازش لذت ببرید من الان خیلی بزرگ تر شدم من از فرزند اولم لذتی نبردم زیاد چون اونموقع در مسیر درست نبودم خام بودم ولی الان خیلی خوشحالم که زود بچه نیاوردم الان بهترین زمان هست من بچه ی دومم رو خیلی بهتر تربیت میکنم ودر ارامش بیشتر وبا ذهنیت‌های قدرتمند کننده تر .

        توکل کنید به خداوند وتسلیم باشید وادامه بدید مسیر درمانتون  رو  

        منتظر خبرهای خوبتون هستم.

         حتما بیایید وبنویسید برام و منم میام به امید خدا مینویسم 

        خدا یار ویاورتان 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار مهدیه
          1403/07/06 13:13
          مدت عضویت: 627 روز
          امتیاز کاربر: 8220 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 207 کلمه

          الهام جانم سلام و عرض ادب به روی ماه شما.

          چقدر برام خوشحال کننده ست که میبینم جواب کامنت منو دادید و چقدر حالم عالی تر شد وقتی کامنت شما رو خوندم و انگار خداوند در تازه ای از آرامش رو به روم باز کرد،لبخند بزرگی روی صورتم آوند وقتی خوندم که خانم ۴۹ ساله به تازگی فارغ شدن اینو نشونه ای میبینم از طرف خدا که سن ی عدده و باید من بخوام تا خداوند هم اجابت کنه،سعی میکنم تمرکز لیزری داشته باشم و فقط احساس بچه داشتن رو توی وجودم روشن نگه دارم تا به وقتش خداوند زندگیمو پر نورتر و روشن تر کنه،ممنونم و سپاسگزار از خدا و از شما که دستی از دستان خدا هستید تا دلمو گرم‌تر کنید‌براتون از خداوند طلب رحمت و ثروت و حال دل عالی میکنم.قطعا هر زمانی این اتفاق خوشایند افتاد اولین نفر شما رو در جریان میذارم .ایام به کامتون باشه.شاید باور نکنید من چون شاغل هستم وقت زیادی ندارم که بخوام کامنت بخونم ولی انگار خداوند بهم گفت ی لحظه قبل از این که گوشیتو خاموش کنی برو توی ناحیه کاربری و کامنتهای بجه ها رو نگاه کن که خدارو بسیار شاکرم ک هدایتم کرد که کامنت شما رو بخونم و تا شب حالم عالی باشه.الهی شکر

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1403/07/04 07:22
      مدت عضویت: 596 روز
      امتیاز کاربر: 8960 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 726 کلمه

      به نام خدايي كه زمام امورم دست اوست

      سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز

      خداوند فارغ از اینکه بالاخره شما پاسخ مثبت خواهید داد یا خیر تا روزی که زنده هستید به طریق مختلف به شما تلنگر می زند که: الان زمان مناسب برای دنبال کردن عشق و علاقه و تحقق آرزوهایت است.

      زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهای انسانها هرگز با گذر زمان بی اثر نخواهد شد چون توانایی و قدرت خداوند فراتر از زمان عمل می کند.این نشان از استمرار خداوند در روشن نگه داشتن شعله اشتیاق در وجود انسانها برای دنبال کردن آرزوهایشان است.

      متن بالا فوق العاده بود دوست داشتم اين بخشش رو كه خيلي به قلبم نشست رو اينجا بيارم تا هر وقت به كامنتم مراجعه كردم بدونم چرا اينجام …

      خيلي تاثير گذار بود اينكه استاد از استمرار خداون گفتن ..هيچوقت اينطوري بهش نگاه نكرده بودم…

      باورم اين بود جهان نياز به گسترش داره و به همين دليل هر ايده اي داشته باشيم در هر زمان محقق ميشه 

      يعني از ديد گسترش جهان بهش نگا ميكردم

      ولي الان نظرم عوض شد…شايد گسترش جهان هم در دلش اين استمرار باشه ولي نگته اش اينه كه من انتخاب شدم تا از طريق دستيابي به آرزوهام جهان رو گسترش بدم .چون من از رسيدن به آرزوهام خوشحال ميشم ، خدا هم استمرار داره تا اين اشتياق در من زنده بمونه..خدايا شكرت خدايا شكرت خدايا شكرت

      ۱- با توجه به دریافت آگاهی درباره زمانبدی خداوند در زندگی خود مثال هایی را پیدا کنید که شما دوست داشته اید در فلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود و برای آن تقلا کرده اید اما بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در زمانی خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است.

      در حال حاضر يادم نمياد چه مواردي بوده كه من براش تلاش كردم و در زمان تلاشم نتيجه نداده ولي بعد از رها كردنش نتيجه ها آمده…

      من در زندگيم خيلي از طرف خدا سوپرايز ميشم …شايد چون كمالگرا هستم به چشمم بزرگ نميان كه بخوام ذكر كنم

      شايدم چون انقدر خوش شانس هستم كه تا چيزي رو از خدا خواستم داده بهم و نزاشته در زمان تلاشم نا اميد بشم 

      ولي يه چيزي رو با تمام قلبم قبول دارم اينكه ، نيرويي كه از زمان تك سلولي من با من بوده و در تمام نه ماه در شكم مادرم با من بوده الانم با منه …چه اونموقع كه من هيچي نميدونستم من رو هدايت كرده 

      چه الان كه بازم چيزي نميدونم و تازه اشتباه هم دارم بازم من رو هدايت ميكنه…نمونه اش همين كه هدايتم كرد به اين سايت تا راحت به تناسب اندامم برسم…

      نمونه اش اينكه تا ميام ناراحت بشم يا نا اميد بشم عدل يا يه آيه روي گوشيم مياد و بهم ميگه نا اميد نباش …يا با هر طريقي ديگر با من صحبت ميكنه …

      در حال حاضر خيلي دوست دارم تغييراتي در شغلم و خونمون ايجاد بشه و اين هدايت خداوند هست كه در بين اين صدها فايل در سايت من بيام و اون چيز هايي كه در حال حاضر بهم كمك ميكنه رو بخونم و ببينم 

      عدل در همين روزها استاد دوره ضمير نا خود آگاه رو گذاشت روي سايت

      عدل م پشتكارم بيشتر شده در ديدن فايل هاي صد گام

      عدل ميام و فايل هاي اين بخش رو ميبينم كه حالم بهتر بشه 

      و عدل دوباره بهم ميگه برو كتاب 28 روز با سپاسگذاري رو بخون

      و ايندفعه عميق تر از دفعه هاي قبل تمريناتش رو انجام ميدم 

      به قول استاد اين استمرار خداست كه اشتياق رو با هر روشي در من زنده نگه ميداده من به زمانبندي خدا ايمان دارم.

      ۲- به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است. نگرش خود درباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید.

      درباره عبارت لياقت نداشتن من فكر ميكنم شايد ترس من از داشتن خواسته هام ريشه در عدم لياقت داره

      شايد وقتي ميترسم از اينكه ثروتمند بشم به اين دليل باشه در خودم نميبينم اون حجم پول رو مديريت كنم…و شايد ريشه اش در عدم لياقت هست…

      ۳- لیست آرزوهای خود را یک بار دیگر بازنویسی کنید و از عبارت (هدیه کند) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید.

      1. از خدا ميخوام تناسب اندامم به وزن دلخواهم يعني 58 كيلو رو بهم هديه بده
      2. از خدا ميخوام بهم هديه بده كه شغل جديدم رو استارت بزنم كه در زمينه هوش مصنوعي هست
      3. خدايا بهم هديه كن كه شغل فعليم رو همونطوري كه ميخوام به پايان برسونم
      4. تغيير خونمون به خونه رويايي ام رو خدايا بهم هديه بده.

      آمين

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/06/07 08:55
      مدت عضویت: 133 روز
      امتیاز کاربر: 4980 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 310 کلمه

      به نام خدای مهربان

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم

      سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان.

      ۱,من خیلی دوست داشتم در دوران نوجوانی دوچرخه داشته باشم اما پدر و مادرم نخریدنند و بعد از ازدواج هم دیگر گفتم همسرم اجازه نخواهد داد اما در کمال ناباوری ایشون برای من دوچرخه خرید و خداوند اینگونه ارزوی مرا محقق کرد.

      ۲,اگر بگویم صد در صد دروغ نگفته ام. قبلنا فکر میکردم گناهکارم،لایق نیستم یک کار اشتباه میکردم خودم را دائم سرزنش میکردم. فکر میکردم خدا قهر با من اگر نمازهای یومیه قضا میشد دیگه خودمو کلی سرزنش میکردم و خلاصه که عدم لیاقت داشتم. خودم را لایق داشتن بهترین ها نمیدانستم خودم را لایق داشتن دوستان خوب روابط خوب بازیگری نوازندگی معروف شدن و ثروتمند شدن نمیدانستم و ارزوهای خودم را محال میدانستم میگفتم خوش به حال بقیه که انقدر موفق اند من که نمیتونم به اونجا برسم.

      ۳,خداوندا، از تو میخواهم وزن ۵۶کیلو گرم و اندام زیبا و سکسی را به من هدیه کنی.خداوندا،لطفا دوره عزت نفس و قدم یازدهم و دوازدهم آقای…. و دوره ورود به سرزمین لاغرها را بهم هدیه کن.خداوندا لطفا ماهی پنج الی شش میلیون تومان بهم درامد هدیه کن.خداوندا لطفا یک خانه خوب و بزرگ بهم هدیه بده که حیاط هم داشته باشد و مال خودم باشد.خداوندا،بهبود رابطه ام با همسرم یا جدایی آسان را برایم فراهم کن.خداوندا ماشین کی ام سی تی ناین تراکمپری را بهم هدیه کن. خداوند، رفتن به مکانهای بهتر برای موسیقی را بهم هدیه کن.خداوندا یک موتور برقی را بهم هدیه کن. خداوندا،سفر عالی به مشهد و تبریز و ترکیه را بهم هدیه کن.خداوندا ، فهم قرآن و عمل به آن و مهارت زندگی با کمک خدا را بهم هدیه بده. خداوندا، فروش عروسک هایم را بهم هدیه کن.خداوندا دوستان عالی زیادی بهم هدیه کن. خداوندا، معروف شدن و پخش شدن داستانم و تبدیل شدن داستانم به بهترین داستان در جهان را بهم هدیه کن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/06/04 11:52
      مدت عضویت: 151 روز
      امتیاز کاربر: 8275 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 181 کلمه

      بنام خدای مهربانم که این لحظه واین ساعت من در اینجا هستم تا بتوانم بیشتر از گذشته ایمان بیاورم به زمان بندی خودش که چطور وقتی بلاتکلیف از چاقی و سردرگم وخسته بودم وازش راه چاره خاستم منو با استاد عطا روشن وسایت لاغری با ذهن هدایت کرد من ایمان دارم که ورودم به این راه بی دلیل وبی اجازه خداوند نبوده بلکه اراده و خواست خودش بوده و راه صحیح رو بهم نشون داده .در گذشته بارها برای رهایی از چاقی تلاش کردم وچون نتیجه ندیدم رها کردم ودر ذهن خود مرور کردم که حتما خاست خودش هست ومن رو اینطوری آفریده و تسلیم شدم وچقدر اشتباه میکردم که به وسعت داده های پروردگار پی نبرده بودم خودم رو فردی بدشانس در این مورد میدونستم اون برای من شرایط بهتر ی در نظر گرفته بود ولی من با اراده خودم تصمیم میگرفتم و درنتیجه با شکست روبرو میشدم

      خدایا از تو میخواهم برمن هدیه کنی هر آنچه که آرزوی من است من به لطف و اراده تو ایمان دارم روز من فرا رسیده ومن شاهد بر آورده شدن آرزوهایم خواهم بود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1403/05/22 20:54
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 22733 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,054 کلمه

      به نام خدای مهربان این قسمت:

      من به زمانبندی الهی ایمان دارم.

      به نظر من هر کس در بهترین زمان خودش به هر آرزویی که در دلش دارد می‌رسد.هیچ وقت برای رسیدن به آرزویی دیر نیس خداوند مارا در بهترین زمان به آرزویمان می‌رساند .

      به گفته ی استاد اگر در رسیدن به آرزویی تاخیر افتاد یا دیر شد فکر نکنید که خداوند آروزی شما را فراموش کرده است شما دارید بزرگتر میشوید شما باید مراحل رشدتان را طی کنید وقتش برسد به آرزوی خودتان می‌رسید.

      طی کردن مراحل رشد صبوری خاص خود را می‌طلبد ماباید در مسیر رسیدن به آرزوهایمان صبر وآرامش داشته باشیم خداوند دارد ظرف وجود ما را بزرگتر می‌کند .

      مثلا من خودم خیلی ناراحت بودم که چرا اینقدر بین فرزند اول ودومم فاصله افتاده همه بچه دوم اورده اند ودوازده سال بدون هیچ  مشکل پزشکی هنوز من به بچه دوم نرسيد  وهمسرم رو مقصر میدونستم ولی درحالی که اصلا اینطور نیست من از حاملگی قبلی وزایمان تجربه ی ترس آور تلخی داشتم و هنوز خاطرات تلخ ان دوران وبیمهریهای خانواده همسر وبیتوجهی های همسرم وافسردگی پس از بارداری از یادم نرفته بود به بچه ی دوم فکر میکردم ولی این تجربیات تلخ در ذهنم پررنگ بود وهمچنین سختی های بچه بزرگ کردن هم که جای خودش را داشت 

      ولی من بعداز سالها تقریبا یکی دو سال هست خاطرات آن دوران را فراموش کردم وعاشق بچه دار شدن شدم وقتی بچه ی پسری را می‌دیدم دلم غنچ میرفت من از اعماق قلبم عاشق فرزند پسر شده بودم وهستم من چون مادرم بین فرزندان دختر وپسر خود فرق می‌گذاشت ومیگذارد اصلا بچه پسر دوس نداشتم من عاشق خواهرانم بودم برادرانم را به خاطر تبعیض مادرم وحرفها ورفتارهای او دوس نداشتم.

       البته آنها هم خیلی مهر ومحبتی به خواهران ندارند وسالی یکبار زنگم شاید نزنن براي همين از بچه پسر خوشم نمیومد وعاشق بچه دختر بودم وخداروشکر اولین فرزندم دختر زیبایی شد.

       یکی دیگر  از علت‌های دوست نداشتن فرزند زیاد این بود که خودم در خانواده پرجمعیت وفقیر بزرگ شدم ومادرم مسئولیت بچه هارا به من وخواهرم می‌سپرد وخودش کارهای بيرون از خانه خرید و..را انجام می‌داد من تمام بچه هارا وقتی کمی بزرگ شدم می‌بردم حمام لباس‌های آنها را میشستم  درسشان میرسیدم کلا مثل کوزت بودم از کوزت هم بدتر رفتارمادر من از نامادری هم بدتر بود چون مشکل روحی روانی داشت خواهرم هم از وقتی دانشگاه قبول شد ورفت به شهر دیگه من تنها شدم و به من بیشتر فشار اومد ومن هم درس میخواندم وهم بچه های مادرم رو نگه داری میکردم ولی باز هم راضی نبود از من .

      شرایط سختی را با ده تا بچه ی قد ونیم قد داشتیم برای همین من از بچه ی زیاد بیزار بودم ودوست نداشتم بچه دوم بیاورم ولی خداروشکر من با توجه به زمانبندی الهی پیش آمدم و باورها وذهنیات اشتباهم از بارداری وزایمان وپسر داشتن وسختی بچه داری به دور انداختم وعاشق بارداری وبچه پسر شدم و ان شاءالله امسال یکی از آرزوهای من بارداری دوم هست ودوست دارم از بارداریم نهایت لذت را ببرم.

       ناگفته نماند یکی دیگه از دلایل دیر شدن بارداریم ترس ازین بود که دوباره دختر دار بشم چون دیگه دوس نداشتم بچه سوم بیارم دوست داشتم دومین بچه پسر باشه وکار بچه اوردن من تمام بشه ولی از وقتی از استاد شنیدم که بدون هیچ دوا دکتری صاحب دختر شدن منم از خدا خواستم منو هم بدون دوا دکتر تغذیه رژیم صاحب فرزند پسر بکنه ان شاءالله که همینطور خواهد بود ومن به آرزوی خودم میرسم وپسر خوشکلم رو در آغوش میگیرم .

      الان وقت آن رسیده که من بارداربشم اگر زودتر میشدم برای من مشکلات بیشتری به وجود می آمد واز بچه دار شدن لذتی نمی‌بردم الان من عشق بچه در قلبم لانه کرده ومن بیصبرانه منتظر در آغوش گرفتن بچه ام ومادر شدن برای بار دوم هستم.

      پس نباید برای رسیدن به آرزویی تقلا کنیم وزور بزنیم وناراحت باشیم  هرکس به نظر من زمانبندی خاص خودش را داره مثلا خواهرم چهل وسه ساله هست وازدواج نکرده وناراحته وداره تمام تلاشش رو میکنه که ازدواج کنه واز تنهایی زندگی کردن خسته شده ومیگه شما ازدواج کردین منو درک نمی‌کنید من سالها تنها زندکی کردم حالا دوس دارم ازدواج کنم ومیخواد به هر نحوی با هر خواستگار سن بالا ومشکل دار وطلاق گرفته وفرزند دار ازدواج کنه.

       من باهاش حرف زدم وبهش گفتم چند سال صبر کردی حالا یه سالم صبر کن تا در بهترین شرايط ازدواج کنی وموفق باشه ازدواجت هیجانی تصمیم نگیر واونم خداروشکر قبول کرد اون فکر میکنه دیره ولی واقعا دیر نیس خواهرم درین چند سال داشت تکامل خودش رو طی میکرد اون باورهای اشتباه‌ زیادی داشت در مورد ازدواج اون قبلا میگفت اگر همه ی خواهر برادرها ازدواج کنن من ازدواج میکنم واین مانع بزرگ برایش شد من بعد آشنایی با قانون اونو توجیه کردم که این که تو ازدواج نکردی به خاطر اینه که هنوز خواهر برادرها همشون ازدواج نکردن وجهان منتظر هست اونا ازدواج کنن تا تو ازدواج کنی و فهمید و باورش رو عوض کرد اون به خاطر دلسوزي وفداکاری نمی‌خواست ازدواج کنه اون بچه اول خانواده بود وخیلی رفتارهای حمایت گرانه داشت.

       البته تنها این باور نبود خیلی باورهای اشتباه داشت وداره واز خدا میخوام کمک کنه تا اون براحتی با بهترین فرد ازدواج کنه وصبور باشه وآرامش خودش رو حفظ کنه خواهرم امسال بیشتر از سالهای قبل عاشق ازدواج کردن شده وخواستگارهای متعدد داره به نظرم مراحل رشد خودش رو طی کرده وداره به هدف وآرزوی خودش روز به روز نزدیکتر میشه.

       واقعا متن زیبایی داشت این قسمت و حرفهای آگاهی بخش من که خیلی دوس داشتم 

      ما باید هر لحظه ایمانمون رو به خداوند نشان بدیم و با عشق وامید منتظر رسیدن به آرزوهامون باشیم هیچ وقت  دیر نمیشه نباید خودمون  واستعدادها وتوانایی هامون رو با دیگران مقایسه کنیم وفکر کنیم که دیر شده و ما عقب موندیم نه زندگی مسابقه نیس زندگی هرکس منحصر به فرده چون خود اون شخص منحصر به فرده .

      هر اتفاقی در بهترین زمان خودش برای هر کس جداگانه اتفاق ميفته نباید در دام عجله ومقایسه کردن  بیفتیم نباید به استعداد وتوانایی هامون شک کنیم هر کس استعداد خاص خودش رو داره همه در شرایط یکسان به دنیا نمیان هر کس در این دنیا با یه تکاملی به دنیا میاد پس اصلا نباید هیچ کس خودش رو با دیگری مقایسه کنه وفکر کنه که عقب مونده یا به آرزوهای خودش نرسيده.

      به زمانبندی الهی ایمان بیاریم وشادمانه وزیبا زندگی کنیم تا در بهترین فرصت آرزوهامون رو در آغوش بگیریم .

      به امید موفقیت همه دوستان 

      بی‌شک پیروزی نزدیک است .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار مهدیه
        1403/07/04 09:40
        مدت عضویت: 627 روز
        امتیاز کاربر: 8220 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        محتوای دیدگاه: 38 کلمه

        الهام جان سلام و عرض ادب چقدر ساده و قشنگ خواسته هاتون رو بیان کردید،امیدوارم به خواسته قلبی تون که خداوند در زمان و مکان مناسب توی قلبتون گذاشته برسید،خیلی لذت بردم از خوندن کامنت قشنگتون.پایدار باشید عزیزم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار الهام خضرلو
          1403/07/05 07:23
          مدت عضویت: 1873 روز
          امتیاز کاربر: 22733 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 13 کلمه

          سلام مهدیه ی عزیزم 

          امیدوارم حالت عالی باشه ممنونم ازتون 

          براتون آرزوی موفقیت بینهایت دارن.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدی ملکی
      1403/04/15 17:49
      مدت عضویت: 264 روز
      امتیاز کاربر: 2340 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 427 کلمه

      به نام خداوند بخشنده وبخشایشگر

      سلام؛خدمت استاد بزرگواروعزیزان سایت تناسب فکری

      سوال اول؛ باتوجه به دریافت آگاهی درباره زمانبندی خداوند درزندگی خود مثال هایی را پیداکنیدکه شما دوست داشته ایددرفلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود وبرای آن تقلا کرده ایداما بعدازنتیجه نگرفتن ورها کردن در زمانی خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است.

      من به زمان بندی خداوند ایمان دارم.استادمثال که خیلی زیاد هستش نمونه مثال بودن درهمین سایت تناسب فکری من درسایت استاد عباسمنش سالهای زیادی هستم که اگه توضیح بدم زمان زیادی میبره؟! وبا شما آشنا بودم بدون اینکه شما متوجه بشویدودرسایت استاد عباسمنش ۳۰ کیلو وزن کم کردم بادوره های رایگان که اصلا رایگان نیست وروش استاد این بود که فقط گوشت بخورم که قیمتش فضای بودادامه دادم قیمت به کنارازدنیا سیرشده بودم ازخانواده ام دورشده بودم مجلس دعوت میشدم هیچی نمی خوردم فقط نگاه میکردم ووووو…… دیگه خسته شدم وتسلیم خداشدم. گفتم خدایا دری ازدرهای رحمتت رابازکن وخداونددرزمان مناسب پاسخ مرا داد درسایت استادعباسمنش کامنت می خوندم یکی ازبچه های سایت که دردو سایت عضوبودراخواندم وایشون هم ازشما تعریف کرده بود ومن این رونشانه ازطرف خداوند دونستم وعضوسایت شما هستم وهرغذاوخوراکی که سالم است درصورت میل نوش جان میکنم ولذت میبرم و متناسب هم هستم .من به زمان بندی خداوند ایمان دارم. خدایا شکرررررررررررررررررروسپاسگزارمممممممم

      والان هم دردوسایت عضوهستم ولذت میبرم استاد سپاسگزارم.

      وفراموش کردم که اسم اون شخص کی بوددستی ازدستان خدا شدوسپاسگزارم.

      سوال دوم؛ به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تاچه میزان به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است. نگرش خوددرباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی راشرح دهید

      استادیکی ازپاشنه آشیلهای من مربوط به احساس لیاقت هستش . من تولیدی،مغازه،ماشین،خونه،زمین،ووو.‌‌‌‌.. همه چی داشتم به لطف خدا پاشنه آشیلمو شناسائی کردم همیشه کاری که انجام میدادم بی ارزش میدونستم اما الان نه.

       خودمو شناختم ،توانائی هایم راشناختم، خودمو ارزشمند میدونم،دیگران رو ارزشمند میدونم،خودمو باوردارم وباوردارم خدای مهربان رو این همه توانائی رو به من داده خدایا شکر وسپاسگزارم.

      من لایق بهترینها هستم

      من به زمان بندی خداوند ایمان دارم

      سوال سوم؛لیست آرزوهای خودرایک باردیگربازنویسی کنیدوازعبارت (هدیه کند) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید               خدایا؛عمرطولانی بیشتر،تندرستی وسلامتی بدن وافکاردرست،گشایش روزی عطا وهدیه بفرما

      خدایا ازدرون دانائی عطا وهدیه بفرما

      خانه مجلل با امکانات رفاهی هدیه کن رهن تکاملی خرید

      ماشین پرشیاسفیدنوتی یو فایو هدیه کن

      ساخت باخچه یا فروش باقیمت باورنکردنی هدیه کن

      خدایا ارتقای شغلی درکارملک هدیه کن

      خدایادرهمه زمینها فقط به صورت نقدا هدیه کن

      خدایاپرداخت بدهی ها وآزاد شدن حسابهای بانکی روهدیه کن

      درآمدماهی ۶۰میلیونی روهدیه کن

      تناسب اندام روهدیه کن

      روابط سالم وعالی رو باخانواده وباهمه مردم دنیا هدیه کن

      ووووووووووووووووووووووووووووووو………خدایا عاشقتم وعاشقانه دوستت دارم برای تمرین گام ۴ استادبزرگوار وعزیزان سایت سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/04/10 01:28
      مدت عضویت: 133 روز
      امتیاز کاربر: 4980 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 535 کلمه

      به نام خداوند جان و دل 

      سلام خدمت شما بزرگوار از شما ممنونم درمورد این فایل بی نظیر چند وقت پیش ما چندین بار برای اجرا می‌رفتیم روی صحنه و من هم بار اولم بود ولی قسمت نمیشد من اجرا کنم و هر بار با خودم میگفتم خدا بهترشو در نظر داره و این مدت خب من هم حسابی تمرین کردم تا چند روز پیش روز عید غدیر با آمادگی بسیار کامل رفتم رو صحنه و اجرا کردم و اینگونه بود که به زمانبدی خدا و اینکه خدا هیچوقت دیر نمیکنه اعتماد کردم .

      دقیقا به نظر خودم این همه سال به آرزوهای قشنگم نرسیدم چون واقعاً خودمو لایق دانستن آن نعمت ها نمی‌دونستم من واقعا خودمو لایق اجرا روی سن نمی‌دونستم و این باعث میشد که عقب بمونم ولی وقتی احساس لیاقت را. در خودم ایجاد کردم خداوند هم آن را بهم داد.

      حالا لیست آرزوهام:دقیق قبلی ها را یادم نیست و شاید چندتایی اضافه بشه تو این لیست ولی میدونم که خدا همشو بهم هدیه میده پس تمام آرزوهای ریز و درشتمو تا اونجا که حضور ذهن دارم می‌نویسم.

      ۱,خدایا ازت می‌خوام به من شکم و پهلوهای کاملا تخت و صاف و اندام سکسی و جذاب ووزن ۵۶کیلوگرم و پوست صاف و سفید و شفاف بهم هدیه کنی.

      ۲,خدایا ازت می‌خوام نفس گیری در بالابان نوازی را به عنوان هدیه بهم یاد بدی همچنین دستگاه ها و مقام های موسیقی ایرانی و ترکی را به صورت کاملا حرفه ای و درجه یک به عنوان هدیه بهم بدی و منو به عنوان یک نوازنده حرفه ای سازهای بادی در جهان تبدیل کنی 

      ۳،یک خونه بزرگ و لاکچری بهم هدیه بدی ۴,ماشین کی ام سی تی ناین و آ او ای دی قرمز و شیک بهم هدیه کنی

      ۵,دلم میخواد خودم پول دربیارم پس اینم هدیه بده بهم ۶,منو وارد گروه های موسیقی کن تا با تمرین های بیشتر پیشرفت کنم و همانطور که مردم را دور پیامبرانت جمع کردی اساتید عالی و درجه یک در موسیقی از سرتاسر جهان دور من جمع کن تا با یاری خودت در حرفه ای شدن من حسابی کمک کنند و آموزش های لازم را بدهند اینم به عنوان هدیه ازت می‌خوام

      ۷, رابطه ام با همسرم خیلی عاشقانه بشه رابطه ام با خانوادم عالی بشه رابطه ام با خواهر شوهرم نیز و پدر شوهرم و عسل دوستم و عاطفه عالی بشه و…..

      پولدار و ثروتمند شدن را بهم هدیه کن کنسرت های بی تی اس و دیدن اعضای بی تی اس و همکاری با گروه بی تی اس و کلا صنعت کیپاپ را بهم هدیه کن و در آخر با خواندن این مطلب یادم افتاد که آرزو داشتم از بچگی بازیگر بشم ولی نشدم بازهم به همون منطق های الکی ذهن و حالا از خداوند میخواهم که یاری ام کند تا هم در سریال های انگیزشی ایرانی و هم در سریال های کره ای و خارجی فیلم بازی کنم دوست دارم نقش خون آشام کیوت هم بازی کنم پس لطف کن خدا جونم اینم بهم هدیه کن وای چقدر خوندن این مطلب جالب بود داره یکی یکی آرزوهای بچگی یادم میاد خدایا همیشه دوست داشتم یک پاساژ بزرگ از عروسک داشته باشم و عروسک فروشی داشته باشم پس اینم بهم هدیه کن و بار دیگر میگم خدایا آرزو میکنم که همه ی ارزوهامو برآورده کنی الهی آمین 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام
      1403/03/25 12:22
      مدت عضویت: 767 روز
      امتیاز کاربر: 15996 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 833 کلمه

      سلام به همگیییی🌹امیدوارم حالتون خوب باشه 

      اطمینان به زمانبندی خدا برای رسیدن به خواسته ها 

      ۱-

      • فکر کنم هممون این تجربه رو داریم که بارها و بارها خواستیم در فلان تاریخ به فلان وزن مورد نظرمون برسیم 

      اما زمانی که این فشار زمانی رو روی خودمون میذاشتیم حتی با وجود تلاش در اون تاریخ نه تنها به اون خواسته نمیرسیدم بلکه کلی استرس و ناراحتی و ناامیدی رو هم به خودمون راه می‌دادیم بعدم خودمون رو سرزنش میکردیم که حتما تو فلان بودی که نرسیدی و این داستانا 

      ولی من همین الان درک کردم که ما انسان ها از همه چی که باخبر نیستیم ،مثلا از تمام سیستم بدنیمون که خبر نداریم پس بهتره فقط خواسته هامون رو بخوایم و بزاریم بدن هم روند طبیعی خودش رو طی کنه و به تناسب برسه.من خودم بارها این کار رو کردم و نمی رسیدم اما از زمانی که تصمیم گرفتم دیگه زمان تعیین نکنم و فقط هر روز خواستم به خواسته ام باشه در عرض دو سال به تناسب فوق العاده ای دست پیدا کردم در حالی که با اون زمان گذاری ها هیچ وقت هیچ وقت به خواسته هام نمیرسیدم ناامید از خودم و خدا زندگی میکردم 

      • یا مثلاً در زمان کنکور که توی آزمون های آزمایشی شرکت میکردم (البته اون زمان نمی‌دونستم و حتی بعضا مشاور ها توصیه میکردن که هدف گذاری کنین که در فلان تاریخ به فلان تراز برسین )همیشه برای خودم برنامه ریزی میکردم که در این تاریخ باید به فلان تراز و نمره برسم.اگه می‌رسیدم به خودم مغرور میشدم که ببین تونستم و میزان تلاشم کمتر میشد و آزمون بعدی ترازم یکم مییومد پایین و من باز ناراحت و ناامید میشدم ولی باز میگفتم برای آزمون بعدی میترکونم و ترازی رو در نظر می‌گرفتم که خیلی بیشتر از سطح فعلیم بود برای همین تمام مدت درس‌خوندن بهش فکر میکردم و می‌ترسیدم ولی تلاشمو میکردم ولی با این حال نمیرسیدم و باز ناراحت و ناامید از خودم و شرایطم میشدم و کلی استرس و فشار رو تحمل میکردم🤦الان فهمیدم همش اشتباه بوده.

      بارها برام پیش اومده که خودم بازه های زمانی بیست ،سی یا چهل روزه رو در نظر می‌گرفتم بعدش میگفتم باید توی این تایم باید به این نتایج کاری و شغلی برسی،بعد اصن یه شرایطی پیش می‌یومد که من نمی‌تونستم روی اون کار تمرکز کنم و طبعا نتایجی که میخواستم بدست نمیومد و بعدم ذهنم شروع به سرزنش می‌کرد که چهل روز گذشت و تو بازم نتونستی و…

      حالا با توجه با این آگاهی ها که نباید خودمون رو ملزم کنیم که در بازه زمانی خاص به فلان نتایج برسیم پس تصمیم میگیرم دیگه خودم رو در اسارت نتایج نکنم و فقط سعی کنم هر روز خوب یا بهتر زندگی کنم.اینجوری نتایج خودبه‌خود به وجود میان.

      ۲-به نظرم آدمی که توی چند بازه زمانی همش داره خودش رو تخریب می‌کنه و حتی اطرافیانم بهش راجب اشتباهاتش میگن خب طبیعیه که این فرد احساس لیاقت نداشته باشه.منطقا کسی که داره به این سبک زندگی می‌کنه طبیعیه که خودش رو لایق خواسته هایش نمیبینه و هر روز رو با ناامیدی میگذرونه.من زمانی که به این نتیجه رسیدم که منم حقمه آرامش الهی رو داشته باشم به این آگاهی ها هدایت شدم .

      زمانی که به این نتیجه رسیدم حقمه مثل خیلی از آدما تناسب اندام داشته باشم و به راحتی بدوم و از کوهنوردی لذت ببرم به سمتش حرکت کردم و بهش رسیدم .

      زمانی که به این نتیجه رسیدم که میتونم معلم عالی باشم و براش تلاشمو میکنم ، خودم از کارم لذت میبرم و اساتید و دانشجو و دانش آموزان و مدیر هم از کارم تعریف میکنن.

      ۳-من از خدا می‌خوام با تمام قدرتش :

      • در مسیر شغلیم موفقیت های بیشمار و زیادی رو بهم هدیه کنه.
      • زیبایی ظاهری و باطنی همیشگی رو بهم هدیه کنه
      • همسفر زندگی عالی با شخصیت و ملاک هایی که می‌خوام رو وارد زندگیم کنه و واقعا باهم جفت و جور شیم.
      • سبک زندگی سالم و موفقیت های زیاد رو بهم هدیه کنه 
      • زندگی پر از عشق و محبت و آرامش و خوشبختی و پر از تاثیر های عالی بر جهان رو در ارتباط به همه آدما بهم هدیه کنه .
      • موفقیت شغلی و مالی زیادی رو بهم هدیه بده و برام رقم بزنه
      • زندگی با تمام امکانات رو بهم هدیه کنه 
      • ماشینایی که دوستشون دارم رو بهم هدیه کنه 
      • سفرهای تفریحی به نقاط مختلف کره زمین رو بهم هدیه کنه 
      • ارتباط عالی تر با خودش رو بهم هدیه کنه 
      • سعادت در دنیا و آخرت رو از آن من کنه و بهترین اتفاقات و شرایط برای زندگیم رقم بزنه و من لذت ببرم از زندگی 
      • خوشحالی قلبی و همیشگی رو بهم بده
      • دلم می‌خواد خداوند از طریق من تاثیرات خیلی خوب و فوق العاده ای بر جهان بزاره
      • محبوبیت زیادم بین افرادی که در قسمت‌های مختلف زندگی مخاطبم قرار میگیرن رو بهم هدیه بده 

       دلم می‌خواد خدا خونه ای با معماری و چینش و دکوراسیونی که می‌خوام بهم هدیه بده 

      دلم می‌خواد سلامتی و قدرت همیشگی رو بهم هدیه بده 

      خدایا ازت ممنونم بابت هدیه های فوق العاده ای که برامون درنظر داری .با اینکه ما نمی‌دونیم از کجا و چطور…

      استاد عطار بابت آگاهی هایی که باعث احساس خوب و ارتقا از سطح فعلیمون میشن ازتون ممنونم 

      اینم بهای استفاده از گام چهارم🌱🌱🌱🌱

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طناز .ه
      1403/03/13 01:09
      مدت عضویت: 273 روز
      امتیاز کاربر: 1305 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 316 کلمه

      به نام خداوند زمین و زمان 

      با سلام خدمت استاد عزیزم 

      من خیلی جاها تو زندگی از خدا چیزی خواستم ولی نشده ولی بعدا هم هدیه داده ولی درزمان دیگری و اون موقع خوشحال شدم گفتم چه خوب الان داد من تلاش کردم در شهر خودم استخدام بشم ولی هر کاری کردم نشد و خیلی ناراحت شدم و بعد از ۸ ماه مجبور شدم استخدامی خوزستان شرکت کنم و قبول شدم و همونجا با همسرم آشنا شدم خداوند میخواست من رو به همسرم برسونه پس آروزی کار در شهرم رو به تعویق انداخت هر کاری که مصلحت خودش باشه انجام میده چون اون صلاح بندگانش را بهتر میدونه 

      من  خیلی دوست داشتم خا ج از کشور برم برای زندگی ولی تلاشی نکردم احساس کردم لیاقت ندارم که برم یه جای خیلی خوب زندگی کنم  یا لیاقت یه راننده حرفه ای رو از خودم نداشتم و سعی نکردم زیاد رانندگی کنم که حرفه ای بشم د  حد معمول خودم رو گذاشتم میگفتم کافیه من که نمیخوام برم خارج از شهر دیگه چرا  خودم رو اذیت کنم 

      یا دوست داشتم یه خونه تهران داشته باشم برای رفت و آمدم ولی زیاد براش تلاش نکردم و در خودم نمیدیم یه خونه اونجا داشته باشم بهش فکر نمیکردم که اذیت نشم 

      لیست آرزوهای من که خدا به من هدیه کند :

      ۱ .خدایا به من و خانواده ام سلامتی همیشگی هدیه کن 

      ۲ خدایا آرامش درونی به من و همسرم و خانواده ام هدیه کن 

      ۳.خدایا  به دخترم قبولی در آزمون تحصیلی اش هدیه کن

      ۴.خدایا به من‌ثروت زیادی هدیه کن هر چی دوست دارم بخرم هر جا دوست دارم برم و لذت ببرم  

      ۵.خدایا وزن مورد نظرم ۶۰ کیلو رو به من هدیه کن 

      ۶ .خدایا به من فرزند پسر هدیه کن 

      ۷.خدایا به ما ماشین شاسی بلند بهتری هدیه کن 

      ۸.خدایا فروش زمین‌های پدرم رو به آنها هدیه کن 

      ۹.خدایا سلامتی کامل مادرم رو به اون هدیه کن 

      ۱۰ .خدایا به من خانه ای شیک در جای خوبی از تهران هدیه کن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 34662 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,088 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      کاملا می‌پذیرم  خداوند در قلب منم با من کلنجار میره که فلان کارو انجام بده مثلا دوباره شوق و ذوق رفتن به ۷ تیر کرج و رفتن به املا ک و درباره خانه های سه اتاق خوابه صحبت کردن دیدن اونها اما هنوز با همسرم نگفتم باید این موضوع رو مطرح کنم برم ببینم 

      از طرفی هم خودمم باور نداشتم از پله اول برم مثلا پله ۷ و یهو خداوند اون متن یادم انداخت که اگر به من ایمان داشته‌باشید اگر به معجزات من ایمان داسته باشید شمارا از ۷ به ۸ و بعد ۶۳و ۶۴ میبرم قلبم آرام شد گفتم خدا ند گفته این کارد انجام بده و من باید یه جوری به همسرم بگم اونو راضی کنم تا بریم ببینیم خدایا کمکم کن 

      موضوع اینکه که من اصلا اصلا چنین موضوعاتی زمانیبندی خداوند رو نمیدونستم که بخوام باور داشته باشم یا نه وبرای همین میگفتم نمیشه نشد دیگه همسرم با من نمیاد منم تنها نمیتونم برم املام و خونه ببینم و در نتیجه از خداوند درخواست می‌نم میگم خدایا من به زمانبندی تو ایمان دارم اما تنهایی نمیتونم برم خونه بزرگتر ببینم باید خودت کمکم کنی و همسر منو راضی کنی وقت بذاره برای من بریم خونه ببینیم خدایا شکرت 

      استاد واقعا برام سخت بود که بخوام خطا فردی رو ببخشم آخه در حد خطا نبود که بشه به راحتی ببخشی در حد آخر ظلم بود از مهربونی من از سادگی من سو استفاده کرد منم خیلی زیاد قبولش داشتم میگفتم تو دختر خدا هستی و برای همین بخشیدنش سخت بود 

      ولی خدایی تونستم بارها ببخشمش البته کلی تمرین انجام دادم ها و وقتی متوجه شدم همه انسانها خداوند رو در وجودشون دارن تونستم آرام بشم ببخشمش 

      ولی افراد بسیار دیگه رو مثلا خواهر همسرم که سالها پیش  بهشتی شده بود راحت بخشیدم و برای اونم تمرین نوشتم ولی خیلی کمتر راحتر تونستم ببخشم 

      و براتون تعریف کردم خواهر دیگه همسرم وقتی در یک مراسم ختمی دیدمش خودم رفتم جلو با تمام عشقی که در وجودم بود نثار ایشون کردمبوسیدمش دستشو نگه داشتم تو دستانم احساسم بهش گفتم که جقدر دلم براش تنگ شده و …

      و افراد دیگه رو خیلی راحتر بخشیدم و جاری خودم بازم خودم رفتم سلام علیک کردم ازش معذرت خواهی کردم ایشون خودش که میدونه کی مقصر بود اما من تونستم ببخشم 

      خدایا ممنونم خدایا متشکرم خدایا سپاسگزارم که منو هدایت کردی که برو باهاشون حرف بزن تا کینه ها از بین بره با هم دوست باشین چند روز پیش که من حال نداشتم خواهر همسرم زنگ زد کلی نصیحت کرد که عزیزم فکر خودت باش به خودت برس تو باید سلامت باشی کلی قربون صدقه من رفت وقتی با من حرف می‌زد و من واقعا درک میکردم که تمام حرفاش از اعماق وجودش میاد منم ازش تشکر کردم گفتم‌چشم چشم حتما این کارو انجام میدم و انجام دادم همسرم جگر خرید من خوردم فقط من خوردم کسی نخورد که من بخورم 

      واقعا از وقتی اونا رو بخشیدم هر وقت اسمشون میاد دیگه ناراحت و عصبانی نمیشم دشنام نمیدم گور پدرش به جهنم که مرد یه ظالم کمتر تو دنیا هست خیلی هم خوبه دیگه هیچ حس بدی نسبت بهشون نداشتم دیگه خاطرات یادم نمیومد که ناراحت بشم دیگه انگار اون کوه بزرگ نفرت و خشم و ناراحتی و خاطرات بد بی احترامیها و….همه از بین رفته بود با خاک یکسان شده بود

      من طرف بخشیده بودم ولی اسمش میومد میگفتم ول کن بابا رفت که رفت بهتر بارها بخشیدمش تا الان آرامش  تجربه میکنم ها بارها بخشیدمش ن تا الان اسمشون میاد دیگه بهم نمی‌ریزد ناراحت نمیشم ها کلی تمرین انجام دادم وگرنه نمیتونستم ببخشمشون 

      ولی جاریم نه تمرین انجام ندادم یه روز رفتم باغ اومده بود منم رفتم و باهاش صحبت کردم همه چیز تموم شد با هم دوست شدیم 

      خوب در ذهن منم کلی از این سوال‌ها بود 

      برای چی باید ببخشم این این همونی بود که منو زیر کمک‌های تو می‌داد بدن من کبود می‌کرد من نمیتونستم  برم حمام بیرون 

      ولش کن حرفشو نزن این همدنی بود که مثل روباه عمل کرد طرح دوستی ریخت از پشت به من بارها و بارها خنجر زد 

      و خیلی حرفه‌ای دیکه که نگفتنش بهتره 

      درباره آرزو خودم که گفتم دوست داشتم برم املاک خونه های بزرگ و سه اتاق خوابه رو ببینم اما تنهایی نمیتونستم برم خونه ببینم همسرمم با من نمیومد میگفت تو یک ریال هم نداری احساس ترس داشتیم که یه وقت متوجه نشن که ما پول نداریم همین جوری رفتیم خونه ببینیم برای همین نمیومد و سر من داد میزد ول کن بابا مسخره کردی یک ریال پول نداری میخوای بری اون زمان سه ملیارد و پانصد ملیون تومن بود خونه ببینی خلاصه اینجوری روی رویای خودم خط زدم‌

      و ایمان داشتم برم جلو اتفاقاتی رخ میده من اون خونه رو تهیه میکنم میرم اونجا زندگی میکنم 

      ودرباره شغل داشتن دارن به من میگن دیگه دیگه دیر ادن زملن باید دنبال شغل میکشتی نگشتی الان سر پیری میخوای شغل داشته باشی ولی من به زمانبندی خداوند ایمان دارم وقتی اشتیاق درباره خواسته من دوباره شعله ور میکنه یادگاری میونه تو فلان خواسته رو داشتی برم پیگیر بشو پس یعنی قراره اتفاقات خوبی رخ بده چطوری من نمیدونم من فقط باید قدم اول بردارم برم املاک بعد قدم دوم خدا ند به من الهام میکنه تا به خواستم برسم خدایا شکرت 

      من خودم لایق خونه سه اتاق خوابه ۱۲۰ متری در ۷ تیر کرج میدونم اما از طرفی همسرم منو همراهی نمیکنه از طرفی هم یاد گرفتم رسیدن به خواستهای من باید مرحله به مرحله باشه من در خانه ۷۰ متری زندگی میکنم یهو بدم در خانه ۱۳۳ متری زندگی کنم چون اون زمان املاکی گفت خونه سه اتاق خوابه بلای ۱۲۰ متر 

      و الانم بلدم افتاد که خداوند به من گفت یعنی منو هدایت کرد به این نوشته که تو به من ایمان بیار من تو رو از ۷ الی ۸ میرسونم به ۶۳ الی۶۴  و من خیالم راحت شد باید با همسرم صحبت کنم خدایا بقیه مراحل با تو کمکم کن قدم به قدم با هم بریم جلو و بقیه این اتفاق حتما براتون تعریف میکنم 

      من دارم سعی میکنم که نگاه خداوند جایگزین نگاه خودم کنم و این یکم سخت یعنی یادم میره ولی دارم سعیم میکنم 

      امروز جمعه هست همسر من نیست ولی من اقدام میکنم ایمان دارم مطمئنم ‌ه خدا منتظر منه و میخوام از باتلاق درجا زدن بیام برای همیشه بیرون چقدر منتظر باشم جهار سال گذشت من هنوز به آرزوی خودم نرسیدم و فقط خودم مقصرم چون پیگیر نشدم رها کردم .

      ولی سعی میکنم ادامه بدم قدم به قدم با خدای خودم همراه بشم خانه رویایی خودم تجربه کنم الهی به امید تو شروع میکنم 

      منم به این موضوع ایمان دارم که من یه خواستهای به خداوند ارائه دادم خداوند هم برنامه الهی اونو جهت تجربه کردن اون خواسته برای من طراحی کرده و اینها همش بهانه است که تو که پول نداری چطور میخوای خونه بزرگتر بخری همسرت نمیاد اینا الان دیگه مطمئنم ایمان دارم خداوند برنامه الهی منو درباره این خواستم طراحی کرد و منتظر من اولین قدم بردارم تا منو راهنمایی کنه قدمهای دیگه رو به من الهام کنه 

      و تصمیم دارم قدم اولم خودم به تنهایی بردارم نترسم در خیال خودم میگم من ۱۰ ملیارد پول دارم میخوام برم خونه بخرم میرم صحبت‌های اولیه رو انجام میدم موقع خونه دیدن میگم همسرم بیاد بریم خونه ببینیم کسی دیگه‌ای هم ندارم که بیاد 

      اینجوری بهتر اینم الان به ذهنم اومد خدایا شکرت 

      من هم میخوام میخوام با خداوند در مسیر الهی قدم بردارم و برای تحقق خواسته‌ایم از او کمک بگیرم خدایا من به معجزات الهی ایمان دارم خدایا من به وفاداری تو در تحقق آرزوهایم ایمان دارم خدایا من ایمان دارم که تو برای هر آرزو مت یه برنامه الهی داری وقتی من اولین قدم بردارم تو قدمهای بعدی بعدی را به من الهام میکنی و من به زمانبندی تو ایمان دارم ایمان دارم در موقع مقرر من آرزوهای خودم را تجربه و زندگی می‌کنیم پس خدایا من به ت  توکل میکنم خواسته‌ام به تو می‌سپارم روی کمک تو حساب میکنم اولین قدم برای تحقق خواسته خودم برمیدارم که رفتن به املاک هست صحبت کردن درباره خانه ۱۲۰ متری سه اتاق خوابه چون وقتی 

      به زمانبندی خداوند ایمان آوردم اولین خواسته همین بود خونه سه اتاق خوابه ۱۲۰ متری در ۷ تیر کرج بخاطر من اومد و منم برای این خواستم اقدام میکنم خدایا کمکم کن خدایا پشتم گرمه چون تو رو دارم 

      من دو تا خونه داشتم که با جاریم شریک بودیم یه حیاط داشتیم دو طبقه بود سمت راست خونه‌های ۹۰ متری بود سمت چپ خونه‌ای ۶۰ متری 

      خلاصه من خیلی تقلا میکردم جون میکردم هر هفته خونه رو آگاهی میکردم هم در روزنامه جام جم ک هم در همشهری ولی دریغ از یک مشتری هیچ کس زنگ هم نمیزد حتی تا تهران هم رفتم آگهی کردم ولی نشد دیگه نا امید شدم گفتم حالا همین جا میمونم زندگی میکنم مشتری نمیاد برای خونه ای که تاریکی نمور پر از سوسک ریز چالش پر شده دائما من باید سم پاشی میکردم خونه رو و پولم هم که نداشتم تعمیر کنم بعدشم آقاهه گفت نمیشه اگر بخوای تعمیر کنی سقف بالا ممکن بریزه منم ترسیدم اقدام نکردم 

      خلاصه گذشت دیگه خونه رو آگهی نکردم یه روز در ایوان خونه نشسته بودم بافندگی می‌افتم مستجر جاری من اومد گفت شنیدم میخواین خونتونون بفروشید گفتم بله درست شنیدید گفت گفتم به پن هم میفروشی گفتم برای من چه فرقی میکنه کی بخره من فروشنده هستم هر کس اومد میفروشم 

      طفلک فکر می‌کرد چون دوست جاری منه من خونم به اون نمی‌فروشند خلاصه اینجوری شد که خونها بهش فروختم از اون حیاط اومدم برای همیشه بیرون 

      و یکبار دیگه  من کلی دنبال خونه میکشتم هر روز روزی دوبار میرفتم بنگاه آقای فلان خونه چیشد دیگه خسته شده بودم من فقط ۲۷ ملیون اون سال پول داشتم  ۱۳ سال پیش  خلاصه یه خونه برای ما پیدا کرد که دیوارهای خونه ترک داشت اما ما با راهنمایی یکی از همسایه خریدیم ۲۷ تومن دادم ۱۳ ملیون هم وام داشت که باید پرداخت میکردم و ۱۰ ملیون هم مستجر داخلش بود باید یکسال می‌نشست تازه قرار دادشو تمدید کرده بود 

      ما یکسال دیگه مستجر شدیم تا موقع مقرر پول هم نداشتیم مجبور شدیم ماشینی که باهاش داریم آمران معاش می‌کنیم بفروشیم پول مساجر بدیم بره و بقیه اونو به زور تونستیم یه ماشین درب داغون پیکان وانت بخریم که همسرم باهاش کار کنه و الان ۱۳ ساله که در همان خونه نشستم 

      به نظر من احساس لیاقت داشتن خیلی مهم شاید به ظاهر بگیم نه من احساس لیاقت میکنم اما همینکه که میگم همسرم نمیاد خونه ببینیم پول ندارم اینا هم یه جورایی احساس لیاقت نداشتن منو ثابت میکنه من احساس لیاقت درونی ندارم دنبال بهانه میگردم 

      من از خداوند درخواست دارم که روزی ۱۰۰ گرم از وزنم کم بشه روزی نیم سانت از سایز کم بشه روزی نیم سانت به قدم اضافه بشه و اینجوری خداوند در مدت کوتاهی  تناسب اندام منو به من هدیه کنه الهی آمین 

      پن از خداوند درخواست دارم که گوشه‌ای من شفا بده روزی یکم تورم گوشهام کم کنه روزی یکم شنوایی منو بیشتر کنه روزی یکم صداهای توی گوشم کمتر کنه و اینجوری شفا گوشهام به من هدیه کنه الهی آمین 

      من از خداوند درخواست دارم که مثل همیشه همراه من باشه منو هدایت و حمایت کنه و به من خونه رویایی خودم در ۷ تیر کرج هدیه کنه الهی آمین 

      من از خداوند درخواست دارم که شغلی رو به من هدیه کنه تا من بتونم ازش درآمد کسب کنم میخوام در شغلم آزادی مکانی و زمانی داسته باشم و شغلم راحت باشه روزی دوسه ساعت بیشتر وقتم نگیره چون میخوامبه درسهام هم برسم خدایا شکرت 

      من از خداوند درخواست دارم که که پول زیاد به من هدیه کنه چون خدایا در دنیای مادی با دنیایی که تو ذهنش داری زندگی میکنی زمین تا آسمان تفاوت داره اینجا آب هم بخوای بخوری باید پول بدی و من میخوام که پول زیادی رو به من هدیه کنی خدایا تو منبع و منسع ثروت هستی الهی آمین 

      من از خداوند درخواست دارم که با هدایت و حمایت‌های خودش دنیای آرزوهام رو به من هدیه کنه من زندگی در دنیای آرزوهام تجربه و لمس کنم از زندگیم لذت ببرم الهی آمین 

      من  از خداوند درخواست دارم شفا کل جسمم رو به من هدیه کنه بعد یه ماشین ۲۰۶ سفید رو به من هدیه کنه تا من دوباره ماشین داشتن تجربه و زندگی کنم الهی آمین 

      من از خداوند درخواست دارم که به من بیدار شدن ساعت ۶ صبح رو هدیه بده تا من همیشه و هر روز ساعت ۶ صبح بیدار بشم بتونم به تمام آموز زندگیم درسم رسیدگی کنم الهی آمین 

      بله درک میکنم که گفتن هدیه کنه فقط به من امید میده انگیزه میده که من ادامه بدم که خداوند میخواد هدایای منو به دست من برسونه خدایا شکرت برای تک تک هدیه هایی که برای من در نظر داری خدایاشکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نادیا همتی
      1403/03/01 01:53
      مدت عضویت: 152 روز
      امتیاز کاربر: 3485 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 141 کلمه

      با سلام 

      لبست آرزوهای من :

      ۱-خدایای بزرگم میخام کلی بهت نزدیک باشم،کاملا تو بغل خودت بودن و بهم هدیه کن

      ۲-خداجونم یه شغل عالی و لذت بخش با درآمد عالی بهم هدیه کن 

      ۳-خداجون یه ماشین خارجی جدید نو بهم هدیه کن.

      ۴-خداجون یه خونه ۳۰۰ متری لوکس و جدید بهم تو منطقه ی عالی بهم هدیه کن.

      ۵-خداجونم رابطه های عالی هم با خودم هم بادیگران و بهم هدیه کن.

      ۶-خداجونم لاغری و تناسب اندامم‌و بهم هدیه کن.

      ۷-خداجون ارامش و صلح درون ابدی رو بهم هدیه کن 

      ۸-خداجون سلامتی و زیبایی و جوانی ابدی رو بهم هدیه کن.

      ۹-خداجونم ولای لاکچری تو شمال بابلسر بهم هدیه کن.

      ۱۰-خداجونم حساب بانکی همیشه پر بهم هدیه کن.

      قطعا احساس لیاقت داشتن خواسته ها خیلی مهم است قطعا ما برای این که به خواسته ای برسیم ابتدا باید احساس لیاقت کنیم و حس خوب داشته باشیم بعد اون خواسته رو بدست خواهیم آورد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 1273 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 904 کلمه

      سلام خدمت استاد عطاروشن

      من سالها برای خیلی چیزها تلاش کردم و اصرار زیادی داشتم که هر چه سریعتر اتفاق بیوفتد…دعا کردن، نذر و نیاز…. با دیگران مشورت کردن و هر چیزی که باید انجام می‌دادم… همه به خود میگفتم در زمان الهی طرح الهی اتفاق میوفتاد و من قلبا باور نداشتم و ناامید بودم که اصلا خدا صدای من رو می‌شنود… حتی بعضی موافق از اوج ناامیدی با خدا دعوا می‌کردم به خدا میگفتم من نمی‌دونم باید بدی…. تو خدای بقیه هستی…. به فلانی این رو دادی و به من نمیدی نمیدونم چرا و باید من رو از این مشکلات خلاص کنی و یا فلان چیز رو به من بدهی…. تمام دعاها و سوره ها رو خوانده بودم و یک سال ماه رمضان قرآن رو سه بار ختم کردم و چندین و چند بار نمازهای مختلف برای گرفتن حاجت خواندم و هیچ نشانه ای نمیدیدم و هر روز افسرده تر از قبل شدم و هر روز طلبکارتر از خدا میشدم و ناامید از رحمت خدا دیگر نمی‌توانستم حتی خودم را تحمل کنم و همیشه برای رسیدن به خواسته هایم زمان تعیین میکردم و خودم را گول میزدم که این تاریخ به دلم افتاده پس زمان الهی هست و حتما در این زمان اتفاق میوفتد و در آن زمان هیچ اتفاقی نمیوفتاد و از روی ناامیدی همه چیز رو به خدا سپردم…. یک روز با حال بد قرآن باز کردم و خدا به من وعده داد که تاکید کرد که وعده اش حق است و در زمان معین اتفاق مورد نظر میوفتد و بعد از سالها ورق برگشت و اتفاقی افتاد که باید میوفتاد

      روزی که مادرم بزرگم فوت کرد سال‌ها خانواده پدری سر اختلافاتی ارث رو تقسیم نمی‌کردند….سالها با پدرم بحث و جدل کردیم تا خودش اقدام کند، نذر و نیاز و هزار جور تلاش که هیچ کدام به ثمر نمی‌نشست….. یک روز با کمال ناباوری عمه ام زنگ زد و گفت به بابات بگو بیاد خانه ما برای تقسیم اموال….بعد از هشت سال اموال بدون هیچ مشکلی تقسیم شد و حالا پروژه بعدی شروع شد فروش زمین ها بود که باز هم سالها طول کشید…. هیچ مشتری ای پیدا نمیشد…. هر وقت پای معامله می‌رفتند معامله بهم می‌خورد….یک روز همه چیز در عرض یک هفته اتفاق افتاد و اموال فروش رفت… حالا باید خانه جدید پیدا میکردیم… یک ماه چندین و چند خانه دیدیم که یا پولمون نمی‌رسید که بخریم یا اصلا خانه خوبی برای زندگی نبودند تا یک روز در دیوار با یک خانه دیدم که یک ساعت پیش آگهی اش رو گذاشته بودند و با مشاور املاک تماس گرفتم و خانه رو عصرش بازدید کردیم و همان روز قولنامه کردیم

      سالها برای لاغری تلاش کردم…. از ورزش و رژیم های سخت گرفته و قرص های لاغری همیشه یک هفته وزن کم میکردم و دیگر وزنی کم نمیکردم و ناامید میشدم و ول میکردم وزن کم شده برمی‌گشت و وزن بیشتری اضافه میکردم که چند سال قبل با تغذیه شهودی آشنا شدم باز وزن کم نکردم ولی وزنی هم اضافه نکردم و حتی برای غذا خوردن تا چند وقت پیش مشکل داشتم و اختلال تغذیه داشتم حتی پیش روانپزشک رفتم، همه چیز با توصیه دوستم شروع شد… به سایت آمدم و جلسه های رایگان را نگاه کردم و گوش دادم….. بعد از چند هفته وزنم شروع به کم شدن کرد… با اینکه مدتها بود در سایت ثبت نام کرده بودم جلسه ها را جدی نگرفته بودم….به خودم گفتم حتی برای گوش دادن این جلسات هم خدا زمان معینی قرار داده بوده…..و اصلا گوش دادن فایلها مثل تکلیف نبود بلکه بسیار از آنها لذت بردم و حال روانم خیلی خیلی بهتر شد…

      بله انگار هر چیزی در این دنیا زمان بندی الهی دارد

      🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠🌠

      سال‌های سال رژیم غذایی داشتم و چاق بودنم را مربوط به نداشتن اراده قلمداد میکردم و خودم را لایق لاغر بودن و وزن کم نکردن نمیدیدم….در زمان تحصیل برای نمرات خوب تلاش کردم و نمرات خوبی نمی گرفتم و خودم را شماتت میکردم که تو خنگ و بسیار تنبل هستی و لایق نمره خوب و شاگرد اولی نیستی….. هیچوقت خودم را لایق پارتنر خوب نمی‌دانستم چون لاغر و زیبا نیستم و آدم‌هایی که من دوستشان دارم با زنان زیباتر از من وارد رابطه می‌شوند…. در این سال‌ها هروقت این تفکر را تغییر دادم و به خودم امید دادم اتفاقا پارتنر کسانی شدم که خوابش را نمیدیدم ولی نداشتن حس لیاقت و ترس از دست دادن باعث می‌شد که رابطه زود از دست برود….. حس اینکه لیاقت زندگی خوب را ندارم حتی باعث شد که تنبلی کنم و تمام تلاش های نافرجام گذشته را بهانه ای برای تلاش نکردن بهانه کنم…..سالها در ذهنم به رویاهایم زندگی کردم و بالفعل شدن آنها را حتی در ذهنم زمانی موکول کردم که به شرایطی برسم که لایق اتفاق خوب باشم

      🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌

      *خداوند اندام زیبا و لاغری و توانایی بالای جسمی را به من هدیه می‌کند

      *خدای من تمام لوازم نقاشی را به من هدیه می‌کند

      *خدای من پول ثبت نام در کلاس نقاشی را به من هدیه می‌کند

      *خدای من به من شغل اینترنتی و کسب و کار مجازی هدیه می‌کند

      *خدای من ویولن را به من هدیه می‌کند

      *خدا من پول شرکت در کلاس سلفژ و تئوری و کلاس ویولن استاد مورد نظرم را به من هدیه می‌کند

      *خدای من ماشین BMW شاسی بلند آلبالویی را به من هدیه می‌کند

      *خدای من توانایی دویدن را به من هدیه می‌کند

      🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم 🍓

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم 🍏

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم 🍒

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم🍑

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم 🍉

      خدایاشکرت 🦄

      خدایا شکرت🦄

      خدایاشکرت 🦄

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس خندان ( ۵۲ ساله)
      1403/02/21 20:00
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 21230 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,026 کلمه

      به نام خدای مهربان ، سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و دوستان خوب معنوی

      قدم چهارم : من به زمان بندی خدا ایمان دارم

      در گذشته که خدا را اشتباهی میشناختم درکی از زمانبندی خدا نداشتم کارهایی را که از توانم خارج بود با نگرانی میسپردم به خدا ، خب نتیجه نگرانی هم معلوم بود همیشه بد بود برای همین نمی تونستم بخدا اعتماد کنم چون خودمو بنده ی گناهکاری میدونستم بخاطر اینکه همیشه یه کمی از موهام پیدا بود ، نماز و روزهای قضا زیاد داشتم برای همین میگفتم خدا به من نگاه نمی کنه چون بنده ی خوبی نبودم ، خودمو لایق دریافت نعمتهای بزرگ نمیدیدم فکر میکردم نعمت مال دیگرانه و من باید به همین حد متوسط پایین قانع باشم وگرنه خدا همین را هم ازم میگیره ، من در خانواده ی مذهبی بزرگ شدم و احساس لیاقت نداشتن نعمتها در خانواده و فامیل مذهبی من بسیار پررنگ بود و همه از اینکه خدا قهرش نگیره به حداقل های زندگی راضی بودن و از همون حد بیشتر رشد نکردن ، در حالیکه خداوند همه‌ی بنده هاشو خیلی دوست داره و به همه بینهایت میبخشه ، خدا دلش میخواد ما به آروزهامون برسیم و تو این راه کمکمون می‌کنه ، خدا به همه ی کارها اشراف داره و از قلب ما خبر داره و ما را به سمت خواسته هامون هل میده  خیلی دوست داره برامون کاری انجام بده ولی ما به بهانه های مختلف دست خدا را رد میکنیم که مثلاً از ما گذشته ، سنم بالاست ، مهارت ندارم ، مدرک ندارم ، دانشگاه نرفتم ، دیگران جلوی پیشرفتم را گرفتن و غیره بعد نمی‌ریم دنبال خواسته هامون و همیشه با حسرت راجب آرزوهامون حرف میزنیم ، خداوند وفاداره و به وعده‌ی خودش عمل می‌کنه و ما را در رسیدن به آرزوها مون کمک میکنه البته به شرطی که قدم اول را خودمون برداریم و بهش نشون بدیم که ما هم دوست داریم به آرزومون برسیم و بریم سراغ کارهایی که بهش علاقه داریم و بهانه نیاریم و کارهامونو به تعویق نندازیم فقط باید شروع کنیم و به خدا اعتماد کنیم که دستمونو میگیره و قدم به قدم هدایت و حمایت مون می‌کنه در زمان درست و مکان درست ، تنها مانع بین خداوند و آرزوها فقط خودمون هستیم باید این مانع را برداریم یعنی از همین الان با همین شرایطی که داریم شروع کنیم ، قدم‌های کوچیک را برداریم و بهانه ها را کنار بگذاریم ، خداوند بر اساس دارایی و امکانات و منابع خودش به کمک می‌کنه که بینهایته ، ما نباید به امکانات و منابع خودمون تکیه کنیم و در باتلاق درجا زدن گیر کنیم و اسیر افکار و دلیل شروع نکردنها بشیم و خودمونو از رسیدن به آرزوهامون محروم کنیم و فقط فقط افکار ناامید کننده می‌تونه جلوی ما و طرح الهی خداوند را بگیره ، من به زمانبندی الهی ایمان دارم چون توانایی و قدرت خداوند فراتر از زمان عمل می‌کنه و تا روزی که زنده هستم شوق رسیدن به آرزو را در دلم زنده نگه میداره ،  خداوند از قبل  منتظر ماست ، باید زندگیمو دگرگون کنم و برای خواسته هام قدم بردارم حیفه که خدا منتظر بمونه ، من ایمانم را به زمانبندی خدا قوی و قویتر میکنم چون خداوند طرح الهی رسیدن به خواسته هامونو فراموش نمیکنه ، شاید مسیر رسیدن کمی طولانی بشه چون خدا میخواد که در این راه اشتباهات مونو بشناسیم و اونا را برطرف کنیم اما نتیجه ای که به ما میده شیرین و بسیار فراتر از انتظاره مثل وقتیکه از چاقی خسته و ناتوان شده بودم گفتم خدایا خودت یه راه آسون لاغر شدنو جلو پام بزار ، یه روز که رفتم باشگاه دوستم که میدونست من به مباحث ذهنی علاقه دارم گفت یه نفر به اسم آقای رضا عطار روشن سایت لاغری با ذهن  داره و من با اشتیاق فراوان همون شب وارد سایت تناسب فکری شدم و گفتم جای من همین جاست و الان سه ساله ساکن این بهشت زیبا هستم چون من دست از آروزی لاغر شدن برنداشتم و خداوند با طرح الهی خودش منو به لاغری با ذهن هدایت کرد من به زمانبندی خدا ایمان دارم

      با توجه به این آگاهی مثالهایی پیدا کنید که برای رسیدن به خواسته ای تقلا کردید ولی بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در بهترین زمان خواسته ی شما محقق شده ؟

      من چند سال یه گوشی مدل پایین داشتم خیلی برای استفاده اذیت میشدم هر چی به شوهرم میگفتم گوشی میخام می‌گفت تو کار زیادی با گوشی نداری همین برات خوبه منم وقتی دیدم فایده ای نداره بی خیال گوشی شدم گفتم خودم پول جمع میکنم هر وقت شد میخرم تقریبا بعد از دو سه ماه دیدم شوهرم یه گوشی خوب برای تولدم بهم کادو داد خیلی خوشحال شدم خیلی گوشی با برکتی بود چون ۲۰ روز بعدش با اون گوشی وارد سایت تناسب فکری شدم این فقط زمانبندی الهی بود یا اینکه من  خیلی دلم میخواست ایام عید مسافرت برم تهران که ترافیک خلوتی داره چون بیشتر مسافرت‌ها ایام عید همسرم می‌گفت بریم جنوب که البته خیلی هم عالی بود امسال سپرم بخدا و عید رفتیم تهران که بسیار عالی بود اینم زمانبندی خدا بود  

      به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت بوده است ؟ 

      تمام خواسته هایی را که بهشون نرسیده بودم از نداشتن احساس لیاقت بود چون خودمو از خدا دور میدیدم و باور نداشتم که خدا طرح الهی برای رسیدن به خواسته هامو داره ، ایمانم ضعیف بود اعتمادم  به خدا کم بود اما از وقتیکه خدای واقعی را شناختم و بهش اعتماد کردم به خیلی از خواسته های کوچیکم رسیدم حالا وقت رسیدن به خواسته های بزرگه البته از نظر من وگرنه برای خدا خواسته کوچیک و بزرگ نداره

      لیست آرزوهای خود را مرور کنید و از عبارت خدا به من هدیه میکند استفاده کنید ؟

      ۱_ خدای بخشنده ی مهربونم خونه‌ی ۱۸۰ متری تک واحدی در خیابونی که دوست دارم را به من هدیه میکند

      ۲_ خدای بخشنده ی مهربونم چشمان تیز بینی به من هدیه می‌کنه که همه چیز را بدون عینک ببینم 

      ۳_ خدای بخشنده ی مهربونم اندام متناسب زیبای ورزشکاری را به من هدیه میکند

      ۴_ خدای بخشنده ی مهربونم شغلی راحت با آزادی زمانی و مکانی را به من هدیه میکند

      خدایا شکرت که تمام خواسته هامو بهم هدیه میدی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/08 13:01
      مدت عضویت: 373 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 227 کلمه

      سلام و درود به استاد عزیزم و دوستان گرامی 

      دوستداشتم این بخش از تمرین هم همینجا بنویسم . و منتظر معجزات خداوند باشم . 

      ۱. من میخواهم خداوند  یه ماشین کویک به من هدیه بدهد 

      ۲ . من میخواهم خداوند یک خانه به من هدیه کند .

      ۳ . من می‌خواهم خداوند هر ماه ۸ ملیون تومان بمن هدیه کند .

      ۴ . من می‌خواهم خداوند لاغری بیشتری بمن هدیه کند  

      ۵ . من می‌خواهم خداوند انرژی زیادی برای همیشه بمن هدیه کند 

      ۶ . من می‌خواهم خداوند مسافرت های زیادی بمن هدیه کند 

      ۷ . من می‌خواهم خداوند آرامش بیشتری بمن هدیه کند 

      ۸ . من می‌خواهم خداوند دوستان زیادی بمن هدیه کند 

      ۹ . می‌خواهم خداوند جدایی راحت از همسرم را بمن هدیه کند 

      ۱۰ . می‌خواهم خداوند پسرم را دوباره بمن هدیه کند تا از کنار هم بودم لذت ببریم . 

      ۱۱ . می‌خواهم خداوند هر روز شادی و خنده بیشتری بمن هدیه کند 

      خیلی تمرین قشنگی استاد حس سبکی و راحتی به آدم دست میده . چقدر خوبه همیشه تو دفترم هم اینجوری درخواست کنم . خیلی حال خوبی میده . ممنونم استاد جان 

      میدونی چیه استاد وقتی اینجوری از خداوند درخواست میکنم تو هر جمله دارم به ذهن منطقی خودم یادآوری میکنم که قرار نیست تو کار خاصی بکنی قرار نیست تو جبران کنی قرار نیست تو التماس کنی فقط حالت خوب باشه و اولین قدم رو بردار قدم هایی که در دسترس تو است 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/08 11:41
      مدت عضویت: 373 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 201 کلمه

      سلام استاد عزیزم امدم برای نوشتن تمرین

      ۲- به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است. نگرش خود درباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید.

      بنظرم ۱۰۰درصد دریافت نعمت به احساس لیاقت مربوط میشه . البته که خیلی چیزهای دیگه هم است ولی بخاطر اینکه همه شون راه صحیح هستن و بهم مربوط میشن وقتی یکی رو استفاده میکنی بقیه هم دنبالش میان . وقتی احساس لیاقت داریم . حس می‌کنیم من هر اشتباه و گناهی هم داشته باشم لایق بخشش خداوند هستم . من لایق هدایت خداوند هستم .من لایق الهامات هستم . من لایق روابط عالی هستم . من لایق سلامتی هستم . من لایق آسایش و آرامش هستم . من لایق بهترین چیزها هستم . من لایق عشق هستم . 

      من در گذشته آدمی بودم که احساس لیاقتم خیلی خیلی خیلی پایین بود . ولی از وقتی با اساتیدی چون استاد عطارروشن و عباسمنش آشنا شدم دارم برای افزایش حس لیاقت تلاش می‌کنم. و واقعا هم هرچقدر تلاش کردم نتیجه گرفتم و راضی هستم. ولی من میدونم هرچقدر بیشتر روش کار کنم نتایج بهتری میگیرم چون این حس لیاقت در من یک پاشنه آشیل.  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/08 01:20
      مدت عضویت: 373 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,369 کلمه

      سلام استاد عزیزم بازهم امدم تا قدم جدیدی به سوی زندگی با کمک خداوند بردام.

      1 . مثال هایی را پیدا کنید که شما دوست داشته اید در فلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود و برای آن تقلا کرده اید اما بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در زمانی خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است

      من ۳ سال بود که ی گوشی داشتم و دیگه ازش خسته شده بودم چون جوابگویی نیاز های من نبود و بسیار محدود بود‌ . من دلم ی گوشی جدید و پیشرفته را میخواست . و ناراحت بودم که میدیدم همه انهایی که حتی بچه هستن گوشی های بهتر از من دارند و من بنا به دلایلی اون گوشی شکستم . و از شدت عصبانیت د ناراحتی گفتم حالا که بخاطر ی گوشی من آنقدر باید اذیت بشم اصلا گوربابای گوشی . و واقعا بیخیال شدم. 

      آنقدر حوصله ام سر میرفت که همش از تلوزیون رادیو آوا گوش میدادم و آی فیلم میدیدم . اونموقه پسرمم ۹ ماهش بود . یادش بخیر . بعد پدر مادرم  بخاطر اینکه بتونن باهام در تماس باشن ی گوشی نوکیا ازین قدیمی ها بهم دادن . و خلاصه من حدود یک سال با همون گوشی های درب و داغون خانوادم گذروندم تا نزدیک عید که بود شوهرم به خاطر اینکه باهم آشتی کرده بودیم رفتیم چهارسو و برام ی گوشی خوب خرید که از بقیه فامیل مدلش بالا تر بود و من خیلی خیلی خیلی ذوق کردم چون دقیقا همونی بود که می‌خواستم حتی رنگش . همین الانم بعد ۳ سال دارم ازش به نحو احسن استفاده میکنم و راضی ام و خدارو شکر می‌کنم.  

      ولی در اولین فرصتی که پول دستم بیاد یکی دیگه می‌خرم انشالله. 

      مثال بعدی . این بود که من دلم میخواست ی مانتو خوشگل بخرم با یکسری ویژگی های خاص اون زمان که تو سلیقه ام بود . خلاصه من که درآمدی نداشتم و اصلا هم دلم نمیخواست به همسرم رو بندازم . ی روز از روز های ماه رمضان پارسال بود که با خانواده ام رفتیم به بازارچه عفاف و حجاب در مصلی امام خمینی چون اونجا تنوع و کیفیت و طرح های خیلی خوبی داره . من از یکسری مانتو ها خوشم آمد اما پول نداشتم بخرم و دست خالی برگشتم خونه . بعد مامانم ازم پرسید از هیچکدوم خوشت نیومد ؟  گفتم چرا ولی پول نداشتم . گفت ی تومن برا عیدی بابات میخواست بهت بده چون مسافرت بودی نشد و برام ی تومن ریختن و باز آمدن دنبالم که بریم همونجا و مانتو بخریم اما بازار جمع شده بود تا سال دیگه و پدر مادرم بشدت ناراحت شدن همون شب ما به چند تا بازار دیگه سر زدیم ولی اونچیزی که باب پسندم باشه پیدا نکردم . البته به اصرار پدرم اونجاها رفتیم ‌ . چون وقتی دیدم بازار جمع شده . با خونسردی و اطمینان گفتم مامان عیبی نداره من نمیخوام برای هیچ چیزی تو زندگیم خودم رو اذیت کنم . من میخوام همه چیز راحت بدستم برسه . من اون زمان تازه با این مفهوم آشنا شده بودم و داشتم تمرین میکردم . و اصلا ناراحت نبودم و کلا بیخیال مانتو صدم یادم چندین بار به پدر مادرم گفتم ناراحت نباشید بالاخره پیدا میشه خودش من نمیخوام خودمو بکشم تا به فلان چیز برسم اگه قرار باشه من مانتو بخرم با اون ویژگی ها هرطور شده خدا بهم میرسونه . اون روزها هنوز با این مفهوم آشنا نبودم که اصلا خدا براش فرقی نمیکنه خواسته ما چیه اصلا خواسته ها را تفکیک نمی‌کند تا به اصطلاح ببیند کدام به نفع ماست و کدام به ضرر ما . خلاصه حدود یک هفته یا دو هفته بعد منو شوهرم به طور کاملا هدایتی به جایی رفتیم که من قبلا از اونجا مانتو خریده بودم و از کارهاشون خیلی راضی بودم . بعد رفتیم طبق عادت مغازه ها و لباس ها رو نگاه کردیم و شوهرم گفت ی مانتو بخر . منم چند تا پوشیدم تا از یکی خوشم آمد و همونو شوهرم برام خرید. و من روی ابر ها بودم .

      حالا میخ ام بگم من چی میخواستم دو هفته قبلش و بعد که رها کردم چی نصیبم شد .

      من ی مانتو در حد ۶۰۰ تومن میخواستم با هزینه خودم  که جنسش خنک باشه و بلند باشه و سایزش بزرگ باشه چون اون روزها در اوج چاقی بودم و هوا هم گرم بود . 

      خلاصه مانتویی که من صاحبش شدم کلی تنوع رنگ داشت و من قشنگترین رو برداشتم ‌ خیلی شیک بود ۲ تیکه بود . زیبا و جدید بود . جنسش نخی بود و مناسب فصل بود . سایزش کاملا مناسب و آزاد بود . و بلند هم بود . و قیمتش یک ملیون و پنجاه تومان بود . و من از پولی که پدرم داده بود اصلا خرج نکردم . 

      یهنی از هر نظر که نگاه میکردم بینظیر و دوست‌داشتنی بود . وقتی خانوادم دیدن کلی تحسین کردن از زیباییش ولی هرچی گفتم باورشون نشد که شوهرم خریده . 😄

      مثال بعدی خرید یخچال که من و شوهرم از یخچال قدیمی خسته شده بودیم و دلمون ی یخچال جدید زیبا و جادار میخواست هر وقت میرفتیم فروشگاه و حساب کتاب میکردیم پولمون جور در نمی امد با اون چیزی که تو سلیقه مون بود یعنی با پولی که داشتیم چیزایی نسیبمون میشد که دوستنداشتیم . من خیلی حریص شده بودم و بعضی وقت دلم میخواست بالاخره هر طور شده یه یخچال جدید بخریم تا از شر اون قبلی خلاص بشیم ولی باز شوهرم میگفت نه اینا قشنگ نیست بعد دیگه منم کلا بیخیا شدم گفتم ولش کن بابا اصلا همین یخچال هیچ مشکلی نداره فعلا استفاد می‌کنیم تا شرایط جور بشه بعد از اون ساید بای ساید های خوشگل می‌خریم.  خلاصه مدت ها گذشت حدود یکی دو ماه . تا یک روز شوهرم جوگیر شد و گفت من این گوشی که جدید خریدم رو میفروشم میزارم رو پولم  تا بریم نقدی ی یخچال خوشگل بخریم . و این شد که ما رفتیم از ی فروشگا نزدیک ی ساید بای ساید ایکس ویژن خریدیم . من واقع خیلی خیل خیل خوشحالم خوشحال بودم جون همونی بود که من دوستداشتم . وگرنه شوهرم ی چیز دیگه مدنظرش بود . بعد هم من یخچال قبلی رو که جهازم بود رو به خواهرشوهرم فروختم و با پولش برای خودم دوره ۱۲ قدم خریدم . یعنی همه این کار ها تو یک روز ۵شنبه انجام شد و واقعا شگف انگیز بود .

      چون 

      اگه اون روز هایی که ما حریص بودیم می‌خواستیم یخچال بخریم اول باید قسطی میخریدیم . دوم اون مارک دلخواهمون نبود . سوم اون ظاهر ساید بای ساید نداشت . ازین دو دره ها بود که بالا فریز پاین یخچال و جاش هم کم بود . و دیگه اینکه اصلا یخچال قبلی مون هنوز فروش نرفته بود و معلوم نبود اگه سمسار بخواد ببره چقدر میخواد مفت بخره . 

      ولی وقتی صبر کردیم اول یخچال قبلی به راحترین شکل ممکن فروش رفت و همون موقع پول آمد ب حسابم بعد خیلی راحت جابجا شد چون خواهر شوهرم همسایه دیوار ب دیوار ما بودن و حیاطمون مشترک بود . بعد ما اصلا بی یخچال نمودیم چون شب رفتیم یخچال زیبا و دوست‌داشتنی که نقدی و جیرینگی خریده بودیم رو آوردیم خونه . اونم نه از اون فروشگا دور . از ی فروشگا نزدیک و لاکچری . یعنی همه چیز به بهترین شکل پیش رفت . و وقتی که نصاب آمد وصلش کرد گفت خیلی یخچال خوبیه ‌موتورش بی صدا هست و خیلی کم پیش آمده خراب بشه . و واقع هم بی صدا بود خلاص من هرچی از زیبایی و قشنگی و کارایی اون یخچا بگم کم گفتم . 

      آنقدر ازش خوشم می آمد و احسا خوبی داشتم که الان که دیگه جدا شدم دلم میخواد وقتی رفتم تو خونه خودم هم باز مثل همون یخچال بخرم و کیف کنم . تازه منبع آبخوری هم داشت و نیازی به وصل کردن به لوله آب شهری نداشت . خیل راحت و زیبا و کارا . خداروشکر . 

      مثال بعدی در مورد خرید دستگاه آب تصویه هست ولی چون خیلی شبیه مثال یخچال دیگه توضیح نمیدم . 

      ولی واقعا خیل جالبه . خیلی خوبه به زمان‌بندی  خداوند اعتماد و تکیه کنیم و اصلا روی هوش و ذکاوت و تجربه حقیر خودمون در مقابل این دریای بیکران این دانای حکیم حساب باز نکنیم چون معجزاتش ما را دیوانه می‌کند به شرطی که اهل تفکر باشیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/02/03 20:01
      مدت عضویت: 721 روز
      امتیاز کاربر: 18935 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 366 کلمه

      سلام من ب زمانبندی خداوند ایمان دارم 

      و بیشتر مواقع ک از دیگران انتطار داشتم ن ازخدای  خودم و قدرت رو اونها میدونستم رسیدن ب خواستم ب تعویق افتاد 

      قبل عید میخواستم ی کیف بگیرم از ی جاییک دوس داشتم و هی از همسرم میخواستم وایشون کار داشت نمیبرد و من ناراحت شدم ک چرا ایشون برای من وقت نداره و اینها بعد قشنگ فهمیدم ک من چن از همسرم میخواستم واصلا این فکرونمیکردم ک این خواسته از طرف خداست ک اجابت میشه اصلا نشد ک نشد بخرم یا درمورد باند هم همینطور بود من برای درس دخترم ب باند نیاز داشتم مدام ب همسرم میگفتم و اصلا اینجوری بودم ک همسرم باید بخره اصلا خدا رو کاره ای نمیدونستم و اینطوری خواسته من ب تعویق افتاد تا اینک فهمیدم گیر کارم اشتباهم و توبه کردم و اینو فهمیدم ک براورده کردن خواسته از سمت خداست حالا هرچی میخواست باشه چن من نگاه ب دست همسرم بود و خدا گف برو بخره 

      اما زمانی ک سپردم بخدا همون همسر هر دو اونها رو کاملا ب دلخواه برد و خریدم اصلا گاهی ما انسانها خودمون زمانبندی رو ب عقب میندازیم 

      و از لحاط رژیم انگار باید ب اون ته برسی ک بشه کسی ک بنطر من روشهای دیگه رو تجربه نکرده هی وسوسه میشه ک بره و اما من در زمانی ک واقعا خسته بودم برام شد هدایت شدم تموم راهها رفته بودم و از این نظر ب زمانبندی خدا ایمان دارم ک در بهترین موقع هدایت شدم و این ایمانه در قلبم گذاشته شد 

      هر موقع سپردم ب خدا اون کار ها میدونستم برام شد درگیر اون عجله و شدن نبود انگاراون باوره بوده ک اصل کاریه کیه و اون اطمینان بوده ک میشه  و درگیر زمان نیستی 

      و بیشتر باورهای خودمون ک نمیزاره از نعمتها از خواسته ها لذت ببرم ب دستشون بیارم والا بزای خدا کاری نداره دادن اون خواسته 

      من خودم این سایت رو ب خیلیا معرفی کردم اما نیومدن چن شاید زمان اومدنشون نبوده وهمیشه تعجب میکردم این انقدر میناله از دردهاش چرا نمیاد چرا حتی ی سر نمیزنه ک ببینه چیه شابد واقعا خوشبختی ک دنبالشه اینجاست 

      ودقیقا چن زمان اومدنش نیس و خدا از من بنده خیلی بهتر میدونه چی درسته و هیچی در زمانبندی خدا ردخور نداره 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار یاسمن
      1403/02/02 18:49
      مدت عضویت: 964 روز
      امتیاز کاربر: 13648 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 215 کلمه

      به نام خدا

      هر چیزی در زمان خاص خودش روی میدهد.عجله کردن فقط باعث میشود که ناامید شده و از ادامه ی راه منصرف شویم.اگر به حکمت و بزرگی خدا ایمان داشته باشیم باید با احساس خوب منتظر براورده شدن اون باشیم چون خدا کاری با شرایط ما و میزان تحصیلات و سن و جنس ما ندارد او با احساس خوب ما کار دارد کافیه روی نگه داشتن آرزویمان  در ذهن استمرار داشته باشیم و به خودش واگذار کنیم تا به نتیجه ی دلخواه مون برسیم.

      من خیلی دوست داشتم بچه دار شم تا داغی رو فراموش کنیم ولی حتی  بدون داشتن مشکل پزشکی بچه دار نمی‌شدم تا اینکه رهایش کردم و در زمانی کوتاه خدا رو شکر بچه دار شدیم.یا برا خرید خونه و کلی مسایل دیگه خدا در زمان خودش از جایی که انتظارش رو نداشتم کمک کرده.من ادم عجولی هستم و دوست دارم یه تصمیمی که میگیرم تا شور و شوق دارم فورا عملیش کنم ولی خیلی از مواقع زمانبندی خدا چیزهای بهتری را بهم هدیه داده.من خواسته ها و آرزوهای زیادی را برای خودم و عزیزانم از خدا هدیه میخوام که همشون رو برای خودم نوشته ام.

      من لایق رسیدن به نعمات بیشمار خداوند هستم من همیشه بنده ی شاکر و صبور خدا بوده ام و خدای مهربان هم برایم خدایی کرده.ممنون خدای خوبم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سرباز امام زمانم
      1403/01/31 10:21
      مدت عضویت: 182 روز
      امتیاز کاربر: 4460 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 776 کلمه

              به نام خدایی که زندگی‌ را هدیه داد

      بازم یه گام فوق‌العاده و پرواز به سوی خدا الهی شکرت 

      سلام من به گلهای گلستان خدا

       و سلام به استاد عزیز

      الله مع صابرین  .اما ما انسان ها خیلی جاها عجله میکنیم برای رسیدن به خواسته هامون.خیلی جاها فکر میکنیم خدا ما رو نمیخواد که خواستمونو نمیده در صورتی که زمانبندی خدا با ما فرق داره و دقیق تره 

      کلی حرف دارم اما اگه بخوام همه رو بگم کلی طول میکشه پس میخوام به صورت نکته بگم که همیشه یادم بمونه وبه خاطرم بسپرم وخاطرشو مرورکنم 

      حالا میریم سراغشون یاعلی:

      نکته اول :من هر طور ادمی که باشم چون خدا ذاتش از ارامشه همش دلش میخواد که مارو در راه رویامون  قرار بده چون بودن در رویاهامون ارامش داره برای همینه که همه‌ی ماقلبا دوست داریم توی راه رسیدن به خواستمون باشیم چون خدا توقلبمونه اما ما با دلایل به ظاهر منطقی به خودمون ظلم میکنیم  در صورتی که اینا اصلا منطقی نیستن گول زدن شیطانیه

      نکته دوم:من به زمانبندی  خدا اعتماد میکنم و دیگه دلایل الکی نمیارم که از راهم منحرف بشم چون ممکنه من آرزومو فراموش کنم اما خدا که نمیکنه

      نکته سوم:من خودمو لایق میدونم ،باید بدونم  … حرف مردم کیلوچنده ؟جاش اینجاست

      ینی زیر پا

      نکته۴:خدا تواناست اما تا تو نخوای کاری نمیکنه باید بخوای دلایل الکی نیاری ،منابع خدا تورو به آرزوهات میرسونه نه منابع خودت که زمینیه

      نکته۵:خودتو درست کن که خودت مانعی چون هیچ چیز زمان بندی خدا رو به هم نمیریزه ،توباید بخوای خدا که تورو به زور بیرون نمیاره چرا چون اگه‌ به زور بیاره قدر نمیدونیم و خودمون دوست داریم در جا بزنیم پس خودتو اصلاح کن وبهش توکل کن

      نکته۶:خدا نیازی به راهنمایی وفکر تونداره اون غنی هست و از تو بی نیازه و از راه خودش تورو میرسونه فقط برای رسیدن ودگرگون کردن زندگیت باید تصمیم بگیری و برای رسیدن به ارزوت قدم برداری و ایمانت به زمان بندی خدا بره بالا کاری به کسی جز خدا نداشته باش 

      نکته ۷:اگر دری به روت بسته شد بازم ادامه بده  چون خدا داره قویت میکنه که اشتباهات مسیرو برگردی درست کنی به بری پس ناامید نشو و ادامه بده

      نکته۸:یادت نره که تو خیلی اتفاقی با این سایت اشنا شدی و این فقط به خاطر این بود که خدا خواست از گمراهی دربیای الهی شکرت که هدایتم کردی

      نکته ۹:تا رسیدن به هدف ادامه میدم چون خدا رو دارم

      و در اخر من به زمان بندی خدااااا اعتمااااد دارم    پیش به سوی اغوش خدا

      جواب تمرین اول : من برای تغییر دادن خودم بار ها تقلا کردم  که: امسال دیگه میخوام ادم باشم اما خیلی تلاش کردم خسته شدم و گفتم خدایا کمکم کن .هم توی لاغری هم توی بقیه چیز ها که ناامید شده بودم ودیگه بریده بودم دستمو گرفت گفت تو تنها نیستی گاهی وقت‌ها این ناامیدی میاد که یادت نره خدایی هست  یا  مثل خرید خونه که نمیدادن و ما واقعا از اون خونه ناامید شدیم و خدا بهترشو داد چون لیا قتمون بالاتر بود و هیچ کارش بی حکمت نیست حالا میفهمم که زمان بندیش چقدر دقیقه معطل شدیم تا این خونه که الان توشیم وعالی هست نسیبمون شد 

      تمرین دوم:من به شدت در بعضی یا بهتره بگم تقریبا همشون احساس بی لیاقتی میکردم و فکر میکردم خوب نیستم پس حقمه که نداشته باشم وبرام سوال بود چرا بعضی از ادمای بد پولدار  هستن بعد فهمیدم اونا خودشونو لایق میدونن 

      منم از این لحظه میخوام ان شاالله احساس لیاقت خواسته هامو داشته باشم بله من لایقم

      تمرین سوم:خدا به بنده هاش خیلی چیزا هدیه داده حالا ازش میخوام چنتا چیز دیگه هم به من هدیه کنه و مطمئنم که میده چون خدا من ارحم الراحمین وعلی کل شئ قدیر هست الهی شکر 

      خدای من به من ……را هدیه‌ میکند من میدونم که میکنه

      ۲خدایابه من دوچشم زیبا و سالم هدیه کن

      ۳خدایابه من یک لاغری دائمی هدیه کن

      ۴-خدایابه من اخلاق نیک هدیه کن

      ۵-خدایا به من یک قد بلند هدیه کن همون عددمورد نظرم

      ۶-خدایابه من درامد روزانه هدیه من و هنری هدیه کن که به راحتی روزی حد اقل ده هزار تومان در بیارم

      ۷-خدایا به ما یک خونه شیک و زیبا بابرکت هدیه کن

      ۸-خدایابه من اخلاص در کار هدیه کن تا مانند الگوم پاک باشم 

      ۹-خدایا به من این قدرت رو هدیه کن که با کنترل خودم مراقب باشم که خانوادم از دستم ناراحت نشن چون خودت گفتی خانواده

      و در اخر خدایا به من این قدرت رو هدیه کن که با برنامه ریزی درست هم درسم رو عالی باشم هم در همه چی بهترین خودم باشم. من به زمان بندی خدام اعتماد دارم و میدونم که بهم هدیه میکنه و ازش میخوام که قدر دان باشم الهی امین

      الهیٰ قدرت دعا کردن و اجازه راز و نیاز کردن رو از هیچ بنده ات نگیر

      الهی که مانند لبخند گل بهاری زندگیتون زیبا باشه

       ممنون استاد

      یاحق مدد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1403/01/02 03:31
      مدت عضویت: 1653 روز
      امتیاز کاربر: 11551 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 291 کلمه

      در مسیر زندگی با گرداب های عجیبی مواجه میشویم …ناامیدی … درد و خیلی چیز های دیگر احساس میکنیم در این گرداب تنها هستیم وحتی خدا هم مارو فراموش کرده

      من این حسو ۶ سال پیش داشتم ..حسی که میگفت تو محکوم به تنهایی هستی 

      ولی خدا اون اینو نمیگفت دقیقا جایی دستمو گرفت که خودم داشتم اون شاخه ایی که گرفته بودم تا ته در نرم و ول کنم….اون دستمو گرفت ..با اینکه من بنده ی خوبی نبودم ولی اون خیلی خوب برام خدایی کرد🙂

      سال ها گذشت و من به تک تک ارزو هام رسیدم ارزو هایی که دیگران میگفتن محاله ..ولی من به اونا رسیدم 

      خدا خیلی قشنگ مسیر زندگیو چید همه چیز درست زمانی اتفاق می افتاد…که احساس میکردم همه چیز دیگه تمومه …ولی اون همه چیزو درست میکرد

      اینجا میخوام به  هم کسایی که این پیاما میخونن …بگم که بلند شید با خدا اشتی کنین …بلند شید و واسه ارزو هاتون بجنگید تلاش کنین مهم نیست  چند بار شکست خوردین فقط این مهمه که شما تا لحظه نود صد خودتونو  بزاری ….مهم اینکه اخرش خودت از خودت راضی باشی فقط همین 

      هیچ وقت به اینکه اون نگاهت میکنه صداتو میشنوه کتارته شک نکن ….اگه شک کردی اون رهات نمیکنه ولی خودت خودتو رها میکنی….اون رفیق خوبیه ….فقط صداش کن اون میاد نگران نباش🙂💜

      من خیلی خوشحالم که این مطالب استاد را در مورد زمانداری مطمئن خداوند را الان خواندم 

      ممنونم خدا جون

      خدا برای من زمانداری کرد که فوق العاده بود زمانی که دخترم را باردار شدم.

      زمانی که استخدام شدم.

      زمانی که در دانشگاه ملی قبول شدم.

      زمانی که مستقل شدم.

      زمانی که عمل کردم.

      زمانی که بهترین دکتر جراح را به سمتم راهنمایی کرو.

      زمانی که منتقل شدم.

      زمانئ که رفتم برای دبیری تو مدرسه.

      زمانی که رفتم برا پرتو زنجان.

      زمانی که دارم حفظ قران می خوانم.

      خدایا شکرت زمانبدی تو محشره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/12/09 19:30
      مدت عضویت: 1176 روز
      امتیاز کاربر: 36997 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,804 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خداوندا ایمانم را به خودت زیاد کن تا زندگی با کمک تو را تجربه کنم 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      خیلی وقتها از بچگی ارزوهایی داشتم که همیشه به اونا فکر میکردم ولی به مرور زمان چون فکر میکردم که دیگه از سن من گذشته و دیگه فرصت برای این کار رو ندارم سعی میکردم که بهش فکر نکنم و لی از زمانی که وارد این سایت شدم انگیزه ای برای انجام انها گرفتم و سعی در انجام انها دارم 

      من فکر میکردم که برام دیره دیگه از سن من گذشته 

      تو این سن و سال به دنبال این ارزوها ی بچه گانه باشم زشته و خیلی از بهونه های دیگه 

      ولی خدای من به این کاری نداره و و مدام با ما کلنجار میره تا اقدام کنم و به ارزو خواستم برسم 

      خداوند برای ارامش من با من کلنجار میره که دیگران رو ببخشم 

      ولی من 

      نه عمرم رفته و جوونیم رو دادم چطور ببخشم 

      میدونی چقد با من بدی کرده چطور ببخشم 

      میدونی چه لحظات خوبی رو به خاطر اون میتونستم داشته باشم و از دست دادم پس چطور ببخشم 

      ولی خدا میگه رها کن تا ارامش بگیری 

      ولی شیطان میگه تو ببخشی طرف پررو میشه ومیگه دیدی هر چه به روزش دراوردم بازم منو بخشیدطرف چقد ساده است 

      ولی من بخشیدم و رها کردم و به ارامش رسیدم 

      عیب نداره که دیگران در مورد من چه برداشتی دارن مهم اون ارامشه که من دارم احساس میکنم 

      مهم اون حس نزدیکی به خداست که دارم 

      مهم اون حال خوب درونی است که دارم 

      من به زمان بندی خدا ایمان دارم 

      من از بچگی بازیگری رو دوست داشتم و خیلی عاشق فیلم ها بودم تقریبا همه فیلمها رو میدیدم و خیلی خودم هم دراون نقشها غرق میشدم و همیشه میگفتم دیگه دیره و از من گذشته ولی شوهر خواهرم بعد از بازنشستگی به همراه خواهرم که 5سال از من بزرگترن به دنبال تاتر رفتن و الان بازیگر تئاترن وپس به سن کاری نداره در هر سنی میتونم به کار مورد علاقم برسم 

      من به زمان بندی خدا ایمان دارم

      خیلی دوست داشتم تار یاد بگیرم و فکر میکردم که دیگه دیره البته بهونه نداشتن پول رو هم میگرفتم و لی این بهونه بود چون خیلی وقتها پول خرید اون رو داشتم و لی به خاطر وسوسه های شیطان که دیگه از سن تو گذشته این کار رو نکردم 

      و همه اینها به دلیل ایمان ضعیفم به زمان بندی خداوند بوده است 

      ولی در مورد تناسب خداوند همزمانی انجام داد و اون قرار دادن دختری سر راهم که کتاب راز رو به شوهرم بفروشه ومن علاقه مند بشم به خوندن اون سرچ کردن کلمه لاغری با ذهن و هدایتم به این سایت که همه به خاطر همزمانی خداوند بود و من الان اینجام 

      خداوند این کار رو بدون اقدام من نمیتونست انجام بده اگه من سر راه اون دختر قرار میگرفتم ولی این کتاب رو مثل کتابهای دیگه یک مرور میکردم و دنبال نمیکردم هیچ وقت به این مسیر هدایت نمیشدم پس خداوند برای من همزمانی انجام میده ولی من هم باید اقدام کنم 

      من به زمان بندی خداوند ایمان دارم 

      وقتی وارد سایت شدم و در دوره های رایگان 100گام و12گام شرکت کردم و تموم شدبا خودم میگفتم کاشکی میتونستم دوره رو تهیه کنم چون در این دوره های رایگان میشنیدم از استاد که در دوره ها جزعی تر به این مساعل میپردازند و من با لطف خداوند دقیقا در عید نورز استاد تخفیف گذاشت و من هم پولی دستم بود که عیدی گرفته بودم و این همزمانی باعث شد که من دوره ورود به سرزمین لاغرها رو تهیه کنم 

      و دوره های دیگه هم ازخدا خواستم تا بازم استاد تخفیف بزارن که باز 40درصد تخفیف گذاشتن و من این دوره ها رو تهیه کردم و خیلی همزمان بود و من به زمان بندی خداوند ایمان دارم 

      درسته قبلا من خودم رو نمیدیدم و اصلا از بدنیا اومدنم گله داشتم و برای خودم ارزش قاعل نبودم ولی خداوند من رو نادید نمیگرفت و هرگز ارزوهای من رو فراموش نمیکرد 

      ارزو داشتم متناسب و ارام و شاد باشم و اینقد اتفاقات بد برام نیوفته و این را خداوند با ورود من به این سایت اجرایی کرد 

      من در این دوره ها ارامش و شادی درونی و تناسب و اتفاقات خوب و پولداری رو تجربه کردم 

      من همیشه قبلا خودم رو لایق داشتن بهترینها نمیدیدم اخه من که مثل امامان معصوم نبودم 

      من که پول نداشتم تا کارهای خیریه انجام بدم 

      من که جز صالحین نبودم تا هنوز خواسته ای داشته باشم خداوند به خواسته من پاسخ بده 

      من اصلا لیاقت این همه نعمت رو نداشتم و تازه اگر خیلی از نعمت هار و داشتم اینم لطف خدا بود وگرنه من باید در اوج نداری وبیماری و و و وبودم 

      ولی خداوند خلاف این می اندیشید و منو بنده خوب خودش میدونست و منو لایق رسیدن به ارزوهام میدونست 

      چون زمان بندی خداوند با اون چیزی که می اندیشیدم متفاوت هست 

      خداوند همیشه میخواهد من به ارز و هایم برسم ولی به تنهایی نمیتواند ان را انجام دهد 

      خداوند در این کار به همراهی من نیاز دارد پس من هم با خدا همراه میشوک و قدم در مسیر تحقق رویاهایم برمیدار م 

      هر چند از زمانی که به این دوره اومدم این کار رو کردم و خودم رو لایق بهترینها دونستم و خداوند هم همراه من مرا در رسیدن به ارزوهایم همراهی میکند

      برای خدا زن بودن من 

      سن من 

      سواد من 

      کجا زندگی میکنم و یا چقد پول دارم مهم نیست 

      خداوند به منابع و دارایی های من برای براورده شدن ارزوهایم توجه ندارد بلکه بر اساس دارایی و منابع خودش هست 

      و تنها مانع به جریان افتادن برنامه الهی من که از خدا هیچ کار برنمیاید خودم هستم 

      این من هستم که مانعی هستم با بی لیاقت دونستن خودم 

      این من هستم که مانعی هستم با ناامیدی های خودم 

      این من هستم که مانعی هستم با ایمان نداشتن به زمانبندی خداوند و ایمان ضعیفم 

      و دارم در باتلاق درجا میزنم و وقتی از این درجا زدن خلاص میشم که اقدام کنم و به زمان کاری نداشته باشم چون توانایی خداوند فراتر از زمان عمل میکند 

      خداند شعله اشتیاق را در وجود انسانها روشن نگه میداره تا انسانها به دنبال ارزوهایشان درهر سنی باشند و من فقط باید اقدام کنم تا زندگی من دگرگون شود 

      من خوشحالم که جز معدود کسانی بودم که به هدایت به این سایت اقدام کردم من این سایت رو به خواهرم و خیلی ها معرفی کردم ولی اونا اقدام نکردن ومن خدارو شاکرم که اقدام کردم و به لطف خدا دارم ادامه میدم 

      اینک بهترین زمان برای من است 

      من در ای نشرایط که هستم نمی مانم 

      دیگر به بهانه هایم اجازه نمیدهم مرا از تحقق ارزوهایم منصرف کنند

      من از همین الان میخواهم زندگیم را دگرگون کنم 

      من از همین امروز می خواهم زمانم را صرف تحقق رویاهایم کنم 

      من از همین امروز میخواهم از شر افکار ناامید کننده خلاص شوم 

      من از همین امروز عادت های غلط و تکراری خودم را متوقف کنم 

      من اطمینان دارم برای تحقق ارزوهایم اصلا دیر نیست 

      درهای بسته نشانه فراموشی خدا نیست بلکه فرصتی است برای رشد کردن و بزرگ شدنم در طی مسیر زندگی 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به برنامه الهی ایمان دارم 

      من به زمان بندی خداوند ایمان دارم 

      ا با توجه به دریافت اگاهی درباره زمانبندی خداوند در زندگی خودمثالهایی پیدا کنید که شما دوست داشته باشید در فلان تاریخ و یافلان خواسته شما براورده شود و یا برای ان تقلا کردم که بعد از نتیجه نگرفتن ان را رها کردم و در بهترین زمان خواسته من ممکن شد 

      من دوست دارم که بعد از تعطیلات عید در سایز 1باشم و مانتوی شماره یک رو بپوشم و برم اداره 

      من دوست دارم که بعد از به اتمام رسیدن این قرارداد این خونه بتونم برای خودم خونه بخرم و دیگه یک بار دیگه فقط اسباب کشی کنم چون واقعال دیگه از مستاجری خسته شدم 

      من دوست دارم که طرحی تصویب بشه برای خانمها که من با 20سال کار 30روز حقوق بگیرم و 2سال دیگه خودم رو بازنشست کنم و برای خودم گل خونه بزنم 

      همیشه برام پیش میومد که مثلا وقی چیزی رو گم میکردم و هی دنبالش میگشتم پیدا نمیشد و وقتی بیخیالش میشدم پیدا میشد و جلوی چشمم میومد 

      خیلی از ارزو ها خواسته هام هم همین طور بود وقتی من کلید میکردم بهش و همش با خدا درگیر بودم که چرا این اتفاق برام نمیوفته ولی نمیشد و رهاش میکردم در زمانی که نیازداشتم اون اتفاق میافتاد 

      مثلا من یک وام خونگی شرکت کردم و 3سال گذشت و برنده نشدم ولی چند ماه پیش برنده شدم و رفتم طلا خریدم و درست چند ماه بعد من برای تعویض خونه نیازبه پول داشتم که باید روی پول رهن خونه میزاشتم و اونا رو فروختم وتازه سود هم کردم و خیلی راحت پول رهن خونه هم جور شد و خونه هم عوض کردم و این زمان بندی خدا بود که اگر سال قبل برنده میشدم تا الان شاید پول جای دیگه خرج میشد و الان من برای این پول باید وام میگرفتم و چقد به موقع همه چیز رو کنار هم میزاره 

      من به زمان بندی خدا ایمان دارم 

      2-به نظر شما براورده شدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است نگرش خود درباره میزان لیاقتتان رای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید 

      بیشتر مشکلات من قبلا مربوط به همین موضوع بود که من خودم رو لایق بهترینها نمیدیدم من بنده بد خدا بودم هر چی گفته بود به نحو احسنت اجرا نکرده بودم نمازا م قضا میشد موهام دیده میش و و و 

      پس من بنده بد خدا بودم چرا خدا میخواست به این بنده بد مهربونی کنه و ارامش و پول و شادی و تناسب رو بده 

      اگر خوب بودم که در خانواده پول دار و لاغر و مهربون و کشوری دیگه به دنیا میومدم 

      اگر بنده خوبی بودم که این اوضاعم نبود 

      و مشکل این بود که هر کار میکردم باز چیزی از اون در میومد که بدی منو ثابت کنه 

      نمازم قضا میشد 

      نماز میخوندم کامل نمیتونستم عربی بخونم پس درست نیست و من جز صالحین نیستم 

      روزه میگرفتم نه روزه من صحیح نیست چون فلان جا دروغ گفتم  

      نمیدونستم باید چکار کنم تا خداوند از من راضی بشه و خدا منو بنده خوب خودش بدونه و من لایق بهترین ها باشم 

      ولی از زمانی که به لطف خدا و زمان بندی خداوند وارد این سایت شدم و دوره زندگی با طمعم خدا روطی کردم یادگرفتم که من کوله بار اشتباهات خودم رو از روی دوشم بردارم و خودم رو بنده خوب خدا بدونم و خودم رو لایق بهترین ها دونستم 

      هر روز دارم به بهترین اندام 

      بهترین ارامش 

      بهترین شادی 

      و بهترین ثروت و هرروز بهترین خودم نسبت به دیروز هستم 

      پس من لایق بهترین ها هستم 

      من لایق رسیدن به ارزوهایم هستم 

      من لایق بهترین زندگی هستم 

      3-لیست ارزوهای خود رایک بار دیگه باز نویسی کنید و از عبارت (هدیه کند)برای تحقق ارزو استفاده کنید 

      خداوند به من خونه ویلایی که پایینش مغازه و پارکینگ باشه و بالاش خونه باشه و بالاش پشت بوم و گل خونه باشه رو به من هدیه کن 

      خداوند ا به من ماشین 206نو هدیه بده که در کنار اون یک کاروان به من هدیه بده که با اون به مسافرت دور ایران برم 

      خداوندا به من تناسب سایزشماره یک رو هدیه کن 

      خداوندا به من ارامش و تناسب و شادی درونی رو هدیه کن 

      در پناه خداوند مهربان باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1402/12/04 06:38
      مدت عضویت: 406 روز
      امتیاز کاربر: 7790 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 384 کلمه

       یه زمانی شوهرم میخواست مغازه  دوستش رو که داشت واگذار میکرد ،برداره. اما قسمت نمیشد،میرفتن پای قرارداد یه اتفاقی می‌افتاد و قراردادی بسته نمیشد و تمام،(شوهرم پول مغازه رو داشت که بده اما پول برای جنس جدید هیچی نمی موند).

      گذشت و گذشت از انجمن ام اس تماس گرفتن  که سی میلیون وام به شما تعلق میگیره با کمترین سود و فقط یک ضامن لازمه.

      آنقدر خدا جالب این پازل رو کنار هم گذاشت که هیچ شکی نمیشد کرد که کار خودش بوده،

      بستن قرار داد همینطور کش میخورد و دقیقا زمانی  قرارداد بسته شد که روز بعدش سی میلیون پول به کارت من اومد.و نکته جالبترش ؛

      ۲۶ ام پول به کارت من اومد با ضمانت برادرم،

      برادرم هم در انتظار وامی بود که یکی از شرایطش کارکرد حساب در آخر برج بود، و خب خودش پولش به اون حد نصاب نمی‌رسید.

      سی میلیون رو سه چهار پنج روز آخر برج توی حساب برادرم گذاشتیم تا حسابش کار کنه.

      و بعد از این با پول برای مغازه جنس خریدیم .

      همین درست شدن وام از طریق  انجمن یه معجزه بود که از طریق خواندن کتاب شکرگذاری راندا برن برای من اتفاق افتاد.چون من هیچ وقت هیچ جایی درخواست وام نداده بودم و اصلا خبر نداشتم که انجمن برای اعضا همچین کارهایی هم انجام میده.

      یعنی بدون درخواست وام برای من این مبلغ جور شد و واقعا به این جمله رسیدم که میگن تو کاریت نباشه که خدا  چجوری و از کجا میخواد برات درست کنه و فقط آرزوت رو بگو.

      این مغازه و وام الان هیچیش نیست چون ما هم واگذارشد کردیم اما ازون طریق تونستیم یه وام بزرگتر بگیریم برای رهن خونه  بهتر .و از همون وام بزرگتر هم به لطف خدا هیچ قسطی نمونده و اوضاعمون خدارو شکر طوری شده بود که راحت تونستیم وام رو تسویه کنیم.

      یعنی خدا طرح یه تغییرات اساسی  سه ساله برای ما ریخته بود . و بیشتر کارهاش رو هم خودش پیش برد و ما کمی کمکش کردیم 😉تا ما رو به شرایط بهتر برسونه.

      بنظر من خدا برای بنده هاش فرقی نمی‌ذاره که به میزان لیاقتشون بهشون نعمت بده.

      احساس لیاقتی که خود بنده داره باعث میشه نعمتش دیر یا زود بدستش برسه.

      آرزوهام رو هم اگر اجازه بدین روی کاغذ می نویسم که فقط بین خودم و خدا باشه .

      ممنون که باعث شدین خاطره لطف خدا نسبت بهم دوباره برام یادآوری بشه و حالم رو خوب کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Setila Rezaie
      1402/12/02 14:01
      مدت عضویت: 1864 روز
      امتیاز کاربر: 4134 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 657 کلمه

      سلام به استاد عزیز ‌و همراه و همه اعضای این خانواده سبز🌿🍀

      خیلی جاها بوده که من خواستمو با اصرار از خداوند توی اون برهه زمانی که بودم طلب میکردم که خدا الا وبلا من این خواسته رو الان میخوام وگرنه بعدا بدردم نمیخوره .

      چقدر خودمو اذیت میکردم خودمو میزدم به آبوآتیش تا بلکه خودم یکاری کنم چون نمیتونستم و نمیخواستم منتظر بمونم تا خداوند برای من انجامش بده ،برای اینکه من عجله داشتم والبته به اینکه خداوند واقعا میتونه خواسته های منو بهم بده اصلا باور نداشتم چون هرچی که دیده بودم از خانوادم برای تامین مایحتاج زندگی همش تقلا میکردن در ظاهر نماز و روزه وخمس و زکاتو کلی از این کارا تا خداوندو قانع کنن که یه نگاهی هم به زندگی ما بندازه اما جالبه وضعیت زندگی ما هیچ بهبودی توش نبود نه از لحاظ مالی نه رابطه درست و درمون بین پدرو مادر و حتی بچه ها ،اصلا یاد ندارم که توی اون دوران ما حتی یه تفریح ساده هم رفته باشیم همش تقلا بود وتقلا . من همیشه توی ذهنم این بود توی اون بچگی که چرا خداوند کمک ما نمیکنه با اینکه خانواده من کاملا مذهبی بودن خود من از ۹سالگی روزه میگرفتم کامل و نمازهام همیشه به موقع بود اما چرا زندگی ما خوب نبود چرا توی همه چی یه تشنج دائمی بود و انگار تمامی هم نداشت . الان که فکر میکنم به اون زمان حرف پدرم یادم میاد بهم میگفت دخترم تو از خدا بخواه تو مارو دعا کن چون بچه ای و پاکی و خدا دعای تورو میشنوه ،اصلا خیلی برام عجیب بود که چرا پدرم همچین حرفی بهم میزد چرا خدا باید فقط صدای منو بشنوه چرا نباید صدای اونارو بشنوه اونا که همیشه قرآن میخوندن و همیشه دعا میکردن سر نماز ، الان متوجه میشم که از احساس گناه و احساس بی لیاقتی بوده چون فکر میکردن که ما که بنده خطا کاریم و خدا مارو نمیبخشه با اینکه کلی کارهای مذهبی انجام میدادن اما انگار باور نداشتن که از طرف خدا بخشیده شدن و خدا به اونهاهم نعمتشو میده ، بخاطر همین هیچ وقت زندگی توی آرامش و رفاه رو تجربه نکردن البته هنوزم همینه و تغییری ایجاد نشده  چون تفکرشون عوض نشده .

      من تا مدت ها فکر میکردم منم مثل پدرو مادرم میشم اما یچیزی توی قلبم بود که همیشه سوال میپرسید که من کی هستم ؟چرا به این دنیا اومدم ؟ آیا خداوند واقعا جباره که بندهاشو برای زجر دادن آورده به این دنیا ؟

      و این سوال پر رنگو پررنگ شد توی وجودم و من آرام آرام هدایت شدم که واقعا خدا کیه و ما چرا اینجاییم .

      فهمیدم که خداوند دهنده ی نعمته اما نه به هرکسی ،به کسی که باور داره که خدا میتونه ببخشه خدا همه بنده هاشو دوس داره اما بنده باید بتونه خودش رو هم دوس داشته باشه و بدونه که لایقه چون از وجود خودشه .

      اینجا دیگه فهمیدم من هر فکر وباوری که نسبت به خودم دارم خدا هم همون فکر رو نسبت به من داره پس باید بتونم احساس لیاقت در خودم ایجاد کنم خودمو واقعا لایق بدونم تا آسان بشم برای آسانی ها ،اما این کار راحتی نیست که این تفکر نهادینه و قلبی باشه  البته برای من، چون خروار خروار تفکر اشتباه و احساس بی لیاقتی توی وجودم ربشه داره اما میدونم که میشه درستش کرد ولی زمان میبره . 

      وقتی لیست آرزوهامو تصحیح کردم و آخرش نوشتم که خدا بهم هدیه میده چقدر احساس آرامش کردم یه احساسی که دیگه قرار نیست من تقلا کنم قراره که خدا اونارو بهم هدیه بده و این باعث میشه برای خواستم عجله نکنم و آرام باشم چون در بهترین زمان و دربهترین مکان من خواستمو تجربه میکنم مثل اون خواسته هایی که در زمان درستش به من داده شد ومن مقاومتی در برابرش نداشتم و یجورایی رهاش کرده بودم و اون به آسانی خودش به سمت من اومد .

      سپاسگزار خدایی هستم که قطعا هدایت میکنه به سمت زیبایی ها ،اگر من اجازه بدم.

      سپاس از شما استاد خوبی ها🌺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مرجان
      1402/12/01 23:02
      مدت عضویت: 398 روز
      امتیاز کاربر: 890 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 120 کلمه

      هوالرزاق 

      من به زمانبندی خداایمان دارم

      سال ۱۳۹۳مایه مغازه آبمیوه بستنی داشتیم وخیلی وضعیت خوبی نداشت بعدقرارشدمغازه بغلیش روهم اجاره کنندبامبلغ فوق العاده بالا.همسرم اومدخونه وناراحت که مغازه نشدوصاحب مغازه ندادمغازه رو.

      من هرچی گفتم یه صلاحی هست فایده نداشت شوهرم خیلی ناراحت بود.خلاصه گذشت و۱ماه بعد ماکلا اون شغل روتعطیل کردیم وشوهرم رفت سره یه کاردیگه واینجابودکه به همسرم گفت حالا حکمتش ومتوجه شدی .اگراون مغازه روگرفته بودیم دیگه تاچندین سال بدهکارهمه بودیم.‌

      یا وقتی بیماری فراگیراومدماتازه خونه خریده بودیم و وام داشتیم همش نگران بودیم وبرای پرداخت وام هازمان مشخص شده ای داشتیم که به لطف خدا

      همه چیزازجایی که فکرشونمیکردم درست شد

      ۲.به نظرمن چون ماتوفرکانس نعمتهانبودیم بلدم نبودیم درست درخواست کنیم

      برای همین لیاقت داشتن اون نعمت ازمابرداشته شد

      مابایداول احساسمون روخوب کنیم تانعمتهابیادتوزندگیمون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      1402/11/30 19:02
      مدت عضویت: 1471 روز
      امتیاز کاربر: 6939 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 799 کلمه

      بنام خدا.

      من به زمان بندی خدااطمینان دارم.

      روزی که به این دنیاوارد شدم به خداایمان داشتم که وارد شدم .  درباره ی زمانبندی خدا می‌نویسم تایادم بیاد درچه وقتایی زمان بندی خدا درمن این احساس روایجاد کرد تایه کاری برای خودم بکنم .من وقتی دلم خیلی میخواست که دوره هاروبخرم باتمام وجودم همسرم .نسبت به این موضوع مخالف بود می‌گفت حاضرم هرچی بخوای برات خرج کنم اما من باورندارم به این دوره ها و برای یه چیز دیگه ای بهت میدم .یابرات میخرم . اما دوره نه آنقدر اشتیاق داشتم به خرید دوره ها که خدامیدونه بااینکه ایمانم روبهش ازدست داده بودم بعدازمدتی چون . فکر میکردم حتماالکیه حتمایه چیزی می‌دونه که میگه . آنقدر  من هم بااینکه توی سایت می‌نوشتم به سری مواقع حقیقتا وباصداقت تمام میگم ایمان چندانی نداشتم اما اشتیاق داشتم یه چیزی  منوهل میداد به سمت خریدن دوره ها مدام به تصاویر شگفتی سازان که نگاه میکردم میگفتم نه این نمیشه .این شکلی باشه . مگه میشه و خب منم .چون به حرفای شوهرم اعتمادکرده بودم اماته دلم   ناراحت بودم میگفتم نیست برای من نمیشه . تااینکه من پارسال رفتم خونهی پدرم واونجا گفتم بشینم حالا که کسی نیست بذار تمرین کنم و بنویسم چون آرامش دارم نوشتم وخب یه ذره آرامش پیدا کردم و شروع کردم به نوشتن و هربار که افکارمنفی می اومد می‌نوشتم درموردافکارمنفی که چی توسرم مرور میشه . خب بعداز دوماه یابیشتر من برگشتم خونه  و رمانی بود که من دیدم زده باشگاه تناسب فکری وقتی وارد پیشخوان کاربری شدم . نمی‌دونم دقیقا برای چی واردش شدم ..اما گفتم ببینم جریان چیه وواردشدم  واینبار من تعهد پیداکرده بودم به خودم هربار که وارد پیشخوان کاربری میشدم میگفتم امروز باید یکی ازدوره هامال من بشه وبااینکه به خودم میگفتم حالا که بشه میتونی ازش استفاده کنی رهاش می‌کنی .اون زمان توی گردونه ی شانس فلان دوره با هفتاد درصد تخفیف نبود امتیاز کدتخفیف بود اما باید تنها ازش برای خرید استفاده میشد .خب من هم دیگه تسلیم شدم هربار کدتخفیف برام میومد اما دوره  رو رایگان نمیتونستم  بدست بیارم .تااینکه بعداز یه مدت خیلی کوتاه دوباره وارد گردونه‌ی شانس شدم و یه نگاه به دوره‌ی مبانی لاغری باذهن انداختم جلوچشمم اومد یه حس خوب که بالاخره منم میتونم بدستش بیارم .شدم .من همون لحظه که گردونه ی شانس روزدم دوره‌ی مبانی لاغری باذهن روبدست آوردم و بعدازاون باامتیاز هایی که  به دست آوردم دوره‌ی برنامه ریزی ذهن برای ورزش ودوره ی پیاده روی موثرروبدست آوردم وحالاهم دارم استفاده میکنم اما تزلزل داشتم خیلی زیاد آنقدر زیاد که میتونم بگم هیچ تعهدی نسبت بهش نداشتم هی میرفتم توی سایت میومدم .ودراخر دوباره یه چیزی هلم داد سمت سایت باخودم میگفتم یه رژیم سخت میگیرم  لاغرمیشم تابه چیزی که می‌خوام برسم اما هرچقدر تلاش کردم نشد . بعدازاون دوباره رفتم سراغ روشهای دیگه . وقتی شرایط اون چیزی که میخواستم روبه دست آوردم حالا ازچاقیم میترسیدم که باعث بشه ازدست بدم و بارها هل داده میشدم به سمت سایت هربارمشکلی با اطرافیان پیدامیکردم یه چیزی هل میدادمنوبه سمت سایت امامن کلی بهانه داشتم که نیام دوباره به سایت سر بزنم وبعدازاون دوباره تسلیم شدم گفتم برم ببینم چی میشه  توی گام هفتم مسیرلاغری بودم که اون چیزی که به دستاورده بودم روازدست دادم وبه قدرت ذهن درتغییرشرایط زندگی پی بردم و الان توی سایت دارم می‌نویسم ومیخونم شاید اگر اون اتفاق اون زمان بندی رخ نمی‌داد من هنوز توی باتلاقی که به واسطه ی افکارمنفی توش گیر کرده بودم اگه اون چیزی که میتونستم بهش وصل بشموباهاش خودموبکشم نمی‌دیدم حتما بیشتراز گذشته فرومیرفتم هم توحال  باخودم بودم  وشرایط بد زندگی وهم خدارو نمی‌شناختم الان هم نمی‌شناسم امابه اندازه ای که تونستم بهش اعتماد کنم دارم در موردش می‌نویسم  حالا که بهش فکر میکنم من هر حرفی روکه میگم توخونوادم تو خونواده ی من وخونواده ی همسرم سرسری میگیرن . اما تعجبم درتعحبم تازه که به مسیرم دارم ایمان پیدامیکنم هرچقدر جلوتر میرم  می بینم که تو جای امنی قرارگرفتم که همه ی چیزایی که میخواستم بهش برسم توش هست . توی سایتی هستم که منوخدادستموگرفته خدای درونم منوبه این سمت آورده دستمو گرفت و به قول یکی از اعضای سایت وارد سرزمین عجایب شدم . عجایب خلقت چیزی که هرکسی توش واردنمیشه دوره‌های تغییرزندگی زندگی باطعم خدا . زندگی بااراده یخداوند . قوانین درعمل  تغییرزندگی زندگی باکمک خداوند دوره‌های رایگان پولی وغیره پولی وتوصیحات فراوان و تکمیل کننده ی درک وقفل شکن .و واقعا بهش که فکرمی‌کنم می بینم زمان بندی خدادرست بوده است که باعث شد من توان شرایط قرار بگیرم تابه ایمان برسم برای رسیدن به خواسته ی خودم که تغییر خودم هست نه فقط شرایط زندگیم چون شرایط محیطی تغییر می‌کنه و قتی که من تغییر کنم  خدافرقی نکرده با دیروز وامروز همیشه داره خدایی می‌کنه اما اون چیزی که فرق کرده نگاه من به خداست وبه همین خاطر نتایجم داره تغییر می‌کنه  ممنون از استاد عزیز دوستای گرامی 🌹♥️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم رمضاني
      1402/11/30 09:48
      مدت عضویت: 1429 روز
      امتیاز کاربر: 16470 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,143 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      خداوند به یک دلیل بسیار مهم که بر زمانبندی انجام کارها اشراف دارد به ما پیشنهاد رها کردن خود از فشار و تنش های ذهنی را می‌دهد اما نجواهای شیطان به هزار و یک دلیل این کار را بی فایده نشان می‌دهد

      ما در ناخودآگاه مون دلایل مختلف داریم که به ما تاکید می‌کند که قادر به انجام کار مورد نظرمون و موفق شدنش در اون کار نیستیم 

      من یادمه که نقاشی کردن رو دوست داشتم و زمانی که خواهرزاده ام رفت کلاس منم گفتم میام و شروع کردم به آموزش دیدن سیاه قلم چهره و اتفاقا خیلی هم خوب میکشیدم ولی هیچ وقت انتطار موفقیت و عالی بودن نداشتم،همسرم می‌گفت کارگاه میزنی آموزش میدی سفارش میگیری ولی من توی دلم اصلا باور نداشتم که اینقدر خوب بشم که این کارها رو انجام بدم و این شد که وقتی باردار شدم این هنر رو رها کردم و نتیجه همونی شد که انتظار داشتم 

      من جز افرادی بودم که خودم رو سرگرم زندگی روزمره کرده بودم و شور و اشتیاقی برای انجام کاری نداشتم و اونقدر خودم رو نادیده گرفته بودم که حتی دیگه نمیدونستم به چی علاقه دارم یا آرزوم چیه ولی خداوند هرگز ارزوهای انسانها رو فراموش نمیکنه و برنامه الهی واحد و متفاوتی برای هر یک از انسانها داره و همیشه به ما یادآوری میکنه که به دنبال ارزوهای خود باشید 

      زمانبندی خداوند برای تحقق ارزوهای هر انسانی هرگز باطل نمیشه 

      ولی ما خودمون رو لایق تحقق ارزوهامون نمیدونیم بنابراین قدمی هم برنمیداریم 

      من هرگز خودم رو لایق پولدار شدن ،شاد بودن،متناسب بودن و خوشتیپ بودن،سالم و پرانرژ بودن و موفق بودن نمیدونستم و فکر میکردم من نمیتونم هیچ کاری انجام بدم و همینی که دارم خوبه فقط دیگه کمتر نشه بنابراین فقط میخواستم به خدا نشون بدم که من بنده ی حرف گوش کنی هستم دیگه اینایی رو که دارم از من نگیر ،همیشه از زمانی که مدرسه هم میرفتم قبول کرده بودم من یه شاگرد متوسط هستم با اینکه درس هم میخوندم ولس فکر میکردم اونی که شاگرد اول میشه با من فرق داره باهوش تره ،استعداد خارق‌العاد ای داره که من ندارم بنابراین همیشه همون نتوسط رو به پایین زندگی کردم چون مطمئن  بودم  دیگه اینقدر که خدا به من داده لیاقت دارم و کاری هم از دستم بر نمیاد!!

      زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهایی که خداوند در قلب ما کاشته فراترررر از نگرش ماست 

      خداوند همیشه می‌خواهد ما رو به ارزوهامون برسونه و به وفاداری خودش عمل کنه اما به تنهایی قادر به انجام تمام کارها نیست 

      خداوند به همراه ما برای کامل کردن برنامه الهی و تحقق ارزوهامون نیاز داره باید با خداوند همراه بشیم و قدم در مسیر رویاهایمان بزاریم 

      اصلا مهم نیست در چه شرایطی باشیم ،برنامه الهی و زمانبندی خداوند بر مبنای دارایی ما نیست بلکه بر اساس دارایی و منابع خداونده 

      تنها مانعی که جلوی تحقق ارزوهامون رو میگیره خودمون هستیم با کلی باور اشتباه که تو ذهنمون ذخیره کردیم 

      من تصمیم گرفتم شروع کنم ،من به ندای خداوند که همواره منو فرامی‌خواند گوش دادم ،خداوند منتظر من بود با چه صبر زیبایی 

      الان که فکر میکنم یادمه که من از بچگی به کارهای هنری علاقه داشتم دستمال می‌دوخت و اسم روش گلدوزی میکردم و هدیه میدادم در صورتی که اصلا آموزش ندیده بودم وقتی نوجوان بودم یادمه که جامدادی دوختم و روش گلدوزی کردم و یه کیف از پارچه هایی که تو خونه داشتیم نتیجه شاید خیلی جالب نبود ولی من لذت می‌بردم از این کار ولی دیگه بعد از ازدواج ،زندکی روزمره و باورهایی که تو ذهنم داشتم دیگه ادامه نمی‌دادم ولی اگه گاهی یه کار هنری انجام می‌دادم خودم لذت می‌بردم 

      *من به زمانبندی خداوند ایمان دارم *

      زمانی که از همه کس و همه چیز نا امید شده بودم و از خداوند درخواست شرایط بهتر رو کردم و هدایت شدم به مسائل ذهنی و قانون جذب ،شروع کردم این موضوع رو رها نکردم از اینکه می‌شنیدم من میتونم ،خداوند به من قدرتی خارق‌العاده داده که میتونم خواسته هام رو تجربه کنم خیلی لذت می‌بردم ولی باز هم کار خاصی انجام ندادم ولی به هدایت خداوند در این مسیر سبز حرکت کردم تا زمانی که سخت ترین چالش زندگیم خودش رو به من نشون داد و اینجا بود که باز هم از خدا خواستم کمکم کنه من میخوام خوب زندگی کنم 

      و شروع کردم به ندای خداوند گوش دادن برای حال بهتر و قدم به قدم پیش رفتم ،با استاد عزیزم مشاوره کردم و ایشون با راهنمایی های عالی و خدایشون به من کمک کردن که بتونم حال بهتری داشته باشن ایشون گفتن برو کارهایی رو انجام بده که دوست داری

      این شد که من تصمیم گرفتم برم کلاس کیف بافی که دوست داشتم ولی قدم اول رو برنمیداشتم و خداوند دخترم رو نامور اینکار کرد مدام به من یادآوری می‌کرد که برم و ثبت نام کنم و من خلاصه رفتم و شروع کردم ،من اینکارو با لذت انجام دادم و از انجامش حس خوبی داشتم داشتم یه کیف یا یه جامدادی خلق میکردم برای کسانی که این هنر رو دوست داشتن وقتی قلاب رو دستم میگرفتم می‌گفت این خداست که داره با دستای من خلق میکنه 

      و نتیجه این شد که هر کی کیفها و جامدادی ها رو میدید می‌گفت برای منم بباف ،بافت من از همون اول عالی نبود ایراداتی داشت ولی از اونجایی که خودم از کارم لدت میبردم برای دیگران هم خوشایند بودم ،من در همون حین که داشتم یادمیگرفتم سفارش هم میگرفتم و برای دیگران می‌بافتم کلی ذوق میکردم 

      با خودم میگفتم من همون مریمی هستم که عقیده داشتم نمیتونم پول در بیارم ،بفرما ببین چطور خداوند تو رو هدایت کرد پول هم درآوردی و تنها افکار خوب راجع به کارم دارم و مدام فکر گسترش کار تو ذهنمه و یکی یکی خداوند به من الهام میکنه و من هم انجام میدم و کارم بهتر و شیک تر میشه و الان که دارم این کلمات رو با لدت تایپ میکنم کلی سفارش گرفتم که باید انجام بدم تازه چند نفر از من خواستن که بشون آموزش بدم و این یعنی در مسیر عمل کردن طرح و برنامه خداوند هستم 

      من تغییر کردم ،من تغییر کردم به لطف خدای مهربانم و استاد عزیزم و اموزشهاشون و خودم که ادامه دادم من تغییر کردم و دارم خودم رو همسو با خداکند در حال حرکت در مسیر برنامه الهی میبینم و یادم نمیره که از جه مسیری به این حس خوب رسیدم این مسیری سایت تناسب فکری بود که خداوند منو به سمتش هدایت کرد من هیچ تقلایی نکردم ،من هیچ سختی نکشیدم فقط به آموزش‌ها عمل کردم و قدم به قدم پیش رفتم و زمانهایی که نجواهای شیطان منو ناامید می‌کرد من فقط به ادامه دادن در مسیری فکر میکردم گه خدا منو هدایت کرده بود خدایی وفادار ،خدایی که زمانبندیش درست و دقیقه و همراه شدن باهاش لذتبخشه، احساس رضایت و شادی میاره 

      حسی که نمیتونی رهاش کنی و برگردی به قبل خودت ،فقط میتونی به جلو حرکت کنی و لذت ببری ،جهان رو گسترش بدی و این تا بینهایت ادامه داره 

      استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم 

      خدای مهربان و وفادارم بینهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1402/11/28 03:45
      مدت عضویت: 484 روز
      امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 768 کلمه

      استاد عزیزم سلام

      خیلی به موقع بود روزی که این فایل اومد روی سایت

      من دانشجوی رشته تربیت معلم خستم و سال آخریم ک امسال به علت کمبود نیرو رفتیم سرکار. من اصلا با علاقه وارد این کار نشدم چه بسا ک از معلمی خیلیم بدم میومد ولی زمانی ک میخواستم انتخاب رشته کنم بعد اینکه رتبه ام رشته های مورد نظرم رو نمی آورد مجبور شدم حداقل برای اینکه تو دوران دانشجویی ام دستم تو جیب خودم باشه و دچار چالش هایی ک خواهرام داشتن نشم اومدم این رشته، چون دانشگاه فرهنگیان از همون ابتدا حقوق دارن افراد. ولی من اصلا ن با درسا ن با هیچی حال نمیکردم. انگیزه من پول و آزادی بود.مطمئن بودم ک تو این کار نمیمونم ولی اینکه کِی میکشم بیرون رو نمیدونستم. یه جورایی هم دور میدیدمش. البته من اونقدر به چالش خورده بودم و اذیت شده بودم از بی علاقه رفتن سرکار که به ستوه اومده گفتم خدایا چیکار کنم؟ خدایا من واقعا دارم اذیت میشم چیکار کنم؟ خودت بهم بگو… و من پاسخم رو گرقتم و ارومتر شدم. بم گفت مسیرت فلان دوره اس. اونو کار میکنی و همه چی درست میشه. نگران نباش. وقتی فرمون اومد دستم خیالم راحت شد و نوای رسیدن و جور شدن مول دوره هم به گوشم میرسید. ولی با این حرفا من نمیدونستم کِی میزنم بیرون از این کار ولی نزدیک نمیدیدمش.تا اینکه دو سه روز پیش بود که به یه چالش خوردم! بنگ!! کوبیده شد تو صورتم😂اون روز رفتنم از این کار رو تو نزدیک ترین فاصله ممکن دیدم. یعنی فهمیدم خیلی خیلی نزدیک تر اون چیزیه که فکر میکردم. مثل اینکه یه تابلو رو از دور ببینی و الان تون تابلو تو فاصله چند میلیمتری از چشمت قرار بگیره. اینطور. اون تضاد با اینکه قبلا هم رخ داده بود ولی این بار تاثیر عمیقی روی روحم گذاشت چون من دیگا اون آدم قبل نبودم و من حس میکردم تغییر رو، حس اینکه من دارم به مدار های بالاتر میرم واجازه نمیده جهان که با این شغل به اون مدارها صعود کنم و داره منو به سمت علاقه ام هل میده چون جهان میخواد ک من شاد باشم. خلاصه…. فریز شده بودم. نمیدونستم باید چیکار کنم!نمیدونستم اقدام بعدیم باید چی باشه نمیدونستم از کجا شروع کنم تحت فشار زیادی بود. اومدم به خوندن این قسمت. تک تک جملات شما پاسخ نجواهای من بود. چیکار کنم؟ 

      پول ندارم! 

      از کجا شروع کنم؟ 

      بودجه ندارم! 

      و…. هزاران بحث دیگ. 

      ولی جملات شما صحبت خدا با من بود. 

      و امروز عصر بود فکر کنم ک من یه چیزی رو درباره شغل مورد علاقه ام فهمیدم… 

      استاد، الان فهمیدم فهمیدنش چقدر برام عظیم و لذت بخشه ک وسط کامنت نوشتنم صفحه رو بستم رفتم تو گوشیم چرخ زدم میخواسم برم ب رفیقم بگم بیا ببین چی فهمیدم🤌🏻بعد الان برگشتم بنویسم. 

      درباره شغل مورد علاقه امه.فهمیدمش. 

      خدایا! استاد ذوق دارم… خدا قدمای اول رو برداشته… 

      عصری فهمیدمش.میدونستم یه چیزی هست! پس ذهنمه، اون پشت! امروز اومد رو! برام واضح شد! به قول من و خواهرم؛«say it at loud»شد. الان گفتم چیشد ک فهمیدمش؟ و حس مسکنم اثر سوال دوم و یه بخشایی از متنه. 

      خلاصه ک من الان روشنم🎆

      درباره سوال اول: خیلی چیزها!!! خیلی خیلی چیزها! برای منی ک تمرکزم رو بر اصلاح روابط و داشتن روابط بهتر گذاشته ام، بارها و بارها برای چیزی تقلای شدید کردم، برلی رابطه ای، یا دیداری، یا رفتاری و…. و اتفاق نمی افتاد یا اگر رخ میداد من انقد براش زور زده بودم ک لطفشو از دست میداد! ولی اون موقع هایی ک به هر دلیلی ول میدادم؛ اون اتفاق و بهترش برام رخ میداد! و من فقط لبخند میزدم و میگفتم ببین! حالا ک ول کردی شد! ول واقعی ها! نه ادا در آوردن. 

      مثلا درباره روابط، موقعی که من خیلی زور میزدم که یه شخص خلصی رو ببینم جور نمیشد و پاسخ مورد نظرم رو نمیگرفتم و زمانی که رها کردم، اون طرف خودش اصرار داشت که بیاد دیدنم! و خیلی موارد دیگه وااااقعا. 

      ۲)من اینو با گوشت و پوستم حس کردم

      که ترس ها و احساس عدم لیاقت خیلی وقت هاموجب شد من خواسته ام رو یا نگیرم یا بعد اینوه بگیرم از دستش بدم. مثلا وقتی من هنوز صاحبای کسب و کار ها رو خیلی از خودم بالاتر میبینم و فکر کنم ک نسبت به داشتن کسب و کار بزرگ شخصی احساس لیاقت نمیکنم فکر میکنم خیلیییی چیز بزرگیه! 

      من میخوام که خدا کسب و کاری که عاشقشم و توش آزادی کامل مالی و زمانی و مکانی دارم رو بهم هدیه کنه. قشنگ بندازه تو دامنم. 

      من میخوام خدا اون مرد مناسب زندگیه منو در بهترین زمان و مکان بهم هدیه کنه

      من میخوام خدا اون ماشین شاسی بلند سفید رنگ رو بهم هدیه کنه. 

      من میخوام خدا خودش منو از این کار فعلیم خارج کنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/11/27 10:01
      مدت عضویت: 1823 روز
      امتیاز کاربر: 23223 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 970 کلمه

      چهارشنبه چهاردهم فوریه بیست بیست و چهار

      سپاس میگویم خداوندی را که بهتر از من برایم برنامه ریزی میکند و در زمان مناسب خواسته هایم را وارد زندگیم میکند

      سلام و درود به دوستان و همراهان مسیر رشد و تغییر

      من برای شروع کردن و قدم برداشتن بهانه دارم ولی خداوند کاری به بهانه های من ندارد، خداوند خودش گفته که درخواست درخواست کننده را اجابت میکنم و میخواهد وقا‌اری اش را در عمل بما نشان بدهد بنابراین یک زمان‌هایی به یادم می آورد که چه خواسته ای داشته ام و حتی قدم اول را بهم نشان میدهد ولی من بواسطه پیش فرضهای ذهنی، باورها و افکارم و نجواهای ذهنی باور ندارم که میتوانم به اون خواسته برسم، اون خواسته را دور از دسترس خودم میدانم و خودم را لایق رسیدن به اون خواسته نمیبینم بنابراین هیچ قدمی در جهت رسیدن به آن خواسته برنمیدارم

      دقیقا من چند سال بود که عضو این سایت بودم و شاید یک یا دو فایل آن هم نصفه و نیمه گوش داده بودم و میگفتم استاد چقدر قشنگ حرف میزند ولی هیچوقت جرات نکردم که حتی دوره رایگان را شروع کنم چون باور داشتم که من به هیچ وجه لاغر نخواهم شد!حتی بعد از مدتی دوره لاغری را خریدم ولی دوسال بعدش انرا شروع کردمبعضی اوقات فایلی از فایلهای رایگان را گوش میدادم بعد از اینکه رفتم ایس اسکیتینگ را یاد گرفتم و توانستم با وزن بالایم روی یخ سر بخورم. دقیقا یادم هست که یک روز موقع برگشتن از دریاچه یخ زده و یکدفعه  به خودم گفتم : مهرداد تو اگر توانستی که روی یخ براحتی حرکت کنی پس میتونی لاغر بشوی پس بهتره که دوره رایگان را امتحان کنی و ببین چی میشه! ضرر نداره برایت!

      و تقریبا دو سال از آن روز میگذرد و زندگی الان من هیچ شباهتی با زندگی دو سال پیش من نداردو مهمتر از همه اینکه من هدفم لاغری نبود! هدفم یادگیری قوانین بازی زندگی و قوانین ذهن بود و یکی از کوچکترین دستاوردهایم لاغر شدن بوده استدقیقا در زمانیکه من از نظر روحی آمادگی اش را داشتم، دوره را شروع کردم و نتایجم فراتر از انتظارم بود

      یا زمانیکه برای مهاجرت اقدام کردم اصلا پیگیر و دنبال کارها نبودم و نامه ای بابت پیگیری پرونده ام ارسال نمیکردم و یکدفعه در زمان مناسب که از شرکت اومده بودم بیرون و برای خودم مشغول بکار بودم جواب بهمون دادند که ویزایم اومده است

      حتی پیدا کردن خانه هایی که اجاره کردم و یا خریدم و یا حتی کار در شرکت‌های مختلف هم همینطور بوده استدقیقا من خیلی دنبال خانه میگشتم ولی پیدا نمیکردم و دقیقا در زمان درست خانه مناسب را پیدا کردم. مثلا همین خانه ای که خریدم اولش بخاطر قیمت بالایی که داشت اصلا فکر نمبکردم که میتوانم روی این خانه فکر هم بکنم چه برسد به اینکه آن را بخرم و دقیقا یادم هست که موقع بازدید از خانه هر چقدر که همسرم ذوق و شوق داشت از دیدن چنین خانه ای ولی من برخلاف اون چون قیمت بالایش را میدانستم، اصلا تمایل نداشتم که تمام جاهای خانه را نگاه کنم چون فکر مبکردم که این خانه بالاتر از حد بودجه ما هست.ولی نمیدانم چجوری شد که افر پیشنهادی ما را قبول کردند و خداوند از جایی که فکرش را هم نمیکردم بقیه پول را برایم جور کرد و در نهایت خانه را خریدم

      من مدتهاست که دارم به دلیل موفق شدنم در دوره لاغری با ذهن فکر میکنم و نتایج خودم و اطرافیانم را بررسی میکنم و از اونجاییکه با افراد موفق زیادی صحبت کرده ام، پارسال به این نتیجه رسیدم که تنها دلیل موفق شدن و یا عدم موفقیت هر فردی در هر کاری به احساس لیاقتش برمیگردد و اگر من خودم را لایق رسیدن به خواسته ای بدانم انوقت برایش اقدام میکنم و حتی ممکن است که چند قدم بردارم ولی اگر ورودی های ذهنم را کنترل نکنم و به حرف نجواهای ذهنی گوش بدهم انوقت مسیر را رها میکنم.دقیقا لیز خوردنم در دوره لاغری با ذهن به همین خاطر بوده استدر رابطه با میزان لیاقتم برای دریافت نعمتهای الهی ، من هنوز درگیر پاشنه اشیلم هستم که میگویم هنوز لایق دریافت تمام خواسته های بزرگم نیستم و در حد همین چند تا خواسته ای که دارم روی خودم کار کرده ام و از همه مهمتر اینکه میگویم حالا امسال فعلا به این هدفم برسم سال بعد هدف بعدی را درخواست میکنم یعنی هنوز خودم را لایق درخواست کردن به صورت مکرر نمیدانم

      من لیست آرزوهایم را باز نویسی کردم و از عبارت «هدیه کند» استفاده کردم و دیدم که چقدر احساسم عالی تر شدانگار دیگر قرار نیست که خودم زور بزنم و کاری انجام بدهم و خداوند اون خواسته ها را بهم هدیه میدهد و ما هیچوقت برای دریافت هدیه هیچ کاری نکرده ایم! مثلا برای دریافت هدیه تولد هیچوقت هیچ کاری نکرده ایم و همین که به دنیا آمده ایم عزیزانمان بهمون کادو میدهند و ما را سورپرایز میکنند و برایمان جشن میگیرند.

      ما که برای خداوند عزیز هستیم و خداوند به عهده هم وفادار هست، پس قطعا هدیه های عالی بهمون میدهد

      من از خداوند میخواهم که فرزندی زیبا و سالم و مستقل و صالح بهمون هدیه کند که صدای خنده و شادی اش تمام فضای خانه مان را پر کند

      من از خداوند میخواهم که ماشین نرم و روان و بزرگی را بهن هدیه کند که نگران مصرف سوختش نباشم و کروز کنترل اداپتیو هم داشته باشد و از راه دور کنترلش کنم

      من خیلی به درخواست‌هام فکر کردم و نمیدانم که این احساسم درست هست با خیر ولی اینجا مینویسم تا بادم بماند:

      احساس میکنم رسیدن به خواسته هایی که نوشته ام را راضی نمیکند و احساس میکنم که این خواسته هایم کوچک هستند. من تصمیم دارم که توی این دوره شخصیت توحیدی بهتری از خودم بسازم و بیشتر لمس کنم که خودم خالق زندگی خودم هستم و اون احساس لیاقت و حس ارزشمند بودن و هدفمند بودن را بهتر زندگی کنم

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 420 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 167 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم

      انَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿سوره یاسین آیه۸۲﴾. چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى‏ گويد باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود. 

      فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (سوره یاسین آیه 83) پس منزه و پاک است خدایی که (ملک و) ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او .. ست.

      دو آیه فوق نشان می دهد با توجه به اینکه ملکوت اشیاء دست خداوند است و او امکان تبدیل انرژی (ناشی از خواسته های ما را) به ماده (سلامت بدن، وقایع، ایده ها، روابط و شرایط) را در آن واحد دارد، دیگر بین آنچیزی که ما می خواهیم و آنچیزی که برای ما اتفاق می افتد، هیچ فاصله ای نخواهد بود و این فاصله تنها به میزان و شدت باورهای ما نسبت به خواسته هایمان بستگی خواهد داشت و هر چه ما عمیق تر و با احساسات قوی تر، به خواسته های خود توجه کنیم، آنها را به همان میزان سریعتر دست یافتنی خواهیم کرد. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam
      1402/11/25 13:07
      مدت عضویت: 1850 روز
      امتیاز کاربر: 1710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 851 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان 

      سلام مجدد خدمت استاد عزیز و دوستان همراه 

      ۳- لیست آرزوهای خود را یک بار دیگر بازنویسی کنید و از عبارت (هدیه کند) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید.

      من تمرین این بخشم رو قبلاً نوشته بودم و چون نمی دونستم چطوری لیست آرزوهام رو که در گام مقدمه مقدمه نوشته بودم کپی کنم هر چی یادم بود نوشتم و الان دوباره با آدرسی که لطف کردید و فرستادید تونستم تصحیحش کنم .

      ۱. من دوست دارم تا یک سال آینده در وضعیت جسمانی بهتری قرار بگیرم و دیگه بیمار نشم و بیماریهای فعلی خودم رو بتونم با ذهنم درمان کنم .

      ۱. ( دوست دارم خداوند مهربون بهم سلامتی کامل و درمان کل بیماری هامو هدیه کنه )

      ۲. دوست دارم تا سال آینده طلاهایی که دوست داشتم و توی پوشه ی کائناتم ذخیره کردم بخرم و ماهیانه ۵ میلیون تومان پول تو جیبی داشته باشم .

      ۲. ( دوست دارم خداوند بزرگ بهم طلاهایی که دوست داشتم داشته باشم و توی پوشه ی کائناتم ذخیره کردم و ماهیانه مبلغ ۵ میلیون تومان پول تو جیبی هدیه کنه )

      ۳. دوست دارم همسرم خیلی راحت تر و بیشتر از الان پول بدست بیاره و افکارش راجع به سختی کار و سخت بدست اومدن پول تغییر کنه چون خیلی زحمت می کشه و اذیت میشه مثلاً با سازمان ها و ارگان ها و رستورانها و تالار های بزرگ قرار داد ببنده یا با مشتریهای سطح بالاتری کار کنه حس می کنم نمی تونم خواسته ام رو درست عنوان کنم بنابراین از خدا می خوام هر جوری خودش صلاح می دونه کاری کنه که همسرم از نظر شغلی به سطح خیلی بالاتری برسه .

      ۳.( دوست دارم خداوند عزیز به همسرم پول فراوون و زحمت خیلی کمتر هدیه کنه و بهش سطح خیلی بالاتری از شغلش رو هدیه کنه )

      ۴. دوست دارم تا یک سال آینده با روش تناسب فکری به تناسب اندام رویایی خودم یعنی وزن ۵۵ کیلو گرم و سایز ۳۸ برسم و در بهترین وضعیت تناسب جسمی خودم قرار بگیرم . 

      ۴. ( دوست دارم خداوند بخشنده بهم لاغری و تناسب اندام با وزن ۵۵ کیلوگرم و سایز ۳۸ هدیه کنه )

      ۵ . دلم می خواد که تا یک سال آینده اعتماد به نفس خیلی بالاتری داشته باشم و از تمام جنبه ها بهترین خودم باشم .

      ۵. ( دلم می خواد خداوند قدرتمند بهم اعتماد به نفس خیلی بالا هدیه کنه )

      ۶ . دوست دارم تا سال آینده روابط خیلی بهتری رو با همسرم و فرزندانم و خانواده ی خودم و همسرم و اطرافیانم تجربه کنم و افرادی وارد زندگیم بشن که از لحاظ فکری با هم تفاهم خیلی بیشتری داشته باشیم و کلاً سطح بالاتری از روابط عالی رو تجربه کنم . 

      ۶.( دوست دارم خداوند نازنین روابط خیلی بهتر و نزدیکتری با همسر و فرزندانم و خانواده خودم و همسرم و … را هدیه کنه و کلاً روابط خیلی عالی بهم هدیه بده ) 

      ۷. امیدوارم تا سال آینده بتونیم یک زمین ۲۵۰ متری با موقعیت و مکان عالی در شهر خودمون بخریم و با اون نقشه ای که همیشه دوست داشتم و بارها قبلاً راجع بهش فکر کردم بسازیم و خودم و همسرم و بچه ها هر کدوم اتاق جداگانه داشته باشیم  همه افراد خانواده ام به خواسته شون برسن .

      ۷. ( دوست دارم خداوند خوبم یک زمین ۲۵۰ متری با موقعیت و مکان عالی در شهر خودمون بهم هدیه کنه تا بتونیم با نقشه دلخواهمون یک خونه عالی بسازیم و خودم و همسرم و بچه ها اتاق جداگانه داشته باشیم )

      ۸. یکی از مهم ترین خواسته هام اینه که رابطه ام با خدا و شناختم از خدا روز به روز با کیفیت تر و عالی تر و بهتر بشه و سطح شعور و آگاهیم مرتب پیشرفت داشته باشه و تا سال آینده به نقطه ی اوج برسه و تمام زندگیم سرشار از عطر خدا باشه .

      ۸. ( آرزو دارم خداوند توانا سطح خیلی بالاتری از شعور و آگاهی و شناخت خودش رو بهم هدیه کنه و رابطه ی خیلی نزدیکتری با خودش رو بهم هدیه کنه )

      ۹. دوست دارم بتونم دوره خدا هرگز دیر نمی کند و هر دوره ی دیگه ای که ازش خوشم اومد بخرم و هر دوره ای که تهیه می کنم با تمام قدرت و اراده ی بالا انجامش بدم و در راه رسیدن به خواسته هام استمرار و مداومت داشته باشم و توی زندگیم درجا نزنم و از اتفاقات زندگیم درس بگیرم و اتفاقات ناگوار در زندگیم تکرار نشه . 

      ۹. ( دوست دارم خداوند دانا دوره خدا هرگز دیر نمی کند و هر دوره دیگه ای که ازش خوشم اومد بهم هدیه کنه و قدرت و اراده خیلی بالاتری برای انجام سپاسگزاری و انجام تمریناتم رو بهم هدیه کنه )

      ۱۰. دلم می خواد تا سال آینده همسرم ماشین دنده اتومات شاسی بلندی که دوست داشت رو با پول نقد بخره و هیچ وقت دیگه قسط و چک و بدهی نداشته باشه و تمام خریدهامون به صورت نقد باشه و هر چی اراده کنیم بتونیم راحت بدست بیاریم .

      ۱۰. ( دلم می خواد خداوند مهربان به همسرم ماشین دنده اتومات شاسی بلندی که دوست داره رو هدیه کنه و همچنین آرامش خیال نداشتن هیچ گونه چک و قسط و بدهی رو به خودم و همسرم هدیه کنه )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/11/25 07:56
      مدت عضویت: 1346 روز
      امتیاز کاربر: 10977 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 936 کلمه

      بنام خداوند بخشنده مهربان 

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان هم مسیرم 

      من به زمانبندی خداوند در جهت تحقق آرزوهایم ایمان دارم 

      من به برنامه الهی ام توسط خداوند ایمان دارم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات خداوند ایمان کامل دارم 

      زمانبندی خداوند در جهت رسوندن ما به خواسته هامون با اون چیزی که ما تصور می کنیم متفاوته خداوند همیشه برنامه اش دقیقه وزمان انجام درست هرکاری رو بهتر از هر کسی می دونه شاید از نظر ما دیگه برای کاری دیر شده باشه اما اون همیشه در مناسب ترین زمان ممکن کارشو انجام می ده تلنگری که باید به ما بزنه رو می زنه

      شاید ما آرزوی داشته باشیم که خودمون فراموشش کردیم وزندگی روزمره ومشکلات باعث شده دیگه با نبودش کنار بیایم اما خداوند آرزوهای ما رو فراموش نمی کنه اون همواره می خواد ما رو به آرزوهامون برسونه ولی به تنهایی نمی تونه باید خودمون هم بخوایم باید ماهم قدم اول رو برداریم تا اونم کمک کنه خداوند هرگز دست از تلاش برای ما برنمی داره مدام یادمون می انداره چی خواستیم مدام تلنگر می زنه یادآوری می کنه می گه چی نشستی پاشو کاری بکن حرکتی بکن قدمی بردار نشین خیلی از ماها متاسغانه بنا به طرز فکر ونجواهای شیطانی و ذهنی نشنیده می گیرم بهانه تراشی می کنیم اصلا انگار انگشت گذاشتیم تو گوشمون رو نمی خوایم بشنویم اما اون خسته نمی شه مدام تکرار می کنه 

      اگه گوش جان بسازیم به ندای خداوند وسر به زنگاه

      دنبال ندای خداوند رو بگیریم وبرای خواسته امون تلاش کنیم به آرامش می رسیم دیگه مدام خودمون رو سرزنش نمی کنیم بخاطر ناکامی هامون افسوس نمی خوریم حتی اگه بهش نرسیم به آرامش می رسیم چون می گیم من تلاشمو کزدم من نادیده نگرفتم 

      خیلی از ماها بخاطر پیدا نکردن اون چیزی که خواستیم ناچار کوتاه اومدیم اما همیشه ته دلمون بهش فکر می کنیم واز اینکه اونی نشدیم که دلمون خواسته ناراحتیم 

      برای اینکه بتونیم خوب ویه موقع پاسخ تلنگر وندای خداوند رو بدیم باید موانع سر راه رو برداریم بزگترین مانع برای نرسیدن ما اهدافمون که حتی خود خداوند هم کاری ازش برنمیاد خودمان هستیم 

      اگه می خوایم از باتلاق درجا زدن ودست روی دست گذاشتن بیایم بیرون باید خودمون هم بخوایم خداوند به تنهایی نمی تونه مارو بکشه بیرون اون حس خواستن انگیزه تلاش رو دز وجود ما شعله ور می کنه دیگه بعدش ما باید این راه رو شروع کنیم یه قدمی برداریم تا اون صدها قدم برامون برداره 

      بعد اینکه شروع کردیم دیگه نباید به چگونگی شدنش فکر کنیم نباید به زمان ومکانش فکر کنیم فقط باید اون گام اول رو برداریم باید به ندای خداوند پاسخ آری بدیم 

      ناکامی ها شکست هایی که از قبل خوردیم 

      طرز تفکر اطرافیان  خجالت کشیدن وترس از حرف مردم خستگی وپژمردگی گرفتاری‌های زندگی همه باعث می شه برای آرزوهامون تلاشی نکنیم وبه تلنگر خداوند هم بی تفاوت باشیم ولی وقتی برای دل خودمون برای خود خودمون واون حس قشنگی که خدا به دلمون انداخته تلاشی می کنیم اقدامی می کنیم همه چی رنگ وبوی دیگه ای می گیره همه چی قشنگ می شه پز از خواستن توانستن می شویم حس های بدکنار می رن اینکه من نمی تونم اینکه استعدادش رو ندازم اینکه ازمن گذشته همه وهمه کنار می ره 

      سالهاست خداوند بهم تلنگر می زنه الهام بسه دیگه پاشو برای لاغری اقدامی بکن پاشو دیگه همه اون آرزوها که چاقی باعث شده نادیده گرفته بشن منتظر اقدام تو هستن نگو دیره نگو سنم رفته بالا نگو وقت ندارم 

      به نظر من آدم تا آرزویی داره زندست تا در دلش هدفی شعله وره نفس می کشه کافیه به خداوند و زمانبندی خداوند ایمان بیاریم وباور کنیم خداوند بهترین زمان ر.و برای ما در نظر گرفته 

      دختر من زودتر از موعد به بلوغ رسید.ومن از این موضوع خیلی خیلی ناراحت بودم دکتر بردمش وباید هرماه آمپول می زد تا جلوی بلوغش گرفته بشه همسرم همیشه بهم می گفت بزار همه چیزش طبیعی باشه دارو ضرر داره اما من به حرف دکترها بیشتر گوش می دادم ومی گفتم واونا بهتر می دونن  ته دلم به حرف شوهرم ایمان داشتم وخودمم اعتقادم همون بود ولی می ترسیدم دوسال تحت‌ نظر دکتر بود.خیلی اذیت شدیم تا اینکه یه جای دیگه دوستی دکتری بهم معرفی کرد وب دمش پیشش گفت اصلا لازم نبوده بهش آمپول بزنی وشاید اگه نمی زدی بهتر قد می کشید وهمین امپول ها رشد قدی رو مختل کرده انگار دنیا روی سرم خراب شد همسرم دلش به حالم سوخت ودیگه چیزی بهم نگفت اما خودم متوجه شدم خداوند زمانبندی اشتباه نمی کنه اگه صلاح دونست دختر من در اون سن شروع به بالغ شدن بکنه نباید تو کارش دخالت می کزدم یا وقتی از درون بهم تلنگر زد یا توسط همسرم بهم گفت باید گوش جان می سپردم 

      خدوای خوب ومهربانم ایمان دارم به حکمتت ومی دونم اگه تلاشی کردم وبه نتیجه نرسیدم حتما زمان مناسبی پیدا می شه تلاشم نتیجه خواهد داد چون تو بهتر از همه زمان درست رو می دونی اگه دری رو زدم وباز نشد می دونم باید تجربه کسب کنم وراه ومسبر رسیدن به هدفم رو خوب بشناسم تا بهترین تصمیم رو بگیرم 

      خدای خوبم لاغری رو به جسمم هدیه بده 

      خدای خوبم خانه ای زیبا وبزرگ را به من وخانوادم هدیه کن 

      خدای خوبم ماشینی خوب وصفر کیلومتر به ما هدیه کن 

      خدای خوبم رابطه عاشقانه وصمیمی با همسرم دخترم را به من هدیه بده 

      خدای خوبم آموختن رانندگی وکسب مهارت در رانندگی را به من هدیه کن 

      خدای خوبم آموختن ساز رو به من هدیه کن 

      خدای خوبم داشتن رابطه عالی با خانوده خودم وهمسرم رو به من هدیه کن 

      خدای خوبم داشتن استقلال مالی درآمد زایی حداقل ماهی یک میلیون را به من هدیه بده 

      خدای خوبم توانایی ادامه تحصیل را به من هدیه کن 

      خدای خوبم نعمت تن درستی. سلامتی را به من وخانوادم هدیه بده 

      از تو خدای خوبم سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1402/11/25 01:00
      مدت عضویت: 588 روز
      امتیاز کاربر: 21971 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 868 کلمه

      خداوندا سپاسگذارم برای تمام هدایت هایت و آگاهی هایت 

      الان که برای بار دوم دارم با آرامش خاطر و اطمینان از اینکه در زمان مناسب از درک این آگاهی بدون عجله دارم ظرفم را بزرگ میکنم

      بزرگترین بهانه من در زندگی ام روابطم با همسرم بود که با افکارش رفتارش و به قول خودش واقعیت های زندگی من نمیتونم کاری انجام بدهم و همیشه دلیل پیشرفت نکردنم و خیلی اجبارهای زندگیم را همسرم‌ میدونستم و هر روز به چنبه های منفیش توجه میکردم ولی الان میدونم که جنبه ی منفی ای وجود نداره اون نگرش من بوده اینکه من میخواستم کنترلش کنم که طبق خواسته من باشه و این را میگم اینجا که اگر قرار بود با کسی باشم که تحت کنترل من باشه با یک رباط ارتباط برقرار میکردمولی میدونم که بهترین همسر دنیا را دارم چنان عشقی بهم داره که میشه توی کتابها نوشتولی چند روزی هست که به طور اساسی تلاش دارم میکنم که توجه ام روی خواسته ام در روابطم باشه از اون چیزی که نمیخواهم اعراض کنم و به اون چیزی که میخواهم توجه کنم و نشانه ها را دارم میبینم که همراه و همراستای من داره انجام میشه ولی این قول را میخواهم بدهم به خودم که هر روز به خودم متعهد بمانم و هر آنچه هست از درون خودم هست و به قول استاد هر جایی اتفاقی افتاد که باعث ناراحتی من شد از فرکانس من بوده و خودم را کامل مسئول تمام و کمال زندگی و اتفاقات زندگیم میدونممیخواهم اینقدر شهامت پیدا کنم که بهانه هام را کنار بگذارم و قدم بردارم میدانم بهانه هام بخاطر ترس هام هستند ولی باهاشون روبرو میشم و شجاعت انجامشون را در خودم تقویت میکنم و میدانم دنیایی برام متفاوت میشود

      در تمام زندگیم همیشه قدم برداشتم ولی جاهایی که به جاده خاکی میزدم بهانه هام شروع میشدند اگر اینطور نمیشداگر این حرف زده نمیشداگر خدا میخواستاگر بابام پول داشتاگر اون زمان اطلاعات الانم را داشتمولی یک جواب برای تمام این اگرها دارم الان چیکار میتونم انجام دهم حال هستم با خدایی که مرا هدایت میکند 

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم

      جدیدترین بهانه ای پیدا کردم که خدایم درکی برای این بهانه بهم داد تا متوجه شوم که نسبت به شرایط کاریم این عُرف در میان تمام همکارانم هست که اختیار زندگیمون دست خودمون نیست و هر وقت احظارمون کردند باید حضور داشته باشیم و خیلی راحت هم این شرایط را پذیرا شدیم و در کنارش هم بهانه های دیگری ایجاد شده ‌که خودم به خودم میگفتم خوب انتخاب خودم بوده و هر جور هست این شرایط کاری هست و باید تحملش کنم ولی الان میدانم که حتی در این نوع شرایط کاری هم میشود آنگونه باشد که من میخواهم باشد فقط باید قبول کنم که امکان پذیر هست 

      خداوند هرگز نیاز به فکر و راهنمایی شما برای هموار کردن مسیر تحقق آرزوهایتان ندارد. او برنامه الهی تحقق آرزوهای شما را بر مبنای توانایی بی نهایت خود تنظیم و طرح ریزی می کند.

      چقدر این متن بالا تاثیر گذار هست و بتوانم بهش ایمان بیاورم و با دید انسانی بهش نگاه نکنم به تمام خواسته هایم میرسمخدایی که همیشه و همیشه و همیشه در هر موقعیتی اینقدر زیبا برایم چیده و تحویلم داده که اوج را برایم مقدر فرمودهاین من هستم که باید در مسیر بمانم هر جایی اگر تضادی ایجاد میشود فقط بخاطر اینه که خدا بهم میگه راه دیگری هم هست

       ( راه من

      اینکه بهتر از اینکه فکر میکنی هم هست 

      اینکه میگه با من باش و پادشاهی کن 

      تصور کنید ۱۳ سال مشغول کار کردن به شکل های مختلف باشید و در نهایت به چندین نفر بدهکار باشید و از خداوند درخواست کنید بدهکاری هایی که من به اشتباه‌ بوجود آورده ام را برای من تسویه کند

      این متن شما استاد چقدر از بلوکهای سیمانی ذهنم را از بین بردهمیشه با دید انسانها به مشکلات و گرفتاری هام‌ میاندیشیدم ولی وقتی از خدا بخواهی خدا نمیاد بگه خودت کردی و به من ربطی نداره و الان این اگاهی چقدر زیباست خدایا درسته من قبول میکنم خدایا من خواسته ام که در این شرایط کاری باشم چون راه دیگری به فکر خودم نمیرسید و از دید خودم فکر میکردم که موفقیتم و اون خواسته هایی که دارم در این مسیر انجام میشه و فکر میکردم که حالا که وارد شدم خوب باید بسوزم و بسازم باید همزمان تلاشم را بیشتر کنم تا بتوانم و با زور زدن به انچه که میخواهم برسم

      نمیشه همه چیز با آرامش و راحتی انجام میشه

      خدا فروشنده مغازه ای نیست که اگه از جنسی خوشم نیومد و بیام تعویض کنم بگه امکان پذیر نیست خدا میگه هر لحظه من چی میخوام و برایم انجام میدهخدا میگه تو را آفریده ام و در این دنیا هستی که تجربه کنی

       آنچه که هر بار میخواهمالان هم میخواهم در اختیار خودم باشم برای خودم باشم کسب کار خودم را داشته باشم

      آره میدانم که میشود خداوند هر لحظه خواسته ام برایم انجام داده الان هم ازش میخوام فارغ از هر فکر و خیالی 

      فارغ از اینکه اگرها بشود چی میشود

      خدایم میخواهم کسب کارم به صورتی باشه که آزادی زمانی و مکانی و مالی کامل در اختیار بذاره 

      میخواهم با وقت و فکر بازتری در این مسیر حرکت کنم و آگاهی هام را بیافزایم و عمل کنم

      هر لحظه بهم هدیه هایی نفیس دادی و میدانم که باز و برای همیشه مرا خوشحال میکنی 

      خدایا تنها تو را پیپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      ۱۴۰۲.۱۱.۲۴

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam
      1402/11/25 00:12
      مدت عضویت: 1850 روز
      امتیاز کاربر: 1710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,488 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      کزو ماندگار ، این زمین و زمان 

      که با نام او راست گشت آسمان

      که باعشق او شد جهان،بی کران 

       تمرین:

      ۱. با توجه به دریافت آگاهی درباره زمانبندی خداوند در زندگی خود مثال هایی را پیدا کنید که شما دوست داشته اید در فلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود و برای آن تقلا کرده اید اما بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در زمانی 

      خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است . 

      زمانی که مجرد بودم با اینکه ۳ خواهر و یک برادر داشتم اما خیلی تنها بودم چون دو خواهر بزرگم همیشه با هم بودند و رابطه ی خوبی با من نداشتند و خواهر کوچکترم هم ۷ سال و نیم با من تفاوت سنی داشت و کوچکتر از آن بود که بتواند من را درک کند 

      و ما هر کدام در دنیای متفاوتی سیر می کردیم و من معمولاً کسی را نداشتم که باهاش حرف بزنم برای همین اغلب تنها بودم 

      در خانه پدری شرایط زندگی سختی را می گذراندم و هیچ گونه تفریح و مسافرتی هم نداشتیم 

      حتی بابام اجازه نمی داد با دوستانمون رفت و آمدی داشته باشیم 

      تنها مسافرتی که در طول عمرم رفته بودم اصفهان منزل داییم بود و تهران منزل عموی بابام 

      که اونم بیشتر در خانه بودیم 

      هر وقت از شرایط یکنواخت و کسل کننده زندگی به مامانم شکایت می کردم و می گفتم

       چرا ما به مسافرت نمیریم ؟

      پارک نمیریم ؟

      سینما نمیریم ؟

      رستوران نمیریم ؟

       می گفت هر وقت شوهر کردی با شوهرت برو ! 

      یا هر وقت کفش و لباس و … می خواستم 

      می گفت

       هر وقت شوهر کردی به شوهرت بگو برات بخره !

      البته مامانم هم تقصیری نداشت چون بابام یک کارمند ساده بود و ما یک خانواده هفت نفره که زیاد هم مهمان داشتیم و همینکه بابام می تونست خرج خورد و خوراکمون رو بده خدا رو شکر می کردیم 

      اما من در اون زمان فکر می کردم برای رسیدن به تمام آرزوها و خواسته هام فقط یک راه دارم 

      که اونم ازدواجه 

      تمام خوشبختی دنیا رو در ازدواج می دیدم 

      و بزرگترین دعا و حاجتم در اون زمان ازدواج بود و من باور کرده بودم تا ازدواج نکنم هیچی تغییر نمی کنه 

      برای همین خیلی دعا می کردم ازدواج کنم و خواستگار هم زیاد داشتم اما مشکل بزرگی برای ازدواج داشتم 

      اینکه من دو خواهر بزرگتر از خودم داشتم و بابام می گفت تا دو خواهر بزرگترم ازدواج نکنند سومی رو نمیدم حتی یکی از خواستگارای من برای خواهر بزرگترم خواستگار می فرستاد که راه برای من باز شود اما بابام عصبانی شد و به مامانم گفت بهش بگو تو لازم نیست برای دخترای من خواستگار بفرستی چون خواستگارای درست و حسابی نبودن 

      برای همین من فکر می کردم تا دو خواهر بزرگم هستند ازدواج من ممکن نیست و به خاطر همین تا سن بیست سالگی دعای شب و روزم ازدواج بود 

      اما از بس دعا کرده بودم و نتیجه ای نگرفته بودم با خودم فکر کردم حتماً سرنوشت و تقدیر من اینه که فعلاً ازدواج نکنم 

      بنابراین دست از دعا کردن برای ازدواج کشیدم و با خودم گفتم حالا که فعلاً قرار نیست ازدواج کنم باید از طریق دیگه ای به خواسته هام برسم و خودم تلاش کنم و کار کنم تا حداقل به گوشه ای از خواسته هام برسم 

      بنابراین دیگه قید ازدواج رو زدم و سرگرم کار شدم 

      و دقیقاً در همین زمان بود که به طرز معجزه آسایی ازدواج کردم و همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد 

      به طوری که بعد از عقدم من چند روز در شوک بودم که چطوری اینقدر سریع !

      چون از روزی که مادرشوهرم و خاله شوهرم برای خواستگاری من اومدن تا روز عقد فقط دو روز طول کشید 

      و تازه فهمیدم همه ی اینا زمانبندی خدا بوده !

      و از بعد عقدم خدا مرتب وفاداریش رو به رخ من کشید 

      یکی یکی به خواسته هام و آرزوهام می رسیدم 

      یکی از آرزوهام رستوران رفتن بود که در زمان یک سال و نیم عقدم بی نهایت رستوران رفتم چون همسرم از پارک رفتن زیاد خوشش نمیومد بیشترین جایی که با هم می رفتیم رستوران بود 

      اما پارک رو چون همسرم به شدت روی من غیرت داشت می گفت با خانواده ات بریم بهتره و بیشتر خانوادگی می رفتیم 

      همسرم از زمانی که عقد کردیم به من تعهد زیادی داشت و پول تو جیبی زیاد میداد و هر چی می خواستم برام می خرید 

      قبل عقد فقط با اتوبوس و مینی بوس می رفتم بازار و …و اصلاً دوست نداشتم ولی از وقتی عقد کردم همسرم می گفت فقط با تاکسی تلفنی یا تاکسی دربست می تونی بری جایی و حتی اینم برام خیلی جذاب بود 

      در صورتی که خانواده اش رسم داشتن در زمان عقد کل خرج دختر با پدرشه اما همسر من به این حرفا کاری نداشت و می گفت از وقتی اسمت رفت تو شناسنامه من دیگه نباید از بابات پول تو جیبی بگیری و هر چی می خوای به خودم بگو 

      خلاصه در طول دوران عقدم اینقدر زندگی کل خانواده ام از یکنواختی در آمده بود و اتفاقات جدیدی می افتاد که بعد از ۶ ماه انگار باور نمی کردیم در مدت به این کوتاهی اینهمه اتفاقات جدید افتاده !

      یکی دیگه از خواسته هام این بود که بعد عروسی تا حداقل یک سال بچه دار نشیم اما همسرم دقیقاً برعکس من دوست داشت خیلی سریع بچه دار شیم و من از این بابت ناراحت بودم چون فکر می کردم هنوز هیچ مسافرتی نرفتیم و تفریحی نکردیم و هنوز آمادگی ندارم

      اما باز هم زمانبندی خدا برای من اینبار این بود که ۳ ماه بعد عروسی باردار بشم و از این بابت هم بعد فهمیدم که اگر در اون زمان باردار نمیشدم چه اتفاقات ناگواری برام میفتاد و بعدش خدا رو شکر کردم که از این مشکلات جلوگیری کرده 

      ۲. به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است ؟ 

      نگرش خود درباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید . 

      من خیلی جاها به خاطر اینکه احساس گناه می کردم خودم رو لایق رسیدن به خواسته هام نمی دونستم با اینکه بارها توبه کرده بودم ولی بازم باور نداشتم که خدا منو بخشیده باشه ! 

      من حتی خودم رو لایق بخشیده شدن توسط خدا هم نمی دونستم یعنی قشنگ جریان اینکه شاه می بخشه و وزیر نمی بخشه من بودم !

      مثلاً حتی شبهای قدر که اینهمه قرآن سر گرفته بودم و از تمام گناهام توبه کرده بودم بازم شک داشتم هی با خودم فکر می کردم یعنی خدا بخشیده ؟ 

      بعد با خودم می گفتم شاید حق الله رو بخشیده باشه ولی حق الناس رو که نمی تونه ببخشه اینهمه غیبت کردم اینا حق الناسه ! 

      به خاطر همین مسائل خودمو لایق اجابت دعاهام و رسیدن آرزوهام نمی دونستم 

      ۳. لیست آرزوهای خود را یک بار دیگر باز نویسی کنید و از عبارت ( هدیه کند ) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید . 

      لازم به ذکر است تغییر یک عبارت یا استفاده از برخی کلمات هیچ انرژی یا قدرت خاصی ندارد 

      هدف از انجام این کار متمایل کردن ذهن خود از برآورده کردن آرزوها توسط خودمان به سمت برآورده کردن آرزوها توسط خداوند می باشد . 

      متاسفانه فایل مقدمه که لیست آرزوهام رو نوشته بودم موجود نیست که بتونم همون لیست رو باز نویسی کنم برای همین ممکنه فرق داشته باشه 

      ۱. من دوست دارم که خداوند مهربونم بهم سلامتی کامل هدیه کنه .

      ۲. من دوست دارم خداوند تناسب اندام همیشگی و رسیدن به اندام زیبای ۵۵ کیلوگرمی و سایز ۳۸ رو بهم هدیه کنه . 

      ۳. آرزو دارم خدا بهمون یک زمین ۲۵۰ متری با موقعیت عالی و در منطقه ی خیلی عالی از شهرمون هدیه کنه و این زمین رو با سلیقه خودمون بسازیم طبق اون نقشه ای که توی دفترم قبلاً نوشته بودم . 

      ۴. دوست دارم خدا بهمون پول و ثروت فراوان و بی نهایت هدیه کنه و همسرم هیچ گونه قسط و بدهی و چک پاس نشده نداشته باشه و از این به بعد بتونیم نقدی خرید کنیم و دوست دارم خداوند موفقیت شغلی خیلی بیشتری به همسرم هدیه کنه . 

      ۵. دلم می خواد خدا دوره ی خدا هرگز دیر نمی کند و هر دوره ی دیگه ای دوست دارم رو بهم هدیه کنه و آگاهیم خیلی بالاتر بره و خدا رو خیلی بهتر بشناسم و قوانین این جهان رو بیشتر درک کنم و به تمام آموزشهایی که دیدم عمل کنم و به باور درست ذهنی تبدیل کنم . 

      ۶. دوست دارم خدا بهمون یک ماشین شاسی بلند زیبا و عالی که مد نظر همسرمه بهمون هدیه کنه . 

      ۷. آرزو دارم خدا بهم ماهی ۵ میلیون تومان پول تو جیبی هدیه کنه . 

      ۸. دوست دارم‌ خدا بهم تمام طلاهایی که دوست دارم و توی تابلو کائنات گوشیم ذخیره کردم هدیه کنه . 

      ۹. دلم می خواد خدا بهم روابط خیلی بهتر و عاشقانه تر با همسرم رو بهم هدیه کنه و خدا روابط خانوادگی خیلی عالی تر با همسر و فرزندانم و خانواده هامون رو بهم هدیه کنه . 

      ۱۰. دوست دارم خدا آزادی و آرامش خیلی بیشتری بهم هدیه کنه و همسرم اجازه بده هر جا دوست دارم برم و تفریح کنم و از زندگیم لذت بیشتری ببرم .

      برای شما استاد ارجمند و دوستان هم مسیر م آرزوی موفقیت روز افزون و رسیدن به تمام آرزوها و اهدافتون رو دارم 

      خدانگهدار همه شما عزیزان  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 11 کلمه

        سلام و درود
        لیست کل جلسات دوره زندگی با کمک خداوند
        https://tanasobefekri.net/category/belief-building/life-with-god-help/

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1402/11/24 01:15
      مدت عضویت: 427 روز
      امتیاز کاربر: 2035 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 91 کلمه

      سلام به همه 

      واما تمرینات روزچهارم 

      تحقق فرزند دارشدنم فرزند دوم که درزمان مناسب وبموقع به آن رسیدم اگرچه خیلی زودتر خواهان آن بودم اما پدیدار نمیشد

      بطورقطع حالا دیگر مطمئن هستم خیلی ازخواسته هایم که هم اکنون هم برآورده نشده مربوط به بحث عدم لیاقت است وحالا کم کم دارم درک میکنم که احساس لیاقت چه جایگاه ویژه ایی دارد برای دریافت خواسته ها 

      وبا این آگاهی انتهای  تمامی خواسته ها ودرخواست هایم را باتمام وجود تبدیل کردم به کلمه هدیه وچه لذتی داشت اینکار خدایا هدیه معمولا سورپرایز است توهم مرا غافلگیر کن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسمان ابری
      1402/11/23 20:29
      مدت عضویت: 499 روز
      امتیاز کاربر: 10570 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 301 کلمه

      به نام خداوند هستی بخش

      سلام

      بعداز خواندن این مطلب بسیار زیبا وتامل برانگیز،به این فکر کردم که چه باورهای اشتباهی درجامعه ی ما وجود داره ومتاسفانه در ذهن ما نهادینه شده.

      باورهایی که امید به زندگی رو در ما کم کرده است.

      مثل اینکه باید تاقبل از ۳۰ سالگی بچه دار شد،یا اگه سنت از ۳۰ سال رفت بالا درس خواندن دیگه فایده نداره و خیلی های دیگه که قدرت حرکت رو از تو میگیرند .هرچند توی این چند سال خیلی فرهنگ سازی شده ولی تا ریشه کنی کامل فاصله داره.

      ومتاسفانه ادمهایی بسیاری بخاطر همین باورها وتفکرات غلط، بی خیال  آرزوهاشون شدند وجامعه ی ما الان ،جامعه ایی غمگین است.

      اصلا چرا باید زمان همه ی ادمها یکسان باشه؟

      چرا همه باید طبق یه برنامه زندگی کنند؟

      یکی دوست داری اول ازدواج کنه  دیگری  دوست داره اول درس بخونه  و دیگری کار  رو اول انتخاب میکنه و…

      مهم اینه که هرکسی کاری که دوست داره را در زمانی که براش مناسبه انجام بده.

      وهیچ گاه برای شروع دیر نیست.خیلی از نویسندگان که اثار فاخر وتاثیر گذار دارند درسن بالا شروع به نوشتن کردند.یا حتی خیلی از نوابغ،روسای جمهور وثروتمندان جهان بعداز ۴۰ یا حتی ۵۰ سالگی شروع کردند وموفق شده اند حتی حضرت محمد هم در ۴۰ سالگی به پیامبری رسیدند .

      پس سن واقعا فقط یک عدده و فقط باید هر زمان که ندایی در قلبت برای تحقق اهدافت شنیدی  به او توجه کنی ودنبالش کنی .ازهیچ نهراسی وفقط به برنامه الهی خداوند ایمان داشته باشی تا خداوند به بهترین نحو تورا به آرزوها واهدافت برساند.

      هرروز باخودم نجوا میکنم که اصلا برای شروع دیر نیست و حتما خداوند تورا برای ضیافتی بزرگتر آماده کرده است پس به زمانبندی خداوند ایمان دارم وخودم را به دستان قدرتمند او میسپارم.

      خداوندا بسیار خوشحال وسپاسگزارم که خدایی چون دارم که هیچ گاه دست از تلاش برای تحقق ارزوهای بندگانش نمیکشد وهمیشه وفادار است.

      یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/11/23 12:38
      مدت عضویت: 544 روز
      امتیاز کاربر: 37275 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 711 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      کلنجاررفتن با خدا : وقتی که خداوند دردرون به ما میگوید که از خطای فلان بنده ای بگذر تا به آرامش برسی ولی بارها این موضوع را نادیده گرفته ایم و در تصمیم خود  پافشاری کرده و با نفرت و خشم همچنان دراین مسیر هستیم و جالب است از خداوند برای فرد اشد مجازات را خواستاریم و من از امروز نفرت و کینه را که به فردی داشتم که سالیان سال من را اذیت کرده است را ازدل و مغزم بیرون میکنم و از خداوند میخواهم که آرامش ذهنی را به من هدیه بدهد تا با دیگر بندگان خوب و صالح دراین دنیا آشنا شوم و زندگیم روزبه روز عالی تر شود .

      و یا شاید آرزو و یاهدفی داریم که بارها درطی این سالها به آن فکر کرده ایم و گفتیم دیگر دیر شده است و زمان برای انجام فلان آرزویی برای من خیلی دیر شده است و با بهانه های همیشگی آن را ازخود دورکرده ایم که بله درمورد آرزو صحبت کردن آسان است و قدم درمسیر برآورده شدن آرزو سخت است و اینشانس میخواهد و کارهرکسی نیست ولی باید بدانیم که خداوند هرگز آرزوهای ما رافراموش نکرده است .چون زمانبندی برای برآورده شدن و رسیدن به آرزوها هر انسانی هرگز باطل نمیشود و هرکس که به این زمانبندی اعتقاد داشته باشد که هرگز دیر نیست به آرزوهایش خواهد رسید .

      یکی از مهمترین دلایلی که آرزوهای ما برآورده نمیشود این است که خود را لایق تحقق آرزوهایمان نمیدانیم بعضی از افراد بهانه هایی مثل سن افراد – شرایط زندگی دراین اوضاع اقتصادی خراب – به توانایی و استعداد نداشتن – به گفته ها و نظرات دیگران – علاقه و شور برای رسیدن به ارزوها – نداشتن پول – تنبلی و بی اراده بودن -نبودن زمان مناسب – موکول کردن به زمانهای دیگر و….به زمانبندی خداوند شک میکنند در حالی که زمانبندی خداوند با آنچه ما تصور میکنیم کاملا فرق دارد .

      خداوند درهر زمان و مکانی سعی میکند که مارا به آرزوهایمان برساند ولی به تنهایی قادر به انجام تمام کارها نیست ما باید خود را با مسیر خداوند همسو کنیم تا برنامه الهی برای رسیدن به آرزوهایمان تحقق یابد .چون برنامه الهی از قبل طرح ریزی شده است و برای برآورده شدن آرزوها براساس منابع و دارایی ما نیست بلکه براساس دارایی و منابع خداوند است و تنها مانعی که جلوی برآورده شدن آرزوها را میگیرد خودمان هستیم که درباتلاق درجا زدن گرفتار شدیم و هرگز تلاشی برای رهایی از آن نمیکنیم و بیشتر به حرفهای خانم منفی باف ذهنمان گوش میدهیم که خداوند تورا دوست ندارد – تو اراده نداری و لایق این همه آرزو نیستی و….

      زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهای انسانها هرگز با گذر زمان بی اثر نخواهد شد و برای اولین قدم باید من ایمانم را برای تحقق رسیدن به آرزوها و زمانبندی خداوند قوی کنم و بگوییم اینک بهترین زمان برای من است و با ایمان به خداوند که من به آسانی به آرزویم میرسم قدم دراین مسیر بگذارم 

      من با اینکه الان 46 سال سن دارم برای امتحان کارشناس رسمی دادگستری امتحان دادم و انشاالله دراسفند ماه نتیجه قبولی ان را خواهم دید وهرگز به خودم نگفتم برای من دیگر دیر شده است چون میدانم زمانبندی خداوند برای رسیدن به آرزوی من دیر نیست 

      انشاالله در اسفند خداوند قبولی در کارشناس رسمی دادگستری را به من هدیه خواهد کرد 

      خریدن بهترین خانه را خداوند به من هدیه خواهد کرد 

      درمحل کار بهترین پست و با آرامش روحی و جسمی را خداوند به من هدیه خواهد کرد 

      بهترین ماشین را خداوند به من هدیه خواهد کرد .

      بهترین ماشین بنز تک را به همسرم هدیه خواهد کرد 

      خدایا لاغری و تناسب اندام را به من هدیه بده 

      خدایا رابطه خوب و عاشقانه با همسر و فرزندانم را به من هدیه بده 

      خدایا دوستان خوب را به من هدیه بده 

      خدایا دانش و علم و معرفت شناخت نعمتهایت را به من هدیه بده 

      خدایا نزدیکی بیشتر به خودت و دوری از شیطان ووسوسه درون را به من هدیه بده 

      خدایا زمان دادن هدیه ها و برآورده شدن حاجات را به من هدیه بده 

      خدایا داشتن دلی بدون کینه و با محبت به اطرافیان را به من هدیه بده 

      خدایا معلم دلسوز و مهربان را برای فرزندانم هدیه بده 

      خدایا روش درست دعا کردن برای برآورده شدن حاجات و زمانبندی درست را به من هدیه بده 

      خدایا از منابع و ثروت خودت مقداری هم به من هدیه بده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1402/11/23 11:39
      مدت عضویت: 1350 روز
      امتیاز کاربر: 6222 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 213 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️

      سلام

      زندگی با کمک خداوند گام چهارم ، زمان بندی خداوند

      تمرین آموزشی ✍️

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم

      من به زمان بندی الهی ایمان دارم

      زمزمه این جمله و تکرار و نوشتن ان همراه با موسیقی که همزمان پخش میشه  چه احساس زیبا و آرام بخشی در آدم به وجود میاره من که دوست دارم فارغ از قید و بند مشکلات و آزاد و رها از همه چیز ساعتها بنشینم و به این موسیقی دلنواز گوش جان بسپارم 

      من خواسته ها و آرزوهای زیادی در قلبم دارم و در این لحظه مقدس و عرفانی از خداوند میخوام که تک تک شونو بهم هدیه کنه و تنها امید و توکلم به خداست و جز اون به احدی نیاز ندارم او خدای من است و من تنها اورا میپرستم و تنها از او امید دارم وظیفه من بندگی ست و وظیفه او خدایی و بخشیدن و هدیه کردن خواسته های من چیزی از خزانه و دارایی خداوند کم نمیکنه 

      همه خواسته های که در قلبم دارم حق الهی و حق طبیعیه منه و من لیاقت داشتن همه این خواسته ها و آرزوهای منطقی رو دارم و اونا رو به زمان بندی الهی میسپارم تا در زندگی واقعی من دیده بشن و ایمان دارم که خداوند تک تک شونو بهم هدیه می‌کنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 15200 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,075 کلمه

      با سلام و درود فراوان

      کلنجار رفتن خداوند موضوع فوق العاده و عجیبی بود که مطرح شد این  موضوع  را بارها و بارها در زندگی ام‌تجربه کرده ام اما طفره میرفتم چون ندای الهی را نمیشناختم چون تماما بر اساس اراده شخصی و ملاک های دنیوی تصمیم گرفتم مثلا من حدود دو سال خودم رو با خودخوری و یا آوری رفتار  یکی دو نفر از نزدیکانم که شدیدا دل من رو غمگین و ناراحت کرده بودن  عذاب میدادم و به هیچ عنوان نخواستم اونها رو ببخشم در حالی که به من گفته بودن از خودگذشتگی و بخشش خیلی خوبه و از صفات خداست اما من اگه میبخشیدم خودم رو کوچیک میکردم فگر میکردن من کوتاه اومدم و اونها درست میگن بارها و بارها احساس درونی من میگفت ببخش و خودت رو راحت کن بخاطر خودت و آرامش زندگی ات اما این احساس زودگذر بود و توجهی بهش نداشتم تا اینکه شهریور ماه امسال عازم سفر کربلا شدم به مدت یک هفته . در طکل این سفر تماما در ذهن بودن اما من کای دعا میکردم و اصلا نمیتونستم اسمشون رو بر زبان بیارم واقعا خودم هم از این همه ناراحنی و کینه متعجب شدم من تا بحال این شکلی نشده بودم از این رفتار خودم در اون سفر انگار میترسیدم با این کینه برگردم یا شاید هم طبق آموزش های قبل  میترسیدم زیارتم رو حدا قبول نکنه نمیدونم چی بود احساس خوبی نداشتم از خدا کمک خواستم دلم رو سبک کنه بتونم ببخشم بهش گفتم خدایا من که اینجوری نبودم این همه رفتار دیدم حالا چی شده چرا دلم تا این حد سنگین شده !!! خلاصه در ساعات آخر سفر هنگام برگشت به زور اسمشون رو اوردم و براشون دعا کردم وقتی میخواستم اسمشون رو بیارم انگار زبونم قفل میشد خیلی به خودم فشار آوردم همون لحظه که زبان قفل شده بود بلند گفتم خدایا زبانم را باز کن

      احساس بسیار عجیب  احساس بسیار شگفت انگیز واقعا اون احساس یک معجزه بود اینقدر اون لحظه خسته شدم که نشستم نتونستم سرپا بابستم احساس سبکی انگار شانه هایم سبک شد انگار کوله بار لسیار سنگینی رو از دوشم پتیین آوردن  انگار این بار رو در این مدت کشان کشان با خودم حمل میکردم به خودم میگفتم اصلا برام مهم نبستن ک فراموش شدن اما اون لحظه فهمیدم خودم رو گول میزدم خیای خوشحال برگشتم من این چندین سال بود دوست داشتنم به سفر کربلا برم که امسال برای اولین بار با این احساس توفیق داشتم برم که اون هم فقط کار خدا بود چون از قبل برنامه ریزی نکرده بودم یکدفعه و غیر منتظره بود.

      این تمرین فوق العاده به من ثابت کرد که  اون موقع احساس درونی ام  همون ندا و کلنجار خدای مهربان بوده که نمیشنیدم و دوم اینکه رفتن به سفر کربلا در بهترین زمان برای من رقم خورد .خدایا شکرت

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم .

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم 

      چند سال پیش برای تولد بچه سوم بعد از ۱۴ سال   در بهترین زمان خدای مهربان گل پسری به من هدیه داد .

      در جایی که استاد فرمودند برای دریافت درهای باز خداوند به درهای بسته زیادی برخورد میکنید واقعا همین طوره مثلا همسر من خرداد مته سال آینده باید بازنشسته میشد تازه بهش گفته بودن که نیازش دارن و اجازه نمیدن بره باید یکی دو سال دیگه بمونه اما به دلیل بیماری برادر شوهرم که در گام اول گفتم مجبور شد حدود یک ماه مرخثی بگیره در این مدت اتفاقاتی در محل کارش رقم خورد که خلاصه بهش گفتن با مرخصی های که در طی خدمت نگرفته باید از لان دیگه نیاد سر کار  بعد از سه رو بازگشت از تهران بازنشسته شد خب الان شرایط زندگی من بسیار بسیار نامساعد هست .

      مدام منفی باف پتک میزنه و سر و صدای لسیار بالایی داره اما من دارم سعی میکنم با ایمان به معجزات الهی به وفاداری خداوند و ایمان به برنامه الهی و بخصوص با این موضوع همزمانی خداوند آروم بشم البته ناگفته نماند در طو ل خدمت به چندین کار دست زد برای همچین روزی اما چیزی جز ضرر هیچی نداشت داشتم له خدا میگفتم حکمتت چی بود که اون ۵ تا کار که سرمابه گذاری کردیم هیچ کدوم رونق نگرفتند و همه با شکست مواجه شدند همین الان داشتم میگفتم یعنی لیاقت نداشتیم یا ماندن در آن کارها به مصلحت نبود در هر صورت مت واقعا به زمانبندی خداوند با این مساله کار همسرم بیشتر ایمان آوردم و یقبن دارم الان زمانش بوده حتی یگی دیگه از نجوای منفی باف این بود که این بود نتیجه گاری که بدای برادر شوهرم انجام دادیم اما چون خدا گفته یک قدم برداری و من هفتصد برابرش رو به شما میدم من منتظر هدیه خدایم هستم من منتظر درهای زیادی از طرف خدا هستم که باز بشه و ور این راه بیش از پیش به کمکش نیاز دارم خدایا در افکار و اعمال ک ایمان و تغییر زندگی ام بر اساس ویژگیهای خودت شدیدا به همراهی لحظه به لحطه ات نیاز دارم همراهم باش لحظه به لحظه کمکم کن فراموشت نکنم میدونم تو من رو فراموش نمیکنی و همراهم هستی این من هستم که تصمیمم رو  فراموش میکنم و بر اساس اراده شخصی رفتار میکنم مثل امروز که بچه کوچکم رو شدیدا دعوا و بد اخلاقی کردم خیلی بیخود و بیجهت عصبانی شدم نتیجه آن شد بحث با همسرم و سنگینی جو منزل . جو منزل سنگین شده و میدونم من باید با افکار مثبت عوضش کنم  در این شرایط همراه همسرم باشم  اما نتونستم و با ناراحتی اون من بدتر اعصابم خورد و ناراحت میشم اینجاست که باید به آموزشهایی که دیدم عمل کنم که احساس میکنم نتونستم عمل کنم در واقع عمل نکردم. من باید شاد باشم من باید ذوق و شوق زندگی رو در خونه بیشتر کنم اگه من شاد باشم عجیب همه شاد مبشن خوشحال میشن 

      خدایا دستانم رو بگیر و بغلم کن تا امانتهای الهی ات رو که به من هدیه دادی مواظبت کنم و ارشون لذت ببرم .

      خدا جونم به من سلامتی عزیزانم رو هدیه بده.

      خدابا لاغری و تناسب اندام و سلامتی به خودم هدیه بده .

      خدا جونم به من ثروت و روری زیاد هدیه  بده میدونم تو من رو لایق ثروت زیاد میدونی .

      خدا جونم به من خونه لوکس با تمام امکانات و ماشین نو هدیه بده.

      خدا جونم از هر لحاظ مواظب همسرم باش دستش رو جایی بند کن و حقوق بالا بهش هدیه بده و از همه مهمتر آرامش بهش هدیه کن

      خدا جونم ممنونم استاد عزیزم ممنونم

      خدا جونم ممنونم که با احساس تاره ای جدیدی از تو خواسته ام رو میخوام ممنونم پشتوانه من هسنی ممتونم که هستی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار arezooo.drp
      1402/11/22 11:28
      مدت عضویت: 1437 روز
      امتیاز کاربر: 42068 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 892 کلمه

      به نام انرژی برتر جهان هستی 

      من به زمان بندی خدا ایمان دارم.

      من مدرک فوق لیسانس رو گرفتم و دوباره خواستم شروع کنم که مربیگری زبان انگلیسی رووبگیرم همه من رو مسخره کردند و شاید یکسال تحت تاثیر حرف دیگران هم بودم ولی ذوق و شوق اینکه من باید در مسیر یادگیری زبان انگلیسی باشم همیشه در دل و ذهنم فریاد می‌زد و من کار قبلیم رو رها کردم و وارد مسیر یادگیری زبان انگلیسی شدم و همه گفتند دیر شده چرا توی این سن میخوای هنوز درس بخونی ولی این ذوق و شوق برای ادامه دادن من رو حرکت داد و تونستم مدرک مربیگری رو بگیرم و مدرس زبان انگلیسی بشم و چقدر الان خوشحال تر از قبل هستم و دارم ادامه میدم تا مدرک آیلتس رو هم بگیرم و با اینکه خیلی هم دوباره مسخره میشم برام مهم نیست من یکبار به دنیا میام می‌خواهم برای خودم و علایق و شادی های خودم زندگی کنم و راه خودم رو ادامه می‌دهم.

      من قبلا ورزشکار بودم و اندام متناسبی داشتم و رفتم دکتر برای بارداری و گفتند نباید ورزش سنگین انجام دهی و اگر پیاده روی هم میکنی خیلی کم و سبک من هم از قبل فرمول های ذهنی ام این بود که کم تحرکی یعنی چاقی و در مدتی که ورزش نکردم یک اضافه وزن خیلی شدیدی پیدا کردم که اصلا کسی باورش نمیشد من همون آرزوی ورزشکار باشم و در یک باتلاق گرفتار شده ام از یک طرف چاقی از یک طرف به من گفتن نباید ورزش کنی و باید استراحت داشته باشی تا باردار شوی و من واقعا اون روزها در گرفتاری بودم  و هر چه رژیم میگرفتم به جای لاغر شدن انگار چاق تر میشدم و آنچنان فشار به من اومد که هم موضوع بچه دار شدن و هم موضوع لاغر شدن رو رها کردم و دو ماه هیچ کاری نکردم و از خدا کمک خواستم  و بعد با استاد عباسمنش آشنا شدم حالم بهتر شد ولی لاغر نشدم تا اینکه دررعقل کل سایت سرچ کردم لاغری و در کامنت یکی از دوستان با استاد عطار روشن آشنا شدم و بعد از استفاده از دوره‌ های رایگان و دوره ورود به سرزمین لاغرها آنچنان راحت و آسان متناسب شدم و آرامش فکری پیدا کردم که از خدا تشکر میکنم برای ورود من به این سایت و من واقعا از خدا می‌خواهم که برای رسیدن به هر خواسته ام من روبه آسانی همین مسیر لاغری هدایت کند که به خواسته هايم برسم.

      یکی از مهم ترین دلایلی که بسیاری از انسان ها در مدت حیات خود موفق به تجربه عشق و علاقه خود نمیشوند این است( که خود را لایق آرزوهایشان نمی‌داند.)

      دقیقا نرسیدن به آرزوها و خواسته ها از همین جمله میاد که من خودم رو لایق رسیدن به خواسته های نمی‌دانم و میام مقایسه میکنم که خدا اگر به دیگران بچه یا خونه یا ماشین داده حتما اونها لایق تر بودن و خدا رو بیشتر از خودشون راضی کرده ولی من که خودم رو گناهکار میدونم و اصلا به خودم اجازه نمیدم که فکر کنم شاید من هم مورد لطف خداوند قرار بگیرم و من رو به خواسته هایم برساند سریع نجواهای ذهنی شروع میشه که مگه فکر کردی کی هستی که خدا تو رو به خواسته هات برسونه و شروع میکنه به بهانه آوردن که سن و سالت رو نگاه کن، اوضاع اقتصادی جامعه رو نگاه کن تو که سرمایه اولی نداری تو جسم قدرتمند و سالمی برای رسیدنت به اهدافت نداری و آنچنان بهانه می آورد و از قبل هم که من خودم رو به علت انجام یا انجام دادن مستحبات و واجبات لایق دریافت نعمت های بیشتر نمیدونم درجا متوقف میشوم و میگم خدا نمیخواد حالا بیا سرگرم این کارهای پایین تر بشو تا خدا رو راضی کنم که من رو هم لایق دریافت نعمت های بیشتر کند در واقع لیاقت خودم رو در راضی کردن خدا و انجام یک سری حرکات و راضی کردن خلق از خودم و دلسوزی کردن به دیگران و خود را فدا کردن برای دیگران و فراموش کردن خودم تا بلکه ثوابی شود در پرونده اعمال تا خدا بالاخره راضی شود و خواسته وارد زندگی من شود.

      من آرزو تصمیم قاطع گرفتم که خودم رو از باتلاق مشکلات و بدبختی ها نجات دهم با همین سر و صداهایی که الان هم در ذهنم دارم می‌خواهم قدم اول را بردارم و درخواست های خودم رو به خداوند عرضه کنم تا تجربه کنم با عشق و علاقه خواسته هایم در زندگیم الهی به امید تو ……

      من از خداوند می‌خواهم که دختر خوشکل و سالمم رو به من هدیه کند.

      من از خداوند می‌خواهم تدریس زبان انگلیسی که در منزل باشد با حقوق ماهیانه خوب را به من هدیه کند.

      من از خداوند  میخواهم خونه ۱۲۰ متری نوساز که جای دو تا پارکینگ یکی برای ماشین شوهرم و یکی برای ماشین خودم به من هدیه کند.

      من از خداوند می‌خواهم که کار شوهرم که در شهر خودمان باشد رو به من هدیه کند.

      من از خداوند قبولی در آزمون آیلتس را به من هدیه کند.

      من از خداوند میخواهم رابطه عاشقانه با همسرم رو به هدیه کند.

      من از خداوند می‌خواهم جسمی سالم و پرانرژی و متناسب به من هدیه کند.

      چقدر این نوع درخواست کردن از خداوند لذت بخش است خدایی که همیشه در ابتدای مسیر حرکت منتظر ماست. و من مطمئن هستم از ابتدای مسیر خداوند همراه من خواهد بود که به بهترین شکل و ساده ترین شکل ممکن من آرزو را در مسیر تحقق آرزوهایم هدایت و حمایت خواهد کرد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/11/22 06:17
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 27067 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 419 کلمه

      درود به شما استاد گرانقدر و سلام به تمام دوستان همراهم

      من این موضوع را تجربه کردم که خداوند با من کلنجار می‌رود تا شخصی که به من ضربه عاطفی وارد کرده است را ببخشم و رها کنم تا به آرامش درونی برسم

      اما من جواب میدهم او لیاقت بخشیده شدن را ندارد

      ندایی به من می‌گوید اما تو لیاقت آرامش داشتن را داری او را بخاطر خودت ببخش نه بخاطر او

      منطقی است و آنرا قبول میکنم ولی متاسفانه بعد از چند روز دوباره سرجای اولم بر میگردم نفرت تمام وجودم را در بر می‌گیرد

      اینبار آن ندا به من می‌گوید مگر نشنیده ای که نفرت مثل زهری می ماند که آنرا سر می کشی و انتظار داری که طرف مقابل از بین برود اما این تو هستی که با این کار خودت را از بین میبری

      به نظر عاقلانه می‌رسد پس تسلیم میشوم و چند روزی بدون نفرت می‌گذرد اما باز به عادت قبلی برمیگردم و دوران تلخ ضربه خوردنم را بارها و بارها با خودم تکرار میکنم

      ندا به من می‌گوید تو یک دروغگو هستی چرا می‌گویی خودت را دوست داری نه تو خودت را دوست نداری اگر داشتی آن دوران تلخ را چند باره زندگی نمیکردی و خودت را زجر نمیدادی

      این کلنجار رفتن ها بارها و بارها تکرار می‌شود تا اینکه بالاخره خداوند از دست من به ستوه در می آید و روش دیگری را برای بیدار کردن من از این کابوس بکار می‌گیرد

      من در موبایلم کتاب مجازی دعا برای موضوع های مختلف دارم

      ناگهان صدای زنگ دریافت پیام از موبایلم را می شنوم آنرا باز میکنم اما پیامی از کسی دریافت نکرده ام ولی با کمال تعجب می بینم که دعای بخشش در صفحه موبایلم باز شده است

      به فکر فرو میروم که آیا از این واضح تر چیزی هست که خداوند به من می‌گوید ببخش تا آرامش پیدا کنی

      دوباره صدای زنگ پیام را می‌شنوم وقتی تلفن را باز میکنم اینبار دعای رها شدن را در صفحه تلفنم می بینم

      اشک در چشمانم حلقه می‌زند که من چقدر عزیز هستم که خدا دست از تلاشش برای فهماندن من بر نمی‌دارد که فقط با بخشیدن میتوانم زندگی پرمعنی و آرامش درونی داشته باشم

      شاید برای بعضی ها این تجربه باورنکردنی باشد اما واقعا این اتفاق افتاده است 

      اگر بپرسید خوب حالا آن شخص را کاملا بخشیده ای باید بگویم هنوز شیطان دست از سر من برنداشته است و گاهی اوقات باز مرا به منجلاب مرور خاطرات تلخ سوق می‌دهد

      من باید بیشتر روی خودم کار کنم و به شیطان اجازه ندهم مرا اسیر خودش کند

      باید این تجربه زیبا را به یاد بیاورم تا پیش خداوند مهربانم سرشکسته نشوم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/21 21:09
      مدت عضویت: 1852 روز
      امتیاز کاربر: 30150 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,152 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان

      با عرض سلام و درود و خداقوت خدمت استاد توانمندم و دوستان هم مسیر شجاع و پر از لیاقت 

      جلسه چهارم زمانبندی خدا صد در صد است با حذف موانع 

      من به زمانبندی خدا ایمان دارم 

      تمرین:

      ۱- با توجه به دریافت آگاهی درباره زمانبدی خداوند در زندگی خود مثال هایی را پیدا کنید که شما دوست داشته اید در فلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود و برای آن تقلا کرده اید اما بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در زمانی خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است.

      خدا رو هزاران بار شکر 

      دقیقا من برای باشگاه رفتن و رضایت دوباره پدرم برای رفتن به باشگاه خیلی تقلا کردم و خیلی ختمها و دعاها میکردم ولی هیچ نتیجه ای نمیگرفتم حتی برای دیدنش هم اجازه نمیداد برم چون من فقط لاغریمو در صورت ورزش کردن با مربیم میدونستم و هر چی سعی میکردم نمیشد که نمیشد ولی بالاخره در بهترین زمان ممکن خدا بالاخره دعاهام رو مستجاب کرد چون شدیدا مداومت داشتم و خیلی برام مهم بود 

      برای لاغری هم کلا خیلی خیلی راهها رو امتحان کردم و خیلی نتایج مختصر و زودگذر بود و به بدتر شدن اوضاعم هم منجر میشد و از گذشته چاق تر هم میشدم و شدیدا هم افسرده میشدم و به هیچ عنوان از خودم راضی نبودم و دقیقا بارها منم به خودکشی فکر کرده بودم و هیچ راهی نداشتم و تمام امیدهام نا امید بود و باز هم از یه سوراخ بارها گزیده میشدم که اینم برنامه ریزی الهی بود برای اینکه کاملا بفهمم تمام اون مسیرها غلط هستن و برای من نتیجه نمیدن تا اینکه بالاخره در بهترین وقت ممکن در خوشبختی به روی من باز شد و نه فقط برای لاغری بلکه برای تغییر در همه جنبه ها و تحول بی نهایت عالی و پرسود و ارزشمند و سعادت دنیا و آخرت شامل حالم شد با این هدایت راهی که فکرشم نمیکردم به این آسونی و لذت و شیرینی و ته ته خوشبختی ختم به خیر بشه 

      من برای بخشیدن اطرافیانم خیلی راهها رو رفته بودم و نتایجمم بد نبود مخصوصا کتاب ارزشمند شفای زندگی ولی مرحله ای بود گام به گام جلو رفتم و هر چی کار کردم رو خودم بهتر و بهتر درکم بالا رفت و در بهترین زمان ممکن به دوره رنجش تا بخشش هدایت شدم از استاد ارزشمندی دیگر و خیلی خیلی برام حقایق روشن شد و دریافتها و الهاماتی از اون دوره برام رشد خیلی بالایی به همراه داشت و همچنان بیشتر و بیشتر دارم رو خودم کار میکنم و کتابهای نیمه تاریک وجود دبی فورد و چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند و جدایی معنوی دبی فورد هم تا حدودی خوندم و بهم معرفی شد و خیلی خیلی برام به صورت مرحله ای مفید بود و گام بزرگ البته دو کتاب دوم رو نخوندم ولی نیمه تاریک وجود رو بهتر خوندم تمریناشم انجام ندادم و فرصت نکردم و همچنان مسیر آموزش ادامه داره و از استاد عطار روشن عزیز هم خیلی خیلی درسهای بزرگی برای بخشش گرفتم و خیلی فایلهای عالی داشتن درباره همون همسایه دعواییشون و آرامش خودشون و برام خیلی جذاب بود و خیلی درس بزرگی بود و همین درس امروز برای بخشش 

      چون روز پنجشنبه اتفاق بزرگی برای من افتاد و خیلی توهین ها و بی احترامی ها شد ولی من فقط سکوت کردم و کمی هم اشکم سرازیر شد مخصوصا تهمت به کسی که از چشمام بیشتر بهش اعتماد دارم و برام خیلی ارزشمنده و شک نداشتم که دروغه ولی از سادگی طرف مقابلم که باور کرده بود خیلی شب سختی رو گذروندم و خیلی حرفا تو سرم بود و سر درد کردم و بدون خوردن مسکن هم سر دردم خوب شد هم تا حدودی تونستم خودمو با حال خوب کنترل کنم  وهمچنان مدام ندایی در درونم فریاد میزد 

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      من به وفاداری خدا ایمان دارم 

      من به برنامه الهی ایمان دارم 

      و صد در صد به زمانبندی الهی ایمان دارم 

      و تمام این جملات به صورت تکرار برای من بلند در سرم تکرار میشد و آرامش عجیبی داشتم و حرفهایی که شنیدم رو خیلی سریع بخشیدم و همش کمک خدا بود و نتیجه این دوره قدرتمند که برام در بهترین زمان ممکن عالی جواب داد 

      و دقیقا حس کردم محکی بود برای ایمان من و احساس بزرگ زندگی با کمک خدا 

      ۲- به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است. نگرش خود درباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید

      دقیقا در فایلهای گذشته به طور مفصل درباره احساس نداشتن لیاقت نوشتم و برام خیلی واضحه که همیشه در باتلاق درجا زدن گرفتار میشدم 

      و بد جور اسیر عادتهای غلط و شکست خوردن و تجربه صد باره و بیشتر حس ضعف پیدا کردن که من به درد هیچی نمیخورم 

      و تمام بهانه های این درس رو داشتم و قانون انتظار کاملا درست عمل میکرد برای من 

      اکثرا میگفتم دیر شده و زمان برام مهم بود ولی تو این سرزمین یاد گرفتم عجله کار شیطونه و زمان مانع بزرگیه و در تمرینهای دوره مقدماتی هم اولش تمرین نوار زمان برام خیلی سنگین بود و سخت ولی خیلی بهم کمک کرد و یادم داد زمان اهمیتی نداره و الان برام واضح شد زمانبندی خدا هیچ ردخوری نداره مگه این که خودم سد راه ادامه دادن خودم بشم 

      و منم خیلی به سنم توجه میکردم که دیگه دیر شده و چه فایده و من آرزوم بود که بچه دار بشم عاشق بچه ها بودم ولی با داشتن خواهرزاده هام حس مادری رو بدون مادر شدنم تجربه کردم و عاشقشونم و خدا به نحوی دیگه منو لایق مادری دونست که واقعا لذت میبرم و با محدثه نوه اولی خیلی تجربه های دلپذیر حس مادری و شیرین داشتم که محدثه هم با همون سن بچگیش به من میگفت ازدواج نکن و اگه روزی ازدواج کنی بچت رو از من بیشتر دوست داری گفتم هرگز تو عشق ترین بچه دنیایی برای من تا ابد و واقعا هم هست و خواهد بود و بدون سختی های مادری خاله بودن قشنگ ترین حس و نعمت دنیاست و عاشقشم 

        و در موقع شروع کارم تمام این افکار منفی رو داشتم 

      • در این شرایط خیلی گرفتارم و فرصت دنبال کردن آرزوهایم را ندارم و بعدا یه فکری میکنم و انداختن زمان به عقب همانا و هیچوقت فرصت نمیومد
      • از بس برای موفقیت تلاش کردم و نتیجه نداده است خسته شده ام.
      • من استعداد این کار را ندارم و نمی توانم در این زمینه موفق شوم.
      • سالها دوست داشتم علاقه ام را دنبال کنم اما دیگران مانع شدند و اشتیاق مرا سرکوب کردند
      • و امروز و فردا کردن و نمیتونم و نمیتونم ورد زبانم بود و خواهرمم هر وقت این حرف رو میزدم دعوام میکرد 

      کلا خیلی افسرده و پوچ بودم و خودمو لایق هیچی نمیدونستم 

      و منم همواره افکار مزاحم در ذهنم آزارم می داد:

      • تو دیگر از درگاه خداوند دور شده ای و امکان ندارد خداوند تو را ببخشد.
      • هیچ فردی در خانواده تو تا حالا به این آرزوها نرسیده است و محال است تو هم برسی بلند پروازی نکن و من به این حرفها نمیخورم مخصوصا که همیشه مقایسه میشدم در این که من از تمام بچه های مردم عقب ترم
      • تو هیچ پشتوانه مالی نداری و نمی توانی صاحب خانه و ماشین و … شوی.
      • تو هیچ استعداد و توانایی در کسب و کار نداری و نمی توانی موفق شوی و پدرم بزرگ ترین مخالف برای کار کردن زن بود و من شدیدا به استعداد نداشتن اعتقاد داشتم
      • سال های زیادی از سن تو گذشته است و دیگر موفق شدن محال است.

      در این اوضاع و شرایط اقتصادی که همه گله و شکایت دارند چطور می خواهی پیشرفت کنی اصلا مردم پول ندارن هنر من بدرد کی میخوره و مردم تو نون شب موندن

       و اصلا هنر من از مد افتاده 

      و تمام این افکار شیطانی همه ته ناامیدی هست و بهانه برای استارت نزدن و بیشتر در جا زدن و باری به هر جهت زندگی کردن 

      و به هیچ عنوان نمیتونستم حس شجاعت و لیاقت و اعتماد به نفس و دو بال ایمان که نه غم گذشته و ترس از آینده بود رو از بیخش قیچی کنه و گزارشات سراسر منفی خانم شیطان پرست به مدیر کارخانه ذهنم و جز بدبختی و حسرت خوردن ارمغانی برام نداشت و رسیدن به حس هیچ و پوچ بودن و زمان عمری که به سرعت نور به بطالت میگذشت بی هیچ هدف مشخصی 

      ۳- لیست آرزوهای خود را یک بار دیگر بازنویسی کنید و از عبارت (هدیه کند) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید.

      ۱.رسیدن به تناسب اندام همیشگی با قدرت ذهنم و لذت بردن از تناسب فکری و جسمی و روحی و آرامش محض و ادامه دادن با اشتیاق دوباره را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۲. درست شدن دندونهام که خیلی رو مخمه و از پس هزینه اش به راحتی با کمک خدا بر بیام را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۳. رسیدن به آرزوی دیرینه ام داشتن اتاق شخصی مستر دار  با امکانات و تجهیزاتی که خودم عاشقشم و یه حرکتهایی و قولهایی بهم داده شده و امسال فکر میکنم میتونم داشته باشمش را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۴.سلامتی کاملم بدون خوردن داروهای همیشگی که واقعا ازشون خسته ام و مراجعه های پر استرس دکتر و حرفهای ناامید کننده دکترم هر سه ماه یکبار برای رماتیسم مفصلی و تیروییدم را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۵. ساخت خانه باغ ویلایی عالیمون به راحتی و کمک خدا و رسیدن به آرامش و داشتن آشپزخانه رویایی و عالیمون و داشتن روابط خانوادگی عالی و پر آرامش و رضایت مادرم از من که الان از دستم شاکیه و خیلی ناراحتم و دوباره  پر از قدرت بشم برای کمک بیشتر در امور خانه داری  را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۶. داشتن درآمد ماهیانه برای خرید دوره های فوق العاده ای مثل خدا هرگز دیر نمیکند و رسیدن بهش در امسال که جزو ارزوهای بزرگ منه و تکمیل دورهایی که هنوز نخریدم پله پله چون نمیخام هیچ آموزشی از استادم باشه که حسرتش رو بخورم امسال بعد از دوره ماه رمضان اگه داشتمش اینجوری دور نمیشدم از نوشتن که خدا بازم هدایت و حمایتم کردبا این دوره ارزشمند به ظاهر رایگان  و بی نهایت خوشحال و راضیم را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۷. بتونم دوره نوشته های باورساز رو بخونم و تمریناتش رو انجام بدم  که هر دفعه شروع کردم نشده ادامه بدم و خیلی دوست دارم آگاهیهای فوق العاده اون دوره ارزشمند هم نصیبم بشه و از کار ناتمام خیلی ناراحت میشم را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۸.بتونم خودمو از دست وسایل اضافی که بهشون وابسته هستم و از بچگی عادت به دور ریختن ندارم رها کنم و به دیگران ببخشم و اتاق قشنگم چیدمان عالی داشته باشه و شلوغ نشه که آرامشم بزرگترین خاسته منه که خیلی باید رو خودم کار کنم را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۹. بتونم بدون ترس دوره های عروسک بافی که خریدم رو شروع کنم کلبه حیوانات که خیلی عالیه مخصوصا بخاطر خرید نخ ترک که قیمتش بالاست هر رنگ کاموایی که خاستم و دوره بافت لباس ایرلندی که نصفه رها کردم و ترسیدم از ادامه دادن و فروش عالی را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن 

      ۱۰. شروع و ادامه دوره پیشرفته که تا جایی که انجامش میدادم خیلی خیلی حالمو خوب کرده بود ولی نتونستم ادامه بدم و خیلی مامانم بهم میگه دوباره از مقدماتی شروع کن ولی چون دوباره ماه رمضان رو میخاستم انجام بدم و امروز و فردا کردم و نشد و خودمو لایقش بدونم را هدیه کند خدای مهربانم در بهترین زمان ممکن  

       و این خاسته ها پایانی نداره و روزافزون و همیشه در دسترس و قابل سفارشه تا وقتی زنده ام و خالق رویاهای خودم متشکرم متشکرم متشکرم

      چقدر حسم با تمرین این قسمت عالی شد و دقیقا میدونم عبارت تاکیدی تاثیری نداره ولی دقیقا حس امضای خدا رو پای آرزوم پیدا کردم و خیلی شیرینه 

      و سن و سال و زمان هیچ معنایی نداره 

      و چقدر خوندن منابع الهی که بی پایان هستن برام جرقه های بزرگ زد که ازش غافل بودم و با منابع انسانی خیلی متفاوته 

      و من با تقویت ایمان و رفع موانع محدود کننده ذهنی در بهترین زمانبندی الهی به هر چی میخام میرسم 

      و من به تمام آرزوهام قول رسیدن دادم با کمک خدای بخشنده و روزی دهنده مهربانم 

      خداوند همیشه و در همه جا حامی و هدایت کننده من است و تنها بهانه نرسیدنهای گذشته خودم بودم 

      من خود حجاب و مانع بودم از میان بلند شدم و همه امور رو بعد از درست کردن سمت خودم به خدای عزیزم سپردم و مطمئنم و از خدا کمک میخام برای ادامه دادن و راه نشان دادن که بهترین مسیر رو برام میچینه 

      خدای مهربانم تا بی نهایت شکر شکر شکر 

      استاد عزیزم متشکرم برای آگاهیهای ناب این جلسه که منو پر شور و شوق تر کرد 

      آسیه جونم بهت افتخار میکنم و تو شجاع ترین و لایق ترینی برای رسیدن به آرزوهات که خدا هرگز فراموشش نمیکنه و من مسئول ادامه ندادنها و نا آگاهیها بودم که در بهترین زمان ممکن هدایت و حمایت شدم از طرف خدای بخشنده مهربانم 

      دوستان ارزشمندم از تمام دیدگاهاتون لذت بردم و منتظر خبرهای شگفتی سازیتون هستم 

      در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و من لایق بهترینهام 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/11/21 17:44
      مدت عضویت: 460 روز
      امتیاز کاربر: 7495 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,091 کلمه

      به نام خداوند خلق آرزوها و خلق کلمات امید بخش،که از قلبم که جایگاه خداوند است درکلامم ودرفکرم

       وبعد بارهاتکرار شده تا تبدیل به باورم وبعد تبدیل به نعمتهایم در زندگیم شد همه اینها از طرف پروردگارم هست 🙏🙏🙏😇

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم✋🥰❤

                               زندگی با کمک خداوند👏 

               گام ۴: من به زمان بندی خداوند ایمان دارم 👌

      بسیار برام اتفاق افتاده که در قلبم آرزو وخواسته ای داشتم که از طرف خداوند بوده چون وقتی به داشتنش فکر می کردم احساس فوق العاده ای داشتم ولی به خاطر این که به زمان بندی خداوند ایمان نداشتم و عجله برای رسیدن در ذهنم زیاد بود وبه آنها نمی رسیدم نامید شده در کل خواستمو رها می کردم 

      ولی دلیل رها کردن خواسته هام به دوران کودکی بر می گرده چون در دوران کودکی به ما یاد دادن چرا این قدر هر چیزی میبینی می خوای نمیشه همه چیز باهم داشته باشی باید قانع باشی و قناعت کنی وبرای داشته‌هات سپاس گذار همون داشته هات باش چون خانوادهامون نمی تونستن خواسته هامون برآورده کنن باعث،شدن که ماخواستههامونو کمتر کنیم وباورمون شد که نمیشه به همه خواستهارسید واین نگرشها و تجربیات از نرسیدن به خواسته ها در ما قوی شد وهر گاه خواستهای داشتیم عجله برای رسیدن به اون رو داشتیم وبعد که نمی رسیدیم اون باور کودکی در ما قوی تر میشد چون کسی به ما نگفته بود چگونه باید درخواست کرد واکنون یاد گرفتم که هر خواسته رو فقط از خداوند داشته باشم وبه زمان بندی ایش ایمان داشته باشم وبا احساس خوب زندگی کنم وسن بالا ونداشتن استعداد خواص ونداشتن سرمایه خاص ونداشتن حامی ونداشتن استعداد ومهارت و نداشتن فلان مدرک وغیره رو دلیل نرسیدن به آرزوهایم ندونم برای رسیدن به آرزوهایم  فقط رو کمک خداوندحساب باز کنم 

      برای رسیدن آرزوهایم ایمان داشته باشم به کمک و هدایت خودش در این مسیر به معجزات خداوند و برنامه خداوند و وفاداری خداوند باور داشته باشم

        

      دلیل نرسیدن و رها کردن خواسته هام 🤔

      روی کمک خداوند حساب باز نکرده بودم 😔

      به زمان بندی خدا توجه نداشتم 😔

      احساس لیاقت برای خواسته هام در خودم نمی دیدم 😮😔

      به خودم ایمان نداشتم و اعتماد و عزت نفس نداشتم 🥺

      ترسهایم باعث نرسیدن به خواسته ام میشد😖 

      وفاداری خداوند رو توجه ای نمی کردم ودر نامیدی و نرسیدن به خواسته ام زندگی رو سپری می کردم 😔

      و حالا نگرشم تغییر کرده و راه رسیدن به خواسته ام جایگزین کردن

      اولین قدم در رسیدن خواسته هام  نگرشم درست هستش ومن قدم اول برداشتم و دعوت شدم به دوره با کمک خداوند زندگیمو بسازم 

      خداوند خواستار رسیدن من به تمام آرزوهام هست فقط توجه من رو می خواد فقط ایمان و باور من رو نسبت به لایق بودن برای تمام خواسته هام رو می خواد پس 

      من لیاقت رسیدن به  آرامش و آسایش در هر دو جهان رو

       دارم احساس شادی و خوشبختی درونی رو دارم فقط با 

      اعتماد به ربم

      ایمان به زمان بندی ربم 

       باورم به وفاداری ربم 

      توکلم به ربم 

      ایمان به اعجاز ربم در زندگیم ومسیر هدایتم به خواستهایم

      دیگر احساس نامیدی ندارم واز خداوند در خواست شنیدن الهام در قلبم هستم وشجاعت عمل کردن رو می خواهم 

      پس دلیلم برای نرسیدن خواسته هاموفهمیدم  به صدای  قلبم  توجه نمی کردم و ترس هایم مانع عمل کردن در من بود 

       و نداشتن احساس لیاقت

       خدایا🤲 در خواستم مهم من وآرزوی اصلیم برای رسیدن به آرزوهای دیگرم

       غلبه بر ترسهایم و غلبه بر تنبلی 

      رسیدن به احساس لیاقت

       وتوان مندی خودم باارزش دونستنم خدایا تو یاری دهنده هر ناتوانی وهر درحواست کننده هستی هر که از تو بخواهد تو اجابت می کنی من رو به بهترین حال و شرایط برسان  

      تمرین 

      ۱.با توجه به آگاهی که داده شد درباره زمان بندی خداوند در زندگی خود مثالهای بیاورید در فلان تاریخ  در خواست آرزو کرده و نتیجه نگرفته و رها کرده اید ؟

      در تمام زندگیم خواسته ام رو از خدا داشتم وبرای رسیدنش خیلی عجله داشتم وقتی نمی رسیدم در من بیشتر باورم شده بود که خدا من رو به خواستهام نمی رسونه شاید لایقش نیستم ویا شاید برامن رسیدن به اون خواسته،صلاح نیست و رها می کردم نامید میشدم ولی می دیدم همون خواسته ای که من داشتم دیگران چرا راحت می رسن بیشتر احساس بی ارزشی می کردم چرا خدا برام نمی خواد 

      الان فهمیدم توجه من بیشتر با احساس بد و عجله همراه بوده برای رسیدن به خواسته هام و الان فهمیدم برای رسیدن به خواسته وقتی به خدا مسپارم باید با احساس آرامش و همراه باشه واین نشانه ایمان

       و عجله نداشته باشم وبه زمان بندی خدا اعتماد کنم 

      وقتی همون خواسته که من داشتم اگه دیگران زود تر از من بهش رسیدن رو برام در ذهنم قوی کنم پس من هم به زودی می رسم به خواستم مثل فلانی حتی به راحت ترین شکل الهی 

      به نظر شمانرسیدن به خواسته هام چقدر به احساس لیاقت ربط داره ؟

      واقعا نرسیدن من به تمام خواسته هام نداشتن احساس لیاقت بوده وخود مو کوچیک وبی ارزش می دونستم در رسیدن به خواسته هام وقتی خواسته ای داشتم وبه خدا می گفتم من هم می خوام به فلان مرتبه برسم زود افکار منفی میومد که توبا هوش نیستی توفلان چیز بلد نیستی وغیره که در من احساس لیاقت نداشتن و قوی می کرد و حتی دیگه به خواستم نمی خواستم فکر کنم و رها می کردم و دوباره از طرف خدا این خواسته در قلبم ایجاد میشد وباز با نجواهای شیطان رها میشد واکنون در حال تقویت احساس لیاقت در خودم هستم به لطف خدا در این دوره 

      لیست آرزو هایم رو بار دیگر نوشته وبا کلمه از طرف خداوند هدیه خواهم گرفت اولین قدم برای تقویت  احساس لیاقت در من شد 

      من شفای چشمانم را از خدا هدیه خواهم گرفت در زمان بندی فوق العاده خودش 

      من رشد فردی ورشد مالی  خودم و همسرم وفرزندم رو هدیه خواهم گرفت در زمانبندی خودش 

      خونه فوق العاده زیبا و بزرگ و باغچه زیبا و اسباب و لوازم جدید و نو هدیه خوام گرفت در زمان بندی خودش 

      من به کسب وکار مورد علاقه ام که رسالتم هست خواهم هدیه گرفت در زمان بندی الهیم

      من سلامت وثروت و عشق ومعنویت رو هدیه خواهم گرفت در زمان بندی الهیم 

      من ماشین مورد علاقه ام رو به هدیه خواهم گرفت در زمان بندی الیهم 

      پیشرفت شغلی همسرم در تمام جوانب خواهم هدیه گرفت در زمان بندی الیهم 

      من رابطه فوق العاده ای با همسرم و فرزندم خواهم هدیه گرفت در زمان بندی الهیم  

      من ارث م را راحت هدیه خواهم گرفت در زمان بندی الهیم از بهترین راه خداوندم 

      من لاغری در جسم را خواهم هدیه گرفت در بهترین زمان بندی الهیم 

      خدایا من احساس لیاقت و باور وایمانم رادر این دوره خواهم هدیه گرفت در زمان بندی الیهم 

      خدایا شکرت و سپاس فراوان برای وفاداریت 🙏🙏🙏🙏❤❤😇

      استاد سپاس بی نهایت از مهربانیتون 🥰🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سکینه
      1402/11/21 11:22
      مدت عضویت: 409 روز
      امتیاز کاربر: 5385 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 328 کلمه

      بنام خالق بینظیرم

      سلام خدمت استاد مهربان وتمام دوستان گلم

      خداوندهدایتگرم  را بینهایت شاکرم بابت هدایتم به این سایت بینظیر

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم

      چقد این آگاهیها به ما امید وانگیزه میدهند بابتشون از خداوند واستاد عزیزم سپاسگزارم

      خداوند برنامه وزمانبندی تحقق آرزوهایمان را با با دارای های خودش اجرا میکنه نه با زمان ودارایی ما ،این آگاهی چقد حالمو خوب کرد چون همیشه این مانع  بود که با کدوم سرمایه واینکه دیگه دیر شده  خدایا شکرت که پشت وپناه ما هستی وشوق وانگیزه را در دل ما قرار میدهی تا به آرزوهامون برسیم واین دیگه ما هستیم که قدم اول را برداریم یا نه وتو فارغ از اینکه ما به ندایت گوش بدیم یا نه همچنان تا زنده هستیم این شوق را هر بار در دل ما زنده میکنی وتو بیشتر از ما میخواهی که ما به خواسته هامون برسیم خداوندا بینهایت سپاسگزارتم

       نمونه ای از زمانبندی ناب خداوند در زندگی من بوده که واقعا معجزه بودن ومن بارها بابتشون خدارو شکر کردم واز خداوند میخوام که از این معجزات در زندگی بهم هدیه بده 

      من میخوام که خداوند قدرت درک قوانینش را به من هدیه بده ،

      من از خدا میخواهم که یک خونه دوبلکس با تمام امکانات را به نن هدیه کنه 

      من از خداوند میخوام که یک تولیدی بزرگ با تمام امکانات لازم ونیروهای خوب وعالی به من هدیه بده 

      من از خداوند میخوام که یک ماشین بزرگتر وبا امنیت وکیفیت بالا بدون فروش ماشین الانمون وقرص ووام به ما هدیه بده

      من میخوام هزینه دوره های استاد را از راهی که به ذهنم نمیرسد به من هدیه بده

      من احساس لیاقت در رسیدن به خواسته هام را در خودم کم میبینم ولی با آگاهیهای که هر روز دارم دریافت میکنم این احساس را کم کم در خودم دارم بالا میبرم وامیدوارم خداوند کمکم کنه بتونم اون ارزش ولیاقتی که خداوند برام در نظر گرفته را با تمام وجودم درک کنم وبه آن برسم

      باز هم استاد عزیزم سپاسگزارم بابت وقت گرانبها و این دوره عالی وبینظیر که در اختیار ما قرار دادین

      موفق وپیروز باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 103 کلمه
      • «اینک بهترین زمان برای من است»
      • «من در این شرایط که هستم نمی مانم»
      • «دیگر به بهانه هایم اجازه نمی دهم مرا از تحقق آرزوهایم منصرف کنند»
      • «من از همین الان می خواهم زندگی ام را دگرگون کنم»
      • «من از همین امروز می خواهم زمانم را صرف تحقق آرزوهایم کنم»
      • « من از همین امروز می خواهم از شر افکار منفی و ناامید کننده خلاص شوم»
      • «من از امروز می خواهم سرگرمی های جدید و نشاط آور برای خودم ایجاد کنم«
      • «من از امروز می خواهم عادت های غلط و تکراری خودم را متوقف کنم»
      • «من اطمینان دارم برای تحقق آرزوهایم اصلا دیر نیست»

      تک تک کلماتی که نوشتی آرامش بخش بود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/11/20 18:56
      مدت عضویت: 430 روز
      امتیاز کاربر: 8030 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 473 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      چقدر با خوندن این مطلب چشم و گوش دلم باز شد .متوجه شدم تمام وقت هایی که اشتیاق انجام کاری به دلم افتاده اون کار خدا بوده اون تلاش خداوند برای هدایت من بوده .چقدر جملات این متن باروح آدم حرف میزنه نمیدونم چرا با خوندن این جملات بغضی شدم. چقدر این جمله قشنگه که اگر شما آرزوهاتونو فراموش کنید خداوند هرگز آرزوهای شما رو فراموش نکرده همیشه و همه جا در حال هل دادن ما به سمت خواسته ها و آرزوهامون  بوده مگر عشق و علاقه ای بالاتر از این داریم ؟ مگر وفاداری بالاتر از این هست ؟خداوند همیشه برای ما و خواسته هامون ارزش قائل حتی اگر خودمون و نزدیک تر افراد زندگی مون مارو لایق خواسته و آرزوهامون ندونن خداوند مارو لایق بهترین خواسته ها و آرزوها میدونه بخاطر همین که هر در خواستی و آرزویی داشته باشیم مارو در مسیر رسیدن به آرزومون قرار میده و قدم به قدم مارو به خواسته مون نزدیک و نزدیکتر میکنه و تا زمانی که ما آرزمون رو با تمام وجودمون دریافت نکنیم پیشتیبان و همراه ماست .ای کاش از بچگی اینجوری خدارو برای ما تعریف میکردن انسان اینجوری بیشتر صفات خداوند و توجه و علاقه خوداوند رو به خودش حس میکنه .اینجوری معنای واقعی کلمه رحمان و رحیم بودن خدارو درک میکنم اینجوری حامی و پشتیبان بودن خدارو درک میکنیم با اینکه ممکنه گاهی اوقات ما خودمون رو ،خواسته هامون رو به دست فراموشی بسپاریم ولی خدا هرگز خواسته های مارو فراموش نمیکنه اون فقط از ما میخواد اقدام کنیم دیگه بعدش با خودشه با توانای مطلق!!!!!! چقدر دلگرمی بخشه درک کردن این موضوع؟؟؟ چقدر دلچسب خدارو اینجوری شناختن .چقدر با آموزش های غلط از خدا دور شدیم چقدر ترسیدیم از خدا بخوایم که نکنه یه زمانی زیاده خواهی باشه ،چقدر خدارو اینجوری بهمون شناسوندن باعث احساس گناهکاری بیشترمون شد اینکه هرچی بیشتر سختی و بدبختی بکشیم بیشتر مورد خواست خدا هستیم .ثروتمند شدن باعث دور شدن از خدا میشه؟؟؟؟؟ چطور ثروتی که خداوند خودش عظیم ترین و بی نهایت ترین ش رو داره باعث دوری ما از خدا میشه ؟؟؟؟؟؟؟یکی از صفات خداوند غنی چطور صفت خداوند باعث دوری ما از خدا میشه ؟ چیزی که نشانه خداوند، چیزی که ویژگی خداوند، صفتی که خداوند با استفاده از اون خواسته خودش رو به ما بشناسونه چطور باعث گناهکاری ما و دوری مون از خدا میشه ؟ این ها همه نتیجه آموزش های اشتباه در شناخت خداوند .چقدر استاد با این گفته هاتون دلم آدم گرم میشه به بودن خداوند در کنارش ، به اینکه خدا هیچ وقت حتی زمانی هایی که فکر کردیم رها شدیم هیچ وقت مارو رها نکرده و حامی و پشتیبان ما بوده به دنبال هدایت ما به سمت مسیر الهی مون بوده کم کاری و سهل انگاری از خودمون بوده و گرنه خدا همیشه حواست ش به تک تک بنده هاش هست!!!!!!!!!!!!!!!!

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/11/20 15:40
      مدت عضویت: 490 روز
      امتیاز کاربر: 12022 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,053 کلمه

      سلام استاد عزیزو مهربونم و دوستان گرامی 

      چقدر لذت بخشه که بدونیم خداوند هیچ وقت آرزوهای مارو فراموش نمیکنه و همیشه شورو شوق دست یابی به ارزوهامون رو در قلبمون ایجاد میکنه. چقدر اگاهی از این موضوع امیدوار کننده اس که خداوند برای دست یابی ما به خواسته هامون به منابع و امکانات خودش توجه میکنه و نه ما.

      و اینکه ما باید اولین قدم رو برداریم و خودمون رو از منجلاب درجا زدن بیرون بکشیم ولی بعد از اون خدا رو همراه خودمون خواهیم داشت.خیلییی آگاهی نابیه استاد.

      استاد من هنوزم تا این گام به هدایت شدنم به سایت تناسب فکری به عنوان معجزه الهی نگاه میکنم. در پاسخ به سوال اول تمرین؛ باید بگم که از دوران نوجوانی تاااا ۳۲ سالگی همیشه برای لاغری ورزش میکردم اما درونا هیچ وقت خودم رو لایق لاغری نمیدیدم اما نزدیکای ۳۳ سالگی تصمیم قطعی گرفتم برای لاغری و تلاش های من شروع شدن اول با پیاده روی های سخت و طولانی و رژیم ساختگی خودم، تقریبا یک سال تلاش زیادی کردم اما اونطور که میخواستم اون لاغری که مدنظرم بود رو بدست نیوردم و هر روز عصبی تر و سرخورده تر شدم هر روز خشمگین تر تا اینکه بعد از اطلاع از دوره یکی از اساتید تصورم این بود که تنهاااا راه حل فقط و فقط همون دوره اس و با هر سختی بود دوره رو تهیه کردم اما با گذشت یک هفته یا ۱۰ روز دیدم اصلااااا نمیتونم ادامه اش بدم بشدت استرس گرفتم گفتم چرا من برای لاغری باید همچین راه سختی رو تحمل کنم و افراد لاغر اییینقد رااااحت دارن زندگی میکنن؟؟

      بشدت حس سرخوردگی داشتم انگار حکم مرگمو منو داده بودن که متوجه شدم اون روشی که فکر میکردم تنها و تنها راه حل موجود برای لاغری منه رو نمیتونم اجرا کنم. خیلییی ترسیدم دنیا رو سرم آوار شد اونهمه خیال پردازی کرده بودم که تا فلان تاریخ من دیگه لاغر لاغر و در نهایت سلامتی خواهم بود اما همه برنامه های من بهم ریختن و دیدم نه نتونستم عمل کنم خیلیییی با خودم کلنجار رفتم تا پیش خودم تو ذهنم اعتراف کردم که بعد از اون همممه تقلا و تلاش و برنامه ریزی من شکست خوردم هیییچی تو دستم نیست اون برگ برنده ای ک فکر میکردم دارمش نیست!!!

      اینجا بود که قلبم ایمان اورد به خدا که خدا قطعا برای هر کسی یه راه حلی داره محاله خدا راه دیگه ای برای من نداشته باشه…من تسلیم خدا شدم و گفتم هیچی تو دستم نیست تا الان هررر چی تلاش کردم نشد نتونستم این من و اینم نتیجه ام! خسته تر و ناامید تر و ناکام تر از همیشه ولی لطفا تحویلم بگیر و این منو این خودت حالا خودت چاره ام کن دیگ‌نمیتونم دیگ‌بیشتر از این بلد نیستم تو حتما میتونی برای من کاری بکنی که برای من آسون باشه توان تحمل این ترس چاقی رو ندارم دیگه برام بسه دیگ‌توان ندارم من به هررر خیری که از سمت تو بهم برسه فقیرم.درسته هیییچ کسی مسئول حال خوبم و مسائل من نیست اما من معتقدم و دوست دارم تورو مسئول حال خوبم و حل مسائلم بدونم من اینجوری ام🥲

      که همون شب من به ساااده ترین شکل ممکن و راحت تریم شکل هدایت شدم من فکرشو نمیکردم خدا اینقدر زود هدایتم کنه  من همون شب وارد سایت شدم و نور امیدی در قلبم روشن شد و حال دلم تا الان که دارم کامنت مینویسم دگرگون شده🧡

      من خدارو مسئول حال خوبم قرار دادم و معجزه خدا در کوتاه ترین زمان رخ داد و در مدت زمانی که فکرشو هم‌نمیکردم از لحاظ شخصیتی و فکری و جسمی تغییر کردم و این تغییر ادامه دار خواهد بود✌

      استاد من شاید هر بار که لازم باشه از معجزات خدا نمونه بیاریم باز هم داستان هدایت شدنم برای لاغری به این سایت رو مثال بزنم هررر بار که در موردش فکر بکنم هررر بار که در موردش بنویسم ایمانم قوی تر میشه💚

      در مورد احساس لیاقت برای رسیدن به خواسته ها باید بگم‌که من تا حدودای ۲ سال یا یک سال و نیم پیش خودم رو لایق رسیدن به خواسته هام نمی دیدم حتی درون خودم و در خلوت خودم هم جرات نداشتم خواسته ای رو علنا بیان کنم به خودم بیان کنم‌ک فلان چیز رو میخوام از بس حس عدم لیاقتم زیاد بود اما با آموزش های این سایت و این آگاهی های ناب حس میکنم کم کم این حس عدم لیاقت داره ترمیم میشه و میتونم با کلام با دیگران در مورد خواسته هام صحبت کنم و حالا مدت یک‌ماه و نیمه متوجه شدم به صدای قلبم گوش دادم و قدم اول رو برای خواسته بعدیم برداشتم و میبینم ناخودآگاه رفتارهایی از من سر میزنه که مقدمه رسیدن به خواسته های دیگه امم هست و بهد ک به خودم میام میگم‌سحررر بببین چقددد تغییر کردم منِ قبل جرات نداشتم به فلان خواسته فکر کنم میگفتم این برای من نیست برای بقیه اس برای فلانیه نه من اما من الان دارم جوری ناخودآگاه رفتار میکنم که ناشی از حس لیاقت و اعتماد به نفسه..

      خداوند جوری مارو هدایت میکنه که بعدا میبینیم اااا الان تو همون موقعیتی هستم که دلم میخواست.💙

      استاد ولی من همیییشه به خودم میگم و برای خودم مینویسم که لاغری دروازه ورود نعمت ها و سعادت و خوشبختی برای منه قبل از تغییرات فکری و جسمی من، انگار به روی تماااام‌خواسته هام یه در آهنی بسته بزرگی بود که بین منو خواسته هام قرار داشت اما با شروع لاغر شدنم و تغییر فکری و جسمیم انگار اون در باز شده و نعمت ها یکی یکی دارن مجال ورود به زندگی منو پیدا میکنن.😇

      استاد حضور شما و آگاهی نابی که شما دارید به من میدید معجزه فراتر از انتظار منه از سمت خدا که همیییشه بخاطرش سپاسگذار خدا هستم بله زمان بندی خدا اووونقدر دقیقه که در زمان مناسب شمارو هدایت کرد و من در مناسب ترین زمان و با آماده ترین ذهن به سمت شما هدایت شدم خداوند هدایت هر انسان برآورده کردن خواسته های هر انسان رو در مناسب ترین زمان انجام‌میده به طوری که هدایت هر شخصی باعث هدایت اشخاص دیگه در زمان مناسبشون میشه و این دقت در زمان بندی فقط از خدا برمیاد💕

      خدارو سپاسگذارم به خاطر بودنم در این مکان مقدس در این لحظه از عمرم که لحظات عمرم اییینقدر مفید دارن طی میشن خدایا شکرت🙏🏻

      استاد عزیزم خدا حفظتون کنه امیدوارم همیشه قلبتون سرشار از ذوق و شوق و آرامش باشه و این ذوق و شوق و آرامس رو به ما هم‌منتقل کنید🙏🏻🌹

      دوستتون دارم🧡

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/20 14:09
      مدت عضویت: 300 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,012 کلمه

      بنام خدا مهربانم و همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،

      و درود و برکت و نعمت و ثروت و سعادت و عظمت و و مغفرت و عزت و صداقت و معرفت و هدایت و لذت و سلامت و پیشرفت و و محبت و بی نهایت خداوند و نور ورشد و آگاهی و کمال و عمر طولانی و غنی بودن و سرشار بودن در هر چیز و … هر چیز خوبی از طرف خدا هر لحظه جاری به سوی زندگی سما لستاد ارجمندو گرامی، 

      استاد از خدا میخواهم :

      به من ایمان باور استقامت پایداری قدرت عزت انگیزه اراده انرژی و از صفات نیک خودش به من بدهد تا آخرین روزی که در این دنیا هستم و نفس میکشم برای خودش قدم بردارم با او باشم و برای رصایتش چشم و گوش و دهان و دست و پایش باشم برای گسترش خیرو برکت و معرفت و هدایت و آرامش آسایش زیبایی و فراگیری علم و ایمان و زیبایی سلامتی شادی بزرگی بخشش آزادی ،

      خداوندا مرا با صفات خودت یکی کن:

       تا به کمال بندگیم در برابرت رسیده باشم متواضع خاضع خاشع و فروتن خالصانه آگاه و تسلیم تو باشم و به تو فقط اعتبار دهم و اطمینان کنم،

       مرا لایق بهترین نعمتهایت بیشتر کن انرژی انگیزه سلامتی و ایمان زیبایی ثروت حال خوب معنوی مادی و سعادت دو جهان و هدایت و هر آنچه خیر از طرف تو لازم دارم به من برسان برای کمال در پیش تو که راضی باشی و خشنود از ما،

      هر چند همه نعمتهایت الان هم در حق من عالی هستن و کافی و لازم اما تو بهترینی و برترینی و بی نهایتی و ابدی هستی پس من هم همچنان تا بینهایت میخواهم ،

      لطفا من را همیشه بهتر بالاتر قویتر سریعتر عالی‌تر دقیقتر منظم‌تر و کافیتر لازمتر واجب‌تر و هر آنچه که خیر لازم دارم به من بده تا در مقابل خودت پیشرفت ک نم و سربلند باشم  و تو به من افتخار کنی ،

      خداوندا:

      اگر خودم گره های ذهنی دارم خودت نجاتم بده پاکم کن تا بتوانم تورا خشنود کنم زندگی و سعادت دو جهان و نعمت و سلامتی دوجهان را دارا شوم درست مثل خودت بی نیاز غنی سرشار و من اینها را می‌نویسم و میخواهم و با اطمینان بیشتر رها میکنم چون مطمئنم تو همه اینها را به من عطا نمودی ای خالق دانا به من از همیشه بیشتر تا بی نهایت ای غنی ای مالک ای بزرگترین ،

      استاد این چیزهایی که میگید مینویسد برای ما به زبان ساده و عملی آنقدر با تمام وجود آدم قبول می‌کنه و انگار ما هم زندگیش کردیم که خدا می‌دونه ،

      آدم چرا آنقدر مطالب ارزنده شما رو می‌فهمه به قلب میاد منم کتاب خواندم و گوش‌کردم با هر کدام از بزرگان خدا اشک ریختم و خوسحال شدم از راهنماییهایشان، 

      و حالا استاد راهنماییهای شما هم همونطوری برام بوی بهشت میده بوی خدا رو میده و اینکه اما شما دارید رایگان اینارو به ما میگید من خیلی باید قدردانتون باشم و هستم چطوری و چقدر رو دیگه خدا می‌دونه ،

      میدونید شما از صفات خدا در وجودتان هست که آدم تسلیم میشه در برابر آموزه هاتون چرا؟چونکه خدا هم رایگان راهنمایی کرده و نور هدایت و محبتش را برای ما همیشه رایگان پخش می‌کنه درست مثل صفات بخشندگی خ دا در وجود شما هم هست ممنونیم ازتون.

      الهی شکر با شما خدا منو آشنا کرد تا منم ازتون یاد بگیرم یادم بیاد منم میتونم منم خدایی دارم که دوستم داره حواسش به من هست ،

      استاد من خیلی تو خیلی از کارهای زندگیم زووور زدم عجله داشتم یا اصلا اهمیت نمی‌دادم و پشت گوش مینداختم اما هر دو بهم ثابت شدن چه اونی که دیر انجام شد برام چقدر به موقع با درک من و شرایط من هماهنگ شد بعدا و 

       چه اونی که دیر انجامش دادم چقدر قوت قلب می‌توانسته برام باش ولی بازم بهم میگه دیر نیست پاشو زمان مهم نیست تو پیر نمیشی از تو نمی‌گذره خدا تا ابد زنده هست تو هم همینطور قرار نیست با عجله کردن فکر کنی به چیزی سریع می‌تونی برسی و یا حتی با دیر شدن فکر کنی نمیتونی برسی و  همه داستان لذت بردن از طعم پیشرفت و تسلیم بودن در برابر خداوند عاشق ما و مدام در تکاپو بودن و خواستن از خودش هست 

      ما جایی غیر آغوش عاشق خودش نداریم چه عجله کنیم چه پشت گوش بندازیم چه بهش ایمان داشته باشیم چه نداشته باشیم اون عاشق ما اغوشش برای ما باز،

      چون واقعا عشقش از همه جهان به ما بیشتره وای خدا چقدر دوست دارم مرسی که هم عاشق مایی هم معشوق وفادار مهربان و خیرخواه مطلق ما هستی ،

      استاد در رابطه با سئوال دوم: 

      من تنبلی و ترس قفلی های زندگیم بودن و گاهی هستن 

      مثلا میگم که چی ولش کن اه اه چرا اینکارو کنم حالا بعدا 

      و دومین دلیل ترسم نکنه دیر شده ناامیدی میاد تو گوشم نجوا می‌کنه البته خیلی از خدا کمک خواستم و کمک داره می‌کنه انگار هر روز صبح خدا بهم میگه سلام من دوست دارما یادت باش،و همه جوره برام عزیزی و در درونم میگه من به تو با عدالت و تساوی همه چی و همه جور توانایی دادم فقط دکمه اشو بزن با من همراه باش تا به خواسته ات برسی فقط پایدار بمون،حقیقتا عدم لیاقت نمیدونم نداشتم یا اگر داشتم متوجه نشدم شاید ترس من از ضعف من و نجواهای منفی توگوشم که مثلا نمیشه نمیتونی سخت چطوری نمی‌خواد تو تو آخه چطوری ؟؟؟از کجا از چه راهی فکر کنم مربوط میشه به اعتماد نداشتن به همون نعمتهای خدا و لیاقت خودم بوده،

      در رابطه با سئوال سوم به به !!!

      استاد تا دلتون بخواد آرزو دارم از کوچک‌و بزرگ از دور و نزدیک همه رو روی کاغذ نوشتم و میخونم از خداوندم ممنونم بابت این یادآوری زیبا چون دوباره ازم خواست و بهم گفت از طریق شما تو باید به آرزوهات برسی تو نرسی پس چه کسی ؟؟؟حتما این آرزو مال من بوده که علاقه اش در من ایجاد شده این دقیق و از روی حکمت هدایت و خواست خدا در من علاقه اش ایجاد و اتفاق افتاده ،وگرنه منم مثل یکی دیگه یک مدل دیگه آرزو داشتم پس وقتی علاقه من به این نوع آرزو هست حتما رسالت من و آرزو و لذت من همینه.

      خدایا شکرت استاد ممنونم واقعا خیر براتون همیشه باش.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 53015 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 655 کلمه

      به نام خالق خوبم 

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      «قدم چهارم »

      جمله ی بسیار بسیار مهم :برای مواجه شدن با درهای باز رحمت الهی ممکن است بارها با درهای بسته برخورد کنیم ،این به معنی فراموشکاری خداوند یا عدم کارآیی برنامه ی الهی یا اشتباه بودن زمانبندی الهی تحقق آرزوهای ما نیست ،بلکه فرصتی است که برای ما فراهم شده است تا رشد کنیم.

      ✓می دانم که فقط نیاز است ایمانم به قدرت خداوند را تقویت کنم.

      باید با تاکید کردن بر معجزات الهی ایمانم را تقویت کنم.

      باید با تاکید کردن به وفاداری خداوند ایمانم را تقویت کنم.

      باید با تاکید کردن بر برنامه الهی تحقق آرزوهایم ایمانم را تقویت کنم.

      باید با تاکید کردن بر زمانبندی خداوند برای تحقق آرزوهایم ایمانم را تقویت کنم.✓

      1_در این مورد باید بگم من اکثر اوقات به زمانبندی خداوند ایمان داشتم و گفتم خدایا هر زمان و به هر صورتی که خودت صلاح میدونی اون کار رو برام انجام بده و بسیار کم یادمه که گفته باشم یعنی یه بار یادمه در موردی از خدا خواستم همون لحظه جور بشه و تا آخر عمر پشیمونم چون اگر اصرار نمی کردم و مثل بقیه زندگیم به زمانبندی خداوند ایمان داشتم ،الان اون اتفاق ناخوشایند برام پیش نمی اومد ،حتی برای مریضی هم خیلی وقتها با خودم گفتم این مریضی در این زمان ،حتما دلیلی داشته ، حکمتی داشته و مثبت میبینمش ، در کل اتفاقاتی که در زندگیم رخ داده بسیار من رو پخته تر کرده و باعث پیشرفتم شده .

      (یه چیز جالب اینه که ازدواج دوم من در زمانی رخ داد که بهترین زمان ممکن بود ،این زمانبندی خداوند بود، اگر همین فرد که الان باهاش زندگی می کردم قبل ازدواج اولم ازم خواستگاری میکرد به احتمال زیاد رد می کردم ، در حالی که ازدواج اولم تجربه ای بهم داد که بفهمم خیلی افراد تنها ظاهر زندگیشون بدرد میخوره و از نگاه دیگران شخص باسواد ،تحصیل کرده در خارج ، با درآمد زیاد ، مستقل و … هستند در حالی که در زندگی مشترک بسیار بی شعورند و اصلا حق و حقوق طرف مقابل رو نمی‌فهمند،پس بعد این ازدواج فهمیدم که در زندگی مشترک چی می خوام ، اولویت های من چی هستند ، چه چیزی برای من مهمتر از چیزهای دیگه هست ، پس قدر این زندگی رو می دونم و این رو خدا بهم داده .)

      2_آره خیلی جاها بنظرم اون ارزشی که باید برای خودم می گذاشتم رو نادیده گرفتم ،یعنی احساس لیاقت داشتن در خیلی جاها نداشتم ، مثلا تحمل این همه عدم آرامش ،حرف های زشت و …مقایسه کردن خودم با کسانی که داشتن هر سختی رو تحمل می کردند ، در گذشته م .اما بعدا که به خودم اومدم ، خودم رو با افراد موفق در زندگی مشترک مقایسه کردم ، کسانی رو دیدم که همسرشون بسیار براشون ارزش می زاره و زندگیشون از خیلی لحاظ عالیه ، گفتم منم باید مثل اونها باشم ، هیچ کمی ندارم و از خدا خواستم و احساس لیاقت کردم ، پس زندگیم پیشرفت کرد و نعمتها به سمتم اومدن .

      3_من از خدای مهربانم و نعمت دهنده ام می خواهم که لاغری رو بهم هدیه بده من رو به وزن ۶۵کیلوگرم برساند .من از خدای خوبم می خواهم که سلامتی کامل جسمی و روحی رو بهم هدیه بده ، تمام مفاصل بدنم رو ترمیم کنه و هیچ دردی نداشته باشم .من از خداوند متعال می خواهم که درآمدی ماهانه رو به من هدیه بده و راحت بتونم نیازهام رو باهاش برطرف کنم .من از خدای عزیزم می خواهم که یه ماشین خوب بهم هدیه بده .من می خوام خداوند یه پولی بهم هدیه بده که بتونم هر وسیله ای که احساس میکنم در خونه لازمه باهاش بخرم .من میخوام خداوند بهم صبر بیشتر بده در تربیت دخترم ،پس با صبر بیشتر من و حال خوبم  دخترم هم حرف گوش کن تر میشه و درست تر تربیت میشه .

      ✓ خدایا شکرت برای این همه نعمتی که بهم دادی ، سلامتی ، تناسب اندام ، حال خوب و …✓

      « استاد گرامیم سپاسگذارم »

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/11/20 09:00
      مدت عضویت: 725 روز
      امتیاز کاربر: 71719 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 820 کلمه

      به نام خدای نور …. بی نهایت ِ مهربانِ فراتر از انتظار…🌟

      درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین 💐

      خدایا بخاطر شادی بزرگم سپاسگزارم. 

      خدایا بخاطر وجود روشنی بخش استاد عزیزم سپاسگزارم..

      ★☆من برای رسیدن  به هر آرزویی به هیچ چیز جز خدا نیاز ندارم. 

      ★☆خداوند آرزوهای ما رو فراموش نمیکنه.

      ★☆اگر ما الان اتفاقی به چشم نمی بینیم، به این معنی نیست که خداود کاری نمی کنه یا خواسته ما رو فراموش کرده….

      این سه خط فکری، تا به امروز که چهار گام از دوره جدید رو پشت سرگذاشتم، طلایی ترین شاه کلید های زندگی من شده ان. و هرگاه بهشون فکر میکنم، تمام قلب و وجودم گرم میشه. 

      و در همین مدت کوتاه که از شروع دوره میگذره، ایمان اوردن این سه خط فکری، پذیرفتن این سه جمله، برای من -معجزه ای- آفرید 😍

       سال 97 بود که من به خواسته ای بسیار فکر میکردم و بسیار دوست داشتم تجربه ش کنم ، اما چون دور از دسترس میدیدمش، بعد از مدتی در کنجی از قلبم گذاشتمش و مُهر و مومش کردم…! و سعی کردم فراموشش کنم….

      روزگار بر من گذشت تا من دوره های استادم رو شرکت کردم و وارد مسیر زیبا و اعجاب انگیز تناسب فکری شدم. 

      دوره پشت دوره شرکت کردم و با شوق بی نهایت  و استمرار، همت کردم تا مشتاقانه دنیای فکریم رو پیشرفت بدم و به سطح های بالاتر و عمیق تری از آگاهی دست پیدا کردم. 

      تا اینکه رسیدیم به دوره ی شگفت انگیز ★زندگی با کمک خداوند★…. 

      با شروع دوره و جلسه ی مقدمه, با دریافت  این اگاهی که من برای تجربه ی هر شرایطی، به هیچ چیز نیاز ندارم جز خداوند، با تهیه لیست خروجی از هر آنچه فکر میکردم باعث رسیدن من به خواسته هام میشه، و حالا باید بیرون بریزم، لحظه به لحظه ذهنم آزادتر میشد….و خدا در ذهن و فکرم بیشتر رسوخ میکرد…

      و این اگاهی، باعث شد دوباره به یاد اون خواسته ی سال 97 م بیفتم….

      و این بار قدرت و جرأت این رو داشتم که شجاعانه با تکیه بر نیروی بی نهایت و فراتر از انتظار خداوند، با احساس عالی، بدون ترس و واهمه، به اون خواسته فکر کنم و در لیست جدید آرزوهام که پس از جلسه ی مقدمه دوباره نویسی ش کردم، بنویسمش.  

      هنوز هم گاهی لوسیفر درون (اسم منفی باف درونم هست D: )

      زیر گوشم  ویز ویز میکرد و میگفت: دلت خوشه بابا….تو کجا…؟! این خواسته کجا…؟! چجوری میخواد بشه آخه؟! 

      و من اونقدر قدرتمند شده م که بتونم مدیریتش کنم. هربار با ملایمت بدون اینکه بخوام باهاش کلنجار برم و یا در برابرش مقاومت کنم و جبهه بگیرم، میگفتم: باشه. حالا صبر کن این روش که استادم گفته امتحان کنم، من که لیست خروجی تهیه کردم، و قراره بجز خدا به هیچ چیز دیگه ای نیاز نداشته باشم، بعد اگه نشد و به این خواسته نرسیدم، دوباره به حرف تو گوش میدم. من که عمری به حرفت گوش داده بودم ، و منفی بودن و استرس داشتن رو خوب بلدم !! پس اگه اندفعه از تفکر جدید ، از استرس نداشتن، نتیجه مطلوب نگرفتم، چشم دوباره میام و مسیر خودت :)) 

      و وقتی این حرفها رو مرور میکردم دیگه صدای لوسیفر به گوشم نمیرسید..و خب طبیعتا ذهن من برای مرور خدا و افکار جدید باز میشد و باز این سه جمله رو مرور میکردم، بهشون فکر میکردم، و براشون موارد عینی پیدا میکردم تا رسوخ و باورشون به عمق جانم بیشتر و قوی تر رسوب کنه. 

      با اشتیاق مسیر رو ادامه دادم، و گام ها رو تا به اینجا، یکی پس از دیگری طی کردم، و  در گام اول و دوم، یکی دو نشانه به سمت این خواسته برداشته شد…در کمال تعجبم…چون هنوز برام صد در صد باورپذیر نبود که این خواسته براورده بشه….ولی با اون یکی دو گام که منو به سمت خواسته نزدیکتر کرد، خیلی دلگرم تر شدم. 

      تا اینکه… دیروز، در طول یکی دو ساعت، به طور خییییلی عجیب و شگفت انگیزی، اما بی نهااایت ساده، بسیار ساده تر از اونچه حتی فکر میکردم، شرایطی پیش آمد و من فقط با یک تلفن که به من شد، تونستم به سادگی و راحتی هرچه تمام تر ، این خواسته رو تجربه کنم….

      و واقعا واقعا احساس فوق العاده ای داشتم، و چقدر آرامش داشتم….هیچ نگرانی نداشتم، ترس نداشتم، نگرانی از اینکه نکنه این شرایط برام موندگار نشه؟! نکنه این مسیر ، مسیر من نباشه و دارم اشتباه میکنم ..

      این نگرانی ها، مواردی بودن که قبلا حتی وقتی به خواسته و شرایطی میرسیدم، شادیم رو می دزدیدن و همیشه بهشون فکر میکردم… اما اندفعه احساسم عالی و در آرامش بودم. و خدا رو به چشم میدیدم و از صمیم دل سپاسگزارم هم از خداوند نور، هم از استاد عزیزم. 

      و ایمان حتی بیش از 100% دارم که بقیه آرزوهایی که در لیستم نوشتم نیز، در زمان درست خودش ، تجربه میکنم. چون خداوند فراموش نمیکنه، چون به هیچ چیز جز خداوند نیاز ندارم، چون خداوند فراتر از انتظاره، و همیشه سرگرم بهترین کار….🌟

      خدایا سپاسگزارم.

      استاد عزیزم، روشنی راهم، سپاسگزارم. 

      الهی همیشه امید در قلب تون مواج باشه و چشمانتون نور و زیبایی فزاینده ببینه.🙏🙏🌟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار زینب ندرلو
        1402/11/20 14:05
        مدت عضویت: 496 روز
        امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 111 کلمه

        سلام السای عزیزم 

        چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم 

        منم همین حس رو از ابتدای دوره دارم 

        آرزوهایی که نگه داشتم یه گوشه ذهنم و فقط گفتم اینا در حد آرزو باقی میمونه بعد این دوره اومدن جلو چشمام 

        یه ذوق و شوق که خدا اینا رو فراموش نکرده 

        خدا همراهمه 

        خدا وعده داده خواسته های من. برآورده میکنه 

        آنقدر بهم انگیزه داد که بعد دو سال اقدام کردم 

        قدم برداشتم برای خواسته ام و نشانه اش رو دو روز پیش دیدم 

        خدا رو شکر میکنم به خاطر وجود استاد 

        به خاطر ایده ای که به ذهنش انداخت  و استاد در جهتش قدم برداشت 

        و ما که در مدار دریافت این آگاهی ها هستیم 

        اونم آگاهی های ناب

        الهی شکر 

        مرسی دوست عزیزم  موفق باشی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار السا فرزانه
          1402/11/21 21:47
          مدت عضویت: 725 روز
          امتیاز کاربر: 71719 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 161 کلمه

          درود و مهر هم کیهانی عزیزم 

          سپاسگزارم بابت وقتی که گذاشتید و کامنتم رو خوندید و پاسخ نوشتید. 🙏🦋

          فقط خدا میدونه چقدر خوشحالم که شما و همه عزیزانی که این دوره هستیم باهم، احساس مون از همون ابتدای دوره عالیه. 

          شکر وجود استاد نازنین مون که مثل شمع جمع ما پروانه ها رو دور هم و دور خودشون جمع کردن 🦋

          دوست هم مسیر من، همونطور که خودتونم اشاره کردید ما تا وقتی خدا رو همراهمون داریم و خدا هم وعده ش حقه ، هیچ چیز برامون آرزو نیست، فقط خواسته هستن و ما براحتی تجربه شون میکنیم. هیچ چیز برای ما دیگه آرزو نخواهد شد، چون آرزو دوردسته، و شاید محال! ولی ما به خدا تکیه داریم. 

          الهی فقط شادی و شادمانی ببینید دوستم. ❤️

          چقدر از صمیم دل از استاد عزیز سپاسگزارم که ما رو در این خونه ی امن و گرم به شادی و خوشحالی و عالی ترین احساس و انرژی ها  دور هم جمع کردن.

          الهی مهر و  نور بمانید استاد عزیزم. 🌟

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1402/11/20 08:18
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 22733 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 699 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم.

      من به وفاداري خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات الهی ايمان دارم. 

      من به برنامه های الهی ایمان دارم.

      خداوند با توجه به زمانبندی ما انسانها کار نمیکنه خدا زمانبندی خاص خودش رو داره وما اگر این موضوع رو درک کنیم دیگه برای رسیدن به اهدافمون تقلا نمی‌کنیم با ارامشدر مسیر اهدافمون حرکت می‌کنیم وزندگیمون رو میکنیم تا زمانبندی الهی فرا برسه 

      خدا خیلی مواقع آرزوهای ما رو به ما یادآوری میکنه وشعله اشتیاق رو در وجود ما مشتعل میکنه ولی ما بهش توجه نمی‌کنیم  وفکر میکنیم دیکه‌ خیلی دیره دیگه من حوصله شو ندارم دیگه از من گذشت دیگه شورو شوقی واسم نمونده دیگه مغزم کار نمیکنه وما به همین راحتی آرزوهای خودمون رو دفن میکنیم .

      من درمورد فرزند دوم این عقيده رو داشتم وهمش با خودم میگفتم الان دیگه دخترت یازده سالشه دیگه بزرگ شده الان همه بچه دومشونو آوردن الان داره چهل سالت میشه دیگه نه حوصله شو داری نه اعصابشو هر چیزی وقتی داره بچه دار شدنم وقت داره این همه سال نشستی الان میخوای خودتو به دردسر بندازی اگه بچه بیاد نمیتونی کاری برای درامدت بکنی همش مشغول بچه میشی وبازم ارزوهاتو فراموش میکنی ولی یه اشتیاق درونی همیشه بوده که من بارها سرکوبش کردم 

       ولی خداوند بارها شعله این ارزو رو در وجودم زنده کرده ومن به امید خداوند سال بعد فرزند دوم رو به دنیا میارم وبه آرزوی قلبی خودم میرسم .وخداوند پسری زیبا وموفق ومتناسب وسالم ودر صلح با خود وجهان به راحتی به من هدیه خواهد داد وزندگیمان سرشار از عشق ولذت وشادی خواهد شد.

      از قضا الان وقتشه الان وقتشه دخترم بزرگ شده وخیلی کمک دست من خواهد بود وخودش عاشق بچه هست وقول داده خیلی کمک کنه 

      حتی خودمن بعد سالها دیگه بچه دار شدن رو دوست دارم وتمام سختی های بارداری اول رو فراموش کردم وخودم رو برای یک بارداری آسان وراحت وسرشاراز زیبایی وعشق آماده کردم چون من آدم ده سال پیش نیستم من یک آدم دیگه ای شدم من چندساله دارم روی ذهنیتم کار میکنم وبا خدای خودم آشنا شدم ودر مسیر صحیح هستم خداروشکر ومیتونم به چیزهایی که درین مسیر یادگرفتم عمل کنم .

      یک چیز جالب بگم من چند روز پیش کلیپی دیدم که محتوای اون کلیپ به موضوع امروز این قسمت هماهنگی داشت  

      اونجا داشت میگفت که همه بازه زمانی خاص خودشون رو دارن فکر نکنید شما عقب افتادید یا حتی از بقیه جلوتر هستید به افراد حسودی نکنید هرکس به وقت خودش به جایی که خودش دوست داره میرسه 

      مثلا میگفت بعضی ها ۲۵ سالگی درسشون رو تموم میکنن وهمون سال کار پیدا میکنن

      بعضی ها در سن ۲۵سالگی درسشون تموم میشه ولی پنج سال بعد کار پیدا میکنن 

      بعضی هادر سن سی سالگی مدیر عامل میشن ولی در پنجاه سالگی میمیرن

      بعضی ها در پنجاه سالگی مدیر میشن ولی در هشتادسالگی میمیرن 

      یا ترامپ در هفتاد سالگی رئیس جمهور شد ولی اوباما در ۵۵ سالگی بازنشست شد 

      پس مهم نیس چند سالته نه دیر شده نه زوده هر کس محدوده زمانی مخصوص خودش رو داره وهر کس در بازه زمانی خودش به چیزی که آرزوشه میرسه 

      پس نه دیره نه زوده این زمان والان بهترین وقت برای شروعه امروز بهترین زمان برای رسیدن به آرزوهاته 

      آرزوهاتو دفن نکن به اشتیاقی که خداوند در وجودت شعله ور میکنه اهمیت بده وکاری که دوست داشتی وداری انجام بده هیچ وقت دیر نیس 

      همین الان وقتشه همین الان انجامش بده 

      خداوند به وعده خودش وفاداره توهم وفاداریتو نشون بده 

      در مورد احساس لیاقت من خیلی به نظرم مشکل دارم وخودم رو لایق بهترین زندگی در اعماق وجودم نمیدونم وباید روی این موضوع خیلی کار کنم وبه خودم یادآوری کنم که احساس لیاقت هیچ ربطی به گذاشته ات خانواده ات قدت وزنت چهره ات به دارایی ت نداره حس لیاقت حس درونی هست همه ما انسانها ارزشمندی چون تکه ای از خداییم 

      ما بايد خودمون رو لایق آرزوهامون بدونیم تا به اون آرزوها برسیم 

      من لایق بهترین ها هستم من لایق رسیدن به ارزوهام هستم 

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم. 

      من از خداوند میخواهم که یک درآمد خوب وشغل خوب هدیه بدهد 

      من از خداوند یک لپ تاپ خوب وعالی میخواهم که به من هدیه بدهد 

      من از خداوندمیخواهم  اتاق خواب خوب وعالی به من ودخترم هدیه دهد 

      من  از خداوند میخواهم تناسب اندام پایدار وهمیشگی به من هدیه دهد

      من از خداوند میخواهم جسمی سالم وسلامت وتیرویید سالم هدیه دهد

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 34662 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,043 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من هم به زمانبندی خداوند باور نداشتم چون شرایط زندگیم اینو نشون میده وگرنه خودم میگم نه من باور دارم من الان درک کردم که خداوند در قلب ما با ما کلنجار می‌رود برای انجام دادم کاری 

      در من زیاد به این شکل نیست که بگم زمانش دیر شده چرا که من هم خیلی زیاد از اطرافیان می‌شنوم که میگن زشته شلوار سفید یا سبز بپوشی یه جورایی منظورشون اینکه زمانش گذشته تو پیر شدی دیگه ولی من گوش نمیدم دنبالش هستم اندازه‌ای خودم پیدا کنم حتما تهیه اش میکنم یا میگن اون موقع که باید کار  پیدا میکردی نکردی الان دیگه دیره ولش کن ولی من حرف خودم مد نظرم به نظر کسی کاری ندارم 

      مخصوصا الان که متوجه موضوع زمان بندی خداوندم قرار گرفتم داشتم میگفتم در شخص من اینجوری نیست بگم زمانش گذشته میگم ولش کن الان حال ندارم  بعدا انجام میدم یا ولش کن حوصله ندارم یا میگم الان درس دارم درسم تموم شد انجامش میدم که بعدا نی هم در کار نیست فراموش میشه حالا واقعا بعضی موقعها  بیحالم ولی بازم میتونم ایدهمو انجام بدم و از الان به بعد که آگاهتر شدم حتما به ایدهایی که خداوند عزیزو بزگوار و مهربان بخشنده ام میده عمل میکنم و حرفشو همون لحظه گوش می‌کنم خدایا قول میدم دختر خوبی بشم و هر وقت به من گفتی این کارو انجام بدم 

      من در این باره فکر میکنم دعوت خداوند را اجرا کردم من انسان‌هایی در مسیر زندگی من قرار داشتن رو درصورتی که در حق من خیلی ظلم کردن اما اونها رو بخشیدم و رها کردم  یه دوستی داشتم که خانم خیلی خوبی بود ۱۵ سال پیش بهشتی شد اوصاع مالی خوبی نداشت از من قرض می‌گرفت و بعد بهشتی شد من همان موقع که ایشون در در خانه ابدی خود قرار دادن مبِلغی که به من بدهکار بود بخشیدم بهش گفتم برو به سلامت نگران قرضت به من نباش گفتم حلالش باشه در صورتی که الان یادم اومد که این که ایده بود 

      یا اطرافیانم مخصوصا خواهرهای همسرم خیلی اذیت شدم طوریکه کتک میخوردم بدنم کبد میشد اما اونها رو هم بخشیدم و با اونها طوری رفتار میکنم که انگار اصلا ما مدتی پیش هم زندگی نکردیم مشکلات هم نداشتیم در صورتی که گفتم اش نخورده دهن سوخته بود من بیگناه بودم ولی من رفتم سلام علیک کردم 

      یا جاریم من رفتم باهاش آشتی کردم گفتم مهم نیست چه فکری میخواد بکنه من آشتی میکنم  یا فرد مورد نظر بخدا چند بار در تمرین‌های مختلف بصورت طولانی نوشتاری کلامی بخشیدم اما گاهی هم چیزی یادم میاد ناراحت میشم الانم سالی یکبار میرم خونش اونم همین طور 

      و اما خواهرم من با او قهر نیستم ایشون با من قهره  و الان که روی خودش از من قائم میکنه یا وقتی منو میبینه فرار میکنه بخاطر اینکه من به خواهر کوچیکم گفتم آنقدر دلم براش تنگ شده دلم میخواد برم بغلش کنم ببوسمش بهش بگم تو قهر باش ولی من دوستت دارم اینجا هم یه سوء تفاهم پیش اومده 

      من الان کاملا انسان آزادی هستم اصلا فشار ذهنی ندارم احساسم خیلی خوبه بخدا زمانی که میخواستم برم با جاریم آشتی کنم باغ ما کنار هم با یک فنس از هم جدا شده همسرش گفت نرو جواب نمیده ناراحت میشه یه وقت یه چیزی بهت میگه گفتم اشکالی نداره میرم اگر ناراحت شد معذرت خواهی میکنم برمیگردم شاید نیم ساعت یا یکم بیشتر باهاش صحبت کردم بغلش کردم گفتم دوستت دارم در تمام این مدت دستهاشو نگه داشتم که احساسم بهش منتقل بشه اونم خدایی رفتار صحیح با من نداشت من میدونستم اونم میدونست ما با هم مشکلی نداشتیم اطرافیان دخالت میکردن میان مارو بهم زدن 

      تازه وقتی برگشتم خونه بچه ها میگفتن اون همه به تو بدی کرد تو رفتی آشتی کردی تو بزرگتر بودی من نجواهای شیطانی نداشتم بجاش اینجوری خیلی تحقیر شدم برام مهم نبود چون کاری رو انجام دادم که دوست داشتم خیلی سبک شده 

      برای من خیلی اتفاق افتاده که عشق و علاقم دنبال کرد یه مدت ادامه دادم بعد رها کردم مثلا من در سال ۹۵ یه کتاب زبان نصرت تهیه کردم که به نظر خودم خیلی عالی بود هم معنی داشت هم تلفظ به فارسی نوشته بود چند بار من این کتاب شروع کردم رها کردم تا جلسه ۱۴ اومدم چند هفته پیش دوباره شروع کردم تا جلسه چهارم رفتم رها کردم  و الان دوباره تصمیم گرفتم که دوباره با کمک خداوند شروع کنم به پایان برسونم و هنوز شروع نکردم 

      من تمرین جلسه قبل رو انجام ندادم چون متوجه نشدم چی میخواد خیلی اعصابم خورد بود الان مینویسم من هدف یا آرزوهای زیادی داشتم الان که فکر میکنم میبینم بعضی از اونها رو تجربه کردم بعصی ها رو نه اونهایی که کوچیک وود تجربه کردم 

      یه وقتی شد که من در یه شرایطی قرار گرفتم که هنسفری نیاز داشتم  اتفاقی دور بر من هیچ مغزه یا غرفه‌ای نبود چون من در مترو بودم بجز غرفه‌ای که لوازم جانبی موبایل داشت رفتم تهیه کردم استفاده کردم یه همون لحظه هدفی داشتم  چند لحظه بعدش تجربه کردم یا خواستهایی داشتم که چند روز بعدش تجربه کردم مثلا ساعت دیواری میخواستم درخواست کردم امروز چند روز بعد رفتم بازار درسته که دست دوم خریدم ولی تجربش کردم الانم برام کار میکنه 

      یا یه وقتهایی یه چیزهایی نیاز داشتم یادم نبوده رفتم بازار دیدم خریدم ولی هدفهای بزرگ و خواستهای بزرگ تجربه نکردم خیلی کم تجربه کردم مثلا خرید خونه من خونه قبل امشب فروختم فردا شب یه خونه جدید تهیه کردم 

      استاد میدونید من خیلی دوست دارم شغل بافت لباس بچه گانه رو ادامه بدم من به بافت خیلی علاقه دارم اما نمیدونم چطور باید مشتری جذب  کنم مشکلم اینه من از خداوند میخوام که به من کمک کنه مشتریان خوب به سمت من هدایت کنه چطورش با خودش من فقط درخواست میکنم 

      درباره درخواستم مینویسم اونو میخونم منتظر میشم که خدا و ند ایدشو بهم بده 

      بله این بهانه رو هم که خیلی داشتم زمانی که من سال آخر درسم میخوندم برای دیپلم دخترم ۶ ساله شد رفت مدرسه و به من گفتن درس خوندن تو فایده نداره الان دیگه باید به چه ات برسی دختر هم هست بدتر بیشتر نیاز به مراقبت داره این فکر چند سال قبلش در ذهن من انداختن به اون زمان که ریدم اجراش کردم فقط دیپلم گرفتم ادامه تحصیل ندادم درصورتی شاگرد ممتاز کلاسم  بودم شرایط انتخاب همه رشته‌ها رو هم داشتم 

      اگر خودمان باشیم  هیچ بهانه ای برای هدایت خداوند نداشتیم با آنگه اصلا نمیدانستیم که این هدایت خداوند است که به من شور و اشتیاق داده در من علاقه بسیار ایجاد کرده که در این مسير قدم بردارم مسیر زندگی خودم تغییر بدم برای همیشه برای همین الان هیچ کس بجز دختر کوچیکم نمیدونه من چکار میکنم چی مینویسم چی گوش میدم 

      الان تازه چند ساله دارم یاد میگیرم مسئولیت پذیر باشم اینا و واقعا اگر دلیلی بر انجام ندادن دارم بجز بی حوصله بودن حال نداشتن کسل بودن بی حال بودن بقیه‌اش اطرافیان گفتن من اجرا کردم الان سعی میکنم نظر خودم مهم باشه حرف اونا رو فقط گوش می‌کنم به سلیقه خودم زندگی میکنم 

      خداروشکر میکنم  از خدا ند مهربان سپاسگزارم که هدف یا علاقه رو در وجود من قرار داده بعد از سالها یادآوری میکنه که من ا نو انجام بدم زندگیم دگرگون کنم خدایا شکرت 

      بله قبلا این فکرها رو داشتم که چی بشه چقدر تلاش کنم فایده که نداره من که نمیتونم موفق بشم منکه نمیتونم یه کسب و کاری راه اندازی کنم و….کلی حرف دیگه که همش از نا امیدی سرچشمه میگیره و این مال قبل من بود من الان این باور در خودم ایجاد کردم که این فکرها فقط فکر من نظر من خداوند این نیست 

      من اگر فکر میکنم من کسب و کاری ندارم خداوند میگه بنده من نگران نباش من از زیر سنگم شده برای تو بهترین شغل انتخاب میکنم 

      من نظرم و فکرم اینکه من مشتری ندارم نظر خداوند اینکه بنده من  آنقدر انسانها به من درخواست دادن که کسی رو بهشون معرفی کنم که بافت لباس بچه گانه میبافه من هم در زمان خودش برات میفرستم 

      من میدونم که نطر خداوند با نظر من زمین تا آسمان تفاوت داره و دیگه سعی میکنم نگاهم تغییر بدم با نگاه خداوند زندگی کنم اینجوری همیشه سرحال شاداب پرانرژی با حوصله با انگیزه هستم خدایا شکرت 

      اینم هست کلی دلیل دارم که من قادر به انجام علاقه خودم نیستم مثلا میگفتم من سنتی میبافم الان کسی سنتی قبول نداره نکنه مشتری مدلی بخواد که من نتونم ببافم  ولی اینا همش اکر منه فکر خداوند چیز دیگه‌ای بافت با دست خیلی ارزشمند هر کسی بلد نیست نمیتونه طرح بندازه  من به توانایی‌های خودم باور ندارم ولی نظر خداوند کاملا متفاوت نظر خداوند فراتر از انتطار منه 

      من میتونم با کمک خداوند هر کاری رو انجام بدم مگر اون فردی که چند سال پیش شنیدم مروی از دیوار رد میشه اون هم مثل من یه انسان به توانایی‌های ایمان داره و قدم اول برمی‌داره خدا ند هم کمکش میکنه تا خدمهای بعدی بعدی رو برداره پس با توکل به خدا زندگی رو ادامه میدم 

      من خودم این رشته تحصیلی نه اینکه دوست نداشته باشم بلکه میگفتم بدردم نمیخورم بهتر برم آشپزی کیک پزی خیاطی چیزی یاد بگیرم چون اون زمان من یک مادر بودم رشته حسابداری خیلی بکارم نمیومد اما بخاطر حرف دیگران که رشته فنی و حرفه‌ای رشته کارو دانش مال بچه هایی که از رشته‌ای دیگه نمره نیاوردن اینا که منم رفتم حسابداری وگرنه دوست داشتم رشته خیاطی یا آشپزی انتخاب کنم 

      خیلی ها رو هم میشناسم بخاطر اینکه بچه شون از بچه عموی خودش کمتر نباشه به زور فرستادن رشته پزشکی بخونه  

      من هم همین طور بودم قبلنا همش میگفتم چه اشتباهی کردم کاش با فلانی ازدواج کرده بودم الان این مشکلات نداشتم والان خداروشکر میکنم با فلانی ازدواج نکردم چون هنوز خانم اون شخص بعد از ۴۰ سال زندگی هنوز با اطرافیان مشکل شدید داره با فامیل همسرش 

      اینکه پن خیلی شنیده بودم خداوند هر لحظه داره منو هدایت و حمایت میکنه اما این جمله رو در ظاهر درک کردم معنی اونو متوجه شدم اما در واقع درک نکردم که به چه شکلی خداوند داره هر لحظه منو هدایت و حمایت میکنه الان تازگی که این جلسات میخونم دارم درکم نسبت به این موصوع بیشتر و بیشتر میشه اینکه منطور اینکه خداوند داره به شما میگه این کارو انجام بده اما من به دلایل مختلفی از انجام اون صرف نظر میکنم انجامش نمی‌دادم خداوند از خیلی طریق به من کمک میکنه اما من درک نمیکردم الان تازه دارم یادم میاد 

      منم به این درک رسیده بودم که بارها بود دخترم میگفت مامان تو که دوست داری ناخن بذاری بیا با من بریم ناخن کاشت کن من خودم هزینه اونو پرداخت میکنم  من قبول نمیکردم میگفتم خودم پول ندارم نمیخوام تو هزینه کنی اما الان دیگه میرم و این یکی از نشانه‌هایی که من برای خودم ارزش قائل نیستم خودم یه جورایی لایق نمیبینم شاید بگم نه من لایق و شایسته فلان خواستم هستم اما اصلش اینکه خودم لایق نمیبینم که برای خودم ماهی ۲۰۰ هزار ت من هزینه کنم اصلا بقول بعصی ها بریزم دور برای خودم ولی تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم 

      خداوند به شکل‌های مختلفی آرزو ما رو یاد آوری میکنه مثلا من دوچرخه سواری خیلی دوست دارم اینجا یه خانمی رو میبینم که داره دوچرخه سواری میکنه قبلنا میگفتن زشته  مگه خانم دوچرخه سوار میشه هزار تا فکر بد دیگه گفتن نداره ولی اینجوری نیست من اگر شرایطش داشتم حتما یه دوچرخه یا قرمز یا نارنجی این دو رنگ خیلی دوست دارم تهیه میکردم راحت میرفتم بیرون لباس گشاد میپوشیدم خیلی لذت بخش موتور سواری رو هم خیلی دوست دارم 

      من خدای مهربان بزرگ و بخشنده بی همتایی دارم که هر کاری میکنه تا من خواستم تجربه کنم لذت ببرم خدایا شکرت 

      خدایا من میخوام اوضاع مالی خیلی خوبی و به من هدیه بدی تا بتونم آرزوهای خودم نیازهای خودم برآورده کنم لذتشونو ببرم عشق دنیا کنم 

      من خیلی باور دارم که یکی از دلایل تجربه نکردن آرزوها احساس بی لیاقتی ماست ظاهرا من خیلی میگم من حقمه لایقشم شایسته‌ای هستم که خونه بزرگتر رو تجربه کنم  ولی شاید موصوع احساس لیاقت ریشه‌ای باشه اون اعماق وجودم یه سری باورها باشه که من احساس بی لیاقتی میکنم نیازی نیست در اعماق وجودم دنبالش بگردم همینکه دوست دارم کاری انجام بدم میگم نه بابا هر ماه ۲۰۰ تومن از پولم بدم برای این کار اونوقت چیزیش برای من باقی نمیمونه این نشان از احساس بیلیارد در منه 

      اینکه مثلا ساندویج فلافل دوست ندارم اما بدلیل اینکه پول کمتری بدم ساندویج هات داگ با پنیر قارچ سفارش نمیدم اونیکه دوست ندارم میخورم اینم دلیل اینکه برای خودم ارزش قائل نیستم یه جورایی احساس لیاقت در خودم نمیکنم وگرنه بقیه میگن نه من فلان چیز میخورم پس من احساس لیاقت نمیکنم 

      و خدارو شکر یاد گرفتم که یکم برای خودم ارزش قائل باشم احساس لیاقت کنم اینا مال اون زمانیکه هنوز من موضوع احساس لیاقت ارزشمندی برای خودم بلد نبودم اما الان چیزی که دوست نداشته باشم نمیخورم  مگر دیگه خیلی مجبور بشم 

      من چند وقتکه دلم میخواست یه شلوار رنگ سبز بخرم ولی همه میگن زشته و کسی که به اونها میگه زشته خودش همه رنگ همه مدل میپوشه حتی زاپ دارش بگذریم 

      ولی سایز من پیدا نکردم یا رنگش اونی نبوده که من دوست دارم وگرنه خریده بودم اینکه پرو هم نداشته 

      من فرصت کافی برای انجام هر کاری رو دارم اگر این فرصت نداشتمیا وقت کمی از عمر من باقی مانده بود مطمئنم که خدا ند چنین آرزوهایی رو در من بوجود نمیوورد و شعله ور نمی‌کرد پس من زمان کافی دارم میتونم هر کاری که دوست دارم انجام بدم به محض اینکه اوضاع مالیم بهتر بشه کلی کارو انجام میدم الان م در حد وسعم انجام میدم 

      مثلا دوچرخه میخرم  کلاس رقص میرم کلاس شنا هر خواستهای  که دوست داشتم تجربش میکنم 

      به نظر من زمان دنبال کردن آرزوها به سن و سال ربطی نداره وگرنه خدا من رو مشتاق تجربه کردن دوچرخه سواری نمی‌کرد آنقدر مستندها واقعی دیدم که خانم صد سالش  نفر اول شنا شده  خانم ۷۵ سالش تازه داره ورزش‌های مختلف تجربه میکنه ببینه به چه رشته ای علاقه مند اونو دنبال کنه پس سن و سال یه چیز دنیایی ربطی به خدا نداره 

      من از خداوند متعال ممنون وسپاسگزارم که وفادار است مرا به تک تک آرزوهایم برساند ومن از الان به خداوند متعال قول میدم به او کمک میکنم تا مرا به خواسته‌ایم برساند طبق آموزش که در این دوره یاد میگیرم و گرفتم 

      استاد این منو خیلی خوشحال کرد که برنامه الهی خداوند برای تحقق آرزوهای مت بر مبنای دارایی و منابع من نیست بلکه بر اساس منابع و دارایی خداوند است پس همه آرزوهای من به واقعیت زندگی من تبدیل می‌شود به زودی فقط من با خدا همکاری میکنم بقیه کار با خداوند 

      پس من تصمیم میگیرم هر وقت شور انگیزه کاری را در قلب من ایجاد کرد من آن کار را انجام می‌دهم تا خودم را از باتلاق درجا زدن رها کنم پس هر وقت خداوند به من گفت فلان کار انجام بده من سریع انجام میدم تا خودم از باتلاق درجا زدن رها کنم بیرون بکشم یه زندگی تازه و جدیدی با کمک خداوندم شروع کنم 

      خدایا تو خیلی عظیم و قدرتمند بی‌همتا هستی که حتی نیاز نداری من کاری انجام بدم برای تحقق آرزوهای خودم فقط باید به زمانبندی تو ایمان داشته باشم نیازی نداری که من در چه شرایطی هستم تو برنامه الهی تحقق آرزوهای منو ب اساس توانایی خودت تنطیم و برنامه ریزی کردی خدایا شکرت خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم 

      برای قدم اول 

      الان بهترین زمان برای تحقق آرزوهای منه  من در این شرایط نمیمانم دیگه به بهانه هم اجازه نمیدم مرا از تحقق آرزوهایم منصرف کند من از الان میخوام زندگیم دگر گون کنم من از الان میخوام از شر افکار منفی و نا امید کننده خلاف شوم من از الان میخوام سرگرمی های نشاط آور برای خودم ایجاد کنم من از الان میخوام عادت‌های غلط و تکراری خودم را متوقف کنم من اطمینان دارم برای تحقق آرزوهایم دیر نیست من میخوام بهترین  دوران زندگیم  بسازم و زندگی کنم 

      من از خداوند میخوام که سلامتی و تناسب اندام ایدهال مرا به من هدیه کند 

      من از خداوند میخواهم که مشتری دست به نقد راحت پول خرج را به من هدیه کند 

      من از خداوند میخواهم که پولدار شدن ثروتمند شدن ملیادر شدن را به من هدیه کند 

      من از خداوند میخواهم که رابطه عاشقانه بین من و همسرم را به من هدیه کند 

      من از خداوند میخواهم که رابطه خوبی بین انسانها را به من هدیه کند 

      من از خداوند میخوام که خانه نزدیک دانشگاه دخترم را با تمام امکانات و وسایل نو و آکبند را  به من هدیه کنه 

      من از خداوند میخوام که کارتهای پر از پول  رابه من هدیه کند 

      من از خداوند میخواهم که ماشین کیوک سفید را به من هدیه کند 

      من دیگه باور دارم که خداوند میتونه هر آرزوی مرا برآورده کنه و خودش گفته که تحقق آرزوهای من بر اساس مبنای ثروت خودش نه شرایط زندگی من پس خداوند می‌تواند آرزوهای مرا برآورده کند من منتظر محقق شدن آرزوهایم هستم 

      من هم آرزوهای خودم را به خداوند عرضه کردم و الان باید ایمانم به خداوند  را تقویت کنم من از اول تا اینجا دوره رو مرور میکنم نکات مهمش مینویسم و می‌خوانم ف‌کر میکنم با این کار ایمانم به خدا ند را تقویت میکنم باور بیشتری پیدا میکنم خداوند خودش وعده داده برای تحقق آرزوهای من برای تقویت زمانبندی خداوند 

      من الان دیگه منتطر تحقق آرزوهایم می‌مانم و من یکم این باورها رو در خودم حل کردم که از خدا دوری خدا تو رو فراموش کرده تو از رحمت خدا دوری خداوند در دنیا و آخرت تو را عذاب می‌کند من دیگه یکم خدای خودم بهتر شناختم 

      من گفتم من خیلی تغلا کردم هر هفته آگهی می‌دادم برای فروش خانه درست در زمانیکه دلسرد شده بودم که هیچ امیدی نیست کسی نمیاد خونه تاریک نمور پر از سوسک منو بخره در همون منوال یه خانم غریبه‌ای اومد خونم خرید 

      من دو تا خونه در یک طبقه داشتم برای واحد بعدی هم همین طور خیلی تلاش کردم طوریکه افراد سود جو میخواستن خانه مرا با کمترین قیمت بخرن طوری شد که امشب خونه رو فروختم فردا شب خونه جدید خریدم 

      اینکه خیلی دنبال خانه میگشتم با پول ما خانه ای نمیشد باید سی و پنج ملیون تومان ۱۳ سال پیش وام میگرفتم منم که شرایطتشو نداشتم نشد اونجا خونه بخریم اومدیم محمد شهر خونه خریدیم 

      من خیلی سعی کردم احساس ارزشمندی و لیاقت رو در خودم ایجاد کنم تا حدودی هم موفق بودم اما اینکه هنوز به خواسته‌ایم نرسیدم حتما احساس بی لیاقتی در وجودم به شکل غیر مستقیم دارم 

      من خدارو شکر میکنم که مرا هدایت کرد تا در این مسير الهی در این دوره با کمک خداوند بتونم آرزوهای خودم تجربه و زندگی کنم خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1402/11/19 21:12
      مدت عضویت: 1857 روز
      امتیاز کاربر: 6808 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 588 کلمه

      بایاد و نام خدایی که همواره ما رو به سمت رسیدن به خواسته هامون هدایت می کنه

      از خداوند مهربان سپاسگزارم که منو به سمت این دوره ودریافت آگاهی های ناب هدایت کرد.

      در طول سال های زندگیم لحظه هایی بوده که از اعماق دلم چیزی رو می خواستم ولی تو اون شرایط برام مهیا نشد و من گاهی حتی تا مرز نا امیدی هم پیش می رفتم ولی بعد خیلی راحت تو شرایطی که فکرشم نمی کردم کارام درست شد .

      اوایل ازدواجم به خاطر شغل همسرم مجبور به انتقال و دوری از خانواده شدم ولی بعد از چند سال خیلی راحت تونستیم دوباره انتقال بگیریم و به شهر خودمون ونزد خانواده برگردیم در حالی که خیلی هم برای اون دوندگی نکردیم و خیلیا اعتقاد داشتن که گرفتن انتقالی با سابقه کاری کم امکانش نیست.

      دیگه برای خرید خونه چند بار تلاش کردیم ولی پولش کم بود یا وام جور نمیشد ولی بعددر زمانی که خداوند برامون در نظر گرفته بود با شرایط راحت تری تونستیم خونه بخریم.

       من در این سال ها متوجه شدم که زمانبندی خداوند بهترین زمانبندی هستش فقط باید بهش باور و اعتقاد قلبی داشته باشیم.

      در مورد سوال دوم خیلی مواقع فکر می کردم خوب حتما خداوند برام اینطور صلاح دیده که به فلان خواسته نرسم و یا اینکه حتما این چیزی که آرزوی منه از حد من بالاتره چون اون موقع من دیدگاه درستی در مورد خداوند و احساس ارزشمندی خودم نداشتم بعدها که کم کم با قوانین جذب و احساس لیاقت و باور ارزشمندی خودم اشنا شدم دیدم همه چی به درون خودم بر می گرده.

       من انسان ارزشمندی هستم و لیاقت دریافت بهترین هدیه های الهی را دارم زمانبندی من با خدا متفاوته شاید ظرف وجودی من هنوز به اون تکامل نرسیده که آرزوهای من در سطح آرزو باقی مانده اند پس باید به درونم مراجعه کنم و ریشه یابی کنم تا بتونم به نهایت تکامل برسم و دونه دونه آرزوهامو برداشت کنم. 

      من در طی همین مدت هم خیلی از خواسته های کوچک و بزرگمو دریافت کردم هرجا با ایمان کامل به خودم و احساس لیاقت برای دریافت اون خواسته باور داشتم راحت تر بهش رسیدم. همین آشنا شدن با سایت استاد  و دریافت آگاهی های لازم در زمان مناسب،به دست آوردن تناسب اندام دلخواه و موندن در این وزنی که سال ها آرزوشو داشتم نشون میده که مسیر انتخابم چقدر روشن و درسته.

      برای رسیدن به اون آرزوهای زیبایی که نوشتم فقط باید احساس لیاقت درونیم را باور کنم و این که من واقعا شایسته دریافت همه اون هدیه های الهی از خداوند هستم اگه این باور ضعیف بشه منم از خواسته هام دور میشم.

      ایمان دارم که در زمان مناسب خانه ای بزرگ با شرایط ایده آلی که در نظر دارم با تمام امکانات رفاهی با حیاط زیبا و گل و گیاه فراوان خدا بهم هدیه میده🙏

      از خدای مهربانم میخوام که روابط عالی با همسر و فرزندانم به من هدیه کنه.🙏😍

      از خالق مهربانم می خوام که سلامتی و شادی فراوان به خودم و خانواده ام هدیه کنه🙏😇

      از خداوند بزرگ میخوام که در محیط کارم موفقیت های بسیار بهم هدیه کنه🤩

      از خداوند میخوام که درآمد عالی به من و همسرم هدیه کنه که دیگه نگرانی و استرس برای مخارج زندگی نداشته باشم.🙏🤩

      از خدای مهربان میخوام که موفقیت و سربلندی در تموم مراحل زندگی به فرزندانم هدیه کنه و من شاهد موفقیتاشون باشم.🙏

      از خدای بزرگ میخوام که بهم آرامش روحی روانی هدیه کنه که بتونم لحظات شادی را کنار عزیزانم سپری کنم🙏

      خدایا سپاسگزارم که من لیاقت دریافت تموم این هدیه های الهی را دارم و در زمان مناسب همه رو دریافت می کنم.

      **من به زمانبندی خداوند ایمان دارم**

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 241 کلمه

      سلام به استاد بزرگوار ودوستان همراه

      فکر میکنم هر چقدر سن مابیشتر باشد دلیل ومدرک بیشتری برای تایید این بخش از آموزه های استاد داشته باشیم

      واکنون من با ۵۸ سال سن به شما عرض میکنم که نکات کاملا صحیح است ودر زندگی من بارها اتفاقاتی افتاده که آرزوی سالهای قبلی به نوعی در سالهای بعدی حتی بدون کوچکترین کار خاصی (البته به شرط باقی ماندن آرزو در ذهن)به فعلیت رسیده است.مثالی که در قسمت قبل در بخش دیدگاه نوشتم یک نمونه است.آرزوی ازدواج باهمسرم زمانی محقق شد که دوسال گذشته بود ومن کاملا ناامید وحتی در حال فراموش کردن او بودم.رسیدن به شغل مورد علاقه ام سالها بعد از اعلام آرزو محقق شد.خرید خانه همینطورو….

      وحالا بعد از این همه نمونه در عجبم که چرا باز شک میکنم

      ۱- خدایا لطفا بدنی متناسب وزیبا وبدون هیچ اضافه وزنی به من هدیه کن من به زمانبندی خدا ایمان دارم

      ۲-خدایانوه ای سالم وزیبا به من هدیه کن

      ۳-خدایا لطفا دومین داماد خوب رابه خانواده ی ما هدیه کن

      ۴_خدایا  کار مشاوره اختصاصی رابه من هدیه کن

      ۵_ خدایابه عزیزانم سلامتی وشادی وثروت وآگاهی هدیه کن 

      ۶-خدایا خانه ای زیبا در منطقه ای عالی با همسایگانی عالی وبا امکاناتی عالی به من هدیه کن

      ۷_خدایا درآمد ماهانه بالای ۲۰ میلیون به من هدیه کن

      خدایا یقین دارم برای اهدای این هدایا به هیچ چیز وهیچ کس محتاج نیستی.

      من منتظر میمانم تا زمانش برسدوتا آن زمان صبوری را تجربه می کنم

      با امید خدای توانمند وبا اشتیاق برای مطالعه قسمت بعد شما رابه خداوند میسپارم🤗

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1402/11/19 16:31
      مدت عضویت: 776 روز
      امتیاز کاربر: 32364 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 683 کلمه

      ب نام یگانه پروردگار عشق و زیباییها 

      انسان با آرزو زنده است و زندگی می کند انسان بدون آروز و خواسته مرده ای بیش نیست.انسان تا زمان مرگ خودش بایدبا امید زندگی کندپس اگر زمانی شخصی بگوید من دیگه هیچ خواسته ای ندارم پس این زمان،زمان مرگ اون شخص فرا می رسد.چون زندگی بدون خواسته خیلی بی ارزش وخیلی بی معنی می شود.منه نوعی اگر در هر سنی باشم حتی در سن خیلی بالا ک ب فرض بگویند اللان نیازی ب آرزو نداریم در واقع اون زمان ب نظرم زمانیست ک مرگ خود را خواسته باشیم.

      من خیلی از افراد می شنوم اگر فلان کار کنم دیگه هیچ خواسته ای ندارم من اگر فلان جا بروم من اگر فلان مورد انجام بدهم دیگر آرزوی ندارم.من وقتی این این حرفها از کسی بشنوم پیش خودم می گویم،یعنی چی؟یعنی یعنی این خواسته ات تمام شد ودیگه خواسته ای نداری،ب معنای این است ک می خواهی بمیرید؟ آیا این معنای دیگری دارد؟ ی بار همسایه مان گفته بود من فقط پسر بزرگم کار بگیرد من دیگه خواسته یا دغدغه دیگری ندارم.در حالی ک سه فرزند دیگرش ازدواج کرده بودند و وضعشان هم خوب است او می گفت فقط این پسرم کار بگیرد من دیگه مشکلی ندارم و خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم.

      خوب این حرف برای من عجیب بود.مگر می‌شود آدم خواسته های دیگری نداشته باشد؟انسان تا زنده هست هم برای خودش هم برای اطرافیانش کلی آمال و آرزو دارد.

      خوب در مورد آرزوهامون و بر آورده نشد نشان اینه که خودمان موانع ذهنی ایجاد کردیم یعنی با درجا زدن وادامه ندادن ودر خواسته هامون قاطعیت ب خرج ندادیم در واقع خودمان مانع ذهنی ایجاد کردیم.

      در مورد اینکه آیا در بدست آوردن خواسته ها از خداوند ایا خودرا فرد نالایق یا بی لیاقتی می دانستم خیر خودرا نه فرد بی لیاقتی دونستم یا میدونم،شاید مقداری اظهار عجز کردم واز خداوند خواستم اگر گناه کار هستم از گناهانم بگذرد و دعای مرا مستجاب کند.ولی این اصلا اصلا دلیل بر بی لیاقتی من نیست وهیچ وقت هم نمی باشد.من لایق همه چی هستم‌ من لایق سلامتی کامل هستم من لایق زیبایی و تناسب اندام هستم من لایق داشتن زندگی عالی هستم من لایق داشتن روابط خوب با دیگران هستم من لایق داشتن هر چیز خوب هستم من لایق داشتن وضعیت مالی خیلی عالی هستم من لایق این هستم ک شاد زندگی کنم من لایق این هستم ک یکی از بهترین بنده خوب خداوند باشم من لایق بهترین بهترین ها هستم.

      لیست بعضی از خواسته های من 

      من دوست دارم سلامتی و تناسب اندام خودرا خداوند ب بهترین نحو بهم هدیه کند ک دیگر مجبور نباشم ک راهای خیلی سخت وخیلی خطرناک مثل جراحی رو انتخاب کنم ک اصلاوحشت و تنفر دارم ازین کار.

      خیلی دوست دارم خداوند در همان زمان مناسب واون چه دلم می خواهد این سلامتی و سبکی را ب من هدیه کند.

      دلم می خوهد خداوند بهترین وضعیت مالی را به من هدیه کند.

      دلم می خوهد خداوند روابط عالی من با خانوداه ام را ب بهترین شکل ب من هدیه کند.

      دوست دارم خداوند سلامتی کامل خانواده ام را ب من هدی کند.

      دوست دارم خداوند طول عمر با عزت و سلامتی خودم و هم خانواده ام را ب من هدیه فرماید.

      دوست دارم ک همیشه بتونم مستقل باشم وهمیشه تا حد امکان نیازمند دیگران نباشم را خداوند بهم هدیه فرماید.

      دلم می خواهد کیسه صفرام ک پر سنگ است و بعضی اوقات اذیتم می کند خود بخود از بدنم محو نابود شود ومن ب هیچ عنوان هم درین مورد وهم موارد دیگه نیاز ب هیچ نوع جراحی نداشته باشم واز خداوند صمیمانه در خواست می کنم سلامتی کامل را ب من هدیه فرماید.

      دلم می خوهددحساب بانکیم ب اندازه نیازم داخلش پول باشد ومن برای تهیه کردن هر چیزی ب هیچ مشکلی بر نخورم.واین را خداوند بهم هدیه کند.

      دلم می خوهد خداوند شادی و آرامش حقیقی را ب قلب ودل من هدیه کند.

      دوست دارم ب مانند بندگان خاص خداوند باشم ک خداوند بهترینهارو ب من هدیه فرماید.

      از خداوند می خواهم بدون اینکه نیاز ب فروختن زمینمون باشه چن برابر اون رو ب من هدیه کند.

      ازخداوند می خواهم در هر حالی راضی بودن از زندگیم رو ب من هدیه کند.و…..

      دوستان گلم شاددباشیدودر مسیر رسیدن ب آرزوهای خوشگلتون.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razieemohammadi
      1402/11/19 16:27
      مدت عضویت: 1662 روز
      امتیاز کاربر: 8423 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 231 کلمه

      باسلام 

      من به زمانبندی خدا ایمان دارم فکر کنم البته

      هنوز جا داره تا ایمان پیدا کنم

      اول باید ایمان پیدا کنم خدا درون من به من الهام میکنه منو هدایت و حمایت میکنه ببینم در زندگیه خودم اونجاهایی که کارهایی انجام دادم و به هدفهایی رسیدم اون عمل به ندای خداوند بوده ولی من متوجه نبودم

      خدا درونه منه به من ندای زندگی بهتر و تحقق آرزوهام رو میده فقط باید باورش کنم و اجازه بدم اون زندگی منو مدیریت کنه نه خودم با افکار منفی خودم که از طریق جامعه در من شکل گرفته اون تصویری که نسبت به خودم دارم به خدا دارم که از جامعه به من انتقال پیدا کرده اونو باور نکنم مدیریت زندگیم را دستش ندم بدم به اون خدا یا اون ندایی که درون منه اشتیاق زندگی داره من باید متوجه اون باشم و بهش ایمان داشته باشم  من اون صدای درون را باید بشناسم سالها بی توجه بودم بهش .و راه خودم را رفتم.من باید خودم را لایق بهترین ها بدونم از این زندگی که دارم نباید متنفر و ناراضی باشم ولی بدونم میتونه بهتر هم باشه همین که این ندا درونم هست که هدایت میکنه همین برای توجیه خودم بسه که من لایق زندگی بهتر هم هستم فقط باید به این ندا گوش کنم انکاری که میگه الهام میکنه انجام بدم پله پله تا رسیدن .خداوند حمایتگر منه من تنها نیستم.ممنون از مطالب خوبتون استاد عزیزم‌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الی
      1402/11/19 12:49
      مدت عضویت: 266 روز
      امتیاز کاربر: 6390 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 320 کلمه

      بنام خدای مهربانم 

      سلام استاد عزیز و دوستان 

      واقعا هیچ متنی به ذهنم نمیاد برای نوشتن من با خوندن نوشته های استاد به نکاتی ریزی که در زندگی خودم اتفاق میوفته توجه کردم و دیدم بله من به بودن خدا به زمانبندی خدا و ایمان دارم من درخواست زیادی از خدا کردم خیلی 

      اولش فکر میکردم خدا باهام قهره و دوسم نداره 

      اما چند سالی هست متوجه شدم در واقع من با خدا قهر بودم اون به دنبال آشتی دادن من با خودش بود 

      خداوند بزرگ و توانا من رو با خودش آشتی داد 

      من نوشت رو خیلی ساله شروع کردم نه خیلی جدی اما سالهاست مینویسم و یه سالی هست نوشتن رو جدی گرفتم و مینویسم هرچی به ذهنم میاد دریافت ذهنم از،خوب و بد رو مینویسم بعضی وقتها نوشته‌هامو میخونم و میبینم چه درخواست‌های از خدا داشتمو آرزو کردم ازش که من یادم رفته بود و برآورده شده و من بی خبرام ازش ناشکر نیستم فقط فراموشم شده بود چون از محالات میدونستم و فکر میکردم چون قهرم خودم دارم تلاش میکنمو بهش میرسم .در صورتی که اون خواسته های من فقط فقط به دست خود خدای من برآورده میشد .

      درخواست‌های من از،خدای مهربونم 

      خیلی ساله که تلاش می کنم از،گشور خودم مهاجرت کنم به کشوری که آرزوی دیدنش رو دارم و زندگی کردن درش رو دارم و ایمان دارم ایمان قلبی دارم که خدا بهم هدیه میده زمانش رو نمیدونم به زمان بندی خودت ایمان دارم به زمان خودت و هزینه ها که اصلا بهش فکر نمی‌کنم چون خودتی و خودت هدیه بزرگتر از این خواستم دادی و هیچ چیز برای تو بزرگ نیست .

      ممنون از استاد عزیز استاد عزیز کاش برای این بخش ها هم فایل تصویری داشته باشید .البته نظر من البته اگه مقدور چون از،پشت صحنه آماده کردن این فایل های رایگانتون خبر ندارم .و میدونم خیلی زمان و زحمت زیادی می‌کشید. 

      امید به روزی که خداوند هدیه های زیاد و گرانبهای به دل های مهربان استاد عزیزو دوستان عزیز بدهد .🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/11/19 04:35
      مدت عضویت: 496 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 528 کلمه

      تمرین این فایل رو در پیامی دیگه نوشتم چون هر چقدر مینویسم سیر نمیشم از نوشتن  

      .با توجه به دریافت آگاهی درباره زمانبدی خداوند در زندگی خود مثال هایی را پیدا کنید که شما دوست داشته اید در فلان تاریخ یا به فلان صورت خواسته شما برآورده شود و برای آن تقلا کرده اید اما بعد از نتیجه نگرفتن و رها کردن در زمانی خواسته شما محقق شده است که بهترین زمان ممکن بوده است. 

      سالها پیش آرزوی مادر شدن داشتم یه دختر و یه پسر  

      ولی شرایطیکه پیش اومد فکر میکردم نکنه تجربه مادر شدن رو نچشم چسبیده بودم برخواسته هر روز دعاد و گریه نذر و نیاز ولی نمیشد تا اینکه رها کردم بهترین ماه که میشد باردار شدم و خدا پسرم رو بهم هدیه داد 

      چندین سال بعد دخترم رو بهم هدیه داد دقیقا زمانی که بیماری همه گیر اومده بود ترس داشتم میگفتم آخه خدا چرا الان ولی نمیدونستم خدا برام بهترین زمانبندی رو دز نظر داره 

      انقدر همه چی اوکی بود که الان چند سال گدشته میگم بهترین موقع همون زمان بود  

      وقتی دختر ۶ماهش بودمن با این مباحث آشنا شدم همش غر میزدم که چرا یه سال زودتر آشنا نشدم الان که بچه کوچیک دارم نمیتونم تمرین هام رو انجام بدم 

      ولی بعد که دیدم بارها گفتن از بچه ها یاد بگیرید دیدم یکی ار بهترین استاد های زندگیم دخترم هست آنقدر ازش درس یاد میگیرم که حد نداره  

      و دارم میبینم داره با چه نگرش های خوبی بزرگ میشه و به این موصوع هم که فکر میکنممیبینم خدا بازم در زمانبندی درستش کارش رو انجام داده  

      ۲- به نظر شما برآورده نشدن خواسته هایتان تا چه میزان مربوط به نداشتن احساس لیاقت برای دریافت نعمت بوده است. نگرش خود درباره میزان لیاقتتان برای دریافت نعمت های الهی را شرح دهید 

      من برای هر چیزی احساس لیاقت کردم به راحت ترین شکل ممکن وارد زندگیم شد تو همین داستان بچه دار شدنم من باور کردم که من لیاقت مادر شدن رو دارم میرفتم لباس بچه  میخریدم با ایمان 

      ولی تو یه سری چیز ها احساس لیاقت ندارم مثل داشتن درآمد و این خواسته رو هنوز بهش نرسیدم  

      ولی مثلا خودم رو لایق داشتن خونه میدیدم البته که لایق یه خونه معمولی و همونم بهم رسید و فکر میکردم در این حد باید بخوام ولی خدا رو شکر یاد گرفتم من لایق بهترین هام و دارم قدم به قدم توش بهتر میشم  

      ۳- لیست آرزوهای خود را یک بار دیگر بازنویسی کنید و از عبارت (هدیه کند) برای تحقق هر آرزو استفاده کنید. 

      این تمرین یه هدف قشنگی داره 

      متمایل کردن ذهن خود از برآورده کردن آرزوها توسط خودمان به سمت برآورده کردن آرزوها توسط خداوند می باشد.

      ذهن ما خیلی از خواسته ها رو ناممکن میدونه ولی وقتی این خواسته ها رو از خدا بخواهیم ناممکنی وجود نداره  

      خدایا به من آرامش و ارتباطی نزدیگ با خودت هدیه کن  

      خدایا به من اندام متناسب با سایز ۳۸ و سایزهای دلخواهم که برات نوشتم هدیه کن  

      خدایا به من درآمد ماهانه ۲۰ میلیون اونم به‌راحتی هدیه کن 

      خدایا  پول بدهکاری های ما رو خودت بهمون هدیه کن  

      خدایا مشتری های دست ودلباز و مهربان و ثروتمند به من هدیه کن  

      خدایا سلامتی به همه مردم جهان و خانواده من و خودم هدیه کن  

      خدایا آگاهی های ناب به من هدیه کن  

      خدایا ایمان راسخ به من هدیه کن  

      چهدحس خوبی از خدای قدرتمند و ثروتمند و وهاب همه درخواست هات رو کنی و خیالت راحت راحت باشه  

      الهی شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/11/19 04:30
      مدت عضویت: 496 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 864 کلمه

      🌺zeinab🌺:به نام خدای وفادار خدای مهربون خدای ثروتمند خدای بخشنده  

      از صبح چندین بار این جلسه رو خوندم وجودم سیر نمیشه حس یه آدم عاشق رو دارم 

      نمیتونم حسم رو توصیف کنم 

      دارم خدایی رو میشناسم که سالها برام جور دیگه ای تعریف شده بود وحالا آرام‌آرام دارم عاشق میشم خیلی لذت بخش 

      با موصوع ذهنیت مدتی هست آشنا بودم ولی اصلا اینجا داره برام معجزه میشه  

      با خودم میگفتم این حرفا تا الان کجا بود ولی میدونم در مدارش نبودم خیلی خوشحالم که الان دارم اینا رو میخونم  

      استاد من یه دوره ای شرکت کرده بودم و بعد دیدن جلسات شروع میکردم برای هم دوره ای هام خلاصه ی جلسات و درکم رو می‌نوشتم ذهنم نجوا می‌کرد که تو نوشتن بلد نیستی ولی من گوش نکردم ونوشتم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم بشه با نوشته آنقدر تاثیر گذاشت  

      اعتراف میکنم اولش که دیدم دوره نوشتاری یکم مقاومت کردم برای شروع چون همیشه نوشته رو میخوندم وبعد فایل رو میدیدم بهتر درک میکردم  

      ولی حالا میفهمم چرا خداوند قسم خورده به قلم  

      میتونم با جرأت بگم تا حالا از هیچ نوشته ای آنقدر تاثیر نگرفته بودم 

      بهترین مهارت عمرم رو دارم یاد میگیرم اونم به زبانی ساده  

      آرزوها داشتم این مدت و نوشتم خیلی هاش برآورده شد اونم خیلی طبیعی 

      ولی چند تایی حتی نشونه ای هم ازشون نیست ناامید میشدم 

      نجواهای ذهنم شروع می‌کرد وقتی نوشته های شما رو میخونم میگم دقیقا منم همین مشکل رو دارم انگار با خود خود منه .

      قلبم داره آروم آروم میشه جایگاه خداجایگاه خداییکه دارم تازه میشناسمش 

      خدایی که اگه من آرزوم رو فراموش کنم اون فراموش نمیکنه به طرق مختلف به یادم میاره تو وجودم شورو شوق ایجاد میکنه همش بهم میگه دیر نیست مهم نیست کجایی 

      شروع کن 

      من مدت ها پیش که کار روزی ذهنیت رو شروع کردم یه ایده ای به سرم زد ولی انجامش ندادممیخواستم ازش فرار کنم 

      چون فکر میکردم جواب نمیده خیلی سخته رفتم سراغ یه ایده دیگه شروع کردم ولی هر چی تلاش میگردم حالم باهاش خوب نبود زمان زیادی ازم می‌گرفت و بخاطر باورهای محدودم نتیجه ای نگرفتم تا اینکه رها کردم 

      یکی از بزرگترین آرزوهام این بود که به درآمد برسم و هر کاری میکردم نمیشد  

      میگفتم حتما این آرزو به صلاحم نیست خدا دوست نداره بهم بده پس من اینهمه دارم تلاش میکنم چرا نتیجه نمیگیرم؟ 

      من خودمو لایق نمیدونستم 

      من خدا رو فراموشکار میدونستم نه خودم رو میگفتم حتما خدا این یه آرزو رو نمیخاد بهم بده حتما یادش رفته 

      غافل از اینکه خدا زمانبندی خودش رو داره  

      میگفتم دیگه دیر شد چه فایده اگر قرار ۵۰ سالگی به آرزوم برسم نمیخام اصلا 

      من الان این خواسته ها رو میخام ولی غافل از اینکه خدا زمانبندی حرف نداره  

      همیشه برای عمل نکردن پر بودم از بهونه اینکه چرا وقتی بچه نداشتم با این مباحث آشنا نشدم الان که بچه دارم نمیتونم  

      اینکه من اگه چند سال پیش زود ازدواج نمیکردم و درس میخوندم الان یه کاره ای میشدم  

      چرا ایده هایی که به من داده میشه آنقدر سطح پایین اینا ایده نیست پس من اجراش نمیکنم بهونه میکردم که من تجربه ای ندارم تو هیچی پس شروع نمیکنم  

      وقتی به بهونه های خودم دقت میکنم میبینم‌مثل  یه بچه کوچیک بهونه های چرت آوردم  

      چندین کار شروع کردم تو همشون هم با اولین قدم و چالش میکشیدم عقب 

      چون به زمانبندی خدا به وفاداری خدا ایمان نداشتم فکر میکردم هر کاری شروع کردم باید از اول پرفکت جلو بره 

      غافل ازاینکه خدا زمانبندی خودش رو داره  

      استادعزیزم امروز یه مطلبی  رو یاد گرفتم که فعلا در حد دانسته است ولی تلاش میکنم تبدیل به درک بشه 

      همیشه سوالم این بود که من چرا یه کاری رو شروع میکنم همش همه جیز به هم گره  میخوره 

      من باورهای محدودام سر  جاشه با اونا شروع میکنم و این چالش ها که تو کار پیش میاد  برای اینه که من بفهمم چه باوری دارم هی که درستش میکنم بهتر میشه  

      باید اشتباهات و نواقص کار خود را پیدا کنید و آنها را بهبود دهید. هرچه افکار و عملکرد بهتری درباره مسیری که برای تحقق آرزوهای خود طی می کنید داشته باشید دروازه بزرگتری از نعمت ها و پاداش های الهی به روی شما باز خواهد شد. 

      استا عجب نکته ای اینجا گفتید باید نواقص و اشتباهات کار خود را پیدا کنید  

      خب چطوری میشه نواقص رو پیدا کرد؟وقتی شروع کنی وقتی حرکت کنی  

      من‌مثل ادمی بودم که نشسته بودم تو خونه و کلی ایده می‌اومد تو ذهنم بعد میگفتم تو اون که خوب نیستم اونم که سخته 

      اونم که بلد نیستم 

      اونم که شرایطم جور نیست 

      حالا بشینم رو ذهنم کار کنم ببینم چی میشه  

      ولی نه داستان این  نیست درسته که باید رو ذهنیت کار کنی ولی تا وقتی  اقدام نکنی به همون چیزهایی که فهمیدی ا. کجا میخای نواقص کار رو پیدا کنی 

      مثل این میمونه که من یه ماشین اختراع کردم باهاش حرکت نمیکنم 

      ببینم آیا مشکلی داره یا ن میگم نه بزار فلان  جاشو ببینم 

      بابا تو ساختی ماشین باهاش بیافتتو جاده میفهمی کجاش مشگل داره کجاش نه 

      وقتی این جلسه رو خوندم برای یه ایده ای که  ماه ها تنبلی میکردم پا شدم و اقدام کردم ذهنم می‌گفت بابا تو آنقدر ها هم خوب نیستی حرفه ای نشدی هنوز گفتم آنقدر انجام میدم تا حرفه ای بشم و شروع کردم و نشانه اومد بلافاصله 

      خدایا شکرتتتتتتت 

      ۳۲ سال به نگرش خودم زندگی کردم و نتایج زندگی ام راضی کننده نیست حالا از شما یاد گرفتم به خودم بگم میخوام ایندفعه رو خدا حساب کتم  

      من ادامه میدم و اشتیاقی که خدا در قلبم ایجاد کرده رو حفط میکنم خدا وفاداری و فراموش نمیکنه خواسته های من رو  

      اگر این نوشته را می خوانید شما مورد هدایت و لطف خداوند قرار گرفته اید همانگونه که ده سال قبل من به همین طریق در مسیر دوستی با خداوند و تغییر زندگی قرار گرفتم. 

      خدایا شکرتتت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/11/18 18:16
      مدت عضویت: 725 روز
      امتیاز کاربر: 71719 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,252 کلمه

      به نام خدای نور، خدای بی نهایت و فراتر از انتظار 

      تقدیم درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین 🌟

      خدایا بابت فرصت طلایی حضورم در این دوره ی شگفت انگیز سپاسگزارم 

      خدایا بابت اموزش های روشن و نابی که از استاد عزیزم دریافت میکنم سپاسگزارم 

      ☆گام چهارم: من به زمانبندی خدا ایمان دارم☆ 

      من هر چقدر بابت این دوره شکرگزاری و ابراز خوشحالی کنم، باز هم نمیتونم حق مطلب رو ادا کنم 

      اونچه در هر گام می اموزم، به قدری مرتبط با همدیگه، و با ساختار ذهنی و محتوای مایند ست ذهنی م هست و گام به گام داره منو به اونچه در افکار و تصوراتم دارم نزدیک و نزدیک تر میکنه که از شدت شوق، تمام واژه هام رو گم می کنم. 

      و اتفاقا همین حضورم در این دوره، شروع این دوره درست در وقتی که مدتی بود برای دوره جدید آرزو میکردم، درست در وقتی که به لیست پیشین آرزوهام که پارسال نوشتم در سایه ی دوره ی رسیدن به ارزوها با قدرت ذهن رسیدم، و به فکر ارزوهای جدید بودم قشنگ ترین و روشن ترین زمانبندی خدا در  زندگی من هست. 

      هر بار در هر دوره ای ثبت نام کردم و وارد شدم، محتوای اون دوره یه جوری مطابق با نیاز روحم بوده ،که انگار استاد ذهن خوانی کردن و دونستن من الان به چه اگاهی هایی نیاز دارم. 

      و به همین دلیل به استاد میگم: پیغمبر اعجاز چون ایشون واسطه ای هستن که از سمت خدا اگاهی های مورد نیازمون رو از طریق دوره ها به ما برسونن. 

      من هر چه در این مسیر زیبا، پیش تر میرم، بیش تر متوجه همزمانی ها و درک زمانبندی خداوند میشم. و ایمانم نسبت به این موضوع بیشتر و بیشتر میشه. در نتیجه آرامش ذهن و قلبم بیشتر و عمیق تر میشه، و این امر، وعده الهی بوده که به ما پیشنهاد بخشیدن و رها کردن خودمون از فشار و تنش های ذهنی میده، چون خداوند بر زمانبندی انجام کارها اشراف داره و چون خلف وعده نمی کنه، این وعده ش هم حقه. 

      پس چه جای نگرانی و بیقراری؟ چه جای عجله و چشم انتظاری و چک کردن تقویم و غصه ی رسیدن-نرسیدن-دیر رسیدن؟ 

      وقتی خدایی داریم که وعده اش حقه، و خلف وعده نمیکنه، وقتی این خدا به زمان بندی جهان و امورات ش اشراف داره و به ما پیشنهاد رها کردن خودمون از بند زمزمه های شیطان و اضطراب رو میده…

      خدایی که حتی اگر ما آرزوهامون رو نادیده بگیریم، یا خودمون رو به فراموشی بسپاریم،  خدا هرگز ما و آرزوهامون رو فراموش نمیکنه و همیشه سرگرم بهترین کاره. 

      منتها مانعی که جلوی تجربه ی اونچه که دوست داریم رو می گیره، احساس بی لیاقتی خودمونه! 

      ما خودمون رو لایق آرزوهامون نمیدونیم ،و به همین دلیل پیگیر اونها نمیشیم و در ما میمونن و تبدیل به حسرت در ما میشن!  در حالیکه اگر همین ما، به خدا اعتماد کنیم، به وعده ی حقش، به فراموش نکردن ما و آرزوهامون، به نگاه فراتر از انتظارمون که نسبت به ما داره، به زمابندی و نظمش، ایمان بیاریم بسیاران فراتر از اونچه آرزو داریم تجربه کنیم، رو خواهیم داشت. 

      من بارها و بارها این ماجرا رو در زندگیم تجربه کردم. اما واضح ترینش ورودم به دوره های استادم بود. من برای تناسب به این سایت هدایت شدم. اونم چقدر عجیب….

      یک روزی دوستی ، استاد عباسمنش رو به من معرفی کرد. من داشتم سایت ایشون رو می خوندم، چشمم خورد به کامنت استاد 😍

      فامیلی ایشون توجه من رو جلب کرد چون همشهری ایشون هستم و خاندان استاد در شهر ما دزفول، بسیار نیکنام هستن. با اینکه 22ساله در شهر دیگری زندگی میکنم، اما خوشنامی خانواده استاد کاملا در ذهنم پررنگ بود. 

      این امر باعث شد کنجکاو شم ببینم همشهری من چی نوشتن 🙂 

      وقتی کامنت شون رو خوندم، متوجه شدم ایشون با قدرت ذهن شون لاغر شدن و الان تدریس میکنن این مهارت رو. اون موقع استاد در تلگرام اموزش میدادن و هنوز سایت رو برپا نکرده بودن. 

      با خودم گفتم کاش میشد به ایشون دسترسی پیدا کنم. چیکار کنم ؟، چجوری بفهمم ادرس تلگرام ایشون چیه؟ چجوری عضو شدم تو دوره هاشون؟ 

      همینطوری که داشتم فکر میکردم، ندای الهی زیر گوشم گفت: السا چه نشسته ای که اگر گروهی رو در گوگل سرچ کنی، لینک تلگرامش برات میاد…😍

      انگار دنیا رو به من دادن…و این گوگل سرچ  شد بزرگترین نقطه ی عطف زندگیم…

      من هدایت شدم…

      نه فقط به تناسب اندام…

      به فصل جدیدی از زندگیم…

      من نه تنها به تناسب دلخواهم رسیدم، بلکه دوره های دیگه هم شرکت کردم. از نظر شغلی و مالی چقدر پیشرفت کردم. از نظر رشد درون که به اندازه ی چندین نفر پیشرفت کردم  نه فقط به اندازه یک نفر. و هر روز دارم سطح جدیدی از آگاهی، از زندگی، از کمال، و رشد درونی رو تجربه میکنم. 

      و اتفاقا همین امروز یکی از همکارانم در دانشکده ی  پزشکی میگفت: شما از نظر روحی و علم روانپزشکی  یک ادم بسیار قدرتمند و قوی و اگاه هستی. من بهت افتخار میکنم.

      من با لبخندی مطمان، به ایشون گفتم من هم به استادم افتخار میکنم که مسیر زندگی من رو تغییر دادن. من هر چه دارم مدیون ایشون هستم.

       یک زمانی همین همکارم بخاطر اضطراب و وسواس افکار منفی و داشتن ذهن بسیار تجزیه تحلیل گرم، گفته بود باید کمک تخصصی از تراپیست بگیرم. 

      و امروز بدون هیچ تراپی ای، با کمک استادم، با دوره هاشون، با آگاهی هایی که اموزش دادن، به فردی تبدیل شدم که از نظر قدرت و شخصیت روان، مورد تایید متخصصین علم پزشکی هستم… 🤲 خدایا سپاسگزارم 

      همه این زمانبندی، این نظم و دقت در زندگی من، (همون نظمی که در تمام جهان هستی حاکم هست) جز وعده ی حق خدا، جز نگاه باارزش و لیاقتمندانه ی خدا به من، جز بخشش فراتر از انتظار خدا به من، چیز دیگه ای هست….؟؟ 

      پس وقتی خدایی که چنین خالق بی نهایتی ست، با این بخشش و مهربانی بی انتهاش نسبت به تمام مخلوقاتش، اجازه میده خودمون خالق زندگی مون باشیم، و علاوه بر این اجازه، ما رو لایق تر از خودمون میدونه، از وعده اش دوری نمیکنه ، تازه پاداش هم برامون در نظر میگیره و به هر کسی در مسیر ساختن زندگیش تلاش کنه، فراتر از انتظارش موهبت میده، ما و آرزوهامون رو فراموش نمیکنه، و در ازاش فقط همراهی ما رو با خودش از ما توقع داره، چرا درجا بزنیم؟ چرا به سمت تعالی گام بر نداریم؟ چرا شجاعانه آرزوهایی که لایقش هستیم رو طلب نکنیم؟ چرا خودمون رو که تنها مانع و حجاب خودمون بین ما و ارزوهاموت هستیم، از میان برنداریم…؟ 

      “میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست 

      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز” 

      ☆★خداوند همواره ما رو به سوی آرزوهامون فرا میخونه. 

      ☆★اگر ما اتفاقی به چشم نمی بینیم، دلیل بر این نیست که خدواند کاری نمیکنه یا ما و خواسته مون رو فراموش کرده. ☆★خداوند همیشه سرگرم بهترین همزمانی ها و اجرای زمانبندی های شگفت انگیز در جهان هستی و در زندگی ماست، خداوندی که وفاداره، وعده ش حقه، و ما برای رسیدن و خلق شرایط ایده آل مون به هییییچ چیز جز همین خدا محتاج نیستیم. 

      ☆★خداوند مدیر برنامه های ماست و تمام برنامه هامون رو مدیریت و سازماندهی میکنه. 

      ☆★به زمانبندی خدا ایمان داشته باشیم. 💚

      ★☆من از خدا میخوام رشد و تعالی روز افزون به من هدیه کنه. 

      ★☆من از خدا میخوام درآمد و سرمایه ی 3 برابری رو به من هدیه کنه. 

      من از خدا میخوام یک واحد آپارتمان ایده ال با شرایط دلخواهم به من هدیه کنه. 

      من از خدا میخوام یک رابطه ی ایده ال و شگفت انگیز به من هدیه کنه. 

      ☆★من از خدا میخوام استمرار و انگیزه ی روز افزون و فزاینده در مسیر زیبا و بهشتی تناسب فکری رو به من هدیه کنه. 

      خدایا سپاسگزارم 

      استاد عزیزم سپاسگزارم 

      الهی همیشه شادی و شادمانی ببینید و امید در قلب تون مواج و آهنگین 

      در نور باشید 🙏🙏🌟🌟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/18 17:28
      مدت عضویت: 626 روز
      امتیاز کاربر: 44966 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 848 کلمه

      سلام خالقی هستی بخش 

      سلام براستاد مسیر کمک درراه خداوند 

      من‌ وفتی وارد این مسیر سایت شدم‌ کلی مشکل داشتم 

      اول کلی ترس داشتم کلی حالم بد بود کلی ناامیدبودم  کلی افکارم شلوطعی رو توذهنم داشتم انقدرداشته بدداستم‌که تواین یی سال ازهمه آنها کم‌کردم ازبین نرفته کلی کم شده دراثر تکارکردن وادامه دادن به بخش‌های ازخودم دارم دست میدا میکنم‌ انکار دارم یی فردی تازیی رو ازخودم پیدا میکنم‌که نگاه هیج زمانی نبود من درقلک درون چه جیزهای رو انباشته کرده بودم جاهای رو توش مخفی کرده بودم من خمیده خودم ادم ترسویی میدستم آموز به یی کشف بزرک ازخودم دست پیدادکردم این ترس نقاب من بود  برای جی نمیدونم هنوز مسیرخدا هرکز دیر نمی کنید رو تمام‌ نکردم ۱۴ فابل  دیگه دارم 

      چقدر برای داشتن این‌مسبر ازخداوند تشکردارم که چه و ابعادی ازخودم رو دارم‌کشف میکنم هرفایل رو  اول گوش میکنم‌ میگم این دیگه آخرش دریافتی من هست ولی نه نیست جقدرکنجایش دارم برای درک این همه اگاهی خوب عالی  بایداین بخش رو باره وبارها ی اول گوش کنم  بعدتحلیل کنم وبعد دریافت کنم‌که کودم بخش وجودی من دچار ایراد بوده جی مخفی کردم چی ندیدم جرا اصلا مخفی کردم وچرا ندیدم  با این جرا هست که من پی جواب هستم سابق براین اصلا هیچ زمانی ازخودم‌به وپاین شکل نپرسیدم‌ چرا من فقط جاق  هستم ولی دیگران به اندازه من‌چاق نیستن  حتی این سوال  روبه این واضحی ازخودم‌ نپرسید. دلیهای خودم برای ااضافه  وزن داشتم 

       دارم به مسیری که طی این همه سال طی کرد فکرمیکنم  که خداوند چطورهم زمانی عالی روبرام رقم زده چون من تعییر پیدا کردم این تغییر یی لایه اززندگی من رو به سطح بالاتری کشید امروز یی دیدگاه عالی رونوشتم دست خودم  خودر این دیدگاه حذف شد  افکار گفتم‌ شایددیدکاهم کامل نبود شاید یی لیست کم بوده آره کم بود من تو اروزهی یی بخش جا گذاشتم  اصلا هواس بهش نبود که بنویسم تا چند بخش خیلی تازه که پیدا گگکردم جزوه درخواست نوشتم 

      لیست درخواستم ازخالق خودم 

      ۱_ من‌درخواست دارم‌ارتباط با خداوندم توبهترین حالتش انجام بشه  هدیه کنده

      ۲_ درخواست به دست آورند تناسب جسمی من درزمان خودش به شکل عالی بدون هیچ اَضافه وزنی  هدیه کند 

      ۳_ برکشت سلامتی  کامل این بخش من‌به دوشفا تو این بخش نیاز دارم  اول شفای لاغری وبعد شفای سلامتی  به شکل کامل بی هیچ‌مشکلی  هدیه کند 

      ۴_ استقال مالی که خیلی زمان بودکه اروزشو داشتم با راهنمایی خداوند توهربخش خودش هدیه کند 

      ۵_ خرید هرچیزی که اون زمان اروزشو داشتم هیچ وفت انجام‌ نشد اگه خرید شد ازهمسرم بود دوست دارم ازکارکردخودم تهیه کنم این استقال دوست دارم که به‌دست بیارم  هدیه کند 

      ۶_توبخش آموزش زبان که به تازکی آزمایش شروع کردم توسطح  عالی پیش برم وبتوانم به افردی که هم زبان من‌ نیست با زبان‌ انگلیس راحت آسون حرف صحبت نوشتن داشته باشم  هدیه کند 

      ۷_  رابطه خیلی راحتی اول با همسرم بعد با فرزندانم و دامادهای خودم ودراینده عروس داشته باشم تا این زمان به شکرخداوند خوب بوده ولی بهتر ازاین باشه  هدیه کند 

      ۸_ درخواست سفر به مکانی رودارم‌که تصور داشتم دلم میخواست اون مکان‌ها رو بینم  هدیه کند 

      ۹_ درخواست رشد پیشرفت توهرسطخی کاریی که دارم انجام‌میدم هدیه کند 

      ۱۰_ پیدا کردن خود واقعی از نقاب بیرونی کشیدن ترس ازبین این تقاب

      ۱۱ _ دریافت شجاعتی که هیچ زمان درخودم‌ ندیدم‌ولی به تازکی دریافتم‌که فردی شحاع بودم که با تقاب اون مخفی کردم  وجاکزین واین شجاعت ترس رو برای خودم  انتخاب کردم هدیه کند 

      ۱۲ _ دریافت کل هدفم‌که تو نظرم هست  هدیه کند 

      من درخواستم‌تا این زمان ارزوی که پیدا کردم‌ نوشتم‌ من به تازکی این همه آروز برای خودم پیدا کردم  میدنم دریافت صورت گرفته که اجازه نوشتن به من داده شده حالا بایدصبر کنم‌ تا هدیه به من برسه هدیه توراهه  هست تو زمانش بی شک به شکل عالی به من خواهد رسید هیچ شکی دورنش ندادم 

      وفتی این مسیر. رو شروع کردم اویل.  هدیه کوچکی احساسی بود بعد این هدیه به شکل احساس قویتری خودش نشون داد بعد به اشتیاق کشید وبعد به عشق به این‌ مسیرکشید وبعد به یقین دریافت وبعد  الهامات کوجک وبعد این الهامات هی بزرگتر با صدای واضح تری آمد بعد جلو جلو خبر خوب داد بعد راه نشون داد که دیگه استرس  ونکرانی نداشته باشم بعدگفته شد چه کاره کنم حالا داره خودم بهتربه خودم‌ نشون میده هم زمان خودم دارم‌ کشف میکنم  هم زمانی این‌کاره دریافتی و هدیه هم داره بزرکتر بیشتر میشه 

      امروز ز کلاس زیا ن بودم‌متوجه اون بخش دارم‌ رشد می کنم ولی بهش تو جه داشتم ولی اون جدا از این‌ مسیر تصورمیکردم‌نه اون هم زمانی این‌ مسیر برام ایحاد شده پس دریافتی اون بخش مال این مسیر هست چون جرا فبلا نداشتم ۴۰ سال هست که دوست داشتم‌ زبان یاد بگیرم   انگلیس رواموزش بینم‌ولی نشد نشد تا همین ۶ ماه فبل که خداوند به دلم انداخت این کاره رو هم انجام بدم پس اون مال این مسبرهست هم زمانی خوبی رو خداوند برای من‌چیده  حتی پاک شدن دیدگاه برام خوب بود یی برش دیگه از دست یافته خودم رو پیدا کردم 

      یی نفس عمیق کشیدم وبا صدای بلند ازسیته اوننفس بیرون دادم  ابن‌کاره چندبار انجام  دادم انرژی خوبی  رو برای من ایجادکرد 

      خداوند دست کیر همه انسانها هست  کمکش همیشه بوده‌ است خواهد بود  درپناه  آرامش داشته باشیم  

      خدا پشت. وپنا هتون یا حق. حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/11/18 16:51
      مدت عضویت: 711 روز
      امتیاز کاربر: 16690 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 481 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز

      زمانبندی خداوند در زندگی من میتواند به دست آوردن سلامتی من در دوسال پیش باشد وقتی که هیچ دکتری از بیماری من سر در نمی‌آورد خداوند زمانبندی کرد که من راهی مشهد بشم و توسط ۱ دکتر تشخیص بدن که مشکل من چیه،

      اما یادم نیست که برای رسیدن به خواسته‌ای بیش از حد تقلا کرده باشم تا به او برسم،

      همیشه در رسیدن به آرزوهای خودم صبر و تحمل داشتم و از خدا درخواست می‌کردم اما آگاهی الان رو نداشتم که باید با اراده خداوند همسو بود،

      من وقتی که ‌گذشت ماه‌ها یا سال‌ها خواسته‌ای که کرده بودم یا نوشته بودم رو از یاد می‌بردم اما در زمان بندی درست خداوند که به آرزوی خودم می‌رسیدم می‌فهمم که برای رسیدن به خواسته من زمانبندی الهی وجود دارد پس من هم به زمانبندی خداوند ایمان دارم،

      من به برآورده شدن خواسته‌های خودم ایمان دارم که با احساس خوب خودم رو لایق دریافت این نعمت‌ها با احساس خوب از طرف خداوند می‌دانم و زمانی که نگرش خودم را درباره شناخت خداوند عوض کردم آرامش واقعی رو درون خودم احساس می‌کنم پس دریافت نعمت‌های من و زمانبندی خداوند همیشه درست و به موقع اتفاق می‌افتند،

      خواسته های من 

       من از خدا همیشه با حس خوب خواستن نعمت سلامتی رو داشتم و الان که به من هدیه کرده احساس بهتری میکنم و دوست دارم همیشه سلامتی رو به من هدیه کند،

      من از خداوند پول زیادی خواسته بودم ب پس انداز بالایی خواسته بودم و می‌دونم که خداوند به من هدیه می‌کند،

      دوست دارم که همیشه لباس‌های مورد علاقه خودم رو داشته باشم و تیپ و استایل خوبه خودم رو بزنم و با تناسب اندام هرچی دوست دارم رو بپوشم و خدا به من این رو هدیه کند،

      می‌خوام که در یک سال آینده اتاق زیبا و تمیز با رنگ آمیزی جدید و وسایل مورد نیاز و علاقه خودم رو داشته باشم و از خدا می‌خوام که این خواسته رو به من هدیه کند در زمان‌بندی درست خودش،

      من خواسته بودم که در بهترین حالت خودم زندگی کنم و در یک سال آینده بهترین افکار و باورهای خودم را داشته باشم و هیچ افکار منفی مثل کینه یا خشم یا نگرانی نداشته باشم و آرامش رو خداوند به من هدیه‌ کند،

      خواسته بودم که در زیبایی‌ها مهربانی دوست داشتن عشق و فراوانی نعمت زندگی خودم رو پر از لذت کنم و این نعمت‌ها رو خداوند به من هدیه کند،

      من نوشته بودم که ت دارم سوار شدن قطار و هواپیما رو تجربه کنم و به همراه خانواده‌ام به سفرهای مورد علاقه‌ام برم و این خواسته رو خداوند به من هدیه کند،

      من امروز به قدرت زمانبندی الهی ایمان آوردم و صبر و تحمل پیشه می‌کنم تا به تمام آرزوهای خودم با بهترین احساس برسم و لذت ببرم،

      و مهم‌ترین دن به خواسته‌ها همراه بودن با خداوند است و باید در راه رسیدن به هدف‌ها و آرزوهای خودم تلاش کنم تا در زمان‌بندی درست اتفاق بیفتند،

      و من به خدای مهربونم ایمان و اطمینان دارم 

      خدایا شکر

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1402/11/18 16:23
      مدت عضویت: 269 روز
      امتیاز کاربر: 6185 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 257 کلمه

      سلام استاد گرامی ..چند ماه پیش من یک رژیمی گرفتم و مشغول انجام نکات رژیم شدم که احتیاج به توضیح نیست وهمه ما خوب میدانیم ماه اول حدود ۲کیلو کم کردم و خوشحال از اینکه من میتوانم واین رژیم را ادامه میدهم تا رسیدن به وزن دلخواه ولی نشد کاهش وزن من نوسان داشت یه هفته خوشحال یه هفته ناراحت ونگران روح وجسمم باهم خسته شده بودن یادمه سرنماز بودم با دل شکسته سرم را روی مهر گذاشتم و با گریه از خدا درخواست کردم که خودش یه راهی رو پیش روی من قراردهد گفتم من نمیدانم چطور وچجوری خودت راه را نشانم بده ..خلاصه شب توی یه کانال تلگرامی مطلبی درباره ان ال پی نوشته بود زدم گوگل درباره ان ال پی مطلب امد و یه مربی داشت توضیح میداد یه دفعه چشمم خورد به فایل لاغری با ذهن داتلود کردم .وگوش دادم خوشم اوند دومی رو هم دانلود کردم نکات رو توی دفترم نوشتم بعد از هزینه ها از شما پرسیدم .اکنون من دارم تمام فایل ها ونکات شما رو گوش میدم و یادداشت میکنم .و آرزوی من این است که خداوند کمکم کند تا بتوانم در دوره های شما شرکت کنم .میدانم که خداوند پاسخگوی من است …من دیگر نه به رژیم غذایی که دارم توجه میکنم نه پیگیر آن هستم فقط میدانم که خداوند چراغی روشن کرده تا من را راهنمایی کند ..دیروز هم همسایه درباره متراژ خانه ام حرفی زد که دلم شکست ولی مطمئنم که خدا در زمان خودش مرا از دست حرفهای بی رحم دیگران نجات میدهد به امید انروز💕

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/18 13:35
      مدت عضویت: 300 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 634 کلمه

      بنام خدا مهربانم و همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،

      و درود و برکت و نعمت و ثروت و سعادت و عظمت و و مغفرت و عزت و صداقت و معرفت و هدایت و لذت و سلامت و پیشرفت و و محبت و بی نهایت خداوند و نور ورشد و آگاهی و کمال و عمر طولانی و غنی بودن و سرشار بودن در هر چیز و … هر چیز خوبی از طرف خدا هر لحظه جاری به سوی زندگی سما لستاد ارجمندو گرامی، 

      استاد این چیزهایی که میگید مینویسد برای ما به زبان ساده و عملی آنقدر با تمام وجود آدم قبول می‌کنه و انگار ما هم زندگیش کردیم که خدا می‌دونه ،

      آدم چرا آنقدر مطالب ارزنده شما رو می‌فهمه به قلب میاد منم کتاب خواندن گوش‌کردن با هر کدام از بزرگان اشک ریختم و قابل قبول کردم ولی برای شما همون بوی بهشت میده بوی خدا رو میده و اینکه ولی شما دارید رایگان اینارو به ما میگید من خیلی باید قدردانتون باشم و هستم چطوری و چقدر رو خدا می‌دونه ،

      میدونید شما از صفات خدا هستید یکجوری انپتیکه از وجود خدا که چرا؟چونکه خدا هم رایگان راهنمایی نور هدایت و محبتش را برای ما پخش می‌کنه درست مثل خدایی منو یاد خدا میندازید،

      الهی شکر با شما خدا منو آشنا کرد تا منم ازتون باد بگیرم یادم بیاد منم میتونم منم خدایی دارم که دوستم داره خواسشله من هست ،

      استاد من خیلی تو بمیری از کارهای زندگیم زووور زدم عجله داشتم یا اصلا اهمیت نمی‌دادم و پشت گوش مبنداهتم اما هر دو بهم ثابت شدن چه اونی که دیر انجام شد برام چقدر به موقع با درک من و شرایط من هماهنگ شده و چه اونی که دیر انجامش دادم چقدر قوت قلب می‌توانسته برام باش ولی بازم بهم میگه دسر نیست پاشو زمان مهم نیست تو پیر نمیشی از تو نمی‌گذره خدا تا ابد زنده هست تو هم همینطور قرار نیست با عجله جاییغیر پیشرفت و عشق خدا بری همه داستان لذت بردن از طعم پیشرفت و تسلیم بودن در برابر خداوند عاشق ما و مدام در تکاپو بودن و خواستن از خودش هست ما جایی غیر آغوش عاشق خودش نداریم چه عجله کنیم چه پشت گوش بندازیم چه بهش ایمان داشته باشیم چه نداشته باشیم اون عاشق ما اغوشس برای ما باز چون واقعا عشقش از همه جهان به ما بیشتره وای خدا چقدر دوست دارم مرسی که هم عاشق مایی هم معشوق وفادار مهربان و خیرخواه مطلق ما هستی ،

      استاد در رابطه با سئوال دوم من تنبلی و ترس قفلی زندگیم بودن و گاهی هستن 

      مثلا میگم که چی ولشکن اه اه چرا اینکارو کنم حالا بعدا 

      و دومین دلیل ترسم نکنه دیر شده ناامیدی میاد تو گوشم نجوا می‌کنه البته خیلی از خدا کمک خواستم و کمک داره می‌کنه انگار هر روز صبح خدا بهم میگه سلام من دوست دارما همه جوره برام عزیزی من به تو با عدالت و تساوی همه چی دارم فقط دکمه اشو بزن با من همراه باش تا به خواسته آن برسی فقط پایدار بمون،حقیقتا عدم لیاقت نمیدونم نداشتم یا اگر داشتم متوجه نشدم شاید ترس من از ضعف من و نجواهای منفی توگوشم نمیشه نمیتونی نمی‌خواد میخوایکار ای بابا تووو چطوری از کجا از چه راهی فکر کنم مربوط میشه به اعتماد نداشتن به همون نعمتهای خدا و لیاقت خودم بوده،

      در رابطه با سئوال سوم به به !!!

      استاد تا دلتون بخواد آرزو دارم از کووک‌و بزرگ از دور و نزدیک همه رو روی کاغذ نوشتم و میخونم از خداوندم ممنونم بابت این یادآوری زیبا چون دوباره ازم خواست و بهم گفت از طریق شما تو باید به آرزوهات برسی تو نرسی پس چی؟؟؟حتما این آرزو مال من بوده که علاقه اش ایجاد شده وگرنه منم مثل یکی دیگه یک مدل دیگه آرزو داشتم پس وقتی علاقه من به این آرزو حتما رسالت من و آرزو و لذت من همین.

      خدایا شکرت استاد ممنونم واقعا خیر براتون همیشه باش.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم