0

من به معجزات الهی باور دارم (قدم ۱)

زندگی با کمک خداوند
اندازه متن

معجزات الهی رخدادها و اتفاقاتی هستند که به یک باره در مسیر زندگی ما قرار می گیرند و شرایط زندگی مان را دگرگون می کنند.

معجزات الهی ممکن است در طی چند ساعت، روز، هفته، ماه یا سال وارد زندگی ما شوند اما از آن جهت که فراتر از انتظار ما هستند اطمینان داریم که فقط خداوند می تواند آن شرایط را برای ما رقم زده باشد.

از طرفی مطمئن هستیم شرایطی که با آن مواجه شده ایم در شرایط عادی زندگی مان نیاز به زمان بسیار بیشتری برای تحقق دارد درحالی که با کمک خداوند در مدت زمان کمتر نتایج فراتر از انتظار را تجربه می کنیم.

اخطاریه

درک نگاه خداوند

من باور دارم نگاه خداوند به من همیشه فراتر از نگاهی است که من به خودم دارم.

این باور درباره همه انسانها صدق می کند. به این معنی که نگاه خداوند به همه انسانها بسیار فراتر از آن چیزی است که آنها درباره خودشان تصور می کنند.

اگر من خودم را لایق فلان شرایط در زندگی می دانم، خداوند مرا لایق صدها و هزاران برابر آنچه برای خودم می پسندم می داند.

اگر من عقیده دارم استعداد خاصی ندارم یا توانایی های من معمولی و پیش پا افتاده هستند، نگاه خداوند درباره من این است که سرشار از استعدادها و توانایی های خارق العاده هستم.

معجزات الهی

هر نگاه یا نگرشی درباره خودتان دارید، باور کنید نگاه خداوند هزاران برابر بزرگتر از آن چیزی است که درباره خودتان می دانید یا تصور می کنید.

اگر با نگاه خودتان زندگی کنید قطعا نمی توانید از توانایی ها و استعدادهایی که خداوند در وجود شما قرار داده است استفاده کرده و شرایط زندگی خود را تغییر دهید یا حداقل از زندگی کردن لذت ببرید.

اما اگر با نگاه خداوند به خودتان حرکت کرده و در جهت خواسته های خود تلاش کنید نتایج عالی و شرایط فراتر از انتظار را تجربه خواهید کرد.

همه ما تجربیات و مثال هایی از زندگی خود و دیگران داریم که مطمئن هستیم رخ دادن آن شرایط فقط کار خداوند بوده است. این اثبات می کند که نگاه خداوند به انسانها همواره بزرگتر از آن چیزی است که آنها درباره خودشان تصور می کنند.

من زمانی که آموزش لاغری با ذهن را شروع کردم تصورم این بود که شاید برخی از اطرافیانم که همه چاق بودند به این موضوع علاقمند باشند.

من در آن زمان هرگز تصور نمی کردم آموزش های لاغری با ذهن روزی قرار است توسط انسان های زیادی در سراسر جهان مورد توجه و استفاده قرار بگیرد.

نگاه خداوند به من هزاران برابر آن چیزی بود که من درباره خودم، توانمندی هام و نتایجم فکر می کردم و انتظار داشتم.

آموزش های لاغری با ذهن، سایت تناسب فکری و هرآنچه از طریق کلام و دستان من در این فضای مجازی به واقعیت تبدیل می شود قطعا معجزات الهی است که در مسیر زندگی من رخ داده است.

هر رؤیایی که برای خود در نظر می گیرید، خداوند هزاران برابر آن را برای شما در نظر گرفته است.

هر سرنوشت یا تقدیری را برای خود باور کرده اید، خداوند هزاران برابر آن را برای شما در نظر گرفته است.

هر شرایط و موقعیتی را در زندگی برای خود واقعیت می دانید، خداوند می تواند هزاران برابر آن را به واقعیت زندگی شما تبدیل کند.

تجربه و دریافت آنچه خداوند برای شما در نظر گرفته است فقط نیاز به باور کردن دریافت معجزات الهی دارد.

اینکه باور کنید خداوند بعنوان خالق، همواره مراقب و پشتیبان شما در زندگی است.

اینکه باور کنید خداوند اگر در زندگی با در بسته ای مواجه می شوید، حتما کلید آن نزد خداوند است و به موقع آن را به شما خواهد داد تا آن در بسته را باز کنید.

اینکه باور کنید حضور شما در این دنیا یکی از معجزات الهی است و شما اینجا هستید تا معجزات بی نهایت خداوند را تجربه کنید.

بسیار مهم است که همواره به خاطر داشته باشید با چشمان خداوند و از نگاه او به خودتان و توانایی ها و شرایطی که می توانید در زندگی کسب و تجربه کنید نگاه کنید.

نگاه خداوند به خودتان را جایگزین نگاهی که درباره خود دارید کنید تا انگیزه و اشتیاق شما برای حرکت کردن و خلق رویاهای تان چند برابر شود.

معجزات الهی

ممکن است تصور کنید اوضاع فعلی تان همیشگی است.

مدت هاست در این شرایط هستید و همه شواهد تایید می کند که این شرایط همیشگی است و تغییر آن امری محال و غیرممکن است.

من سی و چهار سال چاق بودم و هیچ امیدی برای لاغر شدن نداشتم.

من بیش از دوازده سال بود که ازدواج کرده بودم و هیچ امیدی به تغییر شرایط عاطفی با همسرم نداشتم.

من بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه سه سال مغازه خدمات کامپیوتری داشتم، پس از آن هشت سال کارمند دولت بودم، سپس سه سال شاگرد نجار بودم و ۵ سال مغازه ابزار و یراق داشتم، اما هیچ نشانه امیدی از بهبود شرایط در زندگی ام احساس نمی کردم.

به افراد مختلف بدهکار بودم و چندین وام بانکی داشتم که توان پرداخت اقساط آنها را نداشتم.

خودم را انسان گناهکاری می دانستم که از فضل و رحمت خداوند محروم شده است.

خودم را لایق بلاها و مصیبت های زندگی می دانستم چون باور کرده بودم از خداوند دور شده ام و او مرا رها کرده است.

همه شرایط حاکی از این بود که من رنگ خوشبختی را در زندگی نخواهم دید. من قادر به تغییر شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کرده بودم که به دلیل متولد شدن در خانواده ای متوسط، به دلیل ایرانی بودن، به دلیل زندگی در شهری کوچک، به دلیل نداشتن پشتوانه مالی، به دلیل نداشتن سرمایه، به دلیل نداشتن شانس، به دلیل نالایق بودن دولت، به دلیل زود ازدواج کردن، به دلیل نداشتن مدرک دانشگاهی بالا، به دلیل نداشتن مغازه ملکی و به صدها دلیل واضح دیگر همیشه در این شرایط زندگی خواهم کرد.

اما زمانی که به لطف خدای مهربان به مسیر تغییر زندگی هدایت شدم و نگاه و نگرش تازه ای درباره خداوند در وجودم شکل گرفت نور امید در وجودم شکل گرفت و به بخشش و رحمت او امیدوار شدم.

به محض اینکه این نگرش در وجودم شکل گرفت که نگاه خداوند به من با نگاهی که من به خودم دارم از زمین تا آسمان متفاوت است نور امید در قلبم روشن شد.

با آنکه هنوز باور نکرده بودم که خداوند مرا دوست دارد یا مرا می بیند و همیشه آماده است تا به من کمک کند اما انتظار تجربه بزرگی و عظمت خداوند در من شکل گرفت.

من منتظر تجربه معجزات الهی در زندگی ام بودم.

من منتظر مشاهده تغییرات عظیم و باورنکردنی در زندگی ام بودم.

من هر روز را با این انتظار که خداوند زندگی مرا دگرگون خواهد کرد سپری می کردم.

و آن روز سریع تر از آنچه تصورش را می کردم فرا رسید و من شاهد رخ دادن معجزات الهی در زندگی ام یکی پس از دیگری شدم.

هرآنچه سالها درباره خودم تصور می کردم دگرگون شد.

دیگر من آن انسان افسرده، ناامید، مضطرب، پرخاشگر و عصبی مزاج نبودم بلکه نگاه خداوند درباره خودم را باور کردم و من انسانی شاد، امیدوار، آرام و پر جنب و جوش و عاشق زندگی کردن شدم.

من آن انسان چاقی که باور کرده بودم چاقی من ارثی است و خداوند مرا چاق آفریده است نبودم بلکه این نگاه خداوند که برای من سلامتی و تناسب اندام را در نظر گرفته است باور کردم و رنچ سی و چند سال چاقی در مدت کوتاهی پایان یافت و لذت و شادی تناسب اندام در زندگی من جاری شد.

دیگر من آن مرد عصبی و پرخاشگر و تندخو در زندگی با همسرم نبودم، بلکه نگاه خداوند درباره خودم که لایق تجربه عشق و مودت در زندگی و در کنار همسرم هستم را باور کردم.

نگاه من درباره اینکه تا ابد بدهکار خواهم بود را با نگاه خداوند که زندگی سرشار از نعمت و فراوانی را برای من درنظر گرفته بود تغییر دادم و همه بدهی های چند سال کسب و کار ناموفق را در کمتر از یک سال پرداخت کردم.

نگاه من درباره کسب و کارم که هرگز رشد و پیشرفت نخواهد کرد را با نگاه خداوند که گسترش و برکت را برای من در نظر گرفته است جایگزین کردم و کسب و کار من در کمتر از چند سال در سراسر جهان گسترش پیدا کرد و مورد استقبال قرار گرفت.

اینها بخشی از معجزات الهی است که فقط در طی چند سال اخیر در زندگی من رخ داده است. معجزاتی که هرگز با تلاش و کوشش قادر به رقم زدن آنها نبودم بلکه فقط با توکل و ایمان به دریافت معجزات الهی توسط خداوند در زندگی من ایجاد شدند.

معجزه زندگی خودت باش

من شما را نمی شناسم اما باور دارم اگر در به سمت این صفحه و خواندن نوشته های آن هدایت شده اید قطعا در صف انتظار دریافت معجزات الهی قرار دارید.

مهم نیست در چه شرایطی هستید یا چند سال است تلاش می کنید شرایط زندگی خود را تغییر دهید اما موفق نشده اید.

مهم نیست چقدر احساس ناامیدی می کنید یا خود را در اسارت افکار و یا حتی اشخاص می دانید و تصور می کنید تا با آنها زندگی می کنید رنگ خوشی را نخواهید دید.

مهم نیست اگر همواره در حال سرزنش کردن خودتان هستید که چرا آن اشتباه‌ را مرتکب شدید یا آن تصمیم را گرفتید و یا آن اقدام احمقانه را انجام دادید.

حتی مهم نیست اگر تا به امروز تصور می کردید به واسطه گناهان بی شماری که مرتکب شده اید یا سهل انگاری های زیادی که در عبادت های خود داشته اید از خداوند دور شده اید یا خداوند شما را رها کرده و یا حتی نفرینتان کرده است.

اکنون و برای این لحظه فقط این مهم است که باور کنید خداوند شما را فرا خوانده است تا معجزه زندگی خودت باشی.

باور کنید خداوند از طریق این نوشته شما را صدا می زند و فقط کافی است در وجود خود به او پاسخ دهید.

به ندای خداوند (بله) بگویید.

در وجود خود صدای خداوند را بشنوید که نام شما را صدا می زند. سپس به او پاسخ دهید: بله

من در وجودم صدای خداوند را می شنوم: رضا …… رضا …… رضا

و هر روز و هر لحظه به او پاسخ می دهم: بله …… بله ……. بله

برای شروع همین کافی است.

من به معجزات الهی ایمان دارم

این عبارت را با خودتان تکرار کنید.

اگر نمی توانید با صدایی بلند آن را تکرار کنید اصلا مانعی نیست. زیر لب تکرار کنید: من به معجزات الهی ایمان دارم.

حتی اگر زیر لب هم قادر به تکرار این عبارت نیستید، اشکال ندارد. در ذهن خود این عبارت را تکرار کنید.

ممکن است این فکر در ذهن شما مرور شود که: تو نمی توانی در زندگی به آرزوهایت برسی. تو قادر به پرداخت بدهکاری هایت نیستی.

هر طور حساب و کتاب کنی امکان ندارد بتوانی از این شرایط خلاص شوی و زندگی بهتری داشته باشی.

این نگاه تو به خودت و نگرش تو درباره خداوند است.

اما نگاه خداوند به تو و پیام خداوند برای تو چیز دیگری است.

تو هنوز معجزات مرا ندیده ای.

تو هنوز عظمت بی حد و حصر مرا ندیده ای.

تو هرگز خیر و برکاتی که می توانم وارد زندگی ات کنم را نمی توانی تصور کنی.

نگاه من به تو فراتر از نگاه تو به خودت است.

خودت را از نگاه من ببین.

به خودت با چشمان من نگاه کن و درباره خودت آنگونه که من درباره تو فکر می کنم فکر کن.

خداوند همیشه با روش های معمولی و به آن صورتی که تو فکر می کنی در زندگی ات عمل نمی کند.

مواقعی وجود دارد که من کم کم نعمت هایم را وارد زندگی ات می کنم.

در این شرایط تو باید ایمانت را حفظ و با توکل و امیدواری به زندگی ادامه دهی و روزها را سپری کنی.

در این صورت معجزات خودم را وارد زندگی ات می کنم.

به جای اینکه از مرحله ۷ به ۸ و سپس به ۹ وارد شوی تو را از مرحله ۷ به ۸ و سپس به ۶۳ و ۶۴ و … وارد خواهم کرد.

این نتیجه ایمان به دریافت معجزات الهی خواهد بود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

اخطار

تمرین:

۱- احساس و برداشت خود از آگاهی که کسب کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.

۲- مواردی در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کنید که نشانه ای واضح از معجزات الهی در زندگی بوده اند.

۳- در ذهن خود بر اساس این نگرش که در صف دریافت معجزات الهی هستید، مسیری فرضی و آسان برای تجربه چند تا از مهمترین خواسته هایتان را بنویسید. (بسیار مهم)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.33 از 82 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42261
برچسب ها:
95 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار fatima
      1402/11/11 19:24
      مدت عضویت: 334 روز
      امتیاز کاربر: 3155 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 610 کلمه

      استاد عزیزم سلام

      سپاسگزارم بابت این دوره ای که مطمئنم فوق العاده خواهد بود. 

      درباره سوال اول: خواهرم بهم اطلاع داد که شما دوره ای رو شروع کردید و اون از اون بابت خیلی خوشحال بود.اون موقع که اعلامش کرد گفتم منم با این دوره پیش میرم. این روزها یک فایل رایگان از شما، هر روز صبح من رو زیبا میکنه، فایلی که هدایتی به سمتش رفتم و پیداش کردم. امروز میخواستم یه فایل دیگ گوش بدم که یه جیزی بم گفت برو چک کن اون دوره رو. اومدم و شروعش کردم. من در زمان مناسب در مکان مناسب بودم. استاد خیلی از مثال هایی که اینجا نوشتید حال و روز چند روز اخیر و چه بسا احساسات امروز من بودن… و قلبم درخشید از اینکه من با همه وجودم خصوصا این آخر سالی دوست دارم تغییرات رخ بده، میدونم که میشه.و توندن انروز این مطلب مهر تایید خداوند بود که تو تمرکز کن، بله! تو همین یک ماه و خرده ای که مونده اتفاقات بزرگی برات رخ میدم…سپاسگزارمـــــ

      درباره سوال۲:من معجزات خداوند رو خیلی زیـــــــــــــاد در زندگیم دیدم. و اون رو پاداش تقوای خودم برای داشتن حس خوب بود. وعده خداوند… من هر زمان که تقوایی میکنم از افکار، میدونم که پاداشم رو میگیرم و هربار پاداشم رو میده و حتی اگر من حواسم نباشه که این پاداشه اون بهم میگه حواست هست این همون پاداشه ست ها….! و من این روزها بوی معجزه رو میشنوم. و ذکر هر روز من شده خبرای خوبی تو راهه… من دوست دارم کارم رو عوض کنم. ولی هیچ ایده ای براش نداشتم. میدونم چی رو دوست دارم اما برای رفتن به سمتش هیچ ایده ای نداشتم. چند روز با همه وجودم… گفتم خدایا من این کارمو دوست ندارم چیکار کنم؟ و تمام. دیگه عجز و ناله ای نبود. فقط گفتمش:) 

      و چند روز بعد نشانه ها اومدن…. دختر عمم زنگ زد و گفت میای فلان کارو که تو خیلی دوست داری باهم شروع کنیم و یه سری پیشنهاد داد! اولین نشانه! پیش دوستم بودم که یه نفر باهاش تماس گرفت برای رزومه ای که دوستم براشون فرستاده بود و اون تماس انگار برای من بود. درباره کاری بود که من دوست دارم.نشانه! 

       و بعد پاسخ اومد… فاطمه نگران نباش. پاسخت تو فلان دوره اس.  نگران چیزی نباش اونو بگیری و کارکنی همه چی حل میشه. همین. و من آروم شدم. چون راه حلم رو بهم گفت. و من اون دوره رو تو سبد خریدم گذاشتم. و هدف پس اندازم رو اون گذاشتم. تا اینکه من بازم تبرک داده شدم… من تصمیم جدی گرفتم که میخوام اون دوره رو داشته باشم و شنیدم که قراره ۳ ماه کارکرد پرداخت نشده ام رو به همراه عیدی با حقوق بهمن بدن…. خدای من! اولش میگفتن فروردین اردیبهشت!الان من متبرک شدم و گفتن بهمن! چیزی فراتر از مبلغ اون دوره!… 

      و درباره سوال سومتون استاد عزیزم: 

      من همیشه میگم خدایا سورپرایزم کن… 

      من هرجوری بچینم شاید در حق خودم اجحاف کنم چون تو زیباتر میچینی و من دوست دارم سورپرایز بشم و کی با سلیقه تر از تو؟ دوست دارم انگشت به دهن بمونم از آسونی وزیبایی رخ دادنش! 

      دوست دارم تا آخر امسال ازدواج بکنم و برم سرخونه زندگیم با فردی که باهاش عشق و مودت رو تو رابطه مون تجربه کنم. نمیدونم کیه، نمیدونم چجوری میخوای سورپرایزم کنی! من ویژگی هاشو نوشتم ولی مطمئنم تو فراتر از اونا رو در مسیرم قرار میدی… مطمئنم خیلی ساده و آسون و عالی و زیبا و راحت ازدواج میکنم، مطمئنم خیلی راحت و عالی و زیبا در مسیر کار مورد علاقه ام قرار میگیرم و شروعش میکنم…. 

      من میخوام تو دست منو بگیری و از پله ۸ ام بندازی رو ۶۳ ام… 

      من عاشقتم خدایا. مرسی که آوردیم اینجا تا باهام صحبت کنی…. ❤

      مرشی استاد عطار روشن دوستداشتنیم❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1403/01/25 10:26
      مدت عضویت: 334 روز
      امتیاز کاربر: 3155 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,596 کلمه

      به نام عشق 

      سلام به هممون، سلام به استاد عطار روشن عزیزم

      من قبلا نظر ثبت کرده یودم در این قسمت ولی اینبار آگاهی متفاوتی از این قسمت دریافت کردم. 

      من اخیرا، حدود یکی دو سال که سعی میکنم روی روابظ کار کنم که روابط خوبی رو تجربه کنم، خصوصا در مورد روابط عاطفی. من متوجه شده بودم که چقدر دوست دادم تو رابطه باشم، وقتی تو رابطه ام حس و حالم خیلی خوبه، البته رابطه درست. وقتی خودم رو از چشم های اون فرد میبینم چقدر زیباست… و بودن در جو رابطه همیشه برای من خوشایند بود.ولی من دوست دارم حتی موقعی که تو رابطه هم نیستم همونقدر حس و حالم خوب باشه و مدام منتظر نباشم تا در یک رابطه عاطفی باشم. و وقتی کامنت دوستمون فریبا رو خوندم خیلی به دلم نشست…. میخوام همه کس خودم باشم، پدر خودم باشم، مادر خودم باشم، همسر خودم باشم، رفیق خودم باشم… و این جمله این مطلب، خودتو از چشمای خدا ببین… برام. معنای دیگری داشت اینبار. اصلا چرا بخوام خودمو از چشم یه آدم دیگه ببینم تا همه چی قشنگ تر به نظر برسه؟ وقتی خدا همیشه داره منو یه جوری نگاه میکنه انگار من تنها کسی ام کا خلق کرده و همیشه داره با عشق از اثر هنری اش، از وجودش و از زیباییش لذت میبره؟

      ♡میخوام خودم رو از چشمای تو ببینم،تویی که هر روز من رو با عشق تماشا میکنی. 

      یه وقتایی میخوام برا خودم یه چیزایی بچینم ولی بعدش میگم اصلا دست خودت، تو سورپرایزم کن. چون فکر میکردم هرچقدرم من زیبا بچینم میدونستم میتونه زیباتر از اینم باشه و من اون زیباتره رو میخواستم که خدا میتونست ببینه. و شما اینجا گفتیدش… هرچیم من بچینم خدا هزاران برابر زیباترش رو برام میچینه و میبینه. 

      و زیباترین عبارت ممکن:” من به معجزه های الهی باور دارم.” این جمله رو اینبار جور دیگری درک کردم. وقتی یه نفر بتون میگه من فلان کارو براتون انجام میدم، شما کاملا مطمئنی که انجامش میده و اونو بسته شده میدونی! تمام! خدا خودش گفته همه چیزو بسپار به من من برات حل و فصلش میکنم، میدونی وقتی میگم خدایا اینو سپردم به خودت یعنی دیگه ولش کنم، دیگه مدام توی فکرم اینور اونورش نکنم، دیگه هی منتظر جواب نباشم.مطمئن باشم همه جی درسته دیگ. این یعنی خدایا من به معجزه هات ایمان دارم.

      من به معجزه هات ایمان دارم یعنی من قبول دارم خووم تو این کاره عجز دارم، کار من نیست ولی میدونم که تو میتونی انجامش بدی و باور میکنم وقتی میگی برای من انجامش میدی.و دیگه خیالم راحت باید باشه. 

      امروز برای من انجامش دادی. میخواستم بیام از کتابخونه یکی از دانشگاه های شهر استفاده کنم، دانشجوی این دانشگاه نیستم و کارت دانشجویی ندارم. هی میگفتم نگه کارت نشون بده و فلان و اینو بگم و… تا اینکه دیشب این مطلب رو که خوندم، گفتم داری میگی من به معجزه هات ایمان دارم، اونوقت یه کتابخونه رفتن اونم جایی ک خودش هدایتت کرد دلهره داری؟ ول کن بابا. و سعی کردم دیگ بش فکر نکنم. وقتی اومدم وارد کتابخونه بشم، اصلا نگهبان نبودش! میدونید؟! نه اینکه باشه و چیزی نگه، نه! کلا نبودش! اینجوری قلع و قمع میکنه برات همه جیو! واقعا نگاهش فراتر از نگاه ماست! من میگم خدایا نگهبانه کاش نگه کارتتون رو نشون بدید، خدا میگه جانم؟چی؟ نگهبان؟ بیا عزیزم کلا نگهبانو برات برمیدارم، دیگه چی میخوای؟ خلاصه دیدم عمیق بشی تو این جمله من به معجزات خدا ایمان دارم خیلیه.بگی و عمیق درکش کنی خیلی برات جواب میده چون قلبت رو محکم میکنه. من به معجزه های خدا ایمان دارم یعنی همون من ایمان دارم میتونی همه اون چیزایی ک از نظر من خیلی سخته رو شما سه سوته برام اوکی کنی،یعنی یقین دارم به اینکه وقتی میگم این پای تو، تو حلش کن برام، دیگ بی تاب نمیشم چون اصلا شک ندارم ک انجامش میدی.

      یه معجزه قشنگ میخوام براتون بگم، حدود دو سال پیش من تو یک رابطه ی نامناسب بودم، خیلی احساس وابستگی داشتم و هرچی میدویدم کمتر گیرم میومد! خلاصه رسیده بودم به جایی ک واقعا شبانه روزی به اون شخص فکر میکردم،تصور میکردم دیگ نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم. این رابطه پر از وابستگی از سمت من به شدت زندگی من رو تحت الشعاع قرار داده بود.من این شرایط رو دوست نداشتم. رسیدم به جایی ک گفتم خدایا دیگه بسمه! خسته شدم. تو منو جمعم کن! من از پس خودم بر نمیام شما منو جمع کن! بکش بیرون من رو از فکر کردن شبانه روزی بهش! خسته شدم دیگ و با وجود اینکه گفتنش برام سخته اما لطفا شما یه کاری کن دیگ بش فکر نکنم، دیگه نمیخوام فکر کنم.خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه یه روز دوستم هدا بهم گفت فاطمه،میلاد میخواد از شهرستان بیاد دیدن سارا(یکی از دوستای هدا) و با ماشین دوستش میاد، و  دوستشم همراهشه. میلاد از سارا خواهش کرده که به همراه دوستی چیزی بیاد ک وقتی میرن دور بزنن دو نفری، دوستش تو کافه تنها نباشه زشته و فلان و…  و خلاصه یه جمع دوستانه باشه. سارا از هدا خواهش کرد که همراهشون باشه. حالا اینجارو باشید، هدا یکی از ترس هاش بیرون بودن با یک پسر بود(بخاطر شرایط خانوادگی). و میخواست بر این ترسش غلبه کنه. که خداوند این موقعیت رو در مسیرش قرار داد. وقتی هدا بهم گفت میخواد بره اولش بهش تشر زدم! گفتم دوستومیلاد تو کافه تنها میمونه که میمونه! به درک! چه لوس و…. وقتی هدا گفت بخاطر غلبه بر ترسم میرم بش گفتم اوکیه پس. برو. من نمیدونستم جه روزی رو قرار گذاشته بودن که برن. یه روز ظهر بعد از کار، رفتم خونه هدا، سر نهار بودیم که گفت امروز قراره با بچه ها بریم. گفتم ععع جدی؟ یعنی من باید زودتد برم خونه امروز جون تو میخوای بری بیرون و… بش گفتم میخوای همراهت بیام تنها نباشی با اون آقا؟گفت نه میخوام انجامش بدم و برم تو دل ترسم. بش گفتم خوبه. تهارو که تموم کردیم گفت: میشه لطفا همراهم بیای عصر؟ بش گفتم باشه. خب! حالا دقت کنید من از همون لحظه شروع کردم مسخره بازیو! اگر یارو زشت بود من نمیتونم پیش یکی زشت بشینم و اگر چاق بود و…. 😂هدا گفت تو رو خدا تصویر سازی نکن ول کن هرچی شد شد! عصر تو یه هوای فوق العاده زدیم بیرون، من تو ماشین هی میگفتم تو رو خدا بیا خودمون بریم بگردیم ولشون کن بگو نمیام و سارا بره بدرک و…. خیلی تلاش کردم منصرفش کنم کا نره و خودمون بریم دور دور😌گفت حالا بریم دیر شد و نیومدن خودمون ک همون اطراف مقصدمون بود. خلاصه تا خود در کافه من نمیخواستم برم و هدا هی اصرار میکرد و بالاخره رفتیم داخل. عاقا دوتا پسرا پیش هم نشستن و سارا هدا پیش هم، این رفیق منم منو انداخت سر میز کنار اون آقا! کارد میزدی خونم در نمیومد. من نمیخواستم برم جون اگر جمعی همفکرم نباشه حوصله حرفای چرت و مرت ندارم و شرکت نمیکنم تو اون جمع. خلاصـــــه اینا شروع کردن صحبت کردن و همـــــــشم عربی اصیل و فصیحی که من اون موقع توش خوب نبودم. یه ذره هم با اون آقا کل کل کردیم و بعدش من در سکوت برای اینکه به حرفای تقرسیبا منفیشون توجه نکنم توجه ام رو به زیبایی های محیط بردم. و از قضا توجه ام به دوست میلادم جلب شد. دیدم چقدر تمیز و خوشتیپه و تمان اون جیزایی ک من برای یک مرد از لحاظ تمیزی دوست داشتم رو دار. دیدم چقدر نجیب و چشم پاک و پره. خوش هیکل و قد بلندم ک بود. عاره خلاصه.😂✌🏻میلاد و سارا رفتن و منو هدا و اون آقا موندیم کلی گپ زدیم و خوش گذشت و تحسینش هم کردم و بش گفتم ویژگی های مثبتی که دیده بودم رو و خلاصه اش کنم حدود یه هفته بعد اون دیدار یک ارتباط بین من و اون آقا شروع شد. ارتباطی که خیلی از تضاد هایی که من در رابطه قبلی باشون برخورد کرده بودم دیگه نبودن و اینکه اون صدا…. اون صدایی که موقعایی ک میرسم به یه خواسته و حواسم نیست از درون نوازشم میکنه….:( دیدی تونستی کسی رو دوست داشته باشی….) واو! ببین با تمام مقاومت های من برای نرفتن به اون جمع آخرش چی شد! من حتی سارا رو نمیشناختم😂ولی خدا کارش رو خوب بلد بود و جالب تر اینکه بعدها به من گفت همون لحظه که وارد شدی چشمم رو گرفتی… به همین سادگی خداوند من رو در زمان ومکان مناسب قرار داد و  اون رابطه یکی از بهترین تجربه های من بود هم از لحاظ طرف رابطه، کیفیت رابطه و هم نوع رخ دادنش. همه چیز چیده شده بود برای من. 

      در مورد تمرین سوم: 

      من واقعا دوست دارم از کار فعلیم خارج شده و وارد کسب و کار شخصی خودم بشم. دوست دارم خیلی ساده پیش بیاد، یکی در مسیرم قرار بگیره سایتم برام آماده کنه، خیلی سریع سایتم در بسن اون قشر خاصی ک بش احتیاج دارن معرفی بشه و کلییییی واریزی بیاد برام فقط. بعدم برم خیلی راحت بازخرید کنم و تمام. 

      درباره ازدواجم، دوست دارم اون شخص رو ببینم یه جا بعد تو همون نگاه اول هر دو بفهمیم عاقا این همونیه که میخوام و آشنا شیم و و اینا و بعد زانو بزنه ازم خواستگاری کنه خیلی خوشگل و بریم سر خونه زندگیمون سرجمع من بعد خواستگاری در عرض یک هفته میرم خونه ام. 

      درباره یه مورد مهم، دوست دارم آگاهب مربوط بهش رو بهتر و بهتر درک کنم و کلا رفع بشه و خداروشکر در مسیرشم. 

      دوست دارم دوتا ماشین خارجی داشته باشم، یکی از اون درازا و یکی شاسی بلند گنـــــده.و یه خونه برای خودم. مثلا یا یه بیزینس من آشنا میشم و همکاری و… اونم میخواد بره حارح و دیگ چیز میزاشو اینجا نمیخواد و ماشین و خونه رو میده ب من. 😌

      مرسی استاد مهربون قشنگم بابت این دوره عالی ات. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1402/11/13 14:06
      مدت عضویت: 334 روز
      امتیاز کاربر: 3155 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 158 کلمه

      فرزانه عزیزم سلام

      تو تاکسی بودم که هدایت شدم به اینکه به جای اینکه این مسیر رو خالی برم، بیام و دوباره متن این قسمت رو بخونم که چقدر بهم حس خوبی میده خصوصا با این آهنگ پس زمینه فوق العاده… اومدم و دیدم پساخ به کامنت دارم، وقتی کامنتتون رو خوندم لبخند روی لبم بود و به آخر کامنتتون که رسیدم لبخندم عمیـــــــق بود اصلا سرشار بودم از هدیه ای که پروردگارم بهم داده بود. این تبریک مهر اجابت خواسته من بود. خدای من! اصلا نمیتونم حسم رو وصف کنم.تبریک شما، واقعا اولین تبریک بود. این رو همیشه خاطرم میمونه، با لذت، با عشق. فرزانه عزیزم، عکستون رو که دیدم گفتم خدااااای من چقققققققدر مهربانی از چهره اش میباره🎆فرزانه مهربانم ازت سپاسگزارم. و برات تمام زیبایی ها و حس های خوب رو آرزو میکنم و مطمئنم که پاسخ این فرکانس فوق العاده ای که به جهان فرستادی رو میلیارد ها برابر بیشتر دریافت میکنی زیبای پر از مهر🎆🫂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم