0

مفهوم احساس ارزشمندی (تکمیلی ۲)

اندازه متن

احساس ارزشمندی مهمترین موضوع در بهبود شرایط زندگی است که باید مورد توجه و اصلاح قرار گیرد.

انسان های زیادی هرگز متوجه اهمیت این موضوع نمی شوند و بسیاری از افرادی که متوجه اهمیت آن می شوند در اقدام برای بهبود اصلاح ارزشمندی به اشتباه‌ باعث تخریب بیشتر آن می شوند.

اهمیت احساس ارزشمندی

همه انسان ها دچار احساس خود کم بینی هستند و احساس ارزشمندی ندارند. البته که شدت آن در افراد متفاوت و بستگی به عوامل مختلف از جمله محیط زندگی و نحوه برخورد والدین و اطرافیان دارد.

شاید با افرادی مواجه شده باشید که از نظر شما خیلی خودخواه یا مغرور هستند و همه به آنها احترام می گذارند و برای حرف او ارزش قائل می شوند اما همین افراد هم در بسیاری از موارد درگیر احساس خود کم بینی و بی ارزشی هستند.

بسیاری از انسان ها به خاطر دارند که پدربزرگ، مادربزرگ یا والدین آنها افرادی بودند که همه به آنها احترام می گذاشتند حرف آنها خریدار داشته و هیچ کس جرات نه گفتن یا … به آنها نداشته است.

جالب است که بدانید مهم نیست دیگران چقدر برای برخی انسانها ارزش و احترام قائل می شوند، آن فرد در بسیاری از موارد زندگی دچار احساس بی ارزشی و خود کم بینی می باشد.

ممکن است تصور کنید فلان بازیگر یا خواننده که این همه شهرت دارد انسانی است که احساس ارزشمند بودن می کند چون همه برای اون احترام قائل هستند و آرزوی این را دارند که بتوانند با او عکس بگیرند اما همان افراد نیز در بسیاری از موارد دچار احساس خود کم بینی و بی ارزشی هستند.

رهبران دینی، رئیس جمهورها، اساتید معنوی یا عملی، دانشمندان،‌ مخترعین، فضانوردان، ورزشکاران و هر انسانی در هر جایگاه و منسبی که باشد در بسیاری از موارد زندگی دچار احساس خود کم بینی و بی ارزشی است. با در نظر گرفتن کم یا زیاد بودن آن بسته به شرایط زندگی و محیط پیرامون.

تنها گروهی از انسان ها که در بالاترین سطح از احساس ارزشمندی را دارا می باشد کودکان هستند.

بنابراین قطعا شما هم روزی بالاترین احساس ارزشمندی را داشته اید که اتفاقا آن زمان نه اطلاعی از آن داشتید نه برای شما مهم بوده است و امروز درگیر نوسان در احساس ارزشمندی هستید.

علت این تغییر وضعیت از بالاترین سطح احساس ارزشمندی به پایین ترین سطح وابسته کردن احساس ارزشمندی به توانمندی ها، مدارک، مهارت ها، دارایی ها و بسیاری موارد دیگری است که توسط جامعه به الگوی داشتن احساس ارزشمندی تبدیل شده است.

در زمان کودکی احساس ارزشمندی فقط وابسته به یک دلیل است و آن هم انسان بودن است. یعنی به همین یک دلیل که انسان هستیم و خداوند ما را خلق کرده است احساس کامل‌ بودن داریم اما هرچه بزرگتر می شویم انسان بودن به تنهایی برای داشتن احساس ارزشمندی کافی نیست.

بی نهایت موارد توسط جامعه و فرهنگ بعنوان معیار ارزشمند بودن تعیین می شود و افراد تصور می کنند که برای داشتن احساس ارزشمندی ملزم به رعایت یا دست یابی به این معیارها هستند.

در گذشته رفتن به مدرسه در سن شش سالگی اولین مرحله خارج شدن از دنیای کودکی و قدم گذاشتن به دنیای پیرامون بود اما امروزه سن ورود به دنیای پیرامون به واسطه مهدکودک و پیش دبستانی و … کاهش پیدا کرده و خیلی زودتر از قبل وارد عرصه رقابت برای کسب مهارت و تخریب احساس ارزشمندی می شوند.

ما از طریق سیستم آموزش، رفتار والدین، آموزش دینی، فرهنگ، رسانه ها و … تحت تاثیر برای رقابت کردن جهت رسیدن به احساس ارزشمندی قرار می گیریم.

به عبارت ساده تر همان احساس ارزشمندی که در دوران کودکی داشتیم را از ما می گیرند و سپس برای کسب مجدد آن باید مراحل بی شمار را پشت سر بگذاریم تا بلکه به بخش کوچکی از همان احساس ارزشمندی اولیه دست پیدا کنیم که معمولا هم چنین نخواهد شد.

حوزه آموزش شما را از نظر سطح تحصیلی تحت فشار تخریب احساس ارزشمندی قرار می دهد و هرچقدر که در کسب نمرات و مدارک تحصیلی پیشرفت کنید باز هم نسبت به سطح و مقطع بعدی احساس بی ارزشمندی و کمبود خواهید کرد.

حوزه دین به شدت شما را از طریق باید ها و نباید هایی که برای با خدا بودن باید انجام دهید تحت فشار تخریب احساس ارزشمندی قرار می دهد و هرچقدر که در رعایت و انجام آنها استمرار داشته باشید هرگز به احساس رضایت و ارزشمندی دست پیدا نخواهید کرد.

خانواده به شدت شما را تحت فشار احساس ارزشمندی قرار می دهد. در تمام مقاطع سنی بچه هایی بوده اند که شما را با آن مقایسه کرده اند و در نهایت شما بی عرضه یا نالایق خطاب شده اید.

اکنون و در این سن با کوله باری از احساس بی ارزشمندی به مرحله ای از زندگی رسیده ایم که دوست داریم شرایط متفاوتی را تجربه کنیم.

دوست داریم از کمک خداوند برای تغییر شرایط زندگی بهره مند شویم.

دوست داریم احساس آرامش و شادی در زندگی داشته باشیم.

دوست داریم به همان شرایط احساسی که در دوران کودکی سرشار از آن بودیم دست پیدا کنیم.

اما امان از احساس بی ارزشی که مانعی بزرگ در برابر تحقق خواسته ها و تغییر شرایط زندگی است.

از طرفی دوست داریم شرایط بهتری در زندگی داشته باشیم اما از طرف دیگر خود را لایق آن شرایط نمی دانیم.

همه ما لیستی از ناتوانی ها، کمبودها، گناهان و اشتباهاتی که مرتکب شده ایم در ذهن خود ذخیره کرده ایم و هربار که انرژی الهی در درون ما شور و شوق خلق شرایط دلخواه را ایجاد می کند با مرور لیست ذهنی بلافاصله خودمان را سرکوب می کنیم و احساس می کنیم که لایق زندگی و شرایط بهتر نیستیم.

همین الان اگر از شما سوال کنند چرا در این شرایط هستید؟! لیستی از دلایل منطقی و محکم ارائه می دهید که به این دلیل و آن دلیل اکنون در این شرایط هستم و از آنجا که هرگز نمی توانید دلایل خود را تغییر دهید تصور می کنید شرایط فعلی شما هرگز تغییر نخواهد کرد.

اما احساس ارزشمندی که در واقع همان نیروی پاک و بی نهایت خداوند در وجود همه انسان هاست چنان قدرت و عظمتی دارد که به محض فراخوانی و بیدار شدن در وجود هر انسان آنچنان دگرگونی را در زندگی فرد ایجاد می کند که همه آن دلایل منطقی قدرت مقابله با آن را ندارند.

فقط کافی برچسب هایی که در طی سال های زندگی توسط خودتان و دیگران به خود چسبانده اید را یکی یکی از خودتان جدا کنید. برچسب هایی که انسان بودن و خدایی بودنتان را تحت تاثیر قرار داده است.

هنگامی که برچسب های بی ارزشی و نالایقی و ناکافی بودن را از خودتان جدا کنید آن وقت است که خداوند را در وجود خود، در زندگی خود و حامی و هدایت کننده خود خواهید یافت.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.39 از 41 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42870
برچسب ها:
33 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار سحر
      1402/12/19 00:50
      مدت عضویت: 335 روز
      امتیاز کاربر: 8042 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 521 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی 

      استاد این جلسه بمب آگاهی بود بمب یا خدااا منکه انگار گمشده خودم رو با جلسه ۱۳ و این جلسه تکمیلی پیدا کردم استاد باورتون نمیشه این چند روز بشدت داشتم در مورد همین بحث فکر میکردم که شما تو سایت استوری گذاشتید و فرمودید که این جلسه موضوعش با اعتماد به نفس و حس ارزشمندی مرتبطه خیلی با دقت مطالعه اش کنید من بال درآوردم😇

      من بشخصه خیلی با این بحث خودارزشی مشکل داشتم یه جورایی خیلییی وقتا نمیدونستم اگر بخوام نظر خودم انتخاب خودم رو ملاک قرار بدم و احساس خودارزشی کنم آیا با این‌امر ملازمه داره که با بقیه بداخلاق بشم پرخاش کنم؟ یه جورایی رفتارم اگر بقیه رو برنجونه مشکله مشکل نیست؟ 

      انگار خیلی تفاوت این دو تا رو نمیدونستم اماااا شما عاااالی فرمودین استاد که احساس خودارزشی کاملا شخصی و درونیه اصلا من قبلا همینو درک نمیکردم نمیدونستم…

      ملاک اینه که من از عملکرد خودم رضایت درونی داشته باشم. و این احساس ارتباط مستقیم داره با میزان آرامش و حال خوب ما… و ما متوجه شدیم که صرفا خودمون فقط و فقط خودمون مسئول حال خوبمون هستیم یعنی اگر به هر دلیلی من اعصابم خورد شد ناراحت شدم و کلا حسم بد شد تقصیر منه و من باید مسئولیتش رو بپذیرم.

      چطور مسئولیتش رو بپذیرم؟؟ اینکه انتخاب کنم با چه نگرشی به موضوعات نگاه کنم؟ اولا خودم رو سرزنش نکنم اگر رفتار من اشتباه بود چون سرزنش کردن خودم حالم رو خیلیی بدتر میکنه و در صدد بهبود اوضاع تا جایی که میتونم اقدام کنم. اگر رفتار اطرافیانم یا شخصی به گونه ای بود که من ناراحت شدم و حالم بد شد بگم تقصیر خودمه و من مسئولیت حال خوبم رو بعهده بگیرم و خودم در صدد خوب کردن حالم و آروم کردن خودم بربیام. مثلا چند ثانیه سکوت کنم و با خودم کمی خلوت کنم تا بتونم احساسم رو مدیریت کنم آروم تر شم خودم رو کمی دور کنم از اون شرایط و سعی کنم خودم رو آروم کنم تا بتونم با یک‌نگرش درست به اوضاع نگاه کنم و حال خوبم رو احیا کنم.

      اصلا من متوجه شدم که پرورش دادن احساس خودارزشی در خودمون چقدرررر مارو مستقل میکنه چقدر مارو به درون خودمون معطوف میکنه چقدر رشد شخصیتی برامون دنبال داره خیلییی عالیه💕

      ما باید روی انتخاب هامون در زندگی روزمره متمرکز بشیم که عملکرد و انتخابم نسبت به هر اقدام و رفتاری جوری باشه که آرامش منو به دنبال داشته باشه چقدرررر این معیار و ملاک عالیه چون اگر ما بخوایم با دیگران بحث کنیم پرخاش کنیم و در صدد ثابت کردن خودمون به دیگران بربیایم اولین چیزی که از دست میدیم ارامش خودمونه در واقع خیلییی باید ظریف رفتار کنیم.

      استاد من این فایل رو قصد دارم لیزری مرتب گوش بدم خیلییی خیلیییی نکات زیادی داره من الان بلافاصله بعد از اولین باری که ویدیو رو دیدم دارم مینویسم ولی میدونم بارها و بارهااا باید گوشش بدم تا بتونم در عمل به خوبی اجراش کنم.

      استاد خیلییی خوشحالم که در مورد این موضوع بیشتر توضیح دادیددنمیتونید تصور کنید چقددررر خوشحالم بابت این فایل 

      خدایا شکر بابت این اگاهی ناب و ارزشمند 🙏🏻

      استاد سپاسگذارم ازتون خداقوت بهتون میگم سایه تون مستدام باشه🙏🏻

      خیلییی دوستتون دارم🌹💕

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/12/17 18:20
      مدت عضویت: 305 روز
      امتیاز کاربر: 8565 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,382 کلمه

      به نام خالق ارزشمندی ها۹😇

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم 🙋‍♀️🥰❤

      زندگی با کمک خداوند 😇🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      توضیحات تکمیلی دوم 🤔

      درک درست احساس لیاقت🤔👌

      در این مسیر درست من خیلی چیز هارو بهتر درک کردم وشناختم نسبت به خودم وخدای خودم عوض شد  ودرک صحیح وواقعی از خداوند پیدا کردم وفهمیدم که خداوند همیشه نزدیک من هستش قبلا اصلا فکر نمی کردم خدا نزدیکم چون اصلا حال دلم خوب نبود وفکر می کردم با انجام واجبات می تونم بهش نزدیک بشم و بنده خوبش باشم در این صورت باخدا هستم ولی در بیشتر مواقع فکر می کردم از خدا دور شدم خدا با من نیست وگاهی می گفتم خدا صدای منو نمی شنو چون با این دهان گناه کردم و غیبت کردم و عصبانی شدم در حق بچه ام که مظلوم هستش ظلم کردم ودعواش کردم باورم شده بود که خدا از دستم ناراحت ومن از خدا دور شدم ولی بازم امیدم به خدا بود می گفتم خدایا من ببخش من انسانم گاهی خطا می کنم تو خدای وتوبه پذیر مهربانی، باز برای باخدا بودن ادامه می دادم ولی احساسم در نوسان بود که آیا بنده ی خوبی هستم واز خداوند می خواستم در آخرت رو سیاه نباشم وبا چهره شاد و نورانی در محشر حاضر بشم و همیشه دنبال این بودم خداوند از من راضی باشه   و همیشه خواستار سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت رو می خواستم برای همین خیلی مراقب بودم که اعمالم رو درست انجام بدم تا خداوند از من راضی باشه ولی هرگز به احساس رضایت کامل از خودم نرسیده بودم همین طرز فکر چقدر باعث شد که احساس کنم من بی ارزشم وبرای ارزش گرفتن باید اعمالی رو انجام بدم ودر این اعمال اگر توجه و تمرکز کنم وحس خوب رو تجربه کنم اعمالم قبول هستش ولی در بیشتر موارد حسی که مد نظر بود رو نداشتم ومی گفتم خدا چطور نماز من رو قبول می کنه در صورتی که خودم قبولش نداشتم چون در نمازم حواسم همه جا بود الا توجه به خدا واین باعث میشد احساس بی لیاقتی کنم چون دنبال عوامل بیرونی برای داشتن لیاقت بودم دنبال با خدا بودن بودم در صورتی خدا با من بود و نزدیک من هست ومن بدون هیچ عملی با ارزش هستم همین که زنده ام وبه دست خداوند خلق شدم کافی هستش با هر ویژگی شخصیتی که دارم بازم خداوند عاشق من هستش همیشه شنیده بودم خداوند به  عبادت های ما احتیاج نداره این ماهستیم محتاج او هستیم برای نشون دادن بنده خوب بودن این اعمال رو انجام می دیم در صورتی که خدا می دونه ما با ارزش هستیم فقط باید باورش کنیم که اون همیشه ودر هر شرایطی با ما هستش وما با ارزشیم که خدا مارو خلق کرده وهمراهی می کنه وچقدر عزت داده که خلیفه او در زمین هستیم ویژگی ها و صفاتش رو در ما قرار داده تا ما در زمین مثل او رفتار کنیم چون مثل  او ارزشمند هستیم  مثل او بخشنده باشیم ،مثل اوخلق کنیم  مثل او پذیرای دیگران باشیم ،مثل اومهربان باشیم والی آخر پس ما ارزشمندی رو از خداوند گرفته ایم ودر درونمون داریم و احتیاج به ساختن ارزش مندی در بیرون از خودمون نباشیم و لازم نیست ارزشمندی مونو به کسی ثابت کنیم همین که خودمون دوست داشته باشیم ومراقب افکار منفی در ذهنمون شویم ومراقب رفتارواعمالی باشیم که به سلامتیمون آسیب نزنیم و همونطور با دیگران در صلح باشیم    اطرافیانمون همون طور که هستن دوستشون داشته باشیم خودمون کافی بدونیم  وبدونیم در هرصورت خدابامن هستش کافی هست

                  این مهم که خدا بامن هستش 

      با خدا بودن خیلی تفاوت داره که خدا بامن هستش وتمام جنگها در بین ادیان به خاطر این که هرکدومشون می گن ما باخدا هستیم 

      همین باور این که من با خداهستم هیچ وقت خیلی در من آرامش ایجاد نکردن از زمانی که فهمیدم لازم نیست من با خدا باشم بلکه خدا همیشه با من هستش به آرامش بهتری رسیدم واز ترس ها و غم های گذشتم رها شدم  و مشکل اصلی همون درک نا درست ما از خداوند بود و حالا  درک درست رو  یاد میگیرم که مهم نیست من چقدر با خداهستم بلکه خدا همیشه بامن هست و سبب آرامش درونی میشه 

      ودرک بهتری از خداوندپیدا کردم  و حالا درک درست از خودم هم پیدا کردم که من ارزشمندم و تمام انسانها ارزشمندن بدونه عوامل بیرونی بلکه همین که زنده هستیم و خالق ما خداوند اس و ارزشمند هستیم 

      در صورتی که قبلا من خیلی احساس بی ارزشی داشتم و همیشه خودم سرزنش می کردم وبا دیدن موفقیتهای دیگران بیشتر به بی ارزشی خودم توجه می کردم واز دست خودم عصبانی می شدم ودراحساس بد باقی می موندم چون یاد گرفته بودم در خانواده و جامعه که برای پیدا کردن ارزشمندی باید دنبال عوامل بیرونی بود

      همه ی ما احساس بی ارزشی میکنیم فرقی نداره در چه مقام ومنصب باشیم در هر شرایطی از زندگی باشیم اگر فکر کنیم ارزشمندی ما از طریق عوامل بیرونی ایجاد میشه هرگز به اون احساس نخواهیم رسید چون عوامل بیرونی ثابت نیستن وهر روز درحال تغییر هستن پس احساس لیاقت در بیرون یافته نمیشه احساس لیاقت در درون ما هستش همین که ما بنده خداوند هستیم ارزش مندیم احتیاج به تایید دیگران نداریم ولی این باعث نمیشه به دیگران بی احترامی کنیم وبرای هیچ کس،ارزش قائل نباشیم وفقط خودمون مهم بدونیم یا بی توجهی کنیم 

      احساس ارزشمندی یعنی برای انسانیت ارزش قائلیم همونطور که برای خودمون ارزش قائلی برای دیگران هم ار زش قائل باشیم

      احساس ارزش،قائل شدن برا ی خودت یعنی با دیگران وارد جنگ ونزا نشی با آرامش بر خورد کنی لازم نیست ارزشمندی مونو به کسی ثابت کنیم چون احساس ارزشمندی ربطی به دیگران نداره یک چیزه درونی یک حس در صلح بودن با خودت  وپیرامونته در آرامش بودن هستش کاملا درونی احساس رضایت از خودت و عمل کرد خودت راضی باشی خودم با خودم چه رفتاری دارم چقدر شادم اگر کسی به من حرفی بزنه چقدر بی تفاوتم ودر ذهنم مرور نمی کنم و اون حرف طرف رو نادیده می گیرم اگر رفتار وافکارم رو کنترل کنم وثبات شخصیتی داشته باشم اون وقت که دارم خوب عمل می کنم 

      احساس ارزشمندی من،زمانی که بتونم ثبات شخصیتی داشته باشم در لحظه لحظه زندگیم مراقب حال خوبم باشم چون به اندازه ای که مراقب حال خوبم هستم حرفهای دیگران روی من تاثیر نداره 

      به اندازه ای که حرفی حال من رو بد نمی کنه ارزشمندم 

      به اندازه ای که بتونم عملی که حالم رو بدنکنه رو انجام بدم من آدم ارزشمندی ام 

      آدم ارزشمند باید بتونه در شرایط نا جالب ثبات شخصی خودشو حفظ کنه  و دوست داشته باشه حالش خوب باشه و اهمیتی نده به حرف ها وموضوعات که حالش رو بد می کنن

      دنبال کارهای باشه که دوستش داره دنبال مطالب باشه که حالش رو بهتر میکنه وباعث بزرگ تر شدنش میشه دنبال بهبود خودش باشه نقاط ضعفشو بپذیره ودر مسیر بهتر شدن در حرکت باشه در کل به حال خوبش بها بده به رضایت شخصی از عمل کردخودش برسه 

      هر گاه از حالت آرامش خارج شدم کار نداشته باشم کی باعث شده من آرامش رو از دست بدم باید خودم رو مقصر بدونم 

      باید بپذیرم مقصر عصبانیتم فقط فقط خودم هستم

      در این لحظه هم نباید خودم رو سر زنش کنم باید قبول کنم که من هم انسانم و حق اشتباه کردن رو دارم و توان بهبود خودم رو هم دارم واین نگرش درست در من باعث میشه مسولیت رفتارم رو خودم بر عهده بگیرم و بعدش از طرف مقابل عذر خواهی کنم 

      یا زمانی که کسی باعث غیبت کردن در من میشه  وحالم بد میشه باید خودم رو مقصر بدونم ودر بهبود خودم قدم بردارم  نه طرف مقابل ،چون خودم می تونم تغییر بدم ولی دیگری رو نمی تونم تغییر بدم من خودم مقصر همراهی کردن با اون هستم یا،اگر باعث شد من بهم بریزم مقصر خودم بودم این افراد باعث رشد من می شوندزمانی که من خودم رو مقصر بدونم نه آنها رو 

      زندگی من فقط جسمم نیست زندگی من جسمم و تمام پیرامون من هستش اطرافیانم همسو کردن همه چیز با خودم 

      احساس ارزشمندی این نیستش که خودم مهم هستم و مهم نیست نظر تو

      وقتی با کسی صحبت می کنم که اون با نظر من موافق نیست و حرف خودشو می زنه لازم نیست من مقاومت کنم حرف شو تایید می کنم تا این موضوع زودتر تموم بشه و مراقب حال خوب خودم هستم و لازم هم باش معذرت خواهی می کنم 

      خدایا برای این آگاهی ها سپاس گذارم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      استاد عزیزم سپاس گذار هستم برای به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون ❤🙏🏻🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39645 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 835 کلمه

      به نام خدای خوبم 

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      فایل توضیحات تکمیلی ۲

      احساس ارزشمندی :بسیار مفید بود و باعث شد بعضی رفتارهای خودم رو تحسین کنم و بفهمم که این رفتارم صحیح بود و نشان از احساس ارزشمندی من بوده .نمی دونم چجوری توضیح بدم استاد اما به نظر من این آگاهی هایی که دارید به ما یاد میدید دقیقا دین و مذهب واقعی ست ، یعنی من مدت زیادی هست که حرف های فردی رو که شخصیت بی نظیری داشتن رو گوش دادم ، وقتی امروز بهش فکر کردم ، دیدم که دقیقا اون شخصیت مثبت و عالی که شما می خواید در ما بوجود بیارید ایشون هم هدفش همین بوده اما به یه روش دیگه یا یه نوع دیگه همین کار رو کردند و بسیار خوشحالم که جهتی که من ۱۰سال قبل شروع کردم ، دقیقا هم جهت مسیر تناسب فکریست ، از یه بعد شخصیت سازی میگم ولی در جنبه های دیگه ی زندگی مثل لاغری ، در هیچ جای دیگه ای همچین مسیری و همچین جهت بی نظیری،شبیه مسیر استاد عطارروشن وجود نداره .

      (چند وقت پیش یه شخصی یه حرفی زد که اگر در این مسیر نبودم بسیار بیشتر ناراحت میشدم ولی این مسیر تناسب فکری بهم کمک کرد هم در اون لحظه چیزی نگفتم،گفتم سن و سالی داره ، خلاصه هر جوری شد خودم رو راضی کردم که اصلا مهم نیست بهش فکر نکن ، هم اصلا ارتباطم رو قطع نکردم و مثل گذشته بودم باهاش ، مطمئن شدم از رفتارش که خودش فهمیده حرفش زشت بوده و این رفتار صحیح من و ارزشی که برای خودم گذاشتم اون شخص رو متوجه کرد)

      ✓✓✓به اندازه ای که بتونم به موضوعی که حال من رو بد میکنه اهمیت ندم من آدم ارزشمندی ام ،به اندازه ای که بتونم حرفی که حال من رو بد میکنه نزنم من آدم ارزشمندی ام ،به اندازه ای که بتونم عملی که حال من رو بد میکنه تکرار نکنم من آدم ارزشمندی ام ✓✓✓

      {مهمترین توضیح در مورد احساس ارزشمندی :رضایت مندی من از عملکرد شخصیم ،اینکه سعی میکنم همیشه حالم رو خوب نگه دارم }

      «اصلا استاد یه جایی در توضیحتتون من رو شکه کردید ، خیلی برام جالب بود که گفتید در هر شرایطی کسی که هر حرفی بزنه ،وقتی من از اون حالت نرمال و آرامش خودم خارج بشم پس تقصیر منه !!! خیلی این شخصیت ، شخصیت کامل و پخته و ارزشمندیست ، یعنی رسبدن به این نقطه دیگه اوج خودشه ، بسیار عالی بود»

      و مهم اینه که ما من بتونم در همچین شرایطی فوری موضوع رو جمع کنم و بتونم سریع به حس و حال قبل موضوع برگردم و کنترل خودم رو دوباره به دست بگیرم ، بفهمم که من نباید ادامه بدم و نگهداشتن حال خوب خودم از هر چیزی مهمتر است .

      /زمانی که من همیشه خودم رو مقصر بدونم میتونم به اون اوج و شخصیت کامل ،پخته و رلکس برسم /

      [جمله ای مهم :باید برای عذرخواهی کردن هیچ مقاومتی نداشته باشم ]

      ✓✓✓توضیحات امروز درس های زیادی واسه من داشت ، من وقتی احساس ارزشمندی رو در خودم تقویت کنم دیگه اضافه خوری نمی کنم چون برای خودم بسیار ارزش قائلم ،اصلا ریزه خواری و خوردن به عنوان لذت و تفریح رو انجام نمیدم چون خودم رو ارزشمندتر از این میبینم کن بیام و جسمم رو اینجوری چاق و معذب و در اذیت بگذارم ✓✓✓

      /زندگی من شامل جسم من ، وسایل من ، پیرامون منه ، پس برای بهبود شرایطم باید به همشون اهمیت بدم و این احساس ارزشمندی در من رو تقویت میکنه ./

      ✓یه جایی استاد فرمودند که گاهی بجای اینکه به مثلا دوستم ثابت کنم حرف من درسته و ۲۰دقیقه طول بکشه میگم حرف شما درسته و این باعث احساس ارزشمندی در من میشه ،من هم خیلی جاها در این شرایط بودم و وقتی فکر کردم دیدم مثلا یکی از نزدیکانم تنها شنونده بودن من براش کافیه ، لازم نیست وقتم رو هدر بدم فقط اینکه شنونده ی حرف هاش باشم خوشحالش کردم و این خیلی مهمه و احساس ارزشمندی در من ایجاد کرده ✓

      [می خواستم از یه تغییر خودم بگم :امروز منفی باف اومد سراغم و همش میگفت چرا تغییر خاصی نداری در جسمت ،منم گفتم این همه تغییرات احساسی ، درونی ، رفتاری داشتم ،پس قطعا تغییرات جسمی هم خواهم داشت ، آخه همین امروز صبحانه ی خودم رو با گذشته ی خودم مقایسه کردم دیدم واقعا خیلی مقدارش کمتر شده ، بسیار به گرسنه بودن یا نبودنم اهمیت میدم ،الان به اندازه می خورم ،قبلا از چند نوع صبحانه می خوردم الان خیلی میلم کمتر شده به انجام این حرکت و بسیار راضی هستم از اینکه تا این اندازه کمتر از قبل می خورم ،حتی الان نسبت به دو هفته قبل کمتر شده میزان خوردنم و وقتی به این فکر کردم حالم خیلی خوب شد :))و مطمئن شدم که این افکار جدید ، این رفتارهای جدید حتما باعث ایجاد جسمم جدیدی خواهد شد .]

      « خدای عزیزم سپاسگذارم برای این مسیر فوق العاده عالی و بی نظیر ،ممنونم برای قدرت درونیم ، آرامشم ، تناسب فکریم ، تناسب اندامم،حال خوبم ، سلامتیم و احساس ارزشمندی ام .»

      « استاد گرامیم سپاسگذارم »

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/12/17 11:08
      مدت عضویت: 276 روز
      امتیاز کاربر: 6080 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 482 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      باز هم بحث شیرین و تامل برانگیز احساس ارزشمندی که چقدر استاد شما قشنگ در موردش حرف میزنید چقدر میشه در موردش فکر کرد و ساعت ها در موردش حرف زد . بله متاسفانه به خاطر آموزش ها و چارچوب های اشتباهی که جامعه برای ارزشمند بودن انسان ها تعیین کردن باعث شده که ما از احساس ارزشمندی واقعی خودمون دور بشیم . به ما گفتن که اگر میخوای انسان باارزشی باشی باید بنده خوبی باشی ،فرزند خوبی باشی ،همسر خوبی باشی ، شهروند خوبی باشی و … و چون همیشه ما نتونستیم در تمام این جوانب از دیدگاه دیگران که قاضی اعمال ما بودن خوب عمل کنیم پس همه ما احساس ارزشمندی نداشتیم و همیشه احساس خودکم بینی داشتیم و خبر بد اینکه این چارچوب ثابت و یکسان نیست و با گذر زمان و تغییر شرایط درحال تغییر ومسلما ما هیچ وقت به احساس ارزشمندی که دیگران برای ما در نظر گرفتن نخواهیم رسید .پس نتیجه میگیرم که ما نباید به دنبال ارزشمندی در دنیای پیرامونمون باشیم .خیلی از این چارچوب هایی که جامعه برای ارزشمند بودن در نظر گرفتن جنبه خوبی دارن ولی بعضی از اون ها باعث تخریب شخصیت انسان ها میشه مثلا هرکسی که زیاد حرف میزنه و برای جلب توجه دیگران خودش و دیگران رو مسخره میکنه به آدم شوخ طبع که باعث خوشحال شدن دیگران میشه خطاب میشه یا کسی که در جمع اظهارنظر نمیکنه و همیشه تابع جمع میگن که چقدر آدم خاکی و کسی که برای خودش ارزش قاعل و نظر خودش رو بدون بی احترامی کردن به دیگران ابراز میکنه آدم مغرور خطاب میشه .احساس ارزشمندی رو باید خودم احساس کنم نه به دیگران اثبات کنیم به قول استاد احساس ارزشمندی درگیر شدن با دیگران نیست چون با این کار هم باز داریم به دیگران ثابت میکنیم که من ارزشمندم و دیگران برام مهم نیستن باز احساس ارزشمندی رو در تایید دیگران میبینیم .  احساس ارزشمندی من رو خودم تعیین میکنم یعنی چارچوبی که خودم برای خودم تعیین میکنم چارچوبی که دیواره های اون با احساس رضایت از عملکرد خودم ساخته بشه ، از حس آرامشم ، از احساس شادیم ، از احساس نزدیکی خداوند به خودم .

      این جمله من مقصرم چقدر میتونه در تشکیل چارچوب شخصی  که برای احساس ارزشمندی مون برای خودمون به وجود آوردیم به ما کمک کنه هر آنچیزی که بمن ربط داره و ضمیر من در اون به کار رفته مقصرش منم و مسئولیت صد در صد اون به عهده من اگر من عصبی میشم ، اگر من افسرده م ، اگر من بی پولم ، اگر من چاقم ، اگر من ……… همه اینها تقصیرشون گردن منه و پذیرفتن این مسئله به معنای این نیست که بشینیم یه گوشه خودمون رو سرزنش کنیم معنیش اینها نواقص منه و من میتونم اونها رو اصلاح کنم تا به انسان ارزشمندی از دیدگاه خودم برسم اون چیزی که منو خوشحال و آروم و راضی میکنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/12/17 11:08
      مدت عضویت: 471 روز
      امتیاز کاربر: 34821 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,197 کلمه

      سلام برخالق مهربان 

      سلام آقای عطار. روشن. وهمه دوستان هم مسیر 

      چطور میتوانم واحساس لیقتندی روافرازیش بدم‌ وجه کارهای یاید انجام بدم 

      من سابق برای من حس‌های عجبی برای داشتن این ولایقتمندی رو توبرخورد دبگران ان تو کارهایی که من انجام میدادم 

      من دریافتم من کلی خصوصیت داشتم که با انکارانها اول خودم رو درحال فرار کریز بودم  وهی سعی داشتم از افراد با کارهایی که برای افراد  انجام میدادم در پی دریافت و ارزشمندی برای خودم‌ بود 

      انکار داشتم با این کاره برای خودم آزرشمندی رو می خریدم چون  حس میکردم خریدنی هست ولی به آین  شکل نبود این یی حس  دورنی بود که دردورنم بود ازبیرون نمشیداون به خودم‌ بدم وفتی داشتم‌ اون از بیرون به خودم میدادم وان  کارآمدی رو به شکل خوب به خودم نمی‌دادم مثل این بود که چاهی آب نداشته باشه وبا ریختن آب بخواهی  چاه اون به  آب داشتن تشویق کنی کاره نشدنی بود 

      ارزشمندی در روح آدم بایدموج بزنه با هرکاری اون فرد حسش این باشه که من ازرشمندهستم نه کم بیراه ونه کم بشه یی مپزان باشه  اگه اشتباه کرد واگه درست اون میزان هست درست مثل هوا هست همیشه هست چه من‌نفس بکش وچه خودم بخوام کمی توابن کاره دخالت کنم نفسم کمی توسینه حبس کنم 

      اول برای  داشتن حس ازرشمندی تو نگاهم به این شکل هست 

      اول داشتن حس خوب چون اون نشانه وجود آرامش هست ارامش زمانی ایجاد میشه که فکر عاری از افکار منفی باشه افکارمنفی جه وفتی ایجادمیشه که توجه بره به سمت مخالف توجه زمانی به  بخش مخالف که اول باوره و نگاه دیگران  باشه نه  اول خدایی خودت و نه خودت پس من با این برکشت متوجه میشم وفتی من اول خالقم رو به شکل کامل درست شناختی بهش ندارم اون  شناخت  رو به خدایی عزیزم ندارم کل توجه پی  اطراف که اون بخش خالی رو به شکلی پر کنم چون اونبخش احتیاج به پربودن داره پس میگردم تواطراف بینم چه کاری روانجام بدم که کمی توچشم اطرافیان اون حالت با ارزشی رو پیدا کنم‌که  اون بخش خالی روبه این شکل پوشش بدم 

      که این کاره به شکل درست انجام‌نمیشه زمانی اون افراد هم چون انسان هستن دچار کم‌ کاستی هم هست برخودر درستی توهرزمان با من که من‌هم انسان هستم بی کم‌کاستی دارم هم زمان میشه واین کاره باعث کلی احساس سرخوردگی در من میشه مثل کسی که خودش کارش کامل نیست ازیی کس دیگه هم که کارهش کامل نسیت بخواد راهنمایی بگیره برای قویی شدن خودش 

      من بخاطر مشکلاتی که در کاره کردن دارم کارایی خونه رو با کم‌ کاستی فشاراودرن ودرد ناشی این فشارها شدت بیشتری داشت خلاصه به شکلی منزل برای عید خونه تکانی انجام میداد جون زمان زیادی روبا اسرا به فرزندانم ودیگران که کمک به من بدن تا این کاره انجام بشه اویل فزندانم‌هم کاری رو انجام میدادن ولی به یی هفته وبهتر کش پیدا میکردم همون فرزندانم دیگه حاضرنبون که با من همکاری رواتجام ندن چون آدم تمیزه کاری فبلا  بودن به کاره الکی راضی نمیشد وکاره مدت طولانی هی کش اومده صدای اطرافیان ازهمسرم وفرزندانم درمی‌آمد که جقدر این‌ خونه تکونی مرحله خسته کنننده  هست طی این سالهال هی دودختربزرکترم ودیگران ابزار می‌ گردند که جرا کارکر نمی گیری من به شکلی ازخواب دادن فرای بودم  ولی واقعیت این بودکه دوست داشتم یی فردی دیگه این کاره برای من انجام بده جون خودم رو این کاره نمیوستم انکارانجام بدم  امسال برای اولین باره من طی دومرحله این کاره روانجام دادم باره اول هفته پیش بودکه اون  خانم  بل یی فردی دیگه که فرار بود  هرتایی کاره رت زود تمام کن حالا برطبق چه شرایطی که براش ایجاد شد نه آمد ونه زنک زد که علت رو  به اول کمی دل خورم شدم‌ که من برای اولین باره میخوام این کاره رو خودم انجام  بدم چی شد که کاره ناقص انجام شد اصلا انجام نشد نشتم به خودم گفتم خوب من خیلی تاکید داشتم این خانم بیاد شاید اون کسترش نمعت خداوند در بخش  کار نعمت فراوانی رو بهش تو جه نداشتم  بد به این افکاراین بار ازخدادند کمک گرفته این بخش خوردن رورها کرده به خودش مسمریام کارم له سالی خیلی بهتری انجام میشه روز بد یی ایده ازطرف دختر به من گفته شد که از ۱۱۸ شمار بکیر من این‌کاره رو انجام دادم ازی شرکت که هیج شناختی  ارزش نداشتم دو تا کارکر یی آقا ویی خانم خواستنم به  اون خانم تاکید کرد که‌کارانی می خوام‌ که  تمیز کاره باشن  بازم بخش منفی آمد جلوی برو بین که اون شرکت کارکردش جطور خانه مردم‌ کارکردن  من بازم با کمی هواست پرت شد  که نباید بهش توجه داشتم رفتم بجای کلمه اون سرکت با کمی پس پیش  یی کلمه دیگه رو.  نوشتم  وفتی  از برخوردبد وکاره خرابی کارکر این شرکت وطریقه برخورد اونها نوشت دوباره اون شک به دلم افتاد که وای بازنم کارم  داره اشتباه به  پیش میره یی لحطاه انکار یگی به من‌گفت دوباره رفتی به بخش منفی برکشت کنن من  اومدم بازم به ۱۱۸  زنک زدم‌کفتم بخشید اسم‌شرکت با شماره به من بدید اون خانم‌اسم شرکت درست گفتن این زمان بازم زفتم برسی کردن دیدم هم‌ شرکتی که بهش کارکر سفارش دادم‌ قدیمی هست ثنت شده تعدا کارگران زیادی داره وهمه ازتمیز کاری آنهای بسیار راضی  هستن روز،گذشته وفتی کارگران آمد کارشون رو به شکل عالی تمیز انجام دادن من‌ کلی خوشحال شدم همون بودن که من دوست داشتم  منرل من رو تمیز کنن بی هیج سر وصدای درکمال خرنسردی کاره تمیز رو انجام دادن واین نشون افکاری هست که خداوند برای من انجام‌ داد اون‌کمک به وسیله یی حرف دختر به من رسید اون واسطه رسیدن به من بود من‌ تو امسال برای خودم او ارزشمندی رو به آین شکل تواین بخش به دست اوردم  استقال فکری رو برای خودم  ایحاد کردم‌جون فکرم از انباشته شدن افکارمنفی دوریود  داره اجازه دخالت اگه من بهش ندم اون نمتوانه کاری انجام بده اگه تو هر بخش تو نگاهم به این شکل انجام بشه اول احساس ارزشمندی روز به روز بیشتر میشه وبه مرحله رشد خودش میرسه جون من دیگه اون فرد سال فبل نستم کلی روی کل ابعاد وجودیم دارم کاره میکنم پس باید بی شک یی رشد تویی بخش درخودم‌بینم‌که دارم‌مبینم توهربخش کم‌ کم  تون استقالی فکری رودارم‌اون استقال تو هربخش اون انضباط فکری  جزا چون با انرژی اصلای دارم ارتباط  روایجاد میکنم پس من به این طرق تو نگاه ارزشمندی رو هم رشد میدم  من‌ این‌ مسیر روبه این شکل نگاه  میکنم من به منبع آفرینش اگه  خودم وصل شده بینم تو هر بخش کلی افکار اشتباه و عمل کرداشتباه و رفتار اشتباه رو از خودم‌ میگریم 

       چون با خالقم که هیج اشتباهی توهیج بخش خلقش نیست خودم میخوام همسو کنم خوب اول آین‌کاره اول آرامش به من‌. میده وبد میدنم‌کاری که دارم انجام میدم جون نگاهم کمک کرفتن  ازخداوند عزیزم هست پس دریافت هم بی هیج‌اشکالی به پیش خواهد رفت پس میدنم‌ من‌ فردی  با ارزش هستم چون خداوندم رو دارم خدا با من‌ هست این‌ کلمه کلی با من با خدا هستم فرق داده وفتی همه وجودم این فبول کنم که خداوند با من هست این به ابن‌ پعنی  که من واگه بازم هواسم نباشه خداوند . کارهای من رو به شکلی عالی برای من انجام میده ولی زمانی که میگم‌رمن با خدا هستم تو افکار بازم این ارده شخصی ومنیت هم‌ هست نه فقط. خدا وند باشه ومن 

      خدا پشت و. پنا. هتون. یا حق. حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zahrakasaeipour@gmail.com
      1402/12/16 10:27
      مدت عضویت: 814 روز
      امتیاز کاربر: 658 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 218 کلمه

      سلام و درود فراوان بر همه عزیزان

      سلام و درود فراوان خدمت استاد گرامی

      حس ارزشمندی،گوهر غیرقابل قیمت گذاری ،غیر قابل انکار غیر قابل نادیده گرفتن استاد عزیز چه موضوع ویژه و حساسی را مورد بررسی قرار دادید. با توصیف شما از قدرت و وظیفه انسان در تنظیم حالت آرامش و حفظ روحیه  و ارزشها خودم را مثل یک راننده پشت رل در نظر آوردم که فارغ از وضعیت جاده فارغ از وجود یا عدم وجود مسافران دیگر در خودرو فارغ از وضعیت خودرو من به عنوان نفر اول که پشت فرمان زندگی هستم ،می بایست هوشیار و بیدار خودم را در مسیر نگاه دارم.و این خود احساس قدرت ،احساس مدیریت و توانایی بسیار عمیقی می دهد که مکمل احساس ازشمندی هم می شود  در مورد واژه مقصر بودن ترجیح من این است که واژه من مسیولم من توانمندی را به کار ببرم شاید به این خاطر که در ذهنم خاطرات ناخوشایندی از مقصر بودن دارم و دوست ندارم خودم را مقصر بدانم دوست دارم بگم من مسیولم من توانا هستم که هر رابطه ای را در مدار نگاه دارم من توانستم که بتونم هم خودم هم مسافران خودروی زندگی ام را سلامت به مقصد برسانم.

      از شما برای ارایه این مطلب حیاتی این ابزار مهم بی نهایت سپاسگزارم.

      خدای مهربانم برای احساس ارزشمندی که به من عطا فرمودی بی نهایت سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم