احساس ارزشمندی یکی از مهمترین مواردی است که داشتن آن موجب تحقق آرزوها و تجربه خوشبختی و نداشتن آن مانع برآورده شدن آرزوها و تجربه شرایط نامساعد می شود.
اگر احساس ارزشمندی نداشته باشید، اهمیتی ندارد چقدر برای تحقق آرزوهای خود تلاش می کنید، چون هرگز به خواسته های خود نخواهید رسید.
نظرسنجی
نگرش و عملکرد شما درباره احساس ارزشمندی داشتن چگونه است.
احساس ارزشمندی
در تعریف عزت نفس یا احساس ارزشمندی از نگاه روانشناسی آمده است:
- عزت نفس مجموعهای از افکار، احساسات و تجربههایی است که در فرایند زندگی اجتماعی شکل میگیرند. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربهای که فرد از خود دارد، باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند، ارزشمند بودن یا برعکس آن را داشته باشد.
- عزت نفس که به آن احترام به خود هم میگویند، احساس ذهنی شما از ارزش کلی وجودتان است. این احساس درونی نحوه ارزشگذاری و درک شما را از خودتان نشان میدهد.
- عزت نفس، یعنی احساس ارزشمند بودن، احساس محترم بودن و شریف بودن و احساس توانایی و کفایت داشتن.
تعریف های زیاد و مشابه هم درباره عزت نفس وجود دارد که به طور کلی بیانگر احساسی است که فرد نسبت به خودش دارد اما مساله مهم این است که معیار و ملاک تعیین احساس ارزشمندی باید چه باشد؟!
روانشناسان می گویند عزت نفس غالبا به این بستگی دارد که مهمترین افراد زندگی مان درباره ما چه فکری می کنند.
تا زمانی که کودک هستیم مهمترین افراد زندگیمان والدین ما هستند و به همین دلیل خیلی برای ما مهم است که آنها درباره ما چه فکر یا نظری دارند.
وقتی بزرگتر می شویم مهمترین افراد زندگی مان ممکن است همسر، دوستان، همکاران، رئیس یا برخی از خویشاوندان باشند. بنابراین خیلی برای ما اهمیت دارد که این افراد درباره ما چه فکر یا نظری دارند.
به همین دلیل است که بیشتر انرژی و زمان ما در زندگی صرف خدمت به دیگران برای جلب رضایت و نظر موافق افراد می شود تا به این شکل احساس ارزشمندی و مفید بودن داشته باشیم.
مشکل این نگرش و طریقه عملکرد این است که مهمترین افراد زندگیمان در بیشتر مواقع باعث ناامیدی ما می شوند.
آنها ممکن است حرف هایی بزنند یا حرکاتی انجام دهند که باعث ایجاد درد و رنج در وجود ما شوند. بنابراین روش ما برای داشتن احساس ارزشمندی روشی ناصحیح و ناکارآمد می باشد که هرگز باعث آرامش خاطر و احساس خوب در ما نخواهد شد.
همه ما در دوران کودکی از طرف والدین خود به شکل های مختلف مورد تحقیر و سرزنش قرار گرفته ایم، به بهانه های مختلف با دیگران مقایسه شده و در نهایت تحقیر شده ایم که چرا مانند فلانی نیستیم.
در دوران مدرسه بارها توسط معلمین مورد مقایسه و سرزنش قرار گرفته ایم و این روند جزئی از مسیر تکامل زندگی ما شده است و به همین دلیل باور کرده ایم که برای اینکه انسان مفید یا ارزشمندی باشیم باید همواره با دیگران در حال رقابت باشیم.
باید مراقب باشیم که اگر فردی در انجام کاری که مورد علاقه عموم است بهتر از ما عمل کرد تمام تلاش خود را به کار بگیریم تا به هر طریق ممکن عملکرد آن فرد را تخریب کرده و نگاه ها را به سمت خود جلب کنیم.
عوامل مؤثر در احساس ارزشمندی
مساله مهم و پرتکرار در زندگی همه انسان ها این است که در شرایطی که انتظار داریم به واسطه خدمت یا از خودگذشتگی که برای دیگران انجام داده ایم مورد ستایش و تحسین قرار بگیریم به شکل عجیبی مورد اتهام و سرزنش قرار می گیریم.
شاید این تجربه را داشته باشید که دقیقا در زمانی که تصور می کردید به واسطه خدمات و از خودگذشتگی هایی که برای شخصی انجام داده اید در نظر او فردی ارزشمند و محترم هستید با برخوردی از سمت وی مواجه شده اید که باعث شوکه شدن شما شده است. شاهد رفتار و گفتاری بودید که دقیقا بر خلاف تصور و انتظار شما بوده است.
نکته بسیار مهم در موضوع احساس ارزشمندی این است که باید آگاه باشیم احساس ارزشمندی خود را به چه عواملی وابسته کرده ایم؟
اگر احساس ارزشمندی تان را به رفتار یا موفقیت های فرزندانتان گره زده باشید بارها در شرایطی قرار گرفته اید که به واسطه عمل یا حرف آنها احساس سرافکندگی و بی ارزشی کرده اید و به شدت با آنها برخورد کرده اید که چرا باعث بی آبرویی شما شده اند.
اگر احساس ارزشمندی خود را به واکنش ها و رفتار همسرتان مرتبط کرده باشید بارها در شرایطی قرار گرفته اید که از واکنش و برخورد او متعجب و شگفت زده شده اید که چگونه توانسته است با شما این برخورد را داشته باشد.
اگر احساس ارزشمندی خود را به تعریف و تمجید اطرافیان تان گره زده باشید بارها در شرایطی قرار گرفته اید که با اینکه از زندگی و زمان خود برای آسایش و رضایت افراد گذشته اید اما در نهایت شاهد برخورد و واکنشی از سوی آنها بوده اید که احساس تاامیدی و یاس وجودتان را فرا گرفته است.
نکته جالب توجه اینکه حتی اگر احساس ارزشمندی خود را به واکنش خداوند نسبت به اعمال یا رفتار خود وابسته کنید از سمت خداوند نیز از طریق دریافت نکردن پاسخ، مورد بی توجهی قرار خواهید گرفت تا جایی که تصور می کنید خداوند شما را دوست ندارد یا صدای شما را نمی شنود یا در بدترین حالت اینکه از خداوند دور شده اید و او به شما توجهی ندارد.
نکته مهم و کلیدی در این نوع نگرش ها درباره احساس ارزشمندی این است که افراد زیادی را در زندگی خود بر حسب شرایط و موقعیت خودمان ارزشمند و مهم کرده ایم به این امید که از طریق تایید و تعریف های آنها به احساس ارزشمندی دست پیدا کنیم.
این در شرایطی است که هر انسانی به این گونه عمل کرده باشد بارها از طرف همان افراد مهم از طریق رفتار و گفتارشان مورد آزار و اذیت قرار گرفته و باعث ایجاد رنجش عمیق در وجودش شده است.
کلید واقعی رسیدن به احساس ارزشمندی این است که انتخاب کنیم خداوند مهمترین فرد زندگی مان باشد.
به این صورت احساس ارزشمندی خود را بر اساس آنچه خداوند درباره ما گفته است پایه گذاری می کنیم. این بالاترین و پایدارترین سطح از احساس ارزشمندی است که انسان می تواند تجربه کند.
ارتباط احساس ارزشمندی به خداوند
به این نکته توجه کنید که وابسته کردن احساس ارزشمندی خود به واکنش یا پاسخ خداوند به اعمال و رفتاری که به عنوان عبادت یا راز و نیاز انجام می دهید با وابسته کردن احساس ارزشمندی خود به آنچه خداوند درباره شما گفته است از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
زمانی که به واسطه انجام اعمال یا رفتاری که احساس می کنید مورد رضایت خداوند است یا توصیه شده است که انجام شود از خداوند انتظار توجه یا پاسخ دارید در واقع احساس ارزشمندی خودتان را به خداوند گره نزده اید بلکه وابسته به اعمال و رفتار خودتان کرده اید.
وابسته کردن احساس ارزشمندی به خداوند به این معنی است که بدون اینکه از طرف شما رفتار یا اعمال خاصی صورت گیرد، اطمینان و ایمان داشته باشید که از نظر خداوند انسان ارزشمندی هستید.
من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که زنده هستم.
تا وقتی زنده هستید و فرصت زندگی دارید شما لیاقت بودن و استفاده از تمام نعمت های الهی را دارا هستید. این بالاترین احساس ارزشمندی است که باید از نگاه خداوند به خود در وجودتان ایجاد کنید.
من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که مورد هدایت خداوند هستم.
مثال های زیادی در زندگی تان وجود دارد که اطمینان دارید توسط خداوند به مکان یا فردی هدایت شده اید و آنچه نیاز داشته اید را به راحتی به دست آورده اید.
هدایت شدن توسط خداوند به بی نهایت شکل در زندگی همه ما رخ داده و در هر لحظه در حال رخ دادن است بنابراین این محکم ترین دلیل است که من از نظر خداند انسان ارزشمندی هستم که مورد هدایت او قرار دارد.
من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که در همزمانی های مناسب قرار می گیرم.
موارد زیادی در زندگی همه ما وجود دارد که در بهترین زمان ممکن در مکانی بوده ایم یا در بهترین زمان ممکن با فردی ملاقات کرده ایم که تاثیر یا تغییر زیادی در روند زندگی ما ایجاد کرده است.
حتما موارد زیادی در زندگی تان سراغ دارید که اگر فقط یک لحظه دیرتر اقدام کرده بودید اتفاق جبران ناپذیری را تجربه می کردید.
اینها همه نشانه هایی از همزمانی های است که خداوند در زندگی ما رقم زده است تا مسیر زندگی را برای ما ساده تر و روان تر کند. بنابراین باید احساس ارزشمندی خود را به توجه خداوند به خودتان در همزمان کردن شما با اتفاقات و شرایط مناسب وابسته کنید تا بالاترین سطح احساس ارزشمندی را تجربه کنید.
سالهای زیادی از زندگی ام در تلاش برای جلب رضایت و محبت دیگران بودم تا به این شکل احساس ارزشمندی در خودم ایجاد کنم.
در کودکی به شدت وابسته به نظر و نگرش والدینم بودم و تمام دلخوشی من این بود که آنها از من راضی باشند و از اینکه فرزندی مثل من دارند افتخار کنند، اما هرگز در انجام این کار موفق نبودم.
نه به این دلیل که من انسان بی عرضه یا به درد نخوری بودم بلکه به این دلیل که نظر والدین من همواره تحت تاثیر شرایط پیرامونشان تغییر می کرد.
در موقعیت های مختلف آنها رفتار و عملکرد من را با بچه های دیگر مقایسه می کردند و آنها را بهتر از من می دانستند و من تصور می کردم به این دلیل که نمی توانم مثل بچه های مردم باشم حتما انسان بی ارزش و بی فایده ای هستم.
این نگرش اشتباه در دوران بزرگسالی هم در من وجود داشت و در مقطع های مختلف زندگی احساس ارزشمندی خود را به نظر و نگرش انسان هایی که تصور می کردم اهمیت زیادی در زندگی من دارند وابسته می کردم.
زمانی که در یک شرکت دولتی استخدام شدم احساس ارزشمندی خود را وابسته به رضایت و تعریف و تمجید رئیس خودم می دانستم. به طریق مختلف سعی می کردم با انجام کارهای مختلف بازخورد مناسب از مسئولین اداره دریافت کنم و در این امر با دیگران رقابت می کردم و حتی سعی می کردم عملکرد یا نگرش آنها را تخریب کنم تا خودم را در نظر مسئولین اداره بالاتر و با ارزش تر نشان دهم.
زمانی که ازدواج کردم همین نگرش اشتباه را در رابطه با همسرم داشتم. خیلی برام مهم بود که از نظر همسرم مرد ایده آلی باشم ولی از آنجا که نظر و نگرش انسانها همواره در حال تغییر کردن است هرگز در کسب احساس ارزشمندی از رضایت مندی همسرم موفق نبودم و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که ما برای زندگی با هم مناسب نیستیم و اوضاع روابط عاطفی ما قدم به قدم بد و بدتر شد.
هر انسانی بنا به مسئولیت های اجتماعی که برعهده می گیرد در معرض خطر وابسته کردن احساس ارزشمندی خود به مهمترین افراد وابسته به موقعیت اجتماعی خود می باشد.
کودکان هرچه بزرگتر می شوند احساس ارزشمندی خود را به نظر والدین و معلمین خود وابسته می کنند.
وقتی وارد اجتماع و عرصه کار می شوید احساس ارزشمندی خود را به نظر اطرافیان و افرادی که تحت نظارت آنها مشغول کار هستید وابسته می کنید.
زمانی که وارد رابطه با جنس مخالف می شوید احساس ارزشمندی خود را به میزان رضایت و وابسته شدن فرد مقابل به خودتان وابسته می کنید.
وقتی در نقش والدین قرار می گیرید احساس ارزشمندی خود را به موفقیت ها و رفتار فرزندانتان وابسته می کنید.
نقش های زیادی در جریان زندگی وجود دارند که ما به مرور وارد آنها شده و به واسطه هر نقش با افرادی در ارتباط قرار می گیریم که برای ما مهم هستند و احساس ارزشمندی خود را به رضایت یا عملکرد یا واکنش آنها وابسته می کنیم.
خداوند در قرآن کریم تذکر داده است که شرک به خود را نمی بخشد.
مسلماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمیبخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد میبخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهی بزرگ بربافته است.
(سوره نساء آیه ۴۸)
شرک ورزیدن به خداوند فقط مربوط به پرستش غیر خدا یا شریک برای خداوند قائل شدن نیست بلکه شامل شریک کردن انسان ها در رابطه خود با خداوند نیز می باشد.
زمانی که احساس ارزشمندی خود را به نظر و نگرش دیگر انسانها وابسته کنید در واقع برای خداوند شریک قائل شده اید چون خداوند خالق شماست و بالاترین ارزش را برای شما قائل است اما شما احساس ارزشمندی خود را از خداوند گرفته و آن را در نگاه و کلام دیگر انسانها جستجو می کنید.
حتما همه ما در زندگی مرتکب اشتباهات زیادی شده ایم. اطرافیان ما در این شرایط از طریق انتقاد کردن باعث ایجاد احساس گناه در ما می شوند و احساس ارزشمندی ما را تخریب می کنند.
ممکن است به این نتیجه برسید که انسان گناهکاری هستید و خود را انسان بی ارزش و نالایقی بدانید.
آگاه باشید که خداوند بیشتر از آنچه برای خودتان می خواهید یا درباره خودتان باور کرده اید وارد زندگی شما نمی کند.
خداوند برای نگرش شما به خودتان احترام قائل است چون بالاترین ارزشمندی را برای بنده اش قائل است و همواره بر اساس دستورات او عمل می کند.
زمانی که احساس ارزشمندی خود را از دست می دهید دیگر خود را لایق محبت، توجه و شرایط عالی در زندگی نمی دانید و خداوند نیز دقیقا همانگونه که شما درباره خودتان عقیده دارید با شما برخورد خواهد کرد. این نهایت احترام و ارزشمندی است که خداوند در مقابل شما به اجرا می گذارد.
او برای نگرش و عقیده شما درباره خودتان احترام و ارزش بسیار زیادی قائل است.
بنابراین اگر می خواهید شرایط زندگی خود را دگرگون کنید باید از تغییر نگرش درباره خودتان شروع کنید.
اکنون در هر شرایطی زندگی می کنید مشخص کننده میزان احساس ارزشمندی است که در وجودتان نسبت به خودتان قائل هستید.
سالهای زیادی از زندگی تصورم این بود که به واسطه گناهان و رفتار نامناسبی که داشته ام از طرف خداوند مورد خشم و غضب قرار گرفته ام و او مرا از درگاه خود رانده است به همین دلیل است که هرچه تلاش می کنم هیچ توفیقی در زندگی ام حاصل نمی شود.
اما به لطف خدای مهربان زمانی که به موضوع قدرت ذهن و کمک خداوند در زندگی هدایت شدم این آگاهی در من شکل گرفت که برای تغییر شرایط زندگی نیاز نیست که اعمال و رفتار خاصی انجام دهم تا نظر خداوند را درباره خود تغییر دهم یا کاری کنم بلکه خداوند مرا ببخشید و مورد رحمت قرار دهد.
من فقط باید احساس ارزشمندی را در وجودم ایجاد و گسترده می کردم و از وقتی به این موضوع مهم پی بردم تمام تمرکز و تلاش خود را صرف اصلاح افکار، نگرش و عملکرد خودم کردم و به این ترتیب به مرور احساس ارزشمند بودن را در وجودم ایجاد و گسترش دادم.
نکته جالب توجه اینکه در نوشته های قبلی این موضوع مطرح شد که خداوند در قرآن فرموده است که دعای درخواست کننده را اجابت می کنم به شرط اینکه او هم دعوت مرا بپذیرد و به من ایمان بیاورد.
همچنین عنوان شد که درخواست ها بدون در نظر گرفتن شرایط درخواست کننده مورد پذیرش قرار می گیرند و به این شکل نیست که بعد از دریافت درخواست ها از سوی بندگان خداوند درخواست ها را بر اساس ارزشمندی انسانها دسته بندی کند بلکه همه درخواست های رسیده از سوی انسانها اجابت می شود.
اما در این نوشته شرح داده شد که اگر احساس ارزشمندی نداشته باشیم هرگز به خواسته های خود نمی رسیم. شاید به نظر این دو موضوع برخلاف یکدیگر باشند اما در واقعیت اینطور نیست.
اینکه درخواست ما از طرف خداوند بدون سنجش ارزشمندی انسانها پذیرفته می شود وعده خداوند است و خداوند خلاف وعده خود عمل نمی کند. اما دریافت نعمت ارتباط مستقیم با احساس ارزشمندی که در وجودمان نسبت به خودمان ساخته ایم دارد.
اگر در درون احساس ارزشمندی نکنیم، پاسخ درخواست های ما توسط خداوند داده می شود اما پاسخ به دست ما نمی رسد یا وارد زندگی ما نمی شود به این دلیل که خود را لایق دریافت نعمت یا تجربه خوشبختی و شرایط آسان و رحت الهی در زندگی نمی دانیم.
باید برای خود این موضوع را منطقی کنید که اگر به این موضوع عقیده دارید که خداوند به دعاها و درخواست های شما پاسخ می دهد باید خود را آماده دریافت پاسخ و نعمت های الهی کنید و این کار فقط با زدودن گرد و خاک احساس بی ارزشی از وجود انسان امکانپذیر است.
اینکه احساس ارزشمندی خود را به انسانهای پیرامونتان وابسته کنید و سپس انتظار دریافت پاسخ درخواست های خود از طرف خداوند را داشته باشید با هم همسو و هم جهت نیستند.
اگر به خداوند ایمان دارید که پاسخ درخواست های بندگان را اجابت می کند باید احساس ارزشمندی خود را نیز به نگاه و نگرش خداوند درباره خودتان وابسته کنید تا واجد شرایط دریافت نعمت های الهی در جریان زندگی تان شوید.
وابسته کردن احساس ارزشمندی به خداوند
اکنون که به اهمیت موضوع احساس ارزشمندی در تغییر شرایط زندگی پی بردیم چگونه باید احساس ارزشمندی خود را به خداوند متصل کنیم؟!
قدم اول: من انسان ارزشمندی هستم
مهمترین موضوع در ایجاد و گسترش احساس ارزشمندی در وجودتان این است که بپذیرید انسان ارزشمندی هستید.
چرا فکر میکنی انسان ارزشمندی هستی؟
چون خداوند خالق من است.
چه کار مهمی انجام دادی که فکر میکنی انسان ارزشمندی هستی؟
مهم نیست من کار مهمی انجام داده باشم، مهم این است که خداوند با خلق کردن من کار مهمی انجام داده است.
کی گفته که تو انسان ارزشمندی هستی؟ سر چه حسابی این فکر رو می کنی؟!
نیاز به تایید یا شنیدن از دیگران ندارم. من بدون حساب و کتاب کردن دنیای انسانی از نظر خداوند انسان ارزشمندی هستم و این برای من کافی است.
سر چه حسابی می گی از نظر خداوند انسان ارزشمندی هستم؟ تو که پیامبر یا عزیز کرده خداوند نیستی. تو که به اندازه کافی اعمال خیر و ثواب انجام نداده ای!
قبل از اینکه من وارد این جهان شوم و بخواهم برای رضای خداوند کاری انجام دهم او مرا به امر خود ارزشمند قرار داده است. بنابراین بعد از حکم خداوند من و هیچ کس دیگری نمی تواند در تغییر این حکم خلل ایجاد کند. پس بدون نیاز به انجام کار خاص من از همان بدو خلقتم از طرف خداوند ارزشمند آفریده شده ام.
داستان حکم خداوند درباره ارزشمند بودن انسان در قرآن به شکل واضح شرح داده شده است.
خداوند مقام انسان را در بالاترین حالت ارزشمندی قرار داده است و او را به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛
و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشینی قرار میدهم. (بقره 30)
باور کنید که شما خلیفه خداوند بر روی زمین هستید. باور کنید که شما سرپرست زمین و زمان هستید. باور کنید که خداوند جهان هستی را در اختیار شما قرار داده است تا از مواهب و نعمت های آن استفاده کنید.
این نگرش را در وجود خودتان ایجاد کنید که لیاقت و توانایی استفاده از همه آنچه خداوند بعنوان نعمت و خدمت وارد این جهان می کند را دارید.
آنچه خداوند درباره انسان وعده داده است برای داشتن احساس ارزشمندی کفایت می کند.
هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من میخواهم در زمین خلیفهای قرار دهم. (فرشتگان) گفتند: آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی میکند؟ (در حالی که) ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم.
(خداوند) گفت: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید. و (خداوند) علم اسماء را همگی به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست میگویید مرا به اسمهای اینان آگاه سازید. (فرشتگان) گفتند: منزهی تو، ما جز آنچه را که به ما تعلیم دادهای نمیدانیم. تو دانا و حکیم هستی.
سوره بقره آیه ۳۰ تا ۳۲
به این موضوع فکر کنید که خداوند علم اسماء را به شما آموخته است که حتی ملائک از آن بی بهره هستند.
علم اسماء همان علم اسرار آفرینش است. خداوند علمی را به شما آموخته است تا بتوانید با استفاده از آن امور مادی و معنوی را درک کنید و شما را سرشار از استعدادهای گوناگون قرار داده است تا بتوانید هرآنچه دوست داری در دنیای مادی تجربه کنید را برای خودتان خلق کنید و سرشار از لذت آفرینش در دنیای مادی شوید.
شما مجهز به نیروی خداوند برای خلق شرایط زندگی تان به هرشکلی که دوست دارید هستید.
شما مجهز به قدرت ذهن و تمرکز بر خواسته هایتان شده اید.
شما مجهز به قدرت تصویرسازی ذهنی و تجسم رویاهایتان شده اید.
اینها همه جزئی از علم اسماء هستند که خداوند آن را در اختیار انسان قرار داده است. ویژگی که منحصر به وجود انسان در دنیای مادی شده است.
هنگامی که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه آنها سجده کردند، جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود.
سوره بقره آیه ۳۴
به این موضوع فکر کنید که ملائک به شما سجده کرده اند. این به تنهایی برای داشتن احساس ارزشمندی کافی نیست؟!
شما آفریده ای هستید که خداوند، گرامی تان داشته است و به شما استعدادهای بی شماری داده تا به واسطه آنها بر سایر مخلوقات جهان مادی برتری داشته باشید. به شما قدرت ذهن و تصویرسازی ذهنی را عطا کرده است تا با استفاده از آن آنچه دوست دارید را در دنیای مادی خلق و تجربه کنید.
پس چون او را درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجده كنان براى او [به خاك] بيفتيد.
سوره ص آیه ۷۲
خداوند از روح خود در شما دمیده است و قدرت خلق کنندگی خود را به همراه تمام صفات نیکویش در وجود شما قرار داده است. همانگونه که خداوند به بهترین شکل ممکن شما را خلق کرده است شما هم می توانید به بهترین شکل ممکن زندگی خود را خلق کنید.
این یک توهم یا خبر خوش یا وعده سر خرمن نیست بلکه ویژگی وجودی شماست.
با یک نگاه ساده به جریان زندگی خود موارد زیادی را می توانید پیدا کنید که مطمئن هستید خودتان خالق آن شرایط بوده اید.
به زمانی فکر کنید که تصمیم گرفتید کاری را به سرانجام برسانید اما از نظر اطرافیان و شرایط موجود در آن زمان غیرممکن بوده است اما شما به واسطه ایمان و امیدی که در قلب خود داشتید حرکت کردید و نتایج فراتر از انتظار خود و اطرافیانتان کسب کردید.
از این نوع موارد در زندگی همه انسانها وجود دارد اما نمی دانند که رخ دادن آن به واسطه قدرت خلق کنندگی است که خداوند در وجودشان نهفته است. برخی آن را شانس و برخی آن را معجزه خداوند می نامند در صورتی که نتیجه قدرت خلق کنندگی است که در وجود همه انسانها نهفته شده است.
قدم اول برای تحقق خواسته هایتان این است که به ارزشمندی و قدرت خلق کنندگی خود باور و یقین پیدا کنید.
شما انسان ارزشمندی هستید چون فراتر از همه موجودات عالم قدرت خلق کنندگی دارید.
شما انسان ارزشمندی هستید همانگونه که وجود همه انسانها ارزشمند می باشد فارغ از اینکه احساس ارزشمندی داشته باشند یا تصور کنند انسان بی ارزش و بی فایده ای هستند.
پذیرش اینکه به خودی خود و بدون حتی یک عمل یا گفتار بعنوان عبادت یا پرستش خداوند انسان ارزشمندی هستید شما را در مسیر تحقق خواسته هایتان قرار می دهد.
باید این نگرش که بودن و حضور شما در دنیای مادی بسیار ارزشمندتر از تمام خواسته هایتان است در وجود خود ایجاد و گسترش دهید.
هرآنچه به عنوان خواسته در وجودتان شکل گرفته است همه از نعمت ها و امکاناتی است که خداوند از قبل برای راحتی و آسایش و لذت بردن از زندگی برای شما خلق کرده است.
آنها برای شما خلق شده اند بنابراین هرچه باشند از نظر ارزشمند بودن بسیار پایین تر از حضور و آفرینش شما هستند.
به این نکته توجه داشته باشید نباید قیمت گذاری های دنیایی را در برابر احساس ارزشمندی قرار دهید.
بسیاری از انسانها هنگام مواجه شدن با قیمت و بهای آنچه دوست دارند داشته باشند جون در آن شرایط توانایی پرداخت مبلغ آن را ندارند احساس ازشمندی خود را تخریب می کنند و تصور می کنند این خانه یا ماشین یا هر چیزی که باشد برای من نیست.
خداوند داشتن این را برای من نخواسته است.
در برابر خواسته خود احساس عجز و ناتوانی می کنند و به شدت احساس ارزشمندی خود را تخریب می کنند درصورتی که توانایی مالی خود را هرگز نباید به احساس ارزشمندی تان وابسته کنید که اگر توانایی مالی داشتید انسان ارزشمندی هستید و اگر توانایی مالی نداشتید احساس بی ارزشی کنید.
همیشه و در همه شرایط همه آنچه دوست دارید داشته باشید، فقط جزئی از نعمت های بی نهایت الهی می باشد که از قبل برای شما خلق و آماده شده است. اگر شرایط پرداخت وجه آن را ندارید نباید احساس ارزشمندی خود را تخریب کنید.
باید با نهایت احترام به جایگاه و منزلتی که خداوند برای شما در نظر گرفته است در حالی که سرشار از احساس ارزشمندی هستید به داشتن و احساسی که از تجربه کردن آن خواسته در شما شکل خواهد گرفت فکر کنید.
چگونگی پرداخت یا در اختیار شما قرار گرفتن آن نعمت و شرایط را به فراموشی بسپارید این وظیفه شما نیست. خداوند تحقق خواسته های شما را تضمین کرده است.
این آگاهی ها وعده های خوش احساس یا برای ایجاد امید و انگیزه در وجود شما نیست بلکه واقعیت زندگی تان است که بارها تا کنون آن را تجربه کرده اید.
مگر نبوده که چیزی را خواسته اید یا دوست داشتید شرایطی را تجربه کنید و به راحتی و بدون اینکه حتی یک قدم یا حرکتی از شما سر زده باشد خواسته شما توسط دیگران به شما هدیه یا در اختیار شما قرار گرفته است؟!
چقدر مثال در زندگی خود و اطرافیانتان سراغ دارید که اطمینان دارید خداوند همه کارها را به شکل معجزه وار انجام داد تا شما یا فردی در اطرافیان شما به خواسته خود برسد.
اینها نشانه های قدرت خلق کنندگی است که خداوند به واسطه دمیدن از روح خود در وجود شما قرار داده است.
اگر اندکی فکر کنید موارد زیادی در زندگی تان وجود دارد که تحقق خواسته شما از نظر دیگران دور از انتظار بوده است اما تنها به این دلیل که در وجودتان شوق و انگیزه رسیدن به آن خواسته را حفظ کرده اید خداوند از بی نهایت طریق وارد عمل شده و شرایط و امکانات و همزمانی هایی را رقم زده است تا شما را به خواسته تان برساند.
این نتیجه استفاده از قدرت خلق کنندگی است که در وجود شما قرار داده شده است.
شاید در ذهن شما این افکار مرور شود که قبولی در فلان رشته یا رفتن سر کار یا ازدواج با فردی مورد علاقتان خواسته بزرگی نبوده است اما خواستن آن خانه یا ماشین یا هر شرایطی که دوست دارید خیلی بزرگ و دست نیافتنی است.
به خودتان یادآوری کنید که آنچه برای ذهن منطقی شما بزرگ به شمار می آید برای خداوندی جزئی از جزء هم به حساب نمی آید.
آرزوها و خواسته هایتان را در برابر شرایط فعلی خود قرار ندهید بلکه آن را در برابر شرایط همیشگی خداوند قرار دهید.
شاید شرایط و ظاهر فعلی زندگی شما اینگونه باشد که توانایی پرداخت مبلغ خرید آن خانه یا ماشین یا هر شرایطی را ندارید اما آنچه از نظر شما منطقی است از نظر خداوند هرگز منطقی نیست.
منطق خداوند همیشه بر شدن و امکان داشتن و قابل خلق و تجربه کردن می باشد.
منطق خود را کنار بگذارید و با منطق خداوند به تحقق خواسته هایتان فکر کنید.
قدم دوم: ارزشمند بودنتان را خلل ناپذیر کنید.
همه ما در زندگی بارها مرتکب اشتباه شده ایم. در این شرایط ممکن است اطرافیانتان از شما انتقاد کنند و باعث شوند احساس گناه یا پشیمانی در شما شوند تا جایی که کاملا در هم شکسته و احساس بی ارزشی و بی لیاقتی کنید.
آگاه باشید که از این لحظه به بعد هرگز نباید در دام انتقاد و شکایت دیگران گرفتار شوید.
خداوند برای شما این حق و شرایط را در نظر گرفته است که بارها در زندگی تان مرتکب اشتباه شوید.
اشتباه کردن برابر با گناه کردن نیست.
این طبیعت زندگی است که همواره در معرض اشتباه کردن باشید.
ممکن است در حرف زدن مرتکب اشتباه شده و حتی باعث رنجش دیگران شوید. اصلا مهم نیست. می توانید برای اشتباهی که مرتکب شده اید عذرخواهی کنید و سعی کنید گفتار خود را اصلاح کنید.
ممکن است در عمل مرتکب اشتباه شده باشید و حتی باعث آسیب به دیگران شوید. اصلا مهم نیست. در حد توان خود برای جبران اشتباهی که مرتکب شده اید اقدام کند و سعی کنید رفتار یا عملکرد خود را اصلاح کنید.
ممکن است در انتخاب کردن هر مساله ای در زندگی خود مرتکب اشتباه شوید. اصلا مهم نیست. در حد توان خود برای جبران اشتباهی که مرتکب شده اید اقدام کنید.
اشتباه کردن جزئی از زندگی انسان هاست و هیچ انسانی پا به این دنیای مادی نگذاشته است که بارها در زندگی اش مرتکب اشتباه نشده باشد.
فقط خداوند است که عاری از اشتباه و خطاست. همه انسانهای که تاکنون قدم به این دنیای مادی گذاشته اند و همه آنهایی که در آینده وارد این دنیای مادی می شوند بارها مرتکب اشتباه خواهند شد.
ماهیت تجربه کردن به همراه اشتباه کردن می باشد. انسان به قدرت خلق کنندگی مجهز شد تا بتواند هرآنچه دوست دارد را خلق و تجربه کند. اشتباه کردن جزئی از مراحل خلق و تجربه کردن است.
تا اشتباهی صورت نگیرد اصلاح و پیشرفتی در کار نخواهد بود.
همه پیشرفت های بشر به خاطر اشتباهاتی است که قبلا صورت گرفته و حتی آسیب هایی جدی به بشر وارد شده است اما همه اینها در جهت رشد و پیشرفت دنیای مادی هستند و باید باشند و راهی جز این نیست.
بنابراین برای اشتباهاتی که مرتکب شده اید حق دارید به دنبال اصلاح و بهبود خودتان باشید اما هرگز حق ندارید خودتان را سرزنش کنید. سرزنش کردن خود موجب تخریب احساس ارزشمندی و ناسپاسی خداوند است که شما را ارزشمند خلق کرده است.
چند لحظه به این شرایط فکر کنید:
شما انسان ارزشمندی هستید حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوید.
همسر شما انسان ارزشمندی است حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شود.
فرزندان شما انسان های ارزشمندی هستند حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوند.
اطرافیان شما انسان های ارزشمندی هستند حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوند.
به نظر شما ارتباط انسانها در چنین شرایطی چگونه خواهد بود؟!
دنیایی در صلح و آرامش را تجربه خواهیم کرد.
برای تجربه صلح و آرامش در زندگی نیاز نیست که همه انسانها به این واقعیت باور پیدا کنند یا مانند من و شما فکر کنند.
هر کدام از ما اگر به تنهایی این نگرش را در وجود خود ایجاد کنیم زندگی مان بهشت خواهد شد و این برای هر انسان به تنهایی کافی است.
من تا سن سی و دو سالگی به واسطه افکار و نگرش های اشتباهی که در وجودم بود خودم را انسان بی ارزشی می دانستم و همینطور هر انسانی که به نظر من مرتکب اشتباه شده بود را انسان بی ارزشی می دانستم. نتیجه این نگرش رنج بی پایان بود. همیشه با خودم یا دیگران درگیری ذهنی و فیزیکی داشتم.
زمانی که به این درک رسیدم که من انسان ارزشمندی هستم حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوم ابتدا با خودم به صلح رسیدم. دیگر برایم مهم نبود که دیگران درباره من و حتی اشتباهات من چه فکر یا نظری دارند.
من به احساس ارزشمند بودنم را به نظر خداوند درباره خودم گره زده بودم و به یک باره نظر و عقیده مردم برای من بی اهمیت شد.
سپس پذیرفتم که همه انسانها موجوداتی ارزشمند هستند همانگونه که من ارزشمند هستم و این نگرش باعث ایجاد صلح و آرامش در وجودم نسبت به اطرافیانم شد.
دیگر از رفتار و گفتار انسانها مانند گذشته خشمگین یا عصبانی نمی شدم.
اگر حرفی می شنیدم یا حرکتی مشاهده می کردم که باید باعث رنجش من می شد می توانستم بر احساس خودم مسلط باشم و این نگرش را در ذهنم مرور مکنم که این فرد هم انسان است و مانند من قابلیت اشتباه کردن دارد بنابراین می توانستم از شر افکار مزاحم که مرا دعوت به مقابله کردن و واکنش دادن می کرد رها شوم.
برای اینکه در زندگی به احساس آرامش برسید نیاز به همراهی اطرافیانتان ندارید. به تنهایی قادر هستید دنیای شخصی خود را سرشار از آرامش و احساس خوب کنید. این قدرت خلق کردنی است که خداوند در وجود هر انسان قرار داده است.
اگر در گذشته بارها مرتکب اشتباه شده اید و تصور می کنید به واسطه آن همه اشتباه انسان بی ارزشی هستید همین الان باید مخزن ذهن خود را از شر افکار منفی خالی کنید.
خداوند برای هر اشتباهی، رحمتی قرار داده است. بلند شو، سرت را بالا بگیر و زندگی کردن را ادامه بده و مطمئن باش که آینده تو روشن تر و پربرکت تر از گذشته ات خواهد بود.
بگو اى بندگان من که بر خود زیادهروى و اسراف کردید، از رحمت خدا نا امید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
سوره زمر آیه ۵۳
توجه کنید که خداوند از عبارت گناه یا حتی اشتباه استفاده نکرده بلکه از واژه زیادهروی و اسراف استفاده کرده است. این نشان از لطف و رحمت خداوند است که هرگز بندگان خود را خطاکار یا گناه کار نمی داند چون بر ماهیت وجود انسان آگاه است که قابلیت اشتباه کردن دارد و حتی ممکن است در اشتباه خود زیاده روی کند تا جایی که احساس گناه یا پشیمانی کند.
این نشان از بی تغییر بودن ارزشمندی شما در نزد خداوند می باشد. هرگز ارزش شما نزد خداوند تغییر نخواهد کرد و همیشه در همان حالت اولیه و مقدس خود باقی خواهد ماند.
اما آنچه از کودکی شنیده ایم همه وعده قهر و خشم خداوند را به واسطه اشتباه کردن داده اند و از آنجایی که همه انسان ها اشتباه می کنند بنابراین همه انسانها احساس بی ارزشی و دور شدن از خداوند دارند.
این درحالی است که همه کودکان جهان تا سن ۴ یا ۵ سالگی هرگز احساس گناه و پشیمانی ندارند به این دلیل که هنوز افکار و نگرش های آنها تحت تاثیر اطرفیان شان قرار نگرفته است.
همه ما در کودکی به شدن احساس ارزشمندی داشتیم و همین واکنش را از اطرافیان خود دریافت می کردیم.
همین الان شما با من هم عقیده هستید که همه بزرگسالان نسبت به کودکان احساس لطف و محبت دارند چون از نظر همه ما کودکان معصوم، قابل ترحم و ضعیف هستند که نیاز به محبت و حمایت ما دارند.
جهانی را تصور کنید که همین نگرشی که درباره کودکان داریم را نسبت به همه انسانها در همه سنین داشته باشیم؟ چقدر دنیای زیبایی خواهد شد.
برای تجربه چنین جهانی باید اقدام کنید.
ابتدا همان نگرش و واکنشی را که نسبت به کودکان دارید نسبت به خودتان داشته باشید.
سپس همان نگرش را نسبت به اطرافیانتان داشته باشید.
این برای تجربه آرامش و خوشبختی در زندگی کافی است.
قدم سوم: نیازمند ارزش و اعتبار انسان ها نباشید
شاید دیگران کاری کنند که شما احساس کنید اصلا استعداد و توانایی ندارید.
ممکن است رفتاری نشان دهند که به شما القا کنند انسان جذابی نیستید.
حتی ممکن است به جایی برسید که تصور کنید هیچ چیز جالبی برای ارائه کردن ندارید.
مردم ممکن است ناامیدتان کنند، طردتان کنند یا حتی چیزهایی بگویند که روحتان آزرده شود.
اگر ارزش و اعتبارتان را فقط از مردم کسب کنید در تمام طول زندگی تان احساس ضعیف بودن و نیازمند بودن خواهید کرد.
احساس بی ارزشی و خودکمبینی خواهید کرد و در این شرایط مسیر تحقق خواسته هایتان را سخت و پیچیده خواهید کرد.
اما اگر یاد بگیرید که ارزش خود را فقط از خداوند کسب کنید و به آنچه خداوند درباره شما گفته است گوش کرده و اکتفا کنید، آنگاه احساس می کنید انسان ارزشمندی هستید. رها شدن از قید و بند دنیای مادی را احساس خواهید کرد.
احساس بخشیده شدن در پیشگاه خداوند را تجربه خواهید کرد.
معنای واقعی عزت نفس و اعتماد به نفس داشتن را تجربه خواهید کرد.
احساس امنیت داشتن در پناه خداوند را احساس و تجربه می کنید.
اینها لازمه رسیدن به احساس ارزشمندی برای تحقق هر آرزویی است که در وجودتان شکل گرفته است.
همیشه به خاطر داشته باشید که خداوند شما را بر اساس ذهنیت والای خویش آفریده است. خداوند به شما نگاه می کند و می گوید: این شاهکار من است. این همان چیزی است که راضی ام می کند.
تمرین:
۱- با توجه به آنچه دریافت کردید درباره احساس ارزشمندی خودتان شرح دهید.
۲- نگرش شما درباره احساس ارزشمندی تان چگونه است.
۳- چقدر احساس ارزشمندی خود را به نگاه و توجه دیگران ارتباط داده اید.
۴- چقدر احساس ارزشمندی خود را به اطرافیان و افراد مهم زندگی تان وابسته کرده اید.
۵- راهکارهای مناسب برای اصلاح افکار و رفتار خود جهت افزایش احساس ارزشمندی تان را مشخص کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.48 از 54 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
بسم الله الرحمن الرحیم.
۱,احساس ارزشمندی احساس خیلی مهمی هست که انسانها آن را فراموش کرده اند. هر انسانی ارزشمند هست چون خداوند او را خلق کرده است. انسان ارزشمند خود و دیگران را ارزشمند میبیند میتواند وقتی خودش یا دیگران اشتباه کردن با توجه به اینکه همه ارزشمندن به راحتی ببخشد. احساس ارزشمندی وابسته به دیگران یا نماز و عبادتی که انجام میدهیم ندارد و خداوند ما را ارزشمند آفریده است.
۲,احساس ارزشمندی این هست که خود را دوست داشته باشیم.توانایی خود را ببینیم خود و دیگران را تحسین کنیم.
۳,قبلا خیلی زیاد ولی الان پنجاه پنجاه هست نسبت به گذشته خودم کم شده ولی جا داره که خیلی بهتر بشه.
۴,احساس ارزشمندی من در گذشته زیاد به تعریف و تمجید والدینم بستگی داشت یا همسرم ولی الان خیلی کم شده است.
۵,خواندن روزانه همین مطلب یا ضبط کردن و گوش کردن آن بهترین راه حل هست به نظرم.
سلام و درود بر استاد عطا روشن
خداوند مرا ارزشمند خلق کرده ولی متاسفانه ما از همون کودکی به جهت برخورد های نا مناسب والدین احساس بی ارزشی و پوچی کردیم وقتی غذامون نمیخوردیم و کمی از غذا باقی میموند بهمون میگفتن تو کاری بدی میکنی و خداوند دوستت ندارم پس باید برای ارزشمند بودن در نگاه خدا و پدر مادر باید کاری که از نظر اونها درست بود انجام میدادیم یادم میاد وقتی با خواهر ها و برادرم سرسفره مینشستیم کسی که زیاد میخورد قوی بود سالم بود بچه خوبی بود ومن برای رضایت والدین حتی اگر گرسنه هم نبودم گاهی اوقات ته مونده غذای اونها رو میخوردم وبعدش احساس ارزشمند بودن و خوبی داشتم یا چون ما چندتا دختر بودیم و یه برادر داشتیم همیشه سرکوفت میخوردیم وحتی برای دختر بودنمون هم احساس بی ارزشی بهمون میدادن وقتی بزرگتر شدم این جامعه بود که برای کارهای ما بهمون مدال بی ارزش بودن یا نبودن میداد همیشه احساس خوب رو برای رفتار مون باید از دیگران میگرفتیم واحساس خودمون اصلا و ابدا ارزشی نداشت یعنی این تایید اطرافیان بود که احساس ارزشمند ی برای ما داشت اینجوری عادت کرده بودیم چقدر غم انگیز بود یادمه من تا زمانی ازدواج کردم هیچ احساس ارزشمند بودنی نداشتم نسبت به خودم در حالی که حتی دادن یه لیوان آب به یک گلدان میتونه ارزش بالایی به انسان بده یعنی خدایی که تصمیم به خلقت منو گرفته وبرایم وقت گذاشته حتما ارزشمند بودم برایش وبسیار منو دوست داره چون از زمان تولد این همه نعمت برایم آفریده تا از اونها استفاده کنم از وقتی ارزش خودم رو فهمیدم به خودم می بالم خورشید ماه و طبیعت و روز شب و همه اینها در خدمت انسان هست و خداوند بسیار بزرگ و بخشنده هست و من بنده میرم و تایید خودم و زندکی خودم رو از بنده دیگه ای که دقیقا مثل خود من مخلوق پر ورد گارم هست میکیرم یعنی نگرش اون فرد در مورد من میتونه حس خوب بودن یا بد بودن رو بهمون بده
وچقدر ما ناسپاس هستیم در رفتار با خداوند مهربان من لیاقت زندگی خوب را دارم چون در پیشگاه خدای قدرتمند و توانایم ارزشمند ترین موجود روی کره خاکی هستم وتمام خاسته هایم را فقط از او میخواهم من انسان ارزشمندی هستم چون مورد هدایت پروردگارم قرار گرفته ام خدایا شکرت
✴️سلامم و درود به همه دوستای خوبم و استاد عطارروشن عزیز✴️
بهای گام ۱۳: من ارزشمند خلق شدم.
۱- با توجه به آنچه دریافت کردید درباره احساس ارزشمندی خودتان شرح دهید.
منم دقیقا قبلا مثل تعداد زیادی از آدما درونا داغون بودم و احساس ارزشمندی کمی داشتم .
از دوران مدرسه شروع شد از زمانی که باید نفر اول کلاس میشدم تا مامان بابام بهم افتخار کنند و همیشه هم بهمون میگفتن شماها باید درس بخونین تا ما جلوی معلمای شما سرافکنده نباشیم.
منم میخواستم دختر خوبی باشم الانم یادمه توی همون دوران ابتدایی و کلاسای چهارم و پنجم من دیگه با بچه های دیگه بازی هم نمیکردم تا بتونم بیشتر درس بخونم.
توی مرحله بعد باید مدارس خاص شهرمون قبول میشدم تا پدر مادرم و معلما مطمئن باشن که من بااستعدادم.اون دوران گذشت و منم مدرسه خاص مدنظرشون قبول شدم ولی از طرفی اون زمان بود که اضافه وزنم شروع شده بود و به شیوه های مختلف و از زبان آدم های مختلف برای بد تیپ بودن آدمای چاق تذکر داده میشد بهم .
احساس خیلی بدی داشتم هم باید کلیی درس میخوندم هم باید ورزش میکردم هم باید کم میخوردم و یادمه اون زمان اصلا آرامشی برام نمونده بود از طرفی با بچه های فامیلی به بهانه های مختلف مقایسه میشدیم چه به صورت مستقیم چه غیر مستقیم !!!
امروز فهمیدم که نظرات آدمای دور و برم به شرایط و محیط پیرامون بستگی داره اون زمان اینو نمیدونستم برای همین همش سعی میکردم نظرات آدمای مختلف رو جلب کنم و واقعا شایدم موفق میشدم ولی گذرا و ناپایدار بود .
اون زمان گذشت و وارد محیط بزرگتر دانشگاه شدیم ،من از بعد کنکور تلاش جدیم رو برای لاغری شروع کرده بودم و دو سه ماه بعد وارد سایت شدم و باور های محکم چاقیم تغییر کرده بود بنابراین لاغرتر شده بودم یعنی فقط حدود ۱۲ کیلو از اضافه وزنم مونده بود کلا ،خلاصه رفتم دانشگاه و اون زمان با این دیدگاه رو به رو شدم که صورت آدم زاویه فک داشته باشه یا اندام دخترا باید ساعت شنی باشه و پسرا باید سیس پک داشته باشن و کلی باید های بیپایه و اساس…
البته خداروشکر من با این محتواها آشنا شده بودم و دیگه به اون شدت قبل تحت تاثیر این موارد قرار نگرفتم ولی میبینم دخترای همسن من چقدر خودشون رو اذیت میکنن و دست به عمل های خطرناک و متنوع میزنن برای اینکه حتما فلان طور بشن!
۲- نگرش شما درباره احساس ارزشمندی تان چگونه است.
بعد از خوندن این گام
به این نتیجه رسیدم من مخلوق برترین وجود هستی ام و از تمام صفات و ویژگی های اون برخوردارم ، به عظمت کهکشان و آسمان و ستارگان فکر کردم به زیبایشون بعد یاد خودم آوردم که طبق گفته خدا من برتریت دارم به همه اینا به همه چی !!!و بعد احساس خوبی بهم دست داد بعدش به این نتیجه رسیدم از این لحظه به بعد برای همه موضوعات زندگیم به خودم یادآوری کنم نظر خدا رو و اکتفا کنم به حکم مکتوب خدا!!!
من قبلا هم به این موضوع فکر کرده بودم با خودم قول داده بودم دیگه طبق معیارای از قبل تعیین شده و بی اساس جامعه جلو نرم ولی بازم گاها وقتی احساس بی ارزشی و حقارت میکردم مثلاً زمانی که احساس میکردم کسی بهم بی احترامی میکنه یا بهم اهمیت نمیده یا مثلاً بازم زمانی که آدمای مهم زندگیم ازم انتقاد میکردن ،من درگیر میشدم زیادم درگیر میشدم …
اما امروز یه اتفاقی برام افتاد و من به راحتی تونستم کنترل کنم احساسم رو چون با خودم گفتم مهم نیس سارا چی میگه مهم اینه من تحت هررر شرایطی عزیزترینم برای خدا و خدا همه چیزه ، آدمایی که امروز توی زندگی منن ممکنه فردا نباشن پس اهمیتی نداره نظرش وقتی فکر میکنم اشتباه کرده و اشتباه میکنه !!!
۳- چقدر احساس ارزشمندی خود را به نگاه و توجه دیگران ارتباط داده اید.
توجه دیگران گاها به شخصیت و شعور آدما توی فلان مسئله خاص بود
گاها به تحصیلشون بود
گاها به مدرک اونا و شغلشون بود
گاها به پدر و خانواده یه شخص بودد
گاها به وضعیت بدنی و جسمی اون بود
گاها به زیبایی چهره شون بود
گاها به ماشین و موبایل و حساب بانکی و خونه شون بود.
۴- چقدر احساس ارزشمندی خود را به اطرافیان و افراد مهم زندگی تان وابسته کرده اید.
خیلی زیااد استاد ،هر آدمی که توی زندگی اهمیت پیدا میکرده برام
سعی میکردم طبق گفته های اون زندگی کنم تا راضی شون کنم ، یا نظرشون راجب من مثبت بشه و چقدر این طور زندگی کردن ظلم به خوده!!!چون تو خودت افکار و علایق خودتو میزاری کنار و مثل ربات میخوای یکسری رفتارها رو اجرا کنی تا بشی شبیه ایده آل افراد دیگه …
۵- راهکارهای مناسب برای اصلاح افکار و رفتار خود جهت افزایش احساس ارزشمندی تان را مشخص کنید.
راهکار مناسبم برای خودم اینه که بارها این آگاهی ها رو مرور کنم و بعدش زندگی خودم رو تحلیل کنم بعدش اون فکرا یا رفتار هایی که میفهمم ناشی از کم ارزش کردن خودم در ذهنم هست رو حذف کنم
و هر روز به خودم یادآوری کنم دیدگاه خداوند رو در مورد خودم
استاد مجددا مچکرم ازتون بابت این آگاهی ها 🪴
خدایا ازت ممنونم بابت هدایتم به این مسیر
بنام خداوند بخشنده و بخشایشگر
این مطالب زیبا که داخل سایت قرار دادن استاد چقدر ارزشمند و چقدر گرانبها هست
حس من میگه اینکه توی این سایت باشم و کلا به مسیر لاغری با ذهن هدایت بشم یه قصد بزرگتر داخلش داشت و اون هم این بود که با این دوره و دوره زندگی با طعم خدا و تمام دوره های تغییر زندگی هدایت بشم
چون احساس ارزشمندی در وجود من بسیار بسیار خورد شده بود و خدا منو هدایت کرد به اینجا
برای احساس ارزشمندی همین بس که بدونیم از او هستیم
همین بس که از منبع هستیم
و آنقدر ارزشمندیم که هیچ فردی نمیتونه روی ما قیمت و عدد بزاره
اصلا این اعداد مادی هیچ وقت نمیتونن ارزش واقعی ما رو مشخص کنیم
مگه میشه برای خدا عدد و قیمت و ارزش گذاشت؟؟؟
پس برای ما هم نمیشه چون پوست و گوشت و خون و استخونمون همه چیزمون از اونه
همون نیروی برتر که همه چیز رو به جریان میندازه
غیر قابل قیمت گذاری هست
همینطور که او هست
همینطور که عشق هست
ما هم هستیم لازم به انجام هیچ کاری نیست یعنی همین بودن هم ارزشمند
ارزشمند تر از هر چیز مادی، ماشین و خونه و طلا و جواهر و پول و جت شخصی و هلیکوپتر و ماشین اسپرت و رابطه عاطفی و بچه و هر خواسته دیگه ای
اینکه ما از اون ارزشمند تر هستیم اینه که مهمه
اینکه پایه و اساس رسیدن به آرزوها هاست احساس ارزشمندی و احساس لیاقت
احساس اینکه من هم خوبم مثل همه آدمای دیگه که خوب هستن
مثل همه افراد نه بالا تر هستم نه پایینتر
اگه هر اشتباهی هم انجام بدم اینکه از منبع هستم درش تغییری ایجاد نمیشه و ارزش من هم درش تغییری ایجاد نمیشه
وقتی تصویر درستی از خودمون داشته باشیم به مرور عزت نفس و احساس ارزشمندی در ما شکل میگیره حالا مهم نیست چقدر اشتباه کردیم
خودمون رو ببخشیم
و جبران خسارت کنیم، حالا خسارت به هر کسی میتونه باشه
خیلی خوشحالم برای اینکه اینجا هستم خدایا شکرت
به نام خدایی که مرا باارزش خلق کرده است.
سلام خدمت استاد بزرگوار و همه عزیزان.
قدم اول:من انسان ارزشمندی هستم. بریم درمورد این موضوع صحبت کنیم.
چرا انسان ارزشمندی هستم؟چون خدا منو خلق کرده است
چی؟نشنیدم،بلندتر تکرار کن. چون خدا منو خلق کرده است. اهان خدا من را خلق کرده. یک خیاط سرکوچه منو ندوخته یک نجار منو با چوب درست نکرده. یک سنگ تراش یا مجسمه ساز منو نتراشیده یک نقاش منو نکشیده یک بنا اجر نچیده رو هم تا منو بوجود بیاره یک اهنگر منو ذوب نکرده تو قالب نریخته تا من شکل بگیرم و…..
منو خدا خلق کرده منو قدرت مطلق جهان هستی خلق کرده منو خدایی که توانا و شنواست دانا و بینا هادی و حامد رازق و وهاب و رحمان و رحیم هست خلق کرده.
خدای کیه؟قدرت مطلق هستی، کسی که برتر از اون نیست کسی که تا بگوید باش موجود میشود کسی که هیچ کس قدرت و توانایی رقابت کردن باهاش را ندارد.
کسی که نه بوجود اومده نه از بین میره همیشه هست و خواهد بود همیشه بوده کسی که کلی زیبایی خلق کرده فرشته جن حیوان درختان کهکشان هستی منظومه شمسی کسی که بالاتر از قدرتش قدرتی وجود نداره حالا چنین کسی وقت گذاشته مرا خلق کرده است. من انسان را چنین کسی وقتی منو خلق کرد به خودش احسن گفت. چنین کسی به همه گفت بهم سجده کنند و چون شیطان سجده نکرد اونو کافر خوند و از بهشت بیرونش کرد. چنین کسی همواره مرا هدایت میکنه منو غرق در نعمتهای خودش کرده و گفته از پاکیزه ها لذت ببر همش برای تو هست هر چی بخوای بهت میدم فقط منو بپرست فقط به من و قدرت من ایمان داشته باش در خونتو باز کن تا خواسته ها به دستت برسه . چنین کسی گفته تو برای من ارزشمندی بدون نماز و روزه و کار خاصی از دید بشر همینکه من خلقت کردم ارزشمندی. خدا منو با ارزش آفریده گفته تا زنده ای لیاقت استفاده از تک تک نعمت هامو داری هر چی بخوای بهت میدم من دوستت دارم و دوست داشتن خدا برایم کافی است خدایا شکرت.
احساس ارزشمندی من به میزان احساس رضایت عملکرد درونی من بستگی دارد نه به بقیه . من امروز تونستم ادامه ساندویچی که میل نداشتم را نخورم و به خودم افرین میگم من از این عملکرد خودم احساس رضایت درونی فراوانی داشتم و احساس کردم که واقعا از خودم حسابی راضی هستم و این منو پیش خودم کمی بیشتر ارزشمند کرد میدونم احساس ارزشمندی من به خوردن یا نخوردن ربطی نداره ولی از عمل خودم احساس رضایت درونی داشتم.
خداوندا، همانگونه که مرا هدایت کردی به این آگاهی ها لطفاً قدرت عمل به انها را هم بهم بده.
خدایا شکرت. من شاهکار خداوند هستم من همان چیزی هستم که او را راضی خواهم کرد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان
این فایل های زندگی با کمک خداوند چقدر زیباست. از شما سپاسگزارم و از خدای خودم که مرا به اینجا هدایت کرد. بعد از سه چهار روز نوشتن در دفترم تموم شد و پانزده صفحه شد متن این جلسه. به شوهرم گفتم ارزشش را داشت و همین پانزده صفحه را بخوانم و تکرار کنم و درک و عمل کنم به آن تا آخر عمرم کافیه.
من ارزشمندم بی آنکه به کسی نیاز داشته باشم من ارزشمندم چون انسان هستم چون اشرف مخلوقات هستم من کسی هستم که خداوند بعد از آفریدم به خودش احسنت گفته است. من ارزشمندم بدون نیاز به مهارتی
بدون نیاز به پول بدون هیچی همین که انسانم ارزشمندم
همین که نفس میکشم ارزشمندم
من از وقتی این فایل را خواندم و در دفترم نوشتم انگار خودم را بیشتر دوست دارم و خودم را بسیار ارزشمند میدانم میرم جلوی آینه و با خودم صحبت میکنم به خودم لبخند میزنم و میگم دوستت دارم زهرای خوبم زهرای باارزش من.عاشقتم.
خب حالا بریم سراغ آن قسمت که گفتید با این نگرش دیگران را ببخشید که آنها هم انسان هستند و امکان اشتباه کردن دارند اصلا ماهیت انسان همینه. با همین یک جمله شاید خیلی از عزیزانی که در حقم با توجه به ارتعاشات خودم بدی کرده بودند را بخشیدم. من واقعاً خیلی ها را بخشیدم و حس میکنم امشب با آرامش بیشتری میخوابم.
جدای از همه اینها خودم را نیز بیشتر از همه بخشیدم و احساس گناهم کمتر شد. من اشتباه کردم از اشتباهم درس گرفتم باش عذر خواهی کردم از آن اشخاص. به درگاه خداوند بارها توبه کردم و میکنم. امیدوارم یک روز بابت اون اشتباهم بتونم کامل خودم را ببخشم هرچند الان کمتر شده احساس بدم ولی میدونم که یک روز کامل خودم را میبخشم.
خدایا شکرت بابت همه چیز
به نام خداوند بخشنده و کریم
احساس ارزشمندی خود را به توجه خداوند به خودتان در همزمان کردن شما با اتفاقات و شرایط مناسب وابسته کنید تا بالاترین سطح ارزشمندی را تجربه کنید.
بیایید درمورد این قسمت صحبت کنیم .
سالها پیش که به مدرسه میرفتم دم غروب بود که از مدرسه آمدم و رفتم آشپز خانه وضو بگیرم داشت اذان میداد یک لحظه گفتم بزار اذان تموم بشه بعد بیام وضو گرفتم و اومدم بیرون از آشپزخانه و کنار دیوار نشستم زمین همینکه نشستم زمین باد محکمی وزید و از روشنایی آشپزخانه چندین آجر ریخت داخل و شیشه ها شکست و همراه آجر ریخت دقیقا جایی که من چند ثانیه پیش آنجا بودم این همزمانی واقعا عالی بود و چقدر خداوند در آن زمان به من رحم کرد چون من برایش ارزشمند بودم و تمام آن آجرها به جای فرود آمدن روی سر من در زمین ریخت.
بعد از ازدواج روزی کابینت ها را ریختم بیرون و مرتب کردم و دوباره چیدم و داشتم غذا میپختم یک لحظه نمیدانم چه اتفاقی افتاد که من از آشپزخانه خارج شدم و همزمان تمام وسیله های کابینت بالایی که شیشه هم بود ریخت پایین و خورد شد من اون لحظه نه نمازی میخواندم نه دعایی میکردم و نه عبادت خاصی ولی خداوند مرا بخاطر اعمال و رفتار من دوست ندارد بلکه بخاطر انسان بودنم دوست دارد و بسیار برای من ارزش قائل بود و آن همزمانی را ایجاد کرد.
امروز غروب دوچرخه ام را آوردم تا سوار شم ولی متأسفانه زنجیر انداخته بود و من بلد نبودم زنجیر آن را بندازم سرجایش پسر بچه ای از کوچمون رد میشد گفت خاله کمک میخوای گفتم بلدی زنجیر این را بندازی گفت البته اهرم را فشار بده و سریع انداخت باز هم من نه نمازی میخواندم نه روزه بودم نه تسبیح دست داشتم نه ذکر میگفتم فقط بعد از رفتن آن بچه گفتم خدایا شکرت بابت این همزمانی مرا در زمان مناسب در مکان مناسب قرار دادی.
الان میفهمم که خداوند برای من ارزش قائل هست و مرا هدایت میکند بدون هیچ عمل خاصی خدا برای من ارزش قائل هست و من برای او ارزشمند هستم بنابراین مرا هدایت میکند و هوایم را دارد.
چند شب پیش نصف شب حال همسرم خراب شد و من بردمش بیمارستان ولی کارت من پاسخ نمیداد و تمام پول در کارت من بود و حتی با گوشی هم نمیشد به کارت دیگری واریز کنم و بسیار بسیار خلوت انسان بسیار شریفی در آن لحظه وارد بیمارستان شد و کارت خودش را داد کشیدند وگرنه خداوند میداند که اگر آن همزمانی نبود ما چقدر باید در بیمارستان معطل میشدیم و حالا میگویم که خدایا شکرت بابت آن شب بازهم نه مشغول نماز خواندن بودم نه روزه و عبادت خاصی از نظر دیگران ولی چون برایش ارزشمند بودم مرا در زمان مناسب در مکان مناسب قرار داد. خداوند برای من ارزش قائل هست من یک انسان با ارزش هستم و تمام کارهایی که انجام میدهم نیز باارزش هست.
خدایا شکرت.
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان
بسیار عالی و درجه یک بود این نوشته و سپاس از شما بابت تهیه این فایل.
بخش اول:من یک انسان ارزشمند هستم همینکه پا به این دنیا گذاشته ام ارزشمند هستم همین که خدا مرا انسان خلق کرده ارزشمند هستم همینکه خدا از روح خودش در وجود من دمیده است ارزشمند هستم و برای ارزشمندی نیازی به هیچگونه مهارت یا تشویق دیگران ندارم همینکه انسانم ارزشمند هستم.
بخش دوم و سوم:با توجه به این آگاهی ها فهمیدم که من بسیار بسیار ارزشمند هستم و خداوند معیار ارزشمندی مرا هیچ عمل و رفتاری قرار نداده است و او بسیار زیاد برای من به جانب انسان بودنم ارزش قائل هست.پس همینکه انسانم ارزشمند هستم.
قبلنا اگر کسی از من تعریف میکرد ارزشمند بودم اگر کسی از غذای من تعریف میکرد غذایی که پخته بودم و زحمتی که کشیده بودم ارزشمند بود و…. ولی حالا من ارزشمند هستم پس تمام کارهای درستی که انجام میدهم هم ارزشمند هست و نیازی به تأیید و تحسین دیگران ندارد. اگر اشتباه میکردم قبلنا من بی ارزش بودم ولی الان میدانم که انسان با آزمون و خطا پیشرفت میکند به شرطی که دوباره آن اشتباه را انجام ندهد و خودم را بابت اشتباهاتی سرزنش نمیکنم.
بخش چهارم:من خیلی احساس ارزشمندی خودم را به افراد خانوادم ربط میدادم مثلا پدر مادرم ازم راضی باشند باارزشم اینو بخرم براشون باارزشم بهشون هر روز زنگ بزنم باارزشم اگر خواهرم این را تایید کند ارزش دارد اگر رد کند ارزش ندارد.
بخش پنجم:نوشتن این مطالب در دفترم و ایجاد باور ارزشمندی بدون هیچ قید و شرطی مطالعه آیاتی که درمورد ارزشمندی انسان صحبت کرده است و ایجاد باور من ارزشمندم چون انسان هستم من ارزشمندم پس داستانی که مینویسم نیز بسیار ارزشمند هست.من ارزشمند هستم پس تمام کارهایی که انجام میدهم ارزشمند هستند من ارزشمندم پس نوازندگی من هم باارزش هست و من برای ارزشمند بودنم نیاز به هیچ چیزی ندارم
خدانگهدار.
به نام خدای مهربان
بت سپاس از استادعزیزم بابت نوشت این مطالب زیبا
استاد عزیزم شنا با نوشتن این مطالب به من نشون دادید که خداوند چقدر ارزشمند من رو آفریده و من خودم رو بی ارزش میدونستم
من فکر میکردم باید واجبات و مستحبات رو مرتب انجام بدم تا خدا من رو دوست داشته باشه ولی بعضی جاها میدیدم بعضی خانواده ها رفته بودن مکه و نماز میخوندن و روزه میگرفتن ولی همیشه با مردم قهر بودن که فلانی چرا این رو به من گفت اون یکی چهارم داشت باور کنید باعث شده بود از شهرشون برن تا مردم در موردشون نژر ندن و همیشه زندگی جالبی نداشتن با خودم میگفتم چطور اینقدر مومن هستن ولی از زندگی راضی نیستن الان متوجه شدم که احساس ارزشمندی نداشتن اونا خودشون رو دوست نداشتن
همیشه که میبینمشون از خدا گله و شکایت دارن
الان متوجه ارزشمندی شدم استاد من بارها فکر میکردم باید همه ازم راضی باشن اگه نباشن دیگه بی ارزشم سعی میکردم با حرف زدن دیگران رو قانع کنم
الان دیگه احساس میکنم خداوند در کنار من است و او به من ارزش و اعتبار میدهد خداوند من رو خلق کرده ورُآیت او مهم است البته نه اینکه بزاریم دیگران هم آزمون ناراضی باشن ولی اصرار بر راضی نگهداشتن اونا نکنیم
راهکارهایی برای ارزشمند بودن خودم در نظر گرفتم اول اینکه ایمانم رو به خدا قویتر کنم دوم از کسی گله و شکایت نکنم چون همه انسانها اشتباه میکنن و سوم اینکه ارزش جسم و روحم رو بدونم نزارم کسی به آنها توهین کنه و مواظب جسم و روحم باشم و به آنها برسم چون روح خداوند در من دمیده
دیگه به رفتارم و کردارم ارزش میدم و خداوند رو راًی نگه میدارم نه دیگران رو
با سلام
من به شدت احساس ارزشمندی پیدا کردم حس میکنم اگر کوچک ترین بی احترامی به خودم بکنم یا جسمم و یا روح مو نادید بگیریم یابه احساساتم توجه کنم انگار به خداوند توجه نکردم چون من جدا از ربم نیستم او در من دمیده او مرا خلق کرده او مرا ارزشمند دانستهپس من و تمام انسان ها بسیار ارزشمندیم
ما ارزشمندیم چون از کسی که ارزشمندترین نیروی جهان ینی الله است خلق شده ایم پس به خودی خود از بدو تولد تا بی انتها هرآنچهکه کرده باشیم یا نکرده باشیم تاثیری بر ارزشمنده ما ندارد چون ما انسان ها داتا ارزشمندیم
وقتی ذاتا ارزشمندیم دیگر چه فرقی میکند دیگران چه نگاه یا نظری راجب ما داشته باشند وقتی الله مارا ارزشمند دانسته به وجود آوردهدیگران چه فکری میکنند یا نه اصلا مهم نیست
هرگز احساس ارزشمندی ام وابسته به دیگران نیست چون این منم که به خودی خود باارزشم توسط الله پس این شرک است که ما خود راوابسته به دیگران بدانیم یا دیگران را گلد کنیم درنظرمان یا برای چون اصل خداست و خدا و تمام و اون مارا ارزشمند دانسته مهم همینهو بس
راهکارهای مناسب:
از این به بعد هر کاری که برای خودم انجام بدم به این خاطر است که من با ارزشم از حمام رفتن گرفته تا خوردن خوراکی ها و غذاهایسالم ،استفاده نکردن از دود یا چیز های مضر،افکار بیهوده نکردن چون من با ارزشم ،زمان بیخود هدر ندادن ،مراقبت از جسم مراقبتاز اعصابم مراقبت از احساسم
پوشیدن لباس های زیبا و راحت چون من باارزشم ،ارایش کردن چون من با ارزشم به خودم می رسم ،توجه نکردن به نظر یا انتقادنادرست دیگران چون من باارزشم ،با کسی پا د بحث نشدن ،از کسی ناراحت نمیشم چون انسان ها باارزشن و قابل احترام ،با دیدارزشمندانه به همه نگاه میکنم چون خداوند خالق همه چیز است
ممنونم از استاد بررگوار و ارزشمندم
خداوندا هر خیری بهم میرسه از طرف توست
و هر شری بابت نگرش ها و اعمال خودم است
خدایا شکرت .
سلام خدای مهربونم
خدایا شکرت که مرا ارزشمند خلق کردی
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
خداوند مرا ارزشمند خلق کرده است
ایا من انسان ارزشمندیم ؟
من چکار کنم که ارزشمند بشم ؟
سالهای عمرم بر این اساس گذشت که چکار کنم که از نظر خدا و مادرو پدرو همسرو همکارو غیره ارزشمند باشم
در مورد خدا که نظرات گوناگون بود که باید نمازم رو به موقع میخوندم
باید روزه هامو میگرفتم و اگر روزه قضا میداشتم باید همون سال میگرفتم وگرنه
باید موهامو نمیدیدن وگرنه از یک مو منو اویزون میکردن
و خیلی از این کارها رو باید انجام میدادم تا ارزشمند بودم
باید دختر خوبی میبودم و به حرف پدر و مادرم گوش میکردم تو کارها کمک میکردم هر چی اونا میگفتن رو میخواستم در مورد سلیقه لباس و همه چیز و اگر به حرفشون نکنم دختر بدی هستم
اگر درکارها به خواهر برادر کمک کنم خوبم و ارزشمندم ولی اگر این کاررو نکنم ارزشمند نیستم
اگر کارهای همکارم رو هم پوشش بدم ارزشمندم ولی اگر این کار رو نکنم همکار بی ارزشی هستم
ایا واقعا اینها معیار ارزشمندی واقعی است و من واقعا با این کارها ارزشمندم من با وجود این همه کارها دربعضی اوقات انسان بی ارزشی بودم چون هیچ وقت نمیشه مدام توقعات این افراد رو انجام بدم و اگر یک دفه نتونم دختر خوبی و خواهر خوبی وهمکار خوبی و بنده خوبی باشم بی ارزشم
ارزشمندی که با این معیارها باشه موقته و نمیتونه ارزشمندی واقعی باشه
پس ارزشمندی واقعی چیه و بر چه مبنایی هست ؟
متاسفانه در خانواده های ما با ایجاد حس رقابت در ما که نگاه کن فلانی از تو بهتره این حس رو که باید تلاش کنیم تا از اون فرد بهتر بشم رو درما ایجاد میکنن و این حس همچنان که بزرگ میشیم در ما رشد میکنه و همراه ماست و حس ارزشمندی ما وابسته میشه به تایید پدر و مادر
به خوب بودن همسر
به خوب بودن فرزند
یا یک سری از اعمال ورفتار
ولی روز هایی بود که به این نتیجه میرسیم که پدر و مادرو همسر و فرزند و حتی خدا هم مارو ناامید میکنه و با خودمون میگیم حتی خدا هم مارودوست نداره
پس نکته مهم اینه این نگرش احساس ارزشمندی من با تایید دیگران بستگی داره
کلید واقعی و اصلی احساس ارزشمندی این است که انتخاب کنم که خداوند بهترین و مهمترین فرد زندگی من است وقتی احساس ارزشمندیم رو بر اساس گفته های خداوند در مورد خودم بدونم به بالاترین احساس ارزشمندی میرسم
خداوند منو جور دیگه ای میبینه
من انسان ارزشمندی هستم چون زنده ام
من تاوقتی زنده ام لیاقت بهرهمندی از نعمت های الهی را دارم این نگاه خداوند من است
من انسان ارزمندی هستم چون هدایت شده ام
این هدایت در تمام لحظات عمرم صورت گرفته و میگیره و این نگاه خداوند به من است
من انسان ارزشمندی هستم چون در همزمانی های مناسب قرار میگیرم و این نگاه خداوند به من است
وقتی من در جای مناسب و زمان مناسب قرار میگیرم تا زندگیم تغییر کنه مثل قرار گرفتن جلوی دربانک و پیدا شدن همزمان خانمی که کتاب راز رو به زور به شوهرم بفروشه و این کتاب در اختیار من قرار بگیره و من به این سایت راه پیدا کنم
من از نگاه خداوند ارزشمندم ولی سالهای عمرم طی شدم تا این احساس ارزشمندی رو از نگاه دیگران دریافت کنم
وقتی بچه بودم خودم رو به ابو اتیش می زدم تا تایید مادرم رو بگیرم یادمه یک روز کتری و قوری روی گاز بالای کابینت بود و من رفتم بالا تا قوری که در حال ترکیدن بود رو از روی کتری بزارم پایین تا تایید مادرم رو داشته باشم وپام گیر کرد و افتادم پایین و دندون جلوم شکست و تا وقتی دیپلم گرفتم این درد رو همراه خودم داشتم
و این تلاش همچنان ادامه داشت تا زمان بزرگسالی و باز برای خواهر وبرادر کار کردم تا تایید ارزشمندی خودم رو از اونا بگیرم
و قتی رفتم سر کار اینقد کار کردم تا ارزشمند باشم تا چشمام به شماره 4رسید و خیلی ضعیف شد
شرک ورزیدن چیه ؟وقتی در رابطه خودم با خدایم شریک قاعل شدم من شرک ورزیدم
شرک ورزیدن فقط این نیست که من برم بت پرست بشم وقتی من ارزشمند بودن رو به نظرو نگرش وابسته کنم شرک ورزیدم
خداوند برای نگرش من ارزش قاعله وای این چقد کلیدیه
من قبلا وقتی نگرشم و انتظارم از خودم بد بود و از خدا بد بود خب خدا برای این نگرش ارزش قاعل بود و بدبختی رو برام بر اساس دستورات خودم عمل میکرد
من هر چی در مورد خودم عقیده و انتظار داشته باشم دقیقا خدا همانطور با من برخورد میکنه و این نهایت ارزش و احترام خداوند به من است خداوند برای نگرش و عقیده من بسیار ارزش قاعلی است
پس اولین کارم تغییر نگرشم نسبت به خودم هست و این تغییر نگرش باعث تغییر زندگی من میشه
من باید احساس ارزشمندی کنم تا به خواسته هایم برسم
دریافت نعمت های خداوند بسته به احساس ارزشمندی من نسبت به خودم دارم داره وقتی من خودم رو ارزشمند بدونم و لایق نعمت های الهی پس خداوند نعمت های الهی رو وارد زندگی من میکنه و من احساس خوشبختی میکنم
چرا من ارزشمندم ؟چون خداوند خالق من است
همیشه این فکری که من چه کار مهمی انجام داده ام تا از نظر خدا ارزشمند باشم فکرم رو درگیر میکرد خب من چرا باید ارزشمند باشم ؟من که نه از صالحینم و نه از خوبان چرا باید ارزشمند باشم ولی فهمیدم که همه اینها با حساب کتابهای دنیایی و زمینی است که من احساس بی ارزشی و بی لیاقتی میکنم
با حساب کتاب خدا من انسان باارزش و ارزشمندی هستم
این که من ارزشمند نیستم نگاه من است
ولی نگاه خداوند به من این است که من انسان ارزشمندی هستم
خداوند من انسان رو به عنوان جانشین خودش بر روی زمین خلق کرد پس من چطور میتونم بی ارزش باشم
خداوند مرا خلق کرد و علم اسماع رو به من اموخت علم اسماع همون علم اسرار افرینش هست خداوند به من استعداد داده که هر چه بخواهم در این دنیا برای خودم خلق کنم
خداوند به من قدرت و ذهن داد تا بتونم در این دنیا زندگی خودم رو خلق کنم و به خواسته هایم برسم
من انقدر ارزشمندم که تمام ملائکه به من تعظیم کرده اند
من انقدر ارزشمندم که خدا وقت خلق کردنم روحش را در من دمیده است
من وقتی در این مسیر قرار گرفتم لاغر شدن از نظر خیلی ها ازاین راه غیر ممکن بود ولی من به ان رسیدم و تونستم با نیروی ذهنم لاغر بشم و لاغر بمونم
پس قدم اول ایمان به ارزشمندی خودم است
نیاز نیست که من رفتار و اعمال خاص انجام بدم تا در نظر خداوند باارزش و ارزشمند باشم فقط کافیه من باور کنم که ارزشمندم و لیاقت داشتن نعمت های الهی و دریافت خواسته هایم رو دارم
ممکنه که خونه بخوام ولی درگیر این بشم که چطوری ولی احساس ارزشمندی هیچ ربطی به توانایی مالی من نداری چگونگی پرداخت یادر اختیار گرفتن این نعمت ها وظیفه من نیست خداوند تحقق این خواسته ها رو تضمین کرده است
مثلا چیزی که به همین تازگی چند ماه پیش معجزه وار بود این بود که من یک وام خونگی داشتم برنده شدم و رفتم طلا خریدم ودقیقا همزمان خونه ای پیدا شد که کنار مغازه همسرم و کنار پارک بود پیدا شد و من طلا ها رو با کلی سود فروختم و تونستم رهن خونه رو جور کنم و خیلی راحت این همزمانی ها انجام شد اگر میخواست دراختیار خودم باشه نمیتونستم این پول رو به این راحتی تهیه کنم و فقط این کار خدا بود و بس
وقتی دیپلم میگرفتم شرایط خوبی نداشتم و ولی من همون سال اول دانشگاه مرحله اول دانشگاه قبول شدم و مرحله دوم هم همون رشته ای که دوست داشتم قبول شدم و درصورتی که چند تا از دوستام همه جاها قبول شدن پیام نور و دولتی و ازاد و تربیت معلم ولی مرحله دوم هیچ جا قبول نشدن و میدونم قبولی من به دلیل شوق من برای قبولی در دانشگاه بود و این شوق رو در دلم نگه داشتم وحفظ کردم فقط کار خدا بود که به این درخواست من پاسخ داد و این هماه قدرت خلق کنندگی است که خداوند به من هدیه کرده است
این قدرت خلق کنندگی میتونه بد باشه و میتونه خوب باشه
زمانی که قبلا از این قدرت بیخبر بودم و همش دنبال منفی ها بودم وخودم رو بی ارزش میدیدیم خلق بد انجام میدادم
من چاق شدم چون خودم رو لایق لاغری نمیدیدم خلق بد
من همیشه به خاطر شندیده ها دیگران در مورد مادر شوهر برای خودم مادر شوهر ی خلق کردم که خیلی در اون مدت اذیت شدم و این خلق بد بود
ولی وقتی دانشگاه رو دوست داشتم پس تونستم خلق خوب کنم و قبول شدم
کارم رو دوست داشتم و تونستم اونو خلق کنم
لاغری رو دوست داشتم و تونستم اونو خلق کنم
شوهری عاشق دوست داشتم و خلاف مادر شوهرم شوهری عاشق خلق کردم و دارم که اون درمقابل مادر شوهرم از م دفاع میکرد و حامی من بود
پس من میتونم تمام خواسته هامو خلق کنم و خالق زندگی خودم باشم
چند روز پیش فیلمی دیدم در مورد کهکشان و زمین نقطه ای بود در میان این کهکشان و وقتی فکر کردم من هم نقطه ای هستم در این زمین پس من در مقابل این همه قدرت خداوند هیچی نیستم و خواسته من جزعی از جز است و خیلی برای خداوند راحته که این خواسته های منو براورده کنه و میتونم با ایجاد حس ارزشمندی اینخواسته هار رو خلق کنم
قدم دوم
ارزشمند بودنم را خلل ناپذیر کنم
اشتباه یا همون گناه که سالیان سال افکارم رو مشغول خودش کرده بود که ایا من بخشیده شدم یا نه این ارزشمندی رو دچار خلل میکرد
ولی این طبیعت منه که اشتباه کنم و از انجام اشتباه نباید ناامید بشم بلکه باید اونو اصلاح کنم و حالمو خوب کنم و ادامه بدم
قبلا وقتی اشتباه میکردم و به قول معروف توبه میکردم و باز این توبه رو میشکستم همش به خودم سرکوفت میزدم که خاک بر سرت تو ادم بشو نیستی وناامید بودم از رحمت خداوند چون گناهام رو اندازه عظمت خدا میدیدم پس کار تمومه ومن غیر قابل بخشیدنم و هیچ
ولی یاد گرفتم که من خودم رو بخشیدم و کوله بار اشتباهات رو انداختم و خودم رو سبک کردم و خدا هم منو بخشید و خیلی سبک تر شدم و تازه این نگرش باعث شد که اشتباهات رو اصلاح کنم و از تکرار اونا خلاص شدم و حال بدم کمتر شد و احساس بهتری دارم م و احساس ارزشمند بودن از طرف خدا در من تقویت شد
من انسان ارزشمندی هستم حتی زمانی که اشتباه میکنم
اگر به دیگران هم این طور نگاه کنیم که چون انسانن حق اشتباه دارن و انها ارزشمندن حتی وقتی اشتباه میکنن باعث میشه دیگه نسبت به دیگران حالمون بد نشه و ازشون ناراحت نشیم چون اونا هم انسانن و حق اشتباه دارن و در هر حالتی ارزشمندن
قدم سوم
نیازمند ارزش و اعتبار انسانها نباشید
این چیزی است که فکر کنم همه ما درگیر اون هستیم که اعتبار و ارزشمون رو با تلاش برای دیگران میسنجیم
ولی هر چی بیشتر تلاش میکردم بیشتر ناامید میشدم چون این کارها وظیفم میشد و اگر انجام نمیدادم دیگه در نظر اونا بی ارزش بودم چون همه کارهام برای اونا عادی میشد باز توقع بیشتری داشتن و من هم که مدام در پی ارزشمند شدن بودم
ولی من باید بدونم که اررزش خودم رو فقط از خدا کسب کنم و ارزشم رو براساس نگاه خدا بدونم
من خودم رو بخشیدم و ایمان دارم که خدا هم منو میبخشه
من در اغوش خدا به امنیت میرسم
خداوند منو به عنوان شاهکار افرینش خلق کرده پس چطور میتونم بی ارزش باشم
خداوندا تو مرا باارزش خلق کردی و فکر کردن به این جمله باعث میشه که حس بی ارزشی نکنم مگه میشه موجودی که خدا خلق کرده و از خودش در او دمیده و به اون علم اسماع داده بی ارزش باشه
خدایا من در هر کاری با خودم فکر میکنم که نگاه خداوند نسبت به من چیه نه نگاه دیگران
خدایا میدانم که دوستم داری و عاشقمی پس مگه میشه من که معشوق خدایم بی ارزش باشم
در گذشته خیلی حس ارزشمندی من به نگاه دیگران بستگی داشت که باید تلاش میکردم تا این حس ارزشمندی ازبین نره
ولی از وقتی در دوره هستم و برای خودم ارزش قاعل شدم دیگه برام مهم نیست که اونا چی میخوان بهشون احترام میزارمو باهاشون خوب برخورد میکنم ولی دیگه مثل قبل خودم رو فدای کارهای اونا نمیکنم تا ازم تعریف کنن و ارزشمند بشم
دنبال کارهایی که حالمو خوب میکنه میرم مثل بودن در این سایت یا پیاده روی یا فکر های خوب رویاهام و یا صحبت با خدا و میدونم که من بنده خوب خدایم ومن ارزشمندم ونگاه خداوند به من با نگاه دیگران به من متفاوته
خداوند بدون منت به من مهربونی میکنه
خدابدون این که توقعی از من داشته باشه میبخشه
خدا بدون این که در قبال دریافت هام چیزی بدم بهم نعمت های الهی خودشو میده
وفقط کافیه که من خودم رو ارزشمند بدونم ولایق دریافت این نعمت های الهی و خواسته من فقط جزعی از جز است و برای خداوند براوره کردن اون هیچ کاری نداره و وقتی من بخوام خداوند فقط اون چیزی رو بهم میده که من اونو در دلم حفظ کنم و از ایمانم مراقبت کنم تا به خواسته خودم برسم
در پناه خداوند باشید
به نام الله توانا و ارزشمندم،❤
سلامی به زیبایی یک صبح بهاری به تمام عاشقان راه حق وسلام و خدا قوت به استاد عزیز🌹
واقعا نمیدونم از کجا وچگونه اغاز کنم ،از این همه حرف که دارم،هرچی بگم بازم حساب کنی خلاصه هست چون به اندازه یه عمر حرف دارم
احساس ارزشمندی یکی از مهمترین مواردی است که داشتن آن موجب تحقق آرزوها و تجربه خوشبختی و نداشتن آن مانع برآورده شدن آرزوها و تجربه شرایط نامساعد می شود.
اگر احساس ارزشمندی نداشته باشید، اهمیتی ندارد چقدر برای تحقق آرزوهای خود تلاش می کنید، چون هرگز به خواسته های خود نخواهید رسید
این احساس همون ازت نفس هست و ما بار ها در کتاب هایی مثل سبک زندگی با این موضوع اشناشدیم
عزت نفس به نظرم من یعنی داشتن احساس ارزش ،مفید بودن،باکفایت بودن،و…
که متاسفانه بیشتر ما انسان ها کاملا بر خلاف این حرکت میکنیم …یعنی بدون عزت نفس ..😔
روان شناسان میگن:عزت نفس غالبا به این بستگی دارد که مهمترین افراد زندگی مان درباره ما چه فکری می کنند؟!
خب ما افراد متفاوت در زندگیمون هست که برامون مهم هستند و معمولا عزت نفس ما به خاطر تحسین اون هاست
ولی اگه همونا ما و تحقیر و تسخیر کنند دیگه واویلاست عزت نفس ما رو داغون میکنن…
و احساس بلعکس عزت نفس به سراغمون میاید یعنی احساس بی کفایتی ،بی خاصیتی،ووو…
با این حال که دست به هر کاری زدی ،روی خواسته خودت پاگذاشتی و…
وحالا انتظار تحسین داشتی اما تحقیرت کردن دقیقا بر خلاف انتظار و خواستت😔😔😔
برای همینه که نباید در عزت نفس به دیگران وابسته باشی چون تو شاید برای به دست اوردن یک افرین و تحسین دست به هر کاری بزنی اما اونا…😕
من بنده خدا هستم نه بندهٔ بنده خدا!
پس نگاه و فکر خداوند در باره ی من مهمه نه بنده اش !که هر طور باشه چیزی برای گفتن داره..
رفیق من ! حالا که هر کار کنی دهان مردم بسته نمیشه،بیا و برای خودت زندگی کن ،خودت و خدا
چکار فکر بقیه داری ،اونا جواب هدر رفتن عمرتو به پای حرفاشون، میدن؟! پس عمرتو برای حرف ها ی الکی هدر نده
یادت نره تو ارزشمندی با اونی باش که حتی اگه گناه کار هم باشی بازم ارزشمند میبینتت،با اونی باش که حتی خودت خودتو ارزشمند نبینی اون میبینه ،با اونی باش که وقتی تورو افرید خودش را تحسین کرد 😍آره عزیز فکر اون برات مهم باشه😊
بذار اون تورو بخره،تو عروسک دستی این و اون نیستی که به خاطر یک سری فکر اشتباه همش باهات بازی کنن تو فقط و فقط برای خدایی،فقط!
این گام پر بود از نکات ریز و درشت که من باید جمله به جمله خط به خط در دفترم یادداشت کنم که اگه بخوام اینجا بنویسم خیلی طولانی میشه
دوستان کل این گام نکته هست خط به خط این گام ارزشمنده ممنونم استاد
یک گام عملی این برای من اینه که :
می خوام جلوی همه شما به خودم قول بدم که از همین حالا من برای خدا هستم و خودم .
چندین سال از عمرم گذشت اما برای خودم نبودم نمیدونم دیگه چقدر قراره زندگی کنم،نمیگم از فردا و… چون شاید فردایی نبینم ،من از همین حالا میخوام برای خودم و خدا زندگی کنم ،اون باارزش و مهمه که نگرش و وجودش برام ارزش داره خداست
پس دیگه به غیر از عمل به فکر اون که منو ارزشمند میبینه ،تمام تلاشمون میکنم که دیگه کاری به این که بقیه چه فکری میکنن دربارم نداشته باشم
راه درست رو انتخاب میکنم همون راهی که خدا میگه و درسته رو می روم و هیچ کاری به کار حرف بقیه ندارم
من لحظه نزدیکی رو میبینم که موفقیتم را ثبت خواهم کرد و به خودم تبریک خواهم گفت
من از همین الان برنده بازیم چون خدا با منه😍
چند قدم که باید باتمام وجود به خودم ثابت کنم و طی کنم با باور عالی،:
۱-من انسان ارزشمندی هستم !با خوندن همین بخش و مثال هایی که استاد زدن خوب به من ثابت شد این جمله . الهی شکرت که دارمت خدای مهربونم💕کلی نکته داره که حتما یادداشت میکنم انشاالله 💓
قدم دوم :ارزشمند بودنتان را خلل ناپذیر کنید . خداوند برای هر اشتباهی رحمتی قرار داده بلند شو، سرت را بالا بگیر و زندگی کردن را ادامه بده و مطمئن باش که آینده تو روشن تر و پربرکت تر از گذشته ات خواهد بود.
این قدر خدا مهربونه و ما و ارزشمند میدونه که حتی از واژه گناه استفاده نکرده و گفته زیاده روی کردی؟ناامید نشو من میبخشم فقط برگرد🥰
قدم سوم:
نیازمند ارزش و اعتبار انسان ها نباشید !
اصلا انسان کیه تا وقتی همچین خدایی داری؟
ارزش و اعتبار انسان ها در برابر چنین قدرت باارزشی
از قطره هم کوچیکتره دربرابر اقیانوس خداوند 💕
باخدا باش که خدا از همه چیزی عالی تره
اخه چطور توصیفش کنم وقتی که نمیشه توصیفش کرد ،این همه عشق رو ،عاشق واقعی خداست ،ما همه بازیگریم که ادای عاشق هارو در میاریم ،عاشق اونیه که با این حال که کلی ازش گله کردی باز بهت لبخند بزنه و تورو ببخشه و هدایتت کنه🥺💓
هرچی بگم کم گفتم ،نمی تونم ازش بگم فقط میتونم بگم ،تا دیر نشده به سمتش برگرد و یارش شو که شاهد اون حال وصف نشدنی باشی
باورکن باورکن باورکن ،زندگی با خدا زندگیه،وگرنه ماهمه در حال فیلم بازی کردنیم ،وفقط عده ای واقعا زندگی میکنن
پس هم مسیری! تا دیر نشده زندگی کن و از دسته بازیگران عاشق به دسته عاشقان حقیقی صعود کن
چون انتخابت کرده از بین این همه ادم. تا اخرم همراهته برو یاعلی مدد👊🏻
تمرین اول:خب راستش قبل از این که با این سایت اشنا بشم یا بهتره بگم شایدم قبل از خوندن این گام هنوزم احساس ارزشمندی خودم رو در نگاه بقیه میدیدم با تحسین ،زیاد و با تحقیر، ضعیف وگاهی وقت ها نابود میشد و خدا به دادم میرسید
اما حالا دیگه فرق داره این همه خدا تحمل کرده گمراهیمو و در اوج گناه بازم هوامو داشته و خوشحالم کرده حالا نوبت منه که تا بهم فرصت داده و هدایتم هم که کرده ،راه درستو پیش بگیرم
من حالا احساس ارزشمندیم رو در وابستگی به خدا میبینم االهی شکرت که این قدرخوبی
تمرین دوم:من حالا دیگر کاملا احساس ارزشمندی میکنم چون خدا با اون همه قدرت منو با ارزش خوانده پس حتما باارزشم که به خاطر من یک نفر رو از بهشتش اخراج کرد. االهی بیکران شکرت
تمرین سوم: به قدری ارتباط داده بودم که برای اینکه نظر این هارو اجرا کنم ،بار هااز علایقم گذشتم ،نظرم را نگفتم ،و حتی به خودم اسیب رساندم و..
برای جلب توجه کی؟! خدایا شکرت که هدایتم کردی و از گمراهی خارجم کردی
حالا فقط جلب توجه یکی اونم الله و بس!
تمرین چهارم: این قدر وابسته کرده بودم که تا تحسین میشدم بد جور احساس ارزشمندی میکردم اما وای بر موقعی که تحقیرم میکردند به کلی امیدم از دست میرفت و احساس بی خاصیت بودن و…
میکردم بایه عالمه ناشکری. خدایا منو ببخش
اما حالا دیگر کاری به کار بقیه ندارم اگه راهم خداپسندانه باشه دیگر کاری به تحقیر و تحسین ندارم چون تحقیرشون الکییه و فقط تحسین خداست که زندگی بخشه
الهی شکرت
ودر آخر: خواندن نکته های همین گام خودش کلی تاثیر ميگذاره
اما چند تا چیزی دیگه هم هست که از خدا میخوام کمکم کنه تا همش بشه عادتم که تا ابد احساس ارزشمندی کنم و شکر گذارت باشم الهی امین
۱-اگر راهی رو درپیش گرفتم یا انتخابی کردم که درست بوده و خداپسندانه ،ازش دفاع کنم کاری هم به تحقیر مردم نداشته باشم چون دهانشون همیشه بازه
۲-یادم نره که فقط تحسین خداست که برای من عالیه فقط وفقط
۳- من ارزشمندم همان طور که خدا فرموده و به خاطر من کسی را از بهشتش راند فقط به خاطر اینکه به من سجده نکرد،😍
ووو……هزاران کلام دیگر که از نظر من نکات همین گام کلی کمک میکنند
۴-از علایقم،نظرم،اعتقدم،… برای جلب توجه کسی نمیگذرم
امید وارم منظورم را درست رسونده باشم البته حرفی که از خدا باشه تمامی نداره. این تازه خلاصش بود 😉
الهی که زندگیتون به دلچسبی بستنی یخی در یک روز گرم تابستونی باشه 😋،و همواره با عطر خدا😍
استاد ممنونم 🌷
الهی بیکران شکرت🤲🏻
یاحق مدد👋🏻
سلام
از استاد عزیز برای اینک ب این الهاماتشون بها میدن و میان برای ما ب اشتراک میزارند
در مورد ارزشمندی من خودم واقعا صفر بودم
از کودکی ارزشمندی خودمو وابسته ب کار کردن تو مهمونی ها یادنمره بیست کارنامه شاگرد اول میدونستم همیشه دوس داستم با اینها پیش پدرم عزیز باشم
بعد ارزشمندی خودمو در درس خوندن میدونستم
زمانی ک خواستگار میمومد از خودم متنفر میشدم از بابام خجالت کشیدم مبگفتم الان مبگه چرا ابن دختر ه
از موهای صورتم احساس بی ارزشی میکردم از چاقی احساس بی ارزشی میکردم از ابنک تو کنکور دکتر نشدم احساس بی ارزشی میکردم از ابنک محرم میشد و من نمیتونستم عزاداری کنم مثل پسرهااحساس بی ارزشی میکردم
از اینک ازدواج کردم باردار شدم احساس بی ارزشی میکردم
چقدر مقایسه شدیم چقدر مسخره شدم ک درس خوندی ک چ
از این کار پیدا نکردم لیسانس داشتم و بیکار احساس بی ارزشی میکردم
از ابنک مثل بقیه هم سنهام لباس نمیتونستم بپوشم احساس بی ارزشی میکردم
بعد اومدم تو ی ساختمان با مادرشوهرم اینا
هر حرکت مادرشوهرم برام نشانه این بود ک من بی ارزشم
احسای ارزشمندی شادی نشاط من وابسته ب اطرافیانم بود
نمیدونم چجوری اما رفته ورفته تو این مسیرها فهمیدم ارزش من ب جنسیت من نیس
مگه برای خدا فرقی میکنه من زن باشم یا مرد
خدا ک بد خلق نمیکنه ک ما زن رو بد میدونیم
مگه برای خدا فرق میکنه من چاق باشم یا لاعر
مگه برای خدا فرق میکنه ک من درس بخونم یا فلان کارو بکنم یا نکنم
ن وقتی از نکته خدا ب همه چی نگا میکنی میبینی خدا خیلی مهربونتر از این حرفهاست بخدا ظلمی ک ما بخودمون میکنیم رو هیچکس ب ما نکرده خدا همه جوره مارو قبول داره ما هستمی ک از خدا گول ساختیم و ادمها رو بت کردیم و داریم میپرستیم زندگی رو برای خودمون زهرمار کردیم ک چی فلانی من و دوس نداره مگه من برای فلانی زندگی میکنم
ما برای خودمون زندگی کردن رو بلدش نیستیم
ما لدت بردن رو هم بلدش نیستیم
من مادرشوهرم بر ام میوه تعارف نمیکرد چن تعارف نمیکرد وب بقیه تعارف میکرد تو جمع من ناراحت میشدم میومدم با همسرم دعوا میکردم تا ی هفته ها خشمگین بودم ک چرا اون با من این رفتار رو میکنه مگه من چیکارش کردم
و رفتارهای از این قبیل از اطرافیانم بیشتر و بیشتر من رو له میکرد یا طرز برخوردو گفتار پدرشوهرم
من اذیت میکرد اما ی جایی گفتم ارزش من رو خدا تعیین میکنه مگه ادمها کیند چیند من ب دست پروردگارم نگا میکنم ب بخشندگی اون ن بنده هاش
من محتاج دیگران نیستم محتاج پروردگارم هستم هرجا فهمیدم اینو بردم
هرجا نفهمیدم باختم بدم باختم
و تازیگا درگیر احساس بی ارزشی از سوی همسر بودم میدونید رفته رفته انگار پله پله من میام جلو و میفهمم
وقتی همسرم بیشتر بیرون میمونه یعنی داره ب من میگه تو زن ارزشمندی نیستی زندگی تو ارزشی نداره همسرت برات ارزش قائل نیس برای بچش ارزش قائل نیس و همه و همه اینها و من غرق اینها
چی میشه
اما امروز فهمیدم ارزش من ب رفتار همسرم یا بقیه ب من نبس
ارزش من ب خودمه ب خالقی ک من رو خلق کرده ن ب بنده هس
ارزش من ب خودمه چقدر این حرف انرژی میده ب
و وقتی من حتی بنده اش ایراد میگیرم یعنی دارم از خدای خودم ایراد میگیرم وقتی بدی کسیو میگم یعنی دارم ارزش اونو نشونه میرم ن
من دارم خودمو نابود میکنم احساس خودمو فرکانس خودمو
ارزش هیچ انسانی پایین و بالا نمیشه ازه من مخالف این حرفها رو خیلی شنیدم
ک نماز بخونی عزیزی صبح زود بری سرکار عزیزی
خدمت کنی ب بزرگها عزیز و اززشمندی وای از این حرفهای بی اساس ک شنیدم
من ب چشم خودم میبینم ک پدر مادر ها چقدر بچشونو با حرفهاسون نابود میکنند اینطوری یاد گرفتیم منم اینطوریم تا بچم درسشو نمیخونه عصبی میسم
اما ارزش ما رو هیچکس تایید نمیکنه اصلا نیازی ب تاییدش نیس همه ما ارزشمندیم در ی فرصت زندگی
چقدر من با گفتگوهای ذهنیم همسرمو بی ارزش تلقی کردم یا گفتم برا من ارزشی قائل نیس
چقدر احساس قربانی بودن کردم
اما الان میدونم ارزش ما وابسته ب هیچکس و هیچ چیز و هیچ کاری نیس
ارزش من ب خالق منه
هرکسی با رفتارش درونیات و خلا های دورنی خودش رو نشون میده و این من هستم ک اون رفتار رو ب خودم میگیرم
ههه ما انسانیم و هیچکس ی شبه یکاری رو بی عیب ونقص انجام نمیده
یکم کاش منصف باشبم در حق بچه هامون در حق خودمون همسرمون اطرافیانمون
انسان از دل این اشتباه هاست ک رشد پیدا میکنه یاد میگیره
اما من ب شخصه یاد گرفتم بدون عیب ونقص باشم وطرف مقابل من من هم اشتباه میکنه
اینو بپذیریم ک همه ما انساینم اصلا خود خدا بخشش رو در جای جای قران گفته اگه اشتباهی نبود بخششی هم نبوده خود خدا میبخشه نمیدونم ما بنده ها چرا ب جای خدا حرف میزنیم
زندگی زیباست
به نام خدا
واقعیتش این که همیشه توی ذهنم احساس ارزشمندی مساوی بوده با تائیذ بقیع…..اگر بقیه تایید کنمننن….اگر کارام زیاذ بازدید بخوره یعمی ارزشممد هستن……… اگر مشتری زیاد ذاشته باشم و از کار راضی باشه کارم ترزشمندع……. اگر بقیه از رفتار من خوششش بیاد من ارزشمندک اگر پدر و کادرم راضی باشن من ارزشمندم….و این وسط خودم هیج بودم انگار بودن من به تنهاییی ارزشی نداره……انگار نه انگار که من هم به اندازه تمام انسانهای ذیگع حق زندگی……حق این که نظری ذاشته باشک وسبکخاصی روندارمکممم………و قسمت لد ماحرا انحجاست که تو وقنی مدام خس خوب و ارزشمدی ت به بقیه گره میزنی……برده ادمها میشی……. وخیلی وقتها حسنتتتتت بده…….. چون دیگران نه همیشه تاییذت میکننن و نه همیشه هستن…….باعث میشه همش ذر انتطار باشی و از خود واقعیت دور بشی……. و راهش فکر میکنم برگشتن بهه خودمون این که خودموم از نگاه خودموم و خدا ببینم نه بندهاش……. خودمون خودموم تایییذد وتحسین کنیمممم…..خودمون لرای خودمون و کارامون ارزش قائل باشیم……
به نام انرژی برتر جهان هستی
احساس ارزشمندی خودش به تنهایی یک کتاب میشه و در دل یک کتاب میتوان هزاران فصل راجع زیر مجموعه های احساس ارزشمندی ایجاد کرد.
احساس ارزشمندی ما زمانی که بچه بودیم و در دوران کودکی بودیم در بهترین حالت خودش بود با شوق و ذوق زندگی کردنمان، با خنده های از سر شوق نه از سر جلب توجه حتی در لباس پوشیدنمان هم فقط به دل خودمان بودیم نه از سر اینکه امسال مد چی یا رنگ سال، و چقدر راحت میبخشیدیم و شب ها چقدر راحت میخوابیدیم و نه از کسی کینه داشتیم و نه شب ها قبل از خواب در ذهنمان کسی را به خاطر اینکه به من بی احترامی کرد یا درست رفتار نکرد سرزنش کنیم، درگیر قضاوت ها و تحلیل و بررسی کردن ها نبودیم، عجب ۷سال اول زندگیمان خوب زندگی کردم و چقدر به خدا نزدیک بودیم و هماهنگ با این انرژی برتر بودیم فارغ از نماز خواندن ها و رسیدن به سن بلوغ و حجاب کردن ها و محرم و نامحرم کردن ها و محدود کردن هاو هزاران محدودیتی که ما در قفس به اسم زندگی ایمن برای ما ایجاد کردند.
به نظرم احساس ارزشمندی یعنی ظرف درونی وجود ما، من باید با تغییر افکار و نگرش ام و انتظارم از زندگی شخصیت ام رو بهتر کنم و ورژن ۲۰۲۴ خودم رو ارائه دهم و باید سعی کنم گذشته خودم رو فراموش کنم و هر چه بود یک تجربه زیبا برای روح من بوده و خودم رو با کسب آگاهی های جدید به روز کنم و وقتی آپدیت شوم نرم افزارهای وجودی من بهتر عمل میکنن و عملکرد من سریع تر و بهتر از گذشته میشود.
جدای از داشتن خواسته های ماشین و خونه و سفرهای لاکچری و داشتن گوشی های هوشمند سطح بالا و هزاران خواسته دیگر اول باید سعی کنم احساس ارزشمندی خودمان را بهبود بدهیم باید ظرف درونمان را بزرگتر کنیم تا دریافت نعمت های ما نیز بیشتر شود.
احساس ارزشمندی با عزت نفس رابطه مسقیم دارد هر چقدر احساس ارزشمندی بیشتر عزت نفس ما نیز بیشتر میشود و توجه و تمرکز ما روی خودمان نیز بیشتر میشود و تغییر از خودمان را شروع میکنیم و سعی میکنیم بهتر شویم و هر چقدر احساس ارزشمندی کمتری نسبت به خودمان داشته باشیم عزت نفس کمتری هم داریم و توجه و تمرکز ما روی دیگران و رفتار دیگران میرود و منتظر تایید و تحسین دیگران برای پیشرفت در زندگیمان هستیم و در یک جلب توجه دائم در زندگیمان هستیم و باعث حسادت و رقابت ناسالم و انواع بیماری ها و عمل های جراحی زیبایی و نا آرام بودن و نداشتن خواب مناسب چون در ذهن فقط درگیر مقایسه کردن ها هستیم و هزاران نتایج نامربوط در زندگیمان هستیم.
من بچه که بودم کلاس اول دبستان به دل خودم درس میخوندم و شاگرد ممتاز بودم و دختر عمه ام هم همسن من بود و پدرم بهم گفت آرزو اگر میخواهی افتخار من بشوی باید درس بخونی و شاگرد ممتاز شوی و من به دل پدرم و برای اینکه به من افتخار کنند من درس خوندم و پدرم خوشحال میشد و همه جا میگفت این دختر افتخار منه و من هم درس میخوندم و میخواستم امتیازهای بیشتری هم بگیرم کارهایی رو انجام میدادم که فقط رضایت پدرم رو به دنبال داشته باشه و شاید من اون روزها خیلی خوب بودم ولی بعضی اوقات از نظر پدرم خوب نبودم و با دختر عمه ام مقایسه میشدم که چقدر اون از تو بهتره و تو هنوز به خوبی اون نیست ولی درست خوبه و همین برای من افتخار،
و انگار عزت نفس من بر و احساس ارزشمندی من براساس رضایت پدرم در وجود من ایجاد شده بود وقتی از من راضی بود خوشحال بودم وقتی ناراضی بود من احساس شکست و ناامیدی میکردم، من تونستم با درس خوندن زیاد دانشگاه دولتی لیسانس و فوق لیسانس قبول بشم و خدا شاهد وقتی فوق لیسانس با رتبه عالی دانشگاه دولتی قبول شده ام آنچنان پدرم خوشحال شد و همه جا از من صحبت میکرد که این دختر باعث افتخار من و من خودم چقدر خوشحال بودم بعد از فارغ التحصیلی خواستم برای دکترا برم خارج کشور تا بیشتر باعث افتخار شوم ولی پدرم مخالفت کرد و گفت من اجازه نمیدهم دخترم بره خارج کشور اگه بخواهی درس بخونی همین جا بخون و من هم که اون روزها احساس ارزشمندی ام در گرو خوشحالی و رضایت پدرم بود قبول کردم ولی این بار دیگه ادامه تحصیل ندادم و سرکار هم نرفتم میخواستم اینبار برای خودم زندگی کنم اون روزها نمیدونستم که این احساس خود ارزشی یا عزت نفس ولی به توانمندی ام در درس خوندن ایمان داشتم و رفتم دنبال علاقه ای که از بچگی همراه من بود و یادگیری زبان انگلیسی بود چقدر من مسخره شده ام چقدر بهم خندیدن و چقدر پدرم سرزنشم میکرد ولی این بار انگار به قول دوست عزیزمان مثل دیوار شده بودم و حرف کسی را قبول نمیکردم و شروع کردم به خوندن حتی ازدواج هم کردم شوهرم اولش ناراضی بود و گفت بیا با خودم کار کن ولی گوشم بدهکار نبود و گفتم میخواهم علاقه ام رو دنبال کنم و ادامه دادم و استمرار داشتم و تونستم این بار به خواسته و علاقه خودم برسم و مدرک مربیگری زبان انگلیسی رو گرفتم و مدرس زبان انگلیسی شده ام و الان من ساعت ها فقط آهنگ انگلیسی گوش میدهم و سریال های انگلیسی رو نگاه میکنم و فایل های زبان انگلیسی رو تمرین میکنم تا مدرک آیلتس رو بگیرم ولی خسته نمیشم بلکه احساسم نسبت به اون موقع که داشتم برای دل دیگران و تایید دیگران رشته مورد علاقه پدرم رو میخوندم از زمین تا آسمان ،
وقتی احساس ارزشمندی برای خودمان ایجاد کنیم و به دل خودمان زندگی کنیم آرامش بیشتری رو تجربه میکنیم من قبلا برای لاغرشدن باشگاه میرفتم که چند نفر بگن آرزو چقدر خوشتیپ ماشاالله چه اندامی و من چقدر خوشحال بودم و کیف میکردم ولی بعد از گذشت چند سال که دیگه نتونستم برم باشگاه همون نفرات این بار گفتن آرزو چقدر چاق شدی یه فکری به حال خودت کن و من این بار ناراحت شدم و بعضی اوقات ساعت ها حال بد داشتم و درگیری ها و غر زدن ها که داشتیم یعنی من شخصیت ام و احساساتم را کاملا به عوامل بیرونی گره زده بودم که سعی کنم خوب باشم باشم دیگران از من تعریف کنند اگر هم نه در یک تلاطم احساسی بودم.
من وقتی وارد دوره ورود به سرزمین لاغرها شده ام اولش پر بودم از اینکه دیگران به من بگن آرزو چقدر لاغر شدی ولی بعد از گذشت چند ماه در دوره و اون احساس رها بودن و خودم رو دوست داشتن و تمرین کردن مقابل آینه و دوست داشتن خودم و عاشق اندام خودم باشم چه چاق بودنم و چه لاغر بودنم رو دوست داشته باشم و اینکه هر کس من رو میدید گفت چقدر لاغر شدی از اونها تشکر میکردم و حتی در بعضی جاها هم بهم گفتند چاق تر شدی باز هم واکنش نمیدادم و عاشق خودم شده بودم چه آرزوی چاق و چه آرزوی لاغر، و کم کم نتایج بهتر هم آمده اند من سلامت تر شده ام و آرامشم بیشتر شد حقوق شوهرم چندین برابر شد خودم در جای بهتر رفتم سرکار، پوششم کاملا عوض شد و اعتماد به نفس پوشیدن لباس های رنگارنگ و ست رو پیدا کردم و در جمع ها دیگه صحبت میکردم و اصلا قضاوت دیگران درباره خودم برام مهم نبود و خدا دوست تر شدم و کم کم صدای درونم رو هم برای هدایت در زندگیم رو بیشتر میشنیدم و دیگه درگیر غیبت کردن ها نبودم و خیلی به خودم اهمیت میدادم هر لباسی رو نمیپوشیدم، هر غذایی رو نمیخوردم و بینهایت عاشق خودم شده بودم و الان متوجه میشوم که احساس ارزشمندی مان فقط باید درونی باشد و اصلا ارتباطی به عوامل بیرونی ندارد وقتی از درون درست شویم بیرون هم خود به خود درست میشود.
بهتر احساس گناه و اشتباه رو در خودمان کمرنگ کنیم و بدانیم در همه حال خداوند از ما راضی هست و همان احساس راضی بودن روز اول را از ما دارد. ما برای کسب تجربه وارد این دنیای مادی شدیم و طبیعی که مرتکب اشتباه هم شویم ولی با استمرار و کسب آگاهی جدید بهتر هم میشویم مثل برندهای روز دنیا که از اول عالی نبودند بلکه با تصحیح خطاها و اشتباهات به مراتب بهتر شدند و الان یک نسخه عالی و برند روز دنیا شده اند.
من همین که زنده هستم و نفس می کشم خدا رو شکر.
همین که خواب راحت تری دارم خدا رو شکر .
همین که وارد این دنیای مادی برای کسب تجربیات زیبا شده ام خدا روشکر
من منتظر دریافت نعمت های الهی هستم.
شنبه ششم اپریل بیست بیست و چهار:
سپاسگزار خدایی هستم که من را خلیفه خودش در روی زمین قرار داد
دوره زندگی با کمک خداوند قدم سیزدهم خداوند من را ارزشمند خلق کرده است
سلام به دوستان مسیر رشد و پیشرفت
اذعان میکنم بار اول که متن را خوندم و برای هر مطلبی شروع به مرور خاطرات خودم کردم تا نمونه و الگو از زندگی خودم پیدا کنم ، واقعا دردم اومد و احساس ناخوشایندی داشتم از اینکه چه جوری رفتار میکردم
این ناراحتی سه روزی با من بود و هر بار شروع میکردم از ابتدای متن خواندن و اینبار ریشه ای تر اتفاقات زندگیم جلوی چشمانم می آمد و دلیل آنها برایم واضح میشد و هر بار سه چهار ساعت میگذشت و من نمیتوانستم به انتهای متن برسم تا حالا از این زاویه به مبحث احساس ارزشمندی فکر نکرده بودم
چند سال قبل، من دوره لاغری را خریده بودم ولی شروع نکرده بودم و حتی دو جلسه از دوره دوازده گام را خواندم و بعد از دوماه ده کیلو وزن کم کردم ولی بعد گفتم اینهمه اضافه وزن زیادی دارم و این روش کند هست و دیگر ادامه ندادم و دوباره بعد از دوسال شروع کردم به خواندن کامنت های سایت؛ ولی جرات شروع دوره لاغری با ذهن را نداشتم و وقتیکه توانستم با موفقیت (با آن وزن بالا) ایس اسکیتینگ را یاد بگیرم و روی یخ سر بخورم احساس توانمندی و لیاقت کردم و بخودم گفتم حالا که اینکار را یاد گرفته ام میروم و دوره لاغری را شروع میکنم و در نهایت چیزی از دست نمیدهم ولی حالا بگذار این دوره را هم یکبار امتحان کنیم و از انجایی که ایس اسکیتینگ را یاد گرفته ام پس حتما توی دوره لاغری هم موفق میشوم و اینبار با جرات بیشتری ادامه دادم چون اون احساس لیاقتم را افزایش داده بودم
بعد که دوره را شروع کردم و نتایج کم کم در زندگی ام به وضوح مشخص شد مدام از خودم میپرسیدم که چی شد من همون چند سال قبل دوره را شروع نکردم و الان دوباره شروع کردم و چی توی من تغییر کرده بود که ایمان پیدا کردم با شروع دوره موفق میشوم!؟!
خیلی فکر کردم و به تنها چیزی که رسیدم احساس لیاقت بود و اومدم برای خودم ریمایندر گذاشتم که روزی دو بار صبح و شب خاطراتی را مرور کنم که توی آنها احساس لیاقت داشته ام و حتی خیلی از اتفاقات را مینوشتم و البته همیشه هم به اون ریمایندر توجهی نمیکردم و جدی هیچوقت پیگیر این قضیه نمیشدم و خیلی جالب بود که من خیلی دنبال دلیل موفقیت افراد میگشتم و با افراد ثروتمند زیادی هم صحبت میکردم ولی نمیتوانستم دلیل موفقیتشان را پیدا کنم
جالب اینجا بود که توی خود دوره لاغری با ذهن با تمرینات بسیار ساده من کاملا احساس کرده بودم که احساس لیاقتم افزایش یافته است و ارامش بسیار بیشتری داشتم و با کسی بحث نمیکردم مخصوصا پدر و مادرم و دنبال این نبودم که بگویم حرف من درست هست و حرف بقیه برایم مهم نبود و خیلی کمتر از قبل دنبال تایید دیگران بودم
و توی تمارین دوره لاغری با ذهن یک تمرین فوق العاده داریم که هر چند وقت یکبار تغییراتی که در طی دوره داشتیم را به خودمون یاداوری میکردیم و اونها را مینوشتیم و این تمرین فوق العاده عالی بود و من هنوز هم انجامش میدهم و توی اون تمارین من بدون استثنا میتوشتم که احساس لیاقتم خیلی بیشتر شده است ولی نمیتوانستم متوجه بشوم دقیقا چه اتفاقی افتاد و من چیکار کردم که احساس لیاقتم افزایش یافته است.
من به تعداد زیادی افراد تازه وارد در کانادا بصورت داوطلبانه کمک میکنم که رزومه شان را آماده کنند و کار پیدا کنند و توی همه اون جلسات من قبل از نوشتن رزومه تلاش میکنم با سوال پرسیدن از اونها توانایی هایشان را پیدا کنم و اونها را بهشون یاداوری کنم تا از اونها در رزومه شان استفاده کنند و بدون استثنا ازشون میخواهم که یک لیست از توانایی هایشان بنویسند و چند باری از روی آن بخوانند! اونهایی که به حرفم عمل میکنند براحتی بعد از مدت کوتاهی کار پیدا میکنند و اونهایی که این تمرین را انجام نداده اند هنوز دنبال کار هستند!
چند ماه قبل وقتی برای همین شرکتی که در آن مشغول بکار هستم رفتم مصاحبه و اصلا خودم را آماده نکرده بودم و فقط توی جلسه با اعتماد بنفس از توانایی هایم صحبت کردم و اونها را مثال زدم و بعد از مصاحبه خود مدیر بخش بهم پیام داد و دنبال من بود که من را به تیمش اضافه کند و حتی پیشنهاد کاری را داد و من پاسخ ندادم و بعد بهم تماس تلفنی گرفت و گفت اگر پیشنهاد تو را راضی نمیکند بهم بگو چیکار کنم که تو بیایی توی این شرکتتمام اینها از لطف خداوند بود که من داشتم روی احساس لیاقتم کار میکردم
اتفاقا توی همین هفته من اینکار را روی یک ایرانی تازه وارد بصورت کاملا آگاهانه آزمایش کردم و از همون خاطرات کاری اش شروع کردم به نوشتن توانایی هایش و اونها را بصورت داستان برایش بازگو کردم و بهش گفتم که باید اینگونه توانایی هایت را توی رزومه ات بنویسی و یا حتی مصاحبه رفتی از اونها استفاده کنی و احساسش نسبت به خودش در انتهای جلسه خیلی بهتر شده بود و اینمورد را بارها بهم اعلام کرد
داشتم خودم را بررسی میکردم و این تمرین را برای دوره زندگی با کمک خداوند انجام دادم که جقدر رشد داشته ام و چقدر آرامشم بیشتر شده است و البته تغییراتم را ننوشتم ولی با خودم حرف میزدم که فقط شنیدن این جمله که بقیه انسانها هم ارزشمند هستند و میتونند اشتباه کنند من را خیلی نسبت به محیط اطرافم آرام کرد مخصوصا در رانندگی. الان خیلی آرامتر رانندگی میکنم ولی باز به ندرت از دست کارهای بعضی ها حرص میخوردم و این چند روز میبینم طرف وسط خیابان نگه داشت و یک نفر را پیاده کرد و من هیچ ناراحت نشدم (این اتفاق خیلی برایم تازگی داشت و تا حالا رخ نداده بود)البته اینجا هیچ کس بوق نمیزند و همه خیلی راحت صبر میکنند ولی من قبلا خودم را در درون اذیت میکردم
عزت نفس یعنی احترام به خود. یعنی چقدر برای خودت احترام قایل هستی حتی وقتی تنها هستی ! دیدم مثلا همسرم اگر خیلی گرسنه باشد هیچ وقت غذای سرد نمیخورد ولی من چند باری را به یاد آوردم که خیلی گرسنه بودم و اصلا صبر نکردم که غذا را در مایکرویو دو دقیقه گرم کنم و همونجوری سرد خورده ام!
احساس ارزشمندی یعنی احساس کافی بودن احساس توانمندی کردن و احساس کفایت داشتن و از خودم پرسیدم که مهرداد چه زمانی میتوانی احساسی نسبت به خودت داشته باشی؟و جواب دادم وقتی حالم خوبه و نجواهای ذهنی ام را کنترل کرده ام و یا ورودی های مناسب مثل مطالب این جلسات را خوانده باشم امید بیشتری دارم برای رسیدن به خواسته هایم و اون موقع اون شوق و ذوق فقط از احساس ارزشمندی می اید
دوباره برگشتم به دوره لاغری با ذهن که وقتی به نحوه تغییراتم در طی دوره نگاه میکنم فقط میبینم که توی فایلها احساس ارزشمندی بیشتری پیدا کردم و وقتی احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری پیدا کنی بقیه کارها را جهان یا کاینات یا خداوند یا هر چی که اسمش را میگذاریم خودش انجام میدهد
یکی از کارهایی که یاد گرفتم در طی دوره تمرین نوار زمان بوده، خیلی اوقات کمکم کرده که نجواهای ذهنی ام را کنترل کنم و البته بعضی جاها هم نتوانسته ام و فقط شروع کردم کامنت خواندن و یا موقع رانندگی با خودم بلند بلند حرف زدن
وقتی خاطرات کودکی ام را مرور کردم یادم آمد که من بچه درس خوانی بودم و برادر کوچکترم اصلا درس نمیخواند و اون را همیشه نصیحت میکردند که درس بخوان و مثل برادرت باش ولی اون گوش نمیداد و هیچوقت هم بمن چیزی نمیگفتند! ومن اینجوری برداشت کردم که برای اینکه بهم توجه بشود باید دستاورد داشته باشم پس بیشتر تلاش میکردم و دنبال تایید بودم و الان به خاطر می اورم که مدتها من با بی دقتی های بسیار مسخره ای نمره بیست نمیگرفتم چون وقتی که بیست نمیشدم بهم توجه میشد و میگفتند که حواست را جمع کن که بی دقتی نکنیاز اون سالها خیلی میگذره و این خصوصیت را اصلاح کرده ام ولی باز باید روی آن کار بکنم
یا در محیط کاری من احساس ارزشمندیم را به تعریف و تمجیدهای رییس هایم گره زده بودم و خیلی کار میکردم تا دیده بشوم ولی چون شرک میورزیدم عملا دیده نمیشدم و کلی خاطرات برایم مرور شد مثلا چند سال قبل توی شرکتی مشغول بودم و بارها توی جلسات نظرات خلاقانه ای برای برطرف کردن مشکل پروژه می دادم ولی رییسم جلوی جمع بهم میگفت این چه نظری هست که داده ای، دو دقیقه بعد یکی از همکارانم دقیقا عین کلمات من را تکرار میکرد و رییسم بهش میگفت آفرین این نظر مهندسی هست و رو به من میکرد و میگفت یاد بگیر!! بقیه همکارانم به رییسم میگفتند که مهرداد هم که همین را گفت ولی اون میگفت نه اون چیز دیگری گفت! و یا حتی دندان درد داشتم میخواستم بروم دندانپزشکی و بهم اجازه نداد و گفت بعد از ساعت کاری برو با اینکه هیچ کار عقب افتاده ای هم نداشتمآیا اون مقصر بود؟ اصلا من خودم بودم که با باورهایم و افکارم اون شرایط را ایجاد میکردم ، چون تشنه دیده شدن بودم و دوست داشتم که احساس قربانی بودن داشته باشم و اصلا احساس لیاقت نمیکردم من اون مواقع شروع کردم و روی رشد شخصی ام کار میکردم و به قدری با خودم به صلح رسیدم که همون رییسم بخاطر من رفت با مدیر پروژه دعوا کرد و حتی بهش گفتم من دارم برای خودم کار میکنم و شرکت نمی خواهم بیایم و بهم گفت ایرادی نداره تو هر روز صبح بیا شرکت کارت بزن و برو بیرون و عصر برگرد و کارت خروجی بزن که حقوقت را بگیری و به کارهای بیرونت هم برسی و توی پروژه ها اگر کار داشتیم تو انجام بدهی جوری که سر و صدای بقیه بابت تاخیر کارهایت در نیاید و من نه ماه اینجوری حقوق گرفتم اونهمون آدم بود و تغییر نکرده بود و من هم تخصصم بیشتر نشده بود ولی از درون احساس ارزشمندی میکردم و با قدرت باهاش حرف میزدم و شرک نداشتم
از خودم پرسیدم اصلا چرا من میخواهم بقیه از من راضی باشند؟ جواب دادم که از بچگی کلی بهمون توصیه میشد که به پدر و مادر خود احترام بگذارید و من فکر میکردم که احترام گذاشتن یعنی اینکه حرف آنها را تحت هر شرایطی گوش بدهم تا ناراحت نشوندبرای شغل و کارم هم میگفتم اگر رییسم از من ناراضی باشد من را براحتی کنار میگذارد پس چجوری هزینه های زندگی را پرداخت کنم؟!؟و بعد هم آمدم و احساس ارزشمندی و لیاقتم را به پول داشتنم ارتباط دادم که چون پول ندارم آدم ارزشمندی نیستم
بعد گفتم که مهرداد تو اصلا چرا میخواهی که ارزشمند دیده بشوی؟ گفتم اگر ارزشمند دیده نشوم احساس بیهودگی و بی ارزشی میکنم و احساس میکنم که انسان مفیدی نیستم و انسان دوست داشتنی نیستم و بعد پرسیدم من چرا باید انسان دوست داشتنی باشم؟ اگر انسان دوست داشتنی نباشم و بقیه دوستم نداشته باشند چی میشود؟ جواب دادم که احساس تنهایی میکنم و دیدم که نه تنها من بلکه خیلی از انسانها ترس از تنهایی دارنداین ترس از تنهایی فیزیکی نیست بلکه ذهنی هست چون ممکنه من تنهایی بروم کوه و کسی کنارم نباشد ولی نجواهای ذهنی ام همیشه همراه من هست و اونها میتوانند فرد را بیچاره کنند پس مهم این است که از نظر روحی باید اقناع بشوم و به خودم گفتم چه کسی بهتر و صادق تر و آگاهتر و تواناتر از خداوند توی زندگی ات وجود دارد! خدایی که هیچوقت احساساتی نمیشود و طبق قانون بدون تغییرش همیشه عمل میکند و احساس همندارد پس فقط خداوند را دوست خودت قرار بده و قدرت را فقط به خودش بده و احساس ارزشمندی ات را برمبنای تعریفی که خداوند از تو کرده است قرار بده
اینجا یاد گرفتم که چون انسانهای مختلف تحت تاثیر عوامل بیرونی احساسات متفاوتی در زمانهای مختلف دارند من نباید دنبال تایید اونها باشم و اگر احساس ارزشمندی ام را به اونها و رضایت اونها گره بزنم با هر برخوردی که اونها انجام بدهند من احساس بی ارزشی میکنم
افرادی را دیده ام که احساس ارزشمندی شان را به پول و ثروت شان ارتباط میدادند و بعد از اتفاقاتی که در زندگی شان رخ داد و پولشان را از دست دادند انوقت احساس بی ارزشی میکردند
از طرفی هم یاد گرفتم که اگر کاری برای دیگران انجام میدهم توقع نداشته باشم و انتظار نداشته باشم که اون افراد فلان کار را بکنند و یا فلان جور رفتار کنند چون در اون صورت هم باز احساس ارزشمندی ام را به نظر اونها گره زده ام
من قبلا توی ذهنم داستان سازی میکردم و در تمام اونها احساس قربانی شدن میکردم و احساس بی ارزشی میکردم که خداراشکر پس از دوره لاغری با ذهن این کار بسیار بسیار کمتر شده است
من احساس ارزشمندی ام را به اعمالم هم ارتباط داده بودم و وقتی که پاسخی از جانب خداوند دریافت نمیکردم احساس یاس و ناامیدی میکردم
اینجا یاد گرفتم که فقط باید احساس ارزشمندی ام را به تعریفی که خداوند از من دارد گره بزنم
من انسان ارزشمندی هستم چون خداوند من را آفریده است! خوب این جمله برایم نامفهوم بود چون میگفتم تو ارزشمندی بخاطر اینکه این دستاوردها را داشته ای! مگر میشود که بدون هیچ دستاوردی ارزشمند باشی؟برای خودم مثال زدم که وقتی من به دنیا آمدم تمام توجه پدر و مادرم بمن بود مگر من کاری کرده بودم که اینهمه بهم توجه میکردند و نیازهای من را برطرف میکردند؟ من فقط پا به این دنیا گذاشته بودم و تازه کلی گریه میکردم و جایم را هر چند ساعت کثیف میکردم همین! باز با اینوجود والدینم از من مراقبت میکردند!پس من هم الان همون آدمم و شرایط تغییر نکرده است و فقط چند سال گذشته است خود خداوند مهر من را در دل پدر و مادرم قرار داد و همون کسی که بلافاصله بعد از بدنیا امدنم غذای من را از طریق غدد شیری آماده کرده است اگر من را دوست نمیداشت که اینکارها را انجام نمیداد
همینکه این آیات را خواندم که خداوند علم اسماء را بمن آموخته و یعنی من هم قدرت خلق کنندگان دارم احساس مسوولیت بیشتری کردم نسبت به اینکه از وقتم بهتر استفاده کنم تا شرایط بهتری را برای خودم ایجاد کنم
توی دوره یاد گرفتیم که هر انسانی با هر مشخصات و ویژگی که داشته باشد میتواند درخواست کند و درخواستش اجابت میشود به شرط داشتن ایمان
ذهنم سالهاست بهم میگوید پس اگر تو انسان ارزشمندی هستی و انسان صادقی هستی و اینکه به دیگران کمک میکنی و کارهای خوب میکنی چرا خدا بهت کمک نمیکند که خانه یا ماشین مورد علاقه ات را بخری؟ چون اونموقع این آگاهی ها را نداشتم میگفتم خواست خداوند هست
و الان اینجوری برداشت میکنم که سیستم خداوند مثل یک وبسایت امازون هست من هر چیزی که به ذهنم خطور کند را میتوانم به این سیستم جهان سفارش بدهم و سفارش پذیرفته میشود و با کارت بانکی نامحدود هم پرداخت میشود ولی آیا من بسته سفارشی ام را دریافت میکنم؟ بله البته اگر آدرس پستی را دقیق وارد کنم و وقتی پستچی آمد در را برایش باز کنم و بسته را تحویل بگیرما گر آدرس را درست ننویسم و یا اگر پستچی آمد و در زد و من در را برایش باز نکردم انوقت خداوند که مقصر نیست! من مسوول این هستم که در را باز کنم
برای همین اگر باور کمبود داشته باشم ( بگویم خداوند فقط به از ما بهترون پول میدهد) و اگر فکر کنم من لایق رسیدن به فلان خواسته ام نیستم و یا حتی برای اینکه خودم را به دیگری ثابت کنم تقاضای رسیدن به چیزی را داشته باشم و یا بگویم کار کم هست و پول کم هست و یا بنشینم با خودم حساب کتاب کنم که من با این وضعیتی که دارم چجوری ممکنه که به اون خواسته ام برسم
در این صورت انگار ما در را بروی پستچی باز نکرده ایم و با اینکه درخواست کرده ایم و درخواستمان هم پذیرفته شده است و تا دم در خانه مان هم آمده است و پستچی زنگ هم زده است ولی ما در را باز نکردیم
من چند سال دوره لاغری با ذهن را داشتم ولی باور نمیکردم که بتوانم با ذهن لاغر شد و بعد که باور کردم میشود گفتم هر کسی بتواند با ذهن لاغر بشود من اصلا امکان ندارد که بتوانم از این روش لاغر بشومو یا در زمینه کسب ثروت من دو سه باری درآمدم را در ماه دو برابر کردم ولی دیگر تکرار نشد چون احساس ارزشمندی نمیکردم
حتی الان مثلا به درآمد یک میلیون دلاری نمیتوانم فکر کنم چون نمیدانم که با پولش چیکار کنم برای همین در حال حاضر این پول وارد زندگیم نمیشودو هر چقدر ظرفم و لیاقتم بیشتر بشود به همان اندازه نعمت و ثروت وارد زندگیم میشود
خداوند قبل از اینکه من را خلق کند کلی نعمت خلق کرده تا من در رفاه باشم پس خانه و ماشین برای من و بخاطر من خلق شده است و ارزش من بالاتر از اونهاست و من نباید احساس ارزشمندی ام را به وجود یا عدم وجود اون نعمتها در زندگیم گره بزنم
انگار دست را خداوند خلق کرده تا انسان بتواند کارهایش را انجام بدهد حالا دستش ارزش بیشتری دارد یا خودش؟ قطعا خودش چون فرد بدون دست میتواند زندگی کند ولی یک دست بدون وجود صاحبش نمیتواند کاری انجام بدهد
این جملات زیر گشایشی در قلبم ایجاد کرد :
«شما انسان ارزشمندی هستید حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوید.
همسر شما انسان ارزشمندی است حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شود.
فرزندان شما انسان های ارزشمندی هستند حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوند.
اطرافیان شما انسان های ارزشمندی هستند حتی زمانی که مرتکب اشتباه می شوند.»
یادمه یک دوست عزیزی توی کامنت هایشان در دوره لاغری با ذهن جملاتی را نوشته بودند که مضمونش این بود که افراد دوست ندارند که کاری را بصورت نادرست انجام بدهند و باعث ناراحتی بقیه بشوند، بلکه همه انسانها تلاش میکنند که با توجه به سطح آگاهی و دانش شون در همان لحظه بهترین تصمیمی که فکر میکنند درست هست را بگیرند چقدر این جملات بهم آرامش داد
الان با اینکه سر کارم خیلی تنش فکری دارم ولی آرامتر شده ام چون میگویم که مدیر پروژه هم یک انسان هست و اون هم میتواند مرتکب اشتباه بشود
شاید مهمترین بخش از این جلسه برای من برداشت استاد عزیز از آیه ۵۳ سوره زمر بود:
«بگو اى بندگان من که بر خود زیادهروى و اسراف کردید، از رحمت خدا نا امید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. سوره زمر آیه ۵۳
توجه کنید که خداوند از عبارت گناه یا حتی اشتباه استفاده نکرده بلکه از واژه زیادهروی و اسراف استفاده کرده است. این نشان از لطف و رحمت خداوند است که هرگز بندگان خود را خطاکار یا گناه کار نمی داند چون بر ماهیت وجود انسان آگاه است که قابلیت اشتباه کردن دارد و حتی ممکن است در اشتباه خود زیاده روی کند تا جایی که احساس گناه یا پشیمانی کند.»
اینجا خداوند حتی نگفته که مومنان و نگفته انسانهای صالح خطاب به همه موجوداتی که خلق کرده است فرموده اگر بر خود زیاده روی و اسراف کردید از رحمت من ناامید نشوید
یعنی حتی نگفته اگر گناه کردید و حق کسی را خوردید و یا ظلم کردید و دروغ گفتید و یا نماز نخوانید! بلکه گفته اگر زیاده روی کردیدحتی نگفته اگر اشتباه کردید و یعنی خداوند ما را در هر حالتی انسان ارزشمندی میداند که ممکنه فراموش کنیم و یا زیاده روی کنیم ولی حتی از لغت اشتباه کردن و یا گناه کردن حرفی بیان نکرده است
پس من نباید برای هیچ کدام از اشتباهاتم خودم را درونی سرزنش کنم چون همه انسانها اشتباه میکنند ولی این تاثیری در میزان ارزشمندی ما نزد خداوند ندارداین برداشت استاد عزیز واقعا باعث آرامش بینظیری در من شد
در جواب سوال آخر هم میخواهم بنویسم که با توجه به داشتن دانش علم اسماء و این آیه ۵۳ سوره زمر من بهتر از قبل میتوانم که نجواهای ذهنی ام را کنترل کنم و بهتر از قبل با خودم حرف میزنم و خودم را ارزشمندتر میدانم
سپاس از شما استاد عزیز، این جلسه برای من درسهای زیادی داشت
از کامنتهای دوستانم نکات فراوانی یاد میگیرم
منتظر خبرهای عالی من باشید
شاد و رو به رشد باشید
سلام به استاد آگاه ودوستان همراه
اولین بار درفایل خدا هرگز دیر نمیکند با موضوع لیاقت واحساس ارزشمندی آشنا شدموآن فایلها را بارها گوشدادم ولذت بردم آنجا که فرمودید خدا ما را آفرید واز روح خود در ما دمید واجازه خلیفه اللهی به ما داد وابنکه این مقام واین ارزش هرگز کم وزیاد نمیشود وهمیشگی است واین که به مقدار احساس لیاقت نعمت وارد زندگی ما مبشود وبرای ارزشمندی هیچ کار خاصی رانباید انجام دهیم همین قبول خودمان کافی است که خدا قبولمان دارد که اجازه ی بودن در زمین رادارم مرا از شوق لبریز کرد
واین که خواسته های ما ازقبل برای رسیدن به دست ما توسط خداوند ونیروی خلقی که خداوند در ما قرار داده آفریده شده فقط کافی است خودمان را لایق بدانیم وبقیه اش را چندوچوند وچگونگی را به او بسپاریم.
به امید رسیدن به چنین دیدگاهی برای همه ی همراهان درسایت وتوفیق استاد گرانقدر در پخش آگاهی های الهی
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز
چقدر این نوشته ها رو دوست دارم و حس خوبی به من میده کلام خداوند چند بار خوندمش و لذت بردم ،استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم
داشتن احساس ارزشمندی باعث تحقق خواسته هامون و نداشتنش مانع برآورده شدن خواسته هامون میشه
تا زمانی که بچه بودم منتظر تایید پدر و مادرم و معلم هامون بودم
و بعد از ازدواج هم کارهایی انجام میدادم تا همسرم و خانواده اش از من راضی باشن و منو تایید کنن
ولی یادم نمیاد که پدر و مادرم منو بل کسی مقایسه کرده باشن و بگن مثل دیگران باید باشی ولی خوب گاهی رفتاری داشتن که احساس گناه کار بودن بهم دست میداد
من قبلا فکر میکردم اگه ادامه تحصیل داده بودم و مدارک بالا گرفته بودم و یه شغل خوب داشتم ارزشمند تر بودم و ارزشمندی خودم رو به کارهایی که برای دیگران انجام میدادم تا ازم راضی باشن و تاییدم کنن وابسته میدونستم
و ارزشمندی هودم رو به اعمالی که برای رضایت خدا انجام میدادم ربط میدادم و خوب اونجوری که بلید هم نمیتونستم عالی باشم در این مورد ،کلا آموزشها طوری هست که ما فراموش میکنیم ارزشمندیم و همش میخوایم ارزشمندی خودمون رو از طریق کارهایی که برای خدا و دیگران انجام میدیم بدست بیاریم که هرگز هم این اتفاق به معنای واقعی نمی افته
این جمله رو خیلی دوست داشتم و احساس کردم خداوند داره باهام حرف میزنه :
کلید رسیدن به احساس ارزشمندی اینه که انتخاب کنیم خداوند مهمترین فرد زندگیمون باشه
احساس ارزشمندی مون رو بر اساس آنچه خداوند درباره ما گفته پایه گذاری کنیم ،این بالاترین و پایدارترین سطح از احساس ارزشمندی هست که انسان میتواند تجربه کند
ما انسان ارزشمندی هستیم چون هستیم و میتونیم خلق وتجربه کنیم به عنوان یک انسان
ما انسان ارزشمندی هستیم چون مورد هدایت خداوند هستیم و بارها در زندگیمون خداوند ما رد هدایت کرده و الان هم به هدایت خداوند مهربان اینجا هستیم
پس ما از نظر خداوند ارزشمند هستیم که ما رو هر لحظه هدایت میکنه
خداوند مرا ارزشمند خلق کرده است
من در بهترین زمان و مکان ممکن توسط خداوند در همزمانی قرار گرفتم با استاد عزیز آشنا شدم که تاثیر فوقالعاده ای در روند زندگی من داشت که واقعا اون روزها متوجه این موضوع نبودم فکر میکردم که قراره اینجا لاغر بشم والسلام
ولی من داشتم آماده میشدم برای یه تغییر اساسی در زندگیم و این کاری بود که فقط خداوند میتونست انجام بده و لاغیر پس من ارزشمند خلق شدم
اگه خداوند منو اون زمان به این مسیر هدایت نکرده بود و منو همزمان با استاد عزیز و دوره های عالیشون نکرده بود من نمیتونستم از دست دادن عزیزم رو بپذیرم و دوباره زندگی کنم و مطمئن هستم که افسرده و داغون میشدم و ز فرصت زندگیم رو از دست میدادم
پس من بینهایت ارزشمند خلق شدم
خداوند بینهایت مهربونم ،بینهایت سپاسگزارم که منو ارزشمند خلق کردی
وقتی ما سعی میکنیم ارزشمندیمون رو از دیگران بخوایم یعنی داریم به خداوند شرک میورزیم و این یعنی گناهی بزرگ که نتیجه خوبی نداره
خداوند بیشتر از اون چیزی که من برای خودم میخوام وارد زندگیم نمیکنه چون بسیار برام احترام قائله و همواره بر اساس دستوراتم عمل میکنه
اگر میخوایم شرایط زندگیمون رو تغییر بدیم باید نگرشمون رو تغییر بدیم، شرایط زندگی من نشون دهنده اینه که ارزشی برای خودم قائل نبودم
پاسخ به درخواست ها از طرف خداوند همیشه داده میشه ولی به ما که احساس ارزشمندی درونی نداریم نخواهد رسید چون خودمون رو لایق نعمتهای بینهایت خداوند نمیدونیم
پس من باید خودم رو آماده دریافت نعمتهای الهی کنم ،باید احساس ارزشمندی خودم رو به خداوند وصل کنم
قدم اول:
من انسان ارزشمندی هستم چون خداوند بینهایت منو خلق کرده و اصلا مهم نیست که من کاری مهمی انجام بدم ،مهم اینه که خداوند با خلق من و ما انسانها کار مهمی انجام داده
ما از نظر خداوند ارزشمند هستیم و این کافیه
لازم نیست دیگران ما رو تایید کنن
خداوند خودش در قرآن فرموده که وقتی انسانها رو خلق کرده به تمام مللیک دستور داده بهش سجده کنن و اونا سجده کردن
و حتی خداوند بخاطر خلق ما به خودش تبریک گفته و دنیایی رو برای ما خلق کرده که در ارامش و لدت درش زندگی کنیم
و اینا یعنی ما قبل از ورودمون به این دنیا ارزشمند خلق شدیم توسط خالقی بینهایت ارزشمند، هیچ حکمی بالاتر از حکم خداوند نیست
خداوند در قرآن فرموده
من به انسان علم اسما رو یاد دادم فقط به انسان
علمی که ما میتونیم با استفاده ازش امور مادی و معنوی رو درک کنیم و زندگیمون رو به هر شکلی که بخوایم خلق کنیم
خداوند به مت ذهن داده و ما میتونیم رویاهایمان رو تصور کنیم چیزهایی که وجود مادی نداره ولی خداوند این قدرت رو به ما داده که بتونیم تو ذهنمون ببینمشون و در دنیای مادی خلقش کنیم
خداوند از روح خودش در ما دمیده و تمام خصوصیاتش رو در ما قرار داده یعنی ما چقدر براش ارزشمند بودیم که ما رو اینطوری خلق کرده ،من واقعا نمیدونم چقدر ،فقط میدونم که من بسیار ارزشمند خلق شدم و میتونم مثل خداوند خلق کنم
پس حضور ما در این دنیا بسیار ارزشمند تر از خواسته هامونه
خواسته های ما نعمتهای خداوند هستند که از قبل برای آسایش و لذت ما خلق کرده و از نظر ارزشمندی بسیار پایینتر از حضور و آفرینش ما هستند
امروز که بارون میومد نشستم کنار پنجره و بیرون رو تماشا کردم خداوند بینهایت رو دیدم که بارون رو فرستاده و سپاس گفتم و به صورت خودبخودی و بدون هیچ برنامه ای رفتم توی رویا تصاویر پشت سر هم میومد گسترش کارم ،خونه و ماشینی که دوست دارم همراه با حس خوب و نمیدونم چقدر طول کشید یک ساعت یا بیشتر
من میدونم این رویا خودبخودی نیست و در نتیجه تغییر ذهنم هست و شروع تجربه ی خواسته هام هست
درست مثل وقتی که چاق بودم ولی خودم رو تو رویاهام متناسب میدیم و الان دارم متناسب و متناسبتر از قبل میشم
هر چیزی که تو ذهنم مرور میشه در واقعیت هم تجربه خواهم کرد
اینکه چطور خواسته هام به حقیقت تبدیل میشه کار من نیست وظیفه من نیست ،بلکه به عهده خداونده که خودش بینهایت راه بلده و تحقق خواسته هامون رو تضمین کرده که برای خداوند خواسته های ما جزئی از جزء نیست
داشتم فکر میکردم که خداوند این کره زمین رو به این عظمت خلق کرده که حالا جزئی از کائنات هست ،فقط خواسته من که یه خونه ۱۵۰ متری هست براش جزئی از جزء هم نیست !!!
خواسته هام در برابر قدرت بینهایت خداوند هیچه و جزئی از جزء هم نیست و برای خداکند همه چیز شدنیه و قابل خلق کردن و تجربه کردن هست
قدم دوم :
خداوند ما رو طوری خلق کرده که بتونیم خلق و تجربه کنیم که اشتباه هم در خلق کردن طبیعیه
پس اگر اشتباه کردیم باید یادمون باشه که جزئی از طبیعت ماست و ایرادی هم نداره و همه انسانها بارها و بارها اشتباه کردن و فقط خداونده که عاری از هر اشتباهیه
تا اشتباهی صورت نگیره اصلاح و پیشرفتی هم صورت نمیگیره
پس اگر اشتباه کردیم میتونیم درستش کنیم تا جایی که توانش رو داریم ولی هیچ وقت نباید خودمون رو سرزنش کنیم چون سرزنش حس ارزشمندی رو در ما تخریب میکنه و ناسپاسی خداوند هست
ما به تنهایی میتونیم دنیای شخصی مون رو پر از آرامش و حس خوب کنیم ،که خیلی از ماها این تجربه رو داریم
من به یکسال قبل خودم نگاه میکنم چقدر آرومتر هستم و دارم بهتر زندگی میکنم و احساس بهتری دارم پس خداوند این قدرت رو به مت داده که با کنترل افکارمون که اون هم باید آموزش ببینیم ،میتونیم احساس آرامش داشته باشیم
قدم سوم :
اگر ارزشمندیمون رو از گفته های خداوند بگیریم و به آنچه خداوند بهمون گفته گوش کنیم دیگه نیازی نداریم که احساس ارزشمندی رو در دیگران جستجو کنیم حتی اگه اونا طوری با ما رفتار کنن که احساس کنیم بی استعداد و نا توان هستیم ولی ما میدونیم که ارزشمند خلق شدیم توسط خداوند
و این یعنی حس خوب ازادی در پناه خداوند بینهایت مهربان
خداوند مارو براساس ذهنیت والای خودش آفریده، خداوند به ما نگاه میکنه و میگه این شاهکار من است ،این همان چیزیه که منو راضی میکنه
من این جملات رو روی برگه این نوشتم و زدم به دیوار که یادم بمونه و همیشه بهش نگاه کنم ؛
خداوند منو بر اساس ذهنیت والای خودش خلق کرده 👌
من قبلا فکر میکردم که باید کارهایی مهمی انجام بدم تا ارزشمند باشم و حتما کارهایی برای دیگران انجام بدم تا منو تایید کنن ولی الان میدونم که لازم نیست کار مهمی انجام بدم بلکه ما انسانها توسط خداوند ارزشمند خلق شدیم و باید این ورودی های عالی رو مرتب تکرار کنیم و سعی کنیم مهمترین فرد زندگیمون خودمون و خداوند باشه
من از زمانی که وارد سایت شدم دارم یاد میگیرم که احساسم خوبم رو بیشتر حفظ کنم و بهتر زندگی کنم و خودم برای خودم مهم باشم و این یعنی حس ارزشمندی
من دارم هودم و خداوند رو بهتر میشناسم وقتی در تلاش هستم که آگاه بشم از کجا و برای چی اومدم و خداوندی که منو خلق کرده کیه و چطوری عمل میکنه آهسته آهسته احساس میکنم ارزشمندی و الان هم که با هدایت خداوند در این بهشت هستم و متوجه شدم که من اصلا قبل از اینکه به این دنیا بیام ارزشمند بودم چون خداوند اینطور حکم کرده و حکم خداوند بالاترین حکم هاست
بایاد ونام خدایی که خالق من ارزشمند بوده
خدایی که در وجود همه ما انسان هاعنصر ارزشمندی راقرارداده و خودش را احسن الخالقین نامیده.
من آفریده ی ارزشمند خداوندم و خالق من مرا ارزشمند قرار داده با تمام کاستی ها،اشتباهات وخطاها من باز هم موجودی ارزشمندم.
استادعزیزم این واقعا پاشنه آشیل من بوده چون همیشه خودم را با معیار دیگران می سنجیدم و سعیم این بود که درنظر دیگران خوب و بی عیب باشم.
سعی می کردم برای خانواده دختر خوبی باشم، تو مدرسه دانش آموز نمونه ای برای معلما باشم، برای دوستانم یه رفیق خوب باشم و بعدها همین نقش رو وارد زندگی کردم خیلی جاها از خودم زدم برای این که مورد تایید همسرم باشم و طبق معیار خوب و بد اون زندگی کنم.و مادری نمونه برای بچه هام باشم.
وقتی شاغل شدم تو محیط کارم سعی می کردم طوری باشه که رضایت دیگرانو داشته باشم و خیلی جاها به خودم فشار وارد می کردم همیشه ذهنیتم رو این بود که اگه دیگران منو تایید کنند کارم درسته و اونجوری احساس ارزشمندی بیشتری می کنم.
الان کاملا متوجه شدم چرا تو این سال ها هیچوقت اون احساس رضایت رو نداشتم چون خودمو موجود ارزشمند و لایقی نمی دونستم. درحالی که من همینجوری ارزش بالایی داشتم و باید بیشترین حس خوب رو خودم به خودم میدادم.
آدم های مهم زندگیم در درجه دوم قرار می گیرن اگه من
احساس خوب،احساس لیاقت و ارزشمندی رو در خودم پرورش بدم حسم به دیگران هم بهتر میشه و همین رضایت باعث میشه عملکردم بهتر وبهتر بشه چون اونوقت حس خوب خودم مهمه نه نظرو تایید دیگران.
وقتی ارزشمندی وجودم رو باور کنم احساس رضایت بیشتری از زندگیم دارم وچون خودمو لایق بهترین چیزها می دونم سعی می کنم اولویت اول خودم باشم و این طوری حس رضایت مندی هم دارم و مطمئنا سپاسگزاری بیشتری از زندگیم دارم.
تا قبل از آشنایی با این فایل وقتی کسی ازم تعریف می کرد به قول معروف حسابی شکسته نفسی می کردم و می گفتم نه این که چیزی نیست و اون حس خوب رو از بین می بردم .
فکر می کردم این رفتارم درسته در حالی که اشتباه می کردم الان دیگه می دونم که تو بعضی زمینه ها که واقعا سزاوار تعریف و تمجید هستم ودیگران ازم تعریف می کنند باید این حس لیاقت و ارزشمندی رو عمیقا قبول کنم و بابتش از خدا سپاسگزار باشم.
یادم بمونه که گاهی برای تشکر از خوبی ها و ارزشمندی های وجودم برای خودم هدیه ای بخرم و از خودم تشکر کنم که این همه موجود ارزشمندی هستم.
باور کنم که من همون کسی هستم که خالقم بابت آفرینشم خودش رو احسن الخالقین نامیده.
من اشرف مخلوقاتم کسی که تموم این هستی این نعمتهای بیکران برای آسایش و آرامشش آفریده شده پس باید قدر خودمو بیشتر بدونم.
خدایا بایت دریافت این اگاهی ها شکرت.
سپاسگزار استاد عطار روشن هستم که این همه اطلاعات ناب را دراختیار ما قرار میده🙏🍀
در احساس ارزشمندی خودم باید بگم که به قول استاد من همینطوری خودم کلی ارزشمندم چون این نعمت بسیار ارزشمند بهم داده شده که این زندگی مادی را تجربه کنم ولی چون در طول عمرم تا الان مدام مقایسه شده ام و دستاوردهام هر بار کم ارزش نشون داده شده و هر بار این آجرهای ارزشمندی ام از بین رفته اند بجای اینکه ازش برجی بسازم ضد ضربه هر بار در پی خوشحالی دیگران از خودم کم گذاشتم.چند روزی هست که حال متفاوتی دارم بخاطر چندین درخواستی که از خدایم دارم و کاملا بهش واقفم که در مسیر هستم نشانه ها اومده و حتی دستاوردهای کوچک و بزرگی که کسب کرده ام ولی بخاطر یک سری باورهایی که تازه از اعماق رونمایی شده اند و به سطح اومدند و یا در موقعیتی داره حرکت میکنه کمی فکرم را مشغول کرده و جذابیت داستان اینه که این دوره و این قسمت به احساس ارزشمندی گره خورد قسمت ۵ و ۶ دوره پاکسازی به موضوع ارزشمندی اختصاص داده شده در نشانه هام احساس ارزشمندی را دارم میبینم و تجربه میکنم و هر چی در اطرافم میبینم داره بهم میگه قوی باش تو ارزشمندی ولی بخاطر اینکه هر بار خودم را دارم گره میزنم به یک خواسته یا یک نتیجه ای و درگیرش میشم ولی میخوام این تعهد را به خودم و در این جمع دوست داشتنی بیان کنم که خودم را همیشه ارزشمند بدونم و افتخار کنم به خودم چون خدایم مرا ارزشمند قرار داده و بالاتر از خدایم نیست که گفته به خودت احترام بگذار تا الان هم کلی موقعیت ها بوده که منتظر بودم و با خودم میگفتم تا این نشه فایده ای نداره و انجام شد گذشت تمام شد تبدیل به خاطره شد و من همچنان درگیر نتیجه ای در موضوعی جدید هستم و این روند تکراری ادامه دارد اما میخواهم از امروز برای لحظه ام برای حال خوبم برای داشته هایم برای ارزشمندیم زندگی کنم و خودم را احترام بگذارم از داشته هایم لذت ببرم
وقتی درگیر این باشم که چگونه باشم که دیگری مرا تایید کنه یا هر کاری هم کنم و هر کسی باشه اون هم لحظه حال را میبینه چون اون موقعیت و اون زمان برایش اهمیت داره پس چرا تلاش بی ثمر برای کاری و شخصی که با یک کلام ممکنه مرا به سقف ببره یا به زمین بکوبه ولی وقتی در خط نرمال خودم باقی بمانم و بالای خط باشم این روند رو به افزایش حرکت میکنه چون به دنبال این هستم که خودم را راضی کنم و از خودم رضایت کسب کنم وقتی به دنبال کسب رضایت از خودم باشم خودم را با دیروزم مقایسه میکنم موقعی که روزهای قبلم را میبینم که در این شرایط بودم که از هم میپاشیدم و منفی باف تمام دستاوردهام را منهدم میکرد ولی الان هر لحظه به دنبال بهبود احساسم هست
به دنبال راهکار میگردم
هدایت میشم
راهکار ها را میبینم
تلاش میکنم
بهشون عمل کنم
همین اینجا این لحظه دارم مینویسم و به تعهدم عمل میکنم
یعنی تغییر
یعنی پیشرفت
یعنی موفقیت
همین که آموزش هام و آگاهی هام در تضادهای که باهاشون برخورد میکنم بهم یادآوری میشه یعنی اینکه صدای خدا را دارم میشنوم یعنی دارم تلاش میکنم ولی زمانی اینها نبود و الان غوغا کرده ام الان بینهایت آرامش درونم هست
اینکه از لحظه به لحظه فرصت هام دارم برای بهبود عملکردم استفاده میکنم
وقتی کسی از من تعریف میکنه این خدای من هست که از زبان انسانی دیگر مرا تحسین میکند
ولی ای دل غافل که به انسانها بها میدهیم
۲ شب پیش رئیسم در جمعی کلی ازم تعریف کرد و من چقدر خوشحال و این خوشحالی را به همسرم انتقال دادم که من چقدر خوبم و کارم را عالی انجام داده ام و در نگاه رئیسم چه نقش خوبی بسته ام که اینگونه ازم تعریف میکند و الان با این هدایت بی نظیر خداوند بهم که چگونه میتونم ارزشمندی خودم را بیشتر کنم نه در نگاه دیگران بلکه در نگاه خودم از طرف خداوند هر انچه هست از طرف خداوند برای من هست و وقتی نگرشم را به دید خداوند وصل کنم دیگر تایید دیگران از نظر انسانی برایم بی اهمیت میشه بلکه به ارزشمندی خودم بیشتر پی میبرم و هر کجا هم ازم تعریف بشه و تاییدم کنند از جانب خدایم برای من هست
این نگرش من اینگونه باید باشد هر کس هر کجا از من تعریف کرد خدایم دارد از زبان و اعمال بندگانش مرا تحسین میکند
خداوندا سپاسگذارتم
۱۴۰۲.۱۲.۲۳
سلام خدمت استاد عزیزو مهربانم و دوستان گرامی
استاد اصلا این جلسه با همه جلسات متفاوته و یه جورایی اولین بار که خوندمش شوکه شدم، خیلیی حس خوبی داشتم ولی حس میکنم شوکه شدم از یه طرفی هم انگار باورش سخت بود در عین حال که عمق وجودم میپذیرفت این اگاهی رو، چندین بار بازم مطالعه اش کردم ولی آماده نبودم که کامنت بنویسم الانم سخت بود برام ولی گفتم بنویسم که اطلاعات ذهنم منسجم بشه.
من تا قبل از مطالعه این بخش دقیقا با توجه به آگاهی هایی که پیدا کردم در مدت این چندماه میدونستم که من باید خودم رو ارزشمند بدونم ولی باور کنید همه اش برام سوال بود خب چطور؟دقیقا چجوری؟ که شما تو این متن یه ملاک و معیار معرفی کردید که به واقع من تا قبل از این نه میدونستم و نه درکی ازش داشتم.میدونید آگاهی این جلسه یه جوریه که انگار در مقابلش باید سکوت کرد.سکوتی که از عظمت این آگاهی هست حداقل من اینجوری حس کردم.
استاد من احساس ارزشمندیم و اعتماد به نفسم با آموزش های دوره ورود به سرزمین لاغرها و دوره پاکسازی که در حال یادگیریش هستم به صورت ناخودآگاه تغییر کرد یعنی بعد از مدتی که به خودم میومدم متوجه میشدم یه سری رفتارایی انجام دادم که با گذشته خودم که سراسر عدم اعتماد به نفس بودم خیلی متفاوته نمیتونستم حتی برای خودم توضیح بدم که چطور با دوره های لاغری با ذهن اعتماد به نفسم بالاتر رفته و ترمیم شده.
اما این اگاهی داره مارو آگاه میکنه ملاک و معیاری رو میگه که تا قبل از این نشنیده بودیم.حتی اگر آیات قرآن که در متن جلسه بهشون اشاره کردید رو شنیده بودیم اما دقیقا نمیتونستیم درکش کنیم استاد اما این آگاهی ها خیلیییی ناب و خاااص هستن.
من تا قبل از این آگاهی علی رغم ترمیم و احیای محسوس اعتماد به نفسم ، اما باز در خیلییی موارد حس ارزشمندی نداشتم دقیقا تصورم این بود که باید یه کاری انجام بدم تا این حس ارزشمندی رو به دست بیارم و علاوه بر این بازم کارای اضافه دیگه ای هم انجام بدیم تا همین یه مقدار حس ارزشمندی رو نگه داریم چرا که به هر دلیلی ممکن بود بی اعتبار بشه مثل چیزی که تاریخ انقضاش گذشته.
استااد من در گذشته به طرز وحشتناکی برای گرفتن توجه و تایید افراد اطرافم چه خانواده و چه دوستان و حتی جامعه بشدت به خودم سختی داده بودم و از خودم انتظار خیلییی زیادی داشتم و سختی هایی به خودم دادم که میتونم بگم همه ارامش منو گرفته بود.من سراسر عدم آرامش و استرس بودم حتی به خودم اجازه نمیدادم درست درمون بخوابم یا تفریح داشته باشم یا اصلا یه مدت به خودم استراحت بدم و کاری نکنم چون اگر بیکار میموندم حس بی ارزشی داشتم. شما فکر کنید مدااام در طول سال هایی که مشغول به تحصیل بودم به خودم اجازه نمیدادم یه محصل و بعدها یه دانشجوی متوسط باشم و در تمام مقاطع تحصیلی از اول دبستان تا کارشناسی ارشد من شاگرد اول بودم. و بشدت بمن استرس وارد شده بود و بخاطر این فشار روانی و استرس خیلیی از لحاظ روحی و جسمی آسیب دیدم در واقع خودم به خودم ظلم کرده بودم.نمیتونستم تحمل کنم که متوسط باشم چرا؟ چون اگر شاگرد اول نبودم تمام حس ارزشمندیم ازم گرفته میشد.
برای کار هم همینطور در حدی تلاش کردم که نفر اول استان شدم در آزمون وکالت. حس ارزشمندی من وابسته به مدارک تحصیلی و شغلیم بود باور کنید بارها و بارهاااا میشد تو خلوت خودم از خودم میپرسیدم که سحر اگ تو این مدارک تحصیلی این رتبه این معدل این کارو نداشتی چطور میتونستی زندگی کنی؟ باور کنید هر بار حتی فکر کردن بهش هم منو وحشت زده میکرد تصورش باعث میشد حس فردی رو داشته باشم که به کلی هویتشو ازش گرفتن.
اون موقع ها به خودم میگفتم من گمال گرا هستم و یه جورایی بهش افتخار میکردم چون کمال گرایی در جامعه تحسین میشد.
تو خونه هم یه جور دیگه کلی تو خونه کارای خونه و تمیزکاری رو انجام میدادم که تحسین و توجه و تایید پدر مادرمو بگیرم اما باور کنید هیچوقت اون برخوردی که انتظارشو داشتم نگرفتم.
در کل خیلییی به خودم زحمت میدادم که اون حس ارزشمندی اون حس خوب ناشی از محترم بودن و عزیز بودن رو بدست بیارم اما هر بار بیشتر از قبل ناکام بودم و بیشتر حس ناکامی من به این دلیل بود که در درون خودم وقتایی که با خودم خلوت میکردم همیییشه حسم نسبت به خودم بد بود و خودم رو ارزشمند نمیدیدم احساس لیاقت نمیکردم.
من فکر میکنم احساس عدم لیاقت در برخورد با افراد یه جوری مارو آزار میداد و در خلوت و درون خودمون ؛ مارو بیشتر آزار میداد یعنی در برخورد با اطرافیان بر طبق الگوهای نادرستی که داشتیم فکر میکردیم خب باید یه کاری انجام بدم خب همه مون تقریبا یه لیست بلند بالا از این کارا رو تو ذهنمون داشتیم اما سوال واقعی این بود که اگر خودم بخوام خودم رو ارزشمند بدونم زمانایی که با خودم تنهام چه کنم؟؟؟
این سوال بیجواب همیشگی من بود کخ نمیدونستم دیگه باید چیکار کنم که وقتی با خودم تنهام وقتی خودمم و خودم چطور میتونم از این حس آزاردهنده و کشنده بی ارزشی و عدم لیاقت رها بشم؟ چطور خودمو رها کنم از این حس؟ خیلییی حس بدی بود برا همینم من از تنهایی با خودم استاد وحشت داشتم شاید نتونید تصور کنید این حس وحشت چطور بود اما حاضر بودم هر کاری بکنم تا با خودم و این حس تنها نشم و برای همینم همیشه سعی میکردم تنها نمونم.
خدای من خیلییی زندگی پر از تیرگی و حس بد بود.
استاد بارها افرادی رو میدیدم که بدون اینکه موقعیت خاصی داشته باشن یا تحصیلات خاص یا حتی ظاهر خاص اما بشدت حسشون نسبت به خودشون خوب بود و احترام قابل قبولی هم داشتن بدون اینکه نظر بقیه براشون مهم باشه و من با دیدن این افراد یه علامت سوال خیلیییی بزرگ تو ذهنم تشکیل میشد و همیشه با خودم درگیر بودم که آخه چطووور؟؟؟ بارها از خدا میپرسیدم خدا راز حس و حال این اشخاص چیه؟ چرا اینقد حالشون خوبه؟چرا آرومن؟چرا همه بشون احترام میذارن؟ چرا هر چی آدم خوب و شریفی هست به پست این افراد میخوره؟ حتی ممکن بود اون افراد اصلا ظاهر به قول خودمون مذهبی نداشتن برعکس اون مواقع من اما به طرز عجیبی با انسان های خوب و شریف برخورد میکردن اما برای من کاملا برعکس بود.
این سوال رو اووونقدر پرسیدم تا اینکه به لطف خدا امسال من با سایت شما استاد عزیزم آشنا شدم و در یک روند تکاملی این احساس ارزشمندی من بهبود پیدا کرد اما هنوز حس میکردم یه جای کار برام مبهمه تا اینکه خدا به درخواست قلبی من پاسخ داد و این جلسه عااالی و جلسه تکمیلیش رو در عین حال که اصلااااا تصورشو نمیکردم تو این دوره ممکنخ در موردش صحبت بشه، ارائه شد. خدای من انگار گمشده خودم انگار اون تیکه پازلی که نداشتمش رو پیدا کردم.
متوجه شدم که همینکه خدا من رو وارد این جهان کرد به ارزشمندی من بوده. وای خدای من اصلا لازم نیست کار خاصی انجام بدیم که این ارزشمندی رو بدست بیاریم بلکه داریمش، هست!
اصلا این الگوی اشتباه که از زمانی که کمکم بزرگ شدیم بهمون القا کردن که در هر برهه از زندگیمون اگر قراره ارزشمند باشیم باید یه سری کارهارو انجام بدیم مارو بشدت درگیر حاشیه کرد و مارو از اصل خودمون از اصل زندگیمون جدا کرد. چقدرررر انرژی از ما گرفته بود و حالت ما رها شدیم حالا خدا داره به ما میگه این باری رو که سالهاااا رو دوشت گذاشته بودی رو بنداز!
تو ارزشمندی تو هدایت شده ای تو قبل از اینکه بخوای کاری برای بقیه برای من انجام بدی ارزشمندی!!!!
استاد واقعا زبانم قاصره که بخوام اونطور کخ باید و شاید در مورد اینجلسه صحبت کنم حس میکنم بارها و بارهااا باید مطالعه اش کنم تا تو ذهنم نفوذ کنه و بتونم مدام به تودم یادآوریش کنم.
استاد بینهایت از شما سپاسگذارم واقعت اول از خدا و بعدا از شما ممنونم بابت این دو جلسه که اصلااا تصورشو نمیکردم در موردش صحبت بشه اما خدا همه جوره داره مارو راه میندازه مارو داره وارد مسیر صحیح میکنه و مارو حسابی مجهز میکنه به آگاهی ناااب به ابزار کارآمد..
واقعا سپاسگذارم و در عین حال خوشحالم نمیدونید داشتن این دوره چه لذتی به من داده چه دلخوشی و امید به زندگی برام شده استاد💕
خدا قوت بهتون میگم و ازتونمیخوام ادامه بدید استاد هیچوقت خسته نشید همیشه باشید همیشه بمونید🙏🏻🌹
خیلیی دوستتون دارم🌹🙏🏻💕
به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️❤️
سلام
زندگی با کمک خداوند گام سیزدهم_ احساس ارزشمندی
تمرین آموزشی ✍️
مطالب این گام خیلی ارزشمند و مفید بود من چندین بار خواندم تا تونستم مطالب و هضم و درک کنم خیلی فوق العاده ست تک تک کلماتش به عمق جانم نشست و کلمه به کلمه شو با تمام وجودم پذیرفتم و یک حال و هوای عجیب و خاصی هنگام مطالعه داشتم استاد واقعا دست مریزاد بهتون تبریک میگم که اینقدر زیبا حس ارزشمند بودن جایگاه انسان و انسانیت و درک کردید و چه قدر زیبا و ساده و سهل و آسان به ما این احساس ارزشمند بودن مونو انتقال دادید خوشا به سعادت مادرتون که همچین فرزندی پرورش دادن ان شا الله که جایگاه شون بهشت باشه که صد در صد هست و خوشا به سعادت خانواده و اطرافیان تون که این چنین مرد بزرگ و فرزانه ای در کنار شون هست
چه روزهای از دست رفته ای که زندگی نکردم و فقط روزها رو سپری کردم همش تو فکر این بودم این کار و انجام بدم این راضی باشه اون کار و انجام بدم فلانی راضی باشه
قبل ازدواج همه تلاشم این بود که خوب درس بخونم ، دختر خوبی باشم ، حجاب مو رعایت کنم ، بلند نخندم ، زیاد شاد نباشم تا اینکه خانواده ام بهم افتخار کنند و ازم راضی باشن
بعد ازدواج چه فداکاری ها و خدماتی انجام دادم و چه کارهایی که به خاطر دل خودم انجام ندم و روشون خط زدم که همسرم و خانواده اش ازم راضی باشند
و بعد از مادر شدنم چه فداکاری هایی که به خاطر فرزندان و بازم همسرم انجام دادم
کارهایی که برای فرزندانم انجام دادم منتی نیست از جان و دل بوده چون اونا تیکه ای از وجودم هستن ولی خدماتی که برای دیگران انجام دادم واقعا وظیفه من نبوده درسته ما خانم ها اسم شو میزاریم لطف و محبت ولی با خوندن این مطالب و درک اونا فهمیدم که اسمش محبت و لطف نیست البته من با خودم هستم کارهای احمقانهای بوده که ریشه در نداشتن اعتماد به نفس من داشته یعنی من چون اعتماد به نفس نداشتم چون خودمو دوست نداشتم از جایگاه ارزشمند خودم آگاه نبودم اون خدمات و میدادم که اونا رو از خودم راضی نگه دارم تا مورد تایید شون قرار بگیرم
الان میفهمم که چرا وقتی اونا مطابق چیل من رفتار نمیکردند زود از کوره در میرفتم و عصبانی میشدم چون احساس ارزشمندی مو گره زده بودم به نگاه و توجه اونا و فکر میکردم که من زمانی ارزشمند هستم که اونا کارهای منو تایید کنند و زمانی که اونا فداکاری های منو نادیده میگرفتندمن ناراحت و نام امید میشدم
و الان فهمیدم که من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که زنده ام
من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که مورد هدایت خداوند هستم
خدایا منو ببخش که با وجود تو که خالق من هستی و مقام منو تا این حد والا و ارزشمند قرار دادی که در لحظه آفرینش به همه ملایک گفتی که به من سجده کنند و به خودت به خاطر آفرینش من احسنت گفتی و من باز جایگاه خودم و وجود تو رو فراموش کردم و به جای انتظار داشتن از خودت انتظارم از بندگان تو بود
خدایا کمکم کن تا خودم و جایگاه ارزشمند مو پیدا کنم
قدم اول : من انسان ارزشمندی هستم چون خداوند خالق منه مهم نیست که من کار مهمی انجام بدم مهم اینه که خداوند با خلق کردن من کار مهمی انجام داده من نیازی به تأیید دیگران ندارم ، من بدون حساب از نظر خداوند ارزشمند هستم و این برای من کافیست
من لیاقت و توانایی استفاده از همه آنچه خداوند به عنوان نعمت و پاداش و خدمت وارد این جهان میکنه دارم خداوند به من قدرت تصویر سازی ذهنم و تجسم رویا ها مو بخشیده و این ویژگی فقط مخصوص و منحصر به فرد برای انسانهاست یعنی برای من و مخصوص منه پس من با استفاده از این ویژگی میتونم زندگی مو اون طوری که دوست دارم خلق کنم
قدم دوم : ارزشمند بودن و برای خودم خلل ناپذیر کنم
یعنی من انسان هستم و خداوند برای من این حق و شرایط و در نظر گرفته بارها در زندگیم اشتباه کنم و خطا و اشتباه برای من گناه محسوب نمیشه
همه انسانها دچار خطا و اشتباه میشن و انسان جایزالخطا ست و فقط خداست که عاری از اشتباه و خطاست
ولی افسوس که خانواده و معلمین و اطرافیان با آموزشهای نادرست شون چقدر مارو از خدا دور کردند اگه دروغ بگی ، اگه حجاب تو رعایت نکنید ، اگه بلند بلند بخندی ، اگه صداتو نامحرم بشنوه ، اگه با بزرگترت بد حرف بزنی ، اگر ……….. گناه کردی و خدا دوست ندارم و چقدر ما به خاطر اشتباهاتی که در زندگی انجام دادیم خودمون تخریب و سرزنش کردیم
گل بی عیب خداست ما و همه انسانهایی که در گذشته زندگی کردن و انسانهایی که بعد از ما خواهند آمد بارها دچار اشتباه و خطا خواهند شد
قدم سوم : نیازمند ارزش و اعتبار انسان ها نباشم
من باید یاد بگیرم که ارزش خودمو فقط از خداوند بخوام و دنبال تایید دیگران نباشم من خلیفه خداوند روی زمین هستم خداوند جایگاه من و بی نهایت محترم و ارزشمند قرار داده پس دیگه نیازی به تأیید دیگران ندارم خداوند برای من کافیست همین الان یه موضوعی به ذهنم رسید
امروز صبح بعد از اینکه خونه و اتاق ها رو مرتب کردم و کارهای خونه رو انجام دادم بعد دختر بزرگم خونه نبود با نامزدش رفته بودن بیرون نزدیک ظهر بود که اومدن خونه داشتیم حرف میزدیم که یهو یه حرفی زد که باب میل من نبود یه لحظه ناراحت شدم چون اناقشم خیلی بهم ریخته بود و من تازه مرتب کرده بودم و از انجام کارهای خونه خسته بودم منفی بافی سریع گفت ببین دست نمک نداره و چقدر بچه هات ناسپاسی میکنن و با این افکار یه لحظه انگار بهم ریختم ولی با مرور مطالب زندگی با کمک خداوند با خودم گفتم که خب دختر من آدمه و آدم جایز الخطاست ، اشتباه کرده بعدشم من یاد گرفتم که دیگه نیازی به تأیید دیگران ندارم من ارزشمند بودن مو فقط از خداوند میخوام و تمام به خودم گفتم دیگه به خاطر تایید نشدن از سوی اطرافیان از کوره در نمیارم و عصبانی نمیشم و با مرور این افکار خنده روی لبم نشسته بود یهو دیدم دخترم اومد پیشونی مو بوسید و گفت مامان ببخشید منظوری نداشتم و منم بوسیدم شو همه چیز تموم شد حالا اگه قبلا بود کلی داد و بیداد میکردم که شما همه بی منظورین ، برو ببین اتاقت و همین الان تمیز کردم ، خسته شدم این قدر تو این خونه کار می کنم و ….. بعدشم هم خودم گریه میکردم ، هم دخترم و قهر و ناراحتی و اعصاب خوردی ولی الان با استفاده از این آگاهی های ارزشمند کلی جاها تو زندگیم یاد گرفتم که منفی بافی و ضربه فنی کنم و خودم از زندگیم لذت میبرم
خدایا شکرت
استاد ممنون از زحمات تون
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان هم مسیرم
گام 13 از دوره زندگی با کمک خداوند
خداوند مرا ارزشمند آفریده است
من انسان ارزشمندی هستم
در گام های گذشته آموختیم باید مانع ها را بر سر راه خدا بر داریم تا نعمت هایش را راحت در زندگی ما جاری کند آرزوها وخواسته هابی که داریم تحقق پیدا کند
یاد گرفتیم خداوند هیچ فرقی بین بندگان نمی گذارد وفرقی نمی کند مومن باشی یا نه زن باشی یا مرد او بدون هیچ قید وشرطی دعای دعا کننده را اجابت می کند اما الان در این گام می آموزیم با این وجود اگر احساس ارزشمندی در خود حس نکنی خواسته های تو توسط خداوند اجابت می شود ولی وارد زندگی تو نمی شود
اگر احساس ارزشمندی نداشته باشید اهمیتی ندارد چقدر برای تحقق آرزوهای خود تلاش می کنید چون هرگز به خواسته های خود نخواهید رسید
مجموع هزاران برداشت وارزیابی وتجربه ای که فرد از خوددارد باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن یا برعکس آن را داشته باشبد
♦️عزت نفس یعنی احساس ارزشمند بودن احساس
محترم بودن شریف بودن واحساس توانایی کفایت داشتن
احساس ارزشمند یک حس درونی وکاملا شخصی است احساس ارزشمندی یعنی احترام به خود یعنی دوست داشتن خود یعنی عزیز و گرامی داشتن خود
معیار وملاک تعیین احساس ارزشمندی باید چه باشد؟.
روانشناسان می گویند عزت نفس غالبا به این بستگی دارد که مهم ترین افراد زندگی مان درباره ما چه فکری می کنند
کودکان تا وقتی مدرسه نرفته اند وتحت آمورش قرار نگرفته اند و والدین هم هنوز مسعولیت به دوش آنها نگذاشته اند سرشار از احساس ارزشمندی هستند چون هنوز با خداوند در ارتباط هستند وبه طور ذاتی حس ارزشمندی را از خداوند دریافت می کنند کم کم توسط والدین این حس ارزشمندی را از خداوند می گیرند وبرای جلب رضایت خانواده تلاش می کنند بعد هم در مدرسه برای معلم ودوستان واین حس ارزشمندی را به اطرافیان وابسته می کنند بعدترهام به همسر همکار وفرزندان ودر طول زندگی در هر ارصه ای با توجه به نقش هایی که در زندگی وارد آن می شوند احساس ارزشمندی خود را وابسته به دیگران می کنند
عوامل موثر در احساس ارزشمندی:
♦️نکته بسیار مهم در موضوع احساس ارزشمندی این است که باید آگاه باشیم احساس ارزشمندی خود را به چه عواملی وابسته کرده ایم
وقتی احساس ارزشمندی را به والدین وابسته کنیم هر وقت آنها ما را سرزنش کردن یا با دیگران مقایسه کردن ما در خود شکستیم واحساس بی ارزشی کردیم
وقتی این احساس ارزشمندی را به همسر وابسته کردیم با تعقیر در نیازها وخواسته های او ودریافت بی احترامی یا ناسپاسی از جانب او احساس کمبود حقارت کردیم ودر خود شکستیم
وقتی احساس ارزشمندی را به فرزندان وابسته کردیم با کوچکترین اختلاف نطر یا بی احترامی از طرف اونها احساس بی ارزشی کردیم
حتی اگر این احساس ارزشمندی را به خداوند وابسته کردیم با انجام عبادت ها واعمال مذهبی باز هم اگر خواسته ای از ما اجابت نشود احساس بی ارزشی می کنیم چون ما این احساس را به خداوند وابسته نکردیم بلکه به اون اعمال وعبادتها وابسته کردیم
در تمام این موارد هرگز به احساس ارزشمندی نمی رسیم چون وابسته کردن احساس ارزشمندی به دیگران معنایی ندارد وهرگز درونی و ماندگار نیست
♦️کلید واقعی رسیدن به احساس ارزشمندی این است که انتخاب کنیم خداوند مهم ترین فرد زندگی ماست
ارتباط احساس ارزشمندی به خداوند:
وابسته کردن احساس ارزشمندی به خداوند به این معنی است که بدون اینکه از طرف شما رفتار یا اعمال خاصی صورت گیرد اطمینان وایمان داشته باشید که از نظر خداوند انسان ارزشمندی هستید
🌷من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که زنده هستم
🌺من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که همیشه مورد هدایت خداوند هستم
💐من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که در همزمانی های مناسب قرار می گیرم
هر انسانی بنا به مسعولیت هایی که در اجتماع به عهده می گیرد در خطر وابسته کردن احساس ارزشمندی خود به مهم ترین افراد وابسته به موقعیت اجتماعی خود می باشد
شرک ورزیدن به خداوند فقط مربوط به پرستش غیر خدا یا شریک برای خداوند قاعل شدن نیست بلکه
شامل شریک کردن انسان ها در رابطه خود با خداوند نیز می باشد
در زندگی همه ما یه زمان هایی بوده که توسط دیگران تحقیر شدیم واون افراد باعث شدن ما احساس گناه کنیم وفکر کنیم آدم بدی هستیم ودیگه خدا مارو دوست نداره واحساس خود کم بینی حقارت کردیم ودیگه خودمون رو لایق دریافت نعمت وتجربه آرزوها وخواسته هامون نمی دونیم از اون جایی که خداوند برای وجود ما ارزش قاعل است نمی خواهد بر خلاف میل ما عمل کند وبه خواسته ما احترام می گذارد وچون خود ما خودمان را لایق نمی دونیم خداوندم خواسته های مارو برآورده نمی کنه ودر همان طبقه ای که بودیم می مانیم
♦️آگاه باشید که خداوند بیشتر از آنچه برای خودتان می خواهید یا درباره خودتان باور کرده اید وارد زندگیتان نمی کند
اگر میخواهید شرایط زندگی خود را دگرگون کنید باید از تغییر نگرش درباره خودتان شروع کتید
الان در هر شرایطی که زندگی می کنید مشخص کننده میزان احساس ارزشمندی است که در وجود تان نسبت به خودتان قاعل هستید
🌺دریافت نعمت ارتباط مستقیم با احساس ارزشمندی که در وجود تان نسبت به خودتان ساخته اید دارد
♦️وابسته کردن احساس ارزشمندی به خداوند:
قدم اول =من انسان ارزشمندی هستم
من انسان ارزشمندی هستم چون زنده هستم
چون دارم زندگی می کنم وفرصت استفاده از نعمت های الهی را دارم من انسان ارزشمندی هستم چون قبل از اینکه پا به دنیا بگذارم خداوند مرا ارزشمنده
کرده انتخابم کرده تاپا به زمین بگذارم وبندگی را تجربه کنم من انسان ارزشمندی هستم چون اشرف مخلوقاتم چون خلیفه خدا بر روی زمین هستم چون خداوند فرا تر از همه مخلوقاتش مرا از قدرت ذهن برخوردار کرده من انسان ارزشمندی هستم چون خداوند با دمیدن روح خود در کالبد من خودش را به من بخشیده ومرا عزیز محترم شمرده واز قدرت خلق کزدن وتمامی صفات خودش در وجود من نهاده
من انسان ارزشمندی هستم چون خداوند علم اسما
که همان اسرار آفرینش هستند را به من آموخته
من انسان ارزشمندی هستم چون فرشتگان بر من سجده کرده اند وتنها همین یک مورد کافیه تا من تا ابد احساس ارزشمندی داشته باشم🌺
♦️همان طور که خداوند به بهترین شکل ممکن شما را خلق کرده شما هم می توانید به بهترین شکل
ممکن زندگی خود را خلق کتید
در زندگی امروزی با زیاد شدن تجملات زندگی وچشم وهم چشمی این باور در جامعه جا افتاده که هرکی از امکانات خوبی در زندگی برخوردار باشه انسان ارشمندی است وداشتن خانه وماشین و سائل لوکس جر ارزش ها محسوب می شه در این شرایط اگه کسی نتونه ماشینی تهیه کنه یا خانه نداشته باشه احساس بی ارزشی می کنه ومی گه من لایق این خانه وماشین یا زندگی مرفه نیستم
ما نمی دانیم همین خواسته هایی که داریم توسط خود خداوند در دل ما ایجاد شده تا آن را طلب کنیم چون از اول خداوند آنها را برای ماتدارک دیده وحق الهی ما هستن پس نباید احساس ارزشمندی خود را به این چیزها وابسته کنیم
نباید قیمت گذاری های دنیایی را در برابر احساس ارزشمندی قرار دهیم
♦️آنچه برای ذهن شما محال ودست نیافتنی است برای خداوند جزعی از جزع هم محسوب نمی شود
♦️منطق خداوند همیشه بر شدن است امکان خلق کزدن وتجربه کردن می باشد
قدم دوم: ارزشمند بودنتان را خلل ناپذیر کنید
ما به دلیل خاطرات گذشته اشتباهاتی که در طول زندگی مرتکب شدیم گاهی دلی از کسی شکستیم گاهی تلخی کردیم خطایی از ما سر زده خواسته یا ناخواسته عملی انجام دادیم که الان با مرور کردنش احساس گناه می کنیم با یادآوریش خودمون رو سرزنش می کنیم این احساس گناه باعث می شه احساس ارزشمندی نداشته باشیم واز خداوند فاصله
بگیریم
♦️سرزنش کردن خود موجب تخریب احساس ارزشمندی ونا سپاسی خداوند است که شما را ارزشمند خلق کرده است
وقتی خودمان را سرزنش می کنیم انگار در حق خدا ناسپاسی کردیم چون خداوند ما را با ارزشمند و گرامی می داند واین حق او نیست ما با سرزنش وبد وبیراه گفتن به خودمان این لطف ویزگی او را زایل کنیم وبه حکم او بی احترامی کنیم
♦️من انسان ارزشمندی هستم حتی زمانی که اشتباه می کنم
♦️همسر من انسان ارزشمندی است حتی وقتی که اشتباه می کند
♦️همسایه واطرافیان من انسان های ارشمندی هستند حتی زمانی که اشتباه می کنند
اگر گاهی فرزند ما یا همسر ما یا نزدیکان ما اشتباه مرتکب شدن اختلافی بود این موضوع نباید باعث شود ما آنها را انسان های بی ارزشی بدانیم همه ما با تمام کم کاستی ها نزد خداوند محترم وبا ارزشیم
🌷هرگز ارزش شما نزد خداوند تغییر نخواهد کرد همیشه در همان حالت اولیه ومقدس خود باقی خواهید ماند
قدم سوم: نیازمند ارزش واعتبار انسان ها نباشبد
اگر ارزش واعتبارتان را فقط از مردم کسب کنید در تمام طول زندگی احساس ضعیف بودن وه نیازمند بودن خواهید کرد🌺
❤️خداوند شما را بر اساس ذهنیت والای خویش آفریده است خداوند به شما نگاه می کند ومی گوید
این شاهکار من است این همان چیزی است که راضی ام می کند
خدا را دوست دارم زیرا هر وقت از خودم راضی نبودم وخودم را دوست نداشتم به من لبخند زد وگفت چطور دلت می آید با بنده نازنین من چنین رفتار کنی آری خداوند نزدیک ومهربان و بخشنده است
بنام خالق من ارزشمند
سلام بر استاد ارزشمندم
من ارزشمند آفریده شده ام خدایا شکرررت
من با این نوشته ارزشمند یاد گرفتم که خداوند منو ارزشمند خلق کرده وبدون هیچ عمل یا عبادتی خداوند منو ارزشمند میدونه بر خلاف اینکه من فکر میکردم ارزشمندی من بابت عوامل بیرونی من هست وجلب رضایت خداوند با انجام واجبات ورضایت دیگران در زندگیم منو ارزشمند میکنهومن ارزشمندیم را وابسته به دیگران میدونستم ولی یاد گرفتم که من باید ارزشمندیم را وابسته به مهمترین کس زندگیم یعنی خداوند بدونم یعنی وابسته به آنچه خداوند در مورد من میگه، چه آگاهی آرامبخشی خدایا شکرت
من ارزشمندم چون مخلوق خداوند ارزشمند هستم
من ارزشمندم چون زنده ام وفرصت استفاده از نعمتهای خداوند را دارم
من ارزشمندم چون خداوند منو هدایت وحمایت میکنه
تمام خواسته ها برای راحتی ولذت من خلق شده اند پس ارزش من از همه خواسته هام بیشتره ومن لیاقت اونها را دارم
من بعد از درخواست از خداوند نباید به چگونه برآورده شدن خواسته هام فکر کنم چون کار من نیست کار خداوند هست ومن فقطباید ایمان داسته باشم وباور کنم که خداوند به راحتی با امکانات خودش آنها را براورده میکنه وانتظار داشته باشم که وارد زندگیم بشه
من ارزشمند خلق شدهام ونباید اشتباهات که لازمه تجربه هست خدشه ای به ارزشمندیم وارد کنه وفقط سعی کنم تا جای که میتونم اشتباهامو اصلاح کنم نه اینکه خودمو بابتشون سرزنش کنم واینکه خودمو نیازمند ارزش واعتبار دیگران ندونم وبا ارزشمند دونستن خودم ودیگران در آرامش زندگی کنم خداوندا بابت این استاد واین آگاهی های ارزشمندش سپاسگزارم
موفق وارزشمند باشید
من ارزشمندم چون بزرگترین قدرت هستی منو آفریده.ما ساخت خداوند هستیم همانطور که میپرسیم فلان چیز ساخت کجاست که از کیفیتش مطمئن بشیم باید در مورد نحوه ساخت خودمون هم فکر کنیم. چه کسی مارو ساخته و وارد این دنیا کرده؟ چون ارزش هر چیز به سازنندش مربوط میشه.
ما هنر دست پروردگار هستی هستیم. خالق بی نهایت ها.ما بی نهایت هستیم این صفت از خالقمون گرفتیم خداوند وقتی داشت ما رو میساخت با لمس ما توسط دستان قدرتمندش از همه صفاتش اندکی وارد وجود ما کرد. ما به نوعی خود خدا هستیم. همینقدر ارزشمند و خالق. ما میتونیم مثل خدا افریننده باشیم خلق کنیم هر ان چیزی رو که میخوایم.
نکته اینجاست که اصلا به این موضوعات فکر نمی کنیم تا به ارزشمندی خودمون پی ببریم.اونقدر غرق زندگی روزمره و مشغول آدم ها هستیم که اونها ملکه ذهن ما شدن. همه چیز رو از محیط اطراف و ادم ها میخوایم دریافت کنیم نه از خدای آفریننده.
این کاملا طبیعی هست که رضایت و خوشحالی ما وابسته به رفتار ادم ها باشه. راجع به خود من رفتار و برخورد آدم ها خیلی در شادی و رضایت و حس بدم دخیل هست و تقریبا میتونم بگم در حال حاضر حس من وابسته به برخورد اطرافیان هست و با یه رفتار بد میتونه بد بشه و با یه تایید و احترام میتونم احساس ارزشمندی کنم.
اکثر ما اگه با وجود استعداد فراوان چند نفر یا چند بار تکرار بشه که ما استعداد اون کار رو نداریم شاید دفعه اول نه ولی دفعات بعد حتما تحت تاثیر قرار میگیریم.چون کم کم احساس ارزشمندیمون از بین میره و اون کار رو رها می کنیم.چون احساس ما وابسته به نظر دیگران هست.
واقعیت اینه که شرک بطور وسیع در نگرش تمام انسان ها وجود داره و مهمترینش مهم دونستن نقش انسان ها در زندگی به جای خداست که مکرر در زندگی روزمره اتفاق میوفته.
همه ما اگه شغلی بخوایم اگه ثروت و دارایی بخوایم و یا هر چیز دیگه زبونی از خدا میخوایم ولی توکل مون به آدم ها و موقعیت های زمینی هست
اینجوری احساس ارزشمندی خیلی سخته و مرتب بالا پایین میشه.
خداوند ما رو اشرف مخلوقات خلق کرد وبه فرشته ها گفت برما وموقعیت و مقاممون سجده کنن. چقدر مقام فرشتگان در نظر ما بزرگ هست که مقرب درگاه الهی هستن ولی به این فکر نمیکنم که اونها با اون مقامشون به ما سجده کردن.به بزرگی مقام خودمون فکر نمیکنم.
یکی از دلایل برتری ما نسبت به سایر مخلوقات همین قدرت اشتباه کردن هست. ولی با هر بار اشتباه احساس بی ارزشی می کنیم.من فکر می کنم خدا اشتباهات ما رو دوست داره اصلا خودش خواسته که ما اشتباه کنیم تا بتونیم بعدش اصلاح کنیم.
چیزی به نام گناه وجود نداره چون خداوند گفته تمام گناهان رو میبخشه. چرا به حرف خدا اعتماد نمی کنیم و مدام به اشتباهاتمون فکر می کنیم که نتیجه اش احساس بی ارزشی هست.
چرا به مقاممون نزد خداوند فکر و اندیشه نمی کنیم؟
خداوند گل ما رو با عشق ساخته و زمین و آسمان رو مسخر انسان قرار داده .خداوند قبل از افرینش ما زمین را با تمام تمهیداتش برای زندگی بشر اماده کرد چون میدونست چه مخلوق ارزشمندی قراره پا به زمین بگذاره.
چقدر خوب میشه اگه میتونستیم مثل دوران کودکی بدن توجه به دارایی ها و ازرشهایی که جامعه تعیین کرده احساس ارزشمندی کنیم صرفا بخاطر اینکه انسان هستیم.
کودکان تا قبل از ورود به جامعه احساس ارزشمندی می کنن صرفا بخاطر انسان بودنشون و من دیدم که با ورود به دبستان چقدددر تغییر میکنن و ما فکر می کنیم بزرگ شدن در حالیکه وارد دنیای رقابت و شروع تجربه احساس بی ارزشی در اثر مقایسه با سایر هم سن و سالان مقایسه نمرات و سطح تحصیلی موقعیت مالی شغل پدر و مادر و غیره میشوند.
کاری که پدر و مادرها میتونن انجام بدن برای تداوم حس ارزشمندی کودکان اجتناب از مقایسه کودکان و اعمال فشار برای کسب امتیاز بالاتر از دیگران است.
چه مثال جذابی زدید
من ارزشمندم چون بزرگترین قدرت هستی منو آفریده.ما ساخت خداوند هستیم همانطور که میپرسیم فلان چیز ساخت کجاست که از کیفیتش مطمئن بشیم باید در مورد نحوه ساخت خودمون هم فکر کنیم. چه کسی مارو ساخته و وارد این دنیا کرده؟ چون ارزش هر چیز به سازنندش مربوط میشه
سازنده ما خداست و چیزی که خدا خلق کرده در نهایت کیفیت و ارزش هست.وقتی میخواموسیله ای را بخرم دنبال کیفیتش و مارک بودن اون میگردم که برام یک عمر کار بدهد و خیالم از بابتش راحت باشه حال ما خودمون را در نگاه دیگران دنبال میکنیم که چگونه باشیم که مورد تایید بشیم!!!خدایی که زمین و زمان را مسخ من کرده و در اختیارم قرار داده چه ارزش والایی برایم قرار داده؟چرا خداوند نگفت به حیوانات و درختان سجده کنید؟؟؟
ما ساخت خداوند هستیم
همه چیز رو از محیط اطراف و ادم ها میخوایم دریافت کنیم نه از خدای آفرینده.
۱.وقتی وسیله ای میخریم اول دنبال برندی میگردیم که برامون تایید شده باشد ، پس ما تایید شده ی خداوند هستیم۲.بدنبال گارانتی اون هستیم ،ما گارانتی مادام العمر هستیم از جانب خداوند۳.وقتی قطعه ای از اون وسیله خراب بشه به نمایندگی همون برند مراجعه میکنیم، نمایندگی ما احساساتمون و حس ارزشمندیمون هست که با خدا در ارتباطیم۴.اون نمایندگی هیچ وقت اعتبار خودش را خراب نمیکنه و بهترین محصولش را هر بار ارائه میده و اپدیت میکنه، خداوند هم همیشه ما را هدایت میکنه و ما را تمام الاختیار قرار داده۵.قطعه ال جی به سامسونگ نمیخوره ،پس وقتی بدنبال تایید دیگران هستیم خودمون را هر بار زیر سوال میبریم ،ولی خداوند هر بار ما را و همیشه تایید میکنهمن هر بار در کارم بدنبال تایید از رئیسم میگردم با یک جمله ای به معنی اینکه خوب نیستی و اگه این کار را میکردی بهتر بود مواجه میشم چرا ؟بخاطر اینه تایید من از اعتبار خودش میکاهد ولی خداوند با تایید من هر بار خودش قدرتمند تر میشود که چقدر مارا ارزشمند آفریده
چقدددر جالب بود
نوشته های من رو تکمیل کردید خیلی آگاهیم بیشتر شد ممنون از شما که برای خودتون ومن ودیگرهم مسیران ارزش قائل هستید ووقت میزارید که پاسخ دیدگاه بدید
معلومهکهواقعا در مسیر تناسب فکری هستید
سعی می کنم دیدگاه شما که تکمیل کننده دیدگاهم بود رو چندین بار مرور کنم تا بیشتر باور کنم به ارزش وجودی خودم که نیاز به هیچ تاییدی نداره چون خالق هستی قبل از آفرینشم منو تایید کرده و بعد به این جهان فرستاده
ممنونم از شما که باعثشدید موضوع مهم یاداوری و مرور دوباره بشه واسم🙏🏻🌺
در حدیثی از امام هادی علیه السلام شنیده بودم از انسانی که در خود احساس ارزشمندی نکند دوری کنید
واقعا حتی یک مجرم و خطاکار که در خود احساس ارزشمندی کند از یک فرد بی خطا که برای خود ارزش قایل نباشد با ارزش تر است
من گاعی در خود احساس ارزشمندی میکنم و گاهی نه عدم اعتماد به نفس خجالتی بودن مرتب سرزنش خود تنبلی شلختگی بی هدف بودن عصبی بودن همه و همه نشانه نداشتن احساس ارزشمندیس به همین دلیل که بعد از شرکت تو این دوره کم کم تمام این حالت ها برطرف میشه چون استاد میگن تو مقصر نبودی که لاغر نشدی بلکه مسیرت اشتباه بود و اینکه کم کم میبینی تو هم حق داری بستنی بخوری و میتونی وقتی سیری نخوری حتی بهترینها رو پس ارزشمند میشی
خوب وقتی تظر دیگران به من مثبت بوداحساس ارزشمند بودن میکردم اما الان وقتی احساس دیگران نسبت به من منفی بلشه حتی بیشتر احساس ارزشمند بودن میکنم چون از کارهلی خودم و انتخابهام به عنوان فردی با ارزش اطمینان دارم
به نام خدا سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
قدم ۱۳
✓ خداوند مرا ارزشمند خلق کرده است ✓
جمله ای فوق العاده مهم از توضیحات استاد :زمانی که احساس ارزشمندی خود را از دست می دهید دیگر خود را لایق محبت، توجه و شرایط عالی در زندگی نمی دانید و خداوند نیز دقیقا همانگونه که شما درباره خودتان عقیده دارید با شما برخورد خواهد کرد. این نهایت احترام و ارزشمندی است که خداوند در مقابل شما به اجرا می گذارد.خداوند برای نگرش و عقیده ما درباره خودمان احترام و ارزش بسیار زیادی قائل است.
✓✓✓من منطق خودم را کنار گذاشته ام و با منطق خداوند به تحقق خواسته هایم فکر می کنم.✓✓✓
درک کردم که درست است خداوند فرموده که اگر بنده ام به من ایمان داشته باشد من حتما درخواست هایش را اجابت می کنم و این برآورده شدن خواسته ها اصلا ربطی به خوبی یا بدی انسانها ندارد و خداوند به همه انسانهایی که به او ایمان دارند نعمت هایش را می فرستد اما در یافت این نعمت ها تنها و تنها به نگرش و احساس لیاقت داشتن ما نسبت به خودمان دارد پس اگر احساس کنیم ارزش فلان نعمت را نداریم درسته خدا فرستاده ولی وارد زندگی ما نمیشود و دریافتش نمی کنیم .
۱_من قبلا یادمه دقیقا اونجاهایی که احساس ارزش می کردم بسیار موفق بودم مثلا همون احساس ارزش در سن ۲۰سالگیم باعث شد مربیگری و تدریس کنم در دانشگاه ، چندین مدال قهرمانی بیارم در مسابقات ، در ۴رشته مربیگری کارت مربیگری بگیرم و شغل و درآمد داشته باشم .اما در یه مقطعی در زندگیم یه جورایی باورم این بود که من ارزشمند نیستم و اعتماد بنفسم پایین اومد و احساس بدی داشتم و از هر پیشرفتی فاصله گرفتم .اما شکرخدا از وقتی در این مسیر هستم و آموزش میبینم ،مخصوصا خوندن میثاق نامه بسیار موثر بوده در احساس لیاقت و ارزش در وجودم .
۲_احساس ارزشمندی در من باعث شده که بسیار اعتماد بنفس پیدا کنم و عزت نفسم بالا رفته و به راحتی درخواست هایم را به خداوند می گویم ، با خودم می گویم لیاقت بهترین زندگی و شرایط رو دارم پس انتظارم اینه که شرایطم خیلی بهتر بشه .
۳_شکر خدا احساس ارزشمندی من هیچ ارتباطی با دیگران نداره ، شاید در گذشته تایید دیگران برایم اهمیت داشت اما الان مدتهاست که نظر خودم بسیار مهم تر از اطرافیانم است و حس خوبی نسبت به خودم دارم ،خودم رو دوست دارم .
۴_قبلا یعنی ۲سال پیش که وارد سایت شدم بسیار نظر همسرم برام مهم بود از هر لحاظی ،بعد کم کم تغییرات فوق العاده مثبتی داشتم و تنها خودم مهم بودم و هر جور که آرامشم بیشتر باشه افکارم رو به آن سو میبرم .
۵_بودن در سایت برای من مهمترین راهکار هست که احساس ارزشمندی بکنم ، لاغر شدنم ، سلامت بودنم ، حال خوب داشتنم همشون کمک میکنند که احساس ارزشمندی بکنم .
(خدایا ممنونم برای آرامشی که با کمک این متن ها به ما میرسونی ،امید رسیدن به آرزوهام رو چندین برابر کردی ،خدایا شکرت )
«سپاسگذارم استاد گرامیم برای توضیحات بسیار عالی و لذت بخشتون .»
به نام خدای بخشنده
سلام به استاد عزیزم و دوستانم
من قبل اشنایی باقوانین اصلا نمیدونستم احساس ارزشمندی چی هست بعد اینکه با قوانین آشنا شدم برام یه کلمه گنگ بود اصلا نمیفهمیدم یعنی چی احساس ارزشمندی
بعد یه مدت فکرمیکردم با گفتن جملات تاکیدی مثل من لایق بهترین ها هستم من ارزشمند میتونم این حس تخریب شده رو ترمیم کنم
مهارت های زیادی بلد بودم جوری که هر کسی منو میدید میگفت آفرین این کار خودته میگفتم این که چیزی نیست شما هم میتونید انجام بدید یا کلا اگر تعریفی ازم میشد سعی میکردم منکرش بشم و به قول معروف شکسته نفسی کنم
تا اینکه هدایت شدم به یه دوره ثروت دقیقا جلسه ای که گوش میکردم درمورد احساس شایستگی بود یه سوالی روبه عنوان تمرین بهمون داد که هدف هاتو بزار جلو روتو از خودت بپرس که آیا لایقشی اگرجواب آره ، بود بگو چرا و اگر نه بود بگو چیکارکنم لایق میشم؟
من یکی از هدف هام استقلال مالی و گفتم آره من خودمو لایق میدونم در جواب چراایی ،گفتم چون دارم خیلی رو ذهنیت کار میکنم
ار جنبه های دیگه خودمو ارزشمند اصلا نمیدونستم فقط میگفتم چون رو ذهنیت کارمیکنم پس لایق ام
ولی همه سوالم این بود مگه نمیگن که هر چقدر خودتو لایق بدونی نعمت دریافت میکنی ولی چرا برای من نمیشه
من این مدت خواسته های زیادی رو نوشتم و خیلی هاشو آنقدر آسون بدست آوردم که اگر تو دفترم یادداشت نکرده بودم اصلا باورم نمیشد که یه روزی خواسته ام بودن
چی میشد که به اونا میرسیدم ولی به این خواسته و چند تای دیگه سالهاست نمیرسم
به این نتیجه رسیده بودم که من توانایی های خودم رو باور ندارم و هر کارمیکردم نمیتونستم کارم رو خاص و با ارزش بدونم
همش میگفتم کار من اونقدر ها هم با کیفیت و خاص نیست من اونقدر ها هم که اساتید میگن نمیتونم رو باورها و عملکردم درست کار کنم من نمیتونم حتما ذهنم رو خوب کنترل کنم برای همین ارزشمند نیستم
ارزشمندی خودم رو مدت ها گره زده بودم به کار رو ذهنیت و اگر یکروز تمرین انجام نمیدادم یا حتی فایل ها رو گوش میکردم خوب درک نمیکردم به شدت احساس ارزشمندی خوددم رو میبردم زیر سوال
همیشه از وقتی یادم میاد سعی میکردم دختر خوبی باشم برای پدر و مادرم برای معلم،برای همسرم و خانواده همسرم
هر کاری از دستم برمیاومد برای هر کسی انجام میدادم تا راضی باشهو بیشتر موقع ها جای تشکر ازم تحقیر هم میشدم و همیشه این عبارت ورد زبونم بود که جای دستت درد نکنه اینم شد جواب من
تو زندگی با همسرم به خیال خودم قناعت میکردم و خرید های ارزون انجام میدادم از خواسته هام میزدم و به فراموشی میسپردم که همسرم ازم تقدیر و تشکر کنه که چه همسر خوبی دارم و در نهایت میگفت نمیکردی این کار رو نمیخاد با قناعت به من کمک کنی
با اینکه میدیدم این روش جوابنیست ولی سالیان سال این روش رو ادامه دادم و نتیجه اش میشد سرزنش خودم
امروز یه نکته مهم یاد گرفتم تو این جلسه وقتی این جمله رو خوندم انگار به خیلی از سوالاتم پاسخ داده شد
روانشناسان می گویند عزت نفس غالبا به این بستگی دارد که مهمترین افراد زندگی مان درباره ما چه فکری می کنند.
مهمترین افراد زندگی !!
من همه رو تو زندگیم مهم کرده بود جز اصلی
احساس ارزشمندی رو گره زده بودم به نطر اونایی که برام مهم بودن یا بعضا مهم هم نبودن ولی کلا چون انسان بودن، مهم بود که چی میگن و چه نطری دارن
ولی مهمترین فرد زندگی من کیه؟
من احساس ارزشمندی رو به چه چیزی وابسته کردم ؟
نکته ی مهم تر اینکه اگر من احساس ارزشمندی رو به واکنش خدا نسبت به اعمال و رفتاری که انجام میدم هم وابسته کرده باشم از سمت خدا پاسخی دریافت نمیکنم و اون موقع است که فکمیکنم خدا هم منو دوست نداره
ایرادی که این روش وابسته بودن داره اینه که اون آدم ها یی که ما مهم کردیم تو زندگیمون و احساس ارزشمندی رو گره زدیم به نطر اونا مدام نظراتشون طبق محیط پیرامونشان داره تغییر میکنه
بارها شنیدیم که این آدم ها حتی از خدا هم راضی نیستن یا پیامبر خدا هم نمیتونست همه رو راضی کنه این نشون میده ما هر چقدر هم تلاش کنیم و بهترین رفتار رو نشون بدیم اگر به منطور دریافت تایید و رضایت آدم ها باشه موفق نمیشیم
ولی کلید اصلی این موضوع چیز دیگریست
موضوع مهم اینه که مهمترین فرد زندگی مان باید خدا باشه
باید احساس ارزشمندی رو گره بزنیم به نطر خدا راجع به خودمون
و این خیلی فرق داره با نطر و واکنش خدا در مورد اعمالی که انجام میدیم
مهم نظر خدا راجع به ماست نه راجع به اعمال و رفتار ما
مثالی که اومد توی ذهنم این بود وقتی از یه مادر بپرسی که چه حسی به نوزاد تازه به دنیا اومده داره میگه عاشقانه دوستش دارم اون نوزاد نه هنوز براش کاری کرده نه لبخندی زده نه حرف عاشقانه ای گفته یه مادر فارغ از کاری که نوزاد براش کرده باشه دوستش داره
تو گره زدن احساس ارزشمندی به نطر خدا راجع به خودمون هم دقیقا همین موضوع ،فارغ از عمل یا کاری خدا درباره ما این نطر رو داره که ارزشمندیم
پس وقتی ما احساس ارزشمندی رو گره میزنیم به اعمال یا رفتاری که بهمون سالیان سال گفتن اینا مورد رضایت خداست، یعنی ما احساس ارزشمندی رو به اونچه خدا درباره ما گفته گره نزدیم، به اعمال و رفتار گره زدیم
بخاطر همینه که وقت هایی که به خیال خودمون نماز رو نمیزاریم قضا بشه دعاهای متعدد میخونیم که رضایت خدا رو جلب کنیم نتیجه مورد نطر رو نمیگیریم
.چون ما ارزشمندی خودمون رو گره زدیم به اعمال نه نگاه خداوند به خودمون
وابسته کردن احساس ارزشمندی به خداوند به این معنی است که بدون اینکه از طرف شما رفتار یا اعمال خاصی صورت گیرد، اطمینان و ایمان داشته باشید که از نظر خداوند انسان ارزشمندی هستید.من انسان ارزشمندی هستم فقط به این دلیل که زنده هستم.
آنقدر احساس ارزشمندی دز من تخریب شده که وقتی این جملات رو خوندم با خودم گفتم یعتی من بدون هیچ عملی بدون هیچ رفتاری بدون هیچ کاری ارزشمندم؟
اولین بار حتی نتونستم این حرف رو بپذیرم تا همین دیروز فکر میکردم حداقل باید یه کاری کنم تا ارزشمندی باشم
با اینکه بارها شنیده بودم که تو ارزشمندی ولی انگار در مدار درکش نبودم اصلا باور نمیکردم که من بدون هیچ عملی ارزشمندم
اونم از نطر خالق ام ،
همین که فرصت زنده بودن دارم یعنی ارزشمندم و تا وقتی زنده ام لیاقت استفاده از نعمت های خدا توی این دنیا رو دارم
میخواستم کامنتم رو ادامه بدم ولی حس میکنم باید بتونم این آگاهی ها رو تو وجودم هضم کنم تا بتونم ادامه بدم
استاد من نمیدونم چطور تشکر کنم ازتون ممنونم از شما و از خدای مهربانم
سلام دوست گرامی خوب هستید،با تشکر از دیدگاهتان،تمام این موارد ک فرمودید خیلی خیلی هم عالی هست ولی من میتونم ی سوالی ازتون بپرسم،این دقیقا و کاملادرسته ک ارزشمندی ما در گرو اینکه همش بخواهیم دیگران را راضی کنیم نیست ومهم اینه ک خودمون رضایت داشته باشیم واین درمورد هیچ شخصی صدق نمیکنه ولی ب نظرتون در مورد پدر یا مادر چ فکری می کنید آیا ب نظرتون میشه یا شما میتونید یا تونستید خواسته های خودتون رو بر خواستهای اونها ترجیح بدهید ایا ب نظرتون در این مورد هم ما فرد ارزشمندی هستیم وهم این رو دقیقا و کاملا میدونم که ما حتی اونها رو هم نمیتونیم همیشه ودر هر حال از خودمون راضی نگه داریم،ب نظرتون بخاطر اینکه اونها خیلی خیلی حقی بر گردن ما دارند ب نظرتون چطور میتونیم اونها رو توجیه کنیم ک ب آنها بی احترامی نشه.
سلام به شما دوست عزیز
من نطر خودم و درک خودم. و مینویسم چون خودم درمورد ارزشمندی نیاز به کار کردن دارم
سوالتون. رو اینطور متوجه شدم که خواسته های پدر و مادر رو بعصی وقتا ارجحیت داره به خواسته های خودمون
وقتی میگن ما ارزشمندیم بدون هیچ عملکردی ،رفتاری
یعتی واقعا ما بدون اینکه رصایت کسی رو جلب کنیم ارزشمندیم
ما خیلی گره زدیم ارزشمندی رو به نطر اطرافیان و بالخصوص پدر و مادر
توی فایل تکمیلی استاد توصیح دادن که اوایل فکر میکردن احساس ارزشمندی اینه که به همه بگن من خودم مهمم تو مهم نیستی
شاید حیلی هامون این برداشت رو کنیم که دیگه هیچ کسی مهم نیست توی زندگی ما و باید رک و راست به همه نه بگیم و یجورایی بی احترامی میکنیم به دیگران
ولی اینطور نیست
درکی که من کردم این بود که تو یه سری مواقع ما میتونیم مطابق نطر اطرافیان پیش بریم اگر برامون فرقی نداره
ولی اگر مسیری که انتخاب کردیم رو با تمام وجود دوست داریم باید خواسته خودمون در اولویت باشه
و اینو در نهایت احترام میتونیم به پدر و مادر بگیم
وقتی برام خواستگار اومد پدرم یه جورایی منو مجبور به از واج کرد اونموقع من با رصایت پدر و مادرم حس ارزشمندی و دختر خوب بودن داشتم
ولی خواسته من ازدواج نبود
خواسته پدرم. رو ترجیح دادم به خواسته خودم ولی قلبا شاد نبودم
حالم خوب نبود
ولی فکر کنید به خواسته ای دارید که خیلی براتون فرقی نداره چطور انجامش بدید
چه اشکال داره مطابق نطر اونها باشه
البته اگر براتون فرقی نداره
مثل مثلا رنگ لباس
خرید یه وسیله
ولی اگر خواسته خودتون رو انجام دادید قرار نیست حس عدم ارزشمندی کنید
چون که طبق رفتار پدر و مادر برخورد نکردید
باید به خودمون یاد آوری کنیم پا فارس از هر کاری اززشمندیم
و مهم رصایت درونی ماست
توی مثال خودم من رصایت درونی نداشتم
حس ارزشمندی رو گره زدم به نطر پدرم
و طبق آگاهی های این دوره من فهمیدم این یعنی شرک
من مهمترین فرد زندگیم باید خدا باشه
مهم نطر. خداوند نسبت به من
که اونم منو ارزشمند میدونه
فقط باید حس ارزشمندی رک با بی احترامی اشتباه نگیریم
نمیدونم تا چه حد تونستم درست به سوالتون پاسخ بدم
درک خودم رو براتون نوشتم
سلام مجدد دوست عزیزم بله دقیقا و کاملا درست می فرمایید،در مورد ازدواج فرمودید این خوب مساله مهمی هست و ب نظرم باید بر طبق نظر خودتون پیش می رفتید البته شما هم با کمال احترام می تونستید نظرتون رو بیان کنید،در چنین مواردی پدر و مادر و تقریبا در هر مواردی احساس می کنند ک تجربه بیشتری دارند و ب خواسته فرزندشون بی توجه هستندونگران شکست فرزندشون هستند ودراین مورد پدر و مادر بی اندازه احساس مسئولیت می کنند ولی ب نظرم هر اتفاقی هم ک بیفته اون فرزند نتیجه انتخاب خودش هست بارم در این مورد هیچ قانون کلی وجود ندارد چون خیلی از انتخابهای پدرو مادر هم با شکست مواجه می شودوخیلی هم از انتخاب خود فرد هم بشکست مواجه می شود.
مثلا در مورد خواهرم وبرادر خودم خواهرم ک انتخاب خودش نبودودیگران برایش تصمیم گرفتند وبرادرم هم ک ازدواج با نظر حودش بود،هردو متاسفانه ب شکست انجامید پس هیچ وقت نمیشه گفت همیشه قطعا نظرمن درسته یا نظر بقیه ب خصوص پدر ومادر درسته الان در این مورد نارضایتی شما پیش خودتون می گید عاملش پدرو مادرم بودند،در مورد دختر عموی من پدرو مادرش خیلی با او مخالف بودند ولی او ازدواج کرد والان بعد ده سال در حال متارکه کردن می باشد.و احتمالا پدرو مادرش فکر می کنند چون ب طبق ما پیش نرفته این طور شده.ولی ما تو این سایت یاد گرفتیم ک در هر زمینه ای اگه مشکلی یا اتفاقی پیش اومد هیچ نمیتونیم و نباید گردن دیگران بیندازیم پس باید هر شخصی مسولیت اشتباهات خودش را بپذیرد.
خیلی خیلی ممنون دوست عزیزم ک وقت گذاشتید مطلبم رو خوندید موفق باشید.
به نام خداوند لیاقتها 😇🙏🙏🙏
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم🙋♀️🌹❤🥰
احساس ارزشمندی
خداوند من رو ارزشمند آفریده
من دنیایی از لیاقت هارو دارم
من با تمام وجودم از ابراز لایق بودنم در این جهان شگفت انگیز فریاد میزنم آره تو بهترین خودت هستی واکنون تمام گذشته ام رو که باورهای بی لیاقتی رو یادم دادن رو رهامی کنم با نوشتن در این صفحه مجازی همه بی لیاقتها رو رها کرده تمام وجودم در دنیای لیاقتها داخل کرده وبا احساس شادی به سمت سپاس گذار بودن از خداوندم در حرکت هستم بله دارم این نگرش اشتباه رو با نوشتن از ذهنم پاک میکنم
منهم مثل تمام انسانها از درون احساس ارزشمندی نداشتم ودر بیرون از خودم دنبال کسب ارزشمندی بودم
خودم ضعیف و ناتوان و رنجور واحساس کمبود خلاء عاطفی داشتم چون به ما یاد داده بودن تو خوب نیستی کافی نیستی پس برای خوب بودن فعلان کار ها رو انجام بدی یا فلان مدرک تحصیلی رو بگیری ،فلان شرایط مالی رو داشته باشی و فلان همسر رو داشته باشی والی آخر تو اون وقت خوشبخت هستی وقتی به اونها نرسیدم احساس بی لیاقتی در من بیشتر شد و یاد گرفته بودم خودمو با دیگران مقایسه کنم و احساسم بدتر میشد همیشه با احساسات عدم لیاقت زندگی کردم به همین خاطر به خواسته هام نرسیدم ولی به لطف خداوند چند سال بهتر شدم و جای بهبود دارم که روی خودم کار کنم مهم نیست استقلال مالی ندارم و پول ندارم مهم این که زنده هستم و خالق من خداوند هست من همیشه فکر می کردم چون کسب درآمد ندارم انگار بیهوده آفریده شدم و ارزشمندی خودم به داشتن شغل و خدمت در گسترش جهان و مفید بودن در جامعه می دونستم
خداوند من رو ارزشمند آفریده
ولی فهمیدم من از زمانی که بدنیا آمدم وهیچی بلد نبودم ارزشمند بودم چقدر مورد لطف پروردگار ودیگران بودم
و حالا نگرشم به خودم این که
من بهترین خودم هستم
من ارزشمندم هستم
من زیبا و کافی هستم
چون خالق من پروردگار جهانیان هستش
چون از روح خودش در من دمیده
چون تمام فرشتگان بر من سجده کردن
و تمام جهان به خاطر من آفریده شده و تمام کائنات در خدمت من هستن
من به دستور خداوند خلیفه او در زمین هستم
من ویژگی های خداوند رو با خود دارم
من اسرار آفرینش رو میدونم تا زندگی خودم رو خلق کنم وباعث پیشرفت جهان بشم
من و تمام انسانها یکی هستیم وبا روح خداوند مزیین شدیم پس باید احساس لیاقت رو در خودم ببینم نه از طریق عوامل بیرونی مثل تحسین وتمجید دیگران و مثل مقدار دارای مالی و امکانات زندگیم مثل قدرت و مقام و مرتبه والی آخر
بله خداوند من روباارزش آفریده
حالا فهمیدم خودم قدرتم ،خودم ثروتم ،خودم عشقم ،خودم سلامتی ام خودم خالق زندگیم هستم تمام اینها رو خداوند در من قرار داده و اونوقت من دنبال آنها در بیرون از خودم می گشتم اشتباه کردم واین اشتباه رو قبول دارم ومی دونم با تمام خطاها واشتباه ها خداوند باز من رو لایق تمام نعمتها می دونه
تنها کار این که باور کنم من ارزشمندم
برای این کار باید در مسیر تغییر نگرش ام قدم بردارم و باورهای درست رو قبول کنم و عمل کنم
قدم اول من انسان ارزشمندی ام
چون زنده هستم وخالقم خداوند ومن داری روح پاک او هستم و خلیفه او در زمین هستم
قدم دوم ارزشمند بودن رو خلل ناپذیر کنم
ارزشمندی من باهیچ اشتباه وخطا گناه که از بین نمی ره چون اصل وجود من هستش و خداوند به جایز خطا بودن ما واقف هستش و بخشنده اس
قدم سوم نیازمند ارزش و اعتبار انسانها نسبت به خودم نباشم پس نیاز به تعریف وتمجید دیگران ندارم ودر هر شرایط من بهترین خودم هستم وبا نگاه خداوند به خودم ودیگران نگاه می کنم تا دچار قضاوت وخشم و حسرت و حسادت و غیبت وسر زنش نخواهم شد چون به همه احترام می ذارم و همان طور که هستن می پذیرم و سعی در عوض کردنشون ندارم چون اونهاهمان طور که هستن باارزش اند واز هر کس یکی دردنیا هستش باید با خودم در صلح و دوستی درآیم تا با دیگران در صلح باشم
پس برای رسیدن به خواسته هام باید احساس لیاقت وانتظار اون رو داشته باشم تا خواسته بسمتم حرکت کنه
باید در هر شرایطی که پیش میاد که نجوای شیطان بگوش میاد که نمی تونی وتو بی عرضه ای وتو بد بختی وهر کاری می کنی نمیشه جلوش بگیرم بگیم نه من بهترین خودم هستم من تواناتر از تو هستم من خوشبختم چون خالقم خداوند ،خدا خودش به من کمک می کنه تا راهم رو پیدا کنم تا به خواسته هام برسم باید مراقب احساس لیاقت باشم با یک اتفاق کوچک ونا خودآگاه از راه مستقیم خارج نشم از این بعدبا نگاه خداوند به خودم نگاه کنم نه از دید نفسم وشیطان یا همان ذهن منفی بافم
هر گاه خواستم از نگاه خداوند به دیگران کمک کنم ،کمک می کنم و هرگاه فهمیدم برای تحسین وتمجید وبرای خوب جلو کردن این کار می کنم انجام نمیدم
دست از سر زنش خودم و بخصوص همسرم و فرزندم بر می دارم و قبول می کنم ما بهترین خودمون هستیم وفقط عشق می ورزم و نگرانی رو رها میکنم و تمام خواسته هام و به خدا می سپارم
باید عاشقانه خودم و خدای خودم رو دوست داشته باشم
چون دنیا ،دنیای لیاقت هاس
پس من هم باید لیاقتم روبا نگاه خداوند به خودم ببینم و بسنجم نه با نگاه انسانی
خداوند من رو ارزشمند آفریده ۰😍😇🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
خدایا من لایق شنیدن و دیدن و کسب کردن و درک کردن این آگاههی ها رو شدم پس لایق بهترین شرایط زندگی در تمام ابعادرو هم دارم
خدایا با ایمان و باور و امید قوی در مسیر هستم و خواهم بود
سپاس گذارم از استاد عزیزم 🥰🙏🏻🙏🏻🙏🏻🌹
خدایا با تمام وجودم برای آفرینش انسانهای خوبت وجهان هستی و تمام کائنات که همه در خدمت انسانها هستن
سپاس گذارم😇🙏🙏🙏
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
نظر سنجی : من در گذشته خیلی احساس بی ارزشی داشتم با اینکه آنقدر برای اطرافیانم زحمت میکشیدم من آچار فرانسه همه بودم هر کاری ازم بر میومد انجام میدادم ولی خیلی احساس بی ارزشی داشتم چون بجای دستت درد نکنه سرزنش میشدم من گفتم دو کیلو بخر چرا سه کیلو خریدی اینجوری پولش بیشتر میشه من دو کیلو میخوام باشه اشکالی نداره یک کیلو باقی ماندهاند خودم برمیدارم در صورتی نیاز نداشتم
من قبلا درباره احساس ارزشمندی یاد گرفتم و الان سطح بالاتری از اونو یاد میگیرم قبلنا اصلا احساس ارزشمندی نداشتم و خیلی هم مورد تحسین دیگران قرار نمیگرفتم
اما الان نمیگم صد در صد احساس ارزشمندی دارم نه ولی من الان با فرزانه ۴ سال پیشم زمین تا آسمان تفاوت دارم من خودم دوست دارم برای خودم ارزش قائل هستم هر چیزی که دوست دارم در حد نیازم تهیه میکنم جلوی اینه به خودم عشق میورزم با خودم صحبت میکنم میبوسمش
بعد من گاهی برای خودم هدیه های کوچیک شاید در حد یه بسته مارشمالو تهیه میکنم سعی میکنم تمرینات احساس لیاقت داشتن انجام بدم و خداروشکر الان من خودم الویت اول زندگیم هستم حرف دیگران برای من خیلی مهم نیست در بعضی افراد اصلا مهم نیست مثلا فرد مورد نظر هر چی بگه دیگه گوش نمیکنم
من سعی میکنم برای خودم زندگی کنم و بعد برای خانوادهام و الان خیلی کم مورد تمجید و تحصیل دیگران قرار میگیرم چون من اون فرزانه ۴ سال پیش نیستم که هر کس هر چی گفت بگم چشم همون لحظه انجامش بدم میدونید استاد
وقتی آدم نظر کسی رو قبول نداره ناخداگاه چهرش اونو نشون میده منکه اینجوری هستم سعی میکنم طرف مقابل ناراحت نشه ولی انجامش نمیدم الکی میگم باشه انجام میدم حوصله موعظه کردن هاشونو ندارم
خلاصه اینجوری نیستم اصلا احساس لیاقت نکنم یا همیشه احساس لیاقت داشته باشم ولی خداروشکر از فرزانه قبلی که اصلا احساس لیاقت نمیکرد خیلی خیلی فاصله دارم و این تعییر بسیار بسیار بسیار بسیار بزرگی برای من بینهایت به توان هزار از شما استاد عزیزم ممنون و متشکر و سپاسگزارم چون اگر من الان در این حد از شرایطم هستم همه شو مدیون شما هستم
من میدانم که خیلی اعتماد به نفسم بهتر شده چون کسی که هر کسی هر چیزی میگفت نمیتونست جواب بده میومد خونه پرخوری ذهنی پیدا میکرد چرا اینو گفت من هیچی نگفتم و…ها شروع میشد ولی به لطف خدای مهربانم و زحمات شما استاد عزیزم من الان یک فرزانه دیگه شدم که هر کسی حرفی بزنه با خونسردی با احترام بدون اینکه حرفم یادم بره بدون اینکه صدای من بلرزه با آرامش حرفهای خودم میزنم طوری که طرف تند تند بهم میگفت ببخشید ترو خدا من شما رو خیلی قضاوت کردم
اینم بگم هنوز این مشکل من به شکل کامل حل نشده یه جاهایی با افراد خاصی نمیتونم حرف دلم بگم چون میترسم ناراحت بشه میگم مادر پدر دختر بزرگم از من انتطار نداره باهاش اینجوری حرف بزنم
وقتی که ما نظر اطرافیانمون برامون مهم باشند یا خیلی مهم باشن کاملا قبول دارم نطر روانشناسها رو ولی برای من خیلی حرف دیگران مهم نیست میگم باشه شما درست میگی ولی توجه نمیکنم ولی قبلنا حرف حرف دیگران بود من از خودم هیچ ارادهای نداشتم هر چی میگفتن سریع اطاعت میکردم و الان چون نمیکنم خیلی زود از دست من عصبانی میشن هر چی بگم که فایده نداره تو گوشت بدهکار نیست حرف گوش نمیدی که این باعث افتخار منه چرا چون من تفاوت خودم با دیگران متوجه میشم من باید خیلی با اونها متفاوتر باشم اینجوری میسنجم خودم چقدر متفاوتر هستم
کاملا قبول دارم من در گدشته خیلی برام مهم بود که والدینم چه نطری درباره من دارم الان میدونم شرایطش و ندارم و ناراحت نیستم ولی بازم نظرشون مهم ولی وقتی نمیتونم انجام بدم پس عذاب وجدان نمیگیرم خیالم راحته من خیلی بیشتر از اونها به پدرو مادرم رسیدگی گردم حالا نوبت بقیه است من شرایطشو ندارم
و بعد خانواده و دوستان و آشنایان اولها خیلی برام مهم بودن نطر مردم برام الان میگم من با خودم که رو در بایسی ندارم به خودم که نمیتونم دروغ بگم وقتی من خیالم راحته عذاب وجدان ندارم پس بذار هر چی دوس دارن مردم فامیل دوست و…بگن من در هر صورت هر کاری کنم نمیتونم اونها رو راضی نگه دارم پس مهم نیست اگر ناراضی باشن
مثل داستان مردی با پسرش به بازار میرفت تا الاغش نو بفروشن اول مرد پسر رو روی الاغ سوار کرد به راه افتادن در راه به دوستی برخورد کردن دوست به پسر گفت خجالت نمیکشی پدر ت پیاده بیاد تو سوار الاغ بشی پسر پیاده شد پدر سوار شد یه مقدار که رفتن یکی دید گفت دوره آخر زمان شده پدر سوار الاغ میشه و بچه ابزار بگیره خلاصه آنقدر این مسائل تکرار شد تا تصمیم گرفتن هر دو پیاده برن بازم یکی پیدا شد خندید و گفت هه هه هه الاغ دارین هر دو پیاده میان خوب سوارش بشین حرف مردم هم همین مثتاق داره هر کاری کنی یه چیزی پیدا میکنن بهت بگن پس بیخیال حرف مردم
من بجز دوران کودکی تا سن ۱۰ سالگی بقیه عمرم از خانواده از معلم از همه خیلی تحقیر شدم مادرم اون روزا ما رو از پسر عمه خودم خیلی میترساند طوری که اسمش میومد من خودم خیس میکردم حالا از پدرم جدا که کتک میخوردم بخاطر اینکه تو مسجد یکم خندیده بودم باور م شده بود بعد از هر خنده گریه هست چون بعدش کتک میخوردم گریه میکردم حتما
این خیلی ایده عالی که باور کنیم کلید رسیدن به احساس ارزشمندی رو انتخاب کنیم خداوند مهمترین فرد زندگی ماست من یه جورایی این عقیده رو در ذهنم قبلا ایجاد کردم که همیشه میگموقتی میگن شکلات نخور مثلا پدرت بیماری قند داره من همیشه در ذهنم با خودم میگفتم من از پدرم چیزی رو به ارث نمیبرم من فقط از خدا به ارث میبرم و این باعث میشد به آرامش برسم و الان خوشبختانه دیگه از شکلات خیلی خوشم نمیاد مگر اینکه یه طعم خاص و جدیدی داشته باشه تا بخورم لواشک بیشتر دوست دارم
خداوند مهمترین فرد زندگی من است
عه من چند وقته که این کارو انجام میدادم هر کاری میکردم میگفتم خدایا من دارم عمل صالح انجام میدم یا دارم کارهای خوب انجام میدم انتطار پا اش عظیم دارم
خیلی من در این موقعیت قرار گرفتم بسیار تحقیر شدیدی شدم اون روزا فرد مورد نظر نمیدونم چی شد که اومدن تو محله ما زندگی کردن اونا یه پسر کوچیک هم داشتن این پسر هم مادر داشت هم پدر هم دو برادر یکی مجرد یکی متاهل اما نمیدانم
چرا که من قبول کردم ایشون هر روز صبح ببرم مدرسه ظهر هم برم بیارمش خوب اتفاق زیاد میافتاد که من زیاد برم خونشون بیشتر اوقات کاری بود ولی گاهی هم میشد که حوصله ام سر میرفت میرفتم اونجا بخدا چنان برخورد تندی دیدم که نگو به دامادم گفته بودن بگه اونم گفت همین که رسیدم بالا گفت چیه چه خبره گش تومون شدی ولت میکنن اینجا هستی هر کس بجای من بود دیگه بچه شونو نمیکردم مدرسه ولی بازم فردا صبحش رفتم بچه رو بردم مدرسه این باعث میشد من خیلی ناراحت بشم فکر کنم کاری که براشون انجام میدم چیز مهمی نیست و خودم سرزنش میکردم الان متوجه شدم که من هیچ وظیفه ای نداشتم اونا خیلی نامرد بودن از سادگی من از مهربونی من سواستفاده کردن
عمدا مشکلشون و جلوی من میگفتن بعد او ن میگفت منکه نمیتونم منم نمیتونم که من مجبور بشم بگم من میبرم منم عادت کرده بودم که کمک به دیگران کنم اما زیادشم اینجوری میشه دیگه باعث میشه من اصلا احساس ارزشمندی نکنم با خودم بگم اینهمه دارم زحمت میکشم ولی کمه
من احساس ارزشمندی دارم چون یاد گرفتم که خداوند از اول خلقتم منو در بهترین بالاترین حد هر چیزی که من نیاز دارم برای خوشبخت بودن قرار داده ولی خیلی درک نکردم که بتونم کار خاصی انجام ندم احساس ارزشمندی کنم ولی خیلی خوشحال شدم امیدوار شدم
استاد من برای اینکه احساس ارزشمندی کنم که انتطار پاداش عظیم ندارم من یاد گرفتم که وقتی عمل صالح انجام میدم انتطار پاداش عظیم داشته باشم کلا بخاطر اینکه یاد بگیرم از خداوندم انتطار داشته باشم اینجوری میگم نه بخاطر ارزشمند بودن انتطار داشته باشم
من این احساس ارزشمندی دارم میگم هر وقت یادم بیاد که من لایقم چون زنده هستم
من لایقم چون خدارو در وجودم دارم
من لایقم چون خداوند منو لایق همه چیز همه نعمتها خلق کرده
من لایق فلان خونه هستم چون اگر نبودم خداوند ایده داشتن اون خونه رو در ذهن من ایجاد نمیکرد
من لایقم چون بنده خدا هستم
من لایقم چون خودم یکی از بهترین بندگان خدا میدونم چرا چون من از بچگی یاد گرفتم انسان خوبی باشم
من لایقم چون اگر لایق نبودم امروز زنده نبودم
من لایقم چون خداوندم از روح خودش در من دمیده و تمام صفات و ویژگیهای خودشو در من قرار داده
من لایقم چون منو خدا به هم چسبیده هستیم و خداوند در وجود من قرار داره
من لایقم چون خدا ند منو هدایت و حمایت کرده در این مسير الهی در این مسير شگفت انگیز و فوقالعاده قرار داده
من لایقم چون انسان هستم و خدا وند موقعیکه انسان خلق کرده به خودش احسن گفته که چنین موجودی خلق کرده
من لایقم چون خداوند به فرشتگان مقرب الهی دستور داده ه به انسان سجده کنن
من لایقم چون من نماینده خدا ند بر روی زمین هستم
میدونید استاد تقریبا فکر میکنم همه ما در چنین شرایطتی هستیم که هر کاری انجام دادیم نتونستیم رضایت پدرو مادر جلب کنیم البته منکه اینجوری هستم من ۲۶ سال از فصل بهار که موقع علف چینی بود تا موقع میوه چینی من به اونها کمک کردم با خانواده حتی دوبار بچه من سوخت یکبار پاش سوخت یکبار دستش خوب اما در جلسه خانوادگی گفتنکلا انکار کردن که من کمکشون کردم
منم خیلی زیاد مقایسه شدم با بچه های دیگه حتی الان که مادر دو فرزند هستم دارم مقایسه میشم که چرا بچه رو تنها فرستادی با دوستاش برن خرید چرا باهاش نرفتی من مطمئنم ازش و ایشون به خدا سپردم و خیالم راحت بود
من سعی میکنم احساس ارزشمندی خودم فقط از خداوندم دریافت کنم و احساس ارزشمندی از افراد بگیرم به خدا بدم تا برای خدا شریکی قائل نشم من مسلمان هستم از نطر من خداوند یکی است و خداوند یکتاست من این نگرش در خودم ایجاد میکنم که من احساس ارزشمندی میکنم بخاطر اینکه بنده خدا هستم و خداوند مرا لایق آفریده
و دیگه سعی میکنم بواسطه انجام دادن کاری برای کسی احساس ارزشمندی نخوام از کسی دریافت کنم
من کاملا از اعماق وجودم میپذیرم که من انسان ارزشمندی هستم
من درک کردم برای اینکه بخوام به خواستهای خودم برسم باید احساس ارزشمندی کنم و این مهمترین گام برای تحقق خواستهای منه پس من میخوام احساس ارزشمندی فقط و فقط از خدا وند دریافت کنم من انسان ارزشمندی هستم م
من فکر میکنم انسان ارزشمندی هستم چون خودم یکی از بهترین بندگان خداوندم میدونم چون خداوند از روح خودش در من دمیده چون خداوندم مرا ارزشمند افربده من خداوند را در وجودم دارم اینها محکمترین قدرتمند ترین با ارزشترین دلایایلی هستند که ارزشمند بودن مرا به شکل واقعی تایید میکند ه پس من انسان ارزشمندی هستم
خیلی دلایل ارزشمندی رو تعیین کردید من سعی میکنم این نگرشها رو در خودم ایجاد کنم خیلی حالم خوب شد خیلی لذت بردم از ایدهایی که شما ارائه دادید برای احساس ارزشمندی داشتن
فقط همین یک دلیل کافی برای اینکه من بعنوان یک انسان احساس ارزنده دارم خداوند تنها به منه انسان علم اسما را به من هدیه کرده فقط به انسان حتی فرشتگان مقرب الهی هم این علم نداره پس من بعنوان یک انسان با ارزشترین موجود در دنیای مادی و دنیای پس از مرگ هستم بعد از خداوند این به من قدرت میده من بالاترین پس دیگه نباید هیچ وقت احساس بی ارزشی کنم
من خیلی این احساس دارم که نسبت که قیمتها احساس عجز و ناتوانی میکنم خیلی روی خودم کار میکنم که دیگه نگم من پول ندارم نمیام با شما بیرون ولی بازم دارم تکرار میکنم اما این احساس ارزشمندی و قتی خوب درک کنم مطمئنم به من کمک میکنه دیگه احساس پوچی و بیهوده بودن نا لایق بودن نداشته باشم نسبت به پول
من یاد گرفتم که اشتباه کردن هیچ اشکالی نداره من باید اشتباه کنیم تا بزرگتر از ا ون شرایطمون بشیم اشتباه کردن جزئی از خلق کردن
وقتی با این نگاه به انسانها داشته باشم دنیای من گلستان میشه هیچ وقت از کسی ناراحت نمیشم حالم بد نمیشه که همه انسانها حق اشتباه کردن دارن پس اگر اشتباهی کاری انجام دادن من نباید ناراحت بشم بگم بچه ام با من اینجوری رفتار کرد میگم اشکالی نداره اشتباه کرده و موضوع تمام شده ببینم همه چیز خوب میشه
من خیلی از کلمه ببخشید استفاده میکنم کاهی تو خیابون کیفم میخوره به کسی فورا میگم ببخشید اگر خانم باشه که میگم ببخشید عزیزم متوجه نشدم گاهی هم میریم خرید چرخ چرخ دستی میخوره به کسی یا از روی پاهاش رد میشه دردش میگیره قبل از اینکه برگرده به من چیزی بگه من فورا معذرت خواهی میکنم طوری میشه ا ن شخص کلامش در دهانش بیرون نمیاره میخنده و میره بعضی ها هم پاسخ محبت آمیز میدن
چقدر خوبه چقدر لذت بخش همین نگاه محبت آمیزی که به کودکان داریم به بزرگسالان داشته باشی م من زمانیکه نکات مهم میخو نم درکم بیشتر میشه حالم بهتر میشه من دیگه سعی میکنم به بزرگسالان هم نگاه محبت آمیز داسته باشم
و همون نگاه به خودم به اطرافیانم به همه داسته باشم خیلی باعث میشه حالم در طول روز خیلی ساعات بیشتری خوب باشه بینهایت به توان هزار از شما ممنون و سپاسگزارم برای ین دست نوشته زیبا امید بخش آرامش بخش و زندگی بخش و کلید طلایی رسیدن به خواستهاست استاد عزیزم ممنون متشکر قد ر دان سپاسگزار و متشکرم
و سعی میکنم یاد بگیرم احساس ارزشمندی فقط از خدا بگیرم نه از شخص دیگه ای
نگرش من اینه من انسان ارزشمندی هستم چون خداوند مرا آفریده ودلایلی که گفتم احساس ارزشمندی دارم
قبلنا خیلی احساس ارزشمندی به دیگران میدونستم ولی الان دیگه یاد گرفتم که دیگه احساس ارزشمندی از خدا بگیرم
بهترین راهار اینکه شما ارائه دادید احساس ارزشمندی فقط فقط فقط از خدا بگیرم این خیلی لذت بخش عالی فوقالعاده ست از این بهتر نمیشد
بینهایت سپاسگزارم از خدا وند متعالم کهمرا هدایت و حمایت کرد در این مسير الهی قرار داد خدایا شکرت
به نام خدای نور ، مهربان بی نهایت و فراتر از انتظار
درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین 🦋
★☆گام سیزدهم: خداوند مرا ارزشمند خلق کرده است★☆
احساس ارزشمندی، یکی از مهم ترین ابعاد شخصیت هر فردی که نقش بسیار تعیین کننده ای در رسیدن به اهدافش و سبک و سطح زندگیش داره و موضوعی نیست که برای مدتی و مقطعی باشه، و باید همیشه یک گوشه ی حواس مون به احساس ارزشمندی مون باشه، چون ورودی های مغز بسیار زیادن و اگر مراقب نباشیم، براحتی احساس ارزشمندی ما رو تحت تاثیر قرار میدن. چون باعث مقایسه ی ناخوداگاه ذهن مون با دیگران و شرایط شون، خودسرزنشی، حسرت، ناراحتی، دلهره و اضطراب میشه. و انقدر منفی باف درون این کار رو ماهرانه انجام میده که اصلا متوجه شاید نشیم.
چند وقت پیش دوستی با من صحبت میکرد، در ظاهر و روساخت حرفهاش اینطور به نظر میامد که برای خواهرش که از ناراحتی اعصاب و روان رنج می بره، غصه داره و همش میگفت انقدر زندگیش عالیه، همسرش چقدر هواشو داره و حامیشه، شرایط مالی شون چقدر فوق العاده ست ولی خودش بخاطر شرایط روحی و افسردگیش هیچ لذتی نمی بره و مدام بخاطر احساس بدبختی ش داره گریه و شکوه میکنه.
این خانم در ظاهر ناراحت خواهرش بود اما در ژرف ساخت حرفهاش، داشت عملا شرایط زندگی خودشو با خواهرش مقایسه میکرد و در حسرت و حالتهای پرخاش بود که همسرش حامیشه و چه کارها که براش نکرده و نمیکنه، و همسر من نیست، و کاملا واضح بود احساس کم ارزشی چقدر در این بنده خدا موج میزد….
منظورم از بیان این خاطره با جزیات، این بود که منفی باف در این حد بلده کاره، و براحتی میتونه ما رو منحرف کنه از احساس ارزشمندی که باید داشته باشیم.
اما خبر خوش اینه که سمت مقابل این قضیه هم هست. و فرشته ی درون قدرتش از منفی باف خیلی بیشتره اگه به حرفش گوش بدیم. و به دنبال هدایتش گام برداریم.
متاسفانه (نمیدونم در فرهنگ ما اینطوریه یا اینکه بقیه کشورها هم همین مساله رو دارن) ما همیشه یاد گرفتیم معیاربیرونی داشته باشیم برای احساس ارزشمندی. و هرچه این معیارها و دلایل بیشتر باشه، طبیعتا احساس ارزشمندی باید بیشتر باشه و برعکس. و این موضوع رو از بچگی مون ، خانواده ها به طرز عجیبی بولد کردن. هرکدام از ماها در هر رینج سنی که باشیم ، اگه دور هم بنشینیم از سبک تربیتی پدر مادرهامون حرف بزنیم، یک سری خاطرات مشترک داریم که ریشه ش برمیگرده به همین معیارهای بیرونی برای احساس ارزشمندی. مخصوصا مخصوصا در نسل دهه 50 و 60 این مساله بسیار پررنگ تره چون ما متولدین این دو دهه پدر مادر های به شدت کمالگرا داشتیم ک با توقعات و معیارهای عجیب شون برای احساس ارزشمندی، ما ها رو هم کمالگرا بار اوردن. پس اینجا نقش خود ما برای ساختن و تربیت دوباره ی شخصیت درون مون، بر اساس احساس ارزشمندی بسیار مهم میشه. و باید به واقع لین مساله رو جدی بگیریم. و برای این موضوع تلاش کنیم.
و اولین قدم در این تلاش، اینه که خودمون رو به خدا گره بزنیم. و مدام مثل یک مانترا یا ذکر تکرار کنیم: من اگر انقدر ارزشمند نبودم توسط خداوند خلق نمی شدم، همینکه بنده ی خدا هستم و خداوند با قدرت عجیب و بی پایانش من رو خلق کرده و اجازه ی زندگی داده یعنی شایسته ی برخورداری از تمام نیکی ها و فراوانی های جهان هستم.
من این مورد رو در تمرین دیگری نیز نوشته بودم. تازه بعد از 39 سال، با اونهمه به ظاهر موفقیت ، وقتی وارد این دوره ها شدم متوجه شدم ریشه ی هر مساله ای در زندگی دارم، نه رفتار و سبک زندگیم بوده، نه تلاش و پشتکارم، نه شانس، نه صلاح و مصلحت و خواست خدا. بلکه ریشه ی تمام مسائلی که ایده ام نبود یا بهش نرسیده بودم، فقط ضعف در زمینه ی احساس شایستگی و ارزشمندیم بوده. که به لطف از وقتی در دوره های استادم هستم بسیار تغییر موفقیت آمیز داشته ام، اما خب هنوزم کلی جای کار و تلاش دارم. همین دو سه هفته پیش بعد یک سال ونیم که با جدیت بدون ذره ای انحراف از مسیر تناسب و انجام تمرینها و تمرکز بر ارتقا درون و شخصیتم، اتفاق بسیار جالب و اموزنده ای برام افتاد:
با چند نفر از همکاران و مدیر گروه مشغول صحبت بودیم. یکی از همکاران درباره من یه دیدگاهی گفت که برای خودم بسیار تعجب برانگیز بود. البته چون میدونستم ابراز این تعجب به وضوح احساس شایستگی کافی نداشتن منو ثابت میکنه، به رو نیاوردم که چقدر متعجب شدم و از اون همکارم و بقیه همکاران که این دیدگاه رو تایید کردن، صمیمانه سپاسگزاری کردم. ولی درونم بسیار متعجب بودم! و چندین بار تا شب با خودم گفتم عه وا؟! یعنی من اینجوری ام که همکاران گفتن؟! نکنه تعارف کردن؟! ولی بعد که فکر کردم متوجه شدم خب همه این مواردی که همکارم گفتن من دارم و عین واقعیت رو گفتن و خب طبیعتا اغراق و تعارف نبوده. ولی به دنبال دلیل میگشتم ک چرا برای من باور پذیر نیست حرفهاش! و به این نتیجه رسیدم که:
من همیشه خودم رو از درون نگاه کرده م، وقتی از درون به خودم نگریستم، چی دیدم؟! رنجهام… سختی هایی که در پیشینه ی زندگیم بوده…. مشکلاتی که پشت سر گذاشتم… آسیب هام…، و چون-احساس شایستگی- کافی نداشته م، خودم رو در اون سطح از واقعیتی که قرار دارم، با تمام توانمندی هام ندیدم. در حالیکه تمام اون رنج ها باعث شده من امروز در مسیر پروانه شدن باشم. و باید بهشون ببالم نه اینکه احساس کم ارزشی و حقارت کنم. اما همکار من که درون منو نمی بینه…جایگاه الان و موفقیت های تحصیلی و شغلی م رو می بینه، ظاهر رو می بینه و بنابراین تحسین میکنه.
و در عین حال که خوشحال بودم و خدا روشکر میکردم که با تمام انچه درون من بوده، به جایی رسیدم که قابل تحسین باشم، اما متوجه شدم کمالگرایی که دارم چقدر به احساس ارزشمندیم آسیب زده…چقدر ارامشم رو می دزده، چقدر باعث میشه بخاطر اینکه همه مسئولیتهام رو به درستی و تمام و کمال بی نقص انجام بدم، از خودم زدم! چقدر تلاش کردم رضایت دیگران فراهم شه تا من کامل به چشم بیام!!
این تجربه یکی از ارزشمندترین تجربه های زندگیم بود و چشمم رو به روی حقایق وجودم باز کرد اما مکمل این تجربه، مطالب این جلسه بود. به راستی که هر کلمه از دوره ها و صحبت های استاد عزیزمون یک گنج باارزش و بی پایانه که باید قدردانش باشیم.
وقتی این جلسه رو خوندم ، رفتم سراغ تمرین مقدمه ی همین دوره، تمام مواردی که پیدا کردیم و در لیست خروجی های ذهن مون نوشتیم که برای رسیدن به خواسته هامون و تجربه شون، به هیچ کدامشون جز خدا نیاز نداریم. با خودم میگفتم وای خدای من چقدر لیست خروجی من پر پیمونه! و این نشرن میده من چقدر برای احساس ارزشمندی و شایستگی معیار و دلیل بیرونی داشتم و واقعا یک احساس شکرگزاری عمیقی که تا به امروز تجربه نکرده بودم عمق و حجمش رو، در قلبم جوشید. و تمام وجودم رو گرم و روشن کرد. و با خودم گفتم: خدایا چقدر و چطور شکرت کنم که منو به مسیر استادم هدایت کردی که ناشکری نکرده باشم؟
استاد عزیزم ، پیغمبر اعجاز، روشنی راه مون، سپاسگزارم.
الهی همیشه نور و امید و مهر، در قلب و لحظه هاتون جاری و سرشار باشه.
الهی چشمان تون هر آنچه می بینه، زیبایی و خوشبختی و آگاهی باشه.
سایه تون برقرار🙏🦋
سلام خدمت شما خانم فرزانه
چقدر شیوا و زیبا کمال گرایی را توضیح دادید.
همین کمال گرایی باعث میشه که ارزش ها و دستاوردهای خودمون را یا ندیده بگیریم و یا زیر سوال ببریم.
مدتی هست با تمرین و تمرکز تلاش میکنم زیبایی ها ببینم و تحسین کنم،رفتارهای آدمها ،عملکردشون،نوع برخوردشون و چیزهایی که باعث تحسینم میشوند و دوست دارم انجام بدهم را دنبال میکنم.
برادر خانومم یک الگو رفتاری برای من هست که از نوع تعهدش به اونچه بهش پایبند هست و خود ارزشی که برای خودش داره خیلی برای من قابل تحسین هست و مدام رفتار ها افکار و نوع برخوردش را در محیط های مختلف زیر نظر میگیرم و خودم سعی میکنم اونچه برای من و همسو با من هست در وجودم قرار دهم
ولی امان از این کمال گرایی که به دنبال نقطه ضعف و ایراد گرفتن هست و دقیقا در بعضی جاها این نوع عملکردها و ارزشمندیها را ربط میداد به جایگاه عدم توانمندی و مجبور بودن و داشت درونم نجوا میکرد که تو هم اگر انجام بدهی و بخواهی از عدم توانایت هست و برای کنترل دیگران هست و در کل همه چیز را با هم قاطی میکرد تا یک آش درهم برهم بپزه و تموم این افکار برای من بخاطر اینه بوده که همش مقایسه شدم.
ولی به لطف خدا و ورود به آگاهی های الهی کلی تغییر کردم و هر روز یک قدم برداشتم و هر روز هدایت میشوم به بهتر بودن از قبلم و نگاهی به گذشته خودم نه خیلی دور همین ۶ ماه پیش بسیار دستاوردها کسب کرده ام .
از امروز باز هم خودم را احترام میگذارم و ارزشمندی خودم را بیشتر و بیشتر به خودم یاداوری میکنم.
ممنون از شما بخاطر به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون.
درود و احترام هم کیهانی عزیز
سپاسگزارم از نظر لطف شما، و وقتی که گذاشتید برای خوندن و پاسخ به دیدگاهم.
سپاسگزارم از اگاهی های ارزشمندی که در تکمیل دیدگاهم نوشتید.
نور و اگاهی در قلب و روح شما فزون باد. 🙏💫
سلام برخالق جهان هستی. سلام بر عشق. سلام بر توان سلام بر آفرینش هستی
سلام براستاد مسیر وهمه دادکان مسبر شناخت خالق وکمک گرفتی ازهمین خالق هستی.
بر ای داشتن ازرشنمدی امرورز کل زندگیم تو. کف ترازی گذاشتنم بینم به جه شکل رفتارکردم جه زمانهای خودم وکل آفرینش رو زیز سوال بردم حتی زمان شد که آفرینش وبودن همکلی کله شکایت کردم ازبودن حای احساس نارضایتی ارسال کردم از برخورد دیگران از هر چه که حس رو به آشوب درهم کشیدن سوق میدا کلی شکایت داشتم جرا فلان کاره نشد جرا این شد جرا آن نشد چرا من این همه چاق هستم جرا دیگران خوش پوس هستن من نیستم جراددیگران حرکت راحتی دارم من نداره جرا وچرا وچرا زیادی تو کل زندگیم تو دیدم درحال رفت آمد بود به شکر ورخداوتد وفتی دیگه ازهر چیزی که بودم دیگه واقعا دوستش نداشتم خسته شدم ازحد بد داشتن خسته شدمدیگه هیج جیزی که شاد بکنه نبود خسته شدم دستهای خود رو ازهرجیزی که من با بودنش احساس ارزشمندی میکردن رها کردم دیدم که هیجگودم واقعا اون ارزشمندی که حسش باید بکنم رو نداره حتی کل خانوادهام کل داشتهای اطراف از هرجیزه اون حس دیگه برام نداره من فردی شده بودمکه دنیا به این همه زیبای اون جلوه خودش تونگاهم ازدست داده بود دیگه توان حرکت نداشتم درمانده بی کسی مونده بودن فقط یی نگاه رو دنبال کردن ادامه دام رسیدم به خالق خودم دیدم به طرفش دستم دارز کردم بهش گفتم اگه منبنده توهستم اگه تومن آفریدههای یی راه جلو بزرامکه به توبرسم این زمان اشک امان ازمن گرفت به خودمگفتم توبه هرجیزی که حس ارزشمندی روبه تو بده چسبیده بود زمانی واقعا هیج گودم اون ارزشمندی رو برام نداشتد راهاشون کردم
خودم تنها یافتم تا رسیدی به اول خلقت که آفرینش شدم پس تازه داری به زندگی نامهی با خودت اون به شکل تنها عاری ازهرکس هر جی. پس دیگه نباید به اون گذشته پر اشتباه اصلا فکرکنی تورو خداوند پراز احساس عالی خلق کرده نیازه نیست به اون عفب نگاه کنی برو به پیش برم خودت رو بشناس حست عالی رو تحربه کن بین خالقت جی برآت درنطر داره جون تو ارزشمندی هستی تو با شکوه هستی تو بنده این خدا هست تو رو خرا افردیده
پس نیازه به هیج کس هیج جیزه ندارم فقط خداوند برآت کافی هست نیاز نداری که توکفی دیکه اصلا جیزی رو قرار بدی که آن نشون بده تو ارزشمنده هستی فقط خودت خداوند همین
جقدر برای دریافت این حس از شما استاد تشکرکنم که من از کلی لایهای پیجیده دورم خلاص کردید من رها شدم نه دیگه برام مهم هست که راه نمی توانن برم نه برام اهمیت داره که من فردی چاق هستم ونه کمکاستی دارم هیج برام اهمیت نداره من روز گذشته یی تمرین سنگین توبخش خدا هرگز دیر نمیکند داشتم وفتی اون تمرین رو انجام دادم بقدری اون با حس کامل انجام دادم بدازانجام تمرین کل دستهای درد داشت کلی تنم حسابی خسته شد ولی رها شدم رها شدن ازکلی ترس ازکلی بی ارزش ازکلی نکرانی که خالقم دروجود هست با من هست اصلا ازمن بیرون نیست برای جی نگران باشم برای جی غم داشته باشم برای جی حسم بد باشه وفتی اون هست من هستم دیگه چه نیاز به احساس ما تا خوشایند من برای رهایی و حس لایقت و حس آزرشمندی نیاز،به هیج جیزه هیج کس هیج جیزه جز خدایی خودم ندارم
روز گذشته داشتم بد از مدتهای زیادی با جزخ خیاطی کاره میکرم همیشه وفتی نخ جر خ پاره می شد کلی سختم بود که اون نخن کنم یا باید دیگران رو صدا می کردم اون سورن برامنخ کنن چرخم هم سنگیر خودش سوزن نخ داره ولی اون بخش یی فتر ریزه داره که بعضی زمان دجارمشکل میشه یی دوسال هست باهش دوخت دوز نداشتم اون بخش بازم ایراد پیداکرده
یا باید کلی اعصاب به هممیزیخت که به شکلی مختلف یا سوزن از جرخ بیرون بیارم اول نخم کنم و بد بندم به جرخ ودوخت دوز رو انجام بدم کلی وفت به این شکل ول درحال کشمش بودم روز گذشته می خواستم کمی خیاطی کنم اول تا جرخ بیرون آوردم یادم نبود اون مشکل هنوز برطرف نکردمکسی منزل نبود
اولین صحبت با خداوند بود خدایا به راحتی آب خوردن کاره آموزم انجام بشه این نخم پاره نشه من امروز کامل تنها هستم میدنم تو بهترین همراه من هستی میدنم راحت کارم انجام بدم شروع کردم به کاره وای خدای من نخ پراه شد این وای نه برای پاره شدن نخ بود برای این کارمکه گفتمخوب یا شعر مولا صدارافتاد که بخش خدا هزار دیرنمیکند اون شما به شکل عالی توذهنمجاش دادید حالا مناون پیر زن که تو نخ میش برای دوکش حلا بیا خودت کمک کنم تا سورن نخم کنم با آسونی راحت من نخ رو داخل سورن انداختم ازاین حرکتمکلی عشق در درونم موج زد به نخ گفتم حالا پاره بشو تا می توانی پاره بشو چون خداخودش برام نخ میکنه واین پاره شدن نخ گردن سورن برام بقدری شیرن دلچسب شد که حسش حالم رو دگرگون کرد پس این خالقی گه حتی نخم چرخ رو هم برام به سوزن میز نه رو به دست اوردم من اون از خودم گرفته بودم اون بود ولی چشم از خدای خودم بر داشته بودم به اطرافم هدیه دادم از کل جهان وکل هر چیزی میخواستم ولی واقعا با بودن این خالق چه نیازی به کس که اون ارزشمندی رو به من بده من بنده همین خدا عزیز هستم من آمدم که فقط از هدایتش حمایتش استفاده کنم که لاغر بشم
خبر نداشتم که باید اصلا به خدایی خودم برسم خودش رو به دست بیارم من رو خدا هدایت کرد که اول تو دید و نگاهم فقط لاغری رو تقاضا کردم امدم که سریع روش رو یاد بیگرم برم انجام بدم فردی متناسب بشم و از چاقی مشکلاتش رها بشم
واقعا خبر نداشتم که قرار من متولد بشم دگرگون بشم من چی خواستم جی به دست آوردم اون دریا وکل جهان رو به من داد اون من درکنارش در وجودم قرار داده خدایا تشکر و سپاس بی کران برای این همه هدیه و این همه اگاهی که درمن درمن اون قرار دادی حسم آزادی رو من داره موج میزنه دلم شاد هست برای آمروزم و این مطا لب که هم زمان شده برای من از خدایی خودم بسیار تشکر دارم سپاس گزار قدر دان باشم انشالله
من تحول زندگیم رو اون پله به پله شاهد بود و هستم اصلا اطراف برام اون ارزشمندی رو که باید با بودنشون به خودم بدم رو نداره کل داشته ونه نداشته هام اون نمی توان به من بده
من باید روی کل وجودم کاره میکردم که به شکرخداوند دارم کاره میکنم مسبرم برام چیده پر عطر عشق پر از بوی خوش دارم تو این مسبر اونها رو پیدا کرده خم شده دونه به دونه اون گلها رو بر داشته بو کرده تو وجودم قرارش میدم گلهای که به دست آورن نشون ارزشمندی خودم هست
خداوند به من برکشت داد اون به شکلی عالی بزرگ با نگاه بسیار عمیق با توجه بسیار زیاد از فبل من اول خودم رو لایق احساس کردم ودونستم که لایقت داشتن و دریافت هستم و پله های بدی و بدی و امروز اون پله شد ارزشمندی خودم نمدونم دیگه چه جیز بزرگتری رو برای جیده من صبرمیکنمکه بهشون برسم عجله رو ندارم روی خودم و ابعاد وجودیم کاره میکنم خدا خودش بلد کارش هست تو زمانش که برسه اون به من میده من وفت باید صبر. کنم کاری روی خودم رو انجام بدم تمرین کنم یاد بگیرم انجام بدم عمل کنم فقط، صحبت نباشه تا زمان دریافت اون هدبه پرازش قدر دان باشم انشالله
خدا پشت و پناهتون یا حق. حق. نگه دارتون
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
احساس ارزشمندی یکی از مهمترین مواردی است که داشتن آن موجب تحقق آرزوها و تجربه خوشبختی و نداشتن آن مانع برآورده شدن آرزوها و تجربه شرایط نامساعد می شود.اگر احساس ارزشمندی نداشته باشید، اهمیتی ندارد چقدر برای تحقق آرزوهای خود تلاش می کنید، چون هرگز به خواسته های خود نخواهید رسید.
استاد اینقدر این مطالب ارزشمند بود که من مثل آن را دوباره نوشتم . من تا الان متوجه نشده بودم چون خودم احساس ارزشمندی و لایق بودن برای برآورده شدن آرزوهایم را درخودم نمیدیدم پس آرزوهای من هم تحقق پیدا نمیکرد .
1- اولین قدم باید خود را انسان ارزشمندی بدانم چرا؟
1- چون خداوند متعال من را خلق کرده است و من را اشرف مخلوقات نامیده است پس من از همه ی موجودات زنده ی دیگر در این دنیا با ارزشمندتر هستم چون من دارای قدرت ذهن و تصویرسازی ذهنی هستم و میتوانم با این قدرت آرزوهایم را تحقق بخشم
2- مهم نیست که من کارمهمی انجام داده باشم مهم این است که خداوند با خلق من کار بسیار مهمی انجام داده است و این کار بسیار ارزشمند است
3-نیاز به تایید یا شنیدن از دیگران ندارم. من بدون حساب و کتاب کردن دنیای انسانی از نظر خداوند انسان ارزشمندی هستم و این برای من کافی است.
4-بدون نیاز به انجام کار خاص من از همان بدو خلقتم از طرف خداوند ارزشمند آفریده شده ام.بنابراین بعد از حکم خداوند من و هیچ کس دیگری نمی تواند در تغییر این حکم خلل ایجاد کند و چقدراین عالیه یعنی من در هر شرایطی ارزشمندم و خودم تا به حال ازاین موضوع بیخبر بودم
پس از همین حالا این نگرش را در وجود خودم ایجادمیکنم که من لیاقت و توانایی استفاده از همه آنچه خداوند بعنوان نعمت و خدمت وارد این جهان می کند را دارم چون من انسان ارزشمندی هستم خداوند مقام انسان را در بالاترین حالت ارزشمندی قرار داده است و او را به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است
قدم اول برای تحقق خواسته هایتان این است که به ارزشمندی و قدرت خلق کنندگی خود باور و یقین پیدا کنید
آرزوها و خواسته هایتان را با شرایط فعلی خود مقایسه نکنید بلکه آن را در برابر شرایط همیشگی خداوند قرار دهیدچون خداوند توانا و قادر بر هرکاری است
شما انسان ارزشمندی هستید چون فراتر از همه موجودات عالم قدرت خلق کنندگی داریدپس احساس ارزشمندی درخود را تقویت کنید
منطق خداوند همیشه بر شدن و امکان داشتن و قابل خلق و تجربه کردن می باشدپس برآورده شدن آرزوهای خود را با منطق ذهن خود نسنجیم
2- قدم دوم ارزشمند بودن خودتان خلل ناپذیر کنید
1- از امروز یاد بگیریم که اشتباه کردن برابر با گناه کردن نیست.
2- نتیجه تجربه خوب داشتن به همراه اشتباه کردن زیاد می باشد. انسان قدرت خلق کنندگی زیادی دارد تا بتواند هرآنچه دوست دارد را خلق و تجربه کند. اشتباه کردن جزئی از مراحل خلقت است.و با اشتباه کردن ما میتوانیم اشتباهات خود را اصلاح کنیم
3- هرگز نباید برای اشتباهی خود را سرزنش کنیم چون ما از سوی خداوند ارزشمند خلق شده ایم و انسان ارزشمند هرگز سرزنش نمیشود
من درجایی خواندم برای اینکه خود را انسان ارزشمندی بدانید 20 راهکار وجود دارد
1- از جستجوی کسانی که به دنبال شما هستند دست بردارید
2-دست از التماس کردن به دیگران بردارید
3- ازحرف زدن بیش از حد لازم با دیگران خودداری کنید
4-هنگامی که مردم به شما بیاحترامی میکنند بلافاصله ازخود دفاع کنید با آرامش و بدون خشونت
5-غذای دیگران را بیشتر از انچه آنها ازغذای شما میخورند ، نخورید پرخوری نکنید
6- دفعات ملاقات با برخی ازافراد را کاهش دهید بخصوص اگر آنها اصلا به ملاقات شما نمیآیند
7-روی خودتان سرمایه گذاری کنید
8- از ساختن شایعات سرگرم کننده درمورد افراد دیگر دست بردارید
9- قبل از صحبت کردن کمی فکر کنید . 80% درصد ارزش مردم برای شما بر اساس چیزی است که ازدهان شما خارج میشود
10- همیشه بهترین ظاهر خود را داشته باشید طوری لباس بپوشید که دوست دارید شما را با آن بشناسند
11- با اهداف مشخصی در زندگی مشغول باشید تا درزندگی موفق باشید
12-به وقت خود احترام بگذارید چون دیگر قابل جبران نیست
13- دررابطه ای که درآن احساس احترام و ارزشمندی نمیکنید ، باقی نمانید
14 یاد بگیرید برای خودتان احترام و ارزشمندی قائل شوید و یاد بگیرید برای خودتان پول خرج کنید اینطوری مردم هم یاد خواهند گرفت که برای شما پول خرج کنند.
15-کاهی مواقع ستاره سهیل شوید و کمتر دیده شوید
16- بیشتر بخشنده باشید درزندگی تا گیرنده
17- به جایی که دعوت نشده اید نروید و زمانی که دعوت شده اید بیش ازحد آنجا نمانید
18-با مردم دقیقا آنطور رفتارکنید که لیاقتش را دارند
19- اگر کسی برای شما احترام و ارزش قائل باشد دو بار تماس با آن کافی است بگذارید خودش با شما تماس بگیرد
20-سعی کنید درهر شرایطی درزندگی کاری انجام میدهید بهترین باشید
3- قدم سوم : نیازمند ارزش و اعتبار انسانها نباشید
باید یاد بگیریم که ارزش خود را فقط از خداوند کسب کنیم و به آنچه خداوند درباره ما گفته است گوش کرده وقبول کنیم، آنگاه احساس می کنیم انسان ارزشمندی هستیم. رها شدن از قید و بند دنیای مادی را احساس خواهید کردچون خداوند شاهکاری چون انسان را خلق کرده است و از آن راضی است و در قرآن برای اولین بار به خود تبریک گفته است بعد از خلق انسان ارزشمند فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ » يعني: « پس والا و داراي خير فراوان است خداوندي كه بهترين آفريننده ميباشد زيرا هر چيزي را نيكو آفريده»
با توجه به آنچه دریافت کردید درباره احساس ارزشمندی خودتان شرح دهید.؟
من تا قبل از این آگاهی باور نداشتم که به این درجه از ارزشمندی از سوی خداوند خلق شده ام و گاهی مواقع خود را انسان بی ارزشی تلقی و سرزنش میکردم
۲- نگرش شما درباره احساس ارزشمندی تان چگونه است؟
الان بسیار به خودم میبالم که خداوند من را اشرف مخلوقات خلق کرده است و من دردرگاه حق بسیار ارزشمند هستم
۳- چقدر احساس ارزشمندی خود را به نگاه و توجه دیگران ارتباط داده اید؟
قبلا زیاد ولی الان دیگر توجهی به تایید و نگاه دیگران ندارم چون من باید از نظر خودم و خدای مهربان ارزشمند باشم که هستم
۴- چقدر احساس ارزشمندی خود را به اطرافیان و افراد مهم زندگی تان وابسته کرده اید؟
زیاد چون اموزش و آگاهی کافی دراین مورد نداشتم بارها ارزشمندی خود را به اطرافیان خود گره زده ام ولی از خداممنونم که این آگاهی را به من داد که من تنهای تنها هم ارزشمند هستم و برای آفریده شدن دراین دنیا قطعا رسالتی دارم
۵- راهکارهای مناسب برای اصلاح افکار و رفتار خود جهت افزایش احساس ارزشمندی تان را مشخص کنید؟
دیگر مثل قبل به خاطر نظرو تایید دیگران آرامش درونی خود را بهم نمیزنم . من با وجود خدای مهربان و وجود ارزشمند خودم و ذهنم بر هرکاری قادرم و میتوانم با توکل و ایمان به خداوند که من انسان ارزشمندی هستم تمام آرزوهای خودم را تحقق بخشم
استاد از شما ممنون و سپاسگزارم که چنین آگاهی را به ما یاد میدهید نمیدانید با خواندن این مطالب چقدر من انرژی گرفتم و احساس آرامش و امنیت کردم که درهر شرایطی خدا با من است و من ارزشمندم حتی اگر اشتباه کنم گناهی مرتکب نشدم و منتظر عذاب خداوند نیستم .
سلام
میبایست صراحتا اعتراف کنم که درمورد موضوع به این مهمی بنده هیچ آگاهی نداشتم وپس ازآشنایی با این دوره ها ودوره طعم خدا کم وبیش متوجه این مورد حیاتی وتاثیرگذارشدم ومتاسفانه هیچ گونه نگرشی درمورد احساس ارزشمندی وتاثیر شگرف آن درمورد خودم وارتباط با خدای خودم ودریافت الطاف ونعمتهای الهی نداشتم
وحالا متوجه میشوم که چقدر عزت نفس واحساس ارزشمندی ام درگرو تایید دیگران وخانواده ونزدیکانم بوده
واصلا عزت نفس وارزشمندی ام با خدای خودم گره نخورده بودم راستش من خدای جدیدی پیدا کردم وبااو مرتبط گشته ام
حالا میدانم که من ارزشمندم فقط بخاطر اینکه خالقم خداست بهمین راحتی
اومهمترین مسئله من است وهمواره با من است ومن ارزشمندی ام را با گره میزنم تا از تمامی نعماتش بهره مند شوم
خدایا شکرت که تورا یافته ام
به نام خدای مهربان
خداوند مرا ارزشمند آفریده است
من به ارزشمندی وجودم ایمان دارم
من احساس ارزشمندی دارم.
موضوع این قسمت خیلی مهم هست برای همه ی ما انسانهای روی زمین.
ما انسانها از خاک آفریده شده ایم ما انسانها از آب آفریده شده ایم خداوند با دستان خودش گل وجود ما را سرشته است بنا به روایتی خداوند چهل روز یا چهل سال زمان صرف کرده تا انسان رو بیافریند خداوند از روح خود در ما دمیده است وسپس به فرشتگان خود فرمان داده تا بر مقام آدم سجده کنند.
خداوند به انسان علم اسماء الهی را آموخته است وسپس به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است ما انسانها جانشین خداوند روی زمین هستیم چه ارزشمندی ازین بالاتر برای انسان میتواند باشد خداوند با دستان خودش گل مارا سرشته روح خداوند در ما دمیده شده ما خلیفه ی خداوند بر روی زمین هستیم پس ما خیلی ارزشمندیم موجودی درین دنیا به ارزشمندی انسان نیست ما انسانها ارزشمندی خود را فراموش کردیم ما انسانها خودمان رو خیلی خوار وخفیف کردیم ما انسانها روح الهی خود را فراموش کردیم ما باید دوباره ارزشمندی وجود خود را به یاد بیاوریم باید به یاد بیاوریم که ما ارزشمندیم خداوند جهان ونعمتهای آن را برای انسان خلق کرده است چه کسی جز ما لایق این نعمتها میتوانست باشد ما با ارزش وبااحترام پا به دنیا گذاشتیم ما چرا عظمت وارزشمندی وجود خود را فراموش کردیم چرا ما انسانها ارزشمندی وجود خود را به نظر ديگران وابسته کردیم چرا ما انسانها ارزشمندی وجود خود را به بی گناهی ومعصوم بودن خودمان وابسته کردیم چرا نگاه دیگران راجع به ما برایمان ارزش شده وقیمت مارا آدمها تعیین میکنن چرا قیمت ما را حساب بانکی وموقعیت اجتماعیمان مشخص میکند چرا ارزش مارا زیبایی ما قد بلند ما یا تناسب اندام ما مشخص میکند چرا ارزش مارا کشور وشهری که درآن زندگی میکنیم مشخص میکند چرا ارزش مارا شغل پدر مادرهایمان مشخص میکند چرا ارزش مارا تعداد فرزندان پسری که به دنیا آوردیم مشخص میکند چرا ارزش مارا رشته تحصیلی وموفقیت فرزندانمان برای ما تعیین میکند .
بیایید یکبار دیگر به یاد بیاوریم صحنه خلقت خود را خداوند با دستان خودش گل مارا سرشته است خداوند خودش در وجود ما معرفت وعشق را گذاشته است خداوند به هیچ یک از موجوداتش این حد از عشق ومعرفت رو به ودیعه نگذاشته است.ای انسان به یاد بیاور صحنه سجده ی فرشتگان بر عظمت وبزرگی تو به یاد بیاور لحظه ی دمیده شدن روح توسط خداوند مهربان .
من انسان ارزشمندی هستم چون آفریده ی خداوند هستم یعنی خداوند خودش مرا خلق کرده من از خداوند به وجود آمده ام پس وجود من به تنهایی بدون هیچ یک از معیارهای دنیایی بی نهایت ارزشمند است من با تمام خطاهایم ارزشمندم انسانها با تمام خطاهایش ارزشمندند من با تمام کمی ها وکاستی هایم ارزشمندم انسانها با تمام کمی ها وکاستی هایشان ارزشمندند من با تمام نقاط ضعفم ارزشمندم دیگران با تمام نقاط ضعفشان ارزشمندند من با تمام چاقیم وزشتی هایم ارزشمندم من با درآمد وحساب بانکی صفرم ارزشمندم من با تمام گذشته ی نازیبایم ارزشمندم من با تمام نواقصم با خانه وزندگی ای که دارم باز هم ارزشمندم چون آفریده ی خداوند هستم چون مادر وپدر اصلی من خداوند است چون من از خدایی با عظمت وبزرگ به دنیا آمده ام افتخار وارزش وجودی من به خداوند به خالقم وابسته است. نه به حساب بانکیم نه ماشینم.
آدمها نمیتوانند ارزش مرا تعیین کنن نتایج وموفقیت های من ارزش وجودی مرا مشخص نمیکند من با تمام اشتباهاتم ارزشمند وبا شکوه هستم خداوند نعمتهای جهان را برای من خلق کرده من مثل خداوند قدرت خلق کنندگی دارم من روح خداوند وتمام صفات واسما الهی را از خداوند به ارث برده ام.
خداوند مرا پیشوای خود قرار داده خداوند عاشق من بود وهست که مرا خلق کرد تا به وسیله من جهان را گسترش دهد خداوند عاشق انسان بود وهست چه ارزشمندی وعشقی ازین بالاترخداوند مارا با تمام خطاهایمان دوست دارد با تمام کمی ها وکاستی هایمان .
پس خودمان را دوست داشته باشیم واحساس خود ارزشمندی داشته باشیم وبه خودمان عشق بورزیم تا دیگران هم ما را ارزشمند بدارند تا زمانی که خودمان را محترم نشماریم دیگران هم ما را ارزشمند ومحترم نمی شمارند حتی اگر اگر خاک پای انها باشیم وخدمات بزرگی برای افراد انجام دهیم .ما باید خودمون رو بابت اشتباهاتمان ببخشیم ودرک کنیم که انسان با تمام خطاها واشتباهاتش راه درست را تشخیص میدهد وجهان جهان آزمون وخطا هست زندگی ما با همین اشتباهات معنا دارد.
درین جا دوست دارم مصاحبه قشنگ وبینظیرآقای حامد بهداد رو بیارم وقتی مجری ازش میپرسه از کارهایی که کردی فیلمهایی که بازی کردی پشیمون نیستی ؟
واون جواب میده:
من لذت میبرم از زیستن حتی به غلط !
پشیمونی یعنی چی ؟زندگی کردم اون لحظه رو وجود داشتم حتی به غلط!
اصلا کی تعیین میکنه درست وغلط چیه ؟
پشیمانی برای چی ؟برای اینکه زنده بودم یا مثلایه فیلم بد بازی کردم ؟یا فیلم خوب بازی کردم ؟یا اینکه یه رفتارم در جامعه غلط بوده؟
کی تعیین میکنه ؟
از لابلای همین دست وپازدنهای غلط ،
که شاید شما انتظار پشیمانی از صاحبش داری یهو پختگی ازونجا درمیاد
چه قوی زیبایی که جوجه اردک زشتی بود !چه پروانه ها که توی پیله بود!هر چه زشتتر زیباتر!هر چه سیاه تر سفید تر!
حتما بهتون توصیه میکنم این تیکه از مصاحبه ش رو بارها ببینید وگوش بدید تا احساس خود ارزشمندیتون رو با اشتباهاتتون وخطاهاتون پایین نیارید وهمیشه با تمام وجود احساس خودارزشمندی داشته باشید البته اول به خودم میگم
قسمت خیلی مهم وعالی بود وباید تا پایان عمر احساس خودارزشمندی رو در وجود خودمون حفظ کنیم تا به خواسته هامون برسیم واز همه مهمتر عزتمندانه زندگی کنیم.
به نام خدای هدایتگر و سریع الحساب
دیشب یه تمرینی رو داشتم انجام میدادم که باید اهدافم رو مینوشتم و از خودم میپرسیدم که آیا من لایق این هدف هستم یا نهوقتی به هدف کسب درآمد رسیدم گفتم آره من خودم رو لایق میدونم چون دارم رو ذهنیت کار میکنم یکم مکث کردم و رو این سوال فکر کردم من احساس ارزشمندی ام رو گزه زده بودم به کار کردن رو ذهن و فایل گوش دادناگر روزی این کاررو نمیکردم احساس بی ارزشی زیادی میگرفتم
وقتی این موضوع. رو فهمیدم با خودم گفتم با اینکه بارها شنیدم که تو موجود با ارزشی هستی بدون هیچ کاری و اعمالی ولی اصلا نفهمیده بودم این جمله چی رو میگه
دلم میخاوست بیشتر در این باره بدونم دلم میخاست مطلبی باشه در رابطه با احساس لیاقت برای همین صبح زود اومدم تو سایت و این کلمه رو سرچ کردم
و چند تا فایل اومد که از همین دوره زندگی با کمک خدا بود
این به ذهنم اومد که از استاد بپرسم کدوم دوره در رابطه با احساس لیاقت هست که در اولین فرصت تهیه کنم
ولی فراموش کردم این کارو انجام بدم
چند دقیقه پیش که وارد سایت شدم و دیدم استاد از خودشون استوری گذاشتن و مهم رو زیرش نوشتن سریع باز کردم و اصلا تا چند لحطه مات مونده بودم
حس آدم تشنه ای رو دارم که به چشمه رسیده خدایا شکرتتت که آنقدر زود پاسخ میدی
استاد عزیزممم نمیدونم چطور تشکرکنم ازتون
این کامنت رو فقط برای تشکر نوشتم بارها باید این هدیه ای که خدا از طریق شما بهم داده رو بخونم و مرور کنم
تمام وجودم منتطر دریافت چنین آگاهی بود
خدا رو هزاران بار شکر
.من فقط امروز این درخواست رو به خدا دادم و فقط برای لحطه ای احساس کردم من بدون عملی لایق هستم لایق بهترین ها
و چقدر خداوند سریع پاسخ میده الهی شکررر
باسلام خدمت شما استاد عزیز
من دانستم که احساس ارزشمند بودن خودم را مدتها وابسته به دیگران کردم و اگر از من تعریف و تمجید میکردند بسیار خوشحال میشدم و اگر کسی از دست من ناراحت میشد من هم حس میکردم که در احساس اون مقصر هستم
تا اینکه به این آگاهی رسیدم که احساس ارزشمندی در وجود من از جانب خداوند است و هیچ چیز بالاتر از این نیست که در نزد خداوند ارزشمند و محترم باشیم،
مثلاً همیشه توقع داشتم که دیگران منو دوست داشته باشند و همان گونه با من رفتار کنند که من با آنها رفتار میکنم و هیچ اشتباهی در رابطه با من نداشته باشند،
اما اگر گاهی دوستان یا اطرافیان من ی اشتباه ازشون سر میزد و دار رابطه با من حرف یا رفتار اشتباهی رو نشان میدادند چون آگاهی لازم را نداشتم واکنش نشان میدادم و ناراحت و رنجیده میشدم وقتی که اون فرد رو مناسب دوستی و ارزشمند نمیدانستم ،در صورتی که همه ما انسان هستیم و این ماهیت ماست که اشتباه کنیم تا تجربه بهتری و بیشتری کسب کنیم،
و اما نگردش من از زمانی که تونستم که انتظار و ارزشمند بودن خودم رو از خداوند بخواهم خیلی پیشرفت کرد من خودم را یک انسان ارزشمند میدانم زیرا که آفریده خداوند هستم،
او مرا انسانی ارزشمند آفریده و هنگامی که مرا خلق کرده است به خودش احسنت گفته پس من در جایگاه ارزشمندی قرار دارم و احساس آرامش میکنم که نزد خداوند ارزشمند هستم و وابسته به انسانها نمیدانم ارزشمندی خودم را،
زیرا که خداوند مرا ارزشمند آفریده و من میدانم که یک انسان ارزشمند هستم،
در گذشته من احساس ارزشمندی خودم رو به نگاه اطرافیان دوستان یا فامیل گره زده بودم فکر میکردم با تعریف کردن از من احترام و ارزشم بالا میرود و یک فرد محترم و با ارزش خواهم بود اما این آگاهی را نداشتم که از زمانی که خداوند مرا خلق کرده و از روح خودش در من دمیده است من یک انسان ارزشمند هستم و نیاز به تایید و تمجید دیگران ندارم و نباید ارزشمند بودن خودم رو وابسته به دیگران بکنم،
زمانی که آگاهی لازم رو برای آرامش داشتن نداریم ، وابستگی ما به انسانها باعث میشود که از اونها توقع و انتظار در رفتار و ارتباطشان با خودمان داشته باشیم که اشتباه نکنند مرتکب خطا نشوند و یا حتی گاهی وقتی عصبی نشوند یا بحث نکنند و در کل رفتاری عاری از اشتباه میخواهیم در روابط خودمون با دیگران،
اما نمیدانیم تنها خداوند هست که دچار اشتباه نمیشود و ما انسانها میتوانیم اشتباه کنیم اما اشتباه ما باعث پیشرفت و رشد در زندگی ما میشود که این خودش یک تجربه خوب است که بتوانیم خودمان را اصلاح کنیم و از اشتباهمان درس بگیریم ، تا کمتر با خودمان درگیری فکری و فیزیکی داشته باشیم و در صلح و احساس ارزشمندی بیشتری با خودمان باشیم ،
من میخواهم که برای اصلاح افکار و رفتار خودم در جهت افزایش احساس ارزشمندی کمتر ارزشمندی خودم رو وابسته به تایید و تمجید و یا تعریف از سمت دیگران داشته باشم و بیشتر با خودم در صلح و ارامش باشم
من میخواهم که در افکار خودم احساس ارزشمندی خودم رو همیشگی بدانم چون آفریده ی خداوند هستم و اون مرا ارزشمند خلق کرده است ،
راهکاهای من میتونه این باشه که سعی کنیم زیاد به موضوع ها و مسائل مربوط به گذشته و رفتار ادم ها فکر نکنیم و کش ندیم زیرا هر انسانی اشتباه میکند و این ماهیت انسان است پس دلیل نمیشود بی ارزش باشیم ،
و یک راهکار دیگه از نظر من اینه وقتی بتونیم واقعا خودم رو دوست داشته باشم اون زمان هست که میتونم واقعاً حس دوست داشتن خودم رو به بقیه انسانها هم منتقل کنم و دیگران رو هم واقعاً دوست داشته باشم بدون در نظر گرفتن اینکه اون شخص چه کسی هست مهربانی و محبت نثارش کنم،
به نظرم این کار باعث میشه که حس ارزشمندی بیشتری پیدا کنیم وقتی که بدون انتظار داشتن محبت کنیم به خودمان یا به دیگران و یا بدون در نظر گرفتن شخصیت و یا جایگاه فرد آن را دوست داشته باشیم،
زیرا که در نهایت همه انسانها و آفرینندههای خداوند هستیم و همه ما ارزش زندگی با آرامش و خوب را داریم،
پس من از این به بعد سعی میکنم که یک انسان ارزشمند و مفید باشم خودم را دوست بدارم و بیشتر از این که تلاش میکنم که در جهت رشد احساس خوب ارزشمند بودنم تلاش کنم که در انجام کارهای زندگیم و کلاً هر روز با کیفیتتر و بهتری رو داشته باشم،راضی تر و سپاسگزارتر باشم و خالق زندگی خوب و ارزشمند و ارامش بخشی برای خودم باشم ،
باتشکرازشما
سلام استاد ..ممنون که همیشه از زبان ما سخن میگیویید .این دلیلی هست که نشان می دهد چقدر مارادرک میکنید ..خوشحالم که توسط شما یک باور غلط دیگر در حال اصلاح شدن هست ..چقدر نگران تایید وتشویق دیگران بودم .چقدر خودم را به آب وآتش میزدم که توسط آنها ارزش پیدا کنم .همیشه درحال این بودم که ای وای نکنه فلانی از من خوشش نیاد نکنه از دستم ناراحت بشه بخاطر حرف زدنم نکنه منو سرزنش کنه وخیلی از نکنه های دیگه ..ولی حالا فهمیدم که عزت وارزشمندی من توسط معبودم تایید شده .واین چقدر مرا خوشحال کرد .که خودم را وابسته خدا کنم نه دیگر ان چون اوست که مرا ارزشمند آفریده است با تشکر
به نام خدای هستی بخش
من هم مثل خیلی از انسان های دیگه احساس ارزشمندی خودم رو به دیگران گره میزدم اگر مورد تشویق و تمجید اطرافیان قرار میگرفتم احساس ارزشمندی میکردم و اگر مورد سرزنش دیگران قرار میگرفتم و عملکردم باب میل دیگران نبود و مورد توجه قرار نمیگرفتم احساس بی ارزشی میکردم این هم بخاطر تربیت ما به این شکل که به قول استاد تا وقتی بچه بودیم اصلا نظر دیگران برامون مهم نبود و به طور کامل احساس ارزشمندی میکردیم ولی هرچه سن ما بالاتر رفت و بزرگتر شدیم بخاطر واکنش اطرافیان مون به نحوه عملکرد ما به اینکه بارها بهمون گفتن اگه اینکارو بکنی مردم چی میگن، اگه اینکارو بکنی مردم پشت سرت حرف درمیارن، با این کارت آبرومو پیش مردم بردی و هزارتا گوشزد این چنینی که به طور ناخودآگاه به ما القا میکرد که باید مورد تایید مردم باشیم اگه مردم تورو تایید کردن پس انسان باارزشی هستی و اگرنه نه تنها در خودت احساس بی ارزش بودن میکنی بلکه باعث سرافکندگی و خجالت نزدیکانت هم میشی .چقدر مارو از خود واقعی مون دور کردن چقدر مارو کوچیک و بی ارزش جلو دادن که همیشه باید به دنبال تایید دیگران باشیم واین باعث میشه اون چیزی که خداوند در مورد ما گفته و بهش پایبنده رو فراموش کنیم و نبینیم .خداوند مارو اشرف مخلوقات خطاب میکنه،زمانی که ما رو خلق کرده به خودش احسنت گفته این یعنی ما از نظر خداوند خیلی باارزشیم .حالا ما باید ارزشمند بودن مون رو براساس نظر خداوند بسنجیم یا مخلوق خداوند؟معلومه که باید فقط نظر خداوند برامون مهم باش خداوند از روح خودش در ما دمیده پس مطمئنا براش باارزشیم که همچین چیز باارزشی رو به ما عطا کرده ،خداوند به ما قدرت خلق کردن داده .همه انسان ها از نظر خداوند باارزش هستن و اصلا ارزشمندی ما به اعمال و کار خاصی وابسته نیست چون خداوند وقتی میخواد در مورد انسان حرف بزنه و اونو اشرف مخلوقات اعلام بکنه به گروه خاصی از انسانها اشاره نمیکنه و از کلمه انسان استفاده میکنه یعنی همه انسان ها یا بقول استاد زمانی که خداوند مارو خلق کرده قبل از انجام هرکاری از جانب ما مارو احسن الخالقین خونده یعنی از ازل تا ابد ما برای خداوند باارزشیم و بسیار به نگاه و دیدگاه ما به خودمون احترام میزاره بخاطر همینکه هرکسی زندگی مطابق با نگرشش نسبت به خودش داره خداوند به نظر ما احترام میزاره .با انجام اشتباه و خطا از ارزشمندی ما کاسته نمیشه تا اشتباهی نباشه کار درست معنا پیدا نمیکنه به قول استاد خطا و اشتباه باعث پیشرفت انسان میشن پس در زمان انجام اشتباه که جز جدانشدنی وجود انسان ،به جای سرزنش خودمون به دنبال اصلاح باشیم به دنبال پیشرفت باشیم به دنبال زیبا کردن اول دنیای خودمون و بعد دنیای اطراف مون باشیم.