0

زندگی با طعم خدا (جلسه نوزدهم)

اندازه متن

به نام خدای مهربان

سلام دوستان و همراهان عزیز

به لطف خدا جلسه نوزدهم از دوره فوق العاده ( زندگی با طعم خدا ) را شروع می کنیم


دیدگاه سادات عزیز در بخش نظرات

سلام برهمه . امیدوارم همه ی شما عزیزان حال دلتون همواره خوب خوب خوب باشه .

یه وقتهایی لازمه آدم با خودش خلوت کنه و همه چیز رو رها کنه . رهایی خیلی حس شیرینیه . رها شدن از تمام چیزهایی که میخوایم و نمیخوایم.

پیوستن به اقیانوس بی کران الهی . پیوستن به تمام شادیهایی که در این اقیانوس هست . وحدت و یگانگی با خود خودخودمون . وحدت و یگانگی با همه ی انسانها .

استاد شما از همه ی ما بهتر این شیوه رو در پیش گرفتید و ما رو هم دعوت به این راه خوب میکنید . بله درخواست و خواسته و نوشتن و… اینها هم همه مراحلی از راهه . اما یکی از زیباییهای راه ما اینه که توی مراحل گیر نکنیم . راه حل گذر از مراحل چیزیه که باعث میشه ما رها بشیم و بپیوندیم به اقیانوس مهر الهی . اقیانوس وحدت الهی . اقیانوس وحدت انسانها . این که بتونیم رها بشیم . سخت نگیریم . چون دنیا بر مدار راحتیه .

استاد چند روز پیش از خواب پریدم . یهو دیدم خودم دارم میگم دنیا بر مدار راحتیه . راحت بگیر . بعد به خودم اومدم انگار که داشتم خواب میدیدم و ادامه ی خوابم بود و بعد بیدار شده بودم . یه وقتهایی پیش میاد تا چند دقیقه ی اول هنوز ذهن توی همون خواب هست . اتفاقا خوشحال شدم ‌ . حس کردم این از ناخودآگاهم بود . بله دنیا بر مدار راحتیه . چیزی که در تک تک عبارات شما میشه پیدا کرد. سخت نگیریم . همه چیز درست میشه . عجله نکنیم . بزاریم وقتش برسه . لذت ببریم ‌ . آرام باشیم . همه چیز عالی اتفاق میفته .
بله درسته بزاریم بیاد . به خدا همه چیز همین حالا در دست ماست . به اقیانوس وحدت بپیوندیم . همه دارن شادی میکنند . همه دستانشون در دست همه . درست مثل اینجا . با هم یکی هستیم . همه با هم دوستیم . همه با هم داریم صفا میکنیم . هر کس یه نکته ای میگه و باعث میشه دیگران هم بی اختیار دنبال راه حل باشند .

اینجا وحدت رو میشه دید . خب این خیلی عالیه چی از این بهتر که همه ی ما به نوعی داریم از وجود خودمون از خودخواهی هامون رها میشیم و همدیگه رو دعوت به آرامش میکنیم . هممون سعی میکنیم به همدیگه کمک کنیم تا همه شادتر باشیم و بیشتر لذت ببریم چی بهتر از این که میتونیم طعم آرزوهامون رو در وجود همدیگه پیدا کنیم و لذتش رو ببریم .

خداوند ما انسانها رو با هم خلق کرده تا بهمون بگه شما از هم دور نیستید شما همتون پیش هم هستید . چون همتون کنار من هستید پس بیاین شاد باشیم از این یگانگی . اینجا همه چیز هست . چه طعمی میخوای ؟ ببین هست . بچش . در اقیانوس یگانگی با خدا و انسانها میشه همه ی طعم ها رو چشید و لذت برد . ما تافته ی جدا بافته نیستیم .

خداوند همه ی مخلوقاتش رو دوست داره . ما توی دلمون یه وقتهایی از این جمع شیرین فاصله میگیریم و احساس میکنیم تنهاییم . نه ما تنها نیستیم همون وقتی که با خودمون خلوت کردیم در کنار تمام انسانها داریم زندگی میکنیم . همه ی انسانها رو دوست داریم . همه ی طعمهایی که میخوایم هست . زندگی خیلی شیرینه . فقط باید راه رها شدن رو یاد بگیریم . وقتی راهش رو پیدا کردیم میبینیم چقدر شیرینه این پرواز . چقدر شیرینه این آزادی . چقدر شیرینه این دنیا . چقدر همه چیز عالیه و چقدر همه چیز لذت بخشه . خدایا شکرت که منو با این راه زیبا آشنا کردی . استاد گرامی ممنون که راه زندگی رو به همه ی ما آموختید .

 


دستور کار اجرای جلسه نوزدهم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات این جلسه

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل این جلسه (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به این جلسه در قسمت نظرات

(مشتاق خواندن نظرات ارزشمند شما هستم)

 

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.43 از 35 رای

https://tanasobefekri.net/?p=14105
برچسب ها:
55 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/12/28 07:44
      مدت عضویت: 475 روز
      امتیاز کاربر: 35091 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 992 کلمه

      سلام. بر خدایی مهربان

      سلام براستاد عطار. روشن وه دوستان. هم ‌مسیر 

      من یادگرفتم‌که اگه توجه توهربخش باشه  بی شک اون بداز مدتی اون به من میرسه  انکار که خودم نگاه گرم هواسم دادم درنتیجه همون بخ من داده میشه حالا ت بخش لاغری چاقی وطریقه لاغری شدن رو دنباش بود ولی کل توحه توبخش چاقی طی می‌شد

       در نتیجه دریافتی من هم چاقی بود نه لاغری وخودم هی میگفتم من دارم دنبال لاطعری هستن رژیم میگرم جرا همش داره چاقی به من میرسه تاره اون بزرگ بزرکتر 

      به جای لاغری 

      تو بخش روابط هم من دنبال رابطه خود  بودم اخبار مشکل دار رو دنبال میکردم  نگاه و تو بخش مشکلات دیگران بود پس اون به من می‌رسید  وفتی توبخش خداشناسی کلی باوره مشکل دار داشتم کلی افکارایراد داست طبق اونورفتا میکردم مس درنتیجه توبخش خدا شناسی هم دچاراون دلسردی که خداوند رو بنده خوب نمی بینه پس امتژار دریافت هم‌نداشتم پس هرچی توجه توبحش خوب ومثبت وحس خوب باشه بی شک روی خودمون کاره کنیم حتما به من‌میرسه 

      تو هر اخبار  کلی مشکل بود و تازه من‌اون  انتشار هم میدادم  به حای نگاه نکردم تازه اون اخبار اشتباه روبا گفتم هم اون بازم  تکرار کرده  مرور میشه  با گفتن  به دیگران اون تکرار میکنم و به جهان هستی میکیم‌ که من این موضوع رو دوست دارم از این نوع به من هم بده 

      وفتی من‌خواستم‌وپول هست ثروت ودارای باشه ولی هی بارها بگم.که‌کمبود هست نعمت فراوانی نیست پول نیست مردم‌ندارند پول دست همه نیست پس این توجه به بخش منفی هست پس من اگه پول هست وای ولی تفکر توبخش منفی طی میشه ودریافت من همون‌ نبودها وکمبود پول وداره و مشتری دیگه‌نیست چون من هی میکم مشتری نیست پس انتظار تواین بخش میره به سمت نبودن کم‌ بودن همون هم دریافت میشه مهم گفتن هست فکرکرن هست شاید توی زمان کم‌ توجه بره به سمت خوبش که هست ولی بازم همون زمان آنقدر افکار منفی قویتر شده که اون توجه کم جواب گو نیست 

      حتی من‌میبینم‌دومغازه کنر هم هستن همیشه وفتی ما ازحلوی آنها رعد میشیم اولین کلمه همسرم نگاه کرن به این دومغازه وکم بودن مشتری تویی مغازه وپر بودن مشتری درمطعازه  پلهوی هست آنقدر این صحبت تو ذهن همسر م تکرار میشه بین این مغازه چندتا مشتری داره بعضی زمان اصلا مشتری نداره  ولی اون بغلی همیشه پرا ز جمعیت هست مردم شناس دارانن صحبت همسرم هست برای اون مغاز ه پر  ولی من هرباره که از جلوی این دوتا معازه رعد میشم به مغازه شلوغ میگم‌ آفرین که این باوره فروانی  رو صاحب این مغازه داره 

       هر زمان مغازه‌اش پر از مشتری هست حتی به شکلی که ماشینهای حلوی مغازه اون باعث ترافیک میشن و این‌ نشان از اون نگاه اون  مغازه دار هست هیج زمانی نشد ازجلوی این مغازه رعد باشیم از جمعیت پر نباشه حدود۹ سالی هست این مغازه توی محله ما باز شده وتو این ۹ سال چندین مغازه دیگه کنارش به همون گوشت فروشی مشغول شدن ولی به فاصله زمان کم بستن رفتن

       ولی این مغازه هنوز  پر از نعمت فراوانی فروش هست حتی باره مشترهای بیرون مغازه هم تو صف بودن  من خیلی دوست داشتم که صاحب این مغازه روبینم ازش پرسش کنم که علت این پرفروشی جی هست ولی با این مسیر وآموزش که دیدم دیگه نیاز به این‌ پرسش  وجواب نیست اون‌ افکارووباروه بودن نعمت رو داشته کل توجه اون فرد تو برکت فراونی موج میزنه که اون توجه بهش به این شکل برکشت کرده 

      چون‌ من خودم کل توجه خودم‌ سابق بر این تو بخش چاقی موج می زده همون هم به من برکشت می‌کرد حالا تو هر مکان که قرا میگریم‌ 

      اولین  تمرین  نگاه کردن  به افراد متناسب هست چون توجه به این بخش رفته افرادی رو میبینم‌ که هم سن من هستن کاملا سالم‌ هستن راحت حرکت دارن  متناسب هستن  ومن بانگاه به ابن‌ افراد اول بهش تبرک میگم‌ که متناسب هستن براشون ارزویی  سلامتی دارم‌ وهی میگم‌ من درآینده به این شکل خواهم بود هم‌ متناسب میشم وهم سلامتی کامل رو دریافت میکنم ولی فبلا کل توجه تو بخش چاقی بود مشکل و نبود سلامتی بود  همون هم جلوی روم سبز می‌شد امکان نداشت که من بیرون باشم ووچندین فردی که ازچاقی زیاد در فشار وناراحتی  حرکت سخت بودن‌   به تعداد زیاد این برای من تکرار می‌شد 

       همین زمان بعضی  وقت هم‌ هست اون توتعداد کم‌  من فوری چشم از روی موضوع برداشته توجه به یی بخش دیگه میدم من دریافت افکارما وتوجه ما هست که اون دریافتی ما رو شکل میده من‌ تویی فایل ازشما تو بخش خدا هرکز دیر نمیکند گوش دادم 

      شما گفتید هرکسی تو هر وضعیت که هست حق اون فرد هست بی کم‌ کاست چون‌کل توجه اون فرد رفته تو اون بخش من دارم‌متوجه میشم توجه ودریافت توکفه یی ترازو هستن اگه میزان باشن نشون از دقت اون فرد به اون موضوع هست حتی زمانی کفه روبرو  دراثر دقت بیشتر پر شده و سنگین اون  رو میشه  دید مثل همون مغازه محله ما اون فرد چقدر در بودن نعمت وفراوانی نگاهش پر بار هست که کفه تزاری اون فرد ازفراونی پربودن فروش درآمد بودن نعمت پراست که به دیگران که فهم این موضوع رو داران نشون میده

       ولی بازم افردای مثل خودم من سابق وهمسرم همین  زمان بازم از همون نبود کمک بودن نداشتن هنوز داره صحبت میکنه ولی نگاه من‌ تغییر عمیقی رو این بخش پیدا کرده  ومن امیدا دارم این نگاه به همسرم هم داده بشه انشالله  جون فبلا این نگاه وتوجه رو توبخش مثبت داشت من‌ شاهد  بودم که جقدر با این زمان فرق داره  

      تو این زمانی که وارد سایت شدم همون نگاه ولی با کلی تعییر ودریافت خوب که میشه تو زمانی باشی که همه از نبود صحبت فریاد داران ولی برای افرادی  بر خلاف دیکران باشه پر  بدون فراوانی  توهربخش طعم توجه وطعم نگاه با چی مخلوط شده باشه اون طعم بی شک  وارد زندگی من میشه حالا تو بخش خدا وادر بشم اون با عطر طعم خدا مخلوط شده وشکوه جلوه اون بی حد میشه وازبو کردن ولمس کردن  این بخش حس شادی دورن دروجود اون فرد خیلی باشکوه‌تر هست 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1402/07/29 14:41
      مدت عضویت: 279 روز
      امتیاز کاربر: 6730 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 461 کلمه

      به نام خداوند بخشنده و مهربان 

      سلام 

      من هم سال‌های قبل که با قانون جذب آشنا شده بودم خیلی سعی می‌کردم که جملاتم به زمان حال باشه و اگر جملاتی که به زبانم می امد از حالت حال بودن خارج بود، می‌گفتم که این خواسته رد شد و نمی‌تونم بهش برسم جملات رو همش جمع می‌بستم و حتماً باید کتابی می‌نوشتم تا باور کنم به خواسته‌ام خواهم رسید این کار خیلی اشتباه بوده و به همین دلیل هم به خواسته هام نرسیدم چون خدا رو مانند پادشاهی می‌دیدم که بااحترام و تعظیم باید باهاش حرف بزنم در غیر این صورت دچار خشم خدا می‌شم حساسیت بیش از حد باعث شده بود تا به خواسته‌هام احساس خوبی نداشته باشم

       هدف از نوشتن خواسته‌ها یعنی آگاهانه بدانیم چه خواسته‌هایی داریم و چند دقیقه ذهن و جسم خود را بر روی خواسته‌مان تمرکز دهیم و دیگه مدل نوشتن جمله‌ها مهم نیست بلکه نوشتن جزئیات خواسته مهم است به همین دلیل زمان که برای نوشتن میگذرونیم مهمه، بخش دوم رسیدن به خواسته‌ها که خیلی مهم تر است و در طول روز به چیزهایی توجه کنیم که به نشدن‌ها فکر نکنیم و ترس در وجودمون ایجاد نکنیم. در واقع افکار منفی خودمون رو کنترل کنیم نیازی نیست برای رسیدن به خواسته‌ها کاری انجام دهیم

       اگر در ذهنمون این فکر باشه این خواسته را داشته باشم چقدر خوب میشه یعنی هر روز داریم به خواسته خود نزدیکتر میشیم

       من مدتی هست که اصلا اخبار رو در تلویزیون و اینترنت دنبال نمیکنم حیس میکنم زندگی چقدر خوبه و آدم ها چقدر باهم مهربونن و دیگه اصلا دوست ندارم این حس رو از دست بدم و نمی‌خوام به نظرات دیگران در مورد خودم اهمیت بدم من دوست دارم همونطور که می‌خوام زندگی کنم 

      رسیدن به هر خواسته‌ای نمی‌تونه با توجه کردن به نشدن‌ها همراه باشه مثلاً اگر درآمد بیشتر می‌خوایم یا یک کسب و کار خوب می‌خوایم و همزمان به اوضاع اقتصادی بد توجه می‌کنیم به اینکه ممکنه در اون کسب و کار رقابت زیاده باشه و من نمی‌تونم با اون‌ها رقابت کنم پس چطور می‌خوام به خواستم برسم؟

       ما برای رسیدن به خواسته‌ها از دو تا ریل استفاده می‌کنیم یکی آگاهانه و از طریق نوشتن هست و دیگری ناآگاهانه با توجه نکردن به کارهایی که نباید انجام دهیم، تفکراتی که نباید داشته باشیم 

      حربه‌های شیطان زیاد هست و فکر نکنیم که با چند روز، کنترل افکار امکان‌پذیر خواهد بود بلکه باید همیشه هوشیار باشیم که گول شیطان رو نخوریم 

      سپاسگزاری واقعی دو معنا دارد رضایت داشتن از شرایط حال و داشتن خواسته بیشتر و انتظار از خدا مادرم همیشه میگه که خدا دوست داره خواسته‌های بزرگتر و بیشتری داشته باشیم و همیشه به ما گوشزد می‌کنه که هر خواسته‌ای دارید بهترین اون رو بخواید مثلاً ماشین میخواید بهترین مدلی که دوست دارید بخواید، خانه‌ای که می‌خواین خانه‌ای باشه که بهترین باشه، این یعنی ایمان واقعی به خدا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/06/07 15:46
      مدت عضویت: 560 روز
      امتیاز کاربر: 15040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 476 کلمه

      با سلام خدمت شما استاد عزیز ،

      امروز هم یک روز جدید است و من امروز هم یک اگاهی جدید رو وارد ذهنم کردم و من برای این اگاهی های خوب تلاش میکنم تا با احساس خوبی به خواسته هام و طعم های دلخواهم دست پیدا کنم ،

      من یک دفتر خواسته ها رو برای خودم درست کردم و هر روز هدفم از زندگی و احساسم رو مینویسیم و بعد رهاش میکنم و میزارم کنار ،

      ایا همین کافیه وقتی انجام ندم و در قلبم با نوشته هام یکی نباشم ،

      خوب بیشتر اوقات احساس خوبی دارم به لطف خدا و اگاهی از این سایت ولی خوب بازو من احساس های دارم و هنوزم انسان هستم دیگه گاهی ممکنه احساس ادم تغییر کنه ،

      اما من بیشتر وقتا حال خوبی دارم، برای همین در اون لحظه ای که من از خواب بیدار میشم و مینویسم در باره خواسته هام حس خوبی دارم حس ازاد و رهایی میکنم و در اون لحظه انگار همه چی دارم،

      اما من همیشه خیلی راحت با خدای خودم حرف میزنم خیلی ساده و اونچه هدفم هست رو مینویسم و توی ذهنم بهش فکر میکنم ،

      من خیلی راحت مینوسم ،من خدا رو درونم احساس میکنم و از همه بخودم نزدیکتر میدانم پس چرا باید با خودم و خدای قلبم و درونم سخت حرف بزنم یا از جملات خیلی کتابی حرف بزنم نه خیلی راحت و بدون حاشیه اصل مطلب رو مینویسیم و باید راحت باشیم در بیان خواسته هامون از منبع و منشأ  اصلی خودمون ،

      مثلا یادمه مامان دوستم میگفت من توی یک دوره های انرژی مثبت هستم و از تمرین هاش میگفت که یکی از این تمرین هاش این بوده که هر روز ساعت ۵صبخ باید بیدار بشه و در دفترش با بیانی زیبا شکر گذاری روزانه خودش رو بنویشه ،

      درصورتی که اصلا میاز نیست حتما صبح زود بیدار  بشیم یا کارهای خاصی انجام بدیم برای جذب خواسته هامون نیاز به سختی یا یک سری اصول و مقررات خاص نداره ،

      فقط کافیه با حس خوب بنویسم ، و من زمانی که با احساس خوب در باره ی خودم تغییراتم و یا خواسته هام و طعم های که دوست دارم داشته باشم مینویسم خیلی حس بهتری دارم ارامش دارم ذهنم ازاد میشه حس سبکی میکنم خالی از فکر ها و دغدغه ها و نگرانی ها میشم خیلی حس خوبی داره اون لحظه که مینویسم ،

      وقتی چشمم دستم و ذهنم در یک مسیر قرار میگیرد من دارم اون لحظه فرکانس طعم های دلخواهم رو مینویسیم پس قطعا اتفاق میفته انجام میشه و من میدونم و ایمان دارم که با احساسات و افکار من است که جهان بهم پاسخ می‌دهد پس با راحتی و ایمان و اطمینان به خدای مهربونم از خدا درخواست میکنم و انتظار دارم که با حس خوبی که دارم و در خونه ی حس خوبم هستم به دستم برسه و خدایا شکرت برای امروزم و فرص زندگی کردن و باز هم میخوام بهترین خودم باشم ،

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/11 21:41
      مدت عضویت: 445 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 443 کلمه

      سلام به استاد عطار عزيز

       اول اينكه تا ديدم فقط يك جلسه ديگه از اين دوره مونده دلم گرفت

       مطممئنم بخش هاي ديگري اين سايت هم حرف هاي ديگري براي من داره 

      دوم اينكه بسيار لذت بردم از تصاوير اون جايي كه شما فايل رو ضبط كرديد و ديدن مه كه ديوانه كننده زيباست 

      ممنونم 

      استاد من از اين فايل بسيار ارزشمند دو تا نكته رو فهميدم 

      اول تمركز به خواسته ها

      دوم برداشتن تمركز از روي ناخواسته ها

      شايد در نگاه خواننده اين دو تا راه يكي باشه 

      ولي بعد از شنيدن اين فايل متوجه شدم كه بخش اول كه تمركز به خواسته ست كه خوب مشخصه و ما بايد آگاهانه درباره اش فكر كنيم و بنويسم و حالمونو خوب نگه داريم از اينكه خواسته مون در جهان وجود داره و ما داريم به سمتش ميريم

      اما بخش دوم كه برداشتن تمركز از روي ناخواسته هاست …همين كه ما تمركزمون رو روي نا خواسته ها نزاريم و هيچ كاري هم نكنيم باز به خواسته مون ميرسيم چون جهان بر اين اساس داره كار ميكنه 

      خدا كه بيمار نبوده بيس جهان رو  خراب بيافرينه حالا ما لازم باشه بخش هاي مختلف رو بسازيم 

      نه 

      خدا همه رو كامل آفريده 

      اين ما هستيم كه بايد شرايط رو طوري فراهم كنيم كه در مدار نعمت ها قرار بگيريم

      و اين خيلي مهمه كه ما اصلا باور كنيم همه نعمت هايي كه ما ميخواهيم در جهان وجود داره 

       و شما اصحاب كهف رو مثال زديد كه اونا اصلا مثل ما انقدر درخواست ها رو به اشكال مختلف نفرستادن براي خدا 

      اونا اصلا كار خاصي براي خدا نكرده بودن كه اونطوري جونشون حفظ شد 

      اونا فقط كار اضافي نكردن 

      اونا به يك هدايتي كه بهشون الهام شده بود عمل كردن

      اگر اصحاب كهف او دريافت ها رو داشتن براي اينه كه مواردي كه حواسشون رو از اصل پرت ميكنه رو اونا نداشتن 

      واي چقدر اين جمله براي من كليك كرد

      مثال دو تا ريل خيلي مثال قوي و در عين حال ساده بود و كاربردي 

      شيطان تسلطي روي ريل آگاهانه ما نداره 

      ولي روي ريل نا آگاهانه ما تسلط داره

      و ريل دوم بسيار مهم تر از ريل اول هست 

      چيزهايي كه خدا توي قرآن گفته انجام نديد خيلي بيشتر از چيزهايي هس كه خدا گفته انجام بديد

      اين هم آگاهي هاي بسياري توش بود

      در آخر اينكه “خدا سواد نداره ”

      با هر ادبياتي كه دوست داري بنويس

      مهم اينه در قلبمون ايمان داشته باشم

      سپاسگذاري واقعي دوتا معنا داره :1) رضايت داشتن از شرايط   2) انتظار بيشتر از خدا

      اين دوتا حالت رو بايد بوجود بياره

      اينكه از زندگي راضي باشيم بزرگترين نوع سپاسگذاريه

      تصور نكنيم كه خداوند نعمت هاش كمه و به ما نميرسه پس كمتر بخواهيم ازش…نه اينطور نيست…جهان پر از فراواني هست

      خدايا تو انقدر بايد تند تند به من بدي كه من راضي باشم در جهان…الهي شكر براي دريافت اينهمه آگاهي

      استاد سپاس بي كران ازت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fariba
      1401/10/15 15:09
      مدت عضویت: 560 روز
      امتیاز کاربر: 15040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 654 کلمه

      با گوش دادن وتوجه به این فایل من یاد گرفتم بالاترین احساس خوب داشتن و نوشتن خواسته ها در راحتی نوشتن خواسته های ماست اصلا نیاز نیست قلمبه سلمبه حرف بزنیم با خدا خدا اصلا ناراحت نمیشه از نوشتیه ما خدا چون ادم نیست یک احساس که ما نسبت بهش داریم و این مهم نیست نوع نوشتن ما چیه مهم اینه وقتی ما داریم مینوسیم ذهن ما متمرکز میشه به خواسته هامون و این که ذهن ما از موضوعات روزمره خالی میشه و به هدف و خواسته هامون توجه میکنیم این مهمه نه این که چی مینویسیم با چه لحن یا چه عنوانی و نوشتن خواسته ها با احساس خوب و راحت نوشتن باید بنویسیم و توجه به حال خوب و احساس خوبش باشه نه نوع نوشته مون ،

      خوب حالا این خیلی عالیه ک نوشتن خواسته هارو با احساس خوب انجام بدیم ولی مهم تر از این نوشتن توجه کردن ماست که ببینیم در طول روز به چه چیز های توجه میکنیم و جذب خودمون میکنیم اگه حس خوب و رسیدن به خواسته ها برامون مهمه باید فقط نوشتن رو انجام ندیم باید توجه خودمون در طول روز هم کنترل کنیم با این روش که به چیز‌های بد و حس های بد و منفی فکر نکنیم،

      من هم این کاراها رو از زمانی که یکم سعی کردم انجام میدم و در طول روز توجه میکم و دوست دارم بیشتر نزدیکتر بشم به اون احساس های خوب و خواسته هام و سعی میکنم راضی باشم از خودم و شرایط زندگیم و به داشته های خوبم فکر کنیم و هرچقدر بیشتر بخوایم خدا میده و میده خدا کی گفته نمیشه زیاد خواست وقتی تمام انتظازت از خدا باشه میتونی بازهم درخواست های زیاد تری داشته باشی پس ببین ک چی دوست ذاری در طول روز و محتوای ذهنت چیه و توجه تو در طول روز به چه چیز های هست،

      اصلا مهم نیست کاری رو انجام بدین با به سختی بنویسید یا هی دعا کنید کار خاصی لازم نیست کافیه اون نبایذ های ک خدا گفته رو انجام ندیم سمتش نریم تا خودبه‌خود ذر اون مسیر احساس خوب باشیم و توجه کنیم به خواسته هامون .

      خیلی خوبه این فایل ها خیلی خوشحالم که در این مسیر های خوب طعم های قشنگ خدا قرار گرفتم خیلی احساس تغییر میکنم خیلی ارامش دارم دیگه احساس بد ندارم دیگه زودرنج نیستم دیگه دیرتر عصبی میشم دیگه باور نمیکنم طعم های بد و رو از طرف شیطان و فقط دوست دارم در این مسیر باشم ادامه بدم حتی اگر تموم این دوره ها رو گوش دادم دوباره شروع میکنم ،

      خدایا شکرت خیلی احساس خوبی دارم از این که در این مسیربا تو و نزدیک تر شدن به تو قرار گرفتم خیلی احساس بهتری دارم و تغییرات رو در خودم و در دیدگاهم و رفتارم با دیگران احساس میکنم خیلی خوبه خیلی خوشحالم که افکار درستی در رابطه با جهان پیدا کردم ،

      در رابطه با خدا پیدا کردم دیگه کم تر به حرف ها و نظرات دیگران اهمیت میدم همش دارم به مسیر و به احساسات خوب و طعم های خوب در زندگی و در خواسته هام فکر میکنم و مهم ترین خواستم اینکه بهتر از اینم بشم و به درجات و شناخت درست و بالا تری از خدا برسم وای چقد خدا مهربان است و ما چقدر دیر فهمیدم خدا چیه و اصلا اونی که به ما از بچگی میگفتن نیست و نه نگرانی نه ترس نه افکار منفی و نه مریضی و اتفاق های های بد این ها شیطان هستن که در ذهن ما ایجاد گم راهی میکنن حتی عصبانیت و بد رفتاری از کارهای شیطان که در ذهن ما گم راهی ایجاد میکنه 

      و من خیلی از این تفاوت خودم در دیدگاهم راضیم و خیلی خوشحالم و حس خوبی دارم نسبت به خودم و خدا و راضیم از زندگیم مسیر فکریم و خواسته هامم در کنارش با احساس خوب میخوام.برای شما هم ارزوی تغییرات خوبی رو میکنم از زندگیمون بیاید راضی باشیم که بالا ترین سپاسگزاری از خداست،

      یا تشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لاله
      1401/10/12 17:19
      مدت عضویت: 1379 روز
      امتیاز کاربر: 18512 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 816 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه نوزدهم):

      سلام به همه هم مسیرانم

      « من لاله، هدفم بهتر زندگی کردن است. »

      فایل روش صحیح دریافت، همچنان فایل بسیار شگفت انگیزی بود؛  باانکه بار دومی است که این دوره را میگذرانم. استاد واقعا از شما سپاسگزارم که مثالهای واقعی از زندگی خودتون را بدون سانسور برای ما مطرح میکنید. این موضوع باعث میشود که ما بیشتر به این موضوعات توجه کنیم و مطالب را ملموستر یاد بگیریم. من با دیدن و تکرار این فایل به مرات، یاد مادرم افتادم. او معتقد است که باید برای مهمان سفره رنگین انداخت. دقیقا یادمه که حتی اگراز نظر مالی ما در شرایط سخت بودیم، مادرم هفته ها از خرید مواد غذایی مثل گوشت، مغذیجات و غیره برای ما میگذشت تا مثلا؛ مهمانی پا گشا برای فلانی به خوبی و باشکوه برگزار شود. این همه حساسیت روی موضوعاتی که شاید الان که من بهشون فکر میکنم، نبایست برای مادرم اهمیتی میداشت؛ باعث شد که او توجه خودش را از اصل به فرع ببرد. مادرم تقریبا حدود ۴ سالی است دچار افسردگی شدیدی شده است و تقریبا گاهی فقط کلمات ما ر اتکرار میکند و غیر از آن تکرار محدود کلمات، چیزی نمیگوید و قدرت حرف زدن را دیگر ندارد. الان که به رفتارهای مادرم فکر میکنم، میبینم سراسر زندگیش و عمرش، به « اضطراب مهمانداری » گذشت. اینقدر این مساله که مردم چی فکر میکنند برایش مهم بود که پدر من هیچوقت نتوانست پس انداز کند و ماشین بخرد، ما هیچوقت به مسافرت و یا به رستوران و یا به رستوران نرفتیم. حتی بعد از ازدواج فرزندانش، اگر مادر ما خانه هر کدام از ما ها میامد که چند روز بماند، نگران کارهای خانه آش بود. اینقدر چیزهای پیش پا افتاده برایش مهم بود که خودش را فراموش کرد. مادرم هرروز دعا میخواند، ولی همیشه یادمه با گریه دعایش شروع میشد و با گریه بیشتر تمام میشود. من الان خوشحال نیستم که مادرم در سن ۷۳ سالگی بی کلام شده و مغزش آسیب جدی پیدا کرده است و فقط با دارو روزش را باید طی کند؛ ولی خواستم اینجا این حقیقت را عنوان کنم که دوستان عزیزم، آسان بگیریم و ساده و راحت زندگی کنیم.

      عمر ما فرصت یک زندگی زیبا یی است که بالاترین قدرت جهان که خداوند است؛ در کنار ما است. کسی که هوای ما را دارد. مهم نیست گاهی جلوی مهمان عدسی بگذاریم، اگر شرایط مالی خوبی نداریم. مهم نیست گاهی خانه ما به هم ریخته باشد و مهمان بیاید. مهم نیست که همه مردم از ما راضی باشند. بلکه، مهم این است که ما احساس خوبی داشته باشیم و عشق به خانواده خود و خودمون بورزیم. چند ماه پیش عموی خودم را در سن ۶۵ سالگی از دست دادم. تنها چیزی که زن عمویم تلفنی بهم گفت این بود :« لاله، تا جاییکه میتوانی به همسرت خدمت کن و عشق بورز. با همسر و پسرت، مسافرت زیاد برو و بلند بخند. هر روز به این فکر کن که چه جوری خودت را شاد کنی. من همه این خدمت‌ها و شادیها و لبخندها را با عمویت در طول دورانی که کنار هم زندگی کردیم، را به اشتراک گذاشتم. الان خوشحالم و کاملا راضیم که من و عمویت بهترین زندگی مشترک را تجربه کردیم.» من از این تلفن با زن عمویم خیلی درس‌ها گرفتم. واقعا زن عمویم خوشحال بود و آنقدر قوی و باروحیه بود که حتی مرا از راه دور، بابت غم عمویم دلداری میداد.

      این مثال را زدم تا با شما عزیزان مطرح کردم که بگویم که یک خانم و مادر مثل مادر من، به اینگونه در طول عمرش؛ خودش را بیمار کرده است که الان دو تا خواهرهایم و پدر ۸۰ ساله ام باید در خدمتش باشد و‌پرستاریش کنند؛ و یک خانم و مادری هم در همان سطح فرهنگ فامیل و درهمان شهر، مثل زن عموی من آنقدر خودش را شاد نگه داشته آست که به راحتی با قضیه فوت همسرش کنار میاید و همچنان با دوستانش به سطح شهر می‌رود و گردش و خرید میکند و از زندگی از این به بعدش که بدون وجود همسرش است، همچنان لذت میبرد. راضی بودن قلبی و نه کلامی و ایمان به خدا خیلی کار آسانی است؛ ولی اگر تمرین نکنی، و اگر بهش توجه نکنی؛ زندگیت سخت میشود. چیزی که همیشه پدر و  مادرم در ذهنم فرو کرده بودند که زندگی سخت است و تو باید با سخت کوشی به اهدافت برسی. الان فهمیده آم که به وجود داشتن خدواند یکتا در کنارم، من به همه خواسته هایم میرسم؛ اگر روی آن خواسته ها تکیه کنم و آنها را ازخدا بخواهم و در مسیر آنها قدم بگذارم. به خودمون بگوییم که مثلا: « امروز آخرین روز عمر ماست. چطور میخواهیم لذت ببریم؟ » بعدذهن ما خودش جوابها را برایمان میاورد. ما دریافت میکنیم، اگر سفارش دهیم. در زبان انگلیس هم همین را داریم:

      If you want something, go get it

      سال ۲۰۲۳ بر همه هم مسیرانم مبارک!!!

      روز دوشنبه ۱۲ ماه دی سال ۱۴۰۱ هجری شمسی مطابق ۲ ماه ژانویه سال ۲۰۲۳ میلادی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 24642 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,252 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم م ودوستان‌گرامیم‌ 

      استاد من وقتی فکر میکردم دیدم اون موقع نمیدونستم که باید دفترهای  نگه دارم اولین دفترم انداختم دور به این نیت که اشکالی نداره من عضو سایتم این آگاهی‌ها در دسترس منه بذار دفترم بندازم تا کسی برداره وهدایت بشه به سمت این آگاهی‌ها 

      من از وقتی فایل خدا سواد نداره چشم نداره گوش نداره فقط با احساس من کار داره ونتیجه براساس احساس من داده میشه دیگه خیلی نسبت به نوشتن خواسته هام خیلی حساس نیستم که زمان حال باشه یا از چه کلماتی استفاده کنم که خدا ناراحت نشه 

      استاد اون روزا که من از سمینارهای استاد مرتضی احمدی منش گوش میدادم هم این مسائل بود که خواسته باید در زمان حال باشه کلی گزینه داشت درخواست کردن اما کتابشو پیدا نکردم که براتون بنویسم وخیلی یادم نمیاد ولی یکم یادمه که میگفتن که آخر جمله تون نباید خواهد داشته باشه چون کلمه خواهد از آینده میاد وخیلی بیشتر طول میکشه تا به خواستم برسی 

      منم نگرشم نسبت به خدا انسانی بود فکر میکردم خدا تو آسمونه خیلی بزرگه وهمه هواست هست که ببینه انسانها روی زمین چکار میکنن که سریع ببره جهنم  وکلی هواست بود که کارهایی انجام بدم که خدا  و از خودم راضی کنم که منو جهنم نبره 

      من هم از خیلی قبلنا شنیده بودم که نوشتن قدرت داره کلمات قدرت دارن  والان فهمیدم که چون من موقع نوشتن تمام تمرکزم روی نوشتن وهنگام نوشتن از دست وچشم دهنم استفاده میکنم تمام تمرکزم میذارم روی نوشتن قدرت داره واون کلمات وجوهات نیستن که قدرت دارن  

      واینکه امروز فهمیدم که مهمتر از اونیکه ما هواسمون بر بایدها باشه برچیزهای خوب چیزهای مثبت وخوبیها باشههمتر اونکه بیشتر تمرکزمون روی افکار منفی بدی‌ها اینا باشه چون در طول روز ما هوامونو به افکار منفی ودرست من امروز تمرین درس نوزده اصلاح پرخوری انجام دا م دیدم من زمانیکه دارم فایل گوش میدم تمرین مینویسم اینا هواسم نیست بقیه روز همش هواست بود به بدی‌ها که امروز جمعه ست خلوت بچه تنها نره سرکار پدرشو فرستادم ور صورتیکه من خودم وزندگیم به خدا سپرده بودم 

      اینکه هواست به خواب بدی بود که دیده بودم اینکه هواست به رفتار فلانی بود که به من بی احترامی کرد پن حقم نبود وکلا تمرکزم روی اين موصوعات بود واینم میدونستم آگاهانه ادامه نمی‌دادم 

      واینم بگم که من کلا از زمانیکه عصو سایت شدم بیشترین تمرکزم روی خوبیها گذاشتم مثلا گفته می‌شد سپاسگزاری یعنی چی ناسپاسی یعنی چی من بیشترین تمرکزم روی سپاسگزاری یعنی چی می‌داشتم ناسپاسی رو هم یادم میومد که گله وشکایت کردن افکار منفی داشتن کینه وحسرت و…اینا داشتن یعنی ناسپاسی ولی بیشترین تمرکزم روی خوبیها  بود میگفتم خوبیها مهم هستند که من یاد بگیرم ونمیوونستم که مهمتر از اونکه شما چه چیزی میخوای شما هواست باشه که چه چیزهایی رو نمیخوای ‌داری بهش توجه میکنی ‌من اصلا به چیزهایی که نمیخوام توجه نمیکردم ویاد گرفتم که ه اسم باید به چیزهایی که نمزخ‌ام دوست ندارم باشه اون ‌آنها رو انجام ندم و امروز خیلی سعی کردم هواست به چیزهایی که نمیخوام باشه خیلی سخت بود وهمش یادم میرفت اما با یکمی تمرین درست میشه 

      استاد  واقعا استاد از طریق مختلف میخواد نداره ما در مسیر درست باشیم  امروز داشتم فایل گوش میدادم یهو یادم افتاد که به همسرم بگم‌نون بخره  یکم بعد یادم افتاد یکم تنقلات بخره حوصله امون سر رفته خلاصه چند بار تو یک فایل تمرکز منو بهم می‌ریخت ومن خدارو شکر که اخبار گوش نمیدم تلوزیون نمیبینم  و..

      وتصمیم گرفتم وقتی دارم فایلها رو تکرار می‌کنم هواست به نبایدها باشه 

      استاد من نسبت به درخواست کردن خیلی مشکلی ندارم اما نسبت به فاصله درخواست دادن  ودریافت کر دن خیلی مشکل دارم که چرا انقدر طول کشیده من هنوز به خونه دلخواهم نرسیدم هنوز به روابط خوب با پدرومادر نرسیدم واینم مد نظرم بوده که تو این فاصله درخواست است تا دریافت خدا داره کارهایی انجام میده اتفاقاتی رو رقم میزنه  تا من بخ خواستم برسم من انتطار دو سه روز فاصله رو داشتم  ‌یکم نا امید شدم و دوباره به خودم امید میدادم 

      استاد من هم همین طور بودم به خ ایتهای یهویی یکی دوتاشو رسیدم  مثلا خواسته رخت اویز 

      من فقط یه رخت اویز تو یه فروشگاه دیدم که جنسش خیلی خوبتر از رخت آویزهای که دیده بودم بود قیمتشم خیلی بیشتر بود وتقریبا دوهفته  طول کشید من بهش رسیدم  

      اینکه دخترم بیاد به من بگه که بریم خرید من هم خیلی تمایل نداشته باشم ولی باهاش برم وموقع برگشت شب بشه ومن به همسرم زنگ بزنم بیاد دنبال ما اونم قب ل کنه بیاد ما هم یکم پیاده بریم به فروشگاه مورد نطر برسیم یه خرید ‌ کوچیک داشته باشیم اصلا هم هواست به رخت اویز نباشه وهمسرش بیاد ببرمش ببینه وقبول کمه مقاومت نکنه برای گردن بودنش وچون ا ون روز مصادف بود با  سئ و دومین سالگرد ازدواجمون اون هم تصمیم بگیره یه کادو برام بخره واینجوری رخت اویز وارد زندگی من شد  واینجوری به خواسته های یهویی برسم اما خواستهای که خیلی برام مهم باشه هنوز نرسیدم 

      و تصمیم گرفتم بهتره خواسته هام یهویی باشن که زودتر بدستم برسن  خیلی ساده ‌آسون سفا رش بدم 

      استاد من جلسه قبل تازه فهمیدم که باید به چیزهایی که نمیخوام دارم بهشون توجه میکنم توجه کنم اون کارها رو انجام ندم اینکه شما گفتید اگر شما اجازه ندید افکارت خراب بشه تو بیمار بشی خود به خود سلامت هستی و… و سعی میکنم تو زندگیم به چیزهای بد توجه نکنم  بحث نکنم اعصابم خورد نکنم ناراحت نشم تمرکزم روی مش‌لات دیگران ندم چون اصلا به من ربط ندا ره من نمیتو نم براشون کاری کنم وسعی کنم به افکار شیطانی توجه نکنم واینجوری در تمام جنبه‌ای زندگیم همه چیز خودبه خودی درست میشه 

      استاد خیلی دوست دارم که هواست به زندگی خودم باشه ونمیدونم که من نمیتونم برای زندکی کسی کاری کنم اما همش میگم این بچه ام این همسرم این فلانی گناه داره و…

      ومنم سعی می‌ک‌نم که فکرم وباور نسبت به خداوند یکی باشه  لی یکم سخته وبا تمرینشکل حل میشه ویه موقعهایی هم می‌لغزم  که امروز جمعه ست خلوت بچه تنها نره سرکارش وسعی میکنم‌حرفم با عقیده یکی کنم 

      ومن خیلی دوست داشتم که هر لحطه سپاسگزار خداوندم باشم وامروز یاد گرفتم اگه حالم خ‌ب باشه اگه احساسم خوب باشه از زندگیم راصی ترم واین یعنی سپاسگزاری واقعی وبه اینم رسیدم که اگر مثلا فرزندم حرف گوش نمیده ومن باهاش مشکل دارم اونو بپذیرم وبخاطر بودنش بخاطر سلامتیش بخاطر گاهی اوقات که با هم خوب هستیم بخاطر داشتن صفات خوبش شکر گزار باشم به مرور رفتارش عوص میشه 

      واین‌که اگر تا حالا خواستهای زیادی از خدا نداشتم فقط بخاطر این بوده که یاد گرفتم خدا همیشه هست خدا همیشه منو هدایت وحمایت میکنه ومن عجله‌ای  نداشتم. فتم یه سری خواسته ر  میگم‌به دستم که رسید خواسته بعدی میگم 

      واینم هست که تا حالا فکر نکرده بودم که خدا میتونه به من خ استهای بیشتری بده میتونه چپ وراست به من نعمت بده من میتونم از خدا تند تند نعمت بخوام میتونه خدا به من فقط برسه دیگه نوبتی هم باشه نوبت منه که خدا به من نعمت بیشتری بده وخواستهام پشت سر هم بدستم برسن ومن لدت ببرم کیف کنم سپاسگزار خداوندم باشم 

       از این به بعد یاد گرفتم که به خدا بگم‌که خدایا نوبت منه باید به من بیشتر بدی تا من بتونم از زندگیم راصی باشم تا بتونم از بدنیا اومدنم راصی باشم از دیدن ودریافت نعمتهای راصی باشم واستفاده ک نم واز طعم‌های بسیار زیبایی که در جهان قرار دادی استفاده کنم لدت ببرم سپاسگزار باشم این کارها وطیفه منه وطیفه تو هم این‌که‌ تند تند برام مهیا ‌‌نی ومن منتظرم که نتها رو پشت سر هم تند تند دریافت کنم خوشحال بشم لدت ببرم وبیشتر به خدای خودم ایمان بیارم سپاسگزاری باشم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1400/09/03 06:36
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 23507 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 521 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم

      به چه نکته جالبی اشاره کردید که ما فقط کافیه تمرکزمان را از چیزها و یا اتفاقاتی که نمی خواهیم بر داریم و به خواسته هایمان فکر کنیم 

      تعریف عمل سپاسگزاری هم خیلی جالب و متفاوت بود

      ما از داشته هایمان از زندگی مان راضی باشیم و موضوع درخواست بیشتر از خداوند هم یک توصیه جدید بود

      واقعا ما اینطور فکر میکنیم که اگر چیزهای زیادی از خدا بخواهیم این خوب نیست و حمل بر زیاده خواهی و خودپسندی است

      اینکه شما گفتید خواستن بیشتر از خدا یک نوع سپاسگزاری است کار را راحت میکند که بدون احساس شرمساری تقاضای نعمت های بیشتر از خدا بکنیم

      اینکه ما چیزی که از خدا میخواهیم را طلب کنیم و به چطور انجام شدنش فکر نکنیم تجربه ای دارم که میخواهم با شما عزیزان به اشتراک بگذارم

      ۷ سال پیش من و همسرم تصمیم گرفتیم که خانه مان را عوض کنیم

      او میخواست خانه ای دو طبقه و مدرن بخریم و من میخواستم که خانه منظره آب داشته باشد

      میتوانستیم از عهده خرید خانه ای که باب میل همسرم بود و همینطور خانه ای که باب میل من بود برآییم اما خانه ای که هر دو شرایط را داشته باشد از بودجه ما خارج بود 

      نه من و نه همسرم از شرایطی که خانه دلخواه مان باید داشته باشد دست بردار نبودیم و نهایتا به این نتیجه رسیدیم که در همان خانه ای که داریم ادامه زندگی دهیم و از جستجو برای خرید دست برداشتیم

      مدت کوتاهی از آن تصمیم گذشت و یکروز پسر عموی من به ما تلفن زد که یک خانه سر کوچه آنها برای فروش است 

      این خانه دوطبقه مدرن با منظره آب است و نزدیک به بودجه ما

      ما برای دیدن آن خانه رفتیم و آن را پسندیدیم اما هنوز یک مقدار از بودجه ما مبلغ اش بیشتر بود 

      اما اتفاقی که افتاد بنگاه معاملات ملکی با صاحبخانه چونه زیاد زد و قیمت را کمی پایین آورد 

      حالا ما نیاز داشتیم خانه کنونی مان را بفروشیم و مقداری وام بگیریم تا بتوانیم آن خانه را بخریم

      من دوست نداشتم وام زیاد بگیریم در اینجا خدا همراهی کرد و خانه ای که داشتیم را بیشتر از آنچه تصور میکردیم فروختیم و با وام کم این خانه مورد علاقه هردومان را خریداری کردیم

      یک چیز جالب دیگر که بعدا مورد توجه من قرار گرفت این بود که نوع پنجره ای که داشت بصورت چندضلعی بود که من سالهای خیلی دور این نوع پنجره را در خانه هایی دیده بودم و از آن خوشم آمده بود و گفتم چه خوبه آدم خونه اش اینجور پنجره داشته باشه

      این ابراز علاقه ام را بکلی فراموش کرده بودم تا اینکه این خونه جدید همان نوع پنجره را داشت

      در اینجا گفتم خدایا به بزرگیت بنازم سپاسگزارم و عاشقتم که چه جور همه چیز را جور کردی پیدا شدن خونه ای که ما دنبالش نمی گشتیم راضی شدن صاحب خانه برای تخفیف دادن و بیشتر فروختن خانه قبلی ما و حتی خواسته بیش از ۲۰ سال گذشته در مورد پنجره چند ضلعی

      الان هر روز خدا را شکر میکنم برای داشتن این خانه که زندگی کردن در آن برایمان لذت فراوان دارد

      در حقیقت با راضی و خوشحال بودن و لذت بردن از داشتن این خانه ما شکرگزار خداوند مهربانمان هستیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 22 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم