0

احساس بد را در خود همیشگی نکنید!

احساس بد
اندازه متن

احساس بد داشتن یکی از مهمترین موانع خوشبختی در دنیا و آخرت است.

سال‌های زیادی از عمرم با سختی و رنج سپری شد و احساس بد داشتن عادت هر روز من در زندگی شده بود.

عادت داشتم درباره حال بدم با دیگران صحبت کنم یا به عبارتی برای دیگران درد و دل کنم و گفتگو کردن با دوستانم درباره مسائل و مشکلاتی که احساس بد را در من تشدید می‌کرد از سرگرمی‌ها و تفریحات من شده بود.

احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب

از زمانی که به لطف خدا با قوانین جهان هستی آشنا شدم برای اولین بار بود که به اهمیت داشتن احساس خوب پی بردم.

در کتاب‌ها و سخنرانی‌های زیادی درباره احساس خوب داشتن صحبت شده بود و همگی بر این موضوع تاکید داشتند که:

احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب

نکته ای که مدت‌ها برای من مبهم بود این بود که چگونه احساس خوب داشته باشم تا بتوانم اتفاقات خوب را تجربه کنم.

من یاد گرفته بودم که برای احساس خوب داشتن باید اتفاقات خوب در زندگی من وجود داشته باشد و چون اتفاق چندان خوبی در زندگی من رخ نمی‌داد نمی‌توانستم احساس خوبی از زندگی کردن داشته باشم.

  • اتفاقات خوب زندگی من دورهمی‌های شبانه با دوستانم بود که معمولا گفتگوهای انگیزه بخش و امیدوار کننده‌ای بین ما رد و بدل نمی‌شد.
  • اتفاقات خوب زندگی من مهمانی یا جشن عروسی آشنایان بود که در سال شاید یکی دوبار اتفاق می‌افتاد و در حد چند ساعت باعث ایجاد احساس خوب در من می‌شد.
  • اتفاقات خوب زندگی من به اندازه ای نبود که به شکل پایدار بتواند احساس مرا خوب کند و به همین دلیل وقتی برای اولین بار شنیدم که احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب نمی‌توانستم درک کنم این عبارت چه معنی و مفهومی‌دارد.

هرچه بیشتر به این عبارت فکر می‌کردم سوالات بیشتری در ذهنم ایجاد می‌شد.

  • چگونه احساس خوب می‌تواند باعث رخ دادن اتفاقات خوب شود؟
  • چگونه باید احساس خوب داشته باشم؟
  • اصلا معنی احساس خوب داشتن چیست؟

سوالات متفاوتی پیرامون احساس خوب داشتن در ذهنم شکل می‌گرفت و برای هیچ کدام پاسخی نداشتم.

آنچه در ذهن من و شاید همه دوستانی که این نوشته را می‌خوانند به عنوان فرمول‌های ذهنی ثبت شده باشد این است که:

۱- اتفاق خوب باعث ایجاد احساس خوب می‌شود.

۲- اتفاق بد باعث ایجاد احساس بد می‌شود.

۳- من در رخ دادن اتفاق خوب یا بد نقشی ندارم.

۴- من به خاطر حرف‌ها و رفتارهای اطرافیانم احساسم بد می‌شود.

۵- من نمی‌توانم تعیین کنم اتفاق خوب یا بد برای من رخ دهد.

۶- من در زندگی شانس ندارم و هرچی بلاست سر من می‌آید.

این قبیل فرمول‌های ذهنی به شکل بی شمار در ذهن من و همه انسان‌ها وجود دارد.

به همین دلیل فرمول جدید احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب که تازه با آن مواجه شده بودم اصلا برای من قابل درک نبود.

آنچه به من درباره احساس خوب داشتن گفته شده بود

بارها خوانده بودم که احساس خوب باعث رخ دادن اتفاقات خوب می‌شود اما در هیچ متنی نخوانده بودم که چگونه باید احساس خوب داشته باشم؟

چطور باید بدون رخ دادن اتفاق خوب احساس خوب داشت؟

چگونه قبل از رخ دادن اتفاق خوب من احساس خوبی داشته باشم.

از کودکی هزارن بار به من گفته شده بود خوب نیست شاد باشی،‌ گناه دارد بلند بخندی،‌ گناه دارد آهنگ شاد گوش کنی،‌ خوب نیست خوشحال باشی چون بعد از هر خنده ای گریه و بعد از هر خوشحالی ناراحتی و غصه است.

الان چگونه باید در سن میان‌سالی با کوله باری از شنیده‌ها و آموخته‌ها درباره بد و گناه بودن شادی و احساس خوب من به احساس خوب می‌رسیدم تا اتفاقات خوب در زندگی من رخ دهد.

کشف راز چگونه احساس خوب داشتن

مدت‌ها به دنبال کشف این راز بودم که چگونه باید احساس خوب داشته باشم؟

کتاب‌های زیادی مطالعه کردم و صحبت‌های اساتید زیادی را گوش دادم.

بعد از همه جستجوها به قرآن رسیدم و پاسخ سوال ” چگونه به احساس خوب برسم “ را در قرآن پیدا کردم.

  • توجه نکردن به اتفاقات ناراحت کننده
  • توجه کردن به نعمت‌هایی که در زندگی دارم

البته پاسخ سوال من به این شکل واضح در یک یا چند آیه ذکر نشده است بلکه مفهومی‌که من از خواندن آیات قرآن درک کردم را به این شکل برای خودم مشخص کردم.

بارها در قرآن از عبارت “غمگین مباش” استفاده شده است. در آیات متعدد و به شکل‌های مختلف.

همچنین از عبارت “توجه کردن” به شکل‌های مختلف در آیات متعدد استفاده شده است.

علاوه براین خداوند تاکید کرده است که هرآنچه از خدا به شما می‌رسد همه خیر و خوبی است و هر بلایی به سر شما می‌آید بخاطر اعمال خودتان است.

با ترکیب موضوعات مختلف در قرآن به این نتیجه رسیدم که داشتن احساس خوب حالت طبیعی ما انسانها است مگر اینکه خودمان باعث ایجاد احساس بد شویم.

سپس متوجه شدم عامل ایجاد احساس بد در ما توجه کردن به اتفاقاتی است که احساس بد در ما ایجاد می‌کند.

یعنی در بسیاری از موارد ما احساس بد نداریم اما با توجه کردن به موضوعاتی که خوشایند نیست ناراحت می‌شویم و احساس بد در ما شکل می‌گیرد و ناآگاهانه با تکرار توجه کردن به اتفاقات بد احساس بد دائمی‌را در خود ایجاد می‌کنیم.

همانطور که احساس خوب باعث اتفاقات خوب می‌شود،‌ احساس بد هم باعث اتفاقات بد می‌شود.

به مرور سعی کردم به موضوعات ناراحت کننده که احساس بد و حالت یاس و ناامیدی در من ایجاد می‌کند توجه نکنم.

بعد از مدتی احساس کردم حالت روحی من بهتر شده است،‌ امیدوارتر شده بودم،‌ احساس آرامش بیشتری داشتم،‌ خواب راحت تری داشتم،‌ عصبانیت‌های من کمتر شده بود،‌ نسبت به حرف‌های دیگران کمتر از قبل واکنش می‌دادم و درباره موضوعات ناراحت کننده با دیگران بسیار کمتر از قبل صحبت می‌کردم.

با توجه به این تغییرات که سبب شده بود زندگی بهتری داشته باشم اشتیاق و انگیزه من برای ادامه دادن این مسیر که توجه نکردن به موضوعات ناراحت کننده بود بیشتر شد.

من به این نتیجه رسیدم که:

برای داشتن احساس خوب نیاز نیست کار خاصی انجام داد فقط باید یه سری کارها را انجام نداد.

با پیدا کردن سرنخ چگونه احساس خوب داشتن،‌ سعی کردم عادت‌هایی که باعث ایجاد احساس بد در خودم می‌شود را پیدا کنم و آنها را اصلاح کنم.

مهمترین عاملی که احساس من را بد می‌کرد،‌ شنیدن اخبار و توجه به اتفاقاتی بود که برای دیگران رخ می‌داد.

به همین دلیل تصمیم گرفتم هچگونه خبری را دنبال نکنم و در عمل کردن به این تصمیم بسیار موفق بودم.

همچنین متوجه شدم دیدن کلیپ‌هایی که اتفاقات بدی که برای دیگران رخ داده است را نمایش می‌دهد یا دنبال کردن موضوعاتی که در جامعه و مخصوصا شبکه‌های مجازی مطرح می‌شود به شدت در تشدید احساس بد در من تاثیرگذار است.

بنابراین تصمیم گرفتم به اتفاقات زندگی دیگران اهمیت ندهم و فقط به آنچه در زندگی خودم دارم و باعث خوشحالی و لذت من از زندگی می‌شود توجه کنم.

بعد از مدتی شرایط احساسی من به شکل عالی بهبود پیدا کرد و از آن آدم غمگین، بی حوصله،‌ عصبانی و … به آدمی‌شاد،‌ آرام،‌ باحوصله و … تبدیل شدم و به مرور تمام جنبه‌های زندگی من دستخوش تغییرات اساسی شد.

و تازه متوجه شدم که چگونه احساس خوب می‌تواند باعث بروز اتفاقات خوب شود.

چگونه احساس بد باعث تجربه اتفاق بد می‌شود

من به این نتیجه رسیدم روزهایی که ناآگاهانه احساس خودم را به دلایل مختلف و متعدد بد می‌کردم،‌ انتظار من از زندگی، ‌سختی و رنج بود و به همین دلیل ناخودآگاه منتظر اتفاقات بد بودم،‌ اتفاقاتی مشابه آنچه درباره‌اش می‌شنیدم یا از طریق کلیپ‌های تصویری می‌دیدم.

با اندکی توجه به انتظارات خود از زندگی متوجه خواهید شد که به هر موضوعی برای چند روز توجه کنید به طور ناخودآگاه منتظر رخ دادن آن اتفاق در زندگی خود خواهید بود و نشانه این انتظار،‌ایجاد ترس و نگرانی از وقوع آن حادثه است.

به عنوان مثال اگر شما چند بار به طریق مختلف کلیپ‌ها سرقت از دیگران را مشاهده کنید یا درباره مورد سرقت قرار گرفتن دیگران بشنوید و یا صحبت کنید،‌ پس از چند روز نگرانی و استرس در شما به شکل مراقبت بیشتر از اموال یا اطرافیانتان ایجاد می‌شود.

بیشتر سعی می‌کنید مراقب خود و اطرافیانتا باشید.

بیشتر به دیگران توصیه‌های ایمنی را گوشزد می‌کنید که مبادا مورد سرقت قرار بگیرند.

این رفتار شما ناشی از توجه شما به اخبار و کلیپ‌های سرقت است.

این مثال در جنبه‌های مختلف زندگی صدق می‌کند و اکنون شما می‌توانید به راحتی منشاء رفتارهای خودتان را پیدا کنید.

توجه نکردن به اتفاقات بد و ناراحت کننده ای که برای دیگران رخ داده است به اندازه ای مهم و تاثیرگذار است که خداوند در آیه ۱۵۵ تا ۱۵۷ سوره بقره به این موضوع مهم اشاره کرده است.

اهمیت موضوع احساس بد و تاثیر آن در زندگی سبب شد تا آگاهی که باعث تغییر نگرش و در نهایت زندگی من شد و برداشتی که از توصیه خداوند در قرآن داشته ام و باعث تغییر اساسی در زندگی من شد را با شما دوستان خوبم به اشتراک بگذارم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.14 from 35 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22129
برچسب ها:
30 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/07 00:58
      مدت عضویت: 1654 روز
      امتیاز کاربر: 28121 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,306 کلمه

      (درک عالی، شرح بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای منطقی کردن)
      .
      چرا ما نباید به مسایل دیگران توجه کنیم ؟
      منم قبلا به مسایل و مشکلات دیگران خیلی توحه میکردم و غصه میخوردم و میرفتم برای بقیه تعریف میکردم که شنیدی فلانی فرزندش رواز دست د اده و یا فلانی بیماری وحشتناکی گرفته و حالش بد هست و یا فلان جا دزدی شده و … و اگر من هم مشکلی داشتم انتطار داشتم بقیه بیان دورم و با هم همدردی کنن و کمکم کنن
      تا اینکه با این قانون اشنا شدم و تونستم خیلی چیزا یاد بگیرم و متوجه شدم چقدر کار اشتباه و خطرناکی میکردم و متوجه شدم من به دنبال مشکلات دیگران نباید باشم و به اونها نباید توجه کنم ولی دیگران که در این مسیر نیستن از من ایراد میگیرن که نه اینطور نیست و نباید نسبت به دیگران بی توحه باشیم و نباید بی محلی کنیم و کلی از من ناراحت میشن اما همین اطرافیانم رو میبینم که همش در مورد بیماری بقیه حرف میزنن یا در مورد مشکلات بقیه حرف میزنن و یا رسانه ها که عادت کردن تمام اتفاق و حوادث بد رو دارن به نمایش میزارن که فلانی بچه اش رو کشت و فلان قتل در فلان کشور انجام شده و …
      در واقع اونها میخوان آدم ها توجه اشون رو ببرن روی مسایل و مشکلات و اتفاقهای بد و منفی دیگران .
      و اطرافیان ما هم فکر میکنن آدم باید اینجوری باشه و به مسایل و مشکلات دیگران فکر کنه اما ما نباید اینطور باشیم بلکه باید آگاهانه زندگی کنیم و تمام حواس و تمرکز و انرژی خودمون رو روی مسایل و خواسته های خودمون بزاریم و تمرکز بر جنبه های مثبت اطرافمون داشته باشیم که البته از نظر بقیه یا بی رحم یا سنگدل یا بی احساس تلقی میشیم یا میگن تو سرت رو زیر برف کردی و یا خیلی حرفهای دیگه که باید بی توجه به اونها باشیم و ادامه بدیم به این سبک جدید زندگیمون مثل استاد که یه مشکل اگر برای اطرافیانش که شاید خیلی وقته اون رو ندیده پیش اومده تونسته خودش رو کنترل کنه و ناراحت نشه اما همسر استاد کلی گریه و ناراحتی کرده و به استاد هم گفته شما سنگدلی که غصه اش رو نمیخوری و استاد هم در جواب گفتن من متوجه شدم نباید این موضوعات رو دنبال کنم و تحت تاثیر قرار بگیریم و اصلا واکنش نشون نمیدیم و اگر به گوشم برسه در حدی هست که از این گوش وارد میشه و از اون گوشم خارج میشه و واکنش نشون نمیدم و حالا چرا اینطور هست و ما نیاید به اخبار و حوادث و هر اتفاق منفی در اطرافمون واکنش نشون بدیم ؟
      در قرآن سوره ی بقره خداوند فرموده ما در زندگی آزمونهایی از انسانها میگیریم با ترس و نقص در اموال یا گرسنگی و بعد گفته بشارت بده به صابرین که گفتن ما از خدایم و به سوی خدا برمیگردیم و به صبر اونها پاداشت میدهیم . یعنی اون آزمون سخته و برای اونها پاداشت در نظر گرفته ایم و اونها که صبر میکنن به اونها پاداشت میدهیم و شاید آزمونها در طول زندگی انسان یک یا دو دفعه باشه و حالا بعضی از انسانها هر روز این اتفاقات بد و حوا دث رو که در اطرفشون میفته رو مرور میکنن و با اتفاقی که برای بقیه افتاده و ذهن نمیتونه تشخیص بده که این اتفاق مال تو هست یا مال بقیه و اون احساسی رو که در تو به وجود امده رو تشخیص میده و درواقع احساسی که از اون خبر میگیرید روی ذهن شما تاثیر میزاره نه اون خبر پس وقتی تو حالت بد میشه میری در آزمون سخت که خداوند وعده داده و ذهنت به حالتی میرسه که زندگی پوچ و درد آور و سخت و پر از رنج هست و این باعث میشه اون فرد به بیماری و انواع مشکلات برسه.
      و اما قرار نبوده خدا هر روز از ما آزمون بگیره شاید یه بار یا دو بار در طول زندگی ما اتفاق بیفته اما وقتی من هر روز با دیدن مشکلات بقیه حالا
      چه برای شهرت یا کشورت و یا فامیلت باشه تو توجه میکنی ذهنت میگه این فرد انتظارش از زندگی فقط رنج و سختی و مشکلات هست و بی نهایت برای تو از این مشکلات پیش میاد و تو در سختی میفتی و این کار رو نکن و حالا شاید خیلیها نپذیرین و بگن این بی وجدانی هست و یا بنی ادم اعصای یکدیگرن و … حالا هر کس هر طور دوست داره میتونه فکر کنه .
      حالا فکر کن آدمها هر روز دارن از خودشون آزمون میگیرن و نمیتونن صبر کنن چون بارها اخبار و حوا دث بد رو دنبال میکنن و برای همدیگه حرف میزنن و زنگ میرنن بهم میگن و ابراز همدردی میکنن و حالا شاید یه کلیپ و اخباری ببینی و رهاش کنی دیگه و اصلا بهش فکر نکنی که این بهترین کار هست اما اگر اون رو مرتب مرور کنی تعداد دفعاتی که شما اون رو مرور میکنی آزمون رو سختتر میکنی و ذهنت انگار به حالت یاس و ناامیدی میرسه و شروع میکنه به خود تخریبی و هر روز با خودت میگی نمیدونم چرا حالم بد و افسردم چون بارها از خودت آزمون میگیری و ذهنت به حالت یاس و ناامیدی میرسه و انگار دیگه دل و دماغ زندگی نداری و بارها این افراد میگن هیچی در این دنیا من رو خوشحال نمیکنه و هیچی در این دنیا برام با اارزش نیست و این دیگه ته تخریب آدم ها هست و همین بعد از مدتی باعث میشه
      که جسم شخص رو تخریب کنه و چون اول روحی تخریب شده و بعد هم جسمش تخریب شده پس بعد از مدتی این شخص از دنیا میره پس هر چقدر اون آزمونهای بقیه رو شما تکرار کنید ذهنت اون رو به پای خودت میزاره و چون شما اون حالت بد رو بارها مرور میکنی و اون مرور کردنش فشار رو بر شما تصاعدی بالا میبره و در شما اون حالت بی انگیزگی و افسردگی به وجود میاد پس دیگه انگار اون آروم و قرار در این دنیا رو ندارین پس مراقب باشید و مرتب از خودتون آزمون نگیرید .
      منم اون اوایل که ویروس کرونا اومده بود چون من با این دورها و این مسیر آشنا بودم خودم رو کنترل میکردم و هیچ اخباری و آماری رو از تلویزیون و مردم دنبال نمیکردم و یا اگر کسی میخواست در این مورد صحبت کنه میگفتم من دنبال نمیکنم و نمیخوام آمار رو بدونم و خیلیها از من دلخور و ناراحت میشدن و یا من رو خیلی بی خیال میدونستن اما من اهمیت نمیدادم و سبک جدید خودم زندگی میکردم و کلی حال خوب و اتفاقهای خوب رو به سمت خودم در همین مدت کرونا تونستم جذب کنم و خدا رو شکر میکنم و من خوب میدونم که این ذهن من مال من هست و نباید ذهنم رو صرف مشکلات بقیه بکنم و بخوام انرژیش رو با مشکلات بقیه از بین ببرم چون باعث میشه دیگه نتونم خودم از ذهنم به درستی استفاده کنم و زندگی خودم رو نتونم خلق کنم و باعث میشه اون دنیا هم از من باز خواست بشه چرا تو از ذهنت که مال خودت بود استفاده نکردی و اون طور که دوست داشتی زندگی نکردی حالا من چی بگم ؟بگم به خاطر فلانی نشد خوب قابل قبول نیست که فلانی چه ربطی به من و زندگی من داره و هر کس مسولیت زندگی خودش رو بر عهده داره و باید اگاهانه زندگی کنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم