0

مزایای عادت موردنظر (دوم – 1)

عادت
اندازه متن

عادت ها رفتاری هستند که بارها تکرار می شوند.

بسیاری از افراد تصور می کنند اسیر عادت های خود هستند. این احساس به دلیل تکرار شدن بارها و بارها آن رفتار در فرد ایجاد می شود.

زمانی که شما تصور کنید نمی توانید عادت خودت را تغییر دهید،‌ قدرت تکرار شدن عادت را به آن رفتار می دهید.

در صورتی که این شما هستید که هر بار آگاهانه آن رفتار را تکرار می کنید.

برای تغییر هر عادتی ابتدا لازم است به این درک و باور برسیم که این من هستم که دارم یک رفتار را بارها تکرار می کنم.

باید به این درک برسید که: من علاقه دارم این عادت را تکرار کنم.

آن رفتار هیچ علاقه یا اجباری برای تکرار شدن توسط من را ندارد.

نکته جالب توجه این است که حتما از انجام آن رفتار لذت می بریم اما چگونه است که از تکرار آن احساس ناراحتی و عذاب وجدان پیدا می کنیم؟

به این مثال توجه کنید:

من در یکی از روزهای زیبای زندگی برای اولین بار در منزل یکی از بستگان چای را با ترکیب (خرما + گردو + کنجد) خوردم.

بسیار طعم آن برای من لذت بخش بود.

فردای آن روز طبق معمول زندگی خودم چای را با شکر یا هر چیز دیگری مصرف کردم اما طعم لذت بخش خوردن چای با (خرما + گردو +‌ کنجد) را نداشت و من تصمیم گرفتم از آن خرما برای خودم تهیه کنم.

خرمای مناسب +‌گردوی سفید + کنجد بو داده محلی تهیه کردم و ترکیب خرما گردو کنجد را برای خودم تهیه کردم.

از آن روز هربار میل به چای خوردم داشتم از خرمای تهیه شده استفاده می کردم و از ترکیب جدیدی که تهیه کرده بودم لذت می بردم.

روزهای زیادی این رفتار را تکرار کردم و به راحتی به عادت من تبدیل شد.

بعد از مدتی وقتی خانه نبودم و می خواستم چای بخورم از اینکه خرما گردو کنجد همراه چای نبود احساس خوبی نداشتم و در واقع چای خوردن برای من لذتی نداشت.

در این شرایط مشخص است که:

من از خوردن چای لذت نمی برم بلکه از خوردم آن چیزی که با چای میخورم لذت می برم.

بعد از مدتی انجام این رفتار برای من لذتبخش نبود اما احساس می کردم توانایی انجام ندادنش را نداشتم.

چون بارها شنیده بودم که ترک عادت ها کار سخت و دشواری است.

در این مستند تبدیل شدن یک رفتار به عادت روزانه که برای شما شرح دادم:

عاملی که باعث عدم رضایت من از انجام رفتاری که روزهای اول بسیار لذتبخش بود شده بود عامل “تکرار کردن” آن رفتار بود.

در واقع تکرار رفتاری که برای من لذت بخش نبود رنج آور شده است اما به دلیل فرمول اشتباه ذهنی که ” من اسیر عادت هایم هستم” قادر به تغییر آن رفتار نیستم.

با اندکی توجه برای ما واضح می شود که هر رفتاری به تکرار تبدیل شده است عامل تکرار شدن آن خودمان بوده ایم اما فراموش کرده ایم و تصور می کنیم آن عادت از ابتدا به شکل رنج آور فعلی وارد زندگی ما شده است.

قدم اول: برای اصلاح یا ترک هر عادت پذیرفتن مسئولیت تبدیل کردن آن رفتار به عادت در خودمان است.:

تا وقتی مسئولیت آن بخش از زندگی که باعث رنج و آزار ما شده است را نپذیریم قادر به اصلاح یا تغییر آن وضعیت نخواهیم بود.

قدم دوم: به صلح رسیدن با رفتاری است که تکرار آن باعث رنجش ما شده است.

باید به مزیت های آن رفتار تکرار شونده توجه کنیم.

لذت هایی که باعث علاقمندی ما به انجام آن رفتار شده است را باید مورد توجه قرار دهیم.

در این صورت احساس خشم و ناراحتی ما نسبت به آن رفتار فروکش خواهد کرد.

با آن رفتار در صلح قرار خواهیم گرفت و به آرامش بیشتری با عادت خود می رسیم.

در این صورت اقدام کردن برای اصلاح یا تغییر آن رفتار بسار ساده تر و البته لذت بخش خواهد بود.

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.21 from 66 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22344
برچسب ها:
199 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/07 13:18
      مدت عضویت: 135 روز
      امتیاز کاربر: 11948 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 504 کلمه

      به نام خداوند مهربان همیشه حاضر و همیشه خواهان پیشرفت ما،

      و درود رحمت برکت ثروت شادی سلامتی آگاهی آرامش هر لحظه جاری به زندگی شما استاد بزرگوار و ارجمند،

      استاد در رابطه با عادت‌هایی که دارم می‌نویسم تا متوجه بیشتر بشم و شناسایی کنم این عادتها را:

      الف)مدام باید نوشیدنی شیر قهوه در طی روز بنوشم، حالا خداروشکر نه با قند و شیرینی ترکش کردم اما نهایتا با شکلات تلخ، پنج حس خوبی که بهم میده یا فایده اش هر چ ند به پنج تا نمی‌رسه فکرم نکنم آنچنان ضروری و با فایده باش:

      ۱یک حس خوب سرگرمیمدلوم یک کاری انگار انجام دادم

      ۲دوم حس آرامش انگار تیک عصبیم آروم میشه فکرم منحرف میشه و 

      ۳سوم برای سیر شدنش و بهتر از اینکه چای با قند بخورم ،قهوه برای مثلا برای بالا بردن سوخت ساز بیشتر 

      ۴چهارم خیلی بوی قهوه رو دوست دارم لذت میبرم.

      ب)فکر یک خوراکی تا قبلا میومد تو ذهنم باید حتما تهیه میکردمش و می‌خوردم و  به مقدار خیلی زیاد اما الان به لطف آموزشهای شما دیگه حریص نیستم و قبل سیر شدن دست میکشم و بدون ترس و فکری با اعتماد به قدرت و همکاری ذهن خوبم و حال و  حس خوبم و با شجاعت به مقدار کافی میخورم،

      ۱ اول در رابطه با فایده اش بگم :

      خوب اون خوراکی انگار از لحاظ روانی آرومم میکرد فقط ولی واقعا فکرشو میکنم چرا بد پیله بودم خوب شاید از نظر سلامتی اون غذا خیلی بد بوده باش,

      (وای خدایا بازم معجزه چقدر قشنگ آموزش این فایل داره بهم کمک می‌کنه یکسری عادتهام چرا مسخره و بدون دلیل بودن ؟؟؟!!!خدایا شکرت استاد خیلی ممنونم،)

      ج)فکر میکردم باید حتما سه وعده زیاد اونم تا آخر غذامو بخورم،

      فایده ای نداشت فقط فکر میکردم الان قوی شدم لازم بدن من بوده در صورتیکه واقعا چرا و لازم نداشته بدنم،

      د)خوردن زیاد شیرینی بعد از غذا

      که شاید برای هضم مفیده،که نیست ربطی نداشت اصلا 

      ه‍)ساعتهای خوردنم بهم نزدیک بودن انگار سیری ناپذیر بودم،حتما باید اون مواد غذایی رو من تموم میکردم فراموشم نمی‌کردم چرا واقعا ؟لذت چی بود؟ بعدش همه اش عذاب وجدان بود،

      ر) قاطی پاطی تو یک وعده باید غذاها را می‌خوردم انگار تموم میشد همینطوری رو هم رو هم میخوردم این چه عادتی بود اخه فایده اش هر چی دارم فکر میکنم بدتر خجالت میاد تو ذهنم تا فایده و لذتش،

      ذ)بیرون میرفتیم با همسرم یا تفریح یا مسافرت یا در یک‌مهمانی بودم ب ابد میخورم برای فقط یک حس سرگرمی کاری انجام دادم مشغول بودن مداوم نمی‌دونم چرا ؟و یا تا برمیگشتم خونه گرسنه هم نبودم فکر میکردم باید بخورم لذت چی بگم؟

       نعذاب وجدان بود ب یشتر و گیر مغزیم بود بدون هیچ دلیلی،

      خخدا منو ببخش بخاطره اینهمه فکر بی اساس و درگیری های ذهنم با اینهمه عادت بدون دلیل الان فکر میکنم لذتش چی بود نمیدونم نمیتونم حتی پنج مورد لذت براشون بیارم و اینهمه فرمول و تکرار و باور بدون دلیل و اموزش اشنباه  اطرافیانم به ذهن خودم دادم چرا واقعا؟؟؟

      خدایا شکرت 

      خدایا شکرت استاد بینظیر ی را شناختم تا آگاه بشم استاد واقعا عالی هستید زبانم بند اومده از این همه آموزش عملی که دارید قانونمند بهمون میگید ممنونم واقعا خدا خیرتون بده

      \"🙏\"/
      \"🙏\"/
      \"🙏\"/
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نوشین گل
      1402/10/19 17:42
      مدت عضویت: 121 روز
      امتیاز کاربر: 435 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 643 کلمه

      سلام🌹

      عادتی که میخوام تغییرش بدم: اینکه بعد از سیر شدن، همچنان به غذا خوردن ادامه میدم تا جایی که دیگه جا نداشته باشم. 

      تعهد نامه: 

      من متعهد میشم که این عادت که بعد از سیری ، باز به خوردن ادامه میدم رو تغییر بدم.

      قدم اول:

      من قبول دارم که خودم باعث به وجود اومدن این عادت شدم.

      خودم مسئول ادامه دادن به خوردن غذا بعد از سیری هستم.

      در ابتدا که نبودم. ولی وقتی یه بار این کارو کردم و لذت ش رفت زیر زبونم ، دیگه اونقدر تکرار کردم و کردم که چندین ساله داره طول میکشه و همچنان لذت ش باهامه، فقط با این تفاوت که این لذت فقط در حین انجامشه و بعد از تمام شدنش ، چنان غم وجودم رو میگیره که قابل وصف نیست.

      من خودم باعثِ هر بار چشیدن این حسِ پر از غم هستم، نه اون غذای بیچاره، یا معده ی من، یا دیگری، یا شرایط ، یا….

      قدم دوم:  لذت های عادتم

      ۱.من با خوردن اضافه ی غذا یه حس شادی بخش توی وجودم پخش میشه که خیلی دوسش دارم.😋

      ۲.هیجانم برای پهن کردن سفره چند برابر میشه.🤗

      ۳.به مهمانی رفتن علاقه ی بیشتری پیدا کردم چون میتونم از هر مدل غذایی که سر سفره ست تا مرز خفگی بخورم و این خیلی کیف میده.😛

      ۴.دیگه غذایی باقی نمیمونه که بخوام بریزمش و حس خیلی بد اسراف کردن رو تجربه کنم.🥰

      ۵.می تونم تا لحظه ای که دارم فیلم مورد علاقه م رو سر سفره نگاه میکنم در حال خوردن باشم و اون فیلم بیشتر بهم بچسبه.👻

      ۶.اینکه رفتیم رستوران و بابت اون غذا پول زیادی پرداخت کردیم من میتونم با خوردن اضافه ش جبران اون پول رو کنم و چیزی حروم نشه. 😎

      ۷.اینکه آزادم هر چقدر میخوام بخورم ( منی که رژیم های مختلفی گرفتم و محدودیت های زیادی رو تجربه کردم) حسش فوق العاده ست😊.

      ۸.اینکه از غذای مورد علاقه م بیشتر وارد بدن م میکنم خیلی کیف داره. 🤗

      ۹.اینکه دیگه صاحب خونه رو با کم خوردنم ناراحت نمیکنم خیلی عالیه. 🤨

      ۱۰.اینکه مدام نیاز نیست که با غذا بازی کنم که صاحب خونه اعتراض کنه و من نیاز باشه که توضیح بدم که حدم همین قدر بوده و دیگه نمیتونم و اونم اصرار که فقط یه کفگیر دیگه، خیلی خوبه.🙄

      ۱۱.اینکه اینهمه مدت پای گاز و توی آشپزخونه بودم برای آماده کردنش و الان میتونم هر چقدر که دلم میخواد، لذتش رو ببرم بینظیره.😋

      ۱۲.اینکه وقتی مهمانی دعوتم دیگه نگران این نیستم که چه من زیاد بخورم و چه کم بخورم به هر حال این سفره ای که پهن شده به اسم منه ، پس چه بهتر که تا جون در بدن دارم بخورم، خیلی حس لذت بخشیه.😋

      ۱۳.اینکه وقتی غذا زیاده این حس هیجان رو دارم که وای کلی میتونم بخورم ، خیلی حال نابیه😍

      ۱۴.اینکه تا غذایی رو هوس می کنم  می تونم درستش کنم و تا خرتناق بخورم خیلی دلچسبه😋

      ۱۵.اینکه وقتی تنهام حتی سیر هم که باشم میتونم از تنهایی م سو استفاده کنم و یه عالمه خوراکی رو به هر شکلی و به هر آدابی میتونم بخورم خیلی حال میده😁

      ۱۶.اینکه نیاز نیست دو سه لقمه که خوردم و سیر شدم با اونهمه غذایی که سر سفره ست، کنار بکشم خداروشکر🤲🏻

      ۱۷.اینکه با علاقه ی شدیدم به تخمه نیاز نیست که یه کم که خوردم و هوسم فروکش کرد کنار بکشم و میتونم تا دونه ی آخرش رو بخورم خیلی هوس برانگیزه🤑

      ۱۸.اینکه فکری رو که از صبح که از خواب پا میشم تا شب که میخوام بخوابم هی داره به انواع خوراکی فکر میکنه رو به خواسته ش به صورت اساسی میرسونم خیلی خوشحالم 😅

      ۱۹.اینکه پیک نیک رفتن خیلی کیف میده چون میتونم هر کی هر چی آورده و بخورم و این حس قشنگی که خوردن بهم میده رو حتی بیرون هم تجربه ش کنم🤤

      ۲۰.اینکه هر چی از لذت های این عادت می نویسم باز یه مورد دیگه میاد توی ذهنم و میگه منو بگو، منو بگو خیلی باحاله 🤩

      لذت های خوشگلم! بریم ادامه تون رو توی دفتر بنویسم و دیگه استاد و بچه ها رو خسته نکنیم 🚶‍♀️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1402/09/17 11:26
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 4291 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 884 کلمه

      به نام خدا

      سلام استاد. منم یه مدته یه جورایی درک کردم حرص خوردن از فلان رفتارم باعث میشه تکرارش کنم. عین اهنربا جذبم می کنه انجام بدم اما اصلا نمی تونستم حدس بزنم خوبی هاشو گفتن و مثبت شدن نسبت به عادته یکی از راه های از بین بردنش باشه! بامزه ست پیش می رم ببینم چی میشه.

      اینستا و یوتیوب رفتن:

      1- اینستا برام لذت بخشه ویدیو های خنده دار گربه ها رو می بینم. الان شرایط نگهداری گربه ندارم وگرنه بهترین راه تهیه ی یه گربه است تا اینقدر دیدن ویدیو هاشون کم بشه!

      یوتیوب خب بیوگرافی و حواشی یک نفر رو دنبال می کنم. اینکار خیلی درس برام داشت و وجود قوانین بهم ثابت شد. اما به نظرم دیگه نکته هاشو فهمیدم و تموم شده بحثش.

      تعهد روزانه نداشتن برای هرکاری

      1- باعث میشه اینقدر به کار نچسبم. اخه یه مدته درونی به این نتیجه رسیدم لذت های دیگه مثل مسافرت رفتن و قدم زدن بیرونو از خودم گرفتم و نباید زندگیم همش کار باشه.

      البته این خودش یه خواسته برام بوجود اورد که کاری کنم درامد غیرفعال داشته باشم تا ازاد شم. خدایی از خواسته ای که برام بوحود اورده راضی ام. 

      البته تمرین روزانه کردن برای مثلا لاغری و این چیزا شدیدا لازمه اما مثلا برای کار باعث شده خواسته در درامد غیرفعال به ذهنم برسه.

      2- باعث می شه بیشتر استراحت کنم.

      3- اینجوری حجم کارام کمتر میشه با فاصله و خیال راحت تر انجامش می دم. 

      4- وقت دارم با دوستام صحبت کنم چون بخاطر کارام با کسی نمی تونم صحبت کنم وقت ندارم. 

      برای پنجمیش چیزی به ذهنم نمی رسه استاد.

       بخاطر کارم بیرون نرفتن برام سخت شده چون عادت کردم.

      1- نیاز نیست اماده شم خخخ(تو ذهنم اماده شدن سخته و زمانبر اما اینطور نیست!)

      2- از بیهوده قدم زدن بدم می یاد از تنها کافه نشستن بدم میاد.(البته میدونم این بده و می تونم از دیدن ادما از دیدن فضای خوشگل کافه و فروشگاه ها لذت ببرم و لذت فقط هم کلام شدن با ادم ها نیست)

      3- میشینم و استراحت می کنم.(مطمئم از کم برون رفتنه چون یه مدت پیش که زیاد بیرون می رفتم باز از خونه نشستن خوشم نمیومد.)

      استاد در  اخر بگم منم اهرم رنج و لذت رو شنیدم و انجامش دادم. یه مدت پیش هم انجامش می دادم اما در ادامه فهمیدم روش درست اجراش چیه و قبلا اشتباه انجامش می دادم(تکامل) 

      خب همه مون می دونیم خودمم دیدم وقتی یه فشاری رومون میاد مثلا اجاره خونه یا یه تعهد زمانی، چجور بااراده میشیم و حلش میکنیم. سر همین فکر می کردم باید روی قسمت رنج  یعنی عواقب فلان رفتار باید بیشتر تمرکز کنم تا بترسم انجامش ندم. 

      یکم اینجور پیش رفتم دیدم نه بابا رفتارام هنوز سرجاشه…گفتم بذا کمتر روی معایب تمرکز کنم و سودمندی ها رو بیشتر بخونم. اوضاع بهتر شد اما بازم خوب نبود. 

      تا اینکه فایل قبلی چالش تغییر عادت رو گوش دادم. اگه الان بخوام مرور کنم چیا گفته بودین یادم نمیاد ها اما نمی دونم این فکر چطور به ذهنم رسید که هر موقع خواستی فلان عادت اشتباه را انجام بدی یه ثانیه مکث کن بگو الان می تونم مثلا برم اینستا بچرخم و می تونم بشینم پروژه مو پیش ببرم. 

      یعنی دو گزینه مشخص کن. بعد از خودت بپرس از نتیجه ی کدوم لذت میبری؟ یا کدوم نتیجه ی بهتری برات داره؟

      خب کار…

      بعد با خودم می گفتم اینم تکامله ها…اینکه عملگرا بشی مورد خوبه رو انتخاب کنی کم کم بهتر میشه تا جایی که ناخوداگاه میشه…

      خب خداروشکر این شیوه خیلی خوب بود. 

      مهم ترین تاثیری که داشت این بود اون دودلی ها و کشمکشای ذهنی که ای فلان کارو کنم یا نکنم خیلی کمرنگ تر شد. چون عادت های اشتباه جدا از نتیجه ای که دارن خیلی ذهنی ادمو اذیت می کنن. باعث میشن همش درگیری داشته باشی یا بعد انجامش هی سرزنش کنی.

      یه چیز دیگه اینکه باخودم گفتم خب نگاه گوشیو میذاری دم دستت خب یکمم به خودت حق بده وقتی این عادتو داری خب ناخواداگاه دستت میره سمتش…پس گوشیو بردار یه جای دیگه بذار. 

      گفتم اوکی من طبقه اولم گوشی رو طبقه بالا میذارم. 

      کلی ذهنم کشمکش داشت ها…یعنی هربار یه بهانه ای میاورد. مثلا میگفت وای فای نمی رسه…

      ای اگه همکارت پیام بده باید جواب بدی…

      ای باید فایلای ورد رو باید بفرستی به گوشی از گوشی بفرستی تلگرام. باید تعهدم داشته باشی سریع تحویل بدی پس دم دستت باشه! یعنی یه بهانه هایی ها…

      ای نمیدونم الان مامانو با اسنپ فرستادی برای برگشت اگه زنگ بزنه متوجه نمیشی خخخ…با خودم گفتم تو خیابون که نمی مونه..کارشم به این سرعت تموم نمیشه تا یه ساعت دیگه که برنمیگرده بذا تمرینمو پیش ببرم یه ساعت دیگه میرم چک می کنم.

      خلاصه دیروز عملیش کردم گفتم میرم میذارم دو دقیقه طول میکشه ببینم وای فای نرسید اوکی نمیذارم. رفتم دیدم بعله مشکلی برای اینترنت پیش نیومد. 

      خیلی اعصابم راحت بود استاد اصلا انگار یه بار سنگینی از رو روانم برداشته شد. 

      امروز هم عملیش کردم. اصلا استاد وسوسه نشدم بذار برم بالا گوشی رو چک کنم ها! 

      یعنی خب فهمیدم همین که خودمو در معرض گوشی قرار ندم کلی کمک میکنه چطور انتظار داشتم کنار دستم باشه و دست نزنم! میدونم میشه کنار دستم باشه و دست نزنم اما من الان ادمی ام که عادت دارم! 

      خلاصه از صبح دارم با ارامش کارامو انجام میدم اخیشش…

      واقعا ممنونم از خدا…

      ممنون از شما….

      الانم میدونی استاد تو ذهنم بعد انجام تمرین چی فکر می کنم؟ میگم عادتایی که داشتی برات خوب بود اما نتیجه ی عادته شیرین تره یا کار کردن و تعهد داشتن؟

      خخخ… 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/08/15 08:05
      مدت عضویت: 379 روز
      امتیاز کاربر: 23420 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 698 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی

      خدا را شاکرم که درتاریخ 1402/08/15 این فایل را گوش دادم تا بتوانم عادتی که درمن تکرار شده و الان آزاردهنده شده را ترک کنم 

      استاد من پرخوری را یک عادت تکرار شونده درخودم میبینم وخیلی هم سعی میکنم که درموقع خوردن پرخوری نکنم ولی نمیدانم چرا چند وقتی است که فکر میکنم پرخوری میکنم و احساس من هم خوب نیست و بعد از غذا خوردن دوباره به خودم میگم بازم زیاد خوردی و خدا را شکر در فایل در چاقی بسی لاغری است توضیح دادید که فقط ادامه بدهیم و به چاقی و اضافه وزن توجه نکنیم و من فقط ادامه میدهم چون این عادت توسط خود من تکرار شده چون درابتدا برای من لذت داشته و الان براثر تکرار آزاردهنده شده و چون انسان تنوع طلب است دوست دارد که عادتی که آزاردهنده است را ترک کند و یک عادتی که دوست دارد جایگزین شود 

      اولین قدم با با عادت آزاردهنده این است که با آن به صلح برسیم به قول استاد عادتی که دوست نداریم دقیقا به ما می چسبد و علاوه بر آن که تمام نمیشود تکرار آن هم برای ما آزار دهنده میشود و من  خصوصیت پرخوری که ار آن لذت بردم را میگویم 

      1- من از پرخوری لذت میبردم 

      2- از هرنوع غذا میتوانستم بخورم 

      3- از انواع طعمها میتوانستم استفاده کنم 

      4- وقتی به حالت کاملا سیری میرسیدم فکر میکردم الان من درخوردن خوب پیروز شدم 

      5-  نجواهای ذهنی که بیا بخور .چرا کم میخوری تمام میشد 

      6- یک نوع لذت خاصی داشتم که توانستم از این غذاها زیاد بخورم 

      7- بعد از انجام پرخوری احساس قدرت درخودم ایجاد میشد که من توانستم بیشتر از همه بخورم 

      8- احساس غرور و تکبر برای زیاد خوردن 

      9- احساس برتری بر دیگران که آنها نمیتوانند زیاد بخورند ولی من بعد از سیر شدن هم هنوز میتوانم بخورم 

      10-یک تکلیف برای بدن ایجاد کرده بودم که بله چون چاق هستی باید انرژی بیشتری دریافت کنی و پرخوری برای من یک امر عادی بود 

      11- تا جایی که برای من لذت داشت میخوردم ووقتی یک حالت خفگی و آزاردهنده به من دست میداد دست میکشیدم 

      12- در جمع دوستان چاق پرخوری را یک مزیت برای خودم میدانستم و گاهی تشویق هم میشدم 

      13- من پرخوری را یک پاداش برای بدنم میدانستم 

      14 حس بیخیالی برای چاق شدن بیشتر حالا هرچه میخواد بشه بشه حالا تو خیلی گرسنه ای پس زیاد بخو.ر

      15 لذت تند تند خوردن و بیشتر خوردن 

      16 لذت زودتر از همه دست از غذا کشیدن چون افراد لاغر اول از همه مینشینند و دیرتر بلند میشوند 

      الان اگر خواسته باشم برای ترک این عادت بگم و با انها به صلح برسم

      1 بعد از پرخوری دچار عذاب وجدان میشوم و احساسم بده 

      2 بهتر از یک نوع مواد غذایی انتخاب کنم تا پرخوری نکنم

      3 بهتر است اول از طعم هرغذا لذت ببریم تا تنوع آن چون روی هم چیز خوردن عوارض دارد 

      4 وقتی به حالت سیری رسیدم دست بکشم تا احساس ناراحتی و سرزنش نداشته باشم 

      5 وقتی به اندازه بخورم نجواها هم خاموش میشود 

      6 لذت اینکه از هرغذا خوردم بعد از پرخوری به سرزنش تبدیل میشود 

      7 آیا زیاد خوردن و چاق شدن هم قدرت دارد قدرت در خلق کارهای هنری داشته باش 

      8 احساس غروز برای انجام ندادن پرخوری داشته باش 

      9 احساس برتری بردیگر افراد چاق که من توانستم رفتار غذایی درستی داشته باشم و مثل افراد متناسب غذا خوردم 

      10 یک تکلیف که بله چون تودرحال آموزش هستی پس باید پرخوری نکنی و درست غذا بخوری 

      11 چقدر خوبه که احساس خفگی بعد از خوردن غذا را نداری ودرد شکم و سرزنش هم بعد از پرخوری به سراغت نمیاید 

      12 درجمع دوستان برای به اندازه خوردن و درست خوردن تشویق بشوم 

      13 من درست خوردن را یک هدیه برای بدنم درنظر بگیرم و آن را تکرار کنم 

      14 اصلا من بیخیال نیستم چون خودم مسئول چاق و لاغر بودن بدنم هستم پس باید مواظب پرخوری خودم باشم 

      15 لذت تند تند خوردن زود گذر و یکی از عوامل چاقی است پس رفتار خودم را به آرام آرام خوردن تغییر دهم تا مثل یک فرد متناسب عمل کنم 

      16 لذت زودتر خوردن را به به موقع خوردن و به اندازه خوردن تغییر بدهم و مثل افراد متناسب عمل کنم 

      استاد خیلی از شما ممنونم که با این تمرینات ذهن ما را به چالش میکشید که اولین قدم ما با این رفتارها به صلح برسیم بازم ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/06/09 15:52
      مدت عضویت: 1028 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 800 کلمه

      به نام خدای مهربان.

      سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی سایت.

      چالش تغییر عادت،مزایای عادت مورد نظر.

      عادت‌ها رفتاری‌ هستن که بارها تکرار میشن،خیلی از افراد فکر می‌کنن اسیر عادت‌های خودشون هستن،و این احساس به خاطر تکرار شدن بارها و بارها اون رفتار در فرد ایجاد شده،اگه توی فکرم این باشه که نمیتونم عادتم رو تغییر بدم،قدرت تکرار شدن عادت رو به اون رفتار میدم،در صورتی که این منم که هر بار آگاهانه اون رفتار رو تکرار می‌کنم،برای تغییر هر عادتی ابتدا لازمه به این درک و باور برسم که این منم که دارم یک رفتار رو بارها تکرار می‌کنم،باید به این درک برسم که من هستم که علاقه دارم این عادت رو تکرار کنم،اون رفتار هیچ علاقه یا اجباری برای تکرار شدن توسط من نداره.

      هر رفتاری که به تکرار تبدیل شده عامل تکرار شدن اون خودم بودم، اما فراموش کردم و فکر می‌کنم اون عادت از اول به شکل رنج آور فعلی وارد زندگیم شده،پس قدم اول برای اصلاح یا ترک هر عادت پذیرفتن مسئولیتِ تبدیل کردن اون رفتار به عادت در خودمه،تا وقتی که مسئولیت اون بخش از زندگی که باعث رنج و آزارم شده رو نپذیرم،  قادر به اصلاح یا تغییر اون وضعیت نخواهم بود.

      قدم دوم به صلح رسیدن با رفتاریه که تکرارش باعث رنجم شده،باید به مزیت‌های اون رفتار تکرار شونده توجه کنم،لذت‌هایی که باعث علاقه من به انجام اون رفتار شده رو باید مورد توجه قرار بدم،در این صورت احساس خشم و ناراحتی من نسبت به اون رفتار فروکش میکنه، با اون رفتار در صلح قرار می‌گیرم و به آرامش بیشتری با عادت خودم می‌رسم، در این صورت اقدام کردن  برای اصلاح یا تغییر اون رفتار بسیار ساده‌تر و لذت بخش‌تر  میشه برام.

      عادت‌های متنوعی رو میشه در افراد دید که همه منشا تکراری داره،نکته‌ای که باید حتماً دقت کنم اینه که این عادت‌ها رو من دارم انجام میدم، اینجوری فکر نکنم که اونا بر من  مسلطن، قدم اول اینه که بدونم عادتی که داره هر روز تکرار میشه و منو اذیت میکنه در واقع من دارم هر روز اونو انجام میدم، اون عادت به زور بر من تحمیل نشده،

      مثلاً اگه عادتم اینه که خیلی غذامیخورم، یا فلان غذا رو خیلی میخورم، اصلاً به این شکل نیست که اون غذاهه اصرار داره که وارد دهانم بشه،این منم که دارم زیاده‌روی می‌کنم و نمی‌تونم رفتار درستی داشته باشم.

      پس بدونم که اصلاً مهم نیست و الان می‌خوام با این آموزش‌های ذهنی رفتارم رو درست کنم،قسمت دوم اینه که یک رفتار وقتی که خیلی تکرار بشه ممکنه برام آزاردهنده باشه،مثلاً اگه یه فیلم فوق العاده رو بارها ببینم اون جذابیتش از بین میره و شاید تازه اذیت کننده هم باشه،بنابراین مهم نیست که مثلاً اون فیلم، اون صحنه زیبا، اون موسیقی قشنگ، اون رفتار لذت بخش، چقدر خوب و دلنشین و زیباست، وقتی خیلی تکرار بشه برام اذیت کننده است،یه جورایی انگار حوصلم سر میره، چون درونم تنوع رو دوست داره،درونم تنوع و تجربه کردن جدید رو دوست داره،بنابراین این رفتاری که باعث آزار و اذیتم میشه خودش یک رفتار بد نیست،بلکه به خاطر اینه که بارها و بارها و شاید سال‌هاست که دارم از اون رفتار استفاده می‌کنم و هی دارم اون رفتارو تکرار می‌کنم و الان من زده شدم از اون رفتار، وگرنه اون رفتار،رفتار بدی نیست،پس برای این قسمت خیلی مهمه که اول مشخص کنم که این رفتاری که من الان مشخص کردم که من از اون ناراحتم و دوست دارم تغییر کنم چه مزیت‌هایی داره،چه لذت‌هایی برام داشته،مطمئناً اون رفتار برام خیلی لذت بخش بوده ،حالا چون من به اشتباه دارم سال‌های سال اون رفتار رو تکرار می‌کنم،خودم دیگه اذیتم و فکر می‌کنم اون رفتاره رفتار صحیحی نیست،ولی در واقعیت اینجوری نیست.

      زمانی که من شروع کردم اون رفتار رو  انجام دادن، خیلی هم برام لذت بخش بوده،پس قانون اول برای تغییر دادن هر عادتی اینه که یه رابطه صمیمی با اون به وجود بیارم.

      باید بدونم که از هر چیزی بترسم سرم میاد،از هرچی بدم بیاد دنبالم میدوئه،وقتی که از یک رفتاری خوشم نیاد و از اون تنفر داشته باشم اون رفتار میچسبه بهم،من نمی‌تونم اونو تغییر بدم،پس گام اول اینه که یک رابطه دوستانه با این رفتار باید داشته باشم،باید برای خودم در ذهنم مشخص کنم که چه لذت‌هایی از این رفتار تا حالا بردم، چقدر بهم لذت میده، چقدر حالم رو خوب کرده، چقدر منو شاد کرده تکرار اون رفتار،و این فوق العاده مهمه،شاید به نظر سخت بیاد،و ممکنه بگم که من از این رفتار خوشم نمیاد چطور می‌تونم بگم این رفتار خوبه، اما این یک فن و فوت فوق العاده است برای اینکه رابطه دوستانه با این رفتار برقرار کنم.

      پس گام اول بسیار مهمه که مشخص کنم از تکرار کردن، از انجام این عمل چه لذت‌هایی بردم،در ابتدا رابطه دوستانه‌ای با رفتارم برقرار کنم و برای ذهنم منطقی کنم که من این رفتار رو دوست دارم، ازش لذت میبرم، چیزی نیست که منو اذیت کنه، من از چیزی تنفر ندارم، بلکه رفتار بسیار دوست داشتنی هست.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s99malekan
      1402/04/31 18:48
      مدت عضویت: 1342 روز
      امتیاز کاربر: 7470 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 420 کلمه

      سلام به استاد عزیز و دوستان متناسبم

      رفتار منتخب من برای ترک کردنشون…یکی پرخوری عصبی و دیگه خوردن موقع سیری و‌درک نکردن گرسنگی واقعی و مورد شخصی دیگه همون کندن جوش ولک شدن بدنم ….

      خدایا حالا که درست نگاه میکنم من همیشه از اینا متنفر بودم.‌از کندن جوش و حتی هر جای زخمی روی بدنم اول لذت میبردم ولی وقتی تکرار میشد و جای طفلی لک میشد از خودم و رفتار ناشایستم بدم میومد.وقتی سیرم و دلکی میکنم و ریزه خواری میکنم و میان وعده ها میخورم و دیگه باعث میشه موقعی که وعده اصلی آماده شده مثلا ناهار سیر باشم و بذای همراهی بقیه بخورم. البته بگما من مدت زیادی در دوره هستم و خیلی خیلی این عادتم کم شده ولی میخوام صفر بشه. دیگه میخوام ریزه خواری نکنم.‌یه مدته که واقعا صبح ها از خواب بیدار میشم دلم ضعف میره .بخدا من همیشه صبح ها سیر بیدار میشدم.‌احساسی نداشتم ولی الان ضعف میکنم. چون سر شام درست رفتار کردم وخیلی خوشحالم.‌حتی میان وعده خوری و ریزه خواری هام خیلی کم شده ولی گاهی یه ریزه فرمول های قبلی رو میشن و تکرار میشه.میخوام اصلا نباشه.میخوام شبیه انیان برخورد کنم. حس اشرف مخلوقات داشتن رو تجربه کنم اگه منم فقط از روی غریزه عمل کنم و هیچ کنترلی روی رفتارم نداشته باشم پس ببخشید با حیوونا چه فرقی دارم. بخدا چند وقته دارم این احساس رو با لذت درک میکنم. این منم که قدرت دست منه.‌غذاها کششی ندارن.‌قدرتی ندارن.‌یعنی چی که غذا از تو یخچال صدات‌کنه و تو بری بخوریش. بخدا اصلا من صداهاسونو واضح میشندیدم قبلا.‌دیوونه میشدم اگه نمیرفتم و نمیخوردم. دیگه تمرکزی واسه کار دیگه نداشتم.حتی اون اوایل موقع فایل گوش دادن اینجوری میشدم.‌الان خیلی خیلی کنترل دارم.‌مرحبا به استاد گلم با خلق روش جدیدش. توبینظیری. اینو میدونستی. من ایمان دارم باور قلبی دارم با روش لاغری با ذهن برای همیشه متناسب میشم و بزودی این اتفاق میفته. من عاشق این مسیرم. هیچوقتم شماها رو ترک نمیکنم. 

      1-   مزایای ریزه خواری…

      خوب هر وقت دلم میخواست میخورم

      خوردنم زمان و مکان خاصی نداشت

      خس آزادی داشتم.محدودیت نداشتم

      حس رژیم نداشتن

      حس خجالت نکشیدن از تعارف دیگران

      از همه چیز میخوردم

      2- مزایای پرخوری عصبی….

      فروکش کردن استرس و عصبانیت و خستگی مپقتی با غذا خوردن

      حس آرامش همون لحظه

      جداشدن از مکان وزمان

      حس بیخیالی..حالا هر چی میخواد بشه بشه

      3- مزایای درک نکردن حس گشنگی و موقع سیری خوردن……

      اینکه همیشه میخوردم

      همین که محدودیتی نداری 

      بخدا یادم نمیاد ازکی شروع شدن. برای چه لذتی شروع شدن فقط شروع شدن.ایشالا قراره اینحا دیگه نباشن و صفر صفر بشن و من هر لحظه بیشتر به یمت متناسب شدن حرکت کنم

      ایتاد بازم ازتون ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/04/09 16:06
      مدت عضویت: 1649 روز
      امتیاز کاربر: 28031 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 837 کلمه

      سلام و درود به تمام همراهانم 

      عادت ناراحت کننده ی من :

      من دوست دارم وقتی غذا برای اعضای خانوادم میکشم ( چون ما هر  چهار نفرمون در تایم متفاوت از هم غذا میخوریم و من معمولا برای اونها این کار رو میکنم )و جلوی اونها میزارم خودم دست نزنم حالا شاید یه روزی باشه که من برای اونها نکشم و خیلی راحت  این عادت هم نیست اما اگر به هر دلیلی مجبور به انجام این کار بشم خودم هم به غذاها ناخنک میرنم و چقدر از انجام این عادت ناراحت هستم .و یا موقع جمع کردن ظرفهای اونها بازم شاید این کار رو بکنم و یا هنگام انتقال غذای باقیمانده  ی اون روز داخل ظرفهای کوچک  هستم  که داخل یخچال بزارم بازم  این کار رو میکنم که دپستش ندارم .

      این عادتها  رو من دارم انجام میدم و گرنه اونها بر ما مسلط نیستند بعنی قدم اول پذیرش مسو لیت از انجام این رفتار هست  یعنی من دارم هر روز اون رو کار رو تکرار میکنم و‌ گرنه اون غذا که به زور وارد بدن من نمیشه من خودم اون رو برمیدارم و داخل دهنم میزارم حالا مهم نیست مطمعنم به زودی این عادت در وجود من از بین میره .پس همه چیز خودم هستم حتی رفتارها و عادتهای من ،خودم هستند اگر خوب یا بد هستند باید مسولیت اونها رو قبول کنم و بگم خودم به وجودش اوردم خودم هم از بین میبرمش و تقصیر رو گردن اطرافیان نندازم که تو باعث انجام این رفتار شدی .

       هر رفتاری خیلی تکرار بشه برای من ازار دهنده میشه حتی اگر اون رفتار عالی باشه مثلا اگر من از یه تفریح لذت میبرم اما اگر هر روز بیش از حد نیاز  تکرار بشه من اذیت میشیم مثلا یه موسیقی رو اگر دوست دارم اما اگر  زیاد تکرار بشه من اذیت میشم چون درون ما تنوع رو دوست داره پس اگر من یه رفتاری دارم که اون رو دوست ندارم خود اون رفتار بد نیست بلکه تکرار اون رفتار هست که اذیت کننده هست .

      میخوام مشخص کنم از این رفتارم  چه لذتهایی بردم که الان که  دارم تکرارش میکنم دیگه اون تکرار من رو اذیت میکنه .

      من هر وقت برای پسرم غذا میکشم یه ذره هم خودم داخل دهنم میزارم چون حس خوب ازادی میده .که هروقت بخوام میتونم غذا بخورم 

      حتی اگر غذا  از بقیه داخل ظرفشون  بمونه و من بخوام اونها رو جمع کنم یه ذره میخورم حس خوب اینکه غذا اسراف نشده و یا اینکه یه ذره که چیزی نیست بخورم دیگه تموم بشه و چیزی داخل ظرف نمونه .رو دارم 

      موقع کشیدن غذا برای همسرم در حالی که خودم غذام رو خوردم   اما یه ذره میخورم  چون  با انجام این کار حس خوب همراه ایشون. بودن  و تنها نزاشتن ایشون موقع غذا خوردن هست .که سالها این کار رو احترام میدونستم 

      موقع کشیدن غذا و یا جمع کردن  غذا  در حالی که ببینم بقیه کم خوردند سریع  یه ذره میخورم و  میخوام  به این حس خوب برسم که به خودم بگم غذاهای من خیلی خوشمزه هستند و اگر بقیه نخوردند ربطی به مزه ی غذای من نداره اونها دوست نداشتن اما من از اونها دوست دارم 

      من موقع گذاشتن اضافه ی غذاها داخل یخچال ته قابلمه یا قاشق رو داخل دهنم میزارم که هم اینکه مزه ی غذا رو  دوباره بفهمم و هم اینکه ظرف تمیز بشه و چیزی بهش نچسبه  و اینم مزیتش این هست که واقعا ظروف تمیز میشن برای شستن .

      من با انجام این کار به این مزیت میرسم که ببین من ادم بهانه گیزی نیستم و من هر غذایی رو حتی در چند وعده میخورم و ایراد نمیگرم .چون بقیه اینطور نیستن و هرگز دو عده غذایی رو مثل هم نمیخورن مگر خیلی زیاد  به اون غذا علاقه داشته باشن 

      من با انجام این کار به این حس خوب ارامش میرسم  که همیشه در خانه ی ما غذا هست .

      من با انجام این کار به این حس خوب میرسم که 

      قانون اول برای تغییر کردن هر عادت این هست با اون عادت یک رابطه ی صمیمی داشته باشم من اگر از اون رفتار تنفر داشته باشم اون رفتار من به  من میچسبه پس من باید لذتهای بیشتر از این رفتار. رو داشته باشم من میخوام رابطه ی دوستانه ای با این رفتارم داشته باشم و من از این رفتارم تنفر ندارم و کاملا با اون دوست هستم .

      پس خود ارزشمندم  هر وقت موقع کشیدن و یا جمع کردن غذا و گذاشتن اونها داخل یخچال و یا برداشتن اونها از روی گاز خواستی ناخنک بزنی ناراحت نباش این رفتارت رو دوست داشته باش عزیزم چون  این کار به تو خیلی از  حس های خوب رو میده مثل آزادی ،مثل دست پخت خوب داشتن مثل احترام به همسر مثل اسراف نشدن و مثل همیشه غذا دم دستت هست و زیاد هست و حس ارامش و …. پس با این رفتارم در صلحم و هر وقت خواستم انجامش بدم نظاره گر باشم خودم دارم اون غذا رو برمیدارم و داخل دهانم میزارم تا به یکی ازاین حس ها برسم .و هیچ کس کن رو مجبور نکرده .

      من دیروز با شروع این چالش چند مورد بود که انجام ندادم و راضی هستم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/17 13:06
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,306 کلمه

      سلام و درود . من دوباره این گام رو امروزم انجام میدم . 

      باید به این درک برسید که: من علاقه دارم این عادت را تکرار کنم.

      آن رفتار هیچ علاقه یا اجباری برای تکرار شدن توسط من را ندارد.

      این دو فرمول دو فرمول لاغریه که توجه به این دو فرمول صدای شیر درونم رو قویتر می کنه . 

      از امروز نکاتی در مورد ورزش فهمیدم . 

      من عادت پرخوریمو در حال درست کردنش هستم . اما عادت کم تحرکیمو که اومدم درست کنم تمرکزم از روی پرخوری رفت و احساس می کنم دو هدف  رو که با هم انتخاب کردم  برام سنگینه روی هردوش با هم کار کنم . 

      یه دلیل دیگه هم داره . اینکه من پرخوری و کم تحرکی رو دو رفتار چاق کننده می دونم . 

      خب آیا این فرمول ریشه در باورهای اشتباه نداره که برای لاغر شدن باید کم خورد و بیشتر فعالیت کرد . 

      یعنی اصلا علت برطرف کردن این دورفتار ریشه در باور چاقی داره . 

      البته من الان باورم نسبت به پرخوری خیلی اصلاح شده . 

      باور کردم پرخوری رو میخوام ترک کنم چون بهم فشار میاره . چون اذیتم می کنه . چون حسمو بد می کنه سنگینم میکنه  و کم تحرکی رو میخوام ترک کنم چون زیاده از حدش اونم سنگینم میکنه دلم میخواد همش بشینم و بخوابم . 

      ولی نمیدونم چرا وقتی این دوتا رو میخوام با هم انجام بدم  قاطی میکنم . وقتی رو کم تحرکی  تمرکز میکنم تمرکزم روی پرخوری از بین میره . 

      به نظرم اگه بخوام این دو رو با هم ادغام کنم اینطور میشه عمل کرد که من تمرکزم رو مثل این یه ماه که خیلی راضی بودم بزارم روی همون تمرین من اینو نخوردم . 

      حالا یکی از راههایی که بهش اضافه میکنم و تغییر کوچیک میدم اینه که نیم ساعت پیاده روی بهش اضافه کنم . یعنی ورزش رو نزارم هدف اصلی . بلکه بزارم جزء رفتارهای فرعی که دوست دارم به راه اصلی (نخوردن موقع سیری و خوردن موقع گرسنگی ) اضافه کنم . اینطوری موفق تر عمل میکنم و احساسم به این  رفتار بهتره . از طرفی دیگه این رفتاری که دارم بهش عادت می کنم هنوز نسبت به تکرار رفتار پرخوری ضعیفتره . نیاز به مراقبت داره . من هنوز در مسبر لاغری و علی الخصوص همین تک رفتار خیلی ماهر نشدم .  پس فقط تمرکزم رو روی همین رفتار میزارم و حالا اگه پیاده روی هم خواستم انجام بدم در راستای همین هدف انجام میدم نه یه رفتار دیگه که بخوام توجهم رو معطوفش کنم . 

      خب حالا میریم ببینیم امروز چی میشه . 

      تمرین امروز :  اول اینکه من دوباره عادتم رو تغییر میدم به همون ترک پرخوری و هدف اصلیم اینه و روی همین کار می کنم و هر کار دلخواهی هم که بخوام انجام بدم راههایی هست که به این عادتم میخوام اضافه کنم . 

      خب حالا مزایای پرخوری رو مینویسم : 

      پرخوری کردن به من حال میده . 

      من هر کاری بخوام انجام میدم . 

      هر چی دلم میخوام میخورم . 

      ولی من در پرخوری به صدای بدنم توجه نمی کنم . به صدای شیر درونم توجه نمیکنم . فقط دارم به صدای سگ درونم توجه می کنم . احساس لیاقتم میره . من در پرخوری احساس شرم می کنم . احساس خجالت می کنم . 

      منی که الان یه دور تغییر عادت پرخوری رو انجام دادم و قدرت انتخاب رفتار متناسب کننده غذایی رو در خودم دیدم الان که میخوام از مزایای پرخوری بنویسم بیشتر مزایای عادت جدید توی ذهنم میاد . 

      من وقتی سیرم و نمیخورم حسم عالیه . بسیار از این رفتار راضی ام . احساس انسان بودن بهم دست میده . احساس افتخار و لیاقت می کنم . 

      ولی وقتی فکر می کنم میبینم پرخوری هیچ وقت این احساسات عالی رو در من ایجاد نکرد . 

      پرخوری فقط شهوت خوردن رو در من ایجاد کرد . 

      من فقط میخواستم بخورم و بخورم و بخورم . اراده ی انسانی منو زیر سوال برد . شاید این دیدگاه غلطه . خودم بودم که اون رفتار رو انتخاب کردم و بهش قدرت دادم . بله خودم بودم و از یه جایی به بعد اون تبدیل میشد به یک بهمن که تمام عملکرد من و اراده منو زیر سوال میبرد . 

      ولی باید بتونم این دیدگاه رو بهش نداشته باشم . چون با این دیدگاه بهش قدرت میدم . بزرگش می کنم . اون بهمن نیست اون فقط یه سنگریزه ی کوچیکه که من تکرارش کردم . 

      خودم بهش علاقه داشتم ‌ . خودم بهش بها دادم . خودم بهش انرژی دادم . خودم خلقش کردم . اون هیچ قدرتی نداره . اون هیچ اراده ای نداره . 

      پس خیلی مهمه دیدگاه من به پرخوری از نگاه نفرت نباشه . 

      چون قدرت پرخوری منم . نفرت از پرخوری نفرت از خوده . من با نفرت از خودم از خودم دور میشم  و قدرتم رو به عوامل بیرونی میدم و برای خودم حق انتخابی قائل نمیشم که بعد من با این قدرت حالا رفتار متناسب کننده رو انتخاب کنم . 

      من با صلح با عادتم قدرت رو ازش میگیرم . چون اون رو خودم انتخابش کردم . هیچ تحمیلی بر من نبوده . تک تک پرخوریهای من توسط خودم انجام میشده و تنها علتش لذت بردن بیشتر بوده . من به وسیله ی پرخوری لذت بیشتری فقط در همون لحظه میبردم . برای همین انتخابش میکردم . من پرخوری رو انتخاب میکردم تا تفریحم بیشتر بشه . 

      انتخابش میکردم تا غمهامو فراموش کنم . انتخابش میکردم تا رنج چاقی رو حداقل برای لحظاتی فراموش کنم . 

      ولی من دیگه این رفتار و نمیخوام . چون دیگه باهاش حال نمیکنم چون رفتار دیگه ای رو این مدت انتخاب کردم که خیلی بهم بیشتر حال داد .  اگه پرخوری فقط برای لحظاتی حال منو خوب میکرد اما لذتش تموم میشد و من برای حفظ اون لذت هی اون عمل رو تکرار می کردم . در حالیکه جسم من دیگه طاقت پرخوریهای منو نداشت . چقدر معده رو گشاد کنه . چقدر سنگینم کنه و اینارو تو خودش جابده . چقدر گلاب به روتون دسشویی کنه تا اینارو دفع کنه . 

      ولی در رفتار نخوردن موقع سیری و خوردن موقع گرسنگی  و انتخاب خوردن و نخوردن بر اساس زبان بدن حال منو خوب کرده . اون فشار رو از بدنم برداشته . تحمیلها رو از بدنم برداشته . اجازه میده من طعم واقعی  غذا رو  حس کنم . 

      چون به گرسنگی واقعی میرسم  . رفتار انسانی ازم سر میزنه . اعتماد به نفس پیدا می کنم . خودم انتخاب می کنم . قدرت رو به خودم میدم . به خودم حق انتخاب میدم . 

      من خودم با توجه به تمام مزیتهای دو رفتار خب واقعا به این نتیجه رسیدم رفتار جدید برام دلپذیرتره و مهمتر از همه شادیش همیشگیه . لذت پرخوری هر لحظه کم و کمتر میشه . هر چی بیشتر پرخوری می کنی کمتر لذت میبری چون طرفیت نداری . اصلا مزه غذا رو دیگه نمیفهمی . هی دنبال اون لذت اولیه هستی ولی حسش نمی کنی . رنج میکشی . آقا چاره اش اینه نخور . بزار گرسنه  بشی . بزار بدنت طلب کنه . هی بهش نچپون غذاها رو . اونقدر سبرش کردی که بیزار شده . سیری بیش از حد به نفرت میرسه همونجوری که گرسنگی بیشاز حد هم به عصبانیت میرسه . 

      من در رفتار جدید هم از سیریم لذت بردم هم از گرسنگیم یعنی هردو رو پیدا کردم و حسشون کردم . حالا فقط دلم میخواد با تمرین دوباره و دوباره این عادتم رو قوی و قویتر کنم . هر چی بیشتر مینویسم و تمرین می کنم مزایای پرخوری برام کمرنگ میشه و بر عکس مزایای رفتار جدیدم داره پررنگ تر میشه . تمایلم به انجامش بیشتر میشه . حالم بهتر میشه . من فقط روی این رفتار عملی تمرکز می کنم و حرکت کردن بر اساس نیاز رو به عنوان راههایی به این عادت اصلی اضافه میکنم . 

      الانم حالم خیلی خوبه چون توجهم از چاقی برداشته شده و با نوشتن و تمرین کردن صدای شیر وجودم بلندتر و بلندتر میشه . 

      من در این مسیر استمرار می ورزم چون خیلی باهاش حال می کنم . 

      استاد بابت وجودتون و حضورتون سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/16 09:55
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 848 کلمه

      سلام و درود . خیلی خوشحالم که با حالی عالی مجددا امروز اومدم و دارم فایل گوش میدم . البته حال روحیم از وقتی که وارد سایت شدم عالیه اما این دو سه روز حال جسمیم یکم خوب نبود ولی الان جسمم عالی عالی شده و با احساس خوب چند جانبه اومدم تا تمریناتم رو انجام بدم . 

      مزایای کم تحرکی برای من این بود که من از خوابیدن لذت میبرم . از دراز کشیدن لذت میبرم . مخصوصا در هوای سرد زیر پتو بودن بیشتر لذت بخشه برام . ولی از یه جایی به بعد این رفتار برام تکراری میشه دیگه بهم حال نمیده به محض اینکه بلند میشم برای تغییرش بازهم با هوای سرد روبرو میشم یا با سخت بودن شرایط فعالیت که در ذهنم اینطور ساختم : 

       سرد بودن باعث رنجم میشه . 

      کار کردن سخته . 

      احساس این دو رو موقع انجام فعالیت دارم . 

      یعنی از تکرار نشستن و خوابیدن خسته شدم ولی چون شرایط جدید هم برام جذابیتی نداره رغبتی برای انجامش در خودم ایجاد نمی کنم و در نتیجه به تکرار رفتار نادلخواه ادامه میدم . 

      از طرفی نمیخوام رفتار مورد نظر رو به خودم تحمیل کنم . دوست دارم با عشق انجام بدم پس حتما باید دیدگاهم رو نسبت بهش تغییر بدم تا بتونم عشق  نسبت به رفتار جدید رو در خودم خلق کنم . 

      پس از امروز میخوام یکم تغییر در رفتار کم تحرکیم ایجاد کنم . 

      امروز یه کار خوب انجام دادم با این که برام سخت بود ولی تردمیل رو از خونه آوردم توی مغازه . چون اینجا دیگه مادرم نیست بگه خسته شدی مریضی تمرکزمو به هم بزنه . حالا بگذریم از اینکه واسه آوردنش یکم غر زد ولی چیزی نگفتم . گفتم دوستام میان مغازه . واسه اونا میخوام . 

      خب  این یه قدمی بود که امروز در جهت چالشم انجام دادم . یکم وقت گیر بود ولی به عشق چالش انجامش دادم . 

      من خوابم رو انجام میدم . نشستنم رو هم انجام میدم . کارهای شخصیمم خودم انجام میدم . 

      ولی امروزم میخوام یکم با تردمیل پیاده روی کنم و  فایلم رو روی تردمیل گوش بدم تا فکر بد نسبت به پیاده روی در خودم ایجاد نکنم . 

      چند کار دیگه هم سرکار که هستم میخوام انجام بدم . زیاد نیست . کوچیکه . کمدم رو مرتب کنم . وسایل رو مرتب در قفسه ها قرار بدم . کارهای تعمیرات رو در قفسه ی جدا بزارم  . ویترین رو مرتب کنم . شیشه ها رو دستمال بزنم . زیر صندلیها رو مرتب کنم . دوست دارم یه سری تغییرات کوچیک بدم . فقط نشینم منتظر مشتری باشم . یا رفقا بیان با هم بشینیم و بخندیم . 

      تمرین من اینو نخوردم رو هم انجام دادم . البته این دوسه روزه به خاطر مریضیم که خونه بودم  یکم لیز خوردم . البته زیاد نه . قابل کنترل بود ولی خب  چون نمیخواستم با مامانم زیاد بحث کنم  به حرفاش گوش میدادم . حداقلش اینو فهمیدم که فرمول چاقی (موقع مریضی بخور تا زودتر خوب شی )یا (نخوری مریض میشی ) رو دارم و باید روش کار کنم . 

      امروز شکر خدا بهترم و ۳ روز مریضیم هم گذشته و اومدم سرکار و از امروز دوباره پر قدرت به مسیر لاغریم برگشتم البته میگم خیلی خارج نشدم و بازم متعادل رفتار میکردم تا گرسنه نمیشدم نمیخوردم ولی اون جور که دل متناسبم میخواست رفتارم متناسب نبود . اما توبه می کنم و برمیگردم . چون انتخاب خودم بوده . برای همین خودم رو ملامت نمیکنم و دوباره مسیر لاغری من رو با انرژی عالییی که دارم ادامه میدم . 

      خب امروز این چند تا کارو برای خودم که نوشتم انجام میدم . در کنارش به اندازه ی نیازم میخوابم . به اندازه ی نیازم هم که حالم خوب باشه میشینم . 

      من امروز املت صبحانه نخوردم . 

      عسل یک قاشق پر نخوردم . 

      دم نوش نصف لیوان نخوردم . 

      حالا شب هم بقیه تمرین من این رو نخوردم و من اینجا ننشستم  و کارهای امروزم رو مینویسم . برم سراغ فایل گوش دادن روی تردمیل با احساسی خوب .  پیاده روی نمیکنم که لاغر بشم . پیاده روی میکنم برای  اینکه  من یه فرد متناسبم و فرد متناسبی که رفتار درستی داره انسان فعالیه . یعنی شخصیت متناسب من فعالیت رو دوست داره و فعالیت براش آسونه و این منم که انتخاب می کنم  من چاق و تنبل و پرخور رو در خودم جاری کنم یا من متناسب اندازه خور فعال رو در خودم جاری کنم . 

      من چون متناسبم اندازه نیازم میخورم . 

      چون متناسبم فعالیتهای دلخواهم رو به راحتی انجام میدم .

      هیچ تحمیلی هم به خودم نمی کنم .

      هر وقتم که بدنم نیاز داشت مینشینم و  میخوابم و با اونها هم در صلح هستم . چون اگه اندازه ی نیازم باشه حسم بد نمیشه . ولی وقتی زیاده روی میشه حسم و بد می کنه . 

      اصلا زیاده روی در هر چیزی حس انسان رو بد می کنه و انسان خوبه که در زندگی در همه ی رفتارهاش متعادل باشه تا احساس خوبش همیشه باشه . 

      چون من لایق احساس خوب هستم . 

      چون من متناسبم و زندگی به روش متناسبینِ درست رفتاری که احساسی عالی و فکری عالی و نگرشی صحیح به زندگی دارن شایسته ی وجود منه . 

      استاد بابت این تمرینات عالی ازتون سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/24 00:40
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 576 کلمه

      سلام شبتون بخیر . من مجددا این روش رو امتحان کردم . بازم جواب داد . بدون اینکه برای خودم حدی بزارم شروع کردم به خوردن غذا . اتفاقا دلم نون هم میخواست با نون خوردم . اتفاقا با لذت هم خوردم و به جای توجه به ذهنم به زبان بدنم توجه کردم  . غذا رو خوردم و بعد از مدتی تغییر ذائقه رو متوجه شدم . دیگه لذت اولیه نبردم . غذا از مزه افتاد . فهمیدم دقیقا وقت ترک غذاست . غذا در بشقابم اضافه اومد گذاشتمش  کنار . دلم ته دیگ خواست  یه گوشه کندم که بخورم دیدم نه اصلا مزه اش رو متوجه نمیشم . گفتم ببین این نقطه ی سیریه . دیگه لذتی نیست . لذت تموم شده چون سیر شدی . تو تا زمانیکه گرسنه بودی لذت میبردی . الان سیر شدی و من خیلی قشنگ و راحت غذا رو کنار گذاشتم نه به زور نه با سرزنش . نه با توهین و تحقیر . تنها به این علت که دیگه طعم غذا رو حس نکردم . دیگه خوردن برای جسمم لذتبخش نبود و من پیغام بدنم رو  از طریق زبانم متوجه شدم . حس ذائقه من به من گفت دیگه لذتی نیست و بدن تو سیر شده .‌به من اعلام کرد . وقتی این پیغام رو ازش گرفتم  با خودم گفتم اینجا پایان لذته ادامه بدی تبدیل میشه به رنج و  جالب اینجاست من دیگه به راحتی ادامه ندادم .  من غذای اضافه رو نخوردم . ته دیگ نخوردم . حتی آب رو فقط نصف لیوان خوردم . من خوردن اضافه ی  غذا رو ترک کردم . به همین راحتی . به همین خوشمزگی .

       امروز بهترین روز و شب زندگی من بود . من از غذایی که خوردم لذت بردم . زبان بدنمو شناختم . خودمو رنج ندادم . جایی که لذت و طعم غذا توسط جسمم تموم شد به راحتی غذا رو کنار گذاشتم . حتی  خواستم کمی ته دیگ بخورم ولی دیدم ذائقه ام گفت نه . و من نخوردم . آقای عطار روشن من ته دیگ نخوردم . من اضافه نون و برنج و کباب رو نخوردم . من اینارو نخوردم . من اینارو به راحتی نخوردم . آقای عطار روشن من موفق شدم که مقدار اضافه ی غذا رو به راحتی نخورم . برام موفقیت خیلی بزرگیه . من راهش رو پیدا کردم . من راه لاغر شدن رو پیدا کردم  . خدا بهتون عمر با عزت بده . عجب فرمولی بهمون یاد دادید . فرمولی که رژیم نیست .  امروز فهمیدم تفاوت بین رژیم و لاغری با ذهن چیه . در رژیم یا هر روشی مثل اون ما به زور جلوی خودمون رو می گیریم ولی در لاغری با ذهن ما زبان بدن رو پیدا می کنیم . به بدن آگاهی میرسیم . دیگه از غذا نمیترسم . دیگه برای خودم حد نمیزارم . چون بدنم لاغر شدن رو میدونه . نیازش رو میشناسه . اون میدونه . من با خیال راحت میخورم و از یه جایی به بعد بدنم میگه نه . دیگه نمیخوام . وای خدا انگار که دارم تو آسمونا راه میرم از شادی . من الان که دارم میخوابم پر از شادی ام . 

      هم سیرم . هم لذت بردم . هم به اندازه نیاز جسمم خوردم . هم آرامش دارم .  هم سرزنش ندارم . من حالم خیلی خوبه . فردا که از خواب بیدار میشم به یاد لذت امشب با آرامش از خواب بیدار میشم . واقعا دارم با لذت لاغر  شدن رو می چشم  . 

      شبتون بخیر استاد . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 22:15
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 716 کلمه

      تمرینی که در فایل گفته شد . اول بگم که چقدر انرژی گرفتم از صداتون و هیجانی که در گفته هاتون بود . منم امروز خیلی شادم و به همین اندازه انرژی دارم به خاطر درکی که از نوشته ی امروز داشتم و مهمتر از اون اینکه تونستم اون رو به عمل در بیارم . 

      ۵ مزیت  عادتی که میخوام ترکش کنم : 

      خب گفتیم عادت تشکیل شده از رفتار + تکرار 

      رفتار : خوردن 

      تکرار : تکرار خوردن = پر + خوردن = پرخوری 

      من از رفتار لذت بردم ولی تکرار اون برام رنج آور بود .

      من مزیت عادت رو مینویسم که پرخوری هست . 

      من خوردن رو نمیخوام ترک کنم چون خوردن نیاز بدنمه ولی پرخوری رو میخوام ترک کنم چون نه تنها نیاز بدنم نیست بلکه همیشه و همیشه باعث رنجم شده . 

      ۵ مزیت پرخوری 

      راستشو بخواین هرچی فکر کردم نتونستم مزیتهای پرخوری رو به یاد بیارم . من فقط ازش رنج بردم . تا دیروز ازش عصبانی بودم . رفتم نوشته ی دوستان رو خوندم و برام یاداوری شد . بعد اومدم  دوباره از خاطرات خودم بنویسم  که مزیتهای پرخوری رو برام یاداوری کنه . 

      پرخوری  برام آرامشبخش بود . وقتی پر خوری می کردم غم چاقی رو برای لحظاتی از یاد میبردم . وقتی پرخوری می کردم مامانم و شاد می کردم خیالش راحت میشد که پسرم سیر شده و ضعف نمیگیردش . وقتی پرخوری می کردم خیلی دیر گرسنه میشدم و مدام دنبال غذا نبودم گرچه من اصلا نمیدونستم گرسنه بودن یعنی چی  من فقط از ولع خبر داشتم .  پرخوری منو از گرسنگی نجات داد ولی ولع رو برام به وجود آورد . من ظاهرا از گرسنگی جسم رنج نمیبردم ولی همیشه از گرسنگی بی پایان و سیری ناپذیر  ذهن در  رنج بودم . گرسنگی جسم با مقداری غذا خوردن تموم میشه ولی گرسنگی ذهن  ولعی سیری ناپذیره . آخ حواسم نبود باید مزایاشو بنویسم . پرخوری باعث میشد غذا هیچ وقت اضافه نیاد . یخچال ما همیشه پاک پاک بود هیچ وقت یه ذره غذا نمی موند . غذاها اسراف نمیشد .  خیلی خوش میگذشت دست جمعی پرخوری کردن خیلی حال میداد . ساندویچ دوبل پیتزا سیب زمینی سرخ کرده یه بار با دوستام رفتیم  نفری یه دونه پیتزاخانواده گرفتیم تاتهش خوردیم آخرش داشتیم بالا می آوردیم ولی کلی لذت بردیم یادش بخیر اون زمان پیتزا خانواده فقط ۵۷ هزار تومن بود حدودا ۱۹ سالم بود .  یعنی تمام خوشگذرونی هامون با پرخوری همراه بود . تفریحاتمون . مسافرتامون . می کوبیدیم . در حد مرگ میخوردیم و میخندیدیم . پرخوری از وقتی برام رنج شد که احساس چاقی کردم  وگرنه تا قبلش ما فقط با دوستام لذت میبردیم . اون زمان ۸۰ کیلو بودم و تا این حد چاق نشده بودم . مزیت دیگه پرخوری حروم نشدن پولامون بود ما تا ته پولامون رو میخوردیم . نمیزاشتیم پولمون هدر بره . مزیت دیگه تو عروسی بود . عروسی یعنی فقط غذا . البته تو عروسی زیاد بهم خوش نمیگذشت مردم نگاه میکردن خیلی نمیتونستیم اونجور که دلمون میخواست  بخوریم . مزیت دیگه سبکبار بودن  بود مثلا میخواستیم بریم جایی  مثل کوه برای اینکه بارمون سنگین نشه سیر و پر میخوردیم برای بالا رفتن از کوه یا اگه خوراکی اینا میخریدیم یا پیکنیک و اردو  میرفتیم برای اینکه بارمون سبک بشه موقع برگشت هرچی غذا بود میخوردیم . یا وقتمون صرفه جویی میشد نیاز نبود کلی وقت برای غذا صرف کنیم . ما هرچی دم دستمون بود میخوردیم‌ و نیازی نبود که برای هر غذایی وقت زیادی صرف کنیم . یعنی یه غذای خاص رو نمیخوردیم که نیاز باشه وقت بزاریم دنبالش بگردیم یا درست کنیم یا سفارش بدیم . پرخوری باعث شده بود ما همه غذاها رو دوست داشته باشیم و بد غذا نباشیم که نیاز باشه برای غذای مورد علاقمون وقت زیادی هدر بدیم . پرخوری باعث خواب راحتتر میشد . من واقعا خوب میخوابم . پرخوری بعضی ها رو اذیت میکنه نمیزاره بخوابن ولی هیچ وقت خواب منو نگرفت تازه اونقدر سنگین میشدم که ببخشید مثل خرس خوابم میبرد . ببخشید عذر میخوام  پرخوری باعث میشد شکمم روزی دو سه بار کار کنه و هیچ سمی داخل بدنم نمونه .  باز دارم احساس حقارت می کنم . من انسان شایسته ای هستم نمیخوام دیگه این رفتارها رو انجام بدم . این رفتارها رفتارهای از حیوان بدتره . من میخوام مثل انسان رفتار کنم . پس همینجا این تمرین رو تموم می کنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 19:00
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 542 کلمه

      سلام استاد عطار روشن من امروز خیلی عالی عمل کردم . با نکاتی که از فایلهای امروز یاد گرفتم خیلی خوب تونستم نقطه سیریم و تشخیص بدم و برای اولین بار نه از غذا ترسیدم نه از زیاده روی ترسیدم  و نه زیاده روی کردم .  برای خودم یه مقدار غذا کشیدم و توجه کردم تا بتونم طعم غذا رو تشخیص بدم . چند لقمه خوردم دیدم غذا مزه خودشو از دست داد و ذهن چاق من داره فعال میشه برای اینکه به غذا طعم بده . الان دارم میفهمم حتی ذهن چاق من هم در این مسیر میتونه   هدایتگر من باشه . انگار از همین حالا اون سگ  اومده و در خدمت شیر کوچولوی من قرار گرفته . البته الان  خیلی زوده بخوام این حرفارو بزنم . ولی احساس می کنم شیر کوچولوم داره قدرت میگیره و سگه اینو فهمیده . البته شما میگید همش خودمم . و این باور عالی دیگه که از درس امروز یاد گرفتم . اونا قدرتی ندارن .  چقدر قشنگ تونستم تشخیص بدم که نیاز جسمم تموم شده و نکته جالبشم این بود دیگه تکرارش نکردم . چون امروز فهمیدم تکرارش دیگه لذت نداره و فقط برام رنج میاره این فرمول بهترین فرمولی بود که تا حالا یاد گرفتم . پس همونجا به راحتی خوردن رو کنار گذاشتم .  واقعا اولین باره .

      من فهمیدم همینجا بدنم به من گفت نیازش تموم شده . زبان بدنم و حس کردم . چون دیگه غذا طعم اولیه رو نداشت و برام حالت تکرار پیدا کرد . انقدرم الان حالم خوبه که نگو . هم سیر شدم هم حالم خوبه هم به اندازه نیازم مصرف کردم . هم صدای ذهنمو تونستم تشخیص بدم که کی شروع می کنه به حرف زدن و دقیقا همون وقت نیاز بدن من تموم شد . آقای عطار روشن واقعا امروز از خودم راضی بودم . همه اینا به کنار جالبترش اینه من بدون اعمال زور این کارو انجام دادم . یعنی جلوی خودمو نگرفتم که زیاده روی نکنم بلکه کاملا حساب شده و دقیق فقط  تونستم خوب تشخیص بدم  . یه نکته جالب دیگه هم اینه کلی فرمول چاقی تو حرفای اطرافیان پیدا کردم که قبلا  اصلا تشخیص نمیدادم . ولی دیدم چقدر اطرافیانم در صحبتهاشون از فرمول چاقی استفاده می کنند . یه خبر دیگه هم اینکه  امروز من با سه تا جعبه شیرینی مواجه شدم . درست روبرو حتی بردم به آشپزخانه و کاملا تحت اختیارم بود و من دقیقا از فرمولا استفاده کردم چه برخورد مناسبی از خودم نشون دادم . چه لذتی داشت این برخورد من . من به راحتی  شیرینی نخوردم . نه به زور نه به خاطر خجالت . کاملا به دلخواه . و به کسی که شیرینی تعارف میکرد گفتم نه  میل ندارم . من به شیرینی به راحتی نه گفتم . خیلی موفقیت بزرگیه برای من .  نمیدونید چقدر خوشحالم . آخه بدون زور و اجبار بود . من فرمولای امروز رو عالی به اجرا درآوردم . در حالیکه اقوام من  چند تا میخوردن من خیلی راحت  برخورد مناسب داشتم  .  این نتایج عالی رو من از تمرینای امروز گرفتم . امروز فهمیدم چطور باید فرمولهای لاغری رو به عمل تبدیل کنم که بدون سختی و زور باشه و  مثل رژیم نباشه .  بازم تمرین میکنم و نتایج عالیم رو هم بهتون اطلاع میدم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 14:02
      مدت عضویت: 480 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 948 کلمه

      چقدر این متن خوب بود . من کاملا چند تا فرمولم رو که پرخوری رو برام غیر قابل تغییر کرده بود ، پیدا کردم . 

      من در این متن فهمیدم که عادت چیه . عادت یعنی رفتاری که تکرارش کردیم . 

      چیز دیگه ای که فهمیدم  این بود که من از رفتار خوردن لذت بردم ولی وقتی بارها تکرارش کردم رنج کشیدم . 

      یعنی علت رنج من از پرخوری تکرار بارها رفتار خوردنه که واقعا منو از خودم بیزار می کنه . مثلا اولش که شروع میکنم به خوردن حالم خیلی خوبه ولی تکرار زیاد خوردن در همون لحظه حال منو بد می کنه و من این  فرمول عالی رو در این متن فهمیدم . 

      باز هم چیز دیگه ای که فهمیدم اینه که جمله (من اسیر عادت هایم هستم) یه باوره یه فرموله نمیزاره راه لاغر شدن رو بریم .  بهتره به جای این بگیم من اگه تا حالا اسیر باورهام بودم چون تا حالا راه تغییر عادت رو  بلد نبودم .  همیشه میخواستم به زور عادت بیرونی رو تغییر بدم . در حالیکه ترک عادت یعنی ترک فرمولهای چاقی  از ذهن و وقتی در ذهن دیگه تکرار نشه فرمانهای مغزی برای انجامش صادر نمیشه و وقتی فرمان مغزی صادر نشه من واکنش پرخوری دیگه ندارم .  پس من اول باید بپذیرم عادت بیرونی رو خودم از درون به وجود آوردم و حالا که دارم یاد میگیرم چطور ترکش کنم مطمئنا دیگه اسیر عادتهام نیستم بلکه به راحتی میتونم ترکش کنم چون راهش رو یاد گرفتم . 

      پس اینم سومین فرمولیه که تغییر می کنه در ذهنم . 

      پس اول اینکه عادت یه چیز ترسناکی نیست . فقط تکرار یک رفتاره . رفتاری مثل همون که گفتید خرما و گردو وکنجد اولش برامون لذت داشت ولی تکرار بارها انجام دادنش رنجمون داد . 

      وای خدا یعنی من تازه فهمیدم چی رنجم میداده یعنی محتوای چیزی که رنجم میداد تازه برام روشن شده . برام باز شده . خب ترک این راحته . تو بخور ولی از یه جایی به بعد دیگه تکرارش نکن  چون تبدیل به رنج میشه . میدونید مثل یه مساله فیزیک یا یه قطعه ی الکترونیکیه . انگار که تمام خازنها هرکدوم داره جای خودش قرار میگیره . من کاملا درک می کنم . پس پرخوری خیلی راحت ترک میشه . خوردن رو انجام میدم . از یه جایی به بعد دیگه لذت نمیبرم و ذهن من شروع می کنه به فلسفه بافی و یا همون تحلیلهای چاقی که در فایل صدگام امروز یاد گرفتم  . دقیقا از یه جایی از خوردن ذهنم شروع می کنه به حرف زدن . عجب خوشمزست . به به . چقد پولشو دادم . با نگاهم با میلم خودمو  ترغیب میکنم به ادامه خوردن .حالا میفهمم چرا گفتید خودت اون سگ رو به وجود آوردی .  اما این سگ رو قبل از من مادرم بهم یاد داد . وقتی کوچیک بودم هر وقت که سیر میشدم مامانم می گفت به به ببین چه خوشمزست . پسرم بخوره بخوره بزرگ بشه قوی بشه و من زبان چاقی رو از مادرم یاد گرفتم . از یه جایی به بعد توی ذهنم این حرفا مرور میشه و چه بسا خیلی وقتها از همون اول تکرار میشه . عجب پیتزای خوشمزه ای . تمام مزه اش به اینه که حمله کنی و لقمه های بزرگ بگیری  و من بزرگ خوردن لقمه ها و بلعیدن لقمه ها شد عادتم . و تکرارش کردم و حالم از خودم به هم میخورد . اما باور اینکه من اسیرشم نمیزاشت ترکش کنم . من بلد نبودم ولی دارم یاد میگیرم . خیلی خوشحالم . دیگه از مواد غذایی نمیترسم . دیگه از پر خوری نمیترسم . چون الان فهمیدم چجوریه . 

      من غذامو میخورم . میتونم حتی برای اینکه بهتر درکش کنم اولش تمرین کنم . تا جاییکه احساسم خوبه میخورم ولی از یه جا به بعد میفهمم تکراری میشه میفهمم  دیگه لذت نمیبرم و باز ادامه که بدم میفهمم دارم رنج می کشم و همش با خودم می گم خب این لقمه رو بخورم که دیگه تموم بشه خیالم راحت بشه . هی از این حرفا میزنم تا ته بشقابمو بخورم یه پرسم تموم بشه دیگه تمومه . اینها هم گفته های مادرمه آفرین پسر خوبم که تا ته بشقابشو خورد و برای من تا آخر بشقاب غذا خوردن شد یه فرمول ذهنی که وقتی تا ته بشقاب بخورم کار پسندیده ای انجام دادم . ولی الان با این آموزش عالی امروز دارم به خودم یاد میدم کار پسندیده کاریه که من بتونم تا جایی بخورم که طعم غذا رو حس کنم . چون از جایی به بعد من دیگه طعم غذا رو حس نمیکنم و فقط بر اساس فرمولهای ذهنی چاقی که تبدیل میشن به فرمانهای مغزی و اونا هم تبدیل میشن به واکنش میخورم . وای خدا چقدر راحت شده ترک عادت . چون فهمیدم چیه . درکش کردم . آقای عطار روشن من لاغر میشم . باور کنید من لاغر میشم . لاغری رو درک کردم . فهمیدمش . چقدر حالم خوبه . من تا جایی غذا رو میخورم که طعمشو حس کنم . ما بقی اون فقط تکراره که این تکرار باعث رنج من و باعث دور شدن تمام احساسات لاغری میشه . اون غذا رو زهر مارم می کنه . در حقیقت لاغر شدن یعنی رها شدن از چنگ رنجها . لاغر شدن یعنی تو طعم غذا رو احساس کنی . لاغر شدن یعنی خودتو از رنج عادتها نجات بدی . وای خدا انگار دارم از شادی پرواز می کنم . من میتونم عادتم و درک کنم چون به ماهیتش پی بردم . انگار که پیچیده ترین مسائل ریاضی فیزیک رو حل کردم . چقدر ساده گفتید استاد . چقدر ساده بود . چقدر راحت بود . لاغر شدن به همین راحتیه . آره به همین راحتیه . باور کن عطا به همین راحتی تو لاغر میشی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 352 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی

      من خودم این عادت تند تند غذا خوردن رو ایجاد کردم .چون تا ۱۸ سالگی متناسب بودم و خودم خواستم که تپل شم ولی کم نمیتونستم به جایی میرسم که فکر کنم نتونم کاری برای چاقیم کنم وقتی که متناسب بودم خیلی اروم غذا میخوردم و کار میکردم خیلی با ارامش ولی همین که فرمول های لاغریم با چاقی جابه جا شد همه چیم سریع شد و تند شد  اولاش واقعا لذت داشت که میتونم کلی کار رو توی تایم‌کمی انجام بدم و یا توی تایم کمی سریع کلی غذا بخورم ولی الان نه نمیخام که اینجوری باشه  و مسنولیتش رو میپذیدم و باهاش در صلحم و رابطه دوستانه باهاش دارم

      ⚫وقتی سریع غذا میخوردم هر چیزی که سر سفره بود رو میتونستم بخورم و هنوزم احساس کنم گرسنمه  همیشه ولع داشتم برای خوردن واقعا لذت داره که از همه چیز تو سفره بخوری و بچشی 

      ⚫وقتایی که حوصلم سر میرفت میرفتم سر یخچال هر چی بود و به مقدار زیاد تند تند شروع به خوردن میکردم 

      ⚫وقتایی که زمان کم بود و میخاستیم بریم جایی نگران گرسنگیم نبودم  چون سرعت عملم زیاد بود و تند تند میخوردم و سیر میشدم  و مطمن بودم که گرسنه نمیمونم 

      ⚫تو کارهامم سرعت عمل داشتم سریع کارهامو انجام میدادم و بعدش دیگه زمان زیادی داشتم برای استراحت که واقعا باعث خوشحالیم بود

      ⚫وقتایی که مهمانی میرفتم و غذایی گذاشته بودن که من دوست داشتم میدونستم که واقعا سفره بیافته لذت میبرم چون تند تند میخوردم و زیادو مطمن بودم که از همشون میخوردم و هنوز جا داشته باشم برای خوردن 

      ⚫یا تنقلات و شیرینی و کیک خودم درست میکردم یا میخریدم با خودم میگفتم فقط چایی بزارم تند تند چند تاشو بخورم و واقعا هم از خوردشون لذت میبردم 

       البته الان به لطف خدا و استاد گرامی وعزیز ۱ ماه میشه که دارم تغییر میدم این عادت رو و اروم اروم کار میکنم با ارامش غذا میخورم و فرمان سیری رو میفهمم واز خوردن دست میکشم و کارهامم با ارامش انجام میدم و میخام ملکه ی ذهنم بشه که من میتونم باآرامش  غذا بخورم و کارهام رو انجام بدم 

      در پناه خدا باشید  استاد  ممنون بابت لطف بی انتهای شما🌺🌺 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/12/19 01:40
      مدت عضویت: 1649 روز
      امتیاز کاربر: 28031 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 822 کلمه

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان پر انگیزه ام 

      من از وقتی که برای چندمین  بار  وارد این چالش شدم و کامنت دوستان  رو خواندم  متوجه شدم چقدر تغییر کردم چقدر عادتهای گذشته رو یا اصلا ندارم یا کمرنگ دارم مثلا من خیلی وقته علاوه بر اینکه با چایی شیرینی نمی‌خورم بلکه  خود چایی رو هم دیگه نمی‌خورم وبهش علاقه ندارم  و یا خیلی وقته به جای اینکه بعد از خوردن صبحانه یه تیکه شیرینی بخورم. دیگه از همون اول شیرینی دلخواهم  رو  به اندازه نیازم  برمیدارم و با شیر در صبح میخورم و دیگه  ولع به شیرینی خوردن  ندارم و یا اینکه خیلی وقته به جای اینکه قبل از اومدن همسرم از سر کار و ناهار خوردن با همسرم  با ته دیگ و غذاها  و خورشت‌ها ته بندی نمیکنم و به جاش هر وقت گرسنه بودم در هر زمانی خودم غذا میکشم وبه تنهایی میخورم  و اینطور ریزه خواری کمتری دارم ویا اینکه خیلی وقته خواب بعد از ظهری ندارم که بعدش گرسنه بشم و بخوام برم سراغ قابلمه ها و کلی  سر پایی غذا بخورم چون وقتم برنامه ریزی شده هست و فقط شبها می‌خوابم  و یا خیلی وقته که چون به پسرم خودم غذا نمیدم و ایشون در خوردن کاملا مستقل هستن منم با هر بار غذا دادن به اون خودم کلی غذا نمی‌خورم و ریزه خواری نمیکنم  و……خلاصه کلی تغییرات دیگه که اگر بخوام بشمرم واقعا زیاد هستن  پس با  قدرت میگم من تغییر کردم و فوق العاده تر شدم و کلی از عادتهای اشتباهم رو دیگه الان که در دوره هستم ندارم فقط دوست دارم در یک مورد بهتر رفتار کنم اونم این هست که وقتی غذایی از نظر من خوشمزه بود و یا از اون  خوشم اومد بیشتر ازنیازم نخورم و مطمعنم این کار من و این رفتار نادرست من با بودن در این دوره  بهتر میشه .

      و اما من با وجود اینکه می‌دونم بعد از انجام این کارپرخوری  اذیت میشم ولی هر بار در این شرایط قرار می‌گیرم ممکنه تکرارش کنم و تکرارش  من رو ناراحت کرده ومیخوام تغییر کنم و اما  باید من بتونم  مزیت‌های این کارم رو بنویسم تا بدونم اون کار در همون لحظه برای من یه لذت های داره که من انجامش میدم پس من نباید ازاین کارم متنفرم باشم چون تنفر باعث میشه  این کار به من بچسبه  و بر عکس باید من با اون در صلح باشم  پس الان میگم  من چه لذتهایی  با این کار بردم و با این رفتارم  دوست میشم و از اون تنفر ندارم .:

      ۱)  من وقتی غذایی  رو دوست داشته باشم  مثل فست فود ها و ساندویچ ها زیادتر از نیازم  میخورم چون این کار لذت محدود نبودن و رژیم نداشتن رو به من میده .

      ۲)من وقتی چیبس و پفک  بخرم و یا جایی ببینم  زیادتر از نیازم میخورم چون  این کار  لذت این رو به من میده که من دارم بیخیال همه چیز  و تذکرها که  میدن و باید و نباید ها اون طور که دلم میخواد غذا میخورم  و لذت میبرم و بازم حس آزادی و رهایی  از تمام  چارچوبها رو دارم .

      ۳)من وقتی غذایی رو دوست داشته باشم  و یا خوشمزه باشه بیشتر میخورم و با این کار به این لذت میرسم که من تا قبل از اینکه  غذا تموم بشه و من دیگه طعمش رو نفهمم  من اون جور که خواستم خوردم .

      ۴)من وقتی غذایی رو دوست داشته باشم و یا خوشمزه باشه  بیشتر میخورم  و با این کار به این لذت میرسم که انگار دارم یه کار لذت بخش انجام میدم و از زندگی بیشتر لذت میبرم و بهتر استفاده میکنم .

      ۵)من وقتی غذایی و یا فست فودی و یا هله هوله ای مثل پفک و چیبس رو بیشتر از نیازم میخورم  با این کار به این لذت میرسم که  دارم انتقام حوصله سر رفتن و بی تنوعی در زندگی و کسل بودن و  یا چون پولش رو دادم و یا چون اومدم تفریح و …. رو میگیرم .

      ۶) اصلا در بعضی مواقع خاص مثل مهمانی و رستوران و یا جشن تولد و یا در مواجه شدن با یک سفره ی رنگین و یا مواحه شدن با یک غذای  خوشمزه  و …  یکم بیشتر از نیازم خوردن برای  من در همون لحظه ی خوردن  لذت بخش بوده و شایدم الان هنوز باشه و فکر میکنم در هر شرایط خاص مثل مهمانی و  جشن و … و یا در مواقع روبه رو شدن  با مواد غذایی  دلخواهم  در هر وعده غذایی  و با بیشتر خوردن. من بیشتر از زندگی خودم  لذت میبرم و حس سر خوشی و شادی  در من به وجود میاد ولی به محض آگاه شدن به کارم و زنگ هشدار. به صدا در آمدن با فشار شکمی و سنگینی و … سریع پیشمون میشم که چرا  این کار رو کردم  و اما جدیدا با بودن در دوره ها خیلی این رفتارم کمتر شده چون تمام حواسم  به  نیاز جسمم هست  ولی بازم  باید مهارتم بیشتر بشه و خطاهام   کمتر و کمتر بشه.

      من یه شگفتی ساز موفق  هستم که به زودی  رفتارهام با هدفم همسو و مطابق  میشن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/12/17 16:15
      مدت عضویت: 1321 روز
      امتیاز کاربر: 12636 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,523 کلمه

      سلاام

      من خیلی با خودم فکر کردم به اینکه گفتید ما اسیر عادتامون نیستیم . من دقیقا همین حسو داشتم با اینکه اینو بار ها شنیده بودم ولی اصلا توی ذهنم نبود که من خودم دارم با اختیار و اراده خودم بیش از حدم غذا میخورم . خیلی به ریشش فکر کردم همش به خودم گفتم منکه داشتم خوب پیش میرفتم چیشد که یهو وسط مسیر لاغری، پرخوری اومد جز عادتای بدیهیم و همش تو ذهنم تکرار میشد که : تو پرخوری عصبی داری ، تو بیماری داری و همینطوری نمیشه درمانش کرد باید یه کاری از بیرون برای خودت بکنی ولی همش این میومد توی ذهنم که استاد میگفتن اصلا چیزی به اسم پرخوری عصبی وجود نداره و هر چیزی که هست مربوط به ذهنه و مثالایی میومد توی ذهنم که کلی آدم فقط با دیدن چند جلسه فایل رایگان توی سایت علایقشون تغییر کرده بود و خیلیایی که فکر میکردن پرخوری عصبی دارن بعد از یه مدت که در معرض این آگاهی ها قرار میگرفتن میدیدن دیگه ولعی برای خوردن ندارن . من خیلی با خودم فکر کردم و دیدم اگه واقعا پرخوری عصبی یه بیماری بود که نباید با چند تا حرف جدید شنیدن و نوشتن یه سری اطلاعات رو کاغذ و یا حالا سایت این بیماری حل میشد! مگه وقتی یه نفر دستش شکسته با فایل گوش دادن و نوشتن درباره ی چیزای جدیدی که یاد گرفته ، استخون دستش جوش میخوره؟! پس این بیماری ای که توی ذهنم واسه خودم ساخته بودم و اسمشم گذاشته بودم پرخوری عصبی واقعیت بیرونی نداشت و تنها چیزی که بود توی ذهنم بود . دست شکسته واقعیت عینیه و با فایل گوش دادن درست نمیشه ولی پرخوری عصبی چیزیه که خیلی ها با گوش دادن این فایلا تونستن بر طرفش کنن تازه نه اینکه پرخوری رو بر طرف کنن و به قصد اون کاری انجام داده باشن بلکه در امتداد مسیری که داشتن یه روزی چه از گفته ی دیگران چه خودشون ، متوجه شدن که دیگه علاقه ای به بیشتر خوردن ندارن و این کامل حل شده .

      اگه پرخوری یه چیز ذهنی نبود امکان نداشت با انجام تمرینات مربوط به ذهن و باورساختن حل بشه . 

      خلاصه اول برای خودم حلش کردم که پرخوری عصبی بیماری ای نیست که با قرص و دارو و روانپزشک حل بشه هر چند میشه گفت پرخوری عصبی اصلا بیماری نیست مثل اینکه به یه نفر بگی چون هر روز نماز میخونی بیماری! برای یه نفر نماز خوندن جز عادتاش شده برای یه نفر پرخوری و هر دو شخص دارن یه کاری رو هر روز تکرار میکنن و شاید فکر کنن دست خودشون نیست . 

      دوم اینکه ریشه یابیش کردم ؛ من از اولای مهر امسال به خاطر تصمیمی که توی زندگیم برای خودم گرفتم خیلی نگران بودم اینکه اصلا ارزششو داره؟ اینکه اگه نتیجه نده چی؟ و هزار تا فکر دیگه همشون هجوم اوردن به مغزم و من یادم نمیاد خود آگاه بوده باشه اما شروع کردم عادتای خیلی وقت پیشم که فکر میکردم آرامش بخشن رو انجام میدادم و تازه چند روز بود که از تصمیمم میگذشت که من کرونا گرفتم گرچه میدونم این بیماری ای بود که به خاطر از تعادل خارج شدن ذهنم به سمت خودم کشیدمش و با اراده ی خودم بیمار شدم چراکه در ذهن الهی و در دنیایی که با ارده ی خدا پیش میره بیماری وجود نداره و من چون میخواستم با ارده ی خودم زندگیمو اداره کنم نگران شده بودم و ناراحت بودم خیلی ناراحت بودم ، احساس تنهایی و دور افتادن میکردم بیمار شدم و همون زمانا بود که یادم میاد کم کم شروع کردم به بیشتر خوردن یادمه یه بسته خرمای چند کیلویی رو توی یکی دو هفته تموم کردم هر بار میرفتم سر ظرفش 15-20 تا خرما برمیداشتم میخوردم و چون مریض بودم به خودم میگفتم اشکال نداره بخور تقویت میشی و این کار کم کم شد جز عادتام پس اگه بخوام لذتایی که این کار برام داشت رو بگم یکیش این بود که در مراحل اول هم از خوردنش احساس رضایت داشتم و هم بعد از اون. انگار توی ذهنم این بود حالا که به خاطر تصمیم جدیدت قراره کلی سختی بکشی پس باید یه جور دیگه لذت منو تامین کنی و برای ذهن قدمیه من خوردن و پرخوری یکی ازون لذتای خیلی ناب بود اون قسمت ذهنم که مسئول لذت بردنه منه و پرخوری باهم رفیقای قدیمی بودن که بعد از چند ماه تازه همو پیدا کرده بودن و چون من کنترلو داده بودم به اون بخش ذهنم، اونم همش دلش میخواست با اون رفیق قدیمیش وقت بگذرونه و همیشه جلوی چشمش باشه. پس وقتی اون قسمت ذهنم میگفت تو الان شادی منم شاد بودم و چند دقیقه به چیزای بیرون از محدوده لذت بخش خودم فکر نمیکردم و دقیقا از لحظم لذت میبردم. بعدا این رفتار برام عذاب آور شد چون دیدم واکنش اطرافیانم بهم تغییر کرده و مثلا مامانم با تعجب بهم نگاه میکرد و میگفت این هسته خرماهای توعه؟ منم با خجالت میگفتم آره ولی یکمم ذوق میکردم که توانایی دارم این همه خرما رو توی یه روز بخورم . البته مامانمم رضایت داشت چون من چندین ماه بود که به درست رفتار کردن عادت کرده بودم و اصلا یادم نمیومد پرخوری چی هست و همیشه مامانم حرص میخورد که تو هیچی نمیخوری و ببین چقد ضعیف شدی و بعد میدید که من بعد مدت ها که این رفتارو نداشتم کلی چیز خوردم خب معلومه که تو خانواده ای که خوردن=همه چیزه و هر کی بیشتر میخوره قوی تر و بهتره مامان و بابام هم از دیدن من توی اون وضعیت خوشحال میشدن . خلاصه گذشت و من به این رفتار خودم رسیدگی نکردم و سرم مشغول به چیزای غیر از آموزش های لاغری با ذهنم شد و الان که اینجام از این رفتار خودم ناراحتم وگرنه قبلش این رفتار به شدت برام لذت بخش بود الانم لذت بخشه ولی فقط در حین انجامش و حالا میخوام بگم پرخوری کردن و بیشتر از نیاز بدنم خوردن چه لذتای دیگه ای برام داره؛

      یکی دیگش به جز اینی که توضیحشو دادم و گفتم باعث آرامشم میشد اینه که میتونستم فرار کنم و بشینم با اون دوتا رفیق قدیمی کلی خوش بگذرونم بدون اینکه توی اون لحظه ها به فکر هزاران مسئولیتی باشم که روی دوشمه.

      پرخوری برام مثه زنگ تفریحه چطور بچه ها توی مدرسه کل زمان کلاسو به عشقه زنگ تفریحا سر میکنن؟ منم دقیقا همین طورم و تمام زمانی که دارم کارامو انجام میدم به عشق اینه که یکم از اون حجم غذا و خوراکی هایی که توی زنگ تفریح قبلی در حد ترکیدن خوردم کم بشه و من کوچک ترین دستوری مبنی بر اینکه الان وقته خوردنه دریافت کنم و سریع از سر کارام پاشم و برم چیز بخورم. هر چی بیشتر پرخوری کنم بیشتر زنگ تفریح دارم و این یعنی زمانای بیشتری هست که من خوشحالم. پس پرخوری برای من تداعی کننده ی خوشحالیه و احساس میکنم دارم کاری رو انجام میدم که احساس خوبی بهم میده.

      یکی دیگه از لذتاش اینه که من وقتی دارم چیز میخورم دقیقا توی لحظم همیشه دلم میخواست طبق چیزی که بقیه میگن توی لحظه زندگی کنم ولی همیشه یه گوشه ی ذهنم یا حسرت گذشتست یا نگرانی های آینده اما وقتی دارم میخورم به هیچ کدوم اینا فکر نمیکنم حتی وقتایی که به خودم میگم نخور بعدا پشیمون میشی سریع این حرفا از ذهنم میره کنار و برمیگردم سر لذتی که داشتم میبردم پس پرخوری باعث میشه از اون لحظه ای که توشم لذت ببرم و توی لحظه زندگی کنم.

      یکی دیگه از خوبیاش رضایت بقیست مخصوصا مامان بزرگم. مامان بزرگ من عاشق دیدن بقیه در حالت خوردنه همیشه دلش میخواد بقیه و خودش در حال خوردن باشن و مدام به همه اعضای خانواده خوراکی تعارف میکنه و من وقتی پرخوری میکنم صدای مامانجونمو میشنوم که بهم میگه بخور خوبه . بابا تو که چیزی نخوردی . من عاشق چیز خوردن صباعم که همه چیزو با اشتها میخوره . یا وقتی به بچه های دیگه میگه از چیز خوردن صبا یاد بگیرید البته اینا بیشتر مربوط به بچگیمن ولی الانم کمو بیش همینطوره و همین به من یاد آوری میکنه که من با این کارم رضایت یه نفرو جلب کردم پس من پذیرفته شده و دوست داشتنیم برای اون شخص و این احساس برای آدم یاد آور چیز خوبیه اینکه بدونی توی این دنیا یه نفر هست که پشتته و هواتو داره و هر کار بکنی بازم ازت رضیه حسیه که همه دنبالشن و من وقت پرخوریم این احساسو دارم.

      یکی دیگه از خوبیاشم اینه که وقتی پرخوری میکنم زود به زود گرسنم نمیشه و مجبور نیستم از جام پاشم برم چیز میز بردارم بخورم.

      یکی دیگه از چیزایی که پرخوری رو برام جذاب میکنه احساس ثروتمند بودن و دارا بودنه من اگه آدم فقیری بودم که نمیتونستم این همه غذا درست کنم و بخرم و بخورم پس وقتی پرخوری میکنم به من نشون میده که من آدمیم که میتونه بیشتر از حد عادی خرج کنه و به خودش برسه همیشه وقتی بچه بودم توی کارتونا یه پادشاه چاقو نشون میداد که یه تیکه رون مرغ سوخاری توی دستشه و گازش میزنه و میخورتش. وقتی پرخوری میکنم احساس میکنم همون پادشاهم که تونسته این همه غذا بخوره .

      فعلا همینا به ذهنم میاد و بی صبرانه منتظر فردا بشه تا جلسه ی بعدی رو ببینم

      ازتون ممنونم استاد عزیز 

      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/07/16 10:50
      مدت عضویت: 1600 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 805 کلمه

      سلام🙂

      نکته مهمی که من یاد گرفتم باز هم اهمیت مسئولیت پذیری هست که اگه من رفتاری رو انجام میدم که تکرار شده و تبدیل به عادت من شده و من خوشم نمیاد ازش و مایه عذابم شده باز هم این خود من هستم که آگاهانه دارم اون رو انجام میدم و اون رفتار عادتی من اصراری نداره با من همراه بشه…اتفاقا چون ازش بدم میاد بیشتر هم همراهم میشه …

      اولین قدم برای اینکه این عادت خیلی راحت و بدون جبر از من جدا بشه اینه که من بپذیرم که این عادت رو خودم بوجود آوردم و خودم هم هستم که اونو تکرارش میکنم و وقتی به گذشته ام برگردم میبینم که اولین بارهایی که اونو انجام دادم خیلی هم ازش لذت میبردم و چون لذت بردم تکرار کردم ….واونقدر تکرار کردم که حالا دیگه ازش بدم میاد و فکر میکنم این رفتار از اول هم برم عذاب آور بوده در صورتیکه اینطور نیست و کاملا برعکسه اولین دفعات به خاطر لذت بردن بوده که انجام دادن و تجربه لذت بخش اون باعث شده باز هم انجام بدم ….ما تا از چیزی لذت نبریم تکرارش نمیکنیم ….اون احساس لذت هست که برامون خوشاینده و دوس داریم باز هم تجربه اش کنیم پس انجامش میدیم تا دوباره همون لذت رو تجربه کنیم

      توجه من به نافرمیها از اول به صورت توجه من به اجزای بدنم بوده حالا چه در آینه چه در لباس…و اینطور بوده که من از دیدن خودم و اندامم در آینه و درلباسها لذت بردم از اندام زنانه خودم لذت بردم و این لذت باعث شده بارها در طول روز خودم رو جلوی آینه چک کنم از روبه رو از پهلوی راست از پهلوی چپ خلاصه از زوایای مختلف….یا لباسی که پوشیدم که دوسش داشتم و اون لباس در تن من خیلی زیباتر شده و جلوه بیشتری پیدا کرده اصطلاحی که فروشنده ها به کار میبرن که فلان لباس تن خورش خیلی قشنگه از همین جا میاد لباسها وقتی به تن میرن جلوه پیدا میکنن وخودشون به تنهایی آنچنان جلوه ای ندارن روی تن و اندام که میرن ارزش پیدا میکنن و برشها و دوختهای ظریفشون جلوه نمایی میکنه…و اینجاست که لباسی که میپوشیدم در آینه زیبا تر خودش رو نشون داده

      به نظرم اینکه در نظر دیگران هم زیبا و جذاب و دوست داشتنی باشیم در اینهمه توجه و دقت به پوششمون بی تاثیر نبوده چون همه ما به خاطر اینکه در اجتماع مورد تایید و پذیرش باشیم ناخودآگاه دوس داریم در نظر دیگران هم بیشتر به چشم بیایم و یه جورایی مورد توجه باشیم البته که مثل هر رفتار دیگه ای افراطش معقول نیست ولی در هر حال مورد توجه و تایید و مخصوصا تحسین دیگران بودن برامون مهمه و سعی میکنیم که در ظاهر خوب و مقبول باشیم.

      همه این دلایل در ابتدا باعث توجه من به اندامم در اینه و درلباسها شدن و برام هم لذت بخش بودن

      به مرور با تذکر بقیه به اینکه فلانی داری چاق میشی یا شکمت زده بیرونا….یا انگاری لباسهات برات تنگ شدن و….این حرفا توجه من به جای توجه به زیباییهام رفته روی توجه به نافرمیهام مثلا شکمم چقدر توی آفسایده اونم از زوایای مختلف ….یا توی لباسها با طرحها و رنگهای مختلف چقدر چاقتر یا جمع و جورتر میشم و به مرور با توجه به اینها جلوی آینه هم که رفتم چه توی خونه چه توی اتاق پرو مغازه ها چه جلوی مغازه ها و خانه هایی که شیشه رفلکس دارن همش توجه ام به این بوده که توی لباسهای مختلف با رنگ و طرح و مدلها ی مختلف چطور به نظر میرسم آیا جایی از بدنم بیرون زدگی داره ؟؟؟؟آیا در فلان لباس چاقترم؟؟؟؟ آیا فلان طرح جمع و جورتر شدم یا چاقتر؟؟؟؟؟ و همینها باعث شده که حتی برم سراغ لباسهای با رنگهای تیره  و طرحهای راه راه و جنس پارچه های لخت یا کلا برم سراغ خیاطی به جای خرید راحت از مغازه…

      خوب با این اوصاف متوجه شدم که توجه به نافرمیها که عادت من شده یه سری مزایا برام داشته مثل اینکه توی انتخاب لباس مدل طرح رنگ وجنس پارچه دقت منو بالابرده و اتفاقا علایق و سلیقه ام رو در هر مورد پیدا کردم…

      دوم اینکه توجه به نافرمیها باعث شده یه جورایی مواظب باشم که چاقتر نشم که بیرون زدگیها بیشتر نشن…پس یه جورایی برای حفاظت از خودمن بوده

      سوم اینکه وقتی رفتم سمت خیاطی هم انواع مختلف طرحها و مدلها رو توی اینترنت سرچ میکردم و طرح مورد علاقه ام رو سفارش میدادم به خیاط و هم سر دکمه و بقیه اکسسوریها سلیقه و جنس مورد علاقه خودم رو پیدا میکردم

      چهارم اینکه به مرور زمان کمدم پر شده از طرحها و رنگها و جنسهای مورد تایید خودم که از پوشیدنشون احساس خیلی خوبی داشتم

      پنجم اینکه خیاطم همیشه به من میگفت که اندام شما خیلی برای خیاطی عالیه و وقتی لباسی به تن شما میدوزیم خیلی زیبا میشه چون تن خورش خیلی عالی میشه و همین حرف خیلی احساس خوبی به من میداد…🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1400/06/02 07:35
      مدت عضویت: 1365 روز
      امتیاز کاربر: 18332 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 785 کلمه

      فایل “مزایای عادت مورد نظر (قسمت دوم-1):”

      لذتهایی که تکرار رفتار “خوردن چای با کیک و یا خرما و یا بیسکویت و یا دونات donut و یا شیرینی ” من تا حالا داشته است را من به صورت جواب و سوال از خواننده(که شخص خودم است) نوشته ام.

      البته خودم سوال میکنم و خودم هم جواب میدهم ، ولی فکر میکنم برای شما عزيزان هم مسیر، طرح سوال و جواب جذاب تر باشد.

      از وقتی 5 ساله بودم مادرم من رابرای خریدهمراه خودش میبرد.مادرم یک زنبیل قرمز رنگ بزرگ پلاستیکی داشت که دوست داشت من همراهش برم تا وقتی زنبیل سنگین شد ،من سمت دیگر زنبیل را بگیرم و کمکش کنم.

      پدر من هيچ وقت ماشین نداشت ،البته هنوز هم ندارد چون از رانندگي میترسد ، بنابراین همه خرید خونه را مادرم با پای پیاده و یک عدد زنبیل انجام میداد.

      من چون فقط 5 سال داشتم ، خسته میشدم و هروقت مادرم من را خسته میدید به من میگفت” اگر این دفعه کمکم کنی برایت یک عدد شیرینی رولت خامه ای میخرم. “بعد هم برام می خرید.

      یک شیرینی مخصوص خودم که در راه برگشت تا خانه میخوردمش.

      چرا طعم این شیرینی برایم لذت بخش بود؟چرا هنوزم توی شیرینیهای تر ،شیرینی رولت خامه ای را دوست دارم؟ چرا هر وقت به ایران سفر میکنم ،دوست دارم از قنادی یا شیرینی فروشی، یک عدد شیرینی رولت خامه ای بخرم، هر چند صاحب مغازه ممکن است برای خرید ان یک عدد بهم لبخند بزند؟

      چون در سن 5 سالگی فشاروزن زیاد اوردن یک زنبیل سنگين با پیاده روی حدود 45 دقیقه تا 1 ساعته مرا از پادر میاورده و این شیرینی از محبت مادرم فقط مخصوص من خریداری میشده ،پس طعمش برای من لذت بخش بوده است و در ذهنم نقش بسته است.

      چرا من الان اتصميم گرفتم که برای تمرین اول ،موقع خوردن چای ، فقط یک برش از کیک و یایک عدد خرما و یا یک عدد بیسکویت و یایک برش donut یا یک عدد شیرینی بخورم ؟

      جواب خیلی مشخص است چون مادرم با خرید تقریبا هفته ای 3 تا 4 بار این رفتار، شیرینی خریدن را برای من تکرار کرده است تا جاییکه ان به راحتی درمن به عادت تبدیل شد.

      من از خوردن خود شیرینی خامه ای به تنهایی لذت نمیبردم ،بلکه از اینکه محبت مادرم مختص به من داده میشد و من از خستگی هلاک میشدم لذت میبردم.

      چرا فقط محبت مادر من در این خرید شیرینی خلاصه میشد ؟

      چون خواهر من یکسال از من کوچکتر بود و به محض رسيدن ما به خانه دوباره همه توجه های مادرم صرف خواهرم میشد و من اینقدر با او مقایسه میشدم و اینقدر از شنیدن جمله “تو بزرگتری ، تو ببخش” به ستوه میامدم که ديگر حتی از خودم متنفر میشدم.

      چرا هنوز سالها بعد که من بزرگتر شدم ، هنوزتا مدتها ،دسر مورد علاقه من کیک بود؟

      باز هم دلیلش واضح است. ذهن ناخوداگاه ما با احساس کار میکند و همانگونه که داستان مرا شنیدید، مادرم با خرید شیرینی به من عشقش را نشان میداده است ، پس چون در من احساس محبت و هیجان عشق مادر ایجاد میشده ، همیشه خوردن شیرینی یا بعدها کیک بهم حس خوبی میداده است.

      ایا تکرار این رفتار از طرف مادرم باعث عادت رنج اور در من شده است ؟

      جواب  باز هم مثبت است.من دقيقا یادم است که گاهی حتی از خرید شیرینی سر بازمیزدم تا مادرم مرا با تاکسی خانه ببرد. فکر میکنم شاید یکی 2 بار موفق شدم که نظرش را عوض کنم ولی بیشتر همواره داستان خرید و یک شیرینی تکرار میشد.

      چرا ؟

      چون مادرم خانه دار بود و اعتقاد داشت که باید پول را بیخودی خرج نکرد و عاشق پس انداز بود. او همیشه دوست داشت که برای روز مبادا پول کنار بگذارد و همیشه پول جایی داشته باشد.

      الان با انکه پدرم بازنشستگي میگیرد و فقط 2 نفردر خانه هستند ، هنوزم خواهرم گاهی که بهشون سر میزند میگوید ،که پدر و مادرمون یا در تاریکی نشسته اند وبیشتر لامپها را خاموش کردند ، ویا کولر خاموش است وخودشان را باز میزنندویا هر 2.

      دوستان ذهن ما قویترین عضو بدن ماست ، من در حدود یکسال تمرینهای دوره ورود به سرزمين لاغرها و پاکسازی ،ازسایز Large به سایز Small رسيده ام چون تمرینهای ذهنی را مو به مو انجام داده ام و حتی یکروز را جا نداخته ام.

      امروز هم وقتی برای خودم سر کار چای ریختم و با یک عددبیسکویت خوردم ، یک نگاهی به خرما کردم و گفتم من چالش دارم ، پس فقط یکی از شماها را میخورم.  

      شاید برای خودم خنده دار بود ولی واقعاً با یک عدد بیسکویت ساقه طلایی همان احساس سیری کردم که با 4 تا 5عدد ان همیشه میخوردم.

      اینقدر این تمرینها اسان، ولی عالی و تاثیر گذار است که اگر من سالها از موثر بودنش بنویسم ، بازهم کم گفته ام.

      بسیار سپاسگزارم استاد بزرگوار.خدا قوت. دست حق پشت و پناهتان.  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شقایق
      1400/05/26 16:15
      مدت عضویت: 1141 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 818 کلمه

      قبل از توضیح هر مطلبی میخوام  برای خودم روشن کنم عادت یعنی چی ؟ و اصلا چگونه در من ایجاد شده ؟ عادت یسری رفتار ه و به علت اینکه من واقعا دوسشون  داشتم تکرارشون  کردم و در من تبدیل شد به عادت پس اصلا چیز بزرگ و غول بی شاخ و دمی نیست و قطعا وقتی من خودم ساختمش راحتم میتونم تغییرش بدم یا کلا بزارمش کنار اما نکته ی مهم اینه که من  واقعا از این رفتار لذت میبرم که تکرارش کردمو تبدیلش کردم به عادت یعنی از اول واسم ترسناک و عذاب آور نبوده خب با این تفاسیر میخوام یه رابطه ی دوستانه با عادتایی که فکر میکنم منو چاق کردن  بر قرار کنم

      حالا میریم سراغ این عادتها

      از دیروز که فایل و گوش دادم  دارم  بدنبال یک عادت میگردم که از نظر خودم باعث چاقیم شده باشه اما  من هیچ وقت عادت بدی مثل پر خوری  یا بد خوری  نداشتم ولی با خودم میگم پس چرا لاغر نیستم

      چون چاقی من هیچ ربطی به عادتهای بد غذاییم نداشت البته در قسمت اول گفتم من یه عادت داشتم که اگر برای تک تک خانواده ام غذای جداگانه ای میپختم از هر سه نوع غذا خودم میخوردم ولی به مقدار کم و اصلا چیزی نبود که من بخوام بعدش عذاب وجدان  بگیرم

      پس از اینجا نتیجه میگیرم عادته بده من همون عذاب وجدان بعد از غذا بوده

      یا مثلا میگم چون  عادت کردم هر سه وعده غذامو بخورم چاق شدم که باز هم  چون مقدار غذای من همیشه در حد نیازم هست و اصلا نمیتونم بیشتر بخورم پس اینم  عادت بدی به حساب نمیاد فقط ترسی که از خوردن ۳ وعده غذا دارم منو چاق میکنه

      یعنی رفتار و عادات من تماما بستگی به یکسری فرمولای غلط موجود در ذهن که از آثار رژیم در ذهنم به جا مونده هست چون اون

      محدودیتهایی که در رژیم داشتم باعث  این ترسیدن ها و عذاب وجدانها شد .

      پس  دو فرمول اشتباه من ترس از خوردن قبل از غذا  و عذاب وجدان بعد از غذا ست

      خب بعد از اینکه این دو فرمول و  شناختم حالا  میام سراغ رفتارایی که این دو فرمول و در ذهنم پررنگتر  و قوی میکنه  و جلوی لاغری منو میگیره

      عادت اول ، خوردن چند نوع غذا ،

      خب  من از خوردن غذاهایی که می پزم کاملا لذت میبرم از اینکه میتوانم در  آنه واحد  سه نوع غذا اماده کنم که همه ی اعضای خانواده ام بخورند و لذت ببرند ، از اینکه برکت و فراوانی خداوند را میبینم واقعا شکر گزاری میکنم و این کاملا حس خوبی به من میده

      خب حالا چه ایرادی داره من از هر سه نوع غذا تست کنم . چون خودم میدونم که نیازم چقدره  و جوری تنظیم میکنم که نمیتونم بیشتر ازحدم بخورم و کاملا نا خوداگاه ذهنم میدونه  اشتهام چقدره و با اینکه سه نوع غذا رو میخورم ولی اگر روی هم گذاشته بشند کاملا اندازه ی نیازم هست

      پس اصلا نباید عذاب وجدان بگیرم ، چون من هرگز زیاده خواری نمیکنم . تازه فوقش اگرم زیاد خوردم ، دستگاه گوارش و دفع کارشو به خوبی انجام میده پس من با این عادت کاملا اشتی میکنم چون لذت میبرم پس عذاب وجدان کاملا بی معناست

      مورد دوم ، ترس از خوردن هر سه وعده ی غذایی در روز  بود  خب خیلی روزها شده من صبحانه. نمیتونم بخورم ، چون  اخر شبها میوه میخورم صبح ها اشتها ندارم اما حالا یکروز بیام و بخورم چرا ترس مگه اشکالی داره ،  من که کاملا  نیازمو میدونم خب اون روز دوست دارم میخوام سه وعده غذامو بخورم ،  فک نکنم موردی باشه یه زمانی وقتی هنوز باورای غلط  تو ذهنم  تشکیل نشده بود

      حدودای سن ۴ تا ۱۱ سالگیم بخاطر اینکه پدرم به هر سه  وعده  غذا خیلی اهمیت میدادمن *بی واهمه* میخوردم و خیلی هم لاغر بودم و از یه زمانی این ترسا شروع شد که زیاد بخوری  چاق میشی❌ و ترس از خوردن وعده ها در من شروع شد خب طبق این مسیله خوردن هر سه وعده به اندازه ی نیازم هم اصلا ترسی نداره

      وای که چه حس خوبی پیدا کردم وقتی  با این دو عادت به صلح رسیدم ، وقتی فکرشو میکنم در هنگام انجام این رفتارا اصلا رنجی وجود نداره و فقط لذت بوده و حال خوب

       درسته قبلش میترسیدم ولی اگه ادم از چیزی یا کاری  بترسه طبیعی که انجامش نمیده خب وقتی من این رفتار و انجام میدم تازه خیلی هم خوشحالم پس حتما یه ترس ساختگی تو ذهنمه دیگه

       که باید با این ترسه کنار بیام نه رفتاره این ترس ساخته ی همان رژیمهای بیخوده

       باید مدام به خودم بگم  تو الان چند وقتی میشه وارد مسیر ذهنی واسه لاغری شدی و  میدونی تو این مسیر همه چیز با عشق و لذت و احساس خوبه که بدست میاد

       پس بیا و با این ترسای بیخودی کنار بیا و سعی کن باهاشون به صلح برسی همینطور با عذاب وجدان های بعد از خوردن. اونم  دقیقا همینه  اینا فقط ساخته ی یسری افکار پوچن پس وقتی باهاشون کنار بیای و نخوای باهاشون بجنگی خودشون آرووم آرووم کنار میرن

      این فرمولا و به دنبالش این عادات فقط ساخته ی ذهن خودم بود و هرگز بر من تحمیل  نشده و نیست پس اگه باهاشون به آشتی برسم  قطعا از بین خواهند رفت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار علیرضا معینی
      1400/05/20 13:01
      مدت عضویت: 994 روز
      امتیاز کاربر: 81
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,026 کلمه

      سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی 

      عادتها رو ما داریم انجام میدیم . 

      اون عادت به زور بر ما تحمیل نشده . 

      درون ما تنوع رو دوست داره . 

      ما از رفتار زده شدیم به خاطر تکرار اون . 

      این رفتار چه مزیتها و چه لذتهایی برامون  داشته  ؟ 

      قانون اول برای تغییر دادن هر عادتی اینه که یه رابطه ی صمیمی با اون عادت برقرار کنیم . 

      گام اول : یک رابطه ی دوستانه با رفتار داشته باشیم . 

      تکرار اون رفتار چقدر شما رو شاد کرده و چقدر براتون لذت بخش بوده . 

      حداقل ۵ مورد از تکرار این عمل چه لذتهایی بردید . 

      در گام قبل من رفتاری که میخوام ترک کنم عذاب وجدان بود . من از عذاب دادن خودم چه لذتی بردم ؟ 

      من وقتی  از زاویه ی ذهن چاق به رفتارم نگاه میکردم رفتار برام  رنج آور بود . حتی با اینکه ازش لذت میبردم اما به قول شما با وجود اینکه از رفتار لذت میبردیم اما بعدش برامون رنج اور بود . 

      خب من میخوام عادت به رنج کشیدن رو از خودم پاک کنم . 

      پس ابتدا باید با این رفتار به صلح برسم . 

      رنج کشیدن برای من چه مزایایی دارد ؟ 

      من با رنج کشیدن  در حقیقت به خودم آرامش میدادم .

      رنج از رفتار نامناسب خودش یه رفتار نامناسب بود اما من با عذاب وجدان تاثیر رفتار نامناسب قبلی رو برای خودم کم می کردم . 

      پس در حقیقت دیدگاه من نسبت به رفتار قبلی که همون خوردن بود برای من تکراری و ناخوشایند شده بود . 

      امروز یه باور عالی در متن شما پیدا کردم 

      در واقع تکرار رفتاری که برای من لذت بخش نبود رنج آور شده است اما به دلیل فرمول اشتباه ذهنی که ” من اسیر عادت هایم هستم” قادر به تغییر آن رفتار نیستم.

      علت اینکه خوردن ها در اغلب مواقع برای ما رنج آور شده بود به خاطر ترس ما از چاقتر شدن و به خاطر اینکه دیگر نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم بود . 

      من اسیر عادتهایم هستم باوری هست که در اغلب ما وجود دارد در حالیکه ما خود سازنده ی عادت هستیم . 

      و لذت بردن از عادت سبب تکرار اون عادت شده . 

      در هر بار ما موقع انجامش لذت میبردیم حالا بعدش با رنج کشیدن میخواستیم به خودمون اینو بگیم که این رفتار رو دوست نداریم انجامش نده  . 

      ولی باز موقع خوردن چون میخواستیم لذت این رفتار رو بچشیم باز بیشتر میخوردیم اما با خوردن بیشتر و لذت بردن بیشتر رنج ما بعد از رفتار بیشتر میشد . 

      پس من برای برطرف کردن عادت رنج کشیدن ابتدا باید با عادت خوردنم به صلح برسم . 

      یک انسان متناسب با خوردنهای خودش در صلح است و هیچ گاه رنج نمی کشد . 

      من خیلی وقتها پرخوری نمیکنم بلکه احساس پرخوری می کنم  . احساس پرخوری داشتن هم یک عادت غلط و در مسیر چاقیست . 

      اما من فقط قرار است یک رفتار را تغییر دهم ان هم عذاب وجدان بعد از خوردن هست . پس باید مزیتهای این رفتار را بنویسم . 

      ۱- دلیل اول را در بالا نوشتم . عذاب وجدان به من ارامش میداد تا تاثیر پرخوری در همان لحظه بر من کمتر شود . 

      ۲- عذاب وجدان سبب میشد حداقل تا زمانیکه من این حس رنج را داشتم به خودم اجازه ی خوردن بیشتر  نمیدادم .

      ۳- عذاب وجدان سبب میشد من کمی نسبت به رفتارهایم فکر کنم و اینکه کاری کنم تا این رفتارها را ترک کنم گرچه هیچ وقت موفق نمیشدم چون راه آن را نمیدانستم اما همان درخواست دادنها برای تغییر ، سبب شد که من الان اینجا باشم و به این فایلهای عالی هدایت شوم و راه تغییر عادت را به شیوه ی صحیح جذب کنم . 

      ۴- عذاب وجدان سبب میشد من کمی فشار ناشی از رفتار نادلخواه را روی خودم کم کنم و کمی از سنگینی بار اضافه وزن را بر وجودم جبران کنم . کمی به خودم بیایم و برای آن لحظاتی که این حس با من بود احساس اراده ی بیشتری می کردم و حسم به خودم بهتر میشد . در حقیقت من با عذاب وجدان هم به احساس لذت میرسیدم . 

      ۵- عذاب وجدان در من سبب میشد که برای زمانهایی که این احساس را داشتم از مسیر چاقی تغییر جهت میدادم . توجهم را از روی خوردن بر میداشتم و به کارهای دیگر در زندگی می پرداختم و حداقل تا زمانیکه این حس با من بود احساس ولع سمت من نمی آمد . گرچه به خاطر صلح نبودن با حس عذاب وجدان باز هم رنج می کشیدم اما الان که فکر می کنم میبینم این حس تا هنگامی که با من بود برای من رنج نداشت وقتی من با این حس کمی حالم بهتر میشد دوباره افکار چاق کننده سراغم می آمدند و پروسه تکرار میشد. در حقیقت من با عذاب وجدان میخواستم این احساسات چاق کننده را پاکسازی کنم . 

      خدای من عذاب وجدانی که من همیشه با آن مشکل داشتم و نگاهم به آن بد بود چقدر مزیت برای من داش . 

      آرامش ، تغییر رفتار ، تغییر فکر و درخواست راه صحیح تغییر عادت و هدایت شدن به اینجا ، احساس لذت ، احساس خوب به خود ، پاکسازی و اگر باز هم بشمرم قطعا مزیتهای دیگر این رفتار را هم پیدا می کنم . 

      چقدر این تمرین عالی بود و حس مرا نسبت به عادت  عذاب وجدان خوب کرد . 

      خب حالا من میخوام یه رابطه ی صمیمی با این عادتم برقرار کنم . 

      من دست دوستی به سمت این عادتم دراز می کنم . سلام رفیق حالت چطوره ؟ ممنون که باهام این همه مدت همراه بودی و منو هدایت کردی به این فایلها . 

      ممنون که این همه مدت برای من کار کردی . ببخش  من و که همیشه از تو بدم می آمد و به مزایای تو برای خودم پی نبرده بودم . 

      من حقیقت تو را یافتم و فهمیدم اول اینکه تو را خودم ایجاد کردم و دوم اینکه تو برای رنج من نیامده بودی بلکه برای خدمت کردن به من آمده بودی . برای اینکه به من احساس بهتر و عزت نفس بیشتر بدهی برای اینکه مرا پاکسازی کنی . 

      من اکنون حقانیت تو را یافتم و متوجه شدم تو بسیار خوب هستی و دوست صمیمی من هستی . دوستی که خیلی جاها به من کمک کرد تا من احساسم به خودم بهتر شود . ازت ممنونم . دوستت دارم . 

      این تمرین خیلی تمرین خوبی بود . از لطف شما ممنونم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/03/02 18:02
      مدت عضویت: 1649 روز
      امتیاز کاربر: 28031 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,011 کلمه

      عادتهای زیادی در ما هست که همه منشا تکراری دارن و این عادتها رو ما داریم هر روز  انجام میدیم و گرنه  اونها برما مسلط نیستن و اما  این عادت  که ما رو اذیت میکنه و  ما داریم هر روز  انجامش میدیم  باید بدونیم  اصلا اینطور نیست که اون عادت به ما تحمیل بشه .

       

      یه رفتار وقتی زیاد تکرار بشه برای ما آزاد دهنده میشه حتی  یه فیلم زیبا  وقتی خیلی تکرار بشه برای  ما  اذیت کننده میشه چون درون ما تنوع رو دوست داره .

      پس این رفتار که من رو اذیت میکنه این  رفتار  رفتار بدی  نیست ولی تکرارش  هست که ما رو اذیت کرده و بد هست .

      پس اول مشخص کن اون رفتار چه مزیت و لذت هایی برای ما داره و چون خیلی برای  ما لذت داشته  که بارها تکرارش کردیم و حالا اذیت شدیم و  اما زمانی که انجامش می  دادیم خیلی هم برای ما لذت بخش بوده .

      از هر چی بترسی سرت میاد و از هر رفتاری تنفر داشته باشی اون میچسبه به شما و نمیشه تغییرش بدی پس اول با این رفتارت که مرتب تکرارش میکنی یک رابطه ی دوستانه داشته باش و بگو چقدر این رفتار حال شما رو خوب کرده ( این یک فن هست برای در صلح بودن با این رفتار )

      پنج مورد بنویس که از تکرار این رفتار چه لذتی بردی و باید رابطه ی دوستانه برقرار کنی و نباید ازش تنفر داشته باشی 

      من وقتی  پیغام سیری رو درک میکنم   ولی چند لقمه اضافه تر میخورم و این کار چه لذتی برام داره ؟؟

       فکر کنم این  کار برای من هنور یه حالت آزادی در خوردن هست که ببین سیرم ولی بازم میتونم بخورم 

      و یا این لذت رو داره که من به حد سیری غدا میخورم ولی سیری در ذهن من هنوز غلط معنی میشه یعنی درد شکم و سنگینی 

      واین کار این لذت رو داره که من هنوزم در ذهنم ترس از نبودن این غدا در وعده ی بعدی   هست  پس زیاد تر میخورم که اگر نباشه و تموم بشه من خوب خورده باشم .

       

      فکر کنم این کار این لدت رو داره که خوردن زیاد مساوی با شکستن یه سری محدودیتهاس و چهار چوبهای رژیم در ذهن من  هست 

      فکر کنم این کار  وقتی از غدایی در ذهنم خاطره داشته باشم بیشتر هست و میخواد بگه لدت بردن از این عدا یعنی زیاد خوردن 

       در کل فکر کنم این کار که چند لقمه اضافه تر از نیاز میخورم این لذت ها رودر ذهنم   برام  داره که بیشتر خوردن برام مساوی هست با نبودن در هیچ چهار چوب و ررژیم  و محدودیت و ترس از نبودن غدا  که من رو وادار میکنه بیشتر بخورم و یا خاطره داشتن از اون غدا و یا تحریک شدن که من رو وادار به خوردن چند لقمه اضافه میکنه و  با این کار  گفتم به خودم که  بببین به  هر اندازه که خواستم خوردم و لاغر هم هستم و این قشنگی لاغری با ذهن هست(اما  برای همین هست فکر کنم یک ساله و نیم هست در سایتم ولی هنوز یه مقدار کم تا تتناسب  کامل فاصله دارمدر حالی که کل اصافه وزنم ۱۴ کیلو بوده  )

       و  اما زمانی که پیعام سیری رو دریافت میکنم کاملا از درون حس میکنم سیرم ولی هنوز از لحاظ ذهنی حریصم و اون ذهنم  باهام راه  نمیاد که غدا رو ول کنم برم هنوز ذهنم فرمولهای چاق کننده داره  که من  رو وادار به  یکم بیشتر خوردن میکنه  و اما  چون به راحتی پیغام سیری رو دریافت میکنم خیلی خوشحالم که میتونم این حس قشنگ رو  متوجه بشم  و تازه انگار یه  الارمی به من داده میشه بسه و دیگه نیاز نداری و یه نجوایی بهم میگه ببین من گفتم نخور و دیگه بسه و دیگه جسم تو نیاز نداره ولی تو ادامه میدی و حالا میخوام تمرین کنم تو همین مرحله غدا رو رها کنم و  اما اون منفی باف درون وادار میکنه بخورم میگه تو که نخوردی خیلی کم خوردی با ۶ قاشق برنج ( حالا بسته به نیاز اون روزم  یه مقدار  کم و زیاد میشه) که نمیشه خیلی کم  خوردی هنوز بخور ولی قشنگ حس میکنم سیری رو و اگر اون موقع بلند شم خیلی سبک و رها و واقعا بدون فشار شکم هست .

      خیلی وقت  هست که نیاز خوردن من تغییر کرده تا چند قاشق میخورم سریع سیر میشم و یه مقدار فشار شکمی رو  احساس میکنم  در حالی که قبلا این حالت رو در خوردنهای زیاد و پرخوریهای زیاد تجربه میکردم حالا در  رفتاری که شاید یک سوم گدشته ام هست سریع این احساس رو پیدا میکنم و یکم برای ذهنم پذیرفتنش سخت هست که من کم خوراک شدم  و وادار به خوردن بیشتر من رو میکنه و همراهی نمیکنه واقعا به حد سیری بخورم و بلند شم و تمام تلاشم در این چالش همین هست .

      و ریزه خواری همانطور که گفتم قبلا خیلی زیاد داشتم و اما حالا که در حال تکرارم واقعا چیز خاصی در خودم نمیبینم مگر بعد از ظهرها که کمی بخوام شیرینی با چایی  بخورم  یا موقع جمع کردن سفره از باقی مانده ی غدا بخوام کمی بخورم که بازم فکر کنم ذهنم  با این کار میخواد همون حرفهای بالا رو  برام تداعی کنه و گرنه بارها شده گفتم من چایی نخورم و به جاش یک میوه بخورم ولی ذهنم همراهی نکرده  در حالی که از درون خیلی میل ندارم  حالا انشاا… با این چالش دهنم رو بیشتر همراه خودم در این مسیر میکنم و به موفقیتهای بزرگتر میرسم 

       

      اما بازم دم خودم و این دهنم گرم که این همه تغییرات عالی تا به اینجا داشتم و اینقدر ذهنم در مسیر لاعر شدن قرار گرفته و کلی تغییر کرده و اینقدر تغییرات من واضح بود که وقتی وارد این چالش شدم و خواستم بنویسم ریزه خواری انصافا دیدیم مثل قبل هیچ ریزه خواری که عادت همیشگی من باشه ندارم برای منی که از صح تا شب به هزار بهانه قبلا میخوردم الان فقط یه مقدار با چایی بعد از ظهرم شیرینی میخورم که میخوام در اون تغییر ایجاد کنم و واقعا جای تحسین و تشویق دارم به خودم تبرییک میگم و از استاد عزیز هم بسیار سپاسگزارم که راهشون درست و حق هست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم