0

منتظر دریافت پاداش های الهی هستم (قدم ۹)

پاداش های الهی
اندازه متن

بسیاری از انسان ها خود را لایق دریافت پاداش های الهی نمی دانند چون تصور می کنند آنطور که باید، نتوانسته اند نظر خداوند را به سمت خود جلب کنند.

پاداش های الهی بر مبنای عملکرد شما به منظور جلب رضایت خداوند به سوی شما جاری نمی شوند بلکه مهم این است که انتظار دریافت پاداش از سوی خداوند را داشته باشید.

اخطاریه

خداوند مرا دوست ندارد

سال های زیادی از زندگی ام این نگرش را داشتم که خداوند مرا دوست ندارد. دلیل من این بود که چون گناهان زیادی مرتکب شده ام خداوند مرا دوست ندارد و من از خداوند خیلی دور شده ام.

همین نگرش باعث شده بود که هر اتفاقی در زندگی من رخ می داد آن را تنبیه و شکنجه ای از سوی خداوند می دانستم و چون شنیده بودم خداوند با بلاهایی که در دنیای مادی بر سر ما می آورد از بار گناهان ما در روز آخرت کم می کند خوشحال بودم که به این طریق مقداری از گناهان من توسط خداوند بخشیده می شود.

از کودکی بارها از خانواده و اطرافیانم بارها شنیده بودم که بخاطر انجام دادن این کار خدا تو را دوست ندارد یا بخاطر انجام ندادن این کار خدا تو را دوست ندارد.

شنیده بودم که اگر دروغ بگویم خداوند مرا دوست ندارد و چون بارها بخاطر ترس از تنبیه شدن دروغ گفته بودم، تصور می کردم بخاطر این همه دروغ گفتن ها خداوند مرا دوست ندارد.

شنیده بودم که اگر نماز نخوانی، روزه نگیری یا بسیاری از اعمالی که واجب هستند را انجام ندهی خداوند تو را دوست ندارد و من چون در انجام وظایف دینی بارها تعلل کرده بودم تصور می کردم دیگر خداوند مرا دوست ندارد.

همه ما هزاران بار به شکل های مختلف شنیده ایم که خداوند چه کسانی را دوست ندارد و از آنجا که بارها خود را مشابه آن انسانها دانسته ایم باور کردیم که خداوند ما را دوست ندارد.

شاید این عبارت را به زبان نیاورده باشیم یا به کسی نگفته باشیم ولی هزاران بار به شکل های مختلف در ذهن خود این نجوا را شنیده ایم که به این دلیل و آن دلیل خداوند تو را دوست ندارد. تو از خداوند دور شده ای و خداوند به تو کمک و یاری نمی رساند.

باور کردن دور شدن از خداوند یا رها شدن توسط خداوند قوی ترین نگرشی است که انتظار بدبختی را در وجود انسان ایجاد می کند و از آنجا که جهان هستی به انتظار انسانها پاسخ می دهد فرد در همزمانی هایی قرار می گیرد که باعث ایجاد احساس بد و ناراحتی در او می شود و باور او قوی تر می شود که خداوند او را دوست ندارد و او را مورد عذاب و شکنجه قرار می دهد.

پاداش های الهی

هدایت به مسیر تغییر زندگی

به لطف خدای مهربان در سن سی و چهار سالگی با موضوع قانون جذب و قدرت ذهن آشنا شدم. از همان روزهای اول مواجه شدن با آگاهی های مربوط به شناخت خداوند برای من بسیار جذاب و آرامش بخش بود.

اگرچه نشانه ای از لطف و محبت خداوند در زندگی خود نمی دیدم و سالها تصور می کردم خداوند مرا دوست ندارد اما دریافت آگاهی درباره صفات خداوند و رابطه ای که خداوند با انسان دارد برای من لذتبخش بود.

اولین باری که یک مطلب درباره اینکه: خداوند همیشه من را دوست دارد، مطالعه کردم اگر چه احساس خیلی خوبی داشتم ولی نمی توانستم باور کنم که خداوند مرا که سالهاست خودم را گناهکار می دانم را هم دوست دارد.

هربار که عبارتی درباره عشق خداوند نسبت به خودم مطالعه میکردم در ذهن من اعمال و رفتار ناشایستی که در سالها زندگی ام داشتم مرور می شد و احساس مرا خراب می کرد اما نور امیدی در قلبم مرا به ادامه دادن و دریافت آگاهی های صحیح درباره خداوند دعوت می کرد.

رمز و راز تغییر زندگی

چندین ماه به همین روال ادامه دادم و مطالب زیادی درباره عشق خداوند به انسان مطالعه کردم تا به مرور توانستم باور کنم که خداوند مرا هم دوست دارد.

از أن پس بود که احساس کردم رابطه من با خداوند تغییر کرده است و خداوند را باعث و بانی تمام مسائل و مشکلات زندگی ام نمی دانستم بلکه پذیرفته بودم که مقصر اصلی شرایطم در زندگی خودم هستم.

من هر روز با احساس یاس و ناامیدی زندگی می کردم و انتظار مواجه شدن با مسائل و مشکلات را داشتم و خداوند تنها به انتظار من پاسخ می داد. او از سر کینه و دشمنی مرا عذاب یا شکنجه نمی کرد بلکه همان چیزی که من انتظارش را داشتم وارد زندگی ام می کرد.

پاداش های الهی

در مطالعه قرآن به این درک رسیدم که خداوند اعلام کرده است تمام خوبی هایی که به انسان می رسد از جانب اوست و اما بدهی هایی که وارد زندگی ما می شود انتخاب خودمان است. درک این عبارت به من کمک کرد تا احساس بهتری نسبت به رابطه خود و خداوند داشته باشم.

در قرآن کریم آمده است:

هر چه از خوبیها به تو می‌رسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد از خود توست؛ و تو را به پیامبری، برای مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است.

سوره نساء آیه ۷۹

تأمل کردن به این بخش از آیه که: آنچه از بدی به تو می رسد از خود توست، باعث واضح تر شدن نقش خودمان در نتایج و شرایط زندگی مان دارد.

شاید تصور عموم این باشد که شرایط زندگی آنها بخاطر تصمیمات یا رفتار دیگران است اما آنچه خداوند فرموده است واضح می کند که نتیجه زندگی هر کس بخاطر خودش است و اینکه ما تصور کنیم اگر والدین من افراد دیگری بودند یا مسئولین کشور افراد دیگری بودند شرایط زندگی من بهتر بود تصور اشتباهی است چون آنچه از خوبی در زندگی تجربه می کنیم همه از سوی خدا و آنچه از بدی تجربه می کنیم همه بخاطر خودمان است.

در قرآن بارها به موضوع تجربه آنچه توسط انسان ها از پیش فرستاده شده اشاره شده است. توجه به این موارد موضوع مهم دیگری را واضح می کند.

  • به سبب کارهایی که از پیش کرده‌اند. (بقره ۹۵)
  • این به خاطر کار و کردار پیشین شماست، خداوند هرگز نسبت به بندگان بیدادگر نیست. (آل عمران۱۸۲)
  •  آنجاست که هر کسی آنچه را از پیش فرستاده است می‌آزماید. (یونس ۱۰)
  • آنچه برای خود پیش فرستادند که [در نتیجه‌] خدا بر ایشان خشم گرفت، و پیوسته در عذاب می‌مانند. (المائده ۸۰)
  • این دستاوردهای پیشین شماست، و خدا بر بندگان [خود] ستمکار نیست. (انفال ۵۱)
  • این به سزای چیزهایی است که دستهای تو پیش فرستاده است و خدا به بندگان خود بیدادگر نیست. (الحج ۱۰)
  • روزی که آدمی آنچه را با دست خویش پیش فرستاده است بنگرد (انبیا ۳۹)

در ۱۴ آیه و به شکل های مختلف خداوند به موضوع تجربه کردن آنچه از پیش فرستاده اید اشاره کرده است و این نشان از اهمیت افکار، احساس و اعمال ما در زندگی روزمره دارد.

پاداش های الهی

شاید تصور عموم این باشد که نتیجه اعمال خود را در روز آخرت تجربه خواهیم کرد اما این نگرش صحیح نیست بلکه هم در این دنیا به شکل فیزیکی و هم در دنیای آخرت به شکل درک کردن نتایج آنچه از پیش فرستاده ایم را تجربه خواهیم کرد.

بنابراین من به این درک رسیدم که آنچه در زندگی در حال تجربه کردن هستم به واسطه افکار و احساسی است که در زندگی روزمره در حال ارسال به سمت جهان هستی و خداوند هستم و شرایطی که در زندگی تجربه می کنم به دلیل خشم خداوند یا تنبه من توسط خداوند نیست بلکه دقیقا نتیجه آنچیزی است که در روزهای قبل به سمت خداوند ارسال کرده ام.

از این رو تصمیم گرفتم به شکل آگاهانه افکار، احساس و عملکرد خود را تغییر دهم تا این وعده خداوند را به شکل واقعی تجربه کنم که آنچه در زندگی تجربه میکنم به واسطه خودم است و این نگرش که دیگران باعث رقم خوردن شرایط زندگی من می شوند نگرش اشتباهی است.

آگاهی که در قسمت های قبلی دریافت و درک کرده اید می تواند باعث تغییر افکار و احساس شما شده باشد. بنابراین چه بدانید چه ندانید نتایج زندگی شما تغییر خواهد کرد.

هر آگاهی که درباره رابطه خود با خداوند دریافت کنید و باعث تغییر نگرش شما نسبت به خداوند شود و احساس تان نسبت به خداوند را تغییر دهد باعث تغییر نتایج زندگی شما خواهد شد.

یکی از مهمترین موانع در ذهن ما در رابطه با تغییر نتایج زندگی این است که نمی دانیم به چه شکل یا از چه طریق قرار است نتایج زندگی ما تغییر کند.

فکر کردن به این موضوع نه تنها هیچ کمکی به تغییر شرایط زندگی تان نخواهد کرد بلکه دیوارهای بلند و ضخیم در برابر تغییر شرایط زندگی خود ایجاد خواهد کرد.

هر زمان که در حال فکر کردن به چگونه و چطور تغییر پیدا کردن شرایط زندگی خود هستید مانند این است که در حال آجرچینی برای بلندتر و ضخیم تر کردن دیوار ما بین خود و دریافت نعمت های الهی هستید.

پاداش های الهی

دریافت پاداش های الهی

زمانی که با این موضوع مواجه شدم که خداوند به تغییر افکار و احساس من در زندگی پاسخ می دهد و شرایط زندگی من را تغییر می دهد اشتیاق و انگیزه من برای تجربه این تغییرات به شدت افزایش پیدا کرد و هر روز این نگرش که خداوند پاداش تغییرات مرا خواهد داد را در وجودت تقویت می کردم.

من به این درک رسیدم که:

  • خداوند برای باز کردن درهای جدید در زندگی من نیاز به سعی و تلاش ندارد.
  • خداوند برای حل مشکلات زندگی من دچار سردگمی و ناامیدی نمی شود.
  • خداوند برای تغییر شرایط زندگی من نیاز به کسب تجربه یا دانش خاصی ندارد و در لحظه می تواند زندگی من را دگرگون کند.

شکل گیری این نگرش ها در ذهنم سبب شد که نگاه و نظر من درباره خداوند به کلی تغییر کند.

قبلا درباره خداوند این نگرش را داشتم که او هر روز به دنبال فرصتی برای عذاب دادن یا امتحان کردن من با یک سختی و مشکل جدید است.

اما بعد از چند ماه مطالعه درباره رابطه با خداوند نگرش من به این شکل تغییر کرد که خداوند به دنبال فرصتی است که نعمت ها و شرایط جدید را وارد زندگی من کند.

این نگرش درباره خداوند را به این شکل برای خودم منطقی کردم:

  • خداوند می تواند به راحتی افراد را برای خرید کردن به سمت من هدایت کند.
  • خداوند می تواند به سادگی اتفاقات خوب را در مسیر زندگی من قرار دهد.
  • خداوند می تواند به آسانی انسان های خوب، اتفاقات عالی و فرصت های بی نظیر را وارد زندگی من کند.

مدت ها بر این افکار تمرکز داشتم و سعی می کردم نگرش های صحیح درباره خداوند در وجود خودم ایجاد کنم.

پاداش های الهی

تجربه معجزات الهی

در آن زمان یکی از ضروری ترین تغییراتی که دوست داشتم خداوند در زندگی من ایجاد این بود که شرایطی ایجاد کند تا بتوانم بدهکاری هایم را پرداخت کنم.

مبلغ زیادی به یکی از دوستانم بدهکار بودم و چند سال بود از موعد پرداخت آن می گذشت و من نتوانسته بودم طلب دوستم را پرداخت کنم.

از خداوند خواستم تا مرا در پرداخت طلب دوستم یاری کند و به این طریق شرایط زندگی مرا دگرگون کند.

به این نکته توجه کنید که چند سال بود من تلاش می کردم تا بتوانم طلب دوستم را پرداخت کنم اما موفق نمی شدم و همه راه هایی که امتحان کرده بودم به نتیجه نرسیده بود. من برای اولین بار در زندگی ام به شکل واضح و آگاهانه از خداوند درخواست کرده بودم که این مشکل مرا حل کند.

تا قبل از این تصور من این بود که مشکلات زندگی ام را خداوند ایجاد کرده است بنابراین هرگز برای حل مشکلات سمت خداوند نمی رفتم چون به نظرم بی فایده بود. اما تغییر نگرش درباه خداوند و درک این موضوع که خداوند فقط خیر و خوبی وارد زندگی انسانها می کند و هرآنچه از مشکل و گرفتاری است را خودشان به واسطه آنچه از قبل فرستاده اند در زندگی شان ایجاد کرده اند سبب شد که نگرش من درباره خداوند و درخواست کمک از او تغییر کند.

در همان روزهای اول که از خداوند طلب کمک کردم ایده ای به ذهن من رسید و آن فروش بیمه نام های عمر و سرمایه ای بود که برای فرزندانم تهیه کرده بودم.

به محض اینکه این ایده در ذهنم شکل گرفت برای فروش آنها اقدام کردم و توانستم یک میلیون تومان از حدود سی میلیون بدهی خود را پرداخت کنم.

خیلی خوشحال بودم و با اینکه از طریق فروش بیمه نامه ها آن هم در شرایطی که به خاطر زودتر از موعد درخواست ابطال کردن با کسر جریمه حدود ۴۰٪ از مبلغ اصلی را کم کرده بودند این کار را کرده بودم اما تصور می کردم که این ایده از طرف خداوند به من داده شده است.

بعد از آن اتفاقات به شکل معجزه وار در زندگی من رخ داد.

فروش روزانه من بعد از سالها که از شروع کسب و کارم می گذشت افزایش پیدا کرد و در همان ماه اول توانستم یک میلیون تومان دیگر از طلب دوستم را پرداخت کنم.

پاداش های الهی

اطمینان و ایمان من نسبت به خداوند که دارد مشکل بدهکاری مرا حل می کند بیشتر شد و منتظر رخ دادن معجزه در زندگی ام بودم.

چند روز بعد معجزه رخ داد و من به واسطه برادرم که در شرکت آب و فاضلات مشغول به کار بود چکی به مبلغ شش میلیون تومان دریافت کردم در حالی که آنها جنس نمی خواستند و اعلام کردند که این مبلغ نزد من باشد تا بعدا به مرور اجناس مورد نیاز را درخواست می دهند.

این را هدیه از طرف خداوند دیدم و بیشتر آن مبلغ را بعنوان به حساب دوستم واریز کردم و بخش دیگری از بدهکاری من پرداخت شد.

بعد از آن چند مشتری جدید به سمت من آمدند و برای اولین بار در مدت چند سال کسب و کارم خرید های چند میلیونی انجام دادند و به راحتی توانستم مرحله به مرحله طلب دوستم را پرداخت کنم.

تصور کنید بدهکاری که چند سال بود از عهده پرداخت آن بر نیامده بودم در کمتر از شش ماه به طور کامل‌ پرداخت شد.

ایمان داشتم پرداخت طلب دوستم معجزه ای از طرف خداوند در زندگی ام بوده است و اطمینان و اشتیاق من برای دوباره درخواست کردن از خداوند بیشتر شد.

اینبار از خداوند درخواست کردم به من کمک کند تا همه اقساط بانکی خود را پرداخت کنم.

باز هم مراحل به شکل معجزه وار در زندگی من رخ داد و در کمتر از شش ماه توانستم همه اقساط بانکی را پرداخت کنم.

ده ها میلیون تومان بدهکاری را در کمتر از یک سال پرداخت کرده بودم و این جز معجزه خداوند هیچ چیز نبود.

بعد از آن درخواست های دیگری از خداوند داشتم که یکی پس از دیگری به شکل معجزه وار در زندگی من رخ دادند.

این فقط بخشی از تغییراتی است که به واسطه ایمان و اطمینان به دریافت پاداش های الهی در زندگی من رخ داد و در مدت فقط چند سال زندگی من در تمام جنبه های زندگی تغییر کرد.

ذکر این نکته جالب توجه است که حتما با من هم عقیده هستید که لاغر شدن در ذهن هر فرد چاق به حدی غیرممکن و محال است که شاید حتی نتواند باور کند خداوند می تواند از طریق معجزه کردن باعث لاغری فرد شود.

پاداش های الهی

معجزه لاغری با ذهن

لاغر شدن آرزوی من بود اما تحقق رؤیایی لاغری در ذهن من محال ممکن بود. سالها برای لاغر شدن تلاش کرده بودم و از بچگی به طریق مختلف شنیده بودم که چاقی من ژنتیکی است و من لاغربشو نیستم.

اما پرداخت شدن بدهکاری هام توسط خداوند درحالی که تصور می کردم هرگز پرداخت نخواهند شد باعث شد تا نسبت به معجزه خداوند برای لاغر شدن ایمان و اطمینان در وجودم شکل بگیرد و اشتیاق پیدا کردم تا این خواسته را از خداوند داشته باشم و نتیجه آن را در وجودم تجربه کنم.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

لاغری با ذهن معجزه دیگری بود که از طرف خداوند در زندگی من وارد شد و باعث شگفتی تناسب اندام در من و سپس افرادی که از این روش استفاده کردند شد.

نکته حائز اهمیت در رخ دادن تمام معجزات الهی در زندگی ام این بود که من منتظر منتظر دریافت پاداش های الهی بودم.

من هر روز زمان زیادی را صرف مطالعه و تحقیق درباره نقش خداوند در زندگی بشر و رابطه انسان با خداوند می کردم و از نظر خودم این سعی من باعث تغییر افکار و احساس من در زندگی روزمره شده بود و خودم را لایق و مستحق دریافت پاداش های الهی می دیدم.

اینکه خودتان را لایق دریافت پاداش های الهی بدانید یک امر مهم در تحقق آرزوها و تغییر شرایط زندگی است.

توجه به این نکته بسیار مهم است که معیار لایق بودن دریافت پاداش های الهی انجام کارهای خاص نیست بلکه نیاز به تغییر افکار، احساس و عملکرد روزمره دارد که از طریق مطالعه همین نوشته و قسمت های قبل در حال انجام این کار مهم هستید.

باید نگرش خود نسبت به خداوند و تاثیری که می تواند در زندگی شما ایجاد کند را به طور کلی تغییر دهید.

نباید میزان لیاقت خود برای برخورداری از پاداش های الهی را بر مبنای عملکرد خود در جهت راضی کردن خداوند قرار دهید در این صورت همیشه کارها و اعمالی هست که شما نتوانسته اید به نحو احسن آن را انجام دهید بنابراین خود را فاقد صلاحیت و لایق دریافت پاداش های الهی نمی دانید.

پاداش های الهی

رابطه خداوند با خود

رابطه خود با خداوند را یک طرفه بدانید که از سمت خداوند شروع شده است و هرگز تغییر پیدا نخواهد کرد.

خداوند با خلق کردن شما و از طریق دمیدن خود در وجود شما رابطه اش با شما را شکل داده است و این رابطه هرگز قطع یا کمرنگ یا بی اثر نخواهد شد.

فارغ از اینکه شما از عملکرد خود در رابطه با خداوند راضی باشید یا خیر رابطه خداوند با شما هرگز تحت تاثیر هیچ چیز قرار نمی گیرد.

همواره باید این نگرش را در وجود خود حفظ کنید که خداوند شرایط و موقعیت های فوق العاده ای در آینده شما قرار داده است.

او درهایی به رویتان باز خواهد کرد که هرگز تصور و انتظار آن را نداشته اید. اگرچه همه انسانها این تجربه را دارند که در زندگی خود در شرایطی قرار گرفته اند که هرگز انتظار آن را نداشته اند.

شاید به شکل معجزه وار موفق به خرید خانه ای شده اید که هرگز تصور آن را نمی کردید.

شاید به شکل معجزه وار مشکل یا مساله ای که تصور می کردید هرگز حل نخواهد شد به ساده ترین شکل ممکن حل شده باشد.

شاید انسانهایی در مسیر زندگی شما قرار گرفته باشند که کارهای مهم و تاثیرگذاری برای شما انجام داده اند که تا قبل از آن هرگز تصور و حتی آرزوی آن را نداشته اید.

همه ما به شکل های مختلف تجربه حضور و تاثیر خداوند در مراحل مختلف زندگی خود را داشته ایم اما گمان نمی کنیم که این ها همان معجزات و پاداش های الهی هستند که به طریق مختلف وارد زندگی ما شده اند.

مهمترین دلیل اینکه تصور نمی کنیم مورد لطف و رحمت خداوند و دریافت پاداش های الهی قرار گرفته ایم این است که خود را لایق و مستحق دوست داشته شدن توسط خداوند نمی دانیم.

شاید شما هم مثل من تصور می کنید در انجام واجبات دینی خود عالی نبوده اید، شاید رفتار یا اعمالی از شما سرزده باشد که تصور می کنید گناه بزرگی مرتکب شده اید و به این دلیل خداوند شما را دوست ندارد، شاید بارها شنیده باشید که به این دلیل و آن دلیل خداوند شما را دوست ندارد. همه اینها می تواند باعث ایجاد احساس عدم لیاقت و باور نکرده دوست داشته شدن توسط خداوند می شود.

پاداش های الهی

خداوند همه انسان ها را به یک اندازه دوست دارد و عاشقانه منتظر است تا شرایط دریافت پاداش های الهی توسط انسانها فراهم شود تا هرآنچه برای خوشبختی در دنیا و آخرت نیاز دارند را وارد زندگی آنها کند.

اما افسوس از انبوه افکار و نگرش های اشتباهی که درباره خداوند وارد ذهن ما شده است.

به همین دلیل برای تجربه دریافت پاداش های الهی نیاز است که افکار و نگرش خود درباره خداوند را اصلاح کنیم.

باید این نگرش را در وجود خود نهادینه کنید که: خداوند می تواند فرصت هایی فراتر از تصورتان را جلوی پایتان بگذارد.

ممکن است فکر کنید توانایی های شما محدود است، اعتماد به نفس ندارید، سرمایه کافی ندارید، شرایط خانوادگی شما مساعد نیست و به هزار و یک دلیل نمی توانید به رؤیاهایتان جامه عمل بپوشانید.

اما شما نمی دانید خداوند چه چیزی را برای شما آماده و فراهم کرده است.

شما نمی دانید خداوند چه چیزهای بی نظیری را می تواند وارد زندگی تان کند.

نمی دانید که خداوند به قلب چه افرادی دسترسی دارد که با یک اشاره به سمت شما می آیند و در تحقق رؤیاهایتان شما را یادی می دهند.

شاید در این مرحله باور کردن اینکه خداوند بدون نیاز به انجام کار خاص یا عمل خاصی آماده وارد کردن پاداش های الهی به زندگی تان است سخت و غیرقابل باور باشد.

بنابراین باید از طریق توجه کردن به نشانه های کوچک ایمان خود را تقویت کنید.

اینکه چه شد که اکنون در حال دریافت این آگاهی ها هستید. این یک نشانه واضح از توانایی خداوند برای تغییر شرایط زندگی شماست.

زمانی که به کوچکترین نشانه های حضور و تاثیر خداوند در زندگی خود توجه و ایمان داشته باشید خداوند چیزهای بزرگتری را وارد زندگی شما می کند.

این وعده خداوند در قرآن کریم است:

و آنگاه که پروردگارتان اِعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید، شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.» 

سوره ابراهیم آیه ۷

سپاسگزاری و توجه به نشانه ها سبب می شود تا خداوند شما را بزرگ کند.

ظرف شما را بزرگ می کند و نعمت ها و شرایط در جنبه های مختلف وارد زندگی شما خواهد شد.

وقتی با ایمان زندگی کنید قطعا پاداش های الهی را دریافت خواهید کرد این وعده خداوند است و خداوند به عهد خود وفادار است.

خداوند کسانی را که در جستجوی او باشند را پاداش می دهد. اگر در جستجوی خداوند باشید قطعا نمی توانید در جستجوی دیگران باشید.

اگر امید و ایمان شما به خداوند باشد دیگر امید و چشم داشتی به سوی دیگران نخواهید داشت.

اگر توجه شما به خداوند باشد دیگر به اطراف خود توجه نمی کنید تا بلکه مورد توجه و لطف دیگران قرار گیرید.

خداوند عاشقانه آماده است تا پاداش های الهی را از طریق مختلف وارد زندگی شما کند. تنها کاری که شما باید انجام دهید تغییر افکار،‌ احساس و عملکرد روزمره تان است و تنها کاری که خداوند باید انجام دهد شاید یک صحبت ساده درگوشی با فردی باشد که باید در مسیر تحقق رؤیاهایتان به شما کمک کند. به همین سادگی.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

اخطار
با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.62 از 45 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42490
برچسب ها:
39 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار سرباز امام زمانم
      1403/02/05 10:54
      مدت عضویت: 28 روز
      امتیاز کاربر: 950 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 863 کلمه

                    به نام الله توانا وعاشق😇

      سلامی به زیبایی عشق به تک تک عاشقان خدا وهمچنین استاد خوبمون🌺

      خدا… واقعا نمیشه توصیفش کرد اگه تمام درخت ها قلم بشن، تمام دریاها جوهر وتمام زمین دفتر، هرچقدر از خدابنویسی‌ تمام نمیشه از عظمتش ،از مهربونیش و…

      منم همین طور استاد ،راستش:

      من خیلی وقت ها فکر کردم که الان چون این کار‌ بد رو کردم خدا ناراحته دوستم نداره پس الان یه عذابی میاد‌ سراغم در صورتی که خدا‌میگه بنده من اخه مگه من دلم میاد کسی رو که دوسش دارم اذیت کنم؟تو خودت داری خودتو عذاب میدی وگرنه من همه جا کنارتم حتی وقتی کفر میکنی صبر میکنم میدونم پشیمون میشی و برمی‌گردی پس الکی گردن من ننداز! حتی روز جزا این خودمونیم که از شدت شرم گناهی که انجام دادیم میگیم من باید برم جهنم، اونجا از خودمون بدمون میاد😓

      اره این خودم بودم که باتوجه به انتظارم از جهان هستی و طبق انعکاس خواسته هام خودمو انداخته بودم تو دردسر 😥الهی شکر که هدایت شدم🤲🏻

      خداوند نه تنها ما رو دوست داره بلکه عاشقمونه

      با نگاه کردن به دورو برت خوب خوب مفهمی منظورم چیه

      خدا از روح خودش در ما دمید از یک خاک بدبو و زشت و کدر یک انسان شریف ،زیبا و ظریف ساخت،غرق در نعمتش کرد نعمت : پدر،مادر ، خونه ،پوشاک،چشم و گوش و وووو کلی نعمت دیگه اگه این نشونه عشقش نیس پس نشونه چیه؟!عاشقه که برای معشوقش به کار غیر ممكن دست بزنه حالا ماچقدر خوشبختیم که عاشقمون خداست وعشق خدایی داریم .چقدرررر گناه کردیم اما به خاطر عاشق بودنش چقدرر بخشیییید خلاصه هرچی بگم‌ کم گفتم 

      تمام خوبی هایی که به انسان میرسه به خاطر خدای عاشقه اما بدی ها به خاطر نتیجه اعمال خودمونه 

      خدا راه درست رو داده در اوج‌گمراهی بازم بهت حال خوب داده اما تو خودت کار اشتباه انجام میدی و جهان انعکاس میده تو هم میندازی گردن خدا یامیگی دوستم نداره،حقمه مجازات بشم ،ووو…

      درصورتی که بارها در قرآن فرموده که :تمام نتایج خوب از جانب خداست وتمام نتایج بد حاصل کار خودتون هست پس به جای اینکه از حقیقت فرار کنی درستش کن و تغییرش بده 

      نه دختر،! نباید به این فکر کنی‌ که از چه طریقی 

      نتیجه زندگی ما تغییر کنه که یک مانع بزرگه

      یه نکته:لایق دانستن خود برای دریافت برنامه الهی یه امر مهم در تحقق ارزو ها و تغییر شرایطه

      حالا براش نیاز نیس کار خاصی انجام بدی 

      درسته حجاب خوبه ،نماز خوبه ،حیا عالیه اره این باید باشه برای اینکه زندگی خودت ارامش بیشتری داشته باشه همش برای خودته وگرنه خدا به هیچ کدام از اینا نیاز نداره اگه دوست داری زندگیت خوب باشه و میوه زندگیت درست وحسابی رشد کنه همه‌ی اینا رو باید کنار فکر و نگرش درست باشه 

      وقتی میخوای دونه بکاری هم نیاز به اون هسته ی داخلِ پوست ضخیم هست هم نیاز به همون پوست ضخیم هم هست یعنی هم دانه هم پوست دانه اگه یکی از اینا نباشه درخت ما رشد نمیکنه پس چه خوبه دانه فکرمون را باکیفیت انتخاب کنیم و کارهای پسندیده هم برای پوسته این دانه انجام بدیم تا یک درخت پر از میوه اگاهی به دست بیاریم

      یک چیز دیگه:ببین نیاز نیست تو بر حسب عمل خودت به خودت لیاقت بدی چون شایدم خیلی خوب عمل نکرده باشی در این صورت اصلا به خودت لیاقت نمیدی و جهان هم انعکاس میده 

      بذار خیالتو راحت کنم ما ادما هستیم که خدا و دین مونو پیچیده کردیم تا یه اشتباهی میکنیم میگیم واای دیگه اشتباهه رو کردیم تمامه ،نه عزیز من کی گفته؟ خدا اصلا این طور نیس بر طبق مهربونی خودشه که میبخشه وگرنه ما سهل انگاری های زیادی کردیم اما قبول کرده چون مهربونه پس این طور به خودت لیاقت نده جانم😊

      ما هرکاری بکنیم حتی اگه جانمون رو برای خدا بدیم نمیتونیم اون طوری که خدا ما رو دوست داره عاشق خدا باشیم دوست‌داشتن ما دربرابر خدا هیچه ما چکار زیادی انجام دادیم یه نماز و چندتا عمل صالح که هموناهم خوب انجام ندادیم واصلا خدا بهشون نیاز نداشته پس رابطه خودت و خدا رو یک طرفه (چون دوست داشتن ما اصلا به حساب نمیاد فقط خدا چون ما رو دوست داره اونا رو یک عمل نیک بزرگ می‌نویسه)بدانید اونم از طرف خدا 

      خدا اینقدر عاشق ماست که دنبال یه بهونه کوچیکه که ما رو ببخشه و مورد پاداش بزرگ الهی قرار بده 

      خدایا اینک من حاضر و اماده برای دریافت  پاداش الهی هستم و میدانم که میبخشی منتظری که در بینهایت رحمتت را به روی بنده‌ات باز کنی گاهی به بهونه یک دعا

      خدایا من اکنون فقط از تو میخواهم وهمه امور زندگیم رو به تو میسپارم که بهترین هارا برای بندگانت میخواهی الهی به امید خودت 😍

      خدا خیلی مشتاقه که به ما پاداش بده اما ما با نگرش های اشتباهمون کارو خراب میکنیم 🥺

      دختر تو نمیدونی با چه قدرتی روبه رو هستی وقتی همچین قدرتی عاشقته و باتوعه دیگر به هیچ کسی جز خودش ایمان نداشته باش 

      نمیدونی چه برکاتی وارد زندگیت میکنه اون نا محدوده و ذهن تو محدود، پس نمیتونی تصور کنی 

      بهش توکل کن یه طوری برکت میده به زندگیت که باور نکردنی هست 

      خدایا توکل به خودت تغییرم بده الهی امین🤲🏻

      خدایا بهت ایمان دارم پداش الهی را هم در این جهان وهم در آن جهان نصیبم فرما یااَرحَمَ الرّاحمین 🤲🏻

      الهی که زندگیاتون فقط با توکل به خدا باشه 

      ممنون استاد🌹

      خدایا بابت هدایتم بی نهاااایت شکرت♥

      یاحق مدد👋🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1403/01/25 20:51
      مدت عضویت: 1021 روز
      امتیاز کاربر: 33067 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,092 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      ایا من لایق پاداش های الهی هستم ؟

      ایا تونستم بنده خوبی برای خدا باشم ؟

      من باید چکار کنم که پاداش های الهی رو تجربه کنم ؟

      پادشهای الهی بر چه مبنایی است ؟

      از وقتی بچه بودم پاداش رو در ازای کاری یاد گرفتم پس من باید چه کار میکردم تا پاداش میگرفتم ؟

      باید نمازم رو خوب عربی میخوندم وسر وقت که بنده خوبی میبودم 

      باید تمام روزه هامو میگرفتم وروزه های قضامو همون سال میگرفتم 

      باید موهام دیده نمیشد 

      باید دروغ نمیگفتم 

      باید 

      باید 

      و من خیلی از این باید ها رو نمیتونستم اجرا کنم و پس بنده بد خدا بودم ولایق هر بدبختی که سر راهم قرار میگرفت بودم 

      خدا منو دوست نداشت اینفکری بود که مدام در ذهنم مرور میشد و باز در ذهنم با خدا صحبت میکردم که خب تو که منو دوست نداری چرا منو به دنیا اوردی  خب از یک طرف میگفتن خدا بخشنده و مهربونه ازیک طرف میگفتن تو رو از یک مو اوزیون میکنه حالا که موهات دیده میشه نمیدونستم کدوم رو باور کنم و همیشه از خدا میترسیدم و یادمه که میگفتن که مومن باید خدا ترس باشه 

      همیشه حسرت افراد صالح رو میخوردم خب چی میشد منم که به دنیا میومدم در این شرایط به دنیا میومدم و همیشه درسجده نمازهای دست و پاشکستم از خدا میخواستم منم جز صالحینش بشم  ولی ازطرفی هم باور داشتم اونا در شرایط خاص به دنیا اومدن و در شرایط خاصی زندگی میکردن که من نمیتونم پس خدایا حالا که هیچ فایده ای ندارم و خوب هم نیستم و خطا کارم چرا مرا به دنیا اوردی و همش با خدا در ذهنم درگیر بودم و خودم رو مستحق بد ترین بلاها میدونستم و لیاقت خوبی اتفاقات خوب رو نداشتم پس درنهایت به این نتیجه میرسیدم که خدا منو فراموش کرده 

      ولی به لطف همین خدا دراوج ناامیدی با این مسیر اشنا شدم و به سرزمینی پا گذاشتم که خدا رو جور دیگه ای دیدم 

      خدا برای من خوبی میخواد

      خدا به من نزدیک است

      و این خدا نبود که به من ظلم میکرد این خودم بودم که با افکار ونگرشم مانع دریافت پاداش های الهی بودم 

      من خودم رو لایق پاداشهای الهی نمیدیدم 

      من خودم رو اسیر سرنوشتی که فکر میکردم خداوند با این سرنوشت مرا به دنیا اورده و من که با قدرت خداوند نمیتونم مقابله کنم نکرد 

      خداوند منو مختار خلق کرد و به من سپرد که میتونم بد بخت باشم و یا خوشبخت باشم 

      اتفاقاتی که برام رخ میداد به خاطر خشم خدا نبود به خاطر انتظارات خودم بود من انتظار پاداش نداشتم و من ارسال میکردم 

      ولی از وقتی یاد گرفتم که ارسالی هامو با تغییر نگرشم و افکارم تغییر بدم وارسال میکنم و میگم خدایا من فلان چیز رو میخوام مدیریت و برنامه ریزیش با تو و به چطور و چگونه انجام شدنش کاریندارم زندگیم  تغییر کرده اتفاقات زندگیم تغییر کرده 

      خداوند پاداش تغییرات من را داد و خواهد داد 

      خداوند برای باز کردن درهای جدید در زندگی من نیاز به سعی و تلاش ندارد 

      خداوند برای حل مشکلات من دچار سردرگمی و ناامیدی نمیشه 

      خداوند برای تغییر شرایط زندگی من نیاز به کسب تجربه یا دانش خاصی نداره ودر لحظه می تواند زندگی من را دگرگون کند

      من قبلا فکر میکردم خدا منتظره تا من خطایی بکنم و اون سریع منو مجازات کنه ولی الان میدونم که دوسم داره و عاشقمه و من ازش میخوام واون مدیریت و برنامه ریزی میکنه و من به ارزوم میرسم و به راحتی اتفاقات عالی سر راهم میزاره 

      درزندگی قبلیم خیلی از وسایل رو میخواستم که چون به چطور بخرم و از چه راهی نمیتونستم بخرم ولی در این مدت سه چهارماه همه اینها رو به راحتی و بدون هیچ سختی خریدم و نمیدونم از جایی که خودش میدونه رسوند مثل من سماور برقی از این جدیدا میخواستم و بدون این که من درخواست وام بدم قبل سال از طرف اداره به همه 10میلیون دادند و بدون این که حتی پام به بانک برسه و این معجزه خدا بود که من غیر سماور تونستم چند وسیله دیگه هم بخرم و به راحتی به خواسته هام برسم و میدونم این راه رو که برم و باورم رو تقویت کنم میتونم به خواسته های بزرگ ترم هم میرسم 

      تغییر نگرش من تغییر زندگی من رو ایجاد کرده و هر روز در پی تغییر بیشترم و عملی کردن این نگرش  ها در زندگی چون یاد گرفتم فقط بنویسم و بخونم برای زندگی من موثر نیست باید درک کنم و در زندگیم اجرایی کنم و اونو بزارم جز اولویت هام تا بتونم زندگی جدید رو تجربه کنم و لذت ببرم و چقد این لذت زیباست 

      یکی از این معجزات الهی لاغری بود که من دریافت کردم وچون تغییرنگرش داشتم 

      من امروز خودم رو لایق بهترین اندام 

      لایق بهترین سلامتی 

      لایق بهترین ثروت 

      لایق بهترین اتفاقات میدونم و میدونم به همه اینها میرسم فقط باید ادامه بدم و ادامه بدم تا نفس باقیست 

      این جمله رو چند بار خوندم و خیلی با خوندن این جمله حالم خوب میشه که خداوند همه انسانها را به یک اندازه دوست داره و عاشقانه منتظر است تا شرایط دریافت پاداشهای الهی توسط انسانها فراهم شود تا هر انچه برای خوشبختی در دنیا و اخرت نیاز دارند را وارد زندگی انها کند 

      این جمله به من اطمینان قلبی زیادی میده که این که خداوند منو هم به اندازه صالحینش که (همه از اونا تعریف میکننن و یک روز دوست داشتم جای اونا باشم تا خدا هم منو به اندازه اونا دوست داشته باشه) هم دوست داره و چه حس زیبایی است که خداوند عاشق منه و منو دوست داره پس این انتظار خدا رو پاسخ میدم و پاداش های الهی خودم را از خدا برای خوشبختی خودم دردنیا و اخرت درخواست میکنم 

      و خداوند میتونه فرصتهایی رو فراتر از تصورم را جلوی پایم بزاره و این فرصت ها توسط خداست نه بنده های خدا که ربطی به قیمت دلار و اقتصاد خراب و خیلی از عوامل بیرونی باشه 

      خدایا بی نهایت برای نعمت هایی که دادی شکر 

      خدایا بابت نعمت هایی که در اینده در پاسخ به درخواست های من میخوای بدی هم شکر 

      شکر گزاری من رو بزرگ میکنه و ظرف من رو بزرگ میکنه و نعمت های مختلفی وارد زندگیم میشه 

      من در این مدت چند ماه خیلی راحت به ارزوهایی رسیدم که هیچ وقت حتی تصورش رو هم نمیکردم 

      خدایا بی نهایت شکر چه راحت بود دست یافتن به ارزهایم در صورتی که این انسانها انها رو دست نیافتنی برایم توصیف میکردن و ببخش مرا که به تو توکل نکردم و انتظار براورده شدن این خواسته ها توسط تو درمن نبود 

      خدایا شکرت که در این مسیر هدایت قرار گرفتم تا به راحتی به تمام ارزوهایم برسم 

      خدایا یاریم کن تا ادامه دهم و تا نفس باقیست در مسیر باقی بمانم چون هنوز چیزهای زیادی برای درک کردن در این جهان باقیست 

      در پناه خداوند باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      1402/12/28 09:02
      مدت عضویت: 1316 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,030 کلمه

      بنام خدا.

      من به دوست داشته شدن توسط خدا ایمان دارم . از اونجایی که به خودم قول داد مکه تو این مسیر ادامه بدم ونتایج عالی در زندگی باکمک خداوند گرفتم فهمیدم خدامنودوست داره جدای از  اینکه من چطور زندگی کردم طی این همه مدت . من  نشانه های زیادی رو دریافت کردم که فهمیدم این مسیر درسته ومن میتونم بااین مسیر  از زندگی ونعمتهایی که به دست میارم لذت ببرم و فهمیدم که این مسیر چقدر عالیه 

       واقعا خدامنودوست داره  دلیل غیبت چندروزه این بود که من به شدت تحت فشار اطرافیان بودم برای لاغرشدن . امانمیتونستم از مسیرم دل بکنم و نمی‌خواستم وهریارکه ذهن منطقی من می اومد که منو توجیه کنه بارژیم کردن و ورزش کردن که فلان رژیم رژیم نیست یک درمان هست  وبعد یهو یاد حرف استاد افتادم که می‌گفت که  ذهن درهرمسیری که هستی اگر یه مسیری توذهنت باشه وبازم ادامه میدم اما بالاخره مجبورت می‌کنه به اون مسیر برگردی . ومن اینکار رو کردم   دیگه از فشار ومیدونستم که دارم عجله میکنم ومن خودمو لایق هرچیزی میدونم جز لاغری چون لاغری هم یک نعمته کلی حرفهای مختلف از استاد توذهنم می اومد ونمیتونستم بنویسم و می‌نوشتم اما کم ومن هم میرفتم می‌گشتم به خودم میگفتم باز این چرخه  ی معیوب شروع شد و باز دوباره داره همه چی برمیگرده آمابه خواسته هایی که رسیده بود م وحضورشون در زندگیم نمیتونستم اونهارونادیده بگیرم وبه فکر روش های قبل بیفتم تااینکه هرجا کلمه ی لاغری روسرچ میکردم یا عکس استاد رومیدیدم ویا گام سیزدهم مسیرلاغری من یهو میومد تواینترنت ومن همش میخواستم نادیده بگیرم میدونستم که یه نشانس شاید من صدبار دنبال روشهای لاغری گشتم اما به اندازه ی همون صدبار مسیر لاغری ولاغری باذهن حضور پیدا کرد حتی یه چیز دیگه ای می‌نوشتم بازم می اومد و فهمیدم خیلی خدا دوستم داره چون من به جایی اومدم کامل و جامع وخودش منواورده ومیدونستم که با ادامه دادن میتونم به همه چیز باکمک خداوند برسم .تا اینکه من یه روشی توی ذهنم بود از همون اول و به همسرم گفتم این شخص متخصص فلان رژیم هست همه هم ازش تعریف میکنن . بریم و تصمیم براین شد که بریم تومسیر به خودم میگفتم توتعهد داده بودی تو توی تمریناتت . تو خودت تعهد نوشتی اما خیلی فشاربه حدی بود که مدام میرفتم توحیاط وبرمیگشتم داخل مدام بهم درمورد چاقیم تذکر میدادن . ومن برای خلاص شدن از فشار وازاینکه هم چون عروسی خواهرم هست من خیلی  دنبال لباس گشتم اون عجله برای جلب توجه دیگران  اما پیدانکردم و خیلی اتفاقات افتاد و به خاطر همین مدام ذهن منطقیم میخواست منوتوجیه کنه که نه این درسته . اما به خودم میگفتم اینکار یعنی اینکه هر کاری کردم یعنی هیچ کاری نکردم خلاصه رفتیم باز توی مسیربودیم یک ساعت  وقتی رسیدیم به مطب وقتی وارد شدیم پرسیدیم گفتن این فقط تابلو هست که روی در گذاشتن و تاحالاهمچین کسی نیومده ونبوده تواین منطقه وقراربوده بیاد اماتاحالا هیچ کس اونو ندیده  وهمون زمان بود که من معنی دوست داشته شدن توسط خداوند ولایق لاغری همیشگی رو فهمیدم چون میدونستم که لاغری همیشگی باذهنه اما روشهای دیگه خیلی قابل برگشته و جالب این جاست از اون زمان قبل از رفتن همش میگفتم یا می میرم یالاغر میشم اما فکر میکردم به خاطر روشی هست که توذهنمه درصورتی که این درباره‌ی مسیر تناسب فکری بود ومن فهمیدم که خدا منو دوست داشته به مراحل رسیدن به خواسته به همه ی. شکر گزاری هایی که  ازته دل داشتم فکر میکردم بازهم خدامنو رها نکرد چون دوستم داشت که منو گذاشت تواین مسیر من واقعا شرمنده شدم تواون زمان هم ازخودم هم از خدا وهم از استاد دقیقا اون زمان فهمیدم که معنی مرتد یعنی  چی همیشه وقتی این کلمه گفته میشد میگفتن  کسی که از دینش بر میگرده به سمت دیگه یعنی اسلام رورهامیکنه و برمیگرده به سمت دین قبلی یاغیرازاون . واین رومن درخودم به این شکل تجربه کردم که داشتم خارج میشدم از مسیر خدا ازمسیری که بهش هدایت شدم اماخدا هم منو موندگار کرد ونگذاشت که من اسمم برگرده به اسم مرتد کسیکه  عقیدشو وخداشو تر ک کرده وقتی اینارودرک کردم  فهمیدم خداچقدر منودوست داشته که منو موندگار دراین مسیر کرده ومیخوادمن بمونم ومنومیدونه که میتونم تغییرکنم چون همه ی نشانه ها روبهم داده وهرجوری بوده منو موندگار کرده و دیروز دوباره نشستم و دوباره تمرین کردم و دوباره از نو شروع کردم وخداروشکر من فهمیدم که واقعا معنی عشق خداوندبه انسان چی هست طی این مسیر  ازوقتی هم که بازندگی کمک  خداوند شروع کردم اتفاقات مختلفی افتادن که منو در مسیر رهاکردن  یا موندگارموندن  قرار گرفتم چالشهای زیادی رو تجربه کردم وهمشون روفهمیدم ودرک کردم نمونه‌ی آخر هم همین بود که من از مسیرم وازعقیدم  جدانشدم و اون هم به وسیله‌ی  خداوند واینم درک کردم که وقتی چیزی رومی نویسم یاتعهدی میدم باید به هر شکلی شده روی اون تعهد پایدار باقی بمونم مهم نیست دلایلی که می‌خوام منواز مسیر خارج کنند ومن ر و توجیه کنن چیا هستن مهم اینه که من به ندای قلبم به صورت واقعی ومداوم توجه کنم نه لحظه ای واین نشون داد که من باورهام هنوز خرابه وباید بیشترادامه بدم و شعار دادن با عمل کردن و تعهد واقعی فرق داره واین نمی‌دونم به این فایل نهم ربط داشت یانه اما خواستم که اینو به این شکل بیان کنم که خداوند منودوست داشته فارغ از اینکه نماز میخونم یانمیدم یاچه کارایی انجام میدم برای رضایتش . خدا ازمن راضیه وقتی من از خودم راضی باشم و وقتی ازخودم راضی نباشم بهم نشون میده که چیکارکنم که از خودم راضی باشم و این همون عشق یه طرفم هست که همیشه به شکل های مختلف نشون داده امانادیده گرفتم ومن فکرمیکردم عشق یه طرفم توفیلم و سریال هست یا تو  بین مردم  امانمیدونستم بین خداوند ومن همین اتفاق ازخیلی وقته افتاده از زمانی که بزرگ وبزرگتر شدم من به این عشق بی توجهترشدم  واصلا نمی‌دونستم همچین چیزی هست چون همیشه ترس بود ازجهنم وازگناه  عذاب وجدان ووعده های بهشت که همه فقط برای انجام دادن یک کار خاصی بود اما الان این چیزا رو درک کردم و  از این به بعد هم به این شعور رسیدم که هرکلمه ای یه بهایی داره و هرعملی هم یه نتیجه. ای ازاون بها  به وجودمیاد ویاشایدهم نه همه ی زندگی یک بهاست یک تجربه . ….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم رمضاني
      1402/12/20 12:56
      مدت عضویت: 1274 روز
      امتیاز کاربر: 23220 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 963 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      پاداش های الهی بر مبنای عملکرد ما به منظور جلب رضایت خداوند به سوی ما جاری نمیشن بلکه مهم اینه که انتظار دریافت پاداش از سوی خداوند رو داشته باشیم ؛

      من دقیقا قبلا بر عکس این نگرش رو داشتم 

      فکر میکردم که باید کارهایی رو انجام بدم که بسیار بسیار فراتر از رفتارهای روزمره من بود تا خداوند به من پاداش بده و چون اون کارها رو انجام نمی‌دادم بر اساس اون فرمولی که از شنیده هام در ذهنم ساخته بودم ،هیچ وقت انتظار پاداشی از خداوند رو نداشتم ولی در عوض همیشه انتظار سختی،مشکلات،بیماری،غصه،گرفتاری،بی پولی،چاقی رو داشتم و میترسیدم خداوند ازم ناراضی بشه و بدبختی ها رو، رو سرم هوار کنه 

      و از اونجایی که جهان هستی پاسخ انتظار ممنو میداد منو در همزمانی هایی قرار می‌داد که حس بد در من ایجاد بشه و باور من در این نگرش  قوی‌تر بشه 

      خداوند در قرآن اعلام کرده که هر چه خوبیه از طرفه خداست و آنچه بدی هست از طرف خودمونه 

      پس خداوند از سر کینه مشکلات رو وارد زندگی من نمی‌کرده و فقط از عشق و مهربانی پاسخ انتظار من رو می‌داده و من هم با اختیار خودم انتخاب کرده بودم که چنین انتظاری از جهان و خدا داشته باشم 

      خداوند بارها در قرآن گفته که 

      هر آنچه تجربه میکنیم به خاطر کارو کردار پیشین خودمونه و خداوند هرگز به بنده هاش ظلم نمیکنه 

      من این خود ما هستیم که با افکار و نگرش و عملکردمون شرایط زندگیمون رو میسازیم 

      من مسئولیت صد درصد زندگیم رو می‌پذیرم و میدونم که میتونم تغییرش بدم پس شروع کردم به تغییر افکار و باورهام و احساسم و البته عملکردم و انتظار من هم داره از جهان و خداوند تغییر میکنه و البته نتایج هم در حال تغییر کردنه 

      من نباید فکر کنم چطوری زندگی من تغییر میکنه چون با این فکر جلوی دریافت نعمت‌های بینهایت خداوند رو میگیرم 

      خداوند برای باز کردن درهای جدید در زندگی من نیاز به تلاش نداره 

      خداوند برای حل مشکلات زندگیمون دچار ناامیدی و سردرگمی نمیشه 

      و خداوند برای تغییر شرایط زندگی ما نیاز به  کسب دانش خاصی نداره و در لحظه میتونه زندگی منو دگرگون کنه 

      خداوند به دنبال فرصت هست که نعمت ها  و شرایط جدید رو وارد زندگی ما کنه خداوند میتونه به راحتی انسانهای خوب و اتفاقات عالی و فرصت های بی نظیر رو وارد زندگی من کنه 

      لحظه ای در ذهنم مرور شد که اون زمان که استاد عزیز داشتن تغییر میکردن و روی ذهنشون کار میکردن مم داشتم با همون عقاید قبلی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکردم و ایشون داشتن طرح الهی شون رو انجام میدادن و مسیر تغییر رو برای افراد زیادی آماده میکردن و من دقیقا در بهترین موقع توسط خداوند به این مسیر زیبا هدایت شدم و تونستم با استفاده از این مسیر قدم به قدم آرزوی سالها پیش خودم رو که تناسب اندام بود تجربه کنم و کلا تغییر کنم بشم یه مریم جدید و نتایج جدید و متفاوت از قبل خودم رو تجربه کنم ؛

      من به زمانبندی خداوند ایمان دارم

       من به معجزات الهی ایمان دارم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به برنامه الهی ام ایمان دارم 

      من ایمان دارم که برای هدفی به این دنیا اومدم و میتونم با خداوند همکاری کنم و دنیا رو گسترش بدم 

      من منتظر دریافت پاداش الهی هستم 

      من لایق دریافت پاداش های الهی هستم 

      افکار و احساس و عملکرد روزمره من در حال تغییر کردنه پس مسلما خداوند هم پاسخ متفاوتی به من میده 

      من به وضوح میبینم که دارم مرحله به مرحله در مسیر برنامه الهی ام پیش میرم 

      خداوند مارو خلق کرد و از روح خودش در ما دمیده و همیشه در وجود ما هست و امکان نداره که ارتباطمون با خداوند کم ک یا قطع بشه 

      برمیگردم به پنج سال پیش ،اون زمان هرگز فکر نمیکردم خداوند در زندگی من معجزه کنه و چنین آگاهی ها یی رو در اختیارم بزاره، هرگز فکر نمیکردم چنین دری رو به روی من باز کنه 

      هرگز فکر نمیکردم بتونم خودم زندگیم رو تغییر بدم ولی خداوند درهایی رو به روی من باز کرد که هیچ وقت انتظار نداشتم و مطمئن هستم که باز هم شرایط و احساس فراتر از انتظار من 

      توسط خداوند برای من رقم میخوره  و این به خاطر حرکت من در مسیر تغییر هست و اینکه از خداوند انتظار پاداش دارم 

      ورود من به مسیر تغییر فقط معجزه الهی بوده و باید بارها و بارها سپاسگزار خداوند باشم و البته که این حس رصایت من و حرکت من در این مسیری چیزی جز سپاسگزاری و قدردانی از منبع جهان هستی نیست 

      خداوند من وهمه انسانها رو به یک اندازه دوست داره و عاشقانه منتظره که من شرایط رو مهیا کنیم و پاداش الهی رو دریافت کنیم و خوشبختی رو در دنیا و آخرت تجربه کنیم 

      و برای دریافت پاداش های الهی لازمه که افکار و نگرش خودمون در رابطه با خداوند رو اصلاح کنیم 

      کاری که داریم انجام میدیم و البته که باید در این مسیر استمرار داشته باشیم 

      ما باید این نگرش رو در خودمون نهادینه کنیم که ؛خداوند میتونه فرصت هایی فراتر از انتظار و تصور مون رو برامون رقم بزنه 

      من نمیدونم خداوند به قلب چه افرادی دسترسی داره و با یک اشاره به سمت من میان و در تحقق خواسته هام منو یاری میکنن 

      من نمیدونم خداوند چه چیزهای بي نظير رو میتونه وارد زندگیم کنه 

      اگر واقعا سپاسگزار خداوند باشیم خداوند ظرف دریافت منو بزرگتر میکنه و نعمت‌ها و شرایط بسیار عالی رو در جنبه های مختلف وارد زندگی من میکنه 

      من دارم خودم و خداوند و قوانین جهان هستی رو بهتر میشناسم و ایمان داره به خداوند بیشتر و بیشتر میشه و میبینم که چطور داره پاداش های خداوند وارد زندگی من میشه بدون اینکه بخوام تلاش کنم و یا سختی بکشم 

      واقعا دارم درک میکنم که وقتی با خداوند همسو بشیم چطور خواسته هامون رو به راحتی و با لدت تجربه میکنیم و این همون چیزیه که ما براش به این دنیا اومدیم :خلق کردن، تجربه کردن و لذت بردن 

      خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم

       استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/12/19 07:57
      مدت عضویت: 1669 روز
      امتیاز کاربر: 20808 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,028 کلمه

      جمعه هشتم مارچ بیست بیست و چهار:

      سپاسگزار خداوندی هستم که پاداشهای الهی اش را بر مینای انتظارم از دریافت آنها بهم میدهد

      سلام و درود به دوستان و همراهان مسیر رشد و تغییر

      منتظر دریافت پاداشهای الهی هستم (قدم ۹)

      «انسان‌ها خود را لایق دریافت پاداش های الهی نمی دانند چون تصور میکنند اونطور که باید، نتوانسته اند نظر خداوند را به سمت خود جلب کنند.»«پاداشهای الهی بر مبنای عملکرد شما به منظور جلب رضایت خداوند از سوی شما جاری نمی شود بلکه مهم این است که انتظار دریافت پاداش از سوی خداوند را داشته باشید.»

      همین چند خط درس های بسیار زیادی برایم داشت . خیلی خاطرات زندگیم را مرور کردم و دقیقا با این جمله مطابقت داشت و خیلی با خودم حرف زدم و دنبال ریشه های این موضوع گشتم و در نهایت به تنها کلمه ای که رسیدم شرک داشتن بود!

      من قبلا خیلی دنبال تایید دیگران بودم و برای همین به حرف آنها گوش می دادم تا پسر خوب و مودبی دیده بشوم و برخلاف من، برادرم اصلا حرف والدینم را گوش نمیداد! همیشه بهش میگفتند که اگر درس بخوانی فلان اسباب بازی را برایت میخریم . در حالی بود که اون اصلا درس نمی خواند و من همواره شاگرد تاپی بودم! و همیشه خودم را با بقیه مقایسه میکردم و در نهایت حتی اگر معدلم نوزده و نود میشد ، خودم را لایق دریافت جایزه نمیدانستم! و هیچ درخواستی نمیکردم ! برخلاف برادرم که اصلا حرف والدینم برایش مهم نبود و با هر نمره و معدنی درخواست میکرد و جالب اینجاست که درخواستش قبول میشد و به خواسته اش میرسید 

      بزرگ‌تر که شدم و خداوند را از روی کتابها و فیلمها و سریالها شناختم همواره خودم را با انسانهای معصوم مقایسه میکردم و چون هیچ وقت مطابق با اون ها رفتار نمیتوانستم بکنم میگفتم خداوند من را دوست ندارد و از یک جایی به بعد دیگر گفتم بی خیال! ما که نمیتونیم مثل اونها زندگی کنیم، و اینهمه انسان روی کره زمین هست با دین های متفاوت و همه هم فکر مبکنند که حق با آنهاست 

      برای همین اومدم اشتراکات آنها را پیدا کردم و رسیدم به چند تا مورد مثلا همینکه انسان صادق و درستی باشم و به دیگران بدی نکنم و دروغ نگویم و حق کسی را پایمال نکنم و دزدی نکنم و … کافیست و دیگر به بقیه اش کاری نداشتم

      و البته چون قانون این جهان را نمیدانستم  اعتقاد پیدا کردم هیچوقت خداوند جایگاهی در موفقیت هایم نداره و اگر  برایم بدشانسی نیاورد من میتوانم به خواسته هایم برسم و البته همچنین دنبال تایید دیگران بودم چون فکر میکردم که اونها باتجربه تر از من هستند و سرد و گرم روزگار را چشیده اند

      و نتیجه این شرک هم کاملا مشخص بود، 

      تا جاییکه طبق درخواستم مهاجرت کردم و خودم خواستم که دنبال تایید دیگران بخصوص والدینم نباشم و بنابراین خودم انتخاب میکردم و جلو میرفتم و بعدش وقتیکه صحبت میشد میگفتم فلان تصمیم را گرفتم و فلان کار را میکردم و حتی ارتباطم با دوستانم در ایران بسیار بسیار کمتر شد و کم کم خدای جدیدی را شناختم و روی اون و الهاماتم حساب کردم و زندگی جدیدی را برای خودم ایجاد کرده ام و البته هنوز خیلی جای کار دارم

      جمله استاد باعث شد که بفکر فرو بروم و وقتی زندگیم را بررسی کردم دیدم که خیلی وقتها معجزات خداوند وارد زندگیم شده که هیچگونه دلیل قانع کننده ای برای اون هماهنگی نتوانسته ام پیدا کنم

      من انسانی بودم که همیشه برای هر چیزی دنبال دلیل میگشتم و اگر پیدا نمیکردم انرا قبول نداشتم.

      من با موضوعات ذهنی خیلی سال قبل اشنا شدم ولی با خودم میگفتم مگر میشود که از طریق باور و ذهن به خواسته ها رسید برای همین دو سال دوره لاغری با ذهن را خریده بودم ولی حتی یک جلسه انرا نگاه نکرده بودم!

      قبل از شروع دوره لاغری با ذهن، برای معجزاتی که خداوند در زندگیم بوجود آورده است هم دنبال دلیل میگشتم و چون نمیتوانستم پیدا کنم میگفتم شانسی بوده است و در حقیقت خودم را مستحق پاداش خداوند نمبدانستم چون میگفتم که من مگر چیکار کرده ام که خداوند این خواسته من را برآورده کرده است!؟!

      این شیوه از زندگی باعث شده بود که به همه بی اعتماد بشوم و اگر مثلا همکارم با من خوب برخورد میکرد این را به افکار و باورهای خودم ارتباط نمیدادم و میگفتم ببین حتما امروز میخواهد کارش را بهت محول کند و برای همین بهت لبخند میزند و گرم احوال پرسی میکند!!!

      حتی برای دوست داشتن عزیزانم هم دنبال دلیل میگشتم و اگر میخواستم هدیه ای برایشان بخرم دنبال دلیل میگشتم.حتی اگر کسی بهم کادو میداد ( حتی در زمان تولدم) باز فکر میکردم که من چه کار خوبی در حق اون فرد انجام داده ام که این کادو را برایم تهیه کرده است.

      حتی اگر کسی بهم لطفی بکند باز هم دنبال دلیل برای آن میگردم و در زمان نوجوانی اینقدر علاقمند به صفحه حوادث روزنامه ها بودم و اونقدر راجع به کلاهبرداری و دزدی و اعتماد نابجا خوانده و شنیده بودم که حتی اگر سالها بعد کسی بهم لطفی میکرد اول به خودم میگفتم که این فرد احتمالا می‌خواد درخواستی از من داشته باشد و اونوقت میخواهد کلاهبرداری کند!

      یعنی اگر دلیل کاری را نمیدانستم حتی لطف اون فرد را قبول نمیکردمحتی اگر اون فرد خداوند باشد!!!

      خیلی با خودم صحبت کردم که چرا دنبال دلیل برای هر کاری میگردم! 

      و ابتدا به خودم حق دادم و اون هم بخاطر پیش فرض های ذهنی که قبلا داشته ام اینجوری فکر میکردم و بعد هم دوره لاغری با ذهن را به خودم یاد آوری میکردم که اونجا هم باور نمیکردم که میشود با ذهن لاغر شد ولی به استاد اعتماد کردم و نتیجه اش را هر چقدر بیشتر در دوره جلو میرفتم میدیدم 

      و بعد گفتم که تنها راه قانع کردن ذهن دلیل و منطق هست

       و برای خودم همین موبایل و اپلیکیشن های موجود را مثال زدم که اگر بیست سال قبل کسی میگفت میشود تماس تصویری با کسی ده هزار کیلومتر دورتر برقرار کرد نه تنها من بلکه هیچ کسی باور نمیکرد ولی الان من دارم هر هفته با خانواده ام تماس تصویری برقرار میکنماون موقع چرا باور نمیکردم چون هم به چشم خودم ندیده بودم و همینکه دلایل علمی انرا نمیدانستم ولی الان هم با چشم خودم دیده ام و هم با خواندن مقالات علمی با دلیل، امکان پذیری این موضوع برایم ثابت شده است!پس این مورد را بعد از سالها باور کردم!

      در رابطه با لاغری با ذهن هم من صفحه شگفتی سازها را دیدم و به استاد اعتماد کردم و دوره را شروع کردم و کم کم نتایج انرا دیدم و الان اگر هر کسی بگوید که با ذهن نمیشود لاغر شد من فقط بهش میخندم جون نتیجه اش در دستم هست!

      در رابطه با پاداش های الهی هم همینطور هست قبلا باور نداشتم ولی الان با تغییر شرکت با انجام همان کار و حقوق بالاتر و خرید خانه و ماشین دوم، بیشتر به پاداش الهی اعتقاد. پیدا کرده ام که شاید خودم دلیلش را ندانم ولی میدانم هستالبته میدانم که تغییر افکار و نگرشم فقط باعث ورود این موارد به زندگیم شده است.

      اینکه دنبال دلیل گشتن، حتی باعث شده که وقتیکه دوره تکرار لاغری را کمرنگ تر ادامه دادم انتظار چاقتر شدن داشتم و این اتفاق رخ داد و احساس میکنم که شلوارم کمی برایم تنگ شده است!

      جالب اینجاست که بعد از منطقی کردن این موضوع که من حتی اگر هم دوره تکرار را کمرنگ تر دنبال کنم باز هم لاغر میشوم و حتما نباید دلیلی داشته باشم و حتما نباید که فقط روی دوره تکرار تمرکز کنم تا لاغر بشوم باعث شد که امروز احساس کردم که کمی لاغر تر شده ام. این موضوع خیلی برایم جالب بود

      حتی وقتیکه اولین بار مطالب این جلسه را خواندم، به خودم میگفتم بله من لایق دریافت پاداش الهی هستم چون دارم این مطالب را میخوانم و بعدش نجوای ذهنی می آمد که اگر این دوره را ادامه ندهی لایق دریافت پاداش الهی نیستی!

      وقتی فکر کنم که خداوند من را دوست ندارد اونوقت خودم را لایق دریافت نعمت های الهی نمیدانم، وقتی احساس کنم خداوند من را رها کرده است و از خداوند دور شده ام اونوقت منتظر بدبختی هستم

      مثل بچه ای که با مادرش می‌رود فروشگاه و جلوی قسمت اسباب بازی ها می ایستد و هرچه مادرش اصرار مبکند بچه حرکت نمیکند ولی به محض اینکه مادرش بهش بگوید اگر نیایی من میروم اونوقت بچه ترس از تنها ماندن و رها شدن پیدا میکند و با گریه دنبال مادرش می‌رود ولی خداوند هیچوقت ما را رها نمیکند و رابطه ما با خداوند همیشه ثابت هست و خودمان هستیم که جریان اون رابطه را قطع و یا کم میکنیم وگرنه از سمت خداوند همواره جریان برقرار هست

      باید روی این موضوع خیلی بیشتر کار کنم

      نکته مهم برای باور کردن اینکه خداوند بدون نیاز به انجام کار خاصی آماده وارد کردن پاداش های الهی به زندگیم هست فقط در یاداوری نشانه های کوچک و معجزات کوچک در زندگیم هست.من چند سال هست که هر روز اتفاقات خوب زندگیم را مینویسم و بابتش شکرگزاری میکنم

      حتی وقتی سال قبل که شرکت بهم گفته بود که دیگر بهم احتیاج ندارد و صاحبخانه ام کفته بود که خانه اش را میخواهد بفروشد و من باید جابجا بشوم فقط همین توجه به نشانه ها و معجزات روزانه ام باعث شده بود که حالم کمی بهتر بشود 

      من با حرکت بسمت تناسب اندام، حدود پانزده سانتیمتر از کمربندم را کوتاه کرده ام و اون را کنار میانیتورم قرار داده بودم و هر روز بهش نگاه میکردم و وقتی نجواهای ذهنی می آمد که تو نمیتوانی و دیگر موفق نمیشوی و بدبخت شده ای فقط به همون تکه بریده شده از کمربند نگاه میکردم و میگفتم یکبار توانستم لاغر بشوم که برایم محال ترین و غیرقابل باور ترین خواسته ام بود پس میتوانم به هر خواسته ای که خودم بخواهم برسم و خداراشکر الان در خانه خودم هستم و هر روز و هر لحظه خداوند را بابت داشتن این نعمت شکرگزار هستم

      اینکار یک شبه رخ نداد و نیاز به شجاعت و کنترل ذهن داشت، ولی ارزشش را داشت

      وقتیکه من خودم را لایق دریافت یک خواسته ای بدانم براحتی و بدون سختی اون خواسته وارد زندگیم میشود و الان هم که خواسته ها را پاداش الهی میدانم اگر خودم را لایق دریافت پاداش الهی بدانم خداوند اون را وارد زندگیم میکندآیا خدای الان در زندگی من با خدای بیست سال قبل تغییر کرده است؟ جواب خیر

      آیا خدای الان با خدای هزارتا قبل یا هزار سال بعد تغییر داشته است؟ جواب خیر

      خداوند و قوانین خداوند همواره ثابت هست

      اینکه من برای دریافت پاداش الهی دنبال دلیل میگردم ناشی از ذهن انسانی من و ویژگی انسانی من هست و دلیل هم دارد دلیل ام تغییر نگرش و باورها و پیش فرضهای ذهنی ام و عملکردم در رابطه با اون موضوع و خداوند هست وگرنه قوانین خداوند ثابت هستند

      قبلا دلیلش را نمیدانستم و میگفتم شانسی به خواسته ام رسیدم و نیز اتفاقات بد را ناشی از خواست خداوند میدانستم و اتفاقات خوب را ناشی از توانایی خودم میدانستم.

      الان میدانم که دلیل همه اتفاقات خودم هستم و ناشی از نگرش و باورهای من هست اگر اونها را تغییر بدهم انوقت اتفاقات و شرایط جدیدی وارد زندگیم میشود و اگر ورودی های ذهنم را کنترل نکنم و به روال سابق برگردم کم کم اتفاقات مثل قبل وارد زندگیم میشود

      مهم‌ترین مانع ذهنی در رابطه با عدم تغییر نتایج زندگی ما این هست که‌دنبال دلیل میگردیم و میپرسیم که با شرایط الانی که‌ دارم خداوند چجوری میخواهد فلان ماشین را وارد زندگیم بکند و چقدر قشنگ بیان شده بود که فکر کردن به چجوری به خواسته رسیدن سبب ایجاد دیوار بلندی بین ما و خواسته ما میشود و

       مثلا قبلا من فکر میکردم که چجوری ممکن است که با کار کردن روی ذهنم لاغر بشوم و این با سطح آگاهی اون موقع من از نظر ذهنم امکان پذیر نبود 

      ولی بعد در دوره که استاد فرمودند اصلا تمرکزتون را از هدف تون برای شرکت در دوره بردارید و به چگونگی لاغر شدن توجه نداشته باشید کم کم نتایج در زندگیم پدیدار شد!

       ردپای این قضیه در تمام موارد و برای بقیه خواسته هایم هم کاملا مشهود هست

      مثلا من برای خرید خانه نه کار داشتم و نه پول داشتم ولی با کمک مواردی که در دوره لاغری با ذهن یادگرفتم توانستم ذهنم را کنترل کنم و خانه بسیار زیبایی خریداری کردم

      سپاسگزار خداوند هستم که این امکان را داشتم که پایه های نگرش جدیدی نسبت به خداوند را در خودم ایجاد کنم

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 21 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار arezooo.drp
      1402/12/13 13:08
      مدت عضویت: 1282 روز
      امتیاز کاربر: 34213 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 836 کلمه

      به نام انرژی برتر جهان هستی 

      من منتظر دریافت پاداش الهی هستم.

      من قبلا برای رضایت خداوند چه کارهایی که انجام ندادم از نماز گرفته تا روزه تا نذر و نیاز کردن اولش که شروع به نماز خواندن کردم احساس قشنگی بودی و واقعا نتیجه از این ارتباط با خداوند رو هم دریافت میکردم ولی بعد از مدتی که چهار چوب برای ارتباط با خدا برای من در نظر گرفتند مثل اینکه اگر نمازت قضا بشه خدا مجازاتت میکنه یا اینکه ترتیب نماز خوندن رو باید رعایت کنی، و اما و اگرهای ارتباط با خدا که مثل پادشاه داره بر ما حکمفرمایی می‌کند ترس در ما ایجاد شد و اعمال ما نه از سر شوق بلکه از سر ترس از مجازات خداوند در ما ایجاد شد و نتیجه این نوع ارتباط مشخص که احساس بد از اینکه خدا از من راضی نیست چون نتوستم اعمال واجبات رو درست انجام بدم و انتظار عذاب و اتفاقات بد در زندگی در من ایجاد میشد و در همزمانی اتفاقات بد هم قرار میگرفتم و تجربه میکردم.

      من قبلا عادت داشتم برای بیشتر کارهایی که انجام می‌دادم با خدا معامله میکردم که من مثلا سوره یس رو ۴۰ روز انجام میدم و تو من رو به خواسته ام برسون و یکبار این کار رو انجام دادم و چون باور قوی نسبت به خدا داشتم به خواسته ام رسیدم ولی بعد از مدتی یک نفر بهم گفت که باید در ساعات مشخصی قرآن بخونی و یک لیست ساعات مشخص در روز مشخص به من داد که روز نحس یا سعد و من دوباره در چهار چوب انجام دادن قرار گرفتم و جالب اینکه اون دوره ۴۰ روزه سوره یس خوندن با چهار چوب نتیجه نگرفته ام و الان متوجه شده ام که انسان آزادی رو دوست داره و ارتباط با خداوند باید از سر شوق و بدون چهار چوب و آزادی کامل باشه که احساس خوب از این ارتباط در ما ایجاد بشه و انتظار دریافت نعمت ها از سوی خدا در ما ایجاد بشه.

      زمانی که ما با عقل و منطق خودمان بخواهیم کاری را انجام بدهیم انگار اون خواسته خیلی سخت بدست میاد ولی وقتی خواسته خودمان را مشخص می‌کنیم و از خدا هدایت می‌خواهیم بدون در نظر گرفتن چطور و چگونه انجام شدن خواسته و الهامات خدا را دریافت می‌کنیم و حرکت می‌کنیم اون خواسته براحتی وارد زندگیمان می‌شود و چقدر لذت بخش است.

      ما اول خواستیم با عقل خودمان ماشین بخریم اون هم یک پراید و چقدر وام گرفتیم و به این در اون در زدیم بسپار به این بسپار به اون تا یه ماشین برای ما پیدا کنند و حدود دو ماه طول کشید تا ما تونستیم ماشین پرایدمون رو بخریم و حتی مراحل سند زدن هم به سختی انجام می‌شد خدایا چقدر نگرش در همه چیه مهم، ولی وقتی با مفاهیم اینکه خداوند پاسخ دهنده به افکار و باورها و نگرش های ماست و من تونستم کمی افکار و باورها ونگرشم رو نسبت به خدا تغییر دادم خیلی آسان پراید تبدیل به تیبا۲ و بعد کوئیک و بعد slx  و بعد پژو پارس و الان به لطف خدا تبدیل به سورن پلاس شد خیلی راحت انگار وقتی از عقل و منطق خودم برای رسیدن به خواسته ها استفاده میکنم از پلکان استفاده میکنم و خسته میشم ولی وقتی از خدا هدایت می‌خواهم انگار سوار آسانسور خواسته هایم شد خیلی آسان و لذت بخش وارد تجربیات خواسته هایم میشوم.

      من قبلا برای لاغرشدن چقدر سختی کشیدم و لاغر میشدم ولی لذتی نداشت و بعد از چند ماه دوباره اضافه وزن بر می‌گشت ولی الان با تغییر نگرش و انتظارم از خودم با مسیر لاغری با ذهن الان یکسال که من لاغر و متناسب هستم نه زجری برای لاغر شدن کشیدم و نه میکشم انگار تناسب اندام جزئی از وجود من شده و من کاملا از اندامم لذت میبرم و خدا رو شکر که در سلامتی و تناسب اندام هستم.

      من شوهرم الان ۴ سال که کارش بیرون از محل زندگیم هست و من فقط آخر هفته ها شوهرم رو میبینم و الان معجزه خدا رو در زندگیم دیدم من اول دوره مشخص کرده بودم که شوهرم کارش بیاد نزدیک محل زندگیمان و به لطف خدا الان این اتفاق افتاده و شوهرم کارش اومد محل زندگیمون و خدا رو صد هزار مرتبه شکر صبح میره سرکار و بعد از ظهر میاد خونه، خداوند صد در صد پاسخ دهنده به تغییر نگرش و افکار و باورهای ماست و من دارم نتیجه این تغییر افکار رو میبینم و باید در مسیر استمرار داشت چون نعمت های خداوند بی انتهاست و هر چقدر که روی خودمان کار کنیم باز هم جا برای تغییر کردن داریم و نباید در مسیر مغرور شد ولیز بخوریم بلکه کوچکترین نعمت و نشانه خواسته را آنچنان برای خودمان بزرگ کنیم ولذت ببریم و شوق داشته باشیم تا این نتایج بزرگ و بزرگتر شوند و لذت ها و نعمت های بیشتر وارد زندگیمان شوند.

      من منتظر دریافت پاداش های الهی هستم چون من لیاقت دریافت های نعمت های الهی رو دارم و در این مسیر استمرار دارم و مطمئن هستم که خداوند هزاران برابر این نعمت ها را برای من در نظر گرفته است.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/12/05 17:16
      مدت عضویت: 305 روز
      امتیاز کاربر: 8555 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 976 کلمه

      به نام خدای پاداش دهنده🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم ✋❤🌹

           گام نهم :منتظر دریافت پاداشهای الهی هستم 😇🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      بسیاری از انسانها خودرا لایق دریافت پاداشهای الهی نمیدانند چون تصور می کنند آنطور که باید نتوانسته اند نظر خداوند را به سمت خود جلب کنند🤔 

      پاداش های الهی برمبنای عملکرد شما به منظور جلب رضایت خداوند به سوی شما جاری نمیشوندبلکه مهم است که انتظار دریافت پاداش از سوی خداوند را داشته است 🤔

      من هم در تمام عمرم این نگرش رو داشتم خدا من رو دوست نداره چون در کودکی شرایط عاطفی خوبی رو نداشتم وبعدازدواج شرایط مالی خوبی رو تجربه نکرده بودم وبالا و پایین های زیادی رو تجربه می کردم ومی گفتم خدا فلانی رو دوست داره ومن رو دوست نداره باور دور شدن از خدارو نداشتم ولی باور ترد شدن از طرف اون رو داشتم بااین وجودبازم  در درونم همیشه اون رو صدا میزدم 

      حالا پاداش صدا زدن هامو گرفتم در مسیر درست تغییر زندگی قرارم داد چون اون من رو هرگز رها نمی کنه وهر زمان ازش یاری بخوام بهترین یاری دهنده هست .خداوند همیشه من رو دوست داره ودر کل نگرشم نسبت به خداوند عوض شده اون از پدر و مادر مون مهربان تر هستش من هر کار کنم اون ازمن دور نمیشه ولطفش وکرمش در تمام لحظه لحظه زندگی من جاری و ساری است 

      منتظر دریافت پاداش های الهی هستم 

      خداوند خودش در کتب مقدسمون اعلام کرده است که تمام خوبیها که به انسانهامیرسد از جانب اوست واما،بدی ها از جانب خود ماست 

      باعث واضح شدن نقش خودمان در نتایج و شرایط زندگی مان دارد نتیجه زندگی هر کس به خاطر خودش بوده و هیچ کس دیگری مسئول شرایط زندگی من نیست  خودم هستم که از کودکی تا حالا با شنیدن دیدنیهای دروغین در خودم افکار و باورهای نادرست رو ایجاد کردم انتظارم از زندگی هم رقم خوردن اون باور ها بود وزندگی  خودم ساختم که در آن پر از گله و شکایت وناسپاسی بود پر از توقع وانتظارهای بی مورد از دیگران پر از کمکهای که از توجه نکردن به خودم انجام دادم و بر خورد های ناجالبی از اطرافیانم دیدم همه این اتفاقات در من باور نالایق بودن میدادن و کافی نبودن و خوب نبودن واین باورهای اشتباه در من باعث شده بود که مورد توجه قرار گرفتن از طرف دیگران برام مهم باشه چون از درون با خودم در صلح نبودم خدارو شکر هدایت خداوند من رو با خودم در صلح قرار داد همه اتفاقات ناجالب زندگی من بخاطر افکار واحساسات و باورهای از پیش فرستاده خودم هستش 

      من هم مثل هم افراد این نگرش رو داشتم که نتیجه اعمال خودم رو در آخرت خواهم دید ولی این نگرشی اشتباه بود در صورتی که نتیجه اعمالم رو در همین دنیا تجربه می کنم اگه از دوران کودکی این موضوع رو می دونستیم چقدر کیفیت زندگیمون بهتر بود چقدر با خداوند عاشقانه دوست بودیم چقدر باورهای درست داشتیم وچقدر با احساس فوقالعاده زندگی می کردیم و چقدر گرفتن پاداش برامون ملموس تر میشد وهر روز که از خواب بلند میشدیم بهتر عمل می کردیم تا،بهترین پاداش هارو دریافت کنیم 

      اکنون تصمیم میگیرم به صورت آگاهانه افکار ،احساس،و عملکرد خود را تغییر بدم تا وعده خداوندروبه شکل واقعی تجربه کنم به واسطه خودم واین نگرش که دیگران باعث رقم خوردن شرایط زندگی من میشوند نگرش اشتباه هست 

      یکی از مهمترین موانع در ذهنم در رابطه با تغییر نتایج زندگی این است که نمی دانیم به چه شکل یا از چه طریقی قرار است نتایج زندگی من تغییر کنه

      هر زمان در حال فکر کردن به چگونه و چطور تغییر پیدا کردن شرایطزندگی خود هستم مانند این است که در حال ساخت دیوار بین خودم ودریافت نعمتهای الهی هستم خدایا خودت من رو یاری بده از این  مانع گذر کنم 

      خداوند به تغییر افکار واحساس من در زندگی پاسخ مثبت میده و شور وشوق رو در من بیشتر بیشتر میکنه تا ادامه بدم تا پاداش خداوند رو دریافت کنم 

      خداوند به دنبال فرصت، که نعمتهاوشرایط جدید رو وارد زندگی من کنه 

      خداوند می تونه به راحتی شور شوق و اشتیاق برای تغییر شرایط در زندگیم ایجاد کنه 

      خداوند می تونه شرایط مالی من رو بهبود بده 

      خداوند میتونه سلامتی من رو برام به وجود بیاره 

      خداوند می تونه روابطم رو در زندگی به بهترین شکلش ترمیم کنه 

      خداوند می تونه به آسانی انسانهای خوب و اتفاقات عالی و فرصت های بی نظیر رو وارد زندگی من کنه 

      من منتظر رخ دادن معجزه در زندگیم هستم 

      رابطه خدا با من یک طرفه هست از سمت خدا شروع میشه وهرگز تغییر پیدا نمی کنه

      فارغ از این که من از عملکرد خود در رابطه با خداوند راضی باشم یا خیر رابطه خداوند با ما هرگز تحت تاثیر هیچ چیز قرار نمی گیره 

      من هر چقدر ناتوانم و اعتماد به نفس نداشته باشم ،سرمایه کافی نداشته باشم ،وغیره نمی توانم به رویا هم جامعه عمل بپوشانم اما خداوند همه چیز را آماده و فراهم میکنه و افراد بسیاری رو به سمت من هدایت می کنه تا من به آرزوهایم برسم 

      باید از طریق توجه کردن به نشانهای کوچک ایمان خودم رو تقویت کنم 

      خداوند اعلام کرده اگر واقعا سپاس گذار ی کنید شما را افزون خواهم کرد واگر ناسپاسی کنی قطعا عذاب من سخت خواهد بود 

      سپاس گذاری و توجه به نشانه ها سبب میشود تا خداوند منو بزرگ کنه و ظرف من رو بزرگ تر کنه ونعمتهاو شرایط در جنبه های مختلف وارد زندگی من میکنه وقتی باایمان زندگی کنی قطعا پاداش های الهی را دریافت خواهی کرد واین وعده خداوند  است و خداوند به عهد خود وفادار است 

      خداوند کسی راکه در جستجوی او باشه را پاداش میده اگر در جستجوی خداوند باشم قطعا نمی توانم در جستجوی دیگران باشم خداوند عاشقانه آماده است تا پاداشهای الهی را از طریق مختلف وارد زندگی من کنه تنها باید تغییر افکار واحساس و عملکرد روزانه ام توجه داشته باشم و تنها کاری که خدا باید انجام بده یک صحبت ساده در گوشی با فردی باشه که باید در مسیر تحقق رویایتان به شما کمک کند به همین سادگی 

      خدایا به امید تو 😇🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      سپاس فراوان از استاد عزیزم🥰🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/12/05 12:53
      مدت عضویت: 389 روز
      امتیاز کاربر: 24120 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 813 کلمه

      سلام استاد 

      خدارا شاکرم که توانستم تا الان 9 قدم همراه شما باشم 

      استاد متاسفانه به ما آموزش داده بودند که برای زندگی کردن درجامعه امروزی باید حقت را خودت بگیری و کسی به فکر تو نیست و برای تو کاری نمیکند  و اگر برای حقی از خودت دفاع کردی که چه بهتر و گرفتی و اگر نگرفتی و زورت به بنده اش نرسید اونوقت درخانه ی خدا  را بزن واورا واگذار به خدا کن که انشاالله خدا مزد و اجرت را میدهد حالا خوب یا بد فرقی نمیکنه و چقدر ما درطول عمر خود از افراد ناحقی دیدیم و تا جایی که توانستیم احقاق حق کردیم ووقتی زورمان نمیرسید با گریه و التماس از خدا میخواستیم اون برود از او بگیرد و این حق را به ما بدهد و اگر این اتفاق نمیافتاد بعد از مدتی پیش خود فکر میکردیم که بله خدامن را دوست ندارد – خدا فلانی را دوست دارد – چرا خداوند افراد ظالم را به سزای اعمالشان نمی رساند – چقدر خدا صبر دارد – و گاهی خداوند را مقصر میدانستیم درحالی که نگرش ما از اول نسبت به خداوند اشتباه بوده و ما خبر نداشتیم .

      سالهای زیادی از طریق معلمان قران و دینی درمدارس شنیدیم اگر نماز نخوانی- دروغ بگویی – حجابت را رعایت نکنی- و…. خداوند به شدت تورا دراین دنیا و آن دنیا عذاب میدهد و آیات زیادی از عذاب خداوند را برای ما درسر کلاسها میخواندند و متاسفانه خانواده و جامعه به این افکار بیشتر دامن میزدند الان وقتی جامعه امروزی و نوع پوشش بعضی از بانوان را با 50 سال پیش مقایسه میکنم اگر مثل قبل فکر میکردم میگفتم همه وارد جهنم میشوند ولی خداوند با این تغییرات میخواهد به ما بفهماند که من درهر شرایطی از زندگی باشید شمارا دوست دارم و شما را برای عذاب دادن و امتحان الهی به این دنیا نفرستادم بلکه هرکدام از ما برای آمدن به این دنیا رسالتی داریم که فقط خود خداوند آن را میداند و ما باید یاد بگیریم که خداوند مارا اشرف مخلوقات آفریده و ما را درانتخابات آزاد گذاشته چون نیروی بسیار هوشمند و قوی بنام عقل دربدن همهی انسانها وجود دارد که دربدن دیگر موجودات زنده وجود ندارد و آنها طبق جبر و غریزه زندگی میکنند پس ما باید با تغییر نگرش نسبت به خداوند متعادل که ما خداوند برای ما پاداش و معجزاتی را درنظر دارد به زندگی ادامه دهیم و بدانیم که با شک و تردید نسبت به خداوند باعث میشویم که ان پاداش و معجزه به تعویق بیافتد و هیچ کس حتی خدا مقصر نیست چون اتفاقات این دنیا با پیش فرض افکار و احساس خوب اتفاق خواهد افتاد کسی که ایمان داشته باشد خداوند اورا دوست دارد و بهترینها را درزمان خودش به او میدهد دیگر هرگز استرس و ناراحتی برای هیچ اتفاقی درزندگی به خود وارد نمیکند .

      ما باید درهرشرایطی از زندگی هستیم سپاسگزاری کنیم و فقط سعی و تلاش کنیم که دراین شرایط بهترین کاررا برای بهتر شدن شرایط فعلی بوجود بیاوریم و با صبر و احساس خوب و سپاسگزاری بابت نعمتهای بیشتر خداوند نعمتهای بیشتری را به ما بدهد چون به قول شاعر 

      شکر نعمت ، نعمتت افزون کند                                      کفر نعمت ، نعمت از کفت بیرون کند .

      نباید هرگز میزان لیاقت خود برای برخورداری از پاداش های الهی را بر مبنای عملکرد خود در جهت راضی کردن خداوند قرار دهیم در این صورت همیشه کارها و اعمالی هست که شما نتوانسته اید به نحو احسن آن را انجام دهید بنابراین خود را فاقد صلاحیت و لایق دریافت پاداش های الهی نمی دانید پس درهر شرایطی بودیم بگوییم من دراین شرایط به بهترین نحو عمل کردم و خداوند از من راضی و خشنود است و با این نگرش احساس خود را نسبت به خود و خداوند خوب کنیم و بگوییم من بهترین بنده ی خدا هستم و خداوند درهرشرایطی من را دوست دارد و از من غافل نیست 

      اینکه خودتان را لایق دریافت پاداش های الهی بدانیم یک امر مهم در تحقق آرزوها و تغییر شرایط زندگی است.

      با هربار شگرکزاری ظرف آرزوهای ما بزرگ تر میشود و خداوند خودش میداند که چطور و درچه زمانی این ظرف آرزوهای ما را پرکند فقط باید عجله نکنیم و با احساس خوب و با امید و بدون ذره ای شک داشتن برای برآورده شدن آرزوی خود منتظر بمانیم چون خداوند متعادل هم قادر- توانا- هم عالم به همه چیز است ووقتی ما کاری را از خداوند بخواهیم این یک نوع عبادت محسوب میشود و ارزش ما نزد خداوند و حتی بندگان بیشتر میشود چون بدون منت بنده ای کارها به بهترین شکل ممکن درست میشود ما باید با کوچک ترین اتفاق درزندگی ایمان خود را نسبت به خداوند قویتر کنیم که درهر شرایطی خدا هست – خداهست – خدا هست وقتی با ایمان زندگی کنید قطعا پاداش های الهی را دریافت خواهید کرد این وعده خداوند است و خداوند به عهد خود وفادار است.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 11590 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 586 کلمه

      با سلام و درود فراوان خدای عزیزم ، استاد مهربانم و دوستان پر تلاش و هم مسبرم 

      از خدای مهربان سپاسگزاری میکنم که من رو درراین مسیر الهی هدایت کرد 

      خدا را سپاس که من رو در اول صبح روز شنبه با این نوشته دل انگیز و این آهنگ و موسیقی معنوی و آرام بخش دعوت کرد 

      خدا را سپاس که این آرامش درونی را به واسطه این محیط شگفت اتگیز به  من هدیه داد

      به خودم فتخار میکنم در چنین محیطی در کنار دوستانی شگفت انگیز و استادی که بوی خدا را می دهد و تکه ای از خداست فعالیت دارم .

      وقتی میخوام شروع به نوشتن کنم نمیدانم از کجا و چطور فقط و فقط خودش من رو راهنمایی میکنه که بنوبسم و آنچه که مینوبسم چیزی نیست که از قبل بهش فکرده باشم همون لحظه جاری میشود و حتی بعدا گه دیدگاه خودم رو میخونم تعجب میکنم . بنابراین یکی از معجزات در زندگی مت همین نوشتن کامنت که واقعا تمام و کمال از جانب خداست .من قبلا که کامنت دوستان رو میخوندم به حدی افتماد به نفس من پایین بود که  با خودم میگفتم اینها کجا و من کجا ؟  همین الان هم در ابتدا خیای برام سخته به طکری که در نوشته های باور ساز که به جلسه بیستم رسیده بودم حتی یک دیدگاه هم ننوشتم چون در ناخودآگاه ذهنم مربوط به زندگی من نمیشه و فرسخ ها با زندگی من فاصله داره. اما خیای دوست داشتم خوندون اون  مطالب رو . و همچنین  گریه های زیبایی که حین خوندن نوشته های باور ساز داشتم را هیچ جا تجربه نکردم حتی اشک هام برام جذاب بود .

      من یقین دارم با تغییر افکار و احساس و عملکرد روزمره ام پادتش های فوق العاده ای رو از خداوند دریافت میکنم .

      شفای برادر شوهر م معجزه و پاداش خواسته من از خدایم بود الان در شرف خونه خریدن از پاداش های الهی هست که به سمت من سوق داده شده  بعد از بیست و هشت  سال زندگی مشترک و سی سال کار کردن همسرم و ببست سال کار کردن خودم که هر دو کارمند بودیم  تازه  به لطف خدا در شرف خرید خونه هستیم در واقع با نزدیک ۳ سال تغییر افکار اون هم نسبی و با افت و خیز زیاد نتیجه اش رو دارم میبینم .

      من یقین دارم خداوند من رو خیلی دوست داره اما هنوز من حس میکنم ارش فاصله دارم باید این احساس رو از بین ببرم من لحظه به لحظه باید منتظر دریافت پاداش الهی باشم

      من ازش میخوام منزلی به من هدیه دهد و همچنین روزی بدهد که بتوانم تجهیزاتش را کامل کنم . ازش میخوام بدهی های من رو پرداخت کند خبلییییی بدهی داریم خدایا خودت پرداختش کن 

      عجیب تا حالا خرجی نداشتم با برای پرداخت بدهی همش به گرفتن پول از برادرم و یا دوستان بودن اما الان فقط از خدا میخوام پرداختش کنه البته نه به طور کامل هنوز ناخودآگاه ذهنم میره طرف بنده خدا … اما در همین جا ازش میخوام که کمکم کنه تمام  افکار من  در هر زمینه خونه و ماشین و روابط بین همسرم و بچه هام شغلم و روری و ثروت در زندگی و پرداخت بدهی ها تنها و تنها به خودش باشه 

      من منتظر دریافت پاداش الهی هستم .

      من منتظر دریافت پاداش از خودش هستم از طریق تغییر افکارم  نغییر احساسم و تغییر عملکرد روزانه ام . من اننظار لاغری و تناسب  اندام ازش دارم در واقع لاغری ام  رو به خودش سپردم 

      ثروت و روزی رو به خودش سپردم 

      همه زندگی ام را به خدای عزیزم  میسپرم و انتظار پاداش های الهی رو از خودش دارم.

      خدایا شکرت 

      استاد عزیزم سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1402/12/04 15:28
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 447 کلمه

      به نام خدای مهربان وبخشنده

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه و هم مسیر

      تا قبل از آشنایی با قوانین مثبت اندیشی همیشه فکر می کردم فقط وقتی خدا ازم راضی باشه کارام خوب ودرست پیش میره و امان از روزی که حس کنم خدا ازم ناراحته…

      فکرم این بود که همون طور که مثلا یه کارمند با کار بهتر مستحق دریافت پاداش میشه اگه کارام خوب و خداپسند باشه حتما خدا بهم توجه می کنه در غیر این صورت فقط بدبیاری میارم.

      غافل بودم از این که خدایی که منو آفریده از تمام نیات من آگاهه اون همیشه کنارمه این منم که ازش دور میشم وفکر می کنم اون منو فراموش کرده.

      همیشه گله مند بودم که آخه چرا من باید از ۹سالگی حجاب کنم و اگه کسی موهامو ببینه خدا اون دنیا عذابم میده گاهی می گفتم کاش اصلا خدا بهم مو نمی داد.

      چرا این خدا اینقد سخت می گیره که حالا مثلا یه بچه اگه نتونه روزه بگیره به عوض اون یه روز باید چقد کفاره بده و روزه بگیره و… تا خدا اونو ببخشه😥

      حقیقتش من این خدای سختگیر رو دوست نداشتم، من از این دین بدم میومد و همیشه می گفتم چرا باید برای رسیدن به بهشت این همه سختی تحمل کنم معلومم نیست وقتی بمیرم برم بهشت ولی مجبورم هر دستور سختی رو تحمل کنم و اونجوری رفتار کنم.

      یادمه همیشه شبای احیا بیدار می موندم وکلی دعا میکردم و اشک می ریختم شاید بار گناهام کمتر بشه

      خوشحال بودم که این فرصت بهم داده شده که مثلا توبه کنم. اما چه فایده من از خدا دور بودم.

      و دوباره همون کارای قبلمو تکرار  می کردم و همیشه ته ذهنم این بود که خدا چقدر سختگیره و اگه بخوای راضی نگهش داری کلی باید خودتو عذاب بدی و حق هیچ خوشی کردنی رو نداری.

      تصورات من از خدایی که تو ذهنم  داشتم یه خدای سختگیر عذاب دهنده بود که منتظر اشتباهات منه که به هزاران روش عذابم بده😓

      تو کتابا انواع عذاب ها رو می خوندم،معلمای دینی هم به این خدا اشاره می کردن،هر مراسمی که می رفتیم همیشه همین بود و یه خدای وحشتناک برامون ساخته بودن.

      از وقتی با استاد عطار روشن آسنا شدم و مطالب سایت رو خوندم و فایل های مختلف انرژی مثبت و خداگونه رو گوش دادم خیلی تصوراتم فرق کرده😍

      الان یه خدا تو ذهنمه که همه جا همراهمه خدایی که پناه امنم هست و هر جور دلم میخواد باش حرف میزنم گاهی خواسته هامو دونه دونه بهش یادآوری می کنم که اینو میخوام اونو میخوام خدایی که همه جوره باورش دارم و می دونم صدامو می شنوه چون نزدیک منه و بهم توجه می کنه.

      من به تحقق آرزوهام باور عمیق دارم و می دونم که خدا حواسش به منه و حتما منو سورپرایز می کنه

      خدایا سپاسگزارم🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1402/12/04 00:45
      مدت عضویت: 433 روز
      امتیاز کاربر: 17856 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 909 کلمه

      پاداش های الهی بر مبنای عملکرد شما به منظور جلب رضایت خداوند به سوی شما جاری نمی شوند بلکه مهم این است که انتظار دریافت پاداش از سوی خداوند را داشته باشید.

      چقدر این جمله قابل تامل هست چون برنامه ریزی شدیم که براساس تایید و رضایت دیگران کاری را انجام بدیم و منتظر دریافت تشویق تحسین و پاداش بشیم.و همیشه این برخورد را با ما انجام داده اند و بالاتر خدا برامون نبوده و ما را برای رضایت دیگران سوق دادند 

      خدا از بچه ای خوشش میاد که ساکت باشه،یا غذاش را تا آخرش بخوره،یا حرف گوش کن باشه

      و یواش یواش در ما نهادینه شد که مدام در پی تلاش برای جلب رضایت دیگران باشیم و هر وقت هر کاری انجام دادیم و پاداشی کسب کردیم درک نکردیم که اون پاداش بخاطر صلح با خودمون و رضایت خودمون از خودمون بوده وقتی از زندگیت راضی باشی خوب ازش لذت میبریو انتظار دریافت برای من اینطور بوده که حتما باید یک کاری انجام بدهم!!!

      من منتظر پاداش خداوند بودم که به این سایت و مسیر تناسب فکری هدایت شدم و واقعا پاداش خداوند بود برایم که الان اینجا و در جمع شما دوستان و استاد هستم

      با وجود نتایج بسیار زیاد که در زندگیم داشتم با اینحال هنوز اکثر اوقات بر این باورم که باید یک کاری انجام بدهم تا خدا متوجه بشه که من هستم و دارم به خدا میگم منو ببین من اینجام دارم کارهایی که میگی را انجام میدم طبق قوانینت دارم عمل میکنم،حتی افکارم اینطور بود که باید یک کاری را تا اخر انجام بدهم و اگر خدا ازم راضی بود اونوقت اگر صلاح دونست برام کاری انجام میدهد،

      بخاطر اینکه مرا از خدایم ترسونده بودنداما چطور در مورد خدا اینطور فکر میکردم و هنوز هم فکر میکنمچون الان متوجه اش شدماین هم هدایتی دیگر از جانب خدایم بود که نگرشم را نسبت بهش تغییر بدهم،بخاطر اینکه خدا منتظره تا خواسته های من را اجابت کنه ولی خودم مانع شدم.و تموم این دلایل بخاطر این بوده که هزاران بار شنیدم،برخورد داشتم،و خودم هم انجام دادم که وقتی کسی کاری برایم انجام داد اول مطمئن بشم که درست کارش را انجام داده اون کار را تموم کرده ایا تونسته رضایت مرا براورده کند و حالا اگر همه اینها بود بیام دستمزدش را بدهم اونهم با هزاران داستان دیگر و هزاران بار هم از اطرافیان این نوع طرز برخورد را هم شنیدم ،دیدم و تایید کردمآیا اینها همان ورودیها نیستند ؟؟؟خوب باعث میشه که به خداوند هم همین نگرش را هم در مورد خودمون  داشته باشیمولی خدا که نیازمند کاری از طرف من نیست بسیار در کامنتهای دوستان خوندم و حتی در اتفاقاتی و معجزاتی که برای خودم ایجاد شده این بوده که من فقط شروع کردم‌ و حتی قبلش خدا بهم این ایمان را در من تقویت کرده و حتی خواسته ام را داده و من با قدرت و جسارتی بیشتر حرکت کردم پس پاداش های خداوند برای من هست و من سپاسگذار خدایم هستمباور دیگه ای که داشتم و الان خودش را نشون داد که در انجام هر کاری زیاد میلی به انجام دادن اون نداشتم چون باید خیلی حواسم را جمع کنم که اشتباه نکنم و این باور بخاطر اعتقادات مذهبی در من ایجاد شده بود که اگر میخوای با خدا باشی باید خدا را همه جور راضی نگه داری و اگر پات را کج بذاری خدا عذابت میده خوب مدتی حواسم به اعتقادات و رسم و رسومات مذهبی بود ولی فکر کنم زیاد طول نکشید چند ماه چون هر کاری میخواستم انجام دهم ازم ایراد گرفته میشد بدون وضو دست روی قرآن نکشی،قران خواندن تعطیلموقع نماز خوندن این کلمه باید با لهجه خونده بشه و این قسمت با صدای بلند و اون قسمت آروم و هزاران بند و تبصره که بجای اینکه بخوام با خدایم ارتباط برقرار کنم بدنبال این بودم اشتباهی انجام ندهم تا خدا عذابم نده چون شنیده بودم اگر به عمد کاری را انجام بدم که خدا خوشش نمیاد قابل بخشش نیست،موقع ماه رمضان جور دیگه ای،شبهای احیا باید بی خوابی بکشی و داستان های دیگهاخه این چه خدایی هست که من با زجر کشیدن باید ازش چیزی بخواهم و محتاج من برای عبادتش هست و اگر در عبادت کردن اشتباهی کلمه ای را جابجا بگم که دیگه هیچ تمامخوب باعث شد که بگم نمیخواهم و ما جهنمی و بهشت از ان خودتونو همین باور در تمام زندگیم اثر گذار شد که هر کجا به خدا میرسید و یا نیاز به مراقبت از رفتاری داشت بی خیال میشدم چون نتیجه اش این بود که هر چقدر هم خوب باشی با یک بدی انگشت نما میشوی ولی اینجا یاد گرفتم با هر خوبی ،خوبی دیگه ای است این خدا محتاج من نیست این خدا عشق میورزهاین خدا از قبل همه چیز را برای من آماده ساخته تا من عشق کنم و از این تجربه زمینی ام نهایت لذت را ببرممن تایید شده و انتخاب شده خدایم هستم که پا به این جهان مادی گذاشتمخدا جلو جلو از من راضی بوده و هست که من دارم این زندگی زیبا را هر روز با ابهت تجربه میکنمبخصوص اینکه این درک و آگاهی را به من عنایت کرده تا بتوانم آگاهانه زندگیم را از نو خلق کنم و بیافرینم انچه میخواهم و شروعی مجدد با عشق با خدایی که واقعی هست و هر روز شناختی جدیدخدایی که هر روز داره هدایتم میکنه و بهم میگه اینجا را هم درست کنم بهم میگه نگاه کن من اینطوری هم میتونم باشم اشتباه درباره ام فکر میکردی و هر روز بهم معجزاتش را نشون میدهپاداش های خدایم ارزشمند هستندخداوندا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم 

      ۱۴۰۲.۱۲.۰۴

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/12/04 00:37
      مدت عضویت: 341 روز
      امتیاز کاربر: 4990 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 688 کلمه

      به نام خدای بخشنده و مهربان  

      پاداش الهی  

      همیشه و حتی وقتی با قانون آشنا شدم برای اینکه پاداش خدا رو دریافت کنم فکر میکردم باید کاری کنم باید آنقدر خوب بتونم ذهنم رو کنترل کنم تا مورد توجه خدا قرار بگیرم 

      و اگر این کاررو نمیکردم  خودم روخیلی دور از خدا میدیدم 

      بماند که ذهنم تمام خطاهای و کم و کاستی ها رو به یادم  میاره و میخاد حالم رو بد کنه  

      و این نگرش در من انتظار بدبختی و اتفاقات بد ایجاد میکنه 

      و طبق قوانین جهان منتظر هر چی باشی همون وارد زندگیت میشه  

      وقتی دقت کردم به رابطه ام با خدا  

      میدیدم قبلا هر چی بلا سرم می‌اومد گلایه میکردم که آخه خدا چرا اتقدر دوست داری منو عذاب بدی ولی الان شاید اولش فعلا به صورت ناخودآگاه اینو بگم اما خیلی زود میگم نه خدا منو دوست داره عاشقم هست 

      اون قوانین رو گذاشته و حتما من فرکانس بد فرستادم و میتونم تغییرش بدم خدا هر چی برای من میخاد خیر و بس

      و این باعث میشه دیگه خدا و دیگران رو مقصر نمیدونم  

      در قرآن کریم آمده است:هر چه از خوبیها به تو می‌رسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد از خود توست؛ و تو را به پیامبری، برای مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است.سوره نساء آیه ۷۹ 

      از صبح همش دارم به این آیات فکر میکنم چون این آیات قبلا به گوشم خورده ولی درکش نکردم ،نفهمیدمش 

      و میدونم درک این آیه میتونه خیلی بهم کمک کنه  

      آنچه از خوبی در زندگی تجربه می کنیم همه از سوی خدا و آنچه از بدی تجربه می کنیم همه بخاطر خودمان است. 

      هر تجربه بدی که توی زندگیمون داریم نتیجه ی فرکانس های قبلی ماست و خشم خدا یا تنبیه خدا نیست  

      خدا فقط برای ما خیر میخاد  

      وقتی این آیه رو خوندم اولش فکر میکردم درک کردم ولی چند بار تکرار کردم دیدم نه من اصلا اینو درک نکردمکسی بهم بگه همه خوبی ها از سمت خداست و هر چی بدی بهت میرسه از . خودته چه توضیحی دارم بگم  

      کلی رو این جمله فکر کردم و وقتی بند بعدی رو خوندم انگار برام واضح تر شد  

      ما موجوداتی فرکانسی هستیم که دائم در حال ارسال فرکانس هستیم

       و جهان هم طوری طراحی شده که به این فرکانس ها پاسخ میده 

      حالا اگر فرکانس های خوب فرستاده باشیم همون جور اتفاق خوب جذب میکنیم و  برعکس بد باشه همونطور اتفاق جذب میکنیم 

      ولی منبع همه ی این انرزی ها فقط خیر و خوبی برامون میخاد

      اگر ما همسو بشیم باهاش حتی همون فقر و مریضی و بدبختی که خودمون فرکانس اش رو فرستادیم برامون میشه خیر و منفعت  

      این منبع هیچ وقت نخواسته ما رو تنبیه کنه هیچ وقت نخواسته دور بشه ازمون 

      هیچ وقت نخواسته و نمیخاد آسیبی بزنه هدفش فقط خیر و خوبی و لذت 

      اگر اینو بتونم درک کنم هر اتفاقی تو زندگیم بیافته فقط توش خیرو برکت میبینم  

      هفته پیش من دچار بیماری شدم در حالی که برای ایده ام قدم برداشتم اولش یکم گلایه کردم گفتم خدایا آخه الان چه وقت مریضی بود 

      بعدش یکم خودمو آروم کردم و گفتم حتما خیریتی تو این بیماری‌ بود

      بدن من قوی تر شد 

      ولی بازم ته دلم راضی نبودم

      میگفتم این مریضی اومد جلو منو گرفت اینهمه اتفاق چرا آخه مریضی حتی انگار خدا هم نمیخاد من اقدام کنم 

      ولی وقتی این نگرش رو درک کردم که هر چی خوبی بهم میرسه از خداست و خدا فقط برای من خوبی میخاد حالا انگار اون حس طلبکار بودن کم شدخدا فقط برای من خوبی میخاد 

      این مریصی حاصل فرکانس های قبلی خود منخدا در حق کسی ستم نمیکنه  

      حالا من میتونم با تغییرباورهام اینا رو تغییربدم 

      و اتفاقا خدا دنبال فرصتی که نعمت و ثروت رو وارد زندگی من کنه  

      خوب خیلی از ماها منتطر معجزه الهی و اتفاق های خوب توسط خدا تو زندگیمون هستیم ولی به نکته مهم داره

      که ما باید خودمون. و لایق دریافت این پاداش ها بدونیم 

      و این احساس لیاقت با انجام یه کار خاص حاصل نمیشه 

      بلکه با تغییر افکار و احساس و عملکرد ما حاصل میشه  

      اینکه فک‌کتم یه سری کارها رو انجام بدم رضایت خدا رو جلب کنم احساس لیاقت پیدا میکنم اشتباههچون من همیشه یه سری کارها هست که نمیتونم انجامشون بدم‌اون موقع است که احساس لیاقت نمیکنم 

      باید نگرش نسبت به خدایی که تا الان می‌شناختم عوض کنم.

      خدا عاشقانه اماده است که نعمت و ثروت رو وارد زندگیم کنه 

      منم باید عاشقانه آماده دریافت این نعمت ها باشم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/12/03 00:03
      مدت عضویت: 335 روز
      امتیاز کاربر: 8042 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 874 کلمه

      سلام استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی 

      استاد منم جزء افرادی بودم که بشدت خودم رو از خدا دور میدیدم با اینکه از سن کم شروع کردم به نمازو روزه و انجام واجبات و مستحباتی که میگفتن برای بنده خوب بودن باید انجام بدید اما هیچوقت احساس نمیکردم که در امنیت هستم حس نمیکردم همه چی برام امن و امانه از یه طرف خیلییی به خودم فشار میوردم که عبادتا و قرآن خوندنام سر وقت باشه درست باشه اما در عین حال کلی عذاب وجدان و ترس هم داشتم هر وقت به فکر مرگ میوفتادم بشدت میترسیدم از ملاقات با خدا تو اون دنیا فقط یاد عذاب میوفتادم.کلا یه حس ناامنی داشتم حتی بعضا با خودم میگفتم خب اگر قراره بیایم این دنیا کلی مراقب اعمالمون باشیم کلییی واجبات و مستحبات هم انجام بدیم  که بعدش بریم اون دنیا کلی عذاب ببینیم آقا اصلا چرا منو آوردی تو این دنیا چرا خلقم کردی؟

      یعنی حتی خلقت خودم رو یه جورایی زورکی میدیدم اینکه اجباری منو آوردن این دنیا اجباری یه سری کارارو باید اتجام بدیم تهش حس خوبی هم نداشتیم بعدشم ترس مرگ و عذاب آخرت.

      همه اش احساس میکردم من کنترلی روی زندگی ندارم و همممه اش باید به خودم فشار بیارم و تقلا کنم بلکه از سختی های زندگی کم بشه یه همچین تصویر ذهنی از بچگی در مورد زندگی داشتم و تااا همین یک سال قبل این تصویر پررنگ‌بود استاد شما فکر کنید با این تصویر ذهنی واقعا میشد راحت خوابید میشد آرامش روحی و فکری داشت؟! 

      این طرز نگرش به زندگی همیییشه باعث میشد که من کلا یه شخص پراسترس باشم باورتون نمیشه مداااام فکر میکردم باید یه کاری انجام بدم و همیشه میگفتم وقت ندارم وقت ندارم هیییچوقت آروم نبودم و همیییشه توی دلم آرزو میکردم آرامش داشته باشم و لحظات زندگی مو با فراغ بال با یه اطمینان قلبی و حس خووب سپری کنم که بتونم لحظاتی برای خودم باشم در آرامش عمیق اما هیچوقت نمیدونستم چطوری!

      اما الان بدون اینکه من بدونم خدا منو در مسیری قرار داد که اون آرامش رو حس کنم خدا بدون اینکه ما متوجه بشیم مارو وسط آرزومون قرار میده؛ خدارو شکر میکنم واقعا استاد درسته همینکه ما الان اینجا هستیم و در حال دریافت این آگاهی هستیم یعنی خدا به انتظار و نگرش ما پاسخ داده 

      چقدر لذت بخشه که بدونیم ما اصلا از خدا دور نشدیم اصلا مگ‌میشه خدا از خودش از تیکه ای از وجود خودش دور بشه؟ مثل مادری که به بچه اش بارداره در دوران بارداری بچه لحظه به لحظه در وجود مادره همه چیزشون به هم گره خورده 

      موقعیت ما و خدا هم انگار اینجوریه اره فکر میکنم مثل همین مادر و فرزندی که در رحم مادره! این مثال الان یه هویی اومد به ذهنم!

      استاد بخدا اون آرامشی که سالهااا آرزوشو داشتم دارم تکاملی به دستش میارم و چقد خوشحالم 🙏🏻

      چقدر خوبه که باور کنیم خدا همیییشه عاشقانه منتظره اینه که ما اجازه بدیم نعمت هارو به زندگی ما وارد کنه چقدر نگرش زیباییه چقدررر اطمینان و امنیت میاره.

      آره امنیت که من تا قبل از آشنایی با شما درک درستی ازش نداشتم همیشه آرزوشو داشتم ولی داشتنش برام مبهم بود حس میکردم تو زندگی سرگردون بودم نمیدونستم چیکار کنم که خودم رو از اون حس ترس همیشگی و ناامنی از زندگی از مشکلات نجات بدم خدارو شکر واقعا این دوره برای من آموزش توحیده استاد چقدر همه جوره این دوره رو نیاز داشتم.

      شناخت خداوند به ما حس آرامش، امنیت و اطمینان میده به راستی که خداوند چقدر به قاعده و درست گفته که مومن نه غم داره و نه ترس. چیزی که ما تا قبل از این همیشه در حال تجربه کردنش بودیم پر از غم و ترس در همممه جنبه های زندگیمون و الان داریم یاد میگیریم که میشه در تمام جنبه های زندگی غم و ترس رو بذاریم کنار. خدارو در تمام‌جنبه های زندگیمون راه بدیم و در تمااااام جنبه های زندگی با کمک خدا زندگی کنیم و این نیاز به تغییر نگرش ما داره که باور کنیم خدا میتونه در تمام جنبه های زندگی به ما کمک کنه. و نیازی نیست که ما تقلا کنیم.

      استاد من واقعا دارم نشانه هارو تو زندگیم میبینم از مهربونی که دریافت میکنم از آسون شدن کارها از ورود پول از جایی که خودم به شخصه تحت هیچ شرایطی فکرشو نمیکردم اون‌مبلغ به این راحتی وارد حسابم بشه به جرات میتونم بگم که در ۱۰ سال سابقه کارم استاد همچین مبلغی به این راحتی خودم جرات نداشتم فکرشو بکنم بیاد تو حسابم بدون اینکه من خودم دنبال اون راه باشم. ولی میدونم کار خداست چون قبلش به خدا گفتم که میخوام کمکم کنی بتونم در همممه جنبه های زندگیم با کمکت تو زندگی کنم ایمانمو خودت بساز من آماده ام که ایمانمو قوی کنم و از ته دلم میخوام دیگه با آرامش و اطمینان و فراغ بال با این اطمینان که من یکیو با خودم دارم که منو از هممممه جا بی نیاز میکنه و کمکم میکنه با عزت و شرافت و سربلندی زندگی کنم و دارم تکاملی این روند رو طی میکنم.

      واااقعا این دوره یکی از زیبایی ها و لذت زندگیم شده استاد خوشحالم که این دوره رو دارم برای لذت بردن.

      خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه این فرصت رو به من داد که از این آگاهی ها استفاده کنم و لذتشو بچشم.

      استاد بینهاااایت از شما سپاسگذارم سایه تون مستدام باشه 

      خیلییی دوستتون دارم🙏🏻🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 24462 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,476 کلمه

      باعرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      اینکه استاد من به مبحث احساس لیاقت فکر کردم و چرا من احساس لیاقت نمیکنم متوجه شدم اینجوری نیست که من گاهی از اعماق وجودم میگم من لایق این هستم یا بعضی وقتا یادم میره که بگم من لایق هستم به نظر من همین که میخوام چیزی بخرم ولی به هر دلیلی نمیخرم حالا ممکن بدلیل پولم کم اینا باشه اما اگر من احساس لیاقت اون نعمت در وجودم داشته باشم به گرونی و  ارزونیش  نمیکنم همون موقع میخرم پس اگر نمیخرم همش بدلیل پولم کم نیست ۹۰ درصدش بخاطر اینکه احساس لیاقت نمیکنم میگم حالا ولش کن بعدا میخرم 

      میدونید استاد خیلی ها هم نمیدونن که خداوند به اونها پاداش میده برای همین هم انتظار پاداش الهی ندارن خود من تازه این موضوع یکم درک کردم از وقتی موضوع عمل صالح یاد گرفتم‌ 

      از این خدا دوست نداره خدا دوست داره که در زندگی منم خیلی زیاد بود بخاطر همین من اگر بگم ۸۵ درصد مستحبات انجام می‌دادم تا خدا گناهی منو ببخشه در صورتی که وقتی فکر میکنم به نظر خودم اینجوری من بنده خوب خدا هستم وقتی به زندگیم فکر میکنم از کودکی تا الان میبینم همش دنبال این بودم که به انسانها هر طوری شده کمک کنم حالا حرف پدرو مادرمم گوش نمیکردم چکار کنم بچه بودم بعدش هم جوان بودم مد بود یه بار شلوار لول تفنگی مد میشد طوریکه به پایین اون زیپ می‌دوخت تا بره تو تنشون گاهی هم آنقدر دم پا آدم گشتا بود که میشد باهاش یه تاپ بدوزی و خدارو شکر اون مقدار افکار نامناسبی هم نسبت به خدا داشتم همشو تغییر دادم 

      منم این حمله رو یکم درک کردم که هر چه خوبی رسد از جانب خد آوند است و هر چه بدی رسد از جانب خود توست اینو درک کردم که در سیستم خدا وند بدی نیست اگر من مشکلی دارم بخاطر افکار خودم  و من هم در همون ا وائل که با قانون جذب و کنترل ذهن آشنا شدم به این موضوع  رسیدم اما خیلی درکش نکردم تا اینکه به موضوعی رسیدم که گفته شد وقتی فکر منفی یا فکری که دوست نداری مرور کنی مرور کنی  احساست بد میشه و تو احساس بد میف ستی خدا ند هم به احساس تو پاسخ میده و بر اساس اون از انبارهاش برات می‌فرسته درک کردم هر چه بدی میرسه بخاطر افکار خودم 

      من وقتی معنی قرآن میخوندم به کلمه پیشین می‌رسیدم فکر میکردم منظورش پیشینیان ما و الان بیشتر درک میکنم که بخاطر افکار پیشین ما چون ما الان در هر شرایطی هستیم بخاطر افکاری که قبلا داشتیم الان این شرایط داریم تجربه می‌کنیم و هر چیزی که‌در آینده تجربه کنیم بخاطر افکار و احساسی که الان داریم بوجود میاریم  پس باید مراقبب افکارمون باسیم نذاریم هر فکری در ذهن ما مرور بشه چون در هر صورت احساس ایجاد میشه و خدا ند به احساس ما پاسخ میده 

      این موضوع  هم یاد گرفتم که من فقط آرزو یا درخواست میکنم بقیه مراحل به خدا می‌سپارم و مسئولیت تحقق اون رویام هم به خدا واگذار میکنم منتظر میمونم تا خدا ند ایده بهم بده انجام بدم قدم به قدم به خواسته‌ام نزدی و نزدیکتر بشم و بلاخره ا ون  تجربه ک‌نم و به چرا و چگونگی  تحقق آرزوهام فکر نمی‌کنم قدرت دست خدا وند من توپ ميندازم تو زمین خدا بقیه مراحل به خدا واگذار میکنم مطمئنم که خداوند به بهترین شکل ممکن مرا در تحقق آرزوهایم یاری می‌کند و یه تجربه لدت بخش و به یاد ماندنی را به من هدیه می‌دهد 

      من فعلا تازه مشکل پرداخت بدهی‌های به خدا ند سپر دم و قتی همزمانی ها رخ داد مشکل پرداخت بدهی من حل شد حتما بر آتون مینویسم 

      من هم در زندگیم معجزاتی وارد شده نمیخواستم درباره بیماری بنویسم اما بسیار خلاصه میگم 

      من به شکلعجزه وار باور نکردنی و غیر منتظره ای مشکل تیروییدم حل شد درصورتی که توهین به پزشکان و علم پزشکی نمیکنم ولی دکتر به من گفته بود که تا آخر عمرت باید این قرص مصرف کنی اما من با کمک استاد عزیزم و خدا ندم مهربانم و خودم تونستم این مشکل حل کنم شفا بگیرم و الان دیگه دکتر گفته نیازی نیست قرص بخورم این یکی ازعجزات الهی بود که توسط خداو ند وارد زندگی من شد 

      اینکه در بدنم دو تا غده داشتم که بخاطرش اصلا دکتر نرفتم و شفا گرفتم الان تقریبا یکسالی هست که غده‌ای ناپدید شدن اینم یه معجزه دیگه 

      و معجزه بزرگتر و بعدی اینکه دکتر جوابم کرد گفت برو خوش باش هر کاری دوست داری انجام بده و الان نزدیک چند ماهی که شفا کامل از این بیماری خداو ند به من هدیه کرد  

      معجزه بعدی اینکه سالها دنبال مشتری برای خونم میگشتم تا از جاری جدا بشم اما نمیشد یه روز بطور معجزه آسایی همسایه توی حیاط مون اومد قبول کرد خونه رو خرید منم فردا شبش خونه جدید خریدم 

      من تمام مشکلاتم که یادم میاد در طول روز لاغر شدنم پول ار شدنم خرید خونه تهران نزدیک دانشکاه دخترم هر آرزوی کوچیک و بزرگم همه رو به خدا سپردم و اینبار میگم قرار خداوند مرا به ارروهام‌برسونه  میدونم و مطمئنم که خداوند به وعده خودش عمل میکنه و اینکه به زمانبندی خداوند هم ایمان دارم مطمئنم که در زمان مقرر من آرزوهام تجربه و زندگی میکنم‌ خدایا شکرت 

      م به این حد از ایمان رسیدم که تمام شفا هایی که گرفتم فقط معجزاتی بودن که فقط و فقط از عهده خداوندم امکان پذیره اونم خدای جدیدم که عدالتش حکم میکنه هر کس کس هر طوری دوست داره زندگی کنه خدایی که مرا فرا خوانده و وارد این دوره شگفت انگیز کرده تا ایمانم به خدا ند بیشتر بشه تا خد اوندم به شکل واقیش تجربه ک‌نم خدایی ‌که وعده داده تو آرزو کن به ایمان داشته باش من ب ات به بهترین شکل ممکن برآورده می‌کنم خداوندی که داره با این کلمات به من میگه نگران نباش امید داشته  باش دیگه نوبت تو شده که در دنیایی آرزوهات زندگی کنی خدایا ششششکککککررررتتتتت 

      واقعا این حس خوب و عالی تجربه میکنم وقتی جملات انگیزشی که شما بیان کردین میگم وقتی که به معجزات خدا ند در زندگیم فکر میکنم ایمانم بیشتر میشه  شادی درون پیدا میکنم امیدوار میشم دیگه نوبت منه خد  ا قرار منو به من بدون نوبت راه بندازه چ و ن آرزوهام کمتر هستن ما وقتی میریم نان وایی صف ۲۰ تایی ها داریم صف ۵ تایی هم داریم کرج که اینجوری من هم خداوند انتخاب کرده و وارد صف تحقق آرزوها قرار داده من در صف  ۵ تایی هستم الان نوبت منه بقیه شو نمیدونم میشه چرا و چگونش من کاری ندارم این حسی که خدا در وجودم قرار داده من به حسم ایمان دارم مطمئنم که هرگز اشتباه نمیکنه 

      منم سعی زیادی میکنم هر فکری مرور ن‌کنم خودم لایق تحقق آرزوهام میدونم منتظرم که خدا ند یکی ی‌ی آرزوهای منو تحقق ببخشه 

      من اینو درک کردم که خدا از روح خودش در من دمیده پست در وجودم خدا وند دارم پس این امکان نداره که من از خ ا جدا باشم دور باشم منو دوست نداشته باشه و….

      خداوند با منه همیشه همراهنه همیشه مراقب منه همیشه به من کمک می‌کنه تا من خواسته‌ام تجربه کنم خدا ند بهن کمک میکنه تا من بهترین شرایط در زندگیم تجربه کنم 

      خدایا من منتطرم که درها رو برای من پست سر هم باز کنی میدونم کلید همه اون درها نزد تو خدای بررگم و به موقع به من میدی تا من درها رو باز کنم من الان عکس پس رمینه گوشیم عکس یک کلید زیباست که کلید طلایی که خداوند به من هدیه داده تا من بتونم هر در بستهای ای باز کنم خدایا برای هدیه هابی که در زندگی به من دادی بینهایت اسگزارم 

      در زندگی من شما بودید که با ساختن فایلهای ش.فت انگیز به سکل معجزه  وار زندگی منو دگر گون کردید همسر و فرزندانمم هستن و من لینهایت لار به توان هزار از شما ممنون  ن و متشکر و سپاسگزا م براب تک تک کلماتی که به‌ من آموزش دادید تا من بتونم دنیام بسازم 

      من سعی میکنم سپاسگزاری اول درک کنم بعد انجام بدم الان دارم یاد میگیرم برای چیزهابی که خدا به من داده سپاسگزار باسم مثل غذایی گه مبخورم لباسی که میپوشم سلامت که دارم ک

      و…و سعی میکنم به نعمتهای الهی دیگران توجه نکنم مسیولیت صد در صد  زندگیم بپذیرم گله و شکایت نکنم  اما یکم نتونستم 

      استاد امروز به این درک رسیدم که گله و شکایت نکر دن حتما نباید کلامی باشه همین که من از همسرم بخاطر رفتارش ناراحت هستم هم میشه گله و شکایت کردن همینکه حوصله حرف زدن با او رو ندارم میشه گله و شکایت کردن  میدونید ازس انتطار دارم که به من هم توجه کنه همش فکر خودش نباشه و قرضهای خودش بده

      اما دارم روی خودم کار میکنم که باید مسیولیت زندگی خودم بعهده بگیرم یعی کنم انتطاری از او نداشته باشم کلامی ندارم اما  رفتاری خیلی دارم  خوب یکم سخته 

      من سعی میکنم افکارم تغییر بدم و امید دارم مطمئنم که خداوند یاری رسان من است و به من کمک می‌کند  تا بهترینها رو تجربه کنم 

           

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/12/01 08:34
      مدت عضویت: 1191 روز
      امتیاز کاربر: 6012 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,102 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      سلام ودرود بی کران خدمت استاد عزیز ودوستان هم مسیرم

      من به پاداش الهی ایمان دارم

      من منتظر دریافت پاداش الهی ام هستم

      در ذهن خیلی از ما  نگرشی راجب رابطه با خداوند ایجاد شده که خودمان را لایق دریافت پاداش از جانب خداوند نمی دانیم چون فکر می کنیم خدا ما را دوست ندارد ووقتی به اعمال خودمان فکر می کنیم ومی بینیم در انجام واجبات دینی ضعیف عمل کردیم یا کارهایی انجام دادیم که آدمهایی که اون کارها ازشون سر زده از نظر بقیه آدمهای خوبی نیستن دیگه از خدا نا امید می شیم وهمیشه منتظر

      تنبیه وعذاب از جانب خداوندیم 

      من هم همچین طرز فکری داشتم از وقتی بچه بودم وسواد خواندن ونوشتن یاد گرفتم ترجمه بعضی آیات قرآن رو می خوندم ودر بیشتر آیات حرف از پاداش الهی وعذاب الهی بود من همیشه خودم رو لایق عذابش می دونستم چون نمی تونستم کاملا شبیه اون آدمی باشم که از نظر خودم وبقیه لایق لطف ورحمت وپا اش خداوند هست دروغ گفتن غیبت کردن وخیلی اعمال دیگه بود که خواه ناخواه از من سر می زد در خواندن نماز های اول وقت تنبلی می کردم روزه هام واعمال مذهبی ودینیم همه چیزم دست وپا شکسته بود حتی خجالت می کشبدم به نمازبایستم همیشه تو دلم می گفتم الان خدا راجب من چی فکر می کنه همین طرز تفکر باعث شده بود منتظر دریافت خبرهای بد باشم تا خبرها وسوپرایزها وپاداش ها والطاف الهی چون خودمو بنده لایقی برای خدا نمی دونستم همیشه عذاب وجدان داشتم احساس گناه تمام ذهنم رو پر کرده بود جای خالی برای فکر کردن به مهربانی ولطف خدا باقی نگذاشته بود تا اینکه نمی دونم کی وکجا بود با این جمله برخورد کردم که هرچی از جانب خدا به ما برسه خیر وخوبی هرچی بدی و رفتاری هست از جانب ماست بارها وبارها با خودم تکرار می کردم با اون قسمت اولش کنار اومد که هرچی خیر وخوبی هست از جانب خداست چون با وجود نا لایق دونستن خودم اما خداوند ومهربان وبخشنده می دونستم ومی گفتم همیشه اگه چیزی هم دارم تو زندگیم بخاطر بخشندگی ومهربانی دلسوزی خداونده اما باین قسمتش که هرچی بدی  وگرفتاری هست از جانب خودمه کنار نیومدم من چطور این سختی ها و وارد زندگیم کردم منکه همیشه تلاشم این بوده با کمک کردن به فقیری یا نذر کردن یا چله گذاشتن یا نماز حاجت خوندن یا گریه واستغاثه بلا مصیبت رو از خودم عزیزانم دور کنم چطور خودم با دست خودم سختی رو وارد زندگیم کزدم با این بخشش مشکل داشتم ومی گفتم مگه این سختی ها جواب بدی های من نیست مگه این همون عذابی نیست که خدا توی قرآن گفته 

      وقتی با سایت تناسب فکری آشنا شدم واستاد در اکت فایل ها می گفتن طرز تفکر خیلی مهمه واینکه ما به هرچی فکر کنیم انتظاری به وجود میاریم انتطار با عث تجربه اون افکار در زندگیمون می شه یه کدهایی برام واضح شد وبا گوش دادن به فایل های تفسیر زندگی برام روشن شد افکار وطرز فکر ما خیلی مهمه اینکه ما چطور به زندگی نگاه کنیم وچه دیدی داشته باشیم مهم ترین موضوع زندگی ماست ما بااین افکار واحساس داریم به خدا می گیم چه زندگی می خوایم چه دریافت هایی از زندگی می خوایم واین شد که فهمیدم این همون خالق زندگی خود بودنه معنی اینکه ما خالق زندگی خودمان هستیم یعنی چه وتازه فهمیدم چرا هرچی بدی هست از جانب خودمه 

      فهمیدم این خودم هستم که با طرز فکرم احساسم وعملکزدم در زندگی انتطار م رو از خداوند ایجاد کردم وجهان هستی داره جواب انتطار خودم رو می ده 

      من ساعت ها غرق بدترین افکار منفی می شدم وهمیشه دیدم منفی بود به زبان چیز دیگه ای بودم اما افکارم به شدت مصموم پریشان بود در میان این حجم از افکار منفی جایی برای شناخت خداوند نبود حتی این افکار نگذاشته بود معنی بخشندگی معنی مهربانی مهنی رحمانیت کریم بودن خداوود رو بفهمم  مگه می شه خدا با اینهمه اسمال عطیم با این همه اوصاف زیبا خودهاون بدبختی وگرفتاری من باشه اگه خدا منو دوست نداشت چطور از روح خودش به من هدیه داد ومنو با خودش یکی کرد واز بد تولدم منو مورد لطف ورحمت خودش قرار داد

      در بطن مادرم منو نگهداری کرد وسالم متولد کرد و مهر منو تو دل پدر. مادر انداخت وتوانایی بزرگ کردن منو به اونا داد وهمیشه منو از بلاها وگرفتاری ها حفظ کرد تا بزرگ شدم 

      خدای من بخیل وخسیس نیست وهمه انسان هارو به یک اندازه دوست داره مثل مادری که هرگز نمی تونه بین بچه هاش فرق بزاره 

      تازه فهمیدم این سالها چقدر خداوند بخاطر من ناراحته واونم منتظر تا من راهی برای دریافت پاداش هاش به روی خودم باز کنم فهمیدم اونم از ناراحتی من ناراحته ودلش نمی خواد زاری منو ببینه فهمیدم خدا عاشقانه منو دوست داره وهرگز بد منو نمی خواد خدا انتقام جو نیست نیازی به عبادت من نداره نیازی نداره من کار خاصی براش بکنم تلاشی براش بکنم تا مزد تلاشم رو بده اونکه تمام عالم رو. داره اداره می کنه تعادل جهان در دست اونه چه نیازی به من داره اون فقط می خواد من در رفاه باشم در شادی باشم بهترین ها رو تجربه کنم به آرزوهام برسم در دنیا. آخرت بهترین ها رو برای خودم زخیره کنم فقط کافیه انتظارم از خداوند رو تقییر بدم کافیه افکارم ونگاهم به خداوند رو عوض کنم اونوقت اون بی هیچ کار خاصی زندگی منو دگرگون می کنه شاهکار می کنه برام 

      12 ساله خودمو مقصر مریضی وحادته هایی می دونم که برای دخترم اتفاق می افته چون وقتی فهمیدم باردارم گفتم آمادگی نداشتم خواستم بچه دار بشم در تمام این 12 سال گفتم خدا داره منو با مریضی دخترم امتحان می کنه واونو مریض می کنه تا من عذاب بکشم تنبیه بشم همین طرز فکرم انتظارم از خداوند این همه سال باعث شد دخترم اذیت بشه وایمان خودم خشه دار بشه وناراحتی وپریشانی وارد زندگی خانوادگی ام کنم 

      خداوند از ابتدا با دمیدن روح خودش در کالبد بی جان من رابطه یه طرفه ی خودش رو با من شروع کرد واین رابطه هرگز گسسته نمی شه وهیچ چیزی از جانب من باعث پاره شدن اون نخواهد شد وخداوند به عهد خودش همیشه وفادار 

      خداوند به راحتی وبدون هیچ زحمتی می تواند مشکلات زندگی مرا  حل کندکافیه است به او ایمان داشته باشم وبهش اعتماد کنم وبه این باور برسم که 

      هرچی خیر وخوب هست از جانب خداست واگه کمی کاستی وبدی هست از جانب خود ماست 

      خداوندا مهربانا تو را سپاس می گویم بخاطر تمام نعمت ها وخوبی ها ومهربانی ها وتوجه هایی که به من داشتی بخاطر نعمت سلامتی وتن درستی وعزت آبرویی که به من دادی ازتو ممنونم 

      از شما استاد عزیز هم سپاس گذارم. که دست خداوند هستین در رسیدن این آگاهی ها به ما همیشه تن درست وسلامت باشین

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/11/30 21:44
      مدت عضویت: 570 روز
      امتیاز کاربر: 60644 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,188 کلمه

      به نام خدای نور ، بی نهایت ِ مهربان و فزاینده 

      درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین 🌸

      خدایا بابت فرصت طلایی حضورم در این دوره شگفت انگیز سپاسگزارم. 

      خدایا بابت گنج ارزشمند و فزاینده ی آگاهی در درونم سپاسگزارم. 

      خدایا بابت هدایتم به این مسیر زیبا و بهشتی سپاسگزارم. 

      ★☆گام نهم: من منتظر پاداش الهی هستم ★☆

      حین خوندن آگاهی های ارزشمند این جلسه، به این فکر میکردم که من چقدر خوشبخت و سعادتمندم که به این مسیر هدایت شدم تا معنی واقعی خوشبختی و رضایت خاطر از زندگی رو دریابم. چقدر اون اضافه وزن برای من  خیر و برکت داشت که اگر بهش دچار نمیشدم، الان در این مسیر و دارنده ی این آگاهی ها نبودم… و چقدر این چند سایز اضافه وزن میتونست در زندگی من، موثر باشه و همه چیز رو تغییر بده…و حتی منو  به خدا نزدیک کنه و باعث رابطه ی صمیمی و عاشقانه ی من و خداوندم بشه. 

      به واقع که من عمیقا خوشبختم. 

      خدایا سپاسگزارم بابت این خوشبختی. 

      راستش من یکی از بزرگترین شوک هایی که درباره شناخت خداوند، در ساختار ذهنی و فکریم دچار شدم رو در دوره ی طلایی  خدا هرگز دیر نمیکند تجربه کردم. (دوستان علاقمند حتما حتما اون دوره رو شرکت کنن). 

      تا پیش از اون دوره ، و بطور کلی پیش از مسیر استادم، همیشه باوری که از بزرگترها و اطرافیان به من رسیده بود این بود که دوست داشتن خداوند، و پاداش دادنش به بنده هاش، مشروط هست به هزار و یک دلیل: انجام فرایض دینی (که من تو باغش نبودم)، رعایت حجاب (که من هرگز نداشتم)، مراسم های مذهبی (که من متنفر بودم) و صحبت و ارتباط با نامحرم! که در نسل ما بسیار و به شدت ازش منع میشدیم ،اما خب ما در دوره لیسانس یه اکیپ مختلط بودیم که بسیار هم صمیمی بودیم و ارتباط فوق العاده سالمی هم داشتیم در حدی که حراست به اکیپ ما مجوز سفرهای دانشجویی یا اردوی رصد ماه و طلوع خورشید میداد. خب اون زمان (اوایل دهه هشتاد) این روال در بسیاری از دانشگاهها مرسوم نبود. و جالبه که من در اکیپ همراه بودم اما هر لحظه ی اون اردوها و سفرها، از عذاب وجدان و احساس گناه ، روحم در حال سوختن بود!! و چون خاندان مذهبی طوری داشتیم و من دختر تابو شکن خاندان بودم، خیلی تحت فشار حرف و حدیث ها بودم، و همه اون حرف و حدیث ها برام سورس احساس گناه میشد. و این احساس گناه با من موند و رفته رفته با بالارفتن سن م، تبدیل به یک آدم جدی و سختگیر در روابط اجتماعی شدم، و از اون دوستانم فاصله گرفتم و منزوی تر و منزوی تر شدم. 

      و این بین هرچقدر منزوی تر میشدم، احساس گناهم بیشتر و از خدا دورتر میشدم.!

      نزدیک به حدودا 17-18 سال این حالتهای شدید در من بود..تا اینکه به لطف خدا به این مسیر هدایت شدم و خدای واقعی رو با استادم شناختم. 

      و چقدر اون روزی که فهمیدم : “من بی هیچ دلیلی، فقط چون بنده و آفریده ی خداوند هستم، شایسته ی تمام خواسته هام هستم چون خداوند بی دلیل تمام افریده هاشو دوست داره…” !! 

      و یک ساختار ذهنی بسیار محکم، که سورس عذاب وجدان و احساس گناهم بود در من شروع به شکستن کرد، روزها و روزها با تعجب و شوک به این موضوع فکر کردم که مشغول پرستش خدای انسانی ام، و ریشه ی تمام ناآرامی ها ، نگرانی ها، تنش ها، احساس شرمساری ها، و عدم شایستگی ها، خدای انسانیه! خدایی که مدااام در پی عذاب دادن و تنبیه کردن و دنبال دلیل گشتن برای این عذابه چون: 

      -السا نماز نمیخونه! 

      -السا حجاب نداره!

      -السا مراسم مذهبی شرکت نمیکنه!

      -السا تابو شکنه!

      -السا با نامحرم حرف میزنه (چقدر خنده م میگیره😁 الان و البته خدا روبابت آگاهی و روشنیم سپاسگزارم) 

      و هزار و یک دلیل کوچیک و بزرگ دیگه از این قبیل! 

      اولین شوک به من با درک اینکه این خدا ، خدای واقعی نیست، و خدا واقعی بی قضاوته بر من وارد شد ! و چقدر ارتباط گرفتن با خدایی که بی قضاوته شیرین و لذت بخش و دوست داشتنی بود. 

      و حالا که به این آگاهی رسیده بودم، و پذیرفته بودمش، زمان شوک دوم رسیده بود! : 

      خدایی که بی هیچ دلیلی بنده هاش رو شایسته ی تمام موهبت ها میدونه و این خود بنده ست که مانع ورود این موهبت ها به زندگیش میشه. 

      چقدر درک این حقیقت برام شیرین بود…هنوز شیرینیش یک گوشه ی دلم می جوشه و هر روز بر خدای جدیدم عاشق تر از قبل میشم. 

      چقدر جالب بود خدایی که بی توجه به هیچ تلاشی، بی توجه به هر مراسم و مناسکی، بی توجه به شرایط تحصیلیی وخانوادگی افراد ، بهشون بی نهایت موهبت میده. اونم در مقابل ساختارهای ذهنی من که تمام عمرم متاسفانه بخاطر خاندان فوق العاده ی مدرک گرایی که داشتم،  اینطوری بزرگ شده بودم که فقط ادمهای خیلی درسخون، و خیلی تحصیلکرده شایسته و لایق بهره مندی از موهبت های زندگی ان. و بقیه افراد دیگه شایسته ی هیچ نیستن!  و باز این مورد یک منبع خیلی بزرگ دیگه ی احساس کم لیاقتی در من شده بود. و حتی نگاه و معیاو ناخوداگاه خودم و خاندانم به مساله سنجش شایستگی ، مدرک تحصیلی بود. و چقدر من در تمام عمرم سرزنش شده بودم و چقدر ترسونده شده بودم که اگر تحصیلات عالیه  نداشته باشم، ادم بی ارزشی هستم… که لایق هیچی نیست…و چه لحظه ها و سالها از عمرم و خوشی های زندگیم در سایه ی این باور نادرست دزدیده شده ! 

      و چه باری از روی دوش روح و روان من برداشته شد وقتی خدای بی قضاوتی رو شناختم که بی قید و شرط عاشق بنده هاشه. و بنده هایی که فقط و فقط بخاطر اینکه بنده ی خدا هستن، لایق بهترین ها هستن. 

      و احساس سبکبالی من اینجا و در این دوره داره کامل تر و کامل تر میشه…وقتی که گام به گام به کمال فکری و شناخت خداوند نزدیک میشم. شبی که لیست خروجی های ذهنم رو در گام مقدمه ی این دوره نوشتم، خوشبخت ترین و سبکبال ترین آدم روی زمین بودم. وقتی شغل، جایگاه اجتماعی، مدرک، خانواده، و تمام فاکتورها ی بیرونی رو گذاشتم توی لیست خروجی و فهمیدم دل بستن و اتکا و امید داشتن به هرکدام از اینها، شرک محسوب میشه ، چون شرک یعنی حساب باز کردن روی هر چیزی جز خدا، و در نتیجه ی این آگاهی ، همه این فاکتورها رو در کوله پشتی ای ریختم و انداختم بیرون و یک خونه تکونی حسااابی و شستشوی حسابی به مغزم دادم، چقدر خوشبخت شدم….چقدر اون شب آرامش داشتم…با چه فراغ بالی و آسودگی خاطری به خواب رفتم…. هر فاکتوری که پیدا میکردم و در اون کوله پشتی مینداختم بیرون، یک وزنه از روح من برداشته میشد و من سبکبال تر میشدم، و بیشتر اوج میگرفتم.. 

      و چندروزی بعد از اون شب بود که اولین آرزوی من از لیست آرزوهای جدید براورده شد، بعد از 5 سال…از دوردست ها…! از جایی که فراموشش کرده بودم! 

      و این شد سراغاز فصل جدیدی از ایمان روشن تر و شناخت عمیق تر من به خداوندی که بی قضاوت، بی معیار، بی خط کش و چرتکه، به تمام بندگان پاداش میده! اونها رو دوست داره! مراقبشونه…

      و چقدر با این باور زندگی زیبا، شگفت انگیز، و دنیا جای امن و ایمنی هست….

      خدایا سپاسگزارم 

      استاد عزیزم سپاسگزارم 

      الهی همیشه امید و نور در قلبتون مواج باشه🙏🦋

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 45 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/30 14:49
      مدت عضویت: 471 روز
      امتیاز کاربر: 34791 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,106 کلمه

      سلام خدایی بخشنده ومهربان خالق کل جهان هستی 

      سلام  براستاد. عطارروشن. ودوستان هم مسیر 

      برای کارهای که و تو این مسیر به ترتیب برای من‌چیده شده ازخداوند تشکر وسپاس دارم 

      آمدن تو این مسیر اول از در خواست خودم برای رهایی از چاقی بود هیج‌ مسیری دیگه اصلا تو. نظرم‌ نبود فقط اولین بهترین فکر  سال فبل فقط نجات از مشکل اصافه وزن بود از خداوند خواستم‌ که من ازاین مشکل خلاص 

      کنه به این‌ مسیرمن روهدایت کرد به مرور که ادامه دادم اون بازم‌ از حمایت که برام‌ من انجام دادم دارم 

      دریافتم‌ که این‌ مشکل که تو نگاه فقط چاقی  اضافه وزن بود چند ابعاد دیگه هم داشت تازه چشم وباز شد و دریافتم‌ کلی مسائلی که تو  زندگیم دارم  یی راه نجات داشته که بشه یی زندگی با‌کیفت بهتری رو براش ایجاد بشه چون سالهای زیادی کلی باوره اشتباه رو جمع کرده بودم ازاطلاعات اطرافم که همه این مشکلات رو اول فبول کردم که  درست هست باید باشه  بعد بایدصبورباشم که اون‌ نشانه ایمان فبول کنم تازه برای صبردر ابرابرش کلی هم‌ ثواب درآخر ت از خداوند دریافت خواهم کرد کلی باوره مشکل داره که برای داشتن همین مشکلات مدرک درست بودن رو به من میداد که کل همه وهمه اشتباه بود با دریافت این موضوع دریافت که اگه بخواهم‌توکل زندگیم‌ تغییر ایحاد کنم‌ اول باید خیلی روی خودم‌ کاره کنم‌ که بتوانم اون برطرف کنم‌ اول بایدخیلی قویتر  از خودم اون روزها گدشته باشم  که بتوانم با دریافت خوب وکمک کرفتی ازخداوند کاری که شاید اصلا امکان برطرف کردن نداشت 

      اول امیدوار شدن که میشه وبعد تومسری که خداوندم برای من چیده حرکت رو شروع کردم به مرو دارم‌ کل مشکلاتم رو بهش شناخت پیدا میکنم وبه مرور انهارو کم‌ رنگشون کردم برای خودن خیلی حالب هست اصلا هیچ عجله ندارم هیج نکران نیستم هیچ به چطور چگونگی که برای من به چه شکل انجام داره میشه به اون شکل فبل فکر کنم همه و همه  رو به بخش خداوند سپردم  فقط بخش خودم دارم‌ کاری که به عهده من هست روبی کم‌ کاست انجام میدم حتی توبخش لاغری هم همه سپردم به خدایی خودم‌

      ولی بخش خودم رو به شکل درست انجام  میدم چون میدنم همه این مسبر دردستنان خداوند عزیزم  هست من بخش خودم رو به شکل فابل فبول. انجام بدم‌ بخش خدا دیگه تو دستان خودش هست تو زمان خودش انجام شده به من خواهد رسید  اونم  به طریقی که تو هیچ زمان نه تو فکر من نیست و  نه طریقه آسون اون هم رو هم بلد نیستم  و چون اسون هست اون بهش شاید توجه فبلا نمی کردم حس می کردم‌ که باید سخت باشه  تا کاری به پیش بره اسون بودن کار  یعنی درست نبودن این یی باوره اشتباه و تومسبر خداوند هست اونم برای بنده اش  

      طی این یی سال از یی هنر که  اصلا هیچ زمان نداشتم تو. یی سال گذشته تازه  اون کشف کردم که در من به  وجود  امده طی این یی سال دارم تو دفترهای مختلف گوشه هر دفتر اون می کشم  جای خالی گیر بیارم اون طراحی میکنم هرکدوم از این طرحهای رو فقط یی باره قادر به انجامش هستم باره دوم‌ اصلا نمتوانم بکشم‌این طرح جدید هیچ شباهتی به طرح فبلی نخواهد داشت یی روزداشتم‌ این‌ نقاشی می کشیدم دخترم وازمن اجازه گرفت به همسرش نشون داد همسرش گقت اگه رنک  امیزی بشه طرحی بهتری میشه من اون روز انجام دادم ولی به دلم‌ نشست احساس کردم‌ که رنگهای من خیلی زیبا کنار هم قرار  نگرفته وفتی به دخترم داما نشون دادم انها گفت بهترشد ودچه خوب میشد که یی کلاس برای این رنک امیزی میرفتم حتی دختردیگم‌ طرحم دید کفت یی کلاس برای همی طراحی برم وگفت  یی کلاس برای پربار شدن برو من‌گفت بهش فکر می کنم  برای اموزش رنگ  آمیزی کلی زمان وسیله نیاز هست که بایداین کاره رو انجام بوم روز گذشته داشتم به طریقه این فکر که کجا برم ابن کاره رو یاد بگیرم یکدفعه ایده امد که چرا از هنر دختر بزرگتر استفاده نمیکنی ساله های  زیاده هست که این هنر آموزش دیده دانشکاه رفته  هنوز برای هنرش بازار کار نداشته به بعضی فامیل هنرش رو داده به عنوان هدیه ولی برای فروش هنوز هیچ کاری نکرده  خوب بیا از هنری که حدود ۱۳ یا ۱۴ سال بیشتر است اون اموزش دیده به کناری گذاشته استفاده کن رنک امیری کارت روبه اون بده که برات انجام بده تا امروز که رسیدم به این فایل تویی بخش شماگفتید خداوند به دل یی نفرمیزاره که  کارت کمک بزرگی روانجام بدم این‌ ی نفر دختر خودم هست پس سالهای  زیادی اون زمان خیلی تلاش داشت که هنرش رو عرضه کنه نشده انشالله که هنرش تو کاره من اون استقال مالی رو برای دخترم. هم خواهد داشت نه فقط برای من بکله برای اون هم‌ این‌ استقال مالی که دوست  داره داشته باشه بهش داده بشه 

      حالا دست اوردم آمروزم رو براتون  یاداشت میکنم که شاید کمک گرفتن رو به شکل آسون توضیح بدم  

      من‌ یی سال که این سایت آمدم کاری تو ذهنم‌ من‌شروع شد اون یی طرحی که اصلا بلدنبون تو ذهنم‌ حرغه زد اویل  اون تو دفترهای مختلف می کشیدم م ازکشیدنش حسم خوب می‌شد چندین باره که به فرزندانم‌ اون طرحم رو نشون دادم یا اتفاقی اون دیدن ازطرحم استقبال حتی یی روز به خدا گفتم‌خوب ابن طرحم‌اصلا به چهوکاری میدا خدادند جای که امکان هین برای استفاده به من داد بازم‌ادامه دادم‌چندروز پیش گفتم‌فقط روی لباس  لیوان ماک جای گیره داره بازم یی ایده بزگترین من دادگه میشه روی سرویس چنی غذاخوری هم‌ استفاده بشه  من‌خپ بی کمککاست فبول کردم جون‌میدنم این طرحهای من بی هیچ شکی روایت وسایل درآینده دیده خواهد شد این رواطمینان دارن فعلان تو مراحل ابتدای کار هست  کردن 

       تور وزگذشته دفترطراحی رو وتهیه کردم‌ صفحه اول رو همون نقاشی کشیدم  خوب طرح‌های  که به تازکی کشیدم داره شکل قشگتری  به خودش میگیره 

      امر وز تو افکار گفتم‌ تو مگه نمی کی  این‌ مسبر رو از خداوند دادی  تازه همین طراحی روهم ازخداوند دارای حتی طریقه درآمد زایش رو  هم بهت گفته   حتی داره افرادی که بهت کمک خواهند کرد رو بهت نشون میده بیا همین   طراحی  به خدا و اگزار کن  بین  چی میکشی اون بهتر از تونقاشی بلد هست‌ که جهانی به این زیبای رو خلق کرده به آین  زیبای که هیچ انسان قادربه نقاشی کشیدن ازاون به شکل تودهر ابعاد نداره  

      امروز صبج اول گفتم‌ خدابا من کشیدم‌ همین طراحی رو به خودت می‌ سپارم  ۵ تا طرخ کشیدم‌ که وفتی بهش نگاه کردم دیدم وای خدای من  طرح و. امروزم‌کجا طرح این جندیدن ماه کجا  انقدربه دلم‌ نشت از امروز به خورم قول دادم این بخش به خودش و ار بزرارم حتما خیلی بهترخواهد شد چون کمک خداوند خیلی با کیفتر است تا کاره کردم 

      خدا پشت وپنا هتون. یا حق. حق نگه. دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1402/11/30 10:52
      مدت عضویت: 251 روز
      امتیاز کاربر: 6560 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 678 کلمه

      نقطه عطف زندگی من هم ۳۴سالگی ام بود.زمانی که متوجه شدم ام اس دارم. دو هفته برای خودم گریه کردم و دل سوزاندم.اما دو هفته کافی بود،اگه بیشتر میشد بر می‌گشتم به حالت افسردگی و عصبی بودن گذشته ام.

      افسردگی که بخاطر دوری از خدا بود ،طرز فکر من نسبیت به خدا اصلا درست نبود فکر نمی‌کردم منو دوست داشته باشه،فکر نمی‌کردم اصلا منو ببینه،نه خودم خودم رو دوست داشتم ،نه فکر میکردم شاید خدا منو دوست داشته باشه،دقیقا نسبت به مهمترین کسایی زندگیم (خودم و خدا)خیلی بی مهر و بی تفاوت بودم.

      وقتی فهمیدم ام اس دارم همش دنبال دلیلش بودم ،دنبال دلیلی برای مرضی که پزشکان هنوز دلیل قطعی برای اون پیدا نکردند.

      از همسرم شروع کردم و مریضی ام را گردن او انداختم،اما منطق و وجدانم اجازه نداد چون همسرم آدم خوبیه و هیچ وقت قصد آسیب زدن به من رو نداشته،

      مادرم و پدرم رو نشانه گرفتم و ازین بابت خیلی غصه دار بودم که چطور یه پدر و مادر تونستن با بچه شون ندونسته همچین کاری بکنن،اما باز هم وجدانم اجازه نداد.

      خواهر و برادر ،خانواده همسر،فامیل همه اینا افرادی بودن که من میخواستم بیماری ام رو کردن اونها بیندازم.

      اما برای هر کدام دلیلی آوردم،خاطره تلخی آوردم،منطفی آوردم،وجدانم قبول نکرد و در آخر  وجدانم خودم رو نشونه گرفت و مقصر دونست.

      من متوجه کم کاری دیگران در حق خودم بودم،اما هیچ وقت متوجه کم کاری «خودم»در حق خودم نشدم و وجدانم ،خدای درونم، به من ثابت کرد که اگر درین مسیر قرار گرفتی خودت خواستی،امکان نداره ،دیگران منفی باشن و نتیجه بدش گرفتار تو بشه،مگه این که خودت خواسته باشی!

      من خودم خواستم در زندگی زودرنج باشم.

      من خودم انتخاب کردم برای دفاع از خودم فقط سکوت کنم وهیچ کار دیگه ای نکنم.

      من خودم خواستم بی احترامی دیگران و بی محبت ها رو در ذهنم انباشته کنم .

      من خودم خواستم خودمو ی کنم اون هم بابت رفتار دیگران،و جایی این خودمو ی های ذهنی رو انجام بدم که در جسمم به واقعیت تبدیل بشه و سلولهای مغزیم خورده بشن اون هم توسط عضوی از بدن خودم

      خودم مغزم رو پر زباله کردم.

      خودم باعث و بانی مریضی برای خودم شدم،

      حتی میگفتم این تنبیه خداست،این توگوشی از طرف خداست که به خودم بیام،اما باز هم منطقم قبول نکرد،چون خدا برای انسان بد نمیخواد،خدا سراسر عشقه نه نفرت و کینه و تنبیه و انتقام.

      با خودم خیلی کلنجار رفتم و هیچ دلی منطقی دیگه ای جز خودم برای مریضی ام پیدا نکردم.

      و وقتی این رو با دل و جون قبول کردم،خدا هم الطافش رو سرازیر کرد،

      نمی‌دونم باور می کنید یا نه،اما دیگه« ام اس »برای من درد نبود،موهبت بود،توگوشی خدا نبود،بلکه لطف و هدیه خدا بود .

      حالا ام اس پاداش بی دلیل خدا به بنده ش شده 

      از وقتی ام اس با من همراه شد مثل دوستی هست که هوامو داره و دیگه نمی‌ذاره با افکارم خودمو اذیت کنم،

      افکارم عوض شده حال و روحیم عوض شده 

      خودمو دوست دارم،

      و با ورود ام اس به زندگیم فهمیدم خدا چقدر منو دوست داره!

      تا قبل از ام اس فکر میکردم خدا نسبت به من بی تفاوتی و اصلا منو نمی بینه که حالا بخواد منو دوست داشته باشه یا نه، اما من فقط توجه خدا رو میخواستم ،حالا به هر شکلی،و خدا به روشی که صلاح خودش بود به من نشون داد که منو دوست داره و نسبی به من بی توجه نیست.

      نمی‌دونم این طرز فکر درسته یا نه اما توی این دردی که دارم جز خدا و خوبی چیزی ندیدم و نمی بینم.

      و برای اینکه بهم ثابت بشه که تا آخر همین طوری باقی می مونه،به هیچ کس راجع به مریضیم نگفتم به جز خانواده خودم،

      نمیخواهم کسی برام دل بسوزونه،چون خدا رو دارم و احتیاجی به دلسوزی دیگران ندارم،

      نمیخواهم کسی قضاوتم کنه،چون به اندازه کافی خودم، خودم رو قضاوت کردم.

      نمیخواهم کسی نصیحتم کنه،چون تا در دستان خدا هستم احتیاجی به نصیحت بنده خدا ندارم.

      حالا می فهمم که این من بودم که خدا رو دوست نداشتم و نسبت بهش بی تفاوت بودم،نه اون نسبت به من.

      خدایی که آنقدر بخشنده و مهربانه که با دیدن تمام بی مهری های من نسبت به خودش اما باز هم به من لطافت داشت و وقتی من به او برگشتم با آغوش باز منو پذیرفت .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم