بیشتر افراد چاق حداقل یک بار از پیاده روی برای لاغری استفاده کرده اند اما نتیجه مطلوب کسب نکرده اند.
تاثیر پیاده روی برای لاغری
استفاده از پیاده روی برای لاغری یکی از توصیه های مهم متولیان علم لاغری در جهان است درحالی که خودشان برای متناسب بودن هرگز پیاده روی نکرده اند.
از آنجایی که عموم افرادی که تحت عنوان پزشک، محقق یا پروفسور در صنعت لاغری جهان فعالیت دارتد متناسب هستند هرگز خودشان از روش هایی که برای لاغر شدن افراد چاق تجویز و توصیه می کنند استفاده نکرده اند و دلیل اصلی شکست خوردن همه برنامه های رژیمی و روش های لاغری در جهان متناسب بودن ارائه کنندگان است.
تلاش برای لاغری با پیاده روی
در دورانی که چاق بودم بارها از دیگران می شنیدم برای لاغر شدن باید پیاده روی کنم.
بارها تصمیم گرفتم از پیاده روی برای لاغری استفاده کنم.
برای اینکه نتیجه بهتر کسب کنم و بتوانم مسافت بیشتری را طی کنم کفش مخصوص پیاده روی برای لاغری که آن زمان به شکل گسترده ای در رسانه ها تبلیغ می شد را تهیه کردم.
چند هفته با کفش های مخصوص پیاده روی مسافت های زیادی را طی کردم اما نه تنها لاغر نشدم بلکه مبتلا به مشکل خار پاشنه شدم.
برای رفع مشکل خارپاشنه چندین بار به پزشک مراجعه کردم، از داروهای عطاری استفاده کردم، هر روز در حمام با سنگ پا محل خارپاشنه را می سائیدم و در نهایت به وسیله دارویی که یک پزشک برای من تجویز کرد از شر این مشکل و درد ناشی از آن رها شدم.
در ذهن من تاثیر پیاده روی برای لاغری به حدی زیاد بود که بعد از رفع خارپاشنه دوباره اقدام به پیاده روی کردم و این بار برای اینکه سوخت و ساز بدنم رو بالاتر ببرم علاوه بر راه رفتن هر زمان که کسی در خیابان نبود چند متر می دویدم.
با دویدن ضربان قلبم را بالاتر می بردم و بیشتر نفس نفس می زدم و عرق می کردم و از اینکه برای لاغر شدن تلاش بیشتری کرده بودم احساس خوبی داشتم.
اما این بار هم لاغر نشدم و به جای آن دچار کمر درد شدم که تا چند سال بعد، از درد کمر هنگام نشستن اذیت می شدم.
من بهای زیادی برای باور کردن تاثیر پیاده روی برای لاغری پرداخت کردم و به شدت از پیاده روی متنفر شده بودم.
پیاده روی در لاغری با ذهن
به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم، درک کردم که با قدرت ذهن خودم، چاق شده ام و به همین دلیل در تمام سالهای چاقی هرچه تلاش کرده ام از طریق روش های مختلف، لاغر شوم بی فایده بوده است. چون روش های لاغری مرسوم هیچ تاثیری بر محتوای ذهنی ندارد و فقط در تلاش است تا از طریق تحت فشار قرار دادن جسم فرد را لاغر کند.
با درک قدرت ذهن و نقش ذهن در رفتار و واکنش های جسمی به این نتیجه رسیدم که پیاده روی برای لاغری فقط یک عمل فیزیکی است که تاثیری بر ذهن ندارد و از آنجا که ریشه چاقی در ذهن است، تاثیر پیاده روی برای لاغری بسیار ناچیز است و از طرفی به هر مقدار که به واسطه پیاده روی کاهش وزن داشته باشیم بعد از چند روز پیاده روی نکردن دوباره به حالت قبل بی می گردیم.
نکته جالب توجه برای من تاثیر ذهن بر مغز بود.
به این ترتیب که فرمول ها و تصاویر چاق کننده در ذهن همواره بر مغز تاثیر می گذارند و از طریق مغز فرمان های پرخوری یا ترس از چاقی و … را صادر می کنند.
از این رو تصمیم گرفتم با استفاده از تمرینات مخصوص تاثیر ذهن بر مغز را کاهش دهم.
از آنجایی که عقیده داشتم راه حل هر مشکلی در دل خودش است بنابراین تصمیم گرفتم از پیاده روی کردن که در ذهن بسیاری از افراد چاق مانعی برای لاغر نشدنشان است برای ایجاد فاصله بین ذهن و مغز استفاده کنم.
تمرینات ذهنی را به صورت فایل صوتی آماده کردم و هنگام پیاده روی برای لاغری به آنها گوش می دادم و سعی کردم به آنچه گفته می شود به صورت ذهنی عمل کنم.
در روزهای اول موفقیت چندانی کسب نکردم و فقط انجام تمرینات برای من لذت بخش بود.
اما بعد از چند روز استفاده از تمرینات ذهنی در حین پیاده روی کردن متوجه شدم که تسلط من بر ذهنم در هنگام پیاده روی کردن بیشتر شده است.
به عبارتی تازه متوجه شده بودم که ذهن از مغز جداست و می توان در حالی که با مغز مشغول انجام کاری مانند پیاده روی هستم در ذهنم محاسباتی را انجام دهم بدون اینکه در عملکرد مغز تاثیری داشته باشد.
تمرینات ذهنی در پیاده روی
به مرور به انجام تمرینات ذهنی در حین پیاده روی مسلط شدم و مشتاق شدم تا سطح تمرینات سخت تری را تجربه کنم بنابراین سری دوم از تمرینات ذهنی را آماده کرده و به هنگام پیاده روی گوش می دادم.
نتیجه مانند سری قبل بود، در چند روز اول به خوبی نمی توانستم تمرینات ذهنی سخت تر را انجام دهم اما به نسبت شروع تمرین کردن با ذهن به هنگام پیاده روی بهتر عمل می کردم.
پس از چند روز به مرور بر انجام تمرینات سخت تر ذهنی مسلط شدم و کار به مرحله سوم تمرینات رسید و این بار سطح بالاتری را انتخاب کردم.
با انجام مرحله به مرحله تمرینات ذهنی در حین پیاده روی توانستم در حالی که مغز مشغول صادر کردن دستورات فیزیکی مربوط به پیاده روی کردن است در ذهنم به صورت کاملا مسلط تمرینات مربوطه را انجام دهم و کمرنگ شدن تاثیر ذهن بر مغز برای من واضح شد.
شاید شما هم این تجربه را داشته باشید که هنگام خوردن مواد غذایی به موضوع دیگری فکر می کنید، یا هنگام تماشای تلویزیون در حال پردازش افکاری در ذهن خود هستید که هیچ ارتباطی با آنچه می بینید ندارد.
این حالت به دلیل تاثیر گذاشتن ذهن بر مغز است.
بسیاری از رفتارهای چاق کننده که به صورت اتوماتیک در ما ایجاد شده اند به خاطر تاثیر ذهن بر مغز است و با استفاده از محتوای پیاده روی موثر می توانید به مرور این تاثیر را کم و کمتر کنید.
زمانی که موفق با کاهش تاثیرگذاری ذهن بر مغز می شوید، رفتارهای واکنشی شما مثل پرخوری کردن هایی که اختیاری نیستند به شکل باورنکردنی کاهش پیدا می کنند.
تسلط شما بر تصمیم گیری برای انتخاب مواد غذایی و میزان مصرف به مراتب بیشتر می شود.
این توانایی به دلیل فاصله ایجاد کردن بین ذهن و مغز در شما ایجاد می شود و بعبارتی شما بر عملکرد ذهن و مغز خود مسلط می شوید.
پیاده روی برای لاغری
آنچه در فایل های مخصوص پیاده روی موثر برای علاقمندان به استفاده از پیاده روی آماده کرده ام، مجموعه ای از تاثیرگذارترین تمرینات ذهنی به همراه تجسم های عملی است که با استفاده از آنها بعد از چند روز به شکل واضح به تغییراتی که در سطح افکار و اعمال شما ایجاد شده استپی خواهید برد.
در فایل آموزشی تاثیر پیاده روی در لاغری درباره دو موضوع بسیار مهم توضیح داده شده است.
1- تاثیر پیاده روی بر لاغر به روشی که همه ما در دوران چاقی از آن استفاده کرده ایم.
2- تاثیر پیاده روی بر کمرنگ کردن تاثیر ذهن بر مغز و نتایج عالی آن برای استفاده کنندگان از مجموعه فایل های پیاده روی موثر
اطمینان دارم با استفاده از آگاهی های این فایل آموزشی می توانید به شکل بهتری مدیریت ذهن و تاثیر آن بر مغز و جسم را مدیریت کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای کشف فرمول های ذهنی خود درباره تاثیر پیاده روی برای لاغری بعد از خواندن نوشته محتوای ذهنی و دیدن فایل تصویری به سوالات مطرح شده با شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش خود درباره استفاده کردن از پیاده روی برای لاغر شدن شرح دهید.
- در گذشته چه اطلاعاتی درباره تاثیر پیاده روی برای لاغری شنیده اید. شرح دهید
- در گذشته به شکل از پیاده روی برای لاغری استفاده کردید.
- نتایج خود در گذشته از پیاده روی کردن های خود برای لاغر شدن را بنویسید.
- به نظر شما پیاده روی به شکل باعث تحریک فرمول های چاقی و ایجاد واکنش های رفتاری در ما می شود؟ شرح دهید
- برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را به شکل انشایی شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
-
پیاده روی موثر (هماهنگی ذهن و جسم)850,000 تومان
-
برنامه ریزی ذهن برای ورزش کردن338,000 تومان
Rating 4.38 from 34 votes
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام
طبق چیزایی که تو سایت یاد گرفتم،همونطور که پرخوری باعث چاقی نمیشه، بنابراین پیاده روی هم باعث لاغری نمیشه!
من پیاده روی رو خیلی دوست دارم،اسم این گام رو که خوندم چشمم روشن شد که اااا چه خوب که میتونم پیاده روی کنم و کنجکاو شدم ببینم پیاده رویش چه فرقی داره!
من فقط به نیت لاغری پیاده روی نمیکنم چون پیاده روی رو دوست دارم وقتایی که هوا خوبه ترجیح میدم بعضی مسیرها رو پیاده برم .
اما وقتی به نیت لاغر شدن و وزن کم کردن پیاده روی میکنم بیشتر عصبی میشم چون آنقدر فکر ازین ور و اون ور میاد توی ذهنم که خدا میدونه،اکثر اوقات که تنها میرفتم پیاده روی لاغری حالم گرفته تر میشه چون نکات منفی زندگیم خیلی میاد سراغم ،برای همین حالا مخصوص لاغری پیاده روی نمیکنم .مگه اینکه کاری داشته باشم.
دوست دارم پیاده رویم یه مقصد معلومی داشته باشه ,یعنی یه جایی کاری داشته باشم و هوا خوب باشه ،خب تصمیم میگیرم پیاده برم و کارمو انجام بدم ،اینطوری هم وقتم به بطالت تموم نشده هم کاری که قرار بوده بکنم رو انجام میدم پیاده روی مخصوص لاغری برام خوشایند نیست و اونو یه کار بیهوده می بینم.
همیشه همه میگن پیاده روی برای لاغری و برای جلوگیری از افسردگی خیلی خوبه.
یادمه وقتی دبیرستانی بودم موقع امتحانات خرداد با مادرم و خواهرم هر روز صبح میرفتیم پیاده روی اونا برای لاغری منم که متناسب بودم چون هوا اون موقع صبح عالی بود میرفتم باهاشون بعد که بر می گشتیم یه مروری میکردم و میرفتم امتحان .خیلی خاطرات خوبی ازون روزها و تاثیر هوای خوب روی من برام مونده،
یه مدت مخصوص لاغری هم پیاده روی میکردم ،ولی اصلا حالم رو خوب نمیکرد نه از لحاظ احساسی و نه از لحاظ جسمی.
اما پیاده روی با مقصد و هدف انجام کار ،واقعا حالم رو خوب میکنه.!
برنامه کالری شماری که داشتم گام شمار هم داشت،و خیلی وقتها فعالش میکردم و پیاده روی میکردم ،اما کالری سوزی از طریق گام خیلی پایینه و اصلا امیدوار کننده نبود برام و اینکه چون گام شمار فعال بود پس من طبق برنامه میتونستم به همون اندازه که سوزوندم ،باز چیزی بخورم،
بعضی وقتا که بیشتر از حد کالری تعیین شده می خوردم،
گام شمار رو روشن میکردم و پیاده روی میکردم تا با ثبت کالری سوزانده شده دوباره مقدار کالری مصرفیم به حد نصاب برسه،برام خیلی جالب بود و مثه یه بازی بود ،اما من همیشه وقت بازی کردن رو نداشتم و متاسفانه هیچ تاثیری روی لاغر کردنم نمیذاشت و من به دنبال راه موثرترین برای لاغری بودم که با شما آشنا شدم و طبق صحبتهای شما برنامه رو برای همیشه از روی گوشیم حذف کردم .😍
وقتی برای لاغری پیاده روی می کنی صد درصد ذهنت درگیر چاقی هست و پیشگیری از چاقی بیشتر ،ینی اگه نیم ساعت پیاده روی کنی حداقل یک ربع ذهن ما متمرکز بر چاقی هست مخصوصا وقتی با یه نفر دیگه با همین هدف هم همسری میشی دیگه بدتر،مدام صحبت میکنی از فلانی که چاقه،فلان غذا که لاغر میکنه یا کلی خاطره چاقی با هم مسیرها میگی و میشنوی ،پس هر چه بیشتر به یه همچین پیاده روی بروی ذهنت چاقتر میشه چون علاوه بر فرمولهای چاقی خودت ،فرمولهای چاقی دوستت رو هم جذب میکنی!
اما این مدل پیاده روی که شما آموزش میدین خودش یه مراقبه هست و قدرت تمرکز رو بالا میبره،
ازین به بعد سعی میکنم در پیاده روی هام حتما فایلهای لاغری رو گوش بدم و بر قدمهام متمرکز بشم😍
به نام خداوند همیشه مهربان نسبت به ما،
و درود و رحمت بر شما استاد ارجمند و گرامی :
استاد فکر نمیکنم در این جهان کسی مثل من پیاده روی کرده باش روزهایی که به پنج شش ساعت میرسوندم همینطوری پشت سرهم اصلا واینمیسادم یعنی دیگه مکان و مسافت کممیوردم برای پیادهروی و اگر همه اون مسافتها رو اون روزها جمع میکردم فکر کنم تا اروپا رفتم از طریق زمینی،و
حالا نگرش های من:
• نگرش خود درباره استفاده کردن از پیاده روی برای لاغر شدن شرح دهید.؟فکر میکردم سلطان تمام ورزشهاست و من دیر کشفش کردم و بهترین سلامتترین و آرامترین و ماندگارترین ورزش هست که باعث ماندگارترین و بیشترین لاغری برای من میشود.
به نام خدا سلام به همگی سال پیش که با موضوع باور آشنا شدم و فهمیدم چاقی حاصل افکار خودم بود و بعد با تمرین اهرم رنج و لذت ورزشو پیاده روی رو برای خودم لدت بخش تعریف کردم بعد یه مدت با یه پیجی آشنا شدم که ورزشرو تو. خونه یاد میداد و هفته ای سه بار یه ساعت ورزش میکردیم خیلی خوشحال بودم از این ماجرا روز اول آنقدر شاد بودم که حد نداشتاز اینکه با بچه کوچیکی که داشتم ولی میتونم ورزش کتم و به اندام دلخواهم برسم خوشحال بودم و تو دلم خودمو گول میزدم که من ورزشرو بخاطر حال خوبم دارم انجام میدم ولی اگر یه روز نوبت ورزش بود و من نمیتونستم ورزش کنم آنقدر خودمو سرزنش میکردم که حد نداشت اگر ورزش یه ساعت بود اون موقع که آنلاین بود انجام نمیدادم و میزاشتم بعدا فایل ذخیره شده رو سایت بیاد که بتونم بزنم جلوموقع ورزش دخترم که یک سالش بود اذیتم میکرد و مدام گریه میکرد همین موضوع باعث شده بود عصبی بشم و ورزش د. حد ۲۰ دقه انجام میدادم و به مربی میگفتم که من نمیتونم یک ساعت ورزشرو انجام بدم و اونم بهم میگفت همین که شروع کردی از خیلی ها جلو تری الان بعد این فایل گفتم با خودم واقعا تو اون رفتار های من کجاش حس خوب بود کجاش لذت بود من فقط داشتم خودمو گول میزدم چون هنوز این باور رو داشتم که ورزش باعث لاغری میشه مدت ها بعد که میدیدم که ورزش رو نمیتونم انجام بدم تصمیم گرفتم برم پیاده روی تو مسیر پیاده روی فایل هامو گوش میکردم و از زیبایی ها لذت میبردم چون قبلا شنیده بودم که پیاده روی برای لاعری باید تند باشه باید به نفس نفس بیافتی ولی من این هدف رو نداشتم من فقط دوست داشتم برم بیرون و از زیبایی لذت ببرم بعدش هم میرفتم نون تازه میگرفتم و میاومد صبحانه میخوردم اونم مفصل بعد روزایی که ورزش هم میکردم میگفتم زیاد کالری سوزوندم پس میتونم بخورم و به خودم میگفتم این دو تا رو باهم که انجام میدی دیگه عالی وزن کم میکنی چون اون موقع فکر میکردم لاعری با دهن یعنی اینکه ورزش و پیاده روی برای ذهنت لدت بخش بشه اصلا اینو نمیدونستم که ورزش و پیاده روی تاثیری تو لاعری من نداره یعتی درگیر فرع شده بودم و اصلا موضوع رو متوجه نشده بودم خلاصه بعد از یک ماه پیاده روی رفتم رو ترازو و دیدم که من چاق تر از قبل شدم خیلی ناراحت شدم اونجا بود که فهمیدم من پیاده روی رو برای حس خوب نمیخاستم درسته احساسم خوب بود ولی انتطار ازش این بود لاغر تر کنههمون روز گفتم پس این پیاده روی هم تاثیر نداره و از همون روز رها کردم این کارو دقیقا استاد درست میگید افراد چاق که با این مسیر آشنا شدن شاید اولش بیان بگن ورزش رو برای حال خوبم انتخاب میکنم ولی ما اگر دنبال احساس خوب هستیم هزار تا کار هست که میتونیم انحام بدیم مثل بازی کردن با بچه هامون مثل آهنگ شاد گوش دادن مثل نگاه کردن به یه گل مثل سر زدن به عزیزانمون اینکه چرا پیاده روی و ورزش رو انتخاب میکنیم جای فکر داره چون هنوزم تو ذهن ما این هست که باید تحرکی بیشتر بشه تا لاغر بشی ولی من وقتی این دوره صد گام رو شروع کردم تصمیم گرفتم نه ورزش کنم نه پیاده روی و فقط تنها با قدرت ذهن نتیجه لاغری رو بدست بیارم برای اینکه هدفم ایندفعه از استفاده از این روش اینه که بتونم گوشه ای از قدرت ذهنم رو بشناسم و به قوانین ثابت خدا بیشتر ایمان بیارم میخوام باور کنم رسیدن به هر خواسته ای با تغییر افکارم امکان پذیر هست و من هیچ نیازی به عوامل بیرونی ندارم نیازی به اینکه کاری انجام بدم ندارم نمیدونم چقدر این درک درسته ولی چیزی که الان درک کردم اینه و تصمیم گرفتم یه مدت این روش رو ادامه بدم
به نام خدا
ردپای19 ام مسیر لاغری من
استاد من واقعا لذت میبرم از فایلهایی که شما توی سایت قرار دادین و واقعا با حرفاتون ارتباط خوبی میگیرم و برای من یه معلم خیلی خوب هستین
این فایل هم مثل همه فایلهاتون نکاتی داشت که من رو هدایت کرد کارکرد ذهنم رو برام واضحتر کرد من واقعا معتقدم با پیاده روی نمیشه لاغر شد قبلا خیلی خودمو گول میزدم که اره من علاقه زیادی به پیاده روی دارم و اینا برام زمان تعریف نشده بود و ساعتها راه میرفتم اما الان وقتی خیلی میخوام پیاده روی کنم واقعا حوصلم نمیکشه و به خودم سخت نمیگیرم
اما بحث جذابی که این جلسه داشت که اون توانایی کنترل ذهن بود من قبلا فکر میکردم یه نفر وقتی بره تو فکر چیز خاصی نیست و ذهن میتونه تو ه لحظه حول و حوش موضغات زیادی بگرده اما خب فهمیدم یکی از بزرگترین مسایلی که باعث انزوای من شد همین کنترل نداشتن به ذهنم بود چون من یک لحظه از خودم غافل میشدم و میدیدم یه روزه که ذهنم درگیره و اعصابمم بهم ریخته الان که این موضوع رو گفتید و من با هدایت خدا بهش رسیدم نمیدونید چقدر خوشحالم نمیدونید چقدر حس خوبی داره بفهمی یه چیزی که خیلی اذیتت کرده همین بوده و حالا مچش گرفته شده و خیلی خوشحالم که سر نخش رو گرفتم خداروشکر واقعا
و یه چیز دیگه که فهمیدم این بود مراقبه دقیقا واسه چیه من قبلا یه چند باری انجام داده بودم ولی نمیدونستم فلسفه اش از کجا اب میخوره و چرا باید مراقبه کرد و فوایدش روی زندگی چطور خواهد بود اما الان خداروشکر این هم به اگاهیم اضافه شد و برام نشونه ارزشمندی از سمت خداست
من دیشب کاملا اتفاقی یه فایل دیدم که میگفتن مشکلات جواب رو در خودشون دارن و یه مثالشون این بود که هر بیماری ای که به اب و هوای خاصی مربوطه داروهای گیاهی که تو اون اب و هوا رشد میکنه درمانشه و توی این بخش شماهم به این مورد اشاره کردین و خداروشکر همه چیز داره دست به دست هم بده تا من پازل های نا مرتب ذهنم رو کنار هم بچینم و به بهتر شدن حس و حالم و شیوه زندگیم کمک میکنه و من همه اینا رو هدیه های خدا میبینم و خیلی ازش ممنونم
نگرش خود درباره استفاده کردن از پیاده روی برای لاغر شدن شرح دهید.
من بارها شنیده بودم پیاده روی باعث لاغری میشه و میرفتم پیاده روی به امید اینکه لاغر بشم یه بار سی روز متوالی دو ساعت یا 1 ساعت پیاده روی داشتم و یه مسیر طولانی رو به کلاس میرفتم ظهر برمیگشتم و توی طول این چندساعت هم چیزی نمیخوردم ولی تنها با اونهمه سختی که حتی جلوی کفشم پاره شد فقط نیم کیلو کم کردم که سریع برگشت و دیگه میدونید چقد حرص خوردم هربارم میخواستم بخاطر لاغری پیاده روی کنم کلی این و اون میگفتن تو با اینجوری راه رفتن عمرا لاغر بشی و فلان واسه همون من کلا گفتم پیاده روی اصن نخواستیم بیخیالش البته یه مدتی رو کوهنوردی میرفتم که خیلی سنگین بود برای یه روز و یه جور میشد که میرسیدی خونه میخوابیدی و بهمم خیلی میچپسبید و یکمم کم کردم ولی خب ادم هر هفته که نمیتونه بره یا شاید نخواد بره یا شاید یه جای دیگه باشه اونوقت یعنی باید زحمتش به باد بره؟؟ واسه همون دیگه گفتم هرموع حال و حوصله اش بود و دوست داشتی برو و خودت رو به این روش مقید نکن که اگه یه هفته نرفتی ذهنت درگیر پیروی نکردن از برنامه ات شه اما به این اعتقاد دارم اگه بتونی یکی ازتفریحاتت رو کوهنوردی بزاری خیلی بهت حس خوب میده و لذت میبری اما توقع لاغر شدن رو نباید داشته باشی جالبه یه مدتی رو به همراه فایلهای شما فعالیت بدنیم رو هم بالاتر از حالت عادی بردم و وقتی کاهش وزن داشتم ته دلم میگفتم با این کارایی که میکنی لاغر شدی اما الان که مدتی میگذره و اونقدر فعالیت ندارم و بدنم روی همین حالت ثابت مونده بهم ثابت میکنه همه اون تاثیرات چشمگیر و ماندگاریش بعد 200 روز به خاطر همون دیدگاه درست و جدیدی بود که به خودم پیدا کردم
شنیده بودم وقتی راه میری چربی ها تحریک میشن و لاغر میشی ولی بابت هر کالری که میخواستی کم کنی تا جون داشتی باید راه میرفتی و اگه بدن درد میگیرفتی عیب نداشت چون بالخره کسی که طاووس میخواد جور هندوستان میکشه و با همین عقیده هر سختی ای که میگفتن میگفتیم چشم میگفتن بعد و قبلش چیزی نباید بخوری و فقط باید اب بخوری میگفتم وقتی میخوای بدویی عصر بدو چون عصر ادم با راه رفتن لاغر میشه صبح چاق میشه یا میگفتن همچین راه برو که عرق کنی و لاغر بشی باز از یه طرف میگفتن خیلی عرق کردن خوب نیست چون به جای چربی اب بدنت کم میشه یا اینکه میگفتن پیاده روی خالی بیشتر روی پاهات اثر داره و برای تاثیر بیشتر فلان ورزشها رو انجام بده و اگه میخوای خوشتیپ و متناسب خوب بشی برو باشگاه دقیقا همون فرمول سن چافی رو داشتن میگفتن که مثلا برای لایه تازه تر چاقی پیاده روی کنم برای لایه بعدی ورزش تو خونه انجام بده برای غول مرحله اخر برو باشگاه که البته من یه بار رفتم باشگاه روز دوم ول کردم چون هیچ لذتی نمیبردم و شوقی درونم ایجاد نمیکرد که لاغر بشم مخصوصا اون برای زمانی بود که با شما اشنا نشده بودم و فکر میکردم توی طالع من چاقی نوشته شده و من قدرتی به تغییر شرایطم ندارم چقدرم اون لحظه ها دلگیر بودم من پیاده روی رو فقط برای لذت بردن دوست دارم مثلا اینکه برم توی یه پارک زیبا با پر از گلهای خوشگل تازه اب خورده سر سبز و رنگرنگی یکم راه برم نفس عمیق بکشم عکاسی کنم همین دوست دارم از راه رفتنم برای تجربه کردن لذت ها استفاده کنم
نتیجه پیاده روی های من زوق زوق کردن کف پام بود و گاهی عرق جوش شدن و سیاه شدن پوست رانم و تاول زدن کف پام بود اما اگه کمتر راه میرفتم کمتر درگیر این مسایل میشدم و فقط گاهی اوقات که با دوستام برای تفریح میرفتم حسم خوب بود و با اون تجاربی که داشتم لاغری رو تجربه نکردم فقط توی یه مقطع چند میلیمتر جمعتر میشدم و باز برگشت همونقدر یا بیشتر از اون
به نظر من وقتی ساعتها پیاده روی میکنی و لاغر نمیشی اول از همه باور های ذهنیت درمورد چاقی تشدید میشه بیشتر باور میکنی باید با همین شرایط بسوزی و بسازی و تو راهی برای تغییرش نداری بیشتر باور میکنی تو مثلا به والدینت رفتی و چاق ارثیه بیشتر باور میکنی که چربی سخت اب میشه بیشتر باورت میشه لاغر شدن حق تو نیست و … و از ناراحتی و تکرار این نجواهای ذهنی میای پرخوری عصبی میکنی و انگار میخوای انتقام اضافه وزنت رو از غذاها بگیری و یا فکر میکنی چون امروز فلان قدر بیشتر تحرک داشتم پس طبیعیه بیشتر بخورم و شروع میکنی به خوردن تا جایی که جا نداشته باشی وباز دوباره عذاب وجدان بگیری و اونقدر این پروسه تکرار میشه که واقعا دیگه نمیدونی چیکار کنی
به نظرم با هدف گذاری های مرحله ای و طی کردن تکامل با حس بهتر و بدون عجله میشه هم متناسب شد هم متناسب زندگی کرد من با خودم اینجوری فکر کردم که هرنشونه میتونه یه هدف و یه قدم مهم برای تناسب اندام باشه مخصوصا وقتی فایل هدف لاغری رو شنیدم بیشتر روی فکرم تاثیر مثبت گذاشت مثلا اینکه ما میدونیم هدف نهایی لاغریه و میدونیم برای رسیدن به اون تناسب مورد نظر باید اول از همه حسمون خوب شه بعد انتظارمون از خودمون تغییر کنه بعد فرمولهای چاقی رو یک به یک شناسایی و جایگزین با فرمول های لاغری کنیم بعد اینها باز مرور کنیم و همونطور که هر کدوم از این تغییرات رو انجام میدیم امیال و ولع ما تغییر میکنه عملکرد ما تغییر میکنه و ترسها وواکنش های ما به مواد غذایی تغییر میکنه که این هم خودش مرحله ای تغییره و نتیجه همه اینها به لاغری و تناسب اندام در وزن ایده ال میشه
و حالا اولین هدف من میتونه نقطه ای باشه که غرق حس خوب میشم با فایلهای لاغری ومطالب خوبی که میشنوم و با تجزیه و تحلیلشون ذهنم یه قدم جلوتر میره و حتی ایده های جدیدی هم به ذهنم میرسه
و اینکه یکی از دلایلی که ممکنه باعث لیزخوردگی بشه هم فکر میکنم همین کنترل نداشتن بر روی ذهنه که یکی از راه حلهایی که من فکر میکنم جوابه تمرین کردن فایلهای توی دسته مراقبه لاغریه و ما میتونیم با انجام یه کاری که از نظر ذهنی ما رو درگیر کنه و یه کاری که از لحاظ فیزیکی ما رو درگیر کنه این دوتا رو از هم جدا کنیم و اینطوری کنترل بهتری هم روی ذهنمون داریم مثلا موقع ظرف شستن جدول ضرب تو ذهنمون تکرار کنیم
خداروشکر بابت این فایل عالی و احساس عالی که ازش گرفتم
به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️
سلام
مسیر لاغری من: گام 19: اصول صحیح پیادهروی برای لاغری
درگذشته به شدت عقیده داشتم که پیاده روی و کم خوری باعث لاغری میشه به همین دلیل با وجود روشهای مختلف بسیار زیاد لاغری اولین و راحترین و ارزانترین روشی که به ذهنم میرسید پیادهروی بود چاقی من بعد از ازدواج شروع شد و با بارداری و زایمان به اوج خود رسید و تقریبا دیگه همه لباسام برام تنگ شدند و چون به شدت از چاقی بدم میومد مدام به دنبال راهی برای خلاصی از اضافه وزنم می گشتم و از طرفی چون تازه زایمان کرده بودم و بچه شیرخواره داشتم به خاطر بچه نمی تونستم که غذا نخورم و اگرم خودم میخواستم که نخورم اطرافیان و مخصوصا همسرم اجازه نمیداد و مدام بهم تاکید می کردند که فعلا تو بچه شیر می دی و باید همه چیز بخوری تا شیر داشته باشی و همچنین نمی تونستم از روشهای دیگه استفاده کنم پس ترجیح میدادم که حالا که اطرافیان روی غذا خوردنم زوم بودند پس پیادهروی مو به صورت اصولی انجام میدادم و چون همسرم متناسب بود منم دوست نداشتم که چاق باشم بنابراین عزم مو جزم کرده بودم یک جفت کتونی هم خریده بودم و روزی یک ساعت بچه مو میزاشتم پیش همسرم و به شکمم نایلون میبستم و میرفتم پیادهروی و چون شنیده بودم که برای لاغر شدن حتما باید 45 دقیقه راه بروی و همچنین راه رفتن به صورت زیگزاگ باعث میشه که سوخت و ساز بدنت بالا بره و بیشتر عرق کنی تا تاثیر بیشتر داشته باشه و زودتر لاغر شوی پس من سعی میکردم که همه این موارد و رعایت کنم تا زودتر لاغر بشم و در حین راه رفتن هم اصلا آب نمیخوردم و بعد از پیاده روی به شدت هم تشنه و هم گرسنه میشدم ولی چون شنیده بودم که تا یک ساعت بعد از پیاده نباید چیزی بخوری چون باعث میشه که زحمتت بی نتیجه و خنثی بشه و زمانی که گرسنه و تشنه و خسته به خونه می رسیدم به زور جلو خودمو میگرفتم که چیزی نخورم و مدام به ساعت نگاه می کردم تا اون یک ساعت تموم بشه و بعدش به سرعت شروع میکردم به خوردن و اصلا سیری و گرسنگی مو نمی فهمیدم و چون بچه شیر میدادم خودمو مجاز میدونستم که هر چه دلم بخواد میتونم بخورم و با خودم میگفتم من کلی راه رفتم خسته شدم تازه زایمان کردم ، بچه شیر میدم باید همه چیز بخورم تا جون داشته باشم که بتونم بچه مو شیر بدم حالا که کلی پیادهروی کردم و کلی عرق ریختم و کالری سوزاندم پس اگه بخورمم چیزی نمیشه و همیشه حتی زمانی که کاری برای لاغر شدنم انجام میدادم ولی امیدی به موفق شدن نداشتم چون باور داشتم که من لاغر بشو نیستم چون به شدت عقیده داشتم که چاقی من ارثیه ولی چون از چاقی متنفر بودم هر بار کاری برای رهایی از اضافه وزنم انجام میدادم و باز اواسط راه خسته میشدم و زمانی که میدیدم نتیجه نگرفتم رها میکردم و این پروسه معیوب همچنان ادامه داشت
و فردا دوباره باز روز از نو روزی از نو
یادمه اون قدر راه میرفتم که شب از درد پا و کمر نمیتونستم بشینم بچه مو شیر بدم و با تحمل همه اون سختیها خبری از لاغری نبود البته شاید مقدار کمی کاهش وزن داشتم ولی در قبال تحمل اون همه رنج و سختی اون نتیجه ای که من انتظار شو داشتم عایدم نمیشد و من همیشه غمگین و افسرده بودم
پیاده روی میرفتم ولی انگار اصلا گل و گیاهان و درختان موجود در مسیرمو نمی دیدم و هچ لذتی نمی بردم فقط میخواستم سریع اون 45 دقیقه تموم بشه که کاری برای لاغر شدنم انجام داده باشم ، موقع غذا خوردن حرص و ولع زیادی نسبت به مواد غذایی داشتم ، خداوند رو مقصر چاقی و داشتن اضافه وزنم میدونستم ، شبها موقع خواب از شدت درد پا و کمر و سوزش جای بخیه سزارینم آرام و قرار نداشتم و از شدت درد و خستگی دیگه رمق نداشتم بتونم بچه مو بغل کنم و شیر بدم نیم های شب که همه خواب بودن یواشکی گریه میکردم از خودم بدم می یومد بجای اینکه از نعمت بچه دار شدن و مادر شدنم خوشحال باشم غمگین و افسرده بودم و چاقی دورم حصار کشیده بود و نمیزاشت که از زندگیم لذت ببرم
اگه اون زمان نگرشم این بود که پیاده روی آدمو لاغر میکنه الان میگم اگه فقط به نیت لاغر شدن بخوای پیادهروی کنی اصلا لاغر که نمیشی هیچ فقط خسته و دچار پا درد و کمر درد میشی و چون این کار و از روی اجبار انجام میدی هیچ لذتی نمیبری و به هزار بهانه رها میکنی
من خودم اون زمان که پیاده روی می کردم روزهای اول با ذوق و شوق انجام میدادم بعد از چند روز دوباره رها میکردم باز دوباره ماه بعد شروع میکردم یه چند وقت مرتب انجام میدادم باز رها میکردم من میگم اگه پیادهروی تأثیری واسه لاغری داشته باشه باید پس منو هم لاغر میکرد من که حتی در اون شرایط با وجود بچه نوزاد با اینکه جای بخیههام موقع راه رفتن به شدت میسوخت ولی باز مسیرهای طولانی رو راه میرفتم حتی موقع راه رفتن اگه تشنه بودم آبم نمیخوردم چرا لاغر نمیشدم ؟
آدم های چاق زیادی و میشناسم که سالهاست دارند مرتب هر روز پیادهروی میکنند ولی اصلا تکون نخوردند و لاغر نشدن .
ولی خودم از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم بارها پیش امده که با دخترم به نیت خرید رفتیم بیرون و ساعتها راه رفتیم پاساژ گردی کردیم و اصلا نه گرسنه و نه تشنه مون شده و زمای که به خونه رسیدیم به ساعت که نگاه کردیم متوجه شدیم که زمان زیادی بیرون بودیم و اگه بعضی از روزها که بیرون بودیم مثلا بستنی چیزی هوس کردیم و خوردیم زمانیکه به خونه بر گشتیم دیگه میل نداشتیم و حتی شام هم نخوردیم .
اون زمان اگه پیادهروی میکردم از روی رنج و اجبار بود و سر همون تایمی که بود راه میرفتم ولی الان نه اصلا نیتم پیاده روی نیست نیتم مثلاً خرید یا بردن بچه ها به پارک یا هر چیز که باشه کلی هم با اشتیاق آماده میشم ، در طول مسیر خیلی لذت میبرم اگه خودم یا بچه هام چیزی هوس کردیم میخریم و میخوریم که البته واسه خودم خیلی کم پیش میاد که بخوام چیزی بخورم ولی اگه میل داشته باشم با خیال راحت و بدون نگرانی از چاق شدن میخرم و با لذت میخورم( در صورتیکه قبلاً حتی جرات نداشتم آب بخورم) و از راه رفتن و دیدن اشخاص مختلف ، گلها و درختان ، فروشگاه ها ، ماشینها ، حیوانات … در مسیر لذت میبرم و خدا رو بخاطر وجود نعمتها و گسترش جهان و زنده بودن و نعمت سلامتی خودم و خانواده ام شکر میکنم .
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر هدایتم به این مسیر زیبا
خدایا شکرت به خاطر کسب آگاهی های ارزشمند در این مسیر و رهایی از جهل و نادانی
خدایا شکرت به خاطر وجود روش لاغری با ذهن که خیلی راحت و آسونه
خدایا شکرت به خاطر …….
استاد ممنون به خاطر زحمات بیدریغ تون
به نام خدای مهربان🪴
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری🌼
گام ۱۹: اصول صحیح پیادهروی برای لاغری🌺🌺
استفاده از پیادهروی برای لاغری یکی از توصیههای مهم متولیان علم لاغری در جهانه،در حالی که خودشون برای متناسب بودن هرگز پیادهروی نکردن،بیشتر افرادی که تحت عنوان پزشک، محقق، یا پروفسور در صنعت لاغری جهان فعالیت میکنن، متناسبن و هرگز خودشون از روشهایی که برای لاغر شدن افراد چاق تجویز و توصیه میکنن،استفاده نکردن،و دلیل اصلی شکست خوردن همه برنامههای رژیمی و روشهای لاغری در جهان متناسب بودن ارائه کننده گانه،
باید بدونم که من با قدرت ذهن خودم چاق شدم و برای همینه که در تموم سالهای چاقی،هرچقدر که تلاش میکردم از طریق روشهای مختلف لاغر بشم بیفایده بوده،چون روشهای لاغری مرسوم،هیچ تاثیری بر محتوای ذهنم نداره و فقط در تلاشه تا از طریق تحت فشار قرار دادن جسمم منو لاغر کنه،
با درک قدرت ذهن و نقش ذهن در رفتار و واکنشهای جسمی به این نتیجه میرسم که پیادهروی برای لاغری فقط یک عمل فیزیکیه که تاثیری بر ذهنم نداره،و از اونجا که ریشه چاقی در ذهنمه،تاثیر پیادهروی برای لاغری بسیار ناچیزه،و به هر مقدار که به واسطه پیادهروی کاهش وزن هم داشته باشم،بعد از چند روز پیادهروی نکردن،دوباره به حالت قبلم برمیگردم.
باید بدونم که فرمولها و تصاویر چاق کننده در ذهن، همواره بر مغز تاثیر میذارن،و از طریق مغز، فرمانهای پرخوری، یا ترس از چاقی رو صادر میکنن.
پس میتونم با انجام تمرینات مخصوص، تاثیر ذهن بر مغز رو کاهش بدم.
باید بدونم که ذهن از مغز جداست،و میتونم در حالی که با مغز مشغول انجام کاری مثل پیادهروی هستم،در ذهنم محاسباتی رو انجام بدم،بدون اینکه در عملکرد مغز تاثیر داشته باشه.
اگه خیلی از افراد رو میبینیم که هنگام خوردن مواد غذایی به موضوع دیگهای فکر میکنن،یا هنگام تماشای تلویزیون در حال پردازش افکاری توی ذهنشون هستن، که هیچ ارتباطی با اونچه که میبینن، نداره این حالت به خاطر تاثیر گذاشتن ذهن بر مغزه،
خیلی از رفتارهای چاق کننده که به صورت اتوماتیک در من ایجاد شدن به خاطر تاثیر ذهن بر مغزه.
با استفاده از محتوای پیادهروی موثر میتونم به مرور این تاثیر رو کم و کمتر کنم،زمانی که موفق به کاهش تاثیرگذاری ذهن بر مغز بشم،رفتارهای واکنشی مثل پرخوری کردنهایی که اختیاری نیستن،به شکل باورنکردنی کاهش پیدا میکنن، تسلط بر تصمیم گیری برای انتخاب مواد غذایی و میزان مصرف به مراتب بیشتر میشه،این توانایی به خاطر فاصله ایجاد کردن بین ذهن و مغز در ما ایجاد میشه و به عبارتی ما بر عملکرد ذهن و مغز خودمون مسلط میشیم.
همه ما ارزش ابزار در انجام کارها رو میدونیم و درک کردیم، هر کسی در هر شغلی که هست چه مکانیک، کشاورز، خانهدار، هر کاری که انجام میده، کار با ابزار رو کاملاً میدونه، که مثلاً استفاده از یک وسیله در یک کاری چقدر میتونه بهمون کمک کنه،یا همان وسیله برای کار دیگه میتونه خیلی خرابی به بار بیاره.
خیلی از افراد که وارد دوره مسیر لاغری با ذهن میشن، وقتی که میفهمن برای لاغری نیاز نیست که کسی پیادهروی کنه، باز به یه طریقی میگفتن که من اشتیاق دارم برم پیادهروی و برای لاغری نیست،برای اینه که به حس خوب برسم،با پیاده روی حال میکنم،عشق میکنم و الان هم خودم، میدونم که پیادهروی منو لاغر نمیکنه،چون خیلی قبلاً پیادهروی کردم برای لاغری و نتیجه نداده،الان میخوام به حس خوب برسم،برم در طبیعت و به خاطر اون حس خوبشه که میخوام پیادهروی کنم،و وقتی هم که به این افراد گفته میشه که اگه واقعاً به دنبال احساس خوب هستی،چرا میخواهی حتماً از راه رفتن و پیادهروی کردن به احساس خوب برسی،
میتونی بری پارک بازی بچهها رو ببینی،
از هوای خوب استفاده کنی،
تفریح کنی،
لذت ببری از بودنت توی طبیعت،یا هر کاری رو که دوست داری انجام بدی،چرا اصرارت اینه که از پیادهروی به احساس خوب برسی.
و تازه اونجا این افراد متوجه میشدن که دارن یه جورایی خودشون رو گول میزنن که من به خاطر احساس خوب دارم پیادهروی میکنم،ولی فکر اصلی این بود که برای لاغری میخوام پیادهروی کنم،و به این شکل داشتن سوالشون رو مطرح میکردن که یه جوری از استاد مجوز بگیرن برای پیادهروی.
استاد میگه وقتی که این سوالها رو ازم میپرسیدن،برام غیرمنطقی بود که چه جور حالا این همه آدم چاق الان علاقمند شدن که به خاطر احساس خوب برن پیادهروی،و تعجب کردم که اینها به فکر احساس خوب افتادن،خب اگه احساس خوب میخوای یه آهنگ بزار برقص،احساس خوب میخوای، برو بشین بر لب جوی و گذر عمر ببین،اینجوری احساست رو خوب کن،شعر بخون،ترانه بخون،چرا پیادهروی؟؟و مشخص میشد که اینا به منظور لاغر شدنه میخوان برن پیادهروی،ولی به بهانه احساس خوب.
باید بدونم که پیادهروی یک ابزاره،مثل همون اره که اگه در جای درست ازش استفاده بشه بسیار کارآمده،ولی اگه از اون ابزار برای جای نادرست ازش استفاده کنم،بسیار مخربه،
استفاده از پیادهروی در ذهن افراد چاق، مثل همون استفاده از اون اره است برای کارهای ظریف کاری،داغون میکنه فرد چاق رو،همه ما تجربه پیادهرویهای طولانی برای لاغری رو داریم،همه ما تجربه چندین سال پیادهروی کردن برای لاغر شدن رو داریم که نتیجه نداده،تجربه کمر درد و پا درد به خاطر پیادهروی کردن و لاغر نشدن رو داریم،پس چرا همش استمرار داریم و اصرار داریم که پیادهروی کنیم به خاطر لاغری.
چون از قبل هزاران بار شنیدیم که پیادهروی باعث لاغری میشه،میخوایی لاغر بشی، پیادهروی کن،. غذاتو کنترل کن، ورزش کن،و ما ناخودآگاه فکر میکنیم که یکی از راهها برای اینکه لاغر بشیم پیاده رویه،
و خیلیها که میگن من لاغری با ذهن رو قبول کردم و دیگه پذیرفتم غیر از لاغری با ذهن هیچ راهی نیست،این دفعه دیگه میخوان با یک حرکت زیرکانه که نه،حالا پیادهروی برای احساس خوبه،اینها نمیدونن که در ناخودآگاه برای همون لاغریه،بنابراین استفاده از پیادهروی برای افراد چاق به منظور لاغری، یک ابزار نامناسبه که فقط باعث به هم ریختهتر شدن فرمولهای چاق کننده میشه.
چون خیلی از افراد چاق، وقتی که پیادهروی میکردن،حالا بلافاصله بعد از پیادهروی خودشون رو نگه میداشتن که چیزی نخورن که تبدیل به چربی نشه،ولی چند ساعت بعد بارها توی ذهنشون مرور میشه که اینم بخور،امروز حالا پیادهروی کردی، اشکالی نداره اونم بخور،یا حالا چون که میخوای بری پیادهروی بیا اینم بخور،یعنی پیادهروی خودش عامل تحریک میشد برای اینکه رفتارهای غذاییشون بیشتر بشه،یعنی خوردنهای بیموردشون بیشتر بشه،خوردنهایی که خودشون هم میدونستن که نباید بخورن،یا اصلاً نیاز نداشتن که بخورن،اما به دلیل اینکه میخوان برن پیادهروی، یا از پیادهروی برگشتن میخوردن.
یعنی یه جورایی باعث تحریک فرمولهای چاق کننده هم میشه، که رفتارهای واکنشی ما بیشتر میشه.
و بعد هم اگه یه جورایی به هر دلیلی موفق نمیشدن برن پیادهروی،بازم فشار افکار منفی بیشتر میشه که پس تو پیادهروی نکردی حالا دیگه داری چاقتر میشی،این دو روزه نرفتی پیاده روی خلاصه دیگه کار تموم شد،بدبخت، بیچاره، تو چاقتر میشی،این دفعه به این شکل بهشون فشار میاره.
و اشکال سوم بازم این بود که افراد نامتناسب معمولاً با هم پیادهروی میرن و در طی پیادهروی اینقدر حرفهای منفی، اینقدر یاس و ناامیدی و درد دل میکنن، که نه تنها احساسشون خوب نمیشه از اون مدت پیادهروی،تازه کلی با احساس بدتر هم برمیگردن خونه و بعد هم تازه فکر میکنن که حالا پیادهروی کردم تاثیر بر لاغری من داره،
ولی تاثیر منفی اون بسیار بیشتر از تاثیر مثبته،هرچند که تاثیر مثبت رو نداره،چون اونها به بهانه لاغر شدن دارن میرن پیادهروی و همچنین فشارهایی رو بر افکار اونها میاره برای اینکه اونا رو بیشتر به هم بریزه و تشویق کنه به چاقتر شدن،
ولی اگه از این ابزار در جای مناسبش استفاده کنیم بسیار کارآمد و تاثیرگذاره.
جای مناسبش کجاست؟؟فایلهای پیادهروی موثر،زمانی که از پیادهروی استفاده میکنیم برای تفکیک کردن ذهن از مغز،
مغز من فرمانده بدن منه،
و تمام حرکاتم چه درونی و چه بیرونی فرمانش از مغز میاد،مغز تحت تاثیر ذهنه،وقتی توی ذهنم یه سری تصاویر ذهنی داشته باشم درباره چاق شدن،وقتی در ذهنم یه سری فرمولهای چاق کننده داشته باشم که انتظار چاقی منو بیشتر میکنن،چون انتظار در مغز که شکل نمیگیره،
انتظار چاقی در ذهن شکل میگیره،اما وقتی من انتظار چاق شدن از خودم داشته باشم،این انتظار بر مغز تاثیر میذاره،در واقع انتظار شکل نادیدنیه،دیده نمیشه،مثل هواست،من که هوا رو نمیبینم،ولی اگه بیام هوا رو فشرده کنم، بزارم توی یک مخزنی،بعد یه پودری، چیزی رنگی هم بهش بزنم،مثلا این هوا رنگی میشه بعد میبینمش میگم این هواست،چرا؟؟چون این رنگه یا این پودره رو میبینم که معلقه،پس یه جایی هست دیگه،توی هواست،
ذهن رو هم که نمیبینم، اما میتونم تاثیرش رو بر بدن از طریق مغز ببینم،
یعنی ذهن بر مغز تاثیر میذاره و مغزم، فرمانهایی صادر میکنه که رفتارهای چاق کننده است،یا ترس از چاقیه،یا مثلاً واکنشهایی رو در من ایجاد میکنه که هم عصبیه، هم رفتاری.
مثلاً خیلی وقتها پرخوری کردم،
دست خودم هم نبوده،بعد از اینکه پرخوری تموم میشه، یعنی مغز فرمان پرخوری میده،
منم میدونم نباید بخورم،هی میخورم، میخورم تا زیر گلوم،
و دیگه تموم میشه،بلافاصله بعدش فرمانهای عصبی رو میده حالا شروع میکنه به ایجاد عذاب وجدان،ای بدبخت فلان فلان شده،تو لیاقت نداری،تو عرضه نداری،چت بود اینقدر خوردی،همه اینها کار مغزه،اما تحت تاثیر ذهنه.
حالا در پیادهروی چطور میتونم اینوببینم؟؟قبلاً چطور میتونستم ببینم؟؟خیلی وقتها شده وقتی پیادهروی میکردم،مخصوصاً وقتی که از تردمیل استفاده میکردم برای پیادهروی،وقتی که چشمم به زمان سنج بود که داره ثانیه میشماره،هی میرفتم و قدم میزدم و نگاه میکردم میدیدم ۳۰ ثانیه است،دوباره چشامو میبستم، کلی راه میرفتم، ای خدا کی تموم میشه،بعد میدیدم شده یه دقیقه،یعنی زمان انگار اینجوری کش میومد،یه دقیقش میشد ۱۰ دقیقه،
چرا؟؟زمان که تغییر نمیکنه،مغز هم که داره فرمانهاش رو برای قدم برداشتنم میده،ولی چه چیزی اینجا داره منو اذیت میکنه؟؟تمرکز ذهنیمه،چون من تمرکز ذهنم بر تایمر تردمیله، و حوصله هم ندارم،حوصلم هم سر میره، و میگم کی تموم میشه.
مغز تاثیر ذهنم رو، که از دیدن تایمر به وجود میاد رو دریافت میکنه، تبدیلش میکنه به پیام عصبی،اونوقت عصبی میشم،حوصلم سر میره،کلافه میشم،این کار مغزه،اما از کجا تاثیر میگیره؟؟از ذهن،چرا ؟؟چون من در ذهنم سخته برام راه رفتن ۳۰ دقیقه روی تردمیل،
اما خیلی وقتها شده که توی خیابون حواسم نبوده،دو ساعت هم راه رفتم،چون ذهنم روی این موضوع تمرکز نکرده که من چقدر راه رفتم،مغزم هم کاری نداره،منم همینجوری دارم راه میرم،پس ذهن بر مغز تاثیر میذاره و مغز فرمان میده،و برای افراد چاق این کاملاً قابل تشخیصه،
چه در رفتارهامون، چه در واکنشهامون، چه در عصبی شدنهامون،در تموم جنبههای زندگیمون،این تاثیر داره،در روابطمون هم همین جوره.
مثلاً اگر من در ذهنم تصوراتی از فرد مقابل داشته باشم،یه سری اخلاقیاتش توی ذهنم باشه که خوشم نیاد،قضاوتهایی رو توی ذهنم داشته باشم، یه سری دیدگاهها نسبت به اون فرد در ذهنم داشته باشم،با کوچکترین حرکت اون فرد عصبی میشم و از کوره در میرم،چرا بلافاصله مغز همچین فرمانیمیده؟؟چون تحت تاثیر ذهن منه.
در فایلهای پیادهروی اولین تمرین فایل اول اینه که به ما گفته میشه همین جوری که داری راه میری، ۱۰۰ گام پای راستت رو بشمار،بدون اینکه شمارش به کلام باشه، یا زمزمه کنی.
یک، دو ، سه، در دفعههای اول هی میخواهی سعی کنی که زبانی بگی ۱ ،۲ ،۳،و باید اینقدر این تمرینات رو انجام داد تا یواش یواش ارتباط تاثیر ذهن بر مغز کم بشه و کلام و زبون دیگه تکون نخوره،یعنی همزمان که داری راه میری بدون اینکه دهان تکون بخوره،یا زبان تکون بخوره، به راحتی در ذهن قدمها رو بشماری.
در این تمرین به ظاهر ساده، ما میایم از ذهن میخواهیم که حرکتهای پای راست رو محاسبه کنه،بدون اینکه با زبان بشماریم،
باید در ذهنت فقط بشماری،از اینور مغز داره چیکار میکنه،؟؟
داره قدمها رو برمیداره،یعنی یه جورایی از ذهن یه کار میگیریم، مغز رو هم به انجام کار خودش واگذار میکنیم،به مرور زمان با انجام تمریناتی که در این فایلها هست خودتون میبینید که مسلط شدید،بعد خودتون درک میکنید که چقدر ذهنتون آزاد شد.
و شما در حین انجام این تمرینها توجهی به زمان نخواهید داشت و نمیدونی کی زمان سپری میشه و به شما کمک میکنه که ذهنتون رو بتونید در دست بگیرید، حالا وقتی شما به این مهارت میرسی چه تاثیری بر روند لاغریتون میذاره؟؟
کل مشکل افراد چاق اینه که مغزشون تحت تاثیر ذهنشونه و واکنش میدن.
ترس از غذا خوردنم کجا داره صورت میگیره؟؟در مغزم که نیست،در ذهنمه که از غذا خوردن میترسم،اما این روی مغز تاثیر میذاره و اعصابم رو به هم میریزه،احساسم رو به هم میریزه،احساس چاقی رو تحریک میکنه،و علی رغم اون ترسی که دارم،بازم خوردن صورت میگیره،ولی چون با ترسه،با اطمینان برچاقتر شدنه،نتیجهاش هم چاقتر شدنه،
وقتی من بتونم ذهنم رو بر موضوعی که میخوام متمرکز کنم،یا ذهنم رو از تاثیرگذاری بر مغزم کم کنم،یا بینشون فاصله قرار بدم،اون وقته که میبینم حرص و ولعهام خیلی راحت اصلاً نمیفهمم چی شده،
میبینم که چقدر آرامش پیدا کردم،خیلی از واکنشهای لحظهایم به رفتار دیگران، به حرفهای دیگران، به صحنههایی که میبینم، به برخوردهایی که باهام میشه،اون واکنشهای اولی که میدم،فقط به خاطر اینه که ذهن تاثیر میذاره بر مغز،و مغز بلافاصله بر اساس اون چیزی که در ذهنم درباره اون فرد میچرخه،وارد عمل میشه،عصبی میشه و واکنش نشون میده،و میتونه عواقب بدی هم داشته باشه.
ولی وقتی از این محتوا استفاده کنم و تسلط بر ذهن پیدا کنم و ذهنم رو به صورت آگاهانه و بخشیش هم ناآگاهانه ذهنم رو از مغز جدا میکنم،اونوقت دیگه در زندگی میبینم که دیگه اون آدم قبلی نیستم،اون واکنش سریع رو نمیدم،در واقع دیگه ناظر میشم بر اعمال مغزم،
و هی میبینم بدون اینکه بخوام خودم رو نگه دارم، خیلی راحت نسبت به خیلی مسائل واکنشم تغییر میکنه،چرا؟؟چون از تاثیر همیشگی ذهنم بر مغزم کم شده،دیگه اینو یاد گرفتم که ذهن رو جدا استفاده کنم ،مغز رو هم بزارم کار خودش رو انجام بده،میبینم که در تغییر احساسم نسبت به چاقی و لاغری تغییری ایجاد شده،نسبت به غذا خوردن احساس تغییر کرده،
کلاً میل و اون چیزی که بهش میگیم اشتها تغییر پیدا کرده،انگار قدرتی به دست آوردیم که قبلاً اونو نداشتیم،چون بین ذهن و مغز تونستیم فاصله بندازیم.
خیلی وقتها شما شده مثلاً دارید غذا میخورید بدون اینکه اصلاً توجهی به غذا داشته باشی،اصلاً ذهنت جای دیگه است،فقط داری غذا میخوری،
خیلی وقتها شما افرادی رو دیدید که مثلاً در حین غذا خوردن میخ شدن یه جایی رو نگاه میکنن،مثلاً یه گل قالی رو نگاه میکنن،چرا اینجوریه؟؟کاملاً ذهن اشراف داره اون زمان بر مغز،
و مغز فقط فرمان داره میده،چون ذهن جای دیگه است که مثلاً اونجا داره اینجوری میشه،و مغز هم فرمان تمرکز بر یک نقطه رو میده،این از تاثیرات ذهن بر مغزه،
و شما با استفاده از این محتوا به صورت رونده در حالی که داری راه میری مراقبه میکنی،و این توانایی که در شما ایجاد میشه باعث میشه که شما در زندگیروزمره تون خیلی مسلط بر افکار و رفتارتون باشید.
خیلیا هستن که سالها دارن سعی میکنن ،مراقبه کنن،اما در زمان مراقبه خیلی خوب دارن عمل میکنن،خیلی مسلطن،خیلی دقیق دارن کارها رو انجام میدن،
اما در زندگی روزمره اون تسلط بر مراقبه کمکشون نمیکنه،چرا؟؟چون اینو به صورت عملی نمیتونن اجرا کنن،خیلیها بودن که وقتی عصبانی میشدن، میگفتن یه چند دقیقه منو به حال خودم بذار،
یه ۱۰ دقیقه میرفت توی اتاق مراقبه میکرد میومد میگفت ریلکس شدم،
یعنی باید در اون حالت زندگی روزمره،
در اون جریاناتی که قرار میگرفت،
نمیتونست به خودش کمک کنه و حتماً باید از اون موقعیت خارج میشد، میرفت در اون موقعیت پیش فرضی که براش تعیین کرده بودن،لامپ کم مصرف، نور کم، عود،و باید اونو شکل میداد،بعد میشست خودش رو آروم میکرد،ولی فایلهای پیادهروی موثر به ما یاد میده که در عین حرکت مراقبه کنیم،و این مهارت در زندگی روزمره به شدت به ما کمک خواهد کرد که مسلط باشیم بر افکارمون،اعصابمون،
واکنشهامون،
هیجاناتمون،
رفتارهامون،
و همه چیز در کنترل خودمون در میاد.
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم🪴🪴🌼🌼🌼🙏🙏🙏🙏🌺🌺💖💖💖
به نام خدای عزیزم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همگام
پیاده روی و لاغری
چون من بعد از زایمان دچار اضافه وزن شدیدی شده بودم یعنی بیشتر از ۴۵کیلو و چون سه قلوهای عزیزم نیاز به مراقبت داشتن و نمیتونستم اونها رو تنها بزارم تنها ابزار و راهکاری که به ذهنم رسید برای کم کردن این اضافه وزن خریدن تردمیل و پیاده روی بود اون روزها من خیلی فعالیت بدنی ام بالا بود و عملا اصلا استراحت نداشتم حتی تا صبح مجبور بودم بچه ها رو راه ببرم تا بقیه از خواب بیدار نشن آخ که چه روزهای سختی بود اما شیرین ،خلاصه تردمیل و خریدم و تایمی که بچه ها میخوابیدند من میانگین روزی دو ساعت پیاده روی میکردم منتها چون باید حواسم به بچه ها میبود نمیتونستم هندزفری بزارم یا سر و صدایی کنم که اونا بیدار بشن برای همین ذهن من موقع پیاده روی کردن شده بود پارکینگ شنیده ها و حرف و حدیث های دیگران و هی اون حرفها و آزارها در سرم مرور میشد و احساس خشم و نفرت تمام وجود منو میگرفت علاوه بر اون چون میگفتم من خیلی فعالم و مدام میگفتم ضعف کردم حسابی از خجالت خودم در میومدم و پرخوری میکردم و اصلا یادم میرفت که میخواستم لاغر بشم انگار این پیاده روی باعث میشد خوردنهای بی مورد داشته باشم و خودم و توجیه کنم و فشار افکار منفی و حرفهای دیگران و پا درد و کمر درد باعث شده بود از پیاده روی متنفر بشم و من مدام با رژیم و پیاده روی وزنم و کمی پایین می آوردم و بعد رهامیکردم دوباره چاق میشدم این روند همینطور ادامه داشت تا بچه هام بزرگتر شدن وقتی اونا مدرسه می رفتن من میرفتم باشگاه و خیلی سخت ورزش میکردم و رژیم های سنگین میگرفتم تا بالاخره لاغر بشم اما چه فایده بازم این همه فشار جسمی و روحی کوتاه مدت بود از وقتی یادمه همش یا رژیم داشتم یا داشتم مثل قحطی زده ها رفتار میکردم با مواد غذایی و تمام اینها کاملا منو عصبی میکرد و کم کم دچار افسردگی و بیماری روحی شدم که نمودش در جسمم نمایان شده بود خلاصه به لطف قادر متعالم با این سایت آشنا شدم و با آموزشهای بی نظیر استاد هم حال روحی ام عالی شد هم جسمم رو به متناسب شدنه جالبه منی که از ورزش و پیاده روی حالم بد میشد الان هر روز یه ساعت ورزش مورد علاقه ام که یه مدل رقصه و حالم و خیلی خوب میکنه رو انجام میدم و کلی توی اون یه ساعت حالم خوبه تا قبل شنیدن این فایل همیشه همسرم میگفت بیا بریم پیاده روی حالم بد میشد و کلی بهانه جویی میکردم و نمیرفتم اما دیروز به لطف خدا این فایل ارزشمند و شنیدم و تمریناتش و انجام دادم دیشب همسرم گفت بیا بریم پیاده روی و من با هیجان قبول کردم و رفتم و همون فرمول شمارش گامها که استاد گفتن و انجام دادم و خیلی بهم خوش گذشت و اصلا احساسات بد قبل که پیاده روی میکردم و نداشتم بعد اون دخترهام و همسرم رفتن بستنی و آیس پک بخورند هر چقدر به من اصرار کردند من حتی تست هم نکردم چون دوست نداشتم به ذهن چاقم بها بدم آخه اون یاد گرفته بود هر بار میره پیاده روی بیاد بعدش کلی بخوره و یکی دیگه هم این بود که ذهن چاق من عاشق بستنی بود و تفریح و بیرون رفتن از خونه براش مصادف بود با کلی هله هوله خوری و من دیشب تمام قد جلوی ذهن چاقم ایستادم و نگذاشتم خواسته اش و به ذهن متناسبم تحمیل کنه بعد که به خونه برگشتیم من از این پیروزی حالم بی نظیر بود و حتی الانم که بهش فکر میکنم میگم آفرین دختر خوبم تو حتما موفق میشی اصلا تو موفق نشی کی باید موفق بشه و قطعا تمام اینها رو مدیون استاد روشنم و خدایی که منو هدایت کرد الهی به امید تو
سلام خدمت استادعزیز صبح شما بخیر و شادی
ممنون از شما که در مورد پیاده روی و چالش اینکه چطور ما بدون پیاده روی لاغر می شویم را بصورت دقیق و شفاف توضیح دادید .
و چقدر قشنگ توصیف کردید که پیاده روی مثل یک ابزار است که اگر در جای درست و مناسب استفاده نشود مخرب است و اگر درست استفاده شود بسیار موثر و مفید است . چون اولین توصیه برای افراد چاق کم خوردن و پیاده روی به مدت حداقل نیم ساعت در روز را دارند . من هر وقت برای رژیم به دکتر تغدیه مراجعه کردم پیاده روی در برنامه آنها بوده و من یادم می اید وقتی با وزن سنگین پیاده روی کردم مشکل خارپاشینه گرفتم و چقدر دکتر رفتم و از طب سنتی استفاده کردم و کفش با پاشینه ژله ای سفارش دادم تا خارپاشینه را درمان کردم و همچنین به دیسک کمر مبتلا شدم که شبها اصلا نمی توانستم خواب راحتی داشته باشم و صبحها با سختی و درد از رختخواب بلند می شدم . استاد دقیقا خیلی از افراد چاق از پیاده روی به خاطر سخت بودن و بیماریهایی که بعد دچار می شدیم متنفر هستند و اصلا من که احساس خوبی از پیاده روی نداشتم و فقط از روی اجبار انجام میدادم . و اما جواب به سوالها
به نام خداي هدايتگرم
درود خدمت استاد عطار عزيز
چقدر درست گفتيد كه وقتي پياده روي ميكنيم، يا زياد ميخوريم ميگيم پياده روي كرديم يا ميگيم ميخوام برم پياده روي و ميسوزونم
خود من اين باور رو دارم و الان كه اين فايل رو ديدم فهميدم كه اين يك مانع بوده براي متناسب شدن من
و باز هم جا داره بگم، امان از ناداني
پياده روي براي تفكيك كردن ذهن از مغز
مغز ما فرمانده بدن ماست
مغز تحت تاثير ذهن هست
وقتي يكسري فرمول هاي ذهني داريم اين يك سري انتظار براي ما شكل ميده ، و همين انتظار رفتارهاي چ ا ق ي براي ما بوجود مياره
مثال تردميل و اينكه زمان سخت ميگذره چقدر موضوع رو شفاف كرد برام
در پياده روي موثر، به خاطر اينكه حين پياده روي فايل گوش ميديم و تمرينات ذهني خاصي انجام ميديم ديگه اون فرمول هاي گذشته به مغز فرمان متناسب نبودن رو نميدن
يعني يك كاري كه دوست داريم رو آگاهانه انتخاب ميكنيم ميديم به مغز
تمرين شمردن صد گام با پاي راست بدون اينكه با زبان يا زمزمه بشماريم
از ذهن يك كار ميگيريم و مغز هم داره كار خودش رو ميكنه
چقدر جالبه اين تمرين
من موقع پياده روي فايل گوش ميدم نميدونم چقدر جواب ميده
به نظرم چون با شنيدن اين فايل متوجه شدم با پياده روي دچار پرخوري ميشم ، پس احتمالا اون فايل گوش دادن تاثيري نداشته
بايد تمرينات طبقه بندي تر باشن
استاد چقدر شما جدي كار كرديد روي اين مبحث متناسب شدن
واقعا دست مريزاد ميگم بهتون
استاد از هنگ كردن گفتيد
خيلي سال پيشا ياد گرفتم كه وقتي فكر ما رو ميبره ، در اون تايم ما نيستيم توي اين بدنمون
و انرژي هاي ديگري بر اين بدن تسلط پيدا كردن
و همين باعث شد يك ترسي برام بوجود بياد و اجازه ندم فكر من رو ببره
و بگم كه مراقبه و تكنيك هايي كه ياد گرفتم هم خيلي به من كمك كرده كه با فكر غرق نشم
يعني اونطوري نشم كه اطرافيان هي صدام كنن و نشنوم
يادم نمياد در زندگي اين حالت رو داشته باشم
خيلي زياد سعي كردم متدهايي كه براي مايند فول بودن هستش رو تمرين كنم و اجرا كنم
اما مغز خيلي پيچيده ست و بخش هاي مختلفي داره و لازمه كه براي بهبود هر بخش تمرين هاي مربوط به همون بخش انجام بشه
مثلا در كلاس هاي مايندفولنس ياد گرفتم در لحظه باشم
ياد گرفتم موقع ساده ترين كارها به خودم بگم اينجايي؟هستي؟
خيلي وقتا اين تكنيك رو استفاده ميكنم
به همين دليل يادم نمياد كي و چه زماني با فكر غرق شدم
ولي براي متناسب شدن هم بايد تكنيك هايي رو طراحي كنم تا در هر لحظه با تمام ذهنم توي موقعيتي كه دوست دارم، باشم نه توي موقعيتي كه از قبل برنامه ريزي شده در ذهنم
شما اين درس رو داديد كه به رفتار افراد متناسب توجه كنيم به نظرم يك روش مايند فول بودن هست
ممنونم به خاطر اين فايل عالي
سلام دوستاي گلم
من مدت زيادي نيست عضو سايت هستم.مثل دوستاي ديگه هم نظراتي طلايي و خيلي فني هم ندادم .
شايد استاد كه هر بار نظر منو ميخونه و تاييد ميكنه ميگه اين شاگرد متوسطه !
تا اينجا فقط فايلاي رايگانو گوش ميدم هنوز تموم نكردم ولي تموم كنم ميرم اون يكي دوره هارو ثبت نام ميكنم.
چون تازه با اين روش آشنا شدم واسه اين ميخوام به قولي به اندازه كافي ايمان قلبي داشته باشم.
من حرف زدن استادو خيلي دوست دارم
اولش واسه لاغري عضو سايت شدم ولي الان كه ٨ روزه عضوم واسه فقط شنيدن صداش و صورت با لبخندو انرژي مثبتشون گوش ميدم.
خيلي ننوشتم خيلي هم تمرين نكردم.
اما ميدونم جايي كه هستم جاي درسته.با تمام سلولهام ايمان دارم اينا اتلاف وقت نيست همه حرف حرف حقه.
حالا با فقط گوش دادن به اين فايلاي لاغري تقريبا ٣٠ تا گوش دادم قسم ميخورم من كلا يه انسان ديگه شدم.
ازالان ٦ روزه اتوماتيكي اين كارارو انجام ميدم
صبحا پياده روي رو به نيت لاغري انجام ميدادم حالا ميرم اگه دلم بخواد اگه حالمو خوب كنه اصلا اجباري نيست اصلا زماني هم تعيين نكردم كه بايد ٦كيلومتر بري كه اينقد كالري بسوزوني يا اينكه عرق كني يا اينكه برو تا چربيات اب شه و تمام اون حساي منفي
ميرم چون هوا خنكه منم كه راه ميرم بدنم حس خوبي داره اونقدر ميرم كه بهم حال ميده اپل واچم نگا نميكنم كه چقدر شد ميرم لذت تك تك قدمامو ميبرم و بر ميگردم .
ميام خونه اولين كاري كه ميكردم تو مسير به اين فك ميكردم كه بخورم چي بخورم
حالا نه ميام دوش ميگيرم از خودم ميپرسم اگه گشنه اي بخوريم اگه نه هر وقت گشنه شدي هر چي خواستي هست
منم ميام ميشينم جلو تلويزيون چندتا برنامه ميبينم يا اون دوستايي كه اينحا نظراتشونو دوست دارم فالوو كردم نظر جديد بزارن ميخونم.
مني كه صبح ٨-٩ ميمردم صبحونه نخورم حالا ١١ ميخورم
راه راهيش كردم به قول استاد تازه با لذت بيشتري ميخورم
همه اون افكار مسموم كه روزي ٣ وعده دو ميان وعده تا ساعت …. بايد بخوري جلو چشممه
اين قوانين مسخره منو به استرس مينداخت زود برو بخور چون نخوري بعدا بر خوري ميكني
اين حرفاي مسخره
كسي نگفته بود گشنت شد بخور
مث برادر لاغرم كه تا ١٢ گشنش نميشه صبحونرم ميبري اتاقش نميخوره
چون گشنش نيست
كي گفته بايد ٨ حتما صبحونه بخوري خدايا من تمام عمرم همش با عددا زندگيمو نابود كرده بودم
صبحونه رو ميارم من نان جو فقط ميخوردم!
ميرفتم از كدوم مغازه تو كدوم خيابون چون نان جو لاغر ميكنه
اين حرفا چيه اخه من ذهنم بخدا مسموم بود از اين حرفا بابا و داداشاي من نون جو نميخورن همشون لاغرن منو مامانم نون جو ميخوريم اضافه وزن داريم !
ديگه دليل روشن تر از اين!
الان يكي دو روزه نون جو نخريدم
اصلا خوشمزه نيست كه
اصلا من صبحونمو كه تخم مرغ آب پز بود ميخورم نميدونم چرا با نون جو ميخوردم اصلا مزه نداره كه
داداشم صبحونه يه تخم مرغ نيمرو با نون معمولي ميخوره لاغره
چون با لذت ميخوره چون خوشمزه س چون اگه نمكش كم شه ميگه نميخورم
نه اينكه مث من بي مزه و بد طعمم باشه بخوره بگه عيب نداره لاغر ميشم اونم كه نشدم
من تمام زندگيم و افكارم با اين فايلا زير سوال رفته
هر روز قهوه ميخورم
امروز قهوه درست كردم طبق عادت
گزاشتم جلوم
يه كم خوردم
گفتم الهام مزه شو واقعا دوس داري؟
گفتم نه
واسه چي پس قهوه ميخوري
چون سيرم ميكنه عوضش چيزاي ديگه رو نميخورم !
يه لخطه واستادم
گفتم واي بر من
من همه كارام غلط بوده
از خودم پرسيدم؟الان گشنه ته كه داري قهوه ميخوري؟ راستشو بگو اگه گشنته برات هر چي ميخواي ميارم
بخدا گشنم نبود
رفتم ريختم بيرون اومدم اتاقم با خودم گفتم الهام تو شده بودي آدم كوكي
تمام اون اطلاعات غلط دكتر تغذيه،مامانم،عمه ت،دختر خاله لاغرت،مجري برنامه لاغري،فلان سوپر مدل لاغر،فلاني مربي بدنسازي ،فلاني مانكن و …. شده بود تمام كوك حركت تو .
خدايا من ذهنم الان تازه و صاف و پاك و خاليه.
بخدا با گوش كردن به ٣٠ تا فايل در هم رايگان من خودمو كلا به چالش كشيدم
دوستاي گلم گوش كنيد
همه ما عين هم نيستيم
هر كس به ميزان متفاوت تمرين و تكرار براي گرفتن نكته هاي استاد لازم داره
واسه اينه استاد دايم تاكيد ميكنه يكي تو ٢ هفته مطالبو ميگيره لاغر ميشه يكي يه سال يكي سه سال
بخدا قسم ميخورم من كلا دفتر لاغري رو بستم
واسه كي ميخواستم زود تند سريع لاغر شم؟
من خودمو شناختم
من الهامو فهميدم با اين خرفا من ارزش خودمو فهميدم
مثل يه آدم كوك شده بودم كه اراده هيچ چيم دست خودم نبود الان دنيام شده خودم و افكارم و احساسم.
واسه خودم ارزش قائلم.يعني چي هر يه ساعت ميرفتم اشپزخونه ميخوردم؟يعني چي هر روز كارم تو اينترنت دنبال روش لاغري بود؟يعني چي من آرزوي هر تولدم لاغري بود؟يعني چي به لاغرا نگا ميكردم حسرت ميخوردم؟
مگه لاغري چيه اخه؟
به يك چشم بر هم زدن ما هم لاغر ميشيم
اين مغز من افتاده رو غلتك
هيچ اجباري هيچ عجله اي هيچ استرسي هيچ تخقيري تو اين مسير نيست
همش احترام و محبت و علاقه س
من مثل يه انسان آزاده غذا ميخورم و وجودم هزاربار قدرداني ميكنه از من كه بهش انرژي لازمو در جهت حركت در مسير آرزوهام ميده.آروزي من لاغري نيست ديگه.چقدر من كوته فك بودم آرزوي تولدم لاغري بود واسه ٣١ سال.
فردا تولد ٣٢ سالگيمه.پروردگار بمن بهترين و ارزشمندترين هديه تولدو داد.
استاد عزيزم من رو پاي خودم كار كردم و سالها خارج از كشور بودم.وضع ماليم هم خوبه و راضي بودم تمام داراي مو بدم لاغر شم.واسه من پولدار شدن اونقدر اسونه كه لاغر شدن نبود.
حالا ميبينم من بهترين سالهاي جووني مو با افكار منفي و تنفر از خودم تباه كردم.
خدايا منو ببخش.حقمو حلال كن كه اين امانت رو اينقدر روحا هر روز هر روز شكنجه دادم و بهش فقط تنفر و بي توجهي دادم.
واي بر من
امروز من فهميدم كه راه گشايش تمام درها محبته عشقه و علاقس
آدم دشمنشو هم با محبت شرمنده ميكنه چه برسه بدنمون .
الهام عزيزم منو ببخش بابت تمام سالهايي كه گذشت و چه ها كه در حقت نكردم.
اصلا نگران نباش چون حالا كنترل همه چيز دستمه.
خدايا من مراقب دختر با شعور و مهربوني كه بهم دادي خواهم بود.امانت دار خوبي خواهم بود توي روز تولدم بهت و به الهام قول ميدم.
استاد عطار روشن
ممنون كه روشنايي راه تاريكي شديد كه من داشتم.
زندگي حالا زيباست
زندگي زيبا از فكر زيبا نشات ميگيره.
دوستتون دارم و اميدوارم وجودتون مملو از عشق و دوست داشتن باشه.
خوشا به سعادتون كه اول به خودتون و زوم به خلق خدا اينقدر اميد و روشنايي داديد.
به يقين كه پيامبران كساني جز خود انسانها نيستن كه حرف حق رو به اين نحو براي بشريت ملموس كردن.
خيلي متشكرم
من نه به زودي اما روزي توي آلبوم شگفتي ساز خواهم بود.
بدن من سالها زمان نياز داره كه منو بابت همه نفرت و خشمي كه بهش دادم ببخشه.
من عاشق تمام اون لايه هاي چربيمم.خودمو ميبوسم و در اغوش ميكشم و ميگم كه اينجا پناه آرامشت خواهد بود نه منشا تمام سرزنش هاي روزانه.اما دختر من اونقدر مهربونه كه من كه بهش لبخند ميزنم همه بدي هايي كه بهش كردم فراموش ميكنه و ميگه عيب نداره الهام من بخشيدمت.دختر مهربون من توي دو ماه با روش غلط هم ٢٠ كيلو از وزنشو با تمام ماهيچه هامو و چربيامو و ويتامينامو … بخشش كرده تا من عصباني رو خوشحال كنه ولي من متنفر حتي زماني كه اون همه گذشت جسممو ديدم باز جلوي آينه خودمو زشت ديدم و دنبال ايرادات ديگه اينبار بوتاكس كردم و …
چون تنفر اونجا بود چون شيطان درونم پيروز بود و جسمم از اينكه نتونسته بود همچنان منو خوشحال كنه باز نا اميد و چاق شد.
حالا من فرشته ي درونم پيروزه من مهربونم من خودمو دوست دارم من غذارو ادمارو هر چيزي كه اطرافمه از منفي ترين چيزها از نظر ديگران من اونارو مثبت ميبينم
زمان لازمه عزيز دلم
بارها من الهامو نااميد كردم معلومه حق داره زمان ببره كه باز بخواد خوشحالم كنه
من جسمم رو كادو كردم گزاشتم كنار كاري بهش ندارم هر جور كه دلش ميخواد باشه حقشه .
من و ذهنم دوتايي باهميم .دوست شديم ديگه.
قربونش برم كه اينقدر باشعوره تازه فقط ٣٠ تا فايل در هم گوش دادم اينهمه عوض شده مهربون شده
حالا ببين من اصولي تو پله به پله گوش بدم چه ميكنه
بخدا من هر كاري ميخوام كنم راجع به خوردن قيافه استاد مياد جلو چشمم
ميگه فرمولهاي صحيح
ميگه عادتاتون رو راه راه ي كنين
ميگه عجله نكنين
ميگه صبور باشين
ميگه ايمان داشته باشيد به راهتون
ميگه لاغري اسونترينه پرخوري و چاقي سخته
ميگه رفتاراي آدم لاغرو دقت كنين
من خيلي فايلا و ويدوهاي اموزشي توي يوتيوب نگاه كردم
از برنامه هاي اپرا وينفري راجع به ذهن تا جلسه هاي آموزشي تِد تالك .
يه بار يه خانومي توي يك جلسه از تد تالك راجع به لاغريش توضيح ميداد.
گفت تولد ٥٢ سالگيم بود و شمعو كه فوت ميكردم به اين فكر ميكردم كه تنها ارزوم لاغريه.
اون شب خيلي خسته بودم از اينكه تمام عمرم ارزوم لاغري بود و تصميم گرفتم تنها يك كار كنم.زماني كه گشنم شد بخورم و زماني كه سير نشدم قطع كنم.
من كه گوش ميكردم خب اينو ميدونستم كه راهش همونه ولي چون واسم سخت بود اينكارو كنم ميرفتم رژيماي ديگه ميگرفتم تا بتونم بيشتر بخورم حتي اگه قراره كلم و كاهو بخورم!
من خيلي ويديو ديده بودم از كسايي كه ادعا داشتن تنها راه لاغري اينه تا گشنه نشدين نخوريم و تا قبل سيري دست بكشبد.
لاغري اما هيچكدوم به مغزم نرفته بود.بخدا خودمم ميدونستم كليد موفقيت اينه اما اينكه از كجا شروع كنم اين فرمول رو اجرا كنم هيچ جا توضيح داده نشده بود حداقلش توي گوكل انگليسي نيود.
تا اينكه ايران اومدم و طبق معمول گوگل كردم اينبار به فارسي
آرزويم لاغري ست
و اين سايت بالا اومد.
يه سايت نه با ١٠ سطر مقاله
يه سايت رنگو رنگ پر از ويديو از يه آقاي معمولي
نه از يه آقاي با روپوش دكتر و پر مدعا
يه آقا با يه لبخند ساده
با يه لهجه ي شبرين
اطمينان
اين رمز موفقيت شماست آقاي روشن
پيج شما و ويديوهاي شمااطمينان رو در تنها اولين ويديو به مخاطب ميده
و اين اطمينان عامل ادامه ماجراست.
لباسهاي ساده و بك راندهاي معمولي
توي ماشين توي طبيعت موقع ورزش موقع شب روز
يك انسان از جنس مارو نشون ميده كه هيچ اصراري براي خويد هيچ محصولي نداره
اونقدر مهربون و با سخاوته كه بخاطر اين كلي وقت و انرژي واسه كمك به مردم انجام ميده.
بهتون تبريك ميگم.
و به خودم هم تولدمو تبريك ميگم.
اما اين تولد ٣٢ سالگي من نيست.تولد ١ سالگيمه و من از نو متولد شدم.
خيلي ممنونم بابت بهترين هديه تولدي كه توي عمرم گرفتم.
الهام
ايران
١١/٢/١٤٠٠