بسیاری از خواسته های ما بر اساس مشاهده زندگی دیگران شکل می گیرد. اینگونه خواسته ها بیشتر از آنکه موجب احساس خوب و خوشبختی ما شوند باعث ایجاد احساس یاس و ناامیدی می شوند.
بنابراین باید در انتخاب خواسته ها دقت کنیم.
خواسته ها به چه صورت ایجاد می شوند
به طور کلی خواسته های ما به دو صورت در وجود ما شکل می گیرند:
۱- از برخورد با تضاد که باعث شکل گیری نیاز و واضح شدن سمت مقابل شرایطی است که در آن قرار داریم.
۲- از مشاهده زندگی و شرایط دیگران که باعث ایجاد خواسته در وجود ما می شود.
خواسته های متضاد چیست
اگر تشنه باشید بدون اینکه به نوشیدن آب فکر کنید تمایل به خوردن آب پیدا می کنید. خوردن آب نیاز به فکر کردن از قبل یا برنامه ریزی منظم ندارد بلکه هر زمان احساس تشنگی کنید تمایل به نوشیدن آب پیدا می کنید و به سمت آب حرکت می کنید.
اگه گرمتان شده باشد بدون نیاز به فکر کردن تمایل به رفتن یا بودن در فضایی خنک در ذهن شما شکل می گیرد.
اگر مورد بی احترامی قرار بگیرید به شکل خودبخودی دوست دارید در شرایط یا با افرادی رابطه داشته باشید که مورد احترام قرار بگیرید.
بی نهایت مثال می توان از شکل گیری خواسته های متضاد ذکر کرد چون این خواسته ها نیاز به فکر کردن یا برنامه ریزی ندارد بلکه در اثر برخورد با شرایطی که مطلوب و مورد علاقه ما نیست بوجود می آید.
بنابراین همه ما در هر لحظه از زندگی در حال ارسال درخواست به جهان هستی هستیم بدون اینکه از این موضوع اطلاع داشته باشیم.
از طریق احساسی که در برخورد با شرایط فیزیکی در دنیای مادی در وجود ما شکل می گیرد خواسته ای به شکل خودبخودی از محیط ذهنی ما به سمت جهان هستی فرستاده می شود.
اگر از بودن در شرایطی احساس خوب داشته باشید خودبخود به جهان هستی اعلام می کنید که من بودن در این شرایط را دوست دارم.
اگر از بودن در شرایطی احساس بد داشته باشید خودبخود به بودن در شرایط بهتر فکر خواهید کرد و همزمان به جهان هستی اعلام می کنید که من دوست دارم در چه شرایطی باشم.
اما نکته بسیار مهم و تاثیرگذار که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفته است اینکه ما وقتی در شرایط نامناسب قرار می گیرد در همان لحظه به شکل خودبخود به بودن در شرایط بهتر فکر می کنیم اما متاسفانه بدون اطلاع از عواقب آن بارها درباره آن شرایط بد یا بودن در شرایط بد با خودمان فکر می کنیم یا با دیگران صحبت می کنیم و به عبارتی گله و شکایت می کنیم.
گله و شکایت کردن دقیقا برابر با تعریف و تمجید کردن است چون جهان هستی سوال ندارد که متوجه افعال یا مفهوم کلمات و جملاتی که به کار می بریم باشد بلکه جهان هستی فقط احساس ما را دریافت می کنید و هر احساسی تداوم داشته باشد از نظر جهان هستی به این معنی است که این فرد دوست دارد در این شرایط باقی بماند.
به همین دلیل است که هرچه بیشتر به دنبال نکات مثبت زندگی خود و دیگران باشید و درباره آن صحبت کنید جهان هستی شرایط و موقعیت های مشابه آنچه به آن توجه می کنید را در زندگی شما رقم می زند. در مقابل هر چقدر بیشتر درباره موضوعاتی که موجب نارضایتی شما بوده است صحبت کنید به این دلیل که به شکل پیوسته احساس بد را تجربه می کنید، جهان هستی تصور می کند که شما بودن در این شرایط را دوست دارید.
به این عبارت توجه کنید که:
جهان هستی سواد ندارد و درکی از کلمات و عبارت هایی که به کار می برید ندارد و فقط احساس شما را دریافت و درک می کند.
این موضوع به قدری مهم است که در آیات قرآن و احادیث مختلف به آن اشاره شده است:
عبارت های زیادی در قرآن کریم وجود دارد که خداوند انسان را به سپاسگزار بودن تشویق کرده است. سپاسگزار بودن باعث توجه به نیکی ها و ایجاد احساس خوب می شود. در مقایل به شکل های مختلف پیامبر و انسانها را به روی برگرداندن یا اعراض کردن از بدی ها و ناملایمات هشدار داده است.
توجه کردن به ناملایمات باعث بهبود شرایط نخواهد شد بلکه موجب تشدید شرایط و شکل گیری همزمانی های بیشتر مشابه در جریان زندگی خواهد شد.
این موضوع مهم در روایت های زیادی مطرح شده است.
در روایتی از پیامبر آمده است که:
اَلذَّنْبُ شومٌ عَلى غَيْرِ فاعِلِهِ اِنْ عَيَّرَهُ ابْتُلِىَ بِهِ وَ اِنْ اَغْتابَهُ أَثِمَ وَ اِنْرَضىَ بِهِ شارَكَهُ؛
گناه براى غير گناهكار نيز شوم است، اگر گنهكار را سرزنش كند به آن مبتلا مى شود، اگر از او غيبت كند گنهكار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شريك وى است.
به کلیدهای مهم این روایت توجه کنید:
- اگر گنهكار را سرزنش كند به آن مبتلا مى شود
سرزنش کردن گناهکار باعث توجه کردن به گناه و گناه کار می شود و توجه به هر موضوعی باعث ایجاد درخواست به جهان هستی برای تشدید و تکرار آن شرایط خواهد شد.
سرزنش گناهکار بابت انجام هر رفتاری به این معنی است که شما به جهان هستی درخواست می کنید دوست دارید در این شرایط قرار بگیرید.
اگر به مواردی که دیگران را سرزنش کرده اید فکر کنید در اغلب موارد خودتان در همان شرایط قرار گرفته اید البته در مواردی که زیاد به افرادی توجه کرده باشید از آنها را قضاوت یا سرزنش کرده باشید.
- اگر از او غيبت كند گنهكار شود
غیبت کردن باعث جلب توجه خود و دیگران به سمت گناه یا فردی که از نظر ما دچار اشتباه شده است می شود و جلب توجه به هر چیزی باعث ایجاد خودبخود درخواست به جهان هستی برای قرار گرفتن در شرایط مشابه می شود.
به همین دلیل است که به شکل های مختلف در قرآن و روایت ها به انسان توصیه شده است که از غیبت کردن پرهیز کند.
- اگر به گناه او راضى باشد، شريك وى است
رضایت داشتن به هر شکل ممکن باعث ایجاد درخواست به جهان هستی می شود. چه از موضوعی راضی باشید چه نباشید در حال توجه کردن به آن هستید و درخواست ناخودآگاه از ذهن شما صادر می شود.
رضایت داشتن نسبت به افکار، رفتار و عملکرد دیگران به منزله شریک او شدن در رشد و گسترش آن فکر، سخن یا عمل است به همین دلیل باید در تایید و همپنداری با افراد دقت نظر داشته باشیم.
آنچه مسلم است توجه ما به موضوعات پیرامون باعث تشدید آن شرایط و ایجاد درخواست ناخودآگاه به جهان هستی می شود و باید به توجه خود به دنیای پیرامون دقت نظر داشته باشیم.
خواسته های مشاهده ای
نوعی دیگری از خواسته ها که در بیشتر مواقع به شکل ناخودآگاه ایجاد می شوند خواسته هایی است که از مشاهده زندگی و شرایط دیگران در وجود ما شکل می گیرند.
این مشاهده می تواند به صورت ارتباط مستقیم و مشاهده شرایط زندگی افراد است، همچنین می تواند از طریق دیدن ویدیو درباره زندگی دیگران در وجود ما شکل می گیرد.
مشاهده می کنیم فردی در شرایط مالی بسیار خوبی قرار دارد و ما هم دوست داریم در آن شرایط باشیم.
مشاهده می کنیم فردی در خانه ای بزرگ و فضایی که مورد علاقه ما است زندگی می کند و به شکل ناخودآگاه و خودبخودی دوست داریم ما هم در آن شرایط باشیم.
خواسته های مشاهده ای هم به شکل خودبخودی از مشاهده زندگی دیگران در وجود ما شکل می گیرند اما مهم این است که از تاثیر و نتیجه ای که مشاهده زندگی دیگران بر ما می گذارد باید دقت و توجه داشته باشیم.
اگر مشاهده می کنیم فردی دیگری ماشین خوب یا خانه ای عالی دارد باید دقت کنیم شکل گیری خواسته در ما به شکل اشتیاق و ذوق و شوق تجربه کردن است یا به شکل حسرت و اندوه نرسیدن و کاش من هم داشتم.
احساسی که در لحظه مشاهده زندگی دیگران در ما شکل میگیرد نتیجه نهایی خواسته های ما را مشخص می کند.
به همین دلیل باید دقت کنیم اگر مشاهده زندگی دیگران در ما ایجاد خواسته می کند حتما خواسته خود را به سمت ذوق و شوق رسیدن به آن شرایط و تجربه کردن هدایت کنیم نه اینکه به شکل حسرت و اندوه از اینکه کاش من هم داشتم یا خوش بحالش که اینو داره یا گله و شکایت به خدا که چرا به من ندادی در ما شکل بگیره.
بنابراین مهمترین موضوع در زندگی و رسیدن به خواسته ها داشتن احساس خوب و مسلط بودن بر افکار و قدرت دادن به نگرش هایی است که احساس ایمان، امید و شوق زندگی و تجربه کردن را در ما شکل دهد.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
در مورد خواسته هایی که گفتید بررسی کنید
من عینا دوباره متن جلسه اول رو که در مورد خواسته هام نوشتم رو اینجا میارم
یه نکته مهم:
از اونجایی که در این یکسال قانون تکامل رو خیلی خوبـ درک کردم پس درخواست هایی رو مینویسم که برای این لحظه من و ذهن من قابل درک و قابل رسیدن باشه و هیچ عجله ای نیست برای رسیدن به خواسته ها.
وقتی میدانی که فراوانی در زمان هستش و هر لحظه داره نعمت ها بیشتر و بیشتر میشه و فقط کار ما در این جهان لذت بردن و شادی کردن و احساس خوب و اعتماد به خداونده
درخواست من
خدایا ازت درخواست دارم که تموم وجودم را از عشق خودت لبریز کنی.
خدایا ازت درخواست دارم که تمرکز بالای توی وجودم باشی.
خدایا ازت درخواست دارم که ایمانم را در تک تک سلول های بدنم به خودت بالاتر ببری و بهم کمک کنی که عمل گرا تر از سال قبل باشم و با دوره ها روی خودم سرمایه گذاری کنم و یه میلاد آمای ورژن جدید ۱۴۰۰ از خودم بسازم.
۳ برابر شدن درامد امسال نسبت به سال قبل یعنی ۱۵ میلیون در ماه ، که میدانم ۳ برابر نوشتم ولی خیلی بیشتر ازینا میشود
خرید میکنم ورود به سرزمین لاغر ها و استارت جدی و قدمی بزرگ برای به تناسب اندام رسیدن.
خب حالا بریم سر وقت این که بگم تموم خواسته های من همش بر اساس در نظر گرفتن قانون تکامل بوده که نوشتم چون واقعا درکش کردم و قبلا ضرر دادم حالا خیلی این قانون رو درک کردم و میفهم ولی الان میخوام در مورد این قانون تکامل در قرآن بررسی کنم و آیاتی رو بیارم تا ذهنمون بپذیره که:
موفقیت در تموم جنبه های یه شبه نیس بلکه تکاملی هستش
فرقان/۵۹
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا
همان (خدایی) که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه که از همه چیز آگاه است!
هود/۷
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ
او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویی: «شما بعد از مرگ، برانگیخته میشوید! «، مسلّماً» کافران میگویند: «این سحری آشکار است!»
همچنین در آیات (ق/۳۸ – یونس/۳ – سجده/۴ – حدید/۴ – اعراف/۵۴) به این موضوع تاکید شده است.
در هیچ کدام از این آیات خداوند نیومده که یه دکمه زده باشه یهو جهان به وجود بیاد بلکه همه چی طبق روند خاصی بوده خیلی جالبه که خداوند در داستان حضرت نوح (ع) که در آیه ۴۰ سوره هود به نوح میگه:
از هر حیوان یک جفت نر و ماده در کشتی سوار کن که این موضوع نیز اشاره به قانون تکامل دارد.
خداوندی که قادر مطلق است و فرمانروای این جهان است هیچ مخلوقی را بدون تکامل خلق نکرده
حالا من نمیدونم که چرا ما انسانها در رسیدن به خواسته هامون قصد داریم این قانون تکامل را دور بزنیم؟!
- می خواهیم یک شبه پولدار بشیم
- یک شبه لاغر بشیمی
- یک شبه زبان انگلیسی را یاد بگیریم
- حتی یک شبه ایمانمون به خدا کامل بشه و کوه رو جابجا کنیم
خلق هر موجودی، هر خواسته ای، هر هدفی قطعا یک روندی داره و اگر روند آن طی نشه یا به آن نمی رسیم و اگر هم برسیم به این دلیل که ظرف ما آماده نشده است خیلی زود به حالت قبل و یا شاید بدتر از حالت قبل خود برمی گردیم.
اینو در نظر بگیریم که اگر یک پروانه را قبل از اینکه دوره تکامل خود را در پیله طی نکند از پیله خارج کنیم بدون شک می میرد.
رعایت نکردن قانون تکامل:
یعنی استفاده از آمپول و هورمون در رشته بدنسازی.
یعنی استفاده از وام و قرض در راه اندازی کسب و کار و…
خیلی مثال های دیگر که بدون شک همه ما در زندگیمون داریم و تموم این زود رسیدن ها همش به دلیل ذات عجول بودن ماست
انسان ۳ تا صفت داره که هر بار همیشه یادش میره و نابودش میکنه که عبارتند از ؛
انسان عجول
انسان کفور
انسان طمع کاره که خداوند در قرآن گفته
انسان عجول آفریده شده است
مانند آیه ۱۱ سوره اسراء و یا آیه ۳۷ سوره انبیاء:
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ
آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است، (ای مردم) ما آیات (قدرت و حکمت بالغه) خود را به زودی به شما مینمایانیم (و شما را عذاب میکنیم) پس تعجیل مدارید.
و نکته اخر اینو باید در نظر بگیریم که:
سنت الهی تغییر ناپذیر است و نمیشه سرپیچی کرد ازین قانون و مشیت های الهی و هیچ راه گریزی جز هماهنگی با آن نیست
همانطور که بارها خداوند در قرآن گفته :
فاطر/۴۳
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا
(سنت الهی را هرگز مبدّل نخواهی یافت و سنّت الهی را هرگز تغییر پذیر نخواهی یافت)
پس بر سردر زندگیتون اینو بزنید که:
عجله کردن ممنوع
(نوشته میلاد عزیز در بخش نظرات)
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.08 از 91 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
روز ۴۴تکرار
سلام استاد و دوستانم
الان که این مطالبو دارم یاد میگیرم وقانون تکاملو طی میکنم متوجه میشم که چرا زود به هرچی دلم خواسته نرسیدم،من توی فکرای خودم همیشه خونه خیلی لاکچری ،ماشینی که اصلا در ایران وجود نداره ،سفر به دور دنیا وخیلی چیزای دیگه خواستم ولی همشون در حد آرزو مونده
دیشب حالم زیاد مساعد نبود و هر زمان اینجوری میشم میرم تو حیاط یا تراس با خودم صحبت میکنم ،در کل من هر روز ۲ساعتی با خودم در مورد قوانین جهان هستی وباورهام وآموزشام صحبت میکنم ،باورسازی میکنم،دیشب که رفته بودم وداشتم با خودم صحبت میکردم ودیدم از وضعیت شلوغ خونم ناراحتم (قبلا هم گفتم بخاطر مسائلی مجبورم با مادر وخواهر وخواهرزاده هام زندگی کنم) و چند ماهی میشه که خونمو گذاشتم واسه فروش ،هنوز بفروش نرفته ویه مدته دارم روی ترمزهای ذهنی م کار میکنم ودارم باورهای قدرتمندکننده واسش میسازم که بتونم شرایط بهتری داشته باشم،همیشه تو رویاهام ۵تا خونه نو ساز توی خیابون جماران تهران دوست دارم داشته باشم ،با یه لکسوز مدل جدید مشکی ،سفر به دور جهان ودر انتها مهاجرت به سنت پترزبورک فلوریدا ،اونم در یک ویلای لب آب وخیلی چیزای دیگه ،که با شرایط الانم خیلی فاصله داره ،ولی یه چیزی تو ذهنم میگه تو به همه اینا میرسی ،بگذریم،،
دیشب که حالم خوب نبود ،به خودم گفتم ،الان تو چه شرایطی باشی حالت خوب میشه؟ و جواب دادم ،،اگر خونم مستقل باشه فکرم آزاد میشه،،، و گفتم آفرین بیا فعلا فقط روی استقلال خونت وقت بذار و لاغری ت ،،،اول خونتو مستقل کن ،به موفقیت برس،اعتمادبنفست بره بالا،بعدش برو پله بعدی ،موفقیت بعدی ،تو که هنوز باور نداری میتونی خونتو عوض کنی ،چطور میخوایی باور کنی ۵تا خونه ۱۵۰متری نوساز تو خ جماران تهران داشته باشی که متری ۸۰میلیون به بالاست !
پس فعلا فکر وباورسازیمو گذاشتم روی لاغری و استقلال خونم به هر طریقی که خدا هدایتم کنه
در مورد سفر ،من از چند سال پیش چند تا کشورو رفته بودم ،
پارسال با دوستم اسم سال ۹۸ گذاشتیم سال سفر و به خودمون قول دادیم هر ۲یا ۳ ماه یکبار بریم یه کشور لاکچری بگردیم ،خدارو شکر امسال تونستیم ۵تا از کشورای خوبو بریم ولذتشو ببریم ،البته که ۳تا کشور اروپایی میخواستیم ،ژانویه بریم که نت قطع شد وسفارتخونه نتونست ویزای مارو به موقع آماده کنه وسفرمون کنسل شد ،ولی وقتی دقت میکنم میبینم اولین سفرمون که پارسال همین موقع ها بود کلی با آخرین سفرمون که بهمن ماه بود فرق داشت وما تکاملمونو داریم طی میکنیم ،سفرهای با کیفیت تری میریم،خودمون چقدر تو این سفرها باتجربه تر شدیم،با فرهنگا،غذاها،آدم ها وجاهای خاصی آشنا شدیم و قانون تکاملو کاملا قبول کردم،هر چند ذهنم دوست داره با یه بشگن به همه چیز برسه ولی آدم هاییو از نزدیکانم دیدم که براثر طی نکردن تکاملشون چطور زمین خوردن ،خودم هم زمین خوردم،من چندین بار پول درشت اومد تو حسابم وچندین بار براثر پایین بودن فرکانسم اون پول از بین رفت ،وهمینطور میبینم با طی کردن آموزشای دهنی و انجام تمرینات ،مجدد داره پول هایی ،موقعیت هایی میاد تو زندگیم وکاملا درک میکنم که اینا مال تغییرات منه وخوشحالم که میتونم با دانستن وعمل کردن به این آگاهی های بینظیر ذهنی ،با مسائل زندگیم برخوردهای بهتری داشته باشم
ولی الان میخوام واقع بینانه روی خودم ،فرکانسام ،ارتعاشم کار کنم وآرام آرام تمام سطح زندگیمو تغییر بدم ،الان فقط برای استقلال خونم اقدام کنم،بعد برای خرید ماشین بهتر ،برای مهاجرتم وبقیه مسائل زندگیم
روز ۴۵ تکرار
جلسه ۵ زندگی با طعم خدا
سلام و درود به دوستان عزیز و استاد گرامی
سپاسگذار خداوندم برای دیدن و بودن یک روز دیگه که اگر بخوام آگاهانه به خودم و اطرافم نگاه کنم هر لحظه زندگیم پر از معجزه است ،همینکه چشمانم این متنو میبینه،مغزم پردازش میکنه و انگشتانم مینویسه ،جزئی از معجزات زندگی ست
۱۰۰ درصد گوش دادن و کسب آگاهی در تغییرات من تاثیر زیادی داشته و هر لحظه هم تاثیر داره ،بلخره ما وقتی داریم این فایلهارو گوش میکنیم تا حدودی آگاهی وارد ذهن ما خواهد شد اینکه ما چقدر از آگاهی ها در مسیر زندگیمون استفاده میکنیم مهمه
مثلا من دارم در مورد خداوند ،آرامشش،اطمینانش، فراوانیش،مهربانیش،گسترشش،بخشش و بزرگیش صحبت میکنم ،مینویسم و اطلاعات جمع آوری میکنم ولی ازشون استفاده نکنم فایده ای نداره ،باید آرام آرام نجواهای منفی ما بره بسمت آرامش بیشتر که اینم یه مدت کوتاهی ذره ذره طول میکشه که کدهای قبلی کمرنگ بشن و کدهای جدید دانلود بشه
مثلا من الان در شرایط جالبی بسر نمیبرم اگر بخوام مثل گذشته فکر کنم که تا الان دیونه شده بودم ولی میام آگاهانه ( البته که راحت نیست) مسیر فکریمو عوض میکنم ،ذهنم دوست داره منو با حرفاش تا ته دره غم و اندوه و ترس ببره ولی من با ابزارهایی که تا الان یاد گرفتم خودمو از دست ذهنم نجات میدم و میارمش سمت آگاهی های جدید
این اتفاق ثانیه ای برای من رخ میده یعنی ذهنم میاد منو میترسونه که دیدی چه اتفاق بدی واست افتاد، چرا قوانین کمکت نکرد ؟ و مدام از این حرفا بمن میزنه و من برای آرامش خودم میام از قدرت های خداوند برای خودم حرف میزنم
مثلا به خودم میگم آروم باش ،کف دریای متلاطم هیچ وقت دیده نمیشه ولی با آرامش میتونی تغییر جهت بدی و بری تو دنیای شادی و سلامتی ،به خودم میگم ببین فریده چندین سال دستتو گذاشتی تو دست شیطان و هر جایی خواست بردت ،ریموت درونتو دادی دستش حالا دیگه وقتشه با اینهمه آموزش که یاد گرفتی بلندگوی مغزتو ازش بگیری و بدی دست خدا
حالا که داری خدارو میشناسی ،قبلا بدون اعتقاد بسمت خدا میرفتی و مطمئن بودی خدا باهات زاویه داره و لجه ،دوستت نداره، الان که داره اعتقادت شکل قویتری میگیره ،پس از قدرت خدا استفاده کن، خدارو نمیبینی؟ مگه خود خدا نگفت آنهایی که به غیب ایمان بیارن به آنها می افزایم
الان وقتشه ،تا حالا یاد گرفتی ، الان وقت ایمان داشتنه ،دیروز داشتم تمرینات یه دوره دیگمو انجام میدادم یهو با این باور روبرو شدم که من سالها از خدا میترسیدم و فکر میکردم اگر بهم نزدیک بشه یا بهش نزدیک بشم ،یکی از عزیزانمو ازم میگیره یا اگر دارم از زندگیم لذت میبرم و حالم خوبه یه صدایی که فکر میکردم صدای خداست بهم میگفت زیاد خوشحال نباش حالا که یه بلایی آسمانی روت نازل کردم میفهمی که زیادی نباید خوشبخت باشی
و این صدا این چند سالی که من دارم خوشحالتر زندگی میکنم مدام اذیتم میکرد و من همیشه منتظر یک اتفاق بد بودم و میترسیدم زیاد خوش بگذرونم حس میکردم اون صدای ترسناک همیشه پشت سرم داره میاد و بلخره زهرشو روی زندگیم میریزه
این چند وقت که تو تضادهایی هستم بشدت داره باورهای تضعیف کننده و ترسناکی از مغزم بیرون میریزه که سالها بصورت یک صدا در سرم شبانه روز میپیچید و من فکر میکردم طبیعیه و بصورت یک استرس دائمی حسش میکردم
الان متوجه میشم که من نسبت به خدا ترس های زیادی داشتم که سالها با خودم حملشون کردم بدون اینکه متوجه بشم ،من حتی میترسیدم به خدا نزدیک بشم ،هر چند ظاهری میگفتم خدا مهربانه ولی بشدت باور داشتم خدا بهم نزدیک بشه زندگیم بهم میخوره و یه اتفاق بدی میفته
وای که من سالها منتظر وقوع حوادث بودم و وقتی رخ میداد میگفتم دیدی اتفاق افتاد ،دیروز تا حالا که این جنس باورهارو در خودم شناسایی کردم دارم باهاشون روبرو میشم و بصورت منطقی به خودم میگم که اینها تصورات من بوده نه حقیقت جهان
من دنیا رو با عینک ترس و بدبیاری نگاه کردم ،جهان هم یک سیستمه همون هارو برای من میاره ،اگر لباس قرمز بپوشیم آینه رنگ قرمز نشونمون میده چرا انتظار داریم سفید نشون بده
همونجوری که اون عینک بدبینی زده شد بر ذهن و وجود من ،میخوام اون عینکو بردارم تا از این به بعد جهانو زیبا ببینم ،تا جهان هم فقط زیبایی هاشو نشونم بده ،وقتی من سالها گفتم دنیای لعنتی ، انتظار برکت داشتم ازش
تمام عمر در انتظار وقوع یک حادثه بودم خب باهاش روبرو میشدم ،حالا بیام آگاهانه ذهنمو تربیت کنم منتظر معجزات خداوند باشه منتظر شادی بیشتر باشه سلامتی بیشتر باشه ،چرا همش فکر میکنم الان یه خبر بد بهم میرسه؟
چونکه این ذهن تربیت شده برای محافطت از من ،الگوها و خانواده هم که خودشون یه گلوله منفی نگر بودن ،معلومه مدام منو میبره تو دایره اضطراب ،حالا من در جاده منفی ها،ترس ها و کمبودها هستم ،باید ریز ریز ذهنمو ببرم تو مسیر خواسته هام و از جاده ترس ها بیام بیرون
دیروز تا حالا هر چی اضطراب میگیرم که اینجوری میشه اونجوری میشه ، به خودم میگم خدا بزرگتر از کدخداست ، من همه چیزو به خدا میسپارم ،اون حمایتم میکنه ،هر چند قبلش با خودم صحبت کردم که خدا موجود ترسناکی نیست و با تو خصومتی نداره
هر وقت مضطرب میشم به خودم میگم فریده ما باید منتظر چیزهای خوب باشیم ،تغییر بده افکارتو ،بیا بیرون از اون جاده زشت و بدرنگ
و خدارو شکر این هفته ای که برام سخت بود داره کم کم روانتر میشه ، دوست دارم بیشتر به خدا اعتماد کنم بجای اینکه بترسم ازش ،من تمام این اتفاقاتو برکت زندگیم میدونم ،اگر قبلا فکر میکردم لعنت هستن ولی میخوام اسم های جدید روی رویدادهای زندگیم بذارم تا خدا هم به همون اسم ها پاسخ منو بده
میدونم ساخته شدن این باور که (هر مسئله ای در زندگی من برکت است ) به کار کردن نیاز داره که خدارو شکر دارم کدهای قبلیو کمرنگ میکنم و باورهای جدیدو جاسازی میکنم ،مطمئنم جهان هستی بمن کمک میکنه وقتی که میبینه من برای تغییر و رشد درونیاتم دارم تلاش میکنم ،دنیا هم راه هارو برای من باز و آسونتر خواهد کرد،دوست داشتم تجربه شناسایی باورهای تضعیف کننده م و ساختن فرمول های جدیدمو به اشتراک بذارم
باید به تغییرات جزئی خودمون هم توجه کنیم چونکه ذهن دوست نداره ما متوجه پیشرفت هامون بشیم که اگر آگاه بشیم توانمند و قدرتمند میشیم و دیگه به مزخرفاتش گوش نمیدیم و یادآوری موفقیت ها مارو بسمت موفقیت بیشتر هدایت میکنه
مهم اینه که بتونیم با آموزش ها ،نجواهای منفی درونو کمرنگتر کنیم چونکه تاثیری که از حرف های منفی باف میگیریم مارو میبره بسمت توجهات ناسالم و باعث جذب ناخواسته ها میشه و انقدر زیر پوستی انجام میده که وقتی به خودت میایی که سالها گذشته و یه عالمه انرژی ناخوب با خودت حمل کردی
مثلا من مدتیه تونستم صدای نجوای منفی که در مورد چاقی میگه رو کمرنگ کنم ، من خودمو متقاعد کردم که من همینجوری عالی م و نیازی نیست تغییری کنم و تمرین کردم و هنوزم تمرین میکنم که از خودم ایراد نگیرم
بدلیل اینکه تربیت گذشته من بیشتر روی این پایه بود که خانواده و اطرافیانم توجه و تمرکز میکردن روی نقص ها و ایرادات من ،ذهنم یاد گرفته بود که بره بگرده برای من نقص های بیشتریو جمع کنه
و این نوع تربیت باعث شده بود من مدام خودمو ناقص و کم و دوست نداشتنی ببینم ،از خودم مدام ایراد میگرفتم ،فکر میکردم زشت ترین دختر دنیا هستم اعتماد بنفسمم پایین بود چونکه عزت نفسی نداشتم
پس ذهن من با ذره بینش سالها دنبال ایراد گرفتن از من بود حالا من از شانس بدم ،چاق هم بودم که دیگه بدتر و شخصیت های مستبد درونیم دیگه با شلاق بالای سر من بودن ،دقیقا همون چیزهاییکه از والدینم شنیدمو خودم با خودم انجام میدادم
حالا من اومدم اون ریتم قبلی تربیت خودمو تغییر دادم ، مثلا بجای ایراد گرفتن از خودم وقتی میرم جلوی آینه به خودم میگم قربونت بشم دختر زیبا ،دوست داشتنی و جذاب من ،من خودم حامی تم ،ازت مراقبت میکنم ،خودم دوست دارم ،اگر دیگران نتونستن تورو دوست داشته باشن اونها دوست داشتن بلد نبودن
برای این تمرینات آلارم ساعتمو کوک کردم هر ۱ ساعت یکبار ، که با خودم عشق ورزی کنم ،کاری که با من نکردنو خودم با خودم انجام میدم
قبلا استاد میگفتن جلوی آینه میرید اگر نگاهتون به قسمت های چاق بدنتون میخوره نگاهش نکنید و روش حساس نشید،قبلا حالم بد میشد میدیمشون ولی الان من به اون مرحله رسیدم که اتفاقا جاهایی از بدنمو که دوسشون نداشتمو بوس میکنم ،اتفاقا واضح نگاهشون میکنم و بهشون میگم که دوسشون دارم ،که اونها متعلق بمن هستن و من ازشون فرار نمیکنم
دارم باهاشون دوست میشم،نوازششون میکنم بهشون میگم من باعث اون شکلی شدنشون شدم و کنارشون میمونم ،خلاصه دارم با تک تک اعضای بدنم که باهاشون قهر بودم دوست میشم
مثلا من سالها با بازوهام قهر بودم و مدام سرزنششون میکردم و پیش همه ازشون بد میگفتم ولی انتظار داشتم لاغر بشن و برام خوب کارهامو انجام بدن ،من دیگه چه ظالمی بودم
الان بهشون عشق میدم و میدونم بدنم خیلی هوشمنده ،میفهمن من دیگه باهاشون خصومتی ندارم ،اونوقت اونها هم با من آشتی میکنن ،خدایی من با کل بدنم که قهر بودم ،با جهان ،خدا و آدم ها هم که تو جنگ بودم و فکر میکردم همگی میخوان منو اذیت کنن با اینهمه خصومت خوبه که الان زندگی نرمالی دارم
و مطمئنم الان که اونهمه نفرت ،رنجش،غم،ترس،استرس،چاقی،باورهای تضعیف کننده ووو از من کنده شده و در حال کنده شدنه ،زندگیم بسمت عشق و برکت بیشتری هدایت خواهد شد و چونکه قوانینو میشناسم میدونم بزودی همه چیز بهتر میشه
یادمه ۲ سال پیش تو کامنتم خیلی از خواسته هامو نوشتم ،در جلسه اول که این دفعه میخواستم بنویسم و الان رفتم نگاه کردم متوجه شدم بیشتر در مورد تغییر کردن درونیاتم نوشتم ،در مورد باورهای قدرتمند کننده نوشتم ،در مورد شناخت از خودم و خدا نوشتم و بیشتر در مورد رشد درونی خواسته داشتم
در اصل وقتی درونیاتم،باورهام و انتظاراتم تغییر میکنه مطمئنا من وارد مدار نعمت و برکت خواهم شد ،وقتی شناخت من از خدا بیشتر بشه من وارد مدار خداوند میشم ،وارد جاده مستقیم خداوند که بشی ، اونجا همه چیز هست ،مگه میشه تو جاده خداوند باشی حالت بد باشه ؟ یا بدبخت باشی ؟ یا بیمار باشی؟
هر چند قبلا برعکس تمام اینهارو باور داشتم ولی با شکستن اون عقاید دارم فرمول های جدید جاسازی میکنم که وقتی یکمی جون بگیرن زندگی من در تمام قسمت هاش دگرگون میشه ،که خدارو شکر همین الان هم تغییرات زیادی داشتم
به اندازه ای که خداوند رو در مغزم جدید بسازم ،خداوند جدید برای من کار میکنه که هر چقدر کفه ترازوی فرمول های جدیدو پر کنم میتونم راحتر و زیباتر زندگی کنم
یادگیری و عمل کردن و بهره گرفتن از این آموزش ها نیاز به درک متفاوت داره ، ۴ ساله که دارم در مورد خدا،ذهن،باورهای قدرتمندکننده و تضعیف کننده ،جهان و قوانینش و انرژی وووو تحقیق و مطالعه میکنم ،ولی این کدهایی که اول کامنتم نوشتم تازه برام باز شده
مگه من در دوره ها نبودم؟ مگه من تمرین نمیکردم ؟ تمرین میکردم در دوره ها بودم ولی بیداری و درک مطالب تو یه زمان خاص بوجود میاد ، برای یکی ۶ ماه زمان میبره برای من ۴ سال زمان برده ،نه اینکه تو این ۴ سال هیچ درکی نداشتم نه درک داشتم ولی به اندازه ای که فهمیده بودمش و الان هم به اندازه فهمم ،درکش میکنم
میدونم سال آینده و آینده تر یجور دیگه ای میفهمم و این درک ادامه داره ، باید تربیت های گذشته و فرمول های قدیمی خارج بشن تا داده های جدید دانلود بشه ،هر چند فرمول های قدیمی هستن ولی این ما هستیم که انتخاب میکنیم کدوم فایل مغزیمونو استفاده کنیم
قبلنا وقتی میخواستم از خدا درخواستی کنم اولا که اعتقاد به دریافتش نداشتم ،فکر میکردم حالا به خدا میگم چه چیزهایی میخوام ولی بهم نمیده که ،یعنی با باور نگرفتن و نشدن میگفتم ،باور داشتم که خدا برای من که نمیخواد
از اونجاییکه همیشه بلند پرواز بودم و خواسته های زیادی داشتم ،همه خواسته هانو با هم مینویشتم ،یا شاید همون حس ناامنی که بهم هشدار میداد خدا شاید یکبار بهت بده ،بارها از مادرم شنیده بودم شانس یکبار در خونتو میزنه ،آب روان یکبار با خودش گل میاره ،پس هر چی دوست داری با فشار بنویس که شاید یکیشو بگیری
خدارو شکر سفرهای داخلی زیاد رفتم و میرم هر چند الان شرایط دنیا جوری شده که امکان سفر محدودتر شده ،سفرهای خارجی هم کم و بیش قبلا رفتم ولی سال ۹۸ سال شروع سفرهای خارجی من به سبک جدی تری بود که تقریبا ۵۰ روز یکبار میرفتیم و تصمیم داشتیم از اون به بعد بیشتر سفر کنیم و در آخرین سفرمون دیگه قرنطینه شدیم و اون برگ از هدفمون نیمه کاره مونده تا وقتیکه اوضاع بهتر بشه
الان که درونی دارم به اطمینان بیشتری از قوانین جهان هستی میرسم ،میدونم اگر باورهای قوی بیشتریو در خودم تقویت کنم حتما به شرایط و موقعیت های بهتری خواهم رسید ،عجله ای ندارم ،میدونم احساس نیاز نیازمندی بیشترو جذب میکنه
و قدر دان نعمت ها بودن منو اتوماتیک میبره بسمت نعمت های بزرگتر ،پس رمز رسیدن به موقعیت های عالی ،سپاسگذار بودن همین شرایط فعلی ماست ،اگر من الان در خانه ۱۰۰ متری هستم و دلم میخواد برم منطقه ۱ تهران ،الان از بودن در منطقه ۳ تهران با همین خونه ۱۰۰ متریم لذت ببرم ،کیف کنم بعد خودبخود برده میشم تو خونه ۲۵۰ متری با امکانات بهتر
از هر شرایطی که دارم لذت ببرم ،همش چشمم دنبال جایگاه بالاتر نباشه که مطمئنم حس نیازمندی و اضطرار به جهان میفرستم ،با خودم خوب رفتار کنم ،خدارو بیشتر بشناسم ،خودمو ببرم تو جاده خداوند و اونجا همه چیز هست ،اینهارو به اندازه ای که باور کنم میتونم بهشون برسم و تمرین کردن رمز موفقیته
سپاسگذار خداوند هستم برای نعمت هایی که بمن بخشیده
سلام دوست عزیز
ممنون از شما و انرژی خوبتون
عالی باشید و متناسب 🌹
ممنونم خانم الهام عزیز
مرسی برای مثال عالیتون
متشکرم بابت کامنت مفید و زیباتون
فقط توکل به الله و به آرامش رسیدن که همه چیز تحت اختیار اوست
سلام دوست عزیز ممنون از شما و کامنت عالیتون
من در تمام کامنت هام از ذهنیت هام مینویسم نه از ذهنم
،میدونم ذهنیت هام صحیح نبوده و یا در این موقعیت من به درد من نمیخورن و در حال تغییر دادنشون هستم
اینکه هر کدوم از ما چجوری داریم ذهنیت هامونو پاکسازی میکنیم برمیگرده به تمریناتمون و همینطور حجم و مموری اون اندوخته های قدیمی
حتما و ۱۰۰ درصد مموری عقاید و باورهای عزت نفس من با بقیه فرق میکنه و بسته به نوع تربیتمون ممکنه هنوز من در موقعیت پذیرش ۱۰۰ درصدی اتفاقات زندگی خودم نباشم یعنی تلاشمو میکنم و برای پذیرش خودم که من اینی نبودم که برام تعریف کردن ،اینکه من با بعضی موارد در صلح نیستم در همه ما آدم ها وجود داره وگرنه که تو این دوره ها و آموزش ها چکار داشتیم که باشیم
خیلی از افراد هستن که هنوزم خوابن و نمیدونن در درونشون چی میگذره و من خوشحالم که آگاهانه دارم خودمو میبینم حتی اگر در جاهایی در صلح نباشم و مطمئنم به زودی خودمو پذیراتر خواهم شد
بلخره درختی که ۴۶ سال کج رشد کرده زمان میبره تا بخواد خودشو پیدا کنه ،منم در حال کندو کاو درونیاتم هستم ،اگر بهم ریختگی در من بوجود میاد با کمال میل میپذیرمش چونکه دارم از ریشه ساختار ساخته شده مو خراب میکنم و از نو میسازم
من کاملا ذهنمو پذیرفتم ولی ذهنیت هام هیچ وقت به نفع من کاری انجام ندادن و انجام نمیدن پس آگاهانه ازشون دست کشیدم چونکه میبینم که هر لحظه با همون مموری ضبط شده درونشون میخوان منو ناراحت کنن
شاید رد کردن شرایط روحی این روزهای منو هر کسی تحمل نکنه و کم بیاره ولی من همچنان کنار خودم هستم و به هر تضادی برخورد میکنم به خودم میگم فریده اینو رد کنی رشد خواهی کرد ،اینها سکوهای پرتابت هستن
گاهی هم کم میارم و روزها به دنبال منفی های ذهنم حرکت میکنم و مجدد بیدار که میشم ،برمیگردم به مسیر
هیچ اشکالی نداره ،تغییر درد داره ولی همراه با رشده
من برای گسترش پیدا کردن باید از این خط ها بگذرم ،خط های افکار مخرب درونم
کار میبره ولی مسیرشو دوست دارم
من قبلنا با خودم که در صلح نبودم هیچ ،متنفر هم بودم ،تازه دارم با خود حقیقیم آشنا میشم ،نه اون خودی که تعریفم کردن که تصویر نازیبایی از من بهم نشون دادن
برای دیدن خودم اول باید اون ذهنیت هامو بشناسم ،که بدونم من اونها نیستم و اون ذهنیت ها دوست ندارن دور انداخته بشن برای همین مقاومت میکنن ولی من همچنان هستم
شاید جاهایی لیز بخورم ،اشتباه برم ،خسته بشم ،با درونیاتم بجنگم ،حالم بد بشه ولی میدونم بلخره آلودگی ها کمتر میشه و منم آرومتر میشم
هر کسی خودش خودشو بهتر میشناسه و منم میدونم از چه دره هایی عبور کردم و از عملکردم راضی هستم
به یاری خدا ادامه خواهم داد و تونستم تا حد زیادی ذهنیت هامو نشنوم که اگر نشنوم میتونم صدای روحمو واضحتر درک کنم
روحم از خداست و همه راه حل هارو بلده ،ذهنیت ها خفه بشن ،راه ها باز میشن
منم با ذهنیت هام کدورتی ندارم ،اینها دست پرورده اطرافیان و خودم هستم که ۴۶ سال تغذیه شون کردم و از این به بعد بهشون نیاز ندارم
ممنون دوست عزیزم از کامنتتون و یادآوری اینکه حتی با ذهنیت ها هم در صلح باشیم ،به یاری خدا و تمریناتم بتونم قویتر عمل کنم