0

زندگی با طعم خدا (جلسه شانزدهم)

اندازه متن

به نام خدای مهربان

سلام دوستان و همراهان عزیز

به لطف خدا جلسه شانزدهم از دوره فوق العاده ( زندگی با طعم خدا ) را شروع می کنیم


دیدگاه هانا عزیز در بخش نظرات

سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم
من حدود یک سال هست که خیلی دارم روی باورهای خودم کار می کنم و از کلاس ها و آموزه های استادهای خیلی موفق توی این زمینه استفاده می کردم. رشد های خیلی خوبی توی زمینه های مختلف کردم اما اونطوری که می خواستم نبود.

دوست داشتم خیلی بیشتر رشد کنم اون اساتید هم راجب خدا صحبت می کردن و خیلی تاکید داشتن که شناخت درست خدا همه چیز هست. اما ذهن منطقی من با حرفهای اونا قانع نمی شد.

تا اینکه با استاد عطار روشن آشنا شدم. خیلی جالبه استاد شما فقط راجب خدا صحبت می کنید و شناخت اون. خیلی هم مثال های ساده و ملموس می زنید. خیلی به دلم میشینه و راحت تر باور می کنم. ۲-۳ باری دوره طعم خدا رو گوش دادم و دیدم که استاد گفتن اگه می خواهید بیشتر و اصولی خدارو بشناسید دوره خدا هرگز دیر نمی کند رو تهیه کنید. خیلی مشتاق شدم برای تهیه این دوره و به لطف و هدایت خدا تهیه اش کردم.

من هنوز بخش اول رو تموم نکردم. چون می خام نتیجه بگیرم و بعد برم جلسات بعدی بعضی از فایل ها رو بالای ۲۰ بار گوش کردم. اصلا یه حس و حالی به آدم دست میده. نمی تونستم همه حرفهاتون رو باور کنم اما قضاوت هم نکردم فقط گوش میدم. واقعا عالی هست. خیلی آگاهی نابی توی این دوره گفته میشه و به قلبم سرریز میشه.
من هم در تمام طول روز سعی می کنم به خدا فکر کنم و در اطرافم ببینمش. بزرگترین دغدغه من در حال حاضر مسائل مالی هست. مدیریت کسب و کار و مسائل مالی ام رو هم سپردم به خدا. به خدا گفتم مشاور مالی ام باشه اون بگه و من فقط اجرا کنم. خلاصه اینکه خیلی حس خوبی هست با خدا بودن و این تازه اول راهه.

جالب اینه که راه ۳ برابر شدن درآمدم و امکاناتش دقیقا دم دستم بوده اما من نمی دیدم. اما الان با خیال راحت سپردمش به خدا. ازش می پرسم چکار کنم اونم مرحله به مرحله بهم میگه. ان شا الله تا آخر اسفند به درآمد حداقل ماهی ۱۰ میلیون تومن با این کسب و کار که یه نوع سرمایه گذاری هست و مشاور من خداست می رسم و میام براتون می نویسم.
ممنونم استاد بابت آموزش هاتون به دوستانم هم توصیه می کنم که دوره رو تهیه کنن. واقعا شناخت خدا همه چیز هست. من هم به امید خدا میخوام تمام تمرکزم رو بذارم روی شناخت درست خداوند

 

دیدگاه مهرین عزیز در بخش نظرات

بازهم شب زنده داری های من …بازهم رازونیازهای من با خدا….این روزها چقدر عجیبند.
تجربه های متفاوتی داشتم……خبر خوب آنگه در احساس رهایش دارم خوب پیش میروم، دلتنگی ها و اشک ریختن هایم تقریبا به کمترین حد خود رسیده است….لبخندم حقیقی تر از همیشه شده…..خبر تعجب برانگیز اینکه….بدون‌هیچگونه ایجاد حساسیتی در عده ای از همکاران هجمه ای از حسادت موج میزد که با تلنگری در یک آن ۶ یا ۷ نفری برمن هجوم آوردن و از بخل و حسادت و چشم تنگستن پرده برداشتند!!!!!!!!!!!!!

همان موقع متوجه فایل ۱۶ شما شدم.و کاملا گوش دادم.شاید به اوضاع احوال آن موقع من تناسب نداشت.اما در لابلای کامتان متوجه شدم هرچه روح آدم متعالی تر میشود…هستند بخیلانی که بخواهند با انرژی های منفی و نادانی هایشان سطح مرا در جهان تنزل بدهند.که صد البته من دیگر ام آره نخواهم داد.

حس رهایی حس قشنگ.یه…حس شادی…طعم شیرین پرو بال گشودن در بی نهایت خداونده….

استاد ممنونم که به یادم‌آوردی بجز ریسمان الهی به چیزی چن. نزنم و بجز خدای مهربان عشقی نورزم….از وقتی شرول کردم له بودن و رهایی در کنار خدا….حس زیبای سبکی و آرامش به سراغم آمده…..باور کن‌به جون خدا نگران نیستم فقط مثل دختربچه ای که با وعده ی گردش رفتن خوشحالی در دلش قنج‌میزند…منتظر غافلگیر ی های عشقم این خدای بزرگ و مهربانم هستم.

صبح ها با امی ی باور نکردنی چشم‌می گشایم و طول روز فعالیت خارج از خانه و داخل خانه….اما بازهم شب زنده داری….خدای بخشنده ی مهربان‌از بهترین طعمهای به من خورانده…..حال هم به شکرانه ی همان طعمهای زندگی بخش دوباره از او بهترین ها را میخواهم

طعم عشق به همسر عشق به فرزند عشق به داشته ها و شکر گزاری برای خانواده ی خوب و دوستانی بهتر از جان……اجساسم ها لیست….طعم هایی را که سفارش دادم حتما بزودی بدستم خواهد رسید…..

دوستتان دارم که با قلبهای پاک و انرژی مثبت شما عزیزان مهرین‌ار قید هر چه دارد رها میشود….

خدایا به قلب دوستانم بهترین طعمها و آرام ترین شبها را جاری بفرما


دستور کار اجرای جلسه شانزدهم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات این جلسه

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل این جلسه (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به این جلسه در قسمت نظرات

(مشتاق خواندن نظرات ارزشمند شما هستم)

 

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.26 from 42 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12644
برچسب ها:
71 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/12/20 21:23
      مدت عضویت: 460 روز
      امتیاز کاربر: 50135 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 981 کلمه

      سلام خدایی عزیزم 

      سلام بر استادعطار روشن. وهم مسیران 

      من دریا فتم که اگه اشکالی در زندگی تو هر بخش داشتم‌ تواون مشکل باید دنبال خدا باید بگردم که چون اون توجه به خدایی عزیزم نداشتم اون بخش مشکل دورنش ایجاد شده 

      من روز گذشته  با همسرم وپسرم  با اسنپ برای خرید عید رفتم چون اون بخش شلوغ بود همسرم گفت با اسنپ بریم زمان کمتری برای پارک ماشین دچارمشکل نیشیم با رفت برکشت ۳ تا پاشین سوارشدم همون اول تا همسرم با راننده شروع کردبه صحبت کل توجه من رفت به صحبت همسدم واون راننده اول کلی دیلی آورد که دانشجویی رشته شیمی بوده با دوتا کارکر وپطعازه مجبورهست که تواین هم کاره کنه که نیازه مالیش برطرف بشه من هرجی دقت گردن بینم‌ازخدای عزیزم صحبتی میکنه اصلا هیج صحبت ازخدادند مبود کلی کله وشکایت گرده که نمیشه چطورنیسه که آدم بتوان زندگیشو رو تامین کنه کلی صحبت رعد بدل شد اصلا هیج توجه به خدادند وایده اون برای برطزف کردن مشکلات وراهکاراصلا هیج حرفی نبود از ریس جمهور از زمین زمان هوا صحبت شد برای کسب درآمد آپا یی کلمه ازخدای که معدن کل دارای دردستان اوست حرفی زده نشد هرسه راننده انکارازدست هم کپی کرده عین همون صحبت هم رو تکرار کردن حتی انتژار عجبی وغربی روعنوان گردن که اگه این‌نبود اگه اون بود این نیشد اون‌می‌شد وفای به این صحبتها گوش کردم  دریافت اگه توکل جامعه این همه باوره اشتباه از خدا شناسی هست چرا وجطور درآمد داشتن رو می‌شد دید کلی طعم بد به زندگی هر فرد زده شده ه دست به دست هم داده کلی بیکاری توجامعه موج میزنه چون این کله شکایت به شکل یی رفتار اجتماعی تبدیل شده پس نتیجه برای همه به یی شکل هست اون کسادی کاره چون تمام افکارهمه توهربخش که نباید باشه هست افکاردجارمشکل شده ایده خداوند میده ولی کو گوش شنوا اگه خدایی عزیزم ایده بده آنها اون باور ندارن  که بهش عمل کن زندگی بهتری با عطر طعم خدایی بهش بزنن کلی مقصر برای شرایطشون برای خودشون ایجاد کردن  من هیج. اشتراکی نکردن اون توجه رو ازصحبت آنها که هی داره ادامه میده به دیدن اطراف جلب کردم وتوجه کمتری بهش دادم که تمرکز نداشته باشم. من همین حس روداشتم هی توذهنم میگفت نمیشه به این افرادگفت که واگه خدایی  خودت رو بهترشناخت بهش  پیدا کنی میتوانی ازش به شکل بهتر از ایده خدایی استفاده کنی و زندگی با کیفت بهتر خواهی  داشت ولی هیج حرفی رو نزدم با خودم‌خلوت کردم روی افکارم کار  کرد خودم دقت داشتم 

      من داره با دیگران یی تغییر خوب رو مشاهده  میکنم سال  فبل اگه بااین صحنه مواجه میشدم اگه صحبت نداشتم ولی تو ذهنم‌من‌ اونها  رو تاکید میکردم اون‌ تو افکار مرور میکردم که دارن درست صحبت میکنن ولی این باره کلی اشکال توصحبت هرفردی رو دریافت کردم وبرای بودن تو این‌ مسیر خوب از خدایی خودم  تشکر کردم که دیگه مثل آنها فکرنمیکنم  همه کلی نکران بودن که تا کی قرار این وضعیت این زمان وآینده هستن 

      کلی وابستگی تو حرف بود هر فرد خودش از خالق  جدا کرده اون  خودش بنده خدا  نمیدونه حی میگفتم خدا کمک کنه 

      ولی من داشتم متوجه میشم اون کمک خواستن  هم زبانی هست نه ازته فبل نبود 

      من دارن انتظار ازآنسانها اکه باید صفرکرد چون من باید این انتظار رو از روی انسان برداشته وبه خدایی  خودن 

      بسارم حتی وفتی داشتم‌بیرون میرفتن ازخودش خواستن به شکل راحت خریدن روبرام انجام بده. واون راحت این خرید روانجام بدن حتی به شکلی شد که ما جلوی مغازه که ازرش خرید کردیم پیادشدیم وهیچ شناختی ازاین مغازه نداشتم رفتم چندتا مغازه دیگه ولی بازم برکستم همون مغازه اول وخرید روهمون مطعزه انجام دام وخیلی راضی هستم حتی همسرم شب داشت هی ایراد می‌گرفت که اگه به این شکل بود بهتربود به اون شکل بود بهتر بود ولی من اصلا  ناراحت نشدم جون خریدن روخدای خودم برای من  انجام داده خرید بهتر از این امکان نداشت برای من انجام بشه 

      ظهر داشتم به آسمان نگاه میکردم ی لحظه گفتم‌خدایی عزیزم قصر ابر درآسمان درست کرده یا کوهی توابری ایجاد کرده چقدر سیستم عالی داره کارش روانجام میده 

      من بنده خدا هستم من  قدرت از بندهای میگرم همه و همه روبه خالقم دادم  کارم روی بخش اسونش افتاده چون دارم خاطره با خدای خودم دارم میسازم من‌دارم با خالقم رو با خاطر هم اهنک میکنم چقدرجالب هست نه ازخالقن خاطره بساازم آز. ایده‌ای خالقم استفاده میکنم من هیج نکران نیستم اون برای آینده می‌سازه اون داره برام زندگی بهتر رو می‌سازه من‌ کلی احساس خوب دارم چون وفتی هر کاری روبه  خودم‌ روبه خالقم بسپارم کلی حال خوب به من میده چقدراین‌جمله برام‌خوب جا افتاده سابق مردم‌نون خدا رو میخوردن ولی کاربردن این زمان ما نون بنده  رو میخوریم وادعای بندگی داریم  از عبادت خدایی خودم  داریم  

      به راستی معجزه رد تواین زمان بهش رسیدم ومعحزلت همین زمان رو ازخدای خودم بدنم چون این یی بنده درست کرده ولی من‌ وفتی متوجه شدن که کلی انسانها دادان آز  معدن خدا. داران استفاده میکنن  فقط کمک خودش هست که زندگی ما کلی تغییر خوب داره کلی معجز عالی رو تو این زمان به زندگی من زده حتی کلا معجزه هست که من اینجا هستم  اطمیان دارم که تو مسبر درست هستم کلی زماتی که بایدتو بخش احساس بد باشم نیستم توبخش خوبش هستم حتی معجزه این هست من با همسری که کلی حساس هست اون داره تلویزیون نگاه میکنه من توگوشم هندز فری دارم دارم با گوشم گوش می‌کنم ودارم دیدگاه می نویسم  اون کاری به من نداره سرک نمیشه که دارن چکارمیکنم من راحت گذاشته که آگاهی  خوب کسب کنم این ازخدای خودم دارم همه جیز رو درست مرتب جیده برام که من راحت باشم هیچ نکرانی نداشته باشم خدایا سپاس وتشکر وسپاس بیکران  ازمحلت نسبت به خودم حتی اویل فرزندانم‌مخالفت داشتن ولی انکاردیگه اون مخالفت دیگه نیست چون خدا برام من‌کافیست خودش دل دیگران روهم به‌دست داره  کاری میکنه که دلهای سخت سفت هم‌ نرم‌ بشه که اون بنده راحت کارشو انجام بده بی نهایت تشکر دارم 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق حق. نگه. دارتون سلام 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1402/07/26 18:39
      مدت عضویت: 264 روز
      امتیاز کاربر: 6710 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 887 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان

       سلام به همه دوستان

      در جلسات قبلی استاد بارها بهمون تاکید کردن که هر جایی از زندگیمون مشکل داریم و بد هست در اون قسمت ارتباط خوبی با خدا نداریم اما ما در هر جنبه از زندگیمون عواملی غیر خودمون رو مقصر می‌دونیم مثلا نه تنها افرادی که دور و اطراف خودمون زندگی میکنند مانند پدر و مادر و همسر بلکه افرادی که اصلا از حضور ما در این جهان خبر ندارن مثلا مسئولین کشورهایی مثل آمریکا رو مقصر می‌دونیم

       چند وقت پیش یکی از آشنایان ما که در یکی از شهرهای کشور آمریکا زندگی می‌کنه میگه اینجا اصلا نمی دونن کشور ایران کدوم قسمت از دنیا قرار داره حالا ما اوضاع بد اقتصادی خودمون رو به اونها ربط می‌دیم 

      به لطف خدا  که من رو در مسیر استفاده از این سایت قرار داده مدتی هست که دیگه کسی رو مقصر مشکلاتم نمی دونم تا چند ماه پیش انتظار داشتم که دیگران ما رو درک کنند و همش فکر میکردم که در حقم ظلم شده اما احساسی که الان دارم یکی از آرزوهام بوده که هیچ دغدغه فکری نداشته باشم چون هر موقع که یه فکر منفی یا خاطره بد به ذهنم میومد ساعتها و گاهی روزها اعصاب و روان من با اون درگیر بود ولی الان هر فکر منفی که میاد سریع این سوال رو می پرسم که از مرور این افکار و خاطرات چی عادت میشه هیچی پس چرا باید دنبالش کنم اون فکر رو رها میکنم که بره 

      همون طور که استاد عزیز هم اشاره به سریع الجوای بودن خدا کردن من هم فکر میکردم که هر چیزی خواستم همون لحظه نهایت یکی دو ساعت دیگه باید به دستم برسه این یعنی سریع الجواب، من باید باورهام و انتظارم از خدا رو تغییر بدم اون وقت پاداشی عظیم تر از یک گونی پول دریافت خواهم کرد پس تفاوت در افکار قبلی و جدیدمون و استمرار باعث تغییرات بسیار زیادی خواهیم داشت  که در تصوراتمون هم قابل گنجایش نیست باید بدونیم که خدا از خودم به خودم مهربان‌تر است.

      موضوع دیگه ای که هست چرا خداوند در قرآن تاکید بر نشانه های که در طبیعت آفریده مثلا به طلوع و غروب خورشید و رویش درختان اشاره میکنه، چرا از بنده هاش مثلا به افراد خاص تاکید نکرده و نگفته در مورد اون ها فکر کنید؟ چون طبیعت دست نخورده تر می باشد مثلا انسان در بارش باران زندگی حشرات و رشد گیاهان دخالت زیادی ندارد ولی درصد شرک در زندگی همه آدم ها به دلیل وجود شیطان خیلی بالاست و به همین دلیل ما انسان ها برخلاف دیگر آفرینش های خدا نگران آینده هستیم نگران اوضاع اقتصادی خودمون هستیم 

      مشکل بزرگی که ما داریم ما خودمون رو از بندگی خدا جدا کردیم و بیشتر بنده مسئولین مملکت و کشورهای دیگر قرار دادیم ما در قلبمون بنده خدا نمی دونیم من بارها از اطرافیان  شنیدم که افتادیم دست مسئولین بی عرضه و بی لیاقت پس خودمون رو را بنده و برده مسئولین می‌دونیم مانند حیوان یا پرنده ای هستیم کهدر بند قفس اسیر است تا شاید کسی به ما غذا برسونه تا از گرسنگی نمی‌ریم ما از سیستم خدا خارج شدیم ما خودمون رو طرد شده از طرف خدا می دونیم من خودم رو بنده ناخلف خدا می دونستم و همیشه دنبال رضایت دیگران بودیم 

      من باید خدای جدیدی در وجودم ایجاد کنم و دنبال نشانه های خدا در اطرافم و وجود خودم بگردم خودم را فقط بنده ی خدا بدونم و انتظاری از دیگران را به بنده های دیگر به صفر برسانم اون وقت میتونم تغییرات محسوسی در زندگیم مشاهده کنم 

      امروز اتفاقی که برام افتاد من نیاز به خرید محصولی داشتم و اتفاقا در یک سایت چند روزی تخفیف قرار داده اما هزینه خرید اون رو نداشتم اول فکر کردم که از چه کسی قرض بگیرم و گوش دادن به این فایل خیلی به موقع بود من خودم رو بنده دیگران میدونستم الان که فکر می کنم چطور میتونم از خداوندی که قدرتمندتر از هر بنده ای است بگذرم و محتاج بنده خدا باشم

      من باید برگردم به طبیعت خداوند و در این طبیعت رها بشم همه چیز تحت کنترل خداوند است اگر من برگردم من هم تحت کنترل خداوند خواهم بود من خودم رو جدا از خدا می دانستم 

      اما از حالا باید خودم رو فقط بنده خدا بدونم من در سیستم قدرتمند خداوند هستم من به خداوند ایمان دارم 

      شیطان سالهاست که برای انحراف ذهنم داره تلاش می‌کنه اگر من خودم رو به خدا وصل بدونم دیگه کاری ازشیطان بر نمیاد و بعد از اون من لذت و شادی واقعی رو تجربه خواهم کرد 

      همیشه در حال سپاسگزاری بودن یعنی از زندگیمون راضی باشیم در تمام سالهای عمرم فقط به زبان مسلمان بودن چون همه رو مقصر مشکلات می دونستم و از همه متفر بودن، در واقع وضعم از بت پرستهای زملن پیامبران هم بهتره چون اونها اطلاع کافی از خدا نداشتن ونون خدا رو میخوردن و به ستایش بتها مشغول، من هم نون خدا رو با همه اگاهی که از خدا دارم میخورم و در قلبم بنده، بنده های خدا هستم و در ظاهر میگم مسلمانم 

      بعضی از بنده میگن چرا خدا دیگه معجزه نمیفرسته زندگی الانمون همش معجزه هست چون امکانات رفاهیمون هر روز بیشتر میشه همین گوشی که داریم ازش استفاده کنیم خداوند هوش و ذکاوت اون رو به مخترع گوشی داده و اون فرد از نعمت های خداوند برای آسایش ما استفاده کرده

       خداوند نسبت به زمان پیامبران معجزات روزانه زیادی در جهان داره فقط چشم بصیرت میخواد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/06/04 17:32
      مدت عضویت: 545 روز
      امتیاز کاربر: 14910 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 778 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      سال های سال من هم تصورم راجب خدا همین بود که در انسان های دیگه میدیدم و خوب در خانوادم و بزرگ تر ها بالاخره الگوی من بودن و افکارم بر اساس شنیده هام و دیده هام شکل میگرفت،

      سال ها فکر میکردم وقتی میگن خدا همه چیز رو میبینه یعنی از اسمون ها نگاهمون میکنه و منتظر ماست که یک کار بد کنیم گناه کنیم و زود توی نامه ی اعمال ما بنویسه و همیشه با شک و تردید کارامو انجام میدادم تا مدت ها ترس از گناه داشتم،

      مگه خدا مهربان و بخشنده نیست، مگه خدا رحمان و رحیم رو همیشه نمیشنیدم در کتاب ها در شروع هر چیز ،

      این باورم به چه دلیل بود که ترس از گناه داشتم من که می‌خوندم در قران اول هر سوره که خدای بخشنده و مهربان ،

      همیشه احساس میکردم باید بندی خیلی خاصی باشم که خدا صدامو بشنوه منو ببینه و دعای منو مستجاب کنه ،

      اونم نه با حس خوب و افکار خوب و خرف زدن با زبان خودم در ذهنم با خدای خودم ،

      با گریه سر نماز با شکایت از وضغ زندگی با مقصر دونستن بقیه با اوضاع جامه همش غر غر شکایت ناراضی بودن از هر چی داری و موجب حال بد خودم میشدم و حال بد من ربطی به دوست و فامیل و پدر مادر نداشت ،

      خودم بودم که تا ۲۳ در اشتباه در مسیر ذهنم بودم در افکاری غلط گم شده بودم خودم حالم رو بد میکردم چون از دیگران انتظار داشتم حالمو خوب کنن موجب شادی من بشن،

      از دوستم همش انتظار داشتم بیاد با من وقت بگذرونه یا من حرف بزنه و همش نگاهم به بقیه بود،

      پس خدای من چی شد پس تو کی با خدای خودت حرف میزنی و مامانم یک جمله ی به من میگفت که هنوزم یادمه میگفت تو با همه ادم ها حرف میزنی بعد با خدای خودت چرا حرف نمیزنی چرا همش افکار منفی رو دنبال میکردم من در اون زمان همش از بقیه شاکی بودم،

      از خاله از عمه از دایی از دوست از بابا از مامان از خودم حتی از خودم هم حالم بهم میخورد چرا چون بنده ی خودا نبودم نمیدونستم که دارم این راهی که میرم به خدا نیست و اشتباهه اینجا اخرش خوب نیست و شادی نیست ،

      مقصر ناراحتی و خس بد من دیگران بودن و من از اونا شاکی بودم در صورتی که این خودمم که با افکارم حالم رو میسازم،

      چرا اسم من مگه مومن نبود مگه در خانواده ی با ایمانب نبودم من چرا ناامید و تنها میدونستم خودم رو چرا همش حس بد داشتم حتی من مدتی درد رو با افکار و استرس داشتن و برای خودم بوجود اوردم من که سالم بودم چرا درد داشته باشم توی سن کم و بدن قوی که دارم و این رو هم باز تقصیر محیط ببرونی میدونستم،

      با احساس بد با تظاهر به خوب بودن این همه مدت ذر افکار و حس بد و باور و بی ایمانی و بی توکلی به خدای خودم رو هدر دادم،

      چقدررر دور شده بودم خدایا تو کجایی از کجا پیدات کنم میشه دست منم بگیری میشه منم مثل انسان های که کم هستن اما من میبینم که شاد و ارامش دارن باشم میشه با منم حرف بزنی میشه منم مثل اونا به هدف هام برسم،،

      اینا رو با خودم میگفتم و از قدرت ذهنم بی اطلاع بودم که بابا همه چی با خودته خدا درون توست درون ذهنت قلبت روحت چی میگی تو و نا اگاه بودن ،

      وقتی واقعا از  مدت های قبل خواستم که خدای خودم رو و خودم رو بشناسم و از خدا خواستم که به من کمک کنه و من دوست داشتم تغییر کنم واقعا میخواستم تغییر کنم و بتونم انسان متفاوتی باشم دیگه من به خواست خدا با این سایت خوب اشنا شدم و به طور مستمر هستم و فعالیت میکنم، 

      دیگه من عوض شدم حرفام با خودم در تنهایی در جمع در دیدگاهم به انسان ها دیگه کسی مقصر حال من نیست دیگه هیچ چیز نمیتونه حس خوبم رو به خودم و خدای مهربونم عوض کنه در همه لحظات خدارو دارم حس میکنم و باافکاری درست و خوب باهاش حرف میزنم سپاسگزارم و ازش میخوام باز هم طعم های قشنگش رو پیش روم بزاره و از نظر خودم این هدایت من به سایت یک معجزه ست و میتونست رخ نده و من هنوز ادم قبلی باشم ولی با خواست خدا رخ داده و من تغییر کردم و در مسیر درستی قرار گرفتم از خدا میخوام نه از ادم هاش نه بنده هاش خدا رو میپرستم و از خدا انتظار دارم ، از هیچ کس دیگه هیچ انتظاری ندارم و همه رو با حس خوب دوست دارم و از خودم راضی هستم از این انسان جدید و افکاری جدید و هر روزم میخوام بهترین خودم باشم،

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/04/05 10:40
      مدت عضویت: 378 روز
      امتیاز کاربر: 22040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 720 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      من واقعا با گوش دادن به این فایل متوجه شدم که از طرف خداوند برگزیده شدم که آگاهیهای خودم را نسبت به خداوند بیشتر کنم و از یاد خداوند غافل نباشم و آن را درتمام زندگیم به کار بگیرم 

      چقدر قشنگ به این موضوع اشاره کردید که هرکجا درزندگی به مشکلی برخوردیم باور خودمان نسبت به خدا تغییر کرده است و باید با توکل و ایمان به خدا آن باور را تغییر دهیم .و برای این کار باید استمرار همراه با تفکر در نعمتها و استفاده از آنها باشد .

      و چقدر ما از طبیعت و چیزهای اطرافمان که نشانه هایی از یکتا پرستی و توحید است غافل بودیم و آنها را طبیعی می دانستیم در حالی که توجه کردن به اطرافمان چقدر نشانه از خداوند دارد .

      و چقدر به این موضوع خوب اشاره نمودید که نگرانی ما برای آینده چیست ؟ وقتی ما خودمان را از خدا جدا بدانیم و زندگی را وابسته به تصمیم فلاان شخص یا حزبی بدانیم و از اصل که خداوند است جداشویم همیشه نگران هستیم و ما خودمان را بنده ی دیگران میدانیم (مثل گل در گلدان )

      من با این فایل از خداوند شرمسارم که در بعضی از کارها به زبان میگفتم به خداوند ایمان دارم ولی برای انجام دادن آن کار روی بنده حساب میکردم و میگفتم خدا کنه فلانی این کاررا برایم انجام بده . یک چیز در زندگی من اتفاق افتاد که کمتراز معجزه برای من نبود. 

      من درمحل کارم از پست مدیریتی برداشته شدم و خیلی ناراحت بودم به قول یکی از دوستان از سلام علیک همکاران گرفته تا کاهش در مزایا و حقوق من را اذیت میکرد من در آن دوره زمانی خیلی روی کاهش حقوقم حساس شده بودم و ناراحت بودم که دریافتی من کم میشه جالبه براتون بگم من چکی در همان ماه داشتم و چون حقوقم کم شده بود و روی آن زوم کرده بودم( حکم افزایش رتبه من درهمان ماه زده شد )و حسابداری اشتباه کرد و آن را اعمال نکرد ومن خیلی ناراحت شدم و به خدا گفتم خدایا چه حکمتی درکار من است که بین این همه همکار فقط حکم من اعمال نشود با توجه به کم شدن حقوقم و واقعا برای وصول چک  استرس داشتم و با تمام توکلم با خدا راز و نیاز کردم و گفتم خدایا خودت این مشکل من را حل کن باورتان نمیشه وقتی حقوق ها را پرداخت شد ما از تهران حقوق دریافت میکنیم . باورم نشد که خالص حقوقم از ماه قبل بیشتر باشد و وقتی بررسی کردم دیدم تهران مبلغ اضافه کار خیلی زیادی را برای من  اشتباهی پرداخت کرده بودند که مربوط به یکی از مسولان تهران بوده و چون در ماه اسفند بوده در همان سال قابل برگشت نشد در همان سال چک من پاس شد .( و چقدر از خداوند تشکر کردم ) و متوجه شدم خداوند همیشه حواسش به بنده هایش است اگر واقعا از ته دل به خداوند توکل کنیم و از او کمک بخواهیم  هنوز در بهت این کار خدا هستم و ما به التفاوت من با دیون سال قبل در سال 1402 پرداخت شد و الان با افزایش سال 1402 حقوق و.اضافه کارم از دوران مدیریتی بیشتر است و احساس آرامش دارم و بعد از مدتی بااین سایت آشنا شدم من تمام اینها را از خداوند می دانم و باور دارم که از بین بندگان برگزیده شدم برای آگاهی بیشتر . متوجه شدم که خیلی اشتباه میکنم که فکر میکنم که باید پست بالا در محیط کارم را از مدیر و همکارانم بخواهم . من با گوش دادن به این فایل متوجه شدم عزت و ذلت هرکسی با توجه به باورهایی که از خداوند دارد برای او رقم میخورد 

      از استاد عزیز ممنونم که یکبار دیگر بهترین طعم زندگی را برای ما مشخص کرد و چقدر حضور خداوند را که درزندگی من کم رنگ میدیم را برای من پررنگ تر کردند . من از خداوند خواستارم که هرروز به آگاهیهای همه بندگانش بیفزاید و همه با ایمان و توکل درخواستهایشان را از خداوند متعال بخواهندکه سریع الجابه هستند و مصلحت بندگانش را برای برآورده شدن حاجات می دانند . و از این تاریخ روی کار هیچ بنده ای حساب باز نکنم و از کسی توقع نداشته باشم .

      و دارم تمرین میکنم به گفتن این عبارت در طول روز و زندگیم 

      من به خدا ایمان دارم – من به خدا ایمان دارم – من با خدا ایمان دارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/02/18 18:05
      مدت عضویت: 558 روز
      امتیاز کاربر: 59334 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 625 کلمه

      به نام خدای بی نهایت و گستراننده ، خدای عادل و دانا و مهربان 🌹

      درود و احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مسیر 🌸

      خدایا بابت حضور و استمرارم در این دوره ها، و مسیر کسب آگاهی سپاسگزارم 🌹

      از وقتی بطور مستمر وهر روز و تمام تایم های آزادام در سایت و مشغول فایل و دوره ها هستم، هر سوال و تضادی که برام ایجاد شده، بی درنگ پاسخش در یکی از جلسه هایی که گوش کردم داده شده. این جلسه نیز دقیقا همینطور بود. 

      یک تضادی در  ذهن من پیش امده بود که دو قطب مثبت و منفی ذهنم باهم درگیر شده بودن. مثبته مقاومت میکرد و نمیگذاشت منفیه برنده شه، ولی انقدری هم قوی نبودکه منفیه رو ساکت کنه. و این تعارض و کشمکش بین شون ادامه داشت تا اینکه به لطف خدا نوبت و فرصت به گوش دادن به این فایل رسید و من فهمیدم که این چند ساعتی که در تضاد درونی بودم، از مسیر اراده ی خدا دور بودم و با بنده های خدا هم مسیر و هم اراده بودم. 

       یادم آمد که آموخته بودم برای انجام هر کاری و هر موفقیتی باید با اراده ی خدا همسو باشم. و اراده م رو به اختیار دیگران، یا شیطان ندم. 

      باید اجازه بدم هر لحظه، خداوند و اراده ش و تمام نعمتهاش که از رگ گردن به من نزدیک تره، در وجود من جاری باشه. نمیشه در یک وجود هم جای خدا باشه هم شیطان! 

      در هر قلبی یا جای خداست یا شیطان. بستگی داره ما به کدام راه میریم. به کدام یک اجازه تسلط میدیم. با میدان و محور توجه و تمرکزمون اجازه میدیم کدام یک در ما جاری باشن. خداوند یا شیطان. 

      و هرکدام از جلوه هایی در ما جاری میشن. مثلا شیطان برای چند ساعتی از طریق وسوسه ها و حرفهای دلسرد کننده ی دیگران، در من جاری بود و من بهش اجازه داده بودم در من جاری بشه. مسئولیتش تمام و کمال پای خودمه. 

      اما با گوش دادن این فایل، با تغییر حال و هوای قلبم، با گوش جان سپردن به صحبت های استاد، شیطان رو از خودم دور کردم و خداوند از طریق کلام استاد و فرکانس انرژی شون در من جاری شد و من با اراده ی خداوند همسو شدم… اراده ای عادل، منظم و بی خلل، مهربان، و گستراننده…

      من در این چند ساعت گذشته که اندکی فکرم درگیر شده بود و دچار تعارض شده بودم، بنده ی خدا نبودم! بنده ی بندگان خدا بودم. چون انرژی و روحیه م رو به حرفهاشون سپرده بودم  پس راه باز بود تا در من جاری بشن ، بر فکر و عزت نفس من مسلط بشن. در چنین قلبی، خدا کجا باید جاری بشه؟! دیگه جایی برای جاری شدن خدا و نعمتها و اراده ش نمیمونه.

      پس این ظاهر قضیه ست که ما تحت تاتیر حرفی انرژی مون افت میکنه و یا دلسرد میشیم. 

      باطن قضیه بسیار عمیق تر این حرفهاست و ما رچ از همسویی با اراده ی خداوند دور و دورتر میکنه.  

      و من چقدر خوشحالم که این تضاد باعث شد من برای بدست اوردن احساس خوب  مثل همیشه به سایت و حرفهای استاد پناه بیارم، و این آگاهی های ارزشمند رو دریابم و یه تلنگر خیلی قشنگ بخورم که من دارم بنده ی بنده های خدا میشم، من دارم بنده ی شیطان میشم، من دارم از همسویی با اراده ی خداوند دور میشم. من با احساسم جلوی جاری شدن خداوند رو در وجودم گرفته ام. و وجودی که با اراده خدا همسو نباشه، چطور میتونه توقع موفقیت، سربلندی، ثروت، عزت و نعمت باشه؟! 

      این احساس و تضاد بسیار برای من باارزش بود چون یک آلارم خیلی قشنگ و محکم به من داد تا به خودم بیام فکر کنم و دوباره درهای قلبم رو برای جاری شدن اراده ی خدا باز کنم و باهاش همسو بشم. 

      خدایا سپاسگزارم 🌸

      استاد عزیزم سپاسگزارم 🌹

      الهی راهتون روشن همیشه 🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/09/13 07:32
      مدت عضویت: 1364 روز
      امتیاز کاربر: 18332 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 656 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه شانزدهم):

      سلام به همه هم مسیرانم 

      انتظارتان را از دیگران به صفر برسانید:

      من فکر میکنم که این فایل مخصوص به من است. من فرد مهربانی هستم، ولی اگر وقتی به فردی مهربانی کنم و او به من بدی کند؛ ناراحت میشوم، گاهی خشمگین هم شده و از خودم بابت آن مهربانی کردن، عصبانی میشوم. بعد حسرت میخورم که چرا مهربانی نموده ام. آیا به نظر شما من فرد مهربانی هستم؟ 

      الان که این فایل را باهم مشاهده کرده ایم، میتوانیم با اطمینان بگوییم که جواب صحیح « نه » است و من فرد مهربانی نیستم. چون فردمهربان، مهربانی کردن را دوست دارد و بدون قید و شرط؛ یک طرفه مهربانی میکند و از آن مهربانی و محبت ورزیدن لذت میبردم وانتظارمهربانی متقابل از دیگران را ندارد و اهل معامله هم نیست. دقیقا مثل خدواند که حتی به قاتلهای زنجیره ای هم کمک میکند، بدون هیچ قید و شرطی. من اگر فکر میکنم که فرد مهربانی هستم، بایست از مهربانی کردن و محبت به دیگران لذت ببرم، نه اینکه مهربانی کنم در ازای اینکه انتظار داشته باشم که فرد مقابل خیلی باسرعت به من، آن مهربانی و محبت را پس بدهد. این فایل من را به خودم آورد. انگار دریچه ذهن و دیدگاه من راجع با خودم، باز شد و من حقیقت خودم را دیدم. کل زندگی من تحت پوشش انتظار من از دیگران مثل همسر، پدر و مادر، مادر شوهر، خواهر شوهر و غیره است. الان میبینم و درک میکنم که به جای تمرکز روی افکار و باورهای خودم، تمرکزم روی انتظار رفتارها و برخوردهای خاصی از دیگران بوده است مثلا دوست داشتم که همسرم مهربانتر با من حرف بزند، پدرم من را بهتر درک کند و یا اینکه رییسم من  را برای پستهای بالاتر در نظر بگیرد و غیره. من هیچوقت تا امروز صد در صد انتظارم را ازدیگران به صفر نرسانده ام، بنابراین اذیت شده ام و آزار دیده ام. من با افکارم و باورهایم زندگی ام را خلق نکرده ام، بنابراین الان میخواهم به خودم بیایم. میخواهم به جای تفکر و اندیشیدن راجع به انتظارات من از دیگران، به خداوند بیندیشم. من که آیات خداوند را دردسترس دارم و هدایت او را هم به همراه دین دارم، پس چرا و به چه دلیل وقت، انرژی و عمرم را به تفکر راجع به انتظاراتم از دیگران و گله از آنها سپری کنم؟!؟

      من میتوانم با نگاه به طبیعت، قدرت خداوند را درک کنم. کار بسیار آسانی است چون قدرت خدواند در اطراف من بسیار زیاد و چشمگیر است که شامل: داشتن سلامتی من و همسر و پسرم، داشتن پارک با فضای سبز با درختان زیاد، شنیدن آواز خواندن پرندگان، داشتن آفتاب در زمستان برای گرم کردن ما انسانها و غیره؛ همه و همه قدرت خدواند مهربان است. من دوست دارم از امروز روی قدرت خودم که از خداوند به من داده شده است، تمرکز کنم. این هفته برای مصاحبه یک شغل عازم بودم. تمام سعی ام را کردم که تنها روی قدرت خودم که از خدواند دارم، تمرکز کنم. تمام سعی ام را کردم که تنها از خداوند بخواهم که به من قدرت بدهد تا بتوانم مصاحبه شغلی ام را به خوبی پشت سر بگذارم. تمام سعی ام را کردم که از خدواند انتظار خوشبختی داشته باشم. دوست دارم از خدواند انتظار قبولی درمصاحبه شغلی ام  را داشته باشم. دوست دارم از خدواند انتظار شاغل شدن در  این محیط دولتی را داشته باشم.

      تمام سعی ام را کردم که خودم را در طبیعت خدواند، رها کنم و باشم. آزاد باشم و از انتظار افراد و انسان‌های دیگر، خودم را رها کنم. وقتی خدواند همه چیز راخودش کنترل میکند و بالاترین قدرت است، چرا من به نیرو و قدرت انسان‌های دیگر بیندیشم؟!؟

      من دوست دارم که تلاش و تمرین کنم و از خداوند کمک بخواهم و قدرت را از انسانها ی دیگر گرفته و تمامی قدرت را از خدواند بگیرم. دوست دارم تنها به خدا تکیه کنم و از تنها از او یاری و کمک بطلبم.

      روز یکشنبه ۱۳ ماه آذر سال ۱۴۰۱ هجری شمسی مطابق  ۴ ماه دسامبر سال ۲۰۲۲ میلادی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zahrakasaeipour@gmail.com
      1401/06/09 09:17
      مدت عضویت: 802 روز
      امتیاز کاربر: 658 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 393 کلمه

      سلام و درود بر همه همسفران عزیز و سلام و درود بر استاد عزیز 

      بسیار سپاسگزارم از این فایل ارزشمند،  چقدر در خودم تامل کردم در رفتارهام و مقایسه کردم با افکارم من که میگم خداوند را باور دارم و اون رو روزی رسان می دانم چقدر فکرم و رفتارم متفاوته چقدر فاصله داره در محیط کاری خودم شاهد مثالی میارم از تفاوت  فکر و رفتارمان اینکه همکاران رفتارشان را با یکدیگر بر اساس پست و موقعیت همدیگر تنظیم می کنند من مدتی پست مدیریتی داشتم که الان از اون فاصله گرفتم دقیقا می بینم که نحوه سلام و صبح بخیر ها تغییر کرده در صورتی که ما سالهاست که همکاریم حالا این رو شبیه میکنم به اینکه ما اونقدر خدا رو لوکس و بزرگ و دور از دسترس میدونیم که احساس میکنیم بهتره باهاش کاری نداشته باشیم چون قدرت رو در دست خداوند نمی بینیم ، اگر فکر میکردیم خدآوند خالق و صحنه گردان اصلی است بدون شک نحوه سلام علیک مون فرق میکرد.

      حالا چرا خداوند اینقدر دور از دسترس شد شاید به این دلیل که چارچوبهای و آداب و اصول بر  ااون ارتباطات اثر گذاشت به جای ساده سازی ارتباط و همیشگی کردنش بر شیوه ها تمرکز کردیم به جای غرق شدن در دریای محبتش و کیف کردن از بزرگی خداوند بیشتر ترس از ابهتش دامنگیرمون شد. و یواش یواش عاشقی کردن با خدا یادمون رفت. 

      من که به لطف خدا محبت داشتن فرزند را تجربه کردم می بینم که لحظه ای نمی تونم بدون عشقش سپری کنم همه چیز زندگیم بعد از فرزندانم تغییر کرده نوع غذام با ذایقه اونها هماهنگ میشه تفریحاتمون با روش اونهاست ، هزینه کریمان بر اساس نیازهای اونهاست من کیف میکنم فرزندم بگه اینو بپز اینو میخوام مخصوصا که وقتی بتونم خواسته اشو تامین کنم چقدر کیف میکنم همیشه هم فکر میکنم کاش دستم بازتر بود کاش وقتم بیشتر بود و…. حالا محبت لایزال خداوندی نسبت به آفریده هاش چقدر فراگیر ، بی بدیل و عمیقا و چقدر باید برگردیم به دامن پر محبتش و بترسیم از ساختن بت های دست ساز و دروغین.

      خداروشکر که خداوند سیستم جسمی همه رو یکسان آفریده وگرنه احساس میکردیم که کسانی که دو تا قلب دارند دو تا مغز دارند چقدر با ما متفاوت و حتما خداوند اونها رو بیشتر دوست داره

      استاد عزیز از این یاداوری های ساده و عمیق بی نهایت سپاسگزارم. 

      خداوند مهربانم از این سیستم عظیم بی نهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم