0

زندگی با طعم خدا (جلسه هفدهم)

اندازه متن

به نام خدای مهربان

سلام دوستان و همراهان عزیز

به لطف خدا جلسه هفدهم از دوره فوق العاده ( زندگی با طعم خدا ) را شروع می کنیم


دیدگاه راحیل عزیز در بخش نظرات

سلام استاد خوبم
این روزها حال عجیب تراز همیشه دارم وجودم لبریز از شادی ست که به زبان نمی توانم بیاورم
گاه خوشحالم گاه غرق سکوت میشوم وگاه غرق در باورهایی که به قدرت رسیدن میشوم

درست دقیقا امروز یکساله که باشما و برنامه ی شما آشنا شدم میشه گفت تولد یک سالگی منه ☺️?
چی بودم چی شدم، غیر قابل مقایسه س، زندگیم شرایطم احساساتم
ناامیدی هایم نشدنهایی که جزو محالات بود
چه همه چیز سخت و غیر ممکن بود تا قبل از اینکه شما رو خدا برایم فرستاد

هرگز یادم نمیره توی پارک نشسته بودم و مستاصل که پیام دوستی منو عضو گروه شما کرد
به خیالم اینم یه گروه مثل گروههای دیگه که فقط حرف برای گفتن دارند
اما حرف شما کجا حرف آنها کجا
درست اولین پیامم این بود استاد به سختی تونستم خونه ای رو اجاره کنم هزینه ی اجاره مجال شرکت در دوره به من نمیدهد اون لحظه که مینوشتم فقط گریه میکردم
اما چیزی نگذشت که با کمک خدا توی دوره اومدم
دوره شد همه ی زندگی من شادی به زندگیم برگشت
خنده به لب هام نشست فراوانی برایم جاری شد
خداااایااااا با من چه کردی که چنین مبهوتم
چندی نگذشت که خوشی از پس خوشی رونمایی کرد
خبری که همه را به هیجان اورد
وشما شدید دلیل تمام اتفاقهای خوب زندگیم
چه روزها وچه ماهها وچه سال نکویی بود
تا یکماه پیش همه چیز خوب وعالی بود تا اینکه مهلتم برای خالی کردنه خونه سر اومد
بارها فایل سپاسگزاریت را گوش میدادم نمیگویم؛ همه را گوش دادم آنقدر با فایل شکر داشته ها غرق شدم تا بشه ملکه ی ذهنم
دیگه با پولی که داشتم محال بود توی همون منطقه خونه ای حتی برای اجاره تهیه کنم ?چه برسد به خرید خونه
چک خرید خونه رو نوشته بودم اما مرتب میگفتم پس خدا کجاس منکه خوب انجام دادمو نشد
خونه حتی توی شهرکهای اطراف شهرم برام یه رویا بود چه برسه به منطقه ی خوبش ازیه طرف ناامیدی ازیه طرف ترس هردو تهی میکرد حال قشنگمو
کم کم زنگ آخر به صدا در اومد
حسابی خالی از همه چیز شده بودم راهیه سفر شدمو همه چیز رو گذاشتمو رفتم وبه خدا گفتم خدایا این گوی و میدان کار کار خودته من دیگه بریدم
دیگه کاری ازم بر نمی اومد
فکرم به جایی قد نمیداد
به آسایش که رسیدم رها کردم همه آنچه که مرا آزار میدادوبا اطمینان عجیبی سپردم به همون کاردان قوی
از سفر که برگشتم پیشنهاد خرید خونه اونم توی ناباوری محقق شد
طولی نکشید که تا شب قولنامه ی خونه رو به نامم نوشتن
من این همه خوشبختی
???منی که تا پارسال التماس کم کردن کرایه داشتم امسال خونه ای رو توی بهترین جای شهر خریدم
اینها کار من نیست کار همانیست که مرا به آرامش رساند
آری روزها شکر میگفتم بارها فایل هارا گوش میدادمو زندگیم را با حضور خدا طعم دارش میکردم
استاااااد جان سند خونه حتی قطعی به نامم خورد. زیباترین امضاها پاش ثبت شد امضای سفید خدایی که حضورش هر روز زیباتر میشود
هر روز معجزه از پس معجزه ای میرسد
حتی انقد عالی پیش رفت که مبلغ های معین شده زودتر از چکها پرداخت شد
جاااانم چه خدایی دارم
استاد جان سپاسگزارم از همه ی محبتی که درحق تک تکمون کردید
یکی حال تناسبش خوبه یکی حال دلش خوبه ویکی مثل من همه چیز زندگیش خوبه
نمیدونم چه جوری وبا چه زبانی سپاس از بودنتون داشته باشم
فقط میگویم حضور شما اتفاقی نیست ممنونم ممنونم

 

دیدگاه فریبا عزیز در بخش نظرات

سلام
تمام تلاش ما انسانها برای رسیدن به احساس خوب
یک حس بهتر چیزی که همیشه دنبالشیم
از سرکار رفتن خرید خانه خرید ماشین
خوب باید از خودمون سوال کنیم چرا؟؟ چرا همه انسانها همیشه دنبال یک حس بهترن؟
چیزی که تو وجود همه مشترک 
و در لحظه رسیدن به اون احساس خوبه ارامش داریم
حالا ممکن موقتی باشه یا دائمی ولی تمام تلاشها برای رسیدن به اون حس هست حالا کاری به درست و غلطش ندارم
گمشده همه ما ادما احساس خوب
همون لحظه که قطعه فابریک خودمون تو ذهنمون نصب میشه و به آرامش میرسیم
حق انتخاب باعث شده از اصل خودمون دور بشیم و با امکانات بیرون از خودمون هی سعی در رسیدن به اون حس داریم
هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من از کامنت شما تو جلسه ۱۵ خیلی چیزارو درک کردم
حدود ۶ صفحه توی دفترم تک تک جملاتتونو نوشتم و روشون کار کردم و هی گفتم این یعنی چی؟
خدای دیگران یعنی برای کسب نوازش والدین یک سری اعمال دینیو انجامشون دادم و منبع قدرت و خدای من شدند والدینم و هی این منبع قدرت با ورودم به جامعه ،ادمها و جایگاههای مختلف شدن و بردگی های زیادی رو تجربه کردم و نتیجه اش احساس بد شده و عامل غذا خوردن بدون گرسنگی تلاشم برای رسیدن به آرامش بوده در صورتی که مشکل از جای دیگری
و شما چقدر عالی گفتید پیامبرا هم خدای بزرگتراشونو قبول نکردن، و من دیدم چقدر بت برای پرستیدن دارم
یک بتکده بزرگ و مشرکم و کافرم
و باید یکی یکی بشکنمشون
چیزی که الان به هرکسی بگید بت چی همه یاد تاریخ و گذشتگان میفتن، بس باید پرسید این یکتاپرستی تو چرا ثروت بهت نداده؟ چرا سلامتی نداده؟ چرا آرامش نداری؟
استاد من فهمیدم باید روح خدارو لمس کنم و به خواسته هام مشتاق باشم نه محتاج….الله الصمد..خداوند بی نیاز است

ما در هر لحظه از زندگیمون میتونیم از وجود خداوند در زندگیمون بهره ببریم، ماهر لحظه داریم هدایت میشیم
من اینو باور کردم فقط باید روش کارکنم تا وسیع تر بشه
من خودم را با خداوند پیوسته و متحد میبینم
من جز این سیستم هدفمندم
خدا هر لحظه داره منو هدایت میکنه
خدایا هدایتم کن و سوالای ذهنمو دونه دونه جواب بده
ممنون از شما از درک عالیتون و تصویرسازی قابل لمستون


دستور کار اجرای جلسه هفدهم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات این جلسه

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل این جلسه (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به این جلسه در قسمت نظرات

(مشتاق خواندن نظرات ارزشمند شما هستم)

 

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.24 from 34 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12925
برچسب ها:
52 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریبا فروغی
      1402/06/05 17:44
      مدت عضویت: 552 روز
      امتیاز کاربر: 15040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 355 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      من همیشه فکر میکردم که خدا انسان هایی که به اون توکل دارن رو بیشتر دوست داره ولی انسان ها ایا واقعا توکل واقعی دارند،

      چرا هر مشکل یا دغدغه ی خودشون رو به خدا ربط میدن و من با اگاهی و کسب دانش در این سایت راجب خدا فهمیدم که خدای واقعی کیست،

      خدای من به گذشته و اینده ی کسی کار ندارد و بر اساس احساس من در لحظه ی حال اتفاق ها و طعم هایی رو که من بهشون توجه میکنم برای من میفرسته ،

      در واقع چیز ها و طعم های که خودمون بهش توجه کنیم و سفارش بدیم با افکارمون بهمون میده،

      و خدا برای هیچ کس رنج و سختی و مشکلات قرار نداده فرق بین انسان و طبیعت هم این است ک طبیعت در ارامش و ایمان و ماهیت اصلی خودش رشد میکند نگران نبست،

      سختی نمیکشه ایمان داره که رشد و گسترشش بدست خداست مثل پرنده ها که نگران زندگیشون گذشته با ایندشون نیستن و در ارامش وتوکل واقعی با ماهیت خودشون زنذگی میکنند و از این باید دید و اگاه شد ایمان در ماهیت و در زندگیمون داشته باشیم ،

      در بیان و کلمات درسته کلام قدرت دارد اما مهم تر از کلام هم هست و اون عملکرد انساس در ایمان و شناخت خداست ،

      وقتی من نعمت زیبا ی سلامتی رو از خدا میدونم پس نباید با توجه به مریضی ها و گله وشکایت از درد و مریضی ،بیماری ها رو به خودم جذب کنم ،

      در این صورت من بنده ی شیطانم نه خدا که توجه به بیماری ها میکنم ،

      در صورتی که میدونم سلامتی جز طعم های خوب خداست پس باید انتخاب کنیم که بنده ی خدای واقعی جهان هستی و طبیعت زیبا باشم ،

      خدای قدرتمند و مهربانی که همسو بودن با اون زندگی  لذت بخش تر و راحتره ،

      و من تمام داشته هام و نعمت های خوبم رو که دارم از خدا میدونم و همه چیز با احساس خوب است که رنگ و روی زیبایی به خودش میگیرد من هم انتخاب میکنم که بنده ی خدا باشم و با زیبایی ها و خوبی ها زندگی رو بزای خودم لذت بخش کنم ،و هر روز بهترین خودم باشم،

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/04/06 10:05
      مدت عضویت: 386 روز
      امتیاز کاربر: 23930 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 514 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      از شما ممنونم که یک فایل بسیار زیبا را گذاشتید تا من دوباره وجود خداوند را پررنگ تر در زندگیم حس کنم ، همیشه شنیده بود که انسان کارهاش به اختیار است نه به جبر ولی در اینجا به یقین رسیدم که خودم هر اتفاقی در زندگیم رخ میده و حالم را بد میکنه جذب کردم و ممنون از یادآوری شما 

      و استاد چقدر مثال وجود خداوند مثل منبع نور یعنی خورشید مقایسه کردید که بدون منت و هزینه و همیشه در دسترس داریم و از آن غافلیم و همچنین ما انسانها هم مثل گیاهان و جانوران در مدار رشد هستیم و خداوند ما بندگانش را فراموش نکرده این ما هستیم که وجود خداوند را در زندگی‌های خودمان کم رنگ می بینیم 

      ما باید باورهایمان را نسبت به خداوند متعال و مهربان تغییر بدهیم خداوند تمام نعمت‌ها را برای تمام مخلوقات به یک اندازه قرار داده هر بنده ای که بیشتر به منبع نور یعنی خداوند بیشتر توجه کنه و از او نعمت‌ها را بخواهد بیشتر به او داده می‌شود با این حالیکه ما زیاد از خداوند در خواست نکردیم خداوند نعمت سلامتی ، ثروت ، کسب و کار ،روابط عالی ، فرزند داشتن ، بدون هیچ نقصی در هنگام تولد وخیلی چیزها دیگر را بما داده و چقدر ما ناسپاس بودیم و راضی نبودیم و بیشتر خواستیم و خواسته هایی داشتیم که شرایط آن فراهم نبود و از خداوند گله مند که چرا حاجات ما برآورده نمیشه میگه من چیکار کردم که به من ظلم شده ، وای خدایا از همین لحظه از تو شرمسارم و توبه می کنم و از تو درخواست دارم که در تمام لحظه لحظه زندگی دست بنده هات را بگیری و آنها را به سمت صراط مستقیم هدایت نمایی 

      از شما استاد عزیز ممنون که  طعم وجود خداوند را در زندگی من با گوش دادن به این فایلها بیشتر میکنی و احساس بسیار خوب و عالی دارم که هر اتفاقی در زندگی من افتاده خودم مسئول آن بودم و اطمینان دارم این فراز و نشیب ها در زندگی برای ارتباط بیشتر با خداوند است که در هر مسئله ای به خودمان غره نشویم که خودم کردم به قولی بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد در اینجا یاد حرف مادربزرگ خدابیامرز افتادم که همیشه این شعر را میخواندد 

      ای بنده توسخت بی وفائی 

      یک لحظه به سوی من نیایی 

      آندم که سرت دم درد 

      نالان شوی سوی من آیی 

      وقتی سرت دهم شفائی 

      یاغی شوی دگر نیایی 

      انشاالله که با گوش دادن به این فایلهای خوب خداوند را ناظر بر کردار و اعمال خود بدانیم و تمام درخواست‌ها را از خود خدا بخواهیم که بدون منت و هزینه و قادر به هر کاری است و هیچ دستی بالاتر از دست خداوند نیست و من تا الان که ۴۷ سال دارم در اطرافم دیدم افرادی که خیلی فکر می‌کردند بهتر از دیگران فکر می کنند و عمل می‌کنند و ادعا داشتند والان از آنها به غیر شرمندگی و حلالیت طلبیدن از دیگران  برای خود و خانواده شان چیزی عایدشان نشد و به قولی گفتنی زمین گرد است 

      هر چی کنی به خود کنی 

      گر چه نیک و بد کنی 

      بازم ممنون از شما استاد عزیز 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/02/02 22:12
      مدت عضویت: 437 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 354 کلمه

      سلام لاله جانم 

      مهربان

      چقدر خوشحالم که باز برام نوشتی 

      از لطفت نسبت به من‌بی نهایت سپاسگذارم 

      من با طبیعت به جنون میرسم 

      و همین هفته پیش که در سفر بودیم ،جهان هستی چنان پکیجی برای من آماده کرده بود که نمیتونم توصیف کنم 

      به منطقه ای رفتیم که بی نهایت سبز بود

      یعنی به سختی میتونستی یک جای مثلا یک متری رو پیدا کنی که سبز نباشه 

      تا حالا همچین سبزی ای ندیده بودم 

      و این به خاطر عشق من به طبیعت هست 

      توی این سفر بارها گریه ام گرفت از پکیجی که خدا برام آماده کرده بود برای هدیه تولدم 

      هر بار نفسم گرفت از دیدن این حجم از زیبایی و سر سبزی 

      به خدا گفتم “واقعا به خودت تبارک الله بگو که چی خلق کردی” 

      به همسرم میگفتم این یه تیکه که ما توش هستیم یه کف دست از کل این کره خاکی هست ، ولی ببین چقدر زیبایی و ثروت فقط توی این یه تیکه ست 

      اسمش رو بهت میگم که اگر رفتید قبلا بیشتر تایید کنی گفته من رو 

      و اگر هم نرفتید پیشنهاد میکنم در همین بهار حتما اگر تونستید برید 

      البته شاید استاد هم دوست داشته باشه در گوگل مپ سرچ کنه ببینه چطور جاییه 

      Paso Robles, CA 93446

      .این جای دومی 👇که گذاشتم فقط برای اینه که عکسهایی که توی گوگل مپ‌هست دقیقا به همون زیبایی اون منطقه ست و همچنین مایل ها اطراف این منطقه ست به همین زیبایی 

      Daou winery Paso Robles

      .

      داستان گنجشگ حیاطتتون رو با قلبم باور میکنم 

      توی حیاط ما هم‌ گنجشک زیاد میاد 

      هر روز جیک جیکشون رو زیر نظر دارم 

      میبینم میان رو به روی من میشینن پشت پنجره

      و به خودم میگم این برای من فرستاده شده 

      .تمرینی که استاد توی دوره زندگی با طعم خدا یاد دادن 

      که هر چی رو دوست داریم داشته باشیم با دیدنش به خدا بگیم این طعم رو دوست داریم 

      و من در این سفر بی نهایت به خدا گفتم طعم زندگی در این منطقه رو دوست دارم خدایا شکرت 

      چنان آرامشی به من داد اون منطقه که من مطمئنم در ادامه درسهایی که در این سایت گرفتم ،بود 

      پاداشی که از این آموزش ها میگیریم گم نخواهد شد 

      و سریعا از طرف خدا پاسخ داده خواهد شد

      لاله جانم ،بازم بی نهایت از عشقی که در این سایت جاری میکنی سپلسگذارم 

      موفق باشی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/11 06:07
      مدت عضویت: 437 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 720 کلمه

      سلام استاد عطار عزيز

      من هم بسيار با طبيعت ارتباط ميگيرم مخصوصا از درختان تنومند

      اين ارتباطي كه شما ازش گفتي و اين چيزي كه من و ميليون ها آدم ديگه داريم تجربه ميكنيم، حتما يك واقعيتي در جهان رو ميخواد به ما بگه

      من هر زمان كه درخت هاي خيلي خيلي تنومند رو ميبينم كه درباره شون ميگن اين درختها صدها سال عمر دارن من با خودم ميگم آيا اين درختا بي دليل فقط به عنوان اينكه درختي هستن در جهان اينهمه عمر كردن يا كارشون خيلي وسيع تر و بزرگتر از اين هست 

      من هميشه با اين درختها حرف ميزنم و هميشه زيرشون آرزوهامو ميگم نميدونم چرا حس ميكنم ميشنون ولي ميدونم اونا من رو نامحرم ميدونن و جواب نميدن به من

      نه كه فقط من رو نامحرم بدونن تمام انسانها رو نامحرم ميدونن و حرف نميزنن

      جمله ی ذرّات عالم در نهــان / با تو می گویند روزان و شبــان

      ما سمیعیم و بصیریم و هشیم / با شمـــا نامحـرمان ما ناخوشیـم

      جهان و تك تك ذراتش بي هدف خلق نشده …خداوند به هزاران دليل يك كار رو  انجام ميده ولي انسان هزاران كار ميكنه فقط به يك دليل

      انسان دروغ ميگه ، حق بقيه رو ميخوره ، قسم دروغ ميخوره و هزاران كلك ديگه تا فقط يه روزي براي خودش فراهم كنه 

      اونم فك ميكنه خودش روزيش رو فراهم كرده

      ولي خدا ، مثلا يك خاك رو آفريده ، نميشه بشماريم چقدر كار با همين خاك انجام ميشه

      وقتي به اين چيزا فكر ميكنم به اين نتيجه ميرسم كه شناخت اين جهان خودش مثل صد تا دانشگاهه

      چقدر وقتم رو تلف كردم توي دانشگاهها 

      اگر از همون ابتدا نميرفتم دنبال دانشگاه و فقط توي دانشگاه جهان هستي تحصيل ميكردم ، خدا ميدونه الان چه رتبه اي از انسانيت داشتم 

      در دانشگاه جهان كه هزاران رشته انسان شناسي و زندگي كردن وجود داره تا ابد همه آدم ها ميتونن يك رشته جديد بخونن بدون اينكه تكراري باشه رشته شون

      اينهمه انسان تلاش كرده و خونده درباره اينكه چطور پيش بيني كنه تغييرات هوا رو 

      ولي باز ميبينيم كه چقدر اخبار هاي هواشناسي درست از آب در نميان

      اين دليلش چيه ؟

      دليلش اينه كه هزاران رشته هم اگر فقط در بخش هواشناسي خونده بشه باز هم نميتونن دقيقا پيش بيني كنن مثلا بارش باران رو در يك منطقه …

      هزاران ابر و باد و گرما و سرما در كارن تا اين هواشناسي در هر نقطه تغيير كنه 

      در دانشگاه معرفت شناسي طبيعت ميتونيم ياد بگيريم چطور اين همه درخت و جنگل در زمستان بي شكايت لباس از تن درميارن و سرما رو تحمل ميكنن و در بهار صدها برابر بهار قبل بهشون سر سبزي داده ميشه 

      مولانا ميگه :

      ایاک نعبد است زمستان دعای باغ

      در نوبهار گوید ایاک نستعین

      معنيش اين ميشه كه در زمستان كه دانه ها در خاك فرو ميرن و خيلي از دانه ها رو ما در زمستان ميكاريم كه بهار سبز شوند مولانا تشبيه كرده اين در خاك خوابيدن دانه را به اياك نعبد 

      تنها تو را مى‏ پرستیم و تنها از تو یارى مى‏جوییم

      و خداوند هم در بهار چقدر زيبا پاسخ اياك نستعين و  اين ايمان و بندگي آنها را ميدهد 

      همچنين ميشه توي هواي ابري ديد چطور خورشيد ناراحت نميشه از اينكه اينهمه ابر جلوشو گرفتن و فقط دنبال روزنه ست كه خودشو به جهانيان ثابت كنه و كارت حضور در جهان بزنه 

      صبح قبل از طلوع خورشيد گنجشك ها دارن نويد يك تولد جديد رو به دنيا ميدن 

      من هر روز با خودم بخش هايي از زبان طبيعت رو ترجمه ميكنم

      ما سه تا درخت توي حياطمون داريم 

      اين زمستون خودمون شاخه هاي بلند اونها رو كوتاه كرديم 

      الان كه بهار شده به طرز معجزه آسايي من ميبينم شاخه هاي قديمي تر از يه جاهايي سبز شدن كه قبلا فقط از درون سبز و زنده بودن ولي الان داره روي همون شاخه هاي پر قدرت قديمي برگ و شاخه هاي جديد تر درمياد

      نفسم قطع ميشه وقتي درختهاي حياط رو ميبينم كه چطور دارن در برابر هرس شاخه هاشون پاسخ مثبت ميدن

      به خودم ميگم فهيمه اگر با ديدن اين صحنه ها نفست قطع نميشه يعني هنوز به بزرگي خدا پي نبردي 

      يعني هنوز خدا تو نشناختي

      يعني هنوز عمق عظمت اين خدا رو درك نكردي

      اينجا درختهاي تنومند زيادي رو ميبينم كه از پايين ترين قسمتي كه به خاك وصل بودن ، قطع شدن و فقط يك تنه قطور شايد نيم متري ازشون مونده …بعد ميبينم از همون تنه ها درخت باز جوانه زده و به خودم ميگم هيچ چيزي نميتونه جلوي پيشرفت رو در اين جهان بگيره 

      .

      استاد ممنونم ازتون به خاطر اين فايل عالي

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/09/24 14:47
      مدت عضویت: 1371 روز
      امتیاز کاربر: 18502 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 523 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه هفدهم):

      سلام به همه هم مسیرانم

      « من لاله، هدفم بهتر زندگی کردن است. »

      حق انتخاب داشتن ویژگی بی نظیری است که خدواند به آنسان داده است. این نشان دهنده فقط عدل خدواند نیست، بلکه « فضل خدواند » شامل ما انسانها شده است که لطف کرده است ‌و به ما اجازه داده است که زندگی را که دوست داریم را انتخاب کنیم و هرکدام منحصر به فرد، زندگی کنیم.

      متاسفانه من به عنوان انسان تا قبل از داشتن آگاهی‌هایی در این زمینه، خیلی انتخابهای خوبی در زمینه های مختلفی نداشتم: به عنوان مثال، الان که تفکر میکنم ‌و میاندیشم؛ میبینم که در ۷ سال گذشته که از دانشگاه  فارغ التحصیل شده ام در مکانها و شغلهایی سر کاررفته ام که فقط و فقط و فقط انتخاب خودم بود، ولی محیطهای سالمی نبود. این را اعتراف میکنم و این اعتراف را هم دوست دارم که دلیل عدم پیشرفت من با مدرک به این مهمی که من برایش ۵ سال زحمت کشیدم و تلاش کردم به دستش بیاورم، تنها « انتخاب نادرست من » در انتخاب یک شغل، و آنهم یکی بعد از دیگری بود.

      الان به خودم آمدم و حدود ۷ هفته ای که از شغل اخیرم به خاطر محیط نامناسب آن بیرون آمده ام، دنبال شغلی هستم که درآمد آن، محیط کارم و حتی زمان و مسافت آن نسبت به خانه ام، تنها انتخاب خودم باشد و با معیارهایم « همخوانی » داشته باشد. نوع شغلم هم بایست دقیقا آن زمینه ای باشد که من عاشقش هستم.

      آلان عجله ندارم و دوست دارم که « زندگی خدایی » داشته باشم، نه زندگی شیطانی. آنقدر به دنبال شغل انتخابی خود میگردم و ادامه میدهم تا پیدایش کنم. من چون خودم را لایق نمیدیدم که شغل و جایگاه بهتری داشته باشم، پس شغل مناسب با درآمد کافی در محیطی سالم با روابطی مناسب را پیدا نمیکردم و همه آنها در مسافتهایی دور از خانه ام برایم پیدا میشدند و یا مثلا یک جور کلاهبرداری به حساب میامدند.

      این را گفتم که بگویم که از سال گذشته بعد از تغییر من در دو شغل مختلف اخیر، همه چیز کاملا متفاوت شد. جهش درآمد، جهش روابط و محیط سالم، جهش مسافت و مکان شغلم از خانه ام، خود شغل و وظایف من در ان شغل؛ همه و همه متفاوت شدند؛ چون خدواند دارا بعد از « انتخاب متفاوت من » ، آنها را در اختیارم گذاشت.

      انگار من الان فهمیدم که به جای لباس تیره پوشیدن، لباس رنگ روشن بپوشم تا شغل مورد نظرم را از خدواند که خورشید زندگی من است، جذب کنم. هم خدواند با نورش، زندگیم را روشن میکند و هم اینکه گرمای زیاد ان، دیگر اذیتم نمیکند،  چون من لباس تیره ای در برابرخورشید در بر ندارم و نپوشیده ام. من زمانی شغل مورد نظرم را پیدا میکنم که بتوانم باورهای خودم  را کاملا تغییر دهم. «خدواند است که کنترل همه چیز در دست اوست. »

      کنترل را کنار بگذاریم و فقط تماشا کنیم و توکلمان به خدواند باشد، مطمین باشیم زندگی بهتری را تجربه خواهیم کرد.« به هر چیزی درزندگی فکر میکنیم، همان در زندگی ما رخ می‌دهد. »

      روز پنجشنبه ۲۴ ماه آذر سال ۱۴۰۱ هجری شمسی مطابق ۱۵ ماه دسامبر سال ۲۰۲۲ میلادی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1399/10/27 18:07
      مدت عضویت: 1542 روز
      امتیاز کاربر: 9088 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 710 کلمه

      با سلام .روز 86 ام تکرار :
      من وقتی داشتم فایل رو میدیدم یک مثالی به فکرم اومد. دوتا بچه رو در نظر گرفتم که به یکی شون میگن پدر تو خیلی پولدار و ثروتمند و قدرتمنده اما کنارت نیست .هر خواسته ای داشته باشی بهت میده ..حالا بچه میپرسه پدرم کجاست ؟ میگن انقدر قدرتمنده همه جا حضور داره ولی در عین حال هم نمیدونیم کجاست بیا به این آدرس نامه بفرست و تا میتونی عجز و ناله و التماس کن تا اگر صلاح دید خواسته ی تو رو بده .میگن پدرت خیلی مهربونه ولی از تو دوره و…..
      اما یک بچه ی دیگر پدرش در زندگیش حضور داره و اون میتونه خواسته هاش رو بی واسطه به پدرش بگه و مستقیم ازش درخواست کنه .در ارتباط آنها هیچ واسطه ای وجود نداره ..
      اعتماد به نفس ، آرامش و شادی این دوتا بچه رو باهم مقایسه که کردم دیدم از زمین تا آسمان فرق دارن .. حتی محبت آنها نسبت به پدراشون هم خیلی متفاوته ..
      آموزش های من هم درست شبیه بچه ی اول بوده .. که خدا قدرتمند و بسیار توانا معرفی شده بود به من اما من مثالی از قدرت خدا در بعضی از جنبه های زندگیم نداشتم و هرچی هم که تلاش میکردم ننتیجه ای نمیگرفتم ..
      خدای من طبق گفته ی دیگران قدرتمند بود اما نزدیک کم نبود .. باید بگم درستش اینه که به من تلقین کرده بودند که نزدیکم نیست و خدای من صرفا با دین من سروکار داشت و هیچ وقت پول سلامتی یا شادی در ذهن من ارتباطی به خدا نداشتند.
      همیشه میگفتن اگر به صلاحت باشه بهت میده و همیشه برایم سوال بود چرا چیزهای خوب نباید به صلاح من باشه؟؟ هروقت هم این سوال میپرسیدم میگفتن اگر به زور از خدا چیزی بخوای بهت میده ولی سختی میکشی یا بدبخت میشی یا اون دنیا کمتر بهره مند میشی ..و من از خودم همیشه میپرسیدم آخه چرا خدایی که انقدر میگن از مادر هم مهربونتره یه چیزی ازش بخوای انقدر عصبی میشه و میزنه دنیا آخرتت رو داغون میکنه؟؟؟؟؟؟ هیچ وقت جرئت نکردم از کسی بپرسم ولی همیشه برام سوال بود .. اگر مهربونه چرا نمیده ؟ اگر نمیخواد بده چرا میگه من مهربونم بخشنده ام فلانم ؟؟؟؟؟؟
      تا اینکه من فهمیدم خدا تمام صفات خوبی که میگفتند داره رو داره خیلی بیشتر از چیزهایی هم که تعریف میکنن خوبی داره …..اما خدا یک سری از صفات رو نداشت یعنی مثلا خدای من اگر ازش درخواست کنی نمیگه به صلاحت نیست ..آخه امکان نداره تو خواسته های خوب داشته باشی بعد خدای خوب و قدرتمند هم داشته باشی ازش درخواست کنی و بگه نه این خوب نیست؟؟؟؟؟ هنوز درباره ی به صلاح بودن یا نبودن خواسته ها یکم مشکل دارم و نمیدونم چه قدر درست یا غلطه.
      خلاصه من فهمیدم که مشکل که از گیرنده است که شخص خودم هستم نه فرستنده .. و من طی این سالها به جای اینکه خودم را درست و اصلاح کنم به خدا اصرار و التماس میکردم که خودتو درست کن !!!!!!!!
      حالا این گیرنده که من هستم ، چی هست؟
      آیا جسم منه ؟ یا ذهن؟ یا روح؟
      جسم که بنده خدا کاره ای نسیت و اگر روح نباشه یک لاشه ی ناتوان بیشتر نیست ..
      روح که به قول خدا ، از جنس خودشه چون گفته از روح خودم در او دمیدم .بنابراین روح خدایی هم که تغییر پذیر نیستش ..
      موند ذهن .. که تغییرات در فرمول های این قسمت به تعداد آدم ها نگرش و دیدگاه نسبت به خدا بوجود آورده .
      نکته ی جالبش اینه که با هر فکر و عقیده ای بهت جواب میده . و انتظارت از خدا در زندگی تجربه میکنی .. گفتم انتظارات نگفتم عقاید . چون من عقیده دارم خدا روزی رسونه ولی آیا انتظارم از خدا این هستش که به من روزی بده ؟ اصلا به خودم میبینم که نعمت های زیادی در زندگی داشته باشم ؟ خودم رو لایق آرامش میبینم؟
      و خداوند طبق انتظاری که ازش دارم منو هدایت میکنه . . و انقدر انسان رو آزاد گذاشته که هرکسی میتونه هر انتظاری از خداوند داشته باشه و نتیجه اش را هم ببینه .
      باید اول انتظاراتم رو تغییر بدم و مطمئن باشم که از این به بعد خداوند با توجه به انتظار جدیدم با من رفتار میکنه و منتظر دریافت نتیجه ی انتظار جدیدم باشم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم