سن چاقی من زیاده یا چربی های بدن من کهنه شده و به همین دلیل لاغر نمی شم و اگر بخوام لاغر بشم باید با انجام ورزش های سنگین و تحمل لسختی زیاد لاغر بشم.
نقش سن چاقی در لاغر نشدن
در سالهایی که اضافه وزن داشتم هرچه سن من بیشتر می شد تصور من از لاغر شدن هم تغییر می کرد و فکر می کردم که کار سخت تر شده چون هم سن من بیشتر شده و هم چربی های بدن من کهنه شده و برای سوزاندن چربی های کهنه بدم باید با فعالیت شدید سوخت و ساز بدنم رو بالا ببرم.
نکته جالب اینکه اگر انجام کار یا رسیدن به هدفی را در ذهنمان سخت و طاقت فرسا جلوه دهیم هرگز به آن هدف نمی رسیم و یا آن کار را انجام نمی دهیم. نه به این دلیل که واقعا انجام آن کار یا رسیدن به آن هدف سخت یا غیرممکن است بلکه فقط به این دلیل که خودمان ناآگاهانه رسیدن به آن موقعیت را در ذهنمان سخت می کنیم.
انسانها به صورت پیش فرض یاد گرفته اند که از انجام کارهای سخت خودداری کنند و به همین دلیل اگر انجام کاری در ذهن ما سخت باشد در ذهن خود انقدر بهانه و دلیل برای انجام ندادنش ایجاد می کنیم تا بالاخره از خواسته خود دست می کشیم و هدف خود را رها می کنیم.
توجه به سن چاقی یکی از موانع بزرگ لاغر شدن در ذهن افراد چاق است.
همه ما درباره افزایش سن انبوهی از عقاید و دیدگاه ها داریم که نه می توان ادعا کرد صحیح هستند و نه اشتباه چون می توان انسانهای زیادی را مشاهده کرد که تایید کننده عقاید ما هستند و همچنین می توان افراد زیادی را مشاهده کرد که نقض کننده عقیده و انتظار ما از افزایش سن هستند.
به عبارت های زیر توجه کنید:
با افزایش سن، سوخت و ساز بدن کم می شود.
با افزایش سن، سلامتی انسان کاهش می یابد.
با افزایش سن احتمال بروز مشکلات جسمی افزایش می یابد.
با افزایش سن، …..
تعریف های متعددی درباره افزایش سن در ذهن ما ذخیره شده است و این اطلاعات انتظار ما از بالا رفتن سن را مشخص می کند.
از آنجایی که فرموی های ذهنی در جنبه های مختلف زندگی ما تاثیرگذار هستند، تفاوتی ندارد به چه دلیل نگرش در ذهن ایجاد شود، آن فرمول یا نگرش در تمام جنبه های زندگی تاثیرگذار خواهد بود.
بنابراین فرمول هایی که در رابطه با افزایش سن در ذهن ما ایجاد شده است بر موضوع لاغر شدن نیز تاثیر می گذارد و به همین دلیل همه افراد چاق تصور می کنند همانگونه که با افزایش سن طبیعی است که مشکلاتی برای آنها ایجاد شود، هرچه سن چاقی آنها بیشتر شود، لاغر شدن سخت تر و غیرممکن تر می شود.
نگرش من درباره چاقی
اکنون که به سالهای چاقی خودم نگاه می کنم به وضوح می بینم که همین دیدگاه را درباره سن چاقی داشته ام.
به دلیل چاق بودنم از دوران کودکی تصور من این بود که سن چاقی در جسم من زیاد شده و این باعث شده لایه های چربی که سال های قبل ایجاد شده اند هرگز آب نشوند.
همین دیدگاه سبب شده بود که هربار برای کاهش وزن برنامه رژیمی را شروع می کردم در هفته اول حدود 5 کیلو از وزن من کم می شد، در چند هفته بعد 5 کیلو دوم از وزنم کاسته می شد.
5 کیلو سوم را با سختی بسیار زیاد کم می کردم و هرگز موفق به کاهش 5 کیلوی چهارم نشدم.
دلیل اینکه هرچه کیلوهای بیشتری کم می کردم کار برای من سخت تر میشد وجود فرمول های اشتباه زیاد در رابطه با لاغر شدن بود که از از سال ها قبل در ذهن من ایجاد شده بودند.
من عقیده داشتم، 5 کیلو اول را به راحتی کم می کنم چون چربی های لایه های بالایی تازه هستند و خیلی سریع و راحت آب می شوند.
5 کیلو دوم هم کار سختی نبود و در چند هفته حتما موفق به کاهش آن می شدم چون عقیده داشتم این مقدار کاهش وزن مربوط به آب شدن چربی های لایه زیرین است که سن چاقی زیادی ندارند و مربوط به همین چند ماه یا یک سال اخیر هستند.
اما از 5 کیلو سوم کار تفاوت پیدا می کرد و من عقیده داشتم که یواش یواش به لایه های چربی زیرین رسیده ام و چون این چربی ها قدمت چندین ساله در بدن من دارند آب کردن آنها کار ساده ای نیست و نیاز به تلاش و زحمت بسیار دارد.
در مورد 5 کیلو چهارم عقیده داشتم کار حضرت فیل است که بتوان چهارمین 5 کیلو را از وزن خود کم کنم و هیچوقت با انواع رژیم و هرگونه ورزش سخت در حد جان دادن موفق به کاهش بیشتر از 15 کیلو از وزنم نشدم.
دیدگاهی که ما درباره چربی ها، سن چاقی و چگونگی ایجاد لایه های چربی در ذهنمان ایجاد کرده ایم همان موانع لاغر شدن هستند.
اینکه به چگونگی آب شدن چربی ها فکر می کنیم و طریق آن را در ذهن خود بارها مرور کرده این و تصویرسازی کرده ایم سبب شده است که کار چربی زدایی از بدن خود را با اختلال مواجه کنیم.
فرمول های ذهنی درباره چربی سوزی
دیدن تصاویری که در رسانه ها برای تبلیغ روش های مختلف لاغری ارائه شده باعث ایجاد فرمول های اشتباه ذهنی در ما شده است و تصور میکنیم واقعا روند آب شدن چربی به شکلی است که در رسانه ها نمایش داده می شود با سن جاقی ارتباط دارد.
برای رفع این مانع بزرگ لاغر شدن باید برای خود منطقی کنیم که سن چاقی ما نه تنها بسیار کم می باشد بلکه کلا این نگرش درباره چاقی نادرست می باشد.
اگر هم سن چاقی در روند لاغر شدن موثر باشد مربوط به لایه های چربی نمی شود بلکه به ریشه دار شدن فرمول های ذهنی چاقی در ذهن ارتباط دارد.
سن چاقی فرمول های ذهنی در حد همان چند ماه یا یک سال است که فرمول های چاق کننده در ذهن ما ایجاد شده است.
باقی سال های چاقی در حال تکرار همان چند فرمول سال اول هستیم اما به اشتباه فکر می کنیم هر سال سن چاقی ما یشتر شده و لاغر شدن سخت تر می شود.
سن چاقی و سن تکرار چیست
سن چاقی ما بسیار کمتر از سن تکرار آن است اما به اشتباه سن تکرار را به عنوان سن چاقی درنظر می گیریم.
به این جمله دقت کنید.
من برای خودم منطقی کردم که سن چاقی من کمتر از یک سال است اما سن تکرار چاقی من 35 سال می باشد.
بنابراین من برای لاغر شدن نیاز به مقابله با سن تکرار چاقی نیستم و فقط کافی است سن چاقی واقعی خود را تغییر دهم.
آموزش های لاغری با ذهن در واقع تولد لاغری و پرورش آن برای مقابله کردن با سن چاقی است.
هر چه از زمان جضور شما در سایت تناسب فکری می گذرد و البته اگر در این مدت حضور با اشتیاق و احساس خوب داشته باشید در حال یادگیری فرمول های لاغری با ذهن هستید و سن لاغری فرمول های جدید شما به حد کافی توان مقابله کردن با فرمول های سن چاقی شما را دارا هستند.
اکنون فقط باید سن تکرار لاغری خود را افزایش دهید.
عدم آگاهی از این موضوع باعث لیز خوردن عده ای از هنرجویان مسیر لاغری می شود.
اینکه افراد پس از مدتی به دلیل تغییر نکردن جسم خود احساس بد پیدا کرده و به راحتی لیز خورده و زمین می خورند این است که تصور می کنند لاغری با ذهن روی آنها تاثیر ندارد.
این در حالی است که هرفردی که از آموزش های لاغری با ذهن استفاده کرده باشد تغییرات احساسی و رفتاری زیادی در خود مشاهده می کند.
این تغییرات مربوط به تکامل سن لاغری است و نشانه واضح از رشد کردن نهال لاغری در ذهن شماست.
لاغر شدن جسم در واقع میوه یا محصول نهال لاغری است که نیاز به افزایش سن تکرار دارد.
هر نهالی که کاشته شود حداقل دو تا سه سال بعد اولین محصول خود را ارائه می دهد که قطعا محصول درشت و درجه یکی نیست.
این روند در نتیجه محصول نهال لاغری نیز صادق است.
از روزی که وارد سایت تناسب فکری شدید و شروع به یادگیری لاغری با ذهن کردید شما در حال بذر لاغری را در ذهن خود کاشته و با نگهداری و رساندن آب و نور کافی به آن از نهال لاغری خود مراقبت کرده اید.
نشانه های مفید بودن تلاش شما برای کاشت و داشت نهال لاغری تغییرات احساسی و رفتاری است که در شما ایجاد شده است.
آرامش و اطمینانی است که در خود مشاهده می کنید.
کاهش حرص و ولع خوردن و رها شدن از ترس از خوردن و ترس از چاق تر شدن است.
نشانه های متعددی برای سبز شدن نهال لاغری در ذهن وجود دارد که هرکدام از هنرجویان این مسیر به خوبی آنها را در خود تشخیص می دهند.
اما انتظار محصول لاغری در این مدت کوتاه را داشتن انتظاری اشتباه است که باعث دلسرد شدن و لیز خوردن شما در مسیر لاغری با ذهن می شود.
نهال لاغری شما نیاز به مراقبت دارد تا سن تکرار آن افزایش پیدا کند.
هرچه سن تکرار فرمول های لاغری در ذهن شما افزایش پیدا کند همانند افزایش قطر ساقه نهال است که سبب محکم شدن و مقاومت آن در برابر باد و باران خواهد شد.
نتیجه تکرار فرمول های لاغر کننده به محصول لاغری تبدیل خواهد شد.
این پروسه زمان مورد نیاز خود را می طلبد و با عجله و تلاش بیشتر برای رشد دادن بیشتر نهال لاغری باعث خستگی و ناامیدی خود می شوید.
علاوه بر مانع سن چاقی که به راحتی می تواند تلاش شما برای لاغر شدن را از بین ببرد، توجه کردن و مقایسه کردن رفتار خود با افراد متناسب می تواند بعنوان مانعی برای لاغر شدن محسوب شود.
درباره این موضوع بسیار مهم در فایل آموزشی این بخش توضیحات مفصل داده شده است.
اطمینان دارم استفاده از این فایل آموزشی، درک کردن و نوشتن درباره آگاهی که دریافت می کنید به شما کمک خواهد کرد تا با ثبات بهتری در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
اگر موانع ذهنی چاقی را از ذهن خود پاک کنید، روند لاغر شدن شما خودبخود انجام خواهد شد.
این عبارتی است که بارها در محتوای آموزشی از من خواهید شنید چون بعد از تجربه ۳۵ سال چاقی و به لطف خدا چند سال تجربه لاغری با ذهن به وضوح برای من مشخص است که تنها دلیل چاقی افراد فرمول های ذهنی آنهاست و درصورت پاکسازی فرمول های چاقی ذهن روند لاغر شدن بدون هیچگونه کار خاصی انجام خواهد.
برای پاکسازی فرمول های چاقی ذهن باید از طریق خواندن و شنیدن آگاهی های صحیح ابتدا مهارت شناسایی فرمول های چاقی ذهن را کسب کنیم. سپس با شناسایی آنها از طریق انجام تمرینات نوشتاری از طریق منطقی کردن اشتباه بودن آن فرمول ها را اثبات کنیم.
آنقدر باید این فرایند را ادامه دهید تا شاهد شروع تغییر خودبخودی شرایط جسمی خود باشید.
در این جلسه به موضوع مهم سن چاقی و تاثیر آن در لاغر نشدن و همچنین معرفی موضوع سن تکرار چاقی پرداخته شد و به دلیل اهمیت درک و تاثیر این آگاهی در روند لاغر شدن تاکید می کنم تمرینات را با دقت و به خوبی انجام دهید.
پس از خواندن متن نوشتاری و تماشای ویدیوی آموزشی به سوالات مطرح شده به صورت شرح انشایی در قسمت نظرات پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره سن چاقی چیست و درباره آن در گذشته چه اطلاعاتی دریافت کردید؟
- درباره ارتباط بین لاغر شدن چربی های کهنه یا لاغر شدن بیشتر با کمتر خوردن یا بیشتر ورزش کردن را شرح دهید.
- درباره ارتباط بین فکر و عمل درک و برداشت خود را بنویسید.
- به نظر شما فردی که اضافه وزن دارد می تواند فقط رفتار یک فرد متناسب را انجام دهد و متناسب شود؟ شرح دهید.
- تاثیر لاغری با ذهن را بر محتوای ذهن خود و چگونه تغییر پیدا کردن فرمول های ذهنی و تاثیر آن بر تغییر رفتار و در نهایت تجربه لاغر شدن خودبخود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
Rating 4.29 from 28 votes
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام
چقدر این فایل بینظیر با این فایل من لاعر شدن خودمو باور کردم
و اون چاقی رو ک گول کرده بودم برام قابل حل تر شد
انگار اون ترس از چاقی هیبتش برام کوچک شد
اینو درک کردم ک من میتونم با موندن با تکرار لاغری درونم بیدار و بیدارکنم
شدن برام معنی پیدا کرد
اصلا با این فایل اینو فهمیدم ک چاقی من هرچقدر زیاد باشه باز امکان تناسب هس و وابسته ب خودمه ن عوامل بیرونی
سن چاقی من زیاد نیس
بلکه تکرار من درمورد چاقی زیاده
شاید گفتنش دردناک باشه
تعهد من ب چاقی خیلی بیشتر از لاغریه
چقدر درد داره فریبا
ببینی کارت ب دست خودت حل میشه و خودت اون کارو برا خودت نمیکنی
فک کن ی عزیزت مثلا همسرت یکاری رو تو میخوای و اونو انجام نمیده چقدر ناراحت میشی الانم دقیقا من این کارو برای خودم میکنم
واین دردش برام بیشتره
همه چیز خودمم بیشتر این روزها دارم تجربش میکنم بیشتر میفهممش
اصلا خدا همه چیز رو در زندگی داره بهمون اموزش میده اصل رو نشون داده
این خودمونیم ک نگاه نمیکنیم همچنین داریم عین ی ربات زندگی میکنیم ک اصلا ن اصلا ک اشرف مخلوقاتیم در ی نوزاد خداوند تا ی سنی شیر میخوره بعد باید جدا بشه مستقلتر بشه بعد درمورد همه چیه نوزاد همینه
اون وابستگی اون عادت باید ترک بشه
با وجود تموم دردناکی برای مادر داره مادر این کارو میکنه اما نمیدونم چرا این مادر درمورد خودش این کارو نمیکنه فریبا تو زمانی ک بچتو از شیر میگرفتی زجر بچتو میدی و گریه میکردی دلت میسوخت گریتو میکردی اما میدونستی چی برای بچت خوبه حتی خیلی موقع میشه بچه بعدنها حتی بزرگ شده اما باز میاد سمتت اما تو اینکارو نمیکنی درمورد خودمون هم باید همینطور اگاهانه عمل کنیم گریه خودمون رو ببینم و عین ی مادر همدرد خودمون باشیم و اگاه باشیم ک چی برامون خوبه
حتی درمورد مدرسه رفتن دخترم باید خودش مستقل میرفت دستشویی من برای دخترم کیک پختم کادو گرفتم با اینک سختش بود و چن بار از زیر کار میخواست در بره اما بعد چن روز قبول کرد و اون موقع من قشنگ میگفتم خودت باید بری الان چرا درمورد خودم اینکار رو نمیکنم
خوب همه اینها مهارته تناسب هم ی مهارته
زمانی ی مهارت ملکه ذهنت میشه ک تکرار بشه روزهای اول شاید سخت باشه دردناک باشه
اما ببین چقدر لذت بخشه نهایتش این تویی ک لذت میبری این
اگا سختته جدایی از عادتها بشین گریه کن هرکاری اما ب اون عادت برنگردد
بدون برگشتن همان افتادن تو مسیر چاقی همان تو لایق این هستی ک لذت ببری
این لذت رو با موندن وادامه نصیب خودت کن
اصلا همه اون کارها رو مثل از شیر گرفتن انسان ک بهش فک میکنه کم میمونه ک دیوانه بشه
اما کافیه شروع کنه با همه سختیش در نهایت شادترین انسان میشه چقدر قدرتمند تر میشه چقدر بزرگ میشه
درمورد چاقی هم همینه تو چیکار داری ک بدنت چکار میکنه چجوری اینها تو فقط شروع کن ادامه بده متعهد باش اونم کارشو بلده در نهایت این توهستی ک لذت میبری و چقدر قوی میشی چقدر رشد میدی خودتو از هرلحاظی
اما ما انسانها ب غیر خوبی ب خودمون برا همه خوبیم برا بچمون برا همسرمون
ب عیر ماورخودمون مادر همه هستیم
در حالی ک باید همه این نقشها رو برای خودمون انجام بدیم واشباع بشیم تا ب دیگران هم هدیه بدیمش این عشق بدون توقع میشه این هدیه بدون توقع میشه
زمانی از مسیر لذت میبری ک مثل ی مادر حامی خودت باشی ن دلسوز
با دلسوزی ی مادر بچه ب هیچ جا نمیرسه
با دلسوزی خودت ب خودت ب هیچ جا نمیرسی
با همدردی ی مادر با حمایت ی مادر بچه ب هر جایی میرسه پس تو باید همدرد خودت حامی خودت باشی تا ب اون جایی ک میخوای برسی ب اون تناسب ب اون رشد و تعالی روحی برسی
میدونم سخته تو اون موقع ب غذا پناه میبری اما راه نجات تو اون غدا نیس راه نجات تو پناه اوردن بخداونده پناه تو خداونه ن غذا فقط کافیه با خدای خودت با خودت خلوت کنی قلم و کاغد یا با زبونت بشینی راه نجات اول واخر تو اینه عبادت واقعی اینه
نماز واقعی اینه
تا زمانی ک دست دست کنی واین کارو در حق خودت نکنی در جامیرنی
حامی خودت باش از ذهن از فریب ذهن رهاشو ب پیشنهاد ذهنت گوش نکن
این ذهن دشمن ما نیس من خودم برنامه ریزی کردم خوداگاه یا ناخوداگاه
الان باید اون عادت و اون افکار تغییر پیدا کنه ذهن تو هم زیر دست تو هستش
اگه تو پادشاهی اون وزیره
وزیر مطیع شاه
وزیر اومده کارها رو برای شاه راست و ریس کنه اما ذهن در نهایت فرمانبردار شاه هس دستور نهایی با شاهه
اما جاها عوض شده الان شاه گوش ب زنگ وزیر شده و فک میکنه همش باید وزیر دستور بده و هر چی بگه درسته
این تو هستی شاه فریبا جانم وزیر قابل تغییره مادامی ک تو بخوای تو اگاه هوشیار باشی
دوستت دارم فریبای نازنینم
راستش تا این ویدیو رو ندیده بودم خیلی به قضیه ی سن چاقی فکر نکرده بودم ..الان که بهش فکر میکنم می بینم که چرا قطعا که فکر میکردم همیشه دیگه آدم میفته تو سرپایینی سن وزن کم کردن خیلی سخت تر و پیچیده تر میشه…زیاد شنیده م میگن آدم سنش بره بالا سوخت و سازش میاد پایین…ولی تا دلتون بخواد مثال نقض دارم براشون…حتی تو خانواده ی خیلی نزدیک..پدر و مادرم هر دو متناسبن و هیچکدومشون متابولیسمشون کند نشد با بالا رفتن سنشون…اتفاقا برعکس…لاغرتر شدند. برای شخص خودم خیلی جالبه! هفته ی پیش داشتم به خواهرم می گفتم که حالا لاغر شم تازه زشت میشم! (مدتیه فکر میکنم به خاطرچاقی زشت و دفرمه شده م و فکر میکنم حالا لاغر شم تازه چین و چروک و پیری خودش رو نشون میده!!!) مغز انسان واقعا!در حالیکه ۳۵ سالمه و پیر نیستم که همچین فکری بکنم ولی قطعا ذهنم به دنبال بهانه های جدید گشته که مانع راهم باشه!
درباره ارتباط بیت لاغر شدن چربی های کهنه هیچوقت ذهنیت خاصی نداشتم ولی شدیدا فکر می کنم غذا باید کمتر بخورم و باید خیلی تحرکم زیاد باشه و دایما درحال سرزنش کردن خودم هستم که چرا زیاد خوردی(در حالیکه واقعا خیلی نمیخورم ولی وحشت از خوردن دارم) یا با خودم کلنجار می رم که چرا ۵ روز پشت هم ورزش نکردم یا چرا کم تکون می خورم …تا جایی که مشکلات عدیده ای با خوردن پیدا کرده م …معده م خیلی غذاها رو نمی پذیره و تقریبا مطمینم دلیلش ذهنیه …ذهنم داره قانع میکنه بدنم رو که ازینم باید کمتر غذا بخورم…یا اگر چیزی بخورم که به نظرم چاق کننده س توجیح می کنم خودم رو که بدنم و معده م اون رو پس می زنه و همینطورم میشه….قدرت ذهن واقعا خیلی خیلی خیلی زیاد و عجیبه!
درباره ارتباط بین فکر و عمل درک و برداشت خود را بنویسید
درباره ی ارتباط فکر و عمل باید بگم که فکرم ارتباط مستقیم با عملم داره…در بسیاری مواقع فکر نکرده و بر حسب عادت رفتار غذایی اشتباه رو تکرار می کنم…در مواردی که فکرم رو روی موضوعی عوض میکنم هم مستقیما و به صورت مثبت روی رفتارم نه فقط روی غذا بلکه درتمام جنبه های دیگه ی زندگی هم اثرگذاره…در همه چیز نه فقط نحوه ی غذا خوردنم!
همین الان در فاصله ی بین نوشتن جوابها باید یه توقف میدادم و دیرتر ادامه می دادم…در این فاصله غذا هم خوردم و بعد به نوشتن ادامه دادم…متوجه شدم که وقتی ذهنم درگیر نوشتن جوابها و دیدن مطالبه خود به خود خیلی رفتارم متناسب تر و درست تره.. بیشتر به نحوه ی برخوردم با غذا و گشنگی واکنش نشون می دم و چون بیشتر فکر میکنم راجع به این مباحث خود به خود رفتار و عملکردم هم سنجیده تره! البته به نظر خودم!
در پاسخ به این سوال که انجام دادن رفتار یک فرد متناسب در تناسب اندام کافی هست باید بگم فکر میکنم فقط انجام دادن رفتارهاشون کافی نیست…مسایل بسیار زیادی در پس ذهن چاق من وجود دارند که خود به خود در من وحشت از خوردن ایجاد می کنن و این وحشت تصویری در ذهن من از خودم تشکیل می ده که به این راحتی قابل تغییر نیست. مثلا می بینم که دوستهای متناسبم به راحتی چیپس یا شکلات می خورند و همیشه برام سواله که چطور اونها می خورند و چاق نمیشن؟ پس منم اگر بخورم و بهش فکر نکنم نتیجه باید یکسان باشه ولی اینجور نیست! اول اینکه من اصلا نمی تونم بدون نگرانی بخورم…دوم وقتی مثلا تنقلات میخورم حد و اندازه ی زیادی برای خودم تعیین نمی کنم و معمولا در انتها عذاب وجدان شدیدی تا ساعتها همراهمه…خودخوری و خودتحقیری باهاش میاد…حال روحیم خراب میشه از کاری که کردم و درنهایت با حال بد انتظار لاغری و متناسب شدن فقط خنده دار به نظر می رسه! اول باید افکارمون عوض شن بعد باید رفتارمون عوض شه و درنهایت بدنمون…تا دو پله ی اول نباشه سومی حاصل نمیشه مگر موقت و گذرا..
تاثیر لاغری با ذهن برای من خیلی زیاد بوده! هنوز جسمم اونقدری تغییر نکرده ولی به لطف این فایلها و مطالبی که میخونم و گوش می کنم احساس می کنم بسیاری از رفتارهای پرخوریم رو تصحیح کرده م. یکی از موفق ترین نتایجم این بوده که دیگه نمی ترسم برنج بخورم…دیگه نمی ترسم مواد تشکیل دهنده ی یک خوراکی من رو مانع از خوردنش کنه! ولی هنوز ترس از مقدار غذا رو دارم…هنوز فکرهایی دارم که مثلا کم کردن این مقدار وزن باید کار سختی باشه و غیره ولی شدیدا حس می کنم در طول روز و درحال مرور فکرهام بسسسسیار چیزهایی که به خودم می گم جنسشون عوض شده ن. مطمینم تنها راه متناسب شدنم از راه ذهنیه!این رو دیگه مطلقا شک ندارم…اگر یک سال پیش شک داشتم الان دیگه ندارم! احساس می کنم دانه هایی که کاشته بودم کم کم دارن جوانه می زنن! به امید رسیدن به هدف نهاییم که زیبایی و تناسب و خوشحالیه!
مرسی از این فایل فوق العاده!
من یه تمرین برای خودم ساخته م..اونم اینه که فقط وقتی گشنه هستم چیزی بخورم…به مقداری که می خورم توجه کنم..از خودم سوال بپرسم الان سیرم یا خفه!!!؟؟؟ و مدام حرفهاتون رو مرور می کنم و سعی می کنم در طول روز برای خودم موضوعات جدید مطرح کنم..باز هم می گم این فایل و این گفته ها در تمام جنبه های زندگی موضوعیت دارند و این خیلی قشنگه!
راستش تا این ویدیو رو ندیده بودم خیلی به قضیه ی سن چاقی فکر نکرده بودم ..الان که بهش فکر میکنم می بینم که چرا قطعا که فکر میکردم همیشه دیگه آدم میفته تو سرپایینی سن وزن کم کردن خیلی سخت تر و پیچیده تر میشه…زیاد شنیده م میگن آدم سنش بره بالا سوخت و سازش میاد پایین…ولی تا دلتون بخواد مثال نقض دارم براشون…حتی تو خانواده ی خیلی نزدیک..پدر و مادرم هر دو متناسبن و هیچکدومشون متابولیسمشون کند نشد با بالا رفتن سنشون…اتفاقا برعکس…لاغرتر شدند. برای شخص خودم خیلی جالبه! هفته ی پیش داشتم به خواهرم می گفتم که حالا لاغر شم تازه زشت میشم! (مدتیه فکر میکنم به خاطرچاقی زشت و دفرمه شده م و فکر میکنم حالا لاغر شم تازه چین و چروک و پیری خودش رو نشون میده!!!) مغز انسان واقعا!در حالیکه ۳۵ سالمه و پیر نیستم که همچین فکری بکنم ولی قطعا ذهنم به دنبال بهانه های جدید گشته که مانع راهم باشه!
درباره ارتباط بین لاغر شدن چربی های کهنه هیچوقت ذهنیت خاصی نداشتم ولی شدیدا فکر می کنم غذا باید کمتر بخورم و باید خیلی تحرکم زیاد باشه و دایما درحال سرزنش کردن خودم هستم که چرا زیاد خوردی(در حالیکه واقعا خیلی نمیخورم ولی وحشت از خوردن دارم) یا با خودم کلنجار می رم که چرا ۵ روز پشت هم ورزش نکردم یا چرا کم تکون می خورم …تا جایی که مشکلات عدیده ای با خوردن پیدا کرده م …معده م خیلی غذاها رو نمی پذیره و تقریبا مطمینم دلیلش ذهنیه …ذهنم داره قانع میکنه بدنم رو که ازینم باید کمتر غذا بخورم…یا اگر چیزی بخورم که به نظرم چاق کننده س توجیح می کنم خودم رو که بدنم و معده م اون رو پس می زنه و همینطورم میشه….قدرت ذهن واقعا خیلی خیلی خیلی زیاد و عجیبه!
درباره ارتباط بین فکر و عمل درک و برداشت خود را بنویسید
درباره ی ارتباط فکر و عمل باید بگم که فکرم ارتباط مستقیم با عملم داره…در بسیاری مواقع فکر نکرده و بر حسب عادت رفتار غذایی اشتباه رو تکرار می کنم…در مواردی که فکرم رو روی موضوعی عوض میکنم هم مستقیما و به صورت مثبت روی رفتارم نه فقط روی غذا بلکه درتمام جنبه های دیگه ی زندگی هم اثرگذاره…در همه چیز نه فقط نحوه ی غذا خوردنم!
همین الان در فاصله ی بین نوشتن جوابها باید یه توقف میدادم و دیرتر ادامه می دادم…در این فاصله غذا هم خوردم و بعد به نوشتن ادامه دادم…متوجه شدم که وقتی ذهنم درگیر نوشتن جوابها و دیدن مطالبه خود به خود خیلی رفتارم متناسب تر و درست تره.. بیشتر به نحوه ی برخوردم با غذا و گشنگی واکنش نشون می دم و چون بیشتر فکر میکنم راجع به این مباحث خود به خود رفتار و عملکردم هم سنجیده تره! البته به نظر خودم!
در پاسخ به این سوال که انجام دادن رفتار یک فرد متناسب در تناسب اندام کافی هست باید بگم فکر میکنم فقط انجام دادن رفتارهاشون کافی نیست…مسایل بسیار زیادی در پس ذهن چاق من وجود دارند که خود به خود در من وحشت از خوردن ایجاد می کنن و این وحشت تصویری در ذهن من از خودم تشکیل می ده که به این راحتی قابل تغییر نیست. مثلا می بینم که دوستهای متناسبم به راحتی چیپس یا شکلات می خورند و همیشه برام سواله که چطور اونها می خورند و چاق نمیشن؟ پس منم اگر بخورم و بهش فکر نکنم نتیجه باید یکسان باشه ولی اینجور نیست! اول اینکه من اصلا نمی تونم بدون نگرانی بخورم…دوم وقتی مثلا تنقلات میخورم حد و اندازه ی زیادی برای خودم تعیین نمی کنم و معمولا در انتها عذاب وجدان شدیدی تا ساعتها همراهمه…خودخوری و خودتحقیری باهاش میاد…حال روحیم خراب میشه از کاری که کردم و درنهایت با حال بد انتظار لاغری و متناسب شدن فقط خنده دار به نظر می رسه! اول باید افکارمون عوض شن بعد باید رفتارمون عوض شه و درنهایت بدنمون…تا دو پله ی اول نباشه سومی حاصل نمیشه مگر موقت و گذرا..
تاثیر لاغری با ذهن برای من خیلی زیاد بوده! هنوز جسمم اونقدری تغییر نکرده ولی به لطف این فایلها و مطالبی که میخونم و گوش می کنم احساس می کنم بسیاری از رفتارهای پرخوریم رو تصحیح کرده م. یکی از موفق ترین نتایجم این بوده که دیگه نمی ترسم برنج بخورم…دیگه نمی ترسم مواد تشکیل دهنده ی یک خوراکی من رو مانع از خوردنش کنه! ولی هنوز ترس از مقدار غذا رو دارم…هنوز فکرهایی دارم که مثلا کم کردن این مقدار وزن باید کار سختی باشه و غیره ولی شدیدا حس می کنم در طول روز و درحال مرور فکرهام بسسسسیار چیزهایی که به خودم می گم جنسشون عوض شده ن. مطمینم تنها راه متناسب شدنم از راه ذهنیه!این رو دیگه مطلقا شک ندارم…اگر یک سال پیش شک داشتم الان دیگه ندارم! احساس می کنم دانه هایی که کاشته بودم کم کم دارن جوانه می زنن! به امید رسیدن به هدف نهاییم که زیبایی و تناسب و خوشحالیه!
مرسی از این فایل فوق العاده!
من یه تمرین برای خودم ساخته م..اونم اینه که فقط وقتی گشنه هستم چیزی بخورم…به مقداری که می خورم توجه کنم..از خودم سوال بپرسم الان سیرم یا خفه!!!؟؟؟ و مدام حرفهاتون رو مرور می کنم و سعی می کنم در طول روز برای خودم موضوعات جدید مطرح کنم..باز هم می گم این فایل و این گفته ها در تمام جنبه های زندگی موضوعیت دارند و این خیلی قشنگه!
با سلام
در مورد سن چاقی واقعا همینطوری هست که میگین،این اعتقاد بین افراد چاق هست که میگن چربیا دیگه موندگار شدن،سفت شدن و ازین عبارات،
یه چیزی که همین الان یادم اومد اینه که علاوه بر سن چاقی،ما جنسیت چاقی هم داریم که اونم یک مانع بزرگ هست .
وقتی صحبت از چاقی میشه میگم:« مردا از زنا زودتر میتونن لاغر کنن ،همیشه میگم مردا شانس دارن دیر چاق میشن زود لاغر میشن بخاطر بافت بدنشون که با ما زنا فرق داره،
خوش بحال مردا نه پریودی دارن نه بارداری نه زایمان ،انگار بدنشون همیشه دست نخورده باقی می مونه و سالم ترن . زندگیشان با دوران مجردیشون هیچ تفاوتی نمیکنه،فقط از سر کار همیشه می رفتن خونه بابا ،بعد ازدواج میان خونه خودشون 🤭».
همیشه دیدم نسبت مردا اینطوری بوده،مخصوصا راجع به تناسب اندامشون،و این خودش بنظرم یه مانع هست که سر راه من قرار گرفته و بهانه ای شده برا چاق شدن و لاغر نشدنم.
چقدر خوبه که راجع به تمام جزییات تفکر افراد چاق صحبت می کنید و ما رو هم به کنکاش ذهمنون وادار می کنید، ممنون واقعا🌹🌹
چند سال پیش که افتاده بودم رو دور لاغری و حسابی لاغر شده بودم ، اصلا به این فکر نکردم که چربیهایی که داشتم کجا رفتن و چجوری رفتن ،آخه من هیچ دخالتی و تلاشی برای بیرون کردنشون از بدنم نکردم
باز چند سال بعدش چربیا بدون این که ازشون بخوام و راهشون بدم خودشون وارد بدن من شدن باز هم بدون دخالت من !
البته خودم دخالتی نداشتم همه کاره ذهنم بود. !و من با اومدن توی سایت حالا بعد چند سال متوجه این قضیه شدم.
همونطور که برای چاق شدن فکر نکردیم که امروز قراره چربی بره فلان قسمت بدنم و برا خودش جا باز کنه،برای لاغر شدن هم درست نیست که فکر کنیم مثلاً امروز چربی دور قلبم آب شد و …!
فقط کافیه تمرینات رو انجام بدیم،بهشون عمل کنیم ،توی ذهنمون به خودمون مدام لاغری رو یادآوری کنیم نه چاق بودن و چاق تر شدن رو تا در مسیر لاغری قرار بگیریم .
توی فایلهای جذب ثروت میگن تو تمرینات و انجام بده،شکرگزاریت رو انجام بده و خودت رو با ثروت هم مسیر کن ،و به بقیه ش کار نگیر،این که از چه راهی و به چه وسیله ای ثروت بهت میرسه دیگه به تو ربطی نداره،بسپار به خدا ،خدا خودش راه و روش رو از ما بهتر بلده!
خب در مورد لاغر شدن هم همینه ،این که چجوری و از کجا چربیها از بدن حذف میشن به من ربطی نداره، من فقط وظیفه ام اینه که تمرینات رو درست انجام بدم ،تغییرات رو در خودم بوجود بیارم و نتیجه رو بسپارم به خدای مهربونم .
بنظر من این که رفتار یه فرد متناسب رو انجام بدیم و به عبارتی ادای متناسب بودن رو در بیاوریم دردی از ما دوا نمیکنه،وقتی ما یک رفتار رو فقط تقلید میکنیم حتی اگه اون رفتار درست باشه ،فقط ظاهر قضیه رو خوش آب و رنگ کردیم ،از یه زمانی به بعد ازین تقلید و از اینکه خودمون نیستیم خسته میشیم و جا میزنیم،
اول باید ببینیم تفکر فرد متناسب چجوریه که اون رفتار رو از خودش بروز میده ،هر وقت تونستیم تفکرمون رو مثل فرد متناسب بکنیم ،ناخودآگاه رفتارمان هم متناسب میشه.
چند وقت پیش یه کتاب به اسم چگونه متعادل باشیم خوندم که مبحث جالبی داره و در مورد لاغری میگه وقتی جسم و ذهن با هم در تعادل باشم به لاغری میرسیم .
خیلی کتاب جالبی هست ،،الان با خوندن و شنیدن این فایل ترغیب شدم دوباره بخونمش چون فک می کنم یه خوندنش یه کلاس خصوصی میشه برای درک بهتر این فایل و چند تا فایل دیگه ای که تو این چند روز از شما شنیدم!
به نام خداوندم که قاضی الحاجات است
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات سن چاقی
به نام خدای مهربان که هر لحظه هادی و حامی من هست .
سلام و درود
بازم به خودتون بگین اگر موانع لاغری رو از ذهنتون پاک کنید روند متناسب شدن شما خود به خود شکل میگیره من خودم زمانی که با این راه آشنا شدم همون اوایل ، مقدار زیادی از اضافه وزنم رو خیلی راحت کم کردم اما یه فاصله ی کوچک تا ایده الم داشتم. و مدتها بود که دیگه تغییری نمیکردم و روندم ثابت شده بود یعنی ثایت که نه بلکه قدرت ترمیم و تخریب در بدن من برابر شده بودن و برای همین بدن من تغییر نمی کرد .یعنی مانع های ذهنی داشتم که اونها روند تناسب من رو کند کرده بودن مثلا یکی از مانع های بزرگ ذهنی من این بود که دیگه این یه ذره اخر چاقی خیلی سخته از بین بره و الکی نیست و یا اینکه میگفتم تیرویید من هم قطعا یه تاثیر کم ممکنه داشته باشه و هر چقدر من تلاش کنم بلخره یه ذره اضافه وزن با من بماند تا اینکه دو ماه پیش یا سه ماه پیش به خاطر یه موردی که خیلی اذیت روحی شدم غدا نمیتونستم درست بخورم خیلی روزها شاید فقط اب یا اب میوه که دم دستم بود میخوردم که انرژی داشته باشم بتونم سر پا باشم بعدها که خیلی گرسنه میشدم در حد دو قاشق شاید در یک وعده میخوردم که بتونم سر پا بشم خلاصه خیلی کم میخوردم و واقعا وزنم و سایزم دوباره تغییر کرد و من خیلی لاغر شدم و همه میگفتن فلانی خیلی لاغر شدی بعدا که اون قضیه حل شد خدا رو شکر همه چیز به حالت عادی برگشت بارها به خودم گفتم ببین بدن من چقدر توانایی کم کردن وزن و سایز رو به راحتی داشت و کاری به قرص و دارو و هیچ چیزی نداشت و چون من از فکر لاعری اومده بودم بیرون خیلی راحت من لاغر شدم و چون خیلی کم خوری داشتم در ذهن من یه فرمول قدیمی شکل گرفت که خوردن مساوی هست با چاقی و اما خیلی روی خودم دوباره کار کردم تا اسیر فرمولهای چاقی نشم و مهمترین دستاورد این قضیه برای من این بود که من به راحتی باور کنم بدن من در این سن با این حد چربی و با این دارو ها بازم می تونه به راحتی لاغرتر بشه اگر هماهنگ با هدفم رفتار کنم یعنی میخوام بگم مانع ذهنی که من داشتم ( که من بیشتر از این لاغر نمیشم یا این که سخته این چند کیلو اخر رو کم کنم و یا اینکه اونها به سختی از من جدا میشن و یا اینکه مانع ….) همه از ذهن من حدف شدن و من حس میکنم با همان رفتارهای غذایی گذشته اما الان سایز و وزن بهتری پیدا کردم در واقع لاغر تر شدم که همش به خاطر این هست که من مانع رو از سر راهم برداشتم و بدنم خود به خود داره به سمت تناسب حرکت میکند .
پس هر چقدر می گفتم اول راه لاغری اسونه و اما اخر راه دیگه سخته در ذهن من با همون قضیه که تعریف کردم از بین رفت و نقض شد .
سن چاقی اصلا ربطی به چاقی و لاغری نداره چون دوست خودم که هم سن خودم هست و از راه ورزش و رژیم داره لاغر میشه هر دفعه که میبینمش کلی لاغر تر شده و میگه اره بازم رژیمم رو جدی گرفتم و بسیار هم لاغر و خوش اندام هست پس اصلا سن من مانع لاغری من نیست .
من خودم در گذشته که در همین مسیر بودم اما این انتطار رو داشتم که من از الان به بعد سخت تر لاغر میشم و من ثابت مونده بودم و فکر میکردم اب کردن چربی های اخر خیلی سخت هست اما بارها به خودم میگم اگر دو ماه پیش در بدن من همه اب شدن پس حالا هم میتونن اب بشن و اصلا برای بدن من سخت نیست من دیگه همچین مانعی ندادم .
من با این فایل متوجه شدم کلی فرمولهای نادرست تا دو سه ماه پیش در ذهنم داشتم که اونها نمیزاشتن من لاغر تر بشم در حالی که دوست داشتم لاغر بشم و تلاش هم می کردم اما خب مانع های ذهنی نمیزاشتن به هدفم برسم اما حالا برطرف شدن و من بارها میگم باید خود به خود به تناسب بیشتر برسم .چون من درک کردم چرربی های لایه های پایین بدنم به راحتی اب خوردن بدون کمترین فعالیتی و بدون کاری اونها اب شدن پس بارها میگم بدنم توانمند هست و خیلی راحت اگر من درست رفتار کنم جسمم اونها رو اب میکنه و من نباید کاری داشته باشم چطور اونها اب مبشن ؟؟ همین فکر کردن مانع از اب شدن اونها میشن به ما چه که چطور اونها اب میشن .
همین حللا ذهنم میگه خب اگر میخوای مثل سه ماه پیش لاغر بشی باید هیچ چیزی نخوری اما من خیلی بلند و قوی بهش میگم نه باید درست و به اندازه بخورم که بدنم زنده و سالم و پرانرزی و جذاب و زیبا باشه و اگر اینطور رفتار کنم هیچ غدایی به عنوان چربی در جسم ما ذخبره نمیشه اگر درست غدا بخورم بدنم من رو به راحتی مثل سه ماه پیش لاغر میکنه و جسم من خالی از هر چربی میشه حالا چطور این چربی ها اب میشه به ما هیچ ربطی نداده و فقط بگو این چربی های اخر در جسم من به راحتی اب میشن .
من در این مدت که وزنم ثابت بود و لاغر تر نمیشدم چون موانعی داشتم که نمیزاشت لاغر بشه مهمترینش هم این بود که بدنم سخته براش این چربی های اخر وزنم رو کم کنه و اما دیگه این رو. باور ندارم و اما ممانع دیگه ی ذهنی هم داشتم که وقتی لاغر بشم خیلی پوستم و صورتم زشت میشه اما دیگه نباید اینطور فکر کنم و بگم هر چه پیش اید خوش اید و من منتظرم تمام و کمال لاغر بشم .
چون اگر بگی زشت می شم و صورتم کشیده میشه و پوستم خراب میشه و شل میشه اینها همه مانع لاغری میشن و چون همیشه تمرکز ما بر نازیبایی ها هست این موانع نمیزارن لاغر تر بشیم پس ببین چقدر تغییر ذهن کار داره من باید موانع ذهنی رو کامل بردارم خود من بعد از چهار سال هنوز دارم اونها رو کشف میکنم که من چه موانع ذهتی داشتم که مانع ثابت شدن وزن من شده بود اتفاقا در همین چند ماه پیش که خیلی لاغر شده بودم وقتی میرفتم داخل ایینه و یا عکس های اون موقع خودم رو الان می بینم در دلم میگم چقدر صورتم لاغر و تکیده شده به زبون نگفتم بده اما ته ذهنم اون صورت لاغر و کشیده رو دوست نداشتم اما در اون دوران سخت من وقت نداشتم به این مسایل فکر کنم و من خود به خود لاغر میشدم اما حالا که بیکار شدم و دیگه در گیر اون قضیه نیستم با نگاه کردن به عکسهام خود به خود این حرف رو می زنم پس معلومه این مانع ذهنی در ته ذهن من هست که اگر لاغر تر بشم صورتم کشیده و دراز میشه صورتم زشت میشه اما دیگه این حرف رو نمیرنم و میگم بزار هر جای بدنم میخاد لاغر بشه من همه ی قسمت های بدنم رو لاعر دوست دارم و اینقدر تکنیک های جدید زیبایی اومده که به راحتی میشه اون رو هم درست کرد یادم هست بعد از اون کاهش وزن دو ماه پیش با دیدن چهره ی لاعر خودم اینقدر ناراحت شدم که رفتم کرم های مراقبتی گرون قیمت چند میلیونی خارجی برای خودم تهییه کردم که شاید کمکی به شادابی و بهتر شدن چهره ام کرده باشم یعنی مطمعنم من این مانع ذهنی رو در ته ذهنم تا حدودی دارم که وقتی خیلی لاغر میشم صورتم کشیده و زشت میشه و پوستم خراب میشه اما چون اگاهم به خودم میگم اینطور نیست من با لاغری ایده الم که جسمم بسیار زیبا تر میشه صورتمم هم بسیار زیباتر خواهد شد و جای نگرانی نداره
من یادم میاد در گذشته که در همین راه بودم و روند کاهش،وزنم ثابت شده بود همچنان زیاد فایل گوش میدادم و حرفهای استاد رو مو به مو مینوشتم و هر روز اگر فرصت نمیکردم تا اخر شب اگر شده بود از خوابم میزدم اما کامنت مینوشتم اما به این تقلا ها چیزی درست نمیشه باید نگرشم رو درست کنم تا خود به خود و راحت لاعر بشم .
من کلی ادم متناسب در اطرافم هست که زیاد غدا میخورن اما لاغر هستن مثل همسرم مثل خواهر زاده ها ی همسرم واقعا هر چه بخوان میخورن و لاغر هست اما باید بدونم اون. ا فراد متناسب هیچ وقت این تعریف های چاقی رو در ذهنشون ندارن که من الان پرخوری کردم اونها میگن به اندازه خوردم و اونها هیچ وقت ترس از چاقی و از عذاب وجدان ندارن در مقابل فرد چاقی که برای هر لقمه خوردن ترس داره بعنی تمام خوردنش با ترس هست و بعد از خوردن هم همش در سر خودش میزنه که چرا خوردم الان چاق میشم قطعا جسمشون متفاوت هست و افراد دوم افراد چاقی هستند اتفاقا برای مثال دیشب در جمعی بودم که فرد لاغر با لذت و عشق تعریف میکرد من دیروز برای صبحانه خامه و عسل با نون گرم خوردم و اینقدر دوست داشتم و اینقدر چسبید که فکر کنم نصف بیشتر خامه رو خوردم و چیزی از اون نموند و دقیقا یه فرد چاق بهش گفت خامه کالریش بالاس نخور اما یه فرد لاغر دیگه بهش گفت نه خوشمزس،من هم خیلی دوست دارم بخور اینطور نیست و خود طرف که بسیار لاغر. بود اصلا دنبال این حرفها نبود دنبال طعم خوب اون غدا بود و برای ما تعریف میکرد که چقدر لذتبخش بود و دنبال هیچ فکر چاقی نبود فکر نکنم چاق ها هیچ وقت مثل اون فرد لاغر فکر کنن پس به خودم میگم هر وقت تونستم مثل لاغرها فکر کنم مثل اون ها هم بخورم ما چاق ها هنوز فکرمون خراب هست پس نمیشه عملمون هم مثل اونها کرد پس باید و مجبورم به جاهایی عمل خودم رو تغییر بدم تا فکر من هم تغییر کنه .
من خودم بعد از مدتها در مسیر بودن به طرز عجیبی به دنبال به اندازه خوردن و سالم خورای هستم و به دنبال افکار سالم هستم که فقط از غدا لذت ببرم .
افراد چاق باید اول فکرشون تغییر کنه تا لاعر بشن و به دنبال تغییر افکار تغیبر رفتار هم می اید افراد لاغر هیچ وقت افکار چاق ها رو ندارن اصلا زبون ما چاق ها رو بلد نیستن و نمیدونن ما چی میگیم مثل این هست یک فرد المانی بخواد درمورد حجاب بدونه خب نمیدونه حجاب چی هست
اصلا چاق ها نمیدونن سیری یعنی چه ؟ در حالی که متناسب ها به راحتی میگن من سیرم و میل ندارم یعنی اونها به محض غدا خوردن دیگه احساس،سیری میکنن و سمت غدایی نمیرن تا دوباره گرسنه بشن اما چاق ها با هزارتا فرمول جاقی غدا میخورن .
ما چاق ها تعریف های بدی در مورد خوردن داریم و همون مانع لاغری ما میشه وگرنه مگر چقدر میخوریم خب از یه جایی دیگه نمیتونین بخورین اما چون تعریف های بدی داریم چاق میشیم چون در ذهن ما خوردن یعنی چاقی هست و در این حالت اصلا فرقی نداره چقدر بخوری هر چقدر رعایت کنی اما بازم حس بدی از خوردن داری من خودم یادم میاد اوایل رژیمم هر چی میخوردم خوب بودم اما کم کم به همون مقدار هم بدبین میشدم میرفتم دکتر و رژیم جدید میگرفتم و بعد از مدتی بازم به اونم حسم بد بود و هی دکتر مقدارها رو کمتر میکرد و هی محدودیتام رو بیشتر میکرد و من با وسواسی بیشتری غدا میخوردم و اینقدر نمیخوردم که همه مسخرم میکردن و میگفتن بدنت رو حساس کردی و هی اذیت بودم از خوردن .و ترسم بیشتر بود
اما لاعرها هیچ وقت مثل ما فکر نمیکنن و اصلا این تعریفها رو بلد نیستن .
من با بودن در این مسیر و استمرار در مسیر فرمولهای چاقی ذهنی من کمرنگ شدن و فرمولهای لاغری من پررنگ تر شدن پس هر کس علاقمند هست باید ادامه بده من عاشق لاغری بودم و هستم و با عشق دارم لاغری با ذهن رو ادامه میدم .هیچ وقت نیاز به پیام انگیزشی نداشتم و نیاز نداشتم کسی هلم بده خودم به طرز ر عجیبی در این مسیر عشق و علاقه و استمرار دارم برای همین هر روز وارد سایت میشم و برای خودم کاری انجام میدم .من همین الان نمیدونم برای بار چندم هست که دارم این صدگام رو تکرار میکنم و این به خاطر ذوق و شوق من هست در حالی که کسی نبوده در اطرافم که من رو ذوق و شوق بده همش خودم بودم و نتایج بزرگی که گرفتم اونها برام ذوق و شوق ادامه ی راه شدن یعنی با نگاه کردن به نتایجم انرزی گرفتم و راهم رو ادامه دادم همین چند روز پیش در کافه با دوستی بعد از چند سال زیاد قرار گداشتم و وقتی اون من رو دید گفت فقط بگو عمل چی کردی که اینقدر لاغری در حالی که خودش تپلی بود و به شدت از اون رنج می برد و تنفر داشت .و من اتفاقا ادرس سایت رو دادم و گفتم از این راه دارم لاغر میشم نمیدونم دیگه چقدر در مدار شنیدن این اگاهی ها هست و اصلا دنبال میکنه یا نه .
به نام خدا
ردپای من در گام 18 مسیر لاغری من
اول از همه دوست داشتم اون چکیده ای از فایل رو که استاد گذاشتن و برای خودم توی دفترم نت برداری کردم برای شما به اشتراک بزارم
با برداشتن موانع لاغری خود به خود لاغر میشیم
افراد چاق فکر میکنن دارندر مدت زمان بسیاری روند چاقی رو طی میکنن در صورتیکه اگر ما بخوایم مدام مطالب جدید و دیدگاه های جدید در ذهنمون جای بدیم در مورد چاقی… خب به مرحله ترکیدن میرسیم ما یکبار چاق میشیم و من بعد اون رو تکرار میکنیم (منظور از اون افکار و نگرشی هستند که توی مرحله اول یادگرفتیم)
مثله اینه برنامه ریزی یکساله رو هرروز انجام بدی و برای سالهای اتی هم از همون استفاده کنی و خب نتیجه ای که هرسال میگیری چاقیه یا حتی یکم بیشتر!
چربی کهنه وجود نداره
مسیر لاغری هم همینطوره شما اول یاد میگیریدش و برای کل عمرتون ازش استفاده میکنید اما قبلش باید موانع ذهنی رو که باعث چاقی میشن رو در ذهنتون شناسایی کنین و وقتی درستشون کردین خود به خود لاغر میشین
اصلا وارد پروسه چگونه اب شدن چربی ها نشید چون با ذهن منطقی که براساس خاطرات گذشته تصمیم گیری میکنه و اطلاعات چاقی فقط توش ضبط شده نمیتونین پاسخ درستی پیدا کنین
شما فقط موانع خودتون در لاغر رو بردارید
استاد هم در فایلهاشون سعی کردن مانع جدید نتراشن و خوب عمل کردن پس شما وقتی موانع رو برمیدارید و به ته ماجرا مطمئن هستید همه چی تمومه
حتما لاغر میشید
واسه خودتون و افکارتون دست انداز نسازید مانع تراشی نکنید
به عمل جسمت کار نگیر کارنگیر کارنگیر جسم نتیجه است اصل ذهن توعه
نگرشهات ترسهات و افکار اشتباهت
وقتی میخوایم لاغر بشیم و اصل کار کردن روی افکارمونه دیگه به ما چه که جسم میخواد چجوری چربیها رو نابود کنه
هرچقدر بیشتر به چجوریش فکر کنی موانع بیشتر برای خودت میتراشی
( درست مثل وقتی که من میخواستم زبان یاد بگیرم و اونقدر به سختیاش فکر کردم که دیگه دست و دلم به کار نرفت همونقدریم که روزانه یادمیگرفتم دیگه حس انجام دادنشو نداشتم)
وقتی همش فکرت رو مشکلات بعد از لاغر شدن باشه(که البته اینا فقط افکار و نگرش اشتباهه و بانمونه های عینی میتونیم ردشون کنیم) دیگه انگیزه ای واسه لاغر شدن میمونه؟؟
تفاوت نگرش افراد متناسب وقتی زیاد غذا میخورن با افراد چاق
فرد متناسب وقتی کلی مواد غذایی میخوره تو ذهنش این رژه نمیره که وای من خیلی پرخوری کردم چه بلایی قراره سرم بیاد اتفاقا میگه خب این نیاز بدنمه میخوام بخورم که سیر بشم و اصلا ترس و واهمه ای از غذا نداره اون کلا دیدگاهش زمین تا اسمون فرق میکنه نسبت به لقمه هاش ولی یه فرد نا متناسب غذا زیاد بخوره یا حتی اصلا غذا رو ببینه کلی افکار و نگرش چاقی ذهنش رو میگیره که وای این غذا حتما هر لقمه اش فلان قدر کالری داره با کلی سناریو درمورد اینکه چجوری بخوره چقدر بخوره ذهنشو درگیر میکنه
اصن وقتی تعریف ها در ذهن اشتباه ثبت شده باشه هر چقدرم بیایم عملمون رو تغییر بدیم جواب نمیده
شما به یه المانی بیا درمورد فرهنگ حجاب توی ایران بگواصن طرف کپ میکنه چرا؟ چون با اداب و رسوم و شرایط ما اشنایی نداره چون موقعیت ما نبوده که بخواد درک کنه و نگاهش کلا به این مقوله متفاوته اما الان با یه فرد ایرانی حرف بزنی کاملا درکت میکنه حتی اگه خارجم رفته باشه چون قبلا تو این شرایط بوده حتما میتونه درک کنه
این درمورد افراد متناسب و نامتناسبم صدق میکنه افراد متنتاسب از شرایط و موقعیت یک فرد نامتناسب خبر ندارن و نمیتونن اون رو درک کنن و حرفش رو بفهمن اما با همنوع و هم شرایط خودشون کاملا همذات پنداری دارن و کار ما توی این مسیری که قدم برداشتیم تا به سرزمین لاغر ها برسیم اینه که باهم دیدگاه ها و نگرش های افراد متناسب رو پیدا کنیم ببینیم این نوع دیدگاهشون از کجا اب میخوره ما وقتی یه غذا رو میبینیم چه واکنشی داریم و اونا چه مدلی ؟ تا ببینیم کجاها ندونسته یا حتی دونسته جلوی پای خودمون سنگ انداختیم از نعمتی ک حق زندگیمون هست دور موندیم
دوتا موضوع مهمی که باید درما تغییر کنه تا متناسب بشیم:
تعریف هایی که درمورد واکنشهای غذایی یا خود غذاها داریم
مورد دوم به این دلیل مهمه که ما حتی اون زمانی که رژیم میگرفتیمم اعصابمون خورد میشد که ای بابا من چند روزه غذام رو انقدر کم کردم ولی باز میخوام کمتر بخورم این نگرش درما هست که اصلا نباید هیچی بخوری کلا خوردن رو مساوی با چاقی میدونیم ولی خب این از ریشه اشتباهه اخه اگه هیچی نخوریم که میمیریم باید غذا بخوریم که انرژی دریافت کنیم برای فعالیت های روزانه و زندگی اما فقط زیاده روی نکنیم همین
حالا درمورد احساس خودم بگم من به سن چاقی اعتقاد داشتم قبل از اینکه با سایت اشنا شم فکر میکردم چربیهام سفت شده خیلی وزنم جهشی زیاد نشده بود هی تو همون قدر کم و زیاد میشد واسه همون احساس میکردم مونده شدن من نسبت به اطرافیانمم بدنم درکل سفت تره به همین دلیلم عمه ام میگفت تو یکم برات مشکلترم هست بخوای وزن کم کنی و خب منم قبول کرده بودم تا قبل رسیدن به این فایل خیلی راجبش فکر نکرده بودم که قراره سخت لاغر بشم یا اینکه اضافه وزنمو بزرگ ببینم چون سعی میکنم خودمو درگیر اعداد نکنم مخصوصا وقتی میگین اصلا وزن نکن اصلا متر نگیر خودتو کنکاش نکن و وسواس نگیر که خب الان تا کجا پیش رفتم واسه همون منم نمیخوام توی کار جسمم دخالت کنم هی تو ذهنم مرور میکنم سارا کار تو که اصل ماجرا است اطلاعات جدید و درستی هستن که استاد توی فایلها بهشون اشاره کردن و هر فایل دریچه مخفی و ارزشمندی از اگاهی رو برات باز میکنه و تو اگه میخوای تو مسیرت لذت ببری درگیر چگونگی و شک و تردید نشی خودتو تحت فشار ذهن منطقی قرار نده و به جا ور رفتن با اطلاعات اشتباه قبلی اینهمه مطالب جدید رو دریاب و حقیقت رو پیدا کن تو که قرار نیست یه مقطعی لاغر شی بعد بری
قراره این چیزایی که یاد میگیری برای همیشه به دلت بشینه و یاد بگیری که تو هر لحظه ازشون بهره ببری من واقعا دلم نمیخواد به هوای یکی دو روز خوشگذرونی لاغر بشم یا چندتا مطلب ببینم میخوام زندگی من اساسش تناسب باشه کلا
درسته هر روز داریم زائده های بدنمون رو میبینیم و این نجواهای ذهنی ممکنه درگیرمون کنه اما جسم که کار کردش اینجوری نیست یه ادم متناسب خودشو عذاب نمیده واسه وزنش و.. اون خیالش راحته این خیال از کجا میاد؟ از نوع نگاهی که به خودش داره دیگه مثلا نمیاد بگه چاقی ارثی تو خانواده پس من از الان بترسم که وای نکنه چاق شم یا هر نگرش دیگه ما نگرشهامون کار دست جسممون میده شما حساب کنین مدت زیادی رو بایه متناسب نشست و برخواست میکنین تو حرفاش تو عملکردش تو واکنش هاش یاد میگیرین و اگاهی هایی که دریافت کردین روتون تاثیر مثبت میذاره و تغییر میکنید دیگه اونجا جسم کار خودشو بلده و براساس اطلاعات جدید جواب جدیدم میده دیگه فقط بحث سن چاقی ام نیست این موضوع درمورد ورزش و غذا ام صدق میکنه مثلا من امروز بیرون بودم یادمه قبلا تند راه میرفتم که انرژی بسوزونم و به حساب خودم لاغر شم اما امروز کاملا برعکس بود با خودم گفتم الان تند بری چیکار پاتم درد میگیره خسته ام میشی نتیجه اش برات چی میشه ؟ هیچی همون غذایی که خورده بودی و انرژی روزانه ات رو تامین میکرد اینجا سوزوندی
حالا اگه دویدن دوست داری بحثش جداست ولی وقتی نه اثری به جسم داره و ن حوصله داری وقتتم براش نزار چون واقعا راهش این نیست تا سرت پر از مانعه هر عملی انجام بدی جسم از مرکز فرماندهی دستور خودشو میگیره و به اون عمل میکنه پس اصرار کردن جایز نیست چاره چیه؟
ذهنمون رو درست کنیم و به بدنمون اعتماد کنیم
چه در مورد مقدار غذایی که میگه همینقدر خوبه و سیر شدم چه درمورد چربی سوزی و چه درمورد عوامل تحرکی
ادم با خوابم لاغر میشه فقط باید نگرششو درست کنه و مرور کنه
حالا یه وقتی ام میشه ما با افراد متناسب هم سفره میشیم و باهاشون زمان زیادی از روز رو میگذرونیم قرار نیست هر کار اون کرد ما ام نجام بدیم بعد لاغر شیم ها تو فکر ما یه چیزه تو فکر اون یه چیز دیگه
اون مثلا فلان غذا رو خیلی دوست داره ولی برای ما حکم اژیر خطر داره اون اکثر روزا از همون غذا میخوره ولی این درمورد ما حس ناراحتی ایجاد میکنه و نگرانی های بعدش رو هم برامون به بار میاره ما هر چقدرم سعی کنیم شبیه یه ادم متناسب رفتار کنیم که باهاش همسفره ایم بازم نمیتونیم شبیه اون شیم چون به رفتار که نیست اصن ما یه مدت که بگذره خسته میشیم مثلا من الان به دختر عمه ام نگاه میکنم و وعده های کل روزشو حساب کردم نصف یه وعده منم نمیشه میدونمم مثل اون بخوام رفتار کنم خیلی دوام نمیارم و برمیگردم ب رویه قبلیم یا مثل کسایی که رژیم فلان میگیرن و بعد یه مدت فراری میشن ازش من خیلی به دختر عمم فکر کردم و با خودم گفتم این ادم چی تو سرشه که با این قدر غذا یه روز رو راحت سر میکنه و بخواد اضافه ام بخوره نمیتونه اون اعتقاد داره من با اینقدر غذایی که دریافت میکنم انرژی روزانه ام تامینه و به همه کارامم میرسم احساس خوبی دارم یعنی سیر باشه هرکارم بکنه بیشتر نمیتونه بخوره اصلا کلا براش غذا اولویت نیست و وقتی گرسنه اش بشه تازه یادش میاد راستش برای من جالبه این بی دغدغگی درمورد غذا ها و تفکری که پشت هر عمل یه فرد متناسبه
وقتی به دغدغه های ذهنی وبه سبک نگرشها فکر میکنی و اونها رو با اموزه های جدیدی که توی این مسیر یاد گرفتی تطابق میدی ذهنت بهتر قبول میکنه و حتی چیزهای جدیدی کشف میکنه اما قبل پیدا کردن نمونه های تایید کننده به اصل اموزش بپردازیم اینکه بارها استاد تاکید کردن نگرش اول باید تغییر کنه و موانع برداشته بشه تا لاغری خود بخود شکل بگیره این نگرش ها چه شکلین ؟؟ من دقیقا تو فایلی که استاد گفتن لاغری طبیعته جسمه! وبدن به طور پیش فرض روی لاغری تنظیم شده و ما با یه برنامه اضافه براساس اطلاعاتی که از اطراف گرفتیم چاق شدیم با خودم گفتم واقعا چرا تا قبل این حق خودم نمیدونستم ؟؟ چرا گاهی دلم میشکست که یعنی این چیزیه که من مجبورم به عنوان سارا تو کل زندگیم بپذیرمش؟؟ همینکه من دیگه در وجود خودم لاغری رو میبینم و درک میکنم لاغری حق مسلم منه و من متناسب بودم اصن ولی حالا یه دستکاری دستی ذهنم باعث شده چاق شم عیب نداره امید هست به لاغری و شدنیه دقیقا همین یه نگرش عالیه
یا مثلا نگرش چاقی سن نداره اصن سن یه مفهوم ریاضی برای حساب کردن تعداد دفعات گردش زمین به دور خورشیده اما چاقی یه برنامه اضافه ذهنیه و با مانع برداری خود ب خود برنامه لاغری توی ذهن و جسممون اجرا میشه همون طور که اشاره کردم ما پیش فرض از طرف خدا متناسب خلق شدیم و مانعی نباشه به راحتی متناسب زندگی میکنیم و جالبه همونطور که خورد خورد موانع رو شناسایی و حذف میکنیم خورد خورد لاغر میشیم :)))
این نگرش های مهم و ارزشمند ار ابتدا تا انتهای راه حامی ما هستن و به سمت خواسته امون هدایتمون میکنن و ما هستیم که با ادامه دادن و مرورشون به رویامون میرسم
من از استاد هم تشکر میکنم که این گام رو هم برامون عالی تهیه کردن و کلی اطلاعات و اگاهی های ارزشمند قرار دادن که میشه علاوه بر حذف موانع تناسب اندام با کمی تفکر به جنبه های دیگه زندگیمون و با نمونه های بیشتری که میبینیم ارتباط بدیم و چرخه ذهنی مثبتی رو توی ذهنمون و بعد اون به زندگی به جریان دربیاریم
خدایا شکرت 🙂
به نام خدای زیبایی ها
سلام به استاد عزیز و دوستان سایت تناسب فکری
گام 18 :سن چاقی و آب شدن چربی ها
من هم مثل همه افراد چاق این طرز فکر رو قبل از گوش دادن این فایل داشتم که هرچه سن چاقی بالاتر میره درنتیجه سن چربی ها هم بالاتر میره و سخت تر میشن و آب شدن اونها خیلی سخته و باید برای آب شدنشون خیلی تلاش کنم . من هم دقیقاً عین شما استاد هروقت شروع میکردم به رژیم گرفتن هفته اول خیلی خوب نتیجه میگرفتم و چهار پنج کیلو کم میکردم و هرچه جلوتر میرفتم وزن کم کردن سخت تر میشد تا جایی که دیگه استب میشد وزنم و دیگه هر کاری میکردم وزنم پایین تر نمیومد ، من قبل از گوش دادن این فایل نمیدونستم کهاین روند کم کردن وزن من در گذشته بخاطر این باور من بوده که هرچی چربی ها کهنه تر باشه آب شونشون سخت تره ، ولی امروز با شنیدن این فایل این رو متوجه شدم از این بابت از شما استاد عزیز بسیار ممنونم که این آگاهی ها رو به ما منتقل می کنید . و آگاهی امروز من این شد که سن چاقی ما بیشتر نمیشه در واقع این سن تکرار ماست که روز به روز بیشتر میشه یعنی ما هروز یه سری افکار چاق کننده رو داریم تکرار میکنیم . درمورد خوردن و نخوردن من خودم وقتی تازه وارد سایت تناسب فکری شدم و چندتا از فایل های رایگان رو گوش دادم به این تناقض رسیدم که چرا استاد شما در بعضی از فایل ها میگید که میل ندارم رو تمرین کنید پس منظورتون اینکه خوردن به چاقی ربط داره ، ولی در بعضی از فایلای دیگه میگید اصلا چاقی به خوردن ربط نداره که شما در جواب من گفتین که افراد متناسب خوردن رو عامل چاقی شون نمیدونن راستشو بخواین اون موقع درست متوجه این قضیه نشدم ولی با توضیحات امروزتون متوجه شدم که چقدر طرز فکر ما میتونه تأثیرگزار باشه رو چاقی و لاغریمون ، اینکه افراد متناسب وقتی یه مواد غذایی رو مصرف میکنن به هر اندازه ای که دوست دارن اصلا این دیدگاه رو در مورد خودشون ندارن که پرخوری کردن ، ولی در عوض ما چاق ها با هر لقمه غذایی که میخوریم هزارتا فکر چاق کننده و بعد از خوردن هزارتا فکر ترس از چاقی و عذاب وجدان میاد سراغمون که درواقع این همه فکر باعث چاقی ما میشه نه اون غذایی که میخوریم ، عوض کردن این همه باور با یه روز دو روز و فقط عوض کردن افکارمون امکان پذیر نیست باید در ابتدا هم افکار هم عملکرد خودمون رو تغییر بدیم و پیش بریم تا به جایی که به تعادل برسیم یعنی در واقع به آرامش برسیم .
به نام خدای مهربان🌼
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی سایت تناسب فکری🦋
گام ۱۸: سن چاقی و آب شدن چربیها🌸🌸
خیلی از افراد چاق عقیده دارن که سن چاقی من زیاده، یا چربیهای بدن من کهنه شده،برای همینه که لاغر نمیشم،اگرم بخوام لاغر بشم، باید با انجام ورزشهای سنگین و تحمل سختی زیاد لاغر بشم،هر چقدر که سن ما بیشتر میشه تصور ما از لاغر شدن هم تغییر میکنه و فکر میکنیم که کار سختتر شده،که چون سنمون بیشتر شده چربیهای بدنمون هم کهنه شده،و برای سوزوندن چربیهای کهنه باید با فعالیتهای شدید، سوخت و ساز بدنمون رو بالا ببریم.
باید بدونم که اگه انجام کار یا رسیدن به هدفی رو در ذهنم سخت و طاقت فرسا کنم، هرگز به اون هدف نمیرسم،و یا اون کارو انجام نمیدم،نه به خاطر اینکه واقعاً انجام اون کار یا رسیدن به اون هدف سخت یا غیر ممکنه، بلکه فقط به این دلیل که خودم ناآگاهانه رسیدن به اون موقعیت رو در ذهنم سخت میکنم.
انسانها به صورت پیش فرض یاد گرفتن که از انجام کارهای سخت خودداری کنن،و برای همین اگه انجام کاری در ذهنم سخت بشه،اونوقت توی ذهنم اونقدر بهانه و دلیل برای انجام ندادنش ایجاد میکنم، تا بالاخره از خواسته خودم دست بکشم و هدفم رو رها کنم.
توجه به سن چاقی یکی از موانع بزرگ لاغر شدن در ذهن افراد چاقه،
ما درباره افزایش سن انبوهی از عقیدهها و دیدگاهها داریم که نه میتونیم ادعا کنیم صحیح هستن و نه اشتباه،چون میتونیم انسانهای زیادی رو ببینیم که تایید کننده عقیده ما هستن،و همچنین میتونیم افراد زیادی رو ببینیم که نقض کننده عقیده و انتظار ما از افزایش سن هستن،
تعریفهای زیادی درباره افزایش سن در ذهنمون ذخیره شده،و این اطلاعات انتظار ما از بالا رفتن سن رو مشخص میکنه،مثلا با افزایش سن، سوخت و ساز بدنم کم میشه،با افزایش سن، سلامتی انسان کاهش پیدا میکنه،با افزایش سن احتمال بروز مشکلات جسمی افزایش پیدا میکنه.
از اونجایی که فرمولهای ذهنی در جنبههای مختلف زندگی ما تاثیر گذارن، فرقی نداره به چه دلیل نگرش در ذهنم ایجاد بشه،اون فرمول یا نگرش در تموم جنبههای زندگیم تاثیر میذاره.
بنابراین فرمولهایی که در رابطه با افزایش سن در ذهنم ایجاد شدن بر موضوع لاغر شدن هم تاثیر میذارن،برای همینه که همه افراد چاق فکر میکنن همونطور که با افزایش سن طبیعیه که مشکلاتی برای اونا ایجاد بشه، هر چقدر که سن چاقی اونا هم بیشتر بشه، لاغر شدن سختتر و غیر ممکنتر میشه براشون.
دیدگاههایی که ما درباره چربیها، سن چاقی، و چگونگی ایجاد لایههای چربی در ذهنمون ایجاد میکنیم، همون موانع لاغر شدن هستن،اینکه به چگونگی آب شدن چربیها فکر کنم و طریق اون رو در ذهنم بارها مرور کنم و تصویرسازی کنم، باعث میشه که کار چربی زدایی از بدنم رو با اختلال مواجه کنم،خیلی از افراد چاق هستن که فکر میکنن که چون سن چاقی در جسم اونا زیاد شده، همین باعث میشه که لایههای چربی که سالهای قبل ایجاد شدن، هرگز آب نشن و این دیدگاه باعث میشه که هر بار که رژیم لاغری رو شروع میکنن، در هفتههای اول کمی از وزن اونها کم بشه،ولی در هفتههای بعد با سختی وزن کم میکنن،که دلیل اون هم به خاطر وجود فرمولهای اشتباه زیاد در رابطه با لاغر شدنه،که از سالها قبل در ذهن اونا ایجاد شده و عقیدهشون اینه که چربیهای لایههای بالایی تازهان و خیلی سریع و راحت آب میشن،و هر چقدر که به لایههای زیرین چربی برسم، این چربیها چون قدمت چندین ساله دارن،در بدنم آب نمیشن و کار سادهای نیست و نیاز به زحمت و تلاش زیادی داره،باید بدونم که اینها همه موانع لاغر شدن هستن.
دیدن تصاویری که در رسانهها برای تبلیغ روشهای مختلف لاغری ارائه میشه،باعث ایجاد فرمولهای ذهنی اشتباه در ما میشه،و فکر میکنیم که واقعاً روند آب شدن چربی به شکلیه که توی رسانهها نمایش میدن،برای رفع این مانع بزرگ لاغر شدن باید برای خودم منطقی کنم که سن چاقی من نه تنها بسیار کمه،بلکه کلاً این نگرش درباره چاقی نادرسته، اگر هم سن چاقی در روند لاغر شدن موثر باشه،مربوط به لایههای چربی نمیشه،بلکه به ریشهدار شدن فرمولهای ذهنی چاقی در ذهن ارتباط داره،سن چاقی فرمولهای ذهنی، در حد همون چند ماه، یا یک ساله که فرمولهای چاق کننده در ذهن ما ایجاد شده،بقیه سالهای چاقی در حال تکرار همان چند فرمول سال اول بودیم،ولی به اشتباه فکر میکردیم که هر سال سن چاقی مون بیشتر شده و لاغر شدن هم سختتر میشه.
سن چاقی ما بسیار کمتر از سن تکرار اونه،ولی به اشتباه سن تکرار رو به عنوان سن چاقی در نظر میگیریم،آموزشهای لاغری با ذهن در واقع تولد لاغری و پرورش اون برای مقابله کردن با سن چاقیه،هر چقدر که از زمان حضورم در سایت تناسب فکری میگذره و اگر در این مدت با اشتیاق و با احساس خوب باشم و در حال یادگیری فرمولهای لاغری با ذهن باشم، سن لاغری فرمولهای جدید من، به حد کافی توان مقابله کردن با فرمولهای سن چاقی منو دارن.
الان فقط باید سن تکرار لاغری خودم رو افزایش بدم،عدم آگاهی از این موضوع باعث لیز خوردن عدهای از دوستان مسیر لاغری میشه،اینکه پس از مدتی به خاطر تغییر نکردن جسمشون احساس بد پیدا میکنن، و به راحتی لیز میخورن،اینه که فکر میکنن لاغری با ذهن روی اونا تاثیر نداره،این در حالیه که هر فردی که از آموزشهای لاغری با ذهن استفاده کرده باشه،تغییرات احساسی و رفتاری زیادی رو در خودش مشاهده میکنه،این تغییرات مربوط به تکامل سن لاغریه،و نشانه واضح از رشد کردن نهال لاغری در ذهن ماست.
لاغر شدن جسم در واقع میوه یا محصول نهال لاغریه که نیاز به افزایش سنِ تکرار داره،هر نهالی که کاشته بشه حداقل ۲ تا ۳ سال بعد، اولین محصول خودش رو ارائه میده که قطعاً محصول درشت و درجه یکی نیست،این روند در نتیجه محصولِ نهال لاغری هم صادقِ،پس از روزی که وارد سایت تناسب فکری شدم و شروع به یادگیری لاغری با ذهن کردم، بذر لاغری رو در ذهنم کاشتم و با نگهداری و رسوندن آب و نور کافی به اون از نهال لاغری خودم مراقبت کردم.
نشانههای مفید بودن تلاشم برای کاشت و داشتن نهال لاغری،تغییرات احساسی و رفتاری که در من ایجاد شده،آرامش و اطمینانیه که در خودم مشاهده میکنم،کاهش حرص و ولع خوردن و رها شدن از ترس از خوردن و ترس از چاقتر شدنه،
ولی انتظار محصول لاغری در این مدت کوتاه رو داشتن یه انتظار اشتباهیه که باعث دلسرد شدن و لیز خوردنم در مسیر لاغری با ذهن میشه،نهال لاغری من نیاز به مراقبت داره تا سن تکرار اون افزایش پیدا کنه،هر چقدر که سن تکرار فرمولهای لاغری در ذهنم افزایش پیدا کنه،مثل افزایش قطر ساقه نهال که باعث محکم شدن و مقاومت اون در برابر باد و بارون خواهد شد،نتیجه تکرار فرمولهای لاغر کننده به محصول لاغری تبدیل میشه،که این پروسه زمان مورد نیاز خودشو داره،و با عجله و تلاش بیشتر برای رشد دادن بیشتر نهال لاغری،باعث خستگی و ناامیدی خودم میشم،
علاوه بر مانع سن چاقی که به راحتی میتونه تلاشم رو برای لاغر شدن از بین ببره،توجه کردن و مقایسه کردن رفتارم با افراد متناسب هم میتونه به عنوان مانعی برای لاغر شدنم محسوب بشه.
تنها دلیل چاقی افراد، فرمولهای ذهنی اونهاست و در صورت پاکسازی فرمولهای چاقی ذهن،روند لاغر شدن بدون هیچ گونه کار خاصی انجام میشه،
برای پاکسازی فرمولهای چاقی ذهن باید از طریق خوندن و شنیدن آگاهیهای صحیح،اول مهارت شناسایی فرمولهای چاقی ذهن رو کسب کنم،بعد با شناسایی اونها از طریق انجام تمرینات نوشتاری، از طریق منطقی کردن،اشتباه بودن اون فرمولها رو اثبات کنم.
اونقدر باید این فرایند رو ادامه بدم تا شاهد شروع تغییر خود به خودی شرایط جسمی خودم باشم.
اگر موانع لاغر شدن رو از ذهنم پاک کنم، روند متناسب شدنم خود به خودی صورت میگیره،یکی از بزرگترین موانع لاغر شدن در ذهن افراد چاق اینه که چاقی اونا قدمت چندین ساله داره و برای همین فکر میکنن که به راحتی لاغر نمیشن،وفکر میکنن که لاغر شدن سختترمیشه،در صورتی که اینجوری نیست.
و سن چاقی ما اضافه نمیشه،یعنی اگه ما ۲۰ سال چاق بودیم به این معنا نیست که ۲۰ سال افکار چاق کننده ما زیاد شده،در واقع تکرار سن چاقی ما به خاطر تکرار همون چند تا فرمول ذهنیه که در ذهن ما ایجاد شده.
مثل این میمونه که ما در طی یک سال ذهنمون برای چاقی برنامهریزی شده باشه و بعد دیگه ۲۰ سال همون داره تکرار میشه.
خیلیها هم توی ذهنشون اینه که چربیهای کهنه اون پایین هستن و اونا دیرتر آب میشن.
خیلی از افراد چاق عقیدهشون اینه که چربیهای لایههای بیرونی جدیدن،اینا زودتر آب میشه،ولی به محض اینکه اون چربیهای رویی آب شدن، دیگه چربیهای زیری به راحتی آب نمیشن و این یکی از موانع ذهنی توی ذهن همه افراد چاقه،برای همینه که خیلی از افراد در مسیر لاغری که هی پیش میرن،خودشون انتظارشون اینه که سختتر لاغر بشن،بعد هم تعجب میکنن که چرا لاغرتر نمیشم،خب دلیلش همینه که فکر میکنیم وقتی داریم لاغر میشیم لایههای چربی زیرین دیگه اینا به راحتی آب نمیشن و باید سختی بکشیم.
و اینقدر هم قشنگ توی ذهنمون تصویرسازی کردیم که چربیهای بالا آب شده به راحتی،و چربیهای عمیقتر سفتن و آبنمیشن،اینا همش توی ذهن ماست وگرنه اینجوری نیست.
سن چاقی ما همون یه سال اوله،بقیهاش تکرار همون یک ساله،
لاغری هم به همین شکل به وجود میاد. باید بدونم وقتی که مسیر لاغری با ذهن رو شروع کردم،همون مدت اول که دارم فرمولها رو یاد میگیرم،من دارم چیز جدیدی یاد میگیرم، بقیهاش تکرار همونهاست.
پس این اشتباهه که فکر کنم ۲۰ ساله چاق بودم، حالا باید ۲۰ سال هم تلاش کنم برای لاغر شدنم،نه اینجوری نیست،اگه ۲۰ سال چاق بودم، تمام ۲۰ سال رو داشتم یه سری افکار و رفتارها رو تکرار میکردم،به این معنا نیست که ۲۰ سال چاقی من قویتر شده،یا قدرتمندتر شده،اینجوری دارم فکر میکنم،وگرنه توی واقعیت که اینجوری نیست.
موانع ذهنی خیلی زیادن،یه مقداریش در ذهن همه ما هست،یه بخشیش هم مربوط میشه به فرهنگ یک منطقه،یه بخشیش مربوط میشه به آداب و رسوم اون خانواده،که دیگه اینا ممکنه مشترک نباشه،ولی بخش زیادیش مشترکه.
باید بدونم که اینا همش فرمولهای ذهنیه که مثلاً چون من عقیده دارم و باور کردم که چربیهای لایههای پایینتر سختتر آب میشه،اون وقت برای من سختتر آب میشه،
اصلاً نباید کاری به چربیهای بالا و پایین داشته باشم،من چیکار دارم که اینا چه جوری میخواد آب بشه،اصلاً وارد پروسه آب شدن چربیها نشم که چه جوری میخواد آب بشه،به من که ربطی نداره،خب اگه من فکر کنم که چربیهای پایین سخت هستن،اون وقت ذهنم هم میگه خب باید بیشتر تلاش کنی،باید کمتر بخوری،باید بیشتر فعالیت کنی،اون وقت هی میاد و ادامه اش میده،اینا هم وقتی که با هم ادغام بشن میشن یه مانع بزرگ،اصلاً فکر نکنم به اینکه چطور میخوام لاغر بشم،همین فکر کردن به چطور لاغر شدن،کارو سخت میکنه.
وقتی که به این اطمینان برسم که من دیگه حتماً لاغر میشم،دیگه نباید فکر کنم به اینکه چطور میخواد چربیها آب بشه،چطور بازوهام آب میشه،چطور شکمم آب میشه،اول کدوم قسمتم آب میشه،حالا این چربیه چه جوری میخواد آب بشه،چربی سوزی رو چیکار کنم،از این فکرها اگه بخوام بکنم دست انداز برای خودم درست میکنم.
تموم رسانهها و تبلیغات هم روی این موضوع دست گذاشتن که میخوان به ما نشون بدن که چربیها چه جوری آب میشه،یه فیلمی، تصویری درست کردن، نشون میدن این سلولها، این مولکولهای چربی شروع میکنن به جوش زدن و قل قل کردن و بعد هم آب میشن،اون وقت هم میگن که با مصرف این دارو متابولیسمت رو میبری بالا،حتی در خواب هم لاغر میشی،بعد هم نشون میدن که حرارت بدنت رفته بالا،این چربیها داره اینجوری آب میشه،مثل اینکه یک کره رو انداخته باشی توی ماهیتابه اون وقت نشون میده که چربیهای شما هم اینجوری آب میشه، بعد این توی ذهن ما تبدیل میشه به یه طریقه آب شدن چربی،از اونور هم ۱۰۰ بار تا حالا شنیدیم که چربیهای سخت، چربیهای پایین، چربیهای لایههای زیرین سخت آب میشن،بعد اینا وقتی با هم ترکیب میشه،چربی سخت، خب باید حرارت بیشتری ببینه، زمان بیشتری باید ببره،و چقدر از این بایدهای اشتباه توی ذهنمون ایجاد میشه،پس به اینکه چطور میخوام لاغر بشم،یا چه اتفاقی توی بدنم میفته،اصلاً کاری نداشته باشم.
هر چقدر که بیشتر به این فکر کنم که چطور چربیهای من میخواد آب بشه،اون وقت دارم یک مانع درست میکنم برای خودم،اینا موانع لاغر شدنه،
من در این چند سالی که در حال چاق و چاقتر شدن بودم، داشتم موانع به وجود میآوردم،و الان که میخوام لاغر بشم همین موانع نمیذاره که لاغر بشم،و مسیر لاغری با ذهن بهم یاد میده که موانع رو از سر راهم بردارم،همش هم ذهنیه،وگرنه جسم من هیچ مشکلی برای لاغر شدن نداره،جسم من هیچ مشکلی برای دفع چربی نداره،مشکلی برای رسیدن به سلامتی،به تناسب اندام،به سفت کردن پوست نداره،اون کار خودش رو میتونه انجام بده،اما وقتی که من همش دارم به این فکر میکنم که من حالا اگه لاغر بشم، پوستم شل بشه چی؟؟خب دارم مانع درست میکنم،
پوستم چطور میخواد جمع بشه؟؟دارم مانع درست میکنم،
اگه پوستم ترک بخوره چی؟؟دارم مانع درست میکنم،
اگه به این چیزا فکر کنم، دارم مانع درست میکنم توی مسیر لاغر شدن.
باید تصمیمم رو بگیرم که میخوام لاغر بشم یا نه؟؟اگه آره که دیگه باید برم،اینکه دیگه چه اتفاقی میفته،چی خواهد شد،فلان میشم،پوستم چی میشه،صورتم لاغر نشه،شکسته نشم،اینا همه موانع لاغری میشه.
فقط باید تصمیم بگیرم که لاغر بشم،و بگم دیگه هرچه پیش آید خوش آید،من استقبال میکنم،اینکه بخوام تفکیک کنم نه، من دوست دارم لاغر بشم اما دوست ندارم لپهای من بره،دوست ندارم فلان بشم،دوست ندارم اینجوری بشه،اینها همه موانع لاغریه،در صورتی که هیچ ارتباطی نداره لاغر شدن به این مسائلی که من دارم توی ذهنم پرورش میدم.
این همه آدم متناسب هست، اینقدر آدمهای زیبایی هستن،اینقدر پوستهای شفاف، زیبا،لذت بخش،همه چیزشون فوق العاده است،و متناسب هم هستن، لاغرم هستن،
اصلاً همین کلمه لاغر رو اگه توی ذهنم اصلاح کنم کلی جلو میفتم،چون توی ذهن آدمهای چاق لاغر شدن برابر با کلی بدبختی،که زشت میشم، پوستم زرد میشه،چروک میفته،کشیده میشم،صورتم پیر میشه،مریض میشم.
من که این همه دوست دارم لاغر بشم،چرا دیگه اینقدر هم از بدیهای لاغری توی ذهنم ساختم، از اون جایی هم که همیشه تمرکزم روی بدیهاست،پس لاغری شکست میخوره،لاغر نشدن پیروز میشه،
مثلاً این همه دوست دارم لاغر بشم،اون وقت ۱۰ برابر اون، افکار توی ذهنم دارم که لاغری خوب نیست،لاغری باعث مریضی میشه،زردی پوست میاره،فلان میشه،بهمان میشه،اینا همه موانع دهنیه.
و باید بدونم که کار به عجله نیست،کار به زور گوش دادن و زیاد گوش دادن و شب تا صبح ۱۰ قسمت گوش دادن نیست،باید اینقدر این مسیر رو ادامه بدم،اینقدر باید فایلها رو تکرار کنم،که قشنگ در من نفوذ کنه،درک کنم و اصلاً کلاً نگرشم باید اصلاح بشه.
خیلی از دوستان میپرسن که استاد شما میگی که خوردن باعث چاقی نمیشه، خیلی از آدمای متناسب بیشتر از ما میخورن،یه جایی اینو میگی،یه جای دیگه داری میگی من خوردنم رو باید تغییر بدم،باید بگم من میل ندارم،پس چرا من باید بگم میل ندارم،اما اونا دارن میخورن و چاق نمیشن،ولی من نباید بخورم؟؟
استاد میگه که اولاً تعریفهامون اشتباهه در مورد افراد متناسب،یعنی ما خودمون اشتباه تعریفهایی رو توی ذهنمون ایجاد کردیم،بعد میگیم چرا اونا اینجورین،مثلاً دارم میگم توی ذهن یک فرد متناسب به هر اندازهای که داره میخوره، هیچ وقت این نیست که اون فرد داره پرخوری میکنه،اما همه افراد چاق از عبارت پرخوری استفاده میکنن،میگن منم دوست دارم هر چقدر که دوست دارم بخورم، پرخوری کنم،
پس تعریف اشتباهه،اون فرد متناسب از لحاظ مقدار، هر چقدر داره میخوره،هیچ وقت توی ذهنش این تعریف رو نداره که من الان در حال پرخوری کردن هستم،بعدش هم هیچ تعریفی نداره که حالا اینا رو خوردم قراره چی بشه،هیچ عذاب وجدانی نداره،هیچ ترسی از خوردنش نداره،اینو نمیتونی شما بیای مقابل بزاری با یک فرد چاقی که هر لقمهاش رو داره میخوره میترسه،با فرد چاقی که کیک میخوره ترس داره،
نون میخواد بخوره ترس داره،شیرینی میخواد بخوره ترس داره،
ساندویچ میخواد بخوره ترس داره،از پیتزا وحشت میکنه،از سس وحشت میکنه،یعنی در تمام مدت خوردنش با ترس داره میخوره،قبل از اینکه شروع کنه به خوردن با ترس میخواد شروع کنه به خوردن،که وای امروز من میخوام بخورم، الان باز چاقتر میشم،بعد از اینکه میخوره هم کلی توی سر خودش میزنه که چرا اینقدر خوردم،عذاب وجدان میگیره که الان من چاقتر میشم.
چه جور میخوای محتویات ذهنی این فرد رو برابر قرار بدی با یه فرد متناسب،شما فقط یه مقدار رو میخوایی مقایسه کنی هنگ میکنی، قاطی میکنی،که چرا اون آدم زیادتر از من خورد،
یا یه جایی میگی استاد گفت اونا بیشتر میخورن لاغرن،یا یه جایی میگه تو نباید اونجوری بخوری.
هر وقت تونستی مثل اون فکر کنی، برو هر چقدر دوست داری بخوری، بخور.خب تو نمیتونی اونجوری فکر کنی،تو فکرت خرابه،از یه جایی باید شروع کنی اصلاح کردن، وقتی فکرت در مورد خوردن اینقدر خرابه، تو نمیتونی بیای فقط فکرت رو عوض کنی،اما عملت رو عوض نکنی،چون شما به اندازهای که چاق بودی از عمل خوردن وحشت داشتی، میترسیدی،حالا چه جور میخوای بیای عملت رو دست نزنی، فقط فکرت رو عوض کنی، نمیتونی،پس مجبوری که یه جایی دست به عملت هم بزنی،عملت رو هم تغییر بدی،تا یه جایی عملت رو تغییر میدی،یه جایی فکرت رو تغییر میدی،یواش یواش اینا وقتی تغییر میکنه،شما به یک تعادل میرسی.
اونی که چند هفته از این آموزشها استفاده کنه،من فکر نمیکنم دیگه علاقه داشته باشه به اینکه نه دوست دارم پرخوری کنم و چاق نشم،یا هر چقدر دوست دارم بخورم و چاق نشم،امکان نداره شما از آموزشهای لاغری با ذهن استفاده کنی، بعد از دو سه هفته این خواسته رو داشته باشی،چون فرمولها وقتی عوض میشه، تعریفهای شما هم از خودتون، از خوردن، از رفتارتون عوض میشه،وقتی تعریف اشتباست،نمیتونی عملت رو مثل اون فردی که تعریفهای ذهنش درسته انجام بدی.
آدم چاق کلاً طرز فکرش، نگرشش در مورد خوردن،در مورد غذا،در مورد همه چیز مربوط به خوردن و چاقی و غذا تفاوت داره با محتویات ذهنی یک فرد متناسب،پس نمیشه اینا رو با هم مقایسه کرد که تو بگی مثلاً استاد گفت که چون افراد چاق هرچی میخوان میخورن چاق نمیشن، پس منم دیگه هرچی میخوام میخورم،با این فکر که منم چاق نمیشم،مگه تغییر فکر به همین راحتیه که حالا استاد گفت پس منم اینجور.
فردی که متناسبه اصلاً از این حرف و حدیثهایی که توی ذهن افراد چاق هست خبر ندارن،مثل یه آلمانی در مورد موضوع حجاب نسبت به یک ایرانی،چقدر راحته از لحاظ خودش،از لحاظ کاری که انجام میده،بهش بگی یه فرد ایرانی هست اینجوری داره میکنه، میخنده،حتی اگه نخنده هم تعجبش میشه که چرا داری این کارو انجام میدی،
در مورد چاق و لاغری هم همینه.
حالا شما اگه به یه فرد متناسب بگی که من از خوردن این غذا میترسم که وای نکنه چاق بشم،خب چی میگه؟؟اصلاً نمیدونه که تو داری در مورد چی حرف میزنی،مثل خیلی از آدمها که ما رو نصیحت میکردن که یکم رعایت خوردنت رو بکن،هرچی هم میگفتیم نمیتونم دست خودم نیست،میخندید که یعنی چی دست خودم نیست،نخور مگه مجبوری،میگفتیم آره مجبورم،اون که چاق نبوده که بدونه داستان چیه، این افکار توی ذهنش نبوده،بلد نیست اصلاً که بدونه جریانِمجبورم که میخورم، یعنی چی،یا نمیتونم نخورم یعنی چی،یا نمیدونم سیرم یعنی چی،
حالا چطور ما میخواهیم که این آدم متناسب رو با یکی دو بار فایل گوش دادن بیایم مقایسه کنیم که چرا اون هرچی دوست داره میخوره،ولی اینو اینجا استاد گفت چالش من اینو نخوردم که مگر نه اینکه ما هرچی میخوایم میخوریم و لاغر میشیم،یا غذاها قدرت چاق کنندگی ندارن،پس چرا یه جایی میگی نخور،
ما مجبوریم این کارها رو انجام بدیم تا یاد بگیریم،
دو تا موضوع توی افراد چاق درب و داغونه،یکی افکارشون در مورد خوردن و موضوعات چاقیه،یکی رفتارهاشونه،
رفتارهامون رفتارهای وحشیانه و خیلی دور از انسانیت نیست،اما تعریفهامون در مورد رفتارهامون مشکل داره،وگر نه مگه ما چقدر میتونیم بخوریم، مگه یه آدم چقدر میخواد بیشتر بخوره،یه جایی دیگه از گلوش پایین نمیره،اما تعریفهایی که ما در مورد خوردن داریم اینقدر اشتباهه،اینقدر خرابه که هرجوری ما خوردنمون رو تغییر بدیم،باز احساسمون بده.
رژیم گرفتیم و حتی توی رژیم هم فکر میکنیم همونی که داریم میخوریم هم چاقمون میکنه،و میگیم کاش اینم میتونستم نخورم، بعد هی کمتر میخوری، دو روز بعد میبینی همونم که داری میخوری حس میکنی داره چاقت میکنه،چرا ؟؟چون توی ذهن ما خوردن کلاً اشتباه تعریف شده ،فکر میکنیم خوردن یعنی چاقی،وقتی توی ذهن شما خوردن یعنی چاقی باشه دیگه تفاوتی نداره شما چه مقدار میخوری.
خیلی از افراد چاق هستن که رژیم میگیرن،در حالت بدون رژیم که همیشه پر میخوردن،بعد رژیم میگرفتن یهو غذاشون عوض میشد،بیشتر سالاد و پختنی میخوردن و دیگه سرخ کردنی نمیخوردن،چند روز اول احساس خیلی خوبی داشتن که رفتارهاشون عوض شده و کلاً غذاشون عوض شده،بعد از چند روز همون غذاهای عوض شده براشون دردسر میشد و حس میکردن که نه همونم زیاده رویه،
و فکر میکردن که این پختنی و سالاد هم باید همونم کم کنن،دوباره چند روز بعد همون مقدار کمتره هم خوردنش اذیتشون میکرد،تا یه جایی میرسیدن که این دفعه دیگه نمیخوردن،چندین ساعت نمیخوردن بازم اذیت میشدن،چرا ؟؟چون کلاً این فرمولها خراب بود.
پس وقتی که دارم از آموزشهای لاغری استفاده میکنم،هی نیام مقایسه کنم که چرا اینجا استاد اینو گفت،اونجا اینو گفت،در مورد لاغرها چرا اینجوری گفت،در مورد چاقها چرا اونجوری گفت،
وقتی که تعریف ذهنم رو میخوام عوض کنم،یه جایی شاید بخوام رفتارم رو دستکاری کنم،یه جایی باید افکارم رو دستکاری کنم ،یه جایی باید تعریفهام رو در مورد رفتارم دستکاری
کنم،همه اینا باید انجام بشه تا یواش یواش ذهنم درست برنامهریزی بشه،و روی غلطک درست و حسابی قرار بگیرم،و دیگه مسیرم مشخص بشه،و این کار میبره،باید آموزشها رو دنبال کنم،باید خودم عشق و علاقه داشته باشم،
باید سعی کنم که خودم به خودم ذوق و شوق و انرژی بدم و بعد هم انجامش بدم،و به هیچ وجه هم منتظر نباشم که کسی بخواد به من ذوق و شوق بده،یا بهم انرژی بده،خودم مسئولیت خودم رو به عهده بگیرم و قدم بردارم،از آموزشها استفاده کنم و اینو هم مطمئن باشم که تغییر خواهم کرد،
مطمئن باشم که هیچ راه در رویی نداره، هیچ راه میانبری نداره،فقط با استفاده کردن از مطالب آموزشی و تکرار کردن،یواش یواش محتویات ذهنم تغییر میکنه،شخصیتم تغییر میکنه،اعمالم تغییر میکنه،افکارم تغییر میکنه،اون وقت یه آدم دیگه میشم،به اندازهای که ذهنم تغییر کنه،شخصیتم تغییر کنه،جسمم هم بعدش تغییر میکنه.
سپاسگزارم از شما استاد عزیز🦋🌼🌼🙏🙏🪴🥰
به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️
سلام
مسیر لاغری من : گام 18 : سن چاقی و آب شدن چربی ها
تمرین آموزشی ✍️
در گذشته که از روشهای مختلف برای رسیدن به لاغری استفاده می کردم باورهای نادرست زیادی در ارتباط با موضوع چاقی و لاغری داشتم و اتفاقا یکی از باورهام این بود که با افزایش سن اضافه وزن و چاقی بیشتر میشه و دیگه آب کردن چربیها و کاهش وزن به سختی اتفاق میوفته و اتفاقا تو خانواده و اقوام مون زیاد دیده بودم که افراد وقتی سن شون از سی سال که رد میشد افزایش وزن شون شروع میشد و جالبه که برای همه مون داشتن اضافه وزن در سن بالا و در کل بعد از ازدواج کاملا عادی و طبیعی بود و هنوزم هست و در مورد باورها و فرمول های چاقی زیاد در فامیل مون صحبت میشه و افراد فامیل با نشون دادن الگو به هم و تایید کردن صحبت ها شون نگرش و باورها شونو پر رنگ تر میکنن ولی من دیگه وارد بحث و گفتگو ها شون نمیشم و زمانی که درباره این مسایل صحبت می کنند یا اون مکان و ترک میکنم یا خودمو مشغول کارای دیگه میکنم تا با هاشون هم صحبت نشم . منم بعضی وقتا به این فکر میکردم که چربی های قدیمی سفت شدن و افزایش سن باعث میشه که چربی هام دیرتر آب بشن یا اصلا آب نشن . و یا یکی دیگه از باور های اشتباهی که داشتم این بود که زایمان باعث میشه که شکم آدم چاق و آویزون بمونه و چون من سه تا بچه دارم آب نشدن چربیهای شکم مو طبیعی میدونستم
ولی امروز با گوش دادن به فایل این گام با حرفای استاد مدام مادر همسرم تو ذهنم میآمد که حرفای استاد و تایید میکرد که ایشون 8 شکم زایمان داشته و با این حال اندام شون کاملا مناسب و دخترونه ست و اصلأ یک گرم اضافه وزن ندارن و شکم شونوم کاملا تخته و این باور در ذهنم شکسته شدکه بارداری و زایمان و افزایش سن هیچ ارتباطی با چاقی و اضافه وزن نداره که اگه این طور بود الان مادر همسرم باید با وجود 8 بار زایمان چاقی و اضافه وزن غیر طبیعی میداشت در صورتی که کاملا متناسب و زیبا هستند و یک چیزی که الان به ذهنم رسید اینکه رفتار و افکار ایشون کاملا متناسب و دست کاری نشده ست . ایشون بیشتر مواقع سیر هستن و همیشه در مواجه با مواد غذایی و خوراکیها که بهشون تعارف میشه از کلمه میل ندارم استفاده میکنند و من خیلی کم ایشونو در حال خوردن دیدم قبل از آشنایی با مسائل ذهنی از بعضی از رفتارای ایشون ناراحت میشدم مثلا بعضی مواقع که به خونه شون میرفتیم و براشون شیرینی و کیک و… می بردیم و باز میکردیم همه می خوردند ولی ایشون همیشه میگن میل ندارم و من ناراحت میشدم و با خودم می گفتم حالا یک دونه شیرینی دیگه چیه که نمیتونه بخوره میل ندارم نداره که بهت تعارف میشه بر دار بخور دیگه و زمانی که بچه ها زیاد اصرار میکردند میگفت باشه بر میداشت ولی بازم همون یه دونه تو ظرفش می موند و نمیخورد و اصلأ برایش مهم نبود که بقیه میخوردند و میگفتن تازه ست یا خیلی خوشمزه ست اصلا تحریک به خوردن نمیشد فقط میگفت نوش جون تون و اینم بگم که( ایشون خیلی خانم خوب و مهربونی هستن برداشت من از رفتار ایشون اشتباه بود )
آخرم که ظرفا رو جمع میکردیم شیرینی ایشون تو ظرف شون بود یا یک ذره از کنارش خورده بود اون زمان رفتارای ایشون برای منی که ذهن چاق داشتم قابل هضم نبود ولی الان با آموزش هایی که دیدم و تغییر افکار و نگرش و باورهای نادرستم کاملا ایشونو درک میکنم و میفهمم رفتار ایشون کاملا درست بوده و هست بلکه این رفتار من بوده که اشتباه بوده و ایراد داشته و به لطف خدا و آموزشهای استاد و همت خودم رفتار و عادات و افکار نادرست منم در حال اصلاح و درست شدنه .
.و یا همسرم کاملا متناسبه اصلا غذاها در ذهنش دسته بندی شده نیستند همه چیز میخوره کنار غذاش حتماً باید نوشابه باشه سر میز غذا هم دوست داره همه چیز مرتب و منظم و با مخلفات کامل باشه ولی اصلا در خوردن غذاها زیادهروی نمیکنه یا از خوردن مواد غذایی پشت سر هم به شدت بدش میاد و تا زمانی که کاملا گرسنه نباشه چیزی نمیخوره و به محض اینکه پیغام سیری و دریافت کرد دست از خوردن میکشه حالا میخواد ظرف غذاش خالی شده باشه یا حتی یک لقمه مونده باشه دیگه ادامه نمیده ،و چون خودم هنوز ترسم از یه سری از مواد غذایی به طور کامل از بین نرفته و دارم روی خودم کار میکنم و نوشابه هم یکی از هموناست بارها ازش پرسیدم که نظرت در مورد نوشابه چیه ؟ جواب داده نوشابه برای هضم غذا خوبه . و من بهش میگم ن نمی ترسی این قدر نوشابه میخوری ؟ میگه نه چرا ؟ من بهش میگم نوشابه پر از قند و شکره و چاق کننده ست . ولی همسرم میگه من زمانیکه با غذام نوشابه میخورم اصلا به این چیزا فکر نمیکنم من نوشابه میخورم چون از غذام لذت بیشتری ببرم و در ضمن به هضم غذام کمک میکنه تازه میگه واسه معده خوبه تازه میخوره به خاطر مزیتش در صورتیکه ما افراد چاق همون مقدار کمی که میخواییم بخوریم به خود مون زهر میکنیم من خودم هنوزم نوشابه رو با احتیاط میخورم ولی خیلی بهتر از قبل شدم چون قبلاً هم زمان خوردن و هم بعدش به چاق کننده بودن نوشابه فکر میکردم ولی الان اگه دوست داشتم و میلم کشید میخورم و دیگه بهش فکر نمیکنم و مثل همسرم میگم واسه هضم غذا خوبه اگه همسرمو چاق نمیکنه منم نمیتونه چاق کنه مشکل از نوشابه نیست مشکل از نگرش من در مورد نوشابه ست و من باید نگرش مو تغییر بدم و دارم روی این موضوع کار می کنم و تا اندازه زیادی موفق عمل کردم و ادامه میدم تا به نحو احسن عمل کنم و به قول استاد ما هر وقت تونستیم مثل افراد متناسب فکر کنیم و نگرش مون در مورد مواد غذایی و خوراکی ها مثل اونا بود هر چه قدر دوست داریم بخوریم پس تا زمانیکه افکار و نگرش و باورها مون تغییر نکرده باید در مسیر باشیم تکرار و تمرین داشته باشیم و ادامه بدیم تا بذر لاغری که کاشتیم رشد کنه و قوی بشه
همان طوری که یک نهال وقتی کاشته میشه نیاز به مراقبت و نگهداری داره تا رشد کنه و بزرگ بشه و به میوه بشینه و طبیعیه که یکی دو سال اول خوب محصول نمیده و باید چند سال از سن کاشتش رد بشه تا درخت قوی و شاخ و برگ هایش بزرگ بشه تا محصول بهتر و بیشتر و با کیفیت تری بده
من خودم عاشق گل و گیاه هستم دیروز رفتم داخل حیاط سراغ گلهام و یکی از گلدونام نظر مو به خودش جلب کرد خیلی پر گل شده بود از دیدنش خیلی لذت بردم بعد دیدم که جاش تنگه و احساس کردم که نمیتونه نفس بکشه رفتم چند تا گلدون کوچک آوردم و از توی اون گلدون چندین گلدون گل دیگه درست کردم و چقدر از دیدن شون لذت بردم امروز که از خواب بیدار شدم دیدم داره بارون میاد به سرعت رفتم تو حیاط و از همسرم که داخل حیاط بود خواستم سریع اون چند تا گلدون گلی که دیروز کاشته بودم از زیر بارون برداره همسرم میگفت باشه خب چرا این قدر نگرانی گفتم آخه اینا رو تازه دیروز کاشتم هنوز خوب خودشونو نگرفتن ممکنه که خراب بشن و همسرم اونا رو از بارون برداشت بعدش که به خونه برگشتم و مشغول کارام بودم به فکر فرو رفتم که بذر لاغری منم هنوز خیلی تازه ست و حالا حالا ها نیاز به مراقبت و نگهداری داره و باید ازش مواظبت کنم و حواسم بهش باشه تا بزرگ و قوی بشه و با هر باد و بارانی از بین نره پس در مسیر می مونم حرکت میکنم و ادامه میدم تا انشاالله به مقصد برسم
با تشکر از زحمات بیدریغ استاد بزرگوار
به نام خدای مهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همگام
امروز هم به لطف خداوند به یکی دیگر از موانع لاغری در ذهنم پی بردم همیشه تصور میکردم چون من سه قلو به دنیا آورده ام و شکمم آویزان شده و چربی های زیادی دارد تنها راه کوچک شدن آن چربی های کهنه عمل جراحی است تا اینکه یکی از دوستان باشگاهم را دیدم که وزن او ۱۱۴ کیلو بوده و تعریف میکرد که شکمم از شکم تو هم آویزان تر بوده و بعد دو سال تلاش الان شکمی کاملا تخت داشت بدون شل شدن پوست و این فرد و صحبتهای مفید شما باعث شد که این مانع ذهنی ام را تلاش کنم رفع کنم زمانهایی که رژیم میگرفتم و ورزشهای طاقت فرسا انجام میدادم در هیچ کدام از آن اقدامات هرگز وزنم به قبل بارداری نرسید چند کیلوی اول را سریع و راحت کم میکردم و دقیقا درست فرمودید هرگز پنج کیلوی چهارم اتفاق نمی افتاد و چربی های شکمم کاملا از بین نمی رفت و فقط صورتم داغون میشد و عدد وزنی من همیشه در یک حدی استاپ میکرد و همین نگرشها باعث شده بود که فکر کنم که این چربی ها بدون جراحی از بین نمیرود و مانع بزرگی برایم شده بود تا اینکه خداوند مرا به سایت هدایت کرد و از روزی که قدم در این سفر هیجان انگیز گذاشته ام با تغییر نگرشها و به طبع آن تغییر رفتارهایم اطمینان و یقین صد در صدی دارم که این چربی ها کاملا از بین می روند حالا چطور میروند به من ربطی ندارد فقط میدانم من در مسیر تناسب فکری گام های درست برمیدارم و گامهای اشتباه را حذف یا کمتر میکنم تا به آن طبیعت ناب جسمم که خداوند به من عنایت کرده برسم مگر وقتی قسمتی از بدنم زخم میشود به این فکر میکنم که چطور این زخم خوب میشود به من چه؟بدنم خود به خود کار درست را انجام میدهد الان هم ميدانم بدنم خود به خود به سمت تناسب میرود اگر من تناسب فکری را خوب یاد بگیرم و خوب به آموخته هایم عمل کنم در این مسیر زیبای تناسب زمان مطرح نیست سایز و وزن مطرح نیست اول باید ذهن یاد بگیرد تا آموخته ها در جسم نمایان شود من مثالی بزنم از کسی که ذهنش چاق بوده و به زور جراحی جسمش را متناسب کرد
زندایی همسرم معده اش را جراحی کرد خیلی خیلی چاق بود وقتی بعد جراحی او را دیدم تعجب کردم بی نهایت لاغر و متناسب شده بود چند ماهی گذشت عید دیدنی منزلشان رفتیم دیدم که چنتا نون خامه ای خورد آجیل و میوه و یه عالمه غذا و …..و باز چند ماه بعد او را دیدم که باز هم چاق شده بود و دلیل همه اینها این بود که او فقط جسمش را تغییر داده بود نه نگرشها و ذهنش را مثل دفعات قبلی که همه ما رژیم گرفته بودیم و کلی وزن و سایز کم کرده بودیم اما چون ذهن ما و به طبع آن رفتار ما چاق شونده بود خیلی سریع به چاقی قبل یا حتی بیشتر برمیگشتیم و همه اینها بدلیل ذهن چاق است فردی که متناسب است و بی ترس هر ماده غذایی میخورد او اصلا در افکارش پرخوری و چاقی وجود ندارد ما در حال حاضر چاق هستیم و باید اصلاح شویم فکرمان خراب است تا فکر درست نشود تا عمل درست نشود نمیتوانیم خودمان را با اشخاص متناسب مقایسه کنیم نمیشود با رفتار کردن مثل شخص متناسب انتظار تناسب جسمی داشته باشیم ابتدا باید ذهنمان را مثل شخص متناسب کنیم بعد آن ذهنیات در رفتارمان نمایان شود و بعدها به مرور در جسممان هویدا میشود ؛ ما هر روز باید گامهای درست برداریم و گامهای اشتباه را کنار بگذاریم تا متناسب شویم تناسب اول باید در فکر باشد بعد در جسم
من قبلا معنی سیری را نمیدانستم یک روز دو تا ماکارونی پخته بودم و زنداداشم که متناسبه روبروی من نشسته بود و من مدام داشتم صحبت میکردم و ماکارونی میخوردم یک لحظه نگاه کردم دیدم زنداداشم با تعجب داره منو نگاه میکنه فکر کردم حرف بدی زدم گفتم چی شده ؟گفت هیچی منتظرم ببین کی سیر میشی وای من کل اون ماکارونی ها رو خورده بودم بدون اینکه بفهمم چیزی به اسم سیری وجود داره زمانهایی که رژیم بودم همش عصبی بودم دوست داشتم بخورم ولی نمیشد ولی الان که به لطف خداوند و استاد روشن ضمیرم در حال تغییر نگرشهایم هستم و نقطه سیری را در جسمم پیدا کرده ام اندازه یک قاشق اضافه تر بخورم همش حس میکنم الان استفراغ میکنم و چقدر این احساس سیری و گفتن جمله میل ندارم لذت بخشه، الهی شکرت بخاطر هدایتم من مسئولیت چاقی خودم و پذیرفتم و مطمئنم تغییر خواهم کرد چربی نو و کهنه و استاپ وزنی هم هیچ معنا و مفهومی در ذهن من ندارد الهی به امید تو
سلام استاد خسته نباشید
استاد ممنون که به یکی دیگر از موانع چاقی درذهن اشاره کردید و چقدر شفاف آن را توضیح میدهید دقیقا دریک فایلی گفتید که باید یک بچه 6 ساله هم متوجه بشود که کار چگونه انجام میشود و چقدر ما افراد چاق در سالیانی که چاق بودیم با موانع چاقی برخورد داشتیم و آنها را نمی دانستیم و فقط خود را سرزنش میکردیم که چرا اراده نداریم و متناسب نمی شویم و یا همین توجه به سن لاغری که من 46 سال چربی در بدنم ذخیره کردم مثل برفهایی که روی هم انباشته بشه و شما انها را با یک چوب محکم بکوبید و لایه های محکمی درست می شود و خیلی دیرتر از برفهایی آب میشود که به تازگی باریدند . از شما استاد عزیز ممنون که درمورد چالش من سیرم و خوردن در لاغرها که چرا چاق نمی شوند را توضیح دادید و این واقعا سوال من هم بود و جواب درست را دریافت کردم که مربوط به ذهن است افراد لاغر اصلا خوردن را پرخوری نمی دانند و از خوردن برای چاق شدن ترسی ندارند . و وقتی با لذت میخورند وقتی که سیر شدند دست از غذا میکشند و نمیخورند حتی به اندازه یک قاشق غذاخوری ولی افراد چاق اصلا با کلمه سیرم و یا میل ندارم غریبه هستند و تعجب میکنند که چطور آنها میگویند از گلویمان پایین نمیرود درحالی که افراد چاق وقتی به اندازه همیشگی خوردند و غذای مورد علاقه آنها را دوباره سرو کنند به اندازه یک کفگیر از آن غذا را جا دارند بخورند و اصلا به چند ساعت بعد هم موکول نمی کنند و سریع آن را میخورند که خدای نکرده کسی دیگری آن را نخورد و در مورد اینکه گفتید سعی میکنید درتمام فایلها در 3 مورد صحبت نکنید برایم جالب بود و توجه نکرده بودم
1- اصلا حرف درمورد خوردن و یا نخوردن غذایی نمیزنید
2- مانع جدید ایجاد نکنیم و تصورات لاغر شدن در ذهن خود را برداریم و فقط با اطمینان کامل بگوییم لاغر می شویم و به چگونگی آب شدن و دفع چربیها کار نداشته باشیم و در مورد آن پرس و جو هم نکنیم
3-باید تصمیم بگیرم که لاغر می شویم و عجله نکنیم و به هیچ چیز فکر نکنیم که مانع برای ذهن خود درست نکنیم
و یک چیز جالب که زیاد از کلمه لاغر شدن استفاده نکنیم که ذهن برای ما مانع ( زشت شدن – ناتوان شدن – شل شدن پوست – زرد شدن رنگ پوست – ریزش مو- لاغر نشدن بعضی قسمتها از بدن و … رابرای ما ایجاد کند به نظر خودم از این موقع به جای لاغر شدن کلمه متناسب شدن را به کار ببریم و بیشتر در رفتار افراد متناسب با دقت نگاه کنیم تا رفتارمان مثل انها شود .
و یا افراد متناسب کلمه پرخوری درذهنشان مثل افراد چاق نیست و ترسی از زیاد خوردن و یا کم خوردن برای چاقی ندارند .
و درمورد اینکه گفتید 2 چیز در افراد چاق دربو داغون است و نیاز به اصلاح دارد هم عالی بود .
1- افکارمان درمورد خوردن و موضوعات چاقی
2- رفتارمان یعنی تعریف های خودمان در مورد خوردن اشتباه است چون خوردن در ذهن ما اشتباه تعریف شده خوردن در ذهن افراد چاق یعنی چاق شدن بیشتر حتی اگر سالاد هم باشه که کالری نداره و در ذهن افراد متناسب یعنی زنده ماندن و رساندن انرژِی به بدن
و یک دیگر مزیت چاقی را مطرح کردید که مثل ضرب المثل با دست پس میزنه با پا پیش میکشه واقعا درسته ذهن ناخودآگاه ما را به سمت لاغری میبره بعضی مواقع و وقتی که مقداری جواب گرفتیم و خوشحال هستیم و اشتیاق داریم میاد سراغمون و میگه بسه لاغر شدن تورا زشت میکنه و….. مانع ایجاد میکنه .و ما را به سمت چاقی میکشانه
از استاد عزیز ممنون که در همهی فایلها به خوبی به موانع چاقی اشاره میکنید . بازم تشکر
به نام خداي هدايتگرم
سلام خدمت استاد عطار روشن عزيز
تکرار سن چاقی تكرار سن لاغري
چقدر اين جمله براي من جديد بود…بهش فكر كردم و متوجه شدم واقعا چرا !!!!
چطور من به ذهنم نرسيده بود مطلب به اين واضحي
من يكسري مانع درباره مهمان ناخوانده رو براي خودم بوجود آورده بودم و سالها اونها رو تكرار كردم
همين الان از دست خودم لجم گرفت كه چرا با خودم اين كار رو كردم
استاد من درباره چربي هاي كهنه و نو قبلانا چيزهايي شنيده بودم و چندين بار هم تكرارش كردم
ولي
توي سالهاي اخير يادم نمياد اينو گفته باشم
ولي چون باورها در پس ذهن من دارن كارشون رو ميكنن پس من بايد روي اين باور هم كار كنم
نكته ديگه كه بسيار مهم بود و جا داره روش خيلي كار كنم
تعريف افراد متناسب از كلمه “پرخوري”
اونا اصلا همچين تعريفي براي غذا خوردن ندارن
اونا فقط ميخورن كه سير بشن
ما با دست خودمون ، خودمون رو انداختيم ته يك چاه حالا هي مياييم اينجا فرياد ميزنيم كه استاد به داد برس
من تا اينجا متوجه شدم خيلي عميق تر از اين بايد كار كنم روي ذهنم
يعني اصلا نميشه شوخي بگيرمش
خيلي جدي تر از اين بايد اين ذهن رو بشگنم بريزم پايين
يعني ميخوام بگم من كه سن مهمان ناخوانده ام زياده….بايد صبر زيادي داشته باشم
بله همونطور كه شما گفتيد تغيير فكر اصلا كار راحتي نيست
همين كه ما بفهميم تغيير فكر زمان ميبره، ديگه از خودمون توقع هاي عجيب و غريب نداريم
مجبورم بخورم!!!
استاد من با گوشت و خونم ميفهمم اين جمله تون رو
من درك نميكردم وقتي كسي ميگفت نميتونم بخورم
ولي به لطف الله و به لطف آموزش هاي شما من با اين جمله آشتي كردم…و ديگه برام غريبه نيست
چندين بار تجربه كردم كه ديگه نميتونستم بخورم
و چقدر برام جالب بود اين تغيير
استاد من يه چيز بگم
ما كه توي مسير هستيم يكي از چيزهايي كه ممكنه ما رو استاپ كنه همينه كه تغييرات كوچيكو ميبينيم و ذهن مياد به ما ميگه بسه ديگه به چيزي كه ميخواستي رسيدي….چون كار ذهن اينه ما رو هميشه در نقطه امن نگه داره و جلوتر رفتن احساس نا امني براي ذهن داره…
و ميبينيم در روزهاي آينده تغييراتمون كم شده
بعد اونايي كه به فرمول هايي ذهني آشنايي ندارن، ميان ميگن وزنمون استاپ شده
ولي وقتي بفهميم ذهن داره كار ميكنه ميايم خودمون رو كنكاش ميكنيم…و مچ خودمون رو ميگيريم …كه …اوووو…من اونجا سر اون تغيير ذوق كردم و سر اون ذوق موندم
حالا بايد چيكار كنيم ؟
بايد اونجا به خودمون بگيم آفرين اين تغييرو كردي قوي تر برو جلو براي تغيير بعدي
و بايد حالا آگاهانه يك هدف جديد رو براي خودمون ايجاد كنيم
من چيكار كردم با ديدن اولين تغيير
به خودم گفتم حالا بيا ببين وقتي ميري فروشگاه چقدر ميتوني فقط خريد هاي ضروري رو فقط خريد كني
رفتم فروشگاه و هي چشمم چيزاي رنگي رو ديد
سريع دوست متناسبم رو آوردم توي ذهنم و يادم اومد چندين باري كه با هم رفتيم خريد و ديدم چطوري خريد ميكنه
و تونستم كنترل كنم خريد كردنم رو
استاد در اين زمان صداهاي توي سرم مياد كه “اينم كه مثل روش هاي ديگه لاغري بايد يه كاري بكني براش”
من ميگم بله بايد يك كاري براش انجام بدم
ولي ايندفعه دارم از ريشه درست ميكنم
مگه داريم كاري توي اين جهان كه كاري براش نكنيم و خودش خود به خودي درست بشه
حتي لاغري هم ريشه سالم ميخواد تا رشد كنه
توي زمين ناهموار با باورهاي غلط، لاغري هم رشد نميكنه
از شما سپاسگذارم براي اين آگاهي جديد
سلام
استاد من چندبار این فایلو گوش دادم و خیلی بهش فکر کردم . چندتا مثالی به ذهنم اومد که خیلی مبحث سن چاقی و کهنگی چربی ها و چجوری آب شدنشون و برام منطقی کرد البته جای خیلی تکرار داره تا حک شه تو ذهنم اما گفتم دیدگاهمو بنویسم شاید برای دوستان هم مفید باشه .🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👈وقتی یه فردی چندین ساله که اعتیاد داره مثلا 30 سال ، خودش و اطرافیانش فکر میکنن که دیگه محاله که اون آدم ترک کنه دقیقا مثل همین چاقی یه عالمه باور اشتباه تو ذهنشونه که سخته و نمیشه و اینهمه سال معتاد بوده باز اگه اوایلش بود راحت تر بود و …..ولی فرض میکنیم خود اون شخص بعد مدتی به یه جایی میرسه که تسلیم میشه و کم میاره و تصمیم قاطع میگیره که ترک کنه !
آیا برای ترک اعتیاد 30 ساله بهش میگن که 30 سال باید ما تورو رو ببندیم به تخت یا تحت نظر بگیریم تا ترک کنی؟؟؟؟؟؟ مسلما نه ! یه مدت کوتاه مثلا دوهفته نهایتا سه هفته شاید طول بکشه تا مرحله ی اصلی ترک اعتیاد یا همون پاک شدن فرد طول بکشه (که میشه همون سن لاغری واقعی که شما فرمودید نهایتا یک سال طول میکشه تازه شایدم کمتر که توی سایت حضور داریم و آگاهی جدید میدیم به ذهنمون ) . حالا از این مرحله به بعد اون آدمی که ترک کرده رو رها نمیکنن به حال خودش چون خیلی آسیب پذیره و هر آن ممکنه وسوسه بشه و مجددا……. پس تا یمدت توی جلساتی که شنیدیم کم و بیش برگزار میشه و افرادی که ترک کردن میرن اونجا و از تجربیات دوران پاک شدنشون میگن تا بتونن مدت بیشتری تو مسیر بمونن و یه وقت منحرف نشن از مسیر صحیح در غیر اینصورت دوباره ممکنه برگردن به همون وضعیت اول (و این هم میشه همون سال های تکرار لاغری که باید بااشتیاق تو مسیر باشیم و ادامه بدیم تا یوقت لیز نخوریم و به ایستگاه چاقی برنگردیم )
یکی دیگه هم آموزش موسیقیه . مثلا کسی که میخواد گیتار زدن رو یاد بگیره اون استاد موسیقی نهایتا طی چند ماه اصول کلی گیتار زدن و نت ها رو بهش آموزش میده ولی اون شخص گیتاریست ماهری میشه با چندماه یادگیری؟؟؟؟ البته که باید چندسال ادامه بده و تکرار و تمرین کنه تا ماهر بشه و حرفی برای گفتن داشته باشه
ما اینو درک کردیم که لاغری یه هنره مثل هزار تا هنر دیگه که یاد گرفتنین!پس هیچ راهی نداریم جز اینکه لاغری رو درست مثل چاقی ،رانندگی ، نقاشی ،گیتار زدن یا آشپزی و…… یادش بگیریم . راه میانبری وجود نداره .همونجوری که بار اول مثلا طرز پخت قورمه سبزی رو از مادرمون یاد گرفتیم اما همون بار اول نتونستیم یه خورش جاافتاده و عالی درست کنیم و انقدر اینکارو تکرار کردیم که استاد شدیم برای لاغری هم باید انقدر تکرار کنیم اونم نه سرسری و برای رفع تکلیف که با جون و دل و باهدف یادگیری عمیق و اصولی،جوریکه لاغری رو از بر شیم همونطور که چاقی رو مو به مو بلدیم و بقول خودتون تو یکی از فایل ها که گفتید اگه به شما بگن تو یه ماه چجوری میتونید لاغر بشید هیچ ایده ای ندارید اما اگه بگم چجوری چاق میشید همتون استادید 😆😔 طی چندین سال انقدر ادامه دادیم و تکرار کردیم رفتار و افکار اشتباه رو که اتوماتیک وار چاق میشدیم درحالیکه طبیعت بدنمون نبوده ولی ما کاری کرده بودیم که بدن چاره ای نداشته جز چاقی. حالا بیایم فاکتور زمان و عجله رو بزاریم کنار و همین کارارو برای لاغری که از خداوند به ارث بردیم و حق طبیعیمونه انجام بدیم اونوقت نه بیست سال که نهایتاااااااا یکی دو سال زمان میبره که متناسب بشیم .
بحث جالب دیگه این بود که یه عده میخوان مثل متناسبای فابریک هرچقدر میخوان بخورن اما لاغر هم بشن اما اون فرد متناسب هیچکدوم از فرمولای اشتباه ما تو ذهنش نیست .شاید تک و توک باشن متناسبایی که نگران بهم ریختن اندامشون باشن و یکم مراقب خوردنشون باشن اما نهایتا همین یه فرمول اشتباه و دارن و یکم ترس از خوردن دارن .ولی باقی لاغرا اصلا نمیدونن این چیزا وجود داره تو ذهن یه عده !!! ولی یه فردی که چندساله که اضافه وزن داره صدها فرمول چاق کننده داره و انواع اقسام ترس ها و افکار غلط ، خودشو بااون ادم میخواد مقایسه کنه و مثل اون رفتار کنه معلومه که نشدنیه! مثل این میمونه که من شدیدا سرماخورده باشم حالم بد باشه بگم چرا فلانی که سالمه میتونه غذای چرب و سرخ کرده بخوره ولی من مجبورم فقط سوپ و مایعات بخورم .من الان شرایطم اینه و باید قبول کنم که تا سالم نشدم نباید توقع داشته باشم مثل اون رفتار کنم .یمدت باید مراعات کنم یسری موارد و ، اوضاع که عادی شد دیگه همه چی خودبخود اوکی میشه
تازه نیازی به اذیت کردن و محدودیت نیست .فقط و فقط کافیه تا گرسنه نیستیم چیزی نخوریم گرسنمون که شد هرچی دلمون خواست بخوریم اماااااااا به اندازه نیاز ✔
👈در رابطه بااشتیاق و انگیزه هم باید گفت عاشق که باشی نیازی نیست کسی بزور هلت بده خودت بدو بدو میری تو دل ماجرا و هر چی که لازمه بدونی از لابه لای این فایلا و متنا میکشی بیرون اگه نیاز باشه هزار بارم تکرار کنی یه فایلو اینکارو میکنی نه با اکراه و خستگی با خواست خودت اینکارو میکنی اگه اینطور نیست یعنی عاشق لاغری نیستی . حتی اگه یروزایی واقعا وقت نمیشه یا اتفاقی میفته که نمیشه روزای بعدش بخوبی میشه جبران کرد و وقت گذاشت . من یوقتایی مثل همین الان اگه تو روز نتونم زیاد وقت بزارم قبل خوابم تمرینمو انجام میدم نظراتو میخونم نظرمو مینویسم و بعد ش باحس عالی استراحت میکنم .چون اطمینان صدرصد دارم آخر این راه قراره من به هدفم برسم پس هرچی بهتر استفاده کنم از مطالب بهتر نتیجه میگیرم .و اصلا هم کاری به چطور لاغر شدن و چجوری رفع شدن چربیا ندارم بمن چه چجوری وظیفه ی منه مگه !!!!من فقط وظیفم اصلاح افکار و باورامه بقیش به عهده ی کسیه که منو آفریده و اینهمه اعمال سخت و عجیب و غریب و ،شبانه روزی اینهمه سال داره برای جسمم انجام میده . اگه به چجوریش فکر کنیم باختیم !!!!چون کلی مانع جدید برای خودمون تراشیدیم فقط میگیم ما میخوایم لاغر بشیم و به مسیر لذت بخشمون ادامه میدیم تمام!✅✅✅✅✅✔✔✔✔✔
دوستان عذر میخوام اگه خیلی طولانی شد . استاد خوبم باز هم ازتون سپاسگزارم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸