0

مسیر تغییر زندگی

مسیر تغییر زندگی
اندازه متن

سال ها زندگی من در حسرت و اندوه گذشت و هرگز تصور نمی کردم روزی بتوانم زندگی ام را تغییر دهم.

به لطف خدا از سال ۱۳۹۳ با موضوع قانون جذب و قدرت ذهن آشنا شدم و امروز در سال ۱۴۰۱ شرایط من در زندگی از هر نظر هیچ شباهنی به چند سال قبل ندارد.

داستان آشنایی با قانون جذب و شرایط زندگی ام را در فایل های آموزشی مختلف بیان کرده ام اما درباره مسیر تغییر زندگی ام کمتر صحبت کرده ام و موضوع این فایل آموزشی درباره مسیر و اعمالی است که من در طی چند سال گذشته انجام داده ام.

در ابتدای مسیر تغییر زندگی بر اساس آنچه در فیلم راز شنیدم، تصور می کردم به هر چیزی فکر کنم در زندگی من بوجود می آید و می توانم آن شرایط را تجربه کنم.

تصور میکردم قرار است فن و فوت جادوگری را بیاموزم و از این پس می توانم هرآنچه خواستم را با استفاده از این مهارت در زندگی ام ایجاد کنم.

سر از پا نمی شناختم و با اشتیاقی وصف نشدنی در جستجوی رمز و راز جادوگری با قانون جذب بودم.

کتاب های زیادی را مطالعه کردم و دوره های آموزشی مختلفی را گذراندم و شبانه روز در حال نوشتن و انجام تمریناتی بودم که در کتاب ها و دوره ها توصیه شده بود.

منی که در تمام دوران تحصیل در نوشتن تکالیف تنبلی می کردم در سن ۳۲ سالگی عاشق نوشتن و انجام تمرینات شده بودم.

نکات مهم کتاب ها را یادداشت می کردم و جمله های کلیدی اساتید قانون جذب را جمع آوری می کردم.

در طول روز سعی می کردم زمان بیشتری برای رسیدگی به علاقه تازه شکل گرفته در وجودم صرف کنم بنابراین از انجام هرکاری که احساس می کردم زمان را تلف می کند خودداری می کردم تا زمان بیشتری برای یادگیری قانون جذب داشته باشم.

تمام تمرینات نوشتاری، تجسمی و عملی که برای تغییر زندگی در کتاب ها و دوره های آموزشی ارائه شده بود را با اشتیاق انجام می دادم و نگرش من این که دارم قدم به قدم به سمت تحقق زندگی رویایی حرکت می کنم.

فایل های صوتی آموزشی را خلاصه می کردم تا نکات مهم آن را بارها و بارها گوش کنم و نوشته های مهم در کتاب های موفقیت را علامت گذاری می کردم تا در تکرار مطالعه آن کتاب دقت و تمرکز بیشتری بر آن قسمت ها داشته باشم.

من به قصد برآورده کردن آرزوها و بهتر کردن شرایط زندگی قدم در مسیر تغییر گذاشته بودم در حالی که از همان روز اول بدون اینکه متوجه باشم شروع به تغییر شخصیت، عادت ها و علاقمندی هایم کرده بودم.

مدت ها بعد به این درک رسیدم که قانون جذب مجموعه ترفندها یا رازهای مخفی برای ایجاد شرایط دلخواه در زندگی نیست بلکه شامل دستورالعمل هایی است که انجام آنها منجر به تغییرات عظیم در شخصیت و ویژگی های افراد می شود و نتیجه این تغییرات درونی و شخصیتی منجر به خلق شرایط جدید و متفاوت در زندگی می شود.

در ابتدا هرگز این تصور را نداشتم که در مسیر یادگیری قانون جذب این من هستم که باید تغییر کنم بلکه تصور من این بود که با استفاده از این قانون می توانم شانس و اقبال خودم را تغییر داده و اتفاقات خوب در زندگی من خودبخود رخ خواهد داد.

نکته جالب توجه اینکه در صحبت با افراد زیادی که علاقمند به مباحث قانون جذب هستند به این نتیجه رسیدم که آنها هم همین طرز فکر را دارند و تصور می کنند با یادگیری قانون جذب دنیا روی دیگر خود را به آنها نشان خواهد داد یا اینکه با قانون جذب می توانند انرژی های مخفی در دنیای مادی را تحت تاثیر قرار داده و شرایط جدید خودبخود در زندگی آنها ایجاد می شود.

هرچه بیشتر در مسیر تغییر زندگی حرکت کردم درک بهتری از عملکرد سیستم جهان هستی و چگونگی تغییر زندگی پیدا کردم که در این فایل ویدیویی به صورت خلاصه نکات مهمی که در مسیر تغییر کردن باید مدنظر قرار دهید توضیح داده شده است.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.24 from 100 votes

https://tanasobefekri.net/?p=36878
برچسب ها:
20 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Laleh
      1401/09/23 17:16
      مدت عضویت: 1362 روز
      امتیاز کاربر: 18317 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 392 کلمه

      زینب جان 

      ممنونم دوست عزیزم از جواب دوستانه و گرم شما. داشتن حوصله و شوق و شور به زندگی همه نشانه هایی از خصوصیات خدواند است که به ما عطا شده است. من وقتی در ایران سالها پیش دانشجو بودم، تمرین‌های خودم را که روی flash drive میریختم را اصلا نگه نمیداشتم و هر دفعه آن فلش را کاملا خالی میکردم و دوباره تکلیف بعدی کامپیوتر را روی آن میریختم.

      یک استاد بسیار گرامی داشتم که روزی در حرف‌هایش گفت که :« همیشه همه تکلیف‌های خودتان را نگه دارید تا بعدها برگردید و ببینید، چه فردی بودید و در کدام نقطه شروع بودید؛ و الان چه فردی هستید و به چه پیشرفتیهایی رسیده اید. » همین کلام استاد کامپیوترم باعث شد که من برای بررسی پیشرفت خودم، تکالیفم را نگه دارم. جالب است که من همچنان تکالیف قبلی خودم را در سایت میخوانم؛ قبل از انکه دوباره در حال تکرارکردن فایل و یا دوره ای،  دیدگاهی درج کنم و باورم نمی‌شود که زینب جان؛ از مثلا صد کلمه در تکلیف قبلی، آلان در نوشته های من بالای هزار کلمه وجود دارد که حتی بدون فشاری؛ کلمات به ذهن من میایند.

      خیلی خوشحال شدم که دیدگاه من که از قلبم آمد؛ باعث خیر شد و بر قلب شما نشست. این دست کم گرفتن های ما همه ریشه در دوران مهم کودکی ماها دارد که، متاسفانه با انکه همچنان با ماست، ولی با تغییر باورها و افکار ما؛ تغییر میکنند و ما بیشتر خودمون را قبول خواهیم داشت.

      برای من هم دیدگاه و هم پاسخ الان شما، هر دو درس‌های  بزرگی در بر داشت؛ چون من در مصاحبه های خودم افراد مصاحبه کننده رابالاتر و بهتر از خودم میدانستم، ولی کل دیروز به خودم آمدم که من هم مثل آنها هستم و شاید هم مهارت من بیشتر از آنها باشد. من دیروز روی افکار و باور خودم کار کردم. به ذوق و شوق خاصی آمدم. تا ساعت ۱۱ شب همچنان داشتم روی تغییر رزومه خودم کارمیکردم و دوست دارم که با یک نگاه جدید و رزومه جدید، شغل جدید و زندگی جدیدی را پیدا کنم.

      این تعامل من و شما در دو نقطه مختلف دنیا در یک روز، فقط و فقط و فقط سجده شکرگزاری برای من دارد. از دعاهای بسیار زیبای شما سپاسگزارم. خوشحالم که توسط لطف استاد، امکان پاسخ دادن و ارتباط نوشتاری اینترنتی بین هنرجویان همواره برقرار است.

      در پناه حق شاد، متناسب و موفق باشی گلم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/09/22 17:13
      مدت عضویت: 1362 روز
      امتیاز کاربر: 18317 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 339 کلمه

      سلام زینب عزیزم

      نوشته شما با یادآوری نکته مهمی شروع شد که به نظرم همیشه تکرارش لازم است. ما انسانها در بیشتر کارهایمان عجله داریم و واقعا خیلی برایمان سخت است که در اهداف خود آهسته و پیوسته حرکت کنیم. هر چند هم که میشنویم و برایمان تکرار میشود؛ انگار شیطان در درونمان، دنبال تشویق ما به عجله کردن در کار است. من حدود ۸ هفته پیش از شغلی که داشتم مجبور شدم، آن را ترک کنم چون محیط کارم نامناسب شد. با انکه در طول ۷ هفته گذشته، بیشتر از هر موقع دیگری مصاحبه داشته ام، و کارهایی با درآمدهای خیلی بیشتری از قبل پیدا کرده آم؛ ولی همین که حدود ۵۳ روز است شاغل نیستم، گاهی ذهنم بهم می‌گوید :« ببین هنوزم بیکاری. پس چرا مصاحبه هایت تایید نمیشوند. دیر شده، نزدیک ۶۰ روزه بیکاری، چرا سر کار نرفتی! »

      فرشته درون من هم مثل شما، دوست دارد که من در کنار به دست آوردن لاغری و تناسب اندام مورد دلخواهم، من را شاغل کند. من هم مثل شما ادامه میدهم تا به اهدافم برسم. من هم مثل شما میدونم و متوجه تغییرات زیاد خودم شده ام: همین اعتماد به نفس من و شمامهم‌ترین تغییر ماست، چون با جرات و شهامت مینویسیم و از داشتن سلامتی، همسر و فرزند خودمون لذت میبریم. خیلی برایم لذت بخش بود که الان به خانواده ات افتخار میکنی و از داشتن آنها لذت میبری. واقعا خدا را شاکرم که دوستان خوب و شکرگذاری مثل شما هادارم.

      چقدر برایم جذاب بود که گفتی احساست باهات حرف میزند و دوست داری با ذوق و شوق اهدافت را ادامه بدهی. من خودم متوجه شدم که گاهی صبحها آن ذوق و شویم برای یافتن شغل در من از بین می‌رود، بنابراین یادآوری تو دوست خوبم؛ خیلی برایم «به موقع » بود. خیلی ممونم که اطمینان خودت را بعد از ذوق و شوق بیان کردی. خیلی بجا بود که من نوشته شما را بخوانم؛ چون واقعا بهش نیاز داشتم. امیدوارم همیشه سلامت، شاد و با ذوق و شوق با اطمینان، به سمت اهدافت پیش بروی.

      ممنونم از تو دوست خوبم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/09/19 18:14
      مدت عضویت: 1362 روز
      امتیاز کاربر: 18317 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 300 کلمه

      سلام طاهره جان

      خیلی خوشحالم که باز برای دیدگاه تو پاسخی مینویسم. من هم مثل شما خیلی درگیر حرف مردم و رفتار دیگران و جامعه و دنیا و زمانه بودم و واقعا دوست داشتم که روزی این حالت را نداشته باشم. دلیلش هم آن بود که از همان کودکی یادم میاید که پدر ومادر من خیلی دهن بین بودند و همیشه به خاطر حرف مردم زندگی می‌کردند. مادرم همیشه میگفت که وقتی من در یکسالگی شبها گریه میکردم، آو از خجالت آب میشده، چون من یکساله و یا بهتر بگویم که دختر یکساله آش مزاحم خواب همسایه ها بوده است.

      واقعا خجالت اور است که مادرم بارها و بارها بچه های همسایه را با من مقایسه می‌کرد و آنها را برتر از من میخواند. الان به جرات میگویم‌که عدم آگاهی والدین، باعث عدم پیشرفت و حتی پسرفت بچه هایی میشود که با خلاقیت ۱۰۰ درصد به دنیا میایند وپدر و مادر با تربیت اشتباه، ان خلاقیت را به مرور از فرزند خود میگیرند.

      خیلی برایم جالب بود که شما مانتو سایز کوچک خریدید و خودتون را در آن تصور کردید. من وقتی همسرم دو سال پیش آمد ایران، ازش خواستم که برایم لباس عروس بخرد تا من در سالگرد ازدواجمان بپوشم. البته لباس اندازه من نبود و هنوز هم نیست، ولی من آنقدر ادامه میدهم تا آن لباس سفید عروس را روزی بپوشم و دوباره تناسب اندام سفید رنگ و بدون لکه چاقی را دوباره تجربه کنم.

      من هم با همسر شما موافقم، چون شما خیلی لاغر شده اید و تغییرات زبیای شما همواره در نوشته های شماکاملا به چشم میخورد.امیدوارم همیشه مثل سایت جزو مدال آوران فنی در زندگی خود، قدم بردارید و جزو فعالترین نویسندگان زندگی خود مثل سایت باشید، تا آن زندگی را که خودتون دوست دارید تجربه کنید، را زندگی کنید.

      در پناه حق سالم، تندرست و شاد باشید دوست خوبم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم