0

دلیل چاق شدن من (قسمت پنجم)

دلیل چاق شدن من
اندازه متن

اطلاع از دلیل چاق شدن مهمترین اقدام برای رهایی از چاقی و لاغر شدن است.

حتما با من هم عقیده هستید که برای برطرف کردن هر مشکلی ابتدا باید دلیل آن مشکل را پیدا کنیم.

اهمیت اطلاع از دلیل چاق شدن

وقتی دلیل بروز مشکل را بدانیم اقدام کردن برای برطرف کردن آن بسیار ساده تر از زمانی است که دلیل مشکل را ندانیم و بخواهیم از طریق آزمون و خطا برای رفع مشکل اقدام کنیم.

این اصل درباره چاقی نیز صادق است.

هر فردی که اضافه وزن دارد در مدت چاقی خود بارها برای لاغری اقدام کرده است و از روش های مختلف لاغری برای رهایی از چاقی استفاده کرده است اما نتیجه مطلوب و دائمی کسب نکرده است چون تا وقتی دلیل چاق شدن خود را ندانید مسیری که برای لاغر شدن انتخاب می کنید قطعا اشتباه خواهد بود.

روش های ارائه شده برای لاغری بدون توجه به دلیل چاق شدن،‌ از طریق تغییر دادن عوامل بیرونی مثل تغییر در میزان غذای مصرفی،‌ افزایش فعالیت بدنی و بالابردن سوخت و ساز بدن،‌ تغییر در نحوه جویدن غذا و دیگر تغییراتی که هر کدام حکم آزمون و خطا کردن برای برطرف کردن چاقی است.

دلیل ناکارآمد بودن روش های لاغری

علت ناکارآمد بودم روش های لاغری اطلاع نداشن آنها ار دلیل چاق شدن فرد است.

همچنین ممکن است دلیل چاق شدن فرد را نوعی بیماری مانند پرکاری یا کم کاری تیروئید،‌ مصرف داری خاص یا هر عامل دیگری معرفی کند اما از آنجایی که در نهایت راهکارهای اراه شده توسط آنان منجر به کسب نتیجه دائمی نمی‌شود.

با اطمینان می‌توان گفت آنها در تشخص دلیل چاق شدن موفق نبوده‌اند و به همین علت روشی که ارائه داده‌اند تاثیری بر رفع مشکل اصلی چاقی نداشته است.

 مهمترین دلیل چاق شدن چیست؟

مهمترین دلیل چاق شدن هر فردی که اضافه وزن دارد باور کردن چاقی است.

به جملات زیر توجه کنید، کدام جمله را درباره خود صحیح می دانید؟

  1. چاقی در خانواده من ارثی است و به همین دلیل من چاق هستم.
  2. چاقی من بخاطر کم تجرکی است.
  3. من پرخوری عصبی دارم به همین دلیل چاق هستم.
  4. سوخت و ساز بدن من پایین است و به همین علت چاق هستم.
  5. من بخاطر بارداری چاق شدم.
  6. کار من استرس زیادی به من وارد می کند و به همین دلیل چاق شدم.

ده ها جمله مشابه این جملات می توان نوشت که هر فردی چاقی آنها را دلیل چاق شدن خود می داند.

اگر حتی یک جمله از عبارت های بالا در مورد شما صدق می کند شما باور کرده اید که طبیعی است چاق شوید و چاق بمانید.

همین باور به تنهایی قادر است برای همیشه شما را در حالت چاق نگه دارد و تمام تلاش شما برای لاغر شدن از هر روش را خنثی کند.

وقتی شما به هر دلیل باور کنید که طبیعی است چاق شوید انتظار چاق شدن در شما شکل میگیرد.

از تکرار انتظار چاق شدن تصاویر چاقی از خودتان در ذهنتان شکل میگیرد که نشانه ایجاد این تصاویر احساس ترس از چاق شدن یا چاق تر شدن است.

تصاویر چاقی در صورت ثابت ماندن باعث ایجاد فرمول های چاق کننده در مغز می شود و فرمول های چاق کننده به فرمان های مغزی برای تغییر واکنش های فرد در مواجه شدن با مواد غذایی تبدیل می شود.

همچنین این فرمول ها به فرمانهای مغزی برای ذخیره چربی و افزایش سایز و وزن فرد تبدیل می شود. و از آنجایی که جسم ما تحت فرمانروانی مغز است به سادگی تغییر وضعیت داده و از حالت متناسب به حالت چاق تغییر وضعیت می دهد.

تاثیر باور کردن چاقی

موضوع بسیار مهمی که در جلسه امروز مطرح شده، باور کردن چاقی است

باور کردن چاقی، مهم ترین دلیل چاق شدن افراد است،

به اندازه ای که شما باورکرده کرده باشید فرد چاقی هستید شما در معرض چاقی بیشتر قرار می‌گیرید.

استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن و نتیجه مطلوب کسب نکردن سبب می شود که باور شما نسبت به چاق بودن و گرفتار چاقی ماندن پر رنگ تر شود و همین موضوع کافی است تا وزن شما به مرور بیشتر شود.

بنابراین اگر می خواهید لاغر شوید و از آن مهمتر برای همیشه لاغر بمانید باید از طریق کنترل ذهن و یادگیری لاغری با ذهن اقدام کنید تا از طریق شناسایی دلیل چاق شدن و اصلاح آنها به شکل عالی در مسیر تناسب اندام قرار بگیرید و نحوه اصلاح این باور تاثیرگذار و مخرب را بیاموزید.

با استفاده از محتوای این قسمت شما به این اطمینان خواهید رسید که دلیل چاقی شما ناشی از فرمولهای ذهنی شماست و درک این مساله به شما ثابت خواهد کرد که قدرت ذهن در اضافه وزن تا چه میزان اهمیت دارد و از طرفی به این باور می رسید که می شود از قدرت ذهن برای لاغر شدن هم استفاده کرد.

توانایی قدرت ذهن

ذهن خود را مانند یک وسیله کارآمد در نظر بگیرید که می توانید با آن هر کاری انجام دهید.

تا به امروز از ذهن خود برای چاق شدن استفاده کرده اید اما می توانید از ذهن خود برای لاغر شدن نیز استفاده کنید.

آگاهی از این موضوع که شما به چه شکلی چاق شدن را یاد گرفته اید و همواره برای چاق تر شدن تلاش کرده اید به شما کمک می کند تا به این اطمینان دست پیدا کنید که شما می توانید لاغر شوید و دلیل چاق شدن شما ارث و سوخت و ساز و … نیست.

چرا که وقتی ما توانسته ایم چاق شدن را یاد بگیریم و در طی چند سال به این میزان اضافه وزن پیدا کنیم، پس می توانیم لاغر شدن را یاد گرفته و با استمرار در عمل به یادگیری خود به تناسب اندام رویایی خود دست پیدا کنیم.

توجه کردن به تفاوت عملکرد ذهن افراد متناسب و افراد چاق به ما این آگاهی را می دهد که می شود با تغییر محتوای ذهنی خود مانند یک فرد متناسب رفتار کنیم و در شرایط جسمی متناسب قرار بگیریم.

امیدوارم که از فایل آموزشی امروز با دقت استفاده کنید و با آگاهی از دلیل چاق شدن خود،‌ باور شما برای لاغر شدن بیشتر شود و در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

با بررسی کردن دلیل چاق شدن و تشخیص جایگاه خود در دنیای چاق ها سبب می شود که راهکارهای موثر مختص خودمان را برای لاغر شدن به کار بگیریم و نتیجه این فرایند فوق العاده خواهد بود.

مرحله اول:

ابتدا لازم است بدانید شما در کدوم گروه از افراد چاق هستید:

۱. افراد چاق نا آگاه

این دسته از گروه چاق ها شامل افرادی می شود که از کودکی روند چاق شدن آنها شروع شده است و در تمام تمام تصاویر ذهنی و خاطراتی که از خودشان به خاطر دارند چاق هستند.

این گروه فرمول های ذهنی لاغر را در وجود خود دارند اما به دلیل اینکه هرگز از این فرمول های ذهنی استفاده نکرده اند بنابراین خاطره یا عملکردی از خودشان بعنوان فرد لاغر ندارند.

۲. افراد چاق آگاه

این دسته از گروه چاق ها شامل افرادی می شود که در سال های اول زندگی در شرایط جسمی متناسب بوده اند. هم از نظر ذهنی و هم از نظر رفتاری خاطرات و عملکرد های مختلفی از دوران لاغری به یاد دارند.

این افراد در برهه ای از زندگی به دلایل مختلف تمایل به چاق شدن پیدا می کنند. آنها تصور می کنند که وضعیت جسمی آنها بعنوان فردی که لاغر است باعث بروز مشکلات زیادی در زندگی شان شده است و دوست دارند چاق شوند.

۳. افراد منتظر

این دسته از گروه چاق ها شامل افرادی است که در مقطعی از زندگی به دلایل مختلف انتظار چاقی در آنها ایجاد می شود.

این گروه از افراد چاق تا روز قبل از آن اتفاق یا رخ داد هیچگونه فرمول چاقی در ذهنشان نیست اما به یک باره به دلیل شنیدن یا باور کردن صحبت های دیگران مانند پزشک،‌ رسانه یا فردی که از نظر شخص چاق معتبر باشد دچار انتظار چاقی می شود.

انتظار چاقی به مرور باعث ایجاد تصاویر ذهنی چاق و شکل گیری فرمول های چاقی و تغییر رفتار فرد و چاقی می شود.

بنابراین لازم است ابتدا طریق چاق شدن خودتان را بر اساس دسته بندی انجام شده مشخص کنید و درباره طریق چاق شدن خود شرح دهید.

برای درک بهتر علت چاقی سعی کنید افرادی را پیدا کنید که در دسته دیگر افراد چاق قرار می گیرند و شرایط فعلی خود را با او مقایسه کنید. هدف از انجام این تمرین رسیدن به این اطمینان است که اگر حتی طریق چاق شدن افراد با یکدیگر متفاوت باشد نتیجه نهایی از نظر شکل گیری فرمول های ذهنی و واکنش های رفتاری کاملا با هم شبیه است.

بنابراین تنها طریق لاغر شدن برای همه دسته بندی افراد چاق مسیر لاغری با ذهن است تا از این طریق ابتدا فرمول های چاق ذهنی خود را شناساسی و سپس با جایگزین کردن فرمول های لاغر کننده مناسب تصاویر چاق ذهن خود را به تصاویر ذهنی متناسب تبدیل کرده و سپس به شکل خودبخود لاغر شوند و تا ابد لاغر بمانند.

مرحله دوم:

نگرش و درک خود از سیر بودن را بنویسید.

آیا شما بعد از وعده های غذایی سیر می شوید یا حالت خفگی پیدا می کنید؟

به نظر شما نشانه های سیر بودن چیست؟

همچنین نشانه های خفگی و پرخوری را شرح دهید؟

اکنون مشخص کنید شما در چه وضعیتی هستید؟ آیا همیشه سیر می شوید یا به حالت خفگی می رسید؟

  • شرح حالت خود درباره سیر بودن یا احساس خفگی داشتن را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


توصیه اکید: بعد از دیدن فایل آموزشی قسمت پنجم، ویدیوی توضیحات تکمیلی این بخش را استفاده کنید

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.93 from 169 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11431
برچسب ها:
243 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/11/08 16:12
      مدت عضویت: 464 روز
      امتیاز کاربر: 50625 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 544 کلمه

      سلام بر خداوند 

      .

      سلام بر. استاد. وهم دوستان. هم مسبر 

      افرادچاق طیقه اضافه وزن یه ۳ طیق هست 

      ناآگاه مثل من که  ازبچگی دچارش شدم‌. هیچ شناختی. از چاق نداشتم طی زمان ازکوکی دچار اَضافه وزن شدم‌ ارام ارام این طربق خوردن درمن بزرکتر شد پرخوری بهش اضافه شده وتوان کودکی یی کوک چاق شده بودن هبچکسناختی ازجاق نداستم‌ حرف دیگران رو به شکل خوب فبول کردن برایخودم‌کلی باوره مشکل دار درست کردن ازاون باوره یی لگوی دنقسه ذهنی درست کردن برای آدمه چاقی ازدیگران اگوبرداری کردم‌که افراد چاق بودن طریقه خورندم اون افراد رو بهش توجه کردم‌ که شکل اون افراد رفتارگردن  درنتیجه من با ناآگاهی چاق شدم پس من تواین وبخش خودم مسئول حس نکردم 

      وارث روبهش اضافه کردم یقین حاصل کردم و تو این بخش من‌ دچارچاقی ارثی هستم و این باوره به قدری قویی سخت بود که برای برطرف کردنش کلی کاره روی برطرف کردن این باوره انجام دادم وبه سختی خیلی زیاد شون کم رنک‌کرده وشدتش کم‌ کردم چون این باوره به قدری در من  نفوذ داشته که توان زیادی برای کم رنک کردنش میخواستم که خداوند من کمک کرد اون به شکل خوبش انجام بدم چون این درخت باوره تونگاه من یی درخت کهن سالی بود که ریشه های بسیار بزرگی داشت کم رنک این باوره  تو نگاه سخت ترین مرحله این‌ مسبر  بود  که انجام شد وبا برطرف کردنش که اول آگاهی‌ رسانی کسب کردم تمرین انجام دادم به درک این مشکل رسیدم وبه شکرخدا دیگه این باوره سخت رو پایه اصلی چاقی من از کوکی بود برطرف شد 

      آگاه.

      افردی هستن که لاغر هستن  دوست داران  فقط کمی چاق بشن از اون حالت بیرون بیا ولی خبر نداره که خود شون رو دچار چه مشکلی بزرگی میکن که رهای از اون مشکل کلی اموزش کلی تمرین و تکرار  نیاز ،داره که بر کشت به عفب رو داشته باشه  پس این وافراد این باید بدون وفتی که این باوره واین فرمول تودهنی ایجاد بشه امکان توقف کردن اون نداران هرجه توجه ورتمرکز و تو بخش چاقی بیشتر  اون چاقی هم‌کسترش بیشتری خواهد داست این‌ اضافه شدن یی زمانی ارحدتصو انها هم خارج بوده به آنها هم‌ میرسه  فردی  چاق خواهند شد چون کلی کاره انجام دادن که از. لاغری  به قول خودشون نجات پیدا کنن ذهن اتوماتیک شون روبه شکل دستی کردن پس کاره رو به شکل ما به چاق می کشن من هم اگه توبخش اتوماتیک ذهنم‌کاری صورت 

       نمی‌دادم حتما فردی متناسب ولاغر بودم وهمین‌کاری که افار لاطعرداران‌انجام‌میدن برای چاق شدن 

      ومنتظر 

      این گروه اول اگاهی رو کسب میکنن بعد اون تو ذهن خودشون ذخیره کرده  توزمانی که اون باوره کررن اون فرمول شروع به فعلیت میکنه اگه فرد باروه داشته باسه سن اگه به عدد برسه فردحتنا چاق خواهد شد اونواتفاق خواهد افتاد اگه خانمی ازدواج کنه یا آقایی اطزداج کنه جاق طبیعی زندگی اونوافراد هست جون توذهن این باوره گرده زمانش داره خودشون نشون میده به هر باوره وزن وهرجیزه دیگه که اول اون فبول کرده تو ذهن‌ به شکل باوره نگه داشته بی شک همون تو همون باوره تو شرایط به اون فردخواهد رسید بی شک مگه اون باوره تا زمانش به شکل آموزش یادبگیره اون خنثی کنه تو نگاه من‌مثل بمب هست که تو زمانش انفجار صورت می کیره بسته به هرکس هر زمانی که تو ذهن  فرمول جاقی رو ذخیره داشته باشه 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرزانه
      1402/10/09 21:57
      مدت عضویت: 273 روز
      امتیاز کاربر: 12555 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 457 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیز

      من خودم رو در دسته‌ی افراد منتظر چاقی میذارم. چاقی من از دوران دبیرستان شروع شد. تا قبل از اون فرد لاغر و متناسبی بودم. اما از پدرم و اطرافیان می‌شنیدم که بی تحرکی و استرس به خاطر درس خواندن و ارثی بودن چاقی توی خانواده مادری می‌تونه در آینده من رو چاق کنه. این جوری شد که تصویری از چاقی خودم کم کم در ذهنم شکل گرفت و پذیرفتم که خب به خاطر درس خواندن چاق می‌شم دیگه و چاقی من شروع شد. بعد از اون روند چاقی من ادامه داشت و من هم این روند رو طبیعی می‌دونستم که چاق و چاق تر شم تا اینکه بعد از دادن کنکور و رژیم و ورزش روند کاهش وزن من شروع شد و چند سال در وزن ثابتی بودم و بعد دوباره عامل استرس و بی خوابی دلیل جدیدی بر چاقی در ذهن من شد و دوباره به وزن اولم برگشتم. بعد از شروع روند چاقی من اکثر اوقات حتی با وجود سیری بودن در حد خفگی و دل درد گرفتن غذا می‌خوردم. عادات تغذیه‌ای ناسالم در من شکل گرفت و خوردن فست فود و شیرینی در من بالا رفت چون چاق شدنم رو طبیعی می‌دونستم. غذا رو برای لذت می‌خوردم و تا زمانی که لذت ببرم ادامه می‌دادم بدون توجه به احساس سیری.

      مثالی از دسته بندی چاقی در اطرافیان:چاق آگاه مثل مادرم که در دوران بلوغ لاغر بود و بعد از اون روند چاقی شدنش شروع شد و ادامه یافت. چاق ناآگاه مثل دختر خالم که از بچگی تپل بود و الان هم چاق تر شده چون باور داره تا چهل سالگی هر چی خواست می‌تونه بخوره بعد از اون باید رعایت کنه.

      قبلاً در اغلب موارد موقع خوردن غذا شکمم سیر می‌شد اما چشمم و در واقع ذهنم سیر نمی‌شد به ویژه در مورد غذاهایی که دوست داشتم با اینکه سیر شده بودم می‌گفتم نه بازم جا دارم و به خوردن ادامه می‌دادم. گاهی در مواردی که حتی سیر بودم اگر خوراکی مورد علاقه ام را جلوم میذاشتم می‌خوردم.

       نشانه‌های سیر شدن برای من این بود که اون احساس گرسنگی و سوزش معده بر اثر اون از بین بره و یه احساس آرامش و خواب آلودگی و خستگی بهم دست بده. نشانه های خفگی احساس درد در معده ، سختی در نفس کشیدن و خواب آلودگی و خستگی بعد از غذا خوردن هست.

      قبلاً غذا خوردن رو تا چند لقمه بعد از سیر شدن و گاهی تا احساس خفگی ادامه می‌دادم ولی الان وقتی که احساس سیری می‌کنم دست از غذا می‌کشم. وقتی که سیر هستم احساس خوب و آرامی دارم و حس می‌کنم انرژی دارم کارای روزانه ام رو انجام بدم ولی توی احساس خفگی دل درد و حس تهوع و خواب آلودگی بهم دست می‌داد و پشیمون می‌شدم که چرا اینقدر پرخوری کردم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/10/09 05:14
      مدت عضویت: 1711 روز
      امتیاز کاربر: 23447 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 323 کلمه

      درود به شما استاد عزیز و دیگر دوستان همراهم 

      چاقی من از زمان بارداری ام شروع شد و در زمان شیر دهی ادامه پیدا کرد و بعد از آن بارداری فرزند دوم و شیر دهی او که کلا از بارداری اول و اتمام شیر دهی دوم ۵ سال طول کشید

      همانطور که استاد گفتند چون من هیچ تجربه و آگاهی نسبت به چگونه غذا خوردن در آن دوران ها نداشتم 

      یک دختر جوان ۲۳ ساله که به حرفهای مادر و مادر شوهر گوش دادم و اطلاعات اشتباه وارد ذهنم کردم که چون باردار هستم باید به اندازه دونفر غذا بخورم و بعد از آن چون بچه شیر میدهم باید مراقب باشم که شیر به اندازه کافی داشته باشم و آن هم با خوردن غذای بیشتر می بایست توجیح میشد

      بعد از اتمام دوران شیر دهی فرزند دوم می بایست چاق تر شدن متوقف می شد اما این اتفاق نیفتاد 

      برای لاغر شدن به رژیم های مختلف روی آوردم اما هر بار که مقداری وزن کم میکردم انهم با سختی و مشقت در مدت کوتاهی تمام وزن از دست رفته دوباره سر جای خودش و حتی بیشتر از قبل بر می گشت

      اعتقاد دومم برای چاق شدن خوردن شیرینی جات که خیلی به آنها علاقه داشتم بود

      سومین باورم کم کار بودن یکی از غدد تیردثویید بود که آنرا هم از دکترم شنیده بودم

      اما الان که با دوره لاغری با ذهن آشنا شده ام تمام آن دلایل با پیدا کردن شواهد اعتبار خودشان را از دست داده اند 

      یادم می آید که خواهر کوچکم خیلی لاغر بود و این پدر و مادرم را نگران کرده بود تا اینکه او را نزد یک پزشک بردند تا علت لاغری او را توجیح کند

      دکتر با معاینه خواهرم گفت او هیچ مشکلی ندارد و هر وقت به سن بلوغ رسید این لاغری برطرف می‌شود که همینطور هم شد ولی خوشبختانه او به درجه اضافه وزن داشتن نرسید شاید چونکه دکتر گفته بود این مشکل زیاد لاغر بودن برطرف می‌شود به این معنی که متناسب خواهد شد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/09/07 14:48
      مدت عضویت: 332 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,002 کلمه

      به نام خداوند بزرگوارم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      گام پنجم 

      همه ی ما بنا به دلایلی چاق شده ایم .برای اینکه به صورت ریشه ای بتوانیم مشکل چاقی خودمان را برای همیشه حل کنیم باید ابتدا تمامی دلایلی که سبب چاقی ما شده است را شناسایی کنیم و بعد فرمول‌های که باعث ایجاد رفتارهای چاق کننده در ما شده است را با فرمول‌های صحیح جایگزین کنیم .

      با کنکاش در دلایل چاق شدنمان به لایه های زیرین ذهنمان نفوذ میکنیم و به عادتهایی که باعث چاقی ما شده اند آگاه می‌شویم. 

      ابتدای امر ما باید ببینیم جز کدام دسته از افراد چاق هستیم !!!؟؟

      آیا ما ناآگاهانه چاق شده ایم ؟؟!!!

      آیا آگاهانه چاق شده ایم ؟؟!!!

      چاق شدن نا آگاهانه یعنی چه ؟

      چاق شدن نا آگاهانه شامل کسانی می‌شود که از کودکی تحت آموزش چاقی قرار گرفته اند و اراده ای در امتخاب چاقی خودشان نداشته اند .

      این افراد هیچ تصویر ذهنی لاغری از خودشان ندارند و از وقتی یادشان می آید همیشه خودشان را چاق دیده اند .

      فرمول‌های چاقی در این افراد توسط والدین و اطرافیان به صورت خوراک های ذهنی در ذهن آنها ثبت شده است و همانطور که آنها حرف زدن و راه رفتن و غیره را یاد گرفته اند .چاقی را هم همانطور یاد گرفته اند .

      چاق شدن آگاهانه یعنی چه ؟

      چاق شدن آگاهانه یعنی فرد چاق از ابتدای کودکی چاق نبوده و تصاویر ذهنی لاغری از خود دارد و این فرد تحت آموزش‌های محیطی و باورهای محیطی چاق شده است. 

      این گروه دارای زیر مجموعه های زیادی هستند و انواع مختلفی دارند ولی بیس همه آنها ورود باورها و فرمول‌های چاق کننده از محیط اطراف است و تبدیل شدن آن باورها به رفتار و عادات فردی ،دلیل چاقی آنها است .

      گروهی به دلیل اعتماد بر شخصی دچار باورهای چاق کننده می‌شوند مثلا پزشکی یا شخص مورد اعتمادی به فرد بگوید اگر فلان کار را انجام دهی چاق میشوی 

      گروهی به دلیل شنیدن یا دیدن ، بارها و بارهای، باورهای اشتباه از طرق مختلف دچار باورهای عمیقی می‌شوند و این باورهای چاق کننده آنها را در مسیر چاق شدن قرار می‌دهد. مثلا باور اینکه بعد از ازدواج چاق می‌شویم. 

      گروه دیگر با تلقینات دچار چاقی می‌شوند و با تکرار بارها و بارهای باورهای اشتباه ،این باورها آنقدر قدرت می‌گیرند که فرد بدون وجود کار خاصی با تلقین دچار چاقی می‌شود. 

      مثلا فرد اصلا تیروئید ندارد ولی از بس شنیده دلیل چاقی ژن و تیروئید است این تلقین باعث بروز حتی بیماری تیروئید هم ممکن است در فرد بشود .

      گروهی دیگر بخاطر فرار از لاغری دلشان میخواسته کمی چاقتر شوند و فقط هدفشان و انتظارشان چند کیلو چاقی بیشتر بوده و متاسفانه چاق شده اند .

      با نگاهی به تمام این موارد به خوبی متوجه می‌شویم افراد تفاوت جسمی شاخصی با هم ندارند و تفاوت در محتویات ذهنی آنها و باورهای آنهاست که تفاوت‌های جسمی مثل لاغری یا چاقی را در فرد بوجود می آورد .

      تمرین شماره ۱

      دلایل چاقی خودتان را بیان کنید .

      چاقی من از نوع آگاهانه بوده است .

      من در دوران مجردی بسیار لاغر و خوش اندام بودم و البته بسیار بد غذا بودم و هر چیزی را نمیخوردم و بعد از ازدواج بخاطر اینکه خجالت میکشیدم در منزل مادر شوهرم بگویم فلان غذا را نمی‌خورم و به اجبار برای گرسنه نماندن مجبور بودم بخورم .آرام آرام همه چیز خوار شدم .

      از طرفی مادر شوهر من مدام میگفت چقدر لاغری ،همسایه و فامیل می‌گویند نان ندارید به عروستان بدهید چاق شود ، من را مجبور می‌کرد بیشتر بخورم .و می‌گفت حتما باید چاق شوی و مدام بغل گوش من غر میزد که چرا لاغرم .و ذهن من را با همین نجواها چاق کرد .

      تمرین شماره ۲ 

      بعد از شروع روند چاقی چه عادتهایی جدیدی در شما شکل گرفت ؟

      بعد از اینکه روند چاقی من شروع شد من دیگر همه چیز خوار شده بودم و از هر چیزی به مقدار زیاد میخوردم .

      تمرین شماره ۳

      نگرش و درک خود را از سیر بودن بنویسید 

      من در گذشته چاقم ، اصلا معنای سیری یا گرسنگی را بلد نبودم .

      سیری برایم یعنی خفگی و یا حتی عبور از مرز خفگی 

      و گرسنگی یعنی کمی رفع شدن حالت خفگی 

      تمرین شماره ۴

      آیا شما بعد از وعده های غذایی سیر میشوید یا احساس خفگی پیدا میکنید ؟

      خوب من همیشه با احساس خفگی دست از خوردن میکشیدم و اصلا معنای سیری را بلد نبودم ،فکر میکردم سیری یعنی دیگر جا برای خوردن نداشتن .و اگر خوراک مورد علاقه ام بود که حتی مرز خفگی را هم رد میکردم و تا تمام شدن آن خوراکی به خوردن ادامه میدادم .

      تمرین شماره ۵

      نظر شما نشانه های سیر بودن چیست؟

      احساس سیری در هر فردی نشانه هایی دارد .معمولا دیگر طعم غذا را کمتر احساس می‌کنیم. به دنبال خوردن چاشنی هستیم برای تغییر مزه .میل به خوردن نداریم .

      تمرین شماره ۶

      نشانه های خفگی و پرخوری را شرح دهید؟

      نشانه های خفگی و پرخوری ،داشتن فشار شکمی ،تهوع ،خوردن تا حلق ،احساس سنگینی و رخوت ،خواب آلودگی بعد خوردن 

      تمرین شماره ۷

      اکنون مشخص کنید شما در چه وضعیتی هستید؟ آیا همیشه سیر می شوید یا به حالت خفگی می رسید؟

      من تا قبل ورودم به سایت تناسب فکری همیشه در وضعیت خفگی بودم و اصلا معنای سیر بودن را بلد نبودم .اما الان به لطف هدایت پروردگارم و آموزش‌های استاد روشن بزرگوار من الان نقطه سیری و گرسنگی خودم را پیدا کرده ام و تا قبل از رسیدن به نقطه سیری دست از خوردن میکشم .و تا گرسنه نشوم چیزی نمی‌خورم و بسیار حس خوبی دارم .الهی شکرت 

      تمرین شماره ۸

      • شرح حالت خود درباره سیر بودن یا احساس خفگی داشتن را بنویسید.سیر بودن یعنی به اندازه نیاز بدن توجه کردن و رد نکردن نیاز بدن .یعنی نداشتن احساس فشار شکمی و حالت‌های پرخوری ،یعنی نداشتن احساس بد بعد از خوردن ؛وقتی از خوردنت راضی هستی یعنی عملکردت صحیح است و در مسیر صحیح لاغری قرار داری .

      احساس خفگی یعنی داشتن فشار شکمی و تهوع و رنج بعد از پرخوری کردن یعنی کسالت و سنگینی و خواب آلودگی یعنی داشتن احساس بد و چاقی بعد از خوردن و راضی نبودن از خود و توجه به چاقی و چاقتر شدن .

      پروردگار مهربانم از تو سپاسگزارم که به من چگونه زیستن را آموختی 

      استاد ممنونم برای آموزش‌های این گام .

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1402/07/02 13:53
      مدت عضویت: 268 روز
      امتیاز کاربر: 6710 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 387 کلمه

      سلام به همه دوستان و استاد گرامی

      من خودم به شخصه بنا به خاطراتی که از چاقی خودم دارم از دسته افراد منتظر چاقی بودم چون کودکی و نوجوانی کاملا متناسبی رو گذروندم اما با وارد شدن به سن ۱۷ سالگی و گفته های اطرافیان که انداخت به مادرت کشیده همیشه منتظر چاقی بوده ام و بیشتر مواقع عادت‌هایی که‍ مادرم سر سفره انجام میده در خودم میبینم مثلا مادرم خودش رو مسئول اسراف نشدن غذا می‌دونه و هر غذای اضافه ای که مونده باشه رو میخوره و من بعد ازدواج خودم رو مسئول اسراف نشدن غذا میدونستم که شکر خدا تونستم این عادت رو تا حدی در خودم تغییر بدم.

       بعد از بارداری این انتظار در من بیشتر از قبل شد به طوری که به یکباره حدود ۲۵ کیلو به وزنم اضافه شد بعد از زایمان هم هیچ کدوم از لباسهای قبلی به تنم نمیشد اون موقع بود که گفتم خاک بر سرم دیگه بدنم درست بشو نیست

      از دور اطرافیانم خواهر زاده از همون موقع که بدنیا اومده چاق بود الان اصلا غذای درست و حسابی هم نمیخوره ولی تپله پس این میشه چاق نااگاه

      پسرعموم خیلی آدم لاغری بود همه بهش میگفتن لاغر مردنی یه مدت داروی اشتها آور میخورد اما الان خیلی چاق شده این هم میشه چاق آگاه چون خودش خواسته به خاطر حرف مردم چاق بشه

      سیر بودن تا دوماه قبل برای من یعنی بعد خوردن نتونم خم شم چون غذای خورده شده بالا میاد، یعنی نفخ شکم، یعنی درد معده تا نصفه های شب اما حالا سیر شدن یعنی تا حدی بخورم که نیاز به بدنم رفع بشه و بعد از بلند شدن از سر سفره احساس سنگینی و خستگی نداشته باشم و الان برام خیلی جالبه وقتی سیر میشم ناخودآگاه یکی بهم میگه بسه دیگه سیر شدی منم دست از غذا میکشم

      اما هر از گاهی بنا به باورهای قدیمی اون پرخوری قبلی رو انجام میدم مثلا وقتی که ذهنم میگه این خوراکی یا غذا همیشه تو خونه پیدا نمیشه اما نسبت به قبل، خیلی بهتر شدم و مطمئن هستم با تمرین و تکرار میتونم این مرحله رو هم رد کنم

      و اما چیزهایی که از دیروز میل نداشتم و نخوردم 

      من نصف لیوان نوشابه ای برا خودم ریختم نخوردم چون میل نداشتم

      من فقط سه تیکه پیتزا خوردم بقیه رو نخوردم چون میل نداشتم

      من تخمه نخوردم چون میل نداشتم

      چیپس چند دونه خوردم چون میل نداشتم دیگه نخوردم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ارام
      1402/06/08 13:23
      مدت عضویت: 603 روز
      امتیاز کاربر: 461 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 248 کلمه

      مهمترین علت چاقی من،باورچاقی خودم بود وانتظارچاقی.وچاق شدم.

      اینکه ازنظرارثی شبیه مادرم هستم،اینکه سوخت وسازم پایینه،اینکه اهل ورزش نیستم،اینکه بلوغ چاق مینکه،ازدواج چاق میکنه،شغل پراسترسی دارم،توناامیدیها اشتهام بالا میره و…همه ی اینا باعث شد چاقی خودم رو باور کنم.وتصویر ذهنی چاقی درمن ازخودم شکل بگیره   و درمونده تر زمانی بود که ازراههای زیادی برای لاغری اقدام میکردم و نمیشد و چاقتر میشدم.وهمین باعث میشد این تصویر ذهنی عمیق تر بشه و به همون نسبت تاثیرگذارتر.

      ودرتایید این تصویر ذهنی ترس مداومی که هم ازخوردن داشتم هم از چاق تر شدن.

      بنابراین من چاقی خودم رو با ذهنم ایجاد کردم.من ایجاد کردم.با اتکا به قدرت ذهنم.پس من ابزار قدرتمندی دارم که برای لاغری به من کمک کنه.

      اولین قدم برای استفاده از این ابزار نیرومندتغییر افکار است.تغییر افکار ازطریق دیدن وشنیدن وخوندن وحس کردن وبا بهتره بگم درک کردن محتوا واگاهی جدید وهم راستا با لاغریه.اینکه ژن وبلوغ وازدواج واسترس هیچکدوم به تنهایی قدرتی برای ساختن این هیکل ندارن،بلکه قدرتشون از حمایت ذهن ایجاد مبشه.

      ازکجا بدونیم این اگاهیهای جدید داره مثمرثمرواقع میشه؟ ازاونجایی که گفتگوهای درونی ما عوض شده از اونجایی که ارامش ما بیشتر شده امیدمون برای رسیدن به هدف بیشتر شده،حالمون خوب شده.

      دررابطه با نقطه سیری من خودمو یه بررسی کردم.دیدم خوردن من طبق یه روتینیه صبحانه،ناهار،شام.ویا تعارف وپیشنهاد خوردن ازجانب کسی.یعنی اصلا به حس گرسنگی دروجودم ربطی نداره ودست کشیدن ازخوردن من هم ربطی به حس سیرشدنم نداره .باز انگار قراره یه بشقاب پلو بخورم میخورم وتمام.

      به نقطه گرسنه شدن و سیر شدنم توجه کردم نتایج لذت بخش بود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا
      1401/11/30 21:09
      مدت عضویت: 451 روز
      امتیاز کاربر: 3140 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 400 کلمه

      سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم 

      از کی چاقی شروع شد؟

      از موقع بلوغ 

      یادم نمیاد که آیا واقعا با باور چاقی بعد بلوغ وزنم اضافه شد یا اینکه  چون از بچگی بهم میگفتن سارا تو خیلی لاغری تو درست غذا نمیخوری و اینا که با خودم فکر کردم چاقی خوبه و باید اضافه وزن داشت  دقیق یادم نمیاد ولی خب از بلوغ به بعد کم کم بدنم شروع کرد به پر شدن و اضافه وزن همه به میگفتن سارا داری چاق میشی من تا راهنمایی اهمیتی نمی‌دادم ولی انگار هم وزنم داشت بیشتر می‌شد هم بقیه باز بیشتر میگفتن به حساب خودشون خیلی نگرا بودن ولی نمیدونستن که من اصلا دوست ندارم همچین چیزی رو بشنوم البته‌ ممکنه اونا واقعا از سر دلسوزی گفته باشن ها در هر صورت گذشته رو بیخیال مهم الانه  خلاصه توی راهنمایی من چون خیلی فعالیت داشتم خیلیم غذا میخوردم ولی خب واسه انرژی بدنم لازم داشت آنا توی خوابگاه هم باز کسانی بودن که بگن سارا الان دیگه خوبی دیگه از این چاقتر بشی بدنت بهم میریزه  و من نگران از اینکه نکنه بهم بریزه  از یه طرفم فکر کنم باور غلطی داشتم که هر کسی خوشحال و شاد و خندون هست چاقه و یکی دیگه اینکه افراد چاق مهربونن باعث چاقی در من شده  چون من هم دوست داشتم خوشحال و شاد باشم هم مهربون و انرژی بخش  ولی الان بهتر میبینم کسی هست که با وجود وزن متناسب مهربونه کسی هست که خوشحال و شاد و خندونه و متناسبه  دیگه اینا باورهای مسخره بی اساس بقیه بوده که روی ناخودآگاه زود باور من اثر گذاشته بوده ولی الان دارم روی عکسش رو و  روی رد کردنش کار میکنم   

      و بعد از اون من فکر میکردم  آدم هر چقدر تحرک زیاد  باشه لاغر تر میشه و یه باور اشتباه دیگه داشتم اینکه من بدنم سفته و سخت چربی هام آب میشه و من روز به روز چاقتر شدم مخصوصا موقع کرونا کلی وزنم اضافه شد  و حالا خداروشکر میکنم خداروشکر میکنم که بهم با زبون بی زبون با وجود دستی از دستان قدرتمندش آقا عطار روشن بهم میگه سارا بیخیال گذشته بهترینها رو بساز چون من تو رو صاحب اختیار زندگیت قرار دادم تا هرچی میخوای رو داشته باشی خدایا شکرت خدایا شکرت 

      و اینکه خداروشکر که این تمرین رو انجام دارم حس میکنم پاشنه آشیلم رو پیدا کردم 😍😍😍

      لاغری طبیعی ترین کار دنیاست 😃

      برای هر مسئله ای خدا راهی به بهترین شکل قرار داده😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار somi13700
      1401/11/17 00:05
      مدت عضویت: 1415 روز
      امتیاز کاربر: 8393 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 358 کلمه

      سلام! 

      چه کارخوبی انقد ازگفته هاتون مبنی براینکه استارت تغییر فرمول درذهنم ایجاد شده احساس خیلی عالی بهم دست داد موتورش روشن شده پس تااینجا رسیدم و تغییر باورهام هرچند کوچک ایجاد شده شاید کاملاً پررنگ نشده  خیلی لذت بردم مثل یک سورپرایز عالی و جایزه احساسی فوق‌العاده و جادویی دریافت کردم

      احساس اینکه من یک قدم جلو هستم کسب کردم 

      ومن به این فایل رسیدم و تاثیردر نگرش و رفتارم و آرامش در بزرگترین سوال ذهنم

      من چطور متناسب بشم؟ 

      برام باورپذیرتر شده و گفتگوی ذهنم خیلی آروم شده 

      اینجا مثل خونه و دوستانم مانند خونوادم هستن 

      طریقه آشناییم با دوره شگفت انگیز تناسب رو تو داستان هدایت من نوشتم

      دقیقاً استاد من بایک حالت تسلیم شده در برابر خداوند عاجزانه ازش خواستم یکبار درحال نیایش یکبار جلوی آینه تو چشام خیره شدم و گفتم وبه این مسیر هدایت شدم

      وخداوند هیچ‌گاه اشتباه نمیکنه

      ومن ب خودم و خدای مهربانم اطمینان کامل دارم  

      استاد حالا من از گفته های شما بیشتر لذت میبرم دیگه دوست ندارم بخاطر مهمونی ،سفر ، تفریح ، فایل ها و تمریناتم رو عقب بندازم

      من دیگه قید همه چیز رو زدم مگه دیوونه م سایت به این خوبی رو که کلی حالمو خوب میکنه ازدست بدم درکمال آرامش و اشتیاق دارم دوره هامو سپری میکنم

      وبی نهایت خوشحالم و از لحظه لحظه زندگیم لذت میبرم

      حالا بیشتر همه چیزو میبینم و عشق می ورزم الهی شکر 

      دلیل چاقی من چیه؟ 

      من از وقتی یادم میاد کاملاً متناسب بودم هیچ ترسی از چاقی نداشتم

      و سال های کمی هست که اضافه وزن پیدا کردم

      من بااینکه پدرومادرم چاق هستن حتی بادیدن رفتارهاشون هم متناسب بودم

      و وقتی به عکس های جوونیشون نگاه میکنم وقتی من کودک بودم بعداز زایمان هم مادرم متناسب بوده

      ولی خوب من بعد از ازدواج مخصوصا ازاون دسته افراد که در دوران بارداری شروع کردم به بیشتر خوردن برام فرقی نداشت چه زمانی باچه مقدار غذا، خوراکی ، میوه ، هله هوله، مصرف کنم ودقیقا استاد تنوع خیلی بیش از حد برنامه می ریختم فرمول های جدید

      شاید قبلاً فقط شنیده بودم

      وهمین رفتارهام باعث عادت شد ودر مغزم دیگه عادی شد

      من متوجه شدم متناسب شدن یک مهارت و توانایی که باید یاد بگیرم و کافی اول دلیلش رو پیدا کنم واز سردرگمی دربیام وگام های کوچک و موثر بردارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1401/08/21 21:10
      مدت عضویت: 543 روز
      امتیاز کاربر: 1895 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 198 کلمه

      به نام خالق زیبایی ها

      تمرین جلسه پنجم

      از چه زمانی چاق شدم ؟

      دقیقا از فردای ازدواجم ؟؟بله از همون فرداش انقدر توی ذهن من این باور وجود داشت که بعد از ازدواج همه چاق میشن که منی کهمتناسب بودم و ۶۰ کیلو بودم توی یکسال اول ۲۰ کیلو اضافه کردم

      همین طرز فکر و باور باعث عادتهای خیلی بدی شد

      ۱- دیرشام خوردن

      ۲- غذای بیرون خوردن

      ۳- سرخ کردنی بیشتر

      ۴- بیشتر خوردن که ضعف میکنی سرکاری

      و بدترین باور این بود که بعد از چاق شدن دیگه کم نمیشه و این شد که من نزدیک به ۶/۷ مرتبه وزنم رو ۵ کیلو کم کردم و دوبارهبرمیگشت

      یه باور غلط که نمیتونی و برمیگرده

      یه باور که هربار میخوای رژیم بگیری یه چیزی میشه که نذاره و دقیقا همین میشد

      هربار با پیش رفتن رژیمم یا کرونا گرفتم یا مریضی سخت یا یه مشکلی پیش میومد که نمیشد ادامه داد

      من بعد از باور اول که بعد ازدواج همه چاق میشن

      باور بعدیش خیلی بهم ضربه زد

      که نمیتونی کم کنی و هربار برات یه اتفاقی میوفته که متوقف میکنه هدفت رو

      ولی الان من به خودم قول دادم با ذهنم با قدرت باورم به هدفم میرسم بدون مشکل ،،، بدون توقف

      من لایق بهترینها هستم

      لایق بهترین حسهای خوب

      لایق سلامتی

      لایق باورهای خوب

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 442 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی

      من جز اون افرادی هستم که متناسب بودم و به خاطر حرف دیگران و ناراضی بودن از لاغریم چاق شدم

      من خیلی لاغر بودم خودم کاری کردم که چاق بشم

      2 ماه هرشب بعد از ساعت 12 شب شروع میکردم به غذا خوردن با نوشابه و سالاد و سس فراوان اولاش دل درد  مبگرفتم ولی میگفتم عیب نداره چاق میشم خوبه و بعدش عادت کردم یه شب اگه نمیخوردم احساس گرسنگی شدید داشتم و این شد یه عادت بد من که وقت و بی وقت بلند شم و غذا بخورم 

      من اصلا نوشابه و ابمیوه و ساندیس دوست نداشتم یادمه  اصلا نمبخوردم حتی جایی هم میرفتم هر چی اصرار میکردن میگفتم نه خوانوادمم میدونستن میگفتن دوست نداره نمیخوردم ولی چاق که شدم تا نوشابه نبود اصلا غذا نبودمیخوردم 

      خیلی غذاها بود که نمیخوردم وقتی متناسب بودم اصلا نگاش که میکردم ناخودآگاه حق بهم میخورد ولی وقتی چاق شدم میخوردمشون تازه هوس میکردم مثلا بادمجان . خورشت بامیه . ماست موسیر . سیر . پیاز سرخ کردنی درشت.سالاد اولیه . دلستر .بستنی حصیری.لوبیا چیتی و قرمز . لوبیا سبز.کدو سبز. کدو تنبل.انواع مربا خیلی ادم حساسی بودم  هر چیزیو نمیخوردم بد دل بودم اگه مو میدیدم یا کسی تو غذا بود من دیگر نمیتونستم لب بزنم یا فیلم کشت و کشتار میدیدم حین غذا خوردن دیگر نمیتونستم بخورم و میرفتم عقب همه میدونستن گاهی وقتا اذیتمم میکردن همین که  غذا میکشیدم اسم حشره میاوردن یا مستند حیوانات میزاشتن و من ناخودآگاه نمیتونستم بخورم و میکشیدم کنار حالم بدمیشود

      یا اینکه خیلی آروم کار میکردم و غذا میخوردم ولی چاق که شدم تند تند میخوردم و تند تند کار میکردم ولع داشتم دیگه مثل قدیم بد دل نبودم هر چیزی بود میخوردم برام مهم نبود تنبل شده بودم 

      و اینکه شنیده بودم ازدواج و بارداری باعث چاق میشه واقعا روم تاثیرداشت این باور غلط و از 52 کیلو تناسب اندامم تو 17 سالگی رسیدم به 74 کیلو در 28 سالگی و بازم ترس داشتم که نکته بیشتر بشه نکن بشم 80 کیلو 

      خیلی از عادت هامو خودم تغییر دادم که پشیمونم 

      اما الان به لطف خدای خوب و مهربانم و استاد عطار روشن عزیز در این مسیر قرار گرفتم و 3 ماه که در این مسیرم و تونستم 9کیلو کم کنم به راحتی بدون هیچ باشگاه و زحمتی فقط با تغییر عادت های اشتباهم با عادت های 17 سالگیم  که درست بودن و تنها 6 کیلو دیگه تا تناسب اندامم مونده و مطمنم که به راحتی بهش میرسم چون لیاقت اندام خوب و متناسب را دارم و برای همیشه در این مسیر خواهم ماند

      سپاس از استاد عزیز

      لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست

      من لیاقت متناسب بودن را دارم 

      (و هر موقع که برم رو ترازو 59 کیلو خواهم بودتا ابد ) 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 428 کلمه

      سلام 

      این فایل هم مثل فایل های قبلی پر از نکات ناب و ارزنده هست ، که حتما باید چند بار گوشش کرد…

      منم مثل بقیه دوستان عوامل زیادی رو مقصر چاقی میدونستم ، چیزهایی که بیشترش رو شاید فقط یکبار شنیده بودم و متاسفانه ندانسته و ناخواسته تبدیل به فرمول ذهنی شده برام …

      عواملی مثل ارثی بودن چاقی ، بزرگ بودن معده ، سن بلوغ ، ازدواج ، تیروئید ، کم تحرکی ، کم بودن سوخت و ساز ، بارداری و شیر دهی ، افسردگی ، مصرف دارو های افسردگی ! 

      اما بزرگترین عاملی که تو فکر کردن هام به تک تک عوامل بهش رسیدم که به نظرم اصلی ترینه اونها هم هست و یه جورایی هم قدیمی تره و ریشه دار تر ، اینه که همه میگفتن من کاملا شبیه مادرم هستم و فاجعه من از اینجا شروع شد چون تو بچه گی کاملا متناسب بودم اما مدام میشنیدم که من شبیه مادرمم خصوصا اینکه خصوصیات ظاهری مثل مو و قد و رنگ پوستمم شبیه مادرم بود پس یه فرمول قطعی تو ذهن من ایجاد شده بود که من شبیه مادرمم هستم پس چاق خواهم شد! یعنی آخرین پله شباهت چاقی بود چون مادرم زن چاقیه و متاسفانه با وجود همه تلاش ها و زحمات وبار زندگی که رو دوشش بود هیچ وقت لاغر نشد جالبه خودش میگفت من تا ۱۵ سالگی لاغر بودم و با ازدواج چاق شدم …..

      فرمول تو مغز من ساخته شده بوده و من تصویری شبیه مادرم تو ذهنم از خودم ساختم و شروع کردم به چاق شدن و زمین و زمان رو متهم کردم اما همیشه تهش تو تنهایی هام با خودم میگفتم من چاقم چون شبیه مادرمم و کاری هم نمیتونم بکنم ….

      حالا که خوب فکر کردم میبینم خیلی از عادت های غلطم شبیه مادرم بوده مثلا دوتا دوتا قند تو دهنم میذاشتم با چایی ، یا مادرم باقی غذاهای مونده رو میخورد و الان که من خودم مادرم همین کار رو میکنم !یا اینکه اصلا اهمیت نمیداد چی میخوره همیشه بدترین قسمت غذا رو خودش میخورد ومنم!

      چقدر این قسمت از افکارم تو ذهنم مخفی بود و من نمیدونستم چقدر وقتی فکر کردم جنبه های تازه ایی کشف کردم از افکار و عادت هایی  که غلط بودن و اون پسِ ذهنم بودن و من نمیدیدم …

      کاش بدونم باید چکار کنم تا بتونم این افکار رو جایگزین کنم ؟ 

      نمی دونم فقط با نقض کردن و پیدا کردن مثال های درست ، این افکارِ کهنه و ریشه دار از ذهنم پاک میشه ؟! 

      نمی دونم فقط با فکر کردن و نوشتن میشه افکار درست و مثبت رو جایگزین کرد؟! 

      واقعا چکار باید بکنم ؟! 

      خدایا کمکم کن 🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عاطفه ریحانی
      1400/12/10 00:00
      مدت عضویت: 821 روز
      امتیاز کاربر: 5896 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 681 کلمه

      با دورود به همه ی عزیزان تناسب فکری و استاد ارجمند

      وقتی به اسم این سایت هم فکر میکنم وجودم پر از اندیشه میشه لاغری با ذهن،چقدر استاد هوشمندانه  اسم این سایت رو انتخاب کردن که هر بار وارد این سایت میشیم یادمون باشه قراره ذهنمون ما رو لاغر کنه.

      من تا سن ۱۲ الی ۱۴ سالگی متناسب بودم،اما یادمه از پنجم ابتدایی مامانم به منو خواهرم میگفت ماهی خشک قاضیانی،خیلی لاغر بودیم و اینکه وقتی مادرم متوجه این شده بود که اشتهامون باز شده و آلارم چاقی واسه مادرم روشن شده بود، زمانیکه علاوه بر سیری غذای بیشتر طلب میکردیم میگفت نه دیگه بسه پاشید پدرم میگفت این چه حرفیه بذار بچه ها بخورن سیر شن و ما در حد خفگی میخوردیم این اولین گام چاق شدن بود،بعد اینکه چاقی ما ارثی مادریه من و خواهرم و داداش بزرگترم مثل مادرمون چاق بودیم اما ۲تا داداشای دیگم متناسب بودن و من میشنیدم ک ژن اونا به پدرشون کشیده،اما اینجوری نبود،ما به رسم سنت ک دختر باید تو خونه باشه چاقی رو از مادر به طور کامل آموزش دیدیم.در هر شرایطی دهن ما کار میکرد جلو تلویزیون،همه جا.آشپزخونه ما رو به کوهه و چه منظره ی دل انگیزی بود تماشای غروب بی نظیرش و این لحظه با خوردن زیباترم میشد.عصرها برنج شبها گاها برنج،همش در حال خوردن،در ی برهه ای ۲٠کیلو کم کردم سعی کردم چاقی برنگرده که ی مقدار ازش برگشت و من در سن ۲۳ الی ۲۶ سالگی فقط ۸،۹کیلو اضافه وزن داشتم تا اینکه من عقد کردم،کم کم اضافه وزنم بیشتر شد.چونکه از قبل شنیده بودم آدم بعد ازدواج چاق میشه و این فرمول انقدر موند تا من عقد کردمو فعال شد و با فرمول پشت میز نشینی به اوج خودش رسید و شدم ۹۲ کیلو که در مرداد ماه شدم ۹٠ و ۱ماه پیش بودم ۸۷،۶٠٠ الان نمیدونم و دیگه هم نمیرم سر ترازو،خلاصه پک کامل افکار چاق شونده داشتم خدا رو شکر ک فقط به لطف افکار مثبت پدرم که ژن ما مریض نمیشه و اگرم بشه خودش خودشو خوب میکنه دکتر نرفتیم دیگه فقط مونده بود عوارض قرصا که چاق کننده بود،به لطف خدا و محبتهای استاد فرمولهای اشتباه رو شناسایی کردم و آوردن بر کاغذ و جایگزین کردن فرمولهای صحیح افکارم مثبت شده،رفتارهای صحیحم بیشتر شده،دیگه در ذهنم از اندامم بدم نمیاد و برعکس وقتی به این فکر میکنم میخوام سازنده ی اندام خودم باشم وجودم پر از شوق میشه،وقتی شگفتی سازان رو میبینم،یا تو اینستا آدمهای چاقی که لاغر شدن رو میبینم بیشتر به این میرسم ک من هم توانمندم و میتونم خالق خودم باشم. ما یکسری پیش فرض داریم مثل ریتم ضربان قلب که نمیتونیم تغییرش بدیم اما میتونیم فرمولهای ذهنی رو تغییر بدیم مغز ما بر اساس تصویر کار میکنه به این شکل مغز ما فرمان صادر میکنه و جسم ما اجرا کننده ی فرمانهای مغزی هستش پس ما با قدرت انتخابمون میتونیم تصویرهای زیبا بسیازیم.به لطف خدا مدتیه که از خوردنم راضیم یعنی آلارم سیری رو دریافت کردم بعدش نمیتونم بخورم امشب داشتم خودم رو امتحان میکردم من ی کاسه سوپ خوردم البته کاسه آبگوشتی بعد از نیم ساعتی واسمون آش آوردن ی ۲قاشق خوردم دیدم نمیتونم بخورم دست کشیدم،من این تغییرات مثبت رو انقدر یاد آوری میکنم ک ذهنم بپذیره که من فقط میتونم به اندازه بخورم نه بیشتر،این میشه ی تصویر متناسب از خودم.ی فرمول صحیحی که امروز یاد گرفتم اینکه جسم ما انسانها از نظر نیاز به مواد غذایی با هم تفاوتی نداره، خیلی جمله ی فوق العاده ای بود باید به باور این جمله برسیم که مصرف غذایی ما با آدم متناسب فرقی نداره.همین ذهنی ک توانایی چاق کردن ما رو داره یقینا توانایی لاغر کردن ما رو هم داره،فقط بستگی به ما داره که باور داشته باشیم که ما میتونیم،ایمان داشته باشیم که ما توانایی متناسب شدن رو دارم و مهمترتر از همه بخدا اعتماد داشته باشیم،خدایی که ما رو به بهترین شکل ممکن هدایت کرد.نکته ی امیدوار کننده اینجاست که اگر ذهن ما به این باور رسیده بود که نمیتونی لاغر شی قطعا به این مسیر هدایت نمیشیدیم،فقط باید استمرار داشته باشیم تا از شگفتی سازان آینده باشیم

      خدا رو بی نهایت سپاس 

      استاد بابت زحماتتون ازتون متشکرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/11/28 13:05
      مدت عضویت: 1041 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 546 کلمه

      سلام
      تاحالا از روشهای مختلفی رژیم گرفتم ورزش کردم تلاش کردم ک لاغر شم اما لاغر میشدم زود برمیگشت نتیجش شد حرص ولع اعصاب خوردی متنفر شدن از خودم
      من همیشه دنبال بیرون از خودم بودم ی چیزی میخواستم در بیرون تغییر بدمو غافل از اینک هرچی هس در درون من هس در وجود من در ناخوآگاه من

      مهمترین دلیل چاقی من چیست
      منم دلایل زیادی باعث چاقی خودم میدونستم
      ارثی بودن استعداد سوختو ساز . عدم تحرک ‌.ورزش نکردن. ازدواج بارداری شیردهی . غذا پختن . برنج سرخ کردنی شیرینی استرس اضطراب و اعصاب داغون بیماری تیروئید و
      من با تموم اینها باور کردم ک اره من چاقم ب خاطر اینها باید رژیم باشم باید ورزش کنم
      و زمانی ک رژیم میگرفتم ورزش نمیکردم طبیعی میدونستم ک چاق بشم انتظارم از خودم چاقی بود
      من ب وسیله اینها چاقی برای خودم عادی کرده بودم
      من با تموم وجودم باور کرده بودم ک من چاقم ذاتم چاقه ژنتیکم چاقه من چاق افریده شدم
      در حالی ک در عکس بچگی هام دیدم ک چقدر لاغر و استخوانی بودم پس این نشون میده من چاق خلق نشدم
      من در زندگیم ب اون نقطه رسیدم ک گفتم
      خدا از خوردن نیس نمیدونم از چیه ولی از خوردن نیس چاقیه من دقیقا یادمه ک گفتم از ذهنمه
      من هدایت شدم ب سایتی ک لاغری با ذهن یاد میده من یاد گرفتم چاقیو و بدون تلاش فقط با استمرار و توجه ب چاقی ترس و نگرانی انتظارم از خودم چاقی شد من کاری میکردم خودم بی اطلاع ازش بودم
      همونطور ک آشپزی کردم بدون اینک کسی ب من یاد بده فقط با دونستن چن تا مواد اولیه یا در اینترنت گشتن و با انجام کار تکرارش استمرارش با جرات با شوق تونستن بهترین غذا رو بپزم
      الانم میتونم با دادن اگاهی فرمولهای لاغری و تقویت کنم رشدشون بدم بیارمشون بالا
      و لاغر بشم لاغری درونم برسم
      من یک عمر فک میکردم معدم دلره میگه عدا بخورم یا ن با اینک میدیم ک من سیرم و ا انه میدم من از بودن فرمولها نااگاه بودم از قدرت دهنم
      یادم میاد ک داشتم برا کنکور میخوندم و من خیلی میرقصیدم خیلی ورزش میکردم نشستم پشت میز و شبو روز درس خواندم و این فرمول در ذهن من پررنگ شد ک اره چن من میشنم عادیه من چاق شم مامانم برام کاکائو میخرید میخوردم صبحها و طبیعی میدونستم چاق شم چن میشنم و میخورم و فعالیتی ندارم
      و چاق و چاق شدم
      ازدواج کردم رفتم خونه همسر مادر همسرم سرخ کردنی درست میکرد منی ک شام نمیخوردم شام خوردم رژیمو شکستم وقتم کم شد برا ورزش طبیعی دونستم اره من چاق میشم چن فعالیت ندارم یا شام میخورم برنج ک میخورم
      بادار شدم گفتم دونفرم طبیعی دونستم چاق شم ویتامین خوردم طبیعی دونستم چاق میشم
      شیر دادم خوردم رژیم نبودم طبیعی دونستم ک اره چاق میشم ورزش نکردم خوابم زیاد شدشبها بیداربودم صبحها میخوابیدم طبیعی دونستم ک اره
      چاق شدن حق منه چن من اینطوریم
      این و این
      مشکلات طبیعی دونستم چن اعصاب ندارم چن ناراحتم اضطراب دارم حق چاقیه
      اینطوری شد ک شد م چاق
      الان ک ب گذشته نگا میکنم مببینم ک چقدر طبیعی دونستم چاق باشم ولی در مورد لاغری این همه طبیعی نمیدونم
      چرا چن
      نااگاهم
      فرمولهای چلقی مغز منو گرفته.
      پس باید ادامه بدی تا زمانی ک فروملها جایگزین بشن و چ نزدیک است رسیدن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متعهد بمان
      1400/10/27 16:06
      مدت عضویت: 1706 روز
      امتیاز کاربر: 5378 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 594 کلمه

      سلام به همه

      یاد یه خاطره ای افتادم، یادمه یروز که حدود 8،9 سالم بود و اون موقع خیلی لاغرم بودم تو دلم آرزو کردم مثل خواهرم پر باشم، خواهرم چاق نبود ولی پر بود، و این خواسته من بود همیشه ولی روش گیر نبودم، نگو درخواست کردم و رها کردم، دنیا هم دست به دست هم دادن من و به خواستم برسونن من فقط دوست داشتم یکم پر بشم ولی نمیدونستم جهان کارش گسترشه، من همینجور پر تر و پر تر و پر تر شدم تا رسیدم به چاقی، خانواده ی در کل پر خوری داشتم، حتی اون خواهرام که بعد ازدواج چاق شدن و قبلش لاغر بودن ولی زیاد میخوردن، همه غذاهارو هم دوست داشتن، من اصلا هیچ غذایی رو دوست نداشتم ولی همیشه بهم میگفتن بخور ببین چقد خوشمزست ببین همه ما داریم میخوریم من باور کردم منم باید بخورم، یادمه تنها خوراکی مورد علاقم لواشک بود که همیشه از راه مدرسه میخریدم هیچوقت نشده بود کیک و کلوچه بخرم، همش لواشک و ترشک پس نشون میده من بدنم به شیرینی کشش نداره خودم فرمولاشو تو ذهنم کاشتم، یادمه از الویه و ماکارونی که الان وقتی درست کنم معلوم نیست چقدر میخورم اون زمان متنفر بودم و تعجب میکردم خانوادم چجوری ازش میخورن، کباب دوست نداشتم نهایت دو تیکه والان 2 تا سیخم میخورم،کوکو و قیمه و مرغم دوست نداشتم فقط در حد نمردن میخوردم ولی الان همشونو دوست دارم، بدتم خیلی خیلی نرمال بود و ذهنم بسیاااار متناسب بود ولی خودم خیلی آرووووووم اونو بروم سمت چاقی از کی؟؟؟ دقیق نمیدونم ولی همون سالهای آخر ابتدایی بود و توش استمرار داشتم تا سوم راهنمایی و اول دوم دبیرستان متوجه شدم دیگه چند کیلو چاقتر از حد معمولم هستم، یعنی اول ذهنمو چاق کردم، بعد رفتار و اهمال چاق کننده داشتم مثل خوردن بیشتر از حد نیازم، نه خیلی ولی بالاخره بیشتر میخوردم تا تایید بشم و نتیجه کم کم تو جسمم ظاهر شد، بخدا اگه میدونستم اون آرزوی کودکی من و به اینجا میرسونه هرگز این آرزو رو نمیکردم، تمام باورهای چاقی که استاد حرف زدن در موردش مثل چاقی بعد ازدواج، بعد بارداری، بعد مصرف دارو و…. رو من داشتم و با هر کدومشم چندین کیلو به وزنم اضافه شد، یادمه همکارم انقدر اندامش براش مهم بود تو بارداریش خیلی مواظب خوراکش و ورزشش بود و فقط 5،6 کیلو اضافه کرد که نصفش وزن بچش بود و بعد زایمان کاملا همون اندام قبلش و داشت، حالا من بیشتر از 30 کیلو اضافه کردم، پوست شکمم کش اومد ترک برداشت شل شد بچم 3 کیلو بود بعدش من موندم و 30 کیلو اضافه وزن که نمیدونستم چیکار کنم، یکی دیگه از همکارام گفته بود بخور بابا بارداری تنها زمانیه که میتونی بخوری و کسی هم کاریت نداره منم انقدر میخوردم 30 کیلو اضافه کردم ولی بعدش رژیم گرفتم و الان ببین لاغرم، ذهن چاق کردوم و قبول میکنه؟؟؟ معلومه، اونی که میگه بخور منم رفتم واسه چاقی 100 کیلو،واااای خدا چه دوران بدی بود اعتماد بنفسم بعد زایمان صفر شده بود چون دیگه بهونه واس چاقیم نداشتم، حال روحیم خراب، لباسا همه پیرزنانه، مامانم ازم لاغرتر بود، شوهرم نصفم بود خلاصه نگم چه وضعی بود، ما خودمونم بکشیم هرچی رژیمم بگیریم هر اندازه هم نگهش داریم ذهن که چاق باشه همش اون ولع هست همش چشما گرسنست همش ذهن گرسنست فقط اونایی که سالهاست با رژیم لاغرن دارن جلوشونو میگیرن،چیزی از اصلش درست نشد، نهایت این همه سال چاقی آشنایی من با سایت تناسب فکری شد که اینجا شد خونم، استاد شدن پدرم برادرم و بقیه اعضای گروهم شدن خانوادم که همون گرمای خونم و اینجا حس میکنم، خدایا شکرت اینجام

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/10/01 01:31
      مدت عضویت: 1041 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 344 کلمه

      سلام
      من قبلا دلیل چاقی خودم خیلی چیزها میدونستم
      همش خودمو سرزنش میکردم خودمو بی اراده میدونستم
      همش میگفتم پرخوری عصبی دارم
      من تو کودکی چاق بودم ولی تو دوران مدرسه لاغر بودم ولی استخونم درشت بود همس پسر خالم میگف چاق چاقی
      در حالی اصلا چاق نبودم تا اینک رسیدم ب سال دبیرستان ک قرار بودکنکور بدم در ذهنم گفتم چن میشینم فعالیت ندارم کم شده یا شکلات میخورم چاق خواهم شد بعدشم رزیم گرفتم لاغر شدم دوباره

      ازدواج کردم چاق شدم چرا چن گفتم وقت ورزش ندارم شام میخورم سرخ کردنی میخورم برنج میخورم غذا میخورم خسته میشم مهمون میشم بعدش

      باردار شدم گفتم چن رژبم قطع کردم چاق میشم چن ویتامین میخورم چاق میشم چن ورزشم کم شده چاق میشم چن دونفرم چن بدنم استعداد داره

      بعدش گفتم زایمان کردم شیر میدم میخورم ورزش نمیکنم رژیم نمیگیرم نمیخوابم خوابم تنظیم نداره
      خسته میشم اعصاب ندارم
      رزیم گرفتم لاغر شدم شکستم گفتم چن رزیم نیستم چن هی رزیم میگرم قطع میکنم چن بدنم ب ورزش عادت داره چن باشگاه نمیرم چن شکم نمیرم پیاده روی ندارم
      دیر میخوابم زیاد میخوابم
      افسردم اعصاب ندارم زیاد مریض میشم اخر هفته ها میرم بیرون دوره همی میرم خونه مامانم میرم خونه مامانم نزدیکه میرم زیاد میخورم
      پرخوری عصبی دارم زیاد سرما میخورم زیاد بیمار میشم
      دلایل از این قبیل چن سال از عمر من جوونی منو ازم گرف هر روز از این روزها با عذاب وجدان گذشت باحسرت باناراحتی باتنفر از خودم من بریدم واقعا
      ولی الان اینجام خیلی خوشحالم مسیرم درسته و ایمان دارم ب راهی ک دارم طی میکنم و میدونم صددر صد لاغری درونمو میارم بالا
      خیلی خوشحالم
      امسال شب یلدای متفاوتی داشتم دیگه معدم درد نگرف چن روز مریض نمیشم اصلا حسرت نداشتم عداب وجدان نداشتم راحت بودم
      ادم دیگه بودم لذت بردم از کنار هم بودن
      لبخند داشتم انتظار نداشتم شاد بودم و هستم خدایا شکرت ک این روزها رو تجربه کردم شکرت
      ممنون استاد یلداتون مبارک
      من مطمئنم مادرتون شاده
      چن ب شما افتخار میکنه
      ب راهی ک انتخاب کردید
      ب تغییری ک داشتید
      من تمام تلاشمو میکنم ک تا ذهنموتربیت کنم و از حس خوبم لذت ببرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1400/07/15 09:52
      مدت عضویت: 1685 روز
      امتیاز کاربر: 10581 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 652 کلمه

      سلام استاد خیلی جالب بدونید من کاملا متناسب بودم و چون مادرم چاق بود و کلا ما دو دسته بودیم یعنی بعضی هامون لاغر بعضی ها هم چاق و همیشه از بچگی میخواستم بدونم که من تو کدوم گروه قرار میگیرم تو گروه چاق ها یا لاغر ها و میشنیدم که مثلا داداشم میگفت نه منیره چاق نمیشه یا اینکه فلان کس میگفت نه چاق میشه وای چه جالب که من دقیقا انتظار چاقی رو میکشیدم و اینکه یادم یک روز مامانم گفت کمتر بخور چاق شدی و اصلا من نابود شدم وای پس من چاق شدم و خوب دیگه شروع شد دیگه هر غذایی که میخوردم اصلا به اون غذا به عنوان وسیله ای برای رفع گرسنگی و نیاز بدنم نگاه نمیکردم به وسیله ای برای چاق شدن نگاه میکردم که خوب چاره ای جز خوردنش نداشتم و به محض کمی چاق شدن وارد دوره وحستناک رژیم شدم و بعد هم تو مدرسه وزن شدم که ۷۲ کیلو شدم استاد من اون موقع ۶۸ کیلو بودم و برام خیلی جالب الان که فکر میکنم میبینم نسبت به قدم خیلی هم خوب بودم ولی اون عدد وزنی به قدری برام سنگین بود که انگار مثلا به من گفته بودن که ۳۰۰ کیلویی و فشار ذهنیش خیلی زیاد بود و مرتب رژیم و گرسنگی شدید و ولع و ورند چاقی تا ۹۴ کیلو ادامه داشت و به این باور رسیده بودم که من وزنم ثابت شده و هر چی بخورم ۹۵ نمیشم و خیلی جالب استاد این نکته که من تا ۹۴ رفتم و خودم به ۷۱ رسوندم و بعد زایمان دوباره به ۹۴ رسیدم و اینجا به وضوح کار ذهن میبینیم که من تا ۹۴ میرسوند و استپ میکرد حالا به چه دلیلی من باور کرده بودم یادم که یکی از فامیلهامون که اتفاقا خیلی هم تپل بود به مادرم گفته بود خاله من از وزن ۷۳ بیشتر نمیشم و چون قدش خیلی کوتاه بود خوب با ۷۳ هم خیلی تپل بود شاید حرف اون من به این باور رسونده بود که من هم از ۹۴ بیشتر نمیشم تا اینکه رژیم فاجعه اور ۱۲ روزه کانادایی گرفتم و من نابود کرد خوب محدودیت تو اون دوازده روز به قدری شدید بود که اصلا برای یک هلو دستم میلرزید و بعد دوازده روز تا ۱۰۰ رسیدم خوب بعد یک رژیم سخت رها شده بودم و همه چی میخوردم و فقط ۳ کیلو کم کردم و واقعا تو دوازده روز ۳ کیلو کم کردن خیلی خوب ولی چون بع من گفته بودن باید دوازده کیلو کم کنی مرتب به خودم میگفتم پس سوخت و ساز من خیلی کم و نکته مهم اینکه تا مدت ها هم رو ۱۰۰ مونده بودم و بهم ثابت شده بود وقتی دنبال رژیم نمیرم هر چی هم بخورم چاق نمیشم ولی وقتی برای لاغری سعی میکنم یک مقدار لاغر میشم و دوباره چاق تر میشم و وقتی باردار شدم ۱۰۷ شدم و بعد بارداری دوباره ۱۰۰ شدم ولی چون با چشمانم عدد جدید ۱۰۷ دیده بودم مرتب وزنم به ۱۰۷ میرسید و تا شش سالگی دخترم و اشنایی با دوره همش وزنم رو ۱۰۷ فیکس میشد پس واقعا وزن یک عدد که در ذهنمون ثبت میشه و ذهن بدن به اون میرسونه درست مثل ترموسات 

      من جزو افرادی هستم که اول ذهنم چاقی پزیرفت بعد تلاش کرد تا به باورش برسه استاد اگر من در دوران شیردهی با این دوره اشنا بودم باربی میشدم چون وقتی شیر میدادم هر چه قدر میخوردم چاق نمیشدم حتما یک باور بوده مثلا فکر میکردم چون شیر میدم چاق نمیشم و هر چی بخورم شیر میشع در صورتی که افرادی بودن تو دوران شیر دهی چاق شن 

      یادم خانمی بود که باردار شده بود ولی اصلا اضافه وزن نداشت و بهش گفتم خوش به حالت چاق نمیشی و سریع گفت من به مامانم رفتم خوب من اون موقع در مورد عملکرد ذهنی هیچی نمیدونستم و تو ذهنم گفتم خوش با حالشون چه قدر خوشبختن 

      و مادر من کلا همیشه میگفت ما سیر نمیشیم و اشتها داریم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار hassanradin105@gmail.com
      1400/06/14 10:10
      مدت عضویت: 978 روز
      امتیاز کاربر: 78
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 426 کلمه

      دیگران رو به خاطر موفقیت هاشون تشویق کن بالاخره روز موفقیت تو هم میرسه 😍 

      از چه زمانی اضافه وزن شروع شد و بعد فرمول‌هایی رو پیدا کنیم. 

      یه مدت من سرکار میرفتم و پشت میز می‌نشینم و همه میگفتن از بس نشستی داری چاق میشی. خب فرمول کم تحرکی توی ذهن من ساخته شد.

      بعد از زایمان خیلی وزن کم کردم و همه میگفتن چون شیر میدی لاغر شدی و بعد از شیردهی وزنت دوباره بر میگرده. اینها اونقدر تکرار شدن در مغز من که فرمول این هم ساخته شد و بعد از شیردهی من کم کم وزنم برگشت 

      همیشه از مادرم و بقیه نشنیدم اگه چند تا زایمان داشته باشی شکم در میاری . در اطرافیانم هم دیده بودم .فرمول شکم گنده هم بعد از چند زایمان هم ذهن فعال من ساخت. 

      توی خانواده ما یکی از خواهران خیلی یواش غذا میخورد و همیشه همه بهش گیر میدادن که چرا اینقدر یواش غذا میخوری خب من اون موقع خیلی کوچیکه بودم خب مسلما دوست داشتم عزیز همه بشم و خوب غذا میخوردم و تند که الان هم همینطوره . پس اینجا هم فرمول تند غذا خوردن از کودکی پرورش پیدا کرده. 

      بعد از ازدواجم چون در شهر دیگه ای بودم و جایی رو نداشتم برم و بعد هم که  بچه دار شدم و کلا خونه نشین و گاهی خیلی حوصله ام سر می‌ره از اونجایی هم که همه میگن آدمی که تو خونه باشه بیشتر به طرف خوراکی ها می‌ره کم کم فرمول این هم در ذهن و مغز ما تشکیل شده بود . 

      و حالا من موندم و کلی فرمول توی ساخته شده در ذهنم و حالا که ریشه ها رو پیدا کردم اینجا اومدم تا تمام سعی خودم رو بکنم تا از ریشه فرمول های اشتباه رو ریشه کن کنم و به جای اونها فرمول‌های صحیح رو با کمک استاد و امید به خدا بسازم.🙏🥰 

      بله استاد حرف شما کاملا درسته من تا اینجا به این باور رسیدم که میتونم لاغر بشم و فرمولها کار خودشون رو کردن. 

      من قبلاً هر وقت می‌رفت جلوی آینه از خودم بدم نیومد و خجالت می‌کشیدم و همش می‌ نالیدم و میگفتم کاش لاغر میشدم.خدایا چیکار کنم خسته شدم ،نمیدونم چیکار کنم.تا این که هفته ی پیش تو اینستا سرچ کردم لاغری و چشمم به لاغری با ذهن افتاد و کلی ذوق کردم و خوشحال.مطمئنم خواست و لطف خدا بود که من با شما آشنا شدم و خدا میخواد من به آرزوم برسم.

      من چند روزه دیگه از خودم بدم نمیاد و دیگه وقتی میرم جلوی آینه نگاه میکنم ببینم چقدر لاغر شدم 🤭 

      آشنایی با شما یکی دیگه از معجزه های خدا بود برای من 🌹🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/06/06 12:42
      مدت عضویت: 1116 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 415 کلمه

      خدااااااااااااااااااای من

      استااااااااااااد، من دیروز اون فایل تکمیلی رو ندیده بودم…نمی دونم چراااااااااااا؟؟!!! کامنت قبلیم که ارسال شد و صفحه رفرش شد الان دیدمش..الله اکبر! مگه میشه؟ واقعا خدا هیچ وقت اشتباه نمی کنه و همیشه به موقع می چینه…خیلیییییییی جالبه برام..الان میگم چرا..

      راستش چند روز پیش یه پولی که از کسی طلب داشتم برام واریز شد و کلی خوشحال شدم که می تونم دوره رو دیگه تهیه کنم و بخرم (یادتونه چقدر غصه میخوردم که دوره رایگان فایده نداره و تو باید توی دوره اصلی شرکت کنی و بعد خودم به این دریافت رسیدم که تا با خودم توی دوره رایگان به صلح نرسم ، امکان شرکت توی دوره اصلی برام فراهم نمیشه؟ و باید آمادگی ذهنی داشته باشم تو این مساله…خب مسلمه که من این روزها عالیم..تمرین ها رو با عشق انجام میدم و نشونه صلح با خودم اینکه، بعد از مدتهااااا که منتظر بودم لاغر بشم و برم خرید و خیاطی، بالاخره رفتم خیاطی و سفارش دادم!!) پول رو جابجا کردم به حسابی که اصلا دست نزنم بهش که بتونم بعد از تموم شدن این دوره اون رو بخرم…بعد پریروز این فکر از ذهنم گذشت که بخرم دوره رو …چون می ترسیدم اینها رو که دارم می شنوم بعد توی دوره اصلی برام تکراری باشه و جذابیت نداشته باشه واسم. حتی می خواستم ازتون بپرسم اینو، اما بعد گفتم: نه هانیه..تو متعهد شدی به این دوره رایگان 12 روزه و باید تا انتها اینو تموم کنی …همه چیت نصفه نیمه ست… اینجوری هم این باور که تو همه چی رو نصفه ول میکنی شکسته میشه  هم اینکه کم کم آماده دوره اصلی میشی.

      اونوقت الان شما دقیقا توی این فایل تکمیلی همینو گفتین که اگه تا اینجا اومدین بهتون تبریک می گم و شما آمادگی لاغری با ذهن و پذیرش رو دارین و اگه توان خرید و شرکت توی دوره اصلی رو دارین دیگه ادامه ندین!! مگه میشه؟ استاد چرا الان اینو شنیدم؟ چرا درست همون موقع که این فکر از ذهنم گذشت ، میرسم به قدم بعدی که توش دقیقا همینو توضیح دادین؟! خدایا تو با من چه می کنی؟ آخه نیمه این دوره هم که میشه فایل 6 اما شما توی فایل 5 اینو گفتین و منم بعد فایل 4 این نیاز در ذهنم ایجاد شد…خدای من چقدر جالبه چینش و زمان بندی هات…

      یعنی واقعا واقعا واقعا من برم دوره اصلی رو بخرم؟؟!! بخرم؟!

      خدایا عاشقتم..دمت گرم..خدایا قراره یه دوره بی نظیر رو شروع کنم و نتایج عالی خلق کنم…خدایا شکرت

      استاد عااااااشقتونم…ممنونم و خدا رو شکر می کنم برای وجود ارزشمندتون

      الهی به امید تو

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/05/29 05:34
      مدت عضویت: 1712 روز
      امتیاز کاربر: 15295 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 616 کلمه

      به نام خدا

      وقت شما بخیر عزیزان

      من هم از  سر حاملگی به بعد چاق شدم و بعد از زایمان هی چاق و لاغر شدم ولی دیگه بهم موند من هم چاقی و باور کرده بودم چون این حرفها و شنیده بودم و باور کرده بودم که آدم بعد از زایمان چاق می شه بچه شیر بدی چاق می شی از زمان حاملگی من یادمه که می شنیدم باید همه چی بخوری به بچه برسه اینو بخوری اونو بخوری بعد از زایمان هم یادمه مادر بزرگم هم پلوی من بودن می گفتن به مامانم اینو درست کن اونو درست کن شیر می ده بچه رو من صبح که بلند می شدم از خواب مامانم با یه لیوان شیر موز توت فرنگی نمی دونم یه اسموتی به چه بزرگی درست کی کرد می داد به من خلاصه دستشون درد نکنه من که پشیمون نیستم دیگه اونها هم تجربه هاشون همین بوده اگه این کارا رو نمی کردن من هم الان اینجا نبودم در این مسیر و خیلی چیزها و یاد نمی گرفتم در کنار لاغر شدن خدا رو شکر . خلاصه این اواخر من هم واقعا تسلیم شده بودم و خداوند منو هدایت کرد.

      این دارو خوردن هم شنیده بودم کورتون آدم و چاق می کنه و اثرش و روی خالم می دیدم هی مامانم می گفت چون کورتون می خوره چاق می شه . همه هم هم چیز و باور می کنن دیگه .من هم همینطور بودم ولی بعد از ازدواج هم چاق نشدم در صورتیکه اینو شنیده بودم زیاد ولی ۸ سال بعدازظهر ازدواج من بچه دار شدم تا اون موقع من چاق نبودم و خیلی متناسب بودم 

      و یادمه اون موقع ها مامانم می گفت اصلا ما ها هممون پاهامون چاقه و لاغر نمی شه ولی بالاتنمون لاغره هر کاری هم بکنیم لاغر نمی شه  تو هم به عمه هات رفتی اونا هم پاهاشون چاقه… ولی به خدا الان می گم که من قبلا چقدر ورزش می کردم برای پاهام و دوست داشتم پاهام لاغر شه ولی الان خدا رو شکر خیلی لاغر تر شده هیچ وقت من با رژیم نتونسته بودم سایز شلوارک ۴ بپوشم و خودم واقعا دوست دارم دخترم هم که الان تابستون اومده پلومون هی می گه مامی چقدر کوچیک شدی …

      مخصوصا یه وقتا می گه اشاره می کنه به پاهام . من هم تا قبل از دوره باورم این بود که من پاهام چاقه و لاغر نمی شه .

      یکی از همسایهای ما ۴ تا بچه داره خودش هنوز عین دختر بچه هاست انگار نه انگار ماشالله

      همیشه ذهن دنبال بیشتر کردنه من هم الان لاغر شدن و یاد گرفتم تا حدی خدا رو شکر انشالله همیشه و هر روز اینو گسترش بده .

      تمام فعالیت های ما تحت کنترل مغز ماست از جمله رفتار غذایی ما . منم همه اینها رو شنیده بودم معدم گشاد شده ،شیرینی می کشه ….تفاوت در فرمانهای مغزیه افراد چاق و لاغر . 

      منم همینطور بودم یه خورده که فعالیت داشتم می گفتم گشنم شده باید بیشتر بخورم فرمولهای غلط که رفتار ما رو عوض می کنه به سمت چاقی

      هر چیزی و باور کردی در جسمت می بینی . من یادم پدر خدا بیامرزم سالها  همیشه وزنشون ثابت بود چون رفتار غذایش مثل رفتارهای دیگشه اوریجیناله عوض نشده خدا بیامرزه خیلی هم شیرینی دوست داشت ناپلونی اونجا هم که همیشه شیرینی هست تو خونه ها جعبه جعبه .مغز ما بر اساس تصویرها فرمان صادر می کنه و ما اجرا کننده هستیم.

      موقع رژیم مغز فرمان می ده که انقدر غذا بخور ولی رژیمی به یه مقدار معین . ‌شما نمی خوای فرمان و اجرا کنی و شکست می خوریم در رژیم .

      من هم عادت هام شبیه مامانم بود تا قبل از ازدواج اصلا هر چی مامانم دوست داست منم همینطور .

      بر اساس باورها فرمولها فعال می شه و رفتارها عوض می شه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 17 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار afsaneh5700@gmail.com
      1400/05/26 11:01
      مدت عضویت: 1111 روز
      امتیاز کاربر: 2005 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 754 کلمه

      بنام خداوند هدایتگر وهاب 

      سلام به دوستان زیبانگرشم 

      برای اینکه مشکلی رو حل کنیم اول باید ریشه یابی کنیم و ریشه اینکه چی شد و چطور شد که چاق شدم رو ریشه اش رو پیدا کنم تا بتونم خوده مسئله رو برای همیشه حل کنم برای اینکه ریشه رو پیدا کنیم و درستش کنیم باید برگردیم از زمانی که چاق شدیم و یاقبلترش که باعث شد فرمول چاقی و تصویرچاقی تو مغزمون ساخته بشه 

      من ازخودم بخوام ریشه چاقیم از سن ده سالگی به بعدچاق شدم چون یادمه مادرم همیشه میگفت من هم از بچگی تا الان چاق بودم و این تو ذهنم بود که پس منم چون مادرم چاقه منم چاق میشم و تو سن بلوغ چاقی من سرعت زیادی گرفت و غذاهای چرب و شبهاغذاهای سنگین و دیروقت شام میخوردیم رو هم عامل چاقم میدونستم چون اکثرا غذاهای سنگین ما در شام درست میشد تا پدرم میومد خونه دیرمیشد برای همین شام دیروقت میخوردیم و چون موقع مدرسه صبحها صبحانه نمیخوردم بجاش ابمیوه و بیسکویت میخوردم عامل دیگه چاقیم میدونستم و هم اینکه اره دیگه من استعداد چاقیم دارم نخورم یا بخورم بلاخره چاق میشم و این ترس چاقی تو ذهنم بود و حسرت خوردن اینکه خیلیا لاغرن من چاقم خیلی رو پایین اوردن اعتمادبنفسمم نقش داشت و خودمو ادم تنبل و کم تحرکی میدونستم و زیاد اهل فعالیت نیستم پس باید چاق باشم 

      پس ریشه چاقیم از کودکی 

      از خوردن شامهای سنگین و از غذاهای چرب از هله وهوله و کم تحرکی و داشتن استعدادم درچاقیم میدونستم چون همش دیگران بمن میگفتم تو هرکاریم کنی چون استعداد چاقی داری پس چاقی 

      و همه اینا باعث شدن در ذهنم فرمول چاقی ثبت بشه و چاقیم برای ذهنم طبیعی باشه و تصویر چاقیم در مغزم باشه و باورکنم که بخوام ونخوام من چاقم که همه اینها باعث باورهای من شدن که عادتهای در من شکل گرفت مثه اینکه تنبلم و کم تحرکم و زیاد حوصله فعالیت ندارم و زود خسته میشم و بخاطر اون تصویر تنبلیم این عادتها در رفتارم شکل گرفتن و هم بخاطر چاقیم همیشه غذا میخوردم حتی کم اون ترسه رو داشتم و گاهی باهیجان غذا میخوردم و خیلی وقتها تاخفگی میخوردم که بعد از دردمعده متوجه میشدم که زیادی خوردم گاهیم مثه استاد عصرونه بیسکویت و شیرینی و کلوچه با چای حتما باید میخوردم و گاهی این تنبلی و چاقی که تو ذهنم ثبت شده باعث میشه یه تصویر ذهنی که همش خوابم و خواب دوستم و یا انرژیم تحلیل میره و یافعالیت ندارم تو رفتارهام زیاده که بیشتر اینهارو عامل چاقیم میدونستم چون گاهی میشد واقعا غذا کم میخوردم اما این خواب زیادم ک کم تحرکیمو باعث و بانی چاقیم میدونستم که این باورم خودش باعث شده بود تو رفتار و جسمم اون عادت خستگی و تحلیل رفتن انرژی رو داشته باشم که الان متوجه شدم همه چی در ذهنم هست حتی این عادتهام در رفتار بخاطر اون باورهای که تو ذهنم ساختم شکل گرفته و با استفاده این دوره همش بخودم میگم من حتی اگه بخوابم یا فعالیتی نکنم چون مغزم و دستگاه های بدنم و گوارشم و کلی از سیستم بدنم از درون در حال فعالیتن اون غذای که الان یادگرفتم درحد نیاز و سیریم بخورم اونا رو تبدیل به انرژی میکنه و وارد سلولهام میکنه تا بدنم و مغزم از درون با انرژی بالا فعالیتشونا انجام بدن چون حتی اگه من خوابم باشم قلبم و نفس کشیدن و ریه هام و معده ام و کلیه هام و مغزم برای فرمانهای ک با سایر اعضای بدنم میده و رگهام و پوستم و هورمونهام و غده ها وتک تک سلولهای بدنم دارند فعالیت میکنند پس من بی تحرک نیستم بلکه همه اعضای بدنم کل شبانه روز درحال فعالیت هستند که فعالیت اینا خودشون باعث لاغری من میشه چون کلی انرژی باید مصرف کنند و غذای که من در حد نیازم میخورم در بدنم تبدیل به انرژی برای اعضای بدنم میشه پس الان میتونم باخیال راحت اون عامل غول خودمو که چاقی میدونستم یعنی کم تحرکی رو به کلی رد کنم و دیگه با اینکه همه چی تو ذهنمه من به ذهنم جسم لاغر که حق طبیعی من بوده و هست رو تصویرو فرمولشو میدم اونم با باورهای که ایجادمیکنم و عادتهای که در رفتارم شکل میگیره مثه رفتار وقتی سیرم بگم میل ندارم و یاد عادت رفتاری که به حدنیازم بخورم وقتی گرسنه هستم بخورم و وقتی سیرم نخورم که وقتی این فرمولهارو به ذهنم بده ذهنم تصویر لاغری رو در ذهنم شکل میده که باعث میشه باور به عادت تبدیل بشه و جسمم اون رفتارهارو انجام بده و جسمم لاغرومتناسب میشه و همه این مراحل درمسیر همراه با اگاهی و لذت بردنه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/05/05 11:54
      مدت عضویت: 1603 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,014 کلمه

      سلام🙂

      اول که میخوام تشکر کنم به خاطر اون فایل اول که امید و انگیزه مضاعف میده برای ادامه دادن و خاطر نشان میکنه تمام کسایی که به این مرحله رسیدن همون مشتاقان لاغری هستن و همون کسانی هستن که به خودباوری رسیدن و دیگه به هم خداوند و هم به خودشون و هم به این روش ایمان دارن و با تعهد دارن ادامه میده و اینها همون کسایی هستن که چه بخوان و چه نخوان لاغر میشن و در زمره شگفتی سازان قرار میگیرن😊

      وقتی نوشته های ابتدای فایل رو خوندم دیدم تمام دلایلی که شما عنوان کرده بود برای چاق شدن رو من قبلا همه رو داشتم و همه اینها دلایل چاق شدن من بودن و جالبه که بگم از زمان آشنایی من با این سایت در بسیاری از آدمهای اطرافم و حتی در مراجعین این باورها رو میبینم و بیشتر درک میکنم این حرف شما که میگین چاقی زبان مشترک بین ما است همین دیشب یه خانومی که در حال مصرفداردهای اعصاب هستن اضافه وزنشون رو داروهای اعصاب میدونستن و گفتن که در عرض بیست روز مانتویی که برای دوخت برده بودن و الان رفتن پرو کرده تنگ شده و خیاط با تعجب ازشون پرسیده بود که در عرض ۲۰ روز چاق تر شدی اونم گفته بود نمیدونم والا …‌ خلاصه یه جورایی این درسها برام مرور شد که اضافه وزن گرم به گرم و خیلی آرام بر ما اضافه میشه و وقتی ذهن ما چاقی رو بپذیره تمایل به گسترش اون داره بطوریکه میتونه در بیست روز لباس رو برای جسمت تنگ کنه….واقعا عجیب و شگفت آوره اینهمه توانایی و قدرت ذهن😮

      من از جمله کسایی بودم که کودکی لاغر بودم و بعد از بلوغ اضافه وزن پیدا کردم که البته اونم خیلی زیاد نبود و تا قبل از بارداری من ۶۲،۳بودم

      و در واقع اضافه ها در دوران بارداری اتفاق افتاد و من دقیق یادمه که حتی در همون ماههای اول من چاقیم شروع شد و این روند در ۹ ماه تا ۲۰،۲۵ کیلو اضافه وزن رسید و من هم بچه ای با وزن ۲۶۰۰ رو به دنیا آوردم و این اضافه ها با من موند و خیلی آروم آروم ۱۰،۱۲ کیلوش کم شد 

      در صورتیکه همزمان با من یکی از همکلاسیهام که حامله بود اتفاقا در ماههای اول به خاطر ویار شدید حدود ۴،۵ کیلو کم کرد و تازه بعد از ماه ۴ شروع به افزایش وزن کرد😬

      انقدر اضافه وزن من روندش سریع و افزایشی بود که در ماه ۴ به خاطر فشار خون بالا که دکترم گفت به خاطر وزن هست متخصص تغذیه مراجعه کردم و ایشون عم گفت که ما در دوران بارداری رژیم خاصی نداریم فقط پیاده روی کن و…. وبا اینجال یه برنامه خیلی ملو و ضعیف غذایی برام نوشت که من بگی نگی اجرا کردم و اون ماه اضافه نکردم و مامانم وقتی اینو فهمید ناراحت شد و گفت که بچه ات ضعیف میشه و کم جون میشه و….وخلاصه ما برنامه رو رها کردیم و پرخوری و چاق شدن و حتی فشار خون ۱۴/۹هم برام عادی شد …چون باور کرده بودم که من باردار برای بچم هم شده باید بیشتر بخورم عادی بود که چون پسر باردارم میلم به شیرینی بیشتره و چون باردارم هر چی هوس کردم باید بخورم و منم که فقط شیرینی جات هوس میکردم قشنگ یادمه با همین رفتارهای دستکاری شده کم کم صبحها از زور گرسنگی ۶ صبح دیگه خوابم نمیبرد و حتما صبحانه هم یا باید تخم مرغ میخورم یا خامه عسل چون با نون پنیر سیر نمیشدم یا زود گرسنه میشدم با همین صبحانه طرفای ۱۰ صبح دوباره دل ضعفه و گرسنگی و بوفه بیمارستان و یه شیر کاکائو بزرک با کیک صبحانه میخوردم ۱۲ و۱۲ونیم دوباره گرسنه بودم و یه بشقاب به قول شما تپه ای برنج میخوردم عصر بستنی سالار و…..همینطور پرخوری و اضافه وزن

      .در کتابهای ما علت افسردکی بعد از زایمان رو جدا شدن کودک از مادر بعد از ۹ ماه با هم بودن عنوان کردن و الان من این حرف شما رو هم کاملا قبول دارم که اینهمه اضافه وزن اونم در مدت کم هم یکی از دلایل افسردگی هست من خودم چاق شده بودم بعد ارز زایمان هم چاق مونده بودم در دوران شیردهی هم وزنم خوب کم نمیشد مانتوها و لباسهام تیره و با طرحهای ساده شده بودن از دیدن خودم درآینه بدم می اومد از پوشیدن لباسهای گشاد و زشت بدم می اومد از اینکه بچه باعث شده بود از درس و دانشگاه عقب بیوفتم ناراحت بودم توجه همسر و خانواده خودم و بقیه هم که فقط به بچه تازه متولد شده بود و حتی به خاطر شیر نداشتن و تپل نبودن بچه هم سرزنش میشدم و همه اینها باعث شده بود اون محبت رو به فرزندم نداشته باشم و مثل بقیه مادرا دوسش نداشته باشم و همین هم باعث عذاب وجدان من شده بود…..

      خدایی که چه دوران ناراحتی بود….افسردگی همینه دیگه ….

      الان دیگه میدونم که من چاقی رو یاد گرفتم مثل هر مهارت دیگه ای و با دیدن رفتارهای اطرافیانم و شنیده های اونا فرمولها در من شکل گرفتن و وقتی شاهد مثالش رو هم میدیدم بیشتر باور میکردم این فرمولها رو ووقتی خودم در اون شرایط قرار گرفتن اون فرمولها کار خودشون رو کردن و من رو به چاقی رسوندن 

      من بارها و بارها شنیده بودم که زن باردار باید به اندازه ۲ نفر غذا بخوره یا زن باردار هر چی هوسش شد باید براش تهیه کنن،یا زنی که پسر حامله اس بدنش شیرینی و گرمی رو میکشه،برای داشتن بچه سالم و تپل باید حسابی بخوری …..

      اطرافیانم رو هم دیده بودم که وقتی باردار میشدن چاق نیشدن که اینها هم شاهد مثالهای من بودن

      همین شد که من در دوران بارداری اینهمه چاق شدم با اینکه در کتابهامون خونده بودم که اضافه وزن طبیعی همون ۷،۸کیلو هست ولی اطلاعات پزشکی اینجا کاره ای نبود باورهای من کار خودشونو انجام میدادن….؛)

      خوب ذهنی که تونسته من رو چاق کنه میتونه من رو هم لاغر کنه چون قابلیت یادگیری داره و اطلاعات و آگاهی لاغر شدن هم از این سایت در اختیارشه پس فقط باید تکرار بشه تا شبکه سیناپسی قوی بشه و ذهن لاغر تشکیل بشه که کاملا ناخودآگاه رفتارهایی رو انجام بده و عادتهایی شکل بگیره که جسم رو متناسب میکنه و متناسب نگه میداره

      🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/03/21 13:30
      مدت عضویت: 1155 روز
      امتیاز کاربر: 13494 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 896 کلمه

      گام ۴۵ دلیل چاق شدن من به نام خدا🌺🌺🌺 اطلاعات ازدلیل چاق شدن مهم ترین اقدام برای رهایی از چاقی و لاغر شدن است .برای برطرف کردن هر مشکلی ابتدا باید دلیل آن مشکل را پیدا کنیم این اصل درباره چاقی نیز صادق است .هر فردی که اضافه وزن دارد در مدت چاقی خود بارها برای لاغری اقدام کرده است و روش های مختلفی برای رهایی از چاقی استفاده کرده است و نتیجه مطلوب کسب نکرده است روش های ارائه شده برای لاغری بدون توجه به دلیل چاق شدن از طریق تغییر دادن عوامل بیرونی صورت می‌گیرد .علت اینکه این روش های لاغری ناکارآمد است اطلاع نداشتن آنها دلیل چاق شدن فرد است.✳✳ مهمترین دلیل چهار شدن هر فردی که اضافه وزن دارد باورکردن چاقی است.با آموزش هایی که در این مدت از فایل ها آموختم عکس و فیلم هایی  از از خودم دیدم . فهمیدم که تصویر ذهنی من همیشه  از خودم خیلی چاق تربود. وقتی عکس و فیلم ها رو میدیدم نگران و ناراحت می شدم و از خودم بدم می آمد ولی الان که میبینم حتی دیگران هم تایید می کنند آره چاق نبودم.ولی تصویر ذهنی من خیلی چاق بود . روند تصویرسازی چاقی من از ۲۰سالگی وقتی که بیشترین تناسب را داشتم شروع شد دوستان هم اتاقیم در خوابگاه مرتب رریم می گرفتند دونفر یک غذارا می‌خریدند اون موقع فکر می کردم به خاطر مسائل اقتصادی است این کار را میکنن . ولی کارهای آنها را دیدم و گفت وشنود آنها که این غذا چرب است ته دیگ چاق کننده است و نوشابه چاق کننده است را می‌شنیدم و در ذهنم تاثیر گذاشت و از وزن ۵۴به ۶۰ رسیدم .شنیده بودم که ازدواج باعث چاقی میشود حالا چرا؟  نمی دانم 🤕پس چرا شوهرم چاق نمی شد ؟ به طوری که از ۶۰رسیدم ۷۰😭 چون قدم بلنده کسی نمیگفت داری چاق میشی .بلکه میگفتند لباس بهت بهتر میاد . سربارداری اول ۸ کیلو اضافه کردم در بارداری دوم استراحت مطلق شدم و ۱۷ کیلو اضافه کردم بارداری سوم ۱۲ کیلو دیگه زنگ خطرم زده شد شروع به رژیم کردم ولی هرکار میکردم از ۷۳ پایین تر نمیشدم دراین میانه یک باور خطرناک رو کم داشتم  به خاطر وجود عواملی قرص افسردگی قوی دکتر بهم دادو گفت چاق کننده است فنر چاقی من دیگه ازدست دررفت و درمدت دوسال که قرص،خوردم به ۸۳رسیدم .و دیگه حالا واقعا تصویرهای من  باعث چاقی من شدند . قرص ها  را نخوردم و شروع به رژیم های مختلف گرفتم هیچ وقت دل سیر غذا نمیخوردم همیشه گرسنه بودم و در حال ناله چرا من نمیخورم ولی وزنم ثابت است با اضافه میشود؟همیشه باوزنم درگیر بودم چاقی را قبول نمیکردم. باور های زیادی پیدا کردم ✳چاقی من ارثی است✳ چون سوخت و ساز پایینه ✳چون عرق نمی کنم✳ چون یبوست هستم✳ چون کم کاری تیروئید دارم✳ چون باردار شدم ✳چون دارو مصرف کردم ✳و چون …….پس طبیعی است که چاق شوم وباید تا آخر چاق بمانم. وقتی که باور کردم چاق شدن برایم طبیعییه انتظار چاق شدن در من شکل گرفت و تکرار این انتظار چاق شدن⏪ تصاویر چاقی از من در ذهنم شکل گرفت که نشانه ایجاد این تصاویر احساس ترس از چاق شدن یا چاق تر شدن است .✅تصاویر چاقی در صورت ثابت بودن باعث ایجاد فرمول های چاق کننده می شود این فرمول های چاق کننده به فرمان های مغزی برای تغییر واکنش‌های فرد در مواجه با مواد غذایی تبدیل می‌شود و به فرمان های مغزی برای ذخیره چربی و افزایش سایز و وزن نفر تبدیل میشود. جسم ما که تحت فرمان مغز است به سادگی تغییر وضعیت می دهد از حالت متناسب به حالت چاق تغییر وضعیت می‌دهد .🔴باورکردن چاقی ،مهم ترین دلیل چاق شدن افراد است .به اندازه که شما باور کردید که فرد چاقی هستید شما در معرض چاقی بیشتر قرار می‌گیرد هر چه رژیم می‌گیریم وشکست میخوریم باور ما نسبت به چاق بودن و گرفتار چاقی ماندن پررنگ‌تر می‌شود و اگر می خواهید لاغر شوید و از آن مهمتر برای همیشه لاغر بمانید باید از طریق کنترل ذهن و یادگیری لاغری با ذهن اقدام کنیم تا به شکل عالی در مسیر تناسب اندام قراربگیریم.بااستفاده از فایل ها به یقین می‌رسیم که دلیل چاقی ما به خاطر فرمول های ذهنی ماست ‌❇❇❇ذهن خود را مانند یک وسیله کارآمد در نظر بگیرید که می‌تواند با آن هر کاری انجام دهید.تا امروز از ذهن خود برای چاق شدن استفاده کردیم اما می‌توانیم از ذهن خود برای لاغر شدن نیز استفاده کنید .توجه کردن به تفاوت عملکرد این افراد متناسب با افراد چاق به ما این آگاهی را می‌دهد که می‌شود با تغییر محتوای ذهنی خود مانند یک فرد متناسب رفتار کنیم. دلیل درست بودن رفتار غذای فرد متناسب با یک فردچاق بخاطر فرمول های مغزی است  ربطی به گشادی معده ندارد. وجسم ارتباط تنگاتنگی باذهن دارد. جالبه هر وقت با شوهرم می خواستم خودمون را وزن  کنیم با یقین می گفت می دونم ۶۵ کیلو هستم ولی من با ترس و نگرانی می گفتم معلوم نیست چقدر وزنم باشه.ایشون  خیلی بیشتر از من میخوره ولی باور داره که چاق نمیشه ولی من باور نداشتم که میتوانم کم کنم و یا ثابت باشم .برای رسیدن به این فایل باید به خودمون تبریک بگیم چون هرکسی به این مرحله نمیرسه مانند داستان سفر پرندگان برای یافتن هدف وغایتشون درداستان منطق الطیر عطار.درابتدا شروع این دوره افراد زیاد ی فقط شنیدن و دنبال نکردن و گروهی دنبال کردن ولی استمرار نداشتن .ولی ماشنیدیم درک کردیم باور کردیم و حس وحالمون خوب شده وبا توفیق خداوند تاآخر میمانیم تا هم سایز و هم زندگیمان را تغییر دهیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Setila Rezaie
      1400/01/20 20:03
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 2409 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 542 کلمه

      سلام خدمت استاد گرانقدر و همراهاندلیل چاق شدن من ؟ عکسایی که از کودکیم دیدم من یه مقدار تپل بودم در صورتی که پدر ومادرم و دو خواهر و برادرم کاملا لاغر هستن وحتی مادرم خواهرو برادرمو پیش دکتر تغزیه میبرد که چرا اینا اینقدرلاغرن تا دارویی چیزی بگیره برای اشتها ولی فقط من چرا از بین همه تپل بودم؟ الان که فکر میکنم وقتی ۵یا۶ سالم بود که مادر پدرم بهم میگفتن تو شبیه عمه ت هستی و همه عمه هام کاملا چاقن و همیشه منو به اونا نسبت میدادن که تو چون شبیه عمت هستی عین اونها چاقی یادم میاد که از بین همه اعضای خانواده من پرخورتر بودم و ازطرف پدرم تشویق میشدم که آفرین دخترم غذاشو کامل میخوره و به بقیه خواهربرادرام میگفت از این یاد بگیرین چجوری با اشتها غذا میخوره ولی شماها نه. یادم میاد که اضافه غذاهای اونارم به من میداد که آفرین بخور ومن تشویق میشدم برای خوردن درصورتی ک مادرم اصلا منو تشویق به خوردن نمیکرد از اونجایی که من پدرمو خیلی دوس داشتم هرکاری که میگفت انجام میدادم تا بیشتر دوسم داشته باشه .من تا دوران نوجوانیم توجهی به اضافه وزنم اصلا نداشتم و برام مهم نبود ولی کم کم به خودم اومدم و دیدم که چرا واقعا از بین خونواده فقط منم که اضاف وزن دارم به یاد ندارم که من رژیم گرفته باشم اما به جاش روزه هامو کامل میگرفتم در صورتی که بقیه خواهر برادرام روزه نمیگرفتن چون مادرم بهشون میگفت شما نمیخواد روزه بگیرین چون ضعیفین اما من به جز ماه رمضان هم روزه میگرفتم وکمی از وزنم کم میشد کم کم دوباره برمیگشت .یادمه که توی سن ۲۰. ۲۱ سالگی بودم که به دلایلی از پدرم دور بودیم که من یواش یواش لاغر شدم خود به خود. دیگه کسی نبود که برای غذا خوردن تشویقم کنه تاوزن  ۵۰کیلو من لاغرشدم و باعث تعجب همه شدم که چجوری لاغرشدم درصورتی که من هیچ کاری برای لاغری نکردم و غذا خوردنم شبیه خواهرام شده بود چون همیشه بهشون توجه میکردم به غذاخوردنشون به اندامشون دوس داشتم که عین اونا باشم وهمینطورم شد بعداز اینکه ازدواج کردم به تشویق همسرم دوباره وزنم بیشتر شد چون همیشه میگفت زیادی لاغری پوستو استخونی باید یکم تپل بشی و من دوباره خود به خود وزنم زیاد شد و بعداز بارداری من ۲۵کیلو اضافه وزن داشتم که بازم نپذیرفتم اضافه وزنو که با استاد آشنا شدم و از فایلای رایگان چند وقتیه استفاده میکنم و تو دوره در مسیر لاغری من هستم تا اینجا خیلی عالی وزن کم کردم وتا وزن ایده آلم فاصله ای ندارم واینم بگم که من علاقه ای به نوشتن ندارم و این اولین باره که مینویسم خواستم از استاد تشکر کنم و بگم که خیلی ازتون انرژی میگیرم خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم بعداز استاد عباسمنش شما استاد من هستین چون از اول که نمیدونستم شما پیج لاغری دارید اونجا دیدگاهای شمارو دنبال میکردم تا دیدگاهی میزاشتین سریع میخوندم و واقعا با فرکانس شما ارتباط میگیرم و وقتی فهمیدم شما هم پیج دارین سریع عضو شدم و و عالی نتیجه گرفتم از همین فایلای رایگان و از ۲۵ کیلو اضافه وزن فقط دو سه کیلو با وزن ایده آلم فاصله دارم که به زودی میرسم بهش و عکسمو هم برای استاد میفرستم که بزارن توی آلبوم شگفتی سازان 😊😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1399/12/15 15:53
      مدت عضویت: 1390 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,400 کلمه

      (شرح عالی بر اساس محتوا، اشتیاق و تعهد در انجام تمرینات، درک صحیح)
      .
      سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیرم ، 🌺 ❤️ .
      گام 45دلیل چاق شدن من چیست
      خب آنچه درک کردم آز این گام رو به صورت مختصر مفید شرح میدهم ، 😍 ☺️ 😊 🌱
      اول باید بیاییم به فکر اصل مشکل باشیم ریشه یابی کنیم ببینیم دلیل چاقی ما چیست مشکل از ریشه حل کنیم که در این مسیر لاغری با ذهن ما میاییم مشکل ریشه یابی میکنیم واسه همین نتیجه ها عالی ماندگار میگیریم از این مسیر خب هر مشکلی یه ایرادی داره که باید اون پیدا کرد تا مشکل رفع بشه. ☺️ 😊 🤗 .
      خب حالا مشکل چاقی ما در چیست ما یاد گرفتیم که مواد غذایی باشگاه دمنوش دارو عمل جراحی پیاده روی این چیزها مارو چاق نکرده که الان بخواد لاغر کنه قبل این مسیر خیلی تلاشم کردیم و بی نتیجه بود و به ما ثابت شد این روش های صحیحی نیست واسه لاغری ماندگار.
      خب حالا وقتی یک وسیله برقی خراب میشه یا ماشین یا در اتاق میان نگاه درون اون وسایل میکنن نگاه موتورش نگاه وسایل داخلی خودرو میکنن و درستش میکنن. حالا ما انسان ها هم باید جای تلاش فیزیکی و محدودیت فشار نگاه به محتوا ذهن مان کنیم نگاه کنیم ببینیم چه چیزهایی باور کردیم که باعث شده چاق شدن وچاق ماندن برای خودمان طبیعی کنیم. 😊 😑 .
      خب بعضی ها ازدواج کردن عامل چاقی خودشان می‌دونن و متناسب هستن بعد ازدواج چاق میشن
      بعضی ها ارثی بودن را عامل طبیعی چاق شدن خود میدانند و باور کردن سرنوشت این افراد چاقی است.
      بعضی ها مصرف دارو خاصی دلیل چاقی می‌دونن چون دکتر گفته اینها هم زود باور کردن وکلا برایشان طبیعی شده چاقی.
      بعضی از خانمها بارداری سن بالا عامل چاقی می‌دونن خلاصه هر فرد چاقی یکسری عوامل باور در ذهنش به وجود آورده که چاق شدنش طبیعی است و انتظارش از خودش چاقی بوده است و منتظر چاقی حالا تلاشم میکرده شایدم متنفر بوده از چاقی ولی این باور فرد است که شرایط برای فرد به وجود میاره نه تصمیم آگاهانه فرد که من نمیخام چاق بشم من رژیم میگیرم لاغر بشم وقتی ذهن انتظار چاق در ذهن به وجود بیاری و ذهن هم کار نداره تو خوشت میاد بدت میاد هر آموزشی به ذهن بدی ذهن همه کاری می‌کنه که اون آموزش گسترش بده و رفتارهایی براساس باور ذهنی فرد به وجود میاره که فرد در شرایط بیشتری از اون موضوع قرار بگیره
      حالا شما باورها چاقی در خودت به وجود آوردی بعد انتظارت از خودت چاق شدن بود و محتوا ذهنت چاقی بوده حالا مغز چیکار می‌کنه میاد رفتارهایی دستور میده که این چاقی بیشتر بیشتر کنه و فرد بیشتر چاق بشه و تا بی نهایت هم ادامه داره چون ذهن کار نداره دوست داری یا نه اون فقط براساس باور هات انتظار چاقی تصویر ذهنی چاقی از خودت در ذهنت ایجاد می‌کنه ومغزم دستوره میده به گسترش بیشتر شدن چاقی رفتارهایی به وجود میاره که بیشتر چاق بشه فرد ، 🔴 .
      تمام رفتارها انسان تحت کنترل مغز انسان است و بعضی رفتارها اوتوماتیک است مث پلک زدن مث نفس کشیدن ..وبعضی رفتارها رو خودمان به ذهن مان آموزش میدیم مث چاقی مث لاغری مث فقر مث رفاه این ها خودمان با باورمان می‌سازیم
      حالا تفاوت افراد چاق ولاغر در آموزش های است که مبیندد نهه جسمی است در ذهن آن ها است تفاوت فرد چاق لاغر.
      حالا فرد چاق آموزش چاقی دیده فرمول ها چاقی به ذهنش داده رفتارها غذاییش فرق داره با فردی که فرمول ذهنیش تغییر نداده و آموزش چاقی ندیده و این تفاوت آموزش ذهنی باعث تفاوت جسمی شده، 🙂 🌱 .
      حالا ما با باور کردن که چاق شدن حق طبیعی ماست به هر طریقی تصویرها ذهنی از خودمان در ذهن مان ایجاد میکنیم ومغز ما براساس تصویرها ذهنی ما فرمول سازی می‌کنه ودستور میده ، ☺️ 😊 .
      حالا این تصویر ها ذهنی با فشار جسمی محدودیت عمل جراحی تغییر نمیکنه بلکه با آموزش دیدن عمل کردن استمرار داشتن در مسیر صحیح که لاغری با ذهن است و فرمول صحیح به ذهن دادن باعث ایجاد تصویر سازی جدید در ذهن میشه که فرد خیلی راحت لاغر میشه باید ببینیم بشنویم درک کنیم عمل کنیم به آموزش ها استمرار داشته باشیم تا شگفت زده بشیم ، 😌 🌟 😊 🌟
      خب حالا داستان چاقی من
      من عکسهایی که از کودکی دارم چاق هست و وقتی کوچیک بودم همش می‌دیدم خانوادم میگفتن زن تپل قشنگ تره و من خیلی دوست داشتم تپل بشم و جلب توجه کنم و بزرگتر که شدم مادرم می‌گفت دختر باید غذا محکم بخوره فردا میخاد مادر بشه باید قوی بشه بعد دکتر گفت این دختر کم خون هست باید غذا محکم بخوره مخصوصا جیگر قرص آهن ضعیفیش مال کمبود آهن است و دیدم بابام هم چاق هست و کلا دیگه برام طبیعی شد چاقی و هی رفتارهایی در من ایجاد میشد که رفتارها غذاییش هی روز به روز بیشتر میشد و از کودکی من تشویق کرده بودن به خوردن بیشتر واسه قوی شدن واسه اینکه دختری واسه کم خونی کمبود آهن داری وبرام عادی شده بود و یجوری ذهنم برنامه ریزی شده بود که من تشویق میشدم به خوردن بیشتر و از هر راهی استفاده میکردم برای خوردن بیشتر شادی ناراحتی مسافرت تماشا سریال تماشا فوتبال خستگی بی حوصله بودن کلا همش ذهنم روی خوردن بیشتر بود و یه زمان که دیگه نظر دیگران برام مهم شد از چاقی خودم بدم اومد و خواستم چاقی از بین ببرم با روش ها فیزیکی سالها تلاش کردم سالها دانبال این دمنوش این باشگاه این سبک ورزش بودم واسه لاغر شدن و نتیجه می‌گرفتم ولی ماندگار نبود تا اینکه دوستم که میدونستم من خیلی سال تلاش میکنم واسه لاغری و ناامید دیگه شده بودم گفت چنین مسیری هست برو شرکت کن و من خودم نتیجه گرفتم مطمعنم توهم نتیجه میگیری همچی ذهنی است و من هدایت شدم به این مسیر اولهاش خیلی اشتباهات داشتم عجول بودم فقط دانبال نتیجه بودم به آموزش عمل نمی‌کردم خسته میشدم رها میکردم حرف دیگران باعث رها کردن مسیرم میشد و نیاز داشتم به لاغری واسه جلب توجه ولی باز ادامه دادم تا استاد این مسیر لاغر من رو ادامه کرد مطرح کرد من از وقتی وارد این دوره صد گام شدم کلا اشتباهاتم خیلی خیلی کم شد و کلی تغییرات کردم و در هر شرایط بدی هم که بودم ادامه دادم این مسیرو خیلی خوشحالم کلی تغییرات داشتم ادامه میدم و توجه ام میزارم روی تغییرات مثبتم و مطمعنم شگفت زده میشم پس در هیچ شرایطی جا نزنید و ادامه بدید مسیرو پس چاقی ما براساس باورها ما به وجود اومد و با تغییر باور ها شرایط جدیدم برای خودمان می‌سازیم و شگفت زده میشیم. ☺️ 😌 😊 🤩 😍 در پناه حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم