برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.
همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.
داستان چاقی من
تا همین چند سال گذشته چاق بودم.
چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.
چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.
بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.
البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم
همیشه این سوال در ذهنم بود که:
چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟
مهمترین آرزوی من
رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.
از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.
بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.
تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.
هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.
البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.
رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.

داستان رهایی از چاقی من
به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.
تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.
روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.
تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.
مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.
تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.
بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.
به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.
تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.
هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.

چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.
هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.
از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.
به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.
نتیجه این فایل آموزشی
به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.
امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.
به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.
لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.
دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها
مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!
تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون.
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.
من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.
هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.
فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.
اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.
این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم.
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.
ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.
ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.
در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.
همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.
ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.

توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.
لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟
من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟
اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.
در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
- شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
- در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
- به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
- آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.99 از 142 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام خدمت شما استاد گرامی.
اول اینو بگم تا یادم نرفته گفتید الان که فایل رو تماشا میکنید و گوش میکنید انتظار شما از خودتون و جسمتون چیه من خیلی وقته انتظارم از خودم چاق تر شدن نیست چرا چون 6 ماه از این سایت فاصله گرفتم به طور کلی حتی سراغش هم نیومدم اما مثل شدت سالهای قبل انتظارم از خودم چاقی نبود و کاملا به سایز سال قبل نرسیدم فقط مقداری چاق شدم چرا چون باورم هنوز قوی نبوده اگر بود برنمیگشت اما درسته من از همین لحظه هم که دارم فایل رو گوش میدم انتظارم مثل قبل چاقی نیست.
چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟ ما فقط به نجوای درون خودمون گوش دادیم چرا گوش دادیم چون یاد گرفتیم که خوردن غذای زیاد تورو چاق کرده خوردن برنج و نون نشاسته چربی قند فلان و فلان شما رو چاق کرده هرکسی دلایلی برای خودش داره و دیدگاهش با من متفاوت هست ولی منی که از طفولیت هم چاقیم با بقیه هم سن و سال هام متفاوت بوده و در سن کودکی بهم گفتن که تو ارث چاقی داری خیلی دیدگاهم متفاوت هست با خانمی که دلیلش ازدواج زایمان یا گذر از سن بلوغ یا نزدیک به سن میان سالی یا هر چیز دیگه ای هست من چاقی رو خیلی قشنگ یاد گرفتم از همون بچگی یاد گرفتم نه کتاب و فایل آموزشی بوده که بهم بگه بخور نه قرصی خوردم نه ورزشی کردم که چاق شدم واقعا الان که فکر میکنم من بدون هیچ زحمتی چاق شدم و بقول اطرافیان من استعداد زیادی توی چاقی دارم و بنظر من چاق شدن اصلا استعداد نیست یه یادگیری خیلی راحت بوده که از طریق شنیدن اطرافیان خصوصا پدر مادر که تو از بچگی تپل بودی تو ژن چاقی داری مثلا مامانم همیشه میگفت نگاه من چاقم خالت و فلان وفلانی چاقه و وقتی همیشه میگفتم چرا داداشم چاق نیست خیلی راحت میگفت که اون به خانواده پدریت رفته که همشون لاغر هستن و من با این دیدگاه بزرگ شدم و مدام خودمو گول زدم که تو هرکاری هم کنی چاقی و لاغر نمیشی چون تو ژن داری و مطمئن بودم هر سال چاق تر میشم ولی من الان راحت متوجه شدم که اون صداهای درون مغزم نجواهای چاقی بوده آخه خیلی وقتا گرسنه نبودم و از قضا رژیم هم داشتم انگار یکی بهم میگفت تو که لاغر نمیشی چند دفه رژیم گرفتی باز چاق شدی پاشو برو اون چیزی که تو یخچال گذاشتی رو بخور از فردا دیگه توبه کن و خیلی راحت دستم میرفت سمت یخچال و رژیمم شکسته میشد و تازه بعد از اون داستان شروع میشد عذاب وجدان ناامیدی استرس و تصویر چاق تر شدن همون لحظه توی ذهنم کشیده میشد و بعدها که حسابی چاق شده بودم و بزرگ تر شنیده بودم ازدواج کنم چاق میشم و شدم و انتظارات چاقی من خیلی خیلی قوی بود.
چیزی که از شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن درک کردم این هست که هردو آنها باید به نجوای درونت گوش بدی باید نسبت به انتظاری که از خودت داری عمل کنی همونطور که از نزدیکان مثل پدر مادر یاد گرفتم که بخورم چاق میشم و ژن چاقی دارم الان هم یاد میگیرم این دفه از استاد عطار روشن میشنوم و یاد میگیرم که من ژن چاقی ندارم من همون غذاها رو میخورم ولی قرار نیست منو چاق کنه فقط چون گرسنه هستم میخورم چون نیاز به انرژی برای ادامه زندگی دارم میخورم و نتیجه آن چاقی نیست در چاقی با ذهن انتظار دارم با خوردن یک تکه پیتزا قراره چند کالری اضافه کنم و تصویر چاقی در ذهنم پررنگ تر بشه استرس بگیرم و نتیجه اون میشه چاق تر شدن در لاغری با ذهن هم مشابه همون انتظار در من شکل میگیره اما این دفه انتظار من چاقی نیست من فقط یک تیکه پیتزا خوردم چون گرسنه بودم و هیچ تاثیری در چاق تر شدنم نداره و اون تصویر چاقی کم رنگ تر میشه استرسم کمتر میشه و نتیجه اون میشه لاغری.من در چاقی با ذهن هیچ تلاشی نکردم ورزشی انجام ندادم رژیمی نگرفتم دمنوش نخوردم فقط به حرفای اشتباه گوش دادم یاد گرفتم و انتظارش رو پررنگ کردم حالا برای لاغری با ذهن هم نیازی به هیچ تلاشی ورزشی رژیمی با دمنوشی ندارم فقط حرفای درست و منطقی میشنوم یاد میگیرم عمل میکنم و انتظارم از لاغری پررنگ میشه.
در روش لاغری با ذهن هیچ تمرکزی بر جسم نداره چرا چون حتی از اسم سایت هم میشه متوجه شد تناسب فکری یعنی ما قراره تمرکز کنیم بر روی ذهن خود و خاموش کردن نجواهای اشتباه در نهایت تاثیرش روی جسم ما لاغری میشه چطور ممکنه؟ ما در روش چاقی با ذهن تمام تمرکزمون بر جسم بوده که من شکم و پهلو دارم من اینو بخورم چاق تر میشم این رنگو بپوشم چاق تر نما میدم و ما در اصل داشتیم ذهنمون رو پر میکنیم از چاقی و چاق تر شدن و پر رنگ کردن انتظارات چاقی و نتیجه ای که ذهن ما میداد همون توجهی بود که به چاقی دادیم و چاق شدیم.
زبان چاقی رو ما خیلی خوب یاد گرفتیم چون بارها تکرارش کردیم باهاش زندگی کردیم بهش اهمیت دادیم اینکه من چاقم من بی ارزشم من اراده ندارم من هر چیزی بخورم چاق تر میشم داریم به چاق بودن بها میدیم با زبان فارسی خودمون یاد گرفتیم چاقی یعنی من یعنی این هیکل من یعنی ناامید بودن من یعنی من محاله لاغر بشم و مدام به زبون میاریم و حفظ میشیم و به ذهن میسپاریم و زبان لاغری چیزی که من فهمیدم دقیقا نقطه مقابل زبان چاقی هست یاد گرفتن زندگی بدون استرس بدون عذاب وجدان بدون ترس و ناامیدی این که غذاها به وجود نیومدن برای چاق تر شدن من اینکه من حق اینو دارم قشنگترین رنگ های روشن را بپوشم توی آینه از دیدن خودم لذت ببرم صحبت های درست استاد رو گوش کنم یاد بگیرم و باهاش زندگی کنم تکرار کنم تمرین کنم و با همون زبان فارسی و مادری خودم بگم که لاغری با ذهن آسان ترین روش دنیا هست و من میتونم و با اراده ترین دختر روی زمین هستم و به ذهنم یاد بدم که چاقی هیچ نقشی در ذهن من نداره و تصویرش داره محو میشه و لاغری جایگزین میشه.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز وهمراهان عزیز سایت تناسب فکری🌹گام دوم لاغری با ذهن
برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن رو یاد بگیرم. همونطور که در گذشته هنر چاق شدن رو یاد گرفتم.تنها روش لاغر شدنه آسون و موندگار استفاده از همون روشیه که باهاش چاق شدم و اونم قدرت ذهنمه.
مشکل من توی کاهش وزن یه مشکل ذهنیه که نمیتونم لاغر بشم یا لاغر بمونم،لاغری با ذهن روشیه که نیاز به صبر و استمرار داره ولی نتیجه اون ماندگار و ثابته.اون موقع که داشتم از روشهای دیگه برای لاغری استفاده میکردم من داشتم با این کار جسمم رو تحت فشار میذاشتم و از غذا خوردن خودمو محروم میکردم و سعی میکردم که فعالیتم رو بالا ببرم و با تحت فشار قرار دادن خودم مقداری از وزن و سایزم رو کم کنم.دلیل اینکه اون کارهایی که برای لاغری انجام میدادم به سختی کار پیش میرفت برای این بود که اقدامهای فیزیکی من برای کم کردن وزنم با اقدامهای ذهنم هم جهت نبودن.یعنی من تصمیم گرفته بودم لاغر بشم و میخواستم از یه روشی برای لاغری استفاده کنم، اما ذهنم همچین تصمیمی نداشت،
ذهنم داشت مطابق روال گذشته خودش منو به پرخوری تشویق میکرد،
منو هدایت میکرد به سمت جاهایی که غذاهای خوب بود،
روشهای پرخوری رو بهم نشون میداد ،و منو تحریک میکرد.
این من بودم که تصمیم گرفته بودم که لاغر بشم و در اصل داشتم با ذهنم مبارزه میکردم،من میخواستم طبق برنامه غذایم غذا بخورم اما ذهنم همچین تصمیمی نداشت و همش منو به سمت پرخوری هدایت میکرد،
برای همینه که توی اون روشها که برای لاغری استفاده کردم هر چقدر که از شروع تصمیمم میگذشت کار برام سختتر میشد،
چون ذهنم داشت تلاش میکرد منو به مسیری هدایت کنه که توی ذهنم برای چاقی طراحی شده بود،و این جنگ و گریز بین من و ذهنم برای اینکه نمیخواستم وارد مسیر چاقی بشم و ذهنم هم تلاش میکرد که منو به مسیر چاقی قبلی برگردونه، باعث میشد که عصبانی بشم، ناراحت و خسته بشم از این تلاش،
در نتیجه رهاش میکردم و دوباره با خیال راحت منو به مسیری که سالها اونو طی کرده بودم، هدایت میکرد.
هر فعالیت بدنی که من انجام میدم، با مغزم این کار صورت میگیره و فرمانش از مغز صادر میشه.هر بار که دستم برای برداشتن لقمهای حرکت میکنه این فرمان از مغز صادر میشه وگرنه من نمیتونم بدون دخالت مغز اقدام کنم برای هر حرکت فیزیکی،
مغز من تحت تاثیر ذهنمه،وقتی که ذهنم برنامهریزی شده برای چاق شدن،
مطمئناً فرمانهایی که مغزم به اعضای بدنم صادر میکنه در جهت چاق شدن و چاقتر شدنه،
مثل موقع هایی که میدونستم سیرم و تازه غذا خوردم و احساس سیری میکردم،
اما وقتی با یه شیرینی مواجه میشدم،
با یک ماده غذایی که از خوردنش لذت میبردم مواجه میشدم،
دستم میرفت به سمت برداشتن اون و با اینکه میدونستم نباید بخورم به راحتی دستم اونو برمیداشت و اونو میخورم و بعد از خوردن عذاب وجدان میگرفتم و ناراحت میشدم و این اضطراب و ناراحتی باعث تشدید چاقی میشد.
تصمیم میگرفتم که دیگه نخورم، اما به موقعش نمیتونسم تصمیمم رو عملی کنم و میخوردم و بعد هم ناراحت میشدم.چاقی ارثی نیست.
چاقی یاد گرفتنیه،
آموزش دیدنیه،
مثل خیلی از رفتارها،
پس من چاقی رو یاد گرفتم، بدون اینکه خودم تصمیم گرفته باشم چاق باشم و نتیجه اونا جسم و وزنیه که دارم. پس میشه لاغر شدن رو هم یاد بگیرم،
برای اینکه بخوام لاغر شدن رو یاد بگیرم، باید اصول کار کردن و تسلط داشتن بر ذهن رو یاد بگیرم.
دلیل شکست خوردنم از رژیمهایی که میگرفتم و دوباره به حالت اول چاقی برمیگشتم،
برای این بود که در حالی که به خودم فشار میآوردم که وزنم رو بیارم پایین، هیچ برنامهای برای آموزش دادن لاغری به ذهنم نداشتم و فقط داشتم به جسمم فشار میآوردم.من با هر قدرت و انگیزه و توان اگه در مسیر اشتباه حرکت کنم مطمئناً به مقصد نمیرسم،ولی اگه با هر سرعتی حتی آهسته و کند در مسیر صحیح حرکت کنم به هدفم میرسم.تفاوت رسیدن به مقصد و نرسیدن به مقصد توی تلاش و سرعت و کوشش نیست،در مسیر درسته.در روش لاغری با ذهن باید هر روز تمرینات رو با شور و اشتیاق عالی انجام بدم،
باید هر روز یک قدم به سمت لاغری بردارم و اون قدم فیزیکی نیست
سختی نداره، دوندگی و محرومیت غذایی نداره و آموزش ذهنیه.از طریق فایل گوش دادن، نوشتن و تمرین کردن،
اگه توی مسیر لاغری دیدم داره بهم سخت میگذره، باید بدونم که دارم مسیر رو اشتباه میرم، همونطور که برای چاق شدن سختی نکشیدم،
لاغری با ذهن هم به همین شکله.بدون اینکه من سختی بکشم وزنم با ذهن متعادل میشه.
اضافه وزن تاثیری صدها برابر روی اعصاب و روان داره، اضافه وزن محدودیت به وجود میاره،
اعتماد به نفس رو خورد میکنه،
تواناییهام رو از بین میبره،
پس باید برای تغییر کردن همت کنم،
اشتیاق زندگی دوباره رو در خودم زنده کنم،
لاغر شدن رو یاد بگیرم و لاغر شدن رو زندگی کنم،
و زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم،
لاغر شدن خیلی ساده است.،اگر که از مسیر صحیح حرکت و شروع کنم و استمرار داشته باشم.
خدایا شکرررت🌺
سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این فایلهای
بی نظیرتون.
به نام خدا
گام دوم: رهایی از چاقی
سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز سایت
باید به انتخاب خداوند اطمینان داشته باشم همه کسایی که اضافه وزن دارن به این سایت هدایت نمیشن، چه بسا مسخره کنن و این حرفا رو بیاساس بدونن، اما اگه من دارم این فایلها رو میشنوم توسط خداوند به این سایت هدایت شدم، پس باید به انتخاب خداوند اعتماد کنم.
چطور با ذهنم چاق شدم؟؟؟؟قبل از اینکه جسمم چاق بشه حرفهایی شنیدم، صحبتهایی شنیدم، نمونههایی رو دیدم که بهم گفتن که چاقی ارثیه، تشویق شدم به بیشتر غذا خوردن برای اینکه قویتر بشم، زودتر بزرگ بشم، سلامتتر باشم، باهوش بشم، برای اینکه رشد کنم، همیشه سالم و تندرست باشم، تشویق شدم به بیشتر خوردن برای اینکه سرما نخورم و بدنم قوی بشه، دلایل خیلی زیادیه که از گذشتگان بهم رسیده و من از طریق والدینم آموزش دیدم،اوناییم که از کودکی توی مسیر چاق شدن قرار گرفتن میتونه براشون به شکلهای مختلف چاق شدن، پرخوری کردن، بیشتر خوردن، بهشون تلقین شده باشه.عدهای هم شاید از دوران بلوغ اضافه وزنشون شروع شده که اونم باز برمیگرده به اون چیزی که توی گذشته شنیدن و این انتظار رو در اونا به وجود آورده
همه ماهایی که اضافه وزن داریم قبل از اینکه جسممون شروع کنه به تغییر کردن به یک شکلی، به یک طریقی انتظار چاق شدن توی ذهنمون ایجاد شده، پس تفاوتی نداره چه در سن کودکی و خردسالی و چه در میانسالی و بزرگسالی به هر شکلی که ما اضافه وزن پیدا کردیم قبل از اینکه جسممون تغییر کنه و به حالت چاق در بیاد ما در ذهنمون انتظار چاق شدن رو داشتیم، وقتی هم که انتظار چاق شدن در ذهنمون شکل بگیره در واقع تصاویر ذهنی به وجود میاد چون ذهن ما تصویریه.
مثلاً الان اگه یه کلمهای رو استفاده کنم و بگم چنگال، قاشق، توپ، ماشین، خونه، بلافاصله به سرعت توی ذهنم تصویر اون شکل میگیره.پس وقتی انتظار چاقی در من شکل بگیره تصاویر چاقتر از خودم توی ذهنم ایجاد میشه بدون اینکه حتی شاید من اطلاعی داشته باشم.وقتی که تصاویر به وجود بیاد و واقعی بشه، چون هر چیزی که در مغزم تکرار بشه به شکل واقعیت مغز اونو میپذیره و شروع میکنه به تغییر فرمانها. اونوقت فرمانهایی که بهم میده به شکل عملی اونا رو اجرا میکنم و یه سری فرمانها هم به درون بدنم میده، دستورات رفتاری رو میتونم توی پرخوریهام ببینم، مثل موقعی که با شیرینی مواجه میشم، با غذاهایی که دوست دارم مواجه میشم و نمیتونم نخورمشون.
پس الان دیگه باید درک کنم که وقتی تصمیم میگرفتم که دیگه پرخوری نکنم اما چند دقیقه بعدش وقتی که با یه غذای جدید، دسر، شیرینی، میوه، مواجه میشدم بازم اونو میخوردم، با اینکه چند دقیقه قبلش تصمیم گرفته بودم که دیگه نخورم.اینا فرمانهای مغزیه. و من نمیتونم در مقابل فرمانهای مغزیم ایستادگی کنم، اگه میخوام بیشتر فرمانهای مغزم رو بشناسم به زمانهایی که رژیم میگرفتم فکر کنم.موقع هایی که تصمیم میگرفتم که یه برنامه رژیمی رو به عنوان رژیم لاغری استفاده کنم و چقدر مصمم بودم که دیگه این بار این برنامه رو تا آخرش ادامه میدم تا به تناسب برسم، با ذوق و شوق هم اون برنامه رو شروع میکردم، چند روز اول هم بسیار عالی عمل میکردم بعد از چند روز یواش یواش وسوسه میشدم که به طریقی برنامه رژیمی رو دور بزنم و به دنبال راههایی میگشتم برای اینکه اون تصمیمی که خودم گرفته بودم رو اجرا نکنم و به شکل دیگهای رژیم رو ادامه بدم، ولی باز نمیتونستم و اونو رها میکردم و دوباره به حالت قبل برمیگشتم.چرا این اتفاق میفتاد؟؟چون مغز من کاری نداره که من امروز تصمیم گرفتم که رژیم بگیرم، مغز من بر اساس فرمانهایی که از قبل درش ذخیره شده داره دستور میده و انتظار عمل کردن از من داره، مثلاً مغزم دستور میده به خوردن غذا، به کشیدن یک حجم زیاد جلوی خودم توی بشقاب، اما من دارم عمل میکنم بر اساس رژیم،رژیم رو مغز من نمیشناسه،برنامه غذایی رو که یه نفر دیگه برای من نوشته، پزشک نوشته، از جای دیگه به دست آوردم مغز من کاری به اون برنامه رژیمی نداره، مغز من بر اساس اون چیزی که قبلاً خودم بهش دادم، بر اساس اون فرمولهایی که در مغزم ایجاد شده داره عمل میکنه و منو ترغیب میکنه که رفتار کنم.و یه سری دستورات عملی رو مغز بهم میده و منم اجراشون میکنم و دستم میره به سمت برداشتن شیرینی و خیلی راحت چند تا شیرینی میخورم در حالی که تصمیم گرفته بودم که دیگه من شیرینی برنمیدارم و یه سری دستورات درونی هم میده که ما ازش اطلاعی نداریم، مثل تغییراتی در متابولیسم، سوخت و ساز و نحوه ذخیره سازی و همه اینا اجرا میشه و بدن به اضافه وزن میرسه.همه اینها طریقه چاقی با ذهنه،اون وقت هر چقدر که اضافه وزنمون بیشتر شده ترسمون از چاقی بیشتر شده، یواش یواش دلایل و توجیهات بیشتری برای چاقی آوردیم، از خوردن غذاها ترسیدیم، اون وقت چاقی بازم گسترش پیدا میکنه توی مغزمون و ما یواش یواش نسبت به پیرامونمون هم تغییر شرایط میدیم، واکنشهامون هم تغییر میکنه، از جمع ها دوری میکنیم، توی مهمونیها حاضر نمیشیم، خجالت میکشیم با اون وزنمون جایی بریم، از اینکه صحبت کنیم توی جمع خجالت میکشیم، از اینکه برخورد داشته باشیم با دیگران خجالت میکشیم، حتی از اینکه با افرادی که متناسبن ارتباط برقرار کنیم هم خجالت میکشیم، بیشتر دوست داریم با افرادی ارتباط داشته باشیم که یا مثل خودمون چاقن یا چاقتر از خودمون هستن که بهمون احساس بهتری بده که حداقل من از اون چاقتر نیستم و حالمون بهتر بشه. پس رفتارهامون هم در ارتباط با دیگران و پیرامونمون هم تغییر میکنه و چاقی یواش یواش بر تموم جنبهها تاثیر میذاره و این چاقی با ذهنه.
همه ما این تجربه رو داریم که به هر اندازه که اضافه وزن داشتیم همیشه نگران چاقتر شدن بودیم،چرا این اتفاق میفته؟؟چون مغز ما اطلاعاتش رو مرور میکنه و ما نگران میشیم از چاق شدن و چاقتر شدن،چرا نگران میشیم؟؟به خاطر اینکه هر بار که قبلش نگران میشدیم برای چاقتر شدن، چاقتر میشدیم، پس خیلی طبیعیه که ما هی نگران چاقتر شدن بشیم و باز مغزمون فرمانهایی رو صادر میکنه که ما چاقتر بشیم و به همین ترتیب قدم به قدم اضافه وزنمون بیشتر و بیشتر میشه.اینم از تواناییهای ذهنیمونه که میتونیم آیندهمون رو پیشبینی کنیم،بر اساس اطلاعاتی که به مغزمون دادیم، بر اساس سوابق خودمون، ما به راحتی آیندهمون رو پیش بینی میکنیم و همیشه برای خودمون چاقتر شدن رو پیش بینی میکردیم،اگه از هر روشی هم استفاده میکردیم برای لاغر شدن و به هر اندازهای هم که کاهش وزن و سایز داشتیم از اینکه لباسهامون رو دور بریزیم، لباس جدید با سایز جدید بخریم، ترس داشتیم، نگران بودیم که نکنه من باز چاقتر بشم، بزار حالا یه چند وقت بگذره اگه دوباره چاق نشدم میرم لباس سایز کوچیکتر میگیرم، یا میدم لباسهام رو خیاط برام تنگ کنه،چرا هیچ وقت اطمینان نداشتیم که لاغر میمونیم؟؟چون با تغییر تصویر ذهنی، فرمولهای ذهنی و نگرشمون لاغر نشده بودیم، ما فقط با اعمال فشار، با رژیم گرفتن، با ورزش کردن، با هر روشی که استفاده کردیم جسممون رو فقط از طریق محدود کردن، یا تحت فشار گذاشتن، یا مواد غذایی بهش ندادن، یا انرژی بیشتری رو سوزوندن، با ورزش کردن و تحت فشار گذاشتن جسممون، پیادهرویهای طولانی، کوهنوردی، باشگاه رفتن، به شکلهای مختلف بدنمون رو تحت فشار میذاشتیم و جسممون هم یه مقداری تغییر میکرد اما مغز ما که ارتباطی با بیرون نداره، مغز ما کاری به فعالیتی که ما در قبال جسممون داریم انجام میدیم نداره، مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامهریزی میشه، نه بر اساس جسم.
من نمیتونم به شکل تزریقی زبان انگلیسی رو یاد بگیرم، یادگیری زبان انگلیسی نیاز به شنیدن و دیدن وتکرار کردن داره، یک مهارته که باید یادش بگیرم، چاقی رو هم یاد گرفتم، انتظارش در من شکل گرفته، نگرانش بودم، تلاش کردم که حتی چاق نشم، همه اینا میشه توجه کردن به چاقی، هر چقدر که بیشتر چاقی رو یاد گرفتم، نگرانیم از چاقتر شدن بیشتر شده، ترسم از مواد غذایی بیشتر شده.
زمانهایی که من به دنبال این بودم که چه مواد غذایی چاق کننده است من در اون لحظات داشتم چاق شدن رو یاد میگرفتم، منطقش اینه که من دارم میرم تحقیق میکنم، دارم پرس و جو میکنم که چه مواد غذایی چاق کننده است که من اون مواد رو نخورم، اما من در تمام اون لحظات داشتم چاق شدن رو به ذهنم یاد میدادم، چون تمرکزم بر چاق نشدنه،
کلمه چاق شدن در همه اینها مشترکه
اینکه من تلاش کنم چاق نشم، با تلاش بکنم چاق بشم تفاوتی نداره، چون در هر دو حالت تمرکز ذهنیم روی چاق شدنه و من در حال یادگیری و یاد دادن چاقی به مغزم هستم، برای همینه که هر چقدر تلاش میکردم برای لاغر شدن در نهایت چاقتر میشدم، مغزمن کاری نداره به اون تلاشهای فیزیکی من، اون تصمیمات قاطع من،
هر چقدر که لاغر میشدم، دوباره بعد از یه مدتی مغزم شروع میکرد همون رفتارهای قبلی رو، همون عادتهای قبلی رو یواش یواش انجام دادن، وقتی یه مدتی رژیم میگرفتم یا ورزش میکردم و یه مقدار از سایز و وزنم کم میشد بعد از اینکه از اون حالت رژیم میومدم بیرون، و یه جورایی از اضافه وزنم فاصله میگرفتم و دیگه به اون شدت و حدت و تصمیم قاطع قبلیم برنامهام رو دنبال نمیکردم، حرص و ولعم یواش یواش بیشتر میشد انگار خیلی بیشتر از قبل دوباره مغزم به دنبال پیدا کردن مواد غذایی بوده، اینها همه به خاطر اینه که مغز من همواره جسمم رو به وضعیتی میرسونه که تصاویرش از قبل توی مغزم ثبت شده، شرایط جسمی من مطابق با تصاویریه که توی ذهنم هست، پس هر چقدر که من تلاش کنم جسمم رو جمع و جور کنم، چون تصاویر ذهنی من تغییر نکرده،چرا ؟؟؟چون تصاویر ذهنی من بر اساس دادهها، شنیدهها و دیدههای قبلی در ذهنم شکل گرفته و رژیم گرفتن که تصویر ذهنی در من تغییر نمیده، ورزش کردن هم همینطور،تازه وقتی که من رژیم میگیرم حالم خیلی بده، ناراحتم، عصبانیام، در واقع تمرکزم روی چاقیه،کی رژیم گرفته حالش خوب بوده؟کدوم یکی از ما ورزش کردیم برای لاغری در حالی که شاد بودیم؟کدوم یکی از ما رژیم گرفتیم برای لاغری در حالی که شاد بودیم؟پس وقتی که من از انجام یک کاری حالم بده، وقتی که دارم برای لاغری تلاش میکنم و حالم بده، در واقع دارم چاقی ذهنم رو تقویت میکنم،درسته که از لحاظ جسمی خودم رو تحت فشار قرار دادم، اما وقتی احساسم بده، ذهن من احساسِ من رو مد نظر قرار میده، نه تلاش فیزیکی من رو ،برای همینه که در شروع برنامههای رژیمی در شروع کلاسهای ورزشی چون احساسمون خوبه، چون انگیزه داریم، امیدوار بودیم به لاغر شدن، و یه جورایی حسمون بهتر بود، ذهنمون هم پذیرفته گفته باشه حالا که حالت خوبه بزار یه کارایی میکنیم یکم تغییرت میدیم و جسممون یه مقداری تغییر میکرده، اما هر چقدر که از زمان رژیم فاصله میگرفتیم و احساس ما یواش یواش بد میشد، به خاطر اون فشاری که متحمل میشدیم ،به دنبال بهانههایی بودیم که دیگه اون رژیم رو ادامه ندیم، دیگه اون ورزشها رو انجام ندیم، و بهونه میآوردیم برای اینکه ورزش رو بندازیم عقب، برای اینکه رژیم رو یه جورایی تغییر بدیم، بازم ذهن ما احساس بدِ ما رو ملاک قرار میده و دوباره میره به سمت چاقی.
تمام اینها میشه چاقی با ذهن،اون سر و صداهایی که توی ذهنم هست که انگار یه نفر همیشه داره باهام صحبت میکنه، همیشه منو ترغیب میکنه به خوردن، همیشه توی ذهنم یه صدایی داره میگه اینو بخور، اونو بخور، اینم بخور خیلی خوشمزه است، حالا اینو خوردی بیا اینم بخور تا راحت هضمش کنی، اون چیزی که توی ذهنم داره باهام صحبت میکنه برای خوردن، اون چیزی که در ذهنم صحبت میکنه برای اینکه حالم رو بد کنه از وضعیت جسمیم، اون چیزی که در ذهنم باهام صحبت میکنه که از خودم عکس نگیرم، توی آینه به خودم نگاه نکنم، مهمونی نرم، دربارهام چی میگن، همه اینها اون نجواهای ذهنی هست که داره منو به سمت چاقی بیشتر هدایت میکنه، یا مانع از این میشه که من به سمت لاغری حرکت کنم، همه اینها در ذهنهلاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهنه، وقتی که این فایلها رو گوش بدم فشار چاقی در ذهنم کمتر میشه، چون دیگه از الان به بعد این نجوای ذهنی رو شناختم، وقتی که توی ذهنم یه چیزی شروع کنه به صحبت کردن که بهم بگه تو دیگه لاغر نمیشی، منم یاد این حرفا میفتم میگم این همونه که استاد گفت باهام صحبت میکنه و منو ترغیب میکنه به چاقی،در واقع یه چیزی توی ذهنم هست که اون همیشه منو تشویق میکنه به چاقی، اون همیشه منو منع میکنه از لاغر شدن، تا وقتی که این صدا توی ذهنم تغییر نکنه، اهمیتی نداره جسمم رو چقدر تحت فشار میذارم، چقدر خوردنم رو کنترل میکنم، این پیروز میشه،این فردی، این شخصی، این صدایی که در ذهنم هست در نهایت پیروز میشه، چرا؟؟چون توی تمام لحظاتی که من بیدارم این داره کار میکنه، مگه من از لحاظ جسمی چقدر میتونم ورزش کنم، روزی چند ساعت مگه میتونم ورزش کنم، چقدر مگه میتونم رژیم بگیرم، هر چقدر که من بیدار هستم از ۲۴ ساعت در روز این داره حرف میزنه، داره به من میگه اینو بخور، اینو نخور، اینجوری بخور، الان اینو خوردی چاق میشی،یه جا میگه اینو بخور، وقتی خوردم بلافاصله میگه چون اینو خوردی چاق میشی،یعنی همه جوره داره باهام صحبت میکنه و این نجوای چاقیه که توی ذهنم همواره داره باهام صحبت میکنه و باعث چاقی و چاقتر شدن و از طرفی هم مانع لاغر شدنم میشه.
توی لاغری با ذهن از طریق تمرینات ذهنی، از طریق گوش دادن به همین فایلها، میتونم این صدا رو یواش یواش تغییرش بدم،وقتی صدا تغییر کنه تصاویر ذهنیم هم تغییر میکنه، انتظارم هم تغییر میکنه و دیگه انتظارم چاقتر شدن نیست. و به این میگن لاغری با ذهن.وقتی که من دارم این فایلها رو گوش میکنم، میبینم و تکرارشون میکنم، تمرین میکنم، من دارم آگاهیهای صحیحی رو به ذهنم میدم، دارم به ذهنم میگم که اگه از روشهای قبل استفاده کردم و شکست خوردم این دلیل به ناتوانی و بیارادگی من نبوده، بلکه من اراده داشتم،افراد چاق جزء با ارادهترین انسانهای روی کره زمین هستن، کیه که چندین بار شکست بخوره ولی بازم اقدام کنه، چاقها جزء با ارادهترین افراد دنیا هستن،بارها ما شکست خوردیم دوباره بلند شدیم، بارها گریه کردیم از اینکه چرا لاغر نمیشیم دوباره چند روز بعد دنبال یه روش دیگه بودیم و بازم تلاش کردیم، ولی دوباره وزنمون برگشته بود.ولی الان توی لاغری با ذهن داریم میفهمیم که ما باید ذهنمون رو تغییر بدیم، ما همش تلاش میکردیم جسممون رو تغییر بدیم، موفق هم میشدیم، دیگه پیروزی از این بالاتر که ما بخواهیم جسممون رو تغییر بدیم و موفق هم بشیم،اما ما نمیدونستیم که باید ذهنمون رو تغییر بدیم که این جسم بمونه.ذهن ما تحت فرمانروایی مغز ماست. ما نمیدونستیم که ذهنمون تحت فرمانروایی مغزمونه، فکر میکردیم جسم ما تحت نظارت این برنامههای رژیمی و ورزشی باید باشه تا لاغر بمونه،همه دنیا اینجوری فکر میکنن، پس خودمون رو سرزنش نکنیم اگر که اینجوری فکر میکردیم،همه دنیا تصورشون اینه که فردی که میخواد لاغر بشه دو تا کارو باید انجام بده کمتر بخوره بیشتر ورزش کنه، بیشتر فعالیت کنه، این دیدگاه تمام جهان درباره لاغر شدنه ،خیلیها هم میگن که به خاطر فلان هورمونه، سوخت و سازه، مزاجِ بدنه،اما همش برمیگرده به ذهن،لاغری با ذهن بهم کمک میکنه صدایی که همیشه منو تشویق میکنه به چاقتر شدن، همیشه منو میترسونه از چاقتر شدن، همیشه منو به عذاب وجدان میرسونه از غذا خوردن، همیشه منو از مواجه شدن با غذاها میترسونه، این صدایی که توی ذهنم همیشه باهام صحبت میکنه رو آروم آروم صداش رو کم کنم و بعد تغییرش بدم به صداهای امید بخش، اون وقت میبینم که بعد از مدتی جسمم هم به دنبال تغییر این صداها تغییر خواهد کرد.لاغری با ذهن چیز عجیب و غریبی نیست،وقتی که درک کنم که چطور با ذهنم چاق شدم، میتونم لاغری با ذهن رو هم برای خودم تحلیل کنم،چطور میتونم با ذهنم لاغر بشم؟؟؟با استفاده از همین محتواهای آموزشی، همین که این فایلها رو نگاه کنم متوجه افکار اشتباهم میشم، همین که بفهمم از رژیمهای قبلی شکست خوردن دلیل بر بیلیاقتی من نبوده، دلیل بر بیارادگی من نبوده، دلیل بر این نبوده که من نمیتونم لاغر بشم، وقتی که اینها رو میشنوم به خودم میام، و شکستها رو از خودم دور میکنم،وقتی که بفهمم که من گول خوردم که از روشهای قبلی برای لاغر شدن استفاده کردم اون احساس عذاب وجدانی که داشتم و اون ذهنی که همیشه میگفت تو نمیتونی، تو اراده نداری، خاک تو سرت، تا کی میخوای چاق باشی، تو هرگز لاغر نمیشی،متوجه میشم که نه من اراده دارم،من بارها شکست خوردم اما دوباره شروع کردم، این حرفها رو داره کسی به من میزنه که نمیخواد لاغر بشم، اون ذهنِ چاقِ منه که نمیخواد من لاغر بشم و داره تند و تند این حرفها رو میزنه. وقتی که توی این فایلها میشنوم که اون روشهای قبلی که برای لاغری استفاده میکردم اشتباه بودن اون فشار چاقی از روی ذهنم کم میشه و انتظار لاغر شدن در من یواش یواش بیشتر میشه. به خودباوری میرسم که بله، منم میتونم لاغر بشم و به حرکتم ادامه میدم
زبان چاقی در همه افراد چاق مشترکه، همه افراد چاق در دنیا یک جور فکر میکنن، تفاوتی نداره که مدرک دانشگاهیمون چیه، در بالاترین سطح اجتماع هم که باشیم با اون فردی که در پایینترین سطح جامعه است هر دو زبان چاقیمون یه جور باهامون صحبت میکنه. در تمام دنیا افراد چاق زبانِ چاقی داره اونا رو از غذاها میترسونه، اونا رو نگران میکنه از چاقتر شدن، جلوی لاغر شدن اونا رو میگیره، این زبان مشترکِ بین همه افراد چاق.لاغری با ذهن خیلی آسونهفقط نیاز داره به آرامش، استمرار، تمرین کردن، تکرار کردن،مغز آموزش میبینه روند رو برعکس میکنه برامون.
سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این فایلهای عالی و بینظیرتون
با سلام به همه دوستان عزیز، خدارو شکر میکنم که برای بار دیگر منو در مسیر لاغری با ذهن قرار داده درست در زمانیکه با خودم فکر کردم و دیدم نه یه جای کار میلنگه، این ذهنه من که گشنست و ولع خوردن داره نه جسمم.
سوال اول: ما خودمون رو هیچوقت لایق لاغر موندن ندونستیم ترموستات مغز ما رو چاقی بود، لیاقت تناسب اندام، لیاقت پوشیدن لباس های قشنگ در ما وجود نداشت
سوال دوم:نه تنها لاغری و چاقی بلکه همه چیز به ذهن انسان برمیگرده، ما اونقدر صبر میکنیم و تلاش میکنیم تا ذهمون رو سالم و متناسب کنیم،همانطور که با این ذهن چاق شدیم، به همین سادگی هم متناسب میشویم
سوال سوم: من فکر میکنم برای هر کسی زبان چاقی چیزی متفاوت است برای من همیشه این بود که امروز بخور و از فردا شروع میکنی، خودم رو صدها بار گول میزدم و از لحظه لذت میبردم و از یه جایی به بعد حتی لذت هم نمیبردم، مغز من دستور میداد بدون فکر کردن و جسمم عمل میکرد و اما زبان لاغری ، شیوه درست زندگی را یاد میدهد همانند بچه ای که هنوز قدرت تصمیم گیری را ندارد، تا به حال به بچه ها دقت کرده اید تنها زمانی چیزی میخورند که گرسنه باشد، حتی حیوانات به طور مثال یک شیر، این حیوان تا زمانی گوشت میخوره که سیر بشه، بعد از سیر شدنش اگر اهویی از کنار او بگذرد او دیگر به فکر شکار ان نیست، چون به اندازه نیاز گوشت مصرف کرده است، به نظر من زبان لاغری زبان طبیعت است،به راحتی و بدون تحمل هیچ سختی ای.
و پایان حرفمو میخوام با جمله ای که همیشه مامانم میگه تموم کنم، درون بدن هر انسان چاق، انسانی زیبا و متناسب وجود دارد که پنهان شده است،
ما داریم به خودمون با شروع این دوره کمک میکنیم تا اون انسان رو پیدا کنیم
شاد باشید🌹
🌹به نام خداوند مهربان
سلام دارم خدمت استاد عزیز
چکونه باقدرت ذهن خود چاق شدیم
من از زمان کودکی اضافه وزنم شروع شده بودانتظار چاق شدن از زمان کودکی من شکل گرفت و اونم میتونه الگوی رفتاری اشتباه خوانواده باشه که در ذهن من تاثیر گذاشته زمانی که یادم میاد مادرم چاق بود وتصویر ایشون به طور کامل جلوی چشمای من بود و این در ذهن ناخودآگاه من قرار گرفت البته دوست داشتن افراد چاق در اطراف من باعث شد ذهن من الگو برداری کنه واز شیوه غذا خوردنشون روی ذهن من ثاتیر بزاره
من میدیم که مادر من تو قابلمه غذاش میخورد تا این که اون توی بشقاب بکشه وحد و مرز برای خوردنش داشته باشه واین باعث شد این کار بارها من هم تکرار کنم ودر ذهن من جای گرفت بودمن هم همیشه میگفتم دیگه این کار نمیکنم پرخوری نمیکنم ولی بازهم به خاطر فرمان مغزیم این کار انجام میدادم بهصورت عملی میرفتم سراغ خوردن بیشتر
من حتی یادم که سیر بودم ونیاز به خوردن بیشتر نداشتم ولی گاهی وقت ها در یخچال بیخود بازو بسته میکردم تا چیزی از یخچال وردارم و یه جورایی دهنم بجنبه وهمیشه در حال خوردن بودم بدون این که حواسم باشه گاهی وقت ها اصلا تو فکر بودم این کار انجام میدادم انگار من این کار نمیکردم وقتی به خودم می آمدم میدیم یه چیزی خوردم که با حواس پرتی بوده
ذهن من اون زمان داشت برای خودش عمل میکرد بدون این که من بخوام چون عادت کرده بود به این روش این کار من باعث اضافه وزن بیشتر در طول سالها شد من هم از هر چیزی میترسیدم حتی از خوردن آب میگفتم آب بخورم چاق میشم
سخت ترین قسمت چاقی این که مهمونی دعوتت کنن نجواهای ذهنی اونجاست بیشتر اذیت میکنه مثل این که
چه جوری میخوای بری تو که چاقی خجالت نمیکشی حالا چه لباسی بپوشی که اندازت بشه واین ناراحتی من جسسم اذیت میکرد هم ذهنم آنقدر که به گریه میافتادم
الان که فکرش میکنم میبینم من هيچ وقت به سمت این که لباسی سازم باشه نگرفتم همیشه یه سایز بزرگتر میگرفتم چون از نظر ذهنی من به سمت چاقی بیشتر واین که نمیتونم لاغر بشم وباورنداشتم که میتونم یه روزی لاغر تر بشم کشیده میشدم
من این انتظار در خودم ایجاد کرده بودم که چاقی بیشتر به سمت من کشیده بشه پس اصلا برای لاغری ذهنم آماده نکرده بودم
چون از قبل ذهن من برای خودش الگو برداری کرده بود وجزوه هدفش بود انگارکارش شده بود که چاقی بیشتر به سمت من هدایت کنه وجذب کنه
شباهت لاغری باذهن وچاقی باذهن
هر دو از ذهن نشات میگرن ومقابل هم هستن وقتی ما نجواهای چاقی برعکس کنیم میشه لاغری ،یعنی ذهن من همون موقعه که میره به سمت پرخوری بیشتر باید همون موقع نزارم به جاش اون برعکس کنم تو ذهنم بگم الان مگه من گرسنه، الان واقعا بدن من به این غذا احتیاج داره ،باید بگم با خوردن این چه اتفاقی برای من میافته ،من الان نیاز به خوردن ندارم ،
وقتی هم نیاز به خوردن پیدا کردم با خودم بگم من این میخورم واین غذا من چاق نمیکنه اصلا من با غذا چاق نمیشم ،وقبل از این که به پرخوری بیافتم با حرف زدن با ذهنم کاری کنم که از خوردن بیشتر دست بکشم و ذهنم به سمت دیگه ای هدایت میکنم و باز هم به ذهنم میگم هر چیزی که تو میخوری باعث لاغری تو میشه وتو الان نیاز بیشتری به خوردن نداری تو نیاز به لذت بردن از غذا داری اگه قرار از خوردنش لذت نبری وبد خوردن غذا آرامش ذهنی نداشته باشی این خوردن به درد نمیخوره
به ذهنم میگم من خودم دوست دارم نمیخوام باعث نبود آرامش تو ذهن وجسمم بشه پس با من همکاری کن من کاری میکنم که تو با من همکاری کنی وبدون باید لذت زندگی بچشی تو لیاقت لاغر شدن رو داری
من صدای لاغری در ذهنم نجوا میکنم تا بشه ملکه والگوی ذهنم تا باور کنه تا بدونه باید تغییر کنه وباعث لاغری جسسم بشه من توانایی دارم که این کار با لطف خداوند واراده خودم این کار انجام میدم
“ به نام خداوندی که همه نور است و روشنایی ”
درود به استاد عزیز و همراهان گرامی ؛
گام دوم : رهایی از چاقی (چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد ؟! ) ؛
خداوند دوست داشتنی من ، از تو سپاسگزارم که مرا یاری دادی تا امروز دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ توانستم بار دیگر این گام را بردارم ، خدایا شکرت .
به انتخاب خداوند اعتماد کنید و اطمینان داشته باشید .
برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزیم،همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته ایم. همه ی افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند در حالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اند و آن قدرت ذهن است .
چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم ؟!
ما در طول زندگی خود از طریق شنیده ها ، دیده ها و هر چیزی که لمس و احساس کرده ایم آرام آرام شروع به یادگیری چاقی کرده ایم مثلا ما از اطرافیان و خانواده ی خود بارها شنیده ایم که چاقی در خانواده ی ما ارثی است یا همه ی ما استعداد چاق شدن را داریم حتی با خوردن آب و یا اینکه اگر ازدواج کنیم چاق می شویم و چون بارها و بارها این شنیده ها را شنیده ایم و در اطراف خود نمونه های زیادی را نیز دیده ایم تمامی این شنیده ها و دیده ها به باور و فرمول ذهنی ما تبدیل شده اند و مغز ما بر اساس همین فرمول ها دستورات خود را به عمل در می آورد و آنها را اجرا می کند . پس در اصل ما از طریق دیده ها و شنیده های خود از محیط اطراف خودمان انتظار چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده ایم و همین انتظار تبدیل به تصاویر چاق از خودمان شده است و این تصاویر به فرمول های ذهنی ما تبدیل می شوند و در نهایت جسم ما چاق و چاق تر می شود .
شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید.
لاغری با ذهن و چاقی با ذهن از نظر یادگیری با هم شباهت دارند .یعنی ما همانگونه که تا به الان چاقی را از طریق ذهن خود یاد گرفته ایم به همان شکل هم می توانیم لاغری را با ذهن خود یاد بگیریم و آموزش ببینیم و هر دو دارای زبان مخصوص به خود هستند یعنی زبان لاغری و زبان چاقی .
در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن ؟! این کار به چه صورت انجام می شود؟!
تمرکز بر تغییر ذهن است . ما از طریق خواندن نوشته های استاد و دوستان هم مسیر ، دیدن فایل تصویری ، شنیدن فایل صوتی و نوشتن دیدگاه های خود در حال تغییر محتویات ذهنی خود هستیم و در اصل در حال یادگیری و آموزش لاغری به ذهن خود می باشیم و از این طریق ما ذهن خود را با باورها و فرمول های جدید و لاغر کننده پر می کنیم تا در نهایت جسم ما هم در راستای این تغییرات شروع به تغییر کردن کند و نهایتا متناسب و لاغر می شویم.
به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید .
به نظر من زبان چاقی همان نجواهای ذهنی ما می باشد که همیشه و در همه حال در حال گفتگو با ما می باشد و ما را از خوردن هر چیزی می ترساند و نگران چاق تر شدن می کند و هم چنین ما را به خوردن زیاد تحریک می کند و با صحبت های نا امید کننده مانع لاغری و باعث چاق تر شدن ما می شود . زبان لاغری دقیقا بر عکس زبان چاقی است یعنی نجواهای ذهنی ما ، لذت خوردن را به ما یاد آور می شوند و به ما امید می دهند که می توانیم لاغر و متناسب شویم و باعث حال و احساس خوب ما می شوند و ما را ترغیب به تغییر عادت ها و باورهای نادرست خود می کنند و باعث لاغر شدن و مانع چاقی ما می شوند .
آنچه در ویدیو ی آموزشی برای شما جالب و تاثیر گذار بود را شرح دهید .
تمامی چهل دقیقه ویدیو ی آموزشی برای من جالب و تاثیر گذار بود به خصوص قسمت توجه به نجواهای ذهنی و اینکه لاغری یک زبان است که باید آن را مانند هر زبان دیگری یاد بگیریم همان طور که چاقی را یاد گرفته ایم .همچنین قسمتی که از اراده ی افراد چاق می گفتند بسیار جالب و قابل تامل است .
این قسمت مربوط به فایل تصویری می باشد .
چطور می شود با ذهن لاغر شد ؟!
ابتدا باید بدانیم که چگونه با ذهن چاق شده ایم سپس متوجه می شویم که چگونه با ذهن لاغر می شویم چون دقیقا عکس و مخالف چاقی با ذهن است .
ما قبل از اینکه جسممان دچار چاقی شود به طریقی و روشی انتظار چاق شدن در ذهن ما شکل گرفته است. وقتی این انتظار شکل بگیرد تصاویر ذهنی چاق در ذهن ما شکل می گیرد ، چون ذهن ما بر اساس تصویر کار می کند .پس از شکل گیری تصاویر چاق در ذهن ما ، مغز شروع می کند به اجرای فرمان ها و دستوراتی که بر اساس آن تصاویر چاق کننده به وجود می آید .
نکته : مغز بر اساس فرمان های قبلی که در آن ذخیره شده است شروع به دستورات و عمل می کند.
نکته : مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامه ریزی می شود نه بر اساس جسم به همین دلیل با انجام کارهایی مانند گرفتن رژیم غذایی ، ورزش کردن ، عمل جراحی و … برای همیشه لاغر و متناسب نمی شویم .
زمانی که من در حال تلاش برای لاغری هستم و حالم بد است در واقع چاقی را در ذهن خود تقویت می کنم و آن را گسترش می دهم .مانند زمان هایی که رژیم غذایی می گرفتم ، ورزش های سخت انجام می دادم و … .
نکته : لاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهن است .
توجه : نجوای چاقی همواره در ذهن ما در حال فعالیت است و مانع لاغری ما می شود ولی ما با یادگیری و آموزش لاغری به راحتی می توانیم این نجوای چاق کننده را ساکت کنیم و آن را تغییر دهیم.وقتی صدا و نجوای چاقی در ذهن ما تغییر کند انتظار ما هم تغییر خواهد کرد.
همه ی افراد چاق جزء با اراده ترین افراد جهان هستند چون هر بار که شکست خورده اند باز شروع کرده اند .
نکته : جسم من تحت فرمان روایی مغز و ذهن من است .
لاغری با ذهن به ما کمک می کند تا صدایی که در ذهن ما همیشه در حال صحبت کردن است و ما را نا امید می کند یواش یواش کم کند و سپس شروع می کند به تغییر کردن و صحبت های امیدوار کننده زدن.
نکته : با کم شدن فشار چاقی از ذهن ما ، انتظار لاغر شدن در ما بیشتر می شود .
نکته : زبان چاقی در تمامی دنیا و افراد چاق یکی است .
زبان چاقی ما را از غذا خوردن می ترساند ، ما را نگران چاق تر شدن می کند و … .
توجه : وقتی ما شبیه گذشته ی استاد عطار روشن هستیم پس می توانیم شبیه الان استاد هم باشیم .
“ یا حق ”
چجوری اشنا شدی؟
من یادمه داشتم رو قدرت ذهن مطالعه میکردم و یکمی که به درک رسیدم با خود گفتن حالا که ذهن همه چیزه چرا در لاغری تاثیر نداشته باشه؟ هیچی نمیدونستم فقط احساس میکردم حتما باید ربط داشته باشه. اصلا حتی هیچ وقت به این یکبار هم توجه نکرده بودم که چرا فلانی زیاد میخوره اما لاغره. یعنی در همین نابینایی مطلق فقط یه شک کوچولو اونم نشات گرفته از قدرت ذهن ایجاد شد نه دیدن ایجور افراد.
خلاصه اینکه خیلی سریع به سمت شما هدایت شدم. از طریق یه کامنت تو سایت دیگه.
عکس های کودکی رو که نگاه میکنم تا حدود 4 سالگی تپل بودن اضافه وزن داشتم. اما حدود 6 سالگی کاملا متناسب بودم. بعد دیگه از کی اضافه وزن شروع شد یادم نیست. اینارو هم از رو عکسا فهمیدم یعنی طوری که جا خوردم ازینکه متناسب بودم یه روزایی. فکر می کردم از اول اضافه وزن داشتم.
اما حرفای مامان و اطرافیانمو خوب یادمه از همون اول بچگی چون احساساتمو درگیر میکرد قشنگ یادم مونده. شدید مامانم سر لباس پوشیدن هر چیز کوچیکی چاقی رو یاداوری میکرد.میگفت ماشاله! باز چاق تر شدی1 یا بین دوستان تپل تری! اینا رو با خنده میگفت اما هر چی گذشت بیشتر شبیه سرزنش شد. با این حساب حالا که به درک رسیدم همین فکر ها سبب شده چاق بشم، می بینم از همون ابتدا ذهنم درگیر این فکرا بوده و بسیاااااار فراوان هر لحظه میشنیدم.
یعنی اینطور نبوده که ببینم کم حرف میشنیدم اما نمیدونم چرا چاق شدم حتی حجم اون حرفا خیلی کمتر از میزان چاقیم شده. بنابراین ازین لحاظ مطمئن تر شدم که افکار دلیل چاقیم بوده نه خوراکی ها و تحرک نداشتن.
در مورد فرمان های مغزی که به رفتار جهت میدن رو کاملا موافقم.
به رفتارم نگاه می کنم:
موقعی که تو ذهنم با دیدن نتیجه ی ادما یا فقط مطرح شدن یه روش لاغری توی جمع دوستانه توجیح شده بودم یا انگیزه گرفته بودم(حتی برای کوتاه مدت ) میدیدم که چجور رفتارم عوض میشد(با ایجاد تصاویر نقطه ی نهایی در ذهنم موقعیکه حرفای بقیه رو میشنیدم یعنی اول ایجاد فکر). یعنی منی که همیشه صبح ها از خواب لذت میبرم اما چطور بعد شنیدم اون حرفا بدون دو دو تا چهارتا کردن بدون کلنجار رفتن که فردا صبح برم پیاده روی یا نه خودبخود بیدار میشدم و تو مدت کوتاه حاضر میشدم. این لحظات طوری سریع طی میشد که یادم نمیموند چظور خودمو میرسوندم بیرون.
اینا بهم ثابت می کنه ذهنه که به رفتارم جهت میده. ذهنه که باعث میشه مقاومت کنم برای کاری یا نه. ناخوداگاه انجامش بدم یا با زور.
در مورد انجام تمرین های تناسب فکری هم همینطوره. در مورد گوش کردن فایل ها هم از یک جایی به بعد که تو این فضا موندگار شدم دیگه احساس می کنم افتادم رو دور و نیازی به کلنجار رفتن با خودم یا تقلا کردن برای تعهد داشتن روزانه نیست. ناخوداگاه میبینم ساعت ها شده نشستم پشت لپ تاپ و فایل گوش می کنم تایپ می کنم. با اینکه کلی کار در زمینه های دیگه دارم اما بهانه هام برای کمتر زمان گذاشتن کمتر شده. باخودم می گم عوضش مدیریت زمانمو بهتر می کنم ارزششو داره.
اینم از قدرت ذهن در جهت دهی رفتار که شما فرمودین….
این نکته رو هم برام داشت که تو مسیر رفتارم رو زیاد چک نکنم یعنی فقط رو ذهنم کار کنم و ازادش بذارم تا خودش به وقتش دستور بده و رفتار هامو تغییر بده. قطعا رفتار های جدیدی که پیدا خواهم کرد کاملا درسته. درگیر شدن با نوع رفتارم انگار میشه درگیر شدن با عوامل بیرونی مثل نوع غذاها.
در مورد محدودیت هایی که چاقی ایجاد کرده صحبت کردین.
یه لحظه با خودم گفتن ای بابا تمام این محدودیت هایی که استاد میگه در مورد من صدق می کنه بخاطر چاقی بوده؟ اره که بوده ولی اینقدر اهسته اهسته محدودم کرده که حواسم نبوده. پس چرا باید چاقی رو تحمل کنم؟ چرا باید مصمم نباشم برای لاغری؟ روش درستشم پیدا کردم که!
چاق تر شدن و درد پا و مفاصل در اینده بکنار، همین الان کلی بلاسرم اورده با همین محدود کردنام و عذاب روحی. چرا باید نگهش دارم؟
اینجوری برای خودم یاداوری می کنم که مصمم تر ادامه بدم.
نکته : مغز بر اساس شنیدن و دیدن شکل میگیره. این یک حقیقته. پس برای تغییر شکل دادنش باید بشنوم و ببینم. واقعا خنده داره با محدود کردن خوراکی ها و ورزش بخوام برنامه ریزیش رو تغییر بدم. واقعا محاله و خنده دار.
راست میگین استاد هیچ کس موقع رژیم گرفتن حس خوبی نداره.
با اینکه اعتقاد داشتم راهش همینه و با حس خوب و اطمینانی که فروشنده بهم داده بود شروعش میکردم اما بعد از یه مدت کوتاه برای نگه داشتن اون حس خوب هم ترس برم میداشت و باز مجبور بودم افکار چاق کننده رو مرور کنم تا حس خوبه بمونه! خیلی خنده داره! نمیخوام سختش کنم یعنی برای اینکه اون روش رو متعهدانه و دقیق انجامش بدم یا خوداگاه یا ناخوداگاه یاداوری میکردم اگه بذارم کنار چاق میشم هدر میره یا هر چی. یعنی حتی اگه میدیدم شل شدم میگفتم دختر یادت نره که چاق میشی. این یعنی در اون مسیر هم با اینکه باید حالم خوب باشه چون دارم اقدام میکنم دیگه اما بازم ترس چاقی داشتم.
در یک کلام برای نگه داشتن حس خوب از حس بد دادن استفاده کردن!
به نام خداوند زیباییها
سلام به استاد عزیزم و دوستان همگام
من دارم سعی میکنم دیگه از چاقی نترسم از غذا خوردن نترسم از جمعها دوری نمیکنم اصلا دیگه راجع به چاقی حرف نمیزنم تمام تلاشم اینه تا بدنم نگفته گشنه است چیزی نمیخورم چون قبلا عادت داشتم یکسره دهنم بجنبه انگار تفریحی جز خوردن تو دنیا وجود نداشت برام منی که عاشق ورزش بودم و ازش حس خیلی خوبی میگرفتم از تنبلی همش یه جا ولو بودم و مشغول خوردن بودم حتی فوق لیسانسم و بخاطر همین ادامه ندادم .دیگه سر کار نرفتم چون خجالت میکشیدم از چاقی ام جلوی همکارام و دانش آموزان و خانواده هاشون البته مدام هر چند وقت یکبار خسته میشدم از این وضعیت و شروع میکردم رژیم و ورزش و کمی بهتر میشدم و باز خستگی و بازگشت بیشتر وزنم در انتظارم بود دارم با پشت کار و تمرکز مسیر لاغری با ذهن و دنبال میکنم دیگه توی این ده روز به مرور که جلوتر رفتم از غذاها نترسیدم از چاقی نترسیدم حتی دیشب شام ساندویچ داشتیم من نصف اونو خوردم سیر شدم در حالی که قبل این فایلها قادر بودم سه تا ساندویچ بخورم تعجب کرده بودم هم خودم هم خانوادم که واقعا سیر شدی؟جالبه اصلا با ترس نخوردم.اصلا نترسیدم که الان چاق میشم .و خودم متعجب بودم الان من دیگه الکی ریزه خواری نمیکنم و همه این تغییرات باعث شده جسمم به طرز شگفت انگیزی در حال لاغر شدنه البته دیگه به هیچ وجه تو این چند روز وزن نکردم سایز نگرفتم کالری شماری نکردم رژیم نگرفتم و تمام تمرکزم روی لاغریه صداهای داخل مغزم و میشنوم که عوض شده به جای بخور شده نخور به جای چاقی شده لاغری به جای نفرت از بدنم شده عشق به بدنم من با این آگاهی های صحیح در مسیر درست زندگی قرار گرفتم من بارها و بارها شکست خوردم و کیلو کیلو کم کردم من خیلی قوی ام اینبار من دنبال رژیم و چک کردن جسمم نیستم دنبال زمان نیستم الان زمان و اعداد ترازو برام کوچکترین اهمیتی نداره چون من دارم یاد میگیرم چطور درست زندگی کنم و همه اینها رو مدیون خداوندم که منو هدایت کرد و مدیون انسانی هستم که واقعا مثل فامیلیش روشنه پر از نوره الهیه و با روشنایی اش رفتن در مسیر و برای ما راحت و آسان کرده استاد چراغ هدایت منه ،منی که در تاریکی مطلق ذهنم یه گوشه نشسته بودم و در حال فریاد و گلایه به خداوند بودم و الان به لطف همان خدای مهربانی ام راهنمای من آمده و من بدون هیچ پرسشی با اعتماد کامل حتی با چشمان بسته دنبال راهنمایم میروم و با عشق مسیر را سپری میکنم قطعا میدانم که این آموزه ها باید تا آخر عمر همراهم باشد چرا که اگر تکرار نشود در گوشه ای از ذهنم این آموزه ها راکد میشوند و میگندند من هر روز با عشق بیدار میشوم و میدانم امروز باید کلی چیز جدید یاد بگیرم و از شوق این یادگیری و قدم قدم رفتن هیجان زده ام الهی شکرت بخاطر خلقت انسانهایی که راهگشا و راهنمای دیگر بندگانت هستن خداوند روح مادرتون و قرین رحمت خداوند کنه که چنین فرزندی و پرورش دادن من هر بار با دیدن فایلها برای ایشون از خداوند بهترینها رو در جهان آخرت درخواست میکنم روحشون شاد و زندگی شما استاد گرانقدرم پر از انرژی های مثبت و شادی و سلامتی باشه همیشه الهی همیشه عالی باشید که حال دل ما رو خوب میکنید الهی حال دلتون بی همتا باشه
سلام وعرض ادب خدمت عزیزان
چطوری میشه با قدرت ذهن لاغر شد ؟؟؟
سالها دنبال راهی بودم کجاق نشم ولی شدم و بعد دنبال اینبودم ک چاقتر نشم و لاغر هم بشم ، از سن کم اطرافم پر بود از اموزش های چاقی و اطلاعات چاقی ، و با وجود سن کم ترس از چاقی در من بوجود اومده بود و با اینکه فقط ی دختر بچه پر ومعمولی بودم ولی میترسیدم اونوقتا مادر بزرگ مامانم زنده بودن وما میرفتیم خونشون من اونو میدیدم ک خانوم تپل وچاقیه ک با عصا راه میره وپادرد داره از چاقی ، و مادر بزرگ خودمم تپل و چاق و بعدها پا درد و عصا ، ومامان منم اونوقتا با اینکه خیلی جوونتر بود و سنی نداشت ولی نسبتا چاق محسوب میشد وقتی یکی منو میدید میگف چقد شبیه مامانشه من فقط جنبه چاقی و تپلی وصورت گردی اونها رو میدیدم و میترسیدک از این تپلی ، ولی درکنار این ترس مدام برام تعریف میشد ک تپلی زیباییه ، سلامتیه ، قوی بودنه ، و باورهایی مثل اشتهای زیاد و معده بزرگ و بی تحرکی ، کلی از این اطلاعات ک با اینکه باعثمیشد تا من از چاقی و جاقتر شدن بترسم و ب فکر لاغری باشم ولی هیچوق ب لاغری نرسم ، رژیم میگرفتم ولی هر بار انتظارم بعد رژیم برگشت به حالت بدتر از قبل رژیمبود ، چون در تمام زمانی ک رژیم میگرفتم میشنیدم ک رژیم ک قط بشه ادم ببشتر جاق میشه و همینم باور کرذه بودم و هیچوق نمیدونسم ک ذهن من از همین فرمول استفاده میکنه و منو چاق تر میکنه در مورد ورزش همهمین بود ومدام میشنیدم ک اگه ورزشو قط کنی بدتر میشی و همونم میشد ومن بارها تلاش میکردم و مقداری از وزنمو پایین میاوردم و باز برمیگشتم ب قبل ، وهیچوقت اون فشارهای بیرونی نتونست منو لاغر نگه داره چون من ذهن چاقی داشتم و تمام اون مدتی ک تلاش میکردم برای لاغری ، انتظارم چاقی بود و ترس از چاقی داشتم ، نه تنها هیچوقت تصویر لاغری از خودم نداشتم بلکه تصورم چاق تر شدن هم بود ، و من همیشه لاغری رو برای خودم موقت میدونستم و هیچوقت موقعی ک سایزم کم میشد نمیرفتم لباس های سایز جدیدمو بخرم و همیشه میگفتم یکم صبر میکنم و این طرز فکر از اینمیاد ک من باور لاغر موندن رونداشتم ، هیچوقت لباسی روتنگنکردم ، نهایت کارم این بود ک داخل کمدو بگیردم و چن تیکه لباسی ک از خیلی وقتا پیش گرفتمو بخاطر تنگی گذاشتم کنار ، ی مدت بیارم از اونا استفاده کنم ، وبعد مدتی باز همون اش و همون کاسه و وزن بالاتر ؛
چاقی با زور و فشار نیومده بود کمن بخوام با زور ورزش وفشار رژیم ودارو بخوام لاغر شم ، چاقی اروماروم مهمون جسممن شده بود، من ب چاقی فک کرده بودم یاد گرفته بودمش ، و رفتارهای چاق کننده روانجام داده بودم کارهایی کرده بودم ک این مهمون ناخونده در جسمم جا خشک کنه و لنگر بندازه ، و با روشهای فشار و زور میخواستم بیرونش کنم ،
لاغری از همون جایی میاد ک چاقی اومده و اینها میتونن ب همون روش جاشونو عوض کنن ، من با ورودم ب این سایت و استفاده از فایلای لاغری اول از همه متوجه شدم ک چاقی چطوری در من بوجود اومده و برای رهایی ازش باید چیکار کنم ، فهمیدم ک من در طی سالهای زندگیم چاقی رویاد گرفتم و الان باید شروع کنم لاغری رو یاد بگیرم چون واقعا از چاقی خسته شده بودمو رویای تناسب و لاغری روداشتم ، بس باید شروع میکردم ب یادگیری این مهارت و هنر، و زبان لاغری رویاد میگرفتم ، وقتی لاغری رو با عنوان زبان لاغری از استاد شنیدم ، زبان مادری و زبان ملیم برام یاداور شد ، زبان مادری و شهر من اذری بود و من از بچگی این زبان رو ناخواسته یاد گرفته بودیم چندین سال پیش دورانی ک من بچه بود بزرگترها روی زیان مادری تعصب خاصی داشتن و با بچه همو با همون زبان حرف میزدن ، من من مسلط ب زبان اذری ، وقتی وارد مهدکودک و بعدش مدرسه شدم ، متوجه شدم ک باید زیان دیگری رویاد بگیرم و همه ی کتاب ها و درس های ما ب زبان فارسی وملی کشور بود ، اویلش برای ما بچه ها خیلی سخت بود ، تلفظ و یادگیری وجمله بندی ، همه برامون سخت بود ولی یادم میاد ک اونوقتا بهمون میگفتن ک از در مهد ک وارد میشیم باید باهم فارسی حرف بزنیم ، اویلش سخت بود وتو ی جمله ب زور چنتا فارسی وچنتا اذری قاطی پاتی میکردیم و منظورو میرسوندیم ولی ادامه دادیم ، هر روز میرفتیم و معلم با ما فارسی حرف میزد با دوستامون فارسی حرف میزدیم فارسی مینوشتیم و فارسی میخوندیم ، سال مهد خیلی سخت بود وارد کلاس اول شدیم باز هم بخاطر کلمات و حروف سخت بود ولی ما هر روز در تکرار و حرف زدن ونوشتن بودیم جوری ک سالهای بعد ما فقط فارسی حرف میزذیم ، خب شهرمونم زیاد بزرگ نبود و بیرون از مدرسه هم همو میدیدم و همه بچه ها بیرون از مدرسه توی کوچه وپس کوچه باهمفارسی حرف میزدن و با اینکه همچنان در خونواده اذری صحبت میشد ولی بخاطر تکرار و استمرار فارسی حرف زدنمو خیلی بهتر میشد و ب مرور حتی دیگه لحجه ب کمتری هم داشتیم ، من اینو وقتی یاد اور میشم با زبان لاغری و چاقی مقایسه میکنم و ی زمانی ب صورت ناخوداگاه و ناخواسته از مادر و اطرافیان زبان چاقی رو یاد گرفتم و کامل بهش مسلط شدم و هر روز چاق وجاقتر شدم ولی از ی جایی خواستم ک زبان لاغری رو یاد بگیرم برای یادگیری زبان چاقی من درمحیط و تحت تعلیم چاقی بودم خب الانم باید همونطور باشه باید کلمات لاغری رویاد بگیرم نگرش و فرمول های لاغری رواموزش ببینم ، گوش کنم ، بنویسم ، حرف بزنم ، واینجا اگه مثل اون آموزش فارسی ک با دوستام حرف میزدیم میتونم توی سایت بنویسم و نوشته های اونها روبخونم اینجوری در معرض یادگیری بیشتر وبهتر زبان لاغری قرار میگیرم ب لاغری فکر کنم تصویر لاغری رو در ذهنم پر رنگ تر کنم ، مثل همون وقتا ک فکر میکردم ک چطوری کلمات فارسی رو تلفظ کنم ک لحجه کمتری رو داشته باشم اینجام باید ببینم چ رفتاری میتونم از خودم نشون بدم ک ب لاغری و تناسب نزدیک تر بشم ،
ی روزی از غذاها ترسیدم بهشون قدرت چاق کنندگی دادم مدام جسممو زیر نظر گرفتم ببینم چاق شده یا ن تغییر کرده یا نه بدون اینکه متوجه شم چقد احساس بد میدم بهش ، وقتی بهش اعتماد ندارم ، تصاویر لاغری از خودم نداشتم و همیشه منتظر چاقتر شدن جسمم بودم ، همیشه گوشامو تیز میکردم ببینم چیا چاق کننده ان ک مثلا اونهارو استفاده نکنم ولی ذهن چاق باهثمیشد بدون توجه استفاده کنم و چون ب اونماده قدرت چاق کنندگی رو از قبل داده بودم با خوردنش چیزی جز چاقی رو انتظار نداشتم ، و سالها ب همون روش هر بار با لاغر شدن قدرت چاق کنندگی در من بیشتر میشد و هربار ب خودم میگفتم تو محکوم ب چاق زندگی کردنی ،
ولی الان ک تحت اموزش لاغری قرار گرفتم میدونم ک لاغری حق طبیعی جسم منه و فقط مغز و ذهنم مدتی نیاز ب اموزش داره تا بتونه برای همیشه لاغر زنذگی کنه ، من برای یادگیری ب زمان احتیاج دارم ، مثل همون اموزش زبان فارسی ک سال اول کلی حرف اذری و فارسی قاطی هممیشد ، بعد یکم بهتر و سالهای بعد با تکرار بیشتر کامل مسلط ، جوری ک الان من دیگه ب کلمه ها لازم نیست فکر کنم در حالی ک اونوقتا در ذهنمون ب اذری کلمه فکر میکردیم و بعدش جایگزین فارسی ولی دو سه سال بعدش ما بدون فکر کردن ب اذری کلمه ، فارسیشو میگفتیم ، ب نظرم زبان لاغری همهمونجوری میاد شاید سالهای اول لازم باشه دقت ب کلمات لاغری داشته باشم ولی وقتی ب طور مداوم استمرار داشته باشیم قطعا ماهر میشیم و خسلی راحت میتونیم از زبان لاغری استفاده کنیم ، بدون اینکه توجه داشته باشیم ببینم زبان چاقی این قسمت چیه میشه تا برگردونیم و زبان لاغریشو انجام بدیم،من ایمان دارم ک ی روزی با ادامه و استمرار مسلط ب زیان لاغری میشم و لاغری رو زندگی میکنم ، مث الان ک تا همین حدودیم ک اموزش دیدم ارامش بهم اومده تصویر لاغرتر شدن خودمو دارم و نوی این مدت دوساله من هر وقت لباسی برام ازادتر شده بدون هیچ تردیدی اونو بیرون گذاشتم و رد کردم رفته و الان هیچ لباسی رو من از چن سال قبل ک سایز حدود ۴۶ روداشتم ندارم وهر وقت برا خرید رفتم لباسی با سایز فعلیم خریدم حتی پیش اومده ک از لباسی خوشم اومده و یکم برامکیپبوه و با احساس خیلی خوب اون لباس رو خریدم جوری ک تو دلم مطمئن بودم ک اوناندازه وسایزممیشه وبعد مدتی ک لازم شده تا از اون لباس استفاده کنم با شگفتی دیدم ک کامل سایزمه وخیلی راحت اندازم میشه ، من همچنان تا زنده ام ب اموزش زبان لاغری ادامه میدم عاشق خودم هستم وخودمو هر روز بیشتر دوست دارم بعد از این عجله ای برای اون ی قدمایده ال ندارم چون ب جسمم ایمان دارم ک ب وقطش ایده ال میشه ، من روزهایی ک داشتم فارسی رویادمیگرفتم هیچوقت انتظار نداشتم ی شبه زبان مادری من بره و زبان فارسی جایگزین بشه بس الانم نمیتونم این انتظار رو در مورد لاغری داشته باشم ،
من شش سال مدام تحت اموزش زبان اذری در خونواده و افراد دوروبرم بودم ، ودر طی دوسال ورودم ب مهد ومدرسه چونهشف وذوق وحس خوب داشتم ب زبان فارسی یاد گرفتم ، و الانم سالها تحت تعلیم زبان چاقی بودم ، و دوسه ساله ک دارم زبان لاغری رویادمیگیرم از سایز ۴۶ اومدم ب سایز ۳۸ ، ومدتهاست ک در این سایزم ، قبلنها ک با روشهای مختلف لاغر میشدم منحتی فرصت تهیه لباس با سایز جدیدم روهمنداشتم وزود برمیگشتم بازم ب سایز بالا ولی الان یک ساله ک دارم متناسب زندگی میکنم و اعلب اوقات درست رفتار میکنم و حس و حالم خوبه ،بعد از اینم اگه اشتباهی کرذم خودمو اذیت نمیکنم چون من دارم یاد میگیرم ، و ممکنه در پرسه یاد گیری یکمم از اموزش های قبلی قاطی بشه ، (مثل همون قاطی کردن کلمات ترکی و فارسی در جمله اوایل اموزش ) ولی ایماندارم ک با استمرارم در این مسیر نتیجه فراتر از انتظارم خواهد بود و منم شگفتی ساز میشم ،لاغری هنر ومهارتیه ک باید یادبگیرم و ی شبه نمیتونم این نرم افزار رو روخودم نصب کنم باید گامب گام جلوبرم شناسایی باور و فرمول ونگرش های چاقی ،احساس رضایت از خود، آشتی کردن ودوست داشتم خودم ، توجه به لاغری ، تصویر لاغر داشتم از خودم ، اطمینان واعتماد ب مسیرم و اینکه جز مسیر لاغری ذهنی راهی برای لاغری وجووووود نداره تنهاااا راه رسیدن ب لاغری و زندگی کردن لاغری از مسیر ذهن ومغز میگذره و استمرار واستمرار وتکرار وعمل هست ک موفقیت وشگفتی رو بدنبال داره
دیروز به امید یافتن یک کمک وارد جستجوی گوگل شدم که ذهنم قانع کنم که بتونم به رژیمم پایبند باشم .اخه همش دارم میگم نمیتونم نمیشه.این شد که به جست و جو ادامه دادم و خاستم که فکر و ذهن و قلبم هماهنگ کنم که بهتر بپذیرم که خدارا شکر با سایت تناسب فکر اشنا شدم امروز چند فایل را چندین بار گوش دادم .احساس میکنم حداقل راه چند ماهه ای دارم تا رسیدن بههدف .ولی بازم سپاسگزار خدای مهربانم هستم کهاین سایت در جستجوی من بالا امد
سلام استاد عزیز ام و دوستان همراه ،
واقعا چاقی من به واسه باورو تصاویر ذهنی چاق و ترس از خوردن ورفتارهای اشتباهم توی خوردن فقط به واسه همین ترس از خوردن شکل گرفته بود و دارم به کمک یادگیری دوباره ذهن و یادآوری این موانع رو از سر راه جسمم که حق طبیعیش لاغری و خوش اندامی و سلامتی و رفتار صحیح غذا خوردن هست بر میدارم وبهش اعتماد میکنم
.خدا روشاکرم که با گوش دادن فایل ها و خوندن نظرات دوستانم قوت قلب میگیرم و فرمولهای صحیح و یاد میگیرم
دقیقا وقتی داشتم فایل چگونه لاغر شویم و گوش میدادم همه ای حرفای استاد برام مهر تایید بود که ذهن چاق به چه صورت عمل میکنه ، جالب اینجاس مثلا به من میگفت حالا میخواد این فایل گوش دادن نوشتن و خوندن چکار کنه واسه ات چجوری میخواد تو رو لاغر و خوش اندام کنه ومیخواست منو از مسیرم دور کنه اما با ادامه دادن به فایل فهمیدم این نجوای ذهن چاق هست چون میترسه ، چون فکر میکنه همیشه از بیرون باید این جسمو برای متناسب شدن کنترل کنه ولی خوشحالم که به حرفش اهمیت ندادم ودوباره هم ادامه میدم وخوشحالی اینجاس و مهر تایید برای اعتمادم به جسمم اینه که تونسته به مدت ۹ روز از نظر جسمی یک کیلو ۹۰۰ گرم از چربی اضافه جسممو پاک کنه
به توانایی جسمم اعتماد دارم
خدایاشکرت
سلام و درود
دوتا خود تو وجود ما مشغول به کارن. خود لاغر ما و خود چاق ما…
اگه ما الان تو وضعیت اضافه وزنمون هستیم به خاطر غلبه خود چاقمون هست… چون بیشتر به حرف اون گوش دادیم
فرمول های چاقی همون چیزایی هست که خود چاقمون مرتب بهمون میگه مثل یه دستورالعمل و ما هم اطاعت میکنیم.
بخور حیفه
بخور فقط همین چند روز عیده
بخور قوی بشی
بخور تو تازه زایمان کردی
بخور بچه شیر میدی.
بخور بی قوه شدی
بخور این شیرینیا خیلی خوشمزن اروم میشی
بخور حتی اگه سیری
بله همه اینا رو میگه و بعد هم دوباره سرزنش
چرا شیرینی خوردی چرا با اینکه سیر بودی خوردی
حالا دوباره چاق میشی
به نظرم لاغری با ذهن بهمون کمک میکنه قبل از اینکه دستمون بره سمت یه غذایی آگاهانه رفتار کنیم
اون غذا رو بخوریم برای کسب انرژی بدون ترس از چاقی
اون غذا رو بخوریم به اندازه ای که هم ازش لذت برده باشیم و هم سیر شده باشیم
و فکر میکنم به این شکل باشه که دیگه ما در طول روز اینقدر به غذا خوردنمون فکر نکنیم به چاقی و لاغریمون و اینقدر با خودمون درگیر نباشیم
به قولی در رها کردن به دست بیاریم
من خیلی امید دارم و با عمق جان باور دارم تا زمانی که اون نجوای درونی من تغییر نکنه هر کار دیگه ای برای هدفم انجام بدم بی فایدس
من ۱۰کیلو لاغر کنم با هر روشی اما بعد دوباره اون نجوای چاقی بشه همدمم ،تمام تلاشام بر باد رفتس
باید درونم رو درست کنم تا بیرونم عالی بشه
این تنها راه حله🙏🙏🙏🙏🙏
سلام به عزیزای دل
از چاقی با ذهن زیاد نوشتم میدونم ک ذهن من تاثیر غذاهای غیر رژیمی رو در من پرورش میداد این مهمون ناخونده ک اومده بود برا خودش گردش و سفر میکرد در بدنم
با رژیم میرف با ترک رژیم برمیگشت
با حال بد میومد یعنی رژیمی همراه با زجر کشیدن با گرسنگی کشیدن با این بدنی ک انرژی نداشت حالی نداشت کاری کنه و باز بعد از رژیم
با عذاب وجدان میومد و جولان میداد زینب چی خوردی روغن داشت قند داشت نمک داشت
نمیدونم چرا ولی همیشه از زبان پدرم میشنیدم ک بهم میگف نمک ک بخوری نمیزاره چربی های پهلو آب شه برا میره چربی ها سفت میکنه😐
و این قشنگ رفته بود تو ناخوداگاه من ثبت شده بود
به اندازه کافی از حال بد این وضعیت گفتم براتون
بریم سراغ درک لاغری با ذهن
خب من متوجه شدم هیچ کدوم از حرفایی ک شنیدم ریشه علمی نداره و همش بهانه ای برای مهمون ناخونده الان خیلی به لاغری با ذهن نزدیک شدم و عاشق اینم که این بار ذهنمو با لاغری پرورش بدم و انقد اطلاعات جمع کنم ک لاغری بره تو پوستو جونم و جز همیشگی از تک تک سلول هام بشه سلول هایی که اونام عاشق تناسب اندامن من دیگه این بدن این سلول هارو ناامید نمیکنم این سلول ها حقشونه یه داده ذهنی بهشون داده بشه ک بله لاغری امکان پذیره این کاردیگه نشد نداره و دیگه دور از دسترس نیست
بله سلول های بدن من روز ب روز میشکفن و هر روز شکوفه میدن چرا که به لطف خدای بزرگم امید از راه رسیده حالا دیگه میتونن منو خوشحال کنن با لاغر کردنم با باریک شدنم با احساس خوب دادن ب من
با تلاششون برای رضایت من ک مفیدن و سودبخش بودنشون
چون بدن من عاشق اینه ک منو خوشحال کنه دیگه سرکوفتی نیست دیگه عذاب وجدانی نیست
من با تموم وجودم با جسمم آشتی کردم این جسم کار بلده بابا بلده کارشو درست انجام بده
چون دیگه هیچ موانع ذهنی سر راهش نیست
این جسمو خدای بزرگ آفریده بی نقصه و کامله این ما هستیم ک مدام در حال برچسب میزنیم بهش و خودمون رو زیر سوال میبریم این اشرف مخلوقات رو
الهی به امید تو 😍😍
سلام سلام خدمت استاد عزیز و عاشقان تناسب😃
وقتی شروع کردم به دیدن فایل قدم جدید برام سوال بود که قراره چجوری لاغری با ذهن رو بهمون توضیح بدین و آخر فایل فهمیدم که این مدل شرح دادن که مسیر مهمون ناخونده رو کاملا برامون روشن میکنه جرقه تناسب رو توی ذهنمون میزنه
هر چقدر بیشتر به فایلهاتون گوش میدم بیشتر توی ذهنم میشینه و بهم کد سبک زندگی جدید رو میده
وقتی به مهمون ناخونده به عنوان نتیجه کسب یه مهارت فکر میکنم و میگم خب سارا چجوری نقاشی رو یاد گرفتی ؟
حالا این مهارت هم اینجوری کسب شده جالبه واسه همون نقاشیم هر چی بیشتر ویدیو آموزشی ببینی ذهنت بهتر راه ها رو میسازه تا بتونی بهتر نقاشی بکشی
متناسب شدنم یه مهارته اول از همه خیالت راحت میشه که میرم یادمیگیرم و میدونم نتیجه این مسیر حتما تناسبه
یکی از چیزایی که اطمینان رو توو کلاس نقاشی زیاد میکنه آثار خلق شده توسط استادته کسی که میدونی اونم خبره است تو نقاشی و حالا اومده به تو هم میگه اینکارو بکن تا خودت یاد بگیری
ما دارو نمیخوریم که نقاشی بره تو مغزمون ما نقاشی جزوی از خودمونه همونطور که تناسب جزوی از خودمونه و هر چقدر بهتر سر کلاس به درس گوش بدیم قویتر و خبره تر میشیم حتی ممکنه بتونیم کلی چالش هایی که توی این راه داریم رو درک کنیم و درستش کنیم دیدین با هر بار انجام دادن یه کار در اون کار تبحرمون بیشتر میشه و از این مهارتمون سرشار از اعتماد به نفس و خیال راحت میشیم و حتی میتونیم به بقیه ام اطمینان بدیم که میشه
چرا وقتی بریم کلاس نقاشی با توضیحات استاد و تمارین خودمون هی رشد رو در خودمون میبینیم و میدونیم قراره پیشرفت کنیم و انتظار پیشرفت در ما هست
تناسب اندام باربی شدن لاغر شدن سبک شدن همه و همه هدف ماست و خب چرا انتظار پیشرفت ازخودمون نداشته باشیم؟
اونقدر تو ذهنمون خونده شد که نشدنیه و تصورمون از این مهمون ناخونده یه وصله همیشگی بود که تا اینجا پیش رفتیم
ولی خداروشکر خدارو هزار مرتبه شکر اینا الان در حد یه کابوس کوچیک و کم ارزش شدن و فهمیدیم همش گول خوردن بوده
خداروشکر لازم نیست منتظر معجزه باشیم و بگیم این معجزه فقط واسه اونایی که شانس دارن رقم میخوره چون همونطور که هنر های دیگه از نقاشی آشپزی خیاطی و … رو یادگرفتیم تناسب رو هم یادمیگیریم و جزوی از ما میشه
قبل از اینکه فایل رو ببینم دیدگاه صبای عزیز رو خوندم و با خودم گفتم آخه چرا به غذا بگیم اشغال اینا همه نعمت خداست ولی الان که فکر میکنم وقتی بدون اینکه حتی خبر داشته باشم توی ناخودآگاهم منتظر بیشتر شدن وزنم بودم و حتی وقتی غذا نمیخواستم حتی وقتی داشتم از پرخوری میترکیدم یا میدونستم برام خوب نیست (مخصوصا واسه جوش صورت میدونستم نباید بخورم) میخوردم نگاه نمیکردم دارم چیکار میکنم و اصلا چیزی که جلومه لازمه بخورمش یا ن تو حلقم میکردم
یا همیشه اگه چند قاشق ته ظرف یا لقمه آخر ساندویچ یا بقیه هویج کلا هر چی تهش میموند میگفتم بخور نعمت خدا رو حیف نکن
و اشتباه از من بود که نمیگفتم خب آخه چرا مجبورم میکنی وقتی نمیخوام بشینم بخورم ؟
اشغال دقیقا همین تیکه اس که خودتم نمیخوای ولی به زور میخوری دیگه الان غذا رو کم میریزم که اضافه نیاد هویج رو کوچیک برمیدارم و اگرم موند دیگه ب من ربطی نداره نمیخوام پس لزومی نداره بخورم درمورد این حس خوب ارزشمندی بگم که قبلا گرسنه ام میشد نگاه نمیکردم چی دارم میخورم فقط کافی بود یه چی دم دست باشه که بخورم ولی الان حتی خیلیم گرسنه باشم میشینم فکر میکنم چی دلم میخواد چقدر دلم میخواد بعد پا میشم درست میکنم میخورم خب غذای گرم خیلی دوست دارم ولی قبلا مهم نبود همینکه شکمم غرغر نکنه برام کافی بود ولی الان میگم بزار یه چی درست کنم دلم برداره بخورم و وقتی خودم غذا درست میکنم خیلی بیشتر بهم میچسبه
نمیدونین چقدررر احساس آزادی دارم با خیال راحت و ذوق و شوق به مانتو ها نگاه میکنم
با خیال راحت میخوابم
اما با خیال راحت نمیخورم که باید اینم اصلاح کنم و برم چیزایی که دوست دارم بخرم واسه وعده های غذا که واسه اونم اوکی بشم (خیلی خوبه منم مثل بقیه هر چیزی که صبحانه ناهار شام دوست دارم بخورم متناسب باشم😁)
امشب داشتم با خودم کلنجار میرفتم که متناسب شدن خوبه ؟
یا متناسب زندگی کردن؟
و این متناسب زندگی کردن چقدر حس عالی ای داره همه اون تفکرات مخرب رو کنار میزنه و میگه این همون کلاسیه که میگه یکبار برای همیشه و قرار نیست این مسیر برات موقتی باشه تو امروز شروع میکنی به لذت بردن از زندگیت تا آخر عمرت
قرار نیست ترسی با تو تو این مسیر همراه باشه قرار نیست کالری بشماری یا هی ورزش کنی
چون تو با بقیه متفاوت نیستی و دقیقا همون سیستم بدن رو داری و هر چیم اگه تا الان بوده به سادگی با پله پله رشد کردن و متبحر شدن توی کلاس تناسب
نتیجه قبلی رو جبران میکنی و تا عمر داری سبکبال خوش غذا سالم با طراوت با لباس های رنگارنگ و شاد با احساس ارزشمندی و هزاران هزار نعمت عالی که با یادگیری این مهارت فرصت استفاده ازش برات رقم میخوره رو تجربه میکنی
من خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که این راه برخلاف تمام راه های عجیب و غریب قبل این مسیر هر لحظه اش قشنگه و این کلاس انقدر عالیه
خداروشکر که اینجام خداروشکر که این فرصت بی نظیر توی زندگی من برام رقم خورده😍😍😍
نمیدونم از مهمون ناخونده تشکر کنم که با بودنش باعث شد الان یه کلید مهم واسه زندگیم پیدا کنم یا ن😅
سلام و عرض ادب
خیلی خوب ومفید توضیح دادین استاد
من از جمله زبان لاغری خیلی خوشم اومد
من برای یادگیری مهارت هایی مانند خیاطی ، آشپزی ، کیک و دسر ، رانندگی و…
کلی آموزش دیدم برای یادگیری حروف الفبا وزبان محلی مون کلی برام هجی کردن و تکرار صداها و تمرینات باعث کسب مهارت و یادگیری زبان در من شده
پس برای یادگیری لاغری هم مانند چاقی باید دوره ی آموزشیم رو طی کنم
با گوش دادن بارهای زیاد این فایل متوجه شدم
تفاوت بسیار زیاد و ناخوشایندی بین لاغری با ذهن ولاغری با روش های دیگه وجود داره
در این روش چاقی یک زبان معرفی میشه
و ما برای یادگیری یک زبان هیچ وقت نمیریم سراغ یک دمنوش ، دارو یا قرص یا ژل و پماد، یا ورزش و تحرک زیاد ،کم کردن میزان مصرفی غذا و…
مغز ما مملو از شنیده هایی از گذشته های دور هست
دراین روش فرمول هایی که در ذهن هست رو شناسایی و اصلاح و جایگزین میکنیم
با داشتن احساس خوب دنبال نشانه ها میگردیم
دراین روش نتیجه ازقبل مشخص نیست و هرکس براساس باورها و انجام با احساس عالی در تمرینات میزان موفقیت رو میسنجد
دراین روش داشتن استمرار و تکرار باشوق عالی و فوقالعاده تجربه ای لذتبخش کسب میکنم
اینجا ترازوی ما از طریق احساس خوب سنجیده میشه و هرچقدر احساس بهتر بازخورد مغز بالاتر ودرنتیجه واکنش و رفتارهای من عالی تر میشه وجسمم چاره ای جز لاغر شدن نداره 😉
نه دارویی ،نه قرص ها وپماد های عجیب و غریب و عوارض داری ، درنهایت لذت و سلامتی و آرامش و اشتیاق
نه پیادهروی های طولانی وخسته کننده
نه رژیم های غذایی و دمنوش های تلخ و بدمزه
هیچ گونه محدودیت و ممنوعیت وجود نداره
ملاک من در دوره اصلی فقط از طریق احساس خوب و تغییر رفتار
من موظف هستم به خودم عشق بورزم عاشق خودم باشم حالا باصدای بلند میخندم شاد و خوشحال هستم
شکر گزار خدا و آرامش ذهنی پراز سلامتی هستم
به لطف خدای مهربونم از وقتی در دوره تون شرکت کردم تمام من گذشته با امروزم فرق داره
الان بی نهایت خرسند و راضی از زندگیم لذت میبرم
من پیش ازاین از هیچ دوره ای برای لاغری استفاده نکردم
وخداوند رو شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد تا بهترین خودم باشم
بی نهایت سپاسگزارم استاد 🙏🥲
الهی شکر 🌼✨
دوست عزیرم به چه نکته قشنگی اشاره کردی 😍😍
اینجا ترازوی ما از طریق احساس خوب سنجیده میشه و هرچقدر احساس بهتر بازخورد مغز بالاتر ودرنتیجه واکنش و رفتارهای من عالی تر میشه وجسمم چاره ای جز لاغر شدن نداره
سلام دوست عزیز ممنون که نوشته ی منو مطالعه کردی و نظر ارزشمندت رو برام نوشتی 💐
من شنیده بودم افکار خیلی قدرتمند هستن
ولی هیچ جا نشنیده بودم احساس ها مسیر رو ترسیم میکنن
هیچ جا نشنیدم که احساس ها ملاک و معیار برای کسب موفقیت هستن
هیچ نشنیدم احساس ها اصیل هستن
وهیچ جا نشنیدم خدا رو از طریق احساس لمس کنم
احساس ها تنها فرکانسی هستن که دروغ نمیگن
هیچکسی نمیتونه اون رو دستکاری کنه میدونی چرا عزیزم
چون احساس مختص خداست
احساس ها خیلی از سرنوشت ها رو رقم میزنن
و من متعجب و شگفت زده از این همه آگاهی که در این دوره کسب کردم
و اینجا سرزمین آرزوهاست
فقط کافی به ندای قلبت گوش جان بدی
واز طریق احساس لمس کنی
خیلی خوشحالم از آشنایی باهات گل من به جمع خوش اومدی
خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت که روز به روز افراد شجاع ،توانمند و با اراده رو در گروهمون افزایش میدی🌼✨
سلام اقایی استاد
امروز ۱۷ گام دوم باز فایل دیدم وبرگشت به عقب ونوشتن دیدگاه خودم
من ا زبچکی یادم میاد اضافه وزن داشتم هر کاری هر رزیمی که گرفتم مساوی بودباشکست اگه نتیجه میگرفتم ولی مًثل برف اب میشد .
درژیمهای دیگه مثل لاغریی با ذهن بااحساس ادم کا ری نداره تویی دره فقط میخواد شما وزن کم کنه ودیگرهیچ.
وفتی من به گذشته فکر میکنم میبنم من چاقی بودم بی اطلاع از چگونه بوجود امدن ابن مشگل اصلا تویی این چندین سال تویی هیچ دروره ایاز من سوالی که چرا وچطور من چاق شدم یی ریشه یابی نمی شد یی فرمول چاقی بود ویی فرمول لاغریی
فرمول جاقی تو دورها براساس اضافه خوری
فرمول لاغرییدر نخوردن بعضی غذاها ساعت مشخص غذا خوردن به تعداد قاشق یا گرم اندازه گرفتن ویا کم خوردن خلاصه میشد حالا که فکرشو میکنم اونا مارو با ماشین اشتباهی گرفته بودن انگار معده ماشینه که وفتی بنزینش تموم شد دوباره باک نصفه پر کنیم تا لا غر بشیم مارو بت ماشین مقایسه میکردن فقط دلشون نخواستم ما مثل ماشین خوب عمل کنیم چه حسی داریی حالت خوبه تو بعضی از این دورها انجام میشد
تویی لاغرییبا ذهن منبعداز این مدت دیدم روحم سبک شده مغزم به فعالیت در امده احساسم وافکار خیلی تغییر کرده باروزیکهوارداین سایت شدم مقایسه کنم ترازوزیی وزنی این
دوره رباره درون بدن ومغز خیلی سنگین تره .
اینجاباادم واحساستتش کار دارن با حسهای بدن وعلتهای چاقی کار دارن اول اون ریشه خراب پیدا میکنن بعد رسیدگی میکنن علت خرابی ریشه چیه وبعد راه درست شدن ساقه وبرک ودرنتیجه میوه درست که لاغریی به ما تحول میدن
با بااشتباهاتمون چاق شدیم وبادرست کردن این اشتباهات وبر عگس کار کردن به لاغریی میرسیم ماباید زبان لاغریی یا بگیرم وبرای ی اد گیری هر زبان اول الفبایی اون زبان باید اموزش بینیم تابتونیم با اون زبانصبحبت کنیم بابا گوش گرون بافایل اول الفبا یاد میکریم بعد عملی انجام میدیم ونتجتی شگفتی ساز میشیم بدای خودمون انشالله
دسته بندی فرمولهای چاقی و فرمولهای لاغری فعلا تا اینجایی که فهمیدم .
فرمولهای چاقی
وای عجب غذاییه .
وای چه حالی میده خوردنش .
چقدر خوشمزه شده .
چه بویی داره .
دو تا دیس میخورم .
وای شکمم داره میترکه .
خاک برسرت که انقدر خوردی . چرا نمیتونی جلوی شکمتو بگیری .
به نظرت تو با این وضع لاغر میشی ؟
من نمیتونم از غذا بگذرم .
رژیم چیه من میخوام بخورم .
خسته ام حوصله ندارم راه برم آخه که چی بشه الکی فقط راه برو .
باید رژیم بگیری و ورزش کنی تا لاغر بشی .
یکم از غذاتو بزار سبک بخور سنگین نخور .
انقدر نخور بسسسسسسه
یابو این چه وضعشه .
مثه خوک شدی مثه خرس شدی
بوزینه الاغ خاک تو سرت برو چاه مستراحم خالی کن . من عاشق غذام .
میخوام فقط بخورم بخورم بخورم .
من اشتهای زیادی دارم .
من خیلی هوس می کنم .
اخ برنج
اخ کباب
اخ پیتزا
اخ سوسیس کالباس
آخ هات داگ
آخ چند تا ساندویچ دو نونه .
آخ گوشت
آخ قرمه سبزی
آخ چه ته دیگای روغنییی
دهنم آب افتاد
خب امروز بریم کدوم کافه بریم کدوم رستوران
آخ چه لقمه هایی
بمیری انقدر میخوری .
ولش کن همینی که هست میخوام انقدر بخورم که بترکم
مردم چی میگن گوربابای مردم .
برن بمیرن . اونا هم بخورن .
وای داری میترکی .
چاق شدیا .
وای شلوارت تنگ شده .دکمه لباست بسته نمیشه .
وای برم رژیم
نه نمیتونم من نمیتونم از غذام بگذرم .
نمیتونم اروم بخورم .
دوست دارم وحشی بخورم .
دوس دارم تند تند بخورم تموم شه بره .
حالم از هر چی غذاس به هم میخوره
دلم داره ضعف میره
نمیتونم سختی رژسم و تحمل کنم .
نمیتونم خودمو محدود به نخوردن یا کم خوردن کنم .
نمیتونم ادامه بدم .
خسته شدم
این چه زندگییه
چرا منو اینجوری افریدی که سیر نمیشم خدا .
پر و پیمون بگیر لقمه هامو .
کم نریزیا زیاد بریز .
آخه من این اشتهای لامصب و چه کنم ؟
خدا منو سیرم کن . …
فرمولهای لاغری :
تو میتونی لاغر بشی .
تو با آدمای لاغر فرقی نداری .
تو هم میتونی از یه اندام عالی برخوردار باشی .
ناراحت نباش غصه نخور درست میشه .
تو میتونی لاغر بشی .
من اصلا نمیدونم فرمولای لاغری چیه ؟
یه آدم لاغر تو سرش چی میگذره ؟
من فقط پر از فرمولهای چاقی ام .
هر فرمول لاعری هم که مینویسم فرمول چاقی میاد میگه برو بابا غذا رو عشقه چطور تو میخوای از غذات بگذری . بعد لاغره می گه . لازم نیست از غذات بگذری . چاق میگه …. خوردی پس چجور میخوای لاغر بشی . لاغره میگه مگه استاد نگفت رژیم و ورزش راه لاغر شدن نیست و تازه رژیم و ورزش تو رو چاق کرده . چاقه میگه پس میخوای چه …. بخوری ؟ لاغره میگه صبر کن و ببین . همینطور که تا الان انقدر شگفت زده شدی و به سوالات پاسخ داده شده صبر کن تا خودت ببینی چطور لاغر میشی . چاقه دیگه چیزی نمیگه میگه من فعلا میخورم . الانم یه ساندویچ پر و پیمون سفارش دادم برام بیارن . لاغره میگه نوش جونت بخور . ولی بعدش خودتو سرزنش نکن . حداقل لذت خوردنتو حس کن . چاقه میگه آخه چاقم می کنه . لاغره میگه نترس . بهش نیروی چاقی نده . اون غذا فقط اومده انرژی مورد نیازتو تامین کنه . نیومده که چاقت کنه نگران نباش . اگه چاق شدم چی ؟ اگه نشدی چی ؟ نمیدونم . تا حالا بهش فکر نکنم به جز همین چند روز . آرزو به دلم مونده بدون ترس و بدون سرزنش بعد از غذا زندگی کنم . اصلا من اگه این همه میخورم به خاطر اینه که میخوام اون سرزنشها نیاد سراغم ولی هر چی بیشتر میخورم سرزنشم بیشتر میشه و اگه نخورم ولعم زیاد میشه . نمیدونم چیکار کنم . فقط امیدوارم . امیدوارم که من هم ولعم از بین بره هم بتونم دل سیر بدون سرزنش غذا بخورم . یعنی سیر بشم از غذا .آها این فرمول لاغری رو پیدا کردم ما چاقها دائما میگیم گشنمه ولی لاغرا همش میگن سیریم . آرزو دارم سیر بشم . آره دلم این فرمول رو میخواد . میخوام همیشه سیر باشم . خب این یکی از فرمولهای لاغریه . حس میکنم درسته . آخه میدونید الان دقیقا نمیدونم این فرمول لاغریه یا نه . ولی حسم میگه این فرمول لاغریه . چون لاغرا بیشتر اوقات سیرن . خب من وقتی سیر باشم احساس خفگی می کنم ولی اونا همینجوری سیرن یعنی حتی شاید چیزی نخورده باشم ولی میگن سیرم . خب من هیچ وقت احساس سیری ندارم . البته زمانایی که اینجام احساس سیری دارم . اره من باید اینجا باشم . فکر می کنم وقتایی اینجام احساس گرستگی کمتر ماد سراغم . ولی چیزی که هست سریع ذهن چاقم فرمولهای لاغری رو تبدیل به چاقی می کنه . من لاغریم خیلی ضعیفه ولی امید دارم با تکرار و با شما بودن بتونه فرمولهای لاغری رو در سرم قوی کنه .
وای آقای عطار روشن من نیمه دوم صحبتهاتون رو دفعه ی قبل که داشتم فایل رو گوش میدادم نشنیدم . وای فقط از شادی و تعجبپر شدم . آقای عطار روشن چرا فایلهای شما چقدر منو به شگفتی میندازه ؟ پاسخ تمام سوالای من در قسمت دوم فایل شما بود . من الان حیرت زده شدم . وای وای وای . آخه چطور ممکنه ؟ من سری قبل که گوش دادم دقیقا در پایانقسمتی که مربوط به ذهن چاق بود خوابم برد و آخر فایل بیدار شدم فکر میکردم فایل تموم شده . فکر نمیکردم انقدر خوابم برده باشه که این همه مطلب اصلی رو نشنیده باشم . این همه سوالی که من در کامنت قبل نوشته بودم همه پاسخش دقیقا همون قسمتی بود که من خوابم برد و شگفت انگیزتر اینکه من دوباره اومدم همون قسمت دوم رو دیدم . یعنی همونجایی رو پلی کردم که پاسخ سوالات من داخلش بود . وای من متحیرم . اصلا نمیدونم چطور توضیح بدم . اصلا نمیدونم چی بگم . آقای عطار روشن من هم خیلی دارم میترسم هم خیلی خوشحالم . انگار که معجزه برام رخ داده . آخه چطور ممکنه ؟ ببینید من انسان تحصیلکرده ای هستم . ابدا هنگام تحصیل با این همه شگفتی روبرو نمیشدم خب همیشه یه سری چیزا بود یا میفهمیدم یا نمیفهمیدم اونایی که میفهمیدم خب می فهمیدم اونایی که نمیفهمیدم رو هم سوال میکردم و خب استادم پاسخ میداد . ولی الان من سوالام پاسخ داده میشه . من پر از سوال بودم در کامنت قبل . فکر میکردم باید چند روز بشینم و دوباره مرور کنم تا بفهمم ولی نمیدونم چطور شد اومدم قسمت دوم همین فایل رو گوش دادم . چون حتی فکر نمیکردم این همه مطلب رو نشنیده باشم . من نفهمیده بودم این همه مدت خوابم برده بود فکر می کردم یکی دو دقیقه اخرش خوابم برده ولی دقیقا از نصفه ها به بعد یعنی دقیقا اون قسمتی که مربوط به چاقی ذهن بود رو شنیدم ولی اون قسمتی که مربوط به لاغری بود نشنیده بودم . برای همین انقدر سوال برام به وجود اومد و چیزی که منو حیرت زده کرده اینه که من به تمام سوالام در قسمت دوم همین فایل پاسخ داده شد . همون جمله ای که زنعموم بهم چند روز پیش گفت به سوالاتت پاسخ داده میشه . اصلا اون از کجا میدونست من این همه سوال برام پیش میاد ؟ و باز تعجب آورتر از اون شما چطور بدون اینکه سوالای منو بدونید دقیقا در ادامه ی همون فیلم که سوالای من بود باید پاسخشو بدید ؟ یعنی پاسخ سوالات من از قبل داده شده بود . من قبل از اینکه سوال بپرسم شما پاسخ داده بودید . یعنی حتی در فایلهای بعدی پاسخش نبود چیزی که معمولا در آموزش اساتید دانشگاه میبینیم که در جلسه های بعد پاسخ میدن اما شما در ادامه همون پاسخ دادید و اینکه من باید خوابم ببره که این سوالها برای پیش بیاد و بعد در ادامه فایل به پاسخ سوالام برسم . خب این خیلی تعجب برانگیزه برای منی که تا حالا کلی اموزش دیدم . یعنی حتی شیوه ی آموزش هم از نظر من یه شیوه شگفت انگیزه . آخه چرا باید خوابم ببره ؟ وای خدا هم حیرت می کنم هم خوشحالم هم میترسم . اصلا یه حالی ام . مطلب بعدی هم اینکه شما گفتید در مورد چاقی و لاغری بنویسید . پوشه بندی کنید . دقیقا وقتی من با اون همه سوال مواجه شدم میخواستم همین کارو کنم . یعنی این موضوع هم حیرت زده ام کرد . میخواستم بشینم از اول دوباره مرور کنم دسته بندی کنم . افکار چاقی و نجواهای چاقی رو از افکار لاغری جدا کنم و بعدش دیدم شما هم در آخر فیلم دقیقا همینو گفتید . هنوزم در حیرتم . یکم گیجم . ولی این گیجی با حال خوبه . حالم خوبه در کامنت قبل گیجیم با حال بد بود . با ترس بود ولی الان با شادیه . نمیدونم چی بنویسم . شما دقیقا زبان چاقی رو بلدید . پس اگه من مثل گذشته ی شمام میتونم مثل امروز شما هم بشم . با همین گوش دادن ها و تکرار کردنها . خیلی خوشحالم . من لاغر میشم آقای عطار روشن . از همراهی با شما خوشحالم و امیدوار . منم مثل شما تغییر می کنم و پاسخ سوالی که گفتم چطور میشه با وجود سگ گربه رو ازاد کرد اینه که خود سگ تبدیل به گربه میشه . یعنی خود اون کسی که الان توی ذهنم داره واق واق می کنه خودش میو میو میکنه . البته بلا نسبت شما و خوانندگان این سایت . جهت مثال عرض کردم . یعنی من در عین اینکه فارسی بلدم انگلیسی هم بلد میشم . شاید سخت باشه دو زبان در کنار هم یاد گرفتن و استفاده کردن . ولی وقتی انگلیسی رو تکرار کنم و در محیط انگلیسی زبان باشم و با همه انگلیسی صحبت کنم قطعا انگلیسی رو هم مثل فارسی خوب حرف خواهم زد . پس میشه در کنار زبان چاقی با زبان لاغری هم صحبت کرد . البته که الان فارسی حرف زدن برای من راحتتره ولی وقتی به انگلیسی حرف زدن هم عادت کنم کم کم انگلیسی حرف زدنم برام عادت میشه فقط باید توی محیط انگلیسی زبان بمونم و تکرار کنم تا ملکه ذهنم بشه . خدا میدونه چقدر شادم .
بسم الله الرحمن الرحیم .
من در این فایل با ذهنم آشنا شدم .
همون که دائما به من میگه بخور شخص چاق ذهنمه . همون که بعد از خوردن منو سرزنش می کنه شخص چاق ذهنمه . همون که نمیزاره من در رژیم با انگیزه ادامه بدم شخص چاق ذهنمه . اما چرا ذهن من این حرفا رو می گه ؟ چرا ذهن من نمیگه نخور ؟ چرا نمیگه رژیمتو خیلی عالی ادامه بده ؟ چرا بعد از خوردن منو سرزنش می کنه ؟
اصلا چرا این حرفارو میزنه ؟ چرا ذهن من مثل انسانهای لاغر نیست ؟ اونا از خوردن خوششون نمیاد . معمولا به غذا علاقه ندارن . به خوردن فکر نمی کنند . حتی یادشون میره بخورن . انقدر به چیزای دیگه توجه می کنند که خیلی اوقات یادشون میره چیزی بخورند . ولی من اصلا غذا خوردن یادم نمیره . اونا فقط موقع گرسنگی یاد غذا می افتن اما من همیشه تو فکر غذام . مخصوصا غذاهای فست فود . خب چرا تو فکر من ایناست . چرا دل من این غذاها رو میخواد ولی دل یه آدم لاغر خیلی تمایلی به غذا نداره . خب توی این فایل یاد گرفتم اینا رو از کوچیکی یاد گرفتم و ذهن من عادت کرده که همیشه منو دعوت کنه به خوردن بیشتر . خب در فایل دیروز یا پریروزم گفته شد که ما چیزی رو که یاد گرفتیم نمیتونیم فراموش کنیم . خب پس چطور میشه چاقی رو از ذهن پاک کرد ؟ در آموزشهای روزهای گذشته فهمیدم دو تا عامل باعث چاقی در ذهن من شده اول یادگیری چاقی توسط افرادی مثل والدین و دوم روشهای لاغری مثل رژیم و ورزش . پس حالا چطور لاغر بشم ؟ چطور لاغر شدن رو یاد بگیرم ؟ اینو هم فهمیدم که این فایلها همه آموزش لاغریه . اما سوال اینه چطور با وجود ذهن چاقم لاغری ذهنمو فعال کنم . چاقی و لاغری مثل سگ و گربه هستن . چطور با وجود سگ ، گربه رو فعال کنم . وقتی سگ دائما توی وجود من داره پارس می کنه و حرفایی که گفتین رو توی گوش من میزنه چطور گربه رو آزاد کنم در حالیکه گربه به راحتی توسط سگ وحشی از بین میره ؟ این آموزشها با وجود چاقی چطور روی من اثر میزاره ؟ به نظرم در روزهای آینده به پاسخ سوالام برسم . با وجود چاقی لاغر شدن خیلی سخت میشه . اونایی که لاغرن این حرفا رو تو ذهنشون ندارن . اما ما و امثال ما داریم . ما مرتب داریم توی سرمون این صدا رو میشنویم . اما این صدا چرا پاک نمیشه ؟ چرا اون از ما قدرتمندتره ؟ خب شما میگید اون باید تغییر کنه . به هرحال ذهن من دوباره پر از سوال شده . امید دارم در جلسه های آینده پاسخ سوالام و بگیرم . راستش امروز از این صدا خیلی ترسیدم . بازم گوش میدم . شاید به پاسخهام برسم . نمیدونم چرا صحبتهاتون در عین آسون بودن خیلی سخته . درک می کنم صحبتها واضحه ولی در عین حال گیج میشم . حس می کنم درست نفهمیدمشون . خیلی برام سوال پیش میاد ولی امیدوارم به درک بهتری برسم . البته من الان چهارمین جلسه است که دارم صحبتهای شما رو میشنوم و شما گفتین حداقلش اینه که الان میدونید چه کسی این حرفا رو بهتون میگه و کی شما رو دعوت به خوردن می کنه و کی سرزنشتون می کنه . مابقیش قطعا در جلسه های اینده روشن میشه . من بیشتر شبا این صدا رو میشنوم . شبا احساس گرسنگی زیادی دارم . در طول روزم گرسنه میشم ولی در شب بیشتر . ولی چرا آخه ما چاقها بیشتر از لاغرها گرسنه میشیم ؟ آیا گرسنه بودن هم از حرفای این موجود نامرئیه ؟ ذهن چیه ؟ خیلی سوال دارم . درد چاقی بدنم یه طرف . درد چاقی ذهنمم بهش اضافه شد . حالا من باید به فکر دوتا چاقی باشم . امروز یه بار بیشتر فرصت نکردم فایل رو گوش بدم . شاید به خاطر همینه انقدر سوال برام پیش اومده . فکر می کنم هنوز این درس رو درک نکردم . اگه برم جلسه ی بعدی بازم با کلی سوال میرم . میخوام برگردم از اول دوباره فایلها رو گوش بدم . رونویسی کنم و تا کاملا درک نکردم نرم سراغ قسمتهای دیگه . اگه برم سراغ قسمتهای دیگه حس می کنم گیج میشم . دلم میخواد تمام درسها رو توی دفتر بنویسم . برای خودم توضیحشون بدم . در نگاه اول صحبتهای شما خیلی راحته ولی همین عبارات خیلی راحت خیلی سخت فهمیده میشن .
به هر جهت من فکر میکنم دقیقا مثل درسهای دانشگاهم برای اینکه بهتر یاد بگیرم احتیاج به مرور دارم . پس فعلا چند روز میخوام دوباره مرور کنم و بعد دوباره ادامه میدم .
سلام و درود
بهترین تعریفی که تا خالا از تقابل چاقی و لاغری شنیدم در نوشته شما بود:
(چاقی و لاغری مثل سگ و گربه هستن . چطور با وجود سگ ، گربه رو فعال کنم . وقتی سگ دائما توی وجود من داره پارس می کنه و حرفایی که گفتین رو توی گوش من میزنه چطور گربه رو آزاد کنم در حالیکه گربه به راحتی توسط سگ وحشی از بین میره ؟ این آموزشها با وجود چاقی چطور روی من اثر میزاره ؟)
کلی خندیم و لذت بردم و البته کاملا به شما حق می دم که جرات نکنید گربه رو رها کنید.
حالا به زبون خودت راهنمایی ات می کنم.
هر سگی،سگ نگهبان نمیشه
سگ درون شما سگ نگهبان چاقیه
خودت این سگ رو پرورش دادی که الان داره با قدرت از خواسته تو پاسبانی می کنه
واضحه که الان نمی تونی گربه رو رها کنی چون در کسری از ثانیه دریده میشه
ولی شما در حال خوراک دادن و پرورش دادن گربه هستی و عملا چند روزه که کمتر به سگ چاقی رسیدگی کردی
هر سگ نگهبانی اگه مدتها رها بشه به یک سگ ولگرد تبدیل میشه
پس نگران نباش
این سگ که الان از صداش وحشت داری وقتی بهش خوراک مناسب ندی تغییر میکنه و اونوقته که گربه دست آموز لاغری در مقابل این سگ مثل شیر ظاهر میشه و سگ بیچاره چاره ای جز زوزه کشیدن و فرار کردن نداره.
موفق باشی
سلام استاد
وای خدای من چقدر خندیدم اولین باره یه همچین برداشتی از پرورش لاغری در کنار چاقی دارم می خونم …..خیلی بامزه بود …خیلی …. ولی چقدر از پاسخ شما خوشم اومد استاد چقدر راحت با هر کسی مطابق با فکر و برداشتش حرف می زنی خیلی جالب بود …. :))
ممنونم بابت پاسخ عالی شما . مثال شما از مثال من جالبتر بود . بله من گربه وجودم رو با آموزشهای شما تبدیل به شیر میکنم . شیری که سگ چاقی وجودم فقط براش دم تکون میده و در خدمتشه . خیلی عالی راهنمایی کردید . منم از مثال شما بسیار لذت بردم . سپاسگزارم .
سلام به آقا عطای عزیز که از داخل کامنت قبلی شما من متوجه شدم که شما دوست هم مسیر و جدید ما هستی .که به شیوه ی خاص خودتون به این راه هدایت شدین .
چقدر شما رو درک میکنم منم دقیقا روزهای اول ورودم به به سایت دوست داشتم تک تک حرفهای استاد رو داخل دفتر بنویسم و تا خوب درکشون نکردم جلسه ی بعدی نرم میخواستم خوب یادشون بگیرم مثل درسهای دوران دبیرستان و این کار رو هم کردم چون برام خیلی ارزشمند و مهم بودن من می خواستم کاملا متوجه تمام حرفهای استاد بشوم و نکنه که شاید یک کلمه رو از دست بدم و اینقدر با جدیت و علاقه فایلهای رایگان رو دنبال کردم و سر رسیدها نوشتم و ساعتها وقت گذاشتم که با همین فایلها ی رایگان نمیدونم چطور شد که کلی لاغرتر شدم و امیدوارم شما هم به زودی به تناسب اندام دلخواهتون برسید.
چقدر این مکالمه ی سگ و گربه از زبان شما جالب بود و چقدر توضیح استاد از زبان شما جالب تر شد واقعا لذت بردم نگران سوالهای ذهنت نباش به تک تک جواب های اونها میرسی اصلا چیز سخت و گنگی نیست یکم تمرکز و توجه و وقت بزار و در این سایت باش فایلها رو هر روز گوش یده و کامنتهای دوستان رو بخون و بنویس در نهایت میبینی نه تنها به جواب تمام سوالاتت رسیدی بلکه کلی هم متناسب تر شدی .
آرزوی تناسب اندام زیبا برای تمام بچه های سایت تناسب فکری در کنار سلامتی دارم .
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما بانوی محترم . ممنونم از ابراز لطفتون . ان شاء الله که با بهره گیری از آموزشهای استاد و همینطور خوندن نظرات شما پیشکسوتان منم بتونم به وزن ایده آلم برسم و در وزن ایده آلم مابقی عمرم رو زندگی کنم . سپاسگزارم بابت پاسختون
سلام ویژه به استاد و دوستای مهربان و صبا جون که حسابی حالم عالی شد بادیدگاه فوق العاده ای که گذاشته بود کی از بار چاقی دهنم بر داشته شد وای چه حال خوبی دارم ممنونم
امیدوار شدم ، بله این چند روزه منم دارم رو دهتم کار میکنم واینکه هر روز شاهد اینم که بیشتر و بیشتر توجهم از جسمم همون فشتر روحی وروانی بخاطر چاق و اضافه وزنی که در جسمم ناخواسته ایجاد کرده بودم داره برداشته میشه حس سبکی میکنم انگر دارم مثل پر روی اب میشم انقدر عالی که نمیدونم چطوری این حسو بیان کنم ، بله کاملا منم قبول دارم که چاقی اومده به من بگه ناراحته از من بخاطر رفتار و باورهای اشتباه و چیزای که بهش برچسب زده بودم وازش بدمیگفتم جسمم پیام آور افکارم بهش هست داره لامن حرف میزنه خدایاشکرت که اینجام و این آگاهیا رو دارم کسب میکنم از شما عزیزان و اگاهیای خودمو هم نشر میدم
حالا مونده فایلو ببینم
ادامه آگاهیمو از این جلسه بیام بنویسم الان ساعت ۱۲و ۲۹ دقیقه ظهر هست که اینجوری حالم عالی کردین ، یه چیز دیگه وقتی دارم میخونم انقدر صمیمی مطالبمو میخونم و شیرین که خودم لذت میبرم چون مطالب و آگهی ها هم عالی هستن و قلبل درک ولمس و میتونم باهاشون هم دلی کنم
خب من اومدم با کلی انرژی مثبت ساعت ۱۸و ۴۹ دقیقه
استاد جان فوق العاده بود فایل آموزشی
به منم که فکر میکنم بارهابرای لاغر شدن تلاش میکردم این نشانه ای با اراده بودنم هست خیلی خوشحالم که انسان با اراده ای هستم
حالا در مورد چاقی باذهن بگم
من دقیقا یادمه همیشه از چاق بودنم که همون بچگی نصبا له دوستانم من شکمو بودم داشتم با ذهنم این فرمانو تصویر سازیو به مغزم میدادم و جسمم هم اجرا میکرد این روند تصوی دهنیمو به سمت چاقتر شدنم ، تمام زمان های که ار روش های مختلف برای لاغر شدن جسمم استفاده میکردم جسمم رو در نظر میگرفتم تصویر چاق ذهنم واسه همین بعد یه مدت خسته میشدم چون ذهن من فرمان وتصویر اندام لاغر و نداده بودم که مغزم به جسم که اجرا کننده ای همیشگی فرمان ها هست اجرا کنه
بله چاقی باذهن من شامل خوردن شیرین با تصویر چاق
پر خوری مساوی چاقی
کم تحرکی مساوی چاقی
ورزش رنج دورشدن از چاقی
کم خوری رنج دورشدن از چاقی
رژیم غذای نخوردن و یا خوردن چربی مساوی دوری از چاقی ، چاقتر شدن
حتا توی ماشین کنار دوستام که مینشستم خجالت از چاقی خودم
لباس تنگ پوشیدن تنفر از چاقی
نگاه کردن به جسمم در اینه ویا عکس گرفتن تنفر از جسم چاق حالا چاقی بد فرم و بد فرمی بدن
خلاصه حالا میفهمم تمام ساعت در هر حالتی توجهم و تصویر ذهن من چاقی و بدفرمی بدن بود حتا حرف زدن از چاقی دیگران اونم داشتم تصویر چاقیو نگاه میکردم و فرمانشو صادر میکردم حتا رفتن روی ترازو که چقدر اضافه وزن دارم و تحقیق در مورد چاقی و رفع چاقی همه و همه و رنج از چاقی جسمی هم تا ثیرات روانی منفی روی من داشت و تصویر چاقی پا برجابود و تایید تثبیت میشد اما من که نمیدونستم
ولی خدا رو شکر حالا میدونم چاقی باذهن یعنی چی
و اما لاغری با ذهن
خب وقتی الان اینا رو میدونم دیگه تمرکزم از جسم عزیزم برای تنفر ازش و نگران بودن بابت چاقی و بد فرمی بر داشته داره میشه
چون میدونم واقعا جسم من فقط داره در هر لحظه فعالیت میکنه بر اساس تصاویر ذهنی من برای اجرا کردن اون فرمان
چقدر این جمله همین الان حس ارامش و راحتی به من داد که جسم هر لحظه فعالیت میکنه درست هم فعالیت میکنه چون تحت فرمان ذهنم هست همیشه بوده وهست خیلی خوشحالم که نتنها لاغری با ذهن راحت ترین کار دنیاس بلکه سلامتی و جوانی و شادابی هم همه و همه تصویر ذهن و فرمان ذهن به مغز و فرمانمغذ برای جسم هست و جسم من همه کاملا اجرا میکنه
وای چقدر حس ذوق دارم هرچه بیشتر مینویسم من لاغر ، خوش اندام ، زیبا جوان شاداب و سر حال هستم هر لحظه و برای تمام زمان های عمرم
خدایاشکرت بابت این آگاهی ناب که به من دادی اینم بگم جسم من پیام رسان رفتار و تصاویر ذهن من هست چه دوست داشته باشم چه نداشته باشم داره منو به مسیر درست هدایت میکنه که با ذهنم که فوق العاده قدرتمنده و سرنوشت سازه منو اشنا تر کنه خدایاشکرت
حالا میدونم لاغری باذهن بله لاغری باذهن آسانترین کار دنیاس نه تنها میدونم بلکه کاملا حسش میکنم
حتا امروز حس کردم دور کمرم داره خوش فرم میشه چیزی که طبیعت و لیاقتشه خوش فرم و زیبا ،
“به نام خداوند مهربان و هدایت گر”
با سلام به همه ی دوستان و استاد گرامی؛
گام دوم:چگونه می شود با ذهن لاغر شد؟!
امروز دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ به لطف خدا گام دوم را بر داشتم.در این گام متوجه شدم که باید ابتدا بدانم که چاقی با ذهن چگونه انجام می شود تا از طریق آن متوجه شوم که لاغری با ذهن چگونه انجام می شود چون لاغری با ذهن کاملا مخالف جهت چاقی با ذهن است.خداوند بزرگ و متعال ما انسان ها را به گونه ای آفریده است که هر مهارت و کاری را با کمک مغز و ذهنمان به راحتی یاد می گیریم،از طریق حس هایی که به ما عطا کرده است مانند حس بینایی،شنوایی،لامسه،بویایی و چشایی.از طریق این حس ها ما به مغز و ذهن خود اطلاعات میدهیم و مغز و ذهن ما بعد از پردازش اطلاعات آنها را به فرمول های مغزی ما تبدیل می کنند که بعضی از این فرمول های مغزی سازنده و مفید هستند و بعضی از آنها مخرب و زیان بار هستند.همان طور که خواندن و نوشتن،یادگیری انواع موسیقی و مهارت های دیگر را با مغز و ذهنمان یاد می گیریم چاقی و لاغری را هم یاد می گیریم.چاقی با ذهن یعنی ما با استفاده از دیده ها،شنیده های خود از دوران کودکی ذهن خود را برای چاق و چاق تر شدن آماده کرده ایم و وقتی ذهن ما به مرور یاد می گیرد که هر چه را بخوریم به راحتی به چاقی و اضافه وزن تبدیل می شود،جسم ما هم در راستای آن یعنی انتظار ذهن ما پیش می رود و ما دچار چاقی و اضافه وزن می شویم.هرگاه ما با ترس از اینکه اگر این خوراکی را یا هر نوع غذا و نوشیدنی را بخوریم چند کیلو دیگر به وزن ما اضافه می شود چون چنین انتظاری داریم پس همان می شود و این گونه به راحتی چاق می شویم.بعد از آن که ما غذا یا خوراکی مورد علاقه ی خودمان را خوردیم اکثرا دچار عذاب وجدان می شویم و خود را خیلی خیلی سرزنش می کنیم که چرا بر خلاف تصمیمی که داشتیم آن را خورده ایم و در واقع این بازی ذهن ماست که ما را به این سو می کشاند.من به این درک رسیده ام که باید لاغری را مانند یک هنر و مهارت به ذهن خودم آموزش دهم.اولا نباید از خوردن هر نوع غدا،نوشیدنی،خوراکی و هر چیزی دیگری بترسم و خود را دچار عذاب وجدان کنم و همچنین خود را سر زنش کنم و به خودم بگویم که با خوردن آن بیشتر چاق می شوم.من باید از خوردن لذت ببرم و باور داشته باشم که هیچ نوع غذا و خوردنی من را چاق نمی کند چون بدن من کاملا طوری آفریده شده است که هر نوع ماده ی اضافی را به هر مقداری بدون کمترین زحمتی می سوزاند و به بدن من وجسم من به اندازه ی نیازش سوخت می رساند.باید به خود بگویم و بقبولانم که بدن من هوشمند است و همیشه من را به سمت لاغری و تناسب اندام می برد.من باید به جسم و بدن خودم احترام بگذارم و هر چه را که باعث سلامتی و تندرستی و شادابی بیشتر آن می شود را انتخاب کنم کاملا اختیاری نه به اجبار و آن را بخورم.اگر زمانی دوباره پر خوری کردم دچار استرس و اضطراب نشوم چون بدن من به راحتی مقدار اضافه را می سوزاند و این را باید ذهنم کامل درک کند.من همان گونه که به راحتی و بدون هیچ تلاشی چاق شده ام به همان راحتی و راحت تر از آن می توانم لاغر بشوم و لاغر بمانم و لذت ببرم و به آرامش روحی و روانی ثابتی برسم.الان که دقت می کنم می بینم که من با بر داشتن هر گام و انجام تمرینات روزانه کمک خیلی زیادی به ذهنم می کنم که بارهای اضافی چاقی را از خود بردارد و پاک کند و باورهای لاغری را جایگزین آنها کند و این خیلی خیلی لذت بخش و آرامش بخش است.
خداوند رو برای شنیدن این فایل با ارزش بینهایت سپاسگزار و شکرگزارم
استاد عزیزم خدا قوت و باید بگم واقعا لبخندهاتون رو بسیار بسیار دوست دارم وزیبایی لبخندتون مثل لبخند نوزاد شیرین و دوست داشتنیه.. و خدارو شکر که لبخند زیباتون رو همیشه میبینم
دوستان همراهم سلام و عرض ادب
جدیدا که با خواهرم گذشته رو مرور میکنم یک خاطراتی بصورت مه آلود یادمون میاد…. یادمه که من و خواهرم تا 11 سالگی لاغر بودیم و بگم که بهداشت مدرسمون به ما میگفت که سوء تغذیه داریم.. یک روزی که معلم بهداشتمون که داشت مارو وزن میکرد من چقدر دلم میخواست که از همه چاقتر باشم… چون بینهایت از خانوادم میشنیدیم که ما خیلی لاغر و ضعیفیم و باید غذا بخوریم تا قوی، سالم، زیبا باشیم… من یادم میاد که پدرم از بچگی نگران باردار شدن ما بود و عقیده داشتن اگر در بچگی خوب نخوریم نمیتونیم مادر سالمی باشیم و بیشمار حرفهایی که پدر و مادرها و اطرافیان میگن… تا اینکه فرمولها به حد نساب رسیده بودن و و این فرمولها باعث شدن که ما عاشق خوردن بشیم و از اونجایی که مامانها به هر دلیلی به بچه غذا میدن،، فرمولها و بی دلیل غذا خوردن با هم میکس شدن و ما در سن 15 یا 16 سالگی چاق شدیم به حدی که من رو که از خواهرم چند کیلو چاقتر بودم به دکتر تغذیه بردن… یعنی همون آدمهایی که به ما گفتن و ما رو تشویق کردن به خوردن اینسری به ما گفتن تو چقد چاقی، چقد میخوری، چقد معدت گشاد؟؟؟؟ چرا اراده نداری؟؟ اگه همینطور پیش بری کسی باهات ازدواج نمیکنه و…. ( که من فکر میکنم یکی از دلایل به وجود اومدن نجواها همین تضادها بود یعنی اول به ما گفتن بخور و بعد که چاق شدیم به ما گفتن نخور که حالا نجواها الان مارو تشویق میکنن بخور و بلافاصله بعد خوردن به ما میگن نخور) من در سن 16 سالگی اولین بار نزد یک دکتر تغذیه رفتم و لیستی که ایشون به من داده بود…. شروع ترس از چاقی که با پدر و مادر و خصوصا داداشام شروع شده بود با دکتر تغذیه کم کم به اوج خودش میرسید… من از خوردن هر چیزی میترسیدم… کالری هر غذایی یادم میومد وحشت میکردم و واقعا خوردن برام مثل آدم کشتن سخت بود…. یعنی اون نجواها هی به من میگفتن بخور ولی رژیم میگفت نخوررر.. این جنگ اعصاب پدر منو درآورده بود… هر بار که بزرگتر میشدیم و آدمهای بیشتری به ما میگفتن یه فکری به حال خودتون کنین این چه وضعه… ترس از چاقی بیشتر و نجواهای مخرب ذهنی بیشتر و مخربتر….. در ذهن من 1 قاشق پلو 1 بشقاب غذا بنظر میومد… حالا مثلا یه بستنی واسم میشد غذای یکسال خرس… در ذهن من هر غذایی تبدیل به چربی میشد و در قسمت های انباشت چربیم هی بیشتر ذخیره میشد…. در عجبم که با این همه تصور من چرا نهایتا 23 کیلو اضافه وزن دارم این داره به من گوشزد میکنه چاقی طبیعی نیست و بدن دوستش نداره و خیلیشو دفع میکنه ….من واقعا زجر کشیدم از چاقی.. غرورم ، عزت نفسم و…. خدشه دار شدن. چقد از چاقیم عصبی شدم و چقد گریه کردم.. ولی فرد با اراده ای بودم و همیشه رویامو دنبال میکردم… من روزی 6 یا 7 ساعت ورزش میکردم خیلی از ورزشهارو یاد گرفتم و انجام میدادم،، از بس که بدنسازی میرفتم مهره های کمرم آسیب دیدن…ولی به لطف الله مهربان در بهترین جا هستم که مملو از آگاهیه من اصلا دوره صدگام رو نمیفهمیدم و همش تکرار میدونستم… ولی الان که میشنوم میگم مگه اینو قبلا گفته بودن استاد؟؟ یا آلبوم شگفتی سازان رو میبینم مطمئن میشم که من هم میتونم نفر بعدی باشم… تو این محیط بودن، تمرین کردن، نوشتن و کامنت بچه هارو خوندن میتونه 1_ فرمولها یا رفتارها درست غذایی رو با تکرار و تمرین و مرور تمرینها به یه حدی برسونه که وقتی تثبیت بشه ما رو لاغر کنه یعنی اون فرمولها و نوشتن و مرور کردن فوایدِ لاغری و تناسب ما رو تشویق میکنه به لاغر شدن همونطوریکه فرمولها و فواید چاقی مارو تشویق کردن به چاق شدن…و 2_ که خیلی مهم تغییر نجواهای ذهنی ان.. یعنی فاز نجواها از منفی به سمتی میرن که ما میخوایم، همسو با هدف ما میشن.. دیگه مثل مته مغز ما رو سوراخ نمیکنن… فقط تمرین و تمرین و تکرار و وقت گذاشتن در این سایت.. به اندازه ای که دلمون میخواد نتیجه بگیریم باید در این سایت باارزش باشیم.به امید لاغری و تناسب اندام
عادله.
به نام خالق زیبایی ها سلام
آنکه اندام متناسب به من بخشید و مرا هدایت کرد به سمت درک عملکرد ذهن در تمام جوانب از جمله سلامتی بیشتر و تناسب فکری بهتر . یارب العالمین م سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم . نحوه لاغری و چاقی با ذهن
خدارو هزاران بار شکر میکنم که روزی تصمیم گرفتم برخلاف اکثر جامعه فکر کنم و مسائل ام رو متفاوت حل کنم و او هم مرا به درخواست خود به این مسیر هدایت کرد . ایمان دارم که این مسیر مناسب ترین مسیر برای من است در حال حاضر و به موقع به سمت اگاهی های بیشتر هدایتخواهم شد در مکان و زمان مناسب خود . و خود میداند که نتایج شگفت انگیزی در این مسیر منتظر من است چرا یارب مینویسم و اجرا میکنم با توکل برتو چرا که قبل از این که من درخواستی کنم تو ان امکان را برای من فراهم کردی یاربم متشکرم .
قبل از این که جسممان چاق شود حرف هایی شنیدیم الگوهایی را دیدیم که دلایل مختلفی بودن مبنی بر پر خوری و زیبایی چاقی و زشت و بد بودن لاغری : مثل غذای بیشتر خوردن برای این که قوی باشیم و سالم این که اگه غذا تو بشقاب بمونه کار بدی هست و باید تا ته غذا داخل ظرفمون بخوریم . غذا همه چی باید بخوریم تا قوی باشیم و سرما نخوریم وگرنه مریض میشیم وقتی مریض بودیم بیشترراز ظرفیتمون به هر شکلی بود از بچگی بهمون میدادن میخوردیم تا قوی باشیم تا بدن توانایی مبارزه با بیماری داشته باشه اگه نخوریم زود خوب نمیشیم بزرگ نمیشیم . وقتی میدیدم مادرم شروع به رژیم گرفتن و ورزش کردن کرده و نان و برنج کم میخوره و میوه و همه چی رو بر اساس برنامه میخوره تا لاغر بشه این باور در من شکل گرفت که مواد غذایی باعث چاق شدن میشه برنج و نان شیکم میاره لاغری سخت هست و محدودیت به همراه داره اما چاقی نه پس کمکم از ۴ و ۵ دبستان شروع کردم به شکم درآوردن . چرا که انتظار چاق شدن در من ایجاد شده بود . ذهن ما تصویری وقتی انتظار یک چیز در وجود ما در ذهن ما ایجاد میشه تصویر ان چیز در ذهن ما شکل میگیره و بر اساس اون تصویر ما احساس می کنیم و چرخه فکر و احساس به وجود میاد هر بار که تصویر چاقی در ماشکل میگیره میترسیم و ناامید میشیم و میخوریم و بعد عذاب وجدان از پر خوری و این چرخه ادامه داره به خاطر همین داشتن احساس خوب بسیار مهم هست . وقتی بدن تصویر سازی میکنه شروع میکنه به دادن فرمان های درونی به بدن و رفتارها . برای شناخت فرمان ها به رفتارهای خود در زمان هایی که رژیم میگرفتیم و ورزش میکردیم برای لاغری رجوع کنیم . خوب من تصمیم میگرفتم ورزش کنم و آوايل احساسم خوب بود و شروع میکردم به ورزش کردن و کم کم به دنبال کم کردن ورزش زمانش و درجه سختیش می افتادم یا این که فقط تمومش کنم حالا حرکات درست یا غلط انجام میدادم مهم نبود یا توی غذا خوردن شاکی و ناراحت که چرا کم گرفتم و زیاد نه نگران این که غذا تمام بشه و من اون کسی نباشم که ته غذا رو دراورده در واقع مغزم به نا به اطلاعات و ورودی هایی که از گذشته گرفته بود سیم کشی شده و رفتارهای من شکل گرفته بود و من میخواستم با زور و فشار بدون توجه به انچه که در ذهنم هست لاغر شوم و این امکان پذیر نیست مثل این که بخوای با دعوا و فشار به کسی حروف الفبا یاد دهی .زبان مغز ورودی ها هست پس باید ورودی. هایم را مدیریت کنم با نوشتن کامنت و دیدن فایل ها و خواندن کامنت دیگر اعضا . از دیگر رفتارهایی که نشان میده ما منظر چاقی هستیم و در ذهن خود چاق هستیم هنگام خرید لباس هست یادمه رفته بودم مغازه از فروشنده شلوار بزدگ تر خواستم تا اگه چاق شدم راحت تر باشم خدا حفظش کنه اون فروشنده رو به من گفت منتظر چاقی نباش . اما این سری عید که رفتم لباس بگیرم وقتی لباس جذب بود گفتم اشکال نداره قرار جمع تر بشم و دقیقا هم همین طور بود وقتی دنبال سایز های بزرگ تر هستیم یعنی دنبال چاقی بیشتر و بیشتر هستیم . عر بار که نگران میشیم از چاق ترشدن رقتارهایی هناهنگ با ین خواسته یعنی چاقی بیشتر که نتیجه تمرکز ما ردی چاقی هست ایجاد میشه ما چاق تر میشیم و وقتی ذهن این تصویر در واقییت از ما میبینه براش باور پذیر تر میشه تمام اون افکار و باور ها در مورد چاقی و این روند به این شکل ادامهدپیدا میکنه و ما کم کم از افراد فاصله میگیریم که همین فاصله گرفتم به خاطر چاقی خودش نشان میده به ذهن که من چاق هستم و منتظر چاقی بیشتر . کجای دنیا با اعمال فشار افراد به خواسته هاشوندبه صورت پایدار و همیشگی رسیدن که من انتظار داشته باشم بدنم به حرفم با زور و فشار گوش بده و تغییر کنه ! مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامه ریزی میکنه نه براساس جسم رفتار دیگه این که به دنبال اطلاعاتی در مورد جمع شدن چربی های دور شکم و مواد غذایی که باید و نباید مصرف کرد خود این یعنی توجه به چاقی یا دیون افراد چاق و صحبت کردن راجب اون ها و نظر دادن راجبشون خودش یعنی توجه به چاقی . اصلا صحبت کردن راجب این که چه کارهایی کردم و نتیجه نگرفتم و آوردن دلیل برای عدم لاغری یعنی توجه به چاقی . و همه همه خود یعنی یادگرفتن چاقی یعنی یاد دادن چاقی و اطلاعاتی در مورد چاقی به بدن و رفتارهای چاق کننده بیشتر . وقتی اطلاعات بیشتر از چاقی به مغزم میدم تصویر واضح تری از چاقی ایجاد میکنم در ذهنم بعد یه مدت که جمع تر شدم خیالم راحت شد به نا به اطلاعات بیشتر ی که به مغز دادم با شدت و ولع بیشتری به سمت مواد غذایی میرم و شروع میکنم به پرخوری و چاق تر از قبل میشم . وقتی رژیم میگیریم یا ورزش میکنیم حالمون بد از طرفی ورزش در ذهن سخت و طاقت فرسا و برخلاف اطلاعاتی که از چاقی در ذهن داریم و تمرکز ما روی چاقی هست پس نتیجه نمیشه اون چیزی که میخوایم چون ما داریم بر خلاف زبان بدن که احساس و زبان مغز که تصاویر هست و تصاویرم بر اساس ورودی ها هست عمل میکنیم. وقتی متناسب میشیم یکی از حرف هایی که میشنویم دیگه چاق نشو سعی کن همین طوری بمونی و این خودش انتظار چاقی در ما ایجاد میکنه . نجواهای ذهن چاق : ۱ این بخور خیلی خوش مزه هست . ۲. حالا بیا این بخور هضم بشه . ۳. از خودت عکس نگیر خودت در آیینه نگاه نکن . این جا یا اون جا نرو . اون ها راجب تو چی میگند. اینونخور اگه بخوری چاق میشی . این لباس بپوش اون لباس نپوش تا چاقی ت معلوم نباشه . اگه کسی حرفی از چاقیت زد سرش داد بزن جوابش بده. بخور اگه نخوری قند خونت میافته و دست وپا ت میلزه . بیا بخور اگه نخوری اگه گرسنه باشی بدن چربی ذخیره میکنه به بدنت آسیب میزنی پس تا میتوانی بخور . این غذا رو تست کن ببین خوش مزه هست یه ساعت بعد خوب حالا باید همراه خانواده بخوری . .. یک ساعت یا بیشتر گذشته معده خالی الان احتیاج به غذا و خوراکی داره پس بخور غذای قبلی هضم و جذب شد رفت الان بدن گشنه هست .. این بخور حالا که قبل خواب خوردی چاق میشی . چاق ها با اراده ترین افراد روی کره زمین هستن چرا که هرگز تسلیم نشدن و به دنبال راه حلی مناسب برای لاغری و تناسب اندام هستند حال که این جا هستم من با اراده ترین و خوش بخت ترین فردی هستم که راه حل منطقی و اصولی و ماندگار و ابدی تناسب اندام پیدا کردم و عمل میکنم بهش یارب متشکرم متشکرم . الان به خودم یادآور میکنم هر بار که ورزش کردم و خسته شدم و رها کردم گول خوردم چرا که فرمان دیگری از طریق ورودی ها میدادم اما جور دیگری با فشار و زور با بدنم رفتار میکردم و احساسم بد بود در نتیجه بدنم لاغر نمیشد. من گول خوردم پیاده روی طولانی نداشتن دلیل چاقی من نیست من گول خوردم .فلان هورمون دلیل چاقی من نیست من گول خوردم .
هر جا هستید در پناه الله مهربان متناسب تر و سالم تر و ثروتمند تر از اکنون باشد . یا حق
به نام خدا سلام ارامش یادگیری و تمرین و تلاش کلماتی بسیار انگیزشی که هر کدوم رو عملی بشه رو زندگی اثر میذاره و به نظرم همراه با اراده میشه به نتیجه مطلوب رسید با دیدن هر فایل تصویری احساس میکنم که هم اراده رو قوی تر میکنه و هم اموزش رو بیشتر من درک با چاقی رو از کودکی داشتم از محیط خانواده گرفتم فکر کنم مثل اکثر عزیزان ولی لاغری رو از هیچ کس یاد نگرفتم تا اینکه با تناسب فکری اشنا شدم امیدوارم به کمک شما استاد عزیز بتونم به نتیجه مطلوب برسم و از زندگیم لذت ببرم من احساس میکردم که باید لاغری با درد و اذیت روح و روان باشه ولی از وقتی این راه برام باز شد کلی تو فکرم انقلاب شد حدا کنه بتونم موفق بشم با سپاس فراوان
اول از همه خدارو بی نهایت شکر میکنم که من رو در این مسیر قرار داد و اما در باره ی افکار چاق کننده به نظر من در زندگی اکنون خودم حساسیت روی وزن و چک کردن هر روز سایز خودم در اینه برای من میتونه تمرکز روی چاقی باشه نه لاغری و برعکس افکار لاغر کننده میتونه مثل یک انسان عادی غذا خوردن و مهم نبودن اینکه در یک ماه چقدر میشه وزن کم کرد باشه، و من میخوام سعی کنم که این رویه رو تغییر بدم و از امروز جور دیگه این مسیرو ادامه بدم🙏🏼🌹
سلام استاد
ممنون این فایل رو هم گوش کردم عالی بود، صحبتهاتون به من آرامش میده. خیلی خوبه شما کاملا من رو درک میکنید برای همین امیدوارم و باور دارم که من هم میتونم مثل شما باشم. افکار چاقی من هر چیزی هست چیزی. که خیلی خوب در ذهن من حک شده چون به راحتی پاک نمیشه و هروقت یک کمی ذهن درگیر موضوع دیگری میشه سریع ذهن چاق و برنامههای او ن برمیگرده و من رفتارهای قبلی حودم رو تکرار میکنم و چیزی که تا به حال فهمیدم اینه که وقتی حالم خوبه و خوشحالم افکار چاقی هم از بین میره. من به این نتیجه رسیدم که فقط باید ذهنم رو شاد نگه دارم و اینطوری میتونم افکار لاغری رو اجرا کنم
ممنون خیلی خوب توضیح میدید و من بارها گوش میکنم با این که تکرار میشه ولی من لذت میبرم و احساس میکنم ذهنم تشنه این مطالب. است .
من باور دارم لاغری با ذهن راحت و امکان پذیر هست.
افکار لاغری با ذهن اینکه هیچ ماده غذایی قدرت چاق کردن من رو نداره من با حوردن چاق نمیشم من اشتباه متوجه شدم استعداد چاقی ندارم و چیزی به نام استعداد چاقی وجود نداره من میتونم به آرزوی لاغری خودم برسم چون بالاخره بعد از سالها مسیر درست رو پیدا کردم من از اینجا دارم قله پیروزی خودم رو میبینم من در مسیرم واز مسیر لذت میبرم و میدونم به زودی میرسم من لیاقت لاغری رو دارم من لیاقت متناسب شدن رو دارم همچنان که توانایی رسیدن به حیلی از خواسته هام رو داشتم به این خواسته هم میتونم برسم🙏🙏🌹🌹
چقدر خوندن نظرات دوستان به من آرامش میده. آدم وقتی مشکلی براش پیش میاد فکر میکنه فقط خودشه و ته بدبختیه ولی وقتی میبینه خیلی ها مثل خودشن آروم تر میشه. من دوسالی هست چاقی رو درک کردم وتو این دوسال اندازه تمام عمرم افسردگی و انزوا کشیدم ولی وقتی میبینم استاد میگن ۳۵ سال چاقی رو زندگی کردن ، یا خیلی ها میگن از بچگی اینجوری بودن ، راستش خجالت کشیدم. من سر بارداری حدود ۱۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم ولی چون همیشه لاغر بودم و خانواده ام هم همه لاغرن یه جوری نگام میکردن. همش تو نگاهشون میدیدم که خیلی زشت شدم. مامانم همش میگفت اگه جلوی خودتو نگیری میشی مثل دختر خالت که ۱۳۰ کیلوه. داداشم همش میگه من با دختری میخوام ازدواج کنم که چاق نباشه. و این حرفا استرس زیادی در من ایجاد میکرد و نمیتونستم وزنم رو کم کنم . الان بعد دوسال استرس منو به جایی رسانده که اشتهای غذا خوردن ندارم . بدجور ضعف میکنم ولی دوست ندارم غذا بخورم. بعضی وقتا سه چهارتا غذا درست میکنم ببینم کدوم سیرم میکنه. از ترس سیر نشدن از خوردن بدم میاد . بعضی روزا میبینم تمام وقتم صرف غذا درست کردن یا خوردن یا فکر کردن بهش شده و این خیلی ناراحت کننده است.ولی از وقتی با این سایت آشنا شدم امیدی پیدا کردم که من تنها نیستم و یه استاد خوش رو و کاربلد داره راهنماییم میکنه. امیدوارم انگیزه ام برگرده و دوباره دوربین به دست عکاس همه مجالس بشم . چون تو این دوسال کمترین عکس های زندگیم رو گرفتم…
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست.
اعتماد به نفس داشتن زیباترین حس دنیاست…
خدا خیرتون بده استاد
سلام و درود دوست عزیزم
دیدگاهتون رو خوندم و دقیقا یاد خودم افتادم که اصن حرفهای خانواده باعث شدن من چاقتر بشم منتهی با بدترین احساس. وقتی بچه بودم یکی از دعاهام این بود خدایا یه بلایی به جونم بنداز که چند روزه من لاغر شم.. همش بخاطر زخم زبونای اطرافیانم بود و باعث شد که من 20 سال چاق باشم.. ولی الان حالم خیلی خوبه و خیلی امیدوارم به لاغری و شمائی که 2 سال چاقی، فرمولات یک سوم منِ 20 سال چاق نشده و خیلی زود به تناسب اندام دلخواهت میرسی… فقط ادامه بده، هرچیو که یاد گرفتیم باید بارها تکرارشون کنیم مثل کاری که شما الان انجام دادی و دیدگاه نوشتی.دوست عزیزم امیدوارم بزودی دیدگاهت رو بخونم که نوشتی به وزن دلخواهت رسیدی. اون روز دیر نیست دوست من.
سلام دوستان عزیزم و استاد عزیز
بعد از دیدن فایل تصویری خیلی انگیزه و امید و اشتیاق زیادی در من ایجاد شد و متوجه شدم که من چقدر با اراده و قوی هستم و چقدر میخواستم یه کار ناممکن رو ممکن کنم با یک ذهن چاق میخواستم بدن لاغری بسازم من بچه کهبودم برادر هام میگفتن کسی که بتونه یه نون کامل بخوره قوی میشه و پدر مادرم میگفتن که کسی که لاغر باشه زشته و دختر زیبا دختری که تپله به برادرم که خیلی لاغر بود میگفتن مارمولک و این باعث شد فرمول های چاقی در من ایجاد بشه و من نفهمیدم که چطور چاق شدم پدرم میگفت غذا بخور که درس بره تو ذهنت مواقعی که من امتحان داشتم از همیشه چاق تر میشدم پدرم میگفت غذا نخوری میمیری برای همین شد که من نوجوانی رو با چاقی طی کردم و اعتماد به نفسم از بین رفت توی یه زمانی من سخت رژیم گرفتم و ورزش کردم و انصافا وزنم کم شد و به ۶۰ کیلو رسیدم و همیشه ترس داشتم که برگرده وقتی که ازدواج کردم دقیقا همون وزن برگشت چون همه میگفتن کسی که ازدواج کنه چاق میشه و من همیشه انتظار چاقی داشتم و همیشه با سختی و غذای وزنم رو نگه میداشنم و اگر یه مدت رها میکردم به سرعت وزنم بر میگشت من مرتب توی رژیم یودم یاد ندارم هفته ایی رو بدون رژیم یا فکر به ِچاقی طی کرده باشم و همیشه رژیم رها میکردم و وزنم بر میگشت به جایی رسیدم که نا امید دست به دامن دکتر شدم که عمل کنم ولی ترسیدم و منصرف شدم خدا ۳ زوز من رو در مسیر لاغری با ذهن قرار داده ۳ روزه دست به قلمم و چه در سایت چه در دفتر م فقط درک و برداشتم رو طبق گام ها مینویسم و دارم کم کم ذهنم رو روی لاغری برنامه ریزی میکنم و به شدت امیدوارم به این مسیر ۳ روز که هیچ روشی رو استقاده نمیکنم و ولع زیاری برای پر خوری ندارم هر موقع گرسنه میشم غذا میخورم با لذت و آرامش و خودم رو به غذا یا ساعت خاصی محدود نمیکنم من دیشب برای اولین بار تو عمرم پیتزا خوردم بدون احساس عذاب وجدان چون میدونم که غذا باعث چاقی من نبوده و نیست قبلا همیشه فکر میکروم کسی که صبحانه نخوره چاق میشه و یه عمر بدون علاقه و میل خودم مجبور میکردم صبحانه بدون لذت بخورم ولی امروز بعد مدت ها صبحانه نخوردم چون میلی نداشتم و یه نهار معمولی با لذت خوردم خیلی خوشحالم حیلی امید وارم با اینکه بچه کوچیک دارم که اجازه نمیده با تمرکز فیلم ببینم ولی هرگز بدون توجه و بزای رفع تکلیف فیلم هارو نمیبینم و حتما نت برداری میکنم
استاد عزیز نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم فقط میگم روح مادرتون شاد که همچین مرد بزرگی رو به این دنیا هدیه داد .
یا حق
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
بیتا هستم
گام دوم رو فعلا فقط متن توضیحات رو خوندم و دیدگاهدوستمون رو خوندم و خیلی لذت بردم واقعا اولین روزی هست که بدون استرس غذا میخورم حسم عوض شده به غذا، میدونم خیلی راه دارم میدونم که خیلی تغییر میکنم خیلی مسیر شیرین و قشنگیه که شروع کردم توی قسمت مقدمه یادگرفتم که چطوری باید آموزش هارو انجام بدم و تعهد دادم که از هیچروش دیگه ایی استفاده نکنم و حتی بهش فکر نکنم و همین کار رو کردم خیلی امروز آرومم توی گام اول یاد گرفتم که تمام روش های قبلی اشتباه بود و من فقط گول خوردم که فکر میکردم آدمناتوانی هستم در لاغر شدن در حالی که من خیلی با اراده بودم که اونهمه رژیم میگرفتم و نا امید نمیشدم متوجه شدم که منمیتونم لاغر بشم کافی هنرش رو یا بگیرم باید هر روز بنویسم و توی ذهنم مرور کنم تا بچسبه به ذهنم تا رسوب کنه مثل یارگیری الفبا وقتی بچه بودیم باورمون نمیشد ما یه روز سواد یاد بگیریم بتونیم بخونیم و بنویسیم ولی هر روز رفتیم حرف به حرف یاد گرفتیم و آخر سال دیگه میتونستیم بخونیم و بنویسیم الان هم هر روز با نوشتن یاد میگیرم ذهنم باز میشه کم کم عوض میشم مثل یه آدم لاغر فکر میکنم و رفتار میکنم پس طبیعیه که نتیجش بشه لاغری چقدر خوشحالم که یه راه صحیح خدا سر راهم گزاشته و لیاقت لاغر شدن و متناسب شدن رو دارم به معنای واقعی آیه مع العسر یسرا فان مع العسر یسری را فهمیدم چون من خیلی زجر کشیدم خیلی درد کشیدم خیلی تحقیر شدم خیلی بابت چاقیم عقب افتادم از خیلی پیشرفت ها پس حقمه الان دیگه رنک آرامش ببینم حقمه از غذایی که میخورم لذت ببرم و با هر لقمه حس کنم لاغر تر میشم چون بدن من از حسم به غذا واکنش نشون میده اگر فکر کنم اون غذا چاق میکنه حتما چاق میکنه اگر فکر کنم اون غذا لاغر میکنه حتما لاغر میشم به همین سادگی
سلام استاد مهربان و دلسوز.
من درکم از چاقی در این چند روز این هست که باورهای اشتباه خودم و اطرافیانم که به من مدام از بچگی گوشزد کردن باعث شده ذهن من مثل یه سطل آشغال پر بشه از افکار و باور و رفتارهای اشتباه چون من از زمانی که فهمیدم چاق بودنم اصلا زیبا نیست هیچوقت دیگه چاقیم رو دوست نداشتم ولی چون از حدودا 6 ماهگی به گفته مادرم خیلی تپلی بودم و همه منو دوست داشتن و همیشه گفتن تو بخاطر ارث چاقیمون اینجوری شدی تا 13 سالگی هیچ حس بدی نسبت به چاق بودن نداشتم ولی بعد از اینکه دیدم برادر کوچکتر از خودم هیکل متناسبی پیدا کرده با اینکه از یه خانواده و ژن هستیم و به من میگفتند تو رو مامانت رفتی داداشت رو عمه هات که لاغرن از اون سن تا به الان مدام تلاش کردم برای فرار از چاقیم که شبیه داداشم بشم نتیجه اونا چیزی جز اذیت شدنم از نظر روحی و زشت شدن جسمم نداشت تازه میفهمم که این همه سال چقدر با ذهن خودم جنگیدم که نخور در صورتی که فرمولش تو ذهنم بوده و من راهی برای مقابله باهاش نداشتم و خیلی حس خوبی میگیرم چون خیلی شباهت دارم با تک به تک حرفای شما.
و در درک من از لاغری با اینکه صادقانه بگم هنوز خیلی ضعیف هست اما انتظار اینو دارم دیگه به نجوای درونم که منو به سمت چاقی میکشه گوش ندم و تمام تمرکزم رو بذارم به گوش دادن به همین فایلها و صحبت های شما که خیلی بهم آرامش درونی میده.سپاسگزارم
سلام استاد شما واقعا حرف دل مارا میزنید حالا میفهمم وقتی از روشهای مختلف برای لاغر شدن استفاده میکردم ویکم کاهش وزن پیدا میکردم چرا دوباره وزن من برمیگشت چون ذهن من چاق بوده ومن به جسمم فشار میآوردم من با فکر کردن به لاغری هرروز چاق تر شدم من وقتی به خودم گفتم حالا یکم لاغر بشم بعد برم لباس بخرم به ذهنم گفتم من منتظر چاقی هستم وقتی از خوردن غدا ترسیدن یعنی منتظر چاقی بودم وقتی تو آینه به خودم نگاه کردم حسرت خوردم وقتی از حضور در جمع دوستام ترسیدم وقتی از عکس انداختن با دوستام تفره رفتم عکس نگرفتم یعنی من منتظر چاقی هستم وچاقی رو به خودم هدیه دادم حلا میفهمم همه کارهایی که برای لاغری انجام میدم یه گام بیشتر به چاقی نزدیگ میشدم والان به این درک رسیدم همانطور که با ذهنم خودم رو چاق کردم پس با ذهنم هم میتونم لاغری رو به خودم هدیه بدم از وقتی با سایت تناسب فکر ی لاغری با ذهن آشنا شدم فهمیدم که لاغری خیلی آسون تراز چاقیه لاغری به ذهن خیلی آسان تراز چاقی هست من برای چاق تر شدن گول خوردم چون همیشه این نجوا با من بود که میگفت تو دیگه لاغری نمیشی هر وقت که از یه روش برای لاغری استفاده کردم بیشتر وبیشتر خودم رو تحت فشار قرار می ام
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
ممنونم از توضیحات عالیتون
من باور دارم که این مسیر تنها راه نجات افراد چاق هستش و مطمئنم نتیجه خواهیم گرفت و به وزن ایده آل میرسیم فقط باید استمرار داشته باشیم .
همون طوری که استاد چاق بودن و با ادامه دادن به لاغری رسیدن ما هم با همین مسیری که استاد رفته لاغر خواهیم شد ، من هم میتونم چون شما تونستید .
در اینکه با اراده هستم شکی نیست چون بارها رژیم گرفتم و ورزش سخت کردم تا جایی که کاهش وزن زیادی داشتم اما چون مسیر درست نبود بعد مدتی دوباره چاق میشدم ،
پس باید یاد بگیرم که جسم من تحت فرمانروایی مغز من است ،
پس اگر میخواهم لاغر شوم باید تصاویری که به مرور زمان در مغزم ذخیره شده کم رنگ بشن با وارد کردن افکار ، باور ، و تصاویر درست، اگه تصاویر و انتظار مون از خودمون تغییر کنه و لاغری بشه ، لاغر میشیم .
دقیقا اینجوریه که میگید همین حالا اون احساس خوب رو دارم و در ذهنم میتونم خود لاغرم رو ببینم،
و درک میکنم کدوم نجوا رو میگید .
جمله ی کلیدی :
مغز ما همواره جسم ما رو به وضعیتی میرسونه که تصاویرش از قبل در مغزمون تثبیت شده .
مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامه ریزی میشه نه براساس جسم .
با سپاس فراوان از استاد گرامی
سلام خدمت استاد بزرگوار🙏🙏
خدارحمت کنه مادرتونو روحش شاد و یادش گرامی🖤🖤
من خودم خودمو چاق کردم با تغییر عادت هام با تغییر افکارم قشنگ یادمه چون ۱۸ سالم بود خودم بیشتر خوردم خودمو چاق تصور کردم به لذت چاق بودن فکر کردم خودم این کارو با بدنم کردم چاقی رو یاد گرفتم لاغری هم میتونم یاد بگیرم وقتی من مثل قبلا استاد چاق بودم پس میتونم مثل الان استاد متناسب بشم و تا ابد متناسب بمونم
خیلی از چاق بودنم ناراحت بودم همش عذاب وجدان داشتم اما یه صدای درونی میگفت ولش کن بخور مگه چقد زنده ایی تو دیگه چاقی نمیشه کاریش کرد و من بیشتر میخورم با ولع بیشتر یه ساعت هایی از شب بلند میشدم غذا میخوردم با لذت اما بعدش میگفتم وااای الان چاق تر میشی و دوباره عذاب وجدان اما الان میخام تغییرش بدم دیگه نمیخام اون صدای درونو بشنوم که میگفت بخور بخور بخور الان هر موقع گرسنم بشه میخورم و فرمان سیری رو دریافت میکنم دست از غذا خوردن میکشم
دیگه برام مهم نیست که غذا خوشمزش بیشتر بخور حیف میخای بریزیش دور بخور_یا بگم وای دیگه گیرم نمیاد بخور چرا هست همیشه هر مواد غذایی بخای هست همیشه هر میوه ایی بخای هست یا ته دیگه خوشمزه همشو بخور نرم میشه دیگه به درد نمیخوره تا الان خرچ خرچ میکنه بخور الان تاجایی میخورم که سیر بشم بیشتر وارد بدنم نمیکنم و اصلا هم اذیت نیستم من بدنمو دوست دارم و برام ارزشمنده پس هر چیزی رو واردش نمیکنم چیزای که دوست ندارم رو دیگه نمیخورم
وهمونطوری ۱۰ سال طول کشید تا من چاق بشم پس متناسب شدن من طول میبره و من با صبر و حوصله و استمرار در این راه به اندام ایده آل خودم که ۵۹ کیلو و سایز ۳۶ است میرسم تو این ۴۰روزی که من در این مسیر هستم بدون هیچ ورزش و عرق ریختنی وزن کم کردم مطمنم که به وزن ایده ال خودم میرسم و در همون وزن هم تا آخر میمانم
همیشه از من چاق درونم ممنونم ک من ب خیلی چیزا وصل کرد من دیدم ک من خودم نمیدیدم احترامی ب خودم نمیزاشتم خیلیا از جمله همسرم منو مسخره میکنه ولی من میدونم راهم درسته من باور دارم ب خودم ب مسیرم مهم نیس هرکی خارج از من بیاد برام تصمیم بگیره منفهنیدم ک ک بابا ادمم من فهمیدم ک من زندگی نمیکنم
قبلا من از همه عدا ترس داشتم از خودم بدم میومد اما اینو حذفش کردم هیچ غذایی ترسناک نیس همه اینها نعمت الهی هستم من در زمان گرسنگی ب اندازه نیازم از لذت میبرم
بدون عجله پیش میرم مهم نیس ک چقدر طول بکشه مهم اینه من در مسبر درستم من راهم دزسته مهم نیس بقیه چی میگن مهن اینه من دارم یک ب یک ب باورهای محدود خودم دست پیدا میکنم میفهمم باید نباشه
یک عمر در ترس چاقی بودم الان ازاد و رها هستم من رهایی انتخاب میکنم من ارزشمندم من فدرتمندم من تغییر را انتخاب کردم
و ایمان دارم ب نتیجه و از مسیرم لذت مسبرم ممنون استاد مهربان
سلام و درود
اول اینکه باید بگم من تصمیم گرفتم این مسیر صد گام رو با عشق بازم تکرار کنم و لذت ببرم چون من با همین آموزشهای سایت تونستم که یه جسم جدیدی برای خودم رقم بزنم و از اون لذت ببرم و من برای همین قضیه بارها ازخداوند سپاسگزارم چون میدونم به قول استاد من به این راه هدایت بشم و اصلا تصادفی نیست که من در این مسیر هستم و از خدا میخوام هرکس به این راه نیاز داره خودش هدایتش کنه چون من به هر کس بگم نه تنها باور نمیکنن بلکه مسخره هم میکنن برای همین من به دنبال راهنمایی هیچ کس نیستم و انرژی خودم رو برای رشد و پیشرفت خودم استفاده میکنم .
من بازم باید برگردم به گذشته ی خودم و به یاد بیارم که من چطور چاق شدم ؟؟
بله من با ذهنم چاق شدم یعنی قبل از اینکه جسم من چاق بشه اول ذهن من چاق شد چطور ؟؟با شنیدن یه سری حرفها مثلا اینکه
چاقی باعث زیبایی میشه
چاقی باعث میشه پوستم قشنگتر بشه
بدنم قویتر بشه
لباس به تنم زیباتر میشه
تو دل برو تر میشم
دست و پای من زیباتر میشن
با چاقی فرزند قویتری به دنیا میارم
و ……
و خلاصه من کلی فرمول در ذهنم داشتم که چاقی خوبه و اما بارها هم از زبان مادرم و خواهرم و اطرافیانم و …شنیده بودم که آدم ها بعد ازازدواج چاق میشن و نمونه هم میدیدم و کاملا قبول داشتم حتی یادم میاد هر وقت مادربزرگم نگاه به نوه هاش میکرد هر وقت یکیشون خیلی لاغر بود به مادرش میگفت تو فکر نباش ازدواج کنه چاق میشه خوب میشه یعنی ازدواج برای من مصادف با چاقی بود و خواهر خودم و همسر ایشون که بسیار لاغر بودن رو دقیقا سه سال قبل از ازدواجم دیدم که چطور چاق شدن و کلی از اطرافیانم مثل دختر عمه و عمو هم همینطور میدیدم که بعد از ازدواج چاق میشن و به خودم میگفتم بله طبیعی هست و حتی زمانی که خودم عقد کردم همین حرفها رو از زبان خواهران همسرم هم که تپل بودن میشنیدم و اونها هم میگفتن ما در مجردی بسیار لاغر بودیم الان با ازدواج و بارداری چاق شدیم و دیگه من بسیار عالی پذیرفته بودم که این قضیه امری کاملا طبیعی هست و چون من خیلی لاغر بودم وقتی وزن اضافه کردم همه با هم تعریف و تمجید میکردن خب منم بدم نمیومد و جدی کاری برای چاقی نمیکردم و فقط از اون چاقی اولیه که در حد ده کیلویی میشد لذت میبردم و میگفتم حالا زیباتر شدم تا اینکه دیگه بعد ازازدواجم بیست و خوردی اضافه وزن داشتم و دیگه مشکل در خرید و لباس داشتم و دوست داشتم لاغر بشم و انصافا با رژیم و ورزش هم لاغرمی شدم اما ماندگار نبود .
پس من در گذشته انتظار چاق شدن در ذهنم داشتم و تصاویر ذهنی چاقی داشتم که چاق شدم چون ذهن ما تصویری هست و من قشنگ یادم میاد بعد ازمراسم عقد من لاغر که خوراکم زیاد هم نبود تبدیل شدم به یه فردی که واقعا پر خوری میکردم انصافا زیاد میخوردم هر چیزی رو میخوردم یعنی فرمانهایی مغزی من تغییر کرده بودن من هر شب به فست فودی میرفتم شام بیرون میرفتم و کلی هله هوله از سوپری میخریدم و میخوردم ……و من با این رفتارها و انتخابهای نادرستم چاقی و در جسمم میدیم .
و من اما بعد از یه مدت بعد از ازدواجم که اضافه وزن قابل توجهی داشتم به صورت جدی خودم کم خوری میکردم و من لاغر تر میشدم اما بعد یه مدت خسته میشدم و رها میکردم چون ذهن من پر از فرمول چاقی بود .
من یادم میاد این اواخر که وزنم ثابت نمی ماند از چاقی خودم پیش هم حرف میزدم و از جسمم نگران بودم و میترسیدم که غذا بخورم و همیشه به لاغرها حسرت میخوردم و این اواخر ازجسم خودم بدم میومد و از چاقی تنفر شدید داشتم و استرس داشتم و نگرانی داشتم و میترسیدم نکنه ماه بعد من چاقتر بشم و اما چاق تر میشدم و من بسیار ناراحت و ناامید بودم و دیگه گفتم من از د ستم کاری برنمیآید خدایا خودت کمکم کن و من با این راه آشنا شدم .
من در گذشته همیشه از طریق اعمال فشار بر جسمم میخواستم لاغر بشم و این کار هیچ وقت فایده نداشت چون من چاقی رو یاد گرفته بودم و کلی فرمول ذهنی چاقی در ذهنم داشتم که فلان مواد غذایی چاق کننده هست و …..پس ذهن من در نهایت جسم من رو به تصویر ذهنیش میرسوند و هر چقدر من تلاش میکردم برای لاغری بی فایده بود چون ذهن من پر از فرمول های چاقی بوده .
پس من دیگه الان متوجه میشم چرا تلاشهای من در گذشته نتیجه نمیداد و من هر روز چاقتر میشدم چون من به چاقی قدرت داده بودم و همین مانع شده بود که من به سمت لاغری حرکت کنم اما الان دقیقا من در سمت مخالف چاقی هستم یعنی در مسیر برگشت و در مسیر لاغری هستم و ذهن من فرمولهای ذهنی لاغریش پر رنگ تر شده و و جسم من گواه این حرفم هست چون کلی لاغر تر شدم و حالم بهتر شده و …
من دیگه انتظارم از خودم تغییر کرده و من در هر شرایطی انتظار لاغری از خودم دارم حتی زمانی که خطایی داشته باشم و به علتی زیادتر از نیازم غذا میخورم میگم بدن من میتونه مواد غذایی اضافه رو بسوزنه و ذخیره نکنه و اصلا میگم جسم من چاقی رو بلد نیست اون اتوماتیک به سمت لاغری و تناسب در حرکت هست و اصلا نگرانی از چاقی ندارم و با آرامش راهم رو ادامه میدم و اصلا دارم دقیقا برعکس گذشته ام رفتار میکنم و نتایج متفاوتی هم میگیریم .
و من در گذشته فکر میکردم لاغری من تا زمانی به دست میاد که من در رژیم و ورزش سخت باشم اما الان دیگه بارها به خودم میگم طبیعی که من جسم لاغری داشته باشم و خیلی راحت و آسان به لاغری برسم و هیچ وقت گرسنه هم نباشم و همیشه هم با لذت غذا بخورم و لاغر باشم و..…
اما من آگاهم جسم من تحت کنترل ذهن من هست و هیچ چیز دیگه در چاقی و لاغری من دخالت ندارد .
ذهن چاق
عذاب وجدان از خوردن داره
ترس از خوردن داره
از چاقی بیشتر من رو میترسونه
اما ذهن لاغر همچین صدا هایی نداره و برعکس حالش خوبه و آرام و احساس قدرت و توانایی میکنه که من میتونم برای همیشه لاغر بشم و …و تمام اون حرفها ی بالا از سمت ذهن چاق هست پس من نباید به اونها بها بدم و برعکس بیام داخل سایت و این آگاهی ها رو تکرار کنم تا با سرعت بیشتری به سمت لاغری حرکت کنم من دارم در این سایت هر روز ساعتی رو صرف میکنم تا زبان لاغری رو یاد بگیرم و من اطمینان دارم من میتونم به وزن و جسم دوران مجردی خودم برگردم چون من در مسیر برگشت و تناسب هستم و ذهن من هر روز داره فرمولهای ذهنیش پررنگ تر میشه
چاقی با ذهن :ترس و بیماری و استرس و افسردگی و عذاب وجدان و سنگینی و چاقی و بیماری و محدودیت
بی اعتماد به نفسی و روابط با همه و خودم و افکار شیطانی داشتن و ….هست
لاغری با ذهن :ارامش،حال خوب ، آزادی و رفتار درست غذایی ،به اندازه خوردن ،اعتماد به نفس، روابط عالی با خودم و با همه و خود باوری و تجربه ی خالق بودن و تسلط بر مواد غذایی داشتن و احساس قدرت و توانایی کردن در مقابل مواد غذایی و تعامل صالح انجام دادن و سبکی و جسم جدید و جمع و جور و سلامتی و شادابی و ایمان بیشتر و ….
.
سلام و درود
ویدئو بسیار تاثیرگذار بود من هر وقت ویدئو شما را می بینم دهانم خود به خود بسته می شود و میلی به خوردن ندارم البته با حس خوب .سپاس فراوان.
به نام خدای مهربان و هدایت گر من به این مسیر خدایا شکرت
سلام استاد گرامی و پرتلاشم
من از کودکی یک نوزاد ضعیف بودم به طوری که مادرم میگفت به زور گردن میگرفتم و به همین دلیل میخواست تا منو قوی کنه تا سن بلوغ بازم خیلی متناسب بودم و همیشه میشندم که مادر بزرگم میگفت که به بلوغ که برسه چاق میشه غصه نخورو همین طور هم شد وقتی به بلوغ رسیدم و متوجه خودم شدم دیدم پوستم ترک داره میخوره و قبل از هرکاری برای خودم چاق شدم و چون از چاقی بدم میومد دنبال راه حلی بودم ولی چون امکانات اینترنتی الان اون موقع نبود نمیدونستم چه کنم تا مادرم بیماری قلبی گرفت ومن رژیمی که دکتر براش داد رو برای خودم استفاده کردم ولی اجرایی کردن اون رژیم برای مادرم و من خیلی سخت بود بعد من خودم تصمیم گرفتم تا غذامو کم کنم بازم برام سخت بود به خاطر این که بتونم کم بخورم شروع به روزه گرفتن کردم و بیشتر اوقات روزه بودم برام خیلی سخت بود چون وقتی مامانم غذاهای مورد علاقه مو میپخت و من روزه میگرفتم وشکستن روزه رو گناه میدونستم که خیلی کاربدیه پس بیشترعصبی میشدم و مادربزرگم همیشه میگفت که دختر تو از الان اینقد عصبی هستی وای به حال این که میخوای شوهر داری کنی و بچه داری کنی ولی من همچنان با چاقی درجنگ بودم وباخودم میجنگیدم اینها گذشت تا ازدواج کردم و چون خواهرم رو دیدم که بعد از ازدواج چاقتر شد فکر میکردم که این طبیعیه که همه بعد از ازدواج چاق میشن و منم شروع به چاق شدن کردم بعد از اون بارداری بود و بازم الگو داشتم و انتظار چاق شدن از خودم داشتم و این ادامه داشت و بعد از بارداری دوم هم چاقتر شدم و چون انتظار چاق شدن از خودم داشتم و تصاویر چاقتر شدن در من ایجاد میشد چون ذهن ما تصویری است و قتی تصاویر برام تکرار میشد پس همش رو به چاقی بیشتر میرفتم همش تصمیم میگرفتم که نخورم وقتی خودمو جلوی اینه میدیدم ولی نمیشد چون نمیتونستم بافرمان مغزی مقابله کنم در رژیم ها اول خوب اعمال میکردم ولی به مرور زمان اشتیاقم کم میشد ورهاش میکردم و مایوس تر از قبل فقط رو به کم خوردن میاوردم با عذاب و سختی بود مغز ما کاری نداره که من میخوام رژیم بگیرم فقط به اطلاعات خودش کار دارده و اطلاعات رو خودمون بهش دادیم و بالخره بدن به اضافه وزن میرسه حتی عقیده داشتم که ابم بخورم چاق میشم و از خوردن میترسیدم و بیشتر دوست داشتم چاقتر از خودم رو ببینم و خدا رو شکر کنم که مثل اون نیستم تا نهایت به 85کیلو رسیدم
همش دنبال راه حل بودم که خدایا چرا منو با این شرایط خلق کردی و چرا من به اجبار در این دنیا به این شرایط خلق شدم همش انتظار داشتم که چاقتر میشم و مانتو و لباسهای گشاد میگرفتم که اگه چاق بشم دیده نشه زیاد
همش بدنمو تحت فشار میزاشتم با کم خوردن ودمنوش ها و بقیه روشها غافل از این که باید ذهنم لاغر بشه تا در نهایت بدنم رو لاغر کنه
همش دنبال چاق نشدن بودم و نمیدونستم که بازم دارم روی چاقی تمرکز دارم حتی اگر از اون متنفر باشم
مغز ما جسم مارو همیشه به وضعیتی میرسونه که تصاویرش از قبل در ذهن مابوده و تثبیت شده و هرچقد من تلاش کنم تصاویر ذهنی تغییر نمیکنه چون یک عامل درونی با عوامل بیرونی تغیر نمیکنه و در هنگام تحت فشار گذاشتن جسم احساس بد داریم و ذهن بر اساس احساس ما اطلاعات دریافت میکنه و مار و به سمت چاقی بیشتر میبره
اون نجوای ذهنی که ما رو سرکوب میکنه و مارو به سمت چاقی بیشتر هدایت میشیم باعث شد فقط از خدا کمک بخوام که به طور شگفت انگیزی با این سایت اشنا شدم و لطف بیکران خود را شامل حال من کرد و در این مسیرم
از وقتی این نجوای ذهنی یا خانم وسوسه رو شناختم و صداشو برام ضغیف تر شد و فرشته درونیمو کشف کردم و صدای ضعیف اون رو قوی تر میشنوم و با سیستم شگفت انگیز ذهن اشنا شدم و در این مسیردریافتم که خیلی توانمندم و میتونم نه تنها به تناسب بلکه به تمام ارزوهام برسم زندگیم سراسر ارامش و توکل به خدا شده و خیلی روحیم خوب و شاد شده و فهمیدم باید برای هرکاری اول ذهنو تغییر بدم و حالا فهمیدم مغز من بدن منو کنترل میکنه و حالا فهمیدم که با صبر و شکیباییی و بدون عجله در این مسیر به هدفم میرسم و به خیلی چیزها رسیدم
من باخیال راحت و اسوده وبدون ترس غذا میخورم و از تمام نعمتهای خداوند استفاده میکنم و هر روز متناسب تر میشم
من لایق بهترین زندگی را دارم و به لطف خدای مهربانم و تلاش خودم به هدفم میرسم
من شبیه گذشته استادم و پس باور دارم مثل الان استاد میتونم باشم
پس من میتونم و توانایی دارم که با تکرار فایلها و تمرینات و تحقیق در این مورد و زندگی کردن و در مسیر بودن به نهایت ارزوم میرسم و این ارزو را دارم که تمام کسانی که مشکل چاقی رودارن به این مسیر هدایت بشن و شجاعت اومدن در این مسیر و ماندن در مسیر رو داشته باشن
سلام و درود دوست خوبم
خواندن دیدگاه شما انگار خاطرات تجربه اضافه وزنم را بهم یادآوری کرد اینکه چقدر ما با سختی تلاش می کردیم که از شر این اضافه وزن رها بشیم و ناآگاهانه داشتیم مسیر چاقی را در ذهنمون واضحتر می کردیم و هربار قدرت بیشتری به چاقی می دادیم و خودمون را ناتوان در ایجاد تغییرات جسمی می دونستیم …
و امروز به این نتیجه رسیدیم که روشهای قبلی غیر صحیح بودند و تنها راه آسون و ماندگار روش لاغری با ذهن هست چون مرکز فرماندهی جسم مغز ما هست که با الگوهای ذهنیمون کار می کنه …
آخرین جملتون فوق العاده بود و این مسیر هدایت برای افرادی هست که شجاعت اومدن در مسیر را دارند .
و من اول به خودم و بعد به شما تبریک می گم که شجاعت خودمون را در این مسیر تا به امروز،به لطف خدای مهربان، با استمرارمون نشون دادیم.
با آرزوی شگفتی ساز شدن تک تکمون(:
سلام
وقتی که ما پا به این دنیا گذاشتیم از نوزادی تا به الان تحت آموزش خانواده . دوستان . رسانه تعلیم زندگی کردن دیدیم .
یادگرفتیم چاقی رو مثل سایر چیزهای دیگه .
همانطور که ادب واحترام به بزرگترها روبهمون یاد دادن آگاهانه . چاقی رو یاد دادن ناآگاهانه .
وما خوب یادگرفتیم مثل ادب وتربیت مان .
یادگیری از ذهن شروع میشد منم مثل همه دوستان یادگرفتم ومیزان یادگیریم ازچاقی همون وضعیت جسمی هستش که دارم .
یه جایی یه موقعی بهمون میگفتن دختر قشنگم بیشتربخور قوی باشی . باهوش باشی . خوشگل باشی و…. ومرتب تشویق . اون موقع حامی داشتم که دلگرمم میگرد به چاقی
یه جایی به بعد یه موقعی به بعد بهم گفتن بسه دیگه یه نگاهی به خودت بنداز شبیه …. شدی . تپال شدی . خپل شدی ومرتب سرزنش
حالا تنهام و بایستی بشم لاغر . خیلی راهها رو امتحان کردم آخرش به خودم رسیدم که نمیشه و بایستی تا آخر عمرم این وضعیت رو بپذیرم واین طبیعی زندگی منه.
اما قلبم قبول نمیکرد چرا خداوند که میگه من عادلم . ظلمم به کسی نمیرسه . پس چرا من بایستی چاق بشم و بمونم وتحمل کنم .
باز ته نامیدی دنبال راهی بودم وتسلیم نمیشدم . انگار یکی بود بهم میگفت راهی هست . اما صداش خیلی ضعیف بود و کم کم صداقوی ترشد .
هدایت شدم به سایت . به خودم قول دادم تا آخرش باشم و نتیجه بگیرم . وتازه چراغهای ذهنم یکی یکی روشن شد . فهمیدم بابا اینهمه که فکرمیکردم سخت نبود چندتا باوراشتباه بود که مثل چندتاسنگ راه رودخانه متناسب شدن من رو بسته بود .
یکی یکی سنگها رو پیدا کردم رودخانه متناسب شدن جاری شد . وهنوزهم ادامه داره.
تازه فهمیدم دنیا چه خبره . خدا رو بیشتر شناختم و عدل خدا بی نهایت هست وهرآنچه در زندگیم جاریه . همه دست پخت خودمه . تصمیم دارم دست پختام رو عوض کنم و به خودم عشق را هدیه بدم .
عشق به خودم با متناسب شدن و بهره بردن از لذتهای آن و
هزاران مسیر خوشبختی که درانتظار من هست .
پیروز و سلامت باشید .
بنام خدا
آموزش لاغری با ذهن
من از این فایل یاد گرفتم که چطور از طریق ذهن لاغر شویم .
استاد ،من و سایر دوستان لاغری را از کودکی یاد گرفتیم از طریق والدین ،اطرافیان و هر،وقت ما میخواستیم از روشی برای لاغری استفاده کنیم با اینکه چند کیلو من خودم تا ۱۰ کیلو را کم میکردم اما زود بر می گشت چون من داشتم به جسم خودم فشار وارد میکردم در صورتی که ذهن چنین برنامه ای نداشت اون راه خودش را می رفت و ما رفته رفته چاقتر میشدیم چون ما رژیم می گرفتیم و نمی خوردیم اما ذهن دستور خوردن میداد و ما عصبی می شدیم که نمی تونستیم بخوریم این اوضاع تا چند روز بیشتر طول نمی کشید و رها می کردیم .
الان ما در این روش می خواهیم به ذهن یاد بدهیم که چاقی چیه و بعد لاغری چیه و مزیتهای لاغری چیه و کم کم با فایل گوش دادن و نوشتن به ذهن آموزش لاغری می دهیم و با اینکه روش لاغری کندتر از روشهای دیگه هست اما ماندگار هست و ما برا همیشه لاغر می شویم مسیر لاغری با ذهن در تمام زندگی ما تاثیر خوبی داره در سلامتی ما در روابط ،در احساس ما اعتماد به نفس ما و مسیر زندگی ما را تغییر میده من از وقتی تو مسیر هستم خیلی خیلی راضی هستم و احساس سعادت میکنم .
سلام روز دوم از صد گام تا لاغری
من بیشتر دوست دارم اسم دوره بشه صد گام تا سلامتی و تناسب اندام دلخواه
من بسیار راحت و لذتبخش و بدون هیچ تلاشی اضافه وزن پیدا کردم پس باید به همین صورت و بسیار لذت بخش متناسب شوم و به سایز 38_40 برسم😍😍
در هر روشی تا لآن محدودیت و رژیم بوده و من چون به شدت ذهنم درگیر بوده بعد از یه مدت دیوانه وار خوردم مثل کسی که از بند رها شده باشه و در تمام مدت محرومیت ذهنم مشغول بوده و عصبی بودم
حالا می فهمم چرا چون ذهن من دستورش فرق داشته و من ایمان دارم که میتونم ذهنم رو تحت کنترل خودم دربیارم و بسیار لذتبخش برسم به سلامتی کامل و اندام زیبایم 😍😍
من فقط دنبال روشهای راحت و لذتبخش هستم من اضطراب و هر چیزی که انرژی مرا بگیرد نمی خواهم👏👏👏👏
من هر روز یک قدم برمیدارم متعهد میمونم تا ذهنم یاد بگیره من به ارادهام باور دارم و میدونم که نتیجه ی مورد دلخواهم دو میگیرم اصلا همینکه من الآن اینجا هستم و در حال نوشتن هستم این یعنی نتیجه به خودم بسیار تبریک میگم😍😍😍😍😍👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹
من برای دو فایل فقط فقط برای دو فایل تمرین انجام دادم 3 کیلو وزنم کم شد و ادامه پیدا کرد و هدایت شدم و 7 کیلو کاهش وزن داشتم سایزم کم شد و دور شکمم 6 سانت کم شد و من ذهنم را آرام می کنم و ایمان دارم که این مسیر جواب می دهد، خدایا شکرت که تو برم نامه ریز زندگی من هستی و دست مرا میگیری و قدم قدم به همه ی آرزوها و رویاهایم می سانی خدایا شکررررررر🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوست عزیز خوشحالم ک تغییر را برای ادامه زندگی انتخاب کردی
دوتا فایل رو میشه بگید کدومها بودن
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان گرامی
لاغری آسانترین کار دنیاست،فقط باید اون رویاد بگیرم، سالها دنبال لاغری بودم ولی در تمام اون روش ها جسممو تحت فشار میزاشتم وتمام کارهام فیزیکی بود باید میرفتم پیاده روی وی مسیر طولانیو راه میرفتم باید میدویدم تا مثلا کالری بیشتری بسوزونم ,یا باید فلان قرص رو میخوردم فلان کرم رومیمالیدم تا چربی هامو اب کنه،باید میرفتم باشگاه وساعت ها با وزنه کار میکردم ،تمام روش هایی ک برای لاغر شدن انجام میدادم فقط روی جسم بود در حالی ک من ذهنی داشتم پر از باورهای چاقی ک تمام مدت همراهم بود،این همه ورزش کردم اگه ی شیرینی بخورم همش بر باد میره ،این همه پیاده روی کردم ولی آبم بخورم باز چاق میشم ،ساعت ها باشگاهم اگه من باز تحرکم کم بشه چاق میشم و هزارتا از این باورهارو من تمام مدت با خودم داشتم و سالها اونارواموخته بودم،مادری ک از همه ی غذاها میترسه روغن گرفته تا گوشت و نمک و……….همه وهمه روهر روز تکرار میکرد ک ما هر کاری کنیم چاقیم ،ابم بخوریم چاق میشم ،نون مساوی چاقی،سرخ کردنی مساوری چاقی برنج ماکارونی سیب زمینی و ….. ب نوعی تمام غذاها خواب تحرک کم و دیگه اونقپ زیاد شده بود باورهای چاقیم ک فک میکرذم ماها نفسم بکشیم باز چاق میشیم ، من بارها و بارها با روش های مختلف لاغر شدم ولی خیلی زودتر از اون چیزی ک فکرشو بکنم برمیگشتم چون من ذهنم لاغری رویاد نگرفته،اصلا نمیدونست ذهن چیه وچ کاراییوداره ، ولی الان طی این مدت ک با سایت تناسب فکریم فهمیدم ک هرچیو بخوام باید اول ب ذهنم اموزششوبدم تلاش وزجر جسمی وفیزیکی بدون موافقت ذهن فقط زجر دادن خودمه،وقتی ب ذهن اموزش دادم و موافقتشو جلب کردم اونوق حتی نمیفهمم کی ب اون خواسته رسیدم،من مدت هاست ک در این سایت هر فایل اموزشی روک میبینم گوش دادم ونتیجشوبدون اینکه خودم متوجه بشم دریافت کردم منی ک مدام چاقتر میشدم متوقف شدم و بعد از مدتی از اطرافیان شنیدم ک دارم تغییر میکنم ،الان ایمان دارم ک باید موافقت ذهنموجلب کنم بهش لاغری رو یاد بدم اروم اروم وعجله ای نیس من سواد روطی سالها یاد گرفتم یا همین کار کردن گوشی ب مروروبا حوصله یاد گرفتم و خیلی از کارهایی مث رانندگی و… روب مرور وبا تکرار وتکرار یاد گرفتبم من هر روز گامی برای اموزش لاغری ب ذهنم برمیداریم وایمان دارم ک ذهنم وقتی ک یاد گرفتم بدون اینکه حتی متوجه بشم منو ب ایده الم میرسونه،تمام فعالیت های من با مغز منه و مغز من تحت تاثیر ذهنمه ومن ذهنموقبلا برنامه ریزی کرده بودم برا چاق تر شدن وتمام نگرش هام وباورهام برای چاقی بود ولی الان میخوام با نگرش ها وباورهای لاغری ذهنمو برای لاغری و تناسب برنامه ریزی کنم و اینجوری مغزمم هم فرمان هایی رو دریافت میکنه ک جسممو ب سمت لاغری میبره ،من واقعا خیلی وقتا خوردن هام بی اختیار بود بعد میفهمیدم ک در اون لحظه هیچ کنترلی نداشتم و مدام ی چیزی ب من میگف بخور بعدا نیس بخور خوشمزه اس بخور مفته بخور مهمونییه ومن بدون کنترل میخوردمو بعدش کلی ناراحتی وعذاب وجدان ،ولی الان تصمیم گرفتم خیلی آسون لاغر بشم بدون اینکه سختی بکشم وزن وسایزمو با ذهن لاغرم متناسب کنم و تصمیم قاطع گرفتم ک هر روز قدمی برای این خواسته ام داشته باشم وهرروز در مسیر لاغری ذهنی قدمی بردارم و ذهنمو برنامه ریزی مجدد بکنم
خدایا سپاس تورا ک بهم فرصت زندگی دوباره با تناسب و زیبایی رودادی وقراره یه تولد دیگری روتجربه کنم ولذت ببرم
به نام خدایی که انتخابم کرد
به زمانبندی خداوند اعتماد دارم🦋
سلام و درود دوستان مسیر مستقیم و راه پرنعمت
چگونه می شود با ذهن لاغر شد؟!….تکرار(۲)
برای لاغر شدن باید هنر لاغری را یاد گرفت !….
در تمام سالهایی که اضافه وزن داشتم و در تلاش بودم تا کمی از اضافه وزنم راکم کنم که اتفاقا با تلاش و سختی و فشار بر جسمم هم نتایج مقطعی کوتاه مدتی می گرفتم برام سئوال شده بود که چرا مثل آب خوردن چاق می شوم اما لاغرشدنم به این آسونی ها نیست؟انقدر این فرمول در ذهنم تثبیت شده بود که همسرم هم بهم می گفت انقدر خودتو اذیت نکن چون دوباره سریع چاق میشی و واقعا دلیل چی بود ؟!…
فرمول مخرب آبم بخورم لاغر بشم با هربار آب خوردن چاقت می کنه بنابراین اصلاحش می کنم 👌 من آب می خورم و لاغر میشم
جسمم که نشون داده بود توان لاغر شدن داره و البته تصمیم و اراده من هم برای رفت و آمد در چاق ولاغری حدود ۲۵سال نشان دهنده آن بود که اراده منم خوب بوده !؟…
ولی بیشتر باور به اینکه این موضوع ارثی و ژنتیکی هست و فقط میشه کنترلش کرد باعث شده بود بارها از روشهای به ظاهر گوناگون و البته بیرونی استفاده کنم .البته تلاش برای لاغر شدنم هم پیوسته نبود وزمانیکه از چاقی اذیت می شدم یا از طرف دیگران مسخره یا سرزنش می شدم و یا وقتهایی که در جشن و مهمانی قرار می گرفتم و خودم را با متناسبها مقایسه می کردم تصمیم جدی می گرفتم که لاغر بشم و روشی را برای لاغر شدن که عمدتأ هم انواع رژیم غذایی و محدودیتهاش بود را انتخاب می کردم اما انقدر مسیر دشواری بود که بعد از مدتی مسیر را رها می کردم یعنی یا نمی تونستم ادامه بدهم و یا اینکه نتیجه ماندگار نداشتم و در نهایت با احساس ناتوانی و ضعف و گله و شکایت بر می گشتم سر کاسه چه کنم چه کنم خودم !؟..
داستان هدایت استاد در مسیر لاغری با ذهن خیلی مسرت بخش هست از جهتی که انگار خاطرات چاقی خودتو مرور می کنی و متوجه میشی افرادی هم بودند که هم احساست باشند و البته پر از نکته و راز و رمز است .
زمانیکه استاد اصلا به نتیجه فکر نمی کردند و بیشتر مشغول نوشتن و تجسم و فکر کردن به لاغری بودند یعنی یک احساس خوب و لذت بخش را تجربه می کردند تغییرات جسمی آروم آروم نمایان شد
درس عملی امروز باید یادبگیریم توجه را از جسمم بر دارم البته خیلی بهتر شدم اما گاهی به شدت توجه و تمرکزم میره به چک کردن سایز یا اندامم در آینه…
مسیر لاغری با ذهن شاید کمی زمانبر تر باشه اما نتیجه دائمی و ماندگار داره و البته اصلاح فرمولهای ذهنی در تمام جنبه های زندگی ما اثرگزار هستند
الآن که فکر می کنم در مدت رژیم هم با تمام استپ بدنی و بالا پائین شدن هاش اینطوری نبود که زمان کوتاهی نتیجه بگیرم مثلا برای ۱۰تا۱۵کیلو حدود ۹ماه تا یکسال وقت صرف می شد چون اوایل خیلی خوب اضافه وزنم رها می شد وچند ماه بعد تلافیش در میومد یعنی کارشناس تغذیه می گفت بدنت استپ کرده و حالت نرمال ماهی یک تا دوکیلو هست !؟اما در نهایت بعد از یکسال با تموم محدودیت ها باز بر می گشتم به سایز و وزن اولیه …
این فرمول مخرب استپ بدنی باید اصلاح بشه مگه خورشید برای طلوع کردن میره مرخصی!؟…
و البته اینکه اوایل اضافه وزنم خوب کم میشه و بعد نه….یعنی انتظار من اینه نه جریان زندگی همیشه جاریست
در جهاااانم همه چیز نیکوست 💕
هربار که تصمیم می گرفتم لاغر بشم این من بودم که می خواستم لاغر بشم در صورتیکه ذهن من همچین تصمیمی نداشت یعنی اینکه تمام بدن ما و رفتارمون از فرمان های مغزیمون دستور می گیرند و مغز هم تحت تأثیر ذهن ما هست و البته ذهن هم هر آنچه را که آموخته باشه و طبق برنامه هایی که خود ما خواسته یا ناخواسته در آن ثبت کردیم بر مغزمون دستور صادر میکنه ودر نتیجه به صورت ناخودآگاه ما با توجه به محتویات ذهن و تصویر ذهنیمون رفتاری انجام می دهیم خیلی وقتها شده احساس سیری داشتیم اما وقتی جعبه شیرینی اومده جلوی ما دستمون بدون اینکه فکر کنیم برداشته مثل همون وقتهایی که بدون فکر جدول ضرب را پاسخ میدیم یا بدون فکر آشپزی می کنیم و یا بدوندفکر رانندگی می کنیم !…
ذهن ما از کودکی طبق آموزشهای والدین و جامعه و رسانه دقیقا مثل زبان مادری چاقی را یادگرفته و الآنم داره طبق الگوی خودش فرمان صادر می کنه و اما وقتی من می خوام از طریق جسمم و با محدودیت غذایی و ورزش لاغر بشم هر چقدر هم تلاش کنم و سختی بکشم در نهایت ذهن من چون لاغری را یاد نگرفته بنابراین اون هم تلاش می کنه منو به سمت چاق شدن و پرخوری و تست غذا و هربرنامه ای هدایت کنه تا به خواسته خودش برسه همون وقتهایی که در رژیم گرفتن من چشمم دنبال غذاها هست ولی یادم میاد من رژیمم و نباید بخورم و اگر هم مقدار کمی بخورم بعدش عذاب وجدان و اضطراب می گیرم و خودم را سرزنش می کنم و در نهایت در مقابل چاقی هربار ضعیف تر میشم و در ذهنم مبارزه و جنگ و جدال پیش میاد بنابراین عصبی میشم و پرخاشگری می کنم چون خواسته من با ذهنم همسو نیست و به همین دلیل هم حتی اگر به تناسب ایده آلم برسم نمی تونم به صورت مداوم در این مسیر سخت استمرار داشته باشم و البته تلاشهای ذهن من بر این هست که منو به حالتی که همسو با تصویر ذهن و محتویات ذهنیم هست برسونه !…
در روش ذهنی قراره یادبگیریم اصلا چاقی چی هست و چه مسائلی برای ما به وجود آورده و اصلا چطوری ما چاق شدیم و بعد بیایم لاغری را بررسی کنیم و مزایا و نتایج عالی اون بدونیم و سپس مسیر لاغری را یاد بگیریم
خیلی راحت و آسون با لذت لاغری را از طریق دریافت محتوای آموزشی لاغری یاد میگیریم به تمریناتش عمل می کنیم و به مرور مثل جدول ضرب ناخودآگاه رفتار ما لاغری میشه و بدون هیچ محدودیتی و هیچ فشاری ما لاغر میشیم .
همیشه برای افراد چاق زمان محرک عجیبی است بارها گول تبلیغات زمان را خورده ایم چون خسته راههای بیراهه بودیم می خواستیم سریع نتیجه بگیریم و اما امروز باید بپذیریم که ما برای چاق شدن تعیین نمی کردیم که در یکسال چندکیلو چاق بشم یا بالعکس لاغر و اگر با کنترل شدید و وسواس هم می تونستیم به نتیجه برسیم فقط مقطعی بود و باز بر می گشتیم سر خونه اول ….
و این رفت و آمدها در چاق و لاغری واقعااا ویران کننده هستندو هربار احساس ضعف و شکست بیشتری به ما القا می کنند بنابراین در مسیرمون با اطمینان استمرار داشته باشیم تا جایی که مهارت لاغری را به خوبی بیاموزیم و همانطور که انتظار نداریم با دوجلسه کلاس رانندگی ما راننده بشیم !؟بدونیم برای اینکه مهارت کافی کسب کنیم ضروری هست که با لذت و متعهدانه به مسیر ادامه بدهیم .
خیلی از افرادی که به سایت تناسب فکری می رسند خسته راههای بیراهه هستند و احساس ناتوانی می کنند ولی اگر خوب فکر کنیم افراد چاق خیلی توانمندهستند چون بارها در مسیر لاغر شدن با روشهای قبلی شکست خوردند ولی باز با امید روشی دیگر انتخاب کردند بارها نتیجه مقطعی بوده ولی بیخیال لاغری نشدند و اگر نتیجه رضایت بخشی نداشتند چون مسیر صحیح نبوده و البته نتونستند در مسیر استمرار داشته باشند .
مسیر لاغری با ذهن باید خیلی آسون باشه اگر سختی کشیدی یعنی مطالب را خوب درک نکردی و داری مسیر اشتباه را میری !…استپ کن و مسیرتو طبق تابلوهای لاغری اصلاح کن !…
همانطوری که نمی فهمیدیم چطوری چاق شدیم همانطوری باید لاغر بشیم و به اندازه ای که به آموزشها و تمرینها عمل کنیم الگوهای ذهنی به تعادل می رسند و در تمام جنبه های زندگی خودنمایی می کنند یعنی روی اعتماد به نفس و شادی درونی و خودباوری و روابط ما تأثیر بسزایی دارند و در نهایت در جسم به صورت ماندگار و همیشگی نمایان می شوند.
افرادی که همیشه متناسب بودند براشون لاغری عادی شده ولی فردچاقی که خودش آگاهانه خالق جسمش هست و لاغررا یاد میگیره از نو متولد میشه و خیلی براش لاغری لذت بخش و ارزشمنده .
فشار چاقی بر ذهن چندبرابر فشار بر جسم هست و فردی که اضافه وزن داره جسمش کارشو انجام میده یعنی ضربان قلب و تنفس و کار دستگاه گوارش انجام میشه و البته راه میره و میخوابه !…
اما اون حس ناتوانی و ضعیف بودن باعث میشه که گوشه گیر بشه و از ابراز وجود خودش خجالت زده باشه و در افسردگی زندگی کنه .
یعنی خیلی از افراد چاق مدارک تحصیلی بالایی دارند یا هنرمند هستند اما به خاطر اضافه وزنشون اعتماد به نفس ندارند و نمی تونند در جامعه و جمع یا پشت دوربین حاضر بشوند .
وقتی لاغری را یاد بگیریم روی ذهن نزدیکانمون هم تأثیر گذار هست و فرزندان ما هم لاغری را یاد میگیرند و این یک کار مقدس هست اول شناخت و نجات خودمون و بعد اطرافیانمون .
امروز صبح سحر خواستم با خودم روبرو بشم خواستم تو چشم چاقی نگاه کنم و روبروی آینه عریان شدم یه چیزی تو ذهنم منو میترسوند و می گفت الآن تصویر ذهنیت چاق میشه ولی انقدر جسم و ذهنم فریاد می کشیدند که می خواستم ببینم دردشون چیه !؟
نا هماهنگی دیدم تعادل و توازن نبود کوچکی و بزرگی دیدم افراط و تفریط و اگر جسم من نمایشگر ذهنم هست بایدفکر می کردم چی در ذهنم ناهماهنگه کتاب شفای زندگی را آوردم (متوجه خشمهام از والدینم شدم متوجه افکار پراکنده و دست و پا زدن مطالعه۴کتاب همزمان !؟…نپذیرفتن خود و خوردن بی رویه شیرینی در روز اخیر تا تونستم خودمو نگاه کردم خیلی آروم شدم چندساعت خوابیدم و از خدا خواستم منو به هماهنگی برسونه قبلش دچار انزجار شده بودم یک پتانسیل که می خواست منفجر بشه اما در نهایت خودمو بغل کردم شنیدم صدای فریاد ذهن و جسمم که آلارم میدادند مراقب خودت باش آرام باش صبور باش با جریان زندگی همسو باش گذشته و والدینت را ببخش و خودت را بیشتر در آغوش بگیر از خدا خواستم کمکم کنه و او شنوای داناست .
۱۰روز پیش که احساس لاغری داشتم و حس می کردم جمع و جور شدم به خودم گفتم یعنی اگر من سریع لاغر می شدم و به تناسب ایده آلم می رسیدم آیا در این مسیر میموندم !؟….جواب قاطعی نداشتم اما جواب دیگرم این بود باید در این مسیر باشی تا بخشهای آسیب دیده ذهن و روح و روانت ترمیم و بازسازی بشوند و خداوند بر همه امور تو آگاه تر است و حتما تناسب فکر یک تناسب اندام ماندگار میسازه
خدایا سپااااااسگزارم
خدایا عااااشقتم ❤️
درود بر استاد و انرژی عالی ایشون
عشق❤️بر تن واحده
دوستان هم مسیرم دل آرام باشید 🍃🌸
لاغری با ذهن زندگی کردن رو من اموخت یادم داد از زندکی لذت ببرم از نعمتهای خدا لذت ببرم مثل کسی بودم ک هر روز داشت تو باتلاق افکار و نگرش باورهاش غرق میشد لاغری با ذهن من دارم از باتلاق ذهنم بیرون میام
لاغری با ذهن ب من اموخت ک لاغری یاد گرفتنی است بایدیادش بگیرم
با رژیم و ورزش نمیشه برای همیشه لاغر شدچرا چن ک ذهن اموزش نمیبینه
من مدام رژیم میگرفتم د درون خودم جنگ روانی بود ذهنم میگف بخور من نمیخوردم و اعصابم داغون میشد با بچم همسرم بداخلاقی میکردم حال نداشتم
گاهی میومدم میخوردم بعدش شروع میشد فردا این کار میکنی تنبیهی فلان حرکت میزنی
ای خودم تحقیر و سرزنش میکردم
میدیم خواهرمو ک متناسب بود و هر چی دوس داش میخورد اما وقتی سیر میشد دیگه نمیخورد میبینی این همه ادم همه خوردن کشیدن کنار این داره میخوره اونقدر اروم غذا میخوره بدون عجله بدون حرص بدون ولع
اون تلاشی ب ای این رفتار انجام نمیده فقط ذهنش ارومه بدون فرمول چاقیه
منم باید صبر کنم عجله نکنم تا فرمولها لاغری بیان بالا
من لایق بهترینها هستم من لایق لاغری با قدرت ذهنم هستم با لاغری باذهن هستم من لایق جسمی بدون چربی اضافه هستم من خودم این جسم رو چاق کردم با رفتار نگرش باور و افکار اشتباه و خودمم مسئولیتشو ب عهده گرفتم و هر روز تلاش میکنم تا بهترین خودمو خلق کنم چن من لیاقت لاغری و لاغر ماندن رو دارم
لیاقت اینو دارم ک جسمم ب طبیعت خودش برگرده راحت پاشم راحت بشینم سبک بال باشم جونتر بشم
زیباتر و سبک تر و شیک پوش تر بشم
من لایق پوشیدن تموم لباسهایی ک دوس دارم رو دارم و برای این لیاقت میرم جلو
عجله ای نیس میدونم مسیر درسته
من خدارو دارم کمکم میکنه خدا برای من کافی ایست
ایمان دارم موفق میشم ب لطف کمک خدای عزیزم
من ب طبیعت وجود خودم بدن بدون چربی اضافه متناسب باریک و زیبا ب میگردم
یکی از اشناهامون برای عروسیش رژیم گرفته بود مامانم میگف تو هم بگیر شقایق گرفته اونقدر لاغر شده پریروز تو مهمونی دیدمش ک چقدر چاق شده در عرض چن ماه
پس راههای رژیمی پایدار نیستن
و من خدارو هزاران هزار شکر میکنم ک این مسیر رو ب من نشون داد تا هم از اون جهنمی ک براخودم ساخته بودم نجات پیدا کنم هم زندگی کنم و هم ب خواسته خودم برسم خدایا دوست دارم
من میخوام ب لاغری برسم چن با لاغری اعتماد ب نفسم بالا میره ب خواسته چندین سالم میرسم لباسهایی ک دوس دارم با هر رنگ و مدلی هس رو میپوشم سلامتتر میشم پاهای عزیزم کمر عزیزم از فشار راحت میشن میتوم حس شادی و شادابتری داشته باشم موقع خرید
حیطه انتخابم گسترده تر میشه سنم خیلی پایینتر دیده میشه
میتونم برم و لباسهای سایز کوچک بخرم با اعتماد ب نفس خرید میکنم لباسهایی ک دوس دارم میتوم بپوشم میتونم بخرم رنگهای شاد استفاده میکنم من در این مسیر دارم یاد میگیرم ک خودمو دوست داشته باشم
ولذتشو ببرم
با سلام خدمت استاد و همراهان عزیز
سالها باورهای غلطی از خانواده و اطرافیان بهم منتقل شد و همش با خودم در تضاد بودم که چیز بهتری نبود که بهمون ارث برسه چرا چاقی..
صحبت های استاد منو بیشتر بفکر فروبرده که این افکار چه برسرروح و روان و جسممون آورده
رنج ناشی از چاقی اونقدر زیاده که مثل غده سرطانی سالها با خودم حملش کردم درسته ما برای چاق تر شدن کارخاصی نکردیم پس برای لاغرز هم نباید رنج بکشیم
باید لاغر شدن رو یاد بگیریم و هرروز یک قدم برای رسیدن بهش برداریم تدام و استمرار از مهمترین نکاتیه که باید فراموش نکنم باید فرمولهای لاغریو به ذهنم بدم و تمرین و تکرار کنم
دیگه دوران رژیم و دمنوش و ورزش و عمل و لیپو تمام شد پرونده اینا تو ذهنم بسته شده
لذت لاغری و مزایایی که برام داره رو تو ذهنم مرور میکنم و رهنمودهای استادو چراغ راهم قرار میدم واز نکات دوستان هم در دیدگاه استفاده میکنم
من میتونم براحتی به تناسب اندام برسم
پایدار باشید استاد بزرگوار
باسلام. لاغری با ذهن یه پروسه ی زمانی هست که نشون دهنده ی قدرت ذهن وقدرت خلق کرد ن هست چاقی ارثی نیست بلکه باور هایی که داریم باعث ماندگاری چاقی درجسم شده و نتیجه ی افکارو رفتارم هست برای لاغرشدن ولاغرموندن اول باید به سطح فکر و باورها رجوع کنم و بعد رفتار و مورد بررسی قرار بدم و درنتیجه براساس چیزی که جدید دارم یاد میگیرم عمل کنم چاقی و چاق شد بدون هیچ فشاری به بدن وارد شده وبافکر اینکه کاملا طبیعی هست به خاطر باورهایی که در ذهن دارم به خاطر همین چاق شدم درصورتیکه چاقی رویا گرفتم مثل حرف زدن از خونواده چاقی مادر درمن اثر گذاشته ومن هم فکرمیکردم که من چاقم چون ژنتیکم چاقی هست درصورتیکه مادرم قبل از ازدواج کاملا متناسب بود وحتی بقیه اعضای فامیل چه پدری وچه مادری پس این نشون میده که چاقی من به خاطر ژنتیک نیست در زمانهایی که رژیم میگرفتم به ظاهر درمسیرلاغری بودم اما ته ذهنم این بود که تموم بشه دوباره شروع میکنم به خوردن و زمانیکه میگفتم نمیخوام درصورتیکه توی دلم وذهنم افکارم غوغا به پا بود دوست داشتن بخورم اما نمیخوردم به خاطر این که رژیم بودم و میتر سیدم چاق بشم یه دلیل دیگه ای هم که داشتم این بود که من به خاطر خوردن چاقم و زمانیکه رژیم گرفتم و حجم زیادی از وزن خودمو کم کردم به این باور رسیدم که خوردن ادموچاق میکنه و به همین دلیل بود که حتی درلاغری باذهن هم خودم روی این باوراستواربودم که خوردن باعث چاقی میشه و همیشه به خودم می گفتم که مگه میشه بافکرلاغرشد درصورتیکه خوردن باعث چاقی میشه درصورتیکه افکارم و رفتاهایی که به عنوان الگو در ذهن من شکل گرفته زمانی خودشو نشون میداد که با غذا مواجه میشدم و انقددرمن نهادینه شده بود که نیاز به فکرکردن نبود و مستقیما برمیدا شتم واین فکرهاهم به صورت وسوسه های لذت بخش باعث میشد هربار بخورم ودرنتیجه ناراحت بشم و بعدافسوس بخورم و احساس گناه کنم که چرااین طوری رفتار کردم و این چرخه بارها تکرارشده اما حالا با دونستن واعتماد به توانایی خودم در توانایی خلق چاقی و توانایی خلق لاغری باذهن خودم دوباره به مسیرلاغری قدم برمیدارم و پله به پله قدم برمیدارم و به خیلی چیزها دسترسی پیدا میکنم با تشکر .🌹🌹
سلام استاد ارجمند
امروز حس خیلی بهتر از گذشته رو تجربه کردم،
یه آهنگ از آقای افتخاری هست به اسم آشفته حالی، که من عاشقشم😍
هر بار اگه بدون مشکل یا مشکلدار بوده باشم وقتی بهش گوش میدادم گریه میکردم،با اینکه لذت میبردم ِ.
اما امروز بعد یه ماه،به {آشفته حالی}،گوش دادم اصلا گریه م نگرفت،خیلی هم ِلذتبخش بود،
منظورم اینه فایلهای شما باعث احساس موفقیت و شادی در من شده،
ممنونم ازتون.
سلام استاد و دوستان 🌹
گام دوم
چجوری میشه رویای لاغریمون رو محقق کنیم ؟ جوابی که 99.9درصد مردم میگن اینه که باید عرق بریزی کم بخوری تا لاغرشی هیچ راه دیگه ای نداره ! اما مایی که دیگه قاعده ی بازی رو یاد گرفتیم به این طرز فکر و نگرش میخندیم !چون رمز کار چیز دیگه ایه وگرنه تک تک ما باید الان 50 کیلو شده بودیم ،و اگه نشدیم یعنی اون کارا و تلاشای سنگین و طاقت فرسایی که بعضیامون چند سال ادامه میدادیم کاملا غلط بوده .
حالا رمز کار چیه ؟؟؟؟؟ تنها رمز اینه که باید لاغری رو به ذهن آموزش بدیم .
لاغرشدن مثل یادگیری یه زبان جدیده . شما برای اینکه بجز زبان مادری یه زبان دیگه بلد باشی تنها کاری که میکنی اینه که میخونی مینویسی گوش میدی تکرار میکنی . مگه غیر از اینه ؟؟؟ نمیای که با ذهن و جسمت بجنگی بهش فشار بیاری تو محدودیت بزاریش فعالیت فیزیکی کنی تا زبان و یادش بدی یا رانندگی رو آشپزی رو و هر مهارت دیگه ایو ….. حتی جدول ضربو .
اگه برای هیچ مهارت دیگه ای اینکارارو نکردی برای لاغری هم نباید دنبال روشای فیزیکی بری .ما چجوری چاق شدیم؟؟؟؟ اول خوب یادش گرفتیم از اطرافیان ،قشنگ که جاافتاد برای ذهنمون خودش دیگه مثل همون زبان جدیده کاملا اتوماتیک وار شروع کرد به چاق کردن ما ،با دستورات جدید و رفتارو عادت های جدید
حالا لاغری هم جاده برعکس چاقیه ،اگه برای چاقی ما فقط دیدیم شنیدیم باورکردیم تکرار کردیم برای لاغری هم دقیقا باید همین راهو بریم وگرنه محکوم به شکستیم .
اول از همه ذهن رو متقاعد کنیم که تنها راه ماندگار و صحیح لاغری باذهنه تا کلا قطع امید کنه از هرروش دیگه ای . چون همه اونا بیراهه اس .
مرحله دوم تا میتونیم لاغریو آسونش کنیم برای ذهن . بهش بفهمونیم که لاغری یه چیز کاملا طبیعی و راحته برای ذهنو جسم ما . اونو بلده درست مثل ترمیم هرنوع زخمی . چطوره که هر مدل زخم برش شکستگی بیماری رو خودبخود بلده خوب کنه اما از پس اضافه وزن برنمیاد ؟؟؟؟؟بدنی که بدترین شکستگی استخونو بعد مدتی میتونه ترمیم کنه واقعا اضافه وزن براش خنده دارنیست؟!!!!چاقی چیزیه که خودش ایجاد کرده پس صدرصد خودشم بلده به لهترین شکل ترمیمش کنه چون استاده تو اینکار …. بازم یادمون بیاریم سالی یک تن رو برای ما رفع میکنه باهر سوخت و ساز و هرمقدار غذا وتحرکی . پس قدرت رفع هر مقدار اصافه وزنی و داره . ماها باور اشتباه به خوردش دادیم که این مقدار ناچیز و رها نمیکنه چسبیده بهش . اصلا سلامتی هم مثل لاعریه و طبیعت بدن ماست و همواره درما جاریه آیا ما کار خاصی میکنیم که سلامتیم دراکثر مواقع؟یا خودبخود در ما جاریه و به محض یه سرماخوردگی یا بیماری دیگه وارد عمل میشه و تا مارو به حالت اول نرسونه دست بردار نیست .اما چرا برای لاغری هزار نا نظریه داریم و فکر میکنیم ماییم که باید کاری انجام بدیم …
و مرحله سوم عجله رو بزاریم کنار . مگه برای چاق شدن عجله داشتیم یواش یواش همچین وزن اضافه کردیم که خودمونم یادمون نیست کی چندکیلو چاق شدیم و به این وزن رسیدیم.بدن خودش میدونه چقدر چقدر از وزن اضافیه ماروکم کنه
یادمون باشه دیگه برچسب زدن و سرکوب کردن خودمون و بزاریم کنار . بعد رفتار اشتباه عذاب وجدان و گفتگوی ذهنی نداشته باشیم .درست مثل یک متناسب دنیارو ببینیم تا مثل اونا متناسب بشیم.
فرد لاغر ذهنش مثل یه نوزاد دست نخوردست اصلا فکری راجب غذاها تحرک ارث و …. چیزای جورواجور که تو ذهن ماهست نداره .
کافیه این موانع و کمرنگ کنیم توی مسیر بمونیم ،باخودمون مهربونتر ازقبل باشیم و ازش توقع بیجا نداشته باشیم تا نتیجه رو ببینیم .همه چیزو به اراده و عرضه ربط ندیم اتفاقا ماها توانمندترین بودیم که چندسال درحال تلاش بودیم و پاداش اون زحماتمون هدایت به این مسیر صحیح بوده .قدرشو بدونیم و ازش استفاده کنیم .هرکسی که در سایت هست و احساسش ،رفتارش نسبت به غذاها به خودش تغییر کرده ونگرشش عوض شده به مسئله چاقی و لاغری،رهاشده از رنج رژیم و ورزش و کالری شماری و…. ایمان بیاره که مسیرش حقه ازطرف خدا هدایت شده و تا آخرش بمونه و مثل دانشجویی که ایمان داره آخر سر مدرک تحصیلیشو میگیره ادامه بده تا لاغری رو درآغوش بگیره . تنها مسیری که مارو به رویای چندین سالمون میرسونه همین سایت تناسب فکریه اون هم نه باسختی به راحتی آب خوردن 😍😍😍
🌹سپاسگزارم استادعطارروشن عزیز🌹
به نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیز!
امروز دومین قدم رو با شما برداشتم ، به لطف خدای مهربانم و شما احساس خوشایندی دارم ! احساس سبکی بدون فکر کردن به چاقی!
دقیقا گفته های شما صحیح هستش وقتی به صحبتهای شما گوش میدم انگار شما خود من هستید که این شرایط رو گذروندین و از تجربه های خودتون برای ما مسکین ! دردی که همه ما به وضوح در زندگیمون احساس کردیم!!
مغز ما همیشه آموزش چاقی دیده !! همیشه آماده بوده یه جا فرمان و برای خوردن بده و ما بدون چون و چرا حمله کنیم به غذا! این دقیقا درسته که میگویید که ما بارها رژیم گرفتیم و به هدفمان هم رسیدیم ، ( یکی تونسته به هدف ده کیلویش برسه یکی بیست کیلو و حتی بالاتر) اما بعدش چی؟! چند درصد موفق به حفظ وزن ایده آلشون شدن؟! میتونم راحت بگم ۹۰٪ دوباره بر میگردن به وزن اولشون یا حتی بالاتر! میدونید چرا؟! چون فقط ما به جسممون فشار میاریم که باید اینهارو رعایت کنی تا به وزن ایده ال برسی ! اما مغز و ذهن فقط آماده خوردن بود ! حتی لحظه ای به لاغری فکر نمیکرد ! ما حتی در ذهن خودمون به خودمون این وعده رو میدادیم که « بزار به وزن ایدهالم برسم خودم میترکونم از خوردن چیزهایی که تواین مدت نتونستم بخورم» یعنی ذهن ما آماده بود که بعد از یک دوره که به اجبار باید تحمل کنه باید حمله کنه به خوردن خوراکی های خوشمزه!! یعنی بازهم فقط خوردن و خوردن! من بارها شده که خیلی رنج کشیدم و به بدنم اجبار کردم رژیم های سخت و وحشتناک بگیره اما بعدش به سرعت مغز و ذهنم به من فرمان خوردن بی رویه میدان و دوباره میرفتم به نقطه سر خط با هیکلی چاق تر… با روحیه ای خرابتر…!! من اولین بار تو سایت شما ثبت نام کردم و الان سه روز دیگه فکر نمیکنم اصلا اضافه وزن دارم ! هروقت که گشنه ام بود یه چیز کوچیک خوردم ، بدون اینکه ولع داشته باشم بخوام هرچیزی رو تو دهنم بریزم ! من به ذهنم یاد میدم که لاغری رویا نیست ، من گزینه چاقی و رژیم رو برای همیشه از ذهنم حذف کردم! و خودم رو در لباسهای رویایی با هیکل رویاییم تصور میکنم اونم با لذت بردن از زندگیم….
با سپاس از شما
برای لاغر شدن باید بر ذهن تسلط داشت و آن را برنامه ریزی کرد.در این راه هر چه انگیزه و آروزی شمابزرگتر باشه ،تلاشت بیشتر میشود
سلام به استاد گرامی همراهان عزیز
گام دوم در مسیر لاغری من
چاقی چیست ؟چاقی محصول یکسری عادت ها ماست که چشم گوش بسته انجام دادیم از والدین دوستان مدرسه رسانه ارزش های که میگذاشتن روی فرد چاق مثلا فردی که چاق است قشنگ تره تپل تره قویتر است و ما به طور نخواسته این چاقی در ذهن مان ارزش مند کردیم لذت بخش کردیم راحت کردیم در ذهن مان و عادت ها طبیعی خوردنمان با الگو قرار دادن والدین مان واسه همون ارزش های که یک فرد چاق داشت کم کم تغییر دادیم و کم کم این ذهن آموزش چاق شدن دادیم و این ذهن چاقی یاد گرفت
حالا ما چاقی به روش ها مختلف که بالا گفتم به ذهن آموزش دادیم بدون اینکه بدونیم داریم چکاری انجام بدیم و مغز از ذهن دستور میگیره حالا ذهن چاقی یاد گرفت مغز دستور میده به اندام بدن به پرخوری بیشتر به حرص خوردن و آرام آرام رفتارها غذایی ما رو تغییر میده نگرش ما رو در مورد غذا تغییر میده و اینجوری باعث میشه ما به سادگی و خیلی لذت بخش چاق بشیم که شاید بارها گفتیم برای دیگران والا نمیدونم چیشد اینجوری چاق شدم
و بعد از اینکه چاق شدیم میگیم وای حالا چکار کنیم لاغر بشیم دیگه اینجا دانبال یک چیزی هستیم که مارو یک شبه لاغر کنه و دانبال نتیجه هستیم فقط میخواهیم این چاقی دیگه نباشه نفرت از چاقی پیدا میکنیم خودمان سرزنش میکنیم دیگران مقصر چاقی خودمان میدونیم احساس بد داریم در مورد خودمان و نمیدونیم ما داریم با این کارها داریم به چاقی توجه میکنیم و چاقی بیشتر داریم جذب میکنیم
چون قانون میگه به هرچیزی به هر نحوه ای توجه کنی اون جذب میکنی و وارد زندگیت میکنی
حالا ما به طور ناخواسته این چاقی بیشتر در خودمان گسترش میدادیم و چاق میشدیم
و ما چاقی یاد گرفته بودیم حالا واسه لاغر شدن میومدیم از طریق روش ها فیزیکی که همه کسانی که این متن بخونن خیلی خوب اطلاع دارند که من دارم چی میگم تلاش میکردم لاغر بشم و نتیجه هم میداد ولی زود گذر بود چون ذهن که تغییر نکرده بود فقط ما میومدیم با فشار رژیم ورزش دمنوش خودمان مجبور میکردیم به انجام دادن این ها و تا زمانی تحمل میکردیم انجام میدادیم وزن ما کم میشد و زمانی که دیگه فشار ها زیاد به ما میومد و ما رها میکردیم اون رژیم دمنوش یا هر روشی باز طبق دستورهای مغز شروع میکردیم به خوردن به حرص با ترس خوردن سرزنش تحقیر خودمان و چاق چاقتر میشدیم
حالا واسه اینکه لاغر بشیم و تا ابد لاغر بمونیم باید همان جوری که چاقی یاد گرفتیم لاغری هم یاد بگیریم توجه کنید یاد بگیریم نه نتیجه بگیریم نه اینکه بگیم الان من چاقم هفته دیگه لاغرم نهه اینجوری نیست باید یاد بگیریم که لاغر شدن آسان است فقط باید یاد بگیریم کم کم نگرش ما تغییر میکنه بعد رفتار ماو در آخر جسم ما شروع به تغییر میکنه و متناسب شدن در جسم خود میبینیم و این متناسب شدن اول باید از ذهن طرز نگرش ما شروع بشه و در آخر در جسم قابل مشاهده است
پس اگه می خواهیم لاغر بشیم و تا ابد لاغر بمانیم باید لاغر شدن یاد بگیریم طبق حرفها استاد پیش بریم متعهد باشیم در انجام تمرینات عجول نباشیم دانبال نتیجه تغییر. شرایط یهویی نباشیم با آرامش حس خوب روزی یک گام پیش بریم و در آخر خواهیم دید که ما توانایی لاغر شدن داریم اگه لاغر نشدیم قبلا چون کلا مسیر اشتباه رفته بودیم
مسیر اشتباه با هر سرعت قدرتی پیش بری به مقصد نمیرسی چون مسیر اشتباه است نه اینکه مقصد وجود نداره یا تقصیر ما است ما نمیتونیم نهه اینجوری نیست ما مسیر اشتباه رفتیم
ما مسیر لاغر شدن اشتباه رفتیم اگه نتیجه نگرفتیم اگه شکست خوردیم اگه لاغر نشدیم به صورت دائم چون مسیر اشتباه بوده یعنی لاغر شدن وجود داره و طبیعت وجود هر انسانی تناسب اندام است حق هر انسانی با لذت غذا خوردن است تفریح است سلامتی است اعتماد بنفس است آزادی است آزادی در انتخاب لباس غذا تفریح و حق مازیبایی است آرامش شادی است اگه اینها نداریم چون مسیر اشتباه رفتیم
حالا ذهن قابل یاد گیری است این بهترین خبر است که ذهن قابلیت یادگیری دارد و ما با آموزش وعمل کردن به ذهن لاغری آموزش میدهیم و ذهن یاد میگیره مغز دستور میده به اندام بدن رفتارها ما تغییر میکنه و لاغر میشم و به حق طبیعی خودمان که لاغری است میرسیم
استمرار داشته باشیم در این مسیر و متعهد باشیم
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان فوق العاده.
من چقدر خوشحالم که درین جمع هستم و از تک تک آگاهیها دارم استفاده میکنم. مدت زمان زیادی نیست که به جمع شما پیوستم قبلا یکبار ثبت نام کرده بودم در سایت ولی انگار آماده شنیدن این حرفها نبودم ولی الان حدود یک هفته است دوباره برگشتم و وقتی دیدم یک دوره رایگان بینظیر به اسم صدگام گذاشته شده در سایت، خودم رو متعهد کردم که هرروز یک گام رو پیش ببرم. مطالب هر گام رو بخونم، فایل تصویری رو با دقت ببینم و نت برداری کنم و کامنت دوستان رو با دقت بخونم.
من حدود 3 ساله که با مباحث ذهنی و کنترل ذهن و خلق رویاهام به دست خودم آشنا هستم و مام درحال تمرین و یادگیری هستم در بعضی جنبه های زندگی بسیار پیشرفت کردم چون برای رفع فرمولهای همون مشکلاتم اقدام کردم ولی درباره چاقی اصلا کار ذهنی انجام ندادم یعنی حقیقتش اصلا به این درک نرسیده بودم که لاغر شدن هم ذهنیه و من باید روی کنترل ذهنم کار کنم. اصلا بلد نبودم و این باعث میشد من مدام درگیر روشهای بیرونی مثل رژیم و ورزش باشم. با اکراه رژیم میگرفتم اما به این نتیجه رسیده بودم که اگه رژیم نباشه نمیشه کار پیش بره. من اضافه وزنم اصلا زیاد نیست ولی همین امر باعث کابوس من و اضافه وزن بیشترم شده. من زمانی که تصمیم گرفتم لاغر بشم حدود 5-6 کیلو نسبت به اندام متناسبم اضافه داشتم اما همین فکر چاق بودنم و متوسل شدن به رژیم، باعث شد که من دو کیلو هم چاقتر بشم. هر بار که اقدام میکردم فقط یک تا دو کیلو کم میشدم و کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که نکنه بدنم جوری شده که اصلا وزن کم نمیکنه و داشتم کابوس میساختم برای خودم. تا اینکه چندروز قبل از خدا خواستم هدایتم کنه به مسیر درست متناسب شدن و لاغری نه با زجر و عذاب بلکه با روش اصولی و درستش که خداوند به دلم انداخت بیام توی این سایت مجدد و با اگاهی بیشتری بخونم متنها و کامنتهارو. الان دوسه روزه واقعا فشار عصبی خوردن از روم داره برداشته میشه و بطرز عجیبی شبها معدم از حجم زیاد خوردن، درد نمیکنه. چون ولع خوردنم تقریبا از بین رفته. میدونم که فقط باید استمرار داشته باشم توی این مسیر و با اولین نشانه ها سپاسگزار باشم و به مسیرم ادامه بدم. خیلی خوشحالم از اینجا بودنم. خدایا شکرت.
سلام
من هیچوقت فکر نمیکردم چاق شدن و یاد گرفتم، الان که به بچگی هام فکر میکنم میبینم من تو کل دوران ابتدایی لاغر بودم و از راهنمایی کم کم خوردن هام بیشتر شد ولی اضافه وزن نداشتم تا سوم راهنمایی و اول دبیرستان که دیدم چند کیلو چاق تر از حالت طبیعی هستم و از اونجا هر سال به وزنم اضافه شد، حتی یک بار با خودم فکر نکردم من که تا سن 10،11 سالگی لاغر بودم چطوری این و باور کرده بودم که چاقی من ارثیه، چرا انقد چاقیمو به بیرون از خودم ربط میدادم، چقد مسئولیت و از گردن خودت بگیری و بدی به چیزای دیگه راحته واقعا، هر راهی بود من واسه لاغری امتحان کرده بودم ولی هیچ وقت لاغری با ذهن و نشنیده بودم درست جایی که تسلیم شدم خدا مسیر و بهم نشون داد، من اعتراف میکنم عاشق لاغری نبودم وگرنه انقد تو این مسیر لیز نمیخوردم، استاد نمیدونین چقد حالم خوبه همین چند روزی که برگشتم به مسیر، از اینکه چشمم دنبال خوردن نیست فکرم پیش خوردن نیست از اینکه معدم سبکه چقد راحتم، چقد از خودم راضی ام وقتی به اندازه میخورم، چقد حال و هوام عوض شده، نمیدونم با این همه مزایایی که این روش داره چرا انقد من میرفتم جاده خاکی، دو سه روزه از دست عذاب وجدان بعد از پرخوری و اون حس بدش راحت شدم، از خودم ممنونم که خودم و نجات دادم دوباره، اگه هر روز و هر لحظه ازتون تشکر کنم استاد بازم کمه، خدا بهتون سلامتی و نعمت فراوون بده
همیشه پاهای لاغر برای آرزوی دست نیافتنی بود، اندام متناسب برام رویا بود، میدونین چقد حالم خوب شد وقتی اولین بار شنیدم منم میتونم اونجوری که میخوام لباس بپوشم هرچی ک میخوام هرچی که دلم میخواد همه اینا مال منم هست، اگه الان اونجوری که میخوام نشدم دیگه تسلیم سرنوشت نیستم میدونم ایراد یه جایی تو ذهن و عملکرد خودمه و به محض درست شدن همه چی عوض میشه، الان حتی خوشحالم از اینکه دورامو زدم لیز هامو خوردم حتی چاق هم شدم تا با اطمینان برگردم به این مسیر، تنها جاییه که هیچوقت پشیمون نشدم از برگشتم و هیچوقت بهم بد نگذشته
من چرا چاق شدم؟؟
چون تقلید کردم رفتارهای خانوادمو و تو عالم بچگی فکر میکردم درستش اینه منم همه چی بخورم غذامو تا آخر بخورم و همه سعی ام و کردم این کار و درست انجام بدم تا تشویق بشم و منی که تمام عادت های غذاییم درست بود فکرشو نمیکردم دارم با این کارم همچین آینده ای رو برای خودم میسازم، چاقی رو تو ذهن خودم کاشتم و 15،16 سال ازش مراقبت کردم، عالی هم اینکارو انجام دادم، الانم یه چیزی باید تو ذهنم عوض بشه چیزی اون بیرون نیست همش دروغه
من نگاهم این نیست که 3 ماه دیگه کجام و چه نتایجی گرفتم نگاهم و عوض کردم میخوام فقط امروز و درست عمل کنم و امروز و عالی زندگی کنم و یه تیک خوشگل اخر شب واسه خودم بزنم
سلااام
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها ، مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن! تک تک جملات رو باید قورت داد و انقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون .
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم . من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه . هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم ، هم عذاب وجدان بگیرم ، هم از خودم بدم بیاد ، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا ، انگار اصلا از اول وجود نداشتن . این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم ، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور ، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم .
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش. البته این چند وقته که کمتر میومدم تو سایت و آگاهی ها برام کمرنگ شده بودن دوباره سراغ پرخوری رفتم ولی الان اینجام و دارم از آگاهی ها استفاده میکنم ، ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته ، بی احترامی به این جسم با ارزشمه ، من وقتی سپهر یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته هارو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم ، در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم . همین دو سه روزی که دوباره دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.
توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
یک: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
دو: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
سه: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته . لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟ من خودم تمام وقتمو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟ اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
جلسه ۳۵ تکرار
چگونه میشود با ذهن لاغر شد؟
سلام وقت بخیر
چرا براحتی چاق میشم و بسختی و رنج لاغر میشم؟ این سئوالیه که تو ذهن بیشتر افراد چاق بوده و هست ، اون وقتا با خودم فکر میکردم چرا ۳ روز میرم مسافرت ۳ کیلو چاق میشم ولی اینهمه رژیم میگیرم براحتی لاغر نمیشم ؟
هر کسی جوابی بمن میداد و در انتها از تجمیع تمام جواب ها چند تا باور مخرب در خودم شکل دادم و با اون باورها سالها در مسیر لاغر شدن سختی و رنج کشیدم
الان میفهمم دلیل اونهمه رنج ،بخاطر نداشتن اطلاعات کافی از بدن و ساختار ذهنم بود ، فکر میکردم وجود من همینجوری الکی بوجود اومده ، خدا دلش خواسته منو این شکلی بیافرینه ، منم از شانس بدم چاق شدم
نکته مهمی که از نوشته های مقاله استاد متوجه شدم اینکه استاد نوشتن (بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم ،مشغول نوشتن ،تجسم کردن و فکر کردن به لاغری بودم) دقیقا برعکس کاری که ما هنرجوها انجام میدیم
یعنی انقدر که ما دنبال نتیجه هستیم دنبال تمرکز بر تمرینات نیستیم ،انگار رو اضطرار هستیم ،مدام چشممون دنبال تغییرات جسممونه ، تازه توجه به تغییرات جسم هم نداریم تمرکز بر نگرفتن نتایجه جسمی داریم
یعنی مدام به خودمون میگیم پس چرا لاغر نشدم نکنه جواب نگیرم ،نکنه رو من جواب نمیده و بهتره از این به بعد بیشتر به تمرینات و زندگی کردنشون فکر کنیم و فشارو از جسم برداریم
اینکه ما مدام از جسممون ایراد میگیریم یعنی دوسش نداریم و ازش بدمون میاد ،خب قبلا هم در رژیم ها همین بلا رو سر جسممون می آوردیم بصورت رژیم های سخت ،ورزش ها،دم نوش ها ،عمل ها ووو و یه حس تنفر ، الان هم داریم مدام سرزنشش میکنیم و منتظر تغییر دادنش هستیم بدون اینکه حتی لحظه ای فکر کنیم ،که تو این مدت ما فقط از جسممون خواسته داشتیم ،اول درونیات مغزمونو تصحیح کنیم بعد دنبال نتیجه باشیم ،اول بذرو بکاریم بعد دنبال درخت باشیم
ما چاق شدن رو یاد گرفتیم ،چجوری یاد گرفتیم؟ با شنیده ها و دیده هاییکه در خانواده و جامعه باهاشون برخورد کردیم، با نصیحت هاییکه به ما شد ،با ترس هاییکه برای ما تعریف شد ،با پیشنهاد هاییکه به ما دادن، با تعریف هاییکه از چاقی شد که مدام بما گوشزد کردن که این غذا مضره و چاق کننده است ،شام خوردن چاق کننده است ، برنج ،نون ،شیرینی جات ،فست فودها ،نوشابه ها ،روغن ووو چاق کننده هستند
اگر شیرینی ها چاق کننده هستن چرا الان که من خوراکی های شیرین براحتی مصرف میکنم چاق نمیشم تازه لاغرتر هم میشم ، چرا قبلا جرات نمیکردم پنکیک بخورم حتی بهش فکر هم میکردم عذاب وجدان میگرفتم و احساس میکردم چاق شدم ولی این روزها خبری از چاقی من نیست ،اتفاقا یک هفته ای میشه هر روز عصر یا شب ،درست میکنم ،چرا الان نمیترسم ؟ چرا الان انقدر نمیخورم که حس خفگی داشته باشم ،چونکه ولعی ندارم ،محدودیتی ندارم میدونم هر وقت دلم بخواد میتونم مصرف کنم حق انتخاب دارم
تمام درد ما در سالهاییکه رژیم بودیم و اون اندازه ای که تلاش میکردیم و نخوری ها میکشیدیم و ورزش ها میکردیم این بود که ما دائم در اضطراب چاق شدن بودیم ،در ترس خوردن و چاقتر شدن بودیم ،در عذاب وجدان خوردن بودیم ،در ناراحتی نخوردن بودیم ،در احساس گرسنگی بودیم ،در حس بی لیاقتی بودیم ، حس دوست نداشتنی بودن داشتیم
حس تنفر از خود داشتیم ،حس زشت بودن داشتیم ،اعتماد بنفس و عزت نفسی در ما وجود نداشت ،اون حجم از استرس و حال ناخوب ، آیا نتیجش میشد لاغری و رضایت ؟
معلومه که نه نمیشد ،حالا چرا اونهارو تجربه میکردیم ؟چونکه اون شکلی برنامه ریزی شده بودیم ،مغز اون فرمان هارو میداد، حالا چرا حالمون از هر جهت خوبه و تمام اون ناخوبی هاییکه بالا نوشتم تبدیل به زیبایی شده ،چونکه در حال تغییر دستورات مغز جانمان هستیم
الان اگر همه چیز بهتر از قبله چونکه اون استرس ناراحت کننده در وجود ما نیست ،حس امیدواری بیشتر شده در ما در نتیجه ما بسمت زیباتری هدایت میشیم
پس برای لاغر شدن بجای فشار به بدن ،محتویات مغزو تغییر بدیم ،اگر از کامپیوترمون برنامه فتوشاپ میخواییم اول برنامه قبلیو پاک کنیم ،فشار به دستگاهمون نیاریم بعد برنامه فتوشاپو بریزیم تو دستگاه و استفاده کنیم
الان هم در حال پاک کردن چاقی و دانلود کردن برنامه لاغری هستیم ،خدارو شکر انقدر نتایجم زیاده و دارم از مسیرم لذت میبرم ،از اینهمه تغییر کیف میکنم ،داره در وجود من شخصیت یک فرد متناسب دانلود میشه که رفتارها و عادت هام بسیار زیباتر شده
چقدر حس شیرینیه ،حس رضایت از خود، همون خودی که یه زمانی دوسش نداشتم و الان عاشقش شدم ،قبلا تنفر میدادم تنفر دریافت میکردم ،الان حس شگفت انگیز بودن دارم یکی از شگفتی سازان شدم ،جهان بازتاب درون ماست
خدایا شکرت برای اینهمه عظمت و بزرگیت که هر آنچه میخواهم برایم فراهم است
سلام و درود پاینده باشید😍
چه فایل ارزنده ای ؟…انگار کل صد گام خلاصه شده بود
لاغری هنری است که باید یادبگیریم
طی سالهای زیادی با رژیم غذایی و ورزش و قرص لاغری و گیاهی و دمنوش و روزه گرفتن و غیره…در تلاش بودم که از اضافه وزنم کم کنم و خیلی خوب هم موفق می شدم اما عذابش آنجا بود که همین که کمی احساس آسودگی می کردم و چشم به هم می زدم باز یواش یواش چاق شده بودم و نمی تونستم شرایط لاغری ام را حفظ کنم و مسیر و اون روش لاغری را ادامه بدهم .عجیب بود راحت و سریع چاق می شدم و باسختی لاغر؟!🤔
انقدر احساس شکست و ناتوانی می کردم که بیخیال می شدم تا اینکه باز یک عروسی و عید نوروز بخوره یا برم پرو لباس یا کسی بهم حرفی بزنه و بخواد منو نصیحت کنه که یه کم حواست به خودت باشه و جلوی خودتو بگیر ؟!…باز دوباره تصمیم میگرفتم یک روش جدید لاغری پیدا کنم که به سرعت اضافه وزنم را کاهش بدهم ..
یعنی با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟!چه طوری؟!
(نتیجه ثابت و ماندگار باشه 😍مگر اینکه از آموزه ها و یادگیریها استفاده نشه یعنی سوییچ لاغری را خاموش کنیم ….🤔)
در تمام روشهای لاغری که قبل استفاده می کردیم فشار بر جسم بود با محدودیت غذایی و یا ورزش زیاد به خاطر سوخت و ساز بیشتر بدن و این تصمیمی بود که ما گرفته بودیم بدون هماهنگی با ذهن ؟!!!
تمام دستورات از مغز ما صادر میشه که عملکرد و رفتار فیزیکی داریم و خود مغز از ذهن و آموزشهاش (فرمولهای ثبت شده )در آن تأثیر می گیره !
به همین دلیل وقتی از شروع برنامه های لاغری ما مدتی می گذشت کار سخت تر میشد و تا جایی که ذهن ما را هدایت می کرد به آنچه که آموزش دیده بود و براش الگو و فرمول بود و جنگ و جدالی صورت می گرفت بین تصمیم ما و هدایت ذهن که همسو نبود مثلا فرمولهای چاقی ذهن ما را هدایت می کردند به سمت پرخوری و خاطرات لذت بخش مواد غذایی و برای ما سناریو می چیدند اما ما تصمیم گرفته بودیم نخوریم و در محدویت بودیم و یا اینکه احساس سیری داشتیم و اصلا نیاز به خوردن غذا نداشتیم اما تحریک می شدیم و دعوت می شدیم و سوپرایز با خوراکی !
اصلا عجیب بود ؟!…من همیشه با خودم می گفتم شانسه منه همین تصمیم می گیرم همه دلشون رستوران می خواد و همه هوس تولد می کنند ….
این تضاد باعث می شد عصبی بشیم و پرخاشگر و تا یه جایی دیگه طاقت نمی آوردیم و ذهن پیروز می شد و مسیر را رها می کردیم و باز شکست می خوردیم و این بار ناتوانی هر بار سنگین تر می شد.
روش لاغری با ذهن 🍃🌸
ببینیم چاقی اصلا چی هست چقدر مخربه چقدر مضره چقدر کشنده است و چه مشکلاتی داره ؟!…
بعد از اون لاغری چیست ؟!..چه حس و حالی داره 😇چه مزایایی داره ؟چه پاداشهایی داره و چه قدرتی را در ما احیا می کنه ؟!..
و بعد مسیر لاغری را یاد بگیریم قدم به قدم و به ذهنمون لاغری را آموزش بدهیم .
ما از کودکی چاقی را به صورت ناخودآگاه یاد گرفتیم از والدین و جامعه و رسانه و تبلیغات از دیدن و شنیدن مثل زبان مادری خیلی آسون و راحت و با تکرار دیده و شنیده ها ی چاقی استاد شدیم در چاقی و داریم سالها با این آموزه ها زندگی می کنیم
خبر خوب اینه که ذهن ما این قابلیت را داره که باز هم یاد بگیره و اگر بتونیم آموزش ذهنی و تسلط بر آن را یاد بگیریم در تمام جنبه های زندگیمون تحول ایجاد میشه و عالیه 📚
ما جدول ضرب و رانندگی و خیاطی و …را یادگرفتیم یعنی دیدیم و شنیدیم بعد هم نوشتیم و تکرار و تمرین کردیم پس راز یادگیری لاغری هم اینه که طبق آموزهای سایت یادبگیریم بنویسیم و تکرار و تمرین و استمرار استمرار استمرار(به اندازه زمانیکه که در آموزه های چاقی استمرار داشتیم تا با جان ما عجین بشه )
خیلی از دوستان خسته اند از مسیرهای کم شکن لاغری که رفتند و احساس ناتوانی می کنند نه دوست عزیز شما خیلی هم توانمندی وگرنه نمی اومدی اینجا دنبال لاغری 😊و همون اولین بار که شکست می خوردی بیخیال می شدی حالا بیاییم همون شوق و توانی که گذاشتیم واسه بیراهه ها بزار واسه این مسیر مستقیم (اهدنا الصراط المستقیم)پر نعمت و راحت 💎
اگر مسیر اشتباه باشه مقصدی نداره هر چقدر تلاش کنی و سرعت بگیری هر چقدر هم سختی بکشی به جایی نمی رسی اما اگر مسیر صحیح باشه هرچقدر هم کند باشی از مسیرت لذت میبری آرومی و دلشاد چون مطئمن هستی بالاخره به مقصد می رسی 😍
یادمون باشه چقدر به خاطر اضافه وزن خودمون رو محروم کردیم از تمام لذتها و تفریحات چقدر گفتیم بزار لاغر بشوم بعدا …
متناسب شدن یعنی تولد دوباره و این فرصتی است برای اینکه جلوه کنیم از حضور عشق و زیبایی اش و افرادی که از اول متناسب بوده اند نمی تونند این حس را تجربه کنند در واقع شخصیت چاقی موهبتی برامون داره که لاغری و ارزشمندیست .
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
بنیانگذار نسل متناسب باشیم بزاریم از ما شروع بشه و فرزندانمون را ازخطر چاقی نجات بدهیم این یک رسالته الگو میشیم برای خیلی از افراد …چه کار عظیمی من لایقش هستم خدایا شکرت خدایا عاشقتم ♥️
سلام و درود بر همه دوستان همسیر و سلام و درود بر استاد عزیزم
چندماهی ست که در این مسیر سبز و در این سرزمین دوست داشتنی هستم و فکر نمیکنم بخواهم که هیچ وقت از اینجا برم. چون کجا میتوانم یاد بگیرم که به عنوان یک انسان یک آفریده دارای احترام یک مخلوق دارای قدرت و توانمند میتوانم زندگی کنم ،میتوانم خلق کنم. واقعا لاغری و تناسب اندام بهانه است من میخواهم کوله باری از باورهای نادرست را کنار بزارم و زندگی شاد رو مزه مزه کنم .این نعمت حیات ،این فرصت طلایی تنفس، چرا که من توانا هستم و باید دانا باشم .باید بهترین ها رو یاد بگیرم باید باورهای موجودم رو دوباره بازبینی کنم. هر چیزی که موجب شده از زندگی لذت نبرم هر چیزی که باعث رنجش و رنج منه هر باوری که زندگی رو برام تلخ کرده هر چیزی که باعث شده اعتماد به نفسم کم بشه باید بازبینی بشه. هر چیزی که مانع این شده که خودم رو دوست داشته باشم همه اینها باید دوباره نویسی بشه من که میدانم در جوی بزرگ شدم که دایما نوستالژی گذشته و توهم آینده باعث حرفهایی پر از ناامیدی و ناتوان کننده در جمع های خانوادگی بوده. من که میدانم جوری خودمون روبه عنوان قربانی شرایط بار آوردیم که یادمان رفته چقدر قدرتمندیم.
با افتخار عرض میکنم که تا حالا به لطف استا از فایل های رایگان استفاده کردم و واقعا حس تولد دوباره دارم با اینکه اضافه وزن خیلی مشکل زندگیم نبود شاید از نظر اطرافیان همیشه متناسب بودم و این نوعی زیاده خواهی است ولی من خودم میدونم که تناسب حق منه زندگی شاد حق منه و از همه محترم آسان بودن رسیدن به این حق شیرینه . پس چرا استفاده نکنم .به دوستان تازه وارد مژده میدم که مسیری درست رو انتخاب کردید مزه مزه اش کنید و لذت ببرید تناسب اندام یکی از هدیه های شماست چیزهای خیلی مهم تری را پیدا خواهید کرد. استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم خداقوت
به نام خدای عزیز و خالق
سلام استاد جون و دوستای گلم.
هر بار گوش دادن و دیدن این فایل من رو به وجد میاره.چون برای بار دهمه میبینمش..
ذهن منفی باف میگه ای بابا باز این فایل؟ یک فایل جدید بیار تحلیلش کنم.
ولی کدوم تحلیل؟ توی گام های بعدی هیچ رازی نهفته نیست.همه چیز توی همین گام و امروزه..
شما در فایل بهانه بی بهانه گفتید: از همین فایل رایگان نهایت لذت رو ببر!
و میدونم این لذت و استفاده ،من رو به سمت دوره ها هدایت میکنه.
پس لازم میدونم به ذهن منفی بافم بگم : آروم باش عزیزم.این روشی که تو میگی اشتباهه! درسته فایل جدید هیجان زدت میکنه اما معجزه ای برات رقم نمیزنه.
همین فایل رو بِبَلع تا بقیه فایل ها هم به همین شکل رقم بخوره.
کسالت داشتم و دیروز نتونستم فایلم رو گوش بدم اما این بر این مبنی نیست که رها کنم.
من فقط ادامه میدم،لذت میبرم و در انتها هدایت میشم!
((همه ما به یک اندازه به نعمت های جهان دسترسی داریم،فقط راه هارو بلد نیستیم!
مثل بچه ۵ ساله ای هستیم که مادر و پدرش رو در بازار گم کرده
به همون اندازه عجز و ناتوانی رو حس میکنیم،ترسیدیم،نگرانی داریم و راه خونه رو بلد نیستیم.))
امروز این جملات ارزشمند رو یاد گرفتم،با خودم گفتم چه جالب! درباره لاغری هم راه همینه..
در این سایت روزانه با همون ۱ ساعت هم یاد میگیریم.
که قطعا وقتی وارد این سایت میشی بیش از یک ساعت درگیرش میشی. میدونی چرا؟ چون داره اصل و واقعیت رو میگه و حرفِ حق شیرینه..
منفی بافم حرف های زیادی میزنه.چرا اشتهات کم نشده؟ عه دیدی زیاد خوردی دیدی نتونستی خودتو کنترل کنی؟ دیدی چاق شدی؟ جواب نمیده..!
ولی دارم بهش میگم عزیزِ من..این باور ها و عادت ها یک شبه به وجود نیومده که یک شبه از بین بره.
هنوز گام دومم و از خودم توقع ندارم مثل کسی رفتار کنم که تا گام صدم رفته و یا دوره خریده!
من باید با خودم مقایسه بشم نه با دیگران..
من فقط با خودم مسابقه میدم..
من فقط با روز قبلم مقایسه میشم..
همین و بس
خوشحالم که هر راهی برم،هرجا برم،لیز بخورم،با سر بخورم زمین،توی جاده ماشینم رو چپ کنم،چاق بشم،لاغر بشم، باز ایستگاه اخر این فضا و سایتِ..”در رابطه با تناسب اندامم”
منفی بافم حرف های دیگه هم بلده بزنه؛اینکه تو اولویتت الان چیز ها و اهداف بزرگترته،لاغری رو میخوای چیکار؟
ولی وقتی میبینم تا من بیماری پرخوریم رو رفع نکنم نمیتونم روی بقیه مسائل فوکوس کنم،وقتی فکر به خوردنم رو از بین نبرم نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم.
پس این روتین و لازمه زندگیمه که زمانی در ۲۴ ساعتم رو به این سایت اختصاص بدم.
مهم اینه ضرر نمیکنم و به دل ناشناخته هام میرم
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که این حرف هارو به من الهام کرد و اینجا نوشتم.
گاهی نیازی نیست زور بزنم تا چیزی بنویسم،وقتی از روحم بخوام حرف بزنه میزنه..
و این رو از فریده جان یاد گرفتم که برای نوشتن کامنت هام زور نزنم! نخوام جملات فایل رو تکرار کنم.
بلکه چکیده آگاهی هارو از روحم بپرسم و ببینم چه چیزهایی یاد گرفته؟
اونم بهم کمک میکنه تا بنویسم،بنویسم و بنویسم..
سلام
روش لاغری باذهن اینو ب من یاد داد ک لاغری اسونه
من از روشهای قبلی خیلی تو عذاب بودم هر دقیقه ب خوردنم نگا میکردم ۳ قاشق برنج میکشیدم اما یه قاشق یه قاشق از دیس برمیداشتم
از لحاظ روانی تشنه شده بودم تشنه غذا
از ترازو بدم میومد
از اینک راحت نبودم خسته بودم
اما روش لاغری با ذهن ب من یاد داد ک نباید بترسم نباید سخت بگیرم
من یکبار تو عمرم رژیم سخت گرفتم و لاغرشدم و تموم لباسهای زیبا و اندامی برا خودم گرفتم و میدونم ک چقدر لذت بردم اونقدر ک سختی رژیم و نمیدیم
ولی افسوس ک مسیرم اشتباه بود
اما الان از مسیر درست میرم و میرسم گام ب گام بدون عجله
دفعه قبل فایل گوش میدادم متن میخوندم و دیدگاه میخوندم و تکرار
الان نت برمیدارم و از دل مطلب تمرین درمیارم
و تعداد بیشتری دیدگاه میخونم
فقط فقط استرس اینک حتما باید فایل گوش بوم و دیر شد وفلان منو اذیت میکنه از خدای خودم میخوام منو ب یه فایلی هدایت کنه ک این استرس رو از بین ببرم
لاغری با ذهن هر ایستگاهش شیرینه
حس خوب حال خوب
میرسه ک من تو ایستگاهی پیاده میشم ک تغییر جسمی میبینم
من عاشق لاغری هستم
خدایا ب من طعم زیبای لاغری بچشان
دردوره قبلی من عمل کمتری داشتم الان تموم فکرم ب عمل کردنه
میدونم ک موفق میشم
من خدا رو دارم خدایا بخاطر همه فشارهایی ک در طول این چن سال بخودم دادم منو ببخش متاسفم ک انقدر خودم اذیت کردم خودم ندیدم دوستت دارم ک کنارمی حامیه من هستی ممنونم و متشکرم ک من ب این مسیر هدایت کردی
فریبا جانم منو ببخش
ببخش ک ندیدمت اذیتت کردم بخاطر دیگران
ممنون از استاد عزیز ک کمکم میکنید تا ما ب ارزوی چندین سالمون برسیم
بنام خداوند قادر و علیم و حکیم
سلام به استاد و دوستان زیبانگرشم
برای خودم متعهد شدم که اگه میخوام رشدکنم باید برای موفقیتم برنامه داشته باشم و با کیفیت برنامه رو انجام بدم حتی شده قدمهای کوچیک اما با کیفیت و استمرار داشته باشم نباشه که یک روز کل فایلهارو گوش بدم و بعد تا یک هفته دیگه بزارم کنارشون
باخودم بستم از صدگام شروع کنم الان سه روزهه دارم از گام اول فایل رو نت برداری کردم طول روز صوتیشو گوش دادم و همه کامنتهای دوستانو رو خوندم و ازشون نت برداری کردم تا کامل از زاویه دیدهای مختلف فایل استاد تو ذهنم جاپیداکنه و بشه باورم و بعد هم کامنت بزارم تا اثرمو محکمتر کنم و هرشب فایلهای نوشته های باورساز رو بخونم و بعدش حتما البوم شگفتی سازان رو نگاه کنم که همه دوستان تونستن به هدفشون تناسب اندام برسن پس منم میتونم وقتی البوم شفگفتی ساز رو نگاه میکنم با حس خیلی خوب و باورشدن و تونستن و بالبخند بخواب میرم و بعد برم فایل دوم
تغییراتو با همین چندروز حس میکنم بیشتر حس و حالم خوبه صبح ها بیدار میشم یه دفترچه برداشتم واز نکات مثبت خودم رو مینویسم که باعث شده بیشتر خودمو دوست داشته باشم و حس سبکی میکنم کمتر بفکر غذا خوردنم و میلم کمتر شده و خداروبینهایت شکر میکنم برای این مسیر زیبا
من چند مدت قبل از دوازده گام شروع کردم وقتی فهمیدم میشه با ذهن لاغر شد باهیجان شروع کردم به فایل گوش دادن و کامنت خوندن همونجا با همون دو هفته ک ادامه دادم تغییرات روحیمو کاملا متوجه شدم اما ازبس اطرافیان میگفتن چقدر چاق شدی و ازاین حرفا روحیه مو دوباره باختم و یه دوستی بهم یه رژیم معرفی کرد که خیلی زود لاغر میشی من بااینکه دیگه ذهنم پذیرفته بود ک رژیم و این چیزها دیگه برای من اثر نداره چون پرده پشت صحنه رژیم واین چیزها از جلوی ذهنم برداشته شده بود ک همه چیز از ذهنمه و باید ذهنمو درست کنم و فرمولهای چاقی رو درست کنم و فرمولهای لاغری رو جایگزین کنم وقتی دیدم این پیشنهاد رژیم گرفتن بهم شد اولش گفتم برم بگیرم تا زودتر لاغر شم اما همون لحظه احساسم بد شد وقتی حس کردم احساسم بد شده متوجه شدم مسیر اشتباهی میرم حتی ذهنم هم مقاومت داشت با رژیم گرفتن خوشحال شدم که ذهنم پذیرفته بود رژیم و این چیزها اصلا اصل نیستن و راه درست مسیر تناسب فکریه و این دفعه ذهنم بامن همراه شد که بیام از صدگام شروع کنم اونم با اصول درست نه عجله کردن الان دیگه باورمه که من این اخرین بارهه و این روزهای اخرهه چاقی منه وقتی تو این مسیر لاغر بشم دیگه چاقی وجود نداره پس بالذت و اطمینان از مسیرم لذت میبرم برای همین بدون عجله داشتن فقط میخوام از تک تک فایلهاو کامنتهای دوستان بهترین استفاده رو ببرم وقتی فایل استادرو گوش میدم و نت برداری میکنم و کنارش از کامنتها نت برداری میکنم متوجه شدم خیلی عمیق تر این اگاهیهای ناب وارد ذهنم و ناخوداگاهم میشه و چقدر لذت بخشه این مسیر که هم زندگیم داره تغییرمیکنه هم دارم باورهامو درست میکنم هم متناسب میشم هم به کلی اگاهی عالی میرسم و هم خودمو دوست دارم و هم از مسیرم لذت میبرم و چقدر داره بیشتر باورم میشه این مسیر درستترین مسیر و اسانترین مسیر متناسب شدنه
خداجونم عاشقانه عاشقتم
سلام افسانه عزیز،دوستِ متاسبم.
مرسی از کامنت انرژی بخشت
واقعا لذت بردن از مسیر همه چیزه
شاید اصلا فردایی وجود نداره که ما داریم انقدر خودمون رو بخاطرش میکشیم.
خوشحالم که تمرکزت رو بیشتر روی سایت گذاشتی و گوش میکنی
امیدوارم من هم ازت یاد بگیرم و بر اساس اولویت بندیم فایل هارو گوش بدم.
بسیار بسیار لذت میبرم که اینجا حرف همدیگه رو میفهمیم.
مشتاقم بقیه کامنت هات رو بخونم عزیزم
موفق باشی
سلام و وقت بخیر خدمت اعضا و استاد محترم
یه چیزی که این دوره داره ولی بقیه دوره ها نداره اینه که مدرس این دوره خودش نتیجه گرفته ولی وقتی پیش یه دکتر تغذیه میری اون با روش علمی خودش قطعن اگر چاق بود نتیجه نمی گرفت و اون هیچ وقت افسردگی و ناراحتی و سرخوردگی یه آدم چاق رودرک نمیکنه ولی وقتی کسی میگه من ۳۰ کیلو کم کردم بدون هیچ زحمتی و فقط با یادگیری بک روش خیلی عالیه و یه نکته دیگه اینکه حال خوب و انگیزه و اعتماد به نفسی که این جا پیدا میکنم تو هیچ مطب دکتری پیدا نمیشه.
به امید روزی که منم شگفتی ساز بشم.
سلام دوست هم مسیر
واقعا درست میگید.
در مطب دکتر تغذیه، بیشتر آدم سرخورده و افسرده میشه.
با اینکه تا حالا رژیم از دکتر تغذیه نگرفتم ولی میتونم تصور کنم چه فضای وحشتناکی اونجا هست.
فرد چاق وقتی داره لباس میپوشه تا بره دکتر تغذیه هزار بار خودش رو سرزنش میکنه و در دلش میگه: بالاخره از شر چاقی خلاص میشم . یا شاید هم میگه: خدایا تا کِی؟
وقتی سوارِ ماشین یا وسیله نقلیه است تا برسه به مقصد،حرف اطرافیان در ذهنش مرور میشه.به جسمش نگاه میکنه و ازش متنفر میشه.
وقتی میرسه کلینیک و کلی آدم چاق دیگه رو میبینه که منتظر نوبتشون هستن،بیشتر اعتماد به نفسش سرکوب میشه و سطح فرکانسش فوق العاده پایین میاد.
وقتی وارد اتاق دکتر میشه و وزن و سایزش گرفته میشه دیگه نزدیکه که گریهاش بگیره و بزنه تمام وسایل های اتاق رو بشکنه.
و زمانی که میرسه خونه و باید مشغول پخت و پز غذاهایی بشه که بهش گفته شده بخوره تیر آخر زده میشه و ته ته ته ته بدبختیش رو حس میکنه.
حالا بگو ببینم این آدم دیگه چطور میتونه به خدای خودش نزدیک بشه؟ کِی وقت میکنه به ثروت و خوشبختی فکر کنه؟
کِی میتونه بفهمه خدا واقعا بخشنده و مهربانه وقتی فکر میکنه چاقی بهش تحمیل شده؟!
وقتی فکر میکنه خدا سهم زندگی ارام رو ازش گرفته و دائم باید درگیر تغذیه اش باشه،دیگه هرچقدر فایل موفقیت گوش کنه نِ می تونه اون طور که باید باور کنه.
چون جسم ما به اندازه روح ما ارزشمنده و قوانین خاص خودش رو داره
پس چه زیبا میشه اگر کنارِ کار های روزمره مون برای اینجا هم وقت بزاریم. چیزی از ما کم نمیشه بلکه اضافه هم میشه.
خدای من….کِی این همه غرق شدم و نوشتم؟
اینه نتیجه گوش دادن به ندای درونت..
واقعیت هارو به زبون میاره..
خلاصه که دوستم به نکته خوبی اشاره کردی..
وقتی به ذهنت برای لاغری آموزش نداده باشی هر کاری بکنی و هر چقدر رژیم بگیری و ورزش کنی بازم چاق میشی دوباره.
آقا بالاتر از عمل جراحی که نداریم من تونستم چیزی حدود ۳۵ کیلو کم کنم و اینگونه بود که با این عمل جسمم را تحت فشار گذاشته بودم به طوریکه هیچی نمیاونستم بخورم و از اونطرف ورزش زیاد هم میکردم شاید ۶ ساعت تو روز.
خیلی زیاده ولی لاغر میشدم و خوشحال بودم تا اینکه بعد از ۲ سال خیلی کم و به صورت گرم گرم شروع کردم به چاق شدن به طوریکه اصلا متوجه نمیشدم ولی بازهم خیلی ورزش میکردم و سعی میکرد حفظش کنم و همش میگفتم این ۵ کیلو طوری نیست تا اینکه بر اثر ورزش زیاد بیرون زدگی دیسک پیدا کردم همراه با درد سیاتیک شدید و دیگه نمیتونستم و طی این ۱ سال ۵ کیلو دیگه هم چاق شدم چون ذهن من همان ذهن چاق قبلی بودو به همین منوال گذشت تا اینکه من باردارشدم و از بارداری هم ۷کیلو اضافه وزن به من موند و من موندمو دوباره دنیایی از غم و غصه و اینکه چرا من اینطوریم.
خودم را سرزنش میکردم و همیشه افسرده بودم و دوباره شروع کردم به رژیمهای مختلف ولی طبق معمول به خاطر ذهنم که فورمولهای چاقی را آموزش دیده هست دوباره هم شکست خوردم.
مطمئنم اینبار پیروز میشم و از این بار روانی چاقی که سالهاست منو خرد کرده رها میشم.
من یک بار طعم لاغری را چشیدم ولی از راه غلط میتونم به همه بگم اینقدر شیرینه که حد نداره و حاضرم تمام دنیامو بدم و به اون حد لاغری البته از راه درست و برای همیشه دست پیدا کنم
مطمئنم اینبار به جای درستی اومدم و برای همیشه لاغر خواهم شد.
یادمه پیاده روی میکردم و مدام این جمله تاکیدی را میگفتم که به راحتی و به آسانی و برای همیشه به وزن ایده آلم دست پیدا کردهام و از خداوندگار هستی شاکر بودم و فکر میکنم از بسکه این جمله را گفتم خداوند این متد لاغری با ذهن را در مسیر زندگی من قرار داد.
مطمئنم لاغر میشم برای همیشه با این روش و شما و استاد عزیز را در جریان میگذارم حتما.
همانطور که به آسانی و راحتی چاق شدم به همون روش هم لاغر خوام شد.
از خداوند به خاطر قرار گرفتن آقای عطار روشن در زندگی سپاسگذارم🙏🙏🙏
سلام دوستِ هدفمندم
وای وای وای…
یعنی عمل جراحی هم در مقابل باورِ اشتباه کم میاره..
دیگه گولِ عمل رو هم نمیخورم!
چون یکی اینجاست که میگه اونم جواب نداده
پس؟..
همه چیز باوره
همه چیز افکار و باور ماست.جهان آیینهای است که درون مارا نشان میدهد
پس اگر درونِ من فکر من چاق باشه جهان میچرخه و در انتها درونت رو بهت نشون میده.تمااااااام
سلام خدمت استاد و تمام دوستانی که قدم توی این راه گذاشتن.امروز گام دوم مسیر لاغری رو طی میکنم.وقتی یادم میوفته که چقدر سختی کشیدم تا یک کیلو از وزنم رو کم کنم مو به تنم سیخ میشه..دست به دامن شدن به ورزش کردن سخت،کالری شمردن و حتی قرص لاغری گیاهی برای کم کردن وزن میشدم اما دوباره بعد از چند ماه میشدم همون آدم قبلی.چرا چون ذهنم نمیخاست قبول کنه که بخاد لاغر بشم و فقط این جسم خسته ی من بود که با هر تلاش میخاست به تناسب برسه.ذهنی که به خودش سپرده تمام فرمولهای چاقی رو باید تغییر داد.با گوش کردن صحبتهای آقای عطار روشن به این نتیجه رسیدم که اول از همه باید روی ذهن کار کرد تا بتونیم به ذهنمون یاد بدیم تا بدونه چاقی چه مضراتی داره و لاغری چقد برای سلامتی خوبه و اینطوری ذهن رو در مسیر لاغر شدن هدایت کنیم.و البته که این کار نیازمند تلاشه.تلاش کردن برای ذهنی که سالها فقط فرمولهای چاقی رو بلده.اما از اونجایی که ذهن میتونه بارها آموزش ببینه بسیار امیدوارم که نتیجه کسب کنم.
بنام خدا 🌹
مسیر لاغری باذهن مسیری هست که استمرار لازم داره هنر ادامه دادن .صبور بودن ومنتظر بودن وقتی به چیزی اعتقاد و اعتماد داشته باشی منتظر نتیجه میمونی .و برات مهم نیست چقدر زمان میگذره اما میدونی که بهش میرسی من بااینکه سال98 اواخرش شروع کردم اما حالا دارم درک میکنم و به اعتماد کامل رسیدم درطی مدتی که من میخواستم لاغربشم از روش های مختلف دوتاچیز وجود داشت نخوردن وپر تحرک بودن برای رسیدن به نتیجه ، نتیجه ای که هم ماندگار نبود و فقط برای تجربه ی لذت لاغرشدن بود که اون لذت هم دوام چندانی نداشت چون روی اعصاب و روان من تاثیر میگذاشت یه فایلی استاد میگفت پیاده روی کردن باعث به هم ریخته ترشدن فرمول های ذهنی میشه و اینو من تجربه کردم . لاغری درسته که ازطریق ذهن شروع بشه من امروز توجه کردم که چاقی من مرحله به مرحله شکل گرفته و همین کاری که داریم در لاغری با ذهن انجام مید یم اینه که مرحله به مرحله داریم آموزش می بینیم درموردچاقی من اول ازچاقی ترسیدم به خاطر غذاخوردن وبعد از غذاخوردن وبعد تلاش برای نیفتادن تو دام چاقی و درنهایت چاق شدن ورژ یم گرفتن وفرارکردن
ازخو دم که با عثش شدم و احساس بد از قضاوت شدن توسط دیگران و نفرت از چاقی… چاقی ارثی نیست اموز شیه مثل خیلی چیزهاییکه از خو نوادم یاد گرفتم مثلاً نون وبرنج وخو رشت خوردن رومن از پدرم یادگرفتم لقمه ی بزرگ برداشتن و هم همینطور.وتک تک این رفتارهاوافکارروازاونها یاد گرفتم امامن نمیدونستم که مقصر خودمم ووقتی هم که فهمیدم مسولیتشو برعهده نگرفتم و خواستم بارژیم گرفتن ورزش کردن صورت مسئله روپاک کنم درسته لاغری نه تنها هنره بلکه زندگی کردن مثل یک فردمتناسب هم هنر ه یادگرفتن احساس سیری و متناسب بودن زندگی متناسب دقیقا این چیزیه که همه ی مامیخوایم لاغری با ذهن زمان نیاز نداره بلکه درطی زمانه هرچقدر بیشتر ادامه بدی نتیجه ی بهتری به دست میاری وهر چقدرعجله کنی بیشترزمانو ازدست میدی برای چاقی نه زحمتی کشیدم نه کاری کردم فقط بهش اضافه کردم حالا برای لاغری هم بدون زحمت و بدون اضافه کردن یا نکردن چیزی میتونم لاغربشم ولاغر بمونم برای همیشه چیزی که همیشه میخواستم. باتشکر از شما دوستان وازاستاد.🙏
با سلام به استاد عزیز و دوستان هم مسیر
من تاسن ۲۶ سالگی واقعا یه فرد متناسب بودم که خیلی زندگی راحت و بی دردسری داشتم فارغ از هرگونه استرس و اضطرابی غذا میخوردم هیچوقت به فکر چاق شدن نبودم اصلا در موردش فکر هم نمی کردم متاسفانه به خاطر حرف اطرافیان و باور اون حرفا بعد از ازدواج روند چاقی من شروع شد و از اون زمان به بعد بود که من از ترس چاق تر نشدن به فکر چاره افتادم
در طی این سال ها فقط جسمم را تحت فشار قرار می دادم و تمام اقدامات من فیزیکی بود و می خواستم از طریق فیزیکی با یک روشی خودمو لاغر کنم در حالی که ذهنم اصلا با من هماهنگ نبود و در مسیر جداگانه برای خودش پیش می رفت.
من رژیم دکتر تغذیه را رعایت می کردم ولی ذهنم منو به خوردن دعوت می کرد حتی شده یه لقمه بیشتر،یه تکه کیک بیشتر، یه شکلات اضافه تر
و در تمام اون مدت من فقط جسمم را تحت فشار قرار می دادم و می خواستم مخالفش عمل کنم.
نمی دونستم این مغز منه که فرمان میده و من نمی تونستم مخالف اون عمل کنم.چون مغز من تحت تاثیر ذهنم بود ذهن من برای چاق شدن برنامه ریزی شده بود چون توی ذهنم این باور جا گرفته بود که بعد از ازدواج آدما چاق میشن، اگه کم تحرک باشی چاق میشی، اگه استراحتت زیاد باشه چاق میشی، اگه زیاد بخوابی چاق میشی، اگه برنج بخوری چاق میشی، اگه کم کاری تیروئید داری چاق میشی و خلاصه کلی رفتار تو ذهنم کد گداری شده بود که منو به سمت چاقی بیشتر سوق می داد.
من از رفتارهای غذایی خودم دلخور بودم و دوست نداشتم اونا رو تکرار کنم و همیشه عصبی می شدم که خوب چرا این قدر بی اراده هستم و نمی تونم رژیمم رو ادامه بدم، چرا از رفتن به سالن ورزش خودداری می کنم در حالی که ریشه تموم اینا در ذهنم بود ولی من فقط می خواستم جسمم را تحت فشار بذارم و هیچوقت نتونستم این هماهنگی را به وجود بیارم.و تمام این ها به خاطر عدم هماهنگی ذهن و جسمم بود.
چاقی ارثی نیست، یادگرفتنیه، مثل خیلی از رفتارها وکارهایی که انجام می دادم . ما چاق شدن رو به خوبی یادگرفتیم و با فرمول هایی که یاد گرفتیم چاقی رو هر روز زندگی کردیم.
ذهن آموزش پذیر هست و به خوبی میشه با آموزش رفتارهای درست لاغری را هم بیاموزیم فقط کافیه اصول لاغر شدن را یاد بگیریم،تکرار وتمرین کنیم و لاغر شدن را به ذهنمون یاد بدیم و در مسیر بمونیم و استمرار داشته باشیم.
برای لاغر شدن جسممون را تحت فشار قرار ندیم چون تلاش بی فایده است اصلا نباید عجله داشته باشیم چون ما یک هفته و یک ماه ویکساله چاق نشدیم ذره ذره وزنمون اضافه شد پس برای لاغر شدن نباید زمان خاصی را درنظر بگیریم چون نمی تونیم در زمان مشخصی لاغر بشیم بلکه باید در مسیر لاغری بمونیم، راه های درست را به ذهنمون آموزش بدیم تا بتونیم به لاغری پایدار وهمیشگی برسیم لاغری ای که دیگه نگران بازگشت اون به سمت چاقی نباشیم. لاغری که در جریان زندگی به دست بیاد نه اینکه مرتب خودمونو تحت رژیم های مختلف قرار بدیم.
لاغر شدن خیلی راحت و آسونه ،اگر از مسیر صحیح، حرکتمون را آغاز کنیم و در مسیر بمونیم و تکرار وتمرین کنیم.
سلام به استاد عزیز ودوستان سایت⚘⚘
مشکل ما در کاهش وزن مشکل ذهنی است
ما مشکلی در ذهن داریم که نمی تونیم لاغر بشیم و یا لاغر بمونیم
اما در روش لاغری با ذهن یاد میگیریم که چطور میتونیم ذهنمون رو برای لاغر شدن و لاغر موندن تربیت کنیم
لاغری با ذهن اگرچه نسبت به سایر روشهای لاغری یه مقداری زمانش بیشتر و نیاز به صبر و استمرار بیشتری داره
ولی نتیجه اون ماندگار و ثابته وقتی که ما از هر روشی برای لاغری استفاده کردیم ما سعی کردیم جسممون رو تحت فشار قرار بدیم و از غذاخوردن خودمون رو محروم می کردیم و سعی میکردیم فعالیت بدنی روزانه مون رو بالا ببریم و با تحت فشار قرار دادن خودمون مقداری از وزن و سایزمون کم می شد
اما دلیل اینکه در تمام این مراحل و دفعاتی که ما برای لاغری اقدام کردیم، همیشه انجام کار به سختی صورت می گرفته،
به خاطر این بوده که اقدام فیزیکی ما برای کاهش وزن و سایر با اقدام ذهنمون همسو نبوده
یعنی ما تصمیم میگرفتیم لاغرشیم و اقدام میکردیم از روشی برای لاغری استفاده میکردیم اما ذهن ما همچین تصمیمی نداشت و ذهنمون طبق روال گذشته خودش، ما را به پرخوری تشویق میکرد
و ما را هدایت میکرد به سمت جاهایی که غذاهای خوب بود روشهای پرخوری را به ما نشان می داد و ما را تحریک میکرد وذهن روال کار خودش را طی میکرد
اما ما بودیم که تصمیم گرفته بودیم که لاغرشیم و در اصل داشتیم با ذهنمون مبارزه میکردیم ما میخواستیم طبق برنامه غذاییمون غذا مصرف کنیم اما ذهنمون همچین تصمیمی نداشت و دائماً ما را به سمت پرخوری هدایت میکرد
به خاطر همینه که در تمام روشهایی که ما برای لاغری استفاده کردیم هر چقدر که از شروع تصمیم گیری ما میگذشت کار سختتر میشد
چرا که تلاش ذهنمون برای اینکه ما را به مسیری که در ذهنمون طراحی شده برای چاقی، ما را می خواست به این سمت هدایت کنه
و این جنگ و گریز بین ما وذهنمون برای اینکه نمی خواستیم وارد مسیر چاقی بشیم و ذهنمون تلاش میکرد ما را به مسیر چاقی قبلی برگردونه
باعث میشد که ما عصبانی بشیم پرخاشگر بشیم و ناراحت و خسته بشیم از این تلاش و مبارزه هر روزه
در نهایت رها میکردیم و دوباره با خیال راحت ما را به مسیری که سالها آن را طی کردیم هدایت می کرد
تمام فعالیتهای بدنی ما تحت کنترل مغزمون است و هر فعالیت بدنی که ما انجام میدهیم با مغزمون این کار صورت می گیره و فرمانش از مغز صادر میشه
هر بار که دست شما برای برداشتن لقمهای حرکت میکنه این فرمان از مغز صادر میشه وگرنه شما نمی تونید بدون دخالت مغز اقدام کنید برای هر حرکت فیزیکی
مغز ما تحت تاثیر ذهن ماست وقتی ذهن ما برنامهریزی شده برای چاق شدن، مطمئناً فرمان هایی که مغز ما به اعضای بدن ما صادر میکنه در جهت چاق شدن و چاق تر شدن است
خیلی وقت ها ما میدونیم که سیر هستیم و تازه غذا خوردیم و احساس سیری می کنیم اما وقتی با یک شیرینی مواجه میشیم با یک ماده غذایی که خاطرات خوب ازش داریم و از خوردنش لذت میبریم مواجه میشیم دست ما میره به سمت برداشتن لقمه
و با اینکه ما میدونیم نباید بخوریم ، به راحتی دستمون اونو بر می داره و اونو می خوریم و بعد از خوردن عذاب وجدان می گیریم و ناراحت میشیم
و این اضطراب و ناراحتی باعث تشدید چاقی میشه. تصمیم می گیرین که نخورین اما به موقش نمیتونید تصمیمتون رو عملی کنید و می خورین و بعد هم ناراحت میشین
چاقی ارثی نیست چاقی یادگرفتنیه و آموزش دیدنیه مثل خیلی از رفتارهای ما
پس ما چاقی رو یاد گرفتیم بدون اینکه خودمان تصمیم گرفته باشیم چاق بشیم چاق شدن رو یاد گرفتیم و نتیجه اونها جسم و وزنی است که داریم
پس میشه لاغر شدن را هم آموزش دید همانطور که چاق شدن رو آموزش دیدیم برای اینکه بخواهی لاغر شدن را یاد بگیری باید اصول کار کردن و تسلط داشتن بر ذهن رو یاد بگیری
دلیل شکست خوردن ما از رژیم هایی که می گرفتیم و دوباره به حالت اول چاقی برمیگشتیم به خاطر این بود که
در حالی که به خودت فشار میآوردی که وزنتو بیاری پایین هیچ برنامهای برای آموزش دادن لاغری به ذهنت نداشتی و فقط داشتی به جسمت فشار میآوردی
شما با هر قدرت و انگیزه و توان اگر در مسیر اشتباه حرکت کنید مطمئناً به مقصد نمی رسید ولی اگر با هر سرعتی حتی آهسته و کند در مسیر صحیح حرکت کنی به هدفت میرسی
تفاوت رسیدن به مقصد و نرسیدن به مقصد در تلاش و سرعت و کوشش نیست در مسیر درسته
هر بار که از تلاشمون برای لاغری نتیجه نگیریم متاسفانه بر بار سنگینی چاقی اضافه میشه و ما خودمون رو ناتوان تر از قبل می بینیم برای لاغری
در روش لاغری با ذهن باید هر روز تمرینات را با شور و اشتیاق عالی انجام دهیم
باید هر روز یک قدم به سمت لاغری برداریم و اون قدم فیزیکی نیست و سختی نداره ،دوندگی و محرومیت غذایی نداره و آموزش ذهنیه
از طریق فایل گوش دادن و نوشتن و تمرین کردن
هر کجا در مسیر لاغری دیدی داره بهت سخت میگذره، بدون داری مسیر رو اشتباه میری و همانطور که برای چاق شدن سختی نکشیدیم لاغری با ذهن هم به همین شکله بدون اینکه شما سختی بکشید وزن با ذهن متعادل میشه
به اندازهای که در آموزش ذهنتون خوب رفتار کنید، خوب عمل کنید وزن و سایز تون متعادل میشه با ذهنتون
اضافه وزن تاثیری صدها برابر روی اعصاب و روان ما داره
اضافه وزن محدودیت به وجود میاره، اعتماد به نفس افراد رو خورد میکنه توانایی هاشون رو ازبین میبره
پس برای تغییر کردن همت کنید، اشتیاق زندگی دوباره رو در خودتون زنده کنید، لاغر شدن رو یاد بگیرید و لاغر شدن رو زندگی کنید
و زندگی جدیدی برای خودتون خلق کنید
لاغر شدن خیلی ساده است ،اگر از مسیر صحیح، حرکت رو شروع کنید و استمراااااااااااااار داشته باشید.
باسپاس از شما استاد عزیز آقای عطار روشن بابت این سایت عالیتون
سلام استاد گل و دوستان متعهد و متناسبم.
در گام گذشته من یاد گرفتم:
و حالا
من اومدم با یک لیست بلند و بالا
که در پاسخ به صورت مسئله: چرا من چاقم و خیلی ها لاغر هستن؟
لیست عوامل چاقیِ من:
ویتامین و قرص های مکمل باعث افزایش اشتهام شده
بعد از رها کردن رژیم قطعا چاق میشم
من مدلمه و صورت بزرگ و غبغب دارم
من استخون بندی درشتی دارم
هرجام آب بشه بازوهام آب نمیشه
پرخوری و اضافه خوری میکنم
فکر میکنم چاقی ارثی و ژنتیکیست
نوشابه تنقلات و شیرینی جات باعث چاقی میشه
هرکس شادتر ثروتمند تر باشه چاق تره
فقط زمانی خود به خود لاغر میشی که مریض باشی
من یا سیرم یا در حال انفجار هستم
باور به اینکه ازدواج و زایمان باعث چاقی میشه
مسافرت و مهمانی باعث پرخوری و چاقیم میشه
فست فود و غذای رستوران من رو چاق میکنه
تا زمانی که سر کار میرم چون خسته میشم گشنه میشم و چاق میشم
وقتی خیلی لاغر میشم شبیه معتادها میشم پس بهتره یکم تپل باشم .
تند تند غذا خوردن
با ترس و لرز غذا خوردن
کربوهیدرات زیاد مصرف کردن
نون و برنج باعث چاقی و اضافه وزن میشن
و…
میدونین! ما در تمام روش های قبلی فقط دنبال این بودیم که چطور لاغر بشیم؟ اما هیچوقت از خودمون نخواستیم بپرسیم چرا چاق شدیم و چرا بقیه لاغر هستن؟
و دلیل موفقیت همیشگی در این روش بخاطر اینه که ما تمام کارهایی که قبلا برای لاغری انجام میدادیم رو انجامنمیدیم
به جاش تمامِ باور هامون رو مثل ساعت شنی برعکس میکنیم و از نومیسازیم !!!
امروز هم گذشت و از این آگاهی ها به خوبی استفاده کردم.
خدایاشکرت که من رو با این سایت اشنا کردی..
هر روزم رو به تو عزیزترین میسپارم..😍🥰
سپاس استاد عزیز! بابت زحمات بی دریغتون
سلام به شما استاد گرامی و همه دوستان خوبم
چه توضیحات جامع و اطلاعات نابی در این فایل بود
لاغری با ذهن برای خیلی از افراد باورنکردنی و شاید یک توهم به نظرشان بیاید
این اشخاص باید این اطلاعات را دریافت کنند و خودشان حداقل از فایلهای رایگان استفاده کنند تا درست بودن این روش زا تجربه کنند تا بتوانند باور کنند و قدرت ذهن را درک کنند
من خودم دو سال و نیم پیش بطور اتفاقی و بدون اینکه دنبال روش لاغری باشم با یکی از ویدیوهای لاغری با ذهن که در یوتیوب بود آشنا شدم
صحبتهای استاد خیلی به دلم نشست و با وارد شدن به سایت تناسب فکری ویدیو های دیگری را تماشا کردم
به نظرم خیلی جالب آمد من از ذهن و قدرتش چیز زیادی نمی دانستم برای همین کنجکاو بودم که در این مورد اطلاعات بدست بیاورم
تصمیم گرفتم که دوره رایگان لاغری با ذهن را انجام دهم
در همان یکی دو هفته اول تغییرات رفتاری متفاوتی در برخورد با شیرینی جات پیدا کردم که خودم هم باورم نمی شد
این بود که با اطمینان کامل درست بودن این روش اقدام به خرید میکنم ورود به سرزمین لاغرها کردم
در آنجا بود که متوجه شدم این برخورد من در یوتیوب با ویدیوی لاغری با ذهن هدایت خداوند مهربانم بود نه شانس و اتفاق
من دیگر تسلیم شده بودم و تلاشم را برای لاغر شدن متوقف کرده بودم
من مدت حدود ۴۰ سال در تلاش برای لاغر شدن بودم و یادم نیست چند روش مختلف را امتحان کردم و هر بار مقدار های مختلفی کم میکردم ولی ماندگار نبود و دوباره به وزن قبلی ام و بعضی اوقات حتی بیشتر هم بر می گشتم
این چاق شدن مجدد خیلی حالم را بد میکرد نه به خاطر خود چاقی بلکه احساس ناتوانی و حسرت متناسب بودن و سرزنش کردن خودم که حتما جایی اشتباه کردم که دوباره چاق شدم به حدی که دیگر دست از تلاش کشیدم گفتم چه فایده که من اینقدر سختی می کشم و لاغر میشوم اما دوباره چاق میشوم پس دیگر قبول کنم که این سرنوشت من است و خودم را در همین حالت چاق بپذیرم
آنموقع اصلا خودم را دوست نداشتم و میتوانم بگویم وقتیکه اندام چاق خودم را در آینه میدیدم به خودم بد و بیراه می گفتم واز خودم متنفر میشدم
با شروع دوره ورود به سرزمین لاغرها اول تغییرات درونی در من بوجود آمد احساس آرامش میکردم دیگر از خودم بدم نمی آمد دیگر احساس ناتوانی نمی کردم
امید به رسیدن به لاغری در من شعله ور شده بود
بعد از سه ماه تغییرات جسمی را هم در خودم ملاحظه کردم که این شور و اشتیاقم را چند برابر کرد
بقدری از بودن در این مسیر لذت میبرم و تشنه یادگیری بیشتری در مورد ذهن و عملکرد آن و معجزات آن هستم که برنامه های دیگری را هم تهیه کردم واز استفاده چندین باره آنها لذت فراوان میبرم
ورود به سرزمین لاغرها بهترین تصمیمی بود که در زندگی ام گرفتم
من خداوند مهربانم را بینهایت سپاسگزارم که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرد
من برای همیشه و تا آخر عمرم در این مسیر باقی خواهم ماند و با یادگیری آموزشها در دوره های مختلف تناسب فکری زندگی بهتری برای خودم ایجاد میکنم
همین الان هم وقتیکه خودم را با زمانیکه در این مسیر نبودم مقایسه میکنم خیلی از لحاظ فکری و رفتاری عوض شده ام نه فقط در مورد لاغری بلکه در مورد همه جوانب زندگیم
خدایا سپاسگزارم استاد عزیزم از شما ممنونم که با عشق و علاقه نامحدود دوره های متعددی برنامه ریزی کرده و آنها را در اختیار ما قرار میدهید متشکرم
سلام به همه دوستان همراه، یادداشتهای خودم از گام دوم را به عنوان تکلیف و تمرین امروز اینجا مینویسم: برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید، میتوانید به راحتی و با اندکی تلاش و مقدار بیشتری صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید، از خودتان بپرسید چرا به راحتی چاق میشویم ولی برای لاغری باید کلی سختی بکشیم؟ مساله لاغر شدن نیست مشکل لاغر ماندن و برنگشتن وزن هست، در روش لاغری با ذهن یاد میگیریم چطور ذهنمان را برای لاغر شدن و لاغر ماندن تربیت کنیم، این روش در مقایسه با سایر روشها زمان بیشتری طول می کشد تا به نتیجه برسد ولی نتیجه آن پایدار است، در سایر روشها جسم را تحت فشار قرار میدادیم ولی چون اقدام فیزیکی ما با اقدام ذهنی ما همسو نبوده به نتیجه دلخواه نرسیده ایم و این تنش بین جسم و ذهن ما باعث میشود، بدخلق، عصبانی و مضطرب و ناراحت بشویم و در نهایت تلاش را رها کنیم. کلیه فعالیتهای بدنی ما از طریق مغز و فرمان آن انجام میشود، مغز ما تحت تاثیر ذهن ماست، اگر ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد فرمان های صادر شده هم برای چاق تر شدن صادر میشود. اضطراب و ناراحتی و افسردگی ناشی از عذاب وجدان بابت خوردن، موجب افزایش وزن میشود، در روش لاغری با ذهن ابتدا با توضیح چاقی آشنا میشویم که چی هست و بعد لاغری و مزایای آن را یاد میگیریم و سپس مسیر لاغری را آموزش میبینیم، تمام افرادی که اضافه وزن دارند تحت آموزش چاقی قرار گرفته اند. چاقی ارثی نیست بلکه آموزش دیدنی ست پس ما چاق شدن را یاد گرفته ایم، باید اصول کارکردن و تسلط بر ذهن را یاد بگیریم و لاغر شدن را به ذهن آموزش بدهیم، در رژیمهای قبلی همیشه دنبال خوردن بودیم ولی چون در برنامه رژیمی بودیم از خوردن امتناع می کردیم که این یعنی ذهن در مسیر لاغری نبوده و در نهایت جسم به ذهنمان تسلیم میشد، حرکت در مسیر اشتباه با هر سرعتی ما را به مقصد صحیح نمیرساند، هربار که از تلاش برای لاغری نتیجه نگیریم متاسفانه بر بار سنگین چاقی اضافه می شود، دوره لاغری با ذهن یک کلاس آموزشی هست. هرجا در مسیر لاغر شدن احساس سختی کردی بدان که داری راه را اشتباه میروی. لاغر شدن به معنی زندگی و تولد دوباره هست. لاغر شدن خیلی ساده هست اگر از مسیر صحیح شروع کنیم و استمرار داشته باشیم. چاقی یک سری فرمول ذخیره شده در ذهن هست که می توان آنها را با فرمول های لاغری جایگزین کنیم، ممنون از توجه شما
با سلام
گام دوم (تکرار 1)
من هم از کودکی دارای اضافه وزن بودم ، چاق نبودم ولی توپر بودم و همینطور که بزرگ تر میشدم ، وزنمم بیشتر میشد.
من از سن 14 سالگی تا الان که 19 سالمه 3بار خیلی عالی لاغر شده بودم ولی نتونسته بودم نگهشون دارم و یا لاغر تر بشم و روش های زیادی هم براشون استفاده کرده بودم.
انواع رژیم ها،( از ساده بگیر تا سخت در حد کشتن خودت) ورزش ها: پیاده روی و دویدن و دمبل و رقص و …دمنوش و مواد ارگانیک و قرص و …
طب سوزنی و ….
همشون هم عالی جواب داده بود با اینکه پدرم دراومده، ولییی پایدار نبود.
و برای منم این سوال همیشه بود که چرا انقدر سخت لاغر میشیم و سریع چاق میشظیم! مثلا 1 کیلو وزن و تو 1 هفته کم میکردم بعد همون 1 کیلویی که انقد براش زحمت کشیده بودیم و تو 1 شب اضافه میکردم ! خیلی رو اعصابم فشار میومد خیلی سخت بود که بخوای با همچین اتفاقی کنار بیای!
لاغر شدن رو باید یادبگیریم ، همونطور که چاق شدن و یاد گرفتیم . چون چاقی یک مشکل ذهنیه
از نظر من چاقی یک بیماریه ّ، بیماری ذهنی !
یادم میاد اخرین بار که برای لاغر شدن از روش های دیگه استفاده میکردم و خیلی خسته شده بودم گفتم : خدایا، تو که خیلی بزرگی و این درخواست من اصلا برات چیزی نیست ، تو که برای پیامبرامون معجزه کردی و برای حضرت موسی دریا رو نصف کردی ، یکی عصاشو مار کردی و …. میشه منم ی شب بخوابم بلند شم بعد ببینم اونطوری که میخوام شدم؟ نخواستم برام اسمون و نصف کنی که!خخخخخ!
ولی بعدش که به مسیر هدایت شدم و در حال حاظر 33 گام برداشتم ، تازه متوجه شدم که خدا حتی میتونه این کارو هم بکنه ولی دوباره من میتونستم چاق بشم ! چون ذهنیتم که تغییر نکرده بود!و من بازهم به راحتی میتونستم چاق بشم !
پس خداوند بزرگ راه حلشو از ریشش بهم نشون داد.
ما تو روش لاغر با ذهن، ذهنمونو برای لاغر شدن و لاغر موندن تربیت میکنم. درسته که زمان بشتری میبره و احتیاح به صبرو حوصله و استمرار بیشتری داره ، ولی نتیجه اون دایمیه، ماندگاره و ثابته و اصلا امکان این که ما دوباره چاق بشیم ، به هیچ وجه وجود نداره! غیر از اینکه از اموزش هامون استفاده نکنیم!
در تمام روش های لاغری که ما از اون ها استفاده میکردیم ، به نحوی با محدود کردن خودمون و سختی دادنو فشار اوردن به جسممون میخواستیم لاغر بشیم . یعنی فقط میخواستیم نتیجه رو تغییر بدیم!و هیچ روشی برای لاغر کردن ذهنمون نداشتیم ! مثلا وقتی تو رژیم بودیم دلمون میخواست غذابخوریم، دنبال خوردن بودیم و…. ولی جلوی خودمون و نگه میداشتیم ، این نشون میداد که ذهن ما تو مسیر چاق شدن بوده!و ما شخصا جلوگیری میکردیم از خوردن !
و در تمام این روش ها ، ذهن ما با جسم ما هماهنگ نبوده! چون ما خودمون فقط تصمیم میگرفتیم که در جسممون نغییر ایجاد کنیم ولی ذهنمون همچین تصمیمی نداشت و مارو بیشتر به مسیر هایی هدایت میکرد که چاقترمون کنه !
مثلا خود من اینطوری بودم که تا 3 ماه خودم رو در خوردن محدود کرده بودم و الان در برابر غذا حریص شدم!
یعنی نمیشه در کل تو هرچی باهاش مقاومت کنی ، تلافیشو سرت در میاره!خخخ!
در اصل داشتیم باهاش مبارزه میکردیم!
خود من اینطوری بودم که اواخر رژیمم نمیتونستم دیگه به خودم زیاد سخت بگیرم و یزره از کنترلم خارج شده بود.
( یعنی در واقع از کنترلم خارج نشده بود ، بلکه از توانم خارج شده بود! )
اوایل همیشه با شور و اشتیاق شروع میکردم ولی هرچه بیشتر میگذشت برام سخت تر و طاقت فرسا میشد ! چون که برنامه های چاقی و چاق شدن در ذهنم ایجاد شده بود و باید اجرا میشد دیگه!
در اوایل که هر غذایی میدیم خودمو کنترل میکردم و میتونستم جلوی خودمو بگیرم ولی بعد از 4 ماه دیگه نمیتونستم بدجور مقاومت میکرد با من و من دلم میخواست بخورم ولی از طرفی هم به خودم یاداوری میکردم و جلوی خودمو میگرفتم و و باعث میشد که من عصبی بشم ، پرخاشگر بشم اشفته و اصلااا ی وضعیتی بود که فقط خدا میدونه:) ولی نمیتونستم هم در مقابلش پیروز بشم و شکست میخوردم ازش و بعد از اینکه غذا میخوردم دیگه …..
واقعا حس افسردگی و پشیمانیش ادم و خورد میکرد اصلا!
بعد که یزره خودم و اروم میکردم و به خودم میگفتم اشکال نداره و دفعه بعدی رعایت میکنم ، وعده بعدی رو بدتر هم میکردم و باز هم دوباره عذاب وجدان و همون حس و بد و دوباره دوباره و دوباره ….
انگار که تو ی چرخه ی بی انتها گم شده بودم.
و در نهایت دیگه ادامه نمیدادیم و چاق تر هم میشدیم
اون عذاب وجدانی که ما بعد از هر بار غذا خوردن میگرفتیم ، عامل اصلی چاق تر شدن ما بوده و چاقی مارو تشدید هم میکرده
(تمام فعالیت های بدنی ما به دستور و فرمان مغزمون انجام میشه و مغز هم تحت تاثیر ذهن ماست)
بنا براین اگه ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشه تمام دستور های مغزی در جهت چاق کردن ما اجرا میشه!
مثلا این موقع هایی که ما میدونم سیر هستیم ولی دلمون میخواد که بازم بخوریم و یا دستمون میره و بازهم برمیداریم میخوریم .و بعد عذاب وجدان میگیریم
اینجا به قول خودم ذهنمون گرسنشه نه بدنمون!
هر بار که ما از رفتارغذاییمون ، ناراحت باشیم و عذاب وجدان بگیریم، درواقع خودمونو سرزنش میکنیم و ضعیف نشون میدیم و به همین دلیل دفعه بعد و دفعات بعد تر هم مابیشتر از دفعات قبل تر میخوردیم و اون بر ما پیروز میشد.
همه افرادی که اضافه وزن دارند ، تحت امورش چاق شدن قرارگرفتند.
کسانی که چاق هستند واعضای خونوادشون هم اضافه وزن دارند ، از کودکی تحت اموزش چاق شدن قرار گرفتند.
مثل صحبت کردن و….
از کودگی شنیدن که زیاد نخور چاق میشی!فعالیت داشته باش چاق نشی و…
یعنی از کودکی یاد میگیرن که چطور ادم چاق میشه ؟ چه کارایی انجام می ده که چاقش میکنه؟و… حالا فکرشو هم بکن که کسایی هم بهت اینارو اموزش میدن که خودشون اطلاعات صحیح راجع بهش ندارن!
همین من ! چون مادرم چاق بود و هی تلاش میکرد که لاغر بشه و زیاد هی میگفت دلیل این که چاقه چیه و ….منم یادگرفته بودم ازش و الان در این وضعیتم !
یا حتی دارم به وضوح میبینم که یکی از زنداییم به شدت روی وزن و اندامش حساسه و هرکاری میکنه که در حالت متناسب باشه و دختر دایی من هم که از تا وقتی که 4-5 سالش بود اونقدر که لاغر بود به زنداییم میگفتن بهش بیشتر غذا بده! من اگه جای زنداییم بود بهشون میگفتم( بچه ی خودمه و میخوام هرجور که راحته زندگی کنه، به شما چه ربطی داره؟)
ولی الان دارم میبینم که دختر داییم که الان 7 سال داره مامانش میگه 2-3 کیلو چاق شده، با اینکه کم غذا میخورد !
و من برای ی مدتی رفته بودم خونشون و دیدم تمام فکر و ذکر و صحبت تو خونه اونا درباره چاق بودن و لاغر شدن و … اینا بود. طوری که وقتی خودم اومدم خونه دیدیم تو اون دو روزی که خونه داییم بودم، منم چاق شدم!
حتی دیدم که رفتارغذایی دخترداییمم تغییر کرده ! با اینکه 7 سالش بود حجم غذای تو بشقابش از منی که 19 سالمه بیشتر بود!
و من الان با نوشتن این دیدگاه متوجه شدم که چطوری چاق شدیم! اول ذهنمون چاق شد بعد جسممون!
انقدر که در معرض تکرار گفته ها و شنیده ها در مورد چاقی قرارگرفتیم اول در ذهنمون چاق شدیم . با یکی دوبار گفتن نه هااا اونطوری فایده نداره ، من دیدم پشت سرهمممم داشتن درباره چاقی حرف میزدن و انگار که وظیفشون تو این دنیا اینه که چاق بشن و لاغر بشن وچاق بشن و…
.
پس ما برای این که بخوایم از همین روش هم لاغر بشیم که از طریق ذهنه و همون راهیه که مارو چاق کرده و باید برای لاغر شدن ازش استفاده کنیم ، دقیقاا همینطوریه!
خیلییی سادسس! فقط باید دربارش فکر کنیم و مورد توجهمون باشه ، باید دربارش بشنویم ، ببینیم. نه یکی دوبار،يا، نه ببینم تموم بشه بعد خودم لاغر بشم!
من که الان فهمیدم باید چیکار کنم. خدایا شکرت
پس ما چاقی و یادگرفتیم و اصلا هم براش سختی نکشیدیم ! فقط در موقیعیتش قرار گرفتیم ،مثل زندگی کردن با افراد چاق و دربارش شنیدیم و… به صورت ناخوداگاه خیلی راحت یادش گرفتیم!تو همه ی زمینه ها این موضوع صدق میکنه هاا ، مثل صحبت کردن به زبان فارسی ، که ما در موقیتش قرار داریم و شنیدیم و صحبت کردیم و خیلییی ناخوداگاه یاد گرفتیم که چطوری فارسی صحبت کنیم .
کسی که تو انگلستان زندگی میکنه که بلد نیست فارسی صحبت کنه ، به زبان انگلیسی صحبتت میکنه ، چون در موقعیتی قرار داشته که همه اونجا انگلیسی صحبت میکردن و اون هم یاد گرفته ، ولی میتونه زبان فارسی هم یاد بگیره که بتونه فارسی متوجه بشه و بعد از مدتی تکرار کردن بتونه فارسی صحبت کنه .
پس ما با ناخوداگاهمون به اسانی یادگرفتیم ولی الان که میخوایم خوداگاه اقدام کنیم و چیزی و یادبگیریم یزره برامون سخت تر میشه چون ما باید اگاهانه تلاش کنیم و یادبگیریم
من خودم الان انگلیسی و کامل بلدم و درحال حاظر هم دارم زبان المانی و یادمیگیرم ولی دقت کردم که بعضی اوقات که از فضای زبان المانی دور شدم ،ی مقدار برام سخت شد ! ولی بعد که بیشتر ادامه دادم و میدم دیدم که دوباره روان شدم . و یا الان که دارم المانی و به عنوان زبان سوم یادمیگیرم و ارتباطم با زبان انگلیسی کمتر شده ، به روانی قبل نمیتونم انگیسی صحبت کنم ! البته دوباره با تمرین و تکرار کردن دوباره روان میشم!
این نشون میده که همه ی اینها تکراره ، فقططططط تکراررر و در مسیربودن!
حتی الان متوچه این نکته ی جالب هم شدم ، من زمانی که برای یادگیری انگلیسی و روان شدنم در اون، کتاب هایی تهیه کرده بودم ، و یا حتی همین الان که کتاب کار های المانی هم تهیه کردم، توی همه ی کتاب ها 4 بخش وجود داره که در نهایت از اون 4 بخش در ازمون ایلتس انگلیسی و گوته المانی سوال میاد
1_ reading_ lessen_خواندن
2_writing_schreiben_نوشتن
3_listening_horen_شنیدن
4_speaking_sprechen_صحبت کردن
!!!!!!
جالبه نه؟
بنابراین خیلی از افراد چاقی که در خانواده ای متولد شدند که اعضای خانواده چاق بوده اند، به سادگی و ناخواسته چاقی رو یادگرفته اند بدون اینکه نصمیم داشته باشن که چاق بشن و با تکرار کردن رفتار های نا متناسب و فرمول های چاقیی و رفتارهایی که که خودشون در ذهنشون ذخیره کردن و اونو زندگی کردن و به خاطر همین در این وضعیت جسمی قرار دارند.وبعد به این باور میرسن که چاقیشون ارثیه!
در صورتی که در واقعیت اموزش دیدنیه!
و ذهن انسان این قابلیتو داره که بارهاااا آموزش ببینه!
برای یادگیری لاغری باید اصول تسلط داشتن روی ذهن رو یاد گرفت.
دلیل اینکه ما در روش های قبل شکست میخوردیم این بود که اموزش های لازم برای لاغرشدن ذهنمون و بهش ندادیم با اینکه خیلی عالی وزن و سایز کم کرده بودیم. و بعد از اینکه روش و ول کردیم و یا تموم کردیم دوباره چاق شدیم بخاطر این بوده ک ذهن ما فقط چاق شدن رو بلد بوده! و مارو دوباره به سمت چاق شدن هدایت کرده.
و تنها راهش با ذهنه ، چاق شدن با غذاخوردن نیست با عرق نکردن نیست و….
بیماریه ذهنیه!هیچ راه دیگه ای نداره و هیچ راه سریع دیگه ای هم نداره!
تمام روش هایی که باهاشون مواجه شدیم برای تبلیغ گفته شده که کاهش وزن 10 کیلو در یک ماه یا 5 کیلو در هفته و ….اینا مارو به نتیجه نمیرسونه!در هر روشی که زمان و مقدار مشخص شده باشه، کاملا اشتباه و دروغه!
مگه ما تو 1 هفته 5 کیلو چاق شدیم که بخوایم 5 کیلو هم کم کنیم و یا در 1 ماه…..
چون چاق شدن و لاغرشدن ،زمان و مقدار ندارد!
(ما اصلا تصمیم نگرفته بودیم که تا چه مدت ، چه قدر چاق بشیم! و نمیتونیم هم تصمیم بگیریم که تا چه مدت چقدر لاغر کنیم)
من اینو مطعنم که هرکس تو این مسیر یا تو این سایته، فرد ناتوانی نیست ، بلکه فرد خیلی توانمندی هم هست که به این مسیر هدایت شده ، جا نزده برای لاغرشدن .فقط مسیر ایی که میرفته اشتباه بوده که فکر کنم خودش هم نمیدونسته .
فردی ناتوانه که با یک یا دوبار شکست خوردن جا میزنه و دیگه ادامه نمیده
ولی فرد مثل من …!
حرکت در مسیر اشتباه با هر قدرت و توان و سرعتی هم که باشه ، مارو به مقصد نمیرسونه !
ولی در مسیر درست با هر سرعتی که بخوای بری به مقصد میرسی.
تفاوت رسیدن و نرسیدن به مقصد در سرعت و انگیزه و تلاش و… نیست بلکه در مسیر است.
پس ما فرد ناتوانی نبودیم بلکه داشتیم در مسیر اشتباه حرکت میکردیم.
چاق و لاغر شدن های مکرر باعث ایجاد احساس نا امیدی و ناتوانی درلاغر نشدن در افرادچاق میشه .
درواقع هرچقدر که ما از تلاشمون برای لاغر شدن نتیجه نگیریم بر سنگینی بار چاقی افزوده میشه!
کسی که شور و اشتیاق داشته باشه در این مسیر به همون اندازه هم نتیجه میگیره
و فقط باید به کارهایی که گفته شده عمل کنیم که اصلا هم کار سختی نیست از نظر من ،
با دیدن و نوشتن و خوندن
دیگه سخت تر از غذا نخوردن و ورزش کردن نیست که ؟!!
تو این روش که دیگه نه گرسنگی بهت میدن ، نه بهت میگن ورزش کن ،و …
هیچیییییی!
هیچ کاری نیاز نیست انجام بدی ، فقط گوش بده و چیزهایی که متوجه شدی رو بنویس.
دیگه خیلییی هم سختته که اگر بخوای بنویسی ، تایپ کن!
مسیر لاغری باید برامون خیلی اسون باشه . اگه جایی داشت بهمون سخت میگذشت ، مسیر اشتباهه و دیگه ادامه نده!
چون ما برای چاق شدن سختی نکشیدیم ، ورزش نکردیم و…. و اتفاقا لذت هم بردیم ، غذاهای خوشمزه خوردیم و… همینطوری هم چاق شدیم ، و برای اینکه هم بخوایم لاغر بشیم باید لاغری ومسیر لاغری به اسانی و شیرینی همون مسیری باشه که مارو چاق کرده! در روش لاغری با ذهن ، ذهن و جسم ما باهم متعادل میشه و ما هرچقدر در اموزش های ذهنمون بهتر عمل و بهتر رفتار کنیم سایز و وزن جسم ما کمتر میشود .
همچنین تاثیر روش های ذهنی گسترده است و باعث تغییر در همه ی جوانب زندگی میشه و بهبود شرایط به وحود میاد ، سبب افزایش اعتماد به نفس و شادی درونی و ارامش و ….. میشه
لاغری یک زندگی دیگس ، شاید کسی که از اول لاغر بوده نتونسنه باشه خودشو در ورژن چاق خودش ببینه ، ولی ماها در هردو تا حالت خودمونو دیدیم !
چاقی تاثیر خیلی زیادی در اعتماد بفس افراد داره ، جه بساا افرادی هستن با توانایی های بسیار عالی و فوق العاده ، اما بخاطر جسمشون اون اعتماد بنفس و در بروز دادن خودشون و توانایی هاشون ندارن!
که لاغری باذهن اونم درست میکنه ، چون نتیجش گستردس و وقتی ذهن تغییر کنه ، در تمام زندگی ادم تفاوت ایجاد میشه.
فشار اضافه وزن و چاقی رو اعصاب و روان افراده .
چون بدن انسان در هر حالت ، علایم حیاتی خودشو داره و داره زندگی میکنه . اما فشاری که روی اعصاب ادم میزاره صد ها برابر بیشتره
من میخوام تغییر کنم و میخوام اونطوری زندگی کنم که راضی باشم و لذت ببرم و میتونم .
همه میتونن.
یک نفر تونسته ، پشت اون خیلی های دیگر هم تونستن !
چون لاغر شدن خیلی سادس اگه از مسیر صحیح اقدام بشه .
و تنها نکته استمرار داشتن در ان است. ما در چاقی استمرار داشتیم که الان چاق هستیم !
تمام دفعه هایی که از هر روشی خواستیم خودمون رو لاغر کنیم در چاقی استمرار داشتیم .
استمرار داشتیم چون فرمول هاش تو ذهنمون نوشته شده بود و چیزی که در ذهن افراد باشه ناخوداگاه بهش دست پیدا میکنه
خیلی کارایی که ما در روز بدون ازینکه بخوایم فکر کنیم که باید چطوری انجامشون بدیم ، بدون تصمیم گرفتن انجامشون میدیم ، بدون اینکه قکر کنیم راه میریم ، بدون اینکه فکر کنیم نفس میکشیم و… اینا فرمولها تو ذهنمون نوشته شده بوده ، و چاقی هم همینطوریه!فرمول هایی هست در ذهن ما که م بدون اینکه بخوایم ازش استفاده میکنیم!
بنابراین همونطور که ما بدون اینکه هیچ کاری کنیم ، تونستیم چاق بشیم ، بدون اینکه هم کاری کنیم ، میتونیم لاغر بشیم ، اگه صحیح ببینیم ، صحیح باور کنیم و در مسیر صحیح زندگی کنیم.
تنها رمز کار اموزش دیدنه لاغری است
خوشحالم و از خداوند عزیزم سپاسگزارم بابت اگاهی های عالی که امروز دریافت کردم
شاد و پیروز و متناسب باشید !
سلام دوستم
به شدت لذت بردم! در برابر این متن زیبا و نکات ارزنده کم اوردم
درود بر شما.
خوشحالم در کنار شما هستم.چه بسا خوسحالم تا گام های بالاتر رفتید
به نام خدا
گام دوم در مسیر لاغری من
همه ما افراد چاق سالها در حال تلاش واسه لاغر شدن بودیم و هرکسی هر راهی میگفت میرفتیم که متناسب بشیم یا هر تبلیغی میدیدیم که مثلا تو یکماه ۱۰کیلو کم کن با کله میرفتیم و فوری محصول میخریدم که متناسب بشیم و تا حدودی هم کم میکردیم ولی به محض رها کردن اون روش فوری بازم برمیگشتیم نقطه اول
حالا چرا رها میکردیم چون ذهن ما اموزش چاق شدن دیده بود و مغزما که براساس تصویرها ذهنی ما یا همان اموزش ها ذهنی که تشکیل شده از افکار ماست فرمان صادر میکنه به اعضای بدن خب الان من مغزم دستور میداد بخور ولی من میگفتم نهه رژیمم چی میشه تا یه مدتی دوام بیاری ولی دیگه کلافه میشی عصبی میشی میگی نخوردم چرا پس لاغر نشدم نگاه بقیه چه راحت میخورن همین یبار بخورم از شنبه رژیم میگیرم حالا عروسی است بخورم دیگه غذای اینجوری گیرم نمیاد بخورم بعدا میرم باشگاه اب میشه و خلاصه چون نمیتونیم تا همیشه در رژیم باشیم یا همیشه ورزش ها سخت کنیم یا دارو دمنوش لاغری بخوریم رها میکنیم باز چون ذهن روال خودش پیش میرود باز فرمان ها چاقی صادر میشه تشویق میشویم به بیشتر خوردن حرص میزنیم بیشتر بخوریم حتی اگه در خفگی باشیم باز شیرینی کبابی چیزی که اوردن تعارف کنن یا نکنن هم ما میخوریم و چاق چاق تر میشیم
شاید دوماه طول بکشه ما سه چهار کیلو کم کنیم ولی در عرض دوهفته ما سه کیلو اضاف میکنیم
و اینجاست که به این نتیجه میرسیم لاغر شدن سخت است ما توانایی لاغر شدن نداریم
مابصورت ناخواسته چاقی در خودمان شکل دادیم با یادگیری چاقی که از والدین اطرافیان دوستان رسانه اطلاعات جمع کردیم پذیرفتیم باور کردیم چاقی در ذهن مان شکل دادیم و چاق شدیم و پذیرفتیم طبیعت وجود من است دقیقا مث یک ادم نابینا که هیچی نمبینه عمل کردیم کور کورانه و انگار هیچ اختیاری نداریم این زندگی خداوند برای ما رقم زده اجباری است پذیرفتیم
و باز اومدیم واسه لاغر شدن به حرف بقیه توجه کردیم پیش رفتیم بازشکست خوردیم چون ما مسیر اشتباه رفتیم یک مسیر اشتباه تا صدسال هم بری با بالاترین سرعت بازم اشتباه است مث خود ما افراد چاق مث استاد که ۳۵سال چاق بود مث ما مسیر ها اشتباه زیادی رفت و جز شکست چیزی نبود
ما چاقی اموزش دیدیم از طریق ذهن چاق شدیم و الانم با اموزش دیدن یاد گرفتن لاغری از طریق ذهن متناسب خواهیم شد
لاغر شدن باید یاد بگیریم یک مهارت است مث بقیه مهارت ها که یاد گرفتیم مگه ما متولد شدیم اشپز بودیم یا راننده بودیم یا دکتر بودیم یا ورزشکار بودیم یا نقاش بودیم …همه اینها یاد گرفتیم تمرین استمرار زمان برد تا یادگرفتیم واسه یک دکتر شدن سی سال اموزش دیدیم درس خوندیم تا بعدش دکتر شدیم
واسه راننده شدن سه ماه اموزش دیدیم یکسال تمرین کردیم تا یک راننده خوب شدیم بدون ترس رانندگی کردیم یاد گرفتیم واسه هر کاری زمان خودش گڋاشتیم راحت پذیرفتیم که این همه زمان میخواد و داریم یاد میگیریم توقع نداشتیم تو یکماه به هدفمان برسیم وزمان پذیرفتیم
الانم واسه متناسب شدن باید بپذیریم ما در حال یادگیری متناسب شدن هستیم نه داریم متناسب میشیم که هر دقیقه بگیم پس کو من که لاغر نشدم ما داریم یاد میگیریم متناسب شدن رو نیاز به تمرین تکرار استمرار شور اشتیاق دارد نیاز به عمل دارد به قول معروف علم بی عمل هیچ است
پس ما هم متناسب میشیم به شرطی که گام به گام پیش بریم و بگیم مادر حال یادگیری هستیم و این یادگیری نیاز به تمرین تکرار استمرار عمل دارد و الان منتظر لاغرشدن نباشیم عجله نکنیم تا خیلی راحت صحیح و برای همیشه متناسب بشیم متناسب بمونیم
پس نکته این گام لاغرشدن یک مهارت است که باید یادش بگیریم مث بقیه مهارت ها دیگه که داریم به همین راحتی
سلام
وقت همگی بخیر
جالب است که کم کم دارد به ذهنم ثابت می شود که لاغری یک مهارت است که باید اموخته شود
مهارتی که شروع تا پایانش مسیری پر فراز و نشیب است امیدوارم بتونم تو این مسیر ثابت قدم باشم
سلام
هر اتفاقی که در اطراف ما رخ میده و هر رفتار ما نشات گرفته از ذهن ماست.ذهن ما بر اساس فرکانس های غالب ما (باورها) شرایطی رو برای ما ایجاد می کنه که اتفاقاتی همسو با باور های ما رخ بدهند و در واقع جسم ما که شامل مغز هم میشه تحت فرمان ذهن ماست و ما بارها در کتاب های درسیمون خوندیم که هر حرکتی که انجام میدیم اول دستورش در مغز ما صادر میشه.حالا فکر کن این مغز ما هم زیر نظر ذهن ما هست.پس اگر تا الان می گفتی من ابم می خورم چاق می شم. من اصلا دست خودم نیست که غذا زیاد نخورم اصلا نمیشه بدون که اشتباه می کردی. چون همون مغزم تحت فرمان ذهنته و تو توانایی کنترل ذهنت و تغییر فرکانست بوسیله تغییر باورهاتو داریپس نشدی در کار نیست.عدم داشتن تناسب اندام ارثی نیست و یاد گرفتنیه برخلاف چیزی که خیلیا ازش بعنوان یه بهانه استفاده می کنن و نمی دونن که با این بهونه نه تنها خودشون رو تسکین نمیدن بلکه از تناسب اندام و طراوت و شادابی خودشونو دور می کنن.یک خبر خوب اینه که درسته تا اینجا در مسیر نادرستی اموزش دیدی ولی انسان این ویژگی و توانایی رو داره که می تونه چندین بار اموزش ببینه و تغییر کنه و کلی مهارت یاد بگیره.فائزه همونطور که تا الان هیچ کاری نکردی برای اینکه لاغر بمونی (نه کالری شمردی نه اینکه حواست باشه چه غذا های رو بخوری یا نخوری بدون اینکه ورزش خاصی انجام بدی)برای اینکه متانسب و یکم چاق تر بشی هم نباید کار سختی انجام بدی اره باید کار انجام بدی باید تلاش بکنی ولی تلاشی که با لذت همراه باشه.شاید الگوی خوبی برای دوستان باشه که من چندین سال (۷:۸)سال تقریبا یک توده بدنی ثابت داشتم در واقع وزنم تعییر می کرد ولی قدمم رشد می کرد به همون نسبت.(لاغر بودم)
خداحافظ دوست من.
سلام
من تو دوران کودکیم انقد متناسب بودم، یادمه اصلا هیچ غذایی مورد علاقم نبود فقط میخوردم که گرسنه نباشم کلی غذا بود که اصلا دوسش نداشتم و نمیخوردم، اصلا یادم نمیاد درگیر خوردن بوده باشم، از چیپس و پفک اصلا خوشم نمیومد تنها خوراکی مورد علاقم لواشک بود، خلاصه اینکه با غذا همون برخوردی رو داشتم که با آب داشتم، و چقدر راحت و سبک بود مغزم، ولی خانواده ی تقریبا پرخوری داشتم، همشون همه ی غذاهارو دوست داشتن و من کم کم یاد گرفتم باید همه غذاهارو دوست داشته باشم، یاد گرفتم اونایی که بیشتر دوست دارم رو باید بیشتر بخورم تا لذت بیشتری ببریم، کم کم تو ذهن من خوردن مساوی لذت بردن قرار گرفت و منی که از خوردن لذت نمیبردم کم کم عادتهام تغییر کرد، جسم زیبا و متناسب من در مسیر چاقی قرار گرفت و هرگز نفهمیدم دارم چه بلایی سر خودم میارم، کاش یکی آیندمو بهم نشون میداد و من همونجا جلوی تربیت غلط ذهنمو میگرفتم، الان همه غذاها مورد علاقمه از شور و شیرین، همه خورشت ها و گوشت ها، از خودم تعجب میکنم چطور من الان همه غذاهارو دوست دارم، چقد من واقعا استمرار داشتم تو آموزش چاقی به ذهنم، شاگرد اولم شدم خدایی، دیگه هرچی لازمه برای چاقی رو من ماهرم توش، دیگه این روند و ادامه داده بودم تا اخرای راهنمایی دیدم دارم جزء اضافه وزنی ها حساب میام و اول دبیرستان دیگه چاقیم مشخص بود راحت 10 کیلو باید لاغر میشدم، شروع رژیمم شد همون سال و من از 16 سالگی در چرخه ی معیوب لاغری و بعدش چاقی و باز لاغری و بعدش چاقی وارد شدم و مثل باتلاق هر سال بیشتر منو داخل خودش فرو برد، اون 8،10 کیلو اضافه وزن در اثر مداومت من برای چاقتر شدن در طول 15 سال رسید به 35 کیلو اضافه وزن، منه متناسب بعد از 30 سال به یک چاق 90 کیلویی تبدیل شده بود، این 10 کیلو بعد از هر بار اتفاق یکم روش میرفت، مثل بعد ازدواج بعد بارداری بعد زایمان و این مدل داستانها تا رسید به 35 کیلو اضافه وزن، چقد آروم و بی سر و صدا ذهنم داشت درساشو پس میداد، درسایی که خودم بهش یاد داده بودم، الان یک سال و نیمه در این مسیر ذهنی هستم ولی عادتهام هنوز اصلاح نشدن، کمتر شدن ولی مورد رضایت من نیست، البته کاهلی از خودم بود، به هر حال من خودم و کلاس اولی میدونم و با خودم فکر میکنم من هیچی نمیدونم و از اول میخوام گوش کنم ببینم چی میشنوم، تا بتونم درک کنم و ان شاءالله عمل کنم و استمرار داشته باشم و این قسمت از ذهنمو که سالهاست در دستان پرخوری اسیر مانده آزاد کنم و طعم آزادی ذهن رو بچشم
سلام دوست گلم
به به ببین چی از توی حرفات در اوردم
میخوای با خودت فکر کردی که هیچی نمیدونی و میخوای از اول گوش کنی؟
فکر کنب هیچی نمیدونی
چه جمله طلایی بود چون تا همین الان ذهنم میگفت تو اینارو میدونی
ولی میخوام از همین حالا جوری تمرین کنم انگار هیچی نمیدونم..
مرسی دوستم کلی اگاهی دادی
سلام به شما استاد عزیز
من واقعا قبلا راه زیادی تمرین کردم برای لاغر شدن
از رژیم غذایی ورزش سخت قرص چربی سوزی هر سری وزن کمتر کم میکردم به من می گفتن بافت چربی مقاومی دارم دهمین جور باورم شده بود که من زود لاغر نمیشم
واقعا الان سیرم فقط دوست دارم بخورم وقتی میخورم عذاب وجدان میگیرم وای برم رو ترازو هر چی یه هفته تلاش کردم به باد دادم تو مجالس دعوتی همش حرص میخوردم که چرا اونا با لذت میخورن من هر چی میخورم چاقتر میشدم
الان با صحبت های شما متوجه میشم که جسم تلاش میکرده اما ذهنم برعکس اون
واقعا چه باورهای مشترکی چاقی ارثیه ما همه چاقیم
انا الان تو این تو قدم متوجه همه باور های مخرب ذهنم شدم
و واقعا اشتیاق و ذوق برای ادامه دارم و دو روزه با لذت غذا میخورم واقعا اشتها کمتر شده
و الان همین جا متعهد میشم که تا قدم آخر همراه استاد باشم
چون یه الگو عالی میشم برا دخترم که به سرنوشت من دچار نشه
سپاس از لطف شما
همش منتظرم جلسه بعدی ببینم تمرین چی داره
چکار کنم اما قول دادم هر روز یه قدم
با آرزوی موفقیت همه دوستان
🌸بنام خدای مهربان🌸
سلام به همه دوستان سرزمین لاغر ها و استاد عزیز.
وقتی بچه بودم مادر و پدرم مجبور بودن که با قاشق و مقداری غذا پشت سرم باشند تا به هر بهانه ای یک قاشق غذا بخورم ، در بچگی علاقه ای به خوردن نداشتم.
یادم هست که تا سن ۹ سالگی اندام زبانزدی داشتم .
تا اینکه تو ۹ سالگی دستم شکست و به حرف دکتر که سریعتر جوش بخوره و عمل نشه حسابی شروع به خوردن کردم . الان 14 سالمه و حدود 8 تا 10 کیلو اضافه وزن دارم
منم مثل همه دوستان انواع رژیم ها ، گیاهان دارویی ، ورزش های هوازی و سخت را امتحان کردم و نتیجه کوتاه مدت گرفتم . من فکر میکردم که چاقی من بخاطر زیاد خوردن از اون زمان به بعده و الان فهمیدم که باید به ذهنم یاد بدم که بتونم متناسب بشم.
حدود پنج روز پیش ناامید از اینکه الان سن رویایی من بود و باید هرچی که دوست دارم و بخورم و بپوشم ولی نمیتونم .
تا اینکه توی یه کانال با متدa.j آشنا شدم مطالبی خوندم که راجب ذهن و قدرت جذب بود . توی گوگل سرچ کردم و چندتا از فیلم های استاد بالا اومد ، فیلم جلسه اول را نگاه کردم و وارد سایت شدم .
دوره های رایگان و شروع کردم و حسابی امیدوارم و لاغر شدن را جزو تفریحات خودم قرار دادم . دوباره میخوام اسرایی بشم که اندامش زبانزد بود
خواستم از همه دوستانی که دیدگاهاشون و مینویسن و میخونیم و استاد عزیز تشکر کنم
سلام
اسرا جان خوش آمدی
از همین الان خودت را اسرایی که اندامش زبانزد است.
تصور کن.
عزیزم بهت تبریک میگویم که با این سن کم بهترین انتخاب را داشتی ویکراست به هدف زدی
و به امید خدا خیلی زود نتیجه میگیری.
در ضمن اینکه وقتی به سن بالاتر رسیدی پشیمان از اونهمه کارهای بیهوده برای لاغری واسترس چاق شدن نیستی.ویک عمر در کمال آرامش وآسودگی با اندام دلخواه بدون کوچکترین نگرانی بخوشی ولذت میخوری..راحت وسبکبال زندگی میکنی..
همواره آرزومندم که نسل جدید خوش شانس باشند واز سن پایین با قدرت بیش از حد ذهن خود آشنا بشوند.تا در زندگی در کمال راحتی خیال به هدفها و آرمانهای خود… دست پیدا کنند.
وشما به شکرانه خدا یکی از اون خوش شانسها بودی.
برات موفقیت و تجربه رسیدن به آرزوهاتو آرزو میکنم.عزیزم
سلام اسرا عزیزم
ببین کی اینجاست! یک عضو کوچک تر این خانواده
از ته دلم بهت تبریک میگم و مطمئنم میتونی موفق بشی
منم ۱۶ سال دارم و چقدر من خوشحال میشم وقتی به این نعمت که در بهترین سن و ابتدای جوانی لاغری با ذهن رو یاد میگیریم توجه میکنم.
ما واقعا خوشبختیم و این رو نادیده میگیریم
من وقتی هم سن تو بودم با قوانین جهان هستی اشنا شدم.
از زمانت به خوبی استفاده کن
مطمئن باش نتایج فوق العاده میگیری
اگر کسی دو سال پیش بهم میگفت نتیجه های امروزت رو میگیری قطعا فکر میکردم مواد مخدر مصرف کرده و چرت میگه
اما الان در زندگی من نتایج رخ داده(از طریق قوانین جذب)
پس استمرار به خرج بده تا به اسرای حقیقی برگردی
عااآااشقتم
به نام خدای مهربانم
باسلام خدمت استاد وهمه ی همراهان
من از حدود چهارده سالگی رژیم گرفتن رو شروع کردم با اینکه اونموقع اضافه وزن نداشتم وفقط با یک یا دو کیلو وزن کم کردن کلی اندامم زیبا به نظر میومد ولی تنفر و توجه زیاد من به چاق نشدن باعث میشد مدام در جنگ با خودم باشم و کم بخورم و گاهی اصلا نخورم و لاغر میشدم و مدت زیادی لاغر نگه میداشتم و همه تحسینم میکردن که چقدر اندامم زیباست ولی همیشه در ذهن من و در درون من جنگ و ناراحتی بود حتی زمانی که لاغر بودم میدونستم به محض اینکه یکم عادی غذا بخورم سریع چاق و بد فرم میشم و همیشه میترسیدم ازینکه یه وقت کسی بم بگه تپل شدی یا چاقتر شدی و اگر این و این و میشنیدم دنیا رو سرم خراب میشد
یعنی تو تمام روشهای لاغری حتی. اگر موفق هم بشیم وحتی اگر به مدت طولانی وزنمون رو پایین نگه داریم اما آرامش ولذت و خودباوری نداریم
و مثل من بعد از گذشت چندین سال که الان سی و دوساله هستم براثر توجه به چاقی و خودتخریبی الان بیست و پنج کیلو اضافه دارم با اینکه همش در حال رژیم هستم
انقدر مطمین شده بودم که لاغر نمیشم که دیگه هر چقدر رژیم میگرفتم حتی گرمی کم نمیکردم واین داغونم میکرداما به لطف خدای مهربانم با این مسیر آشنا شدم و به خودم قول میدم تمام تلاشم را بکنم که یاد بگیرم و به بدن خودم اعتماد کنم
بازهم هزاران بار هزاران بار از استاد عزیز تشکر میکنم که اینطور خالصانه به امثال من کمک میکنند
سلام به همگی
قدم دوم
من خیلی از روش های مختلفی وزن کم کردم همه چی جز عمل جراحی و اونهم بهم پیشنهاد شد حتی ولی با این سایت آشنا شده بودم و قبول نکردم خدا خیلی دوستم داره و من رو هدایت کرد و مخصوصا با این دوره که قدم به قدم هست و هر دفعه وزن کم کردم و موفق بودم ولی بیشتر از قبل برگشتم که خیلی مخرب هست و زجر آور که احساس ناتوانی میکنی به اشتباه و به پای خودت میزاری این شکست رو . رهایی از چاقی بزرگترین و مهمترین آرزوی من ازکودکی تا به همین امروز بوده ولی مثل همین متن تلاشم برای لاغری پیوسته نبوده و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت میشدم یا از حرف های مردم و نصیحت ها خسته میشدم شروع به لاغری و تصمیم میگرفتم و تا یکم کم میشد و دور میشدم از اون نقطه فراموش میکردم سختی رو . ولی این راه راحت ترین هست و با آرامش میخواهم به ذهنم لاغری رو یاد بدم و زندگی جدیدی رو باهم تجربه کنیم و من در این مسیر میدونم هرچی تغییرات من بیشتر بشه شور و اشتیاق من بیشتر میشه
ا
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من هم در این دوره اینو یاد گرفتم و همیشه توی ذهنم هست که توی اون برنامه های رژیمی که من قبل از دوره داشتم فقط به جسمم فشار میاوردم ولی ذهنم همون ذهن چاق بود همش ترس همش توجهم به چاقی بود نکنه اینو بخورم چاق تر بشم
نکنه ورزش نکنم چاق تر بشم. همه این فرمولها بود . حالا اتفاقا امروز منزل مامانم بودم می گفتن یکی از دوستاشون براش یه سری چیز فرستاده که اگه آدم اینا رو بخوره لاغر می شه مثلا آب لیمو ترش و گردو و توت فرنگی ……
نمی دونم منهم شاید قبلا همیشه به دنبال چیزهایی بودم که بخورم و لاغر شم مثل چایی سبز یه مدت حتما باید دوبار در روز چایی سبز می خوردم .
راه صحیحش همینه اصلا ما برای چاق شدن زمان تعیین نکردیم پس برای لاغر شدن هم نباید زمان و مقدار تعیین کنیم
من هم اون موقع همیشه دوست داشتم سریع بیام پایین یه ماهه انقدر بیام ….
حالا این روش ممکنه که خیلی سریع نباشه ولی درسته و آدم اگه خوب انجام بده و دنبال کنه به مرور افکار و رفتارش تغییر می کنه . این روش به طور ناخوداگاهه.دست خودت نیست ولی می بینی به مرور میاد کمتر می شه به بی خودی خوردن.
همه چی می خوریم الان همه هنوز می پرسن از من نوشابه می خوری ،پیتزا می خوری……
من هم یه مدت رژیمی می گرفتم که ظرف هم داشت همه کوچولو کوچولو که انقدر میوه انقدر غذا ،،،، خوبم اومدم پایین ولی همیشه گرسنه بودم همش حسرت می خوردم که زودتر این تموم بشه .
مثلا من امروز پیاده روی کردم بعد از یک هفته برای حال خوب .قدیما باید هر روز من پیاده روی می کردم اگه می خواستم وزنم کم بشه.
از همه راهایی که قبل انجام دادم راحتتره.اصلا خود به خوده . وزن و سایز متعادل می شه با ذهنتون.
لاغر شدن و یاد بگیریم و زندگی کنیم لاغر شدن و .
به نام خدای زیبایی ها
سلام خدمت استاد و دوستای گلم
اکنون کاری را شروع کرده ام که می توانستم ده سال پیش آغاز کنم، اما از اینکه برای آن بیست سال دیگر صبر نکردم، دلشادم.-پائلو کوئیولو
نکته جالب توجه اینه که همه ما مدتی رژیم گرفتیم و تونستیم مقداری از وزن و سایزمون رو کم کنیم اما چون مسیر بی راهه بوده به نتیجه ثابت نرسیدیم..در روش لاغری با ذهن “ذهنم را برای لاغر شدن و لاغر ماندن تربیت میکنم”
به نظر من هر کاری رو با عجله انجام بدیم به نتیجه نمیرسیممثلا به عنوان دانش اموز یا دانشجو اگر طی سال کتاب های درسی رو مرور و تکرار کنیم قطعا امتحانات ما پر از موفقیت میشه اما اگر درس هارو تلنبار کنیم و خوندن رو بزاریم برای شب امتحان،قطعا به نتیجه موفقیت امیز نمیرسیم.و در مثال های دیگه مثل رانندگی، اشپزی، کارهای خونه،نویسندگی و … این قانون پا برجاست .
چرا با عجله نمیشه کاری رو درست انجام دادگچون در این صورت ما قانون تکامل رو رعایت نمیکنیم و از جهان سیلی های محکمی میخوریم.
چرا زمان هایی که برای لاغری تلاش میکردم احساس خلا و تنگنا داشتم؟((چون اقدام فیزیکی من با اقدام ذهنیام همسو نبود))
وقتی رژیم کتوژنیک داشتم همیشه به روزی فکر میکردم که رژیمم که تموم شد یک روز برم کلی خوراکی شیرینی و کیک و بستنی بگیرم بزارم توی کمدم و اروم اروم بخورم و این افکار نشان دهنده این بود که من اقدام فیزیکی کرده بودم اما با اقدام ذهنیام که همچنان دنبال چاقی بیشتر بود همسو نبود
حالا فهمیدم چرا موقع رژیمم افسردگی شدید گرفتم و همش دلم میخاست با دوستام باشم! چون هرچقدر که میگذشت جنگ بین من و ذهنم بیشتر میشد و همیشه درگیر بودم..
باید به ذهن ناخوداگاهم حق بدم که بعد از گذشت دو ماه هنوز پرخوری ها و قحطی زدگی های خودش رو داره.چون یک مدت مداوم بهش سختی دادم و خواستم جسمم رو تغییر بدم پس دلیل این پرخوری هام هنوز همون مسیر اشتباهه..
# تمام فعالیت های بدن ما تحت تاثیر مغز ماستمغز ما تحت فرمان ذهن ماست #
من برای برداشتن یک لیوان نیاز به فرمان از طرف مغزم دارم و تا فرمان رو نفرسته من نمیتونم لیوان رو بردارمدرباره موضوع خوردن هم همینطوره، برای هر قاشقی که میخوام بخورم نیاز به دستور مغزم دارم از اونجایی که مغز من دستورات خودش رو از ذهن میگیره و ذهن من پر از فرمول چاقیه و برای چاقی برنامه ریزی شده پس کنترلی روی رفتارم ندارم و غذای اضافی به بدنم تزریق میکنم؛بعد از این رفتارم پشیمون میشم
و همین *پشیمون شدن* باعث تشدید چاقی من میشد چرا؟! سادهاست چون پشیمانی،ترس،تحقیر کردن خود جز احساسات بدِ و طبق قانون : احساس خوب =اتفاقات خوب__ احساس بد=اتفاقات بد
امروز یاد گرفتم که هر بار از رفتار غذاییم ناراحت بشم باعث پسرفتم میشه و خودم رو ضعیف تر میکنم و دفعات بیشتری اینکارو انجام میدم .
همونطور که از بچگی معلمانما : خانواده جامعه اطرافیان و رسانه و..به ما زبان فارسی یاد دادن به صورت ناخوداگاه ما فارسی رو عالی یاد گرفتیم و اگر از همونبچگی به ما زبان لاغری رو یاد میدادن به صورت ناخوداگاه متناسبانه رفتار میکردیم
اما عیبی نداره!! ما اینجاییم تا تغییر کنیم :*)خوشحالیم از ابنه هیچوقت برای شروع دیر نیست.
اگر همین الان اقدام کنم که ارایشگری یاد بگیرم طی مدت زمانی میتونم حرفه ای بشم پس توی این سن طلایی هنر لاغری رو یاد بگیرم میتونم شگفتی ساز بشم
من تونستم رژیم بگیرم ورزش کنم و لاغر بشم اما چرا نتونستم اون وزن و سایز رو نگه دارم؟من اگر بخوام نویسنده ماهری بشم نمیتونم بدون یادگیری و سر خود داستانی بنویسم و پیش بهترین نویسنده جهان ببرم و توقع تایید و تحسین داشته باشم.! مطمئنا اون نویسنده به من و داستانم میخنده و منو رد میکنه برم اما اگر خوب تمرین کنم ، داستان رو بالا پایین کنم و نویسندگی رو کامل یاد بگیرم به احتمال زیاد اون نویسنده متن من رو تایید میکنه و میپذیره…
در مورد موضوع چاقی و لاغری هم همینه !!اگر من خودم رو حسابی لاغر کنم،به ذهن و جسمم فشار بیارم و… وقتی جسمم رو پیش ذهنم ببرم قطعا به من و داستان غم انگیزم میخنده و میگه برو تو لاغر نمیشی! نمیتونی! تو کلا باید قبول کنی که چاقی…
اما من میخوام قبول کنم که چاقم! انقدر یادگیری رو جدی میگیرم تا موفق بشم
تمااااااآاااااااام
به نام خدا
با سلام خدمت دوستان متناسب و استاد عزیز و گرامی
گام دوم :چگونه میشود با قدرت ذهن لاغر شد ؟
همیشه به دنبال جواب این سوال بودم که چرا لاغر شدن اینقدر سخت ودشواره؟
ولی چاق شدن مثل اب خوردنه ؟
چرا برای چاق شدن نمیخاد زحمت بکشی ؟
چرا هر بار که میخام برای لاغری اقدام کنم یه مانع سر راهم قرار میگیره
لاغر شدن خیلی برام سخت و سخت بود و محدودیت در غذا خوردن رو نمیتونستم تحمل کنم
هربار که اقدام میکردم برای لاغری تا یه حدودی میتونستم خودم و در محدودیت قرار بدم چون واقعا محدودیت برام سخت بود و ذهن هم که محدودیت رو دوست نداره
من عاشق لاغری هستم و همیشه هم ناراحتم که چرا نمیتونم وزن زیادی کم کنم و به اون ایده الی که دوست دارم برسم
چون ذهن من اونقدر فرمول های اشتباه در ذهنش ذخیر