برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.
همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.
داستان چاقی من
تا همین چند سال گذشته چاق بودم.
چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.
چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.
بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.
البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم
همیشه این سوال در ذهنم بود که:
چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟
مهمترین آرزوی من
رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.
از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.
بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.
تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.
هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.
البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.
رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.
داستان رهایی از چاقی من
به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.
تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.
روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.
تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.
مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.
تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.
بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.
به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.
تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.
هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.
هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.
از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.
به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.
نتیجه این فایل آموزشی
به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.
امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.
به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.
لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.
دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها
مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!
تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون.
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.
من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.
هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.
فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.
اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.
این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم.
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.
ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.
ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.
در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.
همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.
ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.
توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.
لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟
من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟
اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.
در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
- شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
- در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
- به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
- آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.94 از 209 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام فوق العاده است این آگاهی چقدر بهش احتیاج داشتم
خیلی خیلی ممنونم از شما استاد عزیزم
زبانم قاصره من هر روز صبح به عشق این که بیام داخل سایت و یه فایل جدید بشنوم و کلی هیجان زده بشم بیدار میشم در هیچ روشی من اینقدر حالم خوب نبود اینقدر ذوق و شوق نداشتم
این حس زیبا رو برای همه ارزو میکنم و مدیون شما هستم
در کودکی که من بازی میکردم کلاس پنجم بودم خواهرم گفت این ها(منظورش من و یکی دیگه از همبازی هام بود) هم چاق میشن مثل ما فک کردی اینا بهتر هستن نخیر من باور کردم چون به دانشش اعتماد داشتم هم بزرگتر بود هم دانا تر و قویتر از من
من توی مدرسه همش دنبال نشانه های چاقی بودم همش مطمئن بودم و باور داشتم به دبیرستان نرسیدم که از ۴۵ رسیدم به ۸۱ کیلو مانتو فرم اندازه من نبود و من تنها کسی بودم که مانتو فرم نداشت اونجا فهمیدم که با دیگران متفاوتم از خودم خجالت کشیدم دنبال دوست و همراهی شبیه خودم بودم اما نبود همه لاغر تر از من بودن .
در این موقعیت من همش از وزن کردن خودم ترسیدم چون همش میترسیدم چاق تر بشم اضافه وزنم بیشتر بشه استرس و اضطراب داشتم با رژیم و ورزش باز رسیدم طی چند ماه به ۶۵ کیلو خوشحال شدم اما باز دو باره چاق شدم چون برنامه در ذهنم بود فقط جسما لاغر شده بودم نه ذهنی .هنوزم فک میکردم چاقم و هنوز باید وزن کم کنم . هی چاقی و لاغری های مکرر با امتحان روش های مختلف و اما نتیجه یک چیز بود .
بعد از اولین رژیم فهمیدم که نان و برنج چاق کننده است زیاد خوردن چاق کننده است برای هر بار زیاده روی احساس گناه و استرس و اضطراب داشتم که میدونم چاق میشم وای چه زجری کشیدم و الان بعد از ۱۵ سال تلاش برای لاغری و نرسیدن بهش با این مسیر زیبا اشنا شدم که صدای درونی سرزنشگر منو بهم معرفی کرد و بهم یاد میده چطور با اون صدا نجنگم فقط در آغوشش بگیرم بپذیرمش و سعی کنم درست توجیحش کنم با اطلاعات درست چطور اون صدا رو تبدیل به صدای لاغری کنم چطوری یادش بدم منولاغر کنه . چطور به این صدای قدرتمند درونی ام یاد بدم در خدمت خواسته های من باشه عاشقتونم استاد فوق العاده هستید هر چی تشکر کنم کم بوده این روشی بود که سالها دنبالش بودم انگار گمشده ام رو پیدا کردم با تمام توانم هر کاری لازم باشه انجام میدم سپاس از مهربانیتون برای این فایلهای رایگان …
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان.فایل این جلسه بسیار عالی بود و تفاوت چاقی و لاغری باذهن و بدون ذهن را فهمیدم و متوجه نجواهای ذهنی در چاقی شدم و انتظار چاقی و… بریم سراغ تمرین.
۱,ابتدا از طریق شنیدن دیدن و تکرار کردن یکسری گفتگوها و رفتارها مثل چاقی ما ارثی یا پرخوری والدین یا ادمها بعد ازدواج چاق میشوند و… انتظار چاقی را در خود شکل داده ایم،تصویر ذهنی را در خود ایجاد کرده ایم و با تکرار فرمولهایی در ذهن ما شکل گرفته و دستورهایی صورت گرفته که ما رفتارهای چاقی را انجام داده ایم و در نهایت جسم ما نیز چاق شده است.
۲,همانطور که چاقی با ذهن از طریق نجواها و فرمولهای ذهنی شکل گرفته با دادن اطلاعات از طریق حواس پنجگانه یا سه گانه در لاغری با ذهن نیز از طریق دادن اطلاعات درست از طریق همین حواس فرمولهای ذهنی درست راایجاد کرده و درنهایت باعث لاغری خود میشویم. ۳,در لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر ذهن است که این از طریق دیدن فایلهای سایت شنیدن و تکرار کردن انها انجام میپذیرد در واقع با دادن اطلاعات صحیح به ذهن.
۴,زبان چاقی همان نجواهای شیطانی هست که از طرفی میگوید بخور بخور بعد از خوردن شروع میکند به سرزنش کردن،در زمان سیری کنترلی ندارد چرا که فرمولها در ذهن درست نیستند زبان چاقی در سراسر دنیا یکی است. زبان لاغری نقطه مقابل زبان چاقی هست بهت میگوید سیری و کافی است بهت میگوید تو لایق بهترینها هستی زبان لاغری الهامات درونی هستند.
۵,نجواهای ذهنی برای من خیلی جالب بودند و واقعا تایید میکردم که بارها شده حالا که اینو خوردی اونم بخور حالا که اونو خوردی اونم بخور بزار بشوره ببره درحالب که میتونیم یک جایی کنترل کنیم خوردم که خوردم قرار نیست که زیاده روی کنم نمیخورم دیگه اره اشتباه کردم ولی چرا باید تکرارش کنم.جلو ضررو از هرجا بگیرم منفعت هست.دیگه اون مثلا چایی نبات را نمیخورم و اجازه میدم معدم خودش هضم کنه.به بدن نازنینم استراحت میدم.
۶,تمرین من همین کنترل نجواهای ذهنی هست که هرجا متوجه شدم جلوگیری کنم و اجازه ندم حالمو خراب کنه. به احساس خوب پایبند باشم و سعی کنم احساسمو پایدار نگه دارم.
سلام
منم دقیقا بعد هر ده کیلو لاغر. کردن از طریق رژیم و ورزش خیلی خوشحال نمیشدم چون همیشه ته ذهنم انتظار چاقی از خودم داشتم
و خودمو هیچ وقت حتی تو همون وزنی هم که بهش رسیده بودم نمیتونستم برای لحظه ای تصور کنم چون میدونستم ماندگار نیست
من خسته ام ذهنم خسته ست اینهمه سختی و رنجی که بواسطه کالری شماری هر روزه و حتی وزن کردن مواد غذایی با ترازوی آشپزخانه انجام داده بودم و خسته بودم از اینهمه حرکت پروانه و شکمی که هر روز مربی ایروبیک تو باشگاه مجبورم میکرد انجام بدم و من چقدر این حرکت پروانه به زانوام فشار میآورد منی که بالای صد کیلو وزنم بود
یادمه شروع هر ترم باشگاه مجبور بودم برای گرفتن برنامه جدید مربی منو وزن کنه یادمه چند باری بعد وزنکشی گریه کردم چون ترازوی باشگاه حتی منو چاقتر از ترازوی خونه نشون میداد اونجا مجبور بودم با لباس وزن کنم و من چقدر ازین بابت ناراحت میشدم مثلا من صد و چهار کیلو هستم ولی ترازوی باشگاه منو صدو شش کیلو یا بالاتر نشون میداد و من تو خودم گریه میکردم
اینهمه مدته اومدم باشگاه و هیچ تغییری نکردم
مخصوصا وقتی بدنسازی با دستگاه ثبت نام میکردم نه تنها وزنم کم نمیشد نمیدونم چرا هر ماه با وجود اینهمه وزنه زدن هالتر زدن چاقتتر میشدم
خلاصه اون مسیر لاغری که بزور ده کیلو هم لاغر میکردم بزور آب کرفسی که دماغمو میگرفتم میخوردم و اوغ میزدم واقعا دلنشین نبود
مثل زندانی بودم که دست و پامو غل و زنجیر کرده بودند خودم هیچ اختیاری نداشتم
یادمه یکماه که کتو بودم و لب به قند و شیرینی نمیزدم منتظر اون نصف موز بعدازظهر لحظه شماری میکردم تا یکم قند به بدنم برسه چون دست و پام میلرزید
هر روز خودمو وزن میکردم لخت میشدم بعد دستشویی رفتن حتی کش موهامم باز میکردم که نکنه گرمی اضافه تر نشون بده
یهو بعضی روزا میدم بی دلیل وزنم یکی دو کیلو یهویی بالاتر نشون میداد نمیدونم بخاطر نزدیکی دوران پریود بود تخمک گذاری بود اختلاس آب بود یبوست بود نمیدونم
خلاصه اون روز من دیوونه میشدم از صبح اعصابم خورد و خودمو افسرده میدیدم به پسرم میپریدم به همسرم
خدایا چقدر من به خودم و اطرافیانم اونروزا ظلم کردم
کل دغدغه زندگی من سرچ هام پیج های اینستاگرام م همه و همه شده بود در مورد چاقی لاغری رژیم
انگار من تو زندگی دغدغه دیگری نداشتم
اصلا نمیتونستم به موضوع دیگری درست فکر کنم شب و روزم شده بود همین اضافه وزن لعنتیم
آخه دیگه شبا پاهام از شدت درد گزگز میکرد تمام بدنم درد میکرد نیاز به ماساژ داشتم تا یکم دردم آروم شه بتونم بخوابم
اونقدر با شکم پر میخوابیدم که خواب راحتی نداشتم
همیشه سنگین بودم هی مواد میومد تو دهنم از بس میخوردم و من هیچ وقت با آرامش و لذت نخوردم فقط میخوردم و میخوردم تا بترکم
انگاری با خودم لج کرده بودم میخواستم با خوردن انتقام از خودم بگیرم نمیدونم
اختیاری تو خوردنم نداشتم حتی یادمه به صدوبیست کیلو هم رسیده دوران سرطانم
ولی الان نمیدونید چقدر خوشحالم پانزده روزه تو این سایت هستم مطمئنم عدد وزنم از صد و چهار الان دو رقمی شده کلی سایز کم کردم چقدر احساس راحتی دارم شبا قبل خواب تجسم لاغری میکنم و بعد میخوابم چقدر خواب راحتی دارم
جالبه تو تمام زندگی من این مطالب تاثیری گذار بوده نه فقط لاغری
دیروز پروفایل اینستاگرام م رو عوض کردم نوشتن تولدی دوباره
آره من دوباره متولد شدم 🌱
اخلاقم رفتارم دیدم به زندگی همه چیز من تغییر کرده
هر کاری که قبلا برام آرزو بوده الان فکر میکنم میتونم انجامش بدم
مثل قهرمانی تو بدمینتون ،مثل خرید ویلا تو اطراف رامسر ،مثل توسعه مغازه پوشاک بچگانه مون
مثل تربیت درست فرزندم من تو دبیرستان فرزانگان تهران تیزهوشان درس خوندم و آدم باهوشی هستم
مطالب استاد روشن رو با پوست و استخونم درک میکنم بهش ایمان دارم و عمل میکنم به هر چیزی که میگه
وقتی میگه بنویسید مینویسم نمیگم چرا
وقتی میگه قبل خواب به تناسب اندام تون فکر کنید و بعد با همون فکر بخوابید انجامش میدم نمیگم چرا
چون تو این پانزده روز دارم میبینم همه میل ها و تمایلات قبلی من تغییر کرده و من الان از چیزهای سالمتری خوشم میاد
روزی نیم لیتر بستنی و نون خامه ای و چیپس و پفک و کرانچی و تخمه نمیخورم یعنی میلم نمیکشه
میلم به سمت سالاد هویج میوه چایی قهوه خوراکی های سالم رفته
و همینطوری هر روز دارم لاغرتر میشم براحتی آب خوردن بدون اینکه دلم بخواد خودمو وزن کنم
چقدر خوشحالم چقدر حال دلم خوبه چقدر خدارو تو وجودم احساس میکنم چقدر خدارو شاکرم
من به لطف استاد روشن و خدا دوباره متولد شدم در 43 سالگی بزودی میام و اعلام میکنم که من 79 کیلو شدم منتظر اونروز باشید البته این دفعه با لذت بدون عجله 😉
همه تون رو دوست دارم همه ی شما هم که اینجایید برگزیده گان خدا هستید و قهرمان هستید و برای من عزیزید😘
تمرین آموزشی
چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
با تمرکز بر چاقی! افکاری از این دست که چی بخورم که چاق نشوم، الان که چاق هستم در دید دیگران چگونه به نظر می رسم، نکند وقتی لاغر شدم دوباره چاق بشوم، وای چقدر بد است که چاق هستم، یا فلانی چطور چاق بود و با هزار ترفند لاغر شده یا اینکه ای وای این غذایی که خوردم چاق کننده بود و به طور کلی تنفر از چاقی و ترس از غذاها… همه و همه به جای تمرکز بر تصویر ذهنی شفاف و مثبت درباره ی لاغری و تناسب اندام و سلامتی، تمرکز بر چاقی دارند.یعنی فکر می کردیم که داریم با توجه و فکر به چاقی مان به خودمان لطف می کنیم در حالیکه درست، در حالِ هر چه بیشتر ثبت کردنِ تصویرِ ذهنیِ چاق در ذهمان بودیم!
شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
از قانون انتظار اینطور استنباط می شود که منتظر هر چه باشی اتفاق می افتد!وقتی با ترس از چاقی، توجه به چاقی، ترس از غذاها و باورهای غلط، مدام انتظار چاقی را در ذهن مان فعال کردیم؛ خواه نا خواه چاره ای نداشتیم جز چاق شدن و اضافه وزن!
در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
تمرکز بر تغییر ذهن است.اگر از قانون انتظار به صورت مثبت و به نفع لاغری و تناسب اندام و سلامتی استفاده کنیم و تمرکزمان بر روی تصویر متناسب از خود باشد و تناسب اندام را تشویق و تأیید و تجسم کنیم، لاغری و تناسب اندام برای ذهنمان عادی و طبیعی می شود و خود به خود به سمت تناسب اندام می رویم و دیر یا زود جسممان هم به شکل همان تصویر درست در می آید.
به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
زبان چاقی یعنی مدام ترس از چاقی، ترس لاغری، ترس از غذاها، توجه به چاقی و چاق ها و… و از آنجایی که توجه هر جایی که باشد انرژی هم همان جاست پس هر چه بیشتر به چاقی توجه کنیم بیشتر امکان بودن در وضعیت چاق را در خودمان فعال می کنیم.
زبان لاغری یعنی توجه و حس خوب به تناسب اندام، امکان داشتن لاغری، توجه به لاغرها و سلامتی، توجه به مزایای تناسب اندام بر ذهن و روح و جسم و طبیعی دانستن لاغر و خوش اندام بودن؛ به این صورت ذهنمان برای متناسب بودن برنامه ریزی می شود.
آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
مهمترین نکته که توجه ام را جلب کرد این بود که فکر می کردم با توجه به اضافه وزنم در واقع دارم به خودم لطف می کنم و واقع بینم! در حالیکه با توجه به چاقی، فقط بودنم در وضعیتِ چاق را تقویت و تثبیت کرده ام! از این به بعد تمرکزم را می گذارم بر روی تصویر سلامت و متناسب و لاغر خودم تا ذهنم بر تصویر لاغری و تناسب اندام تمرکز داشته باشد.
تمرکزم را به جای مدام به فکر غذاها بودن، گرسنگی، ضرر داشتن غذاها، ترس و… می گذارم بر حس خوب غذا خوردن، سیر بودن، سلامت بودن غذاها و غذاهای سالم تا به این صورت باور های اشتباهم کم کم اصلاح بشود.
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
تمریناتی که از امروز خودم را ملزم به انجام آن می دانم این است که:
۱. به جای توجه به افراد چاق و چاقی خودم، به افراد متناسب و لاغر و تصویر متناسب از خودم توجه کنم.
۲.به جای توجه به گرسنگی مداوم بر روی احساس سیری تمرکز کنم.
۳.همچنین چندین تصویر از مدل ها و لباس های سایز مورد نظرم دانلود کرده ام و آن ها روزی یکبار می بینم تا احساس خوب برای تناسب اندام را ذهنم تقویتکنم و باور کنم که لاغری، سلامت و امکان پذیر است؛ همچنین عکس یک لباس بسیار زیبا را تصویر زمینه ی گوشی تلفن همراهم قرار دادم که یادم باشد که من هم شایستگی دارم که با تناسب اندامم چنین لباس زیبایی بپوشم و به تدریج می دانم که با اصلاح باور ها امکان پذیر است.
خیلی ممنون از شما
سلام استاد خوشحالم که خداوند منو هدایت به این مسیر کرده و بینهایت از خواهرم ممنونم که منو با این سایت آشنا کرده..
سلام چاقی باذهن یعنی مغزما یادگرفته فقط پی چاقی باشه وهمش بمادستورمیده بخورحتی زمانی که گرسنه نیستیم ودنبال تنبلی وراحتی هست ومابرالاغرشدن سعی کردیمبارژیمهایی سخت جسم روتحت فشاربزاریم ولی درروش ذهنی برعکس کاری به جسم نداره همش دنبال اصلاح فرمول های اشتباه ذهنی هست وخیلی راحت باکنترل مغزمیشه لاغرشد
سلام باگوش دادن به فایل من ازخودم انتظاردارم لاغرباشم اندام متناسب داشته باشم ازفرمول اشتباه چاقی توذهنمو پاک کنم فرمول های جدید لاغری روجایگزین کنم ازغذاها نترسم دنبال رو های لاغری جسم نباشم یا به این فکرکنمچاقی ارثی یا تیروید عاملش هست
بنام خدا
سلام خدمت استاد روشن عزیز و دوستان همراه
رهایی از چاقی گام دوم
من ابتدا لیستی از چاقی با ذهن را مینویسم
چاقی با ذهن موقعی که من لباسهام تنگ بود میبردم خیاط یکم جادارتر شون کنه
وقتی خجالت میکردم بدوم تو مدرسه ویا تو کوچه
وقتی که از سینه هام و پهلوهام جلو خانواده خجالت میکردم
وقتی که حسرت دوستای متناسبم را میخوردم وقتی که لباس عروسم را بردم خیاط بازتر کنه و خیلی مسائل دیگه که اذیتم میکردن .
و اما لاغری با ذهن پوشیدن لباس سایز کوچک و رنگ روشن لاغر شدن کمر دیگه از اطرافیان خجالت نمیکشم و دیدن خودم با لذت تو آینه و همش تشویق کردن خودم اعتماد به نفسم بالا رفته و خیلی آرامش ذهنی عالی دارم ویه اتفاق خوب که من کیست سینه دارم چکاب که کردم خیلی بهتر شدن وهمش از معجزات لاغری با ذهن هستش اینها همه مقداری از مزیتهای لاغری با ذهن هستن و من خدا را سپاس که با سایت تناسب فکری آشنا شدم .
سلام چاقی مابرمیگرده به دوران کودکی همیشه این افکاروباوردرذهن ما نهادینه شده همش توذهن ما این افکاراشتباه بوده وهنوزم هست باخوردن فلان غذا یا فلان تنقلات چاق میشیم تحرک نداشته باشیم چاق میشیم ورزش نکنیم نمیدونم فلان بیماری میادسراغ ماهمیشه یه جورکلنجارذهنی داشتیم والان هم خفیف شده شباهت لاغری باذهن باچاقی باذهن درلاغری باذهن روافکاروباور ها کارمیشه چاقی روجسم تاثیرداره وروح رودرگیرمیکنه تامدت ها اون افکارتوذهن ما ماندگاره ولی باتمرین وتکرار وگوش دادن به فایل ها باعث میشه وارددنیای جدیدی ازافکاروباوربشیم
درود خدمت استاد روشن و دوستان عزیز
میتونم بگم چاقی اطلاعات و داده های غلطی هست که از بدو تولد وارد ذهن ما کردن و ذهن ما نیز این داده ها رو باور کرده و خودشو همسو کرده با این اطلاعات
مواردی از قبیل این که چاقی ارثی است ، یا این که شما بعد از ازدواج چاق میشوید و یا چاقی بعد از زایمان امری طبیعی است و دهها مورد دیگر که همه شما بهتر از من میدانید
بنابرین جسم و ذهن ما هم این رو پذیرفته که چاق شدن امری طبیعی است و خارج از اختیار ما
با توجه به چنین رویدادی به نظر میرسد که باید برعکس این قضیه عمل شود تا نتیجه اش لاغری باشد
پس بنابرین از این پس باید اطلاعات درست وارد ذهن شود و جای اطلاعات غلط رو بگیرد
و این کار نیز با ممارست و تمرین امکان پذیر است
ما که بارها اقدام به لاغری کرده ایم پس دوباره هم میتوانیم این کار رو انجام بدیم البته این بار به طریقه درست
به نام خداي هدايتگرم
سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز
چرا من سخت لاغر ميشم ولي سريع چاق ميشم؟
اين سوال اساسي بايد من رو مجاب كنه فك كنم به اينكه اصلا چاقي ربطي به عوامل بيروني نداره…چون اگر ربط داشت كه من الان بايد ني قليون باشم با اينهمه كنترل عوامل بيروني در طول زندگيم!!1
پس چرا نيستم!!!؟؟
در اينجا موضوع مهم اين سايت در ذهن ما مياد به سطح كه اگر عوامل بيروني در چاق شدن من بي تاثير هستن
پس فقط ميمونه عوامل دروني كه اونم چيزي نيست جز ذهن
ذهن از كجا تغذيه ميشه از ورودي ها
ورودي ها چي هستن؟
اطلاعاتي كه ما درباره چاقي شنيديم
مثل كالري ها
مثل بي تحركي و چاقي
مثل عامل وراثت
مثل سن
و خيلي چرنديات ديگه كه شنيديم
وقتي به ما گفتن چاقي ما ارثيه ، خودمون رو ناتوان ديديدم در لاغر كردن خودمون
وقتي گفتن با بالا رفتن سن چاق ميشي ما انتظار كشيديم براي اين چاق شدن
وقتي به ما گفتن غذاهاي چرب و شيرين و كرب و هيدرات باعث چاقي ميشه ، ما هر بار كه يه لقمه از اين غذاها خورديم ، مهر تاييد زديدم به اين شنيده ها
شايد براتون سوال پيش بياد كه ما كه نميخواستيم چاق بشيم چطور مهر تاييد زديدم بر اين اطلاعات
اينطوري كه جهان با قوانيني كه از پيش نوشته شده داره كار ميكنه
اون قانون چيه ؟
اينه كه، شما به هر چي توجه كني از جنس همون در زندگيت پديدار ميشه
براي اثبات اين موضوع كافيه مراجعه كنيم به بك گراند زندگيمون
چه چيزهايي كه بدست آورديدم و چه چيزهايي كه بدست نياورديم با اينكه اون چيز رو ميخواستيم
مثل همين لاغري كه ميخواستيمش ولي به دست نياورديمش
جواب اينجاست
در تمام مدت ما داشتيم به نبود لاغري توجه ميكرديم
ما مثل اون بازيكن فوتبالي هستيم كه به چپ نگاه ميكنه ولي به سمت راست شوت ميزنه زير توپ
ما لاغري رو ميخواستيم ولي هي اطلاعات جمع ميكرديم درباره چاقي
كه اگر اطلاعات ما رو بدن به فردي كه تلاش ميكنه براي چاق شدن ، بدون هيچ خطايي سر ماه ميشه اونقدر چاق كه ميخواد
پس تا اينجا درك كردم كه ، ذهن من فقط توجه رو ميفهمه
نه نگراني رو ميفهمه نه تلاش رو ميفهمه
فقط توجه
به چي توجه ميكني ، همون ميشي در زندگي
ما وقتي چاق ميشيم رفتارهاي ما با پيرانمون تغيير ميكنه و چاقي بر تمام جوانب زندگي ما تاثير ميزاره
با افرادي رفت و آمد ميكنيم يا چاق تر از ما هستن يا مثل ما هستن
چرا؟
چون مغز ما ميخواد ما هميشه راضي باشيم از خودمون
وقتي با فردي كه چاق تر از من هست رفت و آمد كنم ، به خودم ميگم خوب خوبه من انقدرم چاق نيستم
ولي مخالفش رو ديديم كه با آدم هاي لاغر نميتونيم زياد ارتباط بگيريم چون در اون حالت هي داريم خودمون رو سرزنش ميكنيم و ذهن ميبينه كه ما ناراحتيم و لذتي نميبريم ، به هر نحوي ارتباط ما رو قطع ميكنه با اون افراد متناسب
نكته طلايي ديگه
ما هميشه چاق تر ميشيم
چون ما هميشه نگران بوديم از چاق تر شدن و مغز ما چون ميخواد اون ناراحتي رو از ما بگيره، مياد و ما رو چاق تر ميكنه كه، اون ناراحتي رو از ما بگيره
و به همين ترتيب ما هي ميريم روي وزنه هي كالري شماري ميكنيم
هي خودمونو مقايسه ميكنيم با ديگران و هي حس هاي بد رو درون خودمون بيشتر ميكنيم و ذهن كه كارش اينه ما رو در حالت لذت نگه داره ، ما رو ميبره در اون وضعيتي كه هي بهش توجه ميكرديم
وضعيتي كه هر روز روي وزنه ميديدم
اين اطلاعات طلايي هستن
من بايد ياد بگيرم اطلاعات صحيح به ذهنم بدم به ذهنم بگم من لاغري رو دوست دارم من با لاغري سلامت ترم من با لاغري سبك ترم من با لاغري ميتونم كوهنوردي كنم …من لاغر بشم ميتونم فلان سايز لباس رو بپوشم …من لاغر بشم خيلي خوشحال ترم..من لاغر بشم اعتماد به نفسم بيشتره و و و و هزاران دليل مخالف اون چيزهايي كه فكر ميكردي چون چاق هستيم فلان و فلان
راحت ترين حالتش اينه به جاي “”چون”” بگيم “”اگر”””
چون چاقم نميتونم زياد پياده روي كنم
به جاش بگم
اگر لاغر بشم چقدر خوب ميتونم بيشتر پياده روي كنم
چون چاقم بايد لباس هاي رنگ تيره بپوشم
به جاش بگم
اگر لاغر بشم چقدر ميتونم لباس هاي رنگي بپوشم و ذوق كنم از تصوير سازي اينكه خودمو در لباس هاي رنگي ببينم و بگم خدايا شكرت
كي رژيم گرفته و شاد بوده!!!!
وقتي داري رژيم ميگيري و حالت بده در واقع داري بخش چاقي ذهنت رو بزرگتر ميكني
در اين حالت كه داريم رژيم ميگيريم و حالمون بد ميشه چون ساز و كار ذهن اينطوريه كه ما رو د رحالت لذت نگه داره ، مياد و موقتي وزن ما رو كم ميكنه
ولي چون ته ته ذهنمون باورهاي چاقي وجود داره
چون ساز و كار جهان با محدوديت مخالفه
دوباره نجواها در ذهن ما مياد بالا ، با اينكه وزنمون در حين رژيم كم شده
و ميگه خوب يعني چي مگه بايد تا آخر عمر رژيم داشته باشي
اين چه زندگي ايه
و هزاران چيز كه باهاش آشنا هستيم
لاغري با ذهن ، نقطه مخالف چاقي با ذهن هست
چاقي به همراهش يه سري حرف و صدا توي سر من هست
در حالتي كه ميخواهيم لاغر بشيم بايد اين سرو صداها رو ببريم به سمت اينكه من ميخوام خوشحال تر باشم
و ذهن كار خودش رو شروع ميكنه من رو خوشحالتر كنه
اين پروسه انتظاري رو در ما شكل ميده
وقتي سرو صداهاي ذهن رو از سمت چاقي و زشتي و بي اراده گي و ناتواني ببريم سمت اينكه من لياقت دارم من بي نقص آفريده شدم من شاد به دنيا اومدم بدن من هوشمنده خداوند هيچ چيز مضري نيافريده
خداوند درونه منه و اون ميدونه چه مواد غذايي رو در بدنم نگه داره چه مواد غذايي رو دفع كنه همونطور كه وقتي من شب خواب هستم به قلبم دستور طپش ميده
آرام آرام بدن ما به دنبال تغيير اين صدا تغيير خواهد كرد
اگر استاد عطار روشن قبلا چاق بوده و الان لاغر شده منم ميتونم مثل ايشون لاغر بشم چون شبيه گذشته ايشون هستم پس ميتونم شبيه الان ايشون بشم
همانطور كه به استاد عطار روشن اعتماد كردم اومدم توي اين سايت
ديگه خودمو سركار نميزارم بيام فايل گوش بدم بعدش برم روي وزنه
بيام كامنت بزارم بعدش برم كالري شماري كنم
پوشه لاغري رو پرش ميكنم و يواش يواش پوشه چاقي رو خالي و خالي تر ميكنم تا جاييكه هيچي توي پوشه نمونه
هيچ عامل بيروني وجود نداره كه از عامل دروني من و خواست من قوي تر باشه
ترس ترس ترس
پشت اين ترس ها فهيمه اي منتظر من هست كه قرار غوغا كنيم
استاد بي نهايت سپاس
به نام خدا
با عرض سلام ،ادب و احترام خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم .
چطوری با ذهنم می تونم لاغر بشم ؟
همونطوری که با ذهنم چاق شدم .
چطوری با ذهنم چاق شدم ؟
قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری ،ذهن رو نمی شناختم .
یادمه چاق بودم و همیشه در آرزوی تناسب اندام .
اون چیزی که درباره ی چاقی شنیده بودم رو باور کرده بودم و تمام اون چیزهایی رو که درباره ی رژیم های غذایی شنیده بودم .
یعنی چاقی، پس غذا کمتر بخور و بیشتر ورزش کن .
نتیجه ی سال ها ممارست از این روش چی بود فقط سرخوردگی .
من در باره ی چاقی شنیدم پرخوری عصبی ،استرس ،نگرانی .
هیچ وقت و هیچ کجا ندیدم و نشنیدم که بابا ، مگه نشنیدی پرخوری عصبی داری پس با شنیدن درستش کن .
جالبه که همه ی باورها ،چه ارث باشه ،چه ازدواج ،چه بارداری ،چه استرس ،همه و همه یک راهکار داره و اونم کمتر بخور بیشتر بدو .
وقتی به یاری خداوند با این سایت آشنا شدم فهمیدم چاقی رو شنیدم
چاقی یعنی اطلاعات غلطی که یادشون گرفتم .
به من گفتن پرخوری عصبی داری ،ما خانوادگی وقتی استرس داریم زیاد می خوریم ،هیچ وقت نگفتم پس چرا سارا زیاد نمی خوره .
برای همه ی افکار چاقی همینه ،مگه من یاد نگرفتم غذا رو دور بریزم گناه داره چرا هیچ وقت نگفتم چرا بقیه دور می ریزن و دچار عذاب الهی نمی شن .
هر چیزی رو شنیدم باور کردم ،من با گوش، شنیدم و با چشم دیدم و باور کردم .
حالا هم همینه ،باید باگوش و چشم با دیدن و تمرین کردن یاد بگیرم لاغری رو همونطوری که چاقی رو یاد گرفتم .
ابتدا که من چاق نبودم هر چیزی رو که شنیدم و باور کردم در ذهن خودم تصویرش رو طراحی کردم و انتظارشو در خودم بوجود آوردم پس مغز فرمان رو صادر کرد .
مغز من از روی تصاویر کار می کنه و رفتار منو انجام میده .
هزاران بار مگه تصمیم نگرفتم کمتر بخورم و پرخوری نکنم پس چرا نشد ؟
چون دستور از جای دیگه صادر میشد ،براساس تصاویر چاق .
و من هر چی تلاش کردم و رژیم گرفتم و تصمیم گرفتم فقط قدرت چاقی رو افزایش دادم ،چون نگاهم فقط به چاق نشدن بود .
برای ذهن دوست داشتن و نداشتن فرقی نداره فقط روی توجه ما ،انجامش میده .
مهم ترین عاملی که منو به این سایت رسوند ،کلافگی و خستگی و درماندگی از نجوای ذهنم بود .
از بس هر روز به خوردن و نخوردن فکر کردم .
چی بخور ،چی نخور .
ساعت چنده بخور .
گرسنه میمونی بخور .
داشتم دیوونه میشدم ،خسته شدم .
نمی شناختمش اون زمزمه می کرد و من فقط می شنیدم و انجام میدادم، با اینکه همیشه به حرفش گوش دادم ولی اون هیچ وقت ساکت و آرام نشد .
مرتب حرفهاشو عوض می کرد و حال منو بد می کرد .
از دستش بخدا گله کردم و خدا منو به اینجا دعوت کرد.
وقتی اومدم اینجا شناختمش .
الان یاد گرفتم با آموزش درست و اطلاعات درست می تونم نجوای منفی رو به نجوای مثبت تبدیل کنم .
اطلاعات غلط رو با تمرین و آموزش صحیح جایگزین می کنم و اون نجوا ،با من همصدا خواهد شد .
همونطوری که یاد گرفتم چاق بشم ،همونطوری هم یاد میگیرم لاغر بشم .
این راه درسته .
استاد عزیز از شما بسیار سپاسگزارم 🙏🌺
در پناه حق باشید .
به نام خدا
سلام به دوستان و استاد عزیز
من به خوبی یادم میاد که اولین بار که به فکر چاقی افتادم در دوران نوجوانی بود که بعد از تعطیلات تابستانی به مدرسه رفتم چند نفر از دوستانم بهم گفتن که چاق شدی اولش باورم نمیشد و رفتم خودم رو وزن کردم فقط یک کیلو چاق شده بودم یهو ترس افتاد تو دلم که اگه این چاقی ادامه پیدا کنه چی افتادم به رژیم گرفتن تا این یک کیلو رو کم کنم بعد کم کردن همش ترس از خوردن داشتم لقمه هام رو میشمردم همش حسرت برادرم رو داشتم که چند برابر من غذا میخورد اما کمبود وزن داشت یه مدت غذاهای پخته رو از خوردنم حذف کردم و گیاهخوار شدم و منی که علاقه ای زیادی به غذاهای گوشتی و سرخ کردنی داشتم خودم رو محروم کردم و چه عذابی کشیدم و تنها چیزی که از این رژیم عایدم شد ولع بیشتر به غذاهای سرخ کردنی و از همه بدتر به تعداد گوشتهای خورشتم و دیگران دقت میکردم اگر فقط یه تکه از مال دیگران کمتر بود ولعم بیشتر میشد میخواستم با خوردن چیزهای دیگه و به مقدار زیاد این ولع رو کنترل کنم و دیگه بر خوردن خودم کنترل نداشتم.
زمانی که از رژیم نتیجه ای نگرفتم ونزدیکی عروسی برادرم که میخواستم لاغرتر باشم به ورزش کردن رو آوردم باشگاه ثبت نام کردم و نه تنها باشگاه تمرین میکردم حدود یک ساعت بیشتر هم رفت و برگشت به باشگاه رو پیاده میرفتم و میومدم تا زودتر به نتیجه بگیرم.
متاسفانه هر کسی میگفت اضافه وزن زیادی نداری کمتر به خودت فشار بیار اما من باور نداشتم و حس خوبی به وزنم نداشتم و همش در حال کم کردن وزن و به دنبال اون اضافه شدن بیشتر از قبل به وزنم بود.
بعد از اینکه عروسی برادرم تموم شد خواب زیاد به پرخوری هم اضافه شد و واقعا تنبل شدم مگر اینکه واقعا مجبور به انجام کاری میشدم از جام بلند میشدم.
این شیوه زندگی تا قبل از بارداریم ادامه داشت که بعد از بارداری همش مادرم بهم تاکید میکرد که الان دونفری باید بیشتر بخوری حتی زمانی که گرسنه نبودم آنقدر بهم تلقین میکرد که الان گرسنه ای بیا این خوراکی یا غذا رو بخور ولی به مادر میگفتم که خیلی چاق شدم الآنم هم که گرسنه ام نیست چرا بخورم حرف مادرم این بود که همه زنها تو حاملگی چاق میشن، ولی بچه ی سالمی به دنیا میارن،منی که اضافه وزنم بیشتر از سه چهار کیلو نبود یه دفعه نزدیک ۲۵ کیلو در عرض چند ماه به وزنم اضافه شد.
بعد دنیا اومدن بچه ام دیگه مسخره کردن دیگران شروع شد که زهرا انگار همش حامله ای به فکر خودت باش این چه وضعیه و من مصمم شدم که این وزن رو کم کنم شروع کردم به رژیم و ورزش سنگین و در عرض دوماه تونستم وزنم رو کم کنم دوباره مسخره کردن دیگران شروع شد که وای صورتت پیرتر شده چیکار کردی با خودت، وای خدا الان میفهمم که بخوام به حرف مردم زندگی کنم باید زیر خروارها خاک باشم نه اون موقع هم میگین آخ چرا مردی؟
لاغری با ذهن شبیه چاقی با ذهن است همونطور که اولش چاقیم با ذهن شروع شد و با ترس بیشتر از چاقی به وزنم اضافه شد من میتونم با ذهنم و آموزش به ذهنم در مورد لاغری، لاغر بشم همون طور که قبلاً در این راه بودم و لاغر شدم بدون هیچ دردسری چون هیچ فشاری با رژیم و ورزش به جسمم وارد نمیکنم و فقط با آموزش ذهنم به نتیجه عالی رسیدم و دوباره خواهم رسید.
من چاقی رو مثل زبان مادری از اطرافیان آموزش دیدم و لاغری با ذهن مثل آموزش یک زبان دیگر مثل زبان انگلیسی هست که برای اینکه ملکه ذهنم بشه باید مدام درحال آموزش باشم و آموزشها رو در ذهنم مرور کنم تا تسلط کاملی بر این زبان داشته باشم و این نکته رو هم میدونم که چاقی از ذهنم پاک نمیشه و فقط با تسلط کامل بر زبان جدید یعنی لاغری با ذهن میتونم به هدف خودم برسم و در این راه باید تا مدت ها آموزش ها رو ادامه بدم البته این راه بسیار شیرین هست و اصلا خستگی نداره
سلام به استاد و دوستای خوبم
اول از همه از بذارید بپرسم: کی گفته ژنتیک من چاقیه؟ اصلا مگه ژن چاقی داریم؟ کدوم دانشمندی آزمایش کرده؟ تازه داشته باشیم هم. کی از من آزمایش گرفته که من ژن چاقی دارم؟ من که یادم نمیاد کسی ازم آزمایش گرفته باشه. پس: من به صورت ژنتیک متناسبم. والا. خدایی که همه چیز رو به قاعده و متناسب آفریده من رو هم متناسب آفریده. حالا ممکنه مغزم گول خورده باشه و فرمان چاقی داده باشه و رفتارم چاقانه بوده باشه. عیبی نداره، ذهنم رو از اشتباه درمیارم و رفتارم رو درست می کنم. ذهن عزیزم، من یک فرد متناسبم، پس فرمان هایی به اعضا و جوارحم بده که متناسب بمون. (برم بقیه متن رو بخوانم)
چطور میشه با ذهن لاغر شد؟
همون طور که میشه با ذهن چاق شد.
مگه ما با ذهن چاق شدیم؟
بله که با قدرت ذهن چاق شدیم. فکر کردی غذا خوردن عامل چاقیه ماست؟ نه این همه آدم غذا می خورن خیلی هم متناسبن. فکر کردی استرس باعث چاقیه؟ نه، این همه آدم استرسی لاغر. فکر کردی مصرف دارو باعث چاقیه؟ نه، حتی مصرف تمام عمر قرص تیروئید هم کلا نهایت 10 کیلو ممکنه باعث چاقی بشه که نمیشه. فکر کردی بی تحرکی باعث چاقیه؟ نهههه اکثر لاغرها اصلا یه پیاده روی ساده هم نمی رن، دارن راحت زندگی شون رو می کنند. پس چی باعث چاقی شده؟ چون ذهن چاقی رو یاد گرفته. حالا باید بهش تناسب را یاد بدیم.
حالا بگو ما چطور با ذهن چاق شده بودیم؟
ما با ذهن چاق شده بودیم از روی چیزهایی که شنیده بودیم. ذهن ما قبل از جسممون به خاطر چیزهایی که شنیده بود و باور کرده بود چاق شد و بعد از اون جسم ما به فرمان همون ذهن دچار اضافه وزن شد. ما به خاطر شنیده هامون انتظار چاق شدن داشتیم، ذهن ما از ما یک تصویر ذهنی چاق ارائه کرده بود. وقتی تصاویر چاقتر از خودمون توی نظرمون میاد و تکرار می شه برامون واقعی می شه و تبدیل می شه به فرمان ذهن، فرمان به اعضا و جوارح. از نظر بیرونی فرمان می ده به بیشتر خوردن و از نظر درونی یک سری فرمان مثل سوخت و ساز و …و ما نمی توانیم در مقابل فرمان مغز بایستیم.
وقتی ذهن چاقی داریم، ما رو می ترسونه، میگه هر لقمه ای که میخوری یه قدم به سمت چاقی در حرکتی، پس ما هم از هر لقمه انتظار چاقی داریم و انتظارمون برآورده می شه و باعث چاقی می شه. همین چاقی بر جنبه های دیگر زندگی مون اثر می ذاره. کمتر دوست داریم توی جمع باشیم و لباس های روشن یا باز بپوشیم و …
هر چقدر اضافه وزن پیدا می کنیم ذهنمون بیشتر می ترسه و ضمنا آماده می شه برای اضافه وزن های بعدی، چون چیزی که دیده همین بوده. این که بعد از هر اضافه وزن اضافه وزن بعدی میاد. چون فرمول ذهن ما روی چاقیه، روی اضافه وزن همیشگیه.
ما با رژیم و تمرکز روی جسم وزن کم کردیم در حالی که ذهنمون همون ذهن قبلی بود و داشت دستورات قبلی رو میداد، پس ما داشتیم خلاف جهت شنا می کردیم و سختی می کشیدیم و این رو باید بدونیم که ذهن همیشه برنده است. پس این بار میایم اول ذهنمون رو همراه می کنیم، و بعد در جهت مسیر درست شنا می کنیم. و از شنا در این رود زیبا و آرام لذت می بریم. به جای اینکه با ذهنمون بجنگیم، اون رو با خودمون همراه می کنیم. ذهن بیچاره ما گناهی نداره، اون گول خورده و ما بهش حقایق رو میگیم و میاریمش سر خط. حقیقت اینه که ما محکوم به چاقی نیستیم. ژنتیک ما چاقی نیست. ما کم تحرک نیستیم. ما به صورت بنیادین پرخور نیستیم. ما به طور طبیعی سوخت و سازمون پایین نیست. هیچ دارویی چاق کننده نیست.
ما به ذهن بیچاره مون یاد دادیم که فلان غذا چاق کننده است، اون هم یاد گرفته وقتی اون غذا رو خورد فرمان چاقی بده. اصلا چرا قدیمی ها چایی شون رو با خیال راحت با دو تا قند می خوردن و چاق نمی شدن؟ چرا چایی نبات می خوردن و چاق نمی شدن؟ چون از قند و نبات انتظار چاقی نداشتن. چون تازه نبات رو باعث سلامتی می دونستن. انتظار چاقی نداشتن و چاق نمی شدن.
پس ما اینا رو می ذاریم کنار: انتظار چاقی، نگرانی از چاقی، ترس از مواد غذایی، تحقیق در باره چاق کنندگی مواد غذایی و …
ما دیگه روی چاقی تمرکز نمی ذاریم، چون اینجوری بازم داریم به ذهنمون یاد می دیم که تو چاقی پس فرمان های چاق کننده بده.
من یک فرد متناسبم، پس لازم نیست برم توی زمینه چاقی تحقیق کنم.
من متناسبم، فقط یه چند وقتی یه میهمان تپل دارم که ذهنم اون رو رشد داده، من ذهنم رو درست می کنم و قدم به قدم به سمت تناسب می رم. یعنی اصلا من متناسب هستم، فقط به سمت خود واقعی ام حرکت می کنم و ذهنم رو می برم روی تنظیمات کارخانه.
من تمرکزم را از چاقی بر می دارم و دیگه احساس بدی ندارم. وقتی به چاقی توجه کنم به سمتش می رم. احساسم بد می شه و این احساس بد من رو باز به چاقی بیشتر هدایت می کنه. پس من تمرکزم رو روی خودم و اصلاح ذهنم می ذارم.
تا وقتی صدای ذهنت عوض نشه، فایده نداره چقدر جسمت را مجبور به تغییر می کنی. اون ذهن داره 24 ساعته کار می کنه. یا می گه بخور یا میگه اون چیزی که خوردی چاقت کنه.
با تمرین های ذهنی این صدا تغییر می کند. انتظاراتت تغییر می کنه، دیگه ذهنت انتظار چاقی نداره،
ما می توانیم چون جزو با اراده ترین آدمها هستیم. چون قبلا خیلی تلاش کردیم و بلدیم.
ممنون از استاد عزیز و همه هم دوره ای ها. ان شالله به آموزش دیدن ادامه بدم و امروز گام شماره 3 را گوش بدم.
سلام ذهن چاق همش بدنبال راهی هست بتونه چاق بمونه ازهیچ تلاش وکوششی خوشش نمیاد زمانی داریم روذهن روباورها افکارهای غلط کارمیکنیم ذهن چاق مقاومت میکنه دوست نداره مادست ازپرخوری برداریم درچاقی باذهن همش گفتیم چاقی مارثی هست یا ربط وادیمبه بیماری یا بالا بودن سن درصورتی اصلا به هیچ کدوم ازاین حرف ها ارتباط نداره مافقط به جسم فشارواردمیکنیم وطبق گفته وتجربه دیگران دنبال راه حل هستیم ولی روش لاغری باذهن روش بسیار عالی بدون سختی ودردسر وبافایل گوش داون وانجام تمرینات تا حدودی فرمول اشتباه مغزروتغییرمیدیم وترس ازخوردن نداریم وبه چاقی فکرنمیکیم به ارامش میرسیم
درود و احترام خدمت استاد عزیز و همه دوستان همراه
همیشه برای هر عدم پیشرفت و موفقیتی در هر زمینه ای پای یک باور اشتباه ذهنی در میان هست و تمام این باورهای اشتباه یک وجه مشترک داره! و اونم این دو تا کلمه است : تو نمی تونی !!!!
در گفتگوهای روزمره بین اعضای خانواده ، در جامعه ، تمام رسانه و هر جا و هر چیزی که بتونه آگاهی رو در ذهن ما جاگذاری کنه ، این وجه مشترک وجود داره و البته و صد البته که هیچ وقت هم به صورت مستقیم بیان نمیشه اما نتیجه ای که در ما به جا میزاره مساوی است با نتوانستن ….!!!
به صورت مشخص در خصوص وجه مشترک همه ی ما که اضافه وزن هست می تونم به موارد زیر اشاره کنم ، مواردی که یک بار یا چندین بار از خانواده از همون ابتدای طفولیت شنیدم و بعد از اینکه به قول معروف عقل رس شدم بار ها و بارها با خودم مرورش کردم :
بر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکش
آزاد شو از بند خویش، زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور نکن
حرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزن
از دشمنی پرهیز کـن، شمشیر را باور نکـن
خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان
تو شـــاهکـار خلــقتی، تحــــقیر را بــاور نکـــن
بر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــن
تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کـــن تا آرزو، زنجیر را باور نکن
در نور و آرامش جاری باشید.💖💜🌈
سلام آزاده جان هم نوشته ت هم شعر پایانی ت به دلم نشست چقدر خوب بیان کردی و چقدر باهات هم فکرم شعرتو تو اینستا استوری میکنم
درود بر شما مژگان بانوی عزیز . سپاسگزارم و خدای مهربان رو بی نهایت سپاسگزارم که در این مسیر قرار گرفتم که با انسان های هم مسیر شدم که در ک درستی از کلام و وضعیت و موارد گفته شده دارن . این همسویی افکار و انرژی مثبتی که وجود داره به دلیل احساس خوبی که ایجاد می کنه بسیار موثر هست . از دو جنبه : اول اینکه این موضوع مهم آشکار میشه که تمام ما تجربیات مشترکی داریم و این احساس که نالایق هستیم یا اراده و پشتکار نداریم یک تصور اشتباهه و من به شخصه این احساس خوب و اصلاح این دیدگاه رو مدیون استاد عطار روشن بزرگوار هستم که به زیبایی توانایی هام رو با کلام نافذشون بهم یادآوری کردند و جنبه دوم اینه که با خواندن نوشته ها این آگاهی رو به ذهن خودمون میدیم که اگر دیگران چه از نظر فکری ، چه روحی و چه جسمی تغییرات مثبت و دلچسبی رو تجربه میکنند پس ما هم می تونیم . 🥰❤️
خوشحالم که نوشته من و شعر پایانی حس خوبی در شما ایجاد کرد و سپاس گذارم از محبت تون .
و دوست دارم بدونید که خود من این شعر رو همراه با تصویر اندام مناسب ایده آلم در پس زمینه گوشیم گذاشتم و در هر موردی که نیاز دارم به خودم یادآوری کنم ، که من هستم که این توانایی رو دارم که دنیای اطرافم رو اصلاح کنم و بسازم این شعر رو مرور می کنم .💖🥰
و خوشحالم که در کنار عزیزانی چون شما هستم که هر لحظه با حضورتون مهر تاییدی هستید برای ادامه مسیر زیبایی که انتخاب کرده ام .
پاینده و مانا باشید 💖 🌈 🫂
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه
«راحت ترین و آسانترین روش متناسب شدن لاغری باذهن هست که نه نیاز به رژیم داره نه ورزش » چه حس خوب و فوق العاده ای میده به من این روش این دیدگاه این آگاهی
بنظر بنده این روش روشی نیست که برای غالب جامعه و غالب مردم دنیا قابل قبول باشه و ما خوشبختیم که تو این مسیر قرار گرفتیم و هدایت شدیم به این سایت و مشتاقیم که دیدگاهی کاملاااا متفاوت با بدنه جامعه داشته باشیم چون این دیدگاه که مواد غذایی باعث چاقی نمیشن و مانع لاغری هم نیستن چیزی نیست که قابل پذیرش برای هرکسی باشه و شاید اگر جایی تو جمعی هم مطرح کنیم بهمون لقب احمق هم بدن😁 یا بگن چه آدم نفهمی هست همه دکترا و دانشمندا و محققا دارن میگن فلان چیز بده فلان چیز چاق کننده هست فلان چیز برای سلامتی مضر هست اونوقت شما میگی نیست😇😎😁ولی خیلی حس فوق العاده ای دارم از اینکه میخوام این دیدگاه و نگرش رو تبدیل به باور توی ذهن خودم بکنم قلبم یا به قول استاد دلم شاده ذوق داره خوشحاله که همچین قوانین فوق العاده عالی رب برای ما قرار داده که نگرش تو به جهان اطرافت دنیای تورو میسازه خیلییییی خداروشکر میکنم که متفاوت با اکثریت مردم جهان دارم تفکر میکنم و تو این مسیر قرار گرفتم و استادی با آگاهی و درک شما رو در کنار خودم دارم🙏
تصاویر چاقی در ذهن ما هستن که منجر به صادر شدن فرمان از مغز به جسم ما میشن که نهایتا منجر به چاق شدن بیمار شدن جسم ما میشن که این تصاویر ناشی از ورودی هایی که به ذهنمون دادیم ورودی های حاصل از دیده ها و شنیده های ما از محیط اطرافمون هستن. در حالی که رژیم گرفتن و ورزش کردن تغییراتی هستن که ما عامدانه میخوایم بر جسممون تحمیل کنیم برا همین پابدتر نیستن نتیجه اونا.چون ما ریشه رو تغییر ندادیم ما اصل رو درست نکردیم . اصل اینه که ما تصاویر ذهنیمون رو تغییر بدیم و یه ذهن متناسب برای خودمون بسازیم با دادن ورودی صحیح هرروزه به کمک آموزشهای این سایتی نظیر و شما استاد عزیز. نگرش ذهنی من که تغییر کنه چه بخوای چه نخوای بقول استاد عطارروشن عزیز جسم من هم متناسب میشود😇
بسیار مشتاق هرصبح فایل های شمارو گوش میکنم مینویسم و تامل میکنم و مطمئنم که میتونم تصاویر ذهنیمو لاغر کنم و من هم به اندام متناسب و جسم سالم تر و زیباترم برسم
بسیار سپاسگزار آموزشهای عالی شما استاد عزیزم هستم🙏 و با نتیجه گرفتنم قدردان شما خواهم بود و الگویی برای اطرافیانم که مشتاق لاغری هستن که از آموزشهای شما استفاده کنند
سلام استاد امیدوارم همیشه شاد و تندرست باشید
واقعا صحبت های شما قابل درک است همه این رفتارها را من دارم.این ذهن چاق من همیشه ویز ویز میکند و چون مغز ما تصویری هست همیشه تصویر چاق تر بودن من را آماده میکند و دستور صادر میکند تا برای رسیدن به آن هر کاری میگوید انجام دهم واین همان چاقی با ذهن هست که من سالها پیش آموخته ام با
جزوه افکار غلط و تصویر های اشتباهی و همه را خوب در ذهنم ثبت کردم اما از امروز پوشه چاقی با ذهن را می بندم و لاغری با ذهن را شروع میکنم.ازامروز اطلاعات درست و صحیح رابه مغزم میدهم و لاغری با ذهن را شروع میکنم.
به نام الله مهربانم
الحمدلله رب العالمین که یک روز دیگر هم فرصت زندگی را به من دادی
خوشحالم که بین شما دوستان خوبم هستم
خوب من امروز مطالب بسیار خوبی رو درباره ذهن خودم کسب کردم
و میخوام درک کلی خودم را از چاقی با ذهن بگم
اگه بخوایم کلاً به طور خلاصه بگیم میتونیم بگیم که چاق با ذهن زمانی صورت گرفت که ما بر اثر دیدن و شنیدن یک سری باورها رو به مغز خودمون دادیم و مغز ما اون باورها رو به شکل یک فرمول و یک تصویر ذهنی در آورد و بعد انتظار ما همان تصویر ذهنی ما شد
یعنی تصویر ذهنی ما که چاقی بود باعث شد که انتظار ما هم چاقی باشه
چون مغز انسان فرمانده کل بدنه
پس وقتی چیزی اونجا تصویرسازی بشه و انتظار مغز از جسم ما همان تصویر باشد دیگه مهم نیست چقدر فعالیت فیزیکی انجام بدی رانجام ما همون تصویر ذهنی میشه
با دادن اطلاعات غلط به ذهن خودمون
و یک تصویرسازی اشتباه که یک انتظار اشتباه را در پی خودش داشت
باعث شدیم که با قدرت ذهن خودمون چاق بشیم
در روش لاغری با ذهن تمرکز ما بر روی تغییر ذهنمون هست و با دیدن فایل و تکرار کردن و تمرین کردن نجواهای ذهن چاق رو آروم آروم تغییر میدیم بعد تصویر لاغری و انتظار لاغری را در خودمون ایجاد میکنیم
به عبارتی اول در ذهن خود ه خودمان اجازه لاغر بودن میدهیم و بعد ذهن ستور لاغر شدن را به جسم میدهد و آن وقت است که بدون فشار جسمی میتوانیم لاغر شویم
این زبان همون نجواهای ذهنی هست که در تقریباً همه افراد چاق به یک شکل هست
این نجواها همون نجواهایی هستند که ۲۴ ساعته در ذهن ما فعال هستن
و حالا زبان لاغری زبانیه که به جای سرزنش ما و تمام اون حال های بدی که نجواهای ذهنی چاقی به ما میداد
این زبان به ما انگیزه زندگی کردن و یک عالمه حال خوب میده که باعث میشه با حرفهاش فرمولهای زیبایی در ذهن ما شکل بگیره به تصویر لاغری و زیبایی از خودمان در ذهن ما به وجود بیاد و این تصاویر به انتظار ما در بیاد
به نظر من این خیلی جالب و تاثیرگذار بود که بدونیم مغز ما هیچ کاری به بیرون و فعالیت و فشار جسمی ما نداره و کامل از درون ما ستور صادر میکنه و تمام حواسش به درون ماست به احساس ما هست
برای همین بود که بعد از کلی فشار رژیم خیلی راحت چاق میشدیم
چون ذهن ما میخواست تمام اون احساس بد رو و اون فشار رو که به خودمون وارد کردیم رو جبران کنه
و خب این به نظرم یه انگیزه عالی میشه که دیگه به سمت کارهای بیهوده نریم و تمام حوصله و انگیزه خودمون رو روی به کارگیری از قدرت ذهنمون بگذاریم
استاد عطار روشنی حرف خیلی قشنگ زدن که به نظر من یه انگیزه عالی برای ما میشه
بیاین از این به بعد بارها به خودمون بگیم و استاد رو به خودمون نشون بدیم و بگیم
این فرد هم مثل من یا حتی بیشتر از من نجواهای ذهنی فعالی داشته و تصاویر چاقی داشته و حتی بیشتر از من چاق بوده
و تمام ویژگیهای افراد چاق را داشته اما ایشون حالا دیگه در یک شرایط فوق العاده هست و تونسته با قدرت ذهنش این شرایط رو به وجود بیاره پس منی که خیلی از چیزهام شبیه استاد بود چاقی ذهنم مثل ایشون بود پس لاغری ذهن من هم میتونه مثل ایشون باشه اگر باور کنم من هم میتونم مثل ایشون لاغر بشم
درباره سرنوشت میخوام یک چیزی رو بگم
یک جمله زیبایی که شنیدم این بود
سر. نوشت.
چیزی که توی سرت مینویسی اتفاق میافته
پس برای خودت چیزای قشنگ قشنگ بنویس
یا علی مدد
حق نگهدار همتون
به نام خداوند ناظرم
سلام خدمت استاد ارجمند و همه دوستان
رهایی از چاقی
سالها به دنبال رهایی از چاقی بودم و از روشهای مختلف زیادی ،تلاشهای طاقت فرسایی انجام دادم تا لاغر بشم .غافل از اینکه کلا دارم راه اشتباه و میرم .
چقدر درس امروز زیبا بود
فرمانده بدن من مغز منه و مغز بر اساس اطلاعات و آموزه هایی که من در اون ذخیره کردم دستورات خودش رو صادر میکنه .
اطلاعات و آموزه هایی که من در مغزم ذخیره کردم به کمک دیدن و شنیدن و احساس من شکل گرفتن و ذخیره شدن .
و تمام اعمال و رفتار من توسط مغز با کمک همین اطلاعات صادر میشه ،یه سری از فرامین مغزی ،فرمان به ارگانهای بدن هستش و یک سری فرمانها به اعضای من که با کمک اون اعضا رفتار من شکل میگیره هستش .
چگونه با ذهن چاق شدم ؟!!!
من به مرور زمان توسط چشمانم تصاویری دیدم ،و آنها را در مغزم ذخیره کردم،مثلا با دیدن کش آمدن پنیر پیتزا ،وقتی پیتزا میبینم غیر ارادی آن تصویر در ذهنم نقش میزند و من کلی پیتزا میخورم .
توسط گوشهایم چیزهایی شنیدم و آنها را در مغزم ذخیره کردم .مثلا وقتی بچه شیر میدهی باید اندازه چند نفر بخوری و من بر اساس همین شنیده به خودم تلقین میکردم که جون ندارم و باید بیشتر بخورم .و هر روز بیشتر از روز قبل میخوردم بدون اینکه متوجه باشم .
من توسط حس لامسه ام اطلاعاتی در مغزم ذخیره کردم .مثلا با دست زدن به بافت لطیف کیک بدون اراده آن را برمیدارم و میخورم .
من با حس بویایی ام اطلاعات زیادی در مغزم ذخیره کردم .مثلا با شنیدن بوی غذاها ناخود آگاه به سمت خوردن آن خوراکی میروم بی آنکه توجه کنم بدنم به آن ماده نیاز دارد یا نه .
من با حس چشایی ام اطلاعات زیادی در مغزم ذخیره کردم .مثلا طعم غذاها را در ذهنم ذخیره کرده ام و بی اراده با اولین چشیدن ماده غذایی آن طعم لذیذ در ذهنم تداعی میشود و من بی اندازه میخورم .
بله من با تمام حواس پنجگانه ام ،کلی اطلاعات و خاطرات در مغزم ذخیره کرده ام و با تکرار مکرر این اطلاعات رفتارهای چاق کننده من شکل گرفته و تکرار مکرر این رفتارها در من باعث ایجاد عادات چاق کننده شده و من به مرور از تناسب اندام و سلامتی فاصله گرفته ام و هر روز چاقتر شده ام .
باز هم کار به همینجا ختم نشده
اینبار من برای رهایی از چاقی شروع کردم به انجام روشهای مختلف لاغری ؛
و حالا
ترس از خوراکی ها ،تفکیک خوراکی ها،باورها و اطلاعات کاملا اشتباه چاق کننده ،خودتخریبی،احساسهای بسیار بد،و همه و همه دست به دست هم دادند تا من با شتاب بیشتری در مسیر چاق کردن ذهنم و متعاقبا چاق کردن جسمم حرکت کنم.
هجوم باورهای اشتباه هر روز من را بیشتر از قبل در دریای چاقی غرق میکرد مثلا باور اینکه تو چاقی ات شبیه عمه ات است و من تصویر چاق عمه جانم را میدیدم و ذهنم بدون اینکه من متوجه شوم تصویر من چاق را طراحی میکرد
و هر روز انتظار من فقط چاقی و چاقی بیشتر میشد.
و چون ذهن ما تصویری هستش ،بدون اینکه من متوجه بشم تصویر من چاقتر رو میساخت و دستوراتش و در راستای رسوندن من به اون تصویر قرار میداد.
من هم هر بار که جسمم رو با انجام رژیمها و ورزشها و داروها و غیره تحت فشار فیزیکی قرار میدادم و گمان میکردم تنها راه لاغری پیروی از همین روشهاست، در حالی که مغز من با فشارهای فیزیکی چیزی یاد نگرفته بلکه به کمک حواس پنجگانه من چاقی رو یاد گرفته و من هر چقدر جسمم و تحت فشار بزارم تاثیری در روند لاغری من نداره .
مثل اینکه به جای اینکه به کامپیوتر داده بدهم ،مرتب با دست و پا روی کیس کامپیوتر بکوبم و بخواهم با تحت فشار گذاشتن و کتک زدن ،کیس کامپیوتر از آن اطلاعات بگیرم.
مغز بینوای من بر اساس فرمانهایی که از قبل در اون توسط حواس پنجگانه و احساس من ذخیره شده دستوراتش و صادر میکنه و با فشار جسمی من ابتدا ،مقداری نتیجه کسب میکردم ولی چون ذهن من تصویری است ،مغزم زمانهای رژیم و تلاشهای فیزیکی من احساس خطر میکرد و به مقابله میپرداخت .
و بعد مدتی مغزم تمام تلاشش را میکرد تا مرا از خطر نجات دهد و به تصویر چاق ثبت شده در خودش برساند .دلیل افزایش ولع و پرخوری و رسیدن به وزن قبل یا حتی چاقتر از قبل شدنم بعد از رژیم هم همین موارد است .
مغز من همیشه احساسم و مد نظر میگیره
تا زمانی که احساسم خوب نباشه ،
تا زمانی که ترسهای من از چاقی
و توجهات من به چاقی وجود داره
لاغر شدن من امکان نداره
چون مغز من همیشه تلاش میکنه جسمم رو به اون تصویر امنی که قبلا ساخته برسونه .
برای اینکه بتونم در مسیر لاغری با ذهن احساسم رو خوب نگه دارم باید نجواهای ذهن چاقم و شناسایی کنم و به اون گوش ندم .باید بی محلش کنم تا یواش یواش صداش ضعیف و ضعیفتر بشه تا تصاویر ذهن من تغییر کنه و انتظار من لاغری بشه .
من در طی سالهایی که از روشهای مختلف لاغری اقدام کردم کلی وزن کم کردم که مجموع اونها از کل اضافه وزن من بیشتره ،پس جسم من بسیار توانمنده و با وجود اینکه اون روشها اشتباه بودن ولی بازم من و یاری داده تا به خواسته لاغری ام برسم .
مس اینبار که راه درسته ،مسیر هموار و جذابه ،همه چیز دقیق و اصولی هستش من قطعا و حتما به یاری پروردگار مهربانم به لاغری همیشگی و سلامتی کامل دست پیدا میکنم.
خدای دوست داشتنی ام از تو برای نعمات امروزم سپاسگزارم .
خدای بی همتای من از تو سپاسگزارم که قلبو روحم را در آرامش قرار دادی تا بیشتر سپاسگزارت باشم .
خدای خوبم یاری ام کن تا در مسیر هدایتم گامهای درست بردارم و ذهنم را متناسب کنم .
استاد بزرگوار از شما برای آموزش امروز ممنونم در پناه خداوند باشید .
الهی به امید تو
سلام استاد خدا قوت، روزتون بخیر.سپاسگزارم بابت این فایل و متن و سوالات.
خلاصه ای برای خودم:
۱-قبل از چاق شدن جسممون: انتظار چاق شدن در ذهنمون بوجود اومده.
✓۲-قبل از چاق شدن: تصویر چاقی در ذهنمون بوجود اومده.
هر تصویر و اطلاعاتی تکرار بشه،مغز اون رو به عنوان واقعیت میپذیره و شروع میکنه به تغییر فرمان ها.فرمان های عملی در بیرون و فرمان های درونی.
✓نگرانی همیشگی از چاق تر شدن: به خاطر اینکه مغز اطلاعاتش رو مرور میکنه و همینطور به خاطر اینکه هرموقع نگران شدیم چاق تر شدیم.(ادما اتفاقات بد رو خودشون خلق میکنن با پیش بینی کردن،و وقتی اون اتفاق افتاد میگن دیدی گفتم.)
✓همزمان با نگران شدنمون برای چاقی و حال بدمون و استرسمون مغزمون فرمان های چاقی ارسال میکنه.
✓مغز بر اساس شنیدن و دیدن و تکرار برنامه ریزی میشه.یادگیری چاقی از این مسیر رفته لاغریه هم از همین مسیره.
✓مغزمون کاری نداره به تلاش های ارادی ما.فرمان های خودشو صادر میکنه.
✓رژیم تصاویر ذهنی و فرمان های مغزی رو تغییر نمیده.رژیم تمرکزتو میزاره روی چاقی.
✓این نجوای ذهنی هر لحظه داره با تو صحبت میکنه،حاصل باور قدمی ماعه.این نجوا باید تغییر کنه
✓این نجوا کم کم تغییر میکنه و بعد تصاویر و انتظار چاقی در ذهن ما تغییر میکنن.
✓شناسایی افکار چاقی با ذهن و گذاشتنشون تو فولدر چاقی.
✓ چاقی با ذهن چیه؟
✓ لاغری با ذهن چیه؟
به نام الله یکتا
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان
چقدر لذت بردم از شنیدن این فایل چقدر احساس آرامشم بیشتر شده با خیال راحت غذاهامو میخورم و این باور در خودم دارم میسازم که من هرچی بخورم لاغر میشم جلوی آینه میرم و خودمو پذیرفتم و اندامم نگاه میکنم و لذت میبرم همش عکس اندامی که دوست دارم داشته باشم را میبینم و با خودم میگم لاغر شدن آسان ترین کار دنیاهست رسیدن به وزن پنجاه و شش کیلو آسان ترین کار دنیاست من آب هم بخورم لاغر میشم و استعداد لاغری فراوانی دارم دیگه ترس از چاقی ندارم و با احساس عالی غذا میخورم و از غذا لذت میبرم هر روز برای خودم از زندگی لاغری تو دفترم مینویسم و روی. ذهنم کار میکنم و تصویر سازی لاغری میکنم خدا را بی نهایت مرتبه شکر من هر چی بخورم لاغر میشم.
به نام خدا
خداوند رو شاکرم که من را در مسیر لاغری قرار داد که با قدرت ذهن آشنا بشوم و در مسیر لاغری گام بردارم
قدرت ذهن قطعا تاثیر گذار هست. ما قبل ترها یه سری مطالب در مورد قدرت ذهن، شنیده بودیم ولی نمیدونستم با قدرت ذهن هم میشه لاغر شد. وقتی با این سایت آشنا شدم، متوجه شدم هر حرفی که گفته میشه، تاثیر گذار هست. این چند وقت که مطالب رو میخونم و میبینم و می نویسم، باعث شده اون نجواهای درونی کم بشه. وقتی نجواها کم بشه، قطعا از پرخوری جلوگیری میشه. به اندازه میخوری. این مدت یاد گرفتم هر چیز بدرد نخوری رو نخورم و به بدنم احترام بزارم. من در طول روز به مواد غذایی نیاز دارم. موادی که بتونم کارهای روزانه ام رو انجام بدم. هر خوراکی رو ببینم نمی خورم. غذام اضافی بیاد نمی خورم و نگه میدارم وقتی گرسنم شد میخورم .
قبلترها اونقد میخوردم که دل درد می گرفتم. ولی این مدت، یاد گرفتم مواد غذایی رو بخورم که مفیده. زباد هم نخورم که بعد سنگین بشم و نتونم کارهامو انجام بدم. صبح ها واقعا سبک هستم و پر انرژی. ولی چند روز قبل شبها که زیاد میخوردم سنگین بودم و صبح هم بی حال بودم. یادمه سالهای پیش که متناسب بودم، وقتی یک عدد سیب میخوردم، نمی تونستم شام و ناهار بخورم و ساعت ها سیر بودم. به مرور زمان با دیدن افراد پرخور منم یاد گرفتم زیاد بخورم. یه عده می گفتن باید خوب بخوری تا بتونی در طول روز کارهاتو انجام بدی وگرنه قندت می افته، فشارت می افته. ما باید به اندازه بخورم، مگه اندازه معده چقدر هست. ما بقی غذا که اضافه هست دفع میشه.
من متوجه شدم دیگران روی روند افزایش وزن من خیلی تاثیر گذار بودن. اونا یه سری حرفهایی رو می گفتن که از نظر علمی به اثبات نرسیده بود. برای مثال می گفتن، ازدواج کنی چاق میشی. باردار بشی چاق میشی. بچه دار بشی چاق میشی. باشگاه رو کنار بزاری چاق میشی. تو شبیه ما هستی بعد چند سالگی چاق میشی.
واقعا من افرادی رو میدیدم که بعد ازدواج و بارداری چاق شدن و هیچ وقت لاغر نشدن. بلکه روز به روز چاق تر هم شدن و میشن.
وقتی این سایت رو میخونم و می نویسم حس می کنم سبک میشم و چربی هام در حال ریزشه. این مدت برای اینکه در این سایت که ما رو به رویاهامون می رسونه، ثابت قدم باشم، سعی می کنم ساعتهایی که پر انرژی باشم بیام و بخونم و ببینم و بنویسم. نمی خوام وقتی خسته هستم خودمو مجبور کنم. ما قرار نیست کاری انجام بدیم. ما فقط فرمولهای چاق کننده رو از بین میبریم. این خوندن ها و نوشتن ها و دیدن ها از رژیم هایی که می گرفتیم راحتتره. چون عصبی نمیشیم. ولعمون زیاد نمیشه. بلکه الان با این سایت من خوشحالم و حس خوب دارم و تمام ولع ام از بین رفته…..
برای رها شدن از چاقی باید زبان لاغری رو آموخت. زبان لاغری اینه که ما بدونیم با چه رفتارهایی چاق شدیم. اونا رو یاد بگیرم وقتی یاد بگیریم برعکس اون میشه زبان لاغری. وقتی زبان لاغری رو یاد بگیری حست خوب میشه، ولعت از بین میره، پر خوری نمی کنی، نسبت به مواد غذایی که نیاز بدنت هست، حس خوب داری، بعد غذا خوردن خودتو سرزنش نمی کنی. مهمتر از همه این هست که خودتو و بدنت رو دوست داری. می دونی که بدنت به سمت متناسب شدن حرکت می کنه و به تناسب اندام میرسی
وای عالی بود گلی جان لذت بردم از نوشته هات 🌱🤗🙌
ذهن در واقع قضاوتی درباره ی اطلاعاتی که بهش داده میشه نمیکنه و فقط پردازش میکنه اون اطلاعات رو ما بهش میدیم از بچگی تا الان . با بزرگتر شدن مون این اطلاع رسانی به ذهن ادامه داشت.
با شنیدن باورهایی که منجر به چاقی می شدند و دیدن نتیجه ی افرادی که طبق اون باورها چاق شدند باعث ایجاد و تأیید اون باورها شده.
هردو به آرامی اتفاق می افتد و معمولا به خودمان می آییم می بینیم که تغییر اتفاق افتاده.
عجله در هردو معنایی ندارد و طبق سیستم بدن چاق یا لاغر می شویم.
تمرکز در لاغری با ذهن برروی فرمول های ذهنی است. و همانطور که فرمول های چاقی باعث چاقی در ما شدند لاغری هم به دنبال پاکسازی فرمول های چاقی و بازیابی فرمول های لاغری در جسم ایجاد می شود.
درک مشترکی که همه ی افراد چاق دارند هرچهقدر در جنبه های دیگر مختلف باشند ولی رنج چاقی یکسان است.
حس خجالتی که من چاق در کشورم دارم مشابه حس فردی است که در یک قاره دیگر زندگی می کند.
بنابراین زبان چاقی بین تمام افراد چاق مشترک است.
من هرروز رو سپری میکنم و نظری نمی نویسم چون میخوام که خیلی کامل و عالی باشه بنابراین چند روز میگذره و من هنوز چیزی ننوشتم چون میخوام اون کامنت عالی رو بنویسم ولی فقط نتیجه این میشه که عقب می افتم و هیچ کاری انجام نمیدم چون میخوام بهترین رو انجام بدم امروز با خودم تعهد کردم تا کامنت گام دوم رو ننوشتم نخوابم و مهم نیست که کامل و پر از کلمه باشه یا نه مهم اینه که این قدم رو بردارم و فردا قدم بعدی. و از این کامل گرایی دست بردارم.
سلام و درود
آفرین
به این میگن تغییر کردن
تغییر کردن چیزه پیچیده ای نیست به همین سادگیه
قبلا فکر میکردی دیدگاه من باید کامل و جامع باشه و نمی نوشتی و الان این فکر رو به این شکل تغییر دادی که همون چیزی که درک کردم و می نویسم و خیلی خوبه و الان داری می نویسی و احساس بهتری داری
فکر، مبنای هر تصمیم و اقدامی است و به این شکل ساده می شه با تغییر فکر،عملکرد رو تغییر داد و نتیجه هم تغییر خواهد کرد.
موفق باشید
به نام خداوند مهربان سلام استاد گرامی ودوستان هم مسیر چطور باذهن مون چاق شدیم از بچگی به ما گفتند که چاقی ارثی وباید زیاد غذا بخوری قوی میشی وحرف دیگران خیلی چیزهای دیگه که ذهنمون با این حرف ها پر کردند وباید ورزش کنیم وکم بخوریم که لاغر بشیم واین عادت های اشتباه وماهم اون اجرا میکردیم وهمیشه یه کم یا زیاد وزن کم میکردیم ولی بعد از مدتی وزنمون بازمیگشت به قول خودتون انتظار ما چاقی بیشتر بود چون ذهنمون ترس از چاقی بیشتر بود مغز ما جسم مابه تصویری که در ذهن ماست تصویر ذهنی براساس داده ها شیندن دیدن شکل میگیره وتمرکزما روی چاقیه و احساس بدلاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهن هست چون باتغییر نگرش دیدن شیندن نوشتن وعجله نکردن نجوای ذهنی رو میشناسی وذهن ما یواش یواش به سمت لاغری میرود والان انتظارم به سمت لاغری واحساس خوب داشتن دراین مسیر چون آلان میدانیم تا ذهن تغییر نکند جسمون تغییر نمیکند ممنونم از آگاهی ناب تون استاد گرامی
درکی که تا بحال از این مسیر پیدا کردم این است که ذهن می اموزد برای لاغری نیاز به رژیم و ورزش و دمنوش و قرص و حتی جراحی نیست به راحتی میتوان عادات اشتباه را اصلاح کرد بقول شما استاد برای لاغری باید از مسیر اشتباه چاقی خارج شد و تغییر مسیر داد به لاغری ، اگر ذهن من چندین سال است باور کرده با خوردن و ورزش نکردن و کم تحرکی و ژنتیک و ….. لاغر نمیشوم باید باور داشته باشم و این عادات و افکار اشتباه را تصحیح کنم و بدانم که لاغری یعنی من از ذهن باور کنم منم میتونم بخورم و چاق نشم و …….
هیشه آدما از گذشته درس میگیرن اگر بخوام گذشته خودم را بررسی کنم فکر میکردم اگر خارج از چارچوب رژیمم چیزی بخورم قطعا چاق میشم و خارج از چارچوب عمل میکردم فردا صبحش کمی زیاد کرده بودم اما درحال حاضر حدود 90 روز است رژیم ندارم اما زیاد که نکردم هیچ بلکه لاغر تر هم شدم چندین بار اکثر دوستام و هم باشگاهی هام این رو گفتن که از عید تا بحال بسیار لاغر تر شدم ، من نمیتونم رژیم باشم و کنارش احساس عذاب وجدان بخاطر خوردن کمی نوشابه یا شیرینی یا دو قاشق پلو بیشتر اینطوری فقط از نظر ذهنی ضعیف یمشم یادم میاد در دوران رژیم ولع بسیاری برای پفک و چیپس داشتم یا زودتر از بقیه دوستام بستنی یا خوراکی را تمام میکردم اما بعد کمی خوردن سیر میشم گاهی خوراکی هام نصفه میماند و یا آخرین نفر تمام میکنم.
این موضوع برای خودم بسیار جالب است اما چرا؟ ما میتوانیم با ذهن خود هم چاق شویم هم لاغر شویم من میتونم وقتی به یک شیرینی برخورد میکنم با ولع زیاد بخورم و بعد از خوردن احساس عذاب وجدان بخاطر آن و احساس چاقی بخاطر خوردن آن اما میتوانم بخورم و بعد از ان احساس شیرینی و خوشمزگی را احساس کنم و هیچ فکری از جمله چاقی در ذهنم نمی گنجد انگار هیچ وقت چاق نبودم و هیچ احساسی مثل چاقی نداشتم اینطوری هیچ چیز اذیت کننده ای در ذهنم نیست از کنار یک شیرینی به راحتی میگذرم اما با ذهن که باور چاقی دارد از خوردن یک شیرینی ، از کاه کوه میسازم، اما آیا واقعا اینطور است؟ همه چیز بستگی به ذهن من دارد که چگونه تصمیم بگیرم و برخرود کنم.
در لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر ذهن است ذهن می اموزد لازم نیست باور کنی چاقی آن باور اشتباه را پاک میکند و ترس از چاق تر شدن و ترس از اضافه وزن را بعد از غذا خوردن کمی بیشتر تصحیح می کند و جسم بعد از مدتی عادات چاقی را فراموش میکند و تنها عادت لاغری در ذهن پایدار میشود.
زبان چاقی یعنی برو دنبال راهای لاغری برو رژیم بگیر برو دنبال ورزش هایی برای لاغری برو کلی خرج دمنوش و قرص لاغری بکن اخرش هم هیچی به هیچی دوست دارم به همه افراد چاق بگم : بابا لاغری خیلی آسونه حتی آسون تر از یادگیری زبان جدید و ریاضی تو فقط میخوای یه عادت جدید و خوب را جایگزین اون مجسمه چاقی تو ذهنت کنی چرا فکر میکنی سخته؟. اوایل میگفتم چرا این همه آدم چاق توی باشگاه فقط ورزش میکنن چرا نمیرن دنبال رژیم الان میگم چرا نمیان سایت تناسب فکری .
آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید. بنظرم اینکه ما دنبال روی از رژیم و خرید دمنوش و قرص و…… دنبال لاغری هستیم بیشتر دنبال چاقی برای خود هستیم و اینطوری چاق تر میشویم. مثلا میترسیم 10 کیلو اضافه وزن داشته باشیم روز بعد 11 کیلو اضافه وزن داریم اما باز میگیم هنوز به 20 کیلو اضافه وزن نرسیده و از 20 کیلو میترسیم و بعد از مدتی چاق تر میشیم.
بزرگی هست در عالم خدا نام که دل با یاد او می گیرد آرام
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر
الان که گوش میدم و می خونم حرفاتون رو مقایسه که می کردم
من دوران ابتدایی که بودم خیلی لاغر بودم عکسامم هست
که لاغرم ،ولی همیشه به من میگفتن تو چاقی ،چند وقت پیش
به خواهرمم گفتم داشتم عکسایی قدیمی رو نگاه میکردم
نشونشش دادم گفتم ببین عکس منو، چرا اینقدر به من
میگفتید ،خندش گرفته بود میگفت اره ،نمیدونم شاید ما
از تو خیلی لاغر تر بودایم اینو گفتیم بهت ،الان متوجه ام که
همون حرفا که تو چاقی ،تو زیاد میخوری ،تو اندامت مث
مامانه ،مادرم همیشه بدش میومد که غذا تو اروم بخوری
میگفت لقمه بزرگ ،قشنگ غذاتو بخور ،از غذات نمونه ،یا زن
باید چاق باشه ،زن لاغر خوب نیست ،وای این همه باور
اشتباه ،خلاصه ۹۰ درصد باورهایی من و مامانم برام ساخته
بعضی اوقات انقد از دستش ناراحت میشدم ولی خوب
اونم بلد نبوده این طوری نشونش دادن ،فک میکرده اینطوری
درسته ،خلاصه اینطور شده که انتظار چاق شدن در ما شکل
گرفت و ارام ارام ،شروع به چاق شدن کردیم ،اینو بخور
مهمونیه اینو بخور تولد ،ته دیگ و بخور خوشمزس ،تموم
بشه،دیگه نیست ،اسراف بقیه غذایی بچتو بخور ،ثوابشو بخر ،
اوه ته نداره این واگویه ها ،حالا ما که می خوایم لاغر بشیم
اول باید انتظار لاغری در خودمون ایجاد کنیم ،در مورد لاغری
بخونیم ،بنویسیم ،تا در ما این انتظار لاغر شدن شکل بگیره
بعدش ،ارام ،ارام تصویر چاقی به تصویر لاغری جایگزین بشه
من یه چند وقته از درون خودمو لاغر می بینم اصلا حس نمی
کنم چاقم،منظورم همون فشار چاقی که استاد داخل فایل گفتن
که خیلی کم شده ،در لاغری با ذهن اول روی ذهن کار میشه
طرز فکر و رفتارت و تصویر ذهنی تغییر می کنه و بعد
ارام ارام شخصیتت عوض میشه و در اخر جسم تغییر می کنه
وتنها و تنها راهی لاغری دائم لاغری با ذهن ،انشالله همه
دوستان در این راه خیلی لیز موفق و باشن.
سلام
چاقی
شاید کل گذشته و جونی منو بهترین لحظات عمرمو وعزیز ترین لحظات عمرمو پاش دادم انگار ی تابلو تو چاقی رو همه جا حس میکردم
واین همیشه منو نگران میکرد نگران از چاقی نگران از نگاه دیگران نگران از حرف زدن دیگران از چشم و نگاه دیگران از عکس از خرید
ترس از چاقی مثل خوره تو جونم بود همش از اضطراب و استرس چاق شدن داشتم میخوردم یجور بود نمیخوردم ی جور بود
ورزشم میکردم یجور بود نمیکردم ی جور بود خدای من چقدر چاقی رو بت کردم پرستیدمش چقدر توجه وانرزی پاش گذاشتم
دیگه کار ب جایی رسیده بود از ترس از مواد غدایی ک من ب همه چیز میگفتم چاق کننده الا کاهو خیار وهویج
مدام تو پیجها میدیم اونها چی میخورن منم بخورم لاعر بشم غافل از اینک همه اینها منو داشت چاق وچاق تر میکرد نگران نگرانترو طوری ک وفتی چیزی ک ممنوعه بود اطمینان داشتم چاقم میکنه اطمینان داشتم مسافرت برم چاق میشم شام بخورم چاق میشم ورزش نکنم چاق میشم اوه از این مسائل
اطمینان داشتم هر هقته ک تو خونه مامانم شام میخورم چاق میشم اگه ته دیگ بخودم برنج بخورم شیرینی بخورم کیگ بخورم چقدر در وجود خودم ولع داشتم
همه اینها در ذهن من تبدیل ب تصویر چاقی من شد
خب لاغری چیه اگه همین راهه پس من باید همین کارهارو برعکس کنم هی ثابت کنم اینطور نیس
واونقدر تکرار کنم ک تبدیل ب اطمینان بشه تبدیل ب تصویر بشه
چقدر نجواها گوش دادم مثل کاموایی میمونه ذهن من ک همش پر از گره هس
ومن چقدر ب این گرهها بها دادم نشستم بازشون کنم اصلا نگفتم چرا باید باز بشه اصلا چرا من ب این گرهها انقدر بها دادم
الان سعی میکنم نجواهارو باز کنم و بدونم واطمینان برسم ک فر یبا اینجور ک این میگه نیس ببین اینطور هم میشه واونقدر اینو تکرار کنم ک تبدیل ب عمل بشه
همیشه تصمصیم میگرفتم و بعد چن روز ب همون جای اول برمگیشتم وبعد ب خودم میگفتم بی اراده
نگو من از انجام اینها اصلا حال دلم خوب نبود و ذهن اینو تشخیص میدادو و کاری میکرد ک من ب اون چیزی ک در ذهنم توجه دارم بهش ن تصمیمی ک گرفتم در عین ک زیباست و ادم ب ایمان میرسه ک میشه میشه فقط با استمرار صبر ادامه دادن در عین اون انگار حس میکنم ی جهان رو باید تعییر بدم جهان چاقی ذهنم
اره یهو ترس برم داشت
اما من قدمهامو برمیدارم خیلی بهتر از برنداشته حداقلش سال بد از اینجاییک هستم رشد کردم
لاعری با ذهن در یک کلام ب نطرم میشه اینجور تعریف کرد دید دوباره ب همه چی داشتن
شاید اولش سخت ب نظر میرسه اما کافیه شروع کنی انرژی پاک الهی تورو هل میده
من چگونه چاق شدم
فکر میکنم با طبیعی جلوه شدن چاقی
یعنی اینکه چاقی را سمبلی بر توانایی دونسته شده
اما چطور و منظورم چیه
حدود چند ماهی هست به اون ثبات تناسب اندام فوق العاده ای که دوست دارم رسیده ام و تلاش برای ورود به مرحله بعدی و اینکه بدن طبیعی و سالم و شکیل اینه که شکمی از چربی حتی در حد کم و کوچیک هم نداشته باشم و اینکه اصل اینه که شکم و کل اندام عاری از چربی باید باشه اگر چربی اضافه مناسب بدن بود باعث آسیب به بدن نمیشد که بزرگترین آسیبش بد اندامی و زشتی بدن هست و مدام دنبال الگوهای متناسب و خوش فرم میگشتم
چون کل توجه ام به شکم و شکل و شمایلش بود و اینکه هدف من سیکس پک کردن و بدنی عضله ای بود تموم الگوهای متناسبی که میدیدم دارای شکمی کوچک و گرد بودند
و با اینکه متوجه بودم که حتی اون شکم گرد کوچک طبیعی نیست و در ذهنم با خودم گفتگو میکردم که ببین حتی اونهایی که در این حد متناسب هستند اینقدر شکم داشتن را طبیعی میدونند و دارند در ظاهر قضیه من بدنبال خواسته ام بودم ولی در باطن داشتم برای ذهنم،ناخودآگاه منطقی میکردم که اونقدر شکم داشتن طبیعی هست و این همه الگو نگاه کن همینجور درسته و الان با این توضیحات متوجه میشم چرا روند این هدفم اینقدر کند شده بود و حال با این توضیحات به فرمول ذهنی ام پی بردم و بزرگتر از اون که چگونه میشود در مسیر بود ولی ناخواسته به جاده خاکی زد و یک پیچ و خمی به خودمون میدیم
و یک باور اشتباه با یک گفتگوی ذهنی الکی برای خودم ساخته بودم
خیلی باید حواسمون به خودمون باشه که چگونه داریم باور سازی میکنیم و اون باور را چطوری داریم برای خودمون منطقی میکنیم
اگه بخوام بگم با آموزش هام با لاغری با ذهن با تناسب فکر و اندامم چطوری باید باشم
چطوری باید ادامه بدهم
چطور باید پیگیرش باشم
باید مثل زمان چاقی ام باشم
باید همانطور که در چاقی استمرار داشتم حرکت کنم
من زمانی که غذا میخوردم چه قبلش سیر بودم و یا نبودم سر زمان نهار و یا شام که میشد آلارم زده میشد و باید شروع میکردم و بعد از هر وعده غذایی عادت داشتم که چایی با کلی شکلات میخوردم یا چایی نبات و اونهم به جایی رسیده بود که اگر اون شیرینی که اونطور که میخواستم حس نمیکردم چندین بار امتحان میکردم تا اون ولع ذهنی و یا بهتره بگم اون خاطره ای که ذهن براش لذت تعریف شده بود باید آروم میشد
خوب وقتی من اینقدر استمرار داشتم در چاقی اینقدر دیگه رها کرده بودم و تموم افکار و رفتارهام در مسیر چاقی بود
الان مسیر مخالفش میشه لاغری
چه افکاری داشته باشم
چگونه باشم
چگونه رفتار کنم
چگونه همسو باشم
وقتی زمانی که حتی بدنم نیاز نداشته ولی باید طبق فرمولها انجام میشد
الان هم باید طبق فرمولها به سمت تناسب انجام بشه
نیازی به خوردن و اضافه خوری نداشتیم ولی اینقدر فرمول هامون را تقویت میکردیم که انجام میدادیم
پس چرا الان در لاغری و تناسب افکارمون تا به یک حد مطلوب میرسیم کوتاه میایم و ادامه نمیدیم
وقتی به پرخوری میرسیدیم و متوجه میشدیم کمی خودمون را سررنش میکردیم ولی چون تسلیم میشدیم ادامه میدادیم و سعی میکردیم ازش لذت ببریم
خوب الان هم همین کار را میکنیم از مسیرمون لذت میبریم
من که مشتاق هستم من که با عشق در مسیر هستم ادامه میدهم اون استمرار از سر ناچاری و ندونستن و بی اراده دونستن خودم سرزنش کردن خودم را آنچنان پرحرارات ادامه میدادم به سمت خواسته هام
به سمت حال خوب و هزاران دلیل نسبت میدادم به خودم را الان در مسیر صحیح اون استمرار را ادامه میدم چون خیلی راحت تر و آسون تره
خداوندا سپاسگذارم
سلام برخالق مهربان من
سلام براستادعطار روشن وهمه دوستان هممسبر
وفتی به گلذشته خودممراجعه میکنم طریقه چاقی شدن رو مرو میکنم با حرفی که به من زده ومن همه اول فبول کردمبستگی داره تواون خانواده چه صحبتی زده شده واون میشه باوره اونفرد پس تعداد باو ره برای جاقی توهر فرد با فرد دیگه زیادهست پس میشه به تعدا انسانها باوره وجودداره با کشتن وجستجو کردن هرفرد باوره اون فرد رو میشه خودش پیدا کنه
توخانواده کلی صحبت بوده که به چاقی وچطورچاق شدن ختم شد وفتی وادر سایت شدم اصلا هیچ تصور ازاین شکل به وجودامدن چاقی تو وجودم اصلا نداشتم
تو خیالم من زیاد غذا مصرف کردم ونتجه شده چاقی وفتی شروع کردمتو قسمت رایگان آگاهی کسب کردم واقعا همه مطلب رو اصلا متوجه نمیشدم باره هی گوشم میکرم انکار اون صحبت به زبان فارسی بود از دهان استاد بیرون میآمد ولی باید ترجمه میشد تا بفهم چی میکن شاید بعضی از فایلهای اولیه توبخش رایگان رو ۱۰ با گوش دادم تازه باره ۸ تازه یی بخش ارزش رو متوجه شدم با بارم۹ یی بخش دیگه وخلاصه با باره آخر یی مفهوم کلی ازاون فایل دست گیرم شد ولی هنوز به نوشتن وقدرتش پی نبرده بودم وفتی تو فایل ۱۵ استاد ابزار کردن که دوست داراننوشته ما رو مطالعه کنن من شروع به نوشتن دید گه گاه کردنم فکرکنمکلا ساید۰ ۲۰. کلمه یا شاید ۳۰۰ کلمه شد به قدر سخت بود نوشتن از همون فایل ولی شد حالا توبعضی بخشی وفتی دیدگاهم رو تمام مبکم.ارسال میکنم
ازحجم نوشته خودم خوشحال هستم جون به فهم درک اون مطلب رسیدم که تواستم به این میزان از اون فایل نوشته داشته باشم شگفتی این بخش همین بس که افردی که حتی تونشتن هم خجالت داشت این زمان همیشه جزو نفرات اول هست که تعداد نوشته اون هم اول هست وهم بعض زمان بیشترین دیدگاه فنی رو بهش داده شده اون من این یی سال منکل دقت زمان شد سایت شد آموزش درست تمرین کردن مرو کردن تکرار کردم هنوز میدونم خیلی زمان نیاز دارم که به درک مسیر به شکل درست برسم این مسیر انتها نداره با رشد تو هر بخش تازه نیاز به درک بیشتر دادن لایقت بهوجود و خودم که منلایق این مطلب هستم اون توسطح بالاتر
نه درجا زدن رکود کردن ایستادن وخلاصه خسته شدن خارج شدن من این مسیر رو تو این سنم دانشگاه زندگیم اسم گذاشتم که نرفتم محیط اون مکان روتجربه نکردم ولی حالا خودم دانشجویی این مسیر حساب کرده از استادم که واقعا خداوند این دانش رو به ایشون داد از طریق ایشون به ما داد میشه وکم کم ما هم هم ذهنم استاد میشیم به درکمطلبش میرسیم ومتوجه میشن که آخرین مطالب رو هم متوجه میشیم که تو ذهن استاد حالا چه خبر هست چه ایده بهش داره میرسه واز طریق ایشون اون مطالب تو ذهن ما هم قرا میگره مثل همین مسیر جدبد که داده برگزارمی شه
هم زمان من و عزیزان دیگه تو این بخش شرکت کرده واز اطلاعات تازه بهر ه برده همه وهمه کاره خدایی عزیزم هست که هم زمانی رو برای من ایجادکرده
که استاد فایل جدیدی میزاره من اون مطالعه میکنم فکر میکنم تجلیل میکنم دیدگاه مینويسم ایشون دیدگاه من میخوانه و به وبرسی میکنه که من اون مطلب رو توچه سطحی درک کردم اگه درکم درست نبود هم متوجه شده با خواندن دوباره به فهم درکی که اون کم به دست اوردن توسطح بالاتری میرسم توذهنم جاگزین خوبی میشه
پس بودن ادامه دادن کلی فایده داره که منتواین یی سال که توابن مسیر هستم تغیبرخوبی تو افکاردادم کاری که عموم جامعه انجام میدن من اون انجام نمیدم حتی وفتی یی بار به جاریم گفتمکه نه تلویزیون میبنم نه اخبار گوش میدم نه واینستا نگاه میکنم نه هیج اخباری رو دنبال میکنم تعجب کرد خوب گفت پس چکار میکنی من خلاصه گفتم تو بخش بهتری هستم چیزهای آموزشی مبینم باوراش نشد که من ابن کاریی که همه انجام میدن من انجام نمیدم زمانی که همسرم متزل نباشه هیچ نیاز نمیبینم نمایشکر منزل روشن باشه اون خونه نباشه تلویزیون خاموش هست تا اون روشن نکن من هیچ کاری باهش ندارم زمانی که روشن میکنم برای اون توجه که بهش نکنم مخصوص توبخش اخبار فیلم موضوع مشکل داره فوری هند فریی تو گوشم گذاشته یا دارم یی فایل گوش میکنم یا کلاش زبان رو گوش میدم که از زمان به شکل بهتری استفاده کنم ودرنتیجه گرفتم وبه هدف نزدیک شدن کمک زیادی میکنه چون من به هرچیزی که توجه کنم بی کم کاست به من میرسه اون تو هر بخش که میخواد باشه پس من دریافتمکه توچه چه توبخش لاعگغری باشه اون به من میرسه چون ذهن اون برامکسترش میده
فبلا توبخش چاقی مشکلات اون توجه به افراد چاق وچطور چگونکی چاق شدن بود نتچه شد چاقی زیادمن جالا تومسبر باند برکشت کل توجه رفته تووبخش لاغری توجه به افرا لاغر نوع برخورد این افرادد با مواد غذای ودارم وتو مسبر تناسب هستم نتبجه داده میشه تناسب ولاغری با زمان بلندمدت چون به شکل طبیعی دارم از کمک کرفتم از ذهنم که تومسبر رفت اون من رو چاق کرد حالا همون ذهنم تومسیربرکشت اول ازخالق کمکم میگیره اون برای لاغری با حس خوب داره میشه لاغر ی ومناسب جسم با امیدخدا در ادامه داره که بشه سلامتی کامل توبخش که مشکل دارم به امیدخدا
خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون
استاد عزیزم سلام ..با نام ویاد خدا ممنون وسپاس از اگاهیتون..اینقد دیده ها وشنیده ها مون در مورد چاقی زیاد بود که ما رو از اون حالت تناسب بیرون آورد.. ما از اصل خودمون دور شدیم که اضافه وزن داریم..روزی که من از ۶۰ رسیدم به ۷۰ بعد از زایمانم..اینقد این رو مخم بود که همش تصور چاقی از خودم داشتم ..خودم رو با بزدیکانم مقایسه کردم وناراحت بودم از وزنم ولی اینقد این انتظار رو داشتم که الان وزنم بیشتر وبیشتر شده ..بی دلیل جسم من چاق شد ..به همین راحتی ونرمی
۶۹ کیلو بودم میرفتم باشگاه که لاغر بشم ..میگم الان چرا فکر کردم چاقم..کاش مثل اونموقع بودم..ولی هر روز بیشتر وبیشتر شدم…ولی الان میخام تصاویر لاغری رو به یاد بیارم واونم اصل من هست وطبیعی من …ورفتار غذایم تغیر کرد .و…..ولی به امید خدا درستش میکنم
بنام خالق هستی خدای مهربانم
سلام به استاد عزیز و دوستان هم مسیر
چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
من تا قبل آشنایی با سایت و استاد همیشه باورم این بود که ما با خوردن و بی تحرکی و ارثی بودن که چاق میشیم اما با تغییر این باور و آگاهی که استاد عزیز بهمون دادن ب این حقیقت پی بردیم که ما با ذهن و باورهایمان چاق شدیم .و به امید خدا با تغییر باور هامون که با تکرار و تکرار شنیدن و نوشتن باور های لاغری((فایل های صوتی و تصویری استاد ))انشالله به تناسب اندام میرسیم .
شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید
تا اونجایی که من از فایل های استاد یاد گرفتم این سوال رو باید اینجوری جواب داد که وقتی بگیم چطور چاق شدیم و کارهای که برای چاقی کردیم رو انجام ندیم میرسیم به لاغری ..درک این حرف خیلی سخته اگه بهش برسیم تناسب اندام رو به خودمون هدیه میدیم
در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
هدف ما همیشه برای لاغری و تلاشمون برای لاغری همیشه جسم بوده اماحالا با بالا بردن آگاهی و فایل ها و حرفهای استاد عزیز به اینجا رسیدم با یه تیر دو هدف رو نشانه بگیری که هر دو ماندگار باشه برامون حالا دیگه باید روی تغییر ذهن تمرکز کنیم تا جسممون هم تغییر کنه شاید زمان بیشتری صرف این تغییر ذهن بشه اما نتیجه بهتری قطعا دریافت میکنیم .
به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
زبان چاقی تا اونجایی که من از زبان چاقی شنیدم لباس سیاه بپوش چاقیت،مشخص نشه بوده
حالا اینو بخور چیزی نمیشه، بوده
این مهمونی نرو هی همه نگات میکنن میگن چاق شدی، بوده
این شغل اصلا به ظاهر چاق تو نمیخوره بوده
سنت به هیکلت نمیخوره بوده
تو با این هیکل نمیتونی انجام بدی بوده
بهتر با این هیکل تو این کارو نکنی بوده
این لباس چاقتر نشونت میده بوده
زبان چاقی خیلی حرفها برای گفتن داره اما زبان لاغری که قراره خودم از،نداشتن های که زبانش رو خودم بریده بودم حالا میخوام بهش زبان بدم و خودم یادش بدم چیا بگه
زبان لاغری بهم از لباسهای شاد رنگی میگه
تو مهمونیا شرکت کنم و لباسهای خوشگل و مکاپی که دوس دارم بکنم میگه
زبان لاغری بهم میگه اعتماد بنفسی که دارم میگه
راحت بدون اینکه کسی نگاهی چاقی بکنه میگه حرف بزن راحت حرفتو بگو میگه
بهم میگه چقد زیبا هستی بهم میگه چقد تناسب اندام تو عزت نفس تورو بالا میبره
میگه که من آدم با ارزشیم
میگه که من بهترین آفریده خدام وباید قدر خودمو بدونم میگه که باید به خودمو وجود خودم افتخار کنم چون خدا مارو متناسب آفریده.
خداروشکر میکنم که منو به این راه و این سایت هدایت کرد و تشکر از،استاد دلسوز و مهربان
بنام خالق زیبایی ها
سلام ودرود خداوند بر استاد عزیز وگرامی وتمام دوستان هم مسیرم
خداوندا بابت استاد و این فایل پر از آگاهی که چند روز هست روش استپ کردم وهر روز چند ین بار گوشش میدم وهر بار چیز جدیدی از آن متوجه میشم را بینهایت سپاسگزارم من در حین گوش دادن به این فایل خیلی خوشحال بودم واون لحظه که استاد گفتند حستون را دقیقا اون لحظه از فایل بیان کنید من کاملا حس کردم که متناسب شدم به طوری که کاملا گشادی لباسمو احساس کردم وچه حس لذت بخشی بود واحساس سبکی میکردم ومتناسب بودن را با تک تک سلولام حس کردم خدایا شکررررت🙏
آنچه که من ازاین فایل درک کردم :
چطور با ذهنمون چاق شدیم؟
همه ما قبل از اینکه جسممان چاق شود ابتدا با دیده ها وشنیده هامون که برای من که بعد از ازدواجم اضافه وزن پیدا کردم اینابود:هر کس در بچگی لاغر باشد در بزرگسالی چاق میشه ومنم از بابام بارها شنیده بودم که کودکی لاغر اندام بودم وانتظار چاقی در بزرگسالی از همون روزها درمن شکل گرفت وهمچنین شنیده بودم که ازدواج وبارداری وسزارین باعث چاقی میشود واینکه خانما در سن های بالاتر از ۳۰ چاق میشن ،وبرعکس همه که در کودکی بهشون میگفتن بخور تا چاق بشی وقوت بگیری من بعد از ازدواجم توسط همسرم تشویق به خوردن میشدم و ایشون دونه های برنج را داخل بشقاب میریخت ومیگفت بیچ بیچ تو مث گنجشکی کم میخوری این کار رو میکرد تا من بیشتر غذا بخورم وهر روز منو تشویق میکرد که یک قاشق بیشتر بخورم در حالی که اندامم لاغر لاغر نبود بلکه متناسب بودم وخودم راضی بودم والان همسرم بهم میگه یه کم لاغر کن وهمه اینا در من انتظار چاقی را به وجود آورده بود وبعدش هم تصویر چاق از من در ذهنم ایجاد شده ومن خودم بیخبر از همه چیز وبا تکرا این تصویر در ذهن ومنطقی شدن آن باعث ایجاد فرمانهای از مغز به بدن شد واین فرمانها به شکل دستوراتی در داخل بدن که من اصلا اطلاعاتی در مورد آن ندارم جسمم را برای چاق شدن آماده کرد وهمچنین باعث رفتارهای درعملکرد وجسم من شد مثل ترغیب شدن به پرخوری در حالی که سیرم ،خوردن چای بعد از غذا، خوردن خرما یا کشمش یا شکلات یا شیرینی همراه چای، وسر زدن به یخچال وبرداشتن میوه در صورتی که الان غذا خوردم ،خوردن باقی مانده غذای بچه ها به بهانه اینکه اصراف نشه وریزه خواریهای در طول روز در حالی که بدنم انرژی لازم را داشت وهمچنین این ذهن چاقم که خودم به وجود آورده بودم نجواهای در ذهنم ایجاد میکرد که زیاد جلوی آینه نرو بااین اندام زشتت،چرا میخوای بری خرید تو که متناسب نیستی ولباسا به تنت زیبا نیستن ،با ماشین برو چون تو چاقی وزود خسته میشی وبه نفس نفس می افتی در صورتی که من قبلا پیاده میرفتم بازار وکلی لذت میبردم و میرفتم اتاق پرو که چند مدل لباس امتحان کنم وقتی به همسرم نشون میدادم به جا یک دست چند دست برام میخرید میگفت همشون بهت میاد دلم نمیاد برات نخرم ،ومن در این فایل یاد گرفتم که این نجواها نجوای ذهن چاقم بوده وهمون زبان چاقی هست که مانع لاغری وباعث چاقی من شده ومن با گوش دادن به فایل های استاد وماندن در این سایت بینظیر میتونم آرام آرام این نجواها را کمرنگ کنم وبا زبان لاغری که ایجاد میکنم در ذهنم ،جسمم را لاغر کنم وبه تناسب اندام مورد نظرم برسم،در واقع ما با ذهنمان چاق شدیم وبا همین ذهن میتوانیم متناسب شویم خداوندا بابت ذهن قدرتمندی که به ما دادی سپاسگزارم وازت میخوام که کمکمان کنی از این نعمت شگفت انگیز وقدرتمند در راه درست استفاده کنیم، خدایا شکررررررت بابت این آگاهی های که استادعزیزم در اختیار ما قرا داده
به امید متناسب شدن برای خودم وهمه شما دوستان عزیزم
به نام خدای مهربان و رهایی بخش از ناجالب ها🙏🏻😍
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراهم 🙋♀️🌹🥰
گام ۲: رهایی از چاقی
من هدایت شدم به این سایت و اطمینان دارم به خداوند پس به راحتی لاغر میشوم۰😊
اصلا من چطور چاق شدم؟از طریق شنیده ها و بعدش با دیدن درباره شنیده ها درمن اون اطلاعات منطقی شد در زمان کودکی
نخور دن غذا مساوی بود با ناسپاسی
باقی موندن غذا در بشقاب مساوی بود با ناشکری
خوردن غذا وایراد نگرفتن مساوی بود با دختر خوب بودن ازدواج کردن مساوی بود با چاق شدن
زایمان و بخصوص سزارین مساوی بود با چاقی شکمی
بی تحرکی مساوی با چاقی بودن
خوشبخت بودن و آرامش داشتن مساوی بود با چاق شدن
وضع مالی خوب مساوی بود با چاق بودن
خوشمزه بودن غذا هامساوی بود با چاقی
سلامتی وقوی بودن مساوی بود با چاق بودن وغیره
همه اتفاقات خوب در زندگی با چاقی در ذهن ما ترسیم شده بود ومن هم در کودکی باور کرده بودم ودر زمان خودش که بعد از ازدواج بود به مرور انتظارم از خودم چاقی بود وهر بار که دلیل بیشتری برای چاقی داشتم روند چاقی در من سرعت می گرفت
مهمترین دلیل چاقی من انتظار چاقی از خودم بود واین باعث شد که در ذهنم تصویر چاقی داشته و تکرار تصاویر چاقی باعت تغییر کردن رفتار غذایی در من میشه دستورهای رفتاری متفاوت از قبل در من ایجاد میشه وقتی با شیرینی ومواد غذایی رو به رو میشم با وجود سیر بودن ،ازآنها می خورم وبعد خودمو سر زنش می کنم وافکار چاقی در ذهنم دوباره مرور می کنم پس انتظار چاقی در من رفتارهای چاقی و همراه با افکار چاقی و فرمان های مغزی ایجاد میشود
مهمترین کار برای رهایی از چاقی باید انتظار لاغری از خودم داشته باشم وبعد مغزم فرمان لاغری را صادر می کنه برای این کار نمیشه از طریق رژیم وورزش این کار کرد فقط از طریق ذهن میشه ،همون طور که از طریق ذهن چاق شدم از طریق ذهنم به راحتی لاغر میشم برای این کار باید در سایت تناسب فکری باقی بمونم و آگاهی های درستو وارد ذهنم کنم و تکرار کنم تا تبدیل به باور بشه واون وقته که ذهن ما باور می کنه که من توانایی لاغر شدن دارم وبه مغز دستور میده تا رفتارهای متناسبی از خودش نشون بده وبا غذاها درست بر خورد کنه وبه سلولهای بدن هم دستور میده در راستای لاغری حرکت کنن و لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست چون من کار فیزیکی نی کنم فقط آگاههای درست میدم و تمام کاردو نا خودآگاه ( ذهن ) انجام میده که بسیار هم قدرت مندچون از نیروی ماورایی نشات میگیره خدایا شکرت 🙏🏻
فرمول چاقی باعث ایجاد رفتارها وعادتهای ناجالب میشد مثل
اول از طریق احساس در من خودشو نشون میداد مثلا ، ترس از خوردن، ترس از چاقی ،ترس از پرخوری ،ترس از شاد بودن ،ترس از خوابیدن زیاد ،ترس از عید شدن ،در من احساس نامیدی وتنفر از چاقی استرس و نگرانی میشد ودر من عادتها ورفتارهای مثل پر خوری وریز خواری واحساس گرسنگی کاذب ایجاد می کرد این ها همش،از باور توانایی چاق شدن در من بود
توانایی ذهنی بر اساس تجربیات گذشته ما باعث میشد که آیندمون پیش بینی کنیم وهمیشه هم چاق تر میشدیم پس باید توانایی ذهنیمو براساس وآگاههی های درست تنظیم کنم وآینده مولاغری به روش آسون و راحت پیش بینی کنم
لاغری با ذهن نقطه ی مقابل با چاقی با ذهن هست
ذهن من احساس من رو مدنظر قرار میده پس در این مسر باید مراقب احساسم باشم شاد امیدوارانه ادامه بدم
ونجواهای ذهنی که تشویق به چاقی می کنن را شناسایی کنم ودر ذهنم آنها را متوقف کنم برای این کار باید در سایت بیشتر فعال باشم وفایلها رو گوش بدم و بنویسم چون فهمیدم نوشتن خیلی برام خوبه وباعث شده عادتهای نامناسب در من بهتر تغییر کنه وکم تر تکرار بشه
و همین حالا که دارم می نویسم انتظارم از خودم لاغری هست به آسونی و راحتی 👌😍
ومیدونم جسمم تحت فرمان روایی ذهنم هستش 😉
بله واقعا من حرفهای استاد رو تایید میکنم که زبان چاقی در دنیا یک جور هست و یک جور درباره روند چاقی فکر می کنن وغذاها وشرایط زندگی وشرایط جسمی رو دلیل چاقی میدونن
وقتی من شبیه گذشته استاد هستم پس میتونم شبیه الان استاد هم بشم 🙏
برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن رو بیاموزم همان گونه که در گذشته هنر چاق شدن رو آموختم
تمرین
چگونه با قدرت ذهنم چاق شدم ؟
به راحتی ،بدونه این که بفهمم چاق شدم،چاق شدن درمن راحت وآروم آروم اتفاق افتاد. و الان که در این سایت هستم فهمیدم که از طریق ذهن چاق شدم بدونه هیچ زحمتی فقط چاقی رو باور کرده بودم ازطریق شنیدن و دیدن افراد چاق انتظار چاقی در من شکل گرفت برای من زمان ازدواج وبعد زایمان از طریق سزارین دلیل قوی برای چاقی شکمی بود چون مادرم هم همین طور چاق شده بود ومن خیلی ایشون رو الگوی خودم در نظر می گرفتم وخیلی از باورها از طریق مادرم بهم انتقال پیدا کرده بود وخوش،حالم که دیگه اون باورهای اشتباه رو در ذهنم باطل اعلام کردم و باور درست رادر ذهنم حک کردم پس دلیل اصلی چاقی درمن یاد گرفتن چاقی از طریق دیگران بود وبعد باور کردن چاقی وبعد انتظار کشیدن چاقی و ایجاد عادتهای چاقی وبعد در جسمم کم کم چاقی نمایان شدومن از چاقی شکمی ام در جمع دوستانم حرف می زدم و توجه می کردم وحس قربانی شدن داشتم و چاقی در من طبیعی شد وبا این کار به چاقی ،قدرت می دادم ومن نیز نا خودآگاه عادتهای چاقی بیشتری از خودم نشون می دادم ببه این شکل چاق شدم
شباهت لاغری با ذهن رو با چاقی با ذهن رو توضیح دهید ؟
هر دو آنها از طریق ذهن اتفاق می افته به راحتی هم میشه چاق شد وبه راحتی هم میشه لاغر شد رکن اصلی چاقی ولاغری از ذهن شروع میشه خوراک ذهن برای لاغر کردن یا چاق کردن دادن اطلاعات وتکرارآنها تا تبدیل به باور بشه وقتی باور لاغری داشته باشی به راحتی ذهنت رو از این موضوع سیر کرده ای و اون هم تورو به لاغرئ میرسونه به راحتی مثل آب خوردن وبرعکسشم می تونه تورو به چاقی برسون پس مسیر لاغری همون مسیر چاقی هستش
در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم یا تغییر ذهن؟
در روش لاغری با ذهن توجه و تمرکز من باید بر تغییر ذهن باشه چون اگه ذهن تغییر کنه و همسو بشه با خواسته لاغریم به راحتی عادتهای ناجالبم تغییر می کنه بدونه فشار و رژیم و گرسنگی ودر نهایت جسمم هم متناسب میشه اول ذهنم متناسب شده وبعد دستور متناسب شدن جسمم رو میده
به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟زبان چاقی همان فرمول های چاقی میباشند که درتمام دنیا یکی هستن مثل ژنتیک، مثل سوخت ساز بدن ،سزارین ،عملهاوداروهای خاص ،بالارفتن سن ،غذاها و بی تحرکی ، هزار دلیل ریز ودرست دیگر
زبان لاغری هم فرمول های لاغری هستن که برعکس زبان چاقی اعتقاد دارن
غذا برای گرفتن انرژی و سیری میدونن
ورزش رو برای احساس خوب داشتن استفاده میکنن
داروها رو برای شفا دادن بدن استفاده میکنن وهر گز نگرش چاق کردن اون ندارن
خوابیدن برای گرفتن دوباره انرژی میدونن سرحال شدن و رفع خستگی
ژنتیک خودرو در سلامتی و لاغری میبینن
بدنیا آوردن بچه رو برای سیستم بدنشو خوب میدونن و اعتقاد دارن که به حالت قبلش بر می کرده تفاوت زبان چاقی و لاغری در نگرش شون هست
ومن در این فایل فهمیدم برای رهایی از چاقی باید از نگرشهای گذشته ام فاصله بگیرم ودر حال ساختن نگرش درست در ذهنم باشم وبرای این کار باید در سایت بمانم و ادامه بدم با احساس امید و انتظار لاغری 🙏👏👏👏👏
به امید خداوند شفا دهنده
استاد ازتون ممنونم و سپاس گذارم 🙏😍
به یاد خدای یکتا
سلام به استاد عزیز و همراهان سرزمین لاغری
من توی این قسمت چند تا نکته رو درک کردم
1.ما با غذاها چاق نمیشیم بدن ما به خاطر رفتار بدی که باهاش داریم به سمت چاقی سوق پیدا میکنه و با رفتار خوبی که باهاش داشته باشیم و بهش احترام بزاریم متناسب و خوش فرم میشه وقتی هر غذایی رو نخوریم وقتی غذایی که نمیخوای و میدونی دیگه اگه بیشتر بخوری تا خرخره پر میشی و حالت بد میشه نخوری وقتی چند مدل غذا رو ببینی به جای اینکه بترسی تموم شه به بدنت فکر کنی و بهش احترام بزاری و الکی چیز اضافه نخوری یا وقتی که به جای ترس از اینکه اگه الان غذا نخورم و بعدا گرسنه ام شه مجبورم غذا بخرم اونقدر عزت و احترام برای بدنت قایل باشی که اون موقع اضافه تر از نیازت غذا نخوری و هر جایی به جای اولویت قرار دادن چیزای دیگه جسم خودتو اولویت قرار بدی اونم حالش خوب میشه اونم احساس خوبی پیدا میکنه همین احترام گذاشتن به جسمت با هر فرمی که هست باعث میشه رفتار و نظرات بهتری در مورد خودت داشته باشی حتی پوستت روشنتر میشه و چشمات برق میزنه
2. لاغر شدن مثل یادگیری زبان جدید تمرکز میخواد تمرین میخواد و با یاد گرفتنش قابل درک و لمس میشه ما وقتی توی دنیای چاقی هستیم فقط همین زبان رو بلدیم و برای تغییر کردن و یادگرفتن یه زبان جدید باید زمان هایی رو اختصاص بدیم و روی زبان جدید تمرکزکنیم و همین خودش احترام به نفس خودمونه ادم وقتی سراغ یادگیری چیزای خوبی میره که بهشون علاقه مند هست احساس خوبی از رفتار و عملکردش میگیره و بهتر و عمیقتر اون موضوع رو یادمیگیره
3. چی شد که چاق شدم؟ نمیدونم به خودم اومدم و دیدم وزنم خیلی بیشتر از حالت عادی شده ولی خب هر چی بیشتر فکر میکنم چیزایی یادم میاد که قبل از چاق شدن میشنیدم و میدیدم چیزایی که انگار زنگ خطر بود و ادمو میترسوند از چاق شدن نگران میکرد و منی که هیچ ایده ای در مورد چاقی نداشتم کم کم ترس برم داشت و از یه جا بعد تغییر کردم شدم یکی دیگه
الان که فکرشو میکنم چقدر ذهن با احساسات همسوئه اون احساس ترسی که بدون هیچ اثبات علمی به وجود میاد و اتفاقا ادم با همون انتظارات رفتارش و عملکردش تغییر میکنه و حتی به خاطر اون حس نگاهش به خودش و اینده خودش تغییر میکنه و چقدر جالب که روی اینده خودش خودش تاثیر میذاره
همین موضوع به نظر من خیلی واضح تو جنبه های دیگه زندگی خودشو نشون میده
ذهن یه بچه پاکه و هر کار بگی میکنه ولی یه بزرگسال خیلی کارا رو انجام نمیده و حتی وقتی انجام میده ممکنه با کس دیگه که همون کارو انجام میده فرق کنه مثلا دو نفر یه کتابو میخونن و یکی میگه من اصن نمیتونم بفهمم چی به چیه نمیدونم چرا اینجوریه ولی اون یکی دیگه کاملا به کتاب مسلطه به نظرم ما خیلی وقتا به خاطر دلایل کاملاااااااااااااااااا غیر منطقی خودمونو از همه چی دور میکنیم و خیلی کارها که دوست داریم امتحان کنیم و خیلیا ام انجام دادن و تاثیر خوبی گرفتن انجام نمیدیم انگار یه دیوار بین توانایی خودمون و اون کار میبینیم لاغری ام همینه کسب و کار راه انداختنم همینه حتی باز کردن یه بحث حتی واسه جمع کردن چمدونم ممکنه این مانع لمس بشه
چقدر ذهن ما ساده با موانعی که ساختگی هستن از بروز دادن خودش جلوگیری میکنه الانم توی مسیر لاغری این موضوع صدق میکنه لاغر شدن که غول نیست لاغر شدن یه ارزو میشه توی ذهن ما با افکاری که داریم ولی من خیلیا رو دیدم که حتی اگه توی یه بازه اضافه وزن پیدا کردن مثل هوا از بدنشون رفته و باز متناسب شدن بازم به اصل خودشون برگشتن به سادگی اونا شاید دلیل منطقی نداشته باشن درمورد عملکرد بدنشون ولی باورش کردن توانایی بدنشون رو قبول دارن و گول یه سری عوامل بیرونی رو نخوردن ما ام میتونیم ما همه انسانیم و این چیزی نیست که بخوایم ازش بترسیم من واقعا از شما استاد عزیز ممنونم که با به اشتراک گذاشتن این اگاهی ها مسیری رو برامون روشن میکنین که فراموشش کرده بودیم
4. درمورد تصاویر ذهنی و اطلاعات مغز هم یه نکته که به نظرم مهمه رو درک کردم اینکه اطلاعات مغز و ذهن که به شکل تصویری هستن با اطلاعاتی که در گذشته تو ذهنمون ثبت شده و با دیدن و شنیدن درکشون کردیم با فعالیت جسمی تغییر نمیکنه یعنی چی یعنی از صد نفر شنیدی چاقیت ارثیه؟ خیلی جاها گفتن ب احتمال زیاد به خاطر سوخت و ساز بدنت چاقی ؟ خب تو الان برو هرروز ورزش کن برو هرروز رژیم بگیرم یکم لاغر میشی چون تحت فشاری ولی باز برمیگردی به حالت قبلیت یعنی تو تصاویر ذهنیت و اون فرمول ذهنیت که عوض نشده تو فقط یه فعالیتی کردی بعدم ولش کردی
تو تا ذهنت عوض نشه تا به این درک نرسی که چاقی تو به خاطر متابولیسم بدنت نیست یا به خاطر ژنتیک نیست چون تاحالا لاغر شدی یا تو سن کمتر لاغر بودی و اینا همش بهانه اس که لاغر نمیشی حالا هر چقدرم فعالیت کنی
چرا فعالیت باعث تغییر نمیشه ؟
چون با اون نگرش و تصاویر ذهنی ربطی نداره
نگرش و تصاویر ذهنی چاقی با شنیدن و دیدن تغییر کرده الانم تو باید از همون راه وارد شی باید همون جوری تغییرش بدی این فقط درمورد لاغری نیست تا وقتی تصویر ذهنیت فقره شاید با تحت فشار قرار دادن خودت یه خورده پول بسازی ولی تا ولش کنی دود میشه میره تا ذهنیت فقیرت عوض نشه و به سمت ثروت سوق داده نشه فقط با تحت فشار قرار دادن خودت بهش میرسی هر چند پایدار نیست
5. کار تصاویر ذهنی چیه؟وقتی توی ذهنت به خاطر حرف و حدیث ها یا چیزایی که دیدی تصویر چاقی شکل گرفته یه صدای جدید میشنوی یه صدایی که تمام جنبه های زندگیت روبه چاقی ربط میده تورو از مهمونی رفتن میترسونه خجالت زده ات میکنه تورو از کار کردن منع میکنه به کسلی تشویقت میکنه به تنهایی تشویقت میکنه از غذاها میترسونت و … این صدا صدای چاقیه که با یاد گرفتن زبان چاقی و شکل گرفتن زبان چاقی به وجود میاد و کم کم عزت نفس رو میاره پایین پس تا وقتی این صدا هنوز داره پخش میشه تصاویر ذهنی بازم درمورد چاقیه اما با هربار تمرین کردن با هربار قوت گرفتن با هر بار احترام به نفس با هربار گوش دادن به فایل ها با هربار تمرکز کردن به لاغری و پخش کزدن صدای لاغری اون تصویر کمرنگ تر میشه و جاش رو صدا و تصویر جدید میگیره تا کی؟ تا وقتی که اون صدای قبلی دیگه نتونه مانور بده
ما مغزمون معمولا بهانه ها رو با دلیل برامون میاره شایدم خیلی دلیل منطقی نباشه ولی ذهن پذیرفته و واسه تغییرش باید از دلایل منطقی و الگوهای درست و سایت تناسب فکری استفاده کنیم
خدارو شکر بابت اینهمه اگاهی ناب و مهم که خیلی جاها لمس کردم و حالا برام روشن شده
سلام
به انتخاب خداوند اعتماد کنیم .
خداوند به درخواستتون پاسخ داده و به طرز شگفت انگیزی به سایت هدایت شد .
وقتی با نحوه چاق شدن با ذهن آشنا بشید لاغر شدن با ذهن رو یاد میگیریم .
با اطلاعات مختلف چاقی انتظار چاقی در ما شکل گرفته
قبل از اینکه چاقی در جسم شکل بگیره انتظار چاقی در ذهن شکل گرفته و این انتظار تصاویر چاقی رو درذهن ما از چاق شدن شکل دادن و جسم خودشو با این تصاویر تطبیق داده
مغز ما تصویریه وقتی ذهن ما پر از تصویرهای چاقیه فرمانهای چاقی به رفتار و جسم ما ارسال می کنه .
پرخوری فرمان مغزه حالا چرا در ما این فرمان صادر میشه و در افراد لاغر این فرمان صادر نمیشه .
این فرمان از تصاویر و تجسمات چاقی میان و تصویرهای چاقی هم که حاصل انتظار چاقیست و اونم حاصل فرمولها و آموزشهای چاقیست .
حالا برای لاغر شدن ابتدا باید این روند رو از یه جایی تغییر بدیم و بهترینش کنترل ورودیه .
یعنی دیگه اطلاعات چاقی مرور نکنیم ، گوش ندیم در موردش صحبت نکنیم خودمون رو در معرضش قرار ندیم و بعد کم کم اطلاعات لاغری به خودمون بدیم از طریق ورودیها .
یعنی در موردش صحبت کنیم بنویسیم ببینیم و بخونیم . و اطلاعات لاغری صحیح فقط در سایت تناسب فکریه و در جای دیگه کمتر این اطلاعات هست و یا اگه عست امیخته با روشهای دیگه است
پس حالا که هدایت شدیم به اینجا خوب یادبگیریم .
چرا رژیمها شکست میخورد ؟
چون ذهن ما بر اساس برنامه های قبل داره فرمان صادر می کنه و متوجه نمیشه که ما تو برنامه رژیمی هستیم و از طرفی برنامه رژیمی هم ناهمسو با برنامه قبله .
یعنی در برنامه های قبلی هیچ بگیر و ببندی نداشت ولی رژیم میگفت فلان ساعت این مقدار از این ماده غذایی و این دست و پای ذهنی که در چاقی بی پروا هر کاری دلش خواسته کرده رو بسته که البته این الگو رو خودم بهش دادم که چاقی یعنی آزادی
در حالیکه این فرمول غلطه .
چون اتفاقا در چاقی اصلا آزادی وجود نداره . کسی که چاقه هر لقمه ای که میخوره به خودش زهر مار می کنه و هیچ لذتی از غذا خوردن نمیبره لاغری با رژیم هم آزادی نیست چون اونم ساعتبندی و زمان و مقدار و اینا دست و پای ما رو میبنده .
اما لاغری با ذهن تربیت شدنه . یعنی در عین حال که آزادی و میتونی از هرچی که دلت میخواد بخوری اما اونقدر ذهنت از تجسمات لاغری پرشده که نیازی تولید نمی کنه و نیاز فقط به قدر جسمه چون اطلاعاتی که حس نیاز تولید میکردند پاکسازی شده و افکار انرژی بخش جاش رو گرفتند و ما از درون به جای حس گرسنگی مداوم حس سیری مداوم داریم .
چاقی یواش یواش بر تمام مراحل زندگی ما تاثیر میزاره همیشه نگران چاقتر شدن بودیم و بر اساس اطلاعاتی که در ذهن خودمون مرور می کنیم چاقتر شدن رو برای خودمون رقم زدیم .
مغز ما کاری به فعالیت ما نداره .
با ورودیهای ما برنامه ریزی میشه
هرچقدر بیشتر چاقی رو یاد بگیریم چاقیمون بیشتر میشه .
ذهن ما احساس ما رو مد نظر قرار میده .
و چیزی رو به عنوان دستورات قبول می کنه که احساس ما رو خوب کنه .
لاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهنه .
همه افراد چاق جزء با اراده ترین افراد دنیا هستند .
دیدگاه تمام مردم جهان در مورد لاغری کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردن .
من شبیه گذشته استاد بودم و شبیه لاغری استاد هم شدم
خدارو شکر
ما چاقی با ذهن رو یاد گرفتیم از طریق شنیدن دیدن و بعدها گفتگو کردن
و باز از همه اینها بدتر خوردن برابر با چاقتر شدن و ذخیره چربی
کلا فرمول اصلی خوردن و نخوردن رو در ذهنمون نامتعادل کردن .
بعد همه ی اینها تصویرش در ذهن بود و ما هر وقت از خوردن حرف میزنیم حس لذت داشتیم و هر وقت از نخوردن صحبت کردیم حس رنج
حالا چون لاغریهایی که بهمون گفته بودن یعنی کنترل خوردن و بیشتر زمانها نخوردن پس یعنی زندگی ما بیشتر در حالت رنج و دور بودن از لذت .
در حالیکه فرمول صحیح اینه خوردن و نخوردن هردو در زمان خودش لذت داره نه در غیر زمان خودش .
زمانش رو بدن اعلام می کنه . وقتی گرسنه ایم خوردن لذت داره و وقتی سیریم نخوردن لذت داره و این کاملا طبیعی اتفاق میفته .
مابقی فرمولها باید فراموش بشه . خوردن در زمان سیری هیچ لذتی نداره همش رنج و اسیب به بدنه و نخوردن در زمان گرسنگی هم همش رنج و آسیب به بدنه .
پس وقتی فرمول خوردن و نخوردن رو مطابق تمایل جسمی در نظر بگیریم این الگو همواره مارو متعادل نگه میداره و همزمان روی فکر کار کنیم که خوردن رو برابر چاقی و نخوردن رو برابر لاغری قرار ندیم بلکه این دو در کنار هم تناسب اندام رو برای ما رقم میزنند .
چیزی که از فایل یاد گرفتم اینه که تصاویر چاقی رو فراموش کنم و به جاش با وارد کردن اطلاعات صحیح به فرمولهای تناسب اندام ذاتی خودم برگردم .
تمرین در هر لحظه کانون توجه خود را مدیریت کنید تا فعال شدن تصاویر چاقی را متوقف کنیم و فعال شدن تصاویر تناسب اندام را بیشتر کنیم .
خب من برای این تمرین توجه و تمرکز خود را از خوردن و نخوردن بر میدارم . توجه خود را از چاقی جسم بر میدارم و توجه می کنم نگرشم را در هر توجهی روی تناسب اندام ببرم و به سیستم واقعی بدنم توجه کنم .
طبیعت بدن من هضم کردن است این یعنی تناسب
طبیعت بدن من جذب مواد غذایی مورد نیاز است
و این یعنی تناسب
طبیعت بدن من دفع مواد غیر ضروریست و این یعنی تناسب
طبیعت بدن من انرژی رساندن به اندامهای خود برای کارکرد بهتر و سلامتی و زنده ماندن است و این یعنی تناسب
طبیعت بدن من دستور خوردن در زمان گرسنگی و نخوردن در زمان سیریست و این یعنی تناسب
طبیعت بدن من یعنی تناسب بین ذخیره و تجزیه ی چربیها و این یعنی تناسب
طبیعت بدن من تناسب اندام است و وقتی ذهن من با این اطلاعات همسو و هم جهت باشد این اطلاعات در من احساس تناسب ایجاد می کنند .
در عین حال چون ذهن من هم متناسب است و تمایل درونی من لذت بردن از تناسب است پس این لذت را همه جا در نظر می آورم تا همواره از زندگی ام لذت ببرم .
به نام خدا
سلام و درود
درود خداوند یکتا و تمام برکات خداوند بزرگ نثار شما استاد مهربان و گرامی،
استاد از ۲۶ آذر ماه یکشنبه ۱۴۰۲ دیروز ساعت ۱۵:۰۰ من با سایت شما از طریق خداوند که بهم دستور داد کاملا معجزه بود خودم نبودم اون لحظه آشنا شدم و به سایت شما پیوستم ،و یک خبر خوب من تا امروز ۹۰۰ گرم کمکردم علت چاقی من استرس و ترس بود نداشتن آرامش و تمرکز و توجه رو چاقی و یادم میر فت تکرار کنم که این تمرین و حس خوب و و مدام بگم توانا هستم از وجود خدا هستم و اراده دارم و کلا اصلا همش عجله داشتم اما من الان با آرامش و صبوری دنبال تغییر سبک زندگیم هستم سیر تکاملی و طبق فرموده های استاد عباسمنش و کتابهایی که خونده بودم و الان هم که با شما آشنا شدم انگار تیری بود که به هدف من خورد همون تغییر سبک زندگیو و زندگی سالم فکرسالم اندام سالم که با آموزه ها و راهنمایی شما مکمل شد و کامل شد ممنونم ازتون واقعا،با بقیه اطلاعات قبلیم و کامل شد مغزم و فهممم و چقدر خوشحالم و تشکر میکنم ازخداوند و دست خداوند که تماما خداوند برای من راهنماهای مثل شما فرستاده و استادان کتابهایی گرانبها که و الان هم شما استاد ارجمند که تکمیل کردید دانایی و فهمم رو و هر آنچه که میدانم هر چند علم و دانایی و فهم و آگاهی انتها نداره الهی شکر به بزرگیش و دانایی پروردگار و استادان چراغ راهم ،
البته بگم من دو سال با خودم حرف میزدم دقیقا آمادگی پیدا کرده بودم هدفم معلوم بود همه چیو میدیدم واضح بود اما انگار مونده بود فقط انگشتمو فشار بدم و شلیک کنم و تمام پیروزی😊من از زمان ارائه دوره قانون سلامتی استاد عباسمنش کلافه بودم چرا نمیتونم رژیم استادم رعایت کنم نکنه من نمیتونم موفق مثل استان باشم و هزاران فکر منفی دیگه چرا نمیتونم متعهد باشم در خوردن اما در ورزش و کارهای سخت بدنی عالی بودم ،اما در این دوماه اخیر بعد خوندن یکسری کتابها تغییرات کوچک رفتاری و ذهنیم شروع شده یودندبر اثر نوشتهام و تکرار کردنهام که فقط خودم میفهمیدم مخصوصا تو این دوماه اخیر و برام خیلی بزرگ بودن و فقط خودم متوجه شده بودم و از خدا طلب کردم منمه عالیم تو همه چی این لاغری رو و سلامتی رو هم بهم عطا کن که قضیه چاقی من مربی ورزش از بعد ازدواجم آرام آرام اضافه وزنم گریبانگیرم شده بود و پیشینه بدی که از الگوی خانوادگی مادرم داشتم هی فکر میکردم چاق بشم تمامه دیگه نمیشه لاغر بشم و پرخوری عصبی مادرمو میدیدم فکر میکردم مثل اونم و لذت از غذاها برای خوشحال شدنم هیچوقت تغییر نمیکنه، که بعد اینکه از ته دلم از خدا طلب کردم نجاتم بده با شما آشنا شدم من آمادگی کامل و داشتم مونده بود انگشتمو فقط فشار بدم تا به هدف نهایی شلیک و گلوله نهایی و اخر رو بزنم که با آشنایی با شما زدم ،خوشحالم فقط الان بال داشتم الان تو آسمون ها رفته بودم،
سپاسگزار خدا و شما استاد ارجمندم سعادت دو جهان خداوند براتون رقم زده باش،🙏🙏🙏
سلام استاد
خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/9/20 توانستم این فایل مهم را گوش کنم
استاد من هم برای لاغری خیلی سختی کشیدم و فکر کنم اگر فقط با دقت به این فایل گوش بدهیم و نکات مهم آن را یاد بگیریم که نگرش و فرمونهای ذهنی ما چگونه تغییر کند کم کم جسم خودش خود به خودی لاغر میشود
چطور میشود با ذهن لاغر شد ؟ استاد وقتی برای اولین بار این را شنیدم خیلی تعجب کردم یعنی چه ؟ مگر ما با ذهن چاق شدیم که حالا خواسته باشیم با ذهن لاغر شویم چون همیشه یاد گرفته بودیم که چاقها با پرخوری – ژنتیکی- کم تحرکی و… چاق شدند و هیچ کس اصلا درمورد ذهن صحبتی نمیکرد و چقدر جالب است که دراین فایل این آگاهی به ما داده شده است که مغز انسان در بدن هیچ راه ارتباطی با بیرون ندارد مگر از طریق 5 حس که خداوند متعال دربدن ما قرارداده است و 3حس 1- بینایی 2-شنوایی 3-لامسه مهمترین وسیله ارتباطی برای مغز انسان هستند چون با دیدن -شنیدن و لمس کردن یاد میگیریم که چه چیزی برای بدن ما مفید است وچه چیزی مضر و حس بویایی و چشایی بیشتر برای خوردن استفاده میشود .
همیشه این سوال درذهن افراد چاق است چطور من با سختی لاغر میشوم ولی با خوردن یک لیوان آب دوباره چاق میشوم و سختی نمیکشم الان متوجه شدیم که وقتی لیوان آب را همراه با ترس از چاق تر شدن و افکار چاقی بخوریم بله ما چاق میشویم چون انتظار چاق شدن قبلا درذهن ما شکل گرفته است ووقتی انتظار شکل بگیرد ذهن از آن تصویر سازی میکند و جسم را کم کم به سمت تصویری که ساخته سوق میدهد چون وقتی چیزی درذهن تکرار بشه کم کم تصویر به صورت واقعی درمی آید
در ذهن ما 2 نوع فرمانهای بیرونی و درونی وجود دارد فرمانهای بیرونی را ما خودمان به ذهن یاد دادیم و آموزش دیدیم از 3 تا حسی که قبلا گفتید مثل پرخوری و فرمانهای داخلی که ما از آن خبر نداریم وقتی این دو فرمان با هم ادغام شود ما نمیتوانیم درمقابل فرمانهای ذهنی مقاومت کنیم و برچسب بی اراده بودن را به خودمان میزنیم و خودمان را سرزنش میکنیم و احساس ما بد میشود چون مغز با توجه به فرمولهایی که درذهن ذخیره شده عمل میکنه اون اصلا رژیم وورزشهای سخت برای جسم را به عنوان فرمان لاغری آموزش ندیده پس این کارها برای مغز سودی نداره و بعد از مدتی ما دوباره چاق میشویم چون فرمول چاقی درذهن ما پاک نشده است و کنترل این فرمولها از دست ما خارجه ،و با ترس از خوردن و چاقی ذهن چاقی بیشتر را تصویر برداری کرده و ما هرروز چاق تر میشویم و احساس ما بد و بدتر میشه و مثلا من از وزن 90کیلو خیلی میترسم و به آن فکر میکنم ذهن تصویربرداری کرده و کمک میکند من به این وزن برسم چون فکر اصل و بدل را ازهم تشخیص نمیده ومن وقتی به 90رسیدم چند روزی ناراحت هستم ولی چون مغز قبلا این را یکی از کارهای که باید انجام میداده میدانسته و الان به ان رسیده عادت میکند و احساس بد بعد از چند روز ازبین خواهد رفت و و هی با خود تکرار میکنید که من هرگز لاغر نخواهم شد . وقتی من به دنبال روشهای مختلف برای لاغر شدن هستم و یا ترس از چاقی دارم هردو روش ما را به سمت چاقی بیشتر هدایت میکند چون به طور منطقی تمرکز ذهن روی چاقی است نه لاغری
تا وقتی که صداهاو نجوای ذهن چاق درمغز شما تقویت میشود هرگز لاغر نخواهید شد چون همیشه افراد چاق انتظار چاق تر شدن از خودشان دارند و لاغر شدن را یک سراب و یک آرزوی دست نیافتنی میدانند
افراد چاق از با اراده ترین افراد جهان هستند اگر وزن افراد چاقی که درطول عمر خود با انواع رژیمها کم کردند با هم جمع کنند قطعا از اضافه وزن الان آنها بیشتر میشود این یعنی پس با اراده هستند که هربار با شکست دوباره ادامه میدهند خود من فکر کنم نزدیک 30کیلو اضافه وزن دارم ولی اگر جمع کنم بیشتر از 70کیلو دراین سالیان سال کم کردم
لاغری با ذهن به ما کمک میکند که نجواهایی که مارا تشویق میکند به چاقی – ترس از چاقی بیشتر- عذاب وجدان و… این صداها درذهن کم کم خاموش شده و تغییر میکند و صداهای امید بخش و با ذهن لاغری جایگزین آنها میشود
زبان چاقی درتمام دنیا یکی است و افراد چاق را تشویق به خوردن بیشتر و درنهایت چاقی بیشتر سوق میدهد . پس این الگو را برای خودمان انتخاب کنیم که اگر استاد قبلا با زبان چاقی چاق بودند و الان با یاد گرفتن فرمولهای ذهن لاغر ، لاغرشدند پس ما هم میتوانیم روزی مثل استاد لاغر بشویم چون وقتی که ذهن انسان آموزش ببیند کم کم تغییرات را ذخیره میکند و کم کم نتایج مشخص میشود وقتی که دراین سایت درمورد افکار لاغری فکر میکنیم و یاد میگیریم از افکار چاقی فاصله میگیریم پس اصلا نگران نباشید و با اعتماد به نفس و اطمینان که من هم لاغر خواهم شد دراین مسیر حرکت کنیم فقط عجله نکنیم چون درهرکاری اگر خواستید بهترین باشید باید آموزشها و به قولی فوت کوزه گری آن را یاد بگیریم و الان یاد گرفتم که لاغر شدن با ذهن آسانترین کار دنیاست و با اشتیاق و انگیزه این کاررا انجام میدهم
و چیزی که در این فایل برایم جالب بود که در هیچ روش لاغری در دنیا اصلا در مورد ذهن چاق که مهمترین قسمت برای چاق شدن است صحبت نمی شود چون افراد ی که برای افراد چاق نسخه می نویسندهمه متناسبند و اصلا از نجواهای ذهن چاق خبر ندارند که افراد چاق وقتی می گویند نمیدانم چطور من به آسانی چاق شدم ولی به سختی لاغر میشوم یعنی چه؟ و زبان چاقی دردنیا برای همه افراد چاق یکی است حتی اگر به زبان مادری خود صحبت کنند
سلام و درود خدمت استاد گرامی و تمامی هم مسیرانم در سایت تناسب فکری…من سعی دارم که در این مسیر همراه استادم قدم به قدم حرکت کنم و قطعا رویای خودم که متناسب شدن هست رو به واقعیت تبدیل کنم ..من هم مثل همه شما عزیزان در گذشته با زجر وسختی لاغر میشدم و براحتی چاقتر از قبل وچون هیچ وقت نتیجه ای از اون همه تلاش نمیگرفتم ناراحت وعصبانی بودمودر نهایت با لطف خدای مهربونم به این مسیر هدایت شدم و در این مدت که با تمرین وگوش دادن فایل های استاد بزرگوار و خوندن دیدگاههای شما عزیزان در شرایط عالی از نظر روحی قرار دارم جسمم شاید تغییری نکرده ولی همینکه احساس خوبی دارم کافیه ومیخوام فقط گام به گام به همراه استادم قدم به سوی متناسب شدن بردارم…من چه طور باذهنم چاق شدم؟من اول متناسب بودم اول حرفهایی که شنیدم وباورشون کردم واون باورها تبدیل به رفتار و عملکردم در زندگیم شد که در نهایت چاقی نصیبم شد و حالا یاد گرفتم تا اون باورها ونگرشهای اشتباه رو کنار بزارم و دیگه هرگز به اشون اهمیت ندم وبا افکار جدید نگرش جدید قدم به مسیر صحیح لاغری بزارم…وهم اکنون به گفته های جالب شما که از درون صداهایی همیشه میشنوید پی بردم چونکه بارها با من صحبت میکنه ویاد گرفتم تا با تمرین وگوش کردن فایلهای ارزشمندتون این صداهارو کم کم تغییر بدم تا تصویر ذهنی من هم تغییر کنه واکنون تصویر ذهنی من چاق تر شدن نیست وبا آگاهی بیشتر آموختن از شما استاد بزرگوار به روش صحیح لاغری با ذهن برسم وخوشحالم که کلاً نگرشم رو نسبت به غذاها عوض کردم و هیچ ترسی از شون ندارم….من هم معتقدم که چاقها افراد با اراده ترین در جهان هستند و ما چاقها در این مسیر هر روز یک گام به سمت لاغری برمیداریم با گوش دادن به فایلهای ارزشمندتون وتمرینم وتکرار واستمرار به تحولات خوبی خواهیم رسید.من ذوق واشتیاق زیادی برای لاغر شدن دارم و میدانم لاغر شدن آسانترین کار در دنیا است ومنتظر نتیجه عالی هستم…برای یکایک شما عزیزان برآورده شدن رویایتان را خواستارم وسپاس بی پایان از شما استاد گرامی خدا همراه تون یاحق
سلام به استاد عطار روشن عزیر ودوستان هم مسیر.
درک من از چاقی باذهن
من جز کسانی هستم که درکودکی ونوجوانی وکمی از جوانی کاملن لاغر ومتناسب بودم از دیروز دارم فکر میکنمکه واقعن چی شد که من اضافه وزن پیدا کردم وقتی فکر میکنم اونموقع ها درخونواده ی من اصلن نظر خوبی نسبت به من نداشتن وهمش منولاغر مردنی واینا صدا میکردن ولی در عوض خواهر کوچیکترمکه تپل تر بود وخیلی دوس داشتن واونو همیشه شیرین ترمیدونستن والان میفهممم که ناخاسته به من حس بی ارزش بودن ودوست نداشتنی بودن میدادن پس یکی از مخرب ترین فرمولهای دنیا یعنی حس ناکافی بودن در من شکل میگرفت یا مثلن اون موقعها دیدگاهشون این بود که بعد ازدواج هر کی تپلو چاق بشه خوشبخته واینو نشانه ی این مدونستن که همسر وخانواده ی همسرش با اون رفتار خوبی دارن ومیگفتن که همه بعد ازدواج چاق میشن مگر اینکه ازدواجشون خوب نباشه واینم یکی دیگه از فرمولای عجیب وغریب در ذهن که منتظر نشست تا به وقتش خودشو نشون بده یا صدها حرف وحدیثو شنیدن ودیدن نمونه های منطبق با این حرفا و شنیدها .
ولي من تا قبل از تجربه ي اولين نشانه هاي اضافه وزن هیچ ترس ونگرانی از غذاها نداشتم ویا اصلن از خوردن نمیترسیدم برا ی همین هم بعداز اینکه کنی چاق شده بودموفهمیدم که اصلن ازش خوشم نمیاد با یکم رژیم گرفتن وورزش واینا تونستم به وزن ایده ال خودم برسم ولللللی بازم حرفای بقیه و حرفاوپیشنهادهایی که افراد چاق دورو برم برای لاغر شدن و لاغر موندن بهم دادن کار خودشوکرد وفرمل بسیار قوی ترس از خوردن ومواد غذایی چاق کننده در ذهنم حکشد اینشروع ماجرای اضافه وزن واقعی من بود تقریبن تا سی سالگی بااینگه کنی اضافه داشتم ولی جز چاقها حساب نمیشدم ولی با گذشت زمان و اجرایی شدن این فرمولها یواش یواش وزن من بالاتر رفت ودر دوران کرونا که فرمولهای دیگه ای هم به وجود اومد مثلن فقط با خوردن غذاهای مقوی وویتامین دار میشه جلوی این بیماری روگرفت ومنی که تقریبن تاسی وسی دوسالگی فوقش همش ۱۰ کیلو اینا اضافه داشتم به قول استا در عرض ده تا دوازده سال اضافه وزنم به ۳۵ کیلو رسید البته بارداری دوم هم موثر بود چون من این باور قوی رو هم داشتم که باید در حاملگی حسابی بخوری وازادی هر رفتار غذایی روداشته باشی .خب پس تا اینجاشد که من چطور وباچه فرمولهای ذهنی الان در این شرایط هستم وچرا با وجودتلاش فراوان برای لاغری از طریق رژیمهای مختلف قرص و دارووهمه ی روشهایی که دیده بودم وشنیده بودم از اطرافیان واز جامعه ورسانه ها البته به جزجراحی که متاسفانه خیلی الان باب شده نتونستم به وزن تناسب دلخواهم برسم وهر وقتم تونستم با هزاران سختی کمی متناسب بشم نمیدونمکی وچطوری همش دوباره برگشته اصلن قبلن فکر نمیکردم که مشکل از این روشهاست واونا اشتباهند همش فکر میکردم که من نتونستم خوب اجراشون کنم من ادم با اراده ای نیستم واز این خود تخریبهاکه همه ما که اضافه وزن داریم خوب میفهمیم که منظورم چیه.
خب گذشت ومن همچنان پاسخی برای این مشکلم نداشتم ولللی خدای مهربان صدای منو شنید ومن وارد سرزمین لاغرها شدم .واینجا به تمام پاسخها رسیدم فهمیدم که در تموم مدتی که در حال جنگ ودعوا با چاقی بودم فقط داشتماونو قوی تر میکردم وتصویر ذهنی چاقی رو پررنگتر فهمیدم که فرمانده کل جسم من مغز من است که اونم تمام اطلاعات و دستور عملهاشواز ذهن من میگیره وتموم اون اطلاعات خودم بهش دادم چون نه مغز ونه ذهن من هیچ دسترسی به دنیای بیرون ندارن واین منهستم که با شنیده ها ودیده های ورودیهای منطبق با شرایط امروزم به اوندادمومغز منفقط دارهدستورهایی صادر میکنه که خودم فرمولشو بهش دادم پس هیچ رژیم غذایی ورزش قرص دمنوش وغیرهنمی تونه فرمولهای موجود درذهنمو عوض کنه ودر تصویر ذهنی منوعوض منه چون مغز من کاری به بیرون وفعالیتهای من نداره اون فقط از تصویهاوفرمولهای موجود در ذهنم استفاده میکنه.
خدای من چقد کارت درسته بله این معنی ازاد بودن انسان در تعین سرنوشتشو میرسونه اینکه با ورودیهاونگرشهایی که در مورد خودت داری زندگیتو خلق کنی وتناسب وزیبایی اندام یکی از همین قدرتهای بی نظیر هستش که خدای مهربانم به همه ی انسانها داده تا باهاش بسازن اندامزیبا وقشنگشونو واین معنی عدل خداوند هست.
هیچ اصافه وزنی نمیتونه در برابر قدرت ذهن من دوام بیاره ذهن قدرتمند من قادر به از بین بردن هرگونه اضافه وزنی هست.
خدايا شكرت كه در اين مسير زيبا هستم چقد خوشحالم که دارم یواش یواش درکمیکنم چاقی باذهن ولاغری با ذهن یعنی چی.
لاغری با ذهن خیللللی اسونهومن با استمرار وعشق وعلاقعه تمرین وتکرار به زودی به اندام دلخواهم میرسم.
خدای عزیزم کمکمکن تا از این دریای بیکران اگاهی بهترین وبیشترین بهره روببرم وراهشو بهم نشون بده تا همه ی این فایلهای ارزشمندروتهیه کنم.
من عاشق لاغری وتناسب اندامهستم خدایا شکرت.واز شما استاد عزیز بابتایناگاهیهای بی نظیر ممنونم.
سلام منیر خانم
ازاین اگاهیکه دراین مسیربه دست آورده ادامه بدبد به امیدخداواوننتبجه که دوست دارید روبه دست بیاریدولی تا اون زمان این بخش احساس باید توحالت خوبش باشه که ما داریم. این تونگاه من مهم ترین بخش این مسیرهست من همه سعی زمان رو گذاشتم تو بخش یادگیری بعد تو بخش چالش من این نخوردم شرکت کردم اون مکانآموخته های پا با رفتاروعمل کردمون به پیش میره تا زمانی که من این بخشهای روانجام ندادم وکمی لاغر شدم بعد دوبخش دیگه بودم تو ایام عید دوراه تهیه کردم پس بودن تو همین مکان هم خیلی از دوستان حتی نتیجه بسیار زیادی گرفتم مندددوستی داشتم که به تناسب کامل توهمین بخش رایگان دست پیدا کرد چون افکار و عمل وتحلیل خوبی روبه خودش هدیه داده بود گرفت مهم اون کاری هست که هر فرد توذهنش میتوان انجام بده ویادگرفته خودش به رفتار وعمل خوب تبدیل کنه
خدا پشت وپنا هتون یا حق حق نگه دارتون
به نام خداوند علیمم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات رهایی از چاقی
به نام خداوند مهربان و هدایتگر
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و دوستان
در مورد این فایل که چگونه با ذهنمون چاق شدیم ؟
راستش من در خانواده ای بزرگ شدم که اکثریت چاق و تپل بودند و من تا دبیرستان لاغر بودم و پدر و مادرم هم اضافه وزن داشتند و بیشتر بستگان ما از کمی تپلی بودن خودشون میومد و می گفتند که صورت تپل تر زیبا تر است خوب من لاغر بودم و دوست داشتم کمی توپر تر بشم چون من و برادرام مسخره می کردند که لاغر مردنی هستی و من همیشه دوست داشتم کمی توپر تر بشم تا صورتم پرتر بشه و زیباتر بشم و من گول حرفهاشون رو خوردم و فکر کردم تپل تر بشم زیباتر می شوم و با شنیدن های حرف دیگران و رفتار اشتباهشان من هم یاد گرفتم و یک باور غلط که شنیده بودم باشگاه بروم و بخورم چاق می شم چون خانواده ما استعداد چاقی داره این کار رو کردم و شروع کردم دستی به خوردن بیشتر و کم کم اضافه وزن پیدا کردم نه اون قدر و فکر کردم که به هدفم رسیدم و خوشحال بودم که مثلا زیباتر شدم دیگه واقعا هر لحظه می خوردم و ذهن من که شادی من رو دیده بود و گفته های دیگران که در نا خودآگاه من از کودکی ثبت شده بود داشت کار خودشو می کرد و این تصاویر به من دستور می داد که بیشتر بخورم و تا قبل از ازدواج هم اون قدر چاق تر نشده بودم و و وقتی که ازدواج کردم چون از اطرافیان شنیده بودم که آدم ازدواج بکنه چاقتر می شه و تصوراتش همه در ذهنم بود من چاقتر شدم و بی دلیل می خوردم بستنی می خوردم همش خواب بودم و فکر می کردم طبیعه چون ازدواج کردم، خدای من چه باورهای اشتباه رو ما از اطرافیان قبول کردیم و بعد از اون هم بارداری که تو الان باید اندازه ۲ نفر بخوری دونفر هستی و بدون اینکه گرسنه باشم اضافه می خوردم دریغ از این بودم که بچه داره وزن نمی گیره خودم داشتم هی اضافه وزنم را بیشتر می کردم و بعد از اون هم شیر دهی که بخور شیر داشته باشی که اصلا هم تاثیر نداشت بالاخره این روند من رو به وزن ۹۸ کشوند و خلاصه کمردرد و گرفتی عضلات و کاهش اعتماد به نفس و نمی تونستم در جمع باشم و خلاصه لباسهای زیبا نمی تونستم بپوشم و هزاران بلاهایی که چاقی در ذهن و جسم من گذاشت ،و حالا مگه می تونستم کنترلش کنم این قدر خورده بودم و تصوراتش را ایجاد کرده بودم و متنفر بودم از چاقی و چاقی خودم که نه تنها از بین نمی رفت بیشتر هم می شد و من حالا نه تنها زیباتر نشده بودم بلکه زشتر و داغونتر شده بودم که تا اینکه بچه ام ۲ سالش شد و من تصمیم گرفتم باشگاه بروم و رژیم بگیرم و چون فقط جسم را تحت فشار قرار می دادم ذهنم که چاق بود همش من را سوق می داد به خوردن یا سوق میداد به عذاب وجدان و حال روحی من بدتر ن۶ی شد و من به جایی که حالم خوب بشه که لاغر بشم حتی از لاغر شدن هم به خاطر سختهای راه و حال بد روحی که در نتیجه این صداهایی که توی ذهنم بود تازه ترسم بیشتر شده بود و در نتیجه نتونستم دوام بیارم و من همه رو ول کردم و دوباره به وزن ۹۸ رسیدم در عرض چند ماه ،این روند چاقی من از طریق ذهن بود و حالا روند لاغری ما هم باید از ذهن شروع بشه چون تا تصورهای ذهنی و فرمولهای ذهنی تغییر نکنه و شادی لاغری براش ایجاد نشه رژیم و ورزش هیج فایده ای نداره که هیچ خیلی هم مضره مگه رژیم نگرفتیم و ورزش نکردیم پس چرا نتونستم ادامه بدیم چون اون فرمولها سر جاش بود و فرمانهای عملی و دورنی را می داد و کار خودش را می کرد و از این ور ما فقط خودمون را از نظر جسمی و روحی در سختی گذاشته بودیم و آخر هم کم می آوردیم ،چون ذهن ما خیلی قویتر هست و حالا راه کارش چیه ما همون طور که از طریق شنیده ها و دیدن نمونه ها برای خودمون باور پذیر کردیم که چاق شدن طبیعی هست و باعث شد روند چاقی را طی کنیم حالا هم باید از طریق بودن در این مسیر و گوش دادن به فایلها و تمرین و تکرار کردن ذهن خودمون رو فرمولهاشو کم کنیم و تغییر بدهیم و حالا بدون هیچ سختی و فشاری لاغربشیم و باعث بشه اینبار دستورهای عملی و درونی را تغییر بده و ما خود به خود بعد از سیر شدن دیگه نخوریم و ولعی برای خوردن نداشته باشیم و به تناسب اندام ندلخواهمون برسیم به همین راحتی فقط نباید عجله داشته باشیم تا این فرمولها تغییر کنن و در جسمم خودشون رو نشون بدهند. و به امید خدا آن شاءالله که همگی متناسب می شویم 🙏🏻
سلام به استاد مهربانم
بله من فقط باقدرت ذهنم چاق میشم همش با خودم فکر میکنم اینو نخورم چاق میشم اینو بخورم خوشمزه اس اینو بخورم سیر میشم کالری هم کم داره همش یا درباره مقدارخوردنم فکر میکنم یا در مورد مقدار کالری که بازم خوردم فکر میکنم و به مغزم فرمان چاقی رو میدم
شباهت لاغری و چاقی با ذهن هیچ فرقی با هم ندارن فقط در لاغری به لاغری توجه می کنم در چاقی به چاقی توجه میکنم در هر دو مورد توجه من هست که راه و بهم نشون میده
در لاغری با ذهن تمرکز بر ذهن هست به این صورت که من فایلهای شما رو گوش میدم نظرات بچه ها رو می خونم در فایلهای شما خیلی چیزها آموزش میدین و مثلا توی یکی از فایلها تون گفتین ما طبیعت مون تناسب اندام و من با تمرکز بر چاقی مانع تناسب اندامم میشم و این آموزش مغز منه که شما اونو آموزش میدین و یا بچه چطور لاغر شدنشون و میگن که فقط با ذهن انجامش دادن و یا توی نظرات خیلی چیزها برام روشن میشه
به نظر من زبان چاقی رو من از بچگی آموزش دیدم و زبان لاغری رو باید با تمرکز بر لاغری ادامه بدم تا کاملا مسلط بشم بهش و این زمان می بره زبان لاغری آسونتر ین کار دنیاست لاغرشدن و لاغر موندن آسانترین کار دنیاست
در فایل برام این جالب بو که من با آموزش صدای ذهن مو تغییر میدم صدایی که همش بهم میگه بخور گشنه ته بخور تا سیر بشی بخور خوشمزه س بخور و بخور و بخور و الان واقعا چند روزیه صدای ذهنم کمی تغییر کرده مثلا به خوردن فکر نمی کنم و یا اگه فکر میکنم گذراست و همونجا سریع تمام میشه
تمرینم اینه که برای گوشیم آلارم بزارم و هر روز روزی چند بار بنویسم وقتی لاغر بشم چه اتفاقهای خوش ایندی در انتظارم مثلا دیروز نوشتم رفتم توی اتاق پرو مانتو فروشی و دخترام میگن مامان واقعا خوش تیپ شدی دختر کوچیکم میگه مامان از وقتی لاغر شدی سنت خیلی کم شده
آخه این اتفاق موقع پرو لباس جشن ازدواج دختر کوچیکم افتاده بود توی جشن هم دوستای دخترم بهش گفته بودن اصلا به مامانت نمی خوره مامانت باشه می خوره بهش که خواهر بزرگت باشه و میگه الانم فکر میکنن لاغری و همش میگن چه مامان ماهی داری تو و می خنده میگه نمی دونن چقدر الان چاقی آخه این دختر مو من بهش هیچ وقت اسرار نمی کردم بخور و میگفتم بخوره که چی چاق بشه که باز رژیم بگیره و یادم بشقابش تا بزرگ شد پیش دستی بود والانم اصلا علاقه ای به خوردن نداره همش میگه من سیرم
ولی دختر اولم طفلی بچم ساندویچ برای مدرسه ش درست می کردم قایم میکرد توی جاکفشی یا توی کمد گاز من ناراحت میشدم میگفتم باید ساندویچ تو بخوری اونم کم کم عادت کرد و می خورد اونم مثل من چاق شد ولی خوشبختانه شوهرش لاغره و باهاش همش در فکر خوش تیپی هستن برای همین اونم خوش اندام البته فایل های شما رو هم براش ریختم گوش میده میگه مامان خیلی خوبه این فایل ها و همیشه خیلی راحت غذاشو به اندازه ی نیازش می خوره و می ره کنار از بچگی هممون بهش میگیم خیلی با اراده س و واقعا در همه ی جنبه های زندگیش همین طور هست و موفق خدا رو شکر
و خلاصه تمرینمو امروزم آلارم گوشی میزارم و اتفاقهای که خوش اندام که بشم و می نویسم با احساس خیلی خیلی خوب ممنونم استاد مهربانم متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد مهربانم
من در سه سال پیش دوبار کامل لاغر شدم و واقعا خودم لذت میبردم ولی با نرم افزار کرفس وشمارش کالری و مخصوصا ورزش خیلی زیاد هر روز صبح ولی هر دوبار وقتی ورزشی رها میکردم به علت سردی هوا که نمی تونستم برم پارک و بعد از اون همش انتظار چاقی داشتم همش می ترسیدم چاق بشم و باز دوباره با چه سرعتی من دوباره چاق می شدم باچه سرعتی با خودم می گم آخه با این سرعت چطور ممکنه من در عرض سه ما تقریبا ۱۲ کیلو وزنم زیاد میشد یا دفعه اول ۱۰ کیلو برگشت کمتر از سه ماه و هر روز می خوردم و با خودم همش می گفتم وای چی همه کالری در بدنم رفت ورزش هم که نمی کنم حتما باز دوباره چاق میشم واقعا انتظار چاقی رو من با تمام وجودم احساس کردم و رنج بردم دیگه نمی خوام این اتفاق بیوفته می خوام آموزش ببینم و تمرینها مو انجام بدم تا بلاخره به تناسب اندام برسم و دیگه برگشت نداشته باشه البته باید این سایت و همیشه دنبال کنم و مدام آموزش مغزم ادامه داشته باشه آخه من سالها آموزش چاقی دیدم چطور میشه با یک بار یا دوبار آموزش بتونم لاغری و برای همیشه باشم پس آموزش من باید مدام ادامه پیدا کنه و مغزم با شنیدن و دیدن و تکرار و توجه به لاغری آموزش بدم باید تصویر ذهنی قوی تناسب اندام برای خودم بسازم وتلاش ذهنی مو ادامه بدم با تشکر از خدای مهربونم که سایت شما رو بهم معرفی کرد و تشکر از شما استاد مهربان متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خدا سلام به استادعزیزم قبل اینکه با این مسیر آشنا شم همش میگفتم چرا چاق شدن آنقدر راحته کلی برای لاعر شدن باید آنقدر عذاب کشید چرا بیمار شدن آنقدر راحته و برای اینکه سلامت تر بشیم بائو کلی درد آمپول و تلخی دارو رو بکشیم چرا اینا آنقدر طبیعی رخ میده و لاعری و سلامتی آنقدر سخت تصورم این بود خدا ما رو آورده این دنیا تا عداب بکشیم و هرچقدر بیشتر عذاب بکشیم اون دنیا بهشت برین قسمتمون میشه تا اینکه با این مسیر آشنا شدم و امروز جواب این سوالات رو گرفتم من با کمک ذهنم چاق شدم اونم خیلی راحت بدون سختی و حالا میتونم با کم همین ذهن لاغر بشم چطور با ذهن خود چاق شدیم ؟پا طبق دیده ها و شنیده ها ورودی هائیکه دریافت کردیم انتطار چاقیو تصویر چاقی در ما شکل گرفت و وقتی اینا هی تکرار شد ذهن شروع کردن به فرمان دادن به جسم ما داشتم فکرمیکردم مگه ما برای پرخورسیا ریزه خواری آموزشی دیدیم؟برای اینکه تند غذا رو بخوریم مگه کسی چاقو گذاشت زیر گلومون که تند بخور ؟نه ما ورودی دادیم به ذهن انتطار شکل گرفت این ورودی ها آنقدر تکرار شد تا دیگه ذهن به عنوان یه برنامه پذیرفت و گفت تو دیگه کاریت نباشه من بقیه کارها رو انجام میدم و فرمان های مختلف به جسمم ما صادر کرد تا باورهامون رو بیشتر بهمون ثابت کنه حالا اگه ورودی متناسب شدن رو آگاهانه به ذهنمون بدیم و هی تکرار کنیم این کاررو انتطار لاعری در ما شکل میگیره و تبدیل به یه فرمول ذهنی میشه و دیگه ذهن کارش رو شروع میکنه حالا اینجا یه سوالی برام پیش اومد اونم اینکه چرا باید برای لاعری آموزش ببینیم و دوره ببینیم ولی برای چاقی این کارها رو نکردیموقتی استاد مثال زبان انگلیسی رو زدن این سوالم هم پاسخ داده شدمن الان در ایران هستیم و برای اینکه از کودکی زبان فارسیرو یاد بگیریم کلاس خاصی نرفتیم و زبان رو با تکرار پدر و مادر یاد گرفتیم ولی اگه بخواهیم انگلیسی یاد بگیریم باید بریم آموزش ببینیم و تمرین و تکرار کنیم حالا ما زبان چاقیرو تو خانواده ای که کلی باور چاقی داشتن خیلی راحت یاد گرفتیم حالا زبان لاعری هم هست و ما خیلی راحت با آموزش و تکرار و تمرین میتونیم یاد بگیریم درروش لاعری بر دهن تمرکز بر جسم یا ذهن ؟مطمئنا بر ذهن ذهن فرمانده جسم ماست ما تو این روش میآییم ذهن رو تربیت میکنیم اون خودش جسم رو مدیریت میکنه و چی از این راحت تر واقعا لاعریبا ذهن آسون ترین روش هست همونطور که دهن رو برای چاقی تربیت کردیم حالا با آموزش صحیح برای لاعری تربیت میکنیم و نیاز نیست به جسم بدبخت فشار بیاریم مثل این میمونه که بریم به مستخدم مدرسه بگیم باید مشکلات مدرسه رو حل کنی حالیم نیست تو توی این مدرسه هستی درصورتی که باید سریع مدیر بریم ما هم به جسم فشار آوردیم در صورتی که فرمان از جای دیگه صادر میشد و ما باید بریم سراغ ریشه تو این فایل اونجا که استاد گفتن لاعری با دهن صداهایی همش ما رو میرسونه و نگران میکنه رو عداب وجدان بهمون میده رو کم کم تر میکنه و تعییر میده به صدای امید بخش و آرامش بخش اگر ما درک کنیم چطوری با دهن چاق شدیم خیلی راحت میتونم درککنم چطوریبا ذهن لاعر بشیم خدایا شکرت بابت دیدن این فایل و دریافت این آگاهی ها
🙋♀️به نام خالق یکتا خدارو بی نهایت سپاس گذارم که امروز هم توان باز کردن چشم هایم و تپیدن قلبم رو به من عطا کرد تا دوباره در اين مسير لذت بخش و نتیجه بخش حرکت کنم گام دوم 👣 چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟ ما همه چیز رو با کمک قدرت ذهن خود یاد گرفتیم آشپزی🍜 ورزش های مختلف 🥋🤸♂🤸 نوشتن✒️ خواندن و مهم تر از همه چاقی ما چاقی رو یاد گرفتیم ما چاقی رو یاد گرفتیم و هر لحظه داریم از اين یاد گرفته استفاده می کنیم بدون اینکه خودمون متوجه اون باشیم چند روز پیش مامانای دو تا از بچه های کلاس ما یعنی باشگاه ما موقع رفتن به بچه هاشون که خوراکی میخواستن گفتن که نمیشه میخواید از اين چاق تر بشین و یکی از بچه ها گفت نه ما نمیخوایم میریم خونه و غذای سالم میخوریم بچه ها شون خیلی چاقن تو سن کم و بچه یاد گرفته بود که خوراکی ها عامل چاقی هستن اونا چاقی رو یاد گرفتن وقتي مادر من با حرف هایی مثل کم تحرکی و ژنتیک باعث چاقی هست میخواست به من بفهمونه چاقی منطبیعی هست درواقع الفبای چاقی رو به من آموزش می داد من از ابتدا که چاق نبودم من اولش اصلا پور خوری بلد نبودم مادرم به من یاد داد همش به من میگفت اگه غذا نخوری مریض میشی غذاتو تموم نکنی اسراف میشه و خدا قهرش میاد یادمه کلاس سوم بودم و قرار بود از طرف مدرسه مون کلاس سومی ها رو ببرن استخر من اون موقع لاغر لاغر بودم ریزه میزه تر از همه بچه های کلاس و حتی مدرسه خلاصه به مامانا گفتن ببرین بیمارستان آزمایش خون بگیرین با کلی خوشحالی از وسایل و لباسی لباسی که مامانم خریده بود لذت میبردم وقتي رفتم استخر مایو سایز سن من توی تنم زار میزد و بندش از روی شونم همش میوفتاد یکی از بچه ها به مامانم گفته بود اینو و بهش گفته بود دخترت خیلی لاغره بهش چرا غذا نمیخوره همین بهونه دست مامانم داد و اين موضوع رو مورد استفاده قرار میداد تا غذا به خورد من بده اینا نشون میده که من چاقی رو یاد گرفتم و همه یاد گرفته ها در ذهن ذخیره شده چاقی مثل زبان فارسی میمونه که متن بهش تسلط کامل دارم اصلا نیاز به اين ندارم که دو ساعت دنبال کلمه مورد نظرم بگردم سریع کلمات ردیف میشن و صحبت میکنم یا مینویسم ولی در مورد زبان انگلیسی اینجوری نیست کلی باید تو ذهنم دنبال کلمه مورد نظر بگردم ولی اگر تمرین کنم و بهش مسلط بشم راحت حرف میزنم زبان لاغری در حال حاضر مثل زبان انگلیسی هست همه ما چاق ها زبان مشترک و بین المللی داریم زبان چاقی ما از زبان چاقی استفاده کردیم و چاق شدیم حالا اگه از زبان لاغری استفاده کنیم لاغر میشیم به همین سادگی 😉 فقط باید تمرین کنیم تا یادش بگیریم ما از نوزادی با زبان فارسی تمرین کردیم و بعد شش سال عین بلبل حرف زدیم در مورد چاقی و لاغری هم همینجوری من از نوزادی زبان لاغری رو بلد بودم و تقویت شد حالا به خاطر آموزش زبان چاقی توسط والدین به من زبان لاغری کمرنگ شد در ذهن من و زبان چاقی جاشو گرفت هیچ اتفاق عجیبی نیافتاده در لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا ذهن؟ در مسیر لاغری با ذهن باید تمرکز بر تغییر ذهن باشه ذهنیت که تغییر کنه افکار و رفتار تغییر میکنه رفتار تغییر کنه بعد يک مدت استمرار جسم ما چه بخوایم چه نخوایم تغییر میکنه من قبل چاق شدن حرفایی شنیدم حرفایی مثل چاقی از ژنتیک هست و ارثیه چاقی از مواد غذایی هست مواد غذایی هورمونی هستن کود شیمیایی زدم باعث چاقی میشه و… چاقی و کم تحرکی با هم ارتباط دارن و تحرک نداشتن باعث چاقی میشه بارداری باعث چاقی میشه فلان مواد غذایی باعث چاقی میشه آدما بعد ازدواج چاق میشن متابولیسم بدن بعضی آدما پایینه باعث چاقی شون میشه تیروئید پایین باعث چاقی میشه تیروئید بالا باعث چاقی یجا میگن تیروئید پایین باشه چاق میشه بالا باشه لاغر یجا میگم بالا باشه چاق میشه پایین باشه لاغر یعنی خودشون هم نمیدونن چه میگن فقط فقط دنباله بهونه هستن که چاقی رو طبیعی جلوه بدن که مثلا خیال خودشونو راحت کنن و بهونه ای داشته باشن براي اينکه تلاش نکن براي لاغر شدنولی من هیچ بهونه ای ندارم چون خییلی وقته همه اين دلایل رو رد کردم کاملا منطقی رد کردم و باور کردم که اين دلایل بهونه ای بیش نیستن خدایا شکرت ☺️❤️
سلام و درود به تمام همراهانم در سایت تناسب فکری
من سعی دارم که همیشه در این مسیر همراه استاد قدم به قدم حرکت کنم و قطعا رویای خودم رو که لاغری هست به واقعیت تبدیل میکنم .
من هم در گذشته جز افرادی بودم که با زجر و سختی لاغر میشدم اما به راحتی چاق میشدم و چون هیچ وقت نتیجه ی اون همه تلاش برای لاغری در من ماندگار نبود من سریع چاق میشدم و از این بسیار ناراحت بودم و در نهایت به لطف خدا با این راه آشنا شدم و الان سالها هست که تونستم در شرایط عالی از نظر روحی و جسمی باشم که واقعا لذت میبرم .
من هم اعتقاد دارم به این سایت هددایت شدم و توسط خدا انتخاب شدم و میخوام به این انتخاب اعتماد کنم و به خودم بگم قطعا من توانایی لاعر شدن رو دارم و چون من بارها از خدا کمک خواستم خدا من رو به این راه هدایت کرد .
من چطور با ذهن ام چاق شدم م ؟؟؟ من قبل از اینکه جسمم چاق بشه اول حرفهایی شنیدم و نمونه دیدیمو بعد جسمم در زمان خودش چاق شد مثلادر زمان بچگی بارها به ما گفتن غدا بخورین که بدنتون قوی بشه یا بزرگ بشین و یا مریض نشین و یا باهوش بشین و… یعنی بارها به ما گفتن پرخوری کردن و بیشتر خوردن یه کار عالی هست و برای اون کار ما رو تشویق کردن من خودم در بچگی مادرم همچین رفتاری با بچه هاش نداشت و من هم چاق نبودم و در نوجوانی و جوانی هم چاق نبودم البته شنیدم در دوران نوزادی چاق بودم اما به هر حال من از وقتی خودم رو یادم هست و در عکسها دیدم لاعر هستم اما من بعد از ازدواجم چاق شدم و دقیقا یادم میاد قبل از اینکه جسم من چاق بشه من در ذهنم انتظار چاق شدن رو در این دوران از خودم داشتم .
من بارها شده سیر بودم نخواستم چیزی بخورم اما در مواجه با یک موقعیت جدید بازم خوردم در حالی که تا چند دقیقه پیش نمیخواستم بخورم اینها فرمان های مغزی هست که نمیشه با اونها جنگید بلکه باید با آموزشهای این سایت ما این فرمولهای چاقی رو کمرنگ کنیم .
من خودم کسی هستم که در گذشته بارها و بارها رژیم گرفتم و لاغر شدم اما یه جایی خسته میشدم و اون رو رها میکردم و دوباره چاق میشدم چرا ؟؟ چون محتوای ذهنی من هنوز چاق بود و میخواست من رو چاق کنه .من خیلی وقتها تصمیم میگرفتم که خیلی چیزها نخورم اما به محض دیدن اونها شروع به خوردن میکردم .
من یادم میاد در گذشته از رفتن داخل جمع دوستام خجالت مبکشیدم و از پوشیدن هر لباسی خجالت میکشیدم از بودن با افراد چاق بیشتر خوشحال میشدم چونکه در کنار اونها حس لاغری داشتم و حالم بهتر بود.
.من در گذشته هر چقدر رژیم می گرفتم و لاعر می شدم اما از دور انداختن لباسهام وحشت داشتم و میگفتم ممکنه دوباره وزنم برگرده چون تصویر ذهنی ما لاغر نشده بود و ما تحت فشار جسمی لاغر شده بودیم و ذهن ما هنوز چاق بود و چقدر راحت دوباره ما چاق میشیدیم
من هر چقدر پرس و جو کنم که چی کار کنم که چاق نشم و چی کار کنم که چاق بشم هر دو مورد در ذهن ما یکی هست و آدم چاق میشه چون در هر دو مورد تمرکز شما روی چاقی هست من هر بار که در گذشته رژیم میگرفتم و ورزش میکردم که لاغر بشم اون اوایل که ذوق و شوق داشتم خوب لاعر میشدم اما وقتی،به وزن دلخواهم میرسیدیم دیگه از رژیم و ورزش بدم میمود و به سختی اونها رو انجام میدادم و من هم خیلی راحت چاق میشدم .
لاغری با ذهن نقطه ی مقابل چاقی با ذهن هست از همین الان که فایل گوش دادم دیگه محتوای ذهنی من تغییر کرده و دیگه وقتی ذهنم بخواد حرف بزنه که تو لاغر نمیشی و یا چرا خوردی و….بگو این حرفهای منفی باف ذهن من هست که من اونها رو میشناسم و میدونم اینها مانع لاغری من هستن پس باید این صداها رو کم کم تغییر بدیم و تصویر ذهنی من تعییر کنه و انتظار من از خودم تغییر میکنه همین الان که فایل گوش دادم انتظار من از خودم چاقتر شدن نیست .با تکرار و تمرین همین اگاهی ها من دارم اگاهی های صحیح به خودم میدم .
همین جا میخوام بگم چاق ها با اراده ترین افراد روی زمین هستند خود من بارها وزنهای زیادی در زمانهای مختلفی کم کردم اما دوباره به خاطر راه نادرست رفتن تمام اون وزنها برگشتن من یک بار ۳۵ کیلو کم کردم یک بار دیگه در حد ۲۵ کیلو کم کردم و بارهای دیگه در حد ۱۸ کیلو و بیست کیلو و ووووو اما چون راه درست رو نمیدونستم دوباره برمیگشتن و من الان خیلی بهتر درک میکنم چرا چاق شدم .
همیشه در گذشته من از خوردن میترسیدم و عذاب وجدان داشتم و اما با این دوره ها دیگه از خوردن نه تنها نمیترسم بلکه لذت میبرم و با عشق هر لقمه رو داخل دهنم میزارم اما هر کسی این راه رو درک نمیکنه و به هر کس از این راه بگم به من میخنده اما خودم میدونم من با ذهنم چاق شدم پس با ذهنم هم لاعر دمیشدم .
من خودم بارها گول خوردم و از،راه رژیم و ورزش وزنهای زیادی کم کردم که چون مقطعی بودن اون موقع فکر میکردم اراده ندارم اما حالا به خودم میگم نه من بسیار فرد توانایی بودم که اون همه سایز و وزن کم کردم فقط راهم اشتباه بوده که نتیجه برام ماندگار نبود .
زبان چاقی در همه ی افراد به یک شکل رفتار میکنه و اونها رو میترسونه مهم نیست کجای این کره خاکی هستین همه ی ما گذشته ای شبیه هم داریم و حرفهای ما چاق ها مشترک هست پس باید این راه رو باور کنیم و لاعری رو آموزش ببینیم تا لاغر بشیم .
بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
مسیر لاغری من
گام دوم:رهایی از چاقی
ما برای اینکه از چاقی رهایی پیدا کنیم باید هنر لاغر شدن را آموزش ببینیم همان گونه که قبلا هنر چاقی را آموزش دیده بودیم
تمام کسانی که چاق هستند سعی وتلاش برای لاغرشدن انجام می دهند و از روشهای مختلفی در حال لاغر کردن خودشان هستند اما تنها روشی که می تواند ما را به لاغری برساند و ماندگار باشد استفاده کردن از همون روشی است که ما با آن چاق شدیم و اون روش قدرت ذهنمان است
داستان چاقی من
از همون بدو تولدم چاقی هم با من و همراه من پا به این دنیا گذاشته بود یعنی مادرم می گفت که اینقدر بازوهام بند بند بود که باید با انگشت کنار می زنند تا النگوهایم را می دیدند به این اندازه چاق و تپل بودم وقتی که تعریف می کردند اصلآ برایم خوش ایند نبود و بارها و بارها خیلی تلاش کرده بودم تا از چاقی رها شوم و پا فشاری های زیادی کرده بودم و تا ۵۶سال از عمرم را با چاقی سپری کرده بودم
من خیلی با چاقی ام در جنگ و ستیز بودم همیشه با اون در حال جنگ بودم اما هیچگاه زورم به اون نرسیده بود و هیچ نتیجه ای هم نمی گرفتم یعنی همیشه اون فاتح بود و من مغلوب اون می شدم و همیشه تسلیمش بودم درسته در مواقعی که رژیم می گرفتم. ورزش میکردم. و…خیلی از وزن وسایزم را کم می کردم و خیلی اون روشها را تجربه کرده بودم ولی با زحمت و دشواری خودم رو لاغر می کردم و به راحتی مثل آب خوردن از دستش می دادم و دوباره بر می گشتم به اون چاقی که اصلآ دوستش نداشتم و نمی خواستمش و اون مثل زالو به من چسبیده بود و اصلآ حاضر نبود که جسمم رو ترک کند
ما یک سوال در ذهنمان داشتیم البته اونهایی که چاق هستند این سوال در ذهنشان است که چرا راحت و آسون چاق میشیم و خیلی سخت و دشوار لاغر می شویم
چون ما نه اطلاعات و نه آگاهی کافی از بدنمان و ذهنمان نداشتیم چون من هم مانند هزاران چاقی که به ذهنشان خطور می کند فکر می کردم که خدا من رو و با این شکل و فرم آفریده است و من باید چاق باشم چون اون رو شانس و اقبال بدم میدانستم
ما همیشه به دنبال نتیجه بودیم و همیشه دنبال تغییرات جسممان بودیم
ما همیشه باید توجهمان به تمرینات و زندگی کردن روز مره مان باشیم و فشار را از روی جسممان برداریم چون ما داریم فرمولهای مغزیمان را تصحیح و درست می کنیم و بعد از اون به دنبال نتیجه باشیم ما باید بذر لاغری رادرذهنمان بکاریم تا درخت تنومند لاغری بوجود بیاید
چون همیشه ما از جسممان بدمان می آمد و همیشه اون رو تحت فشار قرار دادیم و با رژیم گرفتن و نخوردن هایمان. ورزش کردن . دمنوشها چه بلایی بر سر جسممان آوریم . ما همیشه احساس تنفر از جسممان داشتیم و همیشه شرزنشش می کردیم و فقط دوست داشتیم که تغييرش دهیم
ولی ما چاق شدن را ياد گرفته بودیم اون هم با شنیدن حرفهایی که می زدند دیدی که از خانواده و جامعه مان که داشتیم چون همیشه شنیده بودیم و در رسانهها خونده بودیم که شام نخور. اگه شام بخوری اون هم بعد از ساعت ۸ چاق میشی. برنج. سیب زمینی. ماکارونی نخور چون نشاسته دارند و چاق کننده هستند. فست فودباعث چاقی میشه. مواد شیرینی. نوشابه. چربیها و خیلی چیزهای دیگر رو شنیده بودیم که چاق کننده هستند
ولی حالا که به این سایت هدايت شدیم تازه داریم متوجه میشویم که هیچ موادغذایی چه شیرینی . چه چربیها هیچکدام قدرت چاق کنندگی ندارند تازه میخوریم چاق که نمیشویم هیچ لاغرهم میشویم
ما قبلا حتی اون چیزهای که نمیخوردیم روهم وقتی فکرش روهم میکردیم حس میکردیم چاق شدیم
چون همه دستورات از مغزمان صادر میشه و به اونها عمل میکنیم ومغزمان از ذهنمان ویادگیریهایش یعنی اون فرمولهایی که ثبت کرده دستورات را صادر میکند
ما وقتی یک برنامه رژیمی را آغاز میکردیم هر چه از زمان مدتش میگذشت برایمان سخت و دشوار میشد ما همیشه با ذهنمان در جنگ بودیم چون تصمیم ما با هدايت ذهنمان در یک راستا قرار نمیگرفت
چون ذهنمان همیشه ما را به پرخوری کردن هدايت میکرد ولی ما تصمیم میگرفتیم که نخوریم ودر محدودیت باشیم وبا اینکه سیر بودیم وهیچ احتیاجی برای غذاخوردن نداشتیم ولی تحریک می شدیم به خوردن مثلی معرف است که میگه چشمم دیدودلم خواست
ما اگه بخواهیم تصمیمی رو بگیریم این ذهن همیشه همزمانیهایی روایجاد میکندتا ما رو ازاون تصمیم منصرف بکند چون ذهن اصلآ به تصمیمات ماکاری نداردچون کاری که برایش دشوار باشد انجام نمیدهد فقط باید خیلی در آرامش وبا احساس خوب دراین مسیرزیبای لاغری با ذهن قرار بگیریم وگام به گام لاغری رابه ذهنمان آموزش دهیم
چون خیلی از ماهاچاقی رااززمان کودکی بطورناخوداگاه آموزش دیده ایم ازخانواده از جامعه ورسانه ها واز تبلیغات واز چيزهايی که دیده ایم وشنیده ایم مانند زبان مادریمان راحت واسون درچاق شدنمان استاد شده ایم ودر همه این سالها با این اموزشهازندگیمان را سپری کردیم
وحالا یک خبر خوبی که میتواند باشد این است که ذهنمان قابلیت یادگیری دارد اگر مابتوانیم برای آموزش دادن ذهنمان تسلت داشته باشیم
ما خیلی جیزهایی رو یاد گرفتیم مثل.خیاطی . رانندگی.اشپزی وکلی چیزهای دیگه ای که با شنیدن. دیدن و تمرین وتکرار کردن همیشان رایاد گرفتیم پس می توانیم لاغری را هم یاد بگیریم
ما در این سایت هستیم که آموزش ببینیم یاد بگیریم تکرار وتمرین انجام دهیم و استمرار داشته باشیم و ادامه دهیم مانند چاقی که در آن استاد بودیم در آموزشها و یادگیری لاغری هم استاد شویم
ما هیچوقت از مسیر وراههای اشتباه به هیچ مقصدی نرسیدیم هرچهقدر سرعت وتلاشمان زیاد باشد هم بجای نخواهیم رسید
ولی در مسیر درست و صحیح مانند لاکپشت هم راه برویم از راهمان و مسیرمان لذت خواهیم برد و با اطمینان و آرامش به مقصد نهایی مان خواهیم رسید چون مطمئن هستیم که راه و مسیرمان درست است
ما همیشه بخاطر چاقیمان از همه چیزهای زندگیمان، خودمان را محروم کردیم هر کاری که داشتیم گذاشتیم برای بعد لاغریمان.
مابا متناسب شدنمان انگار تازه متولد شدیم یعنی اینکه اون تجربه ای که ما بدست می آوریم هیچ متناسبی نمی توانند حسش کنند و تجربه اش کنند چون اونها از اولش متناسب بودند و اون لذتی که مااز لاغرشدنمان می بریم اون ها نمی برند و ما باید این تناسب انداممان را به فرزندانمان انتقال دهیم واون ها را از خطرات چاقی نجات دهیم
من برای همیشه وتا آخر عمرم وتا زمانی که نفس می کشم در این مسیر زیبا و شگفتانگیز باقی می مانم و با آموزش و یادگیری زندگی وتناسب ایدهآلی برای خودم به وجود خواهم آورد
ما در این مسیر هر روز یک گام به سمت لاغری برمیداریم و با گوش دادن به فایلهاوخواندن مطالب آموزشی استاد عزیزمان و خواندن دیدگاه دوستان وبا تکرار و استمرار وتمرین و با ادامه دادن تحولات خوبی در اندام و همه جنبه های زندگیمان ایجاد کنیم
ما باید بدانیم که هر کجا برایمان سخت بگذرد داریم اشتباه می کنیم چون لاغرشدن بسیار آسان و راحت هستش من در این مسیر بدون اینکه سختی ودشواری بکشم دارم هر روز لاغر تر و متناسب تر می شوم و ذهنم با جسمم متعادل می شود
ما باید به ذهنمان یاد بدهیم که چطور رفتار کند و این سبب شادمانی و اعتماد به نفسمان می شود و آرامش بیشتری و….ایجاد می کند
من ذوق و اشتیاق فراوانی برای لاغرشدنم دارم و عاشقانه در این مسیر قدم گذاشتم تا لاغر شوم و خیلی استمرار دارم تا نتیجه عالی کسب کنم مانند زمانی که برای چاقیم استمرار داشتم و ذهنم چاق شدن را ياد گرفته بود و ناخوداگاه انجامش می داد
و این ناخوداگاهمان است که می تواند بدون فکر کردن اون کار را انجام دهد و ما می توانیم به راحتی و آسانی اون کار را انجام دهیم مثل آشپزی. رانندگی و….
پس ما باید لاغری را ياد بگيريم و به ناخوداگاهمان بسپاریم و فرمولهایش را به ذهنمان بدهیم تا اون هم اجرایش بکند
لاغری در ذهنمان کلی مزیت دارد مانند. احساس خوب. لذت زیاد. سلامتی و تندرستی. وآزادی در کارها. اعتماد به نفس. خودباوری. خوشتیپ بودن. آرامش و…..
اما چاقی در ذهنمان کلی مشکلات عصبانیت. رنج و سختی. حس بد. استرس واضطراب. نگرانی. دردبدن. زانو درد. آرتروز. وپوشیدن لباسهایی که دوست نداریم
و حالا ما چاقی را در قسمت رنج بردن در ذهنمان قرارش می دهیم و لاغری را در قسمت لذت بردن ذهنمان قرار می دهیم
و من ذهنم را همسو با جسمم قرار می دهم چون دراین مسیر دارم به آرزوی لاغریم می رسم و هر روز متناسب تر می شوم
همه ما که در این مسیر قرار گرفتیم البته اونهایی که باقی ماندند هدايت شده از طرف خداوند مهربان هستند خداوند این توانایی رو در تک تکمان دیده که هدایتمان کرده و ما باید اطمینان کنیم واعتماد داشته باشیم تا نتیجه عالی بگیریم و با تعهد وپشتکار و نداشتن عجله به رویاوارزویمان که لاغرشدن است برسیم
واین آرزو را من از خداوند متعال برای تک تک اعضای سايت دارم
خدایاشکرت
سلام خدمت شما استاد گرامی.
اول اینو بگم تا یادم نرفته گفتید الان که فایل رو تماشا میکنید و گوش میکنید انتظار شما از خودتون و جسمتون چیه من خیلی وقته انتظارم از خودم چاق تر شدن نیست چرا چون 6 ماه از این سایت فاصله گرفتم به طور کلی حتی سراغش هم نیومدم اما مثل شدت سالهای قبل انتظارم از خودم چاقی نبود و کاملا به سایز سال قبل نرسیدم فقط مقداری چاق شدم چرا چون باورم هنوز قوی نبوده اگر بود برنمیگشت اما درسته من از همین لحظه هم که دارم فایل رو گوش میدم انتظارم مثل قبل چاقی نیست.
چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟ ما فقط به نجوای درون خودمون گوش دادیم چرا گوش دادیم چون یاد گرفتیم که خوردن غذای زیاد تورو چاق کرده خوردن برنج و نون نشاسته چربی قند فلان و فلان شما رو چاق کرده هرکسی دلایلی برای خودش داره و دیدگاهش با من متفاوت هست ولی منی که از طفولیت هم چاقیم با بقیه هم سن و سال هام متفاوت بوده و در سن کودکی بهم گفتن که تو ارث چاقی داری خیلی دیدگاهم متفاوت هست با خانمی که دلیلش ازدواج زایمان یا گذر از سن بلوغ یا نزدیک به سن میان سالی یا هر چیز دیگه ای هست من چاقی رو خیلی قشنگ یاد گرفتم از همون بچگی یاد گرفتم نه کتاب و فایل آموزشی بوده که بهم بگه بخور نه قرصی خوردم نه ورزشی کردم که چاق شدم واقعا الان که فکر میکنم من بدون هیچ زحمتی چاق شدم و بقول اطرافیان من استعداد زیادی توی چاقی دارم و بنظر من چاق شدن اصلا استعداد نیست یه یادگیری خیلی راحت بوده که از طریق شنیدن اطرافیان خصوصا پدر مادر که تو از بچگی تپل بودی تو ژن چاقی داری مثلا مامانم همیشه میگفت نگاه من چاقم خالت و فلان وفلانی چاقه و وقتی همیشه میگفتم چرا داداشم چاق نیست خیلی راحت میگفت که اون به خانواده پدریت رفته که همشون لاغر هستن و من با این دیدگاه بزرگ شدم و مدام خودمو گول زدم که تو هرکاری هم کنی چاقی و لاغر نمیشی چون تو ژن داری و مطمئن بودم هر سال چاق تر میشم ولی من الان راحت متوجه شدم که اون صداهای درون مغزم نجواهای چاقی بوده آخه خیلی وقتا گرسنه نبودم و از قضا رژیم هم داشتم انگار یکی بهم میگفت تو که لاغر نمیشی چند دفه رژیم گرفتی باز چاق شدی پاشو برو اون چیزی که تو یخچال گذاشتی رو بخور از فردا دیگه توبه کن و خیلی راحت دستم میرفت سمت یخچال و رژیمم شکسته میشد و تازه بعد از اون داستان شروع میشد عذاب وجدان ناامیدی استرس و تصویر چاق تر شدن همون لحظه توی ذهنم کشیده میشد و بعدها که حسابی چاق شده بودم و بزرگ تر شنیده بودم ازدواج کنم چاق میشم و شدم و انتظارات چاقی من خیلی خیلی قوی بود.
چیزی که از شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن درک کردم این هست که هردو آنها باید به نجوای درونت گوش بدی باید نسبت به انتظاری که از خودت داری عمل کنی همونطور که از نزدیکان مثل پدر مادر یاد گرفتم که بخورم چاق میشم و ژن چاقی دارم الان هم یاد میگیرم این دفه از استاد عطار روشن میشنوم و یاد میگیرم که من ژن چاقی ندارم من همون غذاها رو میخورم ولی قرار نیست منو چاق کنه فقط چون گرسنه هستم میخورم چون نیاز به انرژی برای ادامه زندگی دارم میخورم و نتیجه آن چاقی نیست در چاقی با ذهن انتظار دارم با خوردن یک تکه پیتزا قراره چند کالری اضافه کنم و تصویر چاقی در ذهنم پررنگ تر بشه استرس بگیرم و نتیجه اون میشه چاق تر شدن در لاغری با ذهن هم مشابه همون انتظار در من شکل میگیره اما این دفه انتظار من چاقی نیست من فقط یک تیکه پیتزا خوردم چون گرسنه بودم و هیچ تاثیری در چاق تر شدنم نداره و اون تصویر چاقی کم رنگ تر میشه استرسم کمتر میشه و نتیجه اون میشه لاغری.من در چاقی با ذهن هیچ تلاشی نکردم ورزشی انجام ندادم رژیمی نگرفتم دمنوش نخوردم فقط به حرفای اشتباه گوش دادم یاد گرفتم و انتظارش رو پررنگ کردم حالا برای لاغری با ذهن هم نیازی به هیچ تلاشی ورزشی رژیمی با دمنوشی ندارم فقط حرفای درست و منطقی میشنوم یاد میگیرم عمل میکنم و انتظارم از لاغری پررنگ میشه.
در روش لاغری با ذهن هیچ تمرکزی بر جسم نداره چرا چون حتی از اسم سایت هم میشه متوجه شد تناسب فکری یعنی ما قراره تمرکز کنیم بر روی ذهن خود و خاموش کردن نجواهای اشتباه در نهایت تاثیرش روی جسم ما لاغری میشه چطور ممکنه؟ ما در روش چاقی با ذهن تمام تمرکزمون بر جسم بوده که من شکم و پهلو دارم من اینو بخورم چاق تر میشم این رنگو بپوشم چاق تر نما میدم و ما در اصل داشتیم ذهنمون رو پر میکنیم از چاقی و چاق تر شدن و پر رنگ کردن انتظارات چاقی و نتیجه ای که ذهن ما میداد همون توجهی بود که به چاقی دادیم و چاق شدیم.
زبان چاقی رو ما خیلی خوب یاد گرفتیم چون بارها تکرارش کردیم باهاش زندگی کردیم بهش اهمیت دادیم اینکه من چاقم من بی ارزشم من اراده ندارم من هر چیزی بخورم چاق تر میشم داریم به چاق بودن بها میدیم با زبان فارسی خودمون یاد گرفتیم چاقی یعنی من یعنی این هیکل من یعنی ناامید بودن من یعنی من محاله لاغر بشم و مدام به زبون میاریم و حفظ میشیم و به ذهن میسپاریم و زبان لاغری چیزی که من فهمیدم دقیقا نقطه مقابل زبان چاقی هست یاد گرفتن زندگی بدون استرس بدون عذاب وجدان بدون ترس و ناامیدی این که غذاها به وجود نیومدن برای چاق تر شدن من اینکه من حق اینو دارم قشنگترین رنگ های روشن را بپوشم توی آینه از دیدن خودم لذت ببرم صحبت های درست استاد رو گوش کنم یاد بگیرم و باهاش زندگی کنم تکرار کنم تمرین کنم و با همون زبان فارسی و مادری خودم بگم که لاغری با ذهن آسان ترین روش دنیا هست و من میتونم و با اراده ترین دختر روی زمین هستم و به ذهنم یاد بدم که چاقی هیچ نقشی در ذهن من نداره و تصویرش داره محو میشه و لاغری جایگزین میشه.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز وهمراهان عزیز سایت تناسب فکری🌹گام دوم لاغری با ذهن
برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن رو یاد بگیرم. همونطور که در گذشته هنر چاق شدن رو یاد گرفتم.تنها روش لاغر شدنه آسون و موندگار استفاده از همون روشیه که باهاش چاق شدم و اونم قدرت ذهنمه.
مشکل من توی کاهش وزن یه مشکل ذهنیه که نمیتونم لاغر بشم یا لاغر بمونم،لاغری با ذهن روشیه که نیاز به صبر و استمرار داره ولی نتیجه اون ماندگار و ثابته.اون موقع که داشتم از روشهای دیگه برای لاغری استفاده میکردم من داشتم با این کار جسمم رو تحت فشار میذاشتم و از غذا خوردن خودمو محروم میکردم و سعی میکردم که فعالیتم رو بالا ببرم و با تحت فشار قرار دادن خودم مقداری از وزن و سایزم رو کم کنم.دلیل اینکه اون کارهایی که برای لاغری انجام میدادم به سختی کار پیش میرفت برای این بود که اقدامهای فیزیکی من برای کم کردن وزنم با اقدامهای ذهنم هم جهت نبودن.یعنی من تصمیم گرفته بودم لاغر بشم و میخواستم از یه روشی برای لاغری استفاده کنم، اما ذهنم همچین تصمیمی نداشت،
ذهنم داشت مطابق روال گذشته خودش منو به پرخوری تشویق میکرد،
منو هدایت میکرد به سمت جاهایی که غذاهای خوب بود،
روشهای پرخوری رو بهم نشون میداد ،و منو تحریک میکرد.
این من بودم که تصمیم گرفته بودم که لاغر بشم و در اصل داشتم با ذهنم مبارزه میکردم،من میخواستم طبق برنامه غذایم غذا بخورم اما ذهنم همچین تصمیمی نداشت و همش منو به سمت پرخوری هدایت میکرد،
برای همینه که توی اون روشها که برای لاغری استفاده کردم هر چقدر که از شروع تصمیمم میگذشت کار برام سختتر میشد،
چون ذهنم داشت تلاش میکرد منو به مسیری هدایت کنه که توی ذهنم برای چاقی طراحی شده بود،و این جنگ و گریز بین من و ذهنم برای اینکه نمیخواستم وارد مسیر چاقی بشم و ذهنم هم تلاش میکرد که منو به مسیر چاقی قبلی برگردونه، باعث میشد که عصبانی بشم، ناراحت و خسته بشم از این تلاش،
در نتیجه رهاش میکردم و دوباره با خیال راحت منو به مسیری که سالها اونو طی کرده بودم، هدایت میکرد.
هر فعالیت بدنی که من انجام میدم، با مغزم این کار صورت میگیره و فرمانش از مغز صادر میشه.هر بار که دستم برای برداشتن لقمهای حرکت میکنه این فرمان از مغز صادر میشه وگرنه من نمیتونم بدون دخالت مغز اقدام کنم برای هر حرکت فیزیکی،
مغز من تحت تاثیر ذهنمه،وقتی که ذهنم برنامهریزی شده برای چاق شدن،
مطمئناً فرمانهایی که مغزم به اعضای بدنم صادر میکنه در جهت چاق شدن و چاقتر شدنه،
مثل موقع هایی که میدونستم سیرم و تازه غذا خوردم و احساس سیری میکردم،
اما وقتی با یه شیرینی مواجه میشدم،
با یک ماده غذایی که از خوردنش لذت میبردم مواجه میشدم،
دستم میرفت به سمت برداشتن اون و با اینکه میدونستم نباید بخورم به راحتی دستم اونو برمیداشت و اونو میخورم و بعد از خوردن عذاب وجدان میگرفتم و ناراحت میشدم و این اضطراب و ناراحتی باعث تشدید چاقی میشد.
تصمیم میگرفتم که دیگه نخورم، اما به موقعش نمیتونسم تصمیمم رو عملی کنم و میخوردم و بعد هم ناراحت میشدم.چاقی ارثی نیست.
چاقی یاد گرفتنیه،
آموزش دیدنیه،
مثل خیلی از رفتارها،
پس من چاقی رو یاد گرفتم، بدون اینکه خودم تصمیم گرفته باشم چاق باشم و نتیجه اونا جسم و وزنیه که دارم. پس میشه لاغر شدن رو هم یاد بگیرم،
برای اینکه بخوام لاغر شدن رو یاد بگیرم، باید اصول کار کردن و تسلط داشتن بر ذهن رو یاد بگیرم.
دلیل شکست خوردنم از رژیمهایی که میگرفتم و دوباره به حالت اول چاقی برمیگشتم،
برای این بود که در حالی که به خودم فشار میآوردم که وزنم رو بیارم پایین، هیچ برنامهای برای آموزش دادن لاغری به ذهنم نداشتم و فقط داشتم به جسمم فشار میآوردم.من با هر قدرت و انگیزه و توان اگه در مسیر اشتباه حرکت کنم مطمئناً به مقصد نمیرسم،ولی اگه با هر سرعتی حتی آهسته و کند در مسیر صحیح حرکت کنم به هدفم میرسم.تفاوت رسیدن به مقصد و نرسیدن به مقصد توی تلاش و سرعت و کوشش نیست،در مسیر درسته.در روش لاغری با ذهن باید هر روز تمرینات رو با شور و اشتیاق عالی انجام بدم،
باید هر روز یک قدم به سمت لاغری بردارم و اون قدم فیزیکی نیست
سختی نداره، دوندگی و محرومیت غذایی نداره و آموزش ذهنیه.از طریق فایل گوش دادن، نوشتن و تمرین کردن،
اگه توی مسیر لاغری دیدم داره بهم سخت میگذره، باید بدونم که دارم مسیر رو اشتباه میرم، همونطور که برای چاق شدن سختی نکشیدم،
لاغری با ذهن هم به همین شکله.بدون اینکه من سختی بکشم وزنم با ذهن متعادل میشه.
اضافه وزن تاثیری صدها برابر روی اعصاب و روان داره، اضافه وزن محدودیت به وجود میاره،
اعتماد به نفس رو خورد میکنه،
تواناییهام رو از بین میبره،
پس باید برای تغییر کردن همت کنم،
اشتیاق زندگی دوباره رو در خودم زنده کنم،
لاغر شدن رو یاد بگیرم و لاغر شدن رو زندگی کنم،
و زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم،
لاغر شدن خیلی ساده است.،اگر که از مسیر صحیح حرکت و شروع کنم و استمرار داشته باشم.
خدایا شکرررت🌺
سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این فایلهای
بی نظیرتون.
به نام خدا
گام دوم: رهایی از چاقی
سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز سایت
باید به انتخاب خداوند اطمینان داشته باشم همه کسایی که اضافه وزن دارن به این سایت هدایت نمیشن، چه بسا مسخره کنن و این حرفا رو بیاساس بدونن، اما اگه من دارم این فایلها رو میشنوم توسط خداوند به این سایت هدایت شدم، پس باید به انتخاب خداوند اعتماد کنم.
چطور با ذهنم چاق شدم؟؟؟؟قبل از اینکه جسمم چاق بشه حرفهایی شنیدم، صحبتهایی شنیدم، نمونههایی رو دیدم که بهم گفتن که چاقی ارثیه، تشویق شدم به بیشتر غذا خوردن برای اینکه قویتر بشم، زودتر بزرگ بشم، سلامتتر باشم، باهوش بشم، برای اینکه رشد کنم، همیشه سالم و تندرست باشم، تشویق شدم به بیشتر خوردن برای اینکه سرما نخورم و بدنم قوی بشه، دلایل خیلی زیادیه که از گذشتگان بهم رسیده و من از طریق والدینم آموزش دیدم،اوناییم که از کودکی توی مسیر چاق شدن قرار گرفتن میتونه براشون به شکلهای مختلف چاق شدن، پرخوری کردن، بیشتر خوردن، بهشون تلقین شده باشه.عدهای هم شاید از دوران بلوغ اضافه وزنشون شروع شده که اونم باز برمیگرده به اون چیزی که توی گذشته شنیدن و این انتظار رو در اونا به وجود آورده
همه ماهایی که اضافه وزن داریم قبل از اینکه جسممون شروع کنه به تغییر کردن به یک شکلی، به یک طریقی انتظار چاق شدن توی ذهنمون ایجاد شده، پس تفاوتی نداره چه در سن کودکی و خردسالی و چه در میانسالی و بزرگسالی به هر شکلی که ما اضافه وزن پیدا کردیم قبل از اینکه جسممون تغییر کنه و به حالت چاق در بیاد ما در ذهنمون انتظار چاق شدن رو داشتیم، وقتی هم که انتظار چاق شدن در ذهنمون شکل بگیره در واقع تصاویر ذهنی به وجود میاد چون ذهن ما تصویریه.
مثلاً الان اگه یه کلمهای رو استفاده کنم و بگم چنگال، قاشق، توپ، ماشین، خونه، بلافاصله به سرعت توی ذهنم تصویر اون شکل میگیره.پس وقتی انتظار چاقی در من شکل بگیره تصاویر چاقتر از خودم توی ذهنم ایجاد میشه بدون اینکه حتی شاید من اطلاعی داشته باشم.وقتی که تصاویر به وجود بیاد و واقعی بشه، چون هر چیزی که در مغزم تکرار بشه به شکل واقعیت مغز اونو میپذیره و شروع میکنه به تغییر فرمانها. اونوقت فرمانهایی که بهم میده به شکل عملی اونا رو اجرا میکنم و یه سری فرمانها هم به درون بدنم میده، دستورات رفتاری رو میتونم توی پرخوریهام ببینم، مثل موقعی که با شیرینی مواجه میشم، با غذاهایی که دوست دارم مواجه میشم و نمیتونم نخورمشون.
پس الان دیگه باید درک کنم که وقتی تصمیم میگرفتم که دیگه پرخوری نکنم اما چند دقیقه بعدش وقتی که با یه غذای جدید، دسر، شیرینی، میوه، مواجه میشدم بازم اونو میخوردم، با اینکه چند دقیقه قبلش تصمیم گرفته بودم که دیگه نخورم.اینا فرمانهای مغزیه. و من نمیتونم در مقابل فرمانهای مغزیم ایستادگی کنم، اگه میخوام بیشتر فرمانهای مغزم رو بشناسم به زمانهایی که رژیم میگرفتم فکر کنم.موقع هایی که تصمیم میگرفتم که یه برنامه رژیمی رو به عنوان رژیم لاغری استفاده کنم و چقدر مصمم بودم که دیگه این بار این برنامه رو تا آخرش ادامه میدم تا به تناسب برسم، با ذوق و شوق هم اون برنامه رو شروع میکردم، چند روز اول هم بسیار عالی عمل میکردم بعد از چند روز یواش یواش وسوسه میشدم که به طریقی برنامه رژیمی رو دور بزنم و به دنبال راههایی میگشتم برای اینکه اون تصمیمی که خودم گرفته بودم رو اجرا نکنم و به شکل دیگهای رژیم رو ادامه بدم، ولی باز نمیتونستم و اونو رها میکردم و دوباره به حالت قبل برمیگشتم.چرا این اتفاق میفتاد؟؟چون مغز من کاری نداره که من امروز تصمیم گرفتم که رژیم بگیرم، مغز من بر اساس فرمانهایی که از قبل درش ذخیره شده داره دستور میده و انتظار عمل کردن از من داره، مثلاً مغزم دستور میده به خوردن غذا، به کشیدن یک حجم زیاد جلوی خودم توی بشقاب، اما من دارم عمل میکنم بر اساس رژیم،رژیم رو مغز من نمیشناسه،برنامه غذایی رو که یه نفر دیگه برای من نوشته، پزشک نوشته، از جای دیگه به دست آوردم مغز من کاری به اون برنامه رژیمی نداره، مغز من بر اساس اون چیزی که قبلاً خودم بهش دادم، بر اساس اون فرمولهایی که در مغزم ایجاد شده داره عمل میکنه و منو ترغیب میکنه که رفتار کنم.و یه سری دستورات عملی رو مغز بهم میده و منم اجراشون میکنم و دستم میره به سمت برداشتن شیرینی و خیلی راحت چند تا شیرینی میخورم در حالی که تصمیم گرفته بودم که دیگه من شیرینی برنمیدارم و یه سری دستورات درونی هم میده که ما ازش اطلاعی نداریم، مثل تغییراتی در متابولیسم، سوخت و ساز و نحوه ذخیره سازی و همه اینا اجرا میشه و بدن به اضافه وزن میرسه.همه اینها طریقه چاقی با ذهنه،اون وقت هر چقدر که اضافه وزنمون بیشتر شده ترسمون از چاقی بیشتر شده، یواش یواش دلایل و توجیهات بیشتری برای چاقی آوردیم، از خوردن غذاها ترسیدیم، اون وقت چاقی بازم گسترش پیدا میکنه توی مغزمون و ما یواش یواش نسبت به پیرامونمون هم تغییر شرایط میدیم، واکنشهامون هم تغییر میکنه، از جمع ها دوری میکنیم، توی مهمونیها حاضر نمیشیم، خجالت میکشیم با اون وزنمون جایی بریم، از اینکه صحبت کنیم توی جمع خجالت میکشیم، از اینکه برخورد داشته باشیم با دیگران خجالت میکشیم، حتی از اینکه با افرادی که متناسبن ارتباط برقرار کنیم هم خجالت میکشیم، بیشتر دوست داریم با افرادی ارتباط داشته باشیم که یا مثل خودمون چاقن یا چاقتر از خودمون هستن که بهمون احساس بهتری بده که حداقل من از اون چاقتر نیستم و حالمون بهتر بشه. پس رفتارهامون هم در ارتباط با دیگران و پیرامونمون هم تغییر میکنه و چاقی یواش یواش بر تموم جنبهها تاثیر میذاره و این چاقی با ذهنه.
همه ما این تجربه رو داریم که به هر اندازه که اضافه وزن داشتیم همیشه نگران چاقتر شدن بودیم،چرا این اتفاق میفته؟؟چون مغز ما اطلاعاتش رو مرور میکنه و ما نگران میشیم از چاق شدن و چاقتر شدن،چرا نگران میشیم؟؟به خاطر اینکه هر بار که قبلش نگران میشدیم برای چاقتر شدن، چاقتر میشدیم، پس خیلی طبیعیه که ما هی نگران چاقتر شدن بشیم و باز مغزمون فرمانهایی رو صادر میکنه که ما چاقتر بشیم و به همین ترتیب قدم به قدم اضافه وزنمون بیشتر و بیشتر میشه.اینم از تواناییهای ذهنیمونه که میتونیم آیندهمون رو پیشبینی کنیم،بر اساس اطلاعاتی که به مغزمون دادیم، بر اساس سوابق خودمون، ما به راحتی آیندهمون رو پیش بینی میکنیم و همیشه برای خودمون چاقتر شدن رو پیش بینی میکردیم،اگه از هر روشی هم استفاده میکردیم برای لاغر شدن و به هر اندازهای هم که کاهش وزن و سایز داشتیم از اینکه لباسهامون رو دور بریزیم، لباس جدید با سایز جدید بخریم، ترس داشتیم، نگران بودیم که نکنه من باز چاقتر بشم، بزار حالا یه چند وقت بگذره اگه دوباره چاق نشدم میرم لباس سایز کوچیکتر میگیرم، یا میدم لباسهام رو خیاط برام تنگ کنه،چرا هیچ وقت اطمینان نداشتیم که لاغر میمونیم؟؟چون با تغییر تصویر ذهنی، فرمولهای ذهنی و نگرشمون لاغر نشده بودیم، ما فقط با اعمال فشار، با رژیم گرفتن، با ورزش کردن، با هر روشی که استفاده کردیم جسممون رو فقط از طریق محدود کردن، یا تحت فشار گذاشتن، یا مواد غذایی بهش ندادن، یا انرژی بیشتری رو سوزوندن، با ورزش کردن و تحت فشار گذاشتن جسممون، پیادهرویهای طولانی، کوهنوردی، باشگاه رفتن، به شکلهای مختلف بدنمون رو تحت فشار میذاشتیم و جسممون هم یه مقداری تغییر میکرد اما مغز ما که ارتباطی با بیرون نداره، مغز ما کاری به فعالیتی که ما در قبال جسممون داریم انجام میدیم نداره، مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامهریزی میشه، نه بر اساس جسم.
من نمیتونم به شکل تزریقی زبان انگلیسی رو یاد بگیرم، یادگیری زبان انگلیسی نیاز به شنیدن و دیدن وتکرار کردن داره، یک مهارته که باید یادش بگیرم، چاقی رو هم یاد گرفتم، انتظارش در من شکل گرفته، نگرانش بودم، تلاش کردم که حتی چاق نشم، همه اینا میشه توجه کردن به چاقی، هر چقدر که بیشتر چاقی رو یاد گرفتم، نگرانیم از چاقتر شدن بیشتر شده، ترسم از مواد غذایی بیشتر شده.
زمانهایی که من به دنبال این بودم که چه مواد غذایی چاق کننده است من در اون لحظات داشتم چاق شدن رو یاد میگرفتم، منطقش اینه که من دارم میرم تحقیق میکنم، دارم پرس و جو میکنم که چه مواد غذایی چاق کننده است که من اون مواد رو نخورم، اما من در تمام اون لحظات داشتم چاق شدن رو به ذهنم یاد میدادم، چون تمرکزم بر چاق نشدنه،
کلمه چاق شدن در همه اینها مشترکه
اینکه من تلاش کنم چاق نشم، با تلاش بکنم چاق بشم تفاوتی نداره، چون در هر دو حالت تمرکز ذهنیم روی چاق شدنه و من در حال یادگیری و یاد دادن چاقی به مغزم هستم، برای همینه که هر چقدر تلاش میکردم برای لاغر شدن در نهایت چاقتر میشدم، مغزمن کاری نداره به اون تلاشهای فیزیکی من، اون تصمیمات قاطع من،
هر چقدر که لاغر میشدم، دوباره بعد از یه مدتی مغزم شروع میکرد همون رفتارهای قبلی رو، همون عادتهای قبلی رو یواش یواش انجام دادن، وقتی یه مدتی رژیم میگرفتم یا ورزش میکردم و یه مقدار از سایز و وزنم کم میشد بعد از اینکه از اون حالت رژیم میومدم بیرون، و یه جورایی از اضافه وزنم فاصله میگرفتم و دیگه به اون شدت و حدت و تصمیم قاطع قبلیم برنامهام رو دنبال نمیکردم، حرص و ولعم یواش یواش بیشتر میشد انگار خیلی بیشتر از قبل دوباره مغزم به دنبال پیدا کردن مواد غذایی بوده، اینها همه به خاطر اینه که مغز من همواره جسمم رو به وضعیتی میرسونه که تصاویرش از قبل توی مغزم ثبت شده، شرایط جسمی من مطابق با تصاویریه که توی ذهنم هست، پس هر چقدر که من تلاش کنم جسمم رو جمع و جور کنم، چون تصاویر ذهنی من تغییر نکرده،چرا ؟؟؟چون تصاویر ذهنی من بر اساس دادهها، شنیدهها و دیدههای قبلی در ذهنم شکل گرفته و رژیم گرفتن که تصویر ذهنی در من تغییر نمیده، ورزش کردن هم همینطور،تازه وقتی که من رژیم میگیرم حالم خیلی بده، ناراحتم، عصبانیام، در واقع تمرکزم روی چاقیه،کی رژیم گرفته حالش خوب بوده؟کدوم یکی از ما ورزش کردیم برای لاغری در حالی که شاد بودیم؟کدوم یکی از ما رژیم گرفتیم برای لاغری در حالی که شاد بودیم؟پس وقتی که من از انجام یک کاری حالم بده، وقتی که دارم برای لاغری تلاش میکنم و حالم بده، در واقع دارم چاقی ذهنم رو تقویت میکنم،درسته که از لحاظ جسمی خودم رو تحت فشار قرار دادم، اما وقتی احساسم بده، ذهن من احساسِ من رو مد نظر قرار میده، نه تلاش فیزیکی من رو ،برای همینه که در شروع برنامههای رژیمی در شروع کلاسهای ورزشی چون احساسمون خوبه، چون انگیزه داریم، امیدوار بودیم به لاغر شدن، و یه جورایی حسمون بهتر بود، ذهنمون هم پذیرفته گفته باشه حالا که حالت خوبه بزار یه کارایی میکنیم یکم تغییرت میدیم و جسممون یه مقداری تغییر میکرده، اما هر چقدر که از زمان رژیم فاصله میگرفتیم و احساس ما یواش یواش بد میشد، به خاطر اون فشاری که متحمل میشدیم ،به دنبال بهانههایی بودیم که دیگه اون رژیم رو ادامه ندیم، دیگه اون ورزشها رو انجام ندیم، و بهونه میآوردیم برای اینکه ورزش رو بندازیم عقب، برای اینکه رژیم رو یه جورایی تغییر بدیم، بازم ذهن ما احساس بدِ ما رو ملاک قرار میده و دوباره میره به سمت چاقی.
تمام اینها میشه چاقی با ذهن،اون سر و صداهایی که توی ذهنم هست که انگار یه نفر همیشه داره باهام صحبت میکنه، همیشه منو ترغیب میکنه به خوردن، همیشه توی ذهنم یه صدایی داره میگه اینو بخور، اونو بخور، اینم بخور خیلی خوشمزه است، حالا اینو خوردی بیا اینم بخور تا راحت هضمش کنی، اون چیزی که توی ذهنم داره باهام صحبت میکنه برای خوردن، اون چیزی که در ذهنم صحبت میکنه برای اینکه حالم رو بد کنه از وضعیت جسمیم، اون چیزی که در ذهنم باهام صحبت میکنه که از خودم عکس نگیرم، توی آینه به خودم نگاه نکنم، مهمونی نرم، دربارهام چی میگن، همه اینها اون نجواهای ذهنی هست که داره منو به سمت چاقی بیشتر هدایت میکنه، یا مانع از این میشه که من به سمت لاغری حرکت کنم، همه اینها در ذهنهلاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهنه، وقتی که این فایلها رو گوش بدم فشار چاقی در ذهنم کمتر میشه، چون دیگه از الان به بعد این نجوای ذهنی رو شناختم، وقتی که توی ذهنم یه چیزی شروع کنه به صحبت کردن که بهم بگه تو دیگه لاغر نمیشی، منم یاد این حرفا میفتم میگم این همونه که استاد گفت باهام صحبت میکنه و منو ترغیب میکنه به چاقی،در واقع یه چیزی توی ذهنم هست که اون همیشه منو تشویق میکنه به چاقی، اون همیشه منو منع میکنه از لاغر شدن، تا وقتی که این صدا توی ذهنم تغییر نکنه، اهمیتی نداره جسمم رو چقدر تحت فشار میذارم، چقدر خوردنم رو کنترل میکنم، این پیروز میشه،این فردی، این شخصی، این صدایی که در ذهنم هست در نهایت پیروز میشه، چرا؟؟چون توی تمام لحظاتی که من بیدارم این داره کار میکنه، مگه من از لحاظ جسمی چقدر میتونم ورزش کنم، روزی چند ساعت مگه میتونم ورزش کنم، چقدر مگه میتونم رژیم بگیرم، هر چقدر که من بیدار هستم از ۲۴ ساعت در روز این داره حرف میزنه، داره به من میگه اینو بخور، اینو نخور، اینجوری بخور، الان اینو خوردی چاق میشی،یه جا میگه اینو بخور، وقتی خوردم بلافاصله میگه چون اینو خوردی چاق میشی،یعنی همه جوره داره باهام صحبت میکنه و این نجوای چاقیه که توی ذهنم همواره داره باهام صحبت میکنه و باعث چاقی و چاقتر شدن و از طرفی هم مانع لاغر شدنم میشه.
توی لاغری با ذهن از طریق تمرینات ذهنی، از طریق گوش دادن به همین فایلها، میتونم این صدا رو یواش یواش تغییرش بدم،وقتی صدا تغییر کنه تصاویر ذهنیم هم تغییر میکنه، انتظارم هم تغییر میکنه و دیگه انتظارم چاقتر شدن نیست. و به این میگن لاغری با ذهن.وقتی که من دارم این فایلها رو گوش میکنم، میبینم و تکرارشون میکنم، تمرین میکنم، من دارم آگاهیهای صحیحی رو به ذهنم میدم، دارم به ذهنم میگم که اگه از روشهای قبل استفاده کردم و شکست خوردم این دلیل به ناتوانی و بیارادگی من نبوده، بلکه من اراده داشتم،افراد چاق جزء با ارادهترین انسانهای روی کره زمین هستن، کیه که چندین بار شکست بخوره ولی بازم اقدام کنه، چاقها جزء با ارادهترین افراد دنیا هستن،بارها ما شکست خوردیم دوباره بلند شدیم، بارها گریه کردیم از اینکه چرا لاغر نمیشیم دوباره چند روز بعد دنبال یه روش دیگه بودیم و بازم تلاش کردیم، ولی دوباره وزنمون برگشته بود.ولی الان توی لاغری با ذهن داریم میفهمیم که ما باید ذهنمون رو تغییر بدیم، ما همش تلاش میکردیم جسممون رو تغییر بدیم، موفق هم میشدیم، دیگه پیروزی از این بالاتر که ما بخواهیم جسممون رو تغییر بدیم و موفق هم بشیم،اما ما نمیدونستیم که باید ذهنمون رو تغییر بدیم که این جسم بمونه.ذهن ما تحت فرمانروایی مغز ماست. ما نمیدونستیم که ذهنمون تحت فرمانروایی مغزمونه، فکر میکردیم جسم ما تحت نظارت این برنامههای رژیمی و ورزشی باید باشه تا لاغر بمونه،همه دنیا اینجوری فکر میکنن، پس خودمون رو سرزنش نکنیم اگر که اینجوری فکر میکردیم،همه دنیا تصورشون اینه که فردی که میخواد لاغر بشه دو تا کارو باید انجام بده کمتر بخوره بیشتر ورزش کنه، بیشتر فعالیت کنه، این دیدگاه تمام جهان درباره لاغر شدنه ،خیلیها هم میگن که به خاطر فلان هورمونه، سوخت و سازه، مزاجِ بدنه،اما همش برمیگرده به ذهن،لاغری با ذهن بهم کمک میکنه صدایی که همیشه منو تشویق میکنه به چاقتر شدن، همیشه منو میترسونه از چاقتر شدن، همیشه منو به عذاب وجدان میرسونه از غذا خوردن، همیشه منو از مواجه شدن با غذاها میترسونه، این صدایی که توی ذهنم همیشه باهام صحبت میکنه رو آروم آروم صداش رو کم کنم و بعد تغییرش بدم به صداهای امید بخش، اون وقت میبینم که بعد از مدتی جسمم هم به دنبال تغییر این صداها تغییر خواهد کرد.لاغری با ذهن چیز عجیب و غریبی نیست،وقتی که درک کنم که چطور با ذهنم چاق شدم، میتونم لاغری با ذهن رو هم برای خودم تحلیل کنم،چطور میتونم با ذهنم لاغر بشم؟؟؟با استفاده از همین محتواهای آموزشی، همین که این فایلها رو نگاه کنم متوجه افکار اشتباهم میشم، همین که بفهمم از رژیمهای قبلی شکست خوردن دلیل بر بیلیاقتی من نبوده، دلیل بر بیارادگی من نبوده، دلیل بر این نبوده که من نمیتونم لاغر بشم، وقتی که اینها رو میشنوم به خودم میام، و شکستها رو از خودم دور میکنم،وقتی که بفهمم که من گول خوردم که از روشهای قبلی برای لاغر شدن استفاده کردم اون احساس عذاب وجدانی که داشتم و اون ذهنی که همیشه میگفت تو نمیتونی، تو اراده نداری، خاک تو سرت، تا کی میخوای چاق باشی، تو هرگز لاغر نمیشی،متوجه میشم که نه من اراده دارم،من بارها شکست خوردم اما دوباره شروع کردم، این حرفها رو داره کسی به من میزنه که نمیخواد لاغر بشم، اون ذهنِ چاقِ منه که نمیخواد من لاغر بشم و داره تند و تند این حرفها رو میزنه. وقتی که توی این فایلها میشنوم که اون روشهای قبلی که برای لاغری استفاده میکردم اشتباه بودن اون فشار چاقی از روی ذهنم کم میشه و انتظار لاغر شدن در من یواش یواش بیشتر میشه. به خودباوری میرسم که بله، منم میتونم لاغر بشم و به حرکتم ادامه میدم
زبان چاقی در همه افراد چاق مشترکه، همه افراد چاق در دنیا یک جور فکر میکنن، تفاوتی نداره که مدرک دانشگاهیمون چیه، در بالاترین سطح اجتماع هم که باشیم با اون فردی که در پایینترین سطح جامعه است هر دو زبان چاقیمون یه جور باهامون صحبت میکنه. در تمام دنیا افراد چاق زبانِ چاقی داره اونا رو از غذاها میترسونه، اونا رو نگران میکنه از چاقتر شدن، جلوی لاغر شدن اونا رو میگیره، این زبان مشترکِ بین همه افراد چاق.لاغری با ذهن خیلی آسونهفقط نیاز داره به آرامش، استمرار، تمرین کردن، تکرار کردن،مغز آموزش میبینه روند رو برعکس میکنه برامون.
سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این فایلهای عالی و بینظیرتون
با سلام به همه دوستان عزیز، خدارو شکر میکنم که برای بار دیگر منو در مسیر لاغری با ذهن قرار داده درست در زمانیکه با خودم فکر کردم و دیدم نه یه جای کار میلنگه، این ذهنه من که گشنست و ولع خوردن داره نه جسمم.
سوال اول: ما خودمون رو هیچوقت لایق لاغر موندن ندونستیم ترموستات مغز ما رو چاقی بود، لیاقت تناسب اندام، لیاقت پوشیدن لباس های قشنگ در ما وجود نداشت
سوال دوم:نه تنها لاغری و چاقی بلکه همه چیز به ذهن انسان برمیگرده، ما اونقدر صبر میکنیم و تلاش میکنیم تا ذهمون رو سالم و متناسب کنیم،همانطور که با این ذهن چاق شدیم، به همین سادگی هم متناسب میشویم
سوال سوم: من فکر میکنم برای هر کسی زبان چاقی چیزی متفاوت است برای من همیشه این بود که امروز بخور و از فردا شروع میکنی، خودم رو صدها بار گول میزدم و از لحظه لذت میبردم و از یه جایی به بعد حتی لذت هم نمیبردم، مغز من دستور میداد بدون فکر کردن و جسمم عمل میکرد و اما زبان لاغری ، شیوه درست زندگی را یاد میدهد همانند بچه ای که هنوز قدرت تصمیم گیری را ندارد، تا به حال به بچه ها دقت کرده اید تنها زمانی چیزی میخورند که گرسنه باشد، حتی حیوانات به طور مثال یک شیر، این حیوان تا زمانی گوشت میخوره که سیر بشه، بعد از سیر شدنش اگر اهویی از کنار او بگذرد او دیگر به فکر شکار ان نیست، چون به اندازه نیاز گوشت مصرف کرده است، به نظر من زبان لاغری زبان طبیعت است،به راحتی و بدون تحمل هیچ سختی ای.
و پایان حرفمو میخوام با جمله ای که همیشه مامانم میگه تموم کنم، درون بدن هر انسان چاق، انسانی زیبا و متناسب وجود دارد که پنهان شده است،
ما داریم به خودمون با شروع این دوره کمک میکنیم تا اون انسان رو پیدا کنیم
شاد باشید🌹
🌹به نام خداوند مهربان
سلام دارم خدمت استاد عزیز
چکونه باقدرت ذهن خود چاق شدیم
من از زمان کودکی اضافه وزنم شروع شده بودانتظار چاق شدن از زمان کودکی من شکل گرفت و اونم میتونه الگوی رفتاری اشتباه خوانواده باشه که در ذهن من تاثیر گذاشته زمانی که یادم میاد مادرم چاق بود وتصویر ایشون به طور کامل جلوی چشمای من بود و این در ذهن ناخودآگاه من قرار گرفت البته دوست داشتن افراد چاق در اطراف من باعث شد ذهن من الگو برداری کنه واز شیوه غذا خوردنشون روی ذهن من ثاتیر بزاره
من میدیم که مادر من تو قابلمه غذاش میخورد تا این که اون توی بشقاب بکشه وحد و مرز برای خوردنش داشته باشه واین باعث شد این کار بارها من هم تکرار کنم ودر ذهن من جای گرفت بودمن هم همیشه میگفتم دیگه این کار نمیکنم پرخوری نمیکنم ولی بازهم به خاطر فرمان مغزیم این کار انجام میدادم بهصورت عملی میرفتم سراغ خوردن بیشتر
من حتی یادم که سیر بودم ونیاز به خوردن بیشتر نداشتم ولی گاهی وقت ها در یخچال بیخود بازو بسته میکردم تا چیزی از یخچال وردارم و یه جورایی دهنم بجنبه وهمیشه در حال خوردن بودم بدون این که حواسم باشه گاهی وقت ها اصلا تو فکر بودم این کار انجام میدادم انگار من این کار نمیکردم وقتی به خودم می آمدم میدیم یه چیزی خوردم که با حواس پرتی بوده
ذهن من اون زمان داشت برای خودش عمل میکرد بدون این که من بخوام چون عادت کرده بود به این روش این کار من باعث اضافه وزن بیشتر در طول سالها شد من هم از هر چیزی میترسیدم حتی از خوردن آب میگفتم آب بخورم چاق میشم
سخت ترین قسمت چاقی این که مهمونی دعوتت کنن نجواهای ذهنی اونجاست بیشتر اذیت میکنه مثل این که
چه جوری میخوای بری تو که چاقی خجالت نمیکشی حالا چه لباسی بپوشی که اندازت بشه واین ناراحتی من جسسم اذیت میکرد هم ذهنم آنقدر که به گریه میافتادم
الان که فکرش میکنم میبینم من هيچ وقت به سمت این که لباسی سازم باشه نگرفتم همیشه یه سایز بزرگتر میگرفتم چون از نظر ذهنی من به سمت چاقی بیشتر واین که نمیتونم لاغر بشم وباورنداشتم که میتونم یه روزی لاغر تر بشم کشیده میشدم
من این انتظار در خودم ایجاد کرده بودم که چاقی بیشتر به سمت من کشیده بشه پس اصلا برای لاغری ذهنم آماده نکرده بودم
چون از قبل ذهن من برای خودش الگو برداری کرده بود وجزوه هدفش بود انگارکارش شده بود که چاقی بیشتر به سمت من هدایت کنه وجذب کنه
شباهت لاغری باذهن وچاقی باذهن
هر دو از ذهن نشات میگرن ومقابل هم هستن وقتی ما نجواهای چاقی برعکس کنیم میشه لاغری ،یعنی ذهن من همون موقعه که میره به سمت پرخوری بیشتر باید همون موقع نزارم به جاش اون برعکس کنم تو ذهنم بگم الان مگه من گرسنه، الان واقعا بدن من به این غذا احتیاج داره ،باید بگم با خوردن این چه اتفاقی برای من میافته ،من الان نیاز به خوردن ندارم ،
وقتی هم نیاز به خوردن پیدا کردم با خودم بگم من این میخورم واین غذا من چاق نمیکنه اصلا من با غذا چاق نمیشم ،وقبل از این که به پرخوری بیافتم با حرف زدن با ذهنم کاری کنم که از خوردن بیشتر دست بکشم و ذهنم به سمت دیگه ای هدایت میکنم و باز هم به ذهنم میگم هر چیزی که تو میخوری باعث لاغری تو میشه وتو الان نیاز بیشتری به خوردن نداری تو نیاز به لذت بردن از غذا داری اگه قرار از خوردنش لذت نبری وبد خوردن غذا آرامش ذهنی نداشته باشی این خوردن به درد نمیخوره
به ذهنم میگم من خودم دوست دارم نمیخوام باعث نبود آرامش تو ذهن وجسمم بشه پس با من همکاری کن من کاری میکنم که تو با من همکاری کنی وبدون باید لذت زندگی بچشی تو لیاقت لاغر شدن رو داری
من صدای لاغری در ذهنم نجوا میکنم تا بشه ملکه والگوی ذهنم تا باور کنه تا بدونه باید تغییر کنه وباعث لاغری جسسم بشه من توانایی دارم که این کار با لطف خداوند واراده خودم این کار انجام میدم
“ به نام خداوندی که همه نور است و روشنایی ”
درود به استاد عزیز و همراهان گرامی ؛
گام دوم : رهایی از چاقی (چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد ؟! ) ؛
خداوند دوست داشتنی من ، از تو سپاسگزارم که مرا یاری دادی تا امروز دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ توانستم بار دیگر این گام را بردارم ، خدایا شکرت .
به انتخاب خداوند اعتماد کنید و اطمینان داشته باشید .
برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزیم،همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته ایم. همه ی افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند در حالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اند و آن قدرت ذهن است .
چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم ؟!
ما در طول زندگی خود از طریق شنیده ها ، دیده ها و هر چیزی که لمس و احساس کرده ایم آرام آرام شروع به یادگیری چاقی کرده ایم مثلا ما از اطرافیان و خانواده ی خود بارها شنیده ایم که چاقی در خانواده ی ما ارثی است یا همه ی ما استعداد چاق شدن را داریم حتی با خوردن آب و یا اینکه اگر ازدواج کنیم چاق می شویم و چون بارها و بارها این شنیده ها را شنیده ایم و در اطراف خود نمونه های زیادی را نیز دیده ایم تمامی این شنیده ها و دیده ها به باور و فرمول ذهنی ما تبدیل شده اند و مغز ما بر اساس همین فرمول ها دستورات خود را به عمل در می آورد و آنها را اجرا می کند . پس در اصل ما از طریق دیده ها و شنیده های خود از محیط اطراف خودمان انتظار چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده ایم و همین انتظار تبدیل به تصاویر چاق از خودمان شده است و این تصاویر به فرمول های ذهنی ما تبدیل می شوند و در نهایت جسم ما چاق و چاق تر می شود .
شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید.
لاغری با ذهن و چاقی با ذهن از نظر یادگیری با هم شباهت دارند .یعنی ما همانگونه که تا به الان چاقی را از طریق ذهن خود یاد گرفته ایم به همان شکل هم می توانیم لاغری را با ذهن خود یاد بگیریم و آموزش ببینیم و هر دو دارای زبان مخصوص به خود هستند یعنی زبان لاغری و زبان چاقی .
در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن ؟! این کار به چه صورت انجام می شود؟!
تمرکز بر تغییر ذهن است . ما از طریق خواندن نوشته های استاد و دوستان هم مسیر ، دیدن فایل تصویری ، شنیدن فایل صوتی و نوشتن دیدگاه های خود در حال تغییر محتویات ذهنی خود هستیم و در اصل در حال یادگیری و آموزش لاغری به ذهن خود می باشیم و از این طریق ما ذهن خود را با باورها و فرمول های جدید و لاغر کننده پر می کنیم تا در نهایت جسم ما هم در راستای این تغییرات شروع به تغییر کردن کند و نهایتا متناسب و لاغر می شویم.
به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید .
به نظر من زبان چاقی همان نجواهای ذهنی ما می باشد که همیشه و در همه حال در حال گفتگو با ما می باشد و ما را از خوردن هر چیزی می ترساند و نگران چاق تر شدن می کند و هم چنین ما را به خوردن زیاد تحریک می کند و با صحبت های نا امید کننده مانع لاغری و باعث چاق تر شدن ما می شود . زبان لاغری دقیقا بر عکس زبان چاقی است یعنی نجواهای ذهنی ما ، لذت خوردن را به ما یاد آور می شوند و به ما امید می دهند که می توانیم لاغر و متناسب شویم و باعث حال و احساس خوب ما می شوند و ما را ترغیب به تغییر عادت ها و باورهای نادرست خود می کنند و باعث لاغر شدن و مانع چاقی ما می شوند .
آنچه در ویدیو ی آموزشی برای شما جالب و تاثیر گذار بود را شرح دهید .
تمامی چهل دقیقه ویدیو ی آموزشی برای من جالب و تاثیر گذار بود به خصوص قسمت توجه به نجواهای ذهنی و اینکه لاغری یک زبان است که باید آن را مانند هر زبان دیگری یاد بگیریم همان طور که چاقی را یاد گرفته ایم .همچنین قسمتی که از اراده ی افراد چاق می گفتند بسیار جالب و قابل تامل است .
این قسمت مربوط به فایل تصویری می باشد .
چطور می شود با ذهن لاغر شد ؟!
ابتدا باید بدانیم که چگونه با ذهن چاق شده ایم سپس متوجه می شویم که چگونه با ذهن لاغر می شویم چون دقیقا عکس و مخالف چاقی با ذهن است .
ما قبل از اینکه جسممان دچار چاقی شود به طریقی و روشی انتظار چاق شدن در ذهن ما شکل گرفته است. وقتی این انتظار شکل بگیرد تصاویر ذهنی چاق در ذهن ما شکل می گیرد ، چون ذهن ما بر اساس تصویر کار می کند .پس از شکل گیری تصاویر چاق در ذهن ما ، مغز شروع می کند به اجرای فرمان ها و دستوراتی که بر اساس آن تصاویر چاق کننده به وجود می آید .
نکته : مغز بر اساس فرمان های قبلی که در آن ذخیره شده است شروع به دستورات و عمل می کند.
نکته : مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامه ریزی می شود نه بر اساس جسم به همین دلیل با انجام کارهایی مانند گرفتن رژیم غذایی ، ورزش کردن ، عمل جراحی و … برای همیشه لاغر و متناسب نمی شویم .
زمانی که من در حال تلاش برای لاغری هستم و حالم بد است در واقع چاقی را در ذهن خود تقویت می کنم و آن را گسترش می دهم .مانند زمان هایی که رژیم غذایی می گرفتم ، ورزش های سخت انجام می دادم و … .
نکته : لاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهن است .
توجه : نجوای چاقی همواره در ذهن ما در حال فعالیت است و مانع لاغری ما می شود ولی ما با یادگیری و آموزش لاغری به راحتی می توانیم این نجوای چاق کننده را ساکت کنیم و آن را تغییر دهیم.وقتی صدا و نجوای چاقی در ذهن ما تغییر کند انتظار ما هم تغییر خواهد کرد.
همه ی افراد چاق جزء با اراده ترین افراد جهان هستند چون هر بار که شکست خورده اند باز شروع کرده اند .
نکته : جسم من تحت فرمان روایی مغز و ذهن من است .
لاغری با ذهن به ما کمک می کند تا صدایی که در ذهن ما همیشه در حال صحبت کردن است و ما را نا امید می کند یواش یواش کم کند و سپس شروع می کند به تغییر کردن و صحبت های امیدوار کننده زدن.
نکته : با کم شدن فشار چاقی از ذهن ما ، انتظار لاغر شدن در ما بیشتر می شود .
نکته : زبان چاقی در تمامی دنیا و افراد چاق یکی است .
زبان چاقی ما را از غذا خوردن می ترساند ، ما را نگران چاق تر شدن می کند و … .
توجه : وقتی ما شبیه گذشته ی استاد عطار روشن هستیم پس می توانیم شبیه الان استاد هم باشیم .
“ یا حق ”
چجوری اشنا شدی؟
من یادمه داشتم رو قدرت ذهن مطالعه میکردم و یکمی که به درک رسیدم با خود گفتن حالا که ذهن همه چیزه چرا در لاغری تاثیر نداشته باشه؟ هیچی نمیدونستم فقط احساس میکردم حتما باید ربط داشته باشه. اصلا حتی هیچ وقت به این یکبار هم توجه نکرده بودم که چرا فلانی زیاد میخوره اما لاغره. یعنی در همین نابینایی مطلق فقط یه شک کوچولو اونم نشات گرفته از قدرت ذهن ایجاد شد نه دیدن ایجور افراد.
خلاصه اینکه خیلی سریع به سمت شما هدایت شدم. از طریق یه کامنت تو سایت دیگه.
عکس های کودکی رو که نگاه میکنم تا حدود 4 سالگی تپل بودن اضافه وزن داشتم. اما حدود 6 سالگی کاملا متناسب بودم. بعد دیگه از کی اضافه وزن شروع شد یادم نیست. اینارو هم از رو عکسا فهمیدم یعنی طوری که جا خوردم ازینکه متناسب بودم یه روزایی. فکر می کردم از اول اضافه وزن داشتم.
اما حرفای مامان و اطرافیانمو خوب یادمه از همون اول بچگی چون احساساتمو درگیر میکرد قشنگ یادم مونده. شدید مامانم سر لباس پوشیدن هر چیز کوچیکی چاقی رو یاداوری میکرد.میگفت ماشاله! باز چاق تر شدی1 یا بین دوستان تپل تری! اینا رو با خنده میگفت اما هر چی گذشت بیشتر شبیه سرزنش شد. با این حساب حالا که به درک رسیدم همین فکر ها سبب شده چاق بشم، می بینم از همون ابتدا ذهنم درگیر این فکرا بوده و بسیاااااار فراوان هر لحظه میشنیدم.
یعنی اینطور نبوده که ببینم کم حرف میشنیدم اما نمیدونم چرا چاق شدم حتی حجم اون حرفا خیلی کمتر از میزان چاقیم شده. بنابراین ازین لحاظ مطمئن تر شدم که افکار دلیل چاقیم بوده نه خوراکی ها و تحرک نداشتن.
در مورد فرمان های مغزی که به رفتار جهت میدن رو کاملا موافقم.
به رفتارم نگاه می کنم:
موقعی که تو ذهنم با دیدن نتیجه ی ادما یا فقط مطرح شدن یه روش لاغری توی جمع دوستانه توجیح شده بودم یا انگیزه گرفته بودم(حتی برای کوتاه مدت ) میدیدم که چجور رفتارم عوض میشد(با ایجاد تصاویر نقطه ی نهایی در ذهنم موقعیکه حرفای بقیه رو میشنیدم یعنی اول ایجاد فکر). یعنی منی که همیشه صبح ها از خواب لذت میبرم اما چطور بعد شنیدم اون حرفا بدون دو دو تا چهارتا کردن بدون کلنجار رفتن که فردا صبح برم پیاده روی یا نه خودبخود بیدار میشدم و تو مدت کوتاه حاضر میشدم. این لحظات طوری سریع طی میشد که یادم نمیموند چظور خودمو میرسوندم بیرون.
اینا بهم ثابت می کنه ذهنه که به رفتارم جهت میده. ذهنه که باعث میشه مقاومت کنم برای کاری یا نه. ناخوداگاه انجامش بدم یا با زور.
در مورد انجام تمرین های تناسب فکری هم همینطوره. در مورد گوش کردن فایل ها هم از یک جایی به بعد که تو این فضا موندگار شدم دیگه احساس می کنم افتادم رو دور و نیازی به کلنجار رفتن با خودم یا تقلا کردن برای تعهد داشتن روزانه نیست. ناخوداگاه میبینم ساعت ها شده نشستم پشت لپ تاپ و فایل گوش می کنم تایپ می کنم. با اینکه کلی کار در زمینه های دیگه دارم اما بهانه هام برای کمتر زمان گذاشتن کمتر شده. باخودم می گم عوضش مدیریت زمانمو بهتر می کنم ارزششو داره.
اینم از قدرت ذهن در جهت دهی رفتار که شما فرمودین….
این نکته رو هم برام داشت که تو مسیر رفتارم رو زیاد چک نکنم یعنی فقط رو ذهنم کار کنم و ازادش بذارم تا خودش به وقتش دستور بده و رفتار هامو تغییر بده. قطعا رفتار های جدیدی که پیدا خواهم کرد کاملا درسته. درگیر شدن با نوع رفتارم انگار میشه درگیر شدن با عوامل بیرونی مثل نوع غذاها.
در مورد محدودیت هایی که چاقی ایجاد کرده صحبت کردین.
یه لحظه با خودم گفتن ای بابا تمام این محدودیت هایی که استاد میگه در مورد من صدق می کنه بخاطر چاقی بوده؟ اره که بوده ولی اینقدر اهسته اهسته محدودم کرده که حواسم نبوده. پس چرا باید چاقی رو تحمل کنم؟ چرا باید مصمم نباشم برای لاغری؟ روش درستشم پیدا کردم که!
چاق تر شدن و درد پا و مفاصل در اینده بکنار، همین الان کلی بلاسرم اورده با همین محدود کردنام و عذاب روحی. چرا باید نگهش دارم؟
اینجوری برای خودم یاداوری می کنم که مصمم تر ادامه بدم.
نکته : مغز بر اساس شنیدن و دیدن شکل میگیره. این یک حقیقته. پس برای تغییر شکل دادنش باید بشنوم و ببینم. واقعا خنده داره با محدود کردن خوراکی ها و ورزش بخوام برنامه ریزیش رو تغییر بدم. واقعا محاله و خنده دار.
راست میگین استاد هیچ کس موقع رژیم گرفتن حس خوبی نداره.
با اینکه اعتقاد داشتم راهش همینه و با حس خوب و اطمینانی که فروشنده بهم داده بود شروعش میکردم اما بعد از یه مدت کوتاه برای نگه داشتن اون حس خوب هم ترس برم میداشت و باز مجبور بودم افکار چاق کننده رو مرور کنم تا حس خوبه بمونه! خیلی خنده داره! نمیخوام سختش کنم یعنی برای اینکه اون روش رو متعهدانه و دقیق انجامش بدم یا خوداگاه یا ناخوداگاه یاداوری میکردم اگه بذارم کنار چاق میشم هدر میره یا هر چی. یعنی حتی اگه میدیدم شل شدم میگفتم دختر یادت نره که چاق میشی. این یعنی در اون مسیر هم با اینکه باید حالم خوب باشه چون دارم اقدام میکنم دیگه اما بازم ترس چاقی داشتم.
در یک کلام برای نگه داشتن حس خوب از حس بد دادن استفاده کردن!
به نام خداوند زیباییها
سلام به استاد عزیزم و دوستان همگام
من دارم سعی میکنم دیگه از چاقی نترسم از غذا خوردن نترسم از جمعها دوری نمیکنم اصلا دیگه راجع به چاقی حرف نمیزنم تمام تلاشم اینه تا بدنم نگفته گشنه است چیزی نمیخورم چون قبلا عادت داشتم یکسره دهنم بجنبه انگار تفریحی جز خوردن تو دنیا وجود نداشت برام منی که عاشق ورزش بودم و ازش حس خیلی خوبی میگرفتم از تنبلی همش یه جا ولو بودم و مشغول خوردن بودم حتی فوق لیسانسم و بخاطر همین ادامه ندادم .دیگه سر کار نرفتم چون خجالت میکشیدم از چاقی ام جلوی همکارام و دانش آموزان و خانواده هاشون البته مدام هر چند وقت یکبار خسته میشدم از این وضعیت و شروع میکردم رژیم و ورزش و کمی بهتر میشدم و باز خستگی و بازگشت بیشتر وزنم در انتظارم بود دارم با پشت کار و تمرکز مسیر لاغری با ذهن و دنبال میکنم دیگه توی این ده روز به مرور که جلوتر رفتم از غذاها نترسیدم از چاقی نترسیدم حتی دیشب شام ساندویچ داشتیم من نصف اونو خوردم سیر شدم در حالی که قبل این فایلها قادر بودم سه تا ساندویچ بخورم تعجب کرده بودم هم خودم هم خانوادم که واقعا سیر شدی؟جالبه اصلا با ترس نخوردم.اصلا نترسیدم که الان چاق میشم .و خودم متعجب بودم الان من دیگه الکی ریزه خواری نمیکنم و همه این تغییرات باعث شده جسمم به طرز شگفت انگیزی در حال لاغر شدنه البته دیگه به هیچ وجه تو این چند روز وزن نکردم سایز نگرفتم کالری شماری نکردم رژیم نگرفتم و تمام تمرکزم روی لاغریه صداهای داخل مغزم و میشنوم که عوض شده به جای بخور شده نخور به جای چاقی شده لاغری به جای نفرت از بدنم شده عشق به بدنم من با این آگاهی های صحیح در مسیر درست زندگی قرار گرفتم من بارها و بارها شکست خوردم و کیلو کیلو کم کردم من خیلی قوی ام اینبار من دنبال رژیم و چک کردن جسمم نیستم دنبال زمان نیستم الان زمان و اعداد ترازو برام کوچکترین اهمیتی نداره چون من دارم یاد میگیرم چطور درست زندگی کنم و همه اینها رو مدیون خداوندم که منو هدایت کرد و مدیون انسانی هستم که واقعا مثل فامیلیش روشنه پر از نوره الهیه و با روشنایی اش رفتن در مسیر و برای ما راحت و آسان کرده استاد چراغ هدایت منه ،منی که در تاریکی مطلق ذهنم یه گوشه نشسته بودم و در حال فریاد و گلایه به خداوند بودم و الان به لطف همان خدای مهربانی ام راهنمای من آمده و من بدون هیچ پرسشی با اعتماد کامل حتی با چشمان بسته دنبال راهنمایم میروم و با عشق مسیر را سپری میکنم قطعا میدانم که این آموزه ها باید تا آخر عمر همراهم باشد چرا که اگر تکرار نشود در گوشه ای از ذهنم این آموزه ها راکد میشوند و میگندند من هر روز با عشق بیدار میشوم و میدانم امروز باید کلی چیز جدید یاد بگیرم و از شوق این یادگیری و قدم قدم رفتن هیجان زده ام الهی شکرت بخاطر خلقت انسانهایی که راهگشا و راهنمای دیگر بندگانت هستن خداوند روح مادرتون و قرین رحمت خداوند کنه که چنین فرزندی و پرورش دادن من هر بار با دیدن فایلها برای ایشون از خداوند بهترینها رو در جهان آخرت درخواست میکنم روحشون شاد و زندگی شما استاد گرانقدرم پر از انرژی های مثبت و شادی و سلامتی باشه همیشه الهی همیشه عالی باشید که حال دل ما رو خوب میکنید الهی حال دلتون بی همتا باشه
سلام وعرض ادب خدمت عزیزان
چطوری میشه با قدرت ذهن لاغر شد ؟؟؟
سالها دنبال راهی بودم کجاق نشم ولی شدم و بعد دنبال اینبودم ک چاقتر نشم و لاغر هم بشم ، از سن کم اطرافم پر بود از اموزش های چاقی و اطلاعات چاقی ، و با وجود سن کم ترس از چاقی در من بوجود اومده بود و با اینکه فقط ی دختر بچه پر ومعمولی بودم ولی میترسیدم اونوقتا مادر بزرگ مامانم زنده بودن وما میرفتیم خونشون من اونو میدیدم ک خانوم تپل وچاقیه ک با عصا راه میره وپادرد داره از چاقی ، و مادر بزرگ خودمم تپل و چاق و بعدها پا درد و عصا ، ومامان منم اونوقتا با اینکه خیلی جوونتر بود و سنی نداشت ولی نسبتا چاق محسوب میشد وقتی یکی منو میدید میگف چقد شبیه مامانشه من فقط جنبه چاقی و تپلی وصورت گردی اونها رو میدیدم و میترسیدک از این تپلی ، ولی درکنار این ترس مدام برام تعریف میشد ک تپلی زیباییه ، سلامتیه ، قوی بودنه ، و باورهایی مثل اشتهای زیاد و معده بزرگ و بی تحرکی ، کلی از این اطلاعات ک با اینکه باعثمیشد تا من از چاقی و جاقتر شدن بترسم و ب فکر لاغری باشم ولی هیچوق ب لاغری نرسم ، رژیم میگرفتم ولی هر بار انتظارم بعد رژیم برگشت به حالت بدتر از قبل رژیمبود ، چون در تمام زمانی ک رژیم میگرفتم میشنیدم ک رژیم ک قط بشه ادم ببشتر جاق میشه و همینم باور کرذه بودم و هیچوق نمیدونسم ک ذهن من از همین فرمول استفاده میکنه و منو چاق تر میکنه در مورد ورزش همهمین بود ومدام میشنیدم ک اگه ورزشو قط کنی بدتر میشی و همونم میشد ومن بارها تلاش میکردم و مقداری از وزنمو پایین میاوردم و باز برمیگشتم ب قبل ، وهیچوقت اون فشارهای بیرونی نتونست منو لاغر نگه داره چون من ذهن چاقی داشتم و تمام اون مدتی ک تلاش میکردم برای لاغری ، انتظارم چاقی بود و ترس از چاقی داشتم ، نه تنها هیچوقت تصویر لاغری از خودم نداشتم بلکه تصورم چاق تر شدن هم بود ، و من همیشه لاغری رو برای خودم موقت میدونستم و هیچوقت موقعی ک سایزم کم میشد نمیرفتم لباس های سایز جدیدمو بخرم و همیشه میگفتم یکم صبر میکنم و این طرز فکر از اینمیاد ک من باور لاغر موندن رونداشتم ، هیچوقت لباسی روتنگنکردم ، نهایت کارم این بود ک داخل کمدو بگیردم و چن تیکه لباسی ک از خیلی وقتا پیش گرفتمو بخاطر تنگی گذاشتم کنار ، ی مدت بیارم از اونا استفاده کنم ، وبعد مدتی باز همون اش و همون کاسه و وزن بالاتر ؛
چاقی با زور و فشار نیومده بود کمن بخوام با زور ورزش وفشار رژیم ودارو بخوام لاغر شم ، چاقی اروماروم مهمون جسممن شده بود، من ب چاقی فک کرده بودم یاد گرفته بودمش ، و رفتارهای چاق کننده روانجام داده بودم کارهایی کرده بودم ک این مهمون ناخونده در جسمم جا خشک کنه و لنگر بندازه ، و با روشهای فشار و زور میخواستم بیرونش کنم ،
لاغری از همون جایی میاد ک چاقی اومده و اینها میتونن ب همون روش جاشونو عوض کنن ، من با ورودم ب این سایت و استفاده از فایلای لاغری اول از همه متوجه شدم ک چاقی چطوری در من بوجود اومده و برای رهایی ازش باید چیکار کنم ، فهمیدم ک من در طی سالهای زندگیم چاقی رویاد گرفتم و الان باید شروع کنم لاغری رو یاد بگیرم چون واقعا از چاقی خسته شده بودمو رویای تناسب و لاغری روداشتم ، بس باید شروع میکردم ب یادگیری این مهارت و هنر، و زبان لاغری رویاد میگرفتم ، وقتی لاغری رو با عنوان زبان لاغری از استاد شنیدم ، زبان مادری و زبان ملیم برام یاداور شد ، زبان مادری و شهر من اذری بود و من از بچگی این زبان رو ناخواسته یاد گرفته بودیم چندین سال پیش دورانی ک من بچه بود بزرگترها روی زیان مادری تعصب خاصی داشتن و با بچه همو با همون زبان حرف میزدن ، من من مسلط ب زبان اذری ، وقتی وارد مهدکودک و بعدش مدرسه شدم ، متوجه شدم ک باید زیان دیگری رویاد بگیرم و همه ی کتاب ها و درس های ما ب زبان فارسی وملی کشور بود ، اویلش برای ما بچه ها خیلی سخت بود ، تلفظ و یادگیری وجمله بندی ، همه برامون سخت بود ولی یادم میاد ک اونوقتا بهمون میگفتن ک از در مهد ک وارد میشیم باید باهم فارسی حرف بزنیم ، اویلش سخت بود وتو ی جمله ب زور چنتا فارسی وچنتا اذری قاطی پاتی میکردیم و منظورو میرسوندیم ولی ادامه دادیم ، هر روز میرفتیم و معلم با ما فارسی حرف میزد با دوستامون فارسی حرف میزدیم فارسی مینوشتیم و فارسی میخوندیم ، سال مهد خیلی سخت بود وارد کلاس اول شدیم باز هم بخاطر کلمات و حروف سخت بود ولی ما هر روز در تکرار و حرف زدن ونوشتن بودیم جوری ک سالهای بعد ما فقط فارسی حرف میزذیم ، خب شهرمونم زیاد بزرگ نبود و بیرون از مدرسه هم همو میدیدم و همه بچه ها بیرون از مدرسه توی کوچه وپس کوچه باهمفارسی حرف میزدن و با اینکه همچنان در خونواده اذری صحبت میشد ولی بخاطر تکرار و استمرار فارسی حرف زدنمو خیلی بهتر میشد و ب مرور حتی دیگه لحجه ب کمتری هم داشتیم ، من اینو وقتی یاد اور میشم با زبان لاغری و چاقی مقایسه میکنم و ی زمانی ب صورت ناخوداگاه و ناخواسته از مادر و اطرافیان زبان چاقی رو یاد گرفتم و کامل بهش مسلط شدم و هر روز چاق وجاقتر شدم ولی از ی جایی خواستم ک زبان لاغری رو یاد بگیرم برای یادگیری زبان چاقی من درمحیط و تحت تعلیم چاقی بودم خب الانم باید همونطور باشه باید کلمات لاغری رویاد بگیرم نگرش و فرمول های لاغری رواموزش ببینم ، گوش کنم ، بنویسم ، حرف بزنم ، واینجا اگه مثل اون آموزش فارسی ک با دوستام حرف میزدیم میتونم توی سایت بنویسم و نوشته های اونها روبخونم اینجوری در معرض یادگیری بیشتر وبهتر زبان لاغری قرار میگیرم ب لاغری فکر کنم تصویر لاغری رو در ذهنم پر رنگ تر کنم ، مثل همون وقتا ک فکر میکردم ک چطوری کلمات فارسی رو تلفظ کنم ک لحجه کمتری رو داشته باشم اینجام باید ببینم چ رفتاری میتونم از خودم نشون بدم ک ب لاغری و تناسب نزدیک تر بشم ،
ی روزی از غذاها ترسیدم بهشون قدرت چاق کنندگی دادم مدام جسممو زیر نظر گرفتم ببینم چاق شده یا ن تغییر کرده یا نه بدون اینکه متوجه شم چقد احساس بد میدم بهش ، وقتی بهش اعتماد ندارم ، تصاویر لاغری از خودم نداشتم و همیشه منتظر چاقتر شدن جسمم بودم ، همیشه گوشامو تیز میکردم ببینم چیا چاق کننده ان ک مثلا اونهارو استفاده نکنم ولی ذهن چاق باهثمیشد بدون توجه استفاده کنم و چون ب اونماده قدرت چاق کنندگی رو از قبل داده بودم با خوردنش چیزی جز چاقی رو انتظار نداشتم ، و سالها ب همون روش هر بار با لاغر شدن قدرت چاق کنندگی در من بیشتر میشد و هربار ب خودم میگفتم تو محکوم ب چاق زندگی کردنی ،
ولی الان ک تحت اموزش لاغری قرار گرفتم میدونم ک لاغری حق طبیعی جسم منه و فقط مغز و ذهنم مدتی نیاز ب اموزش داره تا بتونه برای همیشه لاغر زنذگی کنه ، من برای یادگیری ب زمان احتیاج دارم ، مثل همون اموزش زبان فارسی ک سال اول کلی حرف اذری و فارسی قاطی هممیشد ، بعد یکم بهتر و سالهای بعد با تکرار بیشتر کامل مسلط ، جوری ک الان من دیگه ب کلمه ها لازم نیست فکر کنم در حالی ک اونوقتا در ذهنمون ب اذری کلمه فکر میکردیم و بعدش جایگزین فارسی ولی دو سه سال بعدش ما بدون فکر کردن ب اذری کلمه ، فارسیشو میگفتیم ، ب نظرم زبان لاغری همهمونجوری میاد شاید سالهای اول لازم باشه دقت ب کلمات لاغری داشته باشم ولی وقتی ب طور مداوم استمرار داشته باشیم قطعا ماهر میشیم و خسلی راحت میتونیم از زبان لاغری استفاده کنیم ، بدون اینکه توجه داشته باشیم ببینم زبان چاقی این قسمت چیه میشه تا برگردونیم و زبان لاغریشو انجام بدیم،من ایمان دارم ک ی روزی با ادامه و استمرار مسلط ب زیان لاغری میشم و لاغری رو زندگی میکنم ، مث الان ک تا همین حدودیم ک اموزش دیدم ارامش بهم اومده تصویر لاغرتر شدن خودمو دارم و نوی این مدت دوساله من هر وقت لباسی برام ازادتر شده بدون هیچ تردیدی اونو بیرون گذاشتم و رد کردم رفته و الان هیچ لباسی رو من از چن سال قبل ک سایز حدود ۴۶ روداشتم ندارم وهر وقت برا خرید رفتم لباسی با سایز فعلیم خریدم حتی پیش اومده ک از لباسی خوشم اومده و یکم برامکیپبوه و با احساس خیلی خوب اون لباس رو خریدم جوری ک تو دلم مطمئن بودم ک اوناندازه وسایزممیشه وبعد مدتی ک لازم شده تا از اون لباس استفاده کنم با شگفتی دیدم ک کامل سایزمه وخیلی راحت اندازم میشه ، من همچنان تا زنده ام ب اموزش زبان لاغری ادامه میدم عاشق خودم هستم وخودمو هر روز بیشتر دوست دارم بعد از این عجله ای برای اون ی قدمایده ال ندارم چون ب جسمم ایمان دارم ک ب وقطش ایده ال میشه ، من روزهایی ک داشتم فارسی رویادمیگرفتم هیچوقت انتظار نداشتم ی شبه زبان مادری من بره و زبان فارسی جایگزین بشه بس الانم نمیتونم این انتظار رو در مورد لاغری داشته باشم ،
من شش سال مدام تحت اموزش زبان اذری در خونواده و افراد دوروبرم بودم ، ودر طی دوسال ورودم ب مهد ومدرسه چونهشف وذوق وحس خوب داشتم ب زبان فارسی یاد گرفتم ، و الانم سالها تحت تعلیم زبان چاقی بودم ، و دوسه ساله ک دارم زبان لاغری رویادمیگیرم از سایز ۴۶ اومدم ب سایز ۳۸ ، ومدتهاست ک در این سایزم ، قبلنها ک با روشهای مختلف لاغر میشدم منحتی فرصت تهیه لباس با سایز جدیدم روهمنداشتم وزود برمیگشتم بازم ب سایز بالا ولی الان یک ساله ک دارم متناسب زندگی میکنم و اعلب اوقات درست رفتار میکنم و حس و حالم خوبه ،بعد از اینم اگه اشتباهی کرذم خودمو اذیت نمیکنم چون من دارم یاد میگیرم ، و ممکنه در پرسه یاد گیری یکمم از اموزش های قبلی قاطی بشه ، (مثل همون قاطی کردن کلمات ترکی و فارسی در جمله اوایل اموزش ) ولی ایماندارم ک با استمرارم در این مسیر نتیجه فراتر از انتظارم خواهد بود و منم شگفتی ساز میشم ،لاغری هنر ومهارتیه ک باید یادبگیرم و ی شبه نمیتونم این نرم افزار رو روخودم نصب کنم باید گامب گام جلوبرم شناسایی باور و فرمول ونگرش های چاقی ،احساس رضایت از خود، آشتی کردن ودوست داشتم خودم ، توجه به لاغری ، تصویر لاغر داشتم از خودم ، اطمینان واعتماد ب مسیرم و اینکه جز مسیر لاغری ذهنی راهی برای لاغری وجووووود نداره تنهاااا راه رسیدن ب لاغری و زندگی کردن لاغری از مسیر ذهن ومغز میگذره و استمرار واستمرار وتکرار وعمل هست ک موفقیت وشگفتی رو بدنبال داره
دیروز به امید یافتن یک کمک وارد جستجوی گوگل شدم که ذهنم قانع کنم که بتونم به رژیمم پایبند باشم .اخه همش دارم میگم نمیتونم نمیشه.این شد که به جست و جو ادامه دادم و خاستم که فکر و ذهن و قلبم هماهنگ کنم که بهتر بپذیرم که خدارا شکر با سایت تناسب فکر اشنا شدم امروز چند فایل را چندین بار گوش دادم .احساس میکنم حداقل راه چند ماهه ای دارم تا رسیدن بههدف .ولی بازم سپاسگزار خدای مهربانم هستم کهاین سایت در جستجوی من بالا امد
سلام استاد عزیز ام و دوستان همراه ،
واقعا چاقی من به واسه باورو تصاویر ذهنی چاق و ترس از خوردن ورفتارهای اشتباهم توی خوردن فقط به واسه همین ترس از خوردن شکل گرفته بود و دارم به کمک یادگیری دوباره ذهن و یادآوری این موانع رو از سر راه جسمم که حق طبیعیش لاغری و خوش اندامی و سلامتی و رفتار صحیح غذا خوردن هست بر میدارم وبهش اعتماد میکنم
.خدا روشاکرم که با گوش دادن فایل ها و خوندن نظرات دوستانم قوت قلب میگیرم و فرمولهای صحیح و یاد میگیرم
دقیقا وقتی داشتم فایل چگونه لاغر شویم و گوش میدادم همه ای حرفای استاد برام مهر تایید بود که ذهن چاق به چه صورت عمل میکنه ، جالب اینجاس مثلا به من میگفت حالا میخواد این فایل گوش دادن نوشتن و خوندن چکار کنه واسه ات چجوری میخواد تو رو لاغر و خوش اندام کنه ومیخواست منو از مسیرم دور کنه اما با ادامه دادن به فایل فهمیدم این نجوای ذهن چاق هست چون میترسه ، چون فکر میکنه همیشه از بیرون باید این جسمو برای متناسب شدن کنترل کنه ولی خوشحالم که به حرفش اهمیت ندادم ودوباره هم ادامه میدم وخوشحالی اینجاس و مهر تایید برای اعتمادم به جسمم اینه که تونسته به مدت ۹ روز از نظر جسمی یک کیلو ۹۰۰ گرم از چربی اضافه جسممو پاک کنه
به توانایی جسمم اعتماد دارم
خدایاشکرت
سلام و درود
دوتا خود تو وجود ما مشغول به کارن. خود لاغر ما و خود چاق ما…
اگه ما الان تو وضعیت اضافه وزنمون هستیم به خاطر غلبه خود چاقمون هست… چون بیشتر به حرف اون گوش دادیم
فرمول های چاقی همون چیزایی هست که خود چاقمون مرتب بهمون میگه مثل یه دستورالعمل و ما هم اطاعت میکنیم.
بخور حیفه
بخور فقط همین چند روز عیده
بخور قوی بشی
بخور تو تازه زایمان کردی
بخور بچه شیر میدی.
بخور بی قوه شدی
بخور این شیرینیا خیلی خوشمزن اروم میشی
بخور حتی اگه سیری
بله همه اینا رو میگه و بعد هم دوباره سرزنش
چرا شیرینی خوردی چرا با اینکه سیر بودی خوردی
حالا دوباره چاق میشی
به نظرم لاغری با ذهن بهمون کمک میکنه قبل از اینکه دستمون بره سمت یه غذایی آگاهانه رفتار کنیم
اون غذا رو بخوریم برای کسب انرژی بدون ترس از چاقی
اون غذا رو بخوریم به اندازه ای که هم ازش لذت برده باشیم و هم سیر شده باشیم
و فکر میکنم به این شکل باشه که دیگه ما در طول روز اینقدر به غذا خوردنمون فکر نکنیم به چاقی و لاغریمون و اینقدر با خودمون درگیر نباشیم
به قولی در رها کردن به دست بیاریم
من خیلی امید دارم و با عمق جان باور دارم تا زمانی که اون نجوای درونی من تغییر نکنه هر کار دیگه ای برای هدفم انجام بدم بی فایدس
من ۱۰کیلو لاغر کنم با هر روشی اما بعد دوباره اون نجوای چاقی بشه همدمم ،تمام تلاشام بر باد رفتس
باید درونم رو درست کنم تا بیرونم عالی بشه
این تنها راه حله🙏🙏🙏🙏🙏
سلام به عزیزای دل
از چاقی با ذهن زیاد نوشتم میدونم ک ذهن من تاثیر غذاهای غیر رژیمی رو در من پرورش میداد این مهمون ناخونده ک اومده بود برا خودش گردش و سفر میکرد در بدنم
با رژیم میرف با ترک رژیم برمیگشت
با حال بد میومد یعنی رژیمی همراه با زجر کشیدن با گرسنگی کشیدن با این بدنی ک انرژی نداشت حالی نداشت کاری کنه و باز بعد از رژیم
با عذاب وجدان میومد و جولان میداد زینب چی خوردی روغن داشت قند داشت نمک داشت
نمیدونم چرا ولی همیشه از زبان پدرم میشنیدم ک بهم میگف نمک ک بخوری نمیزاره چربی های پهلو آب شه برا میره چربی ها سفت میکنه😐
و این قشنگ رفته بود تو ناخوداگاه من ثبت شده بود
به اندازه کافی از حال بد این وضعیت گفتم براتون
بریم سراغ درک لاغری با ذهن
خب من متوجه شدم هیچ کدوم از حرفایی ک شنیدم ریشه علمی نداره و همش بهانه ای برای مهمون ناخونده الان خیلی به لاغری با ذهن نزدیک شدم و عاشق اینم که این بار ذهنمو با لاغری پرورش بدم و انقد اطلاعات جمع کنم ک لاغری بره تو پوستو جونم و جز همیشگی از تک تک سلول هام بشه سلول هایی که اونام عاشق تناسب اندامن من دیگه این بدن این سلول هارو ناامید نمیکنم این سلول ها حقشونه یه داده ذهنی بهشون داده بشه ک بله لاغری امکان پذیره این کاردیگه نشد نداره و دیگه دور از دسترس نیست
بله سلول های بدن من روز ب روز میشکفن و هر روز شکوفه میدن چرا که به لطف خدای بزرگم امید از راه رسیده حالا دیگه میتونن منو خوشحال کنن با لاغر کردنم با باریک شدنم با احساس خوب دادن ب من
با تلاششون برای رضایت من ک مفیدن و سودبخش بودنشون
چون بدن من عاشق اینه ک منو خوشحال کنه دیگه سرکوفتی نیست دیگه عذاب وجدانی نیست
من با تموم وجودم با جسمم آشتی کردم این جسم کار بلده بابا بلده کارشو درست انجام بده
چون دیگه هیچ موانع ذهنی سر راهش نیست
این جسمو خدای بزرگ آفریده بی نقصه و کامله این ما هستیم ک مدام در حال برچسب میزنیم بهش و خودمون رو زیر سوال میبریم این اشرف مخلوقات رو
الهی به امید تو 😍😍
سلام سلام خدمت استاد عزیز و عاشقان تناسب😃
وقتی شروع کردم به دیدن فایل قدم جدید برام سوال بود که قراره چجوری لاغری با ذهن رو بهمون توضیح بدین و آخر فایل فهمیدم که این مدل شرح دادن که مسیر مهمون ناخونده رو کاملا برامون روشن میکنه جرقه تناسب رو توی ذهنمون میزنه
هر چقدر بیشتر به فایلهاتون گوش میدم بیشتر توی ذهنم میشینه و بهم کد سبک زندگی جدید رو میده
وقتی به مهمون ناخونده به عنوان نتیجه کسب یه مهارت فکر میکنم و میگم خب سارا چجوری نقاشی رو یاد گرفتی ؟
حالا این مهارت هم اینجوری کسب شده جالبه واسه همون نقاشیم هر چی بیشتر ویدیو آموزشی ببینی ذهنت بهتر راه ها رو میسازه تا بتونی بهتر نقاشی بکشی
متناسب شدنم یه مهارته اول از همه خیالت راحت میشه که میرم یادمیگیرم و میدونم نتیجه این مسیر حتما تناسبه
یکی از چیزایی که اطمینان رو توو کلاس نقاشی زیاد میکنه آثار خلق شده توسط استادته کسی که میدونی اونم خبره است تو نقاشی و حالا اومده به تو هم میگه اینکارو بکن تا خودت یاد بگیری
ما دارو نمیخوریم که نقاشی بره تو مغزمون ما نقاشی جزوی از خودمونه همونطور که تناسب جزوی از خودمونه و هر چقدر بهتر سر کلاس به درس گوش بدیم قویتر و خبره تر میشیم حتی ممکنه بتونیم کلی چالش هایی که توی این راه داریم رو درک کنیم و درستش کنیم دیدین با هر بار انجام دادن یه کار در اون کار تبحرمون بیشتر میشه و از این مهارتمون سرشار از اعتماد به نفس و خیال راحت میشیم و حتی میتونیم به بقیه ام اطمینان بدیم که میشه
چرا وقتی بریم کلاس نقاشی با توضیحات استاد و تمارین خودمون هی رشد رو در خودمون میبینیم و میدونیم قراره پیشرفت کنیم و انتظار پیشرفت در ما هست
تناسب اندام باربی شدن لاغر شدن سبک شدن همه و همه هدف ماست و خب چرا انتظار پیشرفت ازخودمون نداشته باشیم؟
اونقدر تو ذهنمون خونده شد که نشدنیه و تصورمون از این مهمون ناخونده یه وصله همیشگی بود که تا اینجا پیش رفتیم
ولی خداروشکر خدارو هزار مرتبه شکر اینا الان در حد یه کابوس کوچیک و کم ارزش شدن و فهمیدیم همش گول خوردن بوده
خداروشکر لازم نیست منتظر معجزه باشیم و بگیم این معجزه فقط واسه اونایی که شانس دارن رقم میخوره چون همونطور که هنر های دیگه از نقاشی آشپزی خیاطی و … رو یادگرفتیم تناسب رو هم یادمیگیریم و جزوی از ما میشه
قبل از اینکه فایل رو ببینم دیدگاه صبای عزیز رو خوندم و با خودم گفتم آخه چرا به غذا بگیم اشغال اینا همه نعمت خداست ولی الان که فکر میکنم وقتی بدون اینکه حتی خبر داشته باشم توی ناخودآگاهم منتظر بیشتر شدن وزنم بودم و حتی وقتی غذا نمیخواستم حتی وقتی داشتم از پرخوری میترکیدم یا میدونستم برام خوب نیست (مخصوصا واسه جوش صورت میدونستم نباید بخورم) میخوردم نگاه نمیکردم دارم چیکار میکنم و اصلا چیزی که جلومه لازمه بخورمش یا ن تو حلقم میکردم
یا همیشه اگه چند قاشق ته ظرف یا لقمه آخر ساندویچ یا بقیه هویج کلا هر چی تهش میموند میگفتم بخور نعمت خدا رو حیف نکن
و اشتباه از من بود که نمیگفتم خب آخه چرا مجبورم میکنی وقتی نمیخوام بشینم بخورم ؟
اشغال دقیقا همین تیکه اس که خودتم نمیخوای ولی به زور میخوری دیگه الان غذا رو کم میریزم که اضافه نیاد هویج رو کوچیک برمیدارم و اگرم موند دیگه ب من ربطی نداره نمیخوام پس لزومی نداره بخورم درمورد این حس خوب ارزشمندی بگم که قبلا گرسنه ام میشد نگاه نمیکردم چی دارم میخورم فقط کافی بود یه چی دم دست باشه که بخورم ولی الان حتی خیلیم گرسنه باشم میشینم فکر میکنم چی دلم میخواد چقدر دلم میخواد بعد پا میشم درست میکنم میخورم خب غذای گرم خیلی دوست دارم ولی قبلا مهم نبود همینکه شکمم غرغر نکنه برام کافی بود ولی الان میگم بزار یه چی درست کنم دلم برداره بخورم و وقتی خودم غذا درست میکنم خیلی بیشتر بهم میچسبه
نمیدونین چقدررر احساس آزادی دارم با خیال راحت و ذوق و شوق به مانتو ها نگاه میکنم
با خیال راحت میخوابم
اما با خیال راحت نمیخورم که باید اینم اصلاح کنم و برم چیزایی که دوست دارم بخرم واسه وعده های غذا که واسه اونم اوکی بشم (خیلی خوبه منم مثل بقیه هر چیزی که صبحانه ناهار شام دوست دارم بخورم متناسب باشم😁)
امشب داشتم با خودم کلنجار میرفتم که متناسب شدن خوبه ؟
یا متناسب زندگی کردن؟
و این متناسب زندگی کردن چقدر حس عالی ای داره همه اون تفکرات مخرب رو کنار میزنه و میگه این همون کلاسیه که میگه یکبار برای همیشه و قرار نیست این مسیر برات موقتی باشه تو امروز شروع میکنی به لذت بردن از زندگیت تا آخر عمرت
قرار نیست ترسی با تو تو این مسیر همراه باشه قرار نیست کالری بشماری یا هی ورزش کنی
چون تو با بقیه متفاوت نیستی و دقیقا همون سیستم بدن رو داری و هر چیم اگه تا الان بوده به سادگی با پله پله رشد کردن و متبحر شدن توی کلاس تناسب
نتیجه قبلی رو جبران میکنی و تا عمر داری سبکبال خوش غذا سالم با طراوت با لباس های رنگارنگ و شاد با احساس ارزشمندی و هزاران هزار نعمت عالی که با یادگیری این مهارت فرصت استفاده ازش برات رقم میخوره رو تجربه میکنی
من خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که این راه برخلاف تمام راه های عجیب و غریب قبل این مسیر هر لحظه اش قشنگه و این کلاس انقدر عالیه
خداروشکر که اینجام خداروشکر که این فرصت بی نظیر توی زندگی من برام رقم خورده😍😍😍
نمیدونم از مهمون ناخونده تشکر کنم که با بودنش باعث شد الان یه کلید مهم واسه زندگیم پیدا کنم یا ن😅
سلام و عرض ادب
خیلی خوب ومفید توضیح دادین استاد
من از جمله زبان لاغری خیلی خوشم اومد
من برای یادگیری مهارت هایی مانند خیاطی ، آشپزی ، کیک و دسر ، رانندگی و…
کلی آموزش دیدم برای یادگیری حروف الفبا وزبان محلی مون کلی برام هجی کردن و تکرار صداها و تمرینات باعث کسب مهارت و یادگیری زبان در من شده
پس برای یادگیری لاغری هم مانند چاقی باید دوره ی آموزشیم رو طی کنم
با گوش دادن بارهای زیاد این فایل متوجه شدم
تفاوت بسیار زیاد و ناخوشایندی بین لاغری با ذهن ولاغری با روش های دیگه وجود داره
در این روش چاقی یک زبان معرفی میشه
و ما برای یادگیری یک زبان هیچ وقت نمیریم سراغ یک دمنوش ، دارو یا قرص یا ژل و پماد، یا ورزش و تحرک زیاد ،کم کردن میزان مصرفی غذا و…
مغز ما مملو از شنیده هایی از گذشته های دور هست
دراین روش فرمول هایی که در ذهن هست رو شناسایی و اصلاح و جایگزین میکنیم
با داشتن احساس خوب دنبال نشانه ها میگردیم
دراین روش نتیجه ازقبل مشخص نیست و هرکس براساس باورها و انجام با احساس عالی در تمرینات میزان موفقیت رو میسنجد
دراین روش داشتن استمرار و تکرار باشوق عالی و فوقالعاده تجربه ای لذتبخش کسب میکنم
اینجا ترازوی ما از طریق احساس خوب سنجیده میشه و هرچقدر احساس بهتر بازخورد مغز بالاتر ودرنتیجه واکنش و رفتارهای من عالی تر میشه وجسمم چاره ای جز لاغر شدن نداره 😉
نه دارویی ،نه قرص ها وپماد های عجیب و غریب و عوارض داری ، درنهایت لذت و سلامتی و آرامش و اشتیاق
نه پیادهروی های طولانی وخسته کننده
نه رژیم های غذایی و دمنوش های تلخ و بدمزه
هیچ گونه محدودیت و ممنوعیت وجود نداره
ملاک من در دوره اصلی فقط از طریق احساس خوب و تغییر رفتار
من موظف هستم به خودم عشق بورزم عاشق خودم باشم حالا باصدای بلند میخندم شاد و خوشحال هستم
شکر گزار خدا و آرامش ذهنی پراز سلامتی هستم
به لطف خدای مهربونم از وقتی در دوره تون شرکت کردم تمام من گذشته با امروزم فرق داره
الان بی نهایت خرسند و راضی از زندگیم لذت میبرم
من پیش ازاین از هیچ دوره ای برای لاغری استفاده نکردم
وخداوند رو شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد تا بهترین خودم باشم
بی نهایت سپاسگزارم استاد 🙏🥲
الهی شکر 🌼✨
دوست عزیرم به چه نکته قشنگی اشاره کردی 😍😍
اینجا ترازوی ما از طریق احساس خوب سنجیده میشه و هرچقدر احساس بهتر بازخورد مغز بالاتر ودرنتیجه واکنش و رفتارهای من عالی تر میشه وجسمم چاره ای جز لاغر شدن نداره
سلام دوست عزیز ممنون که نوشته ی منو مطالعه کردی و نظر ارزشمندت رو برام نوشتی 💐
من شنیده بودم افکار خیلی قدرتمند هستن
ولی هیچ جا نشنیده بودم احساس ها مسیر رو ترسیم میکنن
هیچ جا نشنیدم که احساس ها ملاک و معیار برای کسب موفقیت هستن
هیچ نشنیدم احساس ها اصیل هستن
وهیچ جا نشنیدم خدا رو از طریق احساس لمس کنم
احساس ها تنها فرکانسی هستن که دروغ نمیگن
هیچکسی نمیتونه اون رو دستکاری کنه میدونی چرا عزیزم
چون احساس مختص خداست
احساس ها خیلی از سرنوشت ها رو رقم میزنن
و من متعجب و شگفت زده از این همه آگاهی که در این دوره کسب کردم
و اینجا سرزمین آرزوهاست
فقط کافی به ندای قلبت گوش جان بدی
واز طریق احساس لمس کنی
خیلی خوشحالم از آشنایی باهات گل من به جمع خوش اومدی
خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت که روز به روز افراد شجاع ،توانمند و با اراده رو در گروهمون افزایش میدی🌼✨
سلام اقایی استاد
امروز ۱۷ گام دوم باز فایل دیدم وبرگشت به عقب ونوشتن دیدگاه خودم
من ا زبچکی یادم میاد اضافه وزن داشتم هر کاری هر رزیمی که گرفتم مساوی بودباشکست اگه نتیجه میگرفتم ولی مًثل برف اب میشد .
درژیمهای دیگه مثل لاغریی با ذهن بااحساس ادم کا ری نداره تویی دره فقط میخواد شما وزن کم کنه ودیگرهیچ.
وفتی من به گذشته فکر میکنم میبنم من چاقی بودم بی اطلاع از چگونه بوجود امدن ابن مشگل اصلا تویی این چندین سال تویی هیچ دروره ایاز من سوالی که چرا وچطور من چاق شدم یی ریشه یابی نمی شد یی فرمول چاقی بود ویی فرمول لاغریی
فرمول جاقی تو دورها براساس اضافه خوری
فرمول لاغرییدر نخوردن بعضی غذاها ساعت مشخص غذا خوردن به تعداد قاشق یا گرم اندازه گرفتن ویا کم خوردن خلاصه میشد حالا که فکرشو میکنم اونا مارو با ماشین اشتباهی گرفته بودن انگار معده ماشینه که وفتی بنزینش تموم شد دوباره باک نصفه پر کنیم تا لا غر بشیم مارو بت ماشین مقایسه میکردن فقط دلشون نخواستم ما مثل ماشین خوب عمل کنیم چه حسی داریی حالت خوبه تو بعضی از این دورها انجام میشد
تویی لاغرییبا ذهن منبعداز این مدت دیدم روحم سبک شده مغزم به فعالیت در امده احساسم وافکار خیلی تغییر کرده باروزیکهوارداین سایت شدم مقایسه کنم ترازوزیی وزنی این
دوره رباره درون بدن ومغز خیلی سنگین تره .
اینجاباادم واحساستتش کار دارن با حسهای بدن وعلتهای چاقی کار دارن اول اون ریشه خراب پیدا میکنن بعد رسیدگی میکنن علت خرابی ریشه چیه وبعد راه درست شدن ساقه وبرک ودرنتیجه میوه درست که لاغریی به ما تحول میدن
با بااشتباهاتمون چاق شدیم وبادرست کردن این اشتباهات وبر عگس کار کردن به لاغریی میرسیم ماباید زبان لاغریی یا بگیرم وبرای ی اد گیری هر زبان اول الفبایی اون زبان باید اموزش بینیم تابتونیم با اون زبانصبحبت کنیم بابا گوش گرون بافایل اول الفبا یاد میکریم بعد عملی انجام میدیم ونتجتی شگفتی ساز میشیم بدای خودمون انشالله
دسته بندی فرمولهای چاقی و فرمولهای لاغری فعلا تا اینجایی که فهمیدم .
فرمولهای چاقی
وای عجب غذاییه .
وای چه حالی میده خوردنش .
چقدر خوشمزه شده .
چه بویی داره .
دو تا دیس میخورم .
وای شکمم داره میترکه .
خاک برسرت که انقدر خوردی . چرا نمیتونی جلوی شکمتو بگیری .
به نظرت تو با این وضع لاغر میشی ؟
من نمیتونم از غذا بگذرم .
رژیم چیه من میخوام بخورم .
خسته ام حوصله ندارم راه برم آخه که چی بشه الکی فقط راه برو .
باید رژیم بگیری و ورزش کنی تا لاغر بشی .
یکم از غذاتو بزار سبک بخور سنگین نخور .
انقدر نخور بسسسسسسه
یابو این چه وضعشه .
مثه خوک شدی مثه خرس شدی
بوزینه الاغ خاک تو سرت برو چاه مستراحم خالی کن . من عاشق غذام .
میخوام فقط بخورم بخورم بخورم .
من اشتهای زیادی دارم .
من خیلی هوس می کنم .
اخ برنج
اخ کباب
اخ پیتزا
اخ سوسیس کالباس
آخ هات داگ
آخ چند تا ساندویچ دو نونه .
آخ گوشت
آخ قرمه سبزی
آخ چه ته دیگای روغنییی
دهنم آب افتاد
خب امروز بریم کدوم کافه بریم کدوم رستوران
آخ چه لقمه هایی
بمیری انقدر میخوری .
ولش کن همینی که هست میخوام انقدر بخورم که بترکم
مردم چی میگن گوربابای مردم .
برن بمیرن . اونا هم بخورن .
وای داری میترکی .
چاق شدیا .
وای شلوارت تنگ شده .دکمه لباست بسته نمیشه .
وای برم رژیم
نه نمیتونم من نمیتونم از غذام بگذرم .
نمیتونم اروم بخورم .
دوست دارم وحشی بخورم .
دوس دارم تند تند بخورم تموم شه بره .
حالم از هر چی غذاس به هم میخوره
دلم داره ضعف میره
نمیتونم سختی رژسم و تحمل کنم .
نمیتونم خودمو محدود به نخوردن یا کم خوردن کنم .
نمیتونم ادامه بدم .
خسته شدم
این چه زندگییه
چرا منو اینجوری افریدی که سیر نمیشم خدا .
پر و پیمون بگیر لقمه هامو .
کم نریزیا زیاد بریز .
آخه من این اشتهای لامصب و چه کنم ؟
خدا منو سیرم کن . …
فرمولهای لاغری :
تو میتونی لاغر بشی .
تو با آدمای لاغر فرقی نداری .
تو هم میتونی از یه اندام عالی برخوردار باشی .
ناراحت نباش غصه نخور درست میشه .
تو میتونی لاغر بشی .
من اصلا نمیدونم فرمولای لاغری چیه ؟
یه آدم لاغر تو سرش چی میگذره ؟
من فقط پر از فرمولهای چاقی ام .
هر فرمول لاعری هم که مینویسم فرمول چاقی میاد میگه برو بابا غذا رو عشقه چطور تو میخوای از غذات بگذری . بعد لاغره می گه . لازم نیست از غذات بگذری . چاق میگه …. خوردی پس چجور میخوای لاغر بشی . لاغره میگه مگه استاد نگفت رژیم و ورزش راه لاغر شدن نیست و تازه رژیم و ورزش تو رو چاق کرده . چاقه میگه پس میخوای چه …. بخوری ؟ لاغره میگه صبر کن و ببین . همینطور که تا الان انقدر شگفت زده شدی و به سوالات پاسخ داده شده صبر کن تا خودت ببینی چطور لاغر میشی . چاقه دیگه چیزی نمیگه میگه من فعلا میخورم . الانم یه ساندویچ پر و پیمون سفارش دادم برام بیارن . لاغره میگه نوش جونت بخور . ولی بعدش خودتو سرزنش نکن . حداقل لذت خوردنتو حس کن . چاقه میگه آخه چاقم می کنه . لاغره میگه نترس . بهش نیروی چاقی نده . اون غذا فقط اومده انرژی مورد نیازتو تامین کنه . نیومده که چاقت کنه نگران نباش . اگه چاق شدم چی ؟ اگه نشدی چی ؟ نمیدونم . تا حالا بهش فکر نکنم به جز همین چند روز . آرزو به دلم مونده بدون ترس و بدون سرزنش بعد از غذا زندگی کنم . اصلا من اگه این همه میخورم به خاطر اینه که میخوام اون سرزنشها نیاد سراغم ولی هر چی بیشتر میخورم سرزنشم بیشتر میشه و اگه نخورم ولعم زیاد میشه . نمیدونم چیکار کنم . فقط امیدوارم . امیدوارم که من هم ولعم از بین بره هم بتونم دل سیر بدون سرزنش غذا بخورم . یعنی سیر بشم از غذا .آها این فرمول لاغری رو پیدا کردم ما چاقها دائما میگیم گشنمه ولی لاغرا همش میگن سیریم . آرزو دارم سیر بشم . آره دلم این فرمول رو میخواد . میخوام همیشه سیر باشم . خب این یکی از فرمولهای لاغریه . حس میکنم درسته . آخه میدونید الان دقیقا نمیدونم این فرمول لاغریه یا نه . ولی حسم میگه این فرمول لاغریه . چون لاغرا بیشتر اوقات سیرن . خب من وقتی سیر باشم احساس خفگی می کنم ولی اونا همینجوری سیرن یعنی حتی شاید چیزی نخورده باشم ولی میگن سیرم . خب من هیچ وقت احساس سیری ندارم . البته زمانایی که اینجام احساس سیری دارم . اره من باید اینجا باشم . فکر می کنم وقتایی اینجام احساس گرستگی کمتر ماد سراغم . ولی چیزی که هست سریع ذهن چاقم فرمولهای لاغری رو تبدیل به چاقی می کنه . من لاغریم خیلی ضعیفه ولی امید دارم با تکرار و با شما بودن بتونه فرمولهای لاغری رو در سرم قوی کنه .
وای آقای عطار روشن من نیمه دوم صحبتهاتون رو دفعه ی قبل که داشتم فایل رو گوش میدادم نشنیدم . وای فقط از شادی و تعجبپر شدم . آقای عطار روشن چرا فایلهای شما چقدر منو به شگفتی میندازه ؟ پاسخ تمام سوالای من در قسمت دوم فایل شما بود . من الان حیرت زده شدم . وای وای وای . آخه چطور ممکنه ؟ من سری قبل که گوش دادم دقیقا در پایانقسمتی که مربوط به ذهن چاق بود خوابم برد و آخر فایل بیدار شدم فکر میکردم فایل تموم شده . فکر نمیکردم انقدر خوابم برده باشه که این همه مطلب اصلی رو نشنیده باشم . این همه سوالی که من در کامنت قبل نوشته بودم همه پاسخش دقیقا همون قسمتی بود که من خوابم برد و شگفت انگیزتر اینکه من دوباره اومدم همون قسمت دوم رو دیدم . یعنی همونجایی رو پلی کردم که پاسخ سوالات من داخلش بود . وای من متحیرم . اصلا نمیدونم چطور توضیح بدم . اصلا نمیدونم چی بگم . آقای عطار روشن من هم خیلی دارم میترسم هم خیلی خوشحالم . انگار که معجزه برام رخ داده . آخه چطور ممکنه ؟ ببینید من انسان تحصیلکرده ای هستم . ابدا هنگام تحصیل با این همه شگفتی روبرو نمیشدم خب همیشه یه سری چیزا بود یا میفهمیدم یا نمیفهمیدم اونایی که میفهمیدم خب می فهمیدم اونایی که نمیفهمیدم رو هم سوال میکردم و خب استادم پاسخ میداد . ولی الان من سوالام پاسخ داده میشه . من پر از سوال بودم در کامنت قبل . فکر میکردم باید چند روز بشینم و دوباره مرور کنم تا بفهمم ولی نمیدونم چطور شد اومدم قسمت دوم همین فایل رو گوش دادم . چون حتی فکر نمیکردم این همه مطلب رو نشنیده باشم . من نفهمیده بودم این همه مدت خوابم برده بود فکر می کردم یکی دو دقیقه اخرش خوابم برده ولی دقیقا از نصفه ها به بعد یعنی دقیقا اون قسمتی که مربوط به چاقی ذهن بود رو شنیدم ولی اون قسمتی که مربوط به لاغری بود نشنیده بودم . برای همین انقدر سوال برام به وجود اومد و چیزی که منو حیرت زده کرده اینه که من به تمام سوالام در قسمت دوم همین فایل پاسخ داده شد . همون جمله ای که زنعموم بهم چند روز پیش گفت به سوالاتت پاسخ داده میشه . اصلا اون از کجا میدونست من این همه سوال برام پیش میاد ؟ و باز تعجب آورتر از اون شما چطور بدون اینکه سوالای منو بدونید دقیقا در ادامه ی همون فیلم که سوالای من بود باید پاسخشو بدید ؟ یعنی پاسخ سوالات من از قبل داده شده بود . من قبل از اینکه سوال بپرسم شما پاسخ داده بودید . یعنی حتی در فایلهای بعدی پاسخش نبود چیزی که معمولا در آموزش اساتید دانشگاه میبینیم که در جلسه های بعد پاسخ میدن اما شما در ادامه همون پاسخ دادید و اینکه من باید خوابم ببره که این سوالها برای پیش بیاد و بعد در ادامه فایل به پاسخ سوالام برسم . خب این خیلی تعجب برانگیزه برای منی که تا حالا کلی اموزش دیدم . یعنی حتی شیوه ی آموزش هم از نظر من یه شیوه شگفت انگیزه . آخه چرا باید خوابم ببره ؟ وای خدا هم حیرت می کنم هم خوشحالم هم میترسم . اصلا یه حالی ام . مطلب بعدی هم اینکه شما گفتید در مورد چاقی و لاغری بنویسید . پوشه بندی کنید . دقیقا وقتی من با اون همه سوال مواجه شدم میخواستم همین کارو کنم . یعنی این موضوع هم حیرت زده ام کرد . میخواستم بشینم از اول دوباره مرور کنم دسته بندی کنم . افکار چاقی و نجواهای چاقی رو از افکار لاغری جدا کنم و بعدش دیدم شما هم در آخر فیلم دقیقا همینو گفتید . هنوزم در حیرتم . یکم گیجم . ولی این گیجی با حال خوبه . حالم خوبه در کامنت قبل گیجیم با حال بد بود . با ترس بود ولی الان با شادیه . نمیدونم چی بنویسم . شما دقیقا زبان چاقی رو بلدید . پس اگه من مثل گذشته ی شمام میتونم مثل امروز شما هم بشم . با همین گوش دادن ها و تکرار کردنها . خیلی خوشحالم . من لاغر میشم آقای عطار روشن . از همراهی با شما خوشحالم و امیدوار . منم مثل شما تغییر می کنم و پاسخ سوالی که گفتم چطور میشه با وجود سگ گربه رو ازاد کرد اینه که خود سگ تبدیل به گربه میشه . یعنی خود اون کسی که الان توی ذهنم داره واق واق می کنه خودش میو میو میکنه . البته بلا نسبت شما و خوانندگان این سایت . جهت مثال عرض کردم . یعنی من در عین اینکه فارسی بلدم انگلیسی هم بلد میشم . شاید سخت باشه دو زبان در کنار هم یاد گرفتن و استفاده کردن . ولی وقتی انگلیسی رو تکرار کنم و در محیط انگلیسی زبان باشم و با همه انگلیسی صحبت کنم قطعا انگلیسی رو هم مثل فارسی خوب حرف خواهم زد . پس میشه در کنار زبان چاقی با زبان لاغری هم صحبت کرد . البته که الان فارسی حرف زدن برای من راحتتره ولی وقتی به انگلیسی حرف زدن هم عادت کنم کم کم انگلیسی حرف زدنم برام عادت میشه فقط باید توی محیط انگلیسی زبان بمونم و تکرار کنم تا ملکه ذهنم بشه . خدا میدونه چقدر شادم .
بسم الله الرحمن الرحیم .
من در این فایل با ذهنم آشنا شدم .
همون که دائما به من میگه بخور شخص چاق ذهنمه . همون که بعد از خوردن منو سرزنش می کنه شخص چاق ذهنمه . همون که نمیزاره من در رژیم با انگیزه ادامه بدم شخص چاق ذهنمه . اما چرا ذهن من این حرفا رو می گه ؟ چرا ذهن من نمیگه نخور ؟ چرا نمیگه رژیمتو خیلی عالی ادامه بده ؟ چرا بعد از خوردن منو سرزنش می کنه ؟
اصلا چرا این حرفارو میزنه ؟ چرا ذهن من مثل انسانهای لاغر نیست ؟ اونا از خوردن خوششون نمیاد . معمولا به غذا علاقه ندارن . به خوردن فکر نمی کنند . حتی یادشون میره بخورن . انقدر به چیزای دیگه توجه می کنند که خیلی اوقات یادشون میره چیزی بخورند . ولی من اصلا غذا خوردن یادم نمیره . اونا فقط موقع گرسنگی یاد غذا می افتن اما من همیشه تو فکر غذام . مخصوصا غذاهای فست فود . خب چرا تو فکر من ایناست . چرا دل من این غذاها رو میخواد ولی دل یه آدم لاغر خیلی تمایلی به غذا نداره . خب توی این فایل یاد گرفتم اینا رو از کوچیکی یاد گرفتم و ذهن من عادت کرده که همیشه منو دعوت کنه به خوردن بیشتر . خب در فایل دیروز یا پریروزم گفته شد که ما چیزی رو که یاد گرفتیم نمیتونیم فراموش کنیم . خب پس چطور میشه چاقی رو از ذهن پاک کرد ؟ در آموزشهای روزهای گذشته فهمیدم دو تا عامل باعث چاقی در ذهن من شده اول یادگیری چاقی توسط افرادی مثل والدین و دوم روشهای لاغری مثل رژیم و ورزش . پس حالا چطور لاغر بشم ؟ چطور لاغر شدن رو یاد بگیرم ؟ اینو هم فهمیدم که این فایلها همه آموزش لاغریه . اما سوال اینه چطور با وجود ذهن چاقم لاغری ذهنمو فعال کنم . چاقی و لاغری مثل سگ و گربه هستن . چطور با وجود سگ ، گربه رو فعال کنم . وقتی سگ دائما توی وجود من داره پارس می کنه و حرفایی که گفتین رو توی گوش من میزنه چطور گربه رو آزاد کنم در حالیکه گربه به راحتی توسط سگ وحشی از بین میره ؟ این آموزشها با وجود چاقی چطور روی من اثر میزاره ؟ به نظرم در روزهای آینده به پاسخ سوالام برسم . با وجود چاقی لاغر شدن خیلی سخت میشه . اونایی که لاغرن این حرفا رو تو ذهنشون ندارن . اما ما و امثال ما داریم . ما مرتب داریم توی سرمون این صدا رو میشنویم . اما این صدا چرا پاک نمیشه ؟ چرا اون از ما قدرتمندتره ؟ خب شما میگید اون باید تغییر کنه . به هرحال ذهن من دوباره پر از سوال شده . امید دارم در جلسه های آینده پاسخ سوالام و بگیرم . راستش امروز از این صدا خیلی ترسیدم . بازم گوش میدم . شاید به پاسخهام برسم . نمیدونم چرا صحبتهاتون در عین آسون بودن خیلی سخته . درک می کنم صحبتها واضحه ولی در عین حال گیج میشم . حس می کنم درست نفهمیدمشون . خیلی برام سوال پیش میاد ولی امیدوارم به درک بهتری برسم . البته من الان چهارمین جلسه است که دارم صحبتهای شما رو میشنوم و شما گفتین حداقلش اینه که الان میدونید چه کسی این حرفا رو بهتون میگه و کی شما رو دعوت به خوردن می کنه و کی سرزنشتون می کنه . مابقیش قطعا در جلسه های اینده روشن میشه . من بیشتر شبا این صدا رو میشنوم . شبا احساس گرسنگی زیادی دارم . در طول روزم گرسنه میشم ولی در شب بیشتر . ولی چرا آخه ما چاقها بیشتر از لاغرها گرسنه میشیم ؟ آیا گرسنه بودن هم از حرفای این موجود نامرئیه ؟ ذهن چیه ؟ خیلی سوال دارم . درد چاقی بدنم یه طرف . درد چاقی ذهنمم بهش اضافه شد . حالا من باید به فکر دوتا چاقی باشم . امروز یه بار بیشتر فرصت نکردم فایل رو گوش بدم . شاید به خاطر همینه انقدر سوال برام پیش اومده . فکر می کنم هنوز این درس رو درک نکردم . اگه برم جلسه ی بعدی بازم با کلی سوال میرم . میخوام برگردم از اول دوباره فایلها رو گوش بدم . رونویسی کنم و تا کاملا درک نکردم نرم سراغ قسمتهای دیگه . اگه برم سراغ قسمتهای دیگه حس می کنم گیج میشم . دلم میخواد تمام درسها رو توی دفتر بنویسم . برای خودم توضیحشون بدم . در نگاه اول صحبتهای شما خیلی راحته ولی همین عبارات خیلی راحت خیلی سخت فهمیده میشن .
به هر جهت من فکر میکنم دقیقا مثل درسهای دانشگاهم برای اینکه بهتر یاد بگیرم احتیاج به مرور دارم . پس فعلا چند روز میخوام دوباره مرور کنم و بعد دوباره ادامه میدم .
سلام و درود
بهترین تعریفی که تا خالا از تقابل چاقی و لاغری شنیدم در نوشته شما بود:
(چاقی و لاغری مثل سگ و گربه هستن . چطور با وجود سگ ، گربه رو فعال کنم . وقتی سگ دائما توی وجود من داره پارس می کنه و حرفایی که گفتین رو توی گوش من میزنه چطور گربه رو آزاد کنم در حالیکه گربه به راحتی توسط سگ وحشی از بین میره ؟ این آموزشها با وجود چاقی چطور روی من اثر میزاره ؟)
کلی خندیم و لذت بردم و البته کاملا به شما حق می دم که جرات نکنید گربه رو رها کنید.
حالا به زبون خودت راهنمایی ات می کنم.
هر سگی،سگ نگهبان نمیشه
سگ درون شما سگ نگهبان چاقیه
خودت این سگ رو پرورش دادی که الان داره با قدرت از خواسته تو پاسبانی می کنه
واضحه که الان نمی تونی گربه رو رها کنی چون در کسری از ثانیه دریده میشه
ولی شما در حال خوراک دادن و پرورش دادن گربه هستی و عملا چند روزه که کمتر به سگ چاقی رسیدگی کردی
هر سگ نگهبانی اگه مدتها رها بشه به یک سگ ولگرد تبدیل میشه
پس نگران نباش
این سگ که الان از صداش وحشت داری وقتی بهش خوراک مناسب ندی تغییر میکنه و اونوقته که گربه دست آموز لاغری در مقابل این سگ مثل شیر ظاهر میشه و سگ بیچاره چاره ای جز زوزه کشیدن و فرار کردن نداره.
موفق باشی
سلام استاد
وای خدای من چقدر خندیدم اولین باره یه همچین برداشتی از پرورش لاغری در کنار چاقی دارم می خونم …..خیلی بامزه بود …خیلی …. ولی چقدر از پاسخ شما خوشم اومد استاد چقدر راحت با هر کسی مطابق با فکر و برداشتش حرف می زنی خیلی جالب بود …. :))
ممنونم بابت پاسخ عالی شما . مثال شما از مثال من جالبتر بود . بله من گربه وجودم رو با آموزشهای شما تبدیل به شیر میکنم . شیری که سگ چاقی وجودم فقط براش دم تکون میده و در خدمتشه . خیلی عالی راهنمایی کردید . منم از مثال شما بسیار لذت بردم . سپاسگزارم .
سلام به آقا عطای عزیز که از داخل کامنت قبلی شما من متوجه شدم که شما دوست هم مسیر و جدید ما هستی .که به شیوه ی خاص خودتون به این راه هدایت شدین .
چقدر شما رو درک میکنم منم دقیقا روزهای اول ورودم به به سایت دوست داشتم تک تک حرفهای استاد رو داخل دفتر بنویسم و تا خوب درکشون نکردم جلسه ی بعدی نرم میخواستم خوب یادشون بگیرم مثل درسهای دوران دبیرستان و این کار رو هم کردم چون برام خیلی ارزشمند و مهم بودن من می خواستم کاملا متوجه تمام حرفهای استاد بشوم و نکنه که شاید یک کلمه رو از دست بدم و اینقدر با جدیت و علاقه فایلهای رایگان رو دنبال کردم و سر رسیدها نوشتم و ساعتها وقت گذاشتم که با همین فایلها ی رایگان نمیدونم چطور شد که کلی لاغرتر شدم و امیدوارم شما هم به زودی به تناسب اندام دلخواهتون برسید.
چقدر این مکالمه ی سگ و گربه از زبان شما جالب بود و چقدر توضیح استاد از زبان شما جالب تر شد واقعا لذت بردم نگران سوالهای ذهنت نباش به تک تک جواب های اونها میرسی اصلا چیز سخت و گنگی نیست یکم تمرکز و توجه و وقت بزار و در این سایت باش فایلها رو هر روز گوش یده و کامنتهای دوستان رو بخون و بنویس در نهایت میبینی نه تنها به جواب تمام سوالاتت رسیدی بلکه کلی هم متناسب تر شدی .
آرزوی تناسب اندام زیبا برای تمام بچه های سایت تناسب فکری در کنار سلامتی دارم .
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما بانوی محترم . ممنونم از ابراز لطفتون . ان شاء الله که با بهره گیری از آموزشهای استاد و همینطور خوندن نظرات شما پیشکسوتان منم بتونم به وزن ایده آلم برسم و در وزن ایده آلم مابقی عمرم رو زندگی کنم . سپاسگزارم بابت پاسختون
سلام ویژه به استاد و دوستای مهربان و صبا جون که حسابی حالم عالی شد بادیدگاه فوق العاده ای که گذاشته بود کی از بار چاقی دهنم بر داشته شد وای چه حال خوبی دارم ممنونم
امیدوار شدم ، بله این چند روزه منم دارم رو دهتم کار میکنم واینکه هر روز شاهد اینم که بیشتر و بیشتر توجهم از جسمم همون فشتر روحی وروانی بخاطر چاق و اضافه وزنی که در جسمم ناخواسته ایجاد کرده بودم داره برداشته میشه حس سبکی میکنم انگر دارم مثل پر روی اب میشم انقدر عالی که نمیدونم چطوری این حسو بیان کنم ، بله کاملا منم قبول دارم که چاقی اومده به من بگه ناراحته از من بخاطر رفتار و باورهای اشتباه و چیزای که بهش برچسب زده بودم وازش بدمیگفتم جسمم پیام آور افکارم بهش هست داره لامن حرف میزنه خدایاشکرت که اینجام و این آگاهیا رو دارم کسب میکنم از شما عزیزان و اگاهیای خودمو هم نشر میدم
حالا مونده فایلو ببینم
ادامه آگاهیمو از این جلسه بیام بنویسم الان ساعت ۱۲و ۲۹ دقیقه ظهر هست که اینجوری حالم عالی کردین ، یه چیز دیگه وقتی دارم میخونم انقدر صمیمی مطالبمو میخونم و شیرین که خودم لذت میبرم چون مطالب و آگهی ها هم عالی هستن و قلبل درک ولمس و میتونم باهاشون هم دلی کنم
خب من اومدم با کلی انرژی مثبت ساعت ۱۸و ۴۹ دقیقه
استاد جان فوق العاده بود فایل آموزشی
به منم که فکر میکنم بارهابرای لاغر شدن تلاش میکردم این نشانه ای با اراده بودنم هست خیلی خوشحالم که انسان با اراده ای هستم
حالا در مورد چاقی باذهن بگم
من دقیقا یادمه همیشه از چاق بودنم که همون بچگی نصبا له دوستانم من شکمو بودم داشتم با ذهنم این فرمانو تصویر سازیو به مغزم میدادم و جسمم هم اجرا میکرد این روند تصوی دهنیمو به سمت چاقتر شدنم ، تمام زمان های که ار روش های مختلف برای لاغر شدن جسمم استفاده میکردم جسمم رو در نظر میگرفتم تصویر چاق ذهنم واسه همین بعد یه مدت خسته میشدم چون ذهن من فرمان وتصویر اندام لاغر و نداده بودم که مغزم به جسم که اجرا کننده ای همیشگی فرمان ها هست اجرا کنه
بله چاقی باذهن من شامل خوردن شیرین با تصویر چاق
پر خوری مساوی چاقی
کم تحرکی مساوی چاقی
ورزش رنج دورشدن از چاقی
کم خوری رنج دورشدن از چاقی
رژیم غذای نخوردن و یا خوردن چربی مساوی دوری از چاقی ، چاقتر شدن
حتا توی ماشین کنار دوستام که مینشستم خجالت از چاقی خودم
لباس تنگ پوشیدن تنفر از چاقی
نگاه کردن به جسمم در اینه ویا عکس گرفتن تنفر از جسم چاق حالا چاقی بد فرم و بد فرمی بدن
خلاصه حالا میفهمم تمام ساعت در هر حالتی توجهم و تصویر ذهن من چاقی و بدفرمی بدن بود حتا حرف زدن از چاقی دیگران اونم داشتم تصویر چاقیو نگاه میکردم و فرمانشو صادر میکردم حتا رفتن روی ترازو که چقدر اضافه وزن دارم و تحقیق در مورد چاقی و رفع چاقی همه و همه و رنج از چاقی جسمی هم تا ثیرات روانی منفی روی من داشت و تصویر چاقی پا برجابود و تایید تثبیت میشد اما من که نمیدونستم
ولی خدا رو شکر حالا میدونم چاقی باذهن یعنی چی
و اما لاغری با ذهن
خب وقتی الان اینا رو میدونم دیگه تمرکزم از جسم عزیزم برای تنفر ازش و نگران بودن بابت چاقی و بد فرمی بر داشته داره میشه
چون میدونم واقعا جسم من فقط داره در هر لحظه فعالیت میکنه بر اساس تصاویر ذهنی من برای اجرا کردن اون فرمان
چقدر این جمله همین الان حس ارامش و راحتی به من داد که جسم هر لحظه فعالیت میکنه درست هم فعالیت میکنه چون تحت فرمان ذهنم هست همیشه بوده وهست خیلی خوشحالم که نتنها لاغری با ذهن راحت ترین کار دنیاس بلکه سلامتی و جوانی و شادابی هم همه و همه تصویر ذهن و فرمان ذهن به مغز و فرمانمغذ برای جسم هست و جسم من همه کاملا اجرا میکنه
وای چقدر حس ذوق دارم هرچه بیشتر مینویسم من لاغر ، خوش اندام ، زیبا جوان شاداب و سر حال هستم هر لحظه و برای تمام زمان های عمرم
خدایاشکرت بابت این آگاهی ناب که به من دادی اینم بگم جسم من پیام رسان رفتار و تصاویر ذهن من هست چه دوست داشته باشم چه نداشته باشم داره منو به مسیر درست هدایت میکنه که با ذهنم که فوق العاده قدرتمنده و سرنوشت سازه منو اشنا تر کنه خدایاشکرت
حالا میدونم لاغری باذهن بله لاغری باذهن آسانترین کار دنیاس نه تنها میدونم بلکه کاملا حسش میکنم
حتا امروز حس کردم دور کمرم داره خوش فرم میشه چیزی که طبیعت و لیاقتشه خوش فرم و زیبا ،
“به نام خداوند مهربان و هدایت گر”
با سلام به همه ی دوستان و استاد گرامی؛
گام دوم:چگونه می شود با ذهن لاغر شد؟!
امروز دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ به لطف خدا گام دوم را بر داشتم.در این گام متوجه شدم که باید ابتدا بدانم که چاقی با ذهن چگونه انجام می شود تا از طریق آن متوجه شوم که لاغری با ذهن چگونه انجام می شود چون لاغری با ذهن کاملا مخالف جهت چاقی با ذهن است.خداوند بزرگ و متعال ما انسان ها را به گونه ای آفریده است که هر مهارت و کاری را با کمک مغز و ذهنمان به راحتی یاد می گیریم،از طریق حس هایی که به ما عطا کرده است مانند حس بینایی،شنوایی،لامسه،بویایی و چشایی.از طریق این حس ها ما به مغز و ذهن خود اطلاعات میدهیم و مغز و ذهن ما بعد از پردازش اطلاعات آنها را به فرمول های مغزی ما تبدیل می کنند که بعضی از این فرمول های مغزی سازنده و مفید هستند و بعضی از آنها مخرب و زیان بار هستند.همان طور که خواندن و نوشتن،یادگیری انواع موسیقی و مهارت های دیگر را با مغز و ذهنمان یاد می گیریم چاقی و لاغری را هم یاد می گیریم.چاقی با ذهن یعنی ما با استفاده از دیده ها،شنیده های خود از دوران کودکی ذهن خود را برای چاق و چاق تر شدن آماده کرده ایم و وقتی ذهن ما به مرور یاد می گیرد که هر چه را بخوریم به راحتی به چاقی و اضافه وزن تبدیل می شود،جسم ما هم در راستای آن یعنی انتظار ذهن ما پیش می رود و ما دچار چاقی و اضافه وزن می شویم.هرگاه ما با ترس از اینکه اگر این خوراکی را یا هر نوع غذا و نوشیدنی را بخوریم چند کیلو دیگر به وزن ما اضافه می شود چون چنین انتظاری داریم پس همان می شود و این گونه به راحتی چاق می شویم.بعد از آن که ما غذا یا خوراکی مورد علاقه ی خودمان را خوردیم اکثرا دچار عذاب وجدان می شویم و خود را خیلی خیلی سرزنش می کنیم که چرا بر خلاف تصمیمی که داشتیم آن را خورده ایم و در واقع این بازی ذهن ماست که ما را به این سو می کشاند.من به این درک رسیده ام که باید لاغری را مانند یک هنر و مهارت به ذهن خودم آموزش دهم.اولا نباید از خوردن هر نوع غدا،نوشیدنی،خوراکی و هر چیزی دیگری بترسم و خود را دچار عذاب وجدان کنم و همچنین خود را سر زنش کنم و به خودم بگویم که با خوردن آن بیشتر چاق می شوم.من باید از خوردن لذت ببرم و باور داشته باشم که هیچ نوع غذا و خوردنی من را چاق نمی کند چون بدن من کاملا طوری آفریده شده است که هر نوع ماده ی اضافی را به هر مقداری بدون کمترین زحمتی می سوزاند و به بدن من وجسم من به اندازه ی نیازش سوخت می رساند.باید به خود بگویم و بقبولانم که بدن من هوشمند است و همیشه من را به سمت لاغری و تناسب اندام می برد.من باید به جسم و بدن خودم احترام بگذارم و هر چه را که باعث سلامتی و تندرستی و شادابی بیشتر آن می شود را انتخاب کنم کاملا اختیاری نه به اجبار و آن را بخورم.اگر زمانی دوباره پر خوری کردم دچار استرس و اضطراب نشوم چون بدن من به راحتی مقدار اضافه را می سوزاند و این را باید ذهنم کامل درک کند.من همان گونه که به راحتی و بدون هیچ تلاشی چاق شده ام به همان راحتی و راحت تر از آن می توانم لاغر بشوم و لاغر بمانم و لذت ببرم و به آرامش روحی و روانی ثابتی برسم.الان که دقت می کنم می بینم که من با بر داشتن هر گام و انجام تمرینات روزانه کمک خیلی زیادی به ذهنم می کنم که بارهای اضافی چاقی را از خود بردارد و پاک کند و باورهای لاغری را جایگزین آنها کند و این خیلی خیلی لذت بخش و آرامش بخش است.
خداوند رو برای شنیدن این فایل با ارزش بینهایت سپاسگزار و شکرگزارم
استاد عزیزم خدا قوت و باید بگم واقعا لبخندهاتون رو بسیار بسیار دوست دارم وزیبایی لبخندتون مثل لبخند نوزاد شیرین و دوست داشتنیه.. و خدارو شکر که لبخند زیباتون رو همیشه میبینم
دوستان همراهم سلام و عرض ادب
جدیدا که با خواهرم گذشته رو مرور میکنم یک خاطراتی بصورت مه آلود یادمون میاد…. یادمه که من و خواهرم تا 11 سالگی لاغر بودیم و بگم که بهداشت مدرسمون به ما میگفت که سوء تغذیه داریم.. یک روزی که معلم بهداشتمون که داشت مارو وزن میکرد من چقدر دلم میخواست که از همه چاقتر باشم… چون بینهایت از خانوادم میشنیدیم که ما خیلی لاغر و ضعیفیم و باید غذا بخوریم تا قوی، سالم، زیبا باشیم… من یادم میاد که پدرم از بچگی نگران باردار شدن ما بود و عقیده داشتن اگر در بچگی خوب نخوریم نمیتونیم مادر سالمی باشیم و بیشمار حرفهایی که پدر و مادرها و اطرافیان میگن… تا اینکه فرمولها به حد نساب رسیده بودن و و این فرمولها باعث شدن که ما عاشق خوردن بشیم و از اونجایی که مامانها به هر دلیلی به بچه غذا میدن،، فرمولها و بی دلیل غذا خوردن با هم میکس شدن و ما در سن 15 یا 16 سالگی چاق شدیم به حدی که من رو که از خواهرم چند کیلو چاقتر بودم به دکتر تغذیه بردن… یعنی همون آدمهایی که به ما گفتن و ما رو تشویق کردن به خوردن اینسری به ما گفتن تو چقد چاقی، چقد میخوری، چقد معدت گشاد؟؟؟؟ چرا اراده نداری؟؟ اگه همینطور پیش بری کسی باهات ازدواج نمیکنه و…. ( که من فکر میکنم یکی از دلایل به وجود اومدن نجواها همین تضادها بود یعنی اول به ما گفتن بخور و بعد که چاق شدیم به ما گفتن نخور که حالا نجواها الان مارو تشویق میکنن بخور و بلافاصله بعد خوردن به ما میگن نخور) من در سن 16 سالگی اولین بار نزد یک دکتر تغذیه رفتم و لیستی که ایشون به من داده بود…. شروع ترس از چاقی که با پدر و مادر و خصوصا داداشام شروع شده بود با دکتر تغذیه کم کم به اوج خودش میرسید… من از خوردن هر چیزی میترسیدم… کالری هر غذایی یادم میومد وحشت میکردم و واقعا خوردن برام مثل آدم کشتن سخت بود…. یعنی اون نجواها هی به من میگفتن بخور ولی رژیم میگفت نخوررر.. این جنگ اعصاب پدر منو درآورده بود… هر بار که بزرگتر میشدیم و آدمهای بیشتری به ما میگفتن یه فکری به حال خودتون کنین این چه وضعه… ترس از چاقی بیشتر و نجواهای مخرب ذهنی بیشتر و مخربتر….. در ذهن من 1 قاشق پلو 1 بشقاب غذا بنظر میومد… حالا مثلا یه بستنی واسم میشد غذای یکسال خرس… در ذهن من هر غذایی تبدیل به چربی میشد و در قسمت های انباشت چربیم هی بیشتر ذخیره میشد…. در عجبم که با این همه تصور من چرا نهایتا 23 کیلو اضافه وزن دارم این داره به من گوشزد میکنه چاقی طبیعی نیست و بدن دوستش نداره و خیلیشو دفع میکنه ….من واقعا زجر کشیدم از چاقی.. غرورم ، عزت نفسم و…. خدشه دار شدن. چقد از چاقیم عصبی شدم و چقد گریه کردم.. ولی فرد با اراده ای بودم و همیشه رویامو دنبال میکردم… من روزی 6 یا 7 ساعت ورزش میکردم خیلی از ورزشهارو یاد گرفتم و انجام میدادم،، از بس که بدنسازی میرفتم مهره های کمرم آسیب دیدن…ولی به لطف الله مهربان در بهترین جا هستم که مملو از آگاهیه من اصلا دوره صدگام رو نمیفهمیدم و همش تکرار میدونستم… ولی الان که میشنوم میگم مگه اینو قبلا گفته بودن استاد؟؟ یا آلبوم شگفتی سازان رو میبینم مطمئن میشم که من هم میتونم نفر بعدی باشم… تو این محیط بودن، تمرین کردن، نوشتن و کامنت بچه هارو خوندن میتونه 1_ فرمولها یا رفتارها درست غذایی رو با تکرار و تمرین و مرور تمرینها به یه حدی برسونه که وقتی تثبیت بشه ما رو لاغر کنه یعنی اون فرمولها و نوشتن و مرور کردن فوایدِ لاغری و تناسب ما رو تشویق میکنه به لاغر شدن همونطوریکه فرمولها و فواید چاقی مارو تشویق کردن به چاق شدن…و 2_ که خیلی مهم تغییر نجواهای ذهنی ان.. یعنی فاز نجواها از منفی به سمتی میرن که ما میخوایم، همسو با هدف ما میشن.. دیگه مثل مته مغز ما رو سوراخ نمیکنن… فقط تمرین و تمرین و تکرار و وقت گذاشتن در این سایت.. به اندازه ای که دلمون میخواد نتیجه بگیریم باید در این سایت باارزش باشیم.به امید لاغری و تناسب اندام
عادله.
به نام خالق زیبایی ها سلام
آنکه اندام متناسب به من بخشید و مرا هدایت کرد به سمت درک عملکرد ذهن در تمام جوانب از جمله سلامتی بیشتر و تناسب فکری بهتر . یارب العالمین م سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم . نحوه لاغری و چاقی با ذهن
خدارو هزاران بار شکر میکنم که روزی تصمیم گرفتم برخلاف اکثر جامعه فکر کنم و مسائل ام رو متفاوت حل کنم و او هم مرا به درخواست خود به این مسیر هدایت کرد . ایمان دارم که این مسیر مناسب ترین مسیر برای من است در حال حاضر و به موقع به سمت اگاهی های بیشتر هدایتخواهم شد در مکان و زمان مناسب خود . و خود میداند که نتایج شگفت انگیزی در این مسیر منتظر من است چرا یارب مینویسم و اجرا میکنم با توکل برتو چرا که قبل از این که من درخواستی کنم تو ان امکان را برای من فراهم کردی یاربم متشکرم .
قبل از این که جسممان چاق شود حرف هایی شنیدیم الگوهایی را دیدیم که دلایل مختلفی بودن مبنی بر پر خوری و زیبایی چاقی و زشت و بد بودن لاغری : مثل غذای بیشتر خوردن برای این که قوی باشیم و سالم این که اگه غذا تو بشقاب بمونه کار بدی هست و باید تا ته غذا داخل ظرفمون بخوریم . غذا همه چی باید بخوریم تا قوی باشیم و سرما نخوریم وگرنه مریض میشیم وقتی مریض بودیم بیشترراز ظرفیتمون به هر شکلی بود از بچگی بهمون میدادن میخوردیم تا قوی باشیم تا بدن توانایی مبارزه با بیماری داشته باشه اگه نخوریم زود خوب نمیشیم بزرگ نمیشیم . وقتی میدیدم مادرم شروع به رژیم گرفتن و ورزش کردن کرده و نان و برنج کم میخوره و میوه و همه چی رو بر اساس برنامه میخوره تا لاغر بشه این باور در من شکل گرفت که مواد غذایی باعث چاق شدن میشه برنج و نان شیکم میاره لاغری سخت هست و محدودیت به همراه داره اما چاقی نه پس کمکم از ۴ و ۵ دبستان شروع کردم به شکم درآوردن . چرا که انتظار چاق شدن در من ایجاد شده بود . ذهن ما تصویری وقتی انتظار یک چیز در وجود ما در ذهن ما ایجاد میشه تصویر ان چیز در ذهن ما شکل میگیره و بر اساس اون تصویر ما احساس می کنیم و چرخه فکر و احساس به وجود میاد هر بار که تصویر چاقی در ماشکل میگیره میترسیم و ناامید میشیم و میخوریم و بعد عذاب وجدان از پر خوری و این چرخه ادامه داره به خاطر همین داشتن احساس خوب بسیار مهم هست . وقتی بدن تصویر سازی میکنه شروع میکنه به دادن فرمان های درونی به بدن و رفتارها . برای شناخت فرمان ها به رفتارهای خود در زمان هایی که رژیم میگرفتیم و ورزش میکردیم برای لاغری رجوع کنیم . خوب من تصمیم میگرفتم ورزش کنم و آوايل احساسم خوب بود و شروع میکردم به ورزش کردن و کم کم به دنبال کم کردن ورزش زمانش و درجه سختیش می افتادم یا این که فقط تمومش کنم حالا حرکات درست یا غلط انجام میدادم مهم نبود یا توی غذا خوردن شاکی و ناراحت که چرا کم گرفتم و زیاد نه نگران این که غذا تمام بشه و من اون کسی نباشم که ته غذا رو دراورده در واقع مغزم به نا به اطلاعات و ورودی هایی که از گذشته گرفته بود سیم کشی شده و رفتارهای من شکل گرفته بود و من میخواستم با زور و فشار بدون توجه به انچه که در ذهنم هست لاغر شوم و این امکان پذیر نیست مثل این که بخوای با دعوا و فشار به کسی حروف الفبا یاد دهی .زبان مغز ورودی ها هست پس باید ورودی. هایم را مدیریت کنم با نوشتن کامنت و دیدن فایل ها و خواندن کامنت دیگر اعضا . از دیگر رفتارهایی که نشان میده ما منظر چاقی هستیم و در ذهن خود چاق هستیم هنگام خرید لباس هست یادمه رفته بودم مغازه از فروشنده شلوار بزدگ تر خواستم تا اگه چاق شدم راحت تر باشم خدا حفظش کنه اون فروشنده رو به من گفت منتظر چاقی نباش . اما این سری عید که رفتم لباس بگیرم وقتی لباس جذب بود گفتم اشکال نداره قرار جمع تر بشم و دقیقا هم همین طور بود وقتی دنبال سایز های بزرگ تر هستیم یعنی دنبال چاقی بیشتر و بیشتر هستیم . عر بار که نگران میشیم از چاق ترشدن رقتارهایی هناهنگ با ین خواسته یعنی چاقی بیشتر که نتیجه تمرکز ما ردی چاقی هست ایجاد میشه ما چاق تر میشیم و وقتی ذهن این تصویر در واقییت از ما میبینه براش باور پذیر تر میشه تمام اون افکار و باور ها در مورد چاقی و این روند به این شکل ادامهدپیدا میکنه و ما کم کم از افراد فاصله میگیریم که همین فاصله گرفتم به خاطر چاقی خودش نشان میده به ذهن که من چاق هستم و منتظر چاقی بیشتر . کجای دنیا با اعمال فشار افراد به خواسته هاشوندبه صورت پایدار و همیشگی رسیدن که من انتظار داشته باشم بدنم به حرفم با زور و فشار گوش بده و تغییر کنه ! مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامه ریزی میکنه نه براساس جسم رفتار دیگه این که به دنبال اطلاعاتی در مورد جمع شدن چربی های دور شکم و مواد غذایی که باید و نباید مصرف کرد خود این یعنی توجه به چاقی یا دیون افراد چاق و صحبت کردن راجب اون ها و نظر دادن راجبشون خودش یعنی توجه به چاقی . اصلا صحبت کردن راجب این که چه کارهایی کردم و نتیجه نگرفتم و آوردن دلیل برای عدم لاغری یعنی توجه به چاقی . و همه همه خود یعنی یادگرفتن چاقی یعنی یاد دادن چاقی و اطلاعاتی در مورد چاقی به بدن و رفتارهای چاق کننده بیشتر . وقتی اطلاعات بیشتر از چاقی به مغزم میدم تصویر واضح تری از چاقی ایجاد میکنم در ذهنم بعد یه مدت که جمع تر شدم خیالم راحت شد به نا به اطلاعات بیشتر ی که به مغز دادم با شدت و ولع بیشتری به سمت مواد غذایی میرم و شروع میکنم به پرخوری و چاق تر از قبل میشم . وقتی رژیم میگیریم یا ورزش میکنیم حالمون بد از طرفی ورزش در ذهن سخت و طاقت فرسا و برخلاف اطلاعاتی که از چاقی در ذهن داریم و تمرکز ما روی چاقی هست پس نتیجه نمیشه اون چیزی که میخوایم چون ما داریم بر خلاف زبان بدن که احساس و زبان مغز که تصاویر هست و تصاویرم بر اساس ورودی ها هست عمل میکنیم. وقتی متناسب میشیم یکی از حرف هایی که میشنویم دیگه چاق نشو سعی کن همین طوری بمونی و این خودش انتظار چاقی در ما ایجاد میکنه . نجواهای ذهن چاق : ۱ این بخور خیلی خوش مزه هست . ۲. حالا بیا این بخور هضم بشه . ۳. از خودت عکس نگیر خودت در آیینه نگاه نکن . این جا یا اون جا نرو . اون ها راجب تو چی میگند. اینونخور اگه بخوری چاق میشی . این لباس بپوش اون لباس نپوش تا چاقی ت معلوم نباشه . اگه کسی حرفی از چاقیت زد سرش داد بزن جوابش بده. بخور اگه نخوری قند خونت میافته و دست وپا ت میلزه . بیا بخور اگه نخوری اگه گرسنه باشی بدن چربی ذخیره میکنه به بدنت آسیب میزنی پس تا میتوانی بخور . این غذا رو تست کن ببین خوش مزه هست یه ساعت بعد خوب حالا باید همراه خانواده بخوری . .. یک ساعت یا بیشتر گذشته معده خالی الان احتیاج به غذا و خوراکی داره پس بخور غذای قبلی هضم و جذب شد رفت الان بدن گشنه هست .. این بخور حالا که قبل خواب خوردی چاق میشی . چاق ها با اراده ترین افراد روی کره زمین هستن چرا که هرگز تسلیم نشدن و به دنبال راه حلی مناسب برای لاغری و تناسب اندام هستند حال که این جا هستم من با اراده ترین و خوش بخت ترین فردی هستم که راه حل منطقی و اصولی و ماندگار و ابدی تناسب اندام پیدا کردم و عمل میکنم بهش یارب متشکرم متشکرم . الان به خودم یادآور میکنم هر بار که ورزش کردم و خسته شدم و رها کردم گول خوردم چرا که فرمان دیگری از طریق ورودی ها میدادم اما جور دیگری با فشار و زور با بدنم رفتار میکردم و احساسم بد بود در نتیجه بدنم لاغر نمیشد. من گول خوردم پیاده روی طولانی نداشتن دلیل چاقی من نیست من گول خوردم .فلان هورمون دلیل چاقی من نیست من گول خوردم .
هر جا هستید در پناه الله مهربان متناسب تر و سالم تر و ثروتمند تر از اکنون باشد . یا حق
به نام خدا سلام ارامش یادگیری و تمرین و تلاش کلماتی بسیار انگیزشی که هر کدوم رو عملی بشه رو زندگی اثر میذاره و به نظرم همراه با اراده میشه به نتیجه مطلوب رسید با دیدن هر فایل تصویری احساس میکنم که هم اراده رو قوی تر میکنه و هم اموزش رو بیشتر من درک با چاقی رو از کودکی داشتم از محیط خانواده گرفتم فکر کنم مثل اکثر عزیزان ولی لاغری رو از هیچ کس یاد نگرفتم تا اینکه با تناسب فکری اشنا شدم امیدوارم به کمک شما استاد عزیز بتونم به نتیجه مطلوب برسم و از زندگیم لذت ببرم من احساس میکردم که باید لاغری با درد و اذیت روح و روان باشه ولی از وقتی این راه برام باز شد کلی تو فکرم انقلاب شد حدا کنه بتونم موفق بشم با سپاس فراوان
اول از همه خدارو بی نهایت شکر میکنم که من رو در این مسیر قرار داد و اما در باره ی افکار چاق کننده به نظر من در زندگی اکنون خودم حساسیت روی وزن و چک کردن هر روز سایز خودم در اینه برای من میتونه تمرکز روی چاقی باشه نه لاغری و برعکس افکار لاغر کننده میتونه مثل یک انسان عادی غذا خوردن و مهم نبودن اینکه در یک ماه چقدر میشه وزن کم کرد باشه، و من میخوام سعی کنم که این رویه رو تغییر بدم و از امروز جور دیگه این مسیرو ادامه بدم🙏🏼🌹
سلام استاد
ممنون این فایل رو هم گوش کردم عالی بود، صحبتهاتون به من آرامش میده. خیلی خوبه شما کاملا من رو درک میکنید برای همین امیدوارم و باور دارم که من هم میتونم مثل شما باشم. افکار چاقی من هر چیزی هست چیزی. که خیلی خوب در ذهن من حک شده چون به راحتی پاک نمیشه و هروقت یک کمی ذهن درگیر موضوع دیگری میشه سریع ذهن چاق و برنامههای او ن برمیگرده و من رفتارهای قبلی حودم رو تکرار میکنم و چیزی که تا به حال فهمیدم اینه که وقتی حالم خوبه و خوشحالم افکار چاقی هم از بین میره. من به این نتیجه رسیدم که فقط باید ذهنم رو شاد نگه دارم و اینطوری میتونم افکار لاغری رو اجرا کنم
ممنون خیلی خوب توضیح میدید و من بارها گوش میکنم با این که تکرار میشه ولی من لذت میبرم و احساس میکنم ذهنم تشنه این مطالب. است .
من باور دارم لاغری با ذهن راحت و امکان پذیر هست.
افکار لاغری با ذهن اینکه هیچ ماده غذایی قدرت چاق کردن من رو نداره من با حوردن چاق نمیشم من اشتباه متوجه شدم استعداد چاقی ندارم و چیزی به نام استعداد چاقی وجود نداره من میتونم به آرزوی لاغری خودم برسم چون بالاخره بعد از سالها مسیر درست رو پیدا کردم من از اینجا دارم قله پیروزی خودم رو میبینم من در مسیرم واز مسیر لذت میبرم و میدونم به زودی میرسم من لیاقت لاغری رو دارم من لیاقت متناسب شدن رو دارم همچنان که توانایی رسیدن به حیلی از خواسته هام رو داشتم به این خواسته هم میتونم برسم🙏🙏🌹🌹
چقدر خوندن نظرات دوستان به من آرامش میده. آدم وقتی مشکلی براش پیش میاد فکر میکنه فقط خودشه و ته بدبختیه ولی وقتی میبینه خیلی ها مثل خودشن آروم تر میشه. من دوسالی هست چاقی رو درک کردم وتو این دوسال اندازه تمام عمرم افسردگی و انزوا کشیدم ولی وقتی میبینم استاد میگن ۳۵ سال چاقی رو زندگی کردن ، یا خیلی ها میگن از بچگی اینجوری بودن ، راستش خجالت کشیدم. من سر بارداری حدود ۱۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم ولی چون همیشه لاغر بودم و خانواده ام هم همه لاغرن یه جوری نگام میکردن. همش تو نگاهشون میدیدم که خیلی زشت شدم. مامانم همش میگفت اگه جلوی خودتو نگیری میشی مثل دختر خالت که ۱۳۰ کیلوه. داداشم همش میگه من با دختری میخوام ازدواج کنم که چاق نباشه. و این حرفا استرس زیادی در من ایجاد میکرد و نمیتونستم وزنم رو کم کنم . الان بعد دوسال استرس منو به جایی رسانده که اشتهای غذا خوردن ندارم . بدجور ضعف میکنم ولی دوست ندارم غذا بخورم. بعضی وقتا سه چهارتا غذا درست میکنم ببینم کدوم سیرم میکنه. از ترس سیر نشدن از خوردن بدم میاد . بعضی روزا میبینم تمام وقتم صرف غذا درست کردن یا خوردن یا فکر کردن بهش شده و این خیلی ناراحت کننده است.ولی از وقتی با این سایت آشنا شدم امیدی پیدا کردم که من تنها نیستم و یه استاد خوش رو و کاربلد داره راهنماییم میکنه. امیدوارم انگیزه ام برگرده و دوباره دوربین به دست عکاس همه مجالس بشم . چون تو این دوسال کمترین عکس های زندگیم رو گرفتم…
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست.
اعتماد به نفس داشتن زیباترین حس دنیاست…
خدا خیرتون بده استاد
سلام و درود دوست عزیزم
دیدگاهتون رو خوندم و دقیقا یاد خودم افتادم که اصن حرفهای خانواده باعث شدن من چاقتر بشم منتهی با بدترین احساس. وقتی بچه بودم یکی از دعاهام این بود خدایا یه بلایی به جونم بنداز که چند روزه من لاغر شم.. همش بخاطر زخم زبونای اطرافیانم بود و باعث شد که من 20 سال چاق باشم.. ولی الان حالم خیلی خوبه و خیلی امیدوارم به لاغری و شمائی که 2 سال چاقی، فرمولات یک سوم منِ 20 سال چاق نشده و خیلی زود به تناسب اندام دلخواهت میرسی… فقط ادامه بده، هرچیو که یاد گرفتیم باید بارها تکرارشون کنیم مثل کاری که شما الان انجام دادی و دیدگاه نوشتی.دوست عزیزم امیدوارم بزودی دیدگاهت رو بخونم که نوشتی به وزن دلخواهت رسیدی. اون روز دیر نیست دوست من.
سلام دوستان عزیزم و استاد عزیز
بعد از دیدن فایل تصویری خیلی انگیزه و امید و اشتیاق زیادی در من ایجاد شد و متوجه شدم که من چقدر با اراده و قوی هستم و چقدر میخواستم یه کار ناممکن رو ممکن کنم با یک ذهن چاق میخواستم بدن لاغری بسازم من بچه کهبودم برادر هام میگفتن کسی که بتونه یه نون کامل بخوره قوی میشه و پدر مادرم میگفتن که کسی که لاغر باشه زشته و دختر زیبا دختری که تپله به برادرم که خیلی لاغر بود میگفتن مارمولک و این باعث شد فرمول های چاقی در من ایجاد بشه و من نفهمیدم که چطور چاق شدم پدرم میگفت غذا بخور که درس بره تو ذهنت مواقعی که من امتحان داشتم از همیشه چاق تر میشدم پدرم میگفت غذا نخوری میمیری برای همین شد که من نوجوانی رو با چاقی طی کردم و اعتماد به نفسم از بین رفت توی یه زمانی من سخت رژیم گرفتم و ورزش کردم و انصافا وزنم کم شد و به ۶۰ کیلو رسیدم و همیشه ترس داشتم که برگرده وقتی که ازدواج کردم دقیقا همون وزن برگشت چون همه میگفتن کسی که ازدواج کنه چاق میشه و من همیشه انتظار چاقی داشتم و همیشه با سختی و غذای وزنم رو نگه میداشنم و اگر یه مدت رها میکردم به سرعت وزنم بر میگشت من مرتب توی رژیم یودم یاد ندارم هفته ایی رو بدون رژیم یا فکر به ِچاقی طی کرده باشم و همیشه رژیم رها میکردم و وزنم بر میگشت به جایی رسیدم که نا امید دست به دامن دکتر شدم که عمل کنم ولی ترسیدم و منصرف شدم خدا ۳ زوز من رو در مسیر لاغری با ذهن قرار داده ۳ روزه دست به قلمم و چه در سایت چه در دفتر م فقط درک و برداشتم رو طبق گام ها مینویسم و دارم کم کم ذهنم رو روی لاغری برنامه ریزی میکنم و به شدت امیدوارم به این مسیر ۳ روز که هیچ روشی رو استقاده نمیکنم و ولع زیاری برای پر خوری ندارم هر موقع گرسنه میشم غذا میخورم با لذت و آرامش و خودم رو به غذا یا ساعت خاصی محدود نمیکنم من دیشب برای اولین بار تو عمرم پیتزا خوردم بدون احساس عذاب وجدان چون میدونم که غذا باعث چاقی من نبوده و نیست قبلا همیشه فکر میکروم کسی که صبحانه نخوره چاق میشه و یه عمر بدون علاقه و میل خودم مجبور میکردم صبحانه بدون لذت بخورم ولی امروز بعد مدت ها صبحانه نخوردم چون میلی نداشتم و یه نهار معمولی با لذت خوردم خیلی خوشحالم حیلی امید وارم با اینکه بچه کوچیک دارم که اجازه نمیده با تمرکز فیلم ببینم ولی هرگز بدون توجه و بزای رفع تکلیف فیلم هارو نمیبینم و حتما نت برداری میکنم
استاد عزیز نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم فقط میگم روح مادرتون شاد که همچین مرد بزرگی رو به این دنیا هدیه داد .
یا حق
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
بیتا هستم
گام دوم رو فعلا فقط متن توضیحات رو خوندم و دیدگاهدوستمون رو خوندم و خیلی لذت بردم واقعا اولین روزی هست که بدون استرس غذا میخورم حسم عوض شده به غذا، میدونم خیلی راه دارم میدونم که خیلی تغییر میکنم خیلی مسیر شیرین و قشنگیه که شروع کردم توی قسمت مقدمه یادگرفتم که چطوری باید آموزش هارو انجام بدم و تعهد دادم که از هیچروش دیگه ایی استفاده نکنم و حتی بهش فکر نکنم و همین کار رو کردم خیلی امروز آرومم توی گام اول یاد گرفتم که تمام روش های قبلی اشتباه بود و من فقط گول خوردم که فکر میکردم آدمناتوانی هستم در لاغر شدن در حالی که من خیلی با اراده بودم که اونهمه رژیم میگرفتم و نا امید نمیشدم متوجه شدم که منمیتونم لاغر بشم کافی هنرش رو یا بگیرم باید هر روز بنویسم و توی ذهنم مرور کنم تا بچسبه به ذهنم تا رسوب کنه مثل یارگیری الفبا وقتی بچه بودیم باورمون نمیشد ما یه روز سواد یاد بگیریم بتونیم بخونیم و بنویسیم ولی هر روز رفتیم حرف به حرف یاد گرفتیم و آخر سال دیگه میتونستیم بخونیم و بنویسیم الان هم هر روز با نوشتن یاد میگیرم ذهنم باز میشه کم کم عوض میشم مثل یه آدم لاغر فکر میکنم و رفتار میکنم پس طبیعیه که نتیجش بشه لاغری چقدر خوشحالم که یه راه صحیح خدا سر راهم گزاشته و لیاقت لاغر شدن و متناسب شدن رو دارم به معنای واقعی آیه مع العسر یسرا فان مع العسر یسری را فهمیدم چون من خیلی زجر کشیدم خیلی درد کشیدم خیلی تحقیر شدم خیلی بابت چاقیم عقب افتادم از خیلی پیشرفت ها پس حقمه الان دیگه رنک آرامش ببینم حقمه از غذایی که میخورم لذت ببرم و با هر لقمه حس کنم لاغر تر میشم چون بدن من از حسم به غذا واکنش نشون میده اگر فکر کنم اون غذا چاق میکنه حتما چاق میکنه اگر فکر کنم اون غذا لاغر میکنه حتما لاغر میشم به همین سادگی