تاثیر مغز در چاقی به حدی است که یادگیری چگونه تغییر دادن آن می تواند نقش بسیار مهمی در فرایند لاغر شدن داشته باشد.
سال های زیادی از عمرم را در چاقی سپری کردم و افکار، رفتارها، عادت ها و هر ویژگی مخصوص افراد چاق را به خوبی می دانم.
اعتقاد دارم مهمتر از مواردی که عنوان کردم، آشنایی داشتن با نحواهای ذهنی که سعی می کند افراد را از مسیر لاغری با ذهن خارج کند به من کمک کرده است تا در مسیر لاغری با ذهن راهنمای خوبی برای همراهانم باشم.
به خاطر دارم در تمام روش هایی که برای لاغر شدن استفاده می کردم، فردی که فروشنده داروهای لاغری بود، دکتری که برنامه رژیمی می نوشت، مربی باشگاه ورزشی یا هر فردی که او را بعنوان راهنمای لاغری انتخاب کرده بودم هیچ درکی نسبت به چاقی و مسائل آن نداشت.
تصور کنید به بهترین پزشک دنیا مراجعه می کنید و از او می خواهید برنامه رژیمی برای شما بنویسد. او بر اساس آنچه آموخته است که شامل اعداد و ارقام است برای شما برنامه غذایی تنظیم می کند.
آن پزشک از میل به خوردن، احساس حرص و ولع، ترس از خوردن، فکر کردن به خوردن و صدها فرمول که در ذهن افراد چاق وجود دارد هیچ اطلاع و درکی ندارد.
باید چاق باشی که حرف دل چاق ها را درک کنی.
تصور کنید به یک فرد متناسب بگوئید من نمی دانم کی سیر هستم. یا وقتی سیر باشم هم می توانم مثلا کیک با چای بخورم.
او درک نمی کند شما چی می گویید.
یکی از دوستانم فرد متناسبی است. چندین سال با هم در یک مکان کار می کردیم و اتفاقا در یک کانکس با هم زندگی می کردیم.
هربار که به او خوراکی تعارف می کردم و می گفت میل ندارم یا نمی تونم بخورم چون سیر هستم، من تعجب می کردم!
با تعجب می پرسیدم یعنی چی سیر هستم؟
حتی برای او توضیح می دادم خوب این کلوچه رو بگیر و با لیوانی چای مثل من بخور
اما او می گفت نمی تونم بخورم، از گلوم پایین نمی ره. و من تصور می کردم حتما مریض است والا چرا نباید بتونی کلوچه ای به این خوشمزگی را با چای بخوری!!
اینها مثال هایی از تفاوت ذهن یک فرد متناسب با یک فرد چاق است.
اگر من متناسب بودم و تلاش می کردم لاغری با ذهن را به دیگران آموزش دهم به هیچ وجه سایت تناسب فکری در مدت زمان کوتاه به این موفقیت و گسترش و البته دوستانم به نتایج عالی نمی رسیدند.
از آنجایی که من خودم 35 سال چاق بودم ام و از طریق عمل کردن به لاغری با ذهن به خوبی افکار، رفتار و عملکرد افراد چاق را می شناسم.
یادم میاد که هر وقت با غذا مواجه می شدم، تنها فکرم این بود که از اون غذا باید بخورم و تمام تلاشم این بود که تاجایی که ممکن بود از اون غذا بخورم و جالبه که هربار دلیل قانع کننده ای برای این رفتارم داشتم.
یکبار دلیلم این بود که پولش رو دادم باید همش رو بخورم، اصراف میشه.
بار دیگر بخاطر مهمانی رفتن بود و با خودم می گفتم هر شب که مهمانی نداریم.
مرتبه بعد چون سوغات شهر دیگه ای بود و هر روز که از اینها در دسترسم نیست که بخوام بخورم
و هر بار بهانه ای برای تکرار پرخوری داشتم
تصور کنید این عادت ها را به فردی که متناسب است بگوئید، چه فکری درباره شما می کند؟
وقتی اضافه وزنم بیشتر شد و به بحرانی بودن شرایط پی برده بودم به فکر لاغر شدن افتادم و تنها راهی که سراغ داشتم رژیم گرفتن بود.
چون علت چاقی را پرخوری می دانستم و البته ژنتیک که نقش مهمی در ذهن من بعنوان دلیل چاقی داشت.
بارها برنامه های رژیمی مختلفی را تهیه می کردم و با انگیزه و اشتیاق شروع به اجرای آن برنامه می کردم و معمولا دو سه روز اول خیلی عالی و با اشتیاق ادامه می دادم ولی به مرور انگیزه و اشتیاقم کم می شد و دیگه ادامه دادن رژیم سخت و طاقت فرسا می شد و در نهایت رژیم رو رها می کردم و به خوردن و سبک زندگی قبلی خودم بر می گشتم.
در مدت 35 سال چاقی بارها این مراحل را تکرار کرده ام، از چاقی به ستوه آمده ام، برنامه رژیمی تهیه کرده ام، با اشتیاق و تصمیم قاطع شروع کرده ام و پس از چند روز تصمیم قاطع من به بهانه های مختلف پوچ و بی اثر می شد و برنامه رژیمی را رها می کردم.
نکته جالب اینکه برای رها کردن برنامه رژیمی هم بهانه های مختلفی داشتم.
اگر یک روز نمی توانستم طبق برنامه رژیمی عمل کنم به خودم می گفتم خوب این هفته خراب شد و دیگه فایده نداره از شنبه دوباره شروع می کنم.
اگر چند روز به شکل عالی برنامه رژیمی را دنبال می کردم و یک وعده به هر دلیلی پرخوری می کردم به قدری از خودم ناراحت و عصبانی می شدم که کلا برنامه رژیمی رو رها می کردم.
یعنی در مدت رژیم گرفتن هم همیشه به دنبال بهانه و دلیلی برای رها کردن آن بودم چون کار سخت و زجرآوری بود.
نکته دیگری که به وفور در من وجود داشت و مطمئن هستم همه افراد چاق درگیر آن هستند احساس عذاب وجدان بعد از خوردن غذا بود.
احساسی که هیچ فرد لاغری آن را تجربه نکرده است و اگر به آنها بگویی بخاطر غذا خوردن عذاب وجدان گرفته ام به شما می خندن که آخه چرا باید بخاطر غذا خوردن عذاب جدان بگیری؟
اگر بگویی چون زیاده روی کردم که بیشتر مورد تمسخر قرار خواهید گرفت که چرا زیاده روی کردی که بعدش عذاب وجدان بگیری.
اینها به دلیل عدم درک و آگاهی افراد متناسب از شرایط فکری و عملکرد ذهنی افراد چاق است.
خیلی وقت ها پیش می آمد که با اینکه تازه غذا خورده بودم و سیر بودم ولی به محض مواجه شدن با مواد غذایی شروع به خوردن می کردم و بعد از خوردن احساس عذاب وجدان پرخوری مرا اذیت می کرد.
همیشه برام جای تعجب بود که چرا بعد از خوردن غذاب وجدان می گیرم و با خودم می گفتم اگه قبل از خوردن این عذاب وجدان ایجاد می شد خیلی عالی بود و دیگه من پرخوری نمی کردم و هر بار که پرخوری می کردم بعد از کلی سرزنش کردن خودم تصمیم می گرفتم که دیگه درست رفتار کرده و پرخوری نکنم.
اما این تصمیم حتی به مرحله بعدی هم نمی رسید و در حد همون تصمیم سالها باقی ماند و من هربار که با مواد غذایی مواجه می شدم حتما پرخوری می کردم.
همیشه عدم توانایی در کنترل خوردن را به دلیل بی عرضه بودن یا ژنتیکی بودن چاقی و دلایل دیگه می دانستم و هیچوقت به تاثیر مغز در چاقی فکر نکرده بودم و اینکه شاید مغز من در این فرایند نقشی داشته باشد.
به لطف خدا وقتی با موضوع لاغری با ذهن آشنا شدم و تصمیم گرفتم از این طریق به جسم ایده آل خودم برسم آگاهی فوق العاده ای به من داده شد و موضوع چاقی به شکل کاملا واضح برایم روشن شد.
به لطف خدا نتایج عالی کسب کردم و لذت این طریق لاغر شدن به حدی بود که تصمیم گرفتم به هر کسی که رویای لاغری داره طریق لاغری از طریق جسم را آموزش دهم و به لطف خدا دوره فوق العاده ورود به سرزمین لاغرها آماده شد.
در این فایل فوق العاده تاثیر مغز در چاقی درباره نقش مغز در واکنش های رفتاری توضیح داده ام و راهکار ایجاد تغییر در نقش مغز را با شما دوستان خوبم به اشتراک گذاشته ایم
امیدوارم با استفاده از محتوای آموزشی به درک بهتری نسبت به تاثیر مغز در چاقی برسید و قاطع برای حرکت در مسیر لاغری با ذهن بگیرید و رویای لاغری خود را خلق کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
Rating 3.81 from 47 votes
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدایی که در این نزدیکیست
با سلام به دوستان هم مسیرم
مسیر لاغری من : گام سی و هفتم : تاثیر مغز در چاقی و راهکار تغییر آن
همه افراد چاق رفتار ها و عادات نادرست غذایی زیادی دارن که انجام و تکرار اونا باعث اضافه وزن و چاقی شون میشه و با این که میدون این رفتار و عادات نادرست و اشتباهند ولی باز اونا رو انجام میدن و بارها و بارها تکرار میکنن چرا ؟ چون ذهن شون مملو از فرمولهای چاق کنند ست و مغز دستورات چاقی رو صادر میکنه و این افراد هم چارهای جز اطاعت و اجرای اون دستورات و ندارن مثلاً من خودم قبل از آشنایی با این مسیر زیبا کلی رفتار ها و عادتهای نادرست داشتم که بعد از انجام شون دچار عذاب وجدان میشدم به عنوان مثال همیشه سر سفره از همه اعضای خونوادم بیشتر میخوردم و با اینکه حجم زیادی غذا وارد بدنم کرده بودم باز اضافه غذای بچه هامو به بهونهی اسراف نشدن میخوردم البته الان میگم بهونه اون موقع واقعا عقیده داشتم که اگر نخورم اسراف میشه و وفکر میکردم که اگه اسراف بشه خدا قهرش میگیره و من گناه کردم و از ترس اسراف شدن میخوردم و این به خاطر حرفهایی بود که از بچگی تو سر مون کرده بودن و منم باور کرده بودم ،و یا همیشه غذا رو در حد سیری و فشار شکم میخوردم و بعدش عرق نعنایی چیزی میخوردم که هضمش کنه یادمه کلی عرقیات مختلف برای لاغری داشتم که قبل و بعد از غذا میخوردم و یا بعد از ناهار همیشه میخوابیدم و بعد از بیدار شدن دوباره کلی چای با کیک و شیرینی و حلوا و شکلات یا هر چیز شیرینی که داشتیم میخوردم و یا هر وقت که بستنی داشتیم زمانی که میخواستم توی ظرف واسه همسرم و بچه هام بریزم تند تند بایک قاشق دیگه همونجا میخوردم و باز حجم زیادی هم توی ظرف برای خودم میریختم و باز کنار بچه هام می خوردم و یا اینکه بعد از وعده اصلی غذا با اینکه سیر سیر بودم باز اگه میوه ای ، آجیلی ، شیرینی …. آورده میشد میل برای خوردن داشتم وکلی عادتها و رفتار های نادرست داشتم که هر روز انجام شون میدادم و بعد زمانی که صحبت از چاقی و لاغری میشد میگفتم بابا ما چاقی تو خون رگ مونه اگه هر کاری هم بکنیم لاغر بشو نیستیم و همیشه خدارو مقصر چاقی و اضافه وزنم میدونستم چون از بچگی بهمون گفته بودن که چاقی مون ارثی و ژنتیکیه و منم خدارو مسبب چاقیم میدونستم و یا از بچگی زیاد شنیده بودم که اگه میخواین از زندگی لذت ببرین باید خوب بخورین یعنی لذت زندگی رو برامون در گرو خوب خوردن تعریف کرده بودن خب منم آموزش دیده بودم یاد گرفته بودم و در زندگیم تبدیل به عمل میکردم و یا از بچگی یاد گرفته بودم که غذای نذری رو باید حتماً خورد چون خوردنش خیلی صواب داره و شفا دهنده ست منم هر زمان که با غذای نذری روبه رو می شدم حتی اگر سیرم بودم باز میخوردم که صواب کرده باشم غافل از اینکه خوردن در زمان سیری خودش گناه محسوب میشه و همه ی اینا به خاطر این بود که ذهنم مملو از افکار و فرمول های چاق کننده بود و وجود این فرمول ها تاثیر بهسزایی در دستورات و فرمان های مغزیم برای چاق شدن داشت ومن بی خبر از همه جا همیشه به دنبال راهی برای خلاصی از چاقی و اضافه وزنم بودم یادمه بچه شیر خواره مو میزاشتم پیش همسرم و می رفتم ساعت ها پیاده روی میکردم و غرق در عرق خسته و کوفته میومدم خونه و شب از شدت کمردرد نمی تونستم بنشینم و بچه مو شیر بدم ولی هیچ اعتراضی نمیکردم و اون رنج و تحمل میکردم چون همیشه همسرم مخالفت میکرد و میگفت تو تازه زایمان کردی و بچه ات کوچیکه نباید خودتو این قدر خسته کنی ومنم چون همسرم چیزی نگه الکی خودمو سر حال نشون میدادم ولی اصلا انگار نه انگار حتی یک گرم هم کم نمیکردم چون داشتم سعی میکردم جسم مو در فشار و سختی بزارم ولی هیچ تلاشی برای برای تغییر افکار و فرمول های ذهنم انجام نمیدادم به خاطر همین هیچ وقت به نتیجه دلخواه نمیترسیدم و یا زمانی که از پودرهای لاغری قرص دمنوش های تلخ و بدمزه استفاده میکردم همین طور تا از زمانی که استفاده میکردم مقداری از وزن و سایزم کم میشد ولی به محض تموم شدن مدت زمان استفاده از از اون روش دوباره به سایز و وزن قبلیم بر میگشتم ولی از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم کلی از افکار و فرمولهای ذهنیم تغییر کرده و مغزم مجوز لاغری مو صادر کرده و فرمان های درست و صحیح لاغری صادر میکنه و من لذت شو میبرم دیگه خوردن برام مساوی با لذت بردن نیست ، در زمان سیری چیزی نمی خورم و در زمان گرسنگی از مواد غذایی استفاده می کنم و به محض دریافت پیغام سیری دست از خوردن می کشم ، دیگه برام فرق نمیکنه که غذا چی باشه و به اونا بر چسب چاق کننده بودن نمی زنم چون غذا برای رفع نیاز بدنه و اگه به اندازه نیاز مصرف بشه دیگه چاق کننده بودن شون معنی نداره و همچنین دیگه ترس از خوردن ندارم ولی هنوز کامل از بین نرفته و فکر میکنم که هنوز نیاز به تمرین و تکرار بیشتری دارم ولی نسبت به قبل خیلی بهتر عمل میکنم ، موقع مواجه با مواد غذایی به اندازه نیاز بدنم میخورم و با خودم میگم خداوند منو آفریده و خوردن جزیی از خلقت منه و من برای زنده ماندن و زندگی کردن نیاز به انرژی دارم و این انرژی رو بدن من از مصرف مواد غذایی بدست میاره پس اگه من به اندازه مصرف کنم دیگه نباید ترسی از خوردن و همچنین بعد از خوردن عذاب وجدان و احساس ناراحتی و پشیمونی داشته باشم چون هیچ کار اشتباهی انجام ندادم الان دیگه خدا رو شکر مغزم خیلی خیلی کم دستورات چاقی صادر میکنه و تقریبا میشه گفت که بیشتر اعمال و رفتار و عادت هام رو به سوی لاغری شده حرص و ولع ام نسبت به مواد غذایی از بین رفته ، میلم به مواد غذایی خیلی کم شده و معمولاً از بقیه افراد خونوادم زودتر سیر میشم ، غذا رو در حد سبکی میخورم و عاشق این حس سبکی بعد از غذا هستم الان که تو مسیرم میفهمم که تاثیر فرمول های ذهنی و دستورات مغزی خیلی بیشتر از تلاشیه که افراد چاق برای لاغری انجام میدن وگرنه با این همه ورزش و رژیم و ورزش های سخت و پیاده روی های طولانی که افراد چاق به عشق لاغر شدن انجام میدن همه شون باید مانکن شده باشند پس چرا افراد چاق هنوز اندر خم یک کوچه گیر کردن پس غیر از این نیست که مشکل از ذهن این افراده نه چیز دیگه من که ایمان دارم که این مسیر درست ترین و صحیح ترین مسیری هستش که خداوند عزیزم منو هدایت کرده و این روش تنها روشیه که تموم افراد چاق اگه مسیرشو درست و با ایمان و اشتیاق طی کنن به مقصد میرسونه پس به فکر به چنگ آوردن لاغری بازور و اجبار نباشیم بلکه به فکر یاد گیری لاغری باشیم که از طریق آموزش لاغری با ذهن به دست میاد
لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست اگه راه شو بلد باشیم
با تشکر از زحمات استاد گرامی
با آرزوی بهترین ها برای خودم و همه دوستان هم مسیرم
به نام خدا
سلام دوست عزیز از خوندن نوشته شما لذت بردم و خوشحالم براتون بخاطر تغییرات زیبایی که دارین تجربه میکنین راستش اون قسمت های نوشته تون که گفتین باقی مانده غذاها رو برای ماهی ها و سگ ها و پرنده ها کنار میزارید نا خود آگاه اشکم سرازیر شد واقعا سیستم بدن ما افراد چاق با افراد متناسب هیچ فرقی نداره و چه بسا که ما افراد چاق اراده مون در برابر مواد غذایی خیلی قویتر از اوناست فقط چون راه درست لاغری رو بلد نبودیم و ذهن مون پر از فرمول های نادرست چاق کننده بوده این قدر در خوردن زیادهروی میکردیم وگرنه الان که داریم زبان لاغری رو یاد میگیریم میبینیم که ما غذا مون حتی به اندازه یک بچه هم نبوده واین حس سبکی بعد از غذا که داریم تجربه میکنیم چقدر شیرین و دلنشین و لذت بخشه ان شا الله که به زودی همه مون نتیجه دلخواه مونو میگیریم.من مطمئن هستم که با این تغییراتی که در شما ایجاد شده به زودی شگفتی ساز میشید.