0

من برای گذشته و آینده‌ام سپاسگزارم (قدم ۶)

اندازه متن

آنچه اکنون هستید نتیجه گذشته ای است که پشت سر گذاشته اید و آنچه در آینده تجربه خواهید کرد نتیجه امروز و فرداهای زندگی تان است.

شما خالق زندگی خود بوده اید چه اکنون نسبت به این موضوع باور داشته یا نداشته باشید.

خداوند در تمام مسیر زندگی تان همواره به شما نزدیک بوده است و نزدیک خواهد بود. برای آنچه هستید شکرگزار خداوند باشید تا برای آنچه می خواهید مورد لطف و رحمت خداوند قرار گیرید.

اخطاریه

گذشته من

همیشه در زندگی از والدینم ناراضی بودم و آنها برای آنچه بودم سرزنش می کردم.

اولین موضوعی که از سنین نوجوانی باعث دلخوری من از آنها شده بود چاقی بود. پذیرش این نگرش که چاقی من ارثی است باعث شده بود بارها نسبت به تاثیر آنها در سرنوشتم گله و شکایت داشته باشم.

موضوع بعدی وضعیت تحصیلی بود. هرچقدر که مقطع تحصیلی من بالاتر می رفت والدینم را مقصر ضعف تحصیلی خودم می دانشتم و بارها به آنها گفته بودم که اگر از روز اول که مرا به مدرسه فرستاده بودید نسبت به درس و مشق من اهمیت می دادید الان اوضاع بهتری داشتم.

البته دیدن همسن و سالهای خودم که به واسطه زور و اجبار والدین در کلاس های مختلف حضور داشتند نگرش کم کاری پدر و مادرم را در من تقویت می کرد. تصور می کردم که اگر آنها هم مرا به زور و اجبار در کلاس های مختلف تقویتی ثبت نام می کردند شرایط تحصیلی من بهتر بود.

در زمینه موفقیت مالی هم به شدت نسبت به والدینم گله و شکایت داشتم. عقیده داشتم که اگر آنها شرایط مالی بهتری داشتند یا از قبل به فکر خرید مغازه و خانه و … برای من بودند الان من انقدر در رنج و سختی زندگی نمی کردم.

جالب اینکه در برخی موارد که والدینم مرا به انجام کارهایی مجبور کرده بودند نیز نسبت به آنها گله و شکایت داشتم که این همه به من فشار آوردید که فلان و بهمان کنم الان چه چیزی از آن همه فشار و سخت گیری عاید من شد.

به خاطر دارم تا سن ۳۲ سالگی که هنوز با موضوع قانون جذب و قدرت ذهن آشنا نشده بودم به شدت نسبت به گذشته خودم از خداوند گله و شکایت داشتم.

اینکه چرا خداوند مرا در خانواده ای ثروتمند متولد نکرده است، چرا من در آمریکا، آلمان،‌ فرانسه یا کشور دیگری که سر و سامان داشته است متولد نشده ام.

چرا خداوند مرا جوری خلق کرده است که چاق باشم.

چراهای زیادی در ذهنم بود که نشات گرفته از مشکلات و سختی های زندگی بودند و مقصر آن را اول خداوند و سپس والدینم می دانستم به همین دلیل همیشه نسبت به آنها گله و شکایت داشتم.

خالق زندگی بودن

خالق زندگی بودن

در همان روزهای اول که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم مواجه شدن با این عبارت که: «من خالق زندگی خودم هستم» برای من بسیار عجیب و غیرقابل باور بود.

به هیچ وجه قبول نداشتم که من خالق زندگی ام بوده ام. اطمینان داشتم که والدینم در سرنوشت و شرایط فعلی من دخالت و تاثیر داشته اند.

مطمئن بودم که اگر آنها شرایط مالی بهتری داشتند یا پدرم از سالها قبل که قیمت همه چیز پایین تر بود برای من مغازه، خانه، ماشین و … خریده بود الان من در شرایط بسیار متفاوت و بهتری زندگی می کردم. البته که دیدن اطرافیانم که به واسطه کمک های والدین خود در شرایط بسیار بهتر از من زندگی می کردند پذیرش اینکه خودم خالق زندگی هستم را سخت تر می کرد.

مطمئن بودم که اگر مادرم به شکل دیگری با من رفتار کرده بود الان من چاق نبودم و انقدر بخاطر چاقی رنج و سختی متحمل نشده بودم.

شک نداشتم که اگر در شهر بهتر یا کشور دیگری متولد شده بودم زندگی بسیار متفاوت و شرایط بهتری داشتم.

دلایل منطقی زیادی برای اینکه من خالق زندگی ام نمی توانستم باشم داشتم که اگر در گذشته شرایط من به شکل دیگری بود الان من فرد دیگری بودم که در شرایط کاملا مساعد زندگی می کرد و احساس خوشبختی داشتم.

اما هرچه بیشتر مطالب مربوط به قانون جذب و قدرت ذهن را مطالعه می کردم بیشتر درک کردم که چرا و چگونه من خالق زندگی خودم هستم.

این موضوع زمانی بیشتر برای من باورپذیر شد که متوجه شدم خداوند در قرآن نیز به این موضوع تاکید کرده است که انسانها خالق زندگی خویش هستند.

۱- خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنوای داناست. (انفال ۵۳)

۲- در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست، و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود. (رعد ۱۱)

۳- و اگر خدا می‌خواست، قطعاً آنان را امتی یگانه می‌گردانید، لیکن هر که را بخواهد، به رحمت خویش درمی‌آورد و ستمگران نه یاری دارند و نه یاوری. (شوری ۸)

در آیه اول تاکید شده که خداوند شرایط انسان را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه در دل دارد را تغییر دهد و جالب اینکه از عبارت «خداوند شنوای داناست» استفاده شده است.

خالق زندگی بودن

بنابراین اگر می خواهید شرایط زندگی خود را تغییر دهید باید آنچه در دل دارید را تغییر دهید.

چه چیزی در دل دارید؟ چه چیزی در دل ایجاد و شکل می گیرد؟ انتظار

انتظار ما از زندگی در دل ایجاد و شکل می گیرد.

و از آنجا که خداوند شنوای داناست برای تغییر آنچه در دل ایجاد و شکل می گیرد باید درخواست ها و دعاهای خود با خداوند را تغییر دهیم.

از چه چیزی با خداوند صحبت می کنید یا چه خواسته ای از او دارید؟! او همان را به سمت شما بر می گرداند.

پس باید کلام، نگرش و انتظار خود از زندگی را تغییر دهید تا شرایط زندگی تان تغییر کند و آنوقت است که می توانید خالق زندگی خود باشید.

در آیه دوم نیز تاکید شده است که خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنها حال خود را تغییر دهند.

بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم خداوند به فکر بهبود شرایط زندگی ما باشد یا به عبارتی او خالق زندگی ما باشد فکر و نگرش بی هوده ای است بلکه باید خودمان به فکر تغییر حال خود باشیم تا خداوند نیز بر مبنای حال جدید، شرایط جدید را وارد زندگی ما کند.

همچنین تاکید شده است وقتی خداوند بر قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست. چون این آسیب به واسطه حال آن قوم به سوی شان روانه شده است و هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از آن نیست مگر خود آن قوم که می توانند با تغییر حال خود شرایط را تغییر داده و خالق زندگی خود باشند.

در این آیه خداوند تاکید کرده است که تنها حمایتگر برای انسان خداست. یعنی هم خداست که نتایج را رقم می زند و هم خداست که حمایتگر انسانهاست. بنابراین واضح است که خداوند پاسخ دهنده به حال و انتظار انسانهاست. هم می تواند مشکل و رنج ایجاد کند و هم راحتی و آسایش چون واکنش دهنده به درخواست و احساس انسانهاست.

در آیه سوم تاکید شده است که اگر خداوند می خواست آنها را امتی واحد و یگانه قرار می داد. اما خدا نخواسته که خالق زندگی همه انسان ها به یک شکل باشد و همه در یک شرایط یکسان زندگی کنند بلکه این اختیار را قرار داده که هر انسانی هر آنچه می خواد رو طلب کرده و خداوند شرایط را برای او فراهم می کند. در این صورت اصل مختار و آزاد خلق شدن انسان برای خالق زندگی خود بودن تحقق پیدا می کند.

بنابراین به این نتیجه رسیدم که اگه همسو با قوانین خداوند عمل کنم مورد رحمت قرار خواهم گرفت چون خداوند سیستم جهان هستی را به این شکل طراحی کرده است و اگر همسو با قوانین خداوند قرار نگیرم مورد رحمت قرار نخواهم گرفت بلکه در رنج و سختی زندگی خواهم کرد.

به این ترتیب توانستم باور کنم که من خالق زندگی ام هستم و اگر می خواهم شرایط زندگی بهتری داشته باشم باید خودم دست به کار شوم و دیگر انتظار کشیدن برای دریافت کمک یا تغییر شرایط کشور و خوب شدن شرایط زندگی ام بی فایده است و این شروع قدم گذاشتن من در مسیر تغییر کردن بود.

خالق زندگی بودن

پذیرش گذشته و شرایط فعلی

پذیرش این موضوع کن من خالق زندگی ام هستم نیاز به درک و پذیرش این عبارت دارد که من مسئول شرایطم در زندگی هستم.

برای تغییر شرایط زندگی نیاز است مسئولیت ۱۰۰٪ شرایط فعلی را بپذیریم.

اگر پذیرش این مساله برای تمام جنبه های زندگی سخت است، بهتر است موضوعی که قصد بهبود آن را دارید انتخاب کرده و از پذیرش ۱۰۰٪ مسئولیت شرایط فعلی خود در آن جنبه از زندگی شروع کنید.

برای من این روند از پذیرش شرایط بدهکاری شروع شد.

تا قبل از این تصور می کردم که شرایط مالی خانواده یا اوضاع نابسامان اقتصادی کشور یا به ارث نبردن ثروت و … دلیل بدهکار شدن من در زندگی شده است. اما وقتی تصمیم گرفتم خالق زندگی بدون بدهکاری باشم به خودم گفتم که من مسئول تمام بدهکاری هایی هستم که در زندگی ایجاد کرده ام.

بنابراین خودم باید راهکار مناسب برای حل این مشکل پیدا کنم و نباید منتظر تغییر شرایطی باشم که اختیار آن دست من نیست. بلکه من باید به دنبال تغییر در شرایط مربوط به زندگی خود باشم تا وضعیت بدهکار بودنم تغییر کند.

اگر گذشته خود را نپذیرید نمی توانید به سادگی شرایط فعلی خود بپذیرید و تا وقتی شرایط فعلی خود را نپذیرید نمی توانید آگاهانه خالق زندگی و سرنوشت خود باشید.

بنابراین من آنچه از گذشته مورد اعتراض و عدم پذیرش بود را به صورت کامل‌ پذیرفتم و تصمیم گرفتم خالق زندگی خود به شکلی که دوست دارم باشم.

خالق زندگی بودن

تا زمانی که شرایطم در زندگی را تحت تاثیر افکار و تصمیمات پدرم می دیدم هرگز قادر نبودم برای آینده خودم فکر و اندیشه ای نو داشته باشم چون خودم را اسیر سرنوشت و تصمیمات پدرم می دیدم.

تا زمانی که شرایطم در زندگی را تحت تاثیر افکار و تصمیمات دولت مردان می دیدم هرگز نمی توانستم نسبت به تغییر شرایط و خالق زندگی بودن امیدواری و احساس مسئولیت داشته باشم و تصور می کردم در این شرایط که همه چیز در کشور نابسامان است چگونه می توانم زندگی بهتری داشته باشم؟!

به صلح رسیدن با شرایط خانواده ام و آنچه پدر و مادرم برای من انجام داده بودند نقطه آغاز به صلح رسیدن با شرایط فعلی زندگی ام بود.

مرور کردن این افکار و نگرش ها در این امر نقش مهمی داشت:

  • من باور دارم که والدینم نهایت تلاش خود را برای فراهم کردن نیازهای من انجام داده اند.
  • من باور دارم که آرزوی والدینم خوشبخت کردن فرزندانشان بوده است.
  • من باور دارم که والدینم در زمان خود تلاش کرده اند تا شرایط زندگی خودشان و من را بهبود دهند.
  • من باور دارم که والدینم در حمایت و پشتیبانی من در زندگی کم کاری یا خصومتی نداشته اند و هرآنچه آموخته بودند را اجرا کرده اند.

همین نگرش ها را به شکل های متفاوت درباره آنهایی که در ذهنم مقصر زندگی ام بودند اجرا کردم.

درباره والدینم که آنها را مقصر شرایط زندگی ام می دانستم، درباره برخی از نزدیکانم که آنها را مقصر شرایط شغلی خود می دانستم، در مورد مسئولین کشور که آنها را مقصر شرایط نابسامان زندگی ام می دانستم و همچنین در مورد خداوند که او را مقصر شرایط فعلی زندگی ام می دانستم.

و این کار را ادامه دادم تا به شکل درونی و عمیق نسبت به مقصرهای زندگی ام در صلح و آرامش قرار گرفتم.

از نشانه های موفقیت آمیز بودن این فرایند رسیدن به احساس آرامش، نداشتن خشم و کینه نسبت به انسانها و داشتن امید و ذوق و شوق بهبود شرایط زندگی است.

خالق زندگی بودن

بهبود دهنده باشید

زندگی جریانی است که از گذشته تا آینده ادامه خواهد داشت. روزی از طریق متولد شدن وارد این مسیر می شویم و روزی از طریق مردن از این مسیر خارج می شویم.

آنچه مسلم است هر نوزادی در خانواده ای متولد می شود برای تداوم نسل بشر و ادامه شجره آن خانواده است.

والدین ما انتقال دهند نگرشها، عقاید و عادت های گذشتگان خود به ما بودند و ما نیز این روند را ادامه داده و به فرزندان خود منتقل می کنیم.

در این میان آنان که فقط انتقال دهنده نیستند بلکه بهبود دهنده هستند شرایط و جایگاه بهتری در زندگی و آخرت خواهند داشت.

اگر تمام نگرش ها،‌ عقاید، خوبی ها و ارزش های خانوادگی خود را به نسل بعد از خود انتقال دهید شما فقط یک انتقال دهنده عالی بوده اید که هرآنچه آموخته است را به شکل عالی به نسل بعد از خود انتقال داده است.

اما اگر نسبت به علت اصلی حیات و جضورتان در دنیای مادی آگاه باشید نه تنها یک انتقال دهنده عالی خواهید بود بلکه سعی می کنید با درک و بهبود عملکرد خود آنچه از گذشتگان دریافت کرده اید را بهبود داده و به نسل بعد از خود منتقل کنید.

انسان های زیادی در طول تاریخ با بهبود افکار و نگرش های خود باعث ایجاد تغییرات در سطح گسترده در دنیای مادی شدند.

اما برای جاودانه شدن نیاز نیست حتما در سطح جهانی تغییر ایجاد کنید. همین که بتوانید در افکار، عقاید و نگرش هایی که از طریق شما به فرزندان و اطرافیانتان انتقال پیدا می کند بهبود ایجاد کنید به همان اندازه مهم و ارزشمند است که بتوانید در سطح جهانی تحول ایجاد کنید.

تصور کنید این نگرش در شما از گذشتگان ایجاد شده است که چاقی ارثی است. این نگرش باعث شده که اکنون شما چاق باید و همین نگرش و عقیده را از طریق گفتار، رفتار و عملکرد خود به فرزندانتان منتقل می کنید.

حال اگر شما از طریق کسب آگاهی و علم لاغری با ذهن بتوانید در افکار و عملکرد خود و نتیجه زندگی خود تغییر ایجاد کنید توانسته اید نگرش های گذشتگان خود را بهبود داده و به نسل بعد منتقل کنید.

به این فکر کنید که شما زنجیره چاقی در شجره خانوادگی تان را پاره کنید. در این صورت شما خالق زندگی خود در وضعیت متناسب هستید.

تاثیری که اکنون شما در زندگی خود ایجاد می کنید و سپس به اطرافیان خود منتقل می کنید چه تاثیری و تغییری در نسل های بعد از شما ایجاد خواهد کرد.

بنابراین قدرت خلق کردن . خالق زندگی بودن فقط معطوف به شرایط زندگی خودتان نمی شود بلکه روند زندگی نسل بعد از خود و نسل های آینده را تحت تاثیر قرار خواهید داد.

آنچه شما هستید حاصل افکار و نگرش های چند صد سال زندگی پیشینیان شما بوده است که به مرور توسط افرادی که قبل از شما زیسته اند تغییر و در برخی موارد بهبود پیدا کرده است.

اکنون شما فرصت دارید به لطف خدای مهربان به واسطه هدایت شدن به سایت تناسب فکری افکار و نگرش هایی که در ذهن خود ثبت کرده اید را اصلاح کرده و خالق زندگی خود بودن را تجربه کنید. همچنین افکار و نگرش های دریافت کرده از نسل قبل از خود را به شکل بهبود یافته به نسل بعد منتقل کنید.

خالق زندگی بودن

بازبینی الطاف گذشتگان

همه ما خاطراتی در ذهن داریم که افرادی در گذشته به شکل های مختلف باعث ایجاد نگرش و عملکردهایی در ما شده اند.

شاید مادر بزرگی داشتید که همیشه برای شما دعا می کرده است و آن گفته های دلنشین همیشه در ذهن شما باقی مانده اند.

شاید پدر بزرگی داشتید که همیشه با شما به خوبی و احترام صحبت می کرده است و احساس ارزشمندی را در شما تقویت کرده است.

شاید عمه، دایی، خانه،‌ عمو، برادر، خواهر، همسایه، معلم و …. ای داشته اید که از طریق کلام خود در شما احساس خوب و ارزشمندی ایجاد کرده اند. بخشی از آنچه هستید مربوط به برکت حضور و عمل آن بزرگواران در زندگی شماست.

همچنین حتما افکار، نگرش ها و سخن هایی از گذشتگان خود شنیده اید که باعث ایجاد رنجش و احساس نامناسب و حتی شاید شکل گیری عادت و رفتاری در شما شده باشد.

بنابراین اکنون نوبت شماست که آنچه از گذشته را دریافت کرده اید بهبود داده و از نتایج آن در زندگی فعلی خود و تاثیر آن بر زندگی آیندگان بهره مند شوید.

صدها نفر در گذشته به شکلی بر مسیر زندگی شما تاثیر گذاشته اند که اکنون شما در اینجا و این شرایط هستید. فارغ از اینکه این شرایط تا چه حد مورد رضایت شماست وظیفه دارید آنچه دریافت کرده اید و هستید را بهبود داده و یک نسخه بهبود یافته از گذشتگان را به نسب بعد از خود انتقال دهید.

قطعا همه ما در زندگی دریافت کننده پاداش هایی بوده ایم که از گذشتگان ما که از صدها سال پیش زیسته اند به دست ما رسیده است.

اگر این تجربه را دارید که فردی بدون اینکه شما را بشناسد فقط به واسطه اینکه متوجه می شود فلانی که سالها قبل زندگی میکرده و با او آشنا و همصحبت بوده با شما نسبت داشته است در انجام کارهای شما و رساندن خیر و برکت به زندگی شما در اعمال خود تغییر ایجاد می کند.

در انجام کارهای شما تعجیل می کند، شما را راهنمایی می کند، شما را به فردی معرفی می کند که او می تواند روند کار را بهبود دهد و به صدها شکل مختلف می تواند این کمک ها انجام شود. در این شرایط شما دریافت کننده برکت حضور آن شخص که حتی ممکن است قبل از به دنیا آمدن شما از دنیا رفته باشد، در زندگی خود هستید.

ما به گذشته و آینده خود وصل هستیم و این به دلیل یکی بودن مان با خداوند است.

خالق زندگی بودن

احتمالا آن فردی که امروز شما از برکات حضورش در دنیا بهره برده اید نمی دانسته است که رفتار و عملکردش با انسان ها در صد سال بعد در زندگی یکی از نوادگان خود تاثیرگذار خواهد بود.

شاید آنها امروز در دنیای مادی به شکل فیزیکی حضور ندارند اما برکات حضور و تاثیری که بر دنیای اطراف خود گذاشته اند تا ابد در این دنیا جریان خواهد داشت.

بنابراین تصور نکنید که افکار،‌ نگرش ها و عملکرد شما فقط مربوط به زندگی خودتان است بلکه به شکل مستقیم و غیرمستقیم بر آیندگان شما نیز تاثیرگذار خواهد بود بنابراین خیلی باید نسبت به زندگی نگاه مسئولانه تری داشته باشیم.

به اندازه ای که بتوانید شرایط زندگی خود را با کسب آگاهی و تغییر افکار و نگرش های خود تغییر دهید تاثیری ماندگار و پیش رونده در نسل های بعدی خود به جای خواهید گذاشت و این همان باقی الصالحات است که در قرآن هم به آن اشاره شده است.

مال و پسران زیور زندگی دنیایند، و نیکی‌های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید بهتر است. 

سوره الکهف آیه ۴۶

نیکی های ماندگار از نظر پاداش برتر از دارایی های زندگی است. یعنی آنچه ما می کوشیم برای دستیابی به نعمت های زندگی کار پسندیده ای است اما سعی ما بر انجام نیکی های ماندگار بهتر و ارزشمند تر می باشد.

چه نیکی ماندگارتر از اینکه با بهبود افکار و نگرش های خود تاثیر مثبتی در زندگی خود و آیندگان خود ایجاد کنید.

در آن زمان که ایده استفاده از قدرت ذهن برای لاغری در وجود من شکل گرفت هرگز تصور نمی کردم این عمل و اقدام به نیکی ماندگار ختم شود.

خالق زندگی بودن

تصور کنید من از طریق تغییر افکار و نگرش های خود توانستم تغییر در شرایط جسمی و زندگی ام ایجاد کنم و شما دوست عزیز از طریق استفاده از آموزش های سایت تناسب فکری در افکار و نگرش های خود تغییر ایجاد کرده و متناسب می شوید.

این اصلاح افکار و رفتاری که در شما به واسطه استفاده از آموزش های لاغری با ذهن ایجاد می شود به سادگی به فرزندان و اطرافیان شما سرایت کرده و باعث بهبود شرایط ذهنی و جسمی آنها می شود.

این روند هرگز متوقف نخواهد شد و از فرد به فرد دیگر و از نسل به نسل دیگری منتقل و پیش خواهد رفت.

جالب توجه اینکه همه آنان که در سال های زندگی ام به طریق مختلف باعث رنج و آزار من به خاطر چاقی شدند در واقع از این رویداد نیک و ماندگار بهره خواهند برد.

اگر آن حرف ها، نصیحت ها و تذکرها نبود چه بسا چاق بودن در نظر من به قدری رنج آور نمی شد که سالها برای لاغر شدن تلاش کنم و در نهایت به مسیر لاغری با ذهن هدایت شوم.

البته که آنها خودشان از این تاثیر بی خبر هستند اما آنچه مسلم است جهان هستی به طریق مختلف ما را به سمت تغییر کردن و خالق زندگی بودن تشویق می کند.

حتما این تجربه را دارید که در جنبه های مختلف زندگی به طریق مختلف از طرف اطرافیان خود مورد انتقاد،‌ نصیحت و یا حتی سرزنش قرار گرفته اید و شاید مدت ها دیگر احساس بد آن گفتگو و برخورد بوده اید.

اگر تغییر نکنید همه آن نیش و کنایه ها در وجود شما تبدیل به کینه و نفرت خواهد شد و آرام آرام وجود شما را از نیکی ها و احساس خوب تهی می کند.

اما اگر قدم در مسیر تغییر کردن و خالق زندگی بودن بگذارید و در این مسیر ثابت قدم باشید نه تنها برکت این اقدام سراسر زندگی شما را در بر خواهد گرفت بلکه همه آن کینه و نفرت ها از وجود شما پاک خواهد شد و چه بسا مانند من در وجود خود از همه آنهایی که باعث رنجش و ناراحتی تان شدند سپاسگزار باشید که باعث حرکت شما به سمت تغییر سرنوشت تان شدند.

علاوه بر همه این برکات شما صاحب عنوان بهبود دهنده زندگانی خواهید شد. نتایج خالق زندگی بودن و تغییری که در افکار و زندگی شما ایجاد می شود به فرزندان و اطرافیان تان منتقل شده و موجب گسترش برکات حضور شما در دنیای مادی خواهد شد.

خالق زندگی بودن

رحمت الهی را ذخیره کنید

در قرآن کریم جمع آوری پاداش و رحمت الهی را در گرو انجام عمل نیک یا عمل صالح معرفی کرده است.

  • هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمی بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد. (بقره ۶۲)
  • هر کس کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌ای، حیات بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد. (النحل ۹۷)
  • کیست خوشگفتارتر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: «من از تسلیم‌شدگانم» (فصلت ۳۳)
  • پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.» (الکهف ۱۱۰)
  • هر که کفر ورزد، کفرش به زیان اوست، و کسانی که کار شایسته کنند،به سود خودشان آماده می‌کنند. (روم ۴۴)

نکته جالب توجه اینکه خداوند همواره انسان را به انجام عمل صالح به طریق مختلف دعوت کرده است اما در هیچ آیه ای درباره نوع و چگونگی انجام آن توضیحی داده نشده است.

به این معنی که خداوند لیستی از کارهایی که از نظر او عمل صالح هستند را مشخص و انسان را به انجام آن کارها مکلف نکرده است.

بنابراین هر عملی می تواند عمل صالح باشد اگر هم برای انجام دهنده منجر به احساس خوب و آرامش قلبی شود و هم برای دریافت کننده باعث ایجاد احساس خوب، آرامش و تغییر در افکار و نگرش او شود.

هرچقدر ما در زندگی و مدت حیات خود عمل صالح بیشتری انجام دهیم علاوه بر اینکه خالق زندگی بهتری برای خود خواهیم بود در واقع کار را برای کسانی که بعد از شما قدم به این جهان مادی خواهند گذاشت آسان تر خواهید کرد و بدین شکل در رشد و گسترش جهان مادی که هدف خداوند از خلقت آن بوده است مشارکت کرده اید.

خالق زندگی بودن

حتی زمانی که در برابر وسوسه انجام کاری که در ابتدا موجب بروز استرس و نگرانی در خودتان و سپس در وجود طرف مقابل می شود مقاومت کرده و پیروز می شوید موجب بهبود افکار و عملکرد خود در جهان و تاثیر مثبت بر اطراف خود شده اید.

جلوگیری از بروز مشکل در جریان زندگی چیزی کم از تلاش برای بهبود آن ندارد.

  • هر زمان که با مهربانی و احترام رفتار می کنید.
  • اگر به نیازمندی کمک می کنید.
  • زمانی که از عمل یا واکنش دیگران نسبت به خود گذشته و آنها را می بخشید.
  • زمانی که از دارایی و امکانات خود بخشی را به دیگران هدیه می دهید.

شما در حال انجام خدمت و عملی هستید که منجر به ذخیره سازی رحمت الهی می شود.

این ذخیره سازی نه تنها باعث بهبود شرایط شما در دنیا و آخرت خواهد شد به واسطه تاثیری که بر جهان پیرامون خود می گذارید می تواند منجر به دریافت برکات الهی برای فرزندانتان یا نسل بعد از خود تا بی نهایت زمان شود.

برای آنچه از گذشته تا کنون بر شما گذشته است سپاسگزار خداوند باشید. شاید درک برکت برخی شرایط و جریانات در زندگی برای ما سخت و غیرممکن باشد اما اگر به مدیریت خداوند در زندگی خود ایمان داشته باشید قطعا هرآنچه در مسیر زندگی تجربه کرده اید برای بهبود شرایط و کمک به شما بوده است تا خالق زندگی خود باشید.

برای آنچه از اکنون تا آینده بر شما خواهد گذشت سپاسگزار خداوند باشید. قطعا درک برکت برخی جریانات در ادامه زندگی برای ما دشوار است اما با توسل به قدرت ایمان می توانید مشاهده گر جریان زندگی خود باشید و هرآنجا که از توان و عهده شما برآمد برای بهبود دادن آن تلاش کنید.

باشد که مورد لطف و رحمت الهی قرار گرفته و پاداش عظیم تجربه زندگی شما در دنیا و سرای آخرت باشد.

اخطار

تمرین:

۱- در سالهای زندگی که پشت سر گذاشته اید به چه دلایلی دیگران را مقصر شرایط زندگی خود می دانسته اید؟

آیا به این موضوعات فکر کرده اید که اگر در خانواده دیگر یا مکان دیگری متولد می شدید اکنون شرایط متفاوتی داشتید؟!

۲- نگرش شما درباره اینکه (شما خالق زندگی خودتان هستید) را بیان کنید. درک خود از این عبارت را شرح دهید و بنویسید که چقدر با این موضوع موافق هستید. در صورت امکان با ذکر مثال از زندگی خود یا اطرافیانتان اینکه ما خالق زندگی خود هستیم را شرح دهید.

۳- مواردی در زندگی که نیاز است مسئولیت آن را به عهده بگیرید را مشخص کنید و بنویسد که من می پذیرم که خالق این شرایط در زندگی ام بوده ام و اکنون می خواهم از طریق تغییر افکار، نگرش و عملکرد شرایط زندگی خود را تغییر دهم.

۴- مواردی در زندگی تان را شرح دهید که تحت تاثیر گذشتگان خود قرار گرفته اید. مانند اینکه فردی بخاطر اینکه پدر یا مادر یا پدربزرگ شما را می شناخته است در حق شما لطف و محبت کرده است.

۵- تصمیم بگیرید که بهبود دهنده جریان زندگی خانواده خود باشید. اقدام و استمرار شما برای تغییر شرایط خودتان به طور ناخودآگاه بر اطرافیان شما تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین متعهد باشید که بهبود دهنده جریان زندگی خود و خانواده تان باشید.

۶- برنامه خود برای ذخیره کردن رحمت الهی را مشخص کنید. تصور میکنید از چه طریق می توانید رحمت الهی را در وجود خود و جریان زندگی تان ذخیره کنید. شرح دهید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.61 از 38 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42344
برچسب ها:
44 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/14 17:42
      مدت عضویت: 221 روز
      امتیاز کاربر: 1840 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 566 کلمه

      سلام استاد عزیزم امدم تا بهای این قدم با ارزش هم پرداخت کنم .

      ۱- در سالهای زندگی که پشت سر گذاشته اید به چه دلایلی دیگران را مقصر شرایط زندگی خود می دانسته اید؟

      مادرم . بخاطر اینکه با خالم مقایسه اش میکردم و  و فکر میکردم دخترخالم از من خوشبخت تره . فکر میکردم اگه مامان منم تحصیلات داشت و سرکار میرفت من خیلی خوشبخت میشدم . 

      پدرم . بخاطر اینکه اونقدر که من میخواستم پولدار نبود .

      معلم هایم . بخاطر اینکه بد اخلاق بودند .

      دختر بودنم . چون فکر میکردم آزادی عمل ندارم و باید همیشه زیر دین یک مرد باشم . 

      ایرانی بودن . چونکه همیشه مورد ظلم واقع میشه .

      مذهبی بودن خانواده ام . چون که جلوی راحتی و خوشگذرانی را می‌گیرد.  

      خدا . چونکه منو خوشبخت نیافرید .‌

      آمریکا.  چون میخواد به ایران حمله کنه .

      ۲- نگرش شما درباره اینکه (شما خالق زندگی خودتان هستید) را بیان کنید. درک خود از این عبارت را شرح دهید و بنویسید که چقدر با این موضوع موافق هستید. در صورت امکان با ذکر مثال از زندگی خود یا اطرافیانتان اینکه ما خالق زندگی خود هستیم را شرح دهید.

      من خالق زندگیم هستم چون خداوند این قدرت را بمن داده و خداوند هیچ سرنوشتی را برای من از قبل ننوشته و لازم بوده من برای اینکه ثابت کنم بنده شایسته ای هستم وارد این دنیای مادی بشم و با یکسری تعارض ها روبرو بشم و با وجود اونها پیشرفت کنم در همه زمینه ها . من قادرم تا آینده رو اونجوری که می‌خوام خلق کنم . چون قدرت ذهن و تفکر دارم . 

      من اصلا و ابدا قبول ندارم که این دنیا واتفاقاتش بی دلیل و الابختکی.  من قبول دارم که جهان هستی  قانونمند . من قبول ندارم که دنیا ناعادلانه است . من به عدل خداوند ۱۰۰۰ درصد اعتماد دارم ‌‌. 

      من خالق زندگیم هستم و به هرچیزی خوب یا بد فرقی نمیکنه به هرچیزی توجه میکنم اونو تو زندگیم خلق میکنم . از کم اهمیت ترین چیزها تا مهم ترین . 

      من همیشه دوستداشتم اسم همسرم از نوع ایرانی باشه . که شد . من همیشه دوسداشتم فرزندم پسر باشه که شد . من دوستداشتم همسرم اخلاق های خاص داشته باشه . که داشت و البته من اون زمان به اندازه الان عاقل نبودم و تحت تاثیر فیلم و سریال و تخیلات فانتزی بچگیم بودم . من از عروسی های محلی خوشم می آمد و عروسیم تو روستا برگزار شد . البته اون زمان اصلا راضی نبودم . من از وقتی عاشق ماشین سوزوکی شدم هر بار که بیرون میرم دوتا میبینم . از وقتی از ماشین جک s5 مشکی خوشم آمد اونم زیاد میبینم . حتی میان کنار خونمون پارک میکنن . چند روز پیش رفته بودیم مزرعه اونجا یه موش دیدم و همش حواسم بهش بود بعد که امدم خونه وقت خواب تو اتاق هم باز یه موش دیدم . من همیشه دوستداشتم که چیزهایی رو درک کنم و بفهمم که بتونم خیلی راحت تر از بقیه به خواسته هام برسم و از زندگیم لذت ببرم و دقیقا همین شد با کمک استاد عباسمنش و استاد عطارروشن.  من همیشه میخواستم ببینم چاق بشم چجوری میشم که ۴ سال چاق بودم ولی با کمک استاد عطارروشن به راحتی آب خوردن دارم وزن کم می‌کنم.  خواهرم عاشق شغل روانشناسی و بازیگری بود الان ی شغلی داره که همه اینا توش گنجانده شده و عاشق کارشه . 

      هزاران مثال هست برای اینکه بگم هرچیزی که بهش توجه می‌کنیم رو وارد زندگیمون می‌کنیم.  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/02/11 11:44
      مدت عضویت: 569 روز
      امتیاز کاربر: 5505 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 793 کلمه

      سلام 

      خیلی خیلی زیبا بود همیشه در این پیج های اگاهی نیشنیدم احداد ما احداد ما 

      پاکسازی کنیم 

      راستش من درگیر این ها بودم اما از ی جایی ب بعد گفتم بسه و من فقط رو ی ذهن کار میکنم 

      همه اونها میگفتن از اجداد بما انتقال پیدا کرده و انرزی شون در بدن ما مونده و من اینو وجودم نمیپذیرفت اما با این متن زیبا وشیوای شما درک کردم ک اموزه های اونها ب ما انتقال میدا کرده و من میتونم با تغییر افکار باور عملکردم باید  تغییرش بدم ن اینک تا اخر عمرم اسیرشونم و باید پاکسازی کنم اینومن نمیتونم بپدیرم 

      الان زندگی هر کی اطراف من هس عقید هاش با من متفاوته چن من خواستم تعییر کنم متفاوت یا بهتره بگم جور دیگر نگاه کنم 

      من خیلی سختی کشیدم خیلی 

      اما اینجای زندگیم راضیم چن احساسم خوبه چن احساس میکنم ب خدا نزدیگترم اصلا احساسش میکنم 

      اما تموم ادمهای اطرافم خانوادم همسرم مثل ی ربات دارند عمل میکنند جالبه همسر من اخبار نگا میکنه بعد ایراد میگیره میگم خب دوس مداری چرا نگا میکنی اما اون عادت کرده پدر مدام اخبار نگا میکنه میگم بزن ی چیز شاد ببین میگه ا من نفهمم ک تو این دنیا چی میگدره جالبه اینها ب هیچ چیز ب اندازه این اخبار دیدن سرموقع متعهد نیستند 

      ب همسرم میگم مگه اخبار عوض میشه خب همون حرفها رو داره میگه عین قرص ۴ ساعن ۴ ساعت دارند میبینید 

      اما نخواستم مثل بقیه باشم چن اینجا رو دیدم نگرشی متفاوت رودیدم و اصلا اونقدر تو مست میشی ک اصلا نمیتونی جور دیگه دوم بیاری 

      همیشه میشنیدم تو بهشت جام می هس شراب هس همیشه مسخره میومد بر ام

      ولی واقعاالان درک میکنم کسی ک تو این راه باشه ک خودش مسیول بدون اون انتطار رو نداشته باشه خودشو خدا رو ببینه شرابی مینوشه ک همیشه مزش ب دهنش میمونه و چیز دیگه بهش مزه نمیوه 

      افرادی کنارم هستند ک مدام گله وشکایت از این دارند ک پدرم فلان باشه مادرم فلان باشه با اینک خودش الان ۴ سالشه برا همه چی از پدرو مادر انتطار داره و همیشه با ی حالت کینه و دشمنی باهاشون حرف میزنه همین ادم تا اینها بمیریند خودشو میکشه 

      نفرت کینه دشمنی همش از انتطار بیخودی است ما از ادم قبلی خودمو نداریم 

      درحالی ک اون اونو بلد بود هیچی پدر مادر برا فرزندش کم نمیزاره هیچ 

      اره منم همیشه پدرم رو مقصر نارحتی مامانم یا غم  عدم نشاط تو خونم میدونستم مقصر خیلی چیزهام 

      اما واقعا اگه من جای پدرم بودم ازا ون بهتر بودم 

      یا جای هر کس دیگه پدر من همه توانشو گداشته ک بهترین هارو برا من بزاره 

      یا دولت رو مقصر این میدونیتم ک کار پیدا نکردم چن پارتی ابزی کروند وفلان اما من قدرت رو ب کی میدادم 

      ایا اون موقع خدا رو اصلا کاره ای میدیم یا دولت رو کاره ای میدونستم 

      یا همسرمو مقصر همه مربضی هم و دردهام بدبخنی ها شرایط الانم میدونستم اما ایا واقعا اون مقصر ه

      ن من مسیول شرایط الانم هستم مریضی من ب خاطر افکارو تمرکز و توجه منه بوده یا باور حرفهاییک هیچ کدوم حقیقت مدارند 

      تو این دنیا هیچ کس جز خدا هوایم ارو نداره 

      خودت باید هوای خودتو داشته باشی 

      خودت 

      این همسر این پدر این فلانه اینها فقط عنوان هستند برچسب هستمد این ها مسیول حال خوب من یا احساس من نیستند اینها مثل من انسان هستند مثل من 

      اره سخته قبول کردنش ونیاز ب تمرین داره چن مدام برعکسشو شنیدیم دیدم تو فیلمها تو زندگیها 

      چقدر هوای خودتو داری فریبا 

      چقدر خودت برا خودت مهمی 

      مهم نیس طرف مقابل چ نقشی داره چ برچسب چ نسبتی اون ی امسان جدا از توست و تو نباید ب هر حرفی بها بدی هر حرفی رو باور کنی 

      زمانی زندگی زیبا میبینی ک برا خودت زندگی کنی 

      و محافظ خودت باشی 

      مسئول فکر شنیدها و گفتار خودت باشی 

      مثل اینکی نوزادی داری ک نیاز ب مراقبت داره 

      دیروز دخترم تکالیفشو انجام میداد نوشنه بود ک خدا ظالم رو دوست ندازه بعد دخترمم گف مامان این چرا دورغ میگه خدا همه رو دوس داره 

      واین برای من لذت بخترین پاداشی بود ک گرفتم 

      تموم کتابها پر از این حرفهای بیخودی هیتند ک نگو 

      بحای اون میتونند بگندک ظلم ب دیگران عیننا ظلم بخود هس اما میاند جوری میگند ک اصلا اوم میمونه ک چرا باید ب بچه ۷ ساله اینها رو بخونه 

      یا زمانیک اصرار مادرشوهرمو ب دخترم میبینم ک بخور بخور 

      دخترم میگه مامان اینها چرا اینجوری میکنند میل داشت هباشم میخورم دیگه 

      من شادترینم اون موقع سپاس از خداوندی ک منو تو این مسیر قرار داد ک تعییر دهنده ادمهای بعد خودم باشم وسپاس از استاد گرانفدر ک واقعا مثل ی پدر ی دوست وبرادر ب ما کمک میکنند 

      همیشه دخترم نگا ک ب اسمون میکنه میگه مامان مامان ما ه ببین ستاره رو ببین همسرم مسخره میکنه ک اینها ولیم ن شادترینم ک دخترم زیبایی ها رو میبینه 

      خیلی دوس دارم بیشتر وبیشتر تعییر کنم تا ب دخترم باورهای مناسب بدم خدایا کمکم کن 

      و حتی این از برکت وجود دخترم هس ک خدا برای من داشته 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سرباز امام زمانم
      1403/02/02 06:37
      مدت عضویت: 31 روز
      امتیاز کاربر: 1030 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 727 کلمه

               به نام خالق خلّاقم

      سلامی به روشنایی صبح به همه شما عزیزان واستاد گرامی

      الهی شکر که بازم یک گام فوق العاده به سویش برداشتم (خالق زندگی خودت باش)راستش حتی موقع خوندن هم برام سخت بود که بگم من خالق زندگیمم چون هی به‌خودم میگفتم پس خدا چی؟!

      حالا یه جواب دارم که قانعم کنه :خدا خالق منه وبه من این قدرت رو داده که خالق زندگیم باشم یعنی قدرته از سوی خداست اما تو میسازی بهت حق انتخاب داده تا هرطور دوست دارم دنیا تو بسازی 

      اره پس باید طرز فکرتو عوض کنی‌ یه نگرش هرچقدر هم قدیمی باشه اگه درست نباشه نباید باورش کنی وبلعکس اگه یه نگرش جدید بود اما درست باید باور کنی زینت تومسئولی دربرابر زندگی نسل بعد از خودت پس اصلاحش کن ونگرش درست را ادامه بده که هر‌‌خرافاتی نره تو زندگی ایندگان یادت نره هرچی که الان هستی به دلیل باور های گذشتت بوده و هرچی هم که قراره بشی به دلیل نگرش الانت هست پس درست فکر کن که هم زندگی خودتو اباد کنی هم نسل بعد از خودتو یاعلی مدد

      تمرین اول:من شاید بهشون چیزی نگفته باشم اما الان که فکر میکنم اون ته ته های دلم همش میگفتم چرا پدر ومادرم چاقی رو به من انتقال دادن 

      اما خدارو شکر الان خیلی راضی هستم مخصوصا که در این کشور ودر این خانواده هستم 

      راستش‌بعضی وقت‌ها میشد که میگفتم‌اگه در فلان کشور بودم شرایطم‌فرق میکرد یادر فلان خانواده و. از این طور چرند ها اما الان توبه میکنم از اون حرف هام وخدارو بی نهایت سپاس گذارم که در بهترین خانواده وکشورم 

         تمرین دوم :باور کنید که ما خالق زندگی خودمونیم چطوری ؟!این طور که زندگی ما طبق باور هامونه وما هرطور که فکر کنیم همان طور عمل خواهیم کرد خب باور هارو مابه ذهنمون راه میدیم دیگه پس ما‌خالق زندگیمونیم و با قدرتی که خالق ما بهمون داده زندگی خودمونو میسازیم حالا ما باید درست باور کنیم چون ما.در برابر نسل بعد مسئولیم چرا؟!اگه به نگاه به افکارت کنی میفهمی که خیلی از باور هامون از گذشتگانمون به مارسیده 

      بعضی از ماهاهم فکر میکنیم چون فلانی بزرگ هسته و سنی ازش گذشته هر باوری داشته باشه درسته نه گلم سن ملاک نیست اتفاقا به نظر من باور های بچه ها خیلی هاشون درست ترن چون ذهنشون از اشتباهات پاکه 

      پس برو جست و جو من اگه درست بود باور من تا یک باور درست انتقال بدی و باعث خوشبختی بقیه هم بشی که یک ثواب بزرگ برای اخرت هم باشه 

      برای اثبات این حرف به خودم میتونم مثال بزنم :بعضی از اطرافیانم فکر میکنن برای نمره ۲۰اوردن فقط باید کلی بخونن چون باورشون اینه که هر سختی بارنج به دست میاد و فکرشون درباره من اینه که من همش درحال خوندنم در صورتی که من خودم شاهدم که خیلی بیش تر از من میخونه اما مثل من نمیشه نمره هاش براش هم همیشه سواله که چرا  این طوره منم میگم من به بار میخونم ولی درست میخونم و به نظرم اصلا کار سختی نیست و‌خب خلاصه همیشه میگن تو چطوری میخونی که این طور هستی نمیدونن من اصلا خیلی کاری نمیکنم فقط نگرش اونا رو ندارم الانم امتحان دارم کتاب جلوم بازه اما اینجام 

      و راستش 

      الان قشنگ فهمیدم که ما طبق نگرش هامون زندگی میکنیم اگه درست باور کنیم باید بگم خوش به حال نسل بعد از ما که همچین الگوهایی دارن

      پس درست فکرکن با علی مدد

      تمرین سوم:من در همه چی خالق زندگی‌خودم بودم و حالا میخوام مسئولیتم رو به عهده بگیرم و اشتباهاتم رو اصلاح کنم:من میپذیرم که خودم مسئول چاقیم،عصبانیتم،چشمم،بدبودنم،و…… بودم و حالا جلوی همه شماها قول میدم که تمام تلاشمو بکنم که با اصلاح فرمول های اشتباه ذهنم زندگیمو تغییر بدم من میپذیرم که خالق تشکیل این ها بودم

      ومن حالا مسئول وخالق لاغری،مهربونی،خوب بودن.و… خودم هم هستم و توکلم به خداست

      تمرین چهارم :میتونم این و مثال بزنم که وقتی فهمیدن من نوه کی هستم بیشتر تحویلم گرفتن حالا درجاهای مختلف

      تمرین پنجم:اینجانب من سر باز امام زمانم متهد میشم که با تغییر نگرش های ذهنی خودم نه تنها خودم بلکه در خانوادم هم تاثیر بگذارم و بهبود دهنده جریان زندگی خانوادم هم باشم الهی به این تو 

      و در اخر:من به خدای خودم توکل میکنم ،بار ها با خودم تکرار میکنم خدای من بزرگه و …… شکر خدارا به جا میارم بهش اعتماد میکنم وکلی کار دیگه که هر چی بگم تمومی نداره 

      خدای من خیییلییی عالییییییه

      یاالهی بیییینهااااایییت شکررررت

      الهی که زندگیاتون به شیرینی عسل باشه

      ممنون استاد اجرتون باخدای بزرگ

      خداست شکرت که هدایتم کردی

      یاحق مدد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/12/19 21:22
      مدت عضویت: 1024 روز
      امتیاز کاربر: 33207 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,506 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      برای زندگی و هر انچه دراین زندگی از اغازین روزم دراین دنیا به من دادی تا پایان عمرم بینهایت سپاس

      سلام استاد عزیزم و دوستان خوبم 

      زندگی من نتیجه گذشته منه ونتیجه امروز من در اینده نشون داده میشه 

      من خالق زندگی خودم هستم 

      یعنی این واقعیت داره یا سرنوشتی که خداوند از قبل برای من تعیین کرده رو باید زندگی کنم 

      من وقتی در خانواده با وضعیت اقتصادی متوسط به دنیا اومدم پدرم معلم بود و مادرم خانه دار ومشکلات مالی فراوان و همیشه خیلی از خواسته هامو قورت میدادم که نکنه بگم و پدرم سر افکنده بشه اگر نتونه خواسته هامو براورده کنه و چون به قول جامعه افراد پول دار دنبال افراد پول دارهستن پس شانس ازدواج با فرد پول دار هم ندارم به واسطه این خانواده در سطح متوسط 

      وقتی ازدواج کردم بازم از لحاظ اقتصادی در مزیقه بودم و بازم وضعیت اقتصادی متوسطی داشتم و ارزوی داشتن خیلی چیزها رو بازم قورت دادم تا شوهرم شرمنده من نشه 

      به جای داشتن خونه تو خونه اجاره ای بودم و سعی در تهیه اجاره خونه 

      به جای داشتن ماشین سوار موتوری که توسرما یخ میزدم 

      همش از خدا گله مند بودم که چرا دراین خانواده با این سطح مالی بودم ولی به پدر ومادرم نمیگفتم وچرا پدر مادرم غیر از چاقی هیچ ارث دیگه ای به من ندادن چرا من در این خانواده هستم نمیشد درخانواده پول دار و لاغر و ارام و شاد به دنیا میومدم و تک فرزند بودم و هر چی میخواستم می تونستم بخرم 

      نمیشد من تو یک کشور دیگه به دنیا میومدم که از رفاهیات و ازادی های متفاوتی برخوردار بودم 

      ولی من خالق زندگی خودم هستم 

      درسته که در خانواده متوسط ایرانی به دنیا اومدم و در خانواده چاق به دنیا اومدم ولی میتونم زندگی جدید برای خودم بسازم 

      خداوند در قران فرمود که حال هیچ قومی تغییر نمیکنه مگر اینکه انان حال خود رو تغییر بدن 

      پس بدون هیچ اقدامی نمیشه سرنوشتت تغییر کنه ولی میشه با اقدام کردن 

      من چجوری اقدام کنم باید نگرش و افکار و حالم رو تغییر بدم تا سرنوشتم تغییر کنه تا زندگی رو که دوست دارم تجربه کنم 

      خداوند شنونده داناست پس من هر چی فکر کنم وتمرکز کنم خداوند اونو به سمت من برمیگردونه 

      پس من اگر کلام و نگرش و انتظارم رو از زندگی تغییر بدم میتونم خالق زندگی خودم بشم 

      وقتی من به واسطه حالم اسیب ببینم هیچ کس نمیتونه این اسیب رو برطرف کنه ولی من میتونم  با تغییر حالم این شرایط رو تغییر بدم 

      تنها حمایت گر من خداست و خداست نتایج رو رقم میزنه خداست که حال وانتظار منو پاسخ میده و این پاسخ بسته به حال من میتونه باعث رنج و سختی من باشه ویا باعث راحتی من بشه 

      من قبل از اشنایی با این دوره حالم بد بود و افکارم و نگرشم منفی بود و انتظارم از این دنیا فقط رنج و سختی بود چون گفته بودن مومن دراین دنیا اومده که خدا هی امتحانش کنه و اون هم اگر پیروز در بیاد باز یک امتحان دیگه میشه و من دیگه با مشکلات فراوان از لحاظ روحی و مالی و جسمی دیگه در خودم توان امتحانات خدارو نمیدیدم و خودم رو از خدا دور میدیدم که نمیتونم امتحانات اونو پیروز و سربلند بیرون بیام خب خداوند که به این کار نداشت که من بر اساس اطلاعاتی که از والدین و جامعه و اونا هم از گذشته گرفتم و این اطلاعات حالم رو بد میکرد و اتفاقات بد بر اساس این حالم برام رقم میزد و هر چی بیشتر حالم بد میشد اتفاقات از درو دیوار برام میریخت هر چی بیشتر گریه میکردم و از اون میخواستم وضعیتم بهتر بشه باز بدتر میشد و یک اتفاق جدید برا م میوفتاد میگفتم دیگه خدا منو نمی بینه و صدامو گوش نمیکنه میگفتن نه خدا صدای تو رو دوست داره و این امتحانات الهی برای خدا خدا کردن تویه اخه چقد امتحان دیگه خسته شده بودم ولی اتفاقات تمومی نداشت 

      وضع بد مالی 

      ناساز گاری دخترم 

      حال بد و قلب دردناک 

      خلاصه همش انتظار داشتم امروز که بیدار میشم نمیشه یک اتفاق خوب برام بیوفته 

      فکر میکردم دنیا فقط جبره اخه میگفتن این سرنوشتی هست که در عالمی به نام زرع خودم انتخاب کردم و تازه اینو بین بد وبدترانتخاب کردم و میگفتم خدا یا چرا من چرا این سرنوشت ولی فایده نداشت 

      ولی از زمانی که وارد این دوره شدم یاد گرفتم باید همسو با قوانین الهی باشم تا مورد رحمت او قرار بگیرم و اگر همسو نباشم این رحمت شامل من نمیشه و در رنج و سختی قرار میگیرم 

      پس من خالق زندگی خودم هستم 

       من مسئولیت زندگی الانم رو به عهده میگیرم 

      من مسئولیت 100درصدی زندگی فعلی خودم رو به عهده میگیرم 

      من مسئولیت رفتارم با فرزندم رو به عهده میگیرم 

      من مسئولیت چاقی خودم رو به عهده میگیرم 

      من مسئولیت مشکلات و اتفاقات بد زندگیم رو به عهده میگیرم 

      من برای گذشته و اینده ام سپاسگزارم 

      من تازمانی که پدر و مادر.و جامعه و دولت رو مقصر شرایط زندگیم بدونم نمیتونم زندگیمو تغییر بدم 

      من اول باید با این  شرایطی که دارم کنار بیام و در صلح قرار بگیرم 

      من شرایط فعلی زندگیمو میپذیرم و مسئولیت بودن در این شرایط رو میپذیرم 

      من با  تمام کسانی که فکر میکنم مقصر این زندگی کنونی من هستن در صلح قرار می گیرم تا به ارامش و نداشتن خشم و کینه برسم و به امید وشوق بهبود شرایط در زندگی برسم 

      من وقتی انتقال دهنده نگرش های گذشتگان به ایندگان نباشم و در بهبود شرایط نقش داشته باشم هم در بهبود زندگی خودم و هم بهبود زندگی نسل اینده نقش دارم  هم در زندگی و هم دراخرت جایگاه بهتری رو کسب میکنم 

      من اگر حلقه این زنجیر ارتباطی رو قطع کنم ارزشمندی رو هم به زندگی خودم و هم نسل بعد از خودم هدیه میکنم 

      من سعی میکنم یک انتقال دهنده عالی باشم و اگر بتونم نگرش و افکار بهبود یافته رو به نسل بعدی انتقال بدم خیلی ارزشمندم 

      مثلا من از والدینم و مادر بزرگم شنیدم که چاقی ارثی است و اونا از والدینشون شنیدن ولی من این باور رو اصلاح میکنم و به نسل بعدی خودم انتقال میدم و پسرم که لاغر ه و تمرینات منو میشنوه یک روز که در یک جمع شنید که چاقی ارثی است گفت نه پس چرا من لاغرم و مامانم چاق بوده والان لاغر شده پس چاقی ارثی نیست همین یک نگرش میتونه این حلقه های زنجیره رو قطع کنه 

      گاهی به خاطر پدر بزرگ و مادر بزرگ و یا پدر و مادر افرادی سر راهمون قرار میگیرن که به ما یاری میرسونن 

      ریس من چند سال پیش شاگرد پدرم بوده و خیلی به همین خاطر بهم احترام میزاشت و کارم رو راه میانداخت 

      اولین زایمانم وقتی مسئول بیهوشی فهمید که ادامه فامیل من چیه و با هم اشناییم بنده خدا تا زمانی که بهوش اومدم کنارم بودم میخواست مطمعن بشه که من حالم خوبه 

      من به خاطرپدرم و دوستش که خیلی به پدرم احترام میزاره این کار رو دارم 

      پس من هم میتونم با بهبود شرایط زندگی خودم برای اینده گان هم مفید باشم 

      ما نمیتونیم از گذشته و اینده جدا بشیم و همه به هم وصلیم 

      این نام نیک است که به یادگار میمونه و نیکی های من و این که بتونم زندگیم رو بهبود ببخشم بهترین نیکی است که برای نسل اینده به جا میگذارم 

      ولی گذشتگان من که از این قانون بی اطلاع بودن در بهبود زندگیشون هیچ کاری نکردن و ترس از این دارن که اگر طبق گذشته گانشون کاری رو انجام ندن شاید به مشکل بخورن 

      پس من میتونم خالق زندگی خودم باشم و تعهد میدم در این مسیر ثابت قدم باشم و ادامه بدم تا هم زندگی خودم رو بهبود ببخشم و هم برای نسل اینده از خودم یادگاری بگذارم که در بهبود شرایط زندگیشون مفید باشه 

      در قبال عمل نیک یا عمل صالح من میتونم به جمع اوری پاداشو رحمت الهی  دست پیدا کنم 

      خداوند در قران مارو به انجام کار صالح و شایسته دعوت کرده ولی اصلا مشخص نکرده که این کار چیه 

      عمل صالح عملی هست که منجر به احساس خوب در من و در دریافت کننده بشه 

      پس من با مهربانی و احترام رفتار کنم 

      به فردی کمک کنم 

      وقتی از مال خودم به دیگران هدیه بدم 

      باعث ذخیره سازی رحمت الهی میشه و برکات الهی رو دریافت میکنم و این برکات هم شامل زندگی خودم میشه وهم شامل زندگی نسلهای اینده من 

      خدایا شکرت برای انچه در گذشته تا کنون بر من گذشته 

      من میخوام رحمت الهی رو ذخیره کنم با یاری رسوندن به دیگران سرکار و یاهر جایی که از کاری ازدستم برمیاد و یا حتی با لبخندی میتونم این رحمت الهی رو داشته باشم 

      وقتی با رفتارم باعث خوب شدن حال فرد مقابلم بشم شامل رحمت الهی میشم 

      تصمیم دارم که رحمت الهی رو ذخیره کنم 

      با کمک به پدرو مادرم که ناتوان شدن و من رفتم برا خونه تکونیشون و خوشحال شدن 

      با کمک به ارباب رجوع زمانی که هیچ کس جوابی براش نداره و کارش گیره 

      میخوام با لطف خوش ولبخند به دیگران روحیه بدم و شامل رحمت الهی بشم 

      میخوام هر رور بایاد خدا و خدمت به خلق رو بگذرونم تا رحمت الهی رو ذخیره کنم 

      قلکم رو اماده میکنم تا با هر خوبی ومهربونی و بخشش  وبیرون کردن کینه ها از دلم و کمک به دیگران این قلک رو پر از رحمت های الهی کنم 

      ورحمت های الهی روذخیره کنم تا در بهبود شرایط زندگیم و نسل اینده موثر باشه 

      خدایا یاریم کن تا رحمت های الهی تورا ذخیره کنم 

      در پناه خداوند رحمان باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Setila Rezaie
      1402/12/14 03:24
      مدت عضویت: 1712 روز
      امتیاز کاربر: 2469 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 535 کلمه

      سلام ‌و درود به استاد عزیزم و همراهانم

      مدتهاست که من مادر و پدرم رو بخشیدم بخاطر آسیب‌های روحی و روانی که به من زدن اون تحقیرهایی که شدم بخاطر متفاوت بودنم با بقیه خواهرها و برادرم از نظر چهره از نظر درس خون نبودنم با اینکه من تمام وجودمو گذاشتم توی کودکی و نوجوانیم که بچه حرف گوش کنی باشم آرام باشم خیلی کمک کنم توی خونه و بی مصرف نباشم ،سرکار برم و نان آور خونه باشم اما هرگز به من محبتی که حقم بود نشد کتک هایی که از پدرم خوردم هرشب کابوس بود برام اما با همه وجودم سعی کردم زخم هامو التیام بدم وتا حدودی موفق بودم ،پدر و مادرم رو بخشیدم خدا رو بخشیدم که چرا منو متفاوت خلق کرده ،به مادرم همین چند وقت پیش گفتم من اصلا ازت ناراحت نیستم هیچ وقت بخاطر گذشته خودتو سرزنش نکن چون اون گذشته باعث شد من آدم قوی بشم روی پای خودم وایسم احساساتی نشم توی هر مسئله ای و از همه مهمتر آدم وابسته ای نباشم نسبت به هیچ کس ،و هرگز مشکلاتم رو به کسی نگم حتی خوانوادم ،چقدر شخصیت قوی خودمو دوس دارم ،به مادرم گفتم تو و بابا باعث شدین من این بشم واگر جور دیگه ای بودین من به تضاد برنمیخوردم ودرخواست شرایط بهتر رو نمیکردم از خدا ، ازش تشکر کردم و دستش رو بوسیدم .هرگز نمیخوام مادرم غمخوار من باشه چون به اندازه کافی دو خواهر و برادرم هستن که تمام بار مشکلاتشون رو رو شونه مادرم انداختن .

      هنوزم در حال التیام خودم هستم باهمه وجودم میخوام که رشد کنم اون عزت نفسی که نابود شده رو ترمیم کنم ،چون من خالقم من میتونم همه چی رو تغییر بدم هرچند که برام واقعا سخته اما تلاش خودمو میکنم که نجواها رو برعکس کنم اون نجواهاکه همیشه بر علیه من بودن که تو تنبلی تو خنگی تو زشتی تو اضافی هستی تو باید زجر بکشی تو نباید خوشی رو ببینی ،نه من یه آدم باهوشم من زیبام من لایقم ،لایق همه نعمتهای بی نظیر خداوندم ،خداوندی که من رو خالق آفرید تا این لحظم رو اونجور که میخوام خلق کنم ،گذشته من دیگه اهمیتی نداره چون درساشو گرفتم و فهمیدم که خیلی چیزا به نفع الان من بوده ،شاید اون موقع نمیفهمیدم و ناراحت بودم اما الان کاملا آگاهم .

      من خالقم چون شرایط الانم رو خودم رقم زدم ،مهاجرتم رو ازدواجم با یه آدم فوق العاده رو آدم های خوب و دوست داشتنی اطرافم رو ،کارهایی که میخوام انجام بدم آدم‌های بینظیری که دست خدا میشن وهمه چی به راحتی پیش میره ،احترامی که دریافت میکنم از همسرم و اطرافیان و حتی مادرم .

      هدایت شدنم از سمت پروردگارم و تمام سؤال‌هایی که پاسخشون رو بهم داد تا بفهمم جهانش چطور عمل میکنه .

      تصمیم من اینه که ثروتمند باشم ،بی نهایت ثروتمند که اول از همه خودم رو غرق نعمت کنم و لذت ببرم از دنیام و با این کار الهی نسل های بعداز من از این نعمت استفاده کنن ،که برای ثروتمند شدن قطعا باید افکار درست داشته باشم و فراوانی رو باور کنم تا این افکار هم به نسل های بعد انتقال داده بشه چون افکار وباورهای درست مهمن برای دریافت نعمتها.

      در این راه از خداوند یاری میطلبم که او دانای بی همتاست .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      1402/12/10 08:48
      مدت عضویت: 1319 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 858 کلمه

      بنام خدا

      درگذشته از پدرو مادرم متنفر بودم که نمیتونستم بااونها حرف بزنم چون  مدام درحال بحث باهم دیگه بودن و فکرمیکردم  بی ارزشم چون هیچ کدوم وقت نمیگذاشتن وبامن حرف بزنن و معمولا هم اگه حرف می‌زدیم منومسخره میکردن . بااینکه ازنظر اونها شوخی بود اما بیشتر مسخره کردن بود . و باخودم میگفتم اگر حداقل بامادرم هم صحبت بشم .  دیگه به این نیاز ندارم که تومدرسه دنبال . یک هم صحبت باشم و وقتی هم مدرسه تموم شد بیشتر از قبل احساس تنهایی کردم تا رو آوردم  دوباره به نقاشی و طراحی کردن   وتوزندگی اوایل ازدواجم وحتی الان هم هنوز درموردخیلی چیزا مثل رشته ی تحصیلیم که منوبه جای هنرستان به رشته ای که اصلا مورد علاقه نبود فرستادن ومن به خاطر این موضوع از اونها دلگیرم بااینکه توی دیدگاهی گفتم که فهمیدم مقصرمنم اما هنوز نفوذ نکرده .درونم به خاطر همین میگم.قبلا اصلا موافق این موضوع نبودم شایدتا چندوقت قبل از سایت .اما دوسه ماه پیش کاملا بهش پی بردم که من خالق زندگیم هستم .وهرروز خودم دارم روزم روخلق میکنم .روز برای همه هست امامهم اینه که من توان روز چیکار میکنم که حال من خوب باشه یابد .طی مسأله هاییکه گفتم چندبارتوی یه سری از دیدگاه ها بهش به یقین پی بردم و حتی . .حالا متوجه هم دارم میشم که من خالق زندگی خودم هستم بااحساس  همراه بافکارم و تصاویر ذهنم چون وقتی تصویر به وجود بیاد احساس به وجود میاد عمل به وجودمیاد  بنابراین .من دارم مقابل خودم افکارم روتجر به میکنم  وبه همین خاطر برام یه سری چیزا واضح ترمیشه من خودموچاق کردم ومن مسولیت چاقی خودمو به عهده میگیرم .من حال خودموبدکرم واحساس بی ارزشی کردم ودرروابطم باطرافیان به شکل‌های مختلف  خدشه به وجود آوردم پس مسولیت اونهاروبه عهده میگیرم واز طریق تغییر وعملکردم . نتایج زندگیمو تغییر میدم ودراین راه دست از هر تلاشی برنمیدارم .  یادمه یه بار رفته بودیم.یه بار برای تولدپدرشوهرم خرید کنیم و ازاونجای که مابه زبون اصلی خودمون حرف می‌زدیم . یه آقای سن بالایی تومغازه نشسته بود . همراه بایه پسر جوان که اون مسول مغازه بود . بعد وقتی حرفامونو شنید وازمون ناخودآگاه شهرمون روپرسید وگفت شما شبیه فلانی ها هستید وهردوتونم خیلی بهشون رفتین  از نطرقیافه و به ایشون گفتیم که خب ما نوه هاشون هستیم و ایشون نه تنها که خودمان وپدربزرگها رومیشماخت که کل خانواده از قبل از پدربزرگانمون روهم میشناخت .وانقدر محبت کرد واحترام گذاشت که واقعا هنوز هم با خودم تصویرش میاد تو ذهنم . که توی شهر غریبه چطور. وچندبار هم من برای نوبت دکتر رفتن برای یه دکتر خوب پیداکردن دوست همسرم خانمشون دکتر هست  منوپیش همسرش فرستادن  باصبر وحوصله ی تمام بامن حرف زدن و معاینه ی سرپایی کردن بدون حتی یک قرون پول ویزیت گرفتن ..واین بیشترین و خیلی هم بودن دراین راستا افرادیکه بر سر محبت به خاطر شناخت همسرم به من  محبت داشتن و کمک کردن در بهبود وضعیت سلامتی.من متعهد شدم که جریان زندگیمو بهبود بدم وخیلی از مسولیت هاییکه مربوط به خودم وشخصیت خودم هست روبه عهده بگیرم

      من تصمیم گرفتم که افرادی رومن ازشون کینه به دل دارم یامقصر زندگیم میدونم از پدرو مادر گرفته تا خدا ببخشم .چیزی که دیروز درک کر دم این بود که من درهرشرایطی هستم حقم همونه و اون آدمها واون اشخاص که ازشون متنفرم حقشون همونه شاید سخت باشه پذیرفتنش ولی من دیروز این روپذیرفتم واومدم بنویسم که هرکسی توهرجابگاهی بوده از اون اشخاص حقش همون بوده چون اون زمان اون شاید تنها کاری بوده که میتونسته انجام بده وتمام توانش تواون لحظه فقط همون بوده پس نباید کینه به دل داشته باشم این طوری هم از باری که روی شونه هام حس میکنم . خالی میشم وارامش پیدامیکنم وهم اینکه دیگه از اون اشخاص نفرت ندارم و نخواهم داشت . پس من . اینطوری میتونم راحت به زندگیم ادامه بدم . بدون احساس فشاری که بروجودم میومد وحالا آزاد داره میشه . چون قبلاً تادوروز گذشته این حس سنگین بودن احساس شعله ور بودن درونم رو میتونستم واضحتراز قبل تجربه کنم از نظرمن جهنم واقعی توی ذهنم رخ میده هربار که متنفر میشم هربار که کینه به دل میگیرم یک حس سوختنی توتمام اعضای بدنم به صورت کاملا درونی احساسش میکنم چیزی که اگه فیزیکی باشه حتما منو میسوزونه و درخودش میبلعه .وبعداز اون که دوباره بازم حالم بدبشه انگارمنو تواب یخ میزارن ومیارن بیرون ا ین تصویری هست که از دور ازخودم دررابطه بااحساس کینه ونفرت .حسادت حس بی ارزشی دارم واحساس قفل و زنجیر بودن درتاریکی واین همون جهنم واقعیه . پس من دیروز ظهر بااین فکر که هرکسی همون زمان تنها کاری که میتونسته انجام بده وتوانش بوده همون بوده اگر به نظرم اشتباهی پیش اومده ومقصرزندگیم بوده . واگرمن هم توهر حالتی بودم  این به این خاطر بوده که حق من همون بوده و من تواون زمان تنها کاری که میتونستم انجام بدم وتوانم در همون اندازه بوده فقط پس بار ازرودوشم برداشته شد و اینکه خداروهم نباید مقصربدونم چون من تواون زمان همون قدرتوان داشتم خداهم همون اندازه داشته چون خدابه من وتوان من تواون لحظه پاسخ داده پس مسولیتی برگردنش نیست واون زمان هم داشته برای من خدایی می‌کرده اما بازهم تواون لحظه اونقدر در حق من توانش بوده  که خدایی کنه .. 🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1402/12/08 04:41
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 15295 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 662 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      وقت بخیر عزیزان 

      من هم واقعا همه چیز زو می نداختم گردن این و اون همسرم و مادرم و یه وقتها حتی خودم رو مقصر می دونم مثلا پیش خودم می گم کاشکی مثلا منم با دخترم وقتی بچه بودم این رفتار رو داشتم اینجا می بردمش این کار رو می کردم الان که مخصوصا در خونه هستم و کار نمی کنم خیلی فکر می کنم و یه چیزهایی برام مرتب مرور می شه ولی چند وقته پیش یه اتفاقی پیش اومد که باز من می خواستم با یه نفر حرف بزنم و بگو  کنم و اینها ولی بعد فکر کردم فایده ای نداره باید من خودم و سرزنش کنم و مسیولیت تمام اونجه که اتفاق افتاده برای کسی از نزدیکانم خودم بپذیرم . و بعد از سه ماه تقریبا این موضوع حل شد تا حدودی و نشانه هاش و دیدم هیچ کاری نکردم نگفتم نه تقیر توعه … فقط هی با خودم فکر کردم گفتم مقصر اصلی خودم هستم و از خداوند کمک خواستم شب و روز و بعضی وقتها هم می نوشتم که خدایا تو با این همه قدرت و عظمت این کار برات چیزی نیست می گویی باش و اون هم هست با اینکه در بعضی مواقع ما نشانه ها رو به طور واضح نمی بینیم ولی خدا داره کارها و انجام می ده و چند روز پیش فهمیدم که بله کار درست شده و نشونه هاش و دیدم خدایا شکرت سپاسگزارم و برای بقیه اش هم دوست دارم که نتیجش اونچه که دلخواهمه باشه انتظار خوبی دارم و می دونم انجام می شه . 

      من درباره اینکه خالق زندگی خودم هستم جدیدا دارم یه چیزهایی یاد می گیرم اینجا و یه سری چیزهای جسته گریخته ولی باور دارم .آدم می تونه اون چیزی و که می خواد خلق کنه در نتیجه من بیشتر سعی می کنم توجهم و روی چیزهایی بزارم که دوست دارم و حال خوب بهم می ده . خیلی دوست ندارم چیزهایی و بگم که دوست ندارم البته هنوز حرف می زنم بعضی وقتها بعد که یادم میاد ادامه نمی دم .

      همینطور که با لاغری با ذهن آشنا شدم دارم هی متناسب می شم و خودم با ذهنم این کار رو یاد گرفتم انجام بدم با این دوره ها پس اون هیکلی که می خوام دارم بدست میارم .

      مادر بزرگ من همیشه حرفهای خوبی به من می زد البته متاسفانه الان دیگه منو یادش نمیاد .ولی همیشه می گفت من برای تو و همسر و دخترت هر روز دعا می کنم و همیشه از من تعریف می کرد تنها کسی در خانواده که عشقش به من الهی بود بدون قید و شرط من و دوست داشت و الان هم داره وقتی باهاش حرف می زنم اونم آرام می گیره من هم همیشه باهاش مهربون بودم و همیشه تا اونجایی که می تونستم حمایتش کردم .

      منم هر روز سعی می کنم یه کار خوب عمل صالح انجام بدم . هر روز سعی ام و می کنم که احساسم خوب باشه . اول صبح دوست دارم بزنم بیرون اگه کاری نداشته باشم می رم کوه مثلا امروز رفتم حالم خوب می شه احساس خوبی می کنم اونجا آدم‌ها میان صبح بخیر می گم لبخند می زنم بهشون .و خلاصه این حال منو خوب می کنه .

      مثلا اون چند روز پیش که آخر عهفته بود هوا خوب بود رفتیم نزدیک دریا همسرم گفت دوچرخه بگیرم دوچرخه سواری کنیم من بعد از این همه سال یعنی فکر کنم آخرین بار مثلا کلاس سوم یا دوم بودم دیگه سوار نشده بودم یه عالمه خوشحال شدم و حس خوبی بهم دست داد .صبح ها بلند می شم می گم امروز یه هدیه است پس اول برو پیاده روی بعد بقیه کارها و انجام بده .مثلا من سعی می کنم تقریبا هر روز با مامان بزرگم تلفنی حرف بزنم این هم خوبه چون یه شهر دیگس خیلی دوره ولی من تماس می گیرم با هاش . به گل و گلدونام می رسم . با دخترم تکست می کنم صبح و شب وسط روز یه کوچولو که از حالش باخبر باشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم رمضاني
      1402/12/07 18:19
      مدت عضویت: 1277 روز
      امتیاز کاربر: 24545 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,280 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      من خالق زندگی خودم هستم 

      در ابتدا که تازه با این محصولات آشنا شده بودم برام سخت بود بپذیرم هر آنچه دارم خودم خلق کردم بعنی اینهمه مسائل و مشکلات رو خودم خلق کردم ولی یواش یواش که در این مسیر ادامه دادم شناخت بهتری از خودم ،خداوند،قوانین هستی یاد گرفتم متوجه شدم که بله من خالق زندگی خودم هستم صفر تا صد 

      خداوند در قرآن فرموده:

      حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنها حال خود را تعییر ندهند و چون خداوند برای آنها آسیبی بخواهد ،هیچ برگشتی برای آن نیست و عیر از خداوند هیچ حمایتگر ی نیست 

      پس برای تعییر زندگی مون باید آنچه در دل داریم تعییر بدیم یعنی انتطارمون از زندگی رو باید تعییر بدیم و اونوقت میتونیم خالق زندگی خودمون باشیم اونطوری که دوست داریم 

      خداوند شرایط یکسانی رو برای همه انسانها قرار داده و به انسانها اختیار داده که هر طوری که دوست دارند زندگی کنند و خداوند ما رو به سمت خواسته هامون هدایت میکنه 

      اگر با قوانین خداوند همسو باشیم مورد رحمت خداوند قرار می‌گیریم و اگر نا هماهنگ باشیم مورد رحمت خداوند قرار نمیگیریم و در رنج و سختی خواهیم بود ،خداوند سیستم جهان رو به این شکل خلق کرده 

      من مسئولیت ۱۰۰٪زندگیم رو می‌پذیرم و منتطر کسی نمیمونم من شروع میکنم به بهبود دادن زندگیم در جنبه سلامتی و تناسب اندام و احساس آرامش داشتن و وضعیت مالی و ارتباطات 

      من میدونم با افکار و باورها و نگرش خودم باعث چاقیم و وضعیت مالیم و احساسم و سلامتی شدم پس میتونم با اصلاح نگرش و باورها و افکارم به سمت سلامتی شادی وضعیت مالی بهتر حرکت کنم و خداوند منو به سمت خواسته ام هدایت و حمایت میکنه ،خدایا سپاسگزارم 

      والدینم و اطرافیانم هیچ خصومتی با من ندارند و هر کاری از دستشون بر اومده برای من انجام دادن و انجام میدن پس هیچ کس در ایجاد شرایط زندگی من مقصر نیست به غیر از خودم 

      والدین و گذشتگان ما انتقال دهنده های خوبی بودن و اعتقادات و باورهای خودشون رو به خوبی به ما انتقال دادن و البته یه جاهایی هم باورهاشون رو بهبود دادن و بعد انتقال دادن 

      و من بسیار خوشحالم که با بهبود نگرشهام و افکارم باعث ایجاد تغییرات در سطح گسترده در دنیای مادی هستم 

      من فقط میخواستم بهتر زندگی کنم و الان متوجه شدم که این مسیری که انتخاب کردم برای تعییر خودم و زندگیم چه تاثیری در سطح جهانی خواهد داشت خدایا بینهایت سپاسگزارم که منو به این مسیر هدایت کردی و استاد عزیز هم بینهایت سپاسگزارم که مسیر اصلاح نگرش‌ها و باورها رو برای ما ایجاد کردند و باعث چنین تعییر گسترده ای در جهان هستی شدن

      بخشی از آنچه هستم مربوط به برکت حضور و عمل آن  بزرگواران که در گذشته بودند ،هست 

      و الان نوبت منه که آنچه از گذشتگان یاد گرفتم رو بهبود داده و از نتایجش در زندگیم و تاثیر ش بر آیندگان بهره مند بشم 

      ما به گدشته و آینده خود وصل هستیم و این به دلیل یکی بودنمان با خداوند هست 

      *من برای گدشته و آینده ام سپاسگزارم *

      دنیا همیشه منو به سمت خواسته هام تشویق می‌کرد و الان که فکر میکنم حتی اون اتفاقات به ظاهر بد هم داشتن منو به مسیر تغییر زندگیم هدایت میکردن 

      چقدر این جمله رو دوست دارم: 

      نتایج خالق زندگی بودن و تغییری که در افکار و زندگی من ایجاد می‌شود به فرزندان و اطرافیان من منتقل شده و موجب گسترش برکات حضور من در دنیای مادی خواهد شد 

      خداوند همواره انسانها را به عمل صالح، دعوت کرده اما هیچ وقت از نوع و چگونگی اون صحبتی نکرده 

      بنابراین هر عملی که در ما و طرف مقابل احساس خوب ایجاد کنه میشه عمل صالح 

      هر چقدر ما در مدت زندگی خودمون عمل صالح بیشتری انجام بدیم علاوه بر اینکه خالق زندگی بهتری برای خودمون هستیم کار رو برای دیگران آسان‌تر میکنیم و در رشد و گسترش جهان مادی با خداوند همکاری میکنیم 

      من امروز کاری داشتم و رفتم به یک اداره و جالب اینکه کارم انجام نشد سایت بسته بود و گفت یه روز دیگه بیا ،یه خانوم مسنی بود که اسکاچ میفروخت من گفتم یه دونه ازش بخرم ولی گفتم پنجاه تومنی دارم اون خانوم با خنده گفت دو تا بردار و من دو تا برداشتم و بقیه اش رو هم بهش بخشیدم خیلی برام جالب بود که من توی این برف و یخ اومده بودم که دقیقا تو اون لحظه با اون خانوم همزمان بشم و خودم رو بسنجم ،خدایا بینهایت سپاسگزارم و لا حس خوب برگشتم خونه   

      برای آنچه از گدشته تا کنون بر من گدشته سپاسگزارم خدای مهربانم 

      برای انچه از اکنون تا اینده بر من خواهد گدشت سپاسگزار خداون مهربانم 

      همیشه چاقی و کم پشتی موهام رو ارثی از طرف مادرم میدونستم و فکر میکردم مثل خانواده پدرم که راننده های خوبی نیستند هستم و از رانندگی کردن میترسم و مادرم رو مقصر میدونستم که به ما یاد داد که تلاش کنیم دیگران رو از خودمون راضی  کنیم   نه خودمون رو 

      و همیشه فکر میکردم که خداوند همین روزی رو برامون قرار داده و خدا رو مقصر میدونستم البته همیشه سعی می‌کردم راضی باشم چون خداوند برام خواسته!

      ولی هیچ وقت فکر نکردم که اگه تو یه خانواده و یا شهر یا کشور دیگه به دنیا میومدم شرایط بهتری رو داشتم 

      قبلا که خودم رو اصلا در شرایط زندگیم دخیل نمیدونستم و فکر میکردم خداوند اینطوری خواسته قسمتم این بوده ولی الان که خودم رو بهتر شناختم و خداوند رو بهتر شناختم و قوانین جهان هستی رو شناختم البته سر سوزنی بهتر از قبل تازه متوجه شدم که هر شرایطی که در زندگی داشتم و دارم همه همه به خاطر افکار و باورها و عقاید و عملکرد خودم بوده و خودم مقصر شرایط نادلخواه زندگیم هستم و از زمانی که پذیرفتم خودم شرایطم رو خلق کردم تازه به توانمندی خودم آگاه شدم و متوجه شدم من که تونستم زندگی رو به این حالتی که الان هست خلق کنم پس میتونم دوباره با تغییر افکار و باورهام و عملکردم زندگیم رو خلق کنم البته این بار آگاهانه اونطوری که دوست دارم 

      من مسئولیت چاقیم رو به عهده میگیرم و میتونم با تغییر باور ها و افکار و رفتارم متناسب بشم همونطوری الان متناسب تر از قبل خودم شدم 

      من مسئولیت شرایط مالی و درآمد کمم رو به عهده میگیرم و میتونم با تغییر افکار و باورهام ونگرش و عملکردم اوضاع مالیم رو بهبود بدم 

      من مسئولیت مستاجر بودنم رو قبول میکنم و میتونم با تغییر نگرش و افکار و باور هام خونه بخرم 

      و همینطور مسئولیت تمام شرایط خوب زندگیم رو  هم می‌پذیرم، من تونستم شرایط بهتری رو برای خودم درست کنم و میتونم بازم با ادامه دادن شرایط رو بهتر و بهتر کنم 

      من نمونه های زیادی رو دیدم که از چیزی میترسیدن و براشون اتفاق افتاده مثلا از یه بیماری میترسیدن و دچارش شدن 

      مثلا مادرم من خیلی راجع به بیماری ها توضیح میدن و نیپرسن و خوب بیماری های زیادی هم دارن و پدرم تا زمانی که سرکار میرفت بیماری خاصی نداشتم ولی از وقتی خونه هست و در کنار مادرم دچار بیماری های بیشتری شده یعنی باورهایی داشته و در کنارش شنیده هاش رو هم باور کرده و دچار بیماری های بیشتری شده 

      و کسانی رو هم دیدم که از شرایط مالی بد به شرایط مالی خیلی بهتر رسیدن ،باور کردن که میتونن و شروع کردن به کسب و کاری که درآمد بهتری داشته 

      من خودم همیشه از خانوم‌های مستقل خوشم میومد و الان در شرایطی هستم که حس میکنم به خانوم مستقل هستم که دارم سعی میکنم با تغییراتی که در افکار و نگرشم ایجاد میکنم زندگی بهتری رو تجربه کنم و این حس توانمندی برام لذتبخشه 

      من متعهد هستم که بهبود دهنده جریان زندگی خودم و خانواده ام باشم 

      من سعی میکنم خوبی رو گسترش بدم ،با دیگران مهربون باشم و هدیه بدم و با حرفه‌ام حس خوب به دیگران بدم و اگه از کسی ناراحت میشم ببخشمش و همسو با خداوند رفتار کنم 

      خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم 

      استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/12/02 11:05
      مدت عضویت: 1672 روز
      امتیاز کاربر: 20848 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,372 کلمه

      سه شنبه بیستم فوریه بیست بیست و چهار:

      سپاسگزار خداوندی هستم که من را خالق زندگیم قرار داد

      سلام به دوستان و همراهان مسیر رشد و پیشرفت

      قدم شش

      من پدر و مادرم را مقصر عدم موفقیتم میدانستم که اگر پدرم اون موقع که پول داشت، زمین میخرید وضع من بسیار بهتر بود

      من جامعه و حکومت را هم مقصر میدانستم که هر سال که من تلاش میکردم و پول بیشتری در می آوردم، همه چیز گران تر میشد و سطح زندگیم تغییر نمیکرد

      من بیشتر از همه خدا را مقصر میدانستم و اعتقاد داشتم که اگر پارتی داشتم میتوانستم به اهدافم برسم و توی ایران بدون پارتی هیچکاری امکان پذیر نیست و من هم جون پارتی ندارم به جایی نمیرسم مگر با تلاش خودم.

      و اگر خدا کاری بمن نداشته باشه و بدشانسی برایم ایجاد نکند ، من تلاش میکنم و قطعا من به اهدافم میرسم

      اونجاها که به هدفم میرسیدم میگفتم کار خودم بود و اونجاها که به هدفم نمیرسیدم میگفتم خدا نگذاشت و بعدتر که کمی به خدا اعتقاد پیدا کردم میگفتم خواست خدا بود و و خدا صلاح ندانست که من به اون خواسته ام برسم و خدا صلاح بندگانش را بهتر میداند

      در هر حالتی خودم را خالق زندگیم نمیدانستم

      من قبلا میگفتم چرا توی ایران بدنیا آمدم اگر اون زمانی که پدرم جوان بود و چند تا درخواست از شرکت‌های مختلف برای مهاجرت داشت اگر میرفت من الان توی یک کشور خارجی بدنیا می آمدم که حداقل مشکل زبان نداشتم

      اگر میخواهم به خواسته ام برسم باید آنچه که در دل دارم را تغییر بدهم.

      من چه چیزی در دل دارم؟

      آرزوها و خواسته هایم و انتظاراتم از خودم و زندگیو به خودم گفتم خواسته من ، ساختن شخصیت توحیدی بهتر هست، خواسته من رفاه و آرامش و ثروت هست پس چرا بهشون نمیرسم؟!؟

      این قسمت را خیلی خوب نفهمیدم و وقتی کامنتهای دوستان هم مسیر را خواندم به کامنت سرکار خانم السا رسیدم که خیلی عالی ایشان توضیح داده بودند

      «…. و اگه قراره شرایط زندگی مون رو تغییر بدیم، فقط یک راه داریم:

      انتظارمون رو از زندگی، منطبق کنیم  با خواسته هامون.

      من اگر خواسته ام رسیدن به سایز 38 هست اما انتظارم سایز 40 حتی باشه، که چندان اختلاف زیادی با هم ندارن، هر کوششی هم کنم، باز از 40 پایینتر نمیرم. باید انتظارم برسه به 38 تا با خواسته هام منطبق شه.

      اگر خواسته ی من یک رابطه ی سالم ایده آله، ولی انتظارم اینه مرد مناسب من نیست، هر اتفاقی هم بیفته، جهان به خواسته ی من جواب نمیده، تا وقتی انتظار درستی نداشته باشم.

      اگر خواسته ی من  درامد ماهی N تومنه ولی انتظارم از ماهی مثلا 10 تومن بالاتر نباشه، هیچ افزایشی تجربه نخواهم کرد.

      پس مهمترین کلید، انتظاره: چه نگرشی در اهداف مون داریم؟ از چه چیزی با خدا صحبت میکنیم؟ به چی توجه میکنیم؟ قشنگی ها رو می بینیم؟ خوبی آدمها و قشنگی روابط رو می بینیم؟ قشنگی و خوبی خودمون رو می بینیم یا اضافه وزن مون رو؟

      هر کدوم از این زاویه های دید،  بخشی از انتظار ما رو تشکیل میده. و خداوند به انتظار ما پاسخ میده…..»

      سپاسگزارم از سرکار خانم السا که بمن در درک بهتر موضوع کمک کردند

      و بعد از خواندن کامنت ایشان یاد مبحث ترموستات ذهنی در دوره لاغری با ذهن افتادم اونجا هم وقتی ترموستات ذهنی مان را روی عددی ست میکنیم هر کاری که انجام بدهیم وزن مان از اون عدد پایینتر نمی ایداگر ترموستات ذهنی ام روی درآمد ده میلیون تومان باشد، هر کاری که انجام بدهم و هر فعالیتی که بکنم، اضافه کاری کنم و خرید و فروش بکنم در نهایت درآمد من همون ده میلیون تومان باقی می ماند . 

      این مورد را خودم بارها تجربه کردم که با اضافه کاری انجام دادن، میخواستم درآمدم بیشتر بشود ولی کلی از اون مبلغ بابت مالیات کسر میشد و در نهایت هم پولی که می ماند به خستگی کاری ام نمی ارزید!

      استاد هم در فایلهای اولیه دوره لاغری فرموده بودند که باید افکارت و عملکردی به خواسته ات همسو باشد یعنی اگر من میخواهم متناسب باشم و وزنم هشتاد باشم باید مانند یک فرد متناسب هشتاد کیلویی رفتار کنم

      اگر میخواهم بیزینس خودم را داشته باشم و مدیرعامل شرکت خودم باشم و در مذاکرات موفق بشوم انوقت باید از همین الان جوری رفتار کنم که انگار اون بیزینس را دارم و مثلا وقتم را تلف نکنم و عملکردی همسو با خواسته ام داشته باشم و هنر مذاکره و فروش را خیلی عالی یاد بگیرم و تمرین کنم

      وقتی من انتظار دارم که شخصیت توحیدی بهتری از خودم بسازم و آرامش و رفاه داشته باشم یعنی نباید غر بزنم و گله و شکایت کنم باید خودم را مسوول زندگی خودم بدانم و برای رفاه خودم اقدام کنم

      اگر من بپذیرم که خودم مسوول تمام شرایط و اتفاقات زندگی ام هستم انوقت میتوانم اونجاهایی که دوستشان ندارم را تغییر بدهم و یا بهبود ببخشم

      اگر فکر کنم که پدر و مادرم و ژنتیک و محیط و و همسرم و دولت مردان و … تعیین کننده شرایط حال حاضرم هستند ، از انجایی که نمیتوانم بعضی از موارد را تغییر بدهم انوقت بدون اینکه اقدامی انجام بدهم یک گوشه میشینم و فقط غر میزنم

      تنها راه نجات از وضعیت کنونی این هست که بپذیرم خودم با افکارم و ورودی های ذهنی ام و پیش فرضهای ذهنی ام تبدیل شده ام به فردی با چنین خصوصیات و شرایطی! حالا اگر دوستش ندارم باید سطح آگاهی هایم را تغییر بدهم و اقدام کنم تا از اون شرایط بیرون بیایم. اگر تغییر ورودی ها و افکار منجر به اقدامم نشود وضعیت و جایگاهم هم تغییر نخواهد کرد

      من قبلا اینجوری فکر نمیکردم و از زمانی که دوره لاغری با ذهن را شروع کردم تصمیم گرفتم که خالق شرایط زندگی خودم باشم و زندگی ام در تمامی جنبه ها تغییر کرد

      وقتی مهاجرت کردیم همسرم زبان انگلیسی اش در حد صفر مطلق بود و رفت کلاس زبان و روزی شانزده ساعت فقط زبان میخواند و در مدت بسیار کوتاهی سطح زبانش خیلی بالا رفت و الان به جایی رسیده است که به کانادایی ها در زمینه تخصص خودش، آموزش میدهد از زمانیکه تصمیم گرفت خودش شرایطش را تغییر بدهد با جدیت مشغول زبان خواندن شد

      تمرین ۳:

      من میپذیرم که خالق شرایط مالی زندگی ام هستم و اکنون میخواهم از طریق افکار و نگرش و عملکرد، شرایط زندگی ام را تغییر بدهم.

      من میپذیرم که خالق رابطه عاطفی ام با همسرم هستم و اکنون میخواهم از طریق افکار و نگرش و عملکرد، شرایط زندگیم را تغییر بدهم.

      من میپذیرم که خالق شرایط اضافه وزن خودم هستم و اکنون میخواهم از طریق افکار و نگرش و عملکرد، شرایط زندگیم را تغییر بدهم.

      من مسوولیت صددرصد اینکه میخواهم پدر بشوم را میپذیرم و تلاش میکنم که با تغییر افکار و نگرش و عملکردم، پدر عالی برای فرزندم باشم.

      تمرین ۴:

      بخاطر اینکه مادرم معلم ورزش بود، من در دوران مدرسه بهیچوجه امتحان ورزش ندادم و همیشه نمره بیست را بهم میدادند! بخاطر اینکه پدرم را میشناختند، همه جا بهم احترام میگذاشتند

      تمرین ۵:

      من مهرداد ذبیحی، متعهد میشوم که بهبود دهنده جریان زندگیم و خانواده ام باشم

      با خواندن متن این قسمت یاد شعر زیر افتادم:

      زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

      هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود

      صحنه پیوسته به جاست

      خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

      من شاید الان ندانم که هدف و رسالتم توی این دنیا چیست، ولی این را میدانم که میخواهم منفعل نباشم و میخواهم تاثیرگزار باشم

      تمرین شش:

      من انسان تاثیرگذاری هستم و انسان حامی هستم و ایمان دارم که میتوانم با دانشی که دارم تاثیر مثبتی بر شرایط زندگی دیگران ایجاد کنم.

      توی این فایل راجع به عمل صالح صحبت شد، یاد یکی از فایلهای فوق العاده سایت افتادم به نام «ایمان و عمل صالح در زندگی» که باید بروم و دوباره انرا گوش کنم.

      کامنتهای دوستان عزیزم سرکار خانم الهام خضرلو و آقا رضای عزیز هم بسیار تاثیرگزار بودند

       کامنت سرکار خانم الهام خضرلو ، بهم مجددا یاداوری کرد که من از بین هزاران انسان دیگر توسط خداوند انتخاب شده ام که الان لیاقت دریافت این آگاهی ها را دارم، چون خودم میخواستم روی باورهای توحیدی ام کار کنم درخواستش را به خداوند داده بودم و الان در زمان مناسب، در موقعیتی هستم که میتوانم این مطالب را بخوانم.

       من خودم شاید ندانم ولی از بین اینهمه افرادی که سایت را بهشون معرفی کرده ام افراد زیادی مطالب را دنبال نکرده‌اند و این موضوع اتفاقی نیست!

      آقا رضا خیلی عالی جمله «من برای گذشته و آینده ام سپاسگزارم» را منطقی کرده بودند و از متن ایشان بسیار یاد گرفتم 

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار arezooo.drp
      1402/11/30 13:45
      مدت عضویت: 1286 روز
      امتیاز کاربر: 34363 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 992 کلمه

      به نام انرژی برتر جهان هستی 

      من به خاطر گذشته ام از خداوند سپاسگذارم چون باعث شد وارد سرزمین لاغرها شوم و بتوانم خودم را تغییر دهم.

      من در گذشته همه رو مقصر زندگی خودم می‌دانستم مخصوصا پدرم چون پدرم مدام من رو با بقیه مقایسه می‌کرد و می‌گفت بچه های مردم چقدر پیشرفت کردند ولی تو هیچی نشدی در صورتی که من نسبت به جایگاه خودن خیلی سرتر بودم و عالی بودم ولی نمیدونم چرا مدام این غر زدن از طرف پدرم به من بود که الان متوجه شدم خودم مقصر بودم که تمرکزم رو ویژگی های بد پدرم بود و در هم زمانی اخلاق بد پدرم قرار میگرفتم، و پدرم همیشه مقصر زندگیم میدونستم که چرا اجازه نداد من برای دکترای نفت ام برم کانادا و مجبورم اینجا با حقوق خیلی کم که در حد لیاقت من نیست زندگی کنم ولی مادرم رو هیچ وقت مقصر زندگیم نمیدونستم و برکت زندگیم میدونستم و همیشه مادرم هوای من رو داشت و بعد ازدواج هم شوهرم رو دلیل وضعیت بد مالی‌ مان میدیم و اینکه چرا شوهرم اینقدر کار میکنه ولی وضعیت مالی ما در حد عالی نیست و دولت رو هم مقصر میدیم که فضای برای کار جوانان ایجاد نمیکنه و دولت بی لیاقتی که بستری برای شغل ما فراهم نمیکنه و من تا قبل از ورودم به سایتم و آشنایی با این مباحث ۴ سال بود ازدواج کرده بودم و اضافه وزن داشتم و فوق لیسانس بودم که کار مورد علاقه ام رو پیدا نکرده بودم حقوق شوهرم پایین بود و یک ماشین پراید داشتیم و از همه گله و شکایت داشتم و به شدت غر میزدم و مریض بودم و شوهرم هم فشار خون داشت و خودم و شوهرم از این دکتر به این دکتر هم برای بچه هم برای سلامتی مان میرفتیم و همان حقوق پایین رو هم خرج بیمارستان و خرابی ماشین میکردیم بعد از آشنایی با سایت تناسب فکری و این مباحث آرام آرام حالم بهتر شد سپاسگذار نشدم ولی دیگه کمتر غر میزدم پول نداشتم وسایل مورد نیازم رو بخرم ولی هیچی نمیگفتم و با خودم میگفتم بعدا میخرم اشکال نداره و وارد دوره سرزمین لاغرها شده ام و اونجا باید مسئولیت صد در صد چاقی خودم رو به عهده میگرفتم و منی که قبلا پدر و مادرم رو مقصر چاق بودن و ارثی بودن چاقی ام میدونستم الان باید انقلابی در خودم شروع میکردم و مسولیت رک به خودم میدادم هم حس خوبی بود و هم حس ترس بود که قراره چی بشه و من شدم خالق لاغری خودم از زمانی که مسئولیت چاقی ام رو به عهده گرفتم و خواستم تغییر کنم و قدم اول رو برداشتم شدم خالق زندگیم من تونستم کاملا لاغر و متناسب بشم و آرامش بیشتر شد احساس سلامتی و جوانی پیدا کردم و هر کس من رو میدید میگفت آرزو نسبت به سال قبل ۱۰ سال جوانتر شدی دیگه جر و بحث با شوهرم نکردم و بواسطه اینکه من حالم عوض شد و اخلاقم تغییر پیدا کرد و بعد با خودم میدیدم که بعضی اوقات میگم خدایا شکرت به خاطر داشته هایم و من چقدر عوض شدم و من در طول چند سالی که عضو سایت بودم و از همان روز اول متعهد شده بود که باید تغییر کنم و این تغییر آرام آرام انجام شد و من به خودم که اومدم آنچنان تغییر کرده بودم و خیلی خیلی نسبت به گذشته ام بهترم شده ام من سلامت تر و جوانتر و متناسب تر شدم من باروری و زایش در ذهنم آسان شده است و الان هر بچه ای رو که میبینم نگاه حسرت ندارم و با خودم می گویم که وقتی هست برای من نیز هست و خیالم راحت و آرامش پیدا کردم و در مسیر بهتر شدنم ادامه می‌دهم و تونستم مدرک مربیگری زبان انگلیسی رو بگیرم و مدرس زبان‌ انگلیسی بشوم و در مسیر علاقه ام حرکت کنم تونستیم خونه بخریم و از ماشین پراید به سورن پلاس صفر کیلومتر برسیم و افزایش درآمد فوق العاده بالا را شوهرم تونست کسب کنه حتی تغییر حال و فرکانس من مستقیم روی شوهرم تاثیر داشت و اون هم متناسب تر شد و تونست مدرک فوق لیسانس اش رو بعد از چند سال دوری از داشنگاه دوباره برگرده به دانشگاه و ادامه تحصیل بده م مدرک فوق لیسانس اش رو بگیره و سلامت تر بشه و حتی شوهرم هم جوانتر شده و سلامت تر و متناسب تر شده و افزایش حقوق عالی رو تجربه کنه و من واقعا متوجه شده ام که من خالق صد در صد زندگیم هستم چون در گذشته افکار و نگرش من چه اوضاعی رو برام ایجاد کرده بود و الان به لطف خداوند با تغییر افکار و نگرش ام آنچنان نتایج من بهتر شده است که واقعا من این تغییرات در خودم و شوهرم دیدم و وقتی من تغییر را در خودم شروع کنم باعث تغییر در دیگران هم می‌شود من الان رابطه خوب و آرامش بخشی با شوهرم و اطرافیان دارم ودخیلی آرام تر شدم و بیشتر اوقات لبخند دارم و واقعا انگار رنگ دنیا برام عوض شده و حتی نفس کشیدن هم برای من آسان‌تر شده.

      من مسولیت صددرصد اینکه میخواهم مادر شوم و باردار شوم را به عهده میگیرم و سعی میکنم با تغییر افکار و نگرش ام عملکرد عالی در این دوران داشتم.

      من مسئولیت صد در صد در آمدزایی خودم را به عهده میگیرم و می‌دانم با تغییر افکار و نگرش ام میتوانم عملکرد و در آمدزایی ام را افزایش دهم.

      من مسولیت صد در صد رفتارم رو به عهده میگیرم که باید با تغییر افکار و نگرش ام رابطه ایده آل و عاشقانه با همسرم داشته باشم.

      و من متعهد هستم و تصمیم گرفتم که مسئولیت صد در صد جریانات زندگیم را به عهده ام بگیرم و در این مسیر قدم برمیدارم و با تغییر افکار و نگرش ام عملکردم را بهبود ببخشم و نتایج عالیتری را وارد زندگیم کنم .

      و می‌خواهم در مسیر تغییر زندگیم با آرامش و ایمان به خداوند هر آنچه که می‌خواهم را تحسین کنم و مطمئن باشم که من هم در صف دریافت کنندگان نعمت های خداوند هستم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1402/11/29 16:17
      مدت عضویت: 436 روز
      امتیاز کاربر: 17916 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 839 کلمه

      الان چند روزه میخوام بهای این قسمت را پرداخت کنم و هر بار این مطلب با ارزش را میخوندم و نمی فهمیدم،درکش نمیکردمکامنتها را خوندم ولی انگار متوجه نشدممتعهد بودم تا کامنتی ننویسم اونهم با درکم با عملم سراغ قسمت بعدی نرمدیشب هم باز دوباره اومده شروع کردم ولی تا وسط های متن اومدم و کاری پیش اومد و ادامه ندادم تا امروز ظهر از اول شروع کردم و همین سر فصل

      من برای گذشته و آینده ام سپاسگذارم

      که بسیار جذاب اول نجوایی اومد که یعنی چی؟؟؟چه سپاسگذاری ای ؟؟؟؟چه گذشته با شکوهی داشتی ؟؟؟چه دستاوردی داشتی؟؟؟و چه آینده ای؟؟؟مگه هنوز آینده اومده که براش قدردان باشی؟؟؟و بسیار با جلال و جبروت بسیار شکوهمند بسیار معجزه آسا هدایت خدا که همینه کدام را قبول میکنی نجوایی که همیشه بهش عمل کردی و یا متفاوت بودن را ؟؟؟

      آره هر گذشته ای داشتم امروزم را ساختم پس براش سپاسگذارم که الان اینجایم در این لحظه در این سایت در این جمع الهی امروزم سرآغاز فردایم هستم امروزم را زیبا شروع میکنمزیبا ادامه میدهم و زیبا به پایان میرسونمولی با امروزم فردایی شکوهمند ایجاد میکنم 

      خداوندا سپاسگذارتم بخاطر این توانایی در استمرار و ادامه دادنم و بخصوص ظرف درکم ظرف وجودم که وسعت یافته 

      به این قسمت متن رسیدم

      در همان روزهای اول که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم مواجه شدن با این عبارت که: «من خالق زندگی خودم هستم» برای من بسیار عجیب و غیرقابل باور بود.

      به هیچ وجه قبول نداشتم که من خالق زندگی ام بوده ام. اطمینان داشتم که والدینم در سرنوشت و شرایط فعلی من دخالت و تاثیر داشته اند. 

      و دقیقا به این توضیحات شما هدایت شدم که میگفتید نتایج گذشته شما چی میشه جواب اونها را باید بگیرید و زمانی که این را شنیدم درک نکردم و کلی هم در برابرش مقاومت داشتم

      و امروز این لحظه درکش کردمکه خداوند میبخشاید هر آنچه در گذشته داشته ام و بابت اونها مورد سوال قرار نمیگیرم به شرطی که من تغییر کرده باشمتغییری که استمرار داشته باشد تغییری که در وجودم نهادینه شده باشدبا یک روز تغییر اتفاق خاصی نمیوفته ولی با استمرار نتایج معرکه و متفاوت هستند من در مسیر متفاوتی هستم در مسیر الهی نتایجم هم متفاوت هست ولی افکار و گذشته من هنوز در بعضی جهات با من هستند و هر چقدر بیشتر باورهایم را تغییر بدهم متفاوت دریافت میکنمچیزی هایی که به ظاهر بد هستند تبدیل به خیر و خوشی برای من میشوند

       با تغییر نگرش با سپاسگذاری کردنبا تواضعبا اینکه هر آنچه هست به نفع من هست

       و برای موفقیت و پیشرفت من اومده 

      چه چیزی در دل دارید؟ چه چیزی در دل ایجاد و شکل می گیرد؟ انتظار

      انتظار ما از زندگی در دل ایجاد و شکل می گیرد. 

      انتظارات من چیه؟؟؟انتظارات من از دیگران بود و چراهایی که مداوم دیگران را مقصر میدانستمولی یک مقصر اصلی داشتم واقعیت جامعه و اجباراینکه با این شرایط و این موقعیت مجبورم که این کار را انجام دهم مجبورم و محکوم به زندگیکاری نمیشه کرد و دست من هم نیستحتی به این فکر که حالا که شرایطی را پذیرفته ام با این آگاهی الانم ولی باز خیلی چیزها دست من نیست مثل اتفاقاتی که ممکنه در محل کار و برخوردهایی که رخ میدهد ولی الان میدانم و درک میکنم که حتی پشه ای هم که در جمعی فقط به سمت من میاید به افکار من مربوط هست درسته که الان دلیلش را نمیدونم و چگونه میتونم بهتر باشم ولی این درک برایم باعث میشه غُر نزنم،ناله نکنم،عصبی نشوم،پذیرا شوم و در جهت بهبود خودم گام بردارم

      من مسئولیت تمام و کمال زندگیم را به عهده میگیرم 

      اما برای جاودانه شدن نیاز نیست حتما در سطح جهانی تغییر ایجاد کنید. همین که بتوانید در افکار، عقاید و نگرش هایی که از طریق شما به فرزندان و اطرافیانتان انتقال پیدا می کند بهبود ایجاد کنید به همان اندازه مهم و ارزشمند است که بتوانید در سطح جهانی تحول ایجاد کنید.

      من یاد گرفتم موقعی که فروشگاهی میروم و یا جایی شخص برایم کاری انجام میدهد ازش تشکر کنم و برخوردی مهربان

       و مدتی هست انجام میدهم و چقدر در خودم باعث ایجاد اعتماد به نفس و قدرت شده و اینکه برخورد زیبا چقدر انرژی را بالا میبرد و همین رفتار من در همسرم هم باعث شده که او هم مانند من رفتار کند اما چگونه تصمیم گرفتم برای خودم ارزش قائل بشوم و بجای اینکه خودم را مسبب ناراحتی کسی بدانم خودم را ارزشمند بدانم چون یاد گرفته بودم در هر جایی در هر فروشگاهی چه خرید انجام دهم و چه برای سوال کردن و دیدن باشد بعدش جمله معروف  که 

      ببخشید مزاحم شدم

      ولی تصمیم گرفتم تغییرات خودم را حتی در کلامم تغییر دهم و از خودم شروع کردم و اجباری در برخورد دیگران نداشتم ولی میدانستم رفتارها مُسری هستند و دیشب این امر برایم ثابت شد چند فروشگاهی رفتیم برای دیدن و انتخاب کفش که کدام بهتره و حالا بعد بخریم و در رفتار همسرم میدیم که حتی بیشتر و سریع تر از من واکنش نشان میدهد چون ناخودآگاهش شده بود و چقدر اعتماد به نفسش بیشتر شده بودو برای خودم بیشتر قابل تایید که من فقط برای خودم شروع کردم دوست داشتم خودم باشم درست بودن را انتخاب کردم و تاثیرات در اطرافیان چقدر زیباست

      من ادامه میدهم 

       برای خودم برای قوی تر کردن خودم

      و خدایی که به شدت کافیست

      ۱۴۰۲.۱۱.۲۹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/28 14:39
      مدت عضویت: 1700 روز
      امتیاز کاربر: 23750 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,020 کلمه

      بنام خدای مهربان 

      با عرض سلام مجدد و تشکر فراوان  در این تمرین شگفتی ساز 

      ۴- مواردی در زندگی تان را شرح دهید که تحت تاثیر گذشتگان خود قرار گرفته اید. مانند اینکه فردی بخاطر اینکه پدر یا مادر یا پدربزرگ شما را می شناخته است در حق شما لطف و محبت کرده است.

      این سوال خیلی ذهن منو به چالش کشید و خیلی درباره اش فکر کردم و خیلی نکات کوچک و ریزی به یادم اومد که کاملا برام بی اهمیت بودن و زیاد بهشون فکر نمیکردم 

      من چون شدیدا از خودم بیزار بودم لطف و محبتی هم در حق خودم نه میدیدم و نه خودمو لایقش میدونستم 

      مثلا مادربزرگم هر کار خوبی میکردیم میگفت خیر ببینی ولی نه باورش داشتم‌ و نه تاثیر خاصی رو من میزاشت و خودم مسئولشم صد در صد 

      با پدربزرگمم که شیخ بودن خیلی خیلی فاصله داشتیم و اصلا روابط خاصی بین ما نبود فقط ما بچه بودیم همش اصول الدین رو یاد ما میدادن و وقتی درست جواب میدادیم جایزه میگرفتیم ازشون و شدیدا برامون ابهت داشت و همیشه دلم میخاست بابابزرگی داشتم که باهاش بتونم عین تو فیلما صمیمی بشم و حسرت پدربزرگ و مادربزرگ صمیمی داشتم 

      مامان مامانم با دخترخاله ام خیلی صمیمی بود ولی ماها دورتر بودیم همش ما رو به نماز اول وقت سفارش میکرد و خیلی اهل روضه رفتن بود و گاهی که ما هم باهاش میرفتیم مسجدی یا نماز جمعه یادمه از این که نوه اش هستیم لبخندشون رو میدیدم و تشویق میشدم که حجابم خوبه و نوه خوبی هستم و ماشالله میگفتن بهم و حس خوب میداد 

      یا دوستان پدرم مخصوصا بقالی محلمون که برنج کوپنی میاورد و صف خیلی شلوغی بود چون بابام سرباز فراری بود و من کلاس چهارم بودم سربازی بود همیشه خودش با گاری برامون برنج رو میاورد در خونمون و همه اعتراض میکردن چقدر به ما لطف داره یجورایی 

      همسایه دیوار به دیوارمونم زمان سربازی بابام خیلی خدمتها به ما میکرد و هوامونو داشت به خاطر زن و بچه رفیقش مثلا کپسول گاز تموم میشد برامون گاز میکرد و من خیلی یادمه از بچگی اینو که همسایه خوب واقعا نعمته 

      ولی الان بیشتر فهمیدم ودرک کردم  با این گام که حتی رنجشهای من مخصوصا چاقی من چقدر عامل رشد و پیشرفت من بوده و تمام زخم زبانها و غصه هایی که براش خوردم به نفع من بوده و من با چاقی خودم به پذیرش و آرامش بیشتری رسیدم و همه رو بخشیدم که حرفا به ظاهر ناخوشایند بوده ولی برای رشد و تغییر من لازم بوده و هیچ کار خدا بی حکمت نیس و تمام اینا محبت و نعمتی بزرگ بوده از جانب خدای مهربانم 

      مخصوصا که بار کج به منزل نمیرسید و من بسیار شجاع و توانمند بودم که هر بارم به در بسته خوردم باز از اول شروع کردم و نا امیدی فقط برای مدتهای کوتاهی بود با اینکه هیچ آگاهی نداشتم همیشه در حال تلاش بوده ام با وجود برچسبهایی که بهم میزدن خسته میشدم ولی حرف مامانمم همیشه آویزه گوشم بود که کی خستس دشمن 

      و اتفاقهای به ظاهر نامطلوب زندگی من همه محبت و لطف بودن که حالا دارم درکشون میکنم و خدا گام به گام حقایق رو برام واضح تر میکنه 

      و این خود من بودم که رنج رو برای خودم شدیدتر میکردم چون با اختیار خودم در افکار منفی فرو میرفتم و بارها سرم رو در کیسه زباله ای میکردم و با تهوع شدید بو میکشیدم 

      من فقط از این محبت باید درسشو میگرفتم و به مدار بالاتر میرفتم ولی گاهی گیر میکردم در یه حرف رنج آور کوچک و بارها و بارها در وجودم تبدیل به نیش زهرآگینش میکردم و ایجاد حس خشم و تنفر بیشتر از خودم و حس ناتوانی این من بودم که به جای پیشرفت پسرفت میکردم و در باتلاق افکار منفی سقوط و خودم خالق شرایط بدتر میشدم 

      با کتاب شفای زندگی لوییز هی خیلی تونستم‌ با تمرین صندلی بخشش  در صحنه تئاتر خودمو رها کنم ولی گاهی فکر میکردم دوباره باید تکرارش میکردم و نتایج عالیشو مستمر میکردم 

      اما خدا برنامه های الهی بیشتری رو برام در نظر داشت که هدایت و حمایت هم شدم و بینهایت فوق العادست و هر روز شگفتی جدیدتر چون من عاشق مسیرهای جدیدم و خیلی خدا رو شاکرم به خاطر محبتها و نعمتهاش 

      ۵- تصمیم بگیرید که بهبود دهنده جریان زندگی خانواده خود باشید. اقدام و استمرار شما برای تغییر شرایط خودتان به طور ناخودآگاه بر اطرافیان شما تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین متعهد باشید که بهبود دهنده جریان زندگی خود و خانواده تان باشید.

      از وقتی که پا تو این سرزمین بهشتی گذاشتم خیلی خیلی تغییر کردم و زندگی من متحول شد و خیلی نور آگاهی قسمتهای تیره و ظلمانی زندگی منو روشن کرد و کاملا هم تغییر رفتار اطرافیانم رو میدیدم 

      بعضی ها که منو ساده میدونستن کلی از سادگی من سواستفاده میکردن و من به شدت حس مظلوم بودن داشتم و خودم اجازه میدادم بهم ظلم بشه 

      و الان که تغییر کردم حتی بهم میگن تو خیلی تغییر کردی و ما نمیشناسیمت و اون اسیه افسرده که همش تاج قربانی بر سرش بود وجود خارجی نداره و خیلی بهبودها تو زندگی من اتفاق افتاده 

      چون الگوها و فرمولهای زندگی من تغییر کرده و من عوامل بیرونی رو مقصر نمیدونم و همه چی از درون منه که شرایط بیرونمو رو میسازه 

      و تغییرات رضایت بخش خودم اطرافیان منم بهبود میده و روابطشون کاملا عوض میشه 

      واقعا با جنگ و دعوا و نفرین و ناله و پرخاشگری به هیچ موفقیتی نمیرسیدم که هیچ روابطمم خراب تر میشد و من هرگز لایق چنین روابطی نبودم و هر چقدر بتونم رو خودم کار کنم صد در صد مدارم بالاتر میره و این تاثیر برای تمام اطرافیانمم هست 

      من همیشه آرزوم بوده بتونم به دیگران کمک کنم و چاقهای ساده زیادی رو نجات بدم  از دست روشهای غلط سواستفاده گران و اعتمادشون زیاد میشه به این مسیر خوشبختی برای نجات از گمراهی 

       و مطمئنم تناسب فکری منو به تناسب اندام همیشگی و با لذت میرسونه

       و من نقش مهمی دارم از اینکه باورهای اشتباه خودمو به خواهر زاده هام منتقل نکنم 

      مخصوصا باورهای ریشه دار اصرار به خوردن و انتقال دهنده فرمولهای چاقی اشتباه به اونا نباشم و من نقش بزرگی دارم برای خراب نکردن تنظیمات کارخانه ای که خدا آفریده 

      و من باید از رفتار متناسب اونا یاد بگیرم که رو سیستم عالی خدا و بی دستکاری هستن و هنوز باورهای مخرب در اونها نیس 

      درسته که من ازدواج نکردم و نسلی از من نیس ولی اطرافیان خیلی زیادی دارم که نباید تاثیر مخرب روشون مخصوصا در مورد فرمولهای چاقی و اصرار به بیشترین خوردن  داشته باشم و همه چی خود به خود و ناخودآگاه اتفاق میفته 

      مثلا من در شبهای قدر تمام باورهای خودمو که از گذشتگان میدونستم و بهم انتقال داده شده بود با سوالاتی که ازم درباره خدا میپرسیدن  به خواهرزاده هام میگفتم که بعدها خواهرم میگفت تو چه حرفی به اینا زدی هر چی میگم قبول نمیکنن میگن خاله آسی اونجوری یادمون داده که خودمم یادم نمیومد چه باورهای اشتباهی بهشون انتقال دادم ناخودآگاه و خیلی بیشتر مراقب حرفام شدم چون من خیلی تاثیر گذارم براشون 

      خودمم به حرفایی که در بچگی میشنیدم یادمه مقاومت نداشتم و هر چی بهم میگفتن بی چون و چرا قبول میکردم 

      و وقتی من دیگه ادامه دهنده خرافات یا عقیده اشتباهی نباشم صد در صد تاثیر گزار و بهبود دهنده میشه و نسل جدید آگاه تر و هوشمندتر و پاک تر ادامه پیدا میکنه و بهبودی اتفاق میفته 

      و استادی داشتم که قسم آخر کلاس میخورد و من عاشق این قسم هستم که 

      من قسم میخورم که خواهران و برادرانم رو قضاوت نکنم و دردشون رو کوچک نشمارم  

      ومن  قسم میخورم  که همه گذشتگانم رو ببخشم چون آنها حلقه معیوبی  در زنجیره نفر قبلی  بودند

      و من قسم میخورم  که با نور آگاهی قطع کننده این زنجیره معیوب باشم و اگر از جایی که هستم راضی نیستم جامو عوض میکنم چون من یک درخت نیستم

      من زنده ام من بهترینم و هر چی که بخوام رو بدستش میارم

      من تعیین کنندم که تو زندگیم چه اتفاقی میفته خدای من خواسته که من باشم پس هستم 

      خدای من خواسته که به من جبرا اختیار داده که من سرنوشت رو از سر بنویسم پس مینویسم ایندفعه خوش خط مینویسم ایندفعه قشنگ مینویسم ایندفعه جوری مینویسم که خودم میخام

      اصل خودت باش تمام

      ۶- برنامه خود برای ذخیره کردن رحمت الهی را مشخص کنید. تصور میکنید از چه طریق می توانید رحمت الهی را در وجود خود و جریان زندگی تان ذخیره کنید. شرح دهید

      برنامه من دقیقا بر اساس برنامه ریزی دقیق الهی هست که برام در نظر گرفته با توجه به تغییراتی که خودم برای رشد و پیشرفت برای رسیدن به تمام آرزوهام دارم اموزش میبینم 

      و من با عمل صالحی که در قران مدام سفارش شده و لیست خاصی هم خدا براش تعیین نکرده 

      و این رسالت الهیه منه که در این سایت مشغول به تغییر اول خودم هستم و انسان سازی و صد در صد بهبود دهنده زندگی اطرافیانم هستم و میتونم عمل صالح انجام بدم و رحمت الهی شامل حال خوش من میشه 

      بر اساس الگوها و فرمولهایی که در قران اومده مخصوصا شرایط انفاق انجام بدم که در دوره فوق العاده ماه رمضان یاد گرفتم انفاق کردن هم فقط ثروت مالی نیس 

      انفاق از لبخند انفاق از چیزهایی که خودم دوستشون دارم و گنج من هستن 

      و به طور مثال وقتم همین نوشتن در سایت که ممکنه برای کسی واضح کننده مسیر باشه چون خودمم از خوندن دیدگاه تمام دوستانم لذت میبرم و خیلی درسها برام دارن و ایجاد اشتیاق برای ادامه دادن و حال پر از نشاطشون به منم ذخیره میشن و بی نهایت نتایجشون در من انگیزه بخش الهی هست 

       حتی خودم حس رضایت دارم از این عمل صالح و حالمو شدیدا خوب و رضایت بخش میکنه و دقیقا به این عمل صالح اعتقاد دارم  

      و ایمانم تقویت میشه که نه غمی از گذشتگانم داشته باشم و نه ترسی برای آینده 

      و  من برای گذشته و آینده‌ام سپاسگزارم

      و یاد بگیرم از احساس گناه دوری کنم و عذاب وجدانی که خودم برای خودم تعریف کردم بر اساس باورهای اشتباه که حس لیاقت و ارزشمندی رو برام کم رنگ میکنه و باعث میشه خودمو لایق رحمت الهی ندونم با نور آگاهی 

      مخصوصا از گناههای بزرگ  قضاوت دیگران تهمت زدن گله و شکایت کردن خودمو رها کنم و لایق جانشین خدا بودن قرار بدم و جا برای نعمتهای پاک الهی باز میکنم 

      تو کوله بارم بار حسادت و چشم و هم چشمی به زندگی دیگران وجود نداره و زباله های وجودیمو دور میریزم و مدام پاکسازی میکنم و آلارم چی پی اسم کاملا هوشیاره و سنسورامو دارم تمیز میکنم 

      چون فنجون وجودی من خالی میشه برای دریافت و ذخیره چیزهایی که برای خوشبختی این دنیا و سعادت آخرت بهش نیاز دارم و وقتی ظرفیت وجودی من جای خالی وجود داشته باشه میتونم ذخیره سازی انجام بدم 

      چون وقتی پر از انرژیهای منفی باشم انرژیهای مثبت جدید که دارم تولید میکنم  از وجودم سر ریز میشه و قابل ذخیره کردن نیس و من وجودمو با نور هدایت الهی  پاکسازی میکنم از تمام باورهایی که حس منو خراب میکنن 

      تمام نشانه ها رو توجه میکنم و نمیزارم تو بیراهه بیفتم و گمراه بشم و از باتلاق در جا زدن رهایی پیدا کردم و باری به هر جهت زندگی نمیکنم و اونجوری زندگی میکنم که دلم میخاد و تمام رویاهای خواستنی من تبدیل به داشتنی میشن 

      و هر چقدر بتونم با شکر گزاری کلامی و قلبی و عملی در زندگیم باعث فراونی بشم و از نعمتهای فراوان با توجه به منابع پایان ناپذیر الهی زندگی کنم یعنی ذخیره رحمت الهی شامل حالم میشه 

      و من هر چقدر خوشبخت تر زندگی کنم به اون خانه ای تبدیل میشم که خدا خاسته برای اشرف مخلوقاتش که بهش احسنت گفته موقع آفرینش 

      و عمل کردن به قوانین الهی که باعث ذخیره بیشتر و بیشتر رحمت الهی میشه 

       خدای من بیشتر از من میخاد رحمتشو شامل حالم کنه و من تا به حال مانع و حجاب بودم و سد محکم و این سد در من شکسته شده و به راه راست و مستقیم هدایت شدم 

      و نشانه پر رنگ در من اینه که حالم خیلی خیلی خوبه و همه چیز در جهانم زیبا و نیکوست و رو به افزایش فراتر از انتظار من 

      خدا جونم به خاطر تمام رحمتها و نعمتهایی که شامل حالم کردی بی نهایت سپاسگزارم 

      استاد عزیز برای گامهای متوالی و انرژی بخش و شگفتی سازتون بی نهایت متشکرم 

      آسیه جونم به همراه فرشته خوشبختی وجودم لایق بهترینها هستید و بهت افتخار میکنم 

      در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و در حال رشد و پیشرفت به سوی خوشبختی روزافزون و در مسیر بهترین نعمتها ثروت سلامتی آرامش 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/11/27 00:59
      مدت عضویت: 1195 روز
      امتیاز کاربر: 6082 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,149 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      من برای گذشته وآینده ام سپاسگزار خداوند هستم

      این جمله که ما خالق زندگی خودمان هستیم باعث می شه بیشتر روی رفتار کردار خودمون دقت کنیم 

      باعث می شه مسعولیت رفتار گفتار وافکار خودمون رو به عهده بگیریم  خداوند در قرآن فرمودند حال قوی تعقیر نمی کنه مگر آنجه در دل دارد را تعقیر دهد واون چیزی که ما در دل داریم انتظاری است که از زندگی داریم یعنی ما با طرز فکرمون به زندگی یه انتظاری برای خودمون به وجود میاریم ودر واقعه الگویی برای زندگیمون ترسیم می کنیم وخداوند هم پاسخ انتظار ما رو می ده وهرچی در زندگی تجربه می کنیم نتیجه افکار انتطار خودمون از زندگی تازه خداوند خیلی رحمانه وخیلی از افکار وحشتناک ما رو راجب خودمون نادیده می گیره وگرنه….. 

      خداوند انسان رو مختار آفریده وقدرت اختیار رو به خودش داده یعنی خودش بتونه خالق زندگی خودش باشه در واقعه خداوند اگر خوبی ورفاه نعمتی رو در زندگی ما جاری می کنه یا بلا و گرفتاری مصیبتی هست فقط بخاطر زندگی هست که خودمون خلق کردیم 

      دیگران در زندگی ما نقشی ندارند وعامل شقاوت وبدبختی یا سعادت ما فقط خودمان هستیم واینجا خداوند مختار بودن ما را در خلق زندگیمان نشان می دهد 

      هر کلامی که از طرف ما جاری می شود بر جهان هستی تاتیر می گذارد هیچ چیزی از جانت ما در جهان بی تآتیر نیست 

      گاهی با کلامی یا رفتاری دلی را از کسی می شکنیم وتخم کینه ای در دل کسی می کاریم واون فرد برای انتقام رفتاری یا حرکتی می کند واین چرخه ادامه دار خواهد بود در واقعه ما علاوه بر اینکه خالق زندگی خودمان هستیم برا زندگی اطرافیان آیندگان هم تاثیر می گذاریم همون طور که خودمان از گذشتگان تاثیراتی مثبت یا منفی گرفتیم

      اما ما با پذیرش اینکه خودمان خالق زندگی خودمان هستیم مسعولیت 100 درصد زندگی فعلی خودمان را به عهده بگیریم گذشته خودمان را هم بپذیریم می توانیم زندگیمان را تعقیر دهیم وباعث بهبود آرتی بشیم که برای آیندگان به جا می گذاریم ویه زنجیره نامطلوب رو قطع کنیم ونام نیکی برای خودمان به جا بگذاریم 

      من همیشه در مورد تحصیلاتم والدینم رو مقصیر دونستم چون تابستون که می شد مارو می بردن روستای پدری وبرای چیدن محصولات کشاورزی وباغداری وبهانه آب وهوای خنک از شهر فاصله می گرفتیم ودیگه هیچ امکاناتی نبود به کلاس تقویتی بریم یا کلاس هنری یا چیزی 

      مدارس که شروع می شد خیلی از دوستامون هنری یاد گرفته بودن یا کلاس زبان می رفتن ودیگه برای زبان مشکل نداشتن من همیشه زبان انگلیسی رو تجدید می شدم وبا تبصره قلوه می شدم آخر سال فقط همین یه کتاب چون واقعا برام سخت بود وسر کلاس چیزی یاد نمی گرفتم هنوزم که هنوز وقتی بهش فکر می کنم از دست پدرم عصبانی می شم 

      الان می خوام مسعولیت یاد نگرفتن زبان رو به عهده بگیرم وپدرم رو ببخشم 

      پدرم اون زمان سواد آنچنانی نداشت شاید اگه من خوب براش توصیح می دادم حتما منو به کلاس می فرستاد 

      پدرم دست تنها بود وپسر بزرگ نداشت مجبور بود مارو برای کمک به روستا ببره 

      من می تونستم در ایام مدرسه از دوستی یا کسی برای تقویت زبانم کمک بگیرم یا سر کلاس بیشتر دقت می کردم سوالاتم رو از معلم می پرسبدم 

      پدرم مقصر این موضوع نیست واقعا مقصر نیست 

      من برای بهبود این چرخه واینکه دخترم در آینده راجب من اینجوری فکر نکنه تا بستون ها دخترم رو به کلاس زبان وهرکلاسی هنری که خودش علاقه داره میفرستم واگه مسافرت شهرستان پیش بیاد فقط یه هفته تا ده روز می مونم ونمی گذارم دخترم از همکلاس هاش جا بمونه 

      من مادر بزرگی داشتم که همیشه می گفت یه بار تو جوانی مردم ودوباره زنده شدم در واقعا روح از بدنم جدا شده وخداوند دوباره بهم زندگی بخشیده برای همین می گفت در زندگیتون هیچ وقت غصه نداشتن مال دنیا رو نخورین واگه خیلی هم دارایی داشتین دلخوش بهش نباشین نماز اول وقت رو خیلی رعایت می کزد وحتی تو سرد ترین یخبندان های زمستان هم صبح ها با آب سرد وضو می گرفتن ونماز می خوند با وجود 90 سال سن وناتونی

      این دو خصلت از اون همیشه برای من مثل گنج گرانبهاست وسعی کزدم منم اینجوری باشم ونمازم هم ترک نکنم تا دخترم هم همین راه رو ادامه بده 

      مورد دیگه اینکه عمه ای داشتم که همیشه پیش ما که تنها می شد بد مادرمون رو می گفت وما رو تحریک می کرد اونو دوست نداشته باشیم وازش فاصله بگیریم چندین سال گذشت وقتی مادرم فوت شد من کینه اون عمه ام رو به دل گرفتم وبخاطر سردی که تو بچگی تو رابطه ام با مادرم ایجاد کرد ازش بیزار شدم همین جا اونم می بخشم واز خدا براش سلامتی طلب می کنم من این چرخه نا مطلوب هم قطع کردم وهمیشه جلو دخترم از خوبی پدر شوهر ومادر شوهرم وعمه وعموهاش می گم تا نکنه رابطه اش با اونا سرد بشه ودر آینده اذاب وجدان داشته باشه که چرا من به حرفای مادرم گوش دادم 

      خانواده من اکثرا به چشم زخم اعتقاد دارم وخود من هم از اونها یاد گرفتم که بترسم ازچشم بد 

      وچند جای خونه مهره آبی واز این چشم ها که مال چشم زخمه دعای چشم زخم آویزان کرده بودم تا اینکه فایل های چشم زخم استاد که توی سایت هست رو چند سال پیش گوش دادم از اون موقعه تا حالا هیچ مهره آبی تو خونه نزاشتم وکاملا عقیده ام نسبت به چشم زخم از بین رفت واین موضوع رو برای دخترم باز کردم وگفتم هرگز چشم زخم وحود ندارد وقدرت مطلق دست خداست هرگز به چشم زخم اعتقاد نداشته باش هرکسی از این حرف ها د بهش بگو تا خدا نخواد اتفاقی نمی افته وهیچ بنده ای اونقد قدرت نداره که بلایی سر من بیاره بدون خواست خدا واین موضوع رو اونقد تو خونه تکرار کردم که همسرم هم که اعتقاد خیلی قوی یه چشم شور داشت مجاب شد ومن در این مورد در خانوادم بهبود ایجاد کردم دوچرخه رو قطع کردم 

      خداوند در خیلی از آیات قرآن فرمودند عمل صالح انجام دهید تا مورد لطف خدا باشید اما نگفتن منطور از عممل صالح دقیقا چی هست هر چیزی که حس خوبی در گوینده شنونده اون حرف ایجاد کنه عمل صالح وکار نیک هست گاهی راهنمایی وهدایت یه نفر حتی یه هم فکری ساده یا ایجاد یه دلخوشی عمه صالح حساب میشه 

      پدر من آدم دست به خیری هست وتا جایی که بتونه کسب مشکلی داشته باشه بهش کمک می کنه مردم داره وبین مردم عزت وآبرو یی زیادی داره بارها شده جایی رفتم ووقتی اسم فامیلی منو دیدن فهمیدن دختر فلانی هستم با احترام با من برخورد کردن یا خیلی ازپسرعمه هام گفتن وقتی جایی رفتیم فهمیدن خواهر زاده فلانی هستیم با احترام باما برخورد کردم 

      این زندگی یه روزی با دنیا اومدن ما شروع شده وروزی با فوت ما  تمام میشه جهان هستی وقوانین اون همواره ادامه داره  وما نقش خودمون رو ایفا می کنیم وبه سهم خودمون بر پیش برد جهان تاثیر می زاریم انشالا که همگی عاقبت بخیر بشیم ونام نیکی برای خودمون ورسم نیکی برای آیندگانمون به جای بگذاریم 

      من برای آینده گذشته ام ازتو خالق مهربانم سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/11/27 00:52
      مدت عضویت: 338 روز
      امتیاز کاربر: 8192 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,379 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی 

      ۱_بله استاد من در گذشته تا اونجایی که یادمه حتی در دوران دبستان مدااام میگفتم ای کاش من فلان خانواده متولد میشم چقدر خانواده فلان دوستم فلان همکلاسیم خوبن چقد شرایط زندگیشون خوبه چقدر پدر مادر خوب و مهربونی داره و همیییشه یکی از حسرت هام این بود که دلم میخواست در خانواده دیگری با شرایط خیلی خوب و آروم و پدرمادری مهربان و آرام متولد میشدم.

      من تا قبل از اینکه با مباحث قانون جذب آشنا بشم پدرم و خانواده پدریشو بشدت مقصر میدونستم که چرا اوضاع مالی خوبی ندارن حتی مدام شاکی بودم و با بابام بحثم میشد که شما خانوادگی اوضاع مالی بدی دارید پولدار تو خانواده تون ندارید بابا بزرگم یه ارث خوب بتون نرسوندبرای همینه من الان دارم تو اوضاع مالی زندگی میکنم که خواسته های مالیم اجابت نمیشه.از شخص بابامم خیلی ناراحت بودم و همیشه پیش دوستام گله میکردم و وقتی هم با بابام بحثم میشد میگفتم که تو برای کارم بهم سرمایه ندادی خیلی از پدرا برای دخترشون ماشین گرفتن یا کمک مالی میکنن برای خرید ملشین برای اجاره دفتر کار اما تو یه تیکه طلا هم هیچوقت برامون نگرفتی خلاصه دل بشددددت پری از بابام و خانواده پدریش داشتم.

      مدام اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور رو هم در عدم موفقیت مالیم مقصر میدونستم که با این کشور با این مسئولین هیچوقت ما جوونا روی خوش زندگی رو نمیبینیم.

      داداشمو مقصر میدونستم که علی رغم موقعیت اجتماعیش اما اصلا توی کار منو ساپورت نمیکنخ و هیییچ کاری انجام نمیده که به نفع اوضاع کاری من تمام بشه‌.

      مامانمو هم مقصر میدونستم که اصلا چرا با بابام ازدواج کرد، چرا شاغل نیست، چرا هیچ ارثی بش نرسید، چرا چاقه چرا خوش اندام نیست و باعث چاقی من شد، که در مورد چاقی بیشتر از همه چیز از مامانم خشم داشتم، یا چرا اخلاقش جوریه که مثل بقیه مادرا بیشتر از ما دختراش حمایت نمیکنه…

      کل خانواده پدریمو مقصر میدونستم در مورد بیماری که از بچگی داشتم و تا سنین ۲۰ یا ۲۳ سالگی همراهم بود و توی هر ر بحثی که با بابام داشتم همیشه با حالت ناراحتی بش میگفتم همه اش تقصیر توئه تقصیر این خاندان بی همه چیزته که یه چیز خوب تو دنیا نداشتن برای به ارث گذاشتن نه تنها پولدار نیستن موقعیت اجتماعی بالایی ندارن سواد درست حسابی ندارن بلکه هر چی مریضیه به من رسیده…

      همیییشه این گله و شکایتا رو داشتم بماند که با این حرفا چقددد نقش یه قربانی رو از بچگی تا همین ی سال پیش بازی میکردم همیشه خودم رو قربانی شرایط تحمیلی میدونستم و اوضاع هی بدتر میشد.

      از بچگی همیشه عقیده داشتم اگر تو خانواده دیگ ای متولد میشدم تو شرایط دیگه ای بودم یا حتی بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی همیشه میگفتم اگر یه رشته دیگه ای خونده بودم الان اوضاعم این نبود چون علاقه ای به رشته تحصیلیم نداشتم فقط به خاطر رتبه بالایی که داشتم همه مشاورا گفتن با این رتبه حیفه این رشته رو نخونی…

      ۲_در گذشته که تحت هیییچ شرایطی باورم نمیشد و قبول نمیکردم که من در اوضاع و شرایطم کوچیک ترین تاثیرو داشته باشم و تا قبل از آشنایی با سایت به خاطر ناراحتی که از اضافه وزنم داشتم حس میکردم باید زندگی رو تحمل کنم چاره ای ندارم جز زندگی بشدت ناامید بودم چون خودم رو در شرایطم دخیل نمیدونستم حتی از یک سال قبلش با مباحث قانون جذب آشنا شده بودم اما به معنی واقعی کلمه نگرشم رو تغییر اساسی نداده بود هنوز حس میکردم نمایشی دارم میگم بله ما خالق زندگیمون هستیم انگار این مساله که اضافه وزنو چاقی ارثی هست مثل یه در آهنی بزرگی بود به روی تماااام نگرش های درست، انگار چشم و گوشم نسبت به هر حرفی بسته بود انگار یه مانع برای بهبود تو زندگیم بود واقعا نمیشه ما در یک جنبه از زندگی بپذیریم که ما خالق زندگیمون هستیم اما در یک جنبه دیگه بگیم نه ماباید این شرایط رو تحمل کنیم ارثیه دیگه همینه وحشتناکه این تناقض برای همینم تا زمانی که تاثیر نگرش و افکار رو در چاقی و لاغری متوجه نشدم نتونستم این نگرش رو بپذیرم که ما خالق همه جنبه های زندگیمون هستیم اره دقیقا همینه از وقتی که من با آموزش های شما استاد عزیزم آشنا شدم تونستم این نگرش رو قبول کنم و الان متوجه شدم که ما با ورودی هایی که داریم افکارمون شکل میگیره و با تکرار این افکار نگرش ها و عقایدمون در مورد مسائل مختلف شکل میگیره و با شکل گیری نگرش، در ما انتظار شکل میگیره و انتظار باعث شکل گیری خواسته ما میشه باعث ورود خواسته ما به زندگیمون میشه در واقع خداوند و جهان به انتظارات ما پاسخ میدن. و از اونجایی که ما در افکارمون آزاد هستیم و ذهن ما خصوصی ترین و محرمانه ترین بخش ماست که هیییچ کسی جز ما به اون دسترسی نداره پس ما در خلق زندگی خودمون آزاد هستیم.انتظار ما باعث ورود خواسته های ما از عالم غیر ماده به عالم ماده میشه. دقیقا مثل خدا که مارو از عالم غیر ماده به عالم ماده آورد ما هم مثل خدا با افکارمون و نگرش هامون و انتظارمون خواسته هامون رو از منبع انرژی غیرماده به عالم ماده میاریم.

      خدارو شکر که خلق زندگیمون در اختیار ما گذاشته شده.

      ۳_مسئولیت هر گونه اضافه وزن و رسیدن به اندام ایده آل خودم و لاغر موندن رو بعهده میگیرم.

      _مسئولیت ورود به حرفه مورد علاقه، و بهبود اوضاع مالیم

      _مسئولیت وضعیت جسمیم در یکی از مشکلاتی که از سالها قبل به وجود اومد و یکی از اهدافم بهبود اون هست

      _مسئولیت ایجاد یک رابطه عالی و ازدواج خوب 😊

      خیلی موضوعات دیگه ای هم هستن که فعلا مهم ترینشون این موارد هستن و به خودم تعهد دادم که بپذیرم خودم مسئول ۱۰۰درصد این موضوعات در زندگیم هستم.

      ۴_خب چون بابام شاغل بیمارستان بود هر وقت میرفتم کیلینیک بیمارستان تا متوجه میشدن من دختر همکارشون هستم خیلییی زود و حتی خارج از نوبت همه با من همکاری میکردن.

      همینطور تو محیط کارم پیش اومده بود که برادرم رو میشناختن خیلی برخوردشون تغییر میکرد و بارهای بعدی کارامو زود انجام دادن.

      ۵و ۶_ استاد من با دیدن تغییرات احساسی و فکری و جسمی خودم در اثر استمرار و مداومت و تمرکز بر آموزش های مختلف سایت، به صورت ناخودآگاه کار کردن بر روی افکار و نگرشم لذت شده و باعث شده من رفتارمم تغییر کنه مثلا وقتی میرم بیرون کارامو جوری انجام میدم که کمتر وقتمو بگیره تا بتونم برای تمریناتم زمان ایجاد کنم و باعث شده خیلیی از حواشی رو از زندگیم حذف کنم تا تمرکزمو بهم نزنه من مدتهاست فیلم، هرررر گونه اخبار،ارتباط و معاشرت با یک سری افراد رو کلا حذف کردم. چت کردن، حتی تماس های تلفنی من بشدت محدود شده اصلا اگر گوشی دستم میگیرم یا برای بودن در سایت هست یا جواب دادن تماس های ضروری فقط و فقط همین.میشه گفت تا حدود زیادی حواشی رو حذف کردم تا تایمم صرف آموزش ها بشه چون نتایج آموزش ها تا الان برام انگیزه برای ادامه دادن شده.

      استاد فکر کنید من دارم دوره ورود به سرزمین لاغرها و پاکسازی رو آموزش میبینم ولی متوجه تغییرات عالی در رفتار غذایی دوتا خواهرام دیدم که باهم تو یه اطاق هستیم برای انجام کارامون و حتی تغییر سایز هم داشتن اونا اطلاع دارن از دوره هام و من خیلی وقتا اصول کلی آموزش هارو براشون میگم و باعث تغییرات عالی شده.

      اصلا دنبال کردن آموزش ها برای من انگیزه و امید به زندگی شدن باعث هدفمند شدن من شدن. من یه جمله معروفی دارم که فکر میکنم از بس برای خودم تاکیدش کردم خیلی در تداوم من در این مسیر موثره اونم اینکه لاغری برای من دروازه نعمت ها و خوشبختی هست.

      استاد خدا جایی منو هدایت کرد که نه تنها  برای مهم ترین معضل زندگیم راه حل داره بلکه برای سایر جنبه های مهم زندگیمم کلی آموزش داره. هدایت خداوند ارزشش رو داره که تعهد غیرقابل مذاکره برای ادامه دادن و استمرار این مسیر بدم قطعا تغییر نگرش های من نه تنها باعث میشه من خوب زندگی کنم بلکه قطعا دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنه.

      دقیقا مثل شما، شما برای بهبود شرایط زندگی خودتون تلاش کردید تغییر کنید اما باعث هدایت و تغییر هزاران نفر شدید من شمارو الگوی خودم میدونم برای استمرار در مسیر تغییر کردن.و از خدا میخوام حامی و هدایتگر من برای ادامه دادن باشه.

      از شما سپاسگذارم استاد بسییااااااار جلسه عاااالی بود روحمو جلا داد بشدددت آگاهی لذت بخشی بود ممنونم ازتون.

      سایه تون مستدام باشه🙏🏻

      دوستتون دارم🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/26 10:33
      مدت عضویت: 149 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,257 کلمه

      بنام خداوند مهربانم و همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت همیشگی ما،

      و درود رحمت و برکت سعادت و ثروت وهر چه کمال خیرو نیکی و  و و ….از سوی خداوند هر لحظه به زندگی شما استاد ارجمند و گرامی هست جاری باشد,

      استاد از خداوند هر لحظه ممنونم 

      از شما هر لحظه ممنونم که مارا بیدار میکنید یادآوری به ما میکنید که صاحب چه عظمتی هستیم باید با اون عظمت یعنی خداوند یکی بشیم و کمتر از او نباشیم 

      چقدر این آیه ها به دل و اعماق وجودم می نشینه:

      دقیقا  مستقیم خداوند حرف میزنه و شما یادآوری کردید به ما ممنونم ازتون از شادی تو پوست خودم نمیگنجم با فهمیدن اینکه من حتی با لاغریم جهان را بهبود می‌بخشم و الان توانستم کم کم ببخشم و رها کنم این صفت را روشن کنم در دلم،خدایا شکرت استاد ممنونم،

      به به:

      (خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنوای داناست. (انفال ۵۳)

      ۲- در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست، و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود. (رعد ۱۱)

      ۳- و اگر خدا می‌خواست، قطعاً آنان را امتی یگانه می‌گردانید، لیکن هر که را بخواهد، به رحمت خویش درمی‌آورد و ستمگران نه یاری دارند و نه یاوری. (شوری ۸)

      هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمی بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد. (بقره ۶۲)

      • هر کس کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌ای، حیات بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد. (النحل ۹۷)
      • کیست خوشگفتارتر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: «من از تسلیم‌شدگانم» (فصلت ۳۳)
      • پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.» (الکهف ۱۱۰)
      • هر که کفر ورزد، کفرش به زیان اوست، و کسانی که کار شایسته کنند،به سود خودشان آماده می‌کنند. (روم ۴۴))

      (استاد روزی هزار بار کم هر لحظه دوست دارم تمام آیات تمااااام فایلهای زندگی با کمک خداوند  را بخوانم زمزمه کنم از صبح تا شب با خودم،

      نمونه یک‌کارربرای بهبودی زندگی خودمون در حقیقت هر تلاشی برای خودمون هست همین :

      توانایی بخشیدن و رها کردن که ا بن دو ویژگی در من داره گسترش پیدا می‌کنه با این فایل و کلا فایلهاتون چراغ راه و آرامش و تقوین ایمانمون شدن،الان انگار قفل دل و زبانم برای بخشیدن و رها کردن داره گشوده میشه و از همین الان حال خوب برای من آورده بزرگی و بخشش آورده خدایا شکرت اگر حال الانم این باش بعدا برای من چقدر بهتر خواهد بود )

      در سالهای زندگی که پشت سر گذاشته اید به چه دلایلی دیگران را مقصر شرایط زندگی خود می دانسته اید؟

      آیا به این موضوعات فکر کرده اید که اگر در خانواده دیگر یا مکان دیگری متولد می شدید اکنون شرایط متفاوتی داشتید؟!

      فکر میکردم دیگران چقدر ایراد دارن چرا آنقدر دروغ میگن و یا چرا دو چهره هستن اومدم فکر کردم اون داره به خودش صدمه می‌زند چون وقتی من میفهمم!!!

      بزار فکر کنه زرنگه اما من میام دیگه درون خودمو عوض میکنم تا چنین افرادی را جذب نکنم و اون شخص رو دعا میکنم الهی ا چلبته حتی خودمم به راه درست هدایت بشم  ما خدای با عدالت و راستگو و جانب حق و دقیقی داریم خدا خودمم ببخشه انشاالله،

      و اینکه ناراحت بودم چرا خانواده من حامی من نبودن و اصلا من مهم نبودم تا حفظم کنند هر چند ابراز محبت دارن اما یکسری جاها نفهمیدن یا متوجه نبودن چکار کردن نابودم کردن اما اما اما مهم نیست من متوجه شدم و حالا من به قول شما بهبود می‌بخشم من خدا بهم لطف مرد چالش داد تا خودمو بسازم و ببخشم و قوی ادامه بدهم به تنهایی برای خودم کافی هستم الحمدالله 

      و کلا میگذره دیگه دامن به موضوعات نمیخواهم بدهم دوست دارم بخشندگی رو‌پررنگ و بهتر کنم درون خودم.

      ۲- نگرش شما درباره اینکه (شما خالق زندگی خودتان هستید) را بیان کنید. درک خود از این عبارت را شرح دهید و بنویسید که چقدر با این موضوع موافق هستید.در صورت امکان با ذکر مثال از زندگی خود یا اطرافیانتان اینکه ما خالق زندگی خود هستیم را شرح دهید.

      نگرشم کاملا موافق با این موضوع واقعا بزرگان و اساتید قبل و حین زندگی با ما و حتی شما استاد عالیقدر،

      این نکات رو خیلی گوشزد کردن که ما برای خودمون کافی هستیم و ما خودمون خدایی درونمون داریم و قدرت داریم و جزئی از عظمت خدا هستیم و خالقیم و چقدر هم منصفانه خدا به ما نعمت داده با اختیار خودمون بسازیم زندگیمونو ، به به !!!

      واقعا همینه ما خالق زندگی خودمون هستیم شعری از رهی معیری از کتاب گنجینه دل هست که سرودن:

      رهی معیری » منظومه‌ها »

      گنجینهٔ دل

      چشم فروبسته اگر وا کنی

      در تو بود هرچه تمنا کنی

      عافیت از غیر نصیب تو نیست

      غیر تو ای خسته طبیب تو نیست

      از تو بود راحت بیمار تو

      نیست به غیر از تو پرستار تو

      همدم خود شو که حبیب خودی

      چارهٔ خود کن که طبیب خودی

      غیر که غافل ز دل زار توست

      بی‌خبر از مصلحت کار توست

      بر حذر از مصلحت‌اندیش باش

      مصلحت‌اندیش دل خویش باش

      چشم بصیرت نگشایی چرا؟

      بی‌خبر از خویش چرایی؟ چرا؟

      صید که درمانده ز هرسو شده‌ست

      غفلت او دام ره او شده‌ست

      تا ره غفلت سپرد پای تو

      دام بود جای تو ای وای تو

      خواجهٔ مقبل که ز خود غافلی

      خواجه نه‌ای بندهٔ نامقبلی

      از ره غفلت به گدایی رسی

      ور به خود آیی به خدایی رسی

      پیر تهی کیسهٔ بی‌خانه‌ای

      داشت مکان در دل ویرانه‌ای

      روز به دریوزگی از بخت شوم

      شام به ویرانه درون همچو بوم

      گنج زری بود در آن خاکدان

      چون پری از دیدهٔ مردم نهان

      پای گدا بر سر آن گنج بود

      لیک ز غفلت به غم و رنج بود

      گنج‌صفت خانه به ویرانه داشت

      غافل از آن گنج که در خانه داشت

      عاقبت از فاقه و اندوه و رنج

      مرد گدا مرد و نهان ماند گنج

      ای شده نالان ز غم و رنج خویش

      چند نداری خبر از گنج خویش؟

      گنج تو باشد دل آگاه تو

      گوهر تو اشک سحرگاه تو

      مایهٔ امید مدان غیر را

      کعبهٔ حاجات مخوان دیر را

      غیر ز دلخواه تو آگاه نیست

      زآن که دلی را به دلی راه نیست

      خواهش مرهم ز دل ریش کن

      هرچه طلب می‌کنی از خویش کن

      ۳- مواردی در زندگی که نیاز است مسئولیت آن را به عهده بگیرید را مشخص کنید و بنویسد که من می پذیرم که خالق این شرایط در زندگی ام بوده ام و اکنون می خواهم از طریق تغییر افکار، نگرش و عملکرد شرایط زندگی خود را تغییر دهم.

      نمونه اش لاغری با ذهنم و بعدیش رفتارم از درون برای بخشیدنم نسبت به رفتار آدمها میخواهم در این موارد بهبودی حاصل کنم و …

      ۴- مواردی در زندگی تان را شرح دهید که تحت تاثیر گذشتگان خود قرار گرفته اید. مانند اینکه فردی بخاطر اینکه پدر یا مادر یا پدربزرگ شما را می شناخته است در حق شما لطف و محبت کرده است.

      ۵- تصمیم بگیرید که بهبود دهنده جریان زندگی خانواده خود باشید. اقدام و استمرار شما برای تغییر شرایط خودتان به طور ناخودآگاه بر اطرافیان شما تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین متعهد باشید که بهبود دهنده جریان زندگی خود و خانواده تان باشید.

      تعهد میدهم بهبود دهنده و ایمان آورنده باشم به خداوند و عظمتش و به عظمتی که از خودش به من هم عطا کرده برای خلق بهبود زندگیم‌ به دستان خودم .

      ۶- برنامه خود برای ذخیره کردن رحمت الهی را مشخص کنید. تصور میکنید از چه طریق می توانید رحمت الهی را در وجود خود و جریان زندگی تان ذخیره کنید. شرح دهید.

      رها کردن و بخشیدن همه افراد قبل از خودم و در حین زندگی با خودم و حتی ایندگانم را 

      میخواهم ببخشم رها کنم این مورد رو دوست دارم پرورش و بهبود دهم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1402/11/25 22:11
      مدت عضویت: 1722 روز
      امتیاز کاربر: 19183 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 913 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      من مسئولیت تمام شرایط واتفاقات زندگیم رو برعهده میگیرم .

      من خالق شرایط زندگیم هستم. 

      من بیشتر اوقات وشاید الان هم خیلی وقتها که اسیر نجواهای  منفی باف میشم مادرم رو مقصر تمام ناکامی های زندگیم میدونم چون از بی‌کسی وبی خویشاوندی بچه ی زیاد به دنیا آوردوبچه دار شدن رو خیلی دوست داشت  وهر  سال یا دوسال یه بار یه بچه اضافه میکرد وما ده تا بچه بودیم وپدرم کارگر بود ودر فقر وسختی وجنگ ودعوا وروابط بد پدر ومادر زندگی کردیم وخیلی بی مهری دیدیم از طرف خانواده به خصوص مادرم من خیلی وقتها ارزو میکردم کاش در پرورشگاه بزرگ میشدم ۲۵سال زندکی من خیلی سرشار از رنج وسختی بود ولی به نظرم من از بین اعضای خانواده ام با سربلندی از آن خانواده جدا شدم وبه شهر دیگری به خاطر ازدواج مهاجرت کردم خداوند خودش منو زودتر از بقیه ی اعضای خانواده ام از آن جمع جدا کرد حتما خودم رو لایق یک شهر زیبا و همسری مهربان ومحیط به مراتب خیلی آرام تر وبهتر بودم که اولین نفر از آن جمع جدا شدم .من درآن محیط متشنج کارشناسی ارشدم رو گرفتم بااینکه خیلی از بقیه ي اعضاي خانواده اوضاعم بد بود ومورد بی‌مهری خواهران وبرادران ومادرم بودم .

      من به خاطر پیشینه ی خانوادگی نامطلوب درین شهر هم دچار ناخواسته هایی شدم ولی خداروشکر خداوند مرا به مسیر درست وراست هدایت کرد ومن طعم خوشبختی وارامش واقعی رو بعد آشنایی با خداوند جدید چشیدم .

      اگر من با قانون کائنات آشنا نمیشدم شاید الان خودکشی یا کارم به طلاق وبی بندوباری کشیده شده بود چون من خیلی عزت نفس ضعیفی داشتم .ولی خدا در بهترین زمان منو به راه راست وخداشناسی وخودشناسی هدایت کرد. 

      من تمام کسانی را که در حقم بدی کرده اند میبخشم ورها میکنم من مادرم رو میبخشم ورها میکنم من اعضای خانواده ام رو میبخشم ورها میکنم من خانواده همسرم رو به خاطر تمام حسادتها وبی مهری ها میبخشم ورها میکنم من همسرم رو میبخشم ورها میکنم وبرای همه ی آنها آرزوی بهترین ها رو دارم .

      من خودم رو مقصر تمام شرایط زندگیم میدونم من باتمام وجود مسئولیت زندگیم رو برعهده میگیرم من مسئولیت تمام بی‌مهری هایی که درحقم شده رو می‌پذیرم من مسئولیت چاقی خودم رو می‌پذیرم من مسئولیت نداشتن فرزند دوم رو می پذیرم من خودم کردم با افکار وباورهای اشتباهم 

      من مسئولیت زندگی سطح پایین و نداشتن درآمدوپول وکار رو می‌پذیرم من خودم کم کاری کردم من خودم ترسو بودم

       من مسئولیت تیروئید کم کارم وسینوزیتم رو میپذیرم و باور دارم که خودم تمام این بیماری هارو به سمت خودم جذب کردم .

      من خالق بودم من خالق تمام اتفاقات وشرایط بودم وازین به بعد به خودم قول وتعهد میدهم که شرایط جدید وزیبا وعالی روبرای خودم خلق کنم من گذشته رو  میبخشم و رها میکنم من تمام اتفاقات گذشته رو رها میکنم وآزادم. وبه سوی آینده ای درخشان به پیش میروم .

      من ايمان دارم که پدر ومادرم وهمه کسانی که در زندگیم نقش داشته اند با توجه به محتويات ذهن ومغز خود که از گذشتگان وجامعه یادگرفته بودند با من رفتار کرده اند وهیچ خصومتی با من نداشته اند آنها هم قرباني گذشتگان خود بودند ومن همه اونهارو میبخشم ورها میکنم وازونها تشکر میکنم که با رفتارهای خود چیزهای زیادی به من آموختند آنها آموزگار من بودند انها معلمان من بودن من باید درسهایی ازآنها یاد میگرفتم برآی همین سر راه من سبز شدند تا درسی بزرگ به من بدهند من همه رو میبخشم ورها میکنم 

      من که اگاه هستم وبه راه درست هدایت شدم باید یک بهبود دهنده باشم برای نسل بعد من بايد تمام چیزای خوب رو به نسلم انتقال دهم.

       من که از بقیه ناراحتم که چرا مرا حمایت نکردند و تجربیات بدی به من بخشیدند بايد خیلی مسئولیت پذیر باشم تا به نسل بعدیم چیزهای خوب به یادگار بگذارم لاغری رو به یادگار بگذارم یا خوشبختی وخوشحالی وحال خوب وعشق ومحبت رو به نسل بعد انتقال دهم من باید یک بهبود دهنده ی خوب باشم نه فقط انتقال دهنده 

      حتما وبی شک در نسل قبلی من انسانهای بهتر وخوب بوده اند که من به این  مسير هدایت شدم حتما بوده اند من بااینکه در خانواده نرمال بزرگ نشده ام ولی خیلی انسان پاک وپاکیزه وصادق وچشم ودل پاک ومهربان بوده‌ام.

        در بین  اعضای خانواده ام انرژي های مثبت زیادی داشته ام وخیلی آرام تر ومهربان تر وبی کینه تر بودم وهمه این رو اذعان میکنن که‌ در میان انها من خيلی انسان خوب وبهتر ودر صلح با خود ودیگران هستم و بقیه اعضای خانواده ام نسبت به من خیلی مشکلات روحی وروانی وعقده ها وکینه ها و حسدهای زیادی دارند و زندگی‌شان پراز مشکلات زیادی هست .

      پس من هم درین لحظه مقدس به خودم قول می‌دهم که به نسل بعدیم چیزهای خوب به یادگار بگذارم وهمه از من به نیکی یاد کنن ویک بهبود دهنده هر چند کوچک‌ برای نسل بعدیم باشم من دوست دارم ارامش وعشق وپاکی ومحبت رو به نسل بعدیم منتقل کنم من دوست دارم ثروت وفراوانی رو به نسل بعدیم منتقل کنم من دوست دارم سلامتی ولاغری رو به نسل بعدم به یادگار بگذارم من دوست دارم حال خوب ومثبت اندیشی روبه نسل بعدم به یادگار بگذارم.

       ممنونم استاد که امروز این مطالب زیبارو برای من یاد دادین مطمئنم نسل بعدیم ازین آگاهی ها بهره ها خواهند برد وانسانهای خداشناس ومعنوی خواهند شد اشکم سرازیر شد  وقلبم سرشار ازعشق .  من مطمئنم که این آگاهی ها در نسل‌های بعدی شما واعضای سایت بهبود های عالی خواهد گذاشت من ایمان دارم. 

      میخواهم کامنتم رو دراینجا تمام کنم شاید نکاتی از ذهنم رفت ولی خیلی حس عالی گرفتم از نوشته ام 

      ممنونم استاد خدا حفظتون کنه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 27 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/11/25 22:03
      مدت عضویت: 308 روز
      امتیاز کاربر: 8670 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,829 کلمه

      به نام خداوند یاری دهنده و بخشنده🙏🙏🙏 

      باسلام خدمت استاد عزیز ومهربانم و دوستان هم مسیر برای رسیدن به سعادت و خوشبختی 🥰✋❤❤❤

      قدم ۶ :من برای گذشته و آینده ام سپاس گذارم 

                            زندگی با کمک خداوند 

      آنچه اکنون هستید نتیجه گذشته ی است که پشت سر گذاشته اید و آنچه در آینده تجربه خواهید کرد نتیجه امروز وفرداهای زندگی تان است 

      شما خالق زندگی خود بوده اید چه اکنون نسبت به این موضوع باور داشته یا نداشته باشید 

      خداوند در تمام مسیر زندگی تان همواره به شما نزدیک بوده است و نزدیک خواهد بود برای آنچه هستید شکر گذار خداوندباشید تا برای آنچه می خواهید مورد لطف و رحمت خداوند قرار گیرید 

      من فهمیدم که،خودم خالق زندگیم هستم ودر این چند سالی که از قانون جذب اطلاع پیدا کردم و بدونه مقاومت قبول کرده وحرکت کردم به مراتب درحال احساسات فوقالعاده زندگی می کنم ودیگر کمتر از قبل غم و قصه می خورم و دیگه از هیچ کس توقع و انتظار ندارم و سعی می کنم دیگران رو ببخشم واز همه مهم تر خودمو ببخشم وعاشقانه خودمو دوست داشته باشم همیشه به ما می گفتن شاکر باش ودر عمل به ما یاد دادن که گله و شکایت کنیم و کینه داشته باشیم واگر ناراحت باشیم بیشتر به خدا نزدیک تر هستیم واگر قانع باشیم عزیز هستیم وغیره

       به  ما زندگی کردن رو اشتباه یاد دادن وما همیشه از دیگران توقع داشتیم مثلا پدر و مادرامون در حق ما کوتاهی کردن وغیره ولی اکنون فهمیدم اونها هم قربانی باورهای اشتباه از گذشتگانشان بودن فهمیدم که خداوند بسیار مهربان و بخشنده وتوبه پذیر هست حالا فهمیدم که خداوند حامی من هست واز خودش کمک می خوام که به خدا اعتماد کنم وبه وفاداری ش به زمان بندی اش به برنامه های الهیش به بخشندگی فقط باورش کنم در وجودم ودر زندگیم درهر چالشی اززندگیم از  خودش کمک بخوام خودش هدایتم کنه به راحت ترین راه وبهترین روش برای حل هر چالشی

       خداوندا برای تمام هدایت هات سپاس گذارم 🙏🙏🙏

      انسانها خالق زندگی خودشون هستن 

      خداوند نعمتی را که بر قوی ارزانی داشته تغییر نمیدهد،مگر آنکه آنان آنچه رادر دل دارند تغییر دهند وخدا شنوای داناست واین آیه تاکید داره که خداوندشرایط انسان را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه در دل دارد را تغییر دهد و جالب اینکه از عبارت (خداوند شنودی دانا ست )استفاده شده است 

      بنابراین برای تغییر شرایط زندگی ام باید آنچه دردل دارم را تغییر دهم

      چه چیزی در دل دارید ؟چه چیزی دل ایجاد وشکل می گیرد ؟انتظار 

      پس انتظار ما از زندگی در دل ایجاد و شکل می گیرد و خداوند شنوا وداناست برای تغییر آنچه در دل ایجاد وشکل می گیره باید در خواستهاو دعاهای خود باخداوند را ،تغییر دهیم 

      از چه چیزی با خدا وند صحبت می کنید یا چه خواسته ای از او دارید؟اوهمون به سمت شما بر می گرداند👌👌👌 

      پس باید کلام ،نگرش ،و انتظار خود از زندگی را تغییر دهید تا شرایط زندگی تان تغییر کند و آنوقت است که می توانید خالق زندگی خود باشید 

      خداوند حال قومی رو تغییر نمیده تا آنان حال خود را تغییر دهند،چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست وغیر از او حمایت گری برای آنان نخواهد بود 

      تا قومی حال خودش تغییر نده خدا حال اونهارو تغییر نمیده 

      پس انتظار داشتن که خداوند به فکر بهبود شرایط زندگی ما باشدیا اون خالق زندگی ماست فکر و نگرش بیهوده ای هست بلکه باید خودمون به فکر تغییر حال خود باشیم تا خداوند بر مبنای حال جدید شرایط جدید را وارد زندگی ما کنه 

      اگر خداوند بر قوی آسیبی برسون هیچ بر گشتی براش نیست چون اون آسیب به خاطر حال اون قوم بوجود آمده و مگر خود قوم با تغییر حالشان شرایطشون رومی تونن تغییر بده

      نشان دهنده این که خدا تنها حمایت گر انسانهاست خداوند پاسخ دهنده به حال وانتظارانسانهاست هم میتونه مشکل ورنج ایجاد کنه وهم راحتی و آسایش چون واکنش دهنده به درخواست واحساس انسانهاست

      اگر خدا می خواست قطعا آنان را امتی یگانه می گردانید ولیکن هر که را بخواهد به رحمت خویش در می آورد و ستمگران نه یاری دارند ونه یاوری

      اگر خداوندمی خواست همه آنها رو امتی واحد و یگانه قرار میداد ولی خدا نخواسته خالق زندگی ما باشه تا هممون به یک شکل زندگی کنیم بلکه اختیار خلق زندگیمونو به عهده خودمون گذاشته ومارو آزاد خلق کرده تا هر کدونمون با نگرشهای متفاوت زندگی های متفاوتی رو تجربه کنیم واختیار تغییر دادن شرایطمون داشته باشیم خدایا شکرت 

       اگر همسو با قوانین خدا وند عمل کنم مورد رحمت خدا قرار گرفته چون خداوند سیستم جهان هستی رو به این شکل قرار داده اگر همسو با قوانین خداوند قرار نگیرم مورد رحمت قرار نخواهم گرفت بلکه در رنج و سختی زندگی خواهم کرد 

      تمرین 

      در سال های گذشته به چه دلایلی دیگران را مقصر شرایط زندگی خود می دونستید؟

      من هم در دوران کودکی پدرم رو مقصر شرایط اون زمانم میدونستم وخدا رو مقصر میدونستم که در دوران کودکی مادرم رو ازم گرفت وبا شرایط چالش بر انگیزی، زندگی کرده و بزرگ شدم وبه خدا می گفتم قرار بوده مادرم بگیره چرا اصلا من رو به این دنیا آورده چرا این قدر امتحانش برام سخته و عادلانه نیست چون خیلیها مادر داشتن  بعدش که بزرگتر شدم خانواده ودولت ها وبعد همسرم وخانوادش و شرایط اقتصادی و همه رو مقصر پیشرفت نکردنم و خوب زندگی نکردنم می دونستم واز زمانی که قانون جذب رو یاد گرفتم و کتابهای رو هم خوندم به کل نگرشم عوض شد و همه چیز رو بخشیدم و قبول کردم من باید با همین شرایط در زندگیم حالم خوب باشه و سپاس گذار داشته هام باشم تا بعد از مرگ احساس حسرت و پشیمانی نداشته باشم ودر درگاه خداوند سر بلند باشم 

      خدایا به امید تو 🤲

      آیا به این موضوع فکر کرده اید اگر در مکان دیکه ای ویا خانواده دیگر ی متولد میشدید شرایط بهتری داشتید ؟

      بله به کررات همیشه می گفتم ای کاش در خانواده ثروتمندتر بودم و تنها بچه بودم واونها عاشقانه دوستم داشتن وبرای خودم کسی می شدم ویا در خارج متولد میشدم تا امکانات بهتری داشته باشم متاسفانه از شرایط فوق‌العاده ای که خدا برام در نظر گرفته بود نمی دیدم وناسپاسانه زندگی کردم وباعث شد که زندگی رو اصلا زندگی نکنم وزندگی پر از حسرت ونارضایتی رو برای خودم خلق کردم ولی خداوند همیشه کمک کننده و هدایت کننده من،بود وباعث شد قبل از مرگم زندگیم تغییر دهم تا در آخرت حسرت نکشم که چرا خوب عمل نکردم خدایا شکرت که به خواستم جواب دادی که در اون دنیا جز حسرت خوردگان نباشم 

      ۳.نگرش خود رو درباره خالق زندگیتان هستید بنویسید ؟واقعا شگفت انگیز که انسان خودش خالق زندگی ش باشه و آزادانه حق انتخاب داره واقعا قبول دارم من قبلا به حق انتخاب وهدف مند بودن از آفرینش انسانها و جهان ایمان داشتم و حق انتخابو،در لباس خریدن ویا انتخاب شریک زندگی و انتخاب کجا بریم چی بخوریم  چی بگیم چه عقیدهای داشته باشی  چه رشته تحصیلی رو انتخاب کنیم وغیره  ولی فکرش نمی کردم که خالق سر نوشتم هستم وبه ماگفته بودن هر کسی بدنیا می یادسرنوشتش،خدا تعیین کرده وفقط در شبهای احیا می تونیم،با دعاها اون تغییربدیم تا سال خوبی رو تجربه کنیم ولی حالا می دونم  که با انتخاب زندگی باکمک خدا در ما احساسات الهی رو غلیان می کنه وبا داشتن احساسات خوب واستمرار داشتن وانتخاب کنترل ذهن کردن می تونیم سر نوشتی عالی رو رقم بزنیم با فرکانس واحساس و باورهای درست می تونیم سرنوشتمونو رو تعیین کنیم زندگیمونو خلق کنیم خداوندا سپاس گذارم 🙏🙏🙏

      مواردی را در زندگی که نیاز است مسئولیت  آن روبعهده بگیرید را مشخص کرده  و خالق این شرایط بودم و حالا می خوام تغییر بدم ؟

      مسئولیت چاقی وشرایط نامساعد مالی و روابط عاطفی وسلامتی ومعنویتم رو خودم مقصر هستم که باعث چاقی وبیماری در بدنم شدم خودم مسئول شرایط مالیم هستم وخودم باعث سرد شدن روابطم شدم وخودم باعث نگرش نامناسب نسبت به خدا بودم و حالا در این سایت وبا کمک آگاهی های که خداوند من رو هدایت می کنه من به زودی شرایطم رو تغییر میدم ودر این راه باید تا زمان مرگم استمرار داشته باشم و نگرش های درست رو در باره تمام ابعاد زندگی یاد بگیرم وبه کار ببندم

      ۴.مواردی در زندگیتان شرح دهید که تحت تاثیر گذشتگان خود قرار گرفته اید پدر یا مادر یا پدر بزرگ و مادر بزرگ شما را شناخته ودر حق شمالطف و محبت کرده اند ؟

      من هم در مکانهای مختلفی مورد لطف و محبت کسانی قرار گرفته ام که اصلا نمی شناختم ولی به واسطه پدر و مادرم یا پدر بزرگ و مادر بزرگم مورد مهربانی طرف مقابل قرار گرفته ام واکنون یک موردی که به ۱۳سال پیش بر می گردد که وقتی پسرم۶ سالش شده بودیم می خواستم پیش دبستانی ثبت نام کنم وبرای ثبت نام مدرسه رفته بودم مدیر مدرسه پدر بزرگ و مادر بزرگم می شناخت چون آنها به این مدیر خیلی مهربانی کرده بودن زمانهای زیادی ازش پذیرایی کرده بودن و وقتی ما رو شناخت خیلی هوای پسرم و داشت و همیشه ذکر و خیر از خوبیهای گذشتگانم می کرد ولی آمرزش می کرد ومن خیلی خوشحال بودم  

      در جاهای مختلف اداری یا خصوصی  حتی اگر پسرم و همسرم مراجعه میکنن میان میگن به واسطه پدر مرحومت کار مارو راحت تر  انجام شد ومن خیلی خوشحال می شم و دوست دارم از من هم بعد از مرگ خوبی بمونه وباعث بهتر شدن و خوشحال شدن  نسل ام شوم من هم دوست دارم بهبود دهنده زندگیم شوم نگرشهای درستی رو به اونها انتقال بدم و باورهای درست،رو براشون بسازم وباعث بهتر شدن جهان هستی باشم ودر این جا تعهد می دم که به این مسیر ادامه داده تا تغییر کنم و تغییر دهنده خانواده ام و اطرافیانم باشم 

      برنامه خودم این که درباره ذخیره کردن رحمت الهی در وجودم و جریان زندگیم بیشتر بشه چه هست ؟

      باید اعمال صالح روبیشتر کنم و اون هم از طریق باورهای درست نسبت به خداوند، توحیدی عمل کنم

      باید ایمان ام به روز واپسین بیشتر کنم واعتمادم به خداوند رو تقویت کنم باید مراقب نجواهای ذهنم باشم باید ذهنم رو درمواجه شدن با چالشهای زندگی کنترل کنم تا حالم بد نشه 

      حرفهای نامید کننده نزنم باید دست از توجه به دیگران وقضاوتهام بردارم باید دست از انتقاد به همسرم و فرزندم و دیگران بردارم باید دست از سر زنش کردن خودم بردارم باید 

      شروع کنم به خدای خودم عشق بورزم و سپاس گذار باشم 

      باید خودموعاشقانه دوست داشته باشم باید به خودم افتخار کنم و سپاس گذار بدنم و زیبای هایم باشم باید در هر مسئله ای خیر بودنش و توجه کنم 

      باید زیبای های اطرافم تحسین کنم باید همسر وفرزندمو همون طور که هستن بپذیرم دوستشان داشته باشم،

      باید به آزادانه عمل کردن ورفتار کردن دیگران احترام بگذارم و ناراحت نشم 

      باید اگه جای یا کسی کمکی ازمن خواست کمک کنم به شرطی که در من احساس بد ایجاد نشه 

      باید دستی از دستان خدا در  جهان باشم برای گسترش بهتر جهان هستی 

      باید از خودم نگرش و باورهای درست ایجاد کنم وبه نسلم انتقال بدم 

      باید خواسته هام آرزوهایم از خداوند یکتا بخوام 

      باید شکر گذار هر لحظه ام باشم 

      باید فرکانس سپاس گذاری واحساس خوب رو از خودم متساعد کنم 

      خدایا سپاس گذارم برای خلقم تا خالق زندگیم باشم آزاد و رها 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      استاد با تمام وجودم سپاس گذارم برای گسترش آگاهی در  جهان هستی 🙏🙏🙏❤😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 24602 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,198 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم م و دوستان گرامیم 

      من کاملا می‌پذیرم که آنچه که اکنون هستم نتیجه گدشته من است که پشت سر گذاشتم  و آنچه در آینده تجربه خواهم کرد نتیجه امروز و فرداهای من است و من آرزو دارم که خدایا کمکم کن طوری فکر کنم طوری رفتار کنم که نتیجه آینده‌ام زمین تااسمان با نتایجی که الان دارم تجربه میکنم متفاوت باشه 

      خداروشکر نتایجی که الان دارم تجربه میکنم در بعصی شرایط خوب در بعصی شرایط خیلی راضی نیستم  

      من  کاملا پذیرفتم که من خالق زندگی خودهستم  و سعی میکنم مسئولیت زندگی افکار رفتار واکنش‌های همزمانیهام بپذیرم من اینم یکم درک کردم که خدا وند به من نزدیک است و سعی می‌کنم انسان سپاسگزاری باشم تا مورد لطف و رحمت خدا ند قرار بگیرم و انتطار دارم از خدا ند که مرا مورد لطف و محبت خود قرار داده 

      من برای گذشته و آینده‌ام از خالق خودم سپاسگزارم  

      همه انسانها اینجوری فکر میکنن اولش باور ندارن که خالق زندگی خودشون هستن خیلی چیزها هم شاید شنیده باشن در رابطه با این موضوع من فکر میکردم خداوند خالق زندگی منه اونه که شرایط زندگی منو رقم میزنه بعدش پدرو مادرممم سهیم دونستم بعدش جامعه گرانی و…و همسرم همه رو دخیل میدونستم که اینها شرایط زندگی منو دارن رقم میزنن ظاهرا با عقل هم جور در میومد 

      ولی وقتی با قدرت ذهن و قانون جذب آشنا شدم کم کم متوجه شدم که اینها هیچ نقشی در سرنوشت من ندارن این خود من هستم که خالق زندگی خودم هستم اولش باورم نمیشد ولی وقتی درسام میخوندم متوجه میشدم نمونه هم میدیدم که من فکر میکنم یه شرایطتی برای پن رقم میخوره 

      درباره بیماری نمیخوام اصلا دیگه صحبتی کنم‌ اتفاقات جدید مثال میزنم مثلا  من فکر کردم هنذفری نیاز دارم  کمتر از ۱۰ دقیقه بعد هنسفری من تو گوشم بود  پس من خالق زندگی خودم هستم چیزی نیاز داشتم رفتم خریدم 

      یا من اصلا به هد ست فکرم نکرده بودم هد ستم خراب شد دخترم به پدرش گفت بابا برای من هد ست میخری منم همون لحظه به نظر خودم سو استفاده کردم گفتم میشه خواهش کنم برای منم بخری همسرم قبول کرد همون روز بعد از ظهر رفتیم مغازه دوستش و قسطی دو تا هد سط خریدم من هد سط وایرلس رو انتخاب کردم همون نگاه اول عاشقش شدم گفتم من اینو میخوام  پسپن خالق زندگی خودم هستم درستکه اون لحطه من به داشتن هد سط نو فکر نکرده بودم اما قبلش خیلی فکر کرده بودم که هد سط ندارم  سخت نمیتونم ور هر شرایطی فایل گوش بدم و اون همزمانی اتقاق افتاد پن هم صاحب هد سط نو شدم 

      من خالق زندگی خودم هستم از بیماری ترسیدم بیمار شدم 

      من خالق زندگی خودم هستم ساعت دیواری نداشتم و بهش فکر کردم و خریدمش و الان هر وقت بهش نگاه میکنم به خودم میبالم که عه این ساعت اولین نعمتی بود که پن خودم با اگاهیهایی که کسب کرده بودم خلقش کر دم خلاصه با تماموجودم می‌پذیرم که من خالق زندگیم هستم چه در بخش‌هایی  از زندگیم که راضی هستم چون در بخش‌هایی زندگیم که نا راصی هستم همه شو خودم خلق کردم 

      و میخوام از خدا ند بزرگم از استا  عزیزمنهایت تشکر و قدر دانی داشته باشم چو ن اگر هدایت خدا وند نبود اگر راهنمایی های استادم نبود من همون فرزانه ۵ سال قبلم بودم که داشتم باری به هر جهت زندگی میکردم هر چه پیش آید خوش اید زندگی میکردم 

      الان کاملا فرد متفاوتی شدم به وضوح  میتونم بگم اون فرزانه قبلی مرد الان یه فرزانه جدید آگاه  دانا متفاوت بدنیا آمده من از وقتی عضو سایت شدم برای بار دوم بدنیا اومدم 

      بله وقتی فکر میکنم  به گذشته خودم میبینم در چه شرایط سختی زندگی کردم خوب هیچ وقت نمیتونم قبول کنم که اون شرایط به او ن سختی خودم خلق کر ده باشم  برام سخت باور کردنش اما من الان این موضوع خوب درک کردم که خودم دارم شرایط زندگیم رقم میزنم به نوعی خودم خالق زندگیم هستم باافکاری که در سر دارم دارم زندگیم می‌سازم  این موضوع هم خیلی درک نکردم چون خیلی خیلی خیلی عقیده دارم که پن هر روز دارم افکار خوبی در دهنم پرورش میدم پس چرا شرایطتم اینکه خداروشکر راضی هستم بعًی جنبه‌ای رو اصلا راضی نیستم میدونم  خودم مسئول اون شرایط که راضی هستم هستم و خودم مسئول اون شرایطی که راضی نیستم هستم  چون من خالق زندگی خودم هستم  البته با کمک خدا وند میخوام خالق بهتری باشم 

      من هم خیلی فکر میکردم اگر پدر پولداری داشتم برای پن یه جهیزیه خوب می‌داد من آنقدر سرزنش نمی‌شدم اگر  پادر من اسرا ر نداشت من با پسر داییم ازدواج کنم من حتما الان خوشبختی بودم  یا اگر پدر پن مثل بعضی از پدرها به منم خونه هدیه  می‌کرد من راحتر زندگی میکردم اول زندگی مجبور نبود با خواه  همسرم زندگی کنم اون مشکلات داشته باشم وقتی به این چیزا فکر ک نم طبعا پذیرش من خالق زندگیم هستم سختر ه و اگر آگاهی نداشته باشم که باورش غیر ممکن بود برام اما الان براحتی می‌پذیرم 

      واقعا قبول دارم خدا ند نعمتی که به من داده رو از من نمیگیره اگر چنین بود پسرا از ا ول به من داده پس این من هستم با افکار و رفتار نادرست نعمت را از دست میدم خدا ا نو از من نگرفت مثل چاقی همه ما انسانها وقتی بدنیا ا میدم از نت تناسب اندام ایدهالمون بهرمند بودیم که خدا ند به ما ارزانی کرده بود اما ناخواسته استه به دلایل مختلفی اون رو از دست دادیم به انسان چاق تبدیل شدیم پس خدا ند آنچیزی که در دل ما قرار داده رو تغییر نمیده خدا دانا و شنواست  

      من هم میخوام‌  خالق زندگی خود باشم و برای این کار اول میخوام مسئول ۱۰۰درصد بی پولی خود باشم 

      من هم فکر میکردم اگر من شغلی ندارم و بی پول هستم بدلیل اینکه سنم زیاد به من کسی کاری نمیده اون زمانکه باید کار میکردم نکردم الان دیر ه و من زمان کافی ندارم تا بتونم از شغلم درامد کسب کنم الان تصمیم گرفتم‌خالق زندگی خود بی پولم باشم میخوام شرایط زندگیم تغییر بدم 

      پس من هم باید راهکاری برای حل مشکل بی پولی خودم پیدا کنم که فعلا هیچ ایدهای ندارم 

      پس پن متوجه شدم اگر شرایط گذشته خودم نپذیرم نمیتونم شرایط فعلی خودم رو بپذیرم و اگر شرایط فعلی خودم نمیدیدم نمیتونم خالقزندگی خود باشم 

      پس در نتیجه تصمیم می.گیرم  در گذشته هر چیزی که من دوست نداشتم ازش شکایت میکردم بپذیرم من سعی می‌کردم خیلی به گذشته خودم فکر نکنم چون باعث حسرت در من میشد الانم فکر نمی‌کنم و می‌پذیرم که در گذشته من هر چیزی بوده که من دوست نداشتم یا از ا ن ناراحت بودم نمی‌نمیپذیرفتم  الان می‌پذیرم و دیگه به گذشته خودم فکر نمی‌کنم غصه و حسرت گذشته رو نمیخورم  و در مورد بی پولی پ ل نداشتن و…دی.ه حرفی نمیزنم شکایتی نمیکنم و  تصمیم گرفتم از الان خالق زندگی خود باشم دیگه فکر بی پولی نکنم یه شرایط متفاوتی برای خودم خلق ‌کنم 

      استاد من هم برای درباره مقصر کردن انسانها در زندگی خودم این تمرین رو انجام دادم و بطور کلی میدم میشینم فکر میکنم ببینم چه کسانی رو نسبت به شرایط زندگیم مقصر میدونم در تمام جنبه‌ای زندگی انجام میدم 

      منم پدرو مادرم مقصر زندگیم میدونستم برای اینکه پولدار نبودن شرایطی مناسبی برای من فراهم کنن من قبلا به این موصوع فکر کردم که اونها هم تلاش خودشونو کردن که برای پن بهترین جهیزیه رو درست کنن وقتی آدم چهار تا دختر داره طفلک بیشتر از این ازش بر نمیاد دیگه برای اولی جهیزیه درست می‌کنه هنوز اقساطش تموم نشده سیسمونی باید درست کنه منم بچه سوم خانواده بودم خوب هر چه می‌گذشت شرایط براش سختر میشد در نتیجه جهیزیه کمتری میتونست بهمون بده 

      همسرم اونم طفلک خیلی زحمت میکشه یک نفر هزینه کلی آدم باید ساپورت کنه من و دخترم ماشینش کارش ماشین پراید قسط بیمه قسط تلوزیون و….رو باید ساپورت کنه طبعانمیتونه  

      خانم فلانی رو خیلی باعث نابسامانی شرایطم میدونستم که به من زور گفت باید جهیزیه فلان درست کنی درصورتی که کسی که میگه جهیزیه فلان باید درست کنی خودش بهترین کادوها رو برای عروسش می‌خره بهترین عروسی میگیره اگر شما کادویی دیدید دختر من هم دید  و خدا شاهده حتی یه شام خودمونی خانواده ما و خودشونم نداد  خونه هم که خودم دادم در واقع داداماد سر خونه آوردم زبونشون خیلی دراز این منو خیلی اذیت میکنه ولی با دیدگاه میبینم که خدا ند میخواسته من بزرگتر داناتر بشم خیلی سخته ولی سعیم می‌کنم 

      خواهر همسرم که خیلی ادیت شدم از دستش هم میگم اونم میخواست ما خوشبخت بشیم آخه  به پن گفته بودن فلانی رفت از فلانی تو شهرستانمون دعا گرفت که ما با هم ازدواج کنیم‌ و این ازدواج به این صورت شکل  گرفته نظر ا ن روزا بود دیگه و میگم ا ن نیتش این بود من خوشبخت بشم و قصد آزار و اذیت مرا نداشت 

      آنقدر مینویسم تا با خودم و شرایط فعلی به صلح برسم 

      چقدر خوبه ما فقط انتقال دهنده نیستیم  ما انتقال دهنده بهترینها هستیم و خداروشکر میکنم نسل من به بعد نسل‌های خوبی میشن 

      ما یک صاحب خونه داشتیم که اولین صاحب خونه‌ای بود که من تو ا ن حیاط بزرگ شدم یه مردی بود که من خیلی ازش میترسیدم برای همین هر وقت صدای موتور شو می‌شنیدم دست خودم نبود حتما  خودم خیس میکردم آقا بود ها اما میگفت مامان جون چرا از من می‌ترسی  و من الان یکی از تکه کلامها مامان جون 

      استاد من  خداروشکر خیلی سعی میکنم افکاری نکردم به دیگران انتقال ندم مثلا دختر دومم تپلی من به هیچ وجه بهش نمیگم اینو بخور ا نو نخور افکار چاق کننده خودم بهش انتقال نمیدم و خداروشکر خودش هم خیلی این افکار نداره  اگر سوالی کنه یا شرایط حادی پیش میاد من یه چیزی بهش میگم همونها باعث میشه نگرش عوض بشه من احتمال میدم زود یادش بره کلی اونو نمیدونم که یادش میره یا نه 

      من همیشه در افکار و نگرش م تغییر ایجاد میکنم مثلا مادرم از خواهرم به من یه حرفی میزنه اگر خواهرم بشنوه خیلی ناراحت میشه وقتی خواهرم با من ح ف میزنه حرفی میشه پن ا ن حرف ‌املا تعییر میدم به سمت مثبتبه خواهرم میگم تا اگر خواهرم نسبت به مادرم یا بعکس ناراحتی در دل دارن اینجوری هر دو ازهم خوشحال میشن ناراحتیشون برطرف میشه و اینجوری نگرش انسانها به هم تعییر میکنه 

      من فکر میکردم وقتی پن خالق زندگی خودم هستم یعنی اینکه افکارم نگرش تغییر میدم تا شرایط بهتر تجربه کنم لذت ببرم اما الان سطح بالاتری از خالق زندگی خود باش تجربه کردم این خیلی لدت بخش تر که همون طور که زندگی خودتو تغییر میدی میتونی زندگی شرایط نسل بعد بعدیهای خودتم تغییر بدی و این خیلی خوبه خدایا شکرت 

      من پدربزرگ و مادر بزرگ نداشتم ولی دایی داشتم که پدر همسرم بود وقتی بهشتی نشده بود اومد پیش ما پا بردیم دکتر و اینا همش میگفت عروس دستت درد نکنه چه سوپ خوشمزه‌ای یا دستت درد نکنه کمک کردی تا سرویس برم و…و این همیشه در ذهنم هست و همیشه بخوبی ازش یاد می‌کنم 

      یا همسر من در بچگی مادر خودش از دست داد و پدرش یه همسر دیگه اختیار کرد اون خانم با اینکه به اصطلاح می‌کن زن بابا بود همه بد می‌دونستن من خیلی دوستش داشتم الانم دارم چون همیشه وقتی من نامزد بودم اون بعنوان مادر شوهر برای من هر عید یه کادویی تهیه میدیدشاید کادو ایشون یه پارچه قدیمی از توی صندوقچه خودش بود ولی اون برای من بسیار ارزشمند بود اما خواهرهای همسرم یا نمیومد یا یه چیز بیخودی میکردن برای من ارزشی نداشت 

      اسناد من یه پسر عمو دارم که سه تا دختر دارن و ایشون خیلی اسرار داشتن که همزمان دو تا رشته رو با هم بخونن دو تا دختر بز رگها و م فق شدن ی‌ی استاد دانشگاه شد یکی هم مهندس کامپیوتر تر رشته دوم ا نها رو نمیدونم پسر عموی من عقیده ه داشت شاید ثروتی برای ا ونها بجا نگذاشته باشم ولی چیزی به اونها دادم تا آخر عمرشون ثروت دارن 

      تمرین 

      من خواهر همسرم مقصر زندگی و بدبختی خود مبدانستم و میگفتم اگر تو دعا نمیگرفتی این ازدواج صورت نمی‌گرفت من با کسدیگه ازدواج میکردم خوشبخت میشدم 

      پدرم مقصر شرایط بدم می‌دانستم میگفتم اگر به من جهیزیه خو بی می‌داد آنقدر من سرزنش نمی‌شدم 

      دولت مقصر میدونستم میگم کشورهای دیگه آنقدر یارانه میگیرن ما آنقدر تا بیایی نگاش کنی تموم شده 

      دولت مقصر میدونستم میگفتم اگر گرانی نمیشد من هم توان خرید داشتم 

      و خیلی ها رو مقصر  زندگیم میدونستم میگفتم اگر این اینکارو نمی‌کرد اون اون کارو نمی‌کرد پن خوشبخت بودم 

      من صد در صد موافق این جمله هستم من خالق زندگی خودم هستم  امروزم که متوجه شدم علاوه بر خلق کردن هر نعمتی بازم من مدل دیگه خالق زندگی خودم هستم که من میتونم با تعییر افکار و نگرش و عملکر دم در زندگیم باعث تغییر و احساس خوب در دیگران بشم اینم یه مدل خالق زندگی بودن 

      من مسئولیت چاقی بی پولی روابط بد سلامتی تناسب اندام اخلاق خوب رفتار خوب کلا مسئول صد در صد افکار و رفتار و احساس و عملکرد واکنش‌های همه زندگیم هستم  و الان میخوام افکارم نکردم عملکردم تغییر بدم خالق زندگی خودم بشم 

      من مواردی پیدا نکردم که بخاطر پدر یا مادرم با کس دیگه به من کمکی کرده باشن 

      مجموعه میشم برای بهبود زندگی خودم و خانواده‌ام و اطرافیانم تلاش کنم 

      من قبلا موضوع اعمال نیک یا اعمال صالح یاد گرفتم سعی میکنم اعمال صالح بیشتری انجام بدم تا از اینطوری مورد لطف و رحمت الهی قرار گرفته و آنها رو دخیره کنم تا در دنیا و آخرت سعادتمند شوم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1402/11/25 14:52
      مدت عضویت: 1198 روز
      امتیاز کاربر: 5627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 932 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️❤️

      سلام

      زندگی با کمک خداوند . گام شش . من برای گذشته و آینده ام سپاسگزارم

      من برای گذشته.و آینده ام سپاسگزارم این عبارت درسته که یک جمله کوتاست ولی معنی و مفهوم و بالایی رو درون خودش نهفته داره من این جمله رو بالای ده بار با خودم زمزمه کردم و جالبه که به آرامش عجیبی رسیدم 

      قبلاً به خاطر همه مشکلاتم، به خاطر ثروتمند نبودن ، تحصیلات عالیه نداشتن ، شاد نبودن ، چاق بودن …. خانواده خودم و خانواده همسرم و مقصر میدونستم فکر میکردم که اگر اونا کمک مون می کردن و یا اگه ارث درست و حسابی از طرف اونا بهمون می‌رسید الان ما هم در شرایط بهتری زندگی میکردیم و این قدر سختی نمیکشیدیم البته پدر همسر من الحمدلله وضعیت مالی خوبی دارن و اگه تقسیم ورثه بشه خیلی از مشکلات ما حل میشه ولی چون ما در جایی که زندگی میکنیم رسم شون اینه که تا وقتی که پدر و مادر زنده هستند مخصوصا پدر کسی از فرزندان حق ندارد صحبتی از تقسیم ارث بزنه در صورتیکه در بسیاری از جاهای دیگه من دیدم و شنیدم که والدین هنوز خودشون زنده و در قید حیاط هستند ارث و میراث شونو بین فرزندان شون تقسیم میکنند و این طوری فرزندان هم خوشحال هستند و از این طریق کلی از مشکلات شون حل میشه و بچه ها هم خوشحال ترن  و همسر من همیشه از این موضوع ناراحته و میگه آخه چرا باید با وجود اینکه می‌دونی یه ارثی داری که میدونی کلی رو زندگی و حال و احوالت تاثیر داره ولی بازم باید با مشکلات دست و پنجه نرم کنی و یا همیشه میگه الان که من جوونم و این ارث به دردم نخوره و لذت شو نبرم  سر پیری دیگه بهم برسه اصلأ نمی‌خوام که برسه 

      و به خاطر این مسایل من اونا رو مقصر میدونستم 

      ولی از زمانی که با قانون جذب و مسایل ذهنی آشنا شدم همه اونا رو بخشیدم و متوجه شدم و پذیرفتم که خالق همه ناراحتی و خوشحالی هام در زندگیم خودم هستم البته که اوایل پذیرش این موضوع که من خودم مسول مشکلات زندگیم هستم برام خیلی سخت و مشکل بود مثلاً اینکه مسول چاقیم خودم هستم قبلا هرچه با خودم فکر میکردم  خودمو مسول چاقیم نمی‌دونستم من مسول چاقیم نبودم چاقیه من ارثی بود و من این چاقی و اضافه وزن مو از خانواده ام به ارث برده بودم ولی در این مسیر آموزش دیدم و یاد گرفتم که مسولیت مشکلات مو بپذیرم و این طوری بهتر با ها شون کنار آمدم و دارم آروم آروم حل شوند میکنم 

      من تصمیم گرفتم که نگرش مو در جنبه های مختلف زندگیم تغییر بدم تا زندگیم تغییر کنه چون تا من تغییر نکنم هیچ تغییری در زندگی من ایجاد نمیشه همان طور که تا زمانی که من افکار و نگرش و عقاید چاقی داشتم جسم من هم چاق بود و همچنان حرکتم به سمت چاقی بود و روز به روز چاقتر میشدم ولی به محض اینکه افکار چاقی رو شناسایی و افکار لاغری رو جایگزین کردم و نگرش مو تغییر دادم چاقی من متوقف شد و دیگه چاق نشدم و جسمم شروع به لاغر شدن کرد و کم‌کم حرکتم به سمت لاغری شروع شد و الان مدتیه که لاغر شدم بدون برگشت حتی یه گرم چاقی و تا رسیدن به وزن ایده آلم چیزی نمونده 

      پس صد در در در مورد ثروت و سلامتی و شادی و رسیدن به خواسته ها و آرزوها هم همین طوره من اگه میخوام لاغر بشم، سلامت باشم ، شادو ثروتمند باشم باید اول از داشته های الانم راضی و شکر گذار باشم و اگر از وضعیتی که الان درش هستم رضایت ندارم 

      خب حداقل دیگه در مورد مشکلاتم گله و شکایت نکنم و با دیگران در این موارد وارد بحث و صحبت و گفتگو نشم و توجه مو به سمت کمبودها و مشکلات نبرم تا کم کم مشکلاتم متوقف بشه و آرامش وارد زندگیم بشه وبعد کم کم خواسته هام یکی وارد زندگیم بشن 

       من خودم زیاد اهل گله و شکایت نیستم ولی دراطرافم افرادی از نزدیکان هستند که به شدت اهل گله و شکوه و شکایت و صحبت در مورد مشکلات شون هستند و اگه تایم بگیری ساعت ها در این موارد صحبت میکنند و زمین و زمان و به هم می‌دوزند خب وقتیکه خونه من میهمان هستد بی احترامیه که بهشون بی محلی کنی و بری تو اتاق یا جواب شونو ندی یا وقتی تلفنی هم با ها شون صحبت کنی ساعت ها پشت تلفن از مشکلات حرف میزنن منم قبلا همراهی شون میکردم ولی الان که از زمانی با کارکرد ذهن آشنا شدم خیلی با هاشون وارد جزییات نمیشم و سعی میکنم که حداقل من بهشون زنگ نزنم و زمانی هم که اونا زنگ میزنن سعی میکنم خیلی کوتاه و مختصر صحبت کنم

      و از خداوند میخوام که کمکم کنه تا زندگیم تغییر و بهبود پیدا کنه و دارم روی خودم کار میکنم و ایمان دارم که خداوند امید مو نا امید نمیکنه و سعی و تلاش منو بی نتیجه نمیزاره 

      من خانواده و همه افرادی که تو ذهنم مسبب مشکلاتم میدونستم می‌بخشم 

      چون اونام گناهی ندارن فقط داشتن آموزشایی رو که دیده بودن به ما منتقل میکردن و هیچ نیت بدی نداشتن و  قصد شون فقط درست تربیت کردن ما و انتقال آموزش هاشون به ما بوده 

      و خوشحالم که این زنجیره غلط تربیتی بلاخره یه جایی پاره شد و حالا نوبت ماست که آموزشهای درست و به فرزندان مون منتقل کنیم و سعی کنیم که دنیا رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم 

      من سپاسگزار گذشته و آینده ام هستم 

      من سپاسگزار گذشته و آینده ام هستم

      من سپاسگزار گذشته و آینده ام هستم

      خدایا سپاسگزارم به خاطر درک این آگاهی های زیبا 

      تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/25 13:13
      مدت عضویت: 1700 روز
      امتیاز کاربر: 23750 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,668 کلمه

      بنام خدای مهربان 

      با سلام و خدا قوت خدمت استاد نازنین و دوستان گرانقدرم 

      جلسه ششم خالق زندگی بودن صد در صد است 

      من برای گذشته و آینده ام سپاسگزارم 

      ۱- در سالهای زندگی که پشت سر گذاشته اید به چه دلایلی دیگران را مقصر شرایط زندگی خود می دانسته اید؟

      آیا به این موضوعات فکر کرده اید که اگر در خانواده دیگر یا مکان دیگری متولد می شدید اکنون شرایط متفاوتی داشتید؟!

      کاملا من در گذشته تمام افکارم همین بوده و عالم و آدم و زمین و زمان و مکان رو خدای خشمگین رو عوامل بدبختی خودم میدونستم 

      از شهری که متولد شدم و زندگی کردم بیزار بودم و همش میگفتم من اگه تو اصفهان زندگی میکردم حتما خیلی اوضاعم فرق میکرد 

      من عاشق دوچرخه سواری بودم ولی هیچوقت یاد نگرفتم دخترداییم که اصفهان بود براحتی بلد بود و ما مذهبی و چادری بودیم و اصلا تو قم دخترا اهل این کارا نبودن 

      ولی الان واقعا عشق میکنم که تو قم زندگی میکنم 

      از درس   مدرسه بیزار بودم چون همش مقایسه میشدم و همیشه هم تو سری میخوردم که عرضه ندارم 

      من کلا از کارهای اجباری متنفر بودم و شدیدا مقاومت داشتم برای کاری که مجبورم کنن و مدام میخاستم از زیرش در برم مخصوصا که علاقه نداشتم 

      هر وقت کار کردن در خونه اجباری بود انجام نمیدادم ولی اگه به میل خودم بلند میشدم به نظافت و آشپزی و خانه داری کولاک میکردم و مامانم میگفت خوب زرنگ شدی 

      واقعا انتخاب و حق انتخاب رو خیلی دوست داشتم ولی از بس بابامو مرد سالار میدیدم که همه چی رو میگفت باید اجازه بگیرید و برای هیچی هم اجازه نمیداد فقط دوست داشت بگه نه 

      همیشه محروم بودم و فکر بلند پروازی نداشتم خیلی دوست داشتم درآمد داشته باشم ولی همیشه مخالفت بود و منم تمام سعیمو میکردم در این موارد لجبازی نکنم 

      همیشه پول توجیبی خیلی اندک داشتم خدا رو شکر و بابام میگفت من میخام شما تو خونه راحت زندگی کنید مگه بده زن مال تو خونست 

      کارای خونگی هم پیدا میکردیم همش اولش مخالف بود و بعد میگفت بیگاریه خوشی زده زیر دلتون و کلا مشتری خاصی نداشتیم و هر هنری داشتم بز خری میشد خودمم دلم نمیخاست در برابر مزد کم کار کنم البته 

      تنبلی رو ترجیح میدادم واقعا و عادت کرده بودم به همین مدل زندگی چون واقعا ته همه زحماتم هدر رفتن بود 

      مدتهای مدید قلاب بافیهامو قیمت زده بودم و جلوی مشتریهای خیاطی خواهرم گذاشته بودم ولی حتی یه نفر هم رومیزیهای فوق العاده منو ندید و نخرید 

      چندتا از دوستام سفارشی برای جهازشون اونموقع سرویس قلاب بافی مد بود فقط سفارش دادن ولی خیلی کم بود 

      درختچه مصنوعی درست کردیم خود مربی گفت ازمون میخره ولی برشکست شد و کلاه بردار از آب دراومد و همش رو دستمون موند 

      بابامم همش میگفت چقدر من بهتون میگم دنبال کار نباشین حقتونه که ضرر کردین 

      کلا کارهای زیادی کردم و تنها چیزی که میدیدم خواهرم مشتری داشت خیاطی بود ولی اینو دیگه میگفتم هرگز من استعداد ندارم و زیر بارش نمیرفتم و باورمم نمیشد کلمه استعداد خرافاته 

      منم کلاسهای تقویتی و تابستانی رو خیلی دوست داشتم ولی هزینه اشو نداشتیم عاشق کلاس زبان رفتن بودم و همیشه در حسرتش که مترجم زبان بشم چون واقعا به انگلیسی عشق داشتم و خیلیا هم میدیدم میرن کلاس ولی بابام نداشت و مقصر میدونستمش 

      تعداد بالای افراد خانواده و حقوق بخور نمیر کارمندی واقعا به این چیزا نمیرسید

      و من محدوترین و محروم ترین بودم و خودمو آدمی میدونستم که اومده با حسرت به دنیا و لذتهای دیگران رو ببینه و عدالت خدا در حقش وجود نداره و بیچاره ترینم و موقع ثروت و بخت و اقبال من تو صف دیگه بودم که همه به شوخی میگن 

      و حرفهای دیگران در مورد اقتصاد و تحریم و ایران رو هم میشنیدم ولی هیچ وقت دلم نخاست وطنم جز ایران باشه عاشق کشورم بودم همیشه

      چاقی خودمم شدیدا ارثی میدونستم چون اکثرا چاق هستن و بندرت لاغر تو فامیلمون هست یا رژیم دارن یا مدام کلنجار میرن با خودشون حتی برای شکم داشتن و خودمو محکوم به چاقی و رنج فراوان و کاش خانواده لاغری داشتم میدونستم و خوردن تو خونه ما خیلی لذت بزرگی بوده که عادت تفریحیمون همین بوده نه ارث بلکه یادگیری زبان چاقی بود 

      موی سفیدم ارث بوده کم کاری تیرویید ارث بوده و کلی بیماریهای دیگه که من از تمام افراد خانواده بیشتر بهم رسیده بود 

      و یه خانواده بداخلاق و پر تنش که همیشه فحش و دعوا و جنجال توش بوده و حسرت زندگی آروم دیگرانو میخوردم و دوست داشتم یه بابای همیشه عصبانی و زورگو  نداشته باشم

      که روحش شاد الان    

      ۲- نگرش شما درباره اینکه (شما خالق زندگی خودتان هستید) را بیان کنید. درک خود از این عبارت را شرح دهید و بنویسید که چقدر با این موضوع موافق هستید. در صورت امکان با ذکر مثال از زندگی خود یا اطرافیانتان اینکه ما خالق زندگی خود هستیم را شرح دهید.

      دقیقا بعد از آشنایی با شما استاد عزیز اسم کتاب در آغوش نور رو زیاد شنیدم از همون اول آشنایی 

       و وقتی هم که تونستم بالاخره بخونمش و بخاطر دوره خلق ارزوها کلی دنبالش گشتم و پی دی اف خوب پیدا کردم و با لذت و اشتیاق تونستم ویسهای صوتی  کتاب رو گوش بدم خیلی از حقایق برام روشن شد و خیلی چیزا رو فهمیدم 

      که در تمام موارد همشو خودم انتخاب کرده بودم و تمام زندگی من در عالم الست بهم نشون داده شده و خودم پسندیدم و والدینم و تمام شرایطمو انتخاب کردم و حافظه برترم ازم گرفته شده و چیزی یادم نمیاد که با توجه به خالق آرزوهام بودن بازم خودم نویسنده و کارگردان و بازیگرش بشم و باورهای غلطمو پاکسازی کنم و اصلاح و خودم چند مرده حلاجم و تا چه حد رسالتمو انجام میدم و من جبرا اختیار دارم و مسئول صد در صدی و با شرایطم بتونم زندگی موفقی داشته باشم یا باری به هر جهت زندگی کنم و در باتلاق در جا بزنم و تاج قربانی سرم بزارم و فقط دنبال ترحم اطرافیان باشم 

      و من تعیین کننده ام که چی تو زندگیم باشه و چجوری با شرایط دنیا و آخرتم رو آباد کنم یا نابود 

      و خدا سرنوشت هیچ قومی رو تغییر نمیده تا ما نخواهیم خودمونو تغییر بریم و خود حجاب و مانع خود هستیم و منم خیلی از ته این آیه لذت بردم که خدا شنوای داناست 

      و این من هستم که خالق صد در شدی زندگیم هستم و گذشته من سراسر درسه برام 

      و همونجور که در خانواده ما هر کس مدل خودش زندگی کرد و فقط من تسلیم بودم و کاری نکردم 

      مثلا خواهرم معلمه و کلی برای شغلش تلاش کرد در همین خانواده ما با وجود مخالفتهای بابام و از نهضت سواد آموزی شروع کرد و بالاخره تونست استخدام رسمی بشه البته بابام اینم میگفت که تنها کاری که بدرد زنها میخوره معلمیه

      خواهر سومم چه خیاطی شد و علیرغم مخالفتهای بابام حتی تو پاساژ هم کار کرد و کلی مشتری میومد تو خونه و درآمد عالی داشت درسته خیلی مشکلات کنارش داشت ولی خوب موفقیتش بیشتر بود و دستش واقعا سکه بود 

      و خواهر چهارمم تو همین خونه و شرایط دنبال کار آشپزی و شیرینی پزی و سوسیس خانگی و اینا رفت و کلی مشتری عالی و سفارش داره و به موفقیت و درآمدزایی رسید 

      ولی برادرمم ترسو و به اصطلاح خیلی بچه ننه و لوس شده و بی عرضه هست و تو خونه است و تنها کار فوق العاده نفیدش گرفتن گواهینامه رانندگی بود ولی  هیچ شغلی نداره با اینکه پسر هست و باید به فکر اینده اش باشه ولی هیچ تمایلی نداره از بس خودشو باور نداره فقط امیدش اینه خدمات کامپیوتری بزنه که سرمایه اونم نداره و بهانه پشت بهانه دو بار هم کار براش جور شد ولی نتونست ادامه بده اولی شوهر عمم بردش در مغازه پلاستیک فروشی دومیش دامادمون برد برای مغازه قطعات یدکی ماشین که به درآمد آنچنانی نرسید 

      خواهرام که دختر بودن بیشتر تو فکر کار و درامد بودن تا داداشم 

      خود منم زیاد بودم ولی همین که محدودیت دارم و بیماری منم بهانه میارم و خالق شرایطم هستم و مسئول صد در صدی و کاملا موافقم‌

      ولی باز هم علاقه هامو دنبال میکنم و ایمان دارم به درآمد بالا میرسم با همین شرایط از راه بافتنی 

      ۳- مواردی در زندگی که نیاز است مسئولیت آن را به عهده بگیرید را مشخص کنید و بنویسد که من می پذیرم که خالق این شرایط در زندگی ام بوده ام و اکنون می خواهم از طریق تغییر افکار، نگرش و عملکرد شرایط زندگی خود را تغییر دهم

      من الان نیازه که مسئولیت بیماریهای خودمو به عهده بگیرم و با صبر و احساس خوب قدرت شفا دهندگی خودمو با شکر گزاری و توجه به داشته های سلامتیم درمان و شفا ببخشم چون این من بودم که رماتیسم ارثی رو باور کردم و هیچکدوم از خواهرام این ارث رو ندارن ولی من باورش کردم و گرفتارش شدم که الان از سال ۹۶ خیلی خیلی رو به بهبود هستم و ایمان دارم به معجزات الهی که میتونم تغییرش بدم 

      در مورد لاغری با ذهن هم فقط و فقط باید ادامه بدم و نتیجه رو رها کنم و به ترسهام غلبه کنم و من با قدرت ذهن خودم فقط میتونم لاغری صد در صد تضمینی رو داشته باشم و خوشبخت و شاد باشم  در دوره قوانین کائناتی مسئله کاشت و داشت رو بهتر فهمیدم چون استادمون به عنوان کار عملی دانه لوبیا گفت بکاریم و خیلی خیلی برام واضح شد چقدر رفتارام درست یا اشتباهه برای مرحله داشت و مراقبت از گیاهم و شاخه به شاخه نپریدن الان کاملا متوجهشم و شکر گزار داشته هام که همیشه عاشقشونم دوره های ارزشمندی که دارم در اینوسرزمین و باید رو همینا خودمو تقویت کنم و دیگه تو مسیرهای دیگه نرم و گمراه نشم 

      مامانمم دیروز داشت میگفت فقط خدا کنه دوباره گول نخوری و جای دیگه بری ولی سریع حرفشو قطع کردم و نزاشتم منو جادوی سیاه کنه و توجهشو به حرف دیگه پرت کردم که دقیقا قانون انتظار هوشمنده و باید مواظبت کرد از برگشت به گذشته و اشتباهات که سراسر درس هستن و عامل موفقیت و گنج هستن 

      و در هر آرزویی که دارم با اون گذشته به پذیرش و صلح میرسم و کاملا ایمان دارم 

      که اینجوری با تمام ارزوهام قول رسیدن میدم و همین اموزشها و عمل کردن بهش هست که مسیر موفقیت هست و لاغیر 

      ادامه دارد با تشکر فراوان برای سوالهای بعد بیشتر فکر میکنم‌ و مطالعه دوباره 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maahsaaa
      1402/11/24 12:33
      مدت عضویت: 196 روز
      امتیاز کاربر: 7800 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 833 کلمه

      بله من همیشه شرایط زندگیم رو دلیل اصلی ناکامی هام میدونستم و همیشه میگفتم هر موردی که دست خودم بود به بهترین شکل انجام شده و مواردی که دیگران دخیل بودن همیشه مشکل داشت. خودم رو مسبب کامیابی هام و خانواده و همکاران و غیره رو مسبب ناکامی ها میدونستم و بارها به این جمله اذعان داشتم که هر موردی که تحت اختیار من بوده بخوبی به نتیجه رسیده و مابقی موارد خیر.

      خداوند رو عامل تبعیض بین نوع بشر میدیدم و همیشه میگفتم وقتی یه نفر مثلا خونواده ثروتمندی داشته و در رفاه کامل رشد کرده طبعا در ثروتمند بودنش در آینده به آسونی و راحتی موثر هست چون همیشه در مدار ثروت بوده ولی کسی که مثلا در آفریقا بدنیا اومده طبعا براحتی اون فرد نمیتونه ثروتمند بشه و راه دراز و سختی در پیش داره تا به شرایط اون فرد ثروتمند برسه . همیشه میگفتم عدالت خدا در این موارد چگونه عمل می کنه و توجیه میشه؟!!!!! یکی همه چیز واسش فراهم برای پیشرفت یکی دیگه باید تقلا کنه وقت بزاره که آیا میشه یا نمیشه؟

      قطعا به این مورد که اگه تحت شرایط دیگه ای بدنیا اومده بودیم الان خوشبخت تر بودیم همگی فکر کردیم.

      در شرایط عادی زندگی نمیتونیم خالق باشیم چون همه عوامل خارجی اجازه دارن که روی افکار و رفتار ما تاثیر بزارن.ولی در هر زمینه ای که تصمیم گرفتیم خودمون خالق باشیم نتیجه دلخواه بدست اومده.افراد زیادی میشناسم که علت ناکامیهاشون رو خانواده میدونن. من هم در بعضی جنبه ها خانواده ام رو مقصر میدونم و فکر می کنم اگه راهنمایی اونها بود الان وضعیتم خیلی فرق میکرد.البته خانواده هم خیلی موثر هست در زندگی افراد ولی تا زمانیکه خودمون اجازه بدیم. یعنی تا زمانیکه کنترلی روی افکار عقاید نگرش و رفتارمون نداشته باشیم.

      انسان از محیط تاثیر میگیره. قطعا همه از خانواده تاثیر گرفتیم و اونها انتقال دهنده بودن ولی من سال ها پیش تصمیم گرفتم روش های اشتباه والدین و خانواده رو ادامه ندم و از خدا خواستم که در این راه کمکم کنه. الان خواهر برادرهام میبینم که عینا رفتارهای والدین رو تکرار می کنن.مثل ماشین کپی.

      ولی من حواسم جمع هست چون میخواهم زندگی سطح بالاتر و با کیفیت تر رو تجربه کنم. اگه همون کارها تکرار کنم همون

      نتایج رو هم دریافت می کنم.در حالیکه من زندگی بهتر میخوام. میخوام به رشد و گسترش دنیا که وظیفم هست کمک کنم و چه انگیزه ای بهتر از سهیم بودن در رشد و گسترش دنیا.

      مطمئنم که سال ها پیش خدا درخواستم رو شنیده و داره پاسخ میده.

      من چندین سال شهرستان به تنهایی زندگی میکردم خانواده ای بودن که در گذشته با خانواده من رابطه دوستی داشتن و همه این چند سال ازم حمایت کردن بواسطه اینکه خونوادم رو میشناختن و بهشون ارادت داشتن.همچینین جد بزرگم فوق العاده معروف هستن با اینکه بیش از صد سال که از دنیا رفتن ولی همه ما رو به فرزندان ایشان میشناسن وفوق العاده مورد احترام هستیم بواسطه نسبت با ایشان.

      همیشه تودل شرایط بد برکت هست. بخاطر همه چیز باید شکرگذار بود حتی ظلم هایی که به ما شده تبعیض ها تحقیرها زجرهایی که کشیدیم و غیره همه و همه شایسته سپاس هستن چون همه کارهای خداوند از روی حکمت هست .

      تا شرایط خیلی بدی رو تجربه نکنیم تصمیم به تغییر نمیگیرم. اگه شرایط بد ادامه دار شد بخاطر اینکه ما حاضر نیستیم تغییر رو ایجاد کنیم. 

      سال ها من در شرایط بد کاری بودم ونیاز به تغییر بهم الهام میشد ولی جرات نداشتم شغلم از دست بدم.وهروز بدتر و بدتر شد تا در اثر بیماری مجبورشدم همه چیز رها کنم و بعد از اون واقعا خوشحال بودم و احساس رهایی میکردم با وجود بیماری.

      باید سعی کنیم شرایط بد رو حکمت و برکت خدا بدونیم که میخواد ما رو ارتقا بده.باید سعی کنیم تو شرایط بد بهبود دهنده باشیم نه اینکه با موج بد پیش بریم.

      سال هاست خداوند داره بهم میگه راه نجات تو مهاجرت هست ولی قبلش باید برای داشته هات و نداشته هات سپاسگزار باشی برای وضعیت موجود باید سپاسگزار باشی ولی من پشت گوش میندازم.چون از تغییر میترسم. 

      من میخوام هرچی کینه کدورت ترس عذاب وجدان احساس گناه و هرچه افکار و احساسات منفر هست رو از ذهنم خارج کنم با نوشتن روزانه اونها روی کاغذ. چون با افکار و احساسات منفی نمیشه دنیا رو گسترش داد.

      من امتحان کردم نوشتن خاطرات منفی ودور انداختن اونها خیلی موثر هست در تخلیه افکار و ارامش ذهن .به دیگران هم توصیه می کنم امتحان کنن چون از نظر علمی هم اثبات شده تاثیر این روش.

      من بخاطر همه ظلم هایی که در گذشته بهم شده از خداوند سپاسگزارم و اعتراف میکنم خودم خالق شرایط زندگیم بوده و هستم . قبلا در اثر غفلت و نا اگاهی و الان با اگاهی.سعی میکنمهمه کینه ونفرت ها خشم ها ترس ها عذاب وجدانها بیرون بریزماز ذهنم و با ذهن خالی به استقبال ایده های خداوند برم برای زندگی بهتر اونطور که شایسته بندگان مومن هست اونهایی که نه غم دارند و همیشه امیدوارند و خشنود.

      برای همه اتفاقاتی که در آینده واسم میوفته از الان سپاسگزارم چون من تحت حمایت و هدایت پروردگار هستم خوبیها نعمت و بدیها حکمت هستن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1402/11/24 08:06
      مدت عضویت: 118 روز
      امتیاز کاربر: 3710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 246 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی ..چقدر حرف دل منو گفتید ..من در ۹ماهگی دچار یک حادثه ای شدم و از ناحیه چشم آسیب دیدم این عارضه سالها با من بود از بچگی از طرف اطرافیان مورد تمسخر قرار میگرفتم آنهایی که دوستم داشتن به نوعی دلگرمی میدادن ولی خودم میفهمیدم که همش مصنوعی هست.همیشه با خودم میگفتم چرا پدر من که وضعیت مالی خوبی داشت برای من کاری نکرد چرا مرا به دکتر خوب نبرد وهزاران چرای دیگر که طلبکارانه بود .وبخاطر همین از دست پدرم ناراحت بودم .تا اینکه با خودم گفتم چرا من این حرفو میزنم من از کجا میدونم که پدرم ناراحت این موضوع نبوده وبرایم کاری نکرده .خیلی با خودم کلنجار رفتم تا این موضوع را پذیرفتم واز خدا درباره ی قضاوتی که داشتم عذرخواهی کردم .و یکی از خواسته های دیگرم که از خدای مهربو خواهانش بودم رو اجابت کرد به طور معجزه اسایی با فردی ملاقات کردم که آن فرد پیشنهادی به من داد وگفت برو پیش فلان دکتر فلان بیمارستان و من همین کار را کردم و چشمم به صورت معجزه درمان شد..و من فهمیدم که خالق زندگیم باید خودم باشم واز مقصر دانستن این وآن پرهیز کنم..استاد من خیلی طعنه وسرزنش از یکی از اطرافیانم شنیدم ولی حالا با متن شما باید برم ازش تشکر کنم که باعث شد که من دنبال راه حل بگردم ..از خدای مهربانم ممنون وسپاسگزارم .واز این به بعد تعهد میدم که به دارایی های خودم توجه کنم وقدر آنها را بدانم .با تشکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/11/23 15:58
      مدت عضویت: 573 روز
      امتیاز کاربر: 60714 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 841 کلمه

      به نام خدای نور، خدای بی نهایت و مهربان ِ فراتر از انتظار 

      درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین. 🌸

      ☆★آنچه اکنون هستید نتیجه گذشته ای ست که پشت سر گذاشتید و آنچه در آینده تجربه خواهید کرد نتیجه ی امروز و فرداهای زندگی تان است. 

      چقدر این جمله ملموس ترینه. چقدر این جمله رو من زندگی کرده ام! 

      وقتی تازه قدم به این مسیر زیبا گذاشته بودم، طبیعتا باورها و ارتعاش پیشین در وجود من بود  و تغییر اون باورها، زمان لازم داشت. و کار یک روز و دو روز نبود. اما به لطف خدا، و انگیزه ای که از استاد عزیزم می گیرم، هرچه بیشتر جلو میرم، باورهام بهتر و کنترل م روی زندگیم بیشتر میشه. اگر امروز از پیشرفت و شرایطم راضیم، بخاطر استمرار یک سال و نیم گذشته ام بوده. و بدون شک وقتی باز با همین استمرار پیش تر برم، و هر روز کوشش کنم تا یک قدم جلوتر برم، مثبت تر و شادتر و باانگیزه تر زندگی کنم و بیشتر سپاسگزاری کنم، و زمان حالم رو با توجه و تمرکز ، آگاهانه وزنه ی مثبتش رو سنگین تر کنم، هیچ احتمالی جز این نیست که اینده م هم همینطور مثبت و شاد خواهد بود. 

      و این امر، قانون جهان هستیه. و عادلانه ترین حالتش که خود ما انتخاب کنیم، در چه شرایطی باشیم. و چه آینده ای داشته باشیم. 

      و اگه قراره شرایط زندگی مون رو تغییر بدیم، فقط یک راه داریم: 

      انتظارمون رو از زندگی، منطبق کنیم  با خواسته هامون. 

      من اگر خواسته ام رسیدن به سایز 38 هست اما انتظارم سایز 40 حتی باشه، که چندان اختلاف زیادی با هم ندارن، هر کوششی هم کنم، باز از 40 پایینتر نمیرم. باید انتظارم برسه به 38 تا با خواسته هام منطبق شه. 

      اگر خواسته ی من یک رابطه ی سالم ایده آله، ولی انتظارم اینه مرد مناسب من نیست، هر اتفاقی هم بیفته، جهان به خواسته ی من جواب نمیده، تا وقتی انتظار درستی نداشته باشم.

      اگر خواسته ی من  درامد ماهی N تومنه ولی انتظارم از ماهی مثلا 10 تومن بالاتر نباشه، هیچ افزایشی تجربه نخواهم کرد. 

      پس مهمترین کلید، انتظاره: چه نگرشی در اهداف مون داریم؟ از چه چیزی با خدا صحبت میکنیم؟ به چی توجه میکنیم؟ قشنگی ها رو می بینیم؟ خوبی آدمها و قشنگی روابط رو می بینیم؟ قشنگی و خوبی خودمون رو می بینیم یا اضافه وزن مون رو؟ 

      هر کدوم از این زاویه های دید،  بخشی از انتظار ما رو تشکیل میده. و خداوند به انتظار ما پاسخ میده. 

      یک فامیلی ما داریم که همیشه از خواسته هاش که حرف میزنه، به قول خودش سقف آرزوهاش بلنده! اما توجه و تمرکزش تمام بر مشکلات و ناخواسته هاشه، و همیشه با تاکید، شوخی و جدی، میگه -من ب د ب خ ت م – . 

      خب وقتی این بین خدایی داریم که پاسخ دهنده  به حال و انتظار ما آدمهاست، خدایی که نتایح رو بر اساس انتظار و احساس ما رفم میزنه، چطور برای این شخص باید نتایجی معادل با سقف بلند آرزوهاش باید رقم بزنه؟! 

      پس ما وظیفه ی اول مون، و رسالت و مسئولیت مون اینه که در هر لحظه از زندگی، آگاهانه بررسی کنیم: 

      حال دل مون چطوره؟ 

      به چی داریم توجه میکنیم؟ 

      انتظارمون چیه؟ 

      احساسمون خوبه؟ 

      تمرکزمون عشقه؟ ثروته؟ شادیه؟ اتفاق های خوبه؟ و….

      هر چی هست، هر کدوم اینها هست خداوند و جهان هستی در عادلانه ترین حالت ممکن، همین رو به ما برمیگردونه. 

      خداوند سلیقه و  چرتکه نداره، خداوند دارای نگرش فردی نیست. خداوند دارای سبک انتخابی نیست، و برای هیییچ کس، هیچ چیزی انتخاب نمیکنه. خداوند یک قانونه. یک نطام هماهنگ، هوشمند، یکپارچه، خلاق، فزاینده، گستراننده، بی انتها، و البته بی احساس و قضاوت. 

      آیا عدالتی بالاتر ازین هست که من آنچه در دل دارم تجربه کنم؟ 

      ایا عدالتی بالاتر این هست که من به انتظارم در زندگی برسم؟ 

      آیا این عدالته که من انتظار شادی و شادمانی و ثروت داشته باشم ، انتظار یک رابطه ی سالم ایده آل داشته باشم ، ولی خداوند مثلا سلیقه ش رو  به دلایلی نامعلوم که ماها اسمش رو میگذاریم  -صلاح و مصلحت-، و از چشم ما پنهان هستن و عقل ما بهشون نمیرسه..!!! ، رو اعمال کنه و جلوی رسیدن من به رابطه ی ایده الم رو بگیره؟! یا مثلا زورش بیاد که چرا این بنده ی من منفی نگر بوده، شکرگزار نبوده، حالا به محض اینکه شروع به تغییر کرده من بهش پاداش بدم؟! پس رفتار و افکار قدیمیش چی میشه؟ بذا اول تکلیف سالهایی که احساس لیاقتمندی نداشته روشن کنم بعد پاداش میدم! 

      نه ، نه، نه. هرگز….هرگز…خداوند این گونه نیست. 

      این جوری باشه که خدا نیست! این یک انسانه، یک بشره که از ماها بزرگتره، و قدرتمندتر! 

      درحالیکه من هرکجای زندگیم هر باور و احساسی داشتم بهش رسیدم، من به محض اینکه شروع به تفکر درست کردم تغییرات شروع شد و به اندازه  ی تلاشم، به من پاداش داده شد..و هرچه بیشتر کوشش کردم، پاداش های بیشتری گرفتم. 

      و اینجاست و اینجوریه که من خالق زندگی م هستم. 

      و اینجاست  و اینجوریه که هرچه باورهای قدرتمندتر و مثبت تری داشته باشم، زندگی و آینده ی بهتری دارم و خالق بهتری برای آنچه در دل دارم خواهم بود. 

      و اینجاست و اینجوریه که خداوند عادله و قانونمند. 

      خدایا سپاسگزارم. 

      استاد عزیزم سپاسگزارم. 

      الهی نور و اقبال خوش، یارتون باشه.🌟🌟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/23 15:54
      مدت عضویت: 474 روز
      امتیاز کاربر: 35061 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,336 کلمه

      سلام برخالق بی همتایی من 

      سلام براستاد مسبرکمک کرفتن از خداوند 

       فابل یی درسی دورنش داشت که من‌ با  عمل کرده روز گذشته خودم با پسرم‌که داشتم براش اول فبول هرحرفی ازهرکسی رو توربخش مثبت که احساس دورنش درست هست  باعث رشد پشرفت میشه رو به شکل خوب گقتم   وحتی صحبت دیگران درباره خودش که بهش گفته میشه روهم به شکلی همین با این فایل  بهش گفتم‌ اول هرحرف خوب با احساس خوب شاید  بهترین صحبت هست که اگه فبول بشه که این صحبت ازطرف. خداوند هست که اون فرد واسطه رسیدم به فردی دیگه هست وریافت بشه و خوب هم‌ هست به قول شما اون حرفهای با حس بد اگه نگاه دبگه بهش بشه اون هم‌ لازمه زندگی هست فقط باید من‌نگاه  به اوندطرف به چه شکل باشه اگه توفقط توجنبه منفی جستجو کنم‌ خوب اون‌کارتون حرف فقط بخشی خالقم ازنگاه ودید یی بنده به من باشه اون حرف هم داره به من‌ کمک میکنه که توبهتر که به زد منفی به من داده حسم‌ بد شده هیچ کمک کننده نیست ولی زمان که اوندطرف رو به جسم راهنمایی بینم که از طرف خالق از داهان یی فردی دیگه زده شده که من‌ توجه کنم مشکلم بشناسم برطرفش کنم این کمک خدای هست که به این شکل به من رسیده 

      روز گذشته دختر آمد منزل ما توصحبتش  به من‌گفت گه نوه ۵ ساله  یی  نقاشی ازمن  کشیده ازاون یادش رفته که  برام‌ بیاره از توصیفی که از  نقاشی نوه ام  به من داد یی دنیا ایده حال خوب به من رسید اول گفتم‌ اون چی کشیده خندیدم امروز یی پیام‌ تو نقاشی نوه ام بودکه به کل واضح به من رسید خداوند  پیامش که به این شکل واضح عالی تو ذهنم نوه‌ام من قراداد که به من یی پیام  عالی رو برسونه  حتی اون نقاشی رو من ندیدم‌ ولی با همون  گفتن‌ و شناخت  که از نوه ام دارم‌ بسیار به هم عشق می ورزیم خدا قسمت همه بکنه طمع این نعمت روهم بچشن  اول اون سالم سلامت تا ۱۲۰  سال نگه داره که واون  پیام رسان من به اینده هست اون پیام‌ امروز  من هست به  اینده شاید  کسی هم  تونسل من پیام رسان بود به اینده که  من امسال اون دارم بهبود میده و به نسل حال وآینده که ونوه ام‌هست می‌سپارم 

      توکل زندگی خودم دقت میکنم همسرم  تو خانواده که اولش وضعیت خوبی روداشتن م فبل از تولد همسرم ولی دچار مشکل شدن و این چرخه متوقف  شد توکل خانوداه همسرم توخانواده خودشون تو ۴ پسر وسه دختر تنها همسر بود که با تلاش کاره خودس این وضعیت مالی رو بهبود بخشیده واون وقت نسل بدازخودس بده  خوب انتقال خواهد داده بسته به فرزندانم‌من هم‌کسی موفق خواهد بودکه اون وفرد این دارایی رو اول ازخداوند  بودنه برای نگه داری هم کمک کیرنده وکسترش دهند خداوند بدونه وگرنه باید کلی منیت ارده شخص رو اجازه حضور بهش بده که شایداون به شکل بزرگتر و کسترش یافته تری به اینده برسون وشاید اون وازبین ببره بسته به هر فرزندانم داره که به چه شکل به دارایی  نگاه کنه  

      من ییام رسان نسل آینده هستم‌ اون  شکل عالی اول ازخداوند دارم  خودم اول بهبود میدم که به اینده خودم‌ درافکاری عالی رفتارعالی وگفتارعالی رو پیام داده باشم‌که نسل آینده من واول مشکل اضافه وزنی که درمن ایجاد شده رو  ندارن ورنجیر این مشکل اول من‌ازهم‌پاشیدم به آنها نرسه اگه رسید بینم که من فردی که۵۷ سال به شکل چاقی بزرگی توکل حسم  داشتم جطوربا کمک گرفتی از خداوند ودادن اگاهی درست توانست مشکل کل زندگی شو تو موفقیت. قرار بده  از چاقی و مشکل  بیرون امده با دریافت کمک از خداوند  بعد تناسب به دست اورده کل مشکلی که داشته برطرف کرده و بعد نسل  بدش رو هم به امیدخداوند کمک کرده  اول کمک کیرنده اول من هستم که انشالله نسل بده درسالهای اینده من  اون‌کسی هستم‌که این راه روشروع کردم حتی روز گذشته به این فکرمی کردم‌ چطور میشه این‌ رو مسیر رو تو خانواده خودم‌ کسترش بدم ولی دریلفت که اگه فقطدخودم به شکل کامل این کاره روانجام بدم بی نقص باشه اون پیام هم به شکل کامتری به اینده انتقال پیدا میکنه   

      من‌ تا یادهست از نیش زبان زدن حرف بد به کسی زدن کسی رو با زبانم ازار بدم‌ رو به شکل نه خیل خوب عالی  ولی خوب  با کنترال داشتم  ابن آیه مبارک  فضلت که من‌ تسلیم شدم‌ این‌مسیر روبه من داده شده با متوجه  شدم‌ با این آیه چقدر همسو هست 

      من‌این ۵ آیه مبارک قرآن  رو نمیگم به شکل عالی داشتم ولی داشتم اون همه سعی کردم‌که توبخش خوبش باشه  این دست یافته من ازاین ایها هست که من رو پیام رسان خداوند مسیرم‌هستم برای خودم وشاید نسل بدم وشاید دیگران قرارداده این بازم ازخالقم دارم‌می‌شد که نباشه به همون وشکل مشکل داره  به زندگیم‌ پایان بدم‌

      من سالهای زیادی از  خداوند خواستم‌. که با شناخت درستی ازخودش دست پیدا کنم عشقم بهش زیاد باشه 

      پس درخواست رو باره داده بودم وباچاقی که مشکل اول زندگی بود شد راه نجات شناخت درک خداوند چه چیزی بهتر بیشتراین می شد د پکه به من برسه برای جاقی هیچ زمان از خالفم‌ تشکرنکردم 

      امرورز بااین یدگاهم‌ ازخالقم برای اضافه وزنم و مشکل  که من رسید و به این‌ مسیرهدایت شدم‌ اول برای بر طرف کردن این‌ مشکل آمدم  انگار چشم باز شد که بینم خدایی دورن به چه شکل هست وبا کمک کرفتن همین خدای که  اون شناخت واقعی رو نداشتم‌. کل  مسیر رو ترمیم کنم  بازم  تشکر و سپاس بی کران امروز من هنوز موقف  به تمرین سپاسگزاری امروزم‌  نشدم  ولی  برای چاقی هر چیزی که از داشتنش به من رسید  برای  این بخش که دارم طی میکنم‌ تشکرو سپاس دارم‌ و دیگه اصلا مشکلاتش توبخش خوب یادمی کنم  نه بخش بد چون با با داشتن چاقی من به این‌ مسیر هدایت شدم  آمروز دریافت جاقی من درکل یی نعمت بزرگی بود ولی تو نگاه. من  اون مشکل بود درد بود ناتوانی بود  راه  نرفتم بود کلی افکاربد بود  پس میشه حرف با حس بد دیگران روهم به این‌ چشم‌ نگاه کرد

       برای دست یابی به جزیهای بهتر اون دید نه فقط یی حرف بد که آدم رو نارحت حس آدم روبد وافکار  رو خوب  کنه بایدکست ودقت کرده هرحرفی یی پیام توش هست شاید یی زمانی با تشویق وشاید یی زمانی باخرف ناراحت کننده فقط بایددونست که هرحرفی میشه اون به چشم یی پیام ازخداوند درنظر گرفت ازبرطرف کردن مشکل جون اصلا صحبت رودبایدشناخت بهش پیدا کرد من‌ با این دیدگاه با نگاه وخوب بهش یی خوصوصبت که برای شکست قلک دورن اون دوست نداشتن رو به من داد واون دوست نداشتن خود چاق با کل ابعادش بود اون تو بخش لاغری فبول کردم‌ که مسئولیت این مشکل رو اول خودم بدونم  اگه ابن‌ کاره روانجام ندادم بودم این خصوصیتی که درن قلک‌ دورن قرار داشت رو بهش نمی‌ رسیدند یی بخش مهم که اصلا اون یی دست اورد برای  بهتر زندگی کردن ندیدن بهتر دیدن خداوند ندیدن اون کلی مشکل فقط دیدم ساله‌ های  زیای این دراون در دزدم‌که خودم راها کنم ازاین مشکل ولی اون زمان نگاه اول منیت واراده شخصی خودم بود توبخش درخواست نبود  وفتی از نگاه خودم  بیرون شد به در خواست از خالقم بی همتا تبدیل شد تلاش کردم برای بر طرف کردن ولی دریافتم‌. که داشتنش هم  کلی باوره اشتباه رو به من داد ولی این زمان با برطرف کردن همون باورها درمن کلی انگیزه عشق به کل ابعاد زندگی رقم زده پس این اولین خصوصیت بودکه باید اون تو وحود اول فبول سفت سختی بهش پیدا می کردم‌ نگاه از یی زاویه دیگه بهش داشتم من و با استمرا داشتن داره هرروز زایه ای جدیدنگاه روهم به‌ دست میارم‌ فقط یی زاویه نیست که تو این‌ مسبر باید عوض بشم‌ نگاه هم باید تغییر دید بده این رو هم به شکرخدا دارم پر رنک میکنم‌ اون با کمک کرفتن از خدایی مهربان پس مسیر جدیددم داره به شکلی خوبش تو همه ابعادش  برام‌ کسترش پیدا می کنه اگه وبخش ازنگاه من‌جا مونده به لطف خداوند عزیزم اون داره کاره کسترش روا نجام‌ میدم‌ تویی فایلی  تویی دیدگاه اون به شکل  تغییر پیدا کرده کسترش شده به من نشون داده میشه 

      خداوند پشت. وپنا. هتون یا. حق. حق. نگه. دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم