0

مهمترین عامل تغییر زندگی

اندازه متن

تا همین چند سال قبل زندگی برای من معنی و مفهوم دیگری داشت.

تصور می کردم زندگی مانند داستانی است که من و اعضای خانواده ام شخصیت های آن هستیم و درد و رنج هایی که متحمل می شویم سختی هایی است که در زندگی همه انسانها وجود دارد.

تصور می کردم داستان زندگی هر خانواده ای از قبل نوشته شده است و هر انسانی که به جمع آن خانواده اضافه شود باید بر اساس داستان آن خانواده زندگی کند.

از این رو برای من طبیعی بود که شرایط زندگی ام مانند پدرم باشد و از نشانه های واضح آن کارمند بودن من در چندسال گذشته و دو برادر دیگرم است.

آنچه در تمام سال های حضورم در خانه پدری دیده بودم تکرار روند ثابت روزانه بود به همراه گله و شکایت برای مسائل کوچک و بزرگی که در زندگی مان رخ می داد.

به نظر می رسید تمام تلاش پدرم در زندگی این بوده است که کارمند دولت شود و پس از آن با خیال راحت از اینکه هر ماه دستمزد دریافت می کند، روزهای زندگی را سپری کرده و عمر را به پایان برساند.

روند زندگی من تا 35 سالگی دقیقا به همین شکل بود. پس از بالا و پایین شدن های بسیار صاحب مغازه ای شده بودم که نتیجه آن درآمدی در حد گذران زندگی به شکل سختگیرانه بود.

نکته حالب توجه اینکه من در ابتدا صاحب شغل دولتی شدم چون سال ها از پدرم شنیده بودم اگر کارمند بودن تضمین تداوم زندگی است اما رویای من از کودکی آرزوی داشتن کار آزاد را داشتم تصور می کردم افرادی که مغازه دارند اوضاع زندگی بهتری دارند.

رویای من به حقیقت تبدیل شد و پس از 8 سال کارمند بودن، تصمیم گرفتم از محل کار خود استعفاء داده و وارد کسب و کار آزاد شدم. سالها تلاش کردم اما هرگز شرایط زندگی من تغییر نکرد.

آن زمان اطلاعی از الگوهای ذهنی یا شکل گیری باورها نداشتم و نمی دانستم ذهن ناخودآگاه من روی زندگی در شرایط مشابه با خانواده ام تنظیم شده است. از این رو هرچه تلاش می کردم اوضاع زندگی من بهتر از دوران کارمندی نمی شد.

شرایط به همین شکل می گذشت تا در سال 1393 و در سن 35 سالگی با موضوع “قانون جذب” آشنا شدم.

برای اولین بار درباره قانون جذب و تغییر زندگی از زبان “استاد عباس منش عزیز” با این مباحث آشنا شدم و از آن روز مسیر زندگی من تغییر کرد.

هرچه بیشتر ادامه دادم موضوعات بیشتری برای من واضح شد.

اینکه چرا هرکاری می کنم، زندگی من تغییری نمی کند، چرا هرچه از خدا می خواهم انگار صدای مرا نمی شنود و بسیاری از مسائل دیگر که هر کدام مانند سدی مانع ورود جریان خوشبختی به زندگی من می شدند.

پس از تحقیق و مطالعه فراوان به این نتیجه رسیدم که تنها عاملی که می تواند زندگی من را دگرگون کند “ذوق و شوق” داشتن برای زندگی کردن است.

چیزی که در زندگی خودم و گذشتگانم ندیده بودم.

والدینم سال ها مشغول تکرار یک روند ثابت روزانه بودند، اطرافیانم به همین ترتیب زندگی می کردند و اکنون هم که به زندگی بسیاری از انسانها توجه می کنم به همین شکل زندگی می کنند.

من هم سال ها بود که ذوق و شوقی برای زندگی کردن نداشتم و فقط روزها را می گذراندم به امید اینکه شاید فردا معجزه ای رخ دهد و شرایط زندگی من تغییر کند.

زمانی که درک بهتری از قانون جذب و تغییر زندگی پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که زندگی خودبخود تغییر نمی کند اگر من همان آدم گذشته باشم. به این نتیجه رسیدم که اگر می خواهم شرایط متفاوت در زندگی را تجربه کنم ابتدا باید خودم را تغییر داده و انسان متفاوتی شوم.

مطمئن شدم تنها راه متفاوت شدن، ایجاد “شور و شوق” زندگی کردن در خودم است.

درک کردم قانون جذب، نیرویی نیست که با مطالعه یا تکرار عبارت های تاکیدی فعال شده و شرایط عالی را وارد زندگی من کرده و زندگی مرا دگرگون کند بلکه قانون جذب، سیستمی است که من را به سمت شرایط بهتر جذب و هدایت می کند.

من، در چه صورت به سمت شرایط بهتر هدایت می شوم؟ زمانی که در شرایط بهتری زندگی کنم.

چگونه در شرایط بهتری زندگی کنم، من که موقعیت زندگی کردن در شرایط بهتر را ندارم؟

با داشتن شور و شوق برای زندگی کردن در همان شرایطی که دارم می توانم انگیزه و انتظار زندگی در شرایط بهتر را در خودم ایجاد کنم.

در این صورت قانون جذب به شور و شوق من برای داشتن زندگی بهتر پاسخ داده و مرا به سمت شرایط بهتر هدایت و جذب می کند.

قانون جذب چیزی را به سمت شما هل نمی دهد و شما نمی توانید با قانون جذب شرایطی را وارد زندگی خود کنید بلکه به عقیده من قانون جذب مانند جاده ای است که هر انسانی را به سمت خواسته اش هدایت می کند.

“ذوق و شوق” داشتن زبان گفتگو با قانون جذب است. به اندازه ای که ذوق و شوق زندگی کردن و تجربه شرایط جدید را داشته باشید، قانون جذب شما را به سمت شرایط جدید هدایت می کند. در واقع شما را جذب شرایط جدید می کند نه اینکه شرایط جدید را جذب زندگی شما کند.

بسیاری از افراد با این تصور که با استفاده از قانون جذب می توانند شرایط دلخواهشان را وارد زندگی شان کنند مباحث مربوط به قانون جذب را دنبال می کنند و این در حالی است که بسیاری از این افراد هرگز شرایط زندگی شان تغییر نمی کند چون این قانون نمی تواند چیزی را وارد زندگی شما کند، فقط می تواند شما را به سمت آنچه می خواهید هدایت و راهنمایی کند.

برای تغییر شرایط زندگی نیاز به حرکت کردن و عمل کردن است چرا که اگر مقصد به شما نشان داده شود اما حرکت و اقدامی از سوی شما صورت نگیرد جایگاه شما تغییر نخواهد کرد.

از آنجا که عامل اصلی تغییر زندگی حرکت و اقدام کردن است بنابراین مهمترین عامل تغییر زندگی داشتن “ذوق و شوق” زندگی کردن است. چرا که اگر شما ذوق و شوق زندگی کردن داشته باشید به منظور کشف کردن و تجربه کردن آماده حرکت کردن خواهید بود و الا اگر بهترین شرایط برای شما فراهم شده باشد اما شما ذوق و شوق و انگیزه حرکت کردن نداشته باشید هرگز زندگی شما تغییر نخواهد کرد.

اهمیت موضوع ذوق و شوق داشتن سبب شد که در این فایل آموزشی درباره این موضوع مهم برای همراهان عزیزم صحبت کنم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.48 from 27 votes

https://tanasobefekri.net/?p=32372
برچسب ها:
13 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/11/07 01:43
      مدت عضویت: 1654 روز
      امتیاز کاربر: 28121 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,649 کلمه

      سلام  و درود بر استاد گرامی و دوستای هم مسیرم 

      چقدر  استاد عزیز   حرف های شما رو درک کردم چقدر برام قابل لمس بودن چقدر برای من آشنا هستن چقدر شبیه زندگی من هستن  .

      چون من از وقتیکه در دوره ها هستم  و اصلا با این مباحث آشنا شدم یعنی ارسال ۱۳۹۸ من در  هر لحظه از زندگیم شور و شوق دارم بارها شده کمبود خواب دارم و ظهر هنگام درس دادن به پسرم خواب آلودم  اما به محض تمام شدن درسهای اون به عشق آموزشها و شور و شوق بودن در سایت  من وارد این سایت میشوم  و با لذت مینویسم و  اصلا  انگار اون موقع خواب از سر من میپره و یا اگر خیلی کمبود خواب داشته باشم  وسط کامنت نوشتن ممکنه یه دقیقه چشمام روی هم بره اما با اون حالت ذوق و شوق بیدار میشم و دوباره به نوشتم ادامه میدم ،بارها شده همسرم این حالت من رو دیده و به من گفته خب  چرا اینطور میکنی بخواب ؟؟؟؟  ولی من خوابیدن رو انتخاب نکردم و با عشق و با اون حالت خواب آلودگی  نوشتم  و از بودن در سایت بیشتر از خوابیدن  لذت بردم برای همین این کار رو انتخاب کردم    و دقیقا یکی از تغییرات قابل لمس منم در این مسیر این هست که من شب در هر ساعتی که بخوابم ولی  صبح ،زود با شور و شوق از خواب بلند میشم و زندگیم رو شروع میکنم و. اصلا انگار دوست دارم که بیدار بشم و  یه صبح دل انگیز دیگه رو در این دنیا ببینم ،انگار حتی اگر خودمم بخوام بخوابم اون اشتیاق و اون شادی درونی مانع از این کار من میشه و من با سرزندگی و حس خوب, به زندگی  کردن و لذت بردن از هر چیزی مشغول  کارهام میشم. انگار داخل دلم امید هست نور و روشنایی هست انگار دلم قرص که آینده برای من زیبا هست و امروز  هم ،یه روز زیبا  خواهد بود  و این حرفها رو کسی داره میزنه که تا چند سال پیش نمی‌دونستم صبح زود یا حتی  صبح دیر چطور هست و من هیچ وقت این موقع روز  رو در زندگیم نمی‌دیدم و معمولا  تا ظهر در رختخواب بودم و اگر به هر علتی باید صبح زود پا میشدم حالم بد بودو  عصبانی بودم اما حالا ۱۸۰درجه تغییر کردم من هر روز صبح رو لمس میکنم با تک تک سلولهام زندگیش میکنم  اونم با حال خوب و لذت با شور و شوق و اشتیاق  و همین  جا باید بگم و اعتراف کنم من ،من قبلی نیستم میفهمم که خوابم میاد اما نمیتونم بخوابم همون اشتیاق سوزان  رو که میگن من دارم و حتی تا این حد که از چشمام اشک میاد از شدت بیخوابی ولی دوست ندارم بخوابم می‌خوام به یادگیری  این قوانین جهان مسلط بشم  اصلا تمام ساعتهای روزم  کامل مشخص شده و برنامه ریزی شده هست که درچه ساعتی چه فایلی گوش بدم و حاضر نیستم حتی یک دقیقه از وقتم بیهوده تلف بشه و اصلا مثل قبل تفریح ها و حرف زدن های آلکی  و در جمع بودنهای الکی  به  من حال نمیده و من فقط شور و شوق کار کردن روی خودم  رو دارم و همین اشتیاق باعث شده  که من هر روز با عشق هندزفری رو داخل گوشم بزارم و با عشق کارهای منزل و وظایف روزانه ام رو انجام بدم  منی که قبلاً از انجام کارهای منزل  گله و شکایت داشتم حالا با عشق همه رو انجام میدم منی که قبلاً به بعضی افراد حس خوب نداشتم حالا با عشق با همه رفتار میکنم حتی با حیوانات هم مهربان‌تر شدم ترسم از اونها کمتر شده و به اونها عشق میدم منی که از گربه ها متنفر بودم حالا از دیدنشون و عشق دادن به اونها لذت میبرم  فقط  با عشق  رفتار میکنم  و  حتی تا جایی که همسرم متعجب شده که در من چه اتفاقی افتاده که دیگه نمی‌ترسم  و دیگه کم چیزی میتونه  من رو اذیت کنه و حالم رو بد کنه و اصلا  از این جنس اتفاقها هم در زندگی من کم شده پس    من ،به خودم به زندگی به اطرافیانم  به نعمت‌هایی که در زندگی دارم  با عشق به اونها نگاه میکنم و لذت میبرم و از زنده بودنم نهایت استفاده رو میکنم و من  بارها به خودم  میگم  به پاس قدر دانی از خدای خودم که یک  فرصت  دیگه داده تا من یک روز دیگه در این دنیا باشم باید با حال خوب و  با عشق زندگی کنم … .

      همین یه ماه پیش بود که به اجبار  به خاطر شرایط,این بیماری کرونا  و حضوری شدن مدارس برای امتحانات ،  مسولیت رفت و آمد فرزندانم به مدرسه  به من داده شد و اولش  همسرم گفت میتونی  این کار رو بکنی و من   مقاومت کردم ولی بعدش به خاطر دوست ،دخترم که اصرار کرد پذیرفتم و اما دیگه  از همون شروع کار نگرشم رو تغییر دادم و  با عشق این مسولیت جدید رو انجام میدم و اصلا گله و شکایتی ندارم و برعکس خوشحالم  که این قضیه  باعث شد من صبح زود از خونه بیرون برم و مناظر زیبای زمستانی رو مثل هوای  بارون و  مه و ابری و … رو ببینم  و  از زندگیم و از خودم لذت ببرم   تازه بعدش که بیام خونه با خوشحالی فایلهای دلخواهم رو گوش میدم و لذت میبرم که یه وقت اضافه تر برای کار کردن روی خودم پیدا کردم در صورتی که اگر قبلاً بود  فقط به همسرم  غر میزدم که من این کار رو نمیکنم  این وظیفه ی  من نیست باید سرویس بگیری و ازاین حرفها ولی چون من تغییر کردم  و  افکار و شخصیت  من تغییر کرده پس من  با عشق دارم زندگی میکنم و این کارو انجام میدم  و تازه خوشحال هم هستم و حتی بارها شده در یک روز دخترم رو بردم و یه ساعتی رو جلوی در  مدرسه منتظر بودم تو هوای عالی زمستانی و قدم زدم و فایل گوش دادم  تا کلاس دخترم تموم بشه و دوباره بیارمش خونه  و بعد اومدم خونه پسرم رو آماده کردم اون رو بردم و   بازم داخل مدرسه منتظرش موندم و دوباره آوردمش خونه و بعد ناهار درست کردم و  کارهای خونه رو انجام دادم و بعد شروع به تدریس اون کردم و ….و این همه نشون میده من با عشق دارم زندگی میکنم و گرنه امکان نداشت در گذشته  من این همه کار با هم انجام بدم اونم به بهترین شکل ممکن طوری که الان  همیشه  خونه ی من از تمیزی  برق میزنه  غذاهای با کیفیت و دلخواه خانوادم رو  درست میکنم پسرم  رو با عشق و بدون اعصاب خوردی به بهترین شکل درس میدم  و بارها  به خودم میگم باید از یادگیری  و این همه هوش پسرم لذت ببرم و شاکر خدا برای داشتن این چنین فرزندانی باشم  در حالی که میبینم بقیه ی مادرها از تدریس آنلاین  چقدر غر میزنن و احساس ناراحتی دارن  ولی من تمام آزمایشهای علوم پسرم  رو علاوه بر تدریسش  با هم انجام میدیم و …. و برای همین  بارها مورد تشویق و محبت معلم پسرم قرار گرفتم و اینها همه به خاطر عشقی هست که  به زندگیم و خانوادم دارم   و مطمعنم جهان دریافتیم  و شرایط من رو تغییر خواهد داد و جایگاه من رو تغییر خواهد داد و  البته دارم میبینم چقدر برخورد همسرم و اطرافیانم با من تغییر کرده از وقتیکه من تغییر کردم و من از وقتی که دارم با عشق زندگی میکنم  دنیای من تغییر کرده من بارها شده همون اول صبح که از خواب پا میشم از شدت عشق و اشتیاق قبل از پلی فایل دلخواهم یه آهنگ شاد و پر انرژی گوش میدم و اینقدر با اون آهنگ  حالم دگر گون میشه که شاید حتی از شدت اشتیاق اشک شوق بریزم و یا گاهی اوقات کلی با اون آهنگ. شادی میکنم و یا سپاسگزاری داشته هام رو  میکنم  و داخل دفترم مینویسم و لذت میبرم  بستگی به اون روزم داره ببینم چی دوست دارم. همون  رو انجام میدم و مطمعنم این کار شور و شوق  واشتیاق من به زندگی هست  چون من حس  و حالم  برای زندگی کردن تغییر کرده و من دیگه با حس خستگی و بی حوصلگی و سر اجبار  در خونه کار نمیکنم و بر عکس گذشته ام باید بگم  حتی  من  هر روز  یه لباسی  رو  که دوست دارم  با یه رنگ خاص که دوست دارم  می‌پوشم  و یه مدل مو که دوست دارم برای خودم استفاده میکنم م حتی عطرهای خوشبو میزنم و بهترین صندلهای   روی فرشی طبی رو می‌پوشم و بهترین نرم کننده ها به دست و صورتم میزنم ناخن‌هام رو خودم  مرتب  میکنم و  سوهان میکشم و به مراتب میبینم شرایط زندگی من داره تغییر می‌کنه و من هر روز اعتماد به نفسم و روابطم و آرامشم و حالم بهتر شده چون با عشق دارم زندگی میکنم. و  یکی دیگه از تغییرات جدید من در این راه  این هست که  دوست دارم به خودم و اطرافیانم  کمک کنم پس هر کاری از دستم بر بیاد برای همسر و فرزندانم با عشق انجام میدم برای مادرم و خواهرانم  و خانواده ی همسرم و دوستام و …..انجام میدم و بازخورد بسیار خوبی از  طرف  اطرافیانم دارم می‌گیرم و همه هم به من متقابلاً عشق میدن که خیلی این حس رو دوست دارم و وقتی به خودم میام میبینم اطراف من رو فقط ادمهای خوب  و اتفاقهای خوب  و شرایط خوب و فقط خوبیها  …. پر کرده  حتی کلی نتایج جدید  از تغییر جسمم دارم  چون دارم با شور و شوق هر روز داخل سایت تناسب فکری میام. و می‌نویسم و لذت میبرم و ردپاهای  من گواه  این حرفم هستن حتی اگر سایت رو فیلتر کنند بازم من با عشق خواهم آمد و خواهم نوشت و مطمعنم نتیجه این همه تعهد و شور و شوق من سلامتی و تناسب اندام بیشتر هست .

      من ذوق و شوق یادگیری. دارم و برای خودم ارزش قایلم  و هر روز به خودم ورودی خوب میدم  و لذت میبرم   مثل غذای خوب که میخورم .

      من دارم به بهترین شکل زندگی میکنم و مطمعنم جهان به بهترین شکل پاسخ من رو میدهد و  اتفاقا    میبینم که زندگی من  داره به بهترین شکل تغییر می‌کنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/07/11 13:54
      مدت عضویت: 1654 روز
      امتیاز کاربر: 28121 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,121 کلمه

      به نام خدای مهربانم  که هر لحظه هادی و حامی من هست .

       سلام و درود من شاد و پر انرژی در مسیر رسیدن به اهدافم و تحقق رویاهام دارم قدم برمی دارم 

      من تا به الان حدودا ۳۸ سال عمر با عزت و عمر با شکوه از خدا گرفتم و هیچ وقت  مورد خاصی در زندگی من نبوده یا حد اقل من یادم نمیاد هر چه بوده مسایل  روزمره و عادی و پیش پا افتاده بوده  که در زندگی همه ی ما  بوده و هنوزم در زندگی خیلی ها هست و نمیدونم و یادم نمیاد چقدر زندگی ذوق و شوق داشتم اما در کل ادم درونگرا و  آرام و  عاطفی و خونسردی بودم و تا حدودی هم خجالتی بودم و اتفاقا خیلی اوایل ازدواجم کلاس های مختلف رفتم و خودم رو سرگرم میکردم و چون من جز افرادی هستم که در هر کاری که شروع کنم پشتکار دارم تمام کلاسها رو تا اخر میرفتم و حتی مدرک فنی و حرفه ای  اونها رو  هم میگرفتم اما ذوق و شوق خاصی برایبیشتر ادامه دادن و درامد زایی خاصی از  هیچ کدوم نداشتم  یعنی باید بگم میرفتم که سرگرم بشم و خلاصه زندگی میکردم و زندگی ارام و بدون دغدغه ای  به لطف خدا داشتم  اما از وقتی با این مسایل ذهنی اشنا شدم انگار در  وجود من طوفان شد بی تاب یادگیری بودم و هر روز برای اگاهی های جدید ذوق و شوق داشتم و  هنوزم دارم و اصلا فرد دیگه ای شدم در تمام جنبه ها متحول شدم اصلا من برای لاغر شدن وارد سایت شدم اما با مسایلی اشنا شدم که سالها از خدا میخواستم  در درک اونها کمکم کنه بی حد مشتاق یادگیری بودم و هستم و فکر کنم تک تک کامنتهای من گواه این حرفم هستن و یادم میاد چطور درها برای من باز شدن فقط بگم قبل ورودم داخل این  سایت چند ماه قبلش  عضو چند کانال تلگرام بودم با عنوان انرژی مثبت و و چند کانال روانشناسی …که  محلق شدنم به اونهام  به خاطر این بود که یکی از اون کانال ها مال دختر خالم بود و خودش عضوم کرده بود و بقبه هم به خاطر این بود که  به روانشانسی  یکم علاقه داشتم  بعد وارد سایت شدم و نمیدونم چطور    بود  یادم نمیاد خیلی اتفاقی وارد کانالی شدم که درمورد همین قانون جدب اموزش میداد و همونجا بازم  خودم نمیدونم چطور در حالی که ذوق و شوق یادگیری لاغری و این مسایل رو  در سایت تناسب فکری داشتم با استادی در زمینه ی  خود شناسی اشنا شدم که با دوره های ایشون بسیار متحول شدم و بسیار با ذوق بیشتر و انگیزه ی  بیشتر در این سایت استاد عطار روشن راهم رو ادامه دادم و زندگی با طعم خدا رو گوش دادم و انگار که من هر دقیقه رو هزار بار زندگی میکردم و دیگه انگار اگاه بودم و بیدار شده بودم و چنان دوق و شوق برای زندگی  داشتم که خدا خودش شاهده  سه سال کرونا رو من بدون ذره ای دلواپسی و ناراحتی و بیماری پشت سر گداشتم و اصلا کاری به اطرافم نداشتم مهم خودم و حال خوبم بود که به شدت دنبال اون بودم و هنوزم  هستم و چنان هم موفق شدم که زندگیم در تمام جنبه ها تغییر کرد و دیگه من هیچ ربطی به گذشته ی خودم نداشتم .

       دیگه من با لذت و شوق غدا میخوردم و خررید میکردم و اهنگ گوش میدادم و دوش میگرفتم و تفریح میکردم و  سفرهای مختلفی رو تجربه می کردم چقدر به جمع های خوبی دعوت شدم و دورهمی های عالی داشتم و …چقدر  من عاشق خودم شدم و انگار تازه خودم رو پیدا کرده بودم و با دوق و شوق هر لحظه با خودم عشق می کردم و زندگی می کردم و اینقدر لذت بردم که نفهمیدم چطور این چهار سال یعنی از سال ۹۸ تا ۱۴۰۲ گذشت تا چند وقت پیش که  یه مشکل کوچک کمی من رو درگیر کرد و من اینقدر با صبر و حوصله و  با ارامش و اگاهی و با اموزشها.  با این قضیه جلو رفتم که در نهایت بهترین نتیجه رو گرفتم و اما یکم ارامشم خدشه دار شده بود یکم ترس و نگرانی داشتم حال خوبم مثل فبل نبود  تا اینکه بازم با عشق به همین راه و اگاهی ها ش و  من دوباره با تکرار و استمرار  تونستم خودم رو و حال خوبم رو و انگیزه و اشتیاقم رو  مثل قبل پیدا کنم و خدا شاهده قدر تک تک لحظات زندگیم رو انگار بیشتر میدونم و سعی میکنم از تک تک لحظاتم لذت ببرم و هر یک لحظه  رو زندگی کنم و هیچ زمانی رو به بطالت نگذرونم و میخوام بگم  این ذوق و شوق همیشه با من بوده و هست که باعث استمرارم در این مسیر شده اتفاقا دیروز به  قدری خلوت زیبایی با خودم داشتم که نگو و همون باعث شد   انرژی جسمی من بالا بره  و حالم بسیار  خوب بود که میتونم به جرات بگم  بهترین بهترین روز زندگی من بعد از اون قضیه بود و مطمعنم از این به بعد هر روز همون قدر عالی و خوب خواهم بود چون دوست دارم همینقدر با عشق و انرژی و انگیزه زندگی کنم اتفاقا من هم دیشب ساعت سه شب خوابیدم اما ساعت هشت صبح دیگه بیدار بودم و نمیتونستم بیشتر  بخوام و خیلی با ذوق پا شدم و به سمت تکرار دوره ام رفتم و فایلم رو گوش دادم و نوشتم و چون من خانم خانه داری هستم میخوام همینجا بگم از وقتی در میسرم  نه تنها بدون حس بد و قربانی بودن کارهای روتین ام رو انجام میدم بلکه با حس خوب و ذوق و شوق که خدایا ممنونم که بازم زنده ام و  فرصت زندگی دارم و توانایی جسمی دارم و  اینکه خدایا شکرت که کلی نعمت دیگه در زندگی  دارم که میتونم کارهام رو به درستی انجام بدم .دارم زندگی میکنم 

      من با  دیدن کوچکترین صجنه ها در زندگی ام ذوق میکنم و مطمعنم این ذوق و شوق من  در مسیر زندگیم باعث شگفتی ساز شدن من در تمام جنبه های زندگیم میشه من تمرین میکنم با صدای قلبم زندگی کنم یعنی حتی برای اینکه چه لباسی بپوشم به ندای درونم گوش میدم  و چقدر همیشه نتیجه برام عالی میشه در خرید کردن هام همینطور در تصمیم گیری هام همینطوز و ….من همیشه دوست دارم با صدای قلبم هر کاری رو هر چند کوچک انجام بدم و از نتیجه اش ذوق کنم .

      خدایا شکرت که  انتخاب شدم تا  این اگاهی ها رو بشنوم و دیگه مثل قبل زندگی نکنم چون زنده ام  بلکه از روی ذوق و شوق و عشق زندگی کنم  نه اینکه بخوام ادا در بیارم بلکه این ذوق و شوق من  درونی هست و فقط،خودم میدانم چه حالی دارم و همیشه  به خودم میگم به قول استاد اگر اینها در وجود من نباشه من هیچ فرقی با اون شخص مرده در زیر خاک ندارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم