سی و پنج سال از زندگی ام چاق بودم و سال های زیادی از عمرم صرف مبارزه با چاقی و تلاش برای لاغری شد.
به لطف خدا سال ۱۳۹۴ در مسیر یادگیری لاغری با ذهن قرار گرفتم و از سال ۱۳۹۵ به آرامی وارد مسیر آموزش لاغری با ذهن قرار گرفتم. به همین دلیل خیلی خوب حال و روز افراد چاق و متناسب را می دانم چون سالها چاق و چند سال است که لاغر هستم.
البته حال و هوایی که من از لاغری تجربه کرده ام را هیچ فرد متناسبی به شکل من تجربه نکرده است چرا که آنان از ابتدا متناسب بوده اند و آنچه از لاغری و لاغر شدن برای من رؤیا بود برای آنان واقعیت زندگیشان بوده است.
به همین دلیل لاغر شدن تجربیات و احساسی را با خود به همراه می آورد که حتی افراد متناسب از آن بی اطلاع هستند.
در سالهایی که چاق بودم تصورم از دنیای لاغرها این بود که آنها آدم هایی خودخواه و مغرور هستند. لاغرها افرادی هستند که همیشه چاق ها را بخاطر نداشتن اراده مسخره می کنند و از این جهت هیچوقت دوست نداشتم با افراد لاغر دوست یا هم صحبت شوم.
قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن سبب شد که به آرامی قدم در دنیای لاغرها بگذارم تا جایی که چند روز گذشته برای اولین بار در زندگی ام از زبان فردی شنیدم که او مرا لاغر خطاب کرد و با حسرت به من گفت: خوش بحال لاغرها که هر لباسی بخوان می تونند انتخاب کنند.
در سی و چند سال زندگی بارها بخاطر چاق بودنم سرزنش و مسخره شده بودم اما اکنون در سن ۴۲ سالگی بخاطر لاغر بودنم مورد تحسین و حسرت یک فرد چاق قرار گرفته بودم. حسرتی که کاملا برای من آشنا بود چون سالها همین حسرت را درباره افراد لاغر داشتم.
لاغری با ذهن به من کمک کرد تا از دنیای چاق ها هجرت کرده و ساکن سرزمین لاغرها شوم. سرزمینی که در آن ترس از مواد غذایی معنایی ندارد.
کسی بخاطر خوردن غذا سرزنش نمی شود و هیچ کس بخاطر وضعیت جسمانی اش محکوم به بی تحرکی نمی شود.
سوخت و ساز آدم ها مورد بررسی و مقایسه قرار نمی گیرد و افراد هر روز و هر لحظه نگران وزن و سایز خود نیستند.
همه دغدغه ها و نگرانی هایم در سرزمین چاق ها که هر لحظه از زندگی مرا فرا گرفته بودند در سرزمین لاغرها وجود ندارند.
زندگی در سرزمین چاق ها بسیار از خواسته و علایق و احساس مرا از من گرفته بود.
سال ها دوست داشتم لباس های رنگ شاد با طرح های مورد علاقه ام را بپوشم اما چاقی این فرصت را از من گرفته بود.
دوست داشتم مانند دوستانم از هر غذایی به هر اندازه ای که میل دارم بخورم اما چاقی این اجازه را به من نمی داد.
دوست داشتم پرانرژی و چابک باشم و هر فعالیتی که دوست دارم را انجام دهم اما اضافه وزن مانع تحقق این خواسته ام شده بود.
دوست داشتم با اعتماد به نفس در جمع دوستان و مهمانی ها حضور پیدا کنم اما چاقی زودتر از من وارد آن جمع می شد و من از همراهی او خجالت زده و سرخورده می شدم.
دوست داشتم درباره توانمندی ها و استعدادهایم صحبت کنم اما فکر ناتوانی دربرابر چاقی و استعداد سرشار چاقی مانع از صحبت کردنم می شد.
چاقی برای من فقط جسم بزرگتر از حد یک انسان عادی نبود بلکه اتاقی بزرگ و تاریک بود که همه خواسته ها و علاقمندی هایم را در آن گم کرده بودم.
به لطف خدا ایده لاغر شدن با قدرت ذهن دریچه امیدی در زندگی ام ایجاد کرد. دریچه ای که گرچه خیلی کوچک بود اما نوری که از آن به قلب و روحم می تابید به قدری گرم و قوی بود که سبب شد در جستجوی رسیدن به آن چشمه نور حرکت کرده و پس از ۳۵ سال خود را به سرزمین لاغرها برسانم.
تحولی که لاغر شدن در من ایجاد کرد به قدری عظیم بود که نمی توانستم از بیان آن خودداری کنم و ناخواسته درباره لاغری با ذهن برای دیگران صحبت می کردم.
من ذوق و شوق صحبت کردن داشتم اما گوش شنوایی وجود نداشت و آن چند نفری هم که به حرف های من گوش می دادند خیلی زود متعجب از حرفهای عجیب و غریب من طاقتشان به سر می رفت و اعلام می کردند این حرف ها واقعیت ندارد.
اما هرچه نتایج من بهتر می شد، ذوق و شوق من برای صحبت درباره لاغری با ذهن بیشتر می شد و به صحبت کردن درباره آن ادامه می دادم تا یواش یواش افرادی که حرف برای آنها خوش آیند بود از راه رسیدند. افرادی که بیان می کردند چقدر از شنیدن این حرف ها احساس خوبی پیدا کردند و انگار سالهاست منتظر شنیدن آن بوده اند.
به لطف خدا اکنون هزاران نفر در سراسر جهان با گوش جان مشتاق شنیدن درباره لاغری با ذهن هستند.
مسیری که چند سال قبل به تنهایی قدم در آن گذاشتم امروز شلوغ و پر رفت و آمد شده است.
لاغری با ذهن مسیری است که نقطه شروع آن سرزمین چاق هاست و مقصد آن لاغری و هجرت به سرزمین لاغرهاست.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
Rating 4.39 from 62 votes
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
آرزوی خود را از چاقی بگیرید
فایل بسیار عالی و با مثالهای عالی استاد که از خودش میزنه تمام حرف های استاد زندگی خودم بود که چاقی همه حسرتی تو دلم گذاشت و حالا همه ی آنها را پس می گیرم اول اعتماد به نفسم را ،پوشیدن لباسهای رنگی در مراسم عروسی رقصیدن را ،پوشیدن لباسهای مجلسی را خلاصه هر بلایی سرم آورده را ازش پس می گیرم و از حرکت استاد که در آخر ویدئو با مشت پر میگه همه ی آرزوها را ازش پس بگیریم خیلی خوشم اومد و خوشحال شدم چون پر قدرت میگه
دمت گرم استاد روشن عزیز .بسیار ممنون .
بنام خدا
فایل بسیار عالی آرزوهای خود را از چاقی پس بگیرید .
اول از هر چیز تبریک به استاد عزیز که ارزدهای خودش را از چاقی پس گرفت .
منم آرزوهای زیادی داشتم اما بعضی از آنها گذشت به موقع خودش خوب من ۵۰ سالم هست نه اینکه میگم دیره نه اما تیپی که دوست داشتم تو جوانی داشته باشم چاقی ازم گرفت ،اعتماد به نفسم را هم گرفت ،تو عروسی فامیل چقدر دوست داشتم برقصم اونم ازم گرفت همه ی پسرو ودختر فامیل نزدیکم ازدواج کردن و تو هیچ مراسمی متناسب نبودم از چاقی پهلو و شکم و سینه هام آبروموم میرفت همه را ازم گرفت وقتی بعضی بهم میگفتن چقدر ناراحت میشدم و نمیدونستم چیزی بگم هر چی هم رژیم و ورزش و شکم بند می بستم تاثیری تو لاغری من نداشت صورتم زیبا و ظریف بود اما هیکلم نه چاق و بد ریخت اون صورت زیبا را هم با رژیم سخت ازم می گرفت چون اولین جایی که لاغر میشد صورتم بود دوباره بهم می گفتن فلانی صورتت لاغر زشت شده همه و همه را چاقی ازم گرفت .
تا اینکه به هدایت خداوند به سایت تناسب فکری معرفی شدم و الان ۳ ساله که تو سایت هستم من الان ۳ سالم هست نه ۵۰ سال و دارم یکی یکی تمام چیزهایی که چاقی ازم گرفت و پس میگیرم اعتماد به نفسم خیلی خوب شده خیلی سایز کم کردم تو چند تا عروسی که رفتم یک دست کت و شلوار شیک و مجلسی پوشیدم دیگه گن نمیپوشم خبری از اون پهلوهای زشت نیست کمرم لاغر شده چه با ذوق و شوق میرم میرقصم چه لذتی داره لاغری وقتی تو جمعی یا عروسی میرم به قول استاد سرمو و بالا میگیرم و دیگه قائم موشک بازی نمیرم داخل صورتم هیچ تکون نخورده تازه شاداب تر شده بجز خانواده خودم کسی سن منو نمیدونه چون خیلی کمتر از ۵۰ میزنم چقدر لذت بخشه واقعا و من هر روز مسیرم را ادامه میدم و تا آخر عمرم تو مسیر هستم و مدیون استاد عزیز هستم و بینهایت از خداوند سپاسگزارم که فقط هدایت خودش بود که من به این سایت معرفی شدم