زندگی با طعم خدا (جلسه هفتم)

روز ۵۲ تکرار

سلام دوستان همراه و استاد گرامی خدارو شکر میکنم برای یک روز و آگاهی دیگه ،برای دیدن زیبایی های زندگی و تحسینشون

خوشحالم که در مسیر تغییر افکارم در هر جنبه ایش هستم‌ که یکی از مهمترینش باورهام نسبت به خدا و قدرت هاشه که هر چقدر آگاه تر باشم میتونم راحتر زندگی کنم 

قبلا مثل ۹۹ درصد قشر آدم ها فکر میکردم ،مثل اونها تلاش میکردم ،همتراز اونها حس میکردم ،میخندیدم،گریه میکردم، میترسیدم ،نگران بودم ،علایقم یکسان بود ،به همه چیز شکل اونها نگاه میکردم از زاویه چشم اونها نگاه میکردم در اصل من هم انرژی اونها  بودم 

و حالا دارم تلاش میکنم جور دیگه ای زندگی کنم ،نمیگم کار اون ۹۹ درصد اشتباهه یا درسته ،من دیگه تصمیم‌ گرفتم مسیرمو عوض کنم 

و خدارو سپاسگذارم که منو به مسیر صحیح هدایت کرد ،هر چند اطرافیانم هنوز هم نظرشون اینه که با واقعیت های جامعه زندگی کنن ولی من به اونها کاری ندارم

پس ساختن صحیح  اون انرژی منبع به ما کمک میکنه تا در ادامه مسیر راحت با مسائل روبرو بشیم و زیباتر زندگی کنیم‌ ،اگر خداوند رو یاری رسان باور کنم ،درک کنم و حس کنم در من انرژی بوجود میاد که اون انرژی منو میبره تو مسیرهاییکه اونجا بیشتر حال خوب و رضایتمندی هست تا نارضایتی 

و هر انچه در مورد خدا برای خودمون بسازیم و درک کنیم میتونیم تجربه کنیم‌ و لذت بیشتری ببریم یعنی نقطه مقابل هر آنچه قبلا باور کرده بودیم 

ما به هر آنچه توجه کنیم همسان با همون ها وارد زندگی ما میشه ،مثلا پدر دوست من بیماری سختی گرفت که دوستم بدلیل اینکه نگران پدرش بود و مدام در مسیر بیمارستان و اینجور مسائل بود، تمرکز و توجهش کاملا روی بیماری بود،با اینکه مدام بهش هشدار میدادم ولی نتونست حال بد خودشو کنترل کنه و متاسفانه خود ایشون هم بیماری ناراحت کننده ای گرفتن 

و منم متوجه شدم دارم بسمت حال بد ایشون کشیده میشم ،خدارو شکر تونستم تا حدود زیادی توجهمو ببرم بسمت دیگه ای ،هر چند کار راحتی نبود ولی با تمریناتی که انجام میدادم الان شرایطم بهتر شده و بهتر هم میشه و حتی من تونستم با توجهم بسمت حال بهتر ،به دوستمم کمک کنم تا با مسئله خودش جور دیگه ای برخورد کنه 

این نتیجه توجه ناخوبه ،بعد از اون تصمیم گرفتیم توجهمونو ببریم روی مسافرت و حال خوب،همون کاری که قبلا انجام میدادیم  و اتفاقا تو این مدت ۲ تا مسافرت خوب رفتیم و برنامه ریزی و بلیط و هتل یه مسافرت دیگه هم برای دی ماه انجام شد ،پس به هر چیزی توجه کنی ،تجربه خواهی کرد ،پس چه بهتره به خوبی ها تمرکز کنیم 

این جهان هستی یک سیستمه که کاری نداره ما چرا داریم به ناخوبی ها تفکر میکنیم ،مثل گوگل عمل میکنه ،وقتی مطلبیو در گوگل سرچ میکنیم‌ گوگل نمیگه چرا این مطلبو سرچ کردی ،پس جهان هم به انرژی که از ما ساطع میشه جواب میده ،چه خوب چه بد ، برای  جهان خوب و بد معنا نداره ، حس گرهاییکه به ما وصله با جهان در ارتباطه که تجربیات زندگی مارو رقم میزنه 

چند وقت پیش داشتم یک فایلی از استادی گوش میدادم که میگفت تمام آواها هم  ارتعاش دارن ،چه برسه به کلام و احساس و میگفت حتی کلمه ( اه ) رو هم تکرار نکنید 

کلی به این موضوع فکر کردم و با خودم چند بار کلمه اه رو تکرار کردم متوجه شدم حالم بد شد از گفتنش حتی میمیک صورتم اخمو شد ، چند بار هم کلمه به به رو تکرار کردم اونم بصورت  کشیده ،دیدم چقدر حالم خوب شد و الان چند وقتیه با صدای بلند میگم به به خدایا شکرت که همه چیز عالیه و با گفتن این جملات حالم خیلی قشنگتر میشه ،یجور فرمان دادن به سلول های هوشمند جهان اطرافمه که میگم میخوام همه چیز به به باشه تا اه اه 

شاید اولش،  این تمرینات بصورت نمایشی باشه و حسی توش  نباشه ولی بلخره واقعی میشن ،انرژی و حس خواهند داشت و به جهان وارد میشن که طبق همون ها به ما برگردونده میشه 

ذهن ما اصل رو از بدل تشخیص نمیده مثل وقتیکه به لیمو ترش فکر میکنیم و بزاق دهان ترشح میشه ،ما لیموترشو نخوردیم فقط بهش فکر کردیم ولی ذهن ،تصور کرد لیمو ترش خورده شد 

پس به هر چیزی فکر ، توجه،  تفکر و تعمق کنیم وارد مدار دریافت اون خواسته ها ،یا ناخواسته ها خواهیم شد 

در جهان هستی بینهایت مدار وجود داره که ما میتونیم با توجه کردن بهشون وارد اون دنیا بشیم ،با توجه کردن به فراوانی به فراوانی بیشتر خواهیم رسید ،مثل همون موقعی که ما به مسافرت توجه کردیم و رفتیم ویلا ها یا هتل هارو سرچ کردیم ، یا در موردش صحبت کردیم در اصل به ذهنمون نقشه ادامه مسیرو دادیم‌ که اگر ما بهش نقشه ندیم ذهن طبق اصولی که آموزش دیده در قبل، عمل میکنه 

مثلا اون هفته  یک آن در ذهنم مرور شد که دوست دارم برم پارک قیطریه چونکه الان پاییزه و اون پارک پر از برگ های زرد و نارنجیه و تو این فصل خیلی قشنگ میشه ،من فقط چند ثانیه دلم خواست بهش فکر کردم ،عصر یکی از دوستانمو که ۶ ماهی میشد ندیده بودمش بهم‌ پیام داد گفت فریده دلم برات تنگ شده بریم‌ کجا همدیگه رو ببینیم ،منم گفتم پارک بریم  قیطریه ،در واقع ذهنم گفت 

و خیلی مثالهای مثبت و منفی داریم که ما به چیزی توجه کردیم ،جهان مارو بسمتشون هدایت کرده ،بودنم در همین سایت و دوره ها بخاطر توجه من بر این مدل مسیرها بود که فرستاده شدم اینجا 

گاهی که اطرافیانم یا آدم ها از شرایطشون شکایت دارن بهشون میگم اگر دلت میخواد زندگی خوب و پر عشقی داشته باشی چرا مدام به روابط زخم و زیلی توجه میکنی؟ چرا مدام پیگیرشونی ؟ چرا این فیلم های بی سر وته رو نگاه میکنی؟ چرا به رکود توجه میکنی؟ به کمبودها تمرکز میکنی؟

بعد اونها میگن آخه اینها واقعیت های جامعه است ،دیشب به خواهرم میگم با دخترت که حامله است جور دیگه ای رفتار کن ،هر چیزیو بهش نگو ،مدام بهش نگو تو افسردگی بعد از زایمان داری ،هنوز که زایمان نکرده  و خواهرم در جوابم گفت اینها واقعیته که باید بدونه 

و من باز هم متوجه شدم که آدم ها بلد نیستن چجوری حرف های خوب بزنن ، مهم حرف های مناسب و صحیحه ،اونها هر چیزیو که از قبل دیدن و باور کردن به عنوان واقعیت میپذیرن و خبر ندارن که به اندازه ۸ میلیارد واقعیت در جهان هست که هر کدوم فقط حرف خودشونو قبول دارن  

حالا ما چه چیزهایی میخواییم ؟ اگر نمیدونیم که چی میخواییم میتونیم ناخواسته هامونو بنویسیم تا خواسته هامون مشخص بشه 

مثلا زندگی با طعم سلامتی که خیلی مهمه ،اگر به ارزشمند بودن سلامتی توجه کنیم دیگه دلمون نمیخواد بریم بسمت بیماری ها ،حالا چه در رابطه با خودمون یا دیگران 

زندگی با طعم شادی ،خنده ،حال خوب،لذت ،آرامش که خیلی مهمه 

زندگی با طعم پول،ثروت و فراوانی که بودنش میتونه باعث بشه لذت های بیشتریو تجربه کنی ،آسایش داشته باشی ،جاهای زیبارو ببینی ،غذاهای خاصو بچشی ،لباس های برند  بپوشی ،ماشین های مدل بالارو استفاده کنی

میتونی هر آنچه دوست داری تهیه کنی ،خونه بزرگ و زیبا داشته باشی ،کشورهای زیادیو بگردی و تفریح کنی ،در کشورهای مدرن ساکن بشی و از رفاه و تکنولوژی جدیدتری استفاده کنی ،میتونی به دیگران کمک کنی ،میتونی ارزش آفرینی کنی 

و با توجه کردن به تک تک ارزش هاییکه پول برای ما میاره میتونیم  به زندگی مرفه نزدیکتر بشیم ،چونکه در قبل پنبه پولو برای ما زدن و حسابی ما با پول قهر هستیم و همچنین پول هم با ما قهره

شاید ما بصورت خودآگاه پول رو بخواییم ولی پول رو فقط صرف نیازمون میخواییم نه اینکه عاشق پول باشیم ،اتفاقا قبلا به ما گفتن پول دوست نباش ،پول چیز خوبی نیست و ما پولو فقط برای فرار از بی پولی و نیازمون خواستیم 

و از اونجاییکه پول هوشمنده و نمیشه سر جهانو کلاه گذاشت ،تا زمانیکه بصورت ناخوداگاه با پول آشتی نکنیم خیلی زیاد نمیتونیم پولو تجربه کنیم ،یعنی پول هم بیاد زیاد نمیاد یا پیش ما نمیمونه 

مثل زمانیکه تو مدرسه ما با همه بچه ها  دوست نشدیم ما با هم انرژی های خودمون دوست شدیم و دوست میشیم ،الان هم اگر پول میخواییم باید با انرژی پول همسان باشیم و دوست باشیم تا پول کنارمون بمونه وگرنه تجربش نمیکنیم 

قبلا که هر زمان یه فرد پولدارو میدیدم قضاوتشون میکردیم ،میگفتیم پولدارا خون آشامن ،بدجنسن ،مغرورن ،کلاهبردارن ووو

یعنی دوست داشتیم‌ تو جایگاه اونها باشیم ولی جایگاه اونهارو حسابی کوبیده بودیم ،الان هم که داریم‌ این تمرینو انجام میدیم خیلی خوبه حداقل از مدار شکایت و نق زدن میاییم بیرون ولی باید در ادامه مسیرمون وقتی داریم به طعم های پول توجه میکنیم ، باورهاییکه در مورد پول و پولدارها داریم رو تصحیح کنیم 

باید ارزش پولو متوجه بشیم نه اینکه بخاطر فرار از فقر ،بیاییم چندتا تمرینو هر روز انجام بدیم و در انتها که نتیجه خاصی نگرفتیم سرخورده بشیم و قوانینو ببریم زیر سئوال

مثل وقتیکه برای فرار از چاقی تن دادیم به لاغری ،در واقع به ارزش هاییکه لاغری برای ما داشت توجهی نداشتیم ،فقط میخواستیم از شر چاقی راحت بشیم ، کار صحیح اینه که اول بیاییم با لاغری آشتی کنیم ،ارزششو بفهمیم ،باهاش دوست بشیم اونوقت لاغری خودش به دنبال ما میدود

برای داشتن پول هم همینطور ،اگر داریم خونه های خوبو نگاه و تحسین میکنیم که این تمریناتو داریم خودآگاه انجام میدیم که در انتها از تمرین کردن رد میشیم و به زندگی روتین ما تبدیل میشن ،در کنارش تمرینات بیشتری در مورد پول ،ارزشمند بودنش ،لذت هاش ،موانعش ،بازدارنده هاش و نظری که در مورد پولدارها داریم رو هم تصحیح کنیم

تجمیع تمام این تمرینات میشه آشتی کردن با پول ،حالا هر وقت میگیم به به زندگی با طعم خونه زیبا ،ماشین لاکچری،رابطه عاطفی عاشقانه ووو یه زیر ساختی داره ،وگرنه اگر در حد یه حرف و تحسین باشه که اونم ۲ روزه دیگه یادمون میره و  بی فایده است 

این تمرینات در کنار هم میتونن یک ساختمان قدرتمند باوری رو در ما شکل بدن و با آشتی ما با خواسته هامون در همه جنبه ها ،احساساتی در ما شکل میگیره که اون احساسات  ،انرژی در ما بوجود میارن  که اون انرژی هم ردیف خواسته ها و تحسین های ماست و پازل تمریناتمون تکمیل تر میشه 

پس هر وقت داریم طعم های خوبو تحسین میکنیم حواسمون باشه گفتگوهای درونمون دارن بهمون چی میگن ،هر انچه میگن اونها باورهای عمیق ناخوداگاه ما هستن که میتونیم دستگیرشون کنیم و با راهکارهاییکه یاد گرفتیم رفعشون کنیم 

و حالا که یک فرد پولدارو تحسین میکنیم دیگه اون صداهای اجوزمجوز مارو اذیت نمیکنن و اجازه میدن بریم تو دایره خواسته ها و تجسماتمون 

و الان دیگه وقتی میخواییم  ماشین یا خونه یا قیافه دیگران رو  تحسین کنیم براحتی و بدون مانع و قضاوت  انجام میدیم و با انجام این تمرینات آرام آرام انرژی های ما تغییر میکنن بسمت خواسته ها و جذب اتفاقات خوب

توجه به خونه بزرگ،ماشین لاکچری،خانواده شاد،روابط عالی ،باغ ویلای زیبا ،شهر مدرن و زیبایی ها باعث میشه ما بسمت بهتر شدن حرکت کنیم ،که اولین قدم برای رفتن در مسیر خواسته هاست ،من یه مدتی به ماشینی توجه میکردم و در موردش حرف میزدم قسمت RAS مغزم مدام منو در مسیرهای اون ماشین قرار میداد حتی الان هم که به اون ماشین فکر نمیکنم از اون زیاد میبینم 

اگر متوجه بشیم که  همین زندگی عادی ما معجزات خداونده خیلی آگاهانه تر به دنیای اطرافمون نگاه میکردیم ،آیا این معجزه نیست که من دارم با دستانم جملاتیو خلق میکنم؟ با چشمانم نگاه میکنم ،با حواسم حس میکنم و با مغزم پردازش میکنم 

اینکه هر روز با دست و پاهای خودم کارهامو  انجام میدم‌، صورتمو میشورم‌،غذا درست میکنم ،بچه هامو میبینم و نوازش میکنم ،به کلاسم‌ میرم ،با دوستم‌ صحبت میکنم ،مسافرت میرم‌، با خانواده م ارتباط دارم 

همه اینها یعنی اینکه من زنده هستم و باید از تک تک نفس ها و لحظاتم لذت ببرم و به دنبال طعم های زیباتری باشم‌ که میدونم با توجهم به زندگیم‌ وارد میشن 

من یه مدتیه که داشتم خونه ای با تراس بسیار بزرگ و استخر و اینجور امکاناتو تجسم میکردم یعنی این تجسم همیشه پس زمینه رویاهام هست و جالبه همیشه به ویلاهایی هدایت میشم که استخر دارن با تراس های بزرگ 

طعم زیبایی که در این مسافرت ۳ روزه داشتم این بود که ویلایی که گرفته بودیم در یک کوه سرسبزی بود که یکطرفش به دریا ویو داشت و بسیار زیبا بود ،یک تراس بسیار بزرگ داشت و منهم عاشق تراس و فضای سبز هستم ،یک شاه نشین بزرگ با ویوی ۳۶۰ درجه به جنگل و دریا داشت که نشستن در اون  بسیار لذت بخش بود ،درختان پرتغال و نارنگی هنرنمایی میکردن و رنگ نارنجی زیبایی به اون منطقه بخشیده بودن

اینکه هر روز صبح  دختر قشنگم قبل از اینکه سر کار بره میاد تو اتاقم منو میبوسه و بهم محبت میکنه یعنی زندگی با طعم عشق دخترم 

اینکه دوستان با محبتی دارم و طعم های خوشرنگ عشق در زندگیم فراوانه ،توجه میکنم به مسائل رفاهی خودم و لذت میبرم از اینهمه داشته که گاهی با ندیدنشون طعم هاشونو فراموش میکنم 

و در انتها اینو بپذیریم که ما اشرف مخلوقات خداوند هستیم و جهان برای ما و لذت بردن ما ساخته شد و تمام این لذت ها ،ابزارهایی هستن که خداوند برای ما خلق کرد که در خدمت ما باشن‌ تا ما خوب و با کیفیت تر زندگی کنیم و با دیدن این زیبایی ها ،زیبایی بیشتر وارد زندگی ما خواهد شد 

خدارو شکر که ۴ ساله چیزی به اسم tv ،فیلم ،سریال و اخبار از دایره تفریحاتم خط خورده و بجاش مستندهایی نگاه میکنم که به رویاهام نزدیک باشه مثل ویدئو هاییکه در مورد سفر به کشورهای مورد علاقمه که از یوتیوب انتخاب میکنم که میدونم توجه منو میبره به همون جاهای زیبا 

خدارو شکر میکنم برای این آگاهی های عالی