0

زندگی با طعم خدا (جلسه یازدهم)

اندازه متن

خداوند به عنوان خالق جهان هستی همواره در حال رشد و گسترش جهان مادی است. این ویژگی خداوند را نه تنها در طبیعت به وضوح می توانید مشاهده کنید بلکه در شرایط زندگی انسان نیز با توجه کردن به رشد و سرعت گسترش وسايل و امکانات زندگی قابل مشاهده است.

هرآنچه در جهان اطراف خود مشاهده می کنید چه به شکل طبیعی باشد و چه به صورت اختراع دست بشر همه از یک جنس و ماهیت برخوردار هستند و آن هم اراده خداوند برای رشد و گسترش جهان هستی می باشد.

استفاده از نعمت های بیشتر

یکی از ویژگی های مغز انسان منطق گرا بودن آن است که سبب می شود در هر شرایطی زندگی می کنید بودن در آن شرایط را برای شما منطقی کرده اما بودن در شرایط بهتر و بالاتر را محال و غیرممکن جلوه می دهد.

چرا در مغز انسان سقوط کردن و از دست دادن همیشه منطقی اما رشد کردن و پیشرفت کردن در اکثر مواقع غیرممکن است؟

به این دلیل که به واسطه از دست دادن فرد از شرایطی که دارد به شرایط پایین تر و یا قبل تر از خود بر می گردد و چون نسبت به آن شرایط از قبل اطلاعات در ذهنش ذخیره شده است از دست دادن برای مغز ما منطقی است اما به دست آوردن و پیشرفت کردن به این دلیل که اطلاعاتی از آن در مغز ما وجود ندارد همیشه سخت و محال ممکن به نظر می رسد.

نکته جالب توجه اینکه هرآنچه اکنون در اختیار دارید و یا در هر شرایطی هستید در گذشته وجود نداشته است و بودن در این شرایط هم ممکن است در گذشته برای شما محال ممکن به نظر رسیده باشد اما اکنون شما در آن شرایط هستید.

بنابراین رسیدن به شرایط بهتر یا برخورداری از نعمت های بیشتر را با مغز خود بررسی نکنید چون معمولا رسیدن به آن را منطقی نمی داند.

برای تغییر شرایط خود باید از قدرت تخیل ذهن خود استفاده کنید چون ذهن بی نهایت است و بی نهایت تصویر ذهنی می توانیم در ذهن خود ایجاد کنیم و برای ایجاد تصاویر ذهنی نیاز به دلیل و منطق نداریم به همین دلیل برای فکر کردن به شرایط بهتر یا دریافت نعمت های بیشتر از طرف خداوند باید از قدرت ذهن و تخیل خود بهره ببرید.

استفاده از قدرت ذهن

برای استفاده از قدرت ذهن نیاز نیست مهارت خاصی داشته باشید یا حتی از دوره های آموزشی استفاده کنید چون همه انسان ها به طور پیشفرض قابلیت استفاده از قدرت ذهن خود را دارند.

اما نکته مهم و سرنوشت ساز در استفاده از قدرت ذهن این است که باید از وارد کردن اطلاعات نامناسب به ذهن خود خودداری کنید. چون اگر اطلاعات نامناسب وارد ذهن خود کنید موقع استفاده از قدرت ذهن خود برای تخیل یا فکر کردن به خواسته ها تصاویری که در ذهن شما ایجاد می شود بر اساس اطلاعات نامناسب وارد شده به ذهن خواهد بود و به همین دلیل نمی توانید به خواسته ها و آرزوهای خود دست پیدا کنید.

همه انسان ها در دوران کودکی به راحتی به خیلی از خواسته های خود دست پیدا می کنند. کودکان به خوبی از قدرت ذهن خود برای خلق خواسته هایشان استفاده می کنند و از آنجاکه اطلاعات نامناسب وارد ذهن خود نمی کنند تمرکز و اتصال آنها به منبع جهان هستی بسیار قوی و شفاف است و به همین دلیل خواسته های آنها به سادگی و در زمان کم برآورده می شود.

اما هرچه بزرگتر می شوند به دلیل اضافه شدن اطلاعات نامناسب از طریق مختلف در مغز آنها به مرور منطق مغزی آنها رشد کرده و برای رسیدن به خواسته ها با منطق مغزی خود مواجه می شوند که تحقق خواسته ها را محال و غیرممکن می داند.

از این جهت اولین قدم برای بهبود عملکرد ذهن در مسیر خلق خواسته ها و تغییر زندگی مدیریت اطلاعات ورودی به ذهن است. اینکه حواسمان باشد ذهن خود را در معرض چه اطلاعات و آگاهی قرار داده ایم؟

فرایند ورود اطلاعات از طریق چشم و گوش به شکل های متنوع از طریق دیدن تصاویر، گفتگو کردن با دیگران،‌ گوش دادن به محتوای مختلف و … انجام می شود.

بنابراین لازم است نسبت به اصلاح و انتخاب ورودی های مناسب به ذهن خود اقدامات لازم را مبذول فرماییم. 😊

سرآشپز زندگی خودت باش

با عملکرد سرآشپز در رستوران ها تا حدودی آگاهی داریم. از این شغل لذیذ می خواهیم در لذیذ کردن طعم های زندگی خود استفاده کنیم.

برای اینکه مانند یک سرآشپر که منوی رستوران را تنظیم می کند و مواد اولیه برای تهیه غذاهای قرار داده شده در منوی رستوران را تهیه می کند باید ما هم ابتدا مشخص کنیم که چه طعم هایی را دوست داریم در زندگی تجربه کنیم و سپس مواد اولیه تهیه این طعم ها را به شکل آگاهی وارد ذهن خود کنیم.

بعنوان مثال من دوست دارم طعم داشتن ماشین لسکوز nx200 اسپورت را در زندگی ام تجربه کنم.

باید اطلاعات و آگاهی درباره خواسته خود را به شکل آگاهی وارد ذهن خود کنم.

از طریق تحقیق کردن درباره این خودرو از جنبه های مختلف.

از طریق دیدن ویدیوهای توضیحی درباره این خودرو.

همچنین در طی انجام مراحل تحقیق و جستجو درباره اطلاعات مربوط به این خودرو سعی کنیم احساس داشتن و استفاده کردن بر اساس اطلاعاتی که کسب مکنیم را تجربه کنیم.

به عنوان مثال وقتی درباره کیفیت چرم صندلی این خودرو مطلب می خوانید یا ویدیو تماشا می کنید احساس نشستن روی این صندلی به شکل نرم بودن و راحت بودن و …. در ذهن خود تجسم کنید.

به این شکل شما در حین جستجو برای پیدا کردن مواد اولیه از طریق تصویرسازی ذهنی احساس استفاده و برخورداری از این نعمت الهی را تجربه می کنید.

تصور کنید به جای وارد کردن اطلاعات نامناسب که به شکل روزمره از طریق مختلف مخصوصا استفاده از شبکه های مجازی وارد ذهن خود می کنید برای مدت چند ماه اطلاعات و آگاهی مناسب درباره خواسته ها و طعم هایی که دوست دارید در زندگی تجربه کنید را وارد ذهن خود کنید.

تصور کنید ذهن شما چه تغییری از نظر نوع افکاری که با خود مرور می کنید خواهد کرد.

چه تغییری در گفگوهای شما با دیگران ایجاد خواهد شد و چه احساسی در طول روز به شکل پایدار در شما شکل خواهد گرفت.

به اندازه ای که با انجام این تغییر در سبک زندگی شخصی خود احساس شما تغییر کند شرایط و نعمت های متفاوت از طریق مختلف وارد زندگی شما خواد شد.

تجربه هنرجوای زندگی با طعم خدا

سلام استاد عزیز وبزرگوارم و همسفران زندگی با طعم خدا
استاد عزیزم سپاسگزارم واقعا از شما سپاسگزارم
خدایا شکرت بابت اردوی زیبای با طعم خدا چقدر این اردو لذت بخشه همراه با استاد ودوستانم .

تازه این اول راه اردو هست توی این اردو هرکی درسها رو بهتر یاد بگیره وتلاش بکنه و تمرینات رو قشنگ تر انحام بده نتیجه و پاداش بیشتری میگیره

منم سعی میکنم با عشق وعلاقه ی فروان با آرامش بیشتر به تمریناتم عمل کنم و درسها رو عالی یاد بگیرم و به بهترین نحو تمریناتم رو انجام بدم.

استاد عزیزم وقتی از رستوران وطعم های مختلف اون حرف میزنی بسیار لذت می برم چون مدتی هست که من عاشق یه رستوران شدم وحاضر نیستم به هیچ رستوران دیگه ای برم وحتی طعم غذاهای اونها رو بچشم .

بله استاد عزیزم عاشق رستوران الهی با منو وطعم های عالی هرکی یک بار اون طعم ها رو مزه کنه قول میدم هیچ جای دیگه نره واسه غذا .

آدرس رستوران کتاب قرآن هست .

در طول این ۴۰سال به رستورانهای زیادی رفتم وطعم غذاهای اونها رو چشیدم حتی بارها هم به رستوران الهی هم اومدم وغذاهای متنوعی رو هم خوردم رایگانه رایگان . اما وقتی از رستوران بیرون می اومدم به صاحب رستوران توجه نمیکردم فقط یک تشکر میکردم وبیرون می رفتم به دنبال روزمرگی های خودم ،

اما صاحب رستوان اینقدر مهربان بود ومیگفت دوباره میاد منتظرش می مونم .هروقت دستم خالی میشد گرفتار میشدم ناراحت میشدم میرفتم به رستوران الهی وکلی گلایه وشکایت میکردم وصاحب رستوران به همه ی حرفهای من گوش میکرد وجواب حرفعامو میداد اما من اینقدر ناراحت وعصبانی بودم که حرفهای اون نمی شنیدم و غذامو میخوردم بیرون میرفتم بدون اینکه از صاحب مهربان وبخشنده رستوران تشکر واقعی کنم

اما بازهم صاحب رستوران با محبت تمام میگفت عزیزم بازهم منتظرتم بیا چون من عاشقت هستم بیا پیش خودم هر نوع غذا با هر طعمی رو بخوای من عاشقانه بهت میدم .

چند وقتی هست نظرم رو عوض کردم وخودم رو تغییر دادم سعی میکنم بیشتر به این رستوران بیام وطعم های لذت بخشش رو مزه کنم صاحب رستوران هم به تمام گارسونها دستور داده هر وقت میرم به رستوران همه ی گارسونها سعی میکنن بهترین خدمات رو ارائه بدن صاحب رستوران خیلی خوشحاله که من اونجا میرم برای همین هرطعمی رو من سفارش میدم اونها برام آماده میکنن

چند وقتیه به رستوران که میرم دیگه ایراد نمیکیرم وگله شکایت نمیکنم با شادی و با لبخند میرم رستوران . صاحب رستوران هم دستور داده هر طعمی رو که من سفارش میدم دقیقا همون طور باشه نه نمکش کمتر ونه بیشتر شیرینیش به همون اندازه ایی که من میخوام اگه ترشی دوست دارم کنارش بزارن اگه از طعم های تلخ هم خوشم اومد بازهم برام بزارن هیچی رو تغییر ندن ،

ولی من که تازه طعم های اینجا رو چشیدم تمام سعیم بر اینه بهترین طعم ها رو بچشم هر بار که طعمش رو می چشم انگار خوشمزه تر از قبل هست وسعی میکنم سفارش بهتری بدم واز صاحب رستوران و گارسونهاش بیشتر و بیشتر تشکر و سپاسگزاری کنم چون هر چه بیشتر سپاسگزاری کنم سری بعد عاشقانه تر به من خدمت میکنند و تمام تلاش خودشون رو انجام میدن که طعم بهتری رو ارائه کنند.

خداوندا از طعم های عالی را از بدو تولد تا کنون آنهارا دریافت کرده ام خالصانه وعاشقانه سپاسگزارم خداوندا سپاسگزارم خداونداسپاسگزارم خداوندا سپاسگزارم.

(نوشته مه گنج عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه یازدهم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه یازدهم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه یازدهم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه یازدهم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.28 from 47 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12438
برچسب ها:
110 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/10/11 23:17
      مدت عضویت: 466 روز
      امتیاز کاربر: 50795 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,069 کلمه

      سلام بر استاد و همه  دوستان 

      چند روز پیش دختر برام ادویه تهیه کرد چون ظرف تازه برای ریختن این ادویه‌های هم  خرید که به شکل مرتب  توکشو قرار بدم داشتم این ظرف رو پر می کردم  وسط اون کاره یی لحظه گفتم خدای  چقدر گسترش نعمت چقدر ادویه تو جهان هست که با استفاده از اون  تو غدایی ما طمع جالب‌ تری به اون به غدایی خودم میدم  

       تازه  بعضی ساقه هست بعضی ریشه وبعضی برک وچه عطر چه بوی وچه رنگهای اولوان رو تشکیل میده  یی رنگ  عنچه کل محمدی که برای جای استفاده می کنم چقدر باغ هست که این‌دگلهای خوشبو  تو کاشان کشت میشه بعضی تو ایران هست بعضی توکشورهای همسایه حتی بعضی  تو کشورهای  دیگه هست  با هر کدوم  طمع  عالی رو به ما میده آیا من این زیبای طمع وحود خداوند تو. زندگی رو اضافه  کردم و  دارم  اول  وحود  خداوند رو درهمه بخشهای زندگیم  بینم 

      من برای سفر خوب اول مکان سفر رو در نظر می گیرم که بدون اون کشوره چه چیزهای داره که من با  بدون توش اون کشور چه جیزی رو خواهم دید من برای نوار  زمانم‌ چندین  کشور رو در نظر دارم‌ که تو مسیر هدفم‌که با کم شدن  وزنم و گرفتن شفایی تناسب وبعد شفایی سلامتی انجام‌ خواهم داد

       اولین شهری که تو نوار نوشتم‌ که خواهم  رفت به امید خداوند کربلا و.زیارت حضرت امام حسین( ع) و حضرت  ابولفضل  هست بعد زیارت حرم امام مظلوم امام علی( ع) هست که برام خیلی شیرن هست جون‌ این زیارت  رو خیلی دوست دارم  با جسم سالم برم اروزیی  این زیارت رو می کشم حتی چنددماه پیش دختراسرار داشت که من با این وضعیت  آمروزم  به این زیارت  ببره چون خانوداه ۳ نفری آنها با هم به زیارت مشرف شدن دختر اسرا داشت من‌ گفتم  منتظر طمع شفایی دست پخت خداوند هستم که به من برسه اول  تو بخش لاغری  و بعد تو بخش سلامتی  بینم‌ دست   پخت خداوند چطور مزه ای  برای من داره  و چشیدن  این دست پخت رو برای همه  آروز دارم‌ هرکسی برای جیزی که دوست داره داشته باشه باید ازدست پخت خداوند بچشه یکی مثل شما اون توویلا می بینه یی تو سفر. زیارتی دیگری چیزی که توذهنش هست بسته به هرانسان انتظاز ر یی دست پخت ویژه ازخداوند دار

      خداوند هم انتظار درخواست بنده از خودش داره وفتی من درخواست خودم‌ به خدادوند دادم که دوست دارم‌ آز لیست که به لاغری جسم میشه می خوام بچشم به کودم‌ مسیر باید برم که از این لیست بچشم میدونم که تو لیست خداوند طمع های بی نظری هست که تو هیج لیستس اصلا وجود  ندارد  حالا که ازرخودش  خواستم‌ اون به درخواست من جواب داد. سال پیش توهمی روزهای من به این‌مسیر هدایت کرده و بعد من رو حمایت کرد که باشم  ادامه  بدم که نتها ازیی لیست این دست پخت بهره نبرم‌ بکله اول خودش ولیست که داره رو متوجه بشم بعد اون به درک من داده من رو به جلو راهنمایی  میده که بینم پخت این همه دست پخت خداوند تو جهان هستی طبق چه مواد چه، قانونی  چه نعمت‌ های که خداوند اون خلق ،کرده هست   بعد با ترکیب این مواد چه کارهایی رو  میشه کرد  یادم نیست این فایل  رو کی دیدم  ولی وفتی آمروز برای باره دوم‌ دیدم اصلا دریافتی من  با باره  اول صد درصد  فرق داشت  اون روز هرجی به ذهنم فشار. اوردم که منظور شما رو  تو این فایل  درک‌ کنم چیزی  دست گیرم  نشد خواستم یی مطلب از در خواستم‌ بنویسم جیزی زیاد به ذهنم نرسیدم‌

      گفتم  باشه تا به اگاهی این فایل برسم  اگه زمانش  شد بازم  قسمت شد روی این فایل کاره می کنم امر وز دکمه حال خوب کنم‌  شد این  فایل من  دریافتم‌که منظور شما فقط پخن‌ پز نبود بلکه منظور شما و شناخت خالق این هستی وطریقه درخواست وطریقه دریافت بود  جطور درخواست کردن ازخداوند بود توجه درخواستم‌ میرسیم‌ جطور رفتار کنم‌ جه جیزی رو بینم چه نگاهی رو داشته باشم چه  افکار روی  مرور  کنم که باورهای اشتباه نباشه احساسم خوب باشه روی افکارم تسلط داشته باشم روی بخش متفی ورد نکنم کلی حرف تازه تو این فایل بود. مثل روزم بود برای من اون روز نتواستم رمز این فایل رو کشف کنم‌ آمروز رمزگشایی کردم که جطور در خواست کنم اون تو. نگاهم  واضح بینم که خداوند اون داره واضح مبینه که من چی می خواهم درخواست من به پیشگاه خداوند رسیده من فرستادم به خداوند رسیده منتظر پاسخ  هستم  انتظار دارم‌ که  خداوند جواب کامل تری به خواستم بده

      باید کلی روی  خودم‌ کاره کنم‌ نگاهم رو تغیبر بدم با نگاه جدید وفتی دست پخت خداوند  رو دریافت کردم اون زمان قدرودان ابن طمع که به زندگیدم رسیده باشم 

        توحج واجب روز که خانه خدا ازآب بیرن تو خلق زمین ازآب بیرن میاد فکر کنم درحر العرض‌ بود من روزه بودم یی دوستی فرزندش ازدست داده بود وفتی مت خواستم آب بنوشم‌دکه روزهام  باز کنم اون دوستم به من‌ گفت به نیت پسر اون خانم‌ اون آب رو بنوشم وفتی آب رو نوشیدم جنان طمع و عطری وچنان مزاه  داصت که تا هیج زمانی هم تایی اون مزه رو نچشیدم  بودم به واون و خانم‌ گفتم‌ چیزی تو اب ریخته بودی  اب باطری یباره مصرف بود درش  محکم بسته بود خودم  بازش کردم  گفت نه گفت آخه مزه آب نمی‌ داد خیلی شیرن بودولی بازمکمزه شیرنی نمی‌داد یی مزه عجبی داست خیلی خوشایندی بودو اون خانم به من گفت فرزندانش فردی ب اایمان بود که تومسیر درست حرکت می کرده با شکوه داشته ولی از دنیا. رفته هرزمان به نیت اون به کسی جیزی رو تعارف میکنه هموه به من همین صحبت شما رو میکن اون افراد  اقوام من هستن خواستم بینم شما که هیج اشنایی. یا. فرزندنم‌ من ندارید هم همین صحبت رو می کنید شما خیلی بیشتر  ازطمع مزه وبوی اب تعریف بیشتری کرده 

      من دست پخت خداوند رو برای اون جوان چشیدم طمع بی نظری رو حس کردم که برای دو باره اون طمع من‌ دپکلی انتظار می کشم کجا دوباره  اون طمع به من برسه امیدوارم تو این مسیرزمن دوباره اون عطر طمع مزه رو به دست بیارم که بسیار زیباد بود با یاد آوری این خاطره زیبا احساس می کنم حق مطلب رو ادعا کردم این یی الهام از سوی خداوند بود که آمروز از صبح انتظار شو رو داشتم تا این ساعت به این قشنگی هیج الهامی به من نرسیده بود بسیار دلچسب گوار بود 

      یاد اون خانم و پسرش که شاید راضی نباشه  اسمش ببرم گرامی باد 

      خدا پشت و پنا هتون یا حق  حق  نگه  دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/31 14:16
      مدت عضویت: 261 روز
      امتیاز کاربر: 6235 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 528 کلمه

      به نام خالق طعم های زیبا ❤️❤️❤️

      با سلام خدمت استاد گرانقدرم و دوستان همراه🌹

      چه تمرین خوشمزه ای.😋

      دستِ گُلت پُر از طعم خوبِ خدا استاد جان عجب تمرینی دادی.👌

      یکی از خواسته های من استقلال مالی است راستش من خیلی دوست دارم که یک مغازهٔ بزرگِ پوشاک زنانه داشته باشم برای همین از میانِ طعم های زندگیم که نوشتم ودر جعبهٔ زیبای آرزوهام قرار دادم این طعم رو برای تمرین این جلسه انتخاب کردم🌺

      خب برای شروع من باید مواد اولیهٔ این طعم لذت‌ بخش رو تهیه کنم. درابتدای کار من به یک مغازهٔ نسبتاً بزرگ جنوبی که همکف باشه ودر یکی از خیابان‌های اصلیه شهر باشه، نیاز دارم پس اول مغازمو پیدا میکنم و با قیمت مناسب اونو نقدی میخرم بعد با خیال راحت میروم تهران و باشوق وذوق لباس‌های زیبا و خوشمزه ای رو میخرم وقبل از چیدنِ لباسها،

      داخلِ مغازه رو یه سر و سامونی می‌دهم. 

      اول کفِ آن را با سرامیک لیموییِ براق میپوشونم و بعد دیوارهای مغازه رو کاغذ دیواری شیری رنگ میزنم و برای سقف از پوشش رنگ سفید استفاده میکنم و جدیدترین چراغها به همراهه نور پردازی های درخشان روی سقف میزنم و همینطور سیستم گرمایشی و سرمایشی رو در جای مناسب روی دیوار نصب میکنم بعد قسمتِ انتهای مغازه رو به فاصلهٔ 2متر با ام دی اف دیوار میکشم و از فضای داخل آن دو تا اتاق پرو درست میکنم و داخل آنها آینهٔ قدی نصب میکنم و از بقیهٔ فضای باقی مانده برای انبار جنس هایم استفاده میکنم و چند تا صندلیه لیمویی رنگ برای نشستن کنار دیوار اتاق پرو میچینم بعد در یک قسمت مناسب مغازه یه ویترینِ شیشه ایِ دیواری نصب میکنم و چند تا نیم تنهٔ پلاستیکی زنانه در آن قرار می‌دهم و از نمونهٔ تاپ و زیرپوش ها تنشون میکنم بعد یه میز شیشه ایِ دو طبقه به طول دو متر جلوی  این ویترین دیواری قرار می‌دهم و داخل طبقات آن جوراب و لباس زیر رو به همراه شال روسری و وسایل زینتی زنانه مثل کشِ مو و گیرهٔ سر و…میچینم و در قسمتِ جلوی مغازه نزدیکِ در ورودی،یک میز پیشخوان از جنس ام دی اف قرار میدهم و یک دستگاه نرم افزار حسابداری و دو عدد کارتخوان روی آن میگذارم رگال ها را در وسط مغازه قرار می‌دهم و با چوب گیره به آنها لباس آویزان میکنم و قسمتی از دیوار مغازه را با قفسهٔ لباس میپوشونم و بقیهٔ لباسها را تا میکنم و در قفسه ها میچینم و چند تا مجسمهٔ تمام قد زنانه پشتِ شیشهٔ مغازه ام می‌گذارم و خوشرنگترین لباسها را از توی جنس ها گلچین و تنِ مجسمه ها میکنم و با زیور آلات بدلی و شال و روسری تزینش میکنم یه اسمِ خوشگل هم برای مغازه ام انتخاب می‌کنم و با چراغهای نور پردازِ چشمک زن روی شیشهٔ مغازه نصب میکنم و روی درِ ورودیِ مغازه هم مینویسم لطفاً با لبخند وارد شوید😊

      یک فروشنده برای پوشاک و یک فروشنده برای لباس زیر و یک صندوق دار برای مغازم استخدام میکنم

      و یک دستگاهِ پخش نوار سی دی توی مغازه می‌گذارم تا آهنگ های شاد و دلنشین پخش کنه و با یک اسپری خوشبو کننده فضای داخل مغازه رو معطر میکنم

      مغازهٔ زیبا و خوش طعمِ من آماده است. خوش آمدید امیدوارم از طعمِ خریدتان راضی باشید❤️🤗

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/05/28 15:32
      مدت عضویت: 551 روز
      امتیاز کاربر: 15020 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 864 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      میخوام منوی طعم های یک مسافرت خوب و دلخواهم رو در این تمرین بنویسم ،

      مواد لازم : احساس خوب و تصمیم به رفتن یک سفر خوب،اول برای رفتن به جای که دوست دارم برنامه ریزی کردم من دوست دارم به کیش سفر کنم و این مکان رو که ندیدم تاحالا برم از نزدیک ببینم و تفریح کنم و لذت ببرم،

      بعد برای قسمت بعد نیاز داریم به: یک مقدار پول که برای راحتی بدون نگرانی باهاش تمام هزینه های سفر رو پرداخت کنیم،

      من دوست دارم این وسط ادیویه ی خوش بوی احساس خوب رو اضافه کنم و روی سفر خوش طعم خودم ،

      یکی دیگه از مواد لازمی که در این مسافرت خوب لازم دارم لباس‌های زیبا و قشنگ و راحت هستند که در  چمدونی سبک و راحت تا کنم و بزارم تا در طول سفر از اون‌ها به راحتی استفاده کنم و برای عکاسی لباس خوش پوشید باشم،

      دوست دارم که وسیله نقلیه‌ام هواپیما باشه پس برای تهیه بلیط به مکان مورد نظر مراجعه می‌کنم و بلیط خودم رو برای رفتن سفر خوب در طول یک هفته تهیه می‌کنم،

      قبل از رسیدن به مقصد م نقشه‌های زیبا و مکان‌های قشنگ تفریحی مقصدم یعنی کیش که دوست دارم به اونجا سفر کنم رو نگاه می‌کنم و لوکیشن‌های مورد نظر رو یادداشت میکنم تا زمانی که به کیش رسیدم برای لذت بردن بیشتر آنجاهایی رو هم که مکان های زیبا تری هست رو ببینم ،

      بعد تصمیم میگیرم که در طول سفر از امکانات رفاهی خوبی برخوردار باشم مثل غذای خوشمزه ،منظره های زیبا،داشتن دورین عکاسی برای ثبت لحظات زیبام ،و داشتن امنیت سفر ،

      مواد لازم از شروع راه این بود و حالا شروع سفر،

      یک روز که تصمیم گرفتم از هفته ی پیش و تمام موارد لازم رو اماده کردم برای یک پخت غذای سفر دلخواهم حالا بوبت اجرای مراحل است،

      اول کمی احساس خوب رو درون بدن و ذهن و رح خود میریزیم و با کمی شوق و ذوق مخلوط میکنیم این طعم دهنده ی اصلی سفر ماست،

      سپس با برنامه ریزی روی وسایل لازم تمرکز میکنیم، من دوست دارم وسایلم زیاد نباشه تا سفر راحتری داشته باشم و نیاز نباشه که سنگین سفر کنم ،

      وارد هواپیمای مورد نظر میشم و با اطمینان به امنیت سفر گرینه ی سریع و سیر رو انتخاب میکنم و از این که در مسیر لذت میبرم خوش میگذره رو هم قاطی مواد مورد نیاز میکنم،

      وقتی که به شهر مورد نظرم نزدیک می‌شم احساس هیجان چاشنی غذای من میشه و شاید یکم هیجان لازم باشه برای طعم بهتری که از درون می‌خواهم پرواز کنم از بس که هیجان دارم و خوشحال هستم،

      اینجا بالای آسمان‌ها و هنگام فرود از ابرها که پایین و پایین‌تر می‌آیم یک مقدار شهرو واضح‌تر می‌بینم و بهتر و زیباتر می‌بینم به فرودگاه که می‌رسیم یکم استرس شیرین قاطی غذای ما میشه و باعث هیجانی خوب برای طعم غذامون لازم است،

      مواد مورد نیاز در اینجا این است که کمربندهای خود را باز کنید و از هواپیما پیاده شوید اما با احساس خوب این کار باید انجام بدیم و زمانی که بر روی زمین وامیستیم امنیت ما بیشتر می‌شه پس هیجان ما کمتر می‌شه و میزان شوری و شیرینی غذامون به  میزان خوبی با هم ترکیب می‌شوند،

      خوب الان تقریباً نصف منوی غذای مورد نیاز خودم رو دارم و تا اینجا می‌دونم که آخر غذا چی هست ،

      یک ماشین آخرین مدل که راننده من هست و قرار بوده من رو به هتل مورد نظر برسونه دنبالم میاد و منو سوار میکنه و تا خود هتل من تمام مناظر زیبای شهر رو که تاحالا نرفتم و ندیدم میبینم و کیف میکنم، 

      زمانی که نزدیک هتل می‌شیم راننده ماشین وارد پارکینگ نمی‌شه و اول از همه من رو جلوی در هتل پیاده می‌کنه و در رو برام باز می‌کنه، 

      بعد ماشین رو وارد پارکینگ می‌کنه و میاد تا چمدون‌های من رو به طبقه مورد نظر برسونه من دوست دارم که طبقه دهم باشم تا کل شهر رو ببینم و لذت ببرم،

      طبقه دهم اتاق من یک تراس بزرگ داره و روبروی من دریاست و ساحل رو می‌تونم به راحتی ببینم 

       اینجا روی صندلی راحتی می‌شینم و دمنوش خوش طعم خودم رو می‌خورم استراحتم می‌کنم و از سفر لذت می‌برم از اینجا نگاه می‌کنم به زیبایی و عظمت جهان و می‌گویم که قدرت خداوند چقدر زیاد است و چه مناظر زیبایی و کیف می‌کنم،

      سفر یک هفته‌ای من شروع میشه و به مکان‌هایی که برای عکاسی و تفریح جستجو کرده بودم در روزهای مختلف میرم و لذت می‌برم، 

      من برای خودم یک هفته کیف میکنم و لذت میبرم و از سفر خودم به  نفع خودم لذت میبرم و در طول سفر نوشته های خوبم رو مینویسم و فایل های خوبم رو گوش میدم،

      تقریبا به اخر سفر نزدیک میشم پس باید برای بازگشت به خونه اماده شم ،

      دوباره بلیط های من اینجا باید به مواد اضافه بشن و من یک ساعتی بعد وارد هواپیمای خودم میشم، 

      چون مدت هاست با هواپیما سفر نکرده بودم پس بزام لذت بخشه و اولین تجربه ی من از هواپیما هیلی خوبه و از برگشت هم از مسیر لذت میبرم و کم کم به مقصد نزدیک میشم،

      با کلی خاطره ی قشنک برمیگردم خونه و کلی لذت های خودم رو ثبت میکنم ، در اخر با یک طعم خوب سفر به کیش  به خونه میام و از این غذای سفر میچشم و در ارامش به زندگی ادامه میدم،

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1401/12/27 07:43
      مدت عضویت: 436 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 414 کلمه

      سلام خدمت استاد  عطار روشن عزيز

      من به عنوان آشپز زندگيم ميخوام يكي از طعم هايي كه خيلي زياد دوست دارم سريع تر وارد زندگيم بشه رو اينجا اضافه كنم

      من طعم زندگي در يك خانه نوساز كاملا مستقل سه خوابه با متراژ 1500 متري رو ميخوام با يك حياط پر درخت و سرسبز كه هر روز صداي گنجشك ها و پرنده ها توش بپيچه ..در يك محله آرام و سر سبز و با همسايه هايي عااالي از هر نظر ..منطقه از هر نظر عالي باشه

      ميخوام خونمون نوساز باشه 

      ميخوام آبنما توي حياط داشته باشيم

      ميخوام سيستم گرمايشي سرمايشي از كف باشه

      ميخوام سقف خونه بلند باشه 

      ميخوام خونمون دو تا گاراژ داشته باشه

      ميخوام 4 تا پاركينگ ماشين مجزا مسقف داشته باشه

      ميخوانم آشپزخونه ام حداقل 40 متر مربعي باشه با كابينت هاي ممبران

      پنجره هاي خونمون بلند باشه و رنگ داخل خونه تركيبي از رنگ هاي شيك و كاغذ ديواري باشه

      يك گست هوس هم توي خونه داشته باشيم ( خانه مهمان ..كه جدا از خانه اصلي است ..مثل يه سوييت هست)

      براي اين طعم قدم اول رو برداشتم و نوشتم چي ميخوام

      براي قدم دوم سرچ كردم و عكس چيزهايي كه ميخوام رو دانلود كرد و يك فايل پاورپوينت ازش درست كردم

      براي قدم سوم يك موزيك عالي روش ميزارم و هر روز نگاش ميكنم

      براي قدم چهارم توي اون محله مورد نظرم بيشتر ميرم و خونه هايي كه نماشون شبيه چيزي هست كه من ميخوام رو ميبينم و خدا رو شكر ميكنم كه انقدر زيادن

      قدم پنجم، هر روز خدا رو سپاس ميگم كه اين خونه اي كه توش هستيم رو هم به راحتي آب خوردن و در عين ناباوري در عرض يك روز برامون آماده كرد …خونه رو گذاشتن براي اجاره من يك ساعت بعدش خونه رو ديدم و به مالك گفتيم ما ايجا رو پسنديديم و گرفتيمش به همين راحتي 

      اينم بگم كه اين وسطا شايد نجواهاي شيطان هي بياد ولي من سعي ميكنم بسپارم به خدا تا هر چي كه برام عاليه همون رو برام آماده كنه 

      من مشكلم اينه كه براي تغيير خونمون از ته دل هنوز قصد نكردم و چون با اين خونه ميخوام چند تا كار انجام بدم يعني هم كارم رو توش گسترش بدم هم خونمون باشه ، يكم همه اش دچار تريد ميشم درباره خونه هايي كه ميبينيم…واسه همين نياز دارم با خودم يكپارچه بشم كه چي ميخوام و يكدفعه قال قضيه رو بكنم 

      و البته مهم ترين قدم باور فراواني و باور لياقت را هم بايد روش كار كنم كه مهم ترين هست ..مطمئنم اينكه هي من دو دل ميشم ربط داره به اين دوتا باور

      از خدا ياري ميخوام

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 454 کلمه

      بنام خدای هدایتگر

      سلام خدمت شما استاد عزیزم و هم فرکانسی های دوست داشتنی 

      موضوع مجتمع نان محمدی

      مجتمع نان محمدی در شهرک صنعتی یزد به متراژ بیست هزار مترمربع که بیش از سه هزار نفر از بهترین و عالی ترین افراد در این مجتمع مشغول بکار هستد که درب ورودی مجتمع به شکل لوگو محمدی ست که کارکنان پس از ورود از درب اصلی مجتمع وارد قسمت رختکن شده که برای خانم ها و اقایون مجزاست که پرسنل هر بخش از مجتمع لباس مخصوص به خود رو دارند به طوری که هر شخص از رنگ و نوع لباس ش مشخصه پرسنل کدوم بخش از مجتمع هست

      ما در ابتدا گندم رو ازکشاورزان خریداری کرده و در قسمت سیلو مجتمع نگهداری میکنیم و بعد گندم ها از قسمت سیلو به کارخانه جنب سیلو که کارخانه ارد محمدی ست هدایت می شوند و در کارخانه ارد محمدی تبدیل به ارد می شوند وبعد ارد تولیدی به کارخانه جنب کارخانه ارد که کارخانه تولید نان هست هدایت می شوند که تبدیل به انواع نان می شوند و کیفیت نان ما به یاری الله روز به روز عالی تر هست

      ما در این مجتمع کارگاه تولید کارتن برای بسته بندی نان ها داریم 

      کارگاه تولید انواع سبزیجات خشک که از خشک کردن سبزیجات تا اسیاب مثل جعفری شوید پیاز سیر موسیر و ….

      کارگاه طراحی و چاپ لیبل های نصب شده روی محصولات

      بخش تعمیرات برق و تاسیسات و مکانیک

      بخش انتظامات و نگهبانی مجتمع که مجهز به دوربین های مداربسته و اتاق کنترل

      بخش اداری مجتمع 

      بخش حمل ونقل مجتمع

      که ما در این مجتمع سالیانه دو برنامه تفریحی داریم که هر شش ماه برگزار میشه یکی برنامه به این شکل هست که جشنی برگزار میشه که در این جشن از کارکنان برتر هر بخش تجلیل می شود و برنامه دوم سالیانه یک سفر چهار روزه برای پرستل در نظر گرفته می شود

      من الان که این مطالب رو می نویسم در یک کارگاه کوچک شصت متری استارت کارم رو زدم و به مدت شش ماه هست که با نام نان بهشت محمدی مشغول کار هستم و به یاری الله در این بازاری که همه گله و شکایت می کنند من روز به روز اوضاع کاریم عالی و عالی تر میشه و الان یک کارگاه صذ متری  اجاره کردم چند دستگاه پیش خرید کردم و بعد از به یاری الله سه نفر نیرو تبدیل به شش نفر می شوند و همین جوری تکاملم رو بدون هیچ عجله ای طی میکنم تا سفارشی که به الله دادم اماده بشه و بتونم یک مساله ای در این دنیا حل کنم و قطعا به دنبال حل مسایل ثروت و نعمت و فراوانی خواهد بود

      خیلی خیلی خدارو شاکرم که به من فرصت داد تا در بین شما عزیزان باشم و از انرژی خوبتون استفاده کنم

      در پناه الله مهربان شاد سلامت و ثروتمند باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fariba
      1401/09/13 14:58
      مدت عضویت: 551 روز
      امتیاز کاربر: 15020 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 342 کلمه

      منوی طعم های خوب من در یک روز خوب زندگی بدون ناراحتی و بدون غم وهمراه شادی بااین طعم ها شروع میشه:

      مواد لازم :

      برای داشتن یک روز خوب در زندگی صبح که ازخواب بیدار میشم اول می گویند که خدایا شکرت که یک روز دیگر رو به من هدیه دادی تا در کنار تو طعم های خوبی که دوست دارم رو تجربه کنم و ببینم، 

      در مرحله بعد برای بهتر شدن طعم دستوری غذامون تخته خواب خود را مرتب می کنیم چون انسان با مرتب بودن به آرامش ذهنی میتونه برسه و تمرکز بیشتری داشته باشه ،

      در مرحله بعد که از اتاق خارج میشویم اول قبل از خارج شدن روبروی آینه می رویم و با خودمون میگیم که خدایا بابت این همه سلامتی و زیبایی که در من از شوک و بایک  حس خوب از اتاق خارج می شویم ،

      در مراحلی دیگه که برای دستور یک روز خوب لازم است این اصل با یک دیدگاه مثبت به زندگی نگاه کنیم و به دنبال طعم های خوب در آن روز خوب باشید و آن طعم خوب میتونه یک غذای خوب یک ناهار آماده خوشمزه و خوشبو باشند و یک طعم خوب را تجربه کنیم و یک غذای خوب بخوریم ،

      در مرحله ی بعد ما نیاز داریم که کمی با یک دیگر معاشرت کنیم با پدر یا مادر خود حرف بزنیم و درباره اتفاق های خوب و خشک و یا چند حرف خنده دار زندگی و خاطرات خود برای هم بگوییم و دور هم کیف کنیم ،

      در مرحله بعدبرای بهتر شدن یک روز خوب میتونیم به اون کمی احساس خوب دیدن بزرگتر یا رو اضافه کنید و با احساس خوب به دیدن آنها برویم و در یک مرحله دیگر برای یک روز خوب فقط کافیست که به آن روز با حس خوب عشق به خدا و با توجه به طعم های خوبت اون روز نگاه کنی اون روز میتونی یک روز شاد خوب بدون  ناراحتی و غم را داشته باشی، 

      و این بود دستور پخت یک روز خوب خوش طعم در زندگی من و شما هم میتونید از این منوی خوب استفاده کنید 

      با تشکر از شما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/08/05 16:11
      مدت عضویت: 1370 روز
      امتیاز کاربر: 18472 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 897 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه یازدهم):

      سلام به همه هم مسیرانم‌

      دوست دارم در اینجا به آنجای آنکه دستور پخت های متفاوتی برای خواسته هایم را بنویسم، راجع به این فایل، دیدگاه و  مطلبی را که از این فایل، درک کرده ام را بنویسم. اصل این است:«  ما میتوانیم انتخاب کنیم. » من و شما میتوانیم زندگی خودمون را انتخاب کنیم. ما حتی به عنوان یک زن، میتوانیم زندگی خودمون را انتخاب کنیم؛ در صورتیکه والدینم به من گفته بودند:«  وقتی ازدواج کردی، هر چه همسرت گفت تو بایست قبول کنی. » این فایل به نظرم فایل ازادی است. این فایل، فایل زندگی است. فایل انتخاب زندگی بر حسب طعم دلخواه زندگی است. من آزادانه میتوانم دستور پخت هر خواسته خودم رابر طبق میل خودم تنظیم کرده، سپس از زندگی خودم لذت فراوان ببرم. این یک قانون است که اگر من ازش تا حالا مطلع نبودم، الان مطلع شدم. این را باور کنیم؛  هر چند برای ما از همان کودکی متفاوت گفته اند. مثلا گفته اند که :« سرنوشت تو را روی پیشانی ات نوشته اند. » یا اینکه :« تو باید در زندگی همه اتفاق‌های ناگوار را بپذیری و غیره. »

      الان که خوب میاندیشم، میبینم حتی پدر و مادرهایی مثل والدین خودم،  از روی نااگاهی گاهی کفر گفته اند: مگر میشود که خداوند درانسان که اشرف مخلوقات است، قدرت انتخاب برای زندگی را نگذاشته باشد؟ مگر میشود خداوند ما را فقط و فقط و فقط؛ برای کمر خم کردن در برابر ناملایمات زندگی، آفریده باشد؟ مگر میشود که خداوند نسبت به خواسته های ما؛ بی تفاوت باشد و ما را برای تحمل سختی، رنج و زحمت آفریده باشد؟ عزیزان من، بار دومی است که این دوره و این فایل را میگذرانم؛ ولی این فایل، حرف‌هایی در دل خودش دارد که در جایی قبلا نشنیده بودم. حرف‌هایی در این فایل است که مخالف هر آنچه بود که در ذهنم باور داشتم. این حرف‌ها به دلم نشست، چون از دل برمیاید. چون این حرف‌ها به من می‌گوید که خداوند عاشق من است. خداوند مرا فرستاده است روی زمین تا تجربه هایی را که دوست دارم، را حس کنم. خداوند با عشق منتظر من است تا درخواست کنم. بیایید ما متفاوت با فرزندان خود رفتار کنیم. بگذاریم که آنها دید گاه و نگرش مورد نظرخودشون را دنبال کنند. بیایید زندگی خودمون را با طعمهای مورد دلخواه خودمون بپزیم.

      اگر حتی متاهل هستید و همسر دارید، دید خود را متفاوت کنید. زندگی خود را دنبال کنید. من در این فاصله چند روزه، دقت کردم ومتوجه شدم که گاهی برای کارهای کوچک با همسرم مشورت میکنم. البته که مشورت کردن خوب است؛ ولی دلیلی ندارد که من برای بیشترکارهایم با همسرم مشورت کنم. من شروع کردم به انجام خواسته هایم، حتی اگر کوچک بود. منکه به خاطر دختر بودن بارها توسط والدین و مخصوصا مادربزرگم؛ سر زنش شده بودم، احساس زیبایی از ازادی و حق انتخاب در ابن چندین روز متوالی بعد از تمرین کردن فایل، بهم دست داد. الان میفهمم که نتیجه این همه استمرار چیست. دوستان گلم، من سالها است ساکن ایران نیستم، اما باورهای ما در ذهن ما هستند و هرجایی که ما ساکن باشیم، آن باورهایی که در کودکی در ذهن ما به اشتباه برایمان تکرار شده است و ارزش گذاری شده اند؛ با تغییرمکان جغرافیایی به سرعت تغییر نمی یابند. به قول استاد:« تا زمانیکه ما با تمرین کردن فایلها و استمرار باورهای اشتباه خودمون را تغییرندهیم، دیدگاه و نگرش ما تغییری نمیکنند. » ما حتی اگر به فضا برویم و از دور کره زمین را مشاهده کنیم، باورهای ما تغییری نمی یابند. حتی اگر در آزادترین کشور دنیا با عدم محدودیت قوانین زندگی کنیم، باورهای ما تغییری نمی یابند؛ شاید خیلی محدود به خاطر اجرای قوانین،  تغییری سطحی در آنها ایجاد شود، والا از ریشه تغییری ایجاد نمیشود.

      تا زمانیکه باورها و افکار ما روی عدم انتخاب و حق نداشتن حتی در جزیی ترین کارها و خواسته ها تنظیم باشد، زندگی ما تغییری نمیکند. الان حس میکنم که دوباره متولد شده ام. میتوانم؛ نفس بکشم، آزاد باشم و زندگی دلخواه خودم را بسازم. من حتی درانتخاب‌هایم برای خواسته هایم، دیگر کاری به نظر پسر و همسرم ندارم، بلکه دوست دارم که هر خواسته ای را که دارم، بنویسم و روی ندای قلبی خودم لحظه ای تمرکز کرده و خودم را برای یک زندگی زیبا و پر از هیجان آماده کنم.

      من از همین الان عاشق خودم شده ام، چون دیگر در اسارت باورهاو افکار گذشته ام نیستم. این ازادی ذهن از نظر من، ازادی مطلق است چون ازادی اندیشه ها است. من خودم را از هر آنچه قبلا شنیده ام، رها کردم. من دارم مینویسم راجع به خواسته های لذت بخشی که دوست دارم تجربه کنم. دوست دارم منوی زندگیم که شامل محیط کار و سطح درآمد ی که خودم دوست دارم تعیین کنم، باشد. دوست دارم در منوی زندگیم خانه رویایی ام به آن شکلی که من مورد نظرم است، سرراهم قرار گیرد. دوست دارم در منوی زندگیم ارتباط من با خدا ی عالم تنگاتنگ باشد و به محض نیاز من به معبودم، او مرا در آغوش امنیت خودش بگیرد. من میتوانم الان ساعتها، راجع به خواسته های خودم بنویسم. این حس لذت انتخاب و ازادی، غذای خوشمزه زندگی مرا آماده میکند. با افتخار میگویم که این فایل را تا زمانیکه زنده هستم، دنبال میکنم و از زندگیم لذت میبرم؛ چون همان زندگی را تجربه میکنم که خودم مواد اولیه آن را تهیه کرده ام.

      روزپنج شنبه ۵ آبان ماه سال ۱۴۰۱ هجری شمسی مطابق ۲۷ ماه اکتبر سال ۲۰۲۲ میلادی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/20 22:30
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 938 کلمه

      جلسه ۶۶ تکرار ،جلسه ۱۱ زندگی با طعم خدا 

      سلام و درود به دوستان عزیز و استاد گرامی 

      خدارو شکر میکنم برای هدیه امروزمون که دیدن و تجربه کردن تمام زیبایی هاست 

      در جلسات گذشته در مورد طعم های مختلف نوشتیم و یاد گرفتیم ،که با توجه کردن به هر چیزی ،اون چیز به زندگیمون وارد میشه 

      تمرین ساده ای که ما بهتره انجام بدیم تا بریم به دنیای تجربه کردن خواسته هامون ،اینه که به هر آنچه میخواهیم توجه کنیم ،مثلا من میخوام متناسب بشم ،بیام‌ تو دوره های آموزشی و گوش و چشم‌ خودمو بذارم در اختیار یادگیری ،بنویسم ،بخونم ،مشارکت کنم و به آموزش هام فکر و عمل  کنم 

      با انجام این تمرین یواش یواش فرمون ذهن ما تغییر جهت میده بسمت لاغر شدن ،یا وقتی میخواییم‌ به پول بیشتری برسیم‌  با همون مقدار پولی که داریم ارتباط بگیریم ،بهش حس خوب داشته باشیم پول یک انرژیه چه ۱۰۰۰ تومن چه ۱۰۰۰ دلار فرقی نداره ،پول هوشمنده  حتی اگر به یه ۱۰۰۰ تومنی هم توجه کنی ،گسترش پیدا میکنه 

      پس راه چشیدن طعم های خوشمزه ،به نوع نگاه کردن ما بستگی داره که هر لحظه حواسمون باشه ،توجهمون به کدوم سمته  خواسته ها یا ناخواسته ها 

      هر لحظه به یاد میاریم به خودمون بگیم  به به خدارو شکر که همه چیز عالیه ، خدایا شکرت میکنم که در مسیر آموزش هستم 

      خدایا شکرت که تمام زندگیم‌ معجزه است ،فقط کافیه ببینم ،آیا معجزه نیست که من الان از کلاس اومدم و دارم با لذت تایپ میکنم و فایلمو گوش میکنم؟ آیا معجزه نیست که امروز رو  هم تجربه کردم ؟ با عزیزانم صحبت کردم ، با دوستم توی کلاس امروز کلی صحبت کردیم‌ و خندیدیم ،اینها معجزات زندگی ما هستن ولی ما نسبت بهشون بی خیال شدیم و به دنبال یه اتفاق گنده هستیم ،اگر این معجزات کوچک را ببینیم به بزرگتر هم‌ هدایت میشویم 

      چند وقته پیش دفتری از توی کشوی کمدم پیدا کردم و چندتا ورقشو نگاه کردم ببینم چی نوشتم ( از اونجاییکه من زیاد مینویسم و دفترهای زیادی دارم )  یکی از صفحات دفترو که خوندم دیدم چیزای جالبی نوشته بودم 

      تازه تاریخ هم زده بودم ،اون نوشته ها مال ۴ سال پیش بود ،یکی از خواسته هام این بود که خدایا من میخوام یه سفر خوب به فلان کشور برم و خیلی بهم خوش بگذره و من دقیقا ۴  ماه بعدش اون سفر و سفرهای بیشتری هم‌ رفته بودم 

      یا نوشته بودم  ،دوست دارم یه فردی بیاد تو زندگیم که این‌خصوصیاتو داشته باشه و چند ماهه بعدش من وسط تجربه کردن اون خواسته بودم و اصلا یادم رفته بود که من چه خواسته هایی نوشتم 

      خیلی از داشته های الانمو که دارم ،خواسته های قبلم بودن که بهشون رسیدم و حواسم نیست که سپاسگذارشون باشم 

      الان هم دلم میخواد مستقل بشم و بتونم برای خودم یک آپارتمان مجزا در منطقه یک تهران بگیرم  با تمام امکانات ۱۵۰ متری ،سه خواب  ،با تراس حداقل ۱۰ تا ۲۰ متری ،در طبقه ششم ،نو ساز با تمام وسایل و امکانات رفاهی 

      اینجا هم این خواستمو نوشتم که ردپاهای بیشتری از خواستم باشه که یه روزی بیام بنویسم که من به اون خونه مورد نظرم رسیدم هر چند خونه ای که الان نوشتم خیلی دور از دسترس ذهنم نیست ،خیلی زیاد به زندگی در ایران فکر و برنامه ریزی نمیکنم چونکه دلم میخواد مهاجرت کنم و فقط به مستقل شدن خونم از مادرم در ابتدا فکر میکنم و برای بعدتر ،برنامه های دیگه ای در سر دارم 

      طعم هاییکه من دوست دارم ،دلم‌ میخواد در زندگی مستقلم ،پر از آرامش باشم ،آزادی در عمل داشته باشم ،ثروتمند باشم و لذت بیشتری ببرم ،دوست دارم بقیه عمرمو در سفرهای دور دنیا باشم‌ و دلم‌ نمیخواد تو یک جا مستقر باشم 

      دوست دارم کلی تجربه کسب کنم ،با فرهنگ های بیشتری آشنا بشم ،با آدم ها ارتباط بگیرم ، رسم و رسوماتشونو بشناسم ،غذاهاشونو بشناسم ،دوست دارم فرد محبوبی باشم و یک کار ارزشمند برای آدم‌ ها انجام بدم و کمکشون باشم‌ ، در کل کار آموزشو دوست دارم 

      دلم رفاه و زندگی مدرن در جاهای خاصو میخواد چونکه این جهان به افتخار من بوجود اومده تا من تجربه کنم ،لذت ببرم و تمام‌ خواسته های بزرگ من که برای خداوند سر سوزنی هم نیست ،از قبل در جهان وجود داشته است و فقط کافیه من خودمو برسونم تو اون فرکانس 

      دوست دارم سلامت و جوان باشم ،سرحال و قبراق ،ورزش های مورد علاقمو داشته باشم ،دلم میخواد یه روزی در سالن های بزرگ خارج از ایران اجراهای گروهی رقص  داشته باشم ،دوست دارم سایزم ۳۸ باشه و هر لباسی دلم میخواد بپوشم و لذت ببرم 

      دلم خنده و شادی بیشتر میخواد ،دوست دارم اعتمادبنفسم بالاتر بره و خودباوری هام رشد کنه ،میخوام رابطه های اجتماعی موثر داشته باشم و به عنوان یک خانم موفق مطرح بشم  و خیلی خواسته های دیگه هم دارم 

      شاید بنظر ذهن من خواسته هام زیاد باشه و بهم بگه تو نمیتونی به اینهمه خواسته برسی ولی من مطمئنم تمام خواسته ها در جهان بصورت انرژی وجود داره فقط باید با توجهاتمون این انرژی هارو تبدیل کنم به ماده و خواسته 

      دلم پول ،سلامتی ،تناسب اندام ،خونه مستقل ،آرامش ، مهاجرت وو  میخواد و مطمئنم اگر من باورشون کنم ،به فراوانی باور پیدا کنم ،موانعو بشناسم و تمرین و تکرار و عمل کنم ،میتونم به خواسته های بظاهر بزرگم هم برسم ،چونکه این نعمت ها آفریده شدند تا ما استفاده شون کنیم 

      برای خدا چه فرقی میکنه اینهارو بمن بده یا به اون آدم پولداره ،اون تونسته خودشو ارزشمند و لایق پول بدونه ،به اقتدار خودش ایمان داشته و پولدار هم شده 

      منم باید  ایمان بیارم و مسیر فکری و احساسیمو تغییر بدم و رسیدن به خواسته هامو تو ذهنم کوچیک کنم و خودمو بزرگ

      سپاس گذار خداوندم برای به یاد آوردنم که هر بار بهم یادآوری میکنه که‌ حواست باشه تو * اشرف مخلوقاتی* 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار FARIDEH. T
      1400/04/19 18:17
      مدت عضویت: 1266 روز
      امتیاز کاربر: 4883 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 917 کلمه

      با نام خدا،سلام استاد  عزیز وهمراهان گرامی ، 

      خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود ،تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد وبا پای شکسته در آغوشش رفت.

      روزم را با نام تو آغاز می کنم واز تو می خواهم که حضور روحانی تو در زندگی معنوی ودنیای من باشد .

      هر روز  ولحظه های ما اگر با طعم خدا شروع نشود ونگذرد پس ما چگونه می توانیم بر پای خود بایستیم ،زندگی تنها با طعم خدا شیرین می شود وبا هیچ طعمی در دنیا قابل قیاس نیست، 

      با طعم خدا زندگی کردن یعنی همه چیز ، هر ناممکنی ،ممکن می شود ،وهر نابسامانی در زندگی سامان داده می شود .،تنها کافی است که با باور اینکه او عاشق ماست واین کائنات را برای آسایش وآرامش ما افریده، 

      به این نتیجه برسیم که هر طعمی بخواهیم درجهان هستی وجوددارد هر گونه زندگی که بخواهیم تجربه کنیم.کما اینکه این زندگی در جهان ما وجودداردوخیلی از انسانها در حال استفاده کردن از این طعم‌ها هستند.وماهم به این اطمینان رسیده ایم که هرچیزی را که بخواهیم تجربه کنیم هم اکنون در جهان پیرامون ما وجود دارد،کافی است که خودت را درمداری که هستی ارتقا بدهی وکانون توجه خودت را تغییر بدهی تا ببینی که چه راحت با انجام تمرینات وارد زندگی می  شود.

      بطور مثال سالها ی بعد از انقلاب دلم می خواست از ایران بروم ودلم می خواست در کشوری آزاد زندگی کنم ،بدون هیچ محدودیتی واساتید ، با اینکه همسرم کاملا مخالف عقیده من بود ،ولی خوب من در خاطرم مرور می ک دم که یه روزی من از ایران می روم وبه کشورهای زیادی مسافرت می کنم ،وهر موقع از جلوی آژانس‌های هواپیمایی رد می شدم ،خودم را می دیدم که درحال خرید بلیط هواپیمایی خارج از کشور هستم ،ودر همان موقع احساس شور وشعف می کردم ،با اینکه هیچ روزنه امیدی وجود نداشت . وهیچگاه هم به خودم نمی گفتم ،کی؟ چگونه؟فقط می خواستم !

      یا اینکه همیشه دلم می خواست که فرزندانم درخارج از کشور بروند وتحصیل کنند وهمگی ما در آنجا دور هم زندگی کنیم ، در صورتیکه کاملا با نظرات همسر م مخالف بود ،ولی من توجه نمی کردم ودنبال آرزوهای خودم بودم ،تا اینکه شرایط به گونه ای شد که من می خواستم ،وبطور معجزه آسا وناگهان شرایطی پیش آمد که دخترم ازدواجی درسطح خیلی بالا کرد واز ایران رفت ودرلندن ماندگارشد ومراتب تحصیلی خودش را گذراند واکنون به کار دندانپزشکی در آنجا مشغول می باشد، واینو هم  بگم که سفرهای من هم چه از طریق خواهر برادرم در آمریکا وچه از طریق دخترم  شروع شد ،بدون اینکه همسر سابقم در آن دخیل باشد ومن می دانستم که خدای مهربانم وکائنات و همچنین جهان هستی به ندای درونم پاسخ داده است !

      خداروشکر که الان در شرایطی هستیم که خیلی خوب طعم مزه های جدید را می شناسیم وبه طعم های بد فکر نمی کنیم.ونخواهیم که آنهارا چشید! 

      هرچقدر قدردانی ما از لطف پروردگار بطور عادت وعلاقه ما از نعمتهایی که داریم مثلا سلامتی ،تک تک اعضای بدن گرفته تا وجود همسرو فرزندان واشیا پیرامونمان ووجود عزیزانمون بطور مستمر وروزانه جاری باشد نمی دانید که به همان نسبت چه معجزات واتفاقهای دلپذیری در زندگی رخ می دهد ،کافی است که  موضوعات خوب زندگیمان را بررسی کنیم وبه موفقیتها وخوشی های زندگی مون بیشتر توجه کنیم ،تا لحظه  های بد زندگی.

      وبه قول استاد آگاهانه موضوعات لذت بخشی را درزندگی برای ابراز کردن انتخاب کنیم.

      وباز یک خاطره لازم دونستم که بگم برای شما دوستان، من هنگامی که دخترم را علیرغم مخالفت‌های پدرش برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بردم ،وپس از اینکه ،کار ثبت نام در دانشگاه وگرفتن خوابگاه وکارهای دیگرش را در عرض سی روز کردم ،آنموقع دخترم ۱۸ سال بیشتر نداشت ومن بعد از یکماه مجبور بودم برگردم ،یادمه شب آخر اولین باری بود که می خواستم از او جدا شوم یادمه سر به آسمان بردم واز صمیم قلب دعا کردم وبه خدای مهربانم گفتم ،خدایا تا این لحظه امانت دست من بود ،ولی از این به بعد امانت را به خودت می سپارم ،خود دانی این تو واین فرزندت ،ببینم چیکار می کنی ،دست خودت سپرده ،وبعد کمی آروم شدم وفردا ی آن روز برگشتم ، به چیزی طولی نکشید که دخترم در آنجا خواستگار ی پیداشد که هم رشته خودش دندانپزشک بود وبا پدرومادرشون تا بستون همانحال به خواستگاری آمدند وداستان کوتاه کنم که هردو باهم عروسی کردند ،فارع التحصیل شدند واکنون در بلژیک ساکن هستند ومنتظر فرزند دومشان هستند.

      واین است زندگی کردن با طعم خدا ، من پس از آن سفرهای زیادی به خارج از کشور کردم وطبق تصویری که در ذهنم بود همیشه در سفر بودم ،همانی که می خواستم البته بگم به همین راحتی ها هم که میگم نبود ،ولی من طعم زندگی با خداراچشیده بودم  ومی دانستم هر مزه ای را که من بخواهم برای من فراهم می کندوایمان قلبی داشتم که او هر ناممکنی را ممکن می کند،هرچقدر  توجه ما بیشتر روی طعم‌های خوشمزه باشد یادت باشد ،در جهان آفرینش وکائنات آن را بیشتر وارد زندگیت می کنی. ! 

      برای تهیه یک غذای خوب ودلخواه باید از طعم‌هایی که دوست داری انتخاب کنی.

      ملکوت یک چیز فوق‌العاده  برایت دارد.قبل از اینکه معجزه اتفاق بیفتد،تسلیم نشو، کوتاه نیا! تو بیش از آنچه که فکرش را بکنید به آرزوهایت نزدیک هستی….

      گاهی خدا خوشی های دوراز انتظار برایت دارد…..ذهن ودل خودرا برروی هر امکانی باز کن وبدان لیاقت بیشتر از اونی را  دارید که درخواست می کنید.

      هرچقدر خودمان را بیشتر دوست بداریم وبه خود احترام بیشتری بگذاریم در هر کاری که انجام بدهیم ،موفق تر خواهیم شد

      با خدا بودن وطعم خدارا چشیدن یعنی پادشاهی کردن …وبه خود واقعی رسیدن ! 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم