0

استفاده از قوانین در عمل (قسمت اول)

قانون جذب عملی
اندازه متن

سال 93 بود که در یک شب سرد زمستانی در حالی که مشغول گله و شکایت از اوضاع و شرایط زندگی برای یکی از دوستانم از طریق چت کردن بودم به مباحث موفقیت فردی هدایت شدم.

از آن شب تا به امروز هر روز در مسیر یادگیری و درک قوانین جهان هستی برای خلق شرایط و تغییر زندگی هستم.

درست است که پس از چندماه شرایط زندگی من شروع به تغییر کرد اما به عقیده من از همان شب اول زندگی من دگرگون شد چون من دگرگون شدم.

خیلی از علاقمندی های روزمره را ترک کردم و زمانم را صرف تحقیق و مطالعه درباره اصول موفقیت فردی و درک قوانیین کردم و هر روز شور و اشتیاق من برای درک و البته عمل کردن به آنچه می آموزم بیشتر می شد.

از نکات جالب توجه درباره خودم این است که بیشتر از آنکه مشتاق یادگیری و کشف قوانین باشم مشتاق عمل کردن به آنچه که درک کرده ام هستم.

نمی دانم این نگرش به چه شکل در من ایجاد شد اما از همان روزهای اول آشنایی با قانون جذب مشتاق عمل کردن برای تغییر زندگی بودم و این درحالی است که در این چند ساله با افراد زیادی مواجه شدم که سال هاست در حال مطالعه و یادگیری هستند اما تغییری در نگرش و عملکرد آنها ایجاد نشده است و طبیعتا سعی و تلاش آنها نتیجه خاصی نداشته است.

عقیده من به عمل کردن برای تغییر شرایط به حدی قوی است که تمام دوره های آموزشی که بعد از کسب موفقیت های مختلف آماده کردم بر مبنای عمل کردن می باشند.

به این ترتیب که هر جلسه شامل توضیحات تئوری و تمرینات عملی برای درک و به کارگیری قوانین جهان هستی می باشد و افرادی که در انجام تمرینات اشتیاق و استمرار دارند قطعا نتیجه عالی کسب می کنند.

اشتیاق من به عمل کردن سبب شد که همیشه عملکردم در شرایط زندگی روزمره را مورد بررسی قرار داده و از این طریق نقاط قوت و ضعف خودم را شناسایی می کردم و هرجا نیاز بود با تمرکز و استمرار بیشتر برای تغییر و بهبود عملکردم اقدام می کردم.

به عقیده من زمانی که شرایط زندگی تغییر می کند فرصت خوبی برای محک زدن خودمان است.

تا زمانی که در شرایط یکنواخت و تکراری روزمره قرار داریم نمی توان میزان تاثیر آگاهی در تغییر عملکرد را تشخیص داد اما زمانی که اوضاع و شرایط تغییر می کند و زندگی روزمره از حالت تکراری خارج شده و شرایط گوناگون در زندگی ایجاد می شود فرصت خوبی برای بررسی عملکرد خود بر اساس قوانین جدیدی است که به صورت آگاهانه برای یادگیری و به کارگیری آنها اقدام کرده ایم.

مسافرت رفتن به نظر من یکی از موقعیت های مناسب برای تحلیل عملکرد خود می باشد.

تنوع شرایط مسافرت به نسبت محل زندگی همیشگی سبب می شود که ما در شرایط گوناگون محیطی قرار بگیریم. این شرایط باعث بروز واکنش در ما می شوند.

واکنش های ما به محرک های بیرونی که همان شرایط هستند بر اساس فرمول های ذهنی صورت می گیرد. بنابراین فرصت خوبی است که بررسی کنیم آیا واکنش های ما نسبت به شرایط جدید بر اساس فرمول های ذهنی گذشته است یا بر اساس فرمول های ذهنی جدید.

از این رو تصمیم گرفتم در طی چند قسمت درباره تجربیات عمل کردن به قوانین توسط خودم را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و از این طریق ضمن مرور آنچه در این سالها آموخته ام، میزان موفقیت در عملکردن به قوانین را مورد بررسی قرار دهم.

اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه خواهد شد به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.

برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.38 from 45 votes

https://tanasobefekri.net/?p=30993
برچسب ها:
28 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار الی
      1402/11/30 09:48
      مدت عضویت: 97 روز
      امتیاز کاربر: 6390 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 142 کلمه

      بنام  خدای مهربانم 

      سلام به استاد عزیز

      وقتی شروع میکنم به نوشتن چیزی در فکر و ذهنم نیست فقط از گوش دادن به فایل لذت میبرم و شروع میکنم به نوشتن و با گوش کردن برام لحظه های که خودم رو تصور می‌کنم که وای دقیقا ذهن من هم منو به چالش میکشه و چقدر خوب شما توصیح میدید و منو اگاه میکنید که چقدر ذهنم زرنگه و بلاست و من میتونم باهاش چه کارهای بکنم البته من از،ذهنم زرنگ ترم که از قدرت ذهنم سالهاست برای بیشتر شدن درآمدم استفاده میکنم و با گوش کردن به فایل شما از عملکرد ذهنم بیشتر میدونم و قطعا میتونم بهتر از،قدرت ذهنم استفاده کنم و از،زندگی لذت ببرم .

      تشکر استاد عزیز و پرودگار زیبای ها که منو تو این سایت هدایت کرد تا وقت گرانبهام رو بیهوده نگذرنم و برای بهتر شدن مسیر زندگیم استفاده کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/19 10:54
      مدت عضویت: 457 روز
      امتیاز کاربر: 48970 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,534 کلمه

      سلام خدایی مهربان 

      سلام براستاد وهمه دوستان 

      امروز زاد روز  مردی بزرگ وبا احساس مهربان با گذشت هست که با کلی مشکل  که خودش از به دیتا امدن تولد داشت ازبی پدری ازبی مادری  ازیتیمی ولی به جهانی چنان انرژی داد که سالهای زیادی همه درپی یافتن این انرژی بودن با افکار رفتار کردار ایشون دنیا دید  بهتری پیدا کرد چون نگاه ایشون درزمان خودش با‌کل انسانهای زمانش فرق کلی اساسی داشت زدا روز تولد استواره صبر امانت آرامش مهربانی گذشت پاک دلی حضرت محمد (ص)  رو به گل سایت تبریک‌  میگم  وفتی به زندگی پیغبرم  دقت میکنم  متوجه میشم  هیج بهانه رو زبرای درک رشت اصلا فبول نکرد ادامه  داد چهل سال تلاش کرد روی کل وجودش بی کم کاست کاره کرد وخداوند هدیه پیامبری روبهش عطا فرمود برای من داشتن این  الکویی این چنین بزرگ هیج بهانه رو نبایدهای رسیدن به هدفم رواصلا فبول کنم‌ پس به یوم این عید ودرک این مطلب به خودم میگم تو هیج بهانه رواصلا نباید فبول کنی تو هرشرایط هست مهم ترین کاره رسیدن به هدف خودت هست که جهانی بهتری رو اول به خودت و در اینده به اطراف  بدی این برای تو بهترین کاره هستی که دارای انجام‌ میدی انشالله که خداوند یاریم کرده درادامه یاری بشتری  بهر متد بشم امین 

      من قرار سفربرم امورز میخواهم اون لذتی که قرار توسفر تجربه کنم توزندگی  آمروز به شکلی دیگه تجربه کنم حالا شرایط سفررفتن‌ ندارم اون موکول میکنم به یی زمان دیگه از همین چیزی هست لذت ببرم 

      من طی این چندهفته که همسرم وزندگی داریی تحول تو بیماری مشکلاتی ناشی ازاون گذشت اول متوجه شدم همین روش جقدر تغییرا ت کل زندگی من داره میده دریافت اگه هر. پازل توسرجای خودش نباشه کل زندگیم اول ازهم پاشیده میشه بعد ر کاره اضافه میکنه حرکتی که تو حال خوب باشه نیست افکاردچار اشکال میشه و زمانی که باید توحال خوب باشه توبخش نکرانی استرس دلشوره استرس طی میشه وحتی بعصی زمان اصلا نمشه اون و توحالت خوبش نگه داشت  هرجی سعی کنی که خودت رو ارام‌ نگه دادی جون تو تنها دارای  این  کاره انجام میده اون زمان فقط،خودت میتوانی ارام‌کنی کمک به دیگران میشه کرد ولی نه به شکل کامل  چون حرف رفتار من اون زمان خیلی کمک به من کرد بسیار ارامش داشتم می دوستم که مشکل موندی نیست رفتنی اگه به امید خداوند باشه به شکل خوبش خواهد گذشت این یی تمرین برای من بود م‌ توشرایط که همه جیز آرام هست زندگی تو بخش خوبش به پیش میره من رفتار گفتارم‌کردارم چه فرقی با زمانی که مشکلی بزرگی تو زندگیم وارد میشه جطورمن برخوردارم

       یی تمرین بزرگ برای  پیدا کردن نقطه تمرکز توجه افکار هست  وفتی حالا که  به شکر خدا  وضعیت به  حالت خوبش وآرامش برکشت کرده به عمل خودم واطرافیان دقت میکنم‌ متوجه میشم هرجی بگی من ارام‌ هستم‌. نگران نیستم  ولی به وفتی تازه دریابی که دارای کل افکارت توکودم بخش نگه میداری من وفتی وضعیت همسرم رو نگاه میکردم یی اطمیان فبلی قودی داشتم ایشون حتما خوب خواند شد ولی این اطمینادردیگرتن اصلا نباید کل توبخش منفی حضورداشتن واون که بلد کارش هست جنان این کاره  ماهرانه انجام می‌داد من متوجه بودم ولی برای اطراف کاره زیادی نمتواستم انجام بدم‌ تو بغل  کردن حس خوب دادن  صحبت امیدبخش دادن قوت  فلب  دادن که نکران‌نباشن گذشت 

      اگه من‌ نیت تجربه حلات مختلف باشه چه تومنزل جه توسفر باید اول دقت کنم‌که دارام‌تواون زمان توچه بخش دارم‌ کاره میکنه فرقی نداره چه سفربا شه چه تومترل اگه همین تومنزل برگردم تفریحاتی رو انجام بدم که با انجام اون حسم توبهترین حالت باشه خودم دل‌مشغولی درمن  حس خوب ایجادگنه حال توبخش مثبت طی بشه تو نگاهم همون یی سفرهست که طی میشه تو یی این جتد روز به اقوام برای دیدن همسر امدن وهی حرف از مشکلی که به وجود امده بودم من در پی به دست اوردن حس حال خوب بودم کاری درانجام بدم‌که حالم تو بخش خوبش باشه نگاه میکرم‌تواین شرایط چه رفتار به من اون‌حس رو انتفال میده رفتم‌ تو بخش بچه وحال هوایی پر از نشاط این فرشته‌های آسمانی خودم‌با توجه بهشون توبخش خو بش نگه داشتم هرکودکی که آمد منزل من موقع رفتم من با کاغذ وتاکنون درست کردن موشک کاغذی ودرست کردن قایق کاغذی ودیدن شور شوق توچشم این فرشته وحس خوشحالی که ازگرفتن این دست ساخته من بهش دست میداد واقع احساس خوبی تواون شرایط به خودم دادم حتی به یکی گقتم‌ که بعد بیا هرچی دلش خواست براش درست کنم‌ اون گفت باشه همه گفت ابن فراد بازمی میاد من گفتم خوب بیاد چه اشکالی داره بیاد براش مدلهای دیگه  درست کنم  کودکی وفتی قایق که من درست کرده بود داشت  با خودش می یرود حتی میگفت میبرم دریا آنجا قایق تو اب دریا می‌اندازم همه بهش گفتم این کاغذی خیس میشه نمیشه تواب بندازی ولی اون خوشحال که یی قایق کاغذی تودستش هست من با  گفتم همین‌ کلمه اون  ساعت رتصور دریا و خودم  کنارش پیدا کردم یی حس  مسافرت چنددقیقه روبرای خودم‌ درست کردم حالم همین زمان هم که دارم مینویسم اون لبخند اون شادی من بازم به حس خوب دعوت میکنه می‌شد اون زمان من فقط به فکر توحه به حرف دیگران که آنها هم دجار یی بخش دیگه این بیماری بودن ولی من‌ کلا تو این بخش نبودنم اگه بودن خیلی کم توجه کردم که حسم خوب باشه نکرانی استرس به خودم. ندادم  حالم تو بخش خوبش باشه هی دنبال کننده نباشه قطع کننده باشم توجه به بخش دیگه و انتقال بدم حتی اموز صبح وگفتم‌دیی جندوفتی ازبخشدرتکرار لاغرری بیرون بیا بکه خودم چطور  رفتا میکنم ولی بازم یی فایلی باشه که اطلا عات واگاهی تویی بخش دیگه به من بده وفتی به این بخش رسیدم امدم کاره یادگیری ودریافت اگاهی این فایل برای خودم در نظر گفتم‌ که وفتی تو یی بخش دیگه  ازداین مسیراستفاده کننم‌ جطور باید رفتاردوکنم روبه من هدیه دادمن دریافتم که این مسبر دریافتش فقط تناسب نیست کسانی که آمد فقط به تناسب برسن زود خسته بشن ازاین مسبر خارج بشن چون همش یی بخش بخواهی درست کنی به مرور خسته کننده میشه ولی اگه بخو اهی کل بخشهای که تصورمیکنی دجاراشکال هست برطرف کنی هم‌ اگاهش بهت میرسه هم خودم  ازبرطرف کردنش لذت میبرم همه هواس فکرم فقط تو بخش خوردن خلاصه نمیشه توزمان  اون بخش آره ولی کل زندگیم‌که تغییرددادن فقط دیگه خوردن نخوردن کی خوردن خلاصه نمیشه جون تغییر دادن زندگیم اول تو بخش لاغری بود اون وارام آرام داره پیش میر ه خوب تو این زمان هی تکرارکنم هی همون بخش تکرارکنم باید بخش دیگه هم بررسی کنم‌ که زمانی دیگه دارم چه رفتاری رو که درست هست انجام‌ میدم یا نه خیلی شیرن هست وفتی اززمان که میگزره بهش فکرمیکنی که تواوج مشکلا توجه راهی برای شادی دورن داشتی چطور خودت تواستی با کمک کرفتن ازخداوند اول خودت  ارام‌ وتاره شاد نگه دادی کاری که دیگران نتواستن توهمون زمان درکنارت انجام بدم خوب حس عالی داره که من ابن به شکل خوب بهش رسیدم میتوایتم‌من پا به پای دیگران کلی نشان دلشوره استرس وحس بد اون زمان روطی کنم‌ این بخش اصلا به لاغری تواون زمان به شکل کم شایدارتباط داشته باشه ولی بشتر تو بحش  دیگه خلاصه میشه خوب من یاد گرفتم‌ که وجود من دارای  بخشهای زیادی هست که من دارم باهشون زندگی میکنم برطرف کردن مشکلات که وتوافکار وتوعمل کردم هست بخشهای دیگه بهش کمک میرسه و تو زمانش اون بخش رفتار گفتار عمل گردش به خودم نشون میده  وتحلیل رفتارخودم به خودم لذت میده وتو این بخش خودم خودم تشویق میکنم‌که به شکل خوب رفتا کردم درآینده  این عمل کرد رفتار بشتر بهتر به خودم‌ ثابت خواهد شد این زمان هم دارم لذت میبرم ازدرستی کارم جون من از ریشه خرابی رودارم ترمیم‌ مبکنم‌توجتد بخش دارم‌کاره روی کل وجودم انجام‌ میدم فقط لاغری نیست ابعاد وجودی من جندین بخش هست  

      اویل که واردواین سایت شدم‌ مثل هم  فقط امد که لاغر  بشم اون فوری زود تند برم یادگرفته خودم رواجرای  کنم تا اخر عمر فردی متناسب باشم  اون زمان اصلا کلمه به اسم  متناسبت. توذهنم‌ نبود اصلا  بلدش نبودم فقط لاعر بشم‌ می دوستم جیزی به اسم‌ تناسب تو ذ هنم وجود نداشت 

      تناسب یعنی به شکل مناسب درست توهر بخش زندگی کردن‌ ابن کلمه من تازه به ابن شکل منعی کردم اصلا به معنی این  کلمه آمروز رسیدم‌ من با تناسب دارم‌کل و جودم رو از مشکلاتش رهایی میدم چقدر برام  جالب شد این کلمه من شاید هزار بار تکرار کردم ولی برای من‌این منعی عمیق آمروز داد نمیدنم درست منعی کردم یا نه ولی تو ذهنم برام‌ این من  منعی خوب رو پیدا کرد وفتی من‌به تناسب برسم‌که همه مشکل وجودی خودم رو اول بشناسم آگاه اشتباه اون بخش رو پیدا کنم آگاهی درست روجاکزین کنم اون اگاهی رو تکراردکنم عمل کنم و تو دزمانی که همه دارن  اشتباه رفتا میکنم من اون فردی باشم که داره درست رفتا میکنه چقدرخوب عابی هست داست این فکرکنم ادای درست رفتارمیکنی این حس بیسار گوار هست هیچ‌نیازی نیست دیگران بگن ندرست رفتارکردی همین‌که خودت همون زمان وبودنی  متوجه هستی تودارای درست رفتارمیکنی یی خودباوری خوبی دو به اون فرد میده به من که  بسبار این حس داد  خودم باور کردم که من لایق این اعتماد وخود باوری ودرست رفتار کردن  بودم‌ ولی زمانی اون واز خودم‌ گرفتم ولی حالا با کمک ازخداوند گرفتنی و این مسبر اون به خودن برکشت دادم  

      خدا پشت وپنا ه تون یا حق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/08/06 11:24
      مدت عضویت: 375 روز
      امتیاز کاربر: 21860 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 298 کلمه

      سلام استاد 

      خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/08/06 دارم این فایل را گوش میدهم 

      استاد خیلی زیبا گفتید برای انجام دادن هرکاری ابتدا بهانه نیاوریم که این کار دقیقا نمیگذارد که آن کار خوب انجام شود و همچنین نباید به کمبودها توجه کنیم و با از موقعیت و شرایط الان خودمان لذت ببریم و فکر به کاری که الان قابل انجام شدن نیست بپرهیزیم و آن افکاررا رها کنیم و الان از شرایط خودمان بیشترین لذت را ببریم تا احساس ما بد نشود . و در موقع انجام دادن هر گاری به وابستگی ها فکر نکنیم که باعث میشود احساس ما بد شود و حتی منصرف شویم از انجام دادن آن کار . استاد چقدر این فایل به درد الان من خورد چون من از وقتی خودم را وزن کردم و دیدم وزنم کم نشده هرچه میخواهم از این فکر بیرون بیام که اشکال نداره تودر مسیری و خیلی خوب سایز کم کردی و ملاک لاغری با ذهن کم شدن وزن نیست ولی نمیدانم چرا این فکر منفی نمیگذاره از این وضع الان لذت ببرم و دوباره ترس از چاق تر شدن درمن داره شکل میگیره که من نکنه دوباره چاق شوم و با گوش دادن به این فایل انشاالله دیگر باید یاد بگیرم که اصلا به چاقی فکر نکنم و از وضعیت موجود لذت ببرم و این افکار را رها کنم و دقیقا من درمسیر هستم و باید هرروز فایلهای چاقی را پا ک کنم و فایلها و فرمولهای لاغری را جایگزین کنم و تا پایان عمر دراین مسیر باشم . استاد من زیاد فایلا را تکرار نمیکنم آیا من باید فایلهای چالش من این را نخوردم را تکرار کنم که به نوعی خوردن من اصلاح بشه یا همانطور ادامه بدهم از دیگر فایلهای سایت که هرگز گوش نکردم دارم استفاده میکنم . ممنون میشم من را راهنمایی بفرمایید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 47 کلمه

        سلام و درود
        موضوع عمل کردن به چیزی است که دریافت میکنید
        تکرار محتوا به این دلیل اهمیت داره که نحوه عملکردن به آنچه دریافت کردی رو واضح تر میکنه
        اگه برای شما با یک بار گوش دادن واضح میشه که چگونه باید عمل کنید نیاز به تکرار ندارید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار زهرا
          1402/08/08 10:00
          مدت عضویت: 375 روز
          امتیاز کاربر: 21860 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 12 کلمه

          سلام استاد 

          خیلی ممنون از شما بابت پاسخ صحیح شما . بسیار بزرگوارید 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1402/08/01 13:15
      مدت عضویت: 261 روز
      امتیاز کاربر: 6710 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 325 کلمه

      به نام خدای بخشنده و مهربان 

      سلام 

      اتفاقا من هم امسال خیلی دلم میخواست یه مسافرت برم ولی اصلا شرایط کاری این اجازه رو بهمون نمی داد و به مدت چند هفته فکرم مشغول بود همش با خودم غز میزدم و اصلا تمرکزی بر روی کارهام نداشتم میگفتم یه مسافرت برم حتما حال و حوصله ام میاد سرجاش خوشبختانه همون موقع فایل بهانه بی بهانه رو گوش دادم و از شما شنیدم که شمام همچنین طرز فکری رو داشتین و گفتین که کار خیلی اشتباهی هست من همون موقع مسافرت رفتن رو رها کردم سعی کردم بهش فکر نکنم با خودم گفتم حالا شرایط جور شد میریم نشد خوب از زندگی الآنم لذت ببرم 

      یا اتفاق دیگه ای که برام افتاده من چند ساله داشتن فرزند دوم شده برام آرزو، همش ذهنم درگیره همین قضیه هست که برای این قضیه زمانی که فایل محتاج لاغر شدن رو گوش کردم اونجا متوجه شدم من خودم رو محتاج بچه دار شدن کردم من زندگی الآنم رو به دست فراموشی سپردم همون موقع این خواسته رو هم رها کردم من تصمیم به بچه دار شدن دارم ولی از زندگی الآنم لذت می برم حالا بچه دار شدم که خیلی عالی میشه و این خواسته رو سپردم به خدا زمانی که موقعش بشه خدا من رو به خواسته ام میرسونه این چند سال همش استرس و نگرانی داشتم با خودم فکر کردم واقعا بعد به دنیا آمدن بچه ام زمان مرگ من برسه و من بمیرم چی؟ آیا من لذت مادر شدن رو تجربه میکنم نه، پس باید خواسته ام رو رها کنم و آنقدر بهش نچسبم 

      من در ابتدای یادگیری و ایجاد تغییرات ذهنی هستم و در این مدت کوتاه خیلی تغییرات خوبی داشتم اما جای کار خیلی زیاد داره و من مطمئنم می توانم در این ه نزدیک زندگی خیلی بهتر از الآنم را تجربه کنم اما الان از این مسیر زیبا یعنی لاغری با ذهن لذت می برم و هر روز آگاهی جدیدی به ذهنم میدم و آرامش بیشتری دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/02/06 18:17
      مدت عضویت: 1007 روز
      امتیاز کاربر: 35557 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 479 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خداوندا یاریم کن که فقط به تو توکل کنم و بس 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      ما همیشه لذت هایی که مد نظر داریم و موکول میکنیم به بعد از رسیدن به هدف ابنطور نه از زمان حالمون لذت میبریم و نه به هدفمون با لذت میرسیم 

      پس باید روی کمبود ها متمرکز نشیم 

      من لباس شاد نپوشم بزارم برای بعد لاغری 

      من مهمونی نرم بزارم وقتی خوش تیپ بشم 

      من تا نرم تو خونه خودم از مستاجری لذت نمیبرم و مدام غصه بخورم چرا من مستاجرم 

      من تا ماشین خوب و نو نداشته باشم نرم مسافرت 

      برای لذت بردن باید در لحظه زندگی کنیم و این کمبودها رو به صورت غصه های لاعلاج بدای خودمون قرار ندیم 

      من عید با ماشین پراید هاچ بک رفتم شمال و برگشتم و خیلی هم لذت بردم 

      من لباسهایی که میخواستم رو خریدم و لذت بردم از پوشیدنش 

      من تو خونه مستاجری دارم لذتی رو میبرم که میبینم خواهرم تو خونه خودش نمیبره 

      پس باید از همه امکانات برای لذت بردن استفاده کرد تا زمان نگذره و به خودم که بیام ببینم عمرم تموم شده و من همه رو گذاشتم برای بعد و بعد و بعد 

      رها کردن و سپردن به خدا خیلی باعث ارامش ما میشه 

      یادمه دوستی داشتم که میگفت همه به من وابسته ان و اگر من نباشن زندگی بچه ها و شوهرم لنگ میمونه ولی مجبور شدیم یک سفر ۱۰ روره برای دوره های اموزشی داشتیم و اون مدام زنگ میزد که چی فلان جاست و چی بخورین و میدیدم که فقط این جوش میزنه و همسر و بچه هاش فقط برای احوال پرسی بهش زنگ میزدن و خلاصه گذشت و برگشتیم روز بعد که اداره دیدمش گفت خیلی تعجب کردم که خانواده من در این مدت هر کدوم یک مسعولیت رو به عهده گرفتن و خیلی خوب و راحت زندگیشونو گذروندن و از اون موقع دیگه همکارم میگفت من اونا رو رها کردم و در کنار اونا با لذت و بدون سختی های گذشته و این که همه مسعولیت ها گردن من باشه میگذرونم 

      من چند سال اول زندگیم رو خانه دار بودم و حس استاد برای ازادی رو درک میکنم ولی بنا به شرایط مجبور شدم کارمند بشم و اون محدودیت و وقتی بخوام نرم سر کار رو موافقت ریسم رو بگیرم رو بخوبی درک میکنم 

      پس من به لطف خدا وارد سایت شدم و شروع کردم به تغییر فرمولهای ذهن و میتونم از این قدرت برای تمام جنبه های زندگیم استفاده کنم و بدون این که متوجه بشم نزدیک دوسال گذشت از اولین روزی که وارد سایت شدم و تغییر اگاهی های ذهن تغییر در زندگی من ایجاد کرد و متناسب شدم البته هنوز یک سایز دیگه دارم و ارام شدم و از درون شاد شدم و همه چیزهایی و افرادی که باعث حال بد من رودن رو رها کردم و برای خودم ارزش قاعل شدم و خلاصه یک تولد دوباره داشتم 

      خدایا برای تولد دوباره و تربیت دوباره که این دفه به روش صحیح بینهایت سپاس 

      در پناه خداباشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/05 08:43
      مدت عضویت: 427 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 340 کلمه

      سلام استاد عطار روشن عزيز

      وقتي شما تمركز تون بره روي چيزي كه نيست، از اولين عواقب بدش اينه كه، از اون چيزي كه هست لذتي نخواهي برد و اميد و انگيزه رو از دست خواهيم داد

      بله 

      بله

      من كاملا اين رو درك ميكنم

      همين الان توي همين شرايط هستم 

      و نگاهم رفته روي چيزي كه ميخوامش 

      و لذت نميبرم از چيزي كه دارم

      راه كار:

      بايد لذت از زندگي رو موكول نكنيم به زمان بعد

      من هي ميگم اگر فلان اتفاق بيوفته من فلان كارهاي بزرگ رو انجام ميدم

      در صورتيكه من بايد قدم ها رو كوچيك كوچيك اينجا شروع كنم  به برداشتن…و از زمان حال لذت ببرم تا برسم به هدف اصليم

      قانون رها كردن:

      نچسبيدن به موضوعي كه هنوز رخ نداده 

      رها كردن ديگران

      بهترين تصميم اينه كه خودمون رو مجزا از ديگران ببينيم 

      اينطوري هم ما به لذت هاي زندگي بيشر ميرسيم هم به اطرافيانمون اين اجازه رو ميديدم كه مستقل تر باشن در زندگي

      جالبه كه من هم به شدت شخصيتي بودم كه كل خانواده به من وابسته بودن

      و همين حالا هم كه مهاجرت كردم كلي ذهنم درگيرشون بود

      ولي توي اين مدت كه قانون رو ياد گرفتم كم كم دارم خودم رو مجزا ميكنم از اونها

      ناخودآگاه اين وابستگي عاطفي باعث ميشه ما تمركزمون از روي خواسته مون برداشته بشه …چون هي ناراحتي اطرافيان ناراحتي من ميشه …خوشحالي اونا برام مهم ميشه و اگر خوشحال نباشن من هم خوشحال نخواهم بود

      يواش يواش ياد گرفتم كه من اگر ميخوام به اطرافيانم لطف كنم ، بايد اول خودم خوشحال باشم 

      بايد فرد موفقي باشم تا الگوي خوبي براي اونا باشم

      و اينا كمك بيشتري براي اطرافيانم هست تا اينكه نگرانشون باشم

      و در نهايت تغييراتي ذهني ما كم كم روي زندگيمون تاثير خواهد گذاشت …شرايط زندگي كه به وضوح مشخص خواهد شد كه چقدر متفاوت از ديگرانيم و شرايط ما اصلا شبيه زندگي اطرافيان و دوستان ما نخواهد بود

      شايد تغييرات اساسي تر در شخصيت اولش مشهود نباشه ولي وقتي وارد جامعه ميشيم و با هم رده هاي خودمون و دوستانمون در يك شرايط مشابه قرار ميگيريم …اونوقت خواهيم ديدم كه نرون هاي مغزي ما دستورالعمل هاي متفاوتي براي ما داره تا دوستانمون

      ممنونم به خاطر اين فايل آموزنده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39190 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,225 کلمه

      سلام استاد گرامی
      و هم مسیران عزیز
      یه لحظه فکر کردم بدون اینکه به دفترم نگاه کنم و مطلبی بخونم،
      هر چیزی که در این حدودا ۷۰روزی که با سایت تناسب فکری آشنا شدم رو بنویسم.
      ما هر تغییری در هر زمینه ای بخوایم ایجاد کنیم باید از ذهنمون شروع کنیم و از مغز کمک بگیریم،
      برای لاغر شدن هم باید تغییراتی در ذهن ما ایجاد بشه و ذهنیت ما بایدمتفاوت با آنچه در گذشته بوده باشد تا آرام آرام این تغییرات در رفتار و عادتهای ما بوجود بیاید و یک شخصیت جدید شویم.
      این تغییرات مانند رژیم و ورزش و…نیست که چون مستقیم روی جسم کار کند ما فوری شاهد آن باشیم،
      تغییرات ذهنی و تغییر نگرش بسیار عمیق و بلند مدت است یعنی اگر ما یاد بگیریم تناسب اندام باذهن را برای همیشه می توانیم از دست چاقی رها شویم .
      (البته رژیم و ورزش اگر هم جواب بدهد خیلی کم ،کوتاه مدت و برگشت پذیر است).
      پس فهمیدم تناسب اندام با ذهن مانند هر مهارت دیگری مثل رانندگی ،خیاطی و…
      نیاز به دوره آموزشی دارد و به مرور آن را یادخواهیم گرفت که با تکرار آن ، تجسم ذهنی و وارد کردن مطالب یادگرفته به زندگی و به عمل تبدیل کردن آن آگاهی ها،
      ملکه ی ذهنمان می شود، دیگر بدون هیچ تمرکزی روی مطالب، ناخودآگاه وارد شخصیت ما شده و انجامش میدهیم،
      مانند عکس العملی که در حین رانندگی در مواقع مختلف انجام میدهیم مثل ترمز گرفتن .
      در مثال خارک من اون روز به این درک الانم نرسیده بودم،
      متوجه شدم هر واکنشی نسبت به هر خوراکی داریم نشان دهنده ی فرمولی ست در ذهن ما.
      ۱)در لحظه ای که استاد متوجه وجود میوه خارک شدند دلیل اولیه خرید بخاطر فرمولی بود که بهش میگفت هر سال فقط تو این مدت کوتاه خارک وجود داره پس بخرش ،
      ۲)یه فرمول تو ذهنشون بود که با نگاه کردن فهمیدند که تازه ست ظاهرش و شاید جای دیگه ای پیدا نمیشه.
      ۳)بعد با لمس کردن این فمول پررنگ تر شد.
      ۴)با خوردنش بازم مطمئن تر و پررنگ .
      ۵)بعد فرمولی بود تو ذهنشون که نکنه بقیه هم بخورند و به من کم برسه زیاد بخر .
      ۶)بعد خرید با گفت و گو در موردش و خریدن و پست و…واسه فامیلشون خیلی تمرکزشون رو بیشتر کردن رو این خوردن و فرمول لذیذ بودنش رو خیلی پررنگتر کردند،.
      حالا اینکه اگه قبلا بود خیلی سریعتر تمومش میکردند ، یعنی پیشرفت در آموزشهایی که دیدند و بنظرم بقیه اش رو باید مثلا ۳عدد ۳عدد میذاشت توی پاکت فریزر و هر عصر بجای خوردن هر چیزی با چای ۳عدد ازش میخورد،
      همچنین از بقیه اعضای خونواده درخواست میکرد که در خودن خارک همکاری کنند که تا تازست تموم بشه .
      نتیجه گرفتم جای شما بودم برای سالهای آینده اصلا در مورد خارک یا هر چیزی که تا این حد مورد علاقه مه با کسی صحبت نکنم و بهش پیشنهاد ندم که بخره،چون داره رو خودم تاثیر میزاره.

      ذهن ما تصویر سازی میکند هر چیزی که در جریان زندگی ماست به صورت تصیر در ذهن ذخیره میشود،پس باید مواظب این تصاویر وارد شده باشیم،
      مثلا وقتی ما هر روز خودمون رو وزن کنیم اگه اون عدد روی ترازو،عدد مورد نظر ما نباشه
      فوری یه تصویر چاقی از خودمون در ذهن ما ایجاد میشه.
      تا جایی که امکان پذیره باید از ایجا این تصاویر چاقی جلوگیری کنیم،
      با صحبت نکردن در مورد چاقی،سایز و وزن نکردن خودمون، واکنش نشون ندادن به هر چیزی که باعث بشه تمرکزمون بره رو چاقیمون،
      خلاصه هر کاری که تو این چند سال انجام دادیم و خودمون باعث ایجاد این وضعیت جسمیمون شدیم ، انجامش ندیم.
      باید با بدنمون به صلح برسیم و بهش بگیم دوست داریم و در عین حال که عاشق جسممون هستیم بخاطر دلایلی مثلا سلامتی باید تغییراتی درش ایجاد کنیم.

      هرکسی یه سری عدت داره که میخواد عوضش کنه و این عادتها در اون فرد احساس بدی بهش میده ،
      یاد گرفتیم هر بار با ایجاد خطی مشکی و تغییر کوچکی در اون عادت ، اون رو کم رنگ کنیم تا آروم آروم از بین بره و یه عادت جدید جایگزینش بشه.
      مثلا واسه من خوردن چای عصر باشیرینی بود که هر بار سعی کردم یه مقدار از مقداری که قبلا میخوردم رو کمتر بخورم و همون لحظه ی شروع با کاردی اون رو برش میدم و یا میزارم تو یخچال واسه یه روز دیگه یا میبخشمش.یا زمانش رد موکول میکنم به شب.

      فهمیدم که ما باید تو فکر این باشیم قسمتی از مغزمون رو اختصاص بدیم به عادتهای جدید چون هر چیزی که وارد ذهنمون شده دیگه پاک نمیشه،
      فقط به مرور زمان کم رنگ و کم رنگتر میشه .

      اگه من هر روز با تنفر به جسمم نگاه کنم و هر لحظه در موردش فکر کنم ذهن من احساس تنفر رو درک نمیکنه فقط به عنوان موضوع مهم و مورد علاقه من میبیندش و از اونجایی که ذهنمون رو هر چیزی زیاد کلیک کنیم سعی در گسترشش داره ،
      میخواد این چاقی رو هم گسترش بده،
      پس نباید این کار رو بکنم .

      قدم اولیه اطمینان به مسیره
      من مطمئنم تنها راه رهایی و آزادی که هدف اصلی همه ی ماست همین تناسب اندام با ذهنه.
      قدم دوم اون احساس آرامش هستش که واقعا در من بوجود اومده از وقتی که وارد شدم دیگه اون استرس های قبلی رو ندارم که همش میگفتم چیکار کنم …
      قدم سوم با اون آرامش هر چیزی که استاد میگه رو کامل انجام بدم،
      آهسته و پیوسته ،
      حتما نتیجه خواهد داد فقط صبر صبر صبر.

      باید اون چیزهایی که یاد میگیریم وارد زندگیمون بکنیم ،
      نه اینکه فقط فایل گوش بدیم ، مطلب بخونیم و یادداشت کنیم .

      یادمون باشه لاغری هم مثل اون سفر کردن میمونه اگه بیش از حد بهش گیر بدیم که چرا جور نمیشه و خودمون رو اذیت کنیم و سمج باشیم ، رخ نمیده ،
      باید احتمال رخ دادن لاغری رو همیشه بیشتر از رخ ندادنش بدونیم و با آرامش منتظرش باشیم .
      به نجواهای ذهن منفی باف گوش ندیم،
      باید بتونیم افکارمون رو کنترل کنیم و مثبت اندیش باشیم در هر لحظه در مورد هر چیزی،
      و فکرمون رو فوری ببریم به سمتی که مفیده و
      آرامش توشه .

      ما میدونیم مسیر تناسب اندام با ذهن مسیری کاملا امن و مطمئن است مانند مسیر مشخص رفتن از شهری به شهر دیگر.
      پس با خیال راحت این مسیر رو طی میکنیم .

      باید لاغر شدن رو واسه ذهنمون راحت کنیم و هر روز بگیم ، بنویسیم و ببینیم رو مثلا کابینت خونمون که لاغر شدن آسانترین کار دنیاست.

      تفاوت ما با افراد متناسب فقط در طرز فکر ما در مورد مواد غذایی ست .
      اکه مثل اونها فکر کنیم کم کم رفتار،عدت و شخصیتمون مثل اونها میشه .

      ما میدونیم مواد غذایی برای دادن انرژی به ما لازمند و چاق کننده نیستند اگه به اندازه ی نیاز بدنمون مصرف کنیم .

      افراد لاغر در طول روز اصلا به مواد غذایی فکر نمیکنند و درگیری ذهنیشون نیست ،
      ما هم باید این جوری باشیم،
      و باید به رفتاراشون دقت کنیم.
      یه فرد لاغر خیلی کم پیش میاد در مورد لذت خوردن یه ماده غذایی چیزی بگه و با هیجان تعریف کنه،
      ما هم باید سعی کنیم اینطوری رفتار کنیم ،
      تا کمتر بگیم در مورد خوردنیا ، خودمون هم یه قدم به طرف تناسب اندام نزدیک شدیم .

      ❤ و اما یه هدیه از طرف استاد :
      همونقدر که دست به غذا بودن ما رو چاق میکنه
      به همون اندازه دست به قلم بودن ما رو لاغر
      میکنه ❤

      یادمون باشه این یه هدایت الهی بوده که ما توی این مسیر قرار گرفتیم و براش ارزش قایل باشیم و به امید خدا ادمه بدیم حتما حتما نتیجه خواهیم گرفت چون خدا ما رو انتخاب کرده و گذاشته تو مسیر تناسب اندام با ذهن .

      استاد ممنونم
      خدا یار و نگهدار همتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/03 18:52
      مدت عضویت: 1224 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,354 کلمه

      سلام و درود بر همراهان اهل معرفت 

      استفاده از قوانین در عمل …

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «5»سوره جمعه

       كسانى‌كه مكلّف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نكردند، مانند الاغى هستند كه كتاب‌هايى حمل مى‌كند، گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، مَثَل بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى‌كند.

      🍃🍃🍃🍃🍃

      از روزی که به لطف خداوند هدایت شدم به مسیر خودشناسی و خودسازی دائم به خودم این آیه گرانبها را گوشزد کردم که دانش باید عملکرد داشته باشه وگرنه 

      همانند الاغی هستی که بار کتاب بر پشت خود بسته ای !…

      خیلی از افرادی هم هستند که اهل مطالعه هستند عاشق کتاب خوندن هستند یا سخنرانی گوش کردن ولی تغییر و تحولی در زندگیشون ایجاد نشده …مثل سالهای پیشین خودم !…

      و اما شرایط یکنواخت و تکراری زندگی نمیزاره ما متوجه بشیم چه تغییراتی کردیم یا چه تغییراتی باید در خود ایجاد کنیم ؟ 

      یه طور سنجشه برای خودمون وقتی در شرایطی قرار میگیریم که قبلا طی سالهای بسیاری تجربه می کردیم و الآن با نگرش و بینش جدیدی به اون موضوع نگاه می کنیم باعث میشه ذوق کنیم و نتیجه عالی دریافت کنیم و باورمون به خودمون و مسیر آموزشهامون قویتر بشه و در عوض وقتی در مسیر زندگی لیز می خوریم یا با چالشی روبرومیشیم اینبار هم سعی داریم نقطه ضعف را پیدا کنیم و با استمرار بیشتری این مو ضوع را اصلاح کنیم و همه اینها وقتی اتفاق می افته که بپذیریم من خود خالق زندگی خود هستم و تمام آنچه تجربه می کنم انعکاس فکر و رفتار خودم هست ✨

      مسافرت رفتن موقعیت خیلی خوبیه که عملکرد خود را زیر نظر بگیریم چون شرایط محیطی باعث بروز واکنشهایی در ما میشه که میتونیم متوجه بشیم ما هنوز از الگوهای ذهنی قدیمیمون داریم استفاده می کنیم یا جایگزین آنها الگوهای صحیح را قرار دادیم ؟!

      خیلی وقتها خواسته هایی داریم که شرایط استفاده و لذت بردن ازش مهیا نیست ما هم دقیقا همزمان با استاد خیلی دوست داشتیم مسافرت کنیم و شرایطش مهیا نمی شد اتفاقا منم خیلی گیر داده بودم و باعث شده بود همسرم و فرزندانم هم تمرکز و توجهشون بره به موضوع نبودن شرایط …

      و همون روزها این فایل کمی آرومم کرد ولی واقعا وقتی حسرت می خوری و محتاج به چیزی در بیرون میشی قشنگ جهنم را تجربه می کنی و دیگه دل و دماغ زندگی کردن نداشتم برام لذت نداشت هرچند که به خاطر تعهدم لاغری و زبان و مطالعه و شنا را ادامه می دادم ولی انگار یک کوه گذاشته بودند روی کولم و همیشه احساس خستگی شدیدی داشتم و در نهایت این احساس فشار و مقاومت بیمارم کرد و خداراشاکرم که موهبتهای فراوانی از بابتش دریافت کردم🙏

       خب بالاخره من شاگرد بودم و در طی این زمان هم باز عالی عمل کردم و جالب بود می دونستم که باید رها کنم اما یک خشم و حرصی از درون نمی گزاشت یعنی هرروز می گفتم پس چی شد ؟منتظر بودم !…و بالاخره درسشو گرفتم و آسوده شدم تا الآن هم مسافرت نرفتیم و اما چیزهای ارزشمندتر دیگری دریافت کردم 😊 ولی می دونم به اراده و طریق و زمان خداوند حتما اتفاق می افته و سپاسگزارم .از لذتهای بینظیر زندگیم و تمام رهایی و آزادی که نصیبم شده .

      تمرکز به چیزی که هم اکنون وجود نداره عواقب خطرناکی داره و باعث میشه تمام آنچه که داری برات بی اهمیت بشه ناسپاس بشی و حسرتشو بخوری و محتاج اون خواسته شدن یعنی شرک و وابستگی به غیر !…

       اما در مسیر آموزشهای ذهنی می آموزیم این تغییر تحول را در آنچه داریم ایجاد کنیم و لذت ببریم از همین امکاناتی که داریم ،یعنی قرار نیست چیزی از بیرون بیاد احساس منو خوب کنه و شُد شُد نشد نشد !..

      این موضوع بر میگرده به عزت نفس و به اقتدار…مدتی است نوشته های باورساز خودم را هرروز بررسی می کنم و اما در خلقت و آفرینشمون که خداوند از روح خود در ما دمید و همگان بر حقیقت وجودمون سجده کردند هیچ هویت ذهنی و زمینی نداشتیم هیچ والد و اسم و نام و مقام و مالی نداشتم پس اینو باید باور کنیم که تمام آنچه در زمین تجربه می کنیم نمی تواند به وجودمون چیزی بیفزایدیا کم کند 🤦‍♀️…..چون همه چیز از قبل به ما تقدیم شده (شناخت خود)

      و اما وقتی تمرکز و توجه ما به سمت داشته ها باشه و افکار مثبت و رها باشیم تمام پازلها کنار هم قرار می گیرند تا ما به شکلی عالی و وقتی که خدا می خواهد اون خواسته را تجربه کنیم و بارها برای خودم پیش اومده که پیشنهادی یا نظر و خواسته ای داشتم و همسرم موافقت کرده یا خودش پیشنهاد داده و کاملا اونوقت متوجه شدم که حکم خدا بوده …و حتی اون وقتهایی که راضی نبوده!….

      و بعد از اینکه همه چیز جور میشه اینبار منفی باف یه جور دیگه نجوا می کنه فکر خودتی و خودخواهی !…بچه ها چی میشن؟!همسرت چیکار کنه !؟…حالا مگه واجبه ؟…

      و تمام این افکار به خاطر نقش ذهنی ما در این دنیا هست و غالبا ما فراموش می کنیم کیستیم !؟…فکر می کنیم منِ ذهن هستیم و این اسارت و بند بودن به همه ما را آزار میده اینکه آزاد نیستیم و احساسمون بد میشه و تمام این نجواها فقط تو مغز ما هست که البته با تمرکز و توجه و باور به دیگران و شرایط پیرامون زندگیمون القا میشه و اما خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید….

      ✨قانون رهایی آزادی و نچسبیدن به خواسته 

      اگر قرار باشه که در لحظه حال زندگی کنیم فقط احساسمون و قلبمون برامون مهم میشه و از ثانیه های زندگیمون لذت میبریم اما بیشتر اوقات در گذشته ایم و در نقشها گیر می کنیم و بعد از آینده و انجام نشدن مسئولیتهامون ترس داریم و اما اگر از این دنیا رفته باشیم دیگه هیچی مهم نیست و کاری از دستمون بر نمیاد پس یادمون بمونه همه خدا دارند همه از هدایت و حفاظت و حمایت خداوند بهره مند هستند و بهتره مدیریت زندگیمون و اطرافیان را به خدا بسپاریم و آزادانه با عشق زندگی کنیم .

      خیلی جالبه که فرزندانمون نقش ما را نقش کل جامعه می دونند یعنی فرزندی که پدرش کارمنده در ذهنش این تداعی میشه که کار فقط باید کارمندی باشه …و فکر میکنه همه باباها کارمند هستند و این نشون میده هر فردی مسیر زندگی خودشو داره و فرزند ما هم به خواسته خودش یه روزی باید از الگوهای ذهنیش بیاد بیرون با پند و اندرزنمیشه !…و اما عملکرد نقش و تأثیر محتوای آموزشی قوانین جهان هستی در زندگی ما شبیه به این میمونه که توی منزل سه تا بخاری روشن کنی و آروم آروم دمای منزل میره بالا و روی همه چیز منزل اثر میزاره مثلا دما روی گلدان یا قالب یخ داخل پارچ آب روی میز اثر گذار هست و ما از اثرش متوجه تغییر دما میشیم محتوای ذهنی هم دیده نمی شند ولی تأثیر خودشون را در تمام جنبه های زندگی ما می گزا رند دقیقا سالهای پیش مطالعاتی از داشمندان دریافت شد که گلدانهای منزلی که هرروز در آن موسیقی شاد پخش میشه شاداب تر هستند و رشد بهتری دارند و چگونه !؟…

      و اما سئوالی ذهنم را مشغول کرد استاد چطور با افرادی که هم مسیر ذهنشون نیستند مسافرت می کنند!؟ (چون گفتند با بعضی ۲۰ساله رفاقت دارم)مگر نباید از آدمهای منفی دوری کرد !؟یعنی چقدر باید کنترل ذهن داشته باشی که دیگران روی تو اثر مخرب نداشته باشند !؟…اما مگه قانون فرکانس نمیگه هم فرکانسی ها باهم هستند !؟برای خودم هم سئواله که مثلا فرد در مسیر آموزشه ولی خانواده اش نه !اما اون جبره و اما نتخاب میتونه بهتر باشه ….شایدم خود استاد می خواد سکوی پرتاب بسازه !؟شاید هم اون افراد کارمندانی بودند که در مسیر آموزشهای ذهنی هم بودند و من قضاوت کردم !؟

      الآن خواستم این پرسشهارا پاک کنم اما نه !..،تموم این سئوالها شاید کلیده مسیر دوستی باشه که خدا جوابشو بده !؟.

      از جهت الگوبرداری برای ذهن و مسیر زندگی خودم در حال تفکرم و می خواهم در صلح و وحدت باشم .درود بر شما 💎

      می دانم که هیچ نمی دانم!… 

      اما در طلب معرفتم برای رسیدن به حق 

      خدایا شکرت عاشقتم ❤️

      درود بر استاد و تمثیلهای عالی👌

      روح پدرومادرتون قرین عشق الهی 

      دوستان هم مسیری لحظه هاتون معطر به عطرناب پروردگار 

      عشق❤️به تن واحده 🍃🌸

        

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/11/06 14:11
      مدت عضویت: 1034 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 420 کلمه

      یادم میاد عمیشه نگرام این بودم ک همسرم فردا ناهار میبره باید حتما شام پلو باشه همش درگیرش بودم اگر مهمون بودم از صبح فکرم میگف ناهار درست کن یا ی چیزی دلم میخواس میگفتم ن نمیشه
      اما الان میگم ول کن هر جوری شد شد راحت بگیر
      خیلی راحتر از قبل دارم زندگی میکنم
      یا یکی میاد خونه مادرشوهرم هی میگفتم وای ورزش نکردم رژیمم بهم میخوره قرار بود دو وعده برنج بخورم و اینا
      مادرشوهرم میدیدی ک یکدفعه گف بیاین شام و من فقط ۱۰۰ کالری داشتم هی دودوتا چها تا میکردم ک چکار کنم میدی دارم از گشنگی میمرم و ادمهایی جلوم نشستن ک دارن با آبو تاب میخورن
      چ روزهای ک گشنه خوابیدم ب امید فردای باکالری
      اما الان رها شدم ول کردم
      احساس ازادی بزرگترین نعمتس هس ک میشه حسش کرد
      یادمه همیسه درگیر وزنم بودم هی میگفتم اینطوری کن اونطوری کن فردا وزنکشیه هی درگیری وابسته ب نتیجه بودم نتیجهای ک یک هفته خودموبخاطرش میکشتم
      وای از این عید نوروز ک چقدر ازش میترسیدم چن ماه قبلش با چ رژیمهای یا میرفتم خرید همش درونم پرا حسرت بود اگه خجالت نمیکشیدم میشستم گریه میکردم
      اما امسال یک نوروز متفاوت خواهم داشت ب حس خوب و استفاده از زیبایی ها با دخترمواز خودم همونجوری ک هستم لذت خواهم برد مثل بچگیام هرچی میگرفتم باهاش شاد بود هی نمیگفتم شکم پهلو
      امسال من همه چیو متفاوت میبینم و مطمئنم هر روز بهتر از دیروز رشد خواهم کرد
      عین افراد متناسب ک هیچ درگیری ندارن ک عید میاد لذتشونو میبرن
      از باهم بودنشان
      اما امسال بزرگترین هدیه رو ب خودم دادم اون تناسب فکری و تناسب اندام بود و من هرروز بیشتر از دیروز از خدای خودم از خودم از استاد ممنون ک در این راهم
      و احساس زندگی دارم
      شادم
      من منتظر لاغری نموندم من لاغری باور کردم و دارم ب سمتش میرم چن حسش میکنم میبینمش
      خیلی راحت بدون هیچ مقدمه ای اجازه ای فقط شروع کردم
      وای ک چقدر دنیای بدون رژیم زیباست بدون فکر و خیال بدون غم غصه بدون درگیری بدون چاقی بدون نامهربونی
      با خدا بودن حسش کردن
      الان ک تو این مسیرم میدونم ک هم همون چیزی ک دلم میخواد رو خواهم داشت خواهم رسید
      من خواهم انتخاب میکنم بین شادی و غم بین چاقی و لاغری بین راحتی و سختی
      زندگی و لذت ازادی رههایی خوشحالی و ارامش خدا حودم
      اینا رو انتخاب میکنم در کولم بزارم هروز درسرزمین لاغری لذت ببرم
      میدونم فردایی هس یا ن وای من انتخاب میکنم امروز رو زندگی کنم تصمیمم ب عشق عشق ب خودم خانوادم همسرم دخترم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار pooldarjazzab@yahoo.com
      1400/10/14 23:17
      مدت عضویت: 873 روز
      امتیاز کاربر: 549 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 221 کلمه

      سلام . 

      من این فایل رو گوش دادم .

      نکات اون : اگر به چیزی که نیست توجه کنیم دیگه نمیتونیم لذت چیزی که هست رو تجربه کنیم . 

      ما لذت زندگی رو باید به همین حالا بیاریم و لازمه اش اینه نزاریم تمرکزمون بره روی چیزی که نیست . 

      دوم رها کردن افکار و نچسبیدن به موقعیتی که هنوز رخ نداده و فکر نکردن به آینده ی که مارو نگران و ترسنده میکنه . 

      سوم : اینکه من برای رسیدن به هدفی مهم نقش خودم در زندگی دیگران رو فراموش کنم و بدونم خودم اولویت اول زندگیم هستم و تصمیم بگیریم برای خودمون زندگی کنیم . 

      چهارم : هدایت و مدیریت همه ی امور دست خداونده و وقتی من روی نکات مثبت تمرکز کنم و حرص و حسرت نخورم و زمانی که موقعش باشه سیستم جهان هستی همه چیز رو مرتب میکنه تا اون اتفاق بیفته .

      پنجم : تاثیر پنهان تغییر ذهن و مرور کردن آگاهیها و قدرت این تغییر در زندگی درست مثل تاثیر دما بر یخ یا بر بدن ما بدون اینکه ما ببینیم  . 

      اما گزارش عملکرد امروز من 

      من امروز عالی بودم هیچ رفتار بدی تا اینجا از من سر نزد واکنشهام عالی بود و  از همه ی رفتارهام راضی بودم حسم عالی بود و آماده ام تا فردا صبح در حالت متناسب بودن بخوابم و مثل یک انسان متناسب بخوابم . شب بخیر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ZahraKasaeipour@gimal.com
      1400/08/12 23:02
      مدت عضویت: 1097 روز
      امتیاز کاربر: 268 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 400 کلمه

      سلام و درود بر همه عزیزان و عرض ادب خدمت استاد گرامی

      تغییر از جمله مهمترین موضوعاتی است که همه دوست داریم آن را در  جهت  مثبت تجربه کنیم

      اطلاعات کسب کنیم از آگاه شویم و عمل کنیم تا تغییر را ببینیم ،اما این کار ساده نیست در شغل من که دنبال آموزش برای تغییر نگرش و تغییر رفتار هستیم، افراد کمی با طی دوره به هدف اصلی می رسند هر چند که  در طول دوره بسیار فعال و علاقه مند هستند.

      چرا تغییر بسیار کند و شاید غیرممکن است . باز هم میرسیم به باورها بازهم میرسیم به جناب ذهن نامحدود نامریی و عجیب که کنترل تمام رفتار را در دست دارد  . حتی وقتی با آموزش سعی می کنیم با ذهن عزیز وارد گفتمان شده و آموزشش دهیم باز هم تا عملی کردن آموخته ها فاصله هست و چقدر خوب و عالی است که شما این فاصله را برداشتید.شاید دلیل اینکه بسیاری از افراد به رغم دوره ها و اساتید به نتیجه مطلوب نرسیده اند این است که اینقدر که در دوره ها به ارایه اطلاعات پرداخته می شود به ارایه روش اقدام و ترس از اقدام پرداخته نمیشه و بیشتر افراد با درک اهمیت و پیچیدگی ذهن در همین مرحله میمونند . با توضیحات مفید شما به این موضوع فکر میکردم که برای استادان خیلی بهتر بود که فقط از مزایای آگاهی از ذهن سخن نگویند بلکه لازم است گام به گام با شاگردها خود طی مسیر کنند و مسلما با اینکار نتیجه خیلی بهتر بود .

      فکر میکنم ترس از تغییر یکی از مهمترین و ریشه ای ترین ترسها ایرانیها باشه در هر سن و موقعیت شجاعت تغییر پذیری در افراد کمی دیده میشه ،بدبینی به پدیدهای نوین و نوستالژی گذشته از جمله موانعی که نمیذاره به راحتی تغییر کنیم .

      از شما سپاسگزارم کا باعریان کردن ترسها تون  و در میون گذاشتن راه حلهاتون گام به گام شجاعت اقدام و عمل رو به ما آموزش می دهید . شما از جنس ما هستید نگرانیها و گفتگوهایی ذهنتان شبیه ماست و این شجاعت را پیدا کردید که اموزهاتون را به عملت درآورید و به ما هم بیاموزانید و این چقدر با ارزش است . اینکه شما هم میترسید و نگرانی ولی با این وجود اقدام می کنید و قوانین را به خدمت میگیرید عالی است . امیدوارم شاگرد خوبی باشم و از شما بیاموزم . امیدوارم  نوری بر باورها و ترس های قدیمی و کهنه بیاندازم تاشجاعت اقدام را پیدا کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Faezeh.senobari.59
      1400/07/26 19:08
      مدت عضویت: 1491 روز
      امتیاز کاربر: 505 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 200 کلمه

      سلام استاد عزیز فوق العاده عالی توضیح دادید.

      اولین قانون این بود که به چیزی که دوست نداری توجه نکن  یا چیزی که دوست داری ولی اونو تو زندگیت نداری توجه نکن فرق اینو میشه از احساس فهمید وقتی به این قضیه به قسمتی فکر می‌کنیم که نداریم احساسمون بد میشه واین احساس بد باعث میشه داشته هامون را هم تو زندگی نبینیم وچون جریان زندگی رو به گسترش است این احساس بیشتر وبیشتر میشه 

      وقتی به زیبایی های زندگیمون را ببینیم ودرخواست خواسته را به خداوند بدیم وسپس اونو رها کنیم معجزه وار همه چی درست میشه چون جهان باید احساس خوب ما رو بیشتر وبیشتر کنه

      قانون بعدی که شما اونو توضیح دادی رهایی بود

      رهایی از فکر  چون افکار ما کارش اینه که ما رو ناراحت کنه وخوراک اون گذشته وآینده است که از لحظه حال غافل شدن 

      من این قانون را اینجوری تجربه کردم که از سنگنوردی نیترسیدم ولی اشتیاق فراوان هم داشتم که انجامش بدم ذهنم مدام بهم میگفت اگه بیافتی چی اگه بمیری چی 

      اگه آسیب ببینی چی ولی با خودم میگفتم حالا ولش کن بعدا بهش فکر میکنم وتا لحظه آخر رها میکردم موضوع را 

      وعالی این تجربه را انجام دادم ولذت بردم.

      ممنونم از به اشتراک گذاشتن تجربه هاتون وقوانین

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/07/24 19:05
      مدت عضویت: 1109 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 794 کلمه

      سلام استاد عزیزم

      روزی که این فایل رو گذاشتین، تا دو خط اول متن رو خوندم اینقدرررر خوشحال و ذوق زده شدم که گفتم باید حتما برای استاد بنویسم  حتی قبل اینکه ویدئو رو ببینم… اما به دلایلی نشد تا امروز … راستش اینقدررررررررررررر از خوندن هدایتتون به سایت استاد عباس منش لذت بردم و خوشحال شدم که گفتنی نیست…اینقدر تحسینتون کردم که حد نداره…چون راستش من از اونجا شما رو پیدا کرده بودم و باهاتون آشنا شدم و حس می کردم شاید مثل خیلی ها که به موفقیتی می رسن نمی گن استاد و معلم و منتورشون کی بوده، شما هم توی سایت خودتون اسمی از ایشون و آموزه هاشون نمیارین … قضاوت نکردما …اما با خودم می گفتم این باب شده و هیچکس نمی گه من فلان چیز رو از فلانی یاد گرفتم یا موارد شبیهش و گاهی حتی می گفتم: شاید هم اصل همین باشه و شاید منم بودم همین کارو می کردم…. اما اون شب با خوندن اسم استاد توی سایتتون و جریان هدایتتون، بی نهایت خوشحال شدم و تحسینتون کردم و واقعا ازتون یاد گرفتم … فهمیدم حتی اگه همین اسم آوردن از ایشون هم طی کردن تکامل داشته شما طی کردین…و حتما الان به مرحله بالاتری از عزت نفس و خودباوری و رشد دست پیدا کردین…و اینم یه نکته مثبت و قوت شماست ….کامنت هاتون توی سایت استاد هم گویای این تکامل هست و من بی نهااااااااااااایت خدا رو شاکرم که شاگرد هر دوی شما بزرگوار هستم و همین من رو مطمئن تر کرد که قدم توی مسیر درستی گذاشتم و استادی که خدا برام انتخاب کرد، بهترینه….

      درباره موضوعی که توی فایل هم گفتین واقعا لذت بردم، از اینهمه رهایی و عمل به قوانین … توجه به خواسته و نکات مثبت و نموندن تو حال بد و لذت بردن از شرایط موجوده که حال خوب مستمر، رسیدن به خواسته و شرایط بهتر رو به ارمغان میاره و چقدر از اون بعد رهایی تون لذت بردم و خواسته قلبیم بیشتر در من آشکار و شفاف تر شد که یقین پیدا کردم دوست دارم شغلی جز شغل فعلیم داشته باشم که محدود به زمان و مکان نباشه و درآمد عالی تر داشته باشم و برای سفر و استراحت و … نیاز به برنامه ریزی نداشته باشم…این خواسته چند وقته در من پررنگ شده و جالبه که به نحوی در فایلهایی که بهش برمیخورم نشونه ای ازش توش می بینم …. و چقدر بیشتر یاد گرفتم که اونجا که شما خواسته تون (سفر) رو به جهان اعلام کردین اما وقتی جور نشد حالتون رو خوب نگه داشتین و از شرایط فعلی تون لذت بردین و حتی به این فکر کردین که حالا که جور نشد فرصت دارم فلان کارها رو انجام بدم و درواقع توی اون فقدان سفرنموندین و بلافاصله برنامه جایگزین که همونجا چطور حالتون رو خوب نگه دارین پیدا کردین، جهان هم در مسیر تحقق خواسته تون عمل کرد و دست های خدا در قالب دوستتون براتون سفر خوبی رو پیشنهاد داد و بازم به دلیل خنثی کردن و خاموش کردن ذهن منفی باف درباره تنهایی مرجان بانو و بچه ها و … با دلایل درست، با رضایت کامل همسرتون هم مواجه شدین…یعنی مجموعه عواملی که مثل دومینو عمل کرد و اولین مهره رو خودتون درست چیدین که بد نکردن احساستون و توجه به خواسته تون بود .

      چقدررررررر یاد گرفتم ازتون درباره مواجهه با ترس از تنهایی خانواده و مثالی که برای ذهنتون درباره مرگ آوردین و اونجا که گفتین آیدا تصوری از “پدر” نداره و من رو یه رفیق و همبازی می دونه برام مفهومی رو تداعی کرد که ما در تجرد به دنیا میاییم و در تجرد هم از دنیا میریم و این نسبت ها همه انسانی و زمینی هستن…خدا حفظتون کنه برای عزیزانتون اما نگاهتون به این تنهایی عالی بود و اینکه ما یادمون میره خدا هست و فکر می کنیم خودمون به عزیزانمون دلسوزتر و مسلط تر از خداییم. درحالی که اون موسی رو توی نیل سالم نگه داشت بدون مادرش و جایی اون رو فرستاد که در حمایت کامل بزرگ شه یا یوسف رو در فراق پدر به چه جایگاه و منزلتی رسوند درحالی که یعقوب که این وابستگی رو داشت و یادش رفته بود که خدا فرزندش رو عزیزتر از خودش داره، به چه روزی افتاد و تا نابینایی پیش رفت…..یادمون میره که خدا مهربان تر از پدر و مادره و فقط خدای ما نیست ، یادمون میره که ما فقط کانال ورود بچه هامون به این دنیاییم و اونها هم خدا رو دارن و هدایت خدا رو دریافت می کنن … شما با بیان این حرفها باعث شدین خیلی چیزها در این خصوص که از قضا پاشنه آشیل منم هست برام تداعی و تکرار بشه و از این بابت هم بی نهایت سپاسگزار خدا و شما هستم. بی نهایت لذت بردم از این فایل و خدا رو شکر می کنم برای بودن ارزشمندتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/07/24 15:08
      مدت عضویت: 1014 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 254 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! برداشت من از این فایل این بود که ما مسئول زندگی دیگران نیستیم، همان خدایی که ما را آفریده خودش هوای ما را دارد و اگر هر کدام از ما به دلیلی نباشیم بقیه کسانی که به نحوی زندگی‌شان به ما وابسته است باز هم به چرخه زندگی خودشان ادامه خواهند داد و ما نباید از خوشی های خودمان بخاطر بقیه دست بکشیم و البته به این منظور نیست که مسئولیت خودمان را در قبال آنها نادیده بگیریم ولی در شرایطی که بین خودمان و آنها باید انتخاب کنیم و مشکل جدی هم به وجود نمی آید باید خودمان را ترجیح بدهیم و بدانیم که جهان هستی بخاطر ما متوقف نمی شود و هرچقدر هم فکر کنیم که آدم ارزشمندی هستیم و نبودنمان خیلی تاثیر گذار است ولی در نهایت به راحتی جای خالیمان پر خواهد شد، گورستان ها پر از آدمهایی هستند که فکر می‌کردند چرخ دنیا بدون آنها نخواهد چرخید. 

      موضوع دیگر هم رها کردن خواسته ها هست وقتی به چیزی بچسبیم دستیابی به آن را برای خودمان سخت تر می کنیم ولی اگر آن را رها کنیم خداوند خودش دست به کار می‌شود و ما را به طریقی که انتظارش را نداریم به چیزی که می‌خواستیم، می‌رساند. 

      و نکته آخر اینکه فکر کردن به نداشته ها ما را از لذت بردن از داشته ها دور می کند و باعث می شود از امکاناتی که در اختیارمان هست لذت نبریم. پس نباید ذهنمان را درگیر مسائلی کنیم که وجود ندارند و درعوض از زمان حال نهایت بهره را ببریم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار nana
      1400/07/24 12:15
      مدت عضویت: 1682 روز
      امتیاز کاربر: 438 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 301 کلمه

      با درود 

       برای منم این هفته یک چالش بزرگ پیش اومد و خواسته و نا خواسته پذیرای ۱۵ نفر از خانواده همسرم در شمال شدم قیلش خیلی بی قراری کردم وای چی می شه تو ی این وصعیت کرونای نمیه تمام و وجود اختلاف سلیقه های متفاوت و حرفهایی که دیگه الان پذیرش تفکری من نمی تونه هضمشون کنه . خانم هایی که فقط خوشحالن که لباسهای برندشونو به رخ بکشن و یا عده ای شدن حتی بلیط سفرشونو براشون خریداری کردیم . من این وسط چکاره ام . خدایا سپاس به حضورت که عشقت انقدر بی کرانه و منو هر لحظه هدایت می کنه . بالاخره اروم شدم و جز قبول رودن و در جریان جاری شدن هیچ فکری رو مرور نکردم و شعار شادی کلید موفقیت هستش و برای خودم زمزمه می کردم . فایل کرمها و علف هرز و در کثری از ثانیه برای خودم مرور می کردم . و قبول چالش و با ارامش پذیرفتم . من تغییر کردم و به این تغییر به خودم می بالم من بیشتر از صد ساعت و حتی دویست ساعت در مسیر لاغری فایل گوش دادم و دیدم باید با بقیه فرق کنم . و واقعا معجزه را اونجا دریافت کردم لبخند هدی استاد و لحظه به لحظه جایگرین حرکات چندش و بی تفکر بعضی از دوستان کردم .و برای لین چالش بهای بزرگی که باید می دادم از قبلش دوسال قبلش انگار اماده شده بودم همه بهشون خوش گذشت مارک پوشا درست در دست بقیه از وجود بقیه لذت برده بودن . 

      از دیگه نکته این فایل راز رهایی و دوست داشتم مدتی است که باید پدر و مادرم و رها کنم و برم کشور دیگه و اینگه خداوند خودش حافظ بنده هاشه و من نباید نگران باشم فقط زندگی کنم در بی زمانی و لحظه اکنون و شاد باشم . 💕💕💜💜💗💗💝💗💗💜💕💕💕💖💖💖💖💖

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Afsaneh
      1400/07/21 15:16
      مدت عضویت: 1104 روز
      امتیاز کاربر: 2005 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 621 کلمه

      بنام خالق مهربان و غفوروبخشنده 

      سلام به استاد و دوستان زیبانگرش

      قوانین در عمل جمله ای که برای من موقعی بود بزرگترین ترس که تو خودم نمیدیدم عمل کنم الانم هستم اما یه کم بهتر از قبل 

      من خیلی عاشق کتاب خوندن هستم از بچگی و وقتی باقانون جذب اشنا شدم در این مورد کتاب میخوندم و خیلی شوق یادگیری دارم اما خیلی کم تو خودم میدیدم که به این همه اگاهی عمل کنم یادمه یه مدتی بخاطر اینکه این همه اطلاعات تو ذهنمه اما ازشون جرات استفاده کردن ندارم داشتم افسردگی میکردم یا اگه میخواستم انجام بدم مستمر نبود و زود جا میزدم 

      اما چون خداوند غفور و بخشنده هست بازهم بمن فرصت میداد ک در مسیر درست باشم تا به این نگرش برسم که باید تغییر کنم اگه تغییر نکنم جهان بمن رحم نمیکنه و منو له میکنه و داشتم با نشونه های واضحی که خدا بهم همش نشون میداد به درکش رسیدم باید تغییر کنم تغییر چی تغییر رهاشدن از همه وابستگیهام رها بشم حسرت نداشته هامو نخورم از داشته های الانم توجه کنم و لذت ببرم و سپاسگزارباشم 

      یه دوره از زندگیم فقط داشتم حسرت میخوردم که چرا من چیزهای ک میخوام تو زندگیم ندارم و ب خواسته هام نمیرسم و باعث میشد اعتمادبنفسم پایین بیاد باعث شد از درون حس کمبود داشته باشم از خودم و زندگیم و اطرافیانم ناراضی باشم و دیگه روز ب روز اوضاعتر بدتر میشد تااینکه خدا بهم تلنگر زد که اینجوری پیش برم خیلی بدتر هم میشه برام و باخدا حرف زدم و ازش هدایت خواستم و خداوندم بهم بصورت تکاملی قدم هامو نشون داد قدم اولم این بود که بردارم داشته هامو ببینم اما دیدن کافی نبود باید داشته های که دارم رو بنویسم وقتی نوشتم تازه فهمیدم من چقدر داشته دارم ک به راحتی فقط با نوشتنشون کلی لذت بردم و قدم بعدی سپاسگزارشون باشم قدم بعد اتفاقات خوب روزمو بنویسم دیشب برداشته بودم اتفاقات مثبت طول روزمو بنویسم اول خسته بودم ذهنم گفت اتفاق مثبتی خاصی نداشتم اما گفتم بزار بنویسم وقتی نوشتم همش میومدن مثبتهای طول روز و چقدر ذوق کردم که چه اتفاقات زیادی که مثبت بودن برام و من اگه نوشته نبودم نمیتونستم متوجهشون باشم و خیلی خوشحال شدم که تنبلی نکردم و عمل کردم و اتفاقات مثبت طول روزمو نوشتم این حس خوب باعث شد از خدا تشکرکنم و بردارم باخدا حرف بزنم اونم باحس قشنگ اونم حس سپاسگزارنه و قدم بعدی برام این بود که فایلهای استادو نگاه کنم و نت برداری کنم و کامنتهای دوستانو بخونم وباعث شد از اگاهی که بدست اوردم تو نگرشم اثر بزاره 

      و خداروشکر میکنم اینقدر مهربونه که همیشه آغوش پراز عشقش برامون بازه تا برگردیم سمتش و بخواهیم تغییر کنیم و از قوانینش در مسیرمون استفاده کنیم 

      و در مورد قانون رهایی هم باید ب صورت تکاملی بتونم بیشتر تو زندگیم اجرایش کنم اینکه میخوام و خیلی دوست دارم مستقل باشم اما وابسته خانواده ام هستم و اینکه اگه من کنارشون نباشم چه اتفاقی میفته که دارم روش کار میکنم و بخوام دیگه به هیچی نچسبم حتی خانواده ام حتی خواسته هام که هنوز تو زندگیم نیست 

      چون به این درک دارم میرسم که اگه من خدای دارم که هوامو داره خانواده ام همون خدا رو دارند ک مواظبشون 

      و اینکه حسرت نخورم برای چیزهای ک ندارم بجاش از الانم و داشته های الانم تمام استفاده رو ببرم و لذت ببرم چون هیچکسی نمیدونه فردای هست براش یا نه پس چه خوب میشه فقط همین امروز رو باتمام وجود زندگی کنیم تازه دارم به این درک میرسم و همش بخودم میگم همین امروز بهترین خودتو بزار و باتمام وجودت زندگی کن همین امروزت بفکر فرداش نباش فقط از الانت بهره مند باش 

      و خدای داریم که جلوتر از ما هست و همه جهانش درمنظم ترین جای خودشه پس نگران هیچی نباشم فقط بسپارم فردامو بخودش 

      درپناه حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/07/20 00:30
      مدت عضویت: 1705 روز
      امتیاز کاربر: 15155 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 305 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      حالا استاد این مثال مسافرتی که زدین می خواستین با خانواده برین و بعد رها کردین و خلاصه سفر تنهایی جور شد. من هم دقیقا الان ها دیگه چیزی و اصرار و پافشاری نمی کنم یعنی دیگه از اراده شخصی استفاده نمی کنم حالا من یه مثال بزنم براتون دخترم یه شهر  ایالت دیگه می ره دانشگاه هفته یه بار براش پول می ریزیم بعد دیروز از من خواست که براش پول بریزم منم  از این چیزا ندارم همیشه همسرم پول می ریزه ولی دیروز می گفت مامی اگه به ددی بگم نمی ریزه و خلاصه از این داستانیها بعد من گفتم بهش می گم نگران نباش … بیرون بودیم اومدیم خونه به همسرم گفتم گفت نه باید یاد بگیره از همون هفتگی که می گیره خرج کنه پس انداز کنه. ….. دیگه من هیچی نگفتم اومدیم خونه زنگ زدم بهش و خلاصه همسرم هم اومد پای تلفن و داشتن حرف می زدن بعد دخترم گفت ددی پول می خوام یه چیزی می خوام بخرم بعد دیدم داره می گه چقدر می خوای ؟ خلاصه بعدش فرستاد پول براش ولی  بعد از اون حرف‌ها من دنبالشو دیگه نگرفتم ول کردم خدایا خودت درست کن .

      همش وقتی توجه‌مون روی چیزای باشه که نداریم و احساسمون بد می شه و از اون چیزی که داریم لذت نمی بریم .ما هم جاتون خالی بعد از دو سال یه سفر خانوادگی رفتیم خیلی خوب بود بهمون خوش گذشت خدا رو شکر .

      ولی من از این حرف شما ترسیدم خیلی من هم خیلی وابسته ام مثلا حتی یه چند ساعت که می رفتم سرکار همه خونه بودن چون من روزهای تعطیل هم باید می رفتم داروخانه همش دلم شور می زد چی می خورن چیکار می کنن .

      و این نوشته های باور ساز که خیلی عالیه و واقعا من خیلی یاد گرفتم تا الان خدایا شکرت.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 17 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sarasara123@gmail.com
      1400/07/19 21:24
      مدت عضویت: 1000 روز
      امتیاز کاربر: 18
      محتوای دیدگاه: 246 کلمه

      سلام جناب عطار روشن. فرصت دیدن پستهای اینستا و … را ندارم. ولی امروز اتفاقی پست اینستای شما را دیدم که از تحول خود و زندگیتون از سال ۹۳ تاکنون گفتید. جذب شدم و به سایت مراجعه کردم و نوشته ها را مطالعه کردم و کلامتون رو شنیدم. 

      من سالهاست با این قوانین آشنا هستم و کاملا به صحت و عملکرد قوانین جذب ایمان دارم. 

      ولی مانند شما عملگرا نیستم. 

      مادرم، پدرم، همسرم، خانواده و فامیل و دوستانم را خیلی دوست دارم. بسیار مهربانند و در عین حال به شدت منفی هستند. مادرم دو سال است به خاطر کرونا خودش و پدرم را در منزل حبس کرده. شاید در این دو سال ، دو بار ، آن هم به اجبار از منزل خارج شده. همسرم فقط نالان است. از شرایط، از درامد، از کار، از سلامتیش، از…. و همیشه هم بد می آورد. 

      در دوره ای شرکت کرده بودم که میگفتند با مثبت نگری و انجام تمارین جذب خوبی ها، همه آنچه که منفی ست از ما دور میشود و فقط مثبت جذب میکنیم. 

      از همان روز انجام تمرینها را رها کردم.

      میترسم.

      نگرانم که خانواده ام، عزیزانم، به طرق مختلف، از من دور شوند، یا من از آنها فاصله بگیرم. 

      میترسم که آنها را از دست بدهم. 

      از طرفی خودم و زندگیم نیاز به تحول داریم. باید از شرایط نامطلوب به شرایط ایده آل و نیک برسیم. 

      میدانم که درس اول، دوست داشتن خود و پذیرفتن شرایط فعلی ست. 

      من خودم را دوست دارم، اما عزیزانم را بیشتر از خودم دوست دارم.

      لطفا من را راهنمایی بفرمایید. 

      متشکرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار samiramoazamiy73@gmail.com
        1400/07/20 00:02
        مدت عضویت: 928 روز
        امتیاز کاربر: 62
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 483 کلمه

        باعرض سلام و ادب و احترام خدمت استادعزیز ودوستان تناسب فکری و شما دوست خوبم…

        دوست عزیز :مگ میشه پدرومادرهای ما عزیزومحترم نباشن ، مگ میشه پدرها ومادرهایمان رودوست نداشت ، مگ میشه اینو بخایم ک خانوادهامون از مادور باشن ن هیچ وقت اینطور نیست .شاید گاهی بین ی سری از آدمها این نخاستن ها ، دوست نداشتن ها اتفاق بیفته ولی مقطعی هست و گذرا ک ماالان بااون دسته از آدمها کاری نداریم ..اینک توی دیدگاهتون نوشتید ک درس اول دوست داشتن خودمون هست اشتباه نگفتید ولی قبل از دوست داشتن خودمون ایمان ،اعتماد اول بخودمون هست ، تاحالا فکر کردی ک برای خودت چیکارا کردی ؟؟چقدر ب احساسات درونیت توجه کردی؟؟ چطور ب این نتیجه رسیدی ک خودت رو دوست داری؟؟ ..آدمهای اطراف ما ب طبع مهمن اما مهم تر از آدمهای اطراف این خودمونیم ک مهمترینیم ،،ما تنها بدنیآ اومدیم و تنها میمیریم ،اینک ماهدف ویا آرزویی اگر ک داریم دراین زندگیهامون اما بدلیل دیگران این بهانه بهتر بگیم شامل (تنهایی ، بی توجهی ،از دست دادن ،مخالفت ، طرد شدن ، اینک چی درموردمون میگن وفکر میکنن هست) باعث میشه ما بدنبال علایقمون نریم ،بخاطراون دیگران همیشه درجا بزنیم و کاسه چکنم چکنم دستمون بگیریم…دیگرانی ک ما براشون مهم نیستیم .. مهم نبودن ن ب معنایی بی ارزشی ماهم برای پدرومادرمون مهمیم ،بعنوان همسر مهمیم و مسیولیت داریم و همچنین مادر یا پدربودن وظایفی برعهدمونه ..امااین وسط آرزوهامون , هدفهامون چی میشه؟؟ 

        آیا ما بدنیا اومدیم ک فقط در خدمت پدرومادر و همسر و فرزندانمون باشیم ن،،ما بدنیا اومدیم ک زندگی خودمون رو خلق کنیم واین خلق کردن اطرافیانمان رو هم تحت تاثیر میزاره ،،شما وقتیک با خوشحالی ،با حال خوب ، با شوق با اشتیاق و استمرارتون دارید برای رسیدن ب اهدافت تلاش میکنی و میرسی و حالت خوبه چرا فکرمیکنی آدمهای مهم زندگیت ازت دور بشن ،چرا ترس ازدست دادنشون و داری خدای نکرده..

        این فقط خوده خوده خودشما هستی ک داری این ترس ودوری رو با ذهن خودت خلق میکنی..میدونی چطور با فکر کردن بهش ،با سناریو چیدن راجبش ،با بها دادن ب ترسهات…داری این بهانه هات رو برای خودت برای ذهنت بزرگ و بزرگترمیکنی..ب منفی بافت داری پرو بال میدی ک هروزی ک داره میگذره بیشتر تورو منع میکنه برای رو ب جلو رفتن و پیشرفت کردن با گفتگوهای ذهنی ک گاهی کلافه میکنه آدمو اگر ک قلقشو ندونی…ذهن آدم چون دوست نداره از نقطه امن خودش بیاد بیرون و راحت طلب هست اجازه فکرهای بازتر ب شما نمیده…

        ی جایی از حرفاتون تعجب کردم ک با قوانین جذب آشنایی دارید وازترسهاتون میگید…شما بجای اینکه ترسهاتون رو از بین ببرید..بافکرکردن و گفتن راجبشون بیشتر دارید ب زندگیتون جذبش میکنید…اگ شما شاهد برای همین حرفهاتون پبدا نکنید هم مثل استادعزیزمون عملگرا خواهید شد..عمل کردن که فقط ب تلاشهای سخت و فیزیکی نیست…

        امیدوارم تونسته باشم راهنمایی خوبتون کرده باشم البته بااجازه ی استاد.. چون شماازایشون راهنمایی خواسته بودید..اگ جسارتی کردم ببخشیدم و حلالم کنید

        ب امید موفقیت همه ی دوستان عزیز .متناسب

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 15 از 3 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار sarasara123@gmail.com
          1400/07/21 23:09
          مدت عضویت: 1000 روز
          امتیاز کاربر: 18
          محتوای دیدگاه: 34 کلمه

          سلام دوست عزیز. 

          از شما متشکرم که وقت گذاشتید و دیدگاهم رو مطالعه کردید و پاسخگو بودید. 

          چند بار خوندم پاسخ شما رو.‌

          و چه عالی توضیح دادید.

          یک دنیا ممنونم. 

          براتون سرفرازی و موفقیتهای روز افزون آرزومندم ❤❤❤

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار سیده آمنه یاقوتی
        1400/07/20 23:45
        مدت عضویت: 1141 روز
        امتیاز کاربر: 921 سطح ۲: کاربر متوسطه
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 247 کلمه

        سلام دوست عزیز

        من تجربه ی خودم رو براتون میگم

        چون حستون کاملا برام قابل لمسه

        سال97وقتی فهمیدم باید به یک سفر درونی برم و ببینم آمنه ایی که سال ها عقب مونده و من حتی وقت نکردم نگاهش کنم ملاقت کنم بشدت وحشت کردم

        طوری که وقتی کتاب نیمه تاریک وجود رو خوندم سرفصل5رهاش کردم و تاچندماه سراغش نرفتم

        بادوستم تماس گرفتم وگفتم چکار کنم

        ایشون اینو بهم گفت:آمنه این ترست بخاطر اینه که میخوای به دنیایی وارد بشی که نمیشناسیش نمیدونی قراره چی ببینی

        ودلیل دیگه اش اینه که اگه عوض بشی تغییر کنی این آدمها و اطرافیانت از دورت محو میشن

        واسه همین میترسی چون فکرمیکنی اگه فلان دوستم نباشه چکارکنم

        اگه مامانم و نبینم بهش خدمت نکنم چی میشه

        والان که خدارو شکر خیلی حالم عالیه واون بحران هارو تک و تنها وفقط بایه کتاب تاسال99پشت سر گذاشتم و بعد از سال99تاالان که با استاد عباسمنش و بعد جناب عطارروشن آشناشدم واقعا سرعتم مضاعف شد

        میبینم که هیچی اون تو نبود که وحشتناک باشه

        یا اگه فلان عزیزی که میخوامش یا همیشه درخدمتش بودم نباشه یا نتونم بهش خدمت کنم 

        خداش هست

        واین ها همش یک شرک مخفی هست که درنقاب دلسوزی،ترحم،حمایت و ….خودشو مخفی کرده

        چون اگه باورکنیم خدا هست

        نگران هیچکس و هیچ چیز نخواهیم بود

        البته که این روند تکاملیه و باید فقط اجازه بدیم خدا وارد زندگی و جان و روان مابشه

        من بعنوان کسی که این بحران رو عالی طی کرده بهتون اطمینان میدم 

        این ور آب عالیه وبسیار دلپذیر پس دلتون رو به دریا بزنید و آرام آرام باقدم های کوچک شروع کنید

        موفق و سربلند باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 15 از 3 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 364 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 154 کلمه

      سلام خدمت جناب استاد عطارروشن گرامی 

      از دیدن ذکر نام استاد عباسمنش بسیاررر لذت بردم و تحسینتون کردم. کاملا با این آگاهی ها و اجرای  قانون در عمل موافق و هم عقیده هستم و خداروشکر میکنم ک در این مسیر هم تونستم همراه شما باشم. دقیقا وقتی ما رها میکنیم و میسپاریم بردستان پرقدرت خدا چقدرررر آرامش میگیریم و البته خودمون و عزیزانمون رو در پناه قدرت خداوند می بینیم. باید باور داشته باشیم که وابسته نباشیم حالا بهرطریق چ همسر چ فرزند چ کار و‌همکار  چ مال و اموال و .. و.. و رها باشیم . و چقدر این ترمز هایی ک پیدا میکنیم و متوجه آنها میشیم لذت بخش و شیرین هست و البته اجازه میدیم ک‌خدا کارشو ک قرن هاست داره خدایی میکنه و هدایتی ک شامل تمام مخلوقاتش هست رو انجام میده بدون هیچ نگرانی باشیم

      خداروشکر میکنم برای فهم و درک این آگاهی ها از استاد عباسمنش و شما . سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 27 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/07/19 20:38
      مدت عضویت: 1434 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 165 کلمه

      سلام براستاد عزیز ودوستان همراه

      از اینکه با استفاده از برنامه ریزی ذهن بتونیم زندگیمان رو به نحوی که دلمان میخاد بگذرونیم تا بتونیم لذت بیشتری از زندگیمان ببریم فوق العاده مسترت بخشه .

      وازتون بی نهایت سپاسگزارم که این روشها و کنترلهای ذهن رو به نحو ساده وبا الهام از روند زندگیتون بهمون آموزش میدین .

      استاد یه چیزی که دراین برنامه ریزی سفر برام خیلی شگفت انگیز هستش اینه که با توجه به اینکه به خانوادتون علاقه مندین واین در صحبتهای شما کاملا محرزهست .

      چطور با این همه علاقه .وابستگی بین شما وخصوصا همسرتان نیست که به راحتی به شما اجازه میده مجردی با دوستانتون یه هفته برید مسافرت . وچطور اینهمه اعتماد بینتون ایجاد شده که درکمتر خانواده ایرانی میبینیم .

      خصوصا مسافرتی که جنبه زیارتی نداره وبرای لذت بیشترهست .

      استاد جان میشه به ما هم یادبدین چطور این اعتماد رو در زندگی ایجاد کنیم که  بین شما وهمسرتون شکل گرفته؟

      و وابستگی و عدم اعتماد وجودنداره و چطورهمسرتان بهتون اجازه میده با دوستانتون مجردی  برین مسافرت؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 0
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 183 کلمه

        سلام 

        با اجازه استاد میخوام به این سوال شما جواب بدم چون خودم هم متاهلم و درک میکنم سوالتون رو از روی ادی شما حدس میزنم خانم باشید دوست عزیز به نظر من خمه چی به خود آدم برمیگرده مقوله اعتماد اول در وجود خو  استاد شکل گرفته و براشون کاملا بدیهی بوده که همسرشون باید بهشون اعتماد کنند و به خواسته ها و علاقشون احترام بزارن یعنی در جهت تحقق هر خواسته ای قدم اول لایق دونستن اون برای خودمونه و اینکه کاملا بدیهی و طبیعی هست که من این خواسته رو بدست بیارم ایشون در مسیر لاغری نشون دادن که دنیا باید در جهت خواسته شون حرکت کنه و لاغری رو بهشون هدیه بده در مقوله ارتباط با همسر شما فقط باید به خواسته هاتون ایمان داشته باشید و خودتون رو لایق محبت عشق بی قید و شرط و اعتماد شریکتان بدانید اگه کوچکترین خللی در خواسته تون باشه یا در اعماق وجودتون تردید داشته باشید دنیا در جهت همون حرکت میکنه و شما بی اعتمادی یا عدم عشق و علاقه در قالب رفتار اطرافیان که شامل شریک زندگیتون میشه خواهید دید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/19 19:50
      مدت عضویت: 1645 روز
      امتیاز کاربر: 27861 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 551 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      اول از همه استاد من شما رو به خاطر آزادی زمانی و مکانی و مالی که  دارین تحسین میکنم و چقدر داشتن این نعمت ها ارزشمند هست و منم برای خودم همچین شرایطی رو آرزومندم که در حین اینکه آزادی زمانی و مکانی داشته باشم بتونم به آزادی مالی هم برسم و تجربه های جدیدی در زندگیم داشته باشم .

      همون اول که در دل شما خواسته ی سفر شکل گرفت و اما برای  شما جور نمیشد که سفر برین شما از قانون درست استفاده کردین که توجهتون آوردین بر چیزهایی که دارین و حالتون رو خوب کردین و از زندگی لذت بردین و نزاشتین نبودن اون خواسته حالتون رو بد کنه و بعد چون حالتون خوب بود و لذت  میبردین پس  قطعا  در مسیر درست بودین و جهان خود به خود شرایط رسیدن به اون خواسته رو برای شما مهیا کرد ه  حتی همسر شما خیلی راحت با خواسته ی  شما موافقت کرد در حالی که  ایشون شرایط سختی رو پیش رو داشتن (یاد این قانون میفتم که وقتی در مسیر درست باشی خداوند دلها رو برای شما  نرم میکند ) و اونجا که شما خودتون رو از شر افکار منفی رها کردین (که تنها گداشتن خانواده تون بود ) بازم درست به قانون عمل کردین و نزاشتین مغلوب شیطان درون بشین که به شما عذاب وجدان و حال بد بده و بازم شما  خودتون رو  مسول هیچ کس در این دنیا  ندونستین و رها و آزاد عازم سفر شدین و این بهترین تمرین عملی برای این قانون بود که شما مسول هیچ کس نیستین حتی فرزند کوچیکتون آیدا  و بعد که راهی سفر شدین  ایمان خودتون رو نشون دادین که با ایمان کامل به خدا و با این اطمینان که خدا حافظ اونها  هست  و برای اونها مشکلی پیش نمیاد  از اونها جدا شدین  و راهی سفر  شدین و بعد در ادامه ی سفر بازم شما به یاد استفاده ی درست از قانون میفتین  که چه نتایج شگفت انگیزی برای شما به وجود آورده که با هیچ فردی در اطرافتون  قابل مقایسه نیست و تمام اینها به خاطر استفاده از  قوانین ثابت خداوند و قدرت ذهن خودتون هست چون میبینید که دوستان  شما  در محدودیت زمان و مکان  هستن اما شما آزادی  مکانی و زمانی به تمام معنا  دارین که این کم چیزی نیست و خلاصه اینکه استاد این حرفهای شما بار دیگه به من یاد اوری کرد که در مسیر بمون و به آموزشها عمل کن تا نتیجه ی عالی رو  در زندگیت ببینی و بار دیگه به من یاد آوری کرد که ما خالق زندگی خودمون هستیم و بار دیگه به من یا دآوری کرد که زندگی هیچ کس از قبل نوشته شده نیست که قابل تغییر نباشه و همه ی ما قابلیت تغییر شرایط،و زندگیمون  رو داریم اونم به تنهایی فقط با قدرت  ذهن خودمون  فارغ از اینکه در چه سنی و در چه کشوری و در چه شهری هستم و چه جنسیتی و چه دینی و یا چه مدرکی دارم .

      پس باید در زندگی با ایمان و توکل حرکت کنیم و هرگز عمگین و ناراحت نباشیم و ناامید نشیم و ترس و نگرانی نداشته باشیم  تا جهان پاسخ ما رو در زمان و مکان درست به ما بدهد  خود خداوند  این وعده رو  داده است  و وعده ی خدا وند حق هست  و من مطعنم خدا هرگز دیر نمیکند .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 45 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 609 کلمه

      به نام الله

      سلام به دوستان مسیر تناسب 

      ما انسانها بر حسب شرایط زندگی و عوامل بیرونی تجربیات مختلفی رو در زندگی میبینم و تجربه میکنیم که به اونها واکنش نشون میدیم اکثر انسانها سعی میکنند الگوی رفتاری ثابتی رو انتخاب کرده و از اون پیروی کنند و اون رو به عنوان یک خصیصه اخلاقی یا حتی یک استراتژی در زندگی به کار می‌گیرند ولی من شخصا افراد کمی رو میشناسم که جرات و جسارت تعییر و شکستن الگوهای فکری قدیمی رو داشتن و نوع نگرش به زندگی رو عوض کردند.

      در اکثر سالهای عمرمون اکثر ما درگیر این الگوهای ثابت هستیم و خودمون رو با برچسب های گوناگونی مثل خجالتی پر حرف زودباش عصبانی مودب مردم دار و غیره تعریف میکنیم و کل عمرمون رو درگیر این اتیکت ها هستیم و همین برچسب ها در بسیاری از موارد سد و معبری برای تغییره

      نقش هایی که در زندگی به عنوان فرزند مادر پدر خواهر معلم استاد و یا هر چیز دیگه ای که تعریف میکنیم هم‌میتونه عاملی برای ثابت موندن ما در اون الگو باشه 

      من هر وقت به زندگی پدر مادرهای اطرافیان خودم دقت نیکنم و حتی والدین خودم میبینم در تمام طول زندگی بچه ها رو محور همه فعالیتهای خودشون قرار دادن و یلی از شکست ها ناکامی و خستگی یا افسردگی خودشون رو نسبت دادن به نقش پدری یا مادری 

      مثلا حتی الان هم تعریف شده نیست که من به عنوان مادر دو فرزند تنهایی بدم سفر یا فعالیت هایی که دوست دارم انجام بدم چون جامعه و اطرافیان منو مسئول بچه هام میدونه و هر گونه اشتباهی از سمت من ملامت میشه پس هر طوری که فکر میکنیم ما در این تله های قراردادی گیر کردیم ولی اونهایی که جرات کردند چی مادر یا مدری که برای روحیه خودش ارزش قائل میشه و خودش ر پایبند خانوداه و بچه نمیبینه یه ادم بی فکر نیست برعکس کسی هست که میدونه تعییر روحیه و انرژی اون منجر به نشاط بیشتر در خانواده اش میشه مادری که ورزش میکنه در جهت تغییر قدم برمیداره کتاب میخونه و سعی میکنه الگوهای فکری جدیدی رو مایه ریزی کنه موفقتر از مادری هست که دائم در آشپزخونه مشغول پختن غذا های خوشمزه اس البته من خودم یه مادرم و مقصودم از این حرفها سلب مسئولیت نیست شاید هیجان انگیزترین بخش زندگی ما اون قسمتی که متوجه میشیم در حال تغییر هستیم مثلا در دورهمی با

      ی

       دوستان یا چت های گروهی یا بحث های خانوادگی ما راحت میتونیم تغییر در نوع نگرش خودمون رو نسبت به مسائل بسنجیم این تغییرات گامهای کوچکی در جهت خودشناسی و بهبود کیفیت زندگی ماست در حین این جمعها متوجه شدم ادمها علیرغم میزان تحصیل با مرتبه اجتماعی تمایلی به تغییر ندارن و جالب‌تر اینکه برای انجام ندان هر کاری بهانه های جورواجور دارند و خیلی وقتا مسؤلیت های زندگی رو مانعی برای رسیدن به خواسته هاشون میدونن مثلا باشگاه نمیرن چون بچه ها تنها هستن کناب نمیخونن چون بچه کوچیک لجبازی میکنه و هزاران اما و اگر دیگه 

      خودم یادمه مدتها بود دنبال تکمیل دوره ای بودم که ارزوش رو  داشتم .مهارت من در اون دوره در حد نسبی بود ولی دلم میخواست پیشرفت کنم اوایل زندگی متاهلی رو مانعی برای حضور در دوره میدیدم بعد به یمن پیشرفت تکنولوژی همه دوره ها آنلاین شد ولی باز هم بچه ها مدرسه شون و …بهانه جور میکردم ولی یه بار به خودم گفتم تا دلت بخواد بهانه هست تو که همیشه ادمهای سخت کوش رو تحسین میکنی پس چرا بهانه جور میکنی 

      البته یه عامل دیگه این بود که من پیشرفت در اون دوره رو همراه با سختی میدیدم ولی دارم یاد میگیرم اساس دنیا بر راحتی آسایش ولذت بردن هست و اگه اراده کنی زمان مناسب و متریال مناسب برای پیشرفتت جور میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 48 از 10 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم