0

لاغری با ذهن و تاثیر خاطرات

خاطرات لاغری
اندازه متن

ذهن افراد چاق مملو از خاطرات دوران چاقی است و به این ذهن هرگز نمی توان لاغر شد. برای لاغر شدن باید خاطرات لاغری را در ذهن خود ایجاد کنیم و این کار فقط از روش لاغری با ذهن امکانپذیر است.

لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین نوجوانی برای لاغر شدن تلاش می کردم ولی همیشه از سسعی و تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.

با خودم فکر کردم که در تمام سال هایی که من دوست داشتم لاغر بشم ، روش های مختلفی رو امتحان می کردم و درسته که از همه روش ها نتیجه خوبی نگرفتم ولی یک نکنه در تمام انتخاب های من مشترک بود که ارتباط داشت با خاطرات من از چاق بودنم.

هر روشی که برای لاغری استفاده می کردم شباهت زیادی به روش قبلی داشت و این تکرار سبب ایجاد خاطرات چاقی در ذهن من شده بود و هر بار که از انجام روشی نتیجه نمی گرفتم تصویری از شکست در لاغر شدن در ذهن من ثبت می شد و تکرار تصاویر شکست سبب می شد که خاطرات شکست از تلاش برای لاغری در من شکل بگیرد.

شکل گیری خاطرات لاغر نشدن با استفاده از روش های لاغری سبب شده بود که  هر بار تصمیم می گرفتم برای لاغر شدن اقدام کنم با انبوهی از تصاویر ناکامی و شکست برای لاغر شدن در ذهنم مواجه می شدم.

مرور خاطراتم درباره لاغر نشدن سبب می شد در استفاده از روش دیگری برای لاغر شدن اشتیاق و انگیزه خود را بعد از چند روز از دست می دادم و آن روش را رها می کردم.

این روندی است که همه افرادی که اضافه وزن دارند تجربه کرده اند و تاثیر خاطرات خود در نتیجه نگرفتن از روشهای لاغری را به خوبی درک می کنند.

هرچه بیشتر از روش های مختلف برای لاغر شدن استفاده کرده و نتیجه نگرفته باشید خاطرات بیشتری در رابطه با لاغر نشدن در ذهن شما ایجاد شده است و همین خاطرات به سادگی شور و اشتیاق شما برای لاغر شدن در تصمیمات و اقدامات بعدی را کاهش داده است.

به طوری که هرچه بیشتر تلاش می کردید که لاغر شوید مدت کمتری می توانستید روشی که در پیش گرفته بودید را ادامه دهید.

خاطرات ما در جنبه های مختلف زندگی تاثیرگذار است، در برخورد ما با اطرافیان، در واکنش به اتفاقات و خیلی از رفتارهای ما ، خاطرات نقش تاثیرگذاری دارند.

لازم به ذکر است که رفتارهای چاق کننده ما همیشه برگرفته از خاطرات ما از چاقی است.

هربار که پرخوری می کردیم و بعد از آن احساس عذاب وجدان داشتیم تصمیم می گرفتیم که دیگه پرخوری نکنیم اما پرخوری بعدی بیشتر و ساده تر انجام می شد و باز حال ما بد می شد و این چرخه باطل ادامه داشت.

این تاثیر خاطرات چاق شدن در ذهن است.

همچنین بارها از چاق تر شدن خود در زمان کمتر نگران شده ایم به این شکل که اگر در شش ماه 3 کیلو وزن ما اضافه می شد به شدت ناراحت و نگران می شدیم و این در حالی بود که 3 کیلو بعدی را در کمتر از شش ماه اضافه می کردیم.

هرچه از زمان شروع چاقی بیشتر سپری شود سرعت چاقی بیشتر می شود چون خاطراتی که از چاق شدن در ذهن ما ایجاد می شود در تشدید چاقی تاثیرگذار است.

انباشته شدن خاطرات چاقی در ذهن ما می تواند به سادگی مانع لاغر شدن ما شود به این شکل که همزمان با استفاده از محتوای آموزشی خاطرات چاقی در ذهن شما مرور می شود و این فرایند باعث ایجاد نگرانی و ترس از لاغر نشدن در شما می شود.

اگر مراقب ترس از لاغر نشدن باشید به سادگی اشتیاق و انگیزه شما برای لاغر شدن را کم کرده و باعث خارج شدن شما از مسیر لاغری با ذهن می شود.

لاغری با ذهن روش فوق العاده ای است که از تمام محتوای ذهنی برای لاغر شدن استفاده می کند. همانطور که در چاق شدن از تمام اطلاعات ذهنی استفاده کرده ایم، برای لاغر شدن هم باید از همین طریق اقدام کنیم.

در روش های مختلف لاغری توجه و تمرکز بر تغییر عادت های چاق کننده است.

به این شکل که ابتدا برای ما تعیین می کنند که میزان اضافه وزن شما چه مقدار است.

سپس مشخص می کنند که برای لاغر شدن نباید از هر ماده عذایی استفاده کنید و فقط حق دارید طبق برنامه ای که برای شما در نظر گرفته می شود غذا بخورید.

همچنین پیشنهاد می کنند میزان سوخت و ساز بدن را با استفاده از حرکات ورزشی بالاتر ببریم تا در مدت زمان کمتر بیشتر لاغر شویم.

این پیشنهادات و موارد مشابه فقط سبب ایجاد تمرکز بیشتر بر چاقی می شود و برخلاف اینکه انتظار داریم با اجرای این دستورالعمل ها لاغر شویم چاق تر می شویم.

البته در مدت اجرای آن دستور العمل ها در بیشتر مواقع مقداری از وزن و سایز ما کم می شود اما با رها کردن آنها به مقدار بیشتر از قبل به وزن و سایز ما اضافه می شود.

زمانی که تمرکز بر تغییر رفتارهایی که چاق کننده تشخیص داده شده اند می کنیم شاید موفق به تغییر آن یا اصلاح آن شویم اما هرگز موفق به تغییرا خاطراتی که تکرار آن رفتارها در ذهن ما ایجاد کرده اند نخواهیم شد.

به همین دلیل زمانی که دست از تلاش برای اصلاح رفتارهای چاق کننده بر میداریم خاطرات چاقی سبب می شود به مرور رفتارهایی که باعث ایجادشان شده ایم را تکرار کنیم.

چون خاطرات چاقی به واسطه افکار و رفتار در ما ایجاد شده اند.

وقتی ما با تلاش سعی کرده ایم فقط رفتار را تغییر دهیم بدون اینکه توجهی به افکار و خاطرات چاقی داشته باشیم، به محض اینکه دست از تلاش برای تغییر رفتار می کشیم، افکار و خاطرات چاقی به جستجوی رفتار بوجود آورنده خود مشغول می شوند.

جستجوی آنها سبب بروز مجدد رفتارهای گذشته ما می شود.

این توضیح مختصر و کاملی از چرایی شکست خوردن ما از روش های قبلی است که برای لاغر شدن استفاده کرده ایم.

در روش لاغری با ذهن ما سعی در تغییر افکار، رفتار و خاطرات چاقی نداریم بلکه طریق عملکرد ما به این شکل است که با استفاده از محتوای آموزشی ابتدا افکار جدید و لاغر کننده در ذهن خود ایجاد می کنیم.

افکار جدید مستلزم رفتار جدید هستند و زمانی که شما با استمرار و تمرین کردن افکار لاغر کننده را در ذهن خود ایجاد می کنید به شکل خودبخود رفتارهای جدید در شما ایجاد می شود.

به طریقی که بسیار نرم و بدون سر و صدا این پروسه انجام می شود و شما متوجه می شوید که مدتی است تمایل شما به خوردن برخی مواد تغییر پیدا کرده است. یا اشتهای قبلی را ندارید یا حرص و ولع گذشته را ندارید.

اینها رفتارهایی است که به واسطه افکار جدید در شما ایجاد می شود.

وقتی افکار ایجاد شد و رفتارها شکل گرفت به شکل خودبخود خاطرات لاغری شروع به شکل گرفتن می کند.

چون شما به مرور رفتارهای متفاوتی نسبت به قبل را انجام می دهید و واکنش های شما تغییر می کند.

رفتار جدید خاطرات جدید بودجود می آورد.

با ایجاد خاطرات جدید در ذهن شما درباره لاغر شدن فرمول لاغری با ذهن تکمیل شده و روند لاغر شدن شما آغاز می شود.

افکار لاغر کننده + رفتار لاغر کننده + خاطرات لاغر کننده = لاغر شدن

همین فرمول را به شکل متفاوت در چاق شدن مورد استفاده قرار داده ایم و همه افراد چاق آن را به خوبی تجربه کرده اند.

افکار چاق کننده + رفتار چاق کننده + خاطرات چاق شونده = چاق شدن

ذکر این توضیحات به منظور واضح شدن اتفاقی که در وجود ما برای لاغر شدن با ذهن صورت می گیرد ضروری است.

باید بدانیم در مسیر لاغری با ذهن چه اتفاقی رخ می دهد و لاغر شدن با ذهن به چه صورت انجام می شود.

آگاهی از پروسه لاغری با ذهن سبب می شود شما با اطمینان و آرامش بیشتری در این مسیر حرکت کنید و به جای تمرکز بر نتیجه نهایی که لاغر شدن است توجه و تمرکز خود را صرف استفاده از محتوای آموزشی و انجام تمرینات کنید.

چون استفاده از محتوای آموزشی و انجام تمرینات قدم اول برای ایجاد افکار لاغر کننده در ذهن ناخودآگاه است.

برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر باورها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.

دیدن تصاویر افرادی که از مسیر لاغری با ذهن استفاده کرده و رویای لاغری خود را به واقعیت تبدیل کرده اند سبب می شود تا خاطره لاغری آنها به شکل رویایی دست یافتنی در ذهن ما مرور شود.

اگر fبا دیدن تصاویر آلبوم شگفتی سازان به احساس خوب و اشتیاق برای ادامه دادن و لاغر شدن می رسید مطمئن باشید در تبدیل خاطرات لاغری آنها به رویای لاغری خود عالی عمل کرده اید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن


تمرین این بخش:

1- محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید و به شباهت عملکرد خود با آنچه شرح داده شده است توجه کنید.

2- محتوای آموزشی را با دقت گوش کنید.

3- درباره خاطرات چاقی خود شرح دهید. چه خاطره ای از چاق شدن و چاق تر شدن دارید.

4- تجربه خود از تاثیر خاطرات چاقی را در احساس ناامیدی و ترس از چاق تر شدن بنویسید.

5- خاطرات چاقی چه احساسی در شما ایجاد می کند و فکر کردن به لاغر شدن چه حسی در شما بوجود می آورد.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.09 from 66 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11589
برچسب ها:
152 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا
      1402/08/02 09:05
      مدت عضویت: 378 روز
      امتیاز کاربر: 22040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 602 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی

      خدا را شاکرم 1402/08/2 توانستم این فایل را گوش بدهم 

      درمورد تاثیر خاطرات استاد خیلی خوب گفتید که ابتدا افکار چاق کننده +رفتار چاق کننده +خاطرات چاق کننده= چاق شدن است و چه خوب مثال ته دیک ماکارونی و آبگوشت را توضیح دادید و درهمان حال که من داشتم این فایل را گوش میدادم دلم این غذاها و با این شرایط را دلم خواست و فهمیدم که هنوز افکار من چاق کننده است و لاغر نشده است و باید سعی کنم که ابتدا درمورد غذاها زیاد فکر نکنم تا دراین مسیر نیفتم و مثل افراد متناسب عمل کنم که غذا را برای رفع گرسنگی میخورند نه با لذت وولع زیاد افکار لاغر کننده +رفتار لاغرکننده +خاطرات لاغر شونده = لاغر شدن 

      . بازم ممنون که اینقدر خوب شفاف سازی انجام میدهید .

      درباره خاطرات چاقی خود شرح دهید. چه خاطره ای از چاق شدن و چاق تر شدن دارید.

      استاد من از ابتدای تولدم چاق بودم و همه عمرمن خاطرات خوب و بد چاقی است تا زمانی که به مدرسه نرفته بودم یادمه که توسط پدرو مادر و حتی دایی هایم تشویق میشدم که چاقم و هرکسی به نوعی من را با اجدادم مقایسه میکردند و از زورآزمایی و شجاعت آنها برایم میگفتند که توهم مثل آنها باش وقتی که به مدرسه رفتم و خودم را با همکلاسی هایم مقایسه کردم و دیدم که درخیلی از کارها و بازیها ازآنها عقب تر هستم کمی ناراحت بودم ولی در راهنمایی و دبیرستان شروع کردم از انواع رژیمها استفاده کردن و هرروز ناامیدتر از قبل که من ارثی چاقم و بعد از ازدواج و بارداریها روز به روز چاق تر شدم و تا الان که 46 سال دارم برای اولین بار است که بدون ناراحتی و با احساس خوب دراین مسیر هستم و هیچگونه سختی و فشار روحی و روانی به من وارد نشده است و انشاالله تا آخر عمر دراین مسیر خواهم بود 

      تجربه خود از تاثیر خاطرات چاقی را در احساس ناامیدی و ترس از چاق تر شدن بنویسید. من خاطرات چاقی به خاطر ناامیدی از چاقی زیاد دارم هرموقع کسی میگفت فلان رژیمی گرفتم و 10کیلو لاغر شدم سریع به سراغ آن رژیم میرفتم و بعد از مدتی خسته و ناراحت آن را رها میکردم و دوباره چاق میشدم و همیشه این ترس از چاق تر شدن با من بود و هرگز من را رها نکرده و الان خدا را شکر با شرکت دراین سایت 50% ترس از چاقی در من از بین رفته چون هنوز با توجه به مرور خاطرات میدانم هنوز ترس از چاقی درمن وجود دارد که انشاالله با تکرار و تمرین ان را هم از بین خواهم برد 

      خاطرات چاقی چه احساسی در شما ایجاد می کند و فکر کردن به لاغر شدن چه حسی در شما بوجود می آورد.

      قبل از آشنایی با این سایت همه ی زندگی من خاطرات چاقی بود و از لاغری اصلا خاطره ای نداشتم ولی الان با فکر کردن به خاطرات چاقی خیلی ناراحت میشوم و هرگز دیگر دوست ندارم به ان وضع برگردم و احساس خوبی ندارم و درمورد فکر کردن به خاطرات لاغری خیلی خوشحال هستم و می دانم که انشاالله من هم به زودی لاغر میشوم و میتوانم خیلی از کارهایی که افراد لاغر انجام میدهند بدون هیچ محدودیتی انجام دهم . 

      مثل انواع ورزش – بازدید از جاهای پر پله – انتخاب بهترین لباسها با رنگهای شاد – شرکت درجلسات بدون ترس از نگاه دیگران – خوردن غذا درجمع بدون ترس از نگاه دیگران – خرید با احساس خوب بدون راه رفتن زیاد برای سایز بزرگ پیدا کردن و هزینه کمتر -و خیلی از کارهای دیگر که افراد متناسب انجام مدهند و ما قادر به انجام آنها نبودیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mohsenzadehyazdi@gmail.com
      1402/02/08 22:08
      مدت عضویت: 1012 روز
      امتیاز کاربر: 1034 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 229 کلمه

      سلام و درود خدمت استاد عزیز  و دوستانم

      چقدر این دوره برای من جذابه🤩🤩🤩 کلمه به کلمه محتوای نوشتاری و صوتی استاد انگار در مورد منه

      مثال های بسیار عالی و واقعی و آموزه های تاثیر گذاری رو میشنوم که  اونا رو عمیقا درک میکنم و این روزها دارن رفتار جدیدی رو برای من شکل میدن🤩 خوشحالم و شاکر😊 مرور خاطرات چاقی رنج آوره… اینکه لباسی که دوست داری اندازه ات نیست 

      وقتی توی آینه نگاهی به خودت میندازی خوشت نمیهد

      نمیتونی از درد زانو چندتا پله رو پشت سرهم بری

      تو نشست و برخواست کندی و دوساعت طول میکشه تا جابه جا بشی

      همیشه سعی داری تا به یک شکلی خود واقعیت رو مخفی کنی و کوچیکتر جلوه بدی واقعا این موارد ناراحت کنندس… اما حسی که از مرور خاطرات لاغری داریم خیلی بهتره 

      حتی فکر بهش هم ادم رو سبک بال میکنه

      من گاهی تصاویری که مربوط به اولین کاهش وزن  خیلی خوبم رو دارم نگاه میکنم و چقدر لذت میبرم

      از متناسب بودنم 

      ممتونم استاد که اینقدر خوب و عالی فضای بعد از متناسب شدن رو برامون شرح میدید

      به یاری خدا حتما موفق میشیم

      من خیلی دوست دارم بیشتر براتون بنویسم اما نی نی کوچولو اجازه نمیده  کولیک داره و کل روز مشغولش هستم با وجود سختی کارم با جدیت دارم گام ها رو طی میکنم و ادامه میدم و اولین وقتی که بچم آروم میشه میام توی سایت و استفاده میکنم.

      استاد نکات آموزشیتون عالیه

      خدا حفظتون کنه

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/16 09:17
      مدت عضویت: 429 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 455 کلمه

      سلام استاد جانم

      من کاملا با شما موافقم که به طریقی که چاق شدیم باید لاغر بشیم

      یه جمله ای شنیده بودم که میگفت از همون سفره ای که چاق شدی باید لاغر بشی

      فک کنم دکتر کرمانی اینو میگفت 

      از خاطرات گفتی استاد

      ما انسانها خیلی زیاد خاطرات غذا خوردن و شادی داریم 

      مثلا سیزده بدر و آش رشته 

      ماه رمضان و رولبیا بامیه 

      و هزاران چیز دیگه 

      همونطور که شما گفتی ما سالها این اطلاعات رو به مغزمون دادیم 

      و از طریق جامعه هم تثبیت شده اون خاطره 

      مثل اینکه ،مامانم همیشه تا لاغر میشم میگه لاغر شدی 

      حالا ببینم تا کی میتونی لاغر بمونی 

      چون منم هی چاق و لاغر شدم این خاطره رو براش بوجود آوردم 

      اونم هی این حرفو بهم میزد

      استاد ولی من تا قبل از ابن فایل ،سعی میکردم بطرز شیرینی خاطرات روزهای لاغریم رو به باد بیارم 

      فک کنم توی کامنت اولین روز حضورم در سایت هم گفته بودم که یادآوری اون روزها و حتی اون مانتو انقدر به من انگیزه میده 

      چقدر مثال قورمه سبزی عالی بود برای اینکه ببینم چه خاطراتی توی ذهنم هست از چاقی

      افراد چاق اطلاعات کاذب توی ذهنشون ذخیره کردن که افراد متناسب اون اطلاعات رو ندارن 

      استاد چقدر دست گذاشتید روی واقعیت ها

      دوست متناسب من اصلا و ابدا از این جور چیزها نمیگه درباره غذاها و خوراکی ها

      ولی من همینطور که شما گفتید انقدر با آب و تاپ از غذاها میگم 

      یادمه همیشه سفره مو مثل مادربزرگم و مادرم میچیدم 

      چطور ؟ 

      مثلا هر وقت کتلت داشتیم حتما سبزی خوردن و نون سنگک باید میبود توی سفره 

      هر وقت لوبیا پلو داشتیم حتما سالاد شیرازی و سبزی خوردن باید میبود 

      نمیخوام بگم بدها 

      میخوام بگم شما درست میگی 

      این خاطراتی که ما ساختیم و چون از قبل هم این چیزها رو برای هر غذا آماده میکردیم ، موقع غذا خوردن با چنان ولعی میخوردیم که نگو

      خدا رو هزاران بار شکر که کلی از اون عادت ها رو سالهاست گذاشتم کنار 

      نه صد در صد ولی بیش از ۹۰٪ از عادت ها رو ترک کردم 

      از اونجایی که به این نتیجه رسیده بودم این عادت ها که من باهاش بزرگ شدم سلامتی به همراه نخواهد داشت

      حالا میپرسید اگر عادت هاتو ترک کردی چرا هنوز اضافه وزن داری 

      چون من فقط یکم رفتار لاغر کننده داشتم و افکار لاغر کننده نداشتم 

      طبق فرمولی که در نوشته این بخش گفتید 

      چقدر کلمه درستی بود برای چاقی” اسارت چاقی”

      واقعا من که با تک تک سلول هام درک کردم که اسیر بودم این سالها

      و جالبه که همیشه هم ناراحت بودم از این موضوع 

      ناراحتیم از چاقی نه تنها کمکی به من نکرد بلکه هی به چاقی توجه بیشتری میکردم 

      حتی وقتی داشتم غذای مورد علاقه مو میخورم هم داشتم به چاقی فکر میکردم 

      و یادمه بعضی وقتا بعد از غذا آبلیمو یا سرکه میخوردم که کالری غذا کمتر جذب بشه 

      فک کن شما تا چه حد من حین غذا خوردن عذاب وجدان داشتم 

      استاد از این فایل عالی از شما سپاسگذارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/10/20 00:25
      مدت عضویت: 534 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 457 کلمه

                        “به نام خداوند هستی بخش”

      با سلام و درود به همگی؛

      گام هفدهم :لاغری با ذهن و تاثیر خاطرات؛

      به لطف خداوند مهربان امروز ۱۹ دی ۱۴۰۱ توانستم گام هفدهم از مسیر لاغری من را بردارم.

      چاق شدن=خاطرات چاق کننده +رفتار چاق کننده+افکار چاق کننده

      لاغر شدن=خاطرات لاغر کننده + رفتار لاغر کننده+ افکار لاغر کننده

      من هم مانند همه ی افراد چاق دیگر مطمئنا خاطرات چاقی زیادی دارم که مرا به سمت چاقی کشانده است.از خاطرات بد چاقی می توانم به زمان هایی که برای خرید لباس به خصوص مانتو و شلوار می رفتم اشاره کنم که قبل از خرید با خودم می گفتم تو که میدونی سایز تو ، لباس و مانتو و شلوار خوشگل کم پیدا میشه پس مجبوری سایز بزرگ بخری که اکثرا قشنگ و خوش دوخت نیستند و مدل های ساده ای دارند و به سختی هم‌ پیدا میشه و این کار من را از زندگی نا امید می کرد و خودم را برای وزن و شرایطی که برای خودم به وجود آورده بودم سرزنش می کردم و یک خرید خوب و لذت بخش را تجربه نمی کردم.یا زمان هایی که به مهمانی و یا عروسی دعوت می شدیم باید لباسی را انتخاب می کردم که اندام چاق من را کمتر نشان بدهد تا از آنها خجالت نکشم.یکی دیگر از خاطرات بد چاقی برای من ، زمان هایی بود که کاملا از وضعیت چاقی و اضافه وزن خودم به ستوه می آمدم و با حالت عصبی و ناراحت تصمیم می گرفتم که رژیم بگیرم و غذای کمتری بخورم و البته بعد از مدت کوتاهی چون ذهنم همچنان با چاقی خو گرفته بود و از آن لذت می بردم رژیم را رها می کردم و با حالت هیجانی حتی بیشتر از قبل غذا می خوردم و با این کار باز اعتماد به نفس خودم را ضعیف می کردم و روحیه ی خودم بدتر می شد.الان که فکر می کنم چاقی به جز لحظه ی خوردن مواد غذایی در دیگر  زمانهایش پر بود از سر کوفت خود ،ناراحتی، عصبانیت،درگیری همیشگی ذهن و احساس دائم بی اراده بودن و خیلی حس های بد دیگر که باعث می شد من روز به روز چاق تر شوم هر چند که دوست داشتم لاغر شوم.اما حالا که چند وقتی است که در مسیر لاغری هستم احساسات خیلی خوبی را درک می کنم.ذهنم با آرامش بیشتری به این موضوع می پردازد.آگاه شده ام که می توانم با آموزش ذهنم به لاغری همان طور که چاقی را آموزش دیده بودم خیلی خیلی راحت و آسان وبا لذت فراوان لاغر شوم و لاغر بمانم.لاغر شدن با ذهن راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست.من لایق لاغر شدن هستم و حتما لاغر و متناسب می شوم.                       “خدایا شکرت”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ZahraKasaeipour@gimal.com
      1400/09/01 22:04
      مدت عضویت: 1100 روز
      امتیاز کاربر: 268 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 459 کلمه

      سلام و درودفراوان بر همه دوستان عزیز و استاد گرامی 

      از اشتراک گذاری این فایل پر از آگاهی صمیمانه سپاسگزارم. 

      خاطرات چاقی 

      اگر واقعیت را بخواهید  حالا که خوب  فکر  میکنم می بینم  خاطرات چاقی در من دوره ای است . یک دوره خاطرات منفی چاقی اعم از عذاب خرید یا دوخت و اندازه‌گیری خیاط برای لباس ، از تلخترینهاش این بود که یک بار یکی از دوستانم سر جانماز من رفت برای نماز خوندن همیشه لباس تمیز میگذاشتم که با اون نماز بخوانم دیدم که با حالت خنده آمد بیرون گفت این برام اندازه نیست وقتی وارد اتاق شد  بزرگی سایز دامن  رو نشون داد البته قصدی نداشتن ولی من از اینکه همسرم این صحنه رو دید خیلی خجالت کشیدم  .

      هر بار یاداوری خاطرات اتاق پرو برام عذاب اوره .

      اما دوره ای از خاطرات هم بر میگرده به سفره های خوش اب و رنگی که از کودکی عاشق برنامه ریزیش بودم چون خونه پر رفت و آمدی داشتیم. حتی یادم میاد برای چیدمان بهتر نقاشی از ملزومات سفره میکشیدم تا بدونم موقع مهمونی هر چیزی را کجا بزارم .

      عاشق تزیین شیک سالاد و غذا بودم و هستم دوست دارم  مهمونیهام شیک باشه با تنوع غذایی و … 

      الان این تضاد خاطرات از چاقی تو ذهنم داره مرور میشه . واقعا وزنه خاطرات منفی سنگینتر و رنج اورتره . اون خاطراتی را که  از پخت و پز و شام و ناهار درست کردن دارم ،قسمت خوشایندش برای دیگران بوده و هست اونها بودند که از محصول آشپزی استفاده میکردند و سهم من از این تلاش برای تزیین غذا فقط  چاق شدن ذهنم ، توجه و تمرکز بر غذا و طبیعی شدن چاقی بوده بدون اینکه من خیلی پرخور باشم.

       واقعا  فکرمون عموما در مورد خوردن ، خوشمزه کردن غذا و شنیدن به به و چهچهه دیگران بود 

      عجب پس من چقدر از حافظه خودم ، انرژی ناخودآگاه و تمرکزم را ساعت‌ها به غذا اختصاص میدادم و با اینکار غذا رو هر لحظه به بدنم وارد میکردم ؟…

      یا خدا!!! هم شکرت برای این نظم و قانون در دنیا و هم شکرت که ما با آموختن و آگاهی از این موضوع میتوانیم به تناسب خودمان کمک کنیم .

      من هر لحظه بعد از امروز را اختصاص میدم به تمرکز بر تناسب اندام . به باورهای مثبت از زیبایی تناسب اندام و لاغری به اینکه مهمونی فقط غذا نیست اتفاقا اگر وقت بیشتر بزارم برای برنامه های تفریحی هم خودم خسته نمیشم هم مهمونیهامون  پر نشاط میشه .

      این همه بازی گروهی این همه برنامه های خنده دار و پر از شادی که میشه فضایی مهمونی را باهاش پر کرد تازگیها بازی مافیا شده پای ثابت مهمونیهامون همین طور پانتومیم که از خنده روده بر میشیم. باورتان بشه که مهمونیهامون ارزانتر از قبل   بانشاط تر شده ، حالا وقتی میگیم برای غذا نیامدیم مهمونی از ته قلبه .

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/06/31 13:07
      مدت عضویت: 1016 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 886 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! خاطرات در تغییر حال و هوای کنونی ما نقش مهمی دارند و همین طور خاطرات در چاق تر شدن ما هم نقش بسزایی دارند و باید خاطرات لاغری را به جای آنها ایجاد کنیم. شباهت روش‌هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده ایم باعث شکل گیری خاطرات چاقی در ما می‌شود و هربار که نتیجه نگیریم خاطرات شکست از لاغری در ذهن ما حک می‌شود و هر چه بیشتر از این اقدامات برای لاغری نتیجه نگرفته باشیم، خاطرات چاقی بیشتری در ما ایجاد شده است که شور و اشتیاق ما را برای لاغر شدن کمتر می کند و هرچه بیشتر تلاش میکردیم برای لاغر شدن مدت کمتری می توانستیم به روش مورد نظرمان ادامه بدهیم. رفتارهای چاق کننده ما همیشه برگرفته از خاطرات چاقی مان است و به این دلیل که خاطرات ما از چاقی در تشديد چاقی تاثیر گذار است ما روند چاقی سریع تری را سپری کردیم و در مدت زمان های کمتری وزن بیشتری را اضافه کرده ایم! باید مراقب ترس از لاغر نشدن باشید تا شما را از مسیر لاغری با ذهن خارج نکند. با رژیم گرفتن بر روی تغییر رفتارهای چاق کننده تمرکز می کنیم و شاید بتوانیم آنها را تغییر بدهیم ولی هرگز خاطراتی که تکرار آنها باعث چاقی ما شده است را نمی توانیم تغییر بدهیم. افراد چاق اکثرا درمورد مواد غذایی برای خودشان خاطراتی دارند که با تفریح و لذت و شادی همراه است و به همین دلیل با مواجه شدن با همان مواد غذایی خاطرات برای آنها زنده می‌شود و نمی توانند در مقابل خوردن آن مواد غذایی مقاومت کنند و به اشتباه اسم این رفتارشان را اشتهای زیاد می‌گذارند در حالی که اشتها فقط یک واکنش ذهنی به مواد غذایی است. در روش لاغری با ذهن افکار جدید و لاغر کننده در ذهن خود ایجاد می کنیم که مستلزم رفتار جدید است. با تمرین و استمرار می توان این افکار را به رفتار تبدیل کرد و سپس خود به خود خاطرات لاغری هم شروع به شکل گرفتن می کند. این فرمول لاغری است که می گوید: لاغر شدن مساوی است با خاطرات لاغر کننده به اضافه رفتار لاغر کننده به اضافه افکار لاغر کننده که تاکنون برعکس آن را برای چاق شدن انجام می‌داده ایم. دیدن تصاویر افرادی که در مسیر لاغری با ذهن لاغر شده اند سبب می‌شود تا خاطره لاغری آنها به شکل رویایی دست یافتنی در ذهن ما مرور شود. من تاکنون چون تمرکزم بر روی چاقی بوده است و خاطرات چاقی را برای خودم مرور می کرده ام، حتی با اینکه 23 کیلو از وزنم کم شده بود ولی باز با تکرار خاطرات چاق شونده و افکار و رفتار چاق شونده در مسیر برگشت به روال چاقی بودم که با این سایت آشنا شدم و می‌خواهم مسیرم را عوض کنم. بار آخر که بخاطر کرونا، رژیم و ورزش را کنار گذاشتم از همان ابتدا انتظار دوباره چاق شدن را داشتم ولی به خودم میگفتم خب دوباره رژیم میگیری و ورزش می کنی و لاغر میشوی ولی بعد که خواستم این کار را انجام بدهم انگیزه بار قبل را نداشتم و بیشتر از یکی دو هفته نمی توانستم به روال قبلی و رژیم قبلی ام برگردم و هر روز که خودم را وزن میکردم چاق تر از قبل بودم. با اینکه تصمیم گرفته بودم این 23 کیلو وزن از دست داده را دیگر به بدنم اضافه نکنم و حتی لاغرتر بشوم ولی برگشتن به روال عادی زندگیم و خاطرات چاقی اجازه نمی‌دهد. بعد از اینکه هر روز متوجه شدم دارم دوباره چاق میشوم و لباسهایم باز برایم تنگ شده است به شدت ناراحت و ناامید بودم و حتی تصمیم به انجام روش‌های خطرناک برای لاغری گرفتم چون نمیخواستم دوباره به حالت اولیه خودم یا حتی چاق تر شدن برگردم و همین نگرانی و ناراحتی باعث چاق تر شدن من میشد. به طوری که به خودم میگفتم کل غذایی که من دیروز خوردم یک کیلو نبوده چطور امروز یک کیلوگرم وزن من اضافه شده است؟! و حالا میفهمم که این اضافه شدن ربطی به میزان غذا خوردن و سوخت و ساز بدن من نداشته است بلکه به طور ذهنی و با توجه کردن به چاقی ام باعث میشدم به طور کاملا خودکار وزنم اضافه بشود. قطعا چاقی برای هیچکدام از ما خاطرات خوبی نداشته و نخواهد داشت. چاقی باعث محدودیت همه ما شده است و به دنبال چاقی از خیلی امکانات و مزایای دیگر هم محروم شده ایم ولی فکر کردن به لاغری باعث می‌شود خیلی حس‌های خوب و شیرینی در من به وجود بیاید. احساس رضایت از خودم، بالا رفتن اعتماد به نفسم، احساس تحسین شدن توسط دیگران، احساس الگو شدن برای دیگران و رسیدن به همه چیزهایی که این مدت به خاطر چاقی از آنها محروم بوده ام. من این بار برای خودم یک قانون گذاشته ام که وقتی لاغر شدم مثل دفعات قبل هیچکدام از لباس‌های دوران چاقی ام را نگه ندارم یا با تنگ کردن، دوباره از آنها استفاده نمی کنم، چون این یعنی من به طور ذهنی باور ندارم که برای همیشه قرار است لاغر بمانم و چون همیشه آنها را نگه می‌داشتم یا تنگ میکردم باز شرایط به گونه ای پیش می رفت که از آنها استفاده می کردم. برعکس میخواهم لباس‌های تنگ بپوشم تا اذیت بشوم و به خودم بگویم این طبیعی نیست که این طوری باشی باید به طبیعت وجودی خودت برگردی و به چیزی که حق طبیعی ات هست برسی. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار moradiisomaih@gmail.com
      1400/06/30 15:24
      مدت عضویت: 1157 روز
      امتیاز کاربر: 160 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 419 کلمه

      سلام ، خاطرات چاقی من:زمانی که شام نخوردم وکمتر از حدنیازم میخوردم و روزی دوساعت ورزش و بعدتردمیل کار کردم کنارش ، همین موارد باعث شد بشه خاطره چون انتظار لاغرشدن داشتم ولاغر هم شدم و حس خوبی داشتم از اینکه لاغر شده بودم اما زمانی که تردمیلم خراب شد حسم بد شد و انگیزه ام واسه ورزش کردن از بین رفت وکم کم چاق شدم ، خاطره ای من از خوردن مواد غذایی:من دلمه خیلی دوست دارم بخصوص زمانایی که خونه مامان بابا هستم و مامانم دلمه درست میکنه وهمه دورهم جمع میشیم واقعا زیاد هم میخوردم بیشتر از نیازم چون میگفتم خوشمزه اس نرمه وروغن داره واون ته قابلمه ایشاش که سوخاری شده بودو بیشتر دوست داشتم حس پرخوری بهم میده حتا حالا که دارم این مطالبو درموردش مینویسم😂، خب درکنارش این باور هم داشتم که پرخوری مساوی چاقی، روغن مساوی چاقی، برنج😂مساوی چاقی شکم چون زود هضمه و روی شکم تاثیر داره ، تمام این باورها هم اکتسابی بود که یادگرفته بودم . واسه اینکه چاقیمو توجیه کنم😂😂😂، نذری بله نذری حتا اگه سیر بودم واسه امون میاوردن میخوردم چون میگفتم نذری باید گرم خورده بشه😋،😁. دوحس متضاد اینجا نقش داشت یکی حس خوب خوردن ، دومیم حس بد چاق شدن ، وچون ذهن چاقم بازی چاق شدن رویاد گرفته بود باعث میشد من رفتارای چاق کننده داشته باشم و چاق بشم و عذاب وجدان چاقی داشته باشم و چاق وچاقتر بشم.    واما حس خوب لاغری یه خاطره این میتونه باشه حس اعتماد به نفسم زمانی که. لاغرم بیشتره، و از من تعریف میشه که چه خوب لاغر شدم ،. خاطره ای دیگه لاغری میتونه لباسای اندامی ومورد علاقمو میپوشم وحس جونی وشادابی میکنم وقتی که لاغرم ، خاطره دیگه ای که میتونم داشته باشم با حس خوب وبه اندازه و با آرامش مثل تمام افراد متناسب غذامو میخورم واگه گشنه نباشم میگم میل ندارم یه حس فوق العادس وقتی میگی میل ندارم سیرم، 😌. مثل یه پرنسس رفتار غذایی دارمو زود سیر میشم و از غذایی که خوردم نهایت لذت و انرژیو گرفتم 😍☺️😌. شکرت خداجون،    ممنون استاد که این همه مطالب عالی و اموزنده در اختیارمون گذاشتی که به راحتی ازشون درجهت متناسب شدن دائمی استفاده ببریم، . من نکات مهم متن وواسه خودم توی دفترم یاداشت کردم خیلی آموزنده بود ، اینکه فرمول چاقی میشه:افکار چاق+رفتارچاق+خاطرات چاق و فرمول لاغریم همین شکلیه .     نکته جالبتر اینکه خاطراتی روی چاقی یا لاغری ما تاثیر میزاره که دارای بار احساسی باشه چون به صورت تصویری واضح در ذهنمون حک میشه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tahere.norani
      1400/04/11 17:57
      مدت عضویت: 1287 روز
      امتیاز کاربر: 555 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 699 کلمه

      به نام خدا
      جلسه هفدهم: لاغری با ذهن و تاثیر خاطرات.
      سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان
      خاطرات چاقی من اول از همه از تصویری است که من از خودم در ذهنم دارم دختری با ران های بزرگ، من همیشه خودم را در اینه اینگونه دیدم و البته که نظر دیگران هم همیشه همین بوده و مدام این رو به من گوشزد میکردند که تو ران های چاق و بزرگ داری و این موضوع در من کاملا درونی شده، خاطرات من از چاقی اینکه هر وقت میگفتم مثلا قراره برم جایی و با خودم عهد میبستم که چیزی نخورم بدتر بیشتر هم میخوردم خاطرات من از عهد بستن ها بیشتر شکست است و ناامیدی، حتی اگه یه روز مثلا به نظر خودم درست رفتار کرده بودم نگران فردا بودم و مطمئن بودم که فردا نمیتونم اینجوری رفتار کنم و کنترل غذا خوردنم رو داشته باشم، خاطرات من در رابطه با رژیم این بود که من نمیتونم رژیم رو دقیق و صد در صد رعایت کنم و حتما تخلف خواهم کرد، خاطرات من در مورد پایبند بودن به چیزی همیشه تصویر شکست بود و بی اعتمادی به خودم. خاطرات من در مورد دیدن تصویرم در اینه های بیرون مثلا تو فروشگاهها، مغازه ها، شیشه های مغازه ها که از کنارشون رد میشدم تصویر دختری چاق بود، خاطرات من همه شکست و ناکامیست😢😢 خاطرات من بیشتر عذاب وجدان و ندامت و سرزنش از خوردن است، خاطرات من بیشتر شکست در تصمیم گرفته شده در مورد نخوردن چیزی است حتی وقتی میلی ندارم، و البته خاطرات من از خوردن چیزهای لذتبخشی مثل سرگرمی، تفریح، تفکر، برنامه ریزی، جمع خانوادگی، شیرینی، تنهایی، گرمی و خوشحالی و شادیست. مثلا من مطمئن بودن اگر مسافرت برم چاق میشم چون بیشتر میخورم چون اشتهام بازتر میشه، چون مسافرت دیگه اشکال نداره ، بزار همین چند روز یکم ذهنمون هوا بخوره و اینقدر بهش گیر ندیم نخور نخور بزار هر چی خواستیم بخوریم یه چیزی مثل دوران بارداری ازادی مطلق و خوردن هرچی که دلت میخواد، یا مثلا من تو خونه تنها که باشم فقط میخورم و میخورم و میخورم و چاقتر میشم چون حایی نمیرم که یا مثلا من اگه شام برم رستوران و پیتزا و سیب زمینی و … بخورم حتما اصلا باید چاق بشم، و البته که میشدم، خاطرات من از چاقی همش مقایسه خودم با لاغرها و حسرت خوردن است خاطرات من از چاقی همش ذهن سرزشنگر به خاطره خوردن است، خاطرات من از چاقی بی اعتمادی مطلق به خودم، سیگنال های بدنم، خواسته هام، و احساس ناامنی و بدفرم بودن و راحت نبودن و دنبال لباس هایی بودن که عیبام رو بپوشونه هست، خاطرات من از چاقی احساس خجالت و قایم شدن و با ارزش نبودن است، چاقی اعتماد به نفس من رو ازم گرفت. این خاطرات همیشه در ذهن من بودند و هر وقت میخواستم رژیم جدید بگیرم یا امیدوارانه تلاش کنم جلوی چشمم ظاهر میشدند و به من یاداوری میکردند که تو نمیتونی لاغر بشی تو اراده ی کافی رو نداری، تو معتاد به شیرینی هستی و هرگز نتونستی ترکش کنی، تو نزدیک های عادت ماهیانه نمیتونی کنترلی بر خورونت داشته باسی، تو لیاقت اندام فوق العاده رو نداری، تو پاهات خیلی چاقه، تو تمام تلاشت رو بکن تا چاقتر نشی، داری وحشتناک میشی، تو تغذیه ات مشکل داره، تو روی فامیل مامانت رفتی علاقه ات به شیرینیجات و آت و اشغال و تنقلاته برای همین چاق میشی. یا برای لاغر شدن تو باید از تصوراتت هم کمتر بخوری، باید زجر بکشی باید خیلی کم بخوری اینجوری که فایده نداره اصلا، اکه میخوای لاغر شی باید خیلییییی کم بخوری تو هم که نمیتونی پس هیچی دیگه نمیشه کاریش کرد تو لاغر بشو نیستی.
      فکر کردن به لاغر شدن در من حس اعتماد به نفس، زیبایی، موفقیت، و شادی رو به وجود میاره اینکه در بدن خودت احساس راحتی و سبکی میکنی، اینکه هرچی رو بخوای میتونی بپوشی، اینکه ذهنت ازاد باشه از فکر کردن در مورد خوردن، اینکه احساس جوانی و سرزندگی میکنی، اینکه از دیدن خودت در اینه لذت میبری، اینکه عکسای قدی قشنگ میاندازی، اینکه باخیال رحت استخر میری مایو میپوشی، اینکه شلوارک میپوشی لباس های مورد علاقه ات رو میپوشی، اینکه اعتماد به نفست بالا میره و اینکه انرژی میگیری برای پیشرفت توی زمینه های دیگر زندگیت.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1400/04/09 11:52
      مدت عضویت: 1386 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 715 کلمه

      سلام گام ۱۷در مسیر لاغری من 

      ما باید از راهی که چاق شدیم لاغر بشیم 

      نکته های طلایی این فایل 

      خاطرات چاقی مانع لاغری میشود ما افراد چاق بدلیل شکست ها فراوانی که از روش مختلف خوردیم خاطرات زیادی داریم از شکستهامون و چاق تر شدنمان محل ذخیره خاطراتت ذهن ما هستند تعریف خاطره :هراتفاقی که در ما باعث ایجاد واکنش احساسی بشه رو به عنوان خاطره در ذهن ما ثبت میشه ما در روز بی نهایت تصویر اتفاق مبینیم ولی اتفاقی که باعث واکنش احساسی بشه ذهن به عنوان خاطره ثبت میکنه

      نکته👇

      ذهن هیچ اختیار تصمیم گیری نداره فقط با توجه به اگاهی و اطلاعاتی که بهش میدیم تصمیم گیری میکنه و وقتی داریم فکر میکنیم داریم اطلاعاتی که در ذهنمان ثبت کردیم رو مرور میکنیم 

      هر تصمیمی که میگیریم در زندگی براساس اون خاطراتی است که درباره اون موضوع داریم تصمیم میگیریم مثلا اگه یکی به ما بگه فلانی چطور پسری است میگیم سیگاری است شاید اون فرد کلی تغییر کرده باشه و اصلا دیگه ترک کرده باشه ولی ما با توجه به اون خاطره ای که از اون فرد داریم اون فرد توصیف میکنیم 

      افراد چاق بر اساس خاطرات خود غذا میخورند برای غذا خوردن برنامه نویسی میکنیم ولی افراد متناسب چنین رفتاری ندارند و اینجوری افراد چاق بیشتر از حد نیاز خودشان غذا میخورند چون سناریو نویسی میکنند برای خوردن غذاها بعد میگن اشتها ما زیاده اشتها وجود نداره اشتها همان خاطرات خوردنمان از غذاهاست که در ذهنمان داریم وقتی با اون ماده غذایی روبه رو میشیم خاطرات ما هم مرور میشه کنترل از دست میدیم زیادی میخوریم بعد با یه کلمه که اشتها زیاده خودمان رو گول میزنیم 

      حتی افرادی که میگن وقتی عصبی میشیم زیادی میخوریم اونها براساس خاطراتشان است از بس شنیدن فرد عصبی تمایل زیادی داره به خوردن این فرمول ثبت شده و وقتی عصبی میشیم رومیاریم به خوردن مث خود من که همیشه اینجوری غذا خوردم 

      باید مث افراد متناسب عمل کنیم بدون  مرور خاطرات از اون غذا و برنامه ریزی غذا بخوریم 

      پس وقتی با غذا روبه رو شدیم سعی کنبم بهش فکر نکنیم همان مرور خاطرات و برای خوردنشم برنامه ریزی نکنیم که با چی بخورم بیشتر بهم لذت بده فلان 

      بدن شما براساس اصلاعاتی که در ذهن شما است شکل نمیگیره بلکه براساس عمل و رفتار شما است که شکل گرفته پس باید اموزش ها به عمل تبدیل کنیم تا جسم ما تغییر کنه ذخیره اطلاعات جسم تغییر نمیده مث عالم بی ثمر میشیم نتیجه ما در عمل کردن به اموزش ها است 

      اگر روش ذهنی باشه ولی براساس خاطراتمان از غذاها و برنامه ریزی غذا بخوریم چاق میشیم چون این عمل ما است که مارو تغییر میده نه اطلاعاتی که در ذهن ثبت میکنیم 

      افکار لاغر کننده که همین اموزش ها است +رفتار لاغر کننده که همان عمل ما است به اموزش ها +خاطرات لاغری کخ همان اطلاعاتی که به ذهن میدیم همان رفتار ما است =تناسب اندام همیشگی 

      پاسخ به سوالات 

      ۱_من خیلی شباهت داشتم تمام تصمیاتم از خوردن بگیر تا خرید و هرکار تصمیم دیگم براساس خاطره ای که ازش داشتم تصمیم گرفتم و همیشه نوقع خوردن با خاطره ای که ازش داشتم خوردم و تصمیم گرفتم و با برنامه ریزی میخوردم و یک سناریو چند صفحه ای داشتم واسه یه خوردن یه غذا و از امروز دیگه موقع خوردن فک نمیکنم برنامه ریزی نمیکنم و توجه نمیکنم به خاطرات قبلم و اموزش ها به عمل تبدیل میکنم که خاطرات لاغر کننده در ذهن من ثبت بشه و با توجه به خاطرات لاغر کنندم غذا میخورم که همان جور که چاق شدم همان جورم متناسب بشم 

      ۲_چندین بار مرور کردم خوندم و گوش دادم 

      ۳ یک رژیم دوهفته ای گرفتم و خیلی دلم خوش بود که دوهفته است من برنج شیرینی ترک کردم بعد دوهفته رفتم وزن کردم منتظر وزن پایین بودم که یهو دیدم چندکیلو هم اضاف کردم خیلی ناراحت شدم و اعصابم بهم ریخت 

      ۴_هر بار که روشی انجام میدادم و رها میکردم  بلافاصله منتظر چاقی بیشتربودم و چاق میشدم و خیلی ناامیدمیشدم در همه جنبه ها احساس ترس از خوردن عذاب وجدان سرزنش توسط خودم دیگران خجالت کشیدن در جمع احساس بی ارزشی در همه جنبه ها داشتم و خودم لایق هیچی نمیدونستم 

      ۵_چاقی احساس ترس ،نگرانی ،ناامیدی شکست، خجالت کشیدن، اعتماد بنفس پایین ،کم بینی بی ارزش بودن ،افسردگی ،

      فکر کردن به لاغری احساس ارامش امنیت انرژی بالا،شادی،قدرت خرید ،قدرت ازادی،اعتماد بنفس بالا،خودباوری،دوست داشتن خودمان ،با لذت خوردن،خرید کردن هر طرح رنگی لباس،انرژی بالا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sana.motalebikhah@gmail.com
      1400/04/06 07:32
      مدت عضویت: 1142 روز
      امتیاز کاربر: 172 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 609 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد ❤ سلام و درود…

      1…با خواندن و شنیدن این فایل تو ذهنم مرور شد آره دقیقا همینه…مثلا رفتار خودت با کله پاچه و باقالی پلو،،،،من تو کل عمرم یک بارم کله پاچه نخوردم و هیچ وقت نشده جلوم باشه و من ولع خوردن داشته باشم،صبح جمعه که خانواده دور هم نشستن کله پاچه میخورن منم کنارشون میشینم نون و پنیر میخورم بدون اینکه توجه ای به کله پاچه داشته باشم چون تو ذهن و خاطرات من ثبت شده سنا کله پاچه دوست نداره ولیییییییی باقالی پلو تو ذهن و خاطرات من ثبت شده غذای مورد علاقه سنا هستش و انگار چون غذا رو دوست دارم باید بیشتر بخورم و با اینکه سیر شدم چون باقالی پلو هستش یه بشقاب دیگه هم باید بخورم….

      2…خاطرات چاقی من=نمی‌دونم از کجا ولی این خاطره تو ذهن من ثبت شد که سنا چاقه و همین باعث شده بود که به طور ناخودآگاه باور کنم و همش بگم من که چاقم بزار بیشتر بخورم….یادم میاد وقتی خانواده منو به کمتر غذا خوردن تشویق میکردن چقدرررر حس بد می‌گرفتم…یادمه وقتی سر سفره غذا سرمو بالا نیاوردم و مادرم یواشکی می‌گفت بسه دیگه چقدرررر ناراحت میشدم…یادمه وقتی میگفتن سنا چاقه چقدرررر ناراحت میشدم…یادمه یه شخصی وقتی ازم می‌گفت چقدر واکنش نشون میدادم که فلانی دنبال ایراد مردمه ولی خودشو نمی‌بینه یکی چاقه یکی مثل نوه اون کوتوله هستش و از این سن آمپول میزنه که قدش بلند بشه…چقدررررر حرفا تو سرم می‌چرخه…مثل زمانی که میخواستم شلوار بگیرم و گفتم سایز فلان و همکارم با یه لحن بدی گفت تو با این باسن این ستیز و همون موقع دوست داشتم بگم به توچه ولیییی سکوت کردم و گفتم من نمی‌خوام سطح شعور خودمو اندازه اون پایین بیارم و بخوام میتونم کلیی ایراد ازش بگیرم…

      ۴…واقعا چاقی نه تنها تو گذشته بلکه تو آینده ای که هنوز نیومده هم تاثیر میزاره…میخوای یه مهمونی بری سریع تو ذهنت میاد الان برم چی میشه و چی میگن و هزاران فکرررر………مرور خاطرات مرور حرف های که شنیدی واقعا خیلی حسه بدی داره…البته اینم بگم که ما آدما باید بفهمیم که هر حرفی رو نزنیم،وقتی داریم حرف میزنیم از شخص رو به رو انتقاد میکنیم یه به من چه به خودمون بگیم چون یه کلمه حرف ما باعث میشه روحیه طرف مقابل کاهش پیدا کنه…….وقتی یادت میاد رفتم فلان جا اینو بهم گفتن پس دیگه جایی نمیرم این حرفو بشنوم…میخوای بری یه جا سر کار با اینکه توانایی هات زیاده ولی اولین مورد اندامت میاد جلو چشمات…یه خواستگار برات اومده هزار تا حسن داری ولی اول اندامت میاد جلو چشمات…میخوای صحبت کنی تو جمع با اینکه فن بیان بالایی داری ولی پا نمیشی چون اندامت تو ذهنته….

      ۵….خاطرات چاقی هیچ چیزی جز حرص جوش برای من ندارد…وقتی بهش فکر میکنم که فلانی این حرفو بهم زد کلی عصبانی میشم که چه بیشعور خودش نیم متر قد داره خودش کلی ایراد داره معلوم نیست دنبال چی میگرده و ….وقتی به چاقی فکر میکنم میگم نرم فلان جا و این کارو نکنم و کلی از موفقیت و پیشرفت جا میمونم ولی لاغری به آدم امید میده انگیزه میده اعتماد به نفس میده یه حس قدرتمندی که من خالق زندگی خودم هستم رو میده…فکر کردن به لاغری و اینکه تا آخر عمر با تناسب اندام زندگی کنی احساس اینو به آدم میده که من وقتی اینو بتونم حتما تو زمینه های دیگه هم میتونم بهترین باشم….

      من همین الان باز هم به خودم تعهد میدهم که برای شخص خودم تو این مسیر بهترین باشم تا ذهنم ببینه که من چقدرررر توانمند هستم 💪🌟💪

      لاغری آسان ترین کار دنیا هستش و من موفق ترین شگفتی ساز میشوم زیرا لاغری طبیعت بدن من هستش و من لیاقت لاغری را دارم🌟💪🌟

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/04/04 15:28
      مدت عضویت: 1598 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 701 کلمه

      سلام🙂

      نکات مهم این فایل برای من؛

      ۱_تصویر عالی انتخاب شده برای این فایل که هم با نمکه و هم بسیار مرتبط👌👌🙂

      ۲_اینکه ذهن ما قادر به تفکر نیست و هر آنچه ما تحت عنوان فکر کردن میدونیم در واقع مرور و بررسی خاطرات از تحربیات قبلی ما در برخورد با مسئله ای مشابه هست😮

      ۳_همین خاطرات ناشی از تصاویری است که از شکست یا پیروزیهای قبلی ما است که با احساس خوب یا بد ترکیب شدن و الان در ذهن ما به عنوان خاطره خوب یا بد ذخیره شدن

      ۴_خاطرات نقش مهمی در تصمیمات و رفتارهای ما دارن

      ۵_خاطرات ما همون تصاویر ذهنی ما هستن که سناریو دارن👌

      ۶_در مورد چاقی هم ما یه عالمه خاطره درمورد خوردن با احساس خوب یا فلان غذا در جمع صمیمانه یا شادی در کنار خوردن فست فود یا سفر و هیجان و لذت در کنار خوردن هله هوله یا هیجان فوتبال و خوردن چیپس و پفک و تخمه یا سینما رفتن با خوردن پفیلا یا خرید کردن در کنار خوردن بستنی یا شیر کاکائو ….داریم که باعث شده فرمول تفریح =خوردن 

      و=لذت در ذهن ما تعریف بشه و هربار به خاطر مرور این خاطرات با احساسات خوبی که در ما ایجاد کرده باعث شدن در چنین موقعیتهایی یا مشابه اونها بیشتر بخوریم یا اشتهامون تحریک بشه با وجودیکه گرسنه نبودیم تاااااااا لذت بیشتری ببریم(عجب فرمول فریبنده خفنی زده این ذهن ما🤨🤨🤨🤨😮😮😮)

      من قشنگ یادمه یه بار که تهران برای سفر رفته بودیم با جوونا تصمیم گرفتیم بریم شهر بازی و وقتی با همسر جان داشتیم میچرخیدیم که انتخاب کنیم کدوم وسیله ها باحالتره تا سوار بشیم چشممون خورد به ساندویج مرغ سوخاری و…. و تصمیم گرفتیم قبل از سوار شدن وسیله ها اول شکممونو سیر کنیم😂😂😂با اینکه واقعا گرسنه نبودیم 😶😶😶

      جالبه که همسر جان فقط به خاطر من و برای همراهی با من و برای خوشحالی من ساندویچ سفارش داد و جالب تر اینکه وقتی به همراهیان گفتیم هیچ کدوم میلی به خوردن نداشتن😬😬😬😬

      اره اینه فرمول ذهن چاق….😑😑😑

      تفریح،دورهمی،عروسی،تولد،مهمانی،سفر،خرید  و سینما و فیلم دیدن و فوتبال دیدن و…دقیقا برای من حکم خاطرات باحالی رو داشتن که با خوردن که همراه شده لذتش دو چندان شده و به همین دلیل همیشه وقتی اسم هر کدوم از اینا اومده لذت برای ما تداعی شده که با خوردن ترکیب شده بود.

      ۷-افراد چاق در مورد هر کدوم از غذاها یه سناریو مخصوص دارن که هر وقت اسم اون غذا میاد با خاطرات خوبی که از خوردن اون غذا داشتن یه ترکیب جانانه ساخته و جالبه که در جمعهایی که افراد چاق وجود دارن همواره صحبت از نحوه خوشمزه تر شدن غذاها است و هر کدوم هم یه جوری ازش تعریف میکنن که آب از لب و لوچه بقیه آویزون میشه چون همگی کلی خاطرات خوشمزه و لذت بخش از غذاهای مختلف دارن😁😁😁😁 در صورتیکه اصلا این مورد در افراد لاغر یا متناسب صدق نمیکنه چون اصلا اولویت اونا غذا نیست که اینقدر در ذهنشون بزرگش کنن و بهش بها بدن

      اینه تفاوت ذهنیت چاق و لاغر 👌👌👌👌

      ۸_اشتها یه فرمول ذهنی هست در واکنش به غذاها

      و کاملا با خاطرات ما و با باورهای ما و با فرمولهاو تصاویر ذهنی ما مرتبطه پس کاملا دست خود ما است چیزی نیست بیرون از ما  این ماییم که میزان اشتهامونو تعیین میکنیم این ماییم که با دادن اطلاعات به ذهنمون اشتهامونو ساختیم و باز هم این ماییم که میتونیم با دادن اطلاعات صحیح ترموستاتش رو تنظیم کنیم و بر اساس میزان نیازمون مصرف کنیم نه بر اساس خاطرات قبلی از خوردن و لذت بردن👌👌👌👌

      ۹_خاطرات ما در شکستهای ما در لاغری باعث کم شدن شور و اشتیاق ما برای ادامه سایر راههای متناسب شدن میشه 🤨🤨🤨

      ۱۰_چاقی یه اسارته😑😑😑

      اسارتی که ما برای خودمون بوجود آوردیم 

      اسارتی که ابتدا در ذهن ما بوجود اومده و بعد در جسم ظاهر شده

      و زندگی در اسارت خیلی محدود و رنج آوره👌👌👌😶😶😶

      لاغری آزادیه😊😊😊

      آزادی در انتخاب غذاها ،لباسها،رنگها،طرح ها،میزان خوردن و نحوه خوردن و زمان خوردن👌👌👌👌

      آزادی از حرف و حدیث و نیش و کنایه دیگران👌👌😊

      آزادی از قدرت غذاها در چاق کنندگی ما👌👌😊

      آزادی در حرکت و جنبش 👌👌👌😊

      آزادی در انتخاب سبک زندگی متفاوت👌👌

      آزادی در انتخاب شادی به جای غم 👌👌

      آزادی در انتخاب آزادی به جای محدودیت👌👌

      خودمون مختاریم تا انتخاب کنیم زندگی در تناسب رو یا زندگی در چاقی رو؟؟  ؟  ؟؟؟؟؟

      نتیجه این انتخاب شور و هیجان و اشتیاق ما رو نشون میده در ادامه دادن مسیر صحیح و همیشکی لاغری با ذهن😊😊😊😍😍😍😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parsasaryna04
      1400/04/03 13:21
      مدت عضویت: 1409 روز
      امتیاز کاربر: 2653 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,297 کلمه

      باسلام امروز در مورد خاطرات چاقی بود تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم که خاطرات چقدر در زندگی مهمه استاد توی فرمایشاتشون میگن از طریقی که چاق شدم الان برای چند دقیقه دست از نوستن برداشتم ودارم فک میکنم از چه مسیری بوده واقعا یعنی چیکار کردم وقتی خوب فک کردم در واقع هیچ تلاش فیزیکی من ندارم به طور واصح فقط تلاش فیزیکی ام این بود که لقمه یا مواد خوراکی رو با دستم به دهنم میبردم نحوه خوردن ومقدار خوردن دست من نبود که . من فقط در حد خفه شدن میخوردم واز دستم یک جورهایی مثل بیل استفاده میکردم میریختم توی حندق بلا پس تلاش خاصی نمیکردم پس بههمین صورت باید برگردم یعنی باید اینقدر ذهنمو تعلیم بدم که خودش دستم رو نبره برای خوردن بی مورد وبیش اندازه حالا خاطرات واقعا چه تاثیری داره خوب من توی این فایل چیزجالبی فهمیدم اینکه اصلا ذهن مانمیتونه خودش فکر کنه حتما در مورد چیزی که داری فکر میکنی از قبل اطلاعاتی بهش دادی مثلا وقتی با چند نفر داری صحب میکنی ودر مورد کسی یا چیزی یا جایی که اصلا در موردشون نه شنیدی نه دیدی نه خوندی نه تجربه ای در موردش داری وقتی صحبت میکنند تو توی اون لحطه هیچ فکری نداری وفقط با حالت تعجب گوش میدی واز اون روز به بعده که میتونی در موردش فکر کنی چون دیگه چیزی در موردش کسب کردی تا اون زمان ذهنت چیزی نمیدونست که فکر کنه حالا فهمیدم که چقدر میگن که مواظب ورودی های ذهنتون باشید واقعا چه قدر واصح شد این مسئله توی لهنم حالا دیگه هی گوشیم رو توی اینستا بر نمیدارم هر مطلبی که ببینم رو بخونم بعد هم هی بگم چطور از افکار منفی خلاص بشم خوب اگه دهنم رو اشنا با اون موصوع نکنم چرا فک کنه وهی فکر منفی تحویل من بده حالا فهمیدم که اینقدر مطالب را جع به این موادغدایی قند میاره  چربی میاره این خطر ناکه سر طان زاست اینها همه رو خودم وارد دهنم کردم یا اینکه توی روز باید چند کالری بخورم کف دست نان جند گرمه یا موارد مشابه که ههمون میدونیم وارد دهنمون کردیم وحالا هی که هر وقت میخوریم بلافاصله ذهنم میاد اون مطالب رو جستجو میکنه واین کار رو تطبیق میده با اون مطلب ومیگه طبق بررسی من که خودت قبلا وارد کردی زیادی خوردی ودچار ترس وعداب وجدانمون میکنه که این مخربترین فرمول اشتباه توی ذهن ما است البته هرچی رو میبینیم یا میشنویم یا تجربه میکنیم اگه بهش احساسی نداشته باشیم توی ذهنمون دخیره نمیشه ولی من که قدیم مگه میشد مطلبی در مورد لاغری ببینم وبدون هیچ حسی باشم حالا یا حس خوب یا بد بلاخره بدون هیچ حس نبود توجه میکردم وتوی ذهنم ذخیره میکردم ومیشه خاطرات این اطلاعات ثبت شده میشه خاطره وذهن مامیشه دفتر خاطرات  حالا در مورد چاقی وخوردن موادغذایی این دفتر خاطرات به چه صورت کار میکنه مراحل کارییش به این صورته که هر خورونی که برای ما قبلا با احساسی بوده حالا اگه مخصوصا احساس خوب بوده باشه چون هر وقت ذهن ما در مورد چیزی حس خوبی داشته باشه اونو بیشتر انجام میده و اونو بیشتر به طرف ما جذب میکنه مثلا برایثروت میگن در مورد پول باید همیشه حستو خوب کنی وهیچوقت در مورد پول چیزه بدی نگی واز خرج کرون لدت ببری واحساستو خوب کنی پس این احساس خوب در مورد ول باعث میشه که هما در مدا  ثروت وپول قرار بگیریم اگه بیام با عدا ربطش بدیم همینه دیگه پس اگه ما مثلا امروز طهر در مورد نهارمون از صبح در موردش فکر کنیم که نهار طهر امروز چقدر خوشمزه است فلان روز در فلان جا خوروم وچقدر بهم چسبید وچه حس خوبی داشتم وچه لدتی بردم پس وقتی ظهر شروع به خوردن کنی چون قبلش در موردش دفتر خاطراتتو ورق زدی وخاطرات خوبش روواحساس خوبتو مرور کروی پس ذهنت اونوبیشتر به طرفت جدب میکنه وباعث میشه دستور زیاد خوردن رو بده چون ذهن ما به طرف چیزهای که احساس خوب برای ما دارند بیشتر کشیده میشه مثلا اکه ما غذایی رو قبلا خوردیم که تند یا تلخه ومیام خاطره اش رو مرورمیکنیم بلا فاصله ذهنت میگه خوب نخور با لااقل کم بخور  هیچ وقت تکرارش نمکنهپس این پرسه پرخوری یا اشتهای زیتد به اینصورته که ابتدا در مورد عذایی که میخوایم بخوریم فکر میکنیم یعنی دفتر خاطرات ذهنمون رو ورق میزنیم وچون خاطرات خوبی درایم وللذبخشه حالامیام وشروع به خوردن میکنیم وچون در همون حین هم اون احساس دوبتره تشدید میشه دیگه این جادهنمون وارد عمل میشه ومیگه زیاد بخور ومندام لدت میبرم وواکنش رفتاری در مامیشه پرخوری واشتهای زیاد حالا من به پسر خودم نگاه میکنم که متناسبه شاید از مثلا پیتزا خوشش میاد ولی اندازه نیازش میخوره ممکنه یک دفعه که گرسنشه تموم پیتزا رو بخوره ولی یک دفعه دو سه تکش رو بزاره چون اصلا فک نمیکنم توی لحظه ای به عداش فک کنه وقتی میتد سر سفره مواجهه با علامیشه اگه خاطره خوبی داسته باشه باشه با لذت میخوره اگه بد باشه کم میخوره ولی در مورد اول با لذت میخوره ولی به اندازه میخوره وهرگز از خودن ترسی نداره چون ترس از خورن هم به خاطراتمون بر میگرده چون ترس از خورن موادعذایی هم به اینصورته که اولش ما داریم غذایی رو میخکریم وچون در مورد اون عذا خاطراتمون رو ورق زدیم دوباره وزیاد خوردیم ودرحین خودن ترس از خوردن برمیدار چون ترس از خوردن هم به خاطره همین خاطرات ذخیره شده قبلیه طبق اطلاعاتی که قبلا بذهنمون دادیم ودهنمون میاد در موردش فکر میکنه وطبق اطلاعات نادستی که در مورد اون غدای خاص بهشدادیمکه مصراتش اینه یا فوایدش اینه یا این مورد به خصوص رو باید ومبخوریم که لاعر بشیم به این صورت به عدا قدرت میده د  دهنمون وباعث میشه ما از صرفا خود غدابترسیم وترس از خوردن داشته باشیم ودرنتیجه ترس از لاعرنشدن داسته باشیم یعنی ترس از اینکه لاعرنشیم وباز پرسه تکراری پرخوری واشتهای زیاد شروع میشه چون باز این فرشروع به کار میکنه وباعث میشهکه ه چاقی تو دیگه همیشه هستونمیتونی لاعر بشی پس بخور وفکر نکنه وپرسه تکراری پرخوری واشتهای زیاد وباز غ اب وجدان ود نهایت چاقی زیادتر شروع به کار میکنه نمیدونم خوب فهمیدم یا نه ولی استاد یک ساعتی شاید بیشتر هم هست که دارم فک میکنم وبر میگروم به فایلهای قبلیم وهمه رو دارم یک جوری به ربط میدم لطفا استاد اگه میشه بگید درست فکر میکنم یا نه اخه خیلی این روزها دارم وقت میزارم برام مهمه بدرست تا حالا فهمیدم یا نه  ودر اخر فهمیدم نیایداز قبل به غدا فک کنم ود همون لحیه بخورم به اندازه نیاز ولدت در همون لحیه ببرم وخدارو شکر کنم ودیگه زیاد در موردش بعداز مصرف سناریوی زیادی و کادب نگم ونشنوم از هر عدای خدا به عنوان نعمتی در جهت به اندازه خوردن وسلامتی ام استفاده کنم وهمین وسعی کنم خاطرات لاعری رو ببستر کنم مثلا به همون صورت که خاطرا ت چاقی رووارد کروم دیگه مواظب ورودی های ذهنم باسم وهر وقت به اندازه نیتزم میخورم احساس لذتوشادابی کنم واین رو به عنوان خاطره خوب در لهنم ذخیره کنم واز اینکه دارم اگاهانه میخورم وزیادی نمیخورم وبه عبارتی اشغال نمخورم ودارم اعتیاد خوردن رو در خودم ازبین میبرم اینها رو باید با احساس خوب انجام بدم وخاطره خوب دخیره کنم واز اینکه چقدر لاعری احساس خوبی دارد میتوانم اعتماد به نفس بالایییی داشته باشم وهرچه میخوام بپوشم وچقدر احساس سبکی میکنم وچه قدر لباسهای قشنگ میپوسم وچه خوش تیپ شدم وچه قدر از نطر خودم با اراده شده ام وچه قدر با احساس خوبی میخورم ولدلتشو میبرم ودیگه دنبال چی بخورم وچی نخورم نیست به امورات دیگه زندگی میرسم ودر حالت کلی چه قدر دارم طبیعی میشم از اون ادم مصنوعی ساخته دست ذهن مریض خودم دارم سلامتی ام رو بدست میارم خدایا شکرت  استاد میشه لطفا اگه بداتون زحمتی نیست نطرتون رو بگید در مورد نوسته ام من منتطر میمونم که نطرتون رو بخونم بینهایت ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار solmazmilan@gmail.com
      1400/03/01 18:23
      مدت عضویت: 1158 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,034 کلمه

      به نام خدایی که منو هدایت کرد به این مسیر الهی.

      سلام به همه.

      تمرین اول:من قبلا هرکاری میکردم برای لاغری و خدایی خیلی سفت و سخت هم تلاش میکردم ولی وقتی نتیجه نمیداد اابته اولاش نتیجه میداد و من اون موقعی که لاغر میشدم همش می گفتم این برمی گرده باید چیکار کنم همه می گفتن تو لاغری به خودت برس ولی من ته قلبم میگفت تو باز چاق میشی و این خودم بودم که با مرور خاطرات چاقی نمیزاشتم لاغر بمونم افسرده میشدم به خودم نمیرسیدم. حتی یادم میاد جایی که کار میکردم یه همکار خیلی چاق داشتم بهم میگفت من جای تو بودم همه حقوقم میدادم به لباس شیک و تک سایز حالا اونو درک میکنم.

      بعد اون چاق شدم و هر بار یه روشی رو برای لاغر شدن امتحان میکردم ولی بعدش دیگه خیلی کند و خیلی کم وزن کم میکردم دیگه به اون قانع نمیشدم و این باعث میشد اشتیاقم به لاغر شدن کم بشه همش از این روش به اون روش میپریدم و چند روز نکشیده دیگه دل زده میشدم و این آخرها هر روز یه رژیم جدید میگرفتم وکلا نا امید بودم و به خودم می گفتم دیگه غیرممکنه که من لاغر بشم دیگه پذیرفته بودم که چاقیم ابدی و خیلی کلافه بودم هر روز با گریه از خواب بیدار میشدم واز زندگی سیر شده بودم.وقتی نتیجه نمیگرفتم تصویری از شکست تو ذهنم بود می گفتم اینم جواب نداد قرص.دمنوش کلی دارو و خیلی روشها رو امتحان کردم تازه جواب نمی داد خودمو سرزنش میکردم که تو چه بدنی داری که اینم روش اثر نداره.و این تکرار شکستها باعث ایجاد خاطرات تلخ شکست و برگشتن به چاقی میشد.انگار هربار که به لاغری فکر میکردم و رویا پردازی میکردم ازم دورتر می شد و یه جورایی غیر ممکن و من خاطره خیلی بیشتری از چاقی تو ذهنم بود و شور و اشتیاقم برای لاغری خیلی کم میشد می گفتم چه فایده بعد دوباره چاق میشم.و این باعث شده بود من گوشه گیر بشم زیاد با مردم حرف نزنم تو محیط کار زیاد نمیخندیدم همش تو خودم بودم بعد وقتی همکاران ازم میپرسیدن مشکلت چیه منم می گفتم چاقی بهم میخندیدند و من حسرت لاغری رو بیشتر میخوردم.

      تمرین دوم: محتوای فایل برایم اینجوری بود که هر اطلاعاتی رو به مغز بدی چه درست و چه غلط همونو بهت تحویل میده و از همون بهت میده.مثلا من قبلا توی دفتر پیشخوان کار میکردم و صاحبش زیاد آدم خوبی نبود و خیلی از دوستام بهم میگن که خوبه بریم اونجا کار کنیم؟ منم بهشون می گفتم نه اون آدم خوبی نیست برو یه جای دیگه کار کن.یا مثلا بیمارستان که یه بار رفتیم خدماتش افتضاح بود یعنی پرستاراش خیلی بداخلاق بودن هر وقت یه مریضی داریم که میخوان ببرن اونجا بهشون میگم اون بیمارستان خیلی بده خدمات و پرستاران در حالی که شاید تو اون موقعیت بد بوده شاید بعد چند سال اون بیمارستان کلا عوض شده و من ربطش میدادم به کل بیمارستان.منم قبلا که میرفتم مهمونی خونه داداشم اونجا خیلی راحت بودم قبلش بهش زنگ میزدم که آره قورمه سبزی درست کن با دوغ و نوشابه و وقتی میرفتم اونجا به جای اینکه از اون محیط و آدمها لذت ببرم لذت رو تو خوردن غذا می دیدم و خیلی میخوردم در حد ترکیدن اونم با مخلفات. ولی خدا رو شکر الان خیلی وقته که اینجوری نیست هرچی که درست کنه میرم میخورم اگه قورمه سبزی هم باشه اونم به اندازه نیازم میخورم .و داداشم و می دیدم که به اندازه میخوره با اینکه خیلی قورمه سبزی دوست داره ولی زیاد براش میریختم میگفت دیگه نمیتونم بخورم جا ندارم بهش می گفتیم تو که اینهمه این غذا رو دوست داری میگفت قرار نیست خودمو بکشم اون آخه متناسب الان رفتار منم دقیقا اینجوری شده.

      تمرین سوم: من خاطرات زیادی از چاقی داشتم قبلا  از دیگران شنیده بودم که بعد ازدواج آدم چاق میشه و من باور کرده بودم می گفتم من الان چاقم چه برسه به وقتی که ازدواج کنم برای همین هنوز ازدواج نکردم چون لاغر نشده بودم و این باور اشتباه رو هم قبول کرده بودم.خاطرات چاقی مثل شام نخوردن، حسرت لاغری، حسرت پوشیدن لباسهای خوشکل و رنگی، خاطره مسخره شدن توسط اول خانواده خودم اونم به طور فاجعه بار که باعث گریه کردن هرشب و هر روز من میشد بعد دیگران فامیل همکار، دوست، همسایه.کلافه شدن موقع رفتن به عروسی، مهمونی هر موقع که میرفتم جایی اولین فکردم این بود که چی بپوشم یعنی لباس بود ولی اندازم نمی شد.

      تمرین چهارم:من خاطره زیادی از چاقی دارم که باعث نا امیدی من میشد رفتن به مسافرت سر کار عوض شدن فصلها و اندازه نشدن لباسها.قایم کردن خودم از دیگران برای اینکه مسخره نکنن عکس نگرفتن با دوستان.نخوردن غذای بیشتر جلوی دیگران.ورزش کردنای بی فایده که چقدر زمان و انرژی ازم می گرفت خریدن کلی لباسهای سایز کوچیک برای اینکه یه روزی که لاغر شدم برام اندازه بشه. این خاطرات چاقی اعتماد به نفسم داغون کرده بود طوری که وقتی از یه جایی رد میشدم که مردم بهم نگاه میکردن دست و پام و گم میکردم و نمی تونستم درست قدم بردارم انگار گم کرده بودم که چجوری راه برم.

      تمرین پنجم:خاطرات چاقی در من حس تنفر از خودم از زندگیم از شرایطم از همه رو ایجاد میکرد گلایه میکردم از خدا حس عاجز بودن در برابر چاقی رو داشتم و یه نکته مهم این بود که هیچ چیزی مطابق میلم پیش نمی رفت انگار همه چیز و همه کس دست به دست هم دادن که تورو ناراحت کنن و بهت تلقین کنن به اینکه تو چی هستی ووضع زندگیت چجوری.الان خیلی با اون روزا فاصله دارم خیلی لاغر شدم به زودی منم شگفتی ساز میشم خیلی خوشحالم انگار اعتماد به نفسم الان ۵۰درصد شده که با رسیدن به وزن دلخواهم میشه۱۰۰درصد الان خودمو خیلی دوست دارم به خودم میرسم انگار چشام باز شده لباسهای خوشگل می پوشم برای خودم ارزش قائل هستم راحتتر صحبت میکنم با بقیه و مردم کلی از لباسای اون موقع رو انداختم دور چون مطمئنم به زودی لاغر میشم با مسیر لاغری با ذهن…از همتون تشکر میکنم از خدا جونم که دعامو مستجاب کرد و منو هدایت کرد به اینجا از استاد عزیزم که دست خدا شد برای ساختن زندگی جدید و رویایی من واز همه دوستانی که با نوشتن دیدگاهشان حالم و خوب میکنن و اشتیاقم بیشتر میکنن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Salimeh
      1400/02/16 14:38
      مدت عضویت: 1254 روز
      امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,044 کلمه

      بنام حق❤

      گام 👣1️⃣7️⃣ لاغری با ذهن و تاثیر خاطرات

      بسیاری از افراد معتقدند که گذشته ها هیچ وقت نمی گذرند و همیشه چیزی از گذشته درزندگی انسان باقی می ماند که امتداد پیدا می کند .اما به راستی مرور خاطرات تلخ و شیرین گذشته چه تاثیری بر زندگی ما دارد ❓

      مرور خاطرات خوب است اما بهتر است خاطرات مثبت و خوشایند را مرور کنیم زیرا خاطرات منفی به لحاظ هیجان های منفی که در ذهن افراد ایجاد می کند بیش از خاطرات مثبت در ذهن شخص باقی می ماند .پس بهتر است که تلاش کنیم تا بیشتر خاطرات مثبت را مرور کنیم .

      گاهی در زندگی اتفاقهایی می افتد که برای انسان حس نا امیدی و یاس را به همراه دارد در اینصورت مرور خاطرات خوش به ما کمک می کند تا از آن حس ناخوشایند فاصله بگیریم و حس امید را در ذهن و روحمان زنده کنیم .

      مرور خاطرات مثبت گذشته به تقویت حس مثبت نگری در ذهن کمک می کند و فرد با مرور خاطرات مثبت میتواند در رفتار خود بازنگری داشته باشد که آیا در گذر زمان رشد و پیشرفتی داشته یا خیر ؟هنگامیکه این عوامل را گام به گام در ذهن مرور می کنیم می توانیم ابعاد رفتاری خود را بررسی کنیم و در مواقع مختلف نقاط ضعف و قوت خود را بیابیم و این نکات به ما کمک خواهد کرد تا بتوانیم مسیر پیش روی خود را به درستی ترسیم کنیم .

      مرور خاطرات بد اگر با هدف اصلاح و بازنگری در رفتار صورت گیرد موثر است اما تکرار بیش از حد خاطرات بد ما را به سمت افسردگی سوق خواهد داد .

      اینکه برخی افراد در خاطرات گذشته باقی می مانند ناشی از ترس روبه رو شدن با واقعیتهاست . این افراد در برخی موارد به دلیل ترس روبه رو شدن با واقعیتها در خاطرات گذشته باقی می مانند . و گاهی هیجانهای کاذب سبب می شود تا در گذشته باقی بمانند.

      🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆

      ذهن همه ی افراد چاق و دارای اضافه وزن مملو است از خاطرات چاقی، خاطرات چاق تر شدن

      خاطرات تلخ سیکل دائم لاغر شدن و مجدد چاق شدن و برگشت کاهش وزن به وزن قبل از رژیم و انواع روش های لاغری،خاطرات مورد تمسخر قرار گرفتن دیگران و دادن القابی مثل چاقالو،گامبو،کپل،خپل، خاطرات نگاه های سنگین دیگران،خاطرات نظرات و مشاوره های دلسوزانه دیگران، خاطرات تنگ شدن لباس های قبل، خاطرات اندازه نشدن لباس و کفش، و خاطرات گشتن و دور زدن برای یه جنس مورد علاقه ات و در نهایت گردن کج نهادن به موجودی فروشگاه نه سلیقه و انتخاب خودت، خاطرات رژیم های سخت، خاطرات شب شام نخوردن، خاطرات گرسنگی کشیدن، خاطرات خوردن چیزهای برخلاف میل و سلیقه ات مثل آب کرفس،افشرده لیمو ترش،سرکه سیب خاطرات استفاده از دمنوش ها و قهوه ها و قرص های لاغری، خاطرات پیاده روی کردن ها،ورزش کردن ها،عرق ریختن ها، خاطرات نخوردن غذاهای مورد علاقه ات مثل شیرینی و کره و مربا و فست فود، خاطرات تزریق آمپول های لاغری، خاطرات ژل ها و کرم ها و کمربند حرارتی لاغری، خاطرت نرقصیدن در مهمانی ها، خاطرات عکس ننداختن ها، خاطرات ترازو و متر و سایز، خاطرات خیاطی رفتن ها، خاطرات نشستن آخر کلاس و ته صف بدلیل قد بلند و چاقی، خاطرات پیدا نشدن سایز لباس دلخواهت حتی لباس عروسی ات، خاطرات از پله بالا رفتن ها و نفس نفس زدن ها، خاطرات انواع بیماری مثل دیسک کمر و فشارخون و دیابت و کبدچرب و یبوست و…، خاطرات بارداری و اضافه وزن مضاعف و تنگی نفس و مشکلات نشستن و خوابیدن و راه رفتن که بدنبالش داشت، خاطرات اینکه دستگاه ام آر آی بیمارستانی فقط عکس افراد زیر ۱۰۰ کیلو رو میگرفته، خاطرات عدم اعتماد به نفس ها، خاطرات عدم عرضه کردن خود و توانایی های خود… 

      استاد جان

       بنظرم هر شخصی که مدت زمان بیشتری در اضافه وزن خود قرار داشته باشد، یا اضافه وزن بیشتری داشته باشد و روش های مختلفی رو به تعدد تکرار و امتحان کرده باشد مسلما خاطرات بیشتری از چاقی خود دارد

      و در نتیجه این خاطرات بد چاقی مانع از لاغری ما میشود، ما با مرور خاطرات بد چاقی در خودمان ترس و استرس و اضطراب ایجاد میکنیم، اعتماد به نفس خودمان را کاهش میدهیم، قدرت و توانایی های خود را نادیده میگیریم

      درست همانند یک پازل می ماند، افکار منفی و نادرست و ذهن چاق من،فرمول های چاقی من، به همراه مرور خاطرات بد چاقی من، موجب میشود🔚 من از خودم رفتارهای چاق کننده بروز دهم و در نتیجه تکرار این رفتارها تبدیل به عادت های اشتباه میشود که در نهایت🔚 جسم چاق تحویل میگیرم

      همانطوریکه در ابتدا گفتم مرور خاطرات بد بدلیل ایجاد هیجان های منفی در ذهن تاثیر بیشتری میگذارد تا خاطرات مثبت، پس بهتره بیشتر خاطرات خوب و لاغری رو مرور کنیم

      و کمتر به خاطرات بد بپردازیم و مرور کنیم و تنها اینکارو در جهت رشد و ارتقا اینکارو انجام دهیم

      بر فرض مثال اگه من الان یادم اومده که کسی بخاطر چاقی منو مسخره کرده یا لباس مورد علاقه ام سایزم نشده، یا هر خاطره ای بد دیگه ای 

      من نباید ناامید و دلسرد بشم بلکه باید به یه دید دیگه به این موضوع نگاه کنم و از همین به عنوان یه وسیله و ابزاری استفاده کنم برای رشد و پیشرفت و ارتقا خودم، باید ازش انگیزه و قدرت بگیرم و مصمم تر به مسیرم ادامه بدم تا بتونم به هدفم برسم

      باید درچه دید و نگاه مون رو تغییر بدیم

      مسلما هر فرد چاق علاوه بر خاطرات چاقی، خاطرات لاغری رو هم هر چند شاید کم ولی بالاخره دارد

      بجای خاطرات بد و منفی و چاق، خاطرات خوب و مثبت و لاغری رو مرور کنیم

      همه ی ما زمان هایی بوده که از سایز و وزن خودمان تا حدودی راضی بودیم، همه ما خاطراتی داریم که هرچند از روش های اشتباه استفاده کردیم کاهش وزن داشتیم، همه ی ما لباسی داریم که مورد علاقه مون هست و تنگ شده و دوست داریم اندازه مون بشه و یوقتهایی هم شده، افراد چاقی که الان لاغر و متناسب هست رو دوربرمون یا توی این سایت داریم میبینیم و….

      و فکر کردن به لاغری و تناسب اندام ایده آل و مدنظرم خودم باعث ایجاد شور و شوق و اشتیاق و قدرت برای ادامه دادن و رسیدن به هدف میشود.

       خاطرات می توانند بخشی از زندگی ما باشند که اتفاق افتاده و باید تلاش کنیم تا این خاطرات چه مثبت و چه منفی در بهبود زندگی به ما کمک کنند.

      با آرزوی تناسب افکار و اندام برای تمامی دوستان عزیز🫀💪🧠

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1400/02/10 18:55
      مدت عضویت: 1183 روز
      امتیاز کاربر: 5422 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,513 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست 

      سلام به همگی دوستان.

      مسیر لاغری من: گام هفدهم.تاثیر خاطرات در لاغرشدن.

      در خانواده و فامیل ما تقریباً همه چاقن و تازه بعضی ها شون به داشتن اضافه وزن و چاقی شون افتخار هم میکنن و دیدم که حتی بعضی از این افراد با همون اضافه وزن از دنیا رفتند و این شنیده ها و دیده ها باعث شده بود که من چاق بودنم رو بپذیرم و اون رو امری کاملا عادی و طبیعی بدونم وهمین موضوع منجر شد که بعد ازدواج وبا بارداری و زایمان روند اضافه وزن من سرعت بیشتری داشته باشه. ولی من هیچ وقت از اندامم راضی نبودم و همیشه به دنبال راهی برای خلاصی از چاقیم بودم یادمه که بعد از زایمان بچه شیرخواره مو میزاشتم پیش همسرم ومیرفتم پیاده روی اما لاغر که نمیشدم هیچ برعکس فقط لباس هام خیس عرق میشدن و خستگی و افسردگی و کمر درد و پا درد نصیبم می شد . چونکه در همه روش‌هایی که من برای لاغرشدن استفاده می کردم فقط داشتم رفتار های چاق کننده مو تغییر میدادم بدون اینکه توجهی به افکار و خاطرات چاقیم داشته باشم و به محض اینکه من دست از تلاش برای تغییر رفتار های چاقیم می کشیدم افکار و خاطرات چاقیم به دنبال پیدا کردن رفتار های قبلی من بودن و بازگشت دوباره رفتار های قبلی من میشدن دلیل شکست من از استفاده از روش های مختلف لاغری . یعنی. من در مدت.استفاده از روش های لاغری.فقط رفتار های چاقی مو تغییر میدادم ولی برای تغییر افکار و خاطرات چاقیم هیچ تلاشی نمی کردم بخاطر همین هم دوباره چاقیم برمیگشت. ولی در روش لاغری با ذهن با استفاده از محتوای آموزشی اول افکار جدید لاغرشدن رو در ذهن مون ایجاد میکنیم و با افکار جدید کم کم رفتار های جدید در ما شکل می‌گیره و بعد از مدتی میل مون به مواد غذایی کم میشه و دیگه اون حرص و ولع قبلی رو به مواد غذایی نداریم و با تکرار و تمرین این رفتارهای جدید جسم مون تغییر میکنه و خاطرات لاغرشدن شروع به شکل گرفتن می‌کنه و آهسته آهسته روند لاغرشدن شروع میشه وما طبق فرمول (افکار لاغر کننده+رفتار لاغر کننده+خاطرات لاغر کننده=لاغرشدن) لاغر می شویم.

      همه ما افراد چاق همین فرمول رو به صورت برعکس برای چاق شدن استفاده کردیم وخیلی صحیح و عالی عمل کردیم و خوب هم نتیجه گرفتیم (افکار چاق کننده+رفتار چاق کننده+خاطرات چاق کننده=چاق شدن) .

      همه ما افراد چاق با لذت چاق شدیم پس باید با لذتم لاغر بشیم و تنها راه لذت بخش برای لاغرشدن، لاغری از طریق ذهنه. چونکه ما با لذت از طریق ذهن چاق شدیم پس باید از طریق همین ذهن دوباره با لذت لاغر بشیم واگر درست آموزش ها رو تبدیل به عمل کنیم صد در صد لاغرشدن برای همه مون اتفاق میوفته.

       محل ذخیره خاطرات در ذهن ماست . ما هروز تصاویر زیادی رو در ذهن مون میبینیم ولی اون تصاویری بیشتر در ذهن مون ثبت میشه که ما نسبت به اون ها واکنش احساسی بیشتری نشون بدیم مثلاً من از یه فردی بدم میاد واین بخاطر اینه که من حتما رفتار نادرستی از این شخص دیدم ودیدن اون رفتار به صورت خاطره در ذهنم ثبت شده که حالا هرقت اسم این شخص بیاد یا در مکانی با این شخص روبه رو بشم من حالم بد میشه و از خودم واکنش رفتاری ، احساسی نشون میدم وگرنه مغز من که به تنهایی قادر به فکر کردن نیست من تو ذهنم به اون خاطرات فکر میکنم بعد اتصال برقرار میشه ومغزم فرمان واکنش رفتاری صادر میکنه ومن بسته به اون خاطره که مربوط به شادی، غم، خشم، نفرت ویا عشق باشد واکنش رفتاری نشون میدم .

       حالا نقش خاطرات در مورد چاقی هم همین طور عمل میکنه هر فردی نسبت به فرهنگ و رسم و رسوماتی که در اون منطقه زندگی می کنه یه سری اطلاعات از مواد غذایی اون منطقه در ذهنش ذخیره داره ودر زمان مواجه شدن با اون مواد غذایی طبق اون اطلاعات واکنش رفتاری نشون میده من با یک سری از مواد غذایی و خوراکی ها (آش رشته، قورمه سبزی، باقالی پلو ، زرشک پلو با مرغ ، کباب، نان روغنی ، بوراک، قییش ،شیرینی تاتاری ، بستنی ، چیپس و پفک ولواشک)کلی خاطره دارم یادمه بچه که بودم هر وقت با مادرم می‌رفتم بیرون مادرم همیشه واسم خوراکی و بستنی می‌خرید ومن عاشقانه اون بستنی رو می خوردم تا جایی که من هنوزم عاشق بستنی ام وخودمم هر وقت با بچه هام میرم بیرون دوست دارم براشون بستنی بخرم .

      ویا یادمه بچه که بودم مادرم همیشه با همسایه مون که خیلی با هم صمیمی بودیم واسه عید کلی شیرینی تاتاری می‌پختن وما بچه ها مشغول بازی می‌شدیم تا شیرینی ها پخته بشن و بعد مادرم تو ظرف برامون از اون شیرینی ها که عطرش آدمو مست میکرد میزاشت و ما باکلی عشق و علاقه و لذت می خوردیم انگار که اون شیرینی ها رو برامون از بهشت آورده بودند ومن همیشه نقشه میکشیدم که بیشتر بخورم ویکمی هم قایم میکردم که بعداً بخورم و الان هم که خودم مادر شدم هر سال واسه عید به یاد اون روزها از این شیرینی با این که پختنش سخته و کلی دردسر داره میپزم و زمانی که با برادر و خواهرام واسه عید دور هم جمع میشیم کلی از این شیرینی با. یاد آوری خاطرات دوران بچگی مون با لذت میخوریم بدون اینکه حواس مون باشه که شاید اون لحظه اصلا نیاز بدن مون نبوده که اینقدر شیرینی خوردیم .

       ویک موضوعی که همین الان یادم اومد اون زمان که تازه پیتزا 🍕 و غذا های فست فودی مد شده بود اولین باری که من پیتزا خوردم یادمه اصلا از مزه اون خوشم نیومد وبه قول استاد جریان همون قورمه سبزی که چون ما ایرانی ها این قدر با این غذا خاطرات داریم و با آب و تاب از رنگ و طعم و عطر این غذا واسه همدیگه تعریف کردیم که و،وقتی با این غذا روبه رو میشیم دیگه کنترلی رو خود مون نداریم و اضافه از نیاز بدن مون میخوریم در صورتیکه اگه این غذا رو به یک خارجی تعارف کنیم شاید اصلا خوشش نیاید مثل همون پیتزایی که من اولین بار خوردم اصلا خوشم نیومد ولی کم کم با تعریف های دیگران شدم یکی از طرف دارای پرو پاقرص این غذا وحالا خودم حرفه ای این غذا رو تو خونه درست میکنم خودم پیشنهاد می دم که مثلاً امشب پیتزا 🍕 بخوریم پس ما خود مون یک سری اطلاعات کاذب از لذت و تفریح و شادی از غذا ها تو ذهن مون سناریو نویسی کردیم که موقع روبه رو شدن با اون ها کنترلی رو خود مون نداریم دراین گام دوباره به آگاهی های من در مورد یاد گیری علم لاغری از طریق ذهن به من اضافه شد ویکی دیگه از دلایل اضافه وزنم برام روشن شد.و همین لحظه که دارم تمرین مو می‌نویسم یک بار دیگه تعهدم رو برای ذهنم که یا میمیرم یا لاغر می‌شوم رو تکرار می کنم و به خودم قول میدم که از الان تا لحظه ای که زنده هستم هیچ وقت از غذا ها در ذهنم سناریو نویسی نداشته با شم ،برای خوردن قبل و بعد غذاها نقشه نکشم واز غذا ها فقط برای رفع نیاز بدنم استفاده کنم، وبه بهانه های مختلف مثل اینکه.این غذا نذریه،صواب داره بها شو پرداخت کردم، بی‌حوصلگی، تنهایی، سرگرمی،مهمونی،دورهمی…. غذای اضافه وارد بدنم نکنم چون  تعهد دادم که میخوام لاغر بشم و برای همیشه لاغر بمونم.و بایدبتونم ارتباط بین غذا خوردن و خاطرات و مواد غذایی رو از بین ببرم وباید مثل افراد متناسب بدون دقت به خاطرات از مواد غذایی فقط به اندازه نیاز بدنم استفاده کنم البته که من الان هفت ماه و نیم که تو این مسیر زیبا هستم ودارم تقریباً درست عمل می کنم وزمانی که سیرم اصلا نمی تونم چیزی بخورم وخیلی کم پیش میاد که اشتباهی ازم سر بزنه وسعی می‌کنم که خیلی سریع  اصلاحش کنم. 

      واما خاطراتی که از چاقی دارم ویاد آوریش ناراحتم میکنه کمر درد ، پادرد، استرس، سیاتیک، افسردگی، تنگی نفس در خواب، حضور نداشتن در جمع، پوشیدن لباسهای گشاد و رنگ تیره، بند اومدن نفس موقع پیاده روی با دیگران، سنگینی و فشار شکمی،چربی کبد،زود خسته شدن ، آرامش نداشتن، استفاده از روش های مختلف و نادرست لاغری ولاغر نشدن، زود خسته شدن موقع انجام کارهای خونه…..

      واما فکر کردن به لاغری چه احساسی در من ایجاد می‌کنه؟ من عاشق جواب دادن به این سوالم. 

      از بین رفتن بیماری هام ,. پوشیدن لباسهای مورد علاقم با رنگهای شاد و روش و سایز کوچیک،  سبک و سرحال بودن، صرفه‌جویی در وقت موقع خرید ،حظور در جمع با اعتماد به نفس بالا ، داشتن پیاده روی با آرامش وبدون به نفس نفس افتادن، پوشیدن شلوار لی، پوشیدن کت و شلوار و کت و دامن سایز کوچک ، داشتن شکم تخت ، بدو بدو،و بازی کردن با بچه هام، خوردن هر نوع غذا و خوراکی بدون ترس و نگرانی، آرامش داشتن ،پیاده روی کردن از روی عشق و علاقه و برای سلامتی نه برای به دست آوردن لاغری، پوشیدن کفش پاشنه بلند در مجالس، الگو بودن برای افراد چاق ، درخشیدن در مهمونی ها با استایل عالی….

      با تشکر از استاد گرامی که در هر گام یکی از دلایل اضافه وزن.مونو برامون روشن مکنن.وبا آرزوی بهترین ها برای استاد و همه دوستان.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/01/20 14:38
      مدت عضویت: 1150 روز
      امتیاز کاربر: 13434 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 678 کلمه

      به نام داددار مهربان 🌸🌸سلام برهمگی 🌺🌺ذهن افراد چاق پرازخاطرات دوران چاقی اس ،پر از رژیم ها ،گرسنگی کشیدنها .تحقیر شدنها .لباس مشکی و گشادپوشیدنها …..بااین غول های که در ذهنمون هست امکان نداره لاغر بشیم .برای تغییر این باورها باید تمام تمرکز خودمونو روی فایل ها بذاریم و نتیجه رو رها کنیم .برای تغییر این باورها نیاز به شور واشتیاق مستمر داریم .من همیشه تصاویر شگفتی سازان رو نگاه میکردم ولذت میبردم ولی از این به بعد باانگیزه بیشتر نگاه میکنم چون استاد گفتند که که خاطره لاغری آنهابه شکل رویایی دست یافتنی درذهن ما مرور میشه .من از اول چاق نبودم بلکه هیکل عالی داشتم .توی این مدت اصلا نمیدونستم چرا چاق شدم یا استارت اون از کی شروع شد .به لطف این نوشتنها چیزی های به یادم آمد که اصلا بهش دقت نکرده بود .من وقتی ۱۸سالم بود ۴۹ کیلو باقد ۱۶۴بودم .تااینکه دردانشگاه قبول شدم اونجا با ۵نفرهم اتاقی بودم که تا۳سال باهم بودیم .از اون ۵نفر ۴نفرچاق بودند .من اصلا ازرژیم وچاقی چیزی نمیدونستم .بدون پرخوری میخوردم .ولی کارهای  دوستانم برایم عجیب بود یا شام نمیخوردند یا صبحانه .ناهار هم دو نفر یک غذا میخریدند .و خیلی نکته های رژیمی که من تازه یادمیگرفتم و همیشه فاصله خوابگاه تا کلاسها رو پیاده میرفتند .جالب بود اصلا هم لاغر نمیشدند .این اطلاعات وارد مغز من شد و سال سوم که ازدواج کردم شدم ۶۵ کیلو .🤕درخانواده من هیچ کس چاق نبود ولی از این به بعد من به جمع چاق ها وارد شده بودم .بااینکه هنوز متناسب بودم مادرم میگفت تو وقتی دنیا آمدی وزنت ۴کیلو بوده یا تو درنوزادی تپل بودی یا تو به عمه ات کشیدی .اینقدر گفتن که من در بارداری اول👶 ۸۰کیلو رو تجربه کردم 😭😭و پا درد وکمردرد هام شروع شد .واز سال ۸۳ دیگه شروع به رژیم گرفتن های سخت گرفتم که چند کیلو کم میکردم دوباره روی ۸۰ قفل بودم .اعتمادبه نفسم خیلی پایین آمده بود .حالم از عروسی ها وجشن ها بهم میخورد از جام تکون نمیخوردم اگه بلند میشدم فکرمیکردم دارند چاقی منو تحلیل میکنن.هرچی که میخواستم بخورم فکرمیکردم بقیه با دو تا چشم اضافی دارند منو نگاه میکنن و میگن کمتر بخور .همیشه نگران نگاه دیگران بودم .یادمه یک مسافرت کوتاه رفته بودیم موقع صرف غذا دررستوران هتل ،من ازسلف برای مادر و خواهرم غذا و سوپ و مخلفات میاوردم فکرمیکردم بقیه میگن همه رو برای خودش میکشه درصورتی که من رژیم بودم و الحق زیاده روی هم نکردم .خواهرمتناسبم همه اش میگفت بی خیال رژیم باش ، این ۳روز رو خوش باش .ولی من مرتب میگفتم نههه چاق میشم خلاصه بعد از مسافرت من چاق شده بودم .😭خیلی ناراحت شدم از خودم ودنیام و خدای که میشناختم نالون بودم .از بس حسم بد شده بود زیبایی های خودمو نمیدیدم .همه اش فکرمی کردم من زشتم من بدهیکلم من لیاقت زندگی و اندام خوب رو ندارم .خیلی زودرنج وعصبی شده بودم حرفهای دیگران برام مهم بود و زود بهم برمیخورد.پرخاشگرشده بودم .خاطرات چاقی ترس ها وناامیدی و اعتماد به نفس پایین رو برام یادآوری میکنه. اینکه لباس مورد علاقه مو نمی تونستم داشته باشم ولی خاطرات لاعری برام آرامش هدیه آورده .بااینکه عمر این خاطرات کمه ولی برای من عزیزه.از گفتن وزنم نگران نیستم .واینکه باورهام در حال تغییره .شیرینی عید رو چون خودم  میپختم خیلی دوست داشتم و ذهنم میگفت بخور دیگه تا سال دیگه باقلوایی نیست .توکه همیشه چاقی پس اینم روش .امسال بااینکه خوردم ولی ترس وولع زیادی نداشتم جوش نمیزنم که تموم میشه.یانسبت به مهمانی وجشن ها حس بدی داشتم وگریه ام میگرفت باید از قبل مواظب برنامه غذاییم می بودم تا بتونم شرکت کنم .ولی دیروز خونه مادرم غذای مورد علاقه همه درست شده بود من در اندازه نیازم خوردم هم سیر شدم وهم سبک بودم ولی بقیه حالت خفگی داشتند.دیگه غذاها برام مهم نیستند میدونم اونها چاق کننده نیستند بلکه عملکرد من بوده که اشتباه بوده .حس تناسب برام اعتماد به نفس آورده بالینکه هنوز لاغر نشدم ولی میدونم هرچی بخوام به دست میارم .و قسمت شگفتی سازان رو قبلا نگاه میکردم ولی الان باانگیزه بیشتر نگاه میکنم چون ذهن من براش مرور میشه که به آسانی لاغر میشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 17 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Tavassoli
      1400/01/19 18:23
      مدت عضویت: 1557 روز
      امتیاز کاربر: 17928 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 807 کلمه

      سلام به استاد و دوستان عزیز● شباهت عملکرد خود با محتوای نوشتاری.منم روش های زیادی برای لاغر شدن استفاده کردم، رژیم، دمنوش، دراز و نشست، پیاده روی، طناب زدن، قهوه سبز و…  هر بار که از انجام روشی نتیجه نمیگرفتم خسته تر و ناامیدتر روش دیگه ای رو دنبال میکردم بلکه شاید روش جدید بتونه منو به تناسب اندام دلخواهم برسونه. اما همه این روش ها نتیجه موقت داشتند و تلاش های دوباره من بی فایده بود و هر بارم که نتیجه نمیگرفتم فقط به خودم بد و بیراه میگفتم که چرا هیچ روشی روی من جواب نمیده، فکر میکردم مشکل از منه که این روش ها روی من جواب نمیده، نمیدونستم مسیرم اشتباهه. در ذهن منم بارها تصویر شکست در لاغری ثبت شد و تکرار تصاویر شکست سبب شد که خاطرات شکست از لاغری در من شکل بگیره. مرور خاطراتم درباره لاغر نشدن سبب میشد در استفاده از روش دیگه برای لاغر شدنم، اشتیاق و انگیزه ام رو بعد از چند روز از دست بدم و اون روش رو رها کنم. یادمه اوایلی که از روش های لاغری استفاده میکردم تا چندین ماه روشم رو با شور و اشتیاق ادامه میدادم اما… در سال های بعدش مرور خاطرات شکست باعث میشد که من روش های جدید رو نهایت تا دو ماه ادامه بدم، یه جورایی دیگه مطمئن شده بودم که همه این روش ها بی فایده هستند، همین اطمینانم از بی فایده بودن روش ها باعث شد که (زمان آشنایی با لاغری با ذهن) سریع ذهنم روش ذهنی رو بپذیره.● محتوای آموزشی را با دقت گوش کنید.☆ نقش خاطره در چاق شدن ما چیست؟✔هر انسانی نسبت به مواد غذایی یکسری اطلاعات در خودش ذخیره داره و همیشه در برخورد با آن مواد غذایی بر اساس اطلاعات قبلی تصمیم و رفتار می کنه (مثال قرمه سبزی).✔هر انسانی با توجه به فرهنگ و آداب و رسومی که در اون منطقه زندگی می کنه نسبت به بعضی غذاها اطلاعات بیشتری رو ذخیره میکنه و ذهن به این اطلاعات واکنش نشون میده (مثال ماکارونی و قرمه سبزی).✔افراد چاق در مورد خیلی از غذاها اطلاعات کاذب در ذهن خود ذخیره کردند. اطلاعاتی که مربوط به لذت و تفریح میشه و چون این اطلاعات در ما تولید احساس می کنه دیگه ذهن در مقابل اون نمیتونه کنترل داشته باشه.☆ چطور این اطلاعات رو به ذهنمون میدیم؟✅برای مواد غذایی سناریو نویسی میکنیم(مثال ته دیگ سیب زمینی و آبگوشت).✅ اشتهایی که اغلب افراد چاق از اون یاد می کنند در حقیقت مرور اطلاعات و سناریوها در مورد غذاهاست که این سناریو ها سبب واکنش به مواد غذاییست که خودمون ایجادش کردیم و ناشی از خاطرات ما از مواد غذاییست .✅از دوطریق میشه روی این موضوع تمرکز کرد تغییر خاطرات در مورد غذاها و دیگری تغییر عادات خوردن بر اساس خاطره ها.☆ اگه میخوایم متناسب بشیم و متناسب بمونیم باید ارتباط بین خوردن و خاطرات رو از بین ببریم.☆ سعی کنیم این خاطرات رو کمرنگ کنیم سعی کنیم به غذا فکر نکنیم و نقشه ی ذهنی برای چگونه خوردنش نکشیم.☆ باید بدون توجه به خاطرات غذا بخوریم.● چه خاطره ای از چاق شدن و چاق تر شدن دارید.مسیر چاق شدن که همش با خاطره همراه بود.خاطره خوردن در عروسی ها، که چندین ساعت قبل عروسی چیزی نمیخوردم که حسابی گشنه باشم و بتونم توی تالار جبران کنم.خاطره خوردن در جشن تولدها، چندین ساعت به عشق کیک تولد منتظر میموندم و سعی میکردم معده م رو با خوراکیای دیگه پر نکنم تا قشنگ بتونم کیک تولد بخورم.خاطره خوردن در طبیعت، همیشه توی برنامه هایی که واسه گشت و گذار توی طبیعت داشتیم اول از همه فکر برداشتن خوراکی بودیم، که چی ببریم  بخوریم، چه خوراکی بیشتر بهمون حال میده و….کلا فکر و ذکرم خوردن بود، چ در عروسی، چ در مسافرت، چ در دورهمی، چ در عید نوروز، چ در ماه رمضون و…همین خوردن های بی رویه باعث شد روز به روز، گرم به گرم، به وزنم اضافه بشه و در نهایت چاق و چاق تر بشم.● تجربه خود از تاثیر خاطرات چاقی را در احساس ناامیدی و ترس از چاق تر شدن بنویسید.خاطرات چاقی باعث شد که من باور کنم سرنوشتم این هست که تا ابد چاق باشم، پذیرفتن این باور زندگی رو به کامم تلخ کرد، غمگین شدم، افسرده شدم، گوشه گیر شدم، مسخره شدم، توی جشن ها و مراسم ها نبودم، توی عکس گرفتن ها نبودم، خودم رو دست کم میگرفتم، خودم رو لایق هیچی نمیدونستم و…● خاطرات چاقی چه احساسی در شما ایجاد می کند و فکر کردن به لاغر شدن چه حسی در شما بوجود می آورد.خاطرات چاقی احساس بد بودن، تنها بودن، افسرده بودن، پا درد، کمردرد، خستگی، بی تحرکی، پرخوری، اعتماد به نفس پایین و … در من ایجاد کرد.فکر کردن به لاغری احساس شادی و شعف، مهم بودن، باارزش بودن، سبک بودن، پر تحرک بودن، سلامتی، فرز بودن، اعتماد به نفس داشتن، زیبایی، امیدواری، جوانتر شدن، اجتماعی شدن، عکس گرفتن، خوشحال بودن، آرامش داشتن و… در من بوجود میاره.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1399/12/05 09:58
      مدت عضویت: 1304 روز
      امتیاز کاربر: 6149 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 952 کلمه

      بنام خدا 🌸 گام هفدهم : خاطرات چاقی .
      تمام بهش زندگی من روخاطراتم تشکیل میدن خاطره ی درس خوندن نمره گرفتن خاطره ی آدم های خوب آدم های بد درزندگیم خاطره ی گفتن فلان کلمه خاطره ی نصیحت شدن وتحقیرشدن خاطرات به کلی بخش عظیمی از ذهن منوپرکردن واماچاقی برای من .
      در تمام سالهایی که من چاق وچاقترمیشدم به این دلیل بود که من طبق خاطرات چاقی عمل کردم طبق خاطراتی که داشتم طبق خاطراتی که ازبچگی تابه الان در ذهنم ثبت شده صبح صبحانه خوردن حتی درعین نیازنداشتن سرساعت دوازده ناهار خوردن ویاشب هاسرساعت هشت شام خوردن وساعت نه خوابیدن ودقیقا اینطورتثبیت شده یوددرذهنم وزمان به مدرسه میرفتم و برمیگشتم واولین سوالم از مادرم بعدازگفتن سلام ناهار چی داریم ویااینکه زمانی که شیفت عصر بودم شام چی داریم و روزهای تعطیل درخاطراتم به عنوان بهترین روزهای زندگی بودن فیلم دیدن واهنک های شادی که در تلویزیون پخش می‌شود ست کردن غذای خوشمزه ی مادرم وبه خصوص غذایی که دوست داشتم شدیدترمن به خوردن و اضافه خوردن علاقه نشون میدادم ویاشنیدن حرفهایی که بازهم اونها خاطره هستن ودیدن چیزهایی ازچاقی افرادی که به خاطر ازدواج چاق شدن یابه خاطربیماری ویاشنیدن نصیحت هاوکنایه های دیگران ویارفتن به عروسی وخوردن غذاهای رنگارنگ یاجشن و هرکدام ازاینها خاطراتی برای من به همراه داشتنوماه رمضان و خاطره ی عیدفطروخوردن غذاهای رنگارنگ درعیدفطردیدوبازدیدهای ماازهم وخوردن آجیل وشیرینی دراولین روزبعدازتمام شد ن ماه رمضان خاطره ی بوی غذاها وخوردن غذاهای خوشمزه ی ماه رمضان خاطرات خوردن غذای نذری و همین لذت هاوتکرارخاطرلت باعث می‌شد که هربار مشتاقانه به سمت چاقی هدایت بشم واین اتفاق می افتاد من هرشال چاقترمیشم دردورهمی هاولذت باهم. بودن وخاطرات وگفتن وشرح خاطرات گذشته باعث می شد که من همیشه درچاقی خودم باقی بمونم .و همیشه درچاقی خودم موندگاربشم چون من فقط خاطرات گذشته ی خودم روداشتم مرورمیکردم وحالم منطبق بر گذشتم بود به خاطر همین هم زمانیکه رژیم میگرفتم وبعدازلاغرشدن دوباره چاق میشدم چون حالت طبیعی وعادی زندگی من شده بود چاقی تا وقتی که من خاطراتم تغییرنکرده بودمن درمسیرچاقی بودم و وقتی رژیم میگرفتم این تعادل در خاطرات گذشته وحالم به هم می‌خورد و برای اینکه منوبه حالت قبل خودم برگردونه که همون چاقی هست من دوباره چاق میشدم و اینباربیشترازگذشته برای تحکیم خاطرات وبقاروی این حالت متمرکزمیشدوذهن من تغییرحالت روغیرطبیعی میدید
      ۲.سالهای زیادی من براساس خاطراتم عمل کردم از فلان آدم متنفربودم به خاطر حرفی که درگذشته به من زدیافلان کاری که بامن کردکینه نفرت ومشکلات همه ازمرورشدن خاطرات آغاز میشه از اینکه دوباره دفترگذشته بخوادبازبشه واینکه دفتربازمیشه اتفاقات هم به همین شکل درطول مدت زمانی که من چاق بودم اظهار میکردم که نمیتونم نمی‌دونم چطوربایدلاغربشم وسرنوشتی واین جورحرفابودامابعدفهمیدم که موضوع خاطرات من هست بعدازچندبارمرورکردن این فایل وفکرکردن به گذشته دیدم که کاملا منطبق برخاطراتم دارم عمل میکنم وبرای هرغذایی هم سناریومینوسم وقبل ازاینکه اون غذارودرست کنم نقشه ی ذهنی براش ترسیم میکنم چطوربخورم کجابخورم ازچی بهش اضافه کنم که لذت ببرم از کدوم بخشش بیشتراستفاده کنم باکی بشینم سرسفره که دبهم گیرنده به خاطر خوردنم بهم عیب نکنه چقدربذارم که بتونم بعدش بکشم وکلی برنامه ریزی کردن درذهنم وحرف زدن بادیگران درباره ی اون و همیشه میگفتم من اشتهام زیاده درحالیکه اشاهانبودبلکه تصاویروخاطرات چاق کننده بود که در ذهنم زیادبودبرنامه ریزی ذهنم درمسیرچاقی بودچون هم پیگیربودم ومیگفتم که اشتها م زیاده ودست من نیست وتاخفگی وترکیدن می‌خوردم وادامه میدادم وبازهم به فشارشکم می‌رسیدم وهمه ی اینهاهم درتکرارشدن خاطرات چاقی برای من موثر بودومن هرساله بیشتراحساس قبل بعد به شدت سرعت چاق ی من بالارفت
      ۳-زمان بارداری من طبق خاطرات که ازحرفاشون هاوشنیده های دیگران داشتم اینکه زن که ازدواج می‌کنه چاق میشه وموقعی که حامله میشه هم چاق میشه وبایدبه جای دونفرغذابخوره من هم همینکارروکردم وقتی ازدواج کردم و اینکه رژیمم تموم شده بودا رنج رژیم راحت شده بودم با تغییر شرایط وورودمن به یک شیوه ی جدیدمن باتغییردرخوردن خودم چاق وچاقترمیشدم واون وزن صدوبیست کیلوکه پنجاهوهشت لوددرطی سه ماه به هفتادوهفت کیلورسیدبعدازگذشت اون زمان من بازهم چاق شدم وتااینکه حامله شدم واوایل شادبودکه باردارم اماکم کم لذت ازبین رفت و من ازخودم حالم بدمیشددیگه سراغ آینه نمی‌رفتم ودیگه به خودم نگاه نمی‌کردم ازهمه کس و همه چیز ناراحت میشدم هرحرفی درباره‌ی زشت بودن آدمی ویازشت بودن هیکل حتی اگر درباره یچاقی کسی گفته می‌شد من باورداشتم که در مورد من هست وله جای خوشحالی برای بچه دار شدن این بارناراحت وغمگین بودم وارزوبرام مرگ داشتم بعدازگذشت زمان حتی دوست نداشتم کسی ببینه که من چقدرغذامیخورم ودررومی بستم که کسی متوجه نشه که چی میخورم وبه چه اندازه وهم ه میگفتن چون زیادمیشینی چون فلان ودیگه حتی ازرفتن جلواینه هم وحشت داشتم وکلی حرف و حدیث و بالاخره چندماه مونده به زایمانم من دچارحمله ی عصبی تشنج شدم وبچموبعدازیک هفته ازدست دادم وبعدازاون من افسرده تروناراحت ترازقبل وبیشترازهمه خودم با خودم بدبودم ودرذهنم جهنمی برپابود وازاینکه همه ی اون آدم هامنومقصرمیدونستن بیشترازخودم حالم بدمیشد.
      4.ترس ازچاق شدن داشتم همیشه ترس از اینکه دوباره بخوان بهم بگن چاقی منوازبقیه ی ادمهادورمیکردازحرف زدن ازایجادارتباط ازحرف زدن با همسرم و همیشه می‌ترسیدم که بهم بگه چاقی وهمیشه هم همینطور بود ومن ناامیدونامیدترمیشدم رژیم که میگرفتم واینکه به من میگفتن توساخت شکلی بدنت اینه که چاقی وکاریش نمیشه کرد فقط فلان آدمه که هیچ تغییر نمیکنه وتونمیتونی تونمیتونی تونمیتونی چمدان این حرف درذهن من بودومن خودم بیشتر ناراحت میکردومن ناامیدونامیدترمیشدم
      5.خاطرات چاقی درمن احساس ناراحتی وضعف واسیل پذیربودن وترسوبودن روبهم میده واحساس مسولیت پذیرنبودن وادم یکه فقط به حرف دیگران گوش میده وله خودش وجسم خودش احترام نمی زاره اماخاطرلت لاغرشدن به من احساس مسولیت پذیری و اینکه احساس توانمندی و قدرت وشجاع بودن ورهابودن ازفشارحرف دیگران وفشارجسمی روبه من میده درسته درطی اون مدت که من لاغرمیشم متر برای مدتی لاغرمیشم امااحساس رهایی ازفشارروانی رومیتونستم درک کنم وحالاهم بابک مسیرصحیح دارم قدم برمیدارم که بتونم برای همیشه اون فشار روانی روازبین ببرم ورهاوراحت باشم.🌸🌸🌸🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهه
      1399/11/27 02:48
      مدت عضویت: 1234 روز
      امتیاز کاربر: 13323 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 832 کلمه

      به نام خدای زیبایی‌ها.
      ذهن من مملو از خاطرات چاقی است. این خاطرات به سه دسته تقسیم می‌شوند:
      ۱. دسته اول خاطرات دوران چاقی و بی‌خیالی از رژیمهای غذایی است. بخش مهمی از تمام خاطرات خوب مثل جشن‌ها، مهمانی‌ها، مسافرت‌ها، پارک، سینما، کوه رفتن، طبیعت‌گردی، خوردن و غذا است و به طور کلی در ذهن من کیفیت و میزان لذت از این اتفاقات با کیفیت تغذیه، خوراک و پذیرایی در آن ارتباط مستقیم دارد. در این دسته از خاطرات، خوردنی‌ها عامل شادی و نشاط هستند که ذهن به دنبال تکرار این نشاط به وسیله این خوردنی‌ها است.
      ۲. دسته دوم، خاطرات دوران رژیم و محدودیت‌ از خوراکی‌ها و غذاهای مورد علاقه و رنج و سختی ناشی از آن است. رژیم‌های غذایی باعث افزایش محبوبیت بیشتر و پررنگتر شدن خاطرات غذاها و خوراکی‌های محبوبم در ذهن من شده است، چراکه به علت محدودیت رژیم هر روز و هر ساعت با حسرت و یا با ترس به آنها فکر کرده‌ام و آنها را در ذهنم پررنگتر کرده‌ام و مثل محبوبی که از آن دورم، علاقه و اشتیاق من برای این غذاها و خوراکی‌های ممنوعه افزایش پیدا کرده است.
      ۳. دسته سوم خاطرات دوران بعد از رژیم است. این خاطرات شامل روزی سه بار رفتن روی ترازو و مشاهده عدد رو به صعود روی ترازو است و بعد فکر کردن به اینکه این افزایش وزن حتما به دلیل خوردن غذاها و خوراکی‌های چاق‌کننده ممنوعه است. در نتیجه نه تنها هر روز این غذاها را می‌خوردم، به آنها فکر هم می‌کردم و باز هم تصویر این خوراکی‌ها و ترس از آنها در ذهن من پررنگتر میشد. بخش دیگری از خاطرات این دوران، شکست در برابر کاهش وزن است. تکرار این شکستها این باور را در ذهن من ایجاد کرده بود که من در برابر کاهش وزن ناتوان هستم و چون پذیرفتن مسؤلیت شکست بسیار تلخ و دشوار است، هر دفعه مسؤلیت این شکست را به عهده عوامل چاقی مانند ارث، سوخت و ساز پایین، کارمندی، کم تحرکی و…. می‌گذاشتم و به این ترتیب نقش عوامل چاقی را هم در ذهنم پررنگتر می‌کردم. با افزایش این شکستها، امید و شور و اشتیاق برای لاغر شدن نیز کاهش می‌یافت و سرعت چاق شدن در من بیشتر میشد.
      به نظرم خاطرات چاقی از دو طریق مانع لاغری می‌شوند:
      ۱. با یادآوری لذت خوردن و رنج محرومیت از خوردن، مانع از کاهش حرص و ولع خوردن می‌شوند.
      ۲. با یادآوری خاطرات شکست و ناتوانی از لاغر شدن، ترس و نگرانی از لاغر شدن را ایجاد می‌کنند و درنتیجه باعث کاهش اشتیاق و انگیزه برای استمرار و حرکت در مسیر لاغری با ذهن می‌شوند.
      فکر می‌کنم یکی از دلایلی که افراد چاق با دیدن غذا و یا استشمام بوی غذا برای خوردن تحریک می‌شوند، همین خاطرات چاقی است. مثلا شما از کوچه‌ای رد می‌شوید و از خانه‌ای بوی قرمه‌سبزی استشمام می‌کنید و یا اینکه فردی را در حال خوردن قرمه‌سبزی می‌بینید، در اصل شما با دیدی و یا بوییدن غذا نمی‌توانید تشخيص دهید که آیا این قرمه‌سبزی خوشمزه و مطابق ذائقه شما هست یا نه، ولی این تصویر و بو بلافاصله خاطرات قرمه‌سبزی‌های خوشمزه و دلچسبی که خورده‌اید را زنده می‌کند. در این حالت اگر به قرمه‌سبزی دسترسی داشته باشید فرمان خوردن صادر می‌شود و اگر به قرمه‌سبزی دسترسی نداشته باشید برای خاموش کردن هوس قرمه‌سبزی به خوراکی‌ها و غذاهای دیگر پناه می‌برید و چون این غذاها در ذهن شما جایگزین قرمه‌سبزی نمی‌شود، شما برای خاموش کردن این هوس همچنان به خوردن ادامه می‌دهيد. درصورتیکه افراد لاغر چون به غذا اهمیت چندانی نمی‌دهند و موضوع مهمی در زندگی آنها نیست، بنابراين خاطره چندانی از غذاها در ذهن خود ذخیره نکرده‌اند. شما اگر از یک فرد لاغر بپرسید چه غذایی دوست دارد بلافاصله یک یا دو غذا را نام می‌برد ولی اکثر افراد چاق همه غذاها را دوست دارند و نمی‌توانند بین آنها انتخاب کنند. اسم هر غذایی را ببرید با آب و تاب برای آن یک سناریوی جذاب می‌گویند.
      برای مقابله با خاطرات چاقی، باید خاطرات لاغری برای ذهن ایجاد کرد و با تکرار آن، خاطرات لاغری را در ذهن پررنگتر کرد. به نظرم مثلا می‌توان با مشاهده نتایج شگفتی‌سازان، خواندن نوشته‌های این عزیزان و گوش دادن به صحبت‌های آنها، خاطره شکست در لاغری و ترس از لاغر نشدن را در ذهن کمرنگ‌تر کنیم. با مشاهده افراد لاغر و متناسب در لباسهای زیبا و تصویرسازی ذهنی از خودمان با اندام متناسب‌ در آن لباسها، تصاویر لذت‌بخشی از اندام متناسب خودمان در ذهن ایجاد کنیم. به تغییرات رفتاری و احساسی خود توجه کنیم و با تشويق کردن خودمان و تکرار رفتار درست، حس خوب ناشی از این رفتارهای درست غذایی را در ذهن پررنگتر کنیم.
      افکارلاغرکننده + رفتار لاغرکننده + خاطرات لاغرکننده= لاغر شدن
      استفاده از آموزش‌های لاغری با ذهن و انجام تمرینها، افکار لاغرکننده ایجاد می‌کند. تبدیل آموزش‌ها به عمل در زندگی و تکرار آن، رفتار لاغرکننده به وجود می‌آورد. توجه به نتایج شگفتی‌سازان، توجه به تغییرات خودمان و تشویق رفتارهای درست غذایی و توجه به اندامهای زیبا و تصور کردن خودمان در اندام متناسب و لباسهای زیبا نیز خاطرات لاغرکننده ایجاد می‌کند.
      درنهایت به راحتی و سادگی لاغر خواهیم شد و به حق طبیعی تناسب اندام خواهیم رسید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,009 کلمه

      سلام دوستان واستاد گرامی گام ۱۷واستادم درست ومنطقی میگه
      ما باید از همون راهی که چاق شدیم لاغر بشیم تا برای همیشه لاغر بمونیموهمه ما تجربیات چاق شدن وزیاد چاق شدن سریع چاق شدن را داریم وهمینطور تجربه تلاش کردن برای لاغر شدن وکماکان لاعر شدیم ولی دوباره برگشتیم سرجای اولمون وبهترین راه اینکه از همون طریقی که چاق شدیم لاغر بشیم
      ویکی دیگهداز مهمترین موضوعات برای لاغر شدن ما خاطرات هستن وخاطرات اتفاقاتی وتصویرهایی که ما در طی روز با اونها برخورد میکنیم واونها در ما احساس بوجود میارن حالا حس ترس حس ناراحتی خوشحالی و…ما اونهارو بعنوان خاطره در ذهنمون ذخیره میکنیم که ذهن ما هم پر از این خاطرات هستند واین خاطرات چجوری تو ذهن ما ذخیره شدن از طریق شنیدها دیدها گفتگو ها تجربیاتی که داشتیم ومتاسفانه همه شو خودمون ذخیره کرویم واگر در مورد چیزی اطلاعات اشتباه به مغزمون داده باشیم وبخوایم در مورد اون موصوع تصمیمی بگیریم مطمئن باشیم که تصمیم اشتباه میگیریم وذهن ما فقط طبق اطلاعاتی که ما از شنیدها و تجربیاتمون بهش دادیم عمل میکنه ما داریم اطلاعات قبلی مرور میکنیم وما فکر میکنیم که داریم فکر میکنیم ولی درواقع اطلاعات قبلیمونو مرور میکنیم وذهن ما بر اساس اطلاعاتی که قبلا بهش دادیم فکر میکنه وتصمیم میگیره ما بهش میگیم خاطرات وما باید در تمام جهات زندگیمون مواظب این خاطرات اشتباه باشیم امشب رفتم دکتر وجواب ازمایش نشون بدم بر اساس خاطرات دکتر قبلم همش استرس داشتم اما یکدفعه یادم اومد که به خاطراتم توجه نکنم وهمونحجا سریع برای خودم خاطات جدید ساختم که ای بابا ترس نداره ی ازمایشه دیگه نشون میدی وجوابشو میگیری وبا خودم گفتم من به خدا ایماندارم من لایق سلامتی هستم من بنده خدا هستم من در سیستم خدا هستم وبا خودم تو دهنم حرف زدم واین جمله هارو بعنوان خاطره جدید تو ذهنم ثبت کردم نمیدونم درست بوده یا نه ولی بمن ارامش داد واسترسم تموم شد حالا نقش خاطره در چاق شدن ما چیه هر انسانی نسبت به مواد غدایی که مصرف میکنه ی سری اطلاعاتی دارهدوهمیسه در برخورد با اون مواد غذایی بر اساس اون تصمیم میگیره ورفتار میکنه متاسفانه مثلا در کشور ما ایران پلو وماهیچه ی غذای تجملاتیه که وقتی مهمون ویژه داریم براش درست میکنیم البته اگه بشه درست کرد بعد ی سری اطلاعاتم داریم که به به چه غذای لذیذیه چقدر اعیونیه چقدر خوشمزهست مخصوصا اگه چرب وچیلی باشه و…وووقتی این اطلاعاتو به مغذمون میدیم وما در برابر این غذا قرار میگیریم خود بخود زیاد میخوریم چون ما ایرانیها تفریح که نداریم وغذا خوردن جزو تفریح خودمون بحساب میاریم وباید این عادت زشت وناپسند تغییر بدیم در شان ما نیست با غدا تفریح کنیم پس طبیعیه که ذهن ما در برابر غدا وکنش نشون بده وافراد چاق در مورد‌خیلی از غداها اطلاعات کاذبددر ذهن خودشون ذخیره کردن اطلاعاتی که مربوط به تفریح ولدت میشهدوچون این اطلاعات با احساس مت درگیر میشه باعث میسهدما هیچ کنترلی بسبت به غذا خوردن نداشته باشیم ادمهای چاق برای هر غذایی کلی داستان دارن وفکر میکنن که اشتهاشون زیاده اما اشتها ی واکنش ذهنی کا ما ایجادش کرویم وما باید سعی کنیم که بتونیم تغئر بدیم این اطلاعاتو وقتی میخوایم غذا بخوریم فکر نکنیم در مورد غدا وبرای چجوری خوردنشم نقشه نکشیم مثل افراد متناسب غذا بخوریم بدون توجه کردن به نوع غدا ومقدار غذا بخوریم فقط هواسمون به پیام گرسنگی با سیری باشه سخته ولی امکان پذیره باید هر روز به وضعیت جسمی خودمون توجه کنیم ما برای چاق شدن زحمت نکشیدیم دوره شرکت نکردیم وزجر کشیدیم واینها باعث میشن که ما فکر کنیم که نمیتونیم لاغر بشیم ما خیلی راحت چاق شدیم وخیلی راحتم لاغر میشیم فقط اگاهیهاییکه استاد میگه رو باید باید به عمل تبدیل کنیم خاطره من از چاق شدنم یعنی یکی از خاطراتم من ۳سال پیش پیش دکتر رفتم گفت تیروئید کم‌کار داری ومنم شنیده بودم که ابن نوع تیروئید باعث چاقی میشه خدا شاهده که ۱۰۰روز قرص داشتم که ناشتا باید میخوردم ومن هر روز چاقتر میشدم وروند چاقی من سریتر شده بود ودخترم میگفت مامان کی قرصت تموم میشه خیلی چاق شدی واما امروزم تمون قرص دوباره بهم داداما من با خیال راحت بدون استرس مصرف میکنم بدون اینکه فکر چاقی کنم چون استاد عزیزو گرامی من خیال منو راحت کرده که بدترین نوع اختلال تئروید در طی زمانی ۳۰ساب ۳تا۷کیلو میتونه به جسم فرد اضافه بشه که مال من ۳سالهووخاطرات چاقی درمن خیلی اثر منفی میذاره منو سنگین کرده رو اعصابم اثر گذاشته والان که مریص میشم ومیرم دکتر همش میگن مال اعصاب تا طوریکه گفتن باید دکتر مغز واعصاب بری و پیش مشاور بری اعتماد بنفس که هیچی اصلا نداشتم طوریکه اصلا خجالت میکشیدم بگم منم هستم دیگه جونم براتون بگه که خیلی تخریب شدم یک دفعه نشده که منو ببینن بگن عه لاغر شدی چکار کردی همش برعکس بوده واینها بعث شده بود که فکر کنم نمیتونم لاغر بشم واما الان با اطمینان پیش میرم بسوی لاغر شدن وفکر کرون در مورد لاغری چه حسی داره واقعا نشاط اوره شوق انگیزه لذت بخش امیدوار کنندهست وقتی من متناسب بشم چقدر خوبه لا خیال راحت میرم وبا اطمبنان میرم ونیگم سایز ۳۶ شلوار بدید دیگه لازم نیست دو ساعت وقت بذارم وشلوارهای متعددی رو امتحان کنم دبگه لازم نیست نگران باشم که ایا لباس اندازه من داره یانه دیگه شادم ارامش دارم احساسم خوبه درتمام جهات زندگی موفقم دیگه سبکم وراحت راه میرم دیگه نگران چسبیدن مانتو به بدنم نبستم دیگه تو خیابون بجای تمرکز روی لباسام زیباییهای دنیا رو میبینم ولذت دنیا رو میبرم دیگه از دست فروشم میتونم لباس بخرم چون به سایزم اطتینان دارم ومیدونم که حتما اندازم میشه ونگران این نیستم گه ایا اندازه میشه یانه نکنه تگ باشه نکنه نتونم استفاده کنم چوم خیلی لباس داشتم که اینجوری بود گذاشتم بیرون بلکن کسی بتونه استفاده کنه خلاصه لاغر شدن ارزوی منه ومن مطمینم که با تبدیل کردن اگاهیهای استادم به عمل حتما حتما متناسب میشم من نشم کی بشه حق منه که متناسب بسم من لایق متناسب شدنم منو خدا انتخاب کرده وهدایت کرده تا تو این مییر قرار بگبرم پس پیش بسوی متناسب شدن ومن با ابن تمرین یک گام دیگه برای متماسب شدن برداشتم من میتونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1399/11/18 23:43
      مدت عضویت: 1425 روز
      امتیاز کاربر: 490 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 520 کلمه

      سلام . تقریبا اکثر ماها این خاطرات و داشتیم مخصوصا همون مثال ته دیگ و قورمه سبزی … تا جاییکه یادمه تو ی اکثر مهمونیا همه حتی وقتی سیره سیرم بودن تا ته دیگ میوردن بالاخره یه تیکه هم که شده برمیداشتن مخصوصا اخر مراسمای مذهبی و نذری زیاد دیده بودم این رفتارو . یا یادمه خودم بخاطر همین علاقه به قورمه سبزی حتی وقتی گرسنم نبود اما چون فکر میکردم غذای مورد علاقمه و بوش تو خونه پیچیده بود حتما باید برم سر سفره ، درسته زیاد نمیخوردم اما چون وقت عذاخوردنم نبود و بدنم نیاز آنچنانی نداشت خب معلومه دیگه ذخیره میشد تو بدن و شما تصور کن چندین و چندبار این اشتباهات و کردیم و تکرار این خاطرات و عمل طبق خاطرات شده این جسمی که هستیم . یا توی مهمونیا دورهم که بودیم هی از قدیما حرف میشد که فلان آش و میپختیم فلان کلوچه رو خیلی عالی درست میکردیم و یدفعه انگیزه میگرفتن همون روز میپختن😆😆 و دور هم بالذت میخوردیم ازاون به بعد چون اون لذت دور هم بودن و اون خوراکی خاص خوردن تو ذهنمون بود اگه باز جمع بودیم انگار واجب بود برهمه که بازم همون رفتارو تکرار کنن وگرنه مثل سری قبل خوش نمیگذره. واقعا خیلی تاثیر گذاره این خاطرات .اما الان شکر خدا من هر غذا و خوراکی که شما فکر کنید و ببینم تا احساس نیاز و گرسنگی نکنم یه ناخنک کوچیکم نمیزنم که تستش کنم . انگار اتوماتیک وار اشتهام کنترل شده و مثل متناسب ها حتی غذایی وبیشتر دوست داشته باشم فقط تاجایی که دل ضعفه دارم میخورم و همون وقت که میبینم دیگه لذتی نمیبرم ازخوردن و حالت گرسنگیم رفع شده ناخوداگاه بشقاب و هل میدم عقب . این رفتار و سه روزه که دارم بدون کنترل آگاهانه انجام میدم و نمیدونید چقد ر لذت بخشه که بدنم داره دیگه کم کم طبق فرمول های جدید عمل میکنه و هیچ واکنشی هیچ نقشه ی قبلی برای خوردن ندارم .تا قبل این دوسه روز همش حین غذا حواسم بود که کی دیگه دست بکشم اما الان خودبخود یهو استپ میکنه معدم و اصلا دوست ندارم حتی یه لقمه ادامه بدم .😍😍😍 با رعایت همین یه مورد انقدر انگیزه و اشتیاق گرفتم که دوروزه با نهایت انرژی میام توی سایت و فایلارو دنبال میکنم . چقدر احساس سبکی بعد غذا فوق العاده بوده و نمیدونستم و چه اعتماد بنفسی بهم داده . امیدوارم بتونم تا اخر عمرم این سبک زندگی و ادامه بدم . لاغری از چاقی خیلی اسونتره چونکه تو مسیر فقط حال خوب و تجربه میکنم بجای ترس و نگرانی و سرزنش فقط دارم خودمو تحسین میکنم اعتماد بنفسم داره کم کم بهم برمیگرده از جلوی آینه باحس خوب رد میشم .خودم داوطلبانه میخوام که ازم عکس و فیلم بگیرن و ازدیدن عکسام لذت میبرم، خودموچندین برابر قبل دوست دارم . بااینکه نتیجه بزرگی هنوز نگرفتم اما با همین احساس سبکی بعد غذا ،حذف رنگای تیره از لباسام ،نترسیدن از غذا، بخودم افتخار میکنم اینا شاید از نظر یه فرد متناسب چیز خاصی نباشن که براش خوشحالی کنه اما برای من یه دنیا ارزشمنده. استاد متشکرم 🌹🌹🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1399/11/18 10:59
      مدت عضویت: 1598 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 842 کلمه

      سلام خیلی جالب بود تک تک کلمات استاد برای من مثل اینه که درباره خودم و شرایطم داره گفته میشه همینه که میگن چاقی یک زبان مشترک داره
      اولین چیزی که خیلی دوسش داشتم و تعریف متفاوتی رو برام داشت اشتها بود ….اشتها یک موضوع ذهنی هست در واکنش به خاطرات ما درباره غذاها
      در صورتیکه اشتها در ذهن من قبلا این بود واکنش به غذاها به صورت پرخوری😶😶😶
      برای همین هم هست که وقتی یه فرد متناسب میگفت اشتها ندارم خیلی برای ما عجیب بود یعنی چی اشتها ندارم خوب بردار بذار تو دهنت دیگه….
      جایی شنیدم که ۹۰ درصد افکاری که در ذهن ما هست افکار تکراری روزهای قبلی ما هست وهمین افکار تکراری ناشی از مرور همون خاطرات قبلی هست که ما در ذهنمون داریم و وقتی رخ داده در ما یک واکنش احساسی بوجود اومده اگه اون خاطره با احساس بد بوده همین که تکرارش میکنیم هم باز احساس بد در ما بوجود میاره و در واقع اون خاطره پر رنگتر میشه .برای ما خانمها یکی از خاطرات بد اظهار نظر یه نزدیک در مورد چاقی و چاق شدن ما بوده و برای من اینطوره که هر وقت اسم اون ادم هم میاد خاطره ای که درباره چاقیم و اظهار نظر ایشون هست برام مرور میشه و حس بد در من ایجاد میکنه که هم باعث میشه دیگه خوبیهای اون ادم رو نبینم و فقط بدیهاش برام جلوه کنه و هم به علت توجه به چاقی باز هم که ایشون رو ببینم باز هم به من بگن انگار چاقتر شدیا 🤨🤨🤨 و باز تکرار و تکرار و حس بد
      به همین دلیله که خیلی از ماها و از جمله خود من به خاطر دیگران میخوایم لاغر کنیم از بس که خاطره و احساس بد داریم و شنیدن این جمله “انگار لاغر تر شدی”از بقیه برامون یه آرزو شده و طبق فرمایش استاد این مساله خودش تبدیل به یه ترمز ذهنی برای لاغری ما شده چون طبق قانون ذهن ما فقط برای خود ما است و نمیتونه برای دیگران کاری رو انجام بده👌👌👌
      همه ماها خاطرات خوردنمون با خاطرات لذت و تفریح یه جورایی در هم گره خورده تمام وقتهایی که با عزیزانمون سفر رفتیم خوردن جزئی از اون بوده ،دور همی با خانواده و فامیل همراه با شام یا ناهار عالی ،کباب،دسرهای خوشمزه،سفره های رنگین،خنده ،شادی ،و….بوده یا با کافی شاپ رفتن و خوردن نوشیدنیهای خوشمزه ،کیکها و دسرهای با ظاهر جذاب ،رستورانهای سلف سرویس با انواع و اقسام سالادها غذاها دسرها و پلوهای زیباو خوشرنگ و چرب …..
      ذهن من پر هست از این خاطرات خوردنی و خوشمزههمسر من یکی از بزرگترین لذتهاش اینه که ما رو جایی ببره که لذت ببریم و چون در ذهن من لذت =خوردن بوده و هنوزم هست پیشنهادای من رستورانهای جدید،فست فودیها،کافی شاپهایی که ظاهر خوشگلتر و جذابتر و مزه بهتری برای دسرها و نوشیدنیهاشون درست میکنن بوده😅😅😅😅
      واکاوی ذهنم برای خود من در عین اینکه جذاب هست خنده دار هم هست
      یادمه یه سفر به چادگان داشتیم با خانواده همسر و از اونجاییکه در ذهن من نشستن توی ماشین معادل خوردن هله هوله بوده نیم ساعت بعد از خوردن صبحانه بودکه ما اومده بودیم برای تماشای سد زاینده رود و چون هنوز باز نشده بود تصمیم گرفتیم از روستاهای نزدیک دیدن کنیم ومن به محض دیدن یه سوپری توی روستا به همسرم گفتم وایسا برامون خوراکی بخر همسرم که پیاده شدن ماشین پشت سری ما که خانواده خواهر شوهرم بودن اعتراض کرده بودن چرا وایسادین و وقتی شنیده بودن که میخوایم خوراکی بخریم گفته بودن چقدر شما شکم گنده هستین😂😂
      واقعا چقدر خاطرات خوردنی در ذهنم دارم و الان که فکر میکنم میبینم در اون زمان من متناسب بودم نسبتا و همین تکرار ها و رفتارهای چاق کننده باعث شد من در یکسال ۱۰ کیلو اضافه کنم و نسبتش بدم به کم کاری تیرویید و جراحی کیسه صفرا
      ولی درواقع مرور این خاطرات باعث ایجاد فرمولهای اشتباه چاق کننده در ذهن من شد و اون نتیجه رو رقم زد و بعد از اون هم من هر کاری کردم که اون وزن اضافه رو کم کنم با ورزش و با نخوردن و حذف شیرینی و ….اتفاقا بالاتر هم رفت ودوباره خود این شکستها با انواع و اقسام روشهایی که برای لاغری معرفی میکردن باعث ایجاد فرمول” من نمیتوانم “و “برای من نمیشه” و” لاغر شدن سخته” و این قبیل فرمولها شده و تا زمانی که این فرمولها کشف نشن و با فرمولهای جدید جایگزین نشن از هر روشی برای لاغری اقدام کنیم نتیجه ای نداره یا ماندگار نیست.و همینه که بهترین روش لاغری لاغری با ذهن هست که میاد با روشهای مختلف این فرمولها رو شناسایی میکنه و با فرمولهای جدید جایگزین میکنه کم کم ذهنیت جدید میسازه که احساس متفاوتی رو ایجاد میکنه و وقتی طبق فرمول جدید عمل میکنیم احساس عالی ای داریم و تکرار رفتارهای متفاوت و احساس های خوب ناشی از اونها باعث ایجاد و ثبت خاطرات جدید میشن و لاغری رو در جسم ما بوجود میارن و چه احساسی عالیتر و بالاتر از اینکه ما جسم زیبا و متناسبمون رو برای همیشه خودمون بسازیم و ازش لذت ببریم مثل هزاران نفری که تاکنون با استفاده از این روش شگفتی ساز شدن🎁🎁🎁🎁🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️حبيبه😊
      1399/11/18 05:17
      مدت عضویت: 1664 روز
      امتیاز کاربر: 4816 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 825 کلمه

      سلام 🙋‍♀️💛
      استاد بسيار فايل نامل برانگيزي بود
      گام ١٧ ، ٩٩١١١٧
      كل روز منو با خودش همراه كرد و بهش فك كردم
      خيلي شگفت زده شدم از آگاهي اين فايل و جالبه برام كه من دارم كلا خاطراتش رو زندگي ميكنم تو همه موارد و اين منو عقب ميرونه ولي تا حالا بهش توجه نكرده بردم ، آگاه نبودم ، خداروشكر كه الان خوب دركش كردم و بايد جهاد اكبر كنم براي همه زمينه هاي زندگيم ☺️
      🔴خاطرات🔴
      كلا كاش پاك ميشدن
      من هر موقع كاري رو انجام ميدم كه قبلا انجام ندادم برام جديده هم برام دلچسب تره هم چون گره نخورده به يه خاطره بهتر انجامش ميدم و خيلي رها هستم تو مسيرش
      چون اگه خاطره ناخوشايند خاطره نتونستن از اون كار تو ذهنم داشته باشم اون خاطره مياد و هي نجوا و ترمز ذهنم ميشه و حركتم رو يا متوقف ميكنه يا كند ميكنه و اگرم ادامه بدم لذتي از مسير رسيدنش نميبرم و فقط نتيجه كه مهم نيست حال خوبه كه مهمه كه حال خوبي نميمونه مگر آگاه باشم مثل فايل امروز و كنترل ذهن كنم تا تجربه جديد و حس خوب داشته باشم
      اگرم خاطره خوش داشته باشم از اون كار ، انتظار دارم همونطور مثل قبل باشه و اگر نشه ناراحت ميشم حس بد ميگيرم سرزنش مياد …
      جالبه ما نسبت به آدم ها هم با خاطرات عمل ميكنيم ، آدمه ١٠ سال پيش بِه حرفي زده ، ولي هزار بار تو همين چند سال قبل خوبي كرده ولي اون خاطره حرفش كه برام ناخوشايند بوده همش تو ذهنمه و خيلي گاهي رو رفتارم تاثير ميذاره و بايد كنترل ذهن كنم.
      ما آدم ها چقد ابعاد مختلف داريم ؛ چه پيچيده ايم، اين ذهن چقد قدرت داره كه از خاطرات هر لحظه داره استفاده ميكنه…
      🔵 چند شبه قبل يه اتفاقي افتاد كه الان دليلش رو فهميدم ؛ شام درست كردم با يه خاطره خوش از يه رستوران كه سالهاي قبل ميرفتيم ، يه غذاي فست فودي مثل اون درست كردم و نتونستم بعد سيري دست از غذا بكشم و چند لقمه ديگه خوردم فشار شكم و پرخوري نداشتم ولي سرزنش داشتم
      كلا من ذهنم آمادس سرزنش كنه و اين بعد عزت نفسمه كه دارم روش كار ميكنم ، خوب الان كه اين فايل رو گوش دادم و ازش ياد گرفتم فهميدم اون خوردن اضافه براي خاطره خوش اون غذا بود و اون خاطره هي تو ذهنم مرور ميشد و فرمان خوردن ميومد …
      الان كه فك ميكنم من خودم همه غذا خوردنم حتي صبحانه حتي خوراكي و تنقلات حتي خريد كردن تو فروشگاه با خاطرات خوش اون خوراكي يا غذا اتفاق ميافته
      چشمم ميخوره بِه خوراكي ها يادم مياد اااا مزش اينطوري بود عصرونه حال ميده و هي ميخرم ميخرم…
      رد شدن از كنار يه رستوران و خاطره بازي كه فلان غذاش عالي بود و بازگو با همسرم و اونم بگه از خاطرش و گاهي باعث بشه همون موقع بريم رستوران يا نريم ولي هي اون غذا تو ذهنم مرور بشه و اگرم خودم بپزم تا بي نهايت بخورم
      خاطره بوي غذاها وقتي گشنمم نباشه بوي كباب جوجه كباب ، بوي فست فود اشتها آوره در واقع همون بازي ذهنيه همون لذت كاذب همون اعتياد … 😤😩
      كاش يه دكمه بود ميزدم همه خاطرات غذاها پاك ميشدن😅
      ولي افراد متناسب با بو با ديدن رستوران حالي به حالي نميشن، من بوي قرمه سبزي كه انقد خاطره خوشيه مزش بي نظيره در ذهنم اصلا همراهم ميكنه بِه رفتار غير انساني، خداروشكر كه اين روزا خيلي بهترم در برابر غذاها
      امروز فهميدم جاهايي كه برام دست كشيدن از غذا تبديل ميشه بِه تقلا بِه خاطر همون خاطراته ، و ٩٩٪؜ پرخوري و ريزه خواري ، يهويي خوري بر اساس خاطراته، اصلا نميشه من برم سمت خوردن خاطره اي برام يادآوري نشه ، خاطره اي طعم لذت بخش اون غذا ، نميدونم با اين أوصاف چقد ميتونه برام سخت باشه تمرين اين فايل واي بايد انجامش بدم و از پسش بر بيام💪
      ⭐️دو اصل مهم:
      🟢تغيير خاطرات درباره غذاها
      🟢تغيير عادت خوردن بر اساس خاطرات

      الان دارم ميفهمم هر كار بيروني رژيم عمل جراحي واقعا چاره لاغري نيست ما بايد ذهنمون رو عمل كنيم و اين فرمول هاي اشتباه رو در بياريم ازش اين از همه چي مهمتره
      تنها راهه لاغري ، لاغري با ذهنه ، و اصلاح اين ذهن عجيب غريب😁
      ذهنم بهترين و قهارترين سناريو نويس عالمه
      همش در حال سناريو نويسي از خاطرات براي عمل جديد منه ، هر كاري ميخاد باشه
      🔴غذاي اضافه براي بدن حكم آشغال رو داره
      من نيايد اجازه بدم با بدنم مثل سطل زباله رفتار كنم و آسيب بزنم بهش

      ⭐️⭐️⭐️ خيلي مهم ⭐️⭐️⭐️
      حتما آموزش ها بايد بِه عمل تبديل بشه تا نتيجه بخش باشه👌👌👌
      بدن من فقط با فكر و فرمول به اين وضع در نيومده ، بلكه عمل هم بوده 👌
      من سالهاي زياديه در اسارت چاقي هستم
      ولي ديگه بسه ديگه كافيه ديگه اجازه نميدم كن چاق بشم و چاق بمونم
      هم ذهني هم عملي پيش ميرم و منتظر نتيجه هم ميمونم 💚
      وقتي بِه روياي زندگي متناسب فك ميكنم غرق لذت ميشم، خيلي شيرينه خيلي

      خدايا شكرت براي يك گام ديگه و يك آگاهي ناب ديگه در مسير متناسب شدن❤️

      استاد عزيز بي نهايت سپاسگزارم 💛

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1399/11/17 18:53
      مدت عضویت: 1386 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,819 کلمه

      سلام به روز دیگه با یه فایل جدید دیگه و گام دیگه واموزش جدید دیگه ،👣🤗😊.
      گام هفدهم
      ما از همون راهی که چاق شدیم باید از همون راه هم لاغر بشیم نه راه روش دیگه چون شما اگه سمت چپ باید بری تا به خونه خودت برسی حالااگه از سمت راست بری نمی‌رسی درسته تلاش میکنی با سرعت بیشتر میری ولی نمی‌رسی چون داری راه اشتباه میری و به مقصد هم نمی‌رسی😑😑.
      حالا صحیح ترین راه برای رسیدن به تناسب اندام راه روش لاغری با ذهن است که ما رو برای همیشه متناسب می‌کنه ،😌😊☺️.
      یکی از مهمترین موضاعاتی که رفتار مارو کنترل می‌کنه و ماتحث تاثیر اون موضوع رفتار واکنش از خودمون نشون میدیم خاطرات ما هستند،😬😬😱.
      که این خاطرات در ذهن ما ذخیره میشه حالا چطور این خاطره به وجود میاد ؟.
      اتفاقاتی که در ما واکنش احساسی ایجاد کنه به عنوان خاطره ثبت میشه
      به هرچیزی واکنش نشون بدیم به عنوان خاطره ذخیره میشه
      وحالا مغز ما میاد براساس این اطلاعاتی که بهش دادیم عمل می‌کنه رفتار می‌کنه ،🤨🤔.
      مغز ما خودش هیچ توانایی فکر کردن تصمیم گیری نداره ومیاد براساس این اطلاعاتی که دادیم و خاطراتی که در ذهنمون ثبت شده میاد اون خاطره هارو مرور می‌کنه وتصمبم میگیره.
      ما از طریق آگاهی دیده ها شنیده ها تجربیات اینها منابعی هستند که خاطرات ماروشکل میدن 🤔
      حالا واسه مواد غذایی هم یکسری اطلاعات ذخیره می‌کنه و خاطره داره ازش و رفتار می‌کنه 😚😙
      مثلا من کیک خامه دوستدارم و تو ذهنم خیلی خاطرات خوشی ازش دارم از طمش رنگش شکلش و وقتی با کیک خامه روبه رو میشم با توجه به خاطراتی که ازش دارم ازش میگیرم میخورم و میگم وای چه طعمی داره چقدر چسپید اصلا این یه چیز دیگه است و هی بیشتر میخورم و خودم کنترل نمیتونم کنم و میگم من اشتهام زیاده و نمیتونم خودم کنترل کنم درحالی که اشتها اصلا وجود نداره اشتها یک واکنش ذهنی نسبت به مواد غذایی است و خودمون ایجادش کردیم و یا در مورد زرشک پلو ماکارونی و یکسری اطلاعات کاذب در مورد مواد غذایی در ذهنمون ثبت میکنیم حالا چطور این این اطلاعات کاذب ثبت می کنیم ؟.
      میایم در مورد مواد غذایی داستان برای خودمون می‌نویسم ودر ذهنمون از لذت های که از اون غذا بردیم ثبت می کنیم مثلاً وای اگه مرغ شکم پر باشه سالاد فصلی با زرشک پلو با نوشابه تو طبیعت ای خوردن داره چه طعمی داره یادت اون بار رفتیم مسافرت خوردیم چه حالی داد و وقتی ما با این غذا رو به رو میشیم معلومه کنترلمون از دست میدیم و زیاده روی میکنیم و آخر سر میگیم وای خیلی چاق کننده بود و بازم میخوریم و میگیم نه تقصیر من نیست اشتهام زیاده استعداد چاقی رو دارم و خودمون گول می‌زنیم 😶😐
      اشتها خاطراتی است که خودمون از مواد غذایی داریم 😄😁
      حالا اگه میخواهم لاغر بشیم وتا ابد لاغر بمونیم از روش لاغر با ذهن باید این اطلاعات در مورد مواد غذایی خاطرات اون مواد غذایی از بین ببریم کم کم باید به جایی برسیم که بدون توجه به مواد غذایی اندازه نیاز بدن مصرف کنیم مث افراد متناسب حتی از غذایی که خیلی هم دوست دارن اندازه نیازشون میخورن و عجله ای برای خوردن بیشتر نمیکنن یا داستان خیال پردازی در مورد چه طور خوردن غذا ندارن و غذا فقط در حد رفع نیاز بدن مصرف میشه مث آب برای گلدان اگه زیادی گل آب بدیم گل خراب میشه واگه کم آب بدیم گل خشک میشه ،😊😊
      حالا شده حکایت ما انسان با طرز استفاده از غذا اگه زیاد بخوریم باعث مریضی پرخوری چاقی دل درد حالت تهوع میشیم واگه کم بخوریم دلمون ضعف میره انرژی نداریم سرگیجه داریم بیهوش میشیم ولی اگه اندازه نیاز بدن بخوریم همیشه سالم هستیم پر انرژی متناسب خوشحال با نشاط و در بهترین حالت خودمون بسر می بریم
      باید سعی کنیم براساس اون خاطراتی که از مواد غذایی داریم غذا نخوریم و کلا خاطرات چاقی داستان های چطور خوردن فراموش کنیم و به عنوان ها مختلف زیاده از حد نخوریم مث این نذری است ثواب داره این بخور تازه آوردن حیف بمونه خراب میشه و هر عنوان دیگه. 🙄😒
      یاد بگیریم مث افراد متناسب رفتار کنیم تا متناسب بشیم یعنی غذا فقط برای رفع نیاز بدن است نه واسه خوش گذرانی سرگرمی تفریح و خودمون کنترل کنیم که آیا گشنمون است یا داریم براساس خاطراتمون براساس مواد غذایی عمل میکنیم خودمون کنترل کنیم 😐😑
      وهر وقت با غذا مورد علاقمون روبه رو شدیم نقشه نکشیم بهش فک نکنیم چون گفتیم فک کردن یعنی مرور خاطرات گذشته اندازه نیازمون بخوریم همین. 😋🤭🤗
      وتا وقتی این آموزش های که مبینیم به عمل تبدیل نکنیم متناسب نخواهیم شد یعنی اگه کل آموزش ها فایل بنویسی بخونی حفظ کنی ولی بهش عمل نکنی هیج تغییری نمیکنی به قول استاد عطارروشن کار به عمل آید نه به حرف.
      من خودم الان که یاد گرفتم و یادم میاد همیشه براساس اون خاطره ای که از اون مواد غذایی داشتم عمل کردم مثلا بستنی خیلی دوست داشتم و وقتی روبه رو میشدم باش با یکی دوتا خوردن کوتاه نمیومدم و نقشه ها داشتم براش از اون کاسه ها بزرگ بگیریم رنگی باشه روش پسته باشه برم زیر کولر با فلان فیلم چقدر میچسپه و براساس اون من می‌خوردم یا هر غذا دیگه که دوست داشتم و کلا فوری برنامش میرختم وای فردا برم فلان مواد بگیرم بیارم برای ناهارم وای چه میشه ای جون چه کیفی داره و موقع خوردنم خیلی ترس داشتم وای بدبخت شدم چاق شدم ای گشنه شکمو نمیتونی جلو خودت بگیری وای حتما چاق میشم حالا چکنم برم یه چایی بخورم تا چربی بسوزنه یا آب لیمو بخورم روش یا نارنج کلا واسه خودم داستان های داشتم واسه خوردن ،😄😆😄😃😀
      خاطرات چاقی در من همیشه احساس چاقی بیشتر به وجود میآورد و برام لذت داشت پرورش ولی فوری میگفتم وای همون‌جوری خوردی که این شدی و ترس از چاقی در من بیشتر میکرد و خودم ضعیف تر در برابر چاقی می‌دیدم و کلا لاغر شدن برام یه رویا بود به جرعت میگم اگه این روش ذهنی نبود من تا ابد چاق میموندم چون راه روش صحیح بلد نبودم شبانه روز به چاقی توجه میکردم و فک میکردم دارم متناسب میشم در حالی که داشتم از لاغر شدن دور تر میشدم. 😱😫😰😨🤫
      اما همین الانم که تازه است شروع کردم و دوهفته است خاطراتی در من از متناسب شدن ایجاد شده مثلا خوردنم کم شده حرص نمی‌خورم واسه خوردن بیشتر بی میل شدم نقطه سیری گشنگی یاد گرفتم ترسم کمتر شده و عمل میکنم بهش خیلی خوشحالم که دارم عمل میکنم علم بی عمل مانند درخت بی ثمر است فکرکردن به لاغری هم خودش آدم به وج میاره شور اشتیاق آدم زیاد می‌کنه کلا انگار قبلا زندان بودی الان آزاد شدی و خیلی لذت بخشه بیاییم این لذت شادی تفریح از تناسب اندام بخواهیم نه تو خوردن بیشتر دانبالش باشیم چون به ضرر خودمون عمل میکنیم مث آدمی که دندانش درد می‌کنه خرابه باید بکشه ولی میاد قرص میخوره اون قرص واسه یکساعت دوساعت کلا یا دو سه روز خوبش کنه ولی باز درد برمیگرده و شروع میشه درد دندان و ما همیشه اومدیم واسه یکساعت دوساعت لذت بردن خودمون چاق کردیم و به ضرر خودمون استفاده کردیم لذت شادی تفریح تو متناسب شدن ببینیم نه تو خوردن وقتی لاغر بشی کلا به همچی می‌رسی روحت ذهنت جسمت پر انرژی میشه شاد خوشحال با نشاط میشی آزادی تو انتخاب لباس با هر رنگ هر مدل آزادی تو خوردن با هر طمع نوع غذایی آزادی تو بازی کردن. با خیالت راحت عکس میندازی با خیالت راحت می‌رقصی تفریح می‌کنی و الگو میشی برای خانوادت اطرافیانت دوستات و اعتماد بنفست میاد بالا جوری که میگی این شد تونستم پس میتونم ثروتمندم بشم کلا دیگه خودت محتاج کسی نمیدونی چون راهش دیگه بلدی یاد گرفتی چطور از زنده بودن لذت ببری و تو هیچ زمینه ای دیگه ترس نداری مطمعنی به همچی می‌رسی غرورت اعتمادت ایمانت به خودت و خدای خودت برمیگرده و یه ناجی میشی برای بقیه که مشکل تورو دارن پس بیاییم عمل کنیم نتیجه بگیریم همین ،😍🤩😍🤩😍😊😊😊😍🤩😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم