0

عجله برای تغییر (قسمت چهارم – 2)

عجله کردن
اندازه متن

برای موفقیت عجله نداشته باشید.

یکی از دلایل اصلی موفق نشدن عجله کردن است.

همه انسانها برای رسیدن به شرایط فعلی هیچ عجله ای نداشته اند اما زمانی که از آنچه هست احساس نارضایتی می کنند و تصمیم می گیرند تغییر کنند برای رسیدن به شرایط جدید عجله می کنند.

پارامتر عجله کردن در قوانین جهان هستی تعریف نشده است و سیستم جهان هستی (کائنات – خداوند) هیچ واکنشی به عجله کردن انسانها نمی دهد.

هیچ موجود زنده ای در طبیعت عجله ای برای زندگی کردن ندارد.

هیچ گیاهی برای رشد کردن عجله نمی کند.

هیچ پرنده ای برای زودتر رسیدن به مقصد عجله نمی کند.

هیچ سیاره ای برای حرکت در مدار خود عجله نمی کند.

اما شاید هر انسانی یک بار در زندگی خود عجله کرده باشد.

چرا طبیعت عجله ندارد

به نظر من علت اینکه طبیعت (شامل موجودات،‌ سیارات و …) هیچوقت اسیر عجله کردن نمی شود به این دلیل است که قادر به تغییر برنامه ریزی ذهن خود نیست.

هیچ پرنده ای قادر به تغییر غریزه خود نیست و تمام رفتارش بر اساس غریزه اش صورت می گیرد.

هیچ گیاهی قادر به تغییر برنامه غریزی رشد و نمو خود نیست و نمی تواند در روند رشد کردنش تغییر ایجاد کند.

هیچ سیاره ای قادر به تغییر سرعت یا جهت حرکت خود نیست.

فقط انسانها هستند که می توانند برنامه ریزی ذهن خود را تغییر دهند و به واسطه این کار زندگی خود را آنگونه می خواهند بسازند.

امکان تغییر ذهن و تغییر شرایط باعث تمایل ما به عجله کردن برای رسیدن به شرایط جدید می شود.

خبر خوب برای افرادی که تصور می کنند نمی توانند تغییر کنند این است که آنها بارها تصمیم گرفته اند زندگی خود را تغییر دهند و اتفاقا برای تغییر کردن عجله داشته اند.

عجله داشتن برای هر تغییری در زندگی اثبات می کند که ما به صورت ناخودآگاه باور داریم که می توانیم تغییر کنیم والا مانند سایر موجودات عجله ای برای تغییر کردن نداشتیم.

پس عجله داشتن نشانه خوبی برای اثبات توانایی تغییر کردن است.

اما این نشانه اگر به درستی مدیریت نشود به سادگی باعث شکست ما خواهد شد.

ارتباط عجله کردن با شکست خوردن

نکته قابل توجه که اثبات می کند هر تغییری باید از ذهن شروع شود این است که ما در جنبه های مختلف زندگی تصمیماتی داشتیم که برای رسیدن به آن عجله کرده ایم.

عجله کردن باعث خسته شدن ما در ادامه مسیر رسیدن به خواسته هایمان می شود و به این علت ما به خواسته های زیادی در زندگی یا نمی رسیم یا با سختی و تحمل رنج فراوان می رسیم که تحمل آن همه سختی لذت رسیدن به خواسته ها را از بین می برد.

دلیل خسته شدن از ادامه مسیر بخاطر تلاش فیزیکی ما برای موفق شدن است.

از آنجایی که تغییر کردن به فعالیت فیزیکی ارتباط ندارد بلکه به تغییر فرمول و برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه بستگی دارد تلاش فیزیکی ما باعث رسیدن سریع تر به نتیجه دلخواه نمی شود.

تمام نتایجی که در زندگی کسب می کنیم بخاطر برنامه هایی است که در ذهن ناخودآگاه ما ذخیره شده است.

این برنامه ها با عجله کردن و به صورت آگاهی های تکرار شونده و کاملا ناآگاهانه در ذهن ما ثبت شده اند به همین دلیل تغییر برنامه ها به صورت آگاهانه با تکرار زیاد یا استفاده از عبارت های تاکیدی تاثیری بر تغییر برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه ندارد.

تغییر برنامه ذهنی چگونه است

روش تغییر برنامه ریزی ذهن ناخوداگاه به این صورت است که ما آگاهانه تصمیم می گیریم در جبنه مورد نظر از زندگی تغییر کنیم.

1- باید آگاهانه ورودی های ذهن خود را کنترل کنیم.

2- از تکرار شنیدن و دیدن آگاهی مرتبط با شرایطی که می خواهیم تغییرش دهیم جلوگیری کنیم.

3- اطلاعات صحیح برای تغییر کردن را به ذهن خود بدهیم.

4- در وارد کردن اطلاعات صحیح به ذهن خود استمرار داشته باشیم.

5- درباره آنچه می خواهیم تجربه کنیم فکر کرده و درباره آن بنویسیم.

6- در صورت امکان با افرادی که تصمیم به تغییر کردن دارند درباره تصمیم و آگاهی های دریافت شده صحبت کنیم.

7- به مرور سعی کنیم به شنیده های خود در راستای خواسته مورد نظر عمل کنیم.

به میزانی که رفتار و تصمیمات ما تغییر می کند ما به سمت شرایط جدید حرکت می کنیم و نشانه های تغییر کردن در رفتار و شرایط زندگی ما واضح می شود.

به نشانه های تغییر کردن توجه کرده و با اشتیاق مسیر خود را ادامه دهیم.

به این شکل و به مرور آگاهی جدید در ذهن ناخودآگاه ذخیره شده و سبب تجربه شرایط جدید در زندگی ما می شود.

در مراحل تغییر ذهن ناخودآگاه که توضیح داده شد عجله کردن هیچ نقشی ندارد.

چرا نباید عجله داشته باشیم

عجله کردن در این پروسه به منزله تلاش فیزیکی برای تغییر فرمول های ذهن است که کاری بی هوده و خسته کننده است.

وقتی برای تغییر کردن عجول باشید انتظار شما برای رسیدن به مقصد بیشتر می شود و این در حالی است که ذهن شما هیچ عجله‌ای برای این کار ندارد.

چون ذهن ناخودآگاه هماهنگ با قوانین جهان هستی عمل می کند و در قوانین جهان هستی عجله کردن پارامتر تاثیرگذاری نیست.

اگر می خواهید تغییر کنید باید گام های کوچک و مستمر در مسیر صحیح بردارید.

به عنوان مثال برای تغییر عادت های خود مسیر صحیح چالش من اینو نخوردم است.

گام های کوچک جلسات آموزشی این چالش است.

استمرار ادامه دادن و تکرار کردن جلسات آموزشی و انجام تمرینات است.

به این شک شما می توانید بدون عجله کردن اطلاعات صحیح و جدید را در ذهن ناخودآگاه خود وارد کرده و به مرور نتایج عالی آن برای شما تمایل به تغییر عادتی است که موجب ایجاد احساس بد در شما شده است.

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.11 from 36 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22444
برچسب ها:
103 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/11/08 20:28
      مدت عضویت: 141 روز
      امتیاز کاربر: 11948 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 776 کلمه

      به نام خداوند مهربان همیشه حاضر و خواهان پیشرفت ما،

      درود و رحمت و  ثروت برکت سلامتی  و آرامش و شادی نور و اگاهی و سعادت خداوند در زندگی شما استاد گرامی و ارجمند همواره جاری،

      استاد چقدر قشنگ اموزش بین ذهن درونی و اقدام  عملی ب بیرونی را دارید قدم به قدم همراه ما طبق قوای که دادید همراه میاین  واقعا ممنونیمو سپاسگزارتونیم ،

      استاد واقعا تغییرات رو حس کردم مثلا :

      ۱ من قند خوردنم خیلی کم شده الان دو هفته هست که اصلا نخوردم و  به جاش شکلات تلخ یک دونه خیلی کوچک در روز میخورم،

      ۲چای خوردنمم چون یک نوع کار اضافی و شاخه و برگ دادن به پرخوریم بود حذف کردم اونم با حذف قند،چای رو هم‌هفتگی شاید دو دانه بخورم،

      ۳ شبها جلو تلویزیون خیلی کمتر میخورم مثلا میوه رو ریز ریز میکنم یک ذره یک ذره میخورم تا برنامه تمام بشه و من پر خوری نکنم یا سعی میکنم توجهمو بدم به برنامه و نخورم،

      ۴ میام خونه نمیرم دیگه دم یخچال،

      ۵ میرم بیرون برای دیدن جاهای مختلف کنجکاوی و لذت بردن از مردم و تعامل میرم نه برای خوردن،

      ۶ مهمانی میرم یکدونه شاید دیگه خیلی دلم بخواد شیرینی برمیدارم،تند تند هیچیو پشت سر هم و زیاد همه چیو در مهمانی اصلا دیگه نمی‌خورم،

      ۷موقع وعده های غذایی با ارامش غذا رو میخورم اصلا دیگه تند نمی‌خورم تا آگاه بشم کی سیرم ،

      ۸قاطی پاطی نمیخورم رو هم رو هم غذاها رو نمیخورم 

      ۹زیاد نمی‌خورم و  اصلا مدام در طی روز نمی‌خورم فکرمم به غذا کمتر شده ،

      ۱۰ دیگه ساعت های خوردنم نزدیک نیست بهم به جرات میتونم بگم میان وعده دیگه نمیخورم مگر واقعا گرسنم بشه که نمیشه الحمدالله جدیدا، 

      ۱۱ غذام بمونه تو ظرفم دیگه تا آخر نمیخورم قبل سیر شدنم دست برمیدارم ، استاد به خدا خودم باورم نمیشه گنجشکی شده خوردنم،

      ۱۲ به غذا با حرص و ولع نگاه نمیکنم خیلی عادی میگم خوب غذاست دیگه و اگر نیازم باشد مقدار لازم فقط میخورم،چه خبره مگه چقدر نیاز بدن من مگه،

      ۱۳غذا رو به عنوان صرفا لذت بردن نگاه نمیکنم،

      ۱۴ واقعا گرسنه باشم و اون غذا هم برای سلامتی من بهتر باش برای عضله سازی بیشتر از نوع پروتئینی انتخاب میکنم چون ورزش میکنم ناخودآگاه دنبال غذای پروتئینی هستم و نه اینکه دیگه بترسم یا منفی نگاه کنم به کربوهیدرات نه دیگه ،چون من در رابطه باکربوهیدراتها از صفر شروع کردم در رابطه با این موضوع و قندو کربوهیدرات را بدون هیچ قضاوتی با لذت دیگه میخورم ،

      ۱۵ بیکار هم بشم در طی روز نمیرم دیگه هی الکی بخورم سرمو گرم یک نوشیدنی گرم مثل قهوه میکنم یا آروم آروم دارم روی این کار میکنم چیزی نخورم مدام و سعی میکنم به هدفهام به کارهام برسم و فکرهای خوب کنم تصویر سازی کنم عشق به لاغریو درون خودم افزایش بدم مخصوصا خودمو موقع خرید لباسهای زیبا ببینم.

      و فقط هم تونستم از طریق آرامش و عجله نکردن اسون گرفتن و نزدیک بودن لاغریم به خودم و شجاعت و نترسیدن در مورد غذاها و عشق ورزیدن به لاغریم،

       و حس خوب پذیرفتن و صلح با چاقی خودم  و مبارزه نکردن و از خدا کمک خواستم در هر لحظه از روز و مدام در حال گوش دادن و توجه و تکرار و نوشتن به فایلها و خوندن متن دوستان هستم،

      و اینم بگم هر چند اشتباهی رو تکرار کنم خ ودمو سریع می‌بخشم به عقب نگاه نمیکنم ن ا امید نمیشم ادامه میدم هر چقدرم زمان ببره و تمرکز روی هدفم،

       جدیدا  خود ذهن مهربانم همکارم شده میگه نه دیگه نکن  نخور نمیخوام این کارو نکنیم منتهی با حس قدرت و خوب و با یک مدیریت و آگاهی صمیمانه بهم میگه اشکالی نداره اما انجامش ندیم بهتره دیگه,

      اینم بگم تا به امروز من فقط تغییرات ذهنیمو خودم متوجه شدم قشنگم متفاوت دارم از قبلم عمل دارم میکنم مخصوصا زمانیکه فرمودید 

      ۱شناسایی عادت چاقی کنید 

      ۲ حالا مسئولیتشو بپذیرید و باهاش در صلح باشید (مثل بچه ای که بد غذا هست اما دوستش داشته باشید )

       ۳ و (حالا بدون اینکه اون بچه چاق سختی بکشه و لج کنه که نخواد همکاری کنه بدون اینکه بهش فشار بیاد مثلا داروشو به بچه آن بده بخوره )

      در رابطه با خودم کاری کنم آرام آرام یواش یواش ذهن  باهوش خلاقم و همکارم همراه من بشه و زبان درست و صحیح لاغریو  یاد بگیره تغییر کنه و خدشه های کوچک مداوم وارد کنیم به عادتهای چاقیم به آسانی به آرامش با عشق با حوصله و وقت گذاشتن و تمرکز داشتن و تکرار بیایم یک عادت و کار درست جایگیزینش کنیم،

       ۴ تا با آرامش بدون هیچ عجله ا ی نتیجه عالیشو برای همیشه تا ابد ببینیم،

      *نکته *

      ما به آسانی و آرام آرام تغییراتی که درست طبیعیه و متناسب هست و مارو به نتیجه درست میرسونه و ما

      میتوانیم تا ابد بهش وفادار باشیم را انتخاب کنیم.

      خدایا شکرت تا ابد 

      استاد عالقدر ممنونیم تا ابد. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/25 19:42
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,261 کلمه

      سلام و درود .

      هدف اصلی زندگی کردنه . 

      لاغری با ذهن باید آسون باشه . 

      در تغییر عادت عجله نکنیم . 

      هدف ما برنامه ریزی ذهنه .

      وقتی زودتر از ذهن به آموزشها عمل کنیم این ما هستیم که داریم انجام میدیم . 

      من در این فایل فهمیدم به تنهایی حرکت کردن من فایده نداره . چون هنوز ذهنم آماده نشده خسته میشم . عجله نکنم و تغییرات بزرگ ایجاد نکنم . چون موقته و رها میشه .

      تغییرات باید کوچیک باشه اما مستمر . 

      گوش دادن فایلها یه تغییر کوچک و مستمره . 

      خوردن بر اساس زبان بدن یه تغییر کوچک و مستمره . 

      من وقتی به زبان بدنم توجه می کنم دیگه پرخوری نمی کنم . 

      چون تونستم پرخوری رو هم طبقه بندی کنم .

      پرخوری ذهن 

      پرخوری احساس 

      پرخوری جسم . 

      وقتی نیاز من به خوردن برطرف میشه ، از طریق تغییر مزه غذا اون رو حس می کنم . حس ذائقه ی من خیلی به من کمک می کنه . حسی که اصلا و ابدا در مسیر چاقی مورد استفاده نیست .

       من در مسیر چاقی به تنها چیزی که توجه نمی کنم مزه غذاست . 

      اینم یه نکته دلپذیره که ذهنم رو متقاعد می کنه که رفتار متناسب کننده انجام بدم و به ذهنم اعلام می کنم عمل از طریق زبان بدن خیلی لذتش بیشتر از عمل از طریق پرخوری کردن و زبان چاقیه . 

      من با  گوش دادن و عمل کردن در حقیقت دارم بهترین برنامه رو به ذهنم میدم تا اون برنامه رو به عادت تبدیل کنم . 

      لاغری با ذهن خیلی آسونه . چون وقتی فرمولهای جدیدی ایجاد کنم این فرمولها تبدیل به عادت میشه . چون که دارم روش کار می کنم تا بهترین فرمول رو با کمک ذهنم پیدا کنم و بعد این ذهن منه که دیگه رفتار جدید رو خودبه خود برام انجام میده . یعنی کار من با عادت کردن خیلی راحتتر میشه . 

      در حقیقت چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ؟ چون لاغر شدن تبدیل به عادت میشه نه فقط یه امر موقت . چون لاغر شدن میره در ضمیر ناخوداگاه من و من باید اونقدر آزمون و خطا کنم تا آسونترین راه لاغری رو برای خودم پیدا کنم .

      خب راه دیگه ای که امروز درک کردم اینه که برای تغییر عجله نکنم . چون جهان هیچ عجله ای برای تغییر نداره . 

      حرکات جهان آرام و مستمر هست اما بنیادین و اصولی . 

      تغییر ذهنیت هم بسیار آرام رخ میده . پس در این مورد هم من باید خودم رو با زبان بدن و زبان اصلی ذهنم همسو کنم . 

      خیلی وقتها عجله کردن باعث میشه من از مسیر فرسنگها دور بشم و خیلی دیرتر به مقصد برسم . 

      پس برای لاغر شدن عجله نکنم .

      تغییرات بزرگ در عادتم ایجاد نکنم . 

      و تغییرات کوچک و آرام داشته باشم . 

      استاد تغییرات انقدر آهسته انجام میشن که من گاهی اصلا متوجهش نمیشم . 

      اما خب برای لایک و تایید اونها رو یاداوری می کنم چون توجه کردن به تغییرات کوچک باعث میشه توجه من از چاقی جسمم برداشته بشه . فکرم از چاقی برداشته بشه و همین توجه کردن خودش گامی مهم  در جهت برنامه ریزی ذهنمه . 

      برنامه ریزی ذهن از طرق مختلف انجام میشه که یکیش توجه کردنه . دیگری فکر کردن . گوش دادن فایل . صحبت کردن . نوشتن . خواندن . عمل کردن . 

      با ایجاد تغییرات کوچک در همه ی این سطوح لاغری رو در ذهنم برنامه ریزی می کنم .

       ترک چاقی ابتدا از تغییر کانون توجه ایجاد میشه . 

      پس تغییراتی که من امروز به عادتم میدم اینهاست :  

      توجهم رو از روی چاقی  در هر سطحی برمیدارم و به تغییرات کوچکی که در هر سطحی ایجاد می کنم توجه می کنم . 

      مثلا به جای اینکه توی آیینه به اندام چاقم نگاه کنم به لقمه ی نانی فکر می کنم که امروز بعد از سیر شدن و اطمینان از سیر شدن نخوردم . 

      من نان را تا ته نخوردم . 

      من سمنو را تا ته نخوردم .

      من کره و عسل تا ته نخوردم  

      تغییر دیگر  اینکه به  جای توجه به عمل کردن به فرمولی که باید  غذایم را تا ته تمام کنم به فرمول حس ذائقه و سیری توجه کردم و اطمینان از سیری . 

      مرحله اطمینان از سیری رو امروز متوجه شدم و به عادتم اضافه کردم . چون من نقطه ی سیری رو پیدا کرده بودم ولی گاهی دچار شک میشدم و همین شک و تردید  تمرکز مرا از مسیر لاغری برمیداشت و به خوردن میبرد . 

      خب من وقتی سیر میشم از تغییر مزه  میفهمم که سیر شدم .

      اما هنگامی که دیدم  در حد دو سه لقمه بعد از سیر شدن میخورم حس اطمینان از سیری منو تا ساعتها سیر نگه میداره . مطمئن شدم غذا دیگه مزه نداره و مزه ی خودش را از دست داده . دیگر هیچ لذتی در خوردن نبود . این عادت رو هم اصافه کردم . اطمینان از سیر شدن که البته اگر در همان لقمه اول مطمئن بشم به دو سه لقمه هم نخواهد کشید ولی این مرحله که کشف کردم ، مرا از پرخوریهای بیشتر باز میداره . چون اطمینان از سیری در ساعات بعد باعث میشه من تا چند ساعت فکر غذا در سرم نیاد و با حس سیری  غذا را ترک کنم . نه گرسنه هستم نه وسوسه بیشتر خوردن دارم نه پرخوری کردم نه شک و تردید دارم و احساسمم بد نمیشه . 

      یه جور انعطاف هم هست . 

      اطمینان از سیری خیلی مهمه چون وسوسه بیشتر خوردن رو از ذهن پاک می کنه و از این جهت در بودن در مدار لاغری به من کمک می کنه . 

      پس اینم یه تغییر دیگه که ایجاد کردم . نقطه ی سیری رو تبدیل به بازه ی سیری کردم . 

      البته این بازه رو میتونم از چند لقمه ی قبل هم شروع کنم و آمادگی آن را به خودم بدم . 

       اطمینان از اینکه دقیقا نقطه پایان رفع نیاز جسم من کجاست خیلی به من کمک کرده و من خیلی عالی اون رو با کمک حس ذائقه پیدا کردم . 

      تغییرات دیگر امروز :

      من  تخم مرغ نخوردم . 

      من آش  شلغم را تا ته ظرف  نخوردم . 

      من  برنج نخوردم . 

      من خورش نخوردم .

      من صبحانه نخوردم .ناهار نخوردم . 

      من وقتی سیر بودم نخوردم . 

      من موقعی که احساس گرسنگی کردم نخوردم . 

      البته رفتار چاق کننده هم داشتم . 

      من میوه ها را تا ته ظرفم خوردم . سیر شده بودم ولی خواستم و خوردم . 

      من یک خیار و یک پرتغال و یک کیوی اضافه بر نیازم خوردم . اما یکبار امروز انجام دادم . دوبار پرخوری نکردم . سه بار پرخوری نکردم . 

      اینجوری به رفتارم نگاه می کنم که راحتتر بتونم تغییر بدم .

      پس من این تغییر رو هم امروز انجام دادم .

      با نگاه بد به پرخوریم نگاه نکردم و فرمول (پرخوری حالم را بد می کند) را اجرا نکردم . به پرخوری هیچ واکنشی نشان ندادم و فرمول صلح با رفتار و عادت رو هم انجام دادم . 

      فعلا سیرم و تا گرسنه هم نشم چیزی نمیخورم . 

      آها گفته بودم گرسنگی رو هم برای خودم درجه بندی کردم :

       گرسنگی درجه ۱ . گرسنگی که فقط ذهن و فکرم اعلام می کند  . 

      گرسنگی درجه ۲ . گرسنگی احساسی . یعنی احساس گرسنگی می کنم . 

      گرسنگی درجه ۳ . گرسنگی جسمی . که آن هم چند مرحله است و من معمولا مرحله ای که دیگه حس می کنم جسمم اعلام می کنه گرسنه هستم شروع به خوردن می کنم . 

      پس این درجه بندیها رو هم به عادتم اضافه کردم . 

      یه تغییر دیگه هم اینه که چند روزه دوره ورزش با ذهن رو تهیه کردم . البته هنوز گوش ندادم. 

       امروز فرصتی ایجاد می کنم که بتونم اون فایل رو هم گوش کنم و تمرینش رو انجام بدم . 

      پس اینم یه تغییر دیگه که در عادتم دادم . 

       پس فرمول امروز عجله نکردن برای تغییر بود . 

      تغییرات کوچک اما مستمر . 

      اینم یه تغییر دیگه که امروز یاد گرفتم و در عادتم ایجاد کردم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/27 13:08
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,107 کلمه

      سلام . ممنونم بابت این فایل عالی . بله دقیقات درسته 

      راست میگید آدم وقتی به ذوق میاد دوست داره عجله کنه  انقدر که آموزشهای شما عالیه هی دلش میخواد تغییرات بزرگ بده من مثلا دوست دارم یهو همه عادتای بدم و تغییر بدم . انگار که خوشم اومده هی میخوام واسه عادتهای دیگمم ازش استفاده کنم . ولی خب عجله نمی کنم و کم کم تغییر میدم . تغییرات کوچولو میدم به عادتهام . خب عادتی که من میخوام ترک کنم عادت پرخوریه . ما اول پرخوری رو تفکیک کردیم . پرخوری یعنی رفتار خوردن که بعد از نه گفتن جسمی (برطرف شدن نیاز جسمی) بازم تکرار میشه . 

      من دیروزم خیلی خوب عمل کردم . تا ساعت ۲ که گرسنه نبودم و نخوردم . ساعت ۲ دیگه احساس گرسنگی کردم ۳ تا قاشق سمنو خوردم ۴ تا بادوم و یه مقدار مویز و دو سه تا هم انجیر خشک . ۱ دونه شیرینی  و نصف قوطی کبریت ویفر . نصفه یک شکر پنیر . 

      من ۱۰ تا بادوم نخوردم فقط ۴ تا خوردم .

      من ۷ تا انجیر نخوردم فقط ۳ تا خوردم .

      من یک مشت بزرگ مویز نخوردم فقط شاید دو بند انگشت خوردم . 

      من ۴-۵ تا شیرینی نخوردم فقط یکی خوردم .

      من یه مشت شکر پنیر نخوردم فقط نصفی از یه دونه خوردم . حتی یه دونه هم نصف کردم . 

      چون دیگه سیر شده بودم . 

      ساعت حدودا ۷-۸شب یه کفگیر و نصفی سبزی پلو و یک کوکو سبزی 

      من یه بشقاب پر برنج نخوردم . 

      من ۴-۵تا تکه کوکو سبزی نخوردم .

      چون دیگه سیر شده بودم . 

      با چایی بعد از شام دو  سه تا قند نخوردم اصلا قند نخوردم . 

      ساعت ۱ نصفه شب احساس گرسنگی کردم . ولع نبود واقعا گرسنه بودم . 

      ۳ تا قاشق برنج و به اندازه یک چهارم کف دست مرغ و ۲ تا قاشق سبزی پلو و ۱ عدد کوکو و ۲ تا کف دست کامل نون سنگک اینا رو خوردم و بعد دیدم سیر شدم و دیگه بعدش بهم مزه نمیداد . 

      برای همین دیگه نیازم رفع شد و ادامه ندادم . 

      من کل بشقاب برنج رو نخوردم . 

      من یک چهارم نون سنگک رو کامل نخوردم 

      من باقیمونده کوکوها رو همه رو تموم نکردم 

      من غذا رو تا ته بشقاب نخوردم .

      من با عصبانیت و ولع غذا نخوردم . 

      من الکی و سیری روی سیری غذا نخوردم . 

      من کاملا احساس گرسنگی کردم و با خیال راحت خوردم و جایی که دیگه بهم مزه نداد فهمیدم نیاز بدنم رفع شد و دیگه به راحتی نخوردم . 

      این از عادات عملیم .

      و عادات ذهنیمم که از صبح که بیدار شدم یعنی حدودا ۸-۸و نیم تا ساعت ۱ و ۲ داشتم فایل گوش میدادم کامنت میخوندم و نظرمو مینوشتم .  

      و اینکه من با فرمولهای ذهنیم غذا نخوردم کاملا بر اساس گرسنگی و سیری بدنم خوردم . 

      من عذاب وجدان نگرفتم .

      احساس حقارت نکردم .

      حال خوب داشتم . 

      زور و فشار به خودم اعمال نکردم . 

      خلاصه دیروزم مثل روزهای پیشین خیلی حال کردم . 

      برای همین میگم تمریناتون انقدر عالیه آدم دچار عجله میشه همه عادتاش و تغییر بده ولی خب طبق فرمایش شما نباید عجله کرد و ذهن باید با امادگی حرکت کنه .

      استاد من خیلی دوس دارم عادت بی تحرکیمم یکم زیاد کنم . بی تحرک هم خیلی نیستم ولی دوست دارم فعالتر بشم . راستش دوست دارم عادت تنبلیمم ترک کنم . ویژگی شخصیت چاق من پرخوری و تنبلی هست . 

      یعنی آدم چاق رو با این دو صفت میشناسن برای همینه همه ی رژیمها و ورزشها میخوان از این دو مقوله برای لاغر شدن استفاده کنند که متاسفانه با دستوراتشون من خودم به شخصه هم تنبل تر شدم هم پرخورتر . 

      اما شما اینجا چقدر قشنگ گفتید اصلا لزومی نداره بری یک ساعت راه بری فشار بیاری اذیت بشی . 

      قدمهای کوچیک بردار ولی مستمر . 

      مثلا عادت تنبلیم . اول اینکه باهاش به صلح میرسم مزایاشم اینه که من راحت بودم آروم بودم همش دراز کشیدم و … تغییرات کوچیکم که دلم میخواد باهاش همراه کنم اینه که به زبانش توجه کنم اول اینکه به زور خودمو به فعالیت وا ندارم . هر جایی که دوست داشتم و بدنم بهم گفت فعالیت کنم و باز هم موقع راه رفتن به زبان بدن توجه کنم هرجا خسته شد و ناتوان شد و باهام حرف زد من بدون زور و اجبار اون فعالیت و ترک کنم . 

      دوست دارم این تغییر کوچیکم به تغییر غذاییم اصافه کنم . 

      خس عجله ندارم . خوشم میاد از این تمرینا . برام آسونه . چون درک کردم که مراقب باشم مثل حالت رژیم یا باشگاه با اعمال فشار و زور نباشه . قراره با این تغییرات حالم بهتر باشه و من واقعا مشتاق این نوع لاغری آسان و راحتم . خوبه که یاداوری می کنید دچار عجله نشیم . چقدر این فرمولا عالی هستن واقعا و همه با هم در کنار هم واقعا مثل یک  پکیج لاغری هستن . واقعا خوشحالم که به این سایت هدایت شدم . 

      راستی تا الانم هنوز گرسنه نشدم . 

      امروزم تغییرات عالی داشتم .

      برای اولین بار بود مامانم گفت بیا صبحانه بخور گفتم سیرم مامان . هر وقت گشنم شد میخورم . 

      مامانم تعجب کرد گفت ضعف میکنی تا عصر میخوای بری سرکار . گفتم گشنم بشه یه چیزی میخورم . برام لقمه درست کرد گفت برو تو راه بخور گفتم نه مامان گشنم بشه یه چیزی میگیرم میخورم . یعنی فرمولای چاقی رو قشنگ در مامانم میدیدم . خودشم تا حدی تپله ولی خب خیلی چاق نیست . به چاقیش عادت داریم چون فرمولاشو روی ما پیاده می کنه ولی بهش گفتم مامان لقمه ای که برام گرفتی هم خودت نخوریا اون اضافه است صبحونتو خوردی . مامانم با تعجب منو نگاه کرد و یه گاز از لقمه زد . منم چیزی نگفتم و گفتم فرمول ذهنیشه دیگه نمیدونه باید بر اساس گرسنگی و سیری بخوره و گفتم بهتره من حواسم به کار خودم باشه و اومدم سرکار . هنوزم تا الان چیزی نخوردم نه به زور چون گرسنه نبودم . 

      به همین راحتی گرسنه نبودم نخوردم . 

      واقعا این تجارب برای اولین بارهاست . من این روزها با لاغری و حس خوب لاغری دارم زندگی می کنم .

      خیلی حالم خوبه . خیلی خوبم . هر وقتم گرسنه ام بشه خب با خیال راحت میرم میخورم گرسنگیمو فهمیدم سیریمو فهمیدم . خودتون میدونید چقدر لذت داره . 

      ولی باز به خودم یاداوری می کنم عجله نکن . وقتی اینجوری می گم اشتیاقم بیشتر میشه راحتتر میشم بهتر میتونم عادت مورد نظرم رو انجام ندم . 

      من امروز صبحانه بر اساس عادت هر روزه نخوردم .

      من امروز بوی عسل و کره خورد به مشامم ولی چون گرسنه نبودم نخوردم . 

      من براساس فرمولهای ذهنی نخوردم . 

      و من تا این ساعت از روز هنوز گرسنه نشدم و نخوردم . 

      من از نخوردنم رنج نمیکشم اذیت نمیشم . چون منعی برای خوردنم ندارم . اصلا خیلی حالم خوبه استاد .

      ولی یادم می مونه که عجله نکنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/12/23 16:49
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28151 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 638 کلمه

      سلام بر استاد گرامی و دوستان پر انگیزه ام 

      من در همین چند روز که وارد چالش شدم  خیلی   ارام  دارم تغییر میکنم مثلا 

      همین دیروز ظهر غذای ناهار روخیلی دوست داشتم  و خوردم بازم با .چند لقمه ی اضافی  بر نیازم خوردم  و اما تفاوتش با همیشه این بود که سریع نگران  نشدم و با هاش کنار اومدم و گفتم خب با انجام این عادتم  بد که نمی‌گذره چون حس حین انجام این عادت  خوبه تکرارش کردم و اما شب موقع شام که خواستم بخورم دقیقا بسیار عالیتر خوردم و فکر کنم اضافه بر نیازم خوردم اما از همیشه کمتر و به خاطر احساس قدرت کردن یه لقمه ی آخر رو در بشقاب گذاشتم تا هم عادت رو حذف نکرده باشم و هم یه تغییر داخل اون عادت داده باشم و احساس بسیار خوبی هم داشتم و اما آخر شب بچه ها سیب زمینی مخصوص خریدن و من که اصلا قصد خوردن نداشتم اما میلم شد و دیگه این دفعه از همون شروع کار گفتم آره این غذا رو دوست دارم پس میخورم اما نه بیشتر از نیازم و در حد چند قاشق برای رفع هوسم  خوردم و رها کردم و هیچ فشار شکمی نداشتم یعنی هم اون عادت رو داشتم هم تغییری داخل اون ایجاد کردم که چند لقمه ی کوچک علاوه بر نیازم خوردم که هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و دقیقا من دیشب در مقابل غذایی که  همیشه میگفتم خوشمزه هست چنین رفتاری کردم و به اون حالت زننده ی فشار شکمی نرسیدم که بسیار برام ارزشمند بود .

      من در طول روز چندین بار دلم غذا خواست خوردم و اتفاقا تمام اونها رو هم دوست داشتم و شاید یه بار خطا داشتم و بقیه دفعات عالی رفتار کردم  و همینکه میبینم تعداد رفتارهای درست من از تعداد رفتارهای غلط من بیشتر هست خوشحالم و هیچ عجله ای ندارم که کامل این عادت چند لقمه اضافه بر نیازم در مقابل غذاهای خوشمزه و مورد پسندم از بین بره و به خودم میگم من در مسیر درستم  من به زودی مهارتم در مقابل مواد غذایی دلخواهم بهتر میشه فقط باید در مسیر باشم و آموزشها رو تکرار کنم و اصلا عجله ای ندارم چون همین عجله باعث میشه من از خودم شکست بخورم  و مسیر رو رها کنم پس آهسته و پیوسته قدم برمیدارم .

      عجله کردن در هر کاری  ما رو ناموفق می‌کنه .

      و باید بگم آموزشهای این چند روز موقع اضافه  خوردن  در گوشم   مثل زنگ به صدا در اومدن و من بسیار بهتر از قبل رفتار کردم همین امروز ظهر در حالی که طعم غذا برای من فوق العاده بود ولی اصلا نخواستم بیشتر از نیازم بخورم و بعد ازسیری دو لقمه ی کوچیک تر برداشتم و دیگه رهاش کردم و بسیار حس عالی  تناسب  و قدرت میکردم و همچنان میکنم .

      من دوست دارم به جایی برسم که از  غذا فقط به عنوان یه وسیله برای رفع نیازم  استفاده کنم  نه هیچ مورد دیگه که چون خوشمزه هست و یا چون دوستش دارم و …..غذا وارد بدنم کنم  که مطمعنم با استمرار و تکرار من این مهارت زیبا رو پیدا میکنم چون به اون مهارت  خیلی نزدیکم  .

      من هیچ عجله ای برای تغییر عادتم ندارم چون در قسمت قبل از مزایای اون  گفتم و گفتم که در موقع انجام اون عادتم به من خوش میگذره که در چهار چوب هیچ باید و نباید نیستم و حس آزادی  و در رژیم نبودن رو ندارم و حس لذت  و خوشحالی دارم و….. پس من اگر هر وقت عادتم رو تکرار کردم حالم بد نمیشه و عجله ندارم که از بین ببرمش  نه با قدرت میگم خوبه یه تغییر یا راه  داخل اون ایجاد کنم و بعد با اون راه انجامش بدم  که  ذهنم احساس  خطر نکنه  و به مرور و کم کم این راه ها رو بیشتر میکنم تا در ترک عادتم موفق بشم  پس رمز موفقیت من. در آرام حرکت کردن و قدم برداشتن هست .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/12/22 23:33
      مدت عضویت: 1327 روز
      امتیاز کاربر: 12711 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 369 کلمه

      سلام

      من خیلی به عجله نکردن فکر میکنم، من خیلی دوست دارم که موفق بشم ولی میدون  سيستم کائنات که قراره منو به خواستم برسونه اصلا نمیدونه عجله چی هست که بخواد منو زود تر به خواستم برسونه من اینجام که در زمان و مکان درستش شرایط عالی رو تجربه کنم و چیزی غیر از این دستور در ذهن الهی وجود نداره حالا اگه بخوام با اختیار خودم عجله رو وارد زندگیم کنم خب معلومه که جوابی نمیگیرم چون کائنات اصلا همچین دستوری توی حافظش نداره وقتی یه نفر بهش میگه زود تر این خواسته رو بهم بده اصلا متوجه نمیشه ما چی میگیم در یه نگاه فانتزی شاید پیش خودش بگه چی میگه این بنده؟ عجله برای چیه؟ خب من که دارم تمام این امکانات و موقعیت ها رو آماده میکنم که به بهترین شکل به خواستش برسه چرا مدام یه فکرو با خودش تکرار میکنه و میگه من زود تر میخوام زود تر میخوام ، خب اگه بنا به اراده ی من باشه که من دارم با سرعتی که الهی هست تدارک رسیدنش رو میبینم پس وقتی میخواد زود تر به خواستش برسه یا به من اعتماد نداره و فکر میکنه من نمیدونم چه زمانی بهتره و یا فکر میکنه چیزی که توی ذهنشه و اونو تصویر آرمانی میدونه درسته و در هر دو صورت یعنی به کار من ایمان نداره .

      خب این مکالمه ی خیالی خدا با خودش خیلی ناراحت کنندست ، چون اگه ما ادعا داریم به خدا ایمان داریم که خب نباید عجله کنیم چون اگه ایمان داشتیم که خیلی راحت کارامونو انجام میدادیم و همونقدر که مطمعنیم سفارش غذامون از رستوران به زودی میاد پس خواستمون هم در دست آماده شدنه و به زودی به دستمون میرسه و ما زندگیش میکنیم.

      من تمام سعیمو میکنم که عجله نکنم و تمام مراحل رو با آرامش انجام بدم مثل این چند روز که رفتارم تکرار شده ولی من سعی کردم ازش لذت ببرم و به آرومی یه تغییر کوچولو توش ایجاد کنم ، مثلا به جای اینکه به خودم بگم نه من نصف خوراکیمو نمیخورم فقط گاز آخرو نخوردم شاید به اندازه ی ۲-۳ سانت هم نمیشد اندازه ی خوراکی ای که نمیخوردمش اما میدونم همین تغییرات کوچولوعه که بعد تبدیل به یه اتفاق خارق‌العاده میشه.

      خدایا شکرت

       ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/07/20 14:02
      مدت عضویت: 1606 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 389 کلمه

      سلام🙂

      عجله کردن هم ترمزی هست برای لاغر شدن و هم برای تغییر عادتها…

      وقتی که ما آگاه میشیم که آنچه در هر جنبه از زندگی داریم تجربه میکنیم محصول آموزشهایی هست که در ذهن ناخودآگاه ذخیره شده و تحت عنوان باور ،اعتقاد،فرمولهای ذهنی …. شناخته میشن  و همچنین با روند ساخت باور آشنا میشیم که حاصل ورودیهای مغز ما است بخصوص دیدن و شنیدن …و یا به دلیل تکرار اون آموزه ها یا به دلیل اینکه یه بار شنیدیم ولی از کسی بوده که خیلی قبولش داشتیم و این حرفها  با احساسات قوی منفی یا مثبت ترکیب شدن خیلی خوب و عالی در ذهن ناخوداگاه ثبت شدن و نتایج ما رو در هر جنبه اونا هستن که دارن رقم میزنن

      و باز هم فهمیدیم که باورهای قبلی از بین رفتنی نیستن و تنها راه تغییر باورها ایجاد باورهای جدیده …که اونم با آموزش و تکرار و عمل به باورهای جدید امکان پذیره 

      وقتی که از یه فرمول ذهنی بیشتر استفاده کنیم پیوندهای سیناپسی محکمتری بین سلولهای عصبی مربوط به اون شبکه باوری تشکیل میشه و به دلیل هوشمندی مغز شبکه ای که بیشتر استفاده میشه اولویت بالاتری پیدا میکنه و به این صورت باور جدید شکل میگیره و با تکرار به ذهن ناخودآکاه سپرده میشه تا از این پس فرمول جدید نتایج ما رو رقم بزنه…در این پروسه عجله کردن کاره ای نیست و اتفاقا میتونه ترمزی باشه برای روند پیشرفت ساخت باور جدید…

      چون عجله کردن از انجام کار فیزیکی میاد و در این فرآیند اصلا اعمال فیزیکی نقشی ندارن و عجله هم جزیی از اوناست…

      راه درست رو قدم به قدم و ارام آرام باید طی کنیم و اصلا اهمیتی نداره که سرعت چقدره …همین که راه درسته در نهایت به مقصد میرسه….و همین کافیه….

      تمرین این قسمت اینه که هر کاری که برای راه راه کردن عادت داریم انجام میدیم رو بیاین بنویسیم تا هم خودمون تشویق بشیم و هم ممکنه به همراهان هم کمکی کنه…

      من از دیروز که تصمیم گرفتم عادت توجه به نافرمیها رو راه راه کنم موقع تعویض لباس جلوی آینه نرفتم و همین راه راه ظریف باعث شد که احساس بهتری داشته باشم.البته که بارها هم جلوی اینه رفتم و خودم رو برانداز کردم ولی همین چند باری که انجام ندادم حسم رو خوب کرده و میدونم که همون قدمهای اوله که دارم درست انجامش میدم…پس به همین چند بار هم توجه میکنم و به خودم آفرین میگم😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/04/13 13:35
      مدت عضویت: 1119 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 972 کلمه

      به نام خدایی که راه رو نشونم می ده

      سلام خدمت همه عزیزان و دوستانِ همراه

      چیزهایی که استاد توی این جلسه گفتن رو دیروز گوش دادم، درد و مشکل من همین عجله داشتن برای رسیدن به ته قصه ست…من عجله دارم برای تغییر ..برای لاغری…برای تناسب ..برای یادگیری…یاد نگرفتم از مسیر لذت ببرم، از مسیر تغییر و یادگیری و تناسب هر بار چیزی یاد بگیرم و از یادگیری هام و مراحلش کیف کنم..لذت ببرم و برم یه مرحله جلوتر…من عجله دارم زودتر لاغر بشم ولی یادم میره برای پیشرفتم توی دکوراتوری کیک عجله نکردم…اتفاقا مفهوم کامل آموزش گام به گام رو توش زندگی کردم..من با هر کیک یه چیز جدیدی کشف کردم و یاد گرفتم. کلی آزمون و خطا کردم و خودم رو به چالش کشیدم و وقتی برمیگردم و به اون روزها نگاه می کنم فقط لذت می برم و به خودم افتخار می کنم. حالا چرا برای رسیدن به تناسب اندام و لاغری و بقیه موفقیت ها اینجور عجولم و کم طاقت باید بفهمم. شاید چون نمودهای بیرونی زیادی نداره این مسیر. ذهنم اینجور برنامه ریزی شده که هر مرحله و هر گام باید یه خروجی قابل لمس داشته باشه انگار. مثل همون دکوراتوری کیک که خب یه خروجی داشتم و ایرادم رو می فهمیدم و از موفقیتم کیف می کردم اما چون گامهای رسیدن به تناسب، شاید اونقدرها نمود فیزیکی و قابل لمس نداشته باشه و متوجه تغییرات و پیشرفتهام نمیشم (چون تغییرات از ذهن شروع میشه و من همش منتظر تغییرات جسمم هستم) اینجور بی انگیزه میشم و دنبال عجله کردنم. من اگه هربار دستاوردهام رو تو این مسیر و تغییراتی که توی ذهنم و بالتبع اون توی رفتارم ایجاد میشه رو مکتوب کنم و هر روز بیام و از اول بخونم بهتر متوجه تغییراتم میشم… این رو باید همینجا به خودم تعهد بدم که هر روز قبل از دیدن جلسه اون روز برم کامنت هام رو از جلسه اول تا اینجا بخونم و متوجه رشد و پیشرفت و تغییراتم بشم. (خدایا شکرت به این آگاهی رسیدم)

      خیلی زیبا بود که گفتین همین عجول بودن نشون میده که من امید و اطمینیان دارم به توانایی تغییر دادن ذهن و فرمول های ذهنی و در نتیجه تغییر رفتارها و عادتهام. یعنی عاشقتم استاد که حتی توی موردی که دارین میگین خوب نیست توی این مسیر، باز هم یه نکته مثبت از توش در میارین. عالی بود. درسته دیگه! من اگه مطمئن نباشم که می تونم با عجله، سرعت مثلا آشپزی و کار خونه م رو بالاتر ببرم، چرا عجله می کنم؟ پس مطمئنم که می تونم سریع تر ظرف بشورم و آشپزی کنم و … حالا آیا این سرعت داشتن و عجول بودن در یک راستا هستن؟! به نظرم نه! میشه سریع بود اما عجله نداشت. عجله از اضطراب و استرس و نگرانی میاد و این فرکانس های منفی  رو داره، اما سرعت از اطمینان میاد. نمی دونم منظورم رو چطور بگم و اینها چطور داره تراوش میشه از ذهنم. (خدایا شکرت) من وقتی سریع کاری رو انجام میدم اطمینان دارم که توانمندم و می تونم با سرعت بالاتر و کیفیت خوب اون کار رو انجام بدم و خیالم راحته، اما وقتی با عجله کاری رو انجام میدم، ته دلم و ذهنم استرس دارم که میرسم به آخرش؟ می تونم تمومش کنم؟ ایمان نیست، اطمینان نیست، آرامش نیست. در عوضش استرس و اضطراب و نگرانی هست. خدای من! همینهههههههه!!

      من توی لاغری سریع پیش نمیرم و عجله دارم. چون به تهش مطمئن نیستم. نمی دونم می تونم برسم یا نه. می خوام تند تند جلو برم و خودم رو بسنجم و ببینم آیا می تونم یا نه!! منتظرم برسم به آخرش و خودم رو محک بزنم…چون هنوز شک دارم….من به توانمندی خودم و ایمان به خدا و مسیر شک دارم انگار. منی که یاد گرفتم هر لحظه سپاسگزار باشم و معتقدم زمان بندی خدا بی نقصه و هر کسی و هر فرایندی باید رشد و تکاملش رو طی کنه چرا تو این مورد تسلیمش نمی شم؟ چرا خودم رو به دستان پر مهر و قدرتمند خدا نمی سپرم و قلبم رو از ایمان و اطمینان به اون و خودم لبریز نمی کنم؟ چرا به پذیرش جسمم نمی رسم تا با عشق و آرامش و صلح این مسیر رو طی کنم؟ مگه نه اینکه منم یه تکه از خودشم؟ پس چرا تو این مساله تناسب اندام به خودش و خودم ایمان پیدا نمی کنم که می تونم؟ که آروم و با آرامش هم می تونم قدم به قدم جلو برم و یاد بگیرم و ذهن و جسمم رو به تناسب برسونم؟ خدای من اشک چشمام رو پر کرده…من به چه نکته ظریفی پی بردم…فرق بین عجله و سرعت. خدایا مطمئنم این کلمات همه نور بودن و کلام توست که به دستهای من اینجا تایپ شدن. چون من از روزی که این مسیر جدید رو شروع کردم بیشتر از قبل خودم رو به تو سپردم و ازت خواستم هدایتم کنی. شک ندارم اینها همه هدایت های توست.

      استاد ممنونم ازتون بابت این فضا و این فرصت و این سایت…من این روزها به خاطر شرایط بیماری و پرستاری و … خیلی زمانم محدوده و چند روزی بود که نتونسته بودم تمرین هام رو درست انجام بدم و روزانه اینجا باشم و فایلها رو ببینم و بخونم. یک سوم این کامنت رو نوشته بودم و امروز که با پومودورو برای خودم وقت شخصی تنظیم کردم اومدم و دیدم خدای من نوشته من ذخیره شده و می تونم همون رو ادامه ش بدم . خیلی لذت بردم از این امکان و خدا رو بابت ارزشمندیم که توی همچین سایت و فضایی هستم شکر کردم و بابت وجود ارزشمند شما. الان حتی شک ندارم این فاصله ای که افتاد و امروز اومدم این کامنت رو کامل کردم هم زمان بندی خدا بود و باید همینطور پیش میرفت. چون نوشتن در مورد فرق عجله و سرعت، دریافت های امروزم بود و بی شک اگه اون روز ارسال می کردم کامنتم رو به این آگاهی نمی رسیدم. خدایا هزار بار شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم