0

ارتباط افکار با عملکرد (آزمون چالش)

اندازه متن

از ویژگی های آموزش ذهنی بالا رفتن مهارت در تشخیص ارتباط بین فرمول های ذهنی و رفتار عملی است.

اگر جلسات قبلی چالش من اینو نخوردم را به خوبی دنبال کرده باشید و همچنین سعی کرده باشید به آنچه گفته شده عمل کنید شما توانایی تشخیص فرمول های ذهنی از مشاهده رفتار را کسب کرده اید.

چرا شناسایی فرمول های ذهنی مهم است؟

زمانی که شما مهارت شناسایی فرمول های ذهنی از مشاهده رفتار خود یا دیگران را کسب می کنید به راحتی می توانید دلیل رفتار خود را کشف کنید.

دلیل رفتار شما همان فرمولی است که در ذهن شما ذخیره شده است.

توانایی شما در تشخیص فرمول های ذهنی سبب می شود که به راحی بتوانید با تغییر فرمول های ذهنی، رفتار خود را تغییر دهید.

کسب مهارت تشخیص فرمول های ذهنی برای استمرار در لاغری با ذهن ضرروی است.

آنچه در این قسمت از چالش من اینو نخوردم بعنوان آزمون چالش ارائه شده است مجموعه ای از رفتارهایی است که هر کدام منشاء و فرمولی در ذهن دارد.

با توجه به آنچه شرح داده می شود می توانید فرمول های ذهنی که باعث بروز این واکنش رفتاری شده اند را کشف کنید.

به این صورت شما مهارت خود برای تحلیل واکنش های رفتاری خود را به معرض آزمایش قرار می دهید.

جهت افزایش شور و اشتیاق شما برای شرکت در آزمون چالش

به سه نفر از عزیزانی که کامل ترین پاسخ را ارائه کنند

مبلغ 300 هزارتومان بعنوان هدیه به کیف پول آنها در سایت اضافه خواهد شد.

لازم به ذکر است برای بهتر محک زدن خود قبل از خواندن نوشته های دیگران دیدگاه و برداشت خود را ثبت کنید.

منتظر خوندن نظرات شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.32 from 19 votes

https://tanasobefekri.net/?p=23207
برچسب ها:
62 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1401/12/17 09:57
      مدت عضویت: 466 روز
      امتیاز کاربر: 50795 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 501 کلمه

      سلام    عید نیمه شعبان شما مبارک باشه 

      با رفتنله فرشکاه شما ازحس هازافراد چاق استفاده کردید برای خوردن 

      چشم  گوش  + بینی  +  دهان +   لمس کردن =  فرامان خوردن برای افراد چاق 

      با دیدن ویاد خاطر ه خوردن وتصویر سازی در ذهن در شما فرمان خوردن صادر شد  باخرید کردن شما میتونستید مقدارشو کم بخری از روش تغییر دادن استفاده میکردد اون زمام که کیک مخواستید تغییر درش ایجاد کنید ولی بازم اینهمون  دیدن+ نخوردن +کم خوردن =چاقی هست 

      پس این راهکار درست نیست 

      اینجا من خودم جای شما میزارم جون هیچ حس ازش ندارم شاید اصلا خرید نکنم 

      ولی برای شما ا زفرمولهای جدید وتصویر سازی حدید باید استفاده بشه تا حس بهش کمتر پبدا کنی یا اصلا پیدا نکنید

      سعی میکروید لمس صورت نگیره چون سرعت فرمان خوردن از لمس کردن خیلی بیشتره اگه لمس نمکردید فرمان خوردن شاید صادر نمشود

      حالا سما خریدکردیدواورد خونه 

      از روش فریز کردن ونگه داریمدت زمان طولانی میتو نید استفاده کنید وازروش استمرا دریاد گیری استفاده کنید برای نگه داری استمرا داریید.

      از یی نایلون رنگی که از دیدن وحس های خور ن که درش کمتر ایجا بشه استفاده کنید 

      افردا بیشتر رو در خوردن شریک کنید تا زودتر  تموم بشه عجله رو برای رسیدن به لاغریی ابنجا استفاده کنید 

      حالابا نشون دادن این خارک به دوستون اون بیچاره بیچاره کرید چون از حس دیدن کم خورودن واصلا نخورون مساوی باچاق براش درست کردید.تعریف از خوردن مزه خوبه زمانش همین وقته دیگه نیست بدای خورددن تعریف داشتید 

      وفرمان خوردن براش صادر شده اون باید عینک جاقی رو از چسمش براداره بهتر بینه از فرمول این گذارست جسم که بامن میمنونه استفاده گنه واز خرید صرف نظر کنه 

      حالا یرسم به من من بیچاره چه که تویی تهران زندگی میکنم تا حالا خارک نه دیدم به این تازگی نه خودرم نه لمس کردم در من هیچ حسی بوحود نمیایدباید دوروزفکرم درگیر راه کار باشه گناه من بیجاره جیه شرکت در تناسب فکری 

      خوب حالا فهمیدم احساس هامومن نیزامتحان کردید چشم با دین فایل  گوشم با تعریف کردن ازخارک وبرای خوردن تعریف داشتید ولی چون من هیچ تصویر ذهنی ازخودرنش نداشتم  برام هبچ فرمانی که حاکی از خوردن باشه صادر نشد.پس افرادمتناسب حس حالشو این شکلی هست  اون هم درک کردم چرا نمیخوردن چون فرمولش ندارن ذهنشون دستکاری نشده ودریست عمل میکنه از خوردن چیزی که دوستش نداره وخودرن چیزی که دوست دارن حتی در زمان دیگه همون وقت اون چیزی که دوسن ندارن میخورن ولی افراد چاق فورا خوردن درشون صادر میشه 

      من از فرمول افراد متاسب استفاده کردم این یعنی تغییر تو خودم وای خدای من داشتید من امتحان میکرید بینید من از فرمول افراد متاسب استفاده میکنم یا افراد چاق  باجواب دادن داشتنید حسهای من امتحان میکردید که بینید من دارم با فرمول افراد چاق کارمیکنم یافرمول افرا متناسب بارم شگفت زدم کردید این بعنی من دارم تغییر در فرمان مغزی میدم 

      عیدی بسیارزیبایی از شما گرفتم تشکر 

      اول داشتم برای شما راه کار میدادم ولی فراموش کردم شما گفتید امتحان هست تازه اینجا متوجه شدم .تشکر برای امتحانتون اولین امتحان از این دوره برام لذت بخش بود هک شد توی ذهن خیلی درست درست انجام شد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 1 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/12/16 01:25
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 876 کلمه

      سلام و درود . 

      ارتباط افکار و عملکرد . 

      به نظر من  افکار مثل فرستنده  و عملکرد مثل صفحه نمایش و گیرنده است . 

      شما  افکار خودتون رو در قالب  فیلم ، فایل صوتی و نوشته ها برای ما ارسال می کنید و چیزی که ما مشاهده می کنیم یکی از حالات رفتاری  شما از افکاری هست که در سر دارید و یا بالعکس  ما افکار خودمون رو در قالب نوشته برای شما ارسال می کنیم و چیزی که شما مشاهده می کنید در حقیقت شکل دیگری از افکار هست که قابل مشاهده است .

      به نظر من تمام رفتارهای ما بخشی از افکار ماست . یعنی ما همه ی افکارمون رو در آن واحد نمیتونیم به عمل تبدیل کنیم و فقط یه بخش کوچیکی از اون همه فکری که در طی ۲۴ ساعت در سر ماست شکل بیرونی پیدا می کنه . 

      از همینجا میشه فهمید دایره ی فکر نسبت به دایره رفتار چقدر وسیعتره و  علت چاقی ما بیشتر به خاطر تاثیریه که فکر ما بر سلولها داره و حتی اگه رفتار بر سلولها تاثیر داشته باشه این تاثیر غیر مستقیم هست . 

      به این صورت که رفتار  ما  که خودش منشاء گرفته از یک فکر هست پس از انجام باز هم به عنوان ورودی در سر ما تولید فکر و تحلیل می کنه . اگه این فکر و تحلیلها نسبت به رفتار در مسیر چاقی باشه خوب رفتار ما در نهایت چاق کننده است . 

      اما اگه رفتار ما  افکار لاغر کننده رو در ذهن تداعی کنه خب تاثیر رفتار ما بر سلولها لاغریه . 

      خب اکثر ما انسانها  پس از رفتار خوردن دچار افکار چاقی میشیم . 

      یعنی ورودی خوردن بنا به اعتقادات و باورهای گذشته ی باعث فکر و حس چاقی در ما میشه . 

      حالا ما داریم این اعتقادات رو تغییر میدیم  و در عین حال اونقدری هم نمیخوریم که اعتقادات گذشته فعال بشه یعنی بر حسب نیاز جسم میخوریم که اونم فکر و حس چاقی  تولید نمی کنه . 

      خارک در مرحله ی اول در شما فکر و حس چاقی رو فعال کرد و باعث شد فرمولهای چاقی ناخوداگاهتون در مورد خارک رو بیاد و شما مدتی به صورت ناخوداگاه داشتید بر اساس فرمولهای چاقی با خارک برخورد میکردید . بعد از مدتی به خودتون اومدید و گفتید چیکار داری می کنی حواست هست . داری فرمولهای چاقیتو فعال می کنی و یهو به خودتون اومدید و به محض آگاه شدن توبه کردید و بازگشتید  و دوباره روی فرمولهای لاغری دلخواهتون در برخورد با خارک کار کردید و سالهای بعد چنین رفتاری رو دیگه نداشتید . 

      من چون به طور مفصل در نوشته یقبلیم در مورد چالش آزمونصحبت کردم دیگه اینجا  در این نوشته اونارو نمینویسم . 

      اما فرمول جدیدیکه به ذهنم میاد اینه که شما خارک رو چاق کننده نمیدونید ولی رفتار خودتون رو در مواجهه با خارک چاق کننده می دونید .

      پس شاید این اعتقاد و تاثیر رفتار بر چاقی ذهن باید تغییر کنه تاحساسیت شما نسبت به رفتارتون تغییرکنه . یعنی یه جورایی به صلح بیشتری با رفتار خودتون برسید تا حس چاقی از رفتارتون نگیرید . 

      مثلا تحلیل لاغر کننده از علاقتون به خارک داشته باشید . 

      علاقه به خارک چرا باید شمارو چاق کنه ؟ 

      خب این فرمول هم نیازه تغییر کنه . 

      علاقه ی ما به مصرف مواد غذایی نیاید چاق کننده باشه . مگه  سایر علائقمون چاق کننده است ؟ نه . 

      آیا علاقه به موتور برای من چاق کننده است ؟ 

      آیا علاقه به برق برای من چاق کننده است ؟ 

      یا مثلا برای خود شما آیا علاقه به فرزندتون چاق کننده است؟ 

      پس علاقه به خارک هم نباید برای شما چاق کننده باشه . 

      یا مثلا حتی علاقه به فرزندانتون و زیاده روی در محبت کردن اونها چاق کننده است . حالا شاید زیاده روی در محبت لوسشون کنه ولی شمارو چاق نمی کنه . 

       خب پس علاقه به خارک هم شمارو چاقنمی کنه . یا زیاده روی در مصرف خارک هم شاید باعث به هم ریختن تعادل مزاج معده تون بشه ولی شمارو چاق نمی کنه . 

      پس اینجا از دو فرمول صحبت کردم اول علاقه به خارک که فرمولش رو تغییر دادم و گفتم 

      علاقه به خارک چاق کننده نیست و میتونیم ادامه اش بدیم و حتی به لاغری هم برسیم .

      علاقه به خارک لاغر کننده است . چون حس  علاقه یا عشق فرکانس بالایی داره و انرژی زیادی میطلبه  پس لاغر کننده است . 

      و یا زیاده روی در مصرف خارک هم دیگه فرمول چاقی نیست و شمارو چاق نمی کنه . یا در صورت پیشرفته تر کردن این باور مصرف خارک و حتی زیاده روی در مصرف خارک انسان رو لاغر می کنه چون کلا زیاده روی در هر چیزی انرژی بالایی میطلبه در انجامش و انرژی زیادی باید روش بزاریم تا اون رفتار ازحد تعادل خارج شده رو انجام بدیم  و مصرف انرژی یعنی لاغری بیشتر . 

      پس هرچی بیشتر زیاده روی کنیم بیشتر لاغر میشیم . 

      البته این باور پیشرفته است و شاید ما در شرایط کنونی هنوز به این مدارها نرسیده باشیم ولی قطعا چنین مداری در ماوجود داره و وقتی در اون مسنقر بشیم تاثیر مخرب هرگونه زیاده روی و نگرانی و ترس از اون در ما از بین میره . 

      در اینجا من فرمول ترس از پرخوری خارک رو هم در شما مشاهده کردم که شاید دفعه ی قبل ندیدم . 

      دیگه فرمولی که به نظرم اعتقاد به اون برای شما چاق کننده باشه در این ویدئو ندیدم و البته سالهای بعد این فرمولها در شما کم و کمتر شد . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/09 14:46
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 437 کلمه

      خب حالا میرم سراغ تمرین خودم در چالش من اینو نخوردم . 

      من دیشب انتخاب کردم که از سه ماده غذایی برای شام بخورم .

      سمنو ،  خوراک لوبیا چیتی و سیرابی . 

       برای اینکه از فرمول تنوع کمتر استفاده کنم وقتی که ۲-۳ ساعتی از گرسنگیم گذشته بود ۲-۳  قاشق سمنو خوردم . 

      اما در حد سیری نبود فقط در حد رفع گرسنگی بود و باز مصرف شام رو ۲-۳ ساعتی عقب انداختم . 

      من تصمیمیم بود که خوراک لوبیا بخورم . پدرم زنگ زد و گفت سیرابی میخوام بگیرم میل داری بخوری . اینجا من میتونستم از فرمول چاقی استفاده کنم . پس به بابا گفتم نه بابا من میل ندارم برای خودت بگیر  و آگاهانه عمل کردم و  فرمول چاقی  (من سیرابی دوست دارم )  رو فعال نکردم . چون تصمیمم این بود که لوبیا بخورم  . 

      من دیشب یه کاسه سمنو نخوردم . 

      یه کاسه سیرابی نخوردم . 

      صبحانه نخوردم .

      ریزه خواری نکردم .

      مویز و انجیر نخوردم .

      لواشک خرمالو نخوردم .

      شربت عسل و خاکشیر نخوردم . 

      ناهار نخوردم . 

      میوه نخوردم .

      کیوی نخوردم .

      شیرینی نخوردم .

      بیسکویت نخوردم . 

      چایی نخوردم .

      قند و شکر پنیر نخوردم . 

      من آگاهانه انتخاب کردم که نخورم . بدون اعمال فشار و بدون زور . 

      من نقطه سیری رو خوب تشخیص میدم .

      من ترسی از خوردن ندارم .

      من در خوردن آرامش دارم تا طعم غذا رو بهتر احساس کنم و نقطه ی سیری رو بهتر پیدا کنم .

      من بر اساس فرمولهای ذهن چاق غذا نمیخورم .

      من به فرمولهای ذهن چاقم آگاهم و به اونا واکنش خوردن نشون نمیدم . 

      استاد یه سوال آیا  ما در لاغری فرمول جبران کردن داریم ؟ البته میدونم به این سوالمم در جلسات بعدی پاسخ داده میشه . 

      من از گفته دخترخاله ام که چاقه یه فرمول چاقی پیدا کردم . عکس ته دیگ تخم مرغ و ماست و زعفران رو در گروه گذاشته بودن . گفت منم که عاشق ته دیگ  میرم درست می کنم براتون در گروه میزارم . 

      خب فرمول چاقی دختر خاله ام اول اینکه خودشو عاشق غذا میدونه قدرت و میده دست غذا . بعد با گفتنش خودشو میندازه در مسیر عمل و بعد که عمل کرد با تعریف و تمجید و خوشمزه بودنش خودشو دعوت میکنه به خوردن و چون ذهن چاقی داره با بیشتر تعریف کردن به مسیر چاقی ادامه میده و رفتار پرخوری رو خلق می کنه بعد با سرزنش و عذاب وجدان مدتی از غذا خودشو دور نگه میداره و بعد دوباره فرمولای چاقی رو تکرار میکنه چون توبه نمیکنه و این روند هزار سال ادامه پیدا می کنه و اندام چاق و چاقتر رو رقم میزنه ولی ما اینجا یاد گرفتیم مسیر چاقی رو امتداد ندیم و بر عکس مسیر لاغری رو امتداد بدیم تا همیشه متناسب بمونیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/09 13:38
      مدت عضویت: 486 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,729 کلمه

      سلام و درود .

      چقدر به جا این فایل رو گذاشتید . 

      بله من دقیقا دارم از روی رفتارها به فرمولهای ذهنی افراد پی میبرم و این متن و فایل بازم از اون شگفتیهایی هست که دیگه تعجبی برام نداره  و اونقدر در همین مسیر کوتاهم با شگفتی روبرو شدم که واقعا میگم شگفتی دیدن در مسیر لاغری با ذهن برام طبیعی شده . 

      خب زمان آزمون که گذشته و الان بهمن ماه هستیم ولی خب من برای خودم این تمرین و آزمون جذاب  رو انجام میدم .

      من کامنتها رو هم نخوندم و فقط و فقط میخوام از دیدگاه و برداشت خودم به این قضیه بنویسم . 

      خب اول اینکه از  دو وجه و زاویه میشه به کل این ماجرا نگاه کرد . فرمولهای چاقی ، فرمولهای لاغری .

      در این تجربه هم فرمولای چاقی بود هم فرمولای لاغری و من هردوش رو دیدم . 

      فرمولهای چاقی 

      علاقه ی شما به این ماده بر اساس فرمول های خاطرات چاقی شکل گرفته . 

      چون مثلا منی که در تهرانم و اصلا تا حالا یکبار هم از این ماده نخوردم هیچ احساسی به این ماده غذایی ندارم . چون تا حالا نخوردمش میدونم که ذهن چاقتون میگه نصف عمرت بر فنا رفته و چیزی که به ذهنم میاد طعمی شبیه گلابیه اونم به خاطر رنگش ولی آخر فایل متوجه شدم نوعی رطب هست . پس باید چیزی شبیه خرما باشه . 

      به هر حال من فقط از طریق دیدن هیچ فرمولی در ذهنم فعال نشده در حالیکه شما با این حجم از خنده و شادی دارید ازش صحبت می کنید و این بر میگرده به خاطراتی که از این ماده در ذهن دارید . 

      پس علت خنده و هیجان شما نسبت به این ماده غذایی از خاطرات چاقیه . 

      خب فرمول بعد اینکه شما قدرت رو دادید دست این ماده غذایی و دایم دارید ازش تعریف و تمجید می کنید و میگید این ماده نابود می کنه طرف و . به فنا میده در حد تیم ملی عکسشو شیر کردید و همه ی اینا یعنی این ماده غذایی رو برای خودتون  خیلی بزرگ کردید . در حقیقت خودتون قدرت رو بهش دادید برای همین اینقدر بی تابتون کرد . خودتون خودتون رو بیتابش کردید . قدرت رو از خودتون گرفتید و بر اساس خاطرات چاقی که بازم خودتون برای خودتون لذتبخشش کردید انتخابش کردید . 

      پس درجه اول خودتون بودید . و بعد اینکه قدرت انتخابتون رو بر خریدن این ماده قرار دادید . خودتون انتخاب کردید که این ماده رو خریداری کنید . البته نسبت به گذشته خب خیلی هم بد رفتار نکردید اما نسبت به یک انسان متناسبی که در جنوب زندگی می کنه و اتفاقا از این ماده هم خورده خب رفتار متناسب نداشتید . البته من چون تا حالا خودم نخوردم واکنشی بهش ندارم شاید اگه منم جای شما بودم همینکارو میکردم . بنابراین من اصلا در جایگاه قضاوت نیستم چون با کفش شما راه نرفتم ولی چون خودتون این رفتار رو برای آزمون ما قرار دادید من نظرمو می گم . 

      بله اگه بخوام رفتار یک انسان متناسبی که شرایط شما رو داره در نظر بگیرم میتونم بگم شما متناسب  رفتار نکردید . ولی با وجود فعال کردن شخصیت  چاقتون بازم متعادل رفتار کردید .

      اما اگر شخص متناسب جنوبی که این ماده رو هم دوست داشته باشه با این ماده روبرو بشه  اینقدر هیجان برای خریدش نداره . چون خودشو عادت نداده که خاطرات خوردن رو در ذهنش مرور کنه و  خوشمزه بودن این ماده در حد معموله براش . در حالیکه برای شما یه چیز بی نظیره . چون خودتون مدام این تعرف رو در ذهنتون مرور کردید و به این نتیجه رسیدید .   استفاده از تک تک کلماتتون و تعریفاتون در مورد این ماده غذایی که اتفاقا توسط خود شما هم صورت گرفت باعث خریدش شد در حالیکه فرد متناسب اینجوری تعریف و تمجید نمی کنه و این هیجان رو نداره . 

      خب اون خیلی طبیعی و عادی از این ماده خرید می کنه و میبره خونه . خب فرمول بعدی اینه که شما گفتید این ماده با من حرف میزنه . خب این قدرت دادن به ماده غذاییه . غذا که با آدم حرف نمیزنه . این ذهن ماست که داره حرف میزنه و البته بازم ذهن ما نیست خود ماییم که داریم حرف میزنیم و این عادت رو به ذهن دادیم که اینجوری باهامون صحبت کنه . 

      شاید این گفته ها غیر قابل انعطاف بودن شخصیت متناسب باشه . چون از نظر اشخاص چاق  شخصیت متناسب غیر قابل انعطافه ولی من اسمشو میزارم قاطعیت . انسان متناسب قاطعیت رفتار داره . پس شما از فرمول انعطاف در رفتار هم استفاده کردید و شخصیت قاطع متناسبتون رو فراموش کردید . یعنی شخصیت چاقتون رو انتخاب کردید و بسیار منعطفانه از تمام فرمولهای چاقی استفاده کردید و اون ماده رو خریدید . قدم بعدی باز هم توبه نکردید و در مسیر چاقی استمرار داشتید . یعنی تا تموم نشدن این ماده غذایی شما در مسیر چاقی باقی موندید و توبه نکردید . 

      از فرمول ارثی بودن علاقه هم استفاده کردید . البته ارثیه جنوبیها . البته عین عبارتتون رو فراموش کردم  گفتید نمیشه جنوبی باشی و  مثلا این ماده خوشمزه رو امتحان نکرده باشی . البته این جمله رو نگفتید ولی تقریبا همین مضمون داشت یعنی یه جورایی انتخاب این ماده ی غذایی رو تقصیر یه عامل بیرونی یعنی  علاقه مردم جنوب به این ماده غذایی عنوان کردید نه انتخاب خودتون . 

      فرمول دیگه  که شما زمان بیشتری در مسیر چاقی بمونید این بود که شما از تنوع استفاده کردید و با فرستادن عکس برای شخصی دیگه استفاده از فرمولهای چاقی نسبت به این ماده ی غذایی رو در ذهن یه انسان دیگه هم فعال کردید  و به نوعی استفاده از این ماده غذایی رو برای خودتون متنوع کردید .  

       یاداوری خاطراتتون در مورد اون دوستتون که یه چاق درجه ۱ هست و تمام رستورانهای تهران و میشناسه باز قدرت دادن به این ماده غذایی و فرمولهای چاقیه و میخواین بگید ببین این ماده چیه که اون رو هم از اون سر دنیا راغب کرد که این ماده رو براش بفرستم . در حالیکه شما هردو قدرت انتخاب دارید و وقتی تصمیمتون بر متناسب رفتار کردن باشه نه تنها این ماده که اگه هزاران ماده  هم جلوی چشمتون قرار بگیره اگه نخواین انتخابش نمی کنید . 

      پس بازم میرسیم به انتخاب خودمون . 

      نکته ی بعدی عادات چاق کننده . ما به عادتمون قدرت دادیم . یعنی خودمون رو در برابر عادتهای چاق کننده ناتوان میبینیم .  من در تمام صحبتهای شما در این فایل فرمول ناتوانی شما در مقابل عادت چاق کننده خوردن این ماده غذایی رو دیدم . 

      اینا فرمولهای چاقی بود که از این فایل شما دیدم اما فرمولهای متناسب هم دیدم . من البته یکبار این فایل رو دیدم اگه بخوام میتونم این فایل رو بنویسم و تک تک جملات شما رو بررسی کنم و فرمولهای چاقی رو دقیقتر پیدا کنم ولی فکر می کنم تا همین حدم کافی باشه . 

      اما میریم سراغ فرمولهای لاغری جاری شده در این تجربه : 

      نگاه لاغری و استفاده از روش من اینو نخوردم . 

      شما با وجود تمام این فرمولها فقط یک بسته خریدید . شما دو بسته نخریدید . سه بسته یا چند بسته نخریدید . 

      شما فقط یکبار اینکار و کردید . یعنی با وجودیکه شما میتونستید مثلا در عرض یکماه که این ماده نوبرانه است هر روز برید و از اینا خرید کنید ولی شما هر روز این کارو نکردید . شما دیروزش این کارو نکردید . فرداش اینکارو نکردید . مثلا دوهفته قبلش این خرید رو انجام دادید . 

      شما فقط به یه نفر شیر کردید و عکسشو فرستادید در حالیکه شما دوستان چاق و پایه چاقی زیاد داشتید اما فقط برای یه نفر عکس فرستادید . 

      رفتار بعدیتون این بود که شما چند روزه که این بسته رو  در یخچال دارید و همون روز اول تمومش نکردید با وجود تمام فرمولهای چاقی ولی قدرت رو به دست گرفتید و هر روز یکی یا دوتا اونم قطعا نه برای لذت و تفریح بلکه در زمان برطرف کردن گرسنگی جسمی یکی دوتا از اونا رو خوردید . (البته این رو نمیدونم  چون توی فایل چیزی نگفتید ولی انتظارم اینه شما اینطور رفتار کرده باشید .) 

      ولی گفتید که چند روز توی یخچال هست و شما همه رو توی یه روز نخوردید پس همینم یه رفتار عالیه . 

      نکته ی بعدی اینکه اومدید و با ما به اشتراک گذاشتید یعنی از چاقی توبه کردید و دیگه نخواستید برید و همون رفتار رو ادامه بدید پس به چاقی استمرار ندادید و اتفاقا اومدید و در مسیر لاغری حرکت کردید و درسهایی که از این اتفاق یاد گرفتید رو به ما هم یاد دادید تا ما هم بدونیم در مواجهه که با چیزی که دوست داریم به تعادل رفتار کنیم . 

      یعنی فرمول تعادل در رفتار در مواجهه با ماده ای که خیلی دوسش داشتید یه فرمول خیلی عالیه که در مسیر تناسبه . 

      پس در مجموع با توجه به تمام فرمولهای ذهنی ایام چاقی و رفتار شما در مواجهه با این ماده غذایی میشه گفت شما کاملا متناسب رفتار کردید و پرخوری نکردید . در یک وعده زیاد نخریدید . زیاد هم در طی روزهای  اومدن این ماده به بازار نخریدید . یعنی خریدنش رو هم تکرار نکردید . 

       پس در مجموع به عنوان یک قاضی منصف با توجه به تمام الگوهای فکری جاری شده در شما ، شما رفتار متعادلی نسبت به این ماده غذایی که دوسش داشتید  از خودتون نشون دادید . 

      امادر مورد سوالتون و اینکه چه رفتاری می تونستید انتخاب کنید .

      اول آگاهانه رفتار کردن .

      قدرت رو در دست گرفتن . 

      خاطرات با این ماده رو مرور نکردن . 

      باز هم آگاهانه انتخاب کردن . 

      صحبت نکردن ازش . 

      تعریف و تمجید نکردن ازش .

      برای دوستاتون نفرستید .

      ذوق زده نشید . 

      دلتون قیلی ویلی نره براش . 

      نگاه متعادل بهش داشته باشید .

      بهش قدرت ندید . 

      زیاد نخریدن (البته زیاد نخریدید) 

      البته  حالا زیادم نباید سخت گرفت .  یه بار بوده ولی سعی کنید دیگه تکرارش نکنید . 

      ولی متعادل رفتار کردید پرخوری نکردید . 

      یعنی  در کل از نظر فعلی من که البته شخصیت لاغرم زیاد فعال نیست بازم خوب رفتار کردید .

      ولی اگه بخواین خیلی قاطع باشید باید این میزان علاقه رو که با صحبت کردن ازش و رویا پروروندن و خاطره ساختن باهاش  رو کم کنید تا بتونید رفتار متناسبتری نسبت بهش داشته باشید . 

      به نظر من رفتار غذاییتون در مواجهه با این ماده خوب بود ولی رفتار ذهنیتون و صحبت کردن و اینا رو میتونید بیشتر به حالت متناسب نزدیکش کنید . 

      البته من شاگرد شمام و راهکارهایی که گفتم رو همشو از خودتون یاد گرفتم و دارم خدمتتون درس پس میدم استاد . وگرنه قطعا خودتون خیلی بهتر از همه ی ما میدونید که چطور باید عمل کنید . 

      ممنون از این تمرین بسیار عالی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/02/18 01:31
      مدت عضویت: 1370 روز
      امتیاز کاربر: 18472 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 716 کلمه

      فایل “ ارتباط افکار با عملکرد (ازمون چالش): ”

      من دقيقاً نمیدونم که این ویدیو مربوط به چندسال پیش است، ولی فکر میکنم و حدس میزنم مربوط به سال 1399 که دو سال پیش است، باشد.

      بنابراين برایم جالب است، که بدونم با بقیه خرما خارک چه کار کردید استاد، اگر لطف کنید و برایم بنویسید، ممنون میشم.

      اولین چیزی که شما مطرح کردید، به نظرم خود طعم خرما نبود؛ بلکه “خاطره ای” بود که شما از دوران کودکی با خوردن این خرما، داشته اید.

      البته این خاطره یکبار هم نبوده، ولی خوب چون چندین سال این خاطره، تكرار شده است، در ذهن شما احساس خوبی ایجاد کرده است و چون ما دنبال احساس خوب هستیم ، ذهن ما به دنبال پیدا کردن خاطرات خوب ما هست و مرتب دکمه فلش بک را میزند تا ما دوباره ان “ احساس خوب” را تجربه کنیم.

      خوردن این خرما چون سوغات معروف شهر شماست و به گفته خودتون، زمان خاصی از دل طبیعت بیرون میاید و زمان محدودی هم قابل خوردن است تا طعم تازگی ان حس شود؛ بر تلنگر زدن شما و تشویق شما به خوردن، تاثیری بسزایی داشته است.

      شما هر بار با خوردن این خرما، در زمان رسیدن ان و تهیه ان، لذتی را تجربه کرده اید که تکرار ان، همان “ احساس رسیدن به لذت و شادی” را برای شما تكرار میکند.

      به نظرم،  خوردن این خرما در شما، احساس خوشبختی و شاد ی تولید میکرده،  بنابر این، شما مرتب تشویق میشدید که به یخچال سر بزنید و چند عدد از خرما را باز بخورید.

      به نظرم، شما هر سال از دوران کودکی تاشاید همین الان هم، که نوشته مرا میخوانید، تکرار این خوردن خرما در مقطع خاص زمانی که اواخر شهریور و اوایل مهر بوده است، را داشته اید که به شما احساس خوبی هم می داده است.

      دیدن ان خرما در فروشگاه، باعث جرقه امتحان و تست اولیه یک عدد از ان بوده است و خرید ان وخو ردن مرتب از ان، چندین بار درروز اول، به خاطر تجربه احساس خوب در شما و به یاد اوردن تجربه های خوب شما ازاین نوع خرما، بوده است.

      شاید اگرشما عجله نمیکردید، اصلاً این خوراکی را نمیخریدید و به خوردن همان یک عدد، در فروشگاه قانع میشدید.

      شما “حق انتخاب” داشتید که این خرما را بخرید و یا نخرید.

      خریدن ان، منجر به واکنش شما برای بیشتر خوردن از ان و اشتیاق خوردن چندیدن بار؛ درروز اول بود.

      شما انتخاب کردید که خرما رابخرید، چون دوست داشتيد که طعم ان را دوباره بچشید و نتایج ان را تجربه کردید.

      چون دوست داشتید و مدتها بود که این طعم را تجربه نکرده بودید، با خودتون به صلح رسیدید و خرید کردید.به نظرم منطقی به نظر میرسد.

      انچه ما الان هستیم، نتیجه اموختن و عمل کردن به اموزشها است.

      با انکه شما حدود 7 سال است تقريباً، در این راه و مسیر هستید؛ اما شاید حدود 35 سال اموخته های شما، در جهت منتظر بودن با ذوق و شوق برای فرارسیدن این نوع خرمای خارک در زمان خاصی ، بوده است.

      شاید والدین و یااطرافیان شما، ان ذوق اولیه را در شما ایجاد کرده باشند؛ ولی چون در تمرینها استمرار دارید، ذهن شما بعد از چندين بار خوردن، برای لذت به شما تذکر داده است و شما این فایل را ضبط کردید  که عالی هم هست.

      همه چیز در ما به ارامی شکل میگیرد، چه چاقی چه لاغری.

      به نظرم، چون ذهن ما چیزی را فراموش نمیکند، شما هم ان خاطرات 35 سال را که خیلی بیشتر از چند سال اخیر است، را درذهنتون تداعی کردید که این خرماها را به خاطر لذت خوردنش خریدید و هر دفعه با عشق انها را خوردید.

      البته جنگ و سیتزی هم با ذهن خود در ابتدا داشتيد، ولی خوب، بالاخره ان خرما را تهیه کردید.

      به نظرم، خوردن این خرما همواره در طول عمرتان به شما، “ ارامش” داده و شما دنبال ان ارامش بوده اید.

      ارامش درونی که با خاطرات زیبایی که از دوران طفوليت داشته اید، باهم و در کنار هم با شما همراه بوده است.

      من توی شیرینیهای تر، شیرینی رولت را از همه بیشتر دوست دارم، چون مادرم وقتی کودک بودم؛ هر موقع توی خرید بهش کمک میکردم و خریدهایش را با دستان کوچکم، حمل میکردم، برایم یک شیرینی رولت با عشق میخرید.

      من اگر الان شیرینی رولت بخورم، صد در صد به خاطر این است که به یاد عشق مادرم،نسبت به خودم میفتم. ممنونم استاد، مثل همیشه تمرین بسیار جالبی بود.  شمااموزگار و استاد بی نظیری هستید. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1401/02/12 08:51
      مدت عضویت: 1327 روز
      امتیاز کاربر: 12711 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,199 کلمه

      سلااام

      همیشه فایلای دوره ها پر از شگفتی و خلاقیت هست و چقدر قشنگه که برای انجام کار هاتون از ذهن خدا استفاده میکنید.

      من فایل رو دیدم و چیزایی که گفتین رو به ذهن سپردم و الان میخوام برای هر رفتاری که از شما سر زد دلیلی که توی ذهنم شکل گرفته رو بنویسم تا این فرمول ها رو در ذهن خودم هم کشف کنم و با آگاهی داشتن از این فرمولا در مسیر لاغری با ذهن قدم بر دارم.

      اول اینکه شما در ذهنتون خارک رو یه ماده ی خیلی خوشمزه تعریف میکنید و همین باعث میشه ذهن ما که عاشق لذت بردنه حتی با فکر کردن بهش هم لذت ببره و این فرمول بیشتر توی افراد چاق پیدا میشه که با یه ماده ی غذایی میرن توی رویا و خودشون رو در حال خوردن و لذتش بردنش ازش تصور میکنن اما آدمای متناسب ممکنه از یه ماده ی غذایی خیلی خوششون بیاد ولی هیچ وقت باهاش خیال پردازی نمیکنن و ازش به عنوان یه ماده ی غذایی سیر کننده که برای رفع نیاز هست استفاده میکنن و من خیلی دیدم که مثلا یه آدم متناسب برای خوردن یه ماده غذایی ذوق داشته باشه اما وقتی شروع به خوردنش میکنه تا جایی ادامه میده که پیام سیری رو دریافت کنه و مثلا داداشم که متناسبه میشینه پای یه چیزی و با لذت میخوره اما هر وقت سیر شد از سرش پا میشه و مامانم بهش میگه پس تو که انقدر ذوقشو داشتی چرا بقیشو نمیخوری؟ داداشمم میگه : دیگه سیر شدم و مامانم بعضی وقتا فکر میکنه اون چیزی که درست کرده خوشمزه نیست اما سپهر میگه نه خیلی خوشمزه بود ولی چون سیر شدم دیگه نمیخوام.

      نگاه اونا به مواد غذایی مثله اکسیژنه . ما وقتی اکسیژن میبینیم وسوسه نمیشیم و از قبل برنامه ریزی نمیکنیم چقدر از اکسیژن رو مصرف کنیم یا مثلا ذوق اینو نداریم که بریم یه جای خوش آب و هوا فقط به خاطر اینکه اونجا اکسیژن بیشتری داره یا اگه رسیدیم به اون جایی که هواش پاکه برای کسی عکس نمیگیریم که دلشو آب کنیم بگیم : ببین چه جاییییی اومدمممم پر از هوای تازه و اکسیژنه ولی دقیقا همین کارها رو با غذا انجام میدیم نه فقط استاد برای این مورد خاص هممون تا حالا شده که بریم یه جا به خاطر یه غذای خاص یا منتظر یه فصل خاص باشیم تا میوه یا ماده خوراکی اون فصل رو بخوریم که این رو توی افراد چاق به وفور میشه دید که برای هر ماده ی غذایی یه برنامه ریزی دارن و توی ذهنشون باهاش رویا پردازی کردن. مثلا خود من دیروز به اینکه برم یه چیزی بخورم فکر میکردم چون گرسنم بود و داشتم با چیزی که میخواستم بخورم رویا پردازی میکردم و لذت میبردم از اینکه قراره بخورمش بعد یه لحظه به خودم اومدم و دیدم که توی دام یه فرمول چاق کننده افتادم و این عادی رفتار کردن با مواد غذایی نیست مثلا من وقتی گشنمه سریع میخوام برم یه چیزی بخورم و این نیازمه و هیچ اشکالی نداره و از چرخه ی طبیعت بدنم به دور نیست مثل وقتی که دسشویی دارم و میخوام خیلی سریع جایی رو پیدا کنم و برم دسشویی کنم جون این طبیعته بدنه ولی مشکل از جایی شروع میشه برای من و تمام آدمای با فرمول های اشتباه ، که میایم چطوری برطرف کردن اون نیاز رو مجسم میکنیم و همش براش تصویر سازی میکنیم و این در ما اشتیاق به وجود میاره و ذهن ما معتاد این لذت های کوچولو کوچولویی میشه که به خاطر اون نوع بر طرف کردن نیاز  وارد ذهنمون میکنیم و دلش میخواد بازم انجامش بده حتی وقتی بهش نیاز نداریم. 

      به طور مثال ما درباره ی رنگ و بوی و مزه و شکل و … چیزی که میخوایم بخوریم خیلی فکر میکنیم که این خودش یه فومول مخربه ولی آیا وقتی میخوایم بریم دسشویی به این فکر میکنیم که قراره کجا بریم دسشویی؟ قراره سنگ دسشویی چه رنگی باشه یا مثلا چه قدر قراره اونجا بمونم نه این یه نیازه خیلی سادست که ساده هم بر طرف میشه بدون هیچ تشریفاتی مثل بقیه ی نیاز ها که شامل آب خوردن ، نفس کشیدن ، خوابیدن و… هست ولی این ماییم که بر طرف کردن نیاز گرسنگی رو برای خودمون مثله یه مراسم کردیم و برای قبل و بعدش برنامه داریم همش به این فکر میکنیم که چه ساعتی غذا بخوریم چه قدر بخوریم ، اگه با کی بریم فلان جا غذا بخوریم بیشتر خوش میگذره ، کدوم مکان غذاهای بهتری داره ، مسافرت میریم و حتما باید غذای محلی اون شهرو امتحان کنیم و دنبال بهترین رستوراناش میگردیم و همه این مثالا نشون میده ما با غذا خوردن ساده بر خورد نمیکنیم و بهش به چشم تفریح نگاه میکنیم تا بر طرف کردن نیاز عادی و روزمرمون. 

      پس به نظر من اولین مشکل در رفتار استاد این بود که به اون ماده ی غذایی به چشم یه نعمت خیلی بزرگ خدا که خیلی نایاب هست و خوردنش بسیار لذت بخشه نگاه کردن و من نمیگم یه نعمت بزرگ نیست ، اتفاقا هست و ما باید سپاس گزارش باشم ولی مشکل ما اینه که فکر میکنیم اگه همون لحظه از اون چیز خوشمزه نخوریم دنیا تموم میشه در صورتی که من توی پاسخ به دیدگاه یکی از دوستانم خوندم که استاد نوشته بودن سال های بعد از این چالش خیلی خارک نخوردن و توجهی بهش نکردن . پس این خیلی مهمه که ما بفهمیم اگه یه ماده ای هر چند خوشمزه و وسوسه کننده باشه ، اگه نخوریمش هم تغییری توی ماهیت ما و زندگیمون به وجود نمیاد و مرگ و زندگی ما به خوردن اون ماده بستگی نداره . 

      و نتیجه میگیریم که خوراکی ها و کلا هر چیزی که قابلیت سیر کردن ما رو داشته باشه مهم نیست که چی باشه مهم اینه که ما رو سیر کنه و به خوردن یه ماده ی خوراکی نباید به چشم یه اتفاق خیلی بزرگ نگاه کرد که باعث شادی یا ناراحتی لذت یا رنج ما بشه اونا فقط اونجان که مارو سیر کنن و این ما هستیم که تصمیم میگیرم تحت تاثیر بسته بندی های جذابشون ، عطر و بوشون ، شکلشون و حتی نوع تزئینشون قرار بگیریم یا نه. همه بستگی به الویت های ما داره . 

      پس یه فرمول اشتباه دیگه هم این بوده که استاد در اون لحظه الویت خودشون رو فراموش کردن و تعهدی که به جسمشون دادن رو فراموش کردن البته استاد همون طور که خودشون گفتن خیلی بهتر از سال های پیش عمل کرده بودن ولی به هر حال طبق فرمول های چاقی تصمیم گیری کردن که برای من هم خیلییی تا حالا پیش اومده که بعد از انجام یه رفتار متوجه شدم این طبق الویت های خودم نبود و خب خوبیه لاغری با ذهن همینه که مثل جریان زندگیه ؛ تو اشتباه میکنی ازش درس میگیری و با آگاهی بیشتر در مسیر تکامل و گسترش خودت قدم بر میداری و حتی اگه باز هم اون اشتباه خواست تکرار بشه مهم اینه که تو دیگه اون دفعه با آگاهی ازش عبور میکنی چون قبلا درس گرفتی ازش و این خیلی ارزشمنده. الان هم آزمون لاغری با ذهن رو انجام دادم و فهمیدم که چقدر استمرار داشتن توی این مسیر میتونه یه تعریف درست از موفقیت باشه.

      خدایا شکرت به خاطر مسیر های آگاهی که در اختیار ما قرار دادی

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار azamhoseinzadeh0180@gmail.com
      1400/11/12 09:07
      مدت عضویت: 983 روز
      امتیاز کاربر: 189 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 414 کلمه

      سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی 

      آزمون چالش 

      همه ما هر روز در حال آزمون دادن هستیم ولی خودمون متوجه نمیشیم 

      در سوره عنکبوت  خداوند می فرمایند 

      احسب الناس ان یترکو آن یقولون امنا و هم لا یفتنون

      آیا مردم چنین پنداشتند که بصرف این که گفتند ما ایمان آورده ایم رها شوند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند

      همین قدر که بگیم من می خوام لاغر شم کافی نیست هر روز ما با آزمون های مختلفی روبرو می شیم و اون موقع مشخص میشه فرمول های دهنی مون رو درست کردیم یا نه 

      آزمون خوردن خارک 

      مثال مشابهش برای من خوردن شله زرد نذری هست یا حلیم چون فقط در ایام خاصی پخته میشه همیشه نیست 

      تو یخچال بمونه آب می ندازه تازه اش خوبه 

      مشترک همه این مثال‌ها اینهاست فرمول 

      بخورش همیشه نیست همین یک باره 

      بخورش اگه بمونه بد مزه میشه خوشمزگی اش به تازگی اش هست

      بخورش بعدا می سوزونی اش وعده بعدی نمی خوری یا کم می خوری دیگه گیرت نمیاد

      کار اشتباه به نظر من استاد انجام دادند

      تست کردن خارک هست اینجوری بیشتر تحریک میشید این قدم اول اشتباه بود مثل اینکه من سیر باشم برم سر سفره بشینم بگم حالا یک لقمه بخورم هیچی نمیشه 

      بعدش شروع میشه یادآوری لذت ها برای ذهن 

      ما از خوردنش لذت می‌بریم و مسلما ذهنمون موافق هست که لذت بیشتری ببريم 

      یک صرب المثل جالب هست 

      یک نه به راحتی بهتر است از آره به صد تا سختی 

      همون اول باید نه رو به دهن گفت 

      من سیرم

      معده من یخچال نیست 

      همیشه غذا هست 

      من تابع تنوع بازار نیستم 

      اشتباه دوم 

      قرار شد ما درباره چاقی عوامل چاقی پرخوری ها غذا ها صحبت نکنیم تحقیق نکنیم سایت ها و اخبار اشپزی نبینیم ولی متاسفانه استاد با دوستشان درباره خوراکی صحبت کردند عکس گرفتند و این موضوع رو گسترش دادند 

      من خودم دو دختر دارم یکی کاملا متناسب و یکی نه در حال چاق شدن هست 

      و هر روز عادت ها و رفتارهای اونها رو بررسی می کنم 

      هر دو سر سفره مثل هم غذا می خورند 

      ولی دومی که در حال چاق شدن هست اگه سیر باشه باز هم می خوره 

      مدام از خوردن حرف میزنه ناهار چی داریم من این رو دوست دارم برام اینو بخرید بخورم 

      ولی متناسب اگه سیر باشه یک لقمه هم نمی خوره 

      حتی شده بستنی هم شده نصفش رو نخورده

      اصلا نمیگه برام اینو بخرید بخورم

      مثلا حلوا میارن یک ذره می خوره دوست نداشت دیگه نمی خوره 

      ما باید به خودمون احترام بذاریم 

      برای بدنمون ارزش قائل بشیم 

      و هر چیز مضری برای بدن نخوریم 

      در پایان

       اسناد عزیز یک بار لیز خوردن هیچ اشکالی نداره آدم جایزالخطا است 

      شما در حد نیازتون و به اندازه خوردید پس هیچ مشکلی نداره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/08/05 08:31
      مدت عضویت: 1605 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 589 کلمه

      سلام🙂

      به نظر من اصلی ترین فرمول در این فایل فرمول خوردن=لذت بردن هست و خوردن بیشتر مساوی با لذت بیشتره

      فرمول بعدی فرمول کمبود هست که از اونجاییکه این خوراکی فقط در یه تایم کوتاه از سال ارائه میشه در اون تایم بیشترین استفاده رو ببریم از خوردنش که خاطره لذت طعم بی نظیرش برای کل سال در خاطرمون بمونه

      رفتار بعدی یاد اوری خاطره لذت بخش طعم و ترس و نگرانی از بابت اینکه اون تازگی و سفتی و دو مزه بودنش از دست بره باعث تحریک مغز برای خوردن بیشتر برای تجربه لذت بیشتر بوده

      رفتار بعدی رفتاری هست که افراد چاق بیشتر از خودشون نشون میدن که وقتی با خوراکی ای که طعمش براشون لذت بخش بوده مواجه میشن ازش عکس و فیلم میگیرن که به بقیه مخصوصا دوستای چاقشون نشون بدن یا درباره طعم و مزه اون جوری تعریف میکنن که حسابی اون دوستشون رو تحریک میکنن که اون هم حتما بره و تجربه کنه…حالا اگه این طعم خاطره ای رو هم داشته باشه مثل سابقه خوردنهای قبلی یا رگباری خوردن با دوستان و لذت خوردن با لذت با هم بودن و شادی و خنده همراه بوده باشه که دیگه واویلا است …تا اون لذت تجربه نشه این مغز هی دستور به خوردن میده تا لذت تمام اون طعمها و خاطرات دوباره زنده بشه و اگه اون فرد نتونه دسترسی پیدا کنه به اون لذت …حسرتش براش باقی میمونه …که باز هم میبینیم که این رفتار به خاطر همون فرمول لذت مساوی خوردن هست و ما این فرمول رو گسترده تر کردیم و با تفریح و با دوستان بودن و …رو هم با خوردن همراه کردیم که لذت بیشتری ببریم.

      به نظر من همینکه دفعات قبلی از این خارک گذشتین حرص و ولعش افزایش پیدا کرده و در بدن حالتی شبیه به رژیم گرفتن تداعی شده و ذهن دست به کار شده تا در نهایت کاری کنه که حتما از این خوراکی بردارین اونم به مقداری که جبران دفعات قبلی که نخوردین رو بکنه…چون در ذهن ما دیگه غذاها قدرتی برای چاق کردن ما ندارن ووقتی از اون طعم نخوردین ممکنه این احساس در شما بوجود اومده باشه که این حالت نخوردن معادل رژیم گرفتنه و من برای اینکه ثابت کنم رژیم ندارم و این خوراکیها هم چاق نمیکنه باید حتما ازش بخورم تا خیالم راحت بشه.

      این رفتار که ما نمیشینیم یه دل سیر (یعنی تا اونجا که میل داریم …نه پرخوری)از خوراکی مورد علاقه مون بخوریم و اونو میذاریم جایی که هر دفعه ناخونک بزنیم در افراد چاق زیاد دیده میشه در صورتیکه در افراد لاغر من اینو کمتر دیدم اونا تا جایی که میل دارن میخورن چون هم عقیده ندارن که کالری اینا بالاست و حجم زیاد خوردنش باعث چاقی میشه و هم عادت به ناخونک زدن ندارن …در واقع فقط به خاطر لذتش میخورن و نگران چاق شدن و مصرف زیاد …اینا نیستن و همین که سیر میشن دیگه نمیخورن…

      ما هم اون لحظه زیاد بخوریم حسمون بد میشه چون اعتقاد داریم چاقمون میکنه هم میخوایم لذتش زمان بیشتری ببره برای همین ذخیره میکنیم که هر از گاهی بریم این لذت رو مجدد تجربه کنیم و هم وقتی نگه داشتیم داخل یخچال همه فکرمون اینه که اون خوراکی مورد علاقمون اونجاست و به دفعات تحریک میشیم که باز هم ازش بخوریم…

      ما نگران تموم شدن این لذت خوردن هستیم ومیخوایم این زمان رو طولانی تر کنیم که باز هم از گسترده کردن همون فرمول خوردن =لذت میاد…

      نظر من اینه که بیارین تا جایی که میل دارین با لذت بخورین…که تمام این احساسها ارضا بشه و موقع خوردن هم فقط به لذتی که اون لحظه میبرین فکر کنین 😏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم