0

تاثیر خوردن بر جسم (چهاردهم)

تاثیر خوردن بر جسم
اندازه متن

تاثیر خوردن بر جسم از چالش های ذهن افرادی است که اضافه وزن دارند.

در سال هایی که چاق بودم هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا بعضی ها هرچی دلشون بخواد می خوردند ولی چاق نمی شن.

ولی من هرچی بخورم فقط چاق می شم.

انقدر باور من درباره تاثیر خوردن بر جسم مخرب شده بود که تصور می کردم هرچی بخورم باعث چاقی من می شه و به همین دلیل بارها به دیگران می گفتم که من اگه آب هم بخورم چاق می شم.

اتفاقا همین اتفاق هم رخ می داد و در فصل تابستان که به دلیل شرایط آب و هوای گرم منطقه ما مصرف آب من بیشتر می شود من چاق تر می شدم.

ترس من از چاق شدن به حدی شده بود که از شنا کردن هم می ترسیدم.

تصور می کردم آب از پوست من وارد بدنم می شه و باعث چاق تر شدن من خواهد شد.

اینها تصاویری است که به واسطه شنیده های اشتباه و فرمول های ذهنی نادرست در ذهن من شکل گرفته بود و از آنجایی که هر تصویری در ذهن ما ایجاد شود چه بخواهیم چه نخواهیم به واقعیت تبدیل خواهد شد من همواره در مسیر چاق شدن بودنم.

افکاری که من درباره تاثیر خوردن بر جسم در ذهنم داشتم باعث ترس و نگرانی من از چاق شدن می شد و این درحالی بود که برخی از دوستانم که افراد متناسبی بودند هیچ ترس و نگرانی از خوردن مواد غذایی نداشتند.

آن روزها آرزوی من این بود که بتوانم با لذت و بدون نگرانی ار هر غذایی به هر مقداری مصرف کنم و چاق نشم.

بارها پیش آمده بود که در مهمانی هنگام صرف غذا کنار فرد متناسبی قرار بگیرم و با دیدن صحنه غذا خوردن آن فرد که بدون ترس و نگرانی از چاق شدن تمام پرس غذای خود به همراه نوشابه و سالاد و دیگر مخلفات را می خورد احساس حسرت داشته باشم.

با خودم می گفتم: که ای کاش من هم می توانستم مانند این فرد با خیال راحت غذایم را بخورم و تعجب می کردم که تاثیر خوردن بر جسم این افراد چگونه است؟!!

به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و به واسطه موفقیتی که در کاهش وزن و سایز از این طریق کسب کردم و به واسطه آن با افراد زیادی که اضافه وزن دارند آشنا شدم به وضوح دیدم که رویای بسیاری از افراد چاق خوردن بدون ترس و نگرانی از هر غذایی و به هر میزان است.

بارها در نوشته های اعضای سایت خوانده ام که:

آرزوی آنها این است بتوانند از هر غذایی هرچه قدر دلشان می خواهد بخورند و چاق نشوند.

این رویای مشترک در ذهن افراد چاق به واسطه دیدن نحوه خوردن افراد متناسب ایجاد شده است.

ما با دیدن افراد متناسب که به راحتی از هر غذایی می خورند و مقایسه آنها با خودمان که جرات خوردن هر غذایی را نداریم به این نتیجه رسیدیم که بهترین آرزوی ما خوردن از هر غذایی به هر اندازه که دوست داریم است.

رویایی که برای من و بسیاری از افرادی که از دوره های آموزشی لاغری با ذهن استفاده کردند به واقعیت تبدیل شد.

این رویا از دو بخش تشکیل شده است:

  • خوردن از هر ماده غذایی
  • خوردن به هر اندازه که دلمان می خواهد

نکته جالب توجه در مورد رویای افراد چاق این است که در هر دوبخش شباهت ها و تفاوت هایی با افراد متناسب دارند. شباهت های رویای ما با افراد متناسب مربوط به فرمول های اصلی و صحیح ذهن ما و تفاوت های رویای ما با افراد متناسب مربوط به فرمول های اشتباه ذهن ماست که به مرور زمان در ذهن ما ایجاد شده اند.

بخش اول که خوردن از هر ماده غذایی شامل دو بخش تاثیر گرفته از فرمول های صحیح و اشتباه ذهنی است.

اینکه ما بتوانیم از هر ماده غذایی مصرف کنیم تاثیر گرفته از فرمول های صحیح ذهنی است.

اما اینکه دایره مواد غذایی مورد علاقه ما چقدر وسیع است برگرفته از فرمول های اشتباه ذهنی است.

زمانی که به تاثیر فرمول های ذهنی در واکنش های رفتاری پی بردم به رفتار افراد متناسب بیشتر توجه کردم.

تفاوت واضحی که بین خودم و افراد متناسب مشاهده کردم این بود که تنوع مواد غذایی موردعلاقه آنها بسیار کمتر از تنوع مورد علاقه من بود.

من از خوردن هر خوردنی لذت می بردم اصلا طعم آن اهمیتی نداشت.

ترشی را دوست داشتم،‌ عاشق شیرینی بودم،‌تلخی را بخاطر اینکه فکر می کردم به لاغر شدن من کمک می کند دوست داشتم و شوری را به بی نمکی ترجیح می دادم.

تفاوتی نداشت غذا سفت باشد یا آبکی، کیک و کلوچه نرم باشد یا خشک، میوه شیرین باشد یا ترش،‌من همه را دوست داشتم و می خوردم.

وقتی به تفاوت دایره علایق خودم با افراد متناسب پی بردم متوجه شدم که رویای من در صورت تحقق یافتن در نهایت باعث چاق تر شدن من خواهد شد چرا که یک فرد متناسب تنوع غذایی بسیار کمتر از من دارد و اگر غذایی مورد علاقه اش نباشد به هیچ وجه به خاطر اینکه سیر شود یا چون موقع خوردن است آن را نمی خورد.

در مورد بخش دوم نیز همچین شرایطی وجود داشت.

افراد متناسب به هر اندازه که دلشان می خواست می خوردند و من هم دوست داشتم به هر اندازه که دلم می خواهد بخورم اما نکته ایجا بود که دلمان چقدر می خواهد؟

دل یک فرد متناسب چقدر می خواهد و دل یک فرد چاق چقدر می خواهد؟

آنچه دل ما برای خوردن می خواهد بستگی به فرمول های ذهنی ما دارد و به همین دلیل میزان دلخواستن افراد چاق به مراتب بیشتر از دلخواستن افراد متناسب است.

هرچه در مسیر لاغری با ذهن ادامه دادم بخش اول و دوم رویای من شباهت بیشتری به واقعیت زندگی افراد متناسب پیدا کرد.

به مرور تنوع غذای مورد علاقه من کمتر شد نه اینکه حذف شود ولی آن هیجان و شور و اشتیاقی که برای ایجاد تنوع در خوردن داشتم در من کم تر شد و کمتر چشمم به دنبال مواد غذایی جدید و تنوع مزه ها و محصولات جدید بود.

از طرفی مقداری که منو از خوردن راضی می کرد تغییر کرد نه اینکه به اجبار بخواهم مقدار کمتری غذا بخورم بلکه به شکلی که هیجان در خوردن من کمتر شد و به مقدار کمتر از قبل برای هر وعده غذا می خوردم.

دقت کنید گفتم کمتر از قبل نه کمتر از نیاز فعلی بدنم.

یعنی من در این چند سال که در مسیر لاغری با ذهن هستم هیچ وقت گرسنگی نکشیدم و اتفاقا تحمل گرسنگی برای من به مراتب سخت تر شده و اصلا دوست ندارم احساس گرسنگی برای مدت زیادی داشته باشم.

این تغییرات بیرونی به دلیل تغییر فرمول های ذهنی است که به مرور با گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات در من ایجاد شد و باعث تغییر در افکار، رفتار و جسم من شد.

این مسیری است که همه افرادی که اضافه وزن دارند و می خواهند از طریق آموزش ذهنی لاغر شوند باید طی کنند.

راه میان بری ندارد.

نمی توان با یک هفته یا یک ماه فایل گوش دادن و تمرین کردن بر چند سال چاقی غلبه کرد.

نباید انتظار داشته باشید با چند هفته بودن در مسیر لاغری با ذهن به مقدار زیادی از مسیر چاقی که سالها در آن حرکت می کردید فاصله بگیرید.

باید با توجه کردن به احساس خود و باور کردن مسیری که در پیش گرفته اید شوق و اشتیاق خود برای ادامه دادن را افزایش داده و هر روز یک گام به سمت لاغری بردارید، در این صورت بعد از مدتی شما به راحتی توانسته اید بین مسیر لاغری و مسیر چاقی فاصله زیادی ایجاد کنید.

این فاصله به شکل احساس خوب، افکار خوب،‌ آرامش ذهنی،‌تغییر در عادت های غذایی، تغییر در حرص و ولع برای خوردن و در نهایت تغییر در جسم شما ظاهر خواهد شد.

در انتها دوست دارم تاکید کنم، اگر مسیر لاغری با ذهن را به صورت مستمر ادامه دهید چه بخواهید چه نخواهید لاغر خواهید شد.

موضوع این جلسه از چالش من اینو نخوردم را با دقت دنبال کرده و دیدگاه خود درباره آن را در بخش ثبت دیدگاه به اشتراک بگذارید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتیجه آزمون چالش من اینو نخوردم

با توجه به صحیح و کامل بودن بسیاری از نوشته های شما عزیزان انتخاب سه دیدگاه بعنوان دیدگاه برتر یا بهتر کار درستی نبود چون خیلی از دوستان صحیح و کامل توضیح داده بودند.

به این دلیل به جای انتخاب سه دیدگاه برتر،‌ دیدگاه های برتر را انتخاب و از بین آنها پنج دیدگاه به صورت قرعه کشی انتخاب شده است.

کیف پول این عزیزان به مبلغ 300 هزارتومان شارژ شد.

انتخاب اول (کلیک کنید)

انتخاب دوم (کلیک کنید)

انتخاب سوم (کلیک کنید)

انتخاب چهارم (کلیک کنید)

انتخاب پنجم (کلیک کنید)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.05 from 19 votes

https://tanasobefekri.net/?p=23253
برچسب ها:
47 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا
      1402/08/30 09:58
      مدت عضویت: 376 روز
      امتیاز کاربر: 21860 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 546 کلمه

      سلام استاد 

      خداا شاکرم که درتاریخ 1402/08/30 این فایل را گوش دادم 

      استاد این که چرا افراد لاغر چاق نمیشوند و بارها دیدم که خیلی بیشتر از ما افراد چاق میخورند ولی لاغر و متناسب هستند بارها برای من سوال بود والان متوجه شدم که از فکر آنها است یعنی ما افراد حتی اگر چیزی نخوریم ولی تا موقع ناهارو شام به چیزهایی فکر کنیم که اگر مثلا ناهار ماکارونی داریم پس بهتره من فلان ترشی و یا فلان سس و ماست و با سبزی بخورم خوشمزه تر میشود حتی اگر اینها رادرموقع خوردن انجام ندهیم ولی چون درمورد آن فکر کردیم و مزه و لذت خوردن را درذهن خودمان مرورکردیم ما چاق تر میشویم و چقدر جالبه ما همیشه قبل از خوردن هرغذایی ابتدا فکر کردیم که من وقتی این غذا را میخورم آیا چاق نمیشوم و حتی درهنگام خوردن با اینکه هنوز سیر نشدیم این فکر تکرار میشود و بعد از خوردن تا حد پرخوری بازهم فکر که دیدی دوباره خوردم و نتوانستم درست انجام بدهم و سرزنش ها شروع میشود 

      ما باید قبل – حین- و بعد از غذا خوردن اصلا درمورد نوع غذا و تنوع غذا و مقدار غذایی که باید بخوریم فکر نکنیم چون همین فکر کردن و مرور افکار چاقی درذهن مارا هرروز به چاقی نزدیکتر میکند . ما اگر حتی آب هم بخوریم درحالی که هیچگونه کالری ندارد ولی چون با فکر چاقی است ما راچاق میکند 

      فکر کردن درمورد خوردن به مراتب تاثیر آن بیشتر از خوردن است 

      ما باید این تمرین را شروع کنیم که با فکر کردن که من امروز این کارا انجام ندادم هرروز درمسیر لاغری قرار بگیرم و بدون فکر کردن که چه غذایی باید بخورم و یا با چه مواد غذایی بخورم که خوشمزه تر شود از مسیر چاقی فاصله بگیریم چون ما از ابتدا با فکر چاقی چاق تر شدیم ایتدا فکر چاقی درذهن ما تقویت شده سپس از طریق جامعه – خانواده و دوستان شاهد برای چاقی خود جمع کردیم و درنهایت نوع خوردن با افکار چاقی جسم مارا چاق کرده است و چقدر دراین سالیان سال روش اشتباه انواع رژیمها وورزشها را انجام دادیم و فشار برجسم خود آوردیم درحالی که ما ازابتدا با فکر چاقی چاق شدیم پس باید الان هم با فکر لاغری و با فرمولهای ذهنی لاغری لاغر شویم و چقدراین تمرین عالی خواهد بود که وقتی انجام دهیم یاد میگیریم که درمورد غذا فکر نکنیم و جالبه واکنش ما به خوردن غذاها خود به خود تغییر میکند و دیگر ولع خوردن درما شکل نمگیرد من قبلا وقتی شیرینی را میدیدم از هرنوعی بود باید میخوردم ولی الان یکماه است جعبه شیرینی دریخچال من است و اصلا میلی برای خوردن ندارم درحالی که اگر قبلا بود من تمام کابینت ها را می گشتم تا مقداری شیرینی و یا چیز خوشمزه پیدا کنم و این یعنی بهترین تغییر درذهن و افکار من است 

      استاد درمورد فکر کردن باید بگوییم احساس و حال خوب ما دقیقا مرتبط است با این فکر کردن چون وقتی ما درمورد خوردن و یا موضوعی فکر میکنیم اگر برای ما خوشایند نباشد حس و حال مارا بد میکند ولی اگر درمورد آن فکر نکنیم و بگذاریم کائنات مسیر خود را طی کنند ما درمسیر درست زندگی هستیم و چقدر از شما ممنون و سپاسگزارم که فرمول به این مهمی را به ما یاد دادید . بازم ممنون

      لاغری آسانترین کار دنیاست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/06/19 20:57
      مدت عضویت: 1645 روز
      امتیاز کاربر: 27891 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 411 کلمه

      به نام خدای مهربان که هر لحظه هادی و حامی من هست .

      ما نباید یه ادم لاغر  با رفتارهای   پرخور ی کردن    رو داشته باشم چون افراد لاغر با این رفتار پرخوری دارای رفتارهای  اشتباه هستند که به محض تعییر باورهاشون به هر دلیلی   در معرض خطر چاقی هستند .

      جسم ما چیزی نیست که با فشار از بیرون  تعییر کنه حالت نرمال جسم من تناسب اندام هست که بدون هیچ ورزش و رژیم و قرص و عمل و ….لاغر هست من نباید ادم لاغر با رفتارهای اشتباه پرخوری باشم .

      خیلی ها هستن که بیشتر از ما میخورن اما لاعر هستند و علتش این هست که اونها به عذا فکر نمیکنن نمونه اش همسر و دختر خودم و یا خواهر همسرم و یا خواهر  زاده ای همسرم و ….هر وقت گرسنه باشن راحت میخورن .و هیچ فکری هم ندارن 

      افراد چاق در کل روز فکرشون درگیر این هست که چی بخورن و چی نخورن و بعضی ها درگیر این قضیه هستند که علاوه بر اینکه چی بخورن  دارن فکر میکنن که چی نخورن که چاق نشن و یا کالریشون کمترش باشه و از این افکار دارن و مرور افکار  خوردن تاثیرش خیلی بیشتر از خود خوردن هست .

      من در گذشته بی نهایت حساب و کتاب در خوردن داشتم و برای خوردنم فکر میکردم و با نهایت وسواسی در طول روز غدا میخوروم و در نهایت هم چاق تر میشدم مثلا  میگفتم اگر شب میخوام برم فلان جا پس ظهر کمتر بخورم و یا اگر میخوام این مورد رو بخورم تا چند روز باید رعایت کنم و هیچ نخورم که چاق نشم و اینقدر فکرم درگیر این قضایا بود که روز به روز هم چاق تر میشدم و اما بارها  میدیم خواهر لاغرم چقدر راحت ا از هر چیزی راحت بدون ترسدر هر زمانی  میخورد اما من حتی روی ساعت خوردن هم وسواس بودم و اگر اخر شب بود نمیخوردم اما اون راحت میخورد حالا زیاد نمیخورد کم میخورد اما راحت میخورد .و من همیشه از این قضایا تعجب میکردم .

      من باید یاد بگیرم فکرم سراغ غداها و حساب و کتاب کردنهای اون در چاقی نرم هر وقت خواست بره بگم حالا بزار تا موقعش و حواس خودم رو ببرم روی موضوع دیگه اینجا میخواییم ذهن رو تربیت کنیم و کنار تمام تغییر رفتارها تغییر افکار هم داشته باشیم و همسو شدن افکار و رفتار  با هم لاغری رو برای ما به ارمغان میاره  و خصوصا اگر باور کنم لاغر شدن اسانترین کار دنیاست خیلی راحت اون رو تجربه میکنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/12/20 21:10
      مدت عضویت: 457 روز
      امتیاز کاربر: 49890 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 553 کلمه

                            سلام   

      شباهت افراد چاق ولاغر در فرمولهای اصلی وصحیح است 

      وتفاوت در فرمولهای استباه است ومرو کردن در زمام طولانی در   ذهن ایجا میشه .

      خوردن موا غذا = فرمول صحیح + فرمول اشتباه 

      خوردن در افراد لاغر وچاق چقد خوردن است نقطه سیری افراد متناسب تازه شروع خوردن افراد چاق است فرق افردا متناسب در چقدر خودن است  وفتی افردا لاغر سیر میشن تازه کارخوردن ما شروع میشه 

      باید به مرورتنوع غذایی کمتر  شود حذف نشود هیحان وشور اشتیاق برای ایجا تنوع کم شود  وخوردن کمتر شود وجشم کمتر دنبال غذا وتنوع محصولات جدید نباشه .

      کمتر از فیل نه کمتر از نیازفعلی بدنم 

      افردا که متناسب که غذایی زیادی مصرف میکننن  متناسب هستن ولی رفتاه اشتباه دارن ودر اینده ممکن است دچار اضافه وزن شون یی چایفرمول ذهنشون جهش کنه چون پیش زمین پرهوری دارن دچار اضافه وزت وتغییر فرمولی می شن 

       حالت نرم جسم ما متناسب بودن است .هر چقد  نیاز ماست باید غذا بخوریم نه بیشتر ونه کمتر اندازه 

      افردا متناسب فکر در  باره خوردن ندارن دلیل برای خوردن 

      ندارن فکر که چیزی خوردن و  چی بخوریم ندارن واین افردا اصلا به خوردن فکر نمی کنن  زمانش وه باشه میخورن 

      مرورکردن وفکر کردن در مورد خوردن تاثیرش بیشتر از خو خوردن هست 

      هر جه فکر کردن ومرور کردن در مورد چی بخورم باچی بخورم چی رو باچی بخورم 

      خانم خانه دار چون چون این کارکه میخواد انجام بده براش مشکلی نداره فکر میکنه کاری میخواد انجام بده 

      هر چه مرو کمتر بشه راحتر تو مسیر متناسب شدن هستیم 

      منباید به این فکر نکنم ادامه ندم با مرو  کنیم 

      اگه مرور  بشه کار به ذهن بره متوجه بشیم ذهن درحسم واکنش نشون میده 

      با فکر کردن ومور اون فکر د رگیر شده 

      ما با انجام درست ابن دوره هم مفهمیم چقدر ووی وچه زمانی بخویم دیگه مرو ر کردن نداره ابن قبل دره بود باره خودم امتجان کردم جایکه سیر بکدم دیگه میایبه غذا نداستم واوم ول ندارم ولم نمخواد بخورم ولی قبا چه سیر وچهکرسنهبا دیدن چیزی که دکست داستم مهم نبو معده جا دارهیانداره فقط فقط خوردن بود 

      تبلیغات ورستورانهااین رو تشدید میکنم ازرنگ وطرح استفاده مبکن    که با دیدن فکر وخوددن مرور کردن در  افراد چاق بیشتر میکنه از رفتن به رستوران تاجای که میشه وامکان داره جلو گیری بشه افراد نزدیک من ادمهای لاغریی بودن ولی حالا با رفتن به رستورام وخرید خوردن مواد متنوع زیادباعث شده همون افراد چاق باشن همین افردا بعداز خوردن به وعده بعد  شروع به اینکه شب چی بخوریم کجابریم وچی بخوریم دارن به حجم جسمش اضافه میشه داین جمله اشتباه که شکم مال مروهست داره خودشو چاقتر   میکنه چند سال پیش فردیی لاغر وخوش هیکل بود ولی حالا دچار  اضافه وزن وتازگی دچار پادرد وکمر درد به اضافه شده  پس مرو کردن خوردن ز بدترین شکل است باعث چاقی میشه 

      قبلا همین فرد خیلی اهسته وبا احساس ارامش خیل راحت غذا مبخور ولی حالا با عجله در غذا  رفتار مبکنه واین باعث شده این فرد دچار اضافه وزن بشه .

      وفتی فیلمها قدیمی ایرانی رو میبینم هنر پیشه خیلی لاغر هستن ولی حال همون ادمهای خوش هیکل به افرادبی  چاق که ار حد خارج شده تبدیل شدن چرا چون تنوع در محیط وقرار  گرفتن در این محیط وتنوع دخوردن باعث این مشکل شدن 

      مرور فکارجاق کننده باعث چاقی در جسم  میشه اون افکار از خوردن وچگونه خوردن وچی  خوردن د  چه مکان ونحیطی خکردن نیز شامل میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/12/17 23:13
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 850 کلمه

      سلام و درود .

      چقدر این فایل عالی بود .

      کسانی که میخورن و لاغرن به دلیل این هست که اونها به خوردن فکر نمی کنند .

      اتفاقا دیروز من در طی حرکات تکاملی خودم به اینجا رسیدم که خب من پرخوری رو از چاقی جدا کردم و کلا فعل خوردن رو هم مثل تمام فعالیتهای بدن یه عملی در مسیر لاغری دونستم .

      چون با هربار خوردن کل سیستم گوارش ما فعالیت می کنه و مقدار زیادی از مواد که از طریق روده جذب میشه و مقداری هم که جذب میشه دو قسمت میشه یک سری مورد مصرف سلولها قرار میگیره و یک سری به  سلولهای  چربی میره .

      ما در اینجا هم از باور تناسب فاصله گرفتیم افراد لاغر به هیچ وجه اعتقاد ندارن غذا در بدن ما ذخیره میشه یا بدن من چربی رو ذخیره می کنه و این باور در افراد چاق به وفور دیده میشه . 

      من در خودم از این باور چاقی عبور کردم و گفتم چربی از سلولهای چربی اکسید میشن (به سه عنصر اکسیژن ، اب و دی اکسید کربن ) که اکسیژن و مقداری آب به مصرف سلولی میرسن و آب اضافه از طریق ببخشید ادرار کردن و عرق کردن دفع میشه و دی اکسید کربن هم از طریق دستگاه تنفس دفع میشه . خب عملا در این مرحله ما هیچ نشانی از چاقی و ذخیره چربی نمیبینیم و همین روند نشون میده طبیعت جسم ما لاغر شدنه و چاق شدن یک حالت غیر طبیعی در جسم ما هست و به نوعی بیماریه که باورهای اشتباه ما ساختن . باورهایی مثل  پیوند خوردن و پرخوری با چاقی ، کم تحرکی  با چاقی ، ژنتیک باچاقی ، افزایش سن با چاقی ، ازدواج کردن با چاقی ، بچه دار شدن با چاقی . 

      مامان من که خیلی هم سر من منت میزاره میگه وقتی تو رو باردار شدم و چند سالم شیرت دادم چاق موندم . خب مادر من الان ۲۵ سالمه الان چرا چاقی ؟ 

      همه ی اینا بهانه های ذهن چاقه و هیچ دلیلی برای چاق موندن وجود نداره و ما در دروس اول دوره لاغری من یادگرفتیم برای لاغر شدن بهانه نیاریم . 

      خب حالا این باورها به کنار . 

      میریم سراغ خوردن و پرخوری . خب من در روز گذشته در مورد فعل خوردن و پرخوری به این باور رسیدم که  خوردن نیاز بدنه ولی پرخوری فارغ از هر پیوندی به چاقی  به خودی خود یک اعتیاد محسوب میشه و ما میدونیم اعتیاد یک نوع وسواس ذهنیه که اندیشه ای رو مدام در سرمون تکرار کردیم و اون تکرار در ما عادت شده و ما فکر می کنیم دیگه نسبت به اون هیچ تسلطی نداریم در حالیکه در تمرینات تغییر چالش یاد گرفتیم عادتها از خودشون قدرتی ندارن و ترس ما به اونها قدرت میده و اگه ما قدرت رو در دست بگیریم به راحتی می تونیم  از تکرار یک فعل نادلخواه جلوگیری کنیم . 

      خب اینجا یکی از  راه حلهای  پرخوری در ذهن و همون وسواس فکری خوردن  رو بهمون گفتید .

      اگه میخوایم وسوسه خوردن تکرار نشه باید به خوردن فکر نکنیم یا فکر کردیم به محض آگاه شدن دیگه بهش فکر نکنیم . من دیشب به این راه حل رسیدم که حتی اگه نجوای بخور بخور هم در ذهنمون تکرار کردیم اون رو به فعل نرسونیم و انجامش ندیم تا فراموشش کنیم . 

      اما این راه حل شما مناسبتره . 

      به خوردن اصلا فکر نکنیم . 

      به خوردنهای اضافه که دیگه اصلا فکر نکنیم . 

      یعنی ما عادت ذهنی خوردن و پرخوری رو فراموش کنیم تا مرور اون و دستور اون در ذهن کمتر و بعضا پاک بشه تا عادت بیرونی هم دیگه ناخوداگاه به فعلیت نرسه ( ضمن اینکه با خوداگاهی هم میشه آگاهانه انتخاب کنیم که بعد از سیر شدن هیچ دستور به خوردن رو اجرا نکنیم . دلایل خوردن رو کم و کمتر کنیم و دلایل نخوردن رو زیاد کنیم ‌ . 

      به چاقی فکر نمی کنم . به لاغری فکر می کنم . 

      هر روز حتی شده فقط یک کم تغییر ایجاد کنیم . 

      امروز من تونستم یک کم آرومتر غذا بخورم . 

      امروز من تونستم یک کم به بدنم بیشتر توجه کنم و غذای اضافه واردش نکنم . 

      فقط یکم خودم و تغییر دادم . اما همین تغییرات کوچیک قابل ستایشه . ذهن ما هیچ وقت نمیپذیره ۳۰ کیلو کاهش بده یا حتی ۳۰ کیلو افزایش وزن بده . اما میپذیره هر روز یک گرم از وزنش رو کم یا اضافه کنه . 

      ما گرم به گرم و با تغییرات کوچیک چاق کردیم خودمون رو و با تک تک گفتگوهای ذهنی توجهات عادات گفتمانها و … خودمون رو چاق کردیم . 

      پس الانم میتونیم با همین ابزارها به خواسته لاغریمون برسیم . 

      ذهن کاهش کم گرمی رو میپذیره تازه کاهش فرموله به فرمول . 

      شما در فایلهاتون قدم به قدم فرمولها رو برامون شناسایی کردید و راه اضافه کردن فرمولهای لاغری رو هم گفتید و اینکه لزومی نداره با پرخوری بجنگید تا اون  رو کنار بزارید فقط راههایی بهش اضافه کنید تا به مرور  عادتهای جدید رو در وجودتون خلق کنید . حالا چه عادتهای فکری چه عادتهای عملی . 

      عادت به فکر نکردن به چاقی و پرخوری و حتی خوردن

      اضافه کردن عادات جدیدی به این عادتها  باعث میشه اعتیاد ما به خوردن ، پرخوری و چاقی  کمتر تکرار بشه و عادات جدیدبیشتر تکرار بشن . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/11 01:17
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,538 کلمه

      سلام . چقدر تمرین فوق العاده ای . 

      از امروز نه تنها میگیم من اینو نخوردم میگیم من این فکر و نکردم . 

      چقدر دقیقه این راه . چقدر لذتبخشه . 

      خب چیزی که از این متن و فایل یاد گرفتم این بود که به افراد متناسبی که رفتار متناسب کننده دارن به عنوان الگو نگاه کنیم نه افراد پرخوری که لاغرن . 

      البته ما نمیدونیم اونا چند ساعته نخوردن . نمیدونیم نیاز بدنشون چیه فقط میبینیم دارن زیاد میخورن . 

      خب شاید کلا یکی دو روزه هیچی نخوردن و نیاز بدنشونه  که الان دارن میخورن قطعا وقتی همونا هم وقتی سیر بشن دیگه خوردن رو به خودشون تحمیل نمی کنند . 

      خدارو شکر این روزا خوب  زبان بدنمو یاد گرفتم . به نظرم یه تفاوت دیگه منِ چاقم و انسانهای متناسب اینه که اونا زبان بدنشون رو خوب میشناسن . ولی من زبان بدنمو تا قبل از هدایت شدن به این راه نمیدونستم . 

      من از فرمولهای چاقی چیزی نمیدونستم . خب انسانهای متناسب  انتخاب های متناسب کننده دارن . چون زبان بدنشون رو خوب تشخیص میدن . چون یا تربیت غلط نداشتن یا تربیت غلط روشون اثری نزاشته . 

      اما اونا هم نمیدونند که فرمول ذهنیشون درسته . شخصیت متناسبشون دستخوش تغییر نشده و اونا ناآگاهانه متناسب رفتار می کنند . 

      ما هم با کمی تمرین میتونیم متناسب رفتار و فکر کنیم . 

      درس امروز در مورد تناسب فکری بود . اینکه ما اصلا به خوردن فکر هم نکنیم . واقعا راست میگید شخصیت متناسب اصلا به خوردن فکر نمی کنه . 

      منم از وقتی دارم با شخصیت متناسبم زندگی می کنم خیلی کم به غذا فکر می کنم . چون میدونم که دیگه موقع سیری چیزی نمیخورم زیادم فکرش نمیاد تو ذهنم . اما صفر نشده . 

      نمونه اش دیشب که دو تا فرمول رو شناسایی کردم در سطح فکر و نزاشتم به سطح رفتارم جاری بشه  و واکنش بهش ندادم و حتی تغییرش دادم . 

      حالا تمرین امروز رو از زاویه فکر بهش نگاه کنم و من اینو نخوردم رو از سطح فکر عملی کنم . 

      من به فلان غذا فکر نکردم . 

      البته هنوز نمیدونم چطور میشه عملکردن به این فرمول و چه نتیجه ای داره ولی ایمان دارم خیلی کار و برام راحتتر می کنه . چو فکر نکردن به خوردن و چجوری خوردن و اینا باعث میشه اصلا فکرمونم نره سمت خوردن و شخصیت متناسبمون بهتر شکل بگیره . چقدر خوشحالم که روز به روز شخصیت متناسبم بهتر داره آگاه میشه . 

      شیر وجودم با تمرینات شما داره روز به روز بزرگتر و قویتر میشه . 

      امروز من تا ساعت ۲ به خوردن فکر نکردم . 

      و حتی ۲-۳ باری که همکارم منو دعوت به خوردن غذاش که سبزی پلو کوکو کرد من به خوردنش اصلا فکرم نکردم  البته بعدش که اصرارش تموم شد فکر کردم و فرمولم رو شناسایی کردم که در کامنت قبلی نوشتم و شرحش دادم . 

      من تا شب اصلا به خوردن هیچی فکر نکردم نه میوه نه شیرینی . 

      آها راستی  اینو نگفتم امشب برای دخترخاله ام که ۸ سالشه خودم سیب زمینی سرخ کرده و تخم مرغ درست کردم . سیب زمینی سرخ کرده که با کاترهای دالبری به شکل دالبر  برش دادم و خودم برای  دختر خاله ام  سرخش کردم بهش ۲ تا تخم مرغ زدم ولی در تمام این لحظات حتی یک لحظه هم به خوردنش فکر نکردم . 

      براش گذاشتم که بخوره البته اونم یکم تپله . ولی من اصراری بهش نکردم که بخوره خودش خورد و می گفت که خیلی دوست داره . البته چون اون بچه است حتی دوست نداره با غذاش نون بخوره . فقط  سیب زمینی و تخم مرغشو خورد . 

      مامانش یکم فرمولاشو به هم ریخته که بچه رو تپل کرده ولی هنوز درونش شخصیت متناسب رو میدیدم . 

      وادار کردن مادرش به خوردن  اون رو از حالت متناسب خارج کرده . وگرنه هنوزم میشه فرمولهای متناسب رو ازش کشف کرد . 

      اول اینکه تا گرسنه اش نشه به خوردن فکر نمی کنه دوم اینکه تنوع غذایی رو هنوز یاد نگرفته فقط یه نوع غذا میخوره . 

      هنوز چاقی رو خیلی یاد نگرفته وقتی هم سیر میشه حتی اون غذایی هم که دوست داره دیگه نمیخوره و منم بهش گفتم گفتم زهرا جان هر وقت کسی بهت اصرار کرد که بخوری اگه سیر بودی نخور . به زور نزار بهت غذا بدن . فقط وقتی گرسنه ای بخور. اونم نمیفهمید من چی میگم . چیزی نمی گفت . درک نمیکرد حرفمو . 

      دلم براش نمیسوزه اگه خدا بخواد اونم سالها بعد  هدایت می کنه شایدم زودتر . 

      من سیب زمینی و تخم مرغ نخوردم .

      من نان نخوردم .

      من به خوردن اینا هم فکر نکردم . 

      من به خوردن  زرشک پلو با مرغ فکر نکردم . 

      من به خوردن میوه و اینها فکر نکردم . 

      چقدر خوبه ما عادت کنیم حتی به غذا فکر هم نکنیم . 

      من به خوردن سمنو هم فکر نکردم . 

      یعنی فکر خوردنشو نکردم . نقشه بکشم براش یا تعریف و تمجید کنم ازش یا ازش حرف بزنم یا تو فکرم اون و بپرورونم . کلا هیچ کدوم رو امروز انجام ندادم . 

      خیلی خوب بود تمرین این قسمت . یک جهش بزرگ در ساخت  شخصیت لاغر من ایجاد کرد . 

      تنوع غذاییم رو هنوز به ذهنم نرسیده چطور کم کنم . 

      ولی به نظرم باید لیاقتم رو بیشتر کنم . 

      من لایق خوردن غذای مونده نیستم . 

      من لایق خوردن چیزهای بد مزه نیستم . 

      من لایق فشار پرخوری نیستم . 

      من لایق خوردن غذاهای ناسالم نیستم . 

      من لایق خوردن چند ماده غذایی که روی هم خورده بشه نیستم . 

      در حقیقت تنوع غذایی مثل این می مونه چند تا دارو رو با هم بخوری . خب معلومه  اثراتشون بر هم تداخل ایجاد می کنه و اون تاثیری که برای سلامتی لازمه بر بدن بزارن نمیزارن . 

      پس برای تاثیر بهتر اون ماده غذایی بر بدن بهتره یک نوع ماده غذایی در هر بار گرسنه شدن خورده بشه . 

      چون چند تا غذا باهم اثرات هم رو خنثی می کنند . 

      و شاید برای سلامتی بدن هم مضر باشه . 

      سلامتی بدن مهمتر از تنوع غذاییه . 

      چون تاثیرات هم رو از بین میبرن . 

      مثلا ماست و ترشی با هم اصلا خوب نیست . 

      شیر و میوه اصلا خوب نیست . یکی از دلایل چاقی انسانهای چاق دقیقا همین تنوع خوریه . روی هم خوری . 

      چندین نوع ماده غذایی رو در یک وعده خوردن اختلالات هضم ایجاد می کنه .  گلاب به روتون عذر میخوام خیلی از بالا آوردن ها و استفراغ کردنها به خاطر همینه که چند نوع ماده رو با هم میخوریم و کلا معده رو به هم میریزیم . تنوع طلبی کلا برای سلامتی خوب نیست . 

      ولی خوردن تنها یک ماده خیلی اثرات خوبی بر سلامتی داره . 

      اول اینکه زودتر سیر میشیم . 

      دوم اینکه اجازه میدیم تمام ویتامینها و مواد مغذی اون جذب بدن بشه . تاثیر مواد مفیدش بر بدن رو از بین نمیبریم . 

      سوم اینکه کار راحتیه فقط خوردن یک نوع ماده غذایی . 

      فعلا برای  تغییر دادن فرمول تنوع اینا به ذهنم میاد . البته اینم از همون فرمولهاست که تبدیل به عادت شده و نیازه تغییر عادت روش انجام بشه . 

      من باید یه سری تمام عادتهای غلط رفتاریمو بنویسم و مرحله به مرحله اونا رو طبق همین چالش من اینو نخوردم اجرا کنم تا اونا هم از دایره عاداتم خارج بشن . 

      ولی در کل وقتی یه عادت تغییر می کنه ناخوداگاه بر عادتهای دیگه هم اثر میزاره و بعد از مدتی میبینیم دیگه خودمون تمایلاتمون تغییر می کنه . البته من دیگه با توجه به آموزشهای شما  اسم تمایل رو نمیارم و طبق درسهای شما میگم انتخاب . 

      ما در این مسیر انتخابهامون تغییر می کنه . 

      حتی میزان دل خواستن یه انسان متناسب با میزان دل خواستن یه انسان چاق با هم متفاوته . چون انسان چاق کلیییییییی دلیل و بهانه داره برای خوردن که همشون باعث میشن انتخابهای چاق کننده داشته باشه و یه انسان متناسب کلیییییی دلیل داره برای نخوردن که باعث میشه انتخابهای متناسب کننده داشته باشه . 

      پس صرفا فقط خوردن اون لحظه شون نمیتونیم بگیم اونا هرچی دلشون میخواد میخورن . 

      اتفاقا اونا خیلی وقتا اصلا چیزی دلشون نمیخواد که بخورن و کلی دلیل میارن که نخورن . ولی وقتی هم گرسنه میشن میخورن . درست مثل الان ما . 

      به نظرم به فرمایش شما ما باید نگاهمون رو به اونا تغییر بدیم . انسان متناسب در بیشتر ساعات عمرش متناسب رفتار می کنه و چون نگاه و نگرش ما به پرخوریه ما فکر میکنیم اون هر چی میخوره چاق نمیشه . 

      این نگاه و نگرش یک انسان چاقه . این نگاه و نگرش برای ساخت شخصیت لاغری به کار نمیاد و بر عکس شخصیت چاق رو فعال نگه میداره تا در حسرت و اندوه باشیم . این سبک نگرش یا این فرمول اگه تغییر کنه قطعا واکنش ما هم تغییر خواهد کرد . 

      انسان متناسب رفتارش متناسب کننده است . اون به هیچ وجه رفتار چاقی نداره . نگاه و نگرش ما به اون غلطه . 

      انسان چاق رفتار نامتناسب داره . یا دائم داره میخوره یا خودشو به زور نهی می کنه از خوردن . انسان چاق نگرشش هم نامتناسبه . 

      انسان چاق باید تغییر کنه . اینا همش توجیهه که انسان چاق خودشو دلخوش کرده . هیچ انسان متناسبی زیاد نمیخوره من مطمئنم . چون پرخوری یعنی وادار و اجبار به خوردن همونجو که کم خوری یعنی وادار و اجبار به نخوردن . انسان متناسب هیچ رفتاری رو به خودش تحمیل نمی کنه ‌ . اون نامتناسب رفتار نمی کنه مطمئنم و اون حتی به نامتناسب بودن فکرم نمی کنه و شما چقدر قشنگ در این درس فکر مارو هم از نا متناسب بودن پاکسازی کردید . 

      خیلی استفاده کردم استاد سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/11 00:02
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 823 کلمه

      سلام و  درود .

      قبل از اینکه بخوام تمرینات امروز رو انجام بدم اول گزارشی از عملکرد خودم می نویسم . 

      دیشب دو تا فرمول چاقی رو شناسایی کردم . البته در همون مرحله فکر . نزاشتم به مرحله ی رفتار برسه . کشفشون کردم و وقتی فرمول رو شناسایی کردم عملکردم خیلی عالی شد . 

      فرمول اول  دیشب سر کار در یه تایمی ذهنم سر درگم شد  و  دو ر و برم شلوغ شد  و یه جورایی برنامه ی ذهنیم برای انجام کارها به هم خورد  میل به خوردن (بهتره بگیم  انتخاب خوردن ) در من شکل گرفت . 

      فهمیدم این فرمول  در من هست که موقعی که سرم شلوغ میشه میخورم . 

      یعنی فرمول (میخورم چون سرم شلوغ شده . میخورم چون ذهنم سردرگم شده  ) رو شناسایی کردم . 

      و با فرمول لاغری جایگزین کردم . (نمیخورم چون سرم شلوغ شده . نمیخورم چون ذهنم سردرگم شده اول بهش نظم میدم اگه گرسنه بودم میخورم اگه نه که نمیخورم چون سیرم ) 

      این فرمولها رو به راحتی با فرمول های چاقی جابجا کردم و سریع دیدم حس واکنشم تغییر کردن و حس خوردن و انتخاب خوردن از وجودم رفت و قدرت رو به دست گرفتم و به راحتی نخوردن رو انتخاب کردم . 

      یه فرمول دیگه هم که شناسایی کردم این بود (وقتی سیرم و کسی بهم غذا تعارف می کنه و من با قاطعیت می گم نمیخورم وقتی اون طرف دیگه دست از اصرار بر میداره ذهن خودم شروع می کنه به فرمان به خوردن . یعنی میخورم چون کسی تعارف کرده و من گفتم نه و حالا بعد از تموم شدن اصرار اون خودم خودمو وادار به خوردن می کنم ) این فرمولم شناسایی کردم . بعد از اینکه همکارم شروع کرد به اصرار و من  گفتم نه و بعد دیگه اصرارشو تموم کرد دیدم حالا ذهن خودم داره امر به خوردن می کنه در حالیکه گرسنه هم نبودم . سریع مچ خودم و گرفتم . آیا الان گرسنه هستی گفتم نه . گفتم پس چرا داری دعوت به خوردنم می کنی . دیدم این فرمول در ذهنمه که بعد از اصرار کسی و نه گفتن خودم ، خودم میخوام بخورم . میخورم چون کسی اصرار کرده و اصرارشو قطع کرده ) خیلی فرمول پیچیده ای بود . وقتی پیداش کردم و تغییرش دادم سریع حس واکنش به مواد غذایی در من از بین رفت و دیگه ماده غذایی رو انتخابش نکردم  چون سیر بودم . 

      فرمول جایگزین هم این بود . نمیخورم چون گرسنه نیستم . نمیخورم چون سیرم . نمیخورم چون  کسی داره منو واددار به خوردن در زمان سیری می کنه . نمیخورم چون خودم دارم خودمو وادار به خوردن در زمان سیری می کنم . نمیخورم چون پرخوریه ) 

      وقتی این فرمولها رو ساختم خیلی راحت واکنش من تغییر کرد و دیگه امر به خوردن در من متوقف شد و به رفتار نرسید و حالم عالی عالیتر شد . 

      تمرین امروزم . 

      من صبحانه نخوردم . 

      کوکو سبزی نخوردم . 

      سبزی پلو نخوردم . 

      چند ملاقه آش نخوردم . 

      نان نخوردم . 

      شیرینی نخوردم .

      بیسکویت نخوردم . 

      نصف شکر پنیر نخوردم . 

      میوه نخوردم . 

      نخودچی کشمش نخوردم . 

      شکلات نخوردم . 

      نصف بشقاب زرشک پلو نخوردم . 

      چند تا تکه مرغ نخوردم .

      سمنو نخوردم . 

      مویز نخوردم . 

      انجیر خشک نخوردم . 

      یه کاسه ماست نخوردم . 

      تنوع غذایی نداشتم . 

      پرخوری نکردم . 

      ریزه خواری نکردم . 

      کسی رو وادار به خوردن نکردم . 

      امروز همکارام بهم گفتن عطا لاغر شدی بیش فعال شدی همش کار میکنی بابا یه دقیقه بشین . چیزی نگفتم . 

      نه از اینکه گفتن لاغر شدی هیجان زده شدم نه از اینکه گفتن بیش فعال شدی  ناراحت یا خوشحال .  

      من دیگه دارم خودم کارامو انجام میدم . عطایی که همیشه کاراشو رو دوش دیگران میزاشت حالا همکارام بهم میگن بیش فعال . البته بیش فعال خیلی خوبه .

      من اینجا یاد گرفتم به قضاوت و تعریف دیگران واکنش ندم . به نظرم دلیلی نداره واکنش بدم . من راه زندگیمو پیدا کردم . 

      خیلی طبیعیه وقتی دارم فکر و عملم رو اصلاح می کنم لاغر بشم . لاغری طبیعت وجود منه و خیلی طبیعی داره برام رخ میده . طوری که اطرافیانمم دارن بهم می گن . 

      البته نمیدونم چقدر لاغر شدم که دیگران دارن بهم میگن . 

      اما لاغری من با دفعه های پیش فرق داره . اون زمانها وقتی یکی بهم میگفت لاغرشدی اونقدر هیجان زده میشدم که دوباره راه و روش چاقی رو پیش می گرفتم . 

      برای همین هیجان زده شدن از لاغری برای من فرمول چاق کننده است . برای همین هیجان زده نشدم .  کاملا برام طبیعی شده لاغر شدن . 

      خب وقتی دارم از راه صحیح حرکت می کنم و لاغری با ذهن رو انتخاب می کنم خیلی طبیعی و عادیه که لاغر بشم . 

      همین که انقدر آرومم و حالم خوبه  این یعنی بودن در مسیر صحیح . 

      چی از این بهتر که انسان مسیر صحیح رو در زندگیش بره  و خیالش راحت باشه از زندگی در مسیر درست . 

      خب وقتی در مسیر درست داری حرکت می کنی طبیعیه که  لاغری انقدر راحت بیاد سراغت . 

      خدارو شکر می کنم و سپاسگزار استادم هستم که اینقدر عالی مسیر صحیح رو یادم داد . 

      خب حالا برم سراغ تمرینات امروزم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1401/02/13 09:06
      مدت عضویت: 1317 روز
      امتیاز کاربر: 12296 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 831 کلمه

      سلاااام

      چقدر من تاثیر ذهن روی بدن رو با این فایل بیشتر درک کردم چون یادم افتاد به داییم که همیشه توی دوره ی ورود به سرزمین لاغر ها ازش به عنوان کسی یاد میکردم که هر چیزی که میخواد میخوره ولی چاق نمیشه و همیشه بهش حسودیم میشد چون میومد تعریف میکرد امروز مثلا رفتم دوتا کیک پیتزای سنگین خوردم یا یه پیتزا خانواده رو تنهایی تموم کردم یا چند تا ساندویچ خوردم و همیییشه هم ته حرفاش میگفت سیر نشدم و فقط ته دلمو گرفته و جا داشتم بازم بخورم و اینا رو که میگفت من فقط میتونستم تعجب کنم که چطور ممکنه یه نفر این قدر بخوره و متناسب باشه بدون کوچیک ترین ورزشی حتی پیاده روی ساده یعنی داییم کسیه که از پیاده روی و اتوبوس سوار شدن و… بدش میاد و همیشه با ماشین میره اینطرف و اون طرف و خلاصه مثال بارز برای من بود از کسی که هر چی میخوره لاغره ولی الان دیگه به متناسبی قبلش نیست و از وقتی رفت سربازی و برگشت جسمش تغییر کرد و مطمئنم یه فرمول اشتباه یا باور و تصویر اشتباهی که توی حرفای یه نفر توی سربازیش یا اطرافیانش شنیده ، باعث شده کفه ی ترازوی فرمول های چاقیش یکم بیاد پایین و با اون رفتارای پر خطر و اشتباهش باعث شده که جسمش تغییر کنه ولی معلومه که یکم اومده پایین چون هنوزم جز آدمای متوسط حساب میشه ولی جسمش دیگه متناسب نیست مثل قبل . 

      و به یاد اوردن این مثال باعث شد که من بازم به خودم یادوری کنم که هدف من درست کردن افکار و باورهامه که این کار به دنبال خودش تناسب اندام به همراه میاره نه اینکه بخوام به زور یه سری رفتار رو انجام بدم که هیچ کدوم متعلق به من نیست و من از انجامشون اذیت میشم . مهم اینه که ذهن من طبق فرمول های درست به من دستور بده و این جوری دیگ نیازی به هیچ رژیم و ورزشی نیست به علاوه اینکه من نمیخوام جز دسته ای باشم که رفتار غذایی درست ندارن ولی جسمشون متناسبه چون این کار مثله راه رفتن روی لبه ی تیغه و هر لحظه ممکنه از یه طرف بیوفتیم توی دام رفتار های اشتباهمون و خب وقتی من ، غذا خوردن رو لذت و تفریح ندونم دیگه آرزوم این نیست که کلی غذا اضافی وارد بدنم کنم و لاغر بمونم چون بدنم چه چاق باشم چه لاغر اذیت میشه ، سنگین میشه و حس بد پیدا میکنه وقتی مواد اضافه واردش میکنم . 

      پس من انتخاب میکنم که یه آدم متناسب با رفتار غذایی درست باشم و میدونم خدا همیشه به موقع نعمت هاشو به من میده و نعمت تناسب اندام کامل ، به زودی و درست سر موقع بهم داده میشه . من یه شبه چاق نشدم که بخوام یک شبه خودم رو در حالت تناسب اندام کامل ببینم من این مسیر رو طی میکنم و با همه ی پستی بلندی هاش میدونم که تهش تناسب اندامه و لاغری با ذهن تنها راه و آسون ترین راه لاغر شدن همیشگی هست.

      درباره ی فکر کردن به غذا هم خیلی آگاهی بخش بود برای گفته هاتون و انگار یه الهام خیلی بزرگ شد بهم یهو و فهمیدم یکی از تله های بزرگ ذهنم برای گیر انداختن من توی وضعیت چاقی اینه که مدام دارم به غذاها فکر میکنم و قبل از هر وعده ی غذایی کامل توی ذهنم تصویرشو ساختم که چی قراره بخورم چه قدر قراره بخورم کجا بشینم بخورم با ترشی بخورم یا خیار گوجه و خلاصه یه دور غذا میخورم قبل اینکه واقعا غذا بخورم و این یه فرمول و تصویر سازی هست که فقط توی ذهن آدمای چاق وجود داره و من هیچ وقت ندیدم سپهر قبل از غذا خوردن حرفی دربارش زده باشه یا اشتیاق خاصی برای غذا داشته باشه ولی یه فرمول توش پیدا کردم اونم این بود که میومد از چیپسای مختلف با من حرف میزد یا غذاهایی که دوست داشت بخوره و من بهش گفتم که بیا هر موقع خواستیم فقط بخوریمشون و قبلش دربارشون حرف نزنیم و بهش به همون زبون بچگی گفتم آخه چه فایده ای داره که ما الان از چیپسای خوشمزه باهم حرف بزنیم و بیا دیگه از خوراکی ها و غذاها حرف نزنیم نه با هم دیگه نه با هیچ کس دیگه وقتی به جاش میتونیم از فضا و ستاره ها و سیاه چاله ها باهم حرف بزنیم ، چون خیلی اطلاعات درباره ی فضا رو دوست داره و اونم گفت باشه

      منم ازین به بعد قول میدم که به حال توجه کنم نه به گذشته و نه به آینده . سرزنش کردن خودم برای یه رفتار اشتباه مربوط به گذشتست و برنامه ریزی برای وعده ی غذایی که هنوز نیومده برای آیندست و من نمیخوام به هیچ کدوم فکر کنم . الان چطورم؟ الان سیرم چون تازه صبحونه خوردم برای ناهارم باید غذا درست کنم ولی همون موقع تصمیم میگیرم چی بردارم از تو یخچال و گرم کنم یا بپذم . ولی الان دلیلی نداره به چیزایی که توانایی خوردنشون رو دارم فکر کنم.

      خدایا شکرت

      ممنونم استاد برای این آگاهی های درست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/01/11 15:27
      مدت عضویت: 1645 روز
      امتیاز کاربر: 27891 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 727 کلمه

      سلام به همگی 

      من مدتها هست که دیگه از این جنس  افکار ندارم و به خودم نمیگم که خب حالا در فلان زمان چطور بخورم و یا چی. رو با چی بخورم که بهتر باشه و اما این در حالی هست که در گذشته من در حال مرور این افکار بودم و خیلی از این جنس افکار داشتم که چطور بخورم ،چی بخورم ،چی نخورم ، اما حالا دقیقا مثل متناسبهای اطرافم از این افکار تا حدود زیادی رها شدم  و هر وقت گرسنه باشم میخورم نباشم نمی‌خورم ،ودیگه نگاهم به مهمانی ها و عروسی ها و دورهمی ها و تفریح ها و بودن در پارک و فضا سبز و باغ فرق کرده و همش به دنبال برنامه چیدن برای خوردن های متفاوت در این ایام نیستم  من  خیلی راحت همه جا حاضر میشم و به اندازه نیازم میخورم و حالا شاید یه اشتباهی هم باشه اما چون آگاهم که اشتباه کردم و خطایی در رفتار غذاییم داشتم  پس  سعی میکنم دفعه ی بعد بهتر رفتار کنم 

      مثلا در گذشته  وقتی نزدیک به این ایام عید نوروز  میشدم انتقام تمام خوشگذرونی هام رو با خوردن میگرفتم با خواهر کوچیکم کلی برنامه میریختیم که شب اول کدوم رستوران شب دوم چه غذایی کبابی در حیاط خانه ی مادرم  و شب سوم ‌‌چی کنیم ….و  تا موقع سیزده به در .که لیستی  از انواع خوراکی های دلخواهمون که دوست داشتیم در بیرون از منزل بخوریم تا  در اونجا مشغول بشیم و بهمون خوش  بگذره   تهیبه میکردیم و من یا اون به نمایندگی می‌رفتیم میخریدیمشون. و خلاصه باید بگم همیشه هر برنامه ی تفریحی وشادی در خانواده ی ما با خوردن انواع خوراکی ها مساوی بود واگر در رژیم می‌بودم باید کلی حساب و کتاب میکردم در خوردنم که ظهر چی بخورم  که شب بتونم چی بخورم خلاصه همیشه در گیر بودم و یا اگر مادرم  عصری زنگ میزد و می‌گفت برای  شام بیایین اینجا چون من از ظهر خبر نداشتم که رعایت غذایی کنم نمی‌رفتم و نمی‌خوردم با اگر اطرافیانم برنامه ی رستوران رفتن به هویی میزاشتن هرگز استقبال نمی‌کردم و غر هم میزدم تا اینکه ازیه هفته پیش بهم میگفتن و با کلی محاسبات غذایی. در اون یه هفته باهاشون میرفتم اونم با ترس و لرز یکم می‌خوردم و بعدش هم به همه میگفتم وای من چاق  شدم  وای خیلی  خوردم و ای غذای غیر رژیمی  در شب خوردم و …..و  در نهایت همه از دست من و حرفهای  من اذیت بودن  که بازم شروع کردی و در نهایت هم چاق تر  میشدم.

      یادم میاد یه سال سفری به هتل لاکچری در کیش داشتم که سه  وعده ی غذایی اون  سلف سرویس بود با آشپز خارجی و یا چندین سال سفرهای  عالی به هتلی در شمال به سه وعده غذایی سلف سرویس داشتم  که اینقدر در اون ایام نقشه می‌کشیدم برای خوردن های هر وعدم و زیاد تر می‌خوردم  که وقتی برمیگشتم همه میگفتن فلانی چاق  شدی معلومه خوب  خوردی و واقعا  راست میگفتن من می‌خوردم تازه  سال  بعد که دوباره میخواستم به همون مکان برم با زم با کلی نقشه ی  قبلی  میرفتم که این بار اگر رفتم همه چیز رو امتحان کنم و همه چیز رو کاملتر بخورم  و خلاصه باید بگم همیشه خودم رو برای بیشتر خوردن در تمام موقعیتها آماده میکردم .

      یا اینکه اگر میدونستم می‌خوام یه مهمانی لاکچری دعوت بشم با فلان دوستم در فلان رستوران و یا با فلان اشنای ما در فلان مکان که خیلی مهمانی های خاص میداد  ای وای  بر من از چند روز  قبل همش میگفتم که بزار برم هر چقدر خواستم از همه چیز میخورم وای اینقدر نقشه می‌کشیدم و می‌خوردم که نگو  و اما الان که در این مسیرم باید بگم برای من مهمانی  وتفریح  وخانه ی مادرم و عید نوروز و … هیچ فرقی نداره من در هر زمانی به درستی به نیاز جسمم جواب میدم و به اندازه نیازم میخورم و اصلا در گیر هیچ کدوم از این افکار قدیمی و چاق کننده نیستم و بر عکس به دنبال لذت بردن از اطرافیانم و هوا و مکان و خودم و  جسم جدیدم و…. هستم واصلا تفریح و شادی و جشن تولد و عروسی و لذت بردن  و رفع حوصله سر رفتن  و  …. برای من در خوردن خلاصه نمیشه  من بارها دارم تمرین میکنم از غذا به عنوان یک ماده ی غذایی برای رفع نیاز جسمم  استفاده کنم نه هیچ مورد دیگه ای .

      پر قدرت  و قویتر از قبل  با حال خوب به راهم ادامه میدم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریماه فقری
      1400/11/29 15:53
      مدت عضویت: 1229 روز
      امتیاز کاربر: 11555 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 545 کلمه

      لاغر شدن اسانترین کار دنیاست و اونایی که باورش کنند تجربش میکنند چون ما به سمت هدفهای اسون‌حرکت میکنیم و ایچوقت طالب سختی برای خودمون و حتی کسانی که دوستشون داریم نیستیم و خداروشکر که هدف من یعنی لاغری اسانترین کار دنیاست

       استاد من یه مشکلی تازگیا پیدا کردم خب خداروشکر من خوردنم خیلی خیلی گم شده و تقریبا دیگه پرخوری ندارم البته یسری عادت بد هنوز دارم ولی پرخوری مخصوصا دروعده های اصلی خیلی خیلی کم شده و حالا بابام کقتی میبینه من غذا کم میخورم فکر کرده من رژیم دارم و هی به من توصیه های لاغری میده و از صبح تا شب منو سرزنش میکنه که کم‌خوردن تنهایی فایده نداره  باید ورزش کنی باید ال کنی باید بل کنی و همش داره تنبلی و بدن منو مسخره میکنه و سرزنشم میکنه راستش روزایی که میره سرکار شب میاد و یکی دو دفعه میگه این حرفهارو و من تلاش میکنم روم تاثیری نداره اما چندروز پیش که خونه بود اومد تو اتاقم من رو تخت ما گوشیم بودم شروع کرد به سرزنش کردن من بخاطر تنبلی و ورزش نکردن و چاق تر شدن هرروزه و اینا درصورتیکه من چندروز بود میشنیدم لاغر شده ام و یکی از پالتوهام که تنگم بود اندازم شد من سعی کردم خیلی تحت تاثیر قرار نگیرم ولی از صبح که تو خونه بود تا شب همواره تکرار میکرد قبلا هم همینطور بود ولی از وقتی دیده من دیگا پرخوری نمیکنم بیشتر سرزنش میکنه و بیشتر هی توصیه و نصیحت در راستای لاغز شدن من میکنه تا یجایی تاثیری روم ندارخ اما بعد دوسه بار واقعا میریزم بهم و اعصابم خرد میشه بعد بهم میگه تو چرا انگیزه نداری ، خب مگه تو میزاری 

      استاد اگر ممکنه راهنماییم کنین چجوری باید رفتار کنم 

      درباره فکر کردم به غذا و خوردن خب من قبلا خیلی اینطوری بودم ولی الان تقریبا اصلا به فکر اینکه چی بخورم و چی رو با چی بخورم و جی چاق میکنه چی لاغر نیستم مثلا دیشب دلم یه چیزی با پنیر پیتزا میخاست همون موقع برا تودم درست کردن و خیلی کم که ازش خوردم سیر شدم و دیگه نخوردمش با اینته خیلی خوشمزه بود و یا عالمه ازش هم تویخچال بود ولی دیگه ذهنمو خیلی اذیت نکرد ولی متاسفانه یه عادت ده دوازده ساله دارم که اونم چیپس خوردن مداومه ، 

       فکر‌کردن به چیپس و خرید چیپس خیلی تو ذهنم میچرخه حالا تصمیم دارم از این به بعد تا اومد توذهنم که چیپس سفارش بده بگم حالا هروقت رفتم بیرون میخرم و سعی کنم کمتر به به چیپس توجه کنم و البته میخام یدور دیگه همین کارایی که برای رفع پرخوری انجام دادم را برای رفع عادت چیپس خوردنم هم انجام بدم 

      باید ذهنم را اروم نگه دارم و سعی کنم هیجاناتم و احساساتم را نسبت به غذا اروم کنم 

      من یادمه انقد نسبت به خوردن ولع داشتم و از صبح به این فکر میکروم که حالا چی بخورم و چی نخورم که بعضی وقتها میگفتم خوبه روزه بگیرم کع انقدر ولع نداشته باشم و انقد دغدغه خوردن نداشته باشم دیگه مطمعن باشم که قرار نیست چیزی بخورم ولی به لطف خدای مهربان و تلاش های خودم تقریبا این ولع و دغدغه ی های مربوط با خوردن توی ذهن من خیلی کم شده امد و ازز امروز تصمیم دارم به حداقل برسونمشون و ذهنم را از شکمم ازاد کنم 

      خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/08/06 09:42
      مدت عضویت: 1596 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 705 کلمه

      سلام🙂

      همه ما بارها با افراد متناسب و لاغر برخورد کردیم که از نظر ما خیلی پر خور هستن وهمیشه حسرت خوردیم که خوشبحالش فلانی هر چی دوس داره و هر اندازه دوس داره میخوره ولی لاغره…

      قبلا همیشه دلیل متناسب بودن این افراد رو ژنتیک یا کار بدنی میدونستیم ولی از زمان آشنایی با سایت تناسب فکری میدونیم که اینها باورهای ذهنی ما است که چاقی رو به ژنتیک یا فعالیت بدنی یا بی تحرکی یا متابولیسم پایین ربط میدادیم والان میدونیم که تنها تفاوت افراد لاغر و چاق طرز فکر اوناست

      افراد لاغر درباره خوردن اینهمه فرمول توی ذهنشون ندارن مثل اینکه فلان غذا چاق میکنه یا فلان خوراکی رو از فلان ساعت دیگه نباید بخوریم یا کالری غذاها رو حساب کنیم و از این دست فرمولها

      اونا بصورت کاملا ذاتی و اتوماتیک به محض گرسنه شدن میخورن و به محض دریافت پیغام سیری دست از خوردن میکشن حالا میخواد فقط یه لقمه از غذاشون مونده باشه…موقع خوردن هم اصلا به خود خوردن و غذاها و کالریشون و چاق کنندگیشون فکر نمیکنن اونا میخورن چون نیاز دارن و از خوردن هم لذت میبرن..

      ولی ما چاقها هم دوس داریم بخوریم و از خوردن خیلی لذت میبریم لذتی که اینقدر گسترده اش کردیم که با لذتهای دیگه مثل تفریح و مهماتی و با هم بودن و سفر و….هم ترکیبش کردیم.

      و مقدار که معمولا بیشتر از نیازمون میخوریم و اصلا پیغام سیری رو درک نمیکنیم وبا فشار شکم و عذاب وجدان بعدش مواجه میشیم و من این حالت رو در هیچ فرد لاغری تا حالا ندیدم که به خاطر فشار شکم دل درد شده باشه یا عذاب وجدان بعد از خوردن پیدا کنه…

      کلا ما از خود خوردن هم ترس داریم هم لذت میبریم

      از غذاها میترسیم و عاشقشون هستیم

      تنوع رو خیلی دوس داریم هم در طعم و مزه و هم در مکان سرو غذا…و باز هم اعتقاد داریم که هر چی بیشتر خوش بگذره چاقتر میشیم…

      از اینکه هر روز برنج بخوریم هم لذت میبریم و هم واهمه داریم در صورتیکه خیلی از افراد لاغر دو وعده رو برنج میخورن یا شنیدم که شمالیها صبحانه هم برنج میخورن یا توی فیلم و سریالهای کره ای دیدم که صبحانه برنج میخورن

      ما چاقها اصلا بهش فکر هم میکنیم وحشت میکنیم.

      مسلم اینه که فرد متناسب با رفتار غذایی صحیح ایده آل ما است و ما میخوایم که به همچین فردی تبدیل بشیم و این مهم در صورتی امکانپذیره که افکاری مشابه افراد متناسب بسازیم نه اینکه فقط رفتار غذایی اونا رو تقلید کنیم که چه بسا ممکنه با تقلید رفتار اونا با افکاری که ما داریم ما رو چاقتر هم بکنه….

      ولی اگه افکار رو اصلاح کنیم و افکاری مشابه اونا بسازیم به مرور رفتار غذایی مون هم اصلاح میشه و اونوقت این فکر متناسب کننده با رفتار صحیح جسمی عالی و متناسب رو برای ما میسازه

      توی این دوره ما به این مهارت ذهن آگاهی میرسیم که الان واقعا چه احساسی داریم …گرسنه ایم یا نه واقعا….؟و همین آگاه بودن به افکار میتونه جلوی بسیاری از رفتارهای پرخوری رو بگیره

      خود من دیشب موقع برگشت از سر کار خسته و بی حوصله و پکر بودم توی راه داشتم با خودم فکر میکردم که برای اینکه از این حال بیرون بیام باید کیک بخورم …وادامه این فکر که حالا کی حال داره کیک خونگی درست کنه وخوبه کیک بیرونی بخورم و…. بعدش یه لحظه اگاه شدم که اصلا چرا من دارم به کیک خوردن فکر میکنم و کامل برام واضح شد که چون خوردن کیک برام لذت بخش بوده و قبلا که در حال بد بودم برای کاهش احساس بد میخوردم الانم به خاطر احساس بدم میخوام کیک بخورم تا از این حال دربیام و قشنگ اون فرمولهای قبلی چاقی بود که اومده بود بالا و داشت دستور خوردن صادر میکرد.وقتی رسیدم خونه و شام خوردم دیگه اصلا به کیک هم دیگه فکر نکردم ودلیل فکر من به کیک همون احساس خستگی و بیحوصلگی و حتی گرسنگی بود …و یه احساس کاذب بود.

      خداییش مدتهاست به اینکه چی بخوریم چاقتر نشیم چقدر بخوریم چاقتر نشیم دیروز برنج خوردیم امروز نخوریم فکر نکردم و برای من بین غذای نونی یا برنجی هیچ تفاوتی نیست هر چی میلم بکشه درست میکنم و به میزانی که دوس دارم هم میخورم بدون فکر کردن به کالری غذاها…و فکر کنم این آرزوی همه افراد چاقه که در لاغری با ذهن به راحتی بهش میرسیم🙂👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم