0

زندگی با طعم خدا (جلسه یازدهم)

اندازه متن

خداوند به عنوان خالق جهان هستی همواره در حال رشد و گسترش جهان مادی است. این ویژگی خداوند را نه تنها در طبیعت به وضوح می توانید مشاهده کنید بلکه در شرایط زندگی انسان نیز با توجه کردن به رشد و سرعت گسترش وسايل و امکانات زندگی قابل مشاهده است.

هرآنچه در جهان اطراف خود مشاهده می کنید چه به شکل طبیعی باشد و چه به صورت اختراع دست بشر همه از یک جنس و ماهیت برخوردار هستند و آن هم اراده خداوند برای رشد و گسترش جهان هستی می باشد.

استفاده از نعمت های بیشتر

یکی از ویژگی های مغز انسان منطق گرا بودن آن است که سبب می شود در هر شرایطی زندگی می کنید بودن در آن شرایط را برای شما منطقی کرده اما بودن در شرایط بهتر و بالاتر را محال و غیرممکن جلوه می دهد.

چرا در مغز انسان سقوط کردن و از دست دادن همیشه منطقی اما رشد کردن و پیشرفت کردن در اکثر مواقع غیرممکن است؟

به این دلیل که به واسطه از دست دادن فرد از شرایطی که دارد به شرایط پایین تر و یا قبل تر از خود بر می گردد و چون نسبت به آن شرایط از قبل اطلاعات در ذهنش ذخیره شده است از دست دادن برای مغز ما منطقی است اما به دست آوردن و پیشرفت کردن به این دلیل که اطلاعاتی از آن در مغز ما وجود ندارد همیشه سخت و محال ممکن به نظر می رسد.

نکته جالب توجه اینکه هرآنچه اکنون در اختیار دارید و یا در هر شرایطی هستید در گذشته وجود نداشته است و بودن در این شرایط هم ممکن است در گذشته برای شما محال ممکن به نظر رسیده باشد اما اکنون شما در آن شرایط هستید.

بنابراین رسیدن به شرایط بهتر یا برخورداری از نعمت های بیشتر را با مغز خود بررسی نکنید چون معمولا رسیدن به آن را منطقی نمی داند.

برای تغییر شرایط خود باید از قدرت تخیل ذهن خود استفاده کنید چون ذهن بی نهایت است و بی نهایت تصویر ذهنی می توانیم در ذهن خود ایجاد کنیم و برای ایجاد تصاویر ذهنی نیاز به دلیل و منطق نداریم به همین دلیل برای فکر کردن به شرایط بهتر یا دریافت نعمت های بیشتر از طرف خداوند باید از قدرت ذهن و تخیل خود بهره ببرید.

استفاده از قدرت ذهن

برای استفاده از قدرت ذهن نیاز نیست مهارت خاصی داشته باشید یا حتی از دوره های آموزشی استفاده کنید چون همه انسان ها به طور پیشفرض قابلیت استفاده از قدرت ذهن خود را دارند.

اما نکته مهم و سرنوشت ساز در استفاده از قدرت ذهن این است که باید از وارد کردن اطلاعات نامناسب به ذهن خود خودداری کنید. چون اگر اطلاعات نامناسب وارد ذهن خود کنید موقع استفاده از قدرت ذهن خود برای تخیل یا فکر کردن به خواسته ها تصاویری که در ذهن شما ایجاد می شود بر اساس اطلاعات نامناسب وارد شده به ذهن خواهد بود و به همین دلیل نمی توانید به خواسته ها و آرزوهای خود دست پیدا کنید.

همه انسان ها در دوران کودکی به راحتی به خیلی از خواسته های خود دست پیدا می کنند. کودکان به خوبی از قدرت ذهن خود برای خلق خواسته هایشان استفاده می کنند و از آنجاکه اطلاعات نامناسب وارد ذهن خود نمی کنند تمرکز و اتصال آنها به منبع جهان هستی بسیار قوی و شفاف است و به همین دلیل خواسته های آنها به سادگی و در زمان کم برآورده می شود.

اما هرچه بزرگتر می شوند به دلیل اضافه شدن اطلاعات نامناسب از طریق مختلف در مغز آنها به مرور منطق مغزی آنها رشد کرده و برای رسیدن به خواسته ها با منطق مغزی خود مواجه می شوند که تحقق خواسته ها را محال و غیرممکن می داند.

از این جهت اولین قدم برای بهبود عملکرد ذهن در مسیر خلق خواسته ها و تغییر زندگی مدیریت اطلاعات ورودی به ذهن است. اینکه حواسمان باشد ذهن خود را در معرض چه اطلاعات و آگاهی قرار داده ایم؟

فرایند ورود اطلاعات از طریق چشم و گوش به شکل های متنوع از طریق دیدن تصاویر، گفتگو کردن با دیگران،‌ گوش دادن به محتوای مختلف و … انجام می شود.

بنابراین لازم است نسبت به اصلاح و انتخاب ورودی های مناسب به ذهن خود اقدامات لازم را مبذول فرماییم. 😊

سرآشپز زندگی خودت باش

با عملکرد سرآشپز در رستوران ها تا حدودی آگاهی داریم. از این شغل لذیذ می خواهیم در لذیذ کردن طعم های زندگی خود استفاده کنیم.

برای اینکه مانند یک سرآشپر که منوی رستوران را تنظیم می کند و مواد اولیه برای تهیه غذاهای قرار داده شده در منوی رستوران را تهیه می کند باید ما هم ابتدا مشخص کنیم که چه طعم هایی را دوست داریم در زندگی تجربه کنیم و سپس مواد اولیه تهیه این طعم ها را به شکل آگاهی وارد ذهن خود کنیم.

بعنوان مثال من دوست دارم طعم داشتن ماشین لسکوز nx200 اسپورت را در زندگی ام تجربه کنم.

باید اطلاعات و آگاهی درباره خواسته خود را به شکل آگاهی وارد ذهن خود کنم.

از طریق تحقیق کردن درباره این خودرو از جنبه های مختلف.

از طریق دیدن ویدیوهای توضیحی درباره این خودرو.

همچنین در طی انجام مراحل تحقیق و جستجو درباره اطلاعات مربوط به این خودرو سعی کنیم احساس داشتن و استفاده کردن بر اساس اطلاعاتی که کسب مکنیم را تجربه کنیم.

به عنوان مثال وقتی درباره کیفیت چرم صندلی این خودرو مطلب می خوانید یا ویدیو تماشا می کنید احساس نشستن روی این صندلی به شکل نرم بودن و راحت بودن و …. در ذهن خود تجسم کنید.

به این شکل شما در حین جستجو برای پیدا کردن مواد اولیه از طریق تصویرسازی ذهنی احساس استفاده و برخورداری از این نعمت الهی را تجربه می کنید.

تصور کنید به جای وارد کردن اطلاعات نامناسب که به شکل روزمره از طریق مختلف مخصوصا استفاده از شبکه های مجازی وارد ذهن خود می کنید برای مدت چند ماه اطلاعات و آگاهی مناسب درباره خواسته ها و طعم هایی که دوست دارید در زندگی تجربه کنید را وارد ذهن خود کنید.

تصور کنید ذهن شما چه تغییری از نظر نوع افکاری که با خود مرور می کنید خواهد کرد.

چه تغییری در گفگوهای شما با دیگران ایجاد خواهد شد و چه احساسی در طول روز به شکل پایدار در شما شکل خواهد گرفت.

به اندازه ای که با انجام این تغییر در سبک زندگی شخصی خود احساس شما تغییر کند شرایط و نعمت های متفاوت از طریق مختلف وارد زندگی شما خواد شد.

تجربه هنرجوای زندگی با طعم خدا

سلام استاد عزیز وبزرگوارم و همسفران زندگی با طعم خدا
استاد عزیزم سپاسگزارم واقعا از شما سپاسگزارم
خدایا شکرت بابت اردوی زیبای با طعم خدا چقدر این اردو لذت بخشه همراه با استاد ودوستانم .

تازه این اول راه اردو هست توی این اردو هرکی درسها رو بهتر یاد بگیره وتلاش بکنه و تمرینات رو قشنگ تر انحام بده نتیجه و پاداش بیشتری میگیره

منم سعی میکنم با عشق وعلاقه ی فروان با آرامش بیشتر به تمریناتم عمل کنم و درسها رو عالی یاد بگیرم و به بهترین نحو تمریناتم رو انجام بدم.

استاد عزیزم وقتی از رستوران وطعم های مختلف اون حرف میزنی بسیار لذت می برم چون مدتی هست که من عاشق یه رستوران شدم وحاضر نیستم به هیچ رستوران دیگه ای برم وحتی طعم غذاهای اونها رو بچشم .

بله استاد عزیزم عاشق رستوران الهی با منو وطعم های عالی هرکی یک بار اون طعم ها رو مزه کنه قول میدم هیچ جای دیگه نره واسه غذا .

آدرس رستوران کتاب قرآن هست .

در طول این ۴۰سال به رستورانهای زیادی رفتم وطعم غذاهای اونها رو چشیدم حتی بارها هم به رستوران الهی هم اومدم وغذاهای متنوعی رو هم خوردم رایگانه رایگان . اما وقتی از رستوران بیرون می اومدم به صاحب رستوران توجه نمیکردم فقط یک تشکر میکردم وبیرون می رفتم به دنبال روزمرگی های خودم ،

اما صاحب رستوان اینقدر مهربان بود ومیگفت دوباره میاد منتظرش می مونم .هروقت دستم خالی میشد گرفتار میشدم ناراحت میشدم میرفتم به رستوران الهی وکلی گلایه وشکایت میکردم وصاحب رستوران به همه ی حرفهای من گوش میکرد وجواب حرفعامو میداد اما من اینقدر ناراحت وعصبانی بودم که حرفهای اون نمی شنیدم و غذامو میخوردم بیرون میرفتم بدون اینکه از صاحب مهربان وبخشنده رستوران تشکر واقعی کنم

اما بازهم صاحب رستوران با محبت تمام میگفت عزیزم بازهم منتظرتم بیا چون من عاشقت هستم بیا پیش خودم هر نوع غذا با هر طعمی رو بخوای من عاشقانه بهت میدم .

چند وقتی هست نظرم رو عوض کردم وخودم رو تغییر دادم سعی میکنم بیشتر به این رستوران بیام وطعم های لذت بخشش رو مزه کنم صاحب رستوران هم به تمام گارسونها دستور داده هر وقت میرم به رستوران همه ی گارسونها سعی میکنن بهترین خدمات رو ارائه بدن صاحب رستوران خیلی خوشحاله که من اونجا میرم برای همین هرطعمی رو من سفارش میدم اونها برام آماده میکنن

چند وقتیه به رستوران که میرم دیگه ایراد نمیکیرم وگله شکایت نمیکنم با شادی و با لبخند میرم رستوران . صاحب رستوران هم دستور داده هر طعمی رو که من سفارش میدم دقیقا همون طور باشه نه نمکش کمتر ونه بیشتر شیرینیش به همون اندازه ایی که من میخوام اگه ترشی دوست دارم کنارش بزارن اگه از طعم های تلخ هم خوشم اومد بازهم برام بزارن هیچی رو تغییر ندن ،

ولی من که تازه طعم های اینجا رو چشیدم تمام سعیم بر اینه بهترین طعم ها رو بچشم هر بار که طعمش رو می چشم انگار خوشمزه تر از قبل هست وسعی میکنم سفارش بهتری بدم واز صاحب رستوران و گارسونهاش بیشتر و بیشتر تشکر و سپاسگزاری کنم چون هر چه بیشتر سپاسگزاری کنم سری بعد عاشقانه تر به من خدمت میکنند و تمام تلاش خودشون رو انجام میدن که طعم بهتری رو ارائه کنند.

خداوندا از طعم های عالی را از بدو تولد تا کنون آنهارا دریافت کرده ام خالصانه وعاشقانه سپاسگزارم خداوندا سپاسگزارم خداونداسپاسگزارم خداوندا سپاسگزارم.

(نوشته مه گنج عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه یازدهم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه یازدهم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه یازدهم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه یازدهم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.28 from 47 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12438
برچسب ها:
110 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Zari_dousti
      1399/07/06 00:28
      مدت عضویت: 1620 روز
      امتیاز کاربر: 3588 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 747 کلمه

      با درو بی پایان
      یک روز که در خانه نشسته بودم و مشغول گوش دادن به فایلهای زندگی با طعم خدا بودم که زنگ خانه به صدا در آمد وقتی گوشی اف اف را برداشتم صدایی خواست که بروم و پاکتی را تحویل بگیرم
      خیلی تعجب کردم فکر کردم چه کسی برایم پاکت فرستاده به هر حال لباس مناسبی پوشیدم و رفتم پاکت را تحویل بگیرم
      وقتی جلو در رسیدم آقای خیلی برازنده ای را دیدم که با ادب و مهربانی بعد از پرسیدن نامم پاکتی به من داد و گفت این برای شماست و قبل از اینکه بپرسم از طرف چه کسی فرستاد شده رفت
      من که خیلی هیجان داشتم زودتر ببینم درون این پاکت چیست به سرعت به خانه برگشتم یک پاکت بسیار زیبا با یراق‌های طلایی و خطی بسیار زیبا و خوانا نام من را روی پاکت نوشته بودند
      متن نامه خیلی جالب بود و از من دعوت شده بود روز جمعه ساعت ۲ بعد از ظهر به رستورانی که آدرسی هم نداشت بروم البته در نامه ذکر شده بود که خودشان ماشین میفرستند و نیازی به ماشین بردن من نیست کمی مردد شدم برم نرم خلاصه چون دلم گواهی بد نداد تصمیم گرفتم که حتما بروم
      نام رستوران
      🧚🏻‍♀️🧚🏻‍♀️رستوران آرزوها🧚🏻‍♀️🧚🏻‍♀️بود
      با این وجود دل توی دلم نبود پیش خودم گفتم نکنه کسی میخواد منو سر کار بذاره یا دارن با من شوخی میکنن
      خلاصه با هیجان زیاد منتظر جمعه شدم روز جمعه از صبح در فکر بودم که چی بپوشم چند لباس را نگاه کردم و در نهایت یکی از زیباترین لباسهایم را انتخاب کردم و آنرا آماده کردم کیف و کفش مناسب هم حاضر کردم و حدود ساعت ۱شروع کردم به آماده شدن لباس پوشیدم آرایش مختصری کردم و چندین بار خودم را در آینه برانداز کردم و دیدم خیلی خوب و شیک به نظر میرسم
      احساس خوبی داشتم و سر ساعت مقرر از خانه خارج شدم و دیدم ماشینی بسیار شیک منتظر من ایستاده چون همان آقایی که نامه را آورده بود بعد از دیدن من بلافاصله پیاده شد و بعد از سلام و احوالپرسی در ماشین را برایم باز کرد و من سوار شدم
      در راه به سوالات و کنجکاویهای من جواب‌های مختصر میداد و بیشتر لبخند میزد نمیدانم چرا من اینقدر آرامش داشتم و احساس امنیت میکردم
      به هر حال بعد طی مسافتی به خیابان زیبایی که دو طرفش را درختان و گلهای زیبایی احاطه کرده بود وارد شدیم و کمی جلوتر عمارت زیبایی نمایان شد که شاید در خواب هم نشود تصورش را کرد
      وقتی ماشین از حرکت ایستاد متوجه شدم که رسیدیم
      همان آقا در ماشین را باز کرد و گفت لطفا بفرمایید رسیدیم
      من پیاده شدم و ابتدا از حیاط بزرگی که با باغچه های زیبا و گلهای که تا به آنروز نمونه اش را ندیده بودم با استخر بزرگی که غوغای سپیدی در آن مشغول شنا بودند گذشتیم واز در شیشه ای بزرگی وارد رستوران شدیم فضای آنجا هیچ شباهتی با رستوران‌هایی که تا آنروز دیده بودم نداشت هیچ صدایی به گوش نمیرسید و سکوت کامل حکمفرما بود
      من مردد بودم که کدام میز را انتخاب کنم چون میزهای زیادی آنجا بودو روی بعضی از آنها هم اشخاصی نشسته بودند و مشغول نوشتن
      که خانم بسیار زیبایی به استقبال من آمدند و بعد از خوشامدگویی گفتند هر کجا دوست دارید بنشینید
      من بعد از تشکر میزی را که نزدیک پنجره قرار داشت و از آنجا میشد منظره زیبای حیاط را دید برای نشستن انتخاب کردم
      بعد از چند دقیقه که نشسته و محو تماشا بودم همان خانم زیبا آمدند و دفتر و قلمی به من دادند که چیزی روی آن نوشته نشده بود من تعجب کردم گفتم این منو رستوران است چیزی روی این منونوشته نشده است
      و ایشان که تعجب مرا دیدند کنار من نشستند و با مهربانی شروع کردند برایم توضیح دادند که بله اینجا شما خودتان هر آرزویی که در این دنیا دارید را با جزییات مشخص میکنید و سرآشپز برایتان همانطور که دستور بدهید آماده میکند
      و با خوشرویی و مهربانی گفتند که اصلا عجله نکنید تا هر وقت که بخواهید میتوانید اینجا باشید و به نوشتن ادامه دهید
      راستی یادم رفت آن خانم که حالا من فرشته میناممش چون متوجه شدم که روی زمین راه نمیرفت و با دو بال کوچک زیبا پرواز میکرد
      فقط به من گفت که زمان تحقق یافتن و آماده شدن آرزوهایت را به سر آشپز بسپار و اصلا عجله نداشته باش
      و من که عاشق این مکان شده ام حالا حالاها قصد ترک اینجا را ندارم و هنوز مشغول نوشتن آرزوهایم هستم
      استاد عزیزم و دوستان همراهم از اینکه حوصله کردید و نوشته مر خواندید بسیار سپاسگزارم♥️♥️♥️♥️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zari_dousti
      1399/07/05 23:00
      مدت عضویت: 1620 روز
      امتیاز کاربر: 3588 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 139 کلمه

      دوست عزیزم سادات جان مهربان
      تمام خواسته های قشنگت خواسته های قلبی من هم هست بعلاوه من خواسته های مادی هم دارم
      دلم میخواهد در جعبه جادویی خودم برای خدای مهربانم بنویسم که خدای خوبم به من ثروتی بده که بتوانم یک صندوق کمک برای کسانی که دستشان خالیست داشته باشم و به کسانی که نیاز دارند و هنوز نمیدانید چطور باید به رستوران خدا سر بزنند و طعم های مورد علاقه شان را سفارش دهند وام بلاعوض بدهم و از تماشای شادی و آسایششان من هم لذت ببرم واقعا خوش به حال خدا که چه لذتی میبرد وقتی شادی و آرامش و آسوده‌ گی بندگانش را میبیند
      خدایا نورت را بیش از پیش به دلم بتابان از بخشش و مرحمتت به من هم بده
      عزیزم خیلی چیزهای دیگر هم هست که میخواهم
      برایت رسین به تمام آرزوهایت را آرزومندم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم