0

من سپاسگزار نعمت های الهی ام هستم (قدم ۵)

نعمت های الهی
اندازه متن

سپاسگزاری نزدیک ترین و قوی ترین فرکانس به خداوند است. این نزدیکی به معنای فاصله مکانی نیست بلکه باعث ایجاد احساس آرامش عمیق درونی می شود.

استفاده از عبارت «سپاسگزارم» می تواند کلام ما را به سمت توجه و نزدیکی به خداوند هدایت کند اما شکرگزار بودن در قلب و ذهن است که سبب تجربه درجات عالی در زندگی می شود.

اخطاریه

سپاسگزاری در قرآن

ریشه کلمه سپاسگزاری یا شکرگزاری در قرآن عبارت «شکر» می باشد که ۷۵ بار در قرآن استفاده شده است و نشان از اهمیت این موضوع در هدایت انسان دارد.

برخی از کاربردهای «شکر» به شرح زیر است:

  • پس از آن بر شما بخشودیم، باشد که شکرگزاری کنید.
  • پس مرا یاد کنید، [تا] شما را یاد کنم؛ و شکرانه‌ام را به جای آرید؛ و با من ناسپاسی نکنید.
  • اگر سپاس بدارید و ایمان آورید، خدا می‌خواهد با عذاب شما چه کند؟ و خدا همواره حق‌شناس‌ داناست.
  • و قطعاً شما را در زمین قدرت عمل دادیم، و برای شما در آن، وسایل معیشت نهادیم، [اما] چه کم سپاسگزاری می‌کنید.
  • و آنگاه که پروردگارتان اِعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید، [نعمت‌] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.» 
  • و اوست آن کس که برای شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاسگزارید.
  • و راستی پروردگارت بر [این‌] مردم دارای بخشش است، ولی بیشترشان سپاس نمی‌دارند.
  • آیا آبی را که می‌نوشید دیده‌اید؟ آیا شما آن را از [دل‌] ابر سپید فرود آورده‌اید، یا ما فرودآورنده‌ایم؟ اگر بخواهیم آن را تلخ می‌گردانیم، پس چرا سپاس نمی‌دارید؟ 

آنچه واضح است همواره خداوند انسان را به شکرگزار نعمت های الهی بودن دعوت کرده است.

شکرگزاری را یکی از راه های موثر در بخشیده شدن توسط خداوند معرفی کرده است.

شکرگزاری را راهی برای رهایی از عذاب الهی معرفی کرده است.

شکرگزاری را راهی برای دریافت نعمت های بیشتر قرار داده است.

همچنین انسان را دعوت به شکرگزاری برای نعمت های الهی مانند باران، اندام بدن و … کرده است.

بنابراین سپاسگزاری و قدردان نعمت های الهی بودن مزایای بی شماری دارد که قابل شمارش و بررسی کردن نیست.

نعمت های الهی

سپاسگزار نعمت های خود بودن

نکته جالب توجه درباره سپاسگزاری این است که هرگز در قرآن به این موضوع اشاره نشده است که برای نعمت های الهی دیگران سپاسگزاری کنید یا قدردان آنچه دیگران دارند باشید.

اتفاقا از این کار انسان را منع کرده است:

«و زنهار چشم مدوز به آنچه از زينت زندگى دنيا به گروهى از آنان داده‌ايم، تا آنها را در آن امتحان كنيم، و روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است.»

بدینوسیله خداوند به پیامبر توصیه می کند چشم به نعمت های دیگران نداشته باش و به روزی خودت از پروردگار دلخوش باش که بهتر و پایدارتر است.

نکته بسیار مهمی است که باید مورد توجه و عمل قرار داده شود.

زمانی که ما به آنچه دیگران دارند توجه می کنیم احساس کمبود و نقص در زندگی خود می کنیم و حسرت می خوریم یا حسادت می کنیم و این نوعی از ناسپاسی است.

حتی اگر با دیدن نعمت های دیگران خوشحال شویم به آنها تبریک بگوییم و آن نعمت را هدیه از سوی خداوند به آنها بدانیم احتمال اینکه با خود بیاندیشیم که چرا خداوند از این هدایا و نعمت ها وارد زندگی من نمی کند بسیار زیاد است.

بنابراین باید نسبت به توجه کردن به نعمت های دیگران هوشیار و مراقب باشیم چون عمل قدرتمندی است که باعث ایجاد احساس کمبود، حسرت و ناسپاسی در انسان می شود.

با گسترش روز افزون شبکه های مجازی افراد به سادگی بهترین حالت ها و شرایط زندگی خود را منتشر می کنند.

دیدن امکانات زندگی دیگران یا شرایطی که در حال تجربه کردن هستند به سادگی می تواند باعث ایجاد احساس حسرت و ناامیدی در بیننده شود.

شاید تا کنون این جمله را با خود تکرار کرده باشید یا حتی به دیگران گفته باشید که اگر اینها زندگی می کنند پس ما دقیقا داریم چه کاری انجام می دهیم؟!

نعمت های الهی

توجه کردن به نعمت های الهی دیگران به سرعت باعث بی ارزش شدن داشته ها و شرایط خودتان می شود.

بنابراین همواره به این موضوع دقت داشته باشید که به آنچه دیگران دارند توجه نکنید، درباره آنچه دیگران دارند صحبت نکنید.

متاسفانه صحبت کردن درباره شرایط دیگران در گفتگوهای افراد امری عادی و البته از سوی شیطان بسیار جذاب جلوه داده شده است.

در گذشته بارها درباره شرایط دیگران با دوستان و اطرافیانم صحبت می کردم و همیشه ابراز تعجب می کردم که چطور و چگونه این فرد در این شرایط قرار گرفته است یا این همه ثروت و دارایی دارد.

این نگرش سبب شده بود که همیشه نسبت به شرایط و نعمت های الهی خودم ناراضی باشم و احساس نارضایتی همان ناسپاسی کردن نسبت به نعمت های خداوند است.

یکی از مهمترین نتایج ناسپاسی، تشدید احساس دور شدن از خداوند است.

هرچقدر در زندگی به خاطر نعمت های الهی دیگران یا شرایط آنها احساس حسادت و ناامیدی کنید در حال ناسپاسی کردن هستید و احساس دور شدن از خداوند و بی ارزش بودن خواهید کرد.

اگر شرایط و نعمت های الهی خود را با دیگران مقایسه کنید نه تنها از شرایط زندگی خود ناراضی خواهید شد بلکه نسبت به خودتان و حتی همسرتان احساس بی ارزشی می کنید.

تصور میکند که انسان ارزشمندی نیستید یا فردی که با او زندگی می کنید آدم ارزشمند و به دردبخوری نیست که شرایط زندگی شما مانند دیگران نیست.

ارتباط توجه کردن به نعمت های الهی دیگران با احساس ناسپاسی و شک کردن به خداوند به حدی شدید و جدی است که خداوند به پیامبر نسبت به این حربه شیطان هشدار داده است.

نعمت های الهی

آگاه نبودن نسبت به زندگی

آنچه باعث انحراف انسان از سپاسگزار بودن به خاطر نعمت های الهی اش می شود این است که نسبت به قوانین جهان هستی آگاهی ندارد.

همانطور که هر گونه از گیاهان در منطقه ای از کره زمین قادر به رشد و تکامل است هر نعمت متعلق به شرایط خاص خودش می باشد.

همانطور که اگر درخت موز را در مکانی نامناسب کشت کنید هرگز نتیجه مطلوب نخواهد داد اگر نعمت هایی که در زندگی دیگران وجود دارد را بدون فراهم شدن شرایط و موقعیت فرد وارد زندگی دیگری کنید هزگر نتیجه مطلوب در زندگی او نخواهد گذاشت.

این موضوع را به وضوح می توانید در زندگی خود و دیگران مشاهده کنید.

در جهان هستی انسانها از نظر چگونگی برخورداری از نعمت های الهی به دو گروه تقسیم می شوند.

گروه اول: عده ای هستند که به شکل عالی به زندگی خود ادامه می دهند و توجهی به نعمت های الهی و شرایط دیگران ندارند و در روند عالی زندگی با احساس خوب زندگی می کنند و نعمت های متفاوت وارد زندگی آنها می شود.

گروه دوم: عده ای هستند که در زندگی چشم به نعمت های الهی دیگران دارند و برای داشتن آنچه دیگران دارند از مسیر عادی زندگی خارج می شوند و تلاش می کنند به هر شکل ممکن مانند آنچه دیگران دارند را داشته باشند. در این حالت آنچه به دست می آورند تاثیر و نتیجه لذتبخشی که در زندگی گروه اول داشته است را در زندگی آنان ندارد و در بسیاری از موارد باعث رنج و ناراحتی آنها می شود.

اثبات این فرضیه نیاز به فکر کردن زیاد ندارد و با اندکی فکر کردن به آنچه تاکنون وارد زندگی خودتان و اطرافیانتان شده است به راحتی می توانید به درست بودن آن پی ببرید.

نعمت های زیادی هستند که به شکل عادی در روند زندگی وارد زندگی شما شده است و برای مدت طولانی از آنها استفاده کرده و لذت برده اید.

اما مواردی هم وجود دارد که به دلایل مختلف که معمولا حسادت یا روکم کنی بوده است تلاش کرده اید تا به هر شکل که شده آن را به دست بیاورید اما آن تاثیری که آن نعمت در زندگی فردی که مورد توجه و حسادت شما بوده است گذاشته است در زندگی شما نذاشته است و باعث رنج و ناراحتی شما شده است.

برای لذت بردن از زندگی باید سپاسگزار بودن از نعمت های الهی را به عادت در خود تبدیل کنیم.

نعمت های الهی

سپاسگزار بودن نه به این معنی که به خاطر داشته باشیم در طی روز بارها عبارت «سپاسگزارم» یا «خدایا شکرت»‌ را بر زبان جاری کنیم بلکه به این معنی که احساس رضایت عمیق درونی از شرایط و امکانات زندگی خود داشته باشیم.

باید این موضوع را درک کنیم که شرایط زندگی من و دارایی های من دقیقا منطبق بر احساس،‌ افکار و نگرش من به زندگی و مطابق با لیاقت من در جهان مادی است.

درک این عبارت و زندگی بر مبنای آن کار ساده ای نیست اما تلاش برای نهادینه کردن این نگرش دروازه های جدیدی از آرامش و نعمت های بی پایان را به زندگی شما باز خواهد کرد.

من همواره سعی می کنم بر مبنای این نگرش فکر و عمل کنم.

هرآنچه لایقش باشم به شکل ساده و آسان وارد زندگی من خواهد شد.

هرآنچه نیاز من برای زندگی و لذت بردن از زندگی باشد به راحتی در شرایط فعلی من قابل تهیه کردن باید باشد.

اگر من فکر می کنم که داشتن خانه بزرگتر باعث آرامش و لذت بیشتر من از زندگی خواهد شد و شرایط خرید آن را ندارم نگرش من درباره زندگی و آنچه دارم اشتباه‌ است و باید اصلاح شود.

در گذشته به این صورت عمل نمی کردم بلکه هرآنچه دیگران داشتند و من نداشتم باعث ایجاد حسرت در من می شد و فکر می کردم که اگر من هم فلان گوشی، موتور، ماشین،‌خانه یا …. را داشته باشم چقدر احساس خوشبختی بیشتری خواهم داشت.

بنابراین تلاش می کردم تا به هر شکل ممکن از طریق وام گرفتن، قسطی خریدن، قرض کردن و … صاحب آن وسیله یا شرایط شوم اما باز هم تاثیری پایدار و همیشگی در وجود من ایجاد نمی شد و باید به فکر تهیه کمبود بعدی می بودم.

اما به لطف خدا از زمانی که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتم و از خداوند درخواست پرداخت بدهی ها و اقساط بانکی را کردم تا احساس آزادی و رهایی در زندگی را تجربه کنم زودتر از آنچه خودم تصور می کردم این خواسته من برآورده شد و من تمام اقساط و بدهی های خودم را تسویه کردم.

من به این نتیجه رسیدم فقط در صورتی می توانم در زندگی لذت ببرم و احساس خوشبختی کنم که آرامش ذهنی داشته باشم. بنابراین رهایی از بند قرض و وام چنان آرامشی در من ایجاد کرد که الان بعد از ده سال به هیچ عنوان حاظر نیستم برای رسیدن به شرایط یا نعمتی از وام یا قرض گرفتن استفاده کنم و آرامش خودم را برهم بزنم.

هرآنچه برای شما نباشد و از طریق وام یا قرض گرفتن وارد زندگی خود کنید توانایی مقابله کردن با استرس و نگرانی که قرض و وام و بدهکاری در وجود شما ایجاد خواهد کرد را ندارد و هرگز نمی تواند موجب آرامش و بهبود احساس خوشبختی شما شود.

تاکید می کنم این نگرش من در زندگی شخصی ام است و انتظار ندارم شما یا دیگران با آن موافق یه کورکورانه به آن عمل کنید.

نعمت های الهی

نتایج رهایی از نارضایتی

خداوند در قرآن می فرماید اگر سپاسگزار باشید شما را می افزایم. این وعده خداست و خداوند نسبت به تحقق وعده های خود وفادار است.

در سال ۱۳۹۳ زمانی که تازه با موضوع جذب آشنا شده بودم بعد از ده سال کار کردن توانسته بودم ماشین مدل ۸۳ بخرم.

همیشه از داشتن این ماشین ناراضی بودم و هر وقت افرادی را می دیدم که ماشین بهتر از من دارند حسادت می کردم و گله و شکایت می کردم که خداوند چرا به من این شانس را نداده است که ماشین بهتر داشته باشم.

تقریبا ۵ سال بود که آن ماشین را داشتم و از نظر ظاهر بیرونی و داخلی در شرایط نامناسبی بود اما توانایی تعویض یا بهبود شرایط ماشین خودم را نداشتم.

زمانی که با موضوع سپاسگزاری آشنا شدم به این فکر کردم که چه چیزی در زندگی من وجود دارد که بخواهم بخاطر آن سپاسگزار باشم.

با خودم گفتم قطعا این ماشین گزینه مناسب یا لایقی برای سپاسگزاری کردن نیست. شرایط مالی مناسبی هم نداشتم که بخواهم برای آن سپاسگزاری کنم.

از نظر روابط عاطفی هم در شرایط مناسبی نبودم و اوضاع و احوال سلامتی ام که به شدت تحت تاثیر چاقی و برخی بیماری های دیگر بود.

بنابراین نمی توانستم خودم را راضی کنم که برای شرایط کنونی ام باید هرطور که شده سپاسگزاری کنم چون اصلا مورد رضایت من نبود.

از طرفی در همه کتاب های موفقیت و حتی در قرآن بر سپاسگزاری بر نعمت های الهی تاکید شده بود اما نمی توانستم خودم را راضی کنم که باید بخاطر آن شرایط سپاسگزار باشم.

احساس می کردم دارم خودم را گول می زنم و از طرفی می گفتم خداوند بر نهان و آشکار من مسلط است و قطعا متوجه فیلم بازی کردن و الکی سپاسگزاری کردن من خواهد شد.

بنابراین به این موضوع فکر کردم که چطور باید در آن شرایط به احساس خوب و رضایت از زندگی دست پیدا کنم و تنها راهی که به نظرم رسید که البته الهام و ایده خداوند بود متوقف کردن گله و شکایت کردن درباره شرایط موجود بود.

با خودم گفتم درست است که نمی توانم به زور برای شرایط فعلی سپاسگزار باشم ولی می توانم درباره این شرایط گله و شکایت نکنم.

این به نظرم منطقی می آمد که اگر از شرایط فعی راضی نیستی نباید درباره آن صحبت کنی ولی اینکه بخواهم از شرایطی که ناراضی هستم احساس تشکر و سپاسگزاری داشته باشم اصلا به نظرم منطقی نبود.

بنابراین تصمیم گرفتم راه ساده تر و منطقی تر را در پیش بگیرم و سعی کردم گله و شکایت کردن درباره شرایط زندگی را متوقف کنم.

نعمت های الهی

کار ساده ای نبود و بارها به خودم می آمدم و متوجه می شدم که در حال گله و شکایت کردن هستم. ولی ناامید نمی شدم و هرکجا متوجه کلام خودم می شدم سعی می کردم گله و شکایت کردن را متوقف کنم.

بعد از آن متوجه شدم که تقریبا می توانم گله و شکایت کردن خودم به صورت کلامی را کنترل کنم ولی پیوسته در ذهنم در حال مقایسه کردن شرایط خودم با دیگرات و گله و شکایت هستم.

به این نتیجه رسیدم که گله و شکایت نکردن کلامی مرحله اول رهایی از گله و شکایت است و مرحله بعدی گله و شکایت نکردن های ذهنی است.

اینجا بود که متوجه شدم برای متوقف کردن گفتگوهای ذهنی باید توجهم را از نعمت های الهی دیگران بردارم.

چون متوجه شدم وقتی به نعمت های الهی یا داشته های دیگران توجه می کنم به شدت ترغیب به گله و شکایت می شوم و به همین دلیل همیشه درباره شرایط نامساعد خودم یا شرایط مساعد دیگران با اطرافیانم صحبت می کردم.

از وقتی هم که تصمیم گرفته بودم با دیگران درباره مسائل و مشکلات گله و شکایت نکنم خیلی خوب عمل کرده بودم ولی همچنان در ذهنم مشغول این کار بودم.

بنابراین تصمیم گرفتم به نعمت های الهی دیگران توجه نکنم تا بتوانم گفتگوهای ذهنی ام را کنترل کنم.

در روزهای اول به محض مشاهده ماشین های بهتر متوجه شروع گفتگوهای ذهنی ام درباره بدبختی های خودم می شدم و سعی می کردم این گفتگوی ذهنی را ادامه ندهم و به چیز دیگری توجه می کردم.

به مرور در انجام این کار مهارت و تسلط بیشتری پیدا کردم و متوجه شدم به نسبت گذشته به میزان قابل توجهی گله و شکایت های زبانی و ذهنی من نسبت به نعمت های الهی دیگران کمتر شده است.

من سالها بود نسبت به داشتن آن ماشین گله و شکایت می کردم و همیشه به همسرم می گفتم خدا کنه بتونم یک وام ۵ میلیونی دیگه بگیرم و ماشین یکی دو مدل بالاتر بخرم که شرایط بهتری داشته باشه.

اما از وقتی نسبت به نداشتن ماشین خوب در زندگی خودم و داشتن ماشین خوب دیگران گله و شکایت نمی کردم به مرور احساس بهتری نسبت به همان ماشینی که همیشه ازش ناراضی بودن داشتم.

همان ماشینی که هیچ علاقه ای به تمیز کردنش نداشتم را هفته ای یک بار تمیز می کردم.

با هزینه اندک روکش نو برای همان ماشین خریدم و شکل و شمایل بهتری پیدا کرد.

براش دور فرمان خریدم، خوشبو کننده خریدم و به هر شکلی که می توانستم از همان وسیله نقلیه که تا قبل از آن احساس می کردم بی ارزش و آبروی مرا می برد استفاده بهتری می کردم.

احساسم نسبت به آن ماشین تغییر کرد و تا حدود زیادی نارضایتی من از اینکه چرا ماشین مدل بالاتر ندارم کمتر شد.

نعمت های الهی

دریافت نعمت های الهی

رها شدن من از احساس نارضایتی که ناآگاهانه هر روز شعله های آن را در وجودم بلندتر می کردم باعث شد احساس رضایت و آرامش نسبت به شرایط فعلی خودم داشته باشم.

این طریقی که من به صورت ناآگاهانه در پیش گرفته بودم دقیقا منطبق بر آیات خداوند در قرآن بود که به پیامبر توصیه کرده بود نگاه خود را از دارایی های دیگران بردار و به آنچه خودت داری توجه کن.

همین کار ساده باعث شد تا به شکل قابل توجهی از احساس نارضایتی من کاسته شود. این درحالی است که شاید کار خاصی برای بالابردن احساس سپاسگزاری انجام نداده بودم چون هنوز به نظرم تغییری در زندگی من ایجاد نشده بود. و چیزی بعنوان نعمت های الهی وارد زندگی من نشده بود.

اما کم کردن میزان نارضایتی خودبخود باعث بهبود شرایط احساسی و گسترش آرامش در وجود انسان می شود.

همین کافی بود تا رابطه احساسی من با خداوند بهتر و بهتر شود و در نتیجه انتظار من از خداوند برای دریافت نعمت های الهی تغییر کرد.

من در گذشته هیچ انتظاری از خداوند برای دریافت نعمت های الهی نداشتم و تازه انتظار داشتم همواره مرا مورد عذاب و امتحان الهی قرار دهد چود خودم را بنده ناسپاس و گناهکاری می دیدم که از درگاه خداوند رانده شده است.

اما با تغییر نگرشی که نسبت به نعمت های الهی و شرایطم در زندگی ایجاد کردم بعد از به صلح رسیدن با خودم گویی با خداوند هم در صلح قرار گرفتم و انتظارم از خداوند تغییر پیدا کرد و به جای اینکه منتظر مشکلات و گرفتاری ها باشم منتظر دریافت نعمت های الهی بودم.

دیگر مثل قبل احساس دور افتادن یا رها شدگی نمی کردم. احساس نمی کردم که خداوند به همه نعمت های الهی بیشمار داده است و فقط حواسش به زندگی من نیست.

علاوه بر اینها بهبود شرایط موجود که در مورد مثال ماشین نظافت کردن و بهبود هرآنچه که با شرایط آن روزگار من متناسب بود سبب شد تا احساس بهتری نسبت به نعمت های الهی خودم پیدا کنم.

همین روند ساده باعث شد که کمتر از دو سال بعد از شروع این روند شرایط خرید ماشین جدید برای من فراهم شد آن هم نه دو سه مدل بالاتر بلکه در حد صفر کیلومتر.

و به لطف خداوند یک سال بعد توانستم ماشین به مراتب بهتر و در حد صفر بخرم.

جالب توجه اینکه من چندین سال بود آن ماشین را داشتم و همیشه از داشتن آن احساس نارضایتی و شرمندگی می کردم و هرچه تلاش می کردم شاید بتوانم با ماشین دو سه مدل بالاتر آن را تعویض کنم موفق نمی شدم.

اما وقتی در روند نگرش و عملکرد خودم تغییر ایجاد کردم در کمتر از سه سال توانستم دو بار ماشین بهتر خریداری کنم آن هم نه چند مدل بالاتر بلکه ده ها مدل بالاتر از نظر کیفیت و مدل و قیمت.

این از شگفتی های رهایی از نارضایتی بخاطر داشته های خود و توجه به نعمت های الهی دیگران بود که منجر به دریافت نعمت های الهی فراتر از انتظارم شد.

اگر به نعمت های الهی دیگران توجه کنیم به سادگی داشته های خودمان در نظر ما بی ارزش می شوند.

اگر به داشته های دیگران توجه کنیم به طرز فزاینده ای احساس می کنم نداشته های زیادی هستند که از نبود آنها در زندگی مان احساس بدبختی خواهیم کرد.

بنابراین سپاسگزار بودن به خاطر نعمت های الهی که در همین شرایط در زندگی ما جریان دارند راه حل بهبود شرایط و دریافت نعمت های بیشتر و بهتر است.

نعمت های الهی

نکته مهم برای موفقیت در این مسیر پذیرش این نگرش است که هرانسانی به اندازه لیاقتش از طرف خداوند نعمت های الهی دریافت می کند.

پذیرش این نگرش کار ساده ای نیست چون می توانید هزاران دلیل و نمونه پیدا کنید که اثبات می کند فلانی نعمت ها و دارایی هایش فراتر از لیاقتش است.

به این دو نکته توجه داشته باشید:

اول: نعمت های الهی شامل دارایی هایی که افراد به شکل های مختلف از طریق وام یا قرض و … وارد زندگی خود کرده اند نباید ملاک دارایی و داشته های آنها باشد چون این نعمت های الهی به شکل عادی وارد روند زندگی آنها نشده است و موجب رضایت و شادی درونی آنها نمی شود.

دوم: معیار سنجش لیاقت و ارزشمندی انسانها برای ورود نعمت های الهی از نظر خداوند با معیارهای انسانی بسیار متفاوت است. شاید از نظر ما فردی لایق نباشد اما نظر ما معیار خداوند و جهان هستی برای ورود نعمت ها نیست.

بنابراین اگر می خواهید شرایط فعلی زندگی خود را تغییر دهید و از نعمت های الهی بیشتری برخوردار شوید راه و چاره ای جز پذیرش آن ندارید. باید با پذیرش شرایط فعلی خود به احساس آرامش دست پیدا کنید تا بتوانیم قدم زنان در مسیر زندگی فعلی به حرکت خود ادامه دهید تا به سرزمین مجاور که شرایط متفاوت با شرایط فعلی شما دارد وارد شوید.

برای اینکه بتوانید شرایط فعلی خود را بپذیرید بهترین راهکار این است که این نگرش را هرطور که شده برای خودتان منطقی کنید.

«هر انسانی به اندازه لیاقتش در دنیای مادی صاحب اموال و شرایط خاص خود می شود»

این نگرش به این معنی است که هرکس در هر شرایطی است دقیقا همان جایی است که باید باشد.

این نگرش به این معنی است که من در حال حاظر در هر شرایطی هستم دقیقا در جای درست خودم در دنیای مادی قرار دارم.

شرایط بهتر نیاز به لیاقت بیشتر دارد و لیاقت بیشتر در گرو داشتن افکار و نگرشی متفاوت است.

به اندازه ای که افکار و نگرش شما درباره خودتان، زندگی و خداوند در جهت صحیح و همسو با قوانین جهان هستی تغییر پیدا کند شما لایق تجربه شرایط بهتر در دنیای مادی خواهید شد.

اخطار

تمرین:

۱- با توجه به توضیحات ارائه شده درباره اهمیت توجه به نعمت های خود و دوری کردن از حسادت ورزیدن نسبت به داشته های دیگران شرح دهید که تا کنون نگرش و عملکرد شما در اینباره چگونه بوده است. آیا همیشه به داشته های خود توجه داشته اید یا در برخی موارد مشاهده داشته ها و شرایط دیگران باعث ایجاد حسرت در شما شده است.

۲- در اطرافیان خود افرادی را پیدا کنید که همواره در زندگی توجهی به داشته های دیگران ندارند یا درباره آنچه دیگران دارند صحبت نمی کنند. درباره میزان آرامش و شرایط آنها در زندگی شرح دهید.

۳- درباره نعمت هایی که به شکل ساده و خودبخودی وارد زندگی شما شده اند و باعث ایجاد آرامش و راحتی در زندگی شما شده اند شرح دهید.

۴- درباره نعمت هایی که فقط بخاطر اینکه از دیگران عقب نمانید یا مانند آنها باشید با تقلا وارد زندگی خود کرده اید اما نتیجه نهایی رضایت بخشی به همراه نداشته است شرح دهید.

۵- نگرش خود درباره عبارت «هر انسانی به اندازه لیاقتش در دنیای مادی صاحب اموال و شرایط خاص خود می شود» را شرح دهید. چقدر با این موضوع موافق هستید. برای اثبات آن از زندگی خود و دیگران مثال پیدا کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.44 از 61 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42322
برچسب ها:
54 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/24 14:43
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 23740 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 867 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان روزی دهنده بی پایان 

      با سلام و دورود و خدا قوت ویژه خدمت استاد گرامی و دوستانی همچون گنج 

      گام پنجم نعمت های الهی صد در صد برای همه هست و قانون شگرگزاری 

      من سپاسگزار نعمت های الهی هستم 

      تمرین:

      ۱- با توجه به توضیحات ارائه شده درباره اهمیت توجه به نعمت های خود و دوری کردن از حسادت ورزیدن نسبت به داشته های دیگران شرح دهید که تا کنون نگرش و عملکرد شما در اینباره چگونه بوده است. آیا همیشه به داشته های خود توجه داشته اید یا در برخی موارد مشاهده داشته ها و شرایط دیگران باعث ایجاد حسرت در شما شده است.

      من زیاد به اموال دیگران حس حسادت ندارم و خیلی توجه نمیکنم و خیلی بندرت مال و اموال و ثروت کسی برام حسرت داشته 

      البته اتاق داشتن همیشه جزو آرزوهای بزرگ من بود و همیشه هم حسرتشو داشتم و اصلا حس رضایت از زندگی گله ای نداشتم‌ با اینکه از طرفی هم  فکر میکردمم چقدر خوبه از هم دور نیستیم و زندگیمون سرد نیس 

      و بیشتر خودمو قانع میکردم ببین تو فیلما اونا که اتاق دارن همشون از هم دورن ولی اعتقادم داشتم دوری و دوستی 

       ولی از طرفی درگیری زیادی هم بین ما خواهرا و برادرم بود و جنگ و دعوای شدید مخصوصا سر کنترل تلوزیون 

      حتی برای دیدن زندگی بلاگرها که اکثرا با لذت اینکه اینا دارن منم قطعا بهش میرسم و دلم میخاد بیشتر ازشون ایده بگیرم و تصویر سازی واقعا حس داشتن آشپزخونه با امکانات بیشتر و کلوزت روم و اتاق مستر و دیدن رویایی برای  آشپزخونه تمیز و آشپزخونه ای جدا برای آشپزی و اینا و هیچوقت حس بد نمیگیرم 

      ولی خیلی از دوستام و نزدیکان رو میبینم که میگن اگه اینا زندگی میکنن پس ما چی هستیم و حتی در کلامشون تنفر نسبت به اون شخص دارن و از حسادت شدیدشون و چشم و هم چشمی شدید رنج‌ میبرن 

      شاید من الان بخاطر تغییر کلی نگرشم اینجور فکر میکنم چون در گذشته و دید خرابی که داشتم اینستا نداشتم و اینجور زندگیهای  لوکس رو نمیدیدم 

      البته زیادم اهل لوکس و مد گرایی نیستم و بیشتر سادگی و شیک بودن رو دوست دارم و تکنولوژی و آسایش بیشتر و رفاه 

      بیشتر حسادت من روی روابط تحریک میشد و دوست داشته شدنها مخصوصا فرق گذاشتن مامان و بابام که همیشه کوچیکه عزیزتر بود و منم که اولین دختر خانواده و هیچ وقت حق با من نبود 

      چون اکثرا خودمو تنها میدیدم و یه جورایی عقده و حقارت و کم بینی داشتم مخصوصا بخاطر چاقی که همیشه تنفر داشتم ازش و فکر میکردم چون چاقم همه با من بد رفتاری میکنن 

      همیشه عشق شدید قلبی به دیگران مخصوصا معلم هام مربی باشگاهم و چندتا از دوستان مدرسه ام  پیدا میکردم و این محبت شدید رو به دیگران میدادم تا شاید اون حس بی محبتیهام و نیاز شدیدم برای روابط جبران بشه که بیستر سرخورده میشدم و تنفرم از خودم بیشتر میشد و روابط بسیار خرابی داشتم چون همراه با گله و شکایت بود 

      به اندام و هیکل اطرافیانمم زیادحسرت میخوردم و همش خودمو لعن و نفرین میکردم چرا من نباید مثل بقیه خوش تیپ بگردم و لذت ببرم و هرگز روی ارامش رو نمیدیدم و با اکثر دوستام که حسادت شدید به لاغرها داشتن شدیدا حسادت میکردم 

      به مدل زیاد خوردنشون و چاق نشدنشون حسرت داشتم یبار منم مثل اونا بیخیال هر چی دلم میخاد بخورم چون من تفریح و لذو رو توی خوردن میدیدم 

      خدا رو هم هیچوقت تو زندگیم دوست و یاور نمیدیدم و همیشه منتظر عذابش بودم نه پاداشش 

      واقعا همیشه توجهم به نداشته هام بود تا داشته هام 

      اولین باری که کتاب شکرگزاری راندا برن رو دیدم و سعی کردم جور دیکه ای شکر گزار داشته هام بشم حیرت کردم که چرا من تا حالا این چیزا برام پیش پا افتاده بود و اصلا نمیدیدمشون خیلی خیلی هم معجزه دیدم 

      ولی تا به تمرین روابط معجزه اسا رسیدم دیگه نتونستم ادامه بدم 

      و بارها و بارها نصفه نیمه رها کردم 

      ولی چند مدل دوره شکر گزاری دیگه بود کامل انجام دادم و کلی نتایج عالی گرفتم چون خیلی تکنیک ها توش بود که تونستم بهشون عمل کنم و یاد بگیرم  و اصلاح کنم 

      و شکر گزاری سه نوع هست 

      شکر گزاری زبانی و شکرگزاری قلبی و شکر گزاری عملی 

      شکر گزاری زبانی که اولین مرحله هست و نباید تو همین متوقف شد و خیلی تاثیرات و نتایج عالی داره و مخصوصا که شکرگزار کمک دیگران که دستهای خداوند بر روی زمین هستن باعث حس خوشایند در آنها میشه و انگار باز هم از خدا تشکر کردین و دیدن رد پای خدا برای هدایت بیشتر و افزایش کمک دیگران از سمت خدا و هر آنکس شکر نعمت بجا بیاره بیشتر و بیشتر میشه 

      و بارها شده ناسپاسی کردم از کمک کسی از کف من رفته مثلا به بابام که برام تبلت خرید بعد از مدتها بی تبلت بودم چون رنگ طلایی میخاستم و از رنگ تبلتم یهو شوک شدم و خیلیم اشتباه کردم که ناراحت شدم و گفتم دقیقا همون رنگی بود که نمیخاستم بابامم خیلی دلش گرفت و گفت به جای تشکرته و دقیقا تبلت من از روز نو بودنش همش تو تعمیرگاه بود و کلا باطریش مشکل دار بود و مدام ری استارت میکرد 

      ولی شکر گزاری قلبی حس ارامش و اسایش بیشتر داره و اون احساس گله و شکایت و نارضایتی رو از ما دور میکنه و مهارت شکر گزاری رو تقویت میکنه 

      ادامه دارد با تشکر فراوان  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/24 16:04
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 23740 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,751 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان روزی دهنده بی پایان 

      با سلام و دورود و خدا قوت ویژه خدمت استاد گرامی و دوستانی همچون گنج 

      گام پنجم نعمت های الهی صد در صد برای همه هست و قانون شگرگزاری 

      من سپاسگزار نعمت های الهی هستم 

      تمرین:

      ۱- با توجه به توضیحات ارائه شده درباره اهمیت توجه به نعمت های خود و دوری کردن از حسادت ورزیدن نسبت به داشته های دیگران شرح دهید که تا کنون نگرش و عملکرد شما در اینباره چگونه بوده است. آیا همیشه به داشته های خود توجه داشته اید یا در برخی موارد مشاهده داشته ها و شرایط دیگران باعث ایجاد حسرت در شما شده است.

      من زیاد به اموال دیگران حس حسادت ندارم و خیلی توجه نمیکنم و خیلی بندرت مال و اموال و ثروت کسی برام حسرت داشته 

      البته اتاق داشتن همیشه جزو آرزوهای بزرگ من بود و همیشه هم حسرتشو داشتم و اصلا حس رضایت از زندگی گله ای نداشتم‌ با اینکه از طرفی هم  فکر میکردمم چقدر خوبه از هم دور نیستیم و زندگیمون سرد نیس 

      و بیشتر خودمو قانع میکردم ببین تو فیلما اونا که اتاق دارن همشون از هم دورن ولی اعتقادم داشتم دوری و دوستی 

       ولی از طرفی درگیری زیادی هم بین ما خواهرا و برادرم بود و جنگ و دعوای شدید مخصوصا سر کنترل تلوزیون 

      حتی برای دیدن زندگی بلاگرها که اکثرا با لذت اینکه اینا دارن منم قطعا بهش میرسم و دلم میخاد بیشتر ازشون ایده بگیرم و تصویر سازی واقعا حس داشتن آشپزخونه با امکانات بیشتر و کلوزت روم و اتاق مستر و دیدن رویایی برای  آشپزخونه تمیز و آشپزخونه ای جدا برای آشپزی و اینا و هیچوقت حس بد نمیگیرم 

      ولی خیلی از دوستام و نزدیکان رو میبینم که میگن اگه اینا زندگی میکنن پس ما چی هستیم و حتی در کلامشون تنفر نسبت به اون شخص دارن و از حسادت شدیدشون و چشم و هم چشمی شدید رنج‌ میبرن 

      شاید من الان بخاطر تغییر کلی نگرشم اینجور فکر میکنم چون در گذشته و دید خرابی که داشتم اینستا نداشتم و اینجور زندگیهای  لوکس رو نمیدیدم 

      البته زیادم اهل لوکس و مد گرایی نیستم و بیشتر سادگی و شیک بودن رو دوست دارم و تکنولوژی و آسایش بیشتر و رفاه 

      بیشتر حسادت من روی روابط تحریک میشد و دوست داشته شدنها مخصوصا فرق گذاشتن مامان و بابام که همیشه کوچیکه عزیزتر بود و منم که اولین دختر خانواده و هیچ وقت حق با من نبود 

      چون اکثرا خودمو تنها میدیدم و یه جورایی عقده و حقارت و کم بینی داشتم مخصوصا بخاطر چاقی که همیشه تنفر داشتم ازش و فکر میکردم چون چاقم همه با من بد رفتاری میکنن 

      همیشه عشق شدید قلبی به دیگران مخصوصا معلم هام مربی باشگاهم و چندتا از دوستان مدرسه ام  پیدا میکردم و این محبت شدید رو به دیگران میدادم تا شاید اون حس بی محبتیهام و نیاز شدیدم برای روابط جبران بشه که بیستر سرخورده میشدم و تنفرم از خودم بیشتر میشد و روابط بسیار خرابی داشتم چون همراه با گله و شکایت بود 

      به اندام و هیکل اطرافیانمم زیادحسرت میخوردم و همش خودمو لعن و نفرین میکردم چرا من نباید مثل بقیه خوش تیپ بگردم و لذت ببرم و هرگز روی ارامش رو نمیدیدم و با اکثر دوستام که حسادت شدید به لاغرها داشتن شدیدا حسادت میکردم 

      به مدل زیاد خوردنشون و چاق نشدنشون حسرت داشتم یبار منم مثل اونا بیخیال هر چی دلم میخاد بخورم چون من تفریح و لذو رو توی خوردن میدیدم 

      خدا رو هم هیچوقت تو زندگیم دوست و یاور نمیدیدم و همیشه منتظر عذابش بودم نه پاداشش 

      واقعا همیشه توجهم به نداشته هام بود تا داشته هام 

      اولین باری که کتاب شکرگزاری راندا برن رو دیدم و سعی کردم جور دیگه ای شکر گزار داشته هام بشم حیرت کردم که چرا من تا حالا این چیزا برام پیش پا افتاده بود و اصلا نمیدیدمشون خیلی خیلی هم معجزه دیدم 

      ولی تا به تمرین روابط معجزه اسا رسیدم دیگه نتونستم ادامه بدم 

      و بارها و بارها نصفه نیمه رها کردم 

      ولی چند مدل دوره شکر گزاری دیگه بود کامل انجام دادم و کلی نتایج عالی گرفتم چون خیلی تکنیک ها توش بود که تونستم بهشون عمل کنم و یاد بگیرم  و اصلاح کنم 

      و شکر گزاری سه نوع هست 

      شکر گزاری زبانی و شکرگزاری قلبی و شکر گزاری عملی 

      شکر گزاری زبانی که اولین مرحله هست و نباید تو همین متوقف شد و خیلی تاثیرات و نتایج عالی داره و مخصوصا که شکرگزار کمک دیگران که دستهای خداوند بر روی زمین هستن باعث حس خوشایند در آنها میشه و انگار باز هم از خدا تشکر کردین و دیدن رد پای خدا برای هدایت بیشتر و افزایش کمک دیگران از سمت خدا و هر آنکس شکر نعمت بجا بیاره بیشتر و بیشتر میشه 

      و بارها شده ناسپاسی کردم از کمک کسی از کف من رفته مثلا به بابام که برام تبلت خرید بعد از مدتها بی تبلت بودم چون رنگ طلایی میخاستم و از رنگ تبلتم یهو شوک شدم و خیلیم اشتباه کردم که ناراحت شدم و گفتم دقیقا همون رنگی بود که نمیخاستم بابامم خیلی دلش گرفت و گفت به جای تشکرته و دقیقا تبلت من از روز نو بودنش همش تو تعمیرگاه بود و کلا باطریش مشکل دار بود و مدام ری استارت میکرد 

      ولی شکر گزاری قلبی حس ارامش و اسایش بیشتر داره و اون احساس گله و شکایت و نارضایتی رو از ما دور میکنه و مهارت شکر گزاری رو تقویت میکنه و نعمت و ثروت و سلامتی و روابط عالی بیشتری رو وارد زندگی ما میکنه 

      و توجه کردن به اموال و دارایی های دیگران و حسرت خوردنش و در قران هم به پیامبر گفته شده که چشمت رو از روی اموال دیکران بردار و نهی شده که ما چشممون دنبال مال بقیه باشه 

      و حتی خیلی از داراییهای دیگران از وام و قرض ایناست که همین باعث نگرانی و استرس و لذت نبردن میشه که موعد پاس کردن چک میرسه و باعث میشه همش فکر کنم چه اشتباهی کردم اینو با قسط خریدم و ناسپاسی کنم و آسایش و ارامش کمتر بشه 

      واقعا ما همه زندگیمون بر اساس قسطی خریدن و وام بود بابام چون کارمند بود و محدود بود فقط میتونست بخشی از حقوقش رو مثلا برای خرید یه وسیله جدید بده 

      و همیشه هم ترس و عذاب داشت از بدهکاریاش و خیلی بیماریها هم گرفت بخاطر همین ترسها و کلی هم دولا پهنا با سودش میگرفتن پول این وسیله رو 

      ولی واقعا چیزایی که قسطی نخریدیم هم خیلی لذت بخش تر بود هم آرامش داشته تو زندگیمون و من شدیدا به این باور رسیدم 

       

      خب خدا رو شکر ادامه متن رو میتونم بنویسم چون غذام رو بار بود نزدیک بود بسوزه و رفتم نهار رو درست کردم و تمرینمو ادامه بدم قسمت قلبی رو کامل کردم 

      و شکر گزاری عملی که استفاده بهینه کردن از وسایلی که داریم و نعمتهامون به پذیرش و صلح برسیم و با همینی که داریم به شکر گزاریش عمل کنیم تا نعمت جدید بیاد 

      مثلا منی که الان که اتاق ندارم واقعا به این حس رسیدم که تخت من اتاق کوچک منه فقط دیوار نداره و یه سری امکانات اتاق رو کمتر داره و به پذیرش و صلح بیشتری بهش رسیدم هر چند مشکلات هم خودنمایی میکنن و میخان حس خوب منو کمتر کنن مخصوصا که من الان شدیدا گرمایی شدم و بقیه سردشون هست و هر جای دیگه اتاق میخام برم داداشم رضایت نمیده 

      و من چون باور سوخت و ساز پایینمو حل کردم الان منی که شدیدا سرمایی بودم و همش حسم بود تو فریزر بودم بخاطر رژیمهای غلطم که اصلا سوخت و ساز تو بدنم نبود و تو فاز قحطی بودم و شدیدا بدنم ذخیره میکرد و حرارتی تو بدنم نبود 

      الان شدیدا گرمایی شدم خود به خود و خیلی گاهی بهم میگن خودخواهی ما سردمون هست و الکی میگن جات رو عوض کن ولی بی فایده و من تمام تلاشم اینه که لب به گله و شکایت باز نکنم 

      و خیلی از افراد انباردارهای خوبی هستن منم شدیدا اینجوری هستم وقتی وسیله نو میخرم تا مدتها دلم نمیاد استفاده کنم اولا و بعدشم مثلا لباس قشنگ داشته باشم شکرشو برای خودم به جا نمیارم میزارم مهمونی خاصی باشه بپوشم که با لباسم آبروداری کنم و این خودش باور نداشتن به فراوانی هست و نعمت زیاد که باعث میشه نعمت هم تو زندگیم زیاد نشه 

      ولی مثلا دامادمون تمام لباسهای شیکش رو میپوشه و میره سر کار و اوضاع کاسبیش خیلی خوبه 

      و کمد لباساش همیشه در حال انفجار  انگار که داره میره عروسی و همیشه هم لباسهای عالیش رو میبخشه بازم زیادتر میشه چون انفاق شدید داره 

       از زبان استاد هم تو فایل نتایج شنیدم که شدیدا خوش پوش شدن سر کار که همه بهشون میگفتن جایی میخایی بری و همین باعث زیاد شدن لباسهای شیک میشه چون انگار مدام کارت دعوت میفرستی برای لباسهای بهتر و شیک تر 

      انگار تمام لباسهای قشنگ دنیا میگن بریم پیش این ادم این بلده از ما لذت ببره 

      اون یکی که فقط لباساشو تو مراسما میپوشه هم به فقر اعتقاد داره و هم به کمبود لباس و لباسها حس هوشمندی کائنات میگه نریم پیش این ما رو نمیخاد که انداختتمون برای روز مبادا و معمولا لباس نوی استفاده نشده میپوسه و میگنده چون مورد استفاده و توجه صاحبش نیس و خودشو لایقش نمیدونه 

      پس نعمت زیادی هم به سمتش نمیره و همون که داره بسشه بیشت از این لازم نداره 

      منم خیلی این عادت اشتباه رو دارم 

      حتی مثلا رو تختی نو خریدم رو تختم نمیکشیدم که عید بیاد و چون رو تختی قبلیم در حال پاره شدن بود و خودم دلم نمیومد بندازم دور و گذاشته بودم روتختی جدیدم رو مثلا عید بندازم 

      دامادمون برام این کار رو کرد و من شدیدا جیغ میزدم نه هنوز میشه استفاده اش کرد حیفه واقعا حس خساست داشتم و جرات دور ریختن نداشتم 

      الان که که یکی برام انداخت دور بالاخره به وسیله نو رسیدم انقدر تو صرفه جویی غرق شده بودم که روتختی نو رو استفاده نمیکردم میگفتم بشور بپوش میخامش میگفت حالا بعدا بهتر و نوترش رو میخری و این یعنی ناسپاسی در برابر نعمت جدید که خودم نمیزاشتم وارد زندگیم بشه با اینکه داشتمش 

      و این یکی از باورهای قوی نگهبان منه و کشفش کردم و انگار مقاومت دارم بهش 

      وای شاید حتی این باور نگهبان در استفاده به باورهای جدید هم در من در بعضی جاها باشه و الان که دارم مینویسم برام داره واضح تر میشه و چون بعضی از باورهای جدیدمو سریع نمیتونم هضم کنم زمان بیشتر میخام برای استفاده از باور جدید و گاهی همون عادتهای غلط زورشون بیشتر میچربه

      مخصوصا در مورد از بین رفتن ترسهام وای دقیقا همینه و من الان دارم متوجه میشم 

      و هر چی بیشتر دنبال شکر و استفاده از باورهای جدید باشم زودتر تغییر میکنم و ترسها دور ریخته میشن و جرات بیشتر و ببشتر و باور و اعتقاد محکم و شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند 

      با تشکر فراوان ادامه تمرین در بخش بعدی خیلی طولانی شد همین یه سوال 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/24 17:55
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 23740 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,410 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان 

      با عرض سلام مجدد ادامه تمرین 

      ۲- در اطرافیان خود افرادی را پیدا کنید که همواره در زندگی توجهی به داشته های دیگران ندارند یا درباره آنچه دیگران دارند صحبت نمی کنند. درباره میزان آرامش و شرایط آنها در زندگی شرح دهید

      واقعا دقیقا در اطراف من خیلی از افراد هستن که هیچوقت چشمشون دنبال ثروت و اموال بقیه نیس مخصوصا همین دامادمون و برای من الگوی فوق العاده ای هست 

      و همیشه سعی داره با دیگران با تمام قدرتش کمک کنه و خیلی از خودش مایه میزاره و اکثرا هم خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند 

      زیادم بهش تهمت میزنن و میخان خرابش کنن از روی حسادت ولی به هیچ وجه نمیتونن چون خدا پشتشه 

      از نیات و اعمالش خبر داره و همیشه هم خدا کمکش میکنه و رفع اتهام و و خدا به دو گروه میخنده و هیچکس رو وقتی خدا میخاد ببره بالا در پاداش اعمالش نمیتونن بیارن پایین 

      و اون کساییم که الکی میخان خودشونو بزرگ کنن از روی بدجنسی خدا میارشون پایین و رسوا میشن سر بی گناه بالای دار نمیره 

        روز به روزم مالش بیشتر میشه که کاملا حقشه و لایقشه 

      البته ایشونم یه سری باورهای منفی دارن که بهش توجه میکنه و نمیزاره به آخرین حد لیاقتش برسه

       زیاد اخبار منفی میبینه و دلش خیلی برای ندارها میسوزه و این تنها عیبشه و دولت و مسئولینم زیاد مقصر میدونه و خیلی دروغها رو حقیقت میدونه 

       و تمام دوستاشم براش زیاد ناله میکنن چون میدونن چقدر دلسوزه و طاقت نمیاره و کمکشون میکنه و زیاد ازش سواستفاده میکنن و بیشتر توجهشو میبرن سمت نداری وگرنه خودش اصلا بخاطر حسادت یا چشم و هم چشمی زندگی نمیکنه 

       و مطمئنم با این مدل اخلاقش که چشمش دنبال زندگی دیگران نیس میتونست میلیاردر و ثروتمندترین آدم روی زمین بشه چون لایق ترین فردیه که میشناسم هم خودش هم خواهرم که همسرش هست  بخشنده ترین هستن و صحبتشم همیشه اینه که خوشحاله از اینکه همه زیاد داشته باشن و همش میگه کاش خدا روزیشونو بیشتر کنه و آرامشم خیلی زیاده از لحاظ حسادت کردن 

      و واقعا ثروتمندای زیاد دیگه ای هم میشناسم که همین آرامش رو دارن و از قانون قرآن پیروی میکنن و دقیقا هم خدا پاداششون رو که نعمت بیشتر و آرامش و روابط عالی و سلامتی بیشتره 

      و دقیقا نقطه مقابلش آدمهای زیادی رو میشناسم و دقیقا جهان دو قطبیه که چشمشون همش دنبال زندگی دیگرانه و همیشه هشتشون گرو نهشونه و هیچوقت رنگ خوشبختی رو نمیبینن با اینکه هر چی تو زندگی دیگران دیدن و خریدن باز هم طمع که سه سوراخ داره درش غرق هستن و هیچوقت راضی و شاد نیستن و بی نهایت خودشونو عذاب میدن و به هیچ و پوچ زندگی رو شدیدا به خودشون تلخ میکنن و اعصاب ندارن و همیشه میترسن کسی از اونها بیشتر داشته باشه و حرفاشونم فقط تنفره و کینه و تهمت زدن که طرف دزده از کجا آورده میخاد از مال دیگران سواستفاده کنه میخاد کلاه بزاره تو معامله ها تا سود بیشتر ببره محض رضای خدا که موش نمیگیره و قضاوتهای اشتباه و دقیقا طرفو از چشم خودشون میبینن و کوچک ترین حرفی رو منت میدونن کلا خیلی نظر تنگ و بخیل و حسود هستن و همه رو از نگاه خودشون میبینن و نیمه های تاریک خودشونو سایه بقیه میدونن و دقیقا اون چیزی که نسبت میدن به طرف مقابل شخصیت خودشونه و بر اساس آگاهیهای خودشون قضاوت میکنن و دور و اطراف هممون پره از این آدمهای حسود که گول شیطان درونشون رو میخورن که آتش حسادت تمام وجودشونو به آتش میکشه 

      هم آدمهای شدیدا شکر گزار و خوشبخت و دستشون تو دست خداست و هرگز محتاج دیگری نمیشن و روز به روزم مالشون بیشتر میشه در همه جنبه های زندگی 

      ۳- درباره نعمت هایی که به شکل ساده و خودبخودی وارد زندگی شما شده اند و باعث ایجاد آرامش و راحتی در زندگی شما شده اند شرح دهید.

      واقعا یکی از بزرگترین نعمت هایی که خود به خودی وارد زندگیم شده همین سایت تناسب فکریه بدون هیچ بزرگنمایی میگم که هر چی دارم همین گنجه که پر از مسیرهای خوشبختیه و آرامش و همه چی زندگی منو روزافزون کرده و هر وقت شکر گزارش هستم بیشتر و بیشتر میشه 

      و به محض دور شدنش نعمت ازم گرفته میشه و آلارم میده که برگرد و نشانه ها رو کاملا متوجه میشم که مگه عقلت رو از دست دادی قشنگ جی پی اس فعاله و دستم گرفته میشه و خدا رو هزاران رار شکر که دارمش 

      یکی دیگه هم همین خانواده ام که دارمشون و خواهرای عزیزم و خدمتهایی که به من کردن چه خودشون و چه شوهراشون و مامان و بابام و داداش اصلیم و  داداش مجیدم که بهترین داماد دنیاست  و خدا بهم این گنج رو هدیه داده 

      دوستان فوق العاده ای که در این مسیر هم کلاسی من هستن هر کدوم برای من کنج بزرگی هستن که خود به خود بدون اینکه از قبل بشناسمشون از نزدیک الان شدن یار تنهاییام و بهترین استادایی که میتونم ازشون درسهای بزرگ بگیرم 

      تختم که داداش مجیدم که همین دامادمونه برام خرید همین گوشی تو دستم که داداش مجیدم برام خرید تعمیر چندباره  تبلتم که هر چی خواستیم پولشو بدیم قبول نکرد و رنگ کاری خونمون  و کاغذدیواری و فرش و پرده و مبل و سقف کاذب یعنی پی وی سی  آشپزخونه و کلا هر چی که به کمکش نیاز داشتیم و خراب شد خود به خود برامون درست میکرد انقدر زیادن که اگه حتی بخام نام ببرم نمیتونم حتی با مخالفت و ترسهای  بابامم روبرو میشد ولی میگفت به بابام غمت نباشه من دلم دریاست و خدا بزرگه و میرسونه  مسافرت بردن شمالمون که حسرتشو داشتم در بهترین ویلاها و امکانات و داداش مجیدم ما رو برد دریا آرزوی من بود باورم نمیشد ببینمش داداش مجیدم اولین بار بردم و خیلی خیلی زیادن لطفهایی که این داداش عزیزم تو زندگی ما همیشه آورده و دست اندر کارش بوده 

      البته از طریق بقیه اطرافیانمم نعمت تو زندگی ما زیاد وارد شده و همشونم خود به خودی بودن 

      مخصوصا اولین ماشینی که خریدیم پسرعمه پرفسورم برای داییش که بابامه هدیه خرید و گفت به هیچکس نگو و سورپرایزمون کرد و بعد از مدتها ما ماشین دار شدیم و بعد خودمون تونستیم ماشین بهتر بخریم وقتی برای خرج و مخارجی فروختیم که خدمت بزرگی بود و پاداششم بزرگ تر شد چون ما ماشین رو آ دوگانه سوز داشتیم برای خرج کفن و دفن بابابزرگم فروختیم و بعد تندر ۹۰ خریدیم خیلی هم طول نکشید بهترش اومد تو زندگیمون حتما دعای خیر پدربزرگم بوده 

      و همین خونه ای که داریمم شوهر عمم که کویتیه و از عمم هم طلاق گرفتن ولی برامون خرید چون بابام هیچ بی احترامی بهش نکرده بود و من همیشه تو خونه خودمون زندگی کردم و من یکی دو سالم بود که اومدیم تو این خونه که بمباران شد و دوباره ساختیمش سال ۶۵ و همونجورم مونده و هر بازسازی داشته دامادمون که داداش مجیدمه بیشتر انجام داده هز وقتی اومد تو زندگیمون و هیچوقتم طعم تلخ اجاره نشینی رو حس نکردم 

      و اگه بخوام دونه دونه نام ببرم که خیلی خیلی زیادن و پایانی نداره و متن طولانی میشه 

      ۴- درباره نعمت هایی که فقط بخاطر اینکه از دیگران عقب نمانید یا مانند آنها باشید با تقلا وارد زندگی خود کرده اید اما نتیجه نهایی رضایت بخشی به همراه نداشته است شرح دهید.

      هر چی فکر کردم و زور زدم الان چیزی یادم نمیاد به این علت وارد زندگی ما شده باشه کلا اهل این اعتقادات نیستیم هر چی وارد زندگیمون شده بر اساس نیاز بوده شاید تلوزیون بزرگ تر خریدیم ولی واقعا دلیلش این بوده که نیاز بوده نه برای عقب نموندن نمیدونم شایدم بوده ولی واقعا هم رضایت داشتیم و خوشحال بودیم و ما زیاد تلوزیون تو خونمون عوض شده ولی نه به خاطر چشم و هم چشمی برای لذت بیشتر بوده واقعا هم رضایت داشتیم و گام به گام تغییر کرده حتی اوایل سیاه و سفید بود 

      بعد با تلق رنگی روش بود که تیکه تیکه رو رنگی میکرد روش چسبوند بابام و کلی براش ذوق میکردیم 

      بعد رنگی شد و هی بزرگ تر و الانم ۵۴ داریم که تو هال ۹ متری هست و خوب بزرگه نسبت به مکانش و بیشترم تو مارک سامسونگ بودیم این آخری پاناسونیک هست ولی واقعا برای عقب نموندن نبوده بر اساس علاقه بوده فکر میکنم 

      ۵- نگرش خود درباره عبارت «هر انسانی به اندازه لیاقتش در دنیای مادی صاحب اموال و شرایط خاص خود می شود» را شرح دهید. چقدر با این موضوع موافق هستید. برای اثبات آن از زندگی خود و دیگران مثال پیدا کنید.

      در مورد این سوال مثال در مورد لباس زدم 

      ولی مورد دیگه مثلا ظرف و ظروف که ما اکثرا از قاشقهای بدرد نخور یا ظرفهای لب پر شکسته استفاده میکنیم و همیشه ظرف قشنگا برای مهمونه

      و من در این مورد اکثرا دلم میخاست ولی خودمم کلی مثلا در مورد ظرفهای سورمه ای ویترینیه خواهرم از این لب طلاییها اوردیم توش خوردیم همش ترس داشتیم و خودمونو لایق خوردن توش نمیدونستیم کلی میترسیدیم بشکنه و این خیلی بده که خودمونو لایق اون نمیدونیم ولی مهمون و ویترین رو لایق تر از خودمون میدونیم 

      شاید اون ظرفها برای مهمون راحت تر استفاده میشه ولی خودمون با هزارتا عجب غلطی کردم زودتر بزارم سر جاش سرویس ناقص نشه 

      دقیقا هم انقدر ترس پشتشه که همونم میفته میشکنه و قشنگ از زندگی خارج میشه چون میگه تو لایق استفاده اش نیستی 

      ما یه سرویس بلور برای باقیمانده جهاز مامانم داریم که اکثر بلورامون تو بمباران خورد و خاکشیر شد 

       فقط عید به عید میاد بیرون و توش آجیل خورده میشه و همیشه التماس میکردیم مامانم بزاره خودمون توش چیز بخوریم مامانم میگفت نه برای مهمونه 

      اکثر چیزهای خوب دیگه هم یاد گرفتیم برای مکان خاص و شرایط خاص هست و ما هم دیگه دلمون نمیاد استفاده کنیم برای همینم نعمت زیاد نمیشه و دقیقا بر اساس حس لیاقت هست ولی این که خودمون ازش نمیتونیم لذت ببریم دقیقا یعنی ناسپاسی 

      شکرانه اش اینه که خودمون مگه چش هستیم مگه آدم نیستیم خوب کیفشو ببریم 

      لباسهای خوب و مرتبمون رو استفاده کنیم و مطمئن باشیم به قانون فراوانی و افزایش که از همین جنس هی زیاد میشه 

      چیزی که کنار باشه توجه روش هم کمتره 

      من خیلی کادوها از دوستام گرفتم تو کارتنه و منتظرم اتاق دار بشم بعد از کارتن در بیارم و این یعنی ناشکری و هیچوقتم فرصت استفاده اش پیدا نمیشه مثلا یه سرویس فنجان قهوه ۶ نفره رو هر روز از تو ویترین مغازه دیدم و دیوانش شدم ولی حتی یبارم توش قهوه نخوردم و تو زیر زمین تو جعبش خاک میخوره انگار نه انگار دارمش و خودمو لایقش ندونستم 

       ولی مطمئنم به زودی ازشون به بهترین شکل استفاده میکنم و من این عادتهای اشتباه رو میزارم کنار و کلی تغییر میکنم الانم حتی با شک دارم مینویسم ولی مطمئنم واقعا شرایط دست به دست هم میدن و هدایای من قابل استفاده و بیشتر شدن هیچ مانعی دیگه نمیتونه مانع از شکرگزاری عملی من بشه و من قدرتمندترینم برای ترک عادتهام و جایگزین کردن عادتهای درست چون قوانین جهان هوشمندترین هستن و مو لای درزشون نمیره عین قانون جاذبه عمل میکنه 

      و من اگه نعمت فراوانی رو باور دارم حتی بشکنه بهترش میاد دقیقا مثل ماشینمون و من میتونم صاحب نعمت ثروت و سلامتی و آرامش روز افزون باشم 

      چون 

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      من به وفاداری الهی ایمان دارم 

      من به برنامه ریزی الهی ایمان دارم 

      من به زمانبندی الهی ایمان دارم 

      و من به شکرگزاری الهی ایمان دارم  

      و گام به گام اینا رو دارم یاد میگیرم و به باور و اعتقاد تبدیل میشن و من با نور الهی این آگاهیها تاریکیهای وجودمو روشن میکنم و من شجاع ترین و توانمندترینم 

      و خدا من خاسته که من باشم و مسئول رسیدن به تمام ارزوهام و خاسته هام و خدا منو هدایت و حمایت کرده و معجزات بیشمار در انتظار منه 

      من اگه از جام راضی نیستم جامو عوض میکنم چون من یک درخت نیستم 

      و من به تمام آرزوهام قول رسیدن دادم 

      استاد بزرگوارم خیلی خیلی به من درسهای بزرگی دادین و فوق العاده لذت بخش و ارامش بخش و آگاهی دهنده است 

      واقعا منم سرشار از گله و شکایت و حسادت بودم ولی روز به روز دارم تمرین میکنم که ظاهرا گله و شکایت نکنم اول زبانم بعد قلبم و احساسم و بعد ذهنم و فرمول سازی عالی و دقیقا هم من لایق اینچنین زندگی شادی هستم که خودم میسازمش و من جبرا اختیار دارم از تمام نعمتهای زندگی به شکل درست استفاده کنم و خوشبخت ترین باشم و اشرف مخلوقات واقعی بشم 

      و خودمو به اون چیزی برسونم که جانشین خدا هستم و لایقشم برای زندگی بر روی این بهشتی که در دنیای الانم میسازم و در دنیای بعدم خود به خود در ادامه این جهان ساخته میشه و هر جوری که اینجا زندگی کنم اونجام همینه و من لایق بهترینها هستم 

      و دقیقا وقتی که تووزندگیم بارها و بارها سعی کردم شکر گزار بشم اتفاقات به ظاهر نامطلوب زندگیمم رنگش عوض شد و عامل رشد من شدن و بزرگ تر و عاقل تر و پخته تر شدم و هیچ رنجی نباید تو زندگیم هدر بره و رنج من گنج منه و قدرشناسی بیشتر رو درک میکنم 

      چیزهایی که دارمشون و بهشون توجه نمیکنم اونقدر برای من ارزش ندارن در برابر چیزهایی که خودم خلق میکنم و بدستشون میارم 

      و من اینو هم یاد گرفتم اکثرا میگن چرا تا ما شکر گزاری رو شروع میکنیم و برعکس میشه نتایج چون دقیقا ادما وقتی میخان درخواست و دعا داشته باشن حسشون خیلی مهمه موقع دعا کردن ناخودآگاه توجهشون بیشتر میره سمت نداشته ها و قدر نشناس تر میشن  روی دارییهاشون و با قدرت ذهن خودشون باعث میشن با گله و شکایت و حسادتی که الان کاملا درکش کردم و بهم الهام شد خرابی وسایل اتفاق بیفته 

      و منم چندبار این موضوع اتفاق افتاد که از سر اجبار شروع کردم و درست شکرگزار نبودم و از این موضوع غافل میشدم و الان تو این گام این حقایق برای من آشکارتر شد و واضح تر و بهتر تونستم درکش کنم 

      و الکی فکر میکنن تا ما شکر گزاری رو شروع کردیم از در و دیوار داره برامون میباره انگار وقتی شکرگزاری نمیکردیم خیلی بهتر بود و چون ما وارد نیستیم و آموزش درست ندیدیم و فوتهای کوچک کوزه گری رو بلد نبودیم ممکنه از ناخودآگاه اتفاقهای نادرست خلق کنیم 

      ولی با اموزش درست دقیقا میفهمیم باید چجور شکرگزار باشیم و چجوری نعمت رو بیشتر کنیم 

      خدای مهربونم خالق تمام هستی دوستت دارم و عاشقتم و بینهایت شکرت از دست و زبان که برآید کز عهده شکرت بدر آید 

      استاد گرامی دمتون گرم و قلمتون همیشه داغ و پر شور و اشتیاق و درسهاتون ماندگار و سرنوشت ساز 

      آسیه جونم ایول دمت گرم تو لایق بهترینهایی 

      دوستان ارزشمند هم مسیرم از همتون متشکرم و آرزوی بهترینها خوندن بهترین خبرها رو ازتون دارم  در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و هر چه این به ظاهر تکراریهای قشنگ رو مینویسم بیشتر لذت میبرم و سر و پا شور اشتیاق 

      متشکرم متشکرم متشکرم 

      خدا یار و نگهدار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/25 11:00
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 23740 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,018 کلمه

      بنام خدای مهربان 

      با سلام و خدا قوت مجدد و تشکر فراوان 

      دیشب بعد از انجام تمرینام باز این سوال رو در ذهنم مرور میکردم و کاملا به یاد آوردم که  

      ۴- درباره نعمت هایی که فقط بخاطر اینکه از دیگران عقب نمانید یا مانند آنها باشید با تقلا وارد زندگی خود کرده اید اما نتیجه نهایی رضایت بخشی به همراه نداشته است شرح دهید.

      من بارها و بارها بخاطر این که از دیگران عقب نمونم رژیمهای چالشی متعددی رو تست کردم و هر بار به در بسته خوردم 

      فلان دوستم میگفت اون رژیم رو گرفته و کلی کم کرده منم سریع میگرفتم و شکست میخوردم 

      یا چالش گروهی مسابقه ای برای انگیزه دادن و رو کم کنی پیاده رویهای سامسونگ هلث که با گوشی خودمو مجبور میکردم با وجود درد شدید پاهام که با همین پیاده رویهای اجباری با وزن سنگین به زانوهام آسیب زدم و دکتر ارتوپد هم رفتم بهم گفت دچار ارتروز شدی و فقط اجازه داری بری استخر و تو آب راه بری وگرنه هی شدیدتر میشه 

      ولی من باز برای اینکه از دیگران عقب نمونم با تقلای فراوان رفتم باشگاه و به مربیم گفتم دکتر اینجوری بهم گفته خیلی هوامو داشت 

      و هر وقت به تمرینات پرشی میرسیدیم که برای زانو درد و کمر درد بد بود بهم اخطار میداد شما انجام نده چون من دوره آمادگی جسمانی میرفتم و یک ساعت حرکات ایروبیک داشتیم 

      و با دو مربی دیگه کار کردم اصلا تذکر نمیدادن و من آخرش فلج شدم تو باشگاه با اینکه خودمم مواظب بودم حرکت اشتباه نزنم ولی به این مربیها اعتماد نداشتم 

      با مربی اولم که عاشقش بودم نه درد داشتم و نه بهم فشار میومد بالاخره با تلاش فراوان نتیجه ناچیزی هم میگرفتم و همش تشویق و حمایت میشدم و برای تشکر از زحمات مربیم سعی زیادی میکردم چون لبخند رضایتشو میدیدم  این برای من به دنیا می ارزید 

      ولی بازم خودم تمام نگاهم به راه باقیمانده بود چون من از وزن ۱۰۶ کیلو باشگاه رفتم و چاق ترین فرد باشگاه بودم به ۷۶ کیلو رسیدم و همش جلو دیگران میپرسید شما چند کیلو کم کردی با افتخار برای مربیم  که انگار زحمات ایشون روی من جواب داده تا وزن ۳۰ کیلو کم کردنم رو از جانب ایشون میدیدم 

      و انقدر از خودم بیزار بودم همه میگفتن اراده ات آهنیه خوب کم کردی و فلان ولی من خودمو لایق تعریف و تمجید نمیدیدم و حتی میگفتم با اینهمه زحمت چه راه درازی هنوز برام باقی مونده 

      لباسامو تنگ نمیکردم   اصلا به خودم اعتماد نداشتم که این شرایط ماندگار بمونه چرا که بارها با احساس فاجعه و تنفر و گله و شکایت و حسادتی که به لاغرا داشتم باز برمیگشتم خونه اول و حس رضایت اصلا نداشتم گاهی فکر میکردم دیگه تو بحران نیستم ولی هنوز فقط به راهی که باید براش جون بکنم هنوز فکر میکردم 

      و لاغری که برام اومد اصلا با حس آرامش و سلامتی نبود و همش دردام زیاد میشد مخصوصا که به فلج شدن رسیدم و اونموقع اصلا نمیدونستم من روماتیسم دارم 

      فکر میکردم فقط بخاطر پرانتزی بودن پاهامه دردام انقدر به زانوهام ظلم کردم که خدا میدونه 

      انقدر با تلوزیون ورزش کردم برای اینکه از دیگران عقب نمونم ولی بلد هم نبودم بیشتر آسیب میزدم 

      و پیاده رویهای سخت و طاقت فرسا که به حدی حالم بد میشد که بارها زمین میخوردم 

      و اصلا نتایج خوبی برام باقی نگذاشت به جای اینکه چاق سالم میموندم یه لاغر مریض و علیل از من باقی میموند 

      اوایل امیدم این بود که لاغر بشم از فشار رو زانوهام برداشته میشه و خود به خود خوب میشم 

      ولی از زبان خیلیا شنیدم که لاغر هستن ولی با رماتیسم مفصلی عین من فلج میشن و نمیتونن راه برن از چند نفر هم شنیدم هم دیدم هم برام اثبات شده بود و میدونستم برای من زندگی بدون درد و گله و شکایت وجود نداره و سهم من از دنیا فقط مریض بودنه 

      واقعا برای سلامتی از راههای اشتباه زیادی رفتم ولی نتیجه نداد و هر روز افسرده تر و منزوی تر شدم 

      الانم خواهرم دقیقا تو همون روزای افسردگی من داره تقلا میکنه و فقط به عمل معده فکر میکنه و هر چقدر از خطراتش میگن بازم فکر میکنه تنها راه باقی مونده براش همونه و شب و روز خودشو سیاه و تاریک کرده دقیقا عین گذشته من 

      واقعا نمیدونم چرا از من درس عبرت نمیگیره و به منم همش متلک میگه که عین کبک سرتو کردی زیر برف

      تو دوره لاغری با ذهن شرکت کردی لاغر بشی ولی فقط حالت خوب شده که الان دیگه کاملا یاد گرفتم هیچ بحثی نکنم و سکوت کنم 

      ولی واقعا  مگه من از لاغری چی میخام جز حال خوب داشتن و حس رضایت و آرامش و شکر گزاری از نعمتهای بیشمار الهی که خودمو از هیچکدوم محروم و محدود نکنم که من لایق تمام نعمتهایی که خدا برام قرار داده هستم  که نه ترس از آینده داشته باشم و نه غم گذشته رو داشته باشم و مومن بشم 

       در صورتیکه با نهایت تاسف خودش زیر خروارها برف حبس کرده و شکنجه میکنه و راه نجاتی برای خودش باقی نمیزاره و به مردن و خودکشی هم زیاد فکر میکنه  با این تلاشهایی که برای عقب نیفتادن از دیگران انجام میده و هیچ نتیجه ای هم نگرفته و تمام دوستامم شدیدا دلسوزی میکنن براش که این طفلک قربانی ترینه و ترحم‌ شدید دارن بهش 

      خدا الهی همه چاقها رو به این سایت فوق العاده هدایت کنه تا از رنجهاشون گنج استخراج کنن و بتونن به آرامش و سلامت و ثروت و خوشبختی واقعی برسن که در همه جنبه های زندگی دنیوی و تضمینی اخروی  تغییرات چشمگیر و روز افزا داره و آخر خوشبختی و سعادته 

      مهم ترین همین ترک گناه های کبیره حسادت و قضاوت و تهمت زدن و تنفر و گله و شکایت کردن و ناسپاسی در برابر خدای مهربون و کفران نعمت به راحتی و آسونی و لذت بردن و شادی امکان پذیره و بهترین مسیر دنیاست بدون شک و تردیدی 

      و باز هم بی نهایت متشکرم و این حرفها بهم الهام شد و از صبحم نمیتونستم بخابم و کل فکرمو درگیر کرده بود و نمیتونستم گام بعدی رو انجام بدم تا این سوال رو درست جواب ندادم 

      در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و من لایق خوشبختی و آرامشم و شجاع ترین و توانمند ترینم 

      لاغری با قدرت ذهن آسان ترین و لذت بخش ترین کار دنیاست و عمل صالح 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم