0

زندگی با طعم خدا (جلسه نهم)

اندازه متن

همه انسان ها آرزوهایی دارند که هنوز به آن نرسیده اند و تصور می کنند اگر به آن آرزوها برسند زندگی آنها سرشار از لذت و شادی خواهد شد.

اما همین افراد بسیاری از آرزوهای گذشته خود را اکنون در اختیار دارند اما به آن شکلی که تصور می کردند اگر به این آرزو برسند چه و چطور خواهد شد اکنون در آن شرایط نیستند.

رسیدن یا استفاده کردن؟!

افراد بسیاری هر روز به دنبال پیدا کردن راه و روش هایی برای رسیدن به خواسته های خود هستند. آنها در طی عمر خود به خواسته های زیادی می رسند اما رسیدن به خواسته ها به تنهایی کافی نیست بلکه استفاده از آنهاست که موجب رضایت و شادی درونی می شود.

همه ما همین الان وسایل زیادی داریم که قبلا داشتن آنها آرزوی ما بوده است اما مدت هاست از آنها استفاده نکرده ایم.

بنابراین توجه به این نکته بسیار مهم است که هدف از زندگی کردن فقط رسیدن به خواسته ها یا انباشته کردن دارایی ها نیست بلکه مهم استفاده کردن و لذت بردن از آنهاست.

در مسیر زندگی ما در شرایطی قرار می گیریم که به شکل ناآگاهانه و آگاهانه آرزوهایی در وجود ما شکل می گیرد. نکته حائز اهمیت اینکه شکل گرفتن آرزو در قدم اول برای بهبود شرایط زندگی و تجربه لذت و تنوع در زندگی است اما این موضوع مهم معمولا به فراموشی سپرده می شود و هدف از رسیدن به آرزوها بیشتر انباشته کردن و افزایش سرمایه و دارایی می باشد.

آنچه باعث تسلی و لذت روح و روان ما در زندگی می شود استفاده کردن است نه انباشته کردن موضوعی که در تفاوت نگرش افراد موفق و ناموفق بسیار واضح است.

در بسیاری از مصاحبه با افراد موفق این موضوع به وضوح مشخص است که هدف اصلی آنها لذت بردن از مسیر زندگی است به همین دلیل همه آنچه به عنوان سرمایه یا دارایی به دست می آورند صرف رشد و گسترش کسب و کار و بهبود شرایط زندگی خود و دیگران می کنند.

هیچ فرد کارخانه داری سرمایه خود را صرف انباشته کردن یا افزایش ملک و ماشین نمی کند بکله بیشتر آنچه به دست می آورد را صرف رشد و توسعه کسب و کار خود می کند و این روند را تا روزی که زنده هستند ادامه می دهند چون در نظر آنها لذت واقعی زندگی در استفاده کردن و جریان داشتن نعمت هاست نه انباشته کردن آنها.

لذت استفاده کردن از نعمت ها

هرچه بیشتر از نعمت هایی که در اختیار دارید استفاده کنید احساس سیری و رضایت از زندگی در شما افزایش پیدا می کند و همین احساس به خودی خود منجر به دریافت نعمت های بیشتر خواهد شد.

آرامش و احساس خوب دو پارامتر اصلی در رشد و گسترش نعمت ها در زندگی هستند و تنها راه رسیدن به آنها استفاده کردن از نعمت هاست.

تفاوتی ندارد که نعمت هایی که اکنون در اختیار دارید از نظر سال ساخت یا کیفیت ساخت چقدر با نعمت های روز دنیا فاصله دارد بلکه مهم احساسی است که شما از استفاده آن نعمت ها به دست می آورید.

بسیاری از افراد فقیری که به ثروت های افسانه ای رسیده اند توانسته اند از استفاده آنچه دارند به احساس خوب برسند و با احساس آرامش مراحل زندگی را سپری کرده اند و به جایگاه فعلی خود رسیده اند.

رضایت از زندگی مهمترین مساله ای است که باید مدنظر قرار داده شود و این موضوع فقط در گرو استفاده کردن از نعمت ها به دست می آید. در واقع زندگی کردن باعث ایجاد رضایت از زندگی خواهد شد و از آنجا که برای زندگی کردن نیاز به ابزار و وسایل داریم استفاده از نعمت هایی که در اختیار داریم می تواند باعث بهبود کیفیت زندگی و ایجاد احساس رضایت از زندگی و زنده بودن در ما شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

سلام استاد عزیز بزرگوارم و دوستان وهمراهان زندگی با طعم خدا
خداوند را سپاسگزارم که لحظه لحظه ی زندگیم را با طعم خودش شیرین کرد چقدر زندگی با طعم خدا زیباست وزندگی زیبائیهایش را هر روز برایم زیباتر میکند

چه زیبا بیان میکنی استاد عزیز نکات را .هر گاه به زیبایی و نکات مثبت جهان توجه میکنم همه چیز برای من زیبا جلوه میکند توجه به خوبی ها و نکات مثبت باعث رسیدن به احساس خوب می شود وقتی به احساس خوب رسیدم دیگر هیچ کمبودی را حس نمی کنم وحتی اصلا آنها را نمی بینم.

از همه جالب تر و زیباتر اینه وقتی اراده میکنی که به هدفی برسی و در جنبه خاصی شروع به فعالیت میکنی خداوند تو را بطور صحیح در همان مدار قرار میدهد و تو را در همان مسیر هدایت می کند تا به خواسته ات برسی.

در جهان همه ما تلاش میکنیم تا به احساس خوب برسیم و از تمام احساسهای بد رها شویم اما گاهی اوقات مسیر را اشتباه میرویم و شروع می کنیم به غر زدن و ناسپاسی و این به جای اینکه ما را به احساس خوب برساند از این احساس خوب ما را دور میکند و به احساس بد میرساند.

جهان و کائنات ما را به همان احساسی را که میخواهیم میرساند غافل از اینکه ما خواهان خوبش هستیم ولی به احساس بد رسیدیم جهان به فرکانس های ارسالی ما پاسخ میدهد اگر فرکانس خوب بفرستیم به طعم های خوب میرسیم اگر فرکانسهای بد ارسال کنیم طعمهای بد را دریافت می کنیم.

وقتی به رستوران الهی دعوت میشوم و انواع غذاهای مختلف را ببینم اگر من حرص ولع داشته باشم که من باید از همه ی غذاهای این رستوران بخورم هرگز طعم عالی غذاهای دوست داشتنی و لذیذ این رستوران را تجربه نخواهم کرد چون من فقط میخورم بدون اینکه توجه کنم که هر غذا چه طعم ومزه ایی دارد.

اما اگر هر بار که وارد این رستوران می شوم طعم یک نوع غذا را تجربه کنم تمام طعم های لذت بخش را با آرامش و به زیبایی تجربه خواهم کرد چون می دانم این جهان جهان فراوانی است و هر طعمی را بخواهم به وفور در جهان برای من و هر کس دیگری که بخواد آنرا تجربه کند و مزه کند یافت می شود.

برای همین است که ثروتمندان با آرامش خاطر وایمان و اطمینان هرروز طعم های زیبایی را می چشند و هیچ حرص ولعی ندارند و از مال خود می بخشند چون ایمان دارند چندین برابر آنرا از خداوند متعال دریافت می کنند آنها می بخشند تا خداوند به آنها ببخشد. اکثر انسانها به کمبودهای جهان توجه می کنند وفقط یک طرف قضیه را می بینند وفقط دامن به کمبودها میزنند

اگر بتوانند از قانون تضاد استفاده کنند آنگاه هست که هر روز شاهد پیشرفت خود در زمینه های مختلف می شوند.

کمبودها باعث میشوند ما انسانها به دنبال راه چاره باشیم و به پیشرفت جهان کمک کنیم. خداوند بیشتر از هر کسی می خواهد که ما طعم های خوب را تجربه کنیم و به احساس عالی برسیم و به ثروت برسیم چون ما به پیشرفت این جهان کمک می کنیم.

خدایا شکرت بابت طعم های خوب جهان خدایا شکرت که همیشه بندگانت را در مسیر صحیح هدایت وحمایت می کنی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

(دیدگاه مه گنج عزیز در بخش نظرات)

اهمیت آرامش ذهنی

مهمترین و در واقع اصلی ترین بحث مطرح شده در فایل مربوط به آرامش ذهنی است.

این مرحله سرآغاز آمادگی برای دریافت نعمت هاست. ما تا حالا با خوب کردن احساسمون و چشیدن طعم های خوب، توجه به نکات مثبت، نگاه نکردن به اخبار بد و آشفته نکردن ذهن و شکر نعمات خداوند در حقیقت در مرحله ی ارسال انرژی ها به کائنات بودیم ولی آرامش ذهنی مرحله ی دریافت است.

یعنی تا اکنون یاد گرفتیم و تمرین کردیم که حس خوب به کائنات بفرستیم حالا باید این را هم یاد بگیریم که سکوت و آرامش ذهن داشته باشیم تا پیامهای خداوند را دریافت کنیم.

در حقیقت سکوت و آرامش ذهنی مرحله ی بزرگی از دریافت نعمات است که تا ما آن را یاد نگیریم نمیتوانیم برای نعمات آمادگی پیدا کنیم. آرامش زمینه ای است برای دریافت پاسخ از احساسی که ما به کائنات ارسال کردیم و رسیدن به این آرامش از طریق قرآن بهترین راهکاریست که ما را برای دریافت نعمات آماده میکند.

ان شاء الله در فایلهای بعدی در این مورد بیشتر توضیح بفرمایید تا همانطور که مرحله ی ارسال رو به خوبی درک کردیم مرحله ی دریافت رو هم به خوبی درک کنیم تا با این دو نیروی عظیم الهی بتوانیم همیشه در مدار آفرینش و همسو با آن حرکت کنیم . با سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
ما از طریق آرامش ذهن پاسخ صداهایی را که ارسال کردیم دریافت خواهیم کرد.
بی صبرانه منتظر یادگیری این آرامش ذهن هستیم . متشکرم از آموزشهای عالی و شیرین شما

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن


دستور کار اجرای جلسه نهم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه نهم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه نهم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه نهم در قسمت نظرات

(مشتاق خواندن نظرات ارزشمند شما هستم)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.15 from 54 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12400
برچسب ها:
111 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/12/06 11:14
      مدت عضویت: 468 روز
      امتیاز کاربر: 50920 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 993 کلمه

      سلام  بر خدایی بی‌ همتا 

      سلام براستاد وهمه دل دادگان خدایی مهربان 

      برای درخواست‌های که به سمت خدا فرستادم وصبر دارم‌ که به هرشکلی که در نگاه خداوندم به من هدیه داه بشه داشتم‌ فکر می کردم‌  با دریادفت این در خواستهای  که فرستادم چه تحولی با شکوهی تو زندکی رقم خواهد  زد اصلا وفتی  این در خواستهای من  رسیدم به شکل  انبار کردن خواهم دید  یا  برنامه برای دریافت  هم دارای به این‌ نتیجه رسیدم‌ .وفتی ازخداوند  در خواست داشتی تا زمانی که خداوند  بودن او  دریافت به سود من  هست اون به من خواهد داد  چون  تو  برنامه خداوند  افکار من دورتش نیست  این افکار توهربخش که باسه بعًی زمان حس نشاط،رو به ردح هم نیده ولی با بخش منفی ادن حس که وافکار چطور و رقم می،نه رو باید کم‌ رنکش کرد چون من یاد هست سالهای زیادی من این دعا  رو داشتم که خدایا به هرچیزی که دای اون حق من بوده و هرجیزی که به من‌ ندادی چون لایقتش نداشتم  ندادی.

       تازه تشکر داشتم.

       آمروز که با این دعا روبرو شدم بخش دوم اون به این شکل دیدم چون من  روی کل  وجودم کاره نکردم اگه دریافت هم داشته باشم  شاید  که حتما من برخورد درستی با دریافتم‌  نخوام داشتم اول باید اون بخش. هم ریشه یابی  باشه که داشته که به من‌ خواهد رسید.

       در زمانش من‌ چه امکانی رو  برای داستنش  خواهم داشت اون به چشم انبار کردن مبینم  با  اون به چشم‌ استفاده برای  خودم‌ و  حتی بخش  رو  برای  دیگران‌ میبنم‌ از داشتنش حسم خوب خواهد بود جون یی باوره توابن بخش داشتم‌که هرچی مال کتمرباشه حستم  بهتر هست . 

      یی ضرب مثل داشتم . هر که بام‌ بیش برفش  بیشتر .

      من تو هر بخش که وارد میشم اولش میگم‌ نهز دیگه و تو ابن بخش باوره کم‌ هست ولی به مرو که ادامه میدم‌ تازه باوره خودشون نشون میده که این همه سال جقدر مجزن ذهنم‌ رو انباسته ازهرباوره مجرب کردم.

       با یادگیری اگاهی جددبد دادن تازه  به  من‌  خودشون نشون میدم گه حالا حالاها باید برکردم  تا به  باور های جدیدبرسم .

      با کشف هرباوره من یی جاگزین رو  به جاش  به امید خداوند درست میکنم .

      من ساله های هست که  نیازمندیم  وسایل  منزلم  رو اصلا عوض  کنم جون این کاره رو یی حدر  تلاف کردن قدرندوستن میدیم و شکل زندگیم درست ۱۰ سالی هست که هیچ فرقی  نکرده  درصورتی که می‌توانم وسایلی با کیفت بهتر برای خودم تهیه کنم امسال این ابزاز  کردم برای همسر بسیار جای تعجب داشت که جرا من وسایل حدید با کیفت بهتری رو درخواست دارم چون متو جه شدم با کم مصرف کردن توجه نکردن به وسالی توه  اون حس رو از خودم گرفتم‌ که باید وسایل خراب رو جتما با وسایل با کیفت بهتری عوض بشه واین کم  کم شد که بعضی از وسائل  با مشکل دارن تومنرلم‌کارم میکنن خوب در صورتی که با تعویض  این وسیایل  که با مشکل داران‌ کاره میکنم اون حس حالم که باید داشته  باشم ندارم 

      برای استقالی مالی تواین زمان من دیگه هیچ نیازبه ابراز  به همسرم روهم ندارم  خودم  تهیه کرده هم حسم بهتر میشه هم توبخش خرید فروش این وسایل ی کسترش ایجاد کردم هم توبخش تولید به تولید کننده کمک کردم و ازهمه مهم تر خو دم حال حس  بهتری خواهم  داشتم پس داشتن این بخش که تو نگاهم تو ابن مدت زندگی کم رنک بود  کلی باوره  اشتباه تو این بخش از طرف به  من رسید امروز که با برطرف کردنش اول خودن رو لایق این بخش دارم‌  کشف میکنم متوجه میشم  افکاری که تو این بخش  مرور دارم رو متوفق میکنم‌ که به ابن‌ شکل این بخش هم  اون رشد خودش رو  خواهد داشت این  عیدی تولد اقا امام زمان حضرت مهدی( عج )هست که   مروز  هست که من خواهد رسید.  جون دارن تواین بخش هم باوره شناسی رو ارام ارم دارم‌ بهش میرسم پس با کاری که تو این  بخش دارم  اول خود رو درست شناخت پیدا کرده بعد 

      اون باوره ایراد دار رو کمتربهش بها داده  اون کم‌ رنکش میکنم و به  این شکل تو  اون  بخش هم  کم کم  رشد پیشرفت رو خواهم داشت چون تو بخش استقال مالی  هنوز توبخش ابتدایی اون هستم باورها این بخش داره خودش به من نشون میده توبخش لاغری کلی باوره رو کشف گردم ولی باطن به مرو تویی مدتی که ازرش عبور میکنم یی باره جدید رو پیداد. کرده و با کم رنک کردنش  کردن باوره جدید به جای فبلی وزن کم. کردم هم بیشتر میشه تو بخش شناخت خداوند هم  درست به این شکل ست با دریافت باوره اشکال دار برطرف کردنش به سمت خدایی خودم‌ بهتر حرکت دارم.  عطر طمع دیگه تواون بخش به زندگیم‌ میزنم .

      تو بخش  رابطه  درست  به  همین  شکل  هست  من دریافتم‌  که. من‌ چه خوب شد که درواهم رو  به  شکل کامل دو  باره  تکرار  کردم  که به  درک دسترسی از این‌ مسیراون بخش، ورد به سرزمین‌ لاغرها در من‌ابجاد شد که‌ حالا  تو بخش که وارد میشم یاد گرفتم‌ تو اون بخش کم زیادی به من‌ میکنه که مطالب بخشهای دیگه رو هم متوجه بشم و این  بسیار خوب هست 

      حلاله من  دریافتم‌ که وتو هر بخش اول  من‌ مسئولیت خوب نبود اون بخش ررو فبول کنم باوره  اون  بخش رو. شناسایی  کنم و در نتیجه باوره  جدید رو به اون بخش بدم از اگاهی خوب بعد روی خودم عمل کرد بهتر بدپ اون عمل کرده فبلی رو متوقف کنم اون تغییر بدم و از ایده‌ای خداوند هم استفاده کنم درنتیجه دریافت بهتری رو به بازم خواهم داشت اون ازطرف خداوند عزیزم خودم‌ خواهم داد و چطور چگونه انجام  رو هم به خالقم بسپارم

       با این کاره این روش کلی تو این چند ماه تو هر بخش مختلف کلی کارم به پیش رفته  کارهای  که هی با فشار روز حرف زدن  درست نشد  ولی به  شکلی که به تازکی دارم  اون  تو کل زندگیم  عمل می کنم‌ کلی  کار تو بخش آسون راحتش داره به پیش میره من عطر طمع خداوند رو  تو کل بخشهای مختلف زندگیم زدم  و داره بود عطر طمعمش کل زندگیم من رو فرا میگره 

      خدا پشت وپناه هتون یا حق. حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/28 10:06
      مدت عضویت: 262 روز
      امتیاز کاربر: 6265 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 934 کلمه

      به نام دهندهٔ بی منّت ❤️❤️❤️

      سلام خدمت استاد خوش بیانم وعاشقان طعم خدا🌹

      برای نتیجه گرفتن و تغییر باید تمام مراحل آموزش را گام به گام با تفکر و نوشتن و تکرار و ادامه دادن طی کنیم چون نتایج با ادامه دادن تغییر میکنه.

      ما برای برطرف کردن احساس گرسنگی یاد گرفتیم که غذا بخوریم و غذا وسیله ای برای شادی و تفریح نیست بلکه به ما کمک میکنه که احساس بدِ گرسنگی رو برطرف کنیم و باسیر شدن و بی نیازی از غذا، احساسِ آرامش را تجربه کنیم.

      ما برای تهیهٔ غذا باید وقت بزاریم واول مواد اولیه رو تهیه کنیم بعد آنهارا تمیز کنیم وطبق دستور مورد نظرمون با هم ترکیب کنیم و اجازه دهیم که در مدت زمان لازم پخته و آماده بشه بعد می‌توانیم غذایی رو که برای آن وقت و انرژی گذاشتیم رو بخوریم تا حدی که سیر شویم و به احساس خوبِ بی نیازی از غذابرسیم 

      و همینطور ما می‌خواهیم بارسیدن به خواسته هامون زندگیه بهتری رو تجربه کنیم و به احساس بی نیازی و آرامش فکری برسیم مثلاً کسی که به ثروت رسیده چون برای رفع نیاز های زندگیش کمبود مالی نداره، چشم و دلش از پول سیر شده در نتیجه آرامش داره وحرص و ولع نداره برای همین براحتی پولشو میبخشه چون طعمِ ثروت رو چشیده و لذتشو بُرده و چون درمدار ثروت قرار گرفته احساس بی نیازی و آرامش داره

      نکتهٔ مهمی که استادم اشاره کردند اینه که خواستن با محتاج بودن فرق داره یعنی ما چشم و دلمون از پول سیر میشه ولی طبیعی است که امکاناتِ بیشتر و بهتری می‌خواهیم و پول بیشتری برای تهیهٔ این امکانات و لوازم جانبی لازم داریم و این اصلاً چیزه بَدی نیست خیلی هم خوبه چون زندگیِ ما همیشه باید رو به رشد باشه و خداوند کسانی رو دوست داره که خواسته ودرخواست داشته باشند و طبیعیه که ما انسانها نیازمون بیشتر بشه چون هرچی درخواست های ما بیشتر باشه جهان بیشتر گسترش پیدا میکنه. 

      احساسِ خوب داشتن به معنیِ بی نیازی و خواسته نداشتن نیست بلکه احساس خوب باعث میشه که ما به جای حرص و ولع و عجله کردن آرام باشیم و ایمان داشته باشیم که براحتی خواسته هامون رو بدست می آوریم

      به نظر من بهترین نمونه ای که میشه باهاش آرامش ذهنی رو خوب فهمید و درک کرد کودکان هستند چون خیلی با آرامش غذاشونو می‌خوردند بازیشونو می‌کنند وبراحتی و بدونِ فکر و نگرانی می‌خوابند نه درگیر گذشته هستند و نه نگرانِ آینده اند و فقط همین لحظه رو زندگی می‌کنند و خیلی راحت خواسته ها و روزی شونو دریافت میکنند

      من درطی این چند جلسه به وضوح میبینم که با انجام تمرینات وشکرگزاری وتوجه به نعمتهایی که دارم خیلی احساسم خوب شده و آرامش فکری دارم ونتایج آرام آرام داره واردِ تجربهٔ زندگی ام میشه همین روز گذشته من از یک عزیزی بدونِ هیچ مناسبتی یک هدیهٔ میلیونی گرفتم که بهش نیاز داشتم و به تنها کسی که گفته بودم خالق مهربانم بود و واقعاً بیش از انتظارم سوپرایزم کرد و انگیزهٔ من برای ادامه دادن بیشتر شد وایمانم محکمتر شد به اینکه قانون جواب میده

      وقتی که ما از اصلِ زندگیمون و زنده بودنمون لذت ببریم و شکرگزار باشیم براحتی و خود به خود لوازم جانبی زندگیمون  که همون خواسته هامون هستند به ما داده میشه اما اگر من توجه ام رو از اصلِ زندگی بردارم وتمرکز کنم روی ناخواسته ها و کمبود ها و ناشکری کنم و زبانِ ناسپاسی داشته باشم احساسم بد میشه واحساس بد منو از نعمت‌ها وخواسته هایم دور میکنه اما وقتی احساسمون خوب باشه و از زندگی و داشته هامون لذت ببریم خیلی راحت به ما داده میشه  و هر چقدر احساسمون بهتر بشه راحت‌تر به آرامش ذهنی می‌رسیم  و نعمتهای بیشتری وارد زندگیمون میشه جز این راهی نداره. 

      ما به خاطر باورهای اشتباهی که داریم فکر می‌کنیم اگر نعمتی رو  در زندگیمون بدست بیاوریم باید تاوانِ آن را پس بدهیم ودرمقابل نعمتی رو از دست بدهیم و علت این نگرش ناآگاهیِ ما نسبت به قانون خداوند است مثلاً فکر می کنیم برای بدست آوردن پول بیشتر باید وقت وزمان بیشتری رو از دست بدهیم تا درآمدمون زیادتر بشه در صورتی که هر چقدر آرامش ذهنیمون بیشتر باشه و ایمان داشته باشیم که به ما داده میشه راحت‌تر دریافت میکنیم

      حالا چطوری می‌توانیم آرامش ذهنی رو تجربه کنیم؟ با انجام دادن تمرینات ودیدن فایل های آموزشی یواش یواش سطح آگاهیمون میره بالا ودر مدار بالاتری قرار می‌گیریم و آرامشِ فکریه بیشتری رو تجربه میکنیم 

      پس برای رسیدن به مدار بالاتر و آرامش بیشتر باید استمرار داشته باشیم  در یادگیریه  این آگاهی ها و ادامه دهیم و هرچقدر روی خودمون بیشتر کار کنیم و دقت کنیم و ببینیم چه کارها و رفتارهایی مارو ناآرام و نا سپاس میکنه و اونارو انجام ندهیم زودتر و راحت‌تر به آرامش ذهنی میرسیم

      اما وقتی چشم و گوش و احساسمون رو درگیر اخبار و رسانه ها و فضاهای مجازی و شکایت و غر زدن میکنیم و این حجم زیاد از احساس های بَد رو وارد ذهنمون میکنیم خب معلومه که ذهنمون آشفته وبی قرار میشه و دیگه جایی برای ورودِ احساس خوب و آرامش  باقی نمیمونه چون تمامِ حجم ذهن ما با ورودی های ناسالم پُر شده و دیگه توان وانرژیی برای ما نمیمونه که به نکات مثبت و شکرگزاری توجه کنیم

      و نکتهٔ مهم و کمک کننده اینه که ما می‌توانیم  از آیاتی که خدا در قرآن با انسان صحبت کرده برای بدست آوردن احساس خوب و رسیدن به آرامش فکری استفاده کنیم چون ناب ترین فرمولا برای تجربهٔ زندگیِ بهتر در قرآن است و خداوند در این آیه های کلیدی مستقیم با ما صحبت کرده و نتیجهٔ استفاده از این آگاهی ها خوشبختی کامل و چشیدنِ همهٔ طعم های خوب خالق جانم است❤️

       و من با احساس خوب و آرامش ذهنی مشتاقانه ادامه میدهم❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/05/25 18:51
      مدت عضویت: 552 روز
      امتیاز کاربر: 15040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 366 کلمه

      با سلام خدمت شما استاد عزیز:

      با دریافت اگاهی های خوبی در این فایل به این نظرات رسیدم که چقدر خوبه برای لذت بردن از زندگی باور داشته باشی به خوبی ها و اتفاق های زیبا و جذب و دریافت نعمت های بیشمار خدای مهربان که همیشه در رحمتش بر انسان های باز هست که با سپاس گذاری از طعم های خوب خودشون به دنبال نعمت های خوب بیشتری هستند،

      و اونایی هم که در طول روز شکایت و کله دارند باید اول از ذهن خودشون اغاز کنند برای دریافت نعمت های خوب خدا و هرگز خدا در رحمتش رو نمیبنده روی هیچ بنده ای فقط ما هستیم که قدرت انتخاب داریم که خوبی های بیشتر با ذهنی اگاه رو جذب کنیم یا برعکس،

      من این روز ها خیلی مراقب ارامش  خودم هستم مخصوصا توی خلوت و تنهایی که خود واقعیم هستم ،

      دوست دارم همیشه ارامش ذهنی داشته باشم تا بهتر بتونم دریافت نعمت های خوب خدارو تجربه کنم،

      و برای داشتن ارامش همیشه احساسم خوبه از شروع روزم و توجه هم رو به خوبی ها قرار میدم  اخبار رو دیگه چند ماهی میشه دنبال نمیکنم و بیشتر  به طعم های خوب زندگیم توجه میکنم،و مراقب افکارم هستم ،

      برای منم این یک خواسته ی خوبه که به ثروت دلخواه خودم برسم بدون حس بد و دوندگی در طول روز ،من مثلا فکر میکنم یک شخص خیلی پولدارم که هیچ مشکلی برای خرج کردن در هر لحظه که دلم بخواد ندارم ،

      و خوب در واقعیت هم هیچ وقت نگران نیستم که موجودی حسابم رو همش کنترل کنم یا بخوام هی تلاش کنم برای جذب ثروت سعی میکنم بیشتر از اون چه دارم لذت ببرم و به احساس خوب بدست بیارم،

      برای جذب هر چیزی اول باید باور داشت به رحمت و نعمت های خداوند و این که از هرچیزی در جهان بیهایت است ،

      پس منم میتونم داشته باشم با توجه به خوبی ها و طعم های خوبی با توجه به احساس خوب واگر چیزی رو بخوایم و حس خوبی نداشته باشیم اتفاق خوب رو به دست نمیاریم،

      پس با داشتن ارامش ذهنی و قدرت ذهنی و باور داشتن جذب نعمت ها من هم میتونم به هر چه که میخوام با حال خوب دست پیدا  کنم ،و بهترین خودم باشم ،

      با تشکر از شما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/02/01 16:43
      مدت عضویت: 566 روز
      امتیاز کاربر: 60624 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,402 کلمه

      🌹به نام خدای بی نهایت و دوست داشتنی و مهربان 🌹

      درود و احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراه 🌷

      خدایا سپاسگزارتم بابت حضورم در این دوره که گام به گام دارم به احساس خوب بیشتر، درک عمیق تر ، و شناخت واقعی تر از تو، زندگی و چگونگی رسیدن به آرزوها میرسم ❣️

      🌠رازهای مهم این جلسه: 

      1-ما خواسته هامون رو برای احساس خوب بیشتر در زندگی میخوایم. یعنی اصل زندگیه، ما برای اینکه به شادی و ارامش بیشتر در زندگی برسیم، خواسته  های بیشتر میخوایم. ما هر چه میخوایم بخاطر زندگیه! که باید ازش لذت ببریم. چون رسالت ما زندگی کردن و شادی کردنه. پس باید به اصل بیشتر بپردازیم تا به فرعیاتش برسیم. باید قدردان اصل زندگی باشیم، از انچه داریم لذت ببریم  تا به خواسته هامون برسیم و انوقت احساس خوب بیشتر تجربه کنیم. و بعد به سطح بالاتر بریم و شادی بیشتر تجربه کنیم، و لذت بیشتر ببریم. 

      2-سیستم خداوند بر اساس فراوانیه بنابراین هیچ محدودیتی برای ارزوهامون و انچه از خدا میخوایم وجود نداره. پس هرچه بیشتر ازش بخوایم ، یعنی بنده ی خداشناس تری هستیم. در حالیکه همیشه ما رو در ترس و رودروایسی خداوند قرار دادن که زیاد نخوایم و هرچی کنظرم  بخوایم و قانع تر هستیم بنده ی بهتری هستیم. ولی من یاد گرفتم هر چی بیشتر بخوام بنده ی بهتری هستم چون نشون میده ایمان و توقع و توکلم به خداوند زیاده، چشمم به خداونده و ازش زیاد میخوام. یه همکاری داریم از یک خانواده ی فوق ثروتمند شمال تهران، که از بیس این خانواده ثروتمند هستن، یعنی دیروز و امروز به ثروت نرسیدن. خب طبیعتا ایشون  باورها و افکار توانگرانه ی خیلی قوی دارن که در صحبت ها و رفتار های عادی شون هم این باورها کاملا مشخصه. ایشون همیشه از قول مادربزرگ شون میگن: 

      “از خدا زیاد بخواه. به اندازه قدرتش، به اندازه عظمتش، اگه از خدا کم بخوای، به قدرت و عظمتش توهین کردی”. 

      واقعا چقدر این باور قشنگه….و باورهای توحیدی میسازه. پس از خدا زیاد بخوایم به اندازه عظمتش. 

      اتفاقا خداوند بندگانی که زیاد ازش میخوان رو پاداش بیشتری میده چون به کلام و خط مشی هایی که خود خدا تعیین کرده عمل میکنن، چون خداوند خودش گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. پس اونی که از خدا زیاد میخواد به قوانین و قواعد خدا بیشتر عمل میکنه، و انسان توحیدی تری هست. 

      بذاریم کنار باورهای محدود کننده نسبت به خداوند رو. 

      اونایی که به ما یاد دادن از خدا زیاد نخوایم، نگاهشون به خداوند انسانی بوده. خدا رو یک انسان قدرتمند شناختن که ازش اگه زیاد بخوای گستاخی کردی! 

      ولی ما داریم خدایی در این دوره میشناسیم که بی نهایته، که تمامی در نعمتهاش وجود نداره و هرچی بیشتر ازش بخوای شادی بیشتری تجربه میکنی. 🌷 خدایا دوستت دارم🌹

      3-وقتی بشر به یک تضاد یا محدودیتی برمیخوره، راه های تازه و خلاقیت هایی پیدا میکنه برای رفع اون محدودیت. و هیچ کجا بشر، استاپ نشده بخاطر یک مانع و محدودیت. طبیعت بشر اینه که نیازها گسترش پیدا کنه، که جهان گسترش پیدا کنه. چون گسترش از ویژگی های جهان هستی و خداونده. پس هیچ چیز در دنیا تمام شدنی نیست. و ما نیازی نیست بترسیم از کمبود های احتمالی و ازشون موانع بسازیم بر سر راه افکارمون. 

      4-فقر، فضیلت و امتحان الهی نیست اتفاقا ثروت هست که فضیلته. در ثروت داشتنه که زندگی مرفه تر و با ارامش تری رو تجربه میکنیم. در ثروتمند بودنه که شادی بیشتری میتونیم تجربه کنیم. بنابراین از اینکه در لیست خواسته مون، ثروت باشه، یا از خدا زیاد ثروت بخوایم احساس خجالت یا حقارت یا مادی گرایی و دنیا دوستی نکنیم. اینها همه باورهای محدود کننده ی تروت هست. اشتباهاتی که در مغز ما فرو کردن در باورهای ما کاشته ن چون درک خودشون کافی نبوده یا چون نتونستن به ثروت کافی و دلخواه برسن ، فقر رو ستودن! 

      5-در آرامش هست که آرزوها و خواسته ها براورده میشه، وقتی احساس خوب داشتی، خواسته هات خیلی راحت تر براورده میشه، و با احساس خوب بیشتر خیلی راحت تر بهشون میرسی. فقط کافیه محتاج خواسته هامون نباشیم. بهشون وابسته نباشیم. حرص نزنیم برای بودنشون. از آنچه الان داریم و از اصل زندگی، زنده بودن مون، سلامتی مون، در مسیر بودن مون ، لذت وافر ببریم، که بتونیم خواسته هامون رو تجربه کنیم. 

      من یک تجربه شخصی همین دیروز در این مورد داشتم، که خیلی خیلی شگفت انگیز بود و بی نهایت خوشحالم کرد و دوست دارم باهاتون در میون بگذارم. 

      من از وقتی در مسیر تناسب فکری هستم خدا روشکر خیلی شادتر از قبل شدم. همیشه آدم شادی بودما، شادی دوست بودم،  ولی چون رازهای زندگی رو  بلد نشده بودم پشت این شادی و انرژی، استرس داشتم همیشه بابت اهدافم و رسیدن بهشون. از وقتی به لطف خدا در مسیر تناسب فکری م خیلی شاد تر شدم، و از وقتی دوره رسیدن به خواسته ها و مرور طعم خدا رو شرکت کردم واقعا خیلی زیاد شاد و شکرگزار شدم.

      دیروز ظهر حدودای ساعت 12 با مادرم صحبت میکردیم، من از یه شرایط کاری جدیدی براش گفتم. گفتم خیلی دوست دارم این شرایط رو تجربه کنم. خب مادرم خیلی از نظر خط فکری به من نزدیکن و خیلی اهل مطالعه و به اصطلاح خودم قانون جذبی هستن. به قوانین ذهنی خیلی زیاد معتقدن. 

      خلاصه با شادی و احساس عالی، چند جمله کوتاهی درباره این شرایط صحبت کردیم باهم، و ایشون گفتن تا خدا هست، (تکیه کلامشونه) ، هر چی ازش میخوای بهت میده. هرچی میخوای آنی برات فراهم میکنه. منم احساسم همچنان عالی بود و بابت همه نعمتای متفاوت از خدا شکرگزاری کردم. 

      این گذشت و من کلا اون موضوع شرایط جدید کاری  رو تو ذهنم بستم، عصر چهار ساعت تدریس مجازی داشتم، که اونم با احساس عالی هندل کردم و چقدر دانشجوهام احساس شون عالی شد و چند نفرشون پایان کلاس گفتن واقعا سر حال و حوصله اومدیم. بعد از کلاس رفتم پارک پیاده رو، باز خیلی شکرگزاری کردم. و باز احساسم همش عالی تر میشد. یعنی من از وقتی گفتم دلم شرایط جدیط میخواد دیگه گفتم و تو ذهنم رهاش کردم بهش نچسبیدم چون خوشحال بودم و احساسم عالی بود و محتاج اون شرایط نبودم. حتی میتونم بگم فراموش کردم که چنین خواسته ای داشتم.

      ساعت 9 شب، در کمال شگفتی، مدیرگروه مون زنگ زد و گفت خانم دکتر تایم شیت آزاد شما چجوریه الان ؟ پیشنهادهای جدید برات دارم…. گفتم چه پیشنهادی ؟!  و وقتی که پیشنهادشو گفت عینا همون چیزی بود که ظهر به مادر گفته بودم دوست دارم تجربه کنم…بی کم و کاست عین همون شرایط رو گفت….واقعا من فراموش کرده بودم که اینو گفته بودم. 

      یعنی انقدر شگفت زده شدم،برای چند لحظه هنگ کردم. و بعد با خودم گفتم السا اصلا نیازی به هنگ شدن نیست، همینه! قوانین و اذن خدا همینطوره که تو الان داری یک شمه ایش رو تجربه میکنی! و نشونه ی اینه که داری راه را درست میای. پس با همین روال ادامه بده. با احساس عالی، با خوشحالی و لذت بردن از اصل زندگی بدون اینکه بچسبی به خواسته ای شاد باشی. و به قدری خوشحال شدم که همون موقع زنگ زدم به مادر گفتم. 🤩

      خدایا  شکرت دوستت دارم🌹

      6- این مهمترین رازی بود که من این جلسه ذهنم باهاش خیلی روشن شد:  من خدایی رو می پرستم و دوست دارم که همش در باز میکنه، و اگرم دری می بنده بخاطر این نیست که دری بسته تا دری دیگه باز کنه. بخاطر اینه که در مناسبی نبوده، پس خواست خدا اینه که وقت و انرژی من هدر نره و شادی و زیبایی بیشتری در زندگی کنم. 

      واقعا اگر باور و فکرمون این باشه که خدا یه در میبنده یه در باز میکنه، یا در ازا یک خواسته که براورده میکنه، چیز دیگری ازت میگیره، نشون دهنده ی شرک و توهین ما نسبت به مهربانی و مرحمت خدای بزرگه. چرا خدایی که انقدر نسبت به بنده هاش و مخلوقاتش و تمام هستی مهربانی و محبت داره، باید برای براورده کردن خواسته هامون، چرتکه بندازه و ترازو بگذاره و بگه عه یکی میخوای؟ پس اول یه چیزی بده! 

      حتی فکرش هم خنده داره. 

      مگه خدا یک انسان خسیس و تنگ نظره که به این روال نعمت به مخلوقاتش بده؟ 

      مگه از نعمات خدا کم میشه؟ 

      مگه خدا میخواد مثلا بنده هاش لوس نشن که با قانون اول یکی بده بعد یکی ببر رفتار کنه؟؟ 

      پس اگه این اعتقاد مون باشه تکلیف بخشندگی و مهربانی خدا چی میشه؟ چطور میخوایم با وجود چنین محدودیت های فکری، بخشندگی خدا رو در ذهن مون باور و تعریف کنیم؟ 

      خدا رو شکر که ما در مسیر درست قرار گرفتیم تا باورهای درست مون رو باز یابیم و به شناخت درست و واقعی برسیم تا اونطور که دلخواهمونه زندگی کنیم. خدایا دوستت دارم 🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 645 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان گرامی 

      توجه به زیباییها،توجه به موفقیت های دیگران_ توجه به موفقیت های خودم 

      این تمرینات را برای چی انجام میدهیم؟برای چی میخواهیم به خواسته هایم برسیم؟

      سوالاتی که در حین آموزش این کلاس از خودم پرسیدم و اینطور جواب شنیدم: 

      برای رسیدن به زندگی بهتر و تجربیات قشنگ تر .

       تمام خواسته هایمان را میخواهیم برای اینکه به احساس بهتری برسیم. 

      وقتی ماسرشاراز احساس خوب شویم ،احساس خوب و به اطرافیان و به جهان نیز گسترش میدهیم. وقتی هم مثل غذا خوردن سیر شویم ، راحت میتوانیم از آنها بگذریم و راحت تر میتوانیم ببخشیم. 

      وقتی به احساس خوب می رسیم حرص و طمع مان نیز از بین میرود .

      حساسیت های بیخودی ، تقلا کردن ها نیز از بین میرود. 

      وقتی از احساسات خوب سرشار هستیم ،ساده زیست تر هستیم ، راضی تر هستیم .

      ما با احساس خوب بی نیاز تر می شویم .با احساس خوب طعم ها و بهتر می چشیم. 

      و همچنین یاد گرفتم : 

      خداوند درخواست کنندگان را دوست دارد ، که فرموده اند شما درخواست کنید من اجابت میکنم .

      اساس سیستم خداوند بر فراوانیه،  نعمتهای خداوند بی نهایته. 

      با نیازها و خواسته های ما جهان گسترش پیدا میکند.

      ما باید مدام و زیاد از خدا بخواهیم و به خواسته هایمان برسیم ، که “در مسیر رسیدن خودمان پیشرفت میکنیم ، بزرگترمی شویم” 

      به عیبها و ضعف های خودمون پی میبریم ،

      به توانمندیهای خودمون پی می بریم ، خیلی مسائل از خودمون و جهان اطرافمون حل میکنیم، با رسیدن به خواستهامون جهان هستی گسترده‌تر میشود، همینکه خدا بیشتر از ما میخواهد ما به خواسته هامون برسیم .

      با خواستن و حرکت به سوی رسیدن به آنها با انگیزه تر و با شور و اشتیاق حرکت میکنیم و لحظاتمان پربارتر سپری می شوند.

      با شکرگزاری در هر شرایطی که هستیم، با احساس خوب و لذت بردن از داشته هایمان، خواسته هایمان را به تحقق می رسانیم. 

      با آرامش ما خیلی راحت تر در مسیر رسیدن به خواسته هامون قرار میگیریم و آنها را به زندگیمون جذب و دریافت میکنیم .

      ما وقتی مدام و در هر لحظه حال خودمون تنظیم کنیم و خوب نگه داریم ،راحت تر خواسته هامون بهمون داده میشه .

      با احساس بد مثل غرزدن، ناامیدی ،ناسپاسی ، حرص و آز ، تقلا کردن ، چسبیدن به خواسته ها، توجه به ناخواسته ها ، فرافکنی کردن ، احساس ناراحتی، به خواسته هایمان نمی رسیم.

      ما هستیم که از نعمتها و وفور و فراوانی جهان هستی ، چقدر توانایی جذب و دریافت را داریم .

      به اندازه ایی که احساس خوب داشته باشیم، به همان اندازه هم فراوانی و اتفاقات و شرایط خوب و راحت تر وارد زندگیمون میکنیم.

      با احساس خوب خواسته هامون با لذت به ما داده میشود .

      یک باور شیرین هم در این فایل یاد گرفتیم: 

      خدایا شکرت که طعم این باور و چشیدیم. 

          “ درها پشت سر هم باز میشوند ”

      با قدرت لایتناهی خداوند درها پشت سر هم باز میشوند، یک طعم شیرین دیگه که اینجا از استاد یاد گرفتیم .

      و این گفته ی استاد چه زیباست وبه دلم نشست:

      “ من خدایی را دوست دارم و می پرستم که مدام درها رو برام باز میکنه ”

      و بستن دری یعنی برو به سمت و سوی بهتر ، برو به سمت درهای باز شده .

      آرامش ذهنی یکی دیگر از فاکتورهایی است که ما را به خواسته هایمان می رساند .

      با کسب آگاهی مدارمان تغییر می کند و آرامشمان بیشتر میشود. 

      باید روی خودمان کنترل داشته باشیم ،باید ببینیم چه رفتارهایی آرامش ما را بهم میزند ، یا چه کارهایی انجام بدیم که بهمون آرامش بده .

      یکی دیگر از موهبت های درخواست کردن و آرزو کردن اینه که : ما برای رسیدن به آنها تلاش می کنیم .

      تلاش میکنم تا احساسمان و خوب نگه داریم ، ذهنمون و کنترل کنیم ،آرام کنیم ، رفتار و گفتار و کردارمان و اصلاح کنیم ….

      همین تغییرات خودشون موفقیت بزرگه .

      ما رشد میکنم و آدم دیگه ای می شویم ، ما با همین اعمال همین الان هم لذت می بریم ، خوشحالیم.     باتشکر 

      در پناه نور و عشق الهی باشید. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fariba
      1401/09/10 14:45
      مدت عضویت: 552 روز
      امتیاز کاربر: 15040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 572 کلمه

      با گوش دادن این دوره و انجام دادن تمرینات دوره قبل و تمرینات این دوره من خیلی احساس بهتری دارم و همیشه به خدا هم می گویم و به خودم هم می‌گویم که می خوام در این مسیر حضور داشته باشم و تا آخر احساس خوب و طعم زندگی با طعم خدا را تجربه کنم و همیشه به خدا را نزدیکتر شوم 

      خیلی احساس خوبی داره با شما همسو بودن به فایل های شما گوش دادن و خیلی احساس خوبی دارم که یک آدم دیگه شدم و از ان فر شروع کردم به تجربه و ایمان آوردن به خدا و اصلاً راجع به خدا این آگاهی رو نداشتم از کودکی دیدگاه های غلطی به خورد مغز ما داده بودن،

      در صورتی که الان وقتی به این آگاهی رسیدم و به این فایلها گوشت آدم فهمیدم که اصلاً خدا اون نیست که ما فکر میکردیم و ما شنیده بودیم و ما باور داشتیم خدا فراتر از آن است که ما راجع به او باور داشتیم که او مهربان است بخشنده است ولی از او می ترسیدیم که گناهان ما را نباشد و ما را اذیت کند و حرف های خودمون رو باور نداشتیم و احساس بدی نسبت به خدا داشتیم و حتی با عبادت و نماز خوندن احساس می کردم از خدا دورم و من را نمی بیند و من از تو دورم و به خواسته هام میرسم اما الان خیلی احساس متفاوتی دارم و خیلی بهتر از خدا سپاسگزاری می کنم و خیلی از ارزش های زندگی را بهتر می بینم و تنهای خوبم را بهتر پیدا می کنم  ،، 

      در این دوره به این نتیجه رسیدم که خداوند سواد نداره و سوال یک محدودیت است که برای انسانها قرار داده شده تا برای تلاش و برای اشتباهی بودن و بلای پیشرفت باید سوار یاد بگیرند اما خدا این سوال را نداره و خدا یک احساس است و با احساس خوب خواسته هامون رو میتونیم جذب کنیم 

      در نتیجه وقتی یک انسان از سلامتی حرف میزنه از توجه او به سلامتی است و خدا به اون سلامتی میده اما ما این را قبول نداشتیم و تازه فهمیدیم که چقدر اشتباه برداشت می گردیم و چقدر اشتباه درباره خدا حرف میزدیم  

      پس باید باور داشته باشیم که در زندگی به هر چیزی توجه کنیم همون رو جذب می‌کنیم و در نهایت بهش میرسیم، 

      پس من به این آگاهی رسیدم که باید با احساس خوب از خدا درخواست کنیم با حس خوب نه با گریه و زاری زیرا خدا هر چیزی رو با همان حسی کک داری بهت میده 

      من تصمیم گرفتم یک ادم متفاوت با گذشته ی خودم باشم و یک ادم شاد با دیدگاه درست از خدا ،

      و به هدف هام و خواسته هام با حس و حال خوب درخواست کنم 

      تجربیات من تا الان از این دوره‌ها این بوده که دیگه کمتر عصبانی میشم و یا کمتر به گذشته فکر می‌کنم و به افراد و حرف‌های آنها برام اهمیت چندانی ندارد و بیشتر به خواسته های خودم با احساس خوب فکر می‌کنم و لبخندم بیشتر شده و احساس می کنم خیلی روی من تاثیر گذاشته و همیشه به دنبال پیدا کردن طعم های خوب در زندگی خودم و دیگران هستند و در محیط بیرون به دنبال تنهای خوب هستم که در جهان وجود دارند و من خواستار اونها هستم،

      خداروشکر می کنم بابت اینکه این دوره را در مقابل من قرار داد و ما را در این مسیر قرار داد تا با شما با دیدگاه جدیدی به زندگی ادامه دهم و به خواسته های خوبم برسم، 

      با تشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 23772 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 885 کلمه

      با سلام به استاد عزیزم ودوستان گرامیم 

      استاد من چیزهایی که درخواست کردم ومیخوام برای اینکه یکم زندگیم از اینی که هست بهتر بشه یکم احساس خوبم بیشتر بشه یکم حال دلم خوبتر بشه یکم آرامشم بیشتر بشه ویکم ایمانم بخ خدا بیشتر بشه چون من فکر میکنم وقتی خدا به من نعمتهای بیشتری بده از این زمان به بعد که من در حال آموزش هستم اطمینان ایمانم به خدا بیشتر میشه  وباور بیشتر میشه که میشه ونعمتها رو دریافت کرد وخیلی دوست دارم زندگی با طعم خدا رو تجربه کنم خیلی سخته چون همش یادم میره از خدا سپاسگزاری کنم وبا تکرار کردن این مشکل حل میشه .

      من یه نوه عمو دارم که استاد دانشگاه تهران اونقدر خانم خوب خوشرو خوش برخوردی هست که نگو لذت میره آدم وقتی این خانم میبینه واصلا کلاس نمیذاره وخیلی عادی برخورد میکنه والان میفهمم که اون به احساس خوب رسیده واگر یه بچه هم داشته باشه زندگیش کامل میشه که ایشالا خدا بهش بده 

      ویه نوه عموی دیگه هم دارم اونم رئیس یه بخشی از فنی وحرفه ای اونم خانم خوش برخورده واصلا مثل یه آدم عادی لباس میپوشن شیک وساده والان فهمیدم که اونا به احساس آرامش ذهنی رسیدن 

      استاد میخواستم یه چیزی بگم که به درس امروزمون شاید ربطی نداشته باشه  پارسال من رفتم تو یه تولیدی لباس کار کنم اونجا خانمی بود که بچه دار نمیشد ومیگفت خیلی هزینه کردم خیلی کارا کردم دکتر جوابم کرده ومن اصلا هنوز این موضوع درک نکرده بودم که ما هر مشکلی داریم از اینکه ما به خدا در اون جنبه از زندگیمون به خدا ایمان نداریم بهش گفتم نگو تو کار خدا غیر ممکن وجود نداره توکل کن به خدا و…بعد من از اونجا اومدم بیرون حقوق خوب نمی‌داد کلی کار ازت می‌کشید بعد یه روز اتفاقی بر اساس شباهت اسمی با خواهرم بهش زنگ زدم گفت من دیگه کارگاه نمیرم گفتم چرا گفت من باردار شدم آنقدر خوشحال شدم آنقدر بهش تبریک گفتم وسعی کردم خوشحالیم باهاش شریک بشم ومیخواستم بگم اگر به خدا ایمان بیاریم مشکلات ما حل میشه خیلی سخته به حرف هم نیست باید به عمل نشون بدیم ومن چند وقت دارم سعی میکنم بابت هر کاری که انجام میدم سپاسگزار خداوندم باشم هی یادم میره اما این تمرین آنقدر تکرار میکنم تا عادتم بشه .

      استاد اون روزا با دخترم میرفتیم بیرون برای خرید دو کیلو گوجه میرفتیم بیرون وکلی چیز میدیدم تصمیم می‌گرفتیم این کارو کنیم اون کارو کنیم اما یه شخصی وارد زندگیم شد گفت نه خوب نیست غلطه آدم آنقدر به زرق وبرق دنیا توجه کنه اینجوری از خدا دور میشید چون تمام هواستون به دنیا میشه از خدا دور میشید واین شد که ما دیگه توجه به طعم‌های خدا نمیکردیم وخدا رو شکر یاد گرفتم که دوباره به طعم‌های خوب خدا توجه کنم وسپاسگزارش باشم 

      استاد من سیستم فراوانی خداوند رو با چشمام خودم دیدم وقتی چند روز پیش رفتم بیرون دیدم که یه ماشین شاسی بلند که من اسمشم نمیدونم وبهش فکرم نکرده بودم هی میدیدم وهی تمرین طعم خدا رو اجرا میکردم ودر طول یک ساعتی که من بیرون بودم شاید ۵ الی ۶ نا دیدم این نشانه فراوانی یا درباره ماشینهای دیگه هم همین طور پراید که نگو هر طرف که نگاه میکرده ده الی بیست تا پراید میدیدم وخونه بزرگ وشیک هم همین طور آنقدر زیاد بود که من برای چند تاش یک بار میتونستم بگم خدایا شکرت زندگی با طعم خونه بزرگ چقدر لذت بخش وخدا رو شکر انسان‌هایی هستند که دارن این طعم تجربه میکنن واینها همه نشانه های فراوانی نعمتهای خداوند 

      وقتی شبهامیرفتم بیرون چون برق مغازه ها روشن بود میدیدم ومیگفتم خدایا زندگی با طعم کسب وکار خوب زندکی با طعم درآمد بالا زندگی با طعم ثروت چه لذتی داره 

      استاد تو زندگی ما هم همین طوره از این قانون استفاده نمی‌کنیم وهمش هوامونو روی مشکلات به این فکر نمی‌کنیم چکار کنم مشکل حل کنم فقط گله وشکایت میکنم که ای بابا این مشکلات دارم مثل من تا اون زمان که زندگی راحتی داشتم وپول میداد همسرم به این فکر نیافتاده بودم که یه َشعلی داشته باشم وقتی دیدم وتو سختی زیاد قرار گرفتم فکر چاره کردم که باید یه کسب وکاری برای خودم راه بندازم تا هزینه های منو نیازهای منو ساپورت کنه تا من آنقدر منت کسی رو نکشم وهنوز هم موفق نشدم 

      واینم خیلی خیلی شنیدم که میگفتن باید یه چیزی از دست بدی تا چیز دیگه ای بدست بیاری هم خدا رو میخوای هم خرما روولی یادم نیومد مثال پیدا کنم 

      من وقتی فکر میکنم که از زمانی که من عصو سایت شدم تا حالا کلی به آرامش رسیدم من قبلا اصلا آرامش نداشتم ولی الان خدا رو شکر به آرامش رسیدم  

      من اون زمان یه تلفن به من میشد من آنقدر اعصابم بهم می‌ریخت که کارم به درمانگاه سرم آمپول اینا می‌رسید اما الان خدا رو شکر یاد گرفتم که نباید گیر کنم تو آین تلفن وخیلی سخته هنوزم در طول روز یادم میافته کلی فکر میکنم میگم پدره مادره چکار کنم ولی خیلی سعی میکنم تو حال بد خیلی نمونم 

      استاد خیلی خیلی به توان هزار خوشحالن که اومدم این دوره خارق‌العاده وگفت انگیز با شما میگذرونم چون حالم خیلی بهتر شده وخیلی چیزا یاد گرفتم که انگار دفعه قبل اصلا نشنیده بودم وممنون بابت این دوره 

      من دوره آرامش در رمضان تهیه کردم ولی فکر میکردن مخصوص رمضان گفتم ماه رمضان پاس میکنم ومجنون که یاد دادید چطور میتونم آرامش ذهنیم بیشتر کنم 9

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/07/24 02:11
      مدت عضویت: 1372 روز
      امتیاز کاربر: 18502 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,618 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه نهم):

      سلام به همه هم مسیرانم

      این یکی از آن فایلهایی بود که نمیتوان گفت فقط یک فایل بود، بلکه یکی از درس‌هایی شیرین زندگی بود. شاید بعضی از ما الان درشرایط خیلی سخت روحی به سر میبریم، چون ما ها همه در یک وطن به دنیا آمده ایم؛ اما دوست دارم در اینجا از روایت زندگی خودم برای شما عزیزان دررابطه با مطالب این فایل بگویم که اثباتی در جهت قاتونهای خداوند یکتا می‌باشد:

      از زمانیکه ۳ تا ۴ ساله بودم و یادم میاید، ما همیشه صاحب خانه بوده ایم و پدر و مادرم هیچ وقت مستاجر نبوده اند و پدرم تنها با درآمدخودش و بدون کمک هیچ فرد دیگری، با قناعت کردن و مادرم با خرج نکردن و صرفه جویی کردن کمک پدرم میکرده است تا اینکه آنها یک خانه را با وجود ۴ فرزند میخرند. از همان اوان کودکی یادم میاید که در محیط خانه و محله و جوی که من در آن زندگی میکردم، صرفه جویی کردن و مصرف خیلی کم برای استفاده از کاغذ، قلم، نیروی برق و بخصوص آب؛ جز خصوصیات افراد بافهم و شعور به حساب میامد. هر چه قبضهای برق و آب کمتر میامد، آن خانواده در محیط و محله ما، شیک تر و با کلاس تر محسوب میشد. بعدها که به جای نفت از گاز استفاده کردیم و حتی در ۱۳ سالگی من، ما صاحب تلفن خانه شدیم؛ قبض ها به ۴ قبض آب، برق، گاز و تلفن تبدیل شد. شاید این خاطرات من خاطرات مشترک خیلی از شما دوستان عزیزم باشد که با آنها بزرگ شده اید. یادمه مادرم همیشه شیر آب را کم باز می‌کرد و به من میگفت: « خدا خوشش نمیاید و او‌از آدم‌های کم مصرف خوشش میاید. صرفه جویی نشان دهنده ایمان ماست. »

      من عاشق مدرسه بودم و خوب یادمه که عکس یک سیب درختی نصفه گاز زده توی کتاب درسی ما بود. درس ما راجع به صرفه جویی کردن بود و اینکه آن فرد میبایست طبق درس کتاب درسی من، تمام آن سیب درختی را میخورد نه نصف آن را. خیلی خو ب یادمه از آن به بعد، من همه سیب درختی را میخوردم و تنها هسته های ان و چوب بالای سرش را نمیخوردم. حدود ۲۰ سالی یادمه که همیشه پدرم هرموقع میخواست، قبضی را پرداخت کند، کلی غر میزد و مادرم را دعوا می‌کرد که : « چقدر قبض مبلغش زیاد است، تو و بچه های من رادر نظر نمیگیرید، من یک نفر صبح تا شب کار میکنم و بعد باید این  همه پول قبض بدهم. » بعد تا چند روز ماها را هم دعوا می‌کرد . مثلا اگر میدید ما با تلفن حرف میزنیم، داد میزد که :« چه خبر است قطعش کن. » در صورتیکه اصلا مطمین نبود که شاید فرد مقابل به ما تلفن زده باشد. شاید این خاطرات کمی خنده دار باشد،  ولی من وقتی با همسرم ازدواج کردم؛ همیشه وقتی میخواستم قبض پرداخت کنم احساس گناه میکردم، از بس که پدرم ما را برای استفاده از نیروی برق، اب و تلفن و گاز دعوا کرده بود و مادرم هم حمایتش کرده بود.الان که سالهاست من ساکن امریکا هستم، همسرم مسیولیت پرداخت قبضها را خودش پذیرفته و من دیگر هیچ قبضی را نمیبینم تابخواهم نگران پرداخت آن باشم و احساس گناه پر مصرفی در من ایجاد شود. واقعا بعضی موقعها رفتار نااگاهانه پدر و مادرها، تا سالها ما را درگیر میکند، مثل افراد چاق که تا مدتها درگیر فرمولهای چاقی می‌شوند، حتی اگر لاغر شوند بعد تا مدتها بایست، با ان محرکهای عصبی خوردن، کنار بیایند.

      خوب یادمه که پدرم، من و خواهرم را که فقط یکسال از من کوچکتر بود، را برمیداشت و بعد از سوار و پیاده شدن از ۳ اتوبوس شهری مختلف و ۴۰ دقیقه پیاده روی در شب، بعد از اینکه ساعت ۷ شب میامد خانه، ما را به یک فروشگاه لوازم التحریر میبرد که در یک زیرزمین بود و برای ما فقط برای یکسال، چند تا دفتر ۴۰ برگ میخرید. میگفت : « تا سال بعد با اینها سر کنید. » یادمه اصلا برامون تراش و پاکن نمیخرید. به ما میگفت :« اینها مال پولدارهاست. » بعد من میرفتم به پدرم میگفتم : « مدادم، نوکش شکست. » پدرم با سر کارد اشپزخانه، نوک مدادم را تیز می‌کرد. من در مدرسه پیش دوستانم، خیلی  خجالت میکشید چون  هرفردی که به مداد من نگاه می‌کرد، کاملامشخص بود و میتوانست تشخیص بدهد که من  تراش نداشته آم. یادمه  یکبار اینقدر خواهرم گریه کرد تا پدرم برایش پاکن خرید.

      خوب یادمه که برای اولین بار که بعد از ۹ سال آمدم ایران، رفتم خانه خواهرم. داشتم در اشپزخانه کمک میکردم و ظرفها را میشستم که خواهرم به من گفت :« صبر کن! » او یک ظرف بزرگ به من  داد که زیر ظرفها یی که آب می کشیدم،  بگذارم تا آبی که از شستن ظرفهامیاید ، در آن ظرف پر شود. من خیلی تعجب کردم چون ۹ سالی بود که ایران ساکن نبودم. ازش پرسیدم :« این آب را برای چی  میخواهی؟ » گفت که در ایران کمبود آب است و این اب را میخواهد که به گلدانهای خانه اب بدهد. من خیلی متعجب شدم، ولی خواهردیگرم هم، او را تایید کرد که : « ایران دچار کمبود آب است و چون تو از امریکا امدی، این کمبودها را درک نمیکنی؟ »

      وقتی وارد امریکا شدم، برای استخدام کار و یا رفتن به دانشگاه، میبایست مدارکی را تحویل اداره های مختلفی میدادم. آنها خودشون مدارک را کپی می‌کردند و حتی اگر مدارکی را من امضا می‌کردند،  کپی آن را به من میدادند. خوب یادمه که ازشون میپرسیدم:« آیا من باید پول پرداخت کنم؟ » آنها میخندیدند که :« پول برای چی بدهی؟ »من همچنان احساس گناه میداشتم،  مگر میشه نبایست پول برای کپی کاغذ داد. بعد از مدتی فهمیدم،  اینجا در امریکا فراوانی کاغذ است. بعد برایم سوال پیش آمد که خداوند که عادل است، نمیاید پیش بندگان ایرانی و امریکایی فرق بگذارد،  پس چرا ورق و کاغذ اینجا بهایی ندارد، ولی در ایران پدر و مادر من به بهای توهین و دعوا،  بهای ورق و کاغذ را از من  میگر فتند. سالها گذشت و من همیشه این سوال عدالت خداوند را توی ذهنم داشتم، هیچ قصد توهینی به خداوند یکتا نداشتم، ولی نمیتوانستم این تضاد رفتار را درک و هضم کنم. بعد ها فهمیدم، این فقط فرمول ذهنی خانواده من، محیط وجوی که من  در ان زندگی می‌کردم بوده است، در صورتیکه خداوند عادل برای همه و همیشه و تا ابد؛ فراوانی نعمت گذاشته،  ورق وکاغذ که چیزی برای خداوند بخشنده و فضال نیست. یادمه برای کارهای مهاجرتمون در امریکا میبایست به اداره های متخلفی سرمیزدم. هر جا میرفتیم، به ما خودکار تبلیغ خودشون را برای تبلیغ هدیه میدادند. یادمه تا یکسال من شاید بیشتر از همه عمرم که در خانه پدری ام ساکن  بودم،  خودکار داشتم.آلان همچنان خانه من از خودکار، مداد، پاکن و لوازم التحریر غنی است؛ چون من جو و محیط ام روی غنی بودن تنظیم شده است، نه کمبود و صرفه جویی بیش از حد.

      خیلی تعجب کردم که چطور خداوند که عادل است، این همه به آمریکایی‌ها دفتر، برگه، خودکار  و نعمتهای دیگر داده است که آنها به مامیبخشند؛  ولی توی کل خونه پدری من، یکی یا شاید گاهی دو تا خودکار وجود داشت. پسرم اینجا مدرسه رفت و ما هیچ لوازم التحریری برایش نخریدیم. همه چیز را خودشون برایش فراهم می‌کردند. من کالج رفتم و باز همه چیز در  کالج فراهم بود. گاهی یک چیزهایی راباید تهیه میکردیم ولی خوب در مقایسه با خانه پدری ام خیلی جزیی و ناچیز بود. دیگر داشتم دیوانه میشدم، چطور است که  خداوندعادل بین مدارس ما و کالج و دانشگاه‌های  امریکایی و ایرانی فرق گذاشته است. آن موقعها با مطالب و آگاهی‌های ذهنی اصلا آشنا  نبودم، ولی همیشه سوال راجع به عدالت خدا بین دو کشور برایم در ذهنم مطرح میشد. تا بعد ها فهمیدیم، نعمتهای  خدا زیاد است و بینهایت است. اصلا نیازی به صرفه جویی و کم مصرفی و یا اصلا مصرف نکردن نیست؛ بلکه این ذهن ما و جو حاکم محیط زندگی من بوده است که پدر و مادرم حاضر نبودند، به خاطر این کم مصرفی، به ایمان بیشتر به خداوند اشاره کنند و به راحتی در نوجوانی وجوانی من و خواهران دیگرم،  سر ما فریاد بزنند و خاطرات تلخی را برای من به جا بگذارند و حسابی من را از خودشون دور کنند و حتی به من بی محبتی و بی مهری زیاد به خاطر کمبود نعمتها و آیمان به خداوند، در مابه وجود بیاورند.

      من خیلی در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اذیت شدم،  ولی آلان بسیار خوشحالم چون؛ هر چه پدر و مادر من بذر صحیحی در ذهن من و خواهرانم، نکاشتند، ولی  من برای پسرم « بذر عشق و محبت و دوستی و فراوانی نعمت و عشق به خدا بدون ترس» کاشتم. الان باافتخار به همه پسرم را نشان میدهم و همه دوستان پسرم بارها به پسرم گفته اند :« خوش به حالت، چقدر مامان خوبی داری. » الان هرروز از پسرم برای اینکه خوب درکش میکنم تکست میگیرم. حتی پسرم چند روز پیش برایم نوشته بود :« مامان چقدر خوشحال میشوم که مرتب در حال تمرین هستی، چون هرروز رفتارت با دیروز در حال بهتر شدن است و فرق  میکند. خوشحالم که تو؛ مامان منی. » این بزرگ‌ترین هدیه من  است به استاد و به ‌خودم، چون نشان دهنده این است که هم فایلها کار میکنند و هم اینکه من شاگرد خوب و مسیولی هستم در تمرین کردن ان فایلها. واقعا نمی‌دونم که اگر من ساکن این سایت نبودم،  چی میشد ولی راه خدا این است. اگر دنبال راه خدابگردی،  او تو را هدایت میکند و خودش دستت را می‌گیرد  و تو را در مسیر سایت تناسب فکری قرار می‌دهد،  پس فقط از خدا بخواه وطعم زیبا و شیرین زندگی با طعم خدا رابچش و از این زندگی شگفت انگیز لذت ببر.برای همه مردم مهربان سرزمینم دعا میکنم و ارامش ذهنی را برای همه از اعماق قلبم خواستارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/09/30 01:42
      مدت عضویت: 1622 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,028 کلمه

      روز ۵۹ تکرار

      جلسه ۹ زندگی با طعم خدا 

      سلام و درود به استاد و دوستان عزیز

      خدارو شکر میکنم برای بودن در مسیر تغییر و آگاهی و یک روز عالی دیگه سالهای  پیش وقتیکه بعضی از افراد ثروتمندو میدیدم که چقدر ساده زیست هستن از خودم میپرسیدم چرا این فرد اینجوری زندگی میکنه ؟ البته افراد ثروتمندی هم که خیلی  لاکچری و برند باز بودند هم میدیدم‌ و میبینم ولی برام جالب بود که مثلا این فلانی که توی بازار تهران چندین تا پاساژ و مغازه و اینهمه ثروت داره چرا با این ماشین میاد بیرون؟

      یا من میدونستم طرف چندین تا ماشین خیلی خاص داره ولی با یه mvm کوچولو میومد بیرون یا از سر و وضع لباساش نمیتونستی تشخیص بدی که این فرد چقدر پولداره 

      و من اون روزها با خودم میگفتم‌ اگر من جای این‌‌ فرد بودم این‌کارو میکردم یا یه شکل دیگه زندگی میکردم ولی کم کم افکار خودم هم یجور دیگه شد و جهان رو از دریچه ی دیگه نگاه کردم 

      بنظر من نگاه و تجربه ما از حس لذت از ثروت کاملا شخصیه و برمیگرده به درونیات ما ،ممکنه اشخاصی تا آخر عمر ثروتمندیشون دلشون بخواد برند زندگی کنن و افرادیو میبینم که با داشتن ثروت بینهایت دوست دارن راحتر و بدون لباس های اجتماعی زندگی کنن و بنظر من اول باید به ثروت رسید ،تجربش کرد بعد اون زمان تصمیم بگیری که میخوایی چجوری زندگی کنی 

      همونجوری که در کامنت های قبلیم نوشتم ،چیزهای خوبی   در قبل از خدا نشنیدم ،فقط رنج بوده و ترس ،که آره خدا به پولدارا بیشتر میده که خدارو صدا نکنن به فقیرا پول نمیده که هی صداش کنن چونکه خدا فقیرها رو دوست‌ داره 

      یا چه فایده این پولدارا ،ثروت دارن ولی زندگی خوبی ندارن ،بچشون بیماره،حالشون خوب نیست ،یعنی داشتن پولو با رنج تعریف کردن که یا پولو انتخاب کن یا بیماری ،یا خدارو انتخاب کن یا  ثروتو ،یا پولو انتخاب کن یا شوهر خوشگل ،نمیشه که شوهره هم خوشگل باشه ،هم پولدار باشه ،هم مهربون‌ باشه ،یه دونه انتخاب کن 

      یا هر وقت چیزی خواستیم گفتن تازه خدا بهت خونه داده ،ماشینم ازش میخوایی ؟ و مارو یک گزینه ای بزرگ‌ کردن ،که یا این ،یا اون ،هر دوتاش با هم نمیشه ،لوس نشو ،حالا چه هنری داری که اینهمه خواسته داری ؟ هیچی هم که نیستی میخوایی خدا برات چکار کنه ،برو خدا بهت رحم کرده که تا حالا نزده کمرتو نشکونده بخاطر کارایی که کردی و بسیار از این باورهارو باور کردیم 

      اونهارو شنیدیم و قبول کردیم و در انتها به این نتیجه رسیدیم که‌ ما لایق داشتن ۳ تا چیز با هم نیستیم ،خدا که نمیتونه همه خواسته هامونو بده و در ذهن من خدای ناتوان و بدجنسی ساخته شد 

      اصلا میدونی جریان از کجا شروع شد؟ از اونجایی که منو برای خودم درست تعریف نکردن ،خدارو برای من صحیح تعریف نکردن ،خدا برای من شد یک‌ هیولای ظالم و من شدم یک قربانی مظلوم‌ که خدا فقط و فقط از آسمون برای من لعنت و بدبختی میریزه پایین و منم مجبور بودم مثل قربانی ها‌ ،دردهامو حمل کنم و سالها ادای منه بدبخت رو به خوبی در بیارم‌

      و در انتها چندین تا شعار در مغزم ثبت شد ( ای جهان نامرد، ای خدای بی عدالت ،ای دنیای بی رحم ،ای جهان بی معرفت  ، ای زندگی بی ارزش ) حالا ما تو اون دنیای خیالی خودمون هی دلمون خواسته هامونو میخواست ،از کدوم خدا؟ از خدای بی عدالت ؟ خب معلومه به بی عدالتی ها برخورد میکردیم 

      دلمون خونه خوب میخواست بابا حق طبیعی ما بود ولی خواستمونو از جهان بی معرفت میخواستیم ،با چی برخورد میکردیم ؟ با جهان بی معرفت 

      دلمون زندگی خوب ،همسر عالی ووو میخواست ولی از چه دنیایی درخواست داشتیم ؟ از دنیای نامرد و بی رحم و مدام با ناخوبی های بیشتر روبرو میشدیم و اعتراض میکردیم و ریشه اعتراضاتمون فقط در حس قربانی شدگی بود و غر و شکایت 

      آخه ما از ناله کردن جواب گرفته بودیم ،توجه دیده بودیم و فکر میکردیم جهان و خدا نازکش ما هستن مثل بچه ای که از مادرش قهر میکنه و مادرش مدام نازشو میکشه ولی در حقیقت جهان اینی نبود که برای ما توضیح دادن ،اطرافیان ما واقعیت های در حال تجربه شده ی خودشونو در ما تزریق کردن و ما هم چشم بسته قبول کردیم 

      مثلا دیروز که مهمان داشتیم یکی از خانم های مسن مهمونی ،انقدر از ازدواج و مردها بدی گفت و لعنتشون کرد که دیگه خسته شده بودم از حرف هاش ،بهش گفتم شما مراقب حرف زدنت باش نوه ت کنارت نشسته و هنوز ۱۸ سالشه و میخواد در آینده وارد زندگی مشترکی بشه که این حرف ها براش خوب نیست ،ولی ایشون هیچ توجهی نمیکرد و همچنان ادامه میداد ،خب بچه ها و نوه هاش هم و همینطور خود ما بخاطر شنیدن و دیدن ،الگو پذیری کردیم و اینها شدند باورهای ما که باهاشون در زندگیمون روبرو شدیم 

      و شناخت خدا یکی از عواملی بود که ما نتونستیم به خوبی باهاش آشنا بشیم‌ و هر کسی هر چیزی گفت ما چسبوندیم گوشه مغزمون و راه افتادیم تو مسیر زندگی و هر کدوم از اون عقاید مسموم مارو بردن تو مسیر ناخوشایندی از زندگی 

      این مدت که دارم عمیقتر روی باورهای دیگه هم تمرین میکنم ،مثلا من دارم باورهای مخرب مالیو تمرین میکنم ولی یه عالمه باورهای بیماری از من زده بیرون ،یا باورهای روابطم داره شناسایی میشه و تمامی درونیات ما بهم ربط مستقیم داره 

      یعنی وقتی من باور اشتباهی در مورد خدا دارم که مثلا خدا دوست نداره من پولدار بشم چونکه میرم تو مسیر آدم هاییکه با خون مردم ثروتمند شدن ، من هر چقدر تلاش میکنم نمیتونم ثروتمند بشم ،چونکه قسمتی از ذهن من درگیر بد نشدنه ،از راه خدا دور نشدنه ،حالا وقتی میخوام این باورو درست کنم متوجه میشم ۵ تا باور مخرب دیگه هم چسبیده به اون باوره 

      یا وقتی به من گفتن خدا که راضی نیست طرف پولدار بشه بلخره یجایی میزنتش زمین ، بعد که طرف داره پولدار میشه و یه اتفاق ناخوبی براش میفته ،همه میگن دیدی خدا نذاشت آب خوش از گلوش پایین بره 

      من خودم بینهایت از این باورها داشتم که در طول مسیر دارم شناساییشون میکنم ،مثلا ۳ سال و نیم پیش که تازه این دوره هارو شروع کرده بودم و زندگیم داشت از هر لحاظ حال و هوای بهتری میگرفت ،یدفعه یه اتفاق بدی برام رخ داد که ۳ سال درگیرش بودم و حالم بد بود ،همونجا به خودم گفتم دیدی حالا که میخواستی یکمی نفس راحت بکشی و لذت ببری ،همه چیزو خدا خراب کرد 

      خدا چیزیو برای من خراب نکرد من با عقایدم برخورد کردم ،برای همین استاد دوره های علم ثروتم داره بهمون یاد میده که قبل از اینکه بریم تو مدار ثروت بیشتر اول با این باورهامون آشنا بشیم و خنثی شون کنیم تا وقتیکه داریم به ثروت بیشتر نزدیک میشیم دونه دونه به مین‌های کارگذاشته مغزمون برخورد نکنیم که بعدا بگن دیدی به پول رسید ولی فلان چیزشو از دست داد 

      نمیدونم این‌ چه باور به درد نخوری بود که تو مخ ما فرو کردن که برای بدست آوردن چیزی باید یه چیزیو از دست بدی ،اگر پول میخوایی باید حالت بد باشه و به محض پولدار شدن یه شهاب سنگ میاد از وسط نصفت  میکنه 

      مثل اون فیلم‌ هاییکه میدیدم که وقتی همه چیز خوب بود و زندگی طرف عالی پیش میرفت یدفعه کارگردان نشون میداد که داره اتفاق بدی رخ میده و یه صدایی در درونمون میگفت   ،، ای هیولاها دارید از زندگیتون  لذت میبرید،،  حالا یه بیماری چیزی میندازم تو زندگیتون تا بفهمید که زندگی انقدرها هم که فکر میکنید لذت بخش نیست مبادا احساس خوشبختی کنید و ما یاد گرفتیم‌ لذت خطرناک است و ترسیدیم از ابراز  احساس  خوشبخت بودنمون که مبادا   چشم نخوریم  

      و شناخت خدا در ما همین هایی بود که در حال تجربه کردنش بودیم ،اصلا جهان ،جهان گسترشه ،اگر رویایی در قلب ما نبود که دنیا انقدر پیشرفت نمیکرد ،اگر ادیسون به فکر برق نمیفتاد که برقی اختراع نمیشد و جهان به اینهمه پیشرفت هدایت نمیشد 

      اگر رویای لاغر شدن در قلب استاد نمیفتاد که الان ما اینجا نبودیم ،، پس خدایی که رویایی رو در قلب ما میذاره خودش هم کمکمون میکنه نه اینکه بخواد چوب لای چرخمون بذاره یا لجبازی کنه بگه حالا دمار از روزگار اینا در میارم که دیگه پرو نشن ،نه اینجوری نبوده  به ما اشتباه فهموندن ،پس شناخت خودمون  و خدا باعث میشه ما از جاده گمراهی خارج بشیم و اینهمه اتفافات بد آفرینش نکنیم 

      خداوند این جهانو با قدرت بینهایتش برای ما بوجود آورد که بریم تجربه کنیم و از قدرت آگاهی خودش در ما دمید که بیاد و از پنجره چشمان و نگاه من جهانو ببینه ،یه لحظه فکر کردن به عظمت دنیا آدمو دیونه میکنه ،عظمت خلقت بدن انسان،حیوانات ،گیاهان ووو مگه کم چیزیه 

      یه مهمون میخواد برامون بیاد از ۳ روز قبل و بعدش گیریم تازه همشم اضطراب داریم که مبادا مهمونیه خوب پیش نره ،اونوقت خداوند کل سیستم جهانو با اونهمه سیارات،خورشید وووو به این منظمی آفریده،  حتی ثانیه ای خطا نمیده اونوقت ما خدارو حتی توانا در بهبودی بدن خودمون هم نمیدونیم و چنگ میندازیم به همه جا بجز اعتماد به خدا و هدایت هاش 

      و انقدر خدای نازنیم قشنگ هدایت میکنه و من این روزهای بظاهر دردناک زندگیم میبینم که خداوند  قطره قطره داره از حس اطمینانش در وجود من تزریق میکنه انگار نوک انگشتامو گرفته و منو آرام با خودش میبره و میبینم که درمان تمام زخم های درمان نشده درونم ، در همین راه داره بهم گفته میشه ،به کتابی هدایتم کرده که ریشه تمام اضطراب های گذشتم داره درمان میشه  ،به فایلی ،به ویسی به هر چیزی که خدا برام میفرسته به چشم شفا و راه نگاه میکنم و مطمئنم که اونها کلام خداست که داره قدم به قدم منو به سمت  هدفم میبره 

      و اگر تنها خدارو بپرستم و ازش کمک بخوام الان به این نتیجه رسیدم که کمکم میکنه ،استادی ۴ سال پیش بهم یاد داد که ۱۱۰ مرتبه جمله خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم رو تکرار کنم ،شاید ۳ ماه بدون درک این جمله تکرار میکردم ولی حسی در اون جمله پیدا نمیکردم ولی الان که میگمش و این جمله رو نوشتم روی کاغذ A 4 و روی دیوار اتاقم چسبوندم ،باهاش یه حس دیگه ای میگیرم ،حس اعتماد به نیرویی برتر 

      منم به تکرار شنیده بودم که خدا  گر ببندد دری ز حکت گشاید در دیگری و با پذیرش اون باور ، درها یکی یکی بسته میشد چونکه به قسمت دوم این جمله باور نداشتم یعنی  بستنشو قبول کرده بودم ولی فکر میکردم دری برای من باز نمیکنه 

      و حالا میخوام دونه دونه اون کدهای مزخرفی که در مغز زیبای خام من کاشتنو شناسایی و خنثی کنم ،میخوام خدا هر روز* در تو در* برام باز کنه ، درهای  ثروت ،سلامتی ،عشق ،شادی ،محبوبیت ،رفاه ،تناسب اندام، قدرت،توانمندی ،حال خوب ،شادی و آرامش ، اخه مگه کم میشه از خدا یا از جهان بی انتهاش ؟ نه اینها توی مغز کوچیک منه 

      حالا با درک بهتر آموزش ها به این نتیجه میرسیم که اگر خدارو خوب بشناسیم میتونیم باورهای خوبی در موردش بسازیم و دیگه به اون خدای قبلی توجه نکنیم و ازش استفاده نکنیم 

      خودمونو بشناسیم بدونیم که ما کی هستیم  ،اینکه ما فقط این جسم ،بدن،افکار،قیافه،وزن،رفتار وووو اینها نیستیم ،ما آگاهی از جنس خداوند هستیم که اومدیم تا خوب و مجلل زندگی‌ کنیم ،خدا عاشق ماست چونکه ما قسمتی از خودش هستیم و باور کنیم که خداوند میخواد که ما به خواسته هامون برسیم

      اصلا این جهانو برای ما آفرید اگر ما نرسیم پس کی برسه ؟ وقتی خودمونو روح پاک خداوند باور کنیم حس قدرتمندی خواهیم داشت و نیروی شجاع درونمون به کمکمون میاد ،سالها خودمونو کم و ضعیف دیدیم حالا بیاییم یه مدت خودمونو اشرف مخلوقات باور کنیم تا ببینیم که به چه مسیرهایی برعکس گذشته هدایت خواهیم شد

      و مطمئن باشیم که خداوند به ما همواره کمک خواهد کرد تا به آرامش بیشتر و زندگی عالیتری برسیم که با رسیدن ما جهان هم گسترش بیشتری خواهد داشت و این پروسه ادامه خواهد داشت 

      بدونیم که دنیا پر از ثروت و وفور و فراوانیست که اگر باورشون کنیم در مسیرشون قرار خواهیم گرفت و خداوند بسیار مهربان،بخشنده و ثروتمند است که همه این زیبایی هارو برای عزیز دل هاش که ما هستیم آفریده که بیاییم در سرزمین خودمون پادشاهی کنیم و تجربه کنیم 

      و این جمله رو از ته اعماق وجودمون باور کنیم‌ که خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم ،من توکل کردم بر خدای جهانیان 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار joojeh1212@gmail.com
      1400/09/13 15:28
      مدت عضویت: 933 روز
      امتیاز کاربر: 414 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,865 کلمه

      به نام ِ خداوند ِ بخشنده ی مهربان

      سلام به استاد روشن ِ عزیز و ارزشمند و خوش صحبت.

      مومن کسی است که به غیب ایمان داشته باشد…

      بارها شنیدیم اگر بتونی با یه رئیس بانک ارتباط بزنی دیگه تمااام.کافیه امضای رئیس بانکه رو بگیری.وام برات راحت جور میشه.

      اگر بتونی با امام جمعه ی محل یا نماینده ی مجلسی چیزی  ارتباط بزنی دیگه مسائلت راحت حل میشه.

      اگر بتونی دل ِ صاحب کارت رو بدست بیاری….

      اگر فلان رابطه رو بتونی برقرار کنی…

      اگر….اگر…اگر…

      اما به این نمیتونستی فکر هم کنی که بشه سمت ِ خدا رفت…که بشه دل ِ خدایی رو به دست آورد که تا صداش کنی چنان اخمی کنه بهت که بری دیگه پشت ِ سرت هم نگاه نکنی که چی؟ دو صفحه قرآن خوندی فکر کردی چی؟سریع پر رو میشی…تا اشتباهی سر بزنه ازت جوابت سُرب ِ داغه…

      چقدر این آیه ی قرآن کمرنگ بود…

      اگر بندگانم از تو درباره ی من پرسیدند بگو من نزدیکم…اجابت میکنم دعای آنکه مرا بخواند…

      ما فراموش کردیم مهم ترین رابطه ای که باید برقرار کنیم رابطه با منبع ِ تمام ِ نعمت ها و ثروت ها و سلامتی و سعادت و آرامش که نه رئیس بانکه…نه نماینده ی مجلسه و نه امام جمعه ی محل….

      اصل ِ کار ِ ما ایجاد ِ ارتباطه…

      ما قراره رابطه برقرار کنیم…قراره ارتباط برقرار کنیم با پول…با ماشین ِ مورد ِ علاقه مون…با اون خونه ی رویایی….با اون جنس ِ مخالف برای ارتباط ِ عاطفی…با همکارمون…با همسایه ها….با خواسته هامون…با فرزندمون….

      اما

      اصل ِ تمرین ها از نظر ِمن  برای ایجاد ِ یک رابطه ی قوی و قدرتمند با منبعه…جایی که ما از اوییم و به او باز میگردیم…همان که از ما جدا نیست و نمیتواند از ما جدا شود چون ما از اوییم…خود ِ خودشیم…من نمیتونم از خودم جدا باشم

      اصلی ترین ارتباطی که باید من بعنوان ِ انسان برقرار کنم ارتباط با خدایی ست که من را خلق کرد…همه ی رابطه ها در گروی این ارتباطه…

      اگر امضای خداوند زیر ِ خواسته هامون نباشه هیچ اتفاقی نمیفته.خدایی که یکتاست و شریکی نداره که مثلا بله رو برای درخواستی ازش بگیریم و شریکش بگه نه…یا بخواد با شریکش مشورت کنه…نه…یه دونه س… یکیه…یکتاست…دیگه درد ِ سری نیست که بخوای دم ِ نماینده هاش رو ببینی و مراحل ِ اداریش رو طی کنی…

      خواسته های ما همین الآن در زندگی ِ ما هست…

      قبل از به دنیا آمدنمون جاده ی تهران به شمال رو ساختن، قبل از به دنیا اومدنمون بدون ِ اینکه درخواست کنیم یه تونل از دل ِ کوه رد شده ، یک چهارچرخی طراحی شده که ما روزی برای رفتن به شمال که هدفمون دیدن ِ درختان ِ زیباش هست ازش استفاده کنیم.

      پس ما به این دنیا اومدیم که تجربه کنیم.هدف از اینکه میخوایم به خواسته ای برسیم تنها و تنها لذت بردن ِ بیشتره.خواسته ها به خودی ِ خود هستن و من فقط میخوام بهشون دسترسی داشته باشم…میخوام تجربه شون کنم..بینهایت خونه هست اما من مثال …یه دونه میخوام…همه ی خونه های جهان رو که نمیتونم تجربه ش کنم…بینهایت هوا و اکسیژن در فضا هست…من که همه ش رو که نمیتونم یه تنه استفاده کنم…بینهایت آب در اقیانوس و دریاها هست اما من یه تنه مگه چچقدرش رو میتونم استفاده کنم؟…و هزاران نعمت ِ دیگه برای تایید ِ فراوانیه به اندازه ی بیش از حد ِ نیاز ِ من…

      مثلا برای خلق ِ اینهمه آب چه کاری کردم…چه توانایی ای دارم؟…

      نمیگم لذت بردن چون ما استاد ِ لذت بردن هستیم یا بهتر بگم بودیم…خواهرزاده ای دارم که نه بنز داره…نه خونه ای توو پنت هاوس ِ برج های خلیفه…نه هواپیمای شخصی با چندین بادیگارد..چند تا قابلمه ی پلاستیکی با چند تا عروسک داره

      چنان لذتی از این وسایل میبره که حد نداره…یه عروسک داره که براش حکم ِ اسب ِ تک شاخ رو داره…

      نه غمی دارد و نه ترسی…نه غمی از گذشته که عروسکی داشت که پاش کنده شد و نه ترسی از آینده که آیا میتونم باز عروسکی دیگر داشته باشم…یا مثلا آیا غذایی برای دو هفته ی آینده برای وعده ی نهار داریم یا نه؟؟؟

      پناه بر خدا از شرک

      پناه بر خدا از ترس

      پناه بر خدا از غم

      خدایا آگاهی هات رو روزی ِ من کن

      ایمان رو روزی ِ من کن

      من که کلی چیز دارم برای سپاسگزاری

      برای تحسین و بازگو کردن

      همه ی مساله ی ما بلد نبودنه…بلد نبودن از کجا میاد…از تکرار نکردن…من با یک یا دو بار زبان خوندن امکان نداره بتونم انگلیسی صحبت کنم.

      همین خواهرزاده م که روزی من و شما هم مثل ِ اون بودیم و بلد ِ لذت بردن از آنچه دارم…هر چی که بزرگتر بشه و ورودی های مختلف بهش داده بشه میشه مثل ِ من اگر کنترلی نباشه…اگر کنترلی نباشه…

      من چی ام؟ یه نا بلد…یه فراموشکار…یه ناسپاس…یه کسیکه دیگه تمرین نکردم…و یادم رفت…

      اما خدارو شکر که الآن توو این لحظه……الآن توو مسیرم و نشانه های چاشنی ِ این طعم ِ لذیذ ِ با خدا بودن رو دیدم و چشیدم.

      اینکه چقدر حسم نزدیک تره به خواهرزاده م.اینکه دارم آروم آروم به هماهنگی میرسم.با منبع…اینکه دارم با عشق از خدا میخوام که من رو در مسیر نگه داره…ثبّت اقدامنا…

      اینکه مهم ترین رابطه م که رابطه باخداست رو هر روز بهبود ببخشم و من حسش کنم دوباره…من درکش کنم دوباره…و گرنه اون رابطه که بوده از نطفگی …از ازل با من بوده…از زمانی که من نبودم از زمانی که من عدم بودم…به اندازه ی یک تصمیم….

      اینکه دارم بیناتر میشم.اینکه دکمه های لپ تاپ رو که میزنم و صدای موسیقی داره در حین ِ نوشتنم پخش میشه و برای من تداعی ِ مزه ی پیانو نواختن رو داره…اینکه آرام ترم…اینکه تا به اینجای روز 5 بار ماشین ِ مورد ِ علاقه م رو دیدم…و طعمش رو حس کردم و با دیدنش از لابه لای جنگل های شمال از داخل ِ همون تونل رد شدم…اینکه دستم رو بردم روی دکمه ی کولرش و این یعنی دارم به سمت ِ جنوب ِ زیبا میرم که حتی جرات ِ فکر کردن به اینکه مهمان ِ استاد روشن ِ عزیز بشم رو بهم میده…یعنی من در مسیرم…

      مسیر چیه؟

      هدف چیه؟

      احساس ِ خوب

      همه ی این ها با درک ِ هر چه بهتر ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند امکان پذیره.

      به ازای هر یک لحظه که ما احساسمون خوب باشه و بیشتر در حال ِ خوب بمونیم و حفظش کنیم مثل ِ خواهرزاده م که تلاشی برای حال ِ خوب داشتن نمیکنه…خوبه…همینجوری حالش خوبه…منتظر ِ به قول ِ خودش دودو بنز و دودو پورشه نیست…ههمین الآن حالش خوبه…نه قهر بلده..نه کینه به دل میگیره…نه میدونه قضاوت چیه…جواب ِ فلانی رو بدم فکر نکنه چه خبره…نه ناراحت ِ عروسک های قبلیشه…نه نگران ِ عروسک هاشه..اینقدر در صلحه باخودش…این حد از ایمان به غیب…همه ش داره توو رویاهاش با یکی حرف میزنه…شب ها راااحت میخوابه…راااحت ِ رااحت…فارغ از اجاره ها و قیمت ِ دلار و …

      قانون رو در عمل دارم توو رفتارش میبینم…ایمانش رو در عمل میبینم…حال ِ خوب ِ اتوماتیک…

      قانون میگه حال ِخوب اتفاقات ِ خوب…

      احساس ِ بیشتر ِ بهتر…نتایج و تجربیات ِ زیبای پایدارتر…زندگی ِ لذتبخش تر…

      و این یک دفعه اتفاق نمیفته…

      به قول ِ خداوند 

      بما قدمت ایدیهمه….

      و خدا میدونه با تمرینات ِ دوره ی زندگی با طعم ِ خدا که گویا خدا برای من طراحیش کرده و سندش هم اینه که استاد گفتین که من میخواستم تنظیم ِ مسیر کنم و حسی بهم گفت تو که میخوای این کار رو کنی بیا ضبطش کن و بزار روی سایت تا آرزوهایی بیان و استفاده کنن…چون فرکانسش رو ارسال کردن…و من آرزو الآن اینجام…و تازه جلسه ی 9 هستم و کلی حال ِ خوب و اتفاقات ِ خوب تجربه کردم و خدا میدونه نوشتن ِ همین ها و ارسال ِ فرکانس ِ این طعم ها در این لحظه در آینده چه شگفتی هایی برام قراره رقم بزنه و باقیش دیگه تکراره و تکراره و تکرار…این مسیر چه شگفتی هایی داره…این مسیر پر از شگفتیه…

      این تمارین جادوییه…

      میتونه ناممکن هارو ممکن کنه

      میتونه بیماری ها رو درمان کنه

      میتونه اضافه وزن ها رو به تناسب ِ اندام تبدیل منه

      میتونه حساب های خالی رو پر پول کنه

      میتونه نگرانی رو تبدیل کنه به آرامش

      میتونه بدهی ها رو تبدیل کنه به چندین برابر پس انداز

      میتونه نفرت رو به عشق و جدایی رو به وصال تبدیل کنه

      میتونه از شهری دیگه برات سوغاتی بفرسته

      میتونه هدیه های به ارزش ِ میلیون بشه برات

      میتونه آدم ها رو برات خوش خنده و خوش عطر و بو کنه

      میتونه تاکسی ای بشه که زودی بیاد

      میتونه تخفیف بشه توو خریدهات

      میتونه با دستان ِ تو هدیه ای بشه برای خوشحال کردن ِ عزیزی

      طبق ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند به هر آنچه توجه کنی اساس ِ اون رو وارد ِ زندگیت میکنی

      زن و مرد هم نداره…پیر و جوان هم نداره

      هر کس باش در هر کجای جهان ، قانون جواب میده.

      به اندازه ای که این قانون رو درک و باور کنم و در زندگیم بهش عمل کنم نتیجه میگیرم.

      کل ِ کار ِ من بعنوان ِ یک انسان فارغ از هر مساله ای که در حال ِ حاضر دارم که این ها خودش بخاطر ِ بما قدمت های گذشته ام بوده…کنترل ِ 

      آگاهانه ی کانون ِ توجهم برای نگهداری ِ احساس ِ خوبه

      کنترل ِ آگاهانه ی کانون ِ توجه برای ماندگاری ِ من در احساس ِ خوب

      من به اندازه ای که این رو درک کنم نتیجه میگیرم

      میام آگاهانه به الگویی مثل ِ رضا عطار روشن ِ عزیز توجه میکنم و احساسم خوب تر میشه که این آدم تونسته از همچون گذشته ای به این نقطه برسه من هم میتونم. 

      چگونه؟

      اون دیگه جزء ِ شرح ِ وظایف ِ من نیست چون من هیچ ایده ای براش ندارم و نه هیچ توانایی ای برای انجامش.

      همون خدایی که غیبه و بهش ایمان آوردم بدون ِ اینکه تضمینی باشه…و فقط گفته ایمان بیار…همون خدا هزاران راه برای رسیدن ِ من به تجربه ی خواسته هام سراغ داره…برای منی که حتی یه دونه ایده یه دونه راه باش سراغ ندارم…

      همون خدایی که میلیارد ها انسان و میلیاردها تُن آب ِ اقیانوس و میلیاردها تُن خاک رو روی یه کره ی معلّق در هوا که فکر کردن بهش سرسام آوره و (( البته یه کوچولو ایمان هست انگار که همچین کوچولو هم نیست که نگران ِ این چرخش ِ دائم نیستیم و شب ها میخوابیم معلق در هوا و روزها راه میریم معلق در هوا….این نشون میده که ایمان به خداوند یه جورایی تنظیم شده در ما در خلقت ِ ما وجود داره فقط درباره ی مسائلی کمرنگ شده..))

      و خورشیدی ک چندین هزار برابر ِ این کره ی زمینه و میلیاردها میلیارد کیلومتر با ما فاصله داره و اگر یک میل اونطرف تر بره ما یخ میزنیم و یه میل این طرف تر بیاد ذوب میشیم…این کره ی خاکی رو مدیریت میکنه جوری که حتی قطره ای از اینهمه آب و ذرّه ای از اینهمه خاک نمیریزه و مدیریتش اونقدر دقیقه که برگی از تیلیارد ها برگ بدون ِ آگاهیش بر روی زمین نمی افته ، همون خدا هم زندگی ِ من رو که نقطه ای در مقایسه با کیهان هستم رو میتونه مدیریت کنه به شرط ِ ایمانم…به اندازه ای که بتونم این رو باور کنم.به اندازه ای که راجعون بشم..به اندازه ای که به اصل برگردم و نزدیکتر بشم به منبع…

      و به اندازه ای که ای عظمت رو یادآوری کنم رشد میکنم.

      الله اکبر

      این عظمت و مدیریت ِ کیهان به کنار…

       خداوند کِی به خودش آفرین گفت ؟

      وقتی که انسان رو خلق کرد…

      خدایا ما را به راه ِ راست هدایت کن…آگاهی و درک روزی ِ ما کن…به راه ِ راست هدایتمان کن…

      خدایا شکرت.امیدوارم روزی ببینمتون استاد ِ عزیز… و با این تمرین ها این خواسته م غیر ِ ممکن نیست…

      آرزومند ِ آرزوهاتون آرزوp>

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1400/07/23 03:58
      مدت عضویت: 1715 روز
      امتیاز کاربر: 23457 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 454 کلمه

      سلام اسناد عزیز و دوستان خوبم

      چقدر این فایل جالب و لذت بخش بود

      آموزشهای جدیدی بود که با بکار گیری آنها به تجربه های جدید و لذت بخش ختم خواهد شد

      از بچگی به ما آموزش داده شده بود که قانع باشیم و اگر خدا چیزی را برای ما بخواهد خودش میدهد چون او از دل و خواسته های ما با خبر است پس نیازی به درخواست نیست

      اما الان درست نقطه مقابل آن را شما به ما آموزش میدهید

      من خودم خوشبختانه همیشه برای پذیرفتن ایده ها و آموزشهای متفاوت آمادگی دارم و به این فکر میکنم از کجا معلوم آموزشهایی را که قبلا دیده ام درست باشد حالا این ایده های جدید را بکار میگیرم تا ببینم نتیجه اش چه میشود اگر بدتر از سابق شد همیشه راه برگشت باز هست و اگر بهتر شد که خوب راه جدید را ادامه میدهم

      در مورد کنترل ذهن و اینکه ببینیم چه چیزی احساس ما را بد میکند تا آن کار را انجام ندهیم باید بگویم برای من جر و بحث کردن حالم را بد میکند

      برای همین تصمیم گرفتم که به جای جر و بحث فقط ساکت بمانم و نگذارم اتفاقات زندگی احساسم را بد کند

      دیروز این تصمیم را به اجرا گذاشتم و به جای جر و بحث کردن با همسرم در مورد کاری که او انجام داد و به نظر من درست نبود فقط ساکت ماندم و حال خودم را بد نکردم

      بعد از یکی دو ساعت با کمال تعجب دیدم که او از من عذرخواهی کرد و گفت که دیگر آن کار را نمیکند

      در صورتیکه قبلا که جر و بحث میکردم او روی حرفش پافشاری میکرد و هیچوقت حاضر نبود موضوع را از دیدگاه من نگاه کند و این باعث اعصاب خرد شدن من میشد

      موضوع دیگری که دو روز پیش برایم اتفاق افتاد در مورد توجه به نکات مثبت و خوبیها کردن به جای بدی ها بود

      جریان از این قرار است که به خانه یکی از اقوام برای کاری رفته بودم و وقتیکه به خانه برگشتم با همسرم راجع به گلهای زیبای یاس که در حیاط خانه شان بود حرف زدم در صورتیکه قبلا نکات منفی را بازگو میکردم و آن ریخت و پاش و نامنظم بودن خانه بود 

      با تعجب متوجه تغییر رفتارم شدم که نه تنها از ریخت و پاش خونه حرف نزدم بلکه آنطور که قبلا به اینجور مسائل توجه میکردم اینبار برایم زیاد مهم نبود

      این تغییر رفتار چقدر به من احساس خوبی داد توجه به زیباییها کردن در ما ایجاد احساس خوب میکند در صورتیکه توجه به نازیبایی ها احساس ما را بد میکند و ما ناخواسته به خودمان لطمه میزنیم 

      من این مهارتها را با بودن در دوره های مختلف تناسب فکری به دست آوردم و چقدر این تغییرات برایم ارزنده و لذت بخش است

      ممنونم استاد عزیز برای ارائه این دوره های باارزش و تاثیرگذار

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم