0

گام ۸: علت اصلی چاقی چیست؟

علت اصلی چاقی
اندازه متن

علت اصلی چاقی موضوع مهمی است که درک آن می تواند پاسخ بسیاری از ابهامات ذهنی درباره چرا چاق شدن و لاغر نشدن را واضح می کند.

برای بسیاری از افراد چاق علت اصلی چاق بودنشان واضح نیست. آنها نمی دانند چرا چاق شدند. حتی اگر دلایل مختلفی برای چاقی خود داشته باشند اما نمی دانند واقعا علت اصلی چاقی آنها چیست!

سی و پنج سال چاق بودم و در این سال ها بارها برای لاغر شدن از روش های مختلف اقدام کردم اما نتیجه نهایی همیشه چاقی بود.

علت اصلی چاقی من چیست!

همه ما دلایل مختلفی برای چاقی خود داریم و آنها معمولا از طریق شنیده های ما از دیگران یا دیدن نمونه های مشابه مانند خودمان در ذهن ما ایجاد شده اند اما این واقعیت ماجرا نیست.

من در سال هایی که چاق بودم مهمترین دلیل چاقی خودم را ژنتیکی بودن چاقی می دانستم چون بارها از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک خانوادگی ما چاقی است و من شبیه عموهایم هستم.

از همان کودکی در عین حال که چاق بودم اما درباره موارد دیگر مانند طاس شدن هم به من وعده می دادند که چون شبیه عموهایت هستی حتما طاس می شی.

هر فردی که اضافه وزن دارد برای وضعیت خود دلایل مختلفی دارد که مجموع این دلایل باعث ایجاد انتظار چاقی و چاق تر شدن در ما می شوند.

هربار که برای لاغر شدن تصمیم می گرفتم از روش های لاغری استفاده کنم قبل از شروع می دانستم که من لاغر شدنی نیستم و حتی اگر لاغر شوم دوباره چاق خواهم شد اما رنج چاقی سبب می شد با تمام ناامیدی از لاغر شدن بارها برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف اقدام کنم.

نکته جالب توجه این بود که هربار تصمیم به لاغر شدن می گرفتم، از همان هفته اول مادرم از من سوال می کرد: تو که لاغر بشو نیستی چرا باز داری رژیم میگیری؟!

شنیدن این جمله از زبان مادرم و افراد دیگری که خودشان چاق بودند سبب شده بود که لاغر شدن در ذهن من کار واقعا سخت و دست نیافتنی باشد.

به لطف خدا زمانی که تصمیم گرفتم از قدرت ذهن برای لاغر شدن استفاده کنم اولین مطلبی که درک کردم کشف علت اصلی چاقی بود اینکه ذهن من چاق شدن را یاد گرفته بود و من برای یادگیری چاق شدن ذهنم کار خاصی انجام نداده بودم و اصلا از این موضوع اطلاع نداشتم.

اما در مفابل همیشه برای لاغر شدن این من بودم که تصمیم می گرفتم لاغر شوم و اتفاقا این تصمیم همیشه برای من با زجر و ناراحتی همراه بود.

همه ما در زندگی برای یادگیری موضوعات مختلف تحت آموزش قرار گرفته ایم. این کاملا طبیعی است که وقتی تحت آموزش قرار می گیری انتظار یادگرفتن در شما ایجاد میشود.

حالا تصور کنید شما چاق شدن را از اطرافیان خود یاد گرفته باشید. این طبیعی است که انتظار چاق شدن در شما ایجاد شود و در واقع علت اصلی چاقی همین آموزش دیدن چاق شدن است نه ژنتیک و سوخت و ساز و هر دلیل دیگری.

در جستجو برای درک قوانین ذهن به این درک رسیدم که ما می توانیم به ذهن خود موضوع جدیدی را آموزش دهیم و از طریق تکرار و تمرین آموخته ها را به مهارت خود در زندگی تبدیل کنیم اما هرچقدر تلاش کنیم نمی توانیم مهارت خود را از یاد برده و به طور کامل آن را فراموش کنیم.

علت اصلی چاقی

علت تدام چاقی چیست؟

ما نمی توانیم آنچه آموخته ایم را فراموش کنیم. این تنها علت تداوم چاقی و در واقع علت اصلی چاقی است.

روشی برای فراموش کردن آنچه یاد گرفته ایم وجود ندارد.

ذهن، مانند جاده ای یک طرفه است که فقط می تواند یاد بگیرید و نمی تواند فراموش کند.

توانایی مغز برای آموختن بی نهایت است اما نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که: ما انتخاب می کنیم چگونه از اطلاعات ذخیره شده در مغز خود استفاده کنیم.

شما می توانید بی نهایت اطلاعات در مغز خود ذخیره کنید اما از آنچه دوست دارید فقط استفاده کنید.

استفاده کردن از اطلاعات باعث در دسترس تر بودن آنها در مغز ما می شود.

به همین دلیل است که موضوعات تکرار شونده در زندگی را به خوبی به یاد می آوریم اما موضوعی که کمتر مورد استفاده قرار می گیرد را اگر بخواهیم به یاد بیاوریم باید مقداری فکر کنیم که این فکر کردن همان جستجو کردن در بین انبوده اطلاعات ذخیره شده در مغز است.

وظیفه ذهن در زندگی

وظیفه هدایت ما در زندگی به عهده ذهن است.

ذهن ما با استفاده از آموزش هایی که ما یاد گرفته ایم مسیر حرکت ما در زندگی را مشخص می کند.

چاق شدن موضوعی بوده است  که ما از گذشته آن را یاد گرفته ایم و در به کار گیری اصول آن به درجه استادی رسیده ایم و نتیجه این آموزش، جسمی است که الان مالک آن هستیم. پس علت اصلی چاقی خودمان هستیم حتی اگر اطلاع نداشته باشیم.

چاق شدن از معدود آموزش هایی است که نیاز به بازنگری و به روزرسانی ندارد، چون ذهن ما بر اساس همان آموخته های پیشین خود عمل می کند.

علت اصلی چاقی مداوم و مرحله ای این است که برای چاق تر شدن نیاز به آموزش جدید و یادگیری مهارت های بیشتر نداریم و تنها با تکرار همان آموخته های قبلی می توانیم بارها چاق تر شویم.

تنها راه ممکن برای لاغر شدن؟!

در تمام روشهایی که فرد چاق برای لاغری استفاده می کند تنها جسم خود را تحت فشار فیزیکی قرار می دهد چون تصور او این است که علت اصلی چاقی او جسم می باشد و با این کار تلاش می کند تا از طریق محروم کردن جسم خود از دریافت مواد غذایی یا تحت فشار گذاشتن جسم خود از طریق انجام فعالیت های ورزشی سنگین مقداری از وزن خود را کاهش دهد.

همانگونه که شما با تحت فشار گذاشتن خود نمی توانید رانندگی کردن، خیاطی کردن، نقاشی کشیدن و یا هر دانش دیگری را فراموش کنید، با تحت فشار گذاشتن جسم خود نمی توانید چاق شدن را به فراموشی بسپارید.

از آنجایی که برای کاهش وزن و سایز، لاغر شدن را یاد نگرفته اید مسلما بعد از اتمام مراحل رژیم یا ورزش به وزن قبلی خود بر می گردید چون مجددا بر اساس آموخته های قبلی خود برای چاق شدن رفتار خواهید کرد و سبب می شود که این سوال در ذهن شما ایجاد شود که با این همه تلاش و تحمل سختی برای لاغر شدن چرا لاغر نمی شم؟

یاد گرفتن یا آموختن از طریق تعامل بین مغز و ذهن انجام می شود و جسم نمایش دهنده میزان مهارت شما در یادگیری است. همچنین از طریق جسم با تکرار و تمرین آنچه آموخته ایم مهارت خود را در اجرای آموخته ها بیشتر می کنیم.

بنابراین از طریق جسم به تنهایی نمی توان مهارتی را آموخت و حتما باید یادگیری از طریق ذهن صورت پذیرد و سپس با جسم آنچه آموخته ایم را تکرار و تمرین کنیم یا یادگیری ما کامل تر و مهارت ما در اجرای آموخته ها بیشتر شود.

در فرایند چاق شدن دقیقا این پروسه را طی کرده ایم.

علت اصلی چاقی ما افراد این است که ابتدا چاق شدن را از طریق ذهن و توسط اطرافیان یاد گرفته ایم سپس جسم ما با تغییر وضعیت دادن و چاق شدن آنچه آموخته ایم را به معرض نمایش و تمرین قرار داده است و با تکرار چاق تر شدن مهارت ما در چاق شدن هر روز بیشتر و بیشتر شده است.

پس اگر تمایل دارید لاغر شوید و مهمتر از آن لاغر بمانید باید لاغرشدن را ابتدا از طریق ذهن خود بیاموزید و سپس با جسم خود لاغر شدن را تمرین کنید و در این کار استمرار داشته باشید تا آنچه درباره لاغر شدن آموخته اید در جسم شما نمایان شود.

هیچ راهی دیگری برای لاغر شدن وجود ندارد.

همانگونه که همه افراد چاق، چاق شدن را از والدین، رسانه ها و … آموخته اند. این علت اصی چاقی است و اکنون باید لاغر شدن را یاد بگیرند.

با این تفاوت که لاغر شدن را خودمان باید یاد بگریم. آنهایی که به ما چا شدن را آموخته اند توانایی آموزش لاغر شدن به ما را ندارند.

با توجه کردن به تصاویر افرادی که با تصمیم گرفتن برای یادگیری لاغر شدن از طریق ذهن توانسته اند شرایط جسم خود را از وضعیت چاقی به لاغری تبدیل کرده و شگفتی سازان لاغری با ذهن شوند می توانید به اهمیت موضوع یادگیری لاغر شدن بیشتر پی ببرید.

اهمیت این موضوع سبب شد تا از طریق این فایل آموزشی مطالب مهمی درباره علت اصلی چاقی و چگونه یادگیری چاقی را با شما دوستان عزیز به اشتراک قرار دهم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای درک بهتر علت اصلی چاقی باید به سوابق یادگیری مهارت های خود در زندگی رجوع کنید. چاقی مهارتی است که به مرور در زندگی آن را یاد گرفته ایم اما عدم آگاهی سبب می شود دلایل اشتباه برای چاقی خود داشته باشیم.

  • مواردی که در زندگی از طریق آموزش یاد گرفته اید را شرح دهید.
  • درباره افزایش مهارت خود پس از یادگیری و تمرین آموزش ها شرح دهید.
  • شباهت چاق شدن با سایر مهارت هایی که یادگرفته اید را شرح دهید.
  • چگونه مهارت شما درباره چاق شدن بیشتر شده است.
  • دیدگاه خود درباره یادگیری مهارت لاغر شدن را بنویسید.
  • آیا در روش های قبلی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید مهارت لاغر شدن را یاد گرفته اید؟
  • پروسه یادگیری لاغر شدن و ارتباط انجام تمرینات با افزایش مهارت لاغری و در نهایت لاغر شدن را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

📻 رادیو لاغری

(قوانین و نحوه ارسال)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.99 از 164 رای

https://tanasobefekri.net/?p=10111
299 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار mv.abtahi
      1399/09/13 12:19
      مدت عضویت: 1839 روز
      امتیاز کاربر: 3157 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,569 کلمه

      به نام خداونده بخشنده مهربان
      سلام
      اول می خوام تشکر کنم از تکنیک تایید کردن که یکی از تکنیک هایی بود که شما گفتین که برای نشون دادن به ذهن و یادگیری خوبه که اون آموزش رو به روشی، تایید کنیم. برای همین موقع گوش دادن فایل سعی کردم که طوری که بشنوم همراه با شنیدن صحبت های شما بگم درسته بله و اگر سوالی رو مطرح می کردین من زودتر اون جواب مورد تایید رو بگم ……..خیلی برام جالب و جدید بود و ماندگاری آموزش رو در ذهنم پایدارتر کرد
      اما این فایل الماسی ( از طلایی گذشت )
      من خیلی چیزا رو از بچگی آموزش دیدم که به هیچ عنوان فراموش نکردم مثل دوچرخه سواری، آشپزی، بافتنی، خواندن و نوشتن، نماز خوندن، مرتب کردن خونه و زندگی، اتو کردن، ظرف شستن، عکاسی کردن، صحبت کردن به صورت رسمی یا به صورت شوخی یا معمولی، من خیلی از واکنش هامو هم یاد گرفتم مثل ترسیدن از تاریکی، چندش آور دیدن سوسک، دلهره از امتحان، در عزاداری ها احساس بسیار بد داشتن، در عروسی ها و جشن ها سرو سنگین بودن و بیش از حد نرقصیدن، تا قبل از اذدواج با انگیزه به خود رسیدن و بعد از اذدواج خود رو فراموش کردن، تنهایی از زندگی لذت نبردن، حتما بچه دار شدن چون حتما هم باید اذدواج می کردم، و اگر بخوام بگم این داستان آموزش های من ته نداره از همه ی آدم ها آموزش هاشون بی نهایته
      حالا که دارم آموزش متناسب شدن از طریق ذهن رو می بینم با خودم فکر می کنم که چقدر آموزش هایی که دیدم اصلا کسی با من راجع بهش صحبت نمی کرد.من فقط با دیدن الگوی ذهنیشو ثبت می کردم و این الگوها در زمان خودش فعال می شدند .
      مثل مثالی که شما زدین راجع به چاقی بعد از اذدواج …..چقدر این مثال ها ذهنم رو برای من روشن میکنه
      آموزش زبان فارسی و در من لحجه ی اصفهانی واقعا میتونه کارکرد ذهنم رو بهم نشون بده من واقعا براش تلاش نکردم و فقط در محیطی با این آموزش ها زندگی کردم . با اینکه ما قم زندگی می کردیم ولی چون تو خونه مامانم و بابام مخصوصا مامانم با لحجه اصفهانی صحبت می کرد ما هم لحجه داشتیم…….یادمه هر جا تو بچگی می رفتم خرید خوششون میومد و ادامو در میاوردند و میگفتند یکم اصفهانی حرف بزن……من گیج می شدم که خب یعنی چیکار کنم ؟ حاالا می فهمم اونا مهارتی رو از من می خواستند که من باهاش یکی شده بودم و جدا از خودم نمیدونستمش و اصلا هم متوجه ذوق اونا نمی شدم …….تا اینکه بزرگتر شدم و بهم فهمیدن تو تهران همه یه جور دیگه صحبت می کنند که بهش میگم تهرانی بهش یه جورایی میگند بی لحجه حرف زدن و من با تمرین تونستم جوری تقلید کنم که حالا وقتی بی لحجه صحبت می کنم اصلا کسی متوجه نمیشه من اصفهانیم یه جاهایی تو اصفهان بعضی از هم دانشگاهیام که از شهرستانای دیگه اومده بودند می گفتند اصلا بهت نمیاد اصفهانی باشی
      خب من از این الگو خوشم اومد و تمرین کردم که لحجه مو هر موقع دوست دارم تغییر بدم……….حالا یه عالمه مورد دیگه هم دخیل بود ولی توجه و خواسته ی من باعث شد تا من تمرین کنم نمی گم براش وقت گذاشتم بیشتر تقلید کردم
      این شاید مثال زندگی سازی نیست ولی برام کارکرد ذهن رو بسیار واضح تر می کنه
      اینکه من در بچگی چقدر آموزش چاق شدن دیدم و چه تصاویری در ذهنم نقش بست
      مادرم همیشه برامون خیاطی می کرد و ژرنالای لباس داشت من همیشه از دیدن اون ژورنالا لذت می بردم و همیشه از حتی شکل های کارتونی مانکن ها خوشم میومد که اینقدر باریک وشیک بودند ولی تصاویر نمی تونست اونقدر برام قوی باشه چون مدل زندگیمون بخور بخور بود……….به هر دلیلی خوردن بود و اونقدر لذت خوردن بزرگ و شگفت انگیز و رویایی بود که جایی برای الگوی ذهنی متناسب شدن باقی نمیگذاشت………
      عاشق این عبارتم ” الگوی ذهنی”
      چون منو میبره به مسیرهایی که ببینم آخه چی تو مغزم شکل گرفت که من به این جسم رسیدم
      مادرم میگفت تو همیشه خوب شیرمی خوردی خوب غذا می خوردی و یه جورایی انگار بهم افتخار میکردند که من دردسر غذا خوردن نداشتم…….این خودش یکی از امتیازایی بود که به خوردنه هر چند الکی هم داده می شد خب
      من دقیقا میتونم بررسی کنم که چه الگوهای چاق کننده ای دارم چون اگه خوب بررسی کنم متوجه می شم که چطور نوشتن رو آموزش دیدم ……..با کشیدن ساده ترین خط به اسم آ بی کلاه
      الان که می بینم مامانم چطور به نوه های کوچیکمون وقتی ماماناشون از کم خوراکی بچه ها مینالند ، غذا میده میبینم عجب تفریحی مامانم درست میکرده ها
      با بازی به بچه غذا دادن، با پرت کردن حواس بچه و بهش غذا دادن، با وعده و وعید و بهش غذا دادن، با تشویق کردن با حمایت کردن با برطرف کردن خواسته اش به شرطی که یه قاشق دیگه بیشتر بخوره
      یعنی ماشالا آموزش
      که اگه اینجوری باهامون ورزش یا زبان یا موسیقی کار می کردند الان هممون پروفسور همون رشته بودیم
      الان تو این دوره موتجه شدم که هدایت من به عهده ی ذهنمه
      و مقابله با ذهن هم که امکان پذیر نیست
      ولی توانایی آموزش نامحدود به ذهنمون رو داریم
      این آگاهی باعه میشه که من بخوام با تکرار تمرینات این دوره در ذهنم الگوی سازی کنم و مسیر ذهنی براش بسازم
      به طور مثال من الگوی ذهنی چاقی در ذهنم دارم که میشه برای اینکه می خوای خوش بگذرونی باید یه چیزی بخوری الگه میخوای شاد بشی باید بخوری، اگه ناارحتی و میخوای ناراحتیت تسکین پیدا کنه باید بخوری ، اگه می خوای دل دیگران رو به دست بیاری باید بخوری و هزاران الگوی ذهنی که من فقط و فقط آموزششون رو دیدم
      حالا می خوام آموزش جدید رو عملی کنم
      اول صبح می گم و میشنو م که من از غذا به عنوان لذت استفاده نمی کنم و فقط برای برطرف کردن نیازم غذا می خوردم
      خب اینو باید تو ذهنم مسیرشو اونقدر الگو سازی کنم که وقتی به هر هیجانی میرسم نخوام با غذا و خوردن برطرفش کنم
      مثلا اگر در مراستم ختم هستم و احساساتی شدم خب بدونم شاید اگه دوست دارم گریه کنم همین کافیه نیازی نیست برای آرامش خودم و روح اون مرحوم من یه عالمه حلوا و خرما بخورم و بعد نهار چرب بخورم
      و بیام ببینم که اصلا اینا همه خرافاته که من با یک کاری که در یک فرکانس زمینی هست بخوام برای کسی در یک فرکانس خارج از زمان مادی کاری بکنم ……..همینطور بفهمم و بدونم که آرامش با غذا بدستم نمیرسه با درست فکر کردن که هر اتفاقی خارج از من و حتی درون من چه ربطی داره به خوردن
      من یک خاله ای دارم که ایشون سه تا بچه داره و خودش و سه تا بچه هاش بی نهایت متناسب و زیبا هستند و همسرش هم کمی چاقه
      من دیدم که بچه هاش وقتی گرسنه هستند چقدر مشتاق غذا خوردنند و با شور احساس عالی غذا می خوردند و هیچ وقت چاق نمی شند…..چون خاله ی من که مادرشون باشه هیچ وقت خودش الگوی های چاق کننده نداشته که بخواد همونو به صورت ناخودآگاه به بچه هاش آموزش بده ……..یعنی به اندازه نیازش خورده و وقتی احساس کرده که سیر شده دست از غذاش کشیده و اصلا هم معیار سیری خودش رو خارج از خودش ندیده
      اونا هم آدمند و غذا می خوردند و گرسنه شون میشه ، مهمونی میرند و میخورند، تو عروسی م خورند تو عزا می خورند و مثل من دارند زندگی می کنند ولی تفاوت من با دخترخاله هام تو آموزشمون بوده
      خداروشکرمی کنم که هر روز این آموزش در ذهنم داره واضحتر میشه و برام سوالاتی به همراه داره که جواب هاش برام راهگساست

      من در سن 17 سالگی فرزندم رو با در وزن بارداری 110 کیلویی به دنیا آوردم
      یعنی الان که بهش فکر می کنم میبینم چیکار که نکردم با خودم………..من چون از قبلش همه ی لذت ها رو در خوردن می دیدم ، و در جامعه دیده بودم و شنیده بودم که زن باردار اگه چیزی دلش خواست حتما براش فراهم کنید نکنه یه وقت ناراحت بشه و هوسش برآورده نشده، من یه جوری از اون شرایط سواستفاده کردم که دیگه دکترم سرم داد زد که اینقدر نون و برنج نخورد دیگه حق نداری اینجوری بخوری………خب دکترم نگران شده بود چون فشارم داشت بالا می رفت و منم که در دوران نوجوانی بودم اصلا متوجه نمی شدم و خطری احساس نمی کردم ……….من با این الگوی ذهنی که خب حالا تو دوران بارداری آزاد آزادم که هر چی رو هر چقدر دلم خواست بخورم ، به معنای واقعی بیش از نیازم خوردم و چنان اذیتی شدم بعد از زایمان که زحمت و رنجش بیچاره ام کرد

      اینکه چرا باید اون فرمول اون زمان عمل می کرد؟ چون من آموزش قبلیشو دیده بودم و آماده بودم در زمانش که برسه این الگوی ذهنی رو به رفتار تبدیل کنم
      یواش یواش تا اینجای زندگیم دیدم دارم به آدمایی تبدیل میشم که خیلی برام آشنا هستند و البته دوست داشتنی ولی من نمی خوام مثل اونا باشم ……….دوست دارم زندگی شکوهمندی داشته باشم و باید تغییرکنم ……از تلاش های فیزیکی که بگذریم ، که هیچ سودی نداشتند که هیچی بسیار خطر آفرین بودند به لطف خدا به این مرحله ی اصولی رسیدم که روش درست و واقعی و قطعی متناسب شدنه
      خیلی ممممنونم بی نهایت ممنونم ……….
      من به الگو سازیم ادامه می دم من تمام سعی و تلاشمو می کنم من باز هم تعهد میدم من می خوام متناسب باشم میخوام اون جسمی رو که دوست دارم تو آینه ببینم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم