0

گام ۸: علت اصلی چاقی چیست؟

علت اصلی چاقی
اندازه متن

علت اصلی چاقی موضوع مهمی است که درک آن می تواند پاسخ بسیاری از ابهامات ذهنی درباره چرا چاق شدن و لاغر نشدن را واضح می کند.

برای بسیاری از افراد چاق علت اصلی چاق بودنشان واضح نیست. آنها نمی دانند چرا چاق شدند. حتی اگر دلایل مختلفی برای چاقی خود داشته باشند اما نمی دانند واقعا علت اصلی چاقی آنها چیست!

سی و پنج سال چاق بودم و در این سال ها بارها برای لاغر شدن از روش های مختلف اقدام کردم اما نتیجه نهایی همیشه چاقی بود.

علت اصلی چاقی من چیست!

همه ما دلایل مختلفی برای چاقی خود داریم و آنها معمولا از طریق شنیده های ما از دیگران یا دیدن نمونه های مشابه مانند خودمان در ذهن ما ایجاد شده اند اما این واقعیت ماجرا نیست.

من در سال هایی که چاق بودم مهمترین دلیل چاقی خودم را ژنتیکی بودن چاقی می دانستم چون بارها از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک خانوادگی ما چاقی است و من شبیه عموهایم هستم.

از همان کودکی در عین حال که چاق بودم اما درباره موارد دیگر مانند طاس شدن هم به من وعده می دادند که چون شبیه عموهایت هستی حتما طاس می شی.

هر فردی که اضافه وزن دارد برای وضعیت خود دلایل مختلفی دارد که مجموع این دلایل باعث ایجاد انتظار چاقی و چاق تر شدن در ما می شوند.

هربار که برای لاغر شدن تصمیم می گرفتم از روش های لاغری استفاده کنم قبل از شروع می دانستم که من لاغر شدنی نیستم و حتی اگر لاغر شوم دوباره چاق خواهم شد اما رنج چاقی سبب می شد با تمام ناامیدی از لاغر شدن بارها برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف اقدام کنم.

نکته جالب توجه این بود که هربار تصمیم به لاغر شدن می گرفتم، از همان هفته اول مادرم از من سوال می کرد: تو که لاغر بشو نیستی چرا باز داری رژیم میگیری؟!

شنیدن این جمله از زبان مادرم و افراد دیگری که خودشان چاق بودند سبب شده بود که لاغر شدن در ذهن من کار واقعا سخت و دست نیافتنی باشد.

به لطف خدا زمانی که تصمیم گرفتم از قدرت ذهن برای لاغر شدن استفاده کنم اولین مطلبی که درک کردم کشف علت اصلی چاقی بود اینکه ذهن من چاق شدن را یاد گرفته بود و من برای یادگیری چاق شدن ذهنم کار خاصی انجام نداده بودم و اصلا از این موضوع اطلاع نداشتم.

اما در مفابل همیشه برای لاغر شدن این من بودم که تصمیم می گرفتم لاغر شوم و اتفاقا این تصمیم همیشه برای من با زجر و ناراحتی همراه بود.

همه ما در زندگی برای یادگیری موضوعات مختلف تحت آموزش قرار گرفته ایم. این کاملا طبیعی است که وقتی تحت آموزش قرار می گیری انتظار یادگرفتن در شما ایجاد میشود.

حالا تصور کنید شما چاق شدن را از اطرافیان خود یاد گرفته باشید. این طبیعی است که انتظار چاق شدن در شما ایجاد شود و در واقع علت اصلی چاقی همین آموزش دیدن چاق شدن است نه ژنتیک و سوخت و ساز و هر دلیل دیگری.

در جستجو برای درک قوانین ذهن به این درک رسیدم که ما می توانیم به ذهن خود موضوع جدیدی را آموزش دهیم و از طریق تکرار و تمرین آموخته ها را به مهارت خود در زندگی تبدیل کنیم اما هرچقدر تلاش کنیم نمی توانیم مهارت خود را از یاد برده و به طور کامل آن را فراموش کنیم.

علت اصلی چاقی

علت تدام چاقی چیست؟

ما نمی توانیم آنچه آموخته ایم را فراموش کنیم. این تنها علت تداوم چاقی و در واقع علت اصلی چاقی است.

روشی برای فراموش کردن آنچه یاد گرفته ایم وجود ندارد.

ذهن، مانند جاده ای یک طرفه است که فقط می تواند یاد بگیرید و نمی تواند فراموش کند.

توانایی مغز برای آموختن بی نهایت است اما نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که: ما انتخاب می کنیم چگونه از اطلاعات ذخیره شده در مغز خود استفاده کنیم.

شما می توانید بی نهایت اطلاعات در مغز خود ذخیره کنید اما از آنچه دوست دارید فقط استفاده کنید.

استفاده کردن از اطلاعات باعث در دسترس تر بودن آنها در مغز ما می شود.

به همین دلیل است که موضوعات تکرار شونده در زندگی را به خوبی به یاد می آوریم اما موضوعی که کمتر مورد استفاده قرار می گیرد را اگر بخواهیم به یاد بیاوریم باید مقداری فکر کنیم که این فکر کردن همان جستجو کردن در بین انبوده اطلاعات ذخیره شده در مغز است.

وظیفه ذهن در زندگی

وظیفه هدایت ما در زندگی به عهده ذهن است.

ذهن ما با استفاده از آموزش هایی که ما یاد گرفته ایم مسیر حرکت ما در زندگی را مشخص می کند.

چاق شدن موضوعی بوده است  که ما از گذشته آن را یاد گرفته ایم و در به کار گیری اصول آن به درجه استادی رسیده ایم و نتیجه این آموزش، جسمی است که الان مالک آن هستیم. پس علت اصلی چاقی خودمان هستیم حتی اگر اطلاع نداشته باشیم.

چاق شدن از معدود آموزش هایی است که نیاز به بازنگری و به روزرسانی ندارد، چون ذهن ما بر اساس همان آموخته های پیشین خود عمل می کند.

علت اصلی چاقی مداوم و مرحله ای این است که برای چاق تر شدن نیاز به آموزش جدید و یادگیری مهارت های بیشتر نداریم و تنها با تکرار همان آموخته های قبلی می توانیم بارها چاق تر شویم.

تنها راه ممکن برای لاغر شدن؟!

در تمام روشهایی که فرد چاق برای لاغری استفاده می کند تنها جسم خود را تحت فشار فیزیکی قرار می دهد چون تصور او این است که علت اصلی چاقی او جسم می باشد و با این کار تلاش می کند تا از طریق محروم کردن جسم خود از دریافت مواد غذایی یا تحت فشار گذاشتن جسم خود از طریق انجام فعالیت های ورزشی سنگین مقداری از وزن خود را کاهش دهد.

همانگونه که شما با تحت فشار گذاشتن خود نمی توانید رانندگی کردن، خیاطی کردن، نقاشی کشیدن و یا هر دانش دیگری را فراموش کنید، با تحت فشار گذاشتن جسم خود نمی توانید چاق شدن را به فراموشی بسپارید.

از آنجایی که برای کاهش وزن و سایز، لاغر شدن را یاد نگرفته اید مسلما بعد از اتمام مراحل رژیم یا ورزش به وزن قبلی خود بر می گردید چون مجددا بر اساس آموخته های قبلی خود برای چاق شدن رفتار خواهید کرد و سبب می شود که این سوال در ذهن شما ایجاد شود که با این همه تلاش و تحمل سختی برای لاغر شدن چرا لاغر نمی شم؟

یاد گرفتن یا آموختن از طریق تعامل بین مغز و ذهن انجام می شود و جسم نمایش دهنده میزان مهارت شما در یادگیری است. همچنین از طریق جسم با تکرار و تمرین آنچه آموخته ایم مهارت خود را در اجرای آموخته ها بیشتر می کنیم.

بنابراین از طریق جسم به تنهایی نمی توان مهارتی را آموخت و حتما باید یادگیری از طریق ذهن صورت پذیرد و سپس با جسم آنچه آموخته ایم را تکرار و تمرین کنیم یا یادگیری ما کامل تر و مهارت ما در اجرای آموخته ها بیشتر شود.

در فرایند چاق شدن دقیقا این پروسه را طی کرده ایم.

علت اصلی چاقی ما افراد این است که ابتدا چاق شدن را از طریق ذهن و توسط اطرافیان یاد گرفته ایم سپس جسم ما با تغییر وضعیت دادن و چاق شدن آنچه آموخته ایم را به معرض نمایش و تمرین قرار داده است و با تکرار چاق تر شدن مهارت ما در چاق شدن هر روز بیشتر و بیشتر شده است.

پس اگر تمایل دارید لاغر شوید و مهمتر از آن لاغر بمانید باید لاغرشدن را ابتدا از طریق ذهن خود بیاموزید و سپس با جسم خود لاغر شدن را تمرین کنید و در این کار استمرار داشته باشید تا آنچه درباره لاغر شدن آموخته اید در جسم شما نمایان شود.

هیچ راهی دیگری برای لاغر شدن وجود ندارد.

همانگونه که همه افراد چاق، چاق شدن را از والدین، رسانه ها و … آموخته اند. این علت اصی چاقی است و اکنون باید لاغر شدن را یاد بگیرند.

با این تفاوت که لاغر شدن را خودمان باید یاد بگریم. آنهایی که به ما چا شدن را آموخته اند توانایی آموزش لاغر شدن به ما را ندارند.

با توجه کردن به تصاویر افرادی که با تصمیم گرفتن برای یادگیری لاغر شدن از طریق ذهن توانسته اند شرایط جسم خود را از وضعیت چاقی به لاغری تبدیل کرده و شگفتی سازان لاغری با ذهن شوند می توانید به اهمیت موضوع یادگیری لاغر شدن بیشتر پی ببرید.

اهمیت این موضوع سبب شد تا از طریق این فایل آموزشی مطالب مهمی درباره علت اصلی چاقی و چگونه یادگیری چاقی را با شما دوستان عزیز به اشتراک قرار دهم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای درک بهتر علت اصلی چاقی باید به سوابق یادگیری مهارت های خود در زندگی رجوع کنید. چاقی مهارتی است که به مرور در زندگی آن را یاد گرفته ایم اما عدم آگاهی سبب می شود دلایل اشتباه برای چاقی خود داشته باشیم.

  • مواردی که در زندگی از طریق آموزش یاد گرفته اید را شرح دهید.
  • درباره افزایش مهارت خود پس از یادگیری و تمرین آموزش ها شرح دهید.
  • شباهت چاق شدن با سایر مهارت هایی که یادگرفته اید را شرح دهید.
  • چگونه مهارت شما درباره چاق شدن بیشتر شده است.
  • دیدگاه خود درباره یادگیری مهارت لاغر شدن را بنویسید.
  • آیا در روش های قبلی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید مهارت لاغر شدن را یاد گرفته اید؟
  • پروسه یادگیری لاغر شدن و ارتباط انجام تمرینات با افزایش مهارت لاغری و در نهایت لاغر شدن را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.08 from 130 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10111
برچسب ها:
270 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1398/12/19 19:25
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 521 کلمه

      روز ۱۷تکرار
      چرا ما چاق شدیم؟
      والله منکه از بدنیا اومدنم تپل بودم تا الان،،با بزرگتر شدنم بیشتر دامن زدم به چاقیم با شنیدن وباور کردن شنیده هام دیده هام
      مادر من زن بسیار ساده لوح ومنفی بود ومدام احساس قربانی بودن داشت واتفاقات بیشمار بدی واسش رخ داده وبی احترامی های زیادی از پدرم واطرافیان دیده که اونم بخاطر فرکانسی بوده که میفرستاده
      بهمین دلیل همیشه آموزش های اشتباه زیادی واسه ما داشته،من دختر بی اعتمادبنفسی بزرگ شدم که از خودم بدم میومد وهمیشه احساسات خنگ بودن ونامتعادل بودنو حمل کردم وبدترین موردی که تو چاقی مهمه دوست نداشتن خود وبدنبالش تجربه احساسات بده
      زیاد از مادرم شنیدم که زن ها موجودات بدبختی هستند که فقط بدنیا میان که مردها اذیتشون کنن وفقط بچه بیارن وکار کنن وزجر بکشن و بعد از یه مدت زن ها پیر واز کار افتاده ومریض میشن وبدرد هیچی نمیخورن وتاکید میکرد که چادر مادر همیشه سر دخترشه وبه ما القا میکرد که شما هم مثل منید
      مادرم چاق بود وکل خانواده پدری ومادری چاق،من از بچگی همه اطرافیانمو چاق دیدم واین تصویر توی ذهنم حک شده بود
      اینکه من به عمه م وخاله م رفتم زیاد شنیدم ولی همشون در راستای داشتن موارد زشت اونا بوده ،مثلا پاهای چاقم وبازوهای چاقم به عمه م رفته،شلی بدنم به عمه م رفته ولی هیچ وقت نگفتن پرپشت بودن موهام به عمه م رفته
      من یه عالمه باورها وفرمول های تثبیت شده مخرب در هر زمینه ای دارم
      ارثی بودن،مادرزادی،ژنتیک،ازدواج،زایمان،کم بودن سوخت وساز،خوردن قرص تیروئید،خوردن قرص های ویتامینه،مواد شمیایی وهورمونی غذاها،یبوست،کم تحرکی،برنج وشام وچربی وشیرینی خوردن،افزایش سن وخیلی چیزای دیگه رو زیاد شنیدم
      واین مثل سیمان به ذهن من چسبیده
      شاید من مدتیو کمتر غذا بخورم وبعدش ول کنم دوباره چاقیم برمیگرده چون من چاقیو آموزش دیدم،شنیدم،عمل کردم،مثل رانندگیه که دیگه یادم نمیره
      حالا چرا لاغر نمیشم؟
      چونکه لاغریو بلد نیستم ،باورهاشو ندارم،فرمولام لاغری نیست،مثل اینه که من دارم گندم تو زمینم میکارم وانتظار پرتغال داشته باشم امکان نداره،بذر من چاقیه،برای لاغر شدن باید اول چاقیمو متوقف کنم،از مسیری که دارم بسرعت میرم دور بزنم وتغییر جهت بدم،فایل گوش بدم،بنویسم وبنویسم تا محتویات ذهنیم خالیتر بشه وجا باز بشه برای حافظه لاغری،فنجونمو باید خالی کنم تا جا داشته باشم برای لاغری
      وقتی میخوام بهانه گیری کنم واز بی حوصلگی برم سراغ خوراکی به خودم استوپ بدم بگم داری چکار میکنی؟دلیل اون حرکتو از خودم بپرسم ،واجازه بدم آروم آروم این بذرها رشد کنه
      وقتی گرسنه میشم غذا بخورم و وقتی سیر میشم به زور نخورم
      روی باورهام کار کنم وموردهای نقضشو بیارم وهی با خودم صحبت کنم که ذهنم نورون های جدید بسازه،مسیرهای جدید ذهنی مناسب با فورمول های جدید بسازه
      و ادامه بدم ،تکرار کنم،مثل نت های موسیقی که اول یاد میگیریم ،بعد با تکرار واستمرار اون نت هارو کنار هم میذاریم ومیتونیم یه آهنگ کوتاه با چند خط نت بسازیم وبعد بیشتر وبیشتر تو اون نواختن قوی میشیم ،باید به این جسم و ذهنی که سالها آموزش های اشتباه دادیم اجازه بدیم کارخودشو انجام بده،ازش تشکر کنیم،بهش اعتماد کنیم ،بذاریم نفس بکشه ،آزادی احساس کنه ،خوراک خوب بهش برسونیم و بعد جواب میگیریم ،سواد غذا خوردنو یاد میگیریم،سواد لاغری یاد میگیریم
      با بدنمون دوست میشیم ،بهش احساس خوب داشته باشیم،سرزنشش نکنیم،حمایتش کنیم ،نازش کنیم ،اونم کار خودشو خوب انجام میده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/09/18 01:38
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 437 کلمه

      سلام‌ وقت بخیر استاد و دوستان همراهم‌
      خدارو شکر میکنم که در مسیر لاغری با ذهن هستم و تونستم هم از لحاظ جسمی وهم درونی تغییرات زیادیو داشته باشم ،،،ما از بدو بدنیا اومدن وحتی زمانیکه در شکم مادر بودیم در حال ضبط برنامه های ذهنیمون بودیم،،همونطوری که رشد میکردیم ،باورهای ما هم شکل گرفتند،،من در بچگی زیاد شنیدم که چاقی تو ارثیه و در کل ما همگی ارثی چاق هستیم و اون وقت ها واقعا خانواده چاقی داشتیم بغیر از پدرم وخواهر بزرگم که متناسب بودن ،،البته خواهران دیگه هم لاغر بودن وهمگیشون بعد از ازدواج دچار اضافه وزن شدند ولی من از بدنیا اومدن توپر بودم ،پس محتویات آلوده ذهنی من بیشتر بود،یه خصوصیت بدی که از بچگی داشتم این بود که دوست داشتم دیگران تاییدم کنن اونم بخاطر عزت نفس پایینم بود که احساس میکردم کسی دوستم نداره و مجبور بودم نقش دختر حرف گوش کن رو بازی کنم و از اونجاییکه زیاد به من برچسب بی عرضه احمقو زده بودن،خودم باور کرده بودم که باید حرف گوش کن باشم که کمتر اشتباه کنم و انقدر دیگران بهم نگن بی عرضه و من از همون موقع ها تمام حرف هایو که دیگران میگفتنو باور میکردم ومیپذیرفتم ومدام بهم میگفتن تو ساده لوحی تو زود باوری و من تمام این القاب رو پذیرفته بودم پس کارهایو انجام میدادم در راستای باورهام ، من شده بودم دختر تایید طلبی که هر حرفیو میپذیرفتم،احساس میکردم از دیگران و اطرافیانم خیلی کمتر هستم واین احساسات بد ادامه پیدا کرد و تمام اون باورها مثال مین هایی که در من کاشته شده بودن به موقع منفجر میشدن،،مثلا من شنیدم که خانم ها ازدواج میکنن چاق میشن و من زمانیکه ازدواج‌ کردم ،اون مینی که در ذهن من کاشته بودن منفجر شد ،وقتی زایمان کردم همینطور،منیکه پر از فرمول های اشتباه بودم با برخورد با هر کدومشون ،چاقتر وچاقتر میشدم ،من قبل از آشنایی با این سایت متقاعد شده بودم که من مسئله ذهنی دارم ،بنابراین با اطمینان وارد دوره شدم و ادامه دادم،به اندازه ای که اجازه دادم ،داده های جدید بر ذهنم اثر کنه نتیجه میگیرم ،هر چقدر بیشتر در تمرینات باشم ،در حال ساخت ذهنیت لاغر هستم ومن از این کار لذت میبرم و با اشتیاق در حال تعویض باورهای قدیم با جدید هستم ،خدارو شکر تغییرات سایزی خوبی داشتم که این نشان دهنده تغییرات باوری منه ،الان داشتم به دوستم پیشنهاد میدادم که بیاد تمریناتشو در سایت بنویسه ،چونکه مقاومت نوشتن داره و کلی در رابطه با این موضوع باهاش صحبت کردم،از مزایای لاغر شدن گفتم از مضرات چاقی گفتم و تمام این زمان هاییکه دارم حرف میزنم،مینویسم،گوش میکنم در حال ساختن مسیرهای لاغری هستم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/12/15 23:04
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 347 کلمه

      گام‌ هشتم

      سلام وقت بخیر به همه

      وقتیکه ما بدنیا اومدیم راه ارتباط برقرار کردنو با گریه کردن یاد گرفتیم،آرام‌ آرام در کنار پدر ومادر اموزش های اولیه زندگیو یاد گرفتیم،اونها از همه چیز برای ما گفتن و ما هم‌ بدون مقاومت پذیرفتیم چونکه بهشون ایمان داشتیم و قهرمان های زندگیمون بودن،به ما یاد دادن که حرف گوش کن باشیم و من دختر حرف گوش کنی شدم،زبان مادریمو یاد گرفتم و فکر کردم با دانستن زبان مادری میتونم با تمام دنیا ارتباط برقرار کنم ،مادرم بهم یاد داد که چطور با آدم ها ارتباط بگیریم،در مورد خوردن بهم آموزش داد،از پول برام گفتن،از دنیا گفتن و من سالها فقط گفتگوهای مخرب شنیدم،من پر بودم و پر هستم از افکار وترس های ضعیف کننده

      به من آموختن که ،چاقی در ما ارثیه ،ژنتیکه ،منم چشم بسته گفتم اوکی پس من چاق خواهم ماند و اولین قفل من زده شد ،به من گفتن تو استخون بندیت درشته ،درست بشو نیستی،من تو تمام لحظات عمرم احساس خوب نبودن و ناکافی بودن داشتم،برای من طبیعی بود که چاق باشم،من چاق شدم چونکه به عمه م رفتم،شکل دختر عمه پدرم بودم،چونکه پرخورم،ذاتم چاقه، تحرکم کمه،شام میخورم،برنج استفاده میکنم،شیرینی جات میخورم،بلوغ شدم،ازدواج کردم،باردار شدم،سنم بالا رفته، کود های شیمیایی توی غذامونه،هورمون میخوریم،قرص های تقویتی میخورم،سزارین شدی،یبوست داری

      قبلا که لاغر نمیشدم چونکه اصلا باور نمیکردم که منم‌ میتونم متناسب باشم ،در تمام طول رژیم چندین سالم ،فقط ۱بار تونستم به وزن ۶۷ کیلو برسم اونم برای ۳ماه با فشار قرص چربی سوز و ورزش سخت،حتی زمان هایی که در رژیم و ورزش بودم هم همیشه ۱۰ کیلویی اضافه داشتم و نمیتونستم خودمو لاغر تصور کنم ،مدام تو بالا پایین شدن سایزم بودم

      واقعا نمیدونستم چرا اینجوری میشد ،همیشه تو رژیم بودم همیشه هم توپر بودم ،برای من‌ چاقی طبیعت بدنم بشمار میرفت،خودمو لایق هیچ چیزی نمیدونستم،من با تنفرم هر لحظه در حال پیام چاقی به جهان بودم چطور انتظار لاغر شدن داشتم ،در تمام‌ مدتی که من زجر چاقیو میکشیدم ،محتویات ذهنیم در حال آپ دیت خودشون بودن ،باید پذیرش خودمو زیاد کنم وقبول کنم که منم مثل همه آدم ها باید نرمال ولاغر باشم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/07/14 23:33
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,270 کلمه

      روز ۱۷ تکرار 

      سلام دوستان همراه و استاد گرامی

      طبق معمول هر روز صبح با فایل صبحگاهی و میثاق نامه شروع شد 

      چرا چاق شدم ؟ چرا لاغر نمیشم؟

      این ۲ تا سئوالی بود که سالها در من تکرار میشد و خودم جوابی براش نداشتم ،البته اطرافیان و متخصصین تغذیه منو متقاعد کرده بودن که تو به دلایلی چاق هستی و چاق هم خواهی ماند و چونکه من تمام گفته های اونهارو باور کردم و پذیرفتم ،هیچ وقت دلیل اصلی چاقیمو نفهمیده بودم و همچنان با اونهمه اطلاعات چاق کننده به مسیر زندگیم ادامه میدادم 

      این چند سال اخیر که با مطالب ذهنی آشنا شده بودم مدام از خودم میپرسیدم نکنه من مسئله ای در ذهنم دارم ،منکه تمام راه های لاغر شدنو رفتم پس چرا لاغر شدنم بسختی انجام میشه و ناپایداره ؟

      یکبار هم به مسیر  لاغر شدن ذهنی هدایت شدم البته نه به این سایت ،ولی اونجا رو دوست نداشتم ،هر روز ۲ تا فایل هیپنوتراپی قبل از خواب باید گوش میدادیم و در طول روز باید آرام غذا خوردنو یاد میگرفتیم که دیدم به نتیجه نمیرسم اون‌ مسیرو رها کردم 

      الان متوجه میشم که لاغر شدن در ذهن من بسیار سخت و رنج آور بوده ،چونکه من همیشه باید در رژیم بودم ،هر روز چندین ساعت ورزش های هوازی و عرق آور انجام میدادم ،چربی نمیخوردم ،برنج و نون بسیار کم ،شام حذف و جاش باید یه عالمه سالاد میخوردم که از خوردنش حالم بد میشد و در انتها به محض رها کردن اون قوانین وزن من برمیگشت جای  اولش و تکرار این راه تکراری شروع میشد 

      مادر منهم مدام ازم سئوال میکرد تو چرا مدام تو لاغر شدن و چاقتر شدنی ؟ تو چرا اینهمه ورزش میکنی باز هم توپری ؟ و چراهای زیادی که وقتی ازم پرسیده میشد جواب هایی میدادم که قبلا همین مادر و اطرافیانم با مته تو مغزم فرو کرده بودن 

      که من ژنتیکم چاقه ،ارثی چاقم ،استخون بندیم درشته ،خواست خدا بوده ،من پرخورم ،من ۴ سال  شیر مادرمو خوردم ووووو

      و سالها زیر پوشش دلایل زیادم قایم شده بودم و یه حس شدید قربانی بودن داشتم که دلم میخواست به همه بگم تقصیر من نیست به خدا ،من هیچ کاره م‌،ببینید غذا هم نمیخورم ولی نمیدونم چرا چاقم و سالها از این مدل صحبت ها با اطرافیانم داشتم 

      سالها در رژیم بودنم باعث نشد که من چاقیو فراموش کنم ،در تمام مدتی که‌ در رژیم و فشار بودم دقیقا توجهم روی چاقتر نشدن بود ولی من تصور میکردم دارم چه کار خاصی انجام میدم ،جسمم در فشار نخوردن ها بود ،ذهنم در فشار مخالفت با محتویات‌ درونش

      بدنم گرسنه بود دلش سیر شدن میخواست ،ذهنم دوست داشت محتویات خودشو در من اجرا کنه که همون چاق شدن بیشتر بوده ،خوردن ها بیشتر بوده ولی من با فشار جلوی این سد عظیمو گرفته بودم و هر زمان که جلوی سد رو باز میکردم آب خروشان تر وارد جریان آب میشد 

      برای همین سالها در یک مسیر تکراری کارهای تکراری انجام دادم که با نتایج تکراری روبرو میشدم و منتظر  تغییرات خاصی بودم  

       با تمام فرمول های اشتباهی که سالها در خودم حمل کرده بودم و ناامید از لاغر شدن بودم وقتی وارد دوره های لاغری با ذهن شدم ،با دنیای بینظیری آشنا شدم که قبلا ازش بیخبر بودم ، وقتی متوجه شدم که چاقی من ارثی نیست یک قفل بینهایت بزرگ از ذهنم جدا شد ،فهمیدم که در جاهای زیادی طلسم چاقی شدم و هر بار که بیشتر فایلهارو گوش میکردم اون گره ها در من باز میشد 

      وقتی متوجه شدم چاقی من ژنتیک نیست قسمت دیگری از من از بندهای ۳۵ ساله ذهن آشوبم آزاد  شد ، با هر آزادی انگار بندی از دست و پاهای من باز میشد که احساس رهایی بیشتری میکردم ،انگار نفسم سالها حبس بود ،مثل اینکه زیر آب زندانی بودم و خودم میدیدم که دارم آزاد میشم و میتونم بیام به سطح آب برای نفس کشیدن

      وقتی فهمیدم خواست خدا نبوده که من چاق باشم ،یا خلقت من چاق بودن نبوده ، خیالم راحت شد که خدا مقصر چاقیم نبوده و فهم هر کدوم از اینها منو یه قدم از جای قبلیم دورتر و یه قدم به هدفم نزدیکتر میکرد

      حالا دیگه رویای لاغر شدن بصورت واقعی رو داشتم ،سالها رویای لاغری نداشتم ،ترس از چاقتر شدن داشتم ،فرار از چاقتر شدن داشتم‌،اصلا لاغر شدنو حق خودم نمیدونستم که بخوام بصورت ریشه ای بهش فکر کنم‌، من باور کرده بودم که بعضی از آدم هارو خدا چاق می آفرینه که حق زندگی یک شخصیت لاغر رو ندارن 

      ولی حالا رویای لاغر شدنو داشتم و جالبه تا چند روز پیش هم فکر میکردم حق من داشتن بدن متناسب و ایدا آل نیست ،حالا یه ۲۰ کیلویی اگر لاغر بشم دیگه کلاهمو بنداز بالا از خوشحالی،  نمیخواد خیلی خوش اندام بشم ،یعنی خوش اندام بودنو حق من نمیدونه با اینکه دارم چندین ماهه تمرین میکنم به تازگی این باگ رو در خودم شناسایی کردم که ذهنم  میخواد منو راضی کنه که تا همین جا هم که رسیدی خوبه ، نمیخواد ایده آل بشی ،چونکه منو تو ایده آل نمیدیده 

      الان که‌ رویای لاغر شدن دارم و داره برام واضحتر میشه و در ادامه مسیر هم موانعو بیشتر شناسایی میکنم ، میخوام به لاغر شدن بیشتر توجه کنم ،هر چند تا الان هم داشتم توجه میکردم ،همین نوشتن‌،فایل گوش کردن و عمل کردن خودش توجه کردنه ولی مدل توجه کردن هام متفاوت تر از قبل میشه ،انگار لاغر شدنو شفاف تر میبینم 

      وقتی لاغر شدنو میبینم و بهش توجه میکنم و از مزایاش برای خودم میگم ،اینها به من  انرژی و انگیزه بیشتر میده که این انگیزه بیشتر منو میبره به مسیر لاغر شدن و احساس که مهمترین بخش این تمریناته

      همونجوری که در مسیر چاقی مدام حالمون بد بود و میترسیدیم و چاقتر میشدیم ،الان باید خوشحال باشیم و لاغرتر بشیم چونکه یکی از کاربردهای ذهن گسترش دادنه ،هم چاقیو میتونه گسترش بده هم لاغریو 

      من در خانواده درشت اندام بدنیا اومدم ،پدرم چاق نبود و چاق هم نیست ولی مادرم درشت اندام بود و تمام افراد فامیل ما درشت بودن و انقدر این جمله رو شنیده بودم که شده بود جزء افکار غالب من ( اینکه ما ژنمون چاقه ،ارثی مونه ،مدل بدنمونه ) و تمام این حرف هارو با حالت های بسیار مظلومانه و شکایت طور میزدن که انگار خدا باهاشون خصومتی داشته ،در کل اطرافیان من همیشه خدا و جهان رو مسبب تمام بدشانسی و بدبیاری هاشون میدونستن و هنوز هم میدونن 

      منکه از بدو تولدم تپل بودم باورهای چاق کننده بیشتری دارم ،یعنی تو مغزم جایی برای فرمول های لاغری وجود نداشته ،من تا برسم به سن بلوغ و ازدواج به اندازه کافی چاق شده بودم ،وقتی که ازدواج کردم که چاقیم بیشتر شد ،بارداری مزید علت شد ،افزایش سن هم که باعث شد چاقیه همچین خوب بچسبه به سطح مغزم 

      به هر طرف میخواستم برم یه مانع وجود داشت و دیگه راهی برای لاغر شدن نمیدیدم،شنیده بودم که از ۳۵ سالگی سالی ۱ کیلو بدن اتوماتیکلی خودبخود خودشو چاق میکنه و منهم پذیرفته بودم   

      و تجمیع اینهمه باور های چاق کننده در من انتظار چاق شدنو خلق کرد و من شدم یک فرد چاق که‌ سالها در جنگ و فرار ازش حالم بد بود 

      سپاسگذار خداوند هستم که منو به مسیر صحیح هدایت کرد که منهم بتونم برای فرزندانم  الگوی مناسبی باشم، الان که دخترم از بیرون اومد با خوشحالی بهم گفت : مامان رفته بودم کافه قهوه و کیک خوردم ،دوستام پیشنهاد خوردن  جیگر و دل و قلوه دادن ولی من چونکه سیر بودم نرفتم ،گفت اگر قبلا بود با کمال میل میپذیرفتم و حتما جیگر هم میخوردم با اینکه سیر بودم ،بهش گفتم آفرین عمل به آموزه ها یعنی همین و تمرین درست یعنی توجه آگاهانه به  خود ،بقول دخترم میگفت من آگاهانه مراقب رفتارهام هستم و این جملش منو خوشحال کرد 

      خدارو شکر میکنم برای اینهمه لطف و نعمت که در اختیار من قرار داده  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/16 11:59
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 10 کلمه

      سلام خانم زهرای عزیز

      ممنونم از شما ⚘

      براتون بهترین هارو آرزومندم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/13 00:44
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 300 کلمه

      سلام دوست همراهم 

      خدارو شکر که کامنت من براتون مفید بوده 

      خیلی خوبه که در مسیر تغییر و آگاهی هستیم و همراه با هر آنچه یاد میگیریم باید از آموزه هامون در زندگیمون استفاده کنیم 

      مثلا من یاد گرفتم که خوراکی ها خطرناک و چاق کننده نیستن و این برچسبی بوده که ما روی اونها زدیم و به محض خوردنشون آژیر خطر مغز ما روشن میشه 

      خوراکی ها وقتی از گیت مغز ما رد میشن اون برچسب بهشون زده میشه ،چه برچسبی؟ ما چاق کننده هستیم ، در مغز ما قسمتی وجود داره بنام‌ چاق شونده ،وقتی خوراکی با لیبل چاق کننده گی وارد معده ما میشه و همزمان آژیر خطر روشن‌ میشه ،کارهای لازم در بدن ما برای چاق تر کردن ما انجام میشه 

      پس برای برداشتن اون برچسب ،باید هر زمان داریم خوراکی میخوریم که قبلا بنظرمون چاق کننده بوده ،الان بیاییم در مورد اون خوراکی با خودمون صحبت کنیم و با دلایل منطقی ذهنمونو قانع کنیم که خوراکی ها چاق کننده نیستن ،نوع نگاه من مخرب بوده 

      بعد برای ذهنمون الگو بیاریم بگیم ببین خواهر منهم هر خوراکی میخوره ولی چرا اون لاغره و من چاق ؟ چونکه اون انتظارش از خوردن چاقی نیست و نمیترسه ولی من از چاقی میترسم‌ و انتظارم چاقیه بیشتره

      عمل به دانسته ها یعنی همین و به مرور اینها بر اثر تکرار به زندگی ما تبدیل میشن و اونوقت شخصیت جدید متناسب ما بوجود میاد که میلی به رفتارهای افراد چاق نداره

      مثلا امروز ظهر که رفته بودیم یه رستوران خاص با دیزاین سنتی و زیبا ،من فقط به اندازه سیر شدنم خوردم شاید یکمی نوشیدنیمو چند قلب بیشتر خوردم و تقریبا ۸۰ درصد غذای من موند و این اتفاق به کرات رخ داده

      شخصیت جدید مارو میبره به مسیر لاغر شدن و شرط اول اعتماد  به خود و این متده 

      براتون سلامتی و تناسب فکر و جسم رو آرزو مندم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1398/12/19 18:39
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 58 کلمه

      جالبه کامنت این دوست عزیزمون ۲۰۱۹ است و تو ایران حرف و اضطراب انفولانزا بوده الانم که ۲۰۲۰ هستیم مسئله بیماری هست وبازم همه مضطربن
      این نشون میده همیشه این مسائل بوده واون به باور ما ربط داره که این روزها بترسیم وسیستم دفاعی مونو ضعیف کنیم
      یا ارامش داشته باشیم واجازه بدیم از این مسائل هم رد بشیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم