0

گام ۷۴: زندگی یا مرگ، لاغری یا چاقی!

زندگی یا مرگ
اندازه متن

اگر فقط یک انتخاب داشته باشید، از بین زندگی یا مرگ کدام را انتخاب می کنید؟

من و احتمالا شما زندگی را انتخاب می کنیم.

اگر چاقی باعث مرگ و لاغری فرصت زندگی باشد کدام را انتخاب می کنید؟

اگر انتخاب شما لاغری است، عملکرد شما چگونه است؟! به سمت زندگی است یا مرگ؟!

باور کردن توانایی خود

همه ما در زندگی تجربه انجام کارهایی را داریم که از نظر دیگران سخت و غیر ممکن بوده است اما موفق به انجام آن شده ایم.

باور کردن توانایی خود

ممکن است این کار مهم، خواندن تمام بخش های کتاب درسی در شب قبل از امتحان و گرفتن نمره عالی باشد.

ممکن است یادگیری مهارتی باشد که دیگران استعداد یادگیری آن را در ما ندیده بودند.

شاید از عهده انجام چند کار همزمان به خوبی برآمده و موجب تعجب همگان شده باشیم.

و موارد مشابهی که حتما میتوانید از زندگی خود مثال بزنید.

همه اینها بخاطر قدرت و توانایی نامحدود ذهن ما در رسیدن به خواسته هایی است که اشتیاق برای آنها داشته باشیم

اما نکته مهم این است که این قدرت و توانایی توسط بخشی منفی باق ذهن ما به شدت سرکوب میشود و به همین دلیل هر انسانی در مواردی توانسته است در انجام کارهایی که از نظر دیگران سخت است شگفتی خلق کند اما در موارد دیگر که همه به ساده بودن آن تاکید دارند ناتوان است.

اشتیاق عاملی است که باعث فعال شدن قدرت بی انتهای ذهن ما می شود

در موضوع چاق و لاغری نیز این مساله به خوبی خود را نشان می دهد

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند متاسفانه با پذیرش چاقی و مغلوب بخش منفی باف ذهن خود شدن سالهای عمر خود را در رنج و سختی چاقی سپری می کنند و تصور می کنند توانایی لاغر شدن را ندارند.

اما عده ای که اشتیاق برای لاغر شدن دارند، و به هشدارهای ناشی از چاقی که در جسمشان ایجاد می شود توجه می کنند و اشتیاق سوزان برای رهایی از چاقی و تجربه لاغری در آنها شدت میگیرد.

قدرت ذهنشان از خواب سنگین غفلت بیدار شده و روح و جسم آنها را در مسیر لاغر شدن هدایت میکند و پس از مدتی شگفتی ساز میشوند و از جسمی با انبوهی از چربی های اضافه رها شده و زندگی جدیدی را تجربه می کنند.

متاسفانه چاقی، بیماری است که به آرامی و بدون درد اولیه در جسم ما شکل می گیرد اما غفلت از نشانه های آن سبب می شود در شرایطی قرار بگیریم که زندگی ما سراسر رنج و درد و ناتوانی باشد و آنجاست که همت و سعی بیشتری برای رهایی از این درد نیاز داریم

عوارض چاقی

نشانه های بحران چاقی

نفس نفس زدن، خواب پریشان داشتن، درد کمر، پا درد، سخت شدن نشستن و برخواستن، از دست دادن شادی و نشاط در زندگی، افکار پریشان که ما را به سمت جاقی هدایت می کند و بسیاری نشانه های دیگر که همه افرادی که اضافه وزن دارند کم و بیش تجربه کرده اند

اگر این نشانه ها را جدی بگیریم و برای رهایی از چاقی تصمیم قاطع بگیریم در واقع ما زندگی را برای ادامه حیات انتخاب کرده ایم.

اما اگر به نشانه های چاقی بی تفاوت باشیم، آن ها بپذیریم و تحملشان کنیم، ما به مرگ فرصت می دهیم تا ما را انتخاب کرده و با خود از این جهان ببرد.

ماجرای این فایل آموزشی داستان دو نفر از دوستانم است که یکی نشانه های چاقی را جدی گرفت و زندگی را انتخاب کرد اما دیگری به نشانه ها بی توجه بود و آنها را پذیرفت و با چاقی زندگی کرد تا مرگ او را طعمه خود کرد.

نتایج لاغری با ذهن

تجربه انتخاب زندگی یا مرگ

زندگی را انتخاب می کنید یا مرگ را ؟!…

زندگی یعنی زنده بودن پویایی در حرکت بودن مثل رود زلال و جاری آب و البته همراه بودن با جریان حضور خداوند که تمام و کمال احساس خوب است از سلامتی و تناسب تا آرامش و شادی و عزت نفس و ثروتمندی …و برای هر زنده بودنی باید مرگی اتفاق بیفته مرگ افکار پوسیده مرگ رفتارهای تکراری که هیچ رضایتی در من ایجاد نمی کنند مرگ از پذیرش رنج ….

مرگ یعنی پذیرش اینکه (همینه که هست!..)😱

روزی که من بپذیرم باید رنج بکشم و شرایط و آدمها برای من تصمیم می گیرند روز مرگ من است سالها اینگونه زندگی کرده ام و همچون مرده ای متحرک فقط نفس کشیده ام ….

چاقی برای من فقط رنج بوده و الآن هم هست.

چرا !؟ چون نسخه اورجینالم نیست یک ضایعه است یک اختلال یک انحراف!

چاقی فقط ناامیدی است فقط غم است فقط درد و گرفتاری است عامل دوری ام از خودم از زیبایی درونی ام و البته انرژی خوار اصلی زندگی هر روزه ام که تمام تمرکز و توجه منو به خودش اختصاص میده …

چاقی بیماری خوره است که از تمام احساسات خوب من تغذیه می کند نوعی ضعف و شکست است که کاملا نامتقارن با حقیقت وجودی من است نوعی دست پرورده شیطان که خور و خواب و خشم و شهوت را تقویت می کند.

آرام آرام وارد سرزمین وجودم شده است و در سرزمین امید و عشق وجودم لانه کرده و هدفش مرگ من است از تمام دلخوشی هام و آسودگی هام.

مردن هرروز که جای خود دارد اختلال در روند سلامتی و شادی و اعتماد به نفس و خودباوری همه مرگ لحظه ای است چاقی مرگ آرامش و حق الهی ام است   ….

بارها باید هرروز بمیرم !….تا در نهایت روز مرگ با باری سنگین از اضافه وزن و چربیها و حسرت و پشیمانی جسمم را به خاک بسپارم چاقی قاتل خاموش است بی سروصدا که با تأیید طبیعی بودنش از دیگران و جامعه و رسانه پزشکان و والدین و تقلید از دگر افراد چاق زنده بودن را نشانه می گیرد !؟..،

انتخاب من چیست!؟ مرگ یا زندگی!

به لطف و اراده خداوند به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم برای بار اول که از این دوره استفاده کردم حدود ۱۰ کیلو از اضافه وزنم کم شده و البته بسیار دستآوردهای موفقیت آمیزی در جنبه های دیگر زندگی داشته ام به طوری که پسرم یا خواهر شوهرم و البته دیگران به من گفته اند که آدم قبلی نیستم.

ویترین جدیدی از خودم و زندگی هدفمندم و ارزش وقت و زمانم به جهان ارائه دادم و البته کاملا متعهد هر روز روند آموزشهای لاغری با ذهن را گذراندم. بارها لیز خوردم و نجوا داشتم و می دانم که این تنها راه است برای لاغر شدن آسون و ماندگار ….

اما اعتراف می کنم به مرور اشتیاق و انگیزه را برای تبدیل آگاهی ها به مهارت نداشتم یعنی هربار این منفی باف یه جوری ذهن منو نشونه میگیره اوایل عجله داشتم گفت ادامه بده بالاخره لاغر میشی همین تمریناتو انجام بدی خوبه و دارم ادامه میدم. بعد گفت نمیشه که باید وقتی تحریک چشمی میشی نخوری !…

گفتم باشه بعد چندبار گفت اینم که رژیمه !…مگه خوراکیها قدرت دارند!؟…بعد اراده کردم گفت یعنی چاقی قدرتمنده !؟

دوباره تصویر لاغر اندام دیدم که ذهنم تصویرسازی کنه ذوق کردم اگه لاغر بشم فلان می کنم اومد منحرفم کرد محتاج لاغری شدم.

خلاصه الآن فعلا هنگ کردم دارم ادامه می دم و حتی معنی انگیزه را نمی فهمم.

تصویر لاغری و احساس لاغری ام نیست

توجهم رفته روی چاقی، دوباره از آینه دوری می کنم و البته می دونم از کجا آب میخوره

تمرکزم به هم خورده البته نه برای پیرامون و حاشیه های زندگی بلکه برای خودسازی خودم

ذهنم را برای آموزش چندکار همزمان به کار گرفتم هرروز احساس می کردم

زیر فشارم ولی می گفتم باید ادامه بدهم و در نهایت بیمار شدم باز توجهی به بیماری نکردم و گفتم نجوای ذهنه و بیماری وجود نداره و …

اوضاع خراب تر شد البته دستاورد معنوی فوق العاده ای داشتم ولی از اونجایی که در مسیر تجربه کردن هستم و یک شبه هم نمیشه باورهای مربوط به سلامتی و روابط و آرزوهامو را اصلاح کنم حتما دوباره خواستم دو پله یکی کنم !…😏

می دونم کار شیطانه، می دونم منفی بافه، می دونم این حس الهی نیست، می دونم که تنها راه همینه، به خاطر همین چشمامو بستم گفتم خدایا من تسلیمت شدم خودت هدایتم کردی به این سایت. بار اول هم نتیجه گرفتم.

می دونم مسیر صحیحه فقط کمکم کن، نجاتم بده، خدایا بار این افکار این نجواها و …به تو می سپارم که حلش کنی🥺

این همه دوستان نتیجه گرفتند مگه همه در مسیر عرفان و خودشناسی بودند همه جور قشری توی آلبوم شگفتی سازان هستند خودم که برای خودم دروغ نیستم این همه به لطف و اراده خداوند تغییر و تحول داشتم من هم می توانم به آموزه ها عمل کنم. اما هر روز می گم از فردا …

مدتها خودم را سرزنش می کردم. اومدم اینو اصلاح کنم به پذیرش خودم رسیدم ولی از اونور بوم افتادم و دائم میگم اشکال نداره اضافه خوردی یا گرسنه نبودی خوردی !…از فردا از فردا …….🥺

خدایا کمکم کن یکدانه ام🙏 

نشانه های زندگی پس از مرگ

تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم 

خدایا هزاران بار شکر که هدایتم کردی باز ابنجا هستم و دارم مینویسم خدایا هزاران بار شکر که در مسیر صحیحم و تابلوهات هرروز بهم چشمک می زنند خدایا هزاران بار شکر که امید هر لحظه ام تویی و آرامش حضورت را در قلبم هدیه می کند خدایا عاااااشقتم❤️ 

خدایا اراده ات و طریقت را در وجودم و مسیر زندگی و لاغری ام جاری کن و مسیر درست را کاملا بر من واضح و روشن کن تا فقط چشم به روبرو و آنچه تو برایم پرنعمت قرار دادی بدوزم و بس!.. 

سپاس استاد عزیزم شکر وجودتون و سپاس از ایجاد این فضا خیلی کمک کننده است برای اینکه هرچقدرم که لیز خوردی باز قدرتمندتر بلند بشی و به مسیر ادامه بدی متشکرم🙏 

روح پدرو مادرتون شاد 🍃🌸

دوستان هم مسیری ام 

همواره با قدرت الهی درونتان در مسیر زیبای خدا قدم بردارید و شاد باشید  

توجه به توضیحات فایل زندگی یا مرگ، لاغری یا چاقی! و تامل درباره شرایط فعلی خود می تواند اشتیاق ما برای انتخاب زندگی را افزایش دهد و به لطف خدا قدرت ذهن ما را برای قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن را فعال کند.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به انتخاب زندگی یا مرگ توصیه می شود ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس با دقت ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.

  • از نظر شما برابر کردن چاقی با مرگ و زندگی با لاغری مقایسه درستی است؟ شرح دهید.
  • در زمان هایی که بدون توجه به مساله چاقی و به فکر لاغر شدن زندگی کرده اید روند چاقی به چه صورت بوده است؟
  • چرا برای داشتن تجربه عالی از زندگی ضروری است که لاغر شویم؟ شرح دهید.
  • مرگ زندگی را از ما می گیرد. چاقی چه چیزهایی را از شما گرفته است؟ شرح دهید.
  • به نظر شما لاغر شدن باعث تولد چه ویژگی ها و شرایطی در زندگی تان خواهد شد.

با توجه به توضیحات ویدیوی آموزشی پاسخ به سوالات زیر را شرح دهید.

  • اگر فردی که مرگ را انتخاب کرد اراده و خودباوری انتخاب زندگی را داشت اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد.
  • اگر امیر داستان ما به جای انتخاب زندگی به مسیر قبلی خود ادامه می داد اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد؟!
  • تصمیم خود برای بهبود عملکردتان در انتخاب مسیر لاغری و زندگی را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.53 از 32 رای

https://tanasobefekri.net/?p=19677
برچسب ها:
93 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1403/01/21 08:32
      مدت عضویت: 163 روز
      امتیاز کاربر: 12043 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 751 کلمه

      بنام الله یکتا و مهربان و همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما،

      و درود رحمت الهی همیشه در هر لحظه زندگی شما استاد گرامی جاری ،

      چقدر زیبا بود این فایل چراغی روشنتر شد پررنگتر از قبل و ذهنم زنگ زد که بیدارتر بشم ،

      چند موضوع نوید بخش به من گفته شد در این فایل:

      تصمیم قاطع 

      و اینکار شدنی طبق مثال دوستمون بعد از شش ماه یا هر چقدر زمان که لازم داره

      و شما فرمودید همه چی می خوردین بدون محدودیتی

      و فرمودید زندگیتون را با شادی و تفریح بگذرونید نه با حسرت و عذاب و زودتر به کام مرگ رفتن 

      فرمودید چاقی آرام‌آرام اومده 

      من امروز به خودم اومدمکه الان منتظر چی هستم دارم چکار میکنم؟

      من کاملا شرایطشو دارم 

      تمریناتو انجام میدم علاقمو دارم 

      و محیطی آرام که کسی با من کاری نداره و آزادی رو  ساعتها  دارم 

      از لحاظ خورد و خوراک عالی هر چی بخوام و نخوام رو دارم 

      از اون بهتر و بالاتر من هر روز پیاده رویمو دارم علاوه بر 

      سه بار بدنسازی و سه بار ورزش بادیفلکسمو دقیق و به اندازه در هفته دارم که البته می‌دونم ورزش الان برای سلامتی خوب نه لاغری،

      همسری همراه را دارم 

      و مهمتر از آن خدایی که منو دعوت و راهنمایی به این سایت کرده را دارم تا به هدفم و سلامتیم برسم ،

      اینا همه رو دارم ۱۱۶ یا ۱۱۷ روزم هست در سایت تناسبم امروز ۲۲ فروردین ماه روز سه شنبه و عید فطر ۱۴۰۳ هم هست سه ما و دوهفته بیشتر که من در سایتم پس منتظر چی هستم؟

      چکار دارم میکنم؟

      الانم‌صبح ساعت ۸:۳۰ و من در حال پیاده روی گوش به این فایل دادم تنها و با آرامش انگار خدا خواست بهم بگه انتظار بسته منتظر چی هستی تینا ؟!

      خدایا برای تمام نعمتهات ممنونم هزاران بار چطوری شمر گزاری باشم هر لحظه تا بی نهایت بار نمی‌دونم و فقط می‌دونم این حد از محبتت به بنده ات بی نظیر و شکر من کم

       استاد من از خداوند ممنونم شما را چراغ راهنمای ما قرار دادن الهی همگی بیدار باشیم و تصمیم قاطعمون را گرفته باشیم به امید الله یکتا و تمام کردیم موضوع را الهی آمین .

      • از نظر شما برابر کردن چاقی با مرگ و زندگی با لاغری مقایسه درستی است؟ شرح دهید.
      • بله دقیقا من تجربه اش مردم بر اثر چربی خون و کبد چرب و قندم نمیگم که مبتلا شدم اما در شرفش هستم خیلی حس بدی خیلیییی.
      • در زمان هایی که بدون توجه به مساله چاقی و به فکر لاغر شدن زندگی کرده اید روند چاقی به چه صورت بوده است؟
      • من عالی حسش کردم دهنمو حداقل لاغر میکردم احساس سبکبالی هم خودش واقعا تا اوج آدمو میبره اما الان نتیجه عملی می‌خوام  
      • چرا برای داشتن تجربه عالی از زندگی ضروری است که لاغر شویم؟ شرح دهید.
      • من دلم میخواد لباس زیبا بپوشم تو جمع کسی نگاهم نکنه یا خجالت بکشم یک گوشه ففط بشینم پاشم راه برم شادی کنم چون واقعا شدم عالم بی عمل.
      • مرگ زندگی را از ما می گیرد. چاقی چه چیزهایی را از شما گرفته است؟ شرح دهید.
      • شادی روح زندگیمو اعتمادمو به خودم کیفیت زندگیمو اعتبارمو کم کم افسرده و گوشه گیری آوردن در اجتماع و کمتر پیدا شدن و روابط عالی را میگه  کمتر تحرک سختتر چاقی هم لذت زندگیمو میگیره هم مرگ واقعی رو زندگی واقعیمو ازم میگیره چاقی کیفیت زندگیمو میگیره و هم کمیتشو بهتر بگم .
      • به نظر شما لاغر شدن باعث تولد چه ویژگی ها و شرایطی در زندگی تان خواهد شد.
      • شادی و سبکبالی مثل پرنده آزاد شاد رها آزاد حس قدرت توانمندی توانستن موفقیت عزت احترام اعتماد به خود .
      •  

      با توجه به توضیحات ویدیوی آموزشی پاسخ به سوالات زیر را شرح دهید.

      • اگر فردی که مرگ را انتخاب کرد اراده و خودباوری انتخاب زندگی را داشت اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد.
      • شاد با کیفیت و کمیت عمر بهتر ازدواج کرده بود لذت از ورزش و روابط با دوستانش را هنوز داشت تفریح بهتر و بیشتر داشت شغلشو داشت 
      • اگر امیر داستان ما به جای انتخاب زندگی به مسیر قبلی خود ادامه می داد اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد؟!تمام دیگه زندگی نداشت از هر نظر 
      • تصمیم خود برای بهبود عملکردتان در انتخاب مسیر لاغری و زندگی را شرح دهید.

      من میخوام‌ آرام‌آرام بدون تحمل هیچگونه فشار و رنجی که مغزم خودشو عقب نکشه جا نزنه طرف پرخوری و حرصوولع از قبل بدتر نره ،

      به خودم بگم غذا همیشه هست متعادل بخور اگر گرسنه واقعی هستی بخور و چرا الان میخوای بخوری و آیا اون چیزی که دلت میخواد از طبیعت واقعی خداست سالم ؟

      حتی اگر هم سالم نبود برای خوابیدن عطش به خوردنت فعلا درستتر انتخاب کن بخور فعلا محدودیت بهش ندم و نگم نه نباید بخوری اما انتخابمو متعادلتر آرامتر کنم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/05 18:33
      مدت عضویت: 357 روز
      امتیاز کاربر: 716 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 890 کلمه

      به نام خداوند زندگی بخشم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات زندگی یا مرگ؟

      • از نظر شما برابر کردن چاقی با مرگ و زندگی با لاغری مقایسه درستی است؟ شرح دهید.
      • بله مقایسه درستی است چون ما چیزی را درو می‌کنیم که کاشته ایم. 
      • مگر میشود چاقی بکاریم و زندگی درو کنیم ؟!!!!
      • چاقی محصولش فقط رنج و بیماری و مصیبت است و در نهایت مرگ 
      • اما لاغری محصولش شادابی و لذت و نشاط و میل به زندگی است 
      • در زمان هایی که بدون توجه به مساله چاقی و به فکر لاغر شدن زندگی کرده اید روند چاقی به چه صورت بوده است؟
      • من فقط در زمان کرونا به فکر چاقی نبودم ولی فکر لاغری هم نبودم و کلا فقط به فکر سلامتی و زندگی بیشتر بودم و شروع کردم به ورزش در خانه برای سلامتی بیشتر و مبتلا نشدن به کرونا و مرگ 
      • و نتیجه جالب آن رها کردن مسئله چاقی و لاغری برایم رسیدن به سایز مورد نظرم و تناسب پایین تنه ام  بود 
      • من الان که با قوانین آشنا شده ام با توجه به آن تجربه خودم فهمیدم اگر قانون رهایی را انجام دهم خیلی راحت و منطقی به خواسته لاغری ام میرسم 
      • چرا برای داشتن تجربه عالی از زندگی ضروری است که لاغر شویم؟ شرح دهید.
      • چون ما افراد چاق همه چیز خودمان را به چاقی و لاغری ربط می‌دهیم،از بس در اجتماع افراد چاق را افرادی غیر معمولی و احمق و ……….نشان می‌دهند ما مدام می‌خواهیم خودمان را از صف چاقها جدا کنیم و به دیگران ثابت کنیم من شبیه بقیه چاقها نیستم .
      • برای همین کل زندگی ما خلاصه می‌شود در لاغر شدن و اصلی ترین و اساسی ترین هدف زندگی ما لاغری می‌شود 
      • و ما می‌چسبیم به لاغری و چون نمی‌توانیم به آن برسیم حتی از روش‌های اشتباه ؛
      • زندگی و لذتهایش را نمی‌توانیم ببینیم و درک کنیم و فکر می‌کنیم برای لذت بردن از زندگی باید حتما لاغر شویم .
      • مرگ زندگی را از ما می گیرد. چاقی چه چیزهایی را از شما گرفته است؟ شرح دهید.
      • چاقی چیزی را از من نگرفته بلکه فواید و نعمات زیادی هم برای زندگی خودم و اطرافیانم داشته 
      • این من بودم که علت انجام ندادن اقدام برای رسیدن به خواسته هایم را به گردن چاقی می انداختم و از پذیرش مسئولیت شانه خالی میکردم .
      • من گمان میکردم این چیزهایی که ندارم بخاطر چاقی است مثلا:
      • خودم را دوست نداشتم
      • اعتماد به نفس نداشتم 
      • سر کار نرفتم
      • فوق لیسانس و آزمون وکالت ندادم 
      • مهمانی و سفر  و تفریح در اجتماع نمی‌رفتم
      • لباس نمیخریدم 
      • و…….‌….
      • اما الان یاد گرفتم اگر هر کدام از آن احساسها را داشته ام اگر هر کدام ازآن پیشرفت‌ها را نکرده ام بخاطر چاق بودنم نبوده بلکه بخاطر فرمول‌های اشتباه انباشته شده در ذهنم بوده و گرنه چاقی را چه به این غلطها.
      •  
      • به نظر شما لاغر شدن باعث تولد چه ویژگی ها و شرایطی در زندگی تان خواهد شد.
      • من الان که در مسیر آموزش هستم هنوز چاقم اما تمام چیزهایی که روزی فکر میکردم چاقی از من گرفته را بدست گرفته ام با وجود چاق بودنم من فهمیدم چاقی و لاغری فقط یک فرایند جسمی است و نمی‌توانند ما را به سعادت یا شقاوت برسانند .
      • مثل کوتاه کردن مو 
      • آیا کسی که موهایش کوتاه است نمی‌تواند یک وکیل یا پزشک یا انسان خوبی باشد 
      • آیا اگر کسی موی بلندی داشته باشد یعنی باهوش‌تر و عاقلتر است ؟
      • نه مو هیچ ربطی به محتویات ذهنی و رفتاری انسان ندارد ،چاقی و لاغری هم دقیقا همینطور است .
      • من با بودن در مسیر تناسب فکری لاغری را در آغوش دارم و احوالات متولد شده ام اینها است:
      • خودم را پذیرفته ام و بسیار دوست دارم 
      • اعتماد و عزت نفسم به شدت بالا رفته 
      • سرعت تحلیل و پردازش اطلاعات در ذهنم بسیار زیادتر از قبل  شده 
      • میخواهم دوباره درسم را ادامه دهم 
      • دنبال یک کار عالی تر از معلمی هستم 
      • دیگر اضطراب مهمانی و سفر و تفریح ندارم چون من همینم و کسی که مرا بخاطر ظاهرم بخواهد در نگاه من حقیر و بی ارزش است.
      • اصلا حرفها و گفته های دیگران برایم ارزش ندارد 
      • قدرت کنترل ورودی و خروجی های زندگی ام را در دست دارم 
      • و کلی اثرات بی نظیر ……..
      • اگر فردی که مرگ را انتخاب کرد اراده و خودباوری انتخاب زندگی را داشت اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد.
      • من خیلی خوب میدانم که هر کس هر کجا ایستاده چون خودش خواسته و انتخاب کرده و خداوند ذره ای به کسی ستم نمیکند .
      • کسی که در مسیر اشتباه افتاده و به جای زندگی و لذایذ بیشمارش مرگ را انتخاب کرده اگر به مسیر درست هدایت شود قطعا دیگر انتخابش مرگ نخواهد بود و می‌تواند بهترین زندگی را برای خودش به ارمغان بیاورد .
      • اگر امیر داستان ما به جای انتخاب زندگی به مسیر قبلی خود ادامه می داد اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد؟!
      • امیر آقای داستان ما اگر بر روال سابق میخواست زندگی اش را ادامه دهد الان قطعا چاقتر هم شده بود و محدودیت‌های حرکتی و خوراکی بیشتری را تجربه می‌کرد زیرا چاقی یعنی پارکینگ بیماری ها بودن .
      •  
      • تصمیم خود برای بهبود عملکردتان در انتخاب مسیر لاغری و زندگی را شرح دهید.
      • من همیشه دنبال راهکاری برای بهبود عملکرد زندگی ام هستم چون آدم راکد بودن نیستم و عاشق پیشرفت و تغییرم .
      • تصمیم من برای بهبود عملکردم در مسیر لاغری با ذهن بودن در مسیر و عجله نکردن و دنبال نتیجه جسمی نبودن است من اینجا در حال کسب دانش ذهنی هستم و میدانم زمان بندی خداوند بی نظیر است و در زمان خاص خودش لاغری ام هم خود به خود اتفاق می افتد .
      • پروردگارا سپاسگزارم که مرا خلق کردی 
      • پروردگارا سپاسگزارم که به من زندگی سلامت بخشیدی 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/05 13:29
      مدت عضویت: 357 روز
      امتیاز کاربر: 716 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,229 کلمه

      به نام خداوندم که هرگز نمی‌میرد 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      زندگی یا مرگ؟

      جهان هستی جهان قانونهاست و بدلیل نظم بی نظیر جهان تمام اتفاقات بر مدار قوانین اتفاق می افتند .

      یکی از این قوانین این هست که زمانی که انسان تصمیم میگیرد یک تغییری در زندگی اش ایجاد کند ،جهان هستی ابتدا با او مقاومت میکند و شروع میکند به آزمون و خطا گرفتن درباره آن موضوع برای اینکه ببیند چقدر متعهد و پایبند به آن تغییر هستیم .و همه ما بارها با این مسئله روبرو 

      شده ایم.

      مثلا ما در گذشته تصمیم می گرفتیم که رژیم بگیریم ،به محض شروع رژیم ما انواع و اقسام اتفاقات می افتاد و ما مورد امتحانات زیادی از طریق کائنات قرار می‌گرفتیم “مهمانی های لاکچری دعوت می‌شدیم با انواع و اقسام خوراکی های رنگ به رنگ و تحریک کننده ،یا حتی می رفتیم جایی و می‌دیدیم غذای مورد علاقه ما رو درست کردن و…… 

      من خیلی در این قانون کائنات آزمایش پس دادم ،بعضی جاها مغلوب شدم و بعضی جاها که مقاومت کردم و متعهد موندم هم انگار دیگه کائنات ازم قصد امتحان گرفتن نداشت و از این جور مسائل هم برام پیش نمیومد .

      یادمه همسرم تمرین صبوری داشتن و اینقدر تو چالش‌های مختلف می افتاد که من هر لحظه منتظر بودم کاسه صبرش لبریز بشه و مدام پیش خودم میگفتم وای خدای من دیگه اینجا همون جائیه که صداش در بیاد .

      اما خدا رو شکر طاقت آورد و بدترین شرایط ها رو کائنات براش می‌چید؛ اما الحمدلله موفق شد و متعهد موند و نتیجه هم گرفت و الان خیلی انسان صبورتری شده و کنترل خشم داره و همه این دستاوردهاش بخاطر تعهدی هست که برای انتخابش داشت و متعهد موند و نمره قبولی رو از کائنات گرفت .

      و الان خدا رو شکر دیگه کائنات هم چالش‌های تو مخی براش پیش نمیاره چون قبلا صبرش و سنجیده . 

      دوست شما هم که شروع کرد به حرکت به سمت آبشار ،چون تصمیم گرفته بود لاغر بشه و فایلها رو گوش داده بود ،در اصل افتاده بود توی امتحان کائنات برای سنجش عیار .

      او افتاد توی یک مسیر سخت و طاقت فرسا که حتی گاهی اعلام می‌کرد قادر به ادامه دادن مسیر نیست ،اما در نهایت متعهد موند و آرام آرام و ذره ذره جلو رفت تا متوجه قدرت‌های درونی اش بشه و بزرگترین تصمیم زندگی اش رو بگیره و انتخاب کنه ؛

      خداوند در اون سفر بهش نشون داد ،توانایی های بالایی داره و میتونه با اون توانایی ها چاقی رو از بین ببره ؛

      خداوندبهش نشون داد شاید زمان زیادی صرف بشه تا به خواسته اش برسه اما اگر تسلیم نشه رسیدن به خواسته اش حتمیه ؛

      خداوند بهش نشون داد ببین جاده خیلی پستی و بلندی داره ولی اگر متعهد بمونی من برات آسونش میکنم .

      و تمام اون سفر براش پر بود از نشانه های خداوند .

      بله همه چیز در جهان آرام آرام اتفاق می افته ؛

      چاقی ما هم خیلی آروم شروع کرد به بیشتر شدن و رشد کردن ،طوری که ما اصلا یادمون نمیاد کی و کجا و چطور چاق شدیم !!!!

      مثل تب و لرز یکباره نیومد ،که ما متوجه اش بشیم .

      بلکه آروم و بی صدا اومد و وقتی نشانه هاش در جسم ما نمایان شد ما ترسیدیم و شروع کردیم مثل شخصی که در مرداب گرفتار شده و هر چقدر بیشتر دست و پا بزنه بیشتر در لجن فرو میره ،شروع کردیم به دست و پا زدن و چنگ انداختیم به هر جایی که فکر میکردیم ممکنه نجاتمون بده از چاقی ؛

      از انواع رژیمها و ورزشها و داروها و جراحی ها بگیر تا قهر کردن و تسلیم شدنمون و پرخوری بیشتر ،به یه جایی رسیدیم که گفتیم ولش کن ما که لاغر بشو نیستیم تهش مرگه دیگه و اونجا بود که بین جاده زندگی و مرگ ما مرگ و انتخاب کردیم .

      عمه خدا بیامرز خودم بخاطر چاقی اش فوت کرد و سالهای آخر عمرش به شدت دچار بیماری های مختلف از چاقی شده بود و در آخر زندگیش با چاقی پایان گرفت اونم با کلی رنج و عذاب جسمی و روحی .

      یادمه هر وقت بهش سر میزدم میگفت دعا کن برام زودتر بمیرم از بس شرایط بیماری و تحملش براش سخت شده بود .

      اما من نمیخوام مثل عمه ام باشم یا مثه دوست خدابیامرز استاد یا مثه خیلی دیگه از چاقهایی که تسلیم شدن و مرگ به سراغشون اومد و هیچ وقت به آرزوی لاغریشون نرسیدن .

      من میخوام مرتب روی ذهنم کار کنم  و سعی کنم قوانین الهی رو خوب درک کنم و منتظر اتفاقات خوب باشم. 

       ممکنه نتیجه هایی  که منتظرشونم خیلی زود برام پیش نیاد ولی مهم ادامه دادنه.

       چون من که میدونم این قوانین وجود داره پس باید ادامه بدم و مایوس نشم .

      نتیجه های عالی منتظر من هستن و من ایمان دارم بزودی کسبشون میکنم .من اصلا عجله ندارم ،مهم اینه حالم خوبه ،آرامش دارم و به مسیرم ایمان دارم و اصلا نگران هیچ چیزی نیستم چون اطمینان دارم خداوند من و به خواسته هام میرسونه بنابراین هیچ حس بدی ندارم و جلوی ورودی های منفی ام رو هم کاملا بستم .

      کاملا یقین دارم اگر کسی احساسش بد بشه به خواسته اش نمیرسه .پس من اجازه نمیدم هیچ چیزی احساسم و بد کنه ایمان، نقطه مقابل ترسه.

      دوست شما وقتی یکبار از روی کنجکاوی دوره رو طی کرده بود چون هنوز به کاری که می‌خواست انجام بده باور کافی نداشت و مطمئن نبود با این روش بتونه لاغر بشه و ایمان به این روش نداشت؛پس جهان هستی اهمیتی به خواسته لاغری ایشون نداد چون دوستتون چیزی رو جذب می‌کرد که بهش باور داشت .من با اعتماد بنفس کامل به قدرتهای درونی که خداوند بهم داده ایمان دارم و میدونم هیچ کاری برام اونقدر بزرگ نیست که نتونم انجامش بدم و اینجوری دیگه هراسی ندارم .

      من ابتدا از پله های پایین شروع میکنم برای رسیدن به قله لاغری که هدف بزرگ منه و وقتی در اول مسیر هستم از پایین کوه قله خیلی بالاست و خیلی راه زیادی در پیشه .. اما چون من هدفم رو خرد کردم به بخشهای کوچکتر که هم سریعتر دست یافتنی بشه هم تکاملم رو در اون طی کرده باشم .

      هر چی که از کوه بالاتر میرم دیگه قله خیلی دور از دسترس بنظر نمیاد و ارام ارام میبینم که من نوک قله ایستادم همونی که از پایین خیلی بزرگ بود و هولناک .. اما ،الان زیر پای منه. چون من نخواستم از اون پایین یک دفعه یه دورخیز بزنم و رو قله باشم .. من قوانین رو میدونم وپله پله اومدم بالا و هر چی بالاتر اومدم سرعتم صعودی افزایش پیدا کرده و تقریبا از نیمه  های راه اصلا رسیدن به قله خیلی هم عادی و طبیعی شده و دیگه برام بزرگ نیست.

      دقیقا مثل همین مثال دوست شما در مسیر آبشار ،ابتدا با هیجان شروع کرد مسیر رو و وقتی دیگران از سختی راه میگفتن شروع کرد به ترسیدن وای چند ساعت باید راه برم اونم چه جاده ای رو و یواش یواش با نگاه از پایین به بالا رسیدن به نقطه اوج و سخت و دور از دسترس میدید و آروم آروم داشت از ادامه مسیر نا امید میشد ولی نزدیکای انتهای مسیر دیگه انگار اونقدرها براش سخت نبود انگار شاخ غول و شکسته بود و کار و رسونده بود به دمش و خودش و توانایی هاش و باور کرده بود و از همونجا تصمیم گرفت زندگی جدیدی و خلق کنه تصمیم گرفت بین مرگ و زندگی ،زندگی و انتخاب کنه و خیلی برام قابل تحسینه این انتخاب .

      انشالله من هم یه روز قصه زندگیم میشه درس واسه دیگران 

      خداوندا شاکر نعمات بی پایان هستم 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 547 کلمه

      به نام خدا

      سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان همراه

      ما قدرت و توانایی نامحدودی در رسیدن به خواسته هایمان داریم. قدرت ذهن ما میتواند ما را به همه ی خواسته هایمان برساند. اما بخش منفی باف ذهن ما که جای حضور شیطان است همیشه در حال فعالیت است تا اینکه قدرت ذهن ما را کاهش دهد و از رسیدن به اهدافمان ما را مایوس کند.

      وقتی با اشتیاق و حس خوب تصمیم به تغییر خودمون میگیریم باید سعی کنیم  همیشه این اشتیاق را حفظ کنیم .

      به لطف پرورد گار روزی نخواهد آمد که من مغلوب منفی باف بشم هرگز بعد از ایمان یافتن مشرک نمیشوم 

      البته همین چند هفته پیش کم مانده بود همه چیز رو رها کنم و خودمو غرق در غم و اندوه کنم فقط خدا نخواست از اون به بعد این رو یاد گرفتم که هیچ حالتی در انسان ماندگار نیست حتی بزرگترین غم و اندوه هم ساعاتی بعد ویا چند روز بعد از بین میرود.

      (در صورتی که ما سعی کنیم کمی ایمانمان را به خداوند بیشتر کنیم.)

      بیماری چاقی خیلی آرام آرام و تدریجی و بدون درد در بدن ما ایجاد میشود و شاید این افزایش تدریجی باعث میشه که ما در برابر اون واکنشی که باید نشان بدهیم رو نشون ندهیم.

      این بسیار خطرناک هست چون در برخی مواقع ممکنه که برای اقدام دیر شده باشه

      چاقی به نظر من خیلی بدتر از مرگ هست .احساس و حال بدی که از چاقی نصیب من شده بود باعث افسردگی من بود هیچ چیز من رو خوشحال نمیکرد و خودم هم اطلاعی از علت افسردگیم نداشتم.

      مرگ یعنی رفتن از این دنیا در یک لحظه.

      اما چاقی یعنی رنج ناتمام که اگر علاج نشود باید تا آخر عمر این رنج رو تحمل کنیم .یک عمر باید از خودمون بدمون بیاد، نتونیم تو آیینه به هیکل بد شکل خودمون نگاه کنیم و حسرت روزهای متناسب بودن خودمون رو بخوریم و همیشه در حال بد بمونیم.

      تناسب یعنی آزادی  انسانیت  ایمان بیشتر  سلامتی  زیبایی  جوانی  شاد بودن  خوشبختی  قدرتمند بودن  موفقیت که چاقی همه ی اینها رو از ما میگیرد.

      به لطف خدا وقتی من متناسب شوم فرزندان من هم این راه و روش  رو میاموزند و نسلهای بعد من انسانهای با ایمان و متناسب در تمام جنبه ها خواهند بود.

      فردی که در فایل گفته شد که مرگ رو برای خودش انتخاب کرد اگر تصمیم میگرفت که خود رو متناسب کنه حتما طعم تناسب رو میچشید ودر بهترین حالت خود به زندگی شاد خود ادامه میداد.

      خیلی خوشحالم که فردی که تصمیم گرفت متناسب بشه در این راه ثابت قدم ماند و به آرزوی خودش رسید و مطمئن هستم که قدر تناسب خودش رو میدونه و زندگی سراسر شادی داره و اصلا نمیخوام به این فکر کنم که اگر به مسیر چاقی خودش ادامه میداد الان در چه وضعیتی به سر میبرد.

      من باید بیشتر به باور سازی صحیح بپردازم مخصوصا باور این که غذا ها چاق نمیکنن و اصلا خداوند این قدرت رو به غذا ها نداده که چاق بکنن ما با گوش دادن به منفی باف این افکار رو در ذهنمون به وجود آوردیم .ما چاقی رو به وجود آوردیم چاقی اصلا وجود نداشت ما خلقش کردیم .

      باور اصلی چاق کننده من چاقی در بارداری و چاقی با افزایش سن ودر درجه آخر ارثی بودن بود که خدا رو شکر که دارم اصلاحشون میکنم .

      ازتون ممنون که وقت میزارین و نوشته ی من رو میخونین .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/31 13:03
      مدت عضویت: 508 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,207 کلمه

      سلام .

      درس امروز تصمیم قاطع برای لاغر شدن و متعهد بودن به این تصمیم بود 

      خیلی حس خوبی به آقا امیر دارم . چون ایشون از یه وضعیت خیلی ناتوان تونستند به این وضعیت عالی دست پیدا کنند . 

      من تصمیم گرفتم از امروز بهتر به محتوای آموزشی عمل کنم . 

      من خوب یاد گرفتم ولی فکر می کنم تمرین عملیم کمه . من حداقل باید یک هفته هر درسی رو مرور کنم تا آموزش اون رو نهادینه کنم . 

      مثلا همین تعهد داشتن . خب من میخوام به لاغری متعهد باشم . اولین سوالی که میاد توی ذهنم اینه من چطور به لاغری متعهد باشم ؟ 

      چیزی که میاد برای پاسخ اینه که من به افکار و رفتار لاغر کننده پایبند باشم . 

      خب افکار و رفتار لاغر کننده چی هست ؟ 

      مجموعه ی افکار و رفتار لاغر کننده تغییر عقیده نسبت به  مواد غذایی ، عذاب وجدان نداشتن بعد از خوردن غذا ، به اندازه نیاز جسم غذا خوردن ، تفکیک نکردن مواد غذایی ، اینکه من لازم نیست برای لاغر شدن سختی بکشم ، طوری انتخاب نکنم که نخوردن برام سخت باشه 

       طوری انتخاب نکنم که حس ولع نسبت به مواد غذایی در من پدید بیاد . از درون به خودم حس محدودیت ندم سرزنش نکنم خودمو . تغییرات کوچک و آسون  رو استمرار بدم . در مسیر حس منفی نداشته باشم و از همه ی اینا مهمتر و مهمتر و مهمتر 

      وزن نکنم . 

      یعنی این وزن کردن تمام اشتیاق و انگیزه ی منو از بین میبره و من رو تا سر حد مرگ ناامید می کنه . 

      من تغییرات فیزیکی زیادی دارم .به محض اینکه وزن می کنم و میبینم  خب به نسبت انچه عمل کردم نتیجه نگرفتم یا وزن می کنم میبینم وزنم کمتر شده اصلا انگار که تمام انگیزه ی من در راه لاغری گرفته میشه . 

      من اگه بتونم همین یه تمرین رو متعهدانه عمل کنم و از امروز و  فردا که اول اردیبهشت هست تعهد بدم که دیگه خودمو وزن نکنم تا ۶ ماه دیگه اول آبان نتایج عالی خودمو براتون میزارم . 

      منم خسته شدم از این وزن بالا . خسته شدم از شرایط فیزیکی نادلخواه . تا کی اسیر بودن در اندوه . 

      گرچه من نسبت به قبل خب حالم خیلی بهتره . ولی هنوز از جسم چاقم فاصله نگرفتم .

      من در این گام با دیدن مجدد آقا امیر تصمیم قاطع گرفتم منم مثل ایشون عمل کنم و حالا درسته دوره رو تهیه نکردم اما همین گامها رو متعهدانه تر طی کنم تا اشتیاقم در مسیر لاغری با من بمونه . 

      من تا اینجا از عملکرد خودم  تا حد ۸۰ درصد راضی بودم و  شاید اگه وزن نمیکردم بازم کاهش وزن بیشتری داشتم اما  حالا هم دیر نشده . من از امروز تعهد میدم ترازو رو کنار بزارم و فقط روی افکار و رفتارم و انجام عملی تمرینات متعهد باشم . 

      خب الان در این درس من یاد گرفتم اول باید خودم بخوام و به تمرینات فقط گوش ندم بلکه سعی کنم اونها رو بیشتر در زندگیم اجرا کنم . 

      وقتی تمرینات تغییر عادت رو انجام میدادم عملم متعهدانه تر بود . 

      پرخوری نمیکردم .

      ولی چند وقتیه دوباره پرخوری می کنم و بعدشم عذاب وجدان میگیرم . 

      من اگه بتونم همین یه فرمول رو متعهد بهش باشم و اونقدری بخورم که نیاز جسممه و برا ساس گرسنگی جسمی فقط غذا بخورم نه بر اساس خوشمزه بودن غذاها و  به جای گوش دادن به صدای غذاها که بیا منو بخور من خیلی خوشمزه هستم به صدای جسمم توجه کنم که اگه میگه بخور بخورم و اگه میگه نخور نخورم همین یه دونه فرمول رو عمل کنم و وزن هم نکنم این دو فرمول عملی و نوشتن و فایل گوش دادنمم ادامه بدم و در این مسیر متعهد باشم دیگه لاغریم خیلی راحت به دست میاد . 

      البته یه چیزی هم هست . من شاید نسبت پرخوری به رفتارم میدم یعنی برچسب پرخوری به رفتارم میزنم . 

      مثلا الویه رو خیلی دوست دارم انقدر خوردم فکم درد گرفت ولی میل خوردن هنوز در من بود . خب این رفتار پرخوریه ولی میل و ولعم هنوز تموم نمیشه . یعنی به حس سیری ناپذیری میرسم . خب جسم من از خیلی وقت پیش جواب کرده منو و میگه سیر شدم ولی ولع و حس سیری ناپذیری که نسبت به الویه دارم خب میگه بازم بخور . خب من باید این خوردن رو در نظر  خودم رنج کنم . مثلا وقتی هنوز این رفتار در نظر من لذت تعریف شده خب ذهن من هم دستور به ادامه دادن خوردن میده . 

      به نظر خودم این فرمول رو هم باید تغییر بدم که در مورد غذاهایی که خیلی خوردنشون رو دوست دارم یه تجدید نظری کنم که بتونم به اندازه بخورمشون . چون بعدشم عذاب وجدان میگیرم . از رفتارم عذاب وجدان میگیرم . 

      خب من باید فکر کنم ببینم چه الگویی میتونم جایگزین خوردن لذت بخش غذاهایی که دوست دارم بکنم که منجر به اضافه خوری نشه .

      چون اگه بخوام با رنج نخوردنشو انتخاب کنم رفتار صحیحی نیست . 

      این رفتارم رو باید بیشتر واکاوی کنم . 

      چرا من با وجودیکه میدونم سیر شدم و حتی خیلی بیشتر از سیر شدن جسمی و به حد درد گرفتن فک رسیدم ولی همچنان میل خوردن دارم و اون غذا رو دوست دارم بخورم . 

      خب اول اینکه من خودم دارم انتخاب می کنم . 

      این رفتار برام لذتبخشه . 

      ذهن دستور لذت رو تکرار می کنه . 

      چطور میتونم لذت خوردن رو اول بهش بی تفاوت بشم و بعد تبدیلش کنم به رنج ؟ 

      خب در این درس یاد گرفتم یا زندگی رو انتخاب کن یا مرگ رو . 

      خب یه کار که میتونم انجام بدم همین دیدگاهه . 

      من نگرشم رو به غذاهایی که دوست دارم لازمه تغییر بدم . 

      خوردن غذاها تا حدی لذتبخشه که با توجه به اندازه جسم خورده بشه . مابقیش میشه مرگ . میشه عذاب . میشه چاقی . میشه انبار کردن . درسته جسم همه رو میسوزونه ولی خب نباید بهش فشار بیارم ولی حس لذت بردن درونم هی میگه بخور . اعصابمم خورد میشه ها ولی اول باید بپذیرم خودمم که قدرت رو میدم دست غذا . خودم نگرش دوست داشتن بهش دادم . 

      خودمم که لذت بردن رو از خوردنش میبرم . 

      خودمم که این الگوها رو در سرم ایجاد کردم و فقط کافیه بگم اینطوری نیست . یه الگوهای دیگه بدم . اینارو قوی کنم . تکرار کنم . آگاهانه . خب که چی بشع ؟ که بتونم لذت موقت از غذا خوردن رو به لذت پایدار لاغری تبدیل کنم . 

      خب لذت خوردن در لحظه ی حاله . پس باید  لذت لاغری رو هم بیارم در لحظه ی حال . 

      بیش از اندازه خوردن لذت نداره . چون بعدش عذاب وجدان میاره واین عذاب وجدان زندگی رو به من جهنم می کنه  . همین عذاب وجدان منو سنگین می کنه حالم و بد می کنه و منو از لاغریم دور می کنه . هر چی از لاغریم دورتر میشم از نخوردن رنج می کشم و از خوردن بیش از نیاز رنج می کشم . رفتارمو با توجه به الگوهای پرخوری انتخاب می کنم و رنجم بیشتر میشه و رنج بار میشه روی ذهن و ذهنم ناسالم میشه و ذهن ناسالم جسم ناسالم رو خلق می کنه . 

      پس من به خاطر سلامت ذهنم و بعد سلامت جسمم نباید پرخوری کنم . 

      پرخوری به من آسیب میزنه و من از امروز تعهد میدم که تمرین کنم و تمرین کنم تا بتونم این عادت رو در خودم حذف کنم با همین اهرم رنج و لذت . پرخوری آسیب رسانه لذت نیست . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/01/21 15:50
      مدت عضویت: 564 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 867 کلمه

              “به نام پروردگار هستی بخش و زیبا ”

      درود به دوستان عزیز و استاد ارجمند ؛

      گام هفتاد و چهارم : زندگی را انتخاب می کنید یا مرگ را ؟!!

      خدای خوب و مهربانم ، پروردگار دوست داشتنی ام، من تو را دوست دارم و قلبا به تو ایمان دارم و مطمئنم که تو هم مرا دوست داری و همیشه و در همه حال مرا یاری می رسانی، سپاس گزار تو هستم و از این که کمک کردی که امروز ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ بتوانم گام هفتاد و چهارم را بردارم ممنونم، خدایا شکرت .

      “ زندگی را انتخاب می کنید یا مرگ را ؟!! فقط یک انتخاب دارید.” سوالی ساده و در عین حال سخت است ، زندگی زیباست یا مرگ ؟! من تا به الان به لطف و رحمت خداوند، زندگی ، این نعمت بزرگ الهی را تجربه کرده ام و در طول زندگی ام خوشی ها و نا خوشی ها را بارها دیده ام و درک کرده ام .

      زمان هایی بسیار شاد و لذت بخش بوده اند و زمان هایی تلخ و غمگین گذشته اند .تجربه ی مرگ را نداشته ام و نمی دانم مرگ چگونه است ، اما می دانم که با فرا رسیدن مرگ ، جسم من و ذهن من دیگر قادر به فعالیت نیستند و از حرکت باز می مانند و زندگی دنیوی من به پایان می رسد .انسان در طول زندگی خود بعضی شرایط را تجربه می کند که از نظر خود او مرگ بهتر از آن شرایط می باشد مانند دست و پنجه نرم کردن با چاقی و اضافه وزن مفرط ، فقر و تنگدستی ، از دست دادن کسی که برای انسان بسیار عزیز است و …با این وجود خود من تا جایی که بتوانم زندگی را انتخاب می کنم و زنده بودن را ترجیح می دهم به زنده نبودن و زندگی را دوست دارم .خداوند عزوجل خود به من زندگی عطا کرده است و خود او هم روزی مرگ را برای من مقدر می کند پس تا آن روز تا جایی که بتوانم از فرصت زندگی که خداوند به من عطا کرده است نهایت استفاده را می برم و تا بتوانم از آن لذت می برم و در آخر راه هم با آغوش باز مرگ را در آغوش می گیرم اما فعلا باید زندگی را ادامه داد .و اما ربط موضوع انتخاب زندگی یا مرگ با چاقی و لاغری .متاسفانه چاقی ، بیماری است که به آرامی و بدون درد اولیه در جسم ما شکل می گیرد و غفلت از نشانه های آن سبب می شود در شرایطی قرار بگیریم که زندگی ما سراسر رنج و درد و ناتوانی باشد و آنجاست که همت و سعی بیشتری برای رهایی از این درد نیاز داریم .

      و اما نشانه ها چیست ؟ نفس نفس زدن ، خواب پریشان داشتن ، درد کمر ، پا درد ، سخت شدن نشستن و بر خواستن، از دست دادن شادی و نشاط ، افکار پریشانی که ما را به سمت چاقی هدایت می کند و بسیاری نشانه های دیگر که همه ی افرادی که اضافه وزن دارند کم و بیش تجربه کرده اند .اگر این نشانه ها را جدی بگیریم و برای رهایی از چاقی تصمیم قاطع بگیریم در واقع ما زندگی را برای ادامه ی حیات انتخاب کرده ایم مانند دوست و پسر دایی استاد که بعد از آن سفر یک روزه به آبشار و تجربه کردن نشانه ها به عینه و تحمل رنج و سختی فراوان بعد از آن روز ، تصمیم به تغییر دادن شرایط خود کردند و بالاخره هم به خواسته ی قلبی خود رسیدند.

      اما اگر به نشانه های چاقی بی تفاوت باشیم ، آن ها را بپذیریم و تحملشان کنیم ، ما به مرگ فرصت می دهیم تا ما را انتخاب کرده و با خود از این جهان ببرد مانند دوست دیگر استاد که سال ها ی زیادی با هم دوست بودند و با دیدن و تجربه کردن نشانه های چاقی تصمیم قاطعی برای تغییر شرایط خود انجام ندادند و بالاخره  بعد از تحمل رنج و سختی فراوان و بیماری های مختلف به مرگ آری گفتند و تسلیم آن شدند و زندگی خود را از دست دادند. 

      ما در طول زندگی خود بارها پیش آمده است که کاری یا چند کار همزمان را که از نظر دیگران بسیار سخت و طاقت فرساست  به راحتی انجام می دهیم و حتی خود را نیز شگفت زده می کنیم و این از توانایی های باور نکردنی ذهن انسان است که خداوند بزرگ به ما عطا کرده است .در این جا باید به نکته ای توجه کنیم که اشتیاق عاملی است که باعث فعال شدن قدرت بی انتهای ذهن ما می شود .یعنی اگر ما برای انجام کاری شور و اشتیاق فراوان داشته باشیم انجام آن کار برای ما لذت بخش و راحت است مانند همین روش لاغری با ذهن و مسیری که در آن قرار داریم چون لذت بخش است و با اشتیاق آن را انجام می دهیم پس برای ما انجام دادن آن راحت است و فرقی نمی کند که چقدر زمان ببرد چون بالاخره ما به آنچه که می خواهیم قطعا در آخر مسیر خواهیم رسید .و در آخر باز هم می گویم که قطعا زندگی را انتخاب می کنم و زندگی زیباتر و لذت بخش تر برابر است با تناسب اندام و لاغری دائمی و سلامتی و تندرستی .

      “یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/01/06 15:02
      مدت عضویت: 489 روز
      امتیاز کاربر: 34256 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 500 کلمه

                 سلام براستادوهم مسیران عژیز 

      امروز درس خواست رو به دو طریق یاد گرفتیم اگه خواستن همراه با درک واشتیاق باشه تو دوجنبه خودشو نشون میده 

      جنبه اول دوست داستن برای رسیدن به یی خواسته همراه با بی فکری وتوان انجامش در خود ندیدن در نتیجه قبول وضعیت وتوان خود رو کم دیدن توذهن که فرمولش هست  درفکر هم قبول ضعیف بود  ودستور برای انجام ندادن دربرابر مشکل قبول اینکه توان چاقی از ما بیشتر هست قویی بودن این چاقی رو توقویت کرده وترس از چاقی رو بیشتر میکنه وفرد روبه خوردن بیشتر تشویق کرده ومشکل حادتر کرده 

      هر چه اضافهوزن بیشتر شده دیگه قبول این وضعیت ودرنتیجه اماده شدن برای دریافت مرگ وختم زندگی هنراه با درد وسختی  فرق هستبین بین مرگ در یی زمان مشخص که خدا خواسته وما اجابت میکنیم با هر روز مردن وهر دقیقه مردن وزخر گشیدن خدا سپاس که من رو درنسیر قرار دادی وبه من کمک کردی که مسیر پیدا کنم یاد سال گذشته که میافتم چقدر برام سخت بود ولی خدارو شکر باابنکه هنوز دوره ام شروع نکردم میخوام بعداز سیزده شروع کنم که همه حواسم در یاد گیری باشه دبگه نکران مهمانی ومهمانداری رو هم نداشته باشم همه توانم بزارم فقط برای این مسیر ولی حالاهم کم کاری نمیکنم دارم این ۱۰۰ گام تا بعد سیزده تمام کنم که کارم تو این بخش نصفه ونیمه نزارم وبا خیالاسوده برمسر دوره امانشالله خدا کمک کنه بتونم درست کاملانجام بدم 

      در مورد دوستون که موفق شدن چون تو محیط قرار گرفتن تا اون زمان حتما ا زوجود این همه مشکل اصلا خبر نداشتن 

      وفتی تو محیط قرارگرفتن باگذشت زمان وحرکت که توانشون از اون فرد گرفته وتو مسیر براش تحولی پیدا شده 

      وباور اینکه واقعا چاقی با اون چکارکرده دیگران که ازاون فرد عقب تر خرکت کردن از اون هم گذشتن خدا خواسته اینزوری بهش اخطار داده شاید دیدن اون ابشار باعث خیر شده برای دوست شما تا اطلاع از وضع موجود در بدنش پیدا کرده وباعث شده اقدام کنه وخودشو نجات بده من بعصی زمان خواستن انجام کاری رو فقط در سطح فکر داریم ولی باوره انجامش نداریم بازم خدا دوستش داشته  تا بهتر زتدگی کنه واین بخاطربارها که قبلااقدام کرده بوده خدا در وجودش توان انجامش دیده دیدن  ابشاررو به دلش انداخته تابه وسیله این فرو به فکرخودش باشه ولاغر بشه وباز م همت کرده وتونسته لاغر بشه 

      تو یی توفان گه یی عده ادم درحال غرق شدن بودن با وسیله افرا نجات پیدا کردن ییفر چاقهم توشونبوده بعداز نجات تمام مسافران افرادی که این ادمهای رک نجات دادن بتخیتکی زیاد تو قایق بکدن این فرد چاق بحاطر اًافه وزن حای بدای نشستن اون فرو نجاتش داده نداشته بعداز اون ماجرا خودشو به شدت لاغر کرده بود وتو یی متنی نوشنه بود دراون لحظه که غریق نجاتم روبروی من ایستاده بود از خودم بدم امدکه اون من نجات داده باعث شده غرقنشم  چاقی مناجازه نشستن اونفرد ازش گرفت 

      امید دارم هر کسی که مشکل اضافه وزن دلره خدا کمکش کنه به هرطریقه خودش  از این مشکل رها کنه امین 

      خدا پست وپناهتون یا حق حقنگه دارتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/11/24 01:09
      مدت عضویت: 1643 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 708 کلمه

      جلسه ۸۶ تکرار 

      زندگی را انتخاب میکنید یا مرگ ؟

      سلام به استاد گرامی و دوستان همراهم ،خدارو شکر میکنم برای همه چیز که عالیه 

      ذهن قدرتمند ما میتونه کارهای بسیار بزرگ و قدرتمندیو انجام بده و این توانایی در ما کار گذاشته شده ولی چرا خیلی از ما حتی اطلاعی از داشتنش نداریم ؟

      چونکه بهمون آموزش داده نشده ،مثل زمانیه که یه شخصی یک گوشی دوربین دار داشته باشه و بره تو جزیره ی پرتی زندگی کنه و ۲۰ سال یاد نگیره که این گوشی مجهز به دوربین و امکاناتیه که میتونه باعث بهبود کیفیت زندگیش بشه 

      ما هم خودمون و توانمندی های ذاتی درونمونو نشناختیم ،ما بدن خودمونو نمیشناسیم ،ناآگاهی باعث زندگی کردنی در ما شده که سالها  آپشن های درونیمون بلا استفاده موندن 

      منم طبق تربیتی که از مادرم یاد گرفتم که همیشه میگفت این وسیله رو استفاده نکنیم‌ بذاریم برای عید یا برای مهمون یا برای سال آینده ،اموزش دیدم که از هر آنچه دارم استفاده ای نکنم ،مثلا ساعت جدید میخرم ۱ ساعت دستم‌ میکنم بعدش میذارمش توی کمد و خیلی وسایلم بدون استفاده میمونن 

      جدیدا از وسایلم استفاده میکنم و به خودم مدام تاکید میکنم که استفاده کن از امکاناتی که داری ،نشون بده به جهان هستی که‌لایق داشتن این‌ ساعت وووو هستی ،مثل مادرت رفتار نکن 

      و هر چقدر از توانایی های درونی هم استفاده کنیم قویتر میشن ،مثل ورزش کردن که بعد از مدتی عضله ها ورزیده و پربار تر میشن ،عضله های توانایی هامون هم نیاز به تمرین داره تا قوی بشه و مارو به مسیرهای بهتری هدایت کنه

      یجورایی باید ماشین جنب و جوش صحیح درونو روشن کنیم اونوقت به قدرت هاش پی میبریم 

      اعتماد بنفس و اشتیاق دوتا گزینه ای هستن که بهم لینک هستن ،وقتی انرژی درونم بیشتر میشه و انرژی ها آزاد میشن در من شور و حالی تولید میکنن که اون شور و حال به من انگیزه حرکت میدن ،انگیزه و حرکت، اعتمادبنفس منو بالاتر میبره 

      تمام این مراحل ریز ریز شروع و انجام میشه و استمرارش مارو در مسیر نتایج بزرگتر قرار میده ،در لاغری با ذهن اشتیاق و اعتماد بنفس ،مارو هل میده به ادامه دادن ،خوشحال میشیم از تغییراتمون و این حس ها سوخت حرکت ما خواهند شد و ادامه دادن هم که رمز موفقیته ،در هر کاری بالای ۲ سال بمونی ،ماهر و پیشرفته خواهی شد ،خدارو شکر مطالب لاغری داره در مغزم دانلود میشه که هر چقدر بیشتر بشه اعتماد به خودم بیشتر خواهد شد 

      اگر بخواییم به حرف های منفی درون گوش کنیم که ایشون اجازه نمیدن تکون بخوریم ،دلش میخواد هر روز کارهای تکراری آشناییو انجام بدیم که اونم نخواد انرژی بیشتری بسازه ،پس مارو در دایره امن نگه میداره و اجازه نمیده ما از زیبایی های این بدن و جهان استفاده کنیم و به ما میفهمونه که دنیا همینه و شکل دیگری ندارد 

      و انقدر به این کار ادامه میده که آدم ها منفعل بشن و حال نداشته باشن بخوان بلند بشن و کاری کنن و روزمرگی ها شروع میشه ،حال بد ،غم و بی حال و انگیزگی 

      اگر الان اینجا هستم یعنی دلم نخواسته که مثل قبل زندگی کنم ،یعنی از دایره امن چاقی هام اومدم بیرون ،خواستم که شخصیت فریده سابقو روشن نکنم و از افکار مسمومش استفاده نکنم که اینها جواب میده 

      من میخوام‌ لاغریو  انتخاب کنم چاقی که همش سنگین بودن و بدریخت شدنه  ،وقتی راهی هست خب میرم و اقدام میکنم تا لذت بیشتری ببرم ،خدارو شکر الان پر از اطلاعات جدید مغزی در مورد بدن و ذهنم هستم که در ادامه زندگی به درد خودم و اطرافیانم‌ خواهد خورد ،خب چرا بخوام ناآگاه و منفعل زندگی کنم‌، این جهان ،جهان گسترش و اپ دیت شدنه 

      برنامه های گوشی من هر روز پیام اپ دیت کردن برام میفرسته و اگر اپلیکیشن های گوشیمو آپ دیت نکنم نمیتونم از گوشیم درست استفاده کنم ،پس خودمم نیاز به نو شدن دارم 

      جریان دوستان استاد که یکی از اونها خواست که تغییر کنه و هدایت شد به مسیر سلامنی و یکی انتخاب کرد شکست بخوره و شاید  اقدام صحیحی نداشته ،افرادی که یه روزی این پیام خسته هستم را به جهان فرستادن هدایت شدن به لاغری با ذهن یا دوره ها و آموزش های مرتبط با ذهن و ادامه دادن در این مسیرها ،مقصدهای متفاوتی خلق خواهد کرد ،بستگی به انتخاب های ما دارد 

      و خدارو شکر میکنم که هر روز قدمی برمیدارم بسمت لاغری و قدمی از چاقیم فاصله میگیرم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/28 21:04
      مدت عضویت: 1256 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,010 کلمه

      سلام بر عالم و آدم 

      درود بر استاد پر مهر و البته هم مسیری های متعهد

      زندگی را انتخاب می کنید یا مرگ را ؟!…

      زندگی یعنی زنده بودن پویایی در حرکت بودن مثل رود زلال و جاری آب و البته همراه بودن با جریان حضور خداوند که تمام و کمال احساس خوب است از سلامتی و تناسب تا آرامش و شادی و عزت نفس و ثروتمندی …و برای هر زنده بودنی باید مرگی اتفاق بیفته مرگ افکار پوسیده مرگ رفتارهای تکراری که هیچ رضایتی در من ایجاد نمی کنند مرگ از پذیرش رنج ….

      مرگ یعنی پذیرش اینکه (همینه که هست!..)😱

      روزی که من بپذیرم باید رنج بکشم و شرایط و آدمها برای من تصمیم می گیرند روز مرگ من است سالها اینگونه زندگی کرده ام و همچون مرده ای متحرک فقط نفس کشیده ام ….

      چاقی برای من فقط رنج بوده و الآن هم هست .

      چرا !؟چون نسخه اورجینالم نیست یک ضایعه است یک اختلال یک انحراف !….چاقی فقط ناامیدی است فقط غم است فقط درد و گرفتاری است عامل دوری ام از خودم از زیبایی درونی ام و البته انرژی خوار اصلی زندگی هر روزه ام که تمام تمرکز و توجه منو به خودش اختصاص میده …

      چاقی بیماری خوره است که از تمام احساسات خوب من تغذیه می کند نوعی ضعف و شکست است که کاملا نامتقارن با حقیقت وجودی من است …نوعی دست پرورده شیطان که خور و خواب و خشم و شهوت را تقویت می کند ….آرام آرام وارد سرزمین وجودم شده است و در سرزمین امید و عشق وجودم لانه کرده  و هدفش مرگ من است از تمام دلخوشی هام و آسودگی هام  ….مردن هرروز که جای خود دارد اختلال در روند سلامتی و شادی و اعتماد به نفس و خودباوری همه مرگ لحظه ای است چاقی مرگ آرامش و حق الهی ام است   ….

      بارها باید هرروز بمیرم !….تا در نهایت روز مرگ با باری سنگین از اضافه وزن و چربیها و حسرت و پشیمانی جسمم را به خاک بسپارم چاقی قاتل خاموش است بی سروصدا که با تأیید طبیعی بودنش از دیگران و جامعه و رسانه پزشکان و والدین و تقلید از دگر افراد چاق زنده بودن را نشانه می گیرد !؟..،

      انتخاب من چیست !؟مرگ یا زندگی !؟…

      به لطف و اراده خداوند به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم برای بار اول که از این دوره استفاده کردم حدود ۱۰کیلو از اضافه وزنم کم شده و البته بسیار دستآوردهای موفقیت آمیزی در جنبه های دیگر زندگی داشته ام به طوری که پسرم یا خواهر شوهرم و البته دیگران به من گفته اند که آدم قبلی نیستم ویترین جدیدی از خودم و زندگی هدفمندم و ارزش وقت و زمانم به جهان ارائه دادم و البته کاملا متعهد هرروز روند آموزشهای لاغری با ذهن را گذروندم بسیار بارها لیز خوردم و نجوا داشتم و می دانم که این تنها راه است برای لاغر شدن آسون و ماندگار ….

      اما اعتراف می کنم در این دوره تکرار اون اشتیاق و انگیزه را برای تبدیل آگاهی ها به مهارت نداشتم یعنی هربار این منفی باف یه جوری ذهن منو نشونه میگیره اوایل عجله داشتم گفت ادامه بده بالاخره لاغر میشی همین تمریناتو انجام بدی خوبه و دارم ادامه میدم …بعد گفت نمیشه که باید وقتی تحریک چشمی میشی نخوری !…

      گفتم باشه بعد چندبار گفت اینم که رژیمه !…مگه خوراکیها قدرت دارند!؟…بعد اراده کردم گفت یعنی چاقی قدرتمنده !؟…..دوباره تصویر لاغر اندام دیدم که ذهنم تصویرسازی کنه ذوق کردم اگه لاغر بشم فلان می کنم اومد منحرفم کرد محتاج لاغری شدم ….خلاصه الآن فعلا هنگ کردم دارم ادامه می دم و حتی معنی انگیزه را نمی فهمم اتصویر لاغری و احساس لاغری ام نیست ….توجهم رفته روی چاقی دوباره از آینه دوری می کنم و البته می دونم از کجا آب میخوره …تمرکزم به هم خورده البته نه برای پیرامون و حاشیه های زندگی بلکه برای خودسازی خودم ….ذهنم را برای آموزش چندکار همزمان به کار گرفتم هرروز احساس می کردم زیر فشارم ولی می گفتم باید ادامه بدهم و در نهایت بیمار شدم باز توجهی به بیماری نکردم و گفتم نجوای ذهنه و بیماری وجود نداره و …اوضاع خراب تر شد البته دستاورد معنوی فوق العاده ای داشتم ولی از اونجایی که در مسیر تجربه کردن هستم و یک شبه هم نمیشه باورهای مربوط به سلامتی و روابط و آرزوهامو را اصلاح کنم حتما دوباره خواستم دو پله یکی کنم !…😏

      می دونم کار شیطانه می دونم منفی بافه می دونم این حس الهی نیست می دونم که تنها راه همینه  به خاطر همین چشمامو بستم گفتم خدایا من تسلیمت شدم خودت هدایتم کردی به این سایت باراول هم نتیجه گرفتم می دونم مسیر صحیحه فقط کمکم کن نجاتم بده خدایا بار این افکار این نجواها و …به تو می سپارم که حلش کنی🥺….این همه دوستان نتیجه گرفتند مگه همه در مسیر عرفان و خودشناسی بودند همه جور قشری توی آلبوم شگفتی سازان هستند خودم که برای خودم دروغ نیستم این همه به لطف و اراده خداوند تغییر و تحول داشتم من هم می توانم به آموزه ها عمل کنم هرروزمی گم از فردا …

      .مدتها خودم را سرزنش می کردم اومدم اینو اصلاح کنم به پذیرش خودم رسیدم ولی از اونور بوم افتادم و دائم میگم اشکال نداره اضافه خوردی یا گرسنه نبودی خوردی !…از فردا از فردا …….🥺

      خدایا کمکم کن یکدانه ام🙏 

      تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم 

      خدایا هزاران بار شکر که هدایتم کردی باز ابنجا هستم و دارم مینویسم خدایا هزاران بار شکر که در مسیر صحیحم و تابلوهات هرروز بهم چشمک می زنند خدایا هزاران بار شکر که امید هر لحظه ام تویی و آرامش حضورت را در قلبم هدیه می کند خدایا عاااااشقتم❤️ 

      خدایا اراده ات و طریقت را در وجودم و مسیر زندگی و لاغری ام جاری کن و مسیر درست را کاملا بر من واضح و روشن کن تا فقط چشم به روبرو و آنچه تو برایم پرنعمت قرار دادی بدوزم و بس!.. 

      سپاس استاد عزیزم شکر وجودتون و سپاس از ایجاد این فضا خیلی کمک کننده است برای اینکه هرچقدرم که لیز خوردی باز قدرتمندتر بلند بشی و به مسیر ادامه بدی متشکرم🙏 

      روح پدرو مادرتون شاد 🍃🌸

      دوستان هم مسیری ام 

      همواره با قدرت الهی درونتان در مسیر زیبای خدا قدم بردارید و شاد باشید  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/08/13 20:23
      مدت عضویت: 1677 روز
      امتیاز کاربر: 28996 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,053 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان هم مسیر و پر تلاشم .

      دقیقا این جمله  رو  قبول دارم که  افراد چاق از هم عادت میگیرین .

      خاصیت چاقی این هست چون آرام ارام بر ما وارد میشه ما متوجه اون نمیشم و فقط میبینم بعد از مدتی یه سری چیزها رو که به ما احساس خوب میداد دیگه  نمیتونیم انجام بدیم  و  کنار میزازیم . ولی میبینیم  اگر مشکلی و دردی و یا بیماری  یک هویی  در ما به وجود بیاد  سریع به خودمون میاییم و میریم دنبال دوا و درمانش و لی اگر   درد و بیماری درونی باشه و کم کم باشه ما متوجه اون نمیشیم تا ما رو از پا در بیاره .

      .

      افراد چاق به شدت علاقه دارن به پرخوریهای بیرویه تا اینکه همین افراد چاق  گرفتار درد و بیماری میشن و یواش،یواش از پا در میان و از  دنیا میرن ولی با رنج و سختی از دنیا میرن  و حتی ممکنه  چندین سال در زجر   باشن تا از دنیا برن .

      ترس از لاغرشدن به خاطر  سختی رژیم و ورزش  و محدودیتهاش در ذهن  خیلیها هست و به خاطر همین   خیلیها اقدام  به لاغری نمیکنن ولی لاغری با این روش واقعا سختی و محدودیت نداره و سراسر لذته خود من امروز برای مدتی با دوستهام در یک پارکی جمع شدیم و چند ساعتی با هم بودیم و اونجا کلی تنقلات مختلف از انواع چیپس و پفک و  لواشک و بیسکوییت و تخمه و میوه و خلاصه کلی هله و هوله و …. بود و اما  ذهن من طبق دوران رژیم گفت نباید تو  بخوری که شب بتونی شام که دعوتی  شام بخوری  اما دوباره گفتم این روش که سختی و محدودیت نداره خوب اگر هوس کردم و میلم شده  با خودم جنگ نمیکنم در حد رفع هوس میتونم بخورم و خلاصه من از بین اون همه خوردنی که بود  از یه مدل پفک خوشم اومد و از اونها یه مقدار  خوردم و اما  کلی نجوا داشتم که چیکار کردی  تو الان چاق میشی اما بهش گفتم مواد غد ایی  که  هیچ قدرتی برای چاقی  ندارن و وحشتناک نیستن و این رفتار من و فکر من هست که من رو چاق میکنه و من که زیاد نخوردم الان بعد از خوردن  کاملا سبک  هستم و به اندازه نیازم انتخاب کردم و خوردم و هیچ مشکلی هم نیست چون حسم خوبه و به اندازه  نیازم خوردم و اتفاقا منفی باف گفت حالا که  پفک خوردی پس شب که دعوتی خونه مادرت بهتر که  شام نخوری و منم اولش  گفتم اره راست میگه   خوبه شام نخورم دوباره گفتم چه کاریه این فکر ها همه مال گذشته ی من  هست که به مواد غدایی برچسب میزدم و حساب و کتاب میکردم الان  باید خیلی راحت  باشم و همه مواد عذایی رو به یک چشم ببینم و  اگر شب موقع شام  گرسنه بودم میخورم اگر گرسنه نبودم نمیخورم نهایتا سهم خودم رو میارم برای فردام و با این فکر دارم برای شام  میرم اونجا که قدرت انتخاب دارم اگر گرسنه بودم که اتفاقا انگار کمی گرسنه هستم به اندازه نیازم میخورم فارغ از اینکه بعد از ظهر چی خوردم( وااااای پفک خوردم   این فکر  مال گذشته ی من هست )خیلی با لذت و حال خوب میرم اونجا و به انداره نیازم میخورم  اتفاقا اونجا در پارک  کلی خوردنی بود که من نخواستم ها  و نخوررم درسته پفک خوردم ولی من توجهم رو میارم روی اینکه کلی مزه ی چیبسهای مختلف بود ولی من از دو مدلش   سه ورق  خوردم و دیگه ادامه ندادم و بیسکوییت نخوردم و شیرینی و قند  با  چایی نخوردم و یا میوه بود و نخوردم و اینم یه نگاه جدید به خوردن بعد از طهر خودم که من انتخاب کردم و خوردم و اتفاقا در کنار پفکها من  کمی تخمه هم خوردم همین و  بارها به منفی باف درونم میگم کارم خیلی هم درست بود و  تو منفی باف با حرفهای الکی نمیتونی من رو اذیت کنی آخه چه فرقی داره که  دو سه دونه میوه بخورم و یا یه مقدار پفک بخورم . برای ذهن پر از فرمولهای چاق من فرق داره و گرنه برای جسم من هیچ فرق نداره پس نوش جونم و بدون هیچ ترسی  یه ساعت دیگه هم میرم برای شام خونه مادرم یا در حد نیازم میکشم میخورم و یا اگر میل نداشتم نمیخورم و من میخوام به جسمم اعتماد کنم اون خودش کارش رو به درستی بلده اگر احتیاج به مواد غدایی نداشته باشه اصلا آلارم گرسنگی در من با قار و قور شکمم به وجود نمیاد و منم نباید بخورم و اگر که  بدنم احتیاج  به مواد عذایی داشته باشه خودش با سر و صدای زیاد شکمم  من رو وادار به خوردن به اندازه رفع نیازم  میکنه پس نگران هیچ چیز نیستم که بشینم حساب کنم ببینم حالا شب مجازم شام بخورم یا نه ؟؟به هیچ عنوان این کار رو نمیکنم و خیلی راحت روزم رو سپری میکنم و از این همه آزادی در خوردن لذت میبرم و زندگی میکنم  .

      و افرین بر همه ی افراد این سایت  که با وجود تمام سختیهای رژیم ولی دوباره   جرات اقدام کردن برای لاغری  رو کردن ولی این بار از راه متفاوت   نتیجه رو میگیرن  و عالیه که  قدم در این مسیر الهی  میزارن مثل اقا امیر گل دوست عزیز استاد اخه یک بار آدم تصمیم شجاعانه میگیره و این تصمیم قاطع کار خودش رو میکنه و شما لاغر میشید و این قدرت ایمان و انگیزه و تصمیم هست که درون هر انسانی هست که خودش رو متحول کنه و استاد تونسته و کلی  از دوستان این سایت تونستن پس منم میتونم با قدرت ذهنم لاغر بشم .

      پس دوست من  چاقی رو هیچ وقت نپذیر چون چاقی ارام بر ما تحمیل میشه قبولش نکنید شجاع باشید و اقدام به لاغری کنید .

      چاقی یک بیماری هست میشه اون رو برطرف کنید میشه اون رو نگه دارید و در کل شما رو به کام مرگ میکشونه .

      من انتخاب کردم زندگی کنم و نمیزارم مرگ من رو انتخاب کنه من انگیزه و کلی انرژی دارم تا لاغر بشم و این تصمیم قاطع  رو برای تناسب گرفتم و مطعنم به زودی به تناسب دلخواهم میرسم و هر لباسی ررو که بخوام میپوشم و سبک تر میشم  و اعتماد به نفسم بالا تر میره و هر هر فعالیتی رو که بخواهم انجام میدم و یه زندگی شاد تر  و جدیدتر  رو تجربه خواهم کرد .

      من حرکت میکنم  تا به هدفم برسم  چون من مشتاق متناسب شدنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/06/11 18:02
      مدت عضویت: 1628 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 580 کلمه

      سلام🙂

      عنوان فایل هم تکون دهنده است.واقعا چاقی یه مرضه یه مرضی که آروم آروم وارد جسم ما میشه و کم کم نشانه هاش در بدن خودش رو نشون میده…

      واگه به فکر نیوفتیم و کاری برای رفعش نکنیم به تدریج اینقدر پیشرونده میشه که تمام ارگانهای حیاتی ما رو هم تحت تاثیر خودش قرار میده و در نهایت ما رو میکشه….

      این جمله رو خود من بارها گفته بودم و از افراد زیادی هم اونو شنیدم که “ما که آخرش میمیریم حالا چه چاق چه لاغر و اگه قراره برای لاغر شدن اینهمه سختی بکشیم و نخوری متحمل بشیم همون بهتر که چاق باشیم”الان که بهش فکر کردم یادم اومد خودم قبلا بارها این جمله رو استفاده کردم و به همین راحتی باورم شده و به قول شما احتمالا یه باور نگهبان…

      وقتی ماجرای دوستتون رو تعریف کردین که در مسیر آبشار چقدر متحمل رنج و سختی شدن به این نتیجه رسیدم که ما تا کارد به استخونمون نرسیده نمیخوایم دست از عادتهامون برداریم نمیخوایم تغییر کنیم به قول این دوستمون هم چاقی رو دوس داریم هم دوس نداریم و چون تغییرعادت برای ما سخت و رنج آور هست به همون شرایط افتضاح ادامه میدیم چون حاضر نیستیم کمی تغییر بدیم در عادات روزانه مون…

      به قول شما بله آخرش همه ما میمیریم ولی این نوع مردن هم مهمه مردنی که هر لحظه منتظر این باشیم که مرگ بیاد و ما رو با خودش ببره یا اینکه هر روز برای زندگی مشتاقتر باشیم واگه مرگ هم فرا رسید با لبخند  اونو میپذیریم و اماده هستیم برای تجربه عالم دیگه چون این دنیا رو با لذت تجربه کردیم و دیگه حسرت به دل نیستیم.

      به قول یه استادی اون جهنمی که میگن بعد از این دنیا تجربه میکنیم اون حسرت و احساس بدی هست که بعد از دیدن ورژن کامل خودمون با ذهن و استعدادهای خدادادیمون در این دنیا میتونستیم تجربه کنیم و نکردیمه…

      ما خیلی قدرتمندتر از اونی هستیم که در فکرمون بیاد ذهنی داریم که به راحتی همه آنچه میخوایم رو برامون میسازه فقط ما از اون داریم اشتباه استفاده میکنیم هرچی آت و آشغاله از همه جا واردش میکنیم به هر چرت و پرت و اخبار منفی توجه میکنیم و بعد هم انتظار داریم دنیای گل و بلبل و پر از ثروت و سلامتی و تناسب اندام و زیبایی رو تجربه کنیم ….اخه فکر کنیم چطور ممکنه؟؟؟؟؟ تو مخزنت پر از آشغال باشه ولی توی یه باغ سر سبز و پر از گل زندگی کنی   ؟؟؟؟؟ پس قانون فرکانس چی میشه؟؟؟؟ از کی تا حالا آشغال دونی کنار باغپر نشاط و سر سبز بوده؟؟؟؟

      تا ما تغییر نکنیم دنیای اطراف ما هم تغییر نمیکنه…تغییر از خود من شروع میشه از خود خود من….اگه با چاقیم مشکلی ندارم پس اینجا چی کار میکنم؟؟؟ اگه هم دیگه خسته شدم از چاقیم پس با اشتیاق تمرین کنم….به قول قدیمیا محکم بیام تو کارش و تا متناسب نشدم ادامه بدم هر چند وقت میخواد طول بکشه اشکالی نداره….

      من در این ماجرا اهرم رنج و لذت رو کاملا لمس کردم همیشه در موضوعات موفقیت بهت میگن یا اهرم رنج رو باید قوی کنی یا اهرم لذت رو تا ذهنت برای رسیدن به اون خواسته انرژی آزاد کنه که البته چون ذهن از رنج فراریه برای فرار از رنج انرژی بیشتری آزاد میکنه…و این دوست شما رنج چاقی رو نه فقط در ذهن بلکه با تمام سلولهای بدنشون تجربه کردن و به همین خاطر خیلی عالی این مسیر برگشت رو طی کردن

      من که واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و انشالا  مغز منم انرژی بیشتری برای لاغری من آزاد کنه 🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/03/25 23:05
      مدت عضویت: 1724 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,562 کلمه

      سلام .

      گام ۷۴ : زندگی را انتخاب می کنید یا مرگ را ؟ 

      امروز دختر همسایه که ۸ سالشه توی حیاط با مادرش صحبت میکرد می گفت مامان من دوست ندارم سنم بالا بره دوست ندارم پیر بشم دوست ندارم بمیرم . مامانشم گفت خوب ورزش کن تا پیر نشی . گفت ورزشم کنم بازم سنم میره بالا . من توی اتاق بودم و با خودم گفتم ما دقیقا از کوچیکی بچه ها رو با الگوهای پیری بالا رفتن سن و مرگ و چاقی و …. آشنا می کنیم . اون بچه   شاید درک نکنه اما حس میکنه وجودش خداییه که همیشه جوانه همیشه نو به نو میتابه . همیشه متناسبه و همیشه زنده است ‌ . اما مادرش طبق آموزش های گذشته ی خودش همون چیزایی که آموزش دیده داره به بچه اش آموزش میده . بچه هایی که کاملا رها و آزاد به دنیا میاد رو پر از الگوهای ترس و اسارت می کنیم . بچه ای که شاد و سرحال به دنیا میاد رو با غم و اندوه آشنا می کنیم . بچه ای که متناسب و با لذت به دنیا میاد رو با چاقی و رنج همراه می کنیم . خدایا واقعا ما با بچه هامون چه می کنیم . ما خودمون خودمون رو از خدا جدا می کنیم اون وقت میزنیم توی سر خودمون و می گیم چرا باورهامون تغییر نمی کنه . در حالیکه خدا همیشه در حال زنده کردن و پاکسازی فرمولهای غلط ماست . چقدر خوبه خودمون رو دست خدا میسپریم . اما کدوم خدا ؟ خدایی که اونم با قهر و ترس و اندوه ساختیم ؟ آخه اگه خودمون رو به این خدا هم بسپریم بازم چیزی جز رنج و اندوه و درد عایدمون نمیشه . 

      آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست 

      عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی . 

      این بیت از کدوم آدم صحبت می کنه ؟ همونی که خداوند او رو جانشین خودش روی کره ی زمین قرار داده . بهتره مصراع دومش رو بگیم

       اللَّهی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی 

      کسی که بخواد انسانیت نو خلق کنه باید خدای خودش رو هم تغییر بده . واقعا ما کدوم خدا رو ساختیم ؟ 

      خدای چاقی یا خدای تناسب ؟ 

      خدای زندگی یا خدای مرگ ؟ 

      خدای جوانی و جوان کننده یا خدای پیری و پیر کننده ؟ 

      خدای سلامت کننده یا خدای بیمار کننده ؟ 

      خدای رحمت و امید و شادی و لذت  یا خدای قهر و نومیدی و عبوس بودن و اندوه و ناراحتی 

      ما میخواهیم مرگ را انتخاب کنیم یا زندگی را . 

      همه ی ما می گوییم مشخص است زندگی را . ولی در باور خود همواره به مرگ باور داریم . ما از اول عمر بارها و بارها زنده میشویم ولی این الگو را توجه نمی کنیم اما به یکبار مردن کسی که آن هم قطعا انتخاب خودش است توجه می کنیم و دائما آنها را برای خود تکرار می کنیم . 

      بله خدای چاقی خدای مرگ آفرین است . کسی که چاقی را انتخاب می کند سرنوشتی جز مرگ و نیستی برای خود رقم نمیزند . 

      اما خدای تناسب تناسب آفرین است و کسی که تناسب را انتخاب می کند سرنوشتی جز تناسب برای خود رقم نمیزند . 

      خدایا رهایم کن . باورهای جدید میخواهند پوست مرا بشگافند و باورهای قدیمی مقاومت می کنند . من اکنون آفرینشی دوگانه سوز هستم . هر دوی این نیروها در من فعال هستند  . اما خوشحالم چون در گذشته تنها حاکم و  فرمانروای ملک جان و دل و جسم و ذهن من باورهای مرگ آفرین بودند (اندوه ، سختی ، رنج ، غم ، فقر ، چاقی و … ) 

      اما اکنون باورهای من در حال تغییر هستند . به همان اندازه که باورهای من تغییر کنند عمل ها و عکس العملهای من تغییر می کند و این نشان میدهد  که من  در تغییرات روزهای اخیرم زندگی را بیشتر انتخاب کرده ام  .

      لاغر شدن = زندگی 

      چاقی = مرگ 

      چرا لاغر شدن زندگیست ؟ 

      چون لاغر شدن همسو با اصل آفرینش ماست . چون طبیعت اصلی ماست . اما چاقی برای ما غیر طبیعیست . چاقی به همان اندازه برای ما غیر طبیعیست که مرگ . 

      مرگ غیر طبیعی ترین اتفاقیست که بشر باور کرده و رخ میدهد . 

      من تغییر می کنم 

       من آرام و آهسته تغییر می کنم . 

      شیطان وجود من خیلی قاطعه . خیلی . میگه تا یگانه نشی سرنوشتت تغییر نمی کنه . میگه تا یقین پیدا نکنی سرنوشتت تغییر نمی کنه  . جالبه حتی با تغییر من شیطان منم تغییر می کنه . شیطان من هم ارام ارام تغییر می کنه . با آگاه شدن من او هم تضادهای جدیدی پیش روی من میاره که حلش کنم و لذت ببرم . چالشهای من بیشتر عملی شده . شیطان فهمیده من دارم تغییر می کنم برای همینه چیزهای جدید داره جلو روم میاره که ببینه باز راهم رو ادامه میدم یا پا پس می کشم . من یه وقتهایی از شیطانم میترسم . از همون شیطانی که همیشه برامون ساختن . پس باید حتی شیطانمون رو هم تغییر بدیم . 

      واقعا ما شیطان رو چجوری ساختیم ؟ 

      موجودی قدرتمندتر از خدا که همواره هممون رو به سمت بدیها میبره. خب پس ما شیطان پرستیم نه خدا پرست . ما شیطان رو خیلی بزرگش کردیم . تمام تعالیم دینی ما ترویج خداپرستی نیست ترویج شیطان پرستیه .  ما خدای الرحم الراحمین رو ازش میترسیم . شیطانی که شاید تنها چند آیه در موردش اومدهرو اونقدر برای خودمون بزرگش کردیم که به جای توجه به خدا دائما به او توجه کردیم . 

      حالا واقعا ما کفر رو انتخاب کردیم یا ایمان رو ؟ شیطان رو انتخاب کردیم یا خدا رو ؟ 

      فکر میکنم هممون حس شیطان و خدا رو به خوبی درک کردیم . حالا میریم سراغ چاقی و لاغری با همون حس و حال . 

      ما چاقی رو انتخاب کردیم یا لاغری رو ؟ 

      ما دائما چاقی رو انتخاب کردیم . چون بزرگش کردیم . چون ازش ترسیدیم . چون دیدیمش . باهاش زندگی نکردیم . چون باهاش مردیم  . چون لعنتش کردیم . چون بیزار شدیم . چون کوهش کردیم . چون ازش ترسیدیم . وای که ما چقدر رابطمون با چاقی خرابه و هر چقدر این فرمولها بیشتره چاقی ما بیشتره . 

      ما به جای زندگی با تناسب دائما با چاقی مردیم . 

      در حالیکه مکان اصلی ما تناسب هست نه چاقی . 

      ما به تناسب عشق می ورزیم . 

      ما با تناسب حال می کنیم . 

      ما از متناسب شدن لذت میبریم . 

      تناسب ما خیلی راحت به دست میاد . 

      تناسب ما رژیم نیست . 

      تناسب ما ورزش نیست . 

      تناسب ما کالری شماری نیست .

      تناسب ما فقط درک هست و درک هست و درک . 

      تا زمانیکه تناسب رو درک میکنیم بهش توجه می کنیم . 

      تا زمانیکه تناسب رو درک می کنیم ازش حرف میزنیم . 

      تا زمانیکه تناسب رو درک می کنیم باهاش زندگی میکنیم . 

      تا زمانیکه تناسب رو درک می کنیم صداش رو در وجودمون میشنویم . 

      تا زمانیکه تناسب رو درک می کنیم مشتاقیم که به دستورالعملهای لذتبخشش عمل کنیم . 

      تا زمانیکه تناسب رو درک می کنیم دلمون میخواد همه چیز کنار بره و فقط ما باشیم و دنیای پر از زیبایی های تناسب . 

      دنیای لذتبخش نشانه های تناسب . 

      دوست دارم بنویسم . دلم میخواهد از تناسب بنویسم . 

      رابعه ی عدویه عارف قرن دوم بود . ازش میپرسن نظرت راجع به شیطان چیه ؟ میگه من اونقدر از خدا پر شدم که دیگه جایی برای شیطان ندارم ‌. 

      این عبارت کاملا صحیح است . مگر میشود خدای با عظمت را دید و شیطان رو هم دید . 

      قطعا جایی که شیطان دیده میشه خدا رو در اون نقطه پیدا نکردیم . پس خدارو باید تغییر داد . ظرف خدارو باید گسترده کرد . باید در ظرفمون خدا رو ببینیم . ولی ما همواره شیطان رو دیدیم . حالا چطور میشه خدارو بزرگ کرد؟ باید بیشتر شناختش . بیشتر ازش صحبت کرد . نشانه هاش رو دید . جستجو کرد . با خدا باید زندگی کرد که خدارو در زندگیمون ببینیم . هرجایی از زندگیمون که راضی هستیم و بر وفق مراد یعنی در اونجا ما خدا رو بزرگ کردیم خوب شناختیمش و باهاش زندگی کردیم . 

      خب در مورد لاغری و چاقی هم دقیقا همینه . ما همواره چاقی رو دیدیم . ما جایی برای تناسب نزاشتیم . تناسبمون ناشناخته است . باید تناسب رو بزرگ کرد . چطور تناسب رو بزرگ کرد ‌. باشناخت بیشتر تناسب . هر چقدر ما بیشتر تناسب رو بشناسیم تناسب در وجودمون بزرگتر میشه . هرچقدر بیشتر در موردش صحبت کنیم بنویسیم یادش بگیریم در امور روزمره ازش استفاده کنیم نشانه هاش رو بشناسیم ببینیمش و باهاش بیشتر زندگی کنیم تناسب ما بزرگتر میشه و بیشتر توجهمون رو جلب می کنه اون وقت به جایی میرسیم که مثل رابعه میگیم ما جایی برای چاقی نداریم چون از تناسب پر شدیم . درست مثل لاغرهایی که از اول متناسبن و تا ابد هم متناسب باقی خواهند بود . البته خیلی از لاغرها هم در معرض چاقی هستند چون ذهنشون داره از فرمولهای چاقی اطرافیان چاق پر میشه اما اون متناسبینی که ذهنشونم درسته و اصلا جایی برای چاقی ندارند . حالا بر میگردیم به سوال اول متن  وقتی از دیدگاه تناسب به سوال پاسخ بدیم میگیم من زندگی رو انتخاب می کنم چون اونقدر از زندگی پرم که مرگی نمیبینم . 

      من تناسب رو انتخاب می کنم چون اونقدر از تناسب پرم که چاقیی نمیبینم . 

      حتی از رابعه پرسیدند نظرت در مورد حضرت محمد چیه گفت من اونقدر از خدا پرم که محمدی نمیبینم . 

      واسه همینه خیلی وقتها ما  استاد رو هم خدا میبینیم . چون وجودمون سرشار از خدایی میشه که حتی خود استاد رو هم نمیبینیم و فقط صحبتهاش رو که ندای الهی وجودشون هست میبینیم و محو خدا میشیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/26 18:41
      مدت عضویت: 1677 روز
      امتیاز کاربر: 28996 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,566 کلمه

      هم میخواییم لاعر بشیم هم نمیخواییم 

      اما اگر هر کاری رو بخواهیم انجام بدیم تحت هر شرایطی ما اون رو انجام میدیم

      هم از چاقی ناراضی هستیم هم راضی هستیم .ما باید چیکار کنیم ؟؟(واقعا درسته من هم خیلی وقتها از چاقی بدم میومد و رژیم سخت میگرفتم اما به محض خسته شدن و فشار زیاد دیگه میگفتم آخه تا کی منم دلم خیلی غدا ها رو میخواد و  دیگه نمیتونم نخورم  و   ادمه بدم و فقط نگاه کنم و  واقعا یه حاهایی میگفتم من این رو میخورم میخوام چاق بشمم خوب چاق بشم بیخیال همه چیز و چندین بسته چیپس و پفک رو با هم میخوردم و یا کلی فست فود  میخوردم و یا 

      مثلا زمانی که در هتل با سه وعده ی رایگان غذایی بودم  و یا زمانی که در مهمانی و یا عروسی بودم و یا زمانی که در رستوران بودم و یا در سفر بودم و یا  بر  سفره ی افطاری بودم و یا سفره ی نذری  در ماه محرم بودم .. من تا جایی که میتونستم  میخوردم و بعدش ناراحت میشدم و عداب وجدان داشتم ولی در همون موقع ها بود که بیخیال لاغری میشدم و فقط دلم میخواست بخورم پس منم  مصداق همین حرف ها بودم که هم  میخواستم لاغر بشم  هم نمیخواستم لاغر بشم )
      آدمهای چاق از هم عادتهای چاقی رو یاد میگیرن چون پیش فرضش رو دارن .(منم همین طور بودم و بارها از  اطرافیانم  چاقی رو یاد میگرفتم چون به دنبال یادگیری چاقی بودم کافی بود ببینم اطرافیانم چه غذایی رو با چه دستور جدیدی میدن یا چه دسر جدیدی یا چه آرم کیک و بیسکوییتی و یا چه رستوران جدیدی رو ادرس میدن و یا چه ادویه جدیدی که منم سریع اقدام به خرید و خوردن کنم اما حالا بیخیال تمام این حرفها شدم و هر جا حرف از خوردن بود من شرکت نمیکنم و یا اونجا رو ترک میکنم و یا اینکه شبکه رو عوص میکنم و یا اینکه پیج رو دنبال نمیکنم و به دنبال هیچ دستور  آشپزی نیستم و هیچ رفتار غذایی رو من  نمیخوام تقلید کنم )
      یکی از ویژگی چاقی این هست چون آرام آرام غلبه میکنه نمیدونیم داره  با ما چیکار میکنه و بعد  از  چند وقت میفهمی که تو ورزش نمیکنی  و یا اون کار رو انجام نمیدی و  یا خیلی از کارهایی رو که دوست داری انجام نمیدی چون ارام ارام هست ما متوجه نمیشیم  ولی اگر  یک دفعه در فرد  چاقی به وجود بیاد فرد میره به دنبال درمانش و نمیپذیره و اما خیلی بیماریها هستن در فرد آرام ارام به وجود اومدن و عامل بیرونی نداشتن و فرد متوجه نمیشه مگر  زمانی که کار دیگه خیلی گذشته  باشه (من خودم بعد از ازدواجم چاق شدم و اصلا متوجه نشدم تا زمانی که دیگه میدیدم  نوع لباس پوشیدنم داره فرق میکنه و یا سنگینی جسمم فرق کرده و اما من سریع برای لاعری اقدام کردم و دوباره خودم رو لاعر کردم و هیچ وقت چاقی خودم رو نپدیرفتم و همیشه به دنبال رها شدن از اون بودم حالا از راه غلط بسیار سعی و تلاش،کردم  م و فق میشدم اما نتیجه ماندگار نبود .)
      و در چاقی هم زمانی که وزن  بالا بره  به شدت علاقه به پر خوریهای بی رویه  پیدا میکنی و وزن بالا میره و بیماری و مشکلات به وجود میاد  و داستانی میشه تا فرد با زجر  از دنیا میره (من خودم وقتی ازدواج کردم بی حد میخوردم و همیشه در حال خوردن بودم تفریحم با خوردن بود دورهمیم با خوردن بود  و یا مهمانیم با خوردن بود و یا سفرم با خوردن بود و کلا با مشین هم میرفتم دور بخورم اول باید چیزی انتخاب میکردم که بخورم و علاقه داشتم به خوردن حتی هر هفته به فست فودی میرفتم و پیتزا و ساندویج میخوردم و به شدت پرخوری میکردم و واقعا هم چاق شدم و اما سریع رزین گرفتن و خودم رو لاغر کردم  )

      هر کس از روشهای بیرونی بخواد لاعر بشه موفق نمیشه و یا اگر بشه ماندگار نیست .(من خیلی تلاش کردم و موفق بودم و اما هیچ وقت نتیجه ماندگار نبود چون راهم غلط بود )

      افراد چاقی که هیچ وقت تصمیم قاطع نگرفتن از چاقی رها بشن در رنج قرار میگیرن و چون بارها میگن ما  در نهابت میمیریم پس دیگه چرا تلاش کنم؟  در نهایت بله میمیریم  ولی با چه شرایطی ؟؟این فرد که دوست استاد بود دلش میخواست لاغر بشه  اما هیچ وقت تصمیم قاطع نگرفت که از چاقی رها بشه .

      و اما فرد  چاق دیگری که بازم دوست استاد بود اما  بارها با زور و فشار برای لاغری اقدام کرده  بود و سختی کشیده  بود و از رژیم و ورزش میترسید و دوست نداشت  برای لاغری با ذهن اقدام کنه  و دوباره در زجر و سختی باشه پس اقدام نکرد .تا اینکه در یک  مکان گردشگردی  و تفریحی که ابشار داشت   و کوهنوردی سخت   هم  داشت و پیاده روی داشت و  صخره نوردی داشت این فرد به شدت اذیت شد و به مشکل بر خورد کرد و  واقعا براش سخت بود و از اونجا  این فرد تصمیم  جدی گرفت که  میخوام لاغر بشم و چاقی رو میخوام رها کنم و با دوره های استاد شروع کرد و اون تصمیم شجاعانه کار خودش دو کرد و تصمیم قاطع کار خودش رو کرد .( من هم جز افراد ی بودم که بارها با رنج و سختی برای لاغری اقدام به لاغر شدن کردم و و این اواخر دیگه از رنج و سختی لاغری به خاطر ورزشهای سنگین و رژیم سنگین اذیت شده بودم و تتفر از چاقی داشتم هم داشتم و ترس از چاقتر شدن هم داشتم و هر کاری میکردم واقعا لاعر نمیشدم و دیگه خسته و کلافه بودم تا با این راه اشنا شدم و کلی نتایج عالی گرفتم ی اولین نتیجه اش ارامش و احساس خوب بود و بعد وکاهش سایز و وزن داشتم   خدا رو سپاسگزارم )

      پذیرفتن رنج چاقی که من نمیتونم لاعر بشم ادم رو به کام مرگ میکشونه و حالا چطور بمیری مهم هست و گرنه همه میمیرن .(هیچ وقت نباید چاقی خودمون رو بپدیریم و بگیم من نمیتونم لاعر بشم و بر عکس بگو من نباید چاق باشم من نباید بیمار باشم من نباید افسردگی داشته باشم و همه ی این مشکلات غیر طبیعی هست و  ما ادمها باید در این دنیا بهترینا رو تجربه کنیم چون خدایی داریم بینهایت عالی و بزرگ و خوب و هر چیزی که عالی باشه رو خدا برای ما میخواد مچکرم خدا ی خودم تو برای من یک جسم عالی و متناسب در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ رو میخوایی تو برای من بهترین حالت روحی و جسمی رو میخوای و … من با ایمان و انگیزه تلاش میکنم .)

      قدرت ایمان و انگیزه و تصمیم در هر فردی هست که زندگیش ر و متحول  می کنه و به هر شرایطی که بخواد میتونه برسه مثل دوست استاد و خود استاد .(منم ایمان دارم به خودم که میتونم و اطمینان دارم که میتونم خلق کنم چون تا حالا کلی تونستم با قدرت ذهنم لاعر بشم پس دوباره هم میتونم خدا رو شکر که چنین قدرتی دارم و من با این قدرت و انگیزه و اشتیاق تمام زندگی خودم رو خلق میکنم و یک زندگی زیبا و یک جسم زیبا درست میکنم اینطور که استاد و دوستانش تونستن )
      یه سری کارها رو دوست داریم انجام بدیم اما  انجام نمیدیم چون میگیم سخته و انجام نمیدیم .(منم لیستی از این کارها رو دارم بارها گفتم ادامه تحصیل بدم اما با بچها و همسرم  برام سخت بوده و انجام ندادم  و یا زبان خارجه رو دوست دارم یاد بگیریم اما  گفتم سخته و نمیتونم بخونم وادامه ندادم  …..اما لاعری رو گفتم میشه و همیشه از راه علط بهش رسیدیم  حدود ۱۰ بار من رزیم گرفتم و متناسب شدم و حالا هم دارم از طریق لاعری با دهن اقدام میکنم و به زودی متتاسب میشم )
      و چون چاقی ارام غلیه میکنه و ذهن میپذیره و چون فکر میکنیم لاغری سخته باید زجر بکشیم عرق بریزیم  و دوا بخوریم انگیزه رو کمتر میکنه برای لاغری .(من همیشه کلی لنگیزه داشتم لاعر بشم و با هر سختی بوده خودم رو لاغر کردم و اما وقتی به وزن دلخواهم رسیدیم دیگه انگار انگیزم کمتر شد ودلم میخواست بخورم و    خیلی سریع دوباره چاق میشدم  اما دوباره اقدام می کردم  به لاغری و با زور خودم رو لاعر میکردم ولی واقعا یه جاهایی دیگه خسته میشدم )
      چاقی یک بیماری هست  که میشه اون رو برطرف کر د و یا میشه  چاقی رو   نگه داری و تو رو به کام مرگ بکشونه .

      برای زندگی در شرایط بهتر  باید سعی و تلاش کنید .

      تا دیر نشده تا بیماریها و مشکلات بیشتر نشده این تصمبم قاطع رو بگیرید و برای  متناسب شدن اقدام کنید 

      ومیبینید زندگی در جسم جدید چقدر لذت داره و چقدر خوبه که سبک باشید و ….پس تصمیم قاطع بگیرید و از این دورها شروع کنید و حرکت کنید تا به هدف برسید (واقعا چاقی یک بیماری هست و ما باید با سعی و تلاش ذهنی  خودمون رو بکنیم که  در وضعیت سلامتی کامل جسمی و روحی قرار بگریم و زندگی جدید رو تجربه کنیم .چاقی همه چیز رو از آدم میگیره اعتماد به نفسش رو ارامشش رو  سلامتیش رو و فعالیت و سبکی فرد رو و خوش لباسی رو   کم کم فرد رو تبدیل به یک ادم با کوله باری از مشکلات و بیماریها میکنه  که اونجا هست که واقعا زندگی کردن سخت میشه و چقدر عالی هست اگر فردی نپدیره اون همه سختی و مشکلات رو قدم در چنین مسیری بزاره و یک زندگی رویایی رو تجربه کنه )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم