0

فرمول های ذهنی چاق کننده

فرمول های ذهنی چاق
اندازه متن

اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره  استفاده می کنید.

ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.

به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.

به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.

هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.

در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.

به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.

این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.

درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.

در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.

نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.

من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.

فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.

درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.

هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.

در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.

کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.

درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.

در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.

غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.

از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.

در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.

از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.

آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.

اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.

در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.

یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.

تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.

دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”

اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.

خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.

زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.

البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.

اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.

مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.

جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.

بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.

شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.

حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.

اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.

از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.

از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.

به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.

پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.

لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.

از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.

فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.

در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.

جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.

چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.

واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.

شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.

پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.

برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.55 from 92 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11807
برچسب ها:
167 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مصی کوثری
      1402/04/21 16:31
      مدت عضویت: 332 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,300 کلمه

      به نام خدای بخشنده ام 

      سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همگام 

      خداوند و سپاسگزارم که امروز این فایل بی نظیر و گوش دادم و این گام فوق العاده رو برداشتم عجب چیزی هستن این فرمول‌های چاقی و چقدر لذت بخشه که استاد عزیزم این موانع رو به ما یاد میدن و حالا ما هستیم که باید این لطف بی کران رو با درست عمل کردن جبران کنیم 

      به‌به چه جمله زیبایی تفاوت در رفتار ماست که باعث تفاوت در جسم ما میشه و این رفتارها از ذهن بوجود میاد و ذهن ما میگه ما چطور رفتار کنیم ؛ تفاوت فاحشی که انسان با سایر موجودات داره، نیروی اراده و عقله و قدرت انتخابه وگرنه تمام موجودات به صورت غریزی کارهایی رو انجام میدن که شاید هیچ انسانی قادر به انجام دادن آن نظم و زیبایی نیست اما ما انسانها دارای قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب هستیم اگر امروز چاقیم چون خودمان انتخاب کردیم خودمان به ذهن چاقمان بها داده ایم و به جسممان ظلم کرده ایم ما سالیان سال تلاش کردیم تا متناسب شویم و کارهای رنج آور زیادی انجام دادیم اما چون مسیر اشتباه بود مقصد حاصل نمیشد و همش فکر می‌کردیم ایراد از ماست و سرزنش و افسردگی تنها دست آورد آن روش‌های کذایی بود مدام چاقی خودمان را به نوع مواد غذایی یا کم تحرکی یا ژنتیک یا ….ربط میدادیم و همیشه میگفتیم اشتهای من زیاد است نمیتوانم جلوی آن را بگیرم و دست خودم نیست من بارها قرصهای کاهش اشتها مصرف کرده ام ولی باز هم فایده نداشت اما به شکر خدا الان که در مسیر ذهنی گام برمیدارم دیگر چیزی به اسم اشتها در من وجود ندارد منی که به شدت پر خور بودم الان دارم نتایج بی نظیری میگیرم بدون هیچ دارویی به طرز شگفت انگیزی اشتها  و میل ندارم الهی شکرت من قبل از آشنایی با سایت قرص لاغری خریده بودم و هزینه بالایی هم داده بودم ولی چون وارد مسیر شدم به شکر خدا حتی این قرص را امتحان هم نکردم و بسیار از لحاظ روحی و جسمی حالم عالی شده همش به خودم میگم ببین دوره ها رو تهیه کنی چقدر حالت بهتر میشه و با عشق منتظرم این صد گامم تمام بشه و دوره ها رو تهیه کنم و بیشتر یاد بگیرم 

      وای استاد چقدر جالب من هم سالهاست که حتی از مردن هم خجالت میکشیدم و حتی عموم فوت شده بود چون خیلی فرد متناسبی بود و به علت کما به شدت ورم کرده بود همش حالم بد بود میگفتم این که لاغر بوده اینجوری شده وای به حال من چقدر حالم بد میشد وقتی به این چیزها فکر میکردم 

      خوب بریم سراغ پر خوری ،من در تمام مدت که در مسیر تناسب فکری هستم همیشه میدونستم شما متناسبهای با رفتار صحیح مد نظرتونه و خودم و رفتارهام و سعی کردم مثل همون افراد متناسب کنم شاید بعضی وقتها احساس ضعف داشتم و کمی مثل ذهن چاق رفتار کرده باشم ولی بازم نا امید نشدم و از مسیر خارج نشدم چون من در اول راهم و تا جسم و ذهنم با هم هماهنگ شود نیاز به زمان مناسب هست جالبه من قبلا اصلا سیری رو نمیفهمیدم حتی وقتی که داشتم میترکیدم بازم هوس میکردم و اگر اون موقع نمیتونستم بخورم تو ذهنم برنامه ریزی میکردم که خوب حالا مثلا فلان تایم مصرف میکنم وای خدایا چی کردم با خودم مهمون برام می‌آمد چندین مدل سالاد و دسر و انواع غذا رو درست میکردم و از چند روز قبل مدام به فکر تزیین غذاها و سفره بودم یعنی جوری پذیرایی میکردم که همیشه کسانی که میخواستن بیان خونمون قرص اشتها میخوردن و حتی اضافه غذاها رو میبردن و همش تعریف و تمجید از غذاها و من کیف میکردم که عجب پذیرایی کردم من بیشتر مهمان داشتم تا مهمانی رفتن چون واقعا الان که فکر میکنم چرا من این کارها رو کردم چرا ساعتها وقت می‌گذاشتم تا برای دیگران غذاهای آنچنانی درست کنم اصلا چه لزومی داشت بخوام خودم و به نمایش بگذارم واقعا حالا که چی ؟خونمون هتل پر ستاره بود با کلی غذاهای عالی و همینطور حس راحتی که به میهمانهام  میدادم و واقعا جای صاحب خانه و مهمان عوض شده بود چقدر رفتارهای اشتباه داشتم چقدر متاسفم برای خودم اما هنوزم دیر نشده من درستش و می‌سازم من یاد میگیرم من هر روز یک گام به سمت رفتارهای درست برمیدارم من هر لحظه رفتارهای صحیح و یاد میگیرم و اگر اشتباه کنم اونو می‌پذیرم و برطرفش میکنم من پرخوری در ذهنم وجود نداره ،من اونقدری غذا  نمی‌خورم که فشار شکمی درم بوجود بیاد ،من مثل انسان متناسب با مواد غذایی رفتار میکنم ،من نگرشم به مهمانی دادن تغییر کرده، من در مواجهه با مواد غذایی با عقلم انتخاب می‌کنم و از ذهن چاقم که داره اصلاح میشه پیروی نمیکنم ،من خاطرات چاقی که از مواد غذایی دارم و با خاطرات لاغری جایگزین میکنم،  من دیگه نمیگم این حیفه، این اسرافه، این گناه داره، یعنی چی این حرفها خوب کمتر غذا تهیه کن که اسراف نشه، اضافه آمد دهن نزن بده فقیر، اصلا بده حیوانات خدا بخورند، تو داری گول شیطان و میخوری بهت میگه گناهه اسرافه و تو برمیداری میخوری؛ پس گناه نیست که بدنت که امانت الهیه رو داری نابود میکنی؟ این یه جور خودکشیه، همون قدر گناه داره ،همون قدر منفوره، منتها تو متوجه نبودی هر روز با دست خودت سم به بدن نازنینت وارد کردی و نتیجه اش شده کیلومترها فاصله گرفتن از انسانیت؛ اما دیگه بسه ،من بهترین خودم و می‌سازم من هدف دارم کسی که هدف نداره این مسیر به دردش نمیخوره یعنی هیچ کاری به دردش نمیخوره من عاشق مسیرم هستم من عاشق تناسب فکری ام عاشق هیچ وقت معشوقش و تنها نمیزاره این مسیر عشق منه بخاطر عشقم هر روز درست غذا میخورم رفتارهای ذهن چاقم و موانع و شناسایی میکنم تمریناتم و انجام میدم فایلهام و گوش میدم کامنتها رو میخونم زندگی سالم دارم من هدف دارم سالهاست هدف داشتم ولی چون آدرسش و بلد نبودم هیچ وقت نتونستم بهش برسم؛ اما الان آدرس دستمه و فقط باید هر روز یه قدم بردارم شاید خیلی طول بکشه ولی مهم اینه بهش میرسم ؛من با عشق کارم و انجام میدم هر روز که دارم گام برمیدارم سعی میکنم با تمام توانم جلو برم و تمرین کنم، من برای داشتن زندگی عالی ،اول از همه باید به خودم برسم، باید خودم و دوست داشته باشم ،نباید بخاطر خوش آمد دیگران خودم و آزار بدم (مثلا وقتی مهمون برام میاد)من هر روز با عشق ورزش میکنم ،من باشگاه نمیرم چون حس میکنم برای لاغری دارم میرم، مثل قبلا، من تو خونه خودم بدون اینکه تایم خاصی مد نظرم باشه یا بخوام جایی برم با گوشیم ورزش میکنم، هندزفری میزارم و یه ساعت تو دنیای خودم عشق میکنم و حس خیلی عالی بهم میده این کار، من ورزش نمیکنم لاغر بشم ؛من دارم گام صحیح در جهت مسیرم برمیدارم و احساس خوب در خودم بوجود میارم من هر روز کنار خانواده ام میشینم و با عشق به اندازه نیاز بدنم غذا میخورم من توی این چند روز خیلی عالی متناسب تر شدم جسمم عالی داره جلو میره و همه اینها رو از خداوند  و استاد ارجمندم دارم همش میگم خدایا نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم ؛ دیروز داشتم همین فایل و گوش میدادم بدون هندزفری همسرم شنید صحبت‌های استاد و گفت حتما دوره ها رو هم تهیه کن و خیلی خوشش اومد و می‌گفت عالی شدی هم از لحاظ رفتاری هم جسمی و آخر شب خودش میخواست شیر بخوره گفت برام نصف لیوان بریز با اینکه متناسبه ولی صحبت‌های زیبای  استاد روش تاثیر گذاشته بود و من در دلم داشتم کیف میکردم که خداوند من و انتخاب کرده که از راهنمای خوبش استاد روشن عزیزم بهره ببرم و دیگه بهانه ای برای من خدا نگذاشته راه و چاه و نشونم داده و دیگه این منم که باید انتخاب کنم و جلو برم و دیگه گلایه ای پذیرفته نیست در درگاه خداوند پس با عشق ادامه میدم الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 345 کلمه

      سلام ب استاد قدرتمند

      سلام ب دوستان خوبم

      بحث امروز منو یاد اکثر ادم های متناسب اطرافم انداخت

      یکیش پدر خودم …از وقتی خوب وبد رو تشخیص دادم و یادم میاد پدرم همیشه ب اندازه میخورد و. همیشه همین وزن وسایز مونده از جوانیش همین وزن بوده الانم ک ۷۸ساله شده همون وزن هست و مقدار غذاش هیچوقت بیشتر نشده…بارها شده ک وعده غذاییمون دیر میشد و هممون دچار ضعف می‌شدیم و زمانی ک سفره پهن میشد نمیدونستیم چجوری بخوریم ک زود وارد معدمون بشه😂

      اما پدرم همیشه با همون آرامش همیشگی بدون ولع میخورد انگار ن انگار ک ضعف داره یا از وعده غذاییش گذشته ….جالبه ک پدرم همیشه قسمت خوبه مواد غذایی و انتخاب می‌کنه اگه غذای مورد علاقه ش نباشه ترجیح میده نون و پنیر بخوره 😂…واقعا استاد چطوری میشه ک انقد راحت و شیک می‌تونه خودشو کنترل کنه🤔…

      هیچوقت ولع نداره و همیشه هم بهترین نوع غذا رو میخوره اما من و امثال من یه ولع خاصی داریم و انگار فقط اون خوراکی ک میتونه ولعمونو ازبین ببره و یه فرقیم ک بین افراد چاق و لاغر هست اینه ک فقط میخان شکمشونو زود پر کنن و به اون درجه ی سنگینی معده برسن…حتی ب علاقشونم دقت نمیکنن حاضرن بدون هیچ اطلاعی از سود و ضرر اون غذا امتحانش کنن ولی فقط سیر بشن ….در کل افراد چاق همه چیو دوست دارن از هیچی بدشون نمیاد😅…

      واقعا این چیه درونشون ک انقد قشنگ هدایتشون میکنه ک حتی اجازه نمیده یک لقمه بابا یک لقمه هم اضافه نمی‌خورن ….

      ینی واقعا پدر من همین شکلیه بارها شده توی طرفش دوتا قاشق مونده مادرم میگه خب بخور تمومش کن میگه نمیتونم سیرم همه بهش نگاه میکنن میگن ینی جای این یه قاشق دیگه رو نداری مگه میشه؟؟ میگه آره نمیتونم همین یه قاشق دلم درد میگیره اذیت میشم …

      وای خدا بهشون حسودیم میشه😂😂. 

      اما یچیزی درونم میگه توام ب این درجه می‌رسی شک نکن…ب درجه ای ک ذهنت بدنت اشتهات همه باهم همسو بشن و هم عقیده ک ن ذهن اذیت شه ن بدن و در عین آرامش و حال خوب و با میل خودشون ب اندازه بطلبن 

      الهی ب امید خودت🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/09 14:16
      مدت عضویت: 464 روز
      امتیاز کاربر: 50595 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 470 کلمه

      سلام خدمت استاد مهربان

      تواین چند وقتی که دوره شما شروع کردم اویل با حس کنجکاویی بود ولی ته دل میگفت خدا تورو در بدترین شرایط به این مسیر هدایت کرده.

      حالا دارم حدود ا ماهی هست گوش میدیم روی خودم عمل میکنم میبینم کارخدا بی حکمت نبوده.

      امروز این فایل گوش کردم نشانه سیری در افراد نامتناسب خوب که فکرکردن دیدم من اصلا تا حالا به موضع به این شگل وبا این حس توجه نکردم .

      چرامن فکر میکردن  اگه معده پر پر بشه یعنی سیر شدی 

      پس من داشتن انفجاری رفتار میکردم .

      چرا فکر نکردم سیری علامت داره افراد لاغر اصلا چطور غذا میخورن علامت سیری این افراد چطوریی فکر میکردم چون معده اون کوچیک بخاطر همین زود سیر میشن موضوع 

      یی چیز دیگه بود.

      افراد متناسب چیزی به عنوان غذا خوردنی با علامت ما ندارن فقط تا جایی میخورن که نیازشون بر طرف بشه من افرادی لاغریی دیدم که نصف کمتر غذاشو خورده بفیه غذاشو برای گربه منزلش اورده در صورتی که اگه اگه غذایی بمونه که نمونه برای وعده بعدی در نتیجه ما چاق اونا لاغر به همین اسونی

      افردا چاق سیری در صورتی قبول دارن که معده دیگه جایی برای خوردن نداشته باشه وتغیر فیزیکی اخساس کنن واین نتجش میشه چاقی.

      افردا نامتناسب اگه دقت کنن در خوردن به اندازه.

       اصلا محیط اطراف براش ملاک نباشه وفقط فقط تو چگونه خوردن وعلامت سیری دقت کنن مشگل بزگی روبرطرف کردن

      .من برای خودم تشویق وتنبیم غذایی درست کردم از چیزی خیلی دوسش دارم گل گباه با اون برای خودم تشویقی درست کردم  غذام اگه اشتباه بخورم یا ازحد خارج شه از چیزی خیلی ازشبدم میاد خودم با اون کلمه تنبه کنم 

      در خوردن ما افراد چاق به نظرم ملکه واری رفتا کنیم .

      یعنی با ارامش ویواش یواش وبا ناز غذا بخوریم تا احساس بهتری داشته باشیم زودتر سیر بشیم ورفتا انسانی از خودمون نشون بدیم این غذاهاازز زمان ا دم وجود داشته تا ابد هست این ما هستیم که زندگی مدت داری تو این کره زمین زندگی میکنم پس به خوم میگم اسیر زندان بدن بخاطر خوردن زیاد نشو .

      خودت سبک کن تو این مدت که مهمان کره زمین هستی. لذت فقط خوردن نباشه تو میتونی از رفتن به اطراف دیدن مناظر زیبا دیدن محیط قشنگ کبف دنیا کنیم نا با خوردن

      خودرن زیادی تورو اسیر کرده غذاهای برای من حد مرز درست نکن خودم برای خودم زندگی کنم نه برای غدا امروز با کمال احترام به خودم درمو قع خوردن رفتار کردم با بشقاب غذام حرف زدم گفتم من تا اینجا سیر شدم اضافه تو بشقابم برای یی روز دیگه ست من عاشق لاغریی شدم 

      من با گل گیاهم حرف میزنم چون واقعا عاشق گل گیاه هستم 

      تا حالا برای چاقیم وبدنم اینگونه عاشقانه رفتار نکرده بودم از شما سپاسگزارم که من عاشق لاغریی کردیید عاشق تناسب اندام کردید ادم عاشق اگه سعی وتلاش ب موقع در جهت صحیح انجام بده به عشقش که لاغریی میرسه به امید همچین روزی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/07 20:20
      مدت عضویت: 483 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 975 کلمه

      سلام و درود . 

      ممنون از فایل امروزتون و فرمولهایی که در این فایل گفتین . 

      بیشترین حسی که از این فایل گرفتم این بود که  مثل یه انسان رفتار کن . 

      به نظر من تفاوت من با یه آدم متناسب تفاوت در انتخابامونه . 

      اون انتخاب کرده که بر اساس جسمش بخوره یا نخوره ولی من انتخاب کرده بودم که بر اساس هوای نفسم بخورم . 

      خب بزرگترین تغییر همینجا شروع میشه که من لازمه انتخابهامو تغییر بدم تا بتونم مثل یک انسان متناسب رفتار کنم تا شخصیت متناسبی که در وجودم هست رو کشف کنم و بشناسم .

      وقتی همواره بر اساس گرسنگی و سیری غذا میخورم دیگه نه از چاقی میترسم نه از پرخوری و نه حتی از مواد غذایی نه از سرزنش نه از رژیم نه حتی از خود مواد غذایی .

      در هیچ حالتی من اذیت نمیشم چون رفتارم رو بر اساس نیاز جسمم گذاشتم و تنوع طلبی و خواسته های بی رویه نفسم رو کنار گذاشتم . 

      وقتی یه چیزی رو میبینیم که دلمون میخواد در حقیقت این دل ما نیست که اون رو میخواد این هوای نفسی هست که به دلیل نوع انتخابهامون در ما شکل میگیره . اگه ما انتخابهامون رو بر اساس جسم تنظیم کنیم دیگه هوای نفس کم کمتر میشه . دیگه دنبال غذا و راضی کردن نفسمون از طریق غذا نیستیم . احساس لیاقت می کنیم . احساس انسان بودن میکنیم . غذا برامون تعیین خوردن و نخوردن نمی کنه بلکه خودمونیم که تصمیم میگیریم بر چه اساسی غذا میخوریم .

      شاید بگیم خب اون وقتها هم ما خیلی تصمیم برای لاغری می گرفتیم ولی همیشه شکست میخوردیم دلیلش هم این بود که ما تصمیم میگرفتیم تا اینجا درست بود اما راهشو بلد نبودیم و از راه محدودیت میخواستیم به زور به کاهش وزن برسیم ولی الان راهشو یاد گرفتیم و حالا تصمیم میگیریم که از راه لاغری با ذهن و تغییر در الگوهای فکری و رفتاری و انتخاب خوردن و نخوردن بر اساس گرسنگی و سیری عمل کنیم . نتیجه گرفتن از این راه خیلی طبیعی و آسونه . چون وقتی فرمولهای چاقی اصلاح بشن و تحلیلهای ذهنی در مورد غذاها نداشته باشیم خب طبیعتا این وسواس ذهنی در مورد خوردن در ما از بین میره و ما شخصیت متناسبمون رو بر اساس طبیعت اصلی جسم میسازیم .

      امر به خوردن که در ذهن ما مثل وسواس شده در حقیقت خود ماییم که چون به اون وسواس عمل کردیم در وجودمون قدرتمند شده . چاقی فقط یه وسواس فکریه . وقتی بهش عمل نکنیم کم کم و آروم اروم از بین میره . 

      من دارم آروم آروم به طبیعت اصلیم که لاغریه بر میگردم .

       امروز که کاپشنمو میپوشیدم حس کردم کول شونه هام دیگه داره کم کم  از بین میره ‌. فقط دو هفته است دارم بر اساس نیاز جسمم غذا میخورم اما  من در این دو هفته کلی فرمولهای ذهنی صحیح شنیدم و تکرار کردم و میبینم تغییرات مستمر داره در من اتفاق میفته در تغییرات موقت .  از این تغییرات مستمر خیلی خوشحالم و ایمان دارم همین کار روی فرمولهای ذهنیم که امروز خیلی عالی در مورد تنوع طلبیم بود ،  سال دیگه این موقع من رو به تناسب در جسمم هم میرسونه  و مابقی عمرم رو دیگه در تناسب زندگی می کنم . چون خودم دارم زندگی در تناسب رو انتخاب می کنم . 

       انقدر بهش ایمان دارم که دیگه نگران اندام فعلیم نیستم و کاملا توجهم سمت تغییر الگوهای ذهنی و رفتاری و اصلاح اونها رفته . 

      فعلا نکته ای در خودم پیدا نکردم . اما جالبه من حتی فرمولهای چاقی رو در اطرافیانم هم پیدا می کنم . خاله ام داشت خیاطی میکرد کارش که تموم شد به من گفت عطا دوشاخه رو از پریز دربیار . یا اون یکی خاله ام داشت سیب میخورد گفت عطا پاشو این سیب و به مامان تعارف کن . یعنی حتی حال ندارن از جاشون بلند بشن و این فرمول رو من دیروز یاد گرفتم امروز در اطرافیانم دیدم . البته در خودمم هست ولی مدتیه دیگه خودم این کارای کوچک رو انجام میدم و به کسی نمیگم . جالبش برام اینه اونا هیچ وقت به من نمیگفتن کاراشون رو . چون میدونستن من از خودشون تنبل تر بودم ولی اونا هم متوجه تغییرات رفتاری من شدن . 

      نکته بعدی که از این درس یاد گرفتم این بود که سرزنش و تنبیه بعد از رفتار غلط چیز بدی نیست و این فرمول چاقی نیست . بلکه دیدگاه من به اون میتونه اون رو تبدیل به فرمول چاقی کنه یا لاغری . 

      یعنی سرزنش کردن در مسیر چاقی سبب چاقی میشه چون من تحلیلم اینه و سرزنش کردن در مسیر لاغری من و لاغر می کنه چون تحلیل من به این رفتار تغییر کرده .

      پس همه چیز بر میگرده به سبک نگرش من و تحلیلهای من . 

      یک انسان متناسب غیر از اینکه رفتارش درسته تحلیلاتش هم درسته و چیزی که در رژیمها اصلا مد نظر قرار نمیدن همینه که اونها به تحلیلهای مغز ما در مورد چاقی و لاغری و غذاها کار ندارن . میگن رفتارتو که درست کنی لاغر میشی . 

      اما علت شکست رژیمها رو متوجه نشدن که ریشه در روح و روان ما داره . البته بعضی از  متخصصین تغذیه هم دارن روان درمانی چاقی رو هم همراه با رژیم انجام میدن اما باز چون رژیم یعنی یه شخص از بیرون داره منو لاغر می کنه پس قدرت دست اونه  پس اعتماد به نفس لازم رو به من نمیده . 

       (من ) در  روش رژیم قوی نمیشه . قدرت انتخاب در رژیم نقشی نداره . احساس لیاقت نقشی نداره . 

      پس باوجود روان درمانی بازم اصل رژیم و برنامه دادن از بیرون غلطه  چون بر اساس  زبان  بدن من نیست . 

      خوشحالم که به این راه هدایت شدم و فهمیدم تنها دلیل چاقیم خودم هستم . پس تنها دلیل لاغریم هم خودم هستم . خودمم که انتخاب می کنم . خودمم که تحلیل می کنم و  با تغییر انتخابها و تحلیلها و رفتارم با مواد غذایی به راحتی به تناسب اندام هم میرسم . تناسب اندام همیشگی . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,176 کلمه

      به نام خالق زیبایی ها سلام

      خدا یا متشکرم برای تک تک هدایت هات خدا جونم یاریم کن بنویسم آنچه را که باید .چاقی به خاطر نوع مواد غذایی نیست چرا که یکی از اقوامم بسیار متناسب هست و از تمام مواد غذایی مصرف میکنه چیپس و پفک و کاکائو و برنج و نان و آب میوه های صنعتی و سس و…. تمام این هارو میخوره اما کاملا متناسب هست تفاوت او با من در نحوه برخوردمون نسبت به مواد غذایی هست مثلا من شیرینی تر میبینم همه رو میخواهم تست کنم ببینم چه جوری  در واقع بافتش و طعمش در ذهنم تصور میکنم هر چند تا رولتی باشه اون نه تنها دو نمونه از شیرینی تر بر میداره و میخوره . اون هم خیلی راحت و با لذت دیگه چشمش دنبال شیرینی ها نیست اما من بعد این که تعارف کردن اون نوعی که از طعمش بیشتر خوشم اومد بنا به خاطره ای که ازش داشتم یا به این خاطر که تو لیست غذا های مورد علاقه من بود برمیدارم . او مهم نیست اب میوه اش بطری کوچک یا سس در یک ظرف و بسته بندی کوچک باشه یا هر ماده دیگه کاری به اندازه بسته و سایز خوراکی نداره اون مقدار که سیر بشه میخوره و بقیه رو میزاره کنار . او نگران خوردنش اصلا نیست نگران این که غذا زیاد بیاد هم نیست چون فکرش نگرشش که نتیجش این  رفتارهاست نسبت به مواد غذایی کاملا متناسب هست

      وقتی میریم مغازه فقط باید لوازم مورد نیازمون بگیریم نه این که بزاریم بسته بندی مواد غذایی یا حتی بافت و رنگ و شکل مواد غذایی  تعیین کنه که چی بگیریم چه نگیریم چه قدر بخوریم چه قدر نخوریم تنها تنها باید به حرف جسممون نه افکاری که از محیط بیرون دریافت کردیم گوش بدیم  و این کار ساده و آسان هست . همه ما از بچگی وقتی که نوزاد بودیم شیر به اندازه ای می‌خوردیم که سیر می‌شدیم و وقتی سیر می‌شدیم دیگه نمیخوردیم این موضوع در نوزاد ها هم الان میشه دید . پس پیش فرض همه ی ما تناسب اندام به اندازه نیاز غذا خوردن هست  و ما باید بهش توجه کنیم همه ما پیغام سیری رو به راحتی دریافت میکنیم همین طور گرسنگی رو و اصلا پیچیده و عجیب و غریب نیست خیلی راحت و ساده هست اما نمیخوایم بهش گوش کنیم به خاطر فرمول های چاقی هست و من  باید این فرمول ها رو شناسایی کنم تا به راحتی به نقطه سیری و گرسنگی  بدن عزیم گوش بدم . وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِي اَلْأَرْضِ إِلاّٰ عَلَى اَللّٰهِ رِزْقُهٰا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهٰا وَ مُسْتَوْدَعَهٰا كُلٌّ فِي كِتٰابٍ مُبِينٍ   هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر آنکه روزی اش با الله است و او، محل ماندن و انتقال هر جنبنده ای را می داند.همه  در کتابی آشکار، (ثبت) استهود(آيه: 6)مریم روزی همه که شامل تمام نعمت ها حتی پیغام سیری و گرسنگی که بهترین نعمت ها ست بارب و از همه چی اطلاع داره پس واقع نگرانی لازم نیست دلت قرص و محکم به رب باشه و بدان که خداوند رحمتش بر خود نوشته  عزیز دل من لِمَنْ مٰا فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ قُلْ لِلّٰهِ كَتَبَ عَلىٰ نَفْسِهِ اَلرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلىٰ يَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ لاٰ رَيْبَ فِيهِ اَلَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لاٰ يُؤْمِنُونَ بگو آنچه در آسمان و زمین است از آن کیست ؟ بگو الله که مهر و رحمت را بر خود نوشته و شما را در روز قیامت که شکی در آن نیست گرد می‌آورد کسانی که به خود زیان زده اند ایمان نمی آورند.    الانعام(آيه: 12) میبینی عزیز دلم باید به ربت به هدایت و رحمتی که برخودش واجب دانسته ایمان بیاری وگرنه جزو زیان کاران میشی . خداجونم بی نهایت ازت متشکرم برای تک تک نشانه ها و هدایت هات و این کلام زیبا و شیرین ت هر بار که بهت اعتماد کردم و ازت درخواست کردم شگفت زدم کردی و به زیبایی پاسخم دادی جوری که قلبم آرام گرفت یا رب العالمین به حقیقت تنها صاحب و مالک من تو هستی و بس دوست دارم بی انتها متشکرم که توهم من رو بیشتر از آنچه که فکر کنم دوستم داری . هر بار که یک قدم برداشتم برای بهبود زندگیم تو صد قدم برام برداشتی متشکرم متشکرم متشکرم ‌باید به یاد داشته باشی مریم تو یک انسانی اشرف مخلوقات و این پیغام سیری و گرسنگی رو از ساده ترین موجودات هم دریافت می‌کنند حتی از دوران نوزادی هم این پیغام دریافت میکردی الان هم دریافت میکنی و این برخلاف قوانین خداوند که  تو این پیغام دریافت نکنی( مثل این میمونه که رب بگه خوب دیگه این نعمت زیادی دریافت کردی دیگه نباید دریافتش کنی درواقع دریافت کردن و نکردن یه نعمت به صورت احساسی و واکنشی از طرف رب باشه و برخلاف قوانین ، درواقع مریم وقتی که تو به این دو احساس سیری و گرسنگی گوش نمیکنی داری کفر میورزی حالا چه جوری میتوانی سپاس گزار باشی که نتیجش لاجرم تناسب اندام بیشتر و بیشتر باشه گوش کردن به پیغام گرسنگی و سیری بدنت به هدایت رب و اعتماد کردن به این جسم بدون هیچ نگرانی و ترسی ) همه و همه ی این انتظارها و طرز نگرش تو نسبت به چاقی یعنی فرمول های چاقی در ذهنت  باعث چاقی تو شده و بس و نه هیچ عامل بیرونی دیگه تو وقتی مدیریت ذهنت به دست بیاری در مسئله چاقی و تناسب اندام اون‌موقع که می توانی مسئولیت مابقی زندگیت در دست بگیری و دنیاتو اونجوری که میخوای بسازی. وَ إِذٰا سَأَلَكَ عِبٰادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ اَلدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ و هنگامی که بندگانم از تو درباره ی من می پرسند، (بگو:) من نزدیکم و درخواست دعاکننده را آنگاه که مرا می خواند، اجابت می کنم.پس باید فرمانم را بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابندالبقره(آيه: 186)مریم هرچی بتوانی بیشتر به رب وجودت که همیشه بهش متصل هستی و اجابت میکنه  خواسته های تورو وقتی صداش میکنی میتوانی به راحتی موفق بشی و به خواسته هات بررسی . میخواهم یه نکته رو بهت یاداورکنم خیلی از عادت ها مثل همیشه مسواک زدن مثل بودن در این مسیر و لذت بردن از مسیر و از انجام تمرین ها مثل خیلی از کارها و رفتارهای دیگه که به رب سپردی و به راحتی شد بخشی از عادت ها و شخصیت تو این رو هم به خودش بسپار و نگران هیچ چیز نباش همان طور که خودش میگه . قُلْنَا اِهْبِطُوا مِنْهٰا جَمِيعاً فَإِمّٰا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدٰايَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ گفتیم: همگی، فرود آیید و چون هدایت و رهنمودم برای شما بیاید، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترس و هراسی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین خواهند شدالبقره(آيه: 38) مریم تناسب فکری میدونی یعنی چی  یعنی به دنیا و اطرافت  به تمام مسائلت به صورت متناسب فکر کنی ،  نگرش و  افکارت مدیریت کنی و این طوری رفتارت مدیریت میکنی . درواقع زندگیت رو مدیریت میکنی . و این مسیر بهترین مسیری که درش قدم گذاشتی . بهت تبریک میگم به خاطر این که در این مسیر هستی و به این مسیر زیبا هدایت شدی تبریک میگم که به هدایت رب گوش کردی . خدایا متشکرم . متشکرم متشکرم .

            یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/06/01 08:40
      مدت عضویت: 1711 روز
      امتیاز کاربر: 18928 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 995 کلمه

      سلام خدای مهربان و عزیزم
      پرخوری کردن یکی از رفتارهای معمول روزانه افراد چاق هست افراد چاق هرروز دچار پرخوری میشن بااینکه خودشون فکر میکنن چیزی نمی‌خورن ولی در اصل خیلی چیزها رو میخورن ولی فکر میکنن بدنشون استعداد چاقی داره یا بدنشون قند سوزه وچربی سوز نیس یا تحرک کافی ندارن یا اشتهاشون زیاده یا غم وغصه زیاد میخورن یا استرس زیاد دارن یا قرص خاصی میخورن یا ازدواج کردن چاق شدن یا بارداری چاق میکنه آدمو و… ولی در اصل این طور نیس
      >افراد چاق عاشق خوردن هستن عاشق اینکه هر لحظه به غذا فکر کنن یا به غذا ناخنک بزنن با غذا عشق وحال کنن غذا برای افراد چاق برای رفع گرسنگی یا برای زنده موندن نیس برای همین همواره دچار فشار شکم هستن اونا غذا رو به دلایل مختلف میخورن اونا برای غذا خوردن برنامه خاصی ندارن بدون برنامه میخورن میبیننن میخورن می شنون میخورن راه میرن میخورن میچشن میخورن بو میکنن میخورن بیرون میرن میخورن بیرون نمیرن میخورن خوردن براشون عادت شده ولی دیگه این طور نمیشه زندگی کرد
      ;اونا برده واسیر غذا ها هستن باید دست ازین پرخوری ها زیاده خوری ها بردارن .اونا دیگه خودشونو باختن فکر نمیکنن دیگه بشه ازین پرخوری ها رها شد اونا دوس دارن لاغر بشن ولی خوردن رو نمیتونن ترک کنن دوست دارن بخورن همش ولی لاغر بشن دوست دارن همون آدم سابق باشن ولی یه دوره ی معجزه بخش یا یه داروی لاغری بیاد اونا رو لاغر کنه همه دنبال اینن که هیچ کاری نکنن ولی لاغر بشن یا لاغر بمونن . ولی اینطور نمیشه هر چیزی بهایی داره
      ;باید از یه جایی شروع کنن و مایی که اینجا هستیم شروع کردیم ولی باید سعی کنیم تا حد امکان درس رفتار کنیم اینم مرحله به مرحله میشه درست کرد میدونین همه چی تکاملی هست حتی پرخوری نکردن .واقعا ذهن من خیلی تغییر کرده فرمان درس میده ولی من خودم بعضی جاها نمیخوام درس رفتار کنم ودچار فشار شکم میشم . این راه محدودیت زمانی مکانی ومحدودیت غذایی نداره واین خیلی عالیه درستشم همینه
      ;الان به ذهنم رسید خیلی اساتید بزرگ جذب درثروت و کار و درآمد آزادی زمانی و مکانی رو تبلیغ میکنن ولی وقتی به لاغری و سلامتی می رسه خودشون رو از لحاظ زمانی و مکانی و غذایی محدود میکنن و یه وعده یا دو وعده غذا میخورن همه چیز نمی‌خورن برنج نمی‌خورن یا نون نمی‌خورن چون فکر میکنن سیستم هورمون ها رو می ریزه به هم ‏ ‏اگه اینطور بود همه ژاپنی ها الآن باید بیماری دیابت داشته باشن یا هندی ها یا شمالی ها یا همشون بیمار و چاق باشن یادر ثروت میگن برای پولدار شدن نباید سختی بکشی صبح تا شب بدویی ولی تو لاغری و سلامتی میان میگن بدون پیاده روی کردن بدون فعالیت نمیشه لاغر شد با یه جا نشستن ذهنی نمیشه لاغر شد .
      من با دوره لاغری درین دو سال فعالیت و انرژییم این قدر بالا رفته که دیکه به زانوهام وبدنم فشار اومده اینقدر دوست دارم تو خونه وروستا فعالیت کنم عاشق فعالیت شدم بدون اینکه چیزی نخورم یا بدون حذف چیزی اشتهام خودش کم شده ساعتها گرسنه نمیشم . دوست دارم کار کنم . نه برم ورزش ورزش حس خوبی بهم نمیده چون سالها رفتم ورزش پیاده روی یا سالن که متنفر شدم. به نظرم برای خانمهای خانه دار اینقدر کار هست تو خونه که فعال باشن نیاز نیس برن جایی اگر برای هوا خوری و تفریح برن پیاده روی یا بیرون در مورد اون صحبتی نیس ولی برای لاغر شدن اصلا ورزش خاص یا پیاده روی نیاز ندارم من.
      ;مردی در شهر ما هست ده ساله ساعتها در کوه ودشت زیبای اینجا پیاده میره میاد ولی چاقه من به این نتیجه رسیدم هر چقدر هم بیشتر ورزش کنی بدن به غذای بیشتری احتیاج پیدا میکنه چون انرژی زیادی مصرف میکنی نیاز به استراحت بیشتری داری و اگه ندی نیازشو بدن افت میکنه وبدنتو تخریب میکنی واینکه تا چه وقت میخوای ورزش کنی تا اخر عمر که نمی تونی بری ورزش پس ورزش در ذهنم برای لاغری دیکه برای لاغر شدن منتفی شده. من دیگه برای لاغری به ورزش نیاز ندارم من.
      دارم به ذهنم یاد میدم که خوردن خوبه ولی به اندازه . خوردن خوبه ولی برای اینه که گرسنه نباشی وبتونی فعالیت های روزمره تو انجام بدی ذهنم داره تازه داره یاد میگیره گرسنگی وسیری رو تازه داره الفبای لاغری رو یاد میگیره نباید اونو سرزنش کنم نباید ازش ناراحت بشم که چرا نمیتونی درس رفتار کنی باید تشویقش کنم باید آرام آرام بهش یاد بدم ذهنم مثل کودک نوپاست که داره راه رفتن یاد میگیره نباید انتظار داشته باشم از همین اول کار بتونه بدوئه باید صبور باشم و بزارم تمرین کنه تکرار کنه یاد بگیره
      یه جایی هم اگه دیدم خودشو ول کرده تلاش نمیکنه کمی باهاش تند برخورد کنم تا به خودش بیاد تا تلاشش رو بیشتر کنه با زور نمیشه ذهنو به رفتار درس ترغیب کرد یا یهو یه وعده بهش غذا داد سالها سه وعده خوردی چطور یه دفعه ای میخوای یه وعده بهش بدی یا کجای دنیا آدمها یه وعده میخورن همه با یه وعده خوردن لاغر میشن نیاز به حذف چیزی هم نیس . ‏
      >با عجله چیزی درس نمیشه با یه روز نمیشه همه الفبا رو به یه بچه یاد داد فایده نداره برای ذهنم همینطوره من نمیخوام یه شبه لاغر بشم یا چند ماهه لاغر بشم و دوباره چاق بشم من دوس دارم تکاملی لاغر بشم و لاغر بمونم دوس دارم راحت لاغر بشم زجر نکشم بدون هیچ محدودیت غذایی و زمانی و مکانی غذا بخورم میخوام آروم آروم لاغر بشم میخوام برای خودم لاغر بشم نه دیگران برای همین عجله ندارم
      میخوام یواش یواش عاداتم درس بشه نه یهویی
      همه این یهویی ها محکوم به شکست هست و محکوم به سختی کشیدن ولذت نبردن از زندگی و اینو خیلی ها درک نکردن من به وجود استاد عزیزم افتخار میکنم .< به قول استاد لاغر شدنی هنره که در مسیر عادی روزمره زندگی باشه همین وبس فقط باید صبور بود و زندگی کرد واز زندگی لذت برد اونوقته که میبینی لاغری هم میاد خوبم میاد من به لاغر شدنم ایمان دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 29 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار a.s.r1989@gmail.com
      1400/10/07 16:05
      مدت عضویت: 1027 روز
      امتیاز کاربر: 21
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 259 کلمه

      درود بر شما همراهان مسیر لاغری با ذهن

      بسیار سپاسگذارم استاد با این فایلهای بسیار عالیتون و اون وسعت قلبتون که اجازه میدید بصورت رایگان در اختیار ما باشه،امیدوارم زندگانی پر برکتی در پناه خدا داشته باشید

      در این ۱۸ گامی که گوش دادم متوجه چندین رفتار پر خطر چاقی شدم،اینکه من حق خوردن اضافی در چندین موارد رو بخودم میدادم،مثلا اشکال نداره عصبی هستی استرست کمتر میشه بخور،شام مهمونی داریم ناهار نخور یا کم بخور که شام تو جمع و مهمونی بتونی بخوری،با شنیدن این فایل ها متوجه شدم باید فرمولهای متناسب شدن رو جایگزین کرد بیشتر وقت خودم رو به فکر کردن در مورد فایل و اصلاح رفتار پر خطر خوردن اضافه و سنگین شدن میذارم و در مورد فایل ها با خواهرم صحبت میکنم،دوستان بهتون پیشنهاد میکنم اگر ی دوست یا از نزدیکانتون که هم چاقن و هم باهاشون صمیمی هستید در مورد چاقی و فایلها با هم صحبت کنید خیلیا چیزها رو از هم یاد میگیرید،یکی دیگه از کارهام اینکه قبل از خوردن به این فکر میکنم به اندازه خوردن چه لذتی داره، چه حس خوبی دارم که مثل آدمهای متناسب رفتار میکنم با غذا،من متوجه شدم جسم نباید به من بگه بسه بلکه این ذهن هستش که باید فعالش کنیم،اینکه غذا نباید برای ما تصمیم بگیره این ذهن ما هستش که باید تصمیم بکیره که چه مقدار براش کافیه،در کنار شما دوستان احساس مسکنم تنها نیستم و ما با همیم امیدوارم همه ی ما طعم لذت بخش متناسب شدن و به رویای لاغری دست پیدا کنیم

      به امید موفقیت و پیروزی همه دوستان عزیزم،در پناه خدا باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ZahraKasaeipour@gimal.com
      1400/09/03 21:42
      مدت عضویت: 1104 روز
      امتیاز کاربر: 268 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 590 کلمه

      سلام و درود فراوان بر همه بزرگواران و سلام و درود بر استاد گرامی 

      امروز در آسانسور اداره حدیثی شنیدم از امام علی (ع ) به این مضمون:

      زندگی را برای خوردن نخواهید بلکه خوردن را برای زندگی بخواهید.

      • با شنیدن این فایل ارزشمند و اینکه فرمولهای ذهنی چاق کننده در 7 سال ابتدایی عمر ما خیلی پیشتر از اینکه بخواهیم درک از زندگی داشته باشیم با شنیدن، دیدن و تکرار و تکرار پر شده و اینکه الان با کسب آگاهی و تمرین و تکرار میتوانیم به روش مناسب و نتیجه دلخواه در مورد چاقی  دست پیدا کنیم ،باعث شد خیلی امیدوار و قدرتمند به مسیری که در آن هستم اعتماد بیشتری پیدا کنم.
      • استاد عزیز خیلی ممنونم که ساده و صمیمانه از بخشی از رنج های چاقی در زندگی خودتان برامون گفتید.میدانید که یکی از مواردی که در حال حاضر باعث نگرانی خانم های متاهل مخصوصا خانم هایی که بیشتر از دو دهه با همسرش نیز زندگی میکنند و اون موقع به اندازه حالا به متناسب بودن اهمیت نمیداند این هست که نکنه با این همه خانم خوش هیکل خدای نکرده آسیبی به زندگی خانوادگیشون وارد بشه و با تلاش و رنج زیاد دنبال کم کردن وزن و رسیدن به تناسب هستند. هدفی که به دلیل عدم آشنایی با ریشه های چاقی در ذهن شون،  هر چه بیشتر تلاش میکنند  ،کمتر نتیجه می بینند و خود این امر باعث کم شدن اعتماد به نفس و ایجاد زمینه های اختلاف میشه . شاید یک تلنگر غیر عمد همسر و فرزندان در رابطه با رژیمها و برنامه های ورزشی ناموفق ،مثل جرقه انفجار عمل کنه و…
        مقصودم این هست که رنج چاقی با ابعاد فردی و اجتماعی مختلف داره زندگی همگی رو تحت تاثیر قرار میده و من خدارو هزاران بار شکر میکنم که با هدایتم به این مسیر و تلمذ در محضر شما استاد عزیز دارم یاد میگیرم که با تکیه بر تلاش خودم در این راه اقدام کنم و چقدر شیرینه.

        • نکات این فایل در پی فایل قبل که مطرح شده بود ذهن ما مثل کودک هست و باید با جلب همکاریش از طریق لذت بخش نمودن مسیر اقدام کنیم به صورت رفتار تربیتی مکمل  به لزوم جدیت در تربیت و همراه کردن این کودک بازیگوش گفته اشاره کرده . بله برای ما مادرها این امر خیلی ملموسه . ما که بچه هامون دنیامونه خوب میدونیم  که تربیت بچه ، بزرگترین خدمت به اونه .پس باید مناسب هر مرحله باهاش رفتار کرد، یک وقت نرمی و یک وقت هم درشتی.
        • به قول شاعر: درشتی و نرمی به هم در، به است
        • و من به این درک رسیدم که دنیای ذهن من خیلی باهوشه مثل خودم و دایما داره داده های جدید رو ارزیابی میکنه تا ببینه چقدر صحیحه؟ چقدر من خودم پایبندش هستم ؟ اگر از اونها غفلت کنه من چه رفتاری دارم؟ انگار داریم با هم بازی میکنیم و من سعی میکنم تو ی این بازی دست بالا رو داشته باشم.چون من انسانم عقل و اراده دارم ذهن قرار بوده مراقب من باشه، نه اینکه موجب عقب نگهداشتن من از کل زندگیم بشه.پس من هم با قاطعیت و مهربانی و حوصله بهش میگم متاسفمم که  با باورهای اشتباه تو را مملو کرده بودم من رو ببخش اما باید با اونها خداحافظی کنی و به باورهای جدید سلام کنی. من تورادوست دارم و میخواهم از قدرتت برای خلق صحنه های زیبای زندگی من استفاده کنی با استفاده از این باورهای تازه و درست.
        • این مسیر هر روز برام دلچسبتره چون دارم به قدرت خودم ایمان میارم. به عدالت و مهربانی خداوند برای داشتن و ساختن زندگی شاد برای همه بندگانش ایمان میارم . 
        • خدایا مهربانم سپاسگزارم
        • استاد عزیزم سپاسگزارم .
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1400/08/25 23:05
      مدت عضویت: 1230 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,102 کلمه

      سلام و درود شکر بودنمان و مسیر و راهمان 🙏🏻🦋

      همه سالهای دردآور چاقی ما با محدودیت های جسمی سپری شدند تمام افکار و باورهایی که ما از خانواده به ارث بردیم باعث می شد روند لاغری ما کند و بدون نتیجه ماندگار باشد پذیرش اینکه برنج چاق می کنه …کیک خامه ای و کره ته دیگ و سس مایونز از یک طرف و پذیرش چاقی ارثی و ژنتیکی یا کم تحرکی و استعداد چاقی داشتن از طرف دیگر …و همانطور که ما پذیرفته بودیم که غذاها قدرتی دارند که ما را چاق کنند وقتی با رژیم غذایی خود را محدود می کردیم کمی اضافه وزنمون کاهش پیدا می کرد و از اونجایی که لیست نخوری ها هرروز گسترده تر میشد و دیگه غیر کاهو و کلم چیزی نمی موند 😄و تا ابد که نمی شد غذاها را کنار گذاشت و در شروع مجدد استفاده از غذاها باز در مسیر چاقی خود فعال می شدیم .

      افراد چاق مدیریتی روی مواد غذایی خود ندارند یعنی غذاها برای ما تصمیم می گیرند که چقدر ازشون استفاده کنیم .. 🤔

      واکنشهای روحی ما هم بر خوردن ما مؤثر هستند چون ما سالها یادگرفتیم وقتی عصبی هستیم بخوریم وقتی افسرده میشیم بیشتر می خوریم وقتی خستگی ناشی از کار زیاد داریم هم می خوریم و همیشه در حال خوردنیم .

      ذهن ما مثل یک نوار خالی بوده که ما بهش الگو دادیم از طریق دیده و شنیده ها و تکرار اونها در عملکردمون و الآن مغز طبق الگوهاش داره دستور صادر می کنه .

      تنها راه اصلاح فرمولهای ذهنی شناسایی فرمولهای چاقی در ذهن است و بعد در مرحله تغییر کردن قرار می گیره و اصلا نیازی به محدود کردن و رنج کشیدن نیست ما عقل داریم و اراده اول تفکر می کنیم و بعد تصمیم میگیریم آگاهانه رفتار کنیم

      ما باید وقت بزاریم و فکر کنیم که این مسئله به ضررمون هست و یه جایی باید حل بشه یا اینکه ما تا آخر عمر باید چاقی و مضراتشو با خودمون حمل کنیم ؟!اینکه ما بسیار توانمند و قوی هستیم کاملا مشخصه چون بارها در مسیرهای لاغری در روشهای لاغری  قبلی شکست خوردیم و باز شروع به حرکت کردیم و الآن اینجا هستیم و تمام اون شکست ها به خاطر این بوده که در مسیر صحیح نبودیم مسیر بیراهه بوده و مقصدی هم نداشته پس اگر ده درصد همون تلاش و توانمندی ها را در این مسیر مستقیم و هموار بگذاریم حتماااااا نتیجه می گیریم .

      تبلیغات تلوزیون هم به ما شکست را القا می کردند به این صورت که وسیله و یا قرص و دمنوش را تهیه می کردیم ولی نتیجه که می خواستیم نمی گرفتیم اما چون در ذهنمون بود که در تبلیغ ،فرد چاق با استفاده از همون محصول بلافاصله لاغر شده خودمون را مقصر می کردیم که حتما من نتونستم یا من مشکلی داشتم چون اون تصویر فرد متناسب تو ذهنمون بود شروع به مقایسه کردن خودمان می کردیم 

      اگر بخواهیم مسیر های قبلی را با روش لاغری با ذهن مقایسه کنیم در مسیرهای قبلی هر روز از خودمون و مسیرمون متنفر تر می شدیم اعتماد به نفس پایین  و احساس ناتوانی در ما بیشتر می شد ولی در روش لاغری ذهنی احساس خوب و احساس ارزشمندی و توانمندی و خودباوری در ما بیشتر میشه و چون هیچ محدودیتی نیست مسیر لذت بخشه و و آسون .

      افراد چاق درکی از سیر شدن ندارند و این رفتار متفاوت بین فرد چاق و متناسبه .

      فرد چاق از درد شکم و یا حالت تهوع یا نس نفس زدن متوجه سیری خود میشه ولی رفتار یک فرد متناسب اینگونه نیست او نقطه سیری را درک می کند و به صورت ناخودآگاه بدون اینکه واکنش جسمی دریافت کند دست از غذا می کشد .

      جسم ما وقتی دچار مشکل میشه واکنش نشون میده دقیقا وقتی دندان پوسیده میشه درد میگیره پس باید خیلی عمیق فکر کنیم که ما داریم به خودمون خسارت می زنیم و یعنی یک مشکلی ایجاد شده !…🤔

      خب بلد نبودیم یادنگرفتیم ولی باید با توجه و تمرین یادبگیریم و اصلاحش کنیم  

      تفاوت رفتار افراد چاق و متناسب بسیار زیاده البته افراد متناسب که الگوی صحیح رفتاری هستند و افراد متناسبی هم هستند که پرخوری دارند و رفتارشون صحیح نیست و در معرض خطر هستند باید در شرایط باوری خود قرار بگیرند و یکدفعه در مسیر چاقی بی رویه ای می افتند (ممکنه فرد متناسب ۳۵ساله باشه ولی فرمولش این باشه که از ۴۰سالگی سوخت و ساز بدن کم میشه بنابراین هنوز به اون سن نرسیده که فرمول اجرایی بشه و شرایطشو داره برای چاقی  

      بنابراین افرادی که متناسب هستند و الگوی صحیح رفتاری دارند مد نظر ما هستند .

      ما باید رفتار انسانی داشته باشیم و در جایگاه و شآن الهی خود باشیم و باید این موضوع پرخوری را اصلاح کنیم حتی درنده ها هم به وقت سیری برای خوردن حمله نمی کنند ما باید فکر کنیم که غذا منبع انرژی هست برای زنده بودن جسم ما فقط همین!… یعنی این برچسب لذت را از روی مواد غذایی برای همیشه بکنیم و برچسب (فقط در حد نیااز )بزنیم .باید این موضوع اصلاح بشه فقط هم دست خودمونه نه هیچ کس یاهیچ چیز دیگری!…🤔

      شروع می کنیم آکاهانه قبل از اینکه به جسم ما فشاری وارد بشه یا واکنش بده دست از خوردن می کشیم و تمام مواد خوراکی را در یک سطح از انرژی جهت نیاز بدن در دسته بندی قرار می دهیم و خودمون را تشویق می کنیم باید تمرین کنیم و اگر اشتباهی پیش اومد تنبیه حتی با القاب توهین آمیز به خودمون داشته باشیم چون تنبیه و تشویق باید کنار هم باشه اگر تنبیه نباشه باز ۳۵سال به پرخوری ادامه می دهیم و یک جایی باید جدی با این موضوع برخورد بشه .

      ما هرروز با تغذیه فایلهای آموزشی به ذهنمون به صورت ملایم داریم در ذهنمون کدنویسی لاغری می کنیم اما برای حمایت و تقویتشون باید عملکرد مناسب هم داشته باشیم که اصل موضوعه یعنی پیشنهاد مورد تأییده و بعد از مدتی خودبه خودی رفتار صحیحی انجام می دهیم .

      تمام این مسیر توسط استاد عزیز هرروز کدگشایی میشه برای  اینکه مسیر برای ما راحتتر و آسونتر بشه و نتیجه سریعتر اتفاق بیفته پس حالا که انتخاب شدیم و موردلطف و عنایت خداوند قرار گرفتیم در مسیر طبیعی شدن جسممون با اشتیاق و اعتماد حرکت کنیم .

      روزی که آزاد بشیم جشن پروازه برای تمام بشریت چون تغییر از خود ما شروع میشه و چقدر لذت بخشه اینکه ما احساس قدرتمندی می کنیم و مسلط بر شرایط و غذاها و ذهن خودمون هستیم تازه تولدی دوباره پیدا می کنیم و از متناسب بودن و تمام لذتهاش بهره مند میشویم این راه راه امیده راه عشقه باید گام به گام شاکر بود🙏🏻🦋♥️🌱 

      خدایا شکرت بابت وجود پیام رسان عاشق و اگاهت 

      شکر وجود استاد عزیز و سخاوتمند 

      خالقم هزاران بار شکر 

      عاشقتم ❤️❤️❤️

      عالیترینهای مسیر لاغری پیش روی ماهتون 

      🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/19 14:09
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,459 کلمه

      روز ۴۲ تکرار

      سلام وقت همگی بخیر

      خدارو سپاسگذارم برای عمل کردن به آموزش ها 

      فرمول های ذهنی چاق کننده را بشناسیم

      همینکه متوجه میشیم دلیل چاقی ما ارثی نیست یا ربطی به عوامل بیرونی نداره خیلی کمک کننده است چونکه دست پیدا کردیم به دلیل و ریشه چاقیمون ، اگر دلیل چاقی ما واقعا ارثی بود که الان ناامید بودیم ،چجوری ارث خودمونو تغییر میدادیم ؟

      ولی الان میدونیم هر چی هست در درون ماست و زیباتر از اون اینکه ما توانایی تغییر دادن محتویات ذهنمونو داریم 

      اون وقتا چقدر درگیر چی بخوریم چی نخوریم بودیم ،چه دردسرهایی تحمل کردیم فقط بخاطر اینکه دلمون میخواست طبیعی و نرمال زندگی کنیم ،دست به هر کاری میزدیم ،رژیم ،ورزش ،قرص و دارو و دم نوش وووو

      ما در پی تغییر دادن رفتارها بودیم ولی مشکل ما در فرمان مغز بود ،و الان با همین تمرینات در حال تغییر محتویات مغز هستیم ،همینکه من دارم مینویسم یعنی توجهم بر لاغر شدنه ،وقتی فایلی گوش میدم داره کد های قبلی بی اثر میشه و کد های جدید دانلود میشه و تجمیع همه اینها منجر به فرمان های جدید میشه و جسم که اطاعت کننده است هم به جمع ما خواهد پیوست 

      درک همین موضوع باعث میشه دیگه دلهره و شک نداشته باشیم و فقط به راهمون ادامه بدیم ، هر چند همه این تضادها بوجود میاد تا ما در این راه قویتر بشیم ،رد کردن این موانع باعث میشه درون ما و آگاهی های ما محکمتر بشن

      دیروز که با دوستم صحبت میکردم( دوستم الان در دوره پیشرفته است و تا الان خیلی خوب داره نتیجه میگیره )ولی از اونجاییکه منفی بافش نمیذاره پیشرفت های این مدتشو ببینه حالشو بد میکنه 

      گفت ذهنم بهم میگه بیا اومدی دوره پیشرفته پس چرا خیلی لاغرتر نمیشی؟ بهش گفتم الان منتظری اومدی تو پیشرفته یدفعه ۴۰ کیلو بریزی ؟ گفت انتظار دارم خیلی نتایجم بزرگ باشه ، گفتم میدونی چرا اینجوری فکر میکنی ؟ چونکه تو به دوره ها تکیه کردی و اعتماد داری نه به خودت

      اگر بصورت ریشه ای درک کرده بودی که این محتویات مغز توست که داره تغییر میکنه که بهت فرمان های جدید رفتاری میده و در انتها جسمت لاغر میشه ، اگر  همین یک اعتقاد رو باور و درک کنی دیگه منتظر معجزه از طرف دوره رو نداری 

      در ضمن بهش گفتم تو در دوره مقدماتی که تمرین خاصی هم انجام ندادی ۲۳ کیلو کم کردی حتی بیشتر از من ، که خودم ایمان دارم یکی از چند هنرجوی اول سایت هستم که هر روز کامنت مینویسم و دوره هامو کامل انجام میدم ،پس از خودت راضی باش 

      خودتو سرزنش نکن ،اینهمه اضافه وزنی که الان داری حاصل سالها سرزنش و رفتارهای تخریبی بوده که باید مسئولیتشو بپذیری ، اجازه بده اطلاعات جدید با آرامش وارد مغزت بشه  اینهمه اضطراری که داری مال اینه که میخوایی از خودت فرار کنی 

      وگرنه اگر اطمینان داشتی که بلخره لاغر میشی که اینهمه خودتو متر و سانت نمیزدی ،پس بپذیر که ۸۰ کیلو اضافه وزن حاصل سالها تلاشت برای چاق شدنه الان موظفی چند سال پی در پی محتویات لاغریو به خودت اضافه کنی، با توجه به اینکه این دوره هیچ سختی و رنجی نداره ،داری لذت میبری و لاغر میشی ،کجای دنیا اینجوری لاغر میشن ؟ به هر کسی بگی مسخره ت میکنه ،ولی ما داریم نتیجه های عالی میگیریم  

      همه افراد چاق حتما به مراتب خوردن برنجو یا سالها حذف کردن یا کم کردن ،منکه عاشق برنج بودم و هستم ،زمان هاییکه مصرف برنج فطع میشد یا کم ،حالم بد میشد ،فقط میتونستم همون زمان تحمل کنم و به محض اتمام رژیم‌ مجدد شروع میکردم ،چقدر اون سبک زندگی بد و رنج آور بود

      من اعتقاد دارم تازه ۲ ساله دارم زندگی پر آرامشیو تجربه میکنم در رابطه با مسئله خوردن ، حس آزادی بینظیره ،مثلا دیروز که تولد دوستم بود ما از صبح بیرون بودیم ،نهار رستوران خوردیم ،کارهامونو انجام دادیم‌ ،اتفاقا شام هم رستوران بودیم ،ولی من هم نهار هم شام فقط به اندازه ای که سیر بشم غذا خوردم 

      دوستم ازم پرسید فریده تو فقط یکمی از غذای نهار و شامتو خوردی ،چجوریه؟ بهش گفتم خودت که میدونی من به محض سیر شدنم ادامه نمیدم ، کافه ای که دیشب رفته بودیم برای شام مخصوص کنافه و چای ترکی و مراکشیه ،بعد از شام با اینکه خودم یکمی جا برای کنافه و چای گذاشته بودم ولی احساس کردم اضافه بر نیازم خوردم که اونم ازش گذشتم ،میدونم مسئله مهمی نبوده ،ولی بیس رفتارهای من تا حدود زیادی درست و صحیح شده و خواهد شد ،اونم بخاطر برداشته شدن ترس ها و دانلود شدن اطلاعات جدیده ،این یعنی آزادی 

      از همون دوران کودکی از همه آدم ها شنیده بودم برنج و نون و یه عالمه خوراکی دیگه بینهایت چاق کننده هستن و کد چاق کننده بودن اونها در مغز من ساخته شد ،یعنی در مغز من تصویر و عکس هایی از خوراکی ها بود  که هر وقت من به اون خوراکی ها فکر میکردم ،اون عکس و تصویرها مشاهده میشدن با حس و نگرششون

      پس من با تصایر  غول های چاق کننده ای روبرو میشدم که بدون شک باعث چاقی و ترس های من میشدن و حتی با فکر کردن به اونها هم من چاق میشدم چونکه ذهن من فرق بین تخیل و واقعیتو نمیفهمه ،پس مدام من در حال خوردن ذهنی هم‌ بودم‌

      اونهمه ترس و تصایر نا زیبا باعث شده بودن ،کانون توجه من بر چاقی باشه و روز به روز چاقتر بشم ،پس اون برنجه چاق کننده نبود و نیست اون تصویره ناهنجار بوده و تو این دوره ها داریم اون تصاویرو تغییر میدیم 

      مثلا وقتی میخواییم غذاییو بخوریم و ته درونیاتمون میترسه به خودمون همین باورسازی هارو یادآوری کنیم ،به خودمون بگیم بدن ما به انرژی نیاز داره باید غذا بخوریم پس ترسی در کار نیست  اینجوری یواش یواش تصویر ترسناک برنج به تصویر انرژی بخش بی آزار و خنثی تبدیل میشه و ترس ما حین خوردن کمو کمتر میشه و هر چقدر ترس ها کمتر بشن درد های ما هم کمتر میشه پس بسمت لاغر شدن هدایت میشیم

      الان که برای بار دوم دارم دوره مقدماتیو تکرار میکنم داره درک مطالب برام بهتر میشه و میدونم برای بار سوم که میخوام دوره پاکسازی و پیشرفته رو مرور کنم اونجا باگ های اصلیم برداشته میشه و بصورت قویتر ترس هام از مواد غذایی بصورت اصولی کمتر میشه 

      من یاد گرفتم که با خودم گفتگوهای آگاهانه داشته باشم و مثل قبل باری به هر جهت نباشم ،حرف هیچ کسی رو همینجوری نپذیرم و قبل از پذیرش از فیلترهای قوانینی که یاد گرفتم ردشون کنم اگر مطابقت داشت میپذیرم و این مستلزم تمرین بیشتره 

       دقیقا ما عقاید الگوهای خودمونو استفاده میکنیم ،چونکه به مراتب دیدیم‌ و شنیدیم که اونها از برنج و روغن و نون ووو ترسیدن و این افکار نسل به نسل ما ادامه پیدا کرد،مثلا مادر من اگر نهار برنج بخوره دیگه شب برنج نمیخوره در کل شبها غذای سبک میخوره ،اگر جایی مهمان باشه حتما نهار برنج نمیخوره تا بتونه در وعده شام که مهمانیه برنج بخوره و من اینهارو دیدم و قبولشون کردم

      و نقطه نقضش اینه که من ۲ ساله دارم تقریبا هر روز برنج میخورم ولی چاق نشدم ،من که همون فریده سابقم چرا قبلا با ترس میخوردم یا نمیخوردم در هر صورت  چاق میشدم ولی الان حتما میخورم ولی لاغر میشم؟ 

      اینکه ما فکر میکنیم چاقی ارثیه ،پولدار بودن یا فقیر بودن ارثیه،بیماری ارثیه ،نه بخاطر اینکه ارث ما اونهاست ،بدلیل اینکه افکار فقر یا ثروت بصورت دیدگاه و نگرش در مغز ما بوسیله الگوها دانلود شده ،ما اون عقایدو زندگی میکنیم 

      وقتی الگوهای یک بچه مدام بهش گفتن پول نیست،پول زیر پای فیله ،اگر پولدار بشی خدا ازت قهر میکنه ،پولدار بشی حتما بیمار  میشی یا اتفاق بدی برات میفته وووو اون بچه بزرگ که میشه محاله دنبال پول بره،  میترسه باور کرده که پول در اوردن رنجه ،پول سخت بدست میاد ،حالا چجوری از زیر پای فیل در بیاره؟

      نکنه پولدار بشه خانواده شو از دست بده،نکنه بیمار بشه ،نکنه خدا ازش دور بشه ووو اون شخص باید موانع بازدارنده های مالیشو پیدا کنه بعد رفتارها و اتفاقات و شرایطش تغییر میکنه 

      برای لاغر شدن هم باید اعتقاداتی که از طرف الگوها و اطرافیان  در ما دانلود شده ،شناسایی و رفع بشه تا ما بریم بسمت لاغر شدن ،پس چاقی در ما ارثی نیست ،عقایدی که از دیگران داریم در ما ضبط شده اونها باید عوض بشه 

      و نکته مهمی که باز هم باید بهش تاکید کنیم درست و صحیح غذا خوردنه اینکه درک کنیم بدن ما سطل آشغال مواد غذایی اضافه نیست ،برای بدنمون احترام قائل بشیم و به اندازه ایکه نیازشه بهش مواد غذایی برسونیم

      مگه ما وقتی آب میخوریم انقدر میخوریم که حالمون بدشه ؟ آیا ما وقتی حمام کردیم باز هم توی حمام میمونیم و دوباره و دوباره حمام میکنیم ؟ یا توی سرویس بهداشتی ساعت ها اضافه  میمونیم؟

      پس چرا برای خوردن خودمون ارزش قائل نمیشیم؟ اگر عادت کردیم که باید آگاهانه رفتارهای جدید انجام بدیم که رفتارهای قدیم مارو به همون مقصدهای گذشته میبره

      خدارو شاکرم برای یک روز دیگه و آگاهی های جدید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Somayeh
      1400/07/14 11:44
      مدت عضویت: 1441 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 569 کلمه

      سلام برهمگی 

      چقدر استاد ریزبینانه ومسلط بر رفتارچاقها هر بخشی رو توضیح میدن و همه چی از دوران چاقیشون یادشونه و نکته ای باقی نمیمونه .

      من که اوایل با این دوره آشنا شدم فکرمیکردم من چرا اینهمه باورهای اشتباه دارم ولی رفتارغذاییم صحیحه . واین رو از کامنتهای اولم میتونید متوجه بشید .

      ولی امروز منی که فکر میکردم از سن ۲۵ سالگی روند چاقیم شروع شد وتا اون سن متناسب بودم سخت در اشتباه بودم . واینکه استاد میفرمایند از متناسبهایی الگو بگیرید که رفتار غذاییشون درسته کاملا درسته ‌.

       چون من خودم متناسبی بودم که رفتارغذاییم کاملا اشتباه بوده است والان براتون کلا توضیح میدم .

      من در کودکی همش باورم این بود که غم و غصه باعث لاغر شدن میشه و هرفردی که به نوعی مشکل داشت دراطرافم میدیدم همشون لاغربودند .

      وچون خودم درکودکی باداشتن یه سری مشکلات خاص همش غصه میخوردم این باور باعث شد متناسب نشون بدم اما هرموقع ناهار یا شام میخوردم سنگین میشدم و همون پای سفره میافتادم و سریع خوابم میبرد که پدرم به شوخی همش به همون میگفت مگه له بورده بینج پلا ره بخردنی . شمالی گفتم .

      ولی من با این رفتارم همش متناسب بودم وهرکی منو میدید تعجب میکرد با این هجمه غذا چطور متناسبم واز غذاخوردن لذت میبردم چون هرچقدر میخوردم وسنگین میشدم بازم متناسب بودم .

      چون باور داشتم غم وغصه باعث لاغری میشع واین در ناخودآگاه من بود و قدرت این باور از قدرت غذا خوردنم بیشتربود . تا قبل از ورودبه این دوره این باور رو داشتم .و چون من خیلی کودکی به خاطر یکی ازمسایل زندگیم غصه میخوردم باعث شد من لاغربمونم .

      والان که درس امروز رو خوب گوش دادم فهمیدم که من تا سن ۲۵ سالگیم درقالب متناسب بودم وکم کم کمی ازمشکلاتم کمتر شد یواش یواش اون باور اینکه غم وغصه باعث چاقی میشه قدرتش درمن کمترشد وهرسری که فکرشو میکنم نوسان اون مشکل درمن باعث چاقی ولاغری میشد تا جایکه با قانون جذب آشنا شدم و فهمیدم ریشه تمام مشکلات درون خودمه و …. دیگه مشکلاتم  یه جورایی برام بی اهمیت شد

      وکم کم  ازقالب متناسب بودن ظاهری خارج شدم ولی اون رفتارهای زشت غذایی و سنگین شدن بعد غذا که فکر میکنم مثل بعضی از دوستان از محیط خانه یادگرفتم   قدرتش بیشتر وبیشتر شد به طوریکه من متناسب رسیدم به وزن  ۷۴ کیلو . بالای ۱۶ یا بیشتر اضافه وزن . 

      و هر سری که  بیشتر وبیشتر میشد  من ربطش دادم به شغلم و کم تحرکی و … .واین باورهای اشتباه روند چاقی منو سریع تر میکرد . 

      استاد ازتون ممنونم من همش فکرمیکردم معنای گرسنگی وسیری رو میفهمم و فکر میکردم اگه درد شکم بعد غذا نداشته باشم یعنی درست غذا خوردم ولی الان متوجه شدم سنگین شدن بعد صرف غذا که من از خردسالی تا به الان داشتم واون رو طبیعی میدونستم  یک رفتار نادرستی است که من پیغام سیری رو نگرفتم یا یه جورایی ازش رد شدم . 

      بعد اصلاح فرمولهای ذهنی تا به الان کلی از رفتارهای نادرستم اصلاح شد ووقتی  با دوره رایگان  پیش رفتم الان اون سنگینی رو اصلا ندارم و تعجب میکردم که تا چندساعت بعد غذا خوردن خوابم نمیاد و این رفتاراشتباهم بعد سالیان سال درست شد . 

      استادعزیز ازتون سپاسگزارم  که اینقدر موشکافانه وقت میزارید و موضوعات رو بررسی میکنید و آموزش میدید . 

      هر سری که ویس تون رو گوش میدم انگار یه مطلب جدیدی بود که انگارسری قبل خوب گوش نکردم و ازش رد شدم . 

      ودرتکرار متوجه میشم . 

      با اشتیاق و استمرار مراحل بعدی رو طی میکنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار roshaam2002@gmail.com
      1400/07/12 12:51
      مدت عضویت: 975 روز
      امتیاز کاربر: 331 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,882 کلمه

      گام 19(تکرار1)

      بنام خدا 

      چاقی ما نه ارثیه ، نه ژنتیکیه ، نه سوخت و سازیه و….بلکه به این دلیله که برای خودمون فرمول های ذهنی چاق کننده ایجاد کرده بودیم و سالهاست که از آنها در زندگی روزمره استفاده میکردیم .

      ما به دلیل ایجاد کردن فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شدیم ، ولی هردفعه که  تصمیم گرفتیم لاغر بشیم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خودمون رفتیم .

      به ما گفتن چاقیم ، چون غذا زیاد میخوریم یا از هر غذایی استفاده میکنیم . بخاطر همین ما هم اومدیم از برنامه غذایی  و رژیم برای لاغر کردن خودمون استفاده کردیم .یا چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگه میخوایم لاغر بشیم باید هر روز یک  ساعت پیاده روی یا ورزش و… کنیم . 

      پس هردلیلی برای چاقی ما عنوان شد براساس واکنش جسمی ما بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نبود .

      من خودم هردفعه که برای لاغر شدن شکست میخوردم  بازم باید پا میشدیم و ادامه میدادم حالا از هر روش دیگه ای که شده !چون قبول نداشتم که من باید با اضافه وزن زندگی کنم و یسری افراد با لاغری و تناسب اندام فوق العاده !

      نمیتونستم بپذیرم اگه قراره چیز خوبی برای یسری افراد باشه ، باید برای منم باشه !

      ولی من برعکس دلیل چاقی خودم رو مصرف یسری از غذاهای خاص نمیدونستم ، درواقع تا قبل از 13 سالگی اصلا دلیلی برای چاق شدن نداشتم !! ولی اضافه وزن داشتم . بعد کم کم که خودم اقدام به لاغر کردن کردم باعث ایجاد یسری فرمول های ذهنی در خودم شدم .

      اصلی ترین فرمول هم غذا خوردن بود ! به این صورت بود که فکر میکردم شاید مقدار غذایی که من مصرف میکنم بیش از اندازه است و بخاطر همین چاق شدم ! در صورتی که گاهی اوقات یسری از وعده هارو غذا نمیخوردم و همینطور هم حجم غذام زیاد هم آنچنانی نبود ! ولی چون از کودکی بار ها به طور ناخواسته شنیده بودم که آدم اگه زیاد غذا بخوره چاق میشه و نمونش هم در مادرم دیده بودم ،شاید در کودکی این باور به طور ناخوداگاه در ذهن من فرمولش نوشته شد و ازونجایی هم که مادر من همیشه از دوران کودکی بخاطر باورهای مزخرف و نادرستی که برای سلامتی بیشتر و رشد قد و …. داشت به زووورر میخواست بهمون غذا بده ، فرمول های ذهنم با رقتار های نادرست ترکیب شد و فرمول های چاق کننده ایجاد شد و در من رفتار های نادرست غذایی شکل گرفت !

      ولی هیچوقت من زندگی در بدن چاق رو قبول نمیکردم و نخواهم کرد .!

      پس من متوجه شده بودم که علت چاقی من زیاد غذا خوردن یا حتییی غذا خوردن است ! و من سعی میکردم برای اینکه لاغر بشم غذانخورم یا رژیم هایی رو که غذاهایه کمتری در اون مصرف میشد و جزو رژیم های سخت محسوب میشد و بگبیرم .

      این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی یعنی خوردن  بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن داعمی من نداشت . 

      درسته که در اون مدت با رعایت اون رژ یم ها خیلی لاغر شده بودم و دلیلشو غذا نخوردن میدونستم و هرکس هم که بهم میگفت خیلی لاغر شدما مامانم بهشون میگفت که خودش و کشت دیگه !

      ولی دیگه تا یجایی میتونستم خیلی کم غذابخورم. تا ابد نمیتونستم ! ضعیف شده بودم و بعد از مدتی که شروع میکردم عادی غذا بخورم با اینکه مقدار عادی هم کاملا مناسب بود و زیاد نبود ، دوباره چاق میشدم !

      خوردن واکنش رفتاری من بود که ربطی به چاقی و لاغر شدن من نداشت ولی من نگاه و تصوری که درباره خوردن داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من میشد !

      چون که من تصور میکردم چون زیاد غذامیخورم چاق میشم  پس به همین دلیل اگه کم  غذا میخوردم یا اصلا  غذا نمیخوردم مقداری لاغر میشدم و اگه دوباره به سبک عادی یا یزره بیشتر از حد اون رژیم های سخت میخوردم ، دوباره جاق میشدم .!

      این خیلی مهمه که ما تفائت فرمول های ذهنی چاق کننده رو با رفتارها و واکنش های چاق کننده بدونیم ، چون بهمون در این مسیر کمک میکنه .

      در دورانی که من سعی میکردم غذا نخورم و از غذا خوردن میترسیددم خیلی از افراد ، به ویژه دوست صمیمیم و میدیدم که خیلییی بیشتر از من حتی مقدار حجم غذایی که زمانی که اضافه وزن هم داشتم بیشتر میخورن ولی متناسبن ! و من تعجب میکردم و واقعا حرصم میگرفت !

      و کم کم داشت این فرمول در من ایجاد میشد که من ژنتیک چاقی دارم ! اما نمیخواستم که ژنتیک چاقی داشته باشم ، به هیچ وجه نمیتونستم قبولش کنم و حتی چند بار هم درباره چگونگی تغییر ژنتیک جستجو کرده بودم ! استاد اینم بگم که من زمانی که بدنیا اومده بودم چشمام آبی تیله ای بود و به سبز تغییر رنگ داد بعد هم که کم کم بزرگ شدم رنگ چشمام از سبز به فندقی، عسلی تغییر کرد و من واقعا میخوام که چشمام دوباره سبز بشه ! و برای تغییر دادنش خیلی جستجو کردم و روش هایی دیدم که خیلیی خطرناک بوده و احتمال اینکه که حتی ادم بینایی خودش و هم از دست بده وجود داره !

      ولی مطمعنم که چشمام هم سبز میشه جون قبلا بوده پس بازهم میشه ! بعد از این که تو این مسیر اومدم با خودم خیلی فکر کردم که چه فرمولی باعث شده که رنگ چشمام از سبز روشن مقداری تیره تر بشه و فندقی ، عسلی بشه و چند تا هم فرمول پیدا کردم که همه رو به راحتی میتونم نقص کنم !

      پس امکانش هست که  تو این مسیر برای روشن کردن چشمام هم نتیجه بگیرم ؟؟ 

      برگردیم به موضوع اصلی ، خب من در این مسیر متوجه شدم که دلیل تاثیر غذا خوردن در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن غذاخوردن در چاقی افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و انها بوده است !

      این نوع تفکر هم درباره غذاخوردن از مادرم آموزش دیده بودم و حتی الان هم مادرم و همینطور مادرش  دیدگاهشون درباره غذاخوردن چاق شدنه نه رفع نیازشون !!ولی من فرمول های ذهنی که درباره غذاخوردن داشتم رو شکستم .

      خانواد و اطرافیان ما دیدگاه های خودشون رو درباره موضوعات مختلف به ذهن ما منتقل میکنن که همین عقیده ارثی بودن چاقی هم از همین طریق به ما منتقل شده بود .

      برای شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنیم .

      مثلا پرخوری کردن ! همه افراد چاق از پرخوری کردن ناراضی هستن  و هربار که پرخوری میکنن ، خودشونو سرزنش میکنن و احساس بد چاق تر شدن رو در خودشون شکل میدن و حتی بارها هم تصمیم قاطع گرفتن که دیگه پرخوری نکنن اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشدن !

      برنامه های رژیمی هم همه تاکید بر چگونه خوردن در مهار پرخوری افراد چاق دارند !اینکه غذارو آروم بخوریم و کاملا بجوییم تا زودتر سیر بشیم و دیگه بیشتر نخوریم.

       در واقع کسی که پرخوری میکنه اصلا حس سیری رو احساس نمیکنه که آروم غذاخوردن بخواد تاثیری در ایحاد احساس سیری در اون ها به وجود بیاره ! در هر حالت در پرخوری جسم سیره ولی مغز گرسنس  پس هیچ ربطی نداره که ما بخوایم آروم غذا بخوریم یا نخوریم !

      پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمول های ذهنی صورت میگیرد و به هیچ وجه نمیتوان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونه خوردن ، فرمول های مغزی افراد را تغییر داد!

      پس با تغییر فرمول های ذهنی میتوان واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشارآوردن به جسم !

      جسم ما همیشه به رفتار های ما واکنش های متفاوتی میدهد. در بیماری ها ، گرسنگی ، تشنگی ، خستگی و… واکنش های جسم باهم متفاوت است .

      درلاغری با ذهن آنچیزی که مهمه تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهنمون ذخیره کردیم .

      پس اگه ما به واکنش های جسممون در برابر کارهامون توجه کنیم به راحتی میتونیم رفتار های اشتباهمون و شناسایی و بعد با ایجاد فرمول های صحیح ، رفتار صحیح داشته باشیم .

      چون واکنش جسمی فر چاق با فرد لاغر نسبت به سیر شدن  متفاوت است .

      در لاغری با ذهن انچیزی که مهمه تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خودمون داریم و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد . 

      موضوعی که بسیار مهم است و به ما در کنترل خوردن ، رفتار ها و واکنش های ما به مواد غذایی کمک میکنه مدیریت و کنترل خودمونه !

      مهم ترین موضوع مدیریت رفتارهای غذاییمون هست .چون افرادی که اضافه وزن دارند ، هیچ مدیریتی روی واکنش ها و رفتار های خودشون به مواد غذایی ندارند و هر عاملی سبب تحریک کردن اونا به خوردن میشه .

      و در واقع این موادغذایی هستند که براشون تصمیم میگیرند که چه مقدار باید مصرف کرد .

      مثلا بعضی غذاهارا که دوست داریم به ی مقدار، و بعضی غذاهارو که خیلییی بیشتر دوست داریم بیشتر مصرف میکنیم  و مواد غذایی درحال مدیریت خوردن ما هستند و ما هیچ مسولیتی در قبال خوردن خودمون به عهده نداریم ! و هر ماده غذایی به شکلی مارو تحریک به خوردن میکنه .. یا همینطور واکنش های روحی افراد مثلا ناراحتی یا عصبی بودن یا خسنگی و افسردگی و…ویا هرموضوعی که باعث ایجاد واکنش عصبی در ما بشه رو باعث پرخوری در خودشون میدونن در هنگام مواجه شدن با هرکدوم از این عوامل طبعا بیشتر میخورن !

      پس این تنها فرمول های ذهنی افراد متناسب با افراد چاق هست که باهم فرق میکنه و باعث میشه که هرکدوم از  این افراد در موقعیت های مختلف ، واکنش های مختلفی از خودشون نشون بدن !

      و همین تفاوت در رفتار باعث تفاوت در جسم میشه ! نه ژنتیک و محل زندگی و بیماری و هورمون و….خیلی موضوعات دیگر که افراد چاق برای توجیح اضافه وزنشون از اون استفاده میکنند .

       در واقع تفاوت در ذهن و الگویی هایی است که ما خودمون به خودمون دادیم ! چون ذهن دقیقا مثل یک کامپیوتریه که سیستم عاملی روش نصب نشده و ما خودمون میخوایم و تصمیم میگیریم که مثلا از سیستم عامل ویندوز استفاده کنیم یا لینوکس !

      پس ما خودمون تصمیم میگیریم که میخوایم به چه شکلی رفتار کنیم !

      و در ادامه مغز ما هم با استفاده از این فرمول های ذهنی به جسم ما واکنش میده و دستور میده که ما چجوری باید رفتار کنیم !

      مثلا مواقعی که خودم پرخوری میکردم و میدونستم که سیرم و بدنم احتیاجی به غدا نداره و نمیخواستم هم که بخورم اما نمیتونستم هم که جلوی خودمو بگیرم ! انگار خودم نبودم. ما باید اون چرایی و اون  فرموله رو کشف کنیم .

      زمانی که اون فرموله شناسایی بشه و تغییر پیدا کنه ، واکنش های رفتاری ما خود به خود تغییر میکنه .و اصلا دیگه نیاز به سختی و رنج و… نیست .

      ما انسان هستیم ، عقل و اراده داریم و به قول خودمون اشرف مخلوقات هستیم !! و باید بتونیم خیلی راحت چیزی و که به ضرر ماست رو برطرف کنیم !

      اگه هم نمیتونیم ، بخاطر اینه که بلد نیستیم و گرنه ما ناتوان نیستیم !  خودمون داریم خودمون و ضعیف میکنیم و به خودمون برچسب های بی ارادگی و ناتوانی و … میزنیم . 

      شخصی مثل من که بارها از راه های مختلف برای لاغرشدن اقدام کردم وبیخیالم نمیشدم و آرام نداشتم اتفاقا آدم خیلی توانمندیم و آدم ضعیفی نبودم ، ضعیف کسیه که یبار تصمیم میگیره که انجام بده و با اولین شکست رها میکنه . 

      کسی که از هر روشی برای لاغر شدن خودش استفاده کرده و شکست خورده ولی دوباره از روش های دیگه ای اقدام کرد که هر کدوم سخت تر و رنج آور تر  از دیگری بود و درنهایت بخاطر اینکه روش اشتباه بوده شکست خوردن . اینها افراد توانمندی هستند و همه ی کسانی که الان در این مسیر هستند ، جزو این افراد هستند .

      دقیقا من هم وقتی به گذشته ی خودم پی میبرم که برای لاغرشدن چه کارهایی انجام دادم و یا حتی در مسایل دیگر که سختی هایی و متحمل شدم که حتی از لاغرشدن هم خیلییی سخت تر بود !

      استاد حالا شما هفته ای 3روز یا 4 روز میرفتید ! من هر روززز تابستون تو گرما پیاده میرفتم تو پارک دو ساعت میدویدم و پیاده هم برمیگشتم خونه و عرق سوز و داغون میشدم و فقط هم در روز تنها  تمام وعده های غذایی من تخم مرغ آبپز بود و فقط 5 عدد تخم مرغ ابپز میخوردم تو روز خیلی هم سخت بود ولی من بازهم ادامه میدادم . و بعد که نتیجه نمیگرفتم رژبم و عوض میکردم، فعالیت و عوض میکردم اما بازم نتیجه نمیداد و یا دقیقا اگه نتیجه میداد برای مقطع کوتاهی جواب میداد و دوباره بعد از ی مدت کوتاه و دوباره وزن قبلی و .. اینا 

      ببخشید اینو میگم ولی استمرارر و جججررررر داده بودم ! و اصلا هم جا نزده بودم و این همه تلاش هم کردم تا متناسب بشم ولی نشدم .این نشان از توانایی منه ! من حتی اگه 10% این توانایی و که برای  کارایی که برای لاغرشدن تو روش های سخت  دیگه انجام داده بودم رو اینجا تو این مسیر داشته باشم ، 100% نتیجه میگیرم ! که البته دارم . 

      همه ی ما برای اینکه لاغر بشیم ، خیلی زحمت کشیدیم ، خیلی توانایی به خرج دادیم ولی چون روش اشتباه بوده ، نتیجه نگرفتیم و فکر کردیک که مشکل از خودمونه ، مثلا خودم که میگفتم شانسم بده که من باید چاق و مریض باشم و بقیه باید لاغر و خوش اندام باشن و هرکاری که دلشون میخواد انجام بدن .

      ولی وقتی با این روش آشنا شدم ، دقیقاا اولین نتایجی که من گرفتم احساس خوب و آرامش خاطر و بعد صلح با خودم بود .

      ولی در شرایط قبلی من  همش متنفر تر میشدم از خودم و به خودم میگفتم اگه تو اینجوری نبودی مجبور نبودیم اینهمه سختی بکشیم و یا اینهمه رژیم بگیریم و….با تمام اون غمی که داشتم از انجام تمام اینکارا بازم انجامشون میدادم چون مجبور بودم و عاشق لاغری بودم . 

      ولی تو روش ذهنی دیگه خبری ازینا نیست !من که اصلا دراز میکشم رو تختم  و همیشه تمرینامو انجامش میدم و بین اون حتی به بقیه کارامم میرسم !

      یعنیی دیگه از این راحت تر نمیشد و الانم که کاهش وزن و سایز و در بدن خودم دارم ارام ارام احساس میکنم !خدایی لاغر شدن انقدر آسون بود ؟؟

      و نکته جالب تر اینکه همه ی ما به نحوی با این مسیر آشنا شدیم که از نظر ما اتفاقی بوده ولی در صورتی که  به انتخاب خدا بوده چون همونطور که استاد گفتن ، هیچ گونه تبلیغی برای این روش انجام نشده ! 

      پس تفاوت رفتارهای ما با افراد متناسب تونسته به ما ضربه هایی بزنه و مارو از حالت طبیعی خارج کنه !

      استاد انقدر با محبت هستند و انقدر لطف دارند که حتی برای اشخاصی که هنوز شرایط شرکت در دوره ها رو به هردلیلی ندارن ، هم آموزش گذاشتن چون واقعا در شان ما نیست که تا آخر عمرمون چاق بمونیم ، خیلی زشته !!

      اتفاقا استاد چند مدت پیش من تو اینستاگرام ناخواسته با پستی مواجه شدم که فرد خیلی چاقی فکر کنم حدود 400 /500 کیلو داشت ، خودشو از آپارتمانش پرت کرده بود و بیرون و خودکشی کرده بود و نیروهای کمکی نمیتونستنن حتی جنازشو حرکت بدن !! خیلیی دیدن این ویدیو برام ناراحت کننده بود که ی انسان حتی مرگشم مشکل باشه برای بقیه !! واقعاا این افراد نیاز به کمک دارن ! اون شخص دیگه دیدن خودش تو اون وضعیت براش خیلی سخت بود که بخواد ادامه بده و نصمیم گرفت به زندگیش پایان بده .

      چون اضافه وزن بر خلاف فشاری که به جسم میاره ، صدها برابر به ذهن و اعصاب افراد فشار میاره و همه چیزو مختل میکنه !

      استاد چون خودشون دارن تجربه میکنن که واقعاا شرایط زیبا و فوق العاده ایه زندگی در جسم متناسب ، احساس آرامش و دوستی با خودمون و لذت و شاادی و…. میخوان که به ما هم کمک کنن تا ماهایی که واقع ارزومون لاغر شدنه ، به این شرایط برسیم !

      واقعا هم همینطوره من حتی زمانی که با روش های اشتباه لاغر شده بودم هم سبکی خاص و اغتماد بنفس فوق العاده بالایی پیدا کرده بودم  و دوستان زیادی هم پیدا کرده بودم !

      واقعاا لذت بخش بود .

      بنابراین ماهایی که با این مسیر اشنا شدیم ، صلاحیت و لیاقت لاغر شدن رو داریم. 

      موضوع اصلی اینه که افراد چاق حس سیری خودشون رو در فشار اومدن به جسمشون میدونن ، در صورتی که حس سیری واقعی ذهنیه ! و ما باید به صورت ذهنی متوجه بشیم که سیر شدیم یا نه !

      افراد چاق اونقدر میخورن که دیگه جای نفس کشیدن نمیزارن ! تا شکمشون درد نگیره و حالت تهوع نگیرن احساس سیری خودشون رو حس نمیکنن! دز صورتی که افراد لاغر و متناسب اصلا همچین تجربه ای از احساس سیری خودشون ندارن و خیلی راحت احساس سیری خودشون رو درک میکنن و میتونن به اندازه بخورن  !

      افراد متناسب حتی اگه در انبوهی از غذاهای مختلف هم قرار بگیرند ، بازهم زیاده روی نمیکنند ولی افراد چاق علاوه بر اینکه باید از هرمدل بخورن ، حتی باید خودشون و از اون مدلایی هم که میخورن  هم بترکونن !

      البته مثل اینکه افراد متناسب با رفتار های غذایی درست ! نه اینایی که ما تو اینستاگرام میبینم و حرصمون میگیره ، این افراد فقط کافیه در شریطی قرار بگیرن که باورشون نسبت به چاقی و چاق نشدن شون شکسته بشه ، اصلاا فاجعه به بار میادد !! 

      هر موقع واکنش جسمی در ما به وجود میاد ، معمولا مواقعیه  که بدن ما دچار مشکل شده ، مثلا زمانی که ما ضربه ای به بدنمون وارد میشه ، درد رو احساس میکنیم  و بدنمون واکنش میده یا همین چند روز پیش که من حالم خوب نبود و متوجه شدم که که مشکلی برام پیش اومده و من با خوردن دارو رفعش کردم و واکنش های بدنم الان کاملا طبیعی شده .

      حالا به نسبت اون بیماری که میگیریم ویا اون ویروس که باعث بیماری در ما شده  بدنمون واکنش نشون میده .

      بدن وقتی دچار مشکل بشه و بخواد مارو باخبر کنه واکنش جسمی نشون میده ! چون نمیتونه که با ما حرف بزنه ! و مارو با واکنش در جسم از اون مشکل باخبر میکنه تا ما بتونیم بهش کمک کنیم .

      در حالت گرسنگی که در افراد چاق وجود نداره یا به ندرت وجود داره واکنش متفاوتی ایجاد میشه ، مثلا من شکمم صدامیخوره و حالت تهوع میگیرم که حتی اون احساس حالت تهوع من بر اثر گرسنگی و سیری کاملاا باهم متفاوت هستند !!! ….

      و ما با این واکنش ها متوجه میشیم که مشکلی هست که با مقداری غذا برطرف میشه .

       بنابراین واکنش بدن همواره در برابر مشکلاته !

       پس ما هروقتی که داریم غذامیخوریم و بدنمون واکنش میده ، چه از طریق فشار شکم ، احساس خفگی و گرم شدن و ….اینا نشونه ی اینه که ما اشتباه رفتار کردیم و داریم به جسممون ضربه میزنیم .که جسممون داره به اینشکل واکنش میده .ولی ما توجه نکردیم .

      و فکر میکردیم که این درسته! 

      در فرد چاق سیری برابر با یک واکنش جسمیه  که این خیلیی خطرناکه .و وقتی یک فرد چاق غذا میخوره ، حتما باید یک تفاوت جسمی رو احساس کنه تا متوجه سیری خودش بشه ، باید حالت سنگینی کنه ، ولی در افراد متناسب اصلا اینطوری نیست  و به اندازه نیاز خودشون میخورن و اصلا هیچ احساس سنگینی و بدی بعد از غذاخوردن ندارن ! و غذاخوردنشون دقیقا مثل سایر اعمال بدنشونه ، مثل تنفس کردن و ضربان قلب و …

      همونطور که کسی از نفس کشیدن خسته نمیشه ، اذیت نمیشه ، چون به طور اتوماتیک این عمل داره انجام میشه .

      ولی در خوردن باید حتما در ما فشار بیاد ی واکنش فیزیکی ببینیم که حس کنیم سیر شدیم .

      باید سعی کنیم طوری غذابخوریم که اذیت نشیم و فشاری به ما تحمیل نشه و قبل از اینکه اون فشار و حس کنیم دیگه نخوریم ، مثل من که الان دقیقا اینطوری رفتار میکنم .

      اصلا نباید برای ما مهم باشه که چه ماده غذایی رو داریم میخوریم یا کجا هستیم و.. 

       غذا باید به عنوان یک ماده یا موضوعی که نیازی رو در ما برطرف کنه معنا و مفهوم داشته باشه . نه معنای لذت بردن و چبران کردن و…

      که متاسفانه  تو بیشتر افراد و خانواده هایی که اضافه وزن دارند خوردن به هر دلیلی وجود داره 

      این طرز نگاهه به غذا خوردن مشکل سازه ؛ باید یادبگیریم که طرز نگاهمون و به لذت بردن و غذاخوردن و فرمول های اینا تغییر بدیم ، کی گفته فرمول لذت بردن باید غذا خوردن باشه ؟! فیلم و سریال وو رقص و موزیک و گردش و… 

      جرا همش تمرکز ما در هر مواقعی رو خوردنه ؟

      باید این مسیله رو برطرف کنیم ، اگه این مسیله برطرف بشه ، خود به خود لاغر میشیم !

      باید طوری غذابخوریم که به اون واکنشه بدن نرسیم ، باید انقدر واکنش بدن برای ما زشت و زننده و ناپسند باشه که به هیچ وجه اجازه ندیم به اون حد برسیم ! و حتی اگه اینطوری شد خودمون رو حتی سرزنش هم بکنیم ‍! 

      این درواقع سرزنش نیست ، نوعی تنبیهه ، ذهن ما نیاز داره به تنبیه شدن وقتی که رفتار اشتباهی رو انجام میده و به خودمون نهیب بزنیم که همچین رفتاری انجام دادیم .

      ولی استاد من به خودم نهیب نمیزنم و میگم اشکال نداره ، دفعه بعد سعی کن بهتر باشی و اینطوری جواب گرفتم البته چند باری هم سعی کردم با نهیب زدن خودمو درست کنم که تغییر نکرده بود به همین دلیل اینطوریبیشتر جواب داد . 

      ما انسان هستیم و در شان ما نیست که پرخوری کنبیم ! حتی در حیوانات و در طبیعت هم پرخوری وجود نداره ! ما در طبیعت حیوانی رو نمیبیبیم که پرخوری کنه یا بیشتر از حد نیاز بدنش غذا مصرف کنه . درنده ترین حیوانات هم حتی وقتی سیر بشن دیگه به کسی حمله نمیکنن و آرام میشن ؛ مگه اینکه برای دفاع از خودشون بخوان به چیزی صدمه بزنن .

      ما اشرف مخلوقات هستیم ، یعنی همچین رفتاری در حد ما هست ؟ 

      البته یهو نمیشه تغییر کرد ولی باید سعی کنیم که آرام آرام این رفتارو دور کنیم .  و به خودمون یاد آوری کنیم که این چه نوع رفتاری بود که انجام دادیم تا تشویق بشیم دفعه بعد دیگه اون رفتار و انجام ندیم !

      و حتی وقتی هم رفتار درستی داشتیم ، به اندازه خوردیم و سبک بودیم هم خودمون رو تشویق کنیم .

      برای رفتار خوبمون خودمون و تشویق کنیم ، برای رفتار بدمون هم خودمون و سرزنش کنیم که برای بهتر شدن انگیزه بگیریم .و مشتاق بشیم که رفتار بهتری از خودمون نشون بدیم .

       رفتارمون باید در شان یک انسان باشه ! 

      نباید اجازه بدیم غذاها و یا بسته بندی های شرکت ها  برای ما حد و مرز خوردن مشخص کنن . من خودم اینطوریم که یک چیزی و هیچوقت کامل و تا ته نمیتونم بخورم ، یک بیسکوییت و کامل نمیتونم بخورم و یا مثلا یک نوشابه یا یک بستنی و بیشتر اوقات نمیتونم تا تهش بخورم و بقیه رو میدم برادرم بخوره .

      بسته بندی محصولات به این معنی نیست که حتماا این برای یکنفره ، هیچ کس در حدی نیست که بخواد تایین کنه که ما چیکار کنیم چی کار نکنیم ، در هر موضوعی ! 

      افراد متناسب به حجم غذایی که سرو میشه یا نوع بسته بندی و تنوع غذایی اهمیت نمیدن و به مقداری که نیاز داشته باشن مصرف میکنن ولی در افراد چاق حتما باید براشون مشخص بشه که چی کار کنن چی کار نکنن ، مثل بچه هاا ! خدایی خیلی زشته !

      رفتارمون رو تنظیم کنیم و صحیح رفتار کنیم تا از زندگی کردن لذت ببریم ! به واکنش های خودمون بعد از غذاخوردن توجه کنیم ! و براساسا اون خودمون رو سرزنش یا تشویق کنیم .

      و سعی کنیم که دیگه درد پرخوری و برطرف کنیم .

      هیچ دارویی براش وجود نداره ، فقط خودمونیم .

      شاد و پیروز و متناسب باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/07/02 14:04
      مدت عضویت: 1021 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 778 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! اگر اکنون شما چاق هستید، به هیچ کدام از دلایلی که برای چاقی تان نوشته اید ربطی ندارد بلکه فقط به این دلیل است که فرمول‌های ذهنی چاق کننده را در خودتان ایجاد کرده اید و هر بار چون فقط سعی در تغییر رفتارهای چاقی داشته ایم و فرمول‌های چاق کننده تغییری نکرده، ما در لاغر شدن شکست خورده ایم. مثلا تا زمانی که برنج نمیخوریم لاغر می‌شویم ولی بعد که دوباره خوردن آن را شروع میکنیم، چاق می‌شویم نه به این دلیل که خوردن برنج چاق کننده است بلکه به این دلیل که فرمول ذهنی ما به این شکل است که خوردن برنج چاق می کند و هرچه میزان این فرمولهای ذهنی بیشتر باشد ترس از خوردن و درنتیجه انتظار چاق شدن بیشتر است. اگر تفاوت بین فرمولهای ذهنی چاق کننده و واکنش‌های چاق کننده را درک کنیم با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برمی‌داریم. چاقی ارثی نیست و از طریق ژنتیک منتقل نمی شود ولی عقاید و رفتارهای درمورد مواد غذایی و چاقی از طریق خانواده به ذهن شما منتقل می‌شود. بنابراین ابتدا مهم است که فرمول‌های چاق کننده را کشف کنید و برای این کار باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید. مثلا توجه کنید که ترس از پرخوری باعث چاقی شما می‌شود چون شما این فرمول ذهنی را دارید که اگر زیاد غذا بخورید یا اگر تند غذا بخورید، چاق تر میشوید و حتما این اتفاق برایتان رخ می دهد و هرچقدر هم بخواهید با فشار آوردن به جسم پرخوری را کنترل کنید، امکان ندارد چون فرمان پرخوری از طریق ذهن صادر می‌شود. باید فرمول‌های ذهنی خود را در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کنیم و فرمول‌های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را به جای آنها در ذهن ایجاد کنیم و به مرور جسممان نیز تغییر می کند. مثلا واکنش جسمی افراد چاق در مواجهه با سیری با افراد متناسب متفاوت است و توجه به این تفاوت ها هست که به ما کمک می کند تا رفتار مناسبی داشته باشیم و البته این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد. در واقع مواد غذایی و حالات روحی ما و هر چیزی که یک واکنش عصبی روی ما دارد، تعیین کننده میزان خوردن ما هستند. اگر ما فقط 10 درصد از تلاشی را که در سایر روش‌های لاغری و فعالیت هایمان برای لاغری به کار برده ایم در روش لاغری با ذهن به کار ببریم حتما نتیجه میگیریم و به این باور می‌رسیم که مشکل از بی ارادگی و ناتوانی ما نبوده است. مثلا من خودم 3 روز در هفته باشگاه میرفتم و روزهایی که میخواستم به باشگاه بروم افسردگی میگرفتم برای همان یک ساعتی که قرار بود سختی بکشم و همیشه با خودم میگفتم اگر من متناسب بودم از این زمانی که صرف باشگاه می کنم می‌توانستم خیلی بهتر و شادتر استفاده کنم به جای زجر کشیدن و کل زمان را به ساعت نگاه کردن و منتظر تمام شدنش ماندن! 

      چرا ما نمی‌توانیم به صورت ذهنی متوجه نقطه سیری خودمان بشویم و فقط فشار بدن ما را متوجه سیری می کند؟ باید افراد متناسب با رفتار غذایی صحیح را درنظر بگیریم و دقت کنیم بدن وقتی واکنش نشان می دهد که دچار مشکل شده باشد. در ذهن آدم چاق سیر شدن حالتی است که یک واکنش جسمی را مشاهده کند. افراد متناسب هیچ سنگینی بعد از غذا خوردن ندارند. اشتباه است که تصور کنیم سیر شدن یعنی یک تغییر فیزیکی در بدن و باید قبل از ایجاد فشار از غذا خوردن دست بکشیم و اصلا غذا خوردن نباید معنای لذت بردن داشته باشد یا مثلا چون برای آن هزینه کرده ایم تا آخر غذا را بخوریم می‌توانیم اضافی غذا را با خودمان بیاوریم و بعدا که باز گرسنه بودیم استفاده کنیم. یا اگر غذا مجانی هست خودمان را خفه کنیم! بدن شما سطل زباله نیست و شما مسئول خوردن غذاهای اضافه نیستید حتی اگر فکر می کنید دور ریختن آنها اصراف است. 

      هروقت این رفتارهای اشتباه را انجام دادیم ذهن خودمان را تنبیه کنیم مثلا من از این به بعد اگر از حد نیاز بیشتر خوردم و بعدش بدنم واکنش جسمی نشان داد، خودم را سرزنش کنم و به خودم می‌گویم مگر تو قحطی زده ای، مگر غذا ندیده ای که خودت را خفه می کنی؟! 

      حتی در روایات اسلامی هم فرموده اند که چند لقمه قبل از اینکه سیر بشوید از غذا خوردن دست بکشید که باعث سلامتی بدنتان می شود و هروقت هم رفتار صحیح را انجام دادیم خودمان را تشویق کنیم و مثل یک انسان رفتار غذایی داشته باشیم. من می‌خواهم موقع غذا خوردن خودم را یک پرنسس ببینم که برای خوردن هم آداب و رسوم خاصی دارد و در شان یک پرنسس رفتار می کند. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/05/30 18:38
      مدت عضویت: 1652 روز
      امتیاز کاربر: 28111 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,121 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم 

      فایل صوتی امروز :

      ما باید خوردن خودمون رو کنترل کنیم و ما  بابد واکنشهای خودمون به مواد غذایی رو مدیریت کنیم 

      و این ما هستیم که باید خودمون رو در مقابل مواد غذایی مدیریت کنیم نه اونها ما رو مدیریت کنن  و ما رو تحریک به خوردن کنن و در چاقها  واکنشهای روحی خیلی تاثیر گذارن در خوردن ، بعضیا فکر میکنن خستگی و یا سر درد و یا  ناراحتی و … در خوردن ما تاثیر میزارن .

      تنها تفاوت ما با لاغرها در واکنشهای غدایی ما و یا همان رفتار ما هست که تفاوت در جسم ما رو به  وجود آورده نه ژنتیک و هورمون و ارث و .. که بعضیا استفاده میکنن برای توجیه چاقی خودشون .

       چاقها و لاغرها در فرمولهای ذهنی با هم فرق دارن  و اصلا نیازی به تغییر  منوی خوردن و فعالیت جسمی  نیست چون ما انسانیم  و عقل داریم باید مساله ای رو که به ضرر ما هست پاکش کنیم .

      فردی که اضافه وزن د اره و از روشهای مختلفی برای لاغری اقدام کرده ولی موفق نشده  این فرد نباید خودش رو شکست خورده و ناتوان ببینه نه این  فرد یک فرد شجاعی هست که بارها برای لاغری اقدام کرده. و روشهای مختلف رو انجام داده  که راه های غلطی بودن این افراد افراد توانمندی هستن  همه ی ما جز این افراد هستیم و و وقتی به گذشته ی خودم‌نگاه میکنم  خیلی افتخار میکنم چون واقعا استمرار داشتم و چندین سال من برای لاعری تلاش میکردم و  لاغر هم میشدم اما ماندگار نبود .

      و منی که اینقدر پشتکار داشتم اگر ده در صد اون رو وارد  این راه کنم موفق میشم .

      و واقعا از وقتی وارد این دوره شدم کلی نتایج خوب مثل اعتماد به نفس عالی و خود باوری و روابط عالی و .. به وحود اومد که نشون میده این مسیر درسته .

      همیشه به دنبال تفاوت رفتار در متناسبها و چاقها باشین و ببین این رفتار های  متفاوت چقدر به چاقها ضربه زده و اونها رو از تناسب دور کرد ه 

       استاد قبلا حتی خجالت میکشیدین که حتی بمیرن چون فکر میکردن اونجا هم باعث دردسر میشه و خیلی زجر میکشن و اضافه وزن بیشتر از جسم به روح ما فشار میاره .

      تمام افرادی که در این راه قرار گرفتن دارن در مسیر صحیح به راهشون ادامه میدن .

      و اما موضوع مهم این هست که افراد چاق چرا باید اینقدر بخورن که از فشار شکمی بفهمن سیر شدن و چرا باید اینقدر بخورن تا گلو ی اونها  پر بشه که دیگه نتونن لقمه ها  رو قورت بدن و به زور دیگه لقمه های آخر رو میخوردن و تازه بعدش هم به دنبال خوردن چیزی برای هضم کردن اونها و سبک کردن هستن و چرا این فرد متناسب در هر جایی باشه  چرا زیاده روی نمیکنه  و به اندازه میخوره .؟؟؟

      وقتی به رفتارهای بدنی توجه کنید متوجه میشید هر وقت واکنش جسمی در ما به وجود میاد بدن ما مشکل داره مثلا وقتی در بدن ما دردی هست  چون  بدن ما ضربه ای خوره و وقتی ما سرما بخوریم بدن ما گلو درد و آبریزش  بینی پیدا میکنه و یا وقتی شی برخورد میکنه  به بدن ما ما دردمون میاد و یا حتی  وقتی یک فرد متناسب صدایی در شکم و یا پیچش صدایی رو احساس میکنن متوجه گرسنگی میشن و غدا میخورن و اما در این مورد هم بدن واکنش نشون داده ‌و متناسب رفعش کرده حالا در نطر بگیر وقتی داری غدا میخوری و بدن واکنش نشون میده مثلا به نفس نفس میوفتی و یا ضربان قلبت میره بالا و یا احساس خفگی و در د شکم داری  در اینها بدن داره واکنش نشون میده به این شکل در مقابل پرخوری اما ما توجه نداریم و فکر میکنیم این  صحیحش هست .

      در چاقها فکر میکنن  سیری مساوی هست با فشار شکمی  و باید در اون حد بخورن که فشار شکمی احساس کنن و فرد چاق باید اینقدر بخوره که احساس،سنگینی رو حس کنه که متوجه بشه سیر شده اما فرد متناسب به هیچ وجه اینطور نیست  و بعد از خوردن سنگین نمیشه و خوردنش مثل سایر اعمال اون هست مثل پلک زدن اون مثل تنفسش و  ضربان قلبش …  هست و دیدیم ما با تنفس و ضربان قلب و اینا بهمون فشار نمیاد اما چرا از خوردن به ما فشار میاد چون اشتباه  فکر میکنیم سیری مساوی هست با تغییر فیزیکی و باید به جایی از بدن فشار بیاد  و ما باید قبل از رسیدن به این حالت دست بکشیم و نباید برای ما مهم باشه چه ماده ی غذایی مصرف میکنیم و یا اینکه در چه مهمانی هستیم بلکه باید  غدا به عنوان یک ماده که نیاز بدن من رو تامین کنه مفهوم بشه نه به معنای ماده ای برای  لذت بردن جبران کردن و یا جبران  پولی رو که  دادن و ..  باشه یا به معنای  اسراف نشدن بخوریم و این نگاه باعث میشه ما بیشتر بخوریم چرا وقتی میری هتل همش میگی  من باید ببشتر بخورم تا حالشون رو بگیریم چرا همش به فکر خوردن بیشتری که جبران پولت رو بکنه چرا بیشتر نفس نمیکشی این   چه دیدگاهی هست که ما داریم  ؟؟؟جرا از غدا برای هر عنوان دیگه استفاده میکتیم چرا از غدا برای ضربه زدن سود کردن و برای اینکه به نفع ما باشه و برای اینکه اسراف نشه و برای  لذت بیشتر بشه و برای اینکه دور نریزیم و …..  و برای هر چیزی از خوردن استفاده میکنیم و اگر این کار رو نکنیم خود به خود لاغر میشیم .

      قبل از رسیدن به اون احساس  فشار شکمی باید دست  از خوردن بکشیم و اون احساس پرخوری و فشار شکمی اینقدر باید زشت و زننده باشه در ذهن ما که  حتی نسبت بدی به خودمون هم بدیم و اینقدر حس بدی در ما ایجاد کنه که نزاره به اون حالت برسیم .

      چند وقتی هست یه عناو ینی رو برای خودم در نظر گرفتم و وقتی پرخوری کردم میگم مگر تو فلانی  که اینطور میخوری ؟؟

      این تنبیه برای ذهن چاق نیاز هست و به خودمون باید نهیب بزنیم و خودمون رو باید سرزنش کنیم برای این رفتار و بگو من مگر انسان نیستم که اینطور رفتار میکنم ؟؟؟ و به خودت بگو کدوم حیوان در طبیعت اینطور هست؟؟؟؟ حتی درنده ترین حیوانات هم اینطور نیستن وقتی سیر هستن به چیزی حمله نمیکنن پس چرا من انسان باید هر بار که عدا میخورم با این حالت از روی میز عدا بلند بشم چرا ؟؟؟؟هر  غدایی  میمونه من باید بخورم چرا ؟؟؟ هر غدایی روی سفره هست من باید بخورم چرا ؟؟؟؟؟ از امروز سعی کنید اون حالت سنگینی و سیری بعد از غدا رو دور کنید و به خودتون لقب بدید اگر من اینطور شدم باید خودم رو تنبیه کنم و وقتی خوب رفتار کردی خودت رو تشویق کن و اگر بد رفتار کردی خودت رو سرزنش کن.

      رفتار ما باید انسانی باید باشه و در شان یک انسان رفتار کنیم و اجازه ندیم غذاها برای ما  حد مصرف انتخاب کنن و یا اینکه بسته بندی شرکتها برای ما حد مصرف انتخاب کنن  مثلا  چون یک نوشابه هست ۵۰۰ میلی لیتر هست من باید همش رو بخورم و یا کی گفته یک پیتزا یک نفره هشت برش باید باشه  چرا فرد متناسب به حجم  غدای بسته بندی و قابل مصرف یک نفر توجه نداره به میزان نیاز بدنش توجه داره و یا اینکه چرا متناسب به تنوع غدایی اهمیت نمیده و به اندازه نیازش میخوره اما فرد چاق هر چقدر بزرگتر و بیشتر میخوره و هر چقدر سفره متنوع تر باشه میخوره ؟؟

      ما باید رفتارمون رو تنظیم کنیم و رفتار صحیح بروز بدیم و به واکنش بدن بعد از خوردن توجه کنید اگر فشار شکمی درد و سنگینی داشتید بدونید بد رفتار کردید و باید اون رو برطرف کنید وهیچ دارویی نداره و فقط خودتی که باید درد پرخوری و فشار شکمی رو برطرف کنید تا بتونید به سمت تناسب حرکت کنید .

      درراین مسیر هر روز استمرار داشته باشید .

      برداشتمن از فایل :

      من دقیقا تمام توجهم و تمام تلاشم برای همین قضیه هست چون خیلی از عادتهای پرخوری رو دیگه ندارم حرص، ولعها رو ندارم تحریک به خوردن  غذاها خیلی  در من کمتر شده و ریزه خواری تقریبا ندارم با چایی شیرینی خوردن ندارم شاید هر از گاهی باشه چون مصرف چایی ام کم هست شاید یک بار در روز  چایی بخورم شاید هم نخورم و  هر چیزی رو فرصت برای خوردن نمیبینم مثل تولد و تفریح و سفر و دورهمی و … ولی هنوز باید عالی روی خودم کار کنم که سیری رو درست اجرا کنم و قبل از فشار شکمی غدا رو رها کنم و به اون حد نرسم فارغ از اینکه چه غدایی هست و یا اینکه کجا هستم و یا اینکه پولش رو دادم و یا اینکه اسراف نشه و ….من باید به اندازه بخورم و اگر زیاد بخورم طبق دوره ی کنترل اشتها من خودم رو تنبیه میکنم و اگر خوب خوردم خودم رو طبق جدول تمرنی تشویق میکنم و بارها میگم آفرین بازم عالی بود و خوب از پس انجامش براومدی و واقعا خوب دارم جلو میریم و دقیقا برعکس گدشته ی خودم شدم  و اون حالت فشار شکمی  برای من بسیار حالت زشت و زننده ای شده که اگر به این حالت برسم بارها به خودم میگم  چرا چی شد که اینطور رفتار کردم ؟؟؟ نود درصد اوقات هم دلیلم این بوده که من این غذا رو خیلی دوست دارم اما در فایل قبلی گفتیم باید بدون هیچ خاطره ای و سناریویی عذا بخوریم فقط برای رفع نیاز جسم  بخوریم و به غدا به عنوان یک وسیله برای رفع نیاز جسم نگاه کنیم و ما بدون هیچ تغییر فیزیکی در بدنم باید احساس سیری رو درک کنم و غدا رو کنار بزارم که من همیشه این احساس،سیری رو درک میکنم و ۸۰ یا ۹۰ در صد اوقات به موقع رها میکنم و ده درصد اوقات مغلوب ذهن چاقم میشه و علاوه بر سیری چند لقمه اضافه میخورم  اما متناسبها به هیچ عنوان اینطور نیستن نمونه ی واضحش دختر خودم و خواهر همسر خودم و یا خواهر خودم به هیچ وجه در هیچ زمانی پرخوری نمیکنن و به اندازه نیاز میخورن و اصلا براشون مهم نیست که چه غدایی جلوی اونها هست و هیچ سناریویی برای هیچ غذایی ندارن و دقیقا به اندازه نیاز جسمشون میخورن و حالا که منم در این مسیرم بیشتر اوقات همینطور میخورم و از خودم راضیم و قبلا که زیاد میخوردم و همیشه هم گرسنه بودم و اینقدر میخوردم تا حالت تهوع میگرفتم و خیلی عذر میخوام بالا میوردم چون سالها در رژیم بودم به قول دکتر و اطرافیان میگفتن معده ی تو کوچیک شده اما ذهن چاق من رو وادار به پرخوری میکرد طوری که از درد شکم به خودم میپیچیدم باید چیز ترشی مثل سرکه ی سیب و اب غوره و یا آب لیمو ترش و یا … میخوردم  تا شاید کمی بهتر بشم و یا استفراع میکردم و همیشه علت این کارم رو اشتهای زیادم  میزاشتم و میگفتم دست خودم نیست اشتها دارم اما الان که در دوره هستم  اصلا اشتها رو قبول ندارم که وجود فیزیکی داشته باشه در بدن من و  هر گز به اون حد نخوردم و نمیتونم بخورم و با خوردن نصف اون موقع ها احساس،سیری میکنم و یا حتی فشار شکمی دارم  که بازم نشون میده باید کمتر بخورم  که بسیار در این مدت روی خودم کار کردم که ذهنم با من همراهی کنه و من بیشتر نخورم . من در ذهنم پرخوری رو قرار دادم با کار شیطانی کار بسیاز زشت و کار ی که بعدش باید تنبیه بشم کاری که از تناسب دلخواهم  من رو دورم میکنه کاری که حال روحی و جسمی من رو بد میکنه کاری که هیکل من رو به حالت بسیار زشت و ناجور ی میرسونه  .کاری که من رو سنگین میکنه  کاری که فشار شکمی و حالت تهوع و دل پیچه دارم کاری که ..

      به اندازه خوردن در ذهنم مساوی هست با سبکی و با حال خوب و با بودن در بهترین حالت روحی و جسمی و من رو به سمت تناسب هل میده و من رو در اندام ایده الم قرار میده و من رو به خدای درونم نزدیکتر میکنه کاری که بدون وابسته بودن به هیچ عامل بیرونی من رو به تناسب میرسونه  و کاری که بسیار در من احساس توانمندی به وحود میاره .

      من باید بتونم وقتی احساس سیری کردم دبگه به غدای در بشقابم کاری نداشته باشم و اون رو رها کنم و این کار و دیدن اون چند لقمه ی نخورده  احساس توانمندی و خود باوری در من به وحود میاره که منم میتونم و چقدر حس خوبی هست و من اگر با وجود سیری خوردم اما  این لقمه های اضافه روبخورم  بایداونها رو  مثل غول چاقی بدونم که وارد بدنم میشن و تمام بدنم رو چاق میکنن و  لاغری د روجود من هر روز با تکرار این کار کمرنگتر میشه و زورش کم میشه و این چاقی هر روز در بدن من بزرگتر و با زور بیشتر میشه و کل بدنم رو میگیره . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/05/08 12:40
      مدت عضویت: 1519 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,062 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی🌹
      مهمترین مشکل افراد چاق این هست که توی غذا خوردن مدیریتی ندارند یعنی از هر فرصتی استفاده میکنند برای خوردن👈خوشحالیم از هر بابت توی آزمون رانندگی قبول شدیم یا امتحان کنکور یا آزمون استخدامی فرقی نمیکنه فورا بساط بخور بخور راه میندازیم و میگیم  یه چیزی میخوریم که انرژی بگیریم ودیگرانم دعوت میکنیم تا در خوردن شریکمون بشن تا  خوشحالیمون چند برابر بشه 👈گاهی هم برعکس اعصابمون خرد شده آزمون ها قبول نشدیم و کارهامون خوب پیش نرفته یا خدایی نکرده تصادف کردیم باز هم شروع به بخور بخور میکنیم و میگیم من وقتی حالم بده زیاد میخورم و اصلا هم نمیفهمم چی میخورم 😔 یعنی هم شادی و خوشحالی و هم  مشکلات روحی وروانی ما را به سمت خوردن سوق میدهد وما از آنجایی که ذهنمون راحت طلب هست و  مدام در حال خوردن هستیم و همیشه حرص و وله خوردن داریم هیچ مقاومتی از خودمون نشون نمیدیم و به خوردن ادامه میدهیم  😔
      برعکس  افراد لاغر اینطوری نیستن و در مواجه با خوراکی هااصلا حرص و وله ندارند و همیشه به اندازه نیازشون میخورند 🌹این تفاوت رفتاری در مواجه با خوراکی ها باعث میشه که اندام و جسم  ما متفاوت باشه 🌹👈👈همه ی این مشکلات به خاطر اینه که ذهنمون رو به سمت چاقی حرکت دادیم و ذهن فرمان خوردن میده وجسم اطاعت میکنه و  باعث چاقی ما میشه .یعنی فرمول های اشتباه رو توی ذهنمون جا سازی کردیم 😔 و سال های زیادی به دنبال انواع مختلف رژیم ها بودیم تا به افراد متناسب ملحق بشویم و بادیدن انواع تبلیغات و دیدن افرادی که از اون روش ها لاغر شده بودند روحیه میگرفتیم که این روش دیگه منو لاغر میکنه 😍 دوره ای رو با هزار تا امید وآرزو شروع  میکردیم ولی بعد از مدتی جز سختی و ناراحتی و اعصاب خردی نتیجه ای برای ما نداشت 😔 این بار با دیدن افرادی که از اون روش لاغر شده بودندحال ما بدتر می شد و شروع به سرزنش خودمون میکردیم که من نمیتونم و ضعیف هستم و قدرت لاغری ندارم و سرنوشت من هست که چاق باشم 😔اما 👈مشکل اساسی ما همین بوده که فکر میکردیم  ما افراد ضعیف هستیم در صورتی که اصلا هم ضعیف نبودیم  بلکه ما گول تبلیغات و روش های ناکارآمد خوردیم و به اشتباه فکر میکردیم ما نمیتوانیم و ضعیف هستیم و هیچ وقت مشکل چاقی خودمون رو ریشه یابی نکردیم 😔👈👈ما توانمند هستیم 👈👈چون اگه ضعیف بودیم اینقدر پیگیر لاغر شدن نبودیم و اینقدر راه های مختلف رو دنبال نمیکردیم و استمرار نداشتیم😊 فقط به خاطر اینه که روش ها اشتباه بوده ما به نتیجه دلخواه نرسیدیم دلیل برناتوانی ما نیست😊 اونی ضعیفه که با اولین شکست جا میزنه و پیگیر نمیشه👈 نه ما که اینقدر پیگیر بودیم که به لطف خدا با سایت تناسب فکری آشنا شدیم و الان حسابی دنیای ما زیر ورو شده و حالمون خوب خوبه 🥰اگه ما یک دهم اون وقتی که برای انواع مختلف رژیم ها به کار گذاشتیم الان وقت بگذاریم واستمرار داشته باشیم مطمئنا به اندام دلخواهمون میرسیم🥰 لاغری با ذهن در کمال آرامش و خیلی راحت ما را به سمت اندام ایده آلمون پیش میبره و در تمام جنبه های زندگی ما اثر میگذاره روحیه عالی، جسمی سالم عاری از هر گونه بیماری، باعث میشه انگیزه پیدا کنیم که مالایق بهترین ها هستیم و  ما انتخاب شده خدا هستیم و خدا خواسته که ما به این مسیر هدایت بشویم و در مسیر رشد و تکامل قوی بشویم تا بتوانیم باعث ارشاد دیگران بشویم و آنها هم به این مسیر سراسر لذت هدایت کنیم و باعث حال خوب دیگران بشویم😊 توی زندگی همیشه افراد مختلف یه کارهایی برامون انجام دادن که ۹۰ درصدشون بعدها سرمون  منت گذاشتن که فلان موقع من اون کار رو برات انجام دادم و من باعث شدم تو  توی کارت موفق بشی اما  حالا که استاد بی هیچ منتی واسه ما وقت گذاشته و با شور واشتیاق به ما روحیه میده باید به پاس این همه لطف به نتیجه برسیم تا گوشه ای از لطف هاشون جبران بشه و انگیزه و عاملی برای دیگران باشیم  که آنها هم به تناسب اندام برسند.😊 آدمی چون زبون داره وقتی یه خواسته یا مشکلی داشته باشه با زبون اعلام میکنه و گلایه یا تشکر میکنه 😊 بچه شیرخواره زبون داره ولی قدرت تکلم نداره و با گریه نیازهاشو اعلام و برطرف میکنه 😊اما بدنمون نه زبون داره و نه گریه بلده😔وقتی هم نیازی داشته باشه یا دچار مشکل بشه و آسیب بهش وارد بشه مثلا زخم شده باشه یا ضربه بخوره  واکنش نشون میده که معمولا به صورت درد و صدا مشخص میشه و ما از طریق اعلام صدا و دردش تازه متوجه در سختی بودن بدنمون و آسیب بهش میشم 😔 متاسفانه بار ها شده با بد غذا خوردن شکم مون شروع به درد کرده وما در حال آسیب رسوندن به بدنمون بودیم یم و فقط فکر سیری خودمون بودیم و هیچ توجه ی به این نکته نداشتیم که داریم به بدنمون ضربه میزنیم  نداشتیم😔 چرا ما نباید به صورت ذهنی بفهمیم سیر شدیم نه اینکه با فشار شکمی و حالت سنگینی متوجه بشیم😔افراد متناسب با رفتار صحیح غذایی خیلی راحت با لذت و به اندازه نیازشون غذا میخورند و خیلی راحت زندگی میکنن .ما هم باید برای بدن خودمون ارزش قائل باشیم و به غذا فقط به عنوان یک عامل برای ساختن انرژی لازم بدن هست  نگاه کنیم و به غذا  عنوان تفریح و سود کردن و ضرر رسوندن به دیگران  بهش فکر نکنیم  .نباید اینقدر پرخوری کنیم که با فشار بدنی دست از غذا بکشیم باید برا خودمون ارزش قائل باشیم و به اندازه نیازمون غذا بخوریم و هر غذای آشغالی رو وارد معدمون نکنیم و زیادی نخوریم و اجازه ندیم دیگران برای ما تعیین تکلیف کنن و مقدار غذا خوردن ما مشخص کنن 😔خداوند قدرت اختیار را برای وجود ما قرارداده و اینگونه آفریده شده ایم  که هرچیزی به خیر وصلاحمون هست انتخاب کنیم اگه یه پیتزا و ساندویج و نوشابه یه نفره میخریم به اندازه ای‌که نیاز بدنمون هست بخوریم نه کل اون غذا شرکت ها و مغازه ها با این طرز بسته بندی ها فقط فکر منافع خودشونن نه سلامتی ما 😊  ما باید به فکر خودمون باشیم  و سلامتیمون بر منافع اون ها ارجحیت بدهیم😊 🥰فقط خودمون میتونیم با جایگزینی افکار لاغری در ذهنمون و استمرار داشتن در این مسیر به تناسب اندام و به تبع آموخته ها در سایر جنبه های زندگی موفق باشیم🥰پس همت میخاد .تو بخواه که خواستن توانستنه🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tahere.norani
      1400/04/13 13:22
      مدت عضویت: 1291 روز
      امتیاز کاربر: 555 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,161 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم
      جلسه ی نوزدهم: فرمول های ذهنی چاق کننده رو بشناسید.
      سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
      من میخواهم در این قسمت درس هایی رو که تا این جلسه یاد گرفتم و دارم روشون تمرین میکنم بنویسم تا یک جمع بندی در ذهنم بشوند و بتونم بیشتر روشون تمرکز داشته باشم، البته با اجازه ی شما استاد عزیزم
      اول از همه من در این دوره باور پیدا کردم که تنها راه لاغری من از طریق ذهنم هست، همانطور که من از طریق ذهن به اسانی و با لذت چاق شدم میتونم از طریق همین ذهن با آسانی و با لذت لاغر شوم. و هیچ راه دیگه ای نمیتونه من رو لاغر کنه. رژیم و ورزش جزء عوامل بیرونی هستند و هرگز نمیتونن من رو لاغر کنن یا از همه مهمتر لاغر نگه دارند تا زمانیکه که ذهن من همکاری نکنه هیچ اتفاقی نمیوفته، و رژیم و ورزش تصمیماتی هستند که من با ذهن خوداگاهم برای فرار از رنج چاقی میگیریم در حالیکه ذهن من همچنان از خوردن بیشتر، و امتحان مزه های مختلف و شیرینیجات و …. لذت میبره و نمیخواد که این لذت رو از دست بده و میخواهد که این لذت رو داشته باشه و البته بیشترش هم کنه با فراهم کردن موقعیت هایی که مواد غذایی بیشتر رو در دسترس من قرار بده و به من یاداوری کنه که مثلا فلان خوراکی هم در فلان جا هست که هنوز نخوردیش برو بخورش خیلی خوشمزست😋😋 و در این جنگ بین خوداگاه و ذهن صدالبته که ذهن پیروز است و در جایی ما بالاخره رژیم رو میشکنیم یا ورزش رو کنار میزاریم چون لذتی برای ذهن ما نداشتن و ما به زور داشتیم کارایی رو انجام میدادیم که دوست نداشتیم ولی فکر میکردیم که ما رو به اهدافمون میرسونن، پس نتیجه میگیریم که برای لاغر شدن باید خوداگاه و ذهن ناخوداگاه ما باید در یک راستا و همسو با هم باشند تا ما بتونیم مسیر رو ادامه بدهیم و به خواستمون برسیم، حالا چطور بتونیم ذهن ناخوداگاهمون رو با خوداگاهمون در یک راستا کنیم؟ با اموزش هایی که به ذهنمون میدیم، با پرده هایی که از جلوی چشمش برمیداریم، با منطق هایی که براش میاریم، با مهربانی و دادن وعده ی لذت هایی که لاغری براش به ارمغان میاره، با نشان دادن زشتی بعضی از رفتارها و نمایان کردن چهره ی واقعی و زشت اون رفتار از پشت پرده ای که اون رو طبیعی و زیبا میدونست، با رها کردنش از فکر کردن به خوردن و …..
      حالا این اموزش هایی که تا اینجا به ذهن دادیم چیا هستند؟
      ۱_ ترس از خوردن، همه ما چاق ها خوراکی ها رو به دو دسته ی خوب و بد تقسیم کردیم و در ذهن ما تقریبا بیشتر خوراکی ها چاق کننده هستند مثل برنج، مثل نون، مثل شیرینیجات، مثل فست فود و …. و ما از خوردنشون میترسیم در حالیکه همه ی ما در اطرافمون کسانی رو داریم که از این مواد غذایی استفاده میکنند و لاغرند، اینجا به ذهن اموزش میدهیم با منطق که هیچ ماده ی خوراکی چاق کننده یا لاغر کننده نیست و استفاده ی نادرست ما از این مواد خوراکیه که ما رو چاق کرده، پس هیچ ترسی از خوردن وجود نداره و باید به بدنمون اطمینان کنیم که خودش میدونه از هر غذایی به چه اندازه بخوره تا همیشه متناسب بمونه.
      ۲_ تا اینجا یاد گرفتیم که زمانی غذا بخوریم که گرسنه بشیم و این گرسنگی با علائمی مثل حالت ضعف و صدای شکم خودش رو نشون میده و کم کم شروع میشه. مثلا من قبلنا اصلا از گرسنه شدن میترسیدم میگفتم وای گرسنه شدم الان هر چی دم و دستم اومد رو میخورم، در حالیکه الان مشتاقانه صبر میکنم گرسنه بشم چون میدونم اونوقت هیچ محدودیتی نیست و میتونم اندازه ی نیازم بخورم و اینکه تا زمانی میخورم که احساس گرسنگی برطرف بشه و هنوز احساس سبکی داشته باشم ( معمولا اگر تا زمانی که سیر نشدی دست از غذا خوردن بکشی بیست دقیقه بعد متوجه میشی که چکار خوبی کردی چون کاملا سیر شده بودی و این پیغام به مغ رسیده).
      ۳_ یاد گرفتیم که ما معتاد به خوردن شدیم و همانطور که کسی که معتاد به مواد مخدر است از روی ظاهرش میشه متوجه شد هم اینکه معتاده و هم اینکه اعتیادش چقدر سنگینه، ما هم از روی ظاهرمون میتونیم بفهمیم که چقدر معتادیم و اعتیادمون چقدر سنگینه، و چون هیچ قانونی برای اعتیاد به مواد خوراکی وجود نداره این ما خودمون هستیم که باید قوانینی رو برای خودمون وضع کنیم. قوانینی مثل اصرار کردن به دیگران و مخصوصا بچه هامون برای بیشتر خوردن ممنوع، قوانینی مثل بیشتر از حد نیاز خوردن چون حیفه چون نعمت خداست چون پول براش دادیم، چون خوش اب و رنگه، چون نخوریم ناراحت میشن، چون میخوایم تو خوردن همرایش کنیم تنها نخوره و ….. ممنوع است. قوانینی مثل پرخوری بعد از خوردن غذا و فقط از روی هوس ممنوع است. خوردن به خاطره خستگی، بی حوصلگی، ناراحتی، شادی و …ممنوع است.
      ۴_ در رابطه با هوس ها مثل خوردن شیرینیجات، کیک و شکلات و اجیل و میوه …. چیزی که من تا اینجا درک کردم مثلا وقتی غذا خوردی و سیری دلیلی نداره بری بخوری، ولی اگر خیلی هوس کردی و دوست دادی بخوری و از اونجا که جنگیدن با ذهن بی فایده است میتونی به اندازه ای که حس خوب و ارضا شدنی بهت میده بخوری، به امید روزی که اصلا ذهن من فرمان خوردن این چیزا رو صادر نکنه ( استاد عزیزم ازتون ممنون میشم که یک فایلی در مورد این هوس خوردن چیزایی غیر از غذا بزارید مثل شیرینیجات، مثل کیک و تنقلات و چیپس و … که چه فرمولی رو به ذهنمون بدیم که اینقدر فرمان خوردن این خوراکی ها رو نده، پیشاپیش سپاسگزارم)
      ۵_ زیاد به خوردن، و چی بخورم و چی نخورم و کجا برم کجا بشینم و چی بخورم فکر نکنیم و بیشتر در لحظه باشیم. و اینقدر برنامه ریزی برای خوردن نکنیم.
      ۶_ از خودمون انتظار لاغری داشته باشیم، و چون این روش سادست و سختی و رژیمی نداره فکر نکنیم حقمون نیست لاغر بشیم یا لاغر شدن سختر از این حرفاست، با نگاه کردن به استاد و دیگر شگفتی سازان به خودمون بقبولونیم باید از این راه لاغر بشیم و تا حالا مسیر رو اشتباه میرفتیم، مسیر به همین سادگیست و حق ما لاغر شدن و لاغر بودن است تا زمانی که زنده ایم و این توقع رو از خودمون داشته باشیم.
      ۷_ و اخرین مطلبی که الان یاد گرفتم اینکه رفتار پرخوری که باعث میشه شکممون درد بگیره و بهش فشار بیاد رو کنار بزاریم و در صورت انجام دادن اینکار خودمون رو توبیخ و تنبیه کنیم و از خودمون انتظار تکرار این رفتار رو نداشته باشیم و بالعکس اگر درست رفتار کردیم خودمون رو تشویق کنیم. و همچنین اجازه ندیم که مواد خوراکی و مقدارشون در بسته بندیها برای ما تصمیم بگیرن که چقدر بخوریم ، مثلا یه پیتزای یک نفره رو کامل بخوریم چون میگن یک نفره ست دیگه بجای اینکار به بدنمون و نیازمون توجه کنیم و جایی که احساس رضایت و سیری کردیم از خوردن دست بکشیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam
      1400/04/10 21:34
      مدت عضویت: 1688 روز
      امتیاز کاربر: 1590 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,057 کلمه

      💝💝💝 به نام خداوند رنگین کمان                  فروزنده ی روز و شب ، آسمان 💝💝💝 

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم ⚘⚘⚘ 

      گام نوزدهم : فرمول های ذهنی چاق کننده را بشناسیم 

      فایل امروز به ما کمک می کنه که بتونیم روی خوردنمون مدیریت کنیم و این مهمترین موضوعه 😍😍😍 

      برداشت من از این فایل :

      افراد چاق مدیریتی رو غذاخوردنشون ندارن و به جای اینکه خودشون مسئولیت غذا خوردنشون رو به عهده بگیرن این مسئولیت مهم رو سپردن به دست یک مدیر نالایق یعنی مواد غذایی ! 🙄🙄🙄

      این افراد مدیریت غذا خوردن خودشون رو گذاشتند به عهده ی مواد غذایی و این مواد غذایی هستند که تصمیم می گیرن کی و به چه مقدار باید ازشون بخورن ! 😳😳😳

      افراد چاق از غذاها به عنوان ابزار استفاده می کنند و یاد گرفته اند که تمام خلاء های احساسی خودشون رو با خوردن پر کنند ! 😟😟😟

      وقتی ناراحتند می خورند که کمی از غصه شون کم بشه و کمی شاد بشن ! یعنی احساس ناراحتی و غم اندوه رو با خوردن می خوان برطرف کنند ! 

      وقتی خوشحالند می خورند که شادیشون بیشتر بشه ! 

      وقتی استرس دارند می خورن که آروم بشن !

      وقتی حوصله شون سر میره می خورند که حوصله شون بیاد سرجاش ! 

      وقتی خسته ان می خورند که خستگی شون در بره ! 

      وقتی مریض میشن بیشتر می خورن که زودتر حالشون خوب بشه ! 

      وقتی افسرده ان می خورن که حال روحیشون خوب بشه ! 

      وقتی می خوان کار کنند می خورند که جون داشته باشن کار کنند ! 

      وقتی عصبانی میشن می خورن که آروم بشن ! 

      وقتی کارشون تموم میشه می خورن که انرژی به بدنشون برگرده ! 

      وقتی میرن مهمونی می خورن که صاحبخونه بهش برنخوره ! 

      وقتی میرن مهمونی بیشتر می خورن که خوردن صاحبخونه رو تلافی کنند ! 

      وقتی براشون مهمون میاد می خورن که مهمون احساس غریبی نکنه ! 

      وقتی سیرن و یک غذای نذری براشون میارن می خورن به خاطر تبرکش ! 

      وقتی میرن مراسم ختم به خاطر ثوابش می خورن ! که برسه به روح اون مرحوم ! 

      وقتی سیر میشن ولی هنوز ته بشقابشون غذاست به زور می خورن که اسراف نشه ! 

      وقتی خوابشون میاد می خورن که خواب از سرشون بپره ! 

      وقتی میرن سفر بیشتر می خورن که بیشتر بهشون خوش بگذره ! 

      وقتی می خوان برن پارک یا پیک نیک مقدار زیادی غذا و خوراکی با خودشون می برن و بیشتر ار وقتای دیگه می خورن که شادیشون تکمیل بشه ! 

      وقتی می خوان مهمونشون رو تحویل بگیرن سفره ی رنگین براش می اندازن و با تهیه ی انواع خوراکی ها می خوان به مهمونشون هم بیشتر خوش بگذره ! 

      وقتی با غذای مورد علاقه شون مواجه میشن در حد انفجار می خورند !

      وقتی میرن رستوران بیشتر می خورن که پولشون حروم نشه ! و …

      مثال هایی که در بالا زدم معمولاً همش در یک شخص نیست و ممکنه در یک فرد چاق فقط چند تاش وجود داشته باشه  ولی اینها رفتارهای اشتباه چاق کننده است که خودم با دقت  در رفتار افراد چاق مشاهده کردم ! 

      اما وقتی به رفتار افراد لاغر دقت کردم دیدم به هیچ وجه اینطور رفتار نمی کنند ! و در خیلی از موارد کاملاً برعکس ! 

      مثلاً : 

      وقتی ناراحتن هیچ غذایی از گلوشون پایین نمیره ! 

      وقتی عصبی میشن راه گلوشون به طور کل بسته میشه ! 

      وقتی مریض میشن اشتهاشون کور میشه ! 

      وقتی خبر خوش بهشون میرسه و هیجان دارند نمی تونن غذا بخورن ! 

      وقتی میرن پیک نیک یا تفریح هم فقط به اندازه ی نیاز بدنشون غذا می خورن و از غذا به عنوان ابزاری برای شادی بیشتر استفاده نمی کنند ! 

      وقتی افسرده ان میلشون به غذا کاهش پیدا می کنه ! 

      وقتی از مسئله ای شادن از شدت هیجان نمی تونن غذا بخورند ! 

      وقتی زیاد کار کرده باشن از شدت خستگی نا ندارن غذا بخورند و به جای خوردن کمی می خوابن تا خستگیشون در بره ! و… 

      نتیجه گیری از این قسمت : 

      ما باید خودمون کنترل غذا خوردنمون رو بدست بگیریم و برای غذا خوردنمون تصمیم بگیریم و وقتی با  غذا یا خوراکی مورد علاقه مون روبرو میشیم رفتار درست رو از خودمون نشون بدیم و اگر واقعاً گرسنه بودیم فقط به اندازه ی نیاز بدنمون بخوریم 

      بسیاری از واکنش های رفتاری ما به مواد غذایی به علت فرمولهای اشتباه ذهنی به وجود اومده 

      مثلا : بعضی از افراد چاق این فرمول اشتباه رو در ذهنشون دارن که عصبانیت باعث پرخوری میشه و وقتی عصبی میشن ناخودآگاه می خورن ! 

      یا بعضی از افراد چاق غصه خوردن رو عامل چاقی می دونن !

      و وقتی غصه می خورن ناخودآگاه پرخوری می کنن و فکر می کنن غصه چاقشون کرده ! 

      جالب اینجاست که افراد لاغر هم دقیقاً بر عکس این فمول رو در ذهنشون دارن و می گن غصه می خوریم سیر میشیم دیگه نمی تونیم غذا بخوریم ! 

       خود غصه که توانایی چاق و لاغر کردن افراد رو نداره بلکه اون فرمول ذهنی که در ذهن افراد در مواجهه با غصه خوردن ذخیره شده در زمان مواجه شدن با غصه باعث میشه برامون تصمیم بگیره که بخوریم با نخوریم !!! 

      نتیجه گیری ار این قسمت : 

      ما نباید به هیچ عامل بیرونی اجازه بدیم که غذا خوردنمون رو کنترل کنه و فقط خودمون باید برای خوردن خودمون تصمیم بگیریم ! 

      ما خیلی انسان هاب توانمندی هستیم که بارها و بارها رژیم گرفتیم و خیلی روشهای سخت دیگه برای لاغری انجام دادیم ولی چون روشمون اشتباه بوده شکست خوردیم اما دوباره تلاش کردیم ! 💪💪💪

      اگر ضعیف بودیم با یکی دو بار شکست خسته می شدیم و دیگه تلاشی برای لاغر شدن نمی کردیم ! 

      پس هر چی تعداد شکست هامون بیشتر باشه ما توانمند تریم ! 🥰🥰🥰 

      حتی حیوانات وحشی هم وقتی سیر باشن و با غذاشون مواجه بشن شکارش نمی کنن و به این فکر نمی کنندکه شاید فردا دیگه این غذا گیرم نیاد ! 

      فقط وقتی گرسنه باشن به دنبال شکار میرن و هیچ عامل بیرونی در خوردنشون دخیل نیست و ما در طبیعت حیوان چاق پیدا نمی کنیم چون اونا ذهن ندارن که بتونن برای خوردنشون برنامه ریزی کنن بلکه به صورت غریضی این کار رو انجام می دن ! 

      انسان ها اشرف مخلوقات هستند و فقط انسانها هستند که ذهن دارن و از بین نیازهاشون فقط غذا خوردنشون به عهده ی خودشونه و باقی نیازها مثل نفس کشیدن ، پلک زدن ، ضربان قلب و … به صورت غیر ارادی انجام میشه ! 

      غذا خوردن هم یک نیازه مثل بقیه ی نیازهای بدن پس چرا ما نمی تونیم کنترل همین یک نیاز رو درست انجام بدیم ؟ چرا با خودمون نمیگیم امروز یکم بیشتر نفس بکشم چون هوا خوبه ؟ یا چرا این الگوی ذهنی رو نداریم که مثلاً وقتی من عصبانی میشم بیشتر نفس می کشم یا بیشتر پلک میزنم ؟! 

      افراد چاق متوجه پیغام سیری نیستند و در واقع زمان سیر شدنشون  رو بلد نیستند و فکر می کنن سیر شدن باید به صورت یک واکنش فیزیکی در بدنشون باشه که باعث درد در یک ناحیه از بدن باشه مثل فشار شکم ! 

      نتیجه گیری این قسمت : 

      باید فشار شکم اینقدر در نظر ما زشت و نا پسند و زننده بشه که دیگه به خودمون اجازه ندیم به اون حد از سیری برسیم و دچار فشار شکم بشیم و اگر زمانی دچار فشار شکم شدیم باید ذهنمون رو تنبیه کنیم و اشتباه برداشت نکنیم که بگیم نباید خودمون رو سرزنش کنیم ! 

      این سرزنش نیست بلکه تنبیهه ! ذهن ما گاهی به تنبیه نیاز داره که دیگه یک اشتباه رو تکرار نکنه ! نمیشه که هر بار این اشتباه رو تکرار کنیم و بگیم مهم نیست اشکالی نداره و دوباره تکرار کنیم اشتباهمون رو !

       پس اگر به این نقطه از سیری رسیدیم که باعث درد در بدن یا همان فشار شکم شد باید حتی به خودمون القاب بد بدیم و به خودمون نهیب بزنیم که دیگه این کار رو تکرار نکنیم 

      و در مقابل اگر هر بار هم که به اندازه غذا خوردیم و رفتار درستی رو نشون دادیم خودمون رو تشویق کنیم تا اگیزه بگیریم که همیشه بهتر رفتار کنیم ! 

      افراد لاغر با رفتار غذایی صحیح هیچ وقت به این نقطه از سیری نمیرسن که به صورت واکنش فیزیکی در بدن مواجه بشن و وقتی غذا خوردنشون تموم میشه و دست از غذا می کشن هیچ گونه حس سنگینی در بدنشون ندارن ! 

      اجازه ندیم که بسته بندی غذاها ما رو گول بزنند و بگیم چون ۸ برش پیتزا برای یک نفره پس من باید همه شو بخورم ! 

      گول بسته بندی مواد غذایی رو نخورید که خیلی خطرناکه ! 

       افراد لاغر با رفتار غذایی صحیح اصلاً به بسته بندی غذا یا مقدار پرسی که برای یک نفر در نظر گرفته شده توجهی ندارند و فقط به پیغام سیری خودشون توجه می کنن و به محض اینکه پیغام سیری رو دریافت کردند دست از غذا می کشن ! 

      و اینکه افراد لاغر با رفتار صحیح غذایی به تنوع غذاهایی در سفره یا میز غذا و مهمونی ها توجه ندارند و فقط از یک مدل غذا اون هم به اندازه ی نیاز بدنشون می خورند ! 

      افراد لاغر با رفتار غذایی صحیح وقتی سیر باشن و خوراکی مورد علاقه شون بهشون تعارف بشه خیلی راحت ازش می گذرند و نمی خورن و براشون مهم نیست که اگر الان خورن دیگه ممکنه گیرشون نیاد ! 

      نتیجه گیری این قسمت : 

      ما باید رفتار غذاییمون انسانی باشه و در مواجهه با مواد غذایی مثل یک انسان واقعی رفتار کنیم چون ما اشرف مخلوقات هستیم و قطعاً می تونیم درست رفتار کنیم و مشکلمون این بوده که فقط تا حالا یاد نگرفته بودیم درست رفتار کنیم ! 

      ما در سایر روش های لاغری تلاش زیادی کردیم و نتیجه نگرفتیم که البته همه اشتباه بوده و تقصیر ما نبوده که نتیجه نگرفتیم اما اگر فقط ۱۰ درصد اون تلاشی که برای روش های دیگه کردیم صرف این روش کنیم قطعاً نتیجه می گیریم 😍😍😍 

      مطالب مهم متن استاد : 

      دلیل چاق شدن افراد چاق به خاطر ارث و ژنتیک 

      یا پایین بودن سوخت و ساز بدن و … نیست بلکه به علت فرمولهای ذهنی چاق کننده ست که در ذهن آنها ذخیره شده و سالیان سال از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنند ! 

      علت چاقی همه ی ما به دلیل فرمولهای چاق کننده ذهنمون بود اما هر وقت خواستیم لاغر بشیم رفتیم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده ی خودمون !

      هروقت به مطب پزشکان تغذیه رفتیم علت چاقی ما رو زیاده روی در خوردن مواد غذایی و یا کم تحرکی و یا بیماری موروثی و یا کم کاری تیروئید و … دانسته اند ! 

      پزشکان همیشه علت را اشتباه تشخیص دادند و عوامل بیرونی رو مقصر چاقی ما معرفی کردند !  

      برای لاغر شدن به ما لیست برنامه ی غذایی دادند از باید ها و نبایدها ! و ما را وادار به رژیم و ورزش و … کردند !

      و تمام دلایل چاقی ما رو بر اساس جسم ما مشخص می کردند و هیچ کدام به فرمولهای ذهنی ما توجه نکردند !

      و ما هم طبق گفته های دیگران همیشه برای کم کردن وزن خودمون هر بار تصمیم می گرفتیم لاغر بشیم چند مواد غذایی رو از غذامون حذف می کردیم یا تحرکمون رو بیشتر می کردیم و انواع ورزشها و پیاده روی رو انجام میدادیم ! 

      مثال از خودم : یکی از روشهایی که برای لاغری انجام دادم یک رژیم بود از دکتر طب سنتی که خیلی از افراد چاق با انجامش لاغر شده بودند ولی من در زمانی این کار رو انجام دادم که به شدت نسبت به لاغر شدن نا امید شده بودم و دیگه هیچ روشی روم جواب نمیداد ! 

      خلاصه به خودم گفتم منکه اینهمه کار رو برای لاغری انجام دادم اینم روش و رفتم و با هزینه ی خیلی بالا داروها و نون جو و چند ماده ی غذایی دیگه که دستورش رو گفته بود تهیه کردم و برای من نون و برنج و قند و شکر و روغن و غذاهای پختنی منع شد و گفت اگر نخوری بهتر نتیجه می گیری ! 

      من هم دقیق طبق برنامه عمل کردم و مدت رژیم اول ۴۰ روز بود و قرار بود من در این ۴۰ روز ۱۰ الی ۱۵ کیلو کم کنم و خیلی خوشحال بودم و همه ی سختیهای رژیمم رو به جون خریدم برای غذا فقط نون جو می خوردم با ارده با شیره ی انگور یا نون و پنیر و سیاهدانه یا تخم مرغ آبپز و یا یک تکه مرغ یا گوشت گوسفندی آبپز یا سوپ و … که هر لقمه رو باید ۴۰ بار می جویدم 🤕🤕🤕 

      و چندین داروی بدمزه و عذاب آور که هم تهیه اش خیلی سخت بود و هم خوردنش که من روزی ۴ بار باید از هر کدام از داروها می خوردم 🤢🤢🤢 

      و سخت ترین قسمتش این بود که باید یک ژل چربی سوز بسیار چرب و بد بو رو به شکم و پهلو می مالیدم و دور تا دورش رو چندین لایه پلاستیک و سفره یکبار مصرف می بستم و بعد دو تا چادر رو باید جوری سفت به خودم می پیچیدم که نفسم حبس بشه 😬😬😬 

      و بعد به مدت ۲۰ الی ۴۰ دقیقه بسته به توان خودم پیاده روی خیلی سریع می کردم تا خیس عرق بشم 😥😥😥 

      وقتی ورزشم هم تموم میشد بلافاصله باید میرفتم حمام و دوش آب گرم می گرفتم و نا گفته نماند که پاک کردن چربی اون ژل چربی سوز سخت ترین کار رژیم بود که هر چی با صابون و لیف خودم رو می شستم بز هم چرب بود 😢😢😢 

      ولی وقتی سفره و پلاستیکها رو از دور شکم و پهلوهام می کندم برام عجیب بود انگار یک پارچ آب جمع شده بود توش 😶😶😶 ولی با تمام این کارهایی که در مدت ۴۰ روز انجام دادم و واقعاً یکی از سخت ترین رژیمهام بود حتی یک کیلو هم کاهش وزن نداشتم 😫😫😫 

      و من در لون زمان خیلی خیلی افکارم در مورد چاقیم منفی بود و به شدت از خودم عصبی بودم و واقعاً با خودم سر جنگ داشتم و موقع پیاده روی مرتب به خودم بد و بیراه می گفتم چون چند نفر حرفهایی بهم زده بودند که برآم فوق العاده گرون تموم شده بود و من می خواستم لاغر بشم تا مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزنم !

      الان که خوب فکر می کنم می بینم بار اولی که پیش دکتر تغذیه رفتم خیلی سریع و راحت وزنم پایین اومد که همه ی خواهرام و مامانم به من غبطه می خوردند که چطور با اینکه کمتر از اونا رعایت کردم و غذام بیشتر از اونا بود در طول ۳ ماه ۱۵ کیلو کم کردم ؟! 🤔🤔🤔 

      من الان علتش رو می دونم چون من در اون زمان حق طبیعی خودم می دونستم که وقتی ورزش کنم و رژیم بگیرم صد در صد باید لاغر بشم و به اندازه ی مادر و خواهرانم الگوی ذهنی چاق کننده در ذهنم نداشتم برای همین زود لاغر شدم 

      مسئله دیگه این بود که من اون زمان علت چاقیم رو بیشتر پر خوری و خوردن مواد غذایی چاق کننده می دونستم مثل نوشابه ، سس مایونز ، انواع شیرینی ، شکلات ، برنج ، نون ، فست فود ، تنقلات ، روغن و غذاهای سرخ کرده و … می دونستم و در طول رژیم تمام این غذاها یا محدود بود یا موادی مثل شیرینی و شکلات کاملاً حذف بود 

      پس من باید لاغر میشدم و چقدر جالب بود که بار دوم که همین رژیم رو گرفتم البته با برنامه غذایی محدودتر و رعایت خیلی دقیق تر در طول ۳ ماه ۹ کیلو کم کردم چون در اون زمان چند دلیل مخرب دیگه به فرمولهای ذهنیم اضافه شده بود ! 

      اون هم کم خونی و کم کاری تیروئید و دو بار سزارین و … بود که اجازه نمی داد وزنم کم بشه ! 

      آخه رژیم همون رژیم بود با محدودیت بیشتر ! 

      بدن هم همون بدن بود ! 

      اما ذهن همون ذهن نبود ! و چند تا خط سیاه دیگه روش کشیده شده بود ! برای همین اینبار با تلاش بیشتر هم خیلی کمتر نتیجه گرفتم !

      هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.

      در این شرایط اگر می خواستم لاغر بشم باید از اون مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم ! 

      کار به جای رسید که دیگه نمی دونستم اگر بخوام چاق نشم از چه ماده ی غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دونستم ! 

      مثلاً من قبلاً دیگه میوه رو چاق کننده نمی دونستم ! ولی بعد به لطف دکتر تغذیه متوجه شدم حتی اب هم چاق کننده ست ! 😏😏😏 

       در اون روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دونستم که اونا این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی ام ! 

      اما امروز به وضوح می دونم که دلیل تاثیر مواد غذایی در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن مواد غذایی در چاقی افراد لاغر  به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.

      در ذهن من بسیاری از مواد غذایی عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن اونا اینطور نبود ! مثلاً همسرم هم از تمام غذاهایی که من می خوردم می خورد ولی به شدت لاغر بود ! 

      و هر وقت اعتراض می کردم که چرا من آب هم بخورم چاق میشم می گفت تو استعداد چاقی داری و من چون به بابام رفتم چاق نمیشم ! 

      اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.

      خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.

      زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده ! 

      البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده ! 

      اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.

      ما باید تمام فرمولهایی که در ذهن خودمون ذخیره کردیم و به صورت یک باور چاق کننده در دهن ما در اومده شناسایی کنیم و با تکرار و تمرین اونها رو از بین ببریم !

      و بعد باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون جایگزین باورهای چاق کننده کنیم . 

      برای انجام این کار یک راه بیشتر وجود ندارد و اون هم اینه که با دادن آموزش های درست و لاغر کننده به ذهن خودمون فرمولهای چاقی که از قبل در ذهن وجود داره رو غیر فعال کنیم . 

      و خیلی راحت و بی دردسر به هدف زیبای لاغری و تناسب اندام برسیم 😍😍😍 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/04/08 11:31
      مدت عضویت: 1065 روز
      امتیاز کاربر: 354 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,517 کلمه

      سلام همگی دوستان

      گام نوزدهم فرمول های ذهنی:

      یکی از مشکلات افراد چاق اینه که مدیریتی روی واکنش ها نسبت به مواد غذایی ندارن یعنی این مواد غذایی هستن که تصمیم میگیرن چقدر باید مصرف کنن! غذاهایی که بیشتر دوستدارن بیشتر مصرف میکنن و این مواد غذایی هستن که خوردن را مدیریت میکنن در واقع مسئولیتی را در قبال خوردن خودشان بر عهده ندارن و این مسئولیت را مواد غذایی بر عهده دارن و هر ماده غذایی به شکلی آن ها را تهدید میکنه به خوردن! 

      واکنش های روحی هم خیلی تاثیر گذارن، افرادی که فکر میکنن ناراحتی آن ها موجب پرخوریشون میشه طبعأ وقتی ناراحت هستن بیشتر میخورن، افرادی افسردگی یا خستگی یا هرچیزی که یک واکنش عصبی را در ما ایجاد میکنه را دلیل خوردنشون میدونن!

      تفاوت افراد چاق و متناسب در فرمول های ذهنی آن هاست!

      تفاوت در رفتار باعث تفاوت در جسم میشه!

      ژنتیک و هورمون و محیط زندگی، بیماری، مصرف دارو و … توجیه خوبی برای اضافه وزن نیستن!

      ذهن مثل نوار خالی هست و این ما هستیم که میگیم به چه شکلی میخوایم رفتار کنیم و در ادامه مغز ما با استفاده از این فرمول های ذهنی به بدن واکنش میده و میگه که چطوری باید رفتار کنی و خیلی وقت ها موجب پرخوری میشه در صورتی که میدونیم سیر هستیم!

      وقتی این فرمول ها شناسایی و عوض بشه واکنش های رفتاری ما خود به خود عوض میشه و اصلا با رنج و محدودیت و ورزش سخت و این چیزا نیست! ما انسانیم عقل داریم اراده داریم خیلی راحت باید بتونیم مسئله ای که به ضرر ما هست را حل کنیم حالا اگه نمیتونیم بخاطر اینه که بلد نیستیم نه اینکه فکر کنی ضعیفی و اراده نداری و …!

      آدم ضعیف کسیه که یه بار دوبار که شکست خورد دیگه انجام نمیده و میگه من نمیتونم اما افرادی که روش های مختلف و هربار سخت تر را انجام دادن و فقط بخاطر روش اشتباه نتیجه نگرفتن این ها افراد توانمندی هستن و همه ما جز این افرادیم!

      مثلا من رژیم نگار را که گرفتم روز اول باید میوه میخورم و روز سوم سبزیجات و همش بقیه مسخرم میکردن و یا یه سری غذاها را اصلا نباید میخوردم و بقیه را نگاه میکردم الان که نگاه میکنم واقعاً همون مدت خوب اراده کرده بودم و واقعا توانمند بودم که تونستم تحمل کنم و انجام بدم فقط اون مسیر اشتباهی بود!

      اگه ده درصد توانایی برای کارهای قبلی را در مسیر ذهنی بذاریم مطمئنا نتیجه میگیریم🥰🏅

      همیشه هم در روش های قبلی خودمون را سرزنش کردیم که من نتونستم و ناتوانم چون تبلیغات و عکس ها لاغر شدن را نشون میداد!

      در روش ذهنی نتایج فقط کاهش وزن و سایز نیست و عوض شدن روحیه، کاهش استرس، بهتر شدن ارتباط با خود و درون، پذیرفتن خود و … بخشی از نتایج آن است!

      تفاوت رفتاری افراد چاق به جسمشان ضربه زده است و از حالت طبیعی خارج کرده است!

      اضافه وزن علاوه بر فشاری که به جسم میاره صدها برابر به ذهن فشار میاره و مختل میکنه همه چیز را!

      چرا افرادی که اضافه وزن دارن انقدر باید بخورن که از فشار جسمی بفهمن که دیگه سیرن و چرا از طریق ذهنی نمیتونن متوجه بشن که چقدر غذا خوردن و آیا این مقدار کافی بوده یا نیست؟! ولی افراد متناسب با غذاها اینطور برخورد نمیکنن؟! 

      درد زمانی ایجاد میشه که یه مشکلی برای بدن پیش اومده باشه مثلا چیزی به بدن برخورد کرده باشه یا ویروسی وارد بدن شده باشه یا مثلا با چاقو دستت ببری، بدن زمانی واکنش نشون میده که مشکلی وجود داشته باشه و به شکل جسمی واکنش نشون میده حتی زمانی که بدن به شدت گرسنه باشه بدن واکنش نشون میده مثلا صدا یا دردی چیزی به وجود میاد!! 

      هر باری که غذا میخوری و بدن واکنش میده چه از طریق فشار شکم و یا حس خفگی، ضربان قلب و تنفس، این ها نشون میده که ما اشتباه رفتار کردیم و داریم ضربه میزنیم به جسممون که داره واکنش میده به این شکل اما ما توجه نکردیم و فکر میکنیم این صحیحشه! در ذهن یک فرد چاق سیر شدن برابر با واکنش جسمیه و این فوق العاده خطرناکه!

      یک فرد متناسب هیچ احساس سنگینی بعد از غذا خوردن نداره، غذا خوردنش دقیقا مثل سایر اعمال بدنشه مثل تنفس کردنش پلک زدنش، فرد متناسب از تنفس کردن خسته نمیشه مثل ما که خسته نمیشیم و یا فشار به ریه نمیاد چون اتوماتیک داره انجام میشه اماااااا چرا از خوردن بهمون فشار میاد؟ چون اشتباها فکر میکنیم سیر شدن یعنی یک تغییر فیزیکی در بدن ما شکل گرفتن یعنی حتما باید به یه نقطه فشار بیاد تا مشخص بشه ما سیر شدیم و اگر ما از امروز به حدی غذا بخوریم که اون فشار به ما تحمیل نشه یعنی قبل از فشار از خوردن دست بکشین و اصلا براتون مهم نباشه که چه ماده غذایی را داری مصرف میکنی، در چه رستورانی داری غذا مصرف میکنی، در چه میهمانی هستی، غذا فقط باید ماده ای که برا رفع نیاز بدن شماست براتون مفهوم داشته باشه نه اینکه معنای لذت بردن، معنای ضربه زدن که اون اومد خونم خیلی خورد حالا منم بایدبخورم، فرصت خوبیه، پول دادم و… این نگاه کردن به غذا این مشکلات را برامون به وجود میاره!

      چرا وقتی یه هتل میری و پول میدی بیشتر نفس نمیکشی اونجا؟ همش تمرکزت رو خوردنه، اینکه مثلا فکر میکنی به اندازه ای که پول دادی باید غذا بخوری حالشونو بگیری، این چه دیدگاهیه داری؟ چرا اینجوری هستی؟ چرا از غذا به خیلی از عنوان های دیگه استفاده میکنی؟ برا تفریح غذا میخوری، برا ناراحتی، برا ضربه زدن به دیگران، برا سود کردن، براکه چیزی دور نریزیم، برا که گناه نکنیم، چرا اینجوری هستی؟ اگر بتونی این مسئله را رفع کنی خود به خود لاغری میشی👍✌️ یعنی هر بار که غذا میخوری به اون حس فشار نرسی! باید احساس سنگینی در ذهن شما زشت و زننده بشه و حس بدی را ایجاد کنه که به هیچ وجه اجازه نده به اون حد برسین!! اگر به این نقطه رسیدی با عناوین مختلف به خودت چیز بگو تو فلانی! این سرزنش نیست تنبیهه! ذهن ما نیاز داره به تنبیه وقتی یه رفتار اشتباه انجام میده ما نیاز داریم که ذهنمون را تنبیه کنیم پس چی خوبه؟! اینکه هربار پرخوری کنیم بگیم طفلکی اشکال نداره دفعه دیگه بازم میبینی تکرار میشه!!!!

      برای پرخوری باید حدی قرار داد و اگه از اون حد بیشتر خوردیم باید خودم را سرزنش کنم برای این رفتارم که چرا من اینجوری رفتار کردم مگه من انسان نیستم که دارم به این شکل رفتار میکنم؟! در طبیعت در حیوانات پرخوری معنا نداره اصلا؟! کدام حیوان را دیدین که بیشتر از نیاز بدنش مصرف کنه؟؟ درنده ترین حیوانات هم وقتی سیر بشن آرام میشن و دیگه به کسی حمله نمیکنن، حیوانی شکار نمیکنن مگر اینکه بخوان از خودشون دفاع کنن که به کسی صدمه بزنن و حمله کنن و الا برای خوردن نیست! پس چرا منکه انسان هستم هربار که غذا میخورم باید با این حالت از پای سفره بلند بشم؟؟ چرا به خودم نمیخوام توجه کنم ؟ چرا نمیخوام رفتار زشت خودم را تغییر بدم؟ چرا باید اینجوری باشه؟ چرا هرچی تو سفره هست را من باید بخورم؟ چرا هرچی غذا میمونه را من باید بخورم؟ اگر به این موضوع فکر کنید و از امروز سعی کنید یواش یواش این حالت سنگینی و سیر شدن بعد از غذا را از خودتون دور کنید و براش یه سری لقب ها در نظر بگیرید که اگه به اون حد رسیدی که به خودت یادآوری کنی که این رفتار اشتباه را انجام دادی بخاطر اینکه تشویق بشی دفعه بعد اون رفتار را انجام ندی! در مقابل هر بار هم که به اندازه غذا خوردی سبک بودی و احساس خوبی داشتی خودت را تشویق کن، یعنی برای رفتار خوبت خودت را تشویق کن برای رفتار بدت هم خودت را سرزنش کن که انگیزه بگیری برای بهتر شدن، که مشتاق بشی برای اینکه رفتار بهتری از خودت نشون بدی!

      این فرمول هم در ذهنت باشه که رفتار ما باید انسانی باشه، در شأن یک انسان باید رفتار کنیم و مراقب این موضوع باشید اجازه ندین غذاها برای شما حد و مرز خوردن را ایجاد کنن یا مشخص کنن، اجازه ندین بسته بندی های شرکت های مواد غذایی براتون حد مصرف تعیین کنن مثلا نوشابه ۳۳۰میلی لیتر بسته بندی کردن بگیم حتما برا یک نفره و من حتما باید اینو بخورم!!!

      کی اینو گفته که دیگران باید بسته بندی غذاها را برای شما میزانش را تعیین کنند؟ چه کسی گفته که مثلاً پیتزای یک نفره حتما باید ۸ برش یا انقدر وزنش باشه؟ چرا باید دیگران برای ما تعیین کنند؟ چرا یک فرد متناسب به میزان بسته بندی توجهی نمیکنه و مقداری که خودش نیاز داشته باشه میخوره؟ به حجم غذایی که براش سرو میشه اهمیتی نمیده و به مقداری که نیاز داره میخوره! چرا به تنوع غذایی که در سلف سرویس ها هست اهمیتی نمیده و به اندازه نیازش مصرف میکنه؟!

      اما یک فرد چاق همیشه دیگران براش تصمیم میگیرن که چقدر باید بخوره!! ما باید این رفتارمون را تغییر بدیم و هرروز یک گام به سمت بهتر شدن و متناسب شدن بر داریم و این خیلی به ما کمک میکنه که رفتار درستی داشته باشیم و از زندگی صحیحی که انجام میدیم لذت بیشتری ببریم!!!

      مه تاب متناسب و یک پرنسس که با ارامش غذا میخوره و در شأن خودش🥰🤩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/12/17 21:43
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,654 کلمه

      گام ۱۹: فرمولهای ذهنی چاق کننده را بشناسیم .
      سلام .
      نکات استخراج شده از متن و تحلیل جمله به جمله ی آن .
      ۱- دلیل چاقی ما فرمولهای چاق کننده ایست که در ذهنمان ایجاد کرده ایم و از آن در زندگی روزمره ی خود استفاده کردیم .
      پس دلیل چاقی ما دو فاکتور هست
      ۱- فرمولهای ذهنی چاق کننده و ایجاد کردن آنها در ذهن توسط خودمان
      ۲- استفاده کردن از آن در زندگی روزمره ی مان باز هم توسط خودمان .
      پس دلیل اصلی چاقی خودم هستم و راه آن هم دو فاکتور بالاست . برای لاغر شدن هم از همین راه باید اقدام کنم .
      خودم بخواهم و فرمولهای ذهنی لاغر کننده ایجاد کنم (که البته خیلی از اونها ایجاد کردن نمیخواهد پیش فرض ذهن هست )
      و دوم فرمولهای لاغر کننده را در زندگی روزمره به کار ببرم . مورد دوم بسیار مهم است . (به کار گیری فرمولهای لاغر کننده به طور عادی و طبیعی در زندگی روزمره .)
      وقتی میخواهیم این فرمولها را به کار بگیریم شاید در ابتدا نیاز به تشویق کردن خودمان داشته باشیم ولی باید اونقدر اونها رو استفاده کنیم که استفاده کردن از آنها برای ما طبیعی شود یعنی فکر نکنیم کار شاقی انجام میدهیم . برای خودمان طبیعی و عادی کنیم استفاده کردن از فرمولهای لاغر کننده را .

      ۲- نگاه و تصور ما درباره ی مواد غذایی فرمول اصلی ذهنیست که باعث چاق یا لاغر شدن ما می شود .
      من در مورد مواد غذایی چه تصوری دارم . من در مورد اغلب غذاها تصور چاق کنندگی دارم . این ذهنیت باید تغییر کند . مواد غذایی قدرت چاق کنندگی ندارند . بلکه مصرف بیش از اندازه ی آنها هست که خارج از نیاز بدن است و تصور انسان را به سمت چاقی میبرد .
      در ذهن ما پرخوری = چاقی معنا گرفته .
      پرخوری = احساس بد تا چندین ساعت .
      پس وقتی پرخوری احساس مارا بد می کند چرا این کار را انجام دهیم .
      ۳- ما در مورد غذاها تصور چاق کنندگی داریم .
      این نگرش غلط است . غذاها قدرت چاق یا لاغر کردن مارا ندارند بلکه خود ما انتخاب های ما و ذهنیت ما و عملکرد ماست که عامل چاق یا لاغر کردن ماست .
      ۴- درک تفاوت بین فرمولهای ذهنی چاق کننده و رفتار و واکنشهای چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم .
      مثال برنج و ژاپنیها و تناسب اندام آنها .
      تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و واکنش چاق کننده چیست ؟
      فرمول ذهنی چاق کننده در ذهن است که ما آن را ایجاد کرده ایم (دلیل اول چاقی) و این فرمول سبب تولید رفتاری مطابق همان الگو می شود . (استفاده در زندگی روزمره دلیلی دوم چاقی )
      ۶- در ذهن یک فرد چاق
      برنج = چاق شدن
      در ذهن یک فرد متناسب
      برنج = غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن .
      خب ما با تغییر زاویه ی نگاهمان به مواد غذایی میتوانیم فرمول ذهنی را تغییر دهیم .یعنی ما هم برنج را غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن میدانیم اما علت چاقی ما مورد دوم است و آن هم استفاده ی زیاد از آن در زندگی روزمره یعنی ما حتی از فرمولهای درست هم بد استفاده کردیم و در جهت چاقی از ان بهره بردیم .
      یعنی فقط تغییر فرمول ذهنی کافی نیست عملکردن آن در جهت لاغر شدن در زندگی روزمره هست که باعث لاغر شدن میشود . رعنی همان فرد ژاپنی که هر روز برنج میخورد چه مقدار از آن برنج استفاده می کند که او را متناسب می کند .
      پس توجه به مقدار مواد غذایی نیز مهم است . چون خداوند در این مورد آیه فرستاده نگفته چی بخورید و چی نخورید گفته بخورید و بیاشامید اما زیاده روی نکنید .
      پس زیاده روی کردن را باید کنار بگذاریم . حتی همان برنج را نیز عاملی برای سیر شدن هم بدانیم اگر در زندگی روزمره زیاد از آن استفاده کنیم آن زیاده روی سبب چاق شدن میشود . چون زیاده روی سبب میشود محتویات ذهن انسان به سمت چاق شدن هدایت شود و ما شاید یکبار در روز پرخوری کردیم اما بارها این پرخوری را در ذهن مرور کردیم و تبدیل به خاطره کردیم و این خاطره سبب چاق شدن ما شد .
      ۷- عقاید خانواده ی ما به ذهن ما منتقل میشود .
      بله شاید عبارت چاق = ژنتیکی یک عبارت غلط است اما عقاید چاقی دقیقا تحت تاثیر تربیت خانواده ما در ما شکل گرفته خواسته یا ناخواسته ما چاق شدن و فرمولهای چاقی را از اطرافیان خود آموختیم و بارها و بارها آن ها را در زندگی روزمره تکرار کردیم و چاقی مهمان جسم ما شد .
      پس این اطلاعات چاق کننده از خانواده ی ما به ما رسید همانطور که خیلی از مسائل دیگر نیز از طریق عقاید خانواده به ما رسید .
      ۸- خانواده و اطرافیان ما دیدگاههای خود در مورد موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند و ما اکنون از همین شیوه نیز در جهت کاهش وزن استفاده می کنیم .
      اطلاعات لاغر کننده را مجددا از طریق ۵ حس خود به ذهن می دهیم تا محتویات ذهن ما دوباره در جهت لاغری جریان یابد . برنامه نویسی ذهنی میکنیم و بعد ان را در زندگی روزمره تکرار می کنیم .
      ۹- اگر میخواهیم به شکل ساده و آسان لاغر شویم باید مهارت شناسایی فرمولهای چاق کننده را کسب کنیم .
      فرمولهای چاق کننده همان افکار تکرار شونده ای هستند که فضای ذهن را در چرخه ی چاقی نگه میدارند ‌.
      ۱۰- جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمولهای ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید .
      چیزی که از این جمله برداشت میکنم اینست که ما باید رفتارهای خود و سناریوی ذهنی موجود در آن رفتار را تجزیه و تحلیل کنیم . مثلا شخصی خوردن صبحانه را دوست دارد اما میداند با خوردن صبحانه از همان اول صبح دروازه ی خوردن را گشوده و تا آخر شب مرتب در مدار خوردن می چرخد . این شخص علت خوردن صبحانه را توصیه ی پزشکان میداند مبنی بر اینکه صبحانه در اول صبح انرژی لازم را در طی روز حفظ می کند در حالیکه برای شخص من اصلا اینطور نیست . خوردن صبحانه آن هم در اول صبح فقط باعث میشود من تا اخر شب در مسیر خوردن باشم . پس فرمول اصلی شناسایی شد . در ذهن یک انسان متناسب خوردن صبحانه = سیر بودن و انرژی داشتن
      ولی در ذهن من
      خوردن صبحانه = افزایش ولع و باز شدن دهان تا اخر شب .
      پس من با توجه به میل خودم از انجایی که میدانم اول صبح اصلا نیازی به خوردن ندارم صبحانه را اصلا نمیخورم و اتفاقا تا ساعت دو و سه بعد از ظهر هم گرسنه نمیشم .
      بعد که گرسنه شدم باز هم با آنچه که در ذهن خودم است از هر ماده ی غذایی که دلم میخواهد استفاده میکنم اما به اندازه ای که سناریوهای چاق کننده شروع به فعالیت نکنند و باعث زیاده روی بشوند . به اندازه ای که مزه ی غذا از دهانم افتاد . معمولا هم بسیار زود این اتفاق می افتد . حد سیر شدن را فشار شکم در نظر نگیرم حد سیر شدن را ذهنی بدانم و احساس خود را در نظر بگیرم . خلاصه اونقدری نخورم که عذاب وجدان بگیرم و اونقدری هم کم نباشه که دلم باز بخواد و هی به ریزه خواری رو بیاره . حدی باشه که خودم راضی باشم . احساس رضایتمندی به من میگوید که چه مقدار کافیست .
      ۱۱- مثال عذاب وجدان پرخوری برای درک بهتر مطلب
      ۱۲- پرخوری کردن یک واکنش جسمیست و تحت تاثیر فرمانهای مغزی صورت میگیرد همان سناریوهایی که در دو گام قبل کاملا درک کردم . به هیچ وجه نمیتوان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد ، فرمولهای مغزی آنها را تغییر داد .
      ۱۳- پرخوری نتیجه ی فرمولهاییست که در ذهن ما ایجاد شده .
      بخور هنوز جا داری .
      بخور خوشمزه است .
      بخور هنوز سیر نشدی .
      بخور دلت میخواد بازم بخوری .
      بخور حیفه بمونه بد مزه میشه بعدا
      بخور از دهن میفته
      بخور سرد میشه
      بخور کیف داره
      بخور ببین چه محشری شده
      و …..
      ۱۴- با تغییر فرمولهای ذهنی می توان واکنشهای جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم .
      نخور دیگه سیر شدی .
      کافیه دیگه نیازت برطرف شد .
      لزومی نداره تا ته غذا بخوری .
      موارد دیگری هم برای لذت بردن هست .
      نخور بزار سبک باشی و فرز .
      هر چقدر سبکتر باشی راحتتر می تونی حرکت کنی .
      غذا بیرون هست چرا باید قالبهای روعن رو همش با خودت حمل کنی خب کنار بزار هروقت خواستی ازش میخوری . چه نیازی هست اونقدر بخوری که انباشته بشه . بفرستش بره به قدر نیاز در درون و بیرون هست .
      تو که این همه خوردن رو امتحان کردی و حال بدت رو دیدی حالا نخوردن رو انتخاب کن بزار حال خوب لاغری در وجودت جاری بشه تا انتظارت از خودت لاغر شدن باشه .
      از نخوردن لذت ببر .
      نخوردن برات عادی و طبیعی باشه نه کار شاق و خارق العاده .
      تو نیازی به این همه خوردن نداری .
      رفتار درونی خودت رو خودت باید اصلاح کنی هیچ کسی نمیتونه تورو اصلاح کنه و سرنوشتت رو تغییر بده مگر خودت بخوای و رفتارهای درونی و فرمولهای درونیت رو تغییر بدی
      و ..‌‌..
      ۱۵- مراحل لاغری با ذهن
      ۱۵-۱ شناسایی فرمولهای ذهنی در واکنشهای رفتاری نسبت به غذاها
      ۱۵-۲ ایجاد کردن فرمول های ذهنی متفاوت برای لاغر شدن
      ۱۵-۳ تغییر رفتار غذایی به مرور
      ۱۵-۴ تغییر جسم با توجه به تغییر رفتار
      ۱۶- جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنشهای متفاوتی نشان می دهد .
      پس اگر ما فرمولهای ذهنی را تغییر دهیم واکنش رفتاری درونی ما تغییر میکند و رفتار بیرونی ما همسو با رفتار درونی ما شکل میگیرد و این دو رفتار با خواسته ی ما همسوست و جسم ما به این رفتارها واکنش نشان می دهد و لاغر میشود . خیلی عادی و طبیعی لاغر میشویم .
      ۱۷- واکنش بدن در زمان تشنگی و گرسنگی و دیگر رفتارها متفاوت است .
      ۱۸- رفتار صحیح از ایجاد فرمولهای صحیح و فرمولهای صحیح از شناسایی رفتارهای اشتباه شکل می گیرد و شناسایی رفتارهای اشتباه از توجه کردن به واکنش بدن شکل میگیرد .
      ۱۹- واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار تفاوت دارد و توجه به این تفاوت میتواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم .

      ۲۰- شناسایی واکنشهای جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما میتواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد .
      ۲۱- برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمولها و افکاریست که درباره ی چاقی در ذهن خود داریم و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد .

      متن این گام سرشار از مطالب فوق العاده ای بود که واقعا باید دونه دونه جملات بهش توجه میشد تکرار میشد تحلیل میشد تا بهتر درک کنم . همین محتواها چقدر میتونه ذهنیت من رو تغییر بده و الگوهای لاغر کننده و رفتار صحیح رو در من ایجاد کنه . البته کننده ی کار خودمون هستیم ولی داریم یاد میگیریم . درست مثل آموزش رانندگی . ما پشت فرمان نشستیم ولی داریم یاد میگیریم که چطور از این وسیله برای رانندگی استفاده کنیم . اینجا هم ما داریم رانندگی ذهن رو یاد میگیریم .
      یادمه اولین روزهایی که حدودا ده سال پیش داشتم رانندگی یاد میگرفتم توی ذهنم می اومد نگاه میکردم به ماشینهای مردم و میگفتم مردم چطوری دارن حرکتش میدن یعنی من میتونم روزی مثل اونها انقدر راحت و بدون دغدغه و ترس بشینم و رانندگی کنم .
      یعنی یادگرفتنش رو یه امر محال میدونستم تا ده جلسه ی اول حتی نمیدونستم ترمز یعنی چی . اصلا درک نمیکردم طفلک مربی خیلی ناراحت میشد ولی یاد نمیگرفتم تا مربی رو تغییر دادم مربی جدید به محض اینکه نشست توی ماشین گفت پاتو بزار روی ترمز ببین این ترمزه حسش کن ببین واکنش ماشین در مقابل این ترمز چیه ببین ماشین می ایسته . حالا پاتو بزار روی کلاژ آروم بیار بالا ببین واکنش ماشین چیه ببین ماشین داره حرکت میکنه حالا پاتو بزار روی گاز ببین ماشین داره سرعت میگیره . یعنی من از طریق واکنشهای ماشین تونستم رفتار صحیح رو پیدا کنم و تازه تونستم درک کنم رانندگی یعنی چی و بعدشم چند جلسه تمرین و بعد هم دو سه بار امتحان تا بالاخره قبول شدم اما درک من از همون کلام مربی بود که از واکنشهای ماشین پی به رفتار صحیح با ماشین بردم و الان هم دقیقا یاد همون اتفاق افتادم . ما از واکنش جسم میتونیم رفتار صحیح غذایی رو پیدا کنیم . هر رفتاری که انجام بدیم جسم یه واکنش نشون میده و ما از طریق واکنشهای بدن می تونیم بفهمیم الان چه رفتاری باید انجام بدیم .
      استاد چه نکته ی خوبی در این متن برام جا افتاد . چقدر عالی بود و چقدر قابل درک .
      ازتون بی نهایت سپاسگزارم .

      نکات برداشت شده از فایل در انتها برداشت خودم رو مینویسم .
      ۱- ما مدیریتی روی واکنشهامون نسبت به مواد غذایی نداریم ‌. یعنی این مواد غذایی هستند که ررای ما تصمیم میگیرند چقدر باید بخوریم .
      ۲- ما مسئولیتی در قبال خوردنهامون نداریم و مواد غذایی مارو تحریک میکنه به خوردن .
      ۳- ناراحتی – افسردگی – خستگی و …یک واکنش عصبی را در ما ایجاد می کند و بر روی خوردن ما اثر می گذارد .
      ۴- تفاوت من با افراد متناسب در فرمولهای ذهنی من است و این تفاوت سبب ایجاد رفتارهای متفاوت در من و افراد متناسب میشود .
      ۵- تفاوت در رفتار باعث تفاوت در جسم میشود .
      ۶- ذهن ما یک نوار خالیست و خودمان داریم مرتب روی آن ضبط می کنیم .
      ۷- ما انسان هستیم و عقل و اراده داریم . قطعا می توانیم مثل یک انسان عمل کنیم .
      ۸- ما ضعیف نیستیم . اقدامهای مختلف ما جهت لاغر شدن نشان داده که ما چقدر پرقدرت هستیم منتها بلد نبودیم و راه درست آن را نمی دانستیم . ‌ (ما بد نبودیم ، بلد نبودیم)

      ۹- لاغری با ذهن رنج کشیدن نیست .
      ۱۰- اضافه وزن صدها برابر به ذهن فشار وارد می آورد .
      ۱۱- کاهش وزن صدها برابر تاثیر جسمی بر سلامتی روح و روان انسان اثر مثبت دارد .
      ۱۲- من صلاحیت و لیاقت متناسب شدن دارم .
      ۱۳- موضوع بررسی شده : تفاوت بین افکار انسانهای چاق و متناسب هست ‌.
      در ذهن یک فرد چاق سیر شدن = یک واکنش جسمی
      در حالیکه یک فرد متناسب وقتی غدا میخوره احساس سنگینی بعدش نداره .
      وقتی به رفتارهای بدنی توجه کنیم هر وقت مشکلی وجود داره بدن واکنش نشون میده پس هر وقت که ما غذا میخوریم و جسممون واکنش مثل نفس نفس افتادن ، درد شکم و …. نشون میده یعنی ما با اون غذا خوردن به جسممون ضربه وارد کردیم که جسم واکنش نشون میده .
      همیشه به حدی بخوریم که فشار جسمی بخ ما تحمیل نشه .
      غذا به عنوان موضوعی که نیاز بدن رو تامین میکند باید باشد نه معنای لذت بردن ، جبران کردن و ….
      نگرش ما به غذا مشکل برای ما ایجاد میکنه . این دیدگاه و نگرش مشکل زارو تغییر بدیم .
      رفتار نامتناسب باید اونقدری برامون زشت باشه که نزاریم به اون حد برسیم .

      برداشت من از فایل در مورد مدیریت روی واکنشهای جسمی نسبت به رفتارمون بود . .
      ما باید مسئولیت خوردنهامون رو بپذیریم و طوری بخوریم که به جسم فشار نیاد و جسم دچار واکنش نشه و حد سیر شدن رو ذهنی در نظر بگیریم که مشکلی برای جسم ایجاد نشه .
      سعی کنیم نگرش و افکارمون رو مطابق افراد متناسب تغییر بدیم و غذا رو فقط برای رفع نیاز جسمی بخوریم (یکی از بندهای تعهدنامه در دوره )
      با دقت در واکنشها و مدیریت واکنشهامون رفتار صحیح غذایی رو پیدا کنیم و ذهن خودمون رو از فرمولهای چاق کننده پاک کنیم و فرمولهای لاغر کننده رو در زندگی روزمره استفاده کنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1399/12/10 01:56
      مدت عضویت: 1376 روز
      امتیاز کاربر: 10052 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 961 کلمه

      با سلام گام ۱۹–فرمولهای ذهنی چاق کننده را بشناسیم.
      همیشه فکر می کردم یکی از دلایل چاقی سوخت و ساز بدنم پایین است—
      یا خوردن غذاهایی که کربوهتدرت مثل برنج و نان و…است برای همین همیشه درگیر رژیم های مختلف بودم —
      یا اینکه تحرک در حد عرق کردن زیاد —
      -یا ازدواج وبا بعد از تولد فرزند و خیلی دلایل دیگری مثل خوردن قرص های ویتامین و یا داروهای افسردگی که توسط اطرافیان شنیده می شد را عامل اضافه وزن می دانستم غافل از اینکه هیچکدوم از اینها عامل چاقی نیستند چون با بودن تمام این دلایل افراد متناسب زیادی هستند پس همه اینها رد می شوند -هر وقت با شخص متناسبی برخورد داشتم فکر می کردم که یک تفاوتی بین من و او هست ولی نمی دانستم چی هست تنها فکری که می کردم می گفتم حتمی سوخت ساز بدنش با من فرق دارد یا بیشتر ورزش می کند ‌کلی سوال در ذهنم. ‌خیلی وقتها آنها تشویق می کردم و می پرسیدم چه سکرتی داری که متناسب هستی غافل از اینکه تفاوت در ذهن ماست (افراد متناسب در وزنی که مد نظر من هست صبحت می کنم چون من همیشه متناسب بودم و هستم بالاترین وزن من ۵۸کیلو بوده)حتی می پرسیدم چه می خورند چه ورزشهای می کنند و از هر کسی یک ایده می گرفتم و کارهای که می گفتم انجام می دادم و وقتی به اونون چیزی که می خواستم نمی رسیدم خودم را سرزنش می کردم وناامید. غافل از اینکه بلد نبودم نه اینکه تلاش نداشتم و خدا را شکر که با گوش کردن فایل ها و آگاهی‌هایی که در این مدت دریافت کردم متوجه شدم که خیلی فرمولهای ذهنی من تغییر کرده و یکسری عادتهای خوب جایگزین عادتهای بد شد .مواد غذایی دیگر برای من تصمیم نمی گیرند من تصمیم می گیرم چی بخورم و موقع گرسنگی بخورم.و به اندازه بخورم.
      من همیشه در خوردنم مدیریت داشتم اما از راه درست نبوده و خودم را از خوردن خیلی غذاها محروم و محدود می کردم و همیشه ترس از خوردن را داستم که باعث آزار روح و روانم می شد چون بلد نبودم و اکنون که یاد گرفتم و باز هم مدیریت روی واکنش به مواد غذایی دارم با یک حساس کاملا متفاوت بدون ترس از غذا خوردن بدون محرومیت و محدودیت از مواد غذایی و فرمولهای ذهنی من الان کلی تفاوت دارد با فرمولهای ذهنی قبل از آشنایی با این دوره لاغری با ذهن.چند روز پیش رفتیم مسافرت یک طبیعت بسیار زیبا با هوای بهاری بسیار لذت بخش-در هتلی که اقامت داشتیم چند رستوران مجعز با غذاهای متنوع با دسرهای متفاوت و پیش غذاهای متنوع -روز اول صبح یک قهوه داخل آتاق درست کردم خوردیم و برای صبحانه رفتیم پایین داخل رستوران نشستیم اول قهوه و چایی و آب آوردند که من آب را ترجیح دادم چون قهوه را خورده بودم و متوجه شدم که اصلا میل به صبحانه ندارم به شوهرم گفتم من هیچی میل ندارم و اومدیم بیرون و رفتیم کنار ساحل واز زیبایی‌های اطراف کنار اقیانوس لذت بردیم اینجا من برای خوردن تصمیم گرفتم و اونون صبحانه رنگ و رنگ و با شیرینهای متنوع و منظره زیبای بیرون رستوران همراه با آبشاری که می آمد اصلا وسواس و تحریک برای خوردن نشدم( در صورتی که خیلی ها بخاطر منظره زیبا هم که شده ترجیح می دهند بنشیند و غذا بخورم )یک ماشین کرایه کردیم رفتیم دوره جزیره را بگردیم بین راه شوهرم گفت گرسنه هستی چیزی بخوریم که اصلا گرسنه نبودم و بعد از ظهر بر گشتیم هتل و ساعت ۷/۵ رفتیم رستوران برای شام که من گفتم یک غذا برای هر دو ما کافی است با یک سالاد با وجودی که ساعت‌ها چیزی نخورده بودم فقط به اندازه‌ای خوردم که نیاز داشتم ولی همسفری که با ما بود تمام غذایش را خورد و می گفت که حیف است پول داده اگه نخوره اسراف می شه وحتی دسر هم سفارش داد و خورد ‌خیلی هم چاق بود و فکر می کرد من غذا خوردن را دوست ندارم که بهش کفتم من بیشتر نمی توانم بخورم با تعجب مرا نگاه می کرد.روز دوم دو باره ماشین گرفتیم و رفتیم hiking قبل از اینکه بریم شوهرم گفت بریم چیزی بخوریم که انرژی برای بلا رفتن داشته باشیم که من اصلا میل نداشتم ولی شوهرم با همسفرمون همبرگر خوردند و رفتیم تا ارتفاع ۵هزار فوت با شیب خیلی تند و خیلی راحت و با انرژی مسیر را رفتم بدون خوردن غذایی که مثلا انرژی داشته باشم در صورتی که قبلا برای همچین برنامه‌ای حتمی کلی خوراکی مثل آجیل میوه و حتی ساندویچ بر می داشتم که خوردن در طبیعت و بالارفتن بالای کوه با خوراکی بیشتر تفریح دارد این هم یک تغییر دیگه.و ساعت های ۵ بود که رفتیم رستوران و غذا سفارش دادیم و من باز هم اصلا ولع گرسنگی نداشتم همانقدر که نیاز داشتم خوردم می خوام بگم که توی این مسافرت خیلی تغییرات را در خودم دیدم و خیلی لذت بخش بود برام که بدون هیچ محرومییت و محدودیتی بود کاملا آزاد بودم انتخاب با خودم بود حس گرسنگی خیلی کم داشتم و این نشان از این است که فرمولها تغییر کرده ممنونم استاد از آگاهی های بی دریغ شما استاد .این مسافرت یک محک خوبی بود برام که اصلا خودم فکر نمی کردم که تغییرات اینقدر وسیع باشد به گفته استاد کسانی که با این دوره آشنا شده‌اند صلاحیت و لیاقت لاغر شدن را دارند این واقعیتها و تغییرات را نوشتم تا دوستانی که ذره ای شک دارند بدانند که اگر شک نکنند و علاقه داشته باشند موفق می شوند ادامه بدهند عادتهای خود را بررسی کنند موانع را به موقع شناسایی کنند و به گفته استاد استمرار داشته باشند حتمی موفق می شوند مهم‌تر اینکه وقت تعیین نکنند فقط کاری که استاد می گوید باید انجام داد .مجددا از شما استاد متشکرم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1399/12/03 08:52
      مدت عضویت: 1669 روز
      امتیاز کاربر: 234 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,006 کلمه

      باسلام گام ۱۹ : فرمولهای ذهن چاق کننده رابشناسیم
      تاحالا باگوش کردن به فایلها و با انجام تمرینات هم ذهنمون به ارامش واطمینان مسیر لاغری رسیده وهم به این باور رسیدیم که علت چاقی ما حالتهای روحی وبیماری وارث وژنتیک نیست وهرچه راعامل چاقی نام بردیم فقط بهانه هایی برای بهتر وبیشتر خوردنمان و لذت بردن از غذاهایی بوده که خاطرات خوبی از انها داشتیم به همین دلیل تصمیم اگاهانه به خوردن میگرفتیم بلکه علت چاقی ما فرمولهای چاق کننده ذهنی ما که همان عادات رفتار غذاییمان هست  بوده که باانجام انها چاق میشدیم که هربار ما باروشهای مختلف میخواستیم وتصمیم میگرفتیم لاغر بشیم در واقع برای افزایش عادتهای چاق کننده حرکت میکردیم .اگر رژیم غذایی میگرفتیم وخودرا ازخوردن محروم میکردیم چون غذاراعامل چاقی جسم می دانستیم به همین دلیل برای لاغر شدن از دستورهای غذایی پزشک بنام رژیم غذایی استفاده میکردیم.اگر کم تحرکی را باعث چاقی خود میدانستیم ورزش وپیاده روی رابرای تحرک زیاد وعرق ریختن واب شدن چربیها برای متناسب شدن انتخاب میکردیم.هرروشی که برای لاغر شدن استفاده کردیم انهارادلایل چاقی خود میدانستیم .هرتلاشی که انجام میدایم مثل نخوردن نان وبرنج وسرخ کردنی وکره وشیرینی وخامه ونوشابه وفست فود و………..همه توجه واکنش جسم ما بوده به غذا خوردن به همین علت تمام تلاشهای ما بی نتیجه می مانده چون اینها همه فرمولهای ذهنی چاق کننده ای بودند که به وسیله حذف انها می خواستیم به لاغری برسیم با داشتن فرمولهای غذایی چاق کننده درذهن وتکرار انها مثل انواع سسها و پیتزا ولازانیا وماکارونی و……….. باورکرده بودیم که هر چیزی بخوریم برایمان چاق کننده است حتی اب .هرچه فرمولهای ذهنی چاقی بیشتر ی درباره اثر موادغذایی در ذهن ایجاد بشه ترس از غداخوردن ومنتطر چاق شدن درمابیشتر می شود وبرای لاغر شدن نخوردن وحذف ان مواد غذایی را انجام میدهیم .درصورتیکه این تصورات ماست که مواد غذایی مثل برنج یا نان چاق کننده است . اما در نگاه به بعضی از کشورها وحتی مناطق وشهر هایی از کشورما هستند میبینیم که خوردن برنج جزء اداب وسنت اصلی غذایی شان حتی دروعده صبحانه است بااین وجود اکثر مردمشان متناسبند اما برا ی ما خوردن برنج ونان یکی از عوامل چاقیمان است. درنظرمان چاق نشدنشان دراثر خوردن برنج نداشتن استعداد چاقی بود ودرما داشتن استعداد چاقی .وقتی با مسیر لاغری با ذهن اشنا شویم متوجه می شویم که تفاوت ما با لاغرها درفرمولهای ذهنی ورفتار غذایی مان است نه استعداد چاقی .برای متناسبها برنج یک ماده غذایی لذیذ ومقوی برای سیر شدن است وبرای چاقها عامل پرخوری ولذت برای چاق شدن . در ذهن همه مصرف برنج از هر نوعی یک عامل چاقی است که یک باور غلط است در مورد چاقی مثل باور چاقی ارثی وژنتیکی است وخیلی باورهای دیگر که از خانواده به ما منتقل شده .غذا ها عامل چاقی نیستند که با حذف انها وفشار برجسم وسختی لاغر شویم لاغر شدن باید به اسانی وراحتی مورد پذیرش ذهن باشدوباید عوامل وفرمولهای چاق کننده راشناسایی کنیم که بهترین راه استفاده از دوره های لاغری با ذهن است .برای پیدا کردن فرمولهای چاق کننده اول باید عوامل ایجاد انها را درخود پیدا کنیم .
      وقتی ما عامل چاقی را در حد ترکیدن خوردن می دانیم وبوسیله رژیم که محدود ومحروم کردنمان از خوردن است و تند خوردن را عامل دیگر چاقی می دانیم وبا ارام جویدن واهسته تر خوردن مدت خوردن وچگونگی خوردن راتغییر می دهیم وبا محدود کردن ومحروم کردن از خوردن وتغییر چگونگی ومدت خوردن برای لاغر شدن تلاش می کنیم متوجه نیستیم که چاقی یک واکنش غذا خوردن جسم نسبت به بیش از اندازه خوردن است که دراثر فرمان مغز صادر می شود که دردست مانیست و ما به هیچ وجه با کنترل میزان وچگونگی ومدت خوردن نمی توانیم چاقی را به لاغری تبدیل کنیم .فقط با تغییر در فرمولهای ذهنی وواکنش جسم به خوردنمان می توانیم به لاغری برسیم نه با کنترل وچگونگی خوردن . پس باید فرمولهای ذهن درواکنش رفتاری جسم به خور ن راشناسایی کنیم و فرمولهای صحیح را یاد گرفته وکم کم انها را جایگزین فرمولهای غلط بکنیم تا به مرور زمان رفتار غذایی ماتغییر کند وجسم ماهم مطابق با رفتار غذایی درست ما تغییر کند وما لاغر شویم 🏵باید واکنش رفتار غذایی خود را نسبت به خوردن مدیریت وکنترل کنیم .اصلی ترین مطلب در چاقی نداشتن مدیریت برخوردن واستفاده از موادغذایی است .در افراد چاق مواد غذایی هستند که خوردن ما را کنترل می کنند وبرای ما تعیبن میکنند که ازهرغذا چقدر مصرف کنیم وبعضی هارا بیشتر مصرف می کنیم وقتی مواد غذایی خوردنمان را مدیریت می کنند دراین حال ما مسئولیتی درمقابل خوردن مواد غذایی نداریم چون هر غذایی به شکلهایی مثل بو طعم  رنگ   مزه   عکس     بسته بندی و……. مارا تحریک به خوردن می کنند وعلاوه بر واکنش جسمی بصورت چاقی   بر واکنش روحی ما بصورت تحریکات عصبی وافسردگی وناراحتی وخستگی باعث ایجاد واکنش عصبی در ما می شود که در بیشتر خوردن ما موءثر است . تفاوت متناسبها وچاقها هم در همین است یعنی فرمولهای ذهنیشان که درموقعیتهای مختلف واکنشهای غذایی متفاوت دارد وهمین تفاوت دررفتارغذاییشان است که باعث تفاوت درجسمشان بصورت چاقی یا لاغربودن است نه ارث وژنتیک
      ومحیط زندگی واداب ورسوم و تیروئید و………همه این موارد توجیه وبهانه بیش از اندازه خوردن وپیدا کردن اضافه وزن وچاق شدن است .
      این تفاوت رفتار غذایی چاق ها با لاغرها در الگوهای ذهنی متفاوت انهاست که خودمان وارد وذخیره در ذهنمان کردیم . مغز ما یراساس این اطلاعات والگوهای وارد وذخیره شده در ذهن فرمان چگونه خوردن راصادر می کند.مثلا درافراد چاق بااینکه خیلی غذا خوردن درحد شکم درد وخفگی است ولی باز با اوردن خوراکی می خورند . به هنگام شناسایی‌ فرمولهای ذهنی و  جایگزینی فرمولهای صحیح و تغییرانها ،واکنش غذایی ما بطور اتوماتیک عوض می شود بدون رنج وفشار وسختیه رژیم گرفتن وورزش کردن .اینکه ما بارها اقدام به لاغرشدن کردیم ولی شکست خوردیم ا بی ارادگی وبی عرضگی وضعیفی مانبوده بلکه راهمان رابلد نبودیم ومسیر را اشتباه می رفتیم .وگرنه تحمل پیمودن این همه راههای سخت وبا فشار ورنج اور برای لاغرشدن نشانه اراده وتوانایی مادر رسیدن به لاغری است پس ما بی عرضه نیستیم بلکه مسیر درست را نمی دانستیم .بادیدن تصاویر افراد متناسب در تبلیغات غذایی وروشهای لاغری ما فکر میکردیم که ناتوانیم وخوب عمل نکردیم واراده نداشتیم وخودراسرزنش میکردیم در صورتیکه چنین نبوده وما ففط راه را بلد نبودیم و علاوه برضربه به جسم به روحمان هم لطمه میزدیم.استفاده از روش لاغری با ذهن فواید زیادی دارد که علاوه برتناسب جسم بر ارامش روح وشادی ونشاط وبهبود شرایط زند.گی وارتباطات وشرایط کاری وهمه جنبه زندگی اثر مثبت دارد.روش لاغری با ذهن بسیار اسان است چون بدون تحرک وزحمت زیادی واتلاف وقت ورفت وامد در شلوغی ها وهزینه ان چنانی وسختی ، فایل ها در دسترس است وبا انجام تمرینات وعمل درست به انها به نتایج عالی میرسیم .
      اختلاف خوردن چاقها تامرزشکم درد ولاغرها فقط در حد سیری در این است که لاغرها اگر به مقدار زیاد ومتنوع غذا هم برسند زیاده روی نکرده وبه اندازه مورد نیاز بدنشان وفقط برای رفع گرسنگی می خورند.اما چاقها وقتی از خوردن بیش از سیری شکم درد می گیریند یعنی رفتاربدی باجسم خود داشتند ومانعی بوده که باعث ایجاد مشکل درد در شکم اوشده مثل وقتی که ما بیماریم درد داریم ویا وارد شدن ضربه ای در بدن ان قسمت از شدت ضربه دچار درد می شود.درد واکنش بدن است در برابر اصابت ضربه خورده شده به جسم .
      در فرد لاغر موقع گرسنگی صدای غارو غور شکم ویا درد ویا احساس ضعف ولرزه ومور مور اندام واکنش بدن در برابر گرسنگی اعلام گرسنه بودن می کند در فرد چاق هم درد شکم وپیچش همراه بادرد وسخت نفس کشیدن تا حد خفگی خوردن سنگین شدن وخسته شدن از پرخوری نشانه واکنش بدن برای بیش از اندازه خوردن است. پس درد در مقابل واکنش به چیزی ایجاد می شود.
      با این توضیحات متوجه تفاوت واکنش رفتار خوردن در لاغرها وچاق ها می شویم که در چاق هاسیرشدن در حد خفگی وحالت سنگینی علایم سیری است اما لاغر ها هیچ وقت به این علایم نمی رسند وبعد از خوردن احساس سنگینی ندارندچون به اندازه لازم بدن میخورد مثل تنفس کردنشان ضربان قلبشان که خسته نمی شود ولی افراد چاق از خوردن زیاد خسته می شوندوسیر شدن برایشان معنی خسته شدن از خوردن وتغییر فیزیکی بدن وفشاربه شکم ودرد شکم را دارد.
      برای متناسب شدن باید قبل از فشار امدن به بدن از خوردن بلند شویم نباید به رنگ وبو وطعم ومزه وجشن ومهمانی وتنوع غذایی ورستوران ودور همی وتفریح و تعارف و……….
      توجه کنیم واهمیت دهیم .به غذا به عنوان یک وسیله رفع نیاز بدن ورفع گرسنگی باید نگاه کرد نه لذت نه جبران کردن    نه حروم میشه وحیفه   نه پولشو دادم      نه فرصت .وقتی غدا خوردن براساس این بهانه ها و نقطه نظرها باشد برای جسم نتیجه ای جز چاقی ندارد. 🌹

      اگر این بهانه ها را کنار بگذاریم ووقتی غذا می خوریم بیش از سیری بافشارودرد شکم ودرحد خفگی وتهوع وترکیدن نخوریم وبه اندازه بخوریم به مرور زمان کم کم وخودبخود لاغر می شویم .باید پر خوری را برای خودمان کاری زشت وغیر انسانی معنی کنیم وبرای این کار عناوینی انتخاب کنیم مثلا مگه قحطی زده ایم   ازجنگ فرار کردی   نخورده وندیده ای    شکمو      چاقاله پر خور       می ترکی      خجالت بکش از خوردنت         حیوان هم به اندازه سیری می خوره           هرچه درسفره یا سر میز هست که نباید بخوری و…………وهمینطور تنبیه برای خودمان برای هربار ویا تکرار بد خوری بگذاریم وخودمان راسرزنش کنیم .
      اگر هم رفتار غذایی درست داشتیم ودرست وبه اندازه خوردیم ونقطه گرسنگی وسیری را رعایت کردیم وریزه خواری وبد خوردن رانداشتیم حتما خودمان را تحسین وتشویق کنیم تا ذهنمان به انجام مواقع درست وبد رفتار غذایی اگاه شو د.
      یک روش دیگر کنترل خوردن این است که اجازه ندهیم غذا برای ماتصمیم بگیرد وحدو مرز خوردن را با رنگ وبو وطعم وزرق وبرق وبسته بندی هاوتبلیغات وتنوعش تعیین کند.فردمتناسب به هیچکدام از اینها توجهی ندارد فقط به اندازه نیاز بدن وسیر شدنش می خور د.بارعایت این نکات میتوان هرروز یک قدم به تناسب نزدیک وامیدوارتر به لاغر شدن درمسیر ادامه داد.
      از شروع گام اول تا حالا تغییرات خوبی در رفتار غذاییم ایجاد شده ریزه خواری ندارم توجه به نقطه سیری وگرسنگی را متوجه ورعایت می کنم البته یکی دو مورد کمی زیادتر خوردم ولی نه به اندازه شکم درد بلکه با داشتن احساس سیری بیشتر.  بااینکه عاشق خوردن بودم اصلا میل به هله هوله خوردن نداشتم وانجام هم ندادم   همینطور با اینکه روی میز میوه وشیرینی وتنقلات همیشه هست ولی واقعا ای ۲۰ روز خیلی کم به اندازه چند دانه مغز وتنقلات وچند دانه بیسکوییت کرم داربیشتر نخوردم .واقعا ازصدای غرغر شکم برای گرسنگی لذت میبرم وهمینطور منتظر شنیدن واکنش شکمم هستم حتی به نقطه گرسنگی هم که میرسم به خودم میگویم هنوز زوده با راحتی وارامش نه با رنج وناراحتی البته هنوز تغییر ی حاصل نشده که بقول استاد زوده وزمان تعیین کننده نیست بلکه تغییر جسم ملاک است وهمینقدر که این تغییرات حاصل شده، خیلی خوشحالم وشکر گزار وبی صبرانه منتظرم برای امدن فردا وشنیدن فایل بعدی وانجام تمریناتش.
      پس باید به رفتار خوردن واحساسی که از ان داربم دقت کنیم که در هروعده غذایی از هرچه می خوریم به اندازه بخوریم وبه واکنش جسم برای سیری توجه کنیم که اگر احساس سنگینی ودرد شکم وحال بد داشتیم به خود تذکر داده و بگوییم رفتار غیر انسانی داشتیم وبرای خود تنبیه بگذاریم وبرای دفعه بعد رفتار صحیح غذایی را جایگزین
       کنیم تا رفتار صحیح خوردن در ما بوجود اید .درد پر خوری را خود بوجود اوردیم باید خودمان هم درمانش کنیم ودارویی ندارد جزانجام رفتار صحیح غذابی .
      من وخانوادم هم قبلا که متناسب بودیم در خانه می خوردیم اما درمهمانی وجشن که می رفتیم اصلا میلی به خوردن نداشتیم شاید فقط یک میوه می خوردیم طوریکه صاحب مهمانی یاجشن واطرافیان به ما می گفتند اومدید مهمانی ها فقط یک شبه چرا نمی خورید هرکس می خواد بره مهمانی یا جشن از یک هفته قبل نمی خوره تا بتونه انجا خیلی بخوره شما چرا برعکس هستید ولی نمیدونم از کی رفتارم برعکس شد بااینکه تاقبل از مهمانی یا جشن خورده بودم ولی انجا هم درحد ترکیدن می خوردم گاهی چیزهایی هم هنوز باقی می موند که من از انها نخورده بودم ولی خداروشکر الان تب خوردنم خیلی افتاده امیددارم که حتما متناسب میشم وتا اخر مسیر ادامه میدهم.
      از خدا برای همه چیز متشکرم واز شما استاد گرامی بابت تلاش وتوجه تان برای رفع مشکل اضافه وزن وتمام گرفتاریهایی که با حل شدن این معزل انها هم تحت تاثیر ان حل می شوند بسیار سپاسگزارم وتشکر از اینکه صادقانه وخالصانه انچه درتوان دارید دراختیار هدایت شدگان به سوی لاغری قرارمیدهید توفیق روز افزون وسلامت شما وعزیزانتون را از خدا خواهانم⚘

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/23 17:17
      مدت عضویت: 1652 روز
      امتیاز کاربر: 28111 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,840 کلمه

      همیشه مواد غدایی هستن که خوردن ما چاقها رو مدیریت میکنن و ما هیچ مسولیتی در مقابل خوردنمون نداریم و این مواد غذایی هستن که مسولیت خوردن ما رو به عهده دارن و ما رو تحریک به خوردن میکنن ( من خودم قبلا هر شیرینی و کیک شکلاتی که با شکلات اضافه روش تزین شده بود و یا کلا کاکاییویی بود من فقط شروع به خوردن میکردم ودیگه هیچی متوجه نمیشدم ولی امشب خونه مادرم از همین مدل کیکهای دبل چاکلت بود و من به زور یه ذره خوردم و گفتم میل ندارم و اصلا دیگه نخوردم چون واقعا هیچ هوسم نشد واین یه تغییر بز رگ در من بود در کنار تمام تغییرات گذشته امدر این مسیر ) بعضیها با هر واکنش عصبی شروع به خوردن میکنن مثلا خستگی و یا سر درد و یا هیجانی شدن و یا ناراحت شدن سریع شروع به خوردن میکنن (منم قبلا با خوشحال بودن زیاد میخوردم ولی حالا خیلی مسلط شدم و وقتی خوشحالم متوجه هستم و به رفتارم نطارت میکنم ببینم میخوام بخورم و اگر دارم میخورم چرا میخورم ؟؟؟گرسنه هستم یا نه ؟؟؟ و همین آگاه بودنم کلی پیشرفت هست برای من و خوشحالم و هر چیزی رو به هر بهانه ای که مثلا خوشحالم وارد بدنم نمیکنم )
      و همین رفتار چاقها باعث شده ما در موقعیتهای مختلف واکنش غذایی ما هم مختلف باشه اما این بر خلاف متناسبها هست( مثلا من در سفرها و یا عیدها و یا فضا سبز و پارک و دورهمی و یا رستورانها و یا خونه ی مادرم بیشتر میخورم) و چاقها این رو گردن ارث و ژنتیک میندازن اما تفاوت چاقها و متناسبها در ذهن اونها هست که ذهن چاقها دستور پر خوری رو صادر میکنه وممکنه ما سیر باشیم اما ذهن ما دستور خوردن رو صادر میکنه (منم قبلا اینطور بودم که سیر بودم اما ذهنم دستور پرخوری صادر میکرد ولی الان دیگه ذهنم خیلی فرق کرده خودم باورم نمیشه مثلا ظهر همسرم کباب کوبیده ی عالی خریده بود از جای مورد علاقه ی من و سیخ هاش هم خیلی معمولی هستن شاید بعضیا ام بگن خیلی کوچیک هستن و دوتا سیخش کم باشه و من هم قبلا با دوبرابر اینا شاید سیر میشدم اما امروز با یکی و نصفی من کاملاسیر بودم و دیگه نخواستم بخورم و بقیه اش رو دادم به همسرم و کمی بعد خودم متعجب بودم که چه رفتاری ناخود آگاه از من سر زد همون کبابها که قبلا خیلی دوست داشتم رو تو نستم یه مقدارش رو نخورم چقد عجیب و همینه که میگم ذهنم تغییر کرده .).
      ما انسانیم عقل داریم و ار اده داریم خیلی راحت باید موضوعی رو که به ضرر ما هست اون رو بر طرف کنیم و انجامش ندیم و یا ا دامه ندیم و نباید بگیم چون ضعیف هستیم نمیتونم انجامش ندی

      م باید بگیم ما راه درست رو بلد نیستیم و انسانهایی که بارها اقدام به لاغری کردن و اما نتیجه نگرفتن چون روش اشتباه بوده این افراد بسیار توانمند هستن و من هم جز این دسته بودم (چون بارها در حد ۲۰ و یاا ۳۰ کیلو و بیشتر لاعر شدم ولی ماندگار نبوده )و خیلی به خودم افتخار میکنم که منم جز این دسته بودم من بارها رفتم ورزش شدید داخل باشگاه در حالی که باد و بارا ن شدید و خاک بوده و دو بچه ی کوچیک داشتم اما هیچ وقت ترکش نکردم فقط مربی یا ورزشم رو عوض میکردم ولی رهاش نمیکردم و هیچ وقتم نتیجه دایمی نداشته و خیلی من تلاش و استمرار داشتم برای لاغری از طریق ورزش و ورژیم و اگر اون تلاشم رو بیارم اینجا صدر صدر موفق میشم و دوباره میگم من خیلی توانمند بودم و پشتکار و تلاش داشتم طوری که اگر یه روز به هر دلیلی باشگاه نمیرفتم از مربی تا مدیریت باشگاه نگرانم بودن که چرا نرفتم چون تحت هر شرایطی ورزشم رو ترک نمیکردم ولی چون مسیر اشتباه بوده من نتیجه نگرفتم ولی من خیلی توانمند بودم (جسم من مشتاق لاغری هست فقط کافیه راه درست رو بهش نشون بدم که اونم آموزش لاِغری هست با صبر و تعهد و استمرا و اشتیاق ) .
      من هم زمان با انجام تمرینای ذهنی فقط وزن و سایزم تغییر نکرد بلکه روحیم و آرامشم هم عالی شده و ارتباطم با خودم عالی شد ه ایمانم و توکلم بهتر شده بر خلاف گذشته ام که با ورزش،و رژیم من در زجر و سختی بودم و همیشه حالم بد بود و من افسرده بودم و هیچ وقت نتایج خوبی برای همیشه دریافت نکردم و لی در این مسیر عالی من همیشه دارم نتایج رو میبینم و این هدایت خدای مهربان من هست که با این دورها و سایت آشنا شدم .
      من همیشه به دنبال تفاوتهای رفتاری چاقها و متناسبها هستم و متوجه شدم که کجا چه رفتار ی به من ضربه زده و من رو از مسیر درست تناسب اندام خارج کرده .
      و من وقتی چاق بودم همیشه چاقی به ذهن من خیلی فشار میورد صدها برابر جسم به ذهن من فشار میورد ( مثلا چاقم چقدر زشتم یا انگار پیر زنم یا اینکه چاقم چقدر بد تیپم و یا چاقم فلان لباس رو نپوشم که مسخرم بکنن) .
      و کافیه ما متناسب بشیم جهان ماعالی میشه و همه چیز در ما تغییر میکنه مثلا تمام بیماریها از جسم ما خارج میشه و ما احساس سبکی و آرامش و … میکنیم .
      چرا ما که اضافه وزن داریم از فشار جسمی باید متوجه بشیم که سیر هستیم ولی یه فرد متناسب در انبوه غذاها که قرار بگیره بازم رفتارش متناسب هست
      چه اختلافی بین من و متناسبها هست ؟؟ومن از فشار شکمی متوجه میشم ولی اونها به اندازه نیاز میخورن و ماباید توجه کنیم و آگاه باشیم که هر وقت در بدن ما مشکلی باشه بدن ما واکنش نشون میده مثلا وقتی سرما خورده باشیم آبریزش بینی و گلو درد داریم یا وقتی که پای ما جایی میخوره پای ما در میگیره و در هر صورت بدن در مقابل مشکلات واکنش نشون میده حالا هر وقت ما غدا بخوریم و احساس خفگی کنیم یا ضربان قلب بره بالا و یا نفس نفس بزنیم و یا شکممون درد بگیره ما داریم به بدن خودمون ضربه میزنیم ولی اشتباه متوجه شدیم که این نقطه ی سیری هست و چاقها حتما باید به حالت سنگینی در بدنمون برسیم که بفهمیم سیریم (چون خوردن ما چاقها اتوماتیک نبوده و دستی به وسیله خودمون انجام میشده و این بلا رو به سر خودمون می آوردیم و من یادم بعضی وقتها درموقعیتهای خاص اینقدر میخوردم تا خیلی ببخشید استفراِغ میکردم در این حد پرخوری میکردم و یا اینکه انقدر سنگین میشدم و معده ام در میگرفت که تنها راهش رو انگشت کردن داخل حلق خودم و بالا آوردن میدونستم در این حد پرخوری میکردم و اذیت میشدم )ولی متناسبها بعد از غذا اصلا احساس سنگینی نمیکنن مثل تنفس کردن اونها و یا پلک زدن اونها خوردن هم اتوماتیک انجام میشه ولی چاقها اشتباه متوجه شدن سیری یعنی فشار آوردن به یه نقطه ی بدن و اگر میخواهیم همیشه به حدی غذا بخوریم که احساس سیری بکنیم و باید به غذا به عنوان یه ماده ی خوراکی نگاه کنیم که میخواد نیاز بدن ما رو برطرف کنه نه برای لذت و یا جبران کردن و یا پولش رو دا دم و یا اینکه اسراف نشه و … هست که این غلط هست مثلا بارها شده رفتیم داخل یه هتل که پولش رو دادیم چرا بیشتر غدا میخوریم چرا ؟؟این چه نگاهی هست ؟؟و ما همیشه برای لذت بردن برای ضربه زدن و برای سود یا منفعت کردن و یا خیلی کارها ی دیگه ما زیاد میخوریم و چرا ما اینطوریم ؟؟ (ما چرا داخل هتل که میریم بیشتر نفس نمیکشیم یا حموم نمیکنیم یا بیشتر نمیخوابیم چرا فقط بیشتر میخوریم )ما باید به این حالت پرخوری حالت زشت و زننده بدیم و هر جا زیاد خوردیم به خودمون الفاظی رو نسبت بدیم که ذهن دیگه تنبیه بشه و تکرار نکنه و اگر نگیم ذهن دوباره تکرار میکنه و من باید برای پرخوری خودم حدی تعیین کنم که اگر بیشتر خوردم به خودم نهیب بزنم در طبیعت حتی درنده ترین حیوانات هم وقتی سیرن دیگه حمله نمیکنن مگر بخوان از خودشون دفاع کنن ولی من انسان چرا اینطورم ؟؟
      من باید این حلالت سنگینی رو بعد از غدا رو از خودم دور کنم واگر انجام دادم خودم رو سرزنش کنم و بلعکس اگر رفتارم خوب بود خودم رو تشویق کنم که ذهن انگیزه بگیره و همیشه بگو رفتار من باید انسانی باشه و در شان یه انسان باشه و اجازه ندید شرکتها و بسته بندیها برای تو حد و مرز خوردن تعیین کنن ؟کی گفته دیگران باید برای ما حد و اندازه تعیین کن کی گفته؟؟؟ چرا متناسبها به این حد و اندازه ها توجه ندارن و به اندازه نیازشون مصرف میکنن و متناسبها اصلا کاری به مواد غذایی و زمانها و مکانها ندارن و اما ما هر چقدر پیترا بزرگتر میخوریم سفره رنگینتر ما میخوریم (من قبلا خودم با یه پیتزا اصلا راضی نمیشدم و دوتا رو کامل میخوردم تازه منتطر بودم اگر از بچهام موند یا همسرم اونم بخورم حتی اگر سیر هم بودم ولی میخوردم اما جدیدا من در خواست میکنم از شوهرم یکی بخریم برا دوتامون آخه زیاده و بزرگن مگر من چقدر میخورم و جالبه که میخورم و سیر هم میشم و هم بقیه تعجب میکنن و هم خودم ومن قبلا که با متناسبها میرفتم فست فودی و اونها به این شکل رفتار میکردن و من تعجب میکردم که چرا نمیخورین یعنی چی نمیتونم ولی حالا خودم دقیقا در همون حد میخورم و سیر هم هستم )
      هر وقت بعد از غذا احساس سنگینی و شکم درد داشتی بدون رفتارت غیر انسانی بوده و خودت باید برطرفش کنی و هیچ دارویی نداره و این درد شکم و زیاد خوردن و سنگینی رو باید برطرف کنیم (من که موقع غذا به خودم میگم اول اینکه سیر هستی یا گرسنه و اگر گرسنه بودم واقعا شروع به خوردن میکنم و بعد میگم بدون هیچ خاطره ای و ذهنیتی از این غذا بخور و بگو به خودت که این غذا برای ادامه ی حیاط و زندگی من نیاز هست و من در حد رفع این نیاز جسمی خودم باید غذا بخورم مثل اکسیژن که برای بدن من نیازه هست و اگر دیدم دارم لقمه های اضافه بر میدارم سریع به خودم میگم من از اون حالت زشت و زننده ی سنگینی بعد از غذا متنفرم و میخوام سبک باشم و به یاد تعهدم و هدفم میفتم و ادامه نمیدم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم