0

نکته طلایی ۱: از چاق تر شدن خوشحال باشید!

چاق تر شدن
اندازه متن

ترس از چاق تر شدن یکی از بزرگترین چالش های افراد چاق است.

سالهای زیادی از عمرم با چاقی گذشت و در تمام این سالها ترازو و عددی که قرار است نشان دهد جز کابوس های ذهن من بود.

چرا از چاق تر شدن ترس داریم

از کودکی چاق بودم و دلایل منطقی و متعددی برای چاقی خودم داشتم از جمله اینکه چاقی من ارثی است، چاقی من بخاطر کم تحرکی است، من بخاطر پایین بودن سوخت و سازم چاق هستم و ….

نکته جالب اینکه من و همه افراد چاق دلایل چاق بودنشان را از دیگران شنیده اند و خودشان هیچ دلیل و منطقی برای آن ندارند. به این صورت که من با تحقیق یا بررسی به دلایل چاق بودنم نرسیده بودم فقط چون دیگران درباره چاقی من این نظر را داشتند من هم قبول کرده بودم.

اینکه چرا به سادگی و بدون فکر کردن به دلیل و منطق، دلایل چاق بودن خود را پذیرفته ایم بخاطر اهمیت و اعتباری است که برای حرف دیگران قائل هستیم و این کاملا طبیعی است.

وقتی خودمان برای چاق شدن اقدام نکرده ایم بنابراین طبیعی است که هر دلیلی به ما گفته شود را قبول می کنیم.

وقتی دلایل منطقی برای چاقی خود داشته باشیم از آنجا که نمی توانیم آن دلایل را خنثی کنیم بنابراین به صورت خودبخودی ترس از چاق تر شدن در ما ایجاد می شود.

من هر سال بزرگتر می شدم و بیشتر از سال قبل می شنیدم که چاقی من ارثی است،‌ چاقی من بخاطر کم تحرکی و کلی دلیل دیگر است بنابراین از آنجا که من اقدام عملی یا قانع کننده ای برای برطرف کردن دلایل چاقی خودم انجام نداده بودم بنابراین طبیعی است که هر سال انتظار چاق تر شدن داشته باشم و دقیقا هم همین شرایط را تجربه می کردم و من سال به سال چاق تر می شدم.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

اگر شما هم مانند من تجربه هر سال چاق تر شدن را داشته اید اکنون دلیل آن برای شما واضح شده است. بنابراین هرچه ما چاق تر شدیم به این دلیل نبوده است که استعداد چاقی ما رشد کرده یا توانایی ما برای مقابله با چاقی کمتر شده است بلکه به این دلیل ساده بوده است که ما نتوانسته ایم در مقابل دلایل منطقی چاق بودن خود دلایل منطقی برای لاغر بودن ایجاد کنیم.

به همین دلیل چاقی به شکل فزاینده در ذهن ما رشد و گسترش پیدا کرده و به مرور باعث چاق تر شدن ما شده است.

در لاغری با ذهن از چاق تر شدن خوشحال باشید

از آنجاکه روش لاغری با ذهن با همه روش های لاغری تفاوت دارد نه تنها از چاق تر شدن نباید ترس داشته باشید بلکه از چاق تر شدن باید خوشحال باشید.

لاغری با ذهن یک هنر است که باید آن را آموخت.

همانگونه که برای یادگیری هر هنری هرچه اطلاعات بیشتری درباره آن هنر داشته باشید به شکل بهتری می توانید آن را ارائه دهید، در هنر لاغری با ذهن نیز هرچه شما درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر آموزشی ذهنی بر جسم اطلاعات بیشتری داشته باشید به شکل بهتری می توانید در این مسیر حرکت کرده و نتایج عالی کسب کنید.

آموزش ذهنی و تاثیر بر جسم

برای درک بهتر آموزش لاغری با ذهن بهتر است درباره چگونگی آموزش ذهنی چاقی با ذهن و تاثیر آن بر جسم صحبت کنیم.

چرا که ممکن است برخی از خوانندگان این متن در حال حاظر چاق باشند پس درک تاثیر ذهن بر جسم برای لاغر شدن برای آنها اندکی مشکل است چون تجربه این آموزش و لمس نتیجه آن را ندارند.

اما همه ما درباره چاق و چاق تر شدن تجربیات زیادی داریم بنابراین توضیح آموزش ذهنی چگونه چاق شدن و تاثیر ذهن بر جسم در چاق شدن را به خوبی درک می کنیم.

چاقی با ذهن

همه انسانها در ابتدا متناسب بوده اند. حتی آنان که از نوزادی اضافه وزن داشته اند در مراحل رشد و تشکیل جنین متناسب بوده اند.

زندگی کردن در خانواده ای که اعضای آن چاق هستند سبب می شود که فرمول ها و آگاهی های چاق کننده از طریق صحبت کردن افراد خانواده با یکدیگر و همچنین دیدن رفتارهای آنان وارد ذهن فرد شود.

این آگاهی به دلیل بارها تکرار شدن سبب می شود که به مرور احساس فرد تغییر کند.

به این شکل که هربار درباره چاقی صحبتی می شنود احساس ترس و نگرانی از چاق شدن یا به شکل ساده تر انتظار چاق شدن در او شکل بگیرد.

ترکیب شنیده ها یا دیده ها با تغییر احساس سبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن می شود.

زمانی که فرمول های چاقی در ذهن فرد افزایش می یابند تبدیل به تصاویر چاق در ذهن فرد می شوند و انتظار چاق شدن در فرد شکل می گیرد.

این مراحل به شکل خودبخودی و بدون اطلاع فرد انجام میشود.

شنیدن درباره چاقی = ایجاد فرمول های چاقی ذهن = ایجاد تصاویر ذهنی چاق = انتظار چاق شدن = چاق شدن

این فرایند می تواند در چند سال انجام شود همچنین می تواند در چند ماه یا حتی چند هفته و در برخی موارد در چند دقیقه طی شود. بستگی به تمرکز فرد و شرایط دریافت آگاهی و اعتباری فردی است که درباره چاقی امکان چاق شدن صحبت می کند.

چاقی با ذهن چگونه است

انتظار چاق شدن سبب می شود که فرمول های چاق کننده در مغز فرد به دستورات عملی تبدیل شوند و به مرور رفتارهای فرد تغییر می کند و جسم او چاق و چاق تر شود.

دستورات مغزی علاوه بر تغییر رفتار فردی که ذهن چاق دارد سبب تغییر سلول سازی و عملکرد جسم فرد می شود و به مرور جسم فرد تغییر کرده و چاق می شود.

در مثالی دیگر ممکن است فرد در خانواده ای متناسب زندگی کرده باشد و هیچگونه افکار و فرمول های چاق کننده در ذهن نداشته باشد و هیچونه ترسی از چاق و چاق تر شدن نداشته باشد.

این فرد به دلایل مختلف ممکن است تمام مراحلی که فرد مثال قبلی در چند سال طی کرده بود را ظرف چند دقیقه طی کند و در ذهن او انتظار چاق شدن ایجاد شود.

مراجعه به پزشک برای لاغری

برای مثال ممکن است فرد به هر دلیلی به پزشک مراجعه کند و پزشک برای حل مشکل فرد اقدام به تجویز دارو کند و ضمن شرح چگونگی مصرف دارو به فرد تذکر دهد که فلان دارو خاصیت چاق کنندگی دارد و باید مراقب چاق شدن باشد.

شنیدن این تذکر از پزشک که ذهن فرد شحص معتمدی است سبب می شود به راحتی ظرف چند لحظه بدون ایجاد فرمول های چاق کننده، انتظار چاق شدن ایجاد شود.

انتظار چاق شدن به صورت جهشی در ذهن فرد ایجاد می شود چرا که در حالت عادی ابتدا باید فرمول های چاق کننده از طریق تکرار هزاران بار آگاهی های چاق کننده در ذهن ایجاد شده و سپس انتظار چاقی در ذهن فرد ایجاد می شود اما در شرایط مثال زده شده انتظار چاق شدن به صورت جهشی بدون ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهن فرد شکل می گیرد.

اولین نتیجه و نشانه ایجاد انتظار چاقی در فرد، ترس از چاق شدن است.

ترس از چاق شدن بعد از شروع مراحل چاق شدن به ترس از چاق تر شدن تبدیل می شود و این چرخه ادامه پیدا می کند و سبب افزایش وزن و سایز فرد طی سالهای متمادی می شود.

این طریق یادگیری چاقی در ذهن و تبدیل شدن افکار و فرمول های ذهنی به چاقی جسمی است.

رهایی از چاقی

لاغری با ذهن چگونه است

لاغری با ذهن دقیقا به شکل چاقی با ذهن صورت می گیرد با این تفاوت که به جای آگاهی و ورودی های چاق کننده، اطلاعات لاغر کننده از طریق فایل های آموزشی به ذهن داده می شود.

با تکرار کردن و انجام تمرینات آموزشی مراحل تثبیت و نفوذ آگاهی های لاغر کننده را انجام می دهیم و این آگاهی ها در ابتدا باعث تغییر احساس ما می شوند. به شکلی که دیگر از چاق تر شدن ترسی نداریم، امیدواری بیشتری برای لاغر شدن داریم و …

پس از تاثیر آگاهی های لاغری بر احساس، به مرور رفتارهای ما تغییر می کنند.

میل به خوردن های ما تغییر می کند، اشتهای ما تغییر می کند، حرص و ولع قبلی برای خوردن را نداریم و بسیاری تغییرات رفتاری ریز و درشت در ما ایجاد می شود.

پس از این مرحله نوبت به تاثیر آگاهی های لاغر کننده بر جسم می رسد و به مرور جسم ما تغییر می کند.

این پروسه برای همه افرادی که چاق هستند باید طی شود و برای همه یکسان است اما زمان طی شدن مراحل آن برای هر فرد متفاوت و مخصوص به خودش است.

ممکن است فردی در طی چند هفته این مراحل را طی کرده جسم او شروع به تغییر کردن کند، از طرفی ممکن است فردی چندین ماه از مطالب آموزشی استفاده کند و مراحل اولیه مثل تاثیر در احساس، افکار و رفتارهای فرد ایجاد شده باشد اما سبب تغییر جسمی و شروع لاغری نشده باشد.

عوامل مؤثر بر لاغری با ذهن

تاثیر آموزش های لاغری با ذهن به شکل جدی تحت تاثیر زندگی روزمره فرد است.

به این شکل که اگر فرد به آگاهی هایی که در طی زندگی روزمره به ذهن خود می دهد توجهی نداشته باشد و همواره اطلاعات و آگاهی وارد ذهن خود کند که نتیجه آن ایجاد احساس بد و ناامیدی در فرد باشد سبب می شود که آگاهی های لاغری با ذهن به راحتی نابود شوند و هیچ تاثیری در فرد نداشته باشند.

به همین دلیل علاوه بر اهمیت اشتیاق و استمرار در یادگیری لاغری با ذهن باید در کنترل ورودی های ذهن خود کوشا باشیم.

در فایل آموزشی از چاق تر شدن خوشحال باشید موضوعات بسیار مهمی مطرح شده است که علاوه بر مفید بودن برای افرادی که به در شروع مسیر لاغری با ذهن هستند مفید و تاثیرگذار است بلکه برای سایر دوستانی که مدتهاست در مسیر لاغری با ذهن هستند و نتایج عالی کسب کرده اند نیز بسیار مفید می باشد.

اطمینان دارم با دریافت آگاهی های ارائه شده در فایل آموزشی از چاق تر شدن خوشحال باشید و تکرار آن که سبب درک آگاهی در ذهن ناخودآگاه شما می شود روند حرکت شما در مسیر لاغری با ذهن تغییرات اساسی و مثبت خواهد داشت و نتایج شما بهتر خواهد شد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای کسب نتیجه عالی در مسیر لاغری با ذهن لازم است اطلاعات کامل و جامع درباره چگونگی تاثیر ذهن بر جسم داشته باشید تا با آگاهی و چشم باز در مسیر لاغری با ذهن به حرکت خود ادامه دهید.

بنابراین توصیه می کنم ابتدا محتوای نوشتاری درباره چاق تر شدن مطالعه کنید و سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی در بخش نظرات همین جلسه پاسخ دهید.

  • با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.
  • در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟
  • روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟
  • تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
  • لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟
  • برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.30 from 61 votes

https://tanasobefekri.net/?p=26969
برچسب ها:
100 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار تینا.عالی
      1402/10/20 20:48
      مدت عضویت: 134 روز
      امتیاز کاربر: 11948 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 661 کلمه

      به نام خداوند همیشه خیر خواه ما ،

      و درود خداوند رحمان و  برکتو سلامتیو ثروت بر شما استاد گرامی و ارجمند همیشه جاری:

      •با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق تر شدن چیست؟ شرح دهید.من تا آگاه بودن و غافل و بی خبر از اینهمه یادگیری و آموزش گرفتن ناخواسته ضمیر ناخودآگاهم اینهمه سال از خانواده ام و بعد از ازدواجم 

      خانواده می‌گفت ازدواج کنی چاق میشوید حتما شک نکن،

      و از روی البته نیت خیر و ناخواسته هم همسرم از روی اینکه من لذت می‌بردم از خوردن و شروع به زیاد خوردن در این رستوران اون رستوران کرده بودبم با هم و من چون نمی‌خوردم اما کم کم به خوردن افتاده بودم و همپای او شده بودم و  منتهی ایشون ماشاالله قهرمان ملی هستن هر چند می‌دونم ورزش به اندام ایده آل ایشون ربطی ندارد هر چه هست ذهنی هست اما من افکار چاقی ندانسته داشتم ولی ایشون نه و من با تشویق همسرم روبرو میشدم و بهم همیشه میگن سلامتی باش و نوش جانت هر چند الان دیگه باز برا سلاکتیم میگن حالا نخور،به هر حال من اونموقع شروع به یادگیری ناخوادگاه چاقی کرده بودم و از خوشحالی همسرم یکجوریایی خوشحال میشدم که می‌دیدن من میخورم و  من تشویق به خوردن برای دیدن چهره شاد همسرم  از خوردن خودم و همپا همراه بودن با خوردنهای ورزشکاری همسرم که مسلما ایشون با من زمین تا آسمون نوع افکارش با من فرق میکرد،خلاثه دوهامل خانواده و ازدواج .

      • در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟از خانواده ام مادرم خاله ام و ترساندن مدام من،و  گفتن مدام چاق میشیم‌ما خانوادگی ،
      • نمی‌توانیم لاغر کنیم چون ژن داریم 
      • حوصله نداریم تو قیدو محدودیت غذایی باشیم هر روز و فعالیت زیاد هم نمی‌توانیم کلا.
      •  
      • روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟نه اصلا بدتر از قبل ذهنم مقاومت کرد و نتیجه دوبرابر بدتر برگشت و هر بار من عصبی تر و ناتوانتر .
      •  
      • تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟
      • با ضعیف تر کردن من در زمینه های عرضه و توانم و لیاقتم و اعتماد به نفسم و اراده ام و گرفتن شخصیت قوی من و منزوی کردن من و افزودن بر ترس من و وحشت از چاق شدنم و رنج بی پایان محدودیت در خوردن و لذت نبردن از غذاها و گرفتم عذاب وجدان و تحقیر مدام خودم .
      •  
      • لاغری با ذهن چگونه باعث تغییر فرمول های ذهنی و در نتیجه لاغر شدن شما می شود؟
      • یکدفعه در بهشت باز شد آزادی قدرت و راه نجاتم لذت و توانستن و خوشبخت شدن در همه زمینه های زندگیم با همین رعایت اصول توجه تمرکز تکرار و باور داشتم به خدا و توانایی که به ما داده و اینکه چقدر میخواد ما عالیترین خود باشیم،و
      • نسیم شفای خداوند هر چند پله به پله  اما واقعا از لحاظ روحی برای من به یکباره انگار  باری از دوشم برداشته شد ،فشار روحی و روانی و حس خوشحالی و شعف شادی خنده و کیفیت زندگیم عالیترین شده و بالاتر و قویتر هم میشود به اذن الله یکتا،و
      • آن عذاب وجدان و تحقیر و سرزنشم آن زندان 
      • آن محدودیت دود شدن نابود شدن نیستن دیگه و قدرتمند آزادم راحتم خوشحالم لذتمندم از زندگیم راضی ام .
      • برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.
      • این قسمت توبه را خداوند بینهایت کامل و همان لحظه قبول میکند و از تو یک قدم از خدا هزاران قدم برای ما 
      • و فرمودید بدن خودش کارشون باده تو فقط شاد باش و امیدوار و خدایت را قدرتش را باور کن و ادامه بده بی نظیر بود 
      • و اینکه یک شبه چاق نشدیم و حالا سرعت لاغری ما هم درست در دست ذهن ناخودآگاه ما هست اما ما میتوانیم با توجه درست و تمرین و استمرار بالاخره شاید د رچند هفته و یا شاید در طی چند سال بالاخره ظاهر میشود و نتیجه اش حتما حتما حتما موفقیت است.
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نگین
      1402/06/19 06:23
      مدت عضویت: 307 روز
      امتیاز کاربر: 9377 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 459 کلمه

      بنام خدا 

      نقش ذهن در چاق تر شدن من :در تمام طول زندگی آگاهی های چاقی از طریق شنیدن وارد ذهنم میشد مثلا از وقتی که مدرسه رفتم تپل شدن من شروع شد و همیشه  از فامیل میشنیدم که نگین شبیه عمه اش تپله و در سالهای اولیه دبستان چونکه اضافه وزن من از جانب دیگران تپل بودن و بانمک بودن تلقی میشد مسئله غیر طبیعی و زشتی برای من نبود همینطو  در عالم کودکی باور کرده بودم که خب من شبیه عمه ام هستم دیگه😄و رفته رفته آگهی های بیشتری وارد ذهن من میشد و احساس و رفتار و در نتیجه جسم من تغییر میکرد 

       اولین بار که یک پزشک اطفال در ۹ سالگی به من تذکر داد که باید لاغر بشی به من گفت که تصمیم بگیر که کمتر غذا بخوری و این فرآیند از اون لحظه برای من سخت به نظر رسید چرا که فکر میکردم اگه کم بخورم که سیر نمیشم  و لاغر شدن مساوی شد با تحرک بیشتر و خوردن کمتر و هله هوله نخوردن و …. که برای یه کودک خیلی سخته😁 از همه میشنیدم که خوشکلی درد سر داره و تا سختی نکشی که لاغر نمیشی  و یا اینکه اکثر خوراکی های خوشمزه اچاق کننده مضره و نباید در مصرفش زیاده روی کنیم همه اینها یه نوع حس محدودیت در من به وجود می آورد و حس محدود شدن ولع من به خوردن رو زیاد میکرد و انگار مخصوصا و از لج هم که شده میخواستم زیاد بخورم🤦‍♀️ 

      روش های مختلف لاغری هم این آگاهی رو به من داده بود که تا وقتی که طبق اصول رژیم پیش میرم و مثلا ۱۰ قاشق برنج میخورم لاغر میشم و در غیر اینصورت یا وزن کم نمیکنم و یا اونقدر که باید کم نمیکنم و اگه ورزش نکنم که دیگه خیلی کار سختتره

      در لاغری باذهن اولا که با آرامش مسیر متناسب شدن شروع میشه نه با استرس اندازه گرفتن غذا و حذف خوراکی های پر کالری و ورزش روزانه و در زمانی که ما درحال گوش دادن به آموزش ها و انجام تمرین هستیم مرتب آگاهی های جدید وارد ذهن ما میشه و این آگاهی ها رفته رفته آگاهی های قبلی رو کمرنگ و کمرنگ تر میکنه تا جایی که به راحتی آگاهی های اشتباه قبلی رو نادیده میگیریم و تحت تاثیر آگاهی های جدی احساس و رفتار و عمل ما تغییر میکنه ودر نهایت جسم ما

      برداشت من از محتوای آموزشی این جلسه اینه که اصلا نباید در این مسیر عجله کنیم و مدام چک کنیم که تغییر کردیم یا نه و فقط بایدبا آرامش به دریافت آگاهی های جدید ادامه بدیم  و حتی اگه چاق تر شدیم نترسیم و بدونیم که روند تغییرات جسمی بالاخره شروع میشه اگه باور داشته باشیم و ادامه بدیم و نا امید نشیم با توکل به خداوند 

      تشکر از استادعطار روشن عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه
      1402/06/14 12:02
      مدت عضویت: 264 روز
      امتیاز کاربر: 5650 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 474 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      نکته طلایی 1 : از چاق تر شدن خوشحال باشد

      ما برای چاق شدن یک مسیر رو شروع کردیم که  ابتدای این مسیر از گفته ها و شنیده و دیده ها شروع شده ولی هنوز چاق نبودیم ولی به مرور زمان این گفته ها و شنیده ها تبدیل به ترس از چاقی شده که این ترس از چاقی باعث احساس بد در ما شده که اطلاعات همراه با احساس ، چه خوب چه بد واسه ضمیر ناخود آگاه ما فرقی نمیکنه  و به طور مستقیم وارد ناخودآگاه میشه و باعث ایجاد انتظار و تصاویر چاقی میشه و تصاویر چاقی تبدیل به عمل میشن ودرنهایت درجسم ما خودش رو نشون میده و ما چاق میشیم ، این پروسه زمان بر و یک شبه اتفاق نیوفتاده و در طی زمان به وقوع پیوسته . حالا ما اگر میخوایم به لاغری ماندگار برسیم باید همون روالی که برای چاقی طی کردیم برای لاغری هم طی کنیم یعنی با بودن در سایت تناسب فکری و گوش دادن فایل ها و انجام دادن تمرینات و تکرارشون باعث ورود آگاهی به ذهنمون بشیم وقتی اطلاعات درمورد لاغری آسان رو به ذهنمون میدیم پس در نتیجه احساس مون خوب میشه و ما گفتیم که اطلاعات همراه با احساس چه خوب چه بد باعث ورود بدون چون و چرا به ضمیر ناخودآگاه میشه و بعد از اون انتظار لاغری و تصاویر لاغری به مرور زمان در ذرهن ما ایجاد میشه و این تصاویر به عملکرد ما و میل ما تبدیل میشه و درنهایت این تغییر عملکرد و میل ما جسم ما هم به مرور لاغر میشه همان طوری که پروسه چاقی ما زمان بر بوده و یک شبه نبوده پس لاغری هم یک شبه اتفاق نمیوفته و زمان بر خواهد بود حالا چقدر زمان ببره به عملکرد و تلاش ما ربط داره که چقدر در این مسیر استمرار داریم و برامون اهمیت داره و از ورود اطلاعات بیخود به ذهنمون جلوگیری کنیم یعنی ما علاوه بر استمرار در ورود آگاهی ها در مورد لاغری باید مراقب ورودی های دیگه ذهنمون باشیم چون وقتی ذهن منفی باف باشه تلاش مارو هم در مورد لاغری با ذهن خراب میکنه که استاد در این زمینه مثال خوبی زدن و گفتن که ذهن ما مثل یه زمین کشاورزی میمونه که ما بذر لاغری رو در اون کاشتیم و از طریق یه جوی پاک به اون آب میدیم ولی از طرف دیگه چند جوی ناپاک ددیگه رو هم وارد ذهنمون میکنیم معلومه که بذر ما به ثمر نمیشینه و شکوفا نمیشه پس باید مراقب ورودی های ذهنمون باشیم و هرچیزی رو به خورد مغزمون ندیم ،وقتی اطلاعات صحیح به مغزمون میدیم مثلا اطلاعات در مورد لاغری به مغزمون میدیم سلول های جدیدی که در بدن ما ساخته میشه با کد جدید ( لاغری ) ساخته میشن و دیگه کد قبلی ( چاق ) رو ندارن پس درنتیجه با سلول های جدید بدن ما لاغر میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/04/11 08:02
      مدت عضویت: 378 روز
      امتیاز کاربر: 22040 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 447 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      اول از خدا سپاسگزارم که من را به این مسیر هدایت کرد و توانستم تا گام طلایی بیام ، استاد واقعا خوب اسمی برای این فایل گذاشتید گام طلایی از چاقی خود خوشحال باشید .

      چون واقعا یکی از موانع لاغری همین سوال ذهن است که من آیا لاغر شدم یا چاق تر و همیشه چاق تر شدن را انتخاب می کردیم و چون احساس ما بد می شد ما به سمت چاق تر شدن پیش می رفتیم ولی الان با آگاه شدن از این موضوع که از چاق شدن خودمان خوشحال باشیم دیگه آن احساس بد را به خودمان نداریم ودر نتیجه ما به سوی لاغر شدن می رویم . 

      استاد عزیز از شما ممنون که چقدر دقیق موانع ذهن را شناسایی کردید من بارها این سوال برام پیش آمده و فکر کردم چاق تر شدم و احساسم بد شده و از الان از چاق تر شدن نمی ترسم و خوشحال هستم چقدر این فایلها به موقع هستند 

      وقتی شما گفتید که جسم شما تحت تاثیر فرمانروایی مغز شماست پس وقتی مغز تحت تاثیر فرمول لاغری قرار بگیرد فرمان لاغری ایجاد می‌شودو حافظه چاقی پاک شده و حافظه پیش فرض هم که خداوند سلولها را طوری آفریده که کد نویسی متناسب شدن را دارند عمل میکنه و چقدر عالی و با نظم خاص خداوند همخوانی دارد و جواب سوالها 

      ۱_ با توجه به اینکه مدت هاست با چاقی زندگی میکنید درک شما از نقش ذهن در چاق شدن چیست؟ شرح دهید.

      با قرار گرفتن در مسیر لاغری الان متوجه شدم که نقش ذهن چاق در چاق شدن من خیلی موًثر بوده در حالی که قبلا آن را ارثی می دانستم 

      ۲_ در گذشته چه چیزهایی شنیده یا دیده اید که باعث ایجاد انتظار چاق شدن یا چاق تر شدن در شما شده است؟

      شنیده بودم که چاقی ما ارثی است و اطرافیان مثل عمه و عموها را دیده بودم که همگی چاق هستند 

      ۳_ روش هایی که برای لاغر شدن استفاده کرده اید چه تاثیری بر ذهن شما برای لاغر شدن داشته است؟ هیچ تاثیری بر ذهن نداشتند و برجسم ما تاثیر کمی داشتند که بعد از مدتی دوباره به وزن قبلی و حتی بیشتر از قبل برمی گشتیم

      ۴_تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن چگونه بر ذهن شما برای چاق تر شدن تاثیر داشته است؟

      به خاطر ترس از چاقی ما هر روز چاق تر می شویم 

      ۵_ برداشت و درک خود را از محتوای آموزشی تصویری به صورت شرح انشایی بنویسید.

      درک اینکه از چاقی خود خوشحال باشیم برای من خیلی مفید بود و یاد گرفتم که یکی از موانع چاقی غلبه بر ترس از چاقی است و این خیلی در ذهن ما شکل می گیرد واحساس بدی به ما می‌دهد که همین باعث چاق شدن ما می شود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلی
      1401/12/16 18:13
      مدت عضویت: 429 روز
      امتیاز کاربر: 1130 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 508 کلمه

      سلام خدمت استاد عطار روشن

      با حس و حال خوب بخونید. چون من حالم خیلی خوبه:)

      در ابتدا از استاد عطار روشن تشکر می کنم. من روز به روز به رویای خودم نزدیک تر میشم…

      امروز وقتی لباسهامو رو پوشیدم خیلی خوشحال شدم.کلییییی تغییر کردم در همین مدت. وقتی جلوی آینه میرم  این تغییرات رو به خوبی مشاهده می کنم. نمیشه عجول بود باید صبر کرد ما یه شبِ چاق نشدیم و یه شبِ هم لاغر نمیشیم. از روز اول پر از حس خوب بودم و با حرفهای استاد مدام سرم رو به نشانه تایید تکون میدادم. ما با این حرفها زندگی کردیم…

       من خیلی زودتر از بقیه به فکر سلامتی ام افتادم. قبل اینکه خیلی چاق بشم. همین یه کوچولو اضافه وزن برای من خیلی زیاد بود. فکرم خیلی چاق بود ولی الان فکرم لاغره و در مسیر لاغری قرار گرفتم. 

      با حرفهای استاد موافقم چون من هم در طول روز خیلی درگیر اتفاقات پیرامونم نیستم. نهایت فایل گوش بدم و تمرینات رو انجام بدم و بعد کارهای روزانه ام. تمام حرفهای شما رو به خوبی گوش میدم. نه دنبال اخبارم نه دنبال کارهای که فایده نداره. من همیشه زندگی ام به این شکل بوده حتی الان که ۳۹ سال سن دارم.

       جالب اینجاست روزهای قبل هر زمان چشمم به خوراکی می افتاد توی ذهنم مرور میکردم بخورم یا نه.درگیری بود. ولی از دیروز احساس خفگی دارم و حس می کنم خیلیییییی سیرم. از گذاشتن حتی قند توی دهانم حالم بد میشه(تاثیر فایل هاست و جایگزین شدن فرمول های جدید ) قبلتر ها که خیلی مناسب بودم رفتارم به همین شکل بودم. زمانی که یه وعده غذا می خوردم تا وعده بعدی چیزی نمی خوردم اگه قبل شام یا ناهار یک عدد میوه میخوردم، به غذا میل نداشتم.اگه جایی مهمونی میرفتم، به صاحبخونه می گفتم من میوه نمی خورم چون می خوام شام بخورم!

      داخل فایل شما مطالب خیلی مهمی بود. شما اگر در مورد چاقی می گفتین من مدام با حال و روز الانم مقایسه میکردم. حال روحیم واقعا خوبه، فایل های شما روی رفتارهای من تاثیر گذاشته و تغییرات رو در جسمم میبینم. 

      هیچ ترسی از غذا خوردن الان  ندارم. قبلا با ترس و لرز غذا می خوردم‌. حتی زمانی که یه کوچولو وزن اضافه کردم هر روز می گفتم وای من این غذا رو بخورم حتما وزنم بالا میره. نگران لباسهام بودم.

      الان ولی خوشحالم. هر چی لباسهام از حالت جذب خارج میشه من خوشحال تر میشم…..

      اون زمان که من مناسب بودم همه میگفتن خوش به حالت چی کار میکنی لاغر هستی. من تا قبل کرونا مناسب بودم. ولی دوران قرنطینه مدام فکر میکردم چون توی خونه نشستم اضافه وزن پیدا می کنم (حرفهای بقیه روی من تاثیر گذاشت)و این اتفاق هم افتاد. در صورتی که دختر خاله و نوه خاله من هم زمان کرونا خونه بودن. پس چرا من چاق شدم؟

      یه سری فرمول های توی ذهن من شکل گرفته و این مدت اون فرمول ها کم کم کمرنگ میشن و فرمول جدید اضافه میشه

      همه ی ما قطعا به تناسب اندام میرسیم. چون در مسیر قرار گرفتیم. هیچ وقت نباید ترس داشت. باید توکل بر خدا کرد و تلاش هم باید داشته باشیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/18 12:43
      مدت عضویت: 459 روز
      امتیاز کاربر: 50135 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 255 کلمه

      سلام اقایی عطار روشن

      امروز ۱۸ بهمن ۱۴۰۱برگشت دوباره برای درک بهتر

      دیدها + شنیدها+تغییراحساس = فرمول چاقی در ذهن

      ریاد شدن فرمولهای چاقی= تصویر سازی چاقی 

      تصویر سازی چاقی+ دستورات عملی=تغییر رفتار 

      تغییر رفتار +تغییر سلولی = عمل کرد جسم 

      به مرور جسم تغییر کرده وجسم چاق میشه  بعد ترس ازجاقی بشتر اتظار چاقی بشتر میشه واین چرخه خراب ادامه داره 

      دربعضی مواقع فرد هیچ کدام از کزینه های بالایی نداره ولی با ییحرف دکتر که بهش گفته با خوردن دارو چاق میشی  فرمول ذهنی اون فرد جهشی عمل کرده وفردلتغ تبدیل به فرد چاق شده 

      برای لاغریی ما باید دور زده مسیر برگشتی عمل کنینم 

      اول اموزش ببینیم اگاهی درست به مغز بدیم از شنیدن حرفهای نا امید کننده پرهیز کنیم این کاررو استمرا داده 

      تصویر سازی لاغریی بسازیم  دستوارت درست رو عملی کنیم 

      تغییر رفتاری داشته باشیم  سلول بدون کد نویسی درست میشه درنتیجه جسم تغییر ارام ارام صورت کرفته وفرد لاغر شده واستمرا در اینکار نتیجه بهتری  میگیریم.

      ما هر کدام این وزنو تو مدت طولانی به دست اوردیم ولی برای کم کردنش عجله داریم پرسه اضافه وزن تویی چندین سال انجام شده ولی خوشبختانه کم کرونش وبرگشت ۱ یا ۲ سال میکشه پس راه برگشت سریعتر انحام میشه 

      امیدداشته باشید اگه متنی متوجه نشدید شجاعت به خرح داده برگشت کنید به عقب یاد نگرفته جلو نرید 

      خشت اول کر نهد معمار گچ    تا ثریا می رود دیوار گچ 

      مابااشتباه به اینجارسیدیم پس برای برگشت توشه پر بار براداریم متوجه نشده جلو نریم این تجربه خودم  اگه میخوایم یکی از همین شگفتی سازان باشیم  

                 به امید خداوند ونتیجه هرچه بهتر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ZahraKasaeipour@gimal.com
      1400/09/12 10:26
      مدت عضویت: 1100 روز
      امتیاز کاربر: 268 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 469 کلمه

      سلام و درود بر همه دوستان عزیز و سلام و درود بر استاد گرامی 

      چند روز غرق در این آگاهی هستم . و دارم مزه مزه اش میکنم.

      یاد این شعر دل انگیز افتادم از حضرت حافظ

      اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد      من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

      فکر میکنم لشگر باورهای نادرست باید آماده باشند که برای همیشه دست از زندگی شیرین ما بکشند چون من با راهنمایی ارزنده استاد و هم افزایی دوستان آگاه دیگه بنیاد خیلی از غمها رو برمیاندازیم. غم چاقی، غم ناتوانی، غم ناامیدی و خلاصه شادی و احساس عالی و طعم خوب زندگی ،همیشه  زندگی همراه ماست.

      استاد بهتر از همه مستحضرید که کلید واژه( ترس )و (نترسیدن )یکی از مهمترین موضوع هاست که اساس تربیت نسلهای ما رو تشکیل میده. ما اموزش می بینیم که بزرگترین ارزوهامونو قربانی ترس کنیم . به زندگی خودم که نگاه میکنم بیشمار مواردی رو می بینم که در اون فرمان زندگیم دست ترس بوده همیشه نگاهم به عالیجناب ترس بوده  که اون چه فرمایشی داره . برای پوشیدنم ، برای خوردنم برای انتخاب رشته ام برای انتخاب شغلم ، انتخاب همسرم ، انتخاب تک تک وسایلم و…..به خاطر  این جناب ترس سالها نمیدونستم خودم واقعیم کجاست. تو دوران ابتدایی یک بار درس روباه و خروس را معلم گفت برم پای تخته بخوانم . من غرق در رویای خودم مثل زمانی که تو خونه بودم  برای روباه و خروس صداگذاری کردم و درس رو خوندم اصلا متوجه نگاه و سکوت بچه ها نبودم  وقتی خوندنم تموم شد نگاه متعجب بچه ها منو ترسوند و فهمیدم که چه کاری کردم البته معلم عزیزم تشویقم کرد ولی جناب ترس با نگاهش فهموند که نبینم کارهای غیر معمول بکنی  نبینم دنبال روشهای تازه باشی .

      و این چشم غره برام موند تا دبیرستان که  برای اولین بار انشای طنز نوشتم اون بار هم بدون توجه به دیگران و جناب ترس نوشته خودم رو خوندم و به خاطر تشویق و بازخوردهای خوب این بار جناب ترس خودشو نشون نداد و برای همیشه از نوشته های من دست برداشت.

      حالا با این فایل می فهمم که( نترسیدن )نصفه انجام هر کاریه، چه رانندگی، چه آموزش زبان، چه سرمایه گذاری، چه درمان چاقی ،با شجاعت داشتن و نترسیدن از جناب ترس نصف مسیر هموار میشه . نترسیدن اصلش از آگاهی میاد از اعتماد به توانایی خودمان .و چقدر جالب که ترس که برامون هیولایی بزرگه با کسب قدمهای اول آگاهی میزارن و میره .

      با روشن کردن یک شمع ، تاریکی محو میشه 

      تاریکی چاقی که برامون بزرگه و وحشتناک با روشن کردن شمع اگاهی محو میشه برای همیشه مخصوصا با نترسیدن که نصفه آگاهی این مسیر هر. 

      استاد گرامی از شجاعت شما برای اینکه این شمع رو روشن کردید و به دست تک تک ما هم مشعل دادید سپاسگزارم .امیدوارم با گسترش روشنایی و آگاهی همه لذت شادی تناسب اندام را مزه مزه کنند.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/08/01 01:40
      مدت عضویت: 1707 روز
      امتیاز کاربر: 15295 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 444 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      تنها راه لاغری ، لاغر شدن با ذهن هستش واقعا نباید دست دست کنین اصلا من نمی دونم این چه کاریه که حتما باید پرس و جو کنه آدم . من وقتی به این مسیر هدایت شدم  خودم بودم و خودم نه با کسی مشورت کرده بودم نه چیزی فقط وقتی نتیجه گرفتم از دوره رایگان معطل نکردم و دوره و تهیه کردم به کسی هم نگفتم  اینو خریدم چون ذهن آدم و درگیر می کنن با این حرفاشون . منم اون موقع اتفاقا ذهنم درگیر مسایلی بود یه سری مسایل خانوادگی یعنی همچین ذهنم خالی خالی نبود ولی با این وجود شروع کردم سریع و خیلی با اشتیاق همش دوست داشتم ببینم امروز این فایلها چی می گن چیکار بکنیم خیلی شوق و شور داشتم همیشه هم با صدای بلند گوش می دادم 

      اتقاضا دیشب هم که خونه مامانم اینا بودم یه سری حرف‌هایی زده شد من به مامانم گفتم من دیگه ذهنمو در گیر مسایل بی خودی نمی کنم چون کارهای ذهنی می کنم .

      همین مسایل خودمون و بتونیم حل کنیم بسه دیگه . ورودیهای بی خودی دیگه نمی خوام به ذهنم بدم .

      این مثال خانمتون و که زدین استاد من هم خیلی شنیدم یکی که لاغره بهش می گن وای خوشبحالت هر چی می خوری چاق نمی شی و …. خیلی بده که اطرافیان این چیزها رو می گن ولی آدم نمی تونه هم کاری کنه به همین سادگی خانم شما باور کرد و کم کم فرمولهاشون عوض شدن و بعد از دو سال شروع به چاق شدن کردن عین بقیه ما که من بعد از زایمان هم چاقیم شروع شد ….اینها همه شنیده هایی بود که تصویر ذهنی من شده بود و منو به اون سمت سوق داد و من فکر می کردم دیگه راهی نیست و من تا آخر عمرم همین طوری هستم با اینکه به دفعات لاغر شدم .

      این مثال هم خیلی جالب بود برای من که بدن همیشه در حال ترمیمه و سلولها باز سازی می شن …. ولی اون مثال معده درد که چند سال با اون فرده همون تاثیر ذهنشه وگرنه که روند طبیعیش به این صورت نیست در پروسه همه چی عوض می شه سلولها عوض می شن .

      حالا منم دقیقا همینطوری ام یه وقتا که می ریم خرید با همسرم اون هی می گه می خوری اینو بردارم اونو بخریم من می گم برای من فرقی نداره مثلا اگه خودت می خوری اوکیه ولی قبلا من به قول شما سریع  بر می داشتم الان هم وقتی خودم می رم طرف شیرینی ها چرخ می زنم نگاه می کنم یه وسوسه هم می شم بعد می گم نه بهتره برم 

      ولی به ندرت پیش میاد که خودم هله هوله بخرم دیگه ..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mzt.zahra.malakouti.ir
      1400/06/20 18:56
      مدت عضویت: 1422 روز
      امتیاز کاربر: 3810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 552 کلمه

      به نام خدا

       سلام دوستان عزیز 

      دو روزی بود که به خاطر شکستن دست پسرم و درگیری‌های بیمارستان و کارهای بعدش نتونستم فایل گوش بدم ولی همچنان در مورد تناسب توجه می کردم و فکرم مشغول بود وقتی که قرار بود بستری بشیم رفتیم ساندویچی و ساندویچ خوردیم من نصف آخر ساندویچم مونده بود احساس سیری می کردم و خواستم باز هم بخورم به خاطر این باور که تا آخر شب دیگه چیزی نیست بخورم تا فردا و و امکان داره دوباره گشنم بشه ولی فرشته مهربون به من گفت که اگر بخوری دل درد میگیری احساس ورم میکنی خیلی زشته من دوست ندارم  این حالت زشت و دوباره تجربه کنم به  همین خاطر نصف ساندویچ خودم و پسرم رو توی پلاستیک گذاشتم و بردم بیمارستان ولی یکی دو ساعت بعد به خاطر اینکه دیگه ساندویچ سرد نشه یا خراب نشه و نکنه من تا فردا صبح گشنم بشه به هرحال  ساندویچ رو خوردم خیلی هم دلم درد گرفت خیلی حالم بد شد و عذاب وجدان داشتم و نقطه مقابل من یه خانوم خیلی متناسب هم تخت بغلی من پسرش بستری بود ایشون هم  پسرش دست شکسته بود خیلی استرس داشت خیلی ناراحت بود ولی رفتارش با من خیلی متفاوت بود  یک پرس غذا گرفته بودند برای پسرشون چون باید  می‌رفت  اطاق عمل و ساعتش گذشته بود نتونست  بخوره و این غذا دست نخورده بود  تا فردا صبح

       فردا صبح خدماتی گفت که این غذا را می‌خورید یا  بندازم سطل آشغال گفت نمی‌خورم و انداختن تو سطل.

       نصف شب به اون خانم گفتم شما چیزی نخورید غذا رو باز کن بخور ولی میگفت نمیتونم غذا بخورم و  اصلا اشتها ندارم.وقتی که این غذا را انداختن سطل آشغال برای من خیلی عجیب بود گفتم اصلا فکرشو نکردن واسه  غذا پول دادن اسراف میشه یا  که حداقل میذاشتن توی یخچال مثلاً فردا می بردن خونه می‌خوردن. بعدا دیدم که چقدر  رفتارهای ما انسان‌های متناسب و انسان های چاق با هم دیگه فرق میکنه شرایط یکی بود ولی رفتارها با هم متفاوت بودن من  هم تو همون شرایط بودم و استرس داشتم و  ناراحت بودم ولی من  همش احساس گرسنگی می کردم همش میترسیدم که گشنم بشه و بعدا  چیزی نباشه که بخورم ولی اون  خانم در همان شرایط مشابه من  اصلا احساس گرسنگی که نمی کرد و اصلا براش مهم نبود غذاخوردن و فقط صبح که شد صبحانه خورد 

      تفاوت رفتارهای ما توی یه شرایط مشابه برام خیلی جالب بود.

      مورد بعدی صحبت های آخر استاد خیلی برام خوب و جالب بود که ما نمیتونیم شرایط پیرامون و محیطمون رو عوض کنیم و فقط تنها راهی که برای لاغر شدن داریم اینه که خودمون رو عوض کنیم و خودمون رو تغییر بدیم و تغییر رفتار و افکار به زمان نیاز دارد و تکرار تا وقتی که ملکه ذهن ما بشه و ما به طور ناخودآگاه و اتوماتیک رفتارها را انجام بدهیم و به شکل پیش فرض ذهن ما دربیاد.

      الان احساس می‌کنم هنوز به این حالت‌ها نرسیدم هنوز نیاز دارم فایل گوش کنم فکر کنم و درست رفتار کنم نمیدونم چرا همش توی این دو روزی که فایل گوش نکرده بودم احساس می‌کردم که رفتارهای اشتباهم زیاد شده شاید خنده دار باشه حتی حس می کردم دارم چاق میشم ولی میدونم تو مسیر درستی هستم و حالا حالاها باید تو مسیر باشم انقدر تکرار کنم تا این رفتارها خیلی عادی و نرمال  و متناسب بشه.

       به امید موفقیت خودم و همه عزیزان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شقایق
      1400/05/30 12:20
      مدت عضویت: 1139 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 898 کلمه

      با سلام چقدر این فایل عالی بود ، چقدر مسیر  لاغری با ذهن را برای من روشن و آشکار کرد 

      حالا خیلی بهتر میدونم که واسه لاغر شدنم چکار باید انجام بدم 

      تک تک گامهای قبل برام واضح تر شد و درکشون تا حد زیادی برام اسونتر 

      خبوقتی پرسه ی چاق شدنم را مورد بررسی قرار دادم و آن را برای لاغریم الگو قرار دادم دیدم برای اینکه  انتظار لاغر شدن را در خودم بالا ببرم به دو مورد نیاز دارم

      ۱ اطلاعات صحیح لاغری ۲ تغییر احساسی

      خب من در مورد اول با گوش دادن فایلا و خوندن مطالب و نظرات بچه ها  در سایت   در حال وارد کردن اطلاعات صحیح هستم

      اما در مورد تغییر احساسی  ، حس میکنم باید ذهن و مسیر چاق شدنم رو واکاوی کنم تا به درک بهتر این مورد هم برسم بخاطر همین به عقبتر برگردم  و چگونه چاق شدنم را دوباره مورد بررسی بهتری قرار بدهم

      من در خانواده ای به دنیا امدم که اکثر خانواده ی مادریم چاق بودند و خیلی طبیعی و ارام و بی دردسر   این اطلاعات از دوره ی جنینی بر من اثر گذاشت و وقتی پا در این جهان هستی  گذاشتم  یه مقدار چاقتر از نوزادان دیگر بودم البته به گفته ی مادر م

      اما خب از سن دو سالگی طبق پیش فرض الهی و طبیعی بدنم  لاغر شدم  تا سن ۱۱ سالگی و بلوغم  که ذهنم فعال شد و کم کم متوجه شنیده ها ی چاق کننده شدم  و این شنیده ها ارام ارام بصورت اطلاعات واردذهنم شد  و از طرفی دیگر تغییرات احساسی در من به وجود آمد ، این تغییرات شامل ترس از چاق شدن بودن که وقتی خاله هایم را میدیدم  که همگی چاق بودن و صحبتهای دوستان مادرم و میشنیدم  که میگفتن دختر در سن بلوغش چاق میشه  

      هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و همین  نگرانیها و ترسها باعث شد که به دنبال اطلاعات وو راه ههای   غلط برای جلوگیری از چاق شدنم باشم و خلاصه که مجددا یکسری اطلاعات غلط لاغری هم بر اطلاعات قبلی  اضافه شد و

      فرمولهای چاقی شروع به ثبت   در ذهن پاک من شدند

      {{  اطلاعات چاقی و  اطلاعات غلط لاغری + تغییرات احساسی ( ترس و نگرانی ) »»»»»»»»»  شروع فرمول سازیهای چاقی }}

      و هر چه این فرمولها اضافه شد تبدیل شد به تصاویر چاقی در ذهن و اینجا بود که رفته رفته انتظار چاقی در من پدیدار شد

      و حالا دیگر همین انتظار باعث شد فرمولهای چاق کننده در مغز تبدیل به دستورات عملی بشوند وعلاوه  بر تغییر  رفتار من  باعث تغییر سلول سازی و عملکرد جسم  من هم بشود و چاقی من شروع شد

      مراحل ذهنی  که من هرگز ازشون خبر نداشتم

      و فقط جسمم را می دیدم که هر روز چاق و چاقتر میشد و  چقدر سختی و رژیم بهش دادم تا لاغرش کنم غافل از ان همه تغییرات که در مغزم رخ داده بود و کدهای نا صحیح بود که هر روز  روی کدهای صحیح و پیش فرضم را می پوشاند ومن با اون همه تلاش باز هم چاق میشدم

      به هر حال هرچه بود گذشت و به لطف خدای مهربان من به مسیر لاغری صحیح دعوت شدم و هر روز با شنیدن یک فایل یک روزنه ی امید در ذهنم باز میگردد

      البته به شرط اینکه با فراغ بال و ذهنی آرام شروع به دادن اطلاعات کنم مراقب ورودیهایم باشم و  تا میتوانم فکرم را معطوف به باورسازیهای صحیح کنم زیرا کسانی در این مسیر و گرفتن نتیجه موفقترند که بتوانند به جای تمرکز و توجه به مسائل متفرقه و شنیدن خبرهای ناخوشایند  روی پاکسازی ذهنی کار کنند و اطلاعات و داده های خوب و صحیح وارد ذهن کنند

      خب حالا که به  پرسه ی چاق شدنم کاملا آگاه شدم وقتش رسیده تا آن را برای لاغر شدنم بکار بگیرم یعنی دادن اطلاعات صحیح ، و صد البته همین اطلاعات و آگاهیهای درست در بهتر شدن احساس من کمک کننده هستند وقتی متوجه میشوم که هدایت شده ی خداوندم کلی ارام میشوم و این اولین احساس نیکوست و قتی یقین قلبی پیدا میکنم که سیستم بدن من هم توانایی لاغر کردن مرا خودبخود و بدون هیچ عامل بیرونی دارند

      وقتی نگاهم را به غذاها یکسان میکنم و فقط انها را یک برطرف کننده ی نیاز گرسنگی میدانم و یکی از نعمتهای خدا که برای بهتر شدن حال من افریده شده است

      وقتی لاغر شدن را اینقدر آسان و قابل دسترس می بینم و با تمام وجود خودم را لایقش میدانم چرا آرام نباشم ؟ چرا امیدوار نباشم ؟ چرا حال و احساسم عالی نباشد ؟ وقتی سعی کنم با هر حرفی از دوست و آشنا مبنی بر چاق بودن و لاغر نشدنم  فقط لبخند بزنم و هیچ تغییر احساسی در خودم ایجاد نکنم وقتی سعی کنم  خودم را در آیینه فقط برای مرتب کردن نگاه کنم و فقط و فقط به خودم عشق بورزم وقتی ترازو را برای همیشه کنار بگذارم و به خودم و راهم یقین داشته باشم وقتی جلوی وروذیهای ذهنم را بگیرم و مشغول کار خودم باشم

      خب کاملا معلومه روی سطح انرژی خوبی هستم و احساسم عالیست

      حالا این داده های صحیح + احساسات بسیار عالی و نیکو  میشود فرمولهای صحیح لاغری

      افزایش این فرمولها میشود تصاویر لاغری در ذهن و انتظار لاغر شدن

      و این انتظار لاغری سبب میشود که فرمولهای جدید در مغز به دستورات مغزی تبدیل شوند و  بر تغییر رفتار من  به شکل کاهش حس ولع ، کم شدن اشتها و کم شدن بهانه گیریهای ذهن برای پناه بردن به غذا در شرایط مختلف تبدیل شود

      علاوه بر این باعث تغییر سلول سازی هم  میشود

      یعنی توقف  تولید سلولهای چربی یعنی سلولهای جدید همه بر پایه ی داده های صحیح و دستورات صحیح و پیش فرض و الهی  ساخته میشوند

      اینجا یعنی شکستن پیله ی چاقی و پروانه شدن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/05/20 12:44
      مدت عضویت: 1515 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,020 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی 

      داستان چاق شدن من به این شرح بود که از زمان تولد تا سن 14 سالگی متناسب متناسب بودم طوری که حسرت هیچی از لحاظ جسم واندام نداشتم 

      روحیه عالی ،احساس توانمندی عالی ،حال خوش ،بهترین وسالم ترین غذاها می خوردم و خوشکلترین لباس ها می پوشیدم  همیشه به خاطر اینکه مجبور نبودم از بین لباس ها یکی رو انتخاب کنم و تنوع انتخاب داشتم خوشحال بودم.

      یادمه کوچیک که بودم یکی از اقوام آپارتمان نشین بود و توی شهرش کار بافتنی انجام می داد و اکثر مواقع می آمد توی باغمون برای اینکه حال و هواش عوض بشه و همیشه هم مدل لباس هایی که جدید بود می بافت و سوغاتی برام می آورد و گاهی هم بهش سفارش می دادیم . به خاطر متناسب بودنم همیشه لباس هاش اندازه ام بود و کلی ذوق می کردم که اندازه تنم هست و تنگ وگشاد نیست. توی این همه سال یک بار نشد بافت هاش برام اندازه نشه. 

      ورودی سال سوم راهنمایی من متناسب با صورت کشیده و قد نسبتا بلند و خوش فرم ترین لباس مدرسه رو داشتم  یک روز در مسیر بازگشت به خانه دختر همسایه مون بهم گفت بنازم به این اندام و دختر چقدر تو خوش فرمی ، اون روز کلی ذوق کردم و هیچ وقت این حرفش رو یادم نرفت. چون تا اون زمان نمی دونستم متناسب بودن حسرت دل خیلی ها بوده 

      همیشه شنیده بودم بچه توی سن بلوغ و رشد چاق میشه ، به خاطر ورودی های اشتباهی که از کودکی وارد ذهنم شده بود که بی تحرک بشم ،حتما چاق میشم باور نکردنی بود ورود به دوره دبیرستان با رشد و بلوغ و آغاز بی تحرکی من یکی شده بود و خیلی سریع باورها به مرحله عمل رسیدن و به واقعیت تبدیل شدن .

      تابستان که مدارس تمومم شد و قرار بود برای سال اول دبیرستان برویم عکس بگیریم اصلا باورم نمی شد خیلی صورتم تپل و گرد شده بود اصلا از اون صورت کشیده و متناسب خبری نبود 

      فرم مدرسه هم عوض شده بود و باید مانتو جدید می دوختیم و موقع دوختن لباس مات و مبهوت شدم خیلی خیلی تپل شده بودم ، تازه متوجه چاقی خودم شدم و تقریبا به یقین رسیده بودم که اگه بی تحرک بشم حسابی چاق میشم .

      سال ها طول کشید تا در ذهنم حک بشه که بی تحرکی مساوی هست با چاقی ، دوران رشد و بلوغ آدم رو چاق می کنه ، اما در عرض یک سال چقدر زود بر جسم من اثر گذاشت و نتیجه داد

      تا قبل از آشنایی با سایت چون عامل چاقی خودم رو عدم تحرک و ارثی می دونستم به این باور رسیده بودم که غذاها  هم بر سرعت دهی چاقی من اثر بخشی فراوانی دارند 

      از اونجایی که پدرو مادرم هم فشار خون داشتن و بحث ارثی بودن چاقی و بیماری هم توی خانواده ما مطرح بود خیلی رعایت می کردم 

      غذا کم نمک میخوردم. غذای شیرین از ترس اینکه قند خون بگیرم نمی خوردم. دور کیک و تنقلات خط کشیده بودم . نوشابه اصلا نمی خوردم .همراه چایی کم رنگم نصف یه حبه قند می خوردم .غذای چرب و فسفودی اصلا نمی خوردم .هیچ لذتی از غذا خوردن نمی بردم .

      همیشه بابام می گفت دختر اصلا درست غذا نمی خوری من روزی ده تومنت میدم قشنگ غذا بخور.

      در تمام این سال ها من به خاطر ترس از چاق شدن خودم رو از خیلی غذا ها محروم کردم و خیلی از غذا ها رو با ترس و لرز می خوردم و نمی دونستم همین ترس از چاق شدن حال منن رو بدتر می کنه 

      تا اینکه با قدرت بی نظیر ذهن آشنا شدم و فهمیدم که عامل اصلی چاق شدن من  نه ارث هست و نه عدم تحرک و غذا و فقط و فقط باورهای اشتباه من رو از متناسب بودن به درجه چاقی رسونده و سال ها طول کشیده تا من چاق شدن رو باور کنم و ملکه ذهنم بشه .

      خداوند ذهن رو آموزش پذیر خلق کرده و همون جوری که ذهن چاقی رو یاد گرفته میشه لاغری رو هم بهش یاد داد .

      ذهن من بر اساس یک سری باورهای اشتباه پذیرفته بود که چاقی ارثیه ==خیلی راحت با آوردن نمونه بارز خلاف عقیده ام باور ارثی بودن منحل شد .

      پذیرفته بود که عدم تحرک باعث چاقیه ==ده مورد بهش یاد آور شدم که تحرک ندارن و لاغرن .یک دلیل دیگه اش این بود که غذا ها باعث چاقی من شدن ==بهش یاد آور شدم که غذافقط یه عامل برای انرژی رساندن به جسم هست و ماموریتش اینه که در سلامت و رشدم من رو یاری کنه پس باید به اندازه نیاز غذا بخورم و حرص و وله خوردن غذا نداشته باشم و غذا باعث چاقی من نمیشه چطور خوردن غذا باعث چاقی میشه ؟ پس خیلی راحت میشه باورهای صحیح لاغری جایگزین فرمول اشتباه چاقی کنم .

      اوایل که دوره رو شروع کرده بودم هنوز ترس از غذا خوردن توی وجودم بود همون جوری که قبل از آشنایی  با سایت ترس از چاق شدن داشتم این بار انتظار لاغری داشتم و ترس از اینکه نکنه لاغر نشم و دوباره چاق بمونم 

      همین یک جمله که فرمودید  از چاق تر شدن  نترسید ==کلی حالم خوب کرد و دنیایی سرشار از امید و شادی به روی من باز شد .

      گاهی یک جمله کافیه تا حالت رو خوب بکنه و ریشه باورهای اشتباهت خشک کنه و این جمله دقیقا از همون جمله ها بود که باعث شد == با آرامش غذا می خورم . همه چی به اندازه نیازم می خورم . حرص و وله  خوردن ندارم . از چاق تر شدن نمی ترسم چون مسیرم درسته .

      یقین پیدا کردم که اگه قراره برای همیشه لاغر بشم و لاغر بمونم == تنها و مطمئن ترین راه لاغری با ذهنه 

      چون من مسیر چاق شدنم خیلی راحت و بدون سختی بوده پس باید مسیر لاغریم هم راحت بدون دردسر باشه که لاغری با ذهن خیلی راحت و با لذت مسیر لاغری رو طی می کنم 

      من هیج وقت برای چاق شدن سر ساعت خاصی یه غذایی نخوردم که بخواهیم برای لاغر شدن سر ساعت خاصی یه غذایی بخورم 

      مسیر چاق شدنم به صورت ذهنی خیلی راحت بود و با لذت بوده پس لاغری با ذهن خیلی راحت و با لذت می تونه من رو به تناسب اندامم برسونه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 😊s-moazamiy🤗
      1400/04/13 13:40
      مدت عضویت: 1052 روز
      امتیاز کاربر: 127 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 805 کلمه

      سلام ب همه ی دوستان عزیز و همسیرم 🙂 

      استاد جان وقتتون بخیر ..نمیدونم از کجا بگم ولی من شروع میکنم ب نوشتن و هرچی ک خدای درونم گفت و شرح میدم فقط اینو میدونم ک باید بنویسم و شروع کنم 

      استادمن بارها ب شما پیام دادم از اولین روزی ک ب سایت هدایت شدم تا ب امروز ک چندماهی میگذره با عوض کردن حتی چندتا اکانت چونک بقول صبای عزیزم همیشه این من بودم ک ی کاری انجام میدادم ک لیز بخورم و رها کنم با توجه کردن ب حرفهای منفی دیگران ،توهین و تمسخرهاشون و این نبوده ک من فقط نگاه دیوار کنم و لیز بخورم ..خودم بااستفاده از افکارو باورهای منفی ک وارد ورودی ذهنم میکردم باعث حال بد و پریشونی و درنهایت نامیدی میشدم و رها میکردم …

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      استاد جان یادتون هست چند روز پیش از تلگرام بهتون پیام دادم ک باینک در مسیرهستم باحال خوب و اشتباق اما چندروزیه دارم چاقتر میشم و دیگران ب شدت دارن اظهارو نظر میکنن از جمله همسرم 🙂 ک شما علاوه بر راهنمایی های عالیتون وسط حرفاتون کلمه ی ادامه بده بود ،،استاد جان بازم چند روزیه میگذره ازاون روز و من هی تقلا کردم ،هی این دست و اون دست کردم ،کلیپ های انگیزشی گوش میدادم و ی برنامه ریزی کرده بودم ک صبح زود بیدار بشم وکارامو کنم و بقیه تایم بیکاریمو توی سایت باشم ،کم کم داشت حالم خوب میشد و عادت میکردم ب برنامه ای ک برای خودم چیدم البته من دیدگاه هارو از جای جای سایت میخوندم ولی فعلا چیزی نمینوشتم ،،فقط میخاستم بعداز کارهای روزانه ام ببینم چقدر میتونم وقت بزارم ک اگ شروع کردم دیگ هی بلند نشم و استرس انجام کاری رو نداشته باشم ..خلاصه تا دیشب 

      ک من بااون دوستم ک قرار بود رفاقتی رقابت کنیم بهم پیام داد ساعت ۳ نصف شب ..ک نمیای ملاقاتم من عمل جراحی انجام دادم چون این دوستم پاهاش مشکل داره من فکرکردم ک پاهاش و عمل جراحی کرده خلاصه ازش پرسیدم و گفت ک ن عمل اسلیو انجام داده و دوروز توی سی سی یو بوده و حالش خیلی بد بوده 

      استادجان وقتیک پیامش رو خوندم نمیدونم چرا اشکم درومد نسبت ب حرفش …کلن خنثی بودم ن براش خوشحال بودم ن ناراحت ،،اما خودمو میدونم سرد بودم و واقعا ب هیچی هیچی فکر نمیکردم فقط ی موقع ب خودم اومدم ک دیدم پسرم با هق هق کردنای گریه من بیدار شده و داره دلداریم میده اصلا نمیتونستم حرف بزنم قدرت کلام نداشتم 

      نمیدونم شوک بودم ،یا حسادت کردم ،خودآگاهم ن اصلا حاضرم قسم بخورم ک لحظه ای بفکرمم خطور نکرد ک جاش باشم یا فکر عمل کردن بیفتم فقط نمیدونم گریه من برای چی بود ،،همسرمم بیدارشد و گفتم ستایش ک دوستم باشه عمل کرده این اشکهای من همینجوری مثل ابر بهار میومد..بخدا غصه نبود حسرت نبود ،،ک همسرم گفت بخاطر عمل دوستت اینجوری گریه میکنی ،تو ک اعتقادی نداشتی پس چیشد ،استاد جان اینم بگم ک به خدا قسم همون لحظه ک پیامشو خوندم حرفهای شما اومد تو ذهنم ک لاغر میشن بشن شما چند سال بعدشو ببین ،،

      اینارو گفتم ک برسم ب اینک چرا دوباره هدایت شدم و خدا خودش منو رسوند ب این فایلمن دیشب بعداز صحبت کردن باهمسرم دوست داشتم فقط داد بزنم بالشتو گذاشتم دم دهانم ساعت نزدیکای ۴ بودک فقط داد میزدم خدااااااااااا اصلا نگا آسمونم نمیکردم فقط میگفتم تو ک همه جا هستی منو ازین حال درار،بهم قدرت ادامه دادن بده ،کمکم کن نزار حالم بد بشه ،،از اعماق قلبم ،خدارو صدا زدم با قلبی شکسته از افکارو باورهای غلط و اشتباه خودم ،نبخاطر دوستم ،

      استاد چطوری بگم ک باور کنید وارد سایت شدم .احتمالا براتون پیش اومده ک گوشی هنگ میکنه چندتا ضربه بهش وارد میشه صفحه چند باری بالا وپایین میشه سر یک نقطه وایمیسه ،،

      برای من اون اتفاق افتاد گوشیمو من تازه گرفتم اصلا هنگ نمیکنه ولی ب محض اینک وارد سایت شدم حالت هنگ شد رفت وایساد سر نکات طلایی همین فایلی ک هستم .و از اول تاجایی ک گوش دادم و اومدم دیدگاهی راجبش شرح بدم من باز هم گریه کردم ک جواب حرفای من هست و بخاطر ورودی های منفی و مخربی هست این لیز خوردنای پیاپی من ک خودم ب خودم میدم ،من هنوز نصف فایل هستم و خیلی مشتاق بودم ک بیام بگم ک من دوباره هدایت شدم ب صراط المستقیم اما این بار خیلی  آگاهانه و واقعا حضور خدارو حس کردم ..درونم داره میجوشه ،گونه هام گل انداخته …😊

      با نصف گوش دادن ب این فایل ارزشمند 

      میخام ایمان اینجوری برای خودم و برای شما تعریف کنم ک :ایمان یعنی اطمینان نسبت ب چیزی ک نیست ..

      و من ازین جا ب بعد میخام اطمینان کنم ب چیزی ک نیست (لاغری) چون قابل لمس و دیدن نیست…فعلا و زمانی مشخص میشه این اطمینان من ک ادامه بدم بااشتیاق و استمرارم

      🌺🌺🌺🌺🌺

      استاد عزیزم هرچی تشکر کنم کمه. قابل قیاص نیست با زحمات ارزشمندشما🌹دمتون گرم و خداقوت ،مرسی ک هستید خداوند یارو یاورتون 🤍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parsasaryna04
      1400/04/11 17:03
      مدت عضویت: 1409 روز
      امتیاز کاربر: 2653 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,571 کلمه

      با سلام استاد گرامی من الان که دارم مینویسم هنوز چند خط اول این متن رو خوندم وکلی فکر دارم انگار همین اول دوباره یک سرس از ایراداتم رو فهمیدم اسناد گفتند با شنیدن ودیدن وورودی هایی که در مورد چاقی وارد ذهنمون میشه اول احساسمون در مورد خودمون وبدنمون عوض میشه وما میاییم طبق اون احساس نادرست تصویر سازی میکنیم وخودمون رو بیشتر از اونچه هستیم مییبنیم بعصی وقتها وقتی این جوری میشیم فک میکنم که ایینه هم طبق فرمول نادرست لهنمون بهمون دروع میگه وبزر گنمایی میکنه اخه مثلا من یک چروک رو پیشونی ام دارم هر وقت خودم روش حساس شدم میرم جلو اییه اونو هر روز عمیق تر میبینم وفک میکنم هر کسی اول بامن برخورد میکنه داره اونو میبینه در صورتی که از اطرافیانم سوال میکنم میگن ما اصلا دقت نکردیم مگه چروک داری این همین قصیه چاقی ما ست که اول احساسمونو خراب میکنیم وطبق اون فرمول اشتباه وارد دهنمون میشه وبعد تصویر اشتباهی میسازیم وبعدش هم که عداب وجدان وترس از اینکه من چاق شدم یا دارم میشم ودر نهابت هم که چاقی روز افزون ودر قسمت بعدی گفتن بعداز این پروسه حتی تغییر سلولها رو هم داریم وای خدای من هی داره سوالهای دهنی ام جواب داده میشه پس اینکه میگن در دوره کودکی سلولهای چربی بدن کدوکت رو زیاد نکن به خاطر خوردن اون کدوک نیست بلکه باید مراقب باشیم چه صحبتی درمورد بدن اون کودک میکنیم واون چه چیزی از ما در مورد خودش میشنود یا اطلاعات نادرستی به دهنش در مورد موادغذایی ندیدم که مثلا من خودم چون دخترم کمی وزنش بیشتره هم بهش میگم که کره کمتر بخور چاقتر میشی وای با کودکم چه کردم خدایا مرا ببخش ولی جبران میکنم راستی همین اول یک خبر خوب بدم بعد از این تعریف بد از خودم دختر همین مدت که من شروع کروم حتی زکدتر از من داره لاعر میشه ویک جورهایی فک میکنم رو تمام اعضای خانواده تاثیر میزاره حالا دوباره برم روی بحث خودم پس من ابتدا به کودکم حس بد از خودش یا اون موادعدایی دادم واون خودش رو چاق تصور کرده یا با خوردن اون موادعذایی خودش رو چاق میبینه وبه این طریق سلولهای چربی در اون رشد میکنه واونم که دیگه انتظار چاق شدن رو داره وروز به روز چاقتر میشه ویا من خودم همیشه میگم من مسافرت میرم چاق میشم یا اگه باردار بشم چاق میشم در این موارد من چاقی جهشی دارم اخه دارم میگم هر موقع میرم مسافرت چاق میشم پس هر موقع دیگه راه میفتم از همون اول شروع میکنم به خوردن ودیگه اصلا تفریحم میسه خوردن ولذت بردن از خوردن بی موردم وبه خودم هم حق میدم که من باز بعداز مسافرت شروع میکنم در مسافرت هم میخورم واز خودم انتطار چاقی دارم وفرمولهای مربوط به این و قبل از سفر با ترس از مسافرت فعال میکنم ودر مسافرت هم فقط میخورم دقیقا دیگه فقط چاق میشم حالا برم فایل صوتی رو گوش کنم ببینم چی توی اون استاد گفتن که توی مطالب نوشتنی نبود استاد این فایل رو من توی یک جلسه دو دفعه گوش کردم میخوام بگم یک دفعه دیگه هم قبلا گوش کردم امروز که گوش کردم گفتم این مطالب امروز رو چرا اون دفعه نفهمیدم نمیدونم انگار فایلی جدید بود برام با یکدفعه هم نتونستم براتون دقیق بنویسم اخه من هر تکه از فایل رو هی گوش میدم هی فکر میکنم وبعد مینویسم امروز گفتم بزار تا اخر گوش کنم دوره دوم هی تکه تکه گوش کنم هی بنویسمحالا از اول فایل استاد فرمودندبیاین پروسه چاقی خودمون رو مرور کنیم راستی بیام پرو سه چاقی خودم رو مرور کنم واقعا من از کی چاق شدم تاریخش رو یادم نمیاد ولی عکسهام نشون میده که از بچگی توپر بودم ولی حالا فک میکنم از کی به چاقی ام حساس شدم یا برام مهم شد از وقتی که حرفهای بزرگترهامو شنیدم مثلا مامانم میگفتم تو چون چاقی لباسهات باید گشادتر باشهوخاله ها ودختر خاله هام من و چاق میدیدند وخدم از وقتی مثلا بیشتر دانشجو که شدم وبه بعد هم که ازدواج وبچه داری و همه اینها یک سری فرمول اشتباه داشتند وکه هممون تقریبا میدونیم پس پروسه چاقی من به این صورت شده که اول من شنیدم گه گفتند تو نسبت به فلانی که همسنته چاقتری وبعد که هی جلو ایینه میرفتم خودم رو چاقتر میدیدم وهی یواشکی توی خونه پدری رژیم میگرفتم ولی نه به صورتی که بعداز ازدواجم میگرفتم خلاصه اول شنیدم بعد دقیقا اولین باری که این حرف رو شنیدم با خاله هام مسافرت بودیم واون داشت توی جمع به مامانم میگفت که نه دختر تونسبت به دخترمن که همسنند چاقتر واون مثل تصویری باتمام جزییات توی دهنم هستش واونجا من راهنمایی فک کنم بودم واون خاطره هیچ وقت از رهنم بیرن نرفته وبگم که پیرامونش چقدر احساس بدی کزدم واز اون روز خودم رو چاقتر میدیم واستارتش خورده شد اخه همراه شد با احساسی که هنوز باهامه واین شد که تصویرم از خودم چاقتر شد وبعد هی رفتارم وبیشتر ترس از خوردن درمن زیادتر شد واسترس ونگرانی بعداز خوردن که هنوز که هنو من رو ول نکرده ودیگه هرچی سلول سالم که خداوند بهم لطف میکرد ودر بدن ساخته میشه یا میشده بلافاصله با کدگذاری اضافه اشتباه میشد سلول چاق کننده وهی با پیشرفت تکنولوژی که دسترسی به اخبار واطلاعات بیستر میشد من هی اطلاعات اشتباه بیستر وارد ذهنم میکردم وهی وردی های دهنی بیستری وارد میکردم وهمش با احساس بد وترس ونگرانی توام میشد وهی من الارقم فعالیتهای فیزیکی شدید ورزس وکلی هزینه چاق وچاقتر میشدم  واون نتیجه ماندگار رو نمگرفتم حالا که راه ونقشه راه رو خوب بلدیم چرا برای لاعری انجام ندهیم خوب لاعری هم به همین صورته دیگه ابتدا باید هی ورودی دهنی درست در مورد لاعری به لهنمون بدیم وهی دادن این وردی ها رو استمرار داشته باشیم ودر نظر بگیریم که ما هنوز داریم ورودی به لهنمون میدیم ولی چاق هستیم وچه بسا چاقتر میشیم اخه ماکه هنوز اون باورهای استباه رو توی لهنمون از کار ننداختیم یا کمرنگ نکردیم فقط هنوز داریم اطلاعات میدیم وهی باید تکرار کنیم تا وزن اطلاعات داده شده درست بیشتر از اطلاعات نادرست بشه ووقتی کفه ترازو سنگین شد حالا دیگه تازه اونوقت باید وایستیم وتصویر سازی دهنی خوب بکنیم وناگفته نماند که این اطلاعات داده شده همواره باید با احساس خوب همراه بشه وبعدواینقدر تکرار کنیم که به عنوان باور درست در ذهنمون جا بگیره ووقتی باورمون عوصبشه دیگه کارتمومه واخه فرمولهای اشتباه از کار میفته ویا کمرنگ میشه واونجاست که دیگه کار به جسم میرسه ولی سرعتش بسیار زیاده که جبران تمام وقتهای گدشته رو میکنه ودیگه اونجاست که دفتر خاطرات دهنمون همهاش سرشار از خاطره خوب فرمولهای درسته وهرچی ورق میزنه دیگه میشه فرمول درست ودر نتیجه عمل درست ورفتار درست پس فقط باید صبر کنیم وادامه بدیدم واستمرار داشته باشیم وعمل کنیم وتوکل به الله بکنیم بقیه اش رو خدا زمانش که برسه حل میکنه با این کار ها به قول استاد تویدست نوشته هاشون که میگن توی دایره قدرت خدا قرار میگیری واقعا توی دایره قدرت خداوند قرار میگیری وتوی اون دایره همه چیز به طور خودکار در جهت درست انجام میشه توی لاعری پرسه راحتر انجام میشه چون تمام سلولهای ما ودهن ما اصلا به صورت لاعری تدوین میشن  ما میام وکد اشتباه رو اول اصافه میکنیم پس روا طبیعی بدن ما لاعری هستش وخودش هم کمک میکنه فقط نباید ترسید ونگران بود وباید اعتماد کرد به خداوند بزرگ ودیگه ما انگار یک جورهایی کار رو به کاردانش سپردیم دیگه چه ترسی ونگرانی خداوند هیچ وقت زیر حرف وقول خودش نمیزنه توی همه جنبه های زندگیمون اگه بتونیم توی دایره خداوند قرار بگیریم کار به نحو احسن انجا م میشه میتونم بگم خدایا شکرت که هستی وهوای مارو داری با داشتن انسانهایی مثل استاد که به ما کمک میکنند خدایا شکرت فایل خیلی مطالب بیشتری داشت من خلاصه کردم .راستی در مورد برخورد با مواد عدایی بگم من هم خیلی خوب رفتار میکنم ومثل شما شدم وبخیال تنقلات شدم وبد بوده نبود نبوده تازه باشم هم تمایلی با خوردنشون نیست فقط استاد من یک موصوعی برا پیش اومده نمیدونم این جا مطرح کنم یا بیام توی واتساب بگم حالا میگم اگه دویت داشتید راهنمایی بفرمایید استاد من خوب فایلها رو گوش میدم وخیلی خیلی خوب میفهمم وترس از خوردن دیگه کمتر دارم باز الان فقط توی یک فایل شما فرمودی که قبل از اینکه بدنتون احساس پری بکنه دست از علا بکشید من دچار وسواس شدم واگه کمی بیشتر از اون مرحله بخورم باز این طوری عداب وجدان میگیرم من احساس سیری وپری روخوب میفههم شاید میگم اون قسمت فایل رو درست متوجه نشدم تازه وقتی هم که الان بیشتر میخورم به اندازه پیام سیری ام میرسم ولی میگم استاد گفته قبل از اون تموم کنید خودم میگم وسواس پیدا کردم یا این همون هنوز ترس از خوردنه هستش که به این صورت داره عمل میکنه این بارچون وقتی من تازه به حساب خودم زیاد میخورم احساس سنگینی نمیکنم ولی میگم کاش کمتر میخوردم واین کمی فشار بالای شکم نداشتم البته بگم من خیلی ایده ال طلبم وباید همه چیز رو به نحو احسن وتقریبا بدون خطا ودرست انجام بدم شاید برای اونه که وسواس دارم نمیدونم مدت یک هفته این جوری شدم فک میکنم دارم بدنمو باخوردن زیاد ادیت میکنم ومیگم من که توبه کردم چرا دوباره اشتباه میکنم وتا کی باید بدنم الیت کنم اینها فکرهایی که به دهنم میرسه ولی نمیزارم زیاد احساسم رو عوص کنه ولی بازم همون اول یک ترس وعلاب جدان بهم میده خودم فک میکنم همون باور مخفی ریسه دراره ترس از خوردن نمیدونممیسه بهم کمک کنید ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/04/09 08:54
      مدت عضویت: 1598 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 801 کلمه

      سلام🙂

      واقعا چقدر عالی نحوه تاثیر آگاهی و آموزش رو بر جسم توضیح دادین بسیار ممنونم

      نکته جالب توجه برای من تفاوت چاق شدن در افرادی که به مرور با ایجاد تصاویر ذهنی چاق شدن با افراد متناسبی که به طور جهشی تحت تاثیر حرف افراد متعمد مثل پزشکان چاق شدن بود و چقدر برام تاثیر کلام واضح شد و مسئولیت بیشتری رو حس کردم تا حداقل در روند چاق شدن افراددخالت کمتری داشته باشم وانصافا هم سعی کردم که در مورد اثر داروها یا بیماریها بر چاقی نظری ندم که چاقی رو در افراد تشدید کنه…. خدا رو شکر میکنم به خاطر دریافت این آگاهی🙏🙏🙏🙏

      وقتی داشتین مراحل تبدیل آگاهی به فرمولها وتصاویر ذهنی و در نهایت تبدیل اون تصاویر به جسم چاق رو توضیح میدادین که الحق والانصاف عاااااالی بود خودم رو کاملا در اون حرفها میدیدم و انگار داشتین مراحل چاق شدن من رو میگفتین اینقدر که برای من شفاف و واضح شده بود

      یکی از مراحل چاقی من بارداری بود که فعلا درباره اش نمیخوام صحبت کنم و در مورد مرحله بعدی که از ۷۰ به ۸۰ رسیدم در عرض یکسال شاید هم کمتر میخوام بگم.

      بله من در خانواده ای بزرگ شدم که مادرم چاق بودن و پدر هم چاقی شکمی دارن و فامیل هم اکثرا اضافه وزن دارن

      حتما بارها و بارها شنیده بودم که چاقی ما ارثی هست یا آب هم بخوریم چاق میشیم یا سن که بالا میره سوخت و ساز پایین میاد یا برنج و نون چاق میکنه و از این دست حرفها  و بارها هم شاهد رژیم گرفتن مادرم و باشگاه رفتن و پیاده روی ایشون بودم و وزنی که کم شد و دوباره برمیگشت هزاران بار تذکرهای پدرم رو سر سفره غذا به مادرم شنیدم و ناراحت شدنهای مادرم رو دیدم که البته همچنان هم ادامه داره😶😶😶😶

      کاملا یادمه که در اوایل اون سال  یه لباس خوابی خواهر شوهرم برام دوخته بودن که ریون بود جنسش و من وقتی اونو میپوشیدم و جلو آینه رد میشدم حالم از اندامم بد میشد و تذکر همسرم مادرم و پدرم و منشی ام رو هم داشتم که داری چاق میشی و حواست به خودت باشه و…. کم کاری تیروئد هم در آزمایشها خودش رو نشون داد و یه علت دیگه برای چاقی ام پیدا شد و خلاصه مرتب رو هم روی ترازو میرفتم و با دیدن عدد بیشتر حالم بدتر میشد و همین تغییر احساسها حسابی روی ضمیر ناخودآگاه من تاثیر گذاشت و توجه من باعث میشد که ذهن ناخودآگاهم منو بیشتر و بیشتر به سمت چاقی ببره چون کار اون گسترش آنچه بهش توجه میکنی هست ومن مانتو هام رو بردم که درزهاش رو باز کنن چون به راحتی انتظار چاقی و چاقتر شدن در من شکل گرفته بود و خلاصه حجم غذام رو کم کردم و بشقاب میوه خوری برای خودم میذاشتم و شروع کردم پیاده روی بعد هم ورزش باشگاهی و به قول شما تلاش برای چاق نشدن و لاغر نشدن یادمه اولین بارها که در باشگاه وزن کردم ۸۱ کیلو بودم و حدود ۲،۳سالی که باشگاه رفتم وزنم یه بار به ۷۸ رسید ولی باز که خسته میشدم و رها میکردم دوباره اضافه میشدودر این مدت تا ۸۴ هم رسید و در واقع وزن کم نمیکردم فقط یکی دو سایز که دوباره برمیگشت

      وقتی با سایت آشنا شدم اوایل حسابی ذوق زده و خوشحال بودم و فکر میکردم با ۱۲ جلسه رایگان من لاغر میشم حسم این بود که لاغر شدم ولی کسی چیزی نمیگفت 

      تا اینکه یه بار خودم رو وزن کردم و دیدم ۸۷ کیلو شدم خییییییییییلی ناراحت شدم که چرا دارم فایل گوش میدم و چاقتر شدم و…..تا بالاخره قانع شدم که به خاطر همین حس بد هست که استاد میگن وزن نکنید در واقع من با ۱۰۰ گرم فکر لاغر کننده میخواستم بر ۵ کیلو افکار چاق کننده غلبه کنم که در واقع امکانپذیر نبود ولی من اون موقع درکی از این روند نداشتم به مرور افکار لاغر کننده بر چاق کننده ها غالب شد و روند چاق شدن متوقف شد🙂🙂🙂🙂 و کم کم لاغر شدن شروع شد  اونم به صورت گرم به گرم  تا فعلا در نیمه راه هستم و رفتارها تغییر کرده و جسم هم در حال متناسب شدنه

      الان دیگه از دیدم جسمم در آینه حسم بد نمیشه  و اون لباس رو که میپوشم احساسم خوبه و کاملا این روندی که شما شرح دادین رو من طی کردم و کاملا برام ملموسه 🙂

      کاملا درسته که سلولهای جدید ما تحت تاثیر مغز ما دیگه از کدهای چاقی پاک شدن و الان بر طبق اون طرح و نقشه الهی که خداوند در دی ان آ اونها قرار داده که تناسب هست عمل میکنن و تکثیر این سلولها هن سلولهای مشابه رو میسازه و اینه که لاغری با ذهن رو موندگار و همیشگی میکنه👌👌👌👌

      سپاسگزارم به خاطر این فایل فوق العاده 🙏🙏🙏🙏🙏 برای من که مثل یه فیلم از زندگینامه چاقیم بود و اینقدر واضح و عالی همه چیز جایگزاری شده بود که شگفت زده شدم🙂 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/03/09 10:37
      مدت عضویت: 1437 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 567 کلمه

      سلام و درود بر مشتاقان تناسب اندام 

      امروز میخوام به این فایل اینجوری نگاه کنم . نکته ای که در لابه لای فایل استاد بهش اشاره شد و خودش اینقدر مهم بود که به تنهایی میتونست یه فایل کامل باشه . ورودی افکار منفی به ذهن ممنوع.

      من همش به دنبال افکار لاغری .باور لاغری و آگاهی لاغری بودم اما مسله به این مهمی برام مخفی بود .

      همانطور که با مسولیت خودمان دروازه ذهنمان رو واسه هرکسی و هرچیزی باز میکنیم چه توقعی داریم زودتر به هدفمون  برسیم .

      اگه یه کم برای خودمان و آرمانهای خودمان ارزش قائل میشدیم حاضرنمیشدیم دروازه ذهنمان رو مثل دروازه کاروانسرا برای همه چی باز کنیم .

      انتخابات . دلار. کرونا. تحریم . دعوا . کنکاش در موضوعات خانوادگی و…

      مگه ما چه قدر دراین دنیا وقت داریم هی اشتباه کنیم و هی پشیمون بشیم و دوباره برگردیم و از نو شروع کنیم .

      ما واسه اهداف بزرگتری خلق شدیم و اگه رسیدن به اهدافی که در قلبمون هست میسر نبود هرگز خداوند اون آرزو رو درقلبمون نمیزاشت. 

      حالا که ورودی افکار منفی  و متفرقه ها که هیچکدوم به آرمانهای ما مربوط نمیشه رو به ذهنمان ببندیم  دیگه راحت تر افکارها و باورها و آگاهیهای لاغر کننده در ذهنمان میشینه.

      من الان دو روزه تصمیم گرفتم وقتی از خونه حرکت میکنم به سمت محل کارم زوم کنم ببینم چندتا فرد متناسب میتونم  ببینم و خدا رو شکر کلی افراد رو دیدم در حالیکه تصورش رو هم نمی کردم داخل سرویس گرفته تا خیابان و ….

      چون استاد فرمودند که آموزش همراه با عمل . و همینطور داخل محیط خونه . مرتب به رفتار غذایی نگاه میکنم باورم نمیشه هر روز دارم یه رفتار و عادت بد رو کشف میکنم . ناخنک زدن به غذاها درحین درست کردن .

      حتی خاطره داشتن از غذا مثل هندونه برای من . تا قاچ قاچ کنم تندتند چندتا رو میخوردم بعد که کارم تموم شد یاد حرف استاد افتادم که گفتند ما انسانیم مثل انسان رفتار کنیم از خودم خجالت کشیدم این چه رفتاری بود مثل قحطی زده ها هندونه خوردم و داشتم فکر میکردم با هندونه من چه خاطره ای در ذهنم ایجاد کردم که اینجوری رفتار کردم .

       آخه همش برمن مبرهن شد که خدایا من که کم میخورم و زود سیر میشم پس چطور باورم غلطه اما رفتار غذایی ام درسته .

      حالا کم کم دارم رفتارغذایی غلطم رو کشف میکنم. من که همش رفتار غذایی رو در کم خوردن و پیغام سیری و گرسنگی میدونستم . 

      یا میوه ها رو میشورم تا شستنش تموم نشده من چندتا رو میخوردم. میدونم خیلی رفتار غذایی غلط دارم که هنوز کشفش نکردم😅 

      خوب همینا یعنی آموزش همراه عمل . من تا قبل این دوره این رفتارها رو طبیعی میدونستم  اما الان دیگه نه ..

      البته من از ۱۹ همین ماه دارم جدی فایلها رو گوش میدم و تمام تلاشم رو میکنم تا در زندگیم پیاده کنم . 

      پارسال دوره رو دیدم اما نمیدونم چرا فایلهای آموزشی رو ندیدم و دوره رو کلا فراموش کرده بودم .

      من تازه دارم  آگاهانه آگاهی رو وارد ذهنم  میکنم هنوز وارد مرحله احساس لاغر شدن مرحله دوم هست نشدم . چون ما اول آگاهی چاقی رو وارد کردیم احساس چاق شدن در ما شکل گرفت و بعدش رفتار و بعدش چاق شدن .

      پس الان هم آگاهی لاغر شدن بعد حس لاغر شدن بعد رفتار لاغرکننده بعد لاغری.

      پس عجله ای نیست مرحله به مرحله . تا سلولهای چاق کننده وجودم پاک بشن و سلولهای متناسب جایگزین شن .

      به امید موفقیت برای همه مشتاقان این راه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار solmazmilan@gmail.com
      1400/03/06 17:38
      مدت عضویت: 1159 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 788 کلمه

      با سلام.این فایل نکات طلایی زیادی داره بله من هم قبلا از چاقی بیشتر میترسیدم‌‌ و درواقع همه افراد چاق همچین حسی رو تجربه کردن اما چون این روش با روشهای دیگه خیلی تفاوت داره باعث میشه من نه تنها نترسم بلکه از چاقی خوشحال هم بشم.چون این چاقی موقتیه.چون فهمیدم که لاغری رو هم مثل سایر هنرهای دیگه باید آموزش ببینم.مثلا وقتی من اولاش میرفتم سر کار جدید نمیدونستم چجوری با رایانه کار کنم چجوری با کیبورد کار کنم وکند بودم اما به مرور ودر طی این سالها کار کردن خیلی حرفه ای شدم الان چندتا کار رو باهم انجام میدم و حتی چند باجه رو با وجود مشتریای زیاد خیلی خوب اداره میکنم و همکارام در برخورد با یه مشکلی سریع میان و از من کمک میخوان.پس این نشون میده که لاغری هم همین طور هرچقدر بیشتر ادامه واستمرار داشته باشی و تمرینات رو مرتب انجان بدی تو هم حرفه ای میشی فقط باید صبور باشی.در مسیر لاغری با ذهن هم هرچه بیشتر درباره عملکرد ذهن و چگونگی تاثیر گذاری اون بر روی جسمم اطلاعات بیشتری داشته باشم مسلما نتیجه عالی به همراه خواهم داشت.

      مراحل آموزش ذهنی و نحوه تاثیر ذهن برجسم:البته باید بگم که اول باید از مراحل چاقی بگم چون ما قبلا چاق بودیم وقبول کردن ودرک این مساله برای ما راحت تره تا مراحل لاغری.

      آدمها از ابتدا لاغر و متناسب بودن حتی اونهایی که از بچگی چاق بودن چون به هرحال در مراحل تشکیل جنین هم متناسب بودن.بعد میایم تو خونواده ای زندگی میکیم که افراد اون خونواده چاق هستند صحبت کردن اونها با یکدیگردرمورد چاقی و رفتاراشون باعث میشه آگاهی های چاق کننده وارد ذهن مابشه و و چون این آگاهی ها بارها و بارها تکرار میشه و سبب میشه به مرور احساس بد درما شکل بگیره و ما بترسیم از چاق شدن و چون حس ما تغییر میکنه این شنیده ها و دیده ها با احساس ما ترکیب میشه وسبب ایجاد فرمول های چاقی در ذهن ما می شود و وقتی این فرمولها در ذهن ما بیشتر میشه تبدیل میشه به تصاویر چاقی در ذهنمون و انتظار چاق شدن در ما شکل می گیره وفرمولهای چاق کننده در مغز به دستورات عملی تبدیل میشه وبه مرور رفتارهای ما تغییر پیدا میکنه دستورات مغزی هم علاوه بر تغییر دستورات مغزی سبب تغییر در سلول سازی و عملکرد جسم ما می شود و به مرور جسم ما هم تغییر می کند به همین راحتی ولی این پروسه زمان می بره.حالا این پروسه می تونه جهشی هم باش مثلا فرد در خونواده متناسب بزرگ شده و متناسب هم هست ولی در اثر یه بیماری رفته پیش دکتر و دکتر بهش گفته برای درمان بیماری این قرص روباید بخوری ویکی از عوارض این قرص این که باعث چاقیت میشه وچون دکتر درذهن ما آدم قابل اعتمادی هست این فرمول سریع جای می گیره و انتظار اون فرد میشه چاقی.اولین نشانه ایجاد انتظار چاقی در فرد ترس از چاق شدن است که به مرور که چاق شد میشه ترس از چاق ترشدن واین چرخه ادامه پیدا میکنه تا این که ما طی چندین سال چاق میشیم.لاغری باذهن هم دقیقا همین مراحل داره با این تفاوت که اونجا به جای اطلاعات چاق کننده ورودی لاغرکننده میده اونم از طریق فایلهای آموزشی که وارد ذهن ما میشن و با تکرار و انجام تمرینات مرحله تثبیت و نفوذآگاهی های لاغرکننده به ذهن انجام میشه که در ابتدا ایجاد احساس خوب میکنه یعنی اون احساس بد تبدیل به احساس خوب میشه به این شکل که دیگه ما ترسی نداریم از چاقی و امیدوار شدیم که ماهم می تونیم لاغر بشیم بعد تاثیر این آگاهی های لاغرکننده به مرور رفتار رو تغییر میده اشتهای ما کم میشه فکرمون همش پی خوردن نیست حرص و ولع قبل کمتر شده وبعدتاثیر این آگاهی ها بر جسم ما اتفاق میفته و به مرور جسم هم تغییر میکنه که من الان در این مرحه هستم خدارو شکر من الان خیلی تغییر کردم وخیلی وزن کم کردم ان شاءالله بزودی عکسمم میزام تو آلبوم شگفتی ها.طی کردن این پروسه برای همه مساویه اما زمان طی شدن برای هرفرد متفاوت هست خدارو شکر میکنم که از کارم باوجود تمام سختیش اومدم بیرون وبعد خدا منو به این مسیر هدایت کرد و من الان وقت بیشتری دارم که تمرینات رو انجام بدم تمرکزم خیلی بیشتر رو محتواهایی که استاد تو فایلا برامون میگن و الان اعتماد به نفسم بالا رفته که راحت میتونم دیدگاه بزارم به خودم برسم و خودمو دوست داشته باشم، بعدتا جایی که وقت کنم دیدگاه دیگران رو میخونم و نکاتی هم از اونجا یاد میگیرم خلاصه زندگیم داره دگرگون میشه چقدر احساس خوبیه که به هدف و خواسته چندین ساله ات برسی اونم به این راحتی و با هدایت ولطف خداوند من دست استاد عزیز رو میبوسم که چراغ راه ما شدن 😙😚😙💝💝💋💋خیلی ممنون.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/01/27 13:16
      مدت عضویت: 1150 روز
      امتیاز کاربر: 13434 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 697 کلمه

      به نام خدای جهان آفرین 

      سلام دوستان 🌷🌹

      میخواستم بنا به دلایلی فقط توی دفترم بنویسم ولی اینقدر این فایل عالی بود که ۴صفحه توی دفترم نوشتم .گفتم باید اینجا هم بنویسم از بس شور و ذوق این فایل رو دارم .

      بزرگ ترین چالش افراد چاق چیست ؟ ترس از چاق شدن 

      اینقدر ترسیدیم و انتظار چاقی رو کشیدیم که چاقی حیفش اومد مارو از دیدن خودش ناامید کنه .اطلاعات ما در مورد چاقی هی تکرار شد هی تکرار شد هی ترسیدیم هی نگران شدیم احساسمون تغییر کرد و احساس که تغییر کنه باورمون هم تغییر میکنه و بعد اعمال چاق کننده میاد سراغ آدم و چیزی که نمی خواست بشه شد .این روند وچرخه رو با خوشحالی مینویسم میدونم وقتی برای چاقی جواب داده برای تناسب که ذات الهی بدن ماست هم خیلی نیرومندتر وسریع تر جواب میده .نکات قشنگی که استاد گفتند اینکه بدن مرتب خودشو ترمیم میکنه من واقعا به این اطلاع و آگاهی دقت نکرده بودم و نمی دونستم ولی الان از وجود چنین خدای که اینقدر دانا و مهربانه که طبیعت  بدن ما رو اینگونه خلق کرده بیشتر میبالم .از ابتدای این مسیر یک حسی به من میگفت در این مسیر علاوه برتناسب به سلامتی که آرزوی چندساله ام هست میرسم بااین فایل فهمیدم که حتما میرسم .‌

      درابتدای مسیر استاد گفتند قبلا خودم اخبار رو دنبال میکردم و تحلیل میکردم و هی انرژی منفی که آاای دلار بشه ۵تومن چی میشه و خیلی اخبار منفی که در اطراف ماست و همیشه ذهنمونو درگیر میکنه. اون فایل خیلی منو درگیر کرد.به ذهنم گفتم ببین استاد چقدر خوب توضیح داده.این اخبار و گرونی هست همیشه بوده چرااا باید خودمو زندگیمو درگیرش کنم .یک گروه در مورد بورس داشتم که خیلی اونجا به خاطر شرایط الان انرژی منفی موج میزد اونو فرستادم قسمت مخفی گوشیم .اینستاگرامم رو پاک کردم .گروه های اضافه زیادی رو از تلگرام و واتساپ پاک کردم .توی خونه ام هم سعی کردم افکارواخبار ناامیدی و گرونی وکرونا و بیماری ….رو کمتربه محیط زندگیم راه دادم .بااینکه سخته .ولی وقتی شوهر و بچه هام شروع میکردند سعی میکردم نکات مثبت رو بگم .میگفتم ببین از پارسال حقوقمو بیشتر شده .خدا خودش به بندگانش کمک میکنه و حرفهای که خودتون استادش هستین .

      من اینها رو برای حس خوب در زندگیم که واقعا تاثیر زیادی داشت انجام دادم نمیدونستم که برای تناسب هم تاثیر داشته .ممنون استاد که منشا خیری و به ما هم خیر میرسونی .اینها فایل ها زندگی سازه .

      با ذهنی که پر ازسواله شروع کردم ولی چون گفتید سخنان من رو مثل وحی منزل ببینید و اطمینان داشته باشید .منم با توکل بر خدا ادامه دادم به لطف خدا سوالات من کم و کم تر میشه .

      دارم تغییرات ذهنی و جسمی 😍😍  رو توی خودم احساس میکنم .قبلا از ماه رمضان ترس داشتم ولی الان آرامه آرامم .سحر و افطار زیاده روی نمیکنم .بامیه که خیلی دوست داشتم ولی با ترس میخوردم .دیشب دوتا کوچک اونم با لذت خوردم و کیف کردم .

      هرچی خانواده ام میگن واااای چند ساعت دیگه به افطاره بهشون میگم اصلا به افطار و ساعت فکر نکنید .جالبه کم کم دارند به حرفهام در این مورد گوش میدن 😍

      یک چیز  دیگه  استاد ! پسردوم من، چندماهه یکم داره چاق میشه .هی توی فکر بود علتشو بفهمم .بادقت در کارهاش فهمیدم مثل قبلا خودم خیلی به ترازو حساس شده و هروقت روی ترازو میره خودش سرزنش میکنه و ترس ازچاق شدن پیدا کرده .بهش گفتم ببین تو چکار به ترازو داری توی سن رشد هستی وزنت ایرادی نداره .اصلا خودتو وزن نکن .اول که قبول نکرد و گفت من چاق نیست و از این حرفهاا …. من هیچی نگفتم .بعد دیدم یک برنامه آشپزی روی گوشیش داره که آقاهه میره رستوران و یک سینی بزرگ غذاهای رنگارنگ سفارش میده و ادامه برنامه …..پسر من بعد دیدن اون برنامه بااینکه سیر بود تحریک میشد و حتما دوباره یک چیزی میخورد .و واقعا از اون برنامه لذت میبرد و مدام در مورد غذاها صحبت میکرد .بهش گفتم این برنامه رو پاک کن براش دلیل آوردم .خوشبختانه این دفعه قبول کرد 😉ودیگه هردوتا کار رو انجام نمیده .وولعشم به غذا خیلی کمتر شده .خدایا شکرت

      خداونداا من رو همینطور علاقمند در این راه زندگی ساز قرار بده .و علاقه ام رو بیشتر و بیشتر کن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 17 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1400/01/23 02:57
      مدت عضویت: 1535 روز
      امتیاز کاربر: 8998 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 535 کلمه

      از کی چاق شدم؟

      اولین باری که شنیدم من با بقیه هم سن و سال هایم متفاوت هستم ، درباره ی مقایسه ی من و دخترخاله ام بود که او هرچه میخواست میخورد ولی متناسب بود و در طرف دیگر من بودم که به اندازه ی او غذا میخوردم اما جسم من متفاوت بود… قبل از آن ،خیلی راحت و بی خیال غذایم را میخوردم اما بعد از شنیدن این حرف ها ترس از خوردن در من شکل گرفت و با اینکه حجم غذای من از او کم تر شد اما جسم من باز به بزرگتر و چاق تر شدن ادامه میداد…

      با اینکه هنوز هم به دختر خاله ام همه میگویند که تو هرچی بخوری ،چاق نمیشی و.. اما او هنوز هم متناسب است و تاثیری در رفتارش نداده است…

      در آن زمان به هیچ وجه تصور هم نمیکردم که چیزی جز معده و پرخوری و ارث ، دلیل چاقی من باشد…

      علت را در بیرون و در رفتارهایم جستجو میکردم…
      در کتاب دین و زندگی دبیرستان خوانده بودم که بدن انسان هر هفت سال یکبار کامل نو میشود و تمام سلول های بازسازی می شوند و این نشانی بر قدرت خداوند بود اما هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که این بدنِ دوباره بازسازی شده چرا باز در برخی بیماری هایی باخود حمل میکند؟!

      نفوذ آگاهی ابتدا در احساس شما تاثیر میگذارد.

      ✅ قدر این تغییر احساس و تجربه ی احساس خوب را بدانیم که به نظر من یکی از بهترین هدیه های خداوند است.
      ول از چاق تر شدن ترسیدم بعد چاق شدم …و این چرخه ادامه دار بود تا من دلیل چاقی را درون خودم جستجو کردم و یک علامت مساوی بین من و چاقی قراردادم سپس چاقی را پذیرفتم و در مرحله ی بعد آموختم که من یک واحد مستقل از تمام پارامترهای این دنیا هستم ، بنابراین چاقی شد انتخاب سال های دور من برپایه ی آموزش هایی که دیده بودم..این انتخاب را پذیرفتم و بی تفاوت شدم نسبت به آن ….
      در مقابل موضوع لاغر شدن یک راه داری و اون این هستش که خودت رو تغییر بدی…
      تغییر شخصیت درونی ات راه رسیدن به خواسته ای هستش که میخوای بهش برسی.

      شروع میکنم به توجه و عشق دادن هرلحظه به آن چیزی که الان هستم بی تفاوت به اینکه در چه حالت و وضعیتی قرار دارم،همین که هستم خداروشکر میکنم…و شاد هستم و تلاش میکنم که بهتر باشم…
      امروز خودم را برای شما شرح میدهم:

      من ۴ صبح خوابیدم و ۷:۳۰ صبح بیدار شدم آماده شدم برای کلاس آنلاین ساعت ۸ ..بعدش کارهای کلاس بعدی را انجام دادم ،صبحانه خوردم ،یک فایل گوش دادم کمی استراحت کردم بعد کلاس ۱:۳۰ شروع شد استاد پرسید که امروز چه احساسی دارید؟ و من گفتم روز بسیار خوبی را تا اینجا سپری کردم و احساس خیلی خوبی دارم…استاد از من پرسید چرا وقتی اتفاق خاصی برای تو نیوفتاده ،میگی حالم خیلی خوبه؟؟؟؟؟

      بقیه بچه ها تقریبا همه حال متوسط رو به بدی رو شرح دادند…و استاد خیلی با آنها هم دردی کرد و حق رو به آنها داد…

      برای همین در دنیایی که بسیاری از حال خوب تو تعجب میکنند ،واجب است که خیلی زیاد مواظب حال و احساس خودت باشی…حواست به آگاهی هایی که وارد ذهنت میکنی باشه …نگذار هیچ چیزی افکار خوب تو را خراب کند ..آب ناپاک وارد زمین ذهنت نکن…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 5777 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 825 کلمه

      بنام خداوند دلهای پاک. گام 22 نکات طلایی 1 از چاق تر شدن خوشحال باشید🎊🎊🎊. سلام وصد سلام خدمت دوستان هم مسیر واستاد عزیزمون💖💖. نمی دونم برداشتی که می نویسم تا چه حد درسته من از نوشته های قبل فایل اینجور برداشت کردم که لاغری یک هنر است که باید آن را آموخت ومانند هر هنر دیگری هرچقدر آگاهی ودرک ما بیشتر باشه بهتر یاد می گیریم وموفق می شیم. آموزش های ذهنی هم مراحلی داره وطی مراحلی به عمل تبدیل می شه وخیلی کار ما راحتر می شه اگه از این مراحل آگاهی داشته باشیم اینجوری خسته نمی شیم ومی دونیم می خوایم چکار کنیم. مراحل آموزش ذهنی وتاثیرذهن بر جسم:همه ما در ابتدا متناسب بودیم حتی اونهایی که از نوزادی چاق وتپل بودن هم در دوران جنینی متناسب بودن 😊بنابرین بنا وبیس اصلی همگیمون بر تناسب است.فرد در یک خانواده چاق به دنیا میاد یا بعد از مدتی به یک خانواده چاق می رود(مانند همسر بزرگوار استاد) یا توسط یک دوست چاق یا اقوام چاق. خلاصه در معرض دیدن وشنیدن قرار می گیره. رفتارهای چاق کننده می بینه. کم کم احساسش تغییر می کنه یعنی ترس ونگرانی از چاق شدن در اون ایجاد می شه. بعد فرمول های چاق کننده در ذهنش ایجاد می شه با گذشت زمان وتکرار شدن زیاد این فرمول ها یک تصویر چاق از ما ایجاد می کنه واین باعث می شه ما برای تبدیل شدن به اون تصویر چاق انتظار چاق شدن رو از خودموو داشته باشبم یعنی دیگه همش منتظر چاق شدنیم وهرروز در بررسی خودمونیم وامروز وفردا می کنیم. این انتظار کشیدن برای چاقی باعث می شه مغز فرمول های چاقی رو به عمل تبدیل کنه ورفتار ما تغییر می کنه چون تا مغز فرمان می ده ما عمل می کنیم. در کنار این قضیه مغز روی ساختار سلول هم تاثیر می زاره ساختار سلولی که بیس اصلیش از طرف خداوند بود وکاملا درست بود حالا توسط مغز کد جدیدی می گیره و روی عملکرد جسم تاثیر می زاره وجسم تغییر می کنه وچاقی در جسم کم کم ظاهر می شه. این پروسه مدتی طول می کشه. یعنی ما در زمانی که متناسب بودیم این آگاهی ها وارد ذهن شدن واین مراحل رو طی کردن وما با تنگ شدن لباسمون متوجه شدیم بله چاق شدیم وانتظارشم داشتیم. یعنی ما در حالی که متناسب بودیم داشتیم اول ذهن رو آماده ومحیای چاقی کردیم بدون اینکه خودمون بخوای ومتاسفانه وقتی تصمیم گرفتیم کاری برای خودمون بکنیم ولاغر بشیم که دبگه کاز از کار گذشته ودستورات چاقی ساخته وپرداخته شده ومافقط با رژیم وورزش جسم رو اذیت می کردیم. حالا دقیقا از همین راه باید برای لاغر شدن استغاده کنیم از همین راه در جهت عکس. یعنی اول توسط فایل های آموزشی استاد. دبدگاه های مفید دوستان هم مسیر وویس ها وویدعوهای استاد آگاهی های لاغری رو وارد ذهن کنیم. بعد احساسمون تغییر می کنه دیگه از غذا نمی ترسیم. از چاقی نمی ترسیم با بدن چاقمون آشتی می کنیم. شوق وذوق واشتیاق داریم برای لاغری. تصویر لاغری از خودمون تجسم می کنیم.این تجسم باعث می شه دیگه انتظار لاغری رو از خودمون داشته باشیم. کم کم می بینیم دبگه در برخورد با غذا حرص وولعمون کمتر شده. اشتهامون کمتر شده. انتخاب هامون بهتر شده. بعد از اونکه دیگه رفتارهامون مثل متناسب ها شده ودر این موقعیت هست که سلول های جدید تولید می شه که بناشون بر تناسبه ودر این زمان جسم هم تحت تاثیر قرار می گیره ولاغر می شیم وتا ابد لاغر می مونیم. حالا این پروسه در هر فردی متفاوته بستگی داره جه بستری برای ثبت آگاهی های که کسب می کنه فراهم کنه چطور عمل کنه. چقدر از ورودی های ذهنش مراقبت کنه.مسبر ونحو عمل کردنش در ذهن وجسم برای همه یکسانه. ولی کیفیتش در همه یکسان نیست. یکی با چند هفته یکی با چند ماه ویکی با چند سال به نتیجه می سه وما باید تلاش کنیم ذهنمون رو محافظت کنیم یعنی نزاریم جوی نا پاکی وازد کشتزار مون بشه وبذر لاغری که کاشتبم رو نابود کنه. باید از افکار منفی اخباز منفی کینه احساس بد جلوگیری کنیم تا اون جوی آب زلال وسالم بذر لاغریمون رو به ثمر برسونه. واقعا هم همین طوره افکار منفی نمی زاره از آگاهی هامون خوب بهره ببریم نمی زاره خوب به قلب وجان وذهنمون نفوظ کنه من وقتی مدام بر سر مساعلی که ربطی هم به من نداره با دیگران با همسرم با بچم بحث کنم وبجنگم دیگه احساسم خراب می شه این حرف های استاد هر چقدرم ایشون دارن تلاش می کنن از روی دلسوزی با جان ودل با سخاوت تمام به ما می گن تاثیری زیادی در ما نمی زاره ومن در این مدت خوب به این قضیه پی بردم. به امید سلامت کامل روح وذهن وجسم برای هممون🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberehsadat@gmail.com
      1400/01/15 10:38
      مدت عضویت: 1139 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 693 کلمه

      با سلام . این فایل شامل نکات بسیار ارزنده و کلیدی بود که باید بارها دید و شنید و آموخت .
      چاقی و چاق شدن ابتدا یک احساس هست . یعنی من نوعی که از ابتدا چاق نبودم بلکه اون بیس و فرمول اولیه ی من لاغری هست و حتی همین الان هم تمام سلولهای من لاغر به وجود می آیند اما
      این وسط چه اتفاقی رخ میده که انچه در جسم من آشکار میشه چیز دیگه ای هست .
      قطعا یه کد مخرب و اشتباه روی این سلولها سوار میشه و کنترل و به دستش می گیره اما این کد خراب از کجا اومده؟؟؟
      بله کاملا درسته از ذهن چاق من ….
      خب کاملا عاقلانه است که من قبل از هر کار فیزیکی ابتدا جلوی این کد مخرب و بگیرم و نگذارم این کد اشتباه زمام سلولای سالم و لاغره منو بگیره و به مرور اونا رو هم چاق کنه
      اما چطور و چگونه ی این کار بسیار راحته و اصلا نیاز نیس کارای عجیب و غریبی انجام بدیم
      اولین کار اینه که جلوی ورودیها ی ذهن و بگیریم و نگذاریم این کد مخرب مرتب جون بگیره، بزرگ و بزرگتر بشه.
      یکی از اون ورودیها گوش ها هستن . حرفای دیگران در مورد روشهای لاغری و رژیم و…
      یا نظر دادن در مورد خورد و خوراک ما و اندام ما و خلاصه حرفایی که همگی کم و بیش شنیدیم . در این موقع ما یا نباید در اینگونه جمع ها حاضر بشیم یا باید اینقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که به قول معروف ( بیدی نباشیم که با این بادها بلرزیم ) و از این حرفها عبور کنیم
      چون ما آگاهیهایی را کسب کرده ایم و ایمان و یقین قلبی داریم که این حرفها پوچ هستند و بیهوده و تا حد ممکن نباید تحت تاثیرشون قرار بگیریم البته یکم سخته ولی با کار کردن روی خودمون میشه قطعا میشه . ولی به نظر من بهترین کار دوری از این جمعا و بحث نکردن راجع به اینگونه مسائل هست

      اما ، اما ،
      ورودی بعدی که از طریق چشم هاهست یکم پیچیده است . اینجا دیگه بحث حرفای دیگران نیست . اینجا خودمون هستیم که خوراک ان کد مخرب را تامین میکنیم
      با مرتب روی ترازو رفتن و چک کردن وزن ، با مرتب جلوی آیینه رفتن و انداز برانداز کردن ، حتی با دیدن عکسها و تصاویر خانوادگی که از خودمون می بینیم

      و با خودمون میگیم ای وای من که تغییر نکردم . ای وای من که هنوز چاقم و
      واااای از این « ای وای ها » چون مساوی هستند با بد شدن حال و احساس ما
      و همین امر باعث چاقی بیشتر و بر عکس شدن نتیجه .
      وقتی استاد میگن
      مدتی به خودمون کار نداشته باشیم بخاطر همین تغییر حال و احساسه . که همون کد مخربه وارد عمل میشه و …..
      ما تا فرمولای ذهنی مون درست نشده تا هنوز در مسیرمون استوار نشدیم و به تثبیت فرکانسی نرسیدیم باید کاملا جلوی وردیها رو داشته باشیم باید مراقب این جوانه ی کوچولو باشیم
      من متعهد می شوم
      اگر جلوی آیینه میروم فقط برای مرتب کردن خودم بروم
      روی ترازو که اصلا
      و اگر هم عکس خانوادگی میگیرم به شادی و دور همی ها و ثبت لحظه های شاد فکر کنم
      من باز با خودم متعهد می شوم
      از حضور در جمع هایی که مرتب تجویزها و دستورها ی پوچ تو خالی صادر میشه کاملا بپرهیزم و اگر به هر دلیلی خواستم شرکت کنم
      خودم باید مراقب باشم که تحت تاثیر قرار نگیرم و به سخنان و اگاهیهای صحیحی که از طریق شنیدن فایلا های درست لاغری شنیده ام تکیه کنم و ایمانم را به خودم ثابت کنم و
      سریعا این بحث ها رو عوض کنم .
      من به خودم تعهد می دهم که مراقب حال و احساس و سطح انرژیم باشم و همیشه در حد عالی و خوب نگهشون دارم و از چیزهایی که حال منو بد میکنه و باعث افت انرژی در من میشود کاملا پرهیز کنم
      خدایا قدردانت هستم و با توکل و پشتوانه ی تو قطعا موفق و پیروز و شاد و لاغر هستم 🌼🌼👌👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم